حكومت مهدي در انديشه سياسي

مشخصات كتاب

نويسنده:سيد جعفر کشفي دارابي

ناشر: موسسه آینده روشن

مقدمه

اين مقاله بدليل گستردگي برخي از مباحث، توسط كميته ي علمي اجلاس تلخيص شده است.سيد جعفر كشفي دارابي از اندك عالماني است كه از ديدگاه فلسفه، كلام و فقه به بحث و بررسي در قلمرو سياست پرداخته و در ضمن آثار متعددي كه از خود بجاي گذاشته موضوع حكومت را در يك نگرش جامع تصوير كرده است. اين عالم بزرگ كه ژرف كاوي هاي او ناشناخته مانده در سال 1191 هجري قمري در خانواده اي روحاني در بخش اصطهبانات از توابع فارس ديده به جهان گشوده و در سال 1267 هجري قمري در بروجرد بدرود حيات گفته است.در سال هاي اخير كه نوشته هاي وي از ديدگاه سياسي مورد توجّه پژوهش گران غربي و محققان داخلي قرار گرفته درباره ي نظريه هاي وي كم و بيش تحقيقاتي انجام شده است.آن چه نگارنده عرضه مي كند در وهله ي نخست مرهون پژوهش هاي گسترده و عميق چند ساله ي نويسنده ي جوان و دانشمند «عبدالوهاب فراتي» است و آن گاه مطالعات و بررسي هاي شخصي.

حكومت مهدي در انديشه سياسي

سيد جعفر كشفيفراتي در مقدمه ي كتاب «انديشه سياسي سيد جعفر كشفي» مي نويسد: «كشفي مجموعه اي از نگرش ها و گرايش هاي فلسفي، عرفاني، كلامي را در ذيل يك نگرش جامع يعني گشت و بازگشت عقل و مواجهه آن با جهل دارد، در واقع او جهان را آميخته اي از عقل و جهل مي داند و در تلاش است تا جامعه، تاريخ و انواع دولت را بر اساس آن دو تبيين كند، دولت در انديشه او يا حق است يا باطل. دولت حق يا مدينه الهيّه تنها در زماني ميسّر

است كه حضور عقل يا روح محمّدي ممكن باشد. چنين امكاني نيز در دو مقطع از تاريخ بشر رخ داده يا مي دهد: اوّلين مقطع به عصر نبوت اختصاص دارد كه در اين دوران رويه ظاهري عقل در لباس شريعت هويدا شده است. در دوّمين مقطع كه رويه باطني عقل عيان مي گردد و به عصر ولايت شهرت مي يابد، آخرين وليّ خداوند حضرت مهدي (عج) ظهور مي كند و تشكيل دولت حقّه ثانيه مي دهد.در فاصله اين دو مقطع، دولت آرماني كشفي به دولتي انحصار مي يابد كه زعيم اش با عقل كل در ارتباط و همانند منصب امامت، واجد دو ركن علم و سيف باشد.» [1] .كشفي در دو كتاب «ميزان الملوك» و «تحفة الملوك» درباره ي نوع حكومتي كه در زمان غيبت صلاحيت اداره ي جامعه را داراست و به مبحث ولايت فقيه مربوط مي شود، بطور مبسوط بحث كرده و هر دو كتاب، تحقيق و احيا شده است، در اين دو اثر تحليل جامعي از نظريه هاي كشفي در موضوع حكومت در عصر غيبت ارائه شده كه فعلاً از مبحث ما خارج است.آن چه در اين نوشته مورد نظر است نقل ديدگاه هاي كشفي درباره ي دو نوع حكومت الهي در آغاز و پايان عصر رسالت و امامت، و كند و كاو در چگونگي عصر امامت است.

