در مكتب استاد

مشخصات كتاب

سرشناسه : حسینی شیرازی، سید محمد

عنوان و نام پديدآور : در مکتب استاد/ گوینده سید محمد شیرازی؛ نویسنده سید شهاب الدین حسینی واعظ

مشخصات نشر : قم: مالک اشتر [مرکز پخش]، [1363].

مشخصات ظاهری : ص 64

شابک : بها:70ریال

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس

موضوع : اسلام -- مسائل متفرقه

شناسه افزوده : حسینی واعظ، شهاب الدین، گردآورنده

رده بندی کنگره : BP8/ح 5د4

رده بندی دیویی : 297/02

شماره کتابشناسی ملی : م 63-3610

ص: 1

اشاره

حضرت آیت الله العظمی شیرازی پس از ورود به شهر مقدس قم در سال 1358ه-.ش در مسجد امام زین العابدین (علیه السلام) این شهر درس خارج خود را آغاز نمود و در همان مكان در روزهای پنج شنبه برای طلاب علوم دینی شركت كننده سلسله سخنرانیهایی را با عنوان درس اخلاق ایراد میفرمودند. كتاب حاضر گردآوری دو سخنرانی از درسهای اخلاق معظم له میباشد كه توسط یكی از آقایان شركت كننده در این دروس گردآوری شده و بصورت كتابی با عنوان (در مكتب استاد) به رشته تحریر درآمده است.

ص: 2

مقدمه گردآورنده

عصری كه در آن زندگی می كنیم نامهای مختلفی دارد عصر تكنیك و صنعت، عصر ماشین، عصر تسخیر فضا، عصر موشك، عصر اتم و خلاصه جهان با قدرت صنعت و تكنیكش مقدسات و نغمه های آسمانی و قوانین قرآنی را فراموش كرده و دچار بدبختی و جنایات شایانی شده است كه در تاریخ انسانها بی سابقه است. بد نیست برای اثبات مطلب روزنامه اطلاعات 24 / 9 / 51 را بخوانیم كه می گوید: ملاحظه می كنید كه جهان با تكنیك و قدرت علمی منهای شرف و انسانیت چه می كند، سنبل جهان پیشرفته امروز آمریكاست یعنی اول كسی كه توانسته است قدم به كره ماه گذارد و پرچمش را در آنجا نصب كند آمریكاست ولی ناظر تجاوزات آمریكا بر مردم و ممالك زیر دست و بی قدرت بوده و هستیم. این علمی كه برای بشر بیچارگی آورده و به وحشیانه ترین عمل در عصر حاضر دست یافته است و این تزلزل فكری و روحی و این انقلاباتی كه در جهان بشریت سایه انداخته برای چیست؟ آیا بشر عالم نیست؟ دانشگاه ندارد؟ قدم بر كره ماه نگذاشته؟ چرا همه را كرده و داشته و دارد. پس این اضطرابات برای این است كه بشر حاكم علم دارد ولی ایمان ندارد، شرف و انسانیت ندارد، اخلاق ندارد، خدا بدست فراموشی سپرده شده است و جهان حشر و معاد را از یاد برده است و این نه تنها مربوط به كشور آمریكاست بلكه در تمامی ممالك و به عموم افراد سرایت كرده و می خواهند از ناپاكی و نداشتن اخلاق و درستی استفاده نمایند. و امیدواریم خدا همه ما را به سوی سعادت و كمال رهنمون و در مسیر شاهراه حقیقت و پاكسازی نفس موفق باشیم.

ص: 3

و كتاب حاضر مشتمل بر ده درس جالب اخلاقی از حضرت آیت الله العظمی حاج سید محمد شیرازی مد ظله در سال1358 در قم ایراد فرموده اند. و كسانی كه با آیت الله آشنایی داشته اند و از نزدیك با ایشان برخورد نموده اند خوب می دانند كه این عالم بزرگوار گذشته از تسلط در فقه و اصول كه رشته تخصصی هر مجتهد و مرجع تقلید است در مباحث و موضوعات مختلف اسلامی و حدیث و تفسیر و مهارت در تاریخ و ادبیات، دارای مطالعات وسیعی بوده و تا كنون صدها كتاب فقهی و اصولی و اسلامی و تاریخی در سطح همه اقشار جامعه نوشته و همیشه و همه وقت سعی بر این داشته و دارد كه همه مردم در همه جا رشد و آگاهی صحیح اسلامی یافته و طریقِ اسلام صحیح را بشناسند. و از حرفهای همیشگی و روزانه معظم له این است كه باید امروز قلم بدست گرفت و كتاب نوشت زیرا مردم احتیاج به فرهنگ دارند و در تمام كشورهای اسلامی نیازمندی زیاد است و تمام مصیبتهای دنیا از بی فرهنگی و یا كم فرهنگی است كه اگر فرهنگ مسلمانان خوب شود هم دنیا و هم آخرتشان هردو آباد و عالی خواهد بود. امام صادق علیه السلام می فرماید: لَیتَ السّیاط علی رؤس اصحابی حتّی یتفقهوا. ای كاش با تازیانه اصحاب مرا می زدند تا بفهمند كه مراد از فقه همان فهمیدن است. و تا زمانی كه مسلمانان فقهی كه در قرآن و سیره ائمه معصومین(ع) موجود است را نفهمند در حال عقب ماندگی خواهند ماند. و می دانیم كه وجود مبارك پیامبر معلم و رهبر راستین امت آنقدر گرسنه می شدند كه سنگ به شكم مبارك می بستند و حضرت زهرا(ع) و علی(ع) از گرسنگی در فشار بودند ولی از احدی یك دینار و درهم نمی گرفتند و تمام همتشان ارشاد و هدایت و آقایی مردم بود كه در این راه چه آزارها و اذیتها كشیدند.

