اصالت مهدويت در اسلام از ديدگاه اهل تسنن

مشخصات كتاب

سرشناسه : فقیه ایمانی مهدی عنوان و نام پديدآور : اصالت مهدویت در اسلام از دیدگاه اهل تسنن تالیف مهدی فقیه ایمانی مشخصات نشر : مهدی فقیه ایمانی 1376. مشخصات ظاهری : ص 168 شابک : 3000ریال ؛ 3000ریال وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس موضوع : مهدویت موضوع : احادیث اهل سنت موضوع : محمدبن حسن عج ، امام دوازدهم 255ق - . رده بندی کنگره : BP224/4 /ف 7‮الف 6 رده بندی دیویی : 297/462 شماره کتابشناسی ملی : م 77-7852

مقدمه

قال النبيّ صلي اللّه عليه و آله:من انكر خروج المهدي فقد كفر بما انزل علي محمّدپيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله فرمود:كسي كه خروج _ و قيام جهاني _ مهدي را انكار نمايد،پس محققًا بدانچه _ از طرف خدا_ بر محمّد نازل شدهكفر ورزيدهقال رسول اللّه صلي اللّه عليه و آله:من كذّب بالمهدي فقد كفررسول خدا صلي اللّه عليه و آله فرمود:كسي كه مهدي را دروغ پندارد و تكذيب كند،پس بدون شك گرايش به كفر جسته

مهدي منتظر و نخستين مطرح كننده آن در اسلام

بسمه تعاليبا مروري بر مصادر حديثي، تاريخي، عقيدتي، وتفسيري شيعه وسني بدين حقيقت پي خواهيم برد كه نخستين كسي كه موضوع مهدي منتظر و قيام جهاني او را مطرح و ايراد كرد و حتي مشخصات خانوادگي و پدران و اجدادش را آنچنان دقيقا اعلام نمود كه زمينه سوء استفاده مهدي هاي ادعائي و دروغين را از عنوان «مهدي منتظر» خنثي و منتفي نمود، همانا شخص پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله بود.آري حضرتش همانند ديگر شئون سرنوشت ساز اسلامي، بر اساس وحي الهي، مسئله مهدويت را پايه گذاري فرمود و نيز با ايراد يك سلسله علائم و نشانه هاي ظهور و ويژگيهاي محلي و تاريخي قيامش، مسلمانان را هشدار داد كه هم به موقع منتظر و آماده ظهور و قيام «حضرت مهدي واقعي» باشند.هم فريب مهدي هاي دروغين وساختگي شيطان صفت و رياست طلب رانخورند، وهم به اباطيل و گفته هاي خلط مبحث كننده گان حقايق ديني با افكار مغرضين و مستشرقين يهودي و مسيحي ترتيب اثر ندهند.براين اساس همانطوريكه اشاره شد با مراجعه به مصادر دست اول روايتي، تفسيري، كلامي و تاريخي هريك از مذاهب سني

و شيعه شكي نخواهد بود كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بعد از طرح و ايراد مسائل خدا شناسي، پيامبر شناسي و اصل مسئله امامت و خلافت بعد از خود، بيش از هر مسئله عقيدتي و عملي و اخلاقي روي موضوع اخرين خليفه «برحق بعد از خود ويگانه مصلح جهاني» يعني موضوع مهدي منتظر و دوران ولادت و كودكيش و از آن پس دوران هاي غيبت صغري، غيبت كبري، ظهور و قيام جهاني و چگونگي حكومتش، تكيه نمود.بطوريكه بخش مهم و غير قابل انكاري از احاديث و فرموده هايش پيرامون شئون حضرت مهدي موعود منتظر خلاصه شده، و اضافه بر محتواي مصادر فراوان و منابع بيشمار حديثي و تاريخي و عقيدتي كه بخشي از هريك مختص به ذكر احاديث «مهدي منتظر» است،تنها تعدادي بيش از يكصد و پنجاه جلد كتاب و رساله با حجم هاي مختلف و سبك هاي گوناگون، هريك بيانگر ده ها و صدها روايت از رسول خدا (ص) در باره شئون حياتي، خانوادگي، شكل وشمايل، و مقام امامتي «امام مهدي منتظر مي باشد، كه به قلم علما و دانشمندان روحاني و اساتيد دانشگاهي اهل تسنن تنظيم و ارائه شده و بسياري از آنها هم چاپ و منتشر گرديده و از اين پس فهرست اسامي آنها به نظر خواهد رسيد، و چه بهتر جهت آگاهي اجمالي به كتابهاي زير مراجعه شود [1] .براين اساس بطور خلاصه از جمله عقايد حقه اسلامي مورد اتفاق سني و شيعه، هم عقيده به اصل مهدويت در اسلام است و هم عقيده به امامت و خلافت حضرت مهدي موعود منتظر و قيام جهاني او و برقراري عدل و

داد سراسري و امنيت همه جانبه و رفاه همگاني به وسيله او.در اين رابطه از نيمه دوم قرن سوم هجري، (5 سال قبل از ولادت حضرت مهدي حجة بن الحسن) تا هم اكنون كه دهه دوم قرن پانزدهم را طي مي كنيم بيش از دوهزار جلد كتاب و رساله و مقاله درحد كتاب و رساله به زبان هاي عربي، فارسي، اردو، تركي استانبولي، تايلندي، انگليسي، فرانسوي، روسي و ديگر زبانهاي مناطق مسلمان نشين بقلم علما و دانشمندان شيعه و سني تاليف يا ترجمه شده و به شرح مندرج در كتابنامه هاي نامبرده حداقل نيمي از آنها حتي بطور مكرر چاپ و منتشر گرديده، وبالاخره نه هيچ گونه جاي خالي براي مطرح گرديدن مدعيان دروغين مهدويت و بابيت برجاي گذارده، ونه سرنخي براي تشكيك افراد مشكك و شيطان صفت (در اصل مهدويت در اسلام يا در احاديث مورد اتفاق بين شيعه و سني پيرامون مهدي موعود حجة بن الحسن العسكري ع) و نه زمينه اي براي خلط مبحث (مستشرقين غربي، يا شرقي هاي غرب زده) مسائل ديني و حقايق اسلامي را با تخيلات و ياوه گوئي.اما متاسفانه مي بينيم بعضي افراد نه غربي و مستشرق يهودي يا مسيحي و نه يك مسلمان عادي بي اطلاع از مبادي ديني و نا آشناي با مصادر اصيل اسلامي شيعي و سني، كه يك مسلمان برخوردار از عناوين پرفسوري و استادي از موضع پست رياست دانشكده الهيات و عقيده شناسي منطقه مسلمان نشين استانبول __ با اشراف محلي بر هزاران كتاب خطي و چاپي ويژه مسائل عقيدتي و حديثي وتاريخي شيعه و سني از طريق كتابخانه هاي فراوان و پر

محتواي تركيه __ از روي بي تفاوتي نسبت به حقايق ديني و واقعيات اسلامي و بطور خلاصه (برمبناي رهروي راه مستشرقين يهودي و مسيحي نه تنها بيگانه از اسلام كه سرسخت ترين دشمنان اسلام) احاديث پيرامون حضرت مهدي را با انواع ويژه گي اسلامي و برخورداري از عاليترين درجه اعتبار، در درجه هرچه ضعيف ترِ كمّي و كيفي تلقي نموده و از اين رهگذر عقيده به موضوع مهدي موعود اسلام را به باد مسخره و انكار گرفته و آن را ناشي از الهام گيري از يهود و نصاري وانمود مي كند.يا ناشي از فشارها و محدوديت هاي سياسي شيعي در قرون اوليه اسلام از قبيل واقعه كربلا و شهادت امام حسين كه آن را __ يعني امر مهدي منتظر را __ در رابطه با آن رخدادها اختراع و مطرح كردند.آري قرنها قبل از به نمايش درآمدن تعدادي از مستشرقين يهودي و مسيحي شيطان صفت امثال:__ دونالد سن داويت، مؤلف «عقيده الشيعه»،بزبان انگليسي، (كه ترجمه عربي آن هم در مصر و هم در عراق منتشر گرديد) و جهت آگاهي بر دروغ بافي هاي او چه بهتر مراجعه شود به الغدير علامه اميني ج 3 ص 320 __ 323،__ ولهوسن، مؤلف «الخوارج و الشيعه»،__ فان فلوتن، (1866__ 1903 م) مستشرق هلندي و مؤلف «السيادة العربيه و الشيعه و الاسرائيليات في عهد بني اميه»،__ گولدزيهر يهودي، (1850__1921م) مستشرق فرانسوي مؤلف «العقيدة و الشريعه في الاسلام»،__ كارل بروكلمان، (1868__1956م) مستشرق آلماني ومؤلف «تاريخ الشعوب الاسلاميه»،__ لويس ماسينيون، (1883__1962م) مستشرق فرانسوي ومؤلف آثاري از قبيل كتب فوق،كه با بيگانگي همه جانبه از اسلام هريك موضوع مصلح جهاني اسلام __ يعني

مهدي منتظر عج و احاديث پيرامون شئون حياتي و امامتي حضرتش را همانند ديگر حقايق اسلامي) مورد تخطئه و تكذيب و خلط مبحث قرار داده و به باد مسخره گرفتندو نيز قبل از سر از آب درآوردن يك عده مسلمان نماي غرب زده و بي اعتناي به مباني ديني و سنت پيامبر (ص) و بدور از عالم حديث شناسي__ امثال:__ شيخ محمد عبده مصري، (1266__1323) مؤلف «شرح نهج البلاغه»!__ رشيد رضا مصري (1295__1354) مؤلف «مجله المنار» و «السنة و الشيعه».__ فريد وجدي مصري، (1292__1373) مؤلف «دائرة المعارف القرن العشرين».__ احمد امين مصري، (1295__1373) نويسنده المهدي و المهدوية» و «ضحي الاسلام» و «فجر الاسلام».__ سعد محمد حسن مصري، شاگرد احمد امين، نگارنده «المهدية في الاسلام منذ اقدم العصور حتي اليوم».__ ابوزهره مصري، از زمره علماي جامع ازهر مصر، مؤلف «الامام زيد» و «الامام الصادق».__ دكتر احمد محمد علي، مؤلف «دراسة عن الفرق في تاريخ المسلمين».__ علي حسين السائح ليبيائي، مؤلف مقاله تراثنا و موازين النقد» مندرج در مجله كلية الدعوة الاسلاميه ليبي شماره 10، سنه 1993 صفحه 185 و 205.__ محمد عبدالكريم عنّوم، مؤلف رساله دكتراي فلسفه به نام «النظرية السياسية المعاصرة للشيعه الامامية الاثني عشرية».__ دكتر سلمان بدور، صاحب «مقدمه» بر رساله عنّوم.__ شيخ عبداللّه بن زيد آل محمود، رئيس شئون ديني و محاكم شرعي قطر، مؤلف «لامهدي ينتظر بعد الرسول سيد البشر».__ و شيخ جبهان در «تبديد الظلام» و جز اينها شيخ... و ابو...ابن خلدون مغربي (درگذشته 808)، احاديث پيرامون مهدي منتظر را در تاريخش (ص 555)، فاقد اعتبار كمي و كيفي وانمود كرد و گفته هاي بي محتواي او براي اكثر مخالفين غربي

و شرقي با امر مهدويت و قيام جهاني مهدي منتظر، سر نخ خلط مبحث و دروغبافي و انكارحقايق اسلامي گرديد، در صورتيكه ابن خلدون يك مورخ نا آشناي با عالَم حديث و حديث شناسي بوده و هيچ گونه صلاحيت اظهار نظر در اين موضوع را نداشته كه پيشگوئيهاي پيامبر اكرم(ص) را پيرامون مشخصات و ويژه گيهاي حضرت مهدي منتظر و قيام جهاني او در 19 روايت وانمود و تخطئه كند.همچنانكه حدود سه قرن و نيم پيش از پيدايش ابن خلدون، ابن حزم اندلسي ظاهري (درگذشته 456ه_) به مخالفت و انكار مسئله مهدويت و فاقد اعتبار بودن احاديث آن حضرت برخواست، آن چنانكه عده اي از مخالفين با امر مهدويت و ولادت حضرت مهدي نيز از نوشته هاي او دم از بيراهه روي و تخطئه موضوع مهدويت زدند.و ابن حزم را كتابي است به نام «الفصل في الملل و الاهواء و النحل» كه بخشي از آن را اختصاص به بحث درباره حضرت مهدي منتظر داده است.جالب توجه اينكه ردنويسان بر اين كتاب ها و مقالات و شبهه افكني ها، وباز كننده گان مشت خيانت مؤلفين آنها نه تنها شيعه بودند كه حتي قبل از شيعه علماي سني هم به انگيزه اثبات مهدي منتظر و اثبات صحت و برخورداري احاديث مربوط بدان حضرت از اعتبار هرچه بيشتر عالم حديث شناسي__ بيكار ننشستند، بلكه بهترين و محققانه ترين ردّيه ها را بر آنها نوشته و انتشار دادند و از اين رهگذر مشت خرابكاري و بيراهه روي مؤلفين نامبرده را باز و بساط دروغبافي و انكار حقايق پيرامون مهدي منتظر عج را برچيدند، كه اين جانب با كمبود منابع

تحقيقي مربوطه و مشاغل وقت گير تنها به تعداي از آنها برخورد نمودم و لازم دانستم آنها را به شرح زير به نظر خوانندگان حق جو برسانم و آنهابدين قرار است:

رديه هاي علما و دانشمندان سني بر منكرين مهدي منتظر يا تكذيب كنندگان احاديث پيرامون آن حضرت

1_ ابراز الوهم المكنون من كلام ابن خلدون،ابوالفيض سيد احمدبن محمد بن صديق غماري، شافعي، ازهري، مغربي، (درگذشته1380) چاپ مطبعه ترقي دمشق 1347،2_ ابراز الوهم من كلام ابن حزم،احمدبن صديق غماري مؤلف قبل، چاپ 1347 مطبعه ترقي دمشق،3_ الاحتجاج بالاثر علي من انكر المهدي المنتظر،شيخ حمّود بن عبداللّه تويجري، از اساتيد دانشگاه اسلامي مدينه، در رد بر شيخ ابن محمود قاضي قطر در دو جلد، چاپ جلد اول 1394 و جلد دوم 1396 در رياض،4_ الي مشيخة الازهر،شيخ عبداللّه سبيتي عراقي در رد بر «المهدوية في الاسلام» سعد محمد حسن، چ 1375 ه_ دارالحديث بغداد،5_ تحديق النظر في أخبار الامام المنتظر،شيخ محمد عبدالعزيز بن مانع (1385) پيرامون اثباث احاديث حضرت مهدي، و در ردّ گفته هاي ابن خلدون،6_ الجزم، لفصل ابن حزم،در ردّ ابن حزم است كه بخشي از كتاب «الفصل في الملل و الاهوا و النحل» او در تخطئه و تكذيب احاديث مهدي منتظر ميباشد، و شيخ كاظم حلي (متولد حوالي 1300) آن را در دوجلد ضخيم تنظيم و چاپ نمود. [الذريعه 5/104]،7_ الرد علي من كذّب بالاحاديث الصحيحة الواردة في المهدي،عبدالمحسن العباد، استاد دانشگاه اسلامي مدينه و عضو هيئت تدريسي آن، چاپ مجله دانشگاه شماره 45 ص 297 __ 328 و شماره 46 ص 361 __ 383،اين مقاله يا رساله كه بيانگر محققانه ترين بحث حديثي و تاريخي پيرامون مهدويت و قيام مهدي منتظر است در رد بر كتاب «لامهدي ينتظر بعد

الرسول» شيخ ابن محمود قطري است و در اصالت مهدويت و قيام مصلح جهاني خلاصه شده، هرچند در امر ولادت حضرت و موضوع حسيني بودن آن بزرگوار مخالف با شيعه و بر خلاف نظر اعترافي بيش از يكصد نفر از علماي سني مي باشد كه اعتراف به هر دو موضوع نموده اند، و اين جانب را در اين زمينه با او خاطره اي است كه در كتاب «شناخت امام» آورده ام و در اينجا مجال ذكرش نيست،8__ مع الدكتور احمد امين في حديث المهدي و المهدويه،محمد امين زين الدين چاپ مطبعه دارالنشر نجف اشرف 1371 ه_ 1951م،9__ المهدي واحمد امين،محمد علي زهيري نجفي، چاپ اول 1370ه_ 1950 م نجف اشرف،اين كتاب هم در رد كتاب نامبرده احمد امين مصري است،10_ نقد الحديث بين الاجتهاد و التقليدسيد محمد رضا حسيني در رد بر علي حسين سائح ليبي، چاپ دوم قم، 1417ه_،11_ الوهم المكنون في الردّ علي ابن خلدون،ابوالعباس بن عبدالمؤمن، مغربي،12__ هدي الغافلين الي الدين المبين،سيد مهدي صالح كشوان قزويني،اين كتاب در پاسخ به شبهات ابن حزم پيرامون مهدويت حضرت مهدي خلاصه شده و بسال 1335 از تاليف آن فراغت جسته،[كتابنامه حضرت مهدي(ع) آقاي مهدي پور 2/778]اكنون مي گوييم: فرموده هاي پيامبر اكرم (ص) در رابطه با موضوع نخستين مطرح كننده بودن امر مهدويت در اسلام و عنايت و اهميتي را كه پيرامون مسئله امامت ارائه داد در دو بخش خلاصه مي گردد:بخش اول: ايراد حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليه» و فرازهاي مشابه بود كه با مطرح كردن آن مرگ هر مسلمان بدون شناخت «امام زمان» زمانش را تهديد و

محكوم به مرگ جاهلي فرمود، و بطور كلي و قاطعانه امر امام شناسي را سرنوشت سازترين مسائل اسلامي اعلام كرد.بخش دوم آن: معرفي امامان بعد از خود بود كه از جمله مهدي منتظر محمد بن الحسن العسكري را (با تمام مشخصات نسبي و خانوادگي و شكل و شمايل و ديگر ويژه گي هاي محلي و تاريخي و رخدادهاي مربوطه به دوران امامتش) به عنوان آخرين خليفه و امام برحق و يگانه مصلح جهاني بودن معرفي و اعلام فرمود.بر اين اساس با توجه به مقاله پرفسور... كه در انكار احاديث پيرامون مهدي منتظر و سرنخ گرفتن عقيده به او از يهود ونصاري خلاصه شده، فهرستوار مي پردازيم به ذكر مسائل مربوط به اصالت اسلامي امر مهدي منتظر از ديدگاه اهل تسنن كه پرفسور هم خود سني و ناگزير از پذيرفتن مصادر مربوطه و تن دادن به اعترافات كتبي صدهانفر از علماي سني و اساتيد و دانشمندان اين فرقه مي باشد.

برخوردار بودن احاديث پيرامون مهدي منتظر از عالي ترين درجه اصالت اسلامي

با مروري كوتاه بر مندرجات تعدادي از كتب اختصاصي امام مهدي منتظر يا كتبي كه بخشي از هر يك از آنها بذكر احاديث آن جناب اختصاص يافته، بدين واقعيت پي ميبريم كه حداقل حدود شصت نفر از صحابه پيامبر اكرم ص احاديث و روايات مربوط به حضرت مهدي منتظر را بلاواسطه از قول آن بزرگوار نقل و اشاعه داده اند، كه ما در اين مقاله تنها به ذكر اسامي صحابه مطرح شده در منابع مربوطه اهل تسنن كه تعداد آنها متجاوز از چهل نفر است اكتفا نموده، ومي گوييم نقل همين عده از صحابه احاديث «مهدي منتظر» را، محكم ترين دليل است بر صحت و تواتر

و قطعي الصدور بودن آنها از ناحيه رسول خدا(ص)، واينكه مسئله مهدويت در اسلام و موضوع مهدي منتظر از عميق ترين مايه اصالت و ريشه اسلامي و از عالي ترين درجه اعتبارحديثي و حديث شناسي برخوردار بوده، آنچنانكه ديگر زمينه اي براي تشكيك پيرامون اصل مهدويت و انكار مهدي منتظر و تخطئه احاديث مربوطه فراهم نبوده و نخواهد بود.اضافه برين بيش از سي نفر از محدثين و حديث شناسان درجه بالاي سني اعتراف به تواتر احاديث مهدي منتظر نموده كه شرحش بنظر ميرسد،همچنانكه حداقل بيست و پنج نفر از علماي حديث شناس سني اعتراف به صحت وقابل استناد بودن احاديث مهدي منتظر كرده اند و با روي سخن به علما و دانشمندان سني مي گوئيم: اگر اين همه كتاب و مصادر و منابع حديثي، تفسيري، تاريخي، و كلامي كه بيانگر حقايق مربوطه است صحيح و برخوردار از اعتبار اسلامي است كه ديگر جاي شبهه اي باقي نمي ماند و زمينه اي براي ايراد اباطيل مطرح شده وسيله پرفسور... نيست و اگر فاقد اعتبار است و مندرجات آنها دروغ و ساختگي ميباشد پس بايد با خط سرخ كشيدن روي اين كتابها، آنها را از صحنه آثار اسلامي و سنت نبوي خارج و از اين پس ديگر مطرح و مورد استناد واقع نشود.اكنون نخست مي پردازيم بذكر فهرست اسامي صحابه ناقل احاديث مهدي موعود منتظر و از آن پس به فهرست اسامي معترفين به تواتر آن احاديث و صحت و قابل استناد بودن آنها:تذكر:نظر به اينكه از قرار اطلاع آقاي پرفسور روحي قيفلاني نويسنده كتاب «مذاهب اعتقادي اسلامي در عصر ما» __ كه متضمن مقاله موضوع بحث

تحت عنوان «مهدي!» است [2] __ سني حنفي مي باشد و معمولا با شيعه غير مربوط بلكه طبعا ازتشيع دور و از پيروي امام اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) رويگردان و آن راباطل مي داند ما هم در نگارش و تنظيم اين مقاله كاري به كار شيعه و استفاده از منابع مربوط به آن نداشته،بلكه سراسر مقاله و صد در صد نقليات حديثي و تاريخي و اعترافي آن مبني بر استفاده از منابع مربوطه و معتبر اهل تسنن است، با ارائه آدرس دقيق، تا اگر جناب پرفسور روحي واقعا يك مسلمان سني است ناگزير در حداقل هم كه باشد به مندرجات مسلم و بدور از دروغ و دروغبافي منابع اهل تسنن و نيز به احاديث متواتر و قطعي الصدور نبوي و مطرح شده در آن كتابها تن در دهد و سر تسليم فرود آورد و از نوشته هاي خود (مبني بر سرنخ گرفتن عقيده به مهدي منتظر در اسلام از عقايد يهود و نصاري و نيز انكار احاديث مربوط به مهدي منتظر عج) كه غربال شده اباطيل مستشرقين يهودي و مسيحي است عذرخواهي كند، ودر راستاي مذهب شناسي آن هم در غالب كتاب كلاسيك دانشگاهي آبروي خود را حفظ و آسيب وارده بر آن را ترميم نمايد،و يا جرأت بخرج دهد و صاف و صريح بگويد: هرچند من مسلمان سني هستم ولي مصادر و منابع مربوط بدانها را قبول ندارم و بايد آنها را در زباله دان تاريخ ريخت تا ديگر مسلمانان تكليف خود را بهتر بدانند.وگرنه ما با مسلمان نه سني نه شيعه بلكه بلندگوي مستشرقين و اشاعه دهنده مزخرفات آنها و جيره خوار بيگانگانِ دشمن

اسلام كاري نداشته و نداريم،اما خواه و ناخواه براي آگاهي خوانندگان كتابهاي چنين افرادي و پي بردن به غرض ورزي و خيانت هاي ديني يا اشتباه كاري هاي اين گونه نويسندگان، اين مقاله را تنظيم و به خوانندگان حقيقت جو تقديم، تا سيه روي شود هر كه درو غش باشد، وما هم حداقل دين شرعي و انساني خود را ادا نموده باشيم.آقاي پرفسور روحي نويسنده مقاله «مهدي» اولين سرنخي كه ارائه داده و خواسته است بر اساس آن و با درجا زدن عقيده به مهدي منتظر را باطل وبي اساس وانمود كند، معتقد بودن يهود و نصاري و ديگر فرق غير اسلامي باشد به مصلح جهاني و انتقام كشنده از ستمگران و خلاصه هر دسته از فرق غير اسلامي درحال انتظار آمدن او و قيام جهاني اش بسر مي برند و بر اين اساس وانمود مي كند كه عقيده به مهدي منتظر و انتظار ظهورش فاقد اصالت اسلامي مي باشد و سرنخ گرفته از عقايد يهود و نصاري و بودائي ها و هندي ها است.در حاليكه بابررسي كوتاهي پيرامون مايه هاي عقيدتي عموم اديان و فرق غير اسلامي از ديدگاه قران و ديگر منابع اسلامي و غير اسلامي بدين نتيجه مي رسيم كه مشتركات عقيدتي مسلمانان با ديگر فرق ديني و مذهبي جهان فراوان و در حدّ غير قابل انكار است، ولي بهيچ عنواني اشتراك عقيدتي دليل بر بطلان عقايد اسلامي و بيراهه روي مسلمانان نخواهد بود.از باب مثال مسلمانان در اصل عقيده به خدا و وجود آفريدگار جهان با يهود و نصاري و حتي با بت پرستان مشتركند، اما در چگونگي و كمّ و

كيف صفات سلبيّه و ايجابيّه الهي با هم اختلاف دارند.يهود ونصاري براي خدا قائل به فرزندند، ولي مسلمانان به چنين چيزي معتقد نبوده و نيستند.قران مجيد درباره يهود ونصاري فرمايد:(قالت اليهود عزير ابن اللّه و قالت النصاري المسيح ابن اللّه) (توبه، آيه 30)يهود گويند عزير پسر خداست ونصاري گويند مسيح پسر خداست.نيز قران فرمايد:(قالت اليهود و النصاري نحن ابناء اللّه و...) (مائده، آيه 18)يهود و نصاري گفته اند ما پسران خداوند هستيم...نيز قران مجيد فرمايد:(و قالت اليهود يداللّه مغلولة غلّت ايديهم ولعنوا بما قالوا) (مائده، آيه 64)يهود گويند: دست خدا مغلول و به زنجير بسته است. دستهايشان بسته باد و بخاطر اين سخن ملعون و از رحمت الهي دور باشند.و اين در حالي است كه مسلمانان عقيده به چنين چيزي _ كه نشانگر ضعف خدا و محدويت قدرت و اخيتار اوست _ ندارند.پس بطور خلاصه اگر اشتراك مسلمانان __ مخصوصا شيعه __ با يهود ونصاري در عقيده به مصلح جهاني به نام مهدي منتظر يا ديگر عناوين دليل بي اصالت اسلامي بودنِ عقيده به مهدويت است، نيز اشتراك مسلمانان با يهود و نصاري در عقيده به خدا و مبدء آفرينش مستلزم بطلان خدا پرستي و عدم اصالت و ريشه داري عقايد توحيدي است، نستعيذ باللّه.آري اگر اشتراك در بعضي عقائد حقّه ديني بافرقه هاي باطل و بيراهه رو موجب بطلان و بهانه تخطئه از آن عقايد حقه باشد، پس در صورتيكه افرادي شياد، فريبكار و رياست طلب از عنوان نبوت و شئون پيغمبري سوء استفاده نموده و دعواي نبوت كردند و حتي هزاران نفر مردم فريب خور را فريب داده و بيراهه بردند، بايد منكر

مقام نبوت و موضوع فرستاده خدا شد و تمام دلائل عقلي و نقلي مقام نبوت و معجزات او را به باد مسخره و انكار گرفت.به دليل آنكه موضوع نبوت در بين پيروان پيامبران دروغين مطرح است و برخوردار از اصالت نيست، وبه قول شاعر اين رشته سر دراز دارد كه بايد با اين طرح هرگونه سوء استفاده خائنانه يا جاهلانه __ ازعناوين و شئون ديني و مقام نبوت، خلافت، امامت، آيات قراني، احاديث نبوي و احكام مسلمه اسلام __ تلقي به دليل شود بر بطلان اصل نبوت و خلافت و امامت و بر بطلان اصل آيات و احاديث و احكام مورد سوء استفاده هاي مختلف و باز نستعيذ باللّه.در پايان شيخ محمد خضر حسين اين مطلب را بدين گونه مطرح و پاسخ گفته: كه اگر مردم از فهم حديث نبوي سوء استفاده كردند يا نتوانستند آنطوريكه بايد وشايد حديث را منطبق با هدف اصلي از ايراد آن نمايند، و در نتيجه مفاسدي را به بار آورد، شايسته و سزاوار نيست كه اين سوء استفاده يا ناتواني بر انطباق با هدف، داعي به شك در صحت حديث شود و بهانه براي انكار و تكذيب آن [3] .نيز ناصرالدين آلباني همين موضوع را با ديگر عبارت ردّو ايراد نموده كه بخاطر اختصار نيازي به ذكر متن آن نباشد [4] .در پايان اين مقال مي گوييم: وااسفا به حال يك مسلمان استادِ متخصص «تاريخ مذاهب اسلامي» كه با عقائد اسلامي اين چنين برخورد عاميانه يا مغرضانه و جسورانه نمايد و دين و قلم خود را به باد مسخره گيرد و دست كم تعدادي از شاگردان خود را گمراه

نمايد كه بايد در روز حساب پاسخگوي آن باشد.

