غرب و شيعيان

مشخصات كتاب

شماره کتابشناسی ملی : ایران 76-11357 سرشناسه : شفیعی سروستانی اسماعیل عنوان و نام پديدآور : غرب و شیعیان شفیعی سروستانی اسماعیل منشا مقاله : ، موعود، ش 3، (مرداد، شهریور 1376): ص 20 _ 25. توصیفگر : انتظار منجی توصیفگر : اسلام توصیفگر : شیعیان توصیفگر : محمدبن حسن عج ، امام دوازدهم

مقدمه

بيش از چهارصد سال از بسط تفكر، فرهنگ و به تبع آنها مدنيت مغرب زمين مي گذرد. مدنيتي كه بر مبناي تفكر انسان مدار (امانيسم)، جلوات مختلف نفس اماره انسان را متجلي ساخته و همان را هم ملاك و معيار ارزش گذاري و سنجش همه امور عالم و آدم مي داند. ضمن آنكه، فرهنگ حاكم بر آن، بسياري از ارزشهاي ديني و اخلاقيات مذهبي را تحت الشعاع قرار داده است.شرايط تاريخي خاص «سرزمينهاي اسلامي ، غفلت مسلمين از شناسايي بنيادين غرب و بالاخره سلطه سردمداران استكبار موجب بوده است تا امروزه، مدنيت و فرهنگ غربي، در تمامي گوشه ها و زواياي كشورهاي مسلمان نفوذ كرده و همه مناسبات فردي و جمعي آنان را تحت تاثير خود قرار دهد. تاآنجا كه طي يك قرن اخير، به صورت آشكار، سازمانهاي رسمي علمي، تحقيقي، سياسي، مالي و جاسوسي انگليس و امريكا و ديگر كشورهاي غربي، احكام خود را درباره بيش از يك ميليارد مسلمان جاري ساخته اند.در اين ميان، ايران به عنوان سرزميني كه مردمش هماره پرچم ولايت و امامت ائمه هدي: را در اهتزاز نگهداشته اند; از وضعيتي خاص برخوردار است و به همين سبب نيز بيش از ديگر كشورهاي اسلامي مورد توجه و تعرض غرب قرار گرفته است.از اولين سالهاي حكومت قاجار، به دلايل مختلف (كه

ذكر آنها موجب طولاني شدن كلام مي شود) فرهنگ و تمدن اروپايي با دلالگي روشنفكران ملحد و حمايتهاي حكام جاهل، سايه شوم خويش را بر مهمترين اركان حيات فرهنگي و مدني اين قوم گسترد و همه مناسبات او را اعم از تعليم و تربيت، سياست، اقتصاد، قضا، تقنين و بالاخره نظاميگري تحت الشعاع مباني نظر و سياستهاي اجرايي خود قرار داد. به طوري كه تمامي منابع نظر ديني و حتي فرهنگ سنتي به فراموشي سپرده شدند، كه نتيجه طبيعي اين امر، خودباختگي، دوري از هويت حقيقي، تعليم و تربيت غربي و بالاخره زندگي به سياق فرنگيان بود.انقلاب اسلامي، به رهبري امام فقيد حضرت روح الله الموسوي الخميني قدس سره الشريف، و در پي آن وقوع جنگ تحميلي هشت ساله، همه گردهاي نخوت و غبار سستي يكصدو پنجاه ساله را كه بر پيكر اين ملت نشسته بود، سترد و با احيا و تجديد تفكر و فرهنگ معنوي امكان بازپرسي از همه مناسبات فردي و جمعي پيشين را فراهم آورد.اما، فقدان مطالعه جدي در امور مبتلا به، به تعويق افتادن موضوع انقلاب فرهنگي همراه با تهاجم بي وقفه فرهنگي و سرمايه گذاري دستگاههاي سياسي استكبار جهاني (به سركردگي يهوديت صهيونيستي) براي مقابله با فرهنگ انقلاب اسلامي، موجب شد تا آسيبهاي بسياري به حيات فرهنگي جوانان وارد آيد.پرواضح بود كه امپرياليسم امريكا همه هم خويش را مصروف اضمحلال سرزميني خواهد كرد كه پرچم ولايت و تشيع را برافراشته است. چنانكه «ويليام پري وزير دفاع امريكا در هفدهم آذرماه سال 73 در مجلس سناي امريكا اعلام داشت:«امريكا قبل از استفاده از زور به ديپلماسي بازدارنده متوسل خواهد شد و در صورت شكست آن به ديپلماسي فشار

