حكومت علوي، الگوي حكومت مهدوي

مشخصات كتاب

شماره كتابشناسي ملي : ايران 79-2677

سرشناسه : ميمنه جهرمي حيدرعلي عنوان و نام پديدآور : حكومت علوي الگوي حكومت مهدوي ميمنه جهرمي حيدرعلي منشا مقاله : ، موعود، ش 18 ، (بهمن اسفند 1378): ص 50 - 56.

توصيفگر : حكومت اسلامي توصيفگر : محمدبن حسن عج ، امام دوازدهم توصيفگر : مهدويت

اشاره

شايد در اذهان بسياري ازمردم اين پرسش مطرح باشد كه امام مهدي، عليه السلام، چگونه حكومت خواهد كرد و نظام سياسي - اداري كه او برپا مي كند چه ويژگيهايي خواهدداشت؟در پاسخ اين پرسش بايد گفت كه ويژگيهاي حكومت مهدوي همان ويژگيهاي حكومت علوي است; با اين تفاوت كه حكومت علوي تنها درگستره اي محدود از كره خاك و در مدت زماني ناچيز برقرار شد و آن حضرت هم به دليل درگيري در جنگهاي داخلي،نتوانست به همه آنچه كه در نظرداشت جامه عمل پوشد; اما امام مهدي، عليه السلام، با پيش گرفتن سيره جدش اميرالمؤمنان، علي،عليه السلام، تا آستانه برپايي قيامت از دالت برمي سازد و به همه اهداف خود دست مي يابد.با توجه به فرارسيدن ماه شعبان،ماه تولد امام عدالت و ماه رمضان،ماه شهادت امام عدالت، بي مناسبت نديديم كه براي آشنايي بيشترخوانندگان عزيز موعود مروري داشته باشيم بر سيره حكومتي امام علي، عليه السلام، در مدت زمان محدود حكومت خويش. اميد كه مقبول افتد.با پيروزيهاي بزرگ اعراب مسلمان در نقاط مختلف جهان، سيل اموال ودرآمد به بيت المال سرازير شد و درزمان خليفه دوم، بر خلاف سنت پيامبرسبقت در اسلام يا شركت در جنگهاي صدر اسلام ملاك برتري در دريافت بيت المال شد. خليفه

هر چند بعدا از اين تبعيض مالي اظهار پشيماني كرد وسختگيريهايي به عمل آورد اما هرگزنتوانست اوضاع و احوال را به وضع پيشين بازگرداند. [1] .عثمان در دوران زمامداري اش برخلاف وعده اي كه هنگام قبول خلافت كرده بود نه به سنت پيامبر عمل كرد ونه سيره شيخين را مد نظر قرار داد،بلكه دست ياران و اقوام خويش را درتصاحب بيت المال باز نگه داشت و به بهانه صله رحم، اموال هنگفتي را به آنان اعطا كرد و همان تبعيضات دوران عمر را با شدت بيشتري گسترش داد ودر نتيجه زمينداران و مالداران بزرگ پديد آمدند.خود وي خانه اي از سنگ و آهك بناكرد كه درهايش از چوب عاج و عرعرساخته شده بود. وقتي كشته شد صد وپنجاه هزار دينار و يك ميليون درهم نقداز خود باقي گذاشت و ارزش املاكش در «وادي القري» و ديگر جاها بيش ازصد هزار دينار برآورد شد. او اسب وشتران فراوان داشت [2] گوهرهايي كه دخترانش بر سينه مي آويختند چون آفتاب مي درخشيد. [3] .تمام خمس گرفته شده از افريقا را يكجا به مروان بخشيد و فدك را به قطاع [4] وي درآورد. همه غنايم افريقا - ازطرابلس تا طنجه - را به عبدالله بن ابي سرح اهدا كرد.زيد بن ارقم - كليد دار بيت المال درزمان عثمان - كه از جايزه دويست هزاردرهمي به ابوسفيان و رداخت يكصدهزار (درهم) به مروان با سفارش عثمان به خشم آمده بود. كليدها را جلوعثمان گذارد و گريست. عثمان گفت:چون صله رحم كرده ام مي گريي؟گفت: نه اما گمان دارم اين مالها رابه عوض انفاقهايي كه در راه خدا،هنگام حيات رسول

