سالهاي مبارزه

مشخصات كتاب

مولف : آيت الله العظمي سيد محمد حسيني شيرازي(ره)

ناشر : موسسه فرهنگى رسول اكرم صلى الله عليه وآله

مقدمه مؤلف

مقدمه مؤلف بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام علي محمد و آله الطيبين الطاهرين. بيش از يك قرن و نيم است كه دودمان شيرازي از سوي حكومت هاي متوالي تحت تعقيب ، آزار و شكنجه هستند، و اين مربوط به دوره تاريخي مذكور است چرا كه از تحولات پيش از اين تاريخ اطلاعي ندارم، همين طور از احوال و زندگي اجداد ميرزا و اجداد پدرم بي اطلاع هستم. در اين جا به اين مناسبت بيت شعري برايم تداعي مي شود كه مي گويد: مشرّدون نُفُوا عن عقر دارهم كأنهم قد جنوا ما ليس يغت_فر ترجمه بيت: اينان آواره اند و از منزل گاهشان رانده شده اند، و گويي جرمي مرتكب شده اند كه هرگز بخشودني نيست و نيز گفته (نيكسون) در خاطراتش را بياد مي آوريم كه گفته است: (راز قدرت آمريكا در دو قرن گذشته نهفته است؛ غرب از دو قرن پيش بر حكومت عثماني چيره شد، آنان عمامه را به طربوش (كلاه عثماني) تبديل كردند. بنده جزئيات آن را در كتاب مستقلي مربوط به احوال عثمانيها ذكر كرده ام به هرحال حكومت عثماني و همچنين حكومت قاجار دچار بي ثباتي شدند، و بي ترديد غفلت هردو حكومت و كشيده شدنشان به دامن غرب و پشت پا زدن به اسلام آنان را به سراشيبي سقوط كشانيد.) در كربلاي مقدس تا اين زمان هنوز محله يهود و حمام يهود و خيابان روسپيها موجود است. و اين نشان دهنده آن است كه عثماني ها هيچ اعتنايي به احكام اسلام كه زِنا را تحريم كرد نداشتند، اين ها

مربوط به دوران عثماني ها يعني پيش از جنگ جهاني اول است، چرا كه بعد از جنگ غرب به طور آشكار در اوضاع داخلي دو دولت عثماني و قاجار مداخله كرد و نيز روشن است كه (چون سلطان تغيير كند زمان نيز تغيير مي كند) و اين نه فقط در ايران و عراق بلكه در همه سرزمين هاي اسلامي كه به دو ميليارد نفر بالغ مي شوند نمايان است. غرب محاسن اسلام را برگرفت و پيشرفت كرد همان طور كه امام علي عليه السلام فرمودند : (الله الله في القرآن لا يسبقنّكم بالعمل به غيركم)(نهج البلاغه: نامه 47 روضه الواعظين ص131؛ تحف العقول: ص197). ترجمه: الله الله در باره قرآن مبادا ديگران در عمل كردن به آن بر شما پيشي بگيرند آيا آنها هم اكنون شورا دارند يا ما؟ آيا آنان احزاب متعدد دارند يا ما؟ در حالي كه در كتاب (السبق والرمايه) مي خوانيم كه رسول اكرم(ص) مسلمانان را دسته دسته (احزاب) قرار داد (غوالي اللنال: ج3 ص ص266 باب سبق و رمايه، آن جا از رسول اكرم(ص) روايت شده كه فرمود: (أنا مع الحزب الذي فيه ابن الادرع).همينطور در جواهرالكلام باب سبق و رمايه). آيا، امت واحد بايد براي ما باشد يا براي آنها. آنها اروپا را به كشوري تبديل كرده اند كه مرزهاي جغرافيايي، سياسي و اقتصادي ندارد و ميان خود برادري برقرار كردند و آزادي را گسترش دادند (البته اين به آن معنا نيست كه همه آزادي هاي غربي خوب است، مؤلف اشكالات آزادي هاي غربي را در كتاب (الغرب يتغير) و (الفقه السياسته) و ديگر كتابها ذكر كرده است.). آري ما آزادي اسلامي و برادري اسلامي و امت واحد را كه صريحاً در

قرآن آمده است ترك كرده ايم و از اين رو عقب مانده ايم و همچنان در عقب ماندگي مي مانيم مگر آن كه همان طور كه امام علي(ع) فرمودند به قرآن باز گرديم: از خداوند مسألت داريم ما را به انجام آنچه رضاي اوست موفق گرداند. و هو الموفق المستعان..

فرزند ميرزاي بزرگ

فرزند ميرزاي بزرگ ميرزاي بزرگ سيد محمد حسن، فرزندي به نام سيد محمد داشت كه از سيد علي بزرگتر بود (وي در سال1287ه_ تولد و در سال1355ه_ درگذشت ايشان از شاگردان پدرشان و همين طور از شاگردان محمد فشاركي و شيخ محمد تقي شيرازي به شمار مي روند و پس از درگذشت پيشواي انقلاب1920 مرجعيت به ايشان رسيد). وي به پدر خود با جان و دل خدمت مي كرد. ميرزا نيز به وي اعتماد كامل داشت، هنگامي كه قضيه معروف تنباكو پيش آمد انگليسي ها مشتي اوباش را براي مجازات او فرستادند آنها طوري سيد را با سلاح شكننده زدند كه ترقوه او شكست و چون در سامراء طبيبي كه اين نوع شكستگي ها را درمان كند وجود نداشت به ناچار وي را براي معالجه به كربلا بردند اما متاسفانه در راه و در اثر ضربات وارده درگذشت. ايشان پدر بزرگ، ميرزا سيد جعفر و سيد محمد و سيد تقي و سيد هاشم هستند، و نواده هاي آنها هم اكنون در سياه چالهاي صدام زنداني هستند، آري خوي استعمار ، انتقام جويي است يعني در نظر ايشان (تزر وازرةٌ وزر أخري)(بر خلاف آيه مباركه قرآن كه مي فرمايد: (ولا تزر وارزة وزرأخري) يعني هيچ كس بار گناه ديگري را بردوش نمي كشد. سوره انعام: آيه164.). آري انتقام جويي در فرهنگ استعمار است، آنها حتي از نزديكان

