مديريت آينده پژوهي

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: مديريت آينده پژوهي/ www.modiryar.com

ناشر :www.modiryar.com

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1391.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه , رايانه

موضوع:مديريت - آينده

آينده نگاري علم و فناوري (تجربه كشور چك)

سيدعلي اكبر عظيمي

چكيده: آينده نگاري علم و فناوري، يك روش تفكر مشاركتي، ساختار يافته و روشمند در بارة آيندة علم و فناوري است كه در بيش از 30كشور در سطح ملي مورد استفاده قرارگرفته است. در مطالعه آينده نگاري علم و فناوري، در كشور چك درخلال سالهاي 2000-2002، موضوع كشاورزي، غذا و محيط زيست، يكي از14محور تخصصي مزبور بوده است. حاصل اين مطالعه پيشنهاد 90 زمينه پژوهشي و 25زمينه پيگيري فناوريهاي مؤثر بر توسعه كشور براي افق 10ساله(سال2010 )بوده است كه از بين آنها 16 اولويت پژوهشي به حوزه كشاورزي،غذا و محيط زيست اختصاص داشته است . از ديگر نتايج قابل ملاحظه اين مطالعه ارايه پيشنهادهايي در دو محور عمده، يعني ساختار مديريت و پياده سازي برنامه تحقيقات ملي و ديگري پشتيباني از پژوهش، مانند : ساختار نيروي انساني پژوهشگر، ترويج پژوهشهاي فراگيروشبكه اي و فرابخشي ، همكاريهاي منطقه اي و بين المللي. به دولت چك بوده است . هدف اين مقاله بهره گيري از تجربه هاي عملي آينده نگاري براي اراية توصيه هايي درزمينة آينده نگاري كشاورزي ايران است.مقدمهآينده نگاري (Foresight) علم و فناوري از سالهاي پس از جنگ جهاني اول، با هدف كسب برتري در حوزه هاي نظامي مطرح شده و به مرور وارد ساير حوزه هاي اقتصادي ، اجتماعي و از جمله كشاورزي و محيط زيست شده است(عظيمي، 7831).آينده نگاري براي نخستين بار در دهة 80 توسط ژاپني ها به عنوان ابزار سياست گذاري علم و فناوري مورداستفاده

قرارگرفت. اين روش چند دهه است كه در سازمانهاي دولتي و خصوصي و در حوزه هاي مختلف: علم ، فناوري ، فرهنگ محيط زيست و غيره،به كارگرفته مي شود. آينده نگاري عبارت است از تلاشي نظام مند براي نگاه به آيندة بلندمدت در حوزه هاي دانش، فناوري، اقتصاد، محيط زيست وجامعه كه با هدف شناسايي فناوريهاي نوظهور و تعيين آن دسته از بخشهايي كه سرمايه گذاري در آنها احتمال سوددهي اقتصادي و اجتماعي بيشتري دارد، انجام مي شود. در واقع آينده نگاري رويكردي است براي ايجاد آمادگي براي آينده و به كاربردن منابع موجود به بهترين وجه ممكن درراستاي ارزشها كه طي آن روشهاي كمي و كيفي توأمان به كارگرفته مي شوند .از جمله دستاوردهاي آينده نگاري ملي مي توان به دستيابي به ديدگاه مشترك در سطح ملي ، همگامي بيشتر بخش خصوصي و دولتي، تعيين اولويتهاي كشور، آماده سازي كشور براي آينده، برقراري ارتباطات واقعي بين دانشگاه و جامعه و دولت ، ايجاد فرهنگي جامع نگري و آينده نگري و ايجاد چشم انداز آينده، باشد(بنياد توسعه فردا، 1384) . آينده نگاري حاصل تلاقي و هم گرايي سه دسته از مفاهيم يا حوزه هاي مختلف است برنامه ريزي يا برنامه ريزي راهبردي، آينده پژوهي ،شبكه سازي يا توسعه سياستها، كه در طول سالهاي گذشته با تغيير رويكرد در هر سه بعد روبه رو شده اند.هدفهاي عمومي آينده نگاري: اين هدفها كه فارغ از موضوع مطالعه و به طور طبيعي پس از طي فرآيند آينده نگاري مي بايستي حاصل شوند-و آنها را با عنوان Communication,Concentration on Longer-term, Coordination, Consensus, Commitment 5c, معرفي مي كنند- عبارتند از:1. تعامل و ارتباط : گردهمايي گروههايي از افرادمرتبط با موضوع به شيوه ها و

روشهاي مناسب به گونه اي كه بتوانند با هم تبادل نظر داشته و از آرا و نظرات يكديگر استفاده كنند.2. تمركز بر بلندمدت: شركت كنندگان و مخاطبان برنامه افق ديد خود را از كوتاه مدت به بلند مدت تغيير دهند.3. هماهنگي : انتظار مي رود در پايان برنامه هماهنگي بيشتري بين شركت كنندگان رخ داده باشد.4. همرايي: ايجاد بينش مشترك نسبت به آينده، داراي اهميت بسيار است و در صورت عدم تحقق آن، نمي توان نتايج مطلوبي از آينده نگاري گرفت.5. تعهد در اجرا: انتظار مي رود افراد دخيل در آينده نگاري آمادگي لازم را براي به اجرا در آوردن تغييراتي كه آينده نگاري پيشنهاد مي كند، پيداكنند (ناظمي و قديري، 1385).هدفهاي خاص آينده نگاري : ناظمي (ناظمي، 1385) براي يك مطالعه در سطح ملي ، به طبقه بندي هدفهاي آينده نگاريهاي ملي در كشورهاي مختلف پرداخته است، كه عبارتند از : تشخيص فناوريهاي كليدي، تشخيص فناوريهاي عام در حال پيدايش، پيش بيني ظهور و وقوع فناوريها، تعيين جايگاه ملي، شناسايي ضعفها و قوتها، شناسايي پتانسيل ها، شناسايي نيازهاي اقتصادي و اجتماعي، شناسايي تهديدها و فرصتها، اولويت گذاري، اطلاع رساني به بنگاههاي اقتصادي، اطلاع رساني به تصميم گيران و سياستگذاران، ايجاد همكاري ميان بخش پژوهشي و بخش صنعت، ساخت چشم انداز. از آنجا كه آينده نگاري حاصل تلاقي (تعامل) سه دسته از مفاهيم در حوزه هاي آينده پژوهي، يعني برنامه ريزي يا برنامه ريزي راهبردي و سياست گذاري يا توسعة سياست وشبكه سازي مي باشد، خروجي آينده نگاري تنها از جنس آينده نيست؛ بلكه خروجيهاي آن پيشنهادهايي هستند كه بار مفاهيمي از نوع سياست گذاري و برنامه ريزي را با خود دارند.

از آنجا كه اين رويكرد در تنظيم سياستهاي بلندمدت تحقيقات بخش كشاورزي كشورهاي متعددي مورد استفاده قرارگرفته و نتايج حاصله نيز مورد رضايت و تأكيد عموم كشورهاي مطالعه كننده بوده است؛ مي توان و شايسته است با مرور تجربه هاي موجود در سطح دنيا زمينة لازم براي انجام آينده نگاري علم و فناوري كشاورزي ايران را متناسب با زيست بوم ايران اسلامي، فراهم آورد (عظيمي، 1387).آينده نگاري علم و فناوري در جمهوري چكنخستين تجربة آينده نگاري جمهوري چك پيرو سياست تحقيق و توسعه ملي و براساس ضرورت دستيابي آنها به يك برنامه تحقيقات ملي انجام شده است. برنامة تحقيقات ملي با هدف اولويت بندي تحقيقات و شناسايي پژوهشها و فناوريهاي كليدي و چگونگي مديريت و سازماندهي پژوهشها در سطح ملي تنظيم شده است. در مستندات اين برنامه به صورت مفصل به تعريف و توصيف اهميت ساختاري اولويتهاي مطالعاتي، در تحقق توسعة اقتصاد ملي و اصلاح كيفيت زندگي جامعه پرداخته شده است. در آنجا اشاره شده است كه تحقق توسعة اقتصادي و اجتماعي متناسب با بودجه كشور، عميقاً متأثر از انتخاب درست مسير پژوهشهاي آن كشور است. در واقع رويكرد نخستين آينده نگاري ملي جمهوري چك ، شناخت مسيراصلي پژوهش و فناوريهاي كليدي بوده كه موضوع كشاورزي و غذا يكي از محورهاي اصلي آن بوده است .آينده نگاري علم و فناوري جمهوري چك كه مقدمه اي براي ورود به برنامه تحقيقات ملي بوده است، از سوي وزارت آموزش، جوانان و ورزش به نمايندگي دولت چك سفارش شده و توسط مركز فناوري آكادمي علوم چك و آكادمي مهندسي چك انجام شده است. اين برنامه از اواخر سال 2000

شروع شد و طي حدود 12 ماه به پايان رسيد كه گزارش نهايي آن در مارس 2002 منتشر شده است. مجموعه هزينه هاي پيش بيني شده مطالعه آينده نگاري فناوري چك ، حدود 400 هزار يورو عنوان شده است. هدفهاي مطالعة آينده نگاري چك: هدف نخست اين مطالعه كه براي افق زماني 10 ساله طراحي شده بود، عبارت بود از: شناسايي مسيرها و جهت هاي تحقيقات براي دستيابي به بهترين استراتژي توسعة اقتصادي مطلوب با تأمين حداكثر نيازهاي اجتماعي براساس استفاده بهينه از بودجه عمومي پژوهش و توسعه .هدف دوم ، كه در كنار هدف اصلي به آن پرداخته شد، عبارت بود از: پيشنهاد معيارهايي براي ارزيابي كارايي و مكانيزم هايي براي كاربرد بهتر تحقيقات در سطح ملي، از جمله مديريت و چگونگي پياده سازي برنامه تحقيقات ملي. بنابراين هدفهاي اين مطالعه به دو بخش عمده تقسيم شده است:1. ارايه پيش طرح برنامه تحقيقات ملي جمهوري چك ، كه داراي اين اجزا باشد:الف – تعيين تعداد، عنوانها، هدفها و مشخصات برنامه هاي موضوعي و پشتيباني برنامه تحقيقات ملي منطبق با سياستهاي تحقيق و توسعه جمهوري چك ،ب – پيشنهاد زيربرنامه هاي موضوعي و زيربرنامه هاي پشتيباني مرتبط با برنامه تحقيقات ملي،ج – شناسايي مسيرهاي كليدي پژوهشي و برقراري ارتباط آنها با زير برنامه ها.2. ارائه پيش طرح فرآيند هدايت درست برنامه تحقيقات ملي جمهوري چك كه شامل موارد زير است:2-1. سازماندهي، مديريت و نظارت برنامه هاي موضوعي و پشتيباني،2-2. اصول رقابت براي پشتيباني مالي پروژه هاي ارائه شده از سوي برنامه تحقيقات ملي،2-3. ساختار نظارت و ارزيابي پروژه هايي كه از طرف برنامه تحقيقات ملي حمايت مي شوند،2-4.اصول

اوليه همكاري بين المللي،2-5. اصول پشتيباني مالي برنامه تحقيقات ملي،2-6. ارائه چارچوب پيشنهادي براي سيستم اطلاعاتي مورد نياز برنامه تحقيقات ملي،2-7. فرآيند مناسب پياده سازي برنامة پيشنهادي برنامه تحقيقات ملي،2-8. اصول ارتباط با عموم (روابط عمومي) برنامه تحقيقات ملي.براي دستيابي به هدفهاي گروه اول، توسط روش شناسي زير پي گيري شده، هدفهاي گروه دوم در قالب تشكيل پانل تأمين شده است .عوامل مؤثر بر روش شناسي مطالعه عوامل اساسي تعيين روش شناسي پروژه؛ هدفها، شرايط و ويژگيهاي مطالعه بوده است كه توسط كارفرما تعيين شدند . شرايط ذكر شده عبارت بودند از :نتايج پروژه مي بايستي منبعث از نظرات طيف گستردة كارشناسان و مؤسسات مرتبط باشد.فضاي توليد دانش و فضاي كاربرد آن (صنعت، بهداشت، خدمات) مي بايستي به صورت برابر در حصول نتايج پروژه منظور شوند.نتايج پروژه ها مي بايستي منطبق با نيازهاي اجتماعي، ظرفيتهاي پژوهش موجود و از لحاظ بار مالي قابل توجيه باشند.نتايج مي بايستي داراي اطلاعاتي باشد كه در زمان مقتضي(سال2002) براي تهيه پيش طرح برنامه تحقيقات ملي و اولويتهاي پژوهشي، در اختياردولت چك قرارگيرد.اطلاعات لازم براي تدوين روش شناسي مطالعه از تجربه هاي مشابه خارجي حاصل شد كه متناسب با هدفهاي مطالعه و شرايط محيط ملي مورداستفاده قرار گرفتند . البته روش شناسي حاصله در معرض نقد و بررسي كارشناسان خارجي كه داراي تجارب مكرر در فرآيند مديريت و پياده سازي چنين پروژه هايي داشته اند، قرار داده شد. در تجربه آينده نگاري چك به طور عمده از روشهاي پانل، SWOT و طوفان فكري استفاده شده است.سازمان كاري و فرايند انجام آينده نگاري: پروژه آينده نگاري توسط گروه مديريت هدايت مي شده كه در رأس آن

يك مدير پروژه از آكادمي علوم با يك معاون از آكادمي مهندسي و گروهي متشكل از 7 كارمند (5 نفر از آكادمي علوم بوده و باقي از آكادمي مهندسي)جذب شده بودند.پانل ها و چگونگي برگزاري آنها : بخش عمده پروژه به برگزاري پانلها اختصاص داشته است كه در واقع اجزاي كليدي پروژه آيندة نگاري فناوري بودند كار پانلها براساس ارزيابي بخشها و اهميت آنها در اقتصاد چك و تحليل تلاشهاي تحقيق و توسعه موجود ، به ويژه در وزارتخانه ها بود. همچنين آنها به ارزيابي مستندات مربوط به استراتژي و برنامه هاي تحقيق و توسعه پرداختند. در اين زمينه برحسب ضرورت براي كسب اطلاعات بيشتر از مصاحبه با مسئولان استراتژي تحقيق و توسعه استفاده كردند. پانلها با انجام توفان فكري ساختار يافته حول موضوعات مشخص برگزار مي شد. ضمن اينكه هرپانل با يكسري اطلاعات و مطالعات كارشناسي از پيش تهيه شده پشتيباني مي شد . هرپانل طي 5 جلسه اي به كار خود پايان مي داد به گونه اي كه نتايج جلسات اوليه در جلسات بعدي تكميل شده، تا نتيجة نهايي آنها به كنفرانس ملي ارايه شود .هرپانل توسط يك مدير و يك دبير هدايت مي شده است كه جذب آنها براساس ماهيت پانل و معيارهايي از جمله مسئوليت در سازمانهاي تحقيقاتي، انجمن و صنايع مرتبط بوده است. در هرپانل 15 تا 20 كارشناس، مسائل را از جنبة عرضه و تقاضاي تحقيق و توسعه (ابداعات ،توليد دانش و كاربردوبهره برداري آنها) پوشش داده اند.در اين پانلها روندهاي واقع بينانه و مورد توافق توسعه در جمهوري چك تا سال 2010 تحليلهاي تفصيليSWOT پيشنهاد جهت گيريهاي پژوهشهاي كليدي و بنابه مورد، پيشنهاد

فناوريهاي كليدي با هدف ارتقاي سطح پژوهش و توسعة بهره وري، به بحث گذاشته شدند .نتايج پانل موضوعي كشاورزي و غذا :1. روندهاي مورد انتظار براي 10 سال آينده جمهوري چك :جايگزيني و تغييرساختار محصولات كشاورزي و نگاه همزمان به تناوب وتمركزكشت و سطح زيركشت،توسعه فناوريهاي توليد غذاي سالم و مطمئن با در نظرگرفتن محيط زيست،گسترش كاركردهاي غير رايج از كشاورزي درجنبة آمايش سرزميني، به ويژه براي اوقات فراغت و تفريح،همگرايي بخش كشاورزي جمهوري چك با ساختار كشاورزي اروپا.2. مسيرهاي كليدي تحقيقات پيشنهاد شده، به ترتيب اهميت آنها :تشخيص، درمان وپيشگيري ازبيماري هاي حيوانات اهلي، عفونتهاي گوارشي و بيماريهاي مشترك انسان و دام،گسترش روشهايي براي كنترل و ارزيابي مواد خام كشاورزي و غذاها به منظور اطمينان از ايمني و كيفيت آنها،افزايش رقابت پذيري از راه توسعة غذاي با كيفيت،انجام اصلاح نژاد اقلام زيستي از جنبة مصرف و كاهش خطر پذيري آنها،سلامت گياهي ،گسترش فناوري هاي مرتبط با غذاهاي با سود بيشتر،روشهاي زيست فناوري و ژنتيكي براي اصلاح و ارتقاي ظرفيتهاي زيست شناختي در جهت توليد اقلام زيستي،سيستم هاي توليدي رقابتي براي كشاورزي چند كاركردي،توسعه محصولات و فناوريها براي بهره برداران كوچك و متوسط كشاورزي،توسعه فناوري ها براي استفادة غيرغذايي از مواد خام كشاورزي،مديريت كاراي پرورش حيوانات اهلي،ابداع فرآيندهاي فن محور براي فرآوري ضايعات كشاورزي و غذايي و توليد مواد مفيد،كاركرد سرزميني كشاورزي (جايگاه كشاورزي در آمايش سرزمين)،استفاده از توده هاي زيستي براي توليد برق،توسعه فناوريهاي مرتبط با آب،و... . نتايج پانل موضوعي محيط زيست:1. روندهاي موردانتظار براي 10 سال آينده جمهوري چك :گسترش بحثهاي علمي روي مشكلات كليدي و روشهاي برون رفت از آنها،توجه بيشتر روي اثرات

بلند مدت فعاليتهاي بشري روي زندگي انسان و اكوسيستم،تبادل وتعامل ميان علوم زيست محيطي ولايه هاي سياستگذاري براي رسيدن به توسعه پايدار،تمركز مطالعات روي تعامل ميان انسان و محيط و هدايت اين تعامل در يك مسير پايدار.2. مسيرهاي كليدي تحقيقات پيشنهاد شده، به ترتيب اهميت آنها :فناوريهاي زيست محيطي،تعاملهاي انسان و محيط،حمل و نقل پايدار (منطق با محيط زيست) ،محافظت منابع و جريانهاي طبيعي مواد،توليد برق منطبق با محيط زيست،محيط زيست و سلامت انسان،زمينه هاي اقتصادي و اجتماعي توسعه پايدار،كشاورزي پايدار،انسان و سرزمين،پژوهشهاي بوم شناختي بلند مدت.فرايند ارايه پيشنهاد اولويتهاي برنامه تحقيقات ملي: طرح پيشنهادي اولويتهاي برنامه تحقيقات ملي براساس نتايج كارپانلها و توسط گروه كاري حاصل شده است. به اين ترتيب كه مجموعه موضوعات پيشنهادي براي تحقيقات ملي، بالغ بر 612 مورد شد كه درفرآيند اولويت گذاري توسط خودپانلها به 162مورد تقليل يافت . معيار انتخاب عنوانهاي پژوهشي؛ اول ، اهميت مطالعه و دوم ، قابليت انجام مطالعه بوده است .اين تعداد نيز توسط گروه كاري به 90 مورد تقليل يافت . در مرحله بعد اين عنوانهاي پژوهشي بر اساس جهت گيري سياست تحقيق و توسعه ملي جمهوري چك به 5 برنامه موضوعي اختصاص داده شدند . اين 5 برنامه عبارتند از: 1.كيفيت زندگي؛ 2. جامعه مبتني بر اطلاعات؛ 3. رقابت پذيري و توسعه؛ 4. انرژي براي اقتصاد و جامعه؛ 5. جامعة پيشرفته و تغييرات آن. (جدول 1)نقاط قوت مطالعه آينده نگاري چك - تعهد و التزام دولت چك براي انجام اين مهم در سطح كشور است،- بهره گيري از تجربه هاي كشورها و كارشناسان صاحب تجربه،- سازماندهي و تعريف روشن نسبتاً مناسب براي انجام

مطالعه،- تنوع و كثرت قابل توجه شركت كنندگان در فرايند مطالعه.نقاط ضعف مطالعه آينده نگاري چك :- محدوديت زمان متناسب با شرايط تعيين شده براي انجام مطالعه،- محدوديت در انجام بحثها در حوزه هاي پيچيده اجتماعي،- در مطالعه چك از مزاياي برخي روشها از جمله روش دلفي بهره برداري نكرده است.اقدامات آينده دولت چك :- القاي فرهنگ و جلب انگيزه بيشتر مراكز تصميم ساز در انجام آينده نگاري،- تهيه و تدوين پروژه آتي برنامه تحقيقات ملي پيرو برنامه اول تحقيقات ملي چك.نتيجه گيريدر فرايند آينده نگاري، انجام بحثها و گفتگوهاي فراگير ميان صاحب نظران، محققان، مديران صنعتي،مسئولين دولتي اعم از مسئولين استاني و ديگر مسؤلين سازمانهاي مرتبط، شاغلان بخشهاي صنعتي و خدماتي ، نمايندگان انجمنهاي تخصصي در قالب پانلها مي تواند از جهات گوناگون مفيد واقع شود كه يكي از آنها تدقيق اولويتهاي پژوهشي براي دستيابي بهتر به توسعه اقتصادي و اجتماعي براساس نيازهاي كشور باشد .از نكات قابل توجه در مطالعه آينده نگاري چك، ارتباط دادن فرآيند آينده نگاري يا به عبارتي ديدگاههاي نخبگان علمي و فني و كارشناسان و مديران ارشد دولتي با سياستهاي عمومي توسعه جمهوري چك بوده است.همان گونه كه در تجربه كشور چك ملاحظه مي شود، بهتر است فرايند آينده نگاري علم و فناوري همه حوزه هاي كشور را پوشش دهد تا موضوعات مختلف بنا بر اهميت نسبي آنها از ديد مجموعه ذينفعان و متناسب با سياستهاي عمومي توسعه كشور، مورد ارزيابي و اولويت گذاري قرارگيرند. اما در مقطعي كه انگيزه هاي مشترك در حوزه هاي گوناگون كشورمان براي يك فعاليت فراگيرشكل نگرفته است، به نظر مي رسد با توجه به اهميت كشاورزي،غذا و محيط

زيست در سند چشم انداز توسعه ملي جمهوري اسلامي ايران، منطقي باشد كه براي فرايند پژوهش و تحقيق و سرمايه گذاريها روي فناوريهاي مرتبط با اين حوزه ها، يك برنامه جامع با عنواني شبيه برنامه تحقيقات ملي كشاورزي،غذا و محيط زيست داشت.عدم ورود مطالعه آينده نگاري چك به فناوريهاي مرتبط با كشاورزي مي تواند به دليل تفاوت موقعيت و يا ديدگاه اين دو كشور در مورد كشاورزي باشد . بررسي جايگاه كشاورزي چك در رويكرد اقتصادي و سياستهاي توسعه آن كشور و مقايسه آن با ايران نشان مي دهد كه براساس آمار2002 فائو، نسبت ارزش افزوده كشاورزي به ارزش افزوده كل در چك 5 درصد بوده در حالي كه اين شاخص در ايران 23 درصد بوده است . بنابراين از حيث اقتصادي طبيعي است كه كشور چك فناوريهاي استراتژيك خود را در ساير حوزه ها بررسي كند.پيشنهاداز آنجا كه ساخت آيندة بخش كشاورزي مستلزم مطالعة عوامل كليدي و پيشران در توسعه بخش بوده، بنا بر بررسيهاي انجام شده، عامل فرهنگ يكي ديگر از عوامل پيشران در توسعة بخش كشاورزي است، مي بايستي در فرايند آينده نگاري كشاورزي ايران، عامل فرهنگ را نيز در كنار علم و فناوري مورد بررسي قرارداد.گرچه بخش كشاورزي سهم ويژه اي در تدارك امنيت غذايي كشور، به عنوان يكي از سرفصلهاي سند چشم انداز دارد اما اين مهم با ساير سرفصلهاي سند چشم انداز، از جمله : حفظ و بهره برداري بهينه از منابع طبيعي و امنيت اجتماعي و اقتصادي كشاورزان و روستاييان ؛ در تعامل تنگاتنگ هستند. بنابراين به نظر مي رسد، وظيفه اصلي آينده نگاري علم وفناوري كشاورزي ايران سوگيري

