نويسنده : سيد جواد حسيني
ناشر : سايت تخصصي حضرت خديجه (س)
در سال دهم بعثت دو حادثه دردناك و جانسوز بر پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله وارد گشت، چنان كه در تاريخ آمده است: «وَردَ عَلَي رَسولِ الله أمْران شديدانِ عَظيمانِ وَ جَزَعَ جَزَعاً شديداً؛ دو امر بزرگ و سخت بر پيامبر وارد شد به گونه اي كه فرياد و ناله شديد حضرت بلند شد.» آن دو امر يكي رحلت جانسوز ابوطالب بود كه در 26 رجب سال دهم بعثت و يا هفتم رمضان، همان سال واقع شد، و ديگري وفات يار فداكار آن حضرت، خديجه كبري بود كه در دهم رمضان همان سال اتفاق افتاد.
آنچه در پيش رو داريد نگاهي است گذرا، به مقامات خديجه كبري، بانوي فداكار و صبور اسلام، در پيشگاه الهي و نزد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله.[1]
«عائشه مي گويد: رسول خدا از خانه بيرون نمي رفت، مگر اين كه خديجه را به نيكي ياد مي كرد و براي او استغفار مي نمود. روزي از او ياد كرد، من حسد بردم و گفتم: خداوند جايگزين آن پيرزن به تو عطا كرده است!! پيامبر شديداً خشمگين شد.»
و ادامه مي دهد كه: رسول خدا فرمود: « خديجه و كجاست مثل خديجه؟ او مرا تصديق كرد آنگاه كه مردم مرا تكذيب نمودند و با مال خود مرا بر دين خدا كمك و ياري كرد.»
قطعاً فضائل و مقامات حضرت خديجه بدون اسباب و علّت نمي تواند باشد. عقل و عنايات و الطاف الهي، ريشه فضائل و مقامات اوست.
در كلمات برخي موّرخان به اين جملات برمي خوريم: «كانَتْ خَديجَةُ إمْرَأةً عاقِلَةً شَريفَةً مَع ما أرادَ اللهُ بِها مِنَ الكرامَةِ وَالْخَيْرِ وَ هِيَ يَوْمَئذٍ أفْضَلُهُمْ نَسَباً وَ أعْظَمُهُم شَرَفاً وَ أكْثَرُهُمْ
مالاً؛ خديجه با آنچه خداوند از بزرگي و خير كه نسبت به او اراده كرده بود، بانوي خردمند شريفي بود. او در آن دوران از برترين افراد در نسب و بزرگترين شخصيت در شرف و ثروتمندي بود.»[2]
ايمان خديجه به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و انتخاب او به عنوان همسر آينده، در كنار درايت و لطف الهي نقش تعيين كننده اي در فضائل و مقامات خديجه سلام الله عليها دارد.
جالب اين است كه راهب نصراني اين مسئله را قبل از رسالت پيامبر و ازدواج او با خديجه به خوبي پيش بيني كرد كه اگر خديجه پيغمبر را رها نكند به مقامات و فضائل عظيمي دست خواهد يافت؛ آنجا كه به ميسره غلام خديجه گفت: «اي ميسره به خانم و مولاي خود سلام مرا برسان و به او اعلام كن كه به آقاي مردم [حضرت محمد] دست يافته است. و به زودي براي او (خديجه) شأن و جايگاهي خواهد بود و بر تمامي خاص و عام برتري مي يابد و بترسان او را از اين كه نزديك شدن به اين آقا (محمد صلي الله عليه و آله) را از دست بدهد؛ زيرا خداوند بلند مرتبه به زودي نسل او را از نسل محمد قرار خواهد داد و نام [نيكش] تا آخر الزمان خواهد ماند.» [3]
اين پيش بيني نشان مي دهد كه در كتب آسماني گذشته و يا در بيانات انبياء، كاملاًً مقام و منزلت خديجه سلام الله عليها بيان شده بود، از اين رو راهب نصراني به خوبي و با دقت تمام آن را بيان و پيش بيني كرد. و جالب تر اين كه زنان قريش از جمله صفيّه