هم انتقام مي گيرند، زيرا قصد شان خشونت و ارعاب است، درست برخلاف قاعده عقلايي و نيز قاعده قرآني كه مي فرمايد: (وليخش الذين لو تركوا من خلفهم ذرية ضعافاً خافوا عليهم فليتقوا الله و ليقولوا قولاً سديداً)(سوره نساء: آيه9). و بايد بندگان از مكافات عمل خود بترسند، كساني كه مي ترسند كودكان ناتوان از آنها باقي بماند و زير دست مردم شوند پس بايد از خدا بترسند و سخن با صلاح و درستي گويند. اصولاً نمي گويد مشكلات پدران را فرزندان به ارث مي برند زيرا در قوانين جزايي و ديگر قوانين قاعده اساسي (ولا تزر وازرة وزر أخري) (سوره انعام: آيه164؛ سوره اسراء: آيه15؛ سوره فاطر: آيه18) است اما در عالم تكوين خوب و بد به فرزندان مي رسد و آنان را شامل مي شود و لذا ممكن است فرزندان عقوبت شري را ببينند كه پدرانشان مرتكب شده اند، و يا از نيكوكاري پدر بهره مند شوند، خداوند مي فرمايد: (الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شي ء) (سوره طور: آيه21). آنانكه به خدا ايمان آوردند و فرزندانشان هم در ايمان پيرو ايشان شدند ما آن فرزندان را به آنها برسانيم و از پاداش عمل فرزندان هيچ نكاهيم. و اين مانند آن كسي است كه گل مي كارد و فرزندش از بوي خوش آن بهره مند مي شود يا كسي كه تخم مار نگه داري مي كند تا جايي كه مار از آن تخم بيرون مي آيد و او را نيش مي زند، البته اين بهره دنيوي آنهاست چرا كه در آخرت نيرنگ فقط نيرنگ بازان را دچار مي شود (اشاره به آيه (ولا يحيق المكر السيء الا بأهله) سوره فاطر آيه43). چرا دنيا اين گونه است؟ در

واقع كلياتي كه موجب اطراد علم است اين را ايجاب مي كند، پس امر داير است، ميان اطراد علم كه موجب نادرستي معلومات انسان مي شود و بين دچار ساختن فردي كه مستحق آن نيست، كه دومي كم زيان تر است ما جزئيات آن را در شرح موضوعي قرآن كريم ذكر كرده ايم؛ و اما استعمارگران، به زشت ترين وجه ممكن مرتكب آن مي شوند، زيرا عمل، شكل واحدي دارد كه داراي خاستگاه ويژه خود است. مثلا برخاستن پيش روي فردي كه مي آيد ممكن است براي گرفتن چيزي از طاقچه و نيز ممكن است براي سرزنش و يا مجازات كردن او باشد.

امام احياگر اين گونه ترور شد

امام احياگر اين گونه ترور شد مدت زيادي از نهضت تنباكو نگذشت كه ميرزاي بزرگ از دنيا رفت و شايع شد كه انگليسي ها نسبت به نقش حساس ميرزاي شيرازي در آينده ايران و عراق آگاهي داشته و متوجه شده بودند كه بودن او براي ايشان خطر آفرين است از اين رو وي را مسموم كرده و به آن شكل معروف كشتند. آري اين خوي دولتهاي استعمارگر است آنها به همين ترتيب گاندي پيشواي هند را به دست يك هندوي متعصب به قتل رسانيدند آنها با اين كار مي خواستند هند را تجزيه كنند و از وحدت هند و پاكستان جلوگيري كنند. گاندي بر تداوم وحدت پافشاري داشت و اظهار آمادگي مي كرد كه رياست دولت واحد هند و پاكستان را به محمد علي جناح كه اولين رئيس جمهور پاكستان شد واگذار كند. غرب به شيوه قتل علماء، توسط مزدورانش ادامه داد به طوري كه در اين عصر شاهد جنايات آنها در حق سادات والامقام و رهبران اسلامي بوده ايم، آنان بزرگواراني

مانند سيد حسن شيرازي در لبنان، سيد موسي صدر در ليبي، سيد محمد باقر صدر در عراق، و سيد مهدي حكيم در سودان و بسياري از ديگران را به قتل رسانيدند و خدا مي داند كه چقدر از علماء و روشنفكران ديگر را نيز به اين سرنوشت دچار كردند. و از مرحوم آيت الله مرعشي (قدس سره) نقل مي شود كه ايشان در زمان انقلاب دهه بيست عراق به رهبري شيخ محمد تقي شيرازي همراه تعدادي از طلاب و علماء كه به پانصد نفر مي رسيدند راهي جهاد عليه انگليسي ها شدند. مرحوم آيت الله مرعشي به مجاهدان آب مي داد و لذا هنگامي كه براي آوردن آب مي رود پس از بازگشت مشاهده مي كند كه انگليسي ها آب را بر روي آنها باز كرده. و همه آنها غرق شده و هيچ كدام از آنها باقي نمانده اند و جز او كه از آنها دور شده بود هيچ كس نجات نيافت، شواهد نشان مي دهد كه انگليسي ها ميرزاي شيرازي دوم رهبر قيام دهه بيست را نيز مسموم كردند. آنها توسط عطاري كه دارو مي فروخت دست به اين عمل زدند و به اين ترتيب كه وقتي ميرزا شخصي را نزد عطار فرستاد تا براي او مقداري دارو بخرد عطار آن سم را فرستاد و ميرزا به گمان اينكه آن دارو است آن را نوشيد و به دنبال آن آثار مسموميت بر وي ظاهر شد و پس از آن درگذشت. آنان آخوند خراساني را نيز پس از قيام مشروطيت كه به رهبري او برپا شده بود به قتل رسانيدند. ماجرا از اين قرار بود كه در آغاز شب نشانه هاي بيماري بر وي ظاهر نبود اما شب

كه از نيمه گذشت آخوند به سبب درد شديد شكم بيدار شد اين درد او را مهلت نداد و وي پس از چند ساعت درگذشت و با مرگ او مشروطه شكست خورد و بيگانگان رضا خان پهلوي را سركار آوردند تا بر ايران حكومت كند.

