جامعه شیعی و انتظار قیام از امامان (ع) در سیر تاریخی

مشخصات كتاب

شماره کتابشناسی ملی : ایران 83-29673 سرشناسه : قاسمی محمدعلی عنوان و نام پديدآور : جامعه شیعی و انتظار قیام از امامان (ع) در سیر تاریخی قاسمی محمدعلی منشا مقاله : ، انتظار، ش 8، 9، (تابستان و پاییز 1382): ص 251 - 262. توصیفگر : مهدویت توصیفگر : تشیع توصیفگر : انتظار منجی توصیفگر : شیعیان توصیفگر : امامان توصیفگر : پیروان توصیفگر : جعفربن محمد(ع ، امام ششم توصیفگر : حکومت توصیفگر : عدل

مقدمه

مسألهِ انتظار ظهور مصلح و منجي درتمام اديان، [1] اهميت ويژه اي دارد؛ زيرا نجات جهان و بهبودي حال زمان، در ظهور او تحقق مي يابد و با آمدنش، عصر روشن حكومت توحيد و دوران طلا يي تكامل عقل ها فرا مي رسد. فرا رسيدن چنين روزي به دست چنان كسي، در همهِ اديان الهي و مكتب هاي بشري نويد داده شده است و پيروان آن ها در انتظار آن به سر مي برند و اين است انتظار و شوقي مشترك و ديرين.بي گمان، عقيده به موعودي نجات بخش كه در پايان جهان خواهد آمد، از مهم ترين مباحث اعتقادي است كه دراديان الهي وجود دارد، ولي اين مسأله كه موعود كيست و كي و كجا ظهور خواهد كرد، در همهِ اديان يكسان نيست.در ميان جامعهِ شيعي كه با موضوع حقّانيت اميرالمؤمنين علي(ع) نسبت به مقام «رياست عالي بر امور دين و دنيا» دست كم از روزگار خليفه سوم - به طور رسمي عليه خليفه زمان مطرح شد، انتظار قيام امام مصلح و منجي، فرايندي تاريخي پيدا كرده است كه اين مقاله بر آن است

تا در سير تاريخي ديدگاه انتظار از منظر پيروان امامان معصوم(ع)، به كاوش بپردازد. البته بايد گفت ما در صدد تحقيق دربارهِ انتظار قيام از سوي شيعيان هستيم كه گاه به صورت انتظار مصلح كل نويد داده شده و گاه به عنوان حقانيت و صلا حيت احراز مقام حكومت از سوي امام(ع)، مطرح مي شود.

انتظار قيام در جامعه شيعي

انتظار، در مراحل نخستين، ويژهِ زندگي بشر است. ماهيت زندگي انسان با انتظار و اميد به آينده عجين است، به گونه اي كه بدون انتظار و اميد، زندگي مفهومي ندارد. هر انسان زنده اي در نخستين انتظارهاي خويش، به تداوم حيات مي انديشد و بقاي خويش را انتظار دارد. بر اين اساس، برخي از منتظران به اين دليل منتظرند كه در سايه قيام مصلح، به آسايش و آرامشي فراتر از آن چه دارند، دست يابند. در اين ميان، انتظارهاي ديگري نيز هست كه از انتظار اصل حيات و حيطهِ آن فراتر مي رود چه بسا فرازهاي زندگي، فداي آن مي شود و آن انتظار، آرمان ها و هدف هاي برتر است كه جهت گيري ويژه اي دارد. چنين انتظاري در سايه درخواست قيام از امامان معصوم(ع) به وسيله پيروان آنان در سير تاريخي، تبلوري ويژه دارد.روند تاريخ و تعديل انديشه هاي تعصبي سبب شد تا در اعصار بعدي، بسياري از انديشمندان هوادار سنت اعتراف كنند كه امامان - عليهم السلا م - نسبت به مقام خلا فت از خلفاي هم زمان خويش، داراي حقانيت بيشتري هستند، تا جايي كه حمدالله مستوفي در كتاب «تاريخ گزيده»، در فصلي با عنوان «در ذكر تمامي معصومين رضوان الله تعالي عليهم اجمعين كه حجه الحق علي الخلق بودند» مي گويد:«ائمه معصوم اگرچه خلا فت نكردند، اما چون مستحق