ص: 4

كتاب بنویسید و حضرات ائمه طاهرین ارواحنا فدا هم را به مردم معرفی كنید زیرا كه جامعه آنها را درست نشناخته و فكر می كند كه آن بزرگواران فقط عالمی بیش نیستند و باید بدانند كه اینان خلفاء واقعی خدا در روی زمین اند و عالم بواسطه آن ذوات مقدسه بنا گردیده و هدفشان پیاده كردن احكام مقدس و نورانی قرآن و اسلام راستین بوده است. و چون دیدم كلمات و بیانات اخلاقی و درسهای خود سازی آن آیت الله بِكر وجالب است، لذا اقدام به نوشتن آن كردم تا ادای ادبی به این استاد تربیت و اخلاق باشد.

قم - سید شهاب الدین حسینی واعظ تابستان 1363

ص: 5

ارزش علم و تربیت

ما در عراق كه بودیم و در كویت نیز هفته ای یك روز را كه تعطیل بود به درس اخلاق اختصاص می دادیم و رفقا همگی استقبال می كردند و امروز این كار و برنامه را در اینجا (قم) دنبال می كنیم. اخلاق جمع خلق به معنای صفت است و معنای خاصی ندارد بلكه معنای عام است و اصولاً اخلاقیات در گوینده و شنونده هردو مؤثر است مثل مرثیه و ذكر مصیبت كه هم گوینده و هم شنونده را تأثیر می بخشد. آیه شریفه ای كه در اول بحث است استفهام است و استفهام با قیمتی است كه هیچ چیزی را فروگذار نكرده است: هر دانا و هر نادان مساوی نیستند. و دانا بودن و نادان بودن اختصاص به بشر ندارد بلكه حیوان هم اگر دانا باشد قیمت دارد. در كویت معمولاً در مراكز پلیسی از سگ های تربیت شده استفاده میكنند كه شاید این سگ خیلی كارها انجام و مشكلاتی را رفع می نماید.

ص: 6

در این كویت كه ما بودیم دو سگِ پلیس را به مبلغ پنجاه هزار دینار كویتی (5.2) ملیون تومان ایرانی خریداری كرده بودند و از امتیازات این دو سگ غریزه و شامه ای بود كه مجرم را می شناخت و دستگیر می كرد. یكی از دوستان كویتی ما كه در ماشین سازی كویت است نقل كرد كه مغازه ما را سرقت كردند و ما نفهمیدیم كه دزد كیست و هرچه تلاش كردیم نتیجه ای نگرفتیم به ناچار از این سگ كمك گرفتیم و عده ای را به صف كرده سپس سگ را رها كردیم تا ببینیم چه می كند، آیا واقعا دزد و سارق را می شناسد و می گیرد، دیدیم تمام افرادِ در صف قرار گرفته را بو كرد تا رسید به آخری و او را دستگیر كرد، آن شخص تا این عمل را از سگ دید فریاد و داد زد كه من دزد نبودم و این سگ بیخود مرا گرفته باز صف تشكیل شد و این دفعه این آقا را وسط قرار دادند باز سگ همه را بو كرد و همین شخص را گرفت باز فریاد اعتراض كه من دزد نیستم، مرتبه سوم او را اول صف قرار داده و سگ را از آخر مأمور گرفتن دزد كردند باز هم آمد و مچ همان شخص را گرفت،

