رويكردهاي جديد كلامي در حكومت مصلح

مشخصات كتاب

نويسنده: عبدالحسين خسرو پناه

ناشر: بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود

درآمد سخن

دانش كلام و مسايل جديد كلامي يكي از مهم ترين و چالش برانگيزترين دانش هاي روزگار ما است. از اين رو، شايسته است، پژوهشگران با پژوهش كافي به اين گونه مسايل بپردازند. جهاني كه در آن به سر مي بريم با پرسش هايي در حوزه هاي سكولاريزم، پلوراليسم، قرائت پذيري دين، رابطه علم و دين، رابطه عقل و دين، تساهل و تسامح و... روبرو است كه همهِ اين موضوع ها به كلام جديد مربوط است. اصطلاح كلام جديد، با رواج فلسفه هاي نويني چون امپريسم، پوزيتويسم، روشنگري، مدرنيسم و پست مدرنيسم و در مغرب زمين با عنوان مطرح شد. اين عنوان را در فرهنگ اسلامي، نخستين بار شبلي نعماني (1332 - 1273 ه.ق) و سپس استاد مطهري رواج دادند. انديشمندان در چيستي كلام جديد اختلاف جدي دارند. برخي از آن ها، كلام جديد و قديم را مشترك لفظي دانسته و بر تفاوت جوهري ميان آن دو تأكيد مي كنند. [1] دستهِ ديگري كلام جديد را تنها به شبهه ها، عده اي به شبهه ها و ابزار جديد، گروهي به شبهه ها، ابزار جديد و گستره موضوعي و بعضي نيز به شبهه ها، مسايل، دلايل و مؤيدات جديد اختصاصي داده اند. [2] گروه هاي اخير به تفاوت گوهري ميان كلام جديد و قديم قايل نبوده و كلام جديد را توسعه يافته كلام قديم دانسته اند.البته بايد ميان «كلام محقق» و «كلام حق» يا «كلام در مقام هست» با «كلام در مقام بايد» فرق گذاشت. «كلام در مقام تحقق و هست»، بسيار

متنوع و گوناگون است. كلام و الهياتي كه از تجربه گرايي، تحقق گرايي، پديدارشناسي، اگزيستانسيالسيم، مدرنيسم، اومانيسم، پست مدرنيسم و... تأثير پذيرفته است، با كلام اسلامي سنتي كاملاً تفاوت دارد به گونه اي كه اين دو هيچ سنخيتي با يكديگر ندارند. ولي اگر به «كلام در مقام تعريف و بايد» توجه كنيم، علم كلام عبارت است از: دانشي كه به استنباط، تنظيم و تبيين معارف و مفهوم هاي ديني پرداخته و با روش ها و رهيافت هاي گوناگون درون و برون ديني به اثبات و توجيه گزاره هاي اعتقادي مي پردازد و به اعتراض ها و شبهه هاي مخالفان پاسخ مي دهد. [3] اين تعريف بر كلام قديم و جديد منطبق است. كلام? جديد با روش ها، شبهه ها، موضوع ها، مسايل و دلايل نويني روبرو مي شود. به همين دليل، كلام جديد ادامه دهنده و تكامل يافته كلام سنتي است و اين دو تمايز جوهري ندارند.

تبيين مسأله

پرسش اصلي در اين پژوهش اين است كه آيا حكومت مصلح جهاني با اين رويكردهاي جديد كلامي سازگاري دارد؟توضيح اين كه جداي از اين كه اين مسايل، دانش مستقلي به نام كلام جديد كه تمايز جوهري با كلام سنتي دارد، تشكيل دهد يا اين كه كلام جديد ادامه كلام قديم باشد - چنان كه گذشت - در حوزهِ كلام، مسايل و ديدگاه هاي جديدي مطرح شده است.براي مثال: عده اي به جداانگاري دين از نيازهاي اجتماعي فتوا داده و از سكولاريزم دفاع مي كنند، برخي به حقانيت يكسان (طولي و عرضي) تمام اديان در عصر حاضر حكم مي دهند و پلوراليسم ديني را ترويج مي

كنند و دسته اي نيز به تعارض علم و دين، عقل و دين، اخلاق و دين، و دين داري و تجدد اصرار مي ورزند. حال پرسش اصلي ما اين است: هنگام ظهور حضرت ولي عصر (عج) و تشكيل حكومت مصلح جهاني، اين رويكردهاي جديد كلامي مقبول مي افتند يا اين كه حضرت و حكومت جهاني او به شدت با اين رويكردها مقابله و آن ها را نقد مي كنند.روش، در اين پژوهش، نقلي - تحليلي است؛ يعني پس از تبيين دقيق رويكردهاي جديد كلامي به سراغ متون روايي رفته و وضعيت حكومت مصلح را توصيف مي كنيم. آن گاه پرسش هاي فرعي خود را به روايت ها عرضه كرده و بدون تفسير به را ي، پاسخ خود را دريافت مي كنيم.قابل ذكر است كه به دليل محدوديت حجم تحقيق تنها به پاره اي از رويكردهاي جديد مي پردازيم.سكولاريسم ملايم، به محدود ساختن دين در عرصه فردي و نيازهاي شخصي قناعت مي ورزد ولي هر گونه نياز اجتماعي مانند: سياست، حكومت، اقتصاد، حقوق، اخلاق اجتماعي، تعليم و تربيت، مديريت و... را از دين جدا مي سازد. اگر اين تفكر در جامعه، تحقق عيني پيدا كند، سكولاريزاسيون يا عرفي شدن و دنيوي شدن نيز اتفاق مي افتد. [4] .نظريه سكولاريزم و جدا انگاري دين از نيازهاي دنيا، با هيچ يك از ساحت هاي اسلام سازگاري ندارد تاريخ اسلام و سيره عملي پيامبر اكرم (ص) و پيشوايان معصوم به شدت با سكولاريزم در تضاد است. قوانين اسلامي در عرصه هاي اقتصاد، حقوق، سياست، مديريت، اخلاق، تربيت و غيره نيز نافي اين ادعاست. بر همين اساس، حكومت

