سرشناسه : عسگری مرتضی - ۱۲۹۳
عنوان و نام پدیدآور : امامان این امت دوازده نفرند/ مرتضی عسگری مترجم محمدجواد کرمی مشخصات نشر : [تهران : المجمع العلمی الاسلامی ۱۳۷۶.
مشخصات ظاهری : ۴۷ ص ۵/۱۱ x۵/۱۶سم فروست : (بر گستره کتاب و سنت۶)
شابک : 964-5841-36-4۱۰۰۰ریال ؛ 964-5841-36-4۱۰۰۰ریال وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی یادداشت : عنوان اصلی من حدیث النبی صلیالله علیه و آله یکون هذه الامه اثناعشر قیما.
یادداشت : کتابنامه بهصورت زیرنویس موضوع : ائمه اثناعشر -- احادیث شناسه افزوده : کرمی محمدجواد، مترجم رده بندی کنگره : BP۳۶/۵/ع۵م۸۰۴۱ ۱۳۷۶
رده بندی دیویی : ۳۹۷/۹۵
شماره کتابشناسی ملی : م۸۱-۴۸۱۶۲
رسول خدا(ص) خبر داده است که امامانی که بعد از او می آیند، دوازده نفرند. این موضوعی است که صاحبان کتب صحیح و مسند که نامشان در زیر می آید، از آن حضرت روایت کرده اند:
الف) مسلم در صحیح خود از جابر بن سمره روایت کند که گفت: شنیدم رسول خدا(ص) می فرمود: «این دین همیشه، تا قیام قیامت و تا هنگامی که دوازده نفر خلیفه بر سر شما باشند، استوار و برپاست. این خلفا همگی از قریش اند.»
در روایت دیگری آمده است: «همیشه کار مردم روبه راه است...»
در دو روایت دیگر آمده است: «تا آنکه دوازده خلیفه بیایند...»
در سنن ابو داود آمده است: «تا آنکه دوازده نفر خلیفه بر سر شما باشند.»
در حدیث دیگری است که فرمودند: «تا پایان دوازده نفر [1] .»
و در صحیح بخاری گوید: از پیامبر(ص) شنیدم که می فرمود: «دوازده نفر امیر و فرمانده اند.» راوی گوید: پیامبر(ص) پس از آن سخنانی فرمود که من نفهمیدم، پدرم گفت: فرمود: «همگی آنان از قریش اند.»
در روایت دیگری می گوید: سپس رسول خدا(ص) سخنانی فرمود که بر من پوشیده ماند، از پدرم پرسیدم: رسول خدا(ص) چه فرمود؟ پدرم گفت: فرمود: همگی آنان از قریش اند [2] .
در روایت دیگری است که فرمود: «دشمنی کسانی که با آنان دشمنی کنند، زیانی به ایشان نمی رساند [3] .»
ب) در روایت دیگری است که رسول خدا فرمود:
«لا تَزالُ هذِهِ الاُمّه مُستقیماً أمرها، ظاهره عَلی عَدوّها، حتّی یُمضی مِنهُم إثناعَشَرَ خَلیفه کُلُّهُم مِن قُریش، ثمِّ یَکون المَرج أو الهَرَج.»
کار این امت همیشه به سامان است و پیوسته بر دشمنانشان پیروزند تا آنگاه که دوازده نفر خلیفه، همگی از قریش، در گذرند. پس از آن فساد و خرابی یا فتنه و آشوب خواهد بود. [4] .
ج) در روایت دیگری آمده است که فرمود:
«این امت دوازده نفر قیم دارد که هر کس آنان را یاری نکند، زیانی به ایشان نرساند، همگی آنان از قریش اند.» [5] .
د) در روایت دیگری فرمود:
«کار این مردم تا هنگامی که دوازده مرد بر آنان ولایت داشته باشند، همواره در جریان است.» [6] .
هـ) از قول انس روایت کنند که آن حضرت فرمود:
«این دین تا دوازده نفر از قریش باشند، به هیچ روی نابود نگردد؛ و چون از دنیا بروند، زمین نیز، اهل خود را فرو می برد.» [7] .
و) در روایت دیگری فرمود:
«کار این امّت، تا هنگامی که همه آن دوازده نفر قیام کنند، همیشه قرین پیروزی است. آنان همگی از قریش اند.» [8] .
ز) احمد بن حنبل و حاکم و دیگران از مسروق روایت کنند که گفت: شبی نزد عبداللَّه بن مسعود نشسته بودیم و او قرآن به ما می آموخت که مردی پرسید: ای ابا عبدالرحمان! آیا از رسول خدا پرسیدید چه تعداد از این امت به خلافت می رسند؟ عبداللَّه گفت: از هنگامی که به عراق آمده ام، هیچ کس پیش از تو، چنین سؤالی از من نکرده است. بعد گفت: ما این موضوع را [از رسول خدا(ص)] پرسیدیم و آن حضرت فرمود: «آنان دوازده نفرند، به تعداد نقبای بنی اسرائیل.» [9] .
ح) در روایت دیگری ابن مسعود گوید: رسول خدا(ص) فرمود:
«خلفای بعد از من به تعداد اصحاب موسی هستند.» [10] .
ابن اثیر گوید: همانند این از عبداللَّه بن عمر و حذیفه و ابن عباس نیز، روایت شده است. [11] .
مؤلف گوید: نمی دانم مقصود ابن کثیر از روایت ابن عباس، همان است که حاکم حسکانی از ابن عباس روایت کرده یا غیر آن است.
