آرمان شهر منتظران

مشخصات كتاب

شماره كتابشناسي ملي : ايران سرشناسه : بندرچي محمدرضا، 1340 - عنوان و نام پديدآور : آرمان شهر منتظران/محمد رضا بندر چي منشا مقاله : موعود ،ش 79 ، شهريور 1386 : ص 72 - 75 توصيفگر : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم 255ق - توصيفگر : ظهور منجي توصيفگر : مدينه فاضله توصيفگر : مهدويت

احزاب و تشكل ها

در اين بخش چگونگي حزب و تشكل در آخرالزمان، همراه با عملكرد آن با اشاره به «حزب اللّه» و «حزب شيطان» بررسي شده است. احزاب مؤسسات برآمده از مدرنيته هستند.سياست هاي مبتني بر ليبراليسم فكري - سياسي احزاب را به عنوان ابزار خود قرار داده، نردبان ترقي كرده است.حزب به معناي ساختاري نوين، در قرآن مورد نظر نيست.اما احزاب قريش و هم پيمانان كه سوره ويژه اي را به خود اختصاص داده اند، نمونه اي كامل با ماهيت، قالب و عملكرد از حزب بوده اند، كه در زمره حزب شيطان قرار دارند.دولت اموي، نشأت گرفته از حزب سياسي است كه ريشه در سلطه شرك و كفر قريش و جاهليت داشته، و با راهكارهاي سياسي و تشكيلاتي، با كمال حيرت به حكومت نيز مي رسداحزاب دوگانه فوق، در تقابلند و پيوسته در جنگ مي باشند. پيروزي هر يك بر ديگري در مقاطع و شرايط مختلف، بيانگر پايداري هواداران در عمل به دستورات و اوامر حزبي است.قرآن كريم حزب اللّه را هم حزب پيروز مي داند و حزب رستگاري.شاخصه اعضاي حزب اللّه ايمان به خدا و جهاد در راه اوست. در حكومت پيامبر اكرم(ص)، و اميرمؤمنان(ع)، نشاني از تأسيس حزب و يا تشكل سياسي مشاهده نمي شود.به نظر نمي رسد

در حكومت مصلح حتي پس از برقراري چنين رسمي جاري شود. نابودي احزاب بنابر وعده الهي با نصرت خدا به صورت غلبه حزب اللّه بر حزب شيطان انجام مي پذيرد.جنگ احزاب و مسير پيروزمند پيامبر اسلام(ص) سركوبي احزاب سياسي - فرهنگي و تشكل هاي هم پيمان با آن ها را شاهد استاميرمؤمنان(ع) در جهت ريشه كني حزب اموي، حتي پس از جنگ با خوارج مصمم به جنگ مجدد با معاويه است.شيعيان ناب در دوران ظهور اعضاي حزب اللّه هستند كه پس از تشكيل حكومت مجريان امر مي گردند و اين مسأله در ساختار نمونه و بي نظير حكومت مصلح، نه قدرت يابي حزبي است و نه حركتي تشكل گونه.

الگوي حكومت مهدوي

اشاره: شايد در اذهان بسياري ازمردم اين پرسش مطرح باشد كه امام مهدي، عليه السلام، چگونه حكومت خواهد كرد و نظام سياسي - اداري كه او برپا مي كند چه ويژگيهايي خواهدداشت؟در پاسخ اين پرسش بايد گفت كه ويژگيهاي حكومت مهدوي همان ويژگيهاي حكومت علوي است; با اين تفاوت كه حكومت علوي تنها درگستره اي محدود از كره خاك و در مدت زماني ناچيز برقرار شد و آن حضرت هم به دليل درگيري در جنگهاي داخلي،نتوانست به همه آنچه كه در نظرداشت جامه عمل پوشد; اما امام مهدي، عليه السلام، با پيش گرفتن سيره جدش اميرالمؤمنان، علي،عليه السلام، تا آستانه برپايي قيامت از دالت برمي سازد و به همه اهداف خود دست مي يابد.با توجه به فرارسيدن ماه شعبان،ماه تولد امام عدالت و ماه رمضان،ماه شهادت امام عدالت، بي مناسبت نديديم كه براي آشنايي بيشترخوانندگان عزيز موعود مروري داشته باشيم بر سيره حكومتي امام علي، عليه

السلام، در مدت زمان محدود حكومت خويش. اميد كه مقبول افتد.با پيروزيهاي بزرگ اعراب مسلمان در نقاط مختلف جهان، سيل اموال ودرآمد به بيت المال سرازير شد و درزمان خليفه دوم، بر خلاف سنت پيامبرسبقت در اسلام يا شركت در جنگهاي صدر اسلام ملاك برتري در دريافت بيت المال شد. خليفه هر چند بعدا از اين تبعيض مالي اظهار پشيماني كرد وسختگيريهايي به عمل آورد اما هرگزنتوانست اوضاع و احوال را به وضع پيشين بازگرداند. [1] .عثمان در دوران زمامداري اش برخلاف وعده اي كه هنگام قبول خلافت كرده بود نه به سنت پيامبر عمل كرد ونه سيره شيخين را مد نظر قرار داد،بلكه دست ياران و اقوام خويش را درتصاحب بيت المال باز نگه داشت و به بهانه صله رحم، اموال هنگفتي را به آنان اعطا كرد و همان تبعيضات دوران عمر را با شدت بيشتري گسترش داد ودر نتيجه زمينداران و مالداران بزرگ پديد آمدند.خود وي خانه اي از سنگ و آهك بناكرد كه درهايش از چوب عاج و عرعرساخته شده بود. وقتي كشته شد صد وپنجاه هزار دينار و يك ميليون درهم نقداز خود باقي گذاشت و ارزش املاكش در «وادي القري » و ديگر جاها بيش ازصد هزار دينار برآورد شد. او اسب وشتران فراوان داشت [2] گوهرهايي كه دخترانش بر سينه مي آويختند چون آفتاب مي درخشيد. [3] .تمام خمس گرفته شده از افريقا رايكجا به مروان بخشيد و فدك را به قطاع [4] وي درآورد. همه غنايم افريقا - ازطرابلس تا طنجه - را به عبدالله بن ابي سرح اهدا كرد.زيد بن ارقم - كليد دار بيت المال درزمان

عثمان - كه از جايزه دويست هزاردرهمي به ابوسفيان و رداخت يكصدهزار (درهم) به مروان با سفارش عثمان به خشم آمده بود. كليدها را جلوعثمان گذارد و گريست. عثمان گفت:چون صله رحم كرده ام مي گريي؟گفت: نه اما گمان دارم اين مالها رابه عوض انفاقهايي كه در راه خدا،هنگام حيات رسول الله كردي برمي داري، اگر صد درهم به مروان مي دادي باز هم زياد بود (تا چه رسد به هزار درهم).عثمان گفت: پسر ارقم، كليدها رابگذار و برو! فرد ديگري را مسؤول بيت المال خواهم كرد [5] .از عطاهاي بي حساب عثمان، زبيرداراي چهار هزار دينار نقد، يك هزاراسب و يك هزار كنيز شده بود. طلحه املاك فراوان و خانه هاي مجلل داشت.عبدالرحمن بن عوف داراي هزار اسب،هزار شتر و ده هزار گوسفند بود و دراسكندريه، بصره و كوفه خانه هاي باشكوه بنا كرده بود. [6] اميرالمؤمنين كه رابط ميان مردم معترض وخليفه بود،بادلسوزي تمام به وي پيشنهاد كرد جهت برآوردن خواسته هاي مردم سريعا به حقوق از دست رفته آنان رسيدگي نمايد و خطر قريب الوقوع را به وي يادآور شد. عثمان براي اين امر مهلت خواست، حضرت در پاسخ فرمود:آنچه به مدينه مربوط است، در آن مهلتي نيست و آنچه بيرون از مدينه است مهلتش رسيدن دستور تو به آنهاست. [7] .اما عثمان نخواست يا نتوانست به قول خود وفا كند و بدين ترتيب موجبات قتل خويش را فراهم آورد.وجود اين تبعيضها، مساله اي زودگذر و موقتي نبود كه با رفتن عثمان از ميان برود بلكه در ميان خواص جامعه آن روز به صورت يك فرهنگ و عادت درآمده بود.اطرافيان و وابستگان

خليفه به صرف همين وابستگي و قرابت، از مال و مقام بسيار برخوردار مي شدند وباتوجيهات هوس پسندانه آن را حق خودمي شمردند و تحت عنوان صله رحم سوسوي وجدان خويش را نيزخاموش ساخته با خيال راحت اموال مردم را به غارت مي بردند.امير المؤمنين، عليه السلام، درتوصيف اين دوران مي فرمايد:او (عثمان) همانند شتر پر خوار وشكم برآمده همي جز جمع آوري وخوردن بيت المال نداشت. او باهمكاري بستگان پدري اش، همچون شتر گرسنه در بهار بر روي علف بيت المال افتاده به خوردن مشغول شدنداما كارشان به نتيجه نرسيد». [8] بعد از قتل عثمان، مردم براي بيعت با امام علي، عليه السلام، به در خانه اوهجوم آوردند اما او بخوبي مي دانست تغيير اين فرهنگ وخارج ساختن اين عادت زشت از سر بزرگان قوم كاري بس دشوار است و به يك عمل جراحي بزرگ نياز دارد كه پيكره سرطاني آن روز اجتماع تحمل آن را نخواهد داشت. ولي، به دليل مسؤوليت الهي علما وحضور و اعلام آمادگي مردم براي تحقق اين تحول اجتماعي، اصلاحات بزرگ خود را آغاز كرد و خطاب به مردم، اوضاع آن دوران را به دوران قبل از اسلام و عمل خويش را به اقدامات رسول خدا تشبيه كرد و ازامتحاني سخت خبر داد [9] و اصول خلل ناپذير حكومت خود را اعلام نمودو تا آخر نيز بدان پاي فشرد.امام، عليه السلام، دستور داد همه اسبها و شترها و اسلحه هاي موجود درخانه عثمان - جز سلاح و مركب شخصي او - را به بيت المال بازگردانند.عمروعاص چون از اين ماجرااطلاع يافت، در نامه اي به معاويه نوشت هرچه مي

خواهي بكن كه پسر ابوطالب همه اموال تو را خواهد گرفت، آنچنانكه چوبي را پوست كنند. [10] .اميرمؤمنان در دومين روز بيعت،براستي هشدار داد، اموال و قطايعي راكه عثمان، ناروا به ديگران بخشيده به بيت المال باز خواهد گرداند. هرچند باآن، زناني را كابين بسته باشند و ياكنيزكان خريده باشند. [11] .در ديدگاه علوي برتريهاي معنوي،همچون تقوا و صحبت با رسول خداهرگز ملاك برتريهاي مادي و مالي قرار نگرفت و همگان به طور مساوي ازبيت المال بهره مند شدند. به همين دليل بسياري از اشراف و رؤساي قبايل كه اكنون خود را از حقشان! محروم مي ديدند، امام عادل را رها كرده به سراغ معاويه رفتند. حضرت در يك درد دل خصوصي، با مالك اشتر، ازاينكه مردم او را رها كرده اند، شكوه كرد. مالك علت آن را شدت عدالت اودانست و گفت: اكثر مردم به دنبال دنياهستند، اگر بذل مال كني اطرافت جمع مي شوند. فرمود:نمي توانم بيش از حق به كسي بدهم. اميد است كه خداوند گروهي كوچك را بر گروهي بزرگ غلبه دهد. [12] .جامعه آن روز هرچند از بيماريها وانحرافات متعددي رنج مي برد امادنياطلبي و فساد مالي از همه آنهاخطرناك تر بود و امير مؤمنان همچون طبيبي ماهر ابتدا به معالجه اين آفت اهتمام ورزيد. او دوست داشت همه انحرافات را از ميان بردارد اما از بيم پراكندگي بيشتر مردم و توقف برنامه هاي اصلاحي، از وارد ساختن فشار بيشتر خودداري كرد. او آرزوداشت روزي بتواند همه سنتهاي تعطيل شده رسول خدا، همچون تغيير مقام ابراهيم، حرمت متعتين (عمره تمتع،نكاح متعه)، غصب فدك و... را به حال اول خود بازگرداند

[13] اما همين اصلاحات نيز با مقاوت شديد روبروشد و كوهي از مشكلات و كارشكنيهارا در مقابل حكومت عدل امام قرار دادكه برداشتن آنها به صبري جميل،برنامه اي دقيق وموعظه هاي مردي شفيق محتاج بود كه بزرگمردي چون علي بن ابيطالب، عليه السلام، همه آنهارا داشت.امام براي انجام اين اصلاحات ابتدااز خود و اطرافيانشان آغاز كرد.كارگزاران اميرالمؤمنين وقتي مي ديدند پيشوا و امامشان قبل از تعليم ديگران به تعليم نفس خويش اقدام نموده است [14] و برا طرافيان خود نيزهمچون ديگران در اجراي قوانين وعدالت، نظارت دارد، براي خود عذر وبهانه اي نداشتند. آن حضرت معتقد بودكسي كه خود را به عدالت ملزم ننمود واولين تجربه عدالت را در كشور وجودخويش با بيرون راندن خواسته هاي دل نيازمود و در كار خيري كه مردم را بدان دعوت مي كند پيشي نگرفت [15] قادرنخواهد بود ديگران را به كارهاي نيك وعدالت وادار سازد.عدالت خواهي چنان با گوشت وخون امير مؤمنان آميخته بود كه رسول خدا فرمود:او در راه اجراي احكام الهي سختگير است. [16] .او كاملا آگاه بود كه اگر شخص حاكم يا اطرافيانش اندكي از جاده عدالت و انصاف بيرون روند، زيردستان با شدت بيشتري حريم عدالت رامي شكنند. به قول سعدي:اگر ز باغ رعيت ملك خورد سيبي برآورند غلامان او درخت از بيخ به پنج بيضه كه سلطان ستم روا دارد زنند لشكريانش هزار مرغ به سيخاز اينرو چشمهاي روشنتر ازآفتابش هميشه بر اطرافيانش نظاره مي كرد و به آنان اندك مجالي براي دورشدن از جاده عدالت نمي داد.آن حضرت در نامه اي به محمد بن ابوبكر، آنگاه كه وي را به فرمانداري مصر