پسر ميرزا تبعيد مي شود

پسر ميرزا تبعيد مي شود انگليسي ها وقتي به عراق آمدند اين شعار را سر مي دادند كه (ما براي رهانيدن شما آمده ايم نه به عنوان فاتح و اشغالگر) اما چندي از اشغال نگذشت كه دروغ بودن اين ادعا معلوم گشت چون آنها جنگ خونباري را بر ملت تحميل كردند. و مردم را درگيرو دار انقلاب دهه بيست به قتل رساندند و علماء و مراجع ايشان را پس از آنكه نسبت به بودن آنها در بين مردم احساس خطر كردند، تبعيد نمودند. سلاح علماء آيه كريمه اي بود كه مي فرمايد: (لن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلا) (سوره نساء: آيه141) چون همين آيه براي بسيج كردن ملت عليه اشغال انگليسيها، كافي بود. از شيوه هايي كه اشغالگران انگليسي به آن دست زدند تبعيد رهبران انقلاب بود. آنها با تبعيد بزرگاني مانند شيخ محمد رضا پسر ميرزاي شيرازي دوم (عبد الله هاشمي در كتاب خود (الشجرة الطيبه) صفحه70 در توصيف شيخ محمد رضا شيرازي مي نويسد وي فردي دانشمند، فاضل، هوشمند، و مجاهد بود و در جريان جهاد پدرش عليه استعمارگران انگليسي در انقلاب سال1338 هجري نقش بزرگي را ايفا كرد و يكي از محورهاي انقلاب بود و دستورات پدرش را براي هدايت انقلاب اجرا مي كرد تا اينكه استعمارگران وي را دستگير كرده و به خارج از كشور تبعيد كردند.) و سيد محمد علي طباطبائي و سيد

كشميري، زشت ترين جنايات و بي حرمتي ها را در حق اسلام و مسلمانان مرتكب شدند و حتي مسجد كوفه را بمباران كردند. يكي از كساني كه در آن قيام شركت داشت براي من نقل مي كرد كه نزديك كربلا جسدي را ديدم كه گلوله او را مانند صافي سوراخ، سوراخ كرده بود انگليسي ها نسبت به عشاير نيز حرمت شكني كردند، آنها سراغ شيخ ضاري آمدند و به بدترين شكل به وي اهانت كردند اما شيخ در مقابل برخورد آنان شكيبايي به خرج مي داد و اين برخورد انگليسي ها خشم فرزندان وي را برانگيخت و آنان در صدد، دفاع از پدر برآمدند در نتيجه با انگليسي ها درگير شدند كه نتيجه اين درگيري تلف شدن عده اي از مردم بود. وقتي اعلان عفو شد آنها برخي را از جمله شيخ ضاري مستثني كردند با اينكه او نقشي در كشتن (لجمن) افسر انگليسي نداشت. به هرحال تلاشهاي ميرزاي شيرازي براي برگرداندن اينها به وطنشان با شكست روبرو شد و پسر ميرزا نيز در نهايت به ايران پناهنده شد و تا زمان فوتش آنجا سكونت نمود.

سفر عمويم

سفر عمويم در اواخر حكومت عثماني ها آشفتگي و نابساماني همه مؤسسات دولتي را فرا گرفته بود و دولت عثماني مردم را به طور اجباري به خدمت نظام مي فرستاد با اينكه اسلام هيچ كس را بر كار خاصي اجبار نمي كند و ما اين را به طور مفصل در كتاب هاي موازين اسلامي ذكر كرده ايم. به هرحال سربازي در سپاه عثماني مشكل عمده اي بود كه همه دچار آن بودند به طوري كه خدمت نظام حكم اعمال شاقه را براي مردم داشت تا جايي كه بعضي از افراد كه به سربازي فرا

خوانده مي شدند عمداً يكي از دو چشم شان را مي كندند تا از خدمت معافشان كنند. و اما دوران سلطان عبدالحميد، شاهد فجايع بيشتر و تلخ تري بود بدين ترتيب كه در زمان او حتي كساني كه چشمان خود را كور كرده بودند به خدمت گرفته مي شدند و مثلا آنان را به كارهائيكه مناسب ايشان بود موظف مي كردند در اين فضاي تيره و تار نزد عموي من سيد عبد الله شيرازي آمدند (وي در پنجم صفر سال1294 متولد شد عبد الله هاشمي در كتاب خود الشجرةالطيبه صفحه66 و67 در باره وي مي نويسد او مردي فاضل و بزرگوار بود و خوش اخلاقي اش تا امروز مثال زدني است او ملازم مرحوم آيت الله ميرزا محمد تقي شيرازي بود.) و خواستند وي را به زور به سربازي ببرند و معمولا اين طوري بود كه فردي كه به سربازي برده مي شد ديگر به خانه اش بر نمي گشت. بردن عموي ما سيد عبد الله خلاف معاهده اي بود كه آنروز دولت عثماني با دولت ايران منعقد كردند به موجب اين معاهده دو دولت مذكور مي بايست از به خدمت سربازي گرفتن مهاجران دو كشور خودداري كنند. اما استبداد به قراردادها مقيد نيست و قانون را خوش نمي دارد به ويژه در صورتي كه قانون ديني باشد از اين رو عموي ما ناچار به ترك عراق شد تا از سرنوشت نامعلومي كه در سربازي انتظارش مي كشيد رها شود وي مدتي بيرون از كشور باقي ماند تا اينكه ناچار شد همه افراد خانواده اش را ترك كند و به ايران سفر نمايد، سپس به مشهد مقدس رفت و مدتي در آنجا اقامت نمود و همانجا درگذشت. و