دختر عبدالمطلب در شب ازدواج خديجه و جشن عروسي او نيز به اين امر اشاره كرد كه: «اي خديجه! در اين شب به چيزي اختصاص يافتي كه هيچ كس غير از تو بدان دست نيافته است، و جز تو از قبائل عرب و عجم به آن نرسيده است، پس گوارايت باد به آنچه به تو داده شد و از عزّت و بزرگي به تو رسيد.» [4]
البته خديجه هم به خوبي براي استقبال از اين مقام و منزلت سرمايه گذاري نمود. در آغاز، تمام اموال و هستي خويش را تقديم حضرت محمد صلي الله عليه و آله نمود. خديجه به عمويش ورقه گفت: « اين اموال را بگير و نزد محمد ببر و به او بگو همه اين اموال هديه است براي او و ملك او مي باشد، هر گونه خواست در آن تصرف نمايد، و به او بگو كه تمام اموال و برده هاي من، و تمامي كنيزها و آنچه در تحت تصرّف من است به محمد صلي الله عليه و آله هبه كردم، به خاطر احترام و تجليل از او. پس ورقه بين زمزم و مقام (ابراهيم) ايستاد و با صداي بلند اعلام كرد: اي گروه عرب! خديجه شما را شاهد گرفته است بر اين كه خود و مالش، و بردگان و كنيزان و خادمان، و چهار پايان و مهريه و هداياي او همه براي محمد صلي الله عليه و آله است، و اين هديه به خاطر تجليل و تعظيم از او و به جهت علاقه به اوست، شما نيز بر اين امر شاهد باشيد.» و بعد از بعثت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله
با ايمان خويش، مقامات و فضائل خود را بيمه نمود.
خديجه كبري سلام الله عليها در لحظات احتضار «اسماء بنت عميس» را به نزد خويش طلبيد و در مورد دخترش فاطمه زهرا سلام الله عليها به او سفارشاتي كرد. آنگاه فاطمه را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله واسطه قرار داد كه از رسول خدا، خواهش كند تا يكي از لباس هاي خود را كفن خديجه قرار دهد. وقتي فاطمه نزد پدر رفت و درخواست مادر را مطرح كرد، اشك از چشمان حضرت جاري گشت، چيزي نگذشت كه جبرئيل نازل شد در حالي كه كفني از بهشت همراه خويش داشت كه خداوند آن را براي خديجه فرستاده بود.
خداوند متعال بارها موقعيت و مقام خديجه را از طرق گوناگون آشكار نموده، و از منزلت رفيع او در درگاه الهي پرده برداشته است كه به نمونه هايي اشاره مي شود:
1. سلام خاص الهي
بارها سلام سفارشي و مؤكّد ربوبي توسط جبرئيل به محضر خديجه رسيده است. ابو هريره نقل كرده است كه: «أتي جَبْرَئيلُ النَّبيَّ صلي الله عليه و آله، فَقالَ: هذِهِ خَديجَةُ قَدْ أتَتْكَ مَعَها إناءٌ مُغطّي فيه إدامٌ أوْ طَعامٌ أوْ شَرابٌ فَإذا هِيَ أتَتْكَ فَاقْرَأ عَلَيْهاالسَّلامَ مِنْ رَبِّها، وَ مِنِّي السَّلام ... [5]؛ جبرئيل نزد پيامبر آمد و گفت: خديجه همراه با ظرفي سر پوشيده كه در آن خورشت يا غذا يا نوشيدني است نزد تو مي آيد، پس هرگاه آمد، سلام پروردگارش و سلام من را به محضر او برسان.»
در روايت ديگري مي خوانيم: «إنَّ جَبْرَئيلَ أتي النَّبِيَّ صلي الله عليه و آله فَقالَ إقْرَءْ خَديجَةَ مِنْ رَبِّها السَّلامَ فَقالَ رَسولُ الله صلي الله عليه و آله: يا
خَديجَةُ هذا جَبْرَئيلُ يُقْرِئُكَ مِنْ رَبِّكِ السلامَ، قالَتْ خَديجَةُ: اللهُ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَ عَلي جَبْرئيلَ السَّلامُ [6]؛ به حقيقت جبرئيل نزد پيامبر آمد پس گفت: به خديجه از طرف پروردگارش سلام برسان، پس حضرت فرمود: اي خديجه اين جبرئيل است كه از طرف پروردگارت سلام مي رساند. خديجه گفت: خدا سلام است و سلام [و سلامتي] از اوست و بر جبرئيل سلام باد.»