ضرورت حكومت ديني

اينك با نقل گفتار «سيّد كشفي» به ترسيم دو نوع حكومت در عصر رسالت و ظهور حضرت مهدي (عج) مي پردازيم:وي مي گويد: «مردمان و بني نوع انسان، در آراي خود متفاوت و در عقول متفاوت مي باشند و دواعي افعال و غايات حركات

ايشان در غايت اختلاف است و از براي هر يك از آن ها در افعال و حركات خود، مقصدي و غايتي غير از مقصد و غايت ديگري مي باشد، پس اگر آن ها به مقتضاي طبايع و مقاصد خود واگذارده شوند هر آينه يكديگر را مثل سباع برّ و ماهيان بحر مي درند و به افساد و افناي يكديگر مشغول مي شوند و عالم را هرج و مرج و نظام را مختل مي گردانند، پس بالضروره، نوعي از تدبير مي بايد كه بواسطه آن، هر يكي را در منزلتي كه مستحق آن است وا دارد و قانع گرداند و به حق خويش راضي سازد و دست تعدّي و تصرّف او را در حقوق و مراتب ديگران كوتاه كند و به شغلي كه مناسب او است و از اسباب معاونت امور معيشت و معاد و دين يكديگر است، مشغول دارد. و اين نوع از تدبير، همان سياست مدن است». [2] .«كشفي» اصرار بر آن دارد كه جامعه ي بي دولت، دنيا و آخرت آدميان را تخريب مي كند و بنيان زندگي جمعي را درهم مي ريزد. دليل وي بر اين مدّعا، علاوه بر «بداهت عقل» مشاهدات تجربي بشر و استنادهاي نقلي از دين است.وي پس از نقل آيات و روايات متعدد چنين نتيجه مي گيرد: «از مضامين اين آيات و احاديث و امثال آن ها علاوه بر مشاهده و تجربه بر تو معلوم مي شود كه نظام امر معيشت و معاد بني نوع انسان و بقا و انتظام مدن و شهرها بدون سلطنت سلطان قاهرونظر و تدبير سايس مدبّر، كه ايشان را بر وفق آثار عقل

و نور حكمت اتّفاق و ائتلاف دهد، منتظم نمي گردد و معموري در روي زمين حاصل نمي شود». [3] .اگر كشفي فلسفه و نوع نگرش خود را در برپايي نظام هاي اخلاقي، اجتماعي و سياسي بر عقل استوار مي سازد، بر اين مبناست كه وي با ژرف نگري ويژه ي خود موضوع «خرد»، «خردمندي»، «تعالي» و «افول» آن را در پرتو نصوص ديني بخوبي دريافته است.«فراتي» نوع برداشت كشفي را در بخش سوم جهان بيني او تحت عنوان «فلسفه ي تاريخ» در عين اختصار بخوبي و شيريني چنين شرح مي دهد:اعصار گشت و بازگشت عقل، دوره هاي تاريخ بشر را تشكيل مي دهند، اين تاريخ با روي آوري عقل به محل تكوّن بني آدم كه با هبوط حضرت آدم (عليه السلام) هم زمان است، آغاز و با اوج و ظهور عقل و در آخرالزّمان (در عصر حكومت حضرت مهدي (عج)) به فرجام مي رسد. در واقع، عقل به علّت تعلّق خاطري كه خدا در خلقت اوّلين به او ارزاني داشت، چيزي است كه به عنوان موتور محرّكه، تاريخ را شروع و به پايان مي برد. هر چند اين عقل در فرآيند تاريخ، همواره ميدان دار حوادث و رخدادهاي جامعه ي انساني نبوده و در بسياري از موارد و حوادث، مغلوب جهل شده است، امّا در نهايت او پيروز است و در فرجام دنيا به اوج خود مي رسد.

ادوار حكومت

اقبال و ادبار عقل و جهل در حديث يكم و چهاردهم در كتاب «كافي» با تأويلي كه كشفي ارائه مي كند موجب تقسيم تاريخ به دو دوره ي كلّي مي گردد:الف) عصر نبوتب) عصر ولايتالف) عصر نبوتدر