روي خواهد آورد.»اين در حالي است كه هنوز چنانكه شايسته است، نقد جدي تفكر، فرهنگ و تمدن غرب و بازپرسي از نحوه نفوذ و بسط آن مباني در نظام تعليم و تربيت، دستگاههاي ارتباط جمعي، اقتصادي، شهرسازي و... در ايران به عمل نيامده است و تا دسترسي به پاسخهاي اساسي مبتني بر منابع اسلامي و مباني نظر ديني - در كليه امور - راهي دراز در پيش است.راهي كه پيمودن آن الزامي است و استمرار حيات حقيقي انقلاب اسلامي و آغاز بناي تمدن ويژه آن منوط به اين امر مهم است زيرا:به جز دوران حيات و حضور حضرت نبي اكرم(ص) و مدت كوتاه خلافت علي بن ابي طالب(ع) در سرزمينهاي اسلامي (با انبوهي از درگيريها و جنگها) ديگر هيچ گاه، به صورت گسترده امكان استقرار حكومت اسلامي - زير لواي معصومين(ع) - مهيا نشد و پس از غيبت كبري نيز، سلطه اولاد بني عباس و پس از آنها، خلفا و سلاطين نادان، امكان نشر آراء مؤمنان آل محمد(ص) و تحقق حكومت اسلامي فراهم نيامد و در يك كلام:وجوه فرهنگي و آداب ملك داري و تعاليم معصومين(ع) در پرده اجمال و سينه بزرگان اهل نظر ماند و تنها وجوهي از آن دريافتهاي قلبي در قالب آثار فقهي، مجموعه هاي روايي، دواوين شعراء، تفاسير و صورتهاي معماري آشكار شد. مجموعه اي كه طي چند قرن گوشه اي از تمدن اسلامي را به نمايش گذارد و پس از آن تبديل به آرزوي بزرگي شد كه قلبهاي مشتاقان را گرم مي كرد. انتظاري كه تا ظهور قائم آل محمد(ص) امتداد مي يابد. ليكن، اين تصور بيهوده به وجود آمد كه «اسلام قادر به عرضه پاسخهاي مناسب براي سؤالات مسلمين در

مباحث اقتصادي، اجتماعي، حقوقي و سياسي روز نيست.»و چه زود مسلمين نيز از ياد بردند كه امامشان فرموده بود:«ليس شي الا و قد جاء في الكتاب و جاءت فيه السنه [1] .چيزي نيست مگر آنكه [حكم آن] در كتاب و سنت آمده است.اين امر مقدمه اي شد تاواسپس آن (بويژه در دوره معاصر)، مباني نظر غيرديني و منابع غربي مورد توجه اهل علم و بويژه دانشگاهيان و دانش آموختگان جديد واقع شود و آراء آنان در قالب برنامه ها و كتب درسي به دانشجويان جوان منتقل گردد، تا جايي كه متاسفانه، امروزه همه مسائل مبتلا به، مباني نظر و منابع غربي نقش اساسي و تعيين كننده اي را ايفا مي كنند.به موازات اين جريان، شاهد بوده ايم كه از بزرگان اهل ادب ديني و آثار مردان اهل تفكر و نظر، هماره وسيله اي براي تفاخر و زينت مجالس ساخته شد و هر از چندي سميناري و كنگره اي به نام آنان بر پا گشت. بي آنكه هيچ قصد جدي براي رجوع به آراء آن سلحشوران قبيله ايمان وجود داشته باشد. به طوري كه، طي يكصد و پنجاه سال اخير همايشهاي بسياري برگزار شده، ليكن، سازمانهاي آموزشي و برنامه ريزان نظام دانشگاهي به همان راهي رفته اند كه غرب صورت و سيرت آن را ترسيم كرده است.شك نيست كه مجموعه «اعتقادات، اخلاقيات و احكام هر يك به منزله ركني اساسي در زير ساخت «تفكر، فرهنگ و تمدن بوده اند وبدين سبب، در طول تاريخ هيچ مدنيت فاخري، فاقد احكام مخصوص به خود و هيچ تمدني فاقد فرهنگ ويژه خود نبوده است. بر اين قياس، بايد اعلام داشت تمدن مغرب زمين نيز بسان يك مذهب ضمن