ص: 7

همگی فهمیدند كه این جوان دزد است و جوان التماس و انتقاد كه من دزد نیستم و سگ بیخود مرا گرفته و نشناخته است، جوان را به حمام بردند و تمیز كردند و لباسهای قبلی او را عوض كردند و دوباره همه در صف ایستاده سگ را رها كردند باز سگ همه را بو كرد و همان جوان سابق را كه این بار تغییر لباس داده بود و حمام رفته بود گرفت و برای چهارمین بار معلوم شد كه دزد همین شخص است و خود او هم به دزدی اقرار كرد و پولهایی را كه برداشته بود پس داد. پس ببینید هرچیز دانایی خوب است حتی اگر سگ باشد و لذا باید آدمی جدیت كند كه دانایی و علمش را زیاد كند و در تمام زمینه ها دانا و آگاه باشد، بخصوص ما كه اهل علم و دانشیم باید سعی كنیم در فرا گرفتن بیشتر علم و دانش. و تلاشمان این باشد كه به سواد و معلومات خود بیافزاییم و در موفقیت این راه باید از خدای بزرگ مساعدت و یاری بگیریم و از او بخواهیم كه ما را بپذیرد و توفیق بدهد. اوّل العلم معرفة الجبّار و آخرالعلم تفویض الامر الیه. در ورود و آغاز علم و دانش اتكاء به خدا و برای خدا و پایان و آخر هم برای خدا و به دست خدا.

ص: 8

الهی چنان كن سرانجام ك-ار تو خوشنود باشی و ما رستگار و ظاهرا علمی كه برای خدا نباشد ثمره ای ندارد و علمی است بی محتوی. و چرا علماء و مجتهدین گذشته اینقدر اعتبار و شهرت گرفته اند كه امروز در بیشتر حوزه ها و مراكز دانش و دانشگاهی جهان نامشان بر سر زبانهاست و همه مورد احترام و تكریم می باشند به خاطر این است كه ارتباط با مبدأ داشته اند و بنام او و به خاطر او به دنبال علم و كمال رفتند و دسته ای هم زحمت كشیدند و معلوماتی كسب كردند و خدماتی هم تقریبا به جامعه عرضه نمودند و ابتكارات و اكتشافاتی هم داشتند ولی مردند و از آنان اصلاً نامی و مطلبی نیست چون خودشان و علمشان برای خدا نبوده، قرآن كریم و روایات و پیشوایان دین علیهم السلام علم و عالم را ستوده و برای آنان مقامی منیع قایل شده اند. هل یستوی الّذین یعلمون والّذین لا یعلمون انّما یتذكّر اولوا الالباب. آیا نادان و دانا مساوی و برابرند؟ هرگز همانا صاحبان عقل و دانش برتر و ممتازترند.

ص: 9

عن ابی عبدالله(ع): قال رسول الله(ص) طلب العلم فریضة علی كلّ مسلم و مسلمة الا ان الله یحب بغاة العلم. امام صادق(ع) فرمودند كه پیامبر اسلام(ص) فرمود: درخواست علم و دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب و لازم است و خداوند تعالی دوست دارد دانش جویان را. اشتباه نشود، علم و دانش كه بر مرد و زن واجب شده است، علم دین و شناخت توحید و معنویت است نه علمی كه دختر و پسرش با توحید و معنویات مبارزه كرده و آن را خرافه و ارتجاع نامند. نه علمی كه خواننده و یاد گرفته اش مخرب و كارشكن باشد، نه علمی كه دختر و پسر را به سوی دنائت و فساد ببرد، متأسفانه بعضی از پسرها و دخترهای درس خوانده و معلومات دار ما از علمشان سوء استفاده كرده دست به پاره ای از جنایات و خودسری ها می زنند كه واقعا شرم آور است. و خداوند دانش جوی پاك، خداپرست و خدا ترس و متقی را دوست دارد نه هر دانش جویی را.

ص: 10

آیا دانشجوی دختر و پسری كه در سخنرانیهایشان اصلا نام خدا و دین و ائمه طاهرین(ع) و.... نیست و با آنان در ستیز و نبردند محبوب خدا هستند؟ آیا دانشجوئی كه از دشمن خدا و كارشكن و مخرب دین خدا كه افكار مردم را به سوی ضلالت و گمراهی و انحراف می كشاند به عنوان نابغه و استاد نام می برد و اصلاً توجه ندارد، محبوب خداست؟ هرگز. دانشمندان و روحانیت واقعی اسلام كه دانشجویان و عالمان دینند چون لباس اسلام و قرآن را به تن دارند و نشر دهندگان حكم خدا و قرآن و سنّتند محبوب خدا و خلقند. فقط روحانیت و دانشجویان دین دار مورد ستایش خدا و برگزیدگان خدا و انبیاء و ائمه(ع) قرار گرفته اند نه دیگران. عن امیرالمؤمنین(ع): ایّهاالنّاس اعلموا ان كمال الدین طلب العلم والعمل به الا و ان طلب العلم اوجب علیكم من طلب المال ان المال مقسوم مضمون لكم و قد قسمة عادل بینكم و ضمنه و سیوفی لكم والعلم مخزون لكم عند اهله و قد امرتم بطلبه من اهله فاطلبوه: امام علی(ع) می فرماید: ای مردم بدانید كه كمال دین به دانشجویی است و عمل به دانش، و همانا بدانید كه طلب علم بر شما از طلب مال حلال لازمتر است زیرا مال را خدای عادل بین شما تقسیم كرده است و ضمانتش را هم داده و به ضمانت آن وفا می نماید كه رسیدن و دادن روزی باشد. ولی علم نزد اهلش نگهداری شده است و شما مأمورید كه آن را از اهلش بخواهید (باید شما پیش آنان بروید نه اینكه آنان نزد شما بیایند). عن ابی عبدالله(ع): قال سمعته یقول الناس علی ثلثه اقسام (اصناف) عالم و متعلم و غثاء فنحن العلماء و شیعتنا المتعلمون و سائرالناس غثاء.