امّا سلام سفارشي جبرئيل علاوه بر آنچه كه در ضمن روايات قبلي اشاره شد در روايت ديگري با سند صحيح از طريق بزرگان رواة شيعه، به اين صورت نقل شده است: «عَنْ زُرارة وَ حَمْران بنِ أعْيَنْ وَ مُحَمَّد بن مُسْلِمْ عَنْ أبي جَعْفَر عليه السلام، قالَ: حَدّثَ أبو سَعيد الخِدِري أنَّ رَسولَ الله قال: إنَّ جَبْرَئيلَ أتاني لَيْلَةً اُسري بي فَحينَ رَجَعْتُ قُلْتُ: يا جَبْرَئيلُ هَلْ لَكَ مِنْ حاجَةِ؟ قالَ: حاجَتي أنْ تَقْرَءَ عَلي خَديجَةَ مِنَ اللهِ وَ مِنِّي السّلامَ وَ حَدَّثَنا عِنْدَ ذلِكَ أنَّها قالَتْ حينَ لَقِيَها نَبيُّ الله فَقال الَّذي قالَ جَبْرَئيلُ فقالَتْ: إنَّ الله هُوَ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَ إلَيْهِ السَّلامُ وَ عَلَي جَبْرَئيلَ السَّلامُ[7]؛ امام باقر عليه السلام به زراره و حمران و محمد بن مسلم چنين روايت كرد كه ابوسعيد خدري نقل كرد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: آن شبي كه در معراج بودم، به هنگام بازگشت جبرئيل نزد من آمد. به جبرئيل گفتم: اي جبرئيل! آيا حاجتي داري؟ پاسخ داد: حاجت من اين است كه از طرف خدا و من به خديجه سلام الله عليها سلام برساني. و نقل كرد كه: چون رسول خدا پيغام جبرئيل را به خديجه رسانيد،
خديجه پاسخ داد: همانا خدا سلام است و سلام ]و سلامتي] از اوست و سلام به سوي اوست و بر جبرئيل سلام باد.»
2. فرستادگان ويژه الهي
هر كس در مسير الهي حركت كند، خداوند هرگز او را رها نكرده و تنها نخواهد گذاشت. نمونه بارز آن سرگذشت خديجه كبري سلام الله عليها است. هنگامي كه وضع حمل آن بانو نزديك گشت، به زنان قريش و بني هاشم پيغام داد كه مرا در اين امر ياري نماييد، ولي آنان پاسخ دادند: اي خديجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپيچي نمودي، و محمد يتيم را به همسري برگزيدي، ما نيز تو را ياري نمي كنيم. خديجه از اين جواب سخت غمگين گشت، در اين هنگام چهار زن همانند زنان بني هاشم وارد شدند در حالي كه خديجه از ديدن آنان هراسان بود، يكي از آن چهار زن به خديجه گفت: غمگين مباش، پروردگارت ما را براي ياري تو فرستاده است. ما خواهران و ياوران تو هستيم. من «ساره» هستم، اين «آسيه دختر مزاحم » رفيق بهشتي تو است و اين هم «مريم دختر عمران» است و اين يكي «كلثوم خواهر موسي بن عمران» است. خدا ما را براي كمك به تو فرستاده است تا ياور و پرستار تو باشيم[8]...» راستي كه بايد گفت: ﴿ألَيْسَ اللهُ بِكافٍ عَبْدَهُ﴾[9]؛ آيا خداوند براي [حمايت و دفاع از] بنده اش كافي نيست؟»
3. كفن بهشتي
خديجه كبري سلام الله عليها در لحظات احتضار «اسماء بنت عميس» را به نزد خويش طلبيد و در مورد دخترش فاطمه زهرا سلام الله عليها به او سفارشاتي كرد. آنگاه فاطمه را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله واسطه قرار
داد كه از رسول خدا، خواهش كند تا يكي از لباس هاي خود را كفن خديجه قرار دهد. وقتي فاطمه نزد پدر رفت و درخواست مادر را مطرح كرد، اشك از چشمان حضرت جاري گشت، چيزي نگذشت كه جبرئيل نازل شد در حالي كه كفني از بهشت همراه خويش داشت كه خداوند آن را براي خديجه فرستاده بود.[10]
آري انساني كه تمام ثروت خويش را دو دستي در راه خدا تقديم نموده است، در پيشگاه الهي اين عظمت را پيدا مي كند كه خداوند كفن بهشتي براي او بفرستد، و اينگونه از ايثار و انفاق او تقدير به عمل آورد.