دارا بودن سلسله اي از احكام عملي براي همه مناسبات فردي و جمعي انسان از اخلاق، فرهنگ و بالاخره اعتقادات ويژه اي نيرو مي گيرد كه توسط بزرگان اهل نظر آن سامان (فلاسفه، روشنفكران، علما و...) مدون و اعلام شده است.اين امر، جامعه مسلمين و حوزه هاي نظري آنها را ناگزير مي سازد تا اقدام به نقد اساسي همه احكام جاري بر مدنيت وارداتي غرب، پشتوانه فرهنگي و سير تحول آن نمايند.در مقابل، بر اساس طرحي گسترده بايد مقدمات دستيابي به پاسخ سؤالات مبتلا به روز را از ميان منابع نظر ديني (قرآن و عترت) فراهم كرد.بي شك به عنوان يك مسلمان شيعي مذهب بر اين باوريم كه پيروي از دستورات معصومين(ع) تنها راه نجات است چنانكه امام محمد باقر(ع) مي فرمايند:«شرقا و غربا فلاتجدان علما صحيحا الا شيئا خرج من عندنا» [2] .در شرق و غرب عالم به دانش درستي دست نمي يابيد، مگر آنچه از نزد ما خارج شده باشد.و از حضرت حجت (ع) نقل است كه فرمودند:«طلب المعارف من غير طريقنا اهل البيت مساوق لانكارنا» [3] .جستجوي معارف جز از راه ما خاندان پيامبر برابر انكار ما است.باور به اين امر خود پايه اوليه انقلاب بنيادين فرهنگي است چنانكه مقام معظم رهبري فرموده اند:«انجام يك انقلاب فرهنگي حقيقي در جامعه بر مبناي تحول عميق اخلاقي به معناي عام و صحيح كلمه ضروري است.»به نظر مي رسد ضرورت حل و فصل سريع مسايل طي سالهاي بحراني جنگ و انقلاب اسلامي در كنار حوادثي كه پي در پي فرا راه انقلاب قرار مي گرفتند موجب بوده تا دست اندركاران امور كشور، با توسل به راه حلهاي سهل الوصول پاسخهايي را براي امور مبتلا به پيدا كنند و با

پشت سر نهادن بحرانها، دوره فترت و گذار را طي نمايند. اما، عدم تاسيس مركز تحقيقي هوشمندي كه بتواند با مراجعه به منابع و متون ديني، پاسخگوي همه سؤالات مبتلا به امور فرهنگي و مدني جامعه مسلمين در اين شرايط تاريخي باشد; موجب شده است تا مطالب غير تحقيقي بسياري به صورت پراكنده در ميان مردم و مسؤولان رد و بدل شود و حتي بسياري از دستگاههاي اجرايي با اتكا به راه حلهاي متخذه از آراء انديشمندان غربي و يا روشنفكران التقاطي شرقي امور را به پيش برند و در نهايت به اين تصور واهي دامن زده شود كه: «دين فاقد پاسخ مناسب براي مسايل مبتلا به روز است و يا دين تنها امري فردي و اخلاقي است و نمي تواند در امور اجتماعي و حكومتي دخالت كند.»ايجاد چنين مركزي نيازمند طرحي اساسي است و مسلما بايد گفت طراحي چنين برنامه اي ممكن و ميسر است، تا اين امكان به وجود آيد كه: شالوده نظام تعليم و تربيت جامعه مسلمين بر بنياني مرصوص استوار گردد و از ديگر سو، مقدمات ايجاد تحول اساسي در همه زمينه ها فراهم شود. ضمن آنكه از اين طريق مي توان مطالب نظري مورد نياز كليه دستگاههاي اجرايي كشور را (عاري از شائبه هاي غربزدگي) فراهم كرد.

