رسالت قرآن و پيامبر(ص)

مشخصات كتاب

سرشناسه : حسینی شیرازی محمد، 1305 - 1380 عنوان و نام پديدآور : رسالت قرآن و پیامبر/ محمد شیرازی ترجمه علی فالی مشخصات نشر : قم نشر هاشم [؟1364]. مشخصات ظاهری : 68 ص. شابک : 65 ریال ‮ موضوع : اسلام -- مسائل متفرقه شناسه افزوده : فالی علی مترجم رده بندی کنگره : BP8 /ح 5ر5 1364 رده بندی دیویی : 297/02 شماره کتابشناسی ملی : م 70-5784

مقدمه مترجم

مقدمه مترجم در زماني كه در عراق بوديم سالي چند بار در نجف اشرف و كربلاي معلّي، زيارتهاي مخصوص حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام مانند غدير و مولود در نجف و نيمه رجب، و نيمه شعبان، و اربعين در كربلا اتّفاق مي افتاد كه در اين ايّام هزاران نفر از ارادتمندان و شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت از كشورهاي خليج و هند و پاكستان و ايران و افغانستان و آفريقا و سوريه و لبنان و ساير نقاط جهان به نجف و كربلا آمده و براي اظهار محبّت و مودّت و دوستي به حضرت اميرالمؤمنين و سيّدالشهداء عليهماالسلام به زيارت مي پرداختند. و چون حضرت آيةالله العظمي مجاهد آقاي حاج سيّد محمد شيرازي دام ظلّه، هميشه در فكر بودند كه بتوانند هديه اي معنوي از براي آن جمعيّت انبوه تقديم نمايند، لذا در هر مناسبتي كتاب مختصري تأليف كرده و بعد از چاپ، هزاران نسخه آن را به صورت جزوه به مردم هديه كرده تا اينكه با وظايف خود، اسلام و تشيّع، برنامه هاي مذهبي و خاندان عصمت و طهارت (ع) بيشتر آشنا شوند. اين كتاب مختصر كه در روز بعثت

حضرت محمّد صلي الله عليه وآله نوشته و پخش شده است در باره چگونگي پياده كردن قوانين اسلام و احكام قرآن به دست امين وحي خدا يعني خاتم انبياء صلي الله عليه وآله نوشته شده است... اميدواريم مسلمانان جهان بااقتدا به رهبر و نجات دهنده آنها در دنيا و آخرت يعني حضرت رسول صلي الله عليه وآله و اهل بيت اطهارش (ع) برنامه ها و دستورالعملهاي حضرتش را در زندگاني پياده كرده، و آن را زنده كنند تا دو مرتبه عزّت و سعادت از دست رفته خود را يافته و با تمسّك به قرآن و عترت، پروردگار متعال نظر لطف و مرحمت به آنها بيفكند، و از گرفتاريها و بدبختيها و استعمارگران شرق و غرب رهائي يافته و به خوشبختي دو جهان نائل گردند. به اميد روز پيروزي اسلام بر كفر جهاني و پياده كردن احكام اسلام و ظهور حضرت مهدي آل محمٌد(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و سرافرازي مسلمانان جهان. آمين ربّ العالمين. سيد علي فالي الحمد لله ربّ العالمين، والصلاة والسلام علي محمّد و آله الطاهرين.

نزول قرآن

نزول قرآن در بيست و هفتم رجب1387 هجري چهارده قرن بر بعثت حضرت محمّد صلي الله عليه وآله رسول بزرگوار اسلام مي گذرد. در اين روز اوّلين سوره قرآن كريم بر پيامبر نازل شد، البتّه قرآن يك مرتبه كامل از طرف پروردگار متعال (به بيت المعمور) كه در آسمان مي باشد نازل شد، ودر ماه مبارك رمضان در قلب پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله اين وحي آسماني جايگزين شد، كه خداوند در قرآن كريم اشاره مي فرمايد: (شهر رمضان الّذي أنزل فيه القرآن) ماه رمضاني كه قرآن در آن نازل شد.

و مي فرمايد: (انّا أنزلناه في ليلة القدر) ما آن را در شب قدر (بر قلب پيامبر) نازل كرديم، كه همه مسلمانان مي دانند كه شب قدر افضل ترين شب ماه مبارك رمضان است، پس از آن در ظرف بيست و سه سال كم كم و آيه آيه توسّط امين وحي خدا يعني جبرئيل بر حضرت رسول صلي الله عليه وآله نازل شد، كه ابتداي نزول آن در (غار حراء) در مكه مكرّمه در بيست و هفتم ماه رجب، سيزده سال قبل از هجرت پيامبر صلي الله عليه وآله به مدينه منوّره بود، در وقتي كه حضرت رسول صلي الله عليه وآله در آن غار مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار خويش بود. در اين اثنا جبرئيل از طرف خداوند از آسمان نازل شد، و به حضرتش خطاب كرد و گفت: بخوان. حضرت محمد صلي الله عليه وآله فرمودند: چه بخوانم؟ جبرئيل گفت: (بسم الله الرحمن الرحيم، اقرأ باسم ربّك الّذي خلق، خلق الانسان من علق... تا آخر سوره). به نام پروردگار بخشنده مهربان، بخوان به نام خداوندي كه خلق كننده است، و انسان را از علقه (نوعي كرم كه با چشم ديده نمي شود) خلق كرد. مانند چنين روزي خداوند به بشر، بزرگترين هديه خود را تقديم كرده و مهم ترين دستورالعمل را از براي يك زندگاني سعادت بخش در دنيا، كه انسان با عملكرد آن به عظيم ترين راه سعادت ابدي يعني بهشتي كه عرض آن به عرض آسمانها و زمين است خواهد رسيد، و آن نزول قرآن كريم بوده از طرف پروردگار براي دستورالعمل بشر. اين كتاب، بر محبوب ترين و بزرگوارترين پيامبر خدا نازل شده كه ايزد متعال

درباره عظمت او در يك حديث قدسي مي فرمايد: (لولاك لما خلقت الأفلاك). (اگر وجود پرجود تو را نيافريده بودم، زمين و آسمان و ديگر افلاك را هم خلق نمي كردم). لذا، بر مسلمانان است بطور خصوص و بر ساير بشر است عموما كه اين روز بزرگ را جشن گرفته، و به همديگر دست برادري و اخوّت داده، و با همّت و اتّحاد بيعت خود را با رسول بزرگوارشان تجديد كرده، و عهد و پيمان بندند كه دوباره به كتاب آسماني خود، يعني قرآن كريم برگشته و احكام آن را دستورالعمل زندگاني خود قرار دهند، تا انشاءالله دو مرتبه شخصيّت از دست رفته اسلامي خود را به دست آورده و استعمارگران غاصب و دشمن اسلام و انسانيّت را از بين برده و بتوانند با همّت والاي خود و انفاس قدسيّه پيامبرشان، و عمل كردن به فرمانهاي آن بزرگوار و كتاب آسمانيش بارديگر به اسلام عزيز برگشته و با سعادت و خوشبختي يك دولت اسلامي هزار ميليوني تشكيل داده، و دنيا را از شرّ و كفر شرق و غرب نجات داده، و مستضعفان دنيا را به سعادت دنيا و آخرت كشانند.

ختم نبوت و تعيين اوصيا

ختم نبوت و تعيين اوصيا پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله خاتم انبياء است، و بعد از او خداوند متعال پيامبري نخواهد فرستاد، و دين اسلام تا ابد و تا قيام قيامت دين جهانيان خواهد بود. و هركس بعد از حضرت رسول (ص) ادّعاي پيامبري كند دروغگو و دجّال است، و هر حكمي غير از احكام اسلام بر مردم جهان عرضه شود تمام باطل است، چه آنكه از طرف پيامبران قبل از اسلام باشد، و چه از

طرف بشر، چون حكم خدا بر تمام احكام برتري دارد، و ممكن نيست كه عقل بشري بتواند بهتر از آن را بياورد. حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم كه آخرين پيامبر خدا است، از نواده هاي اسماعيل ذبيح الله فرزند حضرت ابراهيم خليل الرحمان عليهماالسلام مي باشد، و افضل تمام بشر علي الاطلاق است، و او پيامبر بود در وقتي كه حضرت آدم عليه السلام ميان گل و آب بود. حضرتش از براي هدايت بشر مبعوث شد تا نمايانگر راه آنها به خير دنيا و سعادت آخرت باشد، و مي فرمايد: (انّما بعثت لأتّمم مكارم الأخلاق). من مبعوث شدم تا متمّم تمام خوبيها شوم، و مردم را به اخلاق پسنديده دعوت كنم. اوّلين ازدواج پيامبر با يك زن باشخصيّت و پاكدامن و اصيل و پرهيزكار به نام (خديجه كبري) بود، و در آن وقت عمر شريف حضرت بيست و پنج سال بود، و خداوند از ثمره اين ازدواج اولادي به او عطا فرمود كه يكي از آنها دختر بزرگوار او بي بي دو عالم صديقه كبري حضرت فاطمه زهرا سيّده زنان عالم عليهاالسلام است كه نسل و ذرّيه حضرتش ازايشان مي باشد، و او مادر حسن و حسين عليهماالسلام و بقيّه خلفاي برحقّ حضرتش مي باشد، كه اگر بخواهيم در شخصيّت ايشان سخن بگوئيم احتياج به يك كتاب جداگانه دارد، و همين براي عظمتش كافي است كه او (معصومه) است، و اسلام صحيح و اصيل، از طرف او و فرزندانش به جهانيان رسيده است. عمر شريف حضرتش به چهل سالگي كه رسيد رسما از طرف پروردگار متعال به پيامبري مبعوث شد، و سيزده سال در مكه مكرّمه بود و مردم را به

سوي خداپرستي دعوت مي كرد، و در اين راه از قوم و قبيله خود و بقيّه مردم آن ديار جز اذيّت و ناراحتي چيزي نديد، و آنقدر بر او ظلم و ستم روا داشتند كه مي فرمايد: (ما أوذي نبيّ مثل ما أوذيت): (هيچ پيامبري به اندازه من از قوم خود اذيّت و آزار نديد) ولي در مقابل به آنها دعا مي كرد و مي فرمود: (اللّهم اهدِ قومي، فانّهم لا يعلمون): (پروردگارا، قوم مرا هدايت كن و از تقصير آنها بگذر، چون نادان مي باشند). ولي هرچند آنها را نصيحت كرد و به يكتاپرستي دعوت كرد، نتيجه نداشت بلكه كينه و دشمني آنها به حضرت رسول صلي الله عليه وآله بيشتر شد، تا اينكه تصميم به قتل حضرتش گرفتند و ايشان ناچار مكٌه مكرٌمه را ترك كرده، و راهي مدينه منوٌره گشتد، كه قبلاً بذر اسلام را در آن شهر پاشيده، و عدّه اي پيرو اسلام گشته بودند. لذا، مسلمانان آن ديار مقدم حضرت را گرامي داشتند و با استقبال گرم مسلمانان و مردم آنجا روبرو شدند. حضرت با فعّاليّت شبانه روزي خود و يارانش در مدينه اساس حكومت اسلامي را پايه ريزي كردند، و با سخنرانيهاي گرم خود كه توأم با آيات قرآني بود، مردم را به اخوّت و برادري دعوت كردند، و با اتّحاد و اتّفاق و پيروي از دستورات خداوند، از تنبلي و پستي و جنگ و دشمني با يكديگر نجات دادند، و توانستند با نيروي ايمان و نقشه هاي حكيمانه پيامبر صلي الله عليه وآله در اندك زماني، مكّه معظّمه و بعد هم جزيره عربستان را به اسلام دعوت كنند، و بعد هم نقشه جهاني كردن اسلام را

