منجي : محور بنيادين گفتگوي تمدن ها

مشخصات كتاب

نويسنده : محمد نقي زاده

ناشر: موعود

مقدمه

براي گفتگوي بين تمدن ها، هم موضوعات متعدد و متنوعي را مي توان برگزيد و هم به زبان ها و ابزار مختلف مي توان به آن پرداخت. نكته ي مهم اين است كه در اين زمينه همانند بسياري زمينه ها نبايد به صورت انفعالي عمل كرد و به موضوع هاي روزمره و مصداق هاي پيش پا افتاده پرداخت و اسير جوّ حاكم جهاني شد و تمركز را بر جنبه ي مادي حيات انسان متوجه نمود. بلكه بهتر آن است كه براي اين گفتگو كه امري هميشگي خواهد بود برنامه اي جدي و بلند مدّت را تدوين نمود كه طي آن مباني اصلي حيات انسان مورد توجه قرار گيرد. در اين راه همت، جديت، پشتكار و كنكاش در متون و موضوع هاي مختلف اسلامي براي تبيين موضوع ها، روش ها و مصداق هاي گفتگو ضرورتي انكارناپذير است. همه ي موضوع هاي مطرح در اسلام (حتي اگر مستقيماً يا ظاهراً مشهود نباشد) مي توانند درسي و نكته اي را در اين زمينه در اختيار قرار دهند.

كليات

درمورد ويژگي ها و موضوعهاي مرتبط با گفتگو، مباحث مختلف و متنوعي قابل طرح ميباشدكه به اختصار به برخي از آنها اشاره خواهد شد.اهداف گفتگوارتباط بين تمدن هاي مختلف مي تواند مشتمل بر يك يا چند موضوع متنوع همچون: قصد هدايت جوامع و تبليغ آرا و نظريات، اخذ آداب و سنن نيك، عبرت آموزي، تبادل آراي علمي و مبادله ي هرگونه دانش و محصول باشد.معناي گفتگودوطرفه بودن گفتگو يكي از مهم ترين عوامل معرف گفتگو مي باشد. تنها «گفتن» از يك طرف و «شنيدن» ازطرف ديگر مطرح نمي باشد، ضمن آن

كه استقلال، هويت و احترام طرفين نيز محفوظ مي ماند. توجه به معناي گفتگو [1] نيز از اهميت برخوردار است. واژه ي «ديالوگ»، گفتگو و مذاكره به معناي متداول نيست، بلكه هم سخني است. در هم سخني قبل از آن كه زبان گشوده شود، گوش بايد باز باشد. آن كه گوش باز ندارد و خود را نيازمند شنيدن نمي داند براي گفتن نيز سخني ندارد. [2] .ابزار گفتگواصطلاح «گفتگوي تمدن ها» منحصر به تبادل كلام نمي باشد. هر چه بتواند ارتباط بين دو يا چند تمدن را برقرار نمايد و قادر باشد به اهدافگفتگوي تمدن ها جامه ي عمل بپوشاند، وسيله اي براي گفتگوي بين تمدن ها تلقي مي گردد. بنابراين همه ي علوم، فنون، صنايع، هنرها، آداب و رسوم، سنت هاي فرهنگي و ديني و هر چه محصول فكر و انديشه ي بشر و حامل پيامي باشد، مي تواند در خدمت گفتگوي تمدن ها قرار گيرد. نكته ي مهم در استفاده از اين وسايل اين است كه در گفتگو بايد حالت تعادل و توازن بين دوطرف وجود داشته باشد. اسلام مي تواند موضوع هاي گوناگوني را در همه ي جهات زندگي، به ويژه جهت معنوي براي گفتگو مطرح نمايد، ضمن آن كه موضوعات بسياري كه ظاهراً به جهت مادي حيات مربوط مي شود داراي وجه يا باطن معنوي و روحاني نيز مي باشد.در مورد علل انتخاب موضوع «منجي» بعنوان الهام بخش گفتگوي تمدن ها مي توان گفت:در گفتگوي تمدن ها الزاماً صحبت رو در رو مطرح نيست و آن چه مهم است تأثير گذاري بر طرف مقابل و هم دلي در جامعه ي بشري

است و توجه به موضوع هاي مورد علاقه ي انسان ها (كه البته مي تواند تعريف هاي متفاوتي نيز داشته باشد)، از جمله رهبر و جامعه ي آرماني بشر يكي از ابزارهاي اين تأثيرگذاري است. موضوع هاي مرتبط با جامعه ي آرماني با همه ي معاني معنوي و نماديني كه در خويش مستتر دارند، مي توانند بعنوان يكي از مهم ترين ابزار غيركلامي مطرح شوند. بدين ترتيب كه با شناسايي و تدوين ويژگي هاي چنين جامعه اي امكان تسري آن در جامعه هاي كنوني فراهم مي شود و براي معرفي ويژگي هاي تمدن مورد نظر اسلامي به جهانيان از اين ويژگي ها استفاده شود و بعنوان معيارهايي براي ارزيابي آن چه از ساير تمدن ها به كشورهاي اسلامي وارد مي شود مورد استناد قرار گيرند.مخاطبيناز آن جا كه يكي از وجوه اصلي اسلام، جهاني بودن آن مي باشد و مخاطب آيه هاي قرآن هم «انسان» (به طور عام) هم «مؤمنين و مسلمين» و هم «غيرمسلمين»(به طور خاص) مي باشند، در گفتگوي تمدن ها پيام هر گروهي از مسلمين در مرحله ي اول متوجه ساير ملت هاي مسلمان و در مرحله ي دوم متوجه ملت هاي غيرمسلمان مي باشد. مخاطبان پيام هاي مربوط به ظهور منجي را مي توان به دوگروه عمده تقسيم كرد:دسته ي اول ملل، فرق و آحاد مسلمين و دسته ي دوم ملل غيرمسلمان هستند. ويژگي هاي منجي و جامعه ي آرماني بعنوان تفكر اسلامي و بيان نحوه ي نگرش اسلام به جامعه ي بشر و ارتباط انسان ها با يكديگر، با محيط و با جهان ضرورت دارد. اين معرفي مي تواند بعنوان

يكي از مهم ترين زمينه هاي گفتگوي تمدن ها مطرح باشد.

گفتگوي داخلي ملت ها و مذاهب

در بحث گفتگوي داخلي مسلمين مباحث قابل طرح عبارت است از اهداف و ثمراتي كه در اثر توجه به منجي و مهدويت بر ارتباطات مسلمين تأثير مي گذارد. اين مباحث در قالب معرفي هويت واحد و وحدت مسلمين در مقابل غير مسلمين براي امت اسلامي تجلي خواهد نمود. تمدن اسلامي متشكل از بسياري از ملل و فرق با سنن گوناگون اجتماعي و خرده فرهنگ هاي بومي مي باشد كه با وجود وحدتشان در زمينه هاي زيادي اختلاف ها و تفاوت هايي با يكديگر دارند. برخي از اين تفاوت ها اجتناب ناپذير و بدون اشكال مي باشد و برخي نيز ممكن است بتوانند به وحدت امت اسلامي خدشه وارد كنند. مي توان از دسته ي اول تفاوت ها مانند: زبان هاي متفاوت، وضع معيشتي، رسوم محلي گوناگون، لباس متفاوت و... كه اجتناب ناپذير مي باشد بعنوان تفسير محلي و بومي اصول و ارزش ها نام برد. دسته ي ديگر تمايزات به تفاوت برداشت ها از اصول و تعاليم اسلامي مربوط مي شود كه اين مباحث بايد در حوزه ي عالمان و فقيهان مورد بحث و مذاكره قرارگيرد و تا زماني كه نتيجه ي مفيدي براي امت اسلامي دربرنداشته باشد، عمومي نشود. هم چنين بايد مراقبت كرد تامعارضين نتوانند از گسترش اين اختلافات در جهت تفرق و جدايي امت اسلامي بهره برداري نمايند.بايد توجه داشت كه موضوع مهدي (عج) و ظهور او در آخرالزمان قبل از آن كه عقيده ي ويژه ي شيعيان باشد موضوعي اسلامي است. با توجه به اسناد و مدارك موجود، اين موضوع