الله كردي برمي داري، اگر صد درهم به مروان مي دادي باز هم زياد بود (تا چه رسد به هزار درهم).عثمان گفت: پسر ارقم، كليدها رابگذار و برو! فرد ديگري را مسؤول بيت المال خواهم كرد [5] .از عطاهاي بي حساب عثمان، زبيرداراي چهار هزار دينار نقد، يك هزاراسب و يك هزار كنيز شده بود. طلحه املاك فراوان و خانه هاي مجلل داشت.عبدالرحمن بن عوف داراي هزار اسب،هزار شتر و ده هزار گوسفند بود و دراسكندريه، بصره و كوفه خانه هاي باشكوه بنا كرده بود. [6] اميرالمؤمنين كه رابط ميان مردم معترض وخليفه بود،بادلسوزي تمام به وي پيشنهاد كرد جهت برآوردن خواسته هاي مردم سريعا به حقوق از دست رفته آنان رسيدگي نمايد و خطر قريب الوقوع را به وي يادآور شد. عثمان براي اين امر مهلت خواست، حضرت در پاسخ فرمود:آنچه به مدينه مربوط است، در آن مهلتي نيست و آنچه بيرون از مدينه است مهلتش رسيدن دستور تو به آنهاست. [7] .اما عثمان نخواست يا نتوانست به قول خود وفا كند و بدين ترتيب موجبات قتل خويش را فراهم آورد.وجود اين تبعيضها، مساله اي زودگذر و موقتي نبود كه با رفتن عثمان از ميان برود بلكه در ميان خواص جامعه آن روز به صورت يك فرهنگ و عادت درآمده بود.اطرافيان و وابستگان خليفه به صرف همين وابستگي و قرابت، از مال و مقام بسيار برخوردار مي شدند وباتوجيهات هوس پسندانه آن را حق خودمي شمردند و تحت عنوان صله رحم سوسوي وجدان خويش را نيزخاموش ساخته با خيال راحت اموال مردم را به غارت مي بردند.امير المؤمنين، عليه السلام، درتوصيف اين دوران مي

فرمايد:او (عثمان) همانند شتر پر خوار وشكم برآمده همي جز جمع آوري وخوردن بيت المال نداشت. او باهمكاري بستگان پدري اش، همچون شتر گرسنه در بهار بر روي علف بيت المال افتاده به خوردن مشغول شدنداما كارشان به نتيجه نرسيد». [8] بعد از قتل عثمان، مردم براي بيعت با امام علي، عليه السلام، به در خانه اوهجوم آوردند اما او بخوبي مي دانست تغيير اين فرهنگ وخارج ساختن اين عادت زشت از سر بزرگان قوم كاري بس دشوار است و به يك عمل جراحي بزرگ نياز دارد كه پيكره سرطاني آن روز اجتماع تحمل آن را نخواهد داشت. ولي، به دليل مسؤوليت الهي علما وحضور و اعلام آمادگي مردم براي تحقق اين تحول اجتماعي، اصلاحات بزرگ خود را آغاز كرد و خطاب به مردم، اوضاع آن دوران را به دوران قبل از اسلام و عمل خويش را به اقدامات رسول خدا تشبيه كرد و ازامتحاني سخت خبر داد [9] و اصول خلل ناپذير حكومت خود را اعلام نمودو تا آخر نيز بدان پاي فشرد.امام، عليه السلام، دستور داد همه اسبها و شترها و اسلحه هاي موجود درخانه عثمان - جز سلاح و مركب شخصي او - را به بيت المال بازگردانند.عمروعاص چون از اين ماجرااطلاع يافت، در نامه اي به معاويه نوشت هرچه مي خواهي بكن كه پسر ابوطالب همه اموال تو را خواهد گرفت، آنچنانكه چوبي را پوست كنند. [10] .اميرمؤمنان در دومين روز بيعت،براستي هشدار داد، اموال و قطايعي راكه عثمان، ناروا به ديگران بخشيده به بيت المال باز خواهد گرداند. هرچند باآن، زناني را كابين بسته باشند و ياكنيزكان خريده باشند. [11]