پياده نمايند. بعد از ده سال تبليغ و خدمت مسلمانان به بزرگترين تمدّن آن روز دست يافتند، ولي در اثر سمّي كه يك زن يهودي در غذا به خورد آن حضرت داد، روح بزرگش به عالم اعلي پرواز كرد، و در هنگام وفات عمر شريفش شصت و سه سال بود. قبل از وفات از براي خودش به امر پروردگار متعال دوازده وصي و خليفه تعيين كرد، كه يكي پس از ديگري زمام امور مردم را به دست گيرند، و آنها را به راه راست و اسلام صحيح هدايت گردانند، و فرمودند: هركس از خطّ آنها دور شود، و راهي غير از راه آنها انتخاب كند، گمراه است. خلفاي آن حضرت عبارتند از: 1 _ اميرالمؤمنين عليّ بن ابي طالب عليه السلام 2 _ حضرت امام حسن عليه السلام 3 _ حضرت امام حسين سيدالشّهداء عليه السلام 4 _ حضرت امام زين العابدين سجّاد عليه السلام 5 _ حضرت امام محمّد باقر عليه السلام 6 _ حضرت امام جعفر صادق عليه السلام 7 _ حضرت امام موسي كاظم عليه السلام 8 _ حضرت امام علي بن موسي الرضا عليه السلام 9 _ حضرت امام محمد جواد عليه السلام 10 _ حضرت امام علي هادي عليه السلام 11 _ حضرت امام حسن عسكري عليه السلام 12 _ حضرت امام حجّة بن الحسن العسكري عليه السلام كه ايشان، يعني امام دوازدهم زنده و از انظار مردم غائب است هم چنانكه حضرت رسول صلي الله عليه وآله و بقيّه ائمّه عليهم السلام اطّلاع دادند، كه در آخرالزمان در وقتي كه مشيّت خداوند تعلّق گيرد ظاهر خواهد شد، و دنيا را بعد

از آنكه پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد خواهد كرد. پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله و دختر بزرگوار و عالي مقامش حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام، و اين دوازده حجّت خدا بر مردم كه نام برديم معصوم مي باشند، و هيچ گناه و خلافي از آنها سر نخواهد زد، از هر بدي و زشتي منزّه مي باشند، و خداوند در باره آنها فرموده است: (انّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت ويطهّركم تطهيرا). يعني: (خداوند مي خواهند شما اهل بيت عصمت و طهارت را هميشه از بديها پاك و منزّهتان گرداند) لذا فضائل و كمالات آنها به حدّ اعلي مي باشد، كه دردنيا بيش از آن قابل امكان نيست، و آنها از سوي پروردگار داراي تمام علوم و فضائل و خوبيها مي باشند، و بر تمام بشر واجب است كه از آنها پيروي كنند، چون پيروي از آنها پيروي از پروردگار است، و مخالفت با آنها مخالفت با خدا و سرپيچي از احكام و دستورات اوست. حضرت رسول الله صلي الله عليه وآله پيروي خلفاي دوازده گانه خود را با قرآن برابر دانسته و به مسلمانان فرموده است: (انّي تارك فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي، ما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا بعدي أبداً، و أنهما لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض). يعني: من در ميان شما دو گنجينه سنگين و پرارزش را گذاشته ام: يكي: كتاب خدا. و ديگري: عترت و اهل بيت خودم (كه مفسّر قرآن و احكام آن مي باشند). اگر به اين دو گنجينه گرانبها متمسّك شويد، بعد از من گمراه نخواهيد شد. و اين دو از هم جدا نمي شوند تا اينكه نزد

حوض كوثر، بر من وارد شوند.

بهترين دستور، و بهترين تطبيق كننده

بهترين دستور، و بهترين تطبيق كننده قرآن، داراي بهترين دستورات و احكام الهي است، و پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله بهترين تطبيق كننده اين دستورات بودند. دانستن يك نظام صحيح كه بتوان بشر را به آن دعوت كرد، و آن را با عقل و ادراك بشري نزديك ساخت، امري است بسيار مشكل، ولي نظامي كه گرفتاريهايش نسبتا كم باشد، و به راه صحيح نزديك باشد از مشكل ترين اموري است كه حكما و فلاسفه را متحيّر ساخته، و هميشه به فكر فرو برده است. از زمان قديم هركس كه آمده و دستور العملي براي بشر ساخته بعد از مدتي به مشكلات برخورد كرده و از همه لحاظ احتياج به اصلاح داشته، و با زماني توافق مي كرده، ولي با پيشرفت علوم و تمدّن بعد از مدّتي، قابل تطبيق نبوده است. لذا، هميشه عقلا و مفكّرين جهان در هر زمان و هر مكان، كنفرانسها تشكيل مي دهند و جلسات طولاني دور هم جمع مي شوند، و شبها و روزهاي فراواني را باهم به بحث و بررسي امور مي پردازند، تا شايد بتوانند نظام صحيحي از براي مردم بياورند، و آن را دستورالعمل زندگي قرار دهند، و فكر مي كنند: چه نظامي از براي مردم و حكومت صحيح است؟ چگونه بايد اقتصاد مملكت تنظيم شود؟ چه دستوراتي از براي حلّ امور قضائي و مشكلات آن بهتر است؟ وضع ارتش، پليس و كارمندهاي دولت بايد چگونه باشد؟ چگونه بايد با فساد و دزدي و زورگوئي مقابله كرد؟ و همچنين نسبت به تمام شئون مربوط به مملكت و يا ملّت، خانواده، تجارت، كشاورزي، صنعت، فرهنگ، و تربيت و

غيره... ولي اگر انسان عميقا اسلام را مطالعه كند، و برنامه هاي آن را بداند، و بتواند آن طور كه خدا و پيامبر و ائمّه اطهار دستور داده اند به آن عمل كند، خواهد دانست كه تنها راه نجات از بدبختيها و گرفتاريها قرآن است، كه داراي بهترين قوانين و احكام از براي بشر است، و افضل، و اكمل، و صحيح ترين دستورالعملي است كه ممكن نيست كسي بتواند مانند آن را تا روز قيامت بياورد. اين، يك امر طبيعي است، چون قرآن از لحاظ دستور و قانون به حدّ كمال رسيده است، و آن را خدائي كه خود خالق بشر است، براي آنها انتخاب كرده، و اگر ممكن بود قانوني بهتر از اين در دنيا اجرا شود، خدا همان را از براي بندگانش مي فرستاد. لذا قوانين بشري، در مقابل قرآن، تمام ناقص و غير قابل قبول است. قرآن، نظام و برنامه خدا و خالق هستي و كائنات است، او بشر را آفريده، و احتياجات بندگان خود را از روزي كه آنها را روي زمين خلق كرده تا قيام قيامت مي داند، و او به بندگان خود رؤوف و مهربان است، و در مقابل دستورهايش هيچ احتياجي به ثروت و جاه و مقام ندارد، لذا در دستورهاي قرآن تمام عناصر كمال موجود است كه آن عبارت است از: علم منظّم پروردگار به تمام امور، و احتياج نداشتن مطلق او به بندگان، و مهرباني او نسبت به بشر. اما ساير نظامها كه از فكر و مغز بشر درست شده، هرچند كسي كه اين نظامها را مي گذارد و از براي بشر وضع مي كند، مجرّد از منافع شخصي و فرصت طلبي باشد، ولي

ممكن نيست كه از روحيّه هاي افراد بشر و ريزه كاريهاي كائنات اطّلاع داشته باشد، مخصوصاً نسبت به نسلهاي آينده، و پيشرفتهائي كه قطعاً در آينده انجام خواهد شد. لذا، اگر نظري به قوانين جهان امروز اندازيم، خواهيم ديد هميشه مانند كشتي در طوفان است، و هر روز يك قانون جديد مي شود، و قانون قبلي را نقض مي نمايد، لذا هميشه مشاكل روي هم متراكم و زياد مي شود و گرفتاريها و بدبختيهاي مردم افزوده مي شود... اين از يك سو. از سوي ديگر احساسات و عواطف و دلبستگيها و ديگر انگيزه هاي بشري لابد و حتماً اثرات خود را در قانون گذاران خواهد گذاشت، هرچند كه آنها منزّه و متّقي باشند، و كمترين اين احساسات، در زندگي و محيط و عادات و تقاليد و طرز تربيت و فرهنگ آنها مي باشد، آيا ممكن است انسان خود را از تمام اينها تهي كند، و قانون گذار شود؟ اضافه بر اين، ادلّه علمي كه مقايسه و مقارنه كردن ميان نظام هاي بشري، و قوانين عاليه قرآن است مي گويد، هيچ نظامي شبيه نظام آسماني نيست، و هرچند نظامهاي خوب جهان امروز كه بعد از هزاران انقلاب و آزادي و زحمات طاقت فرسا به وجود آمده با اسلام مقايسه شود، باز هم افضل و اكمل و بهتر آن در قرآن كريم است، و به اين حقيقت فلاسفه و حكماي غرب كه هيچ ربطي به اسلام ندارند اعتراف كرده اند. اين نسبت به قرآن. ولي نسبت به حضرت رسول عاليقدر و بزرگوار اسلام صلي الله عليه وآله ، اگر نظري در تاريخ مفصّل جهان از روز خلقت تا امروز بنگريم، مردي ديده نشده كه در كارها و رفتار و

كردارش حتّي شباهت به حضرت محمّد صلي الله عليه وآله داشته باشد، ديني را از براي بشر بياورد كه ميان زمين و آسمان را ربط دهد، و خواسته هاي روحي و جسمي بشر را برآورده سازد، و ميان عقل و عاطفه انساني موافقت ايجاد كند، و دنيا و آخرت را از براي سعادت بشر جمع كند، و بتواند آن را بر مردم تطبيق كرده، و خودش از طرف پروردگار مؤسّس دين و دولت آنها شود. در وقتي كه وضع مردم و سرزمين حجاز طوري بود كه اين كار در آنجا از سخت ترين امور به شمار مي آيد، چون از طرفي وضع جهاني آن روز اقتضا نداشت كه پيامبر بتواند چنين كاري انجام دهد، و مردم آن ديار از لحاظ تمدّن متأخّرترين مردمان، و از لحاظ وحشيّت همين بس كه كودكان خود را زنده به گور مي كردند، و در ميان دو ابرقدرت نيرومند آن روز، يعني فارس و روم قرار گرفته بودند. آيا مانند پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلّم مثل و مانندي سراغ داريد كه بتواند يك چنين محيطي و چنين مردماني را به اوج عظمت و سرافرازي رساند كه جهان فارس و روم از براي آنها سر تعظيم فرود آورند؟ پس بر مسلمانان _ و غير مسلمانان _ يعني كساني كه ادّعاي تمدّن و دانش مي كنند - واجب است كه قرآن را دستورالعمل خود قرار دهند، و بر تطبيق احكام و قوانين آن، از حضرت محمد صلي الله عليه وآله و اهل بيت اطهارش پيروي نمايند، و بدانند كه اسلام با معجزه بر مسلمانان تطبيق نشده، بلكه با گامهاي دقيق پيامبر عزيز اسلام صلي الله عليه

وآله پياده شد، و تا به حال موجب اعجاب و تحسين بزرگان جهان مي باشد.