بدين سان سرنوشت اين خاندان با آوارگي و مرگ در غربت رقم خورد كه همه اينها پيامد سياستهاي خودكامه اي بود كه حاكمان جابر اعمال مي كردند. در زمان ما نيز صدام همين سياست را اعمال كرد و ميليونها تن از ملت عراق را به بهانه هاي مختلف آواره نمود و آشكارا ارزشهاي انساني و قوانين بين المللي را زيرپا گذاشت.

رنج و آزارهايي كه پدرم از حكام ديد

رنج و آزارهايي كه پدرم از حكام ديد محل اقامت پدر من (قدس سره) شهر سامرا بود وي در جنگ جهاني دوم از آنجا رانده شد و به ناچار به كاظمين كوچ كرد او درباره زندگيش در كاظمين مي نويسد (من شش ماه در كاظمين ماندم و در اين مدت جز خرماي زاهدي و خيار، خوراكي نداشتم قحطي چنان بر ما غالب شد كه ما نتوانستيم روزانه بيش از يك قرص نان بدست بياوريم و اين قرص نان را براي مادر كه بيمار بود و نياز به رسيدگي ويژه داشت كنار مي گذاشتيم). والد گرامي بعداً به شهر كربلا منتقل شد و در معيت دائي شان ميرزاي دوم رهبر انقلاب دهه بيست، در آمد تا در فعاليتهاي انقلاب وي را كمك كنند. پس از مرگ ميرزا والد گرامي به نجف اشرف منتقل شد. و تا زمان درگذشت دائي ام سيد ميرزا علي پسر سيد مجدد شيرازي آنجا باقي ماند و بار ديگر و در پي درخواست مصرانه سيد حسين قمي (قدس سره) به كربلا مهاجرت نمود و تا زمان وفاتش (1380هجري) آنجا بود. سال مذكور سال غم و اندوه بود چون جهان اسلام چهار تن از بزرگان دين و تشيع را از دست داد كه عبارت بودند از شيخ محمد خطيب،

سپس والد اينجانب بعد سيد آقا ميرزا قزويني، و چهارمين آنها مرحوم آيت الله بروجردي. خداوند همه اين بزرگواران را رحمت كند. من چند سال پس از والد در كربلا ماندم تا اينكه تعقيب و پي گرد ما مجدداً آغاز شد، من به ناچار به كويت رفتم و اما اخوي اينجانب سيد حسن (رحمة الله عليه) انواع آزار و شكنجه را در زندانهاي عراق متحمل شد؛ ما در كتاب (الصياغة الجديدة) انواع شكنجه ها و روشهاي آنان را در فصل مستقلي ذكر كرده ايم به هرحال اخوي پس از آزادي راهي لبنان شد و همانجا نيز توسط دستگاه اطلاعات عراق ترور شد. پيكر ايشان به قم منتقل و در حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها) به خاك سپرده شد بنده نيز در خانه ام تحت نظر قرار گرفتم و ماجراهايي بر من گذشت كه اگر خواسته باشم آزار و اذيت هايي كه ديده ام بنويسم حداقل يك كتاب پانصد صفحه اي خواهد شد. آنان به اين هم اكتفا نكردند و كار را به جايي رساندند كه دو پسرم سيد مرتضي و سيد مهدي و همين طور تعدادي از خويشاوندان و دامادها و دوستان را بازداشت كردند و برخي را نيز آواره نمودند (الصياغة الجديدة لعالم الايمان والحرية والرفاه و اسلام صفحه593 _ 582 مؤسسه البلاغ، بيروت.براي اطلاع بيشتر مراجعه شود به كتاب (المظلوميه ضربيةالوعي العلي) حسين عبد الله و كرّاس (مسيرةالعالم المجاهد السيد مرتضي الشيرازي)). و همين طور عده? بسياري از علما و طلاب را از شركت در جلسات درس من باز داشتند و كاركنان مؤسسات ما را پس از آنكه بسياري از مؤسسات را مصادره كردند وادار به ترك آنجا

نمودند همين طور دو فرزند ديگرمان تحت تعقيب در آمدند به طوري كه يكي از آنها ناچار شد به كويت و ديگري به سوريه هجرت كنند. آري خاندان ما از يك قرن پيش همچنان تاوان وابستگي و خويشاوندي خود را به احياءگر بزرگ شيرازي جدّ پدرم و تاوان خويشاوندي خود با ميرزاي شيرازي دوم رهبر انقلاب دهه بيست يعني دائي پدرم و همين طور تاوان نشر كتابهاي آگاهي بخش و بناي مؤسسات خدماتي خود را ميپردازد. ماجراي عموزاده اينجانب سيد عبدالهادي شيرازي (وي در سال 1305 متولد و در سال1382 درگذشت، ايشان از شاگردان آخوند خراساني و شيخ اصفهاني و ميرزاي نائيني به شمار مي رود، پس از فوت مرحوم آيت الله بروجردي مرجعيت به ايشان رسيد) كه در سامراء تحت تعقيب و آزار قرار گرفت و ناچار راهي نجف شده و در آنجا اقامت گزيد. ايشان يك بار به من گفتند: زماني كه من به نجف آمدم، حدود14 مدرس اخلاق در نجف بود، و پوشيده نماند كه پاره اي از آنها صاحب كرامت بودند و كارهايي انجام مي دادند، و در اين باب داستان هاي زيادي در احوالات آن بزرگواران ذكر شده. كاملاً واضح است كه حوزه علميه لااقل نياز به چهار نوع درس دارد. 1 _ ادبيات كه عبارت است از صرف و نحو و منطق و بلاغت و درس هايي مانند آن. 2 _ فقه و اصول با دايره گسترده اي كه دارند. 3 _ اخلاق به معناي وسيع خود. 4 _ تاريخ پيامبر و ائمه اطهار (سلام الله عليهم) و ذكر بخشي از تاريخ انبياء. به علاوه علوم ديگري نيز مانند علم رجال و درايه و