حديث من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية

يا مهمترين انگيزه و عامل عقيده به مقام امامتيگانه مصلح جهاني امام مهدي منتظر(عليه السلام)يكي از علل و اسباب توجه و اهتمام مسلمانان به اصل مسئله امام شناسي بطور عموم و به شناخت ائمه بر حق و واجد شرايط همه جانبه __ علمي و عملي و اخلاق و تقوائي __ از جمله امام مهدي منتظر، محمد بن الحسن العسكري بخصوص، حديث شريف:«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» [5] .و احاديث مشابه و هم مضمون است كه بموجب آن سهل انگاري و بي تفاوتي يا سماجت و عصبيّت نسبت بشناخت امام زمان واجد شرايط هر زماني تهديد به مرگ جاهلي و منتهي شدن به حشر و نشر با بت پرستان و مشركين خواهد شد.و اكنون مي پردازيم به ذكر متن هاي مختلف اين حديث و از آن پس به ذكر اسناد آن از ديدگاه اهل تسنّن.بخش اول:1 _ من لم يعرف امام زمانه مات ميتتة جاهلية.2 _ من مات بغير امام مات ميتة جاهلية.3 _ من مات ليلة وليس في عنقه بيعة امام مات ميتة جاهلية.4 _ من مات ولا امام له مات ميتة جاهلية.5 _ من مات ولا بيعة عليه مات ميتة جاهلية.6 _ من مات ولا طاعة عليه مات ميتة جاهلية.7 _ من مات و لم يعرف امام زمانه فليمت ان شاء يهوديّاً و ان شاء نصرانيّاً.8 _ من مات ولم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهلية.9 _ من مات وليس عليه امام جامع فقد مات ميتة جاهلية.10 _ من مات وليس عليه امام، فميتته ميتة جاهلية.11 _ من مات وليس

عليه امام مات ميتة جاهلية.12 _ من مات و ليس (ليست) عليه طاعة مات ميتة جاهلية.13 _ من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية.14 _ من مات و ليس لامام جماعة عليه طاعة مات ميتة جاهلية.15 _ من مات وليس له امام فميتته ميتة جاهليه.بخش دوم:1 _ ليس احد يفارق الجماعة شبراً فيموت،الا مات ميتة جاهلية.2 _ من خالف المسلمين قيد شبر ثم مات، مات ميتة جاهلية.3 _ من خرج عن الطاعة و فارق الجماعة فمات، مات ميتة جاهلية.4 _ من خرج من الجماعة قيد شبر، فقد خلع ربقة الاسلام من رأسه5 _ من خرج من السلطان شبرا، مات ميتة جاهلية.6 _ من خرج من الطاعة او فارق الجماعة فمات، فميتته جاهلية.7 _ من خرج من الطاعة و فارق الجماعة...فليس مني ولست منه.8 _ من خلعها بعد عهدها، لقي الله ولاحجة له.9 _ من خلع يدًا من طاعة، لقي الله يوم القيامة لاحجة له.10 _ من خلع يدا من طاعة مات ميتة جاهلية.11 _ من فارق الجماعة او خلع يدا من طاعة، مات ميتة جاهلية.12 _ من فارق الجماعة شبرا فمات، فميتته جاهلية.13 _ من قتل تحت رأية عمية تدعوا عصبية او ينصر عصبية فقتله (قتلة) جاهلية.14 _ من مات تحت راية عصبية، فقتلته قتلة جاهلية.15 _ من مات علي غير طاعة مات لا حجة له.16 _ من مات و هو مفارق للجماعة، مات ميتة جاهلية.17 _ من نزع يداً من طاعة الله و فارق الجماعة ثم مات، مات ميتة جاهلية.18 _ من نزع يداً من طاعة، جاء يوم القيامة لاحجة له.اما متون تفصيلي مقرون به ذكر مصادر نقل و راوي و

ناقل هر يك از مجموع احاديث، پس از آنرو كه روي سخن ما در بحث و بررسي اين حديث بيشتر و قبل از همه با اهل تسنن است، تنها به ذكر ناقلان از اين فرقه و مصادر اختصاصي آنها بسنده ميكنيم.در پايان اينمقال كافي است بدانيم تنها علامه مجلسي از بزرگان علماو مراجع حديثي و حديث شناسي شيعه، اين حديث را با چهل سند از طرق اختصاصي شيعه آورده است [6] .واينك ميپردازيم به ذكر قسمتي ازاسناد حديث وراويان وناقلان ازاهل تسنن.1 _ «مسند» ابوداود سليمان بن داود طيالسي در گذشته (204) از عبد الله بن عمر بلفظ: «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية، و من نزع يداً من طاعة جاء يوم القيامة لاحجة له» نيز رجوع شود به كنزالعمال.2 _ «مصنف» يا «جامع كبير در حديث» حافظ عبد الرزاق بن همام صغاني يمني در گذشته (211) چاپ مجلس علمي پاكستان، ج 11 ص 330 بشماره 19005 بلفظ: «من فارق الجماعة شبرافمات مات ميتة جاهلية».3 _ «سنن» سعيد بن منصور خراساني در گذشته(227) از عامربن ربيعه صحابي بلفظ: «من مات و ليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية» [7] به نقل كنزالعمال.4 _ «مسند» حافظ ابوالحسن علي بن جعد جوهري درگذشته (230) 2/850 شماره 2375 چاپ كويت، از عبد الله بن عامر از پدرش عامربن ربيعه، بلفظ: «من مات وليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية، و من خلعها بعد عقدها اياها لقي الله ولا حجة له.».5 _ «طبقات الكبري» محمدبن سعد كاتب واقدي درگذشته (230) ج 5 ص 107 چاپ ليدن و ص 144 چاپ بيروت، ذيل شرح حال عبد الله بن مطيع بلفظ: «من

مات و لابيعة عليه مات ميتة جاهلية» به روايت از عبد الله بن عمر. نيز مراجعه شود به كنز العمال 1 / 103 شماره 463.6 _ «مصنّف» حافظ ابن أبي شيبه، أبوبكر عبد الله بن محمد، درگذشته (234) ج 15 ص 24 شماره 19005 بلفظ: «من فارق الجماعة شبراً فمات مات ميتة جاهلية».وص 38 شماره 19047 از عبد الله بن عامر از پدرش بلفظ: «من مات ولا طاعة عليه مات ميتة جاهلية، ومن خلعها بعد عقده اياها فلاحجة له» و نيز بلفظ: «من مات و ليست عليه طاعة، مات ميتة جاهلية»وص 52 شماره 19090 بلفظ: «من ترك الطاعة و فارق الجماعة فمات، فميتتة جاهلية، ومن خرج تحت راية عمية يغضب لعصبية او ينصرعصبة او يدعوا الي عصبة، فقتل فقتلته جاهلية».نيزمراجعه شود به كنز العمال (6/65 شماره 14861).7 _ «المعيار والموازنة» علامه متكلم ابوجعفر اسكافي درگذشته (240)ص24بلفظ: «من مات ولاامام له مات ميتة جاهلية» ازعبدالله بن عامر8 _ «نقض العثمانية» نيز از اسكافي ص 11 _ 12 وبه نقل ابن ابي الحديد 13 / 242 بلفظ فوق.9 _ «مسند» احمد بن حنبل درگذشته (241) ج 2 ص 83 و 154 بلفظ: «من مات و هو مفارق للجماعة مات ميتة جاهلية» و ص 111 بلفظ: «من مات و قد نزع يده من بيعة كانت ميتته ميتة ضلال» از ابن عمر، و ص296 بلفظ: «من خرج من طاعة و فارق الجماعة مات ميتة جاهلية» از ابوهريره.و ج 3 ص 446 بخش مسند عامر بن ربيعه بلفظ: «من مات و ليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية» به روايت از نامبردهوج 4 ص 96 بلفظ: «من مات بغيرامام مات ميتة

جاهلية» ازمعاوية بن ابي سفيان.10_ «الاموال» حميد بن زنجويه در گذشته (251) ج 1 ص 81 بشماره 40 چاپ رياض از ابوهريره بلفظ: «من خرج من الطاعة او فارق الجماعة فمات، فميتتة جاهلية»وص 82 بشماره 42 بلفظ: «من مات وليست عليه طاعة مات ميته جاهلية، و ان خلعها بعد عقدها في عنقه لقي الله و ليست له حجة» از عبدالله بن عامر بن ربيعه از پدرش وشماره 43 از ابن عمر (در حاليكه روي سخنش به ابن مطيع _ والي مدينه از طرف عبد الله بن زبير بهنگام قتل عام مردم آن بدست بسر بن ارتاط از جانب يزيد _ بود گفت: آمده ام آنچه از رسول خدا شنيده ام به تو خبر دهم كه فرمود): «من مات علي غير طاعة مات لاحجة له ومن مات قد نزع يدا من بيعة كان علي الضلال»وناگفته پيداست كه عبد الله بن عمر با انجام اين ملاقات ميخواست از اين حديث به نفع يزيد (كه مردم مدينه و از جمله بعضي از صحابه رسول الله (ص) او را از خلافت خلع كرده بودند) سوء استفاده كند، فحشره الله مع يزيد بن معاويه و جده و ابيه.11 _ «سنن» امام عبد الله بن عبد الرحمن تميمي سمرقندي دارمي در گذشته (255) ج 2 ص 241 بلفظ: «ليس من احد يفارق الجماعة شبرا فيموت، الا مات ميتة جاهلية» از ابن عباس.12 _ «صحيح» محمد بن اسماعيل بخاري درگذشته (256)ج 2 ص 13 و درچاپ ديگر مصر ج 9 ص 59 باب فتن از ابن عباس بلفظ: «من خرج من السلطان شبراً مات ميتة جاهلية» و بلفظ: «من فارق الجماعة شبراً

فمات (الامات خ) ميتة جاهلية».13 _ نيز «تاريخ الكبري» بخاري 6 / 445 شماره 2943 از عامر بن ربيعه از پدرش بلفظ: «من مات وليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية» و در ج 4 ص 54 شماره 1938 بلفظ: «من فارق الجماعة قيد شبر فقد فارق الاسلام».14 _ «صحيح» مسلم در گذشته (261) ج 6 ص 21 _ 22 شماره 1489 بلفظ: «من مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية» از عبد اللّه بن عمر و بلفظ: «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة، فمات، مات ميتة جاهلية» ونيز «من فارق الجماعة شبرا فمات فميتته جاهلية».ودر ج 8 ص 107 بلفظ: «من لم يعرف امام زمانه فمات ميتة جاهلية» (ملحقات الاحقاق 13 / 85)15 _ «العلل الوارده في الاحاديث» ابوالحسن علي بن عمر بن احمد بن مهدي بغدادي دارقطني شافعي (305 / 306) ج 7 ص 63 بلفظ: «من مات لغير امام مات ميتة جاهلية» به سه سند از معاويه و دو سند از ابوهريره.16 _ «زوائد» احمد بن عمر بزار در گذشته (320) ج 1 ص 144 و ج 2 ص 143 بلفظ: «من مات و ليس عليه امام فميتته ميتة جاهلية، و من مات تحت راية عصبية، فقتلته قتلة جاهلية».17 _ «الكني والاسماء» حافظ دولابي درگذشته (320) ج2 ص3 چاپ دائرة المعارف حيدرآباد دكن بلفظ: «من مات و ليس عليه امام جامع فقد مات ميتة جاهلية، و من خرج من الجماعة فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه» از ابن عمر.18 _ «عقد الفريد» ابوعمر، احمد بن محمدبن عبدربه اندلسي درگذشته (327) ج 1 ص 9 سطر12 بلفظ: «من فارق الجماعة او خلع

يدامن طاعة، مات ميتة جاهلية».19 _ «صحيح ابن حبان»، ابوحاتم محمد بن حبان تميمي، بستي شافعي درگذشته (354) به شرح «احسان بترتيب صحيح ابن حبان» شماره 44 بلفظ: «من مات وليس له امام مات ميتة جاهلية».20 _ «كتاب المجروحين» نيز از ابوحاتم ج1 ص 280 بلفظ: «من فارق جماعة المسلمين قيد شبر فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه،و من مات و ليس عليه امام فميتته ميتة جاهلية،و من مات تحت راية عمية يدعوا الي عصبية او ينصر فقتله جاهلية» به روايت ازابن عباس21 _ «معجم الكبير» حافظ ابوالقاسم طبراني درگذشته (360) ج 10 ص 350 حديث 10687 (شماره مسلسل) بلفظ: «من فارق جماعة المسلمين قيد شبر فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه و من مات وليس عليه امام فميتته جاهلية ومن مات تحت رأية عميه يدعوا الي عصبية او ينصر عصبية فقتله جاهلية» به روايت از ابن عباس.وج 19 ص 388 شماره 910 چاپ بغداد بلفظ: «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية» به روايت معاويه، و به لفظ «من مات وليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية» از عامر بن ربيعه (نيز رجوع شود به كنزالعمال ج6 ص 65 شماره 14861).22 _ «معجم اوسط» نيزازطبراني ج 1 ص 175 شماره 227 بلفظ: «من مات و لابيعة عليه مات ميتة جاهلية» وباديگرالفاظ مختلف ذيل كتاب «مجمع الزوائد» بيايد.23 _ «الكامل في ضعفاء الرجال» ابواحمد عبد الله بن محمد، معروف به ابن عدي جرجاني در گذشته (365) ج 5 ص 1869 بلفظ: «من مات وليس عليه طاعة، مات ميتة جاهلية» به روايت عامربن ربيعه.24 _ «مستدرك الصحيحين» حاكم نيشابوري در گذشته (405) ج 1 ص 77 و

117 ازابن عمر بلفظ: «من مات وليس عليه امام جماعة فان موتته موتة جاهلية».25 _ «المغني» قاضي القضاة معتزلي، عبد الجبار بن احمد همداني اسدآبادي درگذشته (415) جزء متمم عشرين ج 1 ص 116 بلفظ: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية».26 _ «نديم الفريد» علامه محقق ابوعلي، احمد بن محمد بن يعقوب مسكويه _ كه اصلش ازري و مقيم ودرگذشته اصفهان بسال (421) بوده است بلفظ: «من مات ليلة وليس في عنقه بيعة امام فقد مات ميتة جاهلية». [8] .27 _«حلية الاولياء» حافظ ابونعيم اصفهاني درگذشته (430) ج 3 ص 224 بلفظ: «من مات بغير امام فقد مات ميتة جاهلية ومن نزع يده من طاعة (يدا من طاعة الله) جاء يوم القيامة لاحجة له» به روايت از طيالسي.واضافه كرده است: اين حديث ثابت و مسلّم بوده، مسلم درحديث خود آنرا از زيد روايت نموده وگفته است: تابعين و اعلام آنرا از زيد نقل كرده اند.سپس هشت نفرازتابعين رانام برده كه اين حديث راروايت نموده اند.28 _ «المنتقي في الاخبار» مكي بن ابيطالب حموش بن محمد بن مختار اندلسي درگذشته (437) به شرحي كه در «نيل الاوطار في شرح منتقي الاخبار» تحت شماره 66 بيايد29 _ «سنن بيهقي» درگذشته (458) ج 8 ص 156 _ 157 بلفظ: «من مات وليس في عنقه بيعة، مات ميتة جاهلية»و بلفظ: «من خرج من الطاعة وفارق الجماعة، فمات ميتة جاهلية» و نقل از بخاري ومسلم.30 _ «شعب الايمان» نيزازبيهقي، به شرح مختصرآن كه تحت شماره 45 بيايد.31 _ «المتفق و المفترق» ابوبكر احمد بن علي خطيب بغدادي درگذشته (463) بلفظ: «من نزع يدا من طاعة الله

و فارق الجماعة ثم مات، مات ميتة جاهلية، ومن خلعها بعد عهدها لقي الله ولا حجة له» از ابن عمر (كنزالعمال 6/66 شماره 14865)32 _ «جمع بين صحيحين _ بخاري ومسلم _» محمد بن فتوح حميدي درگذشته (488) بلفظ: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية»(به نقل احقاق الحق قاضي نورالله شوشتري در اوائل بحث امامت، نيز آيت الله مرعشي در پاورقي احقاق ج 2 ص 306 بواسطه كنزالعمال (1/186 چاپ حيدر آباد) آنرانقل نموده، اما روايت با كمي اختلاف در عبارت بدون نام حميدي ذكر شده)33 _ «شرح المبسوط في الفقه» شمس الدين سرخسي (درگذشته 490).34 _ «شرح السير الكبير شيباني» نيز از سرخسي ج 1 ص 113 چاپ حيدرآباد 6_ 1335.نيز ج 1 ص 167 چاپ 1971 م قاهره بلفظ: «من اتاه من اميره ما يكرهه فليصبر، فانّ من خالف المسلمين قيد شبر، ثم مات، مات ميتة جاهلية»35 _ «ربيع الابرار» محمود بن عمر زمخشري درگذشته (538) ج 4 ص 221 باب الملك و السطان بلفظ: «من مات و ليس في عنقه لامام المسلمين بيعة فميتته ميتة جاهلية»36 _ «ملل و نحل» محمد بن عبد الكريم شهرستاني شافعي درگذشته (548) ج 1 چاپ قاهره ص 172 ذيل «الاسماعيليه» بلفظ: «ان من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهلية» ونيز: «من مات و لم يكن في عنقه بيعة امام، مات ميتة جاهلية»37 _ «مصباح المضيئ في خلافة المستضيئ» ابوالفرج، عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي در گذشته (597) ج 1 ص 140 _ 147 چاپ اوقاف عراق بسال 1397 شامل احاديث كليات خلافت از جمله حديث: «من فارق

الجماعة شبرًا فمات، فميتته جاهلية».38 _ «جامع الاصول» ابن اثير جزري درگذشته (606) ج 4 ص 456 بلفظ: «من خرج من السلطان شبراً مات ميتة جاهلية» از ابن عباس از طريق بخاري و مسلموبلفظ: «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة فمات، مات ميتة جاهلية، و من قتل تحت راية عمية يغضب لعصبية او يدعوا الي عصبية فقتل، فقتلته جاهلية» به روايت از ابوهريره، از طريق مسلم ونسائي.39 _ «مسائل الخمسون» محمد بن فخر رازي در گذشته (606) مسئله 47 ص 384 چاپ _ ضميمه مجموعه رسائل _ مصر مطبعه علمي كردستان سال 1328 بلفظ: «من مات و لم يعرف امام زمانه فليمت ان شاء يهوديا و ان شاء نصرانيا» (كتاب «پيرامون معرفت امام» از علامه فقيه صافي گلپايگاني ص 8)40 _ «المغني في شرح الخرقي» ابن قدامه، عبدالله بن احمد مقدسي جماعيلي دمشقي حنبلي درگذشته (620) ج 10 ص 46 چاپ بيروت، تحت عنوان «قتال اهل البغي» به روايت انس وبلفظ: «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة فمات، فميتته جاهلية»41 _ «فتح العزيز علي كتاب الوجيز» ابوالقاسم، عبدالكريم بن محمد قزويني رافعي درگذشته (623) به تفصيلي كه در تلخيص الحبير شماره 56 بيايد.42 _ «شرح نهج البلاغه» ابن ابي الحديد معتزلي درگذشته (656) ج 9 ص 155 بلفظ: «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية» بااضافه جمله «واصحاب ما همه قائل به صحت ودرستي اين قضيه هستند كه جز با شناخت امامان كسي به بهشت نخواهد رفت.وج 13 ص 242 بلفظ: «من مات و لا امام له مات ميتة جاهلية» به نقل عبدالله بن عمر، واضافه ميكند: وي شبانه به در خانه حجاج

(ابن يوسف ثقفي) رفت تابرخلافت عبدالملك مروان باوي كه ازطرف اوحاكم عراق بود، بيعت كند، به اين دليل كه پيامبر فرموده: «من مات و لا امام له مات ميتة جاهلية» ولي روش تحقيرآميز و ذلت آور حجاج نسبت به عبدالله بن عمر آنچنان بود كه بجاي دست پاي خود را از رختخواب بسوي او دراز كرد و گفت: (جهت بيعت) دست خود را به پاي من متصل كن. واينچنين بجاي مراسم بيعت گيري با ابن عمر برخورد مسخره آميز نمود.43 _«شرح صحيح مسلم» حافظ نووي درگذشته (676) ج 12 ص 24044 _ «رياض الصالحين» نيز از نووي ج 1 ص 437 شماره 662 و در چاپ دمشق ص 284 _285 شماره 663 بلفظ: «من خلع يدًا من طاعة لقي اللّه يوم القيامة ولا حجة له، و من مات و ليس في عنقه بيعة، مات ميتة جاهلية» رواه مسلم.وفي روايه له: «من مات وهومفارق للجماعة فانّه يموت ميتة جاهلية»وبه شماره 670 بدين عبارت آمده: «من كره من اميره شيئا فليصبر، فانّه من خرج من السطان شبرا مات ميتة جاهلية» متفق عليه.45 _ «مختصرشعب الايمان _ بيهقي _» از ابوجعفر عمر قزويني درگذشته (699) ص 106 چاپ مصر بلفظ: «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة ثم مات، مات ميتة جاهلية» به روايت از ابوهريره ونقل از مسلم.46 _ «الاحسان بترتيب صحيح ابن حبان» امير علاء الدين، علي بن بلبان فارسي حنفي درگذشته (739) ج 7 ص 49 چاپ بيروت، بلفظ: «من مات وليس له امام مات ميتة جاهلية» از طريق ابويعلي به روايت از معاويه.47 _ «تلخيص المستدرك» حافظ ذهبي درگذشته (748) ج 1 ص 77

و 117 نقل واقرار به عين آنچه از مستدرك حاكم گذشت نموده.48 _ «تفسير» ابن كثير دمشقي درگذشته (774) ج 1 ص 517 بلفظ: «من مات و ليس في عنقه بيعة، مات ميتة جاهلية».49 _ نيز «تاريخ ابن كثير» ج 7 ص 232 بدين شرح كه چون مردم _ بخاطر كشتار عمومي اهل مدينه يزيد را از خلافت خلع و ساقط كردند عبد الله بن عمر فرزندان واهلبيت خود را جمع نمود و پس از تشهد گفت: ما به حساب بيعت با خدا و رسولش با اين مرد (يزيد بن معاويه) بيعت كرديم وشنيديم رسول خدا ميگفت: «من نزع يدًا من طاعة، فانه يأتي يوم القيامة لاحجة له، و من مات مفارق الجماعة فانه يموت موتة جاهلية»پس مبادا كسي از شما يزيد را خلع نمايد ومبادا در اين باره اسراف و تند روي از خود نشان دهد كه مايه جدائي بين من و او خواهد شد.50 _ «شرح المقاصد» سعدالدين تفتازاني (792) ج2 ص275 بلفظ: «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» واضافه كرده است اين حديث همانند: (اطيعوا اللّه واطيعوا الرّسول و أولي الأمر منكم)ميباشد.51 _ «شرح _ عقائد نسفي _» نيز از محقق تفتازاني چاپ 1302، لكن چاپ 1313 كه هفت صفحه آن بدست خيانتكاران حذف و ساقط گرديده فاقد اين حديث ميباشد. (الغدير 10 / 360)52 _ «مجمع الزوائد» نور الدين هيثمي درگذشته (807) ج 5 ص 218 بلفظ: «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية» به روايت از معاويه وبلفظ: «من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية»و ص 219 بلفظ: «و من خرج من الجماعة قيد

شبر متعمدا فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه و من مات و ليس لامام جماعة عليه طاعة مات ميتة جاهلية» از معاذ بن جبل به روايت طبراني وبلفظ: «... من أصبح ليس لأمير جماعة عليه طاعة بعثه اللّه يوم القيامة من ميتة جاهلية» از ابودرداء از طريق طبراني.و ص 223 بلفظ: «من مات و ليس عليه طاعة مات ميتة جاهلية» به نقل از عامربن ربيعه وطريق احمد بن حنبل، ابويعلي، بزار و طبرانيو ص 224 بلفظ: «من مات و ليس عليه امام، فميتته جاهلية» به روايت از ابن عباس و طريق بزار و طبراني در معجم اوسط.و ص 225 بلفظ: «من مات و ليس عليه امام، مات ميتة جاهلية» به روايت از معاويه بن ابي سفيان از طريق طبراني در معجم اوسط.53 _ «كشف الاستار عن زوائد البزار علي الكتب الستة» نيز از هيثمي ج 2 ص 252 حديث 1635 چاپ مؤسسه رسالت، بلفظ: «من فارق الجماعة قياس (او قيد) شبر فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه، و من مات و ليس عليه امام فميتته ميتة جاهلية، و من مات تحت رأية عصبية او ينصر عصبية فقتلته قتلة جاهلية».54 _ «فتح الباري شرح صحيح بخاري» احمد بن محمد بن حجر عسقلاني درگذشته (852) ج 16 ص 112 بلفظ: «من مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية» به روايت از ابن عمر.55 _ «مطالب العالية» نيز از ابن حجر عسقلاني ج2ص 228 تحت شماره 2088 بلفظ: «من مات ولا طاعة عليه مات ميتة جاهلية»56 _ «تلخيص الحبير في تخريج احاديث الرافعي الكبير» نيز از ابن حجر عسقلاني ج 4 ص 41 بلفظ: «من خرج عن

الجماعة قيد شبر فقد خلع ربقة الاسلام...» به روايت از ابن عمر.وص 42 بلفظ: «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة، فميتته جاهلية» به روايت ازابوهريره (فهارس كتاب فوق ص 289، چ دارالمعرفه بيروت)57 _ «جمع الجوامع» يا «جامع الاحاديث» عبدالرحمن سيوطي درگذشته (911) بشرح مندرج در كنز العمال.58 _ «تيسير الاصول» ابن دبيع شيباني درگذشته (944) ج3 ص 39 به روايت از ابوهريره بلفظ: «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة، فمات ميتة جاهلية» از طريق دو صحيح بخاري ومسلم.59 _ «كنزالعمال» حسام الدين متقي هندي درگذشته (975) ج1 ص 103 شماره 463 چاپ حلب بلفظ: «من مات و لا بيعة عليه مات ميتة جاهلية» به روايت از ابن عمر به نقل از مسند احمد وابن سعد.وشماره 464 بلفظ: «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية» به روايت معاويه واز طريق احمد حنبل وطبراني.وص 207 شماره 1035 بلفظ: «من خرج من الجماعة قيد شبر فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه حتي يراجعه، و من مات و ليس عليه امام جماعة فان موتته موتة جاهلية» از ابن عمر واز طريق مستدرك حاكم.وشماره 1037 بلفظ: «من فارق المسلمين قيد شبر فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه، و من مات ليس عليه امام فميتته ميتة جاهلية، ومن مات تحت راية عُمَية يدعوا الي عصبية او ينصر عصبية فقتله جاهلية» از طريق طبراني (در معجم كبير) به روايت ابن عباسوص 208 شماره 1038 بلفظ: «من فارق جماعة المسلمين شبرا، أخرج من عنقه ربقة الاسلام... و من مات من غير امام جماعة مات ميتة جاهلية» به روايت ابن عمر از طريق حاكم در مستدرك.وص 379 شماره 1649 بلفظ: «من

فارق الجماعة شبرا فقد نزع ربقة الاسلام من عنقه» از علي به روايت از بيهقيوج 6 ص 52 شماره 14809 بلفظ: «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة، فمات، مات ميتة جاهلية...» به روايت از ابوهريره از طريق احمد، نسائي ومسلم.وشماره 14810 بلفظ: «من مات و ليس في عنقه بيعة، مات ميتة جاهلية» به روايت از ابن عمر از طريق مسلم.وص 65 شماره 14861 بلفظ: «و من مات و ليست عليه طاعة،مات ميتة جاهلية» به روايت از عامربن ربيعه از طريق ابن ابي شيبه (در مصنف) و احمد حنبل (در مسند) و طبراني (در معجم كبير) وسعيد بن منصور (درسنن) وشماره 14863 بلفظ: «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية، و من نزع يدا من طاعة جاء يوم القيامة لاحجة له». به روايت از عبدالله بن عمر و نقل از «معجم كبير» طبراني و«حليه الاولياء» ابونعيم.وص 66 شماره 14865 بلفظ: «من نزع يدا من طاعة اللّه و فارق الجماعة ثم مات، مات ميتة جاهلية، و من خلعها بعد عهدها لقي الله و لا حجة له» به روايت ابن عمر از طريق خطيب بغدادي در «المتفق والمفترق».60 _ «جواهرالمضيئه» ملاعلي قاري حنفي درگذشته (1014) درخاتمه كتاب ج 2 ص 509 بلفظ: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» و در ص 457 گويد: وفرموده او (پيامبر) ص در صحيح مسلم «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» معنايش اين است كه: هر كس نشناسد آن كس را(كه اقتدا به او و رهنمون شدن بدو _ در زماني كه دست اندر كار امامت و رهبري است _ واجب باشد) مرگش مرگ

جاهلي خواهد بود.61 _ «مجمع الفوائد» محمد بن سليمان مغربي درگذشته (1094 درشام) ج 2 ص 259 چاپ بيروت شماره 6048، بلفظ: «من مات بغير امام، مات ميتة جاهلية» ودر روايت ديگر تحت شماره 6049 بلفظ: «من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية» از معاويه بن ابي سفيان.62 _ «بريقة المحموديه» شيخ ابوسعيد خادمي حنفي درگذشته (1168) ج 1 ص 116 چاپ مصطفي حلبي قاهره، بلفظ: «من مات ولم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» (ملحقات احقاق الحق ج 19 پاورقي ص 651)63 _ «ازالة الخفاء في مناقب الخلفاء» شاه ولي الله دهلوي درگذشته (1176) ج 1 ص 3 بلفظ: «من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية» آنرا ذكر نموده و براي اثبات وجوب كفائي نصب خليفه بر مسلمين تا روز قيامت، بدان استدلال كرده است.64 _ «ازالة الغين» علامه فقيه مولي حيدر علي بن محمد فيض آبادي هندي درگذشته (1205) دربحث از بي اعتباري بعضي از احاديث بخاري،چاپ دهلي 1295 بلفظ: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» (المدخل حديث غدير از عبقات ص61)65 _ «فواتح الرحموت» _ شرح «مسلم الثبوت» شيخ محب الله بهاري هندي حنفي درگذشته (1119) _ از عبد العلي محمد بن نظام الدين محمد انصاري هندي درگذشته (1225) ج 2 ص 223 _ 224 چاپ لكهنو 1878م بلفظ: «لم يفارق الجماعة احد و مات الا مات ميتة جاهلية» به روايت از بخاري و نيز در چاپ بولاق در حاشيه مستصفي غزالي ج 2 ص 224.66 _ «نيل الاوطار_ بشرح «المنتقي في الاخبار» _» قاضي محمدبن علي شو كاني يمني درگذشته

