آنچه هر مسلمان بايد بداند

مشخصات كتاب

سرشناسه : حسینی شیرازی محمد، 1305 - 1380 عنوان و نام پديدآور : آنچه هر مسلمان باید بداند/ تالیف محمد شیرازی ؛ ترجمه علی کاظمی مشخصات نشر : [بی جا: بی نا 1386ق = [1344]. (قم: علمیه قم چاپخانه) ) مشخصات ظاهری : 58 ص. 12 × 5/16 س م. وضعیت فهرست نویسی : برون سپاری يادداشت : چاپ دوم. يادداشت : چاپ اول کتاب در سال 1385هجری در چاپخانه سعادت در کرمانشاه بوده است. یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس. موضوع : شیعه -- اصول دین موضوع : فروع دین شناسه افزوده : کاظمی علی مترجم رده بندی کنگره : BP216 /ح5آ8 1344 رده بندی دیویی : 297/4172 شماره کتابشناسی ملی : 52890

اشاره

اصول و فروع دين دو ركن اعتقادي دين مقدس اسلام بوده و كمتر مسلماني وجود دارد كه اهميت آن را نداند، منتهي برخي از مسلمانان نسبت به يادگيري و نهايتاً عمل به آن اهمال مينمايند. البته اصول دين تقليدي نبوده و هر مسلمان بايد بر اثبات اين اصول (حد اقل براي خود) ادله كافي داشته باشد. اين كتاب در اصل آشنائي با اصول و فروع دين ميباشد با شيوه اي آسان و فراگير چون ديگر كتابهاي از اين دست توسط نويسنده گرانقدر آن در حدود چهل سال قبل به رشته تحرير درآمده و سپس توسط دانشمند محترم آقاي علي كاظمي به فارسي ترجمه شده.

مقدمه مؤلف

مقدمه مؤلف

خوانندگان عزيز! شما مسلمانيد ولي براي مسلمان كافي نيست كه خود را مسلمان بنامد و بدستورات اسلام رفتار نكند، زيرا بر شخص مسلمان لازم است كه: طبق قوانين اسلام عمل كند تا براستي مسلمان باشد، در دنيا آسوده زندگي و در آخرت سعادتمند و اهل بهشت گردد. بنا بر اين بر شماست كه دستورات و تعاليم اسلام را فرا گرفته با كوشش فراوان بدان عمل كنيد. تعاليم عاليه اسلام بر سه بخش تقسيم ميشود: 1 _ اصول دين. 2 _ فروع دين. 3 _ اخلاق. هركس به اصول دين مقدس اسلام عقيده مند گرديد و به فروع آن عمل كرد و خود را به اخلاق اسلامي آراست در دو جهان رستگار خواهد شد.

كربلا _ محمد بن المهدي الحسيني الشيرازي

اصول دين

اصول دين

اصول دين مقدس اسلام پنج است: 1 _ توحيد. 2 _ عدل. 3 _ نبوت. 4 _ امامت. 5 _ معاد.

1 _ توحيد

توحيد آن است كه انسان بداند جهان را (خداي يكتا) آفريده و به آن هستي بخشيده و همه چيز در دست اوست بنا بر اين آفرينش، روزي دادن، زنده نمودن، سلامتي، مرض... همه و همه به اراده اوست. (إنما أمره إذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون)(1). ترجمه: هرگاه خداوند چيزي را اراده كند انجام مي گيرد. دليل بر وجود خدا، آنچه در آسمان مي بينيم از خورشيد و ماه و ستارگان درخشان، ابرها، بادها، باران و آنچه در زمين مشاهده مي كنيم از درياها، جويبارها، ميوه جات، درختان و معادن گرانبها طلا و نقره و زبرجد و اقسام پرندگان كه در هوا به پرواز در مي آيند و حيواناتي كه

در آبها شناورند و حيوانات گوناگون كه در روي زمين هستند با صداها و اندازه هاي مختلف، و انسان اين موجود شگفت انگيز آفرينش با حواس مختلفي كه دارد: چشم، گوش، زبان، درد، شادي، عصبانيت اندوه و مانند آن. همه اينها ما را به خدائي دانا و بزرگ راهنمائي مي كنند كه به او عقيده منديم و او را پرستش مي نمائيم و از او ياري مي جوئيم و در هرحال به او توكل داريم: خداوند داراي صفات بسياري است: مانند (علم) بدين معني كه او همه چيز را از كوچك و بزرگ مي داند و از قلب همگي آگاهست. و مانند (قدرت) يعني: او بر هرچيزي توانا است، بر آفريدن، روزي دادن، ميراندن، زنده كردن و غير اينها. و مانند (حيات) يعني: او زنده اي است كه نخواهد مرد. و مانند (اراده) يعني: او خواستار كارهائيست كه در آن مصلحت است و هيچگاه كار زيان بخشي انجام نمي دهد. و مانند (ادراك) يعني: او همه چيز را مي بيند و همه چيز را مي شنود، گرچه آهسته باشد. و مانند (قدمت) يعني: او پيش از هرچيز بوده و همه چيز را آفريده و بعد از همه چيز خواهد بود. و مانند (تكلم) يعني: او با هريك از بندگان خالص خود و پيامبران و فرشتگانش كه خواسته باشد سخن مي گويد. و مانند (صدق) يعني: آنچه مي گويد راست است و از وعده خود تخلف نمي ورزد. اينها همه گذشته از اينكه آفريننده و روزي دهنده، و زنده كننده، و ميراننده و بخشنده و مهربان و برتر، و شريف و كريم است، خداي بزرگ از نقص هم بركنار است، بنا بر اين جسم نيست، مانند اجسام ما و

از اجزاء مختلفه تركيب نيافته است. و ديدن او امكان پذير نيست نه در دنيا و نه در آخرت. و عوارض بر او راه نمي يابد، بنا بر اين مريض نخواهد شد، گرسنه نمي شود، خوابش نمي برد و پير هم نمي گردد، در كارهاي خود شريك نداشته، يكه و تنها است، و صفات خدا عين ذاتش مي باشد: پس: از ابتداي عالم بوده و قدرت داشته است، مانند ما نيست كه نخست نادان بوديم و سپس دانا شديم، قدرت نداشتيم و آنگاه مقتدر گشتيم. بي نياز است يعني: نيازي به مشورت و همكاري ندارد و به وزير و لشكري محتاج نيست.

2 _ عدل

بدين معني كه: دادگر است و به كسي ستم نمي نمايد و كاري را بدون حكمت انجام نمي دهد، بنا براين هرچه را مي آفريند و روزي مي دهد و آنچه را مي دهد و باز مي ستاند از روي مصلحت است اگرچه ما نمي دانيم. همانطوري كه اگر دكتري به بيمار خود داروئي داد مي دانيم كه: در آن مصلحتي است گرچه آن مصلحت بر ما پوشيده باشد بنا بر اين اگر ديديم: خداوند متعال كسي را ثروتمند و ديگري را تهيدست نموده، و يا به يكي شرافت بخشيده و به ديگري نبخشيده، يا يكي را مريض كرده و ديگري سالم است، و از اين قبيل كارها... بايد عقيده مند باشيم كه: همه اينها از روي حكمت و مصلحت است گرچه ما به حكمت آن پي نبريم. چنانچه در روايت آمده كه حضرت موسي(ع) از خداوند درخواست كرد: برخي از دادگريهاي خود را كه در ظاهر مشكل مي آيد باو نشان دهد، خداوند باو فرمود كه: به صحرا رود و بر سر چشمه آبي در كمين

بنشيند تا جرياني را مشاهده كند. موسي (ع) بدانجا رفت و ديد: اسب سواري در سر چشمه پياده شد و پس از رفع احتياج از آنجا دور شد ولي هنگام رفتن فراموش كرد كيسه پول خود را همراه ببرد. پس از چندي كودكي آمد كيسه را برداشت و رفت سپس پير مرد كوري از راه رسيد و مي خواست وضو بگيرد كه دراين هنگام مرد سوار برگشت و چون كيسه پول خود را نديد پير مرد نابينا را بسرقت پولش متهم ساخت، كشمكش بين اين دو در گرفت تا اينكه بالاخره اسب سوار كور را كشت. خداوند به موسي وحي فرمود كه: اسب سوار مال پدر كودك را دزديده بود، مال را بورثه پدر: (همان كودك) برگردانديم و كور پدر اسب سوار را كشته بود كه اينك به كيفر خود رسيد. اين بود نمونه اي از عدل و دادگستري خداوند، گرچه از نظر كوته بين ما درست نيست.

3 _ نبوت

پيامبر به كسي مي گويند كه: خداوند متعال به او وحي مي فرمايد و پيامبران بر دو دسته اند: 1 _ پيامبر مرسل: كسي را گويند كه از طرف خدا برانگيخته شده تا مردم را از تاريكي به روشنائي و از باطل بسوي حق و از خرافات به حقيقت و از ناداني بسوي دانش راهنمائي كند. 2 _ پيامبر غير مرسل: كسي است كه فقط براي خودش بر او وحي مي شود و در رسانيدن احكام به مردم مأموريتي ندارد. و تعداد پيامبران يكصد و بيست و چهار هزار است (124000) و پيامبران مرسل چند نفري بيش نيستند، اول پيمبران (آدم) عليه السلام و آخر آنان (محمد) صلي الله عليه و آله