مقداري از حساب و هندسه و فلك به ميزاني كه در رابطه با فقه و ارث و قبله و مانند آن كه خوانده مي شود و همين طور علوم ديگري به نام دروس تطبيقي برنامه هايي كه خود در رابطه با آنها بوده ايم همه برنامه هايي بوده اند كه در حوزه هاي علميه نجف و كربلاء از يك نيم قرن پيش دنبال مي شده. همين طور معمول آن بوده كه مقداري از طب (قانونجه) و شرح نفيسي و شرح منظومه سبزواري و شرح تجريد علامه حلي و... نيز خوانده مي شده. به هرحال عموزاده اينجانب تا زمان فوتشان در نجف اشرف باقي ماند كه بنده در مراسم تشيع و تدفين ايشان حضور داشتم. در زمان حياتشان مصائب و ناگواري هاي زيادي دامن گير وي و خانواده اش شد و در اين اواخر نيز پسر ايشان سيد ابراهيم و نوه او زنداني شدند و تا كنون از سرنوشت آن اطلاعي در دست نيست. از خداوند مسألت داريم با سقوط صدام و دار و دسته اش اسباب آزادي آنها فراهم آيد و اميدوارم زندانياني كه بنا به برخي آمارها تعدادشان به نيم ميليون نفر مي رسد و تعداد ده هزار، زن نيز در ميان ايشان است آزاد شوند. زندانياني كه هيچ گناهي ندارند جز اين كه از مؤمنان هستند و مي گويند، پروردگار ما خداي يكتاست. گفتني است كه مراسم تشيع سيد عبدالهادي شيرازي (قدس سره) همزمان بود با جشن هاي حكام عراق به مناسبت موفقيت كودتاي خونين شان در شباط (هم زمان بود با كودتاي عبدالسلام عارف همراه افسران كودتاي نظامي عليه عبدالكريم قاسم در هشتم شباط سال1963م). و همين امر از تعدا تشييع كنندگان كاست لذا جمعيتي كه شايسته اين

شخصيت بزرگ باشد نتوانستند در مراسم شركت كنند. آن چه از آن پرهيز داريم اتفاق افتاده. شاعر مي گويد: ايتهاالنفس اجملي جزعا ان الذي تخدرين قد وقعا اي نفس با بي تابي خويش مدارا كن، چون آن چه از آن پرهيز داري اتفاق افتاد. حقيقت اينست كه هياهو و نوحه و زاري چاره كار نيست، تنها چيزي كه سودمند است عمل است و بدون آن چه بسا اين رنج و محنت خدايي نكرده تا قرنها ادامه پيدا كند. كار و تلاش لازم نيز چيزي نيست جز بيدار نمودن و آگاهي دادن. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: (ليت السياط علي رؤوس اصحابي حتي تفقّهوا) (بحار الانوار: ج1 ص213 ج12 ب76. و در المحاسن: ج1 ص229 ج165 به اضافه در (في الحلال والحرام)، روايات فراواني تحت عنوان (تفقه) يعني فهم رسيده است، امام صادق(ع) مي فرمايد (لوددت أن أصحابي ضربت رؤوسهم بالسياط حتي تفقّهوا).اصول كافي ج1 ص31 ج8 . (مايل بودم با تازياه بر سر اصحابم زده مي شد تا در (دين) فهم و تفقه مي كردند) و نيز فرموده است (عليكم بالتفقه في دين الله تعالي ولا تكونوا أعرابا فان من لم يتفقه في دين الله لم ينظر الله اليه يوم القيامة و لم يزك له عملا) در دين خدا تفقه و فهم كنيد و همچون اعراب (جاهلان) نباشيد چون كسي كه در دين خدا فهم و تفقه نكند خداوند در روز قيامت به او ننگرد و عملي از براي او پاك نگردد.). كاش بر سر اصحاب من تازيانه بود تا فهم و تفقه مي كردند. و مراد از فقه در اين روايت معناي لغوي آن است نه معناي اصطلاحي اش و فقه در معناي لغوي اش

