احكام مقدمات نماز

مشخصات كتاب

سرشناسه:مدرسي، سيدمحمدتقي، 1945 - م.

عنوان و نام پديدآور:احكام مقدمات نماز/ محمدتقي مدرسي؛ ترجمه سرور دانش.

مشخصات نشر:تهران: محبان الحسين(ع)، 1380.

مشخصات ظاهري: 198 ص.

شابك:5000 ريال 964-7373-5-8 : ؛ 5000 ريال (چاپ دوم)

يادداشت:عنوان اصلي: الوجيز في الفقه الاسلامي: احكام مقدمات الصلاه.

يادداشت:چاپ دوم: 1381.

يادداشت:كتابنامه به صورت زيرنويس.

موضوع:نماز -- جنبه هاي قرآني

موضوع:نماز

موضوع:نماز -- احكام و قوانين

موضوع:نماز -- احاديث

شناسه افزوده:دانش، سرور

رده بندي كنگره:BP186/م 38و3041 1380

رده بندي ديويي:297/353

شماره كتابشناسي ملي:م 79-22757

فهرست كتاب

مقدّمه

نماز، شعار ايمان(1)

نشانه ايمان

برترين اعمال

شرط ولايت

شعار مؤمنان

خشوع در نماز

برپا داشتن نماز

استعانت از نماز

برپا داشتن نماز، نشانه فروتنان و تسليم شوندگان

مواظبت و مراقبت از نماز

برپا داشتن نماز در هر حال

اقامه نماز، شرط توبه

اقامه نماز، شعار دعوتگران به سوى خدا

نماز شعار امّت اسلامى

نماز، تزكيه نفس

نماز، ياد خدا

احكام نماز

نماز منافق، كف زدن است

كسانى كه نماز را ضايع مى سازند!

اين چنين حضرت صادق نماز خواند

حديث شريف:

تفصيل احكام:

قرآن كريم

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

اوقات نمازهاى يوميّه

اوقات نمازهاى ظهر و عصر

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

حكمت اوقات نماز

قرآن كريم

رهنمودى از آيات

فقه آيات

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

2 - شرايط لباس نمازگزار

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

4 - آداب لباس نمازگزار

1 -

نيكوترين جامه

2 - نماز با عطر

3 - انگشتر نقره

4 - كراهت لباس سياه

5 - دهان پوش و نقاب

6 - جامه اى كه نقش و تصوير دارد

7 - نماز در مقابل تصوير

8 - انگشتر نقش دار

9 - بازبودن دگمه ها

10 - با دستمال ديگران

حديث شريف

تفصيل احكام

حديث شريف

تفصيل احكام

آداب مكان نمازگزار

1 - در مساجد نماز بخوان

2 - همسايه مسجد

3 - در جاهاى مختلف نماز بگزاريد

4 - نماز در كليساها

5 - بين خود و عابران، حائلى قرار ده

6 - در اين مكان ها نماز نخوان

7 - در خانه اى كه مجوسى باشد

8 - خانه اى كه در آن شراب باشد

9 - بين قبرها

10 - كراهت ايستادن در مقابل تصاوير

11 - خانه اى كه در آن سگ باشد

12 - نماز در حمّام

13 - نماز در راه

14 - نماز در برابر آتش

15 - اشكال ندارد

حديث شريف

تفصيل احكام

مستحبّات

مكروهات

احكام

نمايه

مقدّمه

الحمد للَّه ربّ العالمين، وصلّى اللَّه على محمّد المصطفى و آله الهداةالمرضيّين، واللعنة على اَعدائهم اَعداء الدين.

و بعد:

در ميان عباداتى كه به وسيله آنها به خداوند سبحان، تقرّب مى جوييم،عبادتى مهم تر و ارجمندتر از »نماز« نيست. نماز »ستون دين« و»معراج مؤمن« است. نماز تنها عبادتى است كه ما به طور مستمرّ و دراوقات مختلف شب و روز و در هر موقعيّتى، آن را بجا مى آوريم و در هيچ شرايطى حتّى در موقعيّتهاى بسيار دشوار مانند: حالت غرق شدن يا درهنگام جنگ، ترك نمى شود و در هر حال واجب است. مگر نه اين است كه انسان در هنگام

مشكلات و گرفتاريها، توجّهى بيشتر و افزونتر به خداپيدا مى كند؟ پس بايد نماز بگزارد تا پروردگار در سختى ها، او را يارى كند.

بدين جهت، در ميان احكام دينى، »فقه نماز« از واجب ترين امورى است كه براى مسلمان شايسته است آن را فرا بگيرد و بياموزد، و بسيارجفا، بلكه ستم است كه انسان براى يك عمر طولانى نماز بخواند امّا نمازناقص يا باطل! صرفاً از اين جهت كه در آموختن احكام آن كوتاهى كرده است، در حاليكه چه بسا در ظرف يك يا دو ماه مى توانسته همه آن رافرا بگيرد.

بدين ترتيب خداوند سبحان ما را با همكارى برادران بزرگوار ما دردفتر، موفق ساخت كه اين رساله را درباره »احكام مقدّمات نماز« فراهم آوريم و از خداوند سبحان مسألت مى كنيم كه براى تكميل و اتمام جلد دوم درباره »افعال نماز« و جلد سوم در مورد »احكام مبطلات نماز«و ملحقات آن نيز توفيق مان بخشد.

روش ما در بررسيهاى فقهى، تكيه بر آيات قرآن و روايات پيامبرصلى الله عليه وآله و اهل بيت اوعليهم السلام است و از خوانندگان گرامى نيز انتظار داريم كه در»نصوص« و متون، تدبّر و دقّت نمايند تا قبل از استفاده از احكام شرعيه اى كه ما از آن نصوص استخراج كرده ايم، از خود »نص«، الهام بگيرند و از هدايات و انوار تابناك آن بهره بجويند.

از خداوند متعال مى خواهم كه اين اندك را از ما بپذيرد و عمل به آن رادر نزد خود مجزى و مبرء ذمّه قرار دهد.

انّه ولىّ التّوفيق

محمّدتقى المدرسى

14 محرّم الحرام 1420ه. ق

نماز، شعار ايمان(1)

)الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ * أُوْلئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ(2)).

»آنها كه نماز را برپا مى دارند؛ و از آنچه به آنها روزى داده ايم، انفاق مى كنند.

مؤمنان حقيقى آنها هستند، براى آنان درجاتى نزد پروردگارشان است، و براى آنها آمرزش وروزى كريمانه اى است.«

ايمان آن است كه در دل مؤمن، با »ترس و بيم«، در خرد او، با »يقين«،در عمل او، با »توكّل«، در عبادت او، با »نماز«، در اقتصاد و معيشت او،با »انفاق«، تجلّى مى يابد. اگر ما در مورد صفاتى كه در آغاز سوره انفال ذكرشده، تأمّل و دقّت كنيم، درمى يابيم كه اين صفات ما را از ظاهر و مفهوم ايمان، به حقايق آن هدايت مى كند؛ حقايقى كه در واقعيت زندگى ما تجلّى مى يابد و ما را از تاريكى هاى خويشتن به سوى نور حق )شناخت خداوند، ياد او، آيات و احكام او( رهنمون مى سازد. بدين ترتيب ايمان در »توكّل به خدا«، »نماز براى خدا« و »انفاق بر بندگان خدا« تجلّى مى يابد.

ولى، حقايق ايمان به چه چيز كامل مى گردد؟ مگر نه اين است كه بانماز كامل مى شود؟ بياييد با هم به سخنان رسول خداصلى الله عليه وآله گوش جان بسپاريم. حضرت مى فرمايد:

»من أسبغ وضوءه، وأحسن صلاته، وأدّى زكاته، وكفّ غضبه، وسجن لسانه، واستغفر لذنبه، وأدّى النصيحة لأهل بيت نبيّه، فقد استكمل حقائق الإيمان، وأبواب الجنّة مفتّحة له«(3).

»كسى كه وضوى خود را را بطور كامل انجام دهد، و نمازش را نيكو برپا دارد،وزكاتش را پرداخت كند، و از خشمش جلوگيرى نمايد، و زبانش را به بند كشد، وبراى گناهش، آمرزش بطلبد وبراى اهل بيت پيامبر خود، صادق و مخلص باشد، حقايق ايمان را تكميل كرده است و دروازه هاى بهشت براى او گشوده است.«

نماز، حلقه وصل و ارتباط بين قلب بنده و نور خداوند است. نمازمعراجى است كه مؤمن به وسيله آن به سوى عرش خداوند، صعود مى كندو به گفته حضرت على عليه السلام:

»لو يعلم المصلّي ما

يغشاه من جلال اللَّه، ما سرّه أن يرفع رأسه من السجود«(4).

»اگر نمازگزار بداند آنچه را كه از جلال و شكوه خداوند، او را فرا مى گيرد، هرگزخوش نمى دارد سر از سجده بلند كند.«

نماز رمز بندگى انسان براى خداوند و تسليم بودن او در برابر امرخداوند، در همه صحنه هاى زندگى است. لذا اوّلين عملى كه به آن نگاه مى شود و مورد بررسى قرار مى گيرد، نماز است.

على عليه السلام مى فرمايد:

»پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود: إنّ عمود الدين الصلاة، وهي أوّل ما ينظر فيه من عمل ابن آدم، فإن صحّت نظر في عمله، وإن لم تصحّ لم ينظر في بقيّة عمله«(5).

»به يقين، نماز ستون دين است و اوّلين چيزى از اعمال فرزند آدم است كه موردبررسى قرار مى گيرد، پس اگر صحيح و درست بود، پرونده اعمال او مورد ملاحظه وبررسى قرار مى گيرد و گرنه از ملاحظه بقيّه اعمال او صرف نظر مى شود.«

نماز، چارچوب ياد خداوند بزرگ، زبان سخن گفتن مستقيم بين انسان و خداوند، ستون دين، محور احكام دين، هنگامه گواهى دادن به حق وشعار برپا داشتن قسط و عدالت است.

امام محمّدباقر مى فرمايد:

»الصلاة عمود الدين، ومثلها كمثل عمود الفسطاط، إذا ثبت العمود ثبتت الأوتاد والأطناب، وإذا مال العمود وانكسر لم يثبت وتد ولا طنب«(6).

»نماز ستون دين است. مثل نماز، مثل ستون خيمه است. اگر ستون ثابت و پابرجاباشد، ميخ ها و طناب ها نيز ثابت و پابرجا خواهند بود، و اگر ستون كج شود يا بشكند،ميخ و طنابى هم پابرجا نخواهد ماند.«

برپا داشتن نماز، رمز مدنيّت ايمان است. خداوند سبحان فرموده است: )وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتاً وَاجْعَلُوابُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ(7)).

»به موسى و برادرش وحى كرديم كه: براى قوم خود، خانه هايى در سرزمين

مصرانتخاب كنيد و خانه هايتان را مقابل يكديگر )و متمركز( قرار دهيد و نماز را برپاداريد و به مؤمنان بشارت ده.«

بدين سان خداوند، مؤمنان را به جهت نماز و عبادت شان، نويدوبشارت مى دهد؛ نويد پيروزى و رستگارى.

امام صادق عليه السلام فرمود: »للمصلّي ثلاث خصال: إذا قام في صلاته يتناثرعليه البرّ من أعنان السماء إلى مفرق رأسه، وتحفّ به الملائكة من تحت قدميه إلى أعنان السماء، وملك ينادي: أيّها المصلّي لو تعلم من تناجي ما انفتلت«(8).

»براى نمازگزار سه خصوصيّت است: زمانى كه او به نماز مى ايستد، از آفاق آسمان تا فرق سرش، نيكويى بر او افشانده مى شود، و فرشتگان از زير قدمهايش تا آفاق آسمان به گِرد او مى چرخند و طواف مى كنند، و فرشته اى فرياد مى زند: اى نمازگزار! اگر بدانى كه با كه مناجات مى كنى، هرگز از او رو بر نمى تابانى.«

نشانه ايمان

نماز، نشانه ايمان و توشه مؤمن براى روز قيامت است. گوش فرادهيم كه خداوند عزّ وجلّ خطاب به پيامبرش چه مى فرمايد:

)قُل لِّعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِيَةً مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِلالٌ(9)).

»به بندگان من كه ايمان آورده اند بگو نماز را برپا دارند و از آنچه به آنها روزى داده ايم، پنهان و آشكار، انفاق كنند، پيش از آنكه روزى فرارسد كه نه در آن خريدوفروش است و نه دوستى.«

از امام صادق عليه السلام نيز چنين روايت شده است:

»يؤتى بشيخ يوم القيامة فيدفع إليه كتابه، ظاهره ممّا يلي الناس لا يرى إلّامساوئ فيطول ذلك عليه فيقول: يا ربّ! أتأمر بي إلى النار؟ فيقول الجبّارجلّ جلاله: يا شيخ أنا استحي أن اُعذّبك وقد كنت تصلّي في دار الدنيا، اذهبوابعبدي إلى الجنّة«(10).

»روز قيامت، پيرمردى در محضر خدا آورده مى شود و كارنامه

اعمالش به او داده مى شود، در ظاهر آن كه به سوى مردم است جز بدى ديده نمى شود، و اين بر او سخت وگران تمام مى شود. پس مى گويد: پروردگارا! آيا دستور مى دهى به آتش شوم؟ خداوندمى فرمايد: اى پيرمرد! من خجالت مى كشم كه تو را عذاب كنم در حاليكه تو در دنيانماز بجا مى آوردى. بنده ام را به بهشت ببريد.«

نماز، آتش گناهانى را كه انسان بين دو نماز برافروخته است، خاموش مى گرداند. در خبر منقول از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله چنين آمده است:

ما من صلاة يحضر وقتها إلّا نادى ملك بين يدي الناس )أيّها الناس( قومواإلى نيرانكم التي أوقدتموها على ظهوركم فأطفؤوها بصلاتكم«(11).

»در هر نمازى كه وقت آن فرامى رسد، فرشته اى در ميان مردم، ندا سر مى دهد كه:اى مردم! بلند شويد آتشى را كه پشت سر خود روشن كرده ايد، با نماز خود خاموش گردانيد.«

نماز از بارزترين صفات پرهيزكاران است؛ پرهيزكارانى كه قرآن براى هدايت آنان فرود آمده است:

)الم * ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ(12)).

»الم * اين كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مايه هدايت پرهيزكاران است * همان كسانيكه به غيب ايمان دارند و نماز را برپا مى دارند و از آنچه به آنان روزى داده ايم انفاق مى كنند.«

همچنين خداوند فرموده است:

)طس تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُبِينٍ * هُدىً وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ * الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(13)).

»اين آيات قرآن و كتاب مبين است * وسيله هدايت و بشارت براى مؤمنين است *همان كسانيكه نماز را برپا مى دارند و زكات را پرداخت مى كنند و به آخرت يقين دارند.«

برترين اعمال

نماز برترين اعمال صالح و با اجرترين آنها در نزد خداوند است.خداوند

متعال مى فرمايد:

)إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوْا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَرَبِّهِمْ(14)).

»كسانى كه ايمان آوردند و اعمال شايسته انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زكات را ادا نمودند، اجر آنها در نزد پروردگارشان است.«

نيز از حضرت على عليه السلام روايت شده است:

»من أتى الصلاة عارفاً بحقّها غُفِرَ له«(15).

»كسى كه نماز را بجا آورد در حاليكه به حقيقت نماز شناخت داشته باشد،آمرزيده مى شود.«

نماز بهترين شكر براى نعمتهاى فراوان خداوند و بلكه خود خيرفراوان )كوثر( است.

خداوند مى فرمايد:

)إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ * إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ(16)).

»ما به تو كوثر ]خير و بركت فراوان[ عطا كرديم * پس براى پروردگارت نمازبخوان و قربانى كن * )و بدان( دشمن تو قطعاً بريده نسل و بى عقب است.«

شرط ولايت

برپا داشتن نماز از شرايط ولايت است، پس كسى كه رهبرى مسلمانان را به عهده مى گيرد، بر او واجب است كه نماز را در ميان آنان برپا دارد. مگرخداوند متعال نفرموده است:

)الَّذِينَ إِن مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ(17)).

»همان كسانى كه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مى دارندوزكات مى دهند.«

همچنين مى فرمايد:

)إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَوَهُمْ رَاكِعُونَ(18)).

»سرپرست و ولىّ شما تنها خدا است و پيامبر او و آنان كه ايمان آوردند، همان كسانيكه نماز را برپا مى دارند و زكات را ادا مى نمايند در حاليكه در ركوع هستند.«

و همچنين مى فرمايد:

)إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَى أُولئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ(19)).

»مساجد خدا را تنها كسى آباد مى كند كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشدونماز را برپا داشته و زكات را داده

باشد و جز از خدا نترسد. اميدست چنين گروهى ازهدايت يافتگان باشند.«

اينان، همان سرپرستان مساجد، متولّيان و خدمتگزاران خانه هاى خداو شايسته ترين مردم نسبت به مساجد هستند، نه كسانيكه ظاهر مسجد راآباد امّا واقع و حقيقت آن را، خراب مى نمايند و از حركت مردم در راه خدامانع مى شوند.

نماز، همچنين -بعداز امر به معروف و نهى از منكر- شرط ولايت برخى از مؤمنان بر برخى ديگر است، مگر نه اين است كه نماز شعارمؤمنان و رمز خداپرستى آنان است؟ به سخن خداوند گوش فرادهيم:

)وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ(20)).

»مردان و زنان مؤمن، برخى ولىّ و سرپرست برخى ديگر است، امر به معروف ونهى از منكر مى كنند، نماز را برپا مى دارند، زكات را ادا مى نمايند و از خدا وپيامبرش اطاعت مى كنند.«

مطابق با آنچه از پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله روايت شده است، كسى كه نماز رابطور عمدى ترك كند، از حزب مؤمنان خارج شده و با منافقان محشورخواهد شد، ايشان مى فرمايند:

»ولا تضيّعوا صلاتكم فإنّ من ضيّع صلاته حشره اللَّه مع قارون وفرعون وهامان، لعنهم اللَّه وأخزاهم، وكان حقّاً على اللَّه أن يدخله النار مع المنافقين،فالويل لمن لم يحافظ على صلاته«(21).

»نماز خود را ضايع نسازيد )ترك نكنيد( پس كسى كه نمازش را ضايع سازد خدااو را با قارون و فرعون و هامان -خداوند آنان را لعنت كند و ذليل شان بگرداند- محشورمى كند، و خدا -براساس حق- او را همراه منافقين، در آتش وارد كند، پس واى بر كسى كه از نماز خود پاس نمى دارد.«

نماز، از جهت ديگر، بر تقواى انسان مى افزايد و برپا دارنده خود را ازنيروى شهوات باز مى دارد. خداوند مى فرمايد:

)إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ

الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ(22)).

»به يقين نماز انسان را از زشتى ها و گناه باز مى دارد.«

نماز، همچنين باعث محو شدن بديها و گناهان مى شود. خداوندفرموده است:

)إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ(23)).

»حسنات و كارهاى نيك، سيّئات و بديها را از بين مى برد.«

شعار مؤمنان

نماز از شعائر الهى است كه »ارزشهاى ثابت« زندگى جامعه ايمانى رادر خود خلاصه مى سازد، و بايد براى »متغيرات زندگى« كه از طريق»شورا« به »عرف و عقل« ارجاع داده شده نيز، قالب و چارچوب قرارگيرد. اين مطلب را ما از سخن خداوند مى آموزيم:

)وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ(24)).

»و كسانى كه دعوت پروردگار خود را اجابت كردند و نماز را بر پا داشتند وامورمهمّ خود را با شورا سامان مى دهند و از آنچه به آنان روزى داده ايم انفاق مى كنند.«

و نيز اين سخن خداوند:

)وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِوَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ(25)).

»آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به امر ما مردم را هدايت مى كنند و به آنان انجام كارهاى خير و برپا داشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم و آنان پرستش كنندگان ما بودند.«

نماز، محور اجتماع مؤمنان در روز عيد، و گردهمايى هفتگى آنان )درروز جمعه( است. مؤمنان در روز جمعه بر خوان با بركت نماز مى نشينندو از محور نماز به اداره شؤون اجتماعى و حل مشكلات خود، مى پردازندو از همين طريق در آن روز معيّن، خدا را نيز ياد مى كنند واز ذكر او غافل نمى شوند.

خداوند مى فرمايد:

)يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاَةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُواالْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(26)).

»اى كسانى كه ايمان آورده ايد! زمانى كه در روز جمعه براى نماز ندا داده مى شود،به ياد خدا بشتابيد

و دادوستد را ترك گوييد. اگر بدانيد اين براى شما بهتر است.«

خشوع در نماز

خشوع در نماز، نشانه كمال ايمان است. معناى خشوع -آنچنانكه از آيه ذيل فهميده مى شود- اين است كه نمازگزار را، تجارت و دادوستد، از يادخدا غافل نگرداند، پس وقتى نمازگزار در برابر خداوند به نماز مى ايستد،نبايد به مصالح و منافع خود و هر آنچه او را از ياد خدا غافل مى كند،بينديشد، و اين از شرايط »خانه هاى ذكر« است؛ خانه هايى كه خداوندمقام آنها را والا و رفيع داشته و آنها را چراغدان نور خود قرار داده است.خداوند بعداز آيه معروف نور مى فرمايد:

)فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ *رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْماًتَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ(27)).

»)نور خداوند( در خانه هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده آنها بالا روند و نام خدا در آنها برده مى شود و صبح و شام در آنها تسبيح او مى گويند * مردانى كه نه تجارت و نه معامله اى آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و اداى زكات غافل نمى كند. آنها ازروزى مى ترسند كه در آن، دلها و چشمها زير و رو مى شوند.«

نماز معراج مؤمن به سوى خداوند است و تضرّع و خشوع در نماز، قلّه توجّه به خدا مى باشد. نماز شرط رستگارى و سرچشمه فضيلتهاى ايمانى است. خداوند مى فرمايد:

)قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ(28)).

»به يقين مؤمنان رستگار هستند، همان كسانى كه در نماز خود، خشوع دارند.«

برپا داشتن نماز

حفظ و پاس داشتن نماز بدين معنى است كه به بجاى آوردن آن دراوقاتش و با شرايط و آدابش، اهتمام ورزيده شود و همين اهتمام، ازنشانه هاى ايمان به خدا و روز قيامت است.

خداوند مى فرمايد:

)وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ

بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ(29)).

»آنها كه به آخرت ايمان دارند، به آن ايمان مى آورند، و بر نمازهاى خويش مراقب مى كنند.«

نماز، پنجره اى است كه مؤمن از طريق آن به جهان وسيع و گسترده غيب مى نگرد. نماز؛ نيايش، ذكر، اخلاص و ياد خدا است و همه اينهاحقايق غيبى هستند، و لذا كسانى كه از خداوند در نهان مى ترسند، همانهانماز را برپا مى دارند يعنى آنگونه كه خدا خواسته و دستور داده انجام مى دهند:

)إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَمَن تَزَكَّى فَإِنَّمَا يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِير(30)).

»تو فقط كسانى را بيم مى دهى كه از پروردگار خود در پنهانى مى ترسند و نماز رابرپا مى دارند و هر كس پاكى )و تقوا( پيشه كند، نتيجه آن به خودش باز مى گردد؛وبازگشت )همگان( به سوى خداست.«

استعانت از نماز

مؤمنان با برپا داشتن نماز، با توطئه ها و تلاشهاى كافران براى گمراه ساختن مسلمانان، مبارزه مى كنند زيرا نماز در دل مؤمنان، يقين ايجادمى كند و كافران را مأيوس و نااميد مى گرداند.

به سخن خداوند گوش جان بسپاريم:

)وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِندِأَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ * وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ(31)).

»بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد آرزو مى كردند شما را بعداز اسلام و ايمان، به حال كفر باز گردانند با اينكه حق براى آنها كاملاً روشن شده است. شما آنها را عفو كنيدو گذشت نماييد تا خداوند فرمان خودش را بفرستد. خداوند بر هر چيزى توانا است *و نماز را برپا داريد و زكات را ادا نماييد...«.

نماز مؤمنان را در مشكلات و مصايب دنيا و گرفتاريهاى زندگى كمك مى كند، و مؤمنان به

حسب آنچه خدا به آنان آموخته است، در برخورد بادشواريها، به نماز استعانت مى جويند:

)وَاسْتَعِينُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ * الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُلاَقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ(32)).

»از صبر و نماز يارى جوييد و اين كار جز براى خاشعان، گران است * آنها كسانى هستند كه مى دانند ديدار كننده پروردگار خويشند و به سوى او باز مى گردند.«

يارى جستن از نماز، كار سنگين و دشوارى است مگر براى كسانيكه خشوع دارند و به ديدار پروردگار خود يقين و باور دارند، زيرا مگر نه اين است كه يارى جستن از نماز، بهترين دليل براى صدق ايمان انسان است؟

برپا داشتن نماز، كار نيك است؛ نمازى كه از ايمان خالص انسان نشأت يافته باشد، نه آن نمازى كه محض ايستادن و رو به مشرق و مغرب)مسجدالاقصى و مسجدالحرام( كردن باشد. اين همان چيزى است كه ازسخنان خداوند آن را الهام مى گيريم:

)لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ الْسَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقابِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ(33)).

»نيكى اين نيست كه روى خود را به سوى مشرق و مغرب كنيد بلكه نيكى از كسى است كه به خدا و روز رستاخيز و فرشتگان و كتاب و پيامبران ايمان آورده و مال خودرا با همه علاقه اى كه به آن دارد به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان انفاق مى كند، نماز را برپا مى دارد و زكات را مى پردازد.«

پس مطلوب و خواست خداوند، صرف روبه قبله ايستادن نيست،بلكه برپا داشتن نماز با شرايط آن است، و از شرايط آن، برپا داشتن واجراى ساير احكام شريعت غرّاى محمّدى

است.

برپا داشتن نماز، نشانه فروتنان و تسليم شوندگان

اِخبات يا تواضع و تسليم، درجه بلندى در معراج ايمان است. فروتنان و تسليم شوندگان، نشانه هايى دارند كه بارزترين آنها اين است كه اگر يادخدا به ميان آيد، دلهاى شان پر از خوف خدا مى شود، و همچنين يكى ديگر از نشانه هاى آنها، برپا داشتن نماز است، آنجا كه خداوند مى فرمايد:

)وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ * الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَاأَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلاَةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ(34)).

»و بشارت ده متواضعان و تسليم شوندگان را * همانها كه چون نام خدا برده مى شود، دلهاى شان پر از خوف مى گردد؛ و شكيبايان در برابر مصيبتهايى كه به آنان مى رسد؛ و آنها كه نماز را برپا مى دارند؛ و از آنچه به آنان روزى داده ايم انفاق مى كنند.«

از آنجا كه نماز، معراج روح و راه به دست آوردن رضاى خداوند است،متواضعان و خاشعان و توبه كنندگان و بازگشت كنندگان، آن را وسيله تقرّب به خداوند قرار مى دهند و اين تجارتى است كه شكست و ناكامى ندارد.

خداوند سبحان مى فرمايد:

)مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَلاَ تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ(35)).

»اين بايد در حالى باشد كه شما به سوى او بازگشت مى كنيد، و از )مخالفت فرمان او( بپرهيزيد، نماز را برپا داريد و از مشركان نباشيد.«

خداوند سبحان درباره تجارتى كه كساد و ناكامى ندارد و از اركان مهمّ آن، نماز است، مى گويد:

)إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِيَةًيَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ(36)).

»كسانى كه كتاب الهى را تلاوت مى كنند و نماز را برپا مى دارند و از آنچه به آنان روزى داده ايم، پنهان و آشكار انفاق مى كنند، تجارتى بى زيان وخالى از كساد را اميددارند.«

در آيه ديگر از »قيام شبانه« مى خوانيم؛ از ميعادگاه عاشقان و خاشعان واز مناجات آنان با خداوند:

)إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن

ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَوَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْراًوَأَعْظَمَ أَجْراً وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(37)).

»پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از آنها كه با تو هستند، نزديك دوسوم از شب يا نصف يا ثلث آن را به پا مى خيزيد و خداوند شب و روز را اندازه گيرى مى كند. اومى داند كه شما نمى توانيد مقدار آن را اندازه گيرى كنيد پس شما را بخشيد. اكنون آنچه براى شما ميسّر است قرآن بخوانيد. اومى داند بزودى گروهى از شما بيمار مى شوندوگروهى ديگر براى بدست آوردن فضل الهى به سفر مى روند و گروهى ديگر در راه خدا جهاد مى كنند، پس به اندازه اى كه براى شما ميسّر است از قرآن تلاوت كنيد و نمازرا برپا داريد و زكات بدهيد و به خدا قرض دهيد، و آنچه را از كارهاى نيك براى خوداز پيش مى فرستيد، نزد خدا به بهترين وجه و بزرگترين پاداش خواهيد يافت و از خداآمرزش بطلبيد كه خداوند آمرزنده مهربان است.«

خداوند براى بنى اسرائيل و نقباء و برگزيدگان آنان شرط نمود كه نمازرا برپا دارند و همچنين شرط كرد كه با آنان باشد تا زمانى كه آنان بر اين عهدو پيمان باقى بمانند:

)وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاَةَ وَآتَيْتُمْ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً(38)).

»خدا از بنى اسرائيل پيمان گرفت، و از

آنها دوازده نقيب و سرپرست برانگيختيم و خداوند گفت: من با شما هستم اگر نماز را برپا داريد و زكات را ادا نماييد و به رسولان من ايمان بياوريد و آنها را يارى كنيد و به خدا قرض نيكو بدهيد.«

مواظبت و مراقبت از نماز

از آنجا كه نماز، معراج مؤمن و شعار عبوديت خداوند و رمزاخلاص براى اوست، مؤمنان همواره و در همه شرايط از آن مراقبت مى كنند و مقام آن را پاس مى دارند:

)إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً *إِلَّا الْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ(39)).

»و به يقين انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است * هنگامى كه بدى به اوبرسد، بى تابى مى كند * و هنگامى كه خوبى به او برسد، مانع ديگران مى شود * مگرنمازگزاران، آنها كه نماز را پيوسته بجا مى آورند.«

)وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ(40)).

»و آنان كه بر نمازشان مواظبت دارند.«

)وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ(41)).

»و آنان كه بر نمازهايشان مراقبت و مواظبت دارند.«

مواظبت بر نماز است كه مقام انسان را تا درجات بلند ايمان بالا مى بردو از جمله درجات ايمانى، نگهداشتن انسان از حرص و آز دنيا است.

امام رضاعليه السلام در پاسخ سؤالات محمّد بن سنان چنين نوشت:

»إنّ علّة الصلاة إنّها إقرار بالربوبيّة للَّه عزّ وجلّ، وخلع الأنداد، وقيام بين يدي الجبّار جلّ جلاله بالذلّ والمسكنة والخضوع والاعتراف، والطلب للإقالةمن سالف الذنوب، ووضع الوجه على الأرض كلّ يوم إعظاماً للَّه عزّ وجلّ، وأن يكون ذاكراً غير ناس ولا بطر، ويكون خاشعاً متذلّلاً راغباً، طالباً للزيادة في الدين والدنيا، مع ما فيه من الايجاب والمداومة على ذكر اللَّه عزّ وجلّ بالليل والنهار، لئلا ينسى العبد سيّده ومدبّره وخالقه فيبطر ويطغى ويكون من ذكره لربه وقيامه

بين يديه، زاجراً له عن المعاصي ومانعاً له عن أنواع الفساد«(42).

»علّت وجوب و تشريع نماز اين است كه نماز، اقرار به ربوبيّت خداوند، نفى شريك و مانند و همتا از او، قيام ذليلانه و متواضعانه و تواَم با خضوع در محضر او،واعتراف به گناه و طلب آمرزش گناهان گذشته از او است. نماز، گذاشتن صورت در هرروز بر روى خاك است براى تعظيم خداوند و براى اينكه انسان هميشه به ياد او باشد،فراموش نكند، نا سپاسى نورزد، خاشع و ذليل و متمايل به او باشد و زيادت در دين ودنيا را از او بخواهد. نماز مداومت شبانه روز ياد خداوند است تا بنده، مولا، مدبّروخالق خود را فراموش نكند و به كفران و طغيان و سركشى كشانده نشود و هميشه به ياد او و در محضر او باشد تا او را از گناهان و از انواع فساد، باز دارد.«

برپا داشتن نماز در هر حال

در حالات استثنايى )مانند جنگ( لازم است كه ذكر خدا بگوييم، امّادر حالت آرامش، اقامه نماز واجب است نه فقط ذكر خدا، و اين دو فرق زيادى دارند زيرا اقامه و برپا داشتن نماز به معناى انجام دادن نماز با همه شرايط آن مى باشد، در حاليكه ذكر خدا در هر حال، در حال ايستاده يانشسته يا خوابيده هم امكان دارد. باهم كلام خداوند را بخوانيم:

)فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلاَةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً(43)).

»و هنگاميكه نماز را به پايان رسانديد، خدا را ياد كنيد، ايساتده و نشسته و درحاليكه به پهلو خوابيده ايد و هرگاه آرامش يافتيد )و حالت ترس زايل گشت(، نمازرا بطور معمول انجام دهيد زيرا نماز وظيفه ثابت و

معيّنى براى مؤمنان است.«

در حديث هم آمده است كه همراه امير المؤمنين عليه السلام در جنگ صفّين،نمازهاى ظهر و عصر و مغرب و عشا از مردم فوت شد و حضرت به آنان دستور داد كه پياده و سواره، تكبير بگويند، »لا اِلهَ اِلَّا اللَّه وَسُبْحانَ اللَّهِ«بگويند و آنان هم چنين كردند زيرا نماز در هيچ حالتى ترك نمى شود و يك وظيفه ثابت و معيّنى براى مؤمنان است و حتّى در حالت جنگ هم كه سخت ترين حالات است ترك نمى شود. اين مسأله را از اين سخن خداوند الهام مى گيريم كه مى فرمايد:

)وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاَةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوا مُبِيناً(44)).

»هنگامى كه سفر مى كنيد، گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد اگر از فتنه وخطر كافران بترسيد؛ زيرا كافران، براى شما دشمن آشكارى هستند.«

بدين ترتيب واجب است كه در حال ترس، نماز، كوتاه )قصر( شود،امّا همچنان وجوب آن بر انسان باقى است زيرا يك حكم ثابت وتغييرناپذير است.

هم چنين در حديث منقول از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه ياده شده آمده است: »كتاب موقوت به معناى كتاب ثابت )حكم ثابت( است امّا اينكه اندكى شتاب كنى يا اندكى به تأخير اندازى، ضررى به نمازت ندارد تازمانى كه نماز را ضايع نكرده باشى، زيرا خداوند مى فرمايد:

)أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً(.

»نماز را تباه كردند و از شهوات پيروى نمودند، پس به زودى گمراهى خود راخواهند ديد.(45)»

از همين رو، نماز حتّى در هنگام رويارويى نظامى و در جبهه جنگ،واجب است. خداوند مى فرمايد:

)وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُم مَعَكَ وَلْيَأْخُذُواأَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِن وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوامَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا

حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ(46)).