تحقيقات و توسعه فناوريها به سمت تحقق هرچه بهتر و سريعتر هدفهاي چشم انداز –در حوزه مأموريت بخش كشاورزي باشد. 0منابع :1) عظيمي، سيدعلي اكبر و همكاران: درآمدي برآينده پژوهي در بخش كشاورزي ايران با استفاده از تجارب كشورهاي منتخب، تهران، وزارت جهادكشاورزي، مؤسسه پژوهشهاي برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي، 1387.2) بنياد توسعه فردا: روشهاي آينده نگاري تكنولوژي،1384.3) ناظمي،امير و قديري روح الله: آينده نگاري از مفهوم تا اجرا،تهران،مركزصنايع نوين،1385.4) ناظمي، امير: اهداف در آينده نگاري، مجموعه مقالات همايش آينده پژوهي،فناوري و چشم اندازتوسعه،تهران،دانشگاه اميركبير،خرداد1385. 5( Science and Technology Department of Republic South Africa, Foresight Agriculture Report, Available at: http://www.dst.gov.za6) G. Gijsbers and etal. Planning and Agricultural Research: A Sourcebook, 2001.7) Ministry of Education, Youth and Sports of the CR, Research and Development Council 2002, Proposal of the National Research Program – Technology Foresight in the Czech Republic 2002, Prague, CDROM2002, Available at : http://www.foresight.cz .8) FISTERA ,Review and Analysis of National Foresight – Case Study, Czech Republic - Technology Foresight 2002, Available at : http://fistera.jrc.es/ .9) Kristina Kadlecikova,Technology Centre AS CR, Technology Foresight Experience of the Czech Republic 1st National Foresight Exercise,ForeTech, Workshop for Panel Experts, Sofia, 19-20 June, 2003.10) FAO Statistical Year Book, 2004, vol.1, p286. منبع: ماهنامه تدبير-سال نوزدهم-شماره 198

آينده آزمايي: الزامي براي توسعه پايدار مديريت

شراره عاضدي تهراني

چكيده: در عصري كه تغيير مداوم و عدم اطمينان از مهم ترين ويژگيهاي آن است و كسب و كارها هر روز با مسائل جديد و ناشناخته اي از جنس آينده روبه رو هستند، چگونه مي توان براي آينده برنامه ريزي كرد. از اين رو، براي شناختن آنچه آينده ناميده مي شود، تكنيك هاي مختلفي بروز كرده اند. آينده نگري، آينده نگاري،

آينده آزمايي و... . اين مقاله روش آينده آزمايي را به عنوان رويكردي براي ساختارمند كردن تفكر جمعي يا گروهي، به منظور درك بهتر الزامات آينده كسب و كار معرفي مي كند و پس از برشمردن انواع آينده در بحث آينده آزمايي، دو رويكرد مربوط به اين بحث، يعني روياپردازي و سناريوپردازي را تشريح مي كند.مقدمهامروزه مديران با مشكل واقعي تلاش براي هدايت سازمانهاي خود در يك محيط نامطمئن و متغير و توافق بر سر پيگيري انواع برنامه هاي كاربردي و عملي روبه رو هستند. پرسشي كه در اينجا مطرح است، آن است كه سازمانهاي امروزي چگونه مي توانند در شرايطي كه محيط نامطمئن است، تكنولوژي در حال تغيير مستمر است و رقابت بر سر منابع به شكلي نادرست در حال شكل گيري است، برنامه هاي سودمند و معني دار را توسعه دهند؟مديران در عصر نبود اطمينان، آخرين تلاش هاي مديريتي خود را براي بيان مشكل، برنامه ريزي كرده اند. تكنيك هاي منتخب آنها پرشمار هستند:برنامه ريزي استراتژيك، برنامه ريزي بلندمدت، برنامه ريزي كوتاه مدت، مديريت بحران، مهندسي مجدد، طراحي مجدد، چارچوب بندي مجدد.مديران موفق بخشهايي از تكنيك هاي گوناگون مديريت را بر مي گزينند كه در محيط آنها قابل اجرا است و رويكردهاي دشوار متون مديريتي را ناديده مي گيرند.سناريوپردازي، يك تكنيك برنامه ريزي است كه توجه آن به محيط نامطمئن امروز معطوف است و رويكردي منعطف را براي مشاهده آينده و محك زني آن به مديران مي دهد. سناريوپردازي، به مديران كمك مي كند تا مفروضات خود را پيرامون آينده و سازمان شناسايي كرده، مدل هاي ذهني شخصي خود از آينده را تشريح كنند و سپس آن اطلاعات را براي

بررسي و احياي سازمان به كار گيرند. مروري بر مفاهيم كليدي آينده آزماييدر اين بخش به مفاهيم كليدي مرتبط با مفهوم آينده آزمايي (Future Proofing) پرداخته مي شود. تصويري كه ما براي جايگاه يابي اين مفاهيم و واژه ها به كار خواهيم گرفت، در (شكل 1) نشان داده مي شود. sc ها در (شكل 1) مخفف واژه انگليسي Scenario به معني سناريو مي باشند.پيش از هر چيز، آينده آزمايي نيازمند آن است كه سازمانها يا شركتها درك كنند، كه:1. امروز از لحاظ رقابتي كجا ايستاده اند؟2. چگونه ابزارهايي را براي خلق يك بينش پايدار توسعه دهند و آينده شركت را ترسيم كنند؟در راستاي درك اين دو مسئله، ضرورت درك مفهوم آينده، آينده آزمايي و مفاهيم كليدي مرتبط با آن (با توجه به شكل 1) وجود دارد. تعريف آينده آزماييآينده آزمايي، رويكردي است براي ساختارمند كردن تفكر جمعي يا گروهي، به منظور درك بهتر الزامات آينده كسب و كار و توانمند ساختن سازمان ها در انتخاب مؤثرترين روش براي رويارويي با آينده.آينده آزمايي نشان مي دهد كه هيچ راهكار واحدي وجود ندارد، ليكن سازمان نياز دارد تا بينشي قوي و مسيرهايي منعطف را براي دستيابي به آرمان مطلوب خود داشته باشد. برخي عناصر موجود در اين گذرگاه نسبت به سايرين بيشتر قابل پيش بيني هستند، ليكن با درك آن حوزه هايي كه سازمان در آنها دچار ريسك بيشتري است، علايم هشدار اوليه نسبت به انحراف موجود، مي توانند آشكار شوند و برنامه هايي براي كسب مزيت از فرصت هاي جديد ايجاد شوند.آينده آزمايي، مفهومي است، برگرفته از حوزه مديريت تكنولوژي؛ جايي كه سازمانها در جستجوي حداقل ساختن ريسكهاي سرمايه گذاري در

تكنولوژي هايي هستند كه به زودي منسوخ و كهنه مي شوند و جايگزين كردن آنها به شكلي بازدارنده، هزينه بر است. هدف كلي، تضمين اين مسئله است كه كهنگي و فرسودگي ناشي از گذر زمان، از راه طراحي تسهيلات يا تجهيزاتي حداقل شود كه انعطاف پذير بوده و به اندازه كافي براي فراهم سازي امكان رشد نامحدود باشند، نيازهاي متغير كاربران را مورد نظر قرار دهند و هزينه بر نباشند.همواره يك رابطه جايگزيني در هزينه، ميان طراحي متناسب با هدف و طراحي براي خلق انعطاف پذيري و قابليت انطباق و سازگاري وجود دارد. براي سازمانها، دورانديشي توسعه يافته مي تواند امكان تدوين و فرمول بندي استراتژيك آگاهانه و توسعه و استقرار مؤثرتر منابع را در راستاي تأمين و برآوردن طيفي از آينده هاي ممكن (قابل وقوع) فراهم سازد. آينده، مفهومي ناشناختهبه لحاظ تعريف، آينده ناشناخته است. اين بدين معنا است كه احتمالات بسياري پيرامون چيستي آن وجود دارد. همه افراد و سازمان ها، گزينه هاي بي شماري براي آينده دارند. به نظر مي رسد، با توجه به ايده آينده هاي احتمالي متعدد، آينده هايي چندگانه وجود داشته باشند كه در اين راستا، كاركنان و سازمانها بايد آينده هاي ويژه خود را بسازند. ما نمي توانيم اجازه دهيم تا هر رويدادي براي ما رخ دهد. ما مي توانيم آينده را از طريق مد نظر قرار دادن راهكارها، هم اكنون ايجاد كنيم؛ يعني اكنون كجا هستيم و چگونه عمل مي كنيم.سپس ما آينده را از راه آزمون گزينه ها براي فعاليتهاي مقبول و لحاظ كردن استراتژي هاي جديد براي اجرا مي سازيم. در نهايت، ما آينده را از راه توجه به احتمالات

بي شمار، از آنچه ممكن است وجود داشته باشد، شكل مي دهيم. ما اقدامهاي ويژه اي را براي كسب مزيت از فرصت هايي كه در آينده خود ديده ايم، و دوري از مشكلاتي كه آنها را پيش بيني مي كنيم، انجام مي دهيم. ما امروز را براي دستيابي به آينده هاي ايده آل و ايجاد آن ها طراحي مي كنيم.در ارتباط با آينده، ناشناخته هاي بسياري وجود دارد. ما چگونه مي توانيم آينده را كشف و مطالعه كنيم؟ چه استراتژي هايي براي مطالعه آينده وجود دارند؟آينده پژوهان راه هاي بسياري براي كشف اين حوزه جالب دارند. يك ابزار مفهومي سودمند كه در (جدول 1) نشان داده شده است، ماتريسي است كه ابتدا توسط بيشاپ و كينگ ( King Bishop, 1996) توسعه يافت. اين ماتريس سه رويكرد را براي درك تفكر پيرامون آينده مشخص مي كند: آينده هاي محتمل، آينده هاي ممكن و آينده هاي مرجح. با وجود آنكه اين آينده ها به گونه جداگانه مورد بحث واقع مي شوند، ليكن آينده پژوهان به گونه متناوب آنها را تركيب مي كنند. ابزارها و تكنيك هاي بسياري به گونه همزمان براي ارائه ديدگاهي عيني و قوي به برنامه ريزان پيرامون آينده، به كار گرفته مي شوند. آينده هاي محتمل (قابل وقوع)آينده هاي محتمل، آشناترين مفهوم هستند. روندها و گرايشهاي كليدي و محدوديت هاي موقعيت هاي فعلي، عناصري كليدي هستند كه محرك آينده هاي محتمل (قابل وقوع) مي باشند. اين نوع از آينده انديشي يا آينده پژوهي، راه هايي قطعي، تحليلي و منطقي را پيرامون لحاظ كردن آنچه روي خواهد داد و آنچه محتمل است، به كار مي گيرد.براي مطالعه و طراحي آينده هاي محتمل، ما از حال به

سمت آينده اقدام به برون يابي (استقراء) كرده، روندهاي جمعيت شناختي را آزمون مي كنيم و مفاهيم كاربردي را براي استمرار، افزايش يا كاهش در بسياري از خدمات توسعه مي دهيم. قياسها و تاريخ نيز به تعيين و توصيف آنچه ممكن است وقوع آن در آينده محتمل باشد، كمك مي كند. براي مثال: در برخي نهادهاي دولتي، در پايان سال مالي، ترخيص يا آزادسازي پول ها يا مبالغ ذخيره شده يا بازيافت شده اي صورت مي گيرد كه ممكن است براي تجهيزات صرف شوند.اين تاريخ ترخيص يا آزادسازي پول، ممكن است تا اندازه اي بر مبناي ساليانه ثابت باشد. در نتيجه، بسياري از تصميم گيرندگان ممكن است حتي برنامه ريزي هزينه را بر مبناي اين پول توسعه دهند: يك آينده محتمل و مورد انتظار بر مبناي گذشته. آينده هاي ممكن (احتمال وقوع)گروهي متفاوت از آينده ها، در قالب آينده هاي ممكن (احتمال وقوع) جاي مي گيرند. در آينده هاي ممكن، ما در جستجوي رويدادهاي غيرمنتظره هستيم. ما گرايشها و تمايلات فراتر از تصور (رو به آينده) و پيشين را براي كشف عدم پيوستگي هاي رويدادهاي امروزي كاووش مي كنيم. چه چيزي در حال تغيير است كه ما نمي توانيم ببينيم؟ در صورتي كه ما مي توانستيم بهتر ببينيم يا ديدگاه متفاوتي داشتيم، چه چيزي ممكن بود تغيير كند؟ اگر ما داده هاي بهتر، بيشتر و ديگري داشتيم، چه روياهايي در سر مي پرورانديم؟ قوه تخيل و تفكر انتزاعي، ابزارهاي مفهومي قوي در ارتباط با اين رويكرد هستند. توسعه سناريو يا سناريوپردازي، يك تكنيك شناخته شده و جاافتاده براي انديشيدن پيرامون آينده هاي ممكن مي باشد. آينده هاي مرجحدر

آينده هاي مرجح، افراد يا سازمانها، تصاوير يا آرمان هايي را از آن چه ترجيح مي دهند و برايشان در اولويت است، توسعه و پرورش مي دهند. آنها بيانيه ها يا شرايط تنظيم شده را به دلخواه خود مورد بحث قرار مي دهند. فرايندهاي آينده هاي مرجح، اغلب سرشار از انرژي مي باشند و داراي جهت و دستوركارهاي عالي براي اجرا هستند. با اين وجود، فرايند بايد فراتر از بحث تحول حركت كند. سپس گروه ها با به كارگيري بينش توسعه يافته خود، آن را به دستوركاري هاي اجرايي ويژه از راه تكنيك هايي نظير برنامه ريزي استراتژيك تبديل مي كنند. كاركنان اغلب در طول فرايندهاي گروهي توانمند مي شوند، به گونه اي كه به تصويرسازي ذهني (تخيل) و انتخاب آينده هاي مرجح، كمك مي كنند. شكافها و تجزيه و تحليل شكافآينده آزمايي نيازمند آن است كه شكافهاي فرصت و عملكرد شناسايي و پر شوند. شكافها نشان دهنده تفاوتهاي ميان عملكرد رقابتي مطلوب (آينده) و عملكرد رقابتي عملي (فعلي) مي باشند. شكافها تفاوت ميان آنچه شركت باور دارد كه بايد انجام دهد (قصد و نيت استراتژيك) و آنچه شركت مي تواند انجام دهد (واقعيت فعلي شركت) را نشان مي دهند.شركت مي تواند در هر نقطه اي از زمان داراي شكاف استراتژيك و نيز شكاف دانش باشد. اين شكافها، تفاوت ميان آرمانها يا اميدهاي جمعي سازمان را با توجه به آنچه بايد انجام و دانسته شود، نشان مي دهند كه از راه گزاره ارزشي سازمان و واقعيت فعلي آن بيان مي شوند؛ گزاره اي كه انعكاس آن چيزي است كه سازمان مي تواند انجام دهد و مي داند. شكافها محدوديت هاي

رقابتي شركت را منعكس و تعيين مي كنند و نشان مي دهند كه شركت در چه نقاطي نياز به بهبود دارد (پر كردن شكاف). شكافها نشان دهنده تحول سازماني و نيز فرصت هايي براي بهبود هستند. گزينه هاي تحول مي توانند از پيامدها و نتايج تجزيه و تحليل دو شكاف، مشتق شوند.شكافهاي استراتژيك و دانش مي توانند با كمك روشها و ابزارهاي ويژه اي كه تصويري قابل اطمينان و موثق از موقعيت رقابتي فعلي شركت را فراهم مي سازند، شناسايي و تحليل شوند. اين ابزارها يا روشها ممكن است به عنوان مثال يك متدولوژي تجزيه و تحليل استراتژيك پرتفوليو باشند، مانند متدولوژي اي كه توسط نويسندگان يك پروژه تحقيقاتي در سال 2000 توسعه يافت كه نتيجه آن، ره نگاري (Road mapping) توانمندي هاي شركت بر حسب اثر و نقطه قوت رقابتي آنها بود. تجزيه و تحليل نشان مي دهد كه جايي كه شكافهاي دانش و استراتژيك در پرتفوليوي شركت وجود دارند، نشان دهنده حوزه هايي است كه بايد منابع در آنها به منظور ايجاد موقعيتي از رقابت آتي، سرمايه گذاري شوند. ايده ها و مفاهيم نوظهوربسته شدن شكاف ميان شركت امروز و شركت رويايي يا مطلوب آينده، نيازمند نوعي از تحول سازماني يا چند نوع آن است. در حقيقت، تحول، پاي ثابت مديريت مدرن يا در واقع مهم ترين الزام آن شده است. امروزه يادگيري كسب توانايي پاسخ يا واكنش به تحول و تبديل تحول خارجي به مزيت رقابتي، شايد اولويت هاي ارشد مديريت را تشكيل داده اند. به منظور محدود سازي و كاهش اين تفاوت يا اختلاف، شركتها بايد در مسير تحول گام بردارند.ليكن مديران چگونه در بستن اين شكاف

گام برمي دارند؟ با توجه به (شكل 1)، شكاف از راه دو نقطه در طول افق زماني سازمان تعريف مي شود. سازماني ممكن است خط زمان را كانون كسب و كار قلمداد كند، پس در زمان حال، كانون، عملياتي و تاكتيكي خواهد بود؛ يعني شركت، در پي حفظ موقعيت رقابتي قوي به مفهوم امروز، براي امروز خواهد بود. با نگاه به آينده، كانون كسب و كار استراتژيك خواهد بود، پس شركت بر امروز براي فردا تمركز خواهد كرد.بنابراين، شكاف بيانگر تفاوت ميان نقطه فعلي كه نمايانگر شركت امروزي و نقطه آتي كه توصيف كننده شركت آرماني آتي است، بر حسب تعداد سناريوهاي احتمالي - است (شكل 1 را مشاهده كنيد). شكاف ممكن است نشان دهنده شماري از تفاوتها ميان دو وضعيت يا حالت شركت تفسير شود. تفاوت ممكن است در دو پرتفوليو يا دو سبد از توانمندي ها، يا بين روشهاي تفكر آنها يا پارادايم هاي آنها باشد.نيز ممكن است تفاوت در فرهنگهاي آنها و چگونگي فكر سازماني باشد. شكاف ممكن است نشان دهنده چارچوب هاي زماني باشد كه سالها ادامه دارد، بنابراين مديران نيازمند مدل هاي ذهني و رويكردهايي براي كمك به خود در انديشيدن به آينده و مسير رسيدن به آن هستند. ما مي توانيم دو رويكرد را براي تفكر پيرامون آينده تصور كنيم. نگريستن رو به جلو، از حال به آيندهبا به كارگيري اين رويكرد، ما موقعيت حال را آزمون مي كنيم؛ يعني اينجا و هم اكنون. با تجزيه و تحليل حال، مباحث كوتاه مدت مهمي شناسايي مي شوند. شاخص هاي حل اين مباحث شناسايي و مطرح مي شوند. بنابراين مباحث كوتاه مدت

و تاكتيكي محركهاي اوليه تحول هستند. يك خطر ويژه كه هنگام اتخاذ اين رويكرد در كمين است، آن است كه فوريت ممكن است جايگزين اهميت شود. مزيت اين رويكرد آن است كه مسايل و مشكلات كوتاه مدت حل مي شوند. به هر حال، هزينه ممكن است آن باشد كه شركت در تمركز بر مباحث وسيع تر، بلندمدت و چالش هايي كه ممكن است كليد ايجاد يك موقعيت رقابتي قوي در آينده باشند، ناكام بماند. نگريستن از آينده به حالبا به كارگيري اين رويكرد، نگراني هاي شركت امروزي، هنوز اهميت دارند، ليكن با وجود يك آرمان جذاب از آينده متعادل مي شوند. اين آرمان، در تفكر بسياري از كاركنان سازمان مطرح مي شود؛ اين آرمان دغدغه نيازهاي شركت آينده را بر حسب ساختارهاي سازماني، فرهنگ و ارزش ها، مهارت ها و توانمندي ها، فرايند و دانش دارد. اين رويكرد، قدرت به فكر واداشتن بسياري از كاركنان سازمان را در مورد آينده دارد. در ادامه بر اساس رويكرد دوم، شماري از ايده ها، مفاهيم مديريت و تكنيك ها را براي آينده آزمايي معرفي مي شود. روياپردازيروياپردازي، توانايي و ظرفيت ايجاد و توسعه يك آرمان از آينده است كه جذاب، گستاخانه و جالب توجه باشد. اين آرمان بايد قوه تخيل همه ذينفعان را برانگيخته، جذب كند، به گونه اي كه بايد ديدگاهي مشترك از آنچه مي تواند ممكن باشد و چگونگي امكان دستيابي به آن را فراهم سازد. روياپردازي مي تواند اشكال متعددي داشته باشد.به طور كلي، روياپردازي بيانگر اين پرسش ها است: ما در چه كسب و كاري هستيم؟ دوست داريم در آينده در چه كسب و كاري باشيم؟ ما چه نوع

سازماني هستيم؟ چه نوع سازماني مي خواهيم باشيم؟ آرمان استراتژيك ما چيست؟ آيا اين آرمان در كل سازمان و در سطحي وسيع مشترك است پاسخ اين پرسشها دربرگيرنده شناسايي و تشخيص اين موارد است:_ دامنه كسب و كار- بازارهايي كه شركت براي رقابت انتخاب مي كند و بازارهايي كه آنها را انتخاب مي كند، ولي نه براي رقابت،_ مقاصد و هدفها با توجه به رشد آتي- بازارهاي بالقوه و تكنولوژي هاي آينده،_ منابع، دارايي ها و توانمندي هاي كليدي كه شركت بر پايه آنها قرار دارد.پس فرايند روياپردازي مي تواند براي توليد و گزينش طيف وسيعي از گزينه هاي استراتژيك به كار گرفته شود. پيامد ديگر فرايند روياپردازي مي تواند تعريف مجدد كسب و كار براي كاركنان، مشتريان و ساير ذينفعاني باشد كه ماهيت هدف شركت، هويت و تعهد را درمي يابند. اين عمل مي تواند منجر به بينش هايي سودمند شود، به ويژه در صورتي كه كسب و كار بر حسب نيازهاي فعلي ( و آتي) تعريف شود؛ نه ارزش هاي محصول. تجزيه و تحليل مجموعه توانمندي هاتجزيه و تحليل مجموعه توانمندي ها، يك روش شناسي يا متدولوژي مديريت است كه توسط بيرچال و توستيگا (Birchall Tovstiga)براي ارزيابي اثر استراتژيك مجموعه توانمندي هاي يك شركت توسعه يافت. روش اين كار، بر مبناي شماري از مفروضات زيربنايي است. نخست، دانش شركت، خود را در توانمندي هاي شركت آشكار مي سازد.دوم، سازمانها نمي توانند آنچه را كه نمي دانند دارند، مديريت كنند. روش شناسي بدين مفهوم، يك ابزار نقشه برداري يا ره نگاري از دانش است كه به مديران كمك مي كند تا توانمندي هاي فعلي خود را شناسايي كنند و به