وسلم است. پيامبران مرسل نيز دو دسته اند: دسته اول: الوالعزم و آنان كساني هستند كه از جانب خدا براي شرق و غرب عالم برانگيخته شده اند و اينان پنج نفرند: 1 _ ابراهيم(ع). 2 _ نوح (ع). 3 _ موسي(ع). 4 _ عيسي(ع). 5 _ محمد (ص). دسته دوم _ غير الوالعزم و اينها بقيه پيامبران هستند. يهوديان از پيروان موسي عليه السلام و مسيحيان از پيروان عيسي عليه السلام، و مسلمانان پيروان محمد صلي الله عليه و آله هستند. ولي دين اسلام مكمل اديان گذشته است، پس بر همه مردم جهان لازم است كه از تعليمات عاليه اسلام پيروي كنند همانطور كه خداي متعال مي فرمايد. (ومن يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين)(2). ترجمه: هركس غير از اسلام ديني اختيار نمايد از او پذيرفته نمي شود و در آخرت از زيان كاران است. اسلام تنها شريعت الهي است كه تا روز بازپسين برجا خواهد ماند و هيچگاه نسخ نمي شود. تا كنون دانستيد كه محمد(ص) آخرين پيامبر الهي است و دينش اسلام است، كه ناسخ همه اديان و تا روز قيامت باقي است، اينك برخي از حالات آن حضرت را ياد آور ميشويم: محمد(ص) فرزند عبدالله، مادرش آمنه دختر وهب است كه در روز جمعه هفدهم ربيع الاول پس از طلوع فجر عام الفيل در مكه و در زمان سلطنت پادشاه دادگر، (انوشيروان) بدنيا آمده است و در روز بيست و هفتم ماه رجب پس از گذشت چهل سال از عمر شريفش در كوه حرا از جانب خداوند به پيامبري برانگيخته شد و جبرائيل (فرشته وحي) فرود آمد و اولين سوره قرآن را

بر او نازل كرد (اقرا باسم ربك الذي خلق...)(3). سپس براي رسانيدن پيامهاي الهي قيام كرد و در مراكز عمومي و ميدانها ميگفت: (ايها الناس قولوا لا إله الا الله تفلحوا). ترجمه: (اي مردم. بگوئيد بجز خداي يكتا خدائي نيست تا رستگار شويد) ولي چون اهالي مكه مشرك بودند به استهزاء حضرتش پرداختند، مي خنديدند و آزارش مي دادند تا آنجا كه فرمود: (ما او ذي نبي مثل ما او ذيت). ترجمه: هيچ پيمبري مانند من آزار نديد و در اول جز چند نفري انگشت شمار به او نگرويدند، اول كسي كه ايمان آورد امام اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام بود و پس از او همسر پيامبر حضرت خديجه عليها السلام و سپس دسته اي ديگر ايمان آوردند و چون مشركين به حضرت بسيار ستم كردند، از مكه به مدينه هجرت فرمود، و اين هجرت ابتداي تاريخ مسلمانان شد، در مدينه تعداد مسلمانان افزوده شد و دولت اسلامي روز به روز، رو به پيشرفت و قدرت مي رفت تا آنجا كه بر تمدنهاي جهان و اديان سالفه برتري يافت. در مدتي كه پيامبر اسلام(ص) در مدينه منوره بودند جنگهائي براي مسلمانان پيش آمد كه همگي آنها بر اثر دشمنيهاي مشركين بود. پيغمبر (ص) در تمام جنگها روش صلح و مسالمت را از دست نمي داد و لذا تعداد كشتگان از دو طرف، مسلمان و غير مسلمان به شهادت تاريخ در همه جنگها (كه بيش از هشتاد جنگ بود) از يك هزار و چهارصد نفر تجاوز ننموده است. از زمان بعثت پيغمبر اكرم(ص) تا هنگامي كه رحلت فرمود قرآن كم كم و بمناسبتهائي بر آن حضرت نازل مي گرديد تا اين كتاب

بزرگ آسماني در مدت بيست و سه سال تكميل شد. پيغمبر اكرم(ص) دين و دنياي مردم را منظم و مرتب مي ساخت، طرز داد و ستد و رويه معاشرت و اجراي سياست را تشريع مي فرمود و پس از آنكه اسلام تكميل شد اين آيه نازل گرديد: (اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً)(4). ترجمه: امروز دين شما را كامل گردانيدم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دين اسلام را براي شما بهترين دين قرار دادم. پس از رنجها و سختيهاي فراوان رفته رفته آثار كسالت در چهره پيامبر اسلام نمودار گرديد و روز به روز شدت مي يافت تا اينكه در روز بيست و هشتم ماه صفر سال يازدهم هجرت جهان را بدرود گفت وطبق وصيت آن حضرت، علي(ع) براي مراسم غسل و كفن و دفن و نماز خواندن اقدام كرد و در مدينه در جاي كنوني به خاك سپرده شد پيامبر اسلام (ص) در تمام احوال خود بارزترين نمونه براي امانت و اخلاص، راستگوئي و اخلاق نيك، دانش و بردباري، گذشت و بخشش، كرم و شجاعت، تقوي و پرهيزكاري، زهد و فضيلت، پاكدامني و دادگري، فروتني و جهاد بشمار مي رفت. بدن شريفش در اعتدال و تناسب بهترين بدنها و صورت مباركش در نورانيت و زيبائي همچون ماه شب چهاردهم درخشان بود. خلاصه در او همه برتريها جمع و داراي شرافت و بزرگي بسياري بود محور دانش و دادگستري و فضيلت و مدار دين و دنيا بود، تا بحال مانندش نيامده و تا ابد نخواهد آمد. اين بود پيامبر مسلمانان، و اين بود قانون گذار اسلام كه دينش

بهترين اديان و كتابش بهترين كتابها است (كه باطل در آن راه نداشته و نخواهد داشت و از جانب پروردگار جهان نازل گرديده است).

4 _ امامت

خداوند همانگونه كه پيامبران را تعيين مي فرمايد جانشينان پيامبران را نيز تعيين مي فرمايد و دوازده نفر جانشين براي پيامبر ما محمد(ص) برگزيده است كه آنان همان دوازده امامي هستند كه نزد مسلمانان مشهور، و عبارتند از: 1 _ امام اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(ع) پسر عموي پيغمبر ما محمد(ص) و شوهر دختر آن حضرت فاطمه سلام الله عليها. 2 _ امام مجتبي: حسن بن علي عليهما السلام كه مادرش فاطمه (ع) دختر محمد (ص) است. 3 _ امام شهيد: حسين بن علي عليهما السلام كه مادرش فاطمه (ع) دختر محمد(ص) است. 4 _ امام زين العابدين: علي بن حسين عليهما السلام. 5 _ امام باقر: محمد بن علي عليهما السلام. 6 _ امام صادق: جعفر بن محمد عليهما السلام. 7 _ امام كاظم: موسي بن جعفر عليهما السلام. 8 _ امام رضا: علي بن موسي عليهما السلام. 9 _ امام جواد: محمد بن علي عليهما السلام. 10 _ امام هادي: علي بن محمد عليهما السلام. 11 _ امام عسكري: حسن بن علي عليهما السلام. 12 _ امام مهدي: محمد بن حسن قائم آل محمد عليهما السلام كه در انتظارش بسر مي بريم. اين امامان دوازده گانه حجت خدا بر مردم اند و همگي فرزندان رسول خدا(ص) مي باشند و در دانش و بردباري، فضيلت و دادگري، پاكدامني و اخلاق نيكو و همه صفات مانند پيامبر اسلامند، مگر مي شود داراي اين صفات برجسته نباشند؟ زيرا اينان جانشينان پيامبر، و پيشوايان مردم و راهبران اسلام و

حجت خدا بر مردم جهانند. اينك حالات هريك را بطور اختصار بيان مي داريم و پيش از امامان به شرح حال دختر پيغمبر(ص)، و همسر علي(ع)، مادر امامان فاطمه زهرا(ع) مي پردازيم: دختر پيامبر (ص): فاطمه زهرا، پدرش فرستاده خدا: محمد بن عبدالله(ص) و مادرش: بانوي بزرگ اسلام، خديجه (ام المؤمنين) است، شوهرش بزرگترين جانشين پيغمبر، اميرالمؤمنين(ع) علي است، و فرزندانش امامان دوازده گانه(ع) ميباشند، در روز بيستم ماه جمادي الثاني و چهل و پنجمين سال تولد پيغمبر(ص) بدنيا آمده و در روز سه شنبه سوم ماه جمادي الثاني يازده سال پس از هجرت پيامبر (ص) در سن هيجده سالگي دار فاني را بدرود گفته است. مراسم غسل و كفن و دفن او را اميرالمؤمنين(ع) بعهده گرفت و طبق وصيت آن حضرت، جنازه او را در شهر مدينه مخفيانه و در جاي پنهاني به خاك سپرد. اين بانوي پرارج، در عبادت خدا و پرهيزكاري و فضيلت آئينه تمام نماي پدرش رسول خدا(ص) بود و خداوند در شأن او آياتي چند از قرآن كريم نازل فرموده است، پيامبر اسلام به او (سيده نساء العالمين) يعني: بزرگترين بانوي جهان لقب داد و او را بسيار دوست مي داشت، تا آنجا كه هرگاه بر رسول خدا وارد مي گشت، حضرت به احترامش از جاي بر مي خاست و به او خوش آمد مي گفت، و او را در كنار خود مي نشانيد و گاهي هم دست او را مي بوسيد و هميشه مي فرمود: خداوندا با خشنودي فاطمه خوشنود خواهد شد و با رنجش فاطمه غضبناك مي گردد. و براي اميرالمؤمنين(ع) چند پسر بنام: امام حسن و امام حسين و محسن(ع) آورد ولي حضرت محسن به جهت آزاري كه بر او

شد، سقط گرديد. او دو دختر هم بنام: زينب و ام كلثوم(ع) آورد. امام اول: امام علي اميرالمؤمنين(ع) فرزند ابوطالب، مادرش فاطمه بنت اسد، پسر عموي پيغمبر(ص) و شوهر دخترش و پدر امامان (ع) مي باشد. پس از پيامبر، پيشواي مردم جهان و امير مؤمنان است. در روز جمعه سيزدهم رجب سي سال پس از تولد پيغمبر(ص) در شهر مكه و در خانه كعبه قبله گاه مسلمانان بدنيا آمد، و در شب جمعه نوزدهم ماه رمضان در مسجد كوفه در محراب عبادت، با شمشير ابن ملجم (لعين) ضربت خورد و پس از سه روز به درجه رفيعه شهادت نائل و بسوي پروردگار عالم شتافت در حالي كه سن شريفش شصت و سه سال بود. امام حسن و امام حسين(ع) مراسم غسل و كفن و دفن حضرت را عهده دار شدند و جنازه مباركش را در نجف اشرف و در همين بارگاه كنوني بخاك سپردند. اين راد مرد فضيلت داراي برتريهاي بيشماري است. او اولين كسي بود كه به پيامبر(ص) گرويد و در تمام عمرش به هيچ بتي سجده نگذارده بود، در تمام جنگها پيروزي نصيب او بود، و هيچگاه از ميدان جنگ نگريخت و در قضاوت آنچنان ماهر بود كه پيامبر (ص) فرمود: (اقضاكم علي) ترجمه: بهترين قاضي در ميان شما علي است. و در دانش آنطور بود كه پيغمبر (ص) فرمود: (انا مدينة العلم و علي بابها) ترجمه: منم شهر علم و عليم در است. (درست اين سخن گفت پيغمبر است) و در حقانيت چنان بود كه پيغمبر فرمود: (علي مع الحق والحق مع علي) ترجمه: حق با علي است و علي با حق است. در باره