آيا ممكن است اسلام مجدداً حكمفرما شود؟

آيا ممكن است اسلام مجدداً حكمفرما شود؟ آيا ممكن است اسلام دو مرتبه برگردد، و برنامه هاي رهائي بخش آن پياده شود؟ سؤالي است بر لبهاي همه كساني كه منتظر جواب مي باشند... و اكثرا در جواب كلمه (نه) (ممكن نيست) (نمي شود) (با دنياي روز قابل تطبيق نيست) و غيره را مي شنوند، ولي اين جوابها يا از جهل و ناداني به اسلام است، و يا مغرضانه است، اينها دليل مي آورند: 1 _ اسلام تطبيق نشد، و احكام آن پياده نشد، مگر در يك دورانهاي كوتاه، مانند دوران حضرت رسول صلي الله عليه وآله و بعضي از خلفاي طاهرين و معصوم آن حضرت، و امّا در ساير دورانها فقط اسلام لفظي بود، و هيچ كس آن را تطبيق عملي نمي كرد، و در تاريخ مشاهده مي كنيم كه در دوران اكثر خلفاي اسلامي، و كاخهاي امرا و رؤسا و شبه آن از اسلام خبري نبود، بلكه هميشه به مقدّسات اسلامي اهانت شده و بر ضدّش عمل مي شده، پس به عقيده ما ديني كه حكّامش اين چنين به آن رفتار مي كردند، قابل تطبيق نيست. 2 _ قوانين و دستورات اسلامي بسيار سخت و دشوار است، آيا ممكن است در امروز قانون غلام و كنيز را تطبيق كرد؟ يا قانون بريدن دست دزد را؟ و آيا خمس و زكات از مردم گرفتن از براي اقتصاد سنگين مملكت اسلامي كافي است؟ و مي شود ماليات زور و باطل را از مردم نگرفت؟ اين بحثها و مجادلات هيچ واقعيتي ندارد، و برگشت اسلام به زندگي مردم بسيار آسان تر از بقاي قوانين و

زندگي باكفر است، و مثال برگشت اسلام به جامعه مانند سفر به هواپيما، و غير اسلام از ساير نظامها، مانند سفر با چهارپايان است، پس هر وقت ما به اسلام برگرديم به هدفمان زودتر خواهيم رسيد. و بايد دانست كه اين آيا، آياها تمام از حلقوم استعمارگران پخش مي شود، كه مي دانند اگر مسلمانان بيدار شوند و دو مرتبه اسلام را زنده كنند، آن آقائي و عزّت و شوكت ازدست رفته خود را يافته، و همين غربيها، جيره خوار و زير دست آنان خواهند گرديد. امّا اينكه مي گويند اسلام تطبيق نشد، مگر در يك دوران كوتاه، اين گفتار خلاف واقع است، چون كه ظاهر عمومي كشورهاي اسلامي در تمام تاريخ اسلام و حكومت آن اسلامي بوده، منتهاي امر، خليفه و يا امير هتك حرمت اسلام مي كرده، و در وضع شخصي خود و حاشيه و اطرافيانش بوده، و اين بي حرمتيها را اكثر رؤساي بقيّه مبادي و اديان هم دارا مي باشند، مانند نظامهاي دموكراسي، كه رؤسايش اكثرا مستبدّ و هتك قوانين را مي كنند، ولي كشور از حالت دموكراسي بودن خارج نمي شود، و غرض ما از اين كلام صبغه و نظر عمومي اسلام بوده، به اين معنا كه: دستور عمومي در قضاوتها قرآن و سنّت پيامبرصلي الله عليه وآله بوده، و مردم در احكام پيرو قرآن و دستورات آن بوده اند، خلاف امروز كه دستورالعمل در تمام كشورهاي به ظاهر اسلامي از غرب و يا شرق مي آيد، و ابدا در احكام از اسلام و قرآن اسمي نيست. امّا اينكه مي گويند: قوانين اسلام سخت است، خلاف واقع است، بلكه برعكس بسيار آسان است، اگر هر مسلماني به قوانين اسلامي عمل كند،

و اين بحث مفصّلي است كه خواننده محترم بايد مراجعه كند به كتابهاي اسلامي و مطالعه كند تاريخ تطبيقي اسلام را (هدف از اين كلام، كيفيّت حكومت در كشور اسلامي است)، و بعد مقايسه كند آن را با كتابهاي قوانين روز، و تاريخ جهان امروز، تا به دست آورد، كدام آسان تر و به حال مردم بيشتر موافقت مي كند، و با فكر و عقل بيشتر سازش دارد. اگر بخواهيم وارد بحث افتخارات اسلام و تفصيل آن شويم بايد يك بحث مفصّلي را شروع كنيم، كه آن با اين كتاب مختصر مناسب نيست، ولي اشاره اي به آن مي كنيم. قانون غلام و كنيز در اسلام، غير از قانون حكمفرماي در جهان بوده، كه (لنكولن) آن را ملغي نمود و از بين برد، بلكه قانون اسلام بهترين حلّ مشكل از براي اسراي جنگ كفّار با مسلمين بود. ولي بنده و كنيز در دنياي غرب يك مهر عاري بر پيشاني انسانيّت و بشر بود، كه اسلام آن را از روز اوّل رفض كرد، پس افتخار از بين بردن بندگي براي اسلام است نه (لنكولن). قانون بندگي در اسلام اين است كه هر دولت باطلي كه بدون دليل و سبب، يعني فقط دشمني و عداوت، آن را وادارد كه با مسلمانان جنگ كند، اگر مسلمانان عده اي از آنها را در جنگ اسير كنند، حاكم و رئيس دولت اسلامي مخيّر و آزاد است كه: 1 _ بر او منّت نهد، و او را آزاد گرداند. 2 _ از او تاوان و فديه بگيرد، و آزاد گرداند. 3 _ او را بنده گرداند _ الي غير ذلك _. هريك از اين حكمها را

مي تواند بر حسب صلاح و حكمت انجام دهد. و بندگي يك نوع جريمه و اهانتي است از براي اسير كافر تا اينكه چشم زخمي از براي بقيّه كفّار شود، و ديگر بيهوده با مسلمانان، دشمني نكنند، و به كشورهاي آنها يورش نبرند، و ديگر اينكه اگر اسير زنداني شود، گذشته از اينكه بايد خرج غذاي او را داد، نيروي او هدر رفته، و ممكن است از لحاظ جسمي و روحي بيمار شود، ولي به عنوان بنده مي تواند زير نظر و سلطه مولايش آزادانه به هركار و فعّاليّت كه وارد است مشغول باشد، و خدمتگذار جامعه اسلامي قرار گيرد. آيا اين كار بهتر از آن نيست كه اسير را كشته و يا زنداني گردانند؟ و فعّاليت و نيروي او كوبيده شود؟ و امّا اگر او را آزاد گذارند، ممكن است ازاو كارهاي خطرناك و خرابكاري سر زند، و يا چون حمايت و پشتوانه اي ندارد كشته شود، و يا اينكه مفاسد ديگري مانند جاسوسي از براي دشمن، و غيره انجام دهد، ولي وقتي زير نظر يك شخص با شرايط مخصوص قرار گيرد به عنوان بنده، مقيّد گرديده و نمي تواند در دولت اسلامي خرابكاري و يا جاسوسي و كار خلافي انجام دهد. و من حاضرم جوابگوي هركسي باشم كه در اين قانون، و آن حدودي كه اسلام مقرّر كرده از براي اسير، حلّ بهتري ارائه دهد؟ امّا قانون (بريدن دست دزد) تاريخ نشان مي دهد كه اين قانون، دزدي را از كشورهاي اسلامي و مردم آن از بين برد و نفي كرد، و در مدّت دو قرن كامل فقط در دولت اسلامي چند دست بريده شد، و حال بايد

از هر انسان باوجدان و منصفي سؤال شود آيا اين بهتر است يا اينكه دزد را مدّتي در زندان گذاشت، و با دزدهاي ديگر آشنا شود، و تازه شيوه و راه جيب بري و دزدي را بهتر ياد گيرد، و بعد از آزادي دو مرتبه با فوت و فنهاي بهتري به كار دزدي ادامه دهد، و افراد ديگر هم جرأت دزدي كردن پيدا كنند؟ چون مجازات زندان براي افرادي كه نفس آنها شرور و پست است چيز مهمّي نيست، لذا مي بينيم هر روز دزدي رو به ازدياد است، ديگر چگونه مي گويند كه بريدن دست دزد، كاري زشت و ناپسند است، ولي نمي گويند آدم كشي زشت است، با اينكه قوانين جزائي از براي بعضي از جريمه ها قانون اعدام را گذاشته است؟ ديگر اينكه اينها فكر نمي كنند در جهان امروز چه جرمها، و آدم كشي هائي انجام مي گيرد، از براي دزدي، و چه قدر افراد بي گناه هرساله به قتل مي رسند براي اينكه دزدان اموال آنها را سرقت كنند و يا اگر كشته نشوند چقدر عليل و زخمي موجود است كه از براي دفاع از ثروت خود به دست دزدان آسيب ديده اند، چرا اين كارها و جرمها را محكوم نمي كنند؟ ولي قانوني كه اسلام از براي اصلاح جامعه قرار داده، و آن هم بعد از شروط فراوان، آنقدر مورد هجوم قرار مي گيرد، آيا اين غير از دشمني مغرضانه به قوانين اسلامي چيز ديگري است؟ امّا خمس و زكات: هردو، از دستورات بسيار خوب و افتخارآميز اسلام است. چون كه مالياتهاي اسلامي فقط در اين دو به اضافه خراج و جزيه منحصر است، با اينكه هميشه پول در دولت اسلامي زياد

بوده، چون برنامه هاي اسلامي براي (كيفيّت صرف مال) بسيار منظّم مي باشد، و اين سه مطلب كه مختصراً در باره آنها صحبت شد، احتياج به يك كتاب مستقل دارد، تا اين مختصر در آن شرح داده شود، و فقط بايد دانست كه ماليات غير از اينها در اسلام نيست، چون اكثر امور مملكت اسلامي را مردم خود اداره مي كنند، و چون دولت اسلامي مردمي است لذا احتياج به ماليات ندارد، بلكه اكثر كارهاي اجتماعي را مردم خود انجام مي دهند، و دولت فقط بايد ناظر باشد كه خلاف شرع رفتار نكنند و به كسي اجحاف نشود، و مسلمين پيش روند.