تبع آن، راه حل يا روشي را از شركت امروزي، بر حسب آنچه مي داند و توانمندي هاي آن بر حسب اثر و قدرت رقابتي آنها، فراهم سازند.روش شناسي فراتر از اين نيز عمل مي كند و به هدايت مديران در انديشيدن پيرامون توانمندي هاي مورد نياز سازمان در آينده كمك مي كند. متدولوژي يا روش شناسي، فواصل سفيد (White Spaces) شركت را روشن مي سازد؛ فرصت هايي را كه شركت مي تواند مورد بهره برداري قرار دهد. بدين وسيله، روش شناسي نيز يك ابزار تجزيه و تحليل استراتژيك است.روش شناسي، با ره نگاري از هر يك از فرايندهاي شركت، از ديدگاه خلق ارزش، آغاز مي شود. فرضيه ضمني در اينجا آن است كه دانش بايد به فرايند خلق ارزش شركت كمك كند. يكي از فرايندهاي اصلي و محوري كسب و كار، بر حسب عوامل كليدي موفقيت انتخاب و سپس آزمون مي شود. در مرحله بعد مجموعه اي از توانمندي ها و مهارتهاي مهم انتخاب شده و مطابق با اثر رقابتي (بلوغ) و موقعيت رقابتي (موقعيت قدرت و قوت شركت با توجه به توانمندي ويژه)، طبقه بندي مي شوند؛ هر چه درجه ضمني بودن توانمندي بيشتر باشد، آن توانمندي نشان دهنده يك ويژگي رقابتي منحصر به فرد شركت است.زماني كه مجموعه توانمندي هاي شركت، مطابق با اثر رقابتي آن و نقطه قوت رقابتي ترسيم شده باشد (شكل 2)، نقشه يا طرح حاصل مي تواند براي نمايش چگونگي مطرح شدن دانش و توانمندي هاي جديد در شركت، به كار گرفته شود.توانايي يا قابليت C1int ، يك توانايي مهم از لحاظ استراتژيك براي شركت است، در مراحل اوليه توسعه

است و محصولات و خدماتي را پشتيباني مي كند كه در بازار اهميت بسيار يافته و بنابراين مدرن ترين و پيشرفته ترين هستند. از طرف ديگر C2int، توانايي يا قابليتي است كه محصولات و خدماتي را پشتيباني مي كند كه به آساني قابل تقليد و كپي برداري توسط ساير شركت ها هستند. در مقابل، Kext دامنه دانشي است كه در حال توسعه است و اثر احتمالي بسيار قوي بر محصولات و خدمات عرضه شده توسط شركت در آينده دارد. اين حوزه اي است كه انتظار مي رود، تسلط و مهارت، براي جايگاه يابي رقابتي داراي اهميت باشد و بنابراين كنترل وسيع تر مطلوب است. توان يا ظرفيت بالقوه براي ادغام با توانايي هاي موجود، همانندسازي با ساير توانايي ها، براي شكل دادن تركيباتي كه بيانگر نيازهاي جديد بازار هستند، در (شكل 2) نشان داده مي شود، جايي كه C3new نشانگر توانايي و قابليتي است كه شركت به واسطه آن، به ميزان بالايي از اثر رقابتي و موقعيت رقابتي دست مي يابد. ارزيابي ريسكهاي مرتبط با استراتژي هاي بديل يا جايگزين مي تواند براي حمايت از تصميم گيري اجرايي، انجام شود. سناريوها: كشف آينده و انديشيدن درباره آنسناريوها، ابزارهايي براي پيش بيني مباحث و اقداماتي هستند كه هدف آنها، يك پيش بيني يا يك برنامه نيست، بلكه ايجاد تغيير در شيوه انديشيدن افرادي است كه آنها را به كار مي گيرند.سناريو، به گونه واژه به واژه به معني نسخه اي مكتوب از يك بازي يا داستان است. سناريوهاي تجاري، توصيف هايي متمركز از آينده هايي اساسا متفاوت هستند كه به شكل متن جامع يك سند يا به شيوه

اي داستاني نشان داده مي شوند. سناريوها، داستانهايي باور كردني و چالش برانگيزاند، ليكن به معني پيش بيني نيستند. آنها براي پيش بيني آنچه كه در آينده روي خواهد داد، در گذشته كاووش نمي كنند، بلكه در عوض داستانهاي متعدد و بسيار متفاوتي را از چگونگي امكان نگريستن به آينده ارائه مي كنند. سناريوها توسط سازمانها براي آماده ساختن آنها در مقابل ناپيوستگي ها و تحولات ناگهاني، به كار گرفته مي شوند. سناريوها مي توانند براي ايجاد فرهنگ يا زباني مشترك كه آينده با بهره گيري از آنها مي تواند به تصوير كشيده شود به كار گرفته شوند. آنها مدل هاي ذهني را كه به گونه اي متداول توسط اعضاي سازمان حفظ شده است، به چالش مي كشند. به كارگيري سناريوها مي تواند يادگيري سازماني را در پي داشته باشد.دست كم سه مكتب سناريوپردازي وجود دارند. مكتب شهودي، برگرفته از تجربه شركت شل كه بسيار كيفي است با فرض اين كه تصميمات كسب و كار، از فرايند يافتن و درك تعاملات داخلي ميان عوامل داخلي و خارجي (شامل عوامل اقتصادي، سياسي، تكنولوژيكي، اجتماعي و محيطي) حاصل مي شود. مكتب كمّي، تكنيك هاي تحقيق در عمليات را مانند پيش بيني اقتصادسنجي و تكنيك سريهاي زماني به كار مي گيرد. سومين مكتب، مكتب تركيبي است كه هر دو رويكرد شهودي و كمّي را به كار مي گيرد. سيستم هاي كامپيوتري ممكن است براي تسهيل توليد ايده، طراحي يا نقشه برداري ادراكي از عوامل و اثرات آنها به كار گرفته شوند و از نرم افزارهاي شبيه سازي براي آزمون سناريوها استفاده شود.سناريوهاي چندگانه روي هم گذاشته مي شوند، به

گونه اي كه بيش از يك آينده مورد نظر قرار مي گيرد. داشتن دو سناريو پيرامون آينده، اغلب ناكافي است و امكان انتخاب گزينه هاي كمتري وجود دارد؛ سه سناريو منجر به انتخاب مسيري ميانه و متوسط مي شوند؛ ولي بيش از چهار سناريو، اغلب موجب همپوشاني بسيار زياد خواهند شد.عناصر و اجزاي درگير در فرايند سناريوپردازي عبارتند از :- بررسي و ملاحظه مجدد آرمان و هدفها،- شفاف سازي ايده هايي از كسب و كار كه منجر به موفقيت خواهند شد،- شناسايي اولويت هاي استراتژيك،- شناسايي شكافهاي ميان جايگاه فعلي سازمان و جايگاهي كه سازمان درآينده طلب مي كند،- شناسايي اقدامات مناسب براي پيشبرد سازمان.پاول شوميكر (Paul Schoemaker)، مشاور و پروفسور دانشگاه وارتن، يك فرايند 10 مرحله اي را براي سناريوپردازي بدين گونه عنوان مي كند:1. تعريف چارچوب زماني و دامنه تجزيه و تحليل (برنامه ها، محصولات، تكنولوژي ها) و دانشي كه بالاترين ارزش براي سازمان خواهد بود.2. مشاركت ذينفعان كليدي، شامل مشتريان و عرضه كنندگان، از آنجا كه سناريوها براي شناسايي استراتژي به كار مي روند، نه براي توسعه استراتژي.3. شناسايي و شرح خلاصه روندهاي اصلي، مشتمل بر چگونگي و چرايي تأثيرگذاري آنها بر سازمان.4. شناسايي رويدادهاي داراي نتايج نامطمئن كه احتمال تأثيرگذاري آنها بر سازمان بيشتر است.5. شكل دادن محتواي اوليه سناريو. روندها و عدم اطمينان ها، عناصر سازنده و اصلي سناريوپردازي هستند. عناصر و اجزاي از پيش تعيين شده، در همه سناريوها منعكس مي شوند و عدم اطمينان ها يا مسايل مبهم، در سناريوهاي مختلف به شكلي متفاوت نقش بازي مي كنند.6. بررسي ثبات و امكان پذيري موضوعها و مطالب سناريو، با لحاظ كردن چارچوب

زماني و پيامدهاي ممكن حاصل از عدم اطمينان ها و ابهام ها.7. توسعه سناريوهاي ساده براي بحث بيشتر.8. شناسايي نيازهاي تحقيقاتي و جمع آوري اطلاعات اضافي مورد نياز؛ آزمون مجدد مفروضات سناريو.9. توسعه مدلهاي كمّي، در صورتي كه تعاملات پيچيده نيازمند ارزيابي باشند.10. حركت در جهت تصميم، از راه آزمون مجدد اين موضوع كه آيا سناريوها مباحث واقعي را كه سازمان با آنها روبه رو است، منعكس مي كنند و آيا اين سناريوها براي اشتراك يافتن با ديگران آماده هستند يا خير. نتيجه گيريدر يك جهان به هم پيوسته، مناسبات و روابط متقابل و پيچيده اي ميان عواملي وجود دارد كه موفقيت در كسب و كار وابسته به آنها است و هيچ راهي براي مدل سازي دقيق رفتارها وجود ندارد. روش هاي سنتي برنامه ريزي استراتژيك كه مبتني بر پيش بيني هاي پيچيده هستند، بسيار سخت مي نمايند. جهان براي هر شركت يا سازماني بسيار پيچيده است، مهم نيست كه منابع آن سازمان يا شركت، براي توليد يك طرح يا برنامه بر مبناي يك رويكرد علمي، چقدر وسيع و بزرگ باشد. در چنين شرايطي، سناريوها راهي را براي پيشبرد طراحي و ترسيم آينده ارائه مي كنند.شركت شل در سايت خود برخي پرسش ها را شناسايي كرد كه از ديد برنامه ريزان خود، يك سازمان جهاني بايد آنها را طرح كند و مي توانند در سناريوهاي مختلف كاربرد داشته باشند.1. يك شركت جهاني به چه معني است؟2. چه نقاط استراتژيكي مي توانند كسب و كارها را قادر سازند تا مزيت پايدار به دست آورند؟3. آيا كسب و كارهاي آزاد درون يك شركت عملكرد را بهبود مي بخشند؟4. چه ريسك هايي مهم

هستند و چگونه مي توانند به بهترين شكل ممكن مديريت شوند؟5. حاشيه هاي سود كجا هستند؟ حوزه هايي كه مشتريان مايل به پرداخت بيشتر از هزينه فرصت سرمايه گذاري هستند، كدامند؟6. شركت ها براي داشتن عملكرد بهتر، نياز به آموختن چه چيزهايي دارند؟ چگونه مي توانند به شكلي مؤثرتر بياموزند؟7. چه ميزان اختيار بايد به مديران صف تفويض شود و چه فرايندها و سازمانهايي براي چنين قدرت يا توانمندي اي مورد نياز است؟8. تكنولوژي شركتها را قادر ساخته است تا در قالب شبكه ها سازماندهي شوند. آيا چنين سازمانهايي سودمند هستند و اگر چنين است، كجا و چگونه؟9. كسب و كارها كجا بايد راهكارهاي مناسب را براي موقعيت ها و مشتريان مختلف فراهم سازند و كجا بايد يك راهكار واحد بهينه را ارائه كنند؟10. چگونه يك گزاره يا طرح ارزشي در سطحي بالا مي تواند به استراتژي هاي عملي كسب و كار ترجمه شود؟11. بهترين رويكرد براي توسعه تكنولوژي و تجاري شدن كدام است؟اميد است مرور اجمالي اين بحث بتواند گامي مؤثر در مطالعات جاري و آتي در راستاي ترسيم آينده اي روشن در حوزه هاي گوناگون، به ويژه عرصه مديريت باشد و چشم اندازي روشن از فرايند سناريوپردازي را در اختيار آينده پژوهان قرار دهد.منابع1- Ringland, G. (1997) ‘Scenario Planning – Managing for the Future”, pp. 146–7, Wiley, Chichester.2- Giesecke, Joan (1998)" Scenario Planning for Libraries", Library Administration and Management Association, chicago and London3-Ruud van der Helm (2006) “Towards a clarification of probability, possibility and plausibility: how semantics could help futures practice to improve”, Eemerald group Publishing Limited.4- Birchall David and Tovstig ,George (2002),”Future Proofing”, Capstone Publishing, United Kingdom.5. Bishopp.

and J. W. King, “Vision-Driven Change in Higher Education: A National Visioning Project” (paper presented at the World Future Society Meeting, Washington, D.C., 17 July 1996).منبع: ماهنامه تدبير-سال نوزدهم-شماره 200

تبديل آينده به فرصت

گلن هايمسترا ، مترجم: مهديه خسروي

چكيده:گلن هايمسترا بنيانگذار و صاحب پايگاه اينترنتي future.com است. يك آيندهشناس در سطح بينالمللي، كه براي دو دهه به ارائه مشاوره به سازمانها و موسسات دولتي و غير دولتي پرداخته است. او در سال 2006 كتابي با عنوان «تبديل آينده به فرصت» توسط انتشارات جان وايلي (John Wiley) منتشر كرد. قبل از آن نيز در خلق اثري تحت عنوان «رهبري استراتژيك: دست يابي به آينده مطلوب» همكاري داشت.مقاله حاضر منتخبي از سخنراني گلن هايمسترا است كه در كنفرانس NADCA CEO 2006 در قالب دو بخش ارائه شده است. در حاليكه بخش اول مروري بر تمايلات شكل دهنده آينده دارد، بعضي از مدلهاي برنامهريزي كه ميتواند در برآورد فرصتها و چالشهاي آينده مؤثر باشد، در بخش دوم مطرح شده است.بخش اولدر سال 1993، روي جلد مجله فرچون داستاني مصور چاپ شد كه به طور خاص يك اثر هنري هوشمندانه به شمار ميرفت. در اين تصوير بيننده شاهد سه دايناسور مكانيكي بود كه نام اين سه شركت بر پلاك هاي آنها ديده ميشد: Sears، IBM و General Motors. به اين ترتيب طراح خاطر نشان ميساخت كه حتي اين سه شركت با عظمت مانند دايناسورها در معرض خطر انقراض قرار دارند.در فضاي تجاري قرن بيست و يكم هر شركتي و هر رهبري با اين سوال مخاطره آميز مواجه است: «چگونه ميتوان از آيندهاي شبيه يك دايناسور آنطور كه روي جلد مجله فرچون نشان داده شده

است خودداري كرد؟» پاسخ به اين سوال در پس مدلهاي ذهني، مهارت در دورانديشي نسبت به آينده و تبديل درسهاي گرفته شده از اين دورانديشي به واكنشهاي فوري و هوشمندانه نهفته است. داشتن دورانديشي به معناي بازنگري مفهومي در برنامهريزي استراتژيك، كشف نيروهاي شكل دهنده آينده و اعمال ابزاري خاص در اخذ تصميم استراتژيك به نحوي موثر است. اگر شركتي اين رويه را دنبال كند، اين شانس را خواهد داشت كه نه تنها مغلوب آينده نشود، بلكه خود شكل دهنده آن نيز باشد. شركتي كه به اين نحو عمل ميكند كشف مينمايد كه چگونه ميتوان آينده را به فرصت مبدل ساخت.بازنگري مفهومي در برنامهريزي استراتژيكدر اواخر دهه نود ميلادي برنامهريزي استراتژيك گرفتار بدنامي شد. زندگي در عصر اينترنت در شرايطي كه رشد و توسعه اقتصادي به اوج خود رسيده، اين باور را بهوجود آورد كه مرگ برنامه ريزي فرارسيده است، چرا كه همه چيز با سرعت بسيار زياد در حال تغيير بوده و راز دست يابي به موفقيت در گرو سرعت و زيركي است. ناكارآمدي در مورد ايده دورانديشي، كه حتي از بدو پيدايش هم آنقدرها عموميت نيافت، بيشتر نيز بود.هر رهبر و مدير تجاري، در عمل برنامه ريزي به شيوه معمول را تجربه كرده است. در اين شيوه براي مدت سه روز همه كارها تعطيل و صرف برنامهريزي ميشود. نخست، گزارشي از عملكرد شركت در مورد اهداف گذشته ارائه مي شود و سپس تهديدها و فرصتهاي موجود در يك، دو يا سه سال آينده مورد بحث و بررسي قرار ميگيرند. بر همين اساس اهداف جديد تنظيم و تدوين ميشوند. در نهايت با هدف تحقق پذيري

و يافتن تاكتيكهايي براي اجراي اهداف جديد، انتصابات و تقسيم وظايف صورت ميپذيرد. به اين ترتيب هر كسي با خيال راحت و خرسند از اتمام فرايند برنامهريزي يك نفس عميق مي كشد و به اين ترتيب ديگر هرگز نام ونشاني از اهداف جديد، حداقل تا فرا رسيدن يك تعطيلات سه روزه ديگر در سال آينده، شنيده نخواهد شد.در مورد شركتهاي كوچك حتي ممكن است وقت و بودجهاي به اين شيوه برنامهريزي هم اختصاص نيابد. در اين شركتها برنامه در واقع همان امور روزمره و به اصطلاح هر چه پيش آيد بوده و هر فردي اميدوار است در صورت بروز تغييرات بتواند به اندازه كافي خوب و سريع واكنش نشان دهد.اين شيوه برنامهريزي استراتژيك چه اجرا بشود يا نشود، به هيچ وجه استراتژيك نبوده و اصلاً برنامهريزي مؤثر و كارآمدي نيست. به عبارت ديگر يك برنامهريزي بلند مدت مؤثر داراي سه مرحله جداگانه است: ابتدا تفكر استراتژيك كه عبارت است از تفكري عميق نسبت به آينده، فراي آن چيزهايي كه در ظاهر به چشم ميآيند و به نظر ميرسند؛ مرحله دوم تصميمگيري استراتژيك نام دارد و همان مرحله اخذ تصميمات با هدف حركت شركت در راستايي است كه آنرا متحول، بهتر و موفقتر سازد؛ در پايان هم نوبت به برنامهريزي ميرسد كه عبارت از برداشتن گامهاي كوچك اما پيروزمندانه به گونهاي است كه شركت به سمت و سوي جديد و مطلوب حركت كند. تفكر استراتژيك- گام آيندهشناسيتناقضهاي زيادي در مورد آينده وجود دارد. دنيا بسرعت تغيير ميكند. به نظر نميرسد كه هيچ چيزي تغيير كند. رقابت خارجي به مرگ اقتصاد آمريكاي شمالي ميانجامد. توسعه جهاني سبب

ايجاد فرصتها و بازارهاي جديد مهمي خواهد شد و بسياري موارد ديگر. افرادي كه نسبت به اين مسائل بيتوجهند به طور مستمر از آثار ناشي از تعامل اين تناقضها دچار بهت و حيرت خواهند شد. بنابراين نخستين گام براي دست يابي به يك برنامهريزي بلند مدت كارآمد، داشتن نگاهي با زاويه ديد و دامنه وسيع نسبت به آينده است.دو متفكر برجسته در زمينه تفكر استراتژيك، گري همل و سي كي پراهالاد، زماني اين بحث را مطرح ساختند كه مديران ارشد شركتها بايد 20 درصد از وقتشان را به ترسيم و توسعه تصويري از آينده دور اختصاص دهند. سوال اينجاست كه اين آينده تا كجا امتداد دارد؟ به طور حتم مدت آن بيش از پنج سال و حتي بيشتر يعني در حدود يك يا دو دهه است. مسئله تعيين دقيق و جزئي وقايع آينده در ده يا بيست ساله آينده و حتي اينكه شركت در طي اين مدت چه كاري انجام خواهد داد نيست. در مقابل آنچه بايد انجام شود، داشتن نگاهي به آيندههاي دور با هدف افزايش خلاقيت و ايمني در برابر حوادث و رخدادهاي حيرتانگيز و غيرقابل پيشبيني است. چنانچه تلاش در ايجاد چنين تفكر استراتژيك دامنهداري صورت گيرد، چه چيزهايي ميتواند در سرمايهگذاري در صنايع مختلف مورد توجه قرار گيرد؟ در اينجا به نمونههايي اشاره شده است.بخش دوممسئله جمعيت: كودكان دوره انفجار جمعيت در آمريكاي شمالي حالا به دهه شصت زندگي خود رسيده­اند. در آينده­اي نه چندان دور تعداد افرادي كه در اين محدوده سني قرار دارند از مرز چهل ميليون خواهد گذشت. به دنبال آنها نسل ايكس (بهطور خاص به افرادي كه در

بازه زماني بين سالهاي 1959 تا 1980 متولد شدهاند، اشاره دارد.) قرار دارند كه تعدادشان چند ميليون كمتر از آنهاست. اين اختلاف زياد در تعداد جمعيت اين دو نسل باعث خواهد شد نسل انفجار جمعيتيها (Baby boomers) به دليل نبود منابع مالي و مستمري كافي نتوانند از يك آسايش كافي در دوران بازنشستگي خود بهرهمند باشند. بنابراين آنها نياز دارند و اصلاَ خودشان به شدت خواستار آنند كه كار كنند. اين در حالي است كه خط مشي منابع انساني در يك شركت اغلب در راستاي زود از رده خارج كردن نيروي كاري است تا بر اساس نگهداشتن آنها براي بلند مدت. بنابراين لازم است كه طي پنج سال آينده و پس از آن تغييري در اين سياستها اعمال شود.به دنبال نسل ايكس نوبت به اهالي عصر ديجيتال ميرسد. اين نسل در برگيرنده گروه وسيعي از افراد جوان است كه از اوايل دهه هشتاد به بعد متولد شدهاند. اين نسل با كامپيوتر، اينترنت و وسائل ارتباط جمعي بزرگ شدهاند. آنچه آنها از انقلاب فناوري اطلاعات كسب ميكنند فراي تصور ماست. چنانچه شركتي متوجه اين موضوع باشد، از آن به عنوان اهرمي براي بالا بردن سطح تكنولوژيك خود بهره خواهد برد. جمعيت اين نسل بسرعت به سوي جهاني شدن ميرود. همين واقعيت سبب از بين رفتن مرزها و موانع در حركت كار، توليد و ايده ميشود. از اين رو درونسپاري، برونسپاري و يافتن مسير و مكان مناسب ضرورت مييابد.فناوري اطلاعاتدر بحث از فناوري اطلاعات (IT)، بايد گفت با وجود اينكه زمان پيدايش آن به دهه نود بازمي­گردد اما حقيقت آن است كه انقلاب در عرصه اطلاعات تازه

آغاز شده است. توان محاسباتي يك تلفن همراه امروزي برابر با يك رايانه شخصي در سال 2000 است. در حاليكه هيچكس قادر نيست بگويد چه موقع هوش مصنوعي در عمل تحقق مييابد، اما هر روز شاهد تقويت و رشد هوشمندي در امور مختلف هستيم. هر فرايند، هر قطعه از يك دستگاه و هر محصولي از سطح هوشمندي بالاتري برخوردار ميشود. بهتر است اين مسئله را به عنوان دانشي دانست كه به هر چه انجام يا ساخته ميشود اضافه ميگردد. مزيت از آن محصولات و فرايندهايي است كه بيشترين ميزان دانش را در درون خود قرار دادهاند، دانشي كه براي مشتري قابل دسترسي و مشاهده باشد.فناوري نانوهيچ پيشرفت تكنولوژيك تا به اين حد سبب تغيير صنايع قالبسازي و قالبريزي نخواهد شد. نبايد گفت كه اين صنايع جايگزين پيدا خواهند كرد. فناوري نانوچيست؟ دو پاسخ وجود دارد. اول، توانايي مشاهده ساختار مولكولي و اتمي مواد و چگونگي نحوه ايجاد و نيز عملكرد آنها در كنار يكديگر است. دومين پاسخ، كه هنوز بالقوه است و فعليت نيافته، عبارت از توانايي ساخت مواد نوين به صورت اتم به اتم و يا مولكول به مولكول است. اگر مورد دوم در عمل تحقق يابد همه فراوردهها در يك چشم به هم زدن تغيير خواهند كرد. اما توليد مولكولي بسيار مشكل و پيچيده بوده و در هر صورت تحقق آن ممكن است دههها به طول انجامد. با اين حال اولين قابليت فناوري نانو صنايع قالبسازي و قالبريزي را عميقاً دستخوش تغيير كرده و اين هم به خاطر ديدن درون مواد در هنگام ساختشان است. درك و قابليت كنترل و هدايت ساختار كريستالي