غرب و شيعيان اهل بيت

بايد اذعان داشت كه غرب و صهيونيسم هيچگاه تمايل به حفظ استقلال فرهنگي، سياسي و اقتصادي ايران نداشته و هميشه درصدد بوده اند تا با استفاده از تمامي وسايل مانع تحقق قطعي اين امر شوند زيرا، نوع باور و اعتقاد اهل تشيع را - كه هماره چشم به راه رسيدن «موعود منتظر» هستند - رو در رو با اساس و بنياد نظري

فرهنگ و تمدن خود مي بينند كه:«سحر با معجزه پهلو نزند.»آنان نيك دريافته اند كه شيعيان، به جهان معاصر به چشم مدينه فاضله و جهان مطلوب نمي نگرند.شايد به واسطه همين شناخت از سرزمين و مردم ايران است كه طي يكصد و پنجاه سال اخير، به گونه هاي مختلف سعي در خدشه دار كردن موضوع «انتظار و مهدي منتظر (ع)» كرده اند و با ايجاد فرقه ها و دسته هاي متعدد، اميد به بسط تفرق و تشتت در ميان مسلمانان داشته اند. چرا كه اين باور (ظهور منجي موعود) شيعيان را به عنوان جامعه اي معترض در برابر كفر، شرك، نفاق و الحاد معرفي كرده است.نمونه بارز اين اعتراض بزرگ در برابر استكبار، وقوع انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني قدس سره بوده است. چه، شيعيان همواره در طول همه تاريخ، تابع مكتبي بودند كه جانمايه آن را اعتراض در برابر وضع نامطلوب و تلاش براي بناي وضعي مطلوب تشكيل مي داد و به آنان يادآور مي شد كه:«افضل العبادة انتظار الفرج [4] .انتظار، بذري است كه در شرايط مناسب، نهال اميدواري، ستيز با استكبار، دوري از فساد، امر به معروف، نهي از منكر، دفاع از مظلوم، سرزندگي، دوري از ياس و بالاخره فرمانبرداري از خداوند رحمان را مي پرورد.

شيعيان و حضرت صاحب الزمان

قيام مهدي موعود (ع)، بزرگترين حادثه تاريخي بشريت و سرفصل فارق ظلم و باطل از عدل و حق است چنانكه فرمود:«اذا قام القائم(ع) ذهبت دولة الباطل [5] .هنگامي كه قائم به پا مي خيزد دولت باطل نابود مي شود اين قيام با استناد بر بسياري از اخبار و حوادث مي نمايد كه، از آن ميان تحقق انقلاب اسلامي، و برخاستن مردي از قم را مي توان بشارت دهنده قريب الوقوع بودن آن جريان عظيم