رعيت دادگر بود و از بيت المال به همگي يكسان مي داد، در ثروت زودگذر دنيا پرهيزكار بود، هرگاه به سركشي خزانه مسلمانان مي رفت به طلاها و نقره ها مي نگريست و مي فرمود: اي زرديها و سفيديها برويد غير مرا فريب دهيد (كه من فريب شما را نخواهم خورد) و سپس آنها را ميان درماندگان تقسيم مي كرد، به بيچارگان رحم نموده و با فقرا نشست و برخاست مينمود، نياز حاجتمندان را بر مي آورد و برحق حكم مي كرد و به عدالت قضاوت مي فرمود، خلاصه او در همگي صفات مانند پيامبر(ص) بود، تا آنجا كه در آيه مباهله خداوند اورا خود پيغمبر دانسته است(5). امام دوم: امام حسن فرزند علي بن ابيطالب(ع)، مادرش فاطمه زهرا (ع) دخت پيامبر ما محمد(ص) است، نوه رسول خدا(ص) و دومين جانشين آن حضرت، و پس ازاميرالمؤمنين او پيشواي مردم است. در روز سه شنبه نيمه ماه رمضان سال دوم هجرت در مدينه منوره بدنيا آمد، و در روز پنجشنبه هفتم ماه صفر سال چهل و نه هجري بوسيله زهر شهيد شد، برادرش حسين(ع) مراسم غسل و كفن و دفن او را انجام و در مزار بقيع، همين جايگاه كنوني به خاكش سپرد. عبادتكارترين و داناترين مردم عصر خود بود و از همه كس بيشتر به پيامبر شباهت داشت و در زمان خود سخاوتمندترين خاندان نبوت و بردبارترين مردم بود. آنقدر بخشش داشت كه: هنگامي يكي از كنيزان آن حضرت يك دسته ريحان باو تقديم مي دارد باو مي گويد: تو را براي خدا آزاد ساختم و سپس مي فرمايد: خداوند ما را اين طور تربيت داده است: (فإذا حييتم بتحية فحيوا بأحسن منها)(6). يعني: هرگاه براي شما هديه اي

آوردند بهتر از آنرا به آنان اهداء كنيد. و در باره بردباري آنحضرت گفته اند: روزي يك نفر شامي آن حضرت را ديد و دهان به ناسزاگوئي گشود. حضرت جوابش نداد، تا حرف خود را تمام كرد سپس بطرف او رفت و بر او سلام كرده با صورتي خندان گفت: اي آقا به گمانم شما غريب هستيد؟ و شايد اشتباه مي كنيد؟! اگر از ما رضايت بخواهي راضي مي شويم و اگر چيزي بخواهي به تو خواهيم داد، و اگر راهنمائي بخواهي دريغ نداريم و اگر از ما سرپرستي خواستي مي پذيريم، اگر گرسنه باشي سيرت مي نمائيم، اگر برهنه باشي لباست مي پوشانيم و اگر نيازمندي بي نيازت مي كنيم و اگر از جائي رانده شده اي پناهت مي دهيم، و اگر كاري داري انجام مي دهيم، مرد شامي چون كلمات حضرت امام حسن راشنيد بگريه در آمد (و فهميد كه دستگاه تبليغاتي و دروغ پرداز معاويه چقدر او را به اشتباه انداخته است؟!) و گفت گواهي مي دهم كه توئي حجت خدا در روي زمين و خدا بهتر مي داند كه: رسالت خود را در چه خانداني قرار دهد: (الله اعلم حيث يجعل رسالته). امام سوم: امام حسين فرزند علي بن ابي طالب(ع)، مادرش فاطمه زهرا (ع) دختر حضرت محمد(ص) است نوه رسول خدا و سومين جانشين او است، و پس از برادرش حسن(ع) پيشواي مردم است. در روز سوم ماه شعبان يكسال پس از برادرش امام حسن(ع) در مدينه منوره بدنيا آمد و در روز شنبه دهم محرم سال شصت و يك هجري، روز واقعه معروف عاشورا لب تشنه و مظلوم شهيد شد. پس از سه روز از شهادتش حضرت امام زين العابدين(ع) فرزندش جنازه مبارك او

را در همين بارگاه فعلي در كربلا به خاك سپرد. فضائل حضرتش بيش از آنست كه بيان شود، او جگر گوشه رسول خدا بود و پيغمبر مي فرمودند: (حسين مني و انا من حسين) يعني حسين از من است و من از حسينم. و در باره او و برادرش حضرت امام حسن فرمود: (هما ريحانتاي في الدنيا) يعني حسن و حسين جگرگوشه گان منند در دنيا و باز فرمودند: (الحسن والحسين سيدا شباب اهل الجنة) يعني: حسن و حسين دو بزرگ جوانان اهل بهشتند، نيز فرموده اند: (الحسن والحسين امامان قاما او قعدا) يعني: حسن و حسين دو امامند، قيام كنند و يا قيام نكنند، حسين(ع) دانشمندترين، و عبادت كارترين مردم و آئينه تمام نماي پدرش اميرالمؤمنين(ع) بود. بيشتر شبها خودش شخصا انبان هائي پر از خوراك براي مستمندان بدوش مي كشيد كه پس از شهادتش اثر اين دوش كشيها در شانه مباركش ديده شد، بسيار كريم و بزرگ و بردبار بود كه مي گويند: عرب باديه نشيني ضمن چند فرد شعر از آن حضرت درخواست بخشش نمود و گفت: لم يخب الآن من رجاك و من حرّك من دون بابك الحلقة هركس به تو اميد داشته نوميد نگشته و هر آنكس كه در خانه ات را كوبيده دست خالي برنگشته است. انت جواد و انت معتمد ابوك قدكان قاتل الفسقة تو سخاوتمند و پناه بي پناهاني، پدرت نابود كننده فاسقين بود لولا الذي كان من اوائلكم كانت علينا الجحيم منطبقة اگر راهنمائيهاي پدر و جدت نبود پيكر ما را دوزخ فرا مي گرفت. سپس حسين(ع) چهار هزار دينار باو داد و از او پوزش خواسته چنين فرمود: خذها فإني إليك معتذر واعلم بأني عليك

ذو شفقة بگير اين مبلغ را من از تو پوزش مي خواهم و بدان كه نسبت بتو مهربانم. لوكان في سيرنا الغداة عصي امست سمانا عليك مندفقة اگر در آينده چيزي بدست ما آمد ثروت سرشاري بر تو ريزش خواهد نمود. لكن ريب الزمان ذو غير والكف مني قليلة النفقة اما چكنم كه گردش زمانه به دلخواهم نيست؟! و اينك در دست من ثروت فراواني نمي باشد. آري چنين كسي بود كه با نهضت خونين خود اسلام و دين جدش بلكه جهاني را براي ابد زنده كرد. نهضت حسيني نهضتي بود كه در جهان سابقه نداشت. حسين (ع) پس از برادرش برترين مردم بود كه خون خود را براي آبياري درخت اسلام اهدا كرد. امام چهارم: امام علي زين العابدين فرزند امام حسين(ع)، مادرش دختر يزدگرد (پادشاه ايران) است. در روز پانزدهم جمادي الاولي سال سي و شش هجري در روزي كه جدش اميرالمؤمنين (ع) بصره را فتح كرد در مدينه منوره به دنيا آمد و در روز شنبه بيست و پنجم محرم سال نود و پنج هجري با زهر كشنده اي مسموم و شهيد گرديد. عمر شريفش پنجاه و نه سال بود، و در شهر مدينه، قبرستان بقيع به خاك سپرده شد. در دانش و فضيلت و پرهيزكاري و دادرسي بي پناهان در زمان خود بي نظير بود و علماي ما روايات بي شمار و پندها و دعاهاي بسيار زيادي از آن حضرت نقل كرده اند. در شبهاي تاريك نقاب بر چهره مي انداخت تاكسي او را نشناسد و انبانهائي از سكه هاي طلا و نقره و يا از غذا و هيزم پر كرده بدوش مي گرفت و درب يك بيك خانه ها مي رفت و از

روي قرعه بين مستمندان تقسيم مي كرد، پس از آنكه از دنيا رفت مردم مدينه فهميدند، كسي كه نقاب به چهره داشته و انبان بدوش مي گرفت او بوده است. بسيار خوش داشت كه بر سر سفره او يتيمان و زمين گيران و مسكينان بنشينند، از اخلاق نيك آن حضرت اين بود كه: ماهي يكبار غلامان خود را گرد خود جمع مي كرد و به آنان مي گفت: هركدام از شما زن مي خواهد، برايش همسر اختيار كنم و هركس ميل دارد او را به ديگري بفروشم خواهم فروخت، هركس مي خواهد آزادش كنم آزادش مي كنم و هنگامي كه مستمندي از او درخواست مي نمود مي فرمود آفرين برتو كه توشه مرا به آخرت مي رساني. آنقدر سجده هاي طولاني مي كرد كه به او لقب سجاد يعني: بسيار سجده كننده دادند و در اثر سجده بسيار پيشاني و دو كف دست و دو سر زانوانش پينه بست و آنقدر عبادت مي كرد كه به او (زين العابدين) گفتند(7). يعني زينت عبادت كنندگان. هرگاه به نماز مي ايستاد بدنش مانند بيد مي لرزيد و رنگ صورتش زرد مي شد، مردي از نزديكانش به او ناسزا گفت، حضرت ساكت مانده و هيچ نفرمود پس از چندي بسوي او روان شد، حاضرين گمان كردند حضرت مي خواهد جوابش را بدهد، ولي حضرت اين آيه را از قرآن قرائت فرمود: (والكاظمين الغيظ والعافين عن الناس والله يحب المحسنين)(8). ترجمه: آنان كه غضب خود را فرو مي نشانند و آنها كه طرف خود را مي بخشند، و خدا نيكوكاران را دوست مي دارد. سپس حضرت به آن مرد گفت برادرم شما جلو من ايستادي و گفتي.. و گفتي.. اگر راست گفتي و اينها در من بوده است، از خداوند براي