راه برگشت اسلام به زندگي چگونه است؟

راه برگشت اسلام به زندگي چگونه است؟ اين سؤال را هميشه اكثر مسلمانان بيدار كه شيريني احكام اسلام را درك كرده اند، و مي دانند كه تمام مشاكل مسلمين از اين است كه از چارچوب اسلام خارج گشته اند... مي نمايند، و عدّه اي از مفكّرين و نويسندگان اسلامي، جواب اين سؤال را داده اند، ولي آنچه به فكر مي رسد آن است كه راه برگشت به اسلام بسيار سهل و آسان است، به شرط اينكه افراد قدرتمند و بانفوذ و شخصيّت هاي متديّن مسلمانان در كشورهاي اسلامي پياده كردن آن را به عهده بگيرند. اوّلين قدم اين است كه دانشگاههاي ما كه تمام قوانين وضعي شرق و غرب را در باره حقوق و قضاء تدريس مي كنند، آن را مبدّل به تدريس قوانين اسلامي نمايند، و اگر قوانين اسلامي جاي قوانين كفرآميز و ساختگي بشري را بگيرد، نظام مملكت كم كم اسلامي خواهد شد، چون دانشگاه حقوقي و قضائي خود مركز نورافشاني تمام دستورها و نظامها است، لذا اگر تبديل شود، نظام مملكت تبديل خواهد شد،

و اين اوّل كار خواهد بود. امّا نسبت به كيفيّت و چگونگي اين كار، بايد عدّه اي داوطلبانه خود را وقف اسلام كنند، و شب و روز مشغول فعّاليت شوند، و مسلمانان را از خواب غفلت بيدار كرده، و تشويق عمل به دستورهاي اسلامي و قرآن نمايند، و هروقت ملّت خودشان اسلام را بخواهند و حلاوت احكام آن را درك كنند، مي شود با هم متّحداً قيام نمايند، و از مسئولين خود بخواهند كه در كشورهاي اسلامي بايد قوانين اسلام پياده گردد، و اين كار نبايد فقط به زبان گفته شود، بلكه از براي تطبيق آن بايد همگي اصرار ورزند، و نبايد از كار خسته شوند، و هرچند زمان طولاني لازم داشته باشد، بايد با صبر و حوصله، و در پنهان و عيان، سعي كنند، تا وسائل پيروزي بر حكمفرمايان را فراهم سازند، آن وقت خواهند ديد كه پياده شدن قوانين اسلامي چقدر آسان است، چون كار كردن مسالمت آميز ولي با اصرار، و تهيّه كردن وسائل پيروزي و استعداد ملّت قطعاً انسان را به هدف و مقصود مي رساند، و تاريخ شاهد قول و گفته ما مي باشد، چه در دوران قبل و چه در حال، البتّه معلوم است كه افرادي كه به اين كار مهم، و اين قيام مقدّس دست بزنند، بايد در راه هدف مقدّس خود، خون بدهند، زندان بروند، شكنجه تحمّل كنند، تا اينكه به هدف برسند. كما اينكه حضرت رسول صلي الله عليه وآله از براي پياده كردن اسلام، تمام اين مشاكل را خود و يارانش تحمّل كردند، و همچنين اهل بيت طاهرينش، ائمّه دوازده گانه ما، كه خلفاي برحقّ او بودند، و دختر طاهره اش حضرت فاطمه

زهرا سلام الله عليها، همه نوع شكنجه ها و اذيّت و آزارها را از براي اسلام عزيز و واقعي تحمّل كردند، ولي درنتيجه پيروز شدند و توانستند اسلام حقيقي را تا حال نگه دارند، و به ما برسانند، و از انحرافات دور سازند. پس ما هم اگر واقعا پيرو معصومين عليهم السلام هستيم بايد فعّاليت كنيم تا اسلام را نگهداري كرده، و دستورات آن را پياده كنيم، خصوصاً در اين دوران كه قوانين كفر در رگهاي اجتماع ما ريشه دوانيده، و مانند سرطان شده است، و ريشه هاي اصيل اسلامي را از تمام زندگاني ما قطع كرده اند، و مسلماني ما فقط اسمي بر زبانها مانده، و بعضي عادات و احكام آن را فقط اجرا مي كنيم، و اگر وضع ما چنين باشد، قطعاً در نسلهاي آينده اصلا خبري از اسلام نخواهد بود، و اگر ما امروز احساس اين مسئوليّت را نكنيم عاقبت بدي در دنيا دچار نسلهاي آينده مان خواهد بود، و خود ما عاقبت بدي در آخرت، در مقابل محكمه عدل پروردگار خواهيم داشت، چون پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله فرموده است: (كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيّته) يعني: شما مسلمانان تمام بايد مانند چوپاني باشيد كه مسئول حفظ گوسفندان خود است. اميدواريم كه تمام مسلمانان در باره اسلام و قرآن، احساس مسئوليّت كرده، و هركس باندازه خود فعّاليت نمايد براي اعلاي كلمه لااله الاّالله، محمّد رسول الله، كه آن فقط توسّط پياده كردن احكام اسلام عملي خواهد شد.

تقويت نيرو در مقابل دشمن

تقويت نيرو در مقابل دشمن لازم است بر كساني كه در راه خدا و قرآن گام بر مي دارند و فعّاليت مي كنند، بدانند كه واجب است در مقابل

كفّار و مشركين و دشمنان اسلام هميشه بايد خود را نيرومند و قدرتمند گردانند، و سعي كنند تمام انواع سلاحهائي را كه دشمن به كار مي برد فراهم نمايند، تا اينكه دشمن هميشه در هراس باشد، و بداند كه با يك كشور قوي و نيرومند روبرو است، و اگر چنين نباشد، با زور سر نيزه و قدرت تمام معادن و خيرات ما را مي برند، و ما در مقابل مانند بنده ذليل، بايد تماشا كنيم، و اگر كوچكترين حركتي انجام دهيم در نطفه خفه خواهيم شد. لذا دولتهاي اسلامي بايد سعي كنند، تمام انواع سلاحهاي دنياي روز را به هر قيمتي كه شده خود، در ممالك خويش تهيّه و فراهم سازند، و مغزهاي متفّكر جوانان مسلمان را به كار اندازند، و از هوش سرشار آنها استفاده كنند، تا انشاءالله از دولتهاي كفر قدرتمندتر شوند، و اگر جدّا مسلمانان به اين فكر بودند خداوند آنها را ياري مي كرد، و از غربيها پيش افتاده بودند، چونكه فكر جوانان ما قطعا از افكار آن مغزهاي الكلي بيشتر كار مي كند، ولي آنها از همان مختصر فكر و هوش و علمشان استفاده مي كنند، و ما در خواب غفلت فرو رفته ايم، و اگر هم افرادي در ما نبوغ كنند به دست همان كفّار مي سپاريم، كما اينكه عدّه بسياري از متفكّرين و مخترعين و مبتكرين اروپا از جوانان مسلمان كشورهاي اسلامي مي باشند، ما بايد خود مخترع شويم، و در مقابل شرق و غرب، عرض اندام كنيم نه اينكه هميشه دستمان به سوي آنها دراز باشد، و هميشه ثروتهاي هنگفت از براي خريد اسلحه به آنها بپردازيم، و باز هم زير دست و مستضعف باشيم،

و هر وقت دشمن اراده كند سلاح ندهد، و با يك چشم بر هم زدن، ما را از بين ببرد. پس بايد هميشه در فكر بود كه نيرويمان با دشمن مساوي باشد، آن وقت با نيروي ايمان كه هميشه كمك و پشتوانه ما خواهد بود، پيروزي قطعي نصيبمان خواهد شد، البتّه اين كلام بر طبق موازين طبيعي مي باشد، كه خداوند از براي اين جهان قرار داده است، و الاّ نتيجه عمل و فعّاليّت بسيار بعيد به نظر مي رسد، و وضع ما، در مقابل دشمن مانند توپ فوتبال خواهد بود كه به هر طرف كه بخواهند با پا مي زنند. انسان مجاهد، دائماً بايد قول پروردگار متعال را به نظر آورد، آنجا كه مي فرمايد: (انّا لننصر رسلنا والّذين آمنوا في الحياة الدّنيا و يوم يقوم الأشهاد) ما فرستادگان خود، و كساني كه به آنها ايمان آورده اند، ياري خواهيم كرد، در دنيا و در آخرت. و هميشه بايد به ياد داشت كه چگونه اسلام با عدّه مختصر كمي به پا خاست و پيشرفت كرد، اين امور، و اين طرز فكر، باعث مي شود كه اميد انسان از براي كار كردن و برپا ساختن حكومت اسلامي زياد گردد، و بايد همچنين در مقابل آيات اميد و پايداري و استقامت قرآن، آيات ديگر را هم در نظر گيرد و تطبيق كند، خداوند متعال مي فرمايد: (و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة) در مقابل كفّار تا آن اندازه كه برايتان امكان دارد نيرو جمع آوري كنيد، و مي فرمايد: (يا ايّها النبيّ حرّض المؤمنين علي القتال) اي پيامبر، مؤمنين را برجنگ با كفّار تشويق كن. و بايد بدانيم كه چگونه حضرت مسيح عليه السلام وقتي به

اندازه كافي يار و ياور نداشت، يهوديها به گفته خودشان بر او مسلّط شدند و او را خواستند اعدام كنند، ولي خداوند متعال به طرز، معجزه آسائي ايشان را نجات داد و به طرف آسمان پرواز كرد و هنوز هم به عقيده ما مسلمانان زنده و در آسمان چهارم مكان دارد، و روايات زيادي از پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله رسيده كه حضرت عيسي عليه السلام در وقت ظهور امام زمان حضرت حجّة بن الحسن المهدي (عجل الله تعالي فرجه)، در آخرالزمان به طرف زمين خواهد آمد، و يكي از ياران و ياوران امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) خواهد بود، ولي يهوديها بعد از آنكه خيال كردند كه او به چوبه دار آويخته و اعدام شد، پيروان او را تا سيصد سال تعقيب كرده، و آنها را به انواع شكنجه ها كشيده، و از شهر و ديار خود دربدر مي كردند، و همچنين بود حالت پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله در ابتداي اسلام، كه ياوران و پيروان او هنوز كم و ضعيف بودند، به انواع شكنجه ها مبتلا، و عدّه اي از آنها زير شكنجه جان دادند، و مي خواستند خود حضرت را به قتل برسانند، تا اينكه مجبور شدند از آن ديار هجرت كنند، مسلمانان به حبشه هجرت كردند، و بعد از آنكه پيامبر از دست مشركين نجات يافت و به مدينه منوّره هجرت كرد، مسلمانان ديگر هم به او ملحق گشتند، و آن حضرت در مدينه كم كم وسائل پيشبرد و پيروزي را آماده كرد و مسلمانان تقويت يافتند، و دشمن نتوانست حضرتش را از بين ببرد. در آن روز و آن زمان، حضرت توانستند وسائل