»و هنگامى كه در ميان آنها باشى و )در ميدان جنگ( نماز را براى آنها برپا كنى،بايد دسته اى از آنها با تو )به نماز( برخيزند و سلاحهايشان را با خود برگيرند،وهنگامى كه سجده كردند )و نماز را به پايان رساندند( بايد به پشت سر شما بروند،وآن دسته ديگر كه نماز نخوانده اند بيايند و با تو نماز بگذارند. آنها بايد وسايل دفاعى و سلاحهايشان را )در حال نماز( با خود حمل كنند.«

اقامه نماز، شرط توبه

از آنجا كه نماز رمز عبوديّت و بندگى است، كسى كه توبه مى كند، بايدتوبه اش را با برپا داشتن نماز به اثبات برساند.

خداوند مى فرمايد:

)فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الْصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ(47)).

»هرگاه توبه كنند و نماز را برپا بدارند و زكات بدهند، آنها را رها سازيد.«

)فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ(48)).

»هرگاه توبه كنند و نماز بخوانند و زكات بدهند، برادر دينى شما هستند.«

)فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ(49)).

»اكنون كه اين كار را نكرديد و خداوند توبه شما را پذيرفت پس نماز را برپابداريد و زكات را ادا كنيد.«

اقامه نماز، شعار دعوتگران به سوى خدا

نماز، ارزش مهمى است، و گوهر اين ارزش، ارتباط انسان با خداونداست و مظهر اين ارزش، ذكر خدا، سجده براى خدا، ركوع براى خدا،قرائت قرآن كريم و نيايش است و از همين رو، يكى از شعارهاى دعوتگران به سوى خدا، و بلكه هدف اساسى آنان در دعوت و گسترش آن، نماز است و لذا مى بينيم كه حضرت ابراهيم عليه السلام برخى از فرزندان خودرا در بيت الحرام ساكن مى گرداند تا نماز را برپا دارند:

)رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواالصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِنَ الَّثمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ *رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِن شَيْ ءٍ فِي الْأَرْضِ وَلاَ فِي السَّماءِ * الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ * رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ(50)).

»پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى آب و علفى، در كنار خانه اى كه حرم تو است، ساكن ساختم تا نماز را برپا دارند. تو دلهاى گروهى از

مردم را متوجّه آنها ساز و از ثمرات به آنها روزى دِه شايد آنان شكر تو را بجاآورند * پروردگارا!تو مى دانى آنچه را ما پنهان و يا آشكار مى كنيم و چيزى در زمين و آسمان بر خدا پنهان نيست * حمد خداى را كه در پيرى، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد. مسلّماًپروردگار من شنونده دعا است * پروردگارا! مرا برپا كننده نماز قرار دِه و از فرزندانم نيز. پروردگارا! دعاى مرا بپذير.«

حضرت اسماعيل نيز خانواده خود را دستور به نماز مى داد. خداوندمى فرمايد:

)وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيّاً(51)).

»خانواده خود را به نماز و زكات دستور مى داد و در نزد پروردگارش پسنديده ومورد رضايت او بود.«

خداوند بر پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله و از طريق ايشان بر امّت آن حضرت واجب كرده است كه خانواده خود را به نماز فرمان دهند:

)وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاَةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا(52)).

»خانواده ات را به نماز فرمان بده و در انجام آن شكيبا باش.«

وصيّت لقمان به فرزندش چنين بود:

)يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاَةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ(53)).

»اى فرزندم! نماز را برپا دار و به معروف امر و از منكر نهى كن.«

نماز شعار امّت اسلامى

نماز از بارزترين نشانه هاى امّت اسلامى است، آنجا كه پروردگارسبحان مى فرمايد:

)مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوابِاللَّهِ ِ(54)).

»از آيين پدرتان ابراهيم پيروى كنيد؛ خداوند شما را در كتابهاى پيشين و در اين كتاب، مسلمان ناميد تا پيامبر گواه بر شما باشد و شما گواهان بر مردم. پس نماز رابرپا داريد و زكات را بدهيد و به خدا تمسّك جوييد.«

برپا داشتن نماز يكى از بندهاى پيمان و ميثاقى است كه خداوند آن را بربنى اسرائيل مقرّر كرده

است. قرآن كريم دراين رابطه مى گويد:

)وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلاً مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ(55)).

»از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند را پرستش نكنيد، و به پدر و مادرونزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد، و به مردم نيك بگوييد، و نماز را برپاداريد، و زكات را بدهيد. پس همه شما، جز عدّه كمى، پشت كرديد و اعراض نموديد.«

از آنجا كه نماز شعار مسلمانان است، از شرايط قبول توبه مشركان اين است كه نماز را برپا دارند. قرآن مجيد مى گويد:

)فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الْصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّواسَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(56)).

»پس وقتى كه ماههاى حرام پايان يافت، مشركان را هرجا يافتيد به قتل برسانيد وآنها را اسير سازيد و محاصره كنيد و در هر كمينگاه بر سر راه آنان بنشينيد. پس اگرتوبه كنند و نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند، آنها را رها سازيد زيرا خداوندآمرزنده و مهربان است.«

نماز، تزكيه نفس

درجات مؤمن با نماز او تعالى مى يابد. پس هرچه بيشتر بر نماز خودمواظبت كند و آن را با شرايطش بجاآورد و در هنگام اقامه آن، خشوع بيشترى داشته باشد، ارتباط و قرب او به خداوند هم بيشتر خواهد شدودر نتيجه، اين ارتباط و قرب، در همه ابعاد زندگى او باز تاب خواهديافت.

نماز باعث تقوا مى شود و تقوا، نفس را از هواپرستى ها باز مى دارد.خداوند سبحان مى فرمايد:

)...إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ...(57)).

»...به يقين نماز )انسان را( از زشتيها وگناه باز مى دارد وياد خدا بزرگتر است...«

نماز انسان را

به پروردگارش نزديك مى گرداند، به همين دليل،اخلاص، يكتاپرستى و پاكى او از آلودگيها و پلشتى هاى شرك، افزايش مى يابد. خداوند مى فرمايد:

)...قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ * وَأَنْ أَقِيمُوا الصَّلاَةَوَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ(58)).

»...بگو: هدايت واقعى، هدايت خداوند است و ما امر شده ايم كه تسليم پروردگار جهانيان باشيم * و اينكه نماز را برپا داريد و تقوا پيشه سازيد و خدا است كه به سوى او محشور مى شويد.«

همچنين در قرآن آمده است:

)...وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لاَ يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَبَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ * وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ(59)).

»...و ترس شان را به امنيّت و آرامش مبدّل مى كند. تنها مرا مى پرستند و چيزى راشريك من نخواهند ساخت و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند * و نماز رابرپا داريد و زكات را پرداخت نماييد و رسول خدا را اطاعت كنيد تا مشمول رحمت خدا شويد.«

آيا نمى بينيد در اين آيات چگونه برپا داشتن نماز، بطور مستقيم بعدازامر به توحيد و عبوديّت مخلصانه خداوند مطرح شده است و در آيه دوّم هم اقامه نماز به اطاعت از رسول مرتبط شده است زيرا برپا داشتن نماز،نفس را تزكيه و آماده اطاعت از پيامبر مى گرداند.

بدين ترتيب نماز بهترين و برترين راه تقرّب به خداوند است، زيرانماز پرده هاى شرك را كنار مى زند و موانع قرب به حقّ را از ميان برمى دارد. در روايت يزيد بن خليفه آمده است: امام صادق عليه السلام فرمود:»إذا قام المصلّي إلى الصلاة نزلت عليه الرحمة من أعنان السماء إلى الأرض،وحفّت به الملائكة، وناده ملك: لو يعلم هذا المصلّي ما في الصلاة ما انفتل«(60).

»زمانى كه نمازگزار به نماز مى ايستد، رحمت الهى از

آفاق آسمان تا روى زمين براو فرود مى آيد و فرشتگان اطراف او جمع مى شوند و فرشته اى ندا مى دهد: اگر اين نمازگزار بداند آنچه را كه در نماز است هرگز از آن روبر نمى تاباند.«

نماز، احسان و نيكوكارى را درپى دارد زيرا نيكوكاران كسانى هستندكه نماز را برپا مى دارند. در قرآن آمده است:

)هُدىً وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ * الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(61)).

»اين كتاب مايه هدايت و رحمت براى نيكوكاران است، همان كسانيكه نماز رابرپا مى دارند و زكات را مى پردازند و همانها به آخرت يقين دارند.«

نماز از مهم ترين عباداتى است كه نفس را تزكيه مى كند و آن را به برترين درجات كمال ارتقا مى دهد. در قرآن آمده است:

)إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً *إِلَّا الْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ(62)).

و به يقين انسان، حريص و كم طاقت آفريده شده است * هنگامى كه بدى به اوبرسد، بى تابى مى كند * و هنگامى كه خوبى به او برسد، مانع ديگران مى شود * مگرنمازگزاران، آنها كه نماز را پيوسته بجا مى آورند.«

برپا داشتن نماز در رشد روحيّه اصلاح طلبى در نفس انسان، نقش مؤثّرى دارد و نمازگزاران، مصلحان جامعه هستند:

)وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ إِنَّا لاَنُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ(63)).

»كسانى كه به كتاب تمسّك مى كنند و نماز را برپا مى دارند. ما به يقين پاداش مصلحان را ضايع نمى كنيم.«

برپا داشتن نماز از نشانه هاى اخلاص در دين است. قرآن كريم مى گويد:

)وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ وَيُؤْتُواالزَّكَاةَ وَذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ(64)).

»به آنها دستورى داده نشده بود جز اينكه خدا را بپرستند در حالى كه دين خود رابراى او خالص كنند و از شرك به توحيد بازگردند و

نماز را برپا دارند و زكات رابدهند. و اين است آيين مستقيم و پايدار.«

همچنين خداوند فرموده است:

)إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي(65)).

»به يقين من خدا هستم، معبودى جزمن نيست پس مرا پرستش كن و نماز را براى ياد من برپادار.«

نماز، ياد خدا

جوهر و حقيقت نماز اين است كه نماز ياد خداوند يكتا، رمز عبوديت او، دليل تسليم بودن در مقابل او، نشانه ايمان و علامت اخلاص است و ازهمين رو آنجا كه خداوند فائده نماز را بيان فرموده و آن را باز دارنده ازبدى ها و گناه معرفى كرده، گفته است: )...وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ...(66)) »يادخداوند بزرگتر و مهم تر از هر چيزى است.« و همچنين فرموده است: )وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي(67)) »نماز را براى ياد من برپادار.« و همچنين فرموده است: )قَدْأَفْلَحَ مَن تَزَكَّى * وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى(68)) »به يقين رستگار شد كسى كه خود را پاك ساخته است * و نام پروردگارش را ذكر كرده و نماز خوانده است.«

در قرآن مجيد آمده است:

)الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ(69)).

»همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيده اند يادمى كنند و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند و مى گويند پروردگارا! اينها رابيهوده نيافريده اى منزّهى تو! ما را از عذاب آتش نگاه دار.«

نماز چون ذكر و ياد خدا است، در هيچ حالى نبايد ترك شود و تا انسان زنده است بايد آن را برپا دارد. قرآن مجيد مى گويد:

)وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّاً(70)).

»و مرا هرجا باشم، وجودى با بركت قرار داده و تا زمانى كه

زنده ام مرا به نمازوزكات توصيه كرده است.«

در جاى ديگر مى گويد:

)إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِوَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ(71)).

»شيطان مى خواهد بوسيله شراب و قمار، در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كندوشما را از ياد خدا و از نماز باز دارد. آيا خوددارى خواهيد كرد؟«

از اين آيه الهام مى گيريم كه نماز نوعى از انواع ذكر و ياد خدا است وبيان آن بعداز »ذكر اللَّه«، از باب تأكيد بر اين نوع خاص از ذكر خدا، به عنوان برترين و كاملترين ذكر است.

نماز، تذكّر براى اهل تذكّر است: )وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ(72)).

»در دوطرف روز و اوايل شب نماز را برپادار زيرا حسنات، سيّئات را از بين مى برند. اين تذكرى است براى كسانى كه اهل ذكرند.«

خداوند در جاى ديگر فرموده است:

)يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاَةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُواالْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(73)).

»اى كسانى كه ايمان آورده ايد! زمانى كه روز جمعه نداى نماز داده مى شود، به يادخداوند بشتابيد و معامله را رها كنيد. اگر شما بدانيد، اين براى شما بهتر است.«

احكام نماز

در اسلام ارزشها و آدابى وجود دارد كه مربوط به نماز و نيك برگزاركردن آن مى باشد. بارزترين آنها، مواظبت بر نماز، استمرار و مداومت برآن است كه آيات شريفه قرآن را در اين رابطه تلاوت كرديم. احكام ديگرى نيز دارد كه در ضمن آيات ذيل مطالعه مى كنيم:

1 - از احكام برپا داشتن نماز، آغاز كردن آن با طهارت است:

)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ

وَإِن كُنتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا...(74)).

»اى كسانيكه ايمان آورده ايد! هنگاميكه به نماز مى ايستيد، صورت و دستها را تاآرنج بشوييد و سر و پاها را تا مفصل )برآمدگى پشت پا( مسح كنيد و اگر جنب باشيدخود را بشوييد...«

2 - يكى ديگر از احكام نماز، تسبيح خداوند است:

)وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلاً * هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلاَئِكَتُهُ...(75)).

»صبح و شام، او را تسبيح گوييد * او كسى است كه بر شما درود و رحمت مى فرستد و فرشتگان او نيز...«

3 - از احكام ديگر، اعتدال و ميانه روى بين جهر و اخفات )بلندخواندن و آهسته خواندن( در نماز است:

)...وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبيلاً(76)).

»...نمازت را زياد بلند يا خيلى آهسته نخوان و در ميان آن دو راهى معتدل برگزين.«

4 - خداوند اوقات نماز را هم در آيه ذيل بيان كرده است:

)أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً(77)).

»نماز را از زوال خورشيد )ظهر( تا نهايت تاريكى شب )نيمه شب( برپاداروهمچنين قرآن فجر )نماز صبح( را چرا كه قرآن فجر، مشهود است.«

در اين آيه سه وقت، براى پنج نماز فريضه بيان شده است و اگر كسى براى پنج نماز پنج وقت قرار دهد كار خوبى خواهد بود. وقت اوّل، زوال خورشيد است )براى نماز ظهر و عصر(. وقت سوم، تقارن فجر است)براى نماز صبح( و بين آن دو در هنگام تاريكى شب، وقت نماز مغرب وعشاء است.

5 - قرآن، مسلمانان را براى شب زنده دارى و تهجّد و عبادت در نيمه شب دعوت نموده، در حاليكه آن را براى پيامبرصلى الله عليه وآله و پيشگامان امّت واجب كرده است. خداوند مى فرمايد:

)يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلاً(78)).

»اى جامه به خود پيچيده!

* شب را جز كمى بپاخيز.«

)وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحمُوداً(79)).

»و پاسى از شب را به عبادت بپرداز. اين يك وظيفه اضافى براى تو است. اميداست پروردگارت تو را به مقامى در خود ستايش برانگيزد.«

6 - از احكام نماز، خشوع در نماز است:

)قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ(80)).

»به يقين مؤمنان رستگار شدند * همان كسانيكه در نماز خود خشوع دارند.«

7 - نماز در مساجد و همراه با ساير مؤمنان، فضيلت بيشتر دارد:

)وَأَقِيمُوا الْصَّلاَةَ وَآتُوا الْزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الْرَّاكِعِينَ(81)).

»نماز را برپا داريد و زكات را ادا نماييد و همراه با ركوع كنندگان ركوع كنيد.«

8 - يكى ديگر از احكام نماز، پرداختن فورى به نماز جمعه است به مجردى كه اذان آن گفته شود، و تعطيل كردن تجارت و دادوستد در آن هنگام:

)يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاَةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُواالْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(82)).

»اى كسانى كه ايمان آورده ايد! زمانى كه در روز جمعه براى نماز ندا داده شود، به ياد خدا بشتابيد و دادوستد را رها كنيد. اگر بدانيد اين براى شما بهتر است.«

نماز منافق، كف زدن است

نماز، خود يك ميزان و معيار است. با نماز مى توانيم مؤمن را از منافق باز شناسيم. كسى كه در نماز خود خشوع دارد و مراقب نماز مى باشدوتقوا پيشه مى سازد و انفاق و احسان مى كند، او نماز گزار و مؤمن واقعى است. امّا كسى كه دادوستد و تجارت، او را از نماز غافل مى سازد و اگر هم به نماز بپردازد، با بى حالى و تنبلى نماز مى خواند، در واقع منافق است.

قرآن مجيد دراين مورد چنين مى گويد:

)فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ

* الَّذِينَ هُمْ يُرَآءُونَ *وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ(83)).

»واى بر نمازگزارانى * كه در نماز خود سهل انگارى مى كنند * همان كسانيكه ريامى كنند * و ديگران را از وسايل ضرورى زندگى منع مى نمايند.«

)...وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلاَةِ قَامُوا كُسَالى...(84)).

»نماز را به جا نمى آورند مگر با كسالت.«

اين در حالى است كه مؤمنان با شتاب به سوى نماز مى روند و براى انجام آن كوشش دارند امّا منافقان، نماز را بجا نمى آورند مگر با حالت كسالت و تنبلى. از همين رو نماز، معيار شناخت مؤمن از منافق و ملاك شناخت درجات مؤمنين است.

در حديث منقول از هارون بن خارجه آمده است كه: براى امام صادق عليه السلام مردى از اصحاب خود را نام بردم و او را ستودم. امام عليه السلام به من فرمود: كيف كانت صلاته؟(85).

»نماز او چگونه است؟«

امّا نماز مشركان و نيايش آنان در خانه خدا، سوت زدن و كف زدن است. خداوند درباره آنها مى فرمايد:

)وَمَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً(86)).

»نمازشان نزد خانه خدا چيزى جز سوت كشيدن و كف زدن نبود.«

عيّاشى از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه و معناى »مكاءً و تصدية«نقل مى كند كه امام فرمود: التصفير والتصفيق(87).

»سوت كشيدن و كف زدن«.

سعيد بن جبير مى گويد: كانت قريش تعارض النبي في الطواف يستهزؤون ويصفّرون ويصفّقون فنزلت هذه الآية(88).

»قريش در هنگام طواف با پيامبرصلى الله عليه وآله معارضه مى كردند، مسخره و استهزاءمى نمودند، سوت مى كشيدند و دست مى زدند و لذا اين آيه نازل شد.«

كافران، نماز را به باد مسخره مى گرفتند، عليرغم اينكه هر انسان سالمى، به شخصى كه با پروردگارش مناجات مى كند احترام مى گذارد،وبه حكم عقل و فطرت، عمل او را تعالى و ارتقاى روح مى شمارد.

)وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً وَلَعِباً(89)).

»آنها هنگاميكه شما به نماز فرامى خوانيد، آن را

به مسخره و بازى مى گيرند.«

كسانى كه نماز را ضايع مى سازند!

امّا كسانى كه نماز را ضايع و تباه مى سازند يا آن را ترك مى كنند،جزايشان اين است كه مناعت نفس را از دست مى دهند، و نمى توانندخويشتن را از شهوات باز دارند. خداوند مى فرمايد:

)فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ(90)).

»امّا پس از آنان، فرزندان ناشايسته اى روى كار آمدند كه نماز را تباه كردند و ازشهوات پيروى نمودند.«

گاهى هم ترك نماز، شخص را به تكذيب دين و دورشدن از صراطمستقيم مى كشاند:

)فَلاَ صَدَّقَ وَلاَ صَلَّى * وَلكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى(91)).

»او هرگز ايمان نياورد و نماز نخواند * بلكه تكذيب كرد و رويگردان شد.«

گاهى هم او مانع راه خدامى شود و مؤمنان را از نمازگزاردن بازمى دارد:

)أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى * عَبْداً إِذَا صَلَّى(92)).

»آيا كسى كه نهى مى كند * بنده اى را به هنگامى كه نماز مى خواند )مستحق عذاب الهى نيست؟(.«

آيا كار تارك نماز به همين جا ختم مى شود؟ هرگز. تارك نماز بطورعمدى، كافر است. از پيامبر خداصلى الله عليه وآله روايت شده است:

»من ترك الصلاة متعمّداً فقد كفر«(93).

»كسى كه عامدانه نماز را ترك كند، كافر شده است.«

زيرا حدّ فاصل بين اسلام حقيقى و كفر، نماز است. پيامبرصلى الله عليه وآله مى فرمايد:

»بين العبد وبين الكفر ترك الصلاة«(94).

»فاصله بين بنده و كفر، ترك نماز است.«

فرجام كار چنين كسانى، آتش سوزان دوزخ است و در آنجا است كه با حسرت و تأسّف اعتراف مى كنند كه نماز را ترك كرده اند و به دنبال آن،هر كار نيك و احسانى را نيز ترك كرده اند امّا ديگر سودى نداردوسرنوشت آنان جهنّم است، آنجا كه خداوند مى فرمايد:

)كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ * إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ * فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ *عَنِ الْمُجْرِمِينَ * مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا

لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ * وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضينَ * وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ(95)).

»هر كس در گرو اعمال خويش است * مگر اصحاب يمين * كه در باغهاى بهشتندو سؤال مى كنند * از مجرمان * چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ * مى گويند:مااز نمازگزاران نبوديم * و اطعام مستمند نمى كرديم * و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم * و همواره روز جزا را انكار مى كرديم.«

اين چنين حضرت صادق نماز خواند

حماد بن عيسى روايت مى كند كه امام صادق عليه السلام روزى به من گفت: اى حمّاد! آيا مى توانى نيكو نماز بگزارى؟ گفتم: آقاى من! من كتاب حريزرا درباره نماز حفظ كرده ام. فرمود: اشكال ندارد. برخيز نماز بگزار.

پس من در مقابل ايشان و رو به قبله ايستادم و نماز را آغاز كردم و ركوع كردم و سجده كردم.

امام عليه السلام فرمود: اى حمّاد! نيكو نماز نمى گزارى. براى مرد چه زشت است كه 60 يا 70 سال از عمر او سپرى شود امّا نتواند يك نماز را با شرايطو حدود كامل آن بجا آورد؟

حمّاد مى گويد: در خودم احساس خوارى نمودم. پس گفتم: فدايت گردم، نماز را به من بياموز.

امام صادق عليه السلام راست ورو به قبله ايستاد. همه دستانش را به سوى ران هايش رها كرد، انگشتانش را بهم چسبانده بود، قدمهايش را بهم نزديك ساخت تا آنجا كه بين دو قدم ايشان، سه انگشت باز فاصله بود.همه انگشتان پاهايش را رو به قبله قرار داد. پاهاى خود را از قبله منحرف نمى ساخت. با خشوع و تذلّل و زارى نماز را آغاز كرد. »اَللَّهُ اَكْبَر« گفت وسپس سوره حمد و قل هو اللَّه احد را با ترتيل قرائت كرد، و بعد براى لحظه اى، به اندازه اى كه

تنفّس كند، در حال ايستاده درنگ كرد و سپس درحاليكه هنوز ايستاده بود، »اَللَّهُ اَكْبَر« گفت.

سپس به ركوع رفت و هر دو كفّ دستش را به صورت باز و گشوده، برروى زانوانش قرار داد، و زانوها را به سمت عقب، برگرداند، به گونه اى كه پشتش، راست و هموار شد چنانكه اگر قطره اى آب يا روغن، بر پشت آن حضرت ريخته مى شد، بخاطر هموار بودن پشتش، ثابت بر سرجاى خود باقى مى ماند. حضرت در حال ركوع، گردنش را كشيد و چشمانش رافروبست و سپس سه بار و به ترتيل سُبْحانَ رَبِّي الْعَظيمِ وَبِحَمْدِهِ گفت. بعدراست ايستاد و چون به خوبى قرار يافت، سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ گفت و سپس در حاليكه ايستاده بود، تكبير گفت و دستانش را تا موازى صورتش بالاآورد.

سپس به سجده رفت و كفهاى دست خود را با انگشتان بهم چسبيده،بين هر دو زانو و برابر صورت به زمين گذاشت و سه بار سُبْحانَ رَبِّيَ الْاَعْلى وَبِحَمْدِهِ گفت و هيچ عضوى از بدنش را روى عضو ديگر ننهاد و بر هشت استخوان بدن سجده كرد: پيشانى، دو كف دست، دو زانو و سر دوانگشت بزرگ پا. اين هفت مورد واجب است و بينى را از روى استحباب بر خاك گذاشت، كه )اِرغام( ناميده مى شود.

سپس سر از سجده برداشت و چون بطور كامل نشست، »اَللَّهُ اَكْبَر«گفت و بعد بر روى ران چپ نشست و روى پاى راست را بر كف پاى چپ گذاشت و »اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَاَتُوبُ اِلَيْهِ« گفت. سپس در حاليكه نشسته بود،تكبير گفت و به سجده دوّم رفت و همان ذكرى را گفت كه در سجده اوّل گفته بود و در ركوع و سجود، هيچ چيزى از بدنش را بر چيزى تكيه نداده بود،

و در حال سجده آرنج ها را به زمين نچسبانده بود )و بازوها و آرنجا رااز زمين و پهلو جدا نگاهداشته بود( و مانند پرنده اى بال دار مى نمود.

دو ركعت را به همين ترتيب بجا آورد و در حاليكه انگشتان دستش بهم چسبيده بود به تشهّد نشست، و چون از تشهّد فراغت يافت، سلام دادوبعد فرمود: اى حمّاد! چنين نماز بگزار، در هنگام نماز به جاى ديگرالتفات نكن و با دست و انگشتانت بازى نكن و آب دهن به طرف راست پاچپ يا جلو نينداز.(96)»

نمازهاى واجب و نافله

حديث شريف:

1 - امام رضاعليه السلام درباره علّت نماز فرمود:

»إنّها إقرار بالربوبيّة للَّه عزّ وجلّ، وخلع الأنداد، وقيام بين يدي الجبّار جلّ جلاله بالذلّ والمسكنة والخضوع والاعتراف، والطلب للإقالة من سالف الذنوب، ووضع الوجه على الأرض كلّ يوم إعظاماً للَّه عزّ وجلّ، وأن يكون ذاكراًغير ناسٍ ولا بطرٍ، ويكون خاشعاً متذلّلاً راغباً طالباً للزيادة في الدين والدنيا.مع ما فيه من الإيجاب والمداومة على ذكر اللَّه عزّ وجلّ بالليل والنهار، لئلا ينسى العبد سيّده ومدبّره وخالقه فيبطر ويطغى ويكون في ذكره لربّه، وقيامه بين يديه زجراً له عن المعاصي، ومانعاً له من أنواع الفساد«(97).

»علّت تشريع نماز اين است كه نماز، اقرار به ربوبيّت خداوند، نفى مانند و همتا ازاو، قيام متواضعانه و ذليلانه و تواَم با خضوع در محضر او، و اعتراف به گناه و طلب آمرزش گناهان گذشته از او است. نماز، پيشانى مذلّت به خاك نهادن براى تعظيم خداوند است و براى اينكه انسان همواره به ياد او باشد، فراموشكار و ناسپاس نباشد،خاشع و ذليل و متمايل به او باشد و زيادت دين و دنيا از او بطلبد. نماز، مداومت شبانه روزى ياد خداوند است تا بنده، مولا و مدبّر

و خالق خود را فراموش نكند و به كفران وطغيان كشانده نشود و هميشه به ياد او و در محضر او باشد تا )خداوند( او را ازگناهان و از انواع فساد بازدارد.«

2 - امام باقرعليه السلام فرمود:

»فرض اللَّه الصلاة، وسنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله على عشرة أوجه: صلاة السفروالحضر، وصلاة الخوف على ثلاثة أوجه، وصلاة كسوف الشمس والقمر،وصلاة العيدين، وصلاة الاستسقاء، والصلاة على الميّت«(98).

»خداوند نماز را واجب ساخته و پيامبرصلى الله عليه وآله هم سنّت گذارده و بر ده نوع است:نماز مسافر و حاضر، نماز خوف بر سه نوع، نماز كسوف خورشيد و ماه، نماز دو عيد،نماز استسقاء و نماز ميّت.«

3 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»الفريضة والنافلة إحدى وخمسون ركعة، منها ركعتان بعد العتمة جالساًتعدّان بركعة وهو قائم، الفريضة منها سبع عشرة، والنافلة أربع وثلاثون ركعة«(99).

»فريضه و نافله پنچاه و يك ركعت است. از آن جمله است دو ركعت نشسته بعداز نماز عشاء كه يك ركعت ايستاده شمرده مى شود. فريضه هفده ركعت و نافله سى و چهار ركعت است.«

4 - امام صادق عليه السلام در حديث شرائع الدين فرمود:

»... وصلاة الفريضة: الظهر أربع ركعات، والعصر أربع ركعات،والمغرب ثلاث ركعات، والعشاء الآخرة أربع ركعات، والفجر ركعتان، مجملةالصلاة المفروضة سبع عشرة ركعة، والسنّة أربع وثلاثون ركعة، منها: أربع ركعات بعد المغرب لا تقصير فيها في السفر والحضر، وركعتان من جلوس بعدالعشاء الآخرة تعدّان بركعة، وثمان ركعات في السحر وهي صلاة الليل،والشفع ركعتان، والوتر ركعة، وركعتا الفجر بعد الوتر، وثمان ركعات قبل الظهر، وثمان ركعات بعد الظهر قبل العصر، والصلاة تستحبّ في أوّل الأوقات«(100).

»نماز فريضه نمازهاى ذيل است: ظهر چهار ركعت، عصر چهار ركعت، مغرب سه ركعت، عشاء چهار ركعت، صبح دو ركعت. مجموع نماز واجب

)در شبانه روز( هفده ركعت است. امّا نماز سنّت )نافله( سى و چهار ركعت است: چهار ركعت بعداز مغرب كه در سفر و حضر كم نمى شود، دو ركعت نشسته بعداز عشاء كه يك ركعت شمرده مى شود، هشت ركعت در سحر كه نماز شب ناميده مى شود، شفع دو ركعت، وتر يك ركعت و دو ركعت نافله صبح بعداز وتر، هشت ركعت قبل از ظهر و هشت ركعت بعدازظهر و قبل از نماز عصر. ومستحبّ است نمازها در اوّل وقت برگزار شود.«

5 - از زراره روايت شده كه از امام باقرعليه السلام درباره نمازهاى واجب پرسيدم. امام عليه السلام فرمود:

»خمس صلوات في الليل والنهار«. فسأله زرارة: هل سمّاهنّ اللَّه وبيّنهنّ في كتابه؟ قال الإمام: »نعم، قال اللَّه تعالى لنبيّه صلى الله عليه وآله: )أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ...(101)) ودلوكها زوالها، وفيما بين دلوك الشمس إلى غسق الليل أربع صلوات، سمّاهنّ اللَّه وبيّنهنّ ووقّتهنّ، وغسق الليل هو انتصافه، ثمّ قال تبارك وتعالى: )وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً (فهذه الخامسة،وقال تبارك وتعالى في ذلك: )وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ (وطرفاه: المغرب والغداة. )وَزُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ( وهي صلاة العشاء الآخرة، وقال تعالى: )حافِظُواعَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى( وهي صلاة الظهر، وهي أوّل صلاة صلّاهارسول اللَّه صلى الله عليه وآله، وهو وسط النهار ووسط صلاتين بالنهار: صلاة الغداة،وصلاة العصر«(102).

»پنج نماز در شبانه روز است. پرسيد: آيا خداوند اين نمازها را در قرآن بيان كرده است؟ امام عليه السلام فرمود: بلى. خداوند به پيامبرش فرمود: )أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ...( »نماز را برپادار از زوال خورشيد تا تاريكى شب«. دلوك به معناى زوال است، و بين زوال و تاريكى چهار نماز است كه خداوند آنها را معيّن كرده وبيان فرموده و وقت آنها را نيز مشخّص كرده است و »غسق«

به معناى »نيمه شب«است. سپس خداوند فرمود: )وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً( »قرآن فجر«، نماز پنجم يعنى نماز صبح است. همچنين خداوند متعال فرمود: )وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ( و دو طرف روز، مغرب و صبح است و فرمود: )وَزُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ( يعنى: »اوايل شب« كه منظور نماز عشاء است و همچنين فرمود: )حافِظُواعَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى( يعنى: مواظب نمازها و نماز )وسطى( ميانه باشيد.كه منظور نماز ظهر است و ظهر اوّلين نمازى بود كه پيامبر گرامى آن را بجا آورد. نمازظهر، ميانه و نيمه روز است و نيز ميان دو نماز روزانه يعنى نماز صبح و نماز عصر،واقع مى شود.«

6 - امام رضاعليه السلام فرمود:

»الصلاة قربان كلّ تقي«(103).

»نماز وسيله تقرّب هر شخص پرهيزكار به خداوند است.«

7 - معاويه بن وهب مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم كه بهترين چيزى كه بندگان به وسيله آن به خداوند تقرّب مى جويند و محبوب ترين آنها نزد خداوند چيست؟ امام عليه السلام فرمود:

»ما أعلم شيئاً بعد المعرفة أفضل من هذه الصلاة، ألا ترى أنّ العبد الصالح عيسى بن مريم عليه السلام قال: )وَأَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّاً(«(104).

»من بعداز خداشناسى چيزى را بهتر و برتر از نماز نمى دانم. آيا نمى بينى بنده صالح خداوند حضرت عيسى بن مريم عليه السلام گفت: »خداوند مرا تا زمانى كه زنده باشم به نمازو زكات سفارش كرده است.«

تفصيل احكام:

1 - خداوند بر انسان پنج نماز را واجب كرده است:

الف - نمازهاى پنجگانه يوميّه.

ب - نماز آيات.(105)

ج - نماز طواف واجب.

د - نماز ميّت.

ه - قضاى نمازهاى فوت شده پدر و مادر بر پسر بزرگتر.

و - گاهى هم بخاطر تعهّدات شخصى مانند: نذر، عهد، قسم يا اجاره،نمازى بر انسان واجب مى شود.

2 - نمازهاى يوميّه، پنج

نماز است:

الف - نماز ظهر كه چهار ركعت است و نماز »وسطى« ناميده مى شود.

ب - نماز عصر؛ چهار ركعت.

ج - نماز مغرب؛ سه ركعت.

د - نماز عشاء؛ چهار ركعت.

ه - نماز صبح؛ دو ركعت.

3 - در هنگام مسافرت واجب ا ست كه نمازهاى چهار ركعتى، قصرشود يعنى دو ركعت خوانده شود. شرايط قصر نماز و چگونگى نمازمسافر در جاى خود شرح داده مى شود.

4 - در روز جمعه هم، بجاى نماز ظهر، دو ركعت نماز جمعه با دوخطبه انجام مى شود كه شرايط و جزئيات آن در جاى خود بيان مى گردد.

5 - از آنجا كه نماز وسيله تقرّب هر شخص پرهيزكار به خداوند است،و بهترين چيزى است كه مى توان بوسيله آن به خداوند تقرّب جست،استحباب نفسى دارد يعنى بطور ابتدائى مستحب است كه انسان با قصدتقرّب هر چند ركعت كه بخواهد، نماز بخواند، تا در دل او، آرامش ايجادكند، و او را از بديها و گناهان باز دارد، و او را به خداوند نزديك گرداند.