ص: 11

از امام ششم(ع) است كه مردم بر سه دسته اند: دانشمند - دانشجو - خاشاك روی آب. علماء و دانشمندان مائیم و شیعیان ما دانشجویان و مردم دیگر حباب و خاشاك روی آب می باشند. آنرا كه علم و دانش و تقوی مسلم است هرجا رود قدمش خیر م-قدم است جاهل بروز فتنه ره خانه گم كند عالم چراغ جامعه و چشم مردم است از اشتباهات بیشتر مردم این است كه می گویند ما در قرآن خوانده ایم كه نمی شود یك آیه مثل قرآن آورد و این حرف ناصحیح است و می شود یك آیه آورد. مدها متّان (دو برگ سبز) زیدان خرجا و امثالهما. بلكه آنچه صحیح است این است كه یك سوره نمی شود مثل قرآن آورد چنانكه در خود قرآن اشاره شده است: فأتوا بعشر سور مفتریات - فأتوا بسورة من مثله، او مثلها. تا اینجا معلوم شد كه شخص باسواد و دانا قیمت دارد و هرچه دانائیش بیشتر، قیمت و ارزشش بیشتر، ولی شخصی كه سواد و علم ندارد هیچ ندارد و بی قیمت است ولو اگر پادشاه و ملك باشد.

ص: 12

یكی از سلاطین گذشته المستكفی بالله عباسی است وقتی مرد زیر پیراهنش،4 ملیون ارزش داشت و این قیمت و ارزشی نیست و كسی را بخاطر گران بودن لباسش احترام نمی كنند بلكه هرچه محبوبیت است مال شخص دانا و باسواد است و علی(ع) در نهج البلاغه در كلمات قصار می فرماید: (قیمة كل امرء ما یحصل). ارزش هر مردی بقدر كار و عمل اوست، اگر عملش سالم و صالح باشد خوب است و با قیمت. معروف است كه پسری با پدرش آمدند در مسجد كوفه تا در نماز جمعه بامامت حضرت علی(ع) شركت كنند جوان دید آقا بالای منبر است و مردم را تذكر می دهد و پیراهن خود را هم تكان می دهد، ناراحت شد و تعجب كرد كه این چگونه واعظ و گوینده ای است كه از حالت طبیعی خارج است، علی را نمی شناخت،

ص: 13

از پدرش پرسید علت حركت دادن پیراهن را، جواب داد پسرم تو نمی دانی من كه از یاران و صحابه او هستم می دانم، علی(ع) یك پیراهن بیشتر ندارد و او را شسته و پوشیده و روی منبر هم سخن میگوید و هم پیراهن نمناك را تكان می دهند تا خشك شود علی(ع) رهبر و امام ملت است ذره ای نمی خواهد از حكومتش سوء استفاده نماید و تأسی به فقراء و بیچارگان شهر كوفه می نماید و شما حتما این قضیه را شنیده اید كه: روزی امیرالمؤمنین از خانه بی سرپرست و گرسنه ای مطلع شدند و بلافاصله رفتند و آذوقه ای برای آنان آورده در خانه را زدند و مقدمات بی نیازی و رفع گرسنگی اهل این خانه را آماده كردند و یا با برادرش عقیل چطور رفتاری داشتند نه به او مقام دادند و نه پول، بلكه حقوق مساوی با دیگران به او می پرداختند، تا اینكه روزی برادر را به خانه دعوت كرده و از وی خواست كه حقوقش را زیاد كند و گفت شما كه رهبر و حاكم كوفه اید باید اول ما را در ناز و نعمت فرو برده بعد بداد مردم برسید و اصلاً چه عیبی دارد كه مردم بمیرند و در فشار و سختی زندگی كنند، بگذارید من خانه و كاخ و ویلا و مستغلات و اتومبیلهای مختلف داشته باشم و خائن و سارق باموال بیت المال مسلمین باشم ولی مردم هیچ نداشته باشند،