جنگي و تبليغاتي خود را تقويت كنند، به اندازه اي كه در مقابل كفّار ايستادگي نمايند، البتّه مسلمانان از لحاظ نيرو و سلاح ضعيف تر از كفّار، ولي از لحاظ نيروي ايمان و تبليغاتي بسيار روحيّه قوي و ارزنده اي داشتند، و حضرت رسول صلي الله عليه وآله كمبود سلاح را با تقويت نيروي ايمان در مسلمانان، و نقشه هاي دقيق جنگي و روشهاي فكري صحيح كامل گرداند. ولي امروزه، متأسّفانه هيچ نسبتي ميان نيروهاي كفر و اسلام نيست (البتّه نه از لحاظ كميّت، ممكن است كسي خيال كند كه ما عدد مسلمانان را كه يك ميليارد مي باشد مي گوئيم)(1) از جهت كيفيّت سخن مي گوئيم، كه وسائل جنگي كفّار به اوج عظمت نيروئي رسيده، و آنها مي توانند در يك مدّت كوتاه جهان را نابود گردانند، ولي وسائل و قواي ما مسلمانان با كمال تأسّف بايد بدون پروا گفت در بعضي اوقات زير صفر مي باشد، و اين امر براي هيچ مسلماني پوشيده نيست. چرا ما مسلمانان بايد يك جنبه اسلام را كه نماز و روزه و خمس و حج و غيره مي باشد بگيريم، و جنبه ديگر آن را كه مقابله با كفّار و جمع آوري نيرو و سلاح است ترك كرده باشيم، و هيچ به فكر آن هم نيستيم كه حيات ما، رهبري ما، اسلام ما، قرآن ما، شخصيت ما، آبرو و حيثيت، تمام مربوط به آن است كه در مقابل شرق و غرب بتوانيم ايستادگي كنيم، و تهيّه وسائل نيروي خودمان را به دست جوانان و مخترعين و متفكّرين خود تهيّه كنيم. يكي از دوستانم قبل از مدّتي از يكي از كشورهاي آفريقائي آمده بود و با تأثّر مي گفت (اگر حالت

مسلمانان به همين گونه كه من در آنجا ديدم ادامه پيدا كند قطعاً كمتر از نيم قرن ديگر اسلام در آفريقا محو خواهد شد) بعد گفت: چون مسيحيان در آنجا رخنه كرده اند و در هريك از شهرهاي آنها چهار بنياد خيري تأسيس كرده اند: 1 _ دبستان، از براي فرهنگ و عقيده كودكان 2 _ كليسا، براي دعوت به مسيحيّت و عبادت مردم 3 _ بيمارستان، براي معالجه بيماران 4 _ يك بنياد خيري از براي كمك به فقرا و محرومين جامعه آفريقائي كه كمكهاي خود را بدون مقابل در اختيار مردم مي گذارد. البتّه تمام اين خدمات در مقابل يك چيز است، و آن دست كشيدن از اسلام و قبول كردن مسيحيّت است (يعني پيروي كردن صد در صد مردم از غرب و استعمارگران، و تبعيّت از آنها مي باشد). آيا بعد از اين تبليغات و فعّاليتها راهي مي باشد كه اسلام در آنجا رشد و نمو نمايد؟ با اينكه هيچ يك از اين بنيادهاي اساسي را ما مسلمانان در آنجا نداريم؟ خلاصه: نيروهاي كفر و گمراه كننده از دو جهت داراي بزرگترين قدرت مي باشند، يكي مادّي، و ديگري تبليغاتي، و ما، در مقابل آنها داراي هيچ يك از آنها نيستيم، مگر به شكل خيلي مختصر و ضعيف (يا اينكه كشورهاي اسلامي داراي منابع سرشار مادّي و انساني مي باشند، ولي متأسّفانه چون اكثر سران كشورهاي اسلامي سرسپرده غرب و يا شرق مي باشند، لذا اين منابع را استعمارگران به ثمن بخس از دست آنها خارج كرده، و بعد منافع همان منابع اسلامي را از براي نابودي اسلام و مسلمانان بكار مي گيرند) بدين جهت ما بايد اين دو نيروي فوق الذكر

را در خودمان تقويت نمائيم، يا اينكه از لحاظ كميّت كمتر امّا از لحاظ كيفيّت بيشتر باشد، پس لازم است از براي مبلّغين و مجاهدين و خدمتگذاراني كه مي خواهند در راه رسيدن به حكومت اسلامي و برگشت اسلام كوشش كنند، و مسلمانان را دو مرتبه به حكم قرآن دعوت كنند، و دستورات اسلامي را پياده گردانند، هيچوقت خود را گول نزنند، كه فقط بااميد به هدف خواهند رسيد، و بگويند چون پروردگار متعال پشتيبان و ياور ماست پس هيچ قدرتي در مقابل اسلام نمي ايستد. آيا خداوند نفرموده است: (كلاً نمدّ هؤلاء و هؤلاء، من عطاء ربّك، و ما كان عطاء ربّك محظورا). يعني: هريك را مدد مي كنيم (اهل حق و باطل را) از بخشش پروردگارت، و بخشش پروردگارت باز داشته نخواهد شد. البتّه لطف و مرحمت پروردگار بر مسلمانان و كافر، و متديّن و بي دين، و بر سر همه مي باشد. چون دنيا را خداوند براي امتحان بندگانش قرار داده، و در اينجا هيچ كس را از لطف و كرمش محروم نمي گرداند. و چون دوره امتحان است، لذا از لحاظ لطف باران رحمتش بر سر تمام بندگانش مي بارد. و در آخرت هركس به نتيجه عمل خود خواهد رسيد.

تقويت نفس و روح

تقويت نفس و روح در فصل گذشته متذكّر شديم كه پياده كردن احكام اسلام در جهان و جامعه، احتياج به كار و كوشش افرادي مجاهد و مخلص دارد، البتّه بايد گفت افراد هيچ وقت نبايد مأيوس گردند، و اگر ديدند كه مردم به آنها اقبال نمي كنند، بگويند چون زحمات ما به جائي نمي رسد، پس بايد از كار و كوشش و جهاد و فعّاليّت دست برداشت. اين، در واقع

گول زدن خود، و فرار از كار است، با اينكه كار دسته جمعي قطعاً از براي رسيدن به هدف بهتر است و زودتر انسان را به پيروزي مي رساند، ولي بايد دانست كه حاصل جمع كارهاي فردي، كار اجتماعي مي باشد، و نهرهاي آب جاري ايجاد نمي شود مگر از چشمه هاي كوچك، و دريا از قطره هاي باران، و تاريخ بسيار نشان داده كه كارهاي فردي هسته اوليّه اش از فكر يك نفر شروع شده و در آخر به نتيجه و هدف رسيده، بعد از اينكه فرد فرد، به كار جذب شدند، ولو بعد از مرگ فرد اوّل كه بنيان گذار آن فكر و هدف بوده است. لذا، بر هريك از مسلمانان واجب است كه كار فردي را شروع كرده، و به اندازه توان و همّت و كوشش خود، مردم را از براي پياده كردن دستورات اسلام، و احكام قرآن دعوت كنند، گرچه در اين راه ياوري نداشته باشند مگر ايزد متعال، و گرچه كارش بسيار كوچك هم باشد، بر هر مسلمان واجب است كه به اندازه توان و نيروهاي خود در اين راه قدم بردارد، و هميشه بايد سخن رسول اكرم صلي الله عليه وآله به حضرت امير مؤمنان علي عليه السلام را به ياد داشته باشد، كه فرمودند: (يا علي، لأن يهدي الله بك رجلاً واحدا، خير لك ممّا طلعت عليه الشمس). يا علي، اگر خداوند متعال توسّط تو، يك مرد را هدايت نمايد بهتر است از براي تو، از آنچه آفتاب بر او مي تابد، چون اسلام اجر و ثواب هدايت يك انسان را در آخرت و نزد خدا، بيشتر از ارزش تمام منظومه شمسي مي داند، كه از جمله

آن زمين و خيرات و معادن و ثروت فراوان آن است كه غير از خداوند كسي اندازه آنها را نمي داند. اگر يك فرد، واقعاً خود را از براي اسلام وقف كرده باشد و شبانه روز كار جدّي و مستمرّ انجام دهد، چه بسا بتواند بزرگترين خدمت بنيان گذاري يك حكومت اسلامي را به عهده بگيرد، و اگر هدفش واقعاً خدا باشد و در اين راه هميشه او را در نظر داشته باشد، و تقوي و پرهيزكاري را در راه رسيدن به هدف در پيش گيرد، قطعاً خداوند هم او را كمك و ياري خواهد كرد. يكي از علماي ايران، كه خدا يار و ياورش باشد، خود نقل مي كرد كه تصميم گرفتم در مقابل مدارس دولتي كه اكثر برنامه هايش از غرب و يا شرق مي باشد، و در آنها از اسلام هيچ خبري نيست، بلكه برنامه هاي ضدّ اسلامي مانند تشويق بي حجابي، و نظريّات داروين در آنها تبليغ مي شود، مدارس اسلامي تأسيس كنم. اوّل از يك اطاق در منزل خودم شروع كردم، و حال با گذشت ربع قرن، بحمدالله مدارس ديني ما، در ايران داراي پنجاه هزار دانش آموز مي باشد، از پسر و دختر. و در لبنان، يكي از علما همّتش را در اين گذاشت كه كتابهائي در باره اهل بيت عصمت و طهارت بنويسد، و ولاي مردم را به خاندان حضرت رسول صلي الله عليه وآله محكم گرداند، و با اين عمل خود، توانست وجهه لبنان را تغيير دهد، و مردم را از تشيّع لفظي به تشيّع عملي كشاند. از اين مثالها زياد است، كه هميشه يك فرد فعّال توانسته در جامعه اثرات خوبي را بگذارد، همان طوري كه

غربيها مشغول فعّاليّت مي باشند تا جوانان ما را از دين و اسلام دور سازند، ما هم بايد با همان راه و روشها جوانان خود را به طرف اسلام سوق دهيم، و فكر آنها را از لحاظ ديني تقويت نمائيم. فرد فعّال و مجاهد هميشه بايد نفس و روح خود را تقويت كند، و خيال نكند كه نمي تواند به افراد مجاهد و بزرگ برسد، بلكه هميشه همّت گمارد و تصميم بگيرد و نيرو صرف كند، تا انشاءالله به هدف و مقصود خود برسد، و تصميم او طوري باشد كه سعي نمايد نتيجه عملش را مهمتر از بزرگان پياده كند، چنانكه شاعر مي گويد: انّ فريدون لم يكن ملك__ا ولم يك____ن بالعبير معجونا جاد و أعطي، فنال مرتبة فجد و أعطي، تكون فريدونا فريدون، از روز اوّل، پادشاه نبود، و با عنبر و بوهاي خوش هم او را معجون نكرده بودند، ولي او از سخاوت و دست بازي به اين مرتبه رسيد، تو هم سخي شو، تا فريدون شوي. پس افراد فعّال كه توانسته اند بزرگترين خدمات را به اسلام كنند، هيچكدام ملائكه آسماني نبودند، بلكه آنها هم يك فرد و بشر بودند، ولي نفس خود را تقويت كردند و شخصيّت خود را با فعّاليّت و خدمت بالا بردند، تا اينكه به درجات عاليه نائل گرديدند. و هر فردي مي تواند به آنها اقتدا كند، اگر دوست دارد به اسلام و برگشت حكم قرآن در كشورهاي اسلامي خدمت كند.