اين دوره وجهه ي ظاهري عقل به آدميان روي آورده و با آمدن رسول ديگري تكميل مي شد. اين تلاش در كنار هدف بعثت انبيا، كه در بخش عمده اي از تاريخ بشر وجود داشته، در زمان آخرين فرستاده ي الهي به سبب وجود مبارك آن حضرت و تماميّت استعداد او به آخرين نهايت و رشد و كمال خود رسيده است. در اين جا حادثه ي مهمّي كه رخ داده، اين است كه تمام رويه ي ظاهريِ عقل، با آمدن آخرين پيامبر الهي (صلي الله عليه وآله) ابلاغ گرديده و حجّت خدا بر آدميان تمام شده است و به فرمان الهي آخرين مرحله ي تبليغ كه اكمال دين و اتمام نعمت است با نصب اميرمؤمنان علي (عليه السلام) به امامت، به مردمان ابلاغ مي گردد، و رسول خدا (صلي الله عليه وآله) تلويحاً پايان عمر شريف خود را خبر مي دهد. [4] .مفروض كشفي در اين جا اين است كه بيان وجهه ي ظاهري عقل در لباس شريعت به سر حد كمال رسيده و حجّت خدا بر آدميان در دوره ي آخرين رسولش، تمام شده است، و پس از رحلت حضرتش بار ديگر جهل رو به تزايد و فزوني مي نهد و جامعه را جنود جهل اندك اندك به تصرّف درمي آورد.پس از رحلت پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) نصب امامان معصوم، همانند نصب پيامبران الهي، به عنوان سر سلسله ي عاقلان، بر خدا واجب است و حضور آنان در ميان آدميان ضروري، با اين تفاوت كه بر اينان امين وحي نزول نمي كند و مكلّف به تكليف جداگانه اي نيستند. به عقيده ي

كشفي امامان عين عقلند و پس از پيامبر (صلي الله عليه وآله) رياست سلسله ي عاقلان را برعهده دارند و بدين علّت نيز بايد خلافت مسلمانان به ايشان واگذار شود، و اين واگذاري بايد از سوي مردم باشد نه اين كه ايشان در پي مردم بروند:«و از اين جاست كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در وصيّت خود به اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود: يا علي! مَثَل تو مَثَل بيت الله است و مردمان بايد كه به سوي تو بيايند و نبايد كه تو به سوي مردمان بروي». [5] .اگر مردمان به وظيفه ي خود عمل مي كردند شكوفايي و رشد متوقف نمي شد، امّا نمايندگان طبقه ي «جهل»، در سقيفه ي بني ساعده بر «عقل» جامعه ي مدينه ي الهي پا نهادند و حقّ آنان را غصب كردند، اين است كه اكمال عقل در جامعه به دست جنود جهل رو به نقصان و ضعف گذاشت. در دوره ي غيبت مشكل جامعه ي انساني بيشتر شده است، زيرا در اين دوره نمايندگان اصلي عقل، در ميان جامعه حضور ندارند و رويه ي ظاهري جهل كه پس از رحلت پيامبر (صلي الله عليه وآله) به اين سو قوّت گرفته بتدريج در تمامي حوادث اجتماعي آدميان حضور فعّال يافته است و در اين مقطع طولاني خلط عقل و جهل پيوسته وجود دارد تا به اذن الهي عصر ولايت حضرت مهدي (عليه السلام) آغاز گردد.ب) عصر ولايتعقل كه از زمان توجه اش به عالم تكوّن بني آدم، به علت محصور شدنش در حصار ظاهر و نيز در آميختگي اش با جهل، نتوانسته بود جوهر و ماهيّت خويش را عيان