جهاني مصلح نيز، ماهيتي ضد سكولاريستي دارد؛ زيرا قيام امام (ع) همراه با تشكيل حكومت ديني و دولت اسلامي است. امام، نه تنها براي رسيدن به حكومت، جنگ هاي بسياري را پشت سر مي گذارد و با قاطعيت تمام روياروي دشمنان قرار مي گيرد، در استمرار حكومت نيز اصلاحاتي عميق از نظر اجتماعي، امنيت و رفاه عمومي، شكوفايي اقتصادي، عدالت قضايي، بهداشت و درمان همگاني و گسترش فرهنگ را طبق اسلام نبوي انجام مي دهد. خداوند، زمين مرده و پر از ستم را با ظهور مهدي، زنده و پر از عدل و داد مي كند. [5] عدالت حضرت در عرصه كشاورزي، اقتصادي، قضايي و... فراگير است. [6] .«انه يَبِلغُ سلطانهُ المشرقَ والمغربَ و تظهَر له الكنوز ولايبقي في الارض خراب الايعمّره. [7] .حكومت او شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجينه هاي زمين براي او ظاهر مي گردد و در سرتاسر جهان جاي ويراني باقي نخواهد ماند مگر اين كه آن را آباد خواهد ساخت.»همچنين پيامبر گرامي اسلام (ص) در همين رابطه مي فرمايند:اُبَشّرُكم بالمهدي يملا الارض قسطاً كما ملئت جوراً وظلماً، يرضي عنه سكّان السماء والارض، يقسم المال صَحاحاً، فقال رجل ما معني صحاحاً، قال بالسوّيه بين الناس و يملا قلوب امّه محمّد غني و يَسعهم عدله حتي يأمر منادياً ينادي يقول من له بالمال حاجه فليقم، فما يقوم من الناس الارجل واحد ثم يأمرله بالمال فياخذ ثم يندم و يردّه.شما را به ظهور مهدي (ع) بشارت مي دهم؛ زمين را پر از عدالت مي كند همان گونه كه از جور و ستم پر

شده است؛ ساكنان آسمان ها و ساكنان زمين از او راضي مي شوند و اموال و ثروتها را به طور صحيح تقسيم مي كند. كسي پرسيد: معني تقسيم صحيح ثروت چيست، فرمود: به طور مساوي در ميان مردم (سپس فرمود) و دل هاي پيروان محمد (ص) را پر از بي نيازي مي كند و عدالتش همه را فرا مي گيرد تا آن جا كه دستور مي دهد كه منادي با صداي بلند صدا زند؛ هر كسي نياز مالي دارد. برخيزد و هيچ كس جز يك نفر بر نمي خيزد، امام دستور مي دهد مال قابل ملاحظه اي به او بدهند، اما او مي گيرد و بر مي گرداند و پشيمان مي شود.امام صادق (ع) نيز دربارهِ عدالت، برچيده شدن ظلم و رفاه مردم در زمان آن حضرت مي فرمايد:«اذاقام القائم حَكَمَ بالعدل وارتفع في ايامه الجور وآمنت به السُبل و اَخرَجَتِ الارضُ بركاتها ورُد كُلُّ حَقّ الي اهله... وحَكَمَ بين الناس بحكم داود وحكم محمّد (ص) فحينئذٍ تُظهرُ الارضُ كنوزَها وتُبدي بركاتِها ولا يَجدُ الرجلُ منكم يومئذ موضِعاً لصدقته و لالبرّه لشمول الغِني جميعَ المؤمنين.وقتي كه قائم قيام كند، حكومت را بر اساس عدالت قرار مي دهد و ظلم و جور در دوران او بر چيده مي شود و جاده ها در پرتو وجودش، امن و امان مي گردد، و زمين بركت هايش را خارج مي سازد و هر حقي به صاحبش مي رسد، و در ميان مردم، همانند داوود و محمد (ص) حكم و داوري مي كند. در اين هنگام زمين گنج هايش را آشكار مي سازد و بركات خود را ظاهر مي كند

و كسي موردي براي انفاق و صدقه و كمك مالي نمي يابد؛ زيرا همهِ مؤمنان بي نياز و غني خواهند شد.» [8] .تمام اين احاديث بر حضور حضرت حجت (عج) در حيات اجتماعي انسان ها اعم از امور اقتصادي، سياسي. مديريتي و... دلالت دارد؛ به همين دليل، حكومت مصلح جهاني نافي سكولاريزم است.