فهم دين و دنيا است. (در قاموس فيروزآبادي ج4 ص291 آمده است. (اين الفقه في اللغة هوالفهم) فقه در لغت فهميدن است همين روايت در تهذيب ازهري ج5 ص405 آمده است.) و خداوند مي فرمايد: (و منهم من يقول ربنا آتنا في الدنيا حسنة و في الآخرة حسنة و قنا عذاب النار، اولئك لهم نصيب ممّا كسبوا)(سوره بقره: آيه201). بعض ديگر مي گويند بار خدايا ما را از نعمت هاي دنيا و آخرت هردو بهره مند گردان و از شكنجه آتش دوزخ نگه دار، هريك از اين دو فرقه از نتيجه اعمال خود بهره مند خواهد گشت. و در حديث آمده: (ليس منا من ترك دنياه لآخرته ولا آخرته لدنياه). (وسايل الشيعه: ج17 ص76 ب28) كسي كه دنياي خود را براي آخرت و آخرتش را براي دنيا رها كند از ما نيست. امت اسلامي ما امروز سخت نيازمند آگاهي و بيداري است و اين كار نياز به بسيج همه ابزارها و وسايل ممكن از قبيل راديو، تلويزيون، نشريات، مجلات و شبكهاي فضايي و شبكهاي اينترنت و بالاخره كتاب دارد. باشد كه پس از بسيج همه اين امكانات خداوند فرجي ايجاد كند. ما در جاي ديگري ماجراي (آجاساكريستي) آن خانم نويسنده بريتانيايي را ذكر كرديم كه تعداد كتابهاي چاپ شده اش به يك ميليارد مي رسد و هرگز گزاف نگفته ايم اگر اذعان كنيم كه ما نيز براي گسترش آگاهي اسلامي نه فقط ميان مسلمانان بلكه ميان غير مسلمانان به سه ميليارد كتاب نياز داريم. و اين سه ميليارد كتاب براي معرفي درست دين اسلام است و كاملاً واضح است كه اين معرفي بايد با استفاده از منابع درست يعني كتاب و سنت (متواتر) صورت پذيرد هدف

اين كتابها كه بايد به زبانهاي مختلف باشد گرد آوردن شريعت در حوزه اسلام است غرب بايد حقيقت اسلام را بفهمد و ميان اسلام واقعي و اسلام بني اميه و بني عباس و بني عثمان فرق نهد. در چنين صورتي است كه هدف مطلوب تحقق خواهد يافت و در اين راه وعده به حق الهي كه مي فرمايد: (ادعوني أستجب لكم)(سوره غافر: آيه60) همراه و ياور ما خواهد بود. پس بايد از يك قطره از يك كلمه و از يك گام آغاز كنيم قطره قطره جمع گردد وآنگهي دريا شود. و كلمات كنار هم قرار مي گيرند تا به حماسه اي مبدل گردند و گامها پشت سرهم مي آيند تا مسير طولاني و بلند را پديد آوردند. و اين سنت تغييرناپذير الهي در نظام هستي است.

بحران تمدن (انساني)

بحران تمدن (انساني) غربي ها و تحليل گران سياسي در باره علل و اسباب بحران كنوني تمدن، آراء گوناگوني ارائه داده اند اگرچه همگي اتفاق نظر دارند كه يك بحران خطرناكي وجود دارد كه اگر براي آن چارجوئي نشود مي تواند به فروپاشي بيانجامد اما همه علل را ذكر كرده اند كه همه يا جزئي هستند يا غير واقعي زيرا علت واقعي بحران تمدن كنوني بشر دورماندن از دين و ارزش آسماني است؛ تمدن كنوني گرچه متكي به دانش است. اما اين اتكا براي نگه داري آن كافي نيست در واقع دانش فقط براي نظارت اوضاع ظاهري بشر كافي مي باشد اما زندگي صرفاً مبتني بر ظاهر نيست بلكه به باطن نيز نيازمند است، آري تنها دين و ايمان به خدا و روز رستاخيز مي تواند ناظر ظاهر و باطن باشد، چون قانون و پليس و نظارت ظاهري توسط احزاب و

جزآن نمي تواند باطن را حفظ كند. در دو گزارش جداگانه خواندم كه بيشتر دختران بريتانيا و تايلند در دوازده سالگي بكارتشان را از دست مي دهند و اين پي آمد تربيت نادرست است و چه بسا خود پدران و برادران نخستين كساني باشند كه چنين عمل زشتي را انجام مي دهند، و اين كردار در اغلب كشورهاي غربي رايج است زيرا پي آمد بي بند و باري ناشي از آزادي هاي قانوني و يا معمول در روابط جنسي است. همين طور سرقت پنهاني، كشت و كشتار و اعتصابهاي متعدد بنا به اعتراف خودشان روز به روز در حال افزايش است، آنها تا كنون نيز به سبب نبودن عوامل بازدارنده نتوانسته اند از اين (جنايات) پيش گيري كنند. لذا آيين مسيحيت نمي تواند مسيحيان را از ارتكاب زشت ترين جنايت ها باز دارد، چرا كه كتابشان به نوشته اي مبدل شده كه اين مفاسد را رواج ميدهد، لوط (العياذ بالله) با دختران خود در مي آميزد و عيسي مسيح ساقي مي گساران است (العياذ بالله). اين چيزي است كه در كتاب مقدسشان آمده است ما قبلاً بخشي از تحريف هاي كتاب مقدس را در كتاب (خرافات در كتب مسيحيان) نقل كرده ايم. اكنون چطور ممكن است عامل گرونده به اين خرافات را از ارتكاب گناهان و معاصي باز دارد، در واقع نيرومندترين عاملي كه مردم را از غلتيدن در منجلاب فساد و گمراهي نگه مي دارد همان دين است و بس. چرا كه دين احساس ترس از خدا و روز رستاخيز را در انسان برمي انگيزد و اين چيزي است كه اسلام به ايمان آورندگان عطاء مي كند. بنا بر اين دولت هرچه خشن و قاطع عمل كند نمي تواند مانع آشفتگي و فروپاشي روح انسان

شود. و او را در كشيده شدن در پي لذتها باز دارد، لذا چيزي نخواهد گذشت كه جوامع غربي در خواهند يافت كه رهايي آنها در اسلام است و در خواهند يافت كه اساس شكوفايي تمدنش در پيروي از اين دين مبين است. به هرحال با اسلام است كه غرب مي تواند خود را از گزند فجايع و آفت ها حفظ واز ضايعات دو جنگ جهاني گذشته و جنگ سوم كه در پيش است پيش گيري كند، قرآن كريم نيز به اين حقيقت اشاره نموده مي فرمايد. (و من اعرض عن ذكري فان له معيشةً ضنكا) (سوره طه: آيه124 ) هركه از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگي تنگي (سختي) خواهد داشت. عوامل و اسباب فروپاشي كه امروزه در شرق و غرب شاهد آن هستيم به روشني مصداق اين تنگي و دشواري است.