ص: 14

گرسنه باشند، حقشان ضایع شود، امام علی چنان ناراحت شد كه فریاد زد عقیل تو مرا به خیانت و دزدی دعوت می كنی، مگر نمی دانی كه اموال بیت المال ویژه مسلمین است و علی را كه حاكم كشور اسلامی است از آن حقی نیست و این است طرز حكومت علی(ع) و به امید روزی كه این حكومت در ایران و در تمامی بلاد و كشورهای دیگر وجود پیدا كند و عالمی در رفاه و آسایش باشند. عبدالكریم قاسم را در عراق با آن اعتبار و مقام یك سرباز ترور كرد و همه دیدند و از رادیو شنیدند، از اول هم قیمت نداشتند و به زور خود را بر مردم سوار كردند و ادعای سلطنت و شاهی نمودند، ولی بزرگان دین و علمای اسلام با وجودی كه نامشان در رسانه های خبری برده نمی شود اما ارزش و قیمتی مخصوص دارند مثلاً از شیخ مفید چقدر تجلیل می شود و از نوشتجات و مؤلفات او در درسهای حوزه علمیه استفاده و بقیه اثراتش مورد تائید و مدرك اقتباس و نقل عموم و خصوص می باشد. آیا شیخ مفید چه كسی بود و از كجا آمده بود؟ شخصی عادی و معمولی بود، درس خواند، تقوی داشت بدرس و سواد ادامه داد تا اینكه قیمت پیدا كرد و مرجع تقلید دیروز و امروز و فردا شد. بعكس منصور دوانیقی كه جنایات و خراب كاریهای زمان حكومتش بر احدی پوشیده نیست چقدر خودسر و خائن بود دستور داد خانه حضرت امام جعفر صادق(ع) را آتش بزنند وقتی مأمورینش برای این عمل قبیح آمدند زن و بچه و اهل بیت خانه همگی ناراحت شدند و گفتند الان خانه و اثاث ما می سوزد،

ص: 15

ولی دیدند ناگاه حضرت صادق(ع) وسط آتش آمده فرمودند: انا بن ابراهیم الخلیل. من فرزند ابراهیم خلیلم، آتش ایستاد و خاموش شد، معجزه و نشانه امامت است كه آتش خاموش می شود. نمرود مزدور هم پس از مخالفتهای پی در پی ابراهیم و اعلام اینكه حكومت نمرود غیرالهی است و من قبول ندارم مردم را بر ضد حكومت می شورانید و از جنایات نمرود پرده برداری می نمود با ناراحتی و عصبانیت دستور داد هیزم آوردند و آتش روشن كردند و با منجنیق حضرت ابراهیم را در وسط آتش انداختند، نمرود خوشحال شد و گفت: الان ابراهیم اخلالگر می سوزد و من راحت و آسوده می شوم، ولی دید عجبا آتش گلستان شد و خطاب رسید: یا نار كونی بردا و سلاما علی ابراهیم. ای آتش سرد و سلامت باش برای ابراهیم. در هر عصر و زمانی خداوند ابراهیمی دارد كه با نمرود زمان ستیز می كند و او را سرنگون و ساقط می سازد.

ص: 16

پاكسازی اخلاقی

چون درس این هفته مصادف است با ماه ذی حجه الحرام، ماه فضیلت، ماه پاكسازی، ماه حج و عبادت و اعمال. و لذا دستور اكید است كه باید بین صلاتین مغرب و عشا دو ركعت نماز به نیت دهه نخستین ذی الحجه خوانده شود تا صاحبش را در عمل حج شریك سازند. (و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر فتمّ میقات ربه اربعین لیلة و قال موسی لأخیه هارون اخلفنی فی قومی و أصلح ولا تتبع سبیل المفسدین) (سوره اعراف: ایه 142). چه خصوصیتی دارد این آیه مذكور كه روایت است هركس او را همراه با دو ركعت نماز و حمد و سوره بخواند خداوند طواف حجاج را به او می دهد.

ص: 17

آیا این حرف مبالغه و خلاف است؟ ابداً. بدون زحمت و مشقت پول خرج كردن و رفتن به مكه و اعمال انجام دادن با دو ركعت نماز كه گفتیم خدای بزرگ اینقدر صواب به خواننده اش می دهد. البته ما در اینجا در مقام تفسیر آیه و نماز این دهه نیستیم و فقط به عنوان مقدمه بحث از او یادی نمودیم. می دانید كه وقتی حجاج به سمت طواف می روند آیه مزبور را می خوانند، و خدا روزی كند هر سال این سفر با بركت و شریف قسمت ما بشود و از خوبیهای این سفر اینكه تمام مسلمین از سرتاسر جهان در یكجا جمع می شوند و یكدیگر را می بینند واز احوال و اوضاع بلاد و كشور و مسلمانان اطلاع پیدا می كنند و به مساعدت و كمك یكدیگر اقدام می نمایند و از جهت معنا آدمی را متوجه مرگ و جهان محشر می كند كه تمامی افراد بشر با یك لباس احرام و مخصوص در پیشگاه عدل الهی حاضر و زنده گشته و جزای اعمال خوب و بد را می گیرند. در زمان امام زین العابدین(ع) حجاجی كه به مكه می رفتند (5.4) ملیون نفر بودند و در سال1394ه- طبق آمار رسمی یك میلیون و پانصد هزار نفر به حج رفتند.