آن قدر كه در منابع و مآخذ اهل تسنن از پيامبراكرم (صلي الله عليه وآله) روايت شده است در مدارك اوليه ي شيعه وجود ندارد. [3] مثلا مسند احمد حنبل احاديث مهدي (عج) را ثبت و ضبط نموده است [4] راويان اوليه ي اهل سنت مانند: محمد بن اسماعيل بخاري، مسلم بن حجاج نيشابوري، ابن ماجه ي قزويني، ابوداود سيستاني و ترمذي كه همگي در قرن سوم (256 ه_. ق تا 297 ه_. ق) درگذشته اند روايت ها مربوط به مهدي (عج) را نقل كرده اند [5] .در مورد امام مهدي (عج) در كتاب هاي اهل سنت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود: «كيف أنتم إذا نزل ابن مريم فيكم و إمامكم منكم؟»: چگونه ايد هنگامي كه پور مريم ميان شما نازل مي شود و امامتان از شماست؟ [6] .سعيد بن مسيب گويد: همراه ام سلمه همسر پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) شنيدم كه فرمود: «المهدي من عترتي من ولد فاطمة»: مهدي از عترت من و از فرزندان فاطمه است. [7] .ابراهيم از پدرش محمد بن حنفيه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل كرد كه پيامبرگرامي اسلام (صلي الله عليه وآله) فرمود: «المهدي منّا اهل البيت يصلحه الله في ليلة»: مهدي از ما اهل بيت استكه خدا در يك شب كار او را به صلاح مي آورد. [8] .يكي از موضوع هايي كه با وجود همه ي پرده پوشي ها اتفاق نظر عجيبي درباره ي آن بين فرقه هاي مسلمين وجود دارد همين موضوع امام مهدي (عج) است. چنان چه شهيد مطهري مي فرمايد: «انديشه پيروزي نهايي نيروي حق

و صلح و عدالت بر نيروي باطل و ستيز و ظلم گسترش جهاني ايمان اسلامي، استقرار كامل و همه جانبه ارزشهاي انساني تشكيل مدينه فاضله و جامعه ايده آل و بالاخره اجراء اين ايده عمومي و انساني به وسيله شخصيتي مقدس و عالي قدر كه در روايات متواتر اسلامي از او به «مهدي» تعبير شده است انديشه اي است كه كم و بيش همه فرق و مذاهب اسلامي (با تفاوتها و اختلافهايي) بدان مؤمن و معتقدند.» [9] .به همين دليل اكثريت قريب به اتفاق عالمان اهل سنت در معتبرترين كتاب هاي خويش به موضوع حضرت مهدي (عج) و جزئيات آن اشاره نموده اند، [10] ضمن آن كه در انتساب آن حضرت به پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) شكي وجود ندارد. [11] بسياري از آيه هاي قرآن كريم بنا به نظر مفسرين با استناد به روايت هاي رسيده از معصومين (عليهم السلام) به دوره ي ظهور امام مهدي (عج) و ويژگي هاي حكومت و دولت وي اشاره مي نمايد. [12] هم چنين به دليل صراحت و وضوح متون اسلامي به ظهورمهدي و ذكر جزئيات آن از سال 132 هجري قمري يعني حدود 120 سال پيش از ولادت آن حضرت كساني ادعا كرده اند همان مهدي مي باشند. [13] .توجه و اعتقاد به امام مهدي (عج) ويژه ي مسلمانان گذشته نيست بلكه اكنون نيز مسلمانان به آن باور دارند. از جمله «شيخ منصور علي ناصف» دانشمند معاصر جامع الازهر كه پس از گردآوري احاديث مربوط به حضرت مهدي (عج) از پنج صحيح از صحاح ششگانه ي اهل سنت در باب هفتم كتاب خويش مي نويسد: «در

ميان دانشمندان پيشين و پسين اهل تسنن مشهور است كه بايد در آخرالزمان مردي از دودمان نبوت بنام مهدي ظهور كند و بر ممالك اسلامي مسلط شود و مسلمانان نيز از وي پيروي نمايند.» [14] .يكي از مهم ترين هدف هاي گفتگو بين ملل اسلامي، احراز هويت واحد و وحدت امت اسلامي مي باشد كه ساير هدف ها و نتيجه ها مانند تبعات اين اهداف بنيادين مي باشد. يكي ازمهم ترين ويژگي هايي كه هرفرد و جامعه اي، بويژه هر تمدني بايد داشته باشد، داشتنِ هويت است. احراز هويت خاص مستلزم توجه به همه ي زمينه هاي فرهنگي، سياسي و انساني است.با عنايت به تفاوت هاي موجود بين فرق و ملل اسلامي عناوين اصلي هويت امت اسلامي را در عناويني كه تنها برگرفته از تعاليم اسلامي هستند مي توان تدوين كرد و هويت جوامع مختلف را نيز در قالب ويژگي هاي قومي، اقليمي و فرهنگي گردآورد و از همه مهم تر در قالب هويت اسلامي پايه ريزي نمود. اين عناوين عبارتند از: عبوديت حقّ سبحانه و تعالي، توجه به معنويت و روحانيت، حيات انسانو بهره گيري از جنبه ي مادي حيات در جهت تقويت جنبه ي معنوي، احترام به انسانيت انسان و سعي در رشد كرامت هاي انساني، رهايي انسان از هر قيد و بندي جز بندگي حضرت احديت جلّت عظمته و...از بارزترين عوامل وحدت، اعتقاد به رهبري و منجي واحد و آشنايي با جامعه ي آرماني واحد اسلامي مي باشد.از توصيه هاي مهم قرآن به مسلمين، وحدت امت اسلامي است. قرآن كريم براي رسيدن به وحدت معيارهايي را معرفي مي كند. [15] .هدف واحد

براي انسان كه روشن گر بسياري از موضوع هاي ديگر از جمله ويژگي هاي جامعه و رهبر آرماني مي باشد، يكي از بهترين جلوه هاي وحدت امت اسلامي است كه اگر همراه آگاهي باشد به تحصيل ساير اهداف كمكي شايان مي كند. وحدت امت اسلامي اين پيام را براي جهانيان دارد كه بايد با امت و تمدن اسلامي بعنوان يك موجوديت قدرتمند بنگرند و با آن وارد گفتگو شوند. اين قدرت الزاماً قدرت نظامي و قهريه نخواهدبود و مي تواند نمايشي از توانايي معنوي و فرهنگي باشد. در اين صورت، جهان تشنه ي معنويات امروز با ميل و رغبت بيشتر به اين گفتگو خواهد انديشيد و گفتگو از دايره ي نخبگان و سران، خارج و به ميان ملت ها كشيده مي شود. در زمينه ي وحدت امت اسلامي، شيعيان از امامان معصوم (عليهم السلام) خويش آموخته اند كه از بسياري از حقوق خويش بگذرند و صلاح امت اسلامي را برصلاح فرد و حتي جمعي كوچك تر مقدم بدارند. وحدت امت اسلامي از موضوع هاي اساسي و مهم تعاليم اسلامي است و مروري اجمالي بر ديدگاه هاي مختلف نشان مي دهد در نگرش به مهدويت و منجي بين گروه هاي اسلامي، زمينه هاي مناسبي براي وحدت نظر وجود دارد كه مي توان آن را زمينه ساز از بين بردن ساير تفاوت ها و اختلاف ها و تبديل آن ها به وحدت قرارداد.از مهم ترين ثمرات وحدت ملل اسلامي محوِ از خود بيگانگي است. از خودبيگانگي پديده اي است كه در قرآن كريم به آن اشاره شده [16] و انسان عامل بروز و رشد آن مي باشد