فرستاد توصيه كرد كه حتي درنگاه هايش به مردم عدالت داشته باشد.زيرا اگر حاكم ميان نگاه كردن به بزرگان و اشراف جامعه با نگريستن به ضعفا و پا برهنگان تفاوت قائل شود،گروه اول به حمايت بي دليل او طمع مي كنند و دسته دوم از عدالت وي نااميدمي شوند. [17] .هشدار امير مؤمنان به عقيل با آهن گداخته و سرزنش علي بن ابي رافع -متصدي بيت المال - به دليل عاريت دادن يك گردنبند به دختر خليفه و دستور بازگرداندن آن، در همين راستا قابل تفسير است.آن حضرت براي آنكه نشان دهدبرداشت نابجا از بيت المال، نوعي دزدي محسوب مي شود به عقيل كه درخواست مال بيشتري داشت فرمود:شبانه صندوق تاجران بازار را بشكن و بردار. عقيل اظهار اشت خواهان دزدي نيستم. فرمود:دزدي از يك نفر آسانتر است ازسرقت از بيت المال است و خيانت به يك گروه سختتر از خيانت به يك فرداست. [18] .روزي، در ميان لباسهاي مختلفي كه به بيت المال رسيده بود، يك پالتوي كلاه دار از جنس خز، نظر امام حسن، عليه السلام، را به خود جلب كرد; اماحضرت از دادن آن خودداري كرده به عدالت تقسيم نمود و آن پالتو سهم جواني همداني شد و او چون شنيد امام حسن بدان نظر داشته، به وي تقديم كرد. [19] .با مروري بر خطبه ها و نامه هاي امام امير المؤمنين برنامه هاي نظارتي ايشان را براي تحت نظر گرفتن كارگزاران مي توان به دو بخش تقسيم كرد: بخش فكري، فرهنگي و بخش اجرايي، حكومتي.1. اقدامات فكري و فرهنگيامام اميرالمؤمنين براي حفظ وادامه سلامت كارگزارانش به مناسبتهاي مختلف، جايگاه، وظايف وسرانجام

انسان را براي آنان تبيين مي نمود تا از گرفتار آمدنشان در دام غفلت بر حذر دارد. دامي كه بيشترين صيدش صاحب منصبان و حاكمان اند.وي هنگام اعزام يكي از مديران به محل ماموريت و يا در حين خدمت، طي نامه هايي آنان را به ياد نظارت خداوندبر اعمال بندگان و سختيهاي قيامت مي انداخت و نسبت به مسؤوليت الهي آنها بيدار باش مي داد. در نامه اي به يكي از ماليات بگيران خود «او را به تقواو ترس از خدا در امور پنهان فرمان مي دهد، آنجا كه غير خدا هيچ شاهدي نيست.» [20] و نيز مي فرمايد:در راه خدا آنچه بر شما واجب است انجام دهيد كه خداوند از ما و شماخواسته با كوششهاي خود از اوسپاسگزاري كنيم. [21] .شبيه چنين سفارشهايي در نامه به مالك اشتر و محمد بن ابي بكر [22] نيزديده مي شود. و نيز به مالك سفارش فرمود:مبادا به بهانه اطاعت از فرمان ديگري، فرمان خدا را ناديده گيري.اميرالمؤمنين حكومت و زمامداري را به عنوان امانت در دست كارگزاران معرفي مي كرد كه خيانت در آن ودست درازي به بيت المال، همسنگ خيانت به خون مسلمانان [23] و نشانه عدم اعتقاد فرد خائن به قيامت است. [24] .در نامه معروف به عثمان بن حنيف [25] بعد از گله و شكايت از او وبيان زندگاني سراسر زهد خود، علت اينگونه سخت گيري بر نفس را ترس ازروز هولناك قيامت مي شمارد و كساني را كه به غذاهاي تشريفاتي و نابودشدني دنيا مشغول گشته اند به حيوانات پرواري تشبيه كرده است تامخاطب را از خواب غفلت بيدار كند ودر پايان به

فرماندار خود مي نويسد:پسر حنيف، از خدا بترس و به همان قرصهاي نان اكتفا كن تا خلاصي تو از جهنم امكان پذير گردد. [26] .روش ديگر امام، عليه السلام، براي نظارت بر زمامداران از طريق فكري،فرهنگي، توجه دادن آنها به عواقب شوم خيانت در همين دنياست، اگركسي به قبر و قيامت هم كاري نداشته باشد، بايد بداند كه «ستم، نامه عزل شاهان بود» مملكتي ممكن است به كفربماند ولي به ظلم باقي نخواهد ماند، اگرزمامدار در پي كسب نام نيك دردنياست، بايستي متوجه باشدهمانگونه كه امروزيان اعمال گذشتگان را نقد و بررسي كرده مورد قضاوت قرار مي دهند، آيندگان نيز اعمال ما راخواهند سنجيد.«مردم به كارهاي تو - مالك -همانگونه نظر مي كنند كه تو درباره آنهامي گفتي » [27] .بسياري از حيف و ميلها در بيت المال بدان دليل صورت مي گيرد كه حاكم مي خواهد با دادن اموال همه مردم به گروهي خاص، آنان را دراطراف خود نگه دارد تا روز مبادا از اوو حكومتش دفاع كنند. البته بهره مندان از اين اموال چند صباحي زبان به مدح و ثناي او خواهند گشود و در ظاهرموجب سرافرازي حاكم در دنيامي گردند اما سنت خداوند بر اين قرارگرفته است كه سرانجام ازسپاسگزاري آنان محروم مي گردد وهنگام نياز و لغزش بدترين رفيقان وملامت كننده ترين دوستان باشند. [28] .خداي تعالي با هيچ يك از بندگان خود بي دليل نه سر خصومت و دشمني دارد و نه با احدي پيمان قوم و خويشي و برادري بسته است، بلكه همه چيز براساس حكمت و قانون استوار گرديده و باطل در آن راه ندارد يكي از اين

حكمتهاي الهي هلاكت قوم ستمكار باهر نام و عنوان است. اميرمؤمنان درنامه اي به فرماندهان نظامي علت سقوط و هلاكت حكومتهاي گذشته رادر دو مساله ديده است: يكي آنكه زورمندان آنها به گونه اي عمل مي كردند كه مردم مجبور شدندحقوقشان رااز طريق رشوه و ديگرراههاي ناصواب خريداري نمايند وديگري سوق دادن مردم به سوي باطل از سوي حاكمان است. [29] .شيوه ديگر اميرالمؤمنين براي دورساختن زمامداران از ارتكاب خيانت،تحريك احساسات و غيرت آنها بود. درنامه اي به ابن عباس مي نويسد.من در كارهاي تو شريكم اگر زياني برساني به امام و پيشواي خود زيان رسانده اي. [30] و در نامه اي احتمالا به همين شخص براي آنكه او را از راه خطايي كه رفته بود پشيمان كند،مي فرمايد:من تو را شريك در امانتم - يعني حكومت - قرار داده ام و از ميان همه خاندانم به تو اعتماد كردم، حالا كه اوضاع بر من سخت شده، تو هم مرارها كرده اي؟! چطور مال حرام ازگلويت پايين مي رود... [31] .گاهي حضرت در سخنرانيهاي عمومي نيز به مردم هشدار مي داد كه خداوند شما را به وسيله اموال مي آزمايد.روزي مولاي متقيان در حال سخنراني بود، مردي برخاست و ازمعني فتنه و امتحان پرسيد. امام پاسخ داد:وقتي آيه «الم احسب الناس ان يتركوا، ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون » نازل شد از رسول خداپرسيدم مقصود از آزمايش و فتنه چيست؟ فرمود: يا علي! امت، بعد از من امتحان خواهند شد... اين مردم پس ازمن با ثروتشان آزمايش مي شوند،ديندار بودن را منتي بر خدا قرارمي دهند... رشوه را به نام هديه و ربارا به

رسم تجارت حلال مي شمارند... [32] .1. اقدامات اجرايي و حكومتياقدامات فرهنگي و سفارش حاكمان و كارگزاران به يادآوري قيامت و نظارت خداوند هرچندضروري و كارساز است، اما هرگزكافي نيست. بلكه در كنار آن بايستي اقدامات حكومتي و نظارتي نيز اعمال گردد.اقدامات امام اميرالمؤمنين در اين خصوص عبارتند از:1-2. انتخاب اصلح براي مديريتيكي از مهمترين وظايف حاكم اسلامي، انتخاب شايسته ترين افرادبراي مديريتهاي مختلف كشور است.اميرالمؤمنين، مدير جامعه را به قطب آسيا تشبيه كرده [33] و تغيير آن راموجب تغيير اوضاع زمانه دانسته است [34] در بسياري موارد دين و اعتقادمردم نيز اعتقاد مدير آن جامعه مي باشد چنانكه رسول خدا،صلي الله عليه وآله، در نامه هاي خود باامپراتور روم و پادشاه ايران، گناه مسلمان نشدن مردم را به عهده آنان دانست. رهبر جامعه اسلامي چنانكه به هر دليل فردي را به مديريت بخشي ازكشورش برگزيند، در حاليكه مي داندديگري از او شايسته تر است، به فرمايش پيامبر اكرم،صلي الله عليه وآله، به خدا و رسول خداو همه مسلمانان خيانت كرده است. [35] .رسول خدا جواني بيست و چندساله به نام «عتاب بن اسيد» را به فرمانداري مكه انتخاب كرد و به اوفرمود: مي داني چه مقامي به تو داده ام؟تو را فرماندار اهل الله، عز و جل،نموده ام و بعد فرمود:لو اعلم لهم خيرا منك استعملته، عليهم اگر بهتر از تو سراغ داشتم او را بدين امر برمي گزيدم. [36] .يكي از ياران پيامبر از وي مقام ومنصبي خواست، حضرت دستي به شانه اش زد و فرمود:تو براي حكومت ضعيفي و آنكه ازعهده بر نيايد، در آخرت خوار وپشيمان خواهد شد. [37] .امام اميرالمؤمنين

نيز در دوران زمامداري خود بدين امر مهم توجه كافي داشت، خود به انتخاب اصلح اقدام مي كرد، مديران ضعيف را معزول مي نمود و به كارگزاران خود اين امر را توصيه مي فرمود.

انتخاب يا انتصاب امام

مصلح مسؤول رفع نقائص و به كمال رساندن مردم است.حكومت برتر براي تشكيل جامعه اي بالاتر از مدينه فاضله هرگز نمي تواند با انتخاب زمامدار توسط مردم برپا شود.امر انتصاب الهي منجي و مصلح به انتصاب كارگزاران حكومت توسط امام نيز تسري مي يابد. مي توان با استناد به قول معصوم (ع) از شيعيان به عنوان گروه خاص، به مثابه مجريان دولت مصلح موعود نام برد.آنان كه به فرموده امام صادق (ع) در دولت قائم رؤساي روي زمين و حكمران آن هستند، و هريك از ايشان قوت چهل مرد را داراست. 313 نفر پيوستگان نخستين را اميرالمؤمنين و امام صادق(ع) به نام پرچمدار ياوران آن گرامي تعبير كرده اند. گستردگي دولت مهدي به مجريان بسياري نيازمند است.شايد بتوان انصار را كه مردمي پاكباخته و با ايمان هستند و به تدريج به امام مي پيوندند و در خدمت اجراي برنامه هاي حضرت هستند، در زمره كارگزاران حكومت مصلح ديد.مجريان يا كارگزاران دولت مصلح كه تحت امر شخص او و نه در قواي مختلف و منفكّ، مجري اوامر الهي امام هستند، از برداشت روايي و مراجعه به عقل، با نصب حضرت به كار گمارده مي شوند.شيوه حكومت پيامبر(ص) و كاركرد سياسي اميرالمؤمنين(ع) كه دولت مهدي موعود احياگر آن ها است، بر چنين محوري استوار بوده است.هيچ نشان و اثري از مجموع بحث ها و روايت هاي بي شمار پيرامون دولت بقيةاللّه دال بر

انتخاب چه در حيطه نهادي و چه كارگزار و مجري قابل ملاحظه و مشاهده نمي باشد.