ايشان بود، تبركاً، از اصول ايشان، شمه اي بر سبيل ايجاز مي رود». [2] .چنين رويكردي، از اعتقادات تشكيل دهندهِ بنيان شيعه است. [3] شيعيان با اين نگرش كه امامان(ع) تنها كساني هستند كه از سوي خداوند و پيامبر(ص) و با نص امامي بعد از امام ديگر، حق حكومت بر جامعهِ اسلا مي را دارند، اعتقاد داشتند كه هر گاه شرايط و مقتضيات زمان فراهم گردد، امام شمشير برگرفته، قيام خواهد كرد و با راندن غاصبان مقام خلا فت، حق پايمال شدهِ خود را باز پس خواهد گرفت.شيعيان درهر دوره اي اميد و انتظار داشتند كه اين موضوع در روزگار آنان رخ دهد و پيروان اهل بيت(ع)، از آن همه رنج و عذاب، سركوب و فشارهاي سياسي كه براي مدت طولا ني تحمل كرده اند، آسوده شوند.دست كم از اواخر قرن اول هجري، انتظار و اعتقاد به ظهور يك منجي رهايي بخش از دودمان پيامبر(ص) كه در آينده ظهور خواهد كرد و نظام فاسد را در هم خواهد شكست و حكومت عدل و قسط را پي خواهد ريخت، در همهِ اقشار جامعه اسلا مي وجود داشته كه شيعيان، اين منجي رهايي بخش را به نام قائم مي شناختند.گروهي از مسلمانان به دليل هم نامي محمدبن حنفيه با پيامبر(ص)، او را امام و مهدي پنداشتند و مي گفتند:«وي نمرده است و در كوه «رضوي» غايب مي باشد و پس از اين ظاهر مي شود و دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد». [4] .در نخستين سال هاي قرن دوم هجري كه نارضايتي مردم از بني اميه بالا گرفته و خلا فت و نظام حكومت اموي رو به ضعف نهاده بود، بسياري از شيعيان اميد داشتند

كه رييس خاندان رسالت كه در آن زمان، امام باقر(ع) بود، رهبري نهضت را به دست گرفته، قيام كند تا آن جا كه راوي به امام باقر(ع) عرض مي كند:«لقد تركنا اسواقنا انتظاراً لهذا الا مر...؛ همانا ما بازارهايمان را به خاطر انتظار قيام و تحقق اين امر، رها كرده ايم...». [5] .زراره، در نقل ديگري مي گويد:«برخي از ياوران امام باقر(ع) به ايشان گفتند: انما نرجو ان تكون صاحبهم و ان يظهر اللّه عزّوجل هذاالا مر علي يديك؛ همانا اميد داريم كه صاحب و امامي كه خداوند قيام را به دست او ظاهر مي سازد، شما باشيد تا اين امر به دست شما تحقق يابد». [6] .اما امام(ع)، به اين انتظار و توقعي كه از سوي عموم مطرح بود، پاسخ مثبت نداد، بلكه هنگامي كه از ايشان پرسيدند، چرا با وجود طرفداران فراوان خود در عراق، به قيام موعود و مورد انتظار عمومي دست نمي زنيد، حضرت در پاسخ فرمود:«اي واللّه ما انا بصاحبكم؛ به خدا سوگند! من صاحب شما (مهدي) نيستم.» [7] .در سال هاي آخر دههِ سوم قرن دوم كه مسلمانان در سرزمين اسلا مي، عليه حكومت جابرانهِ امويان به پا خاسته بودند و جامعهِ اسلا مي نظاره گر انقلا بي عظيم و عمومي بود، در انديشه تمام شيعيان، امام صادق(ع) مهم ترين شخص از خاندان پيامبر(ص) بود [8] و همگان انتظار داشتند كه ايشان براي به دست گرفتن حكومت و ايفاي نقش سياسي خود، قدم پيش نهد. [9] نامه هاي نوشته شده براي امام و درخواست قيام، بيانگر اين امر است تا آن جا كه سدير خدمت امام صادق(ع) مي رسد، و مي گويد؛ عرض كردم:«به خدا سوگند! نشستن و قيام نكردن براي