ص: 18

قریب یك ملیون آنان از خارج عربستان سعودی بودند و همه از این عدد بزرگ كه بی سابقه بوده است هراس و ترس داشتند. در آن سال پس از ایام حج هر حاجی را كه می دیدید شكایت از چند چیز معین داشت. افرادی با چشم خود دیده بودند كه چگونه بعضی مردم از شدت ازدحام در خانه خدا و در مطاف زیر پاها جان داده بودند. و برخی دیگر در مذبح و كشتارگاه و جمرات و بعضی خیابانها چنین مناظری را مشاهده كرده بودند. دسته ای دیده بودند كه چگونه قسمتی از دیوارهای منی ریخته و جابجا چند نفر را كشته است. و مردم دیگری در آن سالم دیده بودند كه چگونه بیماری شبه وبا گریبانگیر برخی از حجاج گردیده و در اثر آن چند نفر مرده اند. و گروهی دیده بودند كه چگونه در بعضی از مناطق منی آتش سوزی روی داد و عده ای در اثر آن سوختند و خلاصه هركس از چیزی شكوه داشت. و برخی دیگر رنج می بردند كه چرا در این كنگره عظیم اسلامی تبلیغات دینی وجود ندارد و پاره ای ناراحت بودند كه چرا تاكنون بقیع و قبور ائمه اطهار(ع) و شهدای اسلام و اصحاب و اهل بیت پیغمبر خراب است.

ص: 19

شكی نیست كه تمام این اوضاع نیازمند علاج و درمان است و درمان هرگز در دست یك حكومت، یا یك انسان و یا گروه خاصی نیست و هرگز نمی توان جلوی این سیل خروشان حجاجی را كه هر ساله رو به فزونی است گرفت زیرا كه رفت و آمد آسان شده ولی زندگی پیچیده مادی نیازمند چنین سفرهای معنوی است تا مردم در درگاه الهی و در آستانه پیامبر و ائمه اطهار و اصحاب گرامی او از پاره ای مشكلات رهایی یابند و اسلام در حد خود مردم را جهت ادای این فریضه مقدسی كه خداوند آن را قیام مردم خوانده است تشویق و تحریص می نماید.

ص: 20

و از جهت دیگر هر حكومتی هر مقدار قدرت و امكانات داشته باشد و مردم نیز هر قدر دانش و آگاهی داشته باشند نمی توانند اوضاع را بگونه ای درمان كنند كه در این سفر چند روزه همه چیز به خوبی و آسایش كامل بگذرد و چاره ای نیست مگر اینكه همه دست در دست هم داده و كوششهای مخلصانه ای برای ایجاد نظم و تعمیم عمران و وسایل آسایش و تنظیم رفت و آمد و سكونت و غیره انجام بدهند. در آیه مورد بحث خداوند به حضرت موسی بن عمران می فرماید: ما موسی را به مدت سی روز به كوه طور فرستادیم برای این كه الواح تورات را مشاهده كند. می دانیم كه حضرت موسی یكی از پیغمبران خداست و باید هر پیغمبری دارای كتاب باشد و كتاب او تورات بود و عده ای به او ایمان آورده بودند خداوند خواست قوم موسی را آزمایش كند و ببیند كه آیا در اثر غیبت موسی ملت متفرق می شوند یا نه.

ص: 21

سی روز مأموریت داشت در كوه طور بماند وقتی مأموریتش تمام شد، ده روز اضافه گشت و در این مدت ده روز اضافه ملت متفرق شدند و از موسی دست برداشتند و گوساله پرست شدند. چرا اول فرمود30 و بعد 40 آیا در كار و قول حق تعالی نقص و اشتباهی است؟ ابداً. بلكه می خواهد پیغمبر و قومش را آزمایش و امتحان كند و شاید بنا بود در این مدت ده روز انقلابی به وجود بیاید و وقتی انقلاب شد همه برگشتند و كافر به انقلاب و پیروزی خود شدند. فلمّا جائهم ما عرفوا كفروا به. قوم موسی با تلاش و كوششهای موسی آدم شدند و سعادت باز یافتند ولی متأسفانه مخالف با سعادت و آدمیت بودند او را رها كردند و به كشتار و خونریزی مبادرت ورزیدند. (یذبحون ابناءكم و یستحیون نساءكم و فی ذلكم بلاء من ربكم عظیم) (سوره بقره: آیه 49). مردها را كشتند و زنها را مورد بی حرمتی قرار دادند و به عذاب و درد بی درمان مبتلا شدند.