آلياژها و فلزات در قالبسازي به معناي دقت بيشتر و نيز قابليت ايجاد ساختارهاي بزرگتر به همان خوبي ساختارهاي ريزتر است. كارآييهايي مانند اين مورد به معناي آن است كه فناوري نانودر خدمت صنعت قرار گرفته و حتي سبب شده است كه نامي براي محصولات توليدي انتخاب شود كه نشان دهنده استفاده از فرايندهاي نانوتكنولوژيك در ساخت آنهاست.چين و جهاندنيا هرگز پديدهاي مشابه كشور چين به خود نديده است. كشوري با يك ميليارد و سيصد ميليون نفر جمعيت، يك نرخ رشد اقتصادي ساليانه 10 تا 12 درصدي و فارغالتحصيلاني پنج برابر همه دانشكده هاي ايالات متحده آمريكا. در اين كشور تعداد كساني كه انگليسي صحبت ميكنند پنج برابر بيشتر از جمعيت انگليسي زبان ساكن در آمريكاي شمالي است. مهمتر از همه آنكه كشوري است كه قصد ندارد در سطح نيروهاي كار با آمريكاي شمالي به رقابت بپردازد بلكه بر آن است تا در رقابت با شركتهاي آمريكايي از آنها جلو بزند. آنها بسيار تمايل دارند كه در ميانه قرن بيست و يكم در عرصه علم و فناوري سردمدار باشند و شركتهايي ايجاد كنند كه هر كسي خواهان كار براي آنها باشد. آنها به هند و ديگر كشورهاي كمتر موفق اما با روياهاي مشابه همچون روسيه، برزيل و امثال اينها پيوستهاند.در اين كشورها، بويژه چين و هند، صنعتگراني هستند كه خود نمونه ديگري از تناقض در آينده به شمار ميروند؛ رقابتي بزرگ، فرصتي بزرگ. آموختن اينكه در مواجهه با اين بازيگران بينالمللي در آيندهاي نه چندان دور و قابل پيشبيني بتوان با آنها، در ميانشان و در صورت لزوم در رقابت با ايشان كار كرد، براي مديران

يك شركت صلاحيتي كليدي خواهد بود بحران جوي و تحول در حوزه انرژياز ديدگاه عمومي، در مورد بحثهايي كه سالهاست درباره دو مسئله گرم شدن كره زمين و انرژي در عصر آينده مطرح است، سال 2006 يك نقطه تحول به شمار ميرود. در هر دو مورد، ميتوان متقاعد شد كه در اين سال بحث به اين صورت كه « آيا اصلاً اين موارد حقيقت دارد؟» به اينكه «چگونه بايد با آنها مواجه شد؟» تغيير يافته است.بروز بحران جوي يك حقيقت است. از ميان 21 سالي كه به عنوان گرمترين سالها ثبت شدهاند، 20 مورد آن مربوط به 25 سال گذشته است. بر اساس مشاهدات و بررسيهاي انجام شده هر سال جنگلهاي بيشتري در معرض نابودي اكولوژيك قرار گرفته، ضخامت و اندازه يخهاي قطبي كاهش يافته، شدت طوفانها افزايش يافته اند و بسياري ويرانيهاي مشابه ديگر در طبيعت رخ ميدهد. اندازهگيري ميزان گازكربنيك و ديگر گازهاي گلخانهاي ثابت ميكند كه سطح آنها افزايش يافته و اينها همه ناشي از زندگي صنعتي و سوزاندن سوختهاي فسيلي است. بنابراين در واكنشي منطقي، شهرها، صنايع و شركتها اين سوال را براي خود مطرح ميسازند كه چگونه ميتوان با افزايش بازده در استفاده از انرژي، ميزان كربن خروجي را كاهش داد و در عين حال عملكرد خود را به سطح مطلوب ارتقا بخشيد.سناريوي برنامهريزيمديريت و كادر رهبري يك شركت چگونه به درك درستي از اوضاع و گرايشهاي پيچيده آينده در دنيا دست مييابند؟ يك روش دست يابي به استنباطي درست، پذيرفتن استفاده از يك ابزار برنامهريزي تحت عنوان سناريوي برنامهريزي است. استفاده از اين ابزار در حرفههاي مختلف بيش از سه دهه

متوالي، اين شناخت را ايجاد كرد كه آينده بهطور ذاتي دچار عدم قطعيت است و به اين ترتيب تفكر استراتژيك كه مبتني بر عدم ثبات و تغيير مداوم يك ايده يا يك پيشبيني است، به وجود آمد. در اينجا چندين حالت محتمل براي آينده ترسيم مي شود و بسط مييابد. براي هر سناريويي، فرضهاي مختلفي در نظر مي گيرند و بعد عواملي را كه حكايت از تحقق يك سناريوي خاص دارند تعيين ميكنند. در ادامه هم يك فهرست از پاسخهايي كه شركت قابليت ارائه آنها را دارد تهيه ميشود. از اين رو، هنگامي كه آينده به زمان حال تبديل شد، شركت بهتر ميتواند موقعيت رقابتي خود را حفظ كند و از غافلگيري كامل اجتناب جويد.تصميمگيري استراتژيكتفكر استراتژيك، ترسيم تصويري از آينده از طريق سناريوي برنامهريزي و ديگر ابزار، تنها يكي از سه گام ضروري براي دست يابي به يك برنامهريزي بلند مدت موفق است. گام دوم كه عموماً مشكلترين گام بوده، تصميمگيري استراتژيك است. اين كار مشكل است چرا كه بايد سرانجام يك مورد خاص (ميتواند يك چشمانداز، ماموريت و يا يك استراتژي باشد) انتخاب شود. درست در همين زمان، اينكه بتوان به اندازه كافي زيرك و انعطافپذير بود و در صورت لزوم يك شبه تغيير جهت داد، هم بخشي از طرح بازي محسوب ميشود. به بيان ديگر هيچگاه يك چشمانداز دائمي يا استراتژي هاي هميشگي وجود ندارد.برنامهريزي استراتژيك؛ اولين گامهاي پيروزيسومين و آخرين گام در يك برنامهريزي بلندمدت كارآمد به هيچ وجه نيازمند يك زمان طولاني نيست. اين تصور اشتباهي است كه افراد اغلب به آن دچارند. در يك برنامهريزي استراتژيك اگر گامهاي اول و دوم يعني تفكر

استراتژيك و تصميمگيري استراتژيك به بهترين شكل ممكن برداشته شوند، آنگاه فرايند برنامهريزي بسيار كوتاه مدت بوده و بسته به مورد از شش هفته تا در نهايت شش ماه براي آن كافي خواهد بود. كار بسيار آسان است. تنها كافي است اين سوال را مطرح ساخت كه «چه كارهايي، كه لزوماً هم شروعشان نبايد در آيندهاي نزديك باشد، ما را به سمت هدف استراتژيك انتخابي خود سوق ميدهد؟» اگر شركتي بداند در كجا قرار گرفته است و به كجا بايد برود و آنچه كه بايد انجام دهد چيست، به طور بالقوه يك برنامه بلند مدت توانمند دارد كه حتي ممكن است از آنچه كه به نظر ميرسد سادهتر باشد.تبديل آينده به فرصتيك يا دو دهه آينده چالشهاي بيشتري را براي صنعت پيشبيني ميكند؛ تغييرات بيشتر و فرصتهاي بزرگتر نسبت به تمام دورههاي تاريخي قبلي. كساني كه بتوانند خارج از چارچوبهاي سنتي رايج بيانديشند و يك برنامهريزي بلند مدت كارآمد توام با يك عملكرد كوتاه مدت متناسب داشته باشند، افرادي هستند كه آينده را به فرصت تبديل ميسازند. منبع: GLEN HIEMSTRA, THINKING OUTSIDE THE BOX: TURNING THE FUTURE INTO REVENUE, www.diecasting.org/links, nadca@2006, p26-28, OCT 2006. منبع: ماهنامه تدبير-سال هجدهم-شماره181

چالشهاي مديريت آينده

آفتاب

در آينده نقش مديريت هزينه استراتژيك (S.C.M) بسيار با اهميت مي گردد. در اين راستا. شركتها بايد براي كاهش هزينه ها در آينده فعاليتهاي خود را فقط محدود به داخل خود نكنند،كاهش هزينه ها فقط با برنامه هاي استراتژيك همكاري بين شركتها ميسر خواهدشد. شركتها بايد با واحدهاي توليدكننده، كمپاني هاي عرضه كننده و همچنين با خريداران محصول خود، برنامه هاي كاهش هزينه را مشتركاً تدوين كنند.لازمه

اين ام_____ر اصلاحاتي است كه بايد در رفتار عرضه كنندگان و خريداران و همچنين رفتار شركت نسبت به كاهش هزينه ها به وجود آيد. به عنوان نمونه پذيرش مديريت كيفيت جامع (T.Q.M) ن_ه تنها هزينه هاي خريدار را كاهش مي دهد (زيرا نيازي به بازرسي و برگشت محصول معي_____وب ندارد) بلكه به نفع عرض___ه كننده هم تمام مي شود (زيرا از دوباره كاري يا توليد محصول معيوب كه بايد از بين برود، جلوگيري مي كند).جهاني شدن بازار بورس اوراق بهادار، ازدياد جمعيت، افزايش معامله هاي ارزهاي خارجي توسط وسايل الكترونيكي به مراتب بيش از معامله هاي بازرگاني و خدمات و جهاني شدن بازارهاي محصولات و توليدات از ويژگيهاي آينده است.تجارب الكترونيكي شامل هر فعاليت تجاري و عملياتي داخلي و خارجي است كه روي شبكه اينترنت انجام مي شود. فروشهاي عمده ازطريق اينترنت به وسيله شركتهاي زيادي انجام مي شود. درحال حاضر اينترنت اج____ازه مي دهد كه استفاده كنندگان از سيستم هاي پرداخت مختلف مانند كارتهاي اعتباري، كارتهاي هوشمند و يا پرداختهاي ميكرواينترنت استفاده كنند. در آينده از ويدئو كنفرانسها براي ارتباط بين مديران كارگاهي و مديراني كه در منزل يا شهرها و جاهاي دور ديگري هستند استفاده بيشتري خواهدشد. مديران راجع به استفاده موفقيت آميز داده هاي الكترونيكي و تصميم گيري براساس فروش، هزينه هاي توليد و اطلاعات موجود لحظه اي روي كامپيوتر شخصي بحث خواهند كرد.آنها عمليات خود را روي اينترنت انجام مي دهند و به اطلاعات مالي از راه كامپيوترها دسترسي پيدا خواهند كرد. و راهكارهاي مختلف بازرگاني را به وسيله سيستم هاي مكانيزه به سراسر جهان مخابره خواهندكرد. پردازش كامل اطلاعات بين

عرضه كنندگان و مشتريان در تمام سطح دنياي توليد، يك استراتژي معمول خواهدبود و استفاده از روباتها و سيستم هاي هوشمند در محيطهاي توليد بيشتر خواهدشد. محيطهاي كار آينده كاملاً ديجيتال خواهدشد. يعني با سازمانهاي بدون كاغذ مواجه هستيم.در چند سال آينده استفاده از قوه ناطقه براي تعامل با تلويزيون، رايانه هاي شخصي يا ديگر ادوات شخصي همراه، عموميت خواهديافت. فناوري، شناخت صدا را با درك زيان طبيعي پيوند خواهد داد تا رايانه بتواند قصد و خواسته انسان را تعيين كند. ساخت تركيبات صدا درجهت بهبود، به شدت از صداهاي مشابه آدم مصنوعي كه امروزه مي شنويم تفاوت خواهد داشت. رايانه ه___ايي كه مي بينند و مي شنوند و ياد مي گيرند، فناوري ديجيتال را به عرصه هاي بسيار زياد جديدي گسترش خواهند داد، عرصه هايي كه با رابطه هايي چون صفحه كليد امك_ان پذير نبودند، جامعه سازي يكي از عرصه هاي عمده رشد شبكه تارعنكبوتي درسالهاي آينده است. در آينده مديران ارشد جهت تامين و حفظ مزيتهاي رقابتي با چالشهاي گوناگوني روبرو هستند كه برخي از آنان عبارتند از:▪ سازگاري با تغييرات مستمر در شرايط اقتصادي و تكنولوژي جهاني؛▪ عرضه توليد، محدود به اقتصاد ملي نيست و هرجا كه مجموعه هاي كارآمدتري از عوامل توليد وجود داشته باشد مي تواند مكاني براي توليد محسوب گردد؛▪ تغيير مفهوم خودكفايي به خوداتكايي، زيرا با پيشرفت علم و تكنولوژي، خودكفايي امري غيرعملي و احساسي خواهدبود؛▪ گسترش فعاليت بازار سرمايه از بازار ملي به بازار جهاني؛▪ منطقه گرايي و ظهور بازارهاي منطقه اي؛▪ رقابت براي جذب سرمايه گذاري خارجي؛▪ افزايش سريع و روزافزون تجارت خدمات به جاي تجارت

كالاها؛▪ ايجاد مناطق آزاد صنعتي و تجاري؛▪ پرورش نيروي كار انعطاف پذير.در آينده مديران صنايع مجبورند در دنياي رقابت آميز، كارآمدترين، با صرفه ترين و روزآمدترين شيوه ها را به كار گيرند تا از رقباي خود عقب نمانند. مجله تدبير

پيش بيني تكنولوژي؛ جهش در روشني

رض_ا انص_اري

چكيده: درسالهاي اخير، برنامه ريزي تكنولوژي به عنوان يكي از اجزاي محوري برنامه ريزي كسب و كار شركتها درآمده است به گونه اي كه برنامه ريزي تكنولوژي هم در سطح كلان (ملي) و هم در سطح شركت و هم در سطح راهبردهاي كسب و كار مورد نياز است. در اين ميان پيش بيني تكنولوژي به عنوان نقطه شروع برنامه ريزي تكنولوژي از اهميت و جايگاه ويژه اي

برخوردار است. در اين مقاله ضمن تبيين چارچوبهاي برنامه ريزي تكنولوژي و پيش بيني تكنولوژي و ارتباط آنها با يكديگر،تعاريف ومفاهيم پيش بيني تكنولوژي وانتخاب روشهاي مناسب پيش بيني تكنولوژي مورد بحث و بررسي قرار خواهند گرفت.مقدمهامروزه شركتهاي بزرگ و موفق براي كسب ارزش افزوده بيشتر با استفاده از تكنولوژي هاي برتر، برنامه ريزي تكنولوژي را امري حياتي مي دانند.در بيشتر كشورهاي اروپايي (خصوصا سازمان توسعه و همكاري اقتصادي) پيش بيني تكنولوژي و برنامه ريزي تكنولوژي بطور رسمي از دهه 1960 آغاز شد. درحال حاضر پيش بيني تكنولوژي در بيشتر كشورهاي اروپايي مورد استفاده قرار مي گيرد.در برنامه ريزي تكنولوژي، اولين گام، پيش بيني تكنولوژي است. در رويكرد عمومي برنامه ريزي تكنولوژي، پيش بيني تكنولوژي به عنوان رابطي بين استراتژي سازمان و تحقيق و توسعه تلقي مي شود كه راههاي متفاوتي را براي دستيابي به اهداف طولاني مدت تكنولوژي سازمان نشان مي دهد. پيش بيني تكنولوژي مي تواند دورنمايي از آينده را براي ما فراهم كند كه راهنماي اقدامات امروز در شكل دهي به شرايط آينده باشد.پيش بيني تكنولوژي به مديران كمك مي كند كه تشخيص دهند

چگونه قابليت تكنولوژيك در طول زمان رشد مي كند و چگونه تكنولوژي رقيب ظاهر شده، رشد و انتشار مي يابد و جايگزين تكنولوژي قديمي مي گردد.در برنامه ريزي تكنولوژي حمايت مديريت ارشد سازمان از برنامه ها اهميت فراوان دارد و طرحهاي طولاني مدت مديريت ارشد بايد فعاليتهاي تحقيق و توسعه را در جهت حمايت از اهداف شركت، هدايت و حمايت كند و همچنين تعيين نمايد در چه حوزه هاي تكنولوژيك بايد سرمايه گذاري شود و بدون درنظر گرفتن اين نكته مسير حركت شركت روشن نخواهد بود و بايد از آنچه فرومن آن را «جهش در تاريكي» مي نامد، اجتناب نمود.چارچوب برنامه ريزي تكنولوژيبراي برنامه ريزي تكنولوژي مدل هاي مختلفي ارايه شده است كه مهمترين آنها مدل پورتر و همكارانش است. پورتر و همكارانش(1991) براساس تحقيقات مادوكس، آنتوني و ويتلي، چارچوبي را براي برنامه ريزي تكنولوژي ارايه كرده اند. اين چارچوب 7 مرحله اي از فرايند كلي برنامه ريزي استراتژيك تبعيت مي كند و به شرح زير است:گام اول : تكنولوژي را پيش بيني كنيد. اين نقطه شروع برنامه ريزي تكنولوژي است. اين كار، هم تكنولوژي هاي فعلي سازمان و هم تكنولوژي هايي كه در طول دوره برنامه ريزي به بازار خواهند آمد را شامل مي شود.گام دوم: محيط را تحليل و پيش بيني كنيد. عوامل محيطي، شرايط بالقوه محيط، عدم قطعيتها، تهديدهاي اصلي(بخصوص تهديدات ناشي از رقابت) و فرصتها را شناسايي كنيد.گام سوم: رفتار مصرف كننده و بازار را تحليل و پيش بيني كنيد. در تحليل نيازها، نيازهاي فعلي مشتريان اصلي شناسايي و تغييرات احتمالي اين نيازها تعيين و اثرات و الزامات اين نيازها بر محصولات و خدمات سازمان، شناسايي مي شود. تحقيقات بازار و ارزيابي تاثير تغييرات، مكمل يكديگرند. اما ابزارهاي تحليلي(هرچند هم كه پيچيده باشند)، به تنهايي كافي نيستند. در

اين مرحله، تماس مستقيم با مشتريان بالقوه ضروري است. كيفيت واقعي، برآوردن خواسته ها و نيازهاي مشتريان است و بهترين راه براي انجام اين كار، نزديك شدن به مشتريان است.گام چهارم: سازمان را تحليل كنيد. داراييها و مشكلات اصلي را مشخص كنيد. فهرستي از منابع انساني و غيرانساني سازمان تهيه كرده و عملكردهاي اخير را با توجه به اهداف مشخص شده قبلي، ارزيابي كنيد. علم به نقاط ضعف و قوت سازمان، بسيار حياتي است. شايد بد نباشد كه براي اين كار از مشاوران خارج سازمان استفاده كنيد تا از اشتباهاتي كه در زمان ارزيابي سازمان توسط اعضاي خود سازمان رخ مي دهد، پرهيز شود.گام پنجم: رسالت سازمان را تعيين كنيد. اصول زيربنايي و حياتي را مشخص كنيد. اهداف كلي سازمان را تدوين، اهداف خاص دوره زماني برنامه ريزي را مشخص و معيارهايي براي سنجش ميزان دستيابي به آن اهداف تعيين كنيد. اين مرحله باعث تمركز و پرهيز از پراكنده كاري سازمان شده و هرچقدر افراد بيشتري در اين مرحله مشاركت كنند، بهتر است. وقتي تك تك اعضا رسالت سازمان را درك و نسبت به آن احساس تعلق كنند، شانس موفقيت سازمان بيشتر است.گام ششم: اقدامات سازمان را طراحي كنيد. گزينه هاي مختلفي مطرح كنيد، آنها را تحليل كرده و به بحث بگذاريد. استراتژي مناسبي تدوين كنيد كه مورد توافق باشد و به چند اقدام كليدي منجر شود. اين زمان مناسب ديگري است تا ابزارهاي ارزيابي اثرات را دوباره بكار گيريد.گام هفتم: برنامه را به اجرا بگذاريد. اهداف ريز و زمان بندي شده اي را تدوين كرده و در صورت لزوم، مراحل، زمان بندي و بودجه آنها را تعيين كنيد. براي پيگيري كارها و

عملكردهاي زير حد استاندارد، مكانيزم مناسبي طراحي كنيد. در اين مرحله، نظارت مي تواند خيلي مفيد باشد. بازارهاي تكنولوژي بسيار پويا است و هر شركت بايد در مورد تغييرات و عكس العمل مشتريان، شناخت مناسبي داشته باشد.همانگونه كه مشاهده مي شود، چارچوب مذكور مستلزم پيش بيني تكنولوژي است تا بدين وسيله نيازها، فرصت ها و نقاط قوت و ضعف سازمان شناسايي شود و براي تحقق هدفهاي سازمان، برنامه عملياتي تدوين و اجرا شود.همانگونه كه در اين مدل مشاهده مي شود، برنامه ريزي تكنولوژي، مشاركت چندجانبه را مي طلبد و به نظر مي رسد علاوه بر مشاركت مديران شركت به مشاركت كارشناسان توليد، بازاريابي و تحقيق و توسعه نيز نياز است.تعريف پيش بيني تكنولوژيپيش بيني تكنولوژي تلاشي براي به تصوير كشاندن قابليتهاي تكنولوژيك و پيش بيني اختراعات و توزيع نوآوريهاي تكنولوژيكي در طول زمان است. پيش بيني تكنولوژي شامل مجموعه اي از فرآيندهاي فرمولي شده براي مطالعه آينده تكنولوژي است كه معلول پيشرفت در علوم و تغييرات اجتماعي است.پيش بيني تكنولوژي به عنوان ابزاري در برنامه ريزي تكنولوژي، براي شناسايي جريان احتمالي حوادث تكنولوژيك در آينده به كار مي رود تا امكان انتخاب مناسب تكنولوژي هاي آينده را فراهم آورد.عناصر پيش بيني تكنولوژيبراي اينكه يك پيش بيني در فرآيند تصميم گيري سودمند باشد بايد شامل چهار عنصر كيفي، كمي، زمان و احتمال باشد. منظور از عنصر كيفي اين است كه در پيش بيني تكنولوژي چه بايد پيش بيني شود. به عبارت ديگر بايد اتفاقات و پديده اي را كه مي خواهد پيش بيني شود، مشخص كرد. عنصر كمي به مفهوم توسعه كمي سطحي از عملكرد مورد انتظار است كه به صورت عدد و رقم بيان مي شود. عنصر زمان بيان كننده اين است كه پديده مورد نظر در چه زماني اتفاق مي افتد و عنصر احتمال،

ميزان قطعيت در پيش بيني را نشان مي دهد.براي اينكه انتظارات لازم از يك پيش بيني تكنولوژي برآورده شود، مي بايست منابع مورد نظر در اختيار باشد. اين منابع شامل چهار منبع عمده فرضيات، بينش،داده و قضاوت است.فرضيات اطلاعاتي هستند كه پيش بيني كننده، براي تصديق آنها در چارچوب زمان اطمينان كافي دارد و توصيه مي شود كه فرضيات مهم در پيش بيني ها بيان شود حتي اگر لازم باشد اين فرضيات در توسعه هاي آينده مجدداً آزمايش شود (امكان رد كردن آنها در آينده وجود دارد). بينش يكي از مهمترين ويژگي هاي انسان در بيان عناصر كيفي پيش بيني است و در اينجا بايد تأكيد كنيم كه پيش بيني نبايد فقط يك رويكرد كمي باشد. به طور كلي پيش بيني در حال پيدا كردن راههايي به سوي آينده است و شايد بتوان گفت يك كار رديابي است.يك پيش بيني كننده خوب از تجربه، دانش تكنولوژيك و توانايي خود در ربط دادن طيف وسيعي از توسعه ها استفاده مي كند. اين كار به يك ذهن باز احتياج دارد كه تفكرهاي واگرا را با استفاده از خلاقيت همگرا كند.پس از اينكه موضوع مناسب براي پيش بيني كننده مشخص شد، نياز به كمي سازي و تكنيك هاي پيش بيني است كه اكثراً آينده را براساس گذشته رديابي مي كنند. در اينجا احتياج به داده ها و اطلاعات فراواني است. در اين مسير، دستيابي به اطلاعات مورد نظر با دقت بالا يكي از مشكلات پيش بيني كننده است كه پيشنهاد مي شود يك تيم مجرب در كنار تيم پيش بيني كننده اين وظيفه را برعهده گيرد تا وقت و تمركز افراد پيش بيني كننده دراين مسير تلف نشود.در بسياري از موارد از جمله پيش بيني روندهاي اجتماعي و سياسي، اطلاعات زيادي يافت نمي شود يا امكان بيان آنها به