در عرصه هستي دانست.«و عجل لنا ظهوره انهم يرونه بعيدا و نريه قريبا» [6] .خداوندا در ظهور حضرتش شتاب كن، اگر چه ديگران اين امر را دور مي دانند اما ما آن را نزديك مي دانيم.اين مطلب در كنار اين كلام محكم:«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية [7] .كسي كه بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلي از دنيا رفته است ما را متذكر اين مي سازد كه عدم معرفت درباره آن حضرت ما را دچار غبني بزرگ خواهد كرد.غبني كه تا مغز استخوان را مي سوزاند و دل را مي لرزاند. از آن مهمتر غم فقدان آمادگي جسمي و روحي بسياري از مسلمانان در سرتاسر عالم است كه در ميانه زنجير طغيانگران و سلاطين خودكامه، زمينگير مانده اند.بديهي است كه ايجاد آمادگي منوط به شناختي ژرف درباره دين، تاريخ، روايات و اخبار مربوط به ظهور و حكمت ازمنه است، مجموعه اي كه زمينه هايي قوي در مخاطبان به وجود مي آورد و عامل ايجاد شور و نشاط جهت آماده شدن در عصر غيبت و آخرالزمان مي شود. عجب نيست كه بسياري از مسلمين و حتي شيعيان در مقابل اين حوادث بزرگ و دشمناني كه تحت لواي يهوديت صهيونيستي و استكبار جهاني كمر به نابودي مسلمين بسته اند معرفتي اندك و اجمالي از حضرت صاحب الامر (ع) دارند و گاه موضوع ظهور را مترادف با وقوع قيامت كبري مي پندارند و از آن در هراسند. علي رغم آنكه، نزديك به شش هزار روايت در اين باره از معصومين(ع) وارد شده است و در واقع بايد گفت:«شيعيان درباره جانمايه بقا و دوامشان و سر اعتقاد و باورشان يعني موضوع ولايت، امامت و حجت نيازمند مطالعه

و خوراك فكري و فرهنگي هستند.»زيرا علاوه بر موارد فوق:1. تاكنون مركز تحقيقاتي جامع و مناسبي در جهان اسلام، براي مطالعه حقايق و كشف تحريفات وارد آمده در اخبار تاسيس نشده است و همواره حقايق متعالي همراه با بسياري از افسانه ها و تخيلات در ميان مسلمين منتشر گشته است كه در اين ميان جوانان آسيب پذيرتر بوده اند. بويژه كه علوم كمي غربي، به صورت طبيعي پايه هاي اعتقاد به غيب، روح، عالم امر، رجعت، ظهور و... را سست مي نمايد.2. تاكنون، علي رغم تبليغات سازمانهاي جاسوسي و فرهنگي غرب عليه اين موضوع (ايجاد فرق ضاله، ساخت فيلمهايي چون نوستر آداموس و...) از مطبوعات و سازمانهاي انتشاراتي، جايگاه ويژه اي براي اين امر در نظر نگرفته اند. و تنها در ايام ماه شعبان، مقالات پراكنده اي، در ميان سيلي از تبريكات و تبليغات تجاري منتشر مي سازند كه آن مقالات نيز عمدتا قالبي و غير تحقيقي نوشته مي شوند و همگي داراي مضاميني واحد و تكراري اند.3. خالقان آثار ادبي و هنري، بويژه داستان نويسان و فيلمسازان، از دستمايه اي قوي و محققانه براي خلق آثاري مناسب با اين امر برخوردار نيستند. بدين سبب آن آثار، فاقد قدرت لازم براي ايجاد نشاط و تحرك در ميان جوانان اند و در مقابل بسياري از قهرمانان پوشالي و فاسد كه به وسيله فيلمسازان غربي و اخيرا ژاپن، تبليغ مي شوند، جايگزين مردان بزرگ و سلحشوران قبيله ايمان شده اند.4. علي رغم آنكه موضوع «موعود آخرالزمان(ع)» در ميان تمام اقوام و در ميان همه مذاهب مطرح است; ليكن، هيچ نوع شناخت اصولي دراين باره و هيچگونه ارتباطي كه عامل تضارب آرا و انديشه ميان علما و انديشمندان شود وجود ندارد.5. به واسطه عوامل فوق،