و امروزه آفت بسياري از ملت ها است. وقتي كه انسان از خدا غافل مي شود بتدريج خود و آن چه را كه مربوط به خود و فرهنگش مي باشد فراموش مي كند. هدف و آرزوهايش را در آن چه بيگانگان دارند جستجو مي نمايد. خود بيگانگي با ظهور و رشد تمدن مادي غرب گريبان گير جوامع اسلامي گشته و عامل ركود و جمود آن ها و تشويق و ترغيبشان به تكرار و تقليد الگوهاي غربي گرديده است. با محو از خود بيگانگي در جامعه احساس حقارت موجود نيز محو خواهد شد.يكي از تبعات پيشرفت صنعتي و مادي مغرب زمين احساس حقارتي است كه در جامعه هاي شرقي و ملل اسلامي بروز نموده است. اين احساس بيشتر در كساني رشد مي كند كه معيارهاي مادي را عامل اصلي سنجش و ارزيابي توسعه، رشد و پيشرفت قلمداد نموده اند و از معيارها و جنبه هاي معنوي غفلت ميورزند. يكي از تبعات نايل شدن به اهداف فوق، تجلي قدرتمندي امت اسلامي در نظر بيگانگان و احساس شخصيت نمودن در ضمير مسلمين است. اين تجلي سبب خواهد شد تا مسلمين هنگام گفتگو بتوانند خود را بعنوان يك طرف واقعي گفتگو مطرح نمايند و بيگانگان در معادلات جهاني جايگاه ويژه اي را براي مسلمين درنظر گيرند.يكي ديگر از نتايج بروز وحدت امت اسلامي بر پايه ي مباحث معنوي،احيا و تقويت معنويت ميباشد زيرا يكيازمهم ترين بحران هاييكه انسانِ امروز با آن مواجه است بحران هويت و غفلت از بُعد معنوي حيات است. هدايت جامعه به معنويت، بحران هويت موجود را از بين ميبرد.جمع بندي موضوع هاي فوق منجر به

احياي تفكر ديني اسلام به عنوان پايه و عامل هويت و حيات جامعه هاي اسلامي مي شود. پس از ظهور انقلاب صنعتي و توسعه ي فني و مادي تمدن مغرب زمين كه با رشد تفكرات سكولاريستي در جامعه همراه بود اين توهم براي بسياري از ملل اسلامي، سران و نخبگان آن ها بوجود آمد كه عامل توسعه ي مادي غرب، رشد تفكرات غير ديني و عامل عقب ماندگي مسلمين حفظ و پيروي از سنت ها مي باشد. در اين باره چند نكته قابل ذكر است:نكته ي اول: هيچ دليل علمي و منطقي براي اين كه دين عامل عقب ماندگي و بي ديني عامل توسعه و پيشرفت است وجود ندارد.نكته ي دوم: مسلمين به همه ي دستورهاي دين مبين اسلام عمل ننموده اند كه بتوان آن را دليل عقب ماندگي دانست. از مطالعه ي تاريخ برمي آيد كه در بسياري از موارد مسلمين به مغز، مفهوم و معناي اسلام و دستورات اسلامي توجهي ننموده و تنها به ظواهر پرداخته اند. اسلام بمعناي يك روش زيست كه بايد بر همه ي جنبه هاي زندگي و فعاليت هاي مسلمين مسلط باشد جاي خويش را به برخي مسايل فردي و شخصي داده است. اين موضوعي است كه بيشتر مصلحان و انديشمندان مسلمان را در دو قرن اخير سخت به خود مشغول نموده است و آنان سعي در احياي تفكر ديني در بين مسلمين و هدايت جامعه ي اسلامي داشته اند. يكي از مهم ترين موضوع هاييكه بايد در جامعه ي مسلمين ترويج شود احياي تفكر و روش زيست ديني است. [17] .

گفتگوي امت اسلامي با ساير تمدن ها

يكي از موارد مهم درگفتگوي بين تمدن

ها وجود موضوع مورد علاقه و اعتقاد مشترك بين دو طرف گفتگو ميباشد كه يكي از آن ها مي تواند ويژگيهاي جامعه ي آرماني باشد. مروري اجمالي برادبيات اعتقادي اديان و تمدن ها بيانگر نقطه ي اشتراكي در زمينه ي منجي موعودي است كه هر جامعه و تمدني به گونه اي انتظار او را مي كشد. فلسفه ي انتظار و ايجاد آمادگي و مهيا بودن موضوعي است كه مي تواند بستري براي گفتگو باشد. يكي از فجايع زندگي پر مشغله و سنگين امروز گرفتن مجال انتظار از انسان است. انحطاط زندگي، انحصار همه ي وجوه آن در ماديت و پيشرفت تكنيك و اقتصاد كه همه ي نيازهاي اين انسان را در چنين زندگي اي برآورده مي كند او را سرگرم خويش كرده است. يعني به خوردن، چريدن، بلعيدن، از چنگ و دندان هم ربودن و... «مشغول شده» و اين ها مجموعه ي فعاليت هاي او را تشكيل مي دهد. [18] .گفتگو در مورد فلسفه ي انتظار و زنده داشتن آن در جامعه ها گامي بسوي توجه آن ها به معنويت و رهايي از ماديت مي باشد. براي اين انتظار بزرگ جامعه ي بشري ويژگي هايي را مي توان برشمرد كه مهم ترين آن ها در ديدگاه شهيد مطهري عبارتند از: «خوش بيني به آينده بشريت، پيروزي نهايي صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادي و صداقت بر زور و استكبار و استعباد و ظلم و اختناق و دجل (دجالگري و فريب)، حكومت جهاني واحد، عمران تمام زمين در حدي كه نقطه خراب و آباد ناشدهباقي نماند، بلوغ بشريت به خردمندي كامل، حداكثر بهره

گيري از مواهب زمين، برقراري مساوات كامل ميان انسانها در امر ثروت، منتفي شدن كامل مفاسد اخلاقي، منتفي شدن جنگ و برقراري صلح و صفا و محبت و تعاون، سازگاري انسان و طبيعت». [19] .كتاب هاي ديني و انديشه هاي مذهبي جملگي اديان بر منجي و موعودي كه روزي خواهد آمد و بشر را از ظلم و جهل نجات مي دهد و به سعادت رهنمون مي گردد تأكيد مي نمايد.در كتاب معروف «زند» پس از ذكر مبارزه ي هميشگي ايزدان و اهريمنان مي خوانيم: «آن گاه پيروزي بزرگ از طرف ايزدان مي شود و اهريمنان را منقرض مي سازند... پس از پيروزي ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان عالم كيهان به سعادت اصلي خود رسيده آدميان بر تخت نيك بختي خواهند نشست». [20] .هم چنين در كتاب «جاماسب نامه» جاماسب از زرتشت نقل مي كند: «مردي بيرون آيد از زمين تازيان... مردي بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق و بر آيين نياي خويش و با سپاه بسيار و روي به ايران نهد و آباداني كند و زمين را پر داد كند.» [21] .در كتاب «زند» آمده است: «لشگر اهريمنان با ايزدان دائم در روي خاكدان محاربه و كشمكش دارند و غالباً پيروزي با اهريمنان باشد اما نه بطوري كه بتوانند ايزدان را محو ومنقرض سازند چه در هنگام تنگي از جانب اورمزد كه خداي آسمان است با يزدان كه فرزندان اويند ياري مي رسد و محاربه ايشان نه هزار سال طول مي كشد. آنگاه فيروزي بزرگ از طرف ايزدان مي شود و اهريمنان را منقرض مي سازند و تمام اقتدار اهريمنان در زمين است