خود آمرزش مي طلبم و اگر دروغ گفتي و اينها در من راه نداشته است، از خدا براي شما آمرزش مي خواهم. امام پنجم: امام محمد باقر فرزند امام زين العابدين(ع) مادرش دختر امام حسن(ع) در روز دو شنبه سوم ماه صفر يا اول ماه رجب سال پنجاه و هفت هجري در مدينه به دنيا آمد و در روز دو شنبه هفتم ماه ذيحجه سال يكصدو چهارده بوسيله زهر مسموم گرديده شهيد شد، سن مباركش پنجاه و هفت سال بود و در مدينه منوره در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد. داراي فضيلتهاي بزرگ، سيادت و آقائي، ديانت و دانش سرشار و بردباري فراوان و اخلاق نيكو و عبادت بسيار و فروتني و سخاوت بي كراني بود. در نيك خلقي آن حضرت مي گويند: روزي يك نفر مسيحي به آن حضرت گفت (العياذ بالله): تو بقر (گاو) هستي؟ حضرت فرمود: نه، من باقرم (شكافنده علوم) او گفت: تو فرزند آن زن آشپزي؟ حضرت فرمود: اين حرفه او است گفت: تو پسر آن زن سياهرنگ بدكاره زنگي هستي؟ حضرت فرمود اگر شما راست مي گوئي خدا آن زن را بيامرزد و اگر دروغ گفتي خدا شما را بيامرزد، مسيحي فورا مسلمان شد. در دانش مانند درياي خروشاني بود كه به هرپرسشي بي درنگ پاسخ مي داد، ابن عطاي مكي مي گويد: علماي بزرگ كه بخدمت حضرت باقر(ع) مي رسيدند، كوچك مي شدند و بقدري نزد حضرت كوچك مي شدند كه نديدم نزد هيچكس ديگر كوچك شوند. حكم بن عقبه با آن همه بزرگي كه در نظر مردم داشت، در خدمت حضرت باقر(ع) مانند كودكي بود كه در حضور آموزگارش نشسته باشد، محمد بن مسلم مي گويد: چيزي به خاطرم

نيامد مگر آنكه از حضرت باقر(ع) پرسش نمودم و به اندازه سي هزار حديث از آن حضرت پرسيدم، هميشه بياد خدا بود، فرزندش حضرت صادق(ع) مي فرمايد: (پدرم بسيار ذكر خدا مي كرد من همراهش بوده و او هميشه تسبيح خدا مي نمود و هرچند با مردم حرف مي زد از ياد خدا غافل نمي گرديد). عبادت و پارسائياش بسيار بود و اشك از چشمانش جاري مي شد. امام ششم: امام جعفر صادق، فرزند امام محمد باقر(ع) مادرش فاطمه (ام فروه) بود. در روز جمعه هفده هم ربيع الاول مصادف با روزي كه پيغمبر(ص) به دنيا آمد، در سال هشتاد و سه هجري پا به دنيا نهاد و در روز بيست و پنجم شوال سال يكصد و چهل و هشت مسموم شده به درجه رفيعه شهادت نائل گرديد، سن مباركش شصت و پنج سال بود. دانش و فضيلت، فقاهت و حكمت، زهد و پارسائي، راستي و عدالت، نجابت و بزرگي سخاوت و شجاعت و ديگر صفات پسنديده در او بسيار و بيشمار بود: مرحوم شيخ مفيد (ره) مي فرمايد علما آنقدر كه از حضرت صادق(ع) روايت نموده اند از هيچ يك از اهل بيت روايت ننموده اند و راويان مورد اعتماد كه از آن حضرت حديث نقل كرده اند قريب چهار هزار نفرند، ابو حنيفه پيشواي فرقه حنيفه از اهل سنت، از شاگردان مكتب حضرت صادق(ع) بود، حضرت بقدري پارسا بود كه خوراكش سركه و روغن زيتون بود و لباسش زبر و خشن بود و چه بسا لباس وصله دار مي پوشيد و خودش در باغ به كار مي پرداخت و عبادت و نماز بسيار مينمود و خيلي از اوقات در نماز بيهوش مي شد. شبي هارون عباسي كسي را خدمت

حضرت مي فرستد كه او را به من_زلش دعوت كند. قاصد مي گويد: وارد شدم ديدم حضرت تنها است و گونه خود را برخاك گذارده بطوري كه پشت دستها و صورت مباركش خاك آلود شده بود. امام هفتم: امام موسي بن جعفر(ع) ملقب به كاظم، مادرش حميده خاتون (مصفاه) در روز يكشنبه هفتم ماه صفر سال يكصدو بيست و هشت در (ابواء) كه منزلي است بين مكه و مدينه بدنيا آمد و در روز بيست و پنجم ماه رجب سال يكصدو هشتاد و سه پس از مدت چهارده سال كه از روي ظلم و بيداد زنداني شده بود، در زندان هارون عباسي به زهر سم مسموم و به درجه رفيعه شهادت نائل گرديد. مراسم غسل و كفن و دفن آن حضرت را فرزندش حضرت رضا(ع) عهده دار شد و در همين مرقد شريف در كاظمين به خاك سپرده شد. دانشمندترين، فاضلترين، سخاوتمندترين، و شجاعترين مردم زمان خود بود، خوشرفتار و نيك اخلاق بود، فضل و دانش او بر همه آشكار و بزرگ مقام و بلند منزلت بود، عبادتش بسيار و سجده هايش طولاني و آنقدر غضب خود را فرو مي نشاند كه او را كاظم (فرو نشاننده) ناميدند و آنقدر صالح بود كه به او (العبد الصالح) مي گفتند. دانش او در علوم مختلفه بسيار بود و بر همگي اقران خود برتري داشت، حديث مشهور (بريهه) بزرگ مسيحيان نمونه اي بارز از دانش آن حضرت است و پس از آنكه حضرت او را محكوم ساخت اسلام اختيار كرده مسلمان خوبي شد. در سخاوت آن حضرت گفته اند: هنگامي كه مستمندي از حضرت درخواست يك صد درهم مي نمايد امام(ع) براي اين كه ميزان

معلومات او را بدست آورد، چند مسئله از او سؤال مي كند و چون خوب جواب مي دهد دو هزار درهم به او مي بخشد، در قرآن خواندن از همه مردم خوش صداتر و در عبادت و قرائت و قرآن از همگي كوشاتر بود و سجده اش بيشتر از همه طول مي كشيد و در گريه و تضرع بدرگاه الهي بر همه پيشي داشت تا آنجا كه در زندان بحالت سجده از دنيا رفت. امام هشتم: امام علي بن موسي الرضا(ع)، مادرش نجمه خاتون، در روز جمعه يازدهم ذيقعده سال صدو چهل و هشت (ه_.ق) در مدينه منوره بدنيا آمد، و در روز آخر ماه صفر سال دويست و سه با زهر مسموم و شهيد گرديد. مراسم غسل و كفن و دفن حضرتش را فرزندش حضرت جواد(ع) عهده دار شد و در بارگاه فعلي در خراسان به خاك سپرده شد. دانش و فضيلت، نجابت و سخاوت، نيك خلقي و فروتني و عبادات آن حضرت مشهور و نيازي به گفتن ندارد، مامون خليفه عباسي از حضرتش درخواست كرد كه بجاي وي خلافت اسلامي را عهده دار شود ولي حضرت مقام خلافت را نپذيرفت زيرا از نيرنگ مامون در اين پيشنهاد با خبر بود و چون حضرت رضا(ع) خلافت را نپذيرفت، مامون حضرت را ناچار ساخت كه ولايت عهدي را قبول كند حضرت به شرطي به اين پيشنهاد تن در داد كه در امور مملكت و شئون دولت دخالتي نكند. مامون گاه و بيگاه مجالسي براي مناظره ترتيب مي داد كه در اين مجالس امام رضا(ع) شركت مي فرمود و دانش فراوان او در باره اديان و مذاهب، همگي را به اعجاب و تحسين

وا مي داشت. حضرت رضا(ع) در عبادات كوشش فراوان داشت و بيشتر شبها را به عبادت سپري مي كرد و چه بسيار از اوقات كه در هر سه روز يكدفعه تمام قرآن را مي خواند و خيلي اوقات در شبانه روز هزار ركعت نماز مي خواند و گاهي ساعتها سر بسجود مي نهاد و با خداي خود راز و نياز مي كرد، روزه بسيار مي گرفت و داراي بخشش فراوان بود و صدقات خود را پنهاني، بخصوص در شبهاي تاريك به مستمندان مي رسانيد در آداب معاشرت آنقدر وارد بود كه هيچگاه كسي را با زبان نيآزرد در سخن گفتن دچار اشتباه نمي شد و اگر در مجلسي كساني اطراف او بودند تكيه نمي نمود، هيچگاه به صداي بلند نمي خنديد و در انظار مردم آب دهان نميا نداخت. وقتي سفره گسترده مي شد همه اهل خانه حتي نوكران را احضار مي فرمود و با آنان در سر يك سفره غذا مي خورد. امام نهم: امام محمد جواد فرزند علي بن موسي الرضا(ع)، مادرش سبيكه خاتون، در روز دهم ماه رجب سال يكصدو نود و پنج هجري در مدينه منوره به دنيا آمد و در روز آخر ذيقعده سال دويست و بيست با زهر مسموم و شهيد گرديد. بدن مباركش در كنار قبر جدش حضرت موسي بن جعفر(ع) در كاظمين همين جايگاه فعلي به خاك سپرده شد. در زمان خود دانشمندترين و فاضلترين و سخاوتمندترين و خوش مجلس ترين و خوش اخلاق ترين و فصيح ترين مردم بود و هرگاه سوار مي شد يك كيسه طلا و نقره همراه خود بر مي داشت و هيچيك از درخواست كنندگان را رد نمي نمود و هركس از عموزاده هايش از او درخواست چيزي مي كرد كمتر از پنجاه دينار باو نمي داد