6 - در احاديث شريف، انجام نمازهاى مستحبى معيّنى در مناسبتهاى زمانى ومكانى ويژه مورد تشويق قرار گرفته است مانند نمازهاى شبهاى ماه مبارك رمضان، نماز زيارت قبور پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله و اهل بيت طاهرين اوعليهم السلام وهمچنين نماز تحيّت مسجد و غيره.(106)

7 - بهترين نمازهاى مستحب، نمازهاى نافله منظّم يوميّه است كه 34ركعت در هر شبانه روز، غير از روز جمعه و به ترتيب ذيل است:

الف - هشت ركعت قبل از نماز ظهر.

ب - هشت ركعت قبل از نماز عصر.

ج - چهار ركعت بعداز نماز مغرب.

د - دو ركعت بعداز نماز عشاء كه نشسته خوانده مى شود و يك ركعت محسوب مى گردد.

ه - دو ركعت قبل

از نماز صبح.

و - يازده ركعت نافله شب به اين ترتيب: هشت ركعت نماز شب، دوركعت نماز شفع، و يك ركعت نماز وتر.

امّا در روز جمعه علاوه بر 16 ركعت يادشده در نافله ظهر و عصر، چهارركعت ديگر نيز افزوده مى شود.

8 - بايد نمازهاى مستحبّى، به صورت دو ركعتى، دو ركعتى انجام شودمگر نماز وتر كه يك ركعت است.

اوقات نمازهاى واجب يوميّه

قرآن كريم

1 - )حافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا للَّهِ ِ قَانِتِينَ(107)).

»مواظب نمازها مخصوصاً نماز وسطى باشيد )در انجام آنها كوشا باشيد( و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخيزيد.«

آيه كريمه فوق به ما آگاهى مى بخشد كه مقيّد بودن به اوقات نماز،ضرورى است زيرا محافظت و مواظبت بر نماز به معناى اهتمام به نمازوبه حدود و احكام آن مى باشد. از بارزترين احكام نماز، مقيّد بودن به وقت نماز است و لذا در تفسير عيّاشى از امام صادق عليه السلام در معناى آيه بالاآمده است: »منظور از محافظت بر نماز، اقبال و روآوردن به نمازومواظبت بر وقت آن است تا انسان از آن غافل نشود و چيز ديگرى او را به خود مشغول نگرداند.«(108)

سياق آيه بالا نيز بر اهمّيت وقت نماز دلالت مى كند زيرا پروردگار مانماز راحتى در هنگام جنگ واجب كرده است با اينكه معمولاً در اين حالت، بسيارى از شرايط نماز مانند: استقرار، آرامش، مراعات قبله،ركوع و سجود امكان پذير نيست، و اگر موضوع وقت، اهمّيت زيادى نمى داشت، اداى نماز به تأخير انداخته مى شد تا ساير شرايط آن نيز فراهم آيند. فقها از مجموعه نصوص )آيات و رواياتى( كه بر وقت تأكيد دارند،استنباط كرده اند كه ترك نماز در هيچ حالتى جايز نيست و مسأله وقت،مهم تر از ساير شرايط است.

2 - )فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلاَةَ

فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً(109)).

»هنگاميكه نماز را به پايان رسانديد، خدا را ياد كنيد، ايستاده و نشسته و درحاليكه به پهلو خوابيده ايد و هرگاه آرامش يافتيد )و حالت ترس زايل گشت( نماز راانجام دهيد زيرا نماز وظيفه ثابت و با وقت معيّنى براى مؤمنان است.«

اين آيه به ما بصيرت مى دهد كه نماز اهمّيت فراوانى دارد، و از همين رو حتّى در حالت جنگ نيز )كه شديدترين و وحشتناكترين حالت براى انسان است( ترك نمى شود و لذا لازم است كه وقت آن مانند سايراحكامش رعايت شود.

براى كلمه »موقوت« كه در آيه بالا آمده است، دو معنى ذكر شده است:

1 - در روايات، موقوت به معناى »ثابت« آمده است.

2 - در برخى از تفاسير، موقوت را به »چيزى كه داراى وقت خاصى است«، معنى كرده اند. هر دو معنى در تفسير آيه قابل قبول است. بدين ترتيب، آيه دلالت روشنى بر اهمّيت اوقات نماز دارد و اينكه وقت، نسبت به همه شرايط واجب در نماز، اولويّت و اهمّيت ويژه اى دارد. البتّه جوهرو روح نماز، ياد خدا، خشيت از مقام ذات حق و نيايش به درگاه او است وحدود و شرايطى كه در نماز در نظر گرفته شده، به مثابه جسد براى آن روح است.

3 - )أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً(110)).

»نماز را از زوال خورشيد تا تاريكى شب بپادار و همچنين قرآن فجر را، چراكه قرآن فجر، مشهود )فرشتگان( است.«

اين آيه شريفه، اوقات نماز را بيان مى دارد كه از ظهر -كه در آيه ديگر مارا بر محافظت از آن دستور داده است- آغاز مى شود و به نماز

فجر )صبح(ختم مى گردد. وقت اصلى نمازها از زوال خورشيد تا نيمه شب ادامه داردكه ظهر و عصر در روز و مغرب و عشا در شب انجام مى شود و تنها يك نماز است كه با طلوع فجر واجب مى گردد.

»دلوك« در آيه به معناى زوال خورشيد و »غسق« به معناى شدّت تاريكى در نيمه شب است امّا »قرآن فجر« يعنى نماز صبح را فرشتگان شب و روز، شاهد هستند و شايد دليل اينكه اين نماز، از دو ركعت بيشترنيست، همين باشد زيرا اين نماز هم توسط نويسندگان )فرشتگان( شب وهم توسط نويسندگان )فرشتگان( روز ثبت مى شود.

در تفسير اين آيه از زبان امام باقرعليه السلام آمده است:

»دلوك خورشيد، زوال خورشيد و »غسق« شب تا نيمه شب است.اين، وقت چهار نماز است كه پيامبر خداصلى الله عليه وآله آنها را براى مردم تعيين نموده است و »قرآن فجر« نماز صبح است.«(111)

4 - )وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ(112)).

»در دو طرف روز و اوايل شب، نماز را برپادار، زيرا حسنات، سيّئات را از بين مى برند. اين يادآورى است براى كسانى كه اهل ذكرند.«

از اين آيه مباركه نيز، اوقات نمازهاى پنجگانه را الهام مى گيريم كه عبارتند از: طرف اوّل روز )نماز صبح(، طرف دوّم روز )نماز ظهروعصر( و اوايل شب )مغرب و عشاء(.

همچنين از اين آيه شريفه، حكمت تقسيم اوقات نماز را بر ساعات شب و روز بدست مى آوريم زيرا:

اوّلاً - حسنات، آثار گناهان و سيّئات را از بين مى برد پس اگر انسان گناهى را مرتكب شد، آن را با اقامه و انجام نماز از بين مى برد.

ثانياً - با اين نمازها، انسان به ياد پروردگارش مى افتد و هر چند شهوت پرستى ها و هواهاى نفسانى

او را از خدايش دور كرده باشد، نماز او رانزديك مى گرداند.

در حديثى منقول از امام باقرعليه السلام آيه فوق به نمازهاى پنجگانه تفسيرشده است.(113)

حديث شريف

1 - پيامبر خداصلى الله عليه وآله وارد مسجد شد و در آنجا عدّه اى از اصحابش حضور داشتند. حضرت فرمود:

»تدرون ما قال ربّكم؟« قالوا: اللَّه ورسوله أعلم. قال: »إنّ ربّكم يقول: إنّ هذه الصلوات الخمس المفروضات من صلّاهنّ لوقتهن وحافظ عليهنّ لقيني يوم القيامة وله عندي عهد اُدخله به الجنّة، ومن لم يصلّهنّ لوقتهنّ ولم يحافظ عليهنّ فذاك إليَّ إن شئت عذّبته، وإن شئت غفرت له...«(114).

»مى دانيد پروردگار شما چه مى گويد؟« عرض كردند: خدا و پيامبرش بهترمى دانند. حضرت فرمود: »پروردگار شما مى فرمايد: »كسى كه اين پنج نماز واجب رادر وقتش انجام دهد و مواظب آنها باشد، در روز قيامت مرا ملاقات مى كند در حاليكه نزد من عهدى دارد كه بر اساس آن، او را وارد بهشت مى گردانم، امّا كسى كه اين نمازها رادر وقتش ادا نكند و مواظب آنها نباشد، در اختيار من خواهد بود، اگر خواستم عذابش مى كنم و اگر خواستم مى بخشم.«

2 - امام باقرعليه السلام فرمود:

»أيّما مؤمن حافظ على الصلوات المفروضة فصلّاها لوقتها فليس هذا من الغافلين...«(115).

»هر مؤمنى كه مراقب و مواظب نمازهاى خود باشد و آنها را در وقتش ادا نمايد اواز غافلان محسوب نمى شود.«

3 - در كتاب »عقاب الاعمال« از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله فرمود:

»من صلّى الصلاة لغير وقتها رُفعت له سوداء مظلمة تقول: ضيّعتني،ضيّعك اللَّه كما ضيّعتني، وأوّل ما يُسأل العبد إذا وقف بين يدي اللَّه تعالى عن الصلاة، فإن زكت صلاته زكا سائر عمله، وإن لم تزك صلاته لم يزك عمله«(116).

»كسى كه نماز را در غير

وقت آن بخواند، نماز او سياه و تاريك به بالا مى رود و به او مى گويد: مرا تباه ساختى، خداوند تو را تباه گرداند همانطور كه مرا تباه ساختى.واوّلين چيزى كه از بنده در هنگاميكه در محضر خداوند مى ايستد سؤال مى شود، نمازاست. پس اگر نماز او، پاك و شايسته باشد، بقيّه اعمال او نيز مورد قبول خواهد بود،و اگر نمازش مورد رضايت خداوند نباشد، ساير اعمال او نيز مورد رضايت وخوشنودى خداوند نخواهد بود.«

4 - امام رضاعليه السلام مى فرمايد: پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود:

»لا يزال الشيطان ذعراً من المؤمن ما حافظ على مواقيت الصلوات الخمس،فإذا ضيّعهنّ اجترأ عليه فأدخله في العظائم«(117).

»تا زمانى كه مؤمن مواظب اوقات نمازهاى پنجگانه باشد، شيطان از او مى ترسد امّاوقتى اوقات نماز خود را تباه ساخت، شيطان هم بر او جرأت مى يابد و او را به گناهان بزرگ آلوده مى گرداند.«

5 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»امتحنوا شيعتنا عند مواقيت الصلاة كيف محافظتهم عليها«(118).

»شيعيان ما را با اوقات نمازشان آزمايش كنيد و ببينيد كه محافظت و مواظبت آنهادرباره وقت نماز چگونه است.«

6 - ابن مسعود مى گويد:

سألت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله: أيُّ الأعمال أحبّ إلى اللَّه؟ قال رسول اللَّه: »الصلاةلوقتها«. قلت: ثمّ أي شي ء؟ قال: »برّ الوالدين«. قلت: ثمّ أي شي ء؟ قال:»الجهاد في سبيل اللَّه«(119).

از پيامبر خداصلى الله عليه وآله پرسيدم كه محبوب ترين اعمال نزد خداوند كدام است؟ فرمود:»نماز را در وقتش انجام دادن. گفتم: پس از آن چيست؟ فرمود: نيكى به پدر و مادر.گفتم: پس از آن چيست؟ فرمود: جهاد در راه خدا.«

7 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»إنّ العبد إذا صلّى الصلاة لوقتها وحافظ عليها ارتفعت بيضاء نقيّة، تقول:حفظتني حفظك اللَّه، وإذا لم يصلّها لوقتها

ولم يحافظ عليها رجعت سوداء مظلمةتقول: ضيّعتني ضيّعك اللَّه«(120).

»هنگاميكه بنده نماز را در وقتش بجا آورد و مواظب آن باشد، نماز او سفيد ودرخشيده به بالا مى رود و مى گويد: مرا حفظ كردى خداوند تو را حفظ كند. امّا اگر دروقتش بجا نياورد و مواظب آن نباشد، نماز او سياه و تاريك باز مى گردد و مى گويد: مراتباه و ضايع كردى، خداوند تو را تباه سازد.«

8 - در كتاب »فقه الرضاعليه السلام« در تفسير آيه: )وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ(121)) آمده است كه آن حضرت فرمود:

»يحافظون على المواقيت«.

»مواظب اوقات نماز خود بوده و آن را رعايت مى كنند.«

9 - پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود:

»لا تنال شفاعتي غداً من أخّر الصلاة المفروضة لوقتها«(122).

»در روز قيامت شفاعت من به كسى نمى رسد كه نماز واجب خود را تا بعدازگذشتن وقتش به تأخير اندازد.«

10 - زراره مى گويد: از امام باقرعليه السلام در مورد وقت نماز پرسيده است كه آيا اوّل آن بهتر است يا وسط يا آخر آن؟ امام عليه السلام فرمود:

»أوّله، إنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله قال: إنّ اللَّه عزّ وجلّ يحبّ من الخير ما يعجّل«(123).

»اوّل آن. پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود: خداوند از كارهاى خير، آنچه را زودتر انجام مى شود دوست دارد.«

11 - از امام صادق عليه السلام درباره آيه )الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ(124)) سؤال شد. امام عليه السلام فرمود:

»تأخير الصلاة عن أوّل وقتها لغير عذر«(125).

»آنان كسانى هستند كه نماز خود را بدون عذر، از اوّل وقت، به تأخير مى اندازند.«

تفصيل احكام

اگر نماز ستون دين است، پس مهم ترين چيزى كه در نماز مورد تأكيددهها روايت قرار گرفته است، مقيّد بودن به اوقات نماز و مواظبت از آن مى باشد. كسى كه نمازهاى يوميّه را در وقتش

بجا آورد و مراقب آن باشد،خداوند را ملاقات مى كند در حاليكه براى او نزد خداوند عهد و پيمانى است كه بر اساس آن او را وارد بهشت مى گرداند، و كسى كه نماز را دروقتش بخواند، از غافلان شمرده نخواهد شد.

از آنجا كه نماز اوّلين چيزى است كه در قيامت از آن سؤال مى شود،تضييع و سهل انگارى درباره آن به معناى تضييع همه زندگى انسان است زيرا اگر نماز انسان، شايسته و مورد قبول حضرت حق باشد، ساير اعمال او نيز مورد قبول قرار خواهد گرفت.

و اگر روايات تأكيد مى كند: تا زمانيكه انسان مواظب اوقات نمازهاى پنجگانه است، شيطان از او وحشت دارد و مى ترسد، پس چرا ما نمازهاى خود را ضايع كنيم؟ و چرا مقيّد به اوقات نماز نباشيم؟ و چرا آن دربى راكه شيطان از آن وارد مى شود و سبك شمارنده نماز را به گناهان بزرگ مى كشاند، بر روى شيطان نبنديم؟

و اگر محبوب ترين اعمال در نزد خداوند، بجا آوردن نماز در وقتش باشد و اين عمل بر نيكى به والدين و جهاد در راه خدا هم مقدّم باشد، پس چرا ما با بجا آوردن نماز در وقتش، خود را محبوب خداوند نگردانيم و ازخشم او خود را دور نگه نداريم؟

اگر ما انتظار داريم كه در روز قيامت پيامبر خداصلى الله عليه وآله ما را شفاعت نمايد، راهى جز محافظت بر نماز و بجاآوردن آن در وقتش نداريم.بنابراين بايد به امور ذيل توجّه كنيم:

1 - براى مؤمن شايسته نيست كه دباره نماز سهل انگارى كند يا آن راسبك بشمارد بلكه بايد در حدّامكان نماز خود را در اوّل وقت آن بجا آوردو هيچ كار غير ضرورى را بر نماز مقدّم نشمارد.

2 - همچنين جايز

نيست نماز از وقت مقرّر آن به تأخير انداخته شودمخصوصاً نماز صبح كه بايد انسان به هر وسيله ممكن سعى كند براى اداى نماز صبح، قبل از طلوع خورشيد، از خواب بيدار شود.

3 - كسى كه مى داند بيدار ماندن در شب، سبب مى شود كه براى نمازصبح از خواب، بيدار نشود، بايد شب زودتر بخوابد به گونه اى كه براى نماز از خواب بيدار شود.

4 - كسى كه دچار خواب سنگين است، به گونه اى كه به اختيار خودبراى نماز بيدار نمى شود، شايسته است كه تدبيرى براى بيدار شدن خودبسنجد، مانند اينكه از كسى ديگر بخواهد كه او را از خواب بيدار كند، يا ازساعت شماطه دار استفاده نمايد، و يا راه مشابه ديگر.

اوّل - وقت نمازهاى ظهر و عصر

حديث شريف

1 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»إذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر حتى يمضي مقدار ما يصلّي المصلّي أربع ركعات، فإذا مضى ذلك فقد دخل وقت الظهر والعصر حتّى يبقى من الشمس مقدار ما يصلّي المصلّي أربع ركعات، فإذا بقي مقدار ذلك فقد خرج وقت الظهر وبقي وقت العصر حتى تغيب الشمس«(126).

»وقتى خورشيد زوال كرد، وقت نماز ظهر داخل شده است تا زمانى كه مقدارخواندن چهار ركعت نماز بگذرد. بعداز آن، وقت ظهر و عصر فرارسيده است تا زمانى كه از خورشيد تنها به مقدار چهار ركعت نماز، وقت باقى بماند. اگر اين مقدار باقى ماند، وقت ظهر تمام شده و وقت نماز عصر باقى مانده است تا موقعى كه خورشيدغروب كند.«

2 - زراره روايت مى كند كه امام صادق عليه السلام فرمود:

»إذا زالت الشمس فقد دخل وقت الصلاتين، إلّا أنّ هذه قبل هذه«(127).

»زمانى كه خورشيد زوال كرد، وقت هر دو نماز داخل شده است ولى اين يكى)ظهر( قبل از آن يكى )عصر(

بايد خوانده شود.«

3 - حلبى مى گويد: از امام عليه السلام درباره مردى كه نماز ظهر و عصر، هر دورا فراموش كرده و در هنگام غروب خورشيد به يادآورد كه نماز نخوانده است. امام عليه السلام فرمود:

»إن كان في وقت لا يخاف فوت إحداهما فليصلِّ الظهر ثمّ يصلِّ العصر، وإن هو خاف أن تفوته فليبدأ بالعصر ولا يؤخّرها فتفوته فيكون قد فاتتاه جميعاً،ولكن يصلّي العصر فيما قد بقي من وقتها، ثمّ ليصلّي الاُولى بعد ذلك على أثرها«(128).

»اگر براى او آنقدر وقت باقى مانده باشد كه يكى از دو نماز فوت نشود، اوّل ظهروبعد عصر را بجا آورد، امّا اگر مى ترسد كه )وقت كم مانده و( يكى از دو نماز حتماًفوت مى شود، پس به نماز عصر بپردازد و آن را به تأخير نيندازد و گرنه وقت عصر فوت مى شود و در نتيجه هر دو نماز او فوت مى گردد. پس بايد در وقت باقى مانده نماز عصررا بجا آورد و بعد به دنبال آن، نماز ظهر را بخواند.«

4 - امام باقرعليه السلام مى فرمايد:

»إنّه صلّى رسول اللَّه صلى الله عليه وآله بالناس الظهر والعصر حين زالت الشمس في جماعة من غير علّة«(129).

»پيامبر خداصلى الله عليه وآله در هنگاميكه خورشيد زوال كرد، هر دو نماز ظهر و عصر راباهم بدون علّت و عذر خاصّى، با مردم به جماعت خواند.«

5 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»إذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر إلّا أنّ بين يديها سبحة(130)، وذلك إليك إن شئت طوّلت وإن شئت قصّرت«(131).

»وقتى خورشيد زوال كرد، وقت نماز ظهر فرارسيده است ولى قبل از آن نماز نافله هم است و اين در اختيار تو است كه طول بدهى يا كوتاه كنى.«

6 - و در روايت ديگر چنين آمده:

»إذا صلّيت الظهر

فقد دخل وقت العصر، إلّا أن بين يديها سبحة وذلك إليك إن شئت طوّلت وإن شئت قصَّرت«(132).

»وقتى نماز ظهر را خواندى، وقت عصر داخل شده است ولى قبل از آن نماز نافله هم است و اختيار دارى كه طول بدهى يا كوتاه كنى.«

زوال را چگونه تشخيص بدهيم؟

حديث شريف

1 - سماعه روايت مى كند كه به امام صادق عليه السلام عرض كردم: فدايت گردم! وقت نماز چه وقت است؟ پس امام عليه السلام به چپ و راست رو آوردگويى كه به دنبال چيزى مى گردد. چون چنين ديدم چوبى را گرفتم و گفتم آيا اين را مى خواهيد؟ فرمود: بلى، پس امام چوب را گرفت و در مقابل خورشيد، در زمين نصب كرد، سپس فرمود:

»إنّ الشمس إذا طلعت كان الفي ء طويلاً، ثمّ لا يزال ينقص حتى تزول، فإذازالت زاد، فإذا استبنت فيه الزيادة فصلِّ الظهر، ثمّ تمهّل قدر ذراع وصلِ العصر«(134).

»وقتى خورشيد طلوع مى كند، سايه اين چوب زياد و بلند است و به تدريج كم مى شود تا خورشيد زوال كند. پس وقتى خورشيد زوال كرد، سايه باز هم فزونى مى گيرد. وقتى كه زياد شدن سايه آشكار شد، نماز ظهر را بجا آور، سپس درنگ كن تاسايه به اندازه يك ذراع اضافه شود و بعد نماز عصر را بخوان.«

2 - در روايت ديگر از امام صادق عليه السلام آمده است كه درباره چگونگى شناخت و تشخيص زوال فرمود:

»أوّل وقت صلاة الظهر زوال الشمس، وعلامة زوالها أن ينصب شيئاً له في ء في موضع معتدل في أوّل النهار فيكون حينئذٍ ظلّه ممتدّاً إلى جهة المغرب ويتعاهد، فلا يزال الظلّ يتقلّص وينقص حتى يقف، وذلك حين تكون الشمس في وسط الفلك ما بين المشرق والمغرب، ثمّ تزول وتسير ما شاء اللَّه والظلّ قائم لايتبيّن حتى يتحرّك إلى الزيادة، فإذا تبيّن حركته فذلك أوّل

وقت الظهر«(135).

»اوّل وقت نماز ظهر، زوال خورشيد است و نشانه زوال اين است كه چيزى سايه دارى در يك محلّ هموار در آغاز روز نصب شود. صبح كه خورشيد طلوع مى كند، سايه آن به طرف مغرب مى افتد و هرچه آفتاب بالا مى آيد، اين سايه كم مى شود تا اينكه متوقّف مى گردد و اين هنگامى است كه خورشيد در وسط آسمان بين مشرق و مغرب قرار مى گيرد سپس خورشيد زوال مى كند وبه مشيّت خداوند حركت مى كند و سايه برجاى خود ايستاده تا اينكه رو به فزونى و زياد شدن مى گذارد. وقتى حركت سايه )روبه فزونى( آشكار رشد، اوّل وقت ظهر فرارسيده است.«

3 - امام صادق عليه السلام در روايت سوّم فرمود:

»... تأخذون عموداً طوله ثلاثة أشبار، وإن زاد فهو أبين، فيقام، فما دام ترى الظلّ ينقص فلم تزل، فإذا زاد الظلّ بعد النقصان فقد زالت«(136).

»... ستونى را مى گيريد كه طول آن سه وجب باشد و اگر زيادتر باشد، بهتر)واضح تر( است. اين ستون در محلّى نصب شود. پس تا زمانى كه مى بينى سايه آن درحال كم شدن است، هنوز زوال نشده است، پس اگر بعداز آنكه سايه به آخرين حدّكاهش رسيد، دوباره فزونى يافت، خورشيد زوال يافته است.«

تفصيل احكام

زوال در اصطلاح به معناى »مايل شدن خورشيد از وسط آسمان به سمت مغرب« است و مى توان فرارسيدن زوال را با »ساعت آفتابى«(137) كه توسط آن، ظهر حقيقى تعيين مى شود، تشخيص داد.

تعيين اوقات نوافل ظهر و عصر و اوقات فضيلت آن دو با معيار سايه پديد آمده بعداز زوال، صورت مى گيرد، زيرا اگر سايه شاخص(138) در وقت زوال مثلاً سه قدم بوده، بعداز زوال اين سايه بار ديگر امتداد و افزايش مى يابد. پس زمانى كه مجموع طول سايه به پنج قدم

رسيد )سه قدم اصلى در موقع زوال و دو قدم زياد شده بعداز زوال( آخر وقت فضيلت ظهرونوافل آن خواهد بود، و اگر مجموع طول سايه به هفت قدم رسيد )سه قدم اصلى در موقع زوال و چهار قدم جديد بعداز زوال( پايان وقت فضيلت نماز عصر و نافله آن خواهد بود.

تفصيل احكام

اوقات نمازهاى يوميّه

هر نمازى از نمازهاى يوميّه سه وقت دارد:

1 - وقت خاص: وقتى است كه مخصوص يك نماز معيّن است و انجام دادن نماز همتاى آن در آن وقت، جايز نيست )مانند بجا آوردن نماز عصردر وقت خاصّ نماز ظهر( اگرچه در همين وقت خاص، بجا آوردن نمازهاى مستحبّ يا واجب ديگر مانند نمازهاى قضا و نافله، اشكال ندارد.

2 - وقت مشترك: وقتى است كه بجا آوردن دو نماز همتا )مانند ظهروعصر يا مغرب و عشاء( در آن جايز است. البتّه واجب است ظهر قبل ازعصر و مغرب قبل از عشاء خوانده شود.

3 - وقت فضيلت: وقتى است كه اداى نماز تنها در آن وقت )نه در سايراجزاى وقت اضافى( مستحبّ است و براى نمازگزار ثواب اضافى دارد.

اوقات نمازهاى ظهر و عصر

1 - وقت عمومى نماز ظهر و عصر از زوال خورشيد آغاز و به غروب آن ختم مى شود.

2 - وقت خاص ظهر، از اوّل وقت به اندازه اداى نماز ظهر يعنى به مقدار چهار ركعت براى شخص حاضر و به اندازه دو ركعت براى مسافراست، چون طبيعت ترتيب بين ظهر و عصر، اين امر را اقتضا مى كند.

3 - وقت خاص نماز عصر، از آخر وقت به اندازه اداى نماز عصر است،يعنى به اندازه چهار ركعت براى حاضر و به اندازه دو ركعت براى مسافر.

4 - بين هر دو وقت خاص، وقت مشترك نمازهاى ظهر و عصر است ولى واجب است نماز ظهر، قبل از عصر بجا آورده شود.

5 - وقت فضيلت ظهر از زوال خورشيد است تا زمانى كه سايه جديدشاخص، بعداز زوال به اندازه دو قدم(133) برسد، و قبل از آن وقت نوافل است، پس كسى كه نوافل را بجا آورد، بعداز آن

بلافاصله نماز ظهر رابخواند، امّا اگر سايه جديد به اندازه دو قدم رسيد، نماز ظهر را بجا آورد،نه نوافل.

6 - امّا وقت فضيلت عصر، بعداز زوال و اداى نافله ظهر و نماز ظهراست تا زمانى كه سايه جديد به چهار قدم برسد، و اگر به چهار قدم رسيد،نوافل را رها كرده و به فريضه عصر بپردازد.

7 - ظاهر اين است كه وقت اداى نماز ظهر به جماعت، هنگامى است كه سايه جديد شاخص به اندازه دو قدم برسد و وقت اداى نماز عصر به جماعت، زمانى است كه آن سايه به چهار قدم برسد، تا اين كه به همه افرادوقت كافى براى اداى نوافل داده شود، سپس در نماز جماعت شركت كنند.

8 - فقها گفته اند: وقت نماز جمعه از زوال است تا هنگاميكه سايه شاخص به اندازه خود آن برسد، ولى احوط اين است كه بعداز زوال به نماز جمعه و خطبه آن اقدام و مبادرت شود. البتّه اين مبادرت معناى عرفى دارد، امّا اگر نماز جمعه را به تأخير انداخت تا اينكه سايه شاخص به اندازه خود آن شد، وقت جمعه گذشته است و واجب است نماز ظهر برپا شود.

9 - اگر در وقت مشترك و از باب سهو، نماز عصر را قبل از ظهر بجاآورد و بعد به اشتباه خود پى ببرد نماز او صحيح است و ظهر حساب مى شود و بر او لازم است كه نماز عصر را بخواند و احوط اين است كه چهار ركعت به نيّت ما فى الذّمّه بخواند، و اگر -دراين صورت- نماز ظهررا در وقت اختصاصى عصر در آخر وقت بجا آورد، باز هم نماز او صحيح است و نماز عصر را بايد قضا كند و احوط اين

است كه هر دو را قضانمايد، ولى بنابر احتياط نبايد در نيّت، متعرّض ادا يا قضا شود، بلكه درنمازى كه مى خواند، نيّت ظهر يا عصر هم نكند و تنها با نيّت )مافى الذمّه(يعنى: آنچه بر عهده اش بوده، نماز بخواند.

10 - اگر مشغول نماز عصر شود، به گمان اينكه نماز ظهر را قبل از آن بجا آورده است ولى قبل از فراغت، متوجّه شود كه نماز ظهر را نخوانده است، بايد نيّت خود را تبديل به ظهر كند و نماز را تمام نمايد و چيزى براو نيست.

11 - اگر مشغول نماز عشاء شود، به گمان اينكه مغرب را بجا آورده است و در اثناى نماز متوجّه شود كه مغرب را نخوانده است، بايد به نيّت مغرب عدول كند اگر ركوع ركعت چهارم را هنوز انجام نداده باشد، و گرنه احوط اين است كه آن نماز را تمام كند و سپس هر دو نماز مغرب و عشاء رابجا آورد.

دوّم - وقت نمازهاى مغرب و عشاء

حديث شريف

1 - از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:

»وقت المغرب إذا غربت الشمس فغاب قرصها«(139).

»وقت نماز مغرب زمانى است كه خورشيد غروب كند و قرص آن از نظرها ناپديدشود.«

2 - امام صادق عليه السلام در روايت ديگر مى فرمايد:

»إذا غابت الشمس فقد حلّ الإفطار ووجبت الصلاة، وإذا صلّيت المغرب فقددخل وقت العشاء الآخرة إلى انتصاف الليل«(140).

»وقتى خورشيد غروب كرد، افطار، جايز و نماز، واجب مى شود، و موقعى كه نماز مغرب را گزاردى، وقت نماز عشاء فرامى رسد كه تا نيمه شب ادامه دارد.«

3 - شهاب بن عبد ربّه مى گويد: امام صادق عليه السلام به او فرمود:

»يا شهاب، انّي اُحبّ إذا صلّيت المغرب أن أرى في السماء كوكباً«(141).

»اى شهاب! من دوست دارم وقتى نماز مغرب را به جا

مى آورم ستاره اى را درآسمان ببينم.«

4 - اسماعيل بن جابر مى گويد: از امام صادق عليه السلام درباره وقت مغرب پرسيدم، فرمود:

»ما بين غروب الشمس إلى سقوط الشفق«(142).

»ما بين غروب خورشيد تا سقوط )پايين آمدن( شفق.«

5 - نيز امام صادق عليه السلام فرمود:

»إذا غابت الشمس فقد دخل وقت المغرب حتى يمضي مقدار ما يصلّي المصلّي ثلاث ركعات، فإذا مضى ذلك فقد دخل وقت المغرب والعشاء الآخرةحتى يبقى من انتصاف الليل مقدار ما يصلّي المصلّي أربع ركعات، وإذا بقي مقدار ذلك فقد خرج وقت المغرب وبقي وقت العشاء إلى انتصاف الليل«(143).

»موقعى كه خورشيد غروب كرد، وقت نماز مغرب فرارسيده است تا اينكه به اندازه خواندن سه ركعت نماز، سپرى شود و بعداز آن وقت مغرب و عشاء فرارسيده است تا اينكه به نيمه شب به اندازه چهار ركعت نماز، وقت باقى بماند. كه در آن صورت، وقت مغرب پايان يافته و وقت عشاء تا نيمه شب باقى مانده است.«

6 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»...وأوّل وقت العشاء ذهاب الحمرة، وآخر وقتها إلى غسق الليل، يعني نصف الليل«(144).

»... اوّل وقت عشا، رفتن سرخى شفق و آخر وقت آن تا غسق يعنى تا نيمه شب است.«

تفصيل احكام

1 - وقت نمازهاى مغرب و عشاء، از سقوط و غروب قرص خورشيدتا نيمه شب است.

2 - وقت اختصاصى مغرب، از اوّل وقت است تا موقعى كه به اندازه اداى سه ركعت نماز )در حضر و سفر( از اوّل وقت سپرى شود.

3 - امّا وقت اختصاصى عشا، به اندازه اداى نماز عشا از آخر وقت است، يعنى به اندازه چهار ركعت نماز براى حاضر و دو ركعت نماز براى مسافر.

امّا بين وقت اختصاصى مغرب )از اوّل وقت( و وقت اختصاصى عشا)از آخر وقت( وقت مشترك هر دو

است ولى بايد نماز مغرب قبل از عشاءبجا آورده شود. آنچه گفتيم وقت اختيارى مغرب و عشا يعنى در غيرحالات اضطرارى است.

4 - مغرب و عشا، وقت اضطرارى هم دارند كه تا طلوع فجر ادامه دارد.مضطرّ مانند كسى است كه خواب بر او غلبه كرده يا نماز را فراموش كرده تا اينكه وقت از نيمه شب گذشته باشد يا مانند زن حائضى كه بعداز نيمه شب پاك مى شود. بهتر اين است كه شخص مضطرّ نه نيّت ادا كند و نه نيّت قضا.

5 - كسى كه بطور عمد نماز مغرب و عشا يا يكى از آن دو را تا بعداز نيمه شب به تأخير بيندازد، اقوا آن است كه وقت او تا طلوع فجر امتداد مى يابدولى باز هم نه قصد ادا كند و نه قصد قضا. البتّه او از جهت اينكه نماز راعمداً به تأخير انداخته است، گنهكار مى باشد.

6 - وقت فضيلت نماز مغرب، از اوّل مغرب تا رفتن سرخى مغرب)شفق( مى باشد.

7 - وقت فضيلت نماز عشا، از وقت رفتن سرخى مغرب )شفق(،يعنى بعداز وقت فضيلت نماز مغرب تا سپرى شدن يك سوم شب است.

8 - اگر كسى از باب سهو، نماز عشا را قبل از مغرب و در وقت مشترك بجا آورد و بعد متوجّه اشتباهش شود، نماز او صحيح بوده و واجب است نماز مغرب را بعداز آن بجا آورد.

وقت نماز مغرب و عشا را چگونه تشخيص بدهيم؟

حديث شريف

1 - امام رضاعليه السلام فرمود:

»اوّل وقت المغرب سقوط القرص، وعلامة سقوطه أن يسودّ اُفق المشرق«.

»اوّلين وقت مغرب، غروب قرص خورشيد است و علامت غروب قرص اين است كه افق مشرق سياه شود.«

و در جاى ديگر فرمود:

»وقت المغرب سقوط القرص إلى مغيب الشفق -إلى أن قال-: والدليل على غروب الشمس ذهاب الحمرة من

جانب المشرق...«(145).