(1255) ج 7 ص 356 چاپ بيروت 1973 بلفظ: «من راي من أميره شيئا يكرهه فليصبر، فانه من فارق الجماعة شبرا فمات، فميتته جاهلية» از ابن عباس.و بلفظ: «من كره من أميره شيئا فليصبر عليه، فانه ليس احد من الناس خرج من السلطان شبرا فمات عليه الا مات ميتة جاهلية» از ابن عباس.و بلفظ: «و من خلع يدا من طاعة لقي الله ولا حجة له، ومن مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية» از ابن عمر به نقل از مسلم.وص 357 بلفظ: «من فارق الجماعة شبرا فكانما خلع ربقة الاسلام من عنقه» به روايت از حرث بن حرث اشعري و نقل از ترمذي و ابن خزيمه و ابن حبان و روايت از ابن عباس به نقل از بزار و طبراني در اوسط.67 _ «ينابيع الموده» علامه شيخ سليمان بلخي قندوزي درگذشته (1294) باب 39 ص 137 چاپ حيدريه نجف و ص 117 چاپ اسلامبول بلفظ: «و في المناقب بالسند عن عيسي بن السري قال: قلت لجعفربن محمد الصادق (ع) حدثني عما ثبت عليه دعائم الاسلام، اذا أخذتُ بها زكّا عملي و لم يضرني جهل ما جهلت.قال: شهادة أن لا اله الاّ اللّه وأن َ محمدا رسول اللّه، والاقرار بما جاء به من عند اللّه، وحق في الأموال من الزكاة والاقرار بالولاية التي أمراللّه بها ولاية آل محمد(ص)، قال رسول اللّه (ص): «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية. قال اللّه عزوجل: أطيعوا اللّه وأطيعوا الرسول و أولي الأمر منكم.فكان عليّ صلوات اللّه عليه ثم صار من بعده حسن ثم حسين ثم من بعده علي بن الحسين ثم من بعده محمد بن

علي و هكذا يكون الأمر، ان الأرض لاتصلح الا بالامام، ومن مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية».68_ «صيانة الانسان عن وسوسة الشيخ دحلان» در دفاع از عقائد وهابي حجاز، تأليف محمد بن بشير سهسواني هندي وهابي درگذشته (1326) چاپ مصر ص 149 بلفظ: «ليس أحد يفارق الجماعة شبرا فيموت الامات ميتة جاهلية» از ابن عباسو بلفظ: «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة فمات، مات ميتة جاهلية» از ابوهريره به نقل از مسلم.وص 307 تا 315 با الفاظ مختلف واسناد متعدد و ذكر مصادر، حديث موضوع بحث را نقل وبدان استدلال كرده استودرپايان باب مكمل مئه (صدم) ص 625 به نقل از شيخ بهاء الدين عاملي در «اربعين» بعنوان حديث متّفق عليه بين عامه وخاصه، وبلفظ: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» ونيز به نقل از ملل ونحل شهرستاني.69 _ «تاريخ آل محمد» علامه قاضي بهلول بهجت افندي، از اهالي قفقاز (آذربايجان شوروي) وساكن زنگنه زور تركيه درگذشته (1350) كه از زبان تركي به فارسي ترجمه شده ودر آخر آن بلفظ: «من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» و بعنوان متفق عليه علماي خاصه وعامه اين حديث راذكركرده است.70 _ «الامام جعفر الصادق» علامه محقق مستشار عبد الحليم جندي مصري معاصر، چاپ مجلس اعلي شئون اسلامي جمهوري مصر قاهره 1397 در پاورقي ص 174 بلفظ: «من مات وليس له امام، فميتته جاهلية» بطور ارسال مسلم

اسامي راويان حديث من مات و لم يعرف... و احاديث مشابه

توضيح اين مطلب لازم است كه مجموع راويان احاديث بخش اول (يعني حديث «من مات ولم يعرف...») عبارت از هفت نفر از صحابه پيامبر اكرم (ص) و راويان مورد قبول

اهل تسنن بوده اند كه بنوشته ذهبي در «الكاشف» صاحبان صحاح سته همه از يك يك اين هفت نفر بطور فراوان نقل روايت كرده اند وعملا صدق گفتار وصحت روايات آنها را تاييد واعلام نموده اند واسامي آنها بدين قرار است:1 _ زيد بن ارقم درگذشته (68) الكاشف 1 / 336 شماره 17382 _ عامربن ربيعه عنزي درگذشته (كمي قبل ازعثمان) الكاشف 2 / 54 شماره 25493 _ عبد الله بن عباس درگذشته (68) الكاشف 2 / 100 شماره 28294 _ عبدالله بن عمربن خطاب درگذشته (74) الكاشف 2/112 شماره 29015 _ عويمر بن مالك معروف به ابوالدّرداء درگذشته (32) الكاشف 2/358 شماره 43886 _ معاذ بن جبل درگذشته (18) الكاشف 3 / 153 شماره 55117 _ معاويه بن ابي سفيان درگذشته (60) الكاشف 3 / 157 شماره 5617واما راويان احاديث بخش 2 (كه مُصدّر به «من خرج» و «من فارق» و «من خلع» و امثال اين كلمات است) عبارتند از نامبردگان فوق به اضافه:1 _ ابوهريره دوسي درگذشته (57 / 59)2 _ انس بن مالك درگذشته (93) كه بنوشته ذهبي در «الكاشف» _ 3 / 385 تحت شماره 433 بخش كني و 1 / 140 بشماره 483 _ اين دو نيز در تمام صحاح سته بطور فراوان از آنهانقل حديث شده است.اكنون كه اجمالي از بحث و بررسي پيرامون حديث مربوط به امام شناسي همه ائمه بر حق اسلام __ از جمله امام مهدي موعود __ بنظر رسيد، مي پردازيم به بررسي مشخصات و ويژه گي هاي احاديث مختص به حضرت مهدي و ديگر مطالب و مسائل مربوط به شئون آن حضرت:

بحث و بررسي پيرامون احاديث اختصاصي حضرت مهدي منتظر

اكنون كه

اجمالي از بحث و بررسي پيرامون حديث مربوط به امام شناسي همه ائمه بر حق اسلام __ از جمله امام مهدي موعود __ بنظر رسيد، مي پردازيم به بررسي مشخصات و ويژه گي هاي احاديث مختص به حضرت مهدي و ديگر مطالب و مسائل مربوط به شئون آن حضرت:

صحابه راوي احاديث امام مهدي موعود منتظر در منابع اهل تسنن

1 __ امام اميرالمؤمنين علي بن أبي طالبسنن أبي داود 4/512 __ أبوإمامه باهلي، صعد بن عجلانالبيان گنجي ص953 __ أبوأيوب أنصاريمعجم صغيرطبراني1/1374 __ أبوسعيد خدريسنن أبي داود ج 4 ص 107 حديث شماره 43855 __ أبوسلمي راعي (چوپان شترهاي) رسول خدا (ص)مقتل الحسين خوارزمي ص95 و بنقل ينابيع المودة 3/160، فرائد السمطين2/319 حديث شماره571وعموم كتب شامل أحاديث مهدي6 __ أبوالطفيل عامر بن واثلهمسند أحمد بن حنبل 1/997 __ أبوليليمناقب خوارزمي، فصل پنجم ص 23_248 __ أبووائلعقد الدرر جمال الدين يوسف دمشقي ص 23 و 389 __ أبوهريرهصحيح بخاري 2/178 و عموم كتب شامل أحاديث مهدي10 __ أنس بن مالكسنن إبن ماجه 2/51911 __ تميم داريعرائس ثعلبي ص 186 و بنقل عقد الدرر ص 21912 __ ثوبان مولي (غلام آزاد شده) رسول اللّه(ص)سنن إبن ماجه 2/51913 __ جابر بن سمرهالبرهان متّقي هندي، ذيل تنبيهات، تنبيه اوّل14 __ جابر بن عبداللّه أنصاريمسند أحمد حنبل 3/38415 __ جابر بن عبداللّه صدفياستيعاب قرطبي 2/111 چاپ ذيل إصابه إبن حجر و معجم كبير طبراني 22/93716 __ امام حسن بن عليينابيع المودة قندوزي ص58917 __ امام حسين بن عليالبرهان متّقي هندي باب دوّم حديث 17 و 1818 __ سلمان فارسيمقتل الحسين خوارزمي 1/14619 __ طلحة بن عبيداللّهالبرهان متّقي هندي و المهدي المنتظر إبن صديق ص1220 __ عباس بن عبدالمطلبالمهدي المنتظر إبن

صديق ص1221 __ عبدالرحمن بن عوفالبيان گنجي شافعي ص9622 __ عبداللّه بن حرث (حارث) بن جزء زبيديسنن إبن ماجه 2/519 و در چاپ ديگر 2/27023 __ عبداللّه بن عباسفصول المهمّه إبن صبّاغ مالكي ص27824 __ عبداللّه بن عمر بن خطابفصول المهمّه ص 277 و البرهان باب 1 حديث 2 وباب 6 حديث 625 __ عبداللّه بن عمرو بن عاصالبيان گنجي ص9226 __ عبداللّه بن مسعودفصول المهمة إبن صبّاغ ص27927 __ عثمان بن أبي العاصمسند أحمد حنبل 4/216__21728 __ عثمان بن عفّانالمهدي المنتظر صديق مغربي ص12، و در مقاله فتوائي __ اداره مجمع فقهي سعودي در مكّه __ مندرج در آخر البيان گنجي ص77 چاپ بيروت29 __ علقمة بن عبداللّهسنن إبن ماجه [بنقل المهدي في السنة شيرازي ص42] و فصول المهمة إبن صبّاغ مالكي30 __ عليّ الهلاليمجمع الزوائد هيثمي 9/16531 __ عمار بن ياسرالبرهان باب اول حديث 10 و باب 4 فصل 2 حديث شماره 7 و 2432 __ عمر بن خطابالبرهان باب اول حديث 3833 __ عمران بن حصينمسند أحمد بن حنبل 4/43734 __ عمرو بن عاصالبرهان باب چهارم فصل 2 حديث 2335 __ عمرو بن مره جهنيإبراز الوهم المكنون أبوالفيض غماري و عرف الوردي ص139 و 390 و المهدي المنتظر إبن صديق ادريسي ص1336 __ عوف بن مالكمعجم كبير طبراني37 __ قتادة بن نعمانالبرهان باب اول حديث 17 و باب ششم حديث 10 و 1138 __ قرة بن اياس المزنيينابيع المودة ص 22039 __ كعب الأحبارعقد الدرر جمال الدين دمشقي ص 180 و 233__234 بنقل از فتن نعيم بن حماد40 __ كعب بن علقمهالبرهان باب هفتم حديث 8__13__2141 __ معاذ بن جبلإبراز الوهم المكنون

أحمد بن محمد بن صديق ص842 __ فاطمة الزهراء بنت رسول اللّه(ص)فرائد السمطين حمويني43 __ أم المؤمنين أم سلمهسنن أبي داود 4/15144 __ أم المؤمنين عايشهكتاب الفتن نعيم بن حماد بنقل عقد الدرر ص 16__17 و البرهان باب دوم حديث 2145 __ أم حبيبهالبرهان باب چهارم فصل 2 حديث 20

معترفين به تواتر و قطعي الصدور بودن احاديث مهدي منتظر

1 __ أبوالحسن، محمدبن حسين آبري سجستاني (درگذشته 363 ه_)از أعلام محدّثين مورد قبول حفاظ حديث و حديث شناسان از اهل تسنن، در كتاب «مناقب الشافعي» __ ذيل نام محمد بن خالد جندي، راوي حديث جعلي «لا مهديّ إلاّ عيسي بن مريم» __ بشرح مندرج در مصادر ذيل [9] اعتراف به تواتر و قطعي الصدور بودن احاديث مهدي نموده است.2 __ حافظ محمد يوسف گنجي شافعي (658)در «البيان في اخبار صاحب الزمان(ع)» آخر باب يازدهم.3 __ شمس الدين محمد بن أحمد قرطبي (671)در «التذكرة في أحوال الموتي و أمور الآخرة» ص701.4 __ حافظ جمال الدين مزّي (742)در «تهذيب الكمال» 5/146__149 شماره 5181.5 __ إبن قيم جوزيّه حنبلي (751)در «منار المنيف» ص 142.6 __ إبن حجر عسقلاني (852)در «تهذيب التهذيب» 9/125 ذيل شرح حال محمد بن خالد جندي و احتجاج بكلام ابري در رد جندي، نيز __ بنقل «ابراز الوهم المكنون» ص423 __ در «فتح الباري (شرح صحيح مسلم)».7 __ شمس الدين سخاوي (902)در «فتح المغيث» بنقل از آبري [«نظم المتناثر» كتاني ص226; «إبراز الوهم المكنون» غماري ص436 و مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» ص232].8 __ جلال الدين عبدالرحمن سيوطي (911)در «مصباح الزجاجة» [بنقل بلبيسي در «العطر الوردي في شرح القطر الشهدي» ص45].و در «فوائد المتكاثرة في الأحاديث المتواترة» و مختصر آن «الازهار المتناثرة»

[بنقل «إبراز الوهم المكنون» ص434 و مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/434; و در «عرف الوردي» مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» ج 1 ذيل ص396].9 __ إبن حجر هيثمي (974)در «صواعق المحرقة» ص99 و در چاپ ديگر ص167.10 __ شيخ مرعي بن يوسف حنبلي (1033)در «فرائد الفكر في الامام المهدي المنتظر» [بنقل «لوائح الأنوار البهية» سفاريني ج 2 و مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/23 و «الإذاعة» محمد صديق قنوجي ص147].11 __ أبوزيد عبدالرحمن بن عبدالقادر فاسي (1092)در «منهج المقاصد __ شرح «مراصد المعتمد» شيخ محمد عربي فاسي __» بنقل از سخاوي [«المهدي المنتظر» عبداللّه بن محمد صديق حسني ادريسي ص10].12 __ محمد بن عبد الرسول بررنجي (1103)در «الإشاعة لأشراط الساعة» ص87.13 __ محمد بن عبدالباقي زرقاني مالكي (1122)در «شرح المواهب اللدنيه» [بنقل «إبراز الوهم المكنون» صديق مغربي ص434 و مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» ص230].14 __ شيخ محمد بن قاسم بن محمد جسوس مالكي (1182)در شرح كتاب «الرسالة» عبداللّه بن عبدالرحمن شيرواني [كتاني در «نظم المتناثر من الحديث المتواتر» ص226 و احتجاج به كلام جسوس; و «المهدي المنتظر» إبن صديق غماري ص9].15 __ أبوالعلاء ادريس بن محمد ادريس حسيني عراقي فاسي (1183)در كتابي كه در باره امام المهدي نوشته [بنقل «نظم المتناثر» ص226; و «المهدي المنتظر» إبن صديق غماري ص8].16 __ شيخ محمد بن أحمد سفاريني حنبلي (1188)در «لوائح الأنوار البهية» مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/20.17 __ شيخ محمد بن علي صبّان (1206)در «اِسعاف الراغبين» ص145، 147 و 152.18 __ قاضي محمد بن علي شوكاني (1250)در كتاب «التوضيح في تواتر ما جاء في

مهدي المنتظر و الدجال و المسيح»[كتاني در «نظم المتناثر» ص225__228; محمد صديق قنوجي بخاري در «الاذاعة لما كان و ما يكون بين يدي الساعة» ص160; شيخ محمد خضر حسين مصري در مقاله «نظرة في أحاديث المهدي» چاپ دمشق و مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/212; أحمد أمين مصري در «المهدي و المهدوية» ص110 چاپ مصر; شيخ عبدالمحسن عباد حجازي در مقاله «عقيدة اهل السنّة و الاثر» چاپ مدينه و مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/403; شيخ تويجري در «الاحتجاج بالاثر علي من أنكر المهدي المنتظر» ص42.«تحفة الاحوذي» مباركپوري ص484 باب «ما جاء في المهدي» در شرح حديث 2331].19 __ مؤمن بن حسن شبلنجي (1291)در «نور الأبصار» ص189.20 __ سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي (1294)در «ينابيع المودة» باب 85 ص563.21 __ أحمد بن زيني دحلان مفتي شافعيه (1304)در «فتوحات الاسلاميه» 2/211 بنقل از «اشاعة» برزنجي.22 __ سيد محمد صديق حسن قنوجي بخاري (1307)در «الاذاعة لما كان و ما يكون بين يدي الساعة» ص112.23 __ محمد بلبيسي بن محمد بن أحمد حسيني شافعي مصري (1308)در «عطر الوردي في شرح القطر الشهدي» ص44 بنقل از «شرح ورد السحر» شيخش أبوعبدالسلام شبراوي و ص45 بنقل از «مناقب الشافعي» أبوالحسن آبري درگذشته 363 و از «مصباح الزجاجة» سيوطي.24 __ أبوعبداللّه محمد بن جعفر كتاني مالكي (1345)در «نظم المتناثر من الحديث المتواتر» ص225__228 شماره289.__ توضيحاً اسامي هشت نفر از معترفين به تواتر احاديث ويژه مهدي منتظر را با مصدر نقل ذكر كرده بدين شرح:سخاوي، آبري، عراقي، شيخ جسوس، زرقاني، مؤلف «مغاني الوفاء بمعاني الاكتفاء»، سفاريني، شوكاني.25 __ مباركپوري (1353)در «تحفة الاحوذي» ص484 باب «ما جاء في المهدي»

در راستاي شرح حديث 2231.26 __ شيخ محمد خضر حسين مصري (1377)در مقاله «نظرة في أحاديث المهدي» چاپ ضمن «مجلة التمدن الاسلامي» دمشق 1370ه_ 1950م ص829، و بنقل از شوكاني بطوريكه تلقي به قبول نموده و عيناً مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/212 ميباشد.27 __ ابوالفيض، سيد احمد بن محمد بن صديق غماري حسيني ازهري شافعي مغربي (1380)در «ابراز الوهم المكنون من كلام ابن خلدون، أو المرشد المبدي لفساد طعن ابن خلدون في أحاديث المهدي» ص433__436 و عيناً مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/227__382.28 __ شيخ ناصرالدين آلباني (معاصر)در مقاله «حول المهدي» نشريه «مجلة التمدن الاسلامي» دمشق سال22 ذيقعده 1371ه_، ص 642__646 و عيناً مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/391.29 __ شيخ صفاءالدين آل شيخ الحلقه عراقيدر «مجلة التربية الاسلامية» شماره7 ص30 سال14 [«المهدي المنتظر بين التصور و التصديق» شيخ محمد حسن آل يس ص29; نيز «المهدي المنتظر» ص29].30 __ شيخ عبدالمحسن بن حمد عبادعضو هيئت تدريسي دانشگاه اسلامي مدينه، در مقاله «عقيده اهل السنّة و الاثر في المهدي المنتظر» نشريه «مجلة جامعة الاسلاميه» مدينه سال اول شماره 3 ذيقعده 1388 بخش چهارم مقاله ص643 و عيناً مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» ص402__404.و در ديگر مقاله مفصّل بعنوان «الرّد علي من كذب بالاحاديث الصحيحة الواردة في المهدي» در ردّ بر رساله «لا مهدي يتنظر بعد الرسول خير البشر» ابن محمود قاضي قطر، نشريه فوق شماره 1 سال 12، 14/1400 ه_ و عيناً مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/442.31 __ ابوالفضل عبداللّه بن محمد بن صديق حسيني ادريسيدر «المهدي المنتظر» چاپ عالم الكتب بيروت ص95.32 __

شيخ حمود بن عبداللّه تويجري (معاصر)از استادان دانشگاه اسلامي مدينه، در كتاب «الاحتجاج بالاثر علي من أنكر المهدي المنتظر» در ردّ بر كتاب «لا مهدي يتنظر بعد الرسول خير البشر» قاضي قطر ص121.33 __ شيخ عبدالعزيز بن عبداللّه بن باز (معاصر)از رجال علمي دربار حكومت سعودي و رئيس ادارات علوم و فتوي و دعوت و ارشاد، در ذيل تأييدنامه مقاله «عقيدة اهل السنّة و الاثر في المهدي المنتظر» شيخ عبدالمحسن عباد سابق الذكر، و نيز در كلام تقريضي او بر كتاب «الاحتجاج بالاثر...» تويجري مذكور ص3.34 __ در پايان قابل توجه است كه دكتر عبدالحليم نجار ضمن مقدمه اش __ بر كتاب «المهديه في الاسلام» سعد محمد حسن مصري، كه در خلط مبحث حقايق اسلامي و ناديده انگاشتن نقليات حديثي و اعترافات علماء در باب مهدي منتظر و انكار او خلاصه مي شود __ مؤكداً خاطر نشان ميكند كه بنظر علماء حديث، موضوع مهدي بالغ و برخوردار از تواتر معنوي است.

معترفين به صحت و قابل استناد بودن احاديث مهدي منتظر

و اما معترفين از طبقه حديث آوران و حديث شناسان اهل تسنن به صحت و قابل استناد بودن احاديث وارده پيرامون شئون مختلف مهدي منتظر، پس در حدود بيست و پنج نفرند كه هر يك با تعبيرات گوناگون، نقليات روايتي مورد بحث را صحيح و قابل قبول اعلام كرده اند و اسامي و آدرس كلامي آنها بدين قرار است:1 __ حافظ ترمذي (متوفي 297) در «سنن» خود __ كه يكي از صحاح سته حديث اهل تسنن مي باشد __ ج 4 ص 505 و 5062 __ حافظ ابوجعفر عقيلي (322) در كتاب «الضعفا الكبير» ذيل ترجمه علي بن نفيل حراني ج 3 ص 253،

شماره 12573 __ ابومحمد حسن بن علي خلف بربهاري شيخ حنبليان (329)در كتاب «شرح السنة» بنقل شيخ حمود تويجري در «الاحتجاج بالاثر علي من انكر المهدي المنتظر» ص 284 __ حاكم نيشابوري (405) در«مستدرك» ج4صفحات 429،442،450، 454، 457، 458، 464، 465، 502، 520، 554، 557، 5585 __ امام المحدثين بيهقي (458) در «الاعتقاد و الهداية الي سبيل الرشاد ص 127 ونيز بنقل ابن قيم در «منار المنيف» ص 130 شماره 2256 __ حافظ بغوي (510 يا 516) در «مصابيح السنة» ص 488 شماره 4199، 492 و 4937 __ مورخ شهير و محدث معروف ابن اثير (606) در كتاب «النهاية في غريب الحديث و الاثر» ج 1 ص 290 ج 2 ص 172 و 325 و 386 و ج 4 ص 33 و ج 5 ص 2548 __ ابن منظور افريقي (711) در «لسان العرب» ص 59 ذيل كلمه «هدي»9 __ ابن تيميه يگانه بنيانگذار مذهب وهابي سعودي (728) در «منهاج السنه» ج 4 ص 21110 __ بزرگ حديث شناس اهل تسنن، حافظ ذهبي، (748) در «تلخيص المستدرك» ج 4 ص 55311 __ ابن كثيرشامي(774)در«النهاية في الفتنوالملاحم»ج1 ص5512 __ فاضل تفتازاني (793) در «شرح المقاصد ص 312 در شرح عقايد نسفي ص 16913 __ نور الدين هيثمي (807) در «مجمع الزوائد» ج 7 ص 115، 116، 313، 314، 316، 31714 __ شيخ محمد جزري دمشقي شافعي (833) در «السمي المناقب في تهذيب اسني المطالب» ص 163، 16815 __ الشهاب احمد بن ابي بكر بوصيري (840) در «مصباح الزجاجة في زوائد ابن ماجه» ج 3 ص 263 شماره 144216 __ علاء الدين بن حسام الدين معروف به

متقي هندي (975) در «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» كه در رد سيد محمد بن سيد محمد خان جونپوري مدعي مهدويت، نوشته و از متن فتواهاي چهار نفر از علماي مذاهب اربعه حنفي، شافعي، مالكي و حنبلي هم (كه بيانگر صحت احاديث مربوطه و وجوب ايمان بدانها بر هرمسلماني است) استفاده نموده.مراجعه شود به كتاب فوق ص 177 و 178 __ 179 و 180 و 181 و 182 و 18317 __ سيد محمد مرتضي حسيني حنفي واسطي زبيدي (1205) در «تاج العروس» ج 10 ص 408، 409، ذيل كلمه «هدي»18 __ شهاب الدين احمد بن اسماعيل حلوائي شافعي مصري، (1308) در منظومه «قطر الشهدي في اوصاف المهدي» كه شرحش بنام «عطرالوردي في شرح القطرالشهدي» بطورمكرربنظر رسيد ص6819 __ ابوالبركات آلوسي حنفي (1317) در «غالية المواعظ» ص 76 __ 7720 __ ابوالطيب، محمد شمس الحق عظيم آبادي (1329) در «عون المعبود شرح سنن ابي داود» ج 11 ص 36121 __ شيخ منصورعلي ناصف (بعد 1371) در «التاج الجامع للأصول» باب هفتم __ ج 5 ص 341 آخر باب نهم؟؟؟22 __ شيخ محمد بن عبدالعزيز مانع، (1385) در «تحديق النظر باخبار الامام المنتظر»23 __ شيخ محمد قؤاد عبدالباقي (1388) در تعليقه اش بر حديث مندرج در سنن ابي داود، بنقل شيخ عبدالمحسن عباد در مقاله «عقيدة اهل السنة و الاثر في المهدي المنتظر» مندرج در «الامام المهدي عند اهل السنة» ج 224 __ ابوالاعلي مودودي، معاصر، در «البيانيات» ص 11625 __ نويسنده محقق سعيد ايوب معاصر در «عقيدة المسيح الدّجال في الاديان» ص 361 چاپ سوم قم، مطبعه مهر 1413

مهدي از فرزندان فاطمه دختر پيامبر است

از جمله پيشگوئيهاي صريح پيامبر اكرم(صلي

الله عليه وآله) پيرامون امام مهدي منتظر در رابطه با مشخصات نسبي و ويژگيهاي فاميلي آن حضرت، موضوع بودن آن موعود جهاني است از فرزندان فاطمه، كه در حدود هفتاد نفر از مراجع حديثي و أعلام تاريخي اهل تسنن، احاديث بيانگر اين امر و فرازهاي تاريخي مربوط بدان را نقل و ثبت كرده اند و محلّي براي شكّ و شبهه در اين باره باقي نگذارده اند; و عباراتي كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) در اين باره ايراد فرموده، بنقل ام سلمه بدين قرار است:«المهديّ حقّ و هو مِن ولد فاطمة»«المهديّ مِن ولد فاطمه»«المهديّ مِن عترتي مِن ولد فاطمة»و به نقل حسين بن علي بن أبي طالب بدينگونه باشد كه با روي سخن به فاطمه فرمود:«المهدي من ولدك»«أبشري يا فاطمة، فانّ المهديّ منك»«أبشري يا فاطمة، المهديّ منك»و به نقل أبوايّوب أنصاري چنين آمده:«...و منّا خير الأوصياء و هو بعلك... و منّاالمهديّ و هو من ولدك»«... و منّا المهديّ...»و همچنان كه ملاحظه مي شود اين عبارات خلاصه مي شود در اعلام بودن حضرت مهدي(عليه السلام) از فرزندان فاطمه(عليها السلام) دختر پيامبر(صلي الله عليه وآله)، و براين اساس فاطمي نبودن مدّعيان مهدويّت خود يكي از دلائل محكم، و سرنخي است بر دروغگوئي آنان.همچنانكه ديگر مشخّصات مهدي راستين نيز دليل و نشانه است بر دروغگوئي مهديهاي فاطمي و بي اساس بودن دعواي مهدويّت آنها.و امّا ناقلين بودن حضرت مهدي از فرزندان فاطمه، و مصادر نقل آن، پس بدين شرح است:1 __ إبراز الوهم المكنون من كلام إبن خلدون: أحمد بن محمّد بن صديق مغربي; ص146 حديث 77.2 __ الإذاعة لما كان و ما يكون بين يدي الساعة: سيد

محمد صديق حسن قنوجي بخاري; ص116.3 __ الأربعين حديثا في المهدي: حافظ أبونعيم اصفهاني; مندرج در «العرف الوردي» سيوطي و «حديقة الشيعة» مقدّس أردبيلي و «كشف الغمة» اربلي و «بحار الأنوار» علاّمه مجلسي.4 __ أرجح المطالب: شيخ عبيداللّه حنفي; ص381 و 384 و 385 با اسناد مختلف.5 __ أسعاف الرّاغبين: إبن صبّان مالكي; چاپ حاشيه «نور الأبصار» شبلنجي، ص137.6 __ الإشاعة لأشراط الساعة: محمد بن رسول حسيني برزنجي; ص88.7 __ أشعة اللمعات: شيخ عبدالحقّ دهلوي; 4/337.8 __ انسان العيون (مشهور به سيره حلبي): 1/193.9 __ البرهان في علامات مهدي آخر الزّمان: متّقي هندي; باب2 حديث 2 و 17 و 20 و 22 و 23.10 __ البيان في أخبار صاحب الزمان: گنجي شافعي; ص310 چ نجف.11 __ التّاج الجامع للأصول: شيخ منصور علي ناصف; ج5 ص343، اوايل باب هفتم كتاب الفتن.12 __ تاريخ الرقّة: أبوعلي قشيري حرّاني; ص70 و 71.13 __ تاريخ الكبير: بخاري; ج2 بخش 1 ص316.14 __ تذكرة الحفاظ: شمس الدين ذهبي; 1/463.15 __ تذكرة: قرطبي; ص616.16 __ تعليقة: شيخ طاهر نعساني بر «تاريخ الرقّة:» قشيري; ص70.17 __ تلخيص مستدرك حاكم: ذهبي; 4/557.18 __ تمييز الطيّب من الخبيث: إبن ربيع شيباني; ص220.19 __ تيسير الوصول: إبن ربيع شيباني; 2/237.20 __ جالية الكدر: عبدالهادي ابياري; 208.21 __ جامع صغير: سيوطي شافعي; 2/579.22 __ جمع الجوامع: سيوطي; 2/104.23 __ جواهر العقدين: نورالدين سمهوري; بنقل «ينابيع المودة» قندوري، اول باب73.24 __ در المنثور: سيوطي; 6/58; بنقل از أبوداود، إبن ماجه، طبراني تا حاكم از امّ سلمه.25 __ الدُّر المنظم: محمد بن طلحه شافعي(652) مندرج در باب 68 «ينابيع المودة» ص 492 چاپ نجف و ص 432 چاپ