و در آسمان راه ندارند و بعد از پيروزي ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان عالم كيهان به سعادت اصلي خودرسيده بني آدم بر تخت نيكبختي خواهند نشست.» [22] .در كتاب «وشن جوك» از كتاب هاي هندوها چنين آمده است: «سرانجام دنيا بر كسي برگردد كه خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد.» و در كتابي ديگر به نام «ديده» آمده است: «پس از خرابي دنيا پادشاهي در آخر زمان پيدا شود كه پيشواي خلايق باشد و نام او منصور باشد و تمام عالم را بگيرد و به آيين خود درآورد.» [23] .در كتاب باسك (يكي از كتاب هاي آسماني هندوها) مي گويد: «دور دنيا تمام شود به پادشاه عدلي در آخرالزمان كه پيشواي ملائكه و پريان و آدميان باشد و حق و راستي با او باشد و آنچه در دريا و زمينها و كوهها پنهان باشد همه را بدست آورد و از آسمانها و زمين آنچه باشد خبر دهد و از او بزرگتر كسي به دنيا نيايد.» [24] .«برهماييان» نيز به منجي معتقد هستند. در كتابشان آمده است: «دست حق درآيد و جانشين آخر ممتاتا ظهور كند و مشرق و مغرب جهان را بگيرد همه جا و خلايق را هدايت كند.» [25] .در «انجيل متي» فصل24 آمده است: «چون كه برق از مشرق بيرون آيد و تا به مغرب ظاهر گردد آمدن فرزند انسان نيز چنين خواهد بود... خواهند ديد فرزند انسان را بر ابرهاي آسمان كه ميآيد با قدرت و جلال عظيم وفرشته ها (ياران) خود را خواهد فرستاد با صور بلندآواز و آنان

برگزيدگانشان را جمع خواهند نمود.» در فصل12 «انجيل لوقا» آمده است: «كمرهاي خود را بسته و چراغهاي خود راافروخته داريد وشما مانند كساني باشيد كه انتظار آقاي خود را ميكشند تا هر وقت بيايد و در را بكوبد بي درنگ براي او باز كنيد.» [26] .اين عقيده در ميان چيني ها و مصريان و ساير ملل، تمدن ها و نحله هاي فكري رايج بوده است. از جمله در ميان قبايل «سرخپوست» آمريكايي اين عقيده رايج است كه روزي «كرد» سرخپوستان ظهور خواهد كرد و آن ها را به بهشت زمين رهنمون خواهد شد. [27] .در «مزامير داود» از كتاب هاي عهد قديم، مزمور 37 چنين آمده است: «شريران منقطع خواهند شد هان بعد از اندك مدتي شرير نخواهد بود در مكانش تأمل خواهي كرد و نخواهد بود اما حكيمان (صالحان) وارث زمين خواهند شد.... زيرا متبركان خداوند وارث زمين خواهند شد اما ملعونان وي منقطع خواهند شد.» [28] .پرفسور «هانري كربن» با اشاره به يكي بودن امام منتظر و پاراقليط [29] بشارتِ داده شده در انجيل يوحنا، از نظر شيخ حيدر آملي و كمال الدين عبدالرزاق كاشاني عقيده دارد: «دليل اين امر آن است كه با آمدن امام - پاراقليط - دوره معناي صرف وحي هاي الهي يعني حقيقت ديانت كه همان ولايت باقيه است آغاز خواهد شد. به همين دليل فرمانروايي امام زمينه ساز قيامت القيامات است.» [30] .در گفتگوي بيروني كه به بحث گفتگوي بين تمدن اسلامي و ساير تمدن ها مي پردازد دو نكته ي مهم بايد مورد دقت قرار گيرد:نكته ي اول: همان گونه كه ذكر شد جهان معاصر، تشنه ي

حقايق معنوي وروحاني است و بيان و توضيح ويژگي هاي جامعه ي آرمانيِ موعود و منجي گام مهمي در خدمت به جامعه ي بشري بعنوان تكليفي الهي است.نكته ي دوم: در اين گفتگو تجربيات و ديدگاه هاي ساير تمدن ها كه تضادي با اصل ها و ارزش هاي اسلامي ندارند بايد مورد بهره گيري قرار گيرد. گام اول، تدوين معيارهاي الگوها و روش هاي رسيده از سوي ساير تمدن ها مي باشد. اگرچه به راه هاي گوناگون مي توان اصل ها و ارزش هاي اسلامي را به جهانيان معرفي و تعريف اسلام از ارزش ها و اصل هاي جهاني را به سايرين ارائه نمود. يكي از اساسي ترين آن ها گفتگو در مورد ويژگي هاي جامعه ي آرماني انساني و روش رسيدن به آن مي باشد. زيرا اصولي تحت عنوان اصول جهاني [31] وجود دارد كه تمدن و جهان بيني هر ملتي تعريف خاص خود را از آن ها ارائه مي نمايد كه قلمرو مناسبي براي تبيين نظر اسلام در مورد اصول جهاني است.

ويژگي هاي جامعه آرماني

جامعه ي آرماني و محيطي كه جز حُسن، زيبايي، خير، نيكي و عدالت در آن وجود نداشته باشد و تهي از ظلم، جهل، زشتي، تبعيض و شَرور باشد مقصدي است كه نه تنها مكاتب و انبياي الهي در پي ايجاد آن بودند و به كار بستن دستورها و فرمان هاي الهي را متضمن وصول به آن دانسته اند; بلكه بسياري از مصلحان، حكيمان و دانشمندان نيز به تبيين مختصات و ويژگي هاي آن پرداخته اند. تجلي جامعه اي در خور حيات انسان و به دور از شرور، بدي ها، ظلم ها

و هر آن چه به حيات پاك انسان لطمه مي زند همواره در قالب انديشه هايي با نام هاي مختلف از جمله: مدينه ي فاضله، نا كجا آباد، اتوپيا و... مورد توجه مصلحان و انديشمندان بوده است.«افلاطون» از اولين كساني است كه نظريه ي «مدينه ي فاضله» را مطرح و ويژگي هايي را براي آن بيان مي كند. [32] ويژگي هاي مدينه ي فاضله ي مورد نظر خويش را در «السياسة المدنية» مطرح مي نمايد. [33] ويژگي هاي شهر مطلوب و آرماني خويش را با نام «شهر خدا» مطرح نموده است. [34] «توماس مور» از مشاهير دوره ي رنسانس انگلستان نيز نام «اتوپيا» [35] را بر مدينه ي فاضله و آرماني خويش نهاده است. [36] .بسياري معتقدند محيط زندگي (و حتي كالبد آن) تجلي آرمان ها و خواست هاي دروني انسان است و او همواره در پي ايجاد محيط آرماني خويش مي باشد و اين ها كه ذكر شد تنها آثار مكتوب معروفي است كه به ايجاد مدينه اي فاضله اشاره نموده اند. حتي در قرن هاي اخير و پس از ظهور انقلاب صنعتي و مشكلاتي كه در شهرهاي صنعتي بروز نمود نيز بسياري از جمله: آون، ماتا، گارنيه، هاوارد، لوكربوزيه، فوريه، ريچاردسن، كابه و پرودون به ارائه ي انديشه هايي پرداختند تا از مشكلات شهرها بكاهند و به ايجاد جامعه ي آرماني خويش مبادرت ورزند. [37] البته بر خلاف تمدن هاي كهن كه معاني معنوي و روحاني از انديشه هاي اصلي آنها بود، اينها تنها به فكرجنبه هاي مادي حيات بودند. بر تارك فهرست تبيين كنندگان ويژگهاي جامعه ي آرماني و هاديان انسان به