.در ديدگاه علوي برتريهاي معنوي،همچون تقوا و صحبت با رسول خداهرگز ملاك برتريهاي مادي و مالي قرار نگرفت و همگان به طور مساوي ازبيت المال بهره مند شدند. به همين دليل بسياري از اشراف و رؤساي قبايل كه اكنون خود را از حقشان! محروم مي ديدند، امام عادل را رها كرده به سراغ معاويه رفتند. حضرت در يك درد دل خصوصي، با مالك اشتر، ازاينكه مردم او را رها كرده اند، شكوه كرد. مالك علت آن را شدت عدالت اودانست و گفت: اكثر مردم به دنبال دنياهستند، اگر بذل مال كني اطرافت جمع مي شوند. فرمود:نمي توانم بيش از حق به كسي بدهم. اميد است كه خداوند گروهي كوچك را بر گروهي بزرگ غلبه دهد. [12] .جامعه آن روز هرچند از بيماريها وانحرافات متعددي رنج مي برد امادنياطلبي و فساد مالي از همه آنهاخطرناك تر بود و امير مؤمنان همچون طبيبي ماهر ابتدا به معالجه اين آفت اهتمام ورزيد. او دوست داشت همه انحرافات را از ميان بردارد اما از بيم پراكندگي بيشتر مردم و توقف برنامه هاي اصلاحي، از وارد ساختن فشار بيشتر خودداري كرد. او آرزوداشت روزي بتواند همه سنتهاي تعطيل شده رسول خدا، همچون تغيير مقام ابراهيم، حرمت متعتين (عمره تمتع،نكاح متعه)، غصب فدك و... را به حال اول خود بازگرداند [13] اما همين اصلاحات نيز با مقاوت شديد روبروشد و كوهي از مشكلات و كارشكنيهارا در مقابل حكومت عدل امام قرار دادكه برداشتن آنها به صبري جميل،برنامه اي دقيق وموعظه هاي مردي شفيق محتاج بود كه بزرگمردي چون علي بن ابيطالب، عليه السلام، همه آنهارا داشت.امام براي انجام اين اصلاحات ابتدااز

خود و اطرافيانشان آغاز كرد.كارگزاران اميرالمؤمنين وقتي مي ديدند پيشوا و امامشان قبل از تعليم ديگران به تعليم نفس خويش اقدام نموده است [14] و برا طرافيان خود نيزهمچون ديگران در اجراي قوانين وعدالت، نظارت دارد، براي خود عذر وبهانه اي نداشتند. آن حضرت معتقد بودكسي كه خود را به عدالت ملزم ننمود واولين تجربه عدالت را در كشور وجودخويش با بيرون راندن خواسته هاي دل نيازمود و در كار خيري كه مردم راءبدان دعوت مي كند پيشي نگرفت [15] قادرنخواهد بود ديگران را به كارهاي نيك وعدالت وادار سازد.عدالت خواهي چنان با گوشت وخون امير مؤمنان آميخته بود كه رسول خدا فرمود:او در راه اجراي احكام الهي سختگير است. [16] .او كاملا آگاه بود كه اگر شخص حاكم يا اطرافيانش اندكي از جاده عدالت و انصاف بيرون روند، زيردستان با شدت بيشتري حريم عدالت رامي شكنند. به قول سعدي:اگر ز باغ رعيت ملك خورد سيبي برآورند غلامان او درخت از بيخ به پنج بيضه كه سلطان ستم روا دارد زنند لشكريانش هزار مرغ به سيخاز اينرو چشمهاي روشنتر ازآفتابش هميشه بر اطرافيانش نظاره مي كرد و به آنان اندك مجالي براي دورشدن از جاده عدالت نمي داد.آن حضرت در نامه اي به محمد بن ابوبكر، آنگاه كه وي را به فرمانداري مصر فرستاد توصيه كرد كه حتي درنگاه هايش به مردم عدالت داشته باشد.زيرا اگر حاكم ميان نگاه كردن به بزرگان و اشراف جامعه با نگريستن به ضعفا و پا برهنگان تفاوت قائل شود،گروه اول به حمايت بي دليل او طمع مي كنند و دسته دوم از عدالت وي نااميدمي شوند. [17] .هشدار امير

