نویسنده: مهدی پیشوایی
ناشر : مهدی پیشوایی
حضرت مهدی (علیه السلام) در نیمه شعبان سال 255 هجری در شهر سامرّا متولّد گردید.نام مشهور مادر آن حضرت، نرجس [نرگس] است.پنج سال از زندگانی او در حیات پدر بزرگوارش امام حسن عسکری گذشت.در آن مدّت، فعّالیّت مهمّ و اساسی امام عسکری بر دو امر مهمّ متمرکز بود:1_ احتیاط کامل از دستگاه حاکم،2_ آشنا کردن او با یاران نزدیک خود.امام مهدی (علیه السلام) پس از پدر، مسئولیت امامت را در سال 260 هجری در پنج سالگی به عهده گرفت.خردسالی امام پدیده ای شگفت آور نیست، همان طور که حضرت یحیی در کودکی صاحب حکم نبوّت شد، چنان که خداوند در سوره مریم، آیه 12 میفرماید: «یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّه وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»ای یحیی! کتاب آسمانی را با نیرو بگیر. و این گونه او را در کودکی حکم نبوّت دادیم.امام حسن عسکری (علیه السلام) چند روز پیش از وفات، به دوستان خود، در مجلسی که چهل تن از یاران وفادارش حضور داشتند و از جمله آنان محمّد بن عثمان و معاویه بن حکیم و محمّد بن ایّوب بودند، چنین فرمود:«او بعد از من صاحب و خلیفه شماست، او قائمی است، که گردن ها منتظرانه، به سوی او کشیده میشود.هنگامی که زمین از ستم و ناروا پر شد، خروج میکند، و زمین را از قسط و عدل سرشار میسازد.»غیبت صغری از سال 260 هجری تا سال 329 هجری به طول انجامید.امام مهدی (علیه السلام) با بعضی از یاران نزدیک خود به طور مستقیم تماس میگرفت و به آنان توصیه میفرمود که مشاهدات خود را در میان مردم تبلیغ
کنند و سفارش میکرد که مکان و سایر خصوصیّاتی را که راه وصول به سوی او را برای مقامات دولتی آسان میساخت، پنهان دارند.آن حضرت به مسائل گوناگون مردم از طریق وکیلان و سفیران خود، که مورد اعتماد او بودند، پاسخ میداد; فقط با کسانی که اخلاصشان محرز و مورد اطمینان کامل بودند و راز را افشا نمیکردند تماس میگرفت.تلاش های پیگیر معتمد، خلیفه عبّاسی و پس از او معتضد، برای دستگیری حضرت مهدی (علیه السلام) بینتیجه ماند.مأموران برای چندمین بار در سامرّا خانه امام حسن عسکری را محاصره کردند، همه جای خانه را بازرسی نمودند، وقتی وارد خانه شدند از سرداب، بانگ تلاوت قرآن به گوش رسید. بر در سرداب فراهم آمدند و آنجا را محاصره کردند تا کسی نه در آنجا به درون رود و نه از آنجا بیرون آید. فرمانده سربازان بر در ایستاد تا همه سربازان به او پیوستند. امام (علیه السلام) از در سرداب بیرون آمد و از مقابلشان گذشت، وقتی از چشم ناپدید شد، فرمانده گفت: پایین بروید. گفتند آیا او نبود که از برابر تو گذشت؟ جواب داد: من کسی را ندیدم.پس چرا او را رها کردید؟ گفتند ما پنداشتیم که تو او را دیده ای.اموال و حقوق شرعیای که از طرف شیعیان به امام (علیه السلام) میرسید، توسّط نمایندگان و وکیلان توزیع میشد و به مصرف واقعی خود میرسید.قسمتی از اموال به طور مستقیم به دست امام (علیه السلام) می رسید و قسمتی را نایب، بر وفق قواعد و احکام اسلامی در صرفِ حقوق، مصرف میکرد.وظایف نوّاب آن حضرت، علاوه بر رسیدگی به امور مالی، گرفتن سؤالات
و رساندن آن به امام و رساندن پاسخ امام به مردم بود.