سمت چنين جامعه اي، نام پيامبران الهي ميدرخشد كه غرض اصلي بعثتشان هدايت انسان ها به سمت جامعه اي آرماني، دور از ظلم و بدون حكم راني نفس بوده است.ويژگيهاي جامعه ي آرماني از روشهاي گوناگوني قابل بيان ميباشد. يكي از روش ها آن است كه به ويژگيهاي اشاره شده در متون و نصوصي هم چون قرآن كريم وگفتار معصومين (عليهم السلام) براي جامعه ي مطلوب وآرماني اشاره شود. روش ديگر آن است كه ويژگيهايي كه براي جامعه ي پس از ظهور مورد اشاره قرار گرفته است شناسايي شود. روش بعدي اين است كه به اصول مورد قبول و توجه جامعه ي بشري براي جامعه ي آرماني استناد شود. طي روند هر كدام از اين روش ها جدا ازچگونگي طي مسير در فهرست نمودن ويژگي ها، اختلاف چنداني وجود ندارد و تنها تعاريف هر يك از ويژگيهاست كه بنا به انديشه و فرهنگ هر تمدن ممكن است تفاوت ها و اختلاف هايي با يكديگر داشته باشد كه همين موضوع مي تواند زمينه ي مناسبي براي گفتگوي بين تمدن ها باشد. مروري بر سخنان امام صادق (عليه السلام) در اصول كافي ويژگي هاي جامعه ي پس از ظهور حضرت مهدي (عج) را نشان مي دهد: «ظهور حق و عدالت در بلاد، وحدت كلمه، الفت بين دلهاي پراكنده، عدم نافرماني خدا، اجراي حدود الهي و ظهور حق.» [38] علاوه بر آن امام صادق (عليه السلام) در دعايش (دعاي عهد) ازخداي تبارك و تعالي مسألت مي نمايد كه در آن زمان به ظهور حضرت مهدي (عج) شهرها را آباد كند و بندگانش را حيات بخشد. [39] .امير المؤمنين

(عليه السلام) مي فرمايد «يعطف الهوي علي الهدي، اذا عطفوا الهدي علي الهوي، و يعطف الرأي علي القرآن اذا عطفوا القرآن علي الرأي».حضرت امام زمان (عج) هواهاي نفساني را به متابعت هدايت الهي باز ميگرداند در روزگاريكه هدايت الهي را به متابعت هواهاي نفساني در آورده باشند. آرا و انديشه ها را تابع قرآن مي گرداند در روزگاري كه قرآن را تابع آرا و انديشه هاي خود ساخته باشند. [40] .همه ي اين موضوع ها به ويژه: برپايي عدالت، ايجاد امنيت، اهتمام در عمران و آبادي زمين، وحدت كلمه، صلح، دوستي و ارتباط منطقي با طبيعت مورد علاقه و توجه جوامع و ملل مختلف هستند كه به عنوان ويژگي هاي جامعه ي پس از ظهور معرفي شده است و مي توانند زمينه هاي مناسبي براي گفتگو باشند. بحث بين تمدن ها در عنوان هاي مشخص بيان گر اين واقعيت است كه همه ي راه ها به يك حقيقت ختم مي شود. حقيقتي كه بشر در جستجوي آن است. به عبارت ديگر «اگر راه ها واقعا راه باشد نه چاه و از طرف ديگر مشعل عقل و وجدان درآن راه ها نصب شده باشد بالاخره به حقيقت يا حقايقي مي رسند كه مشتركات آن ها است.» [41] .در ادامه ضمن پرهيز از ورود به مباني و جزييات اجتماعات فاضله و آرماني، به برخي ويژگي ها كه تفكر اسلامي براي جامعه ي آرماني اسلام(به ويژه پس از ظهور منجي و مهدي موعود (عج)) به عنوان بستري براي گفتگوي تمدن ها معرفي مي نمايد، اشاره مي شود.عدالتعدالت موضوعي است كه همواره مورد توجه همه ي جوامع و انسان

ها بوده است و همه ي مكتب ها از آن سخن گفته اند. مثلا ارسطو معتقد است: «عدالت و دادگري به يك اعتبار و به معني اعم شامل كل فضائل است.» [42] .مرور اجمالي به تعاليم اسلامي بيان گر گستره ي مفهوم عدالت است. [43] .از آنجا كه پديده ها را از راه شناخت اضدادشان نيز ميتوان شناخت توجه به ويژگي هاي «ظلم» به عنوان «ضد عدل» مي تواند به شناخت بهتر «عدل» كمك كند. در قرآن كريم مفاهيم و اعمالي چون: «روي گرداني از آيه هاي خدا، بي تقوايي، تبديل حكم خدا، خوردن اموال به ناحق، سعي در خرابي مسجد، شرك، ناسپاسي،غفلت،فراموش كردن تذكرات خدا، كفر بعد از ايمان، مترف بودن، كفر به آيات الهي، دروغ پنداشتن آيات خدا وبسياري اعمال نكوهيده و مذموم ديگر» به عنوان«ظلم»و به عبارت ديگر «ضد عدل» قلمداد شده است. در جامعه ي انساني پس از ظهور امام مهدي (عج) همواره عدل به عنوان يكي از ويژگي هاي بارز ذكر شده است. روزي كه مهدي موعود امام قائم قيام كند، به عدالت حكومت مي كند. در دوران حكومت او، روي زمين ازجور و ستم اثري يافت نمي شود، راه ها امن مي گردد، زمين بركات خود را خارج مي سازد، هر حقي به صاحبش بر مي گردد و روي زمين پيرو هيچ ديني نمي ماند مگر اين كه اسلام مي آورد و به ايمان اعتراف مي نمايند. [44] .امنيت و ايمنيآيه هاي مكرري از قرآن كريم به مسأله ي امنيت مي پردازد [45] كه موضوع بسيار مهمي براي گفتگوي تمدن ها مي باشد. يكي از مهم ترين بحران هاي

عصر حاضر عدم امنيت و ايمني است. با توجه به مطرح شدن بحث «گفتگوي تمدن ها» درمقابل «برخورد تمدن ها» و پذيرش آن از سوي جامعه ي جهاني، اهميت امنيت، توجه و نياز بشر به آن نيز مشخص خواهدشد. امنيت موضوعي است كه وجود انواع آن در جامعه هاي انساني همواره مورد توجه تعاليم اسلامي بوده است. [46] .صلح و دوستيبر خلاف نظراتي كه گاهي درمورد جنگ طلبي اسلام و مسلمين بيان مي گردد، اسلام دين صلح و دوستي است و تا حد امكان در راه ثباتصلح تلاش مي كند. اگرچه همه ي تمدن ها، فرهنگ ها و ملل از صلح سخن مي گويند و آن را محترم و عزيز مي شمارند و حتي توصيه هايي در جهت حفظ و تحكيم آن دارند، لكن اين تنها اسلام است كه چهارماه حرام دارد كه شروع هرگونه جنگ را حرام و تنها دفاع را مجاز مي داند. ريشه ي جنگ ها و خصومت ها يا در ظلم و تبعيض يافت مي شود، يا در ظلم ستيزي، كه در اين حالت نام «دفاع» و «جهاد» بر آن مي نهيم، و طبيعي است كه وقتي جامعه ي جهاني به عدالت برسد و خالي از ظلم شود، ستيزي نخواهد بود.برابري انسان هاتفكر و تعاليم اسلامي نفي كننده ي فخرفروشي، قوم گرايي و نژادپرستي مي باشد. اوج اين تفكر در آيه ي شريفه ي يا ايهاالناس إنّا خلقناكم من ذكر و اُنثي و جعلناكم شُعوبا و قَبائل لتَعارفوا إنّ أكرمكم عندالله أتقيكم انّ الله عليم خبير [47] بيان شده است.علاوه بر آن، تعاليم معصومين (عليهم السلام) نيز سرشار از تذكرات مربوط