هيچ نوع برنامه جدي و عملي براي تربيت نيروهاي زمينه ساز ظهور حضرت تدوين نگرديده است و امروزه، جوانان مسلمان در برابر تهاجمات بلاوقفه فرهنگي غرب آسيب پذيرند.6. ضرورت انجام اقدامي اساسي براي ايجاد جريان «جهاد فرهنگي عليه «تهاجم فرهنگي بيش از هر زمان به چشم مي خورد و انجام اين مهم نيز، در گرو شناخت جهان نامطلوب ساخته و پرداخته شده غرب و غربزدگان و شناخت جهان مطلوب موعود است. چه، بايد اعلام داشت:حضرت حجت (ع) بكلي مورد غفلت واقع شده است و قهرا تا آن هنگام كه انسان، ايشان را كماهوحقه نشناسد - چنانكه بايد - وظيفه اش را بجا نمي آورد و بعكس پس از شناخت، در هر دو وجه وظايف را به انجام مي رساند.نگارنده بر آن باور است كه،«نقد جدي تفكر، فرهنگ و تمدن غربي و «تاسيس مركز تحقيقي ويژه اي كه بتواند پاسخگوي سؤالهاي بنيادين شود» مقدمات بنيادين جهاد فرهنگي است.تحقق اين دو امر، در گرو حراست از بنيادهاي فرهنگي و مدني جامعه مسلمين از آلودگي به شائبه هاي غربزدگي است چه غفلت در اين باره و رها كردن امور در دست مردان و زناني كه به حقيقت عاري از دلبستگي به ارزشهاي فرهنگي، ديني اند موجب مي شود تا تمامي فرصتها براي بازسازي فرهنگي از بين برود. چنانكه امروزه با معضل بزرگ اجتماعي (گرايش نسل جوان انقلاب به غرب) روبرو هستيم. انفعال در برابر خواسته هاي شهوي و هواجس نفساني و دامن زدن به گرايشهاي غير ديني نه تنها موجب فرونشستن آتش و التهاب هواجس نمي شود بلكه، بسان «شوراب تمايل را صدچندان مي سازد.چنانكه مذاق به مرداب عفن خو گرفت به هيچ روي عطر گلها و رياحين

را جستجو نمي كند.جامعه فرهنگي اين سرزمين ناگزير بازنگري در بسياري از عملكردهاست. ناگزير به شناسايي همه جانبه خصم و ردپاي آنها در ميان مناسبات فرهنگي و مادي مردم است.ناگزير به تكيه بر مرداني است كه گوش جانشان آكنده از كلام دين نبي اكرم(ص) است ورنه، آنان كه سالهاي سال در ميان سرزمينهاي غربي ارتزاق كرده اند و صورت و سيرت زندگي خود را با ادب غربي منطبق ساخته اند به چيزي كمتر از اعتزال از مباني ديني و كم رنگ ساختن احكام اسلامي راضي نيستند و از دين جز صورت وارفته اي كه توجيه كننده اعمالشان باشد نمي خواهند.اينان، بي آنكه بر ملا سازند دين را ناتوان و اهل ديانت را فاقد توانايي حل و فصل معضلات مسلمين مي پندارند. اينان بي آنكه آشكارا لب بگشايند احكام خدا و رسول او را كافي براي زندگي نمي دانند چرا كه زندگي در نگاه آنان، جز تكرار آنچه غرب هم اكنون در آن دست و پا مي زند نيست.اينان به حقيقت پيرو مسلك «جدايي دين از سياست اند» و از همين رو امام عصر ارواحنا فداه را انتظار نمي كشند و از ايشان سخن به ميان نمي آورند چه،اعتقاد به امام عصر (ع)، تجلي اين باور است كه «دين منفك از هيچ يك از مناسبات فردي و جمعي آدمي تا ابدالاباد نيست .

پاورقي

[1] المجلسي، مولي محمدباقر، بحارالانوار، ج 2، ص 304، ح 47، مؤسسه وفاء، بيروت،1403 ق.

[2] همان، ج 46، ص 335، ح 21.

[3] القيمومي الاصفهاني، جواد، صحيفة المهدي، ص 334، دفتر انتشارات اسلامي، قم،1373.

[4] المجلسي،مولي محمدباقر، همان، ج 52، ص 125، ح 11.

[5] همان، ج 24، ص 313، ح 18.

[6] قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، دعاي عهد.

[7] الكليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 1، ص 371،

ح 5، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1365.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109