شما جايز نيست. امام فرمود: چرا اي سدير؟ گفتم: به خاطر اين كه شما داراي دوستان، پيروان و ياوران بسياري هستيد كه اگر اين تعداد شيعه و ياور براي اميرالمؤمنين، علي(ع) بود، هيچ كس در حق او طمع نمي كرد. حضرت فرمود: شيعيان و پيرواني كه مي گويي، چند نفرند؟ گفتم: صد هزار نفر. امام با تعجب پرسيد: صد هزار نفر! گفتم: بلكه دويست هزار نفر! باز امام با تعجب پرسيد: دويست هزار نفر! گفتم: بله و بلكه نصف دنيا هوادار تو هستند...» [10] .نكته اي ديگر كه بر اين ادعا و اثبات طرفداري و انتظار قيام از سوي امام صادق (ع) بهتر دلا لت مي كند، شواهدي است كه نشان مي دهد مردمان كوفه منتظر فرمان امام(ع) بوده اند، مانند: ابن عبدالرحمن، ابن نعيم و فيض بن مختار و سليمان بن خالد كه با نامه هاي خويش به آن حضرت خبر مي دهند كه مردم كوفه تنها منتظر دستور اويند تا شهر را از دست اردوي اموي مستقر در آن شهر، بيرون آورند و آنان را اخراج كنند. [11] .البته امام(ع) درمقابل همهِ اين درخواست ها و انتظارهاي قيام، مقاومت ورزيد. خودداري امام از دخالت و بهره گيري از فرصت به ظاهر پيش آمده، طيف وسيعي از واكنش هاي گوناگون را در ميان مردم پديد آورد، به گونه اي كه برخي از هواداران امام(ع)، بدون مجامله مي گفتند كه با وضعيت فراهم آمده، سكوت و قيام نكردن ايشان حرام است. [12] برخي ديگر تنها اظهار نااميدي مي كردند كه چرا با فراهم آمدن چنين موقعيت مناسبي، روزگار رهايي و دوران طلا يي موعود شيعيان، هم چنان دور به نظر مي رسد. [13] .فراتر از اين مرحله، امام(ع) نه

تنها خود مطلقاً از فعاليت هاي نظامي - سياسي دوري مي جست، بلكه پيروانش را نيز به شدت از هر عمل سياسي بر حذر مي داشت [14] و به شيعيان دستور مي داد كه حق ندارند به هيچ يك از گروه هاي مسلّح فعال بپيوندند [15] يا تبليغات شيعي كنند. [16] .در همهِ اين موارد، امام صادق(ع) با صراحت به شيعيان خود مي فرمود كه او قائم آل محمّد نيست و در روزگار زندگي و امامت او در وضع سياسي جامعهِ شيعي، تغييري رخ نخواهد داد.هم چنين، ذهنيت جامعهِ اسلا مي نسبت به قيام «قائم» و گسترش عدل و داد، سبب شد كه عده اي از هاشميان ادعاي مهدويت كنند و چه بسا پيوستن بسياري از مردم به محمدبن عبدالله (نفس زكيه) به خاطر اعتقاد به اين بود كه او قائم است، تا آن جا كه مي توان گفت: اين خبر از پيامبر(ص) كه «المهدي اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي» از مجعولا ت طرفداران محمدبن عبداللّه بن الحسن است كه براي افزايش طرفداري مردم از وي به عنوان قائم و مهدي آخرالزمان، جعل شد.از سوي ديگر، زيديه، واژهِ مهدي را به مفهوم نجات بخش انتهاي تاريخ، در مورد رهبران خود هم چون نفس زكيه و محمدبن جعفر صادق و... به كار مي بردند كه عليه عباسيان قيام مسلحانه كرده بودند.ابن طاووس نمونه اي از كاربرد اين واژه را در ميان زيديه نقل مي كند كه ابراهيم بن عبدالله بن حسن، برادر نفس زكيه، چنين مي گويد:«خداوند متعال به پيامبرش(ص) وعده داده است كه مهدي را از نسل و اهل بيت او قرار دهد، ولي او را به شخص و فرد معين نكرده است و زمان