به برابري انسان هاست. در نامه ي امام علي (عليه السلام) به مالك اشتر در مورد مردم آمده است: «مردم يا با تو برادر دينيند يا در آفرينش مانند تو هستند.» [48] نگاهي به تاريخ اسلام و امامان (عليهم السلام) گوياي اين امر است از جمله اين كه «روزي امام علي با جماعتي از يكي از كوچه هاي كوفه مي گذشت، دختري ديد كه دست پيرمردي نابينا را گرفته گدايي مي كند، فرياد زد: اين چيست؟ گفتند: مرديمسيحي است. گفت: تا جوان بود و كارآمد به او كار مي داديد، اكنون فراموشش كرده ايد؟ از بيت المال به او ماهيانه بدهيد.» [49] .حفاظت محيط زيست و آبادي زمينطبيعت به عنوان تجلي گاه آيات علم، حكمت و قدرت الهي بستر حيات انسان است. قوانيني بر طبيعت حاكم است كه خدشه به آن ها، سبب آسيب حيات سالم انسان مي گردد. لزوم هماهنگي با عالم وجود و بهره گيري از اصول و قوانين حاكم بر آن براي فعاليت هاي انساني كه اكنون بر همگان ثابت شده است. با عنايت به نظرات اسلام در مورد طبيعت و با توجه به شوق وافر جهان در حفظ و حراست از محيط زيست مي توان از اين موضوع نيز به عنوان بستري براي گفتگو استفاده كرد و براي بسياري از نظرات و آراي ظاهراً نوظهور مانند «شهر سالم» و «توسعه ي پايدار» با جستجو در متون اسلامي تعابير و مفاهيمي بسيار غني تر و كامل تر را مي توان استخراج و به جهانيان عرضه نمود. [50] .آباد كردن زمين كه يكي از وظايف انسان در زمين است مورد توجه دين و

ائمه (عليهم السلام) بوده است. هو أنشأكم من الارض و استعمركم فيها. [51] اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نامه ي خويش به مالك اشتر يكي از وظايف او (والي) را آباد كردن شهرها بيان مي فرمايد. [52] شهيد مطهري (رحمه الله) آباد كردن تمام زمين به گونه اي كه نقطه ي آباد ناشده باقي نماند، به همراه سازگاري انسان و طبيعترا دو مورد مهم از مشخصات ظهور مهدي (عج) مي شمارد. [53] «سازگاري انسان و طبيعت» موضوع بسيار مهمي است كه به خاطر عدم توجه به آن پس از انقلاب صنعتي حيات بشر را تهديد مي كند و امروز ملت ها، متفكران و دانشمندان در پي اصلاح اشتباهات گذشته، حفاظت از طبيعت و ايجاد سازگاري بين انسان و فعاليت هايش با طبيعت مي باشند.

ويژگي هاي منجي و رهبر جامعه آرماني

همه ي اديان به جهت داشتنِ جنبه ي الهي و ماوراي طبيعي بنا به مباني خويش، به ارتباط منجي و رهبر جامعه ي آرماني با «ماوراء الطبيعه» و «خالق» اعتقاد دارند. مكتب هاي غير الهي و حتي ضد ديني نيز اگر چه صراحتاً وجود يا اعتقاد به منجي را نفي مي كنند لكن به جامعه ي آرماني معتقد هستند و در پي دست يابي به آن، برنامه هايي ارائه مي نمايند و ويژگي هايي را براي آن بر مي شمارند.برخي ضمن بيان و پذيرش اين كه ايمان به يك منجي موضوعي است كه انسان ها همواره با هزاران نام در جستجوي آن بوده اند، مي خواهند عدم وصول به آن را تاكنون، دليلي بر فقدان آن قرار دهند. [54] در حالي كه همين پذيرش جهاني در همه ي دوره ها و با

هزاران نام دليلي متقن بر وجود حقيقتي واحد است كه بسياري از موضوعات و پديده ها مي توانند به عنوان پرده اي بر وضوح آن عمل كنند و در نتيجه جامعه هاي مختلف نام ها و ويژگي هاي متفاوتي را براي او قائل باشند.اعتقادبه وجود منجيومصلح كه پس از رواج ظلم، فساد، تباهي وگمراهي درجهان ظهور و جهان را از اين ناپاكي ها، مصيبت هاوشدايد پاك وآن رامناسب حيات سعادت مندانه، عادلانه و پاك خواهد نمودمنحصر به شيعيان نيست و چنانچهگذشت همه ي مسلمانان و اديان الهي (يهوديان، مسيحيان و...)واقوام مختلف (هندوها، مغول ها و...) وحتي سرخپوستان آمريكايي به نوعي آن را بيان مي دارند. [55] نكته ي مهم جداكننده ي تفكر شيعي با ساير ملل و اديان در اين است كه اين تفكر، منجي را زنده و در ميان جامعه ي بشر مي داند كه فقط نگاه ها قادر به شناسايي او نيستند.ويژگيهاي رهبر جامعه ي الگو و آرماني به عنوان يكي از موضوع هاي مورد گفتگو ميباشد. اين مباحث از جهات بسياري سودمند است. از مهمترين اين جهات، توافق كلي درباره ي ويژگيهاي رهبري حقيقي و منجي بشر ميباشد.سعيدرشناسايي اين توافق يا لااقل بحث در مورد آن مي تواند معيارهايي به جوامع و تمدن ها بدهد تامدعيان نجات بشر را ارزيابي و ميزان نزديكي يا دوري آنها به الگوي مورد نظر را بررسي نمايند.ويژگي هاي منجي و رهبر جامعه ي آرماني را مي توان از ميان صفات، اهداف و آرمان هاي اين جامعه جستجو نمود. ويژگي هايي هم چون: عدالت، شجاعت، تقوي، خداترسي، كار براي خدا، بريّ بودن از هوي و هوس و...

براي رهبر الهي قابل تصور است. يكي ديگر از منابع اصلي شناسايي ويژگي هاي رهبر جامعه ي آرماني ويژگي هايي است كه تعاليم الهي اسلام براي شخص نبي اكرم (صلي الله عليه وآله) و ساير انبياي الهي معرفي مي كند. صفاتي هم چون: تقوي، خوش خويي، عدالت، استقامت، رحمت، مهرباني، چشم پوشي و عفو.در موضوع گفتگوي تمدن ها و در مورد گفتگو در ويژگي هاي منجي الهي انسان ها، ممكن است برخي از ويژگي ها طرفدار بيشتر داشته و بعضي ديگر خواهان كمتري داشته باشد. اين ناشي از وضع موجود يا مسايل مبتلابه جوامع است كه فعلاً توجه به سايرويژگي ها را ضروري نمي نمايد. در هر صورت اين ويژگي ها را مي توان بدون انكار، براي مراحل و زمان هاي مناسب حفظ نمود. [56] .