ص: 22

وقتی قدر انقلاب و عالِم و پیغمبر را ندانند فرعون دژخیم و دیكتاتور بر آنان مسلط می شود كه ذره ای رحم و عاطفه ندارد. بنی اسرائیل بعد از آن همه شكنجه ها و آدم كشیها و زنای با دخترها و زنها فهمیدند كه باید به دنبال موسی باشند و حضرت موسی فرمودند من30 روز به كوه طور می روم حالا چه شد آیا حادثه ای پیش آمد كه ده روز تفاوت و اضافه شد و برای آزمایش مردم فرمود: (و اتممناها بعشر) ده روز بیشتر او را دركوه طور نگهداشتیم. با ده روز انقلاب به وجود می آید و با ده روز انقلاب معدوم و نابود می شود. (و قال موسی لاخیه هرون اخلفنی فی قومی وأصلح ولا تتبع سبیل المفسدین). حضرت موسی سه جمله به برادرش هارون پیغمبر فرمود. 1 - اخلفنی فی قومی: جای من باش و فرار نكن، البته جانشین شدن و قبول مسئولیت مشكلاتی هم دارد، مشكلات انقلاب، مشكلات مسجد، مشكلات محراب و منبر، مشكلات تعلیم و تربیت، مشكلات امام جماعت بودن. اینها تمام فحش و ناسزا دارد، مردمی كه به پیغمبر و ائمه(ع) جسارت كردند و آنان را مورد تندی و بی اعتنائی قرار دادند بی سرانجام و فرومایه هستند. 2 - أصلح: دومین موعظه ای كه موسی به هارون كرد این بود كه فرمود: اصلاح كن.

ص: 23

مگر هارون مفسد بود كه فرمود اصلاح كن. ابداً، بلكه به ما خطاب می كند به اینكه فسادگر نباشیم و همیشه خواهان اصلاح باشیم، اصلاح جامعه، اصلاحِ درون، اصلاح خانواده... 3 - لا تتبع سبیل المفسدین: در راه مفسدین نباش. آیا مگر حضرت هارون دنباله رو مفسدین بود كه حضرت موسی فرمودند در راه مفسدین نباش باز ما مورد خطاب هستیم همراه فاسد و ضد خدا نرو، در مسیر طاغوت نباش، كارشكنی نكن، كم كاری نداشته باش. امام شافعی در این باره نصیحت می كند: لسانك لا تبدی به سوأة أمرئ فكلك سوأة و للن-اس ألس-ن و عینك ان اهدت الیك معایبا من الناس قل یا عین للناس اعین با زبانت بدی مردم را نگو در صورتی كه خودت پر از عیبی زیرا اگر بدی مردم را گفتی بدی تو را خواهند گفت. و چشمت اگر خواست نقص و عیب كسی را پیش تو مجسم كند بگو ای چشم مردم هم ناظر و بیننده و چشم دارند و عیب تو را می بینند.

ص: 24

بقول شاعر: هر بد كه به خود نمی پسندی با كس مكن ای برادر م-ن این داستان مشهور را هم شنیده و خوانده اید: حضرت عیسی(ع) با جمعی از شاگردان از كوچه ای عبور می كردند، ناگاه در وسط راه میّتی را دیدند كه فضای كوچه را پر از بوی تعفن كرده است شاگردها همه دستها را در بینی خود گرفتند ولی حضرت عیسی و استاد، این كار را نكردند و فرمودند اگر شما بوی تعفن مرده را دیدید و شنیدید ولی من دندانهای سفید و قشنگ او را دیدم. یكی از چیزهائی كه برای اصلاح درون مفید و مؤثر است تلقین كردن است. اگر در صدد باشیم كه تلقین به خود نماییم و در صدد اصلاح نفس باشیم با یك مدت كوتاهی تغییر درون خواهیم داد و با تلقین كردن به خود آدمهای زیادی اصلاح گشته اند. شما گاندی را می شناسید و معتقدید كه او مسلمان نیست در صورتی كه من فكر میكنم مسلمان بوده ولی اظهار نمی كرده چون می خواسته حركتش خراب نشود، با سر و وضع ساده زندگی می كرده و شاگردانی داشته كه از جمله آنهاست (راجَند برازاد) كه در استقلال حكومت هند به ریاست جمهوری رسید و شاگرد دیگرش محمد علی جناح است كه همه او را مسلمان می دانند، هرچه باشد.