پلوراليسم ديني و حكومت مصلح

پلوراليسم ديني پاسخي جديد به پرسش دربارهِ تنوع و تكثر اديان و مذاهب و پيروان آن ها است.پرسش هاي اين حوزه عبارتند از:1. آيا همهِ اديان موجود در جهان معاصر اعم از آسماني و زميني و الهي و بشري، حق اند يا برخي از آن ها حق و پاره اي ديگر باطلند؟2. آيا معتقدان به اديان مختلف، اهل نجات و رستگاري اند يا برخي از آن ها گرفتار عذاب الهي هستند؟3. معتقدان به اديان گوناگون، نسبت به يكديگر چه نوع رفتاري بايد داشته باشند؟پرسش نخست، يك پرسش معرفت شناسانه و پرسش دوم، فرجام شناسانه و پرسش سوم، اخلاقي و حقوقي است.متكلمان مسلمان و غيرمسلمان در برابر اين سه پرسش، سه پاسخ متفاوت داده اند كه عبارتند از:الف: انحصارگرايي ديني صدق و حقانيتانحصار گرايي ديني صدق بر اين باور است كه تمام اديان موجود در جهان معاصر اعم از الهي و بشري بر حق نبوده و تنها يكي از اديان، حق مطلق و بقيهِ آنها كاملاً باطل هستند.ب: شمول گرايي ديني صدق و حقانيتمعناي شمول گرايي اين است كه تمام اديان موجود، حق مطلق يا باطل محض نيستند؛ تنها يكي از اديان حق مطلق و بقيه بهره اي از حقيقت دارند.ج: كثرت گرايي ديني صدق و حقانيتاين ديدگاه معتقد است كه

تمام اديان موجود، حق مطلق و برابرند و تمايزي از نظر حق و بطلان، در ميان اديان وجود ندارد و نمي توان از برتري آن ها نسبت به يكديگر سخن گفت.پرسش دوم؛ يعني مسألهِ نجات دين داران نيز سه پاسخ را در بردارد.الف: انحصارگرايي ديني نجات و سعادتبر اين اساس، تمام متدينان به اديان گوناگون، اهل نجات و رستگاري نيستند، تنها متدينان به دين حق، سعادتمند و اهل نجاتند و همهِ متدينان به اديان ديگر، گرفتار عذاب الهي اند؛ زيرا ثواب و عقاب و نجات و عدم نجات، به حق و باطل بودن اديان بستگي دارد.ب: شمول گرايي ديني نجات و سعادتاين ديدگاه، تمام متدينان به دين حق را سعادتمند و اهل نجات معرفي مي كند، ولي متدينان به اديان ديگر را - كه بهره اي از حقيقت دارند - به همان اندازه سعادتمند و رستگار مي داند. بنابراين، شمول گرايي نجات و رستگاري، شمول گرايي صدق و حقانيت را در پي دارد.ج: كثرت گرايي ديني نجات و سعادتكثرت گرايي نجات، همهِ متدينان به اديان گوناگون را رستگار و اهل نجات دانسته و عقاب و عذابي براي آن ها فرض نمي كند؛ زيرا وقتي تمام اديان الهي و بشري حق باشند، متدينان آن ها نيز اهل نجات و رستگاري اند.متكلمان مسلمان، رستگاري و عدم رستگاري را تنها نتيجهِ حق و بطلان اديان ندانسته و علم و جهل، عمل و غيرعمل، جهل قصوري و جهل تقصيري را نيز در اين امر دخيل مي دانند. بر اين اساس، دين دار عالم و عامل به طور قطع سعادتمند است، ولي دين داري كه به حقيقت آگاه است، اما،

عمل نمي كند يا جهل به حقيقت دارد و در جهالت خود مقّصر است، اهل نجات و رستگاري نخواهد بود و اما جاهلان قاصر كه تلاش كرده ولي به حقيقت نرسيده اند و تقصيري در نرسيدن به حقيقت ندارند، به عنوان مستضعفان فكري و «مرجون لامر الله» مورد توجه حق تعالي قرار مي گيرند.انديشمندان در بارهِ پرسش سوم؛ يعني رفتار دين داران نسبت به يكديگر، سه پيشنهاد خشونت، مدارا و تولرانس را مطرح كرده اند. [9] .نظريه كثرت گرايي ديني، از نظر ادعا (حق دانستن تمام اديان) و مباني و دلايل (تكافوي ادله، گوهر و صدف دين، نمادين و سمبليك دانستن زبان دين و تجربه ديني) گرفتار نقدهاي اساسي است. تبيين و تحليل هر يك از زيرساخت هاي مذكور، پژوهش مستقلي مي طلبد و چون غرض از اين نوشتار، مقايسه رويكردهاي جديد كلامي با حكومت مصلح جهاني است، تنها به اختصار مدعا و مباني اين نظريه را نقد مي كنيم.ادعاي كثرت گرايي ديني؛ يعني حقانيت دانستن تمامي اديان آسماني و زميني و الهي و بشري، مستلزم اجتماع نقيضين است و چون اجتماع نقيضين محال است، پس نمي توان تمام اديان را حق دانست. توضيح قياس استثنايي پيش گفته اين است كه اگر تمام اديان حق باشند، تمام گزاره ها و باورهاي موجود در اديان صادق و حقند. پس گزاره تثليث در مسيحيت و توحيد در اسلام، يا تناسخ در بودا و معاد در اسلام حق است. نتيجه اين خواهد شد كه خداوند هم سه تا است و هم سه تا نيست، بلكه واحد است، روح پس از مرگ هم به بدن و جسم