مؤمنان به عقيل با آهن گداخته و سرزنش علي بن ابي رافع -متصدي بيت المال - به دليل عاريت دادن يك گردنبند به دختر خليفه و دستور بازگرداندن آن، در همين راستا قابل تفسير است.آن حضرت براي آنكه نشان دهدبرداشت نابجا از بيت المال، نوعي دزدي محسوب مي شود به عقيل كه درخواست مال بيشتري داشت فرمود:شبانه صندوق تاجران بازار را بشكن و بردار. عقيل اظهار اشت خواهان دزدي نيستم. فرمود:دزدي از يك نفر آسانتر است ازسرقت از بيت المال است و خيانت به يك گروه سختتر از خيانت به يك فرداست. [18] .روزي، در ميان لباسهاي مختلفي كه به بيت المال رسيده بود، يك پالتوي كلاه دار از جنس خز، نظر امام حسن، عليه السلام، را به خود جلب كرد; اماحضرت از دادن آن خودداري كرده به عدالت تقسيم نمود و آن پالتو سهم جواني همداني شد و او چون شنيد امام حسن بدان نظر داشته، به وي تقديم كرد. [19] .با مروري بر خطبه ها و نامه هاي امام امير المؤمنين برنامه هاي نظارتي ايشان را براي تحت نظر گرفتن كارگزاران مي توان به دو بخش تقسيم كرد: بخش فكري، فرهنگي و بخش اجرايي، حكومتي.

اقدامات فكري و فرهنگي

امام اميرالمؤمنين براي حفظ وادامه سلامت كارگزارانش به مناسبتهاي مختلف، جايگاه، وظايف وسرانجام انسان را براي آنان تبيين مي نمود تا از گرفتار آمدنشان در دام غفلت بر حذر دارد. دامي كه بيشترين صيدش صاحب منصبان و حاكمان اند.وي هنگام اعزام يكي از مديران به محل ماموريت و يا در حين خدمت، طي نامه هايي آنان را به ياد نظارت خداوندبر اعمال بندگان و سختيهاي قيامت مي انداخت

و نسبت به مسؤوليت الهي آنها بيدار باش مي داد. در نامه اي به يكي از ماليات بگيران خود «او را به تقواو ترس از خدا در امور پنهان فرمان مي دهد، آنجا كه غير خدا هيچ شاهدي نيست.» [20] و نيز مي فرمايد:در راه خدا آنچه بر شما واجب است انجام دهيد كه خداوند از ما و شماخواسته با كوششهاي خود از اوسپاسگزاري كنيم. [21] .شبيه چنين سفارشهايي در نامه به مالك اشتر و محمد بن ابي بكر [22] نيزديده مي شود. و نيز به مالك سفارش فرمود:مبادا به بهانه اطاعت از فرمان ديگري، فرمان خدا را ناديده گيري.اميرالمؤمنين حكومت و زمامداري را به عنوان امانت در دست كارگزاران معرفي مي كرد كه خيانت در آن ودست درازي به بيت المال، همسنگ خيانت به خون مسلمانان [23] و نشانه عدم اعتقاد فرد خائن به قيامت است. [24] .در نامه معروف به عثمان بن حنيف [25] بعد از گله و شكايت از او وبيان زندگاني سراسر زهد خود، علت اينگونه سخت گيري بر نفس را ترس ازروز هولناك قيامت مي شمارد و كساني را كه به غذاهاي تشريفاتي و نابودشدني دنيا مشغول گشته اند به حيوانات پرواري تشبيه كرده است تامخاطب را از خواب غفلت بيدار كند ودر پايان به فرماندار خود مي نويسد:پسر حنيف، از خدا بترس و به همان قرصهاي نان اكتفا كن تا خلاصي تو از جهنم امكان پذير گردد. [26] .روش ديگر امام، عليه السلام، براي نظارت بر زمامداران از طريق فكري،فرهنگي، توجه دادن آنها به عواقب شوم خيانت در همين دنياست، اگركسي به قبر و قيامت هم كاري نداشته باشد،