»وقت نماز مغرب، از سقوط قرص )خورشيد( تا غروب شفق است. ]شفق يعنى:سرخى مغرب [تا اينكه فرمود: دليل غروب خورشيد، از بين رفتن سرخى از جانب مشرق است.«

2 - امام باقرعليه السلام فرمود:

»إذا غابت الحمرة من هذا الجانب، يعني من المشرق، فقد غابت الشمس من شرق الأرض وغربها«(146).

»هنگامى كه سرخى از اين سمت يعنى از مشرق برود، خورشيد از شرق و غرب زمين، پنهان شده است.«

3 - عمر بن حنظله از امام صادق عليه السلام پرسيد كه: ما زوال خورشيد را درروز تشخيص مى دهيم امّا در شب چه كار كنيم؟ امام عليه السلام فرمود:

»لليل زوال كزوال الشمس«.

»شب هم مانند خورشيد زوال دارد.«

گفت: زوال شب را چگونه تشخيص بدهيم؟ امام عليه السلام فرمود:

»بالنجوم إذا انحدرت«(147).

»توسط ستاره ها در موقعى كه به سوى مغرب مايل شوند.«

تفصيل احكام

1 - برخى از فقها مى گويند: مغرب با رفتن سرخى مشرق و منحرف شدن آن از سمت بالاى سر به سوى مغرب است. سرخى مشرق،سرخى اى است كه در هنگام غروب خورشيد، در سمت مشرق آسمان ظاهر مى شود. ولى اقوا اين است كه سقوط و پنهان شدن قرص خورشيدبراى تحقّق وقت غروب كفايت مى كند، امّا از بين رفتن و منحرف شدن سرخى مشرق از وسط آسمان، علامتى است كه با آن مى توانيم به تحقّق مغرب يقين پيدا كنيم. اگرچه احوط اين است كه بايد انتظار كشيد تاسرخى مشرق زايل شود.

2 - امّا نيمه شب كه آخرين وقت نماز عشاء است، بوسيله ستاره هاتشخيص داده مى شود زيرا ستاره هايى كه در اوّل مغرب طلوع كرده اند،اگر از دايره نصف النهار مايل شدند، شب به نيمه رسيده است. راه آسانتر ودقيق تر هم اين است كه: نيمه شب، همان نيم وقت بين غروب خورشيد وطلوع آن در

روز بعدى است و برخى هم گفته اند: نيمه شب، نيم وقت بين غروب خورشيد و طلوع فجر است.

سوّم - وقت نماز صبح

حديث شريف

1 - زراره مى گويد: امام باقرعليه السلام فرمود:

»وقت صلاة الغداة ما بين طلوع الفجر إلى طلوع الشمس«(148).

»وقت نماز صبح، بين طلوع فجر و طلوع خورشيد است.«

2 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»وقت الفجر حين ينشقّ الفجر إلى أن يتجلّل الصبح السماء، ولا ينبغي تأخيرذلك عمداً، ولكنّه وقت لمن شغل أو نسي أو نام«(149).

»وقت )فضيلت( نماز صبح زمانى است كه فجر شكافته شود تا اينكه )روشنايى(صبح، آسمان را روشن سازد. تأخير نماز صبح از وقت ياد شده بطور عمدى شايسته نيست مگر براى كسى كه مشغول كارى بوده يا فراموش كرده يا به خواب مانده است.«

3 - در كتاب »دعائم الاسلام« از امام جعفر صادق عليه السلام آمده است:

»إنّ أوّل صلاة الفجر اعتراض الفجر في اُفق المشرق، وآخر وقتها أن يحْمَرَّاُفق المغرب، وذلك قبل أن يبدو قرن الشمس من اُفق المشرق بشي ء، ولا ينبغي تأخيرها إلى هذا الوقت لغير عذر وأوّل الوقت أفضل«(150).

»اوّل وقت نماز صبح، پهن شدن فجر در افق مشرق و آخر وقت آن، سرخ شدن افق مغرب قبل از ظاهر شدن قرص خورشيد از سمت مشرق است. تأخير نماز تا اين وقت،بدون عذر، شايسته نيست و اوّل وقت، افضل است.«

4 - امام باقرعليه السلام در پاسخ كسى كه از كيفيّت تحقّق فجر پرسيده بودنوشت:

»الفجر -يرحمك اللَّه- هو الخيط الأبيض المعترض، وليس هو الأبيض صعداً، فلا تصل في سفر ولا حضر حتى تبيّنه، فإنّ اللَّه تبارك وتعالى لم يجعل خلقه في شبهة من هذا، فقال: )وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ(، فالخيط الأبيض هو المعترض الذي يحرم به

الأكل والشرب في الصوم، وكذلك هو الذي يوجب به الصلاة«(151).

»خداوند ترا رحمت كند، فجر همان رشته سپيدى است كه در افق پهن مى شود، نه آن خط سپيدى كه )بطور عمودى( به بالا مى رود. پس در سفر و حضر نماز مگزار مگراينكه اين رشته سپيد براى تو آشكار شود زيرا خداوند متعال در اين مورد، بندگان خودرا در شبهه و ترديد نگذاشته است و فرمود است: )و بخوريد و بياشاميد تا زمانى كه رشته سپيد فجر از رشته سياه آشكار گردد(. رشته سپيد همان خط روشنى است كه در افق پهن مى شود و خوردن و آشاميدن در ماه روزه، با ظهور آن حرام مى گرددوهمچنين نماز با آن واجب مى شود.«

5 - اسحاق بن عمّار مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم كه: بافضيلت ترين وقت نماز صبح كدام است؟ امام فرمود:

»مع طلوع الفجر، إنّ اللَّه تعالى يقول: )إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً(، يعنى صلاة الفجر تشهده ملائكة الليل وملائكة النهار، فإذا صلّى العبد صلاة الصبح مع طلوع الفجر أثبت له مرّتين: تثبته ملائكة الليل وملائكة النهار«(152).

»طلوع فجر. خداوند مى فرمايد: )إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً( يعنى نماز صبح را فرشتگان شب و فرشتگان روز نظاره مى كنند. پس هنگاميكه بنده نماز صبح را دروقت طلوع فجر بجاآورد، دوبار براى او ثبت مى شود: هم فرشتگان شب و هم فرشتگان روز ثبت مى كنند.«

تفصيل احكام

1 - وقت نماز صبح از طلوع فجر دوّم )يا فجر صادق( تا طلوع خورشيد است. نماز صبح وقت مشترك ندارد زيرا همه وقت، تنها براى آن مى باشد و شريكى ندارد.

2 - امّا وقت فضيلت نماز صبح، از طلوع فجر دوّم تا ظهور سرخى درمشرق است.

3 - طلوع فجر وقتى است كه رشته سپيدى از نور به صورت

عمودى درآسمان ظاهر شود و اين فجر اوّل )يا فجر كاذب( است، امّا فجر دوّم )يافجر صادق( كه در دخول وقت نماز صبح، معتبر است، پهن شدن آن سپيدى بطور افقى در امتداد آسمان است. به عبارت ديگر فجر صادق،پخش شدن سفيدى و روشنايى در امتداد آسمان است بعداز آنكه قبلاً بطورعمودى در افق بالا رفته است.

4 - مستحب است در اوّل وقت به اداى نماز صبح مبادرت شود و تانزديك طلوع خورشيد به تأخير انداخته نشود مگر براى شخص خواب يافراموش كننده يا كسى كه مشغول به كارى بوده است و بهتر اين است كه نماز صبح، در حالت تاريكى و قبل از آنكه صبح كاملاً روشن گردد، يعنى در سپيده دم بجا آورده شود.

احكام وقت

حديث شريف

امام صادق عليه السلام فرمود:

»إنّه ليس لأحد أن يصلّي صلاة إلّا لوقتها، وكذلك الزكاة، ولا يصوم أحدشهر رمضان إلّا في شهره إلّا قضاء، وكلّ فريضة إنّما تؤدّى إذا حلّت«(153).

»براى هيچ كس جايز نيست نماز بگزارد مگر در وقتش و همچنين است زكات.وهيچ كس نمى تواند روزه رمضان را بگيرد مگر در ماه خودش. مگر در صورتيكه)نماز يا روزه( قضائى بجا آورد. هر واجبى زمانى انجام مى شود كه وقت آن فرارسيده باشد.«

2 - باز هم امام صادق عليه السلام فرمود:

»لأنّ اُصلّي الظهر في وقت العصر أحبُّ إليَّ من أن اُصلّي قبل أن تزول الشمس، فإنّي إذا صلّيت قبل أن تزول الشمس لم تحسب لي، وإذا صلّيته في وقت العصر حسبت لي«(154).

»اينكه نماز ظهر را در وقت عصر بخوانم برايم بهتر از اين است كه نماز ظهر را قبل از زوال خورشيد بجا آورده باشم، زيرا اگر قبل از زوال نماز بگزارم براى من حساب نمى شود ولى اگر آن را در وقت

عصر بجا آوردم، برايم حساب مى شود.«

3 - باز هم امام صادق عليه السلام فرمود:

»إذا صلّيت وأنت ترى أنك في وقت ولم يدخل الوقت، فدخل الوقت وأنت في الصلاة فقد أجزأت عنك«(155).

»اگر مشغول نماز شده اى به اين اعتقاد كه وقت نماز داخل شده است امّا در واقع،وقت داخل نشده بود و در هنگام نماز، وقت داخل شد، نماز تو صحيح و كفايت مى كند.«

4 - از پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله روايت شده كه فرمود:

»من أدرك ركعة من الصلاة فقد أدرك الصلاة«(156).

»كسى كه يك ركعت از نماز را در وقتش درك كند، همه نماز را درك كرده است.«

5 - امام على عليه السلام فرمود:

»من أدرك من الغداة ركعة قبل طلوع الشمس، فقد أدرك الغداة تامّة«(157).

»كسى كه يك ركعت از نماز صبح را قبل از طلوع خورشيد بجا آورد، همه نمازصبح را بطور كامل درك كرده است.«

6 - از امام صادق عليه السلام سؤال شد درباره كسى كه وارد مسجد مى شود، درحاليكه اهل مسجد، نماز را تمام كرده اند، آيا او به نماز واجب بپردازد يانماز نافله بخواند؟ امام عليه السلام فرمود:

»إن كان في وقت حسن فلا بأس بالتطوّع قبل الفريضة، وإن كان خاف الفوت من أجل ما مضى من الوقت فليبدأ بالفريضة وهو حقّ اللَّه، ثمّ ليتطوّع ماشاء«(158).

»اگر در وقت خوبى )وسيعى( است، اشكال ندارد كه قبل از فريضه، به نمازمستحبّى بپردازد، امّا اگر مى ترسد وقت نماز فوت شود، نماز واجب را شروع كند كه حق خدا است و بعداز آن هر چند بخواهد نماز مستحبّى بجا آورد.«

7 - از امام صادق عليه السلام سؤال شد درباره مردى كه در نماز عصر، گروهى را امامت كرده است. بعد در حاليكه با آنان مشغول نماز بود، به ياد آورد كه نماز

ظهر را نخوانده است. امام عليه السلام فرمود:

»فليجعلها الاُولى التي فاتته ويستأنف العصر، وقد مضى القوم بصلاتهم«(159).

»آن نمازى را كه مشغول است، نماز فوت شده ظهر قرار دهد و بعداز آن، عصر را ازنو بجا آورد و نماز آن گروه )مأمومين( انجام شده و صحيح است.«

8 - بلال مى گويد: از رسول خداصلى الله عليه وآله شنيدم كه مى فرمود:

»المؤذّنون اُمناء المؤمنين على صلاتهم وصومهم ولحومهم ودمائهم«(160).

»مؤذّنان، امينان مؤمنان در نماز و روزه و گوشت و خون آنان هستند.«

9 - امام على عليه السلام فرمود:

»المؤذّن مؤتمن، والإمام ضامن«(161).

»مؤذّن، امين و امام ضامن است.«

تفصيل احكام

1 - در هنگام شروع به نماز، واجب است نسبت به دخول وقت نماز،علم يا اطمينان پيدا كند و نماز قبل از وقت جايز نيست. و اگر كسى قبل ازوقت، نماز بگزارد، باطل است و براى او حساب نمى شود.

2 - وقت نماز را مى توان از راههاى زير تشخيص داد:

الف - خود شخص علم پيدا كند در صورتيكه قادر به تشخيص فجر،زوال، طلوع و غروب خورشيد باشد.

ب - به شهادت دو شاهد عادل اعتماد كند زيرا چنين شهادتى در نزدعقلاء، مفيد اطمينان است و ظاهر اين است كه شهادت يك شاهد عادل نيزكفايت مى كند چون شهادت يك نفر عادل نيز در نظر عقلاء، اطمينان آوراست.

ج - به اذان مؤذّن ثقه و مورد اطمينان اعتماد كند. برخى از فقها عدالت مؤذّن را شرط مى دانند ولى اقوا اين است كه وثوق واطمينان به او كفايت مى كند و عدالت شرط نيست.

د - به محاسبات علمى مطمئن اعتماد كند در صورتيكه از اهل خبره ثقه صادر شده و اطمينان آور باشد.

3 - مقيّد بودن به فرارسيدن وقت واجب است و قبل از دخول وقت،بجا

آوردن نماز جايز نيست و اگر كسى عمداً قبل از وقت، نماز بخواند،هر چند در اثناى نماز هم وقت داخل شود، نماز او باطل است.

4 - اگر با اعتقاد دخول وقت، نماز گزارد و بعداز اتمام نماز، متوجّه شود كه قبل از وقت، نماز خوانده است، نماز او باطل و اعاده آن واجب است، امّا اگر در هنگام نماز، وقت داخل شده باشد نماز او صحيح مى باشد. و در اين حالت )دخول وقت در هنگام نماز( جايز است كه بعداز زوال، بلافاصله نماز عصر را بجا آورد هر چند كه بخشى از وقت،اختصاص به ظهر دارد. نسبت به مغرب و عشا نيز حكم همين است.

5 - اگر به اعتقاد اينكه مغرب را قبلاً بجا آورده يا از باب غفلت يافراموشى، نماز عشا را شروع كند، و در اثناى نماز متوجّه اشتباه خودشود، نيّت خود را به نماز مغرب تبديل كند مگر اينكه در ركوع ركعت چهارم متوجّه شود كه در اين صورت، احتياط اقتضا مى كند كه عشا را تمام كند، بعد مغرب را بجا آورد و دوباره عشا را نيز اعاده نمايد.

6 - اگر به هر دليلى، نماز تا آخر وقت به تأخير افتاد تا اينكه فقط به اندازه يك ركعت نماز وقت باقى ماند، واجب است نماز را به نيّت ادا بجاآورد زيرا كسى كه يك ركعت نماز را در وقتش درك نمايد، همه نماز رادرك كرده است، ولى جايز نيست كسى عمداً نماز را تا اين وقت، به تأخيربيندازد.

7 - اگر وقت نماز به قدرى تنگ شود كه اگر مستحبّات نماز را بجا آورد،قبل از اتمام نماز، وقت تمام مى شود، واجب است مستحبّات را رها كرده و تنها به واجبات اكتفا

نمايد.

8 - انجام دادن نماز مستحبّى در وقت نماز واجب جايز است، اگروقت، وسعت داشته باشد. و همچنين بجا آوردن نماز مستحبّى جايز است هر چند در ذمّه او نمازهاى فوت شده واجب، باقى مانده باشد. ولى احتياط اقتضا مى كند كه نماز واجب و همچنين قضاى نماز واجب، برنمازهاى مستحبّ، مقدّم شود.

9 - بين ظهر و عصر و همچنين بين مغرب و عشا، مراعات ترتيب واجب است يعنى نماز ظهر قبل از عصر و نماز مغرب قبل از عشا بجاآورده شود، و اگر عمداً بر عكس انجام دهد، نمازش باطل است.

و اگر از باب جهل به اين حكم )ندانستن وجوب ترتيب( بر عكس انجام دهد، بنابر احتياط هر دو نماز را اعاده كند.

و اگر از باب سهو، بر عكس انجام دهد، هر دو نماز او صحيح است.هر چند بنابر احتياط مستحبّ، چهار ركعت، به قصد آنچه در ذمّه اش است، بدون تعيين ظهر يا عصر، بجا آورد.

10 - بنابر احوط، عدول از نيّت در اثناى نماز، از ظهر يا مغرب به عصريا عشا، جايز نيست امّا عكس آن اشكال ندارد. پس اگر به نيّت ظهر واردنماز شد و در اثنا متوجّه شد كه ظهر را قبلاً خوانده است، نمى تواند به نيّت عصر عدول كند بلكه لازم است از باب احتياط، نمازش را به پايان برساندو بعد نماز عصر را شروع كند. امّا اگر به تصوّر اينكه ظهر را بجا آورده،وارد نماز عصر شود و در اثناى آن بياد آورد كه ظهر را نخوانده است،مى تواند بدون اينكه نماز را قطع كند، به نيّت ظهر عدول نمايد. نسبت به مغرب و عشا نيز حكم همين است.

11 - به تأخير انداختن نماز از اوّل وقتش در

موارد زير واجب است:

الف - در حالتى كه عذرى وجود داشته باشد كه مانع از بجا آوردن نمازبطور كامل شود و اميد برود يا احتمال بدهد كه آن عذر قبل از پايان وقت،رفع گردد مانند مرضى كه مانع از نماز در حالت ايستاده است و يا عذرى مشابه آن.

بلى، مبادرت به نماز با تيمّم جايز است هر چند احتمال بدهد يا اميدداشته باشد كه عذرش از بين برود.

ب - براى آماده كردن مقدّمات نماز از قبيل: طهارت، پوشش )لباس(پاك، مكان مباح و غيره.

ج - براى آموختن احكام نماز، اجزاء و شرايط آن.

د - در جايى كه نماز با يك واجب ديگر كه وقت آن تنگ و مضيّق است،تعارض پيدا كند مانند: تطهير مسجد از نجاست، نجات دادن انسان محترم ديگر از هلاكت، يا اداى دين و بدهى كه طلبكار آن را مى خواهد و او هم قدرت پرداخت آن را دارد.

اوقات نوافل يوميّه

حديث شريف

1 - زراره مى گويد: از امام صادق عليه السلام درباره وقت نماز ظهر پرسيدم.حضرت فرمود:

»ذراع من زوال الشمس، ووقت العصر ذراعان من وقت الظهر فذاك أربعةأقدام من زوال الشمس«.

»... يك ذراع بعداز زوال خورشيد. امّا وقت عصر دو ذراع بعداز وقت ظهر است كه در مجموع چهار قدم بعداز زوال خورشيد مى شود.

سپس فرمود: »أتدري لِمَ جُعِل الذراع والذراعان؟« قلت: لِمَ جُعِلَ ذلك؟

»آيا مى دانى چرا يك ذراع و دو ذراع در نظر گرفته شده؟ گفتم: چرا چنين شده؟فرمود:

»لمكان النافلة، لك أن تتنفل من زوال الشمس إلى أن يمضي ذراع، فإذا بلغ فيئك ذراعاً من الزوال بدأت بالفريضة وتركت النافلة، وإذا بلغ فيئك ذراعين بدأت بالفريضة وتركت النافلة«(162).

»از جهت نافله. شما با زوال خورشيد مى توانى نافله ظهر را بخوانى تا زمانى كه سايه، يك

ذراع شود. پس وقتى كه سايه تو، يك ذراع بعداز زوال شد به فريضه ظهرمى پردازى و نافله را رها مى كنى. و وقتى كه سايه تو دو ذراع شد باز هم به فريضه)عصر( مى پردازى و نافله را ترك مى كنى.«

2 - محمّد بن مسلم مى گويد: از امام صادق عليه السلام درباره دو ركعت فجر)نافله صبح( پرسيدم. امام عليه السلام فرمود:

»صلّهما قبل الفجر ومع الفجر وبعد الفجر«(163).

»اين دو ركعت را قبل از فجر و با فجر و بعداز فجر بجا مى آورى.«

3 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»لا بأس بصلاة الليل فيما بين أوّله إلى آخره، إلّا أنّ أفضل ذلك بعد انتصاف الليل«(164).

»نماز شب از اوّل شب تا آخر شب، اشكال ندارد ولى بهتر اين است كه بعداز نيمه شب بجا آورده شود.«

4 - اشعرى مى گويد: درباره وقت نماز وتر از امام رضاعليه السلام پرسيدم.امام عليه السلام فرمود:

»أحبّها إليَّ الفجر الأوّل«، وسألته عن أفضل ساعات الليل، قال: »الثلث الباقي«(165).

»بهترين ساعات براى من، فجر اوّل است.« درباره بهترين ساعات شب پرسيدم.فرمود: »يك سوّم آخر شب.«

تفصيل احكام

1 - وقت نافله ظهر، قبل از فريضه ظهر است پس از زوال خورشيد تاوقتى كه سايه به وجود آمده بعداز زوال، به اندازه دو قدم يا يك ذراع برسد.

2 - وقت نافله عصر، بعداز زوال وبعداز فريضه ظهر است تا زمانى كه سايه به وجود آمده به اندازه چهار قدم يا دو ذراع برسد.

3 - وقت نافله مغرب از هنگام اداى فريضه مغرب است تا از بين رفتن شفق يا سرخى مغرب. نافله مغرب، بعداز نماز مغرب خوانده مى شود.

4 - وقت وتيره )نافله عشاء( بعداز نماز عشاء است و تا هر وقت كه وقت عشاء ادامه دارد، وتيره نيز وقت دارد، ولى بهتر اين

است كه بعدازنماز عشاء، فوراً و بدون فاصله قابل توجّهى بجا آورده شود.

5 - وقت نماز شب از نيمه شب تا طلوع فجر دوّم )فجر صادق( ادامه دارد، و بهتر اين است كه در سحر يعنى در يك سوّم آخر شب انجام شودوءهرچه به فجر نزديكتر باشد بهتر است.

6 - وقت نافله نماز صبح، بين فجر اوّل و نمايان شدن سرخى مشرق است، و مى توان آن را بر فجر نيز مقدّم داشت و با نماز شب يكجا بجاآورد.

7 - نظريه مشهور بين فقها اين است كه نافله هاى نماز ظهر و عصر را درغير روز جمعه نمى توان بر زوال خورشيد مقدّم داشت.

8 - امّا در نماز شب جايز است كه قبل از نيمه شب هم انجام شودمخصوصاً براى مسافر و كسى كه براى او دشوار است كه بتواند در وقتش بجا آورد. و همچنين براى صاحبان عذر همچون شخص سالمند و كسى كه از سردى يا بيمارى و مانند آن مى ترسد نيز مقدّم داشتن نماز شب جايزاست، ولى بهتر اين است كه در نيمه شب و بهتر از آن، در سحر انجام شود.

سنن و آداب وقت

حديث شريف

1 - پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود:

»إذا زالت الشمس فتحت أبواب السماء وأبواب الجنان واستجيب الدعاء،فطوبى لمن رفع له عند ذلك عمل صالح«(166).

»زمانى كه خورشيد زوال يابد، درهاى آسمان و بهشت گشوده مى شود و دعامستجاب مى گردد. پس خوشا به حال كسى كه در آن هنگام عمل صالحى براى او بالا رود)و در پرونده اعمال او ثبت شود(.«

2 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»العصر على ذراعين، فمن تركها حتى تصير على ستّة أقدام فذلك المضيِّع«(167).

»وقت عصر، به دو ذراع رسيدن سايه است. پس كسى كه آن را ترك

كند تا اينكه سايه شش قدم شود، او ضايع كننده نماز حساب مى شود.«

3 - از امام باقرعليه السلام سؤال شد درباره مردى كه بدون طهارت نماز بخوانديا نمازهايى را فراموش كند يا در خواب بماند. امام عليه السلام فرمود:

»يقضيها إذا ذكرها، في أي ساعة ذكرها من ليل أو نهار«(168).

»هر وقت به ياد بياورد، در هر ساعتى از شب و روز، قضا كند.«

4 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»إنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله نهى عن الصلاة عند طلوع الشمس وعند غروبها وعنداستوائها«(169).

»پيامبر خداصلى الله عليه وآله نهى كرد از نماز خواندن در هنگام طلوع خورشيد و غروب خورشيد و در هنگامى كه خورشيد بالا مى آيد.«

5 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»إنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله جمع بين الظهر والعصر بأذان وإقامتين، وجمع بين المغرب والعشاء من غير علّة بأذان واحد وإقامتين«(170).

»پيامبر خداصلى الله عليه وآله نماز ظهر و عصر را جمعاً با يك اذان و دو اقامه باهم بجا آورد،مغرب و عشاء را نيز جمعاً و بدون علّت و عذر با يك اذان و دو اقامه بجا آورد.«

تفصيل احكام

1 - مبادرت به نماز و تعجيل در اقامه آن در اوّل وقت فضيلت وبه تأخيرنينداختن آن بدون عذر، استحباب مؤكّد دارد، و همچنين بعداز فوت وقت فضيلت، باز هم تعجيل در آن مستحبّ است وهرچه نماز به اوّل وقت، نزديكتر باشد بهتر است.

2 - از استحباب در تعجيل نماز، موارد و حالات زير استثنا شده است:

الف - به تأخير انداختن نماز صبح و ظهر و عصر از اوّل وقت، براى كسى كه بخواهد نافله هاى آنها را قبل از آنها بخواند.

ب - به تأخير انداختن فريضه حاضر براى بجا آوردن قضاى نماز فوت شده در

صورتيكه از فوت وقت فضيلت براى فريضه حاضر، خوف نداشته باشد.

ج - زمانى كه اقبال )و آمادگى كافى( براى شروع به نماز نداشته باشدپس به تأخير بيندازد تا اين حالت فراهم شود.

د - براى انتظار برپا شدن نماز جماعت نسبت به امام جماعت.

ه - به تأخير انداختن نماز مغرب نسبت به روزه دارى كه علاقه به افطاردارد يا كسى ديگر بر سفره افطار، منتظر او است.

و - مسافرى كه عجله دارد.

3 - جمع بين دو نماز ظهر و عصر و همچنين مغرب و عشاء با يك اذان و دو اقامه اشكال ندارد، ولى مستحبّ است كه بين دو نماز مشترك دروقت، فاصله زمانى هر چند به مقدار اداى نوافل و تعقيبات، گذاشته شود.

4 - مستحبّ است در هنگام زوال خورشيد، به تسبيح و دعا و عمل صالح مشغول باشد.

5 - تأخير نماز عصر تا آن وقت كه سايه شاخص بعداز زوال به شش قدم برسد، كراهت دارد.

6 - مبادرت در قضاى واجبات فوت شده مستحبّ است زيرا فوت فريضه، به هر دليلى باشد، سهل انگارى، مسامحه و تعلّل در قضاى آن راتوجيه نمى كند.

7 - انتخاب اوقات ذيل براى انجام نمازهاى مستحبّى ابتدايى(171) كراهت دارد.

الف - بعداز نماز صبح تا طلوع خورشيد.

ب - بعداز نماز عصر تا غروب خورشيد.

ج - از هنگام طلوع خورشيد تا پخش و پهن شدن نور آن.

د - از هنگام بالا آمدن آفتاب تا زوال.

ه - در هنگام غروب خورشيد.

حكمت اوقات نماز

گاهى در ذهن اين سؤال پديد مى آيد كه حكمت تقسيم نمازهاى يوميّه به اوقات خاص معروف چيست؟

امام رضاعليه السلام در يك حديث طولانى به اين سؤال پاسخ داده و علل تقسيم اوقات را بيان مى فرمايد. امام عليه السلام درباره اوقات

نمازهاى پنجگانه مى فرمايد:

»إنّما جُعلت الصلاة في هذه الأوقات، ولم تقدّم ولم تؤخّر لأنّ الأوقات المشهورة المعلومة التي تعمّ أهل الأرض فيعرفها الجاهل والعالم أربعة:

- غروب الشمس، مشهور معروف تجب عنده المغرب.

- وسقوط الشفق )أي الحمرة المغربية(، مشهور معلوم تجب عنده العشاء.

- وطلوع الفجر، مشهور معلوم تجب عنده الغداة.

- وزوال الشمس، مشهور معلوم تجب عنده الظهر.

ولم يكن للعصر وقت معلوم مشهور مثل هذه الأوقات الأربعة، فجعل وقتهاعند الفراغ من الصلاة التي قبلها.

وعلّة اُخرى: إنّ اللَّه عزّ وجلّ أحبّ أن يبدأ الناس في كلّ عمل أوّلاً بطاعته وعبادته، فأمرهم أوّل النهار أن يبدؤوا بعبادته ثمّ ينتشروا فيما أحبّوا من مرمّةدنياهم فأوجب صلاة الغداة عليهم.

فإذا كان نصف النهار وتركوا ما كانوا فيه من الشغل، وهو وقت يضع الناس فيه ثيابهم ويستريحون ويشتغلون بطعامهم وقيلولتهم، فأمرهم أن يبدؤوا أوّلاًبذكره وعبادته فأوجب عليهم الظهر، ثمّ يتفرّغوا لما أحبّوا من ذلك.

فإذا قضوا ظهرهم، وأرادوا الانتشار لآخر النهار، بدؤوا أيضاً بعبادته، ثمّ صاروا إلى ما أحبّوا من ذلك، فأوجب عليهم العصر، ثمّ ينتشرون فيما شاؤوامن مرمّة دنياهم.

فإذا جاء الليل ووضعوا زينتهم وعادوا إلى أوطانهم ابتدؤوا أوّلاً بعبادة ربّهم،ثمّ يتفرّغوا لما أحبّوا من ذلك، فأوجب عليهم المغرب.

فإذا جاء وقت النوم، وفرغوا ممّا كانوا به مشتغلين أحبّ أن يبدؤوا أوّلاًبعبادته وطاعته ثمّ يصيروا إلى ما شاؤوا أن يصيروا إليه من ذلك، فيكون قدبدؤوا في كلّ عمل بطاعته وعبادته، فأوجب عليهم العتمة، فإذا فعلوا ذلك لم ينسوه ولم يغفلوا عنه، ولم تقس قلوبهم، ولم تقل رغبتهم«(172).

»... نماز در اين اوقات قرار داده شده، نه پيش و نه پس از آن، زيرا اوقات وزمانهاى مشهور و معلوم كه همه اهل زمين را فرامى گيرد و همگى از جاهل و عالم،آنها را مى شناسند، چهار وقت

است:

- غروب خورشيد، كه مشهور و معروف است و نماز مغرب در اين وقت واجب مى شود.

- سقوط شفق و از بين رفتن سرخى مغرب، كه مشهور و معلوم است ونماز عشاءدر اين وقت واجب مى شود.

- طلوع فجر، كه مشهور و معلوم است و نماز صبح در اين وقت واجب مى شود.

- زوال خورشيد، كه مشهور و معلوم است و نماز ظهر در اين وقت واجب مى شود.

براى نماز عصر، وقت معلوم و مشهور مانند اوقات چهارگانه فوق نيست و لذا وقت آن، بعداز فراغت از نماز قبل از آن قرار داده شده است.

علّت ديگر اين است كه خداوند متعال دوست دارد كه مردم هر كارى را با اطاعت وعبادت او آغاز كنند، و لذا دستور داده كه اوّل روز را با عبادت او آغاز نمايند و سپس براى تأمين زندگى دنيايى و تهيه مؤنه زندگى پراكنده شوند و بدين جهت نماز صبح راواجب كرده است.

موقعى كه روز، به نيمه رسيد و مردم كارهاى خود را تعطيل كردند واين وقتى است كه مردم، جامه از تن كشيده و به استراحت و خوردن غذا و خواب نيمروز )قيلوله(مى پردازند، خداوند دستور داده است كه اوّل به ذكر و عبادت او بپردازند و بعد به هرچه دوست دارند مشغول شوند و لذا نماز ظهر را واجب كرده است.

زمانى كه ظهر را گذراندند و خواستند براى آخر روز پراكنده شوند، باز هم بايد باعبادت او كار خود را آغاز نمايند و بعد به هرچه دوست دارند بپردازند و از اين رو نمازعصر را واجب كرده است كه بعداز آن، مردم به دنبال كسب و تأمين زندگى خودمى روند.

و هنگامى كه شب فرارسيد، و مردم زينت خود را از تن

بيرون كردند وبه وطن وكاشانه خود بازگشتند، در اين زمان باز هم بايد با عبادت پروردگار خود آغاز كنندوبعد به آنچه دوست دارند بپردازند و لذا مغرب را بر آنها واجب كرده است.

موقعى كه وقت خواب فرارسيد و از همه اشتغالات خود فارغ شدند باز خداونددوست داشته است كه با عبادت و اطاعت او شروع كنند و بعد به آنچه خود مى خواهندبپردازند تا هر عملى را با اطاعت و عبادت او آغاز كرده باشند و بدين جهت نماز عشاءرا واجب كرده است. وقتى كه بندگان اين عبادتها را انجام دادند، خدا را فراموش نمى كنند و از او غفلت نمى ورزند و دل آنان قساوت پيدا نمى كند و شوق و علاقه آنان به خداوند كم نمى شود.«

احكام قبله

قرآن كريم

1 - )قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ(173)).

»نگاههاى انتظار آميز تو را به سوى آسمان )براى تعيين قبله نهايى( مى بينيم. اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن خوشنود باشى باز مى گردانيم. پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن. و هر جا باشيد، روى خود را به سوى آن بگردانيد. وكسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده، بخوبى مى دانند اين فرمان حقى است كه از ناحيه پروردگارشان صادر شده، و خداوند از اعمال آنها غافل نيست.«

2 - )وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَبِّكَ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(174)).

»از هرجا خارج شدى )به هنگام نماز( روى خود را به سوى مسجدالحرام كن. اين دستور حقى از طرف پروردگار تواست؛ وخداوند، از آنچه انجام مى دهيد، غافل نيست.«

3 -

)وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَاتَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ(175)).

»و از هرجا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجدالحرام كن، و هر جا بوديد،روى خود را به سوى آن كنيد؛ تا مردم، جز ظالمان، دليلى بر ضد شما نداشته باشند. ازآنها نترسيد و )تنها( از من بترسيد. )اين تغيير قبله بخاطر آن بود كه( نعمت خود را برشما تمام كنم شايد هدايت شويد.«

رهنمودى از آيات

پيامبر خداصلى الله عليه وآله از اهل مكّة بود و عظمت مكّه و جلال و شكوه آن را نزدخداوند به خوبى مى دانست ولى چون خدا امر كرده بود، به سوى مسجدالاقصى نماز مى گزارد، زيرا او اوّلين پرستنده و تسليم شونده به امرخدا بود، ولى اين تسليم بودن مانع از اين نمى شد كه پيامبر اسلام به درگاه خداوند دعا كند و بخواهد كه قبله ديگرى كه حضرت از آن خوشنود باشد،تعيين كند، و لذا به گونه انتظار آميز رو به آسمان مى كرد و علاقه مند بود كه مسجد الحرام و كعبه، قبله او قرار گيرد. خداوند نيز اين دعا را استجابت نمود و به پيامبر دستور داد كه رو به جانب مسجدالحرام نمايد.

فقه آيات

از آيات مذكور، بصيرت هاى زير را استفاده مى كنيم:

الف - تعيين قبله تشريع و قانون الهى است، مگرنه اين است كه قبله شرط اساسى نماز است؟ پس بايد درباره آن وحى نازل شود و حكم خدابيان گردد و لذا در قرآن تعيين قبله به صورت »امر« آمده است.