نوّاب چهارگانه کسانی بودند که در غیبت صغری از طرف امام (علیه السلام) دارای وکالت خاصّه بودند.آنان به ترتیب و بنا به تسلسل تاریخی عبارت بودند از:1_ عثمان بن سعید العمری، مدّت نیابت پنج سال،2_ محمّد بن عثمان العمری، مدت نیابت حدود چهل سال،3_ حسین بن روح نوبختی، مدّت نیابت حدود بیست و یک سال،4_ و علی بن محمّد سمری، مدّت نیابت سه سال.و با پایان زندگی این چهار نفر، دوران غیبت صغری در سال 329 هجری به پایان رسید و سپس دوران غیبت کبری آغاز گردید.تحرّکات و تلاش های آنان - بدون این که مأمورین را به خود جلب کنند - بسیار سرّی بود.از جمله کوشش های آنها حلّ مشکلات علمی و شرکت در بحث ها و مناظرات عقیدتی بود که برای راهنمایی پایگاههای مردمی یا برای پاسخگویی به شبهه ها و دفاع از اسلام انجام میشد.نیابت و نمایندگی خاصّ از طرف امام مهدی (علیه السلام) 69 سال و شش ماه و پانزده روز ادامه داشت و این مدّت، غیبت صغری نام دارد.غیبت صغری در سال 329 پایان یافت.در آن وقت، عمر امام مهدی (علیه السلام) 74 سال بود.آن گاه غیبت کبری آغاز گردید تا خداوند حکیم در زمان و شرایط مساعد به آن حضرت اجازه ظهور دهد تا زمین را پر از عدل و داد کند و حکومت واحد جهانی را تشکیل دهد و آرزوی بشریّت را، که همان تحقّق مدینه فاضله است، محقّق گرداند.به امید آن روز.
اعتقاد به مهدویت، اختصاص به شیعه ندارد، بلکه بر اساس روایات فراوانی که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) ی رسیده، علمای اهل
سنّت نیز این موضوع را قبول دارند.ولی معمولا آنان، تولّد حضرت مهدی را انکار میکنند و میگویند: شخصیّتی که پیامبر اکرم از قیام او خبر داده، هنوز متولّد نشده است و در آینده تولّد خواهد یافت.شبراوی شافعی در «الاتّحاف» گوید:«شیعه عقیده دارد مهدی موعود _ که احادیث صحیحه درباره او وارد شده _ همان پسر حسن عسکری است و در آخر الزّمان ظهور خواهد کرد، ولی صحیح آن است که او هنوز متولّد نشده و در آینده متولّد میشود و او از اشراف اهل بیت کریم است.»ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ذیل خطبه 16 میگوید: «اکثر محدّثین عقیده دارند مهدی موعود از نسل فاطمه (علیها السلام) است و اصحاب ما معتزله آن را انکار ندارند و در کتب خود به نام او تصریح کرده اند و شیوخ ما به او اعتراف نموده اند. منتها او به عقیده ما هنوز متولّد نشده و بعداً متولّد خواهد گردید.»با این حال، تعدادی از مورّخان و محدّثان اهل سنّت، تولّد آن حضرت را ذکر کرده و آن را یک واقعیت دانسته اند، از جمله:1 _ عزّالدّین ابن اثیر (متوفّای 630) در حوادث سال 260 هجری مینویسد:«ابو محمّد عسکری (امام حسن عسکری) در سال 232 متولّد شد و در سال 260 وفات یافت و او پدر محمّد است که شیعه او را «منتَظَر» نامند.»2 _ عماد الدّین ابوالفداء اسماعیل بن نورالدّین شافعی (متوفّای 732) گوید:«علی هادی (امام دهم) در سال 254 هجری در سامرّا وفات یافت. او پدر حسن عسکری است و حسن عسکری یازدهمین امام از ائمّه دوازده گانه است و او پدر محمّد منتظَر صاحب سرداب
است و در سال 255 متولّد شده است.»3 _ ابن حجر هیتمی مکّی شافعی (متوفّای 974) در «الصّواق المحرقه» مینویسد: «حسن عسکری در سامرّا وفات یافت، عمرش 28 سال بود و به قولی او را مسموم کردند و از خود فرزندی جز ابوالقاسم محمّد حجّت باقی نگذاشت، عمر او به وقت وفات پدرش پنج سال بود، لیکن خدا در آن کمی سنّ، به وی حکمتِ امامت را عطا کرده بود و «قائم منتظَر» نامیده میشود.»4 _ نورالدّین علی بن محمّد بن صبّاغ مالکی (متوفّای 855) گوید:«مدّت امامت امام حسن عسکری دو سال بود. او بعد از خودش فرزندش «حجّت قائم» را باقی گذاشت که برای حکومتِ حقّ، انتظارش کشیده میشود. پدرش او را مخفی نگهداشته و پنهانش کرده بود و آن به علّت سختی کار و خوف از سلطان وقت بود.»5 _ ابوالعبّاس احمدبن یوسف دمشقی قرمانی (متوفّای 1019) در «اخبار الدُّوَل و آثار الأُوَل» مینویسد:«فصل یازدهم کتاب در بیان حال خلف صالح امام ابی القاسم محمّد فرزند حسن عسکری است که عمرش به وقت وفات پدرش پنج سال بود، لیکن خدا به وی حکمت عطا فرمود، چنان که به یحیی (علیه السلام) داده شد، او متوسّط القامه، زیباموی، زیبابینی و گشاده پیشانی بود.»