4. در قصري از بهشت
قبل از رحلت خديجه كبري، خداوند متعال بارها توسط پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله از جايگاه ويژه خديجه در بهشت خبر داد، از جمله «عكرمه» از «ابن عباس» نقل مي كند كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «اَفْضَلُ نِساءِ أهْلِ الجَنَّةِ خَديجَةُ بِنْتُ خويلدْ، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحمَدٍ وَ مَرْيَمُ ابْنَتَ عِمْرانَ وَ آسِيَةُ بَنْتُ مزاحِمْ ...؛ بهترين زنان بهشت اينانند، خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمّد و مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم (همسر فرعون).»[11]
و از عبدالله جعفر نقل شده است كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «أمِرْتَ أنْ أُبَشِّرَ خَديجَةَ بِبَيْتٍ مِن قَصَبٍ لاصَخَبَ فيهِ ولا نَصَبَ؛ دستور داده شده ام كه خديجه را به خانه طلايي كه در آن زحمت و خصومت، وجود ندارد بشارت دهم.»[12] و همين مضمون نيز از عبدالله بن ابي اوفي از رسول اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است.[13]
آنگاه كه رسول اكرم در حال احتضار قرار گرفت، فاطمه
زهرا عليهاالسلام درباره جايگاه آن حضرت در قيامت پرسش هايي كرد، از جمله پرسيد: «أيْنَ والِدَتي خَديجَةُ؛ [در آن روز] مادرم خديجه كجاست؟» حضرت فرمود: «في قَصْرٍ لَهُ أرْبَعَةُ أبْوابٍ إلي الجَنَّةِ؛ [خديجه] در قصري است كه چهار در به سوي بهشت دارد.[14]»
هر گاه انساني در پيشگاه الهي از چنان مقامي برخوردار باشد، نگفته پيدا است كه در نزد پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نيز داراي منزلتي رفيع است چنانكه تاريخ نيز گواهي مي دهد كه محبوب ترين همسران پيامبر اكرم نزد او، خديجه كبري عليهاالسلام بود.[15]
حضرت 24 سال با حضرت خديجه زندگي كرد و تا زنده بود به احترام او همسر ديگري اختيار نكرد.
«جان ديون پورت انگليسي» مي گويد: «با وجود اين كه خديجه در چنان سن و سال [بالايي] بود و به حسب قائده بايستي زيبايي دوران جواني خود را از دست داده باشد، با اين حال محمد تا آخرين دقيقه حيات خديجه، نسبت به او وفادار ماند و تا زنده بود همسر ديگري اختيار نكرد.»[16]
جبرئيل نزد پيامبر آمد و گفت: به خديجه از طرف پروردگارش سلام برسان، پس حضرت فرمود: اي خديجه اين جبرئيل است كه از طرف پروردگارت سلام مي رساند. خديجه گفت: خدا سلام است و سلام [و سلامتي] از اوست و بر جبرئيل سلام باد.»
بعد از رحلت آن بانوي گرامي نيز پيامبر صلي الله عليه و آله او را فراموش نكرد و دائماً به ياد او بود كه به نمونه هايي اشاره مي شود:
1. ياد خديجه
« عائشه مي گويد: رسول خدا از خانه بيرون نمي رفت، مگر اين كه خديجه را به نيكي ياد مي كرد و براي او استغفار مي نمود. روزي از او ياد كرد،
من حسد بردم و گفتم: خداوند جايگزين آن پيرزن به تو عطا كرده است!! پيامبر شديداً خشمگين شد.»