تقوي از مهمترين عوامل پيروزي

تقوي از مهمترين عوامل پيروزي شاعر مي گويد: شكوت الي وكيع سوء ح_ظّي فأرش_دني الي ترك المعاص_ي و علّله ب_أن الع_ل____م ف_ض_ل و فض__ل الله لا يؤت_ي لعاصي به وكيع (كه يكي

از علما بود) از بدشانسي خود شكايت كردم. او مرا نصيحت كرد كه ديگر گناه نكنم. و گفت: علم و دانش موهبتي است از جانب خدا. و اين فضل و موهبت به گناهكاران داده نمي شود. شايد سخت ترين شرط از براي تطبيق اسلام چه از براي يك فرد و چه از براي تمام مردم (تقوي) و خدا را در هرحال به ياد داشتن در هر كوچك و بزرگي باشد، و اين شرط اساسي پيروزي انسان است. در اين راه ولو بعد از زماني طولاني - كما اينكه از مشكل ترين امور، كه پروردگار متعال در دفع عداوت مي فرمايد: (لا يلقّاها الاّ الّذين صبروا، ولا يلقّاها الاّ ذو حظّ عظيم). به آن نمي رسد مگر صابران، و جز صاحبان بهره بزرگ. و در مثال آمده: (فاقد الشي ء لا يكون معطيا له) كسي كه خود داراي چيزي نيست نمي تواند آن چيز را به ديگران ببخشد، پس كسي كه مي خواهد اسلام را پياده كند بايد اوّل نفس خود را با تقوي مسلّح گرداند، و شب و روز مواظب آن باشد، و در هر حركت و سكوني و قول و عملي، و داد و ستدي، و رضايت و غضب، و شبيه آن، خدا را در نظر داشته باشد، و هيچ خلافي از او سر نزند، و هيچ وقت فكر تهمت زدن و يا دروغ گفتن و غيبت كردن، و دو به هم زني و بدبيني و غرور، و تكبّر بر ديگران را نكند، و با مردم با خوش اخلاقي و تواضع رفتار كند، يعني آنچه حقيقت اسلام است به مردم نشان دهد. امّا اينكه گفتيم از شروط مهم تطبيق اسلام و راه تبليغ

(تقوي) است، چون كه اصلاً پياده كردن اسلام براي همين هدف است، و آيا ممكن است انسان به هدفي برسد كه خود به آن عمل نمي كند؟ ديگر آنكه چه نتيجه اي دارد كه انسان سعي كند اسلام تطبيق شود، و دستورات آن پياده گردد، ولي خود او به آن دستورات عمل نكند؟ آيا در اين وقت مصداق قول پروردگار قرار نمي گيرد كه مي فرمايد: (يا ايّهاالّذين آمنوا لم تقولون مالا تفعلون)؟ اي كساني كه ايمان آورده ايد چرا مي گوئيد آنچه را كه خود عمل نمي كنيد؟ و در حديث آمده است: (انّ من أشدّ الناس حسرة يوم القيامة رجل دعي الي الله فقبل المدعوّ، فأدخله الله الجنّة و أدخل الداعي الي النار بتركه لما دعي اليه). شديدترين و سخت ترين مردم از لحاظ غم و اندوه و افسوس فراوان در روز قيامت را مردي دارا است كه مردم را به سوي خدا دعوت مي كند، و شنوندگان به واسطه سخنهاي او به بهشت مي روند، ولي دعوت كننده به سوي جهنّم روانه خواهد شد، چون او به آنچه مي گفت عمل نمي كرد، و چون كه محور دعوت به سوي خدا از براي رضايت او است، لذا مي بينيم انبياء و ائمّه أطهار عليهم السلام به غير از خدا هيچ چيزي را در نظر نداشتند، و بسيار از براي آنها ممكن بود حاكم بر مردم شوند، ولي حاضر نمي شدند، كه كوچكترين خدمتي به ظالم و يا از براي غير خداوند متعال انجام دهند، چون مي ديدند كه اين امر مي شود، ولي با مقداري عصيان خدا ولو بسيار مختصر... و واضح ترين مثال كه در ذهن ما مسلمانان مي باشد، تاريخ و زندگاني پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله و خلفاي برحقّش ائمه

اطهار عليهم السلام مي باشند، كه اگر مي خواستند كوچكترين كمكي به حكومتهاي زمان خود كنند، دنيا به طرف آنها روي مي آورد، و براي آنهاممكن بود به آزادي كامل بتوانند عدّه زيادي از مردم را دور خود جمع كنند، ولي همين تأييد مختصر را حاضر نشدند انجام دهند،و از براي خود زندان و شهادت و فرار و فشار را ترجيح دادند، كه طبيعتاً از هدايت و ارشاد مردم هم محروم مي شدند، چون كه آنها مي ديدند كه محور واقعي و اساسي حركت آنها (تقوي و پرهيزكاري) است، و اگر هدايت با تقوي امكان داشت، پس به نتيجه مطلوب خواهند رسيد، و الاّ لازم بود كه تقوي را ملازم خود گردانند، و همان تقوي و حقيقت آنها بود كه تا امروز نام آنها در صفحات تاريخ به پاكي و پاكيزگي برده مي شود، و كوچكترين نقطه ضعفي در زندگاني آنان به چشم نمي خورد، ولي دشمنان آنها كه حكومت را به هزار راه نامشروع و نيرنگ و دروغ پردازي به دست مي آوردند، نامشان تا به حال و تا ابد در تاريخ سياه خواهد بود، و هميشه مردم از آنها به زشتي و پليدي ياد مي كنند. ديگر اينكه اسلام مطلقا اين كلام را قبول ندارد كه: (هدف وسيله را توجيه مي كند) و اينكه گفتيم (تقوي) از سخت ترين شروط است، مطلبي است روشن، و تسلّط بر نفس در هر مورد، خصوصاً اگر راههاي آزادي به سوي آن باز باشد، تملّق گوئيهاي مردم از يك سو، و وسوسه هاي شيطاني از سوي ديگر، هميشه با انسان باشد، خواهيم ديد كه تقوي و پرهيزكاري از مشكل ترين امور خواهد بود. به قول شاعر: نفسي و شيطاني و دنيا

و الهوي***كيف الخلاص و كلّهم أعدائي؟ نفس اماره و شيطان و دنيا و هوا و هوس. همه دشمنان من مي باشند، چگونه از آنها نجات يابم؟ شيخ انصاري (قدّس سره) فرموده است: (عالم شدن چه مشكل، آدم شدن چه اشكل). و قبل از ايشان خداوند متعال خطاب عجيبي به پيامبر عظيم الشأن اسلام حضرت محمّد صلي الله عليه وآله نموده و مي فرمايد: (ولو لا أن ثبّتناك لقد كدت تركن اليهم شيئا قليلا، اذن لأذقناك ضعف الحياة و ضعف الممات). اگر نه اينكه ثبات مي داديم تو را، هر آينه نزديك بود كه به سوي ايشان (يعني كفّار) اندكي ميل كني، آنگاه مي چشانديم تو را دوچندان عذاب زندگي، و دو چندان عذاب مرگ را. و در داستان حضرت يوسف عليه السلام در قرآن كريم آمده: (و همّ بها لولا أن رأي برهان ربّه). اگر نديده بود، برهان و حجّت پروردگار خود را به خواهش او (زليخا) جواب مثبت داده بود. و از اين مثالها بسيار زياد است.

مقايسه بين اسلام و ديگر مكتبها

مقايسه بين اسلام و ديگر مكتبها كسي كه مي خواهد احكام اسلام را پياده كند، و نظام قرآن را به زندگاني و به جامعه بشري برگرداند، و در تمام امور مردم را به سوي اسلام دعوت كند، بايد به دو جهت اهميّت فراوان دهد، تا مقدّمه تطبيق اسلام به دست آيد. 1 _ جهت ايجابي، كه ترويج و نشر نظام اسلام است. 2 _ جهت سلبي، كه مشاكل و بديهاي نظامهاي غير اسلامي است. امّا جهت ايجابي: پس به تأسيس مؤسّسات اسلامي و فرهنگي و ملّي به تمام انواع آن. 1 _ بناي مساجد، و نصب بلندگوهاي تبليغاتي در آنها. 2 _

باز كردن مدارس حفظ قرآن، و تعليم تفسير و تجويد آن، و همچنين تعليم ساير علوم اسلامي. 3 _ باز كردن مدارس ديني در تمام شهرها و كشورهاي اسلامي. 4 _ باز كردن مدارس براي تبليغ و تربيت مبلّغ و خطيب و اديب و غيره... 5 _ باز كردن مدارس جديد كه شامل علوم اسلامي به اندازه حاجت و علوم روز به تمام انواع غير حرام آن. 6 _ باز كردن مدارس ايتام، و مهد كودك، واماكن خاصّي از براي معلولين و بزرگسالان و مستمندان، و كارگاه هاي صنعتي و كارهاي دستي و غيره، از براي كساني كه خود داراي سرمايه نيستند و يا اينكه نمي توانند از براي كار خود بازاريابي كنند. 7 _ باز كردن درمانگاه و بيمارستان و زايشگاه، طبق قوانين اسلام، از لحاظ طبّ و پرستاري و غيره. 8 _ گذاشتن صندوقهاي خيري از براي برنامه هاي اسلامي و انساني، از قبيل اطعام فقرا، و خريد لباس و پوشاك براي مستمندان و ايتام، و كمك به ازدواج جوانان، و بناي ساختمانهاي فقرا، و كمك به درماندگان و بيچارگان، و دادن سرمايه به بيكاران از براي كار، و شبه اين كارها، كه البتّه بسيار زياد است. 9 _ تأسيس چاپخانه هاي مدرن، از براي چاپ كتابهاي اسلامي و غيره، كه منافاتي با اسلام ندارد. 10 _ باز كردن و تأسيس كتابخانه هاي عمومي 11 _ اخراج و نوشتن روزنامه و مجلات و نشريّات اسلامي 12 _ به وجود آوردن دوره هاي ورزشي و مسابقات اسلامي، و جلسات ديني. 13 _ تأسيس هيئتهاي تبليغي سيّار، و كتابخانه هاي اسلامي سيّار، و فيلمهاي اسلامي سيّار، و نمايشنامه هاي اسلامي، تا با اين