جامعه آرماني

جامعه آرماني، سه خصوصيت و ويژگي دارد كه همه اديان ابراهيمي همينطور فرق و مذاهب اسلامي در آن اتفاق نظر دارند:1. در دوره آخرالزمان بشر متنعم از مواهب طبيعي دنيا مي شود.2. در آن دوره، برخوردري انسانها از مواهب، عادلانه خواهد بود.3. بشر به مرحله اي از رشد و تكامل خواهد رسيد كه به معرفت خداوند راه پيدا خواهد كرد و اين زمان، دوره ظهور ولايت الهي و امر الهي در زمين و دوره وجود بلوغ معنوي بشريت است.آخرالزمان، از دو منظر سيرطبيعي مرحله اي از مراحل زندگي بشر، و همينطور از ديد فلسفه تاريخ مورد تحليل قرار گرفته است. زيرا فلسفه تاريخ، تاريخ را به عنوان يك واقعيت به هم پيوسته مي بيند و آنرا تحليل مي كند.تحليل و تعليل تاريخ و بررسي آن و تبيين آينده بشر به طور عام، مورد توجه فلاسفه و متفكرين و اديان مختلف قرار گرفته است. فلاسفه و متفكرين غربي به دنبال ره يافت هايي خود از آينده، مطالعات اساسي را در اين خصوص به انجام رسانده اند.ويژگي شناخت آنها از آينده اولاً معطوف به عمل و عموماً موضع گيري عملي غرب را تبيين كرده است. و ثانياً اين نظريات، ناشي از نظريه هاي علمي اند كه ناشي از فلسفه غرب بوده و مكانيزم ها را نيز مورد توجه قرار داده است.ثالثا اين كه نظريات پايان تاريخ انديشه هايي هستند كه ناظر به حركت و جريان كل تاريخ بوده و آن را از نقطه آغاز تا فرجام مورد مطالعه قرار مي دهد.و

در اين ميان به مراحل سير آن توجه دارد. بنابراين، پايان تاريخ از ديدگاه اين دسته از متفكرين غرب عبارت است از آن مرحله كامل حركت اجتماعي بشر در هنگامي كه به جامعه آرماني و ايده آل خودش دست پيدا مي كند. كه از رايج ترين اين نظريات، همان نظريه اي است كه ليبرال دمكراسي غرب را، فرجام تاريخ و مرحله پاياني آن مي داند.حال بايد ديد تفاوت بين چنين فلسفه اي (ايده پايان تاريخ)، با انديشه آخرالزمان در چه بوده و يا چه رابطه اي بين انديشه آخرالزمان و اين ايده مي تواند وجود داشته باشد؟فلسفه تاريخ از ديدگاه اديان ابراهيمي داراي چند ويژگي است:1. از نظر اين اديان، كل عالم مخلوق خداوند است2. خداوند ربّ عالم است؛ يعني تكامل عالم به ربوبيت الهي بسته است.3. انسان در حركت خودش اراده و اختيار دارد؛ در نتيجه مي تواند خود را عبد و بنده خداوند قلمداد كند و يا در مقابل خداوند كبر بورزد و بر اين اساس است كه كفر و ايمان و يا طاعت و عصيان شكل مي گيرد.4. جريان ايمان و كفر، دو جريان در حال تكامل و رشدند؛ يعني عبوديت و بندگي خداوند به دنبال توسعه خودش است؛ چنانكه كفر هم به دنبال توسعه و رشد نهايي خويش است و بر اساس هر دو جريان، ايمان و كفر خودشان را نظاممند مي دانند. در نظام مؤمنين محور انبياء و استمرار خط امامت است، در حالي كه در نظام كفر طواغيت و شيطان، محور قرار گرفته اند. اين دو رويكرد، دو جريان تاريخي است كه در همه زمانها در تعارض بوده اند.در

آخرالزمان درگيري بين كفر و عبوديت و بندگي خدا بدين گونه است كه كفر به آخرين تلوّن خودش رسيده است و در حقيقت، شيطان ديگر و تلوّني نخواهد داشت و اين، دوره پاياني دنياي كفر است.بنابراين مي توان گفت:در آخرالزمان،1. كفر به اوج اقتدار و نهايت تكامل خودش مي رسد.2. بشر در درك توحيد و بندگي خداوند رشد قابل توجهي مي يابد. و در نتيجه كبر آدمي، نسبت به خداوند برداشته شده و انسانها به نور و حيات و ثبات و امنيت مي رسند.و همچنين تنعم و رفاه به معني صحيح خودش تحقق مي يابد و عدل كلي در همه شئون حيات و در مسير خودش قرار مي گيرد.

حكومت برتر يا جامعه بهتر در سير تاريخي

اين بحث در انديشه فيلسوفاني چون افلاطون و ارسطو آمده است كه به جامعه بهتر تحت حكومت برتر مي انديشيده اند. در طول تاريخ فيلسوفان و انديشمندان بسياري در پي ايجاد حكومت برتر بوده و جامعه بهتر را در پرتو آن جستجو كرده اند. افلاطون از پيشينيان است كه در اين مسير «پيدايش دولت» را امري حتمي دانسته و آن را نشأت گرفته از نياز و همبستگي هاي متقابل اقتصادي ميان افراد كه ناشي از محدوديت امكانات توليدي انسان هاست مي داند.وي عواملي چون پيوند جغرافيايي و نژادي را در پيدايش دولت ها مؤثر نمي بيند. افلاطون به معرفت خاصي اعتقاد دارد كه دولت و حاكمين به وسيله آن، به جاي هدايت گري و اندرزدهي به شهروندان به مسائل خاص، نسبت به كل جامعه، راهنما مي باشند.در نتيجه شهر اين دولت «شهر عاقل» است. شهري كه داراي رهبران و رايزنان خردمند است و حقيقتا به شيوه

عقل و درايت اداره مي شود.در نگاه ارسطو، حكومت عالي ترين نوع اجتماع با هدف «خير برين» است.وي حكومت هاي سه گانه اي را نام مي برد كه براساس منافع و توسط گروه خاصي تشكيل مي شوند و همين عامل - حاكميت گروهي خواه اكثريت يا اقليت - آن ها را حكومت هاي منحرف معرفي مي كند. وي حكومت صحيح را حكومتي مي داند كه صلاح عمومي را در نظر داشته باشد.پيرامون حكومت برتر «مسأله زمامدار» مطرح مي گردد و انديشه گران فوق، در اين باره نيز انديشه خود را اظهار داشته اند. زمامداران «شهر عاقلان» افلاطون، عاقلان شهر هستند كه به وسيله عقل و دانايي و معرفتي كه نيروي مشترك طبيعت و تربيت به آن ها بخشيده است، در هر شهري كه زمامداري كنند، آن را دانا و خردمند خواهند كرد. اين گروه نسبت به كل جامعه اقليت مي باشند.

حكومت واحد جهاني حضرت مهدي

حكومت واحد جهاني امام مهدي (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) در حقيت، پاسخي است به نگراني بشر از آينده ي خود. شيعيان، اينده ي روشني را براي زندگي انسان پيش بيني مي كنند و اميد به زندگي در قالب (انتظار فرج) به زندگي شيعيان، معنا و گرمي مي بخشد.يك شيعه، هيچ گاه از آينده ي خود نگران نيست، چنان كه اكثر متدّينان به اديان نيز نگران نيستند و آينده ي بشر را تحت لواي مصلح كل، روشن مي بينند، ولي آموزه هاي شيعي اين امتياز را دارد كه از روشني و وضوح فراوان برخوردار است.با دقّت در دعوت و آموزه هاي اسلام، معلوم مي گردد كه هدف اش متّحد كردن ملّتها و برداشتن ديوار

امتيازات و اعتبارات لغو و بي اثر و برقرار كردن كلمه ي واحد و همكاري و ارتباطي است كه ريشه و پايه آن، كلمه ي توحيد و ايمان و عقيده به آن است.اسلام مي خواهد تمام اختلافات و جدايي ها را كه به نام هاي گوناگون پديد آمده، با عقيده ي توحيد از ميان بردارد. اختلافات نژادي، طبقاتي، ملّي، وطني، جغرافيايي، مسلكي، حزبي، زباني، همه بايد از ميان برود و سبب امتياز و افتخار نباشد، حتّي بايد اختلافات ديني هم، كنار گذاشته شود و همه بايد تسليم فرمان خدا باشند: قُلَ تَعالّوَا الي كَلَمةٍ سَواءٍ بَيَننا وبَنيَكُمْ... اسلام، براي بشر، رسيدن به چنين روزي را پيش بيني كرده و در حدودي كه وظيفه ي تشريع است، مقدّمات آن را نيز فراهم ساخته و عملي شدن آن را موكول به آماده شدن زمينه ي كامل آن كرده است.جريان اوضاع جهاني و پيشرفت هايي كه نصيب بشر در امور مادّي و صناعي شده است و روابط نزديكي كه به واسطه ي وسائل ارتباط كنوني با هم پيدا كرده اند، همه را به يك اتحاد واقعي و همكاري صميمانه ي روحاني و برادري حقيقي بيش تر محتاج كرده است. هر چه جلوتر برويم، اين احتياج را بيش تر احساس مي كنيم؛ يعني، آن دهكده ي جهاني كه دانشمندان غربي در قرن بيستم احتمال آن را داده اند، اسلام، در هزار و چهارصد سال قبل، با تأكيد فراوان و قطعيّت و حيميّت، آن را خبر داده و حتّي كيفيت وقوع آن و نحوه ي حكومت در آن دهكده ي جهاني و رهبري آن نظام را به طور وضوح و

آشكارا، معيّن كرده است و خبر داده كه دين حاكم در آن حكومت جهاني، اسلام، و پيروزي از آنِ مستضعفان و صالحان و غلبه ي ايمان بر كفر است و حاكم آن حكومت، شخصي از تبار ابراهيم و بنيره محمّد(صلي اللّهُ عليه وآله وسلّم) و فرزند زهرا و علي (سلام الله عليهم) است و نام او، (محمد) و كنيه ي او (ابوالقاسم) و لقب او، (قائم) است.اينك به برخي از آيات و روايات اين مضوع و اين كه (روزي خواهد آمد كه دين غالب در روي كره ي زمين، دين اسلام است) و (پيروزي از آنِ مستضعفان است) و (صالحان وارث زمين اند) و (در همه ي جاي كره زمين، عدل حاك خواهد شد) واين كه همه ي دين ها در عصر ظهور حضرت مهدي (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) خواهد بود، اشاره مي كنيم و تفصيل آن را به كتب مفصّل وا مي گذاريم.وَلَقَدْ كَتَبْنا في الزَّبُورِ مَنِ بَعْدِ الذِّكَرِ أنَّ الْأَرَضَ يَرِثُها عِبادِي الصَّالحونَ؛ در زبور داوود نوشته ايم كه صالحان از بندگان من، وارث زمين خواهند شد.در تفسير مجمع البيان طبرسي، ذيل اين آيه، از امام باقر (عليه السّلام) نقل شده كه آن حضرت فرمود: وَهَمْ اَصْحابُ الْمَهدْي في آخِرِالزَّمانِ؛ آنان، همان ياران حضرت مهدي (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) در آخرالزّمان اند.(وَعَدَ اللَّه الّذينَ آمَنوّ فَيِكَمَ وَعَمَلَو اَلصالِحاتِ لِيَستَخِلفَنَّهُمْ في الأَرضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الّذْينَ مِنْ قَبلِهِمْ وَلَيمَكِّنَنَّ لَهُمْ ديْنَهُمُ الَّذِي ارتَضي لَهَمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهمَ مِنْ بَعْدِ خَوفهِمِ أمَنْا...)در اين آيه ي شريف، سه وعده ي صريح به مؤمنان وارسته و داراي عمل صالح داده شد است:1- استخلاف در زمين؛ يعني، حكومت، در

كلّ كره ي زمين. به عنوان نمايندگي خدا كه حكومت حق و عدالت است.2- تمكين دين؛ يعني، نفوذ معنوي و حكومت قوانين الهي بر تمام پهنه ي زمين.3- تبديل خوف به امنيّت؛ يعني، برطرف شدن تمام عوامل ترس و ناامني و جايگزاين شدن امنيّت كامل و آرامش در همه ي روي زمين.در تفسير مجمع البيان ذيل اين آيه از امام زني العابدين نقل شده كره فرمود: (هُمْ - وَاللَّهِ! - شيَعتُنا أهْلُ البَيْتِ يَفْعَلُ اللهُ ذالك بِهْمِ عَلي يَدَي رَجَل مِنَّا وَهُوْ مَهْدّيِ هَذِه الأمّةِ؛ اين گروه به خدا قسم! - همان پيروان ما هستند كه خداوند به وسيله ي مردي از خاندان ما، اين موضوع را تحققّ مي بخشد و او، مهدي اين امّت است.).(هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهَ بِالْهَدي وَدينِ الحَقّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الْدين كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمَشركُوْنَ)؛ خداوند، رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا دين حق او، بر همه ي اديان، غالب آيد. هر چند مشركان به اين كار راضي نباشند.در روايت آمده كه علي (عليه السّلام) هنگام تلاوت اين آيه از ياران خود پرسيد: آيا اين پيروزي حاصل شده است؟. گفتند: آري. فرمود: كَلاَّ! فَوَ الذَّي نَفْسي بَيدهِ! حَتَّي لايَبْقي قَرْيَةٌ إلاَّ وز يُنادي بِشَهادَةٍ أنْ لا إلهَ إلَّا اللهَ بَكْرَةً وَعَشيتاً؛ نه! سوگند به كسي كه جانم به دست او است! اين پيروزي، آشكار نمي شود مگر زماني كه هيچ آبادي روي زمين باقي نماند، مگر آن كه صبح و شما بانگ لا إله إلاَّ الله از آن به گوش رسد«.امام باقر (عليه السّلام) فرمود: إنَّ ذالكَ يَكُونَ عَنِدَ خُرو أقَرّ بِمَحِمَّدٍ؛ اين پيروزي. به هنگام قيام

هدي (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) از آل محمد(صلي اللّهُ عليه وآله وسلّم) خواهد بود؛ آن چنانكه هيچ كس در جهاني باقي نمي ماند مگر آن كه اقرار به رسالت محمد(صلي اللّهُ عليه وآله وسلّم)، خواهد كرد.از اين آيات و روايات به روشني استفاده مي شود كه:1- سرانجام، صالحان اند كه وارث كلّ زمين اند، نه شرق يا غرب، جنوب يا شمال آن.2- افراد شايسته. جانشين پيشينيان در كلّ كره ي زمين اند و قدرت شان در همه جاي عالم ظاهري شود.3- دينِ اسلامِ غالب بر همه ي اديان، در جاي جاي كره ي زمين حاكم خواهد شد.4- همه ي اين ها در عصر ظهور حضرت مهدي (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) واقع خواهد شد.نتيجه اين كه حكومت مهدي (عليه السّلام) حكومتي جهاني خواهد بود و اين حكومت واحد جهاني، جزء وعده هاي الهي است كه تخلّف ندارد؛ زيرا، إنَّ اللَّهِ لا يَخلفَ الميعاد.بنابراين، اعتقاد به تشكيل حكومت واحد جهاني، نشئت گرفته از قرآن كريم و روايات اهل بيت(عليهم السّلام) است كه خداوند وعده ي تحقّق آن بر اداره و تخلّفي نخواهد داشت.