ايدئولوژي

ايدئولوژي بسياري افراد از بدي هاي ايدئولوژي سخن مي گويند زيرا چيزي كه بيشتر در اين رابطه تداعي مي شود، ايدئولوژي هاي كمونيستي، بعثي، نازيسم، شونيستي و فاشيستي است. اما حقيقت اين است كه هر ايدئولوژي بد نيست مثلاً تمايز اسلام از همه ايدئولوژي ها در اين است كه منبع آن وحي است و پياده كنندگان آن رسول اكرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) هستند كه در دوران خود با اجراي درست احكام و مقررات اسلام عدالت و برادري را گسترش دادند، بر خلاف عملكردهاي برخي كه با اجراي غلط احكام دين چهره اسلام را زشت جلوه دادند. تسامح رسول اكرم(ص) به حدي رسيد كه يهوديان را با مسلمان يك امت قرار داد و اين در نوشته اي كه نخستين قانون حكومت اسلامي بوده، آمده است، حضرت حتي با دشمناني كه به رويش

شمشير كشيده بودند نرم برخورد كرد. در زمينه آزادي مي فرمايد (لا اكراه في الدين) (سوره بقره: آيه256 ) اكراه و اجباري در دين نيست. و عيسي مسيح مي فرمايد: (ولا تكونوا علماء جبّارين فيذهب باطلكم بحقّكم) (وسائل الشيعه: ج15 ص276 ب30 ) علماي زورگويي نباشيد تا باطل شما حق شما را ضايع كند. آري بني اميه و بني عباس و بني عثمان اسلام را به ميل خود پياده نمودند و مردم گمان بردند كه اسلام آن چيزي است كه اين احكام اجرا مي كند. ما اگر به اسلامي كه در قرآن و سنت آمده رجوع كنيم و اجراي دقيق دين را توسط رسول اكرم(ص) مورد ملاحظه قرار دهيم، اسلامي را خواهيم يافت در كمال آزادي و آسايش و واقع گرايي، ما بندهايي از آن را در كتاب ديگري مورد اشاره قرار داده ايم. پس ايدئولوژي اسلامي با آن معنايي كه گفتيم عبارت است از: انسجام و پيوستگي ميان عقل و فطرت و هر انسان خردمندي خود به خود به اين ايدئولوژي ميل پيدا مي كند، بر خلاف ايدئولوژي هاي ديگر همچون ماركسيسم و امثال آن كه به هيچ وجه با فطرت تناسب ندارد و از اين رو همه از آن گريزان و بيزار هستند. آري اسلام از ايدئولوژي هاي غربي كه دچار فساد و بي بندوباري اجتماعي و خانوادگي هستند برتر است، در واقع نابودي اين ايدئولوژي ها تنها درمان آنها است كه به دنبال آن بشريت از شر آنها رهايي يابد. با ژرف نگري در تاريخ اين حقيقت براي ما آشكار مي شود مثلا در جنگ جهاني دوم و رهايي از نازيسم در رفتن هيتلر بود كه سمبل قدرت، آلمان نازي به شمار مي رفت

و ديديم پس از رفتن او اوضاع آلمان سامان گرفت و اين كشور در ابعاد اقتصادي سير صعودي خود را آغاز كرد. واقعا اگر نازيسم و فاشيسم تا امروز مي ماندند چه مي شد! واضح است كه جهان هنوز هم با بدبختي ها و ناگواري هاي جنگ و آشوب دست به گريبان بود. آري با مرگ هيتلر نازيسم فرو پاشيد و آلمان راحت شد. و با مرگ موسوليني باتير ملت ايتاليا نيز، كشورش رهايي يافت و با مرگ استالين كه توسط پزشك مخصوص او با تزريق آمپول مسموم صورت گرفت. روسيه راه خود را باز يافت و به حركت خود ادامه داد تا اين كه به دوران (گورباچف) يعني آخرين رئيس جمهور شوروي سابق رسيد. شايان ذكر است كه استالين دريافته بود كه صرفاً با اقتصاد نمي تواند در برابر قدرت سرمايه داري بين المللي مقاومت كند، از اين رو سعي كرد آزاديهاي اندكي بدهد لذا ملت را در عبادت كردن آزاد گذاشت اجازه فعاليت جزئي اسلام و مسيحيت را در كشورش داد و اين عامل شكست كمونيست بود كه دين را افيون توده ها مي دانست. روزگار ما روزگار سقوط ايدئولوژهاست، ما خود شاهد سقوط ماركسيسم بوديم. (امام شيرازي ده سال پيش از سقوط ماركسيسم اين فروپاشي را پيش بيني كردند در كتاب (ماركس ينهزم) در سال1340 چاپ شد، اين فروپاشي را پيش بيني كردند.) و نيز شاهد ناتواني ايدئولوژي ملي در كشمكش طولاني اش با اسرائيل بوده ايم، در واقع شايسته بود قوميت جاي خود را به اسلام مي داد تا بتواند جبهه گسترده اي در رويارويي با صهيونيسم جهاني بگشايد. (فلسطين خود بهترين گواه بر اين مدعاست مدتها ايدئولوژي هاي گوناگون در فلسطين فعاليت كردند، اما هيچ