و هركس از عمه زاده هايش از او چيزي مي خواست كمتر از بيست و پنج دينار باو نمي داد از نمونه هاي بارزي كه دانش فراوان حضرتش را بر مردم ثابت كرد اين بود كه: يكسال پس از اعمال حج هشتاد نفر از دانشمندان ممالك مختلف گرد او جمع شدند و از مسائل گوناگون پرسش نمودند، حضرت نيز به همگي جواب فرمودند از چيزهائي كه بسيار شگفت انگيز بود اينكه: در سن نه سالگي مردم بسياري گرد او جمع شدند و در يك مجلس از او سي هزار پرسش كردند و همه را بدون درنگ و بي غلط جواب دادند. ولي اين قبيل كارها از خاندان وحي و قرآن به دور نيست، خليفه وقت پس از آنكه بارها حضرت را با پرسشهاي بزرگي امتحان كرد و همه را جواب فرمود، دختر خود را به عقد او در آورد. امام دهم: امام علي النقي فرزند امام محمد جواد(ع) و مادرش سمانه خاتون است، در روز پانزدهم ماه ذيحجه يا دوم رجب سال دويست و دوازده (هجري) در مدينه منوره به دنيا آمد و در روز دو شنبه سوم ماه رجب، سال دويست و پنجاه و چهار در سامراء (با زهر سم مسموم و به درجه شهادت نائل گرديد) و در همان سامراء در جايگاه كنوني به خاك سپرده شد. او با فضيلت ترين، دانشمندترين و سخي ترين و خوش زبانترين و عابدترين و خوش ذات ترين و خوش اخلاق ترين مردم زمان خود بود. (اربلي) ضمن داستاني در باره سخاوت حضرت اين روايت را نقل كرده است كه: خليفه سي هزار درهم براي آن حضرت فرستاد، حضرت همه را به يك عرب بياباني كه مقروض

بود بخشيد و به او گفت: با اين پول قرض خود را مي پردازي و بقيه را صرف خانواده ات مي كني و مرا از اين مقدار كم معذور مي داري. مرد عرب عرض كرد: اي پسر رسول خدا آرزوي من كمتر از سه درهم بود ولي خدا بهتر مي داند كه رسالت خود را درچه خانداني قرار دهد مرد عرب با شادي بسيار پول را گرفت و رفت. امام يازدهم: امام حسن عسكري فرزند امام علي النقي(ع) مادرش (جده) در روز دو شنبه دهم ربيع الثاني سال دويست و سي و دو هجري به دنيا آمد و در روز جمعه هشتم ربيع الاول سال دويست و شصت با زهر مسموم و به شهادت نائل گرديد. مراسم غسل و كفن و دفن آن حضرت را فرزند برومندش امام زمان(عج) عهده دار شد و در جوار پدرش در سامراء در بارگاه كنوني به خاك سپرده شد. فضيلت و دانش، شرف و نجابت، بزرگي و عبادت فروتني و مكارم اخلاق آن حضرت بر كسي پوشيده نيست. بسيار خوش اندام و زيبا چهره و با آن كمي سن داراي ابهت و عظمت خاصي بود و در اخلاق عينا به پيغمبر(ص) مي ماند، در باره كرم آن حضرت از اسمعيل روايتي رسيده است كه مي گويد: در سر راه حضرت نشستم هنگامي كه از جانب من عبور مي كرد برايش سوگند ياد كردم و اظهار نياز نمودم حضرت فرمود: آيا به دروغ بخدا سوگند مي خوري در حالتي كه دويست دينار پنهان كرده اي؟! اين گفتار من براي آن نيست كه تو را از بخشش خود محروم كنم. غلام من! آنچه با خود داري به او ده، سپس غلام حضرت يكصد

دينار به من داد. مرد ديگري كه به پانصد درهم نيازمند است چون آوازه سخاوت و بخشش آن حضرت را مي شنود، بخدمتش مي رسد حضرت پانصد و سه درهم به او مي دهد و مسيحيان آن زمان همگي گواهي مي دادند كه اين حضرت در فضيلت و دانش و اعجاز مانند مسيح است داراي هيبت و ابهت بود و در عبادت كوشا و اغلب شب زنده دار بود. امام دوازدهم: امام زمان: مهدي، محمد بن حسن عسكري(ع) مادرش: نرجس خاتون و در شب نيمه شعبان سال دويست و پنجاه و پنج هجري در شهر سامرا بدنيا آمده است. امام زمان: (عج) آخرين حجت خدا در روي زمين و آخرين جانشين پيامبر اسلام و دوازدهمين امام مسلمانان مي باشد، خداوند به اراده خود عمر حضرتش را طولاني نمود و از نظرها پنهان شد تا در آخرالزمان ظهور كند و جهان را پر از عدل و داد نمايد پس از آنكه از ظلم و ستم پر شده باشد. پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) بما خبر داده اند كه: مهدي موعود، زنده و پاينده است تا آنروز كه ظاهر گردد و سراسر گيتي را به تصرف درآورده و در آن دادگري را گسترش دهد و كاخهاي ستم را واژگون سازد (تا خداوند دين اسلام را بر اديان عالم پيروز گرداند گرچه بر مشركان ناگوار آيد(9). بار پروردگارا! در ظهورش شتاب كن و ما را از ياوران و دوستانش قرار بده، و چون امام زمان (عج) در خانه خود از انظار پنهان شد، مسلمانان محل غيبت آن حضرت را در سامراء زيارتگاه خود قرار داده كه اكنون آنجا به سرداب غيبت مشهور است.

5

_ معاد

معاد عبارت است از اينكه: خداوند انسان را پس از مردن زنده مي كند تا نيكوكاران را پاداش دهد و بدكاران را به كيفر اعمال خود برساند. كسي كه ايمان بخدا داشته، عمل شايسته بجا آورد، نماز بخواند، روزه بگيرد، نيت خود را خالص گرداند كودكان يتيم را پناه دهد، از مستمندان و بينوايان دستگيري كند و اينگونه كارهاي نيك انجام دهد. خداوند او را در باغستانهاي بهشت كه در زير آن نهرهائي جاري است، مي برد و همواره در جوار رحمت بي پايان قرار مي گيرد، و كسي كه كفر ورزيد و كار ناشايسته از او سر زده و مرتكب دروغ، خيانت، قتل، دزدي، زنا، شراب خواري و نظائر آن گرديده سزاي او آتش دوزخ و آبهاي جوشان و غذاهاي كشنده آن خواهد بود و پيوسته در اندوه و عذاب بسر خواهد برد. پيش از بهشت و دوزخ، دو منزل را بايد طي كرد: 1 _ منزل اول قبر است كه در آن از اعمال پرسش مي شود، و انسان پاداش كردار خود را مي چشد، چنانچه پيغمبر اكرم(ص) فرمود: قبر، يا گودالي از گودالهاي جهنم و يا باغي از باغستانهاي بهشت است(10). حالت انسان در قبر مانند شخصي است كه بخواب رفته، گاهي با ديدن خوابهاي خوب خوشنود و زماني خوابهاي پريشان ديده ناراحت مي شود با اينكه اگر كسي در نزديكي او باشد نمي داند اين شخص خوابيده اكنون در سختي و رنج بسر مي برد يا در آسايش. زندگان نيز از مرده ها جز كالبدي خاموش و بي روح نمي بينند و نمي توانند درك كنند كه او در رنج است، يا در استراحت. 2 _ منزل دوم قيامت است كه خداوند

مردگان را زنده مي كند و همگي را در صحراي محشر گرد مي آورد، در اين هنگام دادگاههاي بزرگ عدل الهي تشكيل يافته، دادرسان كه پيمبران و بندگان شايسته خدايند حضور مي يابند و به توزين و سنجش اعمال مردم مي پردازند، اينجا است كه پرونده افراد را گشوده گواهان را احضار مي كنند. دسته اي كه در دنيا رفتار و كردار شان شايسته بوده خوشبخت و گنهكاران بدبخت مي گردند، بنا بر اين بر انسان لازم است كه بقدر توانائي خويش در كارهاي نيك كوشش كند تا در آن روز كه فريادرسي نيست گرفتار بدبختي هميشگي و عذاب دائم نگردد.

1 _ سوره يس: آيه 82. 2 _ سوره آل عمران: آيه 85. 3 _ سورة علق: آيه 1. 4 _ سورة مائدة: آيه 3. 5 _ سوره آل عمران: آيه 61. 6 _ سوره نساء: آيه 86. 7 _ ائمه معصومين(ع)در زمان خود با بزرگترين مشكلات روبرو بودند زيرا خلفاي بني اميه و بني عباس خلافت اسلامي را غصب كرده با اعمال زور و قدرت بر مسلمانان حكومت مي كردند و از تماس مردم با خاندان رسالت و ائمه طاهرين(ع) جلوگيري مي نمودند، لذا امامان ما مراجعات فراواني نداشتند و از اين رو به گوشه گيري مي پرداخته و بيشتر اوقات را به عبادت پروردگار مي گذرانيدند، از طرف ديگر علوم و معارف آنان هم ارثي بود بدين معني كه بدون رنج بردن و تعليم يافتن، از پدران خود به ارث مي بردند و ديگر به تحقيق و مطالعه نيازي نداشتند، قهرا بيشتر وقت آنان به عبادت و نمازهاي طولاني مي گذشت، (مترجم). 8 _ سوره آل عمران: آيه 134. 9 _ (ليظهره علي الدين كله

ولو كره المشركون) سوره توبه: آيه 33. 10 _ القبر اما حفرة من حفر النيران او روضة من رياض الجنة.

فروع دين

فروع دين

فروع دين اسلام بسيار است و ما به ذكر ده تاي آن مي پردازيم: 1 _ نماز. 2 _ روزه. 3 _ خمس. 4 _ زكات. 5 _ حج. 6 _ جهاد. 7 _ امر به معروف. 8 _ نهي از منكر. 9 _ تولي. 10 _ تبري. بايد دانست كه احكام و دستورات ديگري مانند خريد و فروش، ازدواج، قصاص، ديات، قضاوت و... از فروع دين است.