وقوع اين قيام نيز تعيين نشده است و برادرم به خاطر به جا آوردن فرضيه امر به معروف و نهي از منكر قيام كرد و اگر خداوند بخواهد او را مهدي قرارمي دهد؛ زيرا اين مقام فضلي از سوي خداوند است كه به هر كس بخواهد عنايت مي كند.» [17] .اين باور در ميان برخي، چنان استوار شد كه مفهوم نجات بخش را در بارهِ برخي از امامان شيعه، پس از رحلتشان به كار برده اند؛ چنان كه پس از شهادت امام صادق(ع)، گروه ناووسيه مدعي شدند كه ايشان قائم است و دار فاني را وداع نكره، بلكه غيبت كرده است. [18] .البته ممكن است اين پرسش پيش آيد كه چرا درطول تاريخ و با وجود امامان معصوم(ع)، ادعاهاي فراواني دربارهِ مهدويت صورت پذيرفته است؟در آن چه گذشت، برخي عوامل علا قه به قيام منجي(عج) مطرح شد، ولي اين نكته قابل توجه بيشتري است كه در پشت برخي از اين ادعاها، اهداف و غرض هاي شخصي، مادي يا سياسي قرار داشت، به گونه اي كه برخي براي برآورده شدن آرزوها و گروهي براي روحيه دادن به ياوران خويش و برخي ديگر براي سودجويي هاي سياسي و مادي، دست به چنين ادعايي مي زدند و خويش را مهدي و منجي مي ناميدند. [19] .با وجود اين، در همين زمان، بسياري از شيعيان چنين مشكلي نداشتند؛ زيرا ذهنيت آنان از امام، تصدي مقام سياسي يا تلا ش براي استقرار حكومت عدل نبود، بلكه آنان وظيفه اساسي امام را به عنوان دانشمندترين فرد از خاندان رسالت، تعليم حلا ل و حرام، تفسير شريعت و تزكيه و تربيت اخلا قي جامعه مي دانستند. [20] به گمان آنان، جايگاه و نقش واقعي

امام و دليل اساسي نياز به چنين فردي در جامعه، تشخيص حق از باطل و حفظ شريعت از دخالت نابكاران و بدعت گذاران است. [21] .براساس ديدگاه اين گروه، نياز جامعه به امام، براي آن بود كه مردم، مشكلا ت مذهبي خود را با وي در ميان بگذارند و از او پاسخ كامل را دريافت كنند. در نتيجه، امام، بالا ترين مرجع و منبع دانش مذهبي براي دريافت تفسير صحيح شريعت و معناي درست و حقيقي قرآن كريم و سنت پيامبر(ص) است. با وجود امام، همهِ اختلا ف نظرها درمسايل مذهبي به وي ارايه مي شود تا نظر درست را بيان كند و با پيروي از نظريه هاي او، اختلا في درميان مؤمنان پديدار نيايد. [22] .در پي قيام نكردن امام، ديدگاه انتظار قيام به سوي كاهش جنبهِ سياسي امام پيش رفت و آن را تحت شعاع ويژگي ها و فايده هاي ديگرحضور امام قرار داد، تا آن جا كه غالي گري و كيسانيه، موضوع فوق طبيعي بودن امام را، بيش تر از گذشته نمايان كردند.با گذر از عصر امام صادق(ع)، در زمان امامت حضرت موسي بن جعفر(ع) حديثي بر سر زبان ها افتاد كه هفتمين امام، قائم آل محمد(ص) است. [23] .در اين برهه از زمان، امام كاظم(ع) به وسيله وكيلا ن خود، با شيعيان در سراسر جهان اسلا م، ارتباطي گسترده داشت و آنان وجوه شرعي و حقوق و واجبات مالي شيعيان را دريافت مي كردند و براي امام مي فرستادند. شايد خود اين ارتباط ها و امكانات مالي و تعرض رسمي امام كاظم به حكومت، [24] سبب شد تا شيعيان، اين زمان را به آرزوهاي خود نزديك تر بينند و تصور كنند آن كه قيام مي كند و آنان را از رنج