روایات گذشته صریحاً می گوید: «عدد والیان دوازده نفر و همگی از قریش اند.» و امام علی(ع) در سخن خود مقصود از «قریش» را در این روایات بیان کرده و می فرماید:
«همه امامان از قریش اند و در این تیره از هاشم [اهل البیت(ع)] جایگزین شده اند، [ولایت] برای غیر آنان روا نیست و والیان جز ایشان شایسته [ولایت] نباشند.» [12] و نیز فرمود:
اللّهمَّ بلی لا تَخلُوا الأَرضَ مِن قائمٍ للَّهِ بِحُجّه إمّا ظاهراً مشهوراً أو خائِفاً مَغموراً لِئَلّا تَبطُلَ حُجَجُ اللَّهِ و بَیِّناتِهِ...
خداوندا! آری، زمین هرگز از قیام کننده به حق برای خدا خالی نخواهد شد، [این امام قائم،] یا پیروز است و نمایان و یا خائف است و پنهان، تا حجتهای خدا و نشانه های روشن الهی نابود نگردد. [13] .
ابن کثیر گوید: در توراتی که در دست اهل کتاب است موضوعی آمده که معنای آن چنین است: «خداوند متعال ابراهیم(ع) را به وجود اسماعیل(ع) بشارت داد و فرمود: اسماعیل را زیادتی بخشم و نسل او را گسترده گردانم و در بین آنان دوازده نفر از بزرگان و فرزانگان قرار دهم.»
و گوید: «ابن تیمیه گوید: اینان که به وجودشان بشارت داده شده، همان است که در حدیث جابر بن سمره آمده و مقرر گردیده تا در میان امت پراکنده باشند و اینکه قیامت برپا نگردد مگر آنکه موجود شده باشند، و بسیاری از یهودیانی که به اسلام مشرف شده اند، اشتباه کرده و پنداشته اند آنان همان کسانی اند که فرقه رافضه [شیعیان دوازده امامی] به سوی آنان دعوت کرده و از ایشان پیروی می کنند.» [14] .
مؤلف گوید: بشارت مورد اشاره در «سفر پیدایش» تورات امروزین، باب [17، شماره 18 - 20] اصل عبری چنین است:
قی لیشماعیل بیرختی أوتو قی هفریتی أوتو قی هربیتی بمئود شنیم عسار نسیئیم یولید قی نتتیف لگوی گدول.» [15] .
ترجمه: اسماعیل را مبارک ساخته و جداً او را بهره مند و پربار و کثیر و گسترده گردانم، دوازده عدد امام از او پدید آید و او را به امت بزرگ و عظیمی تبدیل خواهم کرد.
این بخش از تورات اشاره به آن دارد که، مبارکی و پرباری و کثرت افراد تنها در نسل اسماعیل(ع) است.
واژه «شنیم عسار» یعنی: دوازده نفر، که لفظ «عسار» در اعداد ترکیبی که معدود آن مذکر باشد، می آید و معدود در اینجا «نسیئیم» و مذکر است و با اضافه شدن «یم» [16] در آخر آن معنای جمع می دهد. مفرد آن «ناسی» یعنی: امام و پیشوا و رئیس است. [17] .
و اما سخن خداوند به ابراهیم(ع) در همان بخش نیز، یعنی عبارت «فی نتنیف لگوی گدول»، واژه «فی نتنیف» مرکب است از «فی» که حرف عطف است، و «ناتن»که فعل است و به معنای: قرار می دهم، و «یف»که ضمیر است و در آخر فعل آمده به اسماعیل(ع) باز می گردد، یعنی: او را [چنین]قرار می دهم. [18] و اما لفظ «گوی» به معنای امت و مردم است، و «گدول» [19] به معنای «کبیر و عظیم» [20] و تمام جمله یعنی: «او را امت کبیر و بزرگی گردانم.»
از مجموع این فقره روشن می گردد که مقصود از «کثرت و برکت» در نسل اسماعیل(ع) دقیقاً؛ رسول خدا محمد(ص) و اهل بیت آن حضرت(ع) می باشند، و آنانند که دنباله و امتداد نسل اسماعیل(ع) هستند. زیرا، خداوند متعال به ابراهیم(ع) فرمود: از سرزمین نمرود خارج شده و به شام برود. آن حضرت نیز، همراه با همسرش ساره و لوط به فرمان خدا هجرت کردند و در سرزمین فلسطین فرود آمدند.
خداوند متعال ثروت ابراهیم(ع) را بسیار فزونی بخشید. ابراهیم گفت: «خداوندا من با این مال بدون اولاد چه کنم؟» خدای متعال به او وحی کرد: «من فرزندان تو را به قدری کثیر و بسیار گردانم که به تعداد ستارگان باشند.» در آن زمان هاجر کنیزک ساره بود و او را به ابراهیم(ع) بخشید، هاجر از ابراهیم(ع) باردار شد و اسماعیل(ع) را برای او به دنیا آورد. سن ابراهیم(ع) در آن حال 86 سال بود. [21] .
قرآن کریم در ضمن دعای ابراهیم(ع) و درخواست او از خدای متعال، به این حقیقت روشن اشاره کرده و می فرماید: ابراهیم گفت:
ربَّنا إنّی أَسکَنتُ مِن ذُرّیّتی بِوادٍ غَیر ذی زَرعٍ عِندَ بَیْتک المُحرّم ربَّنا لِیُقیموا الصَّلاه فَاجْعَل أَفئِده مِنَ النّاس تَهوی إلیهم وَ ارْزُقهم مِن الثَّمراتِ لَعلَّهم یَشکرون [22] ؛پروردگارا! من برخی از ذریه خود را در بیابانی خشک، در کنار خانه محترم تو جای دادم تا نماز را به پای دارند. پروردگارا! دلهائی از مردمان را به سوی آنان بگردان و آنان را از ثمرات روزی ده باشد که سپاس گویند.