زبان كمي ممكن نيست كه در اين موارد جز استفاده از قضاوت پيش بيني كننده يا خبرگان آن حوزه خاص، راه ديگري وجود ندارد. قضاوتهاي ذهني مديران بايد به عنوان مكمل اطلاعات كمي در تصميم گيري ها استفاده شود. منابع خطا در پيش بيني تكنولوژييكي از مطالبي كه بايد در نظر گرفته شود اين است كه پيش بيني تكنولوژي نمي تواند به عنوان يك علم كاملاً دقيق مطرح باشد و همواره با خطا همراه است و راههايي براي كاهش خطا وجود دارد. يكي از عوامل موثر بر كاهش خطا در پيش بيني، آگاهي از منابع خطا است.مهمترين منابع خطا در پيش بيني عبارتند از:_ در نظر نگرفتن پارامترهايي در فرايند پيش بيني_ كمبود اطلاعات در دسترس هنگام پيش بيني_ فرضيات نامناسب_ انتخاب روش نامناسب پيش بيني_ تفسير نامناسب (قضاوت ضعيف) در فرايند پيش بيني.روشهاي پيش بيني تكنولوژيروشهاي سنتي پيش بيني تكنولوژي اكثرا متكي به برون نمايي عملكرد گذشته و تعميم آن به آينده است. نقطه ضعف اساسي اين روش در شرايط رو به تحول و پيچيده دنياي فعلي كه شرايط آينده آن از روند گذشته تبعيت نمي كند به وضوح مشخص مي شود. شرايط آينده به مشخصات و محدوديتهاي فيزيكي تكنولوژي مورد نظر، عوامل اجتماعي و زيست محيطي موثر بر بهبود آن و شرايط بازار در مقايسه با رقبا بستگي دارد. نگراني هاي زيست محيطي، شرايط بازار، سرعت تغييرات تكنولوژي و بطور كلي تر شرايط آينده پيش بيني تكنولوژي را مشكل ساخته است و اين به گونه اي است كه ديگر روشهاي سنتي نمي توانند مطلوبيت مورد نظر را داشته باشد. به همين دليل محققان و تحليل گران با توجه به شرايط پيش آمده روشهاي جديدي ارايه كرده اند. پورتر و همكارانش

در نوشته اي كه در سال 1991 تحت عنوان «پيش بيني و مديريت تكنولوژي» منتشر كردند، پنج روش پيش بيني تكنولوژي را تشريح كردند كه به شرح زير آمده است: -1نظرات متخصصان: اين روش بر اين فرض استوار است كه يك متخصص در زمينه تخصصي خود بهتر مي تواند پيشرفتها را پيش بيني كند. شرايط لازم براي استفاده از نظرات كارشناسي، توانايي شناسايي و حضور يك گروه از متخصصان در زمينه مورد نظر است. چنانچه اين شرايط فراهم نباشد، اين روش نمي تواند مناسب باشد. همچنين بايد توجه داشت كه مشورت با كارشناسان همواره تضمين كننده يك پيش بيني موفق نيست. روشهاي نظرات متخصصان به دو گروه عمده تقسيم مي شوند:_ روشهاي جمع آوري اطلاعات از متخصصان كه شامل روشهاي دلفي، گروه اسمي، مصاحبه هاي ساختاريافته و پرسشنامه است._ روشهاي تجزيه و تحليل ساختار كه شامل تجزيه و تحليل سازه اي و درخت همبستگي است. در جدول 1، خلاصه اين روش آورده شده است.-2پايش: پايش به معناي تهيه تصوير از محيط با استفاده از اطلاعات است كه اين اطلاعات امكان دارد به تكنولوژي خاصي مربوط باشد. پايش را فرايند شناسايي نشانه هاي ممكن در بخشهاي علمي، اقتصادي، مديريتي، سياسي يا نظامي كه ممكن است منجر به پيشرفتهاي احتمالي در تكنولوژي نيز شود، تعريف مي كنند. خلاصه اين روش، در جدول 2 آمده است:-3 تحليل روند تحولات: اين روش بر اين فرض استوار است كه آينده از گذشته تبعيت مي كند. به عبارت ديگر در اين روش فرض مي شود كه آينده براساس رويدادها، روندها و الگوهاي پيشرفت درگذشته سنجيده مي شود. اين عوامل و نيروها در آينده نزديك تغييرات چشمگيري نمي كند و تغييرات گذشته در آينده ادامه خواهد يافت. خلاصه روش

تحليل روند تحولات در جدول 3 آمده است-4مدل سازي: يكي از روشهايي كه روابط بين رويدادها را در نظر مي گيرد، روش مدل سازي است. اين روش در پيش بيني، يا بر پايه كامپيوتر (مانند شبيه سازي) و يا بر پايه قضاوت است. عمده ترين روشهاي مدل سازي در پيش بيني شامل تجزيه و تحليل اثرات متقابل و ديناميك سيستم هاست. خلاصه روش مدل سازي در جدول 4 آمده است.-5 سناريوها: اين روش توصيف آينده پيشرفتها در طول يك بازه زماني از چند سال تا يك قرن يا بيشتر است. سناريوهايي كه در حوزه پيش بيني تكنولوژي بكار برده مي شوند، مفاهيم مختلف تكنولوژي هاي آينده را توصيف كرده و گزينه هاي تكنولوژي آينده را نشان مي دهند. سناريوها زماني مفيدند كه اطلاعات در دوره هاي زماني گذشته در دسترس نباشد يا متخصصان در زمينه مربوط ضعيف بوده يا وجود نداشته باشند و هيچ پايه محكمي براي ايجاد مدل وجود نداشته باشد. خلاصه روش فوق در جدول 5 آمده است.توئيس(1992) در يك طبقه بندي روشهاي پيش بيني تكنولوژي را به دو گروه اكتشافي و تجويزي تقسيم مي كنند. در روشهاي اكتشافي آينده با استفاده از دانش فراهم شده از گذشته ترسيم مي شود در حالي كه در روشهاي تجويزي ابتدا يك آينده مطلوب تكنولوژيك ترسيم مي شود و سپس برنامه ريزي لازم براي آن انجام مي شود. انتخاب روش مناسب براي پيش بيني تكنولوژيمطالعات نشان مي دهد يكي از مؤثرترين روشهاي پيش بيني، تركيب روشهاي رياضي با روشهاي قضاوتي است. يكي ازمزيتهاي اصلي اين روش اين است كه تعداد عواملي كه متخصصان بايد به كار گيرند كاهش مي يابد. تركيب روشهاي رياضي و نظرات كارشناسي باعث حذف خطاهاي آشكار خواهد شد. بنابراين مشخص كردن يك راهبرد پيش بيني، هنري است كه شامل

انتخاب، هماهنگي، بكارگيري و تغيير روشهاي كمي و كيفي است. براي انتخاب شيوه مناسب پيش بيني تكنولوژي نبايد به يك روش، محدود شد، بلكه بايد بر حسب موضوع، هدف و منابع موجود، روشهاي مختلف را به كار گرفت. در اين زمينه معيارهاي زيادي ارايه شده است. متخصصان اين رشته از جمله سليوان(1997)، مليت(1991)، هان (1995) و مشيرا(2002) ، معيارهاي زير را براي انتخاب روش يا روشهاي مناسب پيش بيني تكنولوژي ذكر كرده اند:- ميزان دسترسي به اطلاعات- درجه اعتبار اطلاعات- عدم اطميناني كه بر موفقيت رشد تكنولوژي احاطه دارد- دوره زماني كه پيش بيني انجام مي شود- هزينه و ارزش پيش بيني براي تصميم گيران- تعداد متغيرهايي كه بر توسعه تكنولوژي تاثير مي گذارند.حركت پيش بيني تكنولوژي به سمت برنامه ريزي تكنولوژيهرگونه پيش بيني، تلاشي براي درك مسير حوادث آينده است. اما اين پيش بيني مي تواند در سطوح مختلف دانش پي گيري شود و به هرچه عمقي تر شدن اين پيش بيني ها بيانجامد. اين سطوح عبارتند از: برون يابي، الگوهاي كلي عوامل ساختاري و دستور كار برنامه ريزي.اگر پيش بيني كننده فقط خود را به اطلاعات گذشته و روند تاريخي محدود كند، فقط مي تواند به برون يابي اتفاقات گذشته در مسير آينده بپردازد. اگر پيش بيني كننده در مورد الگوهاي عملي يك سري از اتفاقات، دانش دارد اما درباره موردي خاص در ميان آنها اطلاعاتي ندارد، فقط مي تواند الگوي عملي را بر نتايج برون يابي آن مورد خاص تطبيق دهد. منحني هاي Sشكل، نمونه اي از چنين الگوهاي كلي در امر نوآوري است.اگر پيش بيني كننده در مورد نوع فاكتورهاي موثر بر جهت و روند رويدادها، اطلاعاتي نداشته باشد، با تغيير عوامل ساختاري، برون يابي انجام شده بي اعتبار خواهد شد و مسبب بيشترين اشتباهات در پيش بيني مي شود. لذا علاوه بر

الگوهاي كلي رويدادها، اطلاع در مورد نوع فاكتورهاي اثرگذار بر جهت و روند رويدادها لازم است. بنابراين در اين راهكار، بعد از شناخت الگوها و ساختار رويدادها، در قالب برنامه ريزي به بررسي نحوه تاثيرگذاري برروند حوادث براي هرچه مطلوبتر نمودن آنها اقدام مي شود.نتيجه گيريهمانگونه كه ملاحظه شد، پيش بيني تكنولوژي در فرايند تدوين استراتژي و برنامه ريزي تكنولوژي از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. از پيش بيني تكنولوژي به عنوان اولين گام برنامه ريزي تكنولوژي به منزله ابزاري براي درك بهتر فرصتها و تهديدات و آگاهي از تحولات تكنولوژيك آينده و وضعيت كنوني دارايي هاي تكنولوژيك سازمان استفاده مي شود. بنابراين پيش بيني تكنولوژي اين امكان را براي سازمانها (به ويژه سازمانهاي تكنولوژي محور) فراهم مي آورد كه به صورتي هدفمند در مسير آينده گام بردارند و اسير حوادث آينده نشوند. از آنجا كه درجهان امروز تكنولوژي نقش كليدي در توسعه ايفا مي نمايد، بنابراين پيش بيني روند تحولات تكنولوژي و پيشرفتهاي آينده و بررسي اثرات آن به ويژه در سطح ملي اهميت بسيار زيادي دارد. تاثير شگرف پيش بيني تكنولوژي، به ويژه هنگامي كه با برنامه ريزي تكنولوژي همراه باشد، مي تواند كسب مزيتهاي عمده در حوزه هاي مختلف را فراهم آورد. اين امر اهميت بهره برداري از دانش مديريت تكنولوژي را در تعيين استراتژي هاي تكنولوژي هم در سطح خرد وهم در سطح كلان نشان مي دهد.مناب_ع1-Khalil, T.M., (2000), Management of technology:The key to competitiveness and wealth creation, McGraw Hill.2-Porter, A., Roper, A., Mason, T., Rossini, F., Banks, J., (1991), Forecasting and Management of technology, wiley, New York.3-Martin, M.J.C., (1994), Managing Innovation and Entreprenewship in technology based firms, wiley Interscience New York.-4 بهرامي، محسن، شناسايي تكنولوژيهاي آينده و پيش بيني، تهران،

نشر خضر، 1374.-5 نوده، علي، روش پيش بيني تحولات تكنولوژي در صنعت برق- مطالعه موردي: تكنولوژي GIS، پايان نامه كارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه علامه طباطبايي، 1382.-6 باقري، كامران، ضرورت پيش بيني تكنولوژي در تقويت امنيت ملي، همايش ايران در قرن 21، دانشگاه تهران، 1380.

7-Twiss, B.C., (1992), Forecastig for Technologists and engineers, peter peregrinus Ltda.8-Frohman, A.L.,( 1980), Managing the compang’s technological assets, Research Management.9-Sharif, Nawas, (1995), The evolution of technology management studies, Elsevier science, New York.10-Sallivan, W.G., Claycombe, W.W., (1997), Fundamental of Forecasting, university of tenness kanoxville, Reston publishing company.11-Gerard Gaynor,( 1996), Handbook of Technology management, McGraw Hill. منبع: ماهنامه تدبير-سال هفدهم -شماره 175

آينده نگاري فناوري (مطالعه موردي:چين)

آينده نگاري فناوري (مطالعه موردي:چين)محمدرضا بخشي

چكيده: در اين مقاله پس از بيان اهميت، تاريخچه و خلاصه اي از روش شناسي، آينده نگاري چين از ابعاد مختلف بررسي شده است. ابعاد آينده نگاري چين شامل سابقه، اهداف، افق، روش، كاربردهاي مورد انتظار، معيار انتخاب كارشناسان، معيار انتخاب فناوري، سازمان كاري، سؤالات دلفي و برخي نتايج حاصل از مطالعه است. نتيجه گيري و پيشنهادها نيز بخش پاياني مقاله را تشكيل مي دهد. به طور كلي بررسي علوم و فناوريها در چين نشان مي دهد كه فناوري اطلاعات، علوم حياتي و زندگي، علوم مربوط به انرژي و محيط زيست، نيمه رساناها، مواد جديد، نرم افزار و مواد آهني و استيلي از اهميت بيشتري برخوردارند.مقدمهيكي از ملزومات توسعه و پيشرفت در هر زمينه، داشتن بينش نسبت به محيط، تصميم گيري به موقع و داشتن برنامه هدفمند جامع و مانع است و اين امر ميسر نمي شود مگر اينكه امر آينده انديشي به صورت صحيح و موفق انجام گيرد. يكي از عواملي كه به طور عام در طول تاريخ و به طور خاص در

عصر كنوني و آينده باعث تغيير و تحولات سريع در محيط مي شود و همچنين برتري ملتها و كشورها را در سطوح منطقه اي و بين المللي رقم مي زند، توانايي فني و دسترسي به فناوري است. انتظار مي رود رشد فزاينده تكنولوژي در آينده، شكل دهي اقتداري جهان را همچنان تحت تاثير قرار دهد. از آنجا كه تكنولوژي هاي آينده و تحقيقات استراتژيكي كه اين فناوري ها را تقويت مي كنند، غالباً آن قدر پرهزينه هستند كه صنايع، مسئوليت پشتيباني از آنها را بر عهده نمي گيرند و از سوي ديگر دولتها نيز به دليل محدوديت بودجه عمومي نمي توانند سرمايه هاي لازم را براي تمام حوزهاي تكنولوژي و تحقيقاتي را كه دانشمندان يا صنعتگران خواستار آن هستند، تامين كنند. لذا گزينشهايي بايد صورت بگيرد كه آينده انديشي تكنولوژي، زمينه را براي كمك به اين گزينش ها فراهم مي كند.انتشار كتاب «تصوير آينده» نوشته اف.ال.پولاك در سال 1951 و كتاب «هنر حدس زدن» نوشته بي. دجوونل در سال 1946، تشكيل انجمنهاي تخصصي آينده پژوهي، تشكيل انجمن آينده جهان به وسيله ادوارد كورنيش و ديگران در سال 1966، تشكيل موسسه «رند» در سال 1945 از جمله نشانه هاي پيدايش آينده پژوهي مدرن است. اولين تجربه آينده نگاري ملي توسط ژاپن در سال 1970 تحت عنوان «آينده نگاري علم و فناوري» انجام شده است. اين كشور تا سال 2006 هشت بار ( با افق زماني 30 سال اين فرايند را تكرار كرده است. فرانسه از سال 1980، انگلستان از سال 1993 و آلمان از 1989 آينده نگاري را شروع كرده اند. همچنين از سال 1990 موج فزاينده اي انجام آينده انديشي مشخصاً در اروپاي غربي و آسياي شرقي به چشم مي خورد.روشهاي آينده پژوهي بر اساس نوع نگاه به آينده

و روشهاي مطالعه و جمع آوري داده ها به چهار دسته كلي تقسيم مي شوند.-1 روشهاي اكتشافي و روشهاي هنجاري: روشهاي اكتشافي به روشهايي اشاره دارند كه در پي كشف آينده اند. اين روشها از زمان حال شروع شده و رو به سوي آينده دارند و به اصطلاح رو به بيرونند و تلاش مي كنند كه تحت شرايط مختلف، كشف كنند كه كدام آينده رخ مي دهد. اما دسته ديگر، روشهاي هنجاريند كه «رو به درون» هستند. اين روشها از يك موقعيت مطلوب در زمان آينده شروع مي كنند و به زمان حال مي رسند و چگونگي تحقق آن موقعيت مطلوب را بررسي مي كنند.-2 روشهاي كمي و روشهاي كيفي: روشهاي كمي مبتني بر اعداد و ارقامند و پيشرفتها و توسعه هاي آينده را در قالب كمي ارائه مي كنند. در مقابل روشهاي كيفي مبتني بر نظرات و قضاوتهاي كيفي هستند.-3 روشهاي مبتني بر داده (فرض) و روشهاي مبتني بر نظر متخصصان.-4 ساير دسته بندي ها: روشهاي معطوف به شناسايي موضوعها، روشهاي معطوف به برون يابي، روشهاي معطوف به خلاقيت، و روشهاي معطوف به اولويت بندي از جمله دسته بنديها ديگر هستند.در اجرا و پياده سازي فرايند آينده نگاري از تركيبي از روشهاي پويش محيطي، پيمايش موضوعها، برون يابي روند، درخت ارتباطات، تحليل ريخت شناسانه، نگاشت ذهن، كارگاه و داستانهاي علمي-تخيلي، سناريونويسي، روش تكنولوژي هاي كليدي (حياتي)، نگاشتن مسير تكنولوژي، روش دلفي و روش پانل استفاده مي شود.آينده نگاري چينسابقه آينده نگارياولين پروژه آينده نگاري چين از سال 1992 شروع و در سال 1995 به پايان رسيد. اين پروژه در سطح ملي و تحت عنوان «تعيين فناوريهاي حياتي» در چهار حوزه اطلاعات، بيولوژي، صنايع و مواد جديد و با همكاري 600 كارشناس انجام شده است. نتيجه

پروژه علاوه برتعيين و اولويت بندي 124 فناوري حياتي، مرجع و راهنمايي براي برنامه ريزي 5 ساله نهم علم و فناوري شد.در سال 1999، پروژه آينده نگاري ديگري تحت عنوان «آينده نگاري فناوري صنايع ارجح» در حوزه هاي كشاورزي، اطلاعات و صنايع پيشرفته انجام گرفت كه مهمترين اهداف آن عبارت بودند از:-1 تعيين فناوري هاي حياتي، تعيين و انتخاب رهيافتهاي تحقيقاتي، تعيين معيار انتخاب فناوريهاي ملي و گنجاندن آنها در برنامه هاي توسعه.-2 كمك به تصميم گيريها و برنامه ريزيهاي علم و فناوري، كمك به برنامه ريزي توسعه اقتصادي در سطح ملي، بنگاهها و دولتهاي محلي.-3 هدايت فعاليتهاي تحقيق و توسعه در موسسات و دانشگاهها.-4 فراهم كردن منبع و مرجعي براي مؤسسات و شركتها تا آنها در انتخاب فناوريهاي آتي از آن مرجع كمك بگيرند.-5 تشويق و ايجاد تعاملات مختلف بين علم، صنعت، مؤسسات، بنگاههاي اقتصادي، دانشگاهها، مراكز كارآفريني و غيره.در اين پروژه بيش از 1200 كارشناس (كه بيش از 80 درصد آنها از مؤسسات تحقيق و توسعه و دانشگاهها بودند) از طريق كارگاههاي محلي، پرسش نامه، كنفرانس، مصاحبه و اظهار نظر كتبي مشاركت داشتند.سومين آينده نگاري چين در سالهاي 2004-2003 در سه بخش 1- فناوري اطلاعات و ارتباطات: شامل كامپيوتر، امنيت اطلاعات و شبكه هاي كامپيوتري، ارتباطات، نرم افزار، اطلاعات جامع و سمعي و بصري 2- علوم حياتي و فناوري زيستي: شامل فناوري زيستي كشاورزي، علم حيات، صنعت و محيط و دارو و 3- فناوري مواد جديد: شامل مواد با ساختار مدرن، مواد با كاركرد جديد، مواد اطلاعات الكترونيك و مواد نانو انجام شد.اين پروژه در3 مرحله و در زمان 21 ماه به اتمام رسيد. مرحله اول شامل طراحي پروژه، تحليل نيازهاي اقتصادي- اجتماعي چين، ارزيابي روندهاي

علم و فناوري در چين، معرفي فناوريها براي مطالعه در فرايند دلفي (222 فن)، انتخاب كارشناسان (1000 كارشناس ) و برگزاري سمينارهاي مشاوره اي (40 سمينار)؛ مرحله دوم در بردارنده اجراي دو دور فرايند دلفي؛ و مرحله سوم انتخاب تكنولوژي حياتي و انتشار نتايج آينده نگاري بود.آينده نگاري چهارم مشابه با سومين پروژه آينده نگاري و به دنبال آن در سال هاي 05-2004 در بخشهاي: 1- انرژي (شامل ذغال سنگ، نفت و گاز، نيروي الكتريك، انرژي هسته اي، انرژي هاي تجديد شونده انرژي هيدروژني و ساير انرژي هاي جديد، حفاظت از انرژي ساختمان، حفظ انرژي صنعت، حفظ انرژي حمل و نقل)؛ 2- منابع و محيط زيست ( شامل محيط اكولوژيكي، منابع معدني جامد، منابع نفت و گاز، منابع زيستي، منابع آبي و دريايي ) و 3- صنايع پيشرفته (مدل صنايع پيشرفته، مهندسي ديجيتال تجهيزات، اتوماسيون، جريان صنعتي، طراحي ديجيتال صنعت سازگار با محيط، صنعت نانو ، تجهيزات منابع انرژي، تجهيزات حمل و نقل، صنعت فراوري تجهيزات كشاورزي، تجهيزات حفظ محيط زيست، وسايل الكتريك خانگي، مهندسي دريايي) انجام شد. اين سه بخش شامل 28 زير بخش و 261 فناوري مورد مطالعه قرار گرفته اند.اهداف عمدهآينده نگاري كشور چين با هدف تعيين فناوريهاي مهم و حياتي، تدوين سياست هاي پنج ساله علم و فناوري، انتخاب رهيافتهاي تحقيقاتي، هدايت فعاليتهاي تحقيق و توسعه و برنامه ريزي علم و فناوري براي دوره 06-2005 (در دور سوم و چهارم) صورت پذيرفته است.نتايج مورد انتظار از پروژهكارگزاران پروژه در هنگام طراحي برنامه انتظار داشتند كه پس از اتمام پروژه مطالعاتي - سياست گذار مي داند نيازهاي توسعه اجتماعي و اقتصادي چيست؟ راه حلهاي تكنيكي آنها كدام است؟ مصرف بهينه منابع چگونه و در كجاست؟- خطوط

و سياستهاي آينده فناوري مشخص مي شود.- در طول فرايند آينده نگاري تعداد زيادي از كارشناسان شناخته مي شوند.- در شروع قرن جديد استراتژي توسعه فناوري معين مي شود.- بالاخره نتايج آينده نگاري فرصتي براي برنامه ريزي بلند مدت و كوتاه مدت فراهم مي كند.افق زماني مطالعهدوره زماني پيش بيني در آخرين پروژه آينده نگاري سالهاي 2020-2006 است.روش اجراي پروژهدر اجراي پروژه از تركيبي از روشهاي دلفي و پانل استفاده شده است.معيارهاي انتخاب كارشناسانكارشناسان بايد به گونه اي انتخاب مي شدند كه نظرات آنها نتايج نهايي پروژه را وزين تر و اجرايي تر مي كرد. به همين منظور يك كارشناس بايستي بر اساس ضوابط زير انتخاب مي شد.- داشتن ديد استراتژيك درباره مسائل (مخصوصاً براساس منافع بلندمدت ملي).- داشتن حداقل 10 سال مسئوليت در زمينه مربوط.- و اينكه گروه كارشناسي بايد تركيبي از افراد موسسات تحقيق و توسعه، دانشگاهها، مؤسسات اقتصادي، مراكز كارآفريني و ادارات دولتي باشند.معيارهاي انتخاب فناوري-1 فناوريهاي منتخب بايد كل فرايند آينده نگاري فناوري را پوشش دهند (يعني اينكه انتخاب فناوريها بايد جامع باشد).-2 فناوري بايد پيشرفت كند، وجود آن براي توسعه صنعتي ضروري باشد، در حل مسائل پيچيده توسعه اقتصادي و اجتماعي و حفاظت محيط زيست مفيد واقع شود. احتمال بر آن باشد كه آن فناوري در بازار آينده به صورت گسترده كاربرد دارد.-3 فناوري بايد در جامعه نوآوري داشته باشد و ايجاد صنايع جديدتر را موجب شود.-4 فناوري تا قبل از 2010 قابل دست يابي باشد.-5 فناوري بايد منطبق با نيازهاي توسعه صنايع اساسي باشد و به توسعه صنايع جديد كمك كند.-6 تواناييهاي مالي و مهارتي در انتخاب فناوريها لحاظ شود.-7 براساس منافع بلند مدت ملي، فناوري منتخب بايد در مقايسه با فناوريهاي بديل داراي نفع بيشتري