استانبول26 __ ذخائر العقبي: محب الطبري; ص44 و 166; بنقل «أربعين حديثاً في المهدي» أبوالعلاء همداني.27 __ راموز الأحاديث: أحمد ضياءالدين حنفي نقشبندي; ص236.28 __ سراج المنير __ في شرح الجامع الصغير سيوطي __: احمد بن محمد عزيزي; ص409.29 __ سنن: أبي داوود سجستاني; 4/151.30 __ سنن المصطفي: إبن ماجه قزويني; 2/519.31 __ شرح نهج البلاغة: إبن أبي الحديد; 1/281 چاپ 2جلدي مصر.32 __ صحيح مسلم: به نقل كنز العمال 14/26433 __ صواعق المحرقة: ابن حجر هيثمي; ص235.34 __ العرائس الواضحه: عبدالهادي ابياري; 208.35 __ العرف الوردي في اخبار المهدي: سيوطي; ضمن «الحاوي للفتاوي»; 2/124 و 144 و 137 و 146 و 148 و 155 و 165 از أبونعيم و إبن عساكر و طبراني، چاپ 1378 مصر.36 __ عقد الدرر في أخبار المنتظر: ص21 حديث 21_25 بنقل از «سنن» إبن ماجه و «سنن» امام أبوعمر مقري و «صفة المهدي» حافظ أبونعيم و «الملاحم» إبن منادي.37 __ الفتاوي الحديثه: إبن حجر هيثمي مكي; ص29.38 __ فتح الكبير: يوسف نبهاني لبناني; ص259.39 __ الفتن و الملاحم: أبونعيم بن حماد; ج1 ص 373 چاپ مكتبة التوحيد قاهره40 __ الفتوحات الكبير: محي الدين ابن عربي چاپ بولاق41 __ الفردوس: شيرويه بن شهردار ديلمي; شماره 6670 ج 4 ص 223.42 __ فصول المهمة: إبن صباغ مالكي; ص276.43 __ الفقه الأكبر: مولوي حسن الزّمان; 2/67 و 2/70.44 __ كنز العمّال: متّقي هندي; 6/318 و 7/259، چاپ حيدرآباد و 12/105 بنقل از سنن ابي داود و صحيح مسلم از ام سلمه و 14 / 264 به نقل از إبن عساكر از امام حسين بن علي، چاپ حلب45 __ كنوز الحقايق: مناوي; ص

3 و 164 ط بولاق مصر.46 __ لوائح الأنوار البهية: محمد سفاريني حنبري; قبل از عنوان فوائد.47 __ مجمع الزوائد: نورالدين هيثمي; 9/166، كتاب المناقب، باب فضل اهل البيت.48 __ مستدرك: حاكم نيشأبوري; 4/557.49 __ مسند فاطمه: سيوطي; چاپ 1406 مطبعه عزيزيه حيدرآباد هند، بنقل از إبن عساكر.50 __ مشارق الأنوار في فوز اهل الإعتبار: حمراوي; ص 152 بنقل از «صحيح» مسلم و «سنن» أبي داود و «سنن» نسائي و «مستدرك» حاكم و «سنن» إبن ماجه و «سنن» بيهقي و ديگران.51 __ مشكاة المصابيح: خطيب تبريزي; 3/24.52 __ مصابيح السنّة: بغوي; 3/134.53 __ مطالب السئول: محمد بن طلحه شافعي; ص89.54 __ معجم الصغير: أبوالقاسم طبراني; ص52 حديث 94.55 __ مفتاح النجاء: بدخشي; ص100، مخطوط.56 __ مقاتل الطالبيين: أبوالفرج اصفهاني; ص143.57 __ مقاصد الحسنه: شمس الدين سخاوي; ص435.58 __ الملاحم: إبن منادي __ أبوالحسين احمد بن جعفر __; ص41.59 __ المنار المنيف: ابن قيم جوزيه ص 146 شماره 33460 __ منتخب كنزالعمّال: چاپ حاشيه «مسند» أحمد حنبل، 5/96 و 6/30.61 __ منهاج السنّة: إبن تيميه حرّاني; 2/211.62 __ ميزان الإعتدال: ذهبي; 1/355 و 2/240.63 __ نهاية البداية و النهاية: إبن كثير دمشقي; 371 و 40.64 __ ينابيع المودة: سليمان قندوزي; 3/86 چ بيروت و ص519 چ نجف

مهدي موعود منتظر حسيني و از فرزندان امام حسين بن علي است نه حسني و از فرزندان امام حسن بن علي

از جمله پيشگوئيهاي پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله در رابطه با مشخصات نسبي و ويژه گيهاي خانوادگي امام مهدي منتظر(عليه السلام)موضوع حسيني بودن او ست كه حضرتش با تعبيرات مختلف جدّ پدري آن امام بزرگوار را ابوعبداللّه، حسين بن علي بن ابي طالب معرفي و اعلام فرمود.البته بشرحي كه بعداً ملاحظه مي شود حداقل يكصد و بيست

و هشت نفر از اعلام حديثي و تاريخي اهل تسنن در مصادر حديثي و منابع تاريخي مربوطه اعتراف به ولادت حضرت مهدي در حدود نيمه دوم قرن سوم هجري نموده و عموما به سلسله نسب پدري آن بزرگوار كه از امام حسن عسكري منتهي به امام حسين بن علي بن ابيطالب مي شود تصريح كرده اند و ديگر جاي هيچگونه شكي نيست كه حضرت مهدي موعود منتظر حسيني است و چندان نيازي به طرح عنوان حسيني بودن آن بزرگوار نخواهد بود.ولي جهت آگاهي خوانندگان به حقايق تاريخي وكشف وبرملاشدن دروغبافي وبي راهه روي مدعيان حسني بودن مهدي منتظر، لازم دانستيم توجه خوانندگان رابه اين مطلب جلب تاسيه روي شود هر كه در او غش باشد.واينك اسامي تعدادي از ناقلين و معترفين به حسيني بودن حضرت مهدي عج:1__ علامه محقق اديب ابن قتيبه دينوري (276) در غريب الحديث نقل از امام امير مؤمنان علي عليه السلام نموده كه مهدي را مطرح نمود و فرمود: «انّه من ولد الحسين عليه السلام،همانا كه مهدي از فرزندان حسين باشد...، و ذكر حليته فقال: رجل اجل الجبين...»[شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 1 ص 281 و 19/130]2__ حافظ ابوالحسن علي بن عمر دارقطني شافعي (متوفاي 385) __ به نقل البيان گنجي شافعي آخر باب نهم و قندوزي در ينابيع الموده اواسط باب نود و چهار__ در «الجرح و التعديل» ذيل روايت مفصلي از ابوسعيد خدري (كه بيانگر بيمارشدن پيامبر اكرم و رفتن فاطمه به عيادت و ديدار آن بزرگوار و ايراد و اعلام آن حضرت باروي سخن به فاطمه، شش امتيازي را كه خداوند بدان خاندان عنايت فرموده مي

باشد) آورده است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله)فرمود: از جمله امتيازات ششگانه اينكه: مهدي اين امت كه عيسي پشت سرش نماز ميخواند از ما خاندان باشد،سپس دست بر شانه حسين __ كه حاضر در مجلس بود زد و فرمود: «مِن هذا مهديُّ الامّة»از اين (حسين) باشد مهدي (منتظر اين) امت.نيز قندوزي در ينابيع الموده اواسط باب نود و چهار صفحه 590 اين فراز از حديث را آورده است.3__ حافظ ابونعيم اصفهاني (430ه_) در كتاب «اربعون حديثاً في المهدي» به عنوان حديث ششم با ذكرسند نقل از حذيفه رض نموده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله)باايراد خطبه و خبردادن از رخدادهاي جهان فرمود:«لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد، لطول اللّه عزوجل ذلك اليوم، حتي يبعث رجلا من ولدي اسمه اسمي.فقام سلمان رض فقال: يا رسول اللّه، من ايّ ولدك هو؟قال: من ولدي هذا و ضرب بيده علي الحسين عليه السلام» [10] .توضيحا اين روايت را ديگر نامبردگان ذيل بهمين مضمون و با كمي اختلاف در تعبيرات نقل كرده اند كه بخاطر محدوديت مقاله از ذكر متون مربوطه تا فرصت بعدي معذرت مي خواهيم4__ اخطب خطباء خوارزم موفق بن احمد مكي خوارزمي (586) در مقتل الحسين اوائل فصل هفتم ص 146.5__ شيخ الاسلام ابوالعلاء حسن بن احمد بن حسن عطار همداني __ صاحب «اربعون حديثا في المهدي» __ (569 ه_) بشرح مندرج در «فرائد السمطين» و به نقل «مناقب كاشي __ مخطوط و موجود در كتابخانه آيت اللّه مرعشي در قم__».6__ ابن ابي الحديد (656) در شرح نهج البلاغه ج 1 ص 281 __ 282 وج 19 ص130 بااشاره به نقل ابن قتيبه

در«غريب الحديث» از علي(عليه السلام).7__ محمد بن يوسف گنجي شافعي (مقتول سنه 658) در «البيان في اخبار صاحب الزمان» ص 90 چاپ نجف باب نهم به نقل از «الجرح و التعديل» دارقطني،8__ يوسف بن يحيي مقدسي شافعي سلمي (685) در «عقد الدرر في اخبار المنتظر» چاپ 1399 مكتبه عالم الفكر مصر،باب اول ص 24 بنقل از «صفة المهدي» ابونعيم از حذيفهآخر باب 2 ص 32 بنقل از مصدر فوقباب 4 فصل 2 ص 89 بنقل از جابربن يزيد جعفي از ابوجعفر (امام باقر ع) و ص 95 بنقل از امام اميرالمؤمنين عليه السلام،باب ششم تحت عنوان: في تصريح النبي بانّ المهدي من ولد الحسين بنقل از دارقطني صاحب «الجرح و التعديل»اواسط باب 4 ص 127 بنقل از فتن نعيم بن حماد از عبداللّه بن عمروباب نهم فصل سوم ص 223 از «صفة المهدي» حافظ ابونعيم و حافظ ابوعبدالله نعيم بن حمّادو«معجم»حافظ ابوالقاسم طبراني ازعبداللّه بن عمرو9__ محب الدين طبري (694) در «ذخائر العقبي» ص 136__137،10__ شيخ ابراهيم بن محمد بن مؤيد بن عبداللّه جويني خراساني (730) در «فرائد السمطين __ في فضائل المرتضي و البتول و السبطين و الائمة من ذريتهم__» ج 2 ص 325__326 شماره 575 با ذكر سند منتهي به حافظ ابوالعلا حسن عطار همداني.11__ حافظ شمي الدين ذهبي (748) در ميزان الاعتدال ج 2 ص 382 ذيل نام عباس بن بكار ضبي12__ سيدعلي شهاب همداني (786) در «مودة القربي و اهل العباء» مندرج در «ينابيع الموده قندوزي ص 308 چاپ نجف» مودّه دهم ضمن چند روايت مختلف و هم مضمون.13__ محمد بن محمود حافظي معروف به خواجه پارسا (822) در «فصل الخطاب»مشروحاحضرت

مهدي راازفرزندان امام حسن عسكري دانسته واعلام نموده [ينابيع الموده باب 65، ص 464 چ نجف]14__ ابن حجر عسقلاني (852) در «لسان الميزان» ج 3 ص 300 طبق متن فرائدالسمطين.15__ ابن صبّاغ مالكي (855) در «فصول المهمّه في معرفة الأئمة» ص 277 بنقل از ابونعيم عين آنچه را كه از حذيفه آوده.16__ سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي (1294) در«ينابيع المودة» اواخر باب 54 ص 197 چاپ نجف بنقل از مودة القربي همداني.اوايل باب 77 ص 534 بنقل از علي (ع) از پيامبر (ص) و از سليم بن قيس از سلمان حديثي را كه با روي سخن به حسين فرمود: «...انت ابوحجج تسعة تاسعهم قائمهم المهدي» بنقل از حمويني و خوارزمي، و بنقل از ابن عباس با تعبير «و تسعة من ولد الحسين مطهرون» از حموينياواسط باب 94 ص 588 بنقل از اربعين حافظ ابونعيم از حذيفه در پاسخ سئوال سلمان از پيامبر اكرم پيرامون نام فرزندش __ كه مهدي از اولاد او باشد __.و ص 589 بنقل از ابن خشاب از امام علي بن موسي الرضا و تصريح آنحضرت باينكه مهدي فرزند عسكري است.و نيز ص 589 با ذكر سند بنقل از امام موسي كاظم و تصريح باينكه امام صادق فرمود: «مهدي از فرزندان من باشد».و ص 590 متن آنچه را از «الجرح و التعديل» دارقطني آورديم.نيز ص 590 بنقل از مناقب خوارزمي [11] از سلمان فارسي.روايتي راكه سلمان وارد بر پيغمبر شد و ديد حضرتش حسين بن علي را برروي زانو نشانده و او را مي بوسيد وخبر مي دهد از اينكه حضرت قائم نهمين فرزند حسين باشد17__ شيخ عبدالهادي ابياري (1305) در «العرائس

الواضحه» ص 20818__ سيد مؤمن بن حسن شبلنجي (1308) در «نورالابصار في مناقب آل بيت النبي المختار» چاپ بولاق مصر.

معترفين از علماي سني به ولادت حضرت مهدي از نسل فاطمه زهرا و امام حسين بن علي در نيمه شعبان 255 هجري

در اينجا توجه خوانندگان ارجمند را به يك موضوع مهم جلب مي نمائيم و آن اينكه:اصل مسأله مهدويّت در اسلام مانند _ مسأله امامت كه در پيشگفتار بدان اشاره كرديم _ يك مسأله اتفاقي بين همه مذاهب عقيدتي و فقهي اسلام است.چيزي كه در اين رابطه مورد اختلاف مي باشد موضوع ولادت حضرت مهدي است كه گروهي انگشت شمار از اهل تسنّن منكر، و اكثريّت قريب به اتفاقْ موافق با شيعه، و در منابع عقيدتي، حديثي و تاريخي خود صريحاً بدان اعتراف كرده اند.ناگفته پيداست كه معتقدان به ولادت آن حضرت نيز در انتساب آن بزرگوار به امام عسكري، و ديگر ويژگيها و شؤون حياتي او از قبيل غيبتو... با شيعه هم عقيده اند.با توجه به اينكه ما در اين كتاب در انطباق بخشي از فرازهاي سخنان امام در نهج البلاغه با مسأله مهدي منتظر، متكي به اعتراف ابن ابي الحديد، شارح نهج البلاغه، شده ايم، و نامبرده در موضوع ولادت آن حضرت با شيعه مخالف، و آن را موكول به بعد نموده است، ما در اين مقدمه به اسامي بيش از يكصد نفر از دانشمندان و مورخان اهل تسنن كه با شيعه همعقيده، و به ولادت حضرت مهدي در نيمه دوم قرن سوم هجري اعتراف كرده اند اشاره مي كنيم; و براي تفصيل بيشتر، علاقمندان آشنا به زبان عربي را به كتاب «الامام المهدي عند اهل السنة» [12] و مقدمه آن ارجاع مي دهيم.1 __ ابوبكر محمد بن هارون روياني (در گذشته 307) در

«مسند» مخطوط موجود در كتابخانه ظاهريه شام كه بخش ويژه حضرت «مهدي» در جلد سوم «الامام المهدي عند اهل السنة» مندرج، تا به ياري خدا چاپ و منتشر گردد.2 __ ابن ابي ثلج، ابوبكر، محمّد بن احمد بن بغدادي (238 _ 322) از بزرگان محدثان و مؤلف «تاريخ الأئمة» كه به عنوان «مواليد الأئمة» به پيوست «الفصول العشرة في الغيبة _ شيخ مفيد _» و «نوادر راوندي» به سال 1370 هجري در نجف به چاپ رسيده; و در اين كتاب انتساب حضرت مهدي(ع) به امام عسكري و ولادت آن بزرگوار را صريحاً اعتراف نموده است.3 __ ابوالعباس، احمد بن ابراهيم بن علي كندي، شاگرد ابن جرير طبري، استاد حافظ ابونعيم اصفهاني، مقيم مكه، و راوي كتاب «مواليد الأئمة».4 __ ابوعلي، احمد بن محمد بن علي عمادي نسوي، راوي كتاب «مواليد الأئمة» ابن ابي ثلج به سال 350 از كندي سابق الذكر.5 __ ابومسعود، احمد بن محمد بن عبدالعزيزبن شاذان بجلي، نويسنده و قاري رساله «مواليد الأئمة» بر ابومنصور شيرازي.6 __ ابومنصور، عبدالرحيم بن محمد بن احمد بن شرابي شيرازي كه رساله مذبور را از ابي مسعود شنيده و نوشته است.7 __ ابومحمد، اسد بن احمد ثقفي كه رساله «مواليد الأئمة» را از ابومنصور گرفته است.8 __ ابوماجد، محمد بن حامد بن عبدالمنعم بن عزيز بن واعظ كه رساله فوق الذكر را به نقل از ثقفي نامبرده ضبط كرده است.9 __ ابوعبداللّه، محمد بن عبدالواحد بن فاخر قرشي كه اين رساله را از ابوماجد شنيده و نقل كرده است.10 __ محب الدين، ابوعبداللّه، محمد بن محمود بن حسن نجار بغدادي(643) كه شاگرد ابن جوزي، مدرس مدرسه

«مستنصريه» بغداد، و مؤلف «ذيل تاريخ بغداد_ شامل40جلد _» بوده و محتواي رس_اله «مواليد الأئمة» را از مشايخ س_ه گانه پيشين (ابومحمد ثقفي، ابوماجد، ابوعبداللّه فاخر قرشي) شنيده و ضبط نموده است.11 __ نسب شناس مشهور، ابونصر، سهل بن عبداللّه بخاري زيدي (بعد 341) در «سرُّ السلسة العلويَّ_ة» پيرامون نام امام حسن عسكري (ع) چاپ نجف.12 __ مورخ شهير علي بن حسين مسعودي(346) در «مروج الذهب» جلد 8،چاپ ليدن_ به ضميمه ترجمه فرانسوي _ص40.13 __ خوارزمي، محمد بن احمد بن يوسف كاتب(387) در «مفاتيح العلوم»، چاپ ليدن سنه 1895، ص32 _ 33.14 __ حافظ ابوالفتح، محمد بن احمد بن ابي الفوارس بغدادي (388 _ 412) در «اربعين» خود شماره 4 به نقل«كشف الاستار» محدّث نوري ص 29 چاپ اول.15 __ جعفر بن محمد بن المعتز مستغفري سمرقندي (432) در «دلائل النبوة و المعجزات» (بن__ا به نقل شيخ_اني در «الصراط السوي»).16 __ ابوبكر، احمد بن حسين بيهقي خسروجردي شافعي (458) در «شعب الايمان» چاپ دائرة المعارف هند.17 __ مؤلف «مجمل التواريخ و القصص» فارسي، (تأليف سال 520)، ص 458 چاپ تهران.18 __ احمد بن ابي الحسن نامقي ج__امي(536) به نقل «ينابيع المودة» ضمن احوال امير مؤمنان، باب 87 ص 566.19 __ ابن خشاب، أبومحمد، عبداللّه بن احمد بغدادي (567) در «تاريخ مواليدالائمة و...» [13] به نقل «كشف الأستار» و«أعيان الشيعه».20 __ اخطب خوارزم، موفق بن احمد حنفي(484 _ 568) در «مقتل امام حسين» (كه بعضي با مناقب اميرالمؤمنين از همان نويسنده اشتباه كرده اند) ج 1 ص 94، 96 ضمن دو روايت و به نقل «ينابيع المودة» ص 492 چاپ اسلامبول سنة 1301 و «كشف الاستار»

علامه نوري.21 __ يحيي بن سلامت خصكفي شافعي (568) به نقل مؤلفان «تذكرة الخواص» ص 360 چاپ نجف و «ينابيع المودة» باب 87 ص569 بعنوان بعض شافعيه.22 __ ابن ازرق، عبداللّه بن محمد بن فارقي (590) در «تاريخ ميا فارقين» به نقل «وفيات الاعيان» (ج 3 ص316، شماره مسلسل534).23 __ خليفه عباسي، الناصرلدين اللّه، احمد بن مستضييء (622) روي درب مُنبَّت كاري صفه سرداب سامراء كه به دستور او تهيه و نصب گرديده.24 __ شهاب الدين، ياقوت بن عبداللّه حموي رومي بغدادي (626) در «معجم البلدان» (ج 3 ص 173) پيرامون كلمه «سامراء».25 __ شيخ فريد الدين عطار، محمد بن ابراهيم نيشابوري همداني (627) در ديوانش به نام «مظهر الصفات» به نقل «ينابيع المودة» باب87.26 __ ابن اثير جزري، عزالدين علي بن محمد شيباني موصلي (555 _ 630) در «الكامل» ذيل سنه 260.27 __ شيخ محي الدين محمد بن علي معروف به ابن عربي طائي اندلسي (638) به نقل شعراني __ در «اليواقيت و الجواهر» مبحث 65 __ از باب 366 «فتوحات مكيه» او كه متأسفانه در چاپهاي متعدد مصر از روي خيانت اين مطلب ساقط شده.نيز حمزاوي در «مشارق الانوار» و صبان در «اسعاف الراغب_ين» اين مطلب را از محي الدين نقل كرده اند.28 __ شيخ سعد الدين، محمد بن مؤيد حمويه، معروف به سعد الدين حموي (650) در رساله «مهدي منتظر» به نقل جامي در «مرآة الاسرار».29 __ شيخ كمال الدين محمد بن طلحه شافعي نصيبي (582 _652) در «مطالب السئول في مناقب آل الرسول» باب 12 و نيز در «الدر المنظم» كه بخشي از آن در باب 68 «ينابيع المودة» (ص 493

_ 494) درج و به چاپ رسيده است [14] .30 __ شمس الدين، يوسف بن قزاوغلي، سبط ابي الفرج بن جوزي (654) در «تذكرة خواص الامة _ فصل ويژه حضرت مهدي _» كه در تهران و نجف به چاپ رسيده است.31 __ حافظ ابوعبداللّه محمد بن يوسف گنجي شافعي(658) در «كفاية الطالب» _ پيرو نام امام عسكري(ع) _ و در «البيان في أخبار صاحب الزمان» _ باب 25 _ كه مكرر در ايران و نجف و بيروت چاپ شده است.32__ جلال الدين بلخي رومي(672) در «مثنوي»، ضمن قصيده «اي سرور مردان علي مستان سلامت مي كنند».[«ينابيع الموده»،باب 87]33 __ صدرالدين قونوي از بزرگان عرفا و فلاسفه(673) در قصيده «رائيه» خود به نقل «كشف الاستار» محدث نوري شماره مسلسل 31.34 __ ابن خلكان (681) در «وفيات الاعيان» ج 1 ص 571 چاپ بولاق مصر، و در چاپ ديگر ج 3 ص 316 شماره 534.35 __ عزيزالدين، عبدالعزيز بن محمد نسفي صوفي(686) در رساله خود به نقل «ينابيع المودة» پايان باب 87.و او غير از عزيزالدين عمر بن محمد بن احمد نسفي مؤلف «عقايد النسفيه» و در گذشته 538 است كه مؤلفان «كشف الاستار» و «منتخب الاثر» با يكديگر اشتباه نموده اند، و مؤلف «دانشمندان عامه و مهدي موعود» تاريخ فوتش را 616 نگاشته است.36 __ حكيم اديب، عامر بن بصري نزيل سواين روم (696) در «تائيه» خود كه _ به نقل «معجم المؤلفين» 5/54 _ بنام «ذات الانوار» با مقدمه عبدالقادر مغربي و به اعانت ماسينيون به چاپ رسيده، و علامه نوري در صفحه 55 «كشف الاستار» اين بخش از اشعار او را ذكر نموده است.37

__ مورخ نامي، حمداللّه بن ابي بكر مستوفي قزويني (730) در «تاريخ گزيده فارسي» ص 206 _ 207 چاپ 1339 تهران.38 __ شيخ الاسلام ابراهيم بن محمد بن مؤيد جويني حموئي شافعي (644 _ 732) در «فرائد السمطين» ج 2 ص 337 چاپ بيروت.39 __ مورخ شهير، ابوالفداء، عمادالدين اسماعيل بن علي، حاكم حماة از بلاد سوريه(732) در «المختصر في اخبار البشر» ذيل سنه 254 ج 2 ص45.40 __ كمال الدين عبدالرزاق بن احمد كاشاني صوفي (730 يا 735) در «تحفة الاخوان في خصايص الفتيان» به نقل سعيد نفيسي در «سر چشمه تصوف در ايران» ص216.41 __ عارف شهير علاءالدوله سمناني، احمد بن محمد شافعي (659 _ 736) به نقل خواجه پارسا در «فصل الخطاب پيرامون ذكر ابدال و اقطاب» كه مورد عقيده متصوفه اهل سنت است.42 __ مورخ شهير، شمس الدين محمد ذهبي (673 _ 748) كه اصلش تركماني و در دمشق اقامت گزيده، در تاريخ «دول الاسلام» ج 1 ص 158 ذيل سنه 260; نيز در «العبر في خبر من غبر» ج 2 ص 20 ذيل حوادث سنه 260.43 __ ابنوردي، زين الدين عمر بن مظفر بن ابي الفوارس (691 _ 749) در «تتمة المختصر» معروف به تاريخ ابنوردي، چاپ مصر ج 1 ص 318 ذيل حوادث سنه 254 پيرامون وفات امام هادي(ع).44 __ شيخ شمس الدين محمد بن يوسف زرندي حنفي انصاري (693 _ 747 يا 748 يا 750) در «معراج الوص_ول الي معرفة فضيلة آل الرسول» كه عكس نسخه خطي آن از كتابخانه ناصريه لكهنو در مكتبه اينجانب موجود است.45 __ صلاح الدين صفدي خليل بن ايبك (764) مؤلف «الوافي بالوفيات»

و «شرح لامية العجم» و «شرح الدائرة» به نقل «ينابيع المودة» باب 86.46 __ حافظ محدث، عبداللّه بن محمد مطيري مدني شافعي نقشبندي (765) در «الرياض الزاهرة في فضل آل بيت النبي و عترته الطاهره» به نقل «كشف الاستار» علامه نوري، ص 93 و 215 _ 216 چاپ قديم.47 __ مورخ شهير، عبداللّه بن علي يافعي يمني شافعي (700__768) در «مرآة الجنان» ج 2 ص172 ذيل حوادث سنه 260.48 __ سيد علي بن شهاب بن محمد همداني مقيم هند (714 _ 786) در «مودة القربي» و «اه_ل العباء» كه نسخه عكس_ي آن از كتابخانه ناصريه هند نزد اينجانب موجود است، و متن كامل آن ضمن باب 56 «ينابيع المودّة» ص 288 _ 317 چاپ نجف مندرج است.49 __ ابووليد، محب الدين، محمّد بن شحنه حلبي حنفي (749 _ 815) در «روضة المناظر في اخبار الاوائل و الاواخر» _ كه مختصر «تاريخ ابوالفداء» است و در حاشيه «مروج الذهب» به سال 1303 در مصر به چاپ رسيده است _ ج 1 ص 294.50 __ عارف شهير و مورخ نامي، محمد بن محمد بن محمود بخاري معروف به خواجه پارسا حنفي نقشبندي (822) در «فصل الخطاب» كه نسخه اش در كتابخانه مجلس و فتوكپي آن نزد اينجانب موجود مي باشد; و گويا در هند به چاپ رسيده است; و بخش ويژه ائمه اثناعشر آن مندرج در باب 65 «ينابيع المودة» مي باشد.51 __ مورخ شهير، احمد بن جلال الدين محمد فصيح خوافي (777 _ 845) در «مجمل فصيحي» چاپ مشهد سنه 1341، ج 1 ص 231، ضمن رويدادهاي 255.52 __ شهاب الدين بن شمس الدين بن عمر

هندي، معروف به ملك العلماء زاولي دولت آبادي (849) در «هداية السعداء في مناقب السادات» به نقل «كشف الاستار» علامه نوري ص 73 و «البرهان» علامه سيد محسن عاملي شامي چاپ دمشق.53 __ خواجه أفضل الدين بن صدرالدين تركه خجندي اصفهاني(850) در «تنقيح الادلة و العلل» ترجمه «مللو نحل» شهرستاني، ص 18 و 183 و 187.54 __ ابن صباغ، نورالدين، علي بن محمد مالكي (734_855) در «الفصول المهمة في معرفة الائمه» ضمن فصل ويژه حضرت مهدي(ع)، ص 274 چاپ غري.55 __ شيخ عبدالرحمن بسطامي (858) در «درة المعارف» به نقل «ينابيع المودة» باب 84.56 __ ابوالمعالي، سراج الدين، محمد بن عبداللّه حسيني رفاعي مخزومي بغدادي (793 _ 885) در «صحاح الاخبار في نسب السادة الفاطمية الاخيار» ص 143، چاپ 1306 مصر.57 __ نورالدين، عبدالرحمن بن احمد بن قوام الدين دشتي جامي حنفي شاعر(898) صاحب «شرح كافيه» در «شواهد النبوة» كه در لكهنو و بمبئي در 44 صفحه بچاپ رسيده است و فتوكپي نسخه خطي مجلس شوراي اسلامي نزد اينجانب موجود است.58 __ محمد بن داود نسيمي منزلاوي صوفي (901) به نقل قندوزي در «ينابيع المودة» باب 86 ص 566 چاپ نجف.59 __ مورخ نامي، ميرخواند، محمد بن خاوند شاه (903) در «روضة الصفا» ج 3 ص 59 _ 62 فصل ويژه حضرت مهدي(ع)، كه در كتابخانه مسجد اعظم قم موجود مي باشد.60 __ قاضي فضل بن روزبهان خنجي شيرازي (درگذشته بعد 909) كه از سرسخت ترين مخالفان شيعه بوده، در قصيده خود كه شامل سلام بر يك يك انوار مقدسه چهارده معصوم است و در مسأله پنجم از بخش سوم «ابطال الباطل» آنرا ذكر نموده،