ديگري در دنيا بر مي گردد (تناسخ) و هم بر نمي گردد و به عالم برزخ منتقل مي شود تا وقت قيامت برسد (معاد) و حق دانستن تمام اين باورها، مستلزم اجتماع نقيضين است، چون اجتماع نقيضين محال است و محال بودن آن از بديهيات عقلي و حتي انكارش مستلزم اثباتش است، پس حق دانستن تمام باورهاي اديان محال است.مباني و زيرساخت هاي كثرت گرايي ديني نيز مخدوش است؛ بر اي نمونه برخي از تكافو و تساوي ادله در اديان گوناگون، به حقانيت اديان فتوا داده اند؛ در حالي كه بر فرض تساوي ادله، هيچ گاه نمي توان از برابري منطقي دلايل، حقانيت مدعيات را استنتاج كرد، به ويژه، در مواردي كه حق دانستن مدعيات، مستلزم اجتماع نقيضين باشد.عده اي نيز باورهاي ديني را به مقدمه و ذي المقدمه تقسيم كرده اند؛ (زيرا همه آموزه ها و باورهاي ديني در يك مرتبه نيستند.)آن گاه باورهاي مقدماتي را صدف و عرضي دين و باورهاي ذي المقدمه اي را گوهر و ذاتي دين دانسته اند و در مقام تعريف گوهر و صدف گفته اند: صدف و عرضي دين، موقّتي، غير لازم و تغييرپذير است، ولي گوهر دين، ثابت، دائمي و ضروري است. [10] مدعيان كثرت گرايي ديني با اين مقدمه خواسته اند به اين نتيجه برسند كه اختلاف اديان در باورهاي عرضي و صدفي آن هااست و گوهر و ذات اديان يكنواخت است. البته به اين كه گوهر واحد اديان چيست، به طور يكسان پاسخ نداده اند و تجربه ديني، ايمان دين، بهداشت روان و... را به عنوان مصداق گوهر واحد اديان بيان كرده

اند. و با اين بيان نتيجه گرفته اند كه با توجه به وحدت گوهر اديان مي توان به حقانيت تمام اديان يعني كثرت گرايي ديني فتوا داد.لكن اين مبنا به لحاظ كبروي و صغروي مخدوش است؛ اشكالات كبروي اين مبنا و زيرساخت و دليل اين است كه گر چه باورهاي ديني در يك مرتبه نيستند و نسبت بين آنها، نسبت ميان مقدمه و هدف است، ولي مقدمه بودن پاره اي از باورهاي ديني نسبت به باورهاي ديگر، نسبت مقدمه بودن نردبان براي رفتن به پشت بام نيست، بلكه از باب مقدمه بودن علوم متوسطه نسبت به دوره تحصيلات تكميلي است.توضيح اين كه: برخي از مقدمات، مقدمه حدوث اند نه بقا و پارهِ ديگري از مقدمات، مقدمهِ حدوث و بقا هستند؛ نردبان، مقدمه رفتن به پشت بام است ولي مقدمهِ ماندن در پشت بام نيست، ولي علوم متوسطه، مقدمه رفتن، ماندن و عبور كردن از دروس تكميلي است.باورهاي ديني مقدماتي مانند: نماز خواندن، روزه گرفتن و صدقه دادن نسبت به تقوا و سعادت آدمي، مقدمهِ حدوث و بقايند، نسبت به تقوا و سعادت آدمي، مقدمهِ حدوث و بقايند و آن ها در مقدمه بودن نيز بديل ناپذيرند؛ بنابراين نمي توان اعمال و مناسك را صدف و عرضي دين معرفي كرد و وصف تغييرپذيري و موقتي و غيرلزوم را به آن ها نسبت داد.اشكالات صغروي اين زير ساخت اين است كه اگر گوهر اديان متعدد شود؛ يعني تجربه ديني، ايمان ديني، بهداشت روان و... به عنوان گوهر اديان شناخته شود حقانيت اديان و مدعاي كثرت گرايي ديني اثبات نمي شود؛ زيرا شرط اثبات كثرت گرايي ديني، وحدت

گوهر اديان است. بر فرض اين كه گوهر تمام اديان، تجربه ديني باشد، آيا تجربه ديني در تمام اديان، حقيقت واحدي است؟ پاسخ منفي است؛ زيرا تجربه ديني به معناي احساس معنوي، به متعلقي محتاج است؛ همچنان كه تجربه حسي، متعلق دارد و چون متعلق تجربه ديني در اديان آسماني و زميني متفاوت است (و واقعاً تفاوت وجودي ميان الله، يهوه، پدر، نيروانا و غيره وجود دارد)، پس نمي توان تجربه ديني همهِ اديان را يكسان معرفي كرد؛ در نتيجه، كثرت گرايي ديني اثبات نمي شود.نمادين و سمبليك دانستن زبان دين نيز مورد پذيرش نيست؛ زيرا زبان دين، ظهور در شناختاري بودن دارد و آشنايان به زبان قرآن مي دانند كه زبان دين اسلام نمي تواند سمبليك و نمادين باشد.علاوه بر نقد مباني و دلايل، اصل ادعاي حقانيت تمام ادياني كه از مدعيات متناقض و متضاد برخوردارند، نيز مستلزم اجتماع نقيضين است. حكومت جهاني مصلح با پلوراليسم ديني در چالش است! زيرا حكومت امام مهدي (ع) مصداق بارز آيهِ شريفه «ليظهره علي الدين كله» است كه در تفسير آن آمده است «يظهره علي جميع الاديان عند قيام القائم». [11] .پيامبر اسلام نيز در حديث قدسي از حق تعالي چنين روايت مي كند:«حَقُّ عليّ اَن اُظهِرَ دينَك علي الاديان حتّي لايَبقي في شَرقِ الارض وغَربها دينٌ الاّ دينَك؛بر من است كه دين تو؛ يعني اسلام را بر ساير اديان غلبه دهم تا در شرق و غرب عالم، ديني جز دين تو باقي نماند.»در روايت آمده است:«چون مهدي قيام كند، جزيه برداشته شود و غيرمسلماني نماند.»امام باقر (ع) نيز فرموده است:«تؤتون الحكمه في زمانه حتي