نتيجه گيري

اگر چه بسياري از موضوعات مربوط به جامعه و رهبر آرماني و رفتارهاي جامعه ي بشري، طي انتظار ظهور منجي و وصول به اهداف مورد نظر مي تواند زمينه هاي مناسبي براي گفتگوي بين تمدن ها باشند، لكن ويژگي هاي بارز اين انتظار در فرهنگ شيعه به همراه ويژگي هاي تعريف شده اي كه در مورد منجي بصورت مدوّن موجود است، پايه گذار فرهنگ و تفكري بوده است كه طي قرون متمادي زيربناي فكري فعاليت هاي شيعيان را جهت داده است. تفكر «ولايت»، «امامت» و «انتظار» به عنوان يكي از اصول دين كه در امتداد نبوت و توحيد مطرح مي شود فعاليت هاي فكري، فلسفي، سياسي، هنري، علمي و اجتماعي شيعيان را هدايت نموده است.براي نمونه در مورد تأثير اين تفكر بر اصول هنر اسلامي، «بوركهاردت» بر اين باور

است: «شايسته است كه چند كلمه اي را به روشن ساختن ماهيت تشيع اختصاص دهيم. آنچه كه تشيع را به ويژه از اهل سنت و جماعت متمايز مي سازد نظريه امامت است كه طبق آن قدرت و حجيت معنوي كه پيغمبر به پسر عم و داماد خود علي افاضه كرده است در ائمه اطهار كه از اهل بيت هستند، حفظ و ابقا شده است. آخرين امام شيعه _ كه طبق نظر شيعه اثنا عشري دوازدهمين آن هاست _ نمرده است، بلكه از انظار جهانيانپنهان مانده است و در عين حال با پيروان وفادار خويش ارتباط معنوي دارد. اين نظريه تعبير ديني يك حقيقت باطني است: در هر جهان سنتي، در هر لحظه از تاريخ آن قطبي كه به منزله قلب عالم است و به واسطه او بركت آسمان بر زمين نازل مي شود، حكومت مي كند. اين قطب بيش از هر چيز مبين يك حقيقت معنوي و تمثيل نظام وجود است. وجود او همان حضور الهي در مركز عالم _ و يا در مركز عالمي خاص و يا در مركز نفس انساني، به مقتضاي مراتب مختلف است _ ولي معمولاً مظهر و مثل حقيقي آن شخص ولي يا اوليا هستند كه مقام معنوي آن ها در سلسله مراتب مختلف هستي به منزله قطب عالم است. از اين چند نكته روشن است كه تشيع متضمن حقيقتي بسيار دقيق و لطيف است و بيان آن به عباراتي كه معمولاً قابل قبول همه باشد، به غايت دشوار است.» [57] اين در همان جهتي است كه «هانري كربن» براي تأثير تفكر شيعي بر فلسفه ي اسلامي مطرح مي نمايد.

[58] اين آرمان بزرگ در زمينه ي اجتماعي نيز به عنوان پايه وركن فلسفه ي اجتماعي مطرح ميباشد.«آرمان قيام و انقلاب مهدي (عج) يك فلسفه ي بزرگ اجتماعي اسلامي است». اين آرمان بزرگ گذشته از اين كه الهام بخش و راهگشاي آينده است، آيينه ي بسيارمناسبي براي شناخت آرمانهاي اسلامي است. اين نويد، اركان وعناصر مختلفي داردكه برخي فلسفي و جهاني و جزئي از جهان بيني اسلامي است، برخي فرهنگي و تربيتي، برخي سياسي، برخي اقتصادي، برخي اجتماعي و برخي انساني يا انساني _ طبيعي است [59] و همين باعث مي شود كه معتقدان به اين امر هيچ گاه اميد خود را از دست ندهند. «مردم مؤمن به عنايات الهيهرگز و در هيچ شرايطي اميد خود را از دست نمي دهند و تسليم يأس و نااميدي و بيهوده گرايي نمي گردند.» [60] .انديشه ي شيعه خصوصاً در مورد امام منتظر (عج) به جهانيان معرفي نشده است و در غربت به سر مي برد كه از فرصت بدست آمده در بحث گفتگوي تمدن ها مي توان جهت خروج اين انديشه از غربت و انزوا بهره جست. «هانري كربن» مي گويد: «زماني كه در اروپا بودم، در ژنو كنفرانسي در موضوع امام منتظر «طبق عقيده شيعه دادم» و اين مطلب براي دانشمندان اروپايي كه حضور داشتند كاملاً تازگي داشت.» [61] .

پاورقي

[1] Dialog.

[2] داوري اردكاني،رضا، اسلام وعلم دوستي، نامه فرهنگستان علوم، ش 12_13، فرهنگستان علوم ايران، تهران، 1378ش، ص 12.

[3] دواني، علي، دانشمندان عامه و مهدي موعود، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1353ش.

[4] پيشواي فرقه ي حنبلي اهل سنت كه هم عصر امام نهم و دهم شيعه بوده است.

[5]

دواني، علي، دانشمندان عامه و مهدي موعود، ص ص 14 و 15.

[6] بهشتي، سيد احمد، اوصاف و مناقب مهدي موعود (عليه السلام) در منابع اهل سنت، روزنامه اطلاعات، ش 21817، 20 دي ماه 1378، ص 6، به نقل از: صحيح بخاري، ج 4.

[7] همان، به نقل از: سنن ابي داود، ج2، ص 207.

[8] پيشين، به نقل از: سنن ابن ماجه قزويني، ج 2، ص 269.

[9] مرتضي، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، صدرا، قم، 1368ش، ص 5. [

[10] دواني، علي، دانشمند عامه و مهدي موعود; و سعيد، حسن، خدا و مهدي (عليه السلام)، كتابخانه مدرسه چهلستون مسجد جامع تهران، 1353ش.

[11] همان.

[12] از جمله آيه ي 17 سوره ي حديد كه حيات پس از مرگ زمين به دوره ي ظهور استناد شده است. هم چنين آيه ي 56 سوره ي مائده، آيه ي 105 سوره ي انبياء و آيه ي 5 سوره ي قصص و... در تفسير آيه ي 114 سوره ي بقره يكي از وجوهي كه براي «لهم في الدنيا خزي» بيان مي شود عبارت از اين است كه هنگام قيام مهدي و فتح قسطنطنيه، آن ها به دست او كشته مي شوند. الطبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج 2، (ترجمه ي محمد مفتح)، فراهاني، تهران، 1350 ش، ص 4.

[13] حكيمي، محمدرضا; بعثت، غدير، عاشورا، مهدي ; دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1368 ش.

[14] دواني، علي، دانشمندان عامه و مهدي موعود، ص 29.

[15] برخي از اين معيارها عبارتند از: تمسك به ريسمان الهي: (واعتصموا بحبل الله جمعياً و لاتفرّقوا. آل عمران: 3 / 103)، همكاري بر مبناي تقوي: (... و تعاونوا علي

البرّ و التقوي و لا تعاونوا علي الاثم و العدوان. المائدة: 5/2)، عبادت خدا: (انّ هذه امّتكم امّة واحدة و أنا ربّكم فاعبدونِ. الانبياء: 21/92)، امر به معروف و نهي از منكر: (ولتَكنْ منكم امّة يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر. آل عمران: 3/105_104)، پيروي از راه مستقيم الهي: (و انّ هذا صراطي مستقيماً فاتّبعوه. الانعام: 6/153) و برادري: (إنما المؤمنون إخوة فاصلحوا بين أخويكم و اتّقواالله لعلّكم تُرحمون. الانبياء: 21/92).

[16] و لا تكونوا كالّذين نَسوا الله فأنس_هم أنفسهم أولئك هم الفاسقون: و شما مؤمنان مانند آنان نباشيد كه به كلي خدا را فراموش كردند خدا هم نفوس آنان را از يادشان بُرد، آنان به حقيقت بدكاران عالمند (الحشر: 59/19).