باشد.سازمان كاريالف- آينده نگاري اول و دوم: سازمان كاري آينده نگاري دوم (1999) متشكل از كميته راهبري، تيم فراگير تحقيق و گروههاي تخصصي بود. كميته راهبري شامل كارشناسان مختلف از نهادهاي مسئول برنامه ريزي علم و فناوري (از وزارت علم و فناوري) كه وظيفه هدايت فعاليتهاي تحقيق براساس نيازهاي توسعه ملي را بر عهده داشتند.تيم فراگير(عير تخصصي) تحقيق شامل محققاني از خود مركز تحقيقات ملي علم و فناوري كه مسئول سازماندهي، اجرا و هماهنگي فعاليتهاي تحقيق، تعيين اهداف تحقيق و تعيين چارچوب كلي آن، تعيين طرح و روش تحقيق، تعيين معيارهاي ارزش يابي فناوري و طراحي شاخصهاي مربوط، هدايت كارهاي تحقيقاتي در هر يك از حوزه ها، تجزيه و تحليل داده ها و تهيه گزارش نهايي بودند.كميته هاي تخصصي شامل متخصصان حوزه هاي اطلاعات، كشاورزي و صنايع پيشرفته كه معرفي فناوريهاي براي بررسي در فرايند دلفي، طراحي پرسش نامه، تجزيه و تحليل داده در زمينه هاي تخصصي، ايجاد پايگاه داده و تهيه گزارش نهايي در زمينه تخصصي خود از عمده وظايف كميته هاي تخصصي به شمار مي رفت.ب- آينده نگاري سوم و چهارم: آينده نگاري سوم و چهارم زير نظر وزارت علم و فناوري و تحت راهنمايي مقامات مربوط و با مشاركت وزارت علم و فناوري، مركز تحقيق ملي علم و فناوري، مركز توسعه صنعت اطلاعات چين، جامع الكترونيك چين، آكادمي علوم پزشكي چين مركز ملي توسعه فناوري زيستي چين و جامعه علوم مواد چين انجام شد و ساختار اجرايي آن شامل موارد زير مي شد:-1 كميته تحقيق و رسيدگي: شامل شوراي عمومي آينده نگاري ملي فناوري، زير كميته تحليل نيازهاي اقتصادي - اجتماعي و شش زير كميته تخصصي است. شوراي عمومي نيز 20 نفر از كارشناسان و محققان مشهور

از واحدهاي مربوط، رهبران كميته هاي تخصصي كه تحت نظارت و سرپرستي دپارتمان برنامه ريزي توسعه وزارت علم و فناوري انجام وظيفه مي كردند را شامل مي شد.-2 شبكه هاي مشاوره كارشناسي: شامل كارشناسان مشهور از كار آفرينان، دانشگاهها، موسسات، دولت و كارشناسان مشهور خارجي كه در مجموع حدود 3 هزار نفر در شش بخش و به طور متوسط 500 نفر در هر بخش همكاري داشته اند.تحليل و تشخيص نيازهاي اقتصادي - اجتماعي ملي به علم و فناوري، تعيين عوامل موثر در توسعه علم و فناوري، تعيين اثرات توسعه هر فناوري در اقتصاد و جامعه چين، معرفي فناوريهايي براي مطالعه در فرايند دلفي و هدايت دورهاي دلفي و همچنين انتخاب فناوري حياتي براساس شرايط واقعي چين از مهمترين وظايف كميته بود.سؤالات دلفيپس از اينكه موضوعات و تكنولوژي توسط كميته ها و پانل هاي تخصصي مشخص شد، پرسش نامه هايي كه حاوي سوالات زير بودند طي دو دور فرايند دلفي توسط تعداد زيادي از كارشناسان هر حوزه تخصصي تكميل شد. (موارد داخل پرانتز گزينه هاي هر سوال است).-1 درجه تخصص يا مهارت (بالا، نسبتا بالا، متوسط، نسبتا پايين، پايين)-2 درجه اهميت براي چين ( شاخص، بالا، متوسط، پايين، هيچ )-3 فاصله بين چين و كشورهاي پيشرو (پيشرفته، موازي، 5 سال عقب، 10-6 سال عقب)-4 سطح تحقيق و توسعه در چين (خوب، تقريباً خوب، متوسط، ضعيف، بد)-5 روش توسعه فناوري (مستقل، در ارتباط با كشورهاي ديگر، نوآوري مجدد، تقليد، معرفي)-6 حقوق مالكيت معنوي در 5 سال آينده (بله ، نه)-7 اثر بر توسعه صنايع مدرن-8 اثر بر توسعه و نوسازي صنايع سنتي-9 اثر بر محيط زيست و منابع (بالا، نسبتا بالا، متوسط، نسبتا پايين، پايين)-10 چشم انداز

تجاري سازي (بالا، نسبتا بالا، متوسط، نسبتا پايين، پايين)-11 اثر در توسعه رقابت هاي بين المللي (بالا، نسبتا بالا، متوسط، نسبتا پايين، پايين)-12 هزينه تجاري سازي (بالا، نسبتا بالا، متوسط، نسبتا پايين، پايين)-13 زمان تحقق و يا زمان موردنياز براي تجاري سازي ( 5 سال آينده؛ 10-6 سال آينده)-14 اثر بر بهبود شرايط زندگي (بالا، نسبتا بالا، متوسط، نسبتا پايين، پايين)-15 اقدامات موثري كه دولت مي تواند اتخاذ كند (هدايت استعدادها، تجهيزات و فراهم كردن تسهيلات مورد نياز براي نوآوري، بهبود ساختار تحقيقات پايه اي، افزايش نهاده ها مورد نياز تحقيقات، ايجاد همكاري صنعتي بين صنايع، دانشگاهها و موسسات تحقيق و توسعه، بهبود سياستها و قوانين)-16 اثر در امنيت ملي-17 ساير پيشنهادها.يافته هاي پروژه آينده نگاري علم و تكنولوژي در چينپروژه آينده نگاري دومرحله كلي مرحله اول تا معرفي تكنولوژي ها و مرحله دوم اجراي دلفي ) و به تبع آن دو برون داد عمده داشت. اول اينكه در اثر هم افزايي فكري و ذهني خبرگان هر حوزه در پانل هاي مختلف، كليه موضوعات و تكنولوژي هايي كه امكان توسعه آنها در آينده وجود داشت، مشخص شدند. (مرحله اول) دوم اينكه اين تكنولوژي ها و موضوعات توسط طيف گسترده اي از كارشناسان ارزيابي و الويت بندي شدند (مرحله دوم).پس از اتمام دو دور دلفي، شاخصهاي اهميت فناوري، منافع اقتصادي فناوري، اثر فناوري بر صنايع مدرن، اثر فناوري بر صنايع سنتي، اثر فناوري بر حفاظت از محيط زيست و استفاده بهينه از منابع، اثر فناوري بر كيفيت زندگي، جايگاه چين در فناوري در مقايسه با ساير كشورها مورد بررسي و تحليل قرار گرفت و نتيجه سوالاتي از قبيل 1- سطح تحقيق و توسعه فناوري چين، 2- روش تحقيق و

توسعه فناوري 3- اهميت فناوري و 4- تحليل مزاياي اقتصادي فناوري نشان داد كه: - براساس نظر پاسخگويان به طور كلي چين در اكثر حوزها 5 سال و يا بيشتر از كشورهاي پيشرو عقب است. به عنوان مثال در زمينه فناوري زيستي از 83 فناوري مورد بررسي در7 مورد همتراز كشورهاي پيشرو و در 76 مورد 5 سال ازآن كشورها عقب است.- به عقيده كارشناسان 303 (63%) مورد از 483 فناوري بايد به صورت مستقل (بدون مشاركت با كشورهاي ديگر) و در چين انجام گيرد و 180 مورد (37%) در يك كار و پژوهش مشترك با كشورهاي ديگر صورت پذيرد.در حوزه هاي انرژي، منابع و محيط زيست، مواد جديد و صنايع پيشرفته، تحقيق و توسعه بيشتر بايد داخلي باشد تا خارجي.در حوزه فناوري زيستي هم تحقيق و توسعه داخلي و هم تحقيق و توسعه مشترك بايد توسعه يابد.در زمينه اطلاعات به طور عمده بر تحقيق و توسعه مشترك ( مشاركت برون مرزي) تاكيد شده است.- بر اساس شاخص اهميت فناوري، اثر بخشي پس از استفاده فناوري، برتري در مقياس بين المللي، راه رسيدن به پيشرفت، زمان مورد نياز براي تفوق فناوري و در نظر گرفتن عوامل محدود كننده فناوري، 100 فناوري برتر از ميان كل فناوريها و 10 فناوري برتر در هر حوزه معين شد. بر اساس شاخص اهميت از 100 فناوري حائز رتبه برتر، 26 مورد به حوزه اطلاعات، 22 مورد به حوزه فناوري هاي زيستي، 11 مورد به مواد جديد، 5 مورد به انرژي، 20 مورد در زمينه منابع و انرژي و 16 مورد به صنايع پيشرفته تعلق داشت.در حوزه فناوريهاي زيستي 1- فناوري مقابله با

آلاينده هاي محيطي 2- فناوري پژوهش دربارهژنوم هاي كاركردي گياهي 3- فناوري انتقال ژن گياهي 4- توليد محصولات كشاورزي تراريخته با كيفيت و بازده بالا 5- فناوري كنترل كيفيت محصولات فناوري زيستي 6- فناوري قرنطينه و تشخيص فوري بيماريهاي واگير و انگلي در رديف فناوريهاي مهم قرار گرفتند.- براساس شاخص مزيت اقتصادي شبكه اطلاعات، فناوري زيستي كشاورزي و فناوري زيستي پزشكي، مواد جديد مرتبط با توليد ساخت و صنعت، فناوري حفظ و نگهداري انرژي ساخت به ترتيب در حوزه هاي ارتباطات و اطلاعات، فناوري زيستي، مواد جديد و انرژي از الويت مزيت اقتصادي برخوردارند.در اين مطالعه رابطه آماري بين اثر فناوري بر صنايع و منافع اقتصادي فناوري، رابطه بين حفظ محيط زيست و استفاده بهينه از منابع و منافع اقتصادي از ديدگاه گروههاي مختلف كارشناسي مثل تهيه كنندگان فناوري (دانشگاهها و مؤسسات تحقيق و توسعه) و به كارگيرندگان فناوري (صاحبان صنايع) مورد بررسي قرار گرفت. علاوه بر موارد فوق رابطه بين شاخص اهميت و زمان تحقق فناوري (براي هر شش حوزه) مورد بررسي قرار گرفت و نتيجه نشان داد كه 1- فناوري اطلاعات و فناوري زيستي هم داراي اهميت بالا و هم زمان تحقق اندك هستند كه حاكي از اهميت و سرعت پيشرفت اين فناوريها در جهان است. 2- فناوري صنايع پيشرفته داراي اهميت نسبتاً بالا است ولي زمان موردنياز براي تحقق آنها نيز بالاست يعني اينكه كشور چين در اين زمينه هنوز به مدت چند سال از كشورهاي پيشرو عقب است.نتيجه گيريتجربه چين (اجراي چهار دور متوالي آينده نگاري) به همراه تجربه ساير كشورها (مثل ژاپن، كره و ...) حاكي از گستردگي، تعاملي بودن، پويايي (مقطعي نبودن) و اهميت

اين رويكرد در برنامه ريزي بلند مدت علم و تكنولوژي، تعيين اولويتهاي پژوهشي و سرمايه گذاري، شناسايي كارشناسان و خبرگان حوزه هاي مختلف، تعيين نيازهاي اقتصادي و اجتماعي جامعه و رسيدن به اجماع درباره آينده است. همچنين اين تجربه (محتويات مطالعه و سوالات دلفي) نشان مي دهد كه كشور چين در آينده نگاري تاكيد بيشتري بر صنعت (اعم از سنتي و صنعتي) دارد.جهت بهره گيري از تجربه چين ابتدا بايد شرايط، فرصتها، چالشها و به طور كلي نيازهاي حال و آينده دو كشور ايران و چين را تطبيق داد.مطالعه چشم انداز 20 ساله جمهوري اسلامي ايران نشان مي دهد كه تكنولوژي به عنوان عامل پيشران توسعه تلقي مي شود (چين نيز آينده نگاري خود را در حوزه تكنولوژي اجرا كرده است) و سرمايه گذاري بهينه در زمينه تحقيق و توسعه تكنولوژي ضروري است و با توجه به اينكه پژوهش درباره تكنولوژي هاي آينده پرهزينه هستند و صنايع مسئوليت پشتيباني از آنها را بر عهده نمي گيرند و دولت بايد در اين زمينه دست به كار شود. (كارفرماي اصلي آينده نگاري چين نيز دولت بود. و در هر دو كشور اقتصاد و برنامه ريزي دولتي حاكم است.) از طرف ديگر با توجه به محدوديت بودجه عمومي دولت نمي تواند تمام سرمايه هاي لازم را براي تمام حوزه هاي تكنولوژي و تحقيقات را كه دانشمندان يا صنعتگران خواستار آن هستند، تامين كند، پس گزينشهايي بايد صورت بگيرد. آينده نگاري تكنولوژي، فرايندي را براي كمك به اين گزينشها فراهم مي كند و با توجه به اينكه تجربه چنين كاري در ايران وجود ندارد، لازم است ابتدا به صورت آزمايشي در يك مقياس كوچكتر انجام گيرد. (مقياس اولين آينده نگاري چين نيز نسبتا كوچك بود و از تجربه ژاپن

استفاده كرده است) براي انجام اين كار طي مراحل پيش آينده نگاري، آينده نگاري اصلي و پس آينده نگاري اقدامات زير ضروري است:-1 تشكيل تيم آينده پژوهي (آينده نگاري) در سطح ملي.-2 شناسايي چالشها، فرصتها و نيازهاي آينده از طريق پانل هاي خبرگان (پانل نيازها).-3 شكل گيري پانل هاي تخصصي جهت تعيين معيار انتخاب تكنولوژيها و معرفي آنها.-4 شناسايي كارشناسان با توجه به معيارهايي از قبيل داشتن نگاه سيستمي و استراتژيك.-5 اجراي پروژه از طريق دلفي و يا هر روش مناسب ديگر.-6 حمايت و پشتيباني در جهت به كار گيري يافته ها در برنامه ريزيها.منابع:-1 حليمي، محمد (1383) آينده انديشي تكنولوژي، مجموعه مقالات و سخنراني هاي نخستين كارگاه آينده انديشي-2 سند چشم انداز توسعه ملي جمهوري اسلامي ايران-3 طهمورث نژاد و رزا مهدي پور (1385) مطالعه تطبيقي روش هاي آينده نگار در كشور كره و چين، همايش آينده پژوهي، فناوري و چشم انداز، تهران: دانشگاه صنعتي امير كبير-4 گروه آينده انديش بنياد توسعه فردا (1384) روش هاي آينده نگاري تكنولوژي، بنياد توسعه فردا، تهران-5 منوري، مهدي و ديگران (1383) اصول، اهداف و كاربردهاي آينده انديشي، مجموعه مقالات و سخنراني هاي نخستين كارگاه آينده انديشي-6 ناظمي، امير و روح اله قديري (1384) آينده نگاري از مفهوم تا اجر، مركز صنايع نوين، تهران

6- Yang Qi-Quan*, Gong Zhong-Ming, Cheng Jia-Yu, Wang Ge , Technology Foresight and Critical Technology Selection in China , National Research Center for Science and Technology for Development (Ministry of Science and Technology, P. R. China)7- Johnston. Ron , Technology Planning in Major Asian Countries: An Analysis of Recent Foresight Reports from China and India Comparison with Japan and Korea , ACIIC , 20058- Cheng Jiayu Zhou Yongchun , A Brief Introduction of National Technology Foresight in China , National Research Center

for Science and Technology for Development, P. R. China9- Research Group of Technology Foresight, China’s Report of Technology Foresight , 2005

جايگاه نوآوري در مديريت آينده

شهرام شيركوند

زماني كه از مبحث نوآوري سخن به ميان مي آيد اذهان ناخواسته به سوي نوآوري محصول و بعضا فرايند توليد آن متمركز مي شود حتي در بعضي مواقع در مورد نوآوري خدمات هم صحبتي به ميان نمي آيد در حالي كه ما در اين برهه از زمان به نوآوري در كل فرايندهاي سازمان؛  يعني فرايند هاي پشتيباني عملياتي و به خصوص فرايند مديريتي نياز داريم و بدون سامان دادن به اين فرايندها عملا نوآوري محصولي مفيد و مؤثر واقع نخواهد شد.در ابتداي اين بحث در مورد ضرورت گسترش مفهوم مديريت نوآوري به كل فرايندهاي سازمان مي پردازيم و اينكه تاكنون به دليل غفلت از نوآوري در فرايندها از چه دستاورد هايي محروم مانده ايم و سپس در مرحله بعد با توجه به اينكه فناوري اطلاعات توانسته است نوآوري هاي اساسي در فرايند هاي كل سازمان ايجاد كند نقش و اهميت آن در ارائه نوآوري و در فعاليت هاي مديريت را مورد بحث و تبادل نظر قرار خواهيم داد وقتي راجع به اهميت نوآوري و سازوكارهاي آن بحث مي شود بايستي به اين نكته توجه داشت كه تنها در يك محيط رقابتي «جهاني» است كه مي توان درباره اين مفاهيم بحث كرد.در فرايند نوآوري سؤالي مطرح است كه آيا پيش زمينه اي براي نوآوري وجود دارد؟ بايد گفت پيش زمينه نوآوري،  فرهنگ نوآوري در سازمان است.پس از چندين سال تحقيق و مشاهده، دلايل مشابهي براي به نتيجه نرسيدن نوآوري ها به دست آمده است كه در اينجا 10 عامل مهم شكست نوآوري ذكر مي شود:- نبود

فرهنگي كه از نوآوري حمايت كند- احساس مالكيت نكردن و از آن خود ندانستن سازمان توسط مديران- فقدان يك فرايند گسترده و فراگير جهت نوآوري- تخصيص ندادن منابع كافي براي اين فرايند- عدم ارتباط بين طرح ها و طرح ها با راهبرد سازمان- صرف نكردن زمان و انرژي كافي براي رفع ابهامات سازماني- ايجاد نكردن تنوع در فرايندها (عقايد مختلف و متضاد )- توسعه ندادن ابزارها و سنجش هاي اندازه گيري پيشرفت- عدم وجود مربيان و مديران توانا در تيم هاي نوآوري- فقدان يك سيستم ايده پرداز مديريتيبه طور كلي در فرايند نوآوري در سازمان ها 3  نكته حائز اهميت وجود دارد كه عبارتند از:1- توانمندي و تواناسازي كه همان منابع است2- فرهنگ سازمان3- سيستم ها و ابزارهايي كه در آن سازمان وجود دارند.ويژگي هاي محيط نوآورياينكه چطور محيطي را براي نوآوري ايجاد كنيم، نكته مهمي است. نوآوري را فرايند و محصول و سازمان ايجاد نمي كنند، بلكه پرسنل آن را ايجاد مي كند و اين همان مديريت نوآوري است. مسئوليت مديران ارشد يا پرسنل يك سازمان است كه محيط را براي نوآوري به وجود  آورند. براي ايجاد چنين محيطي 8 شرط ذيل لازم است: ريسك، اعتماد بين افراد، رك گويي، تعهد افراد نسبت به شغل و سازماني كه در آن مشغول فعاليت هستند، دادن آزادي و اختيار عمل به افراد براي تصميم گيري، سرزندگي و داشتن روحيه خوب در افراد يك سازمان، گفت وگوي باز براي ايجاد سينرژي و  پشتيباني از ايده منابع.ويژگي ها يا شروطي كه ذكرشد در برخي سازمان هاي صنعتي كمتر مورد توجه قرار مي گيرد، از اين رو مديريت ارشد هر سازمان بايد توجه داشته باشد كه 80 درصد نوآوري ها را پرسنل سازمان و 20 درصد را مديران ايجاد مي كنند.  پرسنل سازمان مسئوليت نوآوري هاي

كوچك و مديران سازمان مسئوليت نوآوري بزرگتر را دارند.8ويژگي اي كه اشاره شد بستر ايجاد نوآوري در كل سازمان و بهبودهاي مستمركوچك و بزرگ است. اگر ما نتوانيم محيط و فرهنگي را ايجاد كنيم كه پرسنل با افكار جديد تشويق و آشنا شوند، نوآوري هم قابل قبول نخواهد بود.به اين ترتيب ما در فرايندهاي نوآوري با يك پارادوكس مواجه هستيم  زيرا از يك سو نياز به نوآوري داريم و از سوي ديگر ممكن است محيط، آمادگي نوآوري را نداشته باشد و يا به عبارتي فرهنگ نوآوري در سازمان حاكم نباشد.در اين مورد اگر مديريت ارشد يك سازمان با فرهنگ يادگيري، آموزش هاي يادگيري را به پرسنل سازمان انتقال دهد، در آن صورت ما به آن فرايند مورد نظر خواهيم رسيد. يك سري آموزش هايي است كه نه از بيرون سازمان، بلكه از درون سازمان صورت مي گيرد كه در كل سازمان، فرهنگ يادگيري را ايجاد مي كند. زيرا با يادگيري و دانش بيشتر، نوآوري بيشتر ايجاد مي شود. لذا بايد مسئله فراگيري دانش بيشتر را در مديران ايجاد كرد كه خودشان ياد بگيرند و اين انتقال يادگيري را در كل سازمان ايجاد كنند و وقتي دانش بيشتر شد به طور حتم و يقين نوآوري نيز بيشتر خواهد شد.بنابراين يك دسته نوآوري ها و تغييرات فرهنگي جديد را بايد در سازمان ايجاد كنيم. ممكن است بعضي از افراد سازمان، موضوعاتي را پيشنهاد دهند كه آن پيشنهاد ها با حاشيه سود بيشتر و كيفيت بهتر،  ما را  به اهدافمان نزديك تر سازند، پس مي توانيم با نوآوري و دريافت ايده هاي جديد، ريسك پذيري را قبول كنيم.  اگر مي خواهيم فرهنگ نوآوري و تحول در سازمان ايجاد شود بايد اهداف والاتري را

جايگزين اهداف و برنامه هاي فعلي كرده و ببينيم سازمان چه اندازه با نوآوري هماهنگي دارد. پس مديريت بايد قبول كند كه با فرايند هاي جديد به اهداف عالي تر مي رسد. اگر مديريت، آن فرهنگ 8 مرحله اي را كه اشاره شد قبول كرد، ما به آن اهداف مي رسيم و اگر نپذيرفت، به اهداف نو هم نخواهيم رسيد. به طور كلي ما علومي به نام هاي خلاقيت و نوآوري داريم كه متدولوژي كاملا مشخصي داشته و محتواي ميان رشته اي دارند.علم خلاقيت داراي گرايش هاي مختلف يعني روان شناسي خلاقيت، جامعه شناسي خلاقيت و مديريت خلاقيت است و علم نوآوري كه همواره در ادامه بحث خلاقيت مطرح مي شود، محتوايي جداگانه ولي كاملا مرتبط دارد و داراي سه گرايش اصلي روان شناسي نوآوري، جامعه شناسي نوآوري و مديريت نوآوري است لازم است به اين نكته اشاره كنيم كه مديريت خلاقيت پيش زمينه نوآوري در مديريت و صنعت است و به هرحال خلاقيت و نوآوري را افراد ايجاد مي كنند.در واقع نوآوري نتيجه تحقق و عينيت يافتن يك ايده خلاق است؛ يعني اگرخلاقيت بيشتر جنبه روانشناختي دارد، ماهيت نوآوري، بيشتر عملياتي و مديريتي است. بحث خلاقيت يك بعد قضيه و مقوله نوآوري بعد ديگر قضيه است.درخصوص اينكه نوآوري را چگونه در مديريت و بخش صنعت نهادينه كنيم، به نظر مي رسد بايد از منشأ نوآوري در سازمان؛ يعني افراد شروع كنيم، در اينجا خلاقيت مطرح مي شود و بستر آن را بايد در سازمان فراهم كرد.براي اينكه خلاقيت به عنوان پيش زمينه نوآوري به وجود آيد و نوآوري براي محقق ساختن فرايندهاي خلاق در يك سازمان صنعتي محقق شود به چند عامل اساسي نيازاست:1- فلسفه خلاقيت و نوآوري در مديريت و صنعت2-

فرهنگ خلاقيت و نوآوري3- سيستم هاي خلاقيت و نوآوري سازمانياين سه عامل دست به دست هم مي دهند تا بستري را فراهم كنند كه فرايند نوآوري محقق شود اما قبل از اينكه به انواع نوآوري در سازمان بپردازيم، بايد بدانيم كه چگونه نوآوري را در سازمان نهادينه و بستر و جويبار نوآوري را نيز ايجاد كنيم.تقويت نوآوري در سازمان ها اگر بخواهيم نوآوري را كه امري است مقتضي در دنياي امروز نهادينه كنيم، بايد عوامل آن در سازمان فراهم شود و تحت فرايند مناسب دائما توسعه يابد. رسيدن به چنين سازماني نياز به فرايند تحول اساسي دارد لذا مدار نويني كه سازمان مورد نظر بايد در آن قرار گيرد، مداري است كه سازمان هاي ياد گيرنده در آن قرار دارند. سازمان هاي يادگيرنده، عامل نوآوري را درون خود تقويت مي كنند و نوآوري نيز تداوم مي يابد ولي سازمان هاي موجود ممكن است سازمان هاي يادگيرنده نباشند و تا زماني كه تبديل به سازمان هاي ياد گيرنده نشوند اين فرايندها شكل نمي گيرند و نوآوري در فرايندها اتفاق نمي افتد.براي اينكه اين انتقال از سازمان هاي موجود به سازمان هاي ياد گيرنده صورت گيرد و سلسله مراتبي بودن و وظيفه اي بودن آنها، نگرش آنها به كار و انسان و به طور كلي پارادايم سنتي آنها دگرگون شود، سازمان هاي يادگيرنده احتياج به نوآوري در فرايند تحول سازماني دارند و اين امر، اساسي ترين نوآوري اي است كه مديران به آن احتياج دارند تا  نوآوري  را جهت دار كرده رونق و اشاعه بدهند و سينرژي بين آنها ايجاد كنند. اينگونه نوآوري در نهايت پيشرفت سازماني را امكان پذير خواهد كرد.