و نگارنده عين آن را در مقدمه «الامام المهدي عند اهل السنة» بخش مخطوطات آورده است.61 __ ملاحسين بن علي كاشفي بيهقي سبزواري هروي(910) در «روضة الشهداء» فصل هشتم چاپهاي دهلي و غيره.62 __ قاضي حسين بن معين الدين ميبدي يزدي حكيم (911) _ از شاگردان ملا جلال الدين دواني _ در شرح ديوان منسوب به اميرمؤمنان علي(ع) ص 123 و ص 371 چاپ تهران.63 __ فيلسوف شهير جلال الدين محمد بن اسعد صديقي دواني شافعي (907 يا 918 يا 928) در «نور الهداية في اثبات الولاية» كه بار اول ضميمه «خصايص» ابن بطريق بسال 1211 قمري، و بعداً به سال 1375 در تهران بچاپ رسيده است.64 __ ابوالحسن، علي بن محمد شاذلي (857_939) بنا به نقل شعراني در «اليواقيت و الجواهر» باب 56.65 __ مورخ نامي، خواند مير (942)، سبط ميرخواند مؤلف «روضة الصفا» در تاريخ «حبيب السّير» ج 2 ص 100 _ 113.66 __ شمس الدين محمد بن طولون دمشقي حنفي (953) در «الأئمة إثني عشر» ص 117 چاپ دارالصادر بيروت.67 __ شيخ حسن عراقي (بعد 958) مدفون بالاي كوم الريش در مصر، به نقل شعراني در «اليواقيت و الجواهر» مبحث 60 و در «لواقح الانوار» چاپ 1374 مصر ج 2 ص 139، ملاقات و اجتماع او را با حضرت مهدي(ع) ذكر نموده است.68 __ شيخ علي خواص، استاد عارف شهير شيخ عبدالوهاب شعراني (بعد 958) به نقل شاگردش «لواقح الانوار» ج 2 ص150 و «اليواقيت و الجواهر» مبحث 65.69 __ تقي الدين ابن ابي منصور (تاريخ فوت او بدست نيامد) شعراني در «اليواقيت و الجواهر» آغاز باب 65 از كتاب «عقيده» او

نقل كرده است.70 __ مورخ شهير، قاضي حسين بن محمد ديار بكري (966) در «تاريخ الخميس» ج 2 ص 343 پيرامون حوادث 260 و رويدادهاي_ ايام معتمد عباسي.71 __ عارف شهير، شيخ عبدالوهاب بن احمد شعراني شافعي (898 _ 973) در «اليواقيت و الجواهر» مبحث 65.72 __ شهاب الدين، شيخ الاسلام، احمد بن حجر هيثمي شافعي (909 _ 974) در «صواعق المحرقة» ص 100 و 124 چاپ 1313 هجري مصر،73 __ سيد جمال الدين، عطاء اللّه بن سيد غياث الدين فضل اللّه شيرازي نيشابوري (1000) در «روضة الاحباب» فارسي، چاپ 1297 لكهنو و 1310 هند، در فصل ويژه حضرت مهدي(ع).74 __ محدث شهير، ملاعلي بن سلطان هروي قاري (1014) در «المرقاة في شرح المشكاة» كه بخش ويژه حضرت مهدي(ع) از آن در جلد دوم «الامام المهدي عند اهل السنة» به چاپ رسيده است.75 __ مورخ شهير و فاضل، ابي العباس، احمد بن يوسف بن احمد دمشقي قرماني (939 _ 1019) در تاريخ «اخبار الدول و آثار الاول» ص 117، ضمن باب ويژه خلفاء و ائمه.76 __ امام رباني، احمد بن عبدالاحد فاروقي سرهندي نقشبندي حنفي (971 _ 1031)، كه از بزرگان صوفيه هند بوده، و از وي به مجدِّد هزاره دوم تعبير كرده اند، در «مكتوبات» ج 3 مكتوب آخر.77 __ عارف شهير، عبدالرحمن چشتي بن عبدالرسول بن قاسم بن عباسي علوي صوفي (بعد 1045) در «مرآة الاسرار»، فارسي، شامل شرح حال مشايخ صوفيه (كه نسخه آن در كتابخانه آصفيه لكهنو به شماره 167 و كتاب 1309 موجود است، و نسخه ديگري از آن در كتابخانه مجلس تهران موجود مي باشد) و شاه ولي اللّه

دهلوي نيز در كتاب «الانتباه في سلاسل اولياء اللّه و اساتيد و ارثي رسول اللّه» از آن نقل كرده است.78 __ عارف شهير، بديع الزمان قطب مدار، كسي كه عبد الرحمن صوفي كتاب «مرآة الاسرار» را به خاطر او نوشت و او معاصر وي بود، و از اعلام نيمه اول سده يازدهم به شمار مي رود; و به نقل «كشف الاستار» علامه نوري، ص 51 تحت شماره 27، عبدالرحمن داستان ديدار او را با آن حضرت در كتاب نامبرده آورده است.79 __ ابوالمجد، عبدالحق بن سيف الدين دهلوي بخاري حنفي (959 _ 1052) در رساله ويژه مناقب ائمه و احوال آنها به نقل «كشف الاستار» تحت شماره 12.80 __ مورخ شهير، عبدالحي بن احمد، معروف به ابن عماد دمشقي حنبلي (1032 _ 1089) در «شذرات الذهب» ضمن حوادث 260 هجري، ص142، چاپ 1350.81 __ شيخ محمود بن محمد شيخاني قادري (بعد 1094) در «الصراط السوي في مناقب آل النبي(ص)».82 __ عبدالملك بن حسين بن عبدالملك بن عصامي مكي (1049 _ 1111) در كتاب «سمط النجوم العوالي» ج 4 ص 137 _ پيرامون نام حضرت امام حسن عسكري(ع) _ و ص 138.83 __ ميرزا محمد خان بن رستم بدخشي (1122) در «مفتاح النجا في مناقب آل العبا» ص 181، مخطوط كتابخانه آيت اللّه مرعشي قم. [ملحقات احقاق الحق 13/95]84 __ سيد عباس بن علي مكي (بعد 1148) در «نزهة الجليس» ج 2 ص 128، چاپ قاهره.85 __ شيخ عبداللّه بن محمد شبراوي شافعي مصري (1172)، شيخ جامع ازهر، در «الاتحاف بحب الاشراف» ص 68 _ 69، چاپ قاهره.86 __ احمد بن علي بن عمر، شهاب الدين،

ابوالنجاح منيني حنفي دمشقي (1089 _ 1173) در كتاب «فتح المنان» در شرح منظومه «الفوز و الامان» شيخ بهائي، ص 3، چاپ قاهره;متن اين كتاب در «الامام المهدي عند اهل السنة» عيناً به چاپ رسيده است.87 __ شاه ولي اللّه، احمد بن عبدالرحيم فاروقي دهلوي حنفي (1110 _ 1176) در «المسلسلات» معروف به «الفضل المبين» قضيه ملاقات بلاذري با آن حضرت را آورده، و با سكوت موجب رضا از اظهار نظر خودداري كرده است.نيز (به نقل «كشف الاستار» شماره 26) در «الانتباه في سلاسل اولياء اللّه» در اين زمينه شرح مفصّلي از جامي آورده است.88 __ شيخ سراج الدين، عثمان دده عثماني (1200) در «تاريخ الاسلام و الرجال» ص 370، نسخه مخطوط كتابخانه آيت اللّه مرعشي. [ملحقات احقاق الحق 13/92]89 __ شيخ محمد بن علي صبان مصري شافعي (1206) در «اسعاف الراغبين في سيرة المصطفيوفضائل اهل بيته الطاهرين» [15] ذكر نموده است.90 __ مولوي علي اكبر بن اسداللّه مودودي (1210) از مشاهير علماي هند و متعصبين سر سخت عليه شيعه در «مكاشفات» _ كه حواشي بر «نفحات الانس» جامي است _ (ج 7، ص327) پيرامون شرح حال علي بن سهل اصفهاني و بحث از عصمت انبياء و امام مهدي موعود.91 __ مولوي محمد مبين هندي لكهنوي (1220) در «وسيلة النجاة» چاپ گلشن فيض، ص 316.92 __ شيخ عبدالعزيز بن شاه ولي اللّه دهلوي (1159 _ 1239)، مؤلف «تحفة اثناعشرية» بنا به نقل «استقصاء الافهام» ص 119 در «النزهة» روايت ابن عقله، مربوط به ملاقات بلاذري را از «فضل المبين» پدر خود نقل كرده، و اين خود گواه بر عقيده او به حيات حضرت مهدي(ع) مي

باشد.93 __ خالد بن احمد بن حسين، ابوالبهاء، ضياءالدين نقشبندي شهرزوري (1190 _ 1242) از بزرگان صوفيه، در «ديوان فارسي» خود به نقل «مجمع الفصحاء» رضا قلي هدايت، ج 2، ص 11، چاپ 1329.94 __ رشيدالدين دهلوي هندي (1243) در «ايضاح لطافة المقال» بنقل «الامام الثاني عشر» علامه عبقاني، ص 47، چاپ نجف.95 __ نسب شناس شهير، ابوالفوز، محمد امين سويدي بغدادي (1246) در «سبائك الذهب في معرفة قبائل العرب» ص 87 در خط عسكري ذكر نموده است.96 __ قاضي جواد بن ابراهيم بن محمد ساباط هجري بصري حنفي (12501188)، كه نخست مسيحي بود و از آن پس گرايش به اسلام پيدا كرد، در «البراهين الساباطيه فيما يستقيم به دعائم الملة المحمدية» چاپ عراق، به نقل «كشف الاستار».97 __ شيخ عبدالكريم يماني (قبل 1291) ضمن اشعاريكه پيرامون حضرت مهدي(ع) سروده و در «ينابيع المودة» عيناً آنها را آورده است.98 __ محدث عاليقدر، سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي معروف به خواجه كلان (1220 _ 1294) در «ينابيع المودة» آخر باب 56 و آخر باب 79، كه بارها در تركيه، هند، عراق، ايران، و در هفتمين بار به سال 1384 در نجف به چاپ رسيده است.99 __ شيخ حسن ع_دوي حمزاوي شافعي مصري (1303) در «مشارق الانوار في فوز اهل الاعتبار» ص 153، چاپ مصر.100 __ عبدالهادي بن رضوان بن محمد بن الابياري (1305) در «جالية الكدر» _ شرح منظومه سبزواري _ ص 207 چاپ مصر.101 __ مؤلف «تشييد المباني» (1306) به نقل علامه محقق ميرحامد حسين نيشابوري هندي در «استقصاء الافهام» ص 103، چاپ لكهنو.102 __ سيد مؤمن بن حسن بن مؤمن شبلنجي مصري (1252 _

بعد1308) در فصل ويژه حضرت مهدي(ع) در «نور الابصار» ص 150، چاپ 1322 مصر.103 __ عبدالرحمن بن محمد بن باعلوي حضرمي (1320)، مفتي حضرم يمن، در «بغية المسترشدين» ص 296، چاپ مصر، به نقل از جلال الدين سيوطي.104 __ محمود ب_ن وهيب قراغ_ولي بغدادي حنفي در كتاب «جوهرة الكلام» مطبوع، ص 157، در فصلي كه تحت عنوان «المجلس الثلاثون في فضائل محمد المهدي رضي اللّه عنه» ويژه حضرت مهدي(ع) گشوده، به ولادت و غيبت آن بزرگوار اعتراف كرده است.105 __ عماد الدين حنفي، به نقل علامه نوري از بعضي اصحاب خود در «كشف الأستار» ص 60، اعتراف به ولادت حضرت مهدي(ع) نموده، ولي علامه نوري از نصّ كلام او اظهار بي اطلاعي كرده است.106 __ فاضل محقق قاضي بهلول بهجت افندي قندوزي زنگنه زوري (1350) در «محاكمه در تاريخ آل محمّد[ص]» كه از تركي آذربايجاني به فارسي ترجمه، و بالغ بر ده مرتبه در ايران به چاپ رسيده، و نمايشگر عالي ترين و محققانه ترين بحث در باره امامت است.107 __ شيخ عبيداللّه امرتسري حنفي، معاصر، در كتاب «ارجح المطالب في عدّ مناقب اسداللّه الغالب اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب[ع]» كه به زبان اردو نگارش و در لاهور به چاپ رسيده است، ص 377.108 __ سيد عبدالرزاق بن شاكر بدري شافعي، معاصر، در كتاب خود «سيرة الامام العاشر علي الهادي[ع]» ص 131.109 __ محمد شفيق غربال(1311 _ 1381)، مورخ شهير و عضو مجمع لغوي در قاهره، در «دائرة المعارف» كه به قلم گروهي از متخصصين در 2000 صفحه نگارش يافته، و به سال 1965 در قاهره به چاپ رسيده، زيرعنوان «الأئمة الإثني عشرية» نوشته است

كه حضرت مهدي(ع) در سنه 873 ميلادي (كه همزمان با 260 هجري، آغاز غيبت صغري مي باشد)غايب گرديده.110 __ خيرالدين بن محمود بن محمد زركلي دمشقي (1310 _ 1396) در «الأعلام» ج 6 ص 80 چاپ سوم، ضمن فصلي كه به نام «محمد بن الحسن العسكري» باز نموده، اعتراف به ولادت آن حضرت كرده است.111 __ يونس احمد سامرائي در كتاب «سامراء في ادب القرن الثالث الهجري» كه با همكاري دانشگاه بغداد به سال 1968 ميلادي به چاپ رسيده، در ص 46 پيرامون واژه «عسكري» مي گويد:«گروهي از شخصيّت ها حامل نسبت اين كلمه اند، از جمله ابوالحسن علي بن محمد الجواد العسكري و فرزندش حسن بن علي و ابوالقاسم محمد بن الحسن العسكري، و او مهدي منتظر است.»و در پ_اورقي همين صفحه تصريح به قبّ_ه و س_رداب غيبت نموده و مي گويد:«همانجاست كه پندارند مهدي منتظر در آن غيبت نموده.»آنگاه مي نويسد:«اين سرداب را كثيري از مسلمين در دوره سال زيارت مي كنند.»بدين ترتيب گرچه نامبرده تصريح به تاريخ ولادت آن حضرت نكرده است لكن همانرا كه ديگران درباره حضرت مهدي(ع) نوشته اند صريحاً و بدون هيچگونه ترديدي نوشته و ولادت آن حضرت را امر مسلّمي دانسته است.112 __ مستشار عبدالحليم جندي مصري، معاصر، در كتاب «الامام جعفر الصادق» ص 238 چاپ مجلس اعلاي شؤون اسلامي مصر، 1397.آري، اين شخصيت هاي بزرگ از اهل تسنن بر ولادت حضرت مهدي(ع) تصريح كرده اند; و از اينجا مي توان گفت كه مسأله تولد امام مهدي(ع) از مسلمات گروه عظيمي از علماء اهل تسنن مي باشد; و كسانيكه قائل به تولد او نيستند و مي گويند در

آينده متولد خواهد شد در اقليت مي باشند.

اعتراف صريح يا ضمني بيش از يكصد و بيست نفر از علماي سني به فرزند امام حسن عسكري بودن حضرت مهدي و لوازم آن

همچنانكه در بحث وبررسي پيرامون حسيني بودن حضرت مهدي منتظر خاطرنشان گرديد كه از طرف محمد بن عبدالله معروف به نفس زكيه (اولين مدعي دروغين مهدويت در اسلام) يا از طرف محمد بن عبدالله منصور دوانيقي (خليفه عباسي و دومين مدعي دروغين مهدويت) فراز «واسم ابيه اسم ابي» به حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) كه فرمود: «المهدي اسمه اسمه» اضافه شد و تنها در سنن ابي داود و سنن ابن ماجه مندرج گرديد، تا مهدي موعود «محمد بن عبداللّه» تلقي شود و مهدويت كسي كه خود هم نام باپيامبر است و پدرش همنام با پدر پيامبر، جا اندازي و قابل قبول گردد ومهدويت «محمد بن الحسن العسكري» از اعقاب و فرزندان حسين بن علي به دست فراموشي سپرده شود.اين موضوع در عين حالي كه طبق نظر علماي حديث شناس سني ساخته گي بودن آن ثابت و مسلم و شرحش به نظر رسيد، تا هم اكنون بين ببعض نويسندگان سني و بخصوص سني هاي وهابي مطرح است كه مي گويند: «مهدي، محمد بن عبدالله است»!اكنون با توجه به تعداد يكصد و دوازده نفر از علما و مورخين نامبرده سني كه هريك اعتراف كتبي به ولادت حضرت مهدي در سنه 255 هجري نموده و همه آنها آن حضرت را بدون شك وترديد بلكه بطور مسلم و قاطعانه فرزند امام حسن عسكري(عليه السلام) (امام يازدهم شيعه) معرفي و اعلام كرده اند.و اضافه بر اين عده تعداد چهارده نفر ديگر از اعلام تاريخي سني در كتاب ارزشمند و پرمايه «دفاع عن الكافي» تأليف آقاي سيد ثامر هاشم حبيب عميدي،

معرفي شده اند كه مجموعا 126 نفر اعتراف به ولادت آن حضرت نموده اند، ديگر جاي هيچ گونه حرف و نقلي براي مهدي فرزند امام حسن عسكري بودن، و ساختگي بودن فراز «واسم ابيه اسم ابي» بر جاي نمانده كه متاسفانه بعد از اين همه بحث و گفتگو و نقليات حديثي و اعترافي پيرامون فرزند امام عسكري بودنِ مهدي منتظر، يك سني متجدد مآب و غرب زده با انكار صاحب فرزند بودن امام حسن عسكري، مشت خيانت خود راباز كند و آبروي خود را به باد دهد.آري دكتر عبداللّه غفاري در نوشته هاي گزارشي خود به عنوان «پروتوكلات آيات قم» __ ص 11 چاپ 1411 هجري، 1991 م، __ وانمود كرده كه تاريخ مي گويد امام حسن عسكري درگذشت و فرزندي برجاي نگذارد و امام مهدي منتظر متولد نشده!.

تعداد صد و پنجاه و دو اثر تأليفي (كتاب، رساله، مقاله) علما و دانشمندان اهل تسنن درباره حضرت مهدي

1 __ «إبراز الوهم المكنون من كلام إبن خلدون، في أحاديث الواردة في المهدي» يا «المرشد المبدي لفساد طعن ابن خلدون في أحاديث المهدي».أحمد بن محمّد بن صديق شافعي مغربي (درگذشته1348).چاپ دمشق و عيناً مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/223.2 __ «ابراز الوهم من كلام إبن حزم».أحمد بن صديق بخاري حضرمي(1380).چاپ 1347 مطبعه ترقي دمشق، در ردّ بر إبن حزم اندلسي (متوفاي 456) كه در كتاب «الفصل بين الاهواء و النّحل» از موضوع مهدويت تخطئه و انتقاد نموده و احاديث مهدي منتظر را تضعيف و بي اعتبار وانمود كرده است.3 __ «اتحاف الجماعة بما جاء في الفتن و الملاحم و اشراط الساعة»شيخ محمود بن عبداللّه تويجري.ج اول چاپ اول 1394 چاپخانه الرياض عربستان سعودي.4 __ «اتحاف الجماعة...».ج 2 چاپ 1396 رياض عربستان سعودي.[دليل مؤلفات

الحديث الشريف1/483]5 __ «أحاديث أشراط الساعة الصغري».صالح محمد دخيل اللّه (معاصر).چاپ 1411 دانشگاه اسلامي مدينه در 637 صفحه وزيري كه بعنوان تز دكتراي مؤلف زير نظر استاد ربيع بن هادي بن عمير مدخلي تنظيم نموده.[دليل مؤلفات الحديث الشريف 1/483]6 __ «أحاديث القاضيه بخروج المهدي».محمد بن اسماعيل اميريماني.[الاذاعة ابن صديق قنوجي بخاري ص 114]7 __ «أحاديث المهدي من مسند أحمد بن حنبل(241)».استخراج و تنظيم سيد محمد جواد حسيني جلالي(معاصر).شامل مقدمه طولاني و 136 حديث از «مسند أحمد حنبل» به ترتيب موضوعي. و چاپ پنجم آن بسال 1409ه_ وسيله مؤسسه نشر اسلامي قم (جامعه مدرسين) در 78 صفحه وزيري به ضميمه كتاب «البيان» گنجي شافعي در 170 صفحه انجام شده.8 __ «الأحاديث الواردة بشان الدّجال في مسند أحمد والصحيحين و السنن الأربع جمعاً و تخريجاً و دراسة لما لم يبيّن في الصحيح».أحمد بن عيسي بن هادي عسر.اين كتاب رساله فوق ليسانس مؤلف باشد كه بسال 1401 زير نظر استادش سيد محمد حكيم در دانشكده الدراسات العلياء دانشگاه مدينه منوّره در 317 ورقه تنظيم گرديده.[دليل مؤلفات الحديث الشريف 1/484]توضيحاً كتاب بعنوان دجّال تأليف شده ولي چون موضوع آن مربوط به عصر ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) و كشته شدنش بدست عمال آن حضرت است در اينجا بذكر آن پرداختيم.9 __ «الأحاديث الواردة في المهدي، في الميزان الجرح و التعديل».عبدالعليم بن عبدالعظيم هندي (معاصر).بنوشته شيخ عبدالمحسن عباد، اين كتاب بعنوان تز دكترا در سال 1398 زير نظر استادش، دكتر محمد ابوشهبه، درباره حضرت مهدي تأليف، و نسخه خطي آن در بيش از 600 صفحه در كتابخانه دانشكده شريعت در دانشگاه ملك عبدالعزيز مكّه موجود ميباشد.نيز گويد: اين كتاب بهترين و

گسترده ترين كتاب مرجع پيرامون احاديث حضرت مهدي(عليه السلام) است، كه مؤلف بيش از چهار سال در تنظيم آن عمر سپري كرده و أحاديث مربوطه را بررسي و صحت و اعتبار و تواتر آنها را اثبات نموده.[مجلة جامعة الاسلامية سال 12 شماره 45 ص323 و مقاله او عيناً مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» ج2 ص465 ميباشد.]10 __ «أحاديث و كلمات حول الامام المنتظر».سيد عبداللّه (معاصر).چاپ 1409 ه_ انتشارات الهداية الاسلامية دبي در 168 صفحه رقعي.[كتابنامه حضرت مهدي، شماره93]11 __ «الاحتجاج بالأثر علي من أنكر المهدي المنتظر».شيخ حمود بن عبداللّه حمود تويجري (معاصر).چاپ اول 1403 در عربستان سعودي و چاپ دوم در 424 صفحه وزيري وسيله كتابخانه دارالعليان الحديثه، بريد رياض.اين كتاب در ردّ بر «لا مهدي منتظر بعد الرسول سيد البشر» تأليف رئيس دادگاه قطر، شيخ عبداللّه بن زيد بن محمود كه در انكار مهدويت خلاصه، و چاپ شده مي باشد.12 __ «أحوال صاحب الزمان» (فارسي).محمد بن مؤيد جويني مشهور به سعدالدين حموي(650) __ پدر مؤلف «فرائد السمطين في...» __وي خراساني و نخست مقيم قاسيون دمشق بود و از آن پس به خراسان بازگشت و در خراسان بدرود حيات گفت.اين كتاب بيانگر 60 حديث پيرامون سيره، غيبت و ظهور حضرت بقية اللّه(عج) ميباشد، و در «مرآة الاسرار» جامي بعنوان «رسالة في المهدي المنتظر» ذكر شده.[الانسان الكامل عزيزالدين نسفي، شاگرد مؤلف، چاپ تهران 320__321; كتابنامه حضرت مهدي شماره66]13 __ «أحوال مهدي آخر الزمان» (فارسي).علي بن حسام الدين معروف به متقي هندي(975).شامل 60 حديث پيرامون ظهور و علائم ظهور همراه با ترجمه فارسي. نسخه خطي آن در چهار فصل تنظيم و در نعت و نسب

و كرامات و نشانه هاي ظهور و اوضاع جهان در عصر ظهور خلاصه شده. دو نسخه خطي آن در كتابخانه آيت اللّه مرعشي در قم ضمن مجموعه هاي شماره 524 و 9215 موجود است و نسخه اي هم در كتابخانه گنج بخش پاكستان ضمن مجموعه 812.14 __ «أخبار الدولة في ظهور المهدي».أحمد بن ابراهيم بن جزار قيرواني(400).وي طبيب آفريقائي بود كه دهها اثر تأليفي بجاي گذارده و بسال 400 در اندلس كشته شد.[هدية العارفين 1/70]15 __ «أخبار المهدي» يا «أخبار المهدي المنتظر».عباد بن يعقوب رواجني أسدي.از شيوخ بخاري و ديگر محدثين همرديف او (أمثال ترمذي، ابن ماجه، ابوحاتم، بزار ابن خزيمه) بوده و ارباب رجال و حديث شناسان همه وثاقت و صداقت او را مورد تأكيد قرار داده اند، اما بخاطر شدت محبّتش به خاندان رسالت همواره هدف هجوم دشمنان اهل بيت قرار مي گرفت.ذهبي پس از نقل وثاقت او از حاكم نيشابوري و أبوحاتم، نقل از ابن خزيمه نموده كه گفت از رواجني شنيدم كه مي گفت:هركس همه روزه در نماز خود از دشمنان آل محمد(صلي الله عليه وآله) بيزاري نجويد با آنها محشور خواهد شد.[ميزان الاعتدال 2/379; سير أعلام النبلاء 11/537]سمعاني پس از تصريح باينكه رواجني از مشايخ بخاري بوده از او انتقاد مي كند كه چرا از رسول اكرم روايت نموده كه فرمود: «إذا رأيتم معاوية علي منبري فاقتلوه» يعني وقتي معاويه را بر فراز منبر من ديديد او را بكشيد.و چرا از ابوبكر روايت نموده كه به خالد بن وليد دستور داده بود اميرمؤمنان را بكشد سپس پشيمان شد و گفت: «لا تفعل ما أمرتك» يعني آنچه را به تو دستور

دادم انجام نده. (انساب سمعاني 6/170)بدين ترتيب با سنّي بودن رواجني __ همچنانكه بسياري از بزرگان رجاليون، امثال شيخ طوسي (فهرست ص149) سروي (معالم العلماء ص88) ابن داود (رجال ص292) بدان تصريح كرده اند __ وي نخستين عالم اهل تسنن بوده كه درباره حضرت مهدي كتاب نوشته است.جالب توجه آنكه رواجني در سنه 250 هجري در گذشته و قبل از ولادت حضرت مهدي(عليه السلام)__ در سنه 255 ه_ __ كتاب «أخبار المهدي» را تنظيم و تأليف نموده.جالب تر آنكه بنوشته ذهبي (ميزان الاعتدال 2/379) رواجني شمشيري بالاي سرش آويخته بود و چون از او سئوال شد: اين شمشير براي چيست؟در پاسخ گفت: آنرا آماده كرده ام كه با آن همراه حضرت مهدي (با دشمنان) مقاتله و كشتار نمايم.توضيحاً شيخ طوسي از كتاب او «أخبار المهدي» تعبير نموده ولي زركلي (الأعلام 3/258) «أخبار المهدي المنتظر» نوشته است.16 __ «أخبار المهدي».بدرالدين، حسن بن محمد صالح نابلسي حنبلي(722).ابن حجر در «الدرر و الكامنه» (2/121) نويسد نسخه اينكتاب را بخط مؤلف مشاهده نموده و مؤلف در تأليف آن تلاش فراوان ارائه داده.[هدية العارفين 1/773; أعلام زركلي 5/17; مجله تراثنا شماره1 سال اول مقاله علامه سيد عبد العزيز طباطبائي]17 __ «أخبار المهديه».أبوبكر صنهاجي پاريسي(1928).چاپ استان در 528 صفحه.[در جستجوي قائم ص26]18 __ «الاذاعة لما كان و ما يكون بين يدي الساعة».سيد محمد صديق حسن قنوجي بخاري(1307).چاپ مؤسسه سعوديه مصر 1379، و عينًا مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» ص 67 __ 108.19 __ «الأربعون حديثاً في المهدي».حافظ ابونعيم اصفهاني(430).مندرج در «عرف الوردي في أخبار المهدي» سيوطي و در «كشف الغمة» اربلي ج3 و «بحار الأنوار» علامه مجلسي 51/78__85.20 __

«الأربعون حديثاً في المهدي».حافظ ابوالعلاء همداني، محمد بن عطار(569).[ذخاير العقبي طبراني ص136]21 __ «الأربعون حديثاً في المهدي».سراج الدين محدث بغدادي از اعلام قرن ششم ه_.[اهل البيت في المكتبة العربية علامه طباطبائي شماره 46 ص 32 بنقل از «جامع الاسرار عاملي از اعلام قرن 8»]22 __ «إرتقاء الغرف».شمس الدين محمد بن عبدالرحمن سخاوي(902).[المقاصد الحسنه مؤلف ص 509، ذيل «المهدي» بشماره حديث 7 و 12; كشف الخفاء عجلوني 2/288; مقاله شيخ عبدالمحسن عباد در ردّ قاضي قطر، مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/463 به نقل از دو كتاب فوق]23 __ «ارشاد ذوي الافهام لنزول عيسي».مرعي بن يوسف كرمي مقدسي(1033).نسخه خطي آن در پتنه هند موجود ميباشد.[كتابنامه حضرت مهدي آقاي مهدي پور ص 77_78]24 __ «الاشاعة لأشراط الساعة».تأليف محمد بن عبدالرسول حسيني برزنجي (1103).چاپ 1370 قاهره، مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة».25 __ «اشراط الساعة».أبومحمد، عبدالغني بن عبدالواحد مقدّسي جماعيلي حنفي(600).متولد جماعيل از توابع نابلس.[النجوم الزاهرة 6/185]26 __ «اشراط الساعة».شيخ أحمد بن فقيه شافعي.[ايضاح المكنون 1/86]27 __ «اشراط الساعة».شيخ يوسف بن عبدالله بن يوسف وابل.چاپ سوم 1414 ه_، از انتشارات ابن جوزي دمّام عربستان در 484 صفحه وزيري.28 __ «اشراط الساعة الصغري و الكبري».شيخ امين حاج محمد احمد معاصر و استاد دانشگاه ام القري در مكه معظمه.چاپ اول 1412 دار المطبوعات الحديثه جده عربستان در 148 صفحه وزيري.29 __ «اشراط الساعة و أسرارها».شيخ محمد سلامة جبر از علماي اهل سنّت و مقيم كويت است.چاپ اول بسال 1401 از طرف شركت الشعاع كويت و براي دومين بار بسال 1413 دارالسلام، بيروت، در 143 صفحه وزيري.اين كتاب پيرامون علائم ظهور، خروج دجّال، نزول حضرت عيسي، خروج يأجوج