كدام نتوانستند چيزي به ملت فلسطين بدهند در حالي كه از زمان شروع فعاليت هاي (حماس) عليه اسرائيل، ما شاهد دگرگونيها و از جمله عقب نشيني در مواضع اسرائيل بوده ايم چرا حماس توانست وضع جديدي را در داخل فلسطين پديد آورد. و ملت را عليه اشغالگران بسيج كند، زيرا ملت قبل از هرچيز مسلمان هستند، همين طور ساير ملت هاي اسلامي كه راه اسلام را مي پيمايند، امام شيرازي اشكالات خود بر نظم هاي ملي گرا در كتاب (القوميات في خمسين سنه) ذكر كرده اند.) همين طور شاهد ايدئولوژي بعثي بوده ايم كه هرگز نتوانست در برابر دين طبيعي مردم كه همان اسلام است مقاومت كند، و ديديم كه با اين ايدئولوژي عراق عقب مانده تر و ويران تر شد كه تا كنون نيز اين وضع تأسف بار ادامه دارد. بنا بر اين فقط اسلامي كه در قرآن و سنت آمده ضامن پيشرفت مسلمانان و آزادسازي سرزمين هاي آنهاست، نه اسلامي كه حاكمان ستمگر آن را به عنوان سرپوشي براي استبداد و خودكامگي خود بر مي گزينند. اسلام آن گونه كه نازل گرديد. حضرت عيسي(ع) فرمود: (لا تكونوا علماء جبارين فيذهب باطلكم بحقكم) (وسايل الشيعه: ج15 ص276 ب30 . همچنين از امام صادق (ع) نقل شده است كه: (اطلبوا العلم و تزينوا معه بالحلم والوقار و تواضعوا لمن تعلمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم ولا تكونوا علماء جبارين فيذهب باطلكم بحقكم) اصول كافي ج1 ص36 ج.1 دانش بجوييد و همراه آن آراسته به بردباري و وقار شويد و براي كسي كه به او دانش مي آموزيد تواضع كنيد و در مقابل كسي كه از او دانش فرا گرفته ايد فروتني نماييد و علماي زورگو نباشيد تا

باطل حقتان را ضايع كند.) علماي زورگويي نباشيد تا باطل حق شما را ضايع كند. بنده خودم پنجاه سال پيش در عراق شاهد بودم كه يك دهم مفاسد اكنون وجود نداشت حجاب كاملاً رعايت مي شد، مظاهر دين داري در ميان مردم آشكار بود رباخواري رد مي شد و شراب خواري و روسپي گري به هيچ وجه وجود نداشت. در ماه مبارك رمضان نشانه هاي روزه داري همه جا ديده مي شد، هيچ كس را نمي ديدي كه تظاهر به روزه خواري كند، همه نماز بجاي مي آوردند، اين همه مظاهر رايج دين داري بود اما بعداً اوضاع كاملاً برعكس شد. (جناب مؤلف (دام ظله) طي بحث ها و گفتگوهاي خود حاكمان عراق را به اصلاح مفاسدي كه خود پديد آورده فرا خواند وي بخشي از آنها را در كتاب (تلك الايام) آورده است.) اكنون مي پرسيم چرا اين اتفاق افتاد در حالي كه اسلام همان اسلام، قرآن همان قرآن ومسلمانان همان مسلمانان هستند. آري دشمنان اسلام كمونيسم شرق و سرمايداري غربي صهيونيسم و همين طور وابسته گان آنها يعني بهائي ها و قادياني ها اصول ويرانگري را در ميان مسلمانان گسترش دادند. از اين رو احزاب كفر پيشه، پشت سر هم در كشورهاي اسلامي پيدا شدند و غرب و شرق در كشورهاي اسلامي جاي پا پيدا كردند، دراين رابطه مي توان به (خاطرات مسترهمفر) و (خاطرات داكوركي) مراجعه نمود. به هرحال پيامد برگشتن مسلمانان ازايمان و عقيده شان آن بود كه حكومت نيز تغيير كرد. زيرا قبلاً حكومت در كشورهاي اسلامي در دست افراد امين بود اما به يك باره به دست نابكاران افتاد بي ترديد مردم در معرض تغيير هستند، و ما از سويي ضعف دروني

آنها و از سوي ديگر عامل بازدارنده نيرومند را در مقابل آنها مي بينيم و اين دو باعث مي شود تا دين در دل آنان جاي نگيرد و به دنبال آن عمل شان نيز به سستي گرايد. بايد دانست راهي براي بازگشت اسلام وجود نخواهد داشت جز با تقويت ايمان در دلها از يك طرف و ايستادن در مقابل فرهنگ شرق و غربي پي آمدهاي آنها از طرف ديگر. در قبل يادآور شديم كه يك زن بريتانيايي به نام (آجاساكريستي) تعداد كتابهاي منتشر شده اش به يك ميليارد نسخه مي رسد و جايي خواندم كه وي (114) كتاب تأليف كرده است و يكي از كتاب هايش به (103) زبان ترجمه شده و تعداد چاپ يكي از ترجمه ها به حدود (150) ميليون نسخه رسيده است. و روشن است كه اين ميزان انبوه از فرهنگ غرب كه از طريق كتاب و ديگر رسانه ها در كشورهاي اسلامي منتشر مي شود نمي گذارد اسلام به نفوس و دلها راه يابد و گفته اند چون سلطان تغيير كند، زمان هم تغيير مي كند و عكس اين نيز درست است چون در حديث است كه: (كما تكونوا يولي عليكم)(نهج الفصاحة: ص462 ح2182 ). هرطور باشيد همان طور به شما حاكم گمارده مي شود (بر شما حكومت مي شود). بنا بر اين ملت و دولت بر يكديگر تأثير گذارند. ما نيز در دنياي اسلام به روند پرشتاب آگاهي دادن و نشر و چاپ نيازمنديم در واقع مشكل اسلام، مشكل بيداري و آگاهي است و راه درمان اين مشكل نيز گسترش بيداري و آگاهي همه جانبه است و البته يكي از ابزارهاي اين كار نشر كتاب است. و اين تنها راه تغيير پديد

آوردن در جامعه اسلامي بالنده است. سبحان رب العزة عما يصفون...

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109