این آیه کریمه تأکید می کند که ابراهیم(ع) برخی از ذریه و نسل خود را که اسماعیل و فرزندان متولد او در مکه بودند، در کنار خانه خدا جای داد و از خدای متعال درخواست کرد تا رحمت و هدایت بشر در طول تاریخ را بر عهده ذریه و فرزندان او قرار دهد، خداوند نیز دعوتش را پذیرفته و آن را در نسل او، محمد(ص) و دوازده امام(ع) قرار داده است.
امام باقر(ع) در این باره فرموده است: نَحنُ بَقیّه تِلکَ العِتره وَ کانَت دَعوه ابراهیم لَنا؛ ماییم بقیه آن [ذریه و] عترت و دعای ابراهیم(ع) برای ما بود. [23] .
خلاصه آنچه که گذشت و نتیجه آن، این می شود که: «تعداد امامان در این امت دوازده نفر پی در پی هستند، و پس از دوازدهمین امام، عمر این دنیا پایان می گیرد.»
در حدیث اول آمده بود:
«این دین تا قیام قیامت و تا هنگامی که دوازده خلیفه بر سر شما باشند، استوار و برپا خواهد بود....»
این حدیث، مدت بر پا بودن این دین را تعیین، و آن را به برپایی قیامت محدود ساخته و تعداد امامان این امت را دوازده نفر دانسته است.
در حدیث پنجم آمده بود:
«این دین پیوسته تا زمانی که دوازده نفر از قریش موجود باشند استوار و برپاست، و هنگامی که درگذرند، زمین اهل خود را فرو می برد.»
این حدیث نیز، وجود و بقای دین را تا پایان عمر امامان دوازده گانه تأیید کرده و پایان عمر آنان را پایان دنیا می داند.
در حدیث هشتم نیز، عدد امامان(ع) را تنها دوازده نفر دانسته و فرموده:
«خلفای پس از من به تعداد اصحاب موسی هستند.»
این حدیث دلالت بر آن دارد که بعد از رسول خدا(ص) به جز خلفای دوازده گانه، خلیفه دیگری نخواهد بود.
الفاظ این روایات که با صراحت می گویند: «عدد خلفا تنها دوازده نفر است و بعد از آنان هرج و مرج و نابودی زمین و برپائی قیامت است» دیگر الفاظی را که چنین صراحتی از آنها دانسته نمی شود، بیان و تبیین می کند.
بنابراین، لازم است عمر یکی از امامان دوازده گانه، بر خلاف عمر عادی انسانها، طولانی و خارق العاده باشد.
چنانکه اکنون واقع شده و دوازدهمین امام از «ائمه اثنی عشر»و اوصیای رسول خدا(ص) بدین گونه است.
دانشمندان مکتب خلفا در بیان مقصود از «امامان دوازده گانه» که در این روایت آمده است، دچار حیرت و زحمت شده و دیدگاههای متفاوتی ارائه داده اند.
ابن عربی شارح سنن ترمذی گوید:
ما امیران بعد از رسول خدا(ص) را که برشمردیم دیدیم: ابوبکر، عمر، عثمان، علی، حسن و معاویه، یزید، معاویه بن یزید، مروان، عبدالملک مروان، ولید، سلیمان، عمربن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک، مروان بن محمد بن مروان، سفاح و... هستند.
او پس از آن بیست و هفت نفر از خلفای عباسی تا عصر خود را برشمرده و گوید:
«اگر از مجموع آنها «دوازده نفر» را به صورت ظاهر شماره کنیم آخرین آنها سلیمان بن عبدالملک است، و اگر به معنای واقعی خلیفه نظر داشته باشیم، تنها پنج نفر برای ما باقی می ماند: خلفای چهارگانه و عمر بن عبدالعزیز. بنابراین، من معنایی برای این حدیث نمی یابم.» [24] .
قاضی عیاش در جواب این سخن که می گوید: بیش از این تعداد [دوازده نفر] به ولایت رسیدند، گفته است: «این اعتراضی نادرست است. زیرا پیامبر(ص) نفرموده است تنها دوازده نفر به ولایت می رسند. البته این تعداد به ولایت رسیده اند و این مطلب از اضافه شدن بر تعداد آنهامنع نمی کند. [25] .
سیوطی در جواب آن سخنی را نقل کرده که گوید:
«مراد حدیث، وجود «دوازده نفر خلیفه» در طول دوران اسلام تا قیامت است که عامل بر حق باشند، اگرچه پی در پی نباشند.» [26] .
در فتح الباری گوید:
«یقیناً از این تعداد [دوازده نفر] خلفای چهارگانه درگذشته اند، و بقیه نیز، به ناچار باید تا پیش از برپایی قیامت، تکمیل گردد.» [27] .
ابن جوزی گوید:
«بنابراین، آنجا که فرموده: «سپس فتنه و آشوب خواهد بود»، مراد فتنه های پیش از برپایی قیامت مانند: خروج دجال و بعد آن می باشد.» [28] .
سیوطی گوید: «از این «دوازده نفر» خلفای چهارگانه و حسن و معاویه و عبداللَّه بن زبیر و عمر بن عبدالعزیز، این هشت نفر، روی کار آمده اند و احتمال اینکه مهدی عباسی را هم به آنان اضافه کنیم - که او در بین عباسیان همانند عمربن عبدالعزیز در میان امویان است - و نیز، طاهر عباسی را به خاطر عدالت خواهی اش، باز هم دو نفر باقی و مورد انتظار است که یکی از آنان مهدی آل محمد(ص) از اهل البیت خواهد بود.» [29] .