ان المراه لتقضي في بيتها بكتاب اللّه و سنه رسوله [12] .حكمت در زمان مهدي (ع) به گونه اي ارزاني مي گردد كه حتي زن در كانون خانهِ خويش بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبرش داوري مي كند».حضرت اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد:«ويهلك الاشرار ويبقي الاخيار ولا يبقي من يُبغِض اهل البيت [13] .شرارت پيشگان از بين مي روند و نيكان باقي مي مانند و كينه توزان نسبت به اهل بيت باقي نخواهند ماند.»،«ولا تترك بدعه الا ازالها ولا سنّه الا اقامها [14] .همهِ بدعت ها از بين مي رود و همه سنت ها جدي مي شود.»مفضّل از امام صادق (ع) نقل مي كند:«فو اللّه يا مفضّل ليرفع عن الملل والاديان الاختلاف ويكون الدين كله واحداً كما قال اللّه عزوجل: ان الدين عنداللّه الاسلام؛به خدا سوگند اي مفضل، اختلاف از ميان اديان برداشته مي شود و همه به صورت يك آيين در مي آيد، همان گونه كه خداوند عزوجل مي گويد: دين در نزد خدا تنها اسلام است.» [15] .امام باقر (ع) نيز در اين باره مي فرمايد:«ان ذلك يكون عند خروج المهدي من آل محمد فلا يبقي احد الا اقر بمحمد (ص)؛اين پيروزي به هنگام قيام مهدي از آل محمد (ص) خواهد بود، آنچنان كه هيچ كس در جهان باقي نمي ماند مگر اينكه اقرار به محمد (ص) خواهد كرد.» [16] .مقداد بن اسود از پيامبر گرامي اسلام (ص) نقل مي كند:«سمعت رسول اللّه (ص) يقول لايبقي علي ظَهرِ الارَضِ بَيت مَدَر ولاوبر الاّ ادخله اللّه كلمه الاسلام؛بر سراسر روي زمين خانه اي از

خشت و گل و خيمه اي باقي نمي ماند مگر اينكه آيين اسلام در آن وارد خواهد شد.» [17] .امير مؤمنان در تفسير آيه (هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق) فرمود:«كلا، فوالذي نفسي بيده حتي لايبقي قريه الاوينادي فيها بشهاده ان لا اله الا اللّه بكره و عشياًً؛نه، سوگند به كسي كه جانم به دست او است اين پيروزي آشكار نمي شود مگر زماني كه هيچ آبادي روي زمين باقي نماند مگر اين كه صبح و شام بانگ لا اله الا اللّه از آن به گوش مي رسد.» [18] .قال الصادق (ع):ان لنا دوله يجيء اللّه بها اذا شاء ثم قال مَن سُر ان يكون من اصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر. [19] اذاقام القائم المهدي لايبقي ارض الانُودي فيها بشهاده ان لا اله الا اللّه و ان محمداً رسول اللّه؛وقتي حضرت قائم (ع) قيام نمايد، زميني باقي نمي ماند مگر آنكه در آن ندا مي شود به شهادت لا اله الا اللّه و محمداً رسول اللّه [20] .«فيُريكم كيف عدل السيره و يُحي مَيتَ الكتاب والسنه؛سيره و روش دادگرانه را نشان خواهد داد و آن چه از كتاب و سنت مرده باشد، زنده خواهد كرد.» [21] .نعيم بن حماد از علي (ع) و عايشه، از پيامبر نقل مي كند:«المهدي رجل من عترتي، يقاتل علي سنتي كما قاتلت انا علي الوحي [22] .مهدي، مردي از خاندان من است او بر طبق سنت من [با مخالفان] مي جنگد چنان كه من بر طبق وحي مي جنگيدم.»قال رسول اللّه

(ص):«منا الذي يصلي عيسي بن مريم خلفه؛از نسل ماست آن كسي كه عيسي بن مريم پشت سر او نماز مي خواند.» [23] .تمامي اين احاديث به دلالت مطابقي، بر نفي پلوراليسم ديني و حقانيت همه اديان محقق، حكم مي كنند و تنها بر حقانيت انحصاري تمام گزاره هاي اسلام و حاكميت و تسلط آن بر هستي دلالت دارند.

تساهل و تسامح و حكومت مصلح

تسامح و تساهل در اصطلاح به معناي عدم مداخله و ممانعت يا اجازه دادن از روي قصد و آگاهي، نسبت به اعمال و عقايدي است كه مورد پذيرش و پسند شخص نباشد.بنابراين عناصر تولرانس عبارتند از:1. تنوع و اختلاف عقايد و اعمال؛2. ناخشنودي و نارضايتي؛3. آگاهي و قصد؛4. قدرت و توانايي بر مداخله؛5. عدم مداخله و يا اجازه دادن [24] .سيرت خُلقي مصلح جهاني همراه با حشمت، سكينه و وقار است، ولي نسبت به كارگزاران و مأموران دولت خويش بسيار سخت گير است و با ناتوانان و مستمندان، بسيار دل رحم و مهربان. در روايت آمده است:«علامهُ المهَدي ان يَكون شَديداً عَلَي العُمّال، جَواداً بِالمَال، رَحِيماً بالمساكين.» [25] .مهدي (ع) حق هر حق داري را بگيرد و به او دهد، حتي اگر حق كسي زير دندان ديگري باشد، از زير دندان انسان متجاوز و غاصب بيرون كشد، و به صاحب حق باز گرداند. او مردم را با شمشير به دين خدا دعوت كند، هر كس نپذيرد، گردن زند و هر كس كه سركشي كند، خُرد سازد. كاخ ها را ويران سازد و ارتش هاي مستكبر را از دم تيغ بگذارند. ظلمه و اعوان ظلمه را بي دريغ بكشد تا خدا راضي