ب - رو نمودن -كه قرآن به آن دستور داده- عبارت است از اينكه با رو،در مقابل چيزى قرار بگيرى، و چون سر انسان به صورت دايره است، پس رو و صورت، قسمتى از اين دايره را تشكيل مى دهد، و مقابل شدن باچيزى با صورت، تنها به معناى مقابل قرار گرفتن بينى نيست بلكه مقابل قرار گرفتن يكى از دو جانب صورت را به گونه اى كه »رو كردن« صدق كند نيز شامل مى شود. مگر اين چنين نيست كه اگر در ميان جمعى نشسته باشيد كه اطراف يك ميزگرد نشسته باشند، هر فردى، رو به سوى همه كسانى دارد كه در جلو او قرار گرفته اند نه تنها يك

شخصى كه در مقابل بينى او قرار گرفته است زيرا معيار، صورت و رو است نه بينى.

ج - »شطر« به معناى قسمت و بخشى از يك چيز است و به جهات چهارگانه هم »شطر« گفته مى شود چون قسمتها و بخشهايى از مكانى است كه بر انسان احاطه دارد. بنابراين اگر آنچه خداوند دستور داده، روكردن به »شطر المسجدالحرام« باشد، پس مقدار واجب، رو كردن به جهت و جانبى است كه اين مسجد در آن جهت قرار داد، يعنى رو به سمتى كند كه مسجدالحرام در آن سمت است. در عرف هم معمولاً، جهات وجوانب را به چهار طرف و حدّاكثر به هشت طرف و سمت تقسيم مى كنند. پس جهت و سمت، وسيع تر از خود مسجد يا خود كعبه است.بدين ترتيب از مجموع آياتى كه كلمه )شطر( در آنها تكرار شده، استفاده مى كنيم كه قبله مأمور به، جهت و سمت مسجدالحرام است نه خود آن.واللَّه العالم.

حديث شريف

1 - علم الهدى در رساله »المحكم والمتشابه« از امام اميرالمؤمنين عليه السلام روايت مى كند كه فرمود:

»إنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله كان في أوّل مبعثه يصلّي إلى بيت المقدس جميع أيام مقامه بمكّة وبعد هجرته إلى المدينة بأشهر، فعيّرته اليهود وقالوا: إنّك تابع لقبلتنا، فأحزنه ذلك، فأنزل اللَّه عزّ وجلّ وهو يقلّب وجهه في السماء وينتظرالأمر: )قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ(176)).

»پيامبر خداصلى الله عليه وآله در اوّل بعثت و در همه مدّتى كه در مكّه ببود و تا چند ماه بعدازهجرت به مدينه، به سوى بيت المقدّس نماز مى گزارد. تا اينكه يهود، آن حضرت رانكوهش و سرزنش كردند و گفتند: تو تابع قبله ما هستى! اين وضع براى

حضرت سنگين تمام شد و او غمگين گرديد و در حاليكه منتظرانه به آسمان نگاه مى كرد،خداوند اين آيه را نازل فرمود: )نگاههاى انتظار آميز تو را به سوى آسمان )براى تعيين قبله نهايى( مى بينيم. اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن خشنود باشى بازمى گردانيم،پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن. و هرجا باشيد، روى خود را به سوى آن بگردانيد...(.

2 - امام محمّدباقر فرمود:

»لا صلاة إلّا إلى القبلة«

»نماز صحيح نيست مگر به سمت قبله.«

گفته شد: حدّ قبله كدام است؟ فرمود:

»ما بين المشرق والمغرب قبلة كلّه«

»بين مشرق و مغرب، همه آن قبله است.«

گفته شد: اگر كسى به سمت غير قبله نماز بخواند، يا در روز ابرى، درغير وقت نماز بخواند، تكليفش چيست؟ فرمود:

»يعيد«(177).

»نماز را اعاده كند.«

3 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»إنّ اللَّه تعالى جعل الكعبة قبلة لأهل المسجد وجعل المسجد قبلة لأهل الحرم، وجعل الحرم قبلة لأهل الدنيا«(178).

»خداوند متعال، كعبه را قبله اهل مسجدالحرام، و مسجد را قبله اهل حرم، وحرم را قبله جهانيان قرار داده است.«

4 - در حديث آمده است كه مردى از امام صادق عليه السلام پرسيد كه: من نمازعصر را در بالاى كوه ابوقبيس خواندم و كعبه پايين تر از من قرار داشت آيانمازم كفايت مى كند؟ امام عليه السلام فرمود:

»نعم، إنّها قبلة من موضعها إلى السماء«(179).

»بلى. كعبه، از محلّ خود تا به آسمان، قبله است.«

5 - از پيامبر خداصلى الله عليه وآله روايت شده كه درباره اين آيه شريفه: )وِبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ( فرمود:

»الجدي، لأنّه نجم لا يزول، وعليه بناء القبلة وبه يهتدي اهل البرّ والبحر«(180).

»مقصود ستاره جدى است زيرا اين ستاره ثابتى است و قبله هم بر مبناى آن قابل تشخيص است و اهل خشكى و دريا با

همين ستاره راه خود را مى يابند.«

6 - سماعة بن مهران روايت مى كند كه از امام معصوم پرسيده است كه اگر خورشيد و ماه و ستارگان ديده نشوند، در روز و شب چگونه بايد نمازگزارد؟ امام فرمود:

»تجهد رأيك، وتعتمد القبلة بجهدك«(181).

»اِعمال نظر مى كنى، و به هر سو كه به نظرت قبله باشد نماز مى گزارى.«

7 - زراره مى گويد: از امام باقرعليه السلام پرسيدم درباره قبله شخص متحيّريعنى كسى كه نمى داند قبله به كدام سمت است. امام عليه السلام فرمود:

»يصلّي حيث يشاء«(182). وروي أيضاً: »أنّه يصلّي إلى أربعة جوانب«.

»به هر سمت كه بخواهد نماز بخواند.« و همچنين در روايت ديگرى آمده است كه: »او به چهار طرف نماز بخواند.«

8 - از امام صادق عليه السلام درباره نماز در كشتى سؤال شد. امام فرمود:

»يستقبل القبلة، فإذا دارت فاستطاع أن يتوجّه إلى القبلة فليفعل، وإلّا فليصلِ حيث توجّهت به«، ثمّ قال: »فإن أمكنه القيام فليصلِّ قائماً وإلّا فليقعد ثمّ ليصلِّ«(183).

»روبه قبله كند و اگر در هنگام نماز خواندن، كشتى دور بزند، چنانچه بتواند،روبه قبله كند و گرنه به هر سمت كه كشتى او را مى برد، نماز بخواند. سپس فرمود: اگرايستادن براى او امكان دارد، ايستاده نماز بخواند و گرنه بنشيند و نماز بگزارد.«

9 - حلبى مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم درباره نماز نافله در حال سوار بودن بر روى شتر و چهارپا. امام فرمود:

»نعم، حيث كان متوجّهاً، وكذلك فعل رسول اللَّه صلى الله عليه وآله«(184).

»بلى، هر سو كه متوجّه است نماز بگزارد و پيامبر خداصلى الله عليه وآله نيز چنين كرد.«

10 - از امام صادق عليه السلام روايت شده كه درباره اين آيه شريفه: )فَأَيْنََماتُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ( فرمود:

»هذا في النوافل خاصّة في حال السفر، فأمّا الفرايض فلا

بدّ فيها من استقبال القبلة«(185).

»اين، تنها درباره نوافل و در حالت سفر است امّا در فرائض )نمازهاى واجب( بايدرو به قبله كرد.«

تفصيل احكام

1 - محل و جايگاه كعبه )شرّفها اللَّه( قبله مسلمانان است، و بر مردم است كه در هر كشور و منطقه اى باشند، به سمت مسجدالحرام -كه كعبه درآن قرار دارد- نماز بگزارند.

2 - سمت و جانب مسجدالحرام، هرچه كه شخص از آن دورتر شود،وسيع تر مى گردد و واجب هم رو كردن به طرف و جهت عرفى مسجدالحرام است، و لذا درست است آنچه گفته اند كه اهل عراق روبه ركن عراقى -ركن حجرالاسود- و اهل شام روبه ركن شامى و مغربى هاروبه ركن مغربى و اهالى يمن روبه ركن يمانى نماز مى گزارند، و رو در روقرار گرفتن دقيق، واجب نيست و همين كه »روبه سمت قبله« صدق كندكافى است.

3 - سمت و جهت مسجدالحرام قبله است نه خود ساختمانها، و لذا اگرساختمانهاى كعبه يا مسجد، از بين بروند، باز هم مسلمان روبه سمت آن نماز مى خواند، وكسى كه در جايگاه بلندتر از كعبه قرار داشته باشد، بازهم به همان سمت نماز مى خواند و كسى كه در داخل كعبه نماز بخواند، به هر طرف كه بخواهد بخواند.

4 - بر مسلمانان لازم است كه جايگاه خود را نسبت به كعبه و قبله مشخّص سازند تا روبه سمت مسجدالحرام نمايند. تشخيص و تعيين قبله هم با هر وسيله اى كه موجب اعتماد و اطمينان شود، صورت مى گيرد واحوط اين است كه تا آنجا درباره قبله جستجو كند كه علم اليقين حاصل شود، اگرچه بنابر اقوا، حصول اطمينان نيز كفايت مى كند.

5 - اگر كسى سمت مسجدالحرام را نداند، بايد به امارات و نشانه هاى مورد اعتماد عقلا، كه موجب اطمينان مى شود، عمل

كند. از جمله اين امارات، امور ذيل است:

الف - قبله يابى بوسيله ستارگان مطابق با موقعيت جغرافيايى شخص در خشكى و دريا و فضا.(186)

ب - اعتماد به خبر عادل از مؤمنان يا خبر ثقه از عامّه مردم. بدينسان به قبله مناطق و كشورهايى كه انسان به آنجا مى رود، مى توان اعتماد كرد اگرعلم به خطا و اشتباه آن نداشته باشد.

ج - قبله را از راههاى علمى ممكن نيز مى توان مشخّص كرد، از قبيل:حركت بادها و وضعيّت خورشيد و ماه در اوقات مختلف و مكانهاى مختلف، در صورتيكه براى عقلا، اطمينان آور باشد.

د - اگر امارات و نشانه ها، متعارض باشند، بايد به آنچه اطمينان آوراست عمل كند و بقيّه را رها نمايد. پس اگر اجتهاد و جستجو كرد و قبله راتشخيص داد ولى صاحب خانه، قبله را بر خلاف آن جهت، اعلام كرد يااينكه قبله آن منطقه بر خلاف قبله مورد تشخيص او بود، او بايد به آن جهتى عمل كند كه اطمينان پيدا كرده است، امّا كسى كه عاجز از جستجووتفحّص است مانند شخص نابينا و زندانى، بايد در بيان امارات يا تعيين قبله يا كمك گرفتن از ابزارهاى علمى اطمينان آور، به غير خود مراجعه كند.

ه - اجتهاد به رأى و قياس يا اعتماد بر گمان و تصوّر كه شارع مقدّس ازآنها نهى كرده، جايز نيست زيرا گمان، انسان را به حق نمى رساند، و بايدمطابق با روشهايى كه شرع در نظر گرفته يا عرف عقلا صحّت آن را تصديق كرده، قبله را تشخيص داد.

6 - كسى كه نمى تواند جهت قبله را تشخيص بدهد، مخيّر است به هرطرف كه بخواهد نماز بگزارد و در اين مورد قول مشهور و احوط هم اين است كه به

چهار طرف نماز بخواند.

7 - براى مسافر لازم است كه جهت قبله را پيدا كند و جايز نيست نمازهاى واجب را سواره بخواند مگر در صورتيكه بتواند بدون اختلال در قبله، نماز را بجا آورد مانند كشتى و قطار و هواپيما. امّا حركتهاى جزئى كه در اين هنگام ايجاد مى شود، اشكالى ندارد ولى اگر حركت به گونه اى باشد كه باعث سلب استقرار شود مانند قايق در درياى طوفانى يا هواپيمادر هنگام پرواز كردن يا فرود آمدن و مانند آن، پس احوط اين است كه درصورت امكان، نماز را به تأخير اندازد تا در يك محلّ ديگر و با استقراروآرامش بجا آورد. و بر او لازم است در هنگاميكه در داخل وسيله نقليّه نماز مى خواند، مواظب قبله باشد و با انحراف وسيله نقليّه از قبله، او خودرا به سمت قبله منحرف كند، و اگر نمى تواند بطور دقيق، به موازات قبله قرار بگيرد و مى ترسد نمازش قضا شود، لازم است به هر مقدار كه امكان دارد حتّى با تكبيرة الاحرام، روبه قبله كند و اگر اين هم امكان نداشته باشد، نمازش بدون قبله كافى است. همچنين است حكم كسى كه مجبوراست در حال راه رفتن نماز بخواند.

8 - جايز است براى شخص در حالت سواره يا راه رفتن، نمازهاى نافله را در سفر و حضر، روبه غير قبله بخواند امّا در حالت استقرار، جايزنيست و بايد روبه قبله نماز بخواند. و اگر بعضى از نوافل با نذر، واجب شود، حكم آن، حكم ساير نوافل است.

9 - حكم ساير نمازهاى واجب مانند نماز آيات و نماز ميّت، حكم نمازهاى واجب يوميّه است.

احكام استقبال يا روبه قبله كردن

حديث شريف

1 - زراره مى گويد: از امام باقرعليه السلام درباره واجبات نماز پرسيدم. امام فرمود:

»الوقت والطهور والقبلة والتوجّه

والركوع والسجود والدعاء«.

»وقت، طهارت، قبله، توجّه، ركوع، سجود و دعاء.«

قلت: ما سوى ذلك؟ قال: »سنّة في فريضة«(187).

گفتم: ما سواى اينها؟ فرمود: »سنّت است در فريضه.«

2 - امام باقرعليه السلام در حديث ديگر فرمود:

»لا صلاة إلّا إلى القبلة«(188).

»نماز صحيح نيست مگر رو به قبله.«

3 - از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود:

»المريض إذا لم يقدر أن يصلّي قاعداً كيف قدر صلّى، إمّا أن يوجَّه فيومئ إيماءً«، وقال: »يُوجَّه كما يوجّه الرجل في لحده، وينام على جانبه الأيمن،ثمّ يومئ للصلاة، فإن لم يقدر أن ينام على جنبه الأيمن فكيف ما قدر، فإنّه له جائز، وليستقبل بوجهه القبلة، ثمّ يومئ بالصلاة إيماءً«(189).

»مريض اگر نتواند نشسته نماز بخواند، هرطور كه مى تواند بجا آورد، روبه قبله كندو براى اعمال نماز اشاره نمايد. امام عليه السلام فرمود:

روبه قبله شود همانطور كه انسان در قبر روبه قبله گذاشته مى شود و به پهلوى راست خوابانده شود، سپس براى نماز اشاره كند، و اگر نمى تواند به پهلوى راست بخوابد، پس هر طور كه مى تواند بخوابد و رو به قبله كند و به نماز اشاره نمايد.«

4 - از پيامبر خداصلى الله عليه وآله روايت شده كه فرمود:

»إذا لم يستطع الرجل أن يصلّي قائماً فليصلِّ جالساً، فإن لم يستطع جالساًفليصلِّ مستلقياً، ناصباً رجليه بحيال القبلة يومئ إيماءً«(190).

»اگر انسان نتواند ايستاده نماز بخواند پس نشسته نماز بگذارد، و اگر نشسته هم نتواند، به پشت بخوابد و پاهايش را به سمت قبله دراز كند در حاليكه كف پاها به طرف قبله باشد، و براى نماز اشاره نمايد.«

5 - امام باقرعليه السلام فرمود:

»استقبل القبلة بوجهك، ولا تقلّب بوجهك عن القبلة فتفسد صلاتك، فإنّ اللَّه عزّ وجلّ يقول لنبيّه في الفريضة: )فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ

مَاكُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ(«(191).

»با صورت خود، روبه قبله كن، رو را از قبله برنگردان و گرنه نمازت باطل مى شودزيرا خداوند به پيامبر مى فرمايد: )فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ (يعنى: رويت را به سمت مسجدالحرام كن و هرجاباشيد به سمت مسجدالحرام رو كنيد.«

6 - از امام صادق عليه السلام روايت شده درباره مردى كه به سوى غير قبله نمازخوانده و در اثناى نماز و قبل از فراغت از نماز متوجّه شده است. امام فرمود:

»إن كان متوجّهاً فيما بين المشرق والمغرب فليحوّل وجهه إلى القبلة ساعةيعلم، وإن كان متوجّهاً إلى دبر القبلة فليقطع صلاته ثمّ يحوّل وجهه إلى القبلة ثمّ يفتتح الصلاة«(192).

»اگر رو به سمت ما بين مشرق و مغرب دارد پس در همان لحظه اى كه متوجّه مى شود، صورت خود را به طرف قبله بگرداند، و اگر كاملاً پشت به قبله بوده است،نمازش را قطع كند سپس رو به قبله بايستد و نماز خود را از اوّل شروع نمايد.«

7 - از امام على عليه السلام روايت شده كه فرمود:

»من صلّى على غير القبلة وهو يرى أنّه على القبلة، ثمّ عرف بعد ذلك فلاإعادٌة عليه إذا كان فيما بين المشرق والمغرب«(193).

»كسى كه به غير قبله نماز بخواند و عقيده داشته باشد كه رو به قبله نماز خوانده است و بعد بفهمد كه اشتباه كرده است، اگر رو به سمت بين مشرق و مغرب داشته است، اعاده ندارد و نمازش صحيح است.«

8 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»إذا صلّيت وأنت على غير القبلة، واستبان لك أنّك صلّيت وأنت على غيرالقبلة وأنت في وقت فأعد، وإن فاتك الوقت فلا تعد«(194).

»اگر رو به غير قبله نماز گزاردى و بعد براى تو معلوم شد كه به

غير قبله نمازخوانده اى و وقت نماز هم باقى است، نماز را اعاده كن امّا اگر وقت نماز فوت شده است اعاده لازم نيست.«

9 - همچنين امام صادق عليه السلام در مورد رو به قبله كردن ميّت فرمود:

»تستقبل بوجهه القبلة، وتجعل قدميه ممّا يلي القبلة«(195).

»ميّت را رو به طرف قبله قرار مى دهى به گونه اى كه قدمهايش به طرف قبله قرارگيرد.«

10 - امام باقرعليه السلام در پاسخ به كسى كه درباره سر بريدن حيوان پرسيده بود فرمود:

»استقبل بذبيحتك القبلة«(196).

»حيوان را رو به قبله قرار دِه.«

11 - در روايتى آمده است:

»لا تلبسه )أي السروال( من قيام ولا مستقبل القبلة، ولا إلى الإنسان«(197).

»شلوار خود را ايستاده يا رو به قبله و روبه انسان ديگر نپوش.«

12 - ونهى رسول اللَّه صلى الله عليه وآله عن الجماع مستقبل القبلة ومستدبرها(198).

پيامبر خداصلى الله عليه وآله نهى فرمود از مرد با زن خود روبه قبله يا پشت به قبله نزديكى كند.

تفصيل احكام

اشاره

1 - كيفيّت روبه قبله كردن در هنگام نماز، به عرف برمى گردد و برخى از حالات آن به ترتيب ذيل است:

الف - اگر صورت نماز گزار و جلو بدن او به سمت مسجدالحرام باشدكفايت مى كند اگرچه انگشتان پاها و حالت دستها و زانوها روبه قبله نباشد.

ب - كسى كه نشسته نماز مى خواند، بايد صورت و مجموع بدنش را به سوى قبله قرار دهد هر چند كه نوك زانوانش به طرف قبله نباشد.

ج - كسى كه مى خواهد به پهلو خوابيده نماز بخواند، بايد روبه قبله كندمانند حالت ميّت در قبرش، اگر به پهلوى راست خوابيده باشد، و برعكس وضع ميّت، اگر به پهلوى چپ خوابيده باشد.

د - كسى كه به پشت خوابيده نماز بگزارد، احوط اين است كه در حال نماز، كف

پاهايش به طرف قبله باشد به گونه اى كه اگر بنشيند، روبه قبله قرار گيرد كاملاً مانند وضعيّت شخصى كه در حال احتضار، رو به قبله قرارداده مى شود.

2 - شخص محتضر، اگر امكان داشته باشد، به روشى كه گفته شد روبه قبله گذاشته مى شود. در هنگام نماز بر ميّت، جنازه بايد طورى قرار گيرد،كه سر او به سمت راست نمازگزار باشد. امّا در قبر، ميّت به پهلوى راستش گذاشته مى شود به گونه اى كه رويش به طرف قبله باشد.

3 - در هنگام ذبح حيوان، بايد جلو بدن حيوان روبه قبله قرار گيرد و ازباب احتياط گفته اند خود ذابح هم روبه قبله باشد.

4 - مستحب است در هنگام قرائت دعا و قرآن و ذكر و در هنگام مرافعه و قضاوت و در سجده شكر و سجده تلاوت آيات سجده قرآن، روبه قبله كند امّا در هنگام جماع و نزديكى با زن و پوشيدن شلوار، روبه قبله كردن كراهت دارد.

5 - وجوب روبه قبله كردن در هنگام اضطرار مانند نماز خوف ساقطمى شود، و همچنين در هنگاميكه انسان مجبور شود در حالت سواره نمازبخواند، و همچنين در ذبح حيوان چموش و يا ساقط شده در چاه.

6 - كسى كه عمداً روبه قبله نماز نخواند، بايد نمازش را اعاده نمايد، امّاكسى كه تعمّد نداشته امّا جهت قبله را نمى دانسته و وقت نماز هم تنگ شده باشد، يا قبله را فراموش كرده باشد، يا اينكه قبله را جستجو كرده امّااشتباه كرده و اندكى از قبله منحرف شده مانند اينكه بين مشرق و مغرب نماز خوانده براى كسى كه قبله او به طرف جنوب يا شمال قرار داشته است(199)، در اين صورت نماز او صحيح بوده و اعاده ندارد، امّا اگر پشت

به قبله نماز خوانده يا براى كسى كه قبله او سمت جنوب است، به سوى مشرق يا مغرب نماز خوانده است، اگر وقت باقى باشد بايد نماز را اعاده كند و اگر وقت فوت شده است، اعاده ندارد.

7 - كسى كه درباره قبله تفحّص و جستجو كرده امّا اشتباه نموده و پشت به قبله يا كاملاً به سمت راست يا چپ قبله نماز گزارده باشد، پس اگر دروقت، قبله را تشخيص داد، نمازش را اعاده كند و گرنه نمازش صحيح است، امّا احتياط اقتضا مى كند كه در هر دو صورت اعاده كند. شخص جاهل و فراموشكار و غافل نيز همين حكم را دارد، اگرچه احتياط به اعاده در وقت، در اين جا مؤكّدتر است و اين احتياط در مورد جاهل به حكم نبايد ترك شود.

8 - اگر در اثناى نماز معلوم شد كه از قبله انحراف دارد، پس اگرانحراف، اندك باشد، بايد راست به قبله بايستد و نمازش را ادامه بدهد، امّااگر انحراف به راست يا چپ يا پشت به قبله است، بايد نماز را از نو بجابياورد.

حديث شريف

1 - محمّد بن مسلم روايت مى كند كه: امام باقرعليه السلام را ديدم كه در يك پوشش واحد كه فراخ هم نبود و ان را به گردن خود گره زده بود، نمازمى گزارد. گفتم: نظر شما چيست درباره كسى كه در يك پيراهن نمازمى گزارد؟ فرمود:

»إن كان كثيفاً فلا بأس به، والمرأة تصلّي في الدرع والمقنعة إذا كان الدرع كثيفاً يعني إذا كان ستيراً«(200).

»اگر ضخيم باشد اشكال ندارد. و زن مى تواند با پيراهن زنانه و مقنعه نماز بخوانداگر پيراهنش ضخيم باشد و بدنش را بپوشاند.«

2 - امام على عليه السلام فرمود:

»عليكم بالصفيق من الثياب، فإنّ من رقّ ثوبُه رقّ

دينه، ولا يقومنّ أحدكم بين يدي الربّ جلّ جلاله وعليه ثوب يشفّ. تجزي الصلاة للرجل في ثوب واحديعقد طرفيه على عنقه، وفي القميص الصفيق يزرّ عليه«(201).

»بر شما باد لباس ضخيم و كُلُفت، زيرا كسى كه لباسش نازك و بدن نما باشد، دين او هم نازك است. هيچ كس از شما نبايد با لباس بدن نما در مقابل خداوند بايستد. براى مرد، نماز در يك جامه واحد كه دو طرفش را به گردنش ببندد، كفايت مى كند وهمچنين در پيراهن ضخيمى كه آن را بر خود دگمه كند.«

3 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»لا يصلح للمرأة المسلمة أن تلبس من الخُمر والدروع ما لا يواري شيئاً«(202).

»براى زن مسلمان شايسته نيست كه از پوشش ها و پيراهنها، چيزى را بپوشد كه هيچ چيزى را نپوشاند.«

4 - امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه امام على عليه السلام فرمود:

»إذا حاضت الجارية فلا تصلّي إلّا بخمار«(203).

»دختر، زمانى كه حيض ديد، نبايد نماز بخواند مگر با پوشش.(204)»

5 - از امام كاظم عليه السلام سؤال شد درباره مردى كه نماز خوانده و عورت اوبيرون )بدون پوشش( بوده و او نمى دانسته است آيا بايد نمازش را اعاده كند؟ امام عليه السلام فرمود:

»لا إعادة عليه، وقد تمّت صلاته«(205).

»اعاده ندارد و نمازش صحيح است.«

6 - امام باقرعليه السلام فرمود:

»من غرقت ثيابه فلا ينبغي أن يصلّي حتى يخاف ذهاب الوقت، يبتغي ثياباً،فإن لم يجد صلّى عرياناً جالساً يومئ إيماءً يجعل سجوده اخفض من ركوعه،فإن كانوا جماعة تباعدوا في المجالس، ثمّ صلّوا كذلك فرادى«(206).

»كسى كه لباس هايش را آب برده است، نبايد نماز بخواند تا زمانى كه از فوت وقت نماز بترسد. او بايد در صدد پيدا كردن لباس باشد پس اگر نيافت، برهنه نماز بخواند درحاليكه نشسته باشد و براى

اعمال نماز اشاره كند و براى سجده بيشتر از ركوع خم شود. و اگر گروهى با اين حالت باشند، در جاهاى دور از همديگر بنشينند و فرادى نماز بگزارند.«

تفصيل احكام

1 - پوشاندن بدن در هنگام نماز بر مرد و زن واجب است اعمّ از اينكه كسى باشد كه به او نگاه كند يا نباشد. همچنين پوشاندن بدن واجب است در انجام دادن توابع نماز مانند قضاى سجده فراموش شده و تشهّدفراموش شده و همچنين بنابر احتياط مستحب در سجده سهو. در نمازميّت، پوشاندن بدن واجب نيست ولى مستحبّ است، و همچنين درسجده تلاوت آيات سجده قرآن و در سجده شكر واجب نيست.

در وجوب پوشاندن بدن، بين نمازهاى واجب و نمازهاى مستحبّ فرقى وجود ندارد.

2 - مقدار پوشش واجب بر مرد در حال نماز، پوشاندن هر دو عورت است و مستحب است از زانو تا ناف را بپوشاند.

3 - امّا مقدار پوشش واجب بر زن، پوشاندن همه بدن حتى سر و موهااست جز صورت و دستها تا مچ و ظاهر و باطن پاها تا مچ.

4 - بر زن در حال نماز واجب نيست كه آرايشهايى كه در صورت داردمانند سرمه، سرخه و ساير روغنها و كرمهاى زينتى و يا زيور آلات خود رابردارد و يا بپوشاند. هر چند كه ممكن است پوشاندن آنها را از نگاه بيننده نامحرم واجب بدانيم. احوط اين است كه مويى را كه به موى اصلى خودپيوند زده هم بپوشاند.

5 - دخترى كه هنوز به سنّ بلوغ شرعى نرسيده، هر چند قائل به صحّت و مشروعيّت نماز او باشيم، پوشاندن موى و سر و گردن بر او در حال نمازواجب نيست.

6 - اگر زن يا مرد، از اوّل نماز

يا در اثناى نماز، عمداً پوشش را ترك كند، نماز او باطل مى شود. امّا اگر از ابتدا يا در اثنا، پوشش را فراموش كند، يا از باب غفلت، ترك كند، اقوا صحيح بودن نماز او است اگرچه احتياط، اقتضا دارد كه بعداز تمام كردن نماز، دوباره آن را بجا آورد. امّاكسى كه از باب ندانستن حكم شرعى، پوشش را ترك كند بنابر احتياطمانند كسى است كه عمداً ترك كرده باشد.

7 - اگر در اثناى نماز، به علّت وزيدن باد يا غفلت نماز گزار، قسمتى ازاعضايى كه پوشاندن آن در نماز واجب است، برهنه شود، نماز او باطل نمى شود، ولى هنگامى كه متوجّه شد، واجب است فوراً آن را بپوشاندونمازش صحيح است، ولى احتياط ايجاب مى كند كه نماز را بعداز اتمام،دوباره بجا آورد مخصوصاً در صورتيكه پوشاندن بدن، وقت زيادى رابطلبد.

8 - اگر لباس نمازگزار، پاره يا كوتاه باشد به گونه اى كه مقدار واجب رادر بعضى از حالات مانند حالت ايستاده، بپوشاند ا مّا در حالت ديگر مانندركوع يا سجود، نپوشاند، شروع به نماز با آن لباس جايز است به شرطى كه نمازگزار، به هر طريق ممكن بتواند عورت خود را در آن حالت ديگر، قبل از آشكار شدن، بپوشاند.

9 - جايز است از برگهاى درخت، علف، گياه، پنبه و پشم به عنوان ساتر و پوشش استفاده شود ولى احتياط ايجاب مى كند كه از اين پوشش هاتنها در حالات اضطرار استفاده شود. پوشاندن با ماليدن گِل كفايت نمى كند مگر در حالات استثنائى. در شرايط عادى بهتر اين است كه بدن بالباسهاى متعارف و معمولى پوشانده شود.

10 - كسى كه پوشش شرعى واجد شرايط آتى ندارد، واجب است كه هر چند با خريدن يا اجاره حتّى به

بيشتر از قيمت معمولى بازار، آن را تهيه كند مگر در صورتيكه اجحاف به حال او يا ضرر به مال او حساب شود.همچنين، قبول هبه، يا عاريه گرفتن، اگر در آن حرجى نباشد، بر او واجب است، بلكه مى توان گفت: درخواست هبه و عاريه واجب است اگر مشقّت و حَرَج نداشته باشد.

11 - كسى كه پوشش شرعى ندارد ولى احتمال مى دهد كه تا قبل از پايان وقت بدست آورد، از باب احتياط و بلكه بنابر اقوا واجب است كه نماز رااز اوّل وقت به تأخير اندازد تا لباس پيدا شود و اگر هم پيدا نشد به حسب وظيفه شرعى خود در آخر وقت نماز را بجا آورد.

2 -شرايط لباس نمازگزار

اشاره

علاوه بر چگونگى پوشش واجب در نماز كه جزئيات آن ذكر گرديد،لباس نمازگزار، شش شرط دارد:

1 - طاهر باشد.

2 - مباح باشد.

3 - از اجزاء مردار نباشد.

4 - از اجزاء حيوان حرام گوشت نباشد.

5 و 6 - لباس نمازگزار مرد، از طلا و ابريشم نباشد.

تفصيل و جزئيات اين شرايط را در سطور ذيل بيان مى كنيم:

اوّل - طهارت

حديث شريف

1 - خيران خادم مى گويد: به امام معصوم عليه السلام نوشتم كه شخصى لباسش، به شراب يا گوشت خوك آلوده شده، آيا مى تواند با آن لباس نمازبخواند؟ اصحاب ما در اين مورد اختلاف كرده اند، برخى مى گويند: با آن نماز بخوان زيرا خداوند تنها نوشيدن شراب ] و خوردن گوشت خوك[ راحرام كرده است. برخى هم مى گويند: با اين لباس نماز نخوان. امام عليه السلام درجواب نوشت:

»لا تصلِّ فيه فإنّه رجس«(207).

»با اين لباس نماز مگزار زيرا آن رجس و پليدى است.«

2 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»لا بأس بالصلاة في الشي ء الذي لا تجوز الصلاة فيه وحده، يصيب القذر،مثل القلنسوة والتكّة والجورب«(208).

»چيزى كه با آن به تنهايى نماز خوانده نمى شود مانند كلاه، بند شلوار و جوراب،اگر نجاست به آن اصابت كند، نماز خواندن با آن اشكال ندارد.«

3 - زراره در حديث طولانى نقل كرده كه صاحب وسائل آن را، قطعه قطعه نقل كرده است وى مى گويد: از امام عليه السلام پرسيدم كه به لباس من خون دماغ يا غير آن يا منى اصابت كرده است، ومن آن را علامت گذارى كردم تااين كه آب پيدا كنم، پس آب پيدا كردم، و وقت نماز رسيد ولى من فراموش كردم كه لباسم نجس است و نماز خواندم و بعداز آن به ياد آوردم؟ امام عليه السلام فرمود:

»تعيد الصلاة وتغسله«.

»نماز را اعاده مى كنى و لباس

را مى شويى.«

قلت: فإن لم أكن رأيت موضعه وعَلِمْتُ أنّه أصابه فطلبته فلم أقدر عليه، فلمّاصلّيت وجدته؟

گفتم: اگر محلّ نجاست را نديدم ولى مى دانستم كه نجاست به آن اصابت كرده، و هر چند جستجو كردم محلّ آن را نيافتم و زمانى كه نمازگزاردم، يافتم؟ امام عليه السلام فرمود:

قال: »تغسله وتعيد«(209).

»لباس را مى شويى و نماز را اعاده مى كنى.«

قلت: فإن ظننت أنّه قد أصابه ولم أتيقّن ذلك، فنظرت فلم أرَ فيه شيئاً ثمّ صلّيت فرأيت فيه؟

گفتم: اگر گمان كردم كه نجاست به لباسم رسيده ولى يقين حاصل نكردم و نگاه كردم و چيزى نديدم، سپس نماز گزاردم و بعد نجاست راديدم؟ فرمود:

»تغسله، ولا تعيد الصلاة.«

»لباس را مى شويى ولى نماز را اعاده نمى كنى.«

گفتم: چرا؟ فرمود:

»لأنّك كنت على يقين من طهارتك ثمّ شككت فليس ينبغي لك أن تنقض اليقين بالشكّ أبداً«(210).

»چون تو يقين به طهارت داشتى و بعد شك كردى. پس هيچ وقت سزاوار نيست كه يقين خود را به شك نقض نمايى.«

گفتم: اگر بدانم كه نجس شده ولى محلّ نجاست را ندانم تا آن رابشويم؟ فرمود:

»تغسل من ثوبك الناحية التي ترى أنّه أصابها، حتّى تكون على يقين من طهارتك«.