معلوم میشود که تولّد حضرت مهدی برای این نویسنده و مورّخ سنّی به قدری واضح و یقینی بوده که حتّی به بیانِ قیافه و شمائل آن حضرت نیز پرداخته و از او به نام «الخلف الصّالح» یاد کرده است.6 _ حافظ ابوعبدالله محمّد بن یوسف کنجی شافعی (متوفّای 658) در «کفایه الطّالب» مینویسد:«امام عسکری روز جمعه هشتم ربیع الاوّل در سال 260
در سامرّا از دنیا رفت و در خانه ای که پدرش در آن دفن شده بود، دفن گردید، پسرش را بعد از خود گذاشت و اوست امام منتظَر.کتاب کفایه الطّالب را در اینجا تمام کرده و حالات او را در کتابی مخصوص مینگاریم.»ناگفته نماند که کتاب ویژه این عالمِ سنّی درباره حضرت مهدی (علیه السلام)، البیان فی اخبار صاحب الزّمان نام دارد.7 _ خواجه پارسا از بزرگان مذهب حنفی در کتاب «فضل الخطاب» مینویسد:«ابو محمّد حسن عسکری بعد از خودش جز فرزندی به نام ابوالقاسم محمّد منتظَر که مرسوم به قائم و حجّت و مهدی و صاحب الزّمان است بر جای نگذاشت. شب میلاد او نیمه شعبان سال 255 هجری و مادرش امّ ولد بوده که نرجس نامیده شده است.»8 _ ابن طلحه کمال الدّین شافعی (متوفّای 654) در کتاب ارزشمندش به نام «مطالب السَّئُول فی مناقب آلالرّسول» مینویسد:«امّا در مناقب ابو محمّد حسن عسکری همین بس که بزرگترین منقبب و مزیّتی که خدا به او داده آن است که مهدی موعود از صلب اوست... مادرش کنِیری است به نام صیقل و نام خودش محمّد، کنیه اش ابوالقاسم، لقبش «حجّت» و «خلف صالح» و به قولی «منتظَر» است.»9 _ شمس الدّین ابوالمظفّر سبط بن جوزی حنفی (متوفّای 654) در کتاب معروفش «تذکرهالخواصّ» مینویسد:«محمّد بن حسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی الرّضا بن جعفر بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب، کنیه اش ابوعبدالله و ابوالقاسم است. و او خلف حجّت، صاحب الزّمان، قائم منتظَر و آخرین ائمّه است. خبر داد ما را عبدالعزیز بن محمود بن بزّاز از ابن عمر گفت:
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «خارج میشود در آخر الزّمان مردی از فرزندانم که اسم او مثل اسم من و کنیه او مثل کنیه من است، زمین را پر از عدل میکند، همان طور که پر از ظلم شده باشد، این همان مهدی است.»10 _ عبدالوّهاب شعرانی شافعی مصری (متوفّای 973) در کتابش به نام «الیواقیت والجواهر» مینویسد:«... او از اولاد امام حسن عسکری و تولدّش در نیمه شعبان سال 255 واقع است و او باقی میماند تا با عیسی بن مریم (علیه السلام) اجتماع کند. و عمر شریفش تا زمانِ ما که اکنون سال 958 است، 706 سال میباشد.»از حضرت مهدی (علیه السلام)، مطالبی ارزنده تحت عنوان توقیعات و نامه های آن حضرت به نوّاب اربعه و بعضی از اَعلامِ خاصّانِ مورد اعتماد او، نقل گردیده که در مجامع حدیثی از قبیل: بحارالانوار، احتجاج طبرسی، غیبت نعمانی، غیبت شیخ طوسی و اکمال الدّین شیخ صدوق، روایت شده است.اینک از میان کلمات و سخنانِ آن منجیِ بشریّت و مهدی موعود، چهل حدیث برگزیده را که هر یک رهنمودی بزرگ و امّید بخش است، به جویندگان هدایت و منتظران ظهورش تقدیم میدارم.
«إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْ لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا.»:ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم، که اگر جز این بود گرفتاری ها به شما روی میآورد و دشمنان، شما را ریشه کن میکردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانی کنید.
«فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِء مِنْکُمْ بِما یُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّبْ ما یُدْنیهِ مِنْ کَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً یَبْغَتُهُ فُجْأَهً حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَهٌ، وَ لا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلی حَوْبَه.»:هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستی ما نزدیک میسازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دوری گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانی انسان را میگیرد، در وقتی که توبه برایش سودی ندارد و پشیمانی او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمیدهد.
«فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ، کَما کانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّیَ عَنْکُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّهِ عَلَی السُّنَّهِ الْواضِحَهِ.»:از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما واگذارید، بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پی کشف آنچه از شما پوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستی ما بر اساس راهی که روشن است به طرف ما قرار دهید.
«أَبَی اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَیَّ بِما أَذْکُرُهُ.»:خداوند مقدّر فرموده است که حقّ به مرحله نهایی و کمال خود برسد و باطل از بین رود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.
«إِنَّ اللّهَ تَعالی لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًی بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیّینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ، یَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دینِهِمْ وَ أَن_ْزَلَ عَلَیْهِمْ کِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلائِکَهً یَأْتینَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَیْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذی جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَیْهِمْ.»:خداوند متعال، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و برای آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانیاش جلوگیری فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دینشان نمیدانند به آنها بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران _ به واسطه تفضّلی که بر ایشان روا داشته _ واسطه باشند.
«إِذا أَذِنَ اللّهُ لَنا فِی الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَ انْحَسَرَ عَنْکُمْ.»:هرگاه خداوند به ما اجازه دهد که سخن گوییم، حقّ ظاهر خواهد شد و باطل از میان خواهد رفت و خفقان از [سرِ] شما برطرف خواهد شد.
«مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ، وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ، وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشاطَ وَ مَنْ أَشاطَ فَقَدْ أَشْرَکَ.»:حضرت مهدی (علیه السلام) در خصوص کسانی که در جستجوی او بوده اند تا به حاکم جور تحویلش دهند فرموده است: آن که بکاود، بجوید و آن که بجوید دلالت دهد و آن که دلالت دهد به هدف رسد و هر که [در مورد من] چنین کند، شرک ورزیده است.
«فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ إِذْنِ اللّهِ تَعالی ذِکْرُهُ وَ ذلِکَ بَعْدَ طُولِ الاَْمَدِ وَ قَسْوَهِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الاَْرْضِ جَوْرًا.»:ظهورینیست، مگر به اجازه خداوندمتعال و آن هم پس از زمان طولانی و قساوت دلها و فراگیر شدن زمین از جور و ستم.
«سَیَأْتی إلی شیعَتی مَنْ یَدَّعِی المُشاهَدَهَ. أَلا فَمَنِ ادَّعَی المُشاهَدَهَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانی وَ الصَّیْحَهِ فَهُوَ کَذّابٌ مُفْتَر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیم.»:آگاه باشید به زودی کسانی ادّعای مشاهده (نیابت خاصّه) مرا خواهند کرد. آگاه باشید هر کس قبل از «خروج سفیانی» و شنیدن صدای آسمانی، ادّعای مشاهده مرا کند دروغگو و افترا زننده است; حرکت و نیرویی جز به خدای بزرگ نیست.
«إِنَّ الدُّنْیا قَدْ دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها وَ أَذِنَتْ بِالْوِداعِ وَ إِنّی أَدْعُوکُمْ إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) وَ الْعَمَلِ بِکِتابِهِ وَ إِماتَهِ الْباطِلِ وَ إِحْیاءِ السُّنَّهِ.»:دنیا فنا و زوالش نزدیک گردیده و در حال وداع است، و من شما را به سوی خدا و پیامبرش _ که درود خدا بر او و آلش باد _ و عمل به قرآنش و میراندن باطل و زنده کردن سنّت، دعوت میکنم.
«أَنَا بَقِیَّهٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخیرَهٌ مِنْ نُوح وَ مُصْطَفی مِنْ إِبْراهیمَ وَ صَفْوَه مِنْ مُحَمَّد (صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِمْ أَجْمَعینَ).»:من باقیمانده از آدم و ذخیره نوح و برگزیده ابراهیم و خلاصه محمّد (درود خدا بر همگی آنان باد) هستم.
«زَعَمَتِ الظَّلَمَهُ أَنَّ حُجَّهَ اللّهِ داحِضَهٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنا فِی الْکَلامِ لَزالَ الشَّکُّ.»:ستمگران پنداشتند که حجّت خدا از بین رفته است، در حالی که اگر به ما اجازه سخن گفتن داده میشد، هر آینه تمام شکّ ها را از بین میبردیم.
«أَلا أُبَشِّرُکَ فِی الْعِطاسِ فَقُلْتُ بَلی قالَ: هُوَ أَمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَهَ أَیّام.»:نسیم، خدمتکار حضرت مهدی (علیه السلام) گوید: آن حضرت به من فرمود:آیا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم؟ گفتم: آری. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.
«ما أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّیْطانِ بِشَیْء مِثْلِ الصَّلوهِ، فَصَلِّها وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطانِ.»:هیچ چیز مثل نماز، بینی شیطان را به خاک نمیمالد، پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال.
«لا یَحِلُّ لاَِحَد أَنْ یَتَصَرَّفَ فی مالِ غَیْرِهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ.»:تصرّف در مال هیچ کس بدون اجازه او جایز نیست.
«أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْعَمی بَعْدَ الْجَلاءِ وَ مِنَ الضَّلالَهِ بَعْدَ الْهُدی وَ مِنْ مُوبِقاتِ الاَْعْمالِ وَ مُرْدِیاتِ الْفِتَنِ.»:پناه به خدا میبرم از نابینایی بعد از بینایی و از گمراهی بعد از راهیابی واز اعمال ناشایسته و فرو افتادن در فتنهها.
«إِنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فینا، لا یَقُولُ ذلِکَ سِوانا إِلاّ کَذّابٌ مُفْتَر.»:حقّ با ما و در میان ماست، کسی جز ما چنین نگوید، مگر آن که دروغگو و افترا زننده باشد.