و خشنود شود. مهدي، مانع الزكاه را بكشد، زاني محصن را نيز بدون طلب شاهد رجم كند. [26] همچنين زراره بن اعين گويد:«از امام محمد باقر (ع) پرسيدم: آيا قائم، با مردمان، مانند پيامبر (ع) رفتار كند؟ فرمود: هيهات و هيهات! پيامبر به ملايمت با مردم رفتار مي كرد و مي كوشيد تا با محبت، مردم را به دين، جلب كند و تأليف قلوب نمايد. قائم با شمشير و قتل با مردم روبرو شود. خدا به او اين گونه امر كرده است كه بكشد و توبه اي از كسي نپذيرد. واي به حال كسي كه با مهدي بر سر ستيز در آيد.» [27] .مهدي (ع) تمامي بدعت ها را نابود مي سازد و همهِ سنت ها و شيوه هاي پسنديده را زنده و بر پا مي دارد. شيوهِ پيامبر در قضاوت بر اساس شواهد و دلايل و سوگندها بوده است. [28] در حالي كه امام صادق (ع) مي فرمايد:«بينا الرجل علي را س القائم (ع) يأمر وينهي اذامر [الامام] بضرب عنقه فلايبقي بين الخافقين شي الاخافه». گاه فردي در كنار مهدي (ع) ايستاده و سخن مي گويد كه آن حضرت دستور مي دهد گردنش را (به خاطر جنايت مخفيانه) بزنيد و آن گاه در شرق و غرب جنايت كاري باقي نمي ماند مگر از آن پيشواي عدالت گستر و آگاه حساب مي برد. [29] .قال مفضل بن عمر:«قلت لابي عبداللّه (ع) ما علامه القائم؟ قال، اذا استدار الفلك، فقيل: مات اوهلك؟ في اي واد سلك؟ قلت: جعلت فداك ثم يكون ماذا؟ قال: لايظهر الا بالسيف؛مفضل

بن عمر گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: نشانه قائم چيست؟ فرمود: آن گاه كه روزگار گردش كند و گويند: او مرده يا هلاك شده؟ در كداميك سرزمين به سر مي برد؟ عرض كردم: فدايت شوم، سپس چه خواهد شد؟ فرمود: ظهور نمي كند مگر با شمشير». [30] .«اذا قام قائم آل محمد (ص) ضَرَب فَسَاِطيط لِمَن يَعلّم النّاس القرآن عَلَي ما اَنزَل اللّه جَلّ جَلَالِه؛در زماني كه قائم آل محمد (ص) قيام كند، خيمه هايي بر پا كرده تا به مردم قرآن را آن گونه كه خداي پاك ساحت نازل فرموده تعليم كند.» [31] .از احاديثي كه در بالا آورده شد نتيجه مي گيريم كه تولرانس و تساهل و تسامح در حكومت مصلح منتفي است، هر چند كه رفتار امام مهدي (ع) رحيمانه، مهربان و همراه با تواضع، وقار و سكينه است. ولي تولرانس - به معناي اصطلاحي آن - پذيرفتني نيست.

قرائت هاي مختلف از دين و حكومت مصلح

نظريهِ قرائت هاي مختلف از دين، يكي از رويكردهاي جديد در حوزهِ تفسير متون ديني است. پرسش اساسي كه از روزگاران قديم، ذهن مفسران و فيلسوفان را به خود مشغول ساخته، اين نكته اساسي است كه چرا از متن واحد، برداشت هاي گوناگون پديد مي آيد و آيا اين اختلاف ها زدودني هستند يا نازدودني؟انديشمندان در برابر اين پرسش، دو رويكرد مؤلف محوري و مفسر محوري را مطرح كرده اند؛ مؤلف محوران بر اين عقيده اند:1- اختلاف فهم و برداشت از متون ديني به صورت موجبه جزئيه است؛ زيرا فهم هاي ثابت از دين نيز وجود دارد.2. با فرض پذيرش اختلاف فهم، مي توان با وجود معيار

فهم، صحيح از سقيم و سره از ناسره را سنجيد.3. مفسر بايد تلاش كند تا به مقصود شارع مقدس نايل آيد و اين هدف با رعايت قواعد و ضوابط و شرايط فهم ميّسر است.بنابراين هر فهم و تفسيري حجيّت ندارد.مفسر محوران نيز بر اين باورند: تفسير، عملياتي جهت كشف مراد شارع مقدس نيست» بلكه تنها بازي اي معنايي است كه از تلاقي افق معنايي متن با افق معنايي مفسّر پديد مي آيد. در نتيجه در هر تفسيري، انتظارات، خواسته ها و پيش دانسته هاي مفسر بر فهم متون ديني اثر مي گذارد، و معيار، ضابطه و قاعده اي براي فهم ها وجود ندارد و اصولاً همهِ تفسيرها صحيح بوده و حجيت دارند. خلاصه آن كه هر گونه برداشتي از دين مي تواند متعلق عقيده و عمل قرار گيرد. نظريهِ قرائت هاي مختلف از دين، همان رويكرد مفسّر محوري است كه پاره اي از روشنفكران مسلمان از فيلسوفان غربي مانند: گادامر، ريكور و دريرا به عاريه گرفته اند. [32] .حال كه نظريه قرائت پذيري دين، تبيين شد، اين پرسش پيش مي آيد كه آيا حكومت مصلح، پذيراي آن است يا با اين نظريه در تقابل مي باشد؟عبداللّه بن عطار از امام صادق (ع) پرسيد: روش و سيرهِ مهدي چگونه است؟امام فرمود:«يصنع ما صنع رسول اللّه (ص) يهدم ما كان قبله كما هدم رسول اللّه (ص) امر الجاهليه ويستأنف الاسلام جديداً؛همان كاري را كه رسول خدا انجام داد، انجام مي دهد، برنامه هاي نادرست پيشين را ويران مي سازد؛ همان گونه كه رسول خدا اعمال جاهليت را ويران ساخت، و اسلام را نوسازي مي كند.پيامبر