و مأجوج، طلوع شمس از مغرب و ديگر نشانه هاي ظهور حضرت مهدي خلاصه شده.30 __ «اشراط الساعة و خروج المهدي».علي بن محمد ميلي جمالي تونسي مالكي(1248).نسخه خطي آن در دارالكتب المصريه موجود است و مؤلف هم مقيم مصر بوده.[هدية العارفين ص 773; أعلام زركلي 5/17]31 __ «الاعلان بما اخبر به النبيّ من احوال هذا الزمان».محمد ترمترمي بن محمد بن صديق غماريچاپ 1350 مطبعه مهديه تالوان تركيه 33 صفحه[دليل 1/485 كتابنامه حضرت مهدي(عليه السلام) ص 89 شماره 168]32 __ «إقامة البرهان علي نزول عيسي في آخر الزمان».أبوالفضل، عبدالله بن محمد بن صديق حسيني ادريسي غماري (1380).چاپ عالم الكتب بيروت.33 __ «إقامة البرهان علي نزول عيسي في آخر الزمان» (اردو).ترجمه كتاب غماري فوق، كه مؤلف خود در صفحه اول مقدمه كتاب «المهدي المنتظر» بدان تصريح نموده، اما بدون ذكر نام مترجم.34 __ «إقامة البرهان في الرد علي من أنكر خروج المهدي و الدجال و نزول المسيح في آخر الزمان».حمود بن عبداللّه تويجري(معاصر). چ 1405 مكتبة المعارف رياض،.35 __ «امارات الساعة».شاه رفيع الدين، فرزند شاه ولي اللّه دهلوي.اين مقاله ضمن مجله «المنصور» شماره 19 ص 41 ببعد بسال1412 در لاهور انتشار يافته.[كتابنامه حضرت مهدي ص 95]36 __ «امام منتظر» _ ترجمه عقيدة اهل السنة والاثر شيخ عبدالمحسن عباد_بقلم مولانا شيخ مسرور حسن[كتابنامه حضرت مهدي(عليه السلام) ص 105 شماره 213]37 __ «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان».جلال الدين عبدالرحمن سيوطي(911).[هدية العارفين ج1 ص536 سطر 20]38 __ «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان».علاءالدين علي بن حسام الدين مشهوربه متقي هندي جنپوري (975)چاپ 1398 هجري با تحقيق آقاي علي اكبر غفاري، نشر شركت رضوان تهران و چاپ دوم بسال 1408هجري،

ذات السلاسل كويت در دوجلد با تحقيق جاسم بن مهلهل ياسين[دليل 1/486]39 __ «بقية اللّه خير بعد الفناء في السير».عبدالغني بن اسماعيل حنفي نقشبندي نابلسي دمشقي(1143).[ايضاح المكنون 1/191]40 __ «البيانات» (اردو).ابوالأعلي مودودي(1400).اين كتاب در پنج جلد پاسخگوي پرسشهاي اقطار مناطق اسلامي است و بخشي از آن ويژه پرسش از شئون حضرت مهدي ميباشد و مجموعاً چاپ و در پاكستان انتشار يافته، و پيرامون صحّت احاديث مهدي تأكيد نموده.41 __ «البيانات» (ترجمه تركي)ابوالأعلي مودودي(1400).بخش حضرت مهدي آن در ايام در گذشت مودودي بقلم آقاي علي اكبر مهدي پور بزبان تركي استانبولي ترجمه، چاپ و منتشر گرديده.42 __ «البيانات» (ترجمه عربي)ابوالأعلي مودودي (1400).نيز بخش ويژه حضرت مهدي اين كتاب وسيله محمد حدّاد عاصم به عربي ترجمه و بنام «علامات المهدي» در مجله «المنصور» شماره 19 ص 36__48 در لاهور چاپ و منتشر شده.[كتابنامه حضرت مهدي، آقاي مهدي پور ص 189__190 و ص 527]43 __ «البيان في أخبار صاحب الزمان».ابوعبداللّه محمد بن يوسف گنجي شافعي(658).چاپ نجف ضميمه «كفاية الطالب» مؤلف و چاپ تبريز ضميمه «غيبت شيخ طوسي» و نيز در بيروت، اصفهان و قم چاپ شده.44 __ «بين يدي الساعة».دكتر عبدالباقي احمد محمد سلامة.چاپ مكتبة المعارف رياض در 182 صفحه وزيري.45 __ «تحديق النظر في أخبار الامام المنتظر».محمد بن عبدالعزيز بن مانع نجدي حجازي(1358).نسخه آن در دارالكتب مصر و نيز در دارالكتاب نجف موجود ميباشد.[فهرست كتابهاي جمع آوري شده در دار الكتب از سال 1936 تا 1955 م 1/127 و مقاله شيخ عبدالمحسن بن عباد در مجله دانشگاه مدينه، عدد اول سال 12 شماره 45 ص 310 و مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/452]46 __ «تحذير

الاخوان من ادّعاء المهديّة آخر الزمان» (عربي).شيخ عثمان بن فودي(1817م).نسخه خطّي اين كتاب در كتابخانه دانشگاه «بايرو» در نيجريه موجود است.[أخبار التراث العربي شماره 23 ص 5; كتابنامه آقاي مهدي پور ص 217]47 __ «تحقيق ظهور المهدي».احمد بن عبداللطيف بربير دمياطي (1228)،نسخه مخطوط آن در هفت ورقه بخط محمد بن علي بن محمد محموده صفدي مورخه 1232 در آخر مجموعه شماره 234 كتابخانه ظاهريه دمشق موجود است.[فهرست مجموعه هاي كتابخانه ظاهريه 2/52]48 __ «تعليق علي محاضرة «عقيدة اهل السنّة و الاثر... شيخ عبدالمحسن عباد»».شيخ عبدالعزيز بن عبدالله بن باز كه مفتي أعظم دربار عربستان سعودي بود.اين مقاله بدنبال «عقيدة اهل السنة» مؤكّداً اعتراف به صحت و تواتر أحاديث مهدي منتظر نموده و متن آن در آخر «الامام المهدي عند أهل السنّة» مندرج است.49 __ «تلخيص البيان في أخبار مهدي آخر الزمان».علي بن حسام الدين متقي هندي(975).چاپ 1401 ه_ دار التبليغ اسلامي قم، 22 صفحه وزيري با تحقيق دانشمند محترم آقاي علي اكبر مهدي پور.جهت آگاهي بر وجود بيش از بيست نسخه خطي آن در كتابخانه هاي جهان رجوع شود به مقاله «اهل البيت في المكتبة العربية» علامه سيّد عبدالعزيز طباطبائي در مجله «تراثنا» شماره سوم سال اول 1406.[ايضاح المكنون 1/318; هدية العارفين 1/746]50 __ «تلخيص البيان في علامات مهديّ آخر الزمان».شمس الدين احمد بن سليمان ابن كمال پاشا حنفي، شيخ الاسلام و مفتي قسطنطنيه(940).(هدية العارفين 1/141)51 __ «تنبيه الوسنان إلي أخبار مهدي آخرالزمان».أحمد نوبي(1037).[معجم المؤلفين كحاله 2/197; به نقل از نسخه آلماني تاريخ الأدب العربي بروكلمن 2/385 و 520]52 __ «تنوير الرجال في ظهور المهدي و الدّجال».رشيد الراشد تاذفي حلبي(معاصر).چاپ شده.[المهدي المنتظر محمد حسن آل

يس 33]53 __ «التوضيح في تواتر ما جاء في المهدي المنتظر و الدّجال و المسيح».محمد بن علي شوكاني صنعاني(1250).[بدر الطالع مؤلف __ ذيل شرح حال خودش 2/222 __ ; الاذاعه... ص 113; غاية المأمول 5/327; فهرس الفهارس ص 409; عقيدة أهل السنّة و الاثر شيخ عبدالمحسن عبّاد]اين كتاب بيانگر چگونگي تواتر و قطعيّ الصدور بودن أحاديث پيرامون حضرت مهدي(عليه السلام) است و استاد ناصر الدين در مقاله «حول المهدي» بنقل از كتاب فوق مينويسد احاديثي كه در پيرامون حضرت مهدي بدست ما رسيده و مي توان بر آن اعتماد و استناد نمود پنجاه حديث مي باشد كه برخي صحيح، برخي حسن، و برخي ديگر ضعيفِ ترميم شده ميباشد و آنها بدون شك و ترديد به حد تواتر رسيده است، و عنوان تواتر بر طبق همه ضوابطي كه در كتابهاي پايه نوشته شده بر كمتر از آن صدق ميكند...»[مجلة التمدن الاسلام، شماره 27 _ 28 سال 22 ص 646]و گويا اين كتاب چاپ شده باشد ولي اطلاعي از مشخصات آن بدست نيامد.54 __ «ثلاثة ينتظرهم العالم: عيسي، الدّجال و المهدي المنتظر».شيخ عبداللطيف عاشور(معاصر).چاپ 1406، انتشارات ساعي رياض و انتشارات قران قاهره، 144 صفحه وزيري.55 __ «جزء في ذكر المهدي».ابوالفداء، اسماعيل بن كثير دمشقي(774).[نهايه مؤلف ص 130]56 __ «جزء في المهدي».أبوحسين، أحمد بن جعفر بن محمد عبداللّه بغدادي معروف به ابن منادي(336).اين كتاب بدست ابن حجر عسقلاني رسيده و او بخشي از آنرا در كتاب «فتح الباري (شرح صحيح بخاري)» آورده، و از جمله در ج 13 ص 213، و ابن منادي را كتاب ديگري باشد بنام «الملاحم».57 __ «جزء في ما ورد في المهدي».ابن حجر.[فهرس الفهارس

و الاثبات ص 339]58 __ «جمع الأحاديث الواردة في المهدي».حافظ أبوبكر بن خيثمه، أحمد بن زهير بن حرب نسائي(279).وي شاگرد أحمد حنبل، و مؤلف كتاب «تاريخ الكبير» بوده است كه خطيب بغدادي و دارقطني درباره آن گفته اند: هرگز كتابي پرفائده تر از كتاب تاريخ ابن خيثمه سراغ نداريم.[تاريخ بغداد 4/163; الأعلام زركلي 1/128]59 __ «جمع طرق أحاديث المهدي».ابن عراقي ولي الدين ابوزرعه، احمد بن عبدالرحيم بن حسين كردي رازياني مصري شافعي(826).[ذيل تذكرة الحفاظ ذهبي __ از ابن فهد مكّي __ ص 288; الضوء اللامع سخاوي 336 __ 334، مقاله «الردّ علي من كذب بالأحاديث المهدي» شيخ عبدالمحسن عباد]بنوشته «النجوم الزاهرة» 5/118، او در سنه 824 به سمت قاضي القضاة مصر منصوب گرديد و در سنه 826 در گذشت.60 __ «الجواب المقنع المحرر، في أخبار عيسي و المهدي المنتظر».محمد حبيب اللّه شنقيطي(1363 ه_).اين كتاب بنوشته خود مؤلف __ در كتاب ديگرش «زاد المسلم» 2/41 __ در ردّ بر ابن خلدون تأليف، و در چهار بخش زير خلاصه شده است:1 __ مقدمه بيانگر تواتر أحاديث حضرت مهدي.2 __ فصل اول در بيان أحاديث ويژگيها و اوصاف آن حضرت.3 __ فصل دوم پيرامون نزول حضرت عيسي و اجتماع او با حضرت مهدي.4 __ خاتمه در بيان خروج دجّال و پيدايش مهدي هاي ادعائي و دروغين.مؤلف در مراكش، مدينه، مكه و قاهره بسر ميبرده و در دانشگاه الازهر مصر تدريس نموده و در قاهره درگذشته.[كتابنامه حضرت مهدي ص276__277]61 __ «چاغين بكلد (يغي انسان مهدي)» (تركي استانبولي).عادل گوك بورون(معاصر).چاپ دوم انتشارات تك يول، استانبول، 77 صفحه رقعي.اين كتاب كه با مقدمه اي از آقاي مصطفي گنج انتشار يافته از

غيبت، ظهور، علائم ظهور، نسب و محل ظهور حضرت، و خروج دجّال سخن رفته است.[كتابنامه حضرت مهدي ص281]62 __ «حاشية علي «القول المختصر في علامات المهدي المنتظر» __ ابن حجر مكي(973) __».بقلم رضي الدين بن عبد الرحمان بن أحمد بن حجر(نوه مؤلف) (1041).[ايضاح المكنون 2/42; هدية العارفين 1/369]63 __ «حقيقة الخبر عن المهدي المنتظر من الكتاب و السنة».صلاح الدين عبد الحميد هادي(معاصر).چاپ اول 1980 م، كتابخانه تاج، طنطا، مصر، 96 صفحه.64 __ «ختم النبوة و ظهور المهدي».ابوالأعلي مودودي(1400).چاپ 1399 ه_ لاهور پاكستان.[كتابنامه آقاي علي اكبر مهدي پور ص316]65 __ «الدرّ المنضود في ذكر المهدي الموعود».سيد صديق حسن بن اولاد حسن بن اولاد علي قنوجي.نسخه خطي آن بخط مؤلف در كتابخانه ندوة العلماء در لكهنو هند بشماره 311 طبق نقل فهرست آن بشماره 97 موجود است[اهل البيت في المكتبة العربية، علامه طباطبائي شماره 305]66 __ «ذكر المهدي الذي يكون في آخر الزمان».ابوالفداء، اسماعيل بن كثير دمشقي(774).اين موضوع در كتاب «النهاية، أو الفتن و الملاحم» مؤلف ص 24 تا 32 درج و چاپ شده، نيز عيناً در ج 2 «الامام المهدي عند أهل السنّة» هم مندرج گرديده.67 __ «ذكر المهدي و نعوته و حقيقة مخرجه و ثبوته».حافظ أبونعيم أحمد بن عبدالله اصفهاني(430).اين كتاب مشتمل بر 156 حديث در شئون مختلف امام مهدي منتظر(عليه السلام) است كه سيد بن طاووس فهرست ابواب آنرا و تعداد روايات هر بابي را در «طرائف» (ص 183) ايراد نموده و در ديگر كتابهاي خود هم از آن نقل حديث فرموده.نيز علامه تهراني در «الذريعه» (ج 10 ص 38) آن را بدينگونه ذكر كرده; و در «هدية العارفين» (5/75) بعنوان «كتاب المهدي» مطرح

شده.68 __ «الردّ علي من حكم و قضي أنّ المهدي الموعود جاء و مضي».علي بن حسام الدين معروف به متقي هندي جونپوري (975)اين كتاب در رد محمد بن يوسف جونپوري (متولد 847، متوفاي 910) مدعي دروغين مهدويت است در سنه 901 و 903نسخه خطي آن مؤرخه 990 ضمن مجموعه شماره 1514 مكتبه رضا رامپور در هند است و نسخه ديگرش بتاريخ قرن يازدهم شماره 1975 بشرح مندرج در فهرستش 2/460.[اهل البيت في المكتبة العربيه علامه طباطبائي، بشماره 329]69 __ «الردّ علي من حكم و قضي أن المهدي الموعود جاء و مضي».نورالدين علي بن محمد هروي حنفي، معروف به ملا علي قاري(1014).نسخه خطي اين كتاب در كتابخانه ناصريه لكهنو است و نسخه ديگرش در مكتبة الامام اميرالمؤمنين نجف.[مجله تراثنا شماره 10 مقاله علامه سيّد عبدالعزيز طباطبائي]70 __ «الردّ علي من كذّب بالأحاديث المهدي».مقاله مفصلي است از شيخ عبدالمحسن بن عباد، عضو هيئت تدريسي دانشگاه مدينه كه در رد رساله «لا مهدي ينتظر بعد الرسول سيد البشر» از شيخ ابن محمود رئيس محاكم شرعي قطر نگاشته، و در مجله دانشگاه مدينه بشماره هاي 45__46 بچاپ رسيده و عيناً در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/437 مندرج شده و به ضميمه مقاله ديگرش __ عقيدة اهل السنّة و الاثر في المهدي المنتظر __ بسال 1402 در چاپخانه الرشيد مدينه در 224 صفحه چاپ و منتشر گرديده.جهت شرح حالش مراجعه شود به «كتابنامه حضرت مهدي» آقاي مهدي پور ص 390.71 __ «رسالة في الأحاديث القاضية بخروج المهدي و انه...».محمد بن اسماعيل اميريماني صنعاني(751).[الاذاعه ص 114]72 __ «رسالة في تحقيق ظهور المهدي».أحمد بن عبداللطيف بربير دمياطي شافعي(1226/1228/1229).نسخه خطي آن در

ضمن مجموعه شماره 234 كتابخانه ظاهريه شام موجود است و دو نسخه ديگر نيز در كتابخانه سليمانيه استانبول بخش حاج محمود افندي به شماره هاي 1930 و 2330 موجود ميباشد. [كتابنامه آقاي مهدي پور شماره 948 و 1055]73 __ «رسالة في حق المهدي».نورالدين علي بن سلطان محمد قاري هروي حنفي مشهور به ملا علي قاري(1014).نسخه مخطوط آن در كتابخانه بلديه اسكندريه مصر موجود است. و سه كتاب ديگر هم درباره حضرت مهدي از اوست بنامهاي «الرد علي من حكم و قضي أن المهدي جاء و مضي»، «المشرب الوردي في مذهب المهدي» و «مهدي آل الرسول»، مراجعه شود.74 __ «رسالة في ردّ من انكر أنّ عيسي عليه السلام اذا نزل بصلّي خلف المهدي صلاة الصبح».جلال الدين سيوطي (911).اين رساله بعنوان تنبيه در پايان رساله «الاعلام بحكم عيسي عليه السلام» كه مندرج در الحاوي للفتاوي (ج 2 ص 297 چاپ 1378 مصر و ص 166 چاپ مصر بعد از آن) درج شده و نسخه خطي آن بشماره 59 در كتابخانه مسجد الحرام موجود است.75 __ «رسالة في المهدي المنتظر».از سعدالدين محمد بن مؤيد حمويه، معروف به سعدالدين حموي(650).(مرآة الأسرار جامي)76 __ «رساله مهديه» (فارسي).شاه نعمت الله ولي(834) قطب و بنيانگذار فرقه هاي صوفيه نعمت اللهي ايران، هند و پاكستان.اين رساله ضمن جلد چهارم رساله هاي او ص 89__95 وسيله خانقاه نعمت اللهي تهران بسال 1343 چاپ و منتشر گرديده.و از مهدي منتظر بعنوان «مهدي، محمد بن عبدالله» نامبرده كه به همين دليل شكي در سنّي بودنش نيست.77 __ «روض وردي في أخبار المهدي».جعفر بن حسن بن عبدالكريم برزنجي مدني، مفتي فرقه شافعيه مدينه منورّه درگذشته 1179 يا

1184 يا 1187.نسخه خطي آن در كتابخانه ناصريه لكهنو موجود است.[سلك الدرر 2/9، هدية العارفين 1/256، معجم المؤلفين 3/137، اعلام زركلي 2/123، بروكلمن 2/384 اصل الماني، مجله تراثنا شماره 10، مقاله «أهل البيت في المكتبة العربية» علامه سيّد عبدالعزيز طباطبائي]78 __ «سيد البشر يتحدث عن المهدي المنتظر».شيخ حامد محمود محمد ليمود(معاصر).چاپ مطبه مدني قاهره، با مقدمه شيخ حسني مخلوف، مفتي سابق مصر و عضو جمعيت علماي بزرگ الأزهر.[كتابنامه حضرت مهدي 1116]79 __ «شرح كتاب المهدي سنن ابي داود».ابن قيّم جوزيه(751).اين كتاب ضمن «تهذيب السنن» ابي داود تشريح شده و در ذيل «عون المعبود» ج 11 ص 361__384 چاپ شده.[كتابنامه حضرت مهدي 1161]80 __ «صاحب الزّمان».ابوالعنبس، محمد بن اسحاق بن ابراهيم كوفي، قاضي صَيمره(275).بنوشته «أعلام» زركلي (6/29) وي اديبي ظريف و عالم به نحو و شاعري زبردست و از ندماي متوكل عباسي و معتمدين بني العباس بود.و بنوشته ابن نديم وي را كتابي است بنام «صاحب الزّمان» كه بنظر آقاي خرسان نخستين تأليف و مقدم بر همه تأليفات سنّي و شيعه درباره صاحب الزمان مهدي منتظر بوده، ولي رواجني مؤلف «أخبار المهدي» و متوفاي 250 مقدّم بر او بوده; هرچند متأسفانه امروز سرنخي از وجود آن در دست نيست.[فهرست ابن نديم ص 223]81 __ «صحيح اشراط اساعة».شيخ مصطفي ابونصر شلبي.چاپ 1413 ه_ انتشارات سوادي، جدّه، 432 صفحه وزيري.82 __ «الصحيح المسند من أحاديث الفتن والملاحم و اشراط الساعة».مصطفي عدوي(معاصر).چاپ 1412 دارالهجرة رياض، 587 صفحه وزيري.83 __ «صفة المهدي».حافظ ابونعيم اصفهان(430).يوسف بن يحيي مقدسي(685) در كتاب «عقد الدرر» __ كه در مصر، بيروت و ايران مكرر چاپ شده __ تعداد 29 حديث از اين كتاب نقل كرده

است.84 __ «ظهور المهدي».جلال الدين سيوطي(911).دو نسخه از اين كتاب به دو عنوان زير در استانبول موجود است:1 __ «رسالة في ظهور المهدي» كتابخانه سليمانيه، بخش رشيد افندي، ضمن مجموعه شماره 88383.2 __ «رسالة ظهورات المهدي» همان محل، بخش قصيده چي زاده، ضمن مجموعه شماره 68180.[كتابنامه حضرت مهدي 1243]85 __ «العرف الوردي في أخبار المهدي».مشتمل بر «أربعين» حافظ ابونعيم اصفهاني درباره مهدي منتظر و چند برابر آن أحاديث اضافي پيرامون شئون آنحضرت از جلال الدين عبدالرحمن سيوطي(911); چاپ مصر; ضمن «الحاوي للفتاوي» وي; ج 2 ص 123__166 و ج 2 ص 57 __76 چاپ دارالكتب العلميه بيروت 1395 و مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» ج 2.86 __ «العرف الوردي في أخبار المهدي» (ترجمه تركي كتاب قبل).مترجم مشرّف گوزجو(معاصر).چاپ 1986م انتشارات شفق مانيسا، تركيه.87 __ «العرف الوردي في أخبار المهدي» (نيز ترجمه تركي كتاب سيوطي).مترجم محمود چلبي.نسخه خطي آن در كتابخانه سليمانيه استانبول، بخش قليج علي پاشا، ضمن مجموعه 68997 موجود است.[كتابنامه حضرت مهدي شماره 1256]88 __ «العرف الوردي في دلائل المهدي».ابوالفضل، عبدالرحمن بن مصطفي يمني حضرمي شافعي اشعري نقشبندي مقيم مصر(1192).نسخه خطي آن در كتابخانه سلطنتي برلن بشماره 2733 موجود است.[هدية العارفين 1/544; مجله تراثنا شماره 16 مقاله آقاي سيّد عبدالعزيز طباطبائي]89 __ «العطر الوردي، شرح قصيده «القطر الشهدي، في اوصاف المهدي __ شماره 52 __»».شيخ محمد بلبيسي شافعي(1312ه_).چاپ 1308 بولاق مصر ضمن مجموعه ناظم قصيده و ديگر چاپها و مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» ج 2.90 __ «عقد الجواهر و الدرر في علامات ظهور المهدي المنتظر».تأليف ابن حجر.به نقل دكتر عبدالله جبوري در تعليقات خود بر «غريب الحديث» ابن قتيبه

1/117 (در رابطه با نقل ابن قتيبه حديث علي(عليه السلام) را پيرامون بودن مهدي منتظر از فرزندان حسين) اما بدون تصريح باينكه ابن حجر عسقلاني است يا هيثمي و اينكه نسخه خطي آن در كجاست.[مجله تراثنا شماره 16 ص 21__22]91 __ «عقد الدرر في أخبار الامام المنتظر».جمال الدين يوسف بن يحيي مقدسي شافعي دمشقي(685).چاپ 1399 مكتبة خانجي مصر با تحقيق دكتر عبدالفتاح محمد حلو، و از آن پس بسال 1400 در تهران افست گرديده و بسال 1403 هم در بيروت تجديد چاپ شده و در مرحله چهارم نيز بسال 1403 در دانشگاه ابن سعود در رياض و براي پنجمين بار سنه 1405 وسيله مكتبة المنار زرقاء اردن و بعداً در سنه 1416 وسيله مسجد جمكران قم تجديد چاپ شد.92 __ «عقد الدرر في تحقيق القول بالمهدي المنتظر».أحمد بن زيني دحلان(1304).نسخه مخطوط اين كتاب در كتابخانه دانشگاه ملك سعود در حجاز موجود است و تاريخ كتابت آن 1304 ه_ ميباشد.93 __ «عقود الدرر في شأن المهدي المنتظر».نسخه خطي آن در كتابخانه حرم مكي در مكه مكرمه بشماره 30، بخش دهلوي 4/198، فهرست مخطوط كتابخانه ص 141; اما از نام مؤلف اطلاعي بدست نيامد.[مجلة تراثنا شماره 16 ص 78]94 __ «عقيدة المسيح الدجال».سعيد ايوب(معاصر).حدود يك سوم آخر اين كتاب ويژه بحث درباره حضرت مهدي و دفاع از عقيده بدان حضرت است. نخست بسال 1409 در قاهره چاپ شده سپس بسال 1411 در بيروت و بعداً در قم.95 __ «عقيدة اهل السنّة و الاثر في المهدي المنتظر».مقاله (متن محاضره علمي) شيخ عبدالمحسن بن حمد عباد عضو هيئت تدريسي دانشگاه اسلامي مدينه است در سنه 1388 كه ضمن مجله

دانشگاه بشماره 3 سال اول درج و انتشار يافته، و نيز مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» آخر ج 2 ميباشد; جهت ديگر خصوصيات رجوع شود به «كتابنامه حضرت مهدي» ص 517.96 __ «علائم ظهور» (فارسي).علي بن حسام الدين متّقي هندي(975).رساله مختصري است در علائم ظهور كه احاديث مربوطه توسط متقي هندي بفارسي ترجمه شده. نسخه اي از آن در كتابخانه مسجد أعظم قم ضمن مجموعه شماره 636 با تاريخ كتابت آن در سنه 979 موجود است.97 __ «علامات الساعة الصغري و الكبري».ليلي مبروك.دار المختار الاسلامي قاهره در 204 صفحه.98 __ «علامات المهدي» يا «البرهان في علامة مهدي آخرالزمان».جلال الدين عبدالرحمن سيوطي(911).نسخه خطي آن در كتابخانه حرم مكه بشماره 34 بخش دهلوي موجود است.[مقدمه علامه خرسان بر ينابيع المودة ص 14; مجله تراثنا شماره 2 و شماره 16/29]99 __ «علامات المهدي المنتظر».أحمد بن حجر هيثمي مكي شافعي(974).چاپ نشريات مكتبة القرآن للطبع و النشر مصر.[مجله تراثنا شماره 16 ص 29]100 __ «علامات مهدي منتظر»، تركي،ترجمه «القول المختصر في علامات المهدي المنتظر» ابن حجر (974).بقلم مشرف گوزجو (معاصر)، ويراستار دكتر سوآت آروسان.چاپ اول 1985 م، انتشارات شفق، مانيسار تركيه، 92 صفحه رقعي.101 __ «علامات مهدي آخر الزمان»،__ ترجمه تركي استانبولي «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» متقي هنديبقلم مشرف گوزجو (معاصر)، ويراستار دكتر سوآت آروسان.چاپ 1986 م، انتشارات گونجه، استانبول، 95 صفحه جيبي.مترجم آن را «آخر زمان مهدي سي نين علامتلري» نامگذاري نموده102 __ «عنقاء مغرب في معرفة ختم الأولياء و شمس المغرب».محي الدين ابن عربي(638).چاپ مصر (أعلام زركلي 6/281)، و نسخه خطي آن در كتابخانه آيت اللّه مرعشي در قم بشماره 4105 موجود ميباشد.103 __