«وَ أَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، کَذَبَ الْوَقّاتُونَ. وَ أَمّا قَوْلُ مَنْزَعَمَ أَنَّ الْحُسَیْنَ (علیه السلام) لَمْ یُقْتَلْ، فَکُفْرٌ وَ تَکْذیبٌ وَ ضَلالٌ.»:امّا ظهور فرج، موکول به اراده خداوند متعال است و هر کس برای ظهور ما وقت تعیین کند دروغگوست. و امّا گفته کسانی که پنداشته اند امام حسین (علیه السلام) کشته نشده، کفر و دروغ و گمراهی است.
«إِنَّ اللّهَ تَعالی هُوَ الَّذی خَلَقَ الاَْجْسامَ وَ قَسَّمَ الاَْرْزاقَ لاَِنَّهُ لَیْسَ بِجِسْم وَلا حالّ فیجِسْم«لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ وَ هُوَالسَّمیعُ الْعَلیمُ».»:همانا خداوند متعال، کسی است که اجسام را آفریده و ارزاق را تقسیم فرموده، او جسم نیست و در جسمی هم حلول نکرده، «چیزی مثل او نیست و شنوا و داناست».
«إِنَّ اللّه مَعَنا و لا فاقَهَ بِنا إِلی غَیْرِهِ وَ الْحَقَّ مَعَنا فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا.»:خداوند با ماست، و به جز ذات پروردگار به چیزی نیاز نداریم، و حقّ با ماست. اگر کسانی با ما نباشند، هرگز در ما وحشتی ایجاد نمیشود، ما دست پرورده های پروردگارمان، و مردمان، دستپرورده های ما هستند.
«أَلْعِلْمُ عِلْمُنا وَ لا شَیْءَ عَلَیْکُمْ مِنْ کُفْرِ مَنْ کَفَرَ.»:دانش، دانشِ ماست، از کفرِ کافر، گزندی بر شما نیست.
«لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَی اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْیمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَهُ بِمُشاهَدَتِنا.»:اگر شیعیان ما _ که خداوند آنها را به طاعت و بندگی خویش موفّق بدارد _ در وفای به عهد و پیمان الهی اتّحاد واتّفاق میداشتند و عهد و پیمان را محترم میشمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمیافتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل میشدند.
«قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّیعَهِ وَ حُمَقاؤُهُمْ، وَ مَنْ دینُهُ جَناحُ الْبَعُوضَهِ أَرْجَحُ مِنْهُ.»:حضرت مهدی (علیه السلام) به محمّد بن علی بن هلال کرخی فرموده اند:نادانان و کمخردان شیعه و کسانی که بال پشه از دینداری آنان محکمتر است، ما را آزردند.
«أَن_َا بَریءٌ إِلَیاللّهِ وَ إِلیرَسُولِهِ مِمَّنْ یَقُولُ إِنّا نَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ نُشارِکُهُ فیمُلْکِهِ أَوْ یُحِلُّنا مَحَلاًّ سِوَی الَْمحَلِّ الَّذی رَضِیَهُ اللّهُ لَنا.»:من از افرادی که میگویند: ما اهل بیت [مستقلاًّ از پیش خود و بدون دریافت از جانب خداوند] غیب میدانیم و در سلطنت و آفرینش موجودات با خدا شریکیم، ما را از مقامی که خداوند برای ما پسندیده بالاتر میبرند، نزد خدا و رسولش، بیزاری میجویم.
«سَجْدَهُ الشُّکْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِها.»:سجده شکر از لازمترین و واجبترین مستحبّات است.
«إِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَ التَّسْبیحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَی الدُّعاءِ بِعَقیبِ النَّوافِلِ کَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَی النَّوافِلِ.»:فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهای واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهای مستحبی، مانند فضیلت واجبات بر مستحبّات است.
«فَأَمّا السُّجُودُ عَلَی الْقَبْرِ فَلا یَجُوزُ.»:سجده بر قبر جایز نیست.