اول: نماز

نماز بر دو قسم است: واجب و مستحب: وضو: پيش از نماز بايد وضو گرفت، ترتيب وضو و آداب آن بدين قرار است: 1 _ آب پاك و مباحي را تهيه كنيد (ولي بايد قبلا اعضاء وضو پاك باشد). 2 _ دو دست را سه بار تا مچ ها بشوئيد. 3 _ مضمضه و استنشاق كنيد به اين معني كه: سه بار آب در دهان گردانده و سه بار آب به بيني مي كشيد. 4 _ سپس نيت نموده كه: (وضو مي گيرم قربة الي الله). 5 _ آنگاه درازاي صورت را كه از رستنگاه موي تا چانه است شستشو دهيد و از پهناي صورت به اندازه اي كه بين انگشت وسط و شست قرار مي گيرد بشوئيد. 6 _ پس از آن دست راست را از بالاي آرنج تا سر انگشتان مي شوئيد. 7 _ سپس دست چپ را نيز از آرنج تا سرانگشتان مي شوئيد. 8 _ آنگاه با دست راست جلو سر را از بالا به طرف پيشاني مسح كنيد و مواظب باشيد كه رطوبت مسح سر به آب

صورت نرسد. 9 _ بعد از آن با دست راست روي پاي راست را از سرانگشتان تا بند پا مسح مي كنيد. 10 _ و در آخر با دست چپ روي پاي چپ را از سر انگشتان تا بند پامسح مي نمائيد. نماز واجب: نمازهاي واجب بر چند قسم است كه مهمترين آنها نمازهاي شبانه روزي است. در شبانه روز واجب است پنج مرتبه نماز بخوانيم: 1 _ نماز صبح، و آن دو ركعت است كه وقتش از طلوع فجر تا طلوع آفتاب مي باشد. 2 _ نماز ظهر، و آن چهار ركعت است. 3 _ نماز عصر، و آن چهار ركعت است. (وقت اين دو نماز از اول ظهر تا غروب آفتاب است). 4 _ نماز مغرب، و آن سه ركعت است. 5 _ نماز عشاء، و آن چهار ركعت است. وقت اين دو نماز از اول مغرب تا نيمه شب شرعي است. اين طريق نماز خواندن براي كسي است كه مسافر نيست ولي شخص مسافر بايستي نمازهاي چهار ركعتي خود: (ظهر، عصر، عشاء) را مانند نماز صبح دو ركعتي بخواند. اذان: هنگام خواندن نماز به طرف قبله ايستاده بدين ترتيب اذان مي گوئيد: الله اكبر 4 مرتبه، ترجمه: خدا بزرگتر از آن است كه توصيف شود. اشهد ان لا اله الا الله 2 مرتبه، ترجمه: گواهي مي دهم كه: خدائي به جز خداي يكتا نيست. اشهد ان محمد رسول الله 2 مرتبه، ترجمه: گواهي مي دهم كه محمد فرستاده خدا است. اشهد ان عليا ولي الله 2 مرتبه، ترجمه: گواهي مي دهم كه علي ولي خدا است. حي علي الصلاة 2 مرتبه، ترجمه: بشتاب براي نماز. حي علي الفلاح 2 مرتبه،

ترجمه: بشتاب براي رستگاري. حي علي خير العمل 2 مرتبه، ترجمه: بشتاب براي بهترين كارها كه نماز است. الله اكبر 2 مرتبه، ترجمه:.... لا اله الاالله 2 مرتبه، ترجمه: خدائي جز خداي يكتا قابل پرستش نيست. اقامه: پس از اذان بدين ترتيب اقامه مي خوانيد الله اكبر 2 مرتبه اشهد ان لا اله الا الله 2 مرتبه اشهد ان محمد رسول الله 2 مرتبه اشهد ان علي ولي الله 2 مرتبه حي علي الصلاة 2 مرتبه حي علي الفلاح 2 مرتبه حي علي خيرالعمل 2 مرتبه قد قامت الصلاة 2 مرتبه نماز برپا گرديد. الله اكبر 2 مرتبه لا اله الا الله 1 مرتبه نماز صبح: اينك نماز صبح را شروع مي كنيم: 1 _ نيت مي كنيد: (دو ركعت نماز صبح بجا مي آورم قربة الي الله). 2 _ مي گوئيد: (الله اكبر). 3 _ به قرائت حمد و سوره مي پردازيد: (بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله رب العالمين، الرحمن الرحيم، مالك يوم الدين، اياك نعبد و اياك نستعين، اهدنا الصراط المستقيم، صراط الذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم ولاالضالين)، (بسم الله الرحمن الرحيم، قل هوالله احد، الله الصمد، لم يلد ولم يولد ولم يكن له كفوا احد). 4 _ سپس (الله اكبر) گفته بركوع برويد و قدري خم شويد كه كف دستها به سر زانوها برسد و در اين حالت سه مرتبه (سبحان الله) و يا يك مرتبه (سبحان ربي العظيم و بحمده) مي گوئيد. 5 _ آنگاه سر برداشته مي ايستيد و مي گوئيد (سمع الله لمن حمده، الله اكبر). 6 _ پس از آن به سجده مي رويد، بطوري كه پيشاني بر روي خاك پاك يا مانند آن كه سنگ و چوب و... است قرار

گيرد، در حالي كه كف دست ها و سر زانوها و انگشت بزرگ پاها به زمين برسد و در اين هنگام سه مرتبه (سبحان الله) يا يك مرتبه (سبحان ربي الاعلي و بحمده) بگوئيد. 7 _ آنگاه سر برداشته بنشينيد و بگوئيد الله اكبر، الله اكبر. 8 _ بار ديگر به سجده برويد و همان ذكر را تكرار كنيد و پس از سر برداشتن از سجده دوم مي نشينيد و فورا بر مي خيزيد و مي گوئيد (بحول الله و قوّته أقوم وأقعد) و ركعت دوم را نيز به همين ترتيب به جا مي آوريد. 9 _ در ركعت دوم پس از اتمام حمد و سوره قنوت مي خوانيد، به اين ترتيب كه دو كف دست را برابر صورت قرار داده مي گوئيد: (ربنا آتنا في الدنيا حسنة و في الآخرة حسنة و قنا عذاب النار)(1). 10 _ سپس مانند ركعت اول ركوع و سجده ها را بجا آوريد و پس از سر برداشتن از سجده دوم نشسته و بدين طريق تشهد خوانده سلام بدهيد: (الحمد لله. اشهد ان لا اله الاالله وحده لا شريك له، وأشهد أن محمداً عبده و رسوله، اللهم صل علي محمد و آل محمد، السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته، السلام علينا و علي عبادالله الصالحين، السلام عليكم و رحمة الله و بركاته). 11 _ پس از سلام نماز، مستحب است كه بعنوان تعقيب نماز سه بار الله اكبر بگوئيد، و آنگاه تسبيحات حضرت زهرا(ع) را به قرار ذيل بجا مي آوريد: 1 _ (الله اكبر) سي و چهار مرتبه 2 _ (الحمد لله) سي و سه مرتبه 3 _ (سبحان الله) سي و سه مرتبه نماز

ظهر: نماز ظهر مانند نماز صبح است، جز اينكه: 1 _ در نيت آن مي گوئيد: (چهار ركعت نماز ظهر بجا مي آورم قربة الي الله تعالي) و دو ركعت اول را مانند نماز صبح بجا مي آوريد. 2 _ وقتي كه در تشهد به ( السلام عليك...) مي رسيد آن را نگفته براي ركعت سوم بر مي خيزيد. 3 _ در ركعت سوم بجاي حمد و سوره سه مرتبه مي گوئيد. (سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اكبر) و اين ذكر را (تسبيحات اربعه) مي نامند، يعني ذكرهاي چهارگانه. 4 _ پس از آن ركوع و سجود را بجاآورده برخيزيد و ركعت چهارم را مانند ركعت سوم بخوانيد و پس از آن مانند نماز صبح تشهد و سلام را بجا آوريد. نماز عصر: نماز عصر عينا مانند نماز ظهر است، جز اينكه در نيت آن مي گوئيد: (چهار ركعت نماز عصر بجا مي آورم قربة الي الله تعالي). نماز مغرب: نماز مغرب مانند نماز ظهر است، بجز اينكه 1 _ در اول آن نيت مي كنيد: (سه ركعت نماز مغرب بجا مي آورم قربة الي الله). 2 _ و در ركعت سوم كه سر از سجده دوم بر مي داريد، مي نشينيد و سلام مي دهيد. نماز عشاء: نماز عشاء مانند نماز ظهر است، جز اينكه در نيت آن بايد گفت: (چهار ركعت نماز عشاء بجا مي آورم قربة الي الله) ناگفته نماند كه حمد و سوره نمازهاي صبح و مغرب و عشاء را مردان بايد طوري بخوانند كه اگر كسي در نزديكي آنان باشد بشنود، (جهر). نماز آيات: آنچه تا كنون گفتيم نمازهاي شبانه روزي بود، نمازهاي واجب ديگري هم هست كه يكي از آنها

نماز آيات مي باشد(2) و آن در هنگام گرفتن خورشيد و ماه و همچنين وقوع زلزله و رعد و برق و بادهاي سياه و سرخ كه ترسناك باشند، بايد خوانده شود و ترتيب آن بدين قرار است: رو به قبله ايستاده، نيت كنيد كه: (نماز آيات بجا مي آورم قربة الي الله). 1 _ حمد و سوره خوانده، به ركوع مي رويد. 2 _ سر از ركوع برداشته، حمد و سوره مي خوانيد و به ركوع مي رويد. 3 _ سر از ركوع برداشته، حمد و سوره مي خوانيد و به ركوع مي رويد. 4 _ سر از ركوع برداشته، حمد و سوره مي خوانيد و به ركوع مي رويد. 5 _ سر از ركوع برداشته، حمد و سوره مي خوانيد و به ركوع مي رويد، پس از ركوع دو سجده بجا مي آوريد و ركعت دوم را مانند ركعت اول مي خوانيد و پس از آنكه در ركعت دوم براي بار پنجم خواستيد بركوع برويد قبلا قنوت را (بشرحي كه گذشته) مي خوانيد و پس از آن بركوع و سجده رفته تشهد مي خوانيد و سلام مي دهيد. بنا بر اين نماز آيات دو ركعت است ولي داراي ده ركوع است. (نماز آيات را بطريقه آسانتري هم مي توان خواند و آن اينكه: پس از خواندن حمد، سوره قل هوالله احديا سوره ديگري را به پنج قسمت تقسيم نموده و پس از خواندن هر قسمت آن يكبار بركوع رود، مثلا در سوره قل هوالله احد: بسم الله الرحمن الرحيم بگويد و به ركوع رود بعد بايستد و بگويد: (قل هوالله احد) دو باره بركوع رود و بعد از ركوع بايستد و بگويد: (الله الصمد) باز به ركوع رود و بايستد و بگويد:

(لم يلد و لم يولد) و باز به ركوع برود، آنگاه سر برداشته و بگويد: (ولم يكن له كفوا احد) سپس بركوع پنجم رود و پس از سر برداشتن از ركوع پنجم دو سجده نموده بر مي خيزد و ركعت دوم را هم مانند ركعت اول مي خواند و پس از سجده دوم تشهد خوانده سلام مي دهد - مترجم). نماز مستحب: نمازهاي مستحبي، زياد است و مهمترين آنها نافله هاي شبانه روزي است بدين طريق: 1 _ نافله صبح دو ركعت و وقت خواندن آن پيش از نماز صبح است. 2 _ نافله ظهر، هشت ركعت است و بايد دو ركعت دو ركعت خوانده شود و وقت آن قبل از ظهر است. 3 _ نافله عصر، هشت ركعت است كه بايد قبل از عصر و دو ركعت دو ركعت خواند. 4 _ نافله مغرب چهار ركعت است كه بعد از مغرب دو ركعت دو ركعت بايد خواند. 5 _ نافله عشاء دو ركعت است كه بعد از نماز عشاء نشسته خوانده مي شود. 6 _ نافله شب، يازده ركعت است، كه دو ركعت دو ركعت بايد خواند. و ركعت يازدهمي را تنها بجا آورد و وقت آن از نيمه شب تا اذان صبح است تمام اين نافله ها را بايستي مانند نماز صبح بجا آورد بجز اينكه در نيت باهم فرق دارند.

دوم: روزه

بر هر فرد مكلف واجب است كه: در ماه مبارك رمضان اگر مريض يا مسافر يا حائض يا معذور بعذر ديگري نباشد روزه بگيرد، روز عبارت است از اينكه انسان پيش از اذان صبح نيت كند كه: فردا روزه مي گيرم قربة الي الله، و از اول

شفق تا مغرب شرعي از مفطراتي كه روزه را باطل مي كند دوري نمايد: و مفطرات نه چيز است: 1 _ خوردن و آشاميدن. 2 _ جماع. 3 _ استمناء. 4 _ اماله نمودن با چيز روان. 5 _ رساندن غبار غليظ به حلق. 6 _ باقي ماندن بر جنابت تا طلوع شفق. 7 _ فروبردن سر بزير آب. 8 _ دروغ بستن به خدا و پيامبر و امام(ع). 9 _ قي عمدي. چند مسأله: 1 _ اول ماه رمضان و اول ماه شوال، به يكي از سه چيز ثابت مي گردد: ألف _ ديدن ماه. ب _ دو نفر شاهد عادل شهادت دهند كه: ماه را ديده اند. ت _ حاكم شرع حكم دهد كه: ماه ديده شده. 2 _ كسي كه در ماه رمضان روزه خود را عمدا بشكند براي كفاره آن يكي از اين سه كار را بايد بجا آورد: ألف _ يا شصت روز روزه بگيرد. ب _ يا شصت فقير را سير كند. ت _ يا بنده مؤمني را آزاد كند(3). 3 _ بر هر مكلفي كه مي تواند، واجب است در روز عيد فطر براي خود و هركه نان خور او است براي هريك نفر مقدار تقريبا سه كيلو گرم گندم، يا جو يا ذرت، بعنوان (زكات فطره) بپردازد و نيز مي تواند قيمت هريك را حساب كرده به فقرا رد كند. 4 _ مستحب است در روز عيد فطر (نماز عيد) خوانده شود. (در اين مسأله اختلاف است).

سوم: خمس

خمس عبارت است از يك پنجم مال كه در اين هفت چيز واجب مي شود: 1 _ سودي كه از راه: تجارت، كشاورزي، اجاره

مستغلات و هرنوع كسب مشروع بدست ميآيد، كه پس از گذراندن مخارج ساليانه بايد خمس آنچه پس انداز مي شود پرداخت گردد. 2 _ معادن طلا، نقره، نفت، نمك، آهن و مانند آن. 3 _ گنج، هركس گنجي را يافت خمس آن با شرايطش واجب مي شود. 4 _ مال حلال مخلوط به حرام، در صورتي كه مقدار حرام و صاحب آن را نداند. 5 _ آنچه از جواهرات دريا بوسيله فرورفتن در آب (غواصي) بدست آورند، مانند صدف و مرجان و... 6 _ غنيمت جنگي كه در حال جنگ و يا دفاع از كفار بدست مي آيد. 7 _ زميني كه كافر ذمي از مسلمان بخرد يا بنحو ديگر به كافر منتقل شود. خمس بدو قسمت تقسيم مي گردد: 1 _ نصف آن براي سادات فقير كه نمي توانند كسب كنند. 2 _ نصف ديگر آن، به مجتهد عادل داده مي شود كه در راه مصارف اسلامي مصرف كند.

چهارم: زكات

زكات بر نه چيز واجب است: 1 _ خرما. 2 _ كشمش. 3 _ گندم. 4 _ جو. 5 _ شتر. 6 _ گوسفند. 7 _ گاو. 8 _ طلا. 9 _ نقره. و زكات مال التجاره مستحب است. زكات در هشت مورد به مصرف مي رسد: 1 _ فقير. 2 _ مسكين، و آن كسي است كه از فقير سخت تر مي گذراند. 3 _ مأمورين وصول زكات. 4 _ كافراني كه اگر زكات به آنها داده شود به اسلام مايل شوند. 5 _ در راه آزاد كردن بردگان. 6 _ بدهكاري كه نمي تواند وام خود را بپردازد. 7 _ (سبيل الله) مانند ساختن مسجد و پل و هركاري كه براي

مسلمانان نفع عمومي دارد. 8 _ (ابن السبيل): مسافري كه در سفر مانده است، گرچه در شهر خودش ثروتمند است. اگر مردم اين دو حق واجب: (خمس و زكات) را بپردازند بر روي زمين مستمندي باقي نمي ماند و مصالح اسلامي تعطيل نمي گرديد، همانطوري كه تاريخ مسلمانان صدر اسلام كه بقوانين اسلام عزيز رفتار مي كردند شاهد زنده اي برگفتار ماست.

پنجم: حج

يكي از اركان اسلام حج است و بر هر فرد مكلفي كه قدرت داشته باشد، واجب است در مدت عمر يك بار براي انجام مراسم حج به مكه (خانه خدا) برود. مراسم حج بر دو قسم است: قسم اول: عمره، و آن عبارت است از: 1 _ احرام، يعني: لباسهاي خود را در آورده و دو جامه كه به آن احرام مي گويند بپوشد. 2 _ طواف عمره، يعني: هفت بار اطراف خانه كعبه بگردد. 3 _ نماز طواف عمره، يعني: دو ركعت نماز مانند نماز صبح به نيت طواف عمره بخواند. 4 _ سعي بين صفا و مروه، يعني: هفت مرتبه مسافت بين صفا و مروه را بپيمايد (صفا و مروه دو كوه اند). تقصير، يعني: مقداري ناخن يا موي خود را بچيند. قسم دوم: حج و اعمال آن بدين ترتيب است: 1 _ احرام. 2 _ توقف در عرفات كه آن موضعي است در نزديكي مكه. 3 _ توقف در مشعر كه آن موضعي است در نزديكي مكه. 4 _ رفتن به مني، براي انجام اعمال سه گانه: ألف _ (رمي جمره) پرتاب كردن سنك بسوي پاره اي ازكوه. ب _ قرباني كردن گوسفندي يا شتري يا گاوي. ت _ تراشيدن سر. 5 _ طواف زيارت،

يعني: اطراف خانه كعبه طواف نمودن. 6 _ نماز طواف حج، يعني: دو ركعت نماز به نيت طواف حج بجا آورد. 7 _ سعي بين صفا و مروه، يعني هفت مرتبه مسافت بين كوه صفا و مروه را بپيمايد. 8 _ طواف نساء، يعني: هفت مرتبه اطراف خانه كعبه طواف كند. 9 _ نماز طواف نساء، يعني دو ركعت نماز مانند نماز صبح به نيت طواف نساء بجا آورد. 10 _ بيتوته در مني، و رمي جمره در آنجا.

ششم: جهاد

جهاد از اموري است كه بر مسلمانان واجب شده و معني آن جنگيدن براي پيشرفت اسلام است، با چند دسته جهاد واجب است: 1 _ با كفار و يا بت پرستان، يا منكرين خداوند و مانند آن، ولي جنگ با آنان صرفا به خاطر فتح و پيروزي نيست، بلكه به خاطر گسترش عدالت و دادگري در ميان مردم، و نجات زيردستان از چنگال ستمگران و اجراي دستورات عاليه اسلام و احكام الهي است، بنا بر اين تا آنجائي كه ممكن است دامنه جنگ وسعت نمي يابد، و هرچه زودتر به خونريزي خاتمه داده مي شود به همين جهت مي بينيم كه در تمام جنگهاي پيغمبر(ص) با اينكه متجاوز از هشتاد جنگ بود، به شهادت تاريخ مجموع تعداد كشته شدگان از مسلمانان و مشركين بيش از يكهزار و چهارصد نفر نبوده است. در جنگ با كفار، چنانچه طرف مقابل اسلام از اهل كتاب، مانند يهود و نصاري باشد، آنان را به انتخاب يكي از اين سه راه مختار مي نمايند. اول: اسلام بياورند. دوم: جزيه بپردازند، بدين معني كه طبق قرارداد بايد ساليانه مقداري از مال خود را به حكومت

اسلام بپردازند، تا در راه مصالح عمومي مصرف گردد و در اين صورت مي توانند با آزادي عقيده در سايه حمايت اسلام بزندگي خود ادامه دهند. سوم: جنگيدن. اما كفاري كه اهل كتاب نيستند، آنان را به انتخاب يكي از دو راه مختار مي سازند: الف _ اسلام بياورند. ب _ براي جنگ آماده شوند. 2 _ اهل ذمه در صورتي كه از شروط مقرره سرپيچي كنند، مسلمانان براي سركوبيشان با آنان مي جنگند، مگر آنكه باز به پيمان خود برگردند و يا مسلمان شوند. 3 _ مسلماناني كه بر پيشواي اسلام بشورند: آنان كساني هستند كه از دستورات اسلام سرباز زنند بايد با اينان جنگيدتا از راهي كه رفته اند برگشته، و به موازين اسلام رفتار نمايند.