عصر ظهور يا مدينه فاضله موعود در اسلام

مقدمه

انسان در طول تاريخ، هيچ گاه از انديشه و رؤياي «به زيستن » فارغ نبوده و نگاه او همواره براي يافتن آينده اي بهتر و سامان يافته تر، دوخته شده است.با آن كه زورمداران و استضعاف گران، هميشه مخالفان رژيم خود را در هم مي كوبند، در بند مي كنند، به زندان مي اندازند، به خاك و خون مي كشند و مي خواهند از هر طريق ممكن موقعيت خويش را حفظ كنند; اما مستضعفان به اميد رسيدن به روزي خوش - روزي

كه به خواسته هاي مشروع خود برسند - زندگي را بر حاكمان ستمگر، سخت و تلخ ساخته و مسير تاريخ را عوض كرده اند. سياه پوست آمريكايي و آفريقايي قيام كرده حقوق خود را مي طلبند. مردم اندونزي، الجزاير و ايران بپا خواسته استعمار و استعمارگران را طرد مي كنند و به حيات آنها خاتمه مي دهند و فلسطيني ها به انتفاضه خود ادامه مي دهند.آرزوي به زيستن و داشتن زندگي آرام، با زندگي بشر عجين بوده و در طول تاريخ، از آن جدا نشده است. او همواره، به فكر چنان روزي بوده و آني از اين انديشه، جدا نشده است; گرچه هنوز در ايجاد چنان زندگي مطلوب و ايده آل خود، موفقيتي نداشته است.رؤياي مزبور در زندگي انسان، به گونه هاي مختلفي تبلور يافته و انديشمندان هر عصري، براي تعبير شدن آن، چاره ها انديشيده و آن را در قالب «مدينه فاضله » مطرح كرده اند كه در آن از نابساماني و دغدغه هاي جوامع موجود، اثر و نشاني نباشد.از مدينه فاضله افلاطوني گرفته تا مدينه فاضله فارابي، و از مدينه فاضله كمونيست ها و سوسياليست هاي تخيلي و بهشت موعود آنان، گرفته تا مدينه فاضله عصر روشنگري و انسان مداري... آنها به خيال خود بشر را از قيد و بند دين و آداب و تكاليف ديني آزاد نموده و انسان را محور همه چيز قرار داده اند و دين و مذهب انسانيت را پايه گذاري كرده اند.اما «مدينه فاضله موعود» اسلام - كه در قرآن و روايات وعده تحقق آن داده شده - غير از اين مدينه هاي فاضله اي است كه ديگران

مطرح كرده اند; زيرا ويژگي هاي مدينه فاضله اسلامي - كه در عصر حكومت حضرت مهدي (عج) تحقق پيدا خواهد كرد - به گونه اي است كه آن را از ساير مدينه هاي فاضله پيشنهادي ديگران، ممتاز مي سازد. در اين مقاله نخست به آينده جهان از ديدگاه اسلام اشاره مي شود; سپس ويژگي هاي عصر ظهور و مدينه فاضله اسلام بيان مي گردد.

آينده جهان در ديدگاه اسلام

اوضاع آشفته و اسفناك جهان، مردم را به وحشت انداخته و جنگ هاي سرد و گرم، مسابقه تسليحاتي، صف آرايي قدرتمندان و... جهانيان را خسته و فرسوده كرده است. توليد و تكثير سلاح هاي جنگي، نسل بشر را تهديد به نابودي مي كند، و خودسري و طغيان غارت گران بين المللي، ملل عقب نگاه داشته شده را از تمام شؤون زندگي ساقط ساخته است.محروميت روز افزون طبقه ضعيف، استمداد گرسنگان جهان و گسترش فقر و بي كاري، وجدان هاي زنده و دل هاي حساس را پريشان نموده است. تنزل اخلاق انسان ها، بي رغبتي نسبت به امور ديني، روي گرداني از قوانين الهي، افراط در مادي گري و رونق يافتن مظاهر فساد و شهوت پرستي، روشن بينان و آگاهان جهان را مضطرب كرده است.اين اوضاع خيرخواهان، عاقبت انديشان و اصلاح طلبان را سرگردان نموده و زنگ سقوط انسانيت در گوش آنان طنين انداخته است و آنان را نسبت به اوضاع آينده جهان بدبين كرده است. آنان از عواقب وخيم و سرنوشت خطرناك آن به خود مي لرزند و از حل مشكل جهان اظهار عجز مي كنند.در اين ميان مسلمانان آگاه - به ويژه شيعيان - از ياس و نوميدي دوري گزيده

و به عاقبت و سرنوشت بشر خوشبين اند. آنان در انتظار روز موعود اسلام و مدينه فاضله آن، روز شماري مي كنند و عاقبت كار را از آن مردم نيك كردار مي دانند. ايشان معتقداند كه از قوانين موضوعه و سازمان هاي پر زرق و برق بين المللي، كاري ساخته نيست. آن مدينه فاضله و عصر درخشاني كه در آن بشر به سعادت و كمال لايق خويش مي رسد. حاكميت در آن زمان، از آن امام معصوم است كه از خطا، اشتباه و غرض ورزي منزه و پاك است. اين همان روزي است كه قرآن كريم و روايات اهل بيت عليهم السلام، بشريت را مامور به انتظار چنان روزي نموده و دستور ايجاد زمينه و آمادگي از هر جهت را به بشريت داده اند. اين عقيده نشات گرفته از آيات قرآن و روايات متواتر قطعي از طريق اهل بيت عليهم السلام است.انتظار در آيات و روايات: [38] .آيات:1. «قال موسي لقومه استعينوا بالله، واصبروا ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين; [39] موسي به قوم خود گفت: از خدا ياري بخواهيد و شكيبايي كنيد، به تحقيق كه زمين از آن خدا است; به هر كس از بندگانش بخواهد منتقل مي فرمايد و حسن عاقبت از آن پرهيزكاران است ».2. «واورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشارق الارض ومغاربها التي باركنا فيها وتمت كلمة ربك الحسني علي بني اسرائيل بما صبروا ودمرنا ما كان يصنع فرعون وقومه وما كانوا يعرشون; [40] و ميراث داديم به قومي كه ضعيف شمرده شده بودند خاورهاي زمين و باخترهاي آن را كه مبارك گردانيده بوديم، و تمام گرديد

كلمه و وعده نيكوي پروردگار تو بر بني اسرائيل به سبب آن كه صبر كردند، و ويران ساختيم آنچه را فرعون و قومش مي ساختند و آنچه را كه افراشته بودند».3. «بل نقذف بالحق علي الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق; [41] بلكه حق را به شدت بر باطل افكنيم، پس حق باطل را در هم مي شكند، آن گاه از ميان مي رود.»4. «يريدون ليطفؤا نور الله بافواههم والله متم نوره ولو كره الكافرون؛ [42] مي خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند و خداوند تمام كننده نور خويش است هر چند كافران را خوش نيايد».5. «ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون; [43] همانا در زبور پس از ذكر (تورات)، نگاشتيم كه زمين را بندگان شايسته به ارث مي برند».6. «ونريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين; [44] ما اراده كرديم كه بر آنان كه در زمين استضعاف شدند، منت گذاريم و آنان را پيشواي مردم و وارث زمين و ملك و جاه گردانيم ».7. «ولقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين انهم لهم المنصورون وان جندنا لهم الغالبون; [45] همانا عهد ما درباره بندگاني كه به رسالت فرستاديم، سبقت گرفته است كه البته آنها بر كافران فتح و پيروزي يابند و قطعا سپاهيان ما غالب اند».8. «ويريد الله ان يحق الحق بكلماته ويقطع دابر الكافرين; [46] و خداوند مي خواست كه صدق سخنان حق را ثابت گردانيده و ريشه كافران را از بيخ بن بركند».9. «وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض; [47] خداوند وعده فرموده به كساني از شما كه

ايمان آورده و نيكوكار گردد [به اين كه] در زمين خلافت دهد».10. «فان حزب الله هم الغالبون; [48] همانا حزب خدا پيروز است.»11. «هوالذي ارسل رسوله بالهدي ودين الحق ليظهره علي الدين كله; [49] او است خدا كه رسول خود را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا بر همه اديان عالم او را تسلط و برتري دهد.»روايات:1. حضرت علي عليه السلام فرمود: لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس علي ولدها وتلي عقيب ذالك ونريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض; [50] دنيا پس از چموشي - همچون شتري كه از دادن شير به دوشنده اش خودداري مي كند و براي بچه اش نگه مي دارد - به ما روي مي آورد... [سپس حضرت آيه شريفه را قرائت كرد]».2. «قال رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم لو لم يبق من الدهر الا يوم، لبعث الله رجلا من اهل بيتي يملاها عدلا كما ملئت جورا; [51] رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: اگر باقي نماند از روزگار مگر يك روز، البته خداوند بر مي انگيزد مردي از اهل بيت مرا كه زمين را از عدل پر كند، همچنان كه از ستم پر شده باشد».3. «قال الصادق عليه السلام: ان لنا دولة يجي ء الله بها اذا شاء، ثم قال: من سر ان يكون من اصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر; [52] امام صادق عليه السلام فرمود: البته براي ما دولتي است كه وقتي خداوند خواست، آن را مي آورد. هر كس شاد مي شود كه از اصحاب قائم باشد بايد منتظر باشد و بايد كار

به پارسايي و اخلاق نيك كند و چنين كسي منتظر است ».روايات در اين رابطه بسيار است كه نياز به نقل همه آنها نيست.طبق اين آيات و روايات خداوند، وعده تشكيل حكومت واحد جهاني، بسط و غلبه دين اسلام بر كليه اديان، زمامداري صالحان و شايستگان پيروزي حزب الله و غلبه لشكريان خدا بر جنود شيطان را داده است. البته اين وعده تا كنون محقق نشده است و در روايات نيز، گفته شده كه اين موضوع در عصر ظهور مهدي عليه السلام واقع خواهد شد. از اين رو شيعه و آگاهان از اهل سنت، به چنان روزي معتقد شده و انتظار آن را مي كشند و كلام رسول خدا (افضل العبادة انتظار الفرج) [53] را مربوط به آن عصر و انتظار آن مدينه فاضله مي دانند.بر اساس آيات قرآن و روايات اهل بيت، آينده جهان، روشن و اميد بخش است; هرچند كه امروزه تيره و تاريك مي باشد. از اين رو ما به اميد روزي نشسته ايم كه حاكميت در آن، مخصوص ولي معصوم خدا و قوانين جاري در آن، مبتني بر احكام الهي باشد، عدل و علم گسترش يافته و برادري و برابري در جامعه حاكم گردد. ظلم، ستم، جهل، تيرگي، كينه توزي و خون ريزي در آن ريشه كن گردد و از اختلافات و وجود طبقات برتر و فروتر و استكبار و استضعاف در آن، خبري نباشد.