اسلام (ص) نيز مي فرمايد:«القائم من ولدي؛ اِسُمه اِسمِي وكُنيَتُهُ كُنيتِي وشَمَائله شَمَائلي وسَنّتُهُ سُنتِي يقيم الناس علي طاعتي و شريعتي و يدعوهم الي كتا ب ربّي؛قائم از فرزندان من است. نام او، نام من و كنيه اش، كنيهِ من و قيافه اش، قيافهِ من و روشش، روش من است. مردم را به پيروي من و آيين من وا مي دارد و آن ها را به كتاب پروردگارم دعوت مي كند.» [33] .قال رسول اللّه (ص):«واِنّ الثَانيِ عَشَر مِن وُلدِي يَغِيب حَتَي لايُرَي وَيأتِي عَلَي اُمتي بِزَمَن لايَبِقي مِنَ الاسلاَم الاّ اسمه لاَيَبقي مِن القرآن اِلاّ رَسمه فحينئذٍ يأذن اللّه تَبَاركَ و تَعَالي لَه بالخُرُوج فيَظهر الاسلامَ به ويُجدده؛دوازدهمين فرزندم از نظرها پنهان مي گردد و ديده نيم شود و زماني بر پيروان من خواهد آمد كه از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشي باقي نماند. در اين هنگام، خداوند بزرگ به او اجازهِ خروج مي دهد و اسلام را با او آشكار و تجديد مي كند.» [34] .گر چه روايت هاي مذكور به صراحت در بارهِ مفسّر محوري و قرائت پذيري دين سخن نگفته اند، ولي اين مدلول قابل استفاده است كه هر برداشتي از اسلام در حكومت مصلح پذيرفتني نيست و اصولاً غايت ظهور مصلح به احياي اسلام ناب محمدي (ص) است، زيرا در عصر غيبت، قرآن و نام اسلام از بين نرفته است؛ آن چه گرفتار تحريف شده، تفسير صحيح اسلام است كه توسط امام مهدي (ع) احيا مي گردد و اين مطلب نافي نظريه قرائت پذيري دين است.

تعارض علم و دين و حكومت مصلح

تعارض علم و دين، رويكرد جديد ديگري

در باب ترابط علم و دين است كه پاره اي از انديشمندان بدان رو آورده اند و مدل هاي گوناگون تعارض گزاره هاي ديني با گزاره هاي علمي، تعارض پيش فرض هاي علم با پيش فرض هاي دين، تعارض پيامدهاي علم با پيامدهاي دين، و تعارض روحيه علمي با روحيه ديني را مطرح ساخته اند. در مقابل اين ديدگاه، برخي ديگر از انديشمندان غربي و اسلامي به جداانگاري قلمرو علم و دين يا سازگاري و توافق علم و دين و يا تداخل علم و دين فتوا داده اند.دانشمندان غربي مانند گاليله، كانت، استيس، پوزيتويست ها، فيلسوفان تحليل زباني، اگزيستانسياليست ها و غيره براي حل تعارض علم و دين چاره هاي خاصي را انديشيده اند. حال ببينيم آيا در عصر مصلح جهاني، علم و تكنولوژي با اسلام در تعارض است يا در تعاون؟امام باقر (ع) مي فرمايد:«اذا قام قائمنا وضع يده علي روس العباد، فجمع بها عقولهم وكملت بها احلامهم؛هنگامي كه قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان مي گذارد و عقل هاي آن ها را با آن كامل كرده و افكارشان را پرورش داده و تكميل مي كند.» [35] .امام صادق (ع) نيز مي فرمايد:«اِنّ قائِمنَا اِذَا قام مَداللّه لِشِيعَتنا فِي اسماعِهِم وابصَارِهِم حَتي لايَكُون بيَنهُم وَبَين القائم بَريد، يُكَلّمهم فَيَسَمعُون ويَنظُرون اِلَيه وَهُو فِي مَكَانه؛ [36] .هنگامي كه قائم ما قيام كند، خداوند آن چنان گوش و چشم شيعيان ما را تقويت مي كند كه ميان آن ها و قائم، نامه رسان نخواهد بود، با آن ها سخن مي گويد و سخنش را مي شنوند و او را