بايد بداند كه «ستم، نامه عزل شاهان بود» مملكتي ممكن است به كفربماند ولي به ظلم باقي نخواهد ماند، اگرزمامدار در پي كسب نام نيك دردنياست، بايستي متوجه باشدهمانگونه كه امروزيان اعمال گذشتگان را نقد و بررسي كرده مورد قضاوت قرار مي دهند، آيندگان نيز اعمال ما راخواهند سنجيد.«مردم به كارهاي تو - مالك -همانگونه نظر مي كنند كه تو درباره آنهامي گفتي» [27] .بسياري از حيف و ميلها در بيت المال بدان دليل صورت مي گيرد كه حاكم مي خواهد با دادن اموال همه مردم به گروهي خاص، آنان را دراطراف خود نگه دارد تا روز مبادا از اوو حكومتش دفاع كنند. البته بهره مندان از اين اموال چند صباحي زبان به مدح و ثناي او خواهند گشود و در ظاهرموجب سرافرازي حاكم در دنيامي گردند اما سنت خداوند بر اين قرارگرفته است كه سرانجام ازسپاسگزاري آنان محروم مي گردد وهنگام نياز و لغزش بدترين رفيقان وملامت كننده ترين دوستان باشند. [28] .خداي تعالي با هيچ يك از بندگان خود بي دليل نه سر خصومت و دشمني دارد و نه با احدي پيمان قوم و خويشي و برادري بسته است، بلكه همه چيز براساس حكمت و قانون استوار گرديده و باطل در آن راه ندارد يكي از اين حكمتهاي الهي هلاكت قوم ستمكار باهر نام و عنوان است. اميرمؤمنان درنامه اي به فرماندهان نظامي علت سقوط و هلاكت حكومتهاي گذشته رادر دو مساله ديده است: يكي آنكه زورمندان آنها به گونه اي عمل مي كردند كه مردم مجبور شدندحقوقشان رااز طريق رشوه و ديگرراههاي ناصواب خريداري نمايند وديگري سوق دادن مردم به سوي باطل

از سوي حاكمان است. [29] .شيوه ديگر اميرالمؤمنين براي دورساختن زمامداران از ارتكاب خيانت،تحريك احساسات و غيرت آنها بود. درنامه اي به ابن عباس مي نويسد.من در كارهاي تو شريكم اگر زياني برساني به امام و پيشواي خود زيان رسانده اي. [30] و در نامه اي احتمالا به همين شخص براي آنكه او را از راه خطايي كه رفته بود پشيمان كند،مي فرمايد:من تو را شريك در امانتم - يعني حكومت - قرار داده ام و از ميان همه خاندانم به تو اعتماد كردم، حالا كه اوضاع بر من سخت شده، تو هم مرارها كرده اي؟! چطور مال حرام ازگلويت پايين مي رود.... [31] .گاهي حضرت در سخنرانيهاي عمومي نيز به مردم هشدار مي داد كه خداوند شما را به وسيله اموال مي آزمايد.روزي مولاي متقيان در حال سخنراني بود، مردي برخاست و ازمعني فتنه و امتحان پرسيد. امام پاسخ داد:وقتي آيه «الم احسب الناس ان يتركوا، ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون» نازل شد از رسول خداپرسيدم مقصود از آزمايش و فتنه چيست؟ فرمود: يا علي! امت، بعد از من امتحان خواهند شد... اين مردم پس ازمن با ثروتشان آزمايش مي شوند،ديندار بودن را منتي بر خدا قرارمي دهند... رشوه را به نام هديه و ربارا به رسم تجارت حلال مي شمارند... [32] .

اقدامات اجرايي و حكومتي

اقدامات فرهنگي و سفارش حاكمان و كارگزاران به يادآوري قيامت و نظارت خداوند هرچندضروري و كارساز است، اما هرگزكافي نيست. بلكه در كنار آن بايستي اقدامات حكومتي و نظارتي نيز اعمال گردد.اقدامات امام اميرالمؤمنين در اين خصوص عبارتند از:انتخاب اصلح براي مديريتيكي از مهمترين وظايف حاكم اسلامي، انتخاب شايسته ترين

افرادبراي مديريتهاي مختلف كشور است.اميرالمؤمنين، مدير جامعه را به قطب آسيا تشبيه كرده [33] و تغيير آن راموجب تغيير اوضاع زمانه دانسته است [34] در بسياري موارد دين و اعتقادمردم نيز اعتقاد مدير آن جامعه مي باشد چنانكه رسول خدا،صلي الله عليه وآله، در نامه هاي خود باامپراتور روم و پادشاه ايران، گناه مسلمان نشدن مردم را به عهده آنان دانست. رهبر جامعه اسلامي چنانكه به هر دليل فردي را به مديريت بخشي ازكشورش برگزيند، در حاليكه مي داندديگري از او شايسته تر است، به فرمايش پيامبر اكرم،صلي الله عليه وآله، به خدا و رسول خداو همه مسلمانان خيانت كرده است. [35] .رسول خدا جواني بيست و چندساله به نام «عتاب بن اسيد» را به فرمانداري مكه انتخاب كرد و به اوفرمود: مي داني چه مقامي به تو داده ام؟تو را فرماندار اهل الله، عز و جل،نموده ام و بعد فرمود:لو اعلم لهم خيرا منك استعملته، عليهم اگر بهتر از تو سراغ داشتم او را بدين امر برمي گزيدم. [36] .يكي از ياران پيامبر از وي مقام ومنصبي خواست، حضرت دستي به شانه اش زد و فرمود:تو براي حكومت ضعيفي و آنكه ازعهده بر نيايد، در آخرت خوار وپشيمان خواهد شد. [37] .امام اميرالمؤمنين نيز در دوران زمامداري خود بدين امر مهم توجه كافي داشت، خود به انتخاب اصلح اقدام مي كرد، مديران ضعيف را معزول مي نمود و به كارگزاران خود اين امر را توصيه مي فرمود.