و ادامه مي دهد كه: رسول خدا فرمود: «خَديجَةُ وَ أيْنَ مِثْلُ خَديجَةَ، صَدَّقَتْني حِينَ كَذَّبَني النَّاسُ وَ وَازَرَتْني عَلي دينِ اللهِ وَ أعانَتْني بِمالِها؛ خديجه و كجاست مثل خديجه؟ او مرا تصديق كرد آنگاه كه مردم مرا تكذيب نمودند و با مال خود مرا بر دين خدا كمك و ياري كرد.» [17]
اين قضيه بارها تكرار شده است؛ از جمله روزي پيامبر اكرم در جمع همسران خويش حضور داشت و از خديجه ياد نمود و در فراق او گريست. عائشه گفت: بر پيرزن سرخ روي از تيره بني اسد مي گريي؟ رسول خدا فرمود:
«صَدَّقَتْني اِذا كَذَّبْتُمْ وَ آمَنَتْ بي اِذْ كَفَرْتُمْ وَ وَلِدَتْ لي اِذْ عَقِمْتُمْ. قالَتْ عائِشَةُ: فَما زِلْتُ اَتَقَرَّبُ اِلي رَسُولِ اللهِ صلّي الله عليه و آله بِذِكْرِها؛[18] خديجه روزي كه شما مرا تكذيب كرديد، تصديق نمود و روزي كه كفر ورزيديد او به من ايمان آورد و فرزند براي من آورد و شما نازا بوديد. عايشه اضافه مي كند: هميشه اين گونه بود كه من با بيان خوبي هاي خديجه به پيامبر خدا تقرّب مي جستم.»
2. اظهار محبّت به دوستان خديجه
از آنجا كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله شديداً به خديجه محبّت و ارادت داشت، نسبت به دوستان و آشنايان او نيز اظهار محبّت و دوستي مي كرد. به همين جهت هنگام ذبح قرباني مي فرمود: از گوشت آن براي دوستان خديجه نيز ببريد؛ چرا كه «إنّي لَأُحِبُّ حَبيبَها؛ من دوستان خديجه را نيز دوست مي دارم.[19]»
و نيز روايت شده روزي پيرزني بر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وارد شد،
پيامبر او را مورد لطف و مهرباني قرار داد، پس از رفتن او عائشه علت آن همه لطف را جويا شد، حضرت فرمود: اين بانو در زمان خديجه بر من وارد مي شد.[20]
آري آنهايي كه در راه خدا قدم برداشتند و تلاش خود را در مسير او قرار دادند، هرگز از يادها و خاطره ها نمي روند.
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
به همين جهت به اعتراف عائشه، هرگز پيامبر اكرم از ياد خديجه و گفتن مدح او خسته نشد. «قالَتْ: كانَ رَسولُ اللهِ إذا ذَكَرَ خَديجَةَ لَمْ يَسْأَمْ مِنْ ثَناءٍ عَلَيْها وَاسْتِغْفارٍ لها؛ عائشه گفت: رسول خدا هميشه اين گونه بود كه هرگاه خديجه را ياد مي كرد، از گفتن ثناي او و استغفار براي او خسته نمي شد.»[21]
1- قابل ذكر است كه در شماره 59 مجله مبلّغان بخش اول مقاله، تحت عنوان «فضائل خديجه كبري سلام الله عليها» بيان، و اكنون در بخش دوم، مقامات آن حضرت بيان مي¬شود.
2- تاريخ خميس، ج1، ص263.
3- بحار الانوار، همان، ج16، ص44.
4- همان، ج16، ص 71، ذيل صفحه.
5- همان، ج16، ص8، به نقل از مسند احمد بن حنبل.
6- همان، ص 11، روايت ابن هشام، و ر.ك: ص 8 .
7- بحار الانوار، ج18، ص385، ح90.
8- همان، ج16، ص80، و ج43، ص2 _ 4؛ امالي، الصدوق، ص 475.
9- زمر / 36.
10- به نقل از واعظ محترم جناب آقاي يثربي.
11- همان، ج16، ص 2؛ اسد الغابة، ج5، ص 437؛ استيعاب، ج4، ص 1821.
12- بحار الانوار، همان، ج16، ص7، ح 12.
13- همان، ص 7.
14- بحار الانوار، ج 22، ص 510.
15- همان.
16- عذر تقصير به پيشگاه محمد، ص 25.
17-
سفينة البحار، ج1، باب خاء، ص 380؛ قاموس الرجال، ج10، ص 432.
18- بحار الانوار، ج 16، ص 8 ؛ كشف الغمة، ج2، ص 131.
19- رياحين الشريعة.
20- سفينة البحار، ج1، ص 379 _ 381.
21- بحار الانوار، همان، ج 16، ص 12.