«عون المعبود__ شرح سنن ابي داود __ بخش كتاب المهدي__».ابوالطيب محمد شمس الحق عظيم آبادي (1329 ه_)چاپ مكتبة سلفيه مدينه منوره ج 11 ص 361 __ 384، مندرج در كتاب «الامام المهدي عند اهل السنة».104 __ «الفتح الرباني في الردّ علي المهدي المغربي الوزاني».از حاج صالح بن مهنا الأزهري.چاپ مطبعه تقدم مصر 1327 در 80 صفحه.[معجم المطبوعات ص 1183]105 __ «فتح المنان __ شرح «قصيدة الفوز و الأمان» شيخ بهائي __».شهاب الدين أحمد بن عدوي دمشقي مشهور به منيني(1173).چاپ حدود 1220 قاهره، نيز ضميمه «تلخيص كشكول شيخ بهائي» بطور مكرر از جمله بسال 1288 در قاهره تجديد چاپ شده.106 __ «الفتوي في مسألة المهدي المنتظر» (مقاله پيرامون پاسخ به سئوال).بقلم شيخ محمد منتصر كتاني در مجله رابطة العالم الاسلامي مكّه، در پاسخ به پرسش يك مسلمان كنيائي از تاريخ و محل ظهور و قيام حضرت مهدي نوشته، و مندرج در مقدمه علامه خرسان بر «البيان في أخبار صاحب الزمان» گنجي چاپ 1399 بيروت ص 76__79 ميباشد.نيز ترجمه فارسي آن مندرج در «مهدي انقلابي بزرگ» آقاي مكارم شيرازي ص 146__155.و ترجمه لاتينش هم از مركز اسلامي استانبول انتشار يافته.[در جستجوي قائم، كتاب شماره 258]107 __ «فتاوي علماء العرب من اهل مكة المشرّفة، في شأن المهدي الموعود في آخر الزمان».اين رساله بيانگر متون فتوائي چهارنفر از علماي سني در اثبات مهدويت حضرت مهدي منتظر و ردّ منكرين او تا سر حدّ تكفير و اعدام آنها مي باشد كه باب سيزدهم كتاب «البرهان في علامات مهديّ آخرالزمان» متقي هندي (متوفاي 975) بذكر آن اختصاص يافته و در سنه 1399 در قم و ديگر محل ها چاپ شده است.108

__ «فرائد فوائد الفكر في إمام المهدي المنتظر».شيخ مرعي بن يوسف كرمي مقدسي حنبلي(1033).[أعلام زركلي 7/203; ايضاح المكنون 2/183; هدية العارفين 2/427; مجله تراثنا شماره 17 ص 108__109 تعداد چهار نسخه خطي آن بقلم علامه سيّد عبدالعزيز طباطبائي معرفي شده]109 __ «الفواصم عن الفتن القواصم» (در شرح حال مهدي منتظر).علي بن ابراهيم حلبي(1044).[سيرة الحلبيه مؤلف 1/227]110 __ «قصيدة في المهدي».محي الدين محمد بن علي طائي اندلسي معروف به ابن عربي(638).در 83 بيت است كه با بيت:خليلي إني للشريعة حافظ و لكن لها سرٌّ علي عينه غطاآغاز و با بيت:و صاحب أبيات عظيم جلاله تتوجَّ بالجوزاء و انتعل السُّهاپايان ميابد، و بدنبال آن فصلي باشد درباره زادگاه آن حضرت و نسب و محل سكونتش و آنچه مربوط به امر اوست.نسخه آن در دارالكتب ظاهريه دمشق بشماره 6824 ورقه 72__75 ميباشد.[مجله تراثنا شماره 18 مقاله «اهل البيت في المكتبة العربية» ص 93]111 __ «القطر الشهدي في اوصاف المهدي» (منظومه لاميّه).شهاب الدين أحمد حلواني شافعي(1308).اين منظومه با شرحش بنام «العطر الوردي في...» سنه 1308 در بولاق مصر بچاپ رسيده و بار ديگر بسال 1345 ضميمه كتاب «فتح رب الأرباب» در مطبعه معاهد مصر چاپ آن تجديد شد.و عيناً با شرحش در «الامام المهدي عند أهل السنّة» ج 2 ص 109__153 مندرج و بسال 1402 چاپ شد.نيز مراجعه شود به «ايضاح المكنون» 2/234، هدية العارفين 1/192، معجم المطبوعات 792 و 1642; و مجله تراثنا شماره 18 ص 94 مقاله علامه سيّد عبدالعزيز طباطبائي.112 __ «القناعة في ما تحصن الاحاطه به من اشراط الساعة»، حافظ ابوالخير محمد بن عبدالرحمن سخاوي (902) چاپ 1406 مكتبة القران قاهره و مكتبة الساعي رياض،

96 صفحه وزيري[الضوء اللامع مؤلف 8/18]113 __ «القول الفصل في المهدي المنتظر».شيخ عبداللّه حجاج.چاپ دار العلوم للطباعة مصر.114 __ «القول المختصر في علامات المهدي المنتظر».شهاب الدين أحمد بن حجر هيثمي مكي(974).[فتاوي الحديثه مؤلف ص 31; فهرس الفهارس 1/251; الاشاعه برزنجي ص 90; و ديگر مصادر مربوطه فراون].توضيحاً علامه سيّد عبدالعزيز طباطبائي در مقاله «اهل البيت في المكتبه العربية» نشر مجله تراثنا شماره 18 ص 98__100 تعداد سي نسخه خطي آنرا با آدرس محل هريك معرفي نموده، نيز نوشته است در اسلامبول نسخه مكتبة بايزيد از طريق تصوير با ترجمه آن به لغت تركي و حروف لاتين چاپ شده.نيز بنوشته آقاي مهدي پور وسيله مكتبة القران در قاهره در 88 صفحه وزيري بدون تاريخ چاپ شده، مقدمه اين كتاب بيانگر صريح تواتر احاديث حضرت مهدي و فصل اولش شامل 63 حديث از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) و فصل دومش 39 حديث از صحابه و فصل سومش 56 حديث از تابعين ميباشد.در پايان مباحث گوناگوني را در اين زمينه مطرح و بررسي نموده كه با تحقيقات مصطفي عاشور بر اساس دو نسخه دار الكتب قاهره چاپ و انتشار يافته است.بار ديگر توسط استاد محمد زينهم محمد تحقيق و در 109 صفحه در تاريخ 1407 از طرف دارالصحوة قاهره چاپ و منتشر گرديده.جهت آگاهي برمشخصات پنج نسخه خطي اضافه بر نسخ معرفي شده از جانب آقاي طباطبائي مراجعه شود به كتابنامه حضرت مهدي ص 579. وجهت آگاهي بر تلخيص و حاشيه بر آن وسيله نوادگان مؤلف به «حاشيه» و «مختصر القول» مراجعه شود.115 __ «كتاب الغيبة».حافظ أحمد بن محمد بن سعيد همداني معروف به ابن عقده(333).مؤلف

زيدي و مورد اعتماد اهل تسنن و مطرح شده در مصادر رجالي و حديثي آنها، أمثال «تاريخ بغداد» خطيب 5/14__23، «تذكرة الحفاظ» ذهبي 3/839 شماره 820 است، همچنانكه نعماني شيعي در مقدمه «كتاب الغيبة» خود از آن نام برده و بطور فراوان هم از آن نقل روايت ميكند.116 __ «كتاب في الامام المهدي».أبوالعلاء، ادريس بن محمد بن ادريس فاسي عراقي(1183).[نظم المتناصر كتاني ص 226 شماره 289]117 __ «كتاب المهدي».يكي از كتابها و بخش هاي جلد دوم «سنن المصطفي» ابوداود سليمان بن اشعث سجستاني(257) است كه ويژه احاديث مهدي منتظر و عيناً در «الامام المهدي عند أهل السنّة» ج 1 ص 37 درج گرديده.118 __ «مختصر الأخبار المشاعة في الفتن و اشراط الساعة و أخبار المهدي».شيخ عبدالله بن سليمان مشعل(معاصر).چاپ 1405 مطابع الرياض عربستان سعودي در 449 صفحه.119 __ «مختصر القول المختصر في علامات المهدي المنتظر __ ابن حجر هيثمي __.رضي الدين بن عبدالرحمن، نواده مؤلف و در گذشته (1071).[هدية العارفين 1/369]120 __ «مرآة الفكر في المهدي المنتظر».شيخ مرعي بن يوسف كرمي مقدسي حنبلي(1033).[ايضاح المكنون 2/462; هدية العارفين 2/427]121 __ «مسألة في الغيبة».قاضي عبدالجبار بن أحمد همداني معتزلي(415).وي بفرمان صاحب بن عباد در محرم 367 به سمت قاضي القضاتي شهرهاي ري، قزوين، ابهر، زنجان، قم، دماوند وسهروردمنصوب شد.نسخه خطي اين رساله دركتابخانه واتيكان به شماره 1208 موجود است.[كتابنامه حضرت مهدي، ص 1641]122 __ «مسئله مهدويت» (تركي).اسماعيل حقي ازميري حنفي(1330 ه_).اين رساله بيانگر يك بحث كلامي پيرامون عقيده به مهدويت مي باشد كه در آن به بيست حديث استناد شده و برخي از آنها مورد انتقاد قرار گرفته است.در مجله هفتگي «سبيل الرشاد» شماره 285 سال 13

بتاريخ 30 ربيع الاول 1332 ه_ در عهد خلافت عثماني در استانبول منتشر گرديده.مؤلف از اهالي مناستر، مقيم استانبول، واعظ مسجد اياصوفيا و عضو مجلس سنا بود كه در ذيحجه 1330 ه_ در گذشت.[معجم المؤلفين 2/266; كتابنامه حضرت مهدي، ص 642]123 __ «مشاهدة الآيات في اشراط الساعة و ظهور الآيات».محمد بن مؤيد حمويني (605)وي پدر مؤلف «فرائدالسمطين» ابراهيم بن محمد بوده كه در كتاب نامبرده (ج 2 ص 308) آنرا دوباره از پدرش نقل كرده.124 __ «المشرب الوردي في مذهب المهدي» يا «المورد الوردي في حقيقة المهدي».نورالدين علي بن محمد هروي حنفي معروف به ملاعلي قاري(1014)، صاحب «مرقاة في شرح المشكوة».اين كتاب در ردّ بر فرقه مهديه هند __ پيروان سيد محمد جونپوري هندي __ است و بيانگر شرح حال و علامات مفصل مهدي موعود اسلام از روي أحاديث صحيحه (همانند كتاب شماره 59).چاپ سنگي قديم در اسلامبول و نيز چاپ مطبعه محمد شاهين در سنه 1278 ه_ در قاهره.[تحفة إثني عشرية دهلوي ص 45; الاذاعة ص 163; معجم المطبوعات 1794; مجله تراثنا شماره 20 بيانگر آدرس هاي پانزده نسخه خطي آن و مشخصات هريك مي باشد.]125 __ «مشرق الاكوان».سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي(1294).نسخه مخطوط آن در كتابخانه پرفسور عبدالباقي گلپنارلي در قونيه موجود مي باشد.[الغدير علامه اميني ج 1 ص 147، كتابنامه حضرت مهدي ص 648 بنقل از چند مورد از مندرجات ينابيع المودة او درباره حضرت مهدي]126 __ «مناقب المهدي».حافظ أبونعيم اصفهاني(430).از نسخه آن اطلاعي بدست نيامد، اما حافظ گنجي شافعي در «البيان في أخبار صاحب الزمان» تعداد پانزده حديث، و يوسف بن يحيي مقدسي شافعي در «عقد الدرر» تعداد سيزده حديث از

آن نقل كرده اند.نيز كتابهاي ديگر از مؤلف بنام «أربعون حديثاً»، «صفة المهدي»، «كتاب المهدي» و «نعت المهدي»، در اين مقال آورده ايم.127 __ «المهدي» يا «رسالة في المهدي».محمد بن اسحاق، صدرالدين قونوي صوفي شافعي(673).موجود در كتابخانه اياصوفيا بشماره 4849.[فهرست تحليلي كتب عربي منتشر شده در مصر از قنواتي بشماره 254 و الذريعه 23/290 بنقل از ارگين بشماره 198]128 __ «المهدي».تأليف شمس الدين ابن قيّم جوزيه(751).[مقدمه ينابيع المودة بقلم علامه سيد مهدي خرسان ص 18]129 __ «مهدي آل الرسول».نورالدين علي بن سلطان محمد قاري هروي مشهور به ملا علي قاري(1014).نخستين چاپ آن در 40 صفحه جيبي بي تاريخ است.جهت آگاهي بر تعداد هشت نسخه خطي آن در كتابخانه هاي تركيه مراجعه شود به كتابنامه حضرت مهدي، ص 700.130 __ «المُهدي إلي ما ورد في المهدي».شمس الدين محمد بن علي بن محمد مشهور به ابن طولون دمشقي صالحي حنفي(953).[الأئمة الاثني عشر مؤلف، مندرج در الامام المهدي عند اهل سنة 2/403]131 __ «المهدي» (رسالة في...)»ملا احمد بن حيدر ماوراني ازقراء شقلاوه عراق شمالي (1070).نسخه خطي آن در كتابخانه مركزي دانشگاه صلاح الدين در بخش شمال عراق بشماره 419/3 مذكور در فهرست چاپ شده آن در 1408، ص 288[اهل البيت في المكتبة العربية علامه طباطبائي شماره 78 ص 629]132 __ «المهدي» (رسالة في...)»ادريس بن محمد حمدون عراقي فاسي (1183)[فهرس الفهارس و الاثبات 2/199، اليواقيت الثمينة 1/96، سلوة الانفاس ص 141]133 __ «المهدي» (رسالة في...)»جعفر بن حسن بن عبدالكريم بن محمد بن عبدالرسول برزنجي مدني (1187)[اهل البيت في المكتبة العربية علامه طباطبائي شماره 783]134 __ «المهدي حقيقة لاخرافة».محمد بن أحمد بن اسماعيل (معاصر).چاپ چهارم كتابخانه تربيت اسلامي هلند در1411ه_

در 240 صفحه.اين كتاب مشتمل بر أحاديث مهدويت و بيانگر تواتر آنها، و صفات حضرت مهدي، راويان، ناقلان و مؤلفان درباره أحاديث مهدي منتظر، اعتراف دانشمندان و رد بر مهديهاي ادعائي دروغين، علائم ظهور و اشراط ساعت است كه مؤلف از منابع دست اول و مورد اعتماد اهل تسنن آنرانگاشته، وخودهم ازعلماي سنّي است. و اين كتاب را بسال 1400 در مصر تأليف نموده وبعنوان چهارمين دفعه نيز درمصر تجديد چاپ شده.[كتابنامه حضرت مهدي ص 704__705]135 __ «المهدي المنتظر».ابراهيم مشوخيصادر شده از مطبوعات مكتبة المنار در اردن[اهل البيت في المكتبة العربية، شماره789 ص 631]136 __ «المهدي المنتظر» (رسالة في...)»شيخ عبدالحق بن سيف الدين بن سعدالله دهلوي حنفي بخاري(1052).[فهرس الفهارس و الاثبات، عبدالحيّ كتاني 2/125،كشف الأستار حاجي نوري ص 30]137 __ «المهدي المنتظر».سيد ابوالفضل عبدالله بن محمد بن صديق حسيني ادريسي غماري(1380) برادر مؤلف «ابراز الوهم المكنون في ردّ ابن خلدون».مشتمل بر يكصد و دو حديث بواسطه سي و سه نفر از صحابه و پنج نفر تابعين، در ردّ منكرين أحاديث مهدي و اثبات تواتر آن.چاپ عالم الكتب بيروت 1405ه_ 1984 م.138 __ «المهدي المنتظر بين الحقيقة و الخرافة».عبدالقادر احمد عطا.چاپ 1400 ه_ دار العلوم للطباعة قاهره139 __ «المهدي المنتظر في الميزان».عبدالمعطي بن عبد المقصود.چ دار النشر للثقافة، اسكندريه مصر140 __ «المهدي و اشراط الساعة».شيخ محمد علي صابوني.بار اول بسال 1401 ه_ وسيله مكتبة الغزالي دمشق و بار دوم بسال 1410 ه_ وسيله شركة الشهاب الجزاير به چاپ رسيد.141 __ «المهدي و المهدوية في الاسلام».عبدالرزاق بن رشيد الحصّان(1384).[الأعلام زركلي 3/352 بنقل از معجم المؤلفين العراقيين 2/259]142 __ «الميميه في ظهور صاحب الزمان».محمدبن علي بن محمدطائي مشهوربه

محي الدين ابن عربي (638).برخي از أشعارش را قندوزي در «ينابيع المودة» آورده است، و شرحش بنام «بيان الحق» از مؤلفين شيعه ميباشد.143 __ «نبذة من علامات المهدي».جلال الدين عبدالرحمن سيوطي(911).چندنسخه خطي ازين كتاب در كتابخانه سلطنتي برلين موجود است.[در جستجوي قائم ص 72 و 406]144 __ «النّجم الثّاقب في بيان أنّ المهدي من اولاد عليّ بن أبي طالب».شمس الدين محمد بن محمد بن عبدالرحمن بن علي بهسيني عقيلي خلوتي شافعي (1001).نسخه مخطوط آن __ 78 صفحه __ در كتابخانه لاله لي سليمانيه اسلامبول بشماره 679 موجود است.و در تاريخ 1217 از طرف سلطان سليم به كتابخانه يادشده اهداء گرديده است.ونسخه ديگرش در كتابخانه بيازيد استانبول به شماره 2986 موجود ميباشد و در 17 ذيقعده 997 در عهد مؤلف استنساخ گرديد[كتابنامه حضرت مهدي ص 745 __ 746]145 __ «النزهة».ولي الله دهلوي، پدر عبدالعزيز مؤلف «تحفة الاثني عشرية» (1172).[كشف الأستار حاجي نوري ص 34]146 __ «نظرة في أحاديث المهدي» (در قالب مقاله).شيخ محمد خضر حسين، استاد دانشكده اصول الدين مصر(1377).ضمن «مجلة الهداية الاسلامية» بسال 1369 و بعداً در «مجله التمدن الاسلامي» سوريه در محرم 1370 ضمن شماره هاي 35 و 36 چاپ و منتشر گرديده، نيز مندرج در «الامام المهدي عند أهل السنّة» 2/210 ميباشد.147 __ «نظرية الامامة».دكتر احمد محمود صبحي.شامل بحث امامت كلّي و از آن پس امامت حضرت مهدي و چگونگي بهره برداري از وجود آن حضرت.[در جستجوي قائم ص 73]148 __ «النوافح القربيّة الكاشفة عن خصائص الذات المهدية».قطب الدين مصطفي بن كمال الدين بكري دمشقي صوفي حنفي(1162).[هدية العارفين 2/450; ايضاح المكنون 2/682]149 __ «الوعاء المختوم في السّرّ المكتوم، في أخبار المهدي».محي الدين محمد

بن علي عربي اندلسي(638).[هدية العارفين 2/121]150 __ «الوهم المكنون في الرّد علي ابن خلدون».ابوالعباس بن عبدالمؤمن مغربي.چاپ شده.[متن فتوائي شيخ محمدمنتصركتاني، مفتي فقه اسلامي مكه، مندرج در آخر رساله «أحاديث المهدي من مسند أحمد حنبل» ص 163]151 __ «الهدية المهدوية» (بزبان اردو).ابوالرجاء محمد هندي حيدرآبادي(1290).در ردّ بر جونپوري مدّعي مهدويت، و اثبات مشخصات حضرت مهدي منتظر است از گاه ولادت تا پايان عمر از ديدگاه حديث.[الاذاعة ص 91]152 __ «الهدية النديّة للاُمة المحمّدية، فيما جاء في فضل الذات المهدية»مؤلف كتاب النوافح القربيّه شماره 137[ايضاح المكنون 2/728; هدية العارفين 2/450][الأعلام زركلي 3/352 بنقل از معجم المؤلفين العراقيين 2/259]

مدعيان دروغين مهدويت و كسانيكه كه بدروغ نسبت مهدويت بدانها داده شده

همانطوريكه كمابيش بنظر خوانندگان رسيده و مصادر تاريخي و غيرتاريخي بيانگر شرح تفصيلي آنست كه از آغاز بنيانگذاري اسلام تاكنون پيوسته افرادي با فريب و آلت دست قراردادن گروههائي از عوام، از روي دشمني به روياروئي اسلام برخواسته و با قتل و غارت و هرج و مرج و اسارت و زنداني نمودن مسلمانان، و ضديت با احكام اسلام و تكيه زدن بر كرسي رياست، چند صباحي خودنمائي نموده و بالاخره به زباله دان تاريخ گسيل شده و مي شوند و نمونه آنها __ كه خود آلت دست استعمارگران خارجي يهودي و مسيحي و عامل اجرائي اهداف شوم آنها بودند __ رضا شاه پهلوي در ايران و كمال اتاترك در تركيه و جمال عبدالناصر در مصر و صدام تكريتي در عراق و ديگران در ديگر مناطق مسلمان نشين بوده و مي باشند.افرادي هم به هواي رياست از طريق سوءاستفاده از احاديث مربوط به مهدي موعود و تحريف آنها و فريب دادن افراد ساده لوح زودباور را به دعواي مهدويت

و مقام امامت برخاستند و بدون آنكه قيام انها نشانگر سرنخي از مقام امامت يا مقرون به كوچكترين علامت از علائم ظهور مهدي موعود باشد، يا كمترين درجه از برقراري قسط و عدل جهاني (مورد وعده پيامبر بدست حضرت مهدي) را ارائه دهند __ بلكه مردم را دچار تفرقه و جدائي از اسلام كردند __ چند روزي خود را به عنوان مهدي موعود منتظر جا اندازي و قلمداد نمودند، اما بالاخره مشت خيانت آنها هم بازشد و ادعاي دروغين و بي محتوايشان كشف و آنها هم پس از چندي به زباله دان تاريخ رهسپار شدند.همچنانكه عده اي هم با زمينه سازي مرحله به مرحله مقام امامت و عنوان مهدي منتظر نخست دعوي بابيت از ناحيه مهدي حقيقي مي كردند و همينكه افراد و گروههائي فريب خورده بدانها مي گرويدند، دعواي مهدويت را مطرح و گسترش مي دادند.افراد و گروههائي هم بر اثر برخورد به اخباريكه از ناحيه خبرگذاران صادق امين درباره مهدي موعود و اسلام بدانها رسيده بود و از نظر فراواني بدان درجه براي آنان يقيني شده و دماغشان آماده براي پرورش اينگونه افكار گرديده بود، كه بسا نسبت مهدويت را به كسي كه او خود چنين دعوائي نداشت و از اين دعوي بيزاري مي جست مي دادند.اكنون براي روشن شدن مطلب نام بعضي از مدعيان دروغين مهدويت يا غير مدعيان مورد نسبت را بطور فهرست بنظر خوانندگان ميرسانيم و علاقمندان به آگاهي بر مشخصات تفصيلي هريك را به مصادر مربوطه ارجاع ميدهيم:1__ امام اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) كه فرقه سبائيّه، پيروان عبداللّه بن سبا (كه بموجب اثر تأليفي علامه محقق عسكري اصل وجودش ساختگي

و بدور از حقيقت و واقعيت بوده) حضرتش را مهدي خواندند و پنداشتند كشته نشده و تا آخر الزمان باقي است و خروج ميكند [16] .2__ محمد بن حنفيه، كه فرقه كيسانيه پنداشتند وي بعد از حسين بن علي امام و همان مهدي موعود است و در كوه رضوي بسر ميبرد و از آنجا ظهور و قيام نمايد [17] ، بدون آنكه او چنين ادعائي كرده باشد.3__ محمد بن عبداللّه محض بن حسن بن حسن بن علي، معروف به نفس زكيه كه پاره اي از جاروديّه وي را مهدي دانسته و در سنه 145ه_ از مدينه به مهدويت برخواست و بدسيسه منصور دوانيقي كشته شد [18] .4__ ابوجعفر محمد بن عبداللّه فرزند منصور دوانيقي كه خود منصور هم از روي رقابت با نفس زكيه مردم را دعوت به مهدويت او مي كرد [19] .5__ عمر بن عبدالعزيز يكي از خلفاي اموي كه سعيد بن مسيب قائل به مهدويت او شد [20] .6__ ابومسلم خراساني كه پاره اي از فرقه «خرّميه» پيروان اتابك خرّمي پنداشتند او همان كسي باشد كه بايد زمين را پر از عدل و داد كند و كشته شدنش را بدست منصور دوانيقي تكذيب نمودند و بانتظار ظهورش بسر مي بردند [21] .7__ امام جعفر بن محمد الصادق (امام ششم شيعيان) كه ناووسيه معتقد به مهدويت آن حضرت شدند [22] ، اما اصل مقام امامت حضرتش را بدست فراموشي سپردند.8__ محمد بن قاسم بن عمر بن علي بن الحسين كه جاروديه زيديه به مهدويت او گرايش جستند و در ايام معتصم در طالقان قيام نمود و كشته شد و آنها پنداشتند كشته نشده

و بعد از اين ظهور خواهد كرد [23] .9__ امام موسي بن جعفر (امام هفتم شيعيان) كه فرقه واقفيه قائل به مهدويت آن حضرت شدند [24] .10__ محمد بن علي عسكري، برادر امام حسن عسكري، كه طايفه محمديه بعد از وفات آن حضرت قائل به امامت و مهدويت وي گرديدند [25] .11__ امام حسن عسكري (امام يازدهم شيعيان) كه گروهي اعتقاد به مهدويت حضرتش پيدا كردند [26] .12__ جعفر بن علي برادر ديگر امام حسن عسكري كه عده اي قائل به امامت و مهدويت او گرديدند و خود نيز مدعي مهدويت بود [27] .13__ عبداللّه بن معاويه بن عبداللّه جعفر بن ابي طالب كه عده اي از مردم وي را مهدي دانسته و گفتند وي زنده است و در كوههاي اصفهان بسر مي برد و البته ظاهر خواهد شد، و او همان كسي بود كه در ايام حكومت مروان بن محمد در فارس قيام كرد و ابومسلم پس از مدتي كه او را زنداني كرده بود بكشت [28] .14__ يحيي بن عمر از اعقاب زيد بن علي كه در ايام مستعين باللّه خليفه عباسي سنه 259 در كوفه قيام كرد، پس او را كشتند و سرش را از تن جدا نمودند و بعض جاروديه قائل به مهدي منتظر بودن او بودند [29] .15__ موسي بن طلحة بن عبداللّه كه در زمان مختاربن ابي عبيده در بصره قيام كرد و عده اي بعنوان مهدويت بدو گرويدند [30] .16__ عبداللّه مهدي بود كه بنوشته قرماني: خود را فرزند حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي الرضا __ يعني فرزند امام حسن عسكري امام يازدهم شيعيان__

معرفي كرد.و بنوشته فخري بعنوان ابومحمد عبيداللّه بن احمد بن اسماعيل از اعقاب امام جعفر معرفي نمود.و بنوشته ديگران رشته نسبش غير از دو رشته مذكور است و بطور خلاصه در اصل ارتباطش با سادات و بر فرض ثبوتش در چگونگي آن اختلاف شديد است.وي در سنه 297 ه_ بعنوان مهدويت از افريقا بپا خواست و دولت فاطميين را تشكيل داد كه پس از گذشتن 270 سال منقرض گرديد.هم او بود كه شهر مهديه را در يكي از سواحل تونس برقرار كرد و هم اكنون پرچم فرانسه برفراز آن در اهتزاز است [31] .17__ محمد بن عبداللّه بن تومرت علوي حسني معروف به مهدي هرغي از قبيله مصامده كه در جبال اطلس مراكش سكونت داشتند، در سال 497 به مهدويت برخاست و تشكيل سلسله «الموحدين» را داد و بر اسپانيا استيلا و تسلط يافت [32] .18__ الناصر لدين اللّه كه از جمله خلفاي عباسي و متولد حدود سنه 550 ه_ بود، سبط ابن تعاويذي وي را بعنوان مهدي منتظر بودن بدين دوشعر ستوده:انت الامام المهدي ليس لنا امام حق سواك ينتظرتبدو لابصارنا خلاقاً لان يزعم ان الامام منتظر [33] .19__ مردي به نام عباس فاطمي در پايان قرن هفتم بين 690 و 700 در ميان غمازه خروج كرد و مدعي شد فاطمي منتظر است و جمعيت انبوهي از غمازه براو گرد آمدند و در پايان امر كشته شد [34] .20__ شخصي كه معروف به تويزري منسوب به تويزر از نحله صوفيه بود از رباط ماسه خروج كرد و مدعي مهدي فاطمي بودن شد و بسياري از اهل سوس و غيره بدو گرويدند و كارش آنچنان

بالا گرفت كه سران مصامده ترسيدند و او را كشتند.اين قضيه در آغاز قرن هشتم _ در عصر سلطان يوسف بن يعقوب __ بوقوع پيوست [35] .21__ اسحاق سبتي زوي بود كه در دوران سلطنت سلطان محمد چهارم از سلاطين عثماني بسال 986 ه_ به امر مهدويت قيام كرد و اصولا ترك و از اهالي ازمير بود [36] .22__ شخصي بود كه در سنه 1219ه_ در مصر قيام به مهدويت نمود و اصولا زاده طرابلس بود و طولي نكشيد با لشكري كه از فرانسه آمده بود بجنگيد و با عده اي از هواخواهان خود كشته شد [37] .23__ محمد احمد بود كه در سال 1260 ه_ در سودان قيام نمود و از قبيله دناقله در جزيره «نبت» مقابل «دنقلا» و بگفته بعضي در «حنك» متولد شده بود [38] .24__ مردي بود كه در رباط عباده دور او گرد آمدند و بعنوان فاطمي منتظر بودن ديگران را به مهدويت خود دعوت كرد و اصولا از نسل و نژاد پيامبر(صلي الله عليه وآله) بود [39] .25__ احمد بن احمد كيال بود كه نخست مردم را بمقام امامت خود دعوت كرد، سپس بعنوان مهدويت قيام نمود و طائفه كياليه را تشكيل داد [40] .26__ محمد مهدي سنوسي فرزند شيخ محمد سنوسي بود كه در اواسط قرن نوزده مسيحي از مغرب زمين برخواست و قبل از مرگ با اشاره باينكه خود او مهدي منتظر نيست بلكه او از اين پس خواهد آمد نفي مهدويت خويش نمود و شايد مقصودش از خبر آمدن بعد از اين، قيام پسرش بود [41] .27__ ميرزا غلام احمد قادياني بود كه در اوائل قرن