[17] مرتضي، احياء تفكر اسلامي، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1361ش و اقبال لاهوري، محمد، احياء تفكر ديني، (ترجمه ي احمد آرام)، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، بي تا.

[18] علي، مجموعه آثار، 35.

[19] مرتضي، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، ص ص 58 _ 61.

[20] ناصر، مهدي انقلابي بزرگ، به نقل از روزنامه اطلاعات، ش 21779، اول آذر 1378.

[21] همان.

[22] صادقي، محمد، بشارات عهدين، دارالكتب الاسلامي، تهران، 1362 ش، ص ص 237_238.

[23] ناصر، مهدي انقلابي بزرگ.

[24] صادقي، محمد، بشارات عهدين، ص 246.

[25] ناصر، مهدي انقلابي بزرگ.

[26] ناصر، مهدي انقلابي بزرگ.

[27] ناصر، مهدي انقلابي بزرگ.

[28] ناصر، مهدي انقلابي بزرگ.

[29] paraclet.

[30] كربن، هانري، تاريخ فلسفه اسلامي، (ترجمه ي جواد طباطبايي)، كوير، تهران، 1373ش، ص ص 107 و 108.

[31] Universal Principles.

[32] افلاطون، جمهوري افلاطون، (ترجمه ي رضا كاوياني و محمدحسن لطفي)، ابن سينا، تهران، 1353 ش.

[33] فارابي، ابونصر، السياسة المدنية، (ترجمه ي حسن ملكشاهي)،

سروش، تهران، 1376 ش.

[34] مجتهدي، كريم، فلسفه در قرون وسطي، بي نا، بي جا، بي تا.

[35] Utopia.

[36] مور، توماس، آرمانشهر (اوتپيا)، (ترجمه ي داريوش آشوري و نادر افشار نادري)، خوارزمي، تهران، 1373 ش.

[37] براي نمونه رجوع كنيد به:زيگفريد،گيدبون،فضا زمان و معماري، انتشارات علمي و فرهنگي،تهران، 1364 ش و شواي، فرانسوار، شهرسازي تخليلات و واقعيات، (ترجمه ي سيدمحسن حبيبي)، دانشگاه تهران، تهران، 1375 ش.

[38] محمد بن يعقوب، اصول كافي، (ترجمه ي سيد جواد سيد محسن)، ج 2، انتشارات مسجد چهارده معصوم، بي جا، بي تا، ص 130. كلام امام (عليه السلام) در پاسخ كسي كه مي پندارد از اصحاب امام بودن بر صحابه ي حضرت قائم (عليه السلام) بودن ارجح است چنين است: سبحان الله شما دوست نداريد كه خداي تبارك و تعالي حق و عدالت را در بلد ظاهر كند، و وحدت كلمه پديد آورد، و ميان دل هاي پراكنده الفت دهد، و مردم خدا روي زمينش نافرماني نكنند و حدود خدا در ميان خلقش اجرا شود و خدا حق را به اهلش برگرداند تا حق آشكار شود و از ترس هيچ يك از مردم پوشيده نگردد؟.

[39] عباس (گردآورنده)، مفاتيح الجنان، دعاي عهد،انتشارات رشيدي _ گلي، تهران، بي تا، ص 1077.

[40] نهج البلاغة (گردآوري:السيد الشريف الرضي)، (ترجمه وشرح فيض الاسلام)، زرين، تهران، 1351 ش،خطبه ي 138، ص ص 314 _315.

[41] محمدتقي، ترجمه و تفسير نهج البلاغة، ج 24، دفترنشرفرهنگ اسلامي، تهران، 1376 ش، ص64.

[42] فروغي، محمدعلي، سير حكمت در اروپا، ص 91.

[43] ر.ك: النساء: 4/58 و 135، المائدة: 5/8، النحل: 16/76 و 90 و بسياري از آيات ديگر; تحقق عدالت جهاني به مفهوم دسترسي هر

پديده ي زنده اي به حق خويشتن، بزرگ ترين فلسفه ي ظهور امام عصر است و جالب اين است كه بزرگ ترين فلسفه ي ظهور در ميان صدها روايت نبوي و احاديث پيشوايان معصوم برقراري عدل و گسترش آن توصيف شده است. (علامه ي طباطبايي در مصاحبه با هانري كربن، به نقل از: عقيقي طباطبايي، شعبان ماه نويد، بقية الله (مجموعه مقالات)، آفاق، تهران، 1403 ق، ص 189).

[44] محمد بن محمد النعمان، الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ص ص 343 و 344، به نقل از: الهامي، داود، نويد بهروزي در بقية الله (مجموعه مقالات)، آفاق، تهران، 1403 ق.

[45] (و إذ جعلنا البيتَ مثابة للناس و أمنا): بياد آر هنگامي كه ما خانه ي كعبه را مقام امن و مرجع امر دين خلق مقرر داشتيم (البقرة: 2/125)... هم چنين رجوع كنيد به: القصص: 28/57، العنكبوت: 29/67، قريش: 106/4 و ابراهيم: 14/6 _ 25.

[46] سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، (ترجمه ي سيد محمد باقر موسوي همداني)، ج 17، محمدي، تهران، 1363 ش، ذيل آيات 1 _ 16 سوره ي توبه و همان، ذيل آيات 47 _ 57 سوره ي نور و ساير تفسيرها.

[47] يعني: اي مردم ما همه ي شما را نخست از مرد و زني آفريديم و آن گاه شعبه هاي بسيار و فرقه هاي مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد، به درستي كه بزرگوارترين شما نزد خدا با تقواترين شما مي باشد و خدا كاملاً آگاه است. (الحجرات: 49 / 13).

[48] نهج البلاغة، (گردآوري: السيد الشريف الرضي)، (ترجمه و شرح فيض الاسلام)، زرين، تهران، 1351 ش. نامه 35، ص ص 944

و 945، هم چنين آيه ي 10 سوره ي حجرات به برادري مؤمنين اشاره مي نمايد.

[49] حكيمي، محمد رضا; بعثت، غدير، عاشورا، مهدي ; ص 72.

[50] امين زاده، بهناز و نقي زاده، محمد، ريشه هاي توسعه پايدار در جهانبيني اسلامي، مجله اطلاعات سياسي _ اقتصادي، ش 146 _ 145. مهر و آبان 1378، ص ص 162 _ 170.

[51] «اوست كه شما را از زمين آفريد و آبادي آن را به شما واگذاشت» (هود: 11 / 61).

[52] نهج البلاغة، (گردآوري: السيد الشريف الرضي)، نامه 35، ص ص 944 و 945.

[53] مرتضي، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، ص ص 60 و 61.

[54] محمدتقي، ترجمه و تفسير نهج البلاغة، ج 24، ص 64.

[55] الهامي، داود، نويد بهروزي در بقية الله، (مجموعه مقالات).

[56] محمدتقي، ترجمه و تفسيرنهج البلاغة، ج 24.

[57] بوركهاردت، تيتوس نظري، اصول و فلسفه هنر اسلامي، (ترجمه ي غلامرضا اعواني)، (گردآوري: علي تاجديني)، مباني هنر معنوي، دفتر مطالعات ديني هنر، تهران، 1372 ش، ص 49.

[58] كربن، هانري، تاريخ فلسفه اسلامي، (ترجمه ي جواد طباطبايي)، ص ص 107 و 108.

[59] مرتضي، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه و تاريخ، ص 57.

[60] همان، ص 7.

[61] سيد محمد حسين، شيعه (مجموعه مذاكرات با پروفسور هانري كربن)، هجرت، قم، بي تا.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109