سازد، از اين دوران به بعد، فرصت مي يابد تا با فرمان دوّم پروردگار، به سوي حقّ برگردد و باطنش را بر همه ي آشكار سازد، با وجود چنين پيش آمدي است كه تمايز ماهوي ميان عقل و جهل به وجود مي آيد و تقابل عيني عقل و جهل به اوج مي رسد. ديگر در عصر ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) خلطه اي ميان اهل عقل و اهل جهل نيست زيرا وصف هر يك از آن ها معيّن است. پيكاري كه ميان اين دو صف رخمي دهد با پيروزي عاقلان خاتمه مي يابد و عملاً وعده ي الهي در مورد پيروزي آنان به عنوان وارثان زمين تحقّق پيدا مي كند. اين سرنوشت محتومي است كه در پيش روي تاريخ بشر قرار دارد.كشفي در وصف دولت حضرت مي فرمايد: «بدان كه زمان ظهور دولت آن جناب، كه زمان ظاهر شدن دولت ثانيه ي حق است زمان ظهور و غلبه ي عقل است از روي باطنيِ آن، كه مقام ولايت است و به منزله ي روح است از براي روح ظاهري آن، كه مقام نبوّت است» [6] .اين دولت كه در آخر الزمان، با ظهور حضرت مهدي (عج) برپا مي شود، همان مدينه ي فاضله ي شيعيان دوازده امامي است كه طيّ آن همه ي بطون عقل هويدا مي گردد، ناگفته ي شرع و عقل، گفته مي شود و اختلاط طولاني عقل و جهل و درهم آميختگي گروه عاقلان و جاهلان پايان مي يابد و حكومت از آنِ عاقلان و صالحان زمين مي گردد.

تمايزات عصر نبوت و عصر ولايت حضرت مهدي

اشاره

ظاهر و باطن عقل، اساسي ترين عنصري است كه موجب تفاوت هاي جدّي

بين اين دو عصر مي شود. اين تمايز، كه حوزه ي انديشه و عمل آدميان را پوشش مي دهد در واقع گونه هاي مختلفي از زندگيِ انسان مي آفريند كه كمتر كسي بدان توجه كرده است، كشفي درباره ي اين وجه تمايز مي نويسد: «و از اين سبب، فهم و دانش و علم و ساير قواي باطنيّه اهل آن زمان كه همگي قوالب و مجالي و مظاهر عقلند و رأس و رئيس قطب ايشان جناب ولايت مآب، حضرت صاحب العصر مي باشد، اوّلاً و بالذّات متعلق و مرتبط به باطن و ناشي از حقيقت است و حركات و سكنات و عبادات ومعاملات و ساير حركات ظاهريّه و جوارحيّه ايشان كه تابع و متفرّع بر قواي باطنيّه است، ظهور و بروز همگي و تمامي آن ها، ايضاً از روي باطن و حقيقت است، به خلاف زمان نبوّت كه زمان ظهور عقل است از روي ظاهري آن و مردمان آن زمان، كه قوالب و مجالي و مظاهر عقلند ايضاً فهم و دانش و علم و ساير قواي باطنيّه و... اوّلاً و بالذّات از روي ظاهر و آثار است». [7] .بدين علّت، در عصر نبوّت چون «اوان تبليغ و اتمام حجّت» است و «اهل جهل و عقل» نيز در اختلاط بسر مي برند، رفتار همه ي آدميان حمل بر ظاهر مي شود و از تفحّص و تجسّس از كنه عمل جلوگيري مي گردد، از اين رو در سراسر عصر نبوّت، عبادات و معاملات مؤمن و منافق بر يك منوال و منهج حمل بر صحّت مي شود و تساهل در امر دين داري به اوج خود مي رسد. اين

در حالي است كه در عصر ولايت، حجّت با هر دو چهره اش، تمام مي شود و عقل و جهل به طور كامل از هم متمايز مي گردند، به همين دليل هم بناي امر بر تجسّس، مناقشه و مداقّه گذارده مي شود و دوران تساهل به پايان مي رسد.ايشان در ادامه مي نويسد: «و از اين جاست كه زمان ولايت را به قيامت صغري ناميده اند، چون كه تمييز و تفرقه كه از لوازم معاد و قيامت است فيمابين جنّت و جهنّم و اهل آن ها حاصل شده است و خبيث از طيّب و سجّين از علّيين جدا گرديده است، لكن از آن جا كه هنوز اوضاع دنيويّه آن ها كه تغييرات و بقاي تكليف و مراء و پيري و توليد و امثال آن هاست، باقي و مرتفع نگرديده است، آن را به صغري ناميده اند، و قيامت كبري وقتي است كه اوضاع دنيويّه مذكوره از موجودات مرتفع گردد و اوضاع آن ها بالكليّه به اوضاع بقا و راحت كليّه گردد.» [8] .كشفي در تحفة الملوك تفاوت ها و تمايزهاي عصر رسالت و عصر ولايتحضرت مهدي (عج) را در سه محور عقيده، عبادت و معامله بيان مي كند:

عقيده

در دوره ي نبوت، معرفت آدميان به مبدأ عالم هستي، معرفتي است اجمالي و هر كس به اندازه ي بهره اي كه از عقل برده است به شناخت مرتبه اي از ذات حق موفّق مي گردد، مثلاً در اين دوره بسياري از دين داران از معلول و اثر پي به علّت و مؤثّر مي برند، در حالي كه در عصر ولايت، معرفت همه ي دين داران، معرفتي

است تفصيلي و خدا را به واسطه ي خودش نه آثارش در مي يابند: «فهم و عقل مردمان در عصر نبوّت، در معرفت خداوند اوّلاً مرتبط به آثار صنع و آيات اوست و صنع و آيات او را مي شناسند، نه خداوند را كه صاحب صنع و آيات است و از حِكَم و مصالحي كه در آن آثار و آيات مي بينند، ايضاً تصديق مي كنند به اين كه خداوند حكيم و عالم و عادل است... اين نوع از معرفت، معرفتي است اجماليّه و ظاهريّه چون كه عقل ايشان كه آلت معرفت است، از اشعه ي رويِ ظاهري عقل است، و انبيا و رسل كه بهره اي از رويِ باطني آن دارند، ايضاً مكلّفند كه به قدر حوصله و طاقت ايشان تكلّم نمايند تا آن كه شيئاً فشيئاً و بر سبيل تدريج هر كس از آن ها را كه قابل باشد به عالم باطن برسانند و او را از اشعه روي باطني عقل، صاحب نصيب و ذو سهم گردانند، اما در عصر ولايت [مسأله بر عكس است]... از شناختن صاحب صنع، به وجود و صفات آن منتقل مي گردند... اين معرفت به دل ايشان رسيده است و لذّت او را چشيده و صاحب ميل و محبّت و عشق به خداوند خود گرديده اند».علاوه بر اين، در عصر اوّل، آدميان از طريق معجزه، رسول بودن پيامبر را تصديق مي كنند در حالي كه در عصر دوّم به قوه تعقل خود پي مي يابند كه حجت بن الحسن (عج) آخرين پيشواي شيعيان است و در اين تصديق هم نيازي به وساطت و معجزه ندارند.

عبادت

در دوره ي

نبوّت، بسياري از دين داران به دليل شوق به بهشت يا ترس از جهنّم، خدا را بندگي مي كنند، در حالي كه در عصر ولايت آدميان خدا را به خاطر عشق و محبّتي كه به او دارند مي پرستند. كشفي در اين زمينه مي نويسد: «و از اين جاست كه جناب اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه صاحب مقام ولايت بودند فرمودند كه: ما عَبَدتُكَ خوفاً مِنْ نارِكَ وَ طَمَعاً في جَنّتِكَ بَلْ وَجَدْتُكَ أهلاً لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُكَ... و بعد فرمودند كه اهل عبادت خداوند سه قسمند قسمي كه بندگي خداوند مي نمايند از جهت خوف، پس عبادت آن مثل عبادت عبيد و مماليك و اسرا است كه از جهت خوف از موالي است نه به جهت محبّت داشتن به آن ها، و قسمي كه بندگي مي نمايند از جهت طمع، و عبادت آن مثل عبادت أجير و مزدكاران است كه به جهت طمع اجرت است نه محبّت ايضاً. و قسمي كه بندگي مي نمايند از جهت محبّت و عبادت آن مثل عبادت احرار است. و از اين جاست كه بعضي از علمايي كه اهل عرفانند حكم به بطلان آن دو قسم از عبادت نموده اند، جهت خوف و طمع را، جهت تقرّبي كه شرط است در صحّت عبادت ندانسته اند. و لكن اشتباه از آن جا نموده اند كه فرق ما بين زمان و تكاليف عصر نبوّت و ما بين زمان و تكاليف عصر ولايت ندانسته اند. پس مادامي كه زمان، زمان نبوّت است هر سه قسم از عبادت صحيح است هر چند كه اشرف آن ها قسم آخري است و وقتي كه زمان ولايت آمد غير

از قسم آخري صحيح نيست و فاسد است لكن در آن وقت كسي كه صاحب آن دو نيّت باشد به هم نمي رسد و نيست». [9] .