و محنت نجات مي دهد، هفتمين امام است. فعاليت گسترده امام كاظم(ع) سبب شد تا هارون الرشيد، خليفه عباسي بيمناك گردد و دستور دهد امام را از مدينه به عراق فرا بخوانند كه پس از چند سال، امام(ع) را در زندان شهيد كردند.سخن شيخ مفيد(ره) دركتاب الا رشاد شاهد روشني بر رويكرد بعضي شيعيان در زمينه قائم بودن امام موسي كاظم(ع) است:«در زمان حضرت موسي بن جعفر(ع) گروهي بودند كه گمان مي كردند آن حضرت همان قائم منتظر و مهدي موعود است و حبس وزندان او را همان غيبتي مي دانستند كه براي امام قائم ذكر شده است. از اين رو، پس از شهادت آن حضرت، يحيي بن خالد دستور دارد جار بزنند كه اين موسي بن جعفر است كه رافضيان گمان مي كردند او امام قائم است و نخواهد مرد، پس او را بنگريد.» [25] .همهِ اشارات ذكر شده نشانگر چگونگي انديشه شيعيان هم عصر امامان(ع) دربارهِ انتظار قيام ايشان است. گسترش فرهنگ انتظار در ميان شيعيان سبب گشت آنان درباره هر امامي، توقع تحقق چنين جايگاهي را داشته باشند كه روشن ترين شاهد بر اين نكته پرسش آنان يا درخواست قيام از معصومين(ع) است.در تحليل انديشه واقفيه، مي توان گفت اين نكته كه امام رضا(ع) خويش را آخرين امام نمي دانست و فرزندي نيز نداشت، آنان را در امام موسي بن جعفر(ع) متوقف كرد. اگرچه برخي از آنان پس از تولد امام جواد(ع)، از توقف خويش بازگشتند.آن چه در زندگي امام رضا(ع) آشكار مي باشد، اين است كه آن حضرت با پذيرش ولا يت عهدي تحميلي، سبب اميدواري و افزايش شور و شوق شيعيان گشت. ايوب بن نوح مي گويد:«انا لنرجوان تكون صاحب هذا الا مر و ان يرده الله عزوجل

اليك من غير سيف فقد بويع لك و ضربت الدراهم باسمك...» همانا ما اميدواريم كه شما صاحب الا مر و قيام كننده باشي و خداوند بدون شمشير و جنگ اين امر را به شما برگرداند؛ زيرا با شما بيعت شده است و در هم به نام شما ضرب شده است...» [26] .در نقل ديگري، ريّان از امام رضا(ع) مي پرسد:«انت صاحب هذا الا مر؟؛ آيا شما صاحب امر قيام هستيد؟» [27] .امام رضا(ع) در پاسخ اين گونه پرسش ها، به بيان صفات و ويژگيهاي «قائم» مي پردازد و اعلا م مي دارد كه وي، آن قيام كننده و برپا كنندهِ عدالت و دادگستر جهان نيست، بلكه او در آينده خواهد آمد و همه وعده هاي بيان شده جامه عمل خواهد پوشيد.گفتني است امام نهم و دهم در سن خردسالي جانشين پدران خود شدند و اين امر، اين بحث را پيش آورد كه آيا كودك هفت ساله از نظر شرعي و علمي مي تواند واجد شرايط امامت و تصدي اين مقام شود؟مجموعه اي از سخنان صادقين(ع) و آن چه ياران و شاگردان ايشان تدوين كرده بودند، وظيفه شيعيان را در اين مورد، تعيين مي كرد. انديشه اعتقادي به عصمت امام(ع) و تأييد او از ناحيه خداوند سبب مي شود تا تفاوتي عملي در سنين مختلف امام پيش نيايد، افزون بر اين كه مناظره هاي علمي و آزمايش هاي گوناگون از اين امامان، روشنگر موقعيت الهي آنان گشت.از آن جا كه خلفاي اين دوران، بر خلا فت و سلطنت، سيطره گسترده اي داشتند، تصور و انتظار قيام از سوي امام، كم رنگ تر شد.شهرستاني در كتاب «ملل و نحل» مي گويد كساني كه قايل به امامت امام حسن عسكري(ع) بودند، پس از شهادت ايشان به يازده

گروه تقسيم شدند. وي در تبيين انديشه اولين گروه چنين مي گويد:«الفرقه الا ولي قالت: ان الحسن لم يمت و هو القائم، و لا يجوز ان يموت ولا ولد له ظاهراً؛ لا ن الا رض لا تخلو من امام، و قد ثبت عندنا ان القائم له غيبتان، هذه احدي الغيبتين، و سيظهر و يعرف ثم يغيب غيبه اخري.» [28] .«گروه اول كساني هستند كه قايلند، امام حسن عسكري(ع) نمرده است و قائم هم اوست؛ چه اين كه به ظاهر داراي فرزندي نبوده است. پس نبايد مرده باشد؛ زيرا زمين نمي تواند از حجت و امام خالي باشد و نزد ما ثابت است كه «قائم» دو غيبت دارد. اين، يكي از آن دو غيبت است كه به زودي ظاهر شده، شناخته مي شود و براي بار دوم غايب مي گردد.»دربارهِ گروه دوم نيز مي گويد كه عقيده ايشان همانند گروه قبل است، با اين تفاوت كه اين دسته قائلند كه حضرت عسكري(ع)، از دنيا رفته است، ولي براي قيام زنده خواهد شد. [29] .صرف نظر از آن چه گفته شد، تحليل مناسب تر از دوران سه امام اخير اين است كه اين زمان، عصر وكلا و ارتباط امامان(عليهم السلا م) از راه وكيلا نشان است و تحليل درست تر آن است كه شرايط زمانه، رفتار و ارتباط امامان اين دوران با شيعيانشان، به گونه اي زمينه چيني و آماده ساختن شيعيان براي دوران غيبت امام عصر(عج) است.براساس آن چه پيش تر بيان شد، برخورد همهِ اماماني كه مردم از آن ها انتظار قيام داشتند تا جامعه را با تحولي شگرف به سوي كمال معنوي و مادي پيش برند، چراغ هدايتي به سوي «قائم» واقعي بوده است تا شيعيان زمان حضور و حتي عصر غيبت را