و نیز، گفته شده:
«مراد حدیث آن است که، آن «دوازده نفر» در دوران عزت خلافت و قوت اسلام و استواری امور آن باشند، از کسانی که در زمان وی، اسلام عزیز گشته و همه مسلمانان پیرامون او گرد آیند.» [30] .
بیهقی گوید: «این تعداد [دوازده نفر] تا زمان ولید بن یزید بن عبدالملک روی کار آمدند، سپس فتنه و آشوب بزرگ برپا شد و پس از آن حکومت عباسیان غالب آمد، و اینکه بر عدد مذکور می افزایند بدان خاطر است که صفت مورد اشاره در حدیث را رها کرده و یا کسانی را که بعد از فتنه مذکور آمده اند از آنان شمرده اند.» [31] .
و نیز گفته اند: «کسانی که امت بر آنان اجتماع کرده اند: خلفای ثلاثه و سپس علی تا زمان حکمیت در صفین که معاویه را در آن روز خلیفه نامیدند. سپس با صلح حسن بر معاویه اجتماع کردند و پس از او بر پسرش یزید. حسین هم که پیش از رسیدن به خلافت کشته شد. با مرگ یزید اختلاف کردند تا آنکه پس از کشته شدن ابن زبیر، بر عبدالملک مروان اجتماع نمودند و سپس بر فرزندان چهارگانه او: ولید و سلیمان و یزید و هشام که در این جمع عمر بن عبدالعزیز میان سلیمان و یزید فاصله شد و دوازدهمین آنان ولید بن یزید بن عبدالملک بود که مردم پس از هشام بر او اجتماع کردند و او چهار سال حکومت کرد.» [32] .
بنابراین، خلافت این دوازده نفر به خاطر اجتماع مسلمانان بر آنها صحیح است، و پیامبر(ص) مسلمانان را به خلافت و جانشینی اینان از خودش - در حمل و انتقال اسلام به مردم - بشارت داده است!
ابن حجر درباره این توجیه گوید: «این بهترین توجیه است.»
و ابن کثیر گوید:
«راهی را که بیهقی پیموده و عده ای با وی موافقت کرده اند، یعنی اینکه، مراد حدیث خلفای پی در پی تا زمان ولید بن عبدالملک فاسق می باشد، ولیدی که در گذشته در مذمت او سخن گفتیم، راهی غیرمقبول است. زیرا، خلفای مورد اشاره تا زمان این ولید، بیش از «دوازده نفرند، دلیل آن، این است که: خلافت ابوبکر و عمر و عثمان و علی مسلم است... پس از آنان حسن بن علی است چنانکه واقع شد و علی او را وصی خود قرار داد و مردم عراق با او بیعت کردند... تا آنکه او و معاویه صلح کردند. سپس پسر معاویه یزید و بعد، پسر یزید معاویه بن یزید و سپس مروان بن حکم و بعد پسرش عبدالملک مروان و ولید بن عبدالملک، سپس سلیمان بن عبدالملک، و بعد عمر بن عبدالعزیز و پس از وی یزید بن عبدالملک و بعد هشام بن عبدالملک، که جمع آنها پانزده نفر می شود و سپس ولید بن یزید بن عبدالملک، و اگر حکومت ابن زبیر پیش از عبدالملک را نیز به حساب آوریم، می شوند شانزده نفر، و با این حساب، یزید بن معاویه جزء آن دوازده نفر شده و عمر بن عبدالعزیز که همه پیشوایان بر مدح و سپاس او متفق القولند، و او را از خلفای راشدین به شمار آورده و همه مردم بر عدالت او اتفاق نظر دارند، و دوران او از بهترین دورانها بوده و حتی شیعیان نیز بدان اعتراف دارند، از جمع «دوازده نفر» خارج می گردد.
و اگر بگوید: من تنها کسانی را به حساب می آورم که امت بر آنان اجتماع کرده باشند، لازمه اش آن است که علی بن ابی طالب و فرزندش به حساب نیایند، زیرا همه مردم بر آن دو اجتماع نکردند، دلیلش آنکه مردم شام، همگی، از بیعت با او سر باز زدند.»
و نیز گوید: «برخی توجیه کنندگان، معاویه و پسرش یزید و نوه اش معاویه بن یزید را به شمار آورده، و زمان مروان و ابن زبیر را قید نکرده اند، زیرا امت بر هیچ یک از آنها اجتماع نکرده اند.»
بنابر این دیدگاه نیز، می گوییم: «در این مسلک خلفای سه گانه سپس معاویه و بعد یزید و سپس عبدالملک و بعد ولید بن سلیمان و سپس عمر بن عبدالعزیز و بعد یزید و بعد هشام به شمار آیند که جمعاً ده نفرند و بعد از آنها ولید بن یزید بن عبدالملک فاسق است که لازمه این دیدگاه نیز، اخراج علی و پسرش حسن خواهد بود، و این دقیقاً بر خلاف آنی است که امامان اهل سنت و بلکه شیعه بر آن تصریح کرده اند.» [33] .