مي بينند در حالي كه او در مكان خويش است.در همين باره، امام صادق (ع) مي فرمايد:«اِن المُؤمن فِي زَمَان القا ئم وُهُو بألمَشرِق لَيري ا خاه الذِي في المَغرِب وَكَذا الذِي فِي المَغرِب يَرَي اَخَاه الذِي بالمشرق؛مؤمن در زمان قائم، در حالي كه در مشرق است، برادر خود را در مغرب مي بيند. همچنين كسي كه در غرب است برادرش را در شرق مي بيند.» [37] .و امام باقر (ع):«ذُخِرلِصَاحِبِكُم الصعب. قُلتُ ماالصعب؟ قال مَا كَان مِن سَحَاب فيه رعد وصَاعقه او بَرقٌ فصاحبكم يركُبُه، اما انه سيركب السَحاب ويرقي في الاسباب اسباب السماوات السَبع وا لاَرَضين السبع؛براي صاحب و سرور شما حضرت مهدي (ع) آن وسيله سركش ذخيره شده است. راوي مي گويد: گفتم وسيلهِ سركش چيست؟ امام فرمود: ابري است كه در آن غرش رعد و شدت صاعقه يا برق است. او بر اين وسيله سوار مي شود. آگاه باشيد او به زودي بر ابرها سوار مي شود، به آسمان ها و زمين هاي هفتگانه صعود مي كند.» [38] .و امام صادق (ع):«العلم سَبعه وعَشروُن حَرفاً فجَمِيع مَا جَائت بِه الرُسُل حَرفَان، فَلَم يَعرف النَاس حَتَي اليوم غَير الحرَفَين فَاِذا قَام قائمنا ا خرج الخَمسَه والعشرين حَرفاً فيبثّها فِي الناس وضَم اِليَها الحَرفَين حَتَي يَبُثها سَبعَه وعَشَرِين حَرفاً؛دانش بيست و هفت حرف است. تمام آن چه پيامبران الهي براي مردم آوردند، دو حرف بيش نبود و مردم تاكنون جز آن دو حرف نشناخته اند، ولي هنگامي كه قائم ما قيام كند، بيست و پنج حرف و شاخهِ ديگر را آشكار ودر ميان مردم منتشر مي سازد و دو

حرف ديگر را به آن ضميمه مي كند تا بيست و هفت حرف، كامل، منتشر گردد.» [39] .اين روايت، بر پيشرفت دانش و تكنولوژي و نيز تكامل خردمندي، در حكومت مصلح (ع) دلالت دارند، ولي نمي توان از اين امر، اين گونه استفاده كرد كه تمام دستاوردهاي علوم تجربي، صنعت و تكنولوژي در عصر حاضر، با حكومت مصلح جهاني سازگار است. به ويژه با تعارضي كه ميان پاره اي از دستاوردهاي علوم انساني و برخي صنايع با اسلام مشهود است.

پاورقي

[1] محمدمجتهد شبستري، هرمنوتيك كتاب و سنت، ص 168 - 170.

[2] ر.ك: عبدالكريم سروش، قبض و بسط تئوريك شريعت، ص 78 - 79؛ مصطفي ملكيان، فصلنامه نقد و نظر، شماره 2، ص؛ استاد جعفر سبحاني، مدخل مسايل جديد در علم كلام، ص 10.

[3] نگارنده، كلام جديد، ص 11.

[4] منبع: فرهنگ و دين، فصل جدا انگاري دين و دنيا، ص 124 - 125، ويراسته بهاء الدين خرمشاهي، البطاس، اسلام و دنيوي گري، احمد اكرام، ص 17 - 24.

[5] كمال الدين، ص 698.

[6] اثبات الهداه، ج 3، ص 496؛ احقاق الحق، ج 13، ص 186.

[7] اسعاف الراغبين، باب دوم، ص 140؛ منتخب الاثر، ص 482؛ نور الابصار في مناقب آل بيت النبي المختار، ص 156.

[8] بحارالانوار، ج 52، ص 338.

[9] ر.ك.به جان هيك مباحث پلوراليسم ديني ترجمه عبدالرحيم گواهي انتشارات تبيان. و جان هيك، مباحث پلوراليسم ديني، ترجمه عبدالرحيم گواهي، انتشارات تبيان. [

[10] عبدالكريم سروش، بسط تجربه نبوي، ص 29 - 30.

[11] بحار الانوار، ج 24، ح 59، ص 336.

[12] الغيبه،

نعماني، باب 13، ص 238، حديث 30.

[13] عقدالدرر، باب 7، ص 159.

[14] معجم احاديث الامام المهدي، ج 3، ص 124.

[15] بحارالانوار، ج 53، ص 4.

[16] تفسير البرهان، ج 2، ص 121.

[17] مجمع البيان، ذيل آيه 33، توبه.

[18] مجمع البيان، ذيل آيه 9، سورهِ صف.

[19] منتخب الاثر، ف 1، ب 2، ح 9.

[20] منتخب الاثر، ف 2، ب 35، ح 3.

[21] منتخب الاثر.

[22] منتخب الاثر، باب 2، ح 21، ص 95.

[23] منتخب الاثر، باب 1، ح 1، ص 158.

[24] Susan.

[25] خورشيد مغرب، ص 30.

[26] خورشيد مغرب، ص 31.

[27] الغيبه، نعماني، باب 13؛ بحارالانوار، ج 52، ص 353.

[28] كافي، ج 7، ص 114.

[29] الغيبه، نعماني، باب 13، ص 239، ح 33.

[30] الغيبه، محمد نعماني.

[31] بحارالانوار، ج 52، ص 339؛ ارشاد مفيد، ج 2، ص 386.

[32] عبدالحسين خسروپناه، كلام جديد، گفتار 7، ص 149 - 157.

[33] اثبات الهداه.

[34] منتخب الا ثر، ص 98.

[35] بحارالانوار، ج 52، ص 328.

[36] روضهِ كافي، به نقل از منتخب الا ثر، ص 483.

[37] منتخب الا ثر، ص 483؛ بحارالانوار، ج 52، ص 391.

[38] بحار، ج 52، ص 321.

[39] بحارالانوار، ج 52، ص 336.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109