با امام منتظر آشنا سازند. [30] .اكنون هنگام پاسخ به اين پرسش است كه چرا شيعيان در طول تاريخ منتظر قيام قائمي هستند كه گاه آن را با امامان هم عصر خويش تطبيق مي كردند؟ اين تصور ذهني در گفتار راويان و سخن اطرافيان امامان(ع) به گونه هاي مختلفي تبلور يافته است كه بخشي از نمونه هاي معمول تر آن گذشت.در ترسيم كامل و فهرست گونه اي براي تحليل علت انتظار قيام از سوي شيعيان بايد گفت كه اين امر بازتاب گذشتهِ شيعيان و منابع فكري آنان است:1- آرزوي بشر اين است كه آينده اي مطلوب و درخشان را شاهد باشد. [31] عقده هاي فرو خوردهِ انسان ها در طول تاريخ، به انتهاي اين افق چشم دوخته است تا انسان والا و برگزيده اي از برگزيدگان خدا بيايد و تار و پود ستم را - كه انسان هاي شرير در طول تاريخ تنيده اند - از هم بدرد. [32] بنابراين، فطرت انسان، او را به سوي تلا ش براي دستيابي به كمال و ايجاد دنيايي سالم و خالي از ستم، فرا مي خواند.2- نويد و بشارت منابع ديني به آيندهِ بشريت:

قرآن و بشارت به آينده

وراثت زمين، [33] فراگير شدن حق و از ميان رفتن باطل؛ [34] شايستگي انسان هاي نيك و سر سپردگان براي حق، [35] گذر از دوران ترس و تقيه، محو همهِ مصاديق شرك، [36] تحقق اراده ذات مقدس الهي و روشن كردن تمام زمين به نور هدايت خود، [37] مفاهيمي است كه در سراسر قرآن، به آينده زيبا نويد مي دهد و در همهِ آن ها، رسيدن متقين به سعادت و آسايش مادي و معنوي آنان، تضمين مي شود.

احاديث و بشارت به آينده

پيامبر گرامي اسلا م(ص) در ضمن 550 حديث [38] و يازده امام معصوم(ع) در قالب 742 حديث [39] ، تحقق آرمان الهي را در آينده بشر، تبيين كرده اند.بر اساس آن چه گذشت، تبيين قابل اطمينان از سبب انتظار شيعيان اين است كه آنان بر اساس هدفداري آفرينش انسان، اختيار و كمال جويي او، فطري بودن دين حق و تجسّم دين كامل در اسلا م، بشارت به بطلا ن پذيري باطل و همه جلوه هاي آن و هدايت هاي هميشگي خداوند براي بشريت و بشارت هاي پيامبر(ص) و امامان(ع)، منتظر روزي هستند تا همهِ اين آرزوها را تحقق يافته ببينند. از اين رو، به تطبيق رهبر و قائم حقيقي بر امامان حاضر در عصر خويش مي پرداختند و گاه در قالب پرسش، انتظار خويش را از مصلح قائم(عج) به تصوير مي كشيدند.البته با بررسي روايات بسياري كه در زمينه آينده بشريت و مهدي(عج) آمده است، در مي يابيم كه معصومين(ع) تمام مقدمات و زمينه سازي هاي لا زم را براي كاهش آسيب هاي عصر غيبت صغري و كبري انجام داده اند.اين زمينه سازي ها و بيان هاي روشن، در صدد ايجاد ذهنيت لا زم درباره امام پنهان و تطبيق ندادن آن امام بر اشخاص ديگر بود تا همگام با برآوردن

نيازهاي اعتقادي شيعيان، آنان را از خطر هاي عصر غيبت امام(ع) آگاه سازند.