ابن جوزی در کتاب کشف المشکل در جواب از این توجیهات دو وجه دیگر را نقل کرده که گویند:
اول - «پیامبر(ص) در حدیث خویش اشاره به حوادث بعد از خود و اصحاب خود ندارند، و چون حکم اصحاب با حکم آن حضرت پیوسته و مرتبط است، نتیجه می گیریم که خبر از حکومتهای واقع شده پس از صحابه است و چنان می نماید که با بیان خود اشاره به عدد خلفای بنی امیه دارد، و گویا سخن آن حضرت: «لا یزال الدین» یعنی: ولایت تا آنجا که دوازده خلیفه به حکومت رسند، سپس اوضاع به حالت دیگری، بدتر از حال اول، برمی گردد. با این حساب، اولین خلیفه بنی امیه یزید بن معاویه و آخرینشان مروان حمار است که تعدادشان «سیزده نفر» می باشد، و عثمان و معاویه و ابن زبیر به شمار نیایند، زیرا آنها از صحابه اند و اگر مروان بن حکم را نیز - به دلیل اختلاف در صحابی بودن یا مغلوبیتش در برابر عبداللَّه بن زبیر و اجتماع مردم بر عبدالله - از جمع مذکور خارج کنیم، «عدد دوازده» راست می آید، و پس از خروج خلافت از دست بنی امیه نیز، فتنه های عظیم و خونریزیهای بسیار واقع شد تا آنکه دولت بنی عباس مستقر گردید و اوضاع از آنچه بر آن بود، کاملاً متغیر و دگرگون شد.» [34] .
ابن حجر در فتح الباری این استدلال را مردود دانسته است.
دوم - ابن جوزی «وجه دوم» را از جزوه ای که ابوالحسین بن منادی درباره مهدی گرد آورده نقل کرده که گوید:
«ممکن است این موضوع مربوط به بعد از مهدی ای باشد که در آخر الزمان خروج می کند. زیرا، من در کتاب دانیال دیده ام که: «هنگامی که مهدی وفات کند، پنج تن از نوادگان سبط اکبر به حکومت می رسند، سپس پنج تن از نوادگان سبط اصغر، پس از آن آخرینشان مردی از سبط اکبر را وصی خود می کند، بعد از او پسرش به حکومت می رسد و بدین ترتیب «دوازده نفر» حاکم می شوند که هر یک از آنان امام و مهدی هستند. گوید: در روایات دیگری است «... پس از او دوازده نفر مرد: شش تن از اولاد حسن، و پنج تن از اولاد حسین، و یک نفر از غیر ایشان به حکومت می رسند و چون فرد اخیر می میرد فساد عالم گیر می شود.»
ابن حجر در صواعق خود بر این حدیث حاشیه زده و گوید:
«این روایت، یقیناً روایتی واهی است و اعتمادی بر آن نیست!» [35] .
گروه دیگری گویند:
«ظن غالب آن است که آن حضرت علیه الصلاه و السلام، در این حدیث، از عجایب بعد از خود خبر داده، فتنه هایی که مردم را در یک زمان متفرق کرده و تحت فرمان «دوازده» امیر می کشاند و اگر غیر این را اراده کرده بود می فرمود: «دوازده امیرند که چنین می کنند» و چون چنین وصفی برای آنها بیان نکرده اینگونه می فهمیم که اینان در زمان واحد خواهند بود...» [36] .
گفته اند در قرن پنجم هجری تنها در «اندلس» واقعه ای رخ داد که شش نفر همگی خود را «خلیفه» می نامیدند. اضافه بر آنها، حاکم مصر، خلیفه عباسی بغداد و دیگر مدعیان خلافت، از علویان و خوارج نیز، مدعی خلافت بودند [37] .
ابن حجر درباره این توجیه گوید: «این سخن کسی است که به چیزی از طرق حدیث - جز آنچه که به نحو فشرده در بخاری آمده - آگاهی نداشته است.» [38] و نیز گوید: «وجود آنان در زمان واحد، عین پراکندگی و افتراق است و نمی تواند مراد حدیث باشد.» [39] .
مؤلف گوید:
بدین گونه، علمای مکتب خلفا در تفسیر روایات گذشته، به دیدگاه واحدی نرسیدند. علاوه بر آن، از آوردن روایاتی که رسول خدا(ص) اسامی آن دوازده نفر را بیان فرموده نیز، اغماض و اهمال کرده اند. زیرا، با سیاست حاکم بر مکتب خلفا در طی قرون متمادی در تخالف و تضاد بوده است. این روایات را محدثان مکتب اهل البیت(ع) در تألیفات خود با اسنادی که به نیکان صحابه می رسد، از رسول خدا(ص) روایت کرده اند و ما در بخش آینده به آوردن اندکی از آنها که هر دو گروه در کتب خود آورده اند، بسنده می کنیم.
الف) امام جوینی [40] از عبداللَّه بن عباس روایت کند که گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
أَنا سَیّدُ النَّبییّن وَ علیّ بنِ أَبی طالب سَیّدُ الوَصییّن، وَ إنَّ أَوصِیائی بَعدی إثنا عَشَرَ، أوَّلُهم علیّ بنِ أبی طالب وَ آخِرُهُم المَهدیّ؛
من آقای پیامبران و علی بن ابی طالب آقای اوصیاست، همانا اوصیایم پس از من «دوازده» نفرند، اوّلینشان علی بن ابی طالب و آخرینشان مهدی است.