ويژگي هاي عصر ظهور (مدينه فاضله اسلامي)

اشاره

مدينه فاضله اسلامي - كه در عصر ظهور به دست مهدي آل محمد صلي الله عليه و آله وسلم بنا مي شود - ويژگي ها و خصايصي دارد كه آن را از ساير مدينه هاي بيان

شده، ممتاز و جدا مي سازد; كه در ذيل به بعضي از آنها اشاره مي شود:

حاكم در عصر ظهور

پيشرفت ها در عصر ظهور، معلول عواملي است كه يكي از آنها وجود رهبري معصوم، پاك و منزه از هر نوع عيب و نقص (از قبيل احساسات حيواني، خشم، غضب بي جا، شهوت، كبر و غرور و خودخواهي) است. او فقط وابسته به خدا است و به همه ملت ها، جمعيت ها و نژادها، با چشم مهرباني و برابري نگاه مي كند و فرقي بين اقوام و قبايل قائل نيست. بين سياه و سفيد، آسيايي و آمريكايي و اروپايي و آفريقايي فرقي نمي گذارد و به همه با ديد يكسان مي نگرد; در حالي كه رهبران ديگر دنيا چنين نيستند، و عالي ترين همت آنان، استثمار ديگران و هضم يك جامعه در جامعه قوي تر و كوشش براي يك ملت است. آنها مي خواهند ملتي را فداي ملت ديگر كنند و ذخاير طبيعي ملت ضعيف را به نفع ملت خود تصاحب نمايند.اما رهبران الهي چون وابسته به جمعيت خاصي نبوده و خود را وابسته به خدايي مي دانند كه خالق و رازق همه است، هدفشان آسايش عمومي، آزادي گسترده و تشكيل يك سازمان عالي الهي است كه در سايه آن، بشر مانند افراد يك خانواده زندگي كنند و سفيد و سياه باهم برادر و برابر باشند.آري سرانجام اداره امور جهان، در كف با كفايت صالح ترين افراد بشر قرار خواهد گرفت و به بركت وجود آن حاكم معصوم الهي، بشريت از آسيب ظلم و ستم نجات يافته، از ترس فقر، پريشاني، ناامني هاي گوناگون و بي عدالتي ها آزاد

خواهد شد. اينك كه عالم به سوي يك آينده درخشان، تكامل روحاني و عقلاني، نظام مستحكم ديني و الهي، عصر صلح و صفا و برادري و همكاري، پيش مي رود. ما نيز به اميد آن عصر نوراني، با نشاط فراوان و دلي زنده پا برجا ايستاده و انجام وظيفه مي كنيم و تنها آرزوي ما، زندگي در پناه حكومت آن راد مرد عالم بشريت حضرت مهدي (عج) است.

حكومت در عصر ظهور

حكومتي كه در مدينه فاضله اسلامي و در عصر حاكميت امام مهدي (عج) مستقر خواهد شد، در تمام جهات با حكومت هاي موجود در عالم فرق دارد. حاكم، نوع حكومت، قوانين و نظامات جاري در آن، هيچ شباهتي با حكومت هاي موجود در عالم ندارد: نوع حكومتش، الهي و بر مبناي ايمان به خداي يگانه و توحيد خالص است و هدفش متحد كردن جماعت ها و ملت ها، برداشتن ديوارهاي امتيازات و اعتبارات بيهوده، برقرار كردن توحيد كلمه، ايجاد همكاري و ارتباط بين مردم است. حاكم آن نيز امام معصوم، احيا كننده شريعت نبوي و مجري قوانين اسلامي و دستورات الهي است. اسلام مي خواهد تمام اختلافات و جدايي ها را كه به نام هاي گوناگون پديد آمده، به وسيله عقيده توحيدي، از ميان بردارد. تمامي اختلافات نژادي، طبقاتي، ملي، وطني، جغرافيايي، مسلكي، حزبي و زباني بايد از ميان برود و سبب امتياز، افتخار و اعتبار نباشد و حتي در آن حكومت، اختلاف ديني هم بايد كنار گذاشته شود و همه، در زير پرچم اسلام تسليم فرمان خدا باشند. اين همان حكومت واحد جهاني است كه كره زمين با يك حاكم، يك نوع حكومت و با يك

شيوه و روش عادلانه اداره مي شود. اسلام براي بشر چنين حكومتي را پيش بيني كرده و در حدودي كه وظيفه تشريع است، مقدمات آن را فراهم ساخته و عملي شدن آن را موكول به آماده شدن زمينه كامل آن كرده است. اساسا حفظ يك انسان كامل به عنوان ولي الله الاعظم و نگه داري آن در پشت پرده غيبت، براي تشكيل چنان حكومت واحد جهاني است; زيرا تشكيل چنان حكومتي، از عهده انسان هاي عادي خارج است.

عدل در عصر ظهور

در اسلام، مساله عدل، از روز نخست در تمام زمينه ها مورد توجه و عنايت بوده است; از بعد عقيدتي و ديني گرفته تا بعد فقهي و اجتماعي، از قرآن و سنت بر مي آيد كه عدل و مظاهر آن، پسنديده و موجب خشنودي حضرت حق است; اما قدر و منزلت آن، به علت گستردگي و اقامه آن در سطح وسيع اجتماعي است; يعني، مردم آن قدر به رشد معنوي و كمال روحي نايل گردند كه تمام افراد يا حداقل اكثر آنان، خواهان عدل باشند و خود عملا آن را به اجرا گذارند.پيامبران الهي، در ماموريت آسماني خود، خواهان اقامه عدل در جهان و در بين همه انسان ها بوده اند و مي خواستند مردم را طوري تربيت كنند كه آنان خود قسط و عدل را به پا دارند; نه آن كه به زور و قدرت حاكم به عدالت تن دهند. قرآن كريم مي فرمايد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط ». [54] .از اين آيه استفاده مي شود كه پيامبران مي خواستند، مردم را طوري تربيت كنند تا خود، قيام به

قسط نمايند و عدل را بر پا دارند; لذا فرمود: «ليقوم الناس بالقسط » و نفرمود: «ليقيموا الناس بالقسط » تا معنايش اين باشد كه پيامبران به عنوان حاكم عادل، مانند ساير زمامداران عادل، مردم را با نيروي نظامي و انتظامي و قدرت هاي اجرايي، به رعايت عدل وا دارند; زيرا فرق است بين اين كه حاكمي خود عادل باشد و بخواهد در حكومت او عدل اجرا شود و به كسي ستم نگردد و بين آن كه مردم در جامعه، از نظر كمالات و درك عقلاني به جايي برسند كه خود اقامه عدل نمايند و بفهمند كه عدل برتر از ظلم است و در آنان كششي نسبت به ظلم نباشد.به هر حال در اسلام و تعاليم الهي، عدل از جايگاه رفيعي برخوردار است تا جايي كه همه انسان ها مامور شده اند در تمام زمينه هاي زندگي خود - در اصول و فروع، در نظام اجتماعي و اقتصادي، سياسي و نظامي، در گفتار و كردار و... عدالت را مراعات كنند:«اعدلوا هو اقرب للتقوي; [55] عدالت ورزيد كه عدالت به تقوا نزديك تر است ».و «اذا قلتم فاعدلوا; [56] وقتي سخن گفتيد به عدالت سخن گوييد».و «ان الله يامر بالعدل و الاحسان; [57] خداي متعال به عدل و احسان امر مي كند».و «و لا يجرمنكم شنان قوم علي ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوي;...». [58] .رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرموده است:«من لم يحمد عدلا و لم يذم جورا فقد بارز الله تعالي بالمحاربة; [59] هر كس عدل را تمجيد نكند و از جور و بيداد مذمت ننمايد، به جنگ با خداي تعالي

برخاسته است ».آيات و روايات درباره شرافت، عظمت و اهميت «عدالت » به قدري زياد است كه از گنجايش اين نوشتار خارج است.بنابراين كلمه عدل، واژه غريبي نيست; اما حقيقتي قريب هم نيست. بشر در طول تاريخ زندگي خود، همواره منتظر بوده كه روزي، اين خواب تعبير شود و عدل در جوامع بشري حاكم گردد. انسان هاي بسياري نيز با انديشه عدل و عدالت خواهي، به فكر تعبير اين رؤياي شيرين بشري بر آمده و تلاش بسيار كرده اند; اما تلاش آنان در بيشتر موارد كم ثمر يا بي ثمر مانده و عدالت در معناي حقيقي آن، همچنان در عالم رؤيا باقي مانده است. وه چقدر سخت است تعبير نشدن اين رؤياي شيرين و دلپذير! رؤيايي كه تمامي اجزاي وجود انسان، در طول تاريخ، با آن عجين بوده و نگاه پر انتظار او، در تعبير آن خسته و كم سو گشته است.با همه اين احوال، هيچ گاه آرزوي تعبير شدن اين رؤيا، در اعماق دل و جان انسان ها به ياس و نااميدي تبديل نشده است; اما هر چه بر شماره اوراق تاريخ افزون مي گردد، از شماره انتظار ما كاسته مي شود و اين همان چراغ اميدي است كه قرن ها در دل انسان ها، به عشق آمدن آن منجي، روشن و فروزان است. به عشق او كه نامش «عدل » است:«السلام علي العدل المشتهر» و «اللهم صل علي ولي امرك القائم المؤمل و العدل المنتظر». [60] .دو چيز از شاخصه هاي اصلي حكومت او است:1. حكومت واحد جهاني كه تنها او است كه چنين حكومتي را ايجاد مي كند.2. عدل جهاني كه تنها

در جامعه اي كه او تشكيل مي دهد و خود در راس آن قرار مي گيرد، عدل با تمام ابعادش گسترده مي شود. همان گونه كه حكومت او جهاني است، عدل او نيز گسترده و جهاني است و در روايات، اين شاخصه از ساير شاخصه هاي ديگر كومت حضرت مهدي (عج)، بارزتر و بيشتر مورد توجه قرار گرفته است.«يملا الله الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا».رسول خدا در حديثي فرمود: «ابشركم بالمهدي يبعث في امتي علي اختلاف من الناس و زلازل فيملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما، يرضي عنه ساكن السماء و ساكن الارض...; [61] .مژده مي دهم شما را به مهدي كه او در امت من، به هنگام اختلاف و سختي ها بر انگيخته مي شود. پس زمين را پر از قسط و عدل مي سازد; همان طوري كه از جور و ستم پر شده باشد. ساكنان آسمان و زمين از او راضي مي شوند و...».بنابراين در مدينه فاضله اسلامي و در عصر ظهور آن منجي عالم، عمدتا از عدل و قسط سخن به ميان مي آيد. دامنه عدالت او تا اقصي نقاط منازل و زواياي ناپيداي جامعه، گسترده مي شود. عدالت همانند گرما و سرما در درون خانه هاي مردمان نفوذ مي كند و مامن و مسكن وجود آنان را سامان مي بخشد. [62] .در حكومت آن حضرت هيچ ويژگي به اندازه «عدل و قسط »، برجستگي و روشني ندارد و مردم آن حضرت را عمدتا از عدل او مي شناسند و الآن نيز آنچه در اولين لحظه از نام مبارك او در ذهن خطور مي

كند، عدل او است.

علم در عصر ظهور

عصر ظهور، زمان گسترش و شكوفايي علم و دانايي است، و مدينه فاضله اسلامي، شهر علم و دانش است. با آمدن منجي عالم، همان گونه كه ظلم و بيداد جاي خود را به عدل و دادگري مي سپارد، و نابساماني هاي اجتماعي به سامان مي گرايد; جهل و ناداني نيز جاي خود را به علم و دانايي مي دهد و جهان از نور عقل و دانش آكنده مي شود. علوم و دانش هايي كه در طول اعصار و قرون در پشت پرده ها مكنون مانده بود، ابراز مي گردد و مرز دانايي و يادگيري تا سراپرده منازل و اعماق وجود تك تك انسان ها، گسترش مي يابد.امام صادق عليه السلام در اين باره فرموده است:«العلم سبعة وعشرون حرفا فجميع ما جائت به الرسل حرفان، فلم يعرف الناس حتي اليوم غير الحرفين فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة و العشرين حرفا فبثها في الناس و ضم اليها الحرفين حتي يبثها سبعة و عشرين حرفا; [63] .علم و دانش 27 حرف است و 27 شعبه و شاخه دارد. تمام آنچه پيامبران الهي براي مردم آوردند، دو حرف بيش نبود و مردم تا كنون جز آن دو حرف را نشناخته اند. اما هنگامي كه قائم ما قيام كند. 25 حرف و شاخه و شعبه ديگر را آشكار و در ميان مردم منتشر مي سازد و دو حرف ديگر را با آن ضميمه مي كند تا 27 حرف كامل و منتشر گردد».اين حديث به روشني، جهش فوق العاده علمي عصر انقلاب مهدي (عج) را مشخص مي سازد; يعني، تحول و پيشرفتي به ميزان بيش از دوازده

برابر، نسبت به تمامي علوم و دانش هايي كه در عصر همه پيامبران راستين به بشريت اعطا شده است، پيش مي آيد و درهاي تمامي رشته ها و شاخه هاي علوم مفيد و سازنده، به روي انسان ها گشوده مي شود و راهي را كه بشر طي هزاران سال پيموده، به ميزان بيش از دوازده برابر آن در اندك زماني پيموده مي شود.حضرت امام باقر عليه السلام نيز فرموده است:«اذا قام قائمنا وضع الله يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت بها احلامهم; [64] .هنگامي كه قائم ما قيام كند، خداوند دست محبتش را به سر بندگان مي گذارد و عقول آنها را با آن كامل و افكارشان را پرورش داده تكميل مي كند».بدين ترتيب، در پرتو ارشاد و هدايت حضرت مهدي (عج) و در زير دست عنايت او، مغزها در مسير كمال به حركت در مي آيد و انديشه ها شكوفا مي شوند. كوته بيني ها، تنگ نظري ها و افكار پست و پليد - كه سرچشمه بسياري از تضادها و برخوردهاي خشونت آميز اجتماعي است -، برطرف مي گردد. مردمي بلند نظر، با افكاري باز و سينه هايي گشاده و همتي والا و بينشي وسيع، پرورش مي يابند، لذا هر 27 حرف علم پياده مي شود.