پاورقي

[1] ناصرالدين صاحب الزماني، ديباچه اي بر رهبري، ص 86 به بعد؛ جلا ل ستاري، جان هاي آشنا، صص 441 - 442.

[2] شيخ صدوق، الا عتقادات، تحقيق: عصام عبدالسيد، بيروت، دارالمفيد للطباعه والنشر، 1414 ه، صص 93 - 94.

[3] شيخ كليني، الروضه من الكافي، تهران، دارالكتب الا سلا ميه، 1389 ق، چ 2، ج 8، صص 80 - 81، ح 37؛ اصول كافي، ج 1، ص 369؛ غيبت نعماني، صص 266، 287، 288 و 295.

[4] شهرستاني، ملل و نحل، ج 1، ص 242؛ غيبت شيخ طوسي، ص 192؛ مقدمه ابن خلدون، ص 219.

[5] اصول كافي، ج 8، ص 80.

[6] همان، ص 341، ح 538.

[7] اصول كافي، ج1، صص 342، 368 و 536، ح 1؛ محمدبن ابراهيم بن جعفر نعماني، كتاب الغيبه، بيروت، مؤسسه الا علمي المطبوعات، 3. ع: ه، ص 111.

[8] اصول كافي، ج 8، صص 159 - 160، ح 158. قال له سليمان بن خالد: «و ما في الا رض احبّ اليهم منك...».

[9] همان، ج 1، ص 370 و ج 8، ص 331، ح 509؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج 3، ص 362. [

[10] همان، ج 2، صص 242 - 243.

[11] ابي جعفر محمدبن الحسن بن علي الطوسي، اختيار معرفه الرجال، تصحيح: حسن مصطفوي، مشهد، انتشارات دانشگاه الهيات، 1348، صص 353 - 354.

[12] اصول كافي، ج 2، ص 242.

[13] همان، ج 1، ص 368.

[14] شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا، نشر رضا مشهدي، قم، 1363، چ 2، ج 1، ص310، ح 75.

[15] رجال كشي، ص 336، ح 615 و صص 383 - 384، ح 717.

[16] اصول كافي، ج 2، صص 221، 226، 369 و

372.

[17] جاسم حسين، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم(عج)، ترجمه: محمدتقي آيت اللهي، تهران، انتشارات اميركبير، 1377، صص 36 - 35.

[18] مهدي فقيه ايماني، اصالت مهدويت در اسلا م، قم، انتشارات نمونه، 1376، ص 147.

[19] براي آگاهي بيشتر ر.ك: همان، صص 144 - 145؛ نعمت الله صفري، غاليان، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي، 1378، ص 246.

[20] اصول كافي، ج 1، ص 178؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، قم، مؤسسهِ نشر ا سلا مي، 1416 ه. ق، صص 223 و 229.

[21] كمال الدين، صص 221 و 281.

[22] اصول كافي، ج 1، صص 170 - 172.

[23] ملل ونحل، ج 1، صص 149 - 150. «حيث قال الصادق(ع): سابعكم قائمكم... و هو سابعكم قائمكم هذا و اشارالي ولده... موسي الكاظم»؛ رجال كشي، ص 475.

[24] رجال كشي، ص 441.

[25] شيخ مفيد، الا رشاد في معرفه حجج الله علي العباد، ترجمه: سيد هاشم رسولي محلا تي، تهران، انتشارات علميه اسلا ميه، بي تا، ج 2، ص 235.

[26] كمال الدين و تمام النعمه، ج 2، ص370.

[27] همان، 376.

[28] شهرستاني، ملل و نحل، ج 1، ص 152.

[29] همان.

[30] براي آگاهي بيشتر ر.ك: به كتاب الغيبه، صص 157 و 188.

[31] سخنراني مقام معظم رهبري، روزنامه جمهوري اسلا مي، 15/ 9/ 77.

[32] سخنراني مقام معظم رهبري در جشن بزرگ منتظران ظهور، 2/ 9/ 78.

[33] اعراف، 128.

[34] اسراء، 81.

[35] انبياء، 105 - 107.

[36] نور، 55.

[37] توبه، 32 و 33.

[38] معجم احاديث الا مام المهدي، ج 1 و 2.

[39] همان، ج 3 و 4.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109