»آن قسمتى را كه فكر مى كنى نجس شده بشوى تا يقين به طهارت خود پيدا كنى.«

گفتم: اگر شك كردم كه نجاست به لباسم اصابت كرده يا نه، آيا لازم است بر من كه در آن جستجو كنم؟ فرمود:

»لا، ولكنّك إنّما تريد أن تذهب الشكّ الذي وقع في نفسك«(211).

»نه، ولى تو مى خواهى شكى را كه در دلت ايجاد شده از بين بردارى.«

قلت: إن رأيته في ثوبي وأنا في الصلاة.

گفتم: اگر نجاست را در لباسم ديدم در حاليكه من مشغول نماز هستم؟فرمود:

»تنقض الصلاة وتعيد إذا شككت في موضع منه ثمّ رأيته،

وإن لم تشكّ ثمّ رأيته رطباً قطعت وغسلته ثمّ بنيت على الصلاة لأنّك لا تدري لعلّه شي ء واقع عليك، فليس ينبغي أن تنقض اليقين بالشكّ أبداً«(212).

»نماز را قطع مى كنى و اعاده مى كنى در صورتيكه در محلّى از لباست، اوّل شك كرده اى و سپس نجاست را ديده اى. امّا اگر اوّل شك نداشته اى و بعد لباست را ديده اى،نماز را قطع مى كنى و لباس را مى شويى، سپس بنابر ادامه نماز مى گذارى چون نمى دانى شايد چيزى به تو رسيده باشد، پس شايسته نيست به هيچ وجه يقين خود را به شك نقض نمايى.

4 - از امام صادق عليه السلام سؤال شد درباره مردى )شخصى( كه ادرارمى كند، پس قطره اى ازبول به بدنش اصابت مى كند و او نماز مى خواند وبعداز نماز به ياد مى آورد كه بدنش را نشسته است؟ امام عليه السلام فرمود:

»يغسلها ويعيد الصلاة«(213).

»بول را بشويد و نمازش را اعاده نمايد.«

5 - ابوبصير از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:

»إن أصاب ثوب الرجل الدم فصلّى فيه وهو لا يعلم فلا إعادة عليه، وإن هوعلم قبل أن يصلّي فنسي وصلّى فيه فعليه الإعادة«(214).

»اگر خون به جامه مردى )شخصى( برسد و او نداند و با آن نماز بخواند، اعاده ندارد، امّا اگر قبل از نماز بداند ولى فراموش كند و با آن نماز بگزارد، اعاده نماز واجب است.«

6 - امام على عليه السلام فرمود:

»ما اُبالي أبول أصابني أم ماء إذا لم أعلم«(215).

»باكى ندارم از اينكه بول به من اصابت كرده باشد يا آب تا زمانى كه علم پيدا كنم.«

7 - ابوبصير مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم درباره مردى)شخصى( كه در لباس نجس به جنابت، دو ركعت نماز خوانده است وبعداز آن علم به نجاست پيدا كرده است؟ فرمود:

»عليه أن يبتدأ

الصلاة«.

»نماز را بايد از اوّل شروع كند.«

بعد پرسيدم درباره كسى كه لباس او به جنابت يا خون، نجس است امّااو بعداز فراغت از نماز علم به نجاست پيدا كرده است؟ فرمود:

»مضت صلاته ولا شي ء عليه«(216).

»نماز او صحيح است و چيزى بر او نيست.«

8 - محمّد بن مسلم مى گويد: به امام عليه السلام گفتم: در حال نماز خواندن،در جامه ام خون مى بينم، چه كنم؟ فرمود:

»إن رأيته وعليك ثوب غيره فاطرحه وصلِّ في غيره، وإن لم يكن عليك ثوب غيره فامضِ في صلاتك ولا إعادة عليك ما لم يزد على مقدار الدرهم، وما كان أقلّ من ذلك فليس بشي ء، رأيته أو لم تره، وإذا كنت قد رأيته وهو أكثر من مقدارالدرهم فضيّعت غسله وصلّيت فيه صلاة كثيرة فأعد ما صلّيت فيه«(217).

»اگر خون را ديدى در حاليكه جامه ديگر نيز بر بدن دارى، جامه نجس را بيرون آور و با آن جامه ديگر نماز را ادامه بده، و اگر غير از آن، جامه ديگر بر تن ندارى،به نمازت ادامه بده و اعاده بر تو نيست اگر آن خون از مقدار يك درهم بيشتر نباشد. واگر كمتر از يك درهم باشد، اشكالى ندارد چه آن را ديده باشى يا نديده باشى. امّا اگر آن را ديدى و بيشتر از يك درهم بود و آن را نشستى و با آن نماز زياد خواندى، همه نمازهايى را كه با آن خوانده اى اعاده كن.«

9 - صفوان بن يحيى به امام ابوالحسن عليه السلام نوشت و پرسيد درباره مردى)شخصى( كه دو لباس دارد و يكى از آنها به بول نجس شده است امّا اونمى داند كدام يك از آن دو است، و وقت نماز هم رسيده و از فوت وقت مى ترسد و آب

هم ندارد، چه كند؟ فرمود:

»يصلّي فيهما جميعاً«(218).

»در هر دو لباس نماز بگزارد.«

تفصيل احكام

1 - شرط اوّل لباس نمازگزار اين است كه همه لباسهاى او، و همچنين بدن او، در حال نماز طاهر باشد، و اگر عمداً با لباس يا بدن نجس نمازبخواند، نماز او باطل است.

2 - قطعه هاى كوچك لباس كه به تنهايى نمى تواند مقدار واجب از بدن انسان را بپوشاند، مانند جوراب و كلاه، از اين شرط استثنا شده است كه سخن درباره آنها مى آيد.

3 - حكم كسى كه نجاست چيزى از نجاسات را نمى داند يا شرط بودن طهارت را در نماز نمى داند، مانند حكم عامد است، يعنى نماز او باطل است.

4 - حكم لباس را دارد هر چيزى كه نماز گزارى كه در حالت خواب نماز مى خواند، خود را به آن پيچيده است، اعمّ از اينكه پوشش و ساترباشد يا اينكه ساتر و پوشش اصلى غير از آن باشد. اگرچه اقوا اين است كه اگر ساتر نباشد و معمولاً لباس محسوب نشود، طهارت آن شرط نيست.

5 - نماز تنها در صورتى باطل است كه نماز گزار علم به وجود نجاست در لباس يا بدنش داشته باشد. اين قاعده داراى فروع ذيل است:

الف - اگر نمازگزار بعداز فراغت از نماز بفهمد كه جامه يا بدنش نجس بوده است، نماز او صحيح است ولى احتياط مستحبّى اين است كه اگروقت باقى باشد اعاده كند.

ب - اگر نمازگزار مى داند كه جامه يا بدنش نجس است ولى فراموش كرده و با نجاست نماز خوانده است، پس اگر وقت باقى است بايد اعاده كند، و اگر وقت فوت شده، بنابر احتياط واجب، بايد قضا نمايد و فرقى بين علم به نجاست، بعداز نماز يا در اثناى آن نيست.

ج -

اگر در اثناى نماز بفهمد كه قبلاً )يعنى پيش از نماز( نجاستى درجامه يا لباسش وجود داشته است، اگر وقت زياد است، نماز او باطل است. امّا اگر وقت تنگ باشد، چنانچه امكان دارد كه لباس خود را فوراًتطهير يا عوض كند بدون اينكه موجب قطع نماز شود، اقدام كند و نمازش را تمام نمايد و صحيح است، امّا اگر امكان نداشته باشد، با همان حال نمازرا تمام كند و صحيح است.

د - اگر در اثناى نماز بفهمد كه در حال نماز، بدن يا لباس او نجس شده است، يا به وجود نجاست پى ببرد و احتمال دهد كه در حين نماز، ايجادشده باشد، پس اگر وقت، وسيع است و مى تواند بدون انجام آنچه با نمازمنافات دارد، لباسش را تطهير يا عوض كند يا مى تواند آن لباس نجس را ازبدن بيرون آورد چون لباس ديگر هم به تن دارد، پس همان كار را انجام دهد و نماز را تمام نمايد و صحيح است. امّا اگر نتواند، نماز را بايد اعاده كند. ولى اگر وقت تنگ باشد، با همان نجاست نماز را تمام كند و چيزى براو نيست.

6 - بنابر قاعده پيشين، جهل به نجاست، موجب بطلان نماز نمى شودهر چند نماز در واقع با نجاست انجام شده باشد. نمونه ها و مثالهاى اين قاعده فراوان است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

الف - زمانى كه جامه نجس خود را تطهير كند و يقين به طهارت آن پيدانمايد ولى بعداز نماز متوجّه شود كه نجاست آن باقى مانده است، نماز اوصحيح است.

ب - اگر لباسش قبلاً طاهر بوده، سپس در نجاست آن شك كند و بعدازنماز بفهمد كه واقعاً نجس بوده است، نماز

او صحيح است چون-همانطور كه در حديث شريف آمد- يقين، هيچگاه به واسطه شك نقض نمى شود.

ج - اگر بداند لباسش نجس بوده است ولى مسؤول تطهير آن يا دوشاهد عادل از طاهر شدن آن خبر دهند و با آن نماز بخواند و بعد از نمازكشف خلاف شود، نماز او صحيح است.

د - اگر مقدارى خون يا چيزى نجس ديگر بريزد و شك كند كه آيا روى لباسش ريخته يا روى زمين، و بعداز نماز بفهمد كه روى لباسش ريخته است، نمازش صحيح است.

ه - اگر در بدن يا لباسش خونى ببيند و يقين كند كه از آن خون هايى است كه ضرر به صحّت نماز ندارد مانند خون پشه، يا خون زخمى كه درنماز عفو شده، يا خيال كند كه آن خون كمتر از يك درهم است ولى بعدازنماز كشف شود كه از خونهاى غير مجاز در نماز يا بيشتر از مقدار مجازبوده است، نمازش صحيح است.

و - اگر بداند چيزى نجس است ولى فراموش كند و بعد با لباس يا بدن مرطوب آن را لمس نمايد و بعداز نماز، نجاست آن چيز را به ياد آورد،نمازش صحيح است.

7 - كسى كه جز يك لباس نجس، لباس ديگرى ندارد، با آن نماز بخواندو نمازش صحيح است مخصوصاً در صورتيكه بخاطر سردى هوا، يابيمارى يا حضور بيننده محترم، بيرون كردن آن لباس امكان نداشته باشد،امّا اگر خارج كردن آن لباس امكان داشته باشد مثل اينكه او در يك مكان پوشيده، يا تنها در بيابان باشد، در اين صورت نيز با آن لباس نماز بخواندولى احتياط مستحبّ اين است كه در حالت برهنه هم نماز را تكرار كند.

8 - كسى كه دو جامه

دارد و مى داند يكى از آن دو بطور نامعيّن نجس است، اگر وقت وسيع باشد نماز را با هر دو جامه تكرار كند، امّا اگر تكرارنماز بخاطر ضيق وقت امكان نداشته باشد، در يكى از آنها در وقت نمازبخواند، و از باب احتياط با لباسى ديگر هم در خارج وقت قضا نمايد،ومى تواند در آن جامه ديگر نماز بگزارد.

مواردى كه از شرط طهارت استثنا شده است
حديث شريف

1 - ليث مرادى روايت مى كند كه: به امام صادق عليه السلام گفتم: شخصى است كه بدن او پر از دمل ها و زخم است، پوست بدن و لباسش، خونين وچركين است و لباسش به منزله پوست بدنش است. امام فرمود:

»يصلّي في ثيابه ولا يغسلها ولا شي ء عليه«(219).

»در همان لباسش نماز بخواند و لازم نيست آن را بشويد و چيزى بر او نيست.«

2 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»إذا كان بالرجل جرح سائل فأصاب ثوبه من دمه فلا يغسله حتى يبرأوينقطع الدم«(220).

»اگر در بدن شخص، زخمى باشد كه خون از آن جريان دارد و لباسش هم خونين شده باشد، لازم نيست خون را بشويد تا اينكه بهبود يابد و خون قطع شود.«

3 - امام باقرعليه السلام درباره خونى كه در لباس است فرمود:

»إن كان أقلّ من قدر الدرهم فلا يعيد الصلاة، وإن كان أكثر من قدر الدرهم وكان رآه فلم يغسل حتى صلّى فليعد صلاته، وإن لم يكن رآه حتّى صلّى فلا يعيدالصلاة«(221).

»اگر كمتر از مقدار درهم باشد، نماز را اعاده نكند، و اگر بيشتر از مقدار درهم باشد و آن را ديده ولى نشسته باشد و نماز بخواند، نمازش را بايد اعاده نمايد. امّا اگر آن را نديده و نماز خوانده باشد، نماز را اعاده نكند.«

4 - ابوبصير از يكى از دو امام باقر يا

امام صادق عليهما السلام روايت مى كند كه فرمود:

»لا تعاد الصلاة من دم لا تبصره غير دم الحيض فإنّ قليله وكثيره في الثوب إن رآه أو لم يره سواء«(222).

»اگر خون را نبينى، نماز اعاده نمى شود مگر خون حيض كه قليل و كثير آن درلباس، ببيند يا نبيند يكسان است.«

5 - محمّد حلبى از امام صادق عليه السلام پرسيد درباره مردى )شخصى( كه در لباسش جنب شده يا اينكه بول به آن رسيده و جامه ديگر هم ندارد؟ امام فرمود:

»يصلّي فيه إذا اضطرّ إليه«(223).

»اگر مضطرّ باشد در همان لباس نماز بخواند.«

6 - از امام صادق عليه السلام سؤال شد درباره زنى كه تنها يك پيراهن دارد ونوزادى دارد كه بر آن ادرار مى كند، چه كند؟ فرمود:

»تغسل القميص في اليوم مرّة«(224).

»آن پيراهن را روزى يكبار بشويد.«

تفصيل احكام

از شرط طاهر بودن لباس و بدن نمازگزار، موارد چندى براساس روايات وارده، استثنا شده است:

1 - آلوده شدن لباس يا بدن نمازگزار به خون زخمهايى كه فعلاً در بدن او موجود باشد، تا اين كه كاملاً بهبود يابد. در اين حالت، نماز با اين خون جايز است، در صورتيكه عوض كردن لباس يا برطرف كردن خون از بدن و تطهير آن دشوار باشد و به شرط اينكه زخم، بزرگ و ثابت باشد. امّازخم هاى كوچكى كه بطور آنى و مقطعى ايجاد شده و به سرعت بهبودمى يابد، خون اين نوع زخمها در نماز بخشوده نيست.

بنابراين خونهايى كه در اثر حوادث رانندگى و تصادف يا عمل جراحى، لباس و بدن شخص آسيب ديده را آلوده مى كند و برطرف كردن آنها دشوار است، در نماز بخشوده شده است ونماز با آنها صحيح است.

امّا خون دماغ يا خون دهن و لثّه، از خونهاى بخشوده شده محسوب نمى گردد زيرا اين

خونها، خون رخم نيست.

2 - آلوده شدن بدن يا لباس به خون كمتر از يك درهم -كه بنابر مشهوربه اندازه بند انگشت شست دست انسان است- چه اين خون از خود انسان باشد يا از غير او يا از حيوان حلال گوشت. اين حكم، خون حيض و نفاس را شامل نمى شود. امّا با خون استحاضه، خون حيوانات نجس، خون مردار )ميته( و خون حيوان حرام گوشت، بنابر احتياط واجب، نمازصحيح نيست.

شرط اين مسأله اين است كه به خون، رطوبت ديگرى نرسد، در غيراين صورت، از باب احتياط، نماز صحيح نيست.

3 - در حالات اضطرار، نماز با بدن يا لباس نجس صحيح است مانندموارد ذيل:

الف - عدم امكان تطهير يا تعويض آن، بخاطر فقدان آب يا نداشتن جامه بديل، و وجود مانع از برهنه شدن مانند سردى هوا يا بيمارى ياحضور بيننده محترم.

ب - عدم امكان تطهير يا تعويض بخاطر ضيق وقت.

ج - عدم امكان تطهير يا تعويض بخاطر ترس.

4 - زنى كه مربى و پرستار كودك است، مى تواند با لباس نجس شده به بول كودك، نماز بگزارد، و نماز او با شرايط ذيل صحيح است:

الف - امكان نداشتن تعويض لباس بخاطر نداشتن لباس ديگر يا به هردليل ديگر.

ب - شستن لباس نجس در هر روز يكبار.

گفته شده است كه بدن زن مربّى كودك، حكم لباس او را دارد ولى اين قول مشكل است.

5 - تكّه هاى كوچك از پوشيدنيها كه به تنهائى با آنها ستر عورت امكان ندارد، مانند: جوراب، كلاه، نعل، دستمال كوچك، كروات، كمربند ومانند آنها اگر نجس باشند نماز با آنها صحيح است، بشرطى كه از اجزاءمردار )ميته( يا حيوان نجس العين نباشند.

دوّم - اباحه

حديث شريف

1 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»لو

أنّ الناس أخذوا ما أمرهم اللَّه فأنفقوه فيما نهاهم عنه ما قَبِله منهم، ولوأخذوا ما نهاهم اللَّه عنه فأنفقوه فيما أمرهم اللَّه به ما قَبِله منهم حتّى يأخذوه من حق وينفقوه في حقّ«(225).

»اگر مردم آنچه را خداوند به آن امر كرده، بگيرند و آن را در آنچه او آنها را از آن نهى كرده، انفاق كنند، اين انفاق را از آنان قبول نمى كند، همچنين اگر آنچه را خداوند ازآن نهى كرده بگيرند و آن را در آنچه خداوند امر كرده، انفاق كنند، از آنان نمى پذيرد،مگر اينكه از راه حق بگيرند و در راه حق انفاق نمايند.«

2 - از »تحف العقول« نقل شده كه امام على عليه السلام در وصيّت خود به كميل فرمود:

»يا كميل، انظر في ما تصلّي وعَلَى ما تصلّي إن لم يكن من وجهه وحِلّه فلاقبول«(226).

»اى كميل! ببين كه در چه نماز مى گزارى و بر روى چه نماز مى گزارى. اگر از طريق شرعى و حلال نباشد، نماز تو مورد قبول حق تعالى نخواهد بود.«

3 - از امام مهدى)عج( نقل شده:

»لا يحلّ لأحد أن يتصرّف في مال غيره بغير إذنه«(227).

»براى هيچ كس، تصرّف در مال غير بدون اذن او، حلال نيست.«

تفصيل احكام

در صحّت نماز -به حسب فتواى مشهور- شرط است كه لباس نمازگزار مباح باشد يعنى غصبى نباشد. اين حكم كه موافق احتياط است فروعى دارد:

1 - فرقى نيست در اينكه خود نمازگزار، لباس را غصب كرده باشد ياغير او.

2 - فرقى نيست در اينكه آن لباس غصب شده، همان پوشش واجب درنماز باشد يا اينكه از لباسهاى اضافى در بدن نمازگزار باشد و حتّى تكّه هاى كوچك مانند جوراب و كلاه هم بنابر اظهر همين حكم را دارد.

3 - نماز در جامه

غصبى در حالات ذيل باطل مى شود:

الف - نمازگزار در پوشيدن آن تعمّد داشته و از باب اضطرار نپوشيده باشد.

ب - نمازگزار علم به غصب داشته باشد.

4 - امّا اگر از باب اضطرار مانند اينكه براى حفظ جان خود از سرماومرض لباس غصبى را بپوشد و لباس ديگرى نداشته باشد، يا به جهت حفظ مال غير آن را بپوشد، چون اگر نپوشد در معرض سرقت يا تلف خواهد بود، دراين صورت نماز او صحيح مى باشد.

5 - اگر از باب فراموشى يا ندانستن غصبى بودن، با جامه غصبى نمازبخواند، و بعد در اثناى نماز به ياد بياورد يا بفهمد كه غصبى است، اگربدون اختلال به هيئت نماز، مى تواند آن را از بدن خارج كند وساتر ديگرهم بر تن دارد، فوراً اين كار را انجام داده و به نماز خود ادامه دهد. امّا اگراين كار امكان نداشته باشد و وقت وسيع باشد، نماز را قطع نمايد. و بعد بالباس مباح، نماز را از نو بخواند، ولى اگر وقت تنگ باشد، در اثناى نماز،آن لباس غصبى را از تن بيرون كند و اگر مانعى در ميان نباشد، مطابق وظيفه برهنگان نماز بخواند.

6 - بسيارى از فقها گفته اند: از موارد غصب است اينكه انسان با جامه اى نماز بخواند كه آن را از مالى خريده باشد كه حقوق شرعى مانند خمس وزكات به آن تعلّق گرفته است. اين قول موافق با احتياط است.

سوّم - اجتناب از مردار )ميته(

حديث شريف

1 - محمّد بن مسلم مى گويد كه او از امام عليه السلام پرسيده است درباره پوست حيوان مردار كه اگر دباغى شود آيا پوشيدن آن در نماز جايز است؟امام فرمود:

»لا، ولو دبغ سبعين مرّة«(228).

»نه، هر چند هفتاد بار هم دباغى شود.«

2 - امام صادق عليه السلام

درباره مردار گفت:

»لا تصلِّ في شي ء منه ولا في شسع«(229).

»با هيچ چيزى از آن نماز مگزار حتّى اگر بند نعل و كفش از پوست حيوان مردارباشد.«

3 - امام كاظم عليه السلام فرمود:

»لا بأس بالصلاة في الفراء اليماني وفيما صنع في أرض الإسلام«.

»نماز در پوستين يمانى و در آنچه در سرزمين اسلام توليد شده، اشكال ندارد.«

گفته شد: اگر در سرزمين اسلام، غير مسلمانان هم ساكن باشند چه بايدكرد؟ فرمود:

»إذا كان الغالب عليها المسلمين فلا بأس«(230).

»اگر اغلب و اكثريت آنان، مسلمان باشند، اشكال ندارد.«

4 - امام ابوجعفر دوّم عليه السلام درباره خريدن پوستين از بازار فرمود:

»إذا كان مضموناً فلا بأس«(231).

»اگر تضمين شده باشد اشكال ندارد.«

5 - عبدالرحمن بن حجّاج مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: من وارد بازار مسلمين مى شوم يعنى بازار همين مردمى كه ادّعا دارند مسلمان هستند، و از آنان پوستين براى تجارت مى خرم وبه فروشنده آن مى گويم:آيا اين پوستين تذكيه شده )گرفته شده از حيوانى كه به طريق شرعى ذبح شده باشد( است؟ مى گويد: بلى. آيا من مى توانم اين پوستين را بفروشم باتعهّد اينكه پاك و تذكيه شده است؟ امام فرمود:

»لا، ولكن لابأس أن تبيعها وتقول: قد شرط لي الذي اشتريتها منه أنّها ذكية«.

»نه، ولى اشكال ندارد كه آن را بفروشى و بگوئى: كسى كه من اين را از او خريده ام به من تعهّد داده كه پاك و تذكيه شده است.«

گفتم: چه چيزى اين معامله را باطل مى كند؟ فرمود:

»استحلال أهل العراق للميتة. وزعموا أنّ دباغ جلد الميتة ذكاته، ثمّ لم يرضوا أن يكذبوا في ذلك إلّا على رسول اللَّه صلى الله عليه وآله«(232).

»حلال شمردن اهل عراق مردار را. آنان خيال مى كنند كه پوست حيوان مردار بادباغى طاهر مى شود. آنان دراين مورد راضى نشدند دروغ ببندند

مگر بر رسول خداصلى الله عليه وآله.«

6 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»لا بأس بالصلاة فيما كان من صوف الميتة، إنّ الصوف ليس فيه روح«(233).

»نماز در چيزى كه از پشم حيوان مردار است اشكال ندارد زيرا پشم روح ندارد.«

7 - از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:

»الشعر والصوف والريش وكلّ نابت لا يكون ميتاً«(234).

»موى و پشم و پر و هرچه روئيدنى است، مردار محسوب نمى شود.«

تفصيل احكام

از شرايط صحّت نماز اين است كه لباس نمازگزار حتّى قطعه هاى كوچك آن كه به تنهايى نمى تواند مقدار واجب از بدن را در نماز بپوشاند،نبايد از اجزاء حيوان مردار(235) مانند پوست و پوستين آن باشد.

جزئيات اين شرط بدين شرح است:

1 - در اين حكم فرقى بين حيوان حلال گوشت يا حرام گوشت وجودندارد.

2 - همچنين فرقى نيست بين حيوانى كه در هنگام ذبح، خون جهنده دارد و مردار آن نجس است مانند گوسفند، يا حيوانى كه خون جهنده نداردو مردار آن هم نجس نيست مانند ماهى، بنابر احتياط.

3 - نيز فرقى وجود ندارد بين اينكه پوست حيوان، دباغى شده يانشده باشد.

4 - جامه اى كه از اجزاى حيوان ساخته شده، اگر از دست مسلمان خريده شود يا اثر استفاده آن توسط مسلمان در آن ديده شود، طاهرمحسوب مى شود به شرط اينكه اين وضعيّت، علامتى باشد كه معمولاً درعرف موجب اطمينان به تذكيه آن مى شود. امّا بازار مسلمانانى كه اكثركالاهاى خود را از خارج وارد مى كنند و به ضوابط شرعى هم اهتمام نمى ورزند، يا در كشورهايى كه مردم آن اصلاً به دين و احكام دين اعتنايى ندارند، اعتماد كردن به آنها جايز نيست.

5 - بنابر احتياط، همراه داشتن چيزى از اجزاء مردار يا چيزى كه ساخته شده

از اجزاء مردار است، در نماز موجب بطلان نماز است اگرچه لباس وپوشيدنى شمرده نشود.

6 - اگر از روى جهل در لباسى ساخته شده از اجزاء مردار، نمازبخواند، نمازش در دو صورت صحيح است: اوّل اينكه جاهل به موضوع باشد يعنى نداند كه اين لباس از مردار ساخته شده است. دوّم اينكه جاهل غير مقصّر به حكم باشد يعنى جهل او از روى عذر باشد. امّا اگر جهل او به حكم )باطل بودن نماز با اجزاء مردار( بدون عذر باشد، احتياط اقتضامى كند كه نمازش را اعاده كند.

7 - اگر از روى فراموشى در لباسى گرفته شده از مردار، نماز بخواند،پس اگر آن مردار از حيواناتى باشد كه در هنگام ذبح، خون جهنده دارد،واجب است نماز را چه در وقت يا خارج آن اعاده نمايد، امّا اگر ازحيواناتى باشد كه خون جهنده ندارد، نمازش صحيح است.

8 - در موردى كه شك كند آيا لباس او از پوست حيوان مردار يا از غيرپوست ساخته شده است، نماز با آن اشكال ندارد.

چهارم - اجتناب از اجزاء حيوان حرام گوشت

حديث شريف

1 - در وصيّت پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله به حضرت على عليه السلام آمده است:

»يا عليّ، لا تصلِّ في جلد ما لا يشرب لبنه ولا يؤكل لحمه«(236).

»اى على! در پوست حيوانى كه شيرش نوشيده نمى شود و گوشتش خورده نمى شودنماز مگزار.«

2 - ابراهيم بن محمّد همدانى مى گويد: به امام معصوم عليه السلام نوشتم كه موى يا كُرك حيوان حرام گوشت، بر روى لباسم مى افتد، و شرايط هم شرايط تقيّه و ضرورت نيست، چه كنم؟ امام عليه السلام در جواب نوشت:

»لا تجوز الصلاة فيه«(237).

»نماز با آن جايز نيست.«

3 - ابن مقاتل مى گويد: از امام ابوالحسن عليه السلام سؤال كردم درباره نماز درپوست سمّور وسنجاب و روباه؟

امام فرمود:

»لا خير في ذا كلّه، ما خلا السنجاب فإنّه دابّة لا تأكل اللحم«(238).

»در هيچ كدام از آنها خيرى نيست مگر سنجاب كه حيوانى است كه گوشت نمى خورد.«

4 - سماعه مى گويد: از امام معصوم عليه السلام سؤال كردم درباره گوشت وپوست حيوانات درنده. امام فرمود:

»امّا لحوم السباع من الطير والدواب فإنّا نكرهه، وأمّا الجلود فاركبوا عليهاولا تلبسوا منه شيئاً تصلّون فيه«(239).

»امّا گوشت پرندگان و چارپايان درنده ما از آنها كراهت داريم، امّا پوست آنها را درسوار شدن، از آنها استفاده كنيد ولى براى نماز از آنها نپوشيد.«

5 - على بن مهزيار مى گويد: ابراهيم بن عقبه به امام عليه السلام نوشت كه: درنزد ما جورابها و بندهاى شلوارى ساخته شده از كُرك خرگوش است آيانماز در كرك خرگوش بدون تقيّه و ضرورت جايز است؟ امام به اونوشت:

»لا تجوز الصلاة فيها«(240).

»نماز در آنها جايز نيست.«

6 - مردى از امام صادق عليه السلام درباره پوست خز پرسيد. امام فرمود:

»ليس بها بأس«.

»اشكال ندارد.«

آن مرد گفت: فدايت گردم، كار من همين است. خز سگهايى است كه از آب خارج مى شوند. امام عليه السلام فرمود:

»إذا خرجت من الماء تعيش خارجة من الماء؟«

»آيا اگر از آب خارج شدند، در بيرون از آب زندگى مى كنند؟«

آن مرد گفت: نه. امام فرمود:

»لا بأس به«(241).

»اشكال ندارد.«

تفصيل احكام

جايز نيست لباس نمازگزار از اجزاء حيوان حرام گوشت باشد، هرچند تذكيه شده باشد يا در حال زنده بودن از آن گرفته شده باشد. فروع اين مسأله به شرح ذيل است:

1 - نماز خواندن در لباس گرفته شده از پوست، پوستين، موى، پشم،كُرك و پر حيوان غير مأكول اللحم )حرام گوشت( جايز نيست.

2 - اگر لباس نمازگزار به فضله حيوان حرام گوشت آلوده باشد، نماز اوباطل است،

و همچنين بنابر احتياط مستحبّ در جامه اى كه چيزى از موى حيوان حرام گوشت مانند سمور روى آن قرار گرفته، نبايد نماز خوانده شود.

3 - برخى از فقها گفته اند: فرقى نيست بين حيوان حرام گوشتى كه درهنگام ذبح خون جهنده دارد يا حيوانى كه چنين نيست مانند ماهى حرام گوشت. البتّه در قسم اخير اشكال است.

4 - فرقى نيست در عدم جواز بين اينكه همه لباس، يا قسمتى از آن، يابعضى از اجزاء آن مانند: دگمه و نخ و مانند آن، از اجزاء حيوان حرام گوشت باشد، حتّى آن قطعه هاى كوچك مانند جوراب و كلاه و غيره دراين جا جايز نيست، امّا آنچه را از اجزاء حيوان حرام گوشت، نمازگزار درحال نماز با خود حمل مى كند اشكال ندارد.

5 - از اين حكم، پوست و پوستين خز(242) و كُرك خالص آن كه به كرك خرگوش و روباه مخلوط نشده باشد، و همچنين پوست و پوستين سنجاب(243) استثنا شده است يعنى نماز در پوست خز و سنجاب جايز است.

6 - كسى كه از روى جهل در اجزاء حيوان حرام گوشت نماز بخواند،بنابر اقوا نماز او صحيح است.

7 - امّا كسى كه فراموش كرده است، بنابر احتياط بايد نماز را اعاده كند.

8 - امّا در لباسى كه شك دارد آيا از اجزاء حرام گوشت تهيه شده يا ازغير آن، نماز اشكال ندارد.

پنجم - اجتناب از طلا

حديث شريف

1 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»لا يلبس الرجل الذهب ولا يصلّي فيه لأنّه من ثياب أهل الجنّة«(244).

»مرد، طلا نمى پوشد و در لباس طلاباف نماز نمى خواند زيرا طلا از لباس هاى اهل بهشت است.«

2 - باز هم امام صادق عليه السلام فرمود:

»... وجعل اللَّه الذهب في الدنيا زينة النساء فحرّم على الرجال لبسه والصلاةفيه«(245).

»... خداوند در

دنيا، طلا را زينت زنان قرار داده و پوشيدن و نماز خواندن با آن رابراى مردان، حرام نموده است.«

3 - امام باقرعليه السلام فرمود:

»إنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله نهاهم عن سبع منها التختّم بالذهب«(246).

»پيامبر خداصلى الله عليه وآله مردان را از هفت چيز منع كرده است كه از آن جمله است انگشتر طلا در دست كردن.«

4 - محمّد بن مسلم روايت مى كند كه: داندانهاى امام محمّدباقرعليه السلام سُست شده بود پس با )روكش( طلا، آن را محكم كرد.«

تفصيل احكام

براى مرد جايز نيست كه با پوشيدن طلا نماز بگزارد. چنانكه پوشيدن و آرايش كردن به طلا بطور كلّى براى او جايز نيست اعمّ از اينكه طلا، به صورت لباس طلاباف باشد يا با نخهاى طلايى دوخته شده باشد، يادگمه هاى آن از طلا باشد، يا به صورت گردن بند و زنجير طلايى به گردن آويزان نمايد، يا به صورت انگشتر طلايى يا ساعت طلايى يا چارچوب طلايى عينك استفاده كند.

اين مسأله فروعى دارد:

1 - فرقى نيست بين اينكه طلاى خالص باشد يا مخلوط، اگر در عرف بگويند كه او طلا پوشيده است.

2 - حمل طلا در جيب مانند سكّه هاى طلا، يا زيور آلات طلا، اشكال ندارد. چنانكه دندان طلا هم اشكال ندارد.

3 - نماز با سلاحهاييى كه در ساختن آنها از طلا استفاده شود مانندشمشير يا خنجر طلايى اشكال ندارد مگر در عرف، آن را »پوشيدن طلا«بنامند كه دراين صورت احتياط، اقتضا مى كند از آن اجتناب نمايد.

4 - در حرام بودن طلا براى مرد در نماز و غير نماز، فرقى نيست بين اين كه طلا، در معرض ديد ديگران باشد يا به گونه اى پوشيده باشد كه ديده نشود.

5 - اگر مردى با طلا نماز گزارد ولى

نداند يا فراموش كند كه آن چيزطلاست، ظاهراً نماز او صحيح است.

6 - پوشيدن آنچه كه شك دارد آيا طلا است يا غير آن، در نماز و غير نمازاشكال ندارد.

ششم - اجتناب از ابريشم

حديث شريف

1 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»إنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله نهى )في حديث المناهي( عن لبس الحرير والديباج والقزّ للرجال، فأمّا النساء فلا بأس«(247).

»پيامبر خداصلى الله عليه وآله )در حديث مناهى( مردان را، از پوشيدن ابريشم، ديباج و قزّمنع فرمود، امّا براى زنان اشكال ندارد.«

2 - اسماعيل بن سعد احوص مى گويد: از امام رضاعليه السلام پرسيدم كه آيامرد مى تواند در جامه ابريشمين نماز بگزارد؟ امام عليه السلام فرمود:

»لا«(248).

»نه«.

3 - محمّد بن عبدالجبّار مى گويد: به امام ابومحمّدعليه السلام نوشتم و پرسيدم كه آيا با كلاه ابريشم خالص يا با كلاه ديباج مى توان نماز خواند؟ فرمود:

»لا تحلّ الصلاة في حرير محض«(249).

»نماز در ابريشم خالص جايز نيست.«

4 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»لا يصلح للرجل أن يلبس الحرير إلّا في الحرب«(250).