ب) امام جوینی باز هم به سند خود از ابن عباس روایت کند که گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
«همانا خلفای من و اوصیایم و حجتهای خدا بر مردم پس از من «دوازده» نفرند، اولینشان برادرم و آخرینشان فرزندم خواهد بود. گفته شد: ای رسول خدا! برادر شما کیست؟ فرمود: علی بن ابی طالب. گفته شد: فرزند شما کیست؟ فرمود: «مهدی است. کسی که زمین را پر از عدل و داد می کند همان گونه که از ظلم و ستم انباشته شده است. قسم به آنکه مرا بشارتگر و بیم دهنده بر حق فرستاده، اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز، خداوند این روز را آنقدر طولانی کند تا فرزند من مهدی در آن خروج کند و روح خدا عیسی بن مریم فرود آید و در پس او نماز بگزارد و زمین از نور پروردگارش روشن گردد، و فرمانروائی اش مشرق و مغرب را فرا گیرد.»
ج)جوینی باز هم به سند خود روایت کند که راوی گفت:شنیدم رسول خدا می فرمود:
أَنَاوَعَلیّ وَالحَسن وَالحُسین وَتِسعه مِنْ وُلْدِالحُسین مُطهَّرُون مَعصُومون.
من و علی و حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین پاکیزگان ومعصومانیم. [41] .
سیاست حاکم بر مکتب خلفا در طی قرون بر آن بود که امثال اینگونه احادیث را از دسترس ابنای امت اسلامی به دور داشته و بر آنها پرده پوشاند و راستی را که بخش عظیم پیروان این مکتب در این راه، جهاد شایانی کردند، و ما نمونه هایی از آن را در بحث و بررسی از اقدامات مکتب خلفا با نصوص سنت رسول اللَّه(ص) که مخالف دیدگاهشان بود در معالم المدرستین آوردیم و چون در این بحث مجالی برای آوردن آن احادیث نداریم، تنها روایاتی را می آوریم که به معرفی امامان دوازده گانه پرداخته است. روایاتی از رسول خدا(ص) که در آنها متواتراً به اسامی ایشان اشاره و تصریح شده است.
امام اول: امیرالمؤمنین علی(ع)، پدرش ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم و مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم.
کنیت آن حضرت: ابولحسن و الحسین، ابو تراب.
لقب آن حضرت: وصی، امیرالمؤمنین.
تولد آن حضرت: در سال سی ام پس از «عام الفیل» در بیت اللَّه الحرام، کعبه، [42] به دنیا آمد.
وفات آن حضرت: در سال چهلم هجری به دست عبدالرحمن بن ملجم، - یکی از خوارج - به شهادت رسید و در بیرون کوفه، نجف اشرف، دفن گردید.
امام دوم: حسن بن علی بن ابی طالب(ع).
مادرش فاطمه زهرا(ع) دخت گرامی رسول خدا(ص).
کنیه آن حضرت: ابو محمد.
لقب آن حضرت: سبط اکبر، مجتبی.
ولادت آن حضرت: در نیمه رمضان سال سوم هجری در مدینه به دنیا آمد.
وفات آن حضرت: در بیست و پنجم ربیع الاول سال پنجاهم هجری به شهادت رسیده و در بقیع، در مدینه منوره دفن گردید.
امام سوم: حسین بن علی بن ابی طالب(ع).
مادرش فاطمه زهرا(ع) دخت گرامی رسول خدا(ص).
کنیت: ابو عبداللَّه.
لقب: سبط، شهید کربلا.
ولادت: سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه.
وفات: در دهم محرم سال 61 هجری به همراه اهل بیت و یارانش در کربلا به دست یزیدیان به شهادت رسید. مزار آن حضرت نیز، هم اکنون در کربلا یکی از شهرهای عراق است [43] .
امام چهارم: علی بن الحسین(ع).
مادرش غزاله یا شاه زنان.
کنیت: ابوالحسن.
لقب: زین العابدین، سجاد.
تولد: در سال 33 یا 37 یا 38 هجری در مدینه.
وفات: در سال 94 هجری به شهادت رسیده و در بقیع جنب عمویش امام حسن(ع) دفن گردید. [44] .
امام پنجم: محمد بن علی(ع).
مادرش ام عبداللَّه دخت امام حسن بن علی(ع).
کنیت: ابو جعفر.
لقب: باقر.
ولادت: در سال 57 هجری در مدینه.
وفات: در سال 117 هجری در مدینه به شهادت رسیده و در بقیع در کنار پدرش زین العابدین(ع) دفن گردید. [45] .
امام ششم: جعفربن محمد(ع).
مادرش ام فروه دخت قاسم بن محمد بن ابی بکر.
کنیت: ابو عبداللَّه.
لقب: صادق.
ولادت: در سال 73 هجری در مدینه.
وفات: در سال 148 هجری به شهادت رسیده و در بقیع در جنب پدرش امام باقر(ع) دفن گردید [46] .
امام هفتم: موسی بن جعفر(ع).
مادرش حمیده.
کنیت: ابوالحسن.
لقب: کاظم.
ولادت: در سال 128 هجری در مدینه.
وفات:در سال 183 هجری در زندان خلیفه هارون الرشید در بغداد به شهادت رسید و در قبرستان قریش بخش غربی بغداد امروزین، معروف به شهر کاظمیه دفن گردید. [47] .
امام هشتم: علی بن موسی(ع).
مادر: خیزران.
کنیت: ابوالحسن.
لقب: رضا.
ولادت: در سال 153 هجری در مدینه منوره.
وفات: در سال203 ه به شهادت رسیده و در طوس خراسان [مشهد] مدفون است. [48] .
امام نهم: محمد بن علی(ع).
مادر: سکینه.
کنیت: ابو عبداللَّه.
لقب: جواد.
ولادت: در سال 195 هجری در مدینه منوره.
وفات: در سال 220 هجری در بغداد به شهادت رسید و در کنار جدش موسی بن جعفر(ع) دفن گردید. [49] .