نوزده ميلادي سنه 1826 از پنجاب هندوستان قيام كرد و با سيكهاي آن سرزمين بر مبناي ادعاي نبوت بجنگيد و فرقه قادياني را كه هم اكنون داراي پيرواني در هند است تشكيل داد [42] .28__ سيد احمد پسر محمدباريلي بود كه او را مهدي وهابي نيز گويند، تولدش بسال 1224 در يكي از شهرهاي هندوستان به نام «بريلي» اتفاق افتاد، پس در خلال نيمه اول از سده سيزده از بين فرقه وهابي در هند قيام به نشر آن مذهب سخيف نمود و به عنوان يكي از اولاد امام حسن بن علي (امام دوم شيعيان) خود را شهرت داد سپس بر عليه هندوها و سيك هاي پنجاب هند اعلام جنگ نمود و با برافروخته شدن آتش جنگ مغلوب و كشته شد و بالاخره با تبليغاتي كه داشت و انتشار مي داد زمينه براي قيام احمد قادياني نامبرده مستعد و موجبات نفوذ براي وي بيشتر فراهم شد [43] .29__ علي محمد شيرازي معروف به باب پسر ميرزا رضاي بزاز شيرازي و متولد همان شهر بسال 1235 از زني به نام خديجه بود، وي از كمالات علمي و ادبي جز زبان فارسي كه در شيراز نزد معلمي به نام شيخنا آموخته بود و مقدار كمي هم صرف و نحو خوانده بود بهره ديگري نداشت و بيشتر اهتمام در رشته رياضت و انجام امور شاقّه به منظور تسخير جن و روحانيّات داشت و بالاخره پس از مدتي بسر بردن در بندر بوشهر رفته رفته دچار خشكي دماغ و خستگي مغز گرديد، پس از بوشهر به كربلا رفت و از تابعين شيخ احمد احسائي شد و با سيد كاظم رشتي

كه از شاگردان و مروجين احسائي بود و در بافندگي و جاهم اندازي اباطيل و خرافات مهارتي بسزا داشت مصاحبت نمود [44] ، پس از فوت احسائي و سيد كاظم رشتي به شاگرد ديگر احسائي حاج كريم خان (مؤسس فرقه ضاله شيخيه كه عنوان ركن رابع بودن را مطرح نمود) بپيوست، و نخست به عنوان باب او و خليفه الخليفة سر برافراشت و چون آوازه اش بلند شد و قدري بر سر زبانها افتاد خود را به باب مهدي منتظر معرفي نمود.سپس دم از استقلال و مهدويت زد و چون متوجه شد به قول عوام «خر فراوان است» و مريداني از خود جاهل تر و احمق تر به دورش گرد آمدند دعواي نبوت را مطرح نمود و بافته هايي را __ به عنوان وحي الهي و آيات آسماني كه خالي از معنا و عاري از قانون ادب و محاوره و برخلاف منطق و در حقيقت بهترين سند حماقت و فساد عقلي او و پيروانش بود __ انتشار داد و در پايان جنون او شدت يافت و هوس خدائي و الوهيت پيدا كرد كه كتاب «البيان» وي بهترين شاهد و بيانگر كفريات اوست.توضيحا چون سياست اجانب پشتيباني از وي را مقتضي ديد با نفوذي كه در داخله مملكت ايران داشت موجبات تقويت و گسترش فساد او را با هزينه تبليغاتي و جلوگيري از تعرض ديگران بر عهده گرفت تا انجا كه با تحليل هرگونه حرامي و آزادي در ارتكاب هرگونه بدعت و عمل نامشروع عده اي از عوام الناس و افراد سفله و بي بند و بار فريب او را خوردند و بدو پيوستند.در آغاز امر

علما و روحانيون آن عصر بخاطر راه و رسم جنون آميزي كه از وي به نمايش درآمد از حكم به قتل او خودداري و استنكاف نمودند و چون هر روز شراره هاي فتنه او گسترش مييافت، بمنظور جلوگيري از شرّش و مصونيت مردم از آتش فتنه و بيراهه بري وي لازم دانستند حكم قتلش را صادر نمايند همچنانكه فتوي به كفر و نجس بودن بهائي ها و ممنوعيت ازدواج با آنها را صادر نمودند. از طرفي هم چون فتنه او مقام سلطنت را تهديد مي كرد حكم قتلش عملا تأييد و با به دار آويختن و اعدامش معلوم شد او هم يكي از مهدي هاي دروغين بود كه نخست بدست عوامل روس رشد و پرورش يافت و بعد از موجوديت او كه كانون فساد از آب درآمد انگليسي ها از وي بهره برداري نمودند و بالاخره مليونها نفر مسلمان ضعيف و خوش باور را از اسلام و تشيع جدا كرده گرايش به كفر دادند [45] .آري متاسفانه __ با اينكه بر اثر سقوط شاه طرفدار آنها و برقراري جمهوري اسلامي و برچيده شدن بساط سلطنت كه يك بُعدش سوء استفاده هرچه بيشتر بهائي گري از قدرت آن بود بساط آزادي و رسميت بهائي گري در ايران برچيده شد __ هنوز اين رشته باطل كم و بيش سر دراز دارد و از طريق عوام فريبي در گوشه و كنار بدين روش باطل كفر آميز ادامه مي دهند.و اما كساني كه در عصر ائمه اطهار عليهم السلام به دروغ مدعي بابيت و نيابت و سفارت از طرف حضرت بقية اللّه محمد بن الحسن العسكري عج شدند، پس

محدث عاليقدر شيعه شيخ طوسي تعداد هشت نفر را معرفي نموده كه ما بخاطر اختصار به ذكر نام آنها بسنده كرده و خواستاران شرح حال تفصيلي آنها را به كتاب «الغيبة» محدث نامبرده ارجاع مي دهيم:1__ ابومحمد حسن معروف به شريعي از اصحاب امام هادي و امام عسكري بود كه به دعواي بابيت از ناحيه حضرت مهدي برخواست و از آن ناحيه توقيع در لعن وي صادر گرديد.2__ محمد بن نصير نميري.3__ احمد بن هلال كرخي.4__ ابوطاهر محمد بن علي بن بلال.5__ حسين بن منصور حلاج صوفي كه ابوالقاسم بن روح يكي از وكلاي امام زمان در عهد غيبت صغري به امر امام دستور مهدور الدم بودنش را صادر نمود، نيز بحكم علما تكفير شد، اما در نظر صوفيه دست كمي از مقام نبوت نداشته و ندارد بلكه دعواي خدائي هم از وي سرزد و بالاخره محكوم به اعدام شد. [خيراتيه ج 1 ص 159 __ 161]6__ ابوجعفر محمد بن علي شلمغاني معروف به ابن ابي عزاقر.7__ ابوبكر بغدادي برادر زاده محمد بن عثمان عمري (نايب دوم از نواب اربعه حضرت مهدي).8__ ابودلف __ رفيق ابوبكر بغدادي __ [46] .درپايان اين مقال توجه خوانندگان را بدين نكته جلب و يادآور مي شويم كه از بررسي احوال نامبردگان و كساني كه پيروي از آنها مي كردند يا مهدويت را به كسي كه خود مدعي نبود نسبت مي دادند معلوم و محقق ميشود كه اصل موضوع مهدويت در اسلام و عقيده به ظهور و قيام مهدي موعود و برقرار شدن انقلاب اسلامي جهاني و عدل و داد سراسري بدست او پديده يك سلسله آيات شريفه قران و

فرموده هاي پيامبر اكرم و بعضي از صحابه الهام گيرنده از ان حضرت است كه مورد اتفاق سني و شيعه مي باشد، و بر اساس همين ايات و احاديث و پيشگوييها و هشدارها بود كه مردم از باستان زمان آماده براي ظهور مهدي موعود منتظر و چشم براه او بوده اند و مهدي هاي دروغين و نواب هاي قلابي و ادعايي هم از اين رهگذر سوء استفاده نموده و بعنوان مهدي و نايب مهدي قيام نموده و هردسته و گروهي فريب يكي از اينها را خورده و به پيروي و ترويجش مي شتافتندپس اگر عنوان مهدويت اصالت اسلامي نداشت نه مدعيان دروغين مي توانستند آن را مطرح ووسيله تجمع عوام به دور خود قرار دهند، و نه عوام و پيروان مهدي هاي ادعايي سرنخي در دست داشتند كه بدانها معتقد و علاقمند شوند و از آنان پيروي نمايند.بطور خلاصه اصالت مهدويت و ريشه گرفتن آن از ناحيه شخص پيغمبر (صلي الله عليه وآله) بود كه فريب دهندگان آن را سرنخ دعواي مهدويت قرار دادند و فريب خوران هم آن را سرنخ گرايش به مهدي هاي ادعايي و دروغين قلمداد نمودند و كار هر دو دسته به كفر و جدايي از اسلام راستين منتهي شد.

كسي كه خروج و قيام مهدي منتظر را انكار نمايد يا آن را تكذيب كند و دروغ انگارد، بدانچه خدا بر پيامبر نازل فرموده كافر شده

از جمله فرموده هاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) در رابطه با مهدي منتظر و خروج آن حضرت اين دو حديث است كه هريك بيانگر كفر كسي باشد كه ظهور و خروج او را انكار يا حضرتش را تكذيب نمايد:1__ عن جابر بن عبداللّه قال قال رسول اللّه (ص): «من انكر خروج المهدي فقد كفر بما انزل علي محمد...»2__ «...

و من كذّب المهدي فقد كفر»و اما مصادر نقل آنها پس بدين قرار است:1__ «فوائد الاخبار»ابوبكر احمد بن محمد اسكافي يا اسكاف (260) به نقل مصادر مورد اشاره ذيل2__ «جمع الاحاديث الوارده في المهدي»حافظ ابوبكر بن خيثمه __ احمد بن زهير بن حرب نسائي (279) به نقل سيد محمد صديق قنوجي بخاري در «الاذاعة...» ص 1373__ «معاني الاخبار»ابوبكر محمد بن ابراهيم كلاباذي بخاري(380) نيز بنقل مصادر ذيل4__ «روض الانف و شرح السيرة»ابوالقاسم عبدالرحمن سهيلي (581) ج 2 ص 431 از مالك بن انس از محمد بن منكدر از جابر5__ «عقد الدرر في اخبار المهدي المنتظر»يوسف بن يحيي مقدسي شافعي (685) ص 157 به نقل از «فوائد الاخبار» از اسكافي و «شرح السيره» ابوالقاسم سهيلي.6__ «فرائدالسمطين»شيخ ابراهيم بن محمد حمويني (730) ج 2 ص 334 شماره 585 به نقل از ابوبكر محمد بن ابراهيم كلاباذي __ مؤلف «معاني الاخبار»7__ «لسان الميزان»ابن حجر عسقلاني (852) ج 5 ص 147 چاپ مصر و ص 130 چاپ حيدر آباد به نقل از «معاني الاخبار» كلاباذي8__ «العرف الوردي في اخبار المهدي»جلال الدين سيوطي(911) ص161 بنقل از«فوائدالخبار»اسكافي،9__ «القول المختصر في علامات المهدي المتنظر»ابن حجر شافعي مكي (974) ص 56 عكس نسخه خطي مكتبه ظاهريه شام در كتابخانه آيت اللّه مرعشي قم بنقل از فوائد الاخبار اسكافي و شرح السيره ابوالقاسم سهيلي10 __ نيز در «الفتاوي الحديثيه»ابن حجر مكّي ص 37 و برحسب چاپ مندرج در الامام المهدي ص 33211__ «البرهان في علامات مهدي آخرالزمان»متقي هندي (975) پايان باب سيزدهم كتاب، بنقل از يحيي بن محمد حنيفي ضمن فتواي او (در ردّ مهدي دروغين جونپوري) صادر در سنه 952 ه_.12__ «لوائح الانوار

الالهيه...»شيخ محمد بن احمد سفاريني حنبلي (1188) ج 2 بخش ويژه حضرت مهدي تحت عنوان «فائدة الخامسة» بنقل از حافظ اسكافي (مؤلف فوائد الاخبار) از جابربن عبداللّه با تعبير به مرضي و پسنديده بودن سند آن.13 __ «ينابيع الموده»سليمان بن ابراهيم قندوزي (1294)، آغاز باب 78 بنقل از جابر بن عبداللّه انصاري14__ «الاذاعه لما كان و مايكون بين يدي الساعة»سيد محمد صديق قنو جي بخاري (1307) ص 137 بنقل از «جمع الاحاديث الواردة في المهدي» ابن خيثمه و «فوائد الاخبار» اسكافي15__ «المهدي المنتظر»ابوالفضل عبداللّه بن محمد بن صديق مغربي ادريسي (1308) ص94، به نقل از «فوائد الاخبار ابوبكر اسكافي»فهرست 67 متن حديثي، تاريخي و كلامي پيرامونحضرت مهدي منتظر(عج) مندرج در كتاب«الامام المهدي عند أهل السّنة»الجزء الأوّل:1 __ المصنف … لعبدالرزاق بن همام(المتوفي211)2 __ مصنف … للحافظ عبداللّه بن محمد بن ابي الجاشية الكوفي(235)3 __ السنن … لإبن ماجه القزيني(273)4 __ السنن … لأبي داود السجستاني(275)5 __ السنن … للترمذي(297)6 __ البدء و التاريخ … للمقدسي(بعد 355)7 __ المعجم الكبير … للطبراني(388)8 __ معالم السّنن … لأبي سليمان الخطابي(388)9 __ مستدرك الصحيحين … للحاكم النشابوري(405)10 __ فردوس الاخبار … لشيرويه بن شهردار الديلمي(509)11 __ مصابيح السنة … للبغوي(516 _ 510)12 __ جامع الاصول … لإبن أثير الجزري(606)13 __ الفتوحات المكية … لمحي الدين بن عربي(638)14 __ مطالب السئول … لإبن طلحة الشافعي(652)15 __ تذكرة خواص الأمة … لسبط إبن جوزي(654)16 __ شرح نهج البلاغة … لابن أبي الحديد(655)17 __ مختصر سنن أبي داود … للمنذري(656)الشافعي(658)الشافعي(بعد 658)20 __ تذكرة القرطبي … لمحمّد بن أبي بكر القرطبي(671)21 __ وفيات الأعيان … لإبن خلكان الإربلي(689)22 __ ذخائر العقبي …

لمحي الدين الطبري(694)23 __ فرائد السمطين … للحموئي الخراساني(732)24 __ مشكاة المصابيح … للخطيب التبريزي(737)25 __ تلخيص «المستدرك حاكم» … حافظ ذهبي(748)26 __ خريدة العجائب … لسراج الدين ابن الوردي(749)27 __ المنار المنيف … لإبن قيّم الجوزية الحنبلي(751)28 __ الفتن و الملاحم … لإبن كثير الدمشقي(774)29 __ مودة القربي … للسيد علي الهمداني(876)30 __ شرح المقاصد … لسعدالدين التفتازاني(793)31 __ مجمع الزوائد … لنورالدين الهيثمي الشافعي(807)32 __ موارد الظمآن … لنورالدين الهيثمي الشافعي(807)33 __ الفصول المهمة … لإبن الصّباغ المالكي(855)34 __ العرف الوردي … للسيوطي الشافعي(911)35 __ الأئمة الإثني عشر … لإبن طولون الدمشقي(953)36 __ اليواقيت و الجواهر … لعبد الوهاب الشعراني(973)37 __ الصواعق المحرقة … لأحمد بن حجر الهيثمي(974)38 __ الفتاوي الحديثية … لأحمد بن حجر الهيثمي(974)39 __ القول المختصر في مهدي المنتظر … لابن حجر المكي الهيثمي(974)40 __ كنزالعمال … لعلاءالدين المتقي الهندي(975)41 __ البرهان في اخبارصاحب الزمان، … لحسام الدين المتقي الهندي (975)42 __ مرقاة المفاتيح شرح المصابيح … لعلي القاري الحنفي(1014)43 __ أخبار الدول و آثار الأوّل … لأحمد الدمشقي القرماني(1019)44 __ الإشاعة من أشراط السّاعة … لمحمّد بن عبدالرسول البرزنجي(1103)45 __ فتح المنان شرح الفوز و الامان … لأحمد بن علي المنيني(1173)الجزء الثاني:46 __ لوائح الأنوار الإلهية … لشمس الدين السفاريني(1188)47 __ اسعاف الراغبين … لمحمّد الصبان الشافعي(1206)48 __ ينابيع الموده … لسليمان القندوزي(1270)49 __ نور الابصار … للسيد مؤمن الشبلنجي(بعد 1290)50 __ مشارق الانوار …للشيخ حسن الخمراوي المصري(1303)51 __ الاذاعة لما كان و ما يكون... … للسيد محمّد صديق القنوجي(1307)52 __ القطر الشهدي في أوصاف المهدي … لشهاب الدين الحلواني(1308)53 __ العطر الوردي في شرح القطر... … لمحمّد البلبيسي

الشافعي(1308)54 __ غالية المواعظ … لخيرالدين الالوسي الحنفي(1317)55 __ فيض القدير شرح الجامع الصغير … لعبد الرؤف المناوي(1031)العظيم آبادي(المتولد1237)57 __ نظم المتناثر … لمحمّد بن جعفر الكتاني(1345)58 __ تحفة الأحوذي … لمحمّد عبدالرحمن المباركفوري(1354)59 __ نظرة في أحاديث المهدي … لشيخ الأزهر محمّد الخضر حسين(1377)60 __ التاج الجامع للاصول … للشيخ منصور علي ناصف(1371)61 __ إبراز الوهم المكنون … لأحمد بن صديق المغربي(1380)62 __ المهدي المنتظر … لابن صديق البخاري الغماري(1380)63 __ حول المهدي … للشيخ ناصرالدين الآلباني(المعاصر)64 __ عقيدة أهل السّنة... … للشيخ عبدالمحسن العباد(المعاصر)65 __ ذيل «عقيدة أهل السّنة» … للشيخ عبدالعزيز بن باز(المعاصر)66 __ الرد علي من كذّب بالأحاديث المهدي … للشيخ عبدالمحسن العباد(المعاصر)67 __ عقيدة المسيح الدجال … لسعيد ايوب (المعاصر)

فتواي چهار نفر از فقهاي مذاهب اربعه سني درباره منكرين مهدي منتظر

نظر به اينكه در اوائل سده دهم هجري شخصي بنام محمد جونپوري با فريب دادن مردم عوام سني به عنوان مهدي منتظر در سرزمين هند قيام كرد و گروههائي از عوام فريب خور بدو گرويدند وبالاخره كم كم موضوع مهدويت او مسئله آفرين شد، اهل تسنن از چهارنفر از علماي سني درباره شخصيت مهدي و مهدويت جونپوري استفتاء و نظرخواهي شرعي نمودند.آنها هم با تكيه و استناد به احاديثي كه بيانگر علائم ظهور مهدي موعود منتظر است و شخص مدعي مهدويت هم فاقد شرايط امامت بود و هم ظهورش غير مقرون به علائم ظهور حضرت مهدي، او را تخطئه و رد نموده و حتي خود و پيروانش را __ بر اساس بيراهه روي و تكفير مسلمانان مخالف با وي __ تكفير و محكوم به ارتداد و اعدام كردند.اكنون ما بخاطر رعايت اختصار از ذكر متون آن فتاوي معذرت خواسته ولي

در رابطه با موضوع بحث كه در رد و رهنمون منكران حضرت مهدي و تخطئه كنندگان احاديث پيرامون آنحضرت خلاصه مي شود خواستاران آنرا به كتاب «البرهان» متقي هندي (باب سيزدهم) كه در رد محمد جونپوري و مشتمل بر فتاوي مذكور است ارجاع مي دهيم تا خود با ملاحظه آن فتاوي پي به واقع امر و مخالفت جدي علماي سني با منكرين آنحضرت برند و در شناخت مهدي راستين اسلام از مهدي هاي دروغين هر عصر و زماني دچار اشتباه نشوند.مهدي فقيه ايمانيرمضان المبارك 1417

پاورقي

[1] «مهدي منتظر را بشناسيد» تاليف نگارنده اين مقاله _ مهدي فقيه ايماني _ چاپ 1384 ه_ اصفهان، بيانگر اسامي و مشخصات حدود چهارصد جلد كتاب و رساله خطي و چاپي درباره حضرت مهدي عج است. 2__ «كتابنامه امام المهدي» نشريه يكي از مساجد تهران (صندوق پستي 2223، تهران) شامل معرفي 355 جلد كتاب مي باشد كه به طور اختصاصي يا ضمني مربوط به مهدي منتظر و ايراد بعض شئون آن حضرت است. 3__ «درجستجوي قائم» بيانگر اسامي 1850 جلد كتاب مي باشد كه تعداد 429 جلدش بطور اختصاصي و بقيه بطور ضمني به بحث و بررسي هاي كلامي، حديثي، تاريخي و غيره درباره حضرت بقية اللّه مهدي موعود پرداخته و به قلم ارزشمند آقاي سيد مجيد طباطبائي تنظيم و بسال 1370 ه_ ش بعنوان مسجد جمكران قم چاپ و انتشار يافته است. 4__ و از همه پرمايه تر «كتابنامه حضرت مهدي عج» از دانشمند محترم آقاي علي اكبر مهدي پور است 2 جلد شامل معرفي 2066 جلد كتاب اختصاصي درباره حضرت مهدي كه مشخصات چاپي و زباني و موضوعي

هريك ذكر شده و در بهترين شكل چاپ و منتشر گرديده، و راهگشاي محقيقين و مؤلفين ميباشد.

[2] توضيحاً ترجمه فارسي اين مقاله از تركي استانبولي بوسيله مؤسّسه ارزشمند «مجمع جهاني اهل بيت» انجام و در اختيار اينجانب قرار گرفت، و پس از تنظيم اين ردّيه و تقديم به مؤسسه فوق آن را به تركي استانبولي ترجمه نموده و در مجله «پيام اهل بيت» (Ehl - i Beyt mesajI) شماره 15، چاپ تركيه چاپ و منتشر گرديد. بدين وسيله از مسؤلان محترم مؤسسه «مجمع جهاني اهل بيت» بويژه حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقاي حسيني مديريّت محترم شعبه قم تشكر نموده و توفيق بيش از پيش ايشان را در نشر آثار اهل بيت از خداوند خواستارم.

[3] نظرة في احاديث المهدي، مندرج در مجله التمدن الاسلامي، دمشق و نيز مندرج در الامام المهدي عند اهل السنة.

[4] مقال حول المهدي مندرج در دو مصدر فوق.

[5] توضيحا كتاب «شناخت امام يا راه رهائي از مرگ جاهلي» چ 1412 ه_ در 546 صفحه وزيري، تاليف نگارنده اين مقاله و مشتمل بر بحث و بررسي اسناد و محتواي حديث فوق است از ديدگاه اهل تسنّن.

[6] بحارالانوار 23/76 _ 95 چاپ دوم،ودرچ امين الضرب قديم 7/16 _20.

[7] توضيحابخشي ازاين كتاب به عنوان جزء اول و دوم از جلد سوم در سال 1403 بتحقيق حبيب الرحمان اعظمي و وسيله دار السلفيه هند بچاپ رسيده، ولي موقع تنظيم اين رساله دردسترس نگارنده نبود تابدان مراجعه وبلاواسطه ازآن نقل شود.

[8] به نقل سيد بن طاووس در «طرائف» ص 210 ضمن شماره 305، و «نديم الفريد» بعنوان «نديم الأحباب وجليس الأصحاب» نسخه خطي آن در كتابخانه مغنيسا

از بلاد تركيه بشماره (1210) موجود است.(اعلام زركلي 1/212).

[9] تذكرة قرطبي ص 701. __ تهذيب الكمال حافظ مزي 25/146 ذيل ترجمه محمد بن خالد جندي. __ منار المنيف إبن قيم جوزيه حنبلي ص142. __ تهذيب التهذيب إبن حجر عسقلاني 9/125 ذيل شرح حال محمد بن خالد و احتجاج بكلام ابري در ردّ بر او. __ فتح المغيث سخاوي (بنقل نظم المتناثر كتاني ص144). __ مصباح الزجاجة سيوطي (بنقل عطرالوردي بلبيسي ص45) و عرف الوردي ص165. __ صواعق المحرقة إبن حجر ص99 و در چاپ ديگر ص167. __ البرهان متّقي هندي باب دوازدهم. __ فرائد الفكر في الإمام المهدي المنتظر مرعي بن يوسف كرمي (بنقل لوائح الأنوار سفاريني ص23). __ الإشاعه برزنجي ص87. __ شرح المواهب اللدنيه زرقاني (بنقل المتناثر كتاني ص114). __ لوائح الأنوار البهيه سفاريني __ مندرج در الإمام المهدي عند أهل السنّة 2/23 __. __ اسعاف الراغبين صبّان ص140. __ نور الأبصار شبلنجي ص171. __ نظم المتناثر كتاني ص228. __ عقيدة اهل السنة و الاثر عبدالمحسن عباد __ مندرج در الإمام المهدي عند اهل السنّة 2/402 __. __ الإحتجاج بالاثر علي من أنكر المهدي المنتظر تويجري ص28 و 143 و 301. __ المهدي المنتظر إبن صديق غماري ص7.

[10] توضيحا متن اصلي اربعين حافظ ابونعيم بنظر نرسيده، ولي سيوطي (متوفي 911 ه_) آن را با احاديث فراوان ديگري دسته بندي و تنظيم و به «العرف الوردي في اخبار المهدي» نامگذاري و به ضميمه دهها رساله ديگر مجموعه «الحاوي للفتاوي» را ارائه داده كه بسال 1378ه_ 1959م در مصر چاپ و منتشر گرديده، و از علماي شيعه اربلي در «كشف الغمه»، بحراني در «غاية المرام»

و علامه مجلسي دوم در «بحارالانوار» (ج 1 ص 78 __ 85) و عاملي در «اعيان الشيعة» (جزء 4 بخش 3) و بلاغي در «حجت بالغه» و مؤلفين «نامه دانشوران» در ج 2 اين كتاب آن را درج نموده اند.

[11] اين روايت را در مناقب نيافتم ولي در مقتل ج 1 ص 146 ذكر شده.

[12] اين كتاب تأليف اين ضعيف، شامل 56 متن حديثي، تاريخي، كلامي و ادبي اختصاصي يا ضمني اهل تسنن است درباره حض_رت مهدي(عج)، كه براي دومين بار بسال 1402 در دو جلد بزرگ در بيروت چاپ و منتشر شده است.

[13] جهت آگاهي بر مصادر شرح حال او و نسخه كتابش مراجعه شود به «الذريعه» 23/233، و «معجم المؤلفين» 6/20.

[14].

[15] اين كتاب كراراً در حاشيه «نورالابصار» شبلنجي، ويكبارهم در حاشيه «مشارق الانوار» حمزاوي در مصر به چاپ رسيده است.

[16] ملل و نحل شهرستاني 2/11، غيبت شيخ طوسي ص 192، المهديه في الاسلام ص 93.

[17] غيبت شيخ طوسي ص 192، مقدمه ابن خلدون ص 219، ملل و نحل شهرستاني 1/200، المهديه في الاسلام ص 103.

[18] مقدمه ابن خلدون ص 222، تاريخ فخري ص 148، مجله الهلال مصر جلد 17 سال 4 صفحه 643.

[19] المهدية في الاسلام ض 117.

[20] طبقات ابن سعد 5/245، المهديه في الاسلام ص 184.

[21] المهديه في الاسلام ص 184.

[22] ملل و نحل شهرستاني2/3، غيبت شيخ طوسي ص 192.

[23] المهديه في الاسلام ص 125.

[24] ملل و نحل شهرستاني2/4، غيبت شيخ طوسي ص 192 و 198.

[25] غيبت شيخ طوسي ص 192و 198.

[26] ملل و نحل شهرستاني2/7، غيبت شيخ طوسي ص 192 و 220.

[27] غيبت شيخ طوسي ص 222 و 225 __ 227

و 287.

[28] المهديه في الاسلام ص 48.

[29] المهديه في الاسلام ص 135.

[30] طبقات ابن سعد 5/245، المهديه في الاسلام ص 182.

[31] تاريخ فخري ص 237، مقدمه ابن خلدون ص 374، اخبار الدول واثار الاول قرماني ص189.

[32] تاريخ ابي الفداء 2/232، مجله الهلال سال 4 شماره 17 ص 643، مقدمه ابن خلدون ص 366.

[33] المهديه في الاسلام ص 48.

[34] مقدمه ابن خلدون ص 367، مجله الهلال سال 4 شماره 17 ص 643.

[35] مقدمه ابن خلدون ص 367.

[36] ترجمه رساله دار مستتر، از محسن جهانسوز.

[37] ترجمه رساله دار مستتر.

[38] مجله الهلال سال 4 شماه 17، ص 644 و سال 7 شماره 6.

[39] مقدمه ابن خلدون ص 367.

[40] ملل و نحل شهرستاني 2/17.

[41] الهلال سال 4 شماره 17 ص 644.

[42] الهلال سال 4 شماره 17 ص 643، ظاهرة الغيبة و دعوي السفاره ص 300 __ 370، المهدية في الاسلام ص 270، مفتاح باب الابواب ص 77.

[43] دائرة المعارف الاسلاميه ج 1 ص 496، المهديه في الاسلام ص 268، مفتاح باب الابواب ص 69.

[44] جهت آگاهي بر هويت سيد كاظم رشتي و نقش او در گسترش فرقه بهائي گري رجوع شود به كتاب ظاهرة الغيبة و دعوي السفارة، ميرزا محسن آل عصفور بحريني ص 247 __ 300 چاپ قم.

[45] دائرة المعارف اسلاميه 1/496، المهديه في الاسلام ص 268، مفتاح باب الابواب ص 69، نصايح الهدي بلاغي، اسرار العقايد ميرزا ابوطالب شيرازي چاپ 1324 در نوبت دوم و دهها كتاب ديگر در ردّ بهائي گري كه اكثراً چاپ و منتشر گرديده، جهت آگاهي بر فهرست اسامي 87 جلد كتاب در رد آنها مراجعه شود به كتابنامه حضرت مهدي (عج) تأليف

آقاي علي اكبر مهدي پور ص 817 __ 820.

[46] كتاب الغيبة شيخ طوسي ص 397 __ 415 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 8/122.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109