ارتباطات در عصر ظهور

در عصر ظهور، به جهت جهش علمي و پيشرفت فن آوري و صنعت، وسايل ارتباطات و اطلاعات آن قدر پيشرفته خواهد بود كه دنيا را همچون كف دست نشان مي دهد و براي آگاهي به اقصي نقاط كشور، نيازي به وسايل و ابزار ارتباطي امروزي نيست. از اين رو حكومت مركزي، نسبت به كل عالم

- كه تحت حكومت واحد او هستند - تسلط كامل دارد و به موقع و بدون فوت وقت، وارد عمل شده، مشكل را حل مي كند و هرگونه توطئه و فساد را در نطفه خفه مي سازد. بين امام مهدي (عج) و مردم، نامه رساني وجود ندارد و مردم در هر نقطه اي از كره زمين، امام را مشاهده مي كنند و امام با آنان سخن مي گويد. اين مساله، اختصاص به امام و رعيت ندارد; بلكه مردم عادي نيز با همديگر سخن مي گويند و همديگر را مشاهده مي كنند، در حالي كه يكي در مشرق عالم و ديگري در مغرب آن است.امام صادق عليه السلام مي فرمايد:«ان قائمنا اذا قام مد الله لشيعتنا في اسماعهم و ابصارهم حتي لا يكون بينهم و بين القائم عليه السلام بريد، يكلمهم فيسمعون، و ينظرون اليه و هو في مكانه; [65] .هنگامي كه قائم ما قيام كند، خداوند آن چنان گوش و چشم شيعيان ما را تقويت مي كند كه ميان آنان و آن حضرت (رهبر و پيشوايان) نامه رسان نخواهد بود، با آنها سخن مي گويد و آنان سخنش را مي شنوند و او را مي بينند; در حالي كه او در مكان خويش است [و مردم در نقاط ديگر جهان]».وسايل انتقال صدا و تصوير، به طور همگاني، ساده و آسان در اختيار همه پيروان او قرار مي گيرد; آن چنان كه چيزي به نام اداره پست در آن عصر، چيز زايدي به حساب مي آيد و مسائل جاري آن حكومت، بدون نياز به كاغذ بازي، حل و فصل مي شود; زيرا همه دستورها و برنامه

ها با سيستم «شهود و حضور» ابلاغ و اجرا مي شود.امام صادق عليه السلام، در گفتار ديگري اين حقيقت را به طور بارزي تكميل فرموده است:«ان المؤمن في زمان القائم و هو بالمشرق ليري اخاه الذي في المغرب وكذا الذي في المغرب يري اخاه الذي بالمشرق; [66] .مؤمن در زمان حضرت مهدي (عج) در حالي كه در مشرق است برادر خود را در مغرب مي بيند و همچنين كسي كه در مغرب است، برادرش را در مشرق مشاهده مي كند».بنابراين ارتباط مستقيم نه تنها در سطح حكومت; بلكه در ميان عموم نيز عملي مي شود. در اين زمان پيوندهاي ظاهري، جسماني و معنوي دل ها را استحكام مي بخشد، به گونه اي كه جهان به راستي به شكل يك خانه و مردمش همچون اهل يك خانواده در مي آيند.امام صادق عليه السلام مي فرمايد:«اذا تناهت الامور الي صاحب هذا الامر رفع الله تبارك وتعالي له كل منخفض من الارض وخفض له كل مرتفع حتي تكون الدنيا عنده بمنزلة راحته فايكم لو كانت في راحته شعرة لم يبصرها; [67] .وقتي كارها به صاحب اصلي ولايت [حضرت مهدي عليه السلام] برسد، خداوند هر نقطه فرورفته اي از زمين را براي او مرتفع و هر نقطه مرتفعي را پايين مي برد. آن چنان كه تمام دنيا نزد او به منزله كف دستش خواهد بود. كدام يك از شماها اگر در كف دستش مويي باشد، آن را نمي بيند؟»طبق اين حديث در عصر ظهور، يك سيستم نيرومند و مجهز، براي انتقال تصويرها به وجود خواهد آمد كه شايد تصور آن امروزه براي ما مشكل باشد. تمام جهان به منزله

كف دست خواهد شد و پستي و بلندي هاي زمين، مانع از رؤيت موجودات روي زمين نخواهد بود. البته بدون يك چنين سلطه اطلاعاتي و ارتباطي بر تمام كره زمين، حكومت واحد جهاني و صلح، امنيت و عدالت به طور همه جانبه، امكان پذير نخواهد بود. براي اداره چنان حكومتي، امكانات زيادي لازم است كه خداوند آنها را در اختيار او و تشكيلاتش قرار مي دهد.امام باقر عليه السلام نيز فرموده است:«انما سمي المهدي لانه يهدي الي امر خفي حتي انه يبعث الي رجل لا يعلم الناس له ذنب فيقتله حتي ان احدكم يتكلم في بيته فيخاف ان يشهد عليه الجدار; [68] .حضرت مهدي (عج) از اين جهت مهدي ناميده شده است كه به امور مخفي و پنهان هدايت مي شود، تا آن جا كه گاه او به سراغ كسي مي فرستد كه مردم او را بي گناه دانسته و به قتل مي رساند [زيرا از گناه نهاني او همانند قتل نفس كه موجب قصاص است آگاه است] و تا آن جا كه برخي از مردم هنگامي كه درون خانه خود سخن مي گويند، مي ترسند ديوار بر ضد آنها شهادت دهد».اين حديث نيز گواه آن است كه در آن عصر، نيكان و پاكان در نهايت آزادي به سر مي برند; خلافكاران چنان تحت كنترل اند كه ممكن است امواج صوتي آنان، با وسايل پيشرفته اي از ديوار خانه هايشان باز گرفته شود و به هنگام لزوم، مي توان فهميد كه آنها در درون خانه چه گفته اند؟!گفتني است كه اين پيشرفت هاي عظيم، محصول تكامل علمي عصر بعد از ظهور است، نه اعجاز; زيرا

زندگي بشر در اين عالم، بايد مطابق سنت هاي طبيعي باشد; نه اعجازي كه امري استثنايي و براي موارد ضروري و فوق العاده است، آن هم در مسير اثبات حقانيت دعوت نبوت يا امامت.

رفاه و آسايش در عصر ظهور

مدينه فاضله اسلامي، در حقيقت آرمان شهر آسايش و رفاه همگاني است. رفاه و تنعم به گونه اي خواهد بود كه ديگر نيازمندي در سطح جامعه يافت نمي شود; چون توزيع عادلانه منابع و ثروت جايي براي فقر و طبقه ضعيف باقي نمي گذارد. در آن جامعه، مانند جوامع كنوني عمل نمي شود كه بيش از هشتاد درصد ثروت، در دست كمتر از بيست درصد و بيست درصد آن در دست هشتاد درصد مردم باشد و در نتيجه طبقه مرفه و فقير پيدا شود.به علاوه در آن عصر، به جهت اجراي عدالت، نه آسمان از ريزش بركات خود بر مردم دريغ مي ورزد و نه زمين امساك مي كند; بلكه هرچه دارند در اختيار بشر قرار مي دهند. از اين رو در شهر عدالت كه حقوق انسان ها محور توجه و برنامه ريزي است، بالطبع بذر اين توجه، محصولي چون رفاه و برخورداري همگاني از موهبت هاي الهي را در پي خواهد داشت. اين موضوع در روايات اهل بيت عليهم السلام به خوبي تبيين شده است:«انه يبلغ سلطانه المشرق والمغرب وتظهر له الكنوز ولايبقي في الارض خراب الا يعمره; [69] .حكومت او شرق و غرب جهان را فرا مي گيرد و گنج هاي زمين براي او ظاهر مي شود و در سرتاسر جهان جاي ويراني باقي نخواهد ماند; مگر اين كه آن را آباد خواهد ساخت ».امام صادق عليه السلام فرمود:

«اذا قام القائم حكم بالعدل وارتفع في ايامه الجور وآمنت به السبل واخرجت الارض بركاتها ورد كل حق الي اهله... و حكم بين الناس بحكم داود وحكم محمد صلي الله عليه و آله وسلم فحينئذ تظهر الارض كنوزها وتبدي بركاتها ولايجد الرجل منكم يومئذ موضعا لصدقته ولا لبره لشمول الغني جميع المؤمنين...; [70] .وقتي كه قائم قيام كند، حكومت را براساس عدالت قرار مي دهد و ظلم و جور در دوران او برچيده مي شود و جاده ها در پرتو وجودش، امن و امان مي گردد، و زمين بركاتش را خارج مي سازد و هر حقي به صاحبش مي رسد، و در ميان مردم، همانند داود و محمد صلي الله عليه و آله حكم و داوري مي كند. در اين هنگام زمين گنج هايش را آشكار مي سازد و بركات خود را ظاهر مي كند و كسي موردي را براي انفاق و صدقه و كمك مالي نمي يابد; زيرا همه مؤمنان بي نياز و غني خواهند شد...».بيان ظاهر شدن بركات زمين و خارج شدن گنج ها، نشان مي دهد كه هم مساله زراعت و كشاورزي به اوج ترقي خود مي رسد و هم تمام منابع زير زميني، كشف و مورد استفاده قرار مي گيرد. در آمد سرانه افراد، آن قدر بالا مي رود كه در هيچ جامعه اي، فقيري پيدا نمي شود و همه به سر حد بي نيازي و خود كفايي مي رسند.امام علي عليه السلام فرمود: «يزرع الانسان مدا، يخرج له سبعماة مد كما قال الله تعالي كمثل حبة انبتت سبع سنابل في كل سنبلة ماة حبة والله يضاعف لمن يشاء; [71] [در

عصر حضرت مهدي] انسان يك مد مي كارد و هفتصد مد برداشت مي كند، چنان كه مضمون آيه شريفه قرآن است ».رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم فرمود:و يخرج له الارض افلاذ كبدها ويحثوالمال حثوا ولايعده عدا; [72] .زمين در آن عصر قطعات كبد خود را براي او بيرون مي فرستد و او ثروت بدون شماره و محاسبه در ميان مردم پخش مي كند.»رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم فرمود:«ابشركم بالمهدي يملا الارض قسطا كما ملئت جورا وظلما، يرضي عنه سكان السماء والارض يقسم المال صحاحا فقال رجل ما معني صحاحا؟ قال: بالتسوية بين الناس، ويملا قلوب امة محمد غني ويسعهم عدله حتي يامر مناديا ينادي يقول: من له بالمال حاجة فلايقوم من الناس الا رجل واحد ثم يامر له بالمال فياخذ ثم يندم ويرد; [73] .شما را به ظهور حضرت مهدي عليه السلام بشارت مي دهم كه زمين را پر از عدالت مي كند، همان گونه كه پر از جور و ستم شده است. ساكنان آسمانها و زمين از او راضي مي شوند و اموال و ثروت ها را به طور صحيح تقسيم مي كند. شخصي پرسيد تقسيم صحيح ثروت چيست؟ فرمود: به طور مساوي در ميان مردم تقسيم شود و دل هاي پيروان محمد را پر از بي نيازي كند و عدالتش همه را فراگيرد، تا آن جا كه دستور دهد كسي با صداي بلند صدا زند كه هر كس نياز مالي دارد، برخيزد. هيچ كس جز يك نفر بر نمي خيرد، سپس امام دستور مي دهد مال قابل ملاحظه اي به او بدهند; اما او به زودي پشيمان

مي شود كه چرا آزمند و حريص بوده است و مال را بر مي گرداند».

سفر به فضا در عصر ظهور

در عصر ظهور، به جهت وسايل فوق مدرني كه در اختيار مردم قرار مي گيرد، سفر به فضا و كرات بالا، همانند سفرهاي زميني امري عادي خواهد شد. البته روايات اين باب، سفر به آسمان ها را براي خود آن حضرت مي دانند; لكن ظاهرا وضع آن زمان، به گونه اي خواهد بود كه سفر به آسمان ها همانند سفر از قاره اي به قاره ديگر در عصر ما بوده و امكانات سفر به فضا، در اختيار همه قرار خواهد گرفت; يعني، زندگي بر روي زمين در آن مدينه فاضله، وارد مرحله جديدي خواهد شد كه به طور كلي با وضعيت گذشته فرق دارد. همان گونه كه امروزه بشر به پيشرفت هايي در صنايع و نرم افزار ست يافته كه اگر در گذشته گفته مي شد، پذيرش آن تنها از طريق اعجاز مورد قبول واقع مي شد. از اين رو پيشرفت هاي آن عصر براي مردم امروز ما، به آساني قابل قبول نيست و عده اي هم آن را از باب اعجاز حضرت مهدي (عج) قبول مي كنند.امام باقر عليه السلام در همين رابطه مي فرمايد:«ذخر لصاحبكم الصعب، قلت: وما الصعب؟ قال ما كان من سحاب فيه رعد وصاعقة او برق، فصاحبكم يركبه، اما انه سيركب السحاب ويرقي في الاسباب اسباب السماوات السبع و الارضين السبع; [74] .براي صاحب و سرور شما حضرت مهدي عليه السلام آن وسيله سركش ذخيره شده است. راوي مي گويد: گفتم: منظور از وسيله سركش چيست؟ امام فرمود: ابري است كه در آن غرش رعد

و شدت صاعقه يا برق است. او بر اين وسيله سوار مي شود، آگاه باشيد او به زودي بر ابرها سوار مي شود و به آسمان ها و زمين هاي هفتگانه صعود مي كند».مسلما منظور از ابر، اين ابر معمولي نيست; چون ابرهاي معمولي وسيله اي نيستند كه بتوان با آنها سفر فضايي كرد; زيرا آنها در جو زمين در حركت اند و با زمين فاصله چنداني ندارند و نمي توانند از آن بالاتر روند. پس منظور وسيله فوق العاده سريعي است كه در آسمان، به صورت توده اي فشرده از ابر به نظر مي رسد و غرشي همانند رعد و قدرت و شدتي همچون صاعقه دارد. به هنگام حركت، دل آسمان را با نيروي فوق العاده خود، مي شكافد و به پيش مي رود و مي تواند تا هر نقطه اي از آسمان حركت كند.بدين ترتيب، آن وسيله اي فوق مدرن بوده و شبيه آن در وسايل كنوني وجود ندارد و از تصور ما بيرون است.