پيش گويي درعرصه مديريت

ايران مدير

مديران موثر در قرن حاضر مديراني هستند كه اراده ساختن آينده را در

خود فراهم نموده اند و با پديده هاي اجتماعي به صورت كنشي در تعامل هستند و براي ايفاي چنين نقشي از سوي مديران ،درك عناصر و المان هاي آينده و مباني و تجارب در اين عرصه يكي از ضروريات عصر حاضر ميباشد. سرعت تحولات در جوامع امروزي چنا ن پر شتاب است كه تعدادي از انديشمندان اين عرصه مقوله پيش بيني و پيشگويي در خصوص و مسايل اجتماعي و اقتصادي را كاري بس بيهوده وغلط ارزيابي مي كنند .از طرفي در بخشي از عرصه هاي طراحي سيستم هاي مديريتي از جمله سيستم هاي مديريت كيفيت و اطلاعات ،طراحان سيستم ها و استاندارد هاي مذكور تاكيد زيادي بر سيستم هاي پيش بينانه و پيشگويانه در عرصه هاي مختلف مديريت دارند. بطور مثال پايه اصلي استاندارد هاي مديريت كيفيت در صنايع خودرو سازي و مديريت اطلاعات و مديريت سيستم هاي ايمني بر روي عناصري از قدرت پيش بيني و پيشگويي بنا نهاده شده است.ازطرفي ديگر در پديده هاي اجتماعي پيچيده گي و افزايش يافتن تعداد عوامل تاثير گذار بر روي يك پديده باعث مي شود تحليل گران عرصه هاي اجتماعي و سياسي نتوانند از طريق مطالعه و بررسي روند هاي تاريخي تعداد محدودي از عوامل تاثير گذار، تحليل روشني از روند هاي مذكور در ادوار بعدي ارايه نمايند.به همين دليل راه كار هاي برون رفت از تله روند هاي تاريخي را در قدرت تحليل انتزاعي تحليل گران خبره و با رويكر به تحليل روند هاي بلند مدت (MEGA TRENDS) ويا در قدرت درك پارادايم ها جستجو نمايند. بنابر اين سرعت تحولات و پيچيده گي ماهيت، دليل موجهي

بر باز ماندن از پيش بيني و پيشگويي در عرصه هاي مختلف اجتماعي و اقتصادي نمي تواند باشد بلكه روشها و ماهيت پرداختن به موضوع را تغير داده است.تكنيك هاي خلاقيت براي تحليل يك مسئله پيچيده در سيستم فني راه كار هاي مختلفي را براي ساده سازي و رفع دشواري هاي پيچيده بودن سيستم فني دنبال مي كنند .كه در تكنيك هاي مربوط به تريز(TRIZ) اين راه كارها معرفي شده است. يكي از مهمترين آن راه كار ها تجزيه و تقسيم صحيح بخشهاي مختلف يك موضوع و يا سيستم فني به چند بخش عمده و طبقه بندي صحيح ان است. ما نيز بر آن هستيم براي تحليل شرايط مختلف موضوعات پيرامون مديريت عرصه هاي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي ، المان هاي مختلف يك پديده عام را تجزيه و باتحليل روند تحولات آن عناصر اجتماعي و اقتصادي قدرت تحليل شرايط در سيستم بالا دستي و كلي تر را فراهم نماييم.در اين مهم ما دست مخاطبان و دوست داران اين عرصه را به گرمي مي فشاريم و اميد داريم دوستان از تحليل هاي خود ما را بهره مند سازند و ما نيز نهايت سعي و تلاش را در انعكاس صحيح پيش بيني هاي تحليل گران عرصه هاي مختلف اجتماعي،اقتصادي،سياسي ، و فرهنگي خواهيم نمود.محورهاي كلي موضوع:ما در اين بخش موضوع پيشگويي و پيشبيني روند هاي كلان در محور هاي ذيل را گرداوري وبه مخاطبان موضوع ارائه خواهيم كرد.توجه :تمامي پيش بيني ها در يك روند بيش از بيست سال مورد بررسي و در اين بخش ارائه خواهد شد.1)عرصه فرهنگ عمومي:- نظام ارزشي خانواده در برخورد با

هنجارهاي فرهنگ جهاني-خودباوري و عرق ملي-تعصبات ديني و قومي- ميزان همگرايي و همزيستي با اقوام وملل بيگانه و جذب فرهنگ وارداتي- تحولات در عرصه ادبيات و زبان مردم-تاثير شبكه هاي ارتباطي در تغير هنجارهاي اجتماعي- پيش بيني روند و نوع ناهنجاريها و بزهكاريهاي اجتماع2) عرصه اقتصادي و صنعت:-پيش بيني مصاديقي از رشد تكنولوژيك صنايع جهاني وتاثير آن بر صنايع ايراني-پيش بيني جايگزين هاي احتمالي نفت در اقتصاد دولتي-ارايه تصويري از مظاهر تكنولوژي اطلاعات و تاثير آن در روابط اجتماعي-تحليل روند مهاجرت ايرانيان-تحليل روند پذيرش مهاجر از اتباع بيگانه- روند شهرنشيني و مهاجرت از روستا والگوهاي مصرف شهري و روستايي ومصاديق آن3)عرصه سياست و روابط بين الملل:-تحولات سياسي در منطقه خاورميانه وتحليل در خصوص سرانجام نظم نوين جهاني و هژوموني قدرت در خاورميانه روند تحولات روابط ايران با كشورهاي اروپايي وامريكا- روند تحولات در عرصه نزاع سنت با مدرنيته و تاثير آن در تحولات سياسي داخليروند تحولات در موضوع تحزب، مردم سالاري، اصلاحات، محافظه كاري در عرصه سياست داخلي منبع:ايران مدير

الگوهاي شبيه سازي آينده

تفكر متعالي

برنامه ريزان نياز به آگاهي از روش هايي دارند كه بتوانند در طرح ريزي بلندمدت از آنها استفاده كنند. اما روش هاي پيش بيني آينده كدام ها هستند؟ آيا واقعاً روش هاي ثابتي براي پيش بيني آينده وجود دارد؟ اگر وجود دارد، چگونه مي توان بهترين آنها را با توجه به شرايط و نيازهاي ويژه انتخاب كرد و كدام روش براي طرح ريزي بلندمدت استراتژي ها مناسب تر است؟مطالعة آينده، آينده شناسي، آينده نگري، آينده گرايي، پژوهش هاي آينده و واژه هاي مشابه، اشاره به مطالعاتي دارند كه سعي مي كند به اين سؤالات پاسخ دهد.يكي از متداول ترين روش هايي كه علم آينده نگري براي پيش بيني آينده از آن بهره مي برد، استفاده از الگوها

و مدل هاي شبيه سازي آينده است. «مدوز» در اوايل دهه هشتاد، از روش مدل سازي رياضي و الگوهاي شبيه سازي براي درك بهتر علل و پيامدهاي رشد جمعيت جهاني، و گسترش جنبه هاي فيزيكي توليد اقتصادي جهان استفاده كرد. وي توسط الگوي شبيه سازي كامپيوتري خود، موسوم به جهان 3 چنين نتيجه گيري كرد كه: «اگرروندهاي رشد فعلي در جمعيت جهاني، صنعتي شدن، آلودگي، توليد مواد غذايي، و تهي شدن منابع به طور تغييرناپذيري ادامه يابد، به محدوديت هاي رشد اين كره در ظرف مدت صدسال آينده خواهيم رسيد. محتمل ترين پيامد اضمحلال غيرقابل كنترل در ظرفيت هاي جمعيتي و صنعتي خواهد بود.»اما حالا ببينيم يك مدل شبيه سازي چيست؟ مدل يا الگو يك نمونة ساده شده از واقعيت است. تمام الگوها انتزاعي و خيالي هستند، و برخي از عوامل در آنها وارد مي شوند، و برخي ديگر خارج نگه داشته مي شوند. الگوها و مدلها مي توانند شامل تصويرهاي ذهني، نمايش هاي گرافيكي، نمايش هاي بياني، و يا نمايش هاي رياضي از واقعيت باشند. پس الگوها و مدل ها اشارة ضمني به تصوير ايستاي واقعيت مي كنند، اما شبيه سازي بر تقليدي از رفتار يك سيستم در دورة زماني خاص يا بر نمايشي پويا دلالت دارد. شبيه سازي به روابط، تابع بودن، علت و معلولي بودن اشاره مي كند. با تركيب مفاهيم الگو و شبيه سازي ما به نمايش خيالي و انتزاعي يك سيستم دستيابي پيدا مي كنيم كه از آن مي توانيم رفتار آن سيستم را در يك دورة زماني خاص استنباط كنيم.يك الگوي شبيه سازي، سيستم اقتصادي، اجتماعي يا سياسي مورد مطالعه را به صورت يك سري متغيرهاي رياضي و تعدادي رابطه هاي آشكار بين اين متغيرها نشان داده و مورد تقليد قرار مي دهد. اين رابطه ها كافي است كه تغيير

در متغيرهاي الگو را در طول مدت خاصي معيين كنند. بنابراين قابل تحليل توسط كامپيوتر هستند و معمولاً هم توسط يك كامپيوتر اين اعمال انجام مي پذيرد.زماني كه يك الگو ساخته مي شود، فرصتي براي پژوهشگر پيش مي آيد تا فرضيه هاي گوناگوني راتشكيل داده، و آنها را مورد آزمون قرار دهد. يك مزيت الگوهاي شبيه سازي اينست كه پس از اينكه ساخته شدند، مي توانيم به سرعت و به راحتي داده ها را تحليل كنيم. اما متآسفانه هيچ روش كاملي وجود ندارد كه بتوانيم يك الگوي آينده نگر را در مقابل واقعيت ها آزمايش كنيم، زيرا آن واقعيت ها هنوز به وجود نيامده اند. برخي از پژوهشگران پيشنهاد كرده اند كه درستي يا نادرستي چنين الگويي را مي توانيم با آزمايش آن در برابر داده هاي تاريخي تعيين كنيم. اين نوع آزمون ضريب اطمينان در توانايي پيش بيني الگويي در كوتاه مدت را افزايش مي دهد، اما به عنوان وسيله اي براي پيش بيني بلندمدت دچار همان محدوديت هاي روش قياس گيري روند مي شود. در واقع، اين نوع آزمون بر پايه اين فرض استوار است كه همة پارامترهايي كه الگو را تشكيل مي دهند در آينده به همان صورت گذشته تغيير خواهند كرد.ساختن الگوهاي جهاني كه حدود بيست و پنج سال پيش آغاز شد تا ماهيت و عظمت مشكلات جهاني را كه انتظار مي رفت در سيستم هاي اقتصادي و اجتماعي آينده پديدار شوند، شناسايي كرده و توجه برنامه ريزان استراتژي هاي ملي را به مخاطرات ناشي از ناديده انگاشتن چنين مشكلاتي معطوف دارند، هنوز هم ادامه دارد. بايد توجه داشته باشيم كه آينده نگرها در مورد نظام جهاني در آيندة بشر به توافق نرسيده اند. دو پژوهشگر پس از مصاحبه با هفده آينده نگر درمورد آيندة جهان به نتايجي

رسيده اند كه بعضي از آنها عبارتند از:پايان نفت به عنوان منبع برتر انرژي در 20 تا 50 سال آينده كه كليد انتقال به ساير منابع انرژي مي شود. بيشتر آينده نگران مورد مصاحبه معتقدند اين مرحله انتقال بسيار پرفراز و نشيب بوده، و براي مدتي شايد رشد اقتصادي رابه كندي بكشاند تا اينكه مرحله كامل شود.تقريباً تمام آينده نگران افول اقتصادي، و شايد نظامي آمريكا را پيش بيني كردند. اگرچه براي برخي از آنان اين اضمحلال آشكار است، و براي گروهي ديگر اين تنزل نسبي خواهد بود تا مطلق.در چهار زمينة مربوط به مسائل جهاني زير تقريباً تمام آينده نگران ابراز نگراني يا عدم اطمينان كرده اند:الف) رشد جمعيت دنيا، و اينكه دنياي 8 تا 10 ميلياردي چه شكلي خواهد بود؟ب) آيا آمريكا براي مدت طولاني قادر خواهد بود كه از زيرساختارهاي نظامي خود در سطوح فعلي نگهداري كند؟ج) آينده آفريقا ملالت انگيز تصور مي شود. اگرچه هيچ كدام از آينده نگران چشم انداز اين قاره را به طور كامل تحليل نكرده اند، ولي آنچه كه باعث نگراني آنها مي شود اينست كه آيا كسي مي تواند اين قاره را از مصيبت غيرقابل اجتناب نجات دهد؟د) نفوذ ارزش هاي اجتماعي بر رويدادها.به دلايل بسياري (از جمله ايدئولوژي و ساير خصوصيات فردي پژوهشگران) پيش بيني هاي متفاوتي از آينده شده است. بنابراين، استفاده از يك روش مشترك به طور حتم باعث نمي شود كه دو فرد پژوهشگر به يك نتيجة واحد برسند. به طور نمونه، پژوهشگران جهان سومي نيز عموماً معتقدند كه در سطح بين المللي حركتي آهسته، ولي تغييرپذير از ساختار قدرت نظامي و سياسي به ساختاري كه در آن تعداد بيشتري مراكز قدرت وجود خواهند داشت، آغاز گرديده است. اما اين ساختار جديد

هم به نفع كشورهاي كوچك تر نخواهد بود.برنامه ريزان و مديران استراتژيك در مورد آينده، بر مبناي دو فرضيه تفكر مي كردند: 1- آينده شبيه گذشت خواهد بود و در نتيجه اهداف مديريت را مي توان بر پايه روند گذشته محاسبه كرد. و ب) آينده را مي توان با دقت پيش بيني كرد، و لذا اهداف مديريت را بر اساس پيش بيني هاي ثابت مي توان استوار كرد. اكنون آشكار گرديده است كه هر دو فرضيه بالا هميشه صحيح نبوده، و مديران و برنامه ريزان استراتژيك به رغم اينكه امكان دارد نتوانند آينده را پيش بيني كنند بايد راه هايي را برگزينند كه دستيابي به نتايج بهتري را ميسر سازند. در چنين شرايطي، روش هاي كمي و كيفي پويايي كه داراي زنجيرة بازخور هستند براي تعيين اهداف مديريت، و برنامه ريزي بهتر در محيطي تغييرپذير مناسب تر از تكنيك هاي انعطاف پذيري هستند كه صرفاً بر پاية روندهاي گذشته و پيش بيني هاي آماري بنا شده اند.

مدل سازي نقش ايران در آينده اقتصاد منطقه

عباس سليميان

تحولات پيش رو در منطقه كه نتيجه عملي پيام انقلاب اسلامي ايران است، به سمت و سويي مي رود كه ممكن است در آينده روي رهبري ايران در منطقه و اهداف آرمان جهان گرايي اسلامي تاثير گذار باشد. امريكا به دلايل چندي سياست خارجي فعالي را در قالب اسلام لائيكي تركيه و به كمك آن در پيش گرفته است و لازم است در شرايط جديد و آتي منطقه، قاعده جديدي در سياست خارجي كشور و بازي هاي سياسي تدوين شود. در قاعده اي كه نويسنده پيشنهاد داده است امريكا به دو هويت سياسي و اقتصادي تجزيه شده است كه بخش هويت اقتصادي آن با مشخصاتي كه در مقاله براي آن ذكر شده است تحت تاثير اجراي

قواعد پيشنهادي مي تواند جهت بازي سياست خارجي امريكا را به سمت سوي منافع ايران منطقه اي سوق داده و يا حداقل به نفع آن تعديل نمايد. تاريخ مبارزه انقلاب اسلامي ايران با سلطه شامل مبارزه با هر دو بعد هويت امريكا بوده است ولي در قاعده پيشنهادي تكيه بازي طرف ايراني روي هويت اقتصادي امريكا قرار گرفته و تعديل در برخورد با اين هويت و به تجزيه كشاندن هويت يكپارچه سياسي اقتصادي معارض با ايران مد نظر مي باشد. همچنين در اين قاعده، مناسبات رفتاري به نحوي طراحي شده است كه از طريق ايجاد ارتباطات تجاري قوي و جهت دار بخش خصوصي توليد و تجارت ايران با شركت هاي بزرگ و تعيين كننده امريكايي در چارچوب مدلي از توسعه ايران منطقه اي بتواند در بدنه سياست خارجي امريكا تاثيرات مثبت به نفع جمهوري اسلامي ايران ايفا كند و در عين حال مركز ثقل هدايت انقلاب هاي منطقه اي را از تركيه به ايران منتقل نمايد. نتيجه اين سياست به سمت و سويي مي رود كه صهيونيسم اسرائيلي منهدم و در روابط آتي منطقه جايگاه امريكا بدون تكيه آن بر دفاع از يك دولت يهودي به اسم اسرائيل تعريف مي شود.مقدمه:اين روزها شاهد تحولات عظيم منطقه اي هستيم كه به ميزان زيادي ريشه آن ها به انقلاب اسلامي ايران و تداوم مبارزه بي امان آن با امريكا به عنوان مظهر سلطه و حامي ديكتاتورهاي منطقه تحت هدايت هاي بي تعارف و بي امان رهبري كشور چه در زمان حضرت امام خميني عليه الرحمه و چه امروز به رهبري حضرت آيت الله خامنه اي دارد.پيام انقلاب

اسلامي ايران، بيداري اسلامي و بيداري آزادي خواهي را با هم رقم زد، ملت ها بيدار شدند و هر دو صنف مذهبي و غير مذهبي با شعار ديكتاتور نمي خواهيم و به موازات آن شعار الله اكبر در قيام هاي خود، حكومت هاي ديكتاتوري و عدم مقيد به قانون و دين را تلاش دارند تا با حكومت قانون و نه ضرورتا قوانين اسلامي ، جايگزين كنند. ولي اينكه اين بيداري و تركيب تفكري مردم در شكل دهي به نوع قانون و درصدي كه از آرمان هاي اسلامي اصيل بهره مي گيرد و اينكه سياستمداران آينده چگونه خواهند انديشيد و يا بهتر بگوييم توسط ملت خود مجبور به چه انديشه اي خواهند شد و نهايتا به كدام طرف متمايل خواهند شد، به ميزان زيادي به استراتژي فعال و متمايز با گذشته سياستمداران كشور ايران در استراتژي ايران منطقه اي با حفظ اصول و شاخصه هاي انقلاب اسلامي دارد.همه رهبران سابق عرب در معرض تحول اند، چه آن ها كه سابقه مبارزه با امريكا و اسرائيل دارند و چه آن ها كه از اين سابقه بي بهره اند و حتي در مواردي كه هم پيمان امريكا و حتي اسرائيل بودند. همه آن ها در معرض خواست مردم ضد ديكتاتوري قرارگرفته اند و جالب اينكه آن ها كه با امريكا و اسرائيل سابقه دشمني و مبارزه و جنگ و يا مثل قذافي سابقه تحركات وسيع مبارزات مسلحانه كماندويي و تروريستي داشتند، در مقابل سرنوشت پايان يافته و محتوم خود در وضعيت شديد تر و براندازتري قرار دارند. جالب تر اينكه اين گروه دوم به اتكا سابقه مبارازاتي خود

و يا وجود طرفداراني كه دارند به هماوردي با اعتراضات اقدام مي كنند و شرايط را شديد تر از شرايط ديگر رهبران براي خود خطرناك كرده اند. زيرا كه اقدام به كشتار مردم در سطح ده ها هزار نفر براي هيچ كس جاي توجيه نمي گذارد و كار را به جايي مي رساند كه كشتار كننده امروز مردم در كشورهاي عرب بايد برود و جايي براي ماندن ندارد، حتي اگر اين كشتار هاي هزارتايي واقعا از خائنان به آن كشور باشند.سقوط و باخت قذافي با همه سوابقي كه براي خود د ارد و ارثيه اي كه از رفتارهاي تهاجمي خشونت آميز، بي پروا ، ضد امپرياليستي تا كپي كاري عبد الناصري براي خود تدارك ديده است و حتي حمايتي كه در آخر زمامداري خود از جهان غرب براي خود خريد و... دليل اين نتيجه گيري و يا برداشت سناريوئي است.ايران انقلابي و اسلامي تا به امروز پيام هاي مشخصي به مردم منطقه مي داد كه شامل آزادي و دموكراسي، تكيه بر مردم، مبارزه با سلطه، و انتخاب اسلام و شريعت به عنوان هويت غالب حقوقي و فرهنگي جاري در جامعه بود. شايد براي مردم منطقه مهمترين اين پيام ها، پيام آزادي و دمكراسي فارغ از مردم سالاري ديني ويا مبتني بر آن بود. خصوصا اينكه شاه ديكتاتوري بود كه از نظر ابعاد قدرتي و حاكميتي سر وگردني بلندتر ازهمه ديكتاتورهاي منطقه داشت. معذالك بايد اين فرض را قبل از هر گونه تحليلي در ذهن خود داشت كه مردم منطقه ايران را كشور اسلامي مي شناسند و لذا به دنبال دين در آن خيلي جستجو نمي