ص: 25

شاگرد اولش كتابی دارد بنام (قصة تجارب مع الحقیقة) زحمتی كه برای بدست آوردن حقیقت كشیدم. این گاندی در كودكی ترسو بود و شبها بیشتر در خواب جن ها را می دید و از خواب می پرید و ناراحت بود، در اثر تلقین این آدم ترسو در اواخر عمر به جنگهای بزرگ می رفت و اصلاً ترس و وحشتی نداشت، و این از محسنات تلقین است. میثم تمار یكی از بركات و افتخارات عالم اسلام است او فردی بود عبد و بد تركیب و سیاه، روزی امیرالمؤمنین(ع) با دوستان تازه وارد كوفه شده بودند و مردم آن جناب را نمی شناختند از كنار میثم گذشتند دیدند او نزد یك زن نشسته است حضرت به زن فرمودند این بنده را می فروشی جواب داد آری پنجاه دینار (سه ربع مثقال طلا) فرمودند او را بخرید زن كه دید علی(ع) با پنجاه دینار خرید میثم موافقت دارند و از طرفی هم او را نمی شناخت فوری گفت: نه آقا او را صد دینار می دهم،

ص: 26

امام فرمودند به او صد دینار بدهید، باز زن به صد دینار اكتفا نكرد و گفت: دویست دینار، و خلاصه تا چهارصد دینار آمد و علی(ع) بدون اینكه ناراحت شوند چهارصد دینار دادند و جناب میثم را خریدند و با خود بردند و در كنار مكتب علی(ع) تربیت یافت و چنین شخص نمونه و با عظمتی شد، اگر امام علی(ع) میثم را به چهارصد دینار ابتیاع نفرموده بودند امكان نداشت اینقدر امتیاز و مقام برای میثم باشد و می دانید كه جناب میثم با وجودی كه زیبا نبود ولی مجاهداتش زیبا و با نمونه است و از انقلابیون خستگی ناپذیر زمان معاویه است و در اثر مجاهدات و مبارزات وی معاویه به لرزه و زانو در آمد و خواب و آرام نداشت و عاقبت در راه حمایت و طرفداری از مقام مقدس ولایت شهید شد كه ما همیشه نامش را گرامی و راهش را دنبال خواهیم نمود. مثالی دارند فلاسفه به اینكه: در یك دانه حنظل تلخ یك مگس نیست ولی در یك ذره عسل ممكن است دهها مگس بنشیند و از شیرینی او استفاده كند. و ما سعی كنیم حنظل نباشیم و عسل باشیم كه همه به دور ما باشند و این امكان ندارد مگر اینكه تلقین به نفس داشته باشیم و خود را اصلاح نمائیم.

ص: 27

جامعه ای كه تلقین نفس ندارد و در صدد اصلاح خویش نیست، ممكن نیست در مسیر سعادت و شاهراه سربلندی و استقلال قدم بردارد و روز به روز برناامنی و گرفتاری خود می افزاید. باید به خود تلقین كنیم كه بفهمیم: (المؤمن كیّسٌ فطن تمام رادیوها، روزنامه ها، كتابها و اطلاعات و اخبار را باید بدانیم و بخوانیم، عالم به اجتماع باشیم كه بهترین فهمیدگان اجتماع مؤمنینند ولكن المنافقین لا یفقهون. در زمان شاه از رادیوها و مطبوعات شنیدیم كه بهترین جا برای آزادی اسرائیل است، در صورتی كه حرف غلطی است و آزادی در اسلام است و عالیترین آزادی است و هركس با آزادی مخالف است باید ادب شود. امیدواریم كه خداوند به ما توفیق تلقین به نفس را مرحمت فرماید تا اینكه در صدد اصلاح نفس برآئیم و دارای اخلاقی خوش و اسلامی باشیم.

ص: 28

در پایان این بحث قضیه ای تاریخی از یكی از علماء و روحانیون عالیقدر و ربانی مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی شاگرد فقیه و استاد بزرگ میرزای شیرازی را برایتان نقل كرده و ختم این جلسه را اعلام می نمائیم. مرحوم روان شاد نامبرده، روزی عازم كوفه بودند در راه به سارقهائی برخورد كرده كه آن بزرگوار را عریان و لخت كردند و تمام جامه ها و اثاثیه او را از او گرفتند، آن مرحوم تا این سرقت را از آنان مشاهده كردند فرمودند اشكالی ندارد، اگر شما جامه ها و لباسها و اثاثیه مرا برداشتید هذا هدیّةٌ منیّ الیكم مباحٌ: حلالتان كردم، سارقین تا این بزرگواری و مناعت طبع را از وی دیدند شروع به گریه و زاری كردند و به دست آن مرحوم و در اثر تبلیغ و موعظه آن روحانی عالیقدر از عباد و زهاد و بندگان وارسته خدا شدند.

ص: 29

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109