امام دهم: علی بن محمد(ع).
مادر: سمانه مغربیه.
کنیت: ابوالحسن عسکری.
لقب: هادی.
ولادت: در سال 214 هجری در مدینه منوره.
وفات: در سال 254 هجری به شهادت رسید و در شهر سامرای عراق دفن گردید. [50] .
امام یازدهم: حسن بن علی(ع).
مادر: ام ولد به نام سوسن.
کنیت: ابو محمد.
لقب: عسکری.
ولادت: در سال 231 هجری در سامرا.
وفات: در سال 260 هجری به شهادت رسیده و در سامرا دفن گردید. [51] .
امام دوازدهم: حضرت حجت بن الحسن - عجل اللَّه فرجه.
مادر: ام ولد به نام نرجس یا صیقل.
کنیت: ابو عبداللَّه، ابوالقاسم.
لقب: قائم، منتظر، خلف، مهدی، صاحب الزمان.
ولادت: در سال 255 هجری در سامرا.
آن حضرت آخرین امام از «ائمه دوازده گانه» است که تاکنون زنده است. تا هرگاه خدا بخواهد - به فرمان خدا - قیام کرده و جهان را پر از عدل و داد نماید.
تذکر و توضیحی مهم!
در یکی از روایات گذشته آمده بود:
«... دوازده نفر خلیفه از آنان در می گذرد و پس از آن فتنه و آشوب می گردد.»
و در دیگری آمده بود:
«این دین همواره - تا زمانی که دوازده نفر از قریش باقی باشند - استوار و برپاست، و هرگاه از دنیا بروند زمین اهل خود را فرو می برد.»
این دو عبارت دلالت بر آن دارند که بعد از دوازدهمین امام از امامان پس از رسول خدا(ص)، عمر این عالم پایان می یابد. بنابراین، لازم است عمر یکی از این دوازده نفر تا نهایت این دنیا به طول انجامد، و این چیزی است که اکنون با طول عمر وصی دوازدهم، مهدی آل محمد(ص)، محمد بن الحسن العسکری(ع) به وقوع پیوسته است. زیرا، مجموعه آن روایات تنها بر امامان دوازده گانه مذکور صادق بوده و بر غیر ایشان راست نیاید.
[1] صحیح مسلم، ج3، ص1453، حدیث1821، این روایت را از آن رو برگزیدیم که جابر خود آن را نوشته است. صحیح بخاری، ج4، ص165، کتاب الاحکام؛ سنن ترمذی، باب ما جاء فی الخلفاء من ابواب الفتن؛ سنن ابو داود، ج3، ص106، کتاب المهدی؛ مسند طیالسی، حدیث 1278-767؛ مسند احمد، ج5، ص86 -90، 101-92،108-106؛ کنزالعمال، ج13، ص27-26؛ حلیه الاولیاء ابو نعیم، ج4، ص 333.
جابر بن سمره بن عامری خواهرزاده سعد بن ابی وقاص است که بعد از سال هفتاد هجری در کوفه وفات کرد. صاحبان کتب صحیح 164 حدیث از او روایت کرده اند. شرح حال او در کتابهای اسدالغابه، تقریب التهذیب و جوامع السیره، ص 277 آمده است.
[2] فتح الباری، ج 16، ص 338؛ مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 617.
[3] فتح الباری، ج 16، ص 338.
[4] منتخب کنزالعمال، ج 5، ص 321؛ تاریخ ابن کثیر، ج 6، ص 249؛ تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص 10؛ کنزالعمال، ج 13، ص 26؛ الصواعق المحرقه، ص 28.
[5] کنزالعمال، ج 13، ص 27 و منتخب آن، ج 5، ص 312.
[6] شرح صحیح مسلم، نووی، ج12، ص202؛ الصواعق المحرقه، ص18؛ تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص10.
[7] کنزالعمال، ج 13، ص 27.
[8] همان.
[9] مسند احمد، ج 1، ص 406-398؛ احمد شاکر در حاشیه اول (398) گوید: اسناد آن صحیح است. مستدرک حاکم و تلخیص آن، ج 4، ص 501؛ فتح الباری، ج 16، ص 339؛ مجمع الزوائد، ج 5، ص 190؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر، ص 12؛ تاریخ الخلفا، سیوطی، ص 10؛ جامع الصیفر، سیوطی، ج 1، ص 75؛ کنزالعمال، متقی، ج 13 ص 27 گوید: طبرانی و نعیم بن حماد نیز آن را در فتن آورده اند. فیض القدیر، ج 2، ص 458؛ تاریخ ابن کثیر، ج6، ص 250-248، در باب ذکر الأئمه الاثنی عشر الذین کلهم من قریش، از ابن مسعود.
[10] تاریخ ابن کثیر، ج 6، ص 248؛ کنزالعمال، ج 13، ص 27؛ شواهد التنزیل حسکانی، ج 1، ص 455، حدیث 626.
[11] ابن کثیر، ج 6، ص 248.
[12] نهج البلاغه، خطبه 142.
[13] ینابیع الموده، شیخ سلیمان حنفی در باب صدم، ص 523؛ احیاء علوم الدین، غزالی، ج 1، ص 4؛ حلیه الاولیاء، ج 1، ص 80 فشرده.
[14] تاریخ ابن کثیر، ج 6، ص 249 - 250.
[15] عهد قدیم، سفر التکرین، باب 17، ش 20، ص 23-23.
[16] المعجم الحدیث: عبری عربی، ص 316.
[17] همان، ص 360.