«أَرْخِصْ نَفْسَکَ وَ اجْعَلْ مَجْلِسَکَ فِیَ الدِّهْلیزِ وَ اقْضِ حَوائِجَ النّاسِ.»:خودت را [برای خدمت] در اختیار مردم بگذار، و محلّ نشستن خویش را درِ ورودی خانه قرار بده، و حوائج مردم را برآور.
«إِنّی أَمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ کَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ.»:وجود من برای اهل زمین، سبب امان و آسایش است، همچنان که ستارگان سبب امان آسماناند.
«وَ أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعُوا فیها إِلی رُواهِ حَدیثِنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُم وَ أَن_َا حُجَّهُاللّهِ عَلَیْهِمْ.»:در پیشامدهای مهمّ اجتماعی به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا که آنان حجّت من بر شما هستند و من هم حجّت خدا بر آنان هستم.
«إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنْ آبائی إِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ فی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ لِطاغِیَهِ زَمانِهِ وَ إِنّی أَخْرُجُ حینَ أَخْرُجُ وَ لا بَیْعَهَ لاَِحَد مِنَ الطَّواغیتِ فی عُنُقی.»:هریک از پدرانم بیعت یکی از طاغوت های زمان به گردنشان بود، ولی من در حالی قیام خواهم کرد که بیعت هیچ طاغوتی به گردنم نباشد.
«وَ أَمّا وَجْهُ الاِْنْتِفاعِ بی فی غَیْبَتی فَکَالاِْنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إِذا غَیَّبَها عَنِ الاَْبْصارِ السَّحابُ.»:کیفیّت بهره وری از من در دوران غیبت، مانند کیفیّت بهره وری از آفتاب است هنگامی که ابر آن را از چشم ها پنهان سازد.
«وَ لکِنَّ اَقْدارَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ لاتُغالَبُ، وَ إِرادَتُهُ لاتُرَدُّ، وَ تَوْفیقُهُ لایُسْبَقُبه»:راستی که مقدّرات خداوند متعال، مغلوب نشود و اراده الهی مردود نگردد و چیزی بر توفیق او پیشی نگیرد.
«وَ أَمّا عِلَّهُ ما وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَهِ، فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَلَکُمْ تَسُؤْکُمْ.»:امّا علّت و فلسفه آنچه از دوران غیبت اتّفاق افتاده [که درک آن برای شما سنگین است] آن است که خداوند در قرآن فرموده: «ای مؤمنان از چیزهایی نپرسید که اگر آشکارتان شود، بدتان آید».
«إِنّا یُحیطُ عِلْمُنا بِأَنْبائِکُمْ، وَ لا یَعْزُبُ عَنّا شَیْءٌ مِنْ أَخْبارِکُمْ.»:علم و دانش ما به خبرهای شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نمیماند.
«أَکْثِرُو الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ.»:برای تعجیل فَرَج زیاد دعا کنید، زیرا همین دعا کردن، فَرَج و گشایش شماست.
«فَأَغْلِقُوا أَبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لا یَعْنیکُمْ.»:درهای سؤال را از آنچه که مطلوب شما نیست ببندید.
«أَنَا خاتَمُ الأَوْصِیاءِ وَ بی یَدْفَعُ اللّهُ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلی وَ شیعَتی.»:من آخرین نفر از اوصیا هستم، خداوند به وسیله من بلا را از خانواده و شیعیانم برطرف میگرداند.
«إَنَّ الاَْرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّه إِمّا ظاهِرًا وَ إِمّا مَغْمُورًا.»:زمین خالی از حجّت خدا نیست، یا آشکار است و یا نهان.
«کُلَّما غابَ عَلَمٌ بَدا عَلَمٌ، وَ إِذا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ.»:هرگاه عَلَم و نشانه ای پنهان شود، عَلَم دیگری آشکارگردد، و هر زمان که ستاره ای افول کند، ستاره ای دیگر طلوع نماید.