»براى مرد پوشيدن ابريشم جز در جنگ، شايسته نيست.«

5 - باز هم از امام صادق عليه السلام روايت شده كه درباره جامه اى كه ابريشم دارد، فرمود:

»إن كان فيه خلط فلا بأس«(251).

»اگر مخلوط باشد، اشكال ندارد.«

6 - پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود:

»رفع عن اُمّتي: الخطأ، والنسيان، وما اُكرهوا عليه، وما لا يطيقون«(252).

»از امّت من، خطا و نسيان و آنچه بر آن مجبور شده اند و آنچه خارج از قدرت آنان باشد، برداشته شده است.«

تفصيل احكام

براى مرد پوشيدن حرير خالص، در حال نماز و غير نماز جايز نيست.ابريشم، قزّ و ديباج نيز گفته مى شود كه همگى به يك معنى و مبطل نمازمى باشد. اينك به فروع مسأله مى پردازيم:

1 - در عدم جواز، فرقى نيست بين اينكه لباس ابريشم، همان ساترشرعى نمازگزار باشد يا جامه اى اضافه بر آن.

2 - بنابر احتياط واجب، پوشيدن لباسهاى كوچك ابريشمين نيز جايزنيست مانند جوراب، كلاه، دست كش، كمربند، كروات و غيره كه به تنهايى

ساتر عورتين نيستند.

3 - در حال جنگ، پوشيدن ابريشم جايز است و بنابر اقوا نماز نيز دراين هنگام جايز است، ولى احوط اين است كه اگر ضرورتى نباشد نماز باآن خوانده نشود.

4 - در جامه اى كه مخلوطى است از ابريشم با پنبه يا پشم يا هر چيزديگرى كه نماز با آن جايز است، به گونه اى كه در عرف، ابريشم خالص،صدق نكند، نماز خواندن جايز است.

5 - اگر جامه انسان، مخلوطى باشد از قطعه اى ابريشم خالص وقطعه هاى ديگر از غير ابريشم، پس اگر در عرف، پوشيدن ابريشم صدق كند، پوشيدن آن حرام و نماز با آن باطل است. امّا اگر در عرف، پوشيدن ابريشم گفته نشود، اشكال ندارد، و در صورت شك در صدق عرفى،اصل، برائت است و نماز با آن صحيح مى باشد. پس ملاك و معيار در همه فروع مشابه، صدق عرفى است.

6 - نماز با ابريشم، در صورتيكه براى امور پزشكى و درمانى مانندبستن زخم و شكستگى و غيره استفاده شده باشد اشكال ندارد.

7 - اگر از باب جهل يا فراموشى در لباس ابريشمين، نماز بخواند، اقواعدم وجوب اعاده نماز است، هر چند احتياط مقتضى است كه اعاده نمايد.

8 - اگر انسان، لباسى غير از ابريشم نداشته باشد و از باب اضطرار،بخاطر سردى هوا يا بيمارى و غيره، مجبور به پوشيدن آن باشد، نماز با آن اشكال ندارد، امّا اگر از باب اضطرار نباشد و تنها به اين دليل بپوشد كه اوساتر و پوششى غير از آن ندارد، اقوا صحّت نماز در لباس ابريشمين است، و احوط اين است كه به حالت برهنه هم نماز را اعاده نمايد.

3 -حالات اضطرار و برهنگى

حديث شريف

1 - امام صادق عليه السلام درباره مرد )شخص( برهنه اى كه لباسى

با خودندارد، فرمود:

»إذا كان حيث لا يراه أحد فليصلِّ قائماً«(253).

»اگر در وضعيّتى باشد كه كسى او را نمى بيند، ايستاده نماز بخواند.«

2 - سماعه مى گويد: از امام عليه السلام پرسيدم درباره مردى كه در بيابانى قراردارد و دچار جنابت شده است و جز يك جامه كه در آن جنب شده، لباس ديگرى ندارد و آب هم ندارد. امام فرمود:

»يتيمّم ويصلّي عرياناً قائماً يومئ إيماءً«(254).

»تيمّم كند و برهنه و ايستاده نماز بخواند و براى افعال نماز اشاره كند.«

3 - على بن جعفر مى گويد: از برادرم امام موسى بن جعفرعليه السلام پرسيدم درباره كسى كه مورد غارت دزدان قرار گرفته، يا كالايش غرق شده و اوبرهنه مانده و وقت نماز هم رسيده است، چگونه نماز بخواند؟ فرمود:

»إن أصاب حشيشاً يستر به عورته أتمّ صلاته بالركوع والسجود، وإن لم يصب شيئاً يستر به عورته أومأ وهو قائم«(255).

»اگر گياهى پيدا مى شود كه عورتش را با آن بپوشاند، نمازش را با ركوع و سجودعادى بجا آورد، و اگر چيزى را كه عورتش را بپوشاند نمى يابد، ايستاده نماز بخواند و به جاى افعال نماز اشاره كند.«

4 - امام صادق عليه السلام فرمود:

»العاري الذي ليس له ثوب إذا وجد حفيرة دخلها ويسجد فيها ويركع«(256).

»شخص برهنه اى كه لباسى ندارد، اگر گودالى وجود داشته باشد، داخل آن شود و درآنجا سجده و ركوع نمايد.«

5 - امام باقرعليه السلام فرمود:

»من غرقت ثيابه فلا ينبغي له أن يصلّي حتى يخاف ذهاب الوقت يبتغي ثياباً،فإن لم يجد صلّى عرياناً جالساً يومئ إيماءاً، يجعل سجوده أخفض من ركوعه،فإن كانوا جماعة تباعدوا في المجالس، ثمّ صلّوا كذلك فرادى«(257).

»كسى كه لباس او در آب غرق شده است، شايسته نيست نماز بخواند تا موقعى كه به پايان وقت نماز

نزديك شود. او بايد در صدد تهيّه لباس باشد و اگر نيافت، برهنه ودر حال نشسته نماز بخواند و )براى ركوع و سجود( اشاره كند، و براى سجده،پايين تر از ركوع، سر خود را خم كند و اگر آنان، جماعتى باشند، دور از هم بنشينندوفرادى نماز بخوانند.«

6 - امام صادق عليه السلام پيرامون اضطرار فرمود:

»ليس شي ء ممّا حرّم اللَّه إلّا وقد أحلّه لمن اضطرّ إليه«(258).

»هيچ چيزى نيست از آنچه خداوند حرام كرده، مگر اينكه آن را براى شخص مضطرّ، حلال نموده است.«

تفصيل احكام

1 - اگر لباس انسان، در ابريشم، يا پوستين و پوست حيوان حرام گوشت يا بافته شده از پشم، موى، كُرك و پر آن، يا در جامه نجس، منحصرشود و لباس ديگرى نداشته باشد، اقوا اين است كه نماز با آن جايز است،واحتياط مستحبّ آن است كه در حالت برهنه هم نماز را اعاده كند.

2 - امّا اگر لباس او در پوست يا پوستين حيوان مردار يا بافته شده ازپشم، موى، كُرك و پرِ آن، يا در جامه طلاباف يا غصب شده، منحصر شودو لباس ديگرى نداشته باشد، چنانچه بخاطر سرما يا بيمارى و غيره،مجبور به پوشيدن آن باشد، نماز با آن اشكال ندارد، امّا اگر مجبور نباشد،بايد آن را از بدن بيرون كند و اگر هيچ ساتر ديگرى مانند برگهاى درخت وگياه و گِل وجود نداشته باشد، برهنه نماز بخواند با كيفيّتى كه بعداً اشاره خواهيم كرد.

3 - كسى كه هيچ چيزى را كه با آن عورتش را بپوشاند نيابد حتّى برگ درخت و گياه و گِل يا گودال و آب كدرى كه در آن بايستد، واجب است برهنه نماز بخواند.

4 - كسى كه وظيفه او برهنه نماز خواندن است،

در صورتيكه نامحرم اورا مى بيند، اقوا اين است كه ايستاده بخواند و اشاره با سر به ركوع و سجودكفايت مى كند و بايد در اشاره به سجده سر را پائين تر از اشاره به ركوع قراردهد، و احتياط مستحبّ اقتضا مى كند كه علاوه بر آن، بصورت عادى و باركوع و سجده هم نماز بخواند و با دستش، عورتش را بپوشاند،وهمچنين در حال نشسته و با اشاره هم نماز بگزارد، يعنى هر نماز واجب را سه بار بخواند كه بار اوّل واجب و دو بار ديگر از باب احتياط مستحبّ است.

امّا اگر در وضعيّتى باشد كه نامحرم او را مى بيند پس نشسته نمازبخواند و براى ركوع و سجده خم شود به مقدارى كه عورت او نمايان نشود و اگر خم شدن هم امكان نداشته باشد، با سر اشاره كند.

4 -آداب لباس نمازگزار

اشاره

در رواياتى كه از ائمّه معصومين عليهم السلام درباره لباس نمازگزار وارد شده،مكروهات و مستحبّاتى به عنوان آداب نيز بيان گرديده است كه موارد آن فراوان است و ما تنها بخشى از آنها را با ذكر متن حديث بدون اضافه كردن سخن ديگرى، بيان مى كنيم.

1 -نيكوترين جامه

امام حسن مجتبى عليه السلام، هنگامى كه به نماز مى ايستاد، بهترين جامه اش را مى پوشيد. به او گفته شد: اى فرزند رسول خدا! براى چه كسى بهترين لباست را مى پوشى؟ فرمود:

»إنّ اللَّه جميل يحب الجمال، فاتجمّل لربّي، وهو يقول: )خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَكُلِّ مَسْجِدٍ( فاُحبّ أن ألبس أجمل ثيابي«(259).

»خداوند زيبا است و زيبايى را دوست دارد، و من براى پروردگارم، لباس زيبامى پوشم. خداوند مى فرمايد: »در نزد هر مسجدى، زينت خود را برگيريد.« پس من هم دوست دارم زيباترين لباسم را بپوشم.«

2 -نماز با عطر

امام صادق عليه السلام فرمود:

»كانت لرسول اللَّه صلى الله عليه وآله ممسكة إذا هو توضّأ أخذها بيده وهي رطبة، فكان إذا خرج عرفوا أنّه رسول اللَّه برائحته«(260).

»پيامبر خداصلى الله عليه وآله ظرف مشكى )مشكدان( داشت و هر وقتى كه وضو مى گرفت، بادست مرطوب خود آن را لمس مى كرد، و هنگامى كه خارج مى شد، مردم با بوى مشك،مى فهميدند كه او رسول خدا است.«

نيز حضرت فرمود:

»صلاة متطيّب أفضل من سبعين صلاة بغير طيب«(261).

»يك نماز با بوى خوش از هفتاد نماز بدون بوى خوش بهتر است.«

همچنين عبداللَّه بن حارث روايت مى كند: »على بن الحسين عليه السلام درمسجد خود، ظرف مشكى داشت و وقتى كه براى نماز وارد مسجدمى شد، از آن، خود را خوشبو مى نمود.«

3 -انگشتر نقره

حضرت على عليه السلام فرمود:

»لا تختّموا بغير الفضة فإنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله قال: ما طهرت كفّ فيها خاتم من حديد«(262).

»از غير نقره، انگشتر نگيريد زيرا رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: دستى كه در آن انگشترى از آهن باشد، پاك نخواهد شد.«

4 -كراهت لباس سياه

كلينى مى گويد: روايت شده كه در لباس سياه نماز مگزاريد امّا كفش،عبا يا عمامه )اگر سياه باشد( اشكال ندارد.(263)

5 -دهان پوش و نقاب

سماعه روايت مى كند: از امام پرسيدم درباره كسى كه نماز مى خواندوقرآن تلاوت مى كند در حاليكه )لثام( دهان پوش بر دهن بسته است؟فرمود:

»لا بأس به وإن كشف عن فيه فهو أفضل«.

»اشكال ندارد، ولى اگر از روى دهن خود بردارد بهتر است.«

گفت: از امام درباره زنى پرسيدم كه نماز مى خواند در حاليكه نقاب برخود دارد؟ فرمود:

»إن كشفت عن موضع السجود فلا بأس وإن أسفرت فهو أفضل«(264).

»اگر موضع سجده را برهنه كند، اشكال ندارد ولى اگر نقاب را از صورت خودبردارد بهتر است.«

6 -جامه اى كه نقش و تصوير دارد

عبداللَّه بن سنان از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه آن حضرت كراهت داشته است از اينكه نماز بخواند در جامه اى كه نقش تصاوير دارد.(265)»

7 -نماز در مقابل تصوير

ليث مرادى به امام صادق عليه السلام عرض كرد: در خانه، در طرف راست ياچپ نمازگزار، پشتى )بالش(هايى قرار دارد كه در آنها تصاويرى، نقّاشى شده است، آيا اشكال دارد؟ امام عليه السلام فرمود:

»لا بأس ما لم تكن تجاه القبلة، فإن كان شي ء منها بين يديك ممّا يلي القبلةفغطّه وصلِّ، وإذا كانت معك دراهم سود فيها تماثيل فلا تجعلها من بين يديك واجعلها من خلفك«(266).

»اشكال ندارد اگر در جهت قبله قرار نداشته باشد. امّا اگر چيزى از آن بالش ها درمقابل تو و در جهت قبله قرار داشته باشد، آن را با چيزى بپوشان، بعد نماز بخوان.واگر همراه تو درهم هاى سياهى باشد ]سكّه هايى[ كه نقش و تصوير دارد، آنها را درمقابلت قرار نده بلكه پشت سرت بگذار.«

على بن جعفر مى گويد: از برادرم موسى بن جعفرعليه السلام درباره خانه يااطاقى پرسيدم كه در آن مجسّمه هايى وجود دارد، آيا در آنجا نماز بخوانم؟امام فرمود:

»لا تصلّي فيها وشي ء منها مستقبلك إلّا أن لا تجد بدّاً فتقطع رؤوسها، وإلّافلا تصلّي«(267).

»در آنجا نماز نخوان اگر چيزى از آنها برابر توست، مگر اين كه مضطرّ باشى كه دراين صورت بايد سرهاى آن مجسّمه ها را قطع كنى، و اِلّا در آنجا نماز نخوان.«

8 -انگشتر نقش دار

از امام صادق عليه السلام سؤال شد درباره مردى كه انگشترى در دست مى كندكه نقش پرنده يا غير آن دارد؟ امام فرمود:

»لا تجوز الصلاة فيه«(268).

»نماز با آن جايز نيست.«

9 -بازبودن دگمه ها

ابراهيم احمرى مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم درباره مردى كه نماز مى خواند و دگمه هاى او باز است. امام فرمود:

»لا ينبغي ذلك«(269).

»اين كار شايسته نيست.«

10 -با دستمال ديگران

امام صادق عليه السلام فرمود:

»صلِّ في منديلك الذي تتمندل به، ولا تصلِّ في منديل يتمندل به غيرك«(270).

»با دستمالى )حوله( كه خود از آن استفاده مى كنى نماز بخوان و با دستمال )ياحوله اى( كه ديگرى از آن استفاده مى كند نماز نخوان.«

5 -مكان نمازگزار

در كجا نماز بخوانيم؟

حديث شريف

1 - پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود:

»جُعلت لي الأرض مسجداً وترابها طهوراً، أينما أدركتني الصلاة صلّيت«(271).

»زمين براى من مسجد و خاك آن پاك و پاك كننده قرار داده شده، هرجا كه وقت نماز رسد، نماز مى گزارم.«

2 - در كتاب »تحف العقول« آمده است كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام دروصيّت خود به كميل فرمود:

»يا كميل، انظر في ما تصلّي وعلى ما تصلّي، إن لم يكن من وجهه وحلّه فلاقبول«(272).

»اى كميل! ببين با چه لباس و در كدام مكان نماز مى خوانى، اگر از راه شرعى وحلال نباشد، نماز تو قبول نمى شود.«

3 - در حديثى از امام مهدى عليه السلام آمده است:

»لا يحلّ لأحد أن يتصرّف في مال غيره بغير إذنه«(273).

»براى هيچ كس حلال نيست كه در مال ديگرى بدون اذن او تصرّف نمايد.«

4 - در كتاب »تحف العقول« آمده است كه پيامبر خداصلى الله عليه وآله در خطبه الوداع فرمود:

»أيّها الناس، إنّما المؤمنون اخوة ولا يحلّ لمؤمن مال أخيه إلّا عن طيب نفس منه«(274).

اى مردم! مؤمنان با هم برادرند و براى هيچ مؤمنى، مال برادرش حلال نيست مگربا رضايت قلبى او.«

5 - محمّد بن عبداللَّه حميرى مى گويد: به فقيه )امام(عليه السلام نوشتم وپرسيدم درباره كسى كه قبور ائمّه را زيارت مى كند آيا جايز است بر قبرسجده كند؟ آيا براى كسى كه در نزد قبور نماز مى خواند، جايز است كه پشت قبر بايستد و قبر را قبله قرار دهد و در مقابل سر يا

پاهاى او بايستد؟و آيا جايز است در جلو قبر بايستد و نماز بخواند و قبر را پشت سر خودقرار دهد؟ امام عليه السلام جواب داد:

»وأمّا السجود على القبر فلا يجوز في نافلة ولا فريضة ولا زيارة، بل يضع خدّه الأيمن على القبر، وأمّا الصلاة فإنّها خلفه ويجعله الامام، ولا يجوز أن يصلّي بين يديه لأنّ الإمام لا يُتقدّم ويُصلّى عن يمينه وشماله«(275).

»امّا سجده بر قبر جايز نيست نه در نافله، نه در فريضه و نه در زيارت، بلكه طرف راست صورت خود را روى قبر بگزارد. امّا نماز بايد در پشت قبر باشد و قبر رادر پيش روى خود قرار دهد و جايز نيست پيش روى قبر نماز بخواند زيرا نبايد بر امام جلو افتاد، و طرف راست يا چپ قبر نماز خواندن اشكال ندارد.«

6 - در يك حديث مفصّل درباره نماز، امام باقرعليه السلام فرمود:

»... وقم منتصباً، فإنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله قال: من لم يقم صلبه فلا صلاة له«(276).

»... راست بايست زيرا رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: كسى كه راست نايستد، نمازنخوانده است.«

7 - در خبر سليمان بن صالح از امام صادق عليه السلام آمده است:

»لا يقيم أحدكم الصلاة وهو ماش ولا راكب ولا مضطجع إلّا أن يكون مريضاً، وليتمكّن في الإقامة كما يتمكّن في الصلاة، فإنّه إذا أخذ في الإقامة فهوفي صلاة«(277).

»هيچ كس در حال راه رفتن و سواره و خوابيده نماز نخواند مگر اينكه مريض باشد، و در حال اقامه گفتن هم بايد تمكّن و استقرار داشت مانند حال نماز، زيرا وقتى به اقامه شروع مى كند به نماز شروع كرده است.«

8 - على بن جعفر روايت مى كند كه از برادرش امام موسى بن جعفرعليه السلام پرسيده است درباره اينكه آيا

بر روى سكو يا تخته اى كه بين دو درخت خرما آويزان است مى توان نماز خواند؟ امام عليه السلام فرمود:

»إن كان مستوياً يقدر على الصلاة فيه فلا بأس«(278).

»اگر هموار و پا برجا باشد كه بتواند بر روى آن نماز بخواند، اشكال ندارد.«

9 - ابوبصير مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم درباره اينكه مرد و زن باهم يكجا نماز مى خوانند و زن در طرف راست مرد و در كنار او ايستاده است. امام عليه السلام فرمود:

»لا، حتى يكون بينهما شبر، أو ذراع، أو نحوه«(279).

»نه، مگر اينكه بين آن دو يك وجب يا يك ذراع يا مانند آن فاصله باشد.«

10 - از امام صادق عليه السلام روايت شده درباره اينكه مرد نماز مى خواند وزن هم در كنار او نماز مى گزارد. امام عليه السلام فرمود:

»لا بأس«(280).

»اشكال ندارد.«

11 - فضيل مى گويد: امام باقرعليه السلام فرمود:

»إنّما سُمِّيت بكّة لأنّه تبك فيها الرجال والنساء، والمرأة تصلّي بين يديك وعن يمينك وعن يسارك ومعك ولا بأس بذلك، وإنّما يكره في سائر البلدان«(281).

»شهر مكّه، )بكّه( ناميده شده زيرا در آنجا مردان و زنان، تراكم و ازدحام دارند به گونه اى كه زن، همراه تو، در جلوتر، در طرف راست تو، در طرف چپ تو نماز مى گزاردو اين عمل اشكال ندارد، امّا در ساير شهرها كراهت دارد.«

12 - زراره مى گويد: از امام باقرعليه السلام سؤال كردم درباره اينكه زن در نزدمرد نماز مى خواند. امام فرمود:

»لا تصلّي المرأة بحيال الرجل إلّا أن يكون قدّامها ولو بصدره«(282).

»زن مقابل مرد نماز نخواند مگر اينكه مرد، هر چند به اندازه سينه اش، جلوتر اززن باشد.«

13 - يونس بن يعقوب مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم كه نمازواجب فرامى رسد و من در كعبه هستم آيا در كعبه نماز بخوانم؟ امام عليه السلام فرمود:

»صلِّ«.(283)

»نماز

بخوان.«

14 - امام صادق عليه السلام از پدرش نقل مى كند كه او على بن الحسين عليه السلام راديده است كه در كعبه دو ركعت نماز بجا مى آورد.(284)»

احكام پوشانيدن بدن در نماز

1-وجوب پوشانيدن بدن در نماز:

تفصيل احكام

1 - نمازگزاردن در هر مكان، جايز است زيرا رسول خداصلى الله عليه وآله فرموده است: »زمين براى من مسجد و خاك آن، طهور قرار داده شده است. در هرجا كه وقت نماز برسد، نماز مى گزارم.(285)»

2 - مكان نمازگزار ازهر نجاست مرطوبى كه سرايت مى كند و بدن يالباس نمازگزار را آلوده مى گرداند، بايد پاك باشد، امّا اگر نجاست خشك باشد اشكال ندارد، مگر در محل سجده كه پيشانى روى آن گذاشته مى شودكه بايد از هر نوع نجاست حتّى نجاست خشك پاك باشد.

3 - فقها گفته اند: در برخى از اماكن نماز صحيح نيست يا به جهت اينكه منجر به ارتكاب حرامى مى شود يا بخاطر اينكه با بجا آوردن نماز بطورصحيح، منافات دارد. اين موارد عبارتنداز:

الف - نماز در مكان غصبى يا هر مكانى كه صاحب آن اجازه نداده باشد.)جزئيات اين مورد را بعداً ذكر خواهيم كرد( بدون شك، قول فقها دراين مورد مطابق با احتياط است.

ب - نماز در جايى كه ايستادن در آن حرام باشد مثل اينكه اسماء جلاله ومتبرّكه يا آيات قرآن كريم، بر روى فرش يا سنگفرش، نقش شده باشد.همچنين نماز بر روى قبر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و ائمّه معصومين عليهم السلام جايزنيست زيرا اين عمل، هتك حرمت آنان محسوب مى شود.

ج - نماز در محلّى جلوتر از قبر معصوم عليه السلام يا برابر با آن مگر اينكه حايلى وجود داشته باشد، به شرط اين كه عرف، وجود حايل را عامل برطرف كننده بى احترامى و بى ادبى نسبت به مقام معصوم، بداند.

د - نماز در اماكنى

كه زندگى انسان را در معرض خطر قرار مى دهدمانند اماكنى در جبهه هاى جنگ كه در هر لحظه در معرض بمباران مى باشد، يا اماكنى كه در معرض هجوم حيوانات درنده است، ياساختمانهايى كه در حال فروريختن و سقوط مى باشد. عدم صحّت نمازدر اماكن ياد شده، مطابق با احتياط مستحبّ است.

ه - نماز در مكانى كه متحرّك است و استقرار ندارد، مانند وسيله نقليّه متحرّك در غير حالت اضطرار، يا جايگاهى كه لرزان است به گونه اى كه باعث سلب طمأنينه و آرامش واجب، از نمازگزار مى شود.

و - نماز در جايى كه نمازگزار نمى تواند نمازش را بطور صحيح بجاآورد، مانند نماز در ميان ازدحام شديد جمعيّت كه ممكن است نماز انسان را با بطلان، مواجه سازد، يا نماز در محلّ وزش تندباد يا ريزش شديدباران كه ممكن است از به اتمام رساندن نماز مانع شود. احتياط مستحبّ اين است كه در چنين اماكنى، نماز شروع نشود و همچنين در هر جايى كه نمازگزار اطمينان نداشته باشد كه مى تواند نماز را در آنجا به اتمام رساند.

ز - نماز در مكانى كه با بجا آوردن آن بطور صحيح و كامل منافات داشته باشد مثل اينكه سقف مكان خيلى پايين باشد كه از راست ايستادن نمازگزار بطور كامل مانع شود، يا اينكه آن مكان خيلى تنگ باشد در حدّى كه از اداى ركوع و سجود بطور صحيح، مانع شود.

4 - گفته اند: واجب است در حال نماز، زن، عقب تر از مرد بايستدونبايد مكان هر دو، برابر هم يا اينكه زن جلوتر از مرد باشد، ولى اقوا اين است كه اين حالت كراهت دارد مگر اينكه، هيچگونه فاصله اى بين زن ومرد نباشد كه دراين صورت بنابر احتياط واجب، نماز بايد اعاده شود.

امّا اگر بين

زن و مرد، حايلى وجود داشته باشد، يا مسافتى كه كمتر از ده ذراع نباشد )در حدود 450 تا 500 سانتى متر( بين آنان فاصله باشد،كراهت يا حرمت -بنابر قول به حرمت- مرتفع مى گردد.

همچنين در حالات اضطرار و تنگى وقت نيز، كراهت مرتفع مى شودولى در عين حال نبايد زن ومرد در هنگام نماز، پهلو به پهلو و چسپيده بهم بايستند بلكه احتياط واجب اين است كه فاصله اندكى هر چند به اندازه يك ذراع يا يك وجب بين آنان باقى بماند مگر در مكّه مكرّمه.

5 - اقوا اين است كه نماز -واجب يا مستحبّ- در بام كعبه و در داخل كعبه جايز است و به هر طرف از چهار طرف كه رو كند، نماز او صحيح است.

شرط اباحه

حديث شريف

1 - سماعه از امام صادق عليه السلام روايت مى كند:

»إنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله قال: من كانت عنده أمانة فليؤدّها إلى من ائتمنه عليها،فإنّه لا يحلّ دم امرء مسلم ولا ماله إلّا بطيبة نفس منه«(286).

»پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود: كسى كه در نزد او امانتى است، بايد آن را به صاحب آن برگرداند زيرا خون مسلمان براى كسى حلال نيست و همچنين مال او مگر با رضايت وخشنودى او.«

2 - در نهج البلاغه از امام على عليه السلام نقل شده است:

»الحجر الغصب في الدار رهن على خرابها«(287).

»سنگ غصبى در بناى خانه، گرو ويرانى آن است.«

3 - پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود:

»من أخذ أرضاً بغير حقّ كلّف أن يحمل ترابها إلى المحشر«(288).

»كسى كه زمينى را بناحق، در اختيار خود بگيرد، از طرف خداوند مكلّف مى شودكه خاك آن را به روز محشر حمل كند.«

تفصيل احكام

1 - غصب حرام است و تصرّف در هر چيز غصبى، چه از طرف خودغاصب يا غير او، نيز حرام است، و همچنين در حالات عادى و طبيعى نيز، تصرّف در مال ديگرى بدون اذن او جايز نيست.

امّا آيا نماز در مكان غصبى، يا مكانى كه صاحب آن اجازه نداده است،باطل است يا خير؟ مشهور بين فقها، باطل بودن نماز است، و قول ديگرى به صحيح بودن نماز وجود دارد، و عمل به قول مشهور، مطابق با احتياطاست. فروع و جزئيات بعدى كه ذكر مى شود، مبتنى بر قول مشهور فقهامى باشد.

2 - غصب گاهى بر عين مكان واقع مى شود مثل اينكه خود زمين ازصاحبش غصب شود. گاهى هم غصب بر منفعت واقع مى شود مانندتصرّف در مكان استيجارى بدون اذن مستأجر كه دراين صورت نيزتصرّف حرام است

هر چند مالك مكان استيجارى اذن هم بدهد، زيرا درمدّت عقد اجاره مستأجر، مالك منفعت است. بنابر قول مشهور واحتياط،نماز دراين مكان هم باطل است.

3 - نماز تنها در صورتى باطل است كه نمازگزار علم به غصب و تعمّدداشته باشد، امّا در حالات غفلت يا ندانستن يا فراموش كردن، نماز -ان شاء اللَّه- صحيح است. امّا كسى كه حكم شرعى، يعنى حرمت را نمى داند،بنابر اقوا نماز او صحيح است اگرچه بنابر احتياط واجب، و به حسب نظرمشهور در باطل بودن نماز در مكان غصبى، نماز او باطل است مخصوصاًدر صورتى كه او جاهل مقصّر باشد.

4 - هر نوع استفاده اى كه عرف جامعه آن را استفاده و تصرّف در چيزغصبى بداند، بنابر احتياط، موجب بطلان نماز مى شود مانند:

- نماز در كشتى، هواپيما و ماشين غصبى.

- نماز در خيمه غصبى يا در زير سقف غصبى، اگر عرف چنين نمازى را تصرّف در خيمه يا سقف تلقّى كند.

- نماز بر روى سقفى مباح كه زمينش غصبى باشد، در صورتى كه عرف آن را استفاده از غصب تلقّى كند.

5 - اگر كسى، مكانى را با پولى بخرد كه زكات يا خمس آن را نداده است، ظاهر اين است كه معامله صحيح است، امّا بر مالك لازم است كه زكات يا خمس يا هر حق شرعى ديگرى را كه بر او مى باشد، از هر مالى كه بخواهد، پرداخت نمايد. بنابراين نماز هم دراين مكان -ان شاء اللَّه-صحيح است.

6 - اگر شخصى بميرد و بر ذمّه او حقوق مردم باقى باشد، براى ورثه،قبل از پرداخت حقوق مردم يا ضمانت پرداخت با اذن حاكم شرعى،هيچ گونه تصرّف در ارثيّه حتّى به صورت نماز خواندن در منزلش جايزنيست. و احتمال

مى رود كه اگر حقوق مردم، چيزى اندك و تصميم ورثه هم بر پرداخت آن باشد، تصرّف جايز باشد. واللَّه العالم.

7 - همچنين براى ورثه جايز است، در صورتى كه پرداخت حقوق طلبكاران را ضمانت كنند، در ارثيّه مديون تصرّف كنند يا نماز بخوانند،هر چند كه بدهكاريهاى او، همه تركه را شامل شود.

8 - بدون اجازه صريح مالك يا اماره عقلائى كه دلالت بر موافقت ورضايت او كند، نماز خواندن در ملك ديگران جايز نيست.

9 - امّا در اراضى بسيار پهناور مانند زمينهاى واقع در بيابانها و راههاوجادّه ها كه معمولاً اجتناب از آنها دشوار است، نماز در آنها جايز است هرچند موافقت يا رضايت مالك بدست نيايد.

آداب مكان نمازگزار

اشاره

فقها، شمارى از آداب مربوط به مكان نمازگزار ومكروهات ومستحبّات آن را بر شمرده اند كه ما قسمتى از آنها را با ذكر روايات شريفه منقول ازمعصومين عليهم السلام، بيان مى كنيم، و ظاهر اين است كه امر و نهى موجود دراين روايات، دلالت بر استحباب و كراهت دارند نه وجوب وحرمت.

1 -در مساجد نماز بخوان

امام على عليه السلام مى فرمود:

»من اختلف إلى المسجد أصاب إحدى الثمان: أخاً مستفاداً في اللَّه، أو علماًمستطرفاً، أو آية محكمة، أو يسمع كلمة تدلّ على هدى، أو رحمة منتظرة، أوكلمة تردّه عن ردى، أو يترك ذنباً خشية أو حياءً«(289).

»كسى كه به مسجد آمد و شد داشته باشد به يكى از هشت چيز مى رسد: برادرى كه در راه خدا از او استفاده خواهد شد، يا دانشى جديد و بديع، يا آيه اى محكم، يا سخنى مى شنود كه او را به راه هدايت، رهنمون مى شود، يا به رحمت مورد انتظارى مى رسد،يا سخنى مى شنود كه وى را از هلاكت باز مى دارد و يا گناهى را از جهت خوف و ترس ويا از جهت شرم و حيا ترك مى كند.«

2 -همسايه مسجد

امام باقرعليه السلام روايت مى كند كه امام على عليه السلام مى فرمود:

»ليس لجار المسجد صلاة إذا لم يشهد المكتوبة في المسجد إذا كان فارغاًصحيحاً«(290).

»براى همسايه مسجد، نمازى نيست، اگر نماز واجب را در مسجد حضور نيابد،در صورتى كه فراغت داشته و سالم باشد.«

3 -در جاهاى مختلف نماز بگزاريد

ابو كهمس از امام صادق عليه السلام پرسيد درباره اينكه آيا انسان نوافل خود رادر يكجا بخواند يا در جاهاى مختلف؟ امام فرمود:

»لا، بل هاهنا وهاهنا فإنّها تشهد له يوم القيامة«(291).

»نه، بلكه در اين جا و اين جا )يعنى در محل هاى مختلف( زيرا اين محل ها، درروز قيامت به نفع او گواهى خواهند داد.«

نيز در روايتى ديگر امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

»صلّوا في المساجد في بقاع مختلفة، فإنّ كلّ بقعة تشهد للمصلّي عليها يوم القيامة«(292).

»در مساجد، در جاهاى مختلف نماز بگذاريد زيرا هر محلّى در روز قيامت براى كسى كه روى آن نمازگزارده، شهادت خواهد داد.«

4 -نماز در كليساها

امام على عليه السلام فرمود:

»لا بأس بالصلاة في البيعة والكنيسة، الفريضة والتطوّع، والمسجدأفضل«(293).

»نماز در معابد يهود و نصارا )كليساها( اشكال ندارد چه نماز واجب باشد يامستحبّ ولى مسجد بهتر است.«

5 -بين خود و عابران، حائلى قرار ده

امام صادق عليه السلام فرمود:

»كان طول رحل رسول اللَّه صلى الله عليه وآله ذراعاً، فإذا كان صلّى وضعه بين يديه يستتر به ممّن يمرّ بين يديه«(294).

»طول رَحل(295) )پالان شتر( پيامبر خداصلى الله عليه وآله يك ذراع بود و هنگامى كه نمازبجامى آورد آن را پيش روى خود قرار مى داد تا بين او و كسانيكه از پيش روى حضرت عبور مى كردند، فاصله و پوشش واقع شود.«

6 -در اين مكان ها نماز نخوان

امام صادق عليه السلام فرمود:

»عشرة مواضع لا يُصلّى فيها: الطين، والماء، والحمّام، والقبور، ومسان الطريق )أي وسط الطريق(، وقرى النمل، ومعاطن الإبل، ومجرى الماء،والسبخ، والثلج«(296).

»در ده جاه نماز خوانده نمى شود: در ميان گِل، آب، حمّام، قبور، وسط راه،لانه هاى مورچه، خوابگاه شتران، مجراى آب، زمين شوره زار و يخ.«

7 -در خانه اى كه مجوسى باشد

امام صادق عليه السلام فرمود:

»لاتصلِّ في بيت فيه مجوسي، ولابأس بأن تصلّي وفيه يهودي أو نصراني«(297).