پاورقي

[1] ر.ك: شهيدي، سيدجعفر، تاريخ تحليلي اسلام.

[2] ر.ك: المسعودي مروج الذهب، ج 1، جز 2،ص 332.

[3] ر.ك: علي، حماسه جاويد، ص 45.

[4] «قطاع»، قطعه زميني است كه

حاكم به فردي واگذار مي كند و سود بسيار اندكي ازاو مي گيرد اما از دادن ماليات معاف است.ر.ك: ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 1،ص 269.

[5] ر.ك: ابن ابي الحديد، همان، ج 1، ص 198.

[6] ر.ك: علي حماسه جاويد، ص 45.

[7] نهج البلاغه، خطبه 164.

[8] همان، خطبه 2.

[9] همان، خطبه 16. [

[10] ر.ك: ابن ابي الحديد، همان، ج 1، ص 90.

[11] ر.ك: نهج البلاغه، خطبه 15.

[12] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، همان،ج 1، ص 180.

[13] ر.ك: الكليني، محمدبن يعقوب، الكافي روضه)، ج 1، ص 85.

[14] ر.ك: نهج البلاغه، كلمات قصار 73.

[15] ر.ك: همان، خطبه 86.

[16] امام اميرالمؤمنين در زمان پيامبر مدتي به ولايت و جمع زكات و خراج يمن منصوب شد، بعضي از صحابه پيامبر كه با او بودندخواستند بر شتر صدقه سوار شوند، امام علي، عليه السلام، اجازه نداد و فرمود: سهم شما به اندازه سهم ديگران است و عاملي راكه در غياب حضرت با اين اشخاص مداراكرده بود ملامت كرد. آنها از سختگيري علي،عليه السلام، به پيامبر شكايت بردند، پيامبرفرمود: از علي شكايت نكنيد كه براي خداسختگير است، حق با علي است و او به تنهايي ارزش يك سپاه در راه خدا را دارد.

[17] ر.ك: نهج البلاغه، نامه 27.

[18] المجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، ج 41،ص 114.

[19] ر.ك: همان، ص 401.

[20] ر.ك: نهج البلاغه، نامه 26.

[21] همان، نامه 51.

[22] ر.ك: همان، نامه 27.

[23] ر.ك: همان، خطبه 176.

[24] ر.ك: همان، نامه 41.

[25] عثمان بن حنيف بن واهب بن الحكم بن ثعلبة بن الحارث الانصاري - در زمان حكومت عمر متصدي اخذ ماليات ازبخشهايي از عراق بود - اميرالمؤمنين او را به ولايت

بصره گماشت، طلحه و زبير چون بربصره تسلط يافتند بعد از شكنجه هاي زياد،او را از بصره بيرون كردند، وي بعد ازشهادت علي بن ابيطالب، عليه السلام، دركوفه ماند و در زمان معاويه از دنيا رفت (ابن ابي الحديد، همان، ج 16، ص 205) عثمان ازصحابه رسول خدا بود و در جنگ احدشركت داشت.

[26] ر.ك: نهج البلاغه، نامه 45.

[27] همان، نامه 53.

[28] همان، خطبه 126.

[29] ر.ك: همان، نامه 79.

[30] ابن ابي الحديد، همان، ج 15، ص 126.

[31] نهج البلاغه، نامه 41.

[32] همان، خطبه 156.

[33] ر.ك: همان، خطبه 3.

[34] ر.ك: همان، نامه 31.

[35] البيهقي، سنن، ج 10، ص 11.

[36] اسد الغابه، ج 3، ص 358.

[37] مديريت و فرماندهي در اسلام، ص 153.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109