روشها مردم را به سوي اسلام تشويق كرده و آنها را كم كم با برنامه هاي اسلامي آشنا گردانيم. 14 _ تأليف هرچه بيشتر از كتابهائي كه تمام جوانب اسلام را بحث كرده باشند، با وسعت انتشار آن به صورت مستمر، و من گمان مي كنم كه اگر ما مسلمانان ده هزار قسم كتاب بتوانيم در شؤون مختلف و برنامه هاي اسلامي تأليف كنيم، هنوز نتوانسته ايم تمام جوانب اسلامي را از براي مردم جامعه با توجه به اختلاف فهم و مستواهاي علمي آنها شرح داده باشيم. 15 _ اقامه مجالس جشن و سوگواري در مناسبات ديني، مخصوصاً در ايّام شهادت و ميلاد پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله و ائمّه اطهار و حضرت زهرا عليهم السلام. 16 _ تأسيس باشگاههاي اسلامي، و نشان دادن نمايش و هنرهاي اسلامي را، بطوري كه بتوانيم جوانان خود را به آنجا دعوت كرده و از اماكن فساد و بي ديني نجات دهيم. 17 _ تأسيس ايستگاههاي راديوئي و تلويزيوني در هر شهر، و توجيه مردم به سوي اسلام. 18 _ تشويق كردن مردم در موسمهاي اسلامي، به اجراي برنامه آن موسم، مانند رفتن به حج و عمره، و زيارت اماكن مقدّسه، مخصوصا مراقد مشرّفه ائمّه اطهار، و تشكيل كنفرانسهاي اسلامي در ايّام زيارات مخصوصه امير مؤمنان حضرت علي عليه السلام و همچنين زيارات حضرت سيدالشهداء حسين بن علي عليه السلام، كه هزاران نفر از مسلمانان جهان در اين اماكن حضور دارند. 19 _ تأسيس دوره هاي علمي از براي ترجمه كتابهاي ديني به لغات زنده جهان. 20 _ تأسيس موسّسات بزرگ اسلامي از براي پخش نوار به زبانهاي مختلف و رساندن احاديث و سخنان پيامبر اسلام

صلي الله عليه وآله و خاندان معصومش عليهم السلام به مردم جهان. 21 _ فرستادن عدّه اي از جوانان خوش استعدادمان به خارج، براي كسب علوم و اختراعات و اكتشافات اروپائيان، و بعد از آن خودكفا شدن در امور خود. البتّه برنامه هاي ديگر مربوط به اسلام از لحاظ فرهنگي و سياسي و اقتصادي و اجتماعي بسيار زياد است، كه هركدام در واقع يك فصل بايد درباره آنها بحث كرد، ولي هدف از نوشتن اين كتاب به اختصار مي باشد. امّا بحث ما از لحاظ سلبي كار كردن! اسلام، خود يك مبدأ و عقيده است، و يك فرهنگ و تمدّن و تاريخ، و داراي قوانين تشريعي مي باشد، كما اينكه غير از اسلام هم تمام مبادي و ملل گذشته و حاضر داراي عقيده، تاريخ، تمدّن، و تشريع مي باشند، و بر همه واضح است كه زيبائيهاي هرچيز وقتي هويدا مي شود، كه مقايسه به غير شود، چون كه (الأشياء تعرف بأضدادها) (هرچيز با مقايسه ضدّش واضح و معلوم مي شود) پس اگر توانستيم مقارنه و مقايسه كنيم اسلام را در امور مختلف با بقيّه اديان و عقائد، قطعاً هر انسان عاقلي با تمام وجود و تصميم مسلمان خواهد شد، مگر اينكه معاند باشد، كه غالباً اين افراد بسيار كم مي باشند، و ضرري به اجتماع نخواهند زد، و قصد من از اين كلام اين نيست كه سلبي كار كردن يعني هجوم آوردن و بدگوئي كردن از ساير عقايد و تمدّنها، بلكه قصد اين است كه حقايق و خرافات ساير اديان را بيان كنيم و مقايسه با حقائق اسلامي نمائيم، تا اينكه حقّ و حقيقت واقعي كه سبب سعادت و خوشبختي بشر دردنيا و

آخرت مي باشد روشن گردد، و كدام شخصي است كه رغبت نداشته باشد خود و اجتماعش به سعادت و واقعيّت برسد؟ شايد تمام بشر به حقيقت دست يابند.

صنعتي كردن كشورهاي اسلامي

صنعتي كردن كشورهاي اسلامي از مهمترين اموري كه سبب بيداري مسلمانان و تطبيق قوانين بر زندگاني مي شود، صنعتي كردن كشورهاي اسلامي است، چون كه قسمت بزرگي ازگناه انحراف و دوري از دستورات اسلامي به گردن بي سوادي و ابتدائي بودن كشورهاي اسلامي از لحاظ صنعت روز است. كشورهاي ما هميشه خود را محتاج به صنايع غربي مي دانند، لذا به آنها به نظر احترام مي نگرند، و اين نوع ديد غربي و حقارت كه در خود احساس مي كنيم سبب شده است كه هرچه آنها بگويند بپذيريم چه از لحاظ عقايد و چه از لحاظ تمدّن و صنعت، چون انسان محتاج هميشه دست دراز كرده و مجبور است از براي رفع احتياج، هرچه اربابان بگويند بپذيرد. امام و پيشواي ما امير مؤمنان علي عليه السلام مي فرمايد: (احتج الي من شئت تكن أسيره، واستغن عمّن شئت تكن نظيره، واحسن، الي من شئت تكن أمره) سخن مولا سه قسمت است: 1 _ محتاج هركس كه باشي اسير و بنده او هستي. 2 _ اگر احتياج به كسي نداشته باشي، بشري مثل و مانند او هستي. 3 _ اگر بر ديگران احسان كني و آنها محتاج شما باشند، شما بر آنها آقا خواهي بود. و در مثال آمده (چه بسا احساني سبب بندگي انساني شود) و چون اسلام هميشه خواسته مسلمانان آقا و عزيز باشند، لذا بايد سعي كنيم و همّت نمائيم كه دنياي غرب محتاج ما شود، و با اين معادن و چشمه هاي نفت

و طلائي كه خداوند به ما ارزاني داده، چرا ما بايد ذليل باشيم، و تمام خيرات و بركات ما را برده، و در مقابل آن با ذلّت، مقدار مختصري از صنايع خود را به ما واگذارند،، اسلامي كه شما را عزيز گردانيده، خودكفائي مسلمانان را در تمام امور از كفّار واجب مي داند، ولي ما مسلمانان در خواب غفلت فرو رفته و با صورت باز تمام اجناس غربي را در كشورهايمان وارد كرده و مورد استفاده قرار مي دهيم، و آنچه كه هيچ به فكر آن نيستيم به خود كفائي رسيدن است، و مادامي كه كشورهاي ما زندگاني خود را به حالت ابتدائي و احتياج مي گذرانند، چه بخواهيم و چه نخواهيم، زير يوغ استعمار غربي و فكري آنها به سر خواهيم برد. در حديث آمده: (من لا معاش له لا معاد له) هركس در آمدي نداشته باشد، آخرتي هم نخواهد داشت، اشاره به آن است كه مرد خداشناس و مسلمان نبايد بيكار باشد، بلكه بايد هميشه كوشش و فعّاليّت نمايد تا هيچوقت محتاج دشمنان خود نباشد، و صنعتي كردن كشورهاي اسلامي از همه لحاظ، با اينكه احتياج به (نيرو) و (مادّه) و (طرح نقشه) دارد، ولي شروع كردن به آن ولو كم كم و توسّط افراد خيرخواه، سبب جلب و آوردن بسياري از كارخانه ها خواهد شد، به اندازه امكانات و اين كار معلوم نيست آنقدرها مشكل باشد، و من خيال مي كنم هر مقداري كه ما احتياجمان از صنايع خارجي كم شود و خودكفا شويم، به همان اندازه مي توانيم اسلام را پياده كنيم، به شرط آنكه با آن يك توجيه و اداره صحيح هم بوده باشد.

معرفي و تبليغ اسلام در غرب

معرفي و تبليغ

اسلام در غرب معرّفي و تبليغ اسلام در غرب: ما مسلمانان، مخصوصا مبلّغين دلسوز، و كساني كه جدّا مي خواهند خدمتگذار اسلام باشند و احكام آن را پياده كنند، بايد تمام نيرو و امكانات خود را صرف كنند، و بهترين اوقات خود را بذل نمايند تا اينكه اسلام را در غرب معرّفي كرده، و مردم را به عقائد و دستورات اسلامي آشنا گردانند، چون كه غربيها از زندگاني مادّي عاجز و درمانده شده اند، و حيران در جستجوي راهي هستند كه از مشاكل و سختيهائي كه در آن افتاده اند نجات يابند، ولي هر روز بر مشكلات آنها افزوده مي شود، و تمام قوانين و نظامها و اديان را تجربه كرده اند و (با همه آنها درمان كرده اند، ولي شفا نيافته اند) لذا اگر جداً عدّه اي از اهل علم و فضلا با تمام جديّت و اخلاص سعي كنند آنها را اصلاح نمايند و اسلام را در آن كشورها معرّفي كرده و مردم آن ديار را به دين اسلام دعوت كنند، رجا و اميدواري فراواني هست كه عدّه زيادي از آنها به اسلام بگروند، و در آينده نزديك اسلام تمام غرب را فتح كند، به شرط آنكه شرايط جمع شود، و زمينه سازي از براي يك حركت واسع اسلامي گذاشته شود، چون كه امروزه ديگر غل و زنجير تعصّبات شكسته شده، و بيشتر مغزهاي بشري در جستجوي حقائق و اديان واقعي مي باشند، و در غرب خلأ عقائدي موجود است، و كليساهاي نصاري نمي تواند اين فضاي خالي عقائدي را پرگرداند، و اين خود بهترين كمك را از براي نمو اسلام در غرب خواهد كرد، و عدّه اي از علماي غرب پيش بيني كرده اند كه آينده غرب

از براي اسلام خواهد بود. فيلسوف بزرگ انگلستان (برناردشو) مي گويد: (اگر مردي مانند محمد صلي الله عليه وآله زمام جهان غرب را به دست گيرد، مي تواند از تمام بيماريها و علل، آن را شفا دهد، بلكه بايد پيامبر اسلام را نجات دهنده انسانيّت ناميد، و من معتقدم كه دين محمّدي تنها ديني است كه تمام شرايط لازم را در خود دارا است، و موافقت با تمام احتياجات زندگي دارد، و پيش بيني مي كنم كه در آينده دين محمد صلي الله عليه وآله مورد قبول مردم (اروپا) واقع خواهد شد، و امروز هم مي بينيم كه عدّه اي از اروپائيان او را قبول كرده اند و پيرو دين اسلام شده اند، و چقدر جهان امروز به مردي چون محمد صلي الله عليه وآله احتياج دارد، كه مشاكل جهان را حل كند). ضروري است براي اصلاح امور اسلامي شروطي فراهم گردد: 1 _ تعداد بسياري مبلّغ فعّاليّت خود را شروع كرده و لااقل كار را از هزار نفر شروع كنند. 2 _ افراد مبلّغ خود داراي بيشترين صفت (تقوي)، (اخلاص)، (اخلاق)، (پايداري)، (تصميم)، (رأفت) بوده باشند. 3 _ دانا به فرهنگ اسلام، و قوانين بقيّه اديان علي الخصوص مسيحيّت باشند، به اضافه دانستن لغتهاي خارجي. 4 _ در امور معاش اعتماد به نفس داشته باشند، و مقداري از وقت خود را صرف كار براي امرار معاش و زندگاني، و مقداري را صرف تبليغ اسلام نمايند، همچنان كه اصحاب حضرت رسول صلي الله عليه وآله و همچنين ائمّه اطهار (عليهم السلام) و يارانشان مي كردند، و زندگي از دست رنج و عرق جبين را بزرگترين عبادت در راه خدا مي دانستند. لازم است كه مبلّغين اهميّت بسياري