معامله

در عصر نبوّت اكثر آدميان، زندگي را به قصد خوردن و آشاميدن و پوشيدنمي خواهند و در عصر ولايت به قصد زنده ماندن. از اين رو، هر نوع داد و ستدي كه در دوره ي اوّل رخ مي دهد به قصد گذراندن امر معيشت است، در حالي كه در دوره ي دوم به منظور اتيان امر و حكمت خدا است.سيد در اين خصوص مي نويسد: «و خلاصه آن است كه صاحب مقام نبوّت آن است كه مردم را از ظاهر و به وسيله ي شريعت، به باطن و حقيقت مي رساند و صاحب مقام ولايت آن است كه مردم را بواسطه باطن به ظاهر مشغول مي نمايد و از اين جاست كه احكام نبوّت را به اسم شريعت _ كه به معناي راهي است كه از آن راه به سوي آب مي روند _ ناميده اند و احكام ولايت را به اسم حقيقت ناميده اند و برزخ ما بين را طريقت ناميده اند و مراد از اين سه مرتبه همان مراتب علم اليقين، عين اليقين و حقّ اليقين... و همين سه مرتبه است ايضاً، كه آن را علم، عمل و وصول مي گويند و در حديث مشهور نبوي است كه: الشريعةُ اَقْوالي و الطَّريقَةُ احوالي و الحقيقةُ رأس مالي» [10] .

نتيجه گيري

در پرتو ديدگاه هاي كشفي مي توان روايت هايي را كه از معصومين (عليهم السلام) درباره ي چگونگي حكومت حضرت مهدي (عج) و روش زندگاني مردمان در آن عصر نقل شده است، بهتر معنا كرد و چشم انداز جامعه اي را ديد كه نظام اداري و سياسي آن اسباب تربيت و رشد عقلاني افراد

را آن چنان فراهم آورده كه همگي مطيع و منقاد خرد گشته و اخلاق حميده جاي هوي پرستي و صفات رذيله را در نهاد ايشان گرفته و ظلمت درون به نور حكمت و معرفت بدل شده است. پر واضح است كه چنين جامعه اي آرام، امن و مشحون از دادگري و عدالت است و اينان هستند كه شايستگي استفاده از نعمت آزادي به معناي درست آن را دارند. زيرا انگيزه ي سبعيّت از ميانشانرخت بربسته، بنابراين براي اداره ي آن نيازي به تشكيلات عريض و طويل روزگار كه ضرورتاً ابناء دنيا براي كنترل جهالت هاي آدميان برپا كرده اند، نيست. در آن حكومت نيروها صرف مصالح حقيقي و پايدار مي گردد و از هر چيز و هر كس بر پايه ي حكمت و خرد ناب استفاده مي شود و بافت جامعه هاي انساني هم چون نظام طبيعي موجودات كه مطيع اوامر اراده ي حضرت سبحان است بر منتهاي فرزانگي و صلاح گردش مي كند.

پاورقي

[1] فراتي، عبدالوهاب، انديشه سياسي سيد جعفر كشفي، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، قم، 1378، چاپ اول، ص 11.

[2] كشفي دارابي، سيد جعفر، تحفة الملوك، چاپ سنگي، ج 2، ص 106.

[3] همان، ص 107.

[4] فراتي، عبدالوهاب، انديشه سياسي سيد جعفر كشفي، ص 107.

[5] كشفي دارابي، سيد جعفر، تحفة الملوك، ج 1، ص 45.

[6] همان، ص 78.

[7] پيشين، ص 79.

[8] پيشين.

[9] پيشين، ص 88.

[10] همان، ص 88.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109