امنيت و سلامت در عصر ظهور

از جمله نيازهاي اساسي بشر - كه در هرم نيازهاي وي جايگاه ويژه اي دارد - امنيت است. اين نياز در ابعاد مختلف تجلي مي يابد: امنيت اخلاقي، اقتصادي، حقوقي، اجتماعي، خانوادگي و... از روايات ظهور استفاده مي شود، كه مدينه فاضله اسلامي، شهر امن و سلام است; آن هم در معناي واقعي و در تمامي ابعاد آن.قرآن كريم به انسان ها و مؤمنان مستضعف، وعده چنين شهر امن و سلامت را داده و فرموده است: «زندگي شما پس از خوف تبديل به امن مي گردد» ; ولي تا كنون چنين امنيتي براي بشر در عالم تحقق پيدا

نكرده است. و ائمه اطهار عليهم السلام در تفسير اين آيه فرموده اند: منظور، عصر ظهور حضرت مهدي آل محمد است.قرآن مي فرمايد:«وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و يمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم، و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا...». [75] .در اين آيه، سه وعده صريح به مؤمنان وارسته داده شده است:استخلاف در زمين; يعني، حكومت در زمين به عنوان نمايندگي از خدا، (حكومت حق و عدل) ;تمكين دين; يعني، نفوذ معنوي و حكومت قوانين الهي بر تمامي عرصه هاي زندگي;تبديل خوف به امنيت; يعني، بر طرف شدن تمامي عوامل ترس و ناامني و جايگزين شدن امنيت كامل و آرامش در همه روي زمين.امام زين العابدين عليه السلام فرموده است:«هم و الله شيعتنا اهل البيت يفعل الله ذلك بهم علي يدي رجل منا و هو مهدي هذه الامة; [76] اين گروه به خدا قسم همان پيروان ما هستند كه خداوند به وسيله مردي از خاندان ما، اين موضوع را تحقق مي بخشد و او مهدي اين امت است ».امام صادق عليه السلام نيز فرمود:«نزلت في القائم و اصحابه...» ; [77] اين آيه در شان قائم آل محمد و اصحاب او نازل شده است ».از اين رو، مي گوييم مدينه فاضله عصر ظهور، همان مدينه امن و سلامت مورد وعده آيه ياد شده است.

تربيت در عصر ظهور

بشر در چندين قرن اخير، براي آسايش تن، هر چه فرمول اقتصادي و سياسي و هر چه امكانات علمي و تكنيكي در اختيار داشته، به استخدام در آورده است تا شايد بتواند آسايش اين جهاني انسان را بدو باز گرداند.

حال آن كه او، پس از اين همه تلاش، هيچ گونه آرامشي در خود نمي يابد. جهان را تنگ و تاريك و سرد مي بيند و در آن احساس حقارت و پوچي مي كند و اين حالت به اعتقاد منتقدان درون اين نظام (انسان محوري و انسان مداري)، جز به نابودي انسان نمي انجامد.اما در مدينه فاضله اسلامي، تنها سخن از آسايش تن و وفور ثروت و رفاه مادي نيست; بلكه در تصوير مهندسان اين مدينه فاضله، انسان موجودي است داراي ابعاد مختلف كه تكامل و رشد او در گرو رشد متوازن تمامي آن ابعاد است. مدينه فاضله و بهشت زميني موعود، تحقق نمي يابد; مگر آن كه بارقه اي از آسمان در آن حلول كند. تربيت و پرورش روح انسان ها و توجه به اخلاق و فضايل معنوي - كه از اساسي ترين برنامه هاي ظهور است - در همين راستا معنا مي يابد. مدينه فاضله در عين اين كه شهر عدالت است، شهر رفاه، امنيت، تربيت، سجايا و فضايل انساني نيز هست. در آن محيط، انسان هاي صالح تربيت مي يابند تا جامعه اي آرماني و صالح بنا نهند. انسان ها علاوه بر دستيابي به غناي مالي، از غناي قلبي و روحي نيز بهره مند خواهند شد و در كنار اتمام نعمت و وفور ثروت، به اكمال اخلاق و فضيلت هاي انساني نيز راه خواهند يافت. كينه هاي اخلاقي از قلب ها ريشه كن مي گردد. دروغ، تزوير و نامردمي، در روابط اجتماعي، جاي خود را به يك رويي و يك رنگي مي بخشد. در واقع، در چنين بستري رفاه و عدالت و

امنيت نيز معنا پيدا مي كند و حقيقت خويش را باز مي يابد. جز با اين نگرش همه جانبه به انسان و در كنار هم چيدن اجزاي حقيقي او نمي توان به تعبير رؤياي هميشگي انسان در تاسيس مدينه فاضله انساني دست يافت. [78] .به هر حال ويژگي هاي آن مدينه فاضله، بيش از آن است كه در يك مقال بگنجد; ولي به جهت پرهيز از اطاله كلام، بيان ساير ويژگي هاي آن به وقت ديگري موكول مي شود.

عناصر و ساختار نظام سياسي در حكومت مصلح

پايه و مايه مقاومت ها و نگاه به آينده تمامي پيروان اديان الهي، در فراز و نشيب هاي تاريخي، اعتقادي به وجود موعود بوده است.اين باور سرخوردگي ها، بن بست ها و مشقات مادي و معنوي را براي معتقدان قابل تحمل كرده، و آنان را به گشايش اميدوار ساخته است.از اين منظر موعود روزي خواهد آمد و جهان ستم، جهل و ناآرامي را سامان خواهد داد. در مذاهب چهارگانه مسيح، يهود، ماني و اسلام، اين امر موجب انتظار نجات دهنده اي گرديده كه مي آيد و تمام دنيا را اصلاح مي نمايد.در عقيده هر سه ملت (مذاهب سه گانه) نجات دهنده از دودمان عالي مرتبه خواهد بود. در باور يهود و عيسويان، منجي از نژاد پادشاه اسرائيل است.زرتشتيان سوشيانس پسر زرتشت را موعود مي دانند. اما مسلمين امام غائب را از اولاد پيامبر اسلام(ص) مي شناسند.به طور كلي وجود منجي، موعود يا مصلح عاملي است كه عصرها و نسل ها را براي تداوم زندگي، پويايي داده، ستم ديدگان تاريخ را چشم انتظار منتقم ساخته، و بسترساز حركت مستضعفان براي وراثت زمين گرديده است.چنين پريشان حالي و

نااميدي قطعي است كه انديشگران واقع نگر به دو سرانجام براي جهان و جهانيان هشدار مي دهند:تلاش جهان سرگردان؛ رستاخيز ديني در تلاش زمينه سازي حكومت موعود

مردم، جايگاه، حقوق و تكاليف

اين بحث موضوعي است كه از سه زاويه فوق مردم را در حكومت مهدي ارزيابي مي كند.اين سرفصل، داراي زير مجموعه هايي است:الف - خواص يا نخبگان؛ ويژگي هاي نخبه به مفهوم رايج را در دولت امام زمان نفي كرده، اما به نخبگان با شرايط و ويژگي هاي انحصاري مي رسد؛ب - مردم و حقوق؛ در اين موضوع، امنيت، آباداني و رفاه توضيح حقوقي است كه امام عصر در احقاق آن مي كوشد؛ج - تكاليف مردم؛ تعيين تكليف الهي مبني بر عدم تساوي مردم به دليل نوع ايمان و عمل ايماني آن ها، موجب جداسازي صف آنان در حكومت مصلح مي شود، تا جايي كه حتي ميان اصحاب و انصار حضرت بقيةاللّه فرق است.اصحاب همان 313 نفر هستند كه با ايماني بالا و كرداري وارسته در لحظات آغازين به امام قائم مي پيوندد. انصار مردم با ايمان و پاكباخته اي هستند كه با قيام ولي عصر به تدريج از مكّه به لشكر ايشان مي پيوندند.

منجي عادلترين حاكم

فرض كنيد مهم ترين ويژگي هاي حكومت امام مهدي (ع) ويژگيهاي حاكم نمونه ويژگيهاي حاكم اسلامي است. منجي يعني نجات دهنده يا نجات بخش. خود واژه به معناي رها بخشيدن و قيد و بند را از كسي بر داشتن است. كلمة منجي در اديان مختلف بكار رفته است و قديمي ترين ديني كه درباره اين واژه صحبت كرده دين هندوئيسم است.خود هندوها مي گويند در كتابي كه در 600 هزار سال قبل نوشته شده از اين كلمه استفاده شده است. در تورات و انجيل نيز از اين كلمه استفاده شده است.در دين اسلام اين كلمه غالباَ براي حضرت مهدي بكار

رفته است.پلوراليزم يا كثرت گرائي در دين و در حقانيت بيان شده. ك مرتبه در نجات و يك مرتبه در مسائل اجتماعي و سياسي بيان شده است. الآن در كشور ما در مسائل سياسي بيان شده است؛ كثرت گرائي ديني و البته ما به آن اعتقاد نداريم. چون با عقل و فلسفه سازگار نيست و نه با آيات و روايات.يعني ما نمي توانيم بگوئيم اين دين بر حق است و دين ديگري نيز بر حق است. كثرت گرائي در نجات هم مسئله ايست كه از قديم در ميان فيلسوفان بحث شده است مثلاَ در كتاب ابوعلي سينا.بهشت منحصر مخصوص شيعيان علي (ع) نيست؛ بجه هاي كفار يا ديوانگان صغار ايتام اينها همه اهل نجاتند. لطف خدا شامل حال آنها هم مي شود و بهشت نيز مي روند.آيات شريف قرآن مردم را سه دسته مي كند كه دو دسته اهل نجاتند. و در روايات آمده كه بهشت هشت در و جهنم هفت در دارد كه روندگان بهشت بيشتر از روندگان جهنمند. بالاترين درجه بهشت فردوس است كه مخصوص شيعيان امير المومنين است.كلمه نجات مربوط به تشكيك است و درجات مختلف دارد و اكثريت مردم اهل نجات هستند. كلمه عادل و عادلترين از واژه عدل گرفته شده و عدل در لغت به معني تساوي است و گاهي هم به معناي قسط و برابري است اين كلمه در يونان باستان فراوان مورد بحث بوده و فلسفه عدل به كرات مورد نظر بوده است. در مورد چيزي صحبت مي كنيم كه به تحقق نپيوسته است. چه كسي مي تواند در برابر آينده نظر بدهد و قضاوت كند.علم كه نمي

تواند در برابر چيزي كه آزمايش نكرده حرفي بزند. فلسفه به سوالاتي پاسخ مي دهد كه علم در برابر آن ناتوان است. فلسفه در برابر آينده جهان پاسخ مي دهد.علم نمي تواند در برابر ماده اوليه جهان پاسخ دهد در حاليكه فلسفه به آن پاسخ مي دهد. آنچه با الهام و مكاشفه با كشف و شهود بدست مي آيد مي تواند در برابر آينده اظهار نظر كند.وحي و قرآن و سنت نيز مي توانند دربارة آينده جهان صحبت كند.امام زمان حكومت جهاني را بر اساس قرب الي الله تشكيل مي دهند. در اوايل انقلاب بر خلاف مسيحيت كه دين را براي اصلاح آخرت ميداند عقيده دين براي دنيا و آخرت بود. بازرگان آمد و گفت كه دين براي آخرت است و در همان روزها امام فرمودند: دين نه براي اصلاح دنيا آمده و نه براي اصلاح آخرت بلكه براي قرب الي الله آمده است.امام زمان ابتدا هدفش اجراي عدالت نيست. ايشان مي آيند تا انسانها را به قرب الي الله برسانند و در كنار اين موضوع عدل را برقرار سازند.خدا به ما نزديك است و مائيم كه به او نزديك نيستيم. در قرآن آمده او با شماست ولي هيچگاه گفته نشده ما با او هستيم. خدا از رگ گردن و دل به ما نزديكتر است. دين آمده تا ما را به خدا نزديك كند. و اين هدف در زمان ظهور به صورت كامل تامين مي شود.1. اولين ويژگي حكومت امام زمان انست كه مردم را به خدا كه بالاترين كمال است مي رساند. خدا عقل را 27 قسمت كرده است كه اكنون 2 قسمت از