»در خانه اى كه در آن مجوسى باشد نماز نخوان، امّا اشكال ندارد در خانه اى نمازبخوانى كه يهودى يا نصرانى در آن باشد.«

8 -خانه اى كه در آن شراب باشد

امام صادق عليه السلام فرمود:

»لا تصلِّ في بيت فيه خمر أو مسكر«(298).

»در خانه اى كه در آن شراب يا مست كننده ديگرى باشد نماز نخوان.«

9 -بين قبرها

امام صادق عليه السلام از پدران خود نقل مى كند كه:

»نهى رسول اللَّه صلى الله عليه وآله أن يصلّي الرجل في المقابر والطرق والأودية ومرابطالإبل وعلى ظهر الكعبة«(299).

»پيامبر خدا منع كرد از اينكه كسى در قبرستانها، راهها، آسيابها، درّه ها،طويله هاى شتران و بر بام كعبه نماز بخواند.«

10 -كراهت ايستادن در مقابل تصاوير

محمّد بن مسلم مى گويد: به امام باقرعليه السلام عرض كردم كه نماز مى خوانم در حاليكه در جلو روى من تصاويرى است كه من به سوى آنها نگاه مى كنم؟ امام فرمود:

»لا، اطرح عليها ثوباً ولا بأس بها إذا كانت عن يمينك أو شمالك أو خلفك أوتحت رجلك أو فوق رأسك، وإن كانت في القبلة فألقِ عليها ثوباً وصلِّ«(300).

»نه، پارچه اى روى آنها بينداز امّا اگر در طرف راست يا چپ يا پشت سر يا زير پاو يا بالاى سر تو باشد اشكال ندارد و اگر در جهت قبله باشد، پارچه اى روى آنها بيندازو نماز بخوان.«

11 -خانه اى كه در آن سگ باشد

امام صادق عليه السلام فرمود:

»لا يصلّى في دار فيها كلب، إلّا أن يكون كلب صيد واغلقت دونه باباًفلابأس، فإنّ الملائكة لا تدخل بيتاً فيه كلب، ولا بيتاً فيه تماثيل، ولا بيتاً فيه بول مجموع في آنية«(301).

»در خانه اى كه سگ وجود دارد، نماز خوانده نمى شود، مگر اينكه سگ شكارى باشد و درب را بر آن ببندى كه دراين صورت اشكال ندارد. فرشتگان در خانه اى كه سگ باشد و همچنين در خانه اى كه در آن تصاوير و عكس وجود داشته باشد يا درخانه اى كه در آن بول در يك ظرف جمع شده باشد، وارد نمى شوند.«

12 -نماز در حمّام

از امام صادق عليه السلام سؤال شد كه نماز در حمام چگونه است؟ امام فرمود:

»إذا كان موضعاً نظيفاً فلا بأس«(302).

»اگر جاى پاكيزه و تميزى باشد، اشكال ندارد.«

13 -نماز در راه

امام رضاعليه السلام فرمود:

»كلّ طريق يُوطأ ويتطرّق، كانت فيه جادّة أم لم تكن، لا ينبغي الصلاة فيه«.

»هر راهى كه زير پاى و محلّ رفت و آمد است، چه جاده )راه عمومى( از آنجاباشد يا نباشد، نماز در آنجا شايسته نيست.«

راوى پرسيد: پس در كجا نماز بخوانم؟ امام عليه السلام فرمود:

»يمنة ويسرة«(303).

»كمى به طرف راست پا چپ راه نماز بخوان.«

14 -نماز در برابر آتش

امام صادق عليه السلام فرمود:

»لا يصلّي الرجل وفي قبلته نار أو حديد«.

»در جايى كه در پيش روى شخص، آتش يا آهن قرار داشته باشد، نبايد نمازبخواند.«

راوى مى گويد: آيا اگر در مقابل او آتشدانى از مِس قرار داشته باشد نمازبخواند؟ فرمود:

»نعم، فإن كان فيها نار فلا يصلّي حتى ينحّيها عن قبلته.

»بلى. ولى اگر در آن آتشدان، آتش باشد، نماز نخواند مگر اينكه آن را از طرف قبله خود دور كند.«

از امام سؤال شد درباره كسى كه نماز مى خواند و در مقابل او چراغى آويزان باشد كه در آن آتش باشد؟ فرمود:

»إذا ارتفع كان أشرّ، لا يصلّي بحياله«(304).

»اگر آن چراغ، در بلندى قرار گيرد، بدتراست، رو به روى آن نماز خوانده نشود.«

همچنين روايت شده كه امام صادق عليه السلام فرمود:

»لا بأس به، لأنّ الذي يصلّي له أقرب إليه من ذلك«(305).

»اشكال ندارد زيرا كسى كه اين شخص براى او )خداوند( نماز مى خواند، نزديكتراز آن چراغ به اواست.«

ا15 -شكال ندارد

على بن جعفر از برادرش امام موسى بن جعفر پرسيد:

- درباره شخصى كه نماز مى خواند و در پيش روى او تاك انگور قراردارد كه ميوه دارد؟ فرمود:

»اشكال ندارد.«

- درباره كسى كه نماز مى گزارد و در مقابل او درخت خرما با ميوه اش قرار دارد؟ فرمود:

»اشكال ندارد.«

- درباره مردى كه نماز مى خواند و در برابر او مقدارى گل وجود دارد؟فرمود:

»اشكال ندارد.«

- درباره شخصى كه نماز مى خواند و در برابر او جالباسى قرار دارد كه لباس روى آن آويزان است؟ فرمود:

»اشكال ندارد.«

- درباره فردى كه در برابر او سير يا پياز قرار دارد آيا مى تواند نمازبگزارد؟ فرمود:

»اشكال ندارد.«

- درباره اينكه آيا انسان مى تواند بر روى علف روييده در زمين نمازبخواند؟ فرمود:

»اگر پيشانى را بر زمين بچسپاند اشكال ندارد.«

- درباره نماز

بر روى گياهان و چمن در حاليكه به زمين خشك دسترسى دارد؟ فرمود:

»اشكال ندارد.(306)»

تفصيل احكام

ساختن و آباد كردن مساجد، مستحبّ است زيرا مساجد، خانه عبادت و تقرّب به خداوند هستند، و شايسته است از افراط در آرايش و تزيين مسجد كه با روحانيّت و معنويت آن، منافات داشته باشد، پرهيز شود.واحوط اين است كه مسجد با عكس و تصاوير جان داران تزيين نشود.

همچنين مستحبّ مؤكّد است كه مسجد با عبادت و نيايش، وبخصوص با برپا داشتن نمازهاى يوميّه احياء شود. در روايات تأكيد به عمل آمده كه براى همسايه مسجد، نمازى نيست مگر در مسجد.

در روايات شريف مجموعه اى از احكام، سنن و آداب درباره مسجدذكر شده كه به پاره اى از آنها در سطور ذيل اشاره مى كنيم:

مستحبّات

1 - مستحبّ است كسى كه وارد مسجد مى شود پاكيزه و با طهارت باشد، و نماز تحيّت مسجد را كه دو ركعت است بجا آورد، و بجا آوردن يكى از نمازهاى واجب يا مستحبّ هم )بجاى نماز تحيّت مسجد( كفايت مى كند.

2 - مستحب است در موقع مسجد رفتن، خود را خوشبو كندولباس هاى پاكيزه بپوشد.

3 - همچنين مستحب است از همه زودتر به مسجد وارد شود و از همه ديرتر خارج گردد، و در هنگام وارد شدن، پاى راست و در موقع خارج شدن، پاى چپ را جلو بگذارد.

4 - روشن كردن مسجد، كوشش در نظافت و اهتمام به طهارت وپاكيزگى مسجد، مستحب است.

5 - تردّد و رفت و آمد زياد به مسجد مستحبّ است. همچنين مستحب است نماز گزاردن در مسجدى كه اهل آن محل در آن نماز نمى خوانند تا ازتعطيل شدن آن جلوگيرى گردد.

6 - نوسازى مسجدى كه روبه خرابى است مستحبّ است. بلكه جايزاست خراب كردن و از نوساختن آن حتّى اگر بناى اوّل آن محكم باشد، درصورتيكه توسعه آن مسجد

مورد نياز باشد.

7 - بهتر است سرويسهاى بهداشتى و محلّ وضو در حياط ورودى مسجد يا در جايى جدا از نماز خانه مسجد ساخته شوند.

مكروهات

1 - مكروه است اينكه كسى مسجد را، راه عبور خود قرار دهد مگراينكه دو ركعت نماز بجا آورد و بعد به راه خود ادامه دهد.

2 - مكروه است آلوده كردن مسجد با آب دهن و اخلاط سينه و انداختن چيزهاى كثيف.

3 - بلند كردن صدا به گونه اى كه مزاحم نمازگزاران شود مكروه است مگر در اذان و مانند آن.

4 - اعلان گمشده در مسجد و خواندن شعر )به استثناى مواعظ(ومبادله سخنان دنيايى و عقد معاملات خريد و فروش در مسجد مكروه است.

5 - براى كسى كه سير خورده، يا پياز و مانند آن از چيزهايى كه بوى آن ديگران را آزار مى دهد، وارد شدن به مسجد مكروه است و شايسته است كسى كه پاهايش بوى عرق مى دهد، قبل از وارد شدن به مسجد، پاهاى خود را بشويد.

6 - آوردن كودكان به مسجد مكروه است مگر به منظور آموزش نمازوتربيت آنان براساس فضا و آداب دينى.

احكام

1 - مساجد، خانه هاى خدا هستند و لذا فروش، تصرّفات شخصى،وملحق كردن آنها به املاك شخصى جايز نيست، همچنين جايز نيست بيرون آوردن چيزى از مسجد اعمّ از اثاث، فرش و ساير وسائل و امكانات آن، يا مواد ساختمانى آن از قبيل: آهن، آجر، ريگ و ماسه، درب و پنجره و... مگر اينكه براساس مصلحت خود مسجد باشد.

2 - مواظبت بر طهارت مسجد واجب است و نجس كردن مسجد به هيچ وجه جايز نيست، و اگر هم نجس شد واجب است فوراً به تطهيروزايل كردن نجاست، اقدام شود چه ساختمان مسجد باشد يا اثاث و لوازم آن.

3 - دفن اموات در مساجد، در صورتى كه باعث آلوده شدن آن شودجايز نيست. و احوط اين است كه در هيچ حالتى،

مرده در مسجد دفن نشود.

نمايه

1) اين قسمت از بحث، از جلد چهارم كتاب »التشريع الاسلامى« نوشته مؤلّف، برگرفته شد. و بخاطر اهمّيت موضوعى آن در اين جا درج گرديده است.

2) سوره انفال، آيات 4 - 3.

3) بحارالانوار، ج 79، ص 218، ح 35.

4) همان، ج 82، ص 37. الخصال، ج 2، ص 167.

5) الخصال، ج 2، ص 227.

6) بحار الانوار، ج 79، ص 218، ح 36.

7) سوره يونس، آيه 87.

8) بحارالانوار، ج 79، ص 215، ح 30.

9) سوره ابراهيم، آيه 31.

10) بحارالانوار، ج 79، ص 204، ح 4.

11) همان، ص 209، ح 21.

12) سوره بقره، آيات 3 - 1.

13) سوره نمل، آيات 3 - 1.

14) سوره بقره، آيه 277.

15) بحارالانوار، ج 79، ص 107، ح 12.

16) سوره كوثر.

17) سوره حجّ، آيه 41.

18) سوره مائده، آيه 55.

19) سوره توبه، آيه 18.

20) سوره توبه، آيه 71.

21) بحارالانوار، ج 79، ص 202، ح 2.

22) سوره عنكبوت، آيه 45.

23) سوره هود، آيه 114.

24) سوره شورى، آيه 38.

25) سوره انبياء، آيه 73.

26) سوره جمعه، آيه 9.

27) سوره نور، آيات 37 - 36.

28) سوره مؤمنون، آيات 1 و 2.

29) سوره انعام، آيه 92.

30) سوره فاطر، آيه 18.

31) سوره بقره، آيات 110 - 109.

32) سوره بقره، آيات 46 - 45.

33) همان، آيه 177.

34) سوره حجّ، آيات 35 - 34.

35) سوره روم، آيه 31.

36) سوره فاطر، آيه 29.

37) سوره مزمّل، آيه 20.

38) سوره مائده، آيه 12.

39) سوره معارج، آيات 23 - 19.

40) سوره معارج، آيه 34.

41) سوره مؤمنون، آيه 9.

42) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 1، ابواب اعداد الفرائض ونوافلها، ص 4، حديث 7.

43) سوره نساء، آيه 103.

44) سوره نساء، آيه 101.

45) تفسير الميزان، ج 5، ص 67، نقل از كافى.

46) سوره نساء، آيه 102.

47) سوره توبه، آيه 5.

48) سوره توبه، آيه 11.

49) سوره مجادله، آيه 13.

50) سوره ابراهيم، آيات 40 - 37.

51)

سوره مريم، آيه 55.

52) سوره طه، آيه 132.

53) سوره لقمان، آيه 17.

54) سوره حجّ، آيه 78.

55) سوره بقره، آيه 83.

56) سوره توبه، آيه 5.

57) سوره عنكبوت، آيه 45.

58) سوره انعام، آيات 72 - 71.

59) سوره نور، آيات 55 و 56.

60) وسائل الشيعه، ج 3، ص 21.

61) سوره لقمان، آيات 3 و 4.

62) سوره معارج، آيات 23 - 19.

63) سوره اعراف، آيه 170.

64) سوره بيّنه، آيه 5.

65) سوره طه، آيه 14.

66) سوره عنكبوت، آيه 45.

67) سوره طه، آيه 14.

68) سوره اعلى، آيات 15 - 14.

69) سوره آل عمران، آيه 191.

70) سوره مريم، آيه 31.

71) سوره مائده، آيه 91.

72) سوره هود، آيه 114.

73) سوره جمعه، آيه 9.

74) سوره مائده، آيه 6.

75) سوره احزاب، آيات 43 - 42.

76) سوره اسراء، آيه 110.

77) همان، آيه 78.

78) سوره مزّمل، آيات 2 - 1.

79) سوره اسراء، آيه 79.

80) سوره مؤمنون، آيات 2 - 1.

81) سوره بقره، آيه 43.

82) سوره جمعه، آيه 9.

83) سوره ماعون، آيات 7 - 4.

84) سوره نساء، آيه 142.

85) وسائل الشيعه، ج 3، ص 21.

86) سوره انفال، آيه 35.

87) تفسير الميزان، ج 9، ص 86.

88) تفسير الميزان، ج 9، ص 85.

89) سوره مائده، آيه 58.

90) سوره مريم، آيه 59.

91) سوره قيامت، آيات 32 - 31.

92) سوره علق، آيات 10 - 9.

93) المحجّة البيضاء، ج 1، ص 301.

94) نهج الفصاحة، حديث 1098.

95) سوره مدّثّر، آيات 46 - 38.

96) مستدرك وسائل الشيعه، كتاب الصلاة، باب 1، ابواب افعال الصلاة، حديث 1. صاحب وسائل الشيعه نيز در همان كتاب و باب با اختلاف اندك در الفاظ، اين حديث را نقل كرده است.

97) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 1، ابواب اعداد الفرائض ونوافلها، ص 4، حديث 7.

98) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 1، ابواب اعداد الفرائض ونوافلها،

ص 3، حديث 2.

99) همان، باب 13، ص 32، حديث 3.

100) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 1، ابواب اعدادالفرائض ونوافلها، ص 41، حديث 25.

101) سوره اسراء، آيه 78.

102) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 2، ابواب اعداد الفرائض ونوافلها، ص 5، حديث 1.

103) همان، باب 12، ص 30، حديث 1.

104) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 10، ابواب اعدادالفرائض ونوافلها، ص 25، حديث 1.

105) نماز آيات در موقع خورشيد گرفتگى )كسوف( يا ماه گرفتگى )خسوف( يا زلزله وسايرحوادث طبيعى كه باعث خوف و ترس اكثريت مردم مى شود، واجب مى گردد. جزئيات آن در آينده بيان مى شود.

106) در اين مورد به كتابهاى موثّق ادعيه و كتابهاى مفصّل احاديث مراجعه شود.

107) سوره بقره، آيه 238.

108) تفسير ميزان، ج 2، ص 260.

109) سوره نساء، آيه 103.

110) سوره اسراء، آيه 78.

111) تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 205. تفسير نمونه، ج 12، ص 222.

112) سوره هود، آيه 114.

113) تفسير الميزان، ج 11، ص 66.

114) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 1، ابواب المواقيت، ص 80، ح 10.

115) همان، ص 79، حديث 3.

116) همان، ص 80، حديث 11.

117) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 1، ابواب المواقيت، ص 81، ح 14.

118) همان، ص 83، ح 22.

119) همان، ص 82، ح 17.

120) مستدرك الوسائل، ج 3، كتاب الصلاة، باب 1، ابواب المواقيت، ح 1.

121) سوره مؤمنون، آيه 9. سوره معارج، آيه 34.

122) مستدرك الوسائل، ج 3، كتاب الصلاة، باب 1، ابواب المواقيت، ح 6.

123) وسائل الشيعه، ج 4، كتاب الصلاة، ابواب المواقيت، باب 3، ص 89، ح 12.

124) سوره ماعون، آيه 5.

125) همان، ص 91، ح 20.

126) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 4، ابواب المواقيت، ص 92، ح 7.

127) همان، ص 95، ح 21.

128) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 4، ابواب المواقيت، ص 94، ح 18.

129) همان، ج 3، ص 92، ح 6.

130) يعنى نماز نافله است.

131) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 5، ابواب المواقيت، ص 97، ح 5.

132) همان، ص 96، ح 4.

133) قدم يك مقياس عرفى است و بين انگشت بزرگ پا و

پاشنه پا را قدم مى گويند، و به حسب مقياسهاى تقريبى عرفى، هر قدم، يك هفتم قامت انسان متوسّط را تشكيل مى دهد و همچنين هر دو قدم مساوى يك ذراع است. درباره زوال، و شاخص و سايه آن،در آينده شرح بيشترى خواهد آمد.

134) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 11، ابواب المواقيت، ص 119، ح 1.

135) مستدرك الوسائل، ج 3، كتاب الصلاة، باب 10، ابواب المواقيت، ح 1.

136) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 11، ابواب المواقيت، ص 119، ح 2.

137) ساعت آفتابى اين است كه در يك سطح كاملاً هموار، شاخص معتدل و راست با زواياى قائمه، نصب شود. با بر آمدن آفتاب، اين شاخص يك سايه طولانى به سمت مغرب داردوهر چند آفتاب از مشرق به سمت وسط آسمان بالا مى آيد، سايه شاخص رو به كاهش مى رود تا اينكه در برخى از مناطق استوائى، اين سايه بطور كامل از بين مى رود، و درديگر مناطق به كمترين حدّ خود مى رسد. با از بين رفتن كامل سايه يا رسيدن آن به كمترين حدّ خود، خورشيد به وسط آسمان رسيده است. و از لحظه بعدى كه سايه براى بار دوّم ظهور مى كند )در حالت اوّل يعنى آنجا كه كاملاً سايه از بين رفته است( يا مجدّداًرو به سمت مشرق، زيادتر مى شود )در حالت دوّم يعنى آنجا كه به كمترين درجه خودرسيده است( زوال خورشيد تحقّق يافته، يعنى خورشيد از وسط آسمان به سوى مغرب مايل شده و ظهر شرعى تحقّق يافته است.

138) منظور از شاخص در كتابهاى فقهى غالباً چيزى است كه به اندازه طول قامت انسان متوسطو يا به حسب مقياسهاى عرفى قديم، مساوى هفت قدم يا سه ذراع و نيم باشد.

139) وسائل الشيعة، ج 3، كتاب الصلاة، باب 16، ابواب المواقيت، ص 130، ح 16.

140)

همان، ح 19.

141) همان، ص 128، ح 9.

142) وسائل الشيعة، ج 3، كتاب الصلاة، باب 16، ابواب المواقيت، ص 133، ح 29.

143) همان، ج 3، ب 17، ص 134، ح 4.

144) همان، ص 135، ح 6.

145) مستدرك الوسائل، كتاب الصلاة، باب 13، ابواب المواقيت، ح 3.

146) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 16، ابواب المواقيت، ص 126، ح 1.

147) همان، باب 55، ص 198، ح 1.

148) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 26، ابواب المواقيت، ص 152، ح 6.

149) همان، ص 151، ح 1.

150) مستدرك الوسائل، ج 3، كتاب الصلاة، باب 20، ابواب المواقيت، ح 2.

151) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 27، ابواب المواقيت، ص 153، ح 4.

152) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة،باب 28، ابواب المواقيت، ص 154، ح 1.

153) وسائل الشيعه، ج 6، كتاب الزكاة، باب 51، ابواب المستحقّين للزكاة، ص 212، ح 2.

154) همان، ج 3، باب 13، ابواب مواقيت الصلاة، ص 123، ح 8.

155) وسائل الشيعه، ج 3، باب 25، ابواب مواقيت الصلاة، ص 150، ح 1.

156) همان، باب 30، ص 158، ح 4.

157) همان، ح 2.

158) وسائل الشيعه، ج 3، باب 35، ابواب مواقيت الصلاة، ص 164، ح 1.

159) همان، باب 62، ص 213، ح 3.

160) همان، ج 4، ابواب الأذان والاقامة، باب 3، ص 619، ح 7.

161) همان، ص 618، ح 2.

162) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 8، ابواب المواقيت، ص 103، ح 3.

163) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 52، ابواب المواقيت، ص 195، ح 3.

164) همان، باب 44، ص 183، ح 9.

165) همان، باب 54، ص 197، ح 4.

166) وسائل الشيعه، ج 3، باب 12، ابواب المواقيت، ص 121، ح 2.

167) همان، باب 9، ص 111، ح 2.

168) وسائل الشيعه، ج 3، باب 57، ابواب المواقيت، ص 199،ح 1.

169) همان، باب 38، ص 171، ح 6.

170) همان، باب 32، ص 160، ح 1.

171) نمازهاى مستحب بر سه قسم مى باشد:

1 - نوافل يوميّه كه داراى وقت خاصى هستند.

2 - نمازهاى مستحبّ كه در روايات به جهت علل معيّنى مانند زيارت و غيره واردشده اند.

3 - نمازهايى كه نصّ معيّنى در مورد آنها وارد نشده ولى از باب اينكه نماز وسيله تقرّب هر پرهيزكارى است به خداوند، بجا آورده مى شود. اين قسم

سوّم نمازهاى مستحبّى،ابتدائى )مبتدأة( ناميده مى شود.

172) وسائل الشيعه، ج 3، باب 10، أبواب المواقيت، ص 117، ح 11.

173) سوره بقره، آيه 144.

174) همان، آيه 149.

175) سوره بقره، آيه 150.

176) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 2، ابواب القبله، ص 218، ح 11.

177) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 9، ابواب القبله، ص 227، ح 2.

178) همان، ج 3، باب 3، ابواب القبله، ص 220، ح 1.

179) همان، باب 18، ص 247، ح 1.

180) همان، باب 5، ص 223، ح 3.

181) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 6، ابواب القبله، ص 224، ح 3.

182) همان، باب 6، ص 224، ح 3.

183) همان، ج 3، باب 13، ابواب القبله، ص 235، ح 13.

184) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 15، ابواب القبله، ص 240، ح 6.

185) همان، باب 15، ص 242، ح 19.

186) در اين مورد جزئياتى است كه فقهارحمهم الله ذكر كرده اند و كارشناسان و دانشمندان از نظرعلمى، بر تفصيلات آن آگاهند و چون در اين زمان، نياز كمترى به اين راه وجود دارد از ذكرآن صرف نظر كرديم.

187) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 1، ابواب القبله، ص 214، ح 1.

188) همان، باب 2، ص 97، ح 9.

189) وسائل الشيعه، ج 4، باب 1، ابواب القيام، ص 691، ح 10.

190) همان، ص 693، ح 18.

191) همان، ج 3، باب 9، ابواب القبله، ص 227، ح 3.

192) وسائل الشيعه، ج 3، باب 10، ابواب القبله، ص 229، ح 4.

193) همان، ح 5.

194) همان، باب 11، ص 229، ح 1.

195) وسائل الشيعه، ج 2، باب 35، ابواب الاحتضار، ص 662، ح 3.

196) همان، ج 16، باب 14، ابواب الذبائح، ص 265، ح 1.

197) همان، ج 3، باب 68، ابواب احكام الملابس، ص 416، ح 4.

198) همان، باب 12، ابواب القبله، ص 232، ح 3.

199) به عبارت ديگر انحراف از قبله در هر دو طرف آن، بين طرف چپ و راست، كمتر از 90درجه باشد.

200) وسائل الشيعه، ج 3، باب 22، ابواب لباس المصلّي، ص 282؛ وباب 21، ص 291، ح 1.

201) وسائل الشيعه، ج 3، باب 21، ابواب لباس المصلّي، ص 282، ح 5.

202) همان، ج 3، باب 21، ص 281، ح 2.

203) همان، باب 28، ص 296،

ح 12.

204) منظور روايت اين است كه دختر وقتى كه به سن بلوغ رسيد بايد با حجاب نماز بخواند.

205) همان، ص 293، باب 27، ح 1.

206) وسائل الشيعه، ج 3، باب 52، ابواب لباس المصلّي، ص 328، ح 1.

207) وسائل الشيعه، ج 2، باب 38، ابواب النجاسات، ص 1055، ح 4.

208) همان، باب 31، ص 1046، ح 4.

209) وسائل الشيعه، ج 2، باب 42، ابواب النجاسات، ص 1063، ح 2.

210) وسائل الشيعه، ج 2، باب 41، ابواب النجاسات، ص 1061، ح 1.

211) همان، باب 41، هامش ص 1061.

212) وسائل الشيعه، ج 2، باب 44، ابواب النجاسات، ص 1065، حديث 1.

213) همان، باب 19، ص 1025، ح 3.

214) همان، باب 40، ص 1060، ح 7.

215) وسائل الشيعه، ج 2، باب 40، ابواب النجاسات، ح 4.

216) همان، باب 40، ص 1059، ح 2.

217) همان، باب 30، ص 1027، ح 6.

218) وسائل الشيعه، ج 2، باب 64، ابواب النجاسات، ص 1082، ح 1.

219) وسائل الشيعه، ج 2، كتاب الطهارة، باب 32، ابواب النجاسات، ص 1029، ح 5.

220) همان، ص 1030، ح 7.

221) همان، باب 20، ص 1026، ح 2.

222) همان، باب 21، ص 1028، ح 1.

223) وسائل الشيعه، ج 2، كتاب الطهارة، باب 45، ابواب النجاسات،همان، ص 1067، ح 7.

224) همان، باب 4، ص 1004، ح 1.

225) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 2، ابواب مكان المصلّي، ص 423، ح 1.

226) همان، ح 2.

227) وسائل الشيعه، ج 17، باب 1، كتاب الغصب، ص 309، ح 4.

228) وسائل الشيعه، ج 3، باب 1، ابواب لباس المصلّي، ص 249، ح 1.

229) همان، ح 2.

230) وسائل الشيعه، ج 2، باب 50، ابواب النجاسات، ص 1072، ح 5.

231) همان، ج 3، باب 61، ابواب لباس المصلّي، ص 338، ح 3.

232) همان، ج 2باب 61، ابواب النجاسات، ص 1081، ح 4.

233) وسائل الشيعه، ج 2، باب 68، ابواب النجاسات، ص 1089، ح 1.

234) همان، ح 4.

235) منظور از حيوان مردار، حيوانى است كه خود مرده يا به روش غير شرعى ذبح شده است و در مقابل آن حيوان مذكّى است كه مطابق دستور شرع ذبح شده است.

236) وسائل الشيعه، ج 3باب 2، ابواب لباس المصلّي، ص 251، ح 6.

237) همان، ح 4.

238) وسائل الشيعه، ج 3، باب 3، ابواب لباس المصلّي، ص 252، ح 2.

239) همان، باب 5، ص 256، ح 3.

240) همان،

باب 7، ص 258، ح 3.

241) وسائل الشيعه، ج 3، باب 10، ابواب لباس المصلّي، ص 263، ح 1.

242) خَزْ به سكون زا، ظاهراً همان )قندس( است كه حيوانى است دريايى پستاندار، از راسته جوندگان، داراى دُم دراز و پر مو و قوى با رنگ سرخ تيره، قهوه اى يا خاكسترى و داراى پوست گرانبها است. گاهى به خود پوست يا پوستين، خز گفته مى شود.

)جواهر الكلام، باب لباس المصلّى. المنجد فى اللغه(

243) سنجاب حيوانى است بزرگتر از موش بزرگ، به اندازه گربه كوچك، از راسته پستانداران جونده با دُم دراز و پر پشم كه به چالاكى به روى درختان مى پرد و از پوست او، پوستين مى سازند، رنگ آن نيلى تيره و خاكسترى است.

244) وسائل الشيعه، ج 3، باب 30، ابواب لباس المصلّي، ص 300، ح 4.

245) همان، ح 5.

246) همان، ص 301، ح 9.

247) وسائل الشيعه، ج 3، باب 16، ابواب لباس المصلّي، ص 276، ح 5.

248) همان، باب 11، ص 266، ح 1.

249) وسائل الشيعه، ج 3، باب 16، ابواب لباس المصلّي، ص 267، ح 2.

250) همان، باب 12، ص 269، ح 1.

251) همان، باب 13، ص 271، ح 4.

252) همان، باب 12، ص 270، ح 6.

253) وسائل الشيعه، ج 2، باب 46، ابواب النجاسات، ص 1068، ح 2.

254) همان، ح 3.

255) وسائل الشيعه، ج 3، باب 50، ابواب لباس المصلّي، ص 326، ح 1.

256) همان، ج 3، ابواب لباس المصلّي، باب 50، ص 326، ح 1.

257) همان، ج 3، باب 52، ص 328، ح 1.

258) وسائل الشيعه، ج 3، باب 12، ابواب لباس المصلّي، ص 270، ح 6.

259) وسائل الشيعه، ج 3، باب 54، ابواب لباس المصلّي، ص 331، ح 6.

260) وسائل الشيعه، ج 3، باب 43، ابواب لباس المصلّي، ص 315، ح 1.

261) همان، ح 2.

262) همان، باب 32، ص 303، ح 4.

263) وسائل الشيعه، ج 3، باب 20، ابواب لباس المصلّي، ص 281، ح 2.

264) همان، باب 35، ص 307، ح 6.

265) همان، باب 45، ص 317، ح 2.

266) وسائل الشيعه، ج 3، باب 20، ابواب لباس المصلّي، ص 319، ح 11.

267) همان، باب 46، ص 322، ح 3.

268) وسائل الشيعه، ج 3، باب 46، ابواب لباس المصلّي، ص 322، ح 3.

269) همان، باب 23،

ص 286، ح 5.

270) همان، باب 49، ص 325، ح 2.

271) وسائل الشيعه، ج 3، باب 1، ابواب مكان المصلّي، ص 423، ح 5.

272) همان، باب 2، ح 2.

273) وسائل الشيعه، ج 17، كتاب الغصب، باب 1، ص 309، ح 4.

274) همان، ج 3، باب 3، ابواب مكان المصلّي، ص 425، ح 3.

275) همان، باب 26، ص 454، ح 1.

276) وسائل الشيعه، ج 4، باب 2، ابواب القيام، ص 694، ح 1.

277) موسوعة الفقه / السيّد الشيرازي، كتاب الصلاة، ج 2، ص 268.

278) وسائل الشيعه، ج 3باب 35، ابواب مكان المصلّي، ص 467، ح 1.

279) وسائل الشيعه، ج 3، باب 5، ابواب مكان المصلّي، ص 427، ح 4.

280) همان، ص 428، ح 6.

281) همان، ص 429، ح 10.

282) همان، باب 60، ص 430، ح 2.

283) وسائل الشيعه، ج 3، باب 17، ابواب القبله، ص 246، ح 6.

284) همان، باب 17، ص 247، ح 8.

285) همان، باب 1، ابواب مكان المصلّى، ص 423، ح 5.

286) وسائل الشيعه، ج 3، باب 3، ابواب مكان المصلّي، ص 424، ح 1.

287) همان، ج 17، كتاب الغصب، باب 1، ص 309، ح 5.

288) همان، باب 3، ص 311، ح 2.

289) وسائل الشيعه، ج 3، باب 3، احكام المساجد، ص 480، ح 1.

290) وسائل الشيعه، ج 3، باب 2، احكام المساجد، ص 479، ح 5.

291) همان، باب 42، ابواب مكان المصلّي، ص 472، ح 2.

292) همان، ص 474، ح 7.

293) وسائل الشيعه، ج 3، باب 13، ابواب مكان المصلّي، ص 439، ح 6.

294) همان، باب 12، ص 437، ح 2.

295) برخى گفته اند منظور از رَحْل چوب يا عصائى است كه پيامبر هميشه آن را با خود داشته و در جلوش مى گذاشته است امّا برخى ديگر گفته اند منظور همان پالان شتر است و مراداز طول آن، ارتفاع آن از زمين است كه يك ذراع بوده است. )مترجم(

296) وسائل الشيعه، ج 3، باب 15، ابواب مكان المصلّي، ص 441، ح 6.

297) همان، باب 16، ص 442، ح 1.

298) همان، باب 21، ص 449، ح 1.

299) وسائل الشيعه، ج 3، باب 25، ابواب مكان المصلّي، ص 453، ح 2.

300) همان، باب 32، ص 461، ح 1.

301) همان، باب 33، ص 465، ح 4.

302) وسائل الشيعه، ج 3، باب 34، ابواب مكان المصلّي، ص 466، ح 1.

303) همان، باب 19، ص 445، ح 3.

304) وسائل الشيعه، ج 3،

باب 30، ابواب مكان المصلّي، ص 459، ح 2.

305) همان، ح 3.

306) وسائل الشيعه، ج 3، باب 37، ابواب مكان المصلّي، ص 467، ح 1.

307) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 8، ابواب احكام المساجد، ص 486، ح 4.

308) همان، باب 2، ص 478، ح 1.

309) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 2، ابواب احكام المساجد، ح 3.

310) همان، باب 2، ص 420، ح 10.

311) همان، باب 5، ص 483، ح 1.

312) همان، باب 4، ص 483، ح 3.

313) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 4، ابواب احكام المساجد، ص 483، ح 3.

314) همان، ح 10.

315) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 39، ابواب احكام المساجد، ص 516، ح 2.

316) همان، باب 40، ص 517، ح 2.

317) همان، باب 42، ص 518، ح 1.

318) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 68، ابواب احكام المساجد، ص 554، ح 2.

319) همان، باب 34، ص 513، ح 1.

320) همان، باب 32، ص 511، ح 1.

321) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 28، ابواب احكام المساجد، ص 508، ح 3.

322) همان، باب 14، ص 493، ح 4.

323) همان، باب 27، ص 507، ح 3.

324) وسائل الشيعه، ج 3، كتاب الصلاة، باب 26، ابواب احكام المساجد، ص 506، ح 3.

325) همان، باب 22، ص 501، ح 1.

326) همان، باب 19، ص 499، ح 4.

327) همان، باب 67، ص 553، ح 1

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109