هفتم: امر به معروف

امر به معروف از فروع مهم اسلام است، (معروف) آن است كه اسلام بدان امر نموده، و انجام آن را واجب گردانيده مانند نماز، روزه، پرداخت حقوق مستمندان و رعايت قوانين مهم اسلامي... يا آنكه اسلام بدان امر نموده ولي انجامش را واجب نكرده است، مانند، اطعام مستمندان و پذيرائي از ميهمان و اخلاق نيكو و تعليم بي سوادان و مانند اينها... بنابر اين امر نمودن به قسم اول واجب و به قسم دوم مستحب است: امر به معروف داراي چهار شرط است: 1 _ امركننده بايستي اول خودش خوب و بد را تميز دهد سپس امر و نهي نمايد. 2 _ احتمال تاثير بدهد. 3 _ در صورتي كه طرف در عمل زشت خود اصرار ورزد. 4 _ از امر به معروف زيان قابل توجهي روي ندهد.

هشتم: نهي از منكر

و آن نيز از فروع مهم

اسلام است: مسلمانان به جهاتي چند بر ملتهاي ديگر برتري دارند، مهمترين سبب اين برتري اجراي وظيفه امر به معروف و نهي از منكر است كه خداوند متعال مي فرمايد: (شما مسلمانان از ميان مردم بهترين ملت هائيد، براي آنكه به كار نيك امر و از رفتار ناشايست نهي مي نمائيد(4). (منكر): آن است كه اسلام ما را از آن باز داشته است مانند شراب، قمار، ربا، زنا، خوردن مال مردم بدون رضايت و مانند اينها يا آنكه اسلام آنرا مكروه دانسته است، مانند ياوه گوئي خوابيدن بين طلوعين و مانند آن... نهي از آنچه در اول گفتيم واجب و از مكروهات مستحب است. شرايط چهارگانه كه در امر بمعروف گفته شد در نهي از منكر نيز رعايت مي گردد. نهي از منكر داراي مراتبي است: 1 _ نهي قلبي، به اينكه قلبا از وقوع منكر بيزار باشد. 2 _ نهي باصورت، مانند روگردانيدن از بجاآورنده منكر. 3 _ نهي زباني، با پند و اندرز، تا برسد به سرزنش و پرخاش. 4 _ نهي با دست، مانند زدن، تا آنگاه كه زيان قابل توجهي پديد نيايد. امر به معروف و نهي از منكر، دو دستور واجب و در نهايت اهميت است، تا آنجا كه پيغمبر اسلام(ص) فرمودند: (تمامي كارهاي نيك در برابر جهاد در راه خدا مانند قطره ايست، نسبت به دريا و همه كارهاي نيكو و جهاد در برابر امر به معروف و نهي از منكر مانند قطره اي است در مقابل دريائي بي كران). ولي متأسفانه كمتر كساني هستند كه به اين دو واجب عمل كنند، حضرت باقر(ع) فرموده است: (در آخرالزمان مردمي هستند كه امر به معروف و نهي

از منكر را واجب نمي شمارند، مگر آنجا كه براي آنان زياني در كار نيست و پيوسته، براي خود وقت گذراني و عذرتراشي مي كنند، اينجا است كه خداوند آنان را مورد خشم خود قرار خواهد داد).

نهم و دهم: تولي و تبري

تولي، يعني: دوستي خدا و پيامبران و امامان عليهم السلام. تبري، يعني: بيزاري از دشمنان خدا و دشمنان پيامبران و امامان عليهم السلام. براي اينكه: اگر كسي شخصي را دوست داشته باشد از او پيروي مي كند و اگر كسي با شخصي دشمن باشد از او دوري مي نمايد، بنا براين دوستي خدا و اولياء خدا سبب مي گردد كه براي نظم دنيا و پاداش آخرت از آنان پيروي نمائيم.

1 _ سوره بقره: آيه 201، نا گفته نماند كه در قنوت غير از اين آيه هر دعائي را مي توان خواند و يا به يك صلوات اكتفاء كرد. 2 _ غير از نمازهاي يوميه و نماز آيات، نمازهاي واجب ديگري هم هست و آن عبارت است از نماز ميت، نماز طواف، نماز قضاي پدر و مادر، نمازي كه بواسطه اجاره و عهد و قسم بر انسان واجب مي شود و براي تفصيل هريك به رساله توضيح المسائل رجوع شود. 3 _ در جاهائي كه برده فروشي مرسوم نيست اين حكم ساقط مي گردد. 4 _ (كنتم خير أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر) سوره آل عمران: آيه 110.

اخلاق

اخلاق

پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) با ايراد اين گفتار جاويدان: (اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق) ترجمه: (من برانگيخته شدم تا اخلاق نيك را كامل نمايم). هدف اساسي خود را از بعثت تشريح مي فرمايد. دين در

واقع همه دستوراتش اخلاقي است. و تمام شئون اسلام از عبادات، داد و ستدها، تا حدود احكام همگي برپايه هاي بلند اخلاق و فضيلت استوار است. اينك به ذكر آنچه كه سزاوار است انجام داد، و يا ترك نمود، مي پردازيم:

اول _ محرمات

آنچه بجا آوردنش سزاوار نيست به آن حرام گويند و محرمات اخلاقي عبارت است از: 1_ ستمگري. 2 _ زياده روي. 3 _ مسخره كردن مردمان . 4 _ مردم آزاري . 5 _ پرده دري . 6 _ نارضايتي پدر و مادر . 7 _ احتكار ارزاق ملت . 8 _ زنا . 9 _ لواط . 10_ اكتفاء زنان به زنان . 11_ نگاه كردن به زنان نامحرم و مرد نامحرم . 12_ نوشيدن شراب . 13_ قماربازي . 14_ خوردن گوشت مردار، و گوشت خوك و هر غذاي حرام . 15_ خوردن مال مردم بدون رضايت آنها . 16_ رشوه خواري . 17_ انگشتر طلا و زينت با طلا براي مردان . 18_ حيله و فريب دادن مردم در كسب . 19_ غش در معامله. 20_ كنجكاوي در بدست آوردن اسرار مردم . 21_ پايمال كردن حقوق . 22_ استمناء . 23_ آوازه خواني و گوش دادن به آن . 24_ دزدي . 25_ دلالي زنا . 26_ دروغ . 27_ غيبت و سخن چيني . 28_ دشنام دادن . 29_ رباخواري . 30 _ قتل. 31 _ همكاري با كافران و ستمگران . 32_ خيانت . 33 _ حكم نمودن برخلاف قرآن و.

دوم _ فضائل

فضائل اخلاقي كه زينت بخش مسلمان است عبارت است از: 1 _ انصاف. 2 _ كمك

بخوبي . 3 _ اصلاح بين مردم . 4 _ اخلاص در عمل . 5 _ نيكي به پدر و مادر . 6 _ صله رحم . 7 _ فروتني . 8 _ توكل بر خدا . 9 _ بردباري ز. 10_ كسب دانش . 11_ نيك اخلاقي . 12_ خوشرفتاري با مردم . 13_ سخاوت . 14_ شجاعت . 15_ پاكدامني . 16_ كمك بيچارگان . 17_ افشاء در سلام . 18_ صبر . 19_ ميهماني . 20_ عفو مردم . 21_ برآوردن حاجت حاجتمندان . 22_ ميانه روي در هرچيز . 23_ پرهيزكاري . 24_ پاكيزگي . 25_ شرم داشتن . 26_ ازدواج . 27_ فرحناك بودن . 28_ راست گوئي . 29_ احترام به مردم . 30_ سپاسگزاري.

سوم _ رذائل

رذائل اخلاقي كه انسان را به سقوط مي گرايد عبارتند از: 1 _ حس انتقام جوئي . 2 _ فخريه نمودن . 3 _ ثروت فراوان . 4 _ كارهاي بيهوده . 5 _ بي تابي در پيش آمدها . 6 _ تنبلي . 7 _ رياست طلبي و مقام خواهي و ثروت دوستي . 8 _ آز . 9 _ خلف وعده . 10_ بدخلقي . 11_ كينه توزي . 12_ ترس . 13_ پست همتي . 14_ طمع كاري . 15_ شتابزدگي . 16_ تعصب ورزي . 17_ خودپسندي . 18_ بي توجهي به خدا و غفلت . 19_ زشتي . 20_ شك و ترديد . 21_ منت . 22_ سنگدلي . 23_ منت نهادن و... آنچه از فضائل گفته شد همگي از كارهاي مستحب نيستند بلكه برخي از آنها از نظر شريعت اسلام واجب است. همانطور

كه آنچه از رذائل گفتيم همگي از كارهاي مكروه نمي باشند، بلكه برخي از آنها در نظر اسلام حرام است. پس بر مسلمان لازم است، بكوشد و جديت بخرج دهد تا خود را پاكيزه گرداند و اگر نسبت به قوانين مقدس اسلام كوتاهي نمود مانند پرنده شكسته بالي خواهد بود كه نمي تواند پرواز نمايد. براي مسلمانان فقط گفتن: من مسلمانم به درد نمي خورد زيرا مانند آن است كه انسان مريض براي خود بگويد: من سالم هستم، همانطوري كه گفته مريض بحال او سودي ندارد، گفتار مسلمان هم تا هنگامي كه به دستورات اسلام رفتار ننمايد بي تأثير است.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109