[18] همان، ص 84 و 317.
[19] المعجم الحدیث، عبری - عربی، ص 317-84.
[20] همان.
[21] تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 25-24، نشر مؤسسه نشر فرهنگ اهل البیت(ع)، قم.
[22] سوره ابراهیم، آیه 37.
[23] آنچه در اصل عبری تورات و تعلیقه آن آمده، آن را از مقاله استاد احمد الواسطی در مجله توحید نشریه سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، ش 54 [ص 128-127] نقل کردیم.
[24] شرح ابن عربی بر سنن ترمذی، ج 9، ص 69-68.
[25] شرح نووی بر صحیح مسلم، ج 12، ص 202-201؛ فتح الباری، ج 16، ص 339. عبارت متن از اوست، در ص 341 نیز آن را آورده است.
[26] تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص 12.
[27] فتح الباری، ج 6، ص 341؛ تاریخ الخلفا، ص 12.
[28] همان.
[29] الصواعق المحرقه، ص 19 و تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص 12. بنابراین، برای پیروان مکتب خلفا دو امام منتظر خواهد بود که یکی از آنان مهدی(ع) است در حالی که پیروان مکتب اهل البیت(ع) تنها یک امام منتظر دارند.
[30] نووی در شرح صحیح مسلم، ج 12، ص 203-202 به این موضوع اشاره کرده و ابن حجر در فتح الباری، ج 16، ص 341-338 و سیوطی در تاریخ الخلفاء، ص 10 آن را آورده اند.
[31] تاریخ ابن کثیر، ج 6، ص 249، به نقل از بیهقی.
[32] تاریخ الخلفاء، ص 11؛ الصواعق المحرقه، ص 19؛ فتح الباری، ج 16، ص 341.
[33] تاریخ ابن کثیر، ج 6، ص 250-249.
[34] فتح الباری، ج 16، ص 340، به نقل از ابن جوزی در کتاب کشف المشکل.
[35] فتح الباری، ج 16، ص 341؛ الصواعق المحرقه، ص 19.
[36] فتح الباری، ج 16، ص 338.
[37] شرح نووی، ج 12، ص 202؛ فتح الباری، ج 16، ص 339.
[38] فتح الباری، ج 16، ص 338.
[39] همان، ص 339.
[40] ذهبی، رجالی معروف در کتاب تذکره الحفاظ، ص 1505، درباره او گوید: امام محدث یگانه اکمل، فخرالاسلام، صدرالدین ابراهیم محمد بن حمویه جوینی شافعی، شیخ صوفیه، شدیدا نسبت به روایت و گردآوری اجزای آن عنایت داشت. غازان شاه به دست او اسلام آورد.
[41] احادیث: الف، ب و ج در کتاب فرائد السمطین: نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره 1164 و 1691-1690، برگه 160 آمده است.
[42] فاطمه بنت اسد، مادر امام(ع)، در حال بارداری مشغول طواف بود که درد زایمان به سراغش آمد، در این هنگام درب کعبه گشوده و او داخل شد و فرزندش علی را به دنیا آورد. برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید: مستدرک، ج3، ص483؛ تذکره خواص الامه، ص10؛ مناقب ابن مغازلی، ص7.
[43] مراجعه کنید: شرح حال ائمه: علی و دو فرزندش حسن و حسین(ع)، حوادث سال 40، 50 و 60 هجری در تاریخ طبری، ابن اثیر، ذهبی و ابن کثیر، و نیز، به شرح حال ایشان در تاریخ بغداد، تاریخ دمشق، استیعاب، اسدالغابه، اصابه و طبقات ابن سعد، چاپ جدید.
[44] مراجعه کنید: تاریخ ابن کثیر و ذهبی، حوادث سال 94ه و نیز، به شرح حال امام(ع) در طبقات ابن سعد، حلیه الاولیا، وفیات الأعیان و تاریخ یعقوبی، ج2، ص303 و تاریخ مسعودی، ج3، ص160.
[45] مراجعه کنید: تذکره الحفاظ، ذهبی؛ وفیات الاعیان؛ صفوه الصفوه؛ حلیه الاولیاء؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 320؛ تاریخ الاسلام، ذهبی؛ تاریخ ابن کثیر، حوادث سال 115 و 117 و 188، شرح حال امام باقر(ع).
[46] مراجعه کنید: شرح حال امام صادق(ع) در حلیه الاولیاء؛ وفیات الاعیان؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 381؛ تاریخ مسعودی، ج 3، ص 346.
[47] مراجعه کنید: شرح حال امام کاظم(ع) در مقاتل الطالبیین؛ تاریخ بغداد؛ وفیات الاعیان؛ صفوه الصفوه؛ تاریخ ابن کثیر، ج 2، ص 18؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 414.
[48] مراجعه کنید: تاریخ طبری، ابن کثیر؛ تاریخ الاسلام ذهبی؛ وفیات الاعیان، حوادث سال 203 هجری؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 453؛ مسعودی، ج 3، ص 441.
[49] مراجعه کنید:تاریخ بغداد، ج3، ص54؛ وفیات الاعیان؛ شذرات الذهب، ج2، ص48؛ مسعودی، ج3، ص464.
[50] مراجعه کنید:تاریخ بغداد، ج12، ص56؛ وفیات الاعیان؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص484؛ مسعودی، ج4، ص84.
[51] مراجعه کنید: وفیات الاعیان؛ تذکره الخواص؛ مطالب السئول فی مناقب آل الرسول، شیخ کمال طلحه شافعی [ت:654 هجری]؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 503.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».