آن را به ما داده است و بقيه را در زمان ظهور به آن مي رسيم. و اين به معني عقل ديني است ونه عقل صنعتي.2. دومين ويژگي مسئله عدالت است. عدالت در تمام اديان در مورد آخرالزمان به يك معني است. در زرتشت و مسيحيت و... مهمترين ويژگي مدينه فاضله به يك معني است. در نهج البلاغه بين عدل تفاوت وجود دارد. عدل يعني قرار دادن هر چيزي در جايخود. بر خلاف جود و بخشش قرار دادن چيزي در جاي كمال. بر خلاف جود در عدل تساوي است. مبناي عدالت حق است. اگر جائي حق نباشد عدلي نيست.حقوق عرفي يعني در عرف بايد ببينيم كجا كسي را صاحب حق مي شمارند و كجا كسي را صاحب حق نمي شمارندولي در اسلام حتي حيوان به صاحبش حق دارد.يك نوزاد حقوقي را در برابر پدر و مادر دارد. هر انساني حقوقي نسبت به انسان ديگر را دارد نه تكليف. همسايه به گردن همسايه حق دارد و نه تكليف. حفظ آب و خاك از حقوقي است كه به گردن ماست. كسي كه فضائي را آلوده مي كند حقي را ضايع كرده است. اگر حقوق را رعايت كنيم عادل هستيم وگرنه ظالم.پس در زمان ظهور عدالت را فقط در ميان انسانها برقرار نمي كند بلكه در ميان همه چيز حتي حيوانات؛ مثل اينكه گرگ و گوسفند از يك آبشخور آب مي خورند.انسانها در زمان ظهور از تمام اديان هستند. همه مسلمان نيستند. امام زمان حمام خون به راه نمي اندازند. در آنزمان يهودي و مسيحي هم به دستورات دين خود بهتر مي رسند.عدل در آن زمان به همه

مي رسد. در آخر الزمان امام هم به شهادت مي رسند.اين بزرگترين گناه است و عين ظلم است. آمده است در آنروز همانطور كه ظلم و جور فراگير شده عدل و قسط هم فرگير مي شود. ظلم آنزمان اجتماعي است و فردي بسيار كم است. بسياري مردم در منازلشان عادلند. امام زمان عدل اجتماعي مي آورند. و بر عكس دوره هاي قبل ظهور امكان ظلم فردي هست.آدم عادل كسي است كه غضبش،خشم، شهوت، علم، شعور، و معرفتش معتدل باشد. و عدالت امام عدالت اخلاقي است نه عدالت فقهي.

نظام سياسي مصلح

دولت مصلح حكومتي جهاني و فراگير است، و حكومت هاي جهاني به لحاظ مبناي غير الهي و ابزارهاي غير مشروع محكوم به نابودي مي باشند.پيش از هر فرضيه و گمان بايد پذيرفت كه محتوا و قالب سياسي در حكومت مصلح موعود نبايد و نمي تواند در نمونه هاي تاريخي مشابه داشته باشد.اعلان قرآن مبني بر جاء الحق و زهق الباطل از نابودي هر باطل خبر(الاسراء: 17/81) مي دهد و برچيده شدن حكومت هاي سراسر جهان را كه در دايره باطل قرار دارند، نويد مي دهد.اين بشارت از دو زاويه نگاه قابل تأمل است:الف - دولت مصلح حكومتي جهاني و فراگير است؛ب - حكومت هاي جهاني به لحاظ تئوري و عملي باطل بوده و مشمول نابودي توسط حضرتش مي گردند.براساس روايت ها، ساختار حكومت مهدي مصلح از نوع هيچ يك از نظام هاي موجود نيست بلكه در دايره تمدن اسلامي و نشأت گرفته از قرآن و سنت معصومين(ع) است.

ويژگي هاي حكومت حضرت مهدي

ويژگي اول:اول اين كه اين حكومت، حكومتي جهاني است. حكومتي نيست كه در يك گوشه اي از زمين برقرار شود. حكومتي است جهاني كه همه جهان را مسخّر مي كند و همه را تحت اختيار خودش قرار مي دهد.از روايات فراوان اين مسأله استفاده مي شود.علاوه بر اين، آيه «...اِنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّلِحُونَ»و آيات ديگر دلالت مي كند كه يك زماني صالحان حاكم زمين مي شوند.يكي از خصوصيات اين حكومت كه با حكومت هاي ديگر خيلي تفاوت دارد، حكومت واحد جهاني بودن است. حكومت هاي متعدد نيست.شما مطلع هستيد كه الآن جهان در چه حالي است.حكومت هاي مختلفي در جهان است. همه اين اختلافات بايد برطرف

بشود و يك حكومت حاكم گردد. اين عقيده اي است كه ما شيعيان داريم.ويژگي دوم:ويژگي دوم حكومت حضرت مهدي - سلام اللَّه عليه - گسترش اسلام در همه جهان است به گونه اي كه هيچ ده، قريه يا جايي نيست مگر صداي اذان در آن جا به گوش مي رسد.آيا در آن زمان اديان آسماني مثل يهود و نصارا باقي مي مانند يا نه؟ اين مسأله اي ديگر است كه فعلاً در آن قسمت بحث نمي كنيم. اما مسأله اين است كه اسلام در همه جهان گسترش پيدا مي كند.ترديدي هم از لحاظ روايات نيست.شما مطلع هستيد كه مسلمانان الآن چه مقدارند و غير مسلمانان چقدر هستند. يك ششم جمعيت جهان مسلمانند و بقيه غير مسلمان. به هر حال، اكثريت جهان در اختيار غير مسلمان ها است؛ ولي در حكومت حضرت مهدي(عج) همه جهان در اختيار مسلمانان قرار مي گيرد.ويژگي سوم:ويژگي سوم از برنامه هاي حكومت حضرت مهدي(عج) و مهم ترين برنامه اش مبارزه جدي با ستم و ريشه كن كردن آن است. در اين قسمت هم حضرت موفق مي شود؛ يعني ظلم و ستم را ريشه كن مي كند. از روايات فراواني استفاده مي شود كه حضرت ستم را برطرف مي سازد.نه افراد نسبت به هم ظلم مي كنند نه حكومت ها نسبت به رعيت هاي خود و نه حكومتي نسبت به حكومت ديگر. ستم به طور كلي برچيده مي شود.ويژگي چهارم:ويژگي چهارم اين كه حضرت عدالت را در سراسر جهان گسترش مي دهد و اجرا مي كند. همه جا به عدالت رفتار مي شود و گسترش پيدا مي كند. در آن وقت، كسي

به كسي ظلم نمي كند.همه با عدالت رفتار مي كنند؛ مثلاً شوهر به خودش، فرزندانش و خانواده اش ستم نمي كند و همين طور همه به عدالت رفتار مي كنند.در اكثر رواياتي كه درباره حضرت مهدي(عج) هست اين مسأله را شما مي خوانيد كه «يَمْلَأَها قسطأ و عدلأ كما ملئت ظلمأ و جوراً». اين از برنامه هاي اصلي حضرت است.ويژگي پنجم:ويژگي پنجم حكومت امام زمان(عج) اين است كه اسلام را در ابعاد مختلف زندگي مردم وارد مي كند؛ يعني اجراي احكام اسلام در ابعاد مختلف زندگي و آن هم در تمام جهان؛ يعني اداره جهان به وسيله احكام اسلام. در آن روز مسائل جهان (مسائل اقتصادي، سياسي، اجتماعي و زندگي و...) و به طور كلي جهان با قوانين اسلام اداره خواهد شد. اين ها مهم ترين چيزهايي است كه حكومت حضرت مهدي(عج) در صدد ايجاد آن است.

پاورقي

[1] ر.ك: شهيدي، سيدجعفر، تاريخ تحليلي اسلام.

[2] ر.ك: المسعودي مروج الذهب، ج 1، جز 2،ص 332.

[3] ر.ك: علي، حماسه جاويد، ص 45.

[4] «قطاع »، قطعه زميني است كه حاكم به فردي واگذار مي كند و سود بسيار اندكي ازاو مي گيرد اما از دادن ماليات معاف است.ر.ك: ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 1،ص 269.

[5] ر.ك: ابن ابي الحديد، همان، ج 1، ص 198.

[6] ر.ك: علي حماسه جاويد، ص 45.

[7] نهج البلاغه، خطبه 164.

[8] همان، خطبه 2.

[9] همان، خطبه 16. [

[10] ر.ك: ابن ابي الحديد، همان، ج 1، ص 90.

[11] ر.ك: نهج البلاغه، خطبه 15.

[12] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، همان،ج 1، ص 180.

[13] ر.ك: الكليني، محمدبن يعقوب، الكافي روضه)، ج 1، ص 85.

[14] ر.ك: نهج

البلاغه، كلمات قصار 73.

[15] ر.ك: همان، خطبه 86.

[16] امام اميرالمؤمنين در زمان پيامبر مدتي به ولايت و جمع زكات و خراج يمن منصوب شد، بعضي از صحابه پيامبر كه با او بودندخواستند بر شتر صدقه سوار شوند، امام علي، عليه السلام، اجازه نداد و فرمود: سهم شما به اندازه سهم ديگران است و عاملي راكه در غياب حضرت با اين اشخاص مداراكرده بود ملامت كرد. آنها از سختگيري علي،عليه السلام، به پيامبر شكايت بردند، پيامبرفرمود: از علي شكايت نكنيد كه براي خداسختگير است، حق با علي است و او به تنهايي ارزش يك سپاه در راه خدا را دارد.

[17] ر.ك: نهج البلاغه، نامه 27.

[18] المجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، ج 41،ص 114.

[19] ر.ك: همان، ص 401.

[20] ر.ك: نهج البلاغه، نامه 26.

[21] همان، نامه 51.

[22] ر.ك: همان، نامه 27.

[23] ر.ك: همان، خطبه 176.

[24] ر.ك: همان، نامه 41.

[25] عثمان بن حنيف بن واهب بن الحكم بن ثعلبة بن الحارث الانصاري - در زمان حكومت عمر متصدي اخذ ماليات ازبخشهايي از عراق بود - اميرالمؤمنين او را به ولايت بصره گماشت، طلحه و زبير چون بربصره تسلط يافتند بعد از شكنجه هاي زياد،او را از بصره بيرون كردند، وي بعد ازشهادت علي بن ابيطالب، عليه السلام، دركوفه ماند و در زمان معاويه از دنيا رفت (ابن ابي الحديد، همان، ج 16، ص 205) عثمان ازصحابه رسول خدا بود و در جنگ احدشركت داشت.

[26] ر.ك: نهج البلاغه، نامه 45.

[27] همان، نامه 53.

[28] همان، خطبه 126.

[29] ر.ك: همان، نامه 79.

[30] ابن ابي الحديد، همان، ج 15، ص 126.

[31] نهج البلاغه، نامه 41.

[32] همان، خطبه 156.

[33] ر.ك: همان، خطبه 3.

[34] ر.ك: همان،

نامه 31.

[35] البيهقي، سنن، ج 10، ص 11.

[36] اسد الغابه، ج 3، ص 358.

[37] مديريت و فرماندهي در اسلام، ص 153.

[38] تذكر: گرچه بعضي از آيات مربوط به امم گذشته مثل قوم موسي عليه السلام است ولي اهل فن مي دانند كه مورد مخصص نيست و آيه عام است و مربوط به امت اسلام نيز هست.

[39] اعراف، آيه 128.

[40] همان، آيه 137.

[41] انبياء، آيه 21.

[42] صف، آيه 8.

[43] نساء، آيه 105.

[44] قصص، آيه 5.

[45] صافات، آيات 171- 173.

[46] انفال، آيه 7.

[47] نور، آيه 55.

[48] مجادله، آيه 21.

[49] توبه، آيه 33 و فتح، آيه 28.

[50] نهج البلاغه، حكمت 209، صبحي صالح.

[51] منتخب الاثر، فصل 2، باب 1، ح 4، ص 142.

[52] همان، فصل 10، باب 2، ح 9، ص 491.

[53] همان، ح 16.

[54] سوره حديد، 25.

[55] مائده، آيه 8.

[56] انعام، آيه 152.

[57] نحل، آيه 90.

[58] مائده، آيه 8.

[59] اسدالغابة، ج 4، ص 408.

[60] مفاتيح الجنان، دعاي افتتاح.

[61] معجم الاحاديث الامام المهدي، جلد 1، ص 92.

[62] بحارالانوار، ج 52، ص 362.

[63] همان، ص 336.

[64] همان، ص 328.

[65] منتخب الاثر، ص 483.

[66] بحارالانوار، ح 52، ص 391.

[67] همان، ص 328.

[68] همان، ص 390.

[69] منتخب الاثر، ص 482.

[70] بحارالانوار، ج 52، ص 338.

[71] عقد الدرر، فصل 7، ص 211.

[72] منتخب الاثر، ص 168.

[73] معجم الاحاديث الامام المهدي، ج 1، ص 95.

[74] بحارالانوار، ج 52، ص 321.

[75] نور، آيه 55.

[76] مجمع البيان، ذيل آيه شريفه.

[77] تفسير برهان ذيل آيه 55; نور و كتاب الغيبة، ص 240.

[78] مجله حوزه شماره 70 و 71، ص 7- 176، مقاله مهدويت و مدينه فاضله.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109