به تبليغ دين و دنياي مردم دهند، همان طور كه اسلام امر كرده است، و مبلّغ وقت خود را فقط صرف تبليغ نكند، بلكه بايد به امور مردم هم اهتمام دهد، و كارهاي مربوط به دنياي آنها را تا حدّ امكان حل نمايد، و به گرفتاريهاي آنها رسيدگي كند، اگر مشكله اي براي او پيش آمده و يا قرضي به گردن اوست و يا سرمايه مي خواهد، و يا احتياج به كمك فكري دارد، هرقدر كه در توان مبلّغ است، بايد براي او انجام دهد، و او را از مشاكل نجات دهد، و به سبب اينكه مردم دور انبياء و ائمّه اطهار عليهم السلام جمع مي شدند، اين بود كه آنها مردم را به دنيا و آخرت هردو باهم تشويق مي كردند، حضرت رسول صلي الله عليه وآله مي فرمايد: (اعمل لدنياك كأنّك تعيش أبدا، واعمل لآخرتك كأنّك تموت غدا). براي دنياي خود كوشش كن، مانند كسي كه هميشه زنده خواهد بود، و از براي آخرت خود چنان كوشش كن مانند آنكه فردا خواهي مرد، و حضرت موسي عليه السلام بني اسرائيل را هم از ظلم فرعون نجات داد، و هم از بي ديني، و حضرت عيسي عليه السلام مردم كر و كور و پيس را شفا مي داد، و پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه وآله مي فرمودند: (اذا اتّبعتموني تكونوا ملوكا في دنياكم، و سعداء في آخرتكم) اگر از من پيروي كنيد در دنيا پادشاه و آقا خواهيد شد، و در آخرت سعادتمند. از ضروريّات تبليغ اين است كه مبلّغ در هرجا كه مشغول تبليغ مي شود فورا بايد با همّت مردم و اهل خير يك (مسجد و مدرسه و كتابخانه و مجلّه و صندوق خيريّه تأسيس

نمايد) تا در مسجد مردم را جمع آوري وتبليغ كند و در مدرسه كودكان را تربيت كند و در كتابخانه جوانان از كتابهاي اسلامي استفاده نمايند و صندوق خيريه از براي جمع آوري تبرّعات و كمك كردن به بيچارگان و كارهاي خير باشد، چون كه اين كارها هسته هاي اوّليّه است براي كار، و فعّاليت و جمع كردن مردم و رسيدن به مؤسّسات خيري و بزرگ، و اگر خداوند بخواهد و اراده كند و مسلمانان دست به دست هم داده و چنين حركتي ايجاد كنند، اميدواريم كه يك قرن نگذرد مگر اينكه مردم غرب، فوج فوج داخل اسلام شوند، و اين كار بزرگترين خدمت است به اسلام و قرآن و بشريّت. هيچ كس خيال نكند كه مردم غرب ممكن نيست اسلام را بپذيرند چون ماديّت در آنها طغيان كرده، و قدرت تبشير مسيحيّت در آنجا زياد است، و سياست آنجا بر ضدّ اسلام است، اينها تمام دليل است كه اسلام در آنجا منتشر مي شود، چونكه مردم از ماديّت و سياستمداران مادّي خود عاجز شده اند، و برايشان ثابت شده كه مسيحيّت عاجز است مشكلات زندگاني آنها را حل نمايد، لذا آنها در ظروف فعلي بيشتر از هر وقت ديگر، براي قبول دين صحيح و پاكيزه اسلام قابليّت دارند.

آزادي در اسلام

آزادي در اسلام مهمترين چيزي كه بايد مبلّغين به مردم مخصوصاً به كساني كه مي خواهند به سوي اسلام جلب شوند، و به جوانان مسلماني كه از اسلام دور شده اند و از مسائل اسلامي اطّلاعي ندارند بفهمانند، چهار چيز مي باشد: 1 _ آزاديهاي زيادي كه در اسلام مي باشد، چنانكه پروردگار عالميان در قرآن كريم در وصف پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله

مي فرمايد: (يضع عنهم اصرهم والأغلال الّتي كانت عليهم) فرو مينهد از ايشان بار گرانشان را و آن تكاليف شاقه اي كه بود. چون در زمان پيامبر صلي الله عليه وآله، عدّه اي از مردم كه بسيار اندك بودند در خوشي و راحتي بسر مي بردند، ولي اكثريّت در فقر و بدبختي و با يك قوت لايموت، نيروي خود را از براي همان طبقه مرفّه و سرمايه دار صرف مي كردند، و عبد و بنده مطيع اربابان خود بودند، و اگر از اوامر آنها سرپيچي مي كردند به اشدّ مجازات مي رسيدند، و زير سخت ترين شكنجه هاي جسمي قرار مي گرفتند، پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله آن افراد بيچاره و مستضعف را از دست ظالمان نجات داد، و آنها را از قيد بندگي آزاد كرد، و هيچ ديني مانند اسلام به مردم آزادي نبخشيده، نه قبل از اسلام، و نه بعد از آن، و در اسلام تجارت، كشاورزي، ساختمان، سفر كردن، خريد و فروش و غيره... تمام آزاد است، به شرط آنكه حقوق ديگران پايمال نشود، از آزادي سوء استفاده نشود، و در چهارچوب قوانين اسلامي انجام گيرد. 2 _ دين اسلام هميشه با راكد بودن و تنبلي و عقب افتادگي در جنگ است، حتّي از لحاظ (شهوات جنسي و جسدي) اسلام بيشترين قدر امكان راه را از براي مردم باز گذاشته است، ولي در حدّ و مرز پاكيزگي و تقوي و مصالح اجتماعي و خصوصي ديگران. 3 _ پيشرفتي كه در تمام امور در اسلام موجود است، غير از چيزهائي كه اصيل است و ممكن التغيير نيست، مثلا (توحيد و يگانگي خداوند، و راستگوئي، و حرمت شرب خمر، و لازم بودن عدالت و

غيره) در اين امور پيشرفت معني ندارد، چون خود بر نظام و مصلحت حقيقي و اصيل مي باشد، ولي (امور ساختماني، سفر، لباس، و پيشرفتهاي ديگر روز و جديد فيزيكي، پزشكي، رياضي و اتمي) كه تمام مربوط به زندگي و دنياي بهتر و زيستن راحت تر است در اسلام آزاد، بلكه هميشه اسلام مسلمانان را از براي پيشبرد اين هدفها تشويق كرده، ولي همان كشورهاي استعماري كه فقط پيشرفت فساد را در جوانان ما به اسم تمدّن به پيش مي برند، تا آنها را از اسلام دور گردانند، و هميشه در خواب غفلت فرو بروند، سعي مي كنند كه جلو آن فعاليّتها در كشورهاي اسلامي گرفته شود، تا هميشه مسلمانان محتاج غرب و شرق باشند، و هيچ وقت پيشرفت نكنند. 4 _ آبادي زمين، و پيشرفت علوم فرهنگي، كه هميشه اسلام بيش از تمام اديان و قوانين پيروان خود را به آن تشويق مي كند، و راه و نقشه هاي دقيقي از براي پيشبرد اين دو هدف وضع كرده است. بر همه روشن است كه دانستن اين امور و حدود آنها و مقايسه به ساير اديان و مبادي، احتياج به دانش و معلومات فراواني دارد كه به سه امر مهم آن اشاره مي كنيم: 1 _ اسلام و مسائل اسلامي و احكام آن راخوب بداند. 2 _ به ساير اديان و مبادي و احكام آنها علم داشته باشد. 3 _ بتواند مقارنه و مقايسه صحيح و دقيق بين اسلام و آنها بنمايد.

نتيجه بحث

نتيجه بحث اگر تمام بحثهاي سابق را خوب دانستيم، پس ميگوئيم چنانكه معلوم باشد: الف _ آساني قوانين و دستورات اسلامي در همه امور. ب _ هول و ترس نگرفتن

حكّام و امرا و رؤساي كشورهاي اسلامي از اسلام. چون دولت اسلامي بناي عزل و راندن رؤساي كشورها را ندارد، بلكه از حكّام مي طلبد كه اسلام را اوّلاً برخود و بعد بر مردم تطبيق كنند، و اگر خلاف اسلام و دستورات اسلامي عمل كنند، آن وقت مسلمانان كسي ديگر را انتخاب خواهند كرد، لذا پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله، شيوخ و بزرگان عشاير را كه به منزله رؤسا و امراي امروز بودند به جاي خود گذاشت، و از براي آنها احترام قائل بود، به شرط آنكه تابع احكام اسلام شوند، و از براي قوانين اسلامي سر فرود آورند، و تاريخ نشان نداده كه پيامبر صلي الله عليه وآله يكي از آنها را كه اسلام را پذيرفته است عزل كرده باشد. ج _ كرامت و شخصيّت بشري در سايه اسلام و حكومت اسلامي محفوظ خواهد ماند، و هيچ قانوني در جهان به اندازه اسلام شخصيّت و بزرگواري و آقائي به انسان نمي تواند كرامت كند. د _ اسلام دين سلم و سلام و سعادت است، كه جهان بشري با شوق عجيبي در جستجوي آن است. حال اگر اين امور چهارگانه به اضافه مباحث سابق را بدانيم، خواهيم دانست كه اگر مردم جهان را به اسلام صحيح و واقعي دعوت كنيم، قطعاً فوج فوج، دعوت ما را پذيرفته، و به اسلام ايمان خواهند آورد. از خداوند متعال خواهانيم كه همگي را به آنچه رضايت اوست توفيق عنايت فرمايد، و ما را از دعوت كنندگان و مبلّغين اسلام قرار دهد، تا بتوانيم انشاءالله ازخدمتگذاران قرآن و پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله و اهل بيت أطهار عليهم السلام قرار گرفته،

و دستورات آن بزرگواران را كه از طرف پروردگار داده شده پياده نمائيم اوست كمك كننده و ياري دهنده مستضعفان. اللهمّ انّا نرغب اليك في دولة كريمة تعزّ بها الاسلام و أهله، و تذلّ بها النفاق و أهله، و تجعلنا فيها من الدعاة الي طاعتك، والقادة الي سبيلك. كربلاي مقدّسه _ محمد (1) طبق برخي آمارهاي اخير تعداد مسلمانان در حال حاضر در حدود 2 ميليارد مي باشد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109