كردند و نمي كنند ولي براي اين مردم كه همگي زير سلطه هاي بيش از 40 ساله رهبران ديكتاتور بودند، وجود راي گيري هاي متعدد و انتخاب 5 رئيس جمهور و 10 دولت و 8 مجلس برآمده از راي مردم در ظرف 30 سال پيام بزرگي بود. لذا سهم دموكراسي خواهي در بيداري اسلامي منطقه بيش از خود دين خواهي است. زيرا كه در ميان مردم مسلمان دين از هر درجه اي از غنا كه برخوردار باشد، يك امر مفروض است، هرچند كه بايد تصديق كرد كه نقش معتقدان به دين و جنبش هاي اسلامي در كشورهاي عرب در اين بيداري و بسيج مردم بسيار زياد و شايد بيش از ساير گروه هاي فعال سياسي است.ايران بعد از انقلاب اسلامي و قبل از خيزش مردم منطقه و همين حالا براي مردم منطقه حد اقل در مقايسه با حكومت هاي جابر و ديكتاتور كشورهاي عربي و منطقه، به تناسب و علت همين راي گيري ها و رفتار اجتماعي و مهمتر از همه احترام رهبران آن خصوصا در كسوت ولايت به توده ها و فوج هاي مردمي ، جزيره دموكراسي و قبله آرزوهاي آزادي خواهانه آنان بود و لذا اين مردمان پيام آزادي خواهانه انقلاب ايران را مي گرفتند و در خود رشد مي داند تا به قيام رسيد. حال سوال اين است كه مردم اين كشورها و صاحبان اين قيام ها كه به نظر مي رسد همگي آن ها نهايتا به پيروزي مي رسند، بعد از پيروزي و شكل گيري دموكراسي در اين كشورها كه قطعا در مقايسه با دموكراسي مبتني بر مذهب در ايران تفاوت

خواهد داشت با چه برداشتي به ايران نگاه كرده و برخورد نموده و چگونه با جمهوري اسلامي ايران تعامل خواهند كرد.سياست غرب و در راس آنها امريكا و انگلستان در كشورهاي اسلامي و عربي خاورميانه تا دو يا سه سال اخير مبتني بر ثبات منطقه و حمايت از ديكتاتورهاي منطقه در قبال منافع غرب بود و از ارزش هاي دموكراسي خود كه با افتخار به آن مي باليد و امروز هم مي بالد، چشم پوشي مي كرد و براي تامين منافع غرب، ستم ديكتاتورها بر مردم از طريق همين حمايت آنان انجام مي شد و تداوم مي يافت. انقلاب ايران و پيام دموكراسي خواهي انقلاب اسلامي دقيقا از همين نقطه با سلطه غرب درگير شد و لذا تطابق بسيار زيادي بين پيام دموكراسي انقلاب اسلامي و پيام ضد استعماري آن وجود داشت و دارد. ولي امروز سياست غرب براي تداوم بر سلطه در خاورميانه روي دموكراسي و عدم حمايت از ديكتاتورها بسته شده است و لذا از انقلاب ها و خيزش اسلامي حمايت مي كند و در درون بحران و قيام تلاش دارد تا از يك طرف دوستان خود را در ميان كانديداهاي آينده قدرت، جايگزين نمايد و از طرف ديگر افكار مناسب عمومي را براي خود سازمان دهي مي كند تا بتواند پايه هاي سلطه بعدي و نوين آينده خود را پي ريزي نمايد.ايران 1400 يك ايران منطقه اي است كه در عين حال در همسايگي خود رقيبي مانند تركيه دارد كه هر دو مي خواهند اول منطقه بشوند. ايران منطقه اي با توجه به منابع مالي فراوان خود در مقايسه با ديگر كشورهاي

منطقه و استعدادهاي دريايي- نفتي و مركزيت جغرافيايي و ژئوپولوتيك خود در ميان كشورهاي خاورميانه بيش از همه شرايط بازيگري بزرگ منطقه اي را دارد. ولي دقيقا به علت آرمان خواهي انقلابي و ضد سلطه گري خود در ميان تحريم ها و فشارهاي سلطه گر زندگي مي كند و به همين دليل بسياري از استعداد هاي ايران منطقه اي قابليت ظهور پيدا نمي كند. در مقابل تركيه دقيقا تحت بهره برداري از استراتژي جديد غرب در ارتباط با دموكراسي دهي به منطقه، از مزاياي ارتباط با غرب بهره مي گيرد و در عين حال بسياري از استعداد هاي ايران منطقه اي را كه در دست ايران به علت درگيري با نظام سلطه غربي بي مصرف مانده است در نقش واسطه گري به اختيار خود مي گيرد و يا آنچه راكه اين استعدادها براي شكوفا شدن و بهره ور شدن نياز دارند و در اختيار غرب هست به واسطه به آن مي دهد.. اينجا است كه رقيب ترك در عمل جلوتر قرار مي گيرد.هويت دو وجهي غربغرب دو وجه دارد كه يكي در هويت سياست ها و تظاهرات سياسي و ديگري در هويت واقعي آن منعكس است و اصل داستان هوشمندي در غرب شناسي هم در تميز تفاوت اين هويت هاي متفاوت و شناخت آن ها است، كه بايد به آن توجه كرد. هويت سياسي غرب يك هويت عاريتي و وابسته به هويت وافعي آن است. هويت وافعي غرب در وجود يك اقتصاد غول پيكر و پر خور است كه عملا در ساختار و قالب شركت هاي چند مليتي به همه جاي دنيا سرك مي كشد

تا خود را سير كند. هويت سياست و بازي سياسي غرب فرع بر اين هويت است. اگر بتوان اين غول را اسير كرد و خوراكش را داد حتي مي توان در هر قالب سياسي اعم از مائوئيست چيني يا دلگي و آدم فروشي روسي و مذهب دو رنگ تركيه اي و يا بازي امنياز خواهي هندي و يا اسلام لوكس مالزيايي و يا ديكتاتوري خاورميانه اي از آن كار كشيد و حتي در مقابل هويت سياسي خودش قرار داد. معذالك اين جمهوري اسلامي ايران است كه شايد به علت هويت فرهنگي غني خود و تكيه تاريخي بيشتر به ارزش هاي معنوي و مبارزه جويي سياسي در ساخت و ايجاد حكومت اسلامي در مقايسه با ديگران به جنبه سياسي و ظاهري اين غول توجه مي كند . به جرات مي توان گفت كه خود امريكا و هويت اقتصادي آن اين قدر كه در كشور ما به هويت سياسي غرب بها داده مي شود، به آن بها نمي دهد.چهار واقعيت بزرگواقعيت بزرگ اول به اين مربوط مي شود كه در دنياي توسعه و علم توسعه نمي شود چرخ را از اول و از ابتدا دوباره اختراع كرد و از آن كار كشيد. مخلص كلام اينكه چرخ اختراع شده و تكامل پيدا كرده و در اختيار همان هويت اقتصادي غرب و عمدتا خود امريكا يعني همان غول پرخور است. اين هويت اقتصادي غرب است كه در اثر تكاثر و انباشتگي وسيعي كه از علم و ثروت و تجربه، تحت هر شرايط مطلوب و يا نامطلوب اعم از زور و استعمار و يا غيره به وجود آورده است، مي تواند

و ظرفيت آن را دارد تا فرآيند توسعه را در هر نقطه جهان بسيار زود تر از بستر طبيعي و از نقطه شروع صفر آن به وجود آورد. توسعه مالزي ، چين، هند، روسيه بعداز پروستوريكا، كره ، تركيه و همه در حال رشد ها نتيجه بكارگيري امكانات اين غول است. هنر مردان سياست در اين كشور ها اين بوده است كه هويت سياسي غرب و سياستمداران آن را مجاب كرده اند تا هويت اقتصادي غرب دانش و سرمايه خود را در لنگر گاه كشور آنان پياده كند و در آنجا به خوردن همه جهان و در عين حال توليد مشغول شود.واقعيت بزرگ دوم اينكه در كشورما سياستمداران وزارت خارجه تا به امروز در انجام نقش و وظايف خود صادقانه بازي كرده اند ولي درست بازي نكرده اند. همه چيز را سياسي ديده اند و با غرب و سياستمداران سلطه جنگ كرده اند و براي مقابله با آنان از سرمايه ها و استعداد اقتصادي كشور سخاوتمندانه خرج كرده اند. از يك طرف نفت را به هيچ كه نه بلكه به سمن بخس با لوله كشي مجاني روانه هند و پاكستان و امثالهم كرده اند تا آن ها براي غول اقتصادي غرب خوراك استراتژيك فراهم كرده باشند و از طرف ديگر دلار ها ي نفتي را خرج روس و چين كرده اند تا از سياست بازي فرصت طلبانه سياستمداران حقه باز آنان شايد همبازي بتراشند. آن سياستمداران هم هر وقت كه فرصت را غنيمت ديده اند و هردفعه و هر زمان كه ايجاب كرده به نفع غول اقتصادي غرب سوتي در داده اند.واقعيت بزرگ سوم اينكه

اگر ما با خود هويت اقتصادي غرب بازي متعادل و خوبي را اداره مي كرديم و بر عكس در مقابل هويت سياسي آن استراتژي و موضع دفاع و حملات مقطعي را به جاي تهاجم يك پارچه بي امان با هر دو هويت غرب در پيش مي گرفتيم، مي توانستيم خود هويت اقتصادي غرب را در مقابل هويت سياسي آن قراردهيم و در مواجهه با هويت سياسي غرب كه تحت تاثير صهيونيسم جهاني و فرزند نامشروع آن اسرائيل قرار داشته كه عين حال بسيار هزينه ساز براي هويت اقتصادي آن است ، از حمايت بخش وسيعي از هويت اقتصادي غرب برخوردار باشيم . به عبارت ديگر در جريان هر تقابل با غرب ، مي توانستيم دسته اي موثر از طرف مقابل را در آن سوي ميز معامله و تقابل به نفع خود فعال كنيم. ولي در عوض ما طوري رفتار كرده ايم كه همه غرب را و دو هويت متفاوت آن را يكپارچه عليه خود كرده ايم. نتيجه آنكه سياست خارجي دولت ما و سياستمداران و سفيران آن در پهنه جهان در تناسب با توسعه كشور فاقد فعاليت موثر بوده اند و در جهان سياست متناسب با نياز هاي توسعه اي ما اثر گذار و نتيجه بخش عمل نكرده اند. در اينجا بايد اشاره كرد كه تمايز دولت با رهبري در باب قداست روحانيت و اجتهاد عام مقام ولايت فقيه امتياز بزرگ كشور ما است كه يك فرصت توانمند براي دولت است تا بتواند سخنان پيام آور و سنگين و يكپارچه تهاجمي ولايت به سلطه گران را در محدوده خود به عنصر امتياز گيري از رقيب

تبديل كند. نمونه اين توانمندي را درجريان فتواي امام راحل براي مرگ سلمان رشدي مرتد ديديم ولي متاسفانه به جز همان مورد هيچوقت كاربردي هوشمندانه براي بهره گيري از اين فرصت و توانمندي در وزارت خارجه كشور به ياد نمي آيد.واقعيت بزرگ چهارم اينكه، در زمان رژيم پهلوي، اسرائيل هم وجود داشت و لي تكيه گاه امريكا در خاورميانه رژيم شاهي ايران بود . پيشرفته ترين اسلحه هاي امريكايي قبل از اسرائيل در اختيار شاه بود. به طوريكه هواپيماهاي پيشرفته اف 14 آن زمان فقط در اختيار نيروي هوايي امريكا و ايران بود و به اسرائيل فروخته نشد. و اينكه در جنگ دوم اعراب در اكتبر 77 اين امكانات نظامي شاه بود كه از طريق پل هوايي تهران تل ابيب به جاي امريكا به ياري و نجات اسرائيل رفت.امريكا در آن زمان با چرخش سياسي به سمت دموكراسي در ايران همانند شرايطي كه امروز در منطقه به آن عمل ميكند، مي خواست با توسعه دموكراسي در ايران و حتي به قيمت جايگزيني شاه با عناصر ليبرال مسلك وابسته به غرب جزيره ثبات ايراني را با دموكراسي مزين نمايد و به عنوان الگوي منطقه مركز ثقل آرمان خواهي و نمود توسعه به مردم كشورهاي همجوار عرضه كند و همه را به جاي مبارزه محتمل آتي آن زمان به ايران و ايراني توسعه يافته آزاد و سكولار شده منعطف نمايد. اين سياست را حتي در جريان انقلاب و حتي در اوائل پيروزي انقلاب دنبال مي كرد و لذا به دنبال يك كشور سكولار ولي با پوسته مذهبي، آزاد و توسعه يافته همانند آنچه امروز در تركيه كرده

است بود. انقلاب اسلامي ايران و استقلال ذاتي امام خميني و قدرت تميز به موقع ايشان اين سياست را به تاخير انداخت و غرب مجبور شد در مقابله با انقلاب ايران سياست حمايت از ديكتاتورها را شديد تر از گذشته در منطقه فعال كند و به جاي تكيه بر ايران شاه به اسرائيل به عنوان هم پيمان اصلي متكي شد. در يك نگاه تكميلي ولي متفاوت مي توان گفت كه شايد همان مبارزه بي امان با امريكا در ايجاد اين موقعيت براي رژيم صهيونيستي و رشد بيش از حد حاكميت و گردنكشي منطقه اي اسرائيل بيش از همه موثر و باعث بهره برداري جنايت كاران صهيونيسم اسرائيلي از سياستمداران امريكا و غرب با استفاده از كاربرد سياست ايران ترسي بود.سناريو هاي پيش رو در خاورميانه1- سناريو نوع حكومت هاي جايگزين- اينگونه به نظر ميرسد كه تركيه ابتدا و در درجه اول به همراه و سركردگي امريكا و در درجه بعدي به ياري مجموعه غرب، وظيفه رهبري و پيام رساني به جهان انقلاب عرب و خاورميانه را به عهده گرفته است و بدون ذره اي ترديد سازماندهي همه مخالفان دولت هاي موجود خاورميانه اي را بدون توجه به گرايش هاي سياسي و يا مذهبي در آنكارا به عهده گرفته و شديدا در راستاي سياست هاي امريكا حمايت تبليغاتي مي كند و هر لحظه به سران ديكتاتور عرب پيام هايي كه پيش درآمد پيام هاي امريكا و سازمان ملل است مي دهد. در گردهمايي هاي كه در آنكارا صورت مي گيرد، وزن گروه هاي شركت كننده يكسان است و به همين دليل و به طور طبيعي از

حقوق يكسان در شكل دهي حكومت و فرم حكومتي آينده اين كشورها برخوردار خواهند بود و به طور قطع در توازن قدرت قواي انقلابي و يا طرفدارن تغيير، حكومت برآمده توسط شوراهاي انقلابي اولا متمايل به غرب خواهند بود و خود را در قبال غرب مديون خواهند ديد و ثانيا تغييرات محتمل در قانون اساسي كه فرداي پيروزي انقلاب در اين كشورها صورت خواهد گرفت حتي اگر به جهت هژموني طبيعي اسلام در اين كشورها ظاهر اسلامي داشته باشد ولي همانند تركيه در عمل تمايل بسيار زياد به تساوي حقوق احزاب و به سمت حقوق مدني غربي و نهايتا لائيسم خواهد داشت و يك اسلام گرايي شبه لائيسم كه براحتي با گروه هاي معاند دين در بستر دموكراسي شبه غربي مي تواند كنار آيد و همزيستي داشته باشد بر سرنوشت سياسي و زندگي اجتماعي اين كشورها سايه خواهد افكند. در فرآيند شكل گيري اين جريان خطر بزرگتر اينكه گروه هاي اسلامي اين كشورها كه به دليل دنبال كردن حاكميت شريعت اند و داراي خصلت مبارزه جويي هستند، در اثر تعاملات با دولت ترك شديدا به سمت سياست هاي سازشكارانه تمايل نشان دهند و به تدريج استحاله گردند و در متن حاكميت شكل گرفته به انجام وظيفه خود قانع شوند..2- سناريو احتمالي رابطه امريكا با دولت هاي برآمده از انقلاب هاي عربي: روابط امريكا در در جه اول و سپس غرب در درجه دوم با دولت هاي جايگزين تحت تاثير دو عامل اصلي است . اول خود نوع حكومت ها كه اگر پيش بيني استقرار سناريو اول درست باشد و در آينده اين كشورها حاكميت در

اختيار حكومت هاي لائيك و يا حتي اسلام گراي شبه لائيك باشد، به طور طبيعي ميل به مبارزه با امريكا در آن ها وجود ندارد. نمونه اين بي ميلي را در حكومت حزب اسلام گراي تركيه براحتي مي توان ديد. چنانكه مناقشه اين كشور حتي با اسرائيل كاملا در مدل غربي و در قالب يك برخورد سياسي است. دوم اينكه با شكل گيري چنين حكومت هايي نتايج زير ممكن است واقع شود:اولا مردم تحت امر آنان هريك بعد از حدود 35 تا 40 سال انرژي و نفرت انباشته شده خود را خالي كرده اند، بيشتر به ساخت ساختار اجتماعي مناسب اين آزادي ها روي خواهند آورد و گروه هاي انقلابي قبل از پيروزي و حتي نجبگان تاثير گذار فعلي، بعد از پيروزي به دنبال اضافه كردن سهم خود از حكومت جايگزين روي خواهند آورد و فضاي جامعه به سمت و سوي مسائل داخلي و خصوصا در يك فضاي دموكراتيك گرايش خواهد داشت.ثانيا امريكا و غرب براي اداره كردن منافع خود در شرايط مردم و حكومتي كه ظاهرا به آرزوي اصلي دموكراسي خود رسيده اند و از سويي موفقيت خود را به طور نسبي مديون امريكا و اروپا و تركيه مي دانند ديگر نيازي به اسرائيل فاشيست و ترس آور و خشن به عنوان حامي منافع خود ندارند. بلكه وجود چنين حكومت خشن و بد سابقه اي در ميان مسلمانان خود مي تواند كشورهاي عربي را در معرض موج دوم انقلاب ها در بستر اسلام گرايي اصيل و يا حداقل اصيلتر از نوع حاكم شده قراردهد و اينبار منافع غرب به جد مورد تهديد قرار گيرد.

لذا اسرائيل هم بايد در قيافه و شكل زشت فعلي بايد تحت تاثير انقلاب منطقه قرار گرفته و مذهبيون افراطي حاكم آن و حزب هاي خطرناكي مثل ليكود بايد و كاملا از صحنه حذف شوند و تعادل فلسطين – اسرائيل به نحوي ممكن در بستر همان دموكراسي غربي شكل گرفته و احتمالا در شكل دو حكومت مستقل اسرائيلي و فلسطيني مستقر گردد.ايران، خاورميانه جديد وامريكااگر سناريو هاي فوق محقق گردد، سناريوهاي زير محتمل است:اولا: منطقه يكپارچه تغيير يافته به نفع دموكراسي غربي و اسلام گرايي نيمه لائيك كه ميتوانيم براي آن اصطلاح اسلائيسم(كلمه تركيبي از اسلام و لائيسم) را به كار ببريم نه تنها مشكل دموكراسي خواهي متمركز در انتخاب حكومت مبتني بر آراي مردم رابه دست آورده است بلكه حالا مي تواند در كنار دين و راي گيري، در عين حال سواحل آنتاليا و كنسرت هايي كه بعضي مواقع فقط يك ميليون ايراني را پذيرا هستند را هم داشته باشد.ثانيا: در اين سناريو تلاش مي كنندايران ديگر يك كشور پيام آور و الگو ساز در دموكراسي نباشد. زيرا پيام دموكراسي ايران تحت شرايط ديكتاتورهاي حاكم براي مردم منطقه معناي ديگري داشت و از حالا به بعد پيام ايران بيشتر در حاكميت شريعت و مبارزه جويي با استكبار و برگشت افتخارات تاريخي حاكميت هاي اسلامي خود را نشان خواهد داد. پيام حاكميت شريعت شيعي انقلاب ايران با توجه به بافت غالب تسنن در ساختار مذهب كشورهاي اسلامي با چالش روبرو است خصوصا اينكه جنبش افراطي القاعده موقعيت بسار پيچيده اي را در ميان مردم آنان به وجود آورده است به طوري كه قبول حاكميت شريعت

حالت صفر ويك پيدا كرده است و مردم يا با همه جوانب آن را قبول دارند و يا قبول ندارند و آن را رد مي كنند. مبارزه جويي با استكبار امريكايي هم به دليل پشتيباني امريكا و ميانداري اسلامي كاركرد و پياده سازي سياست هاي وي در انقلابهاي منطقه يعني تركيه و دوستي هايي كه امريكا و غرب در حين انقلاب خلق مي كنند، كار حداقل سختي مي شود و اگر بتواند انجام شود ، اينبار تنها فقط منحصر به گروه هاي اسلام گرا خواهد بود و لذا از آن يكپارچگي لازم براي موفقيت برخوردار نخواهد شد و اگر بخواهد گسترش يافته و موفق بشود اولا مسير طولاني و ثانيا پر هزينه اي در پيش دارد. لذا ، تنها چيزي كه در پيش روي ايران وجود دارد يك چيز است و آن اينكه سياست پيام حاكميت افتخارات اسلامي را كه در زمان و تاريخ گذشته خود با جاذبه هاي قدرت ، پيشرفت و توسعه و شهرت علماي اسلامي از يك سو و نيز فرهنگ عدالت در حكومت به سراسر جهان داشت بتواند تكرار كند به طوريكه مسلمان بودن با اين مشخصات افتخار آفرين باشد و غرور هر مسلمان را بيانگيزد. اين سياست همان چيزي است كه رهبري معظم انقلاب خصوصا در دو سال اخير در بخشي از رويه ها و رهنمودهاي خود به آن ها اهتمام ورزيده اند. راه آلترناتيو ديگري هم وجود دارد .اگر به سياست ساخت پيام توسعه و پيشرفت و سازماندهي غرور اسلامي بپردازيم و در عين حال در بستر عدالت و كرامت مردم؛ بتوانيم نهادهاي مردم نهاد (NGO) را در متن

مردمسالاري ديني بر بسياري از تصميم گيري ها حاكم كنيم، آنگاه مي توانيم بگوييم كه شايد يكي از بهترين سياست ها را دنبال كرده ايم.اقتصاد منطقه اي، ايران يا تركيهورود امريكا و تركيه به منطقه و تثبيت رهبري دولت اسلائيسم ترك بر روند جريان هاي اجتماعي حاكم بر خاورميانه عربي و تشكيل ساختارهاي حكومتي و قدرت هاي جديد متمايل به غرب در منطقه، به طور قطع بايد با تحولات برنامه ريزي شده اقتصادي همراه شود و ماندگار گردد. براي تركيه با رويه ملايم سياسي توام با رويه برتري جويانه اقتصادي كه توانسته است در طي چند سال اخير با استفاده از ارتباطات با غرب و امريكا به شكوفايي اقتصادي برسد، استراتژي رهبري سياسي در پيش گرفته شده اش در مورد منطقه به طور قطع راه گشاي استراتژي رهبري اقتصادي منطقه و بهره برداري از ظرفيت هاي منطقه اي با كمك غرب خصوصا امريكا خواهد شد.اگر تحركات و سياست خارجي فعال تركيه به صورت فعلي ادامه يابد و سياست خارجي ايران همانگونه كه فعلا دارد عمل مي كند به رويه خود ادامه دهد به طورقطع اين سياست خارجي در آينده منطقه كارپذير و اثر پذير بوده و كاري براي كشور جز تحويل شعار نخواهد كرد. لذا رويه انتظار و تصميم كه به طور محافظه كارانه در وزارت خارجه در قبال تحولات منطقه دنبال مي شود بايد تغيير كند. با توجه به واقعيت هاي مطرح شده در سطور قبل اين تغيير بايد بروي اصول زير شكل گيرد:- حمايت بي چون وچرا از تغيير هر ديكتاتور، چرا كه در همه كشورها دير يا زود تغيير اتفاق خواهد افتاد

و در همه كشورها مردم به هر جهت در فكر تغيير افتاده اند و در اين مسير به هيچ چيز ديگري جز تغيير فكر نمي كنند، لذا اين حمايت بايد سياست اصلي وزارت خارجه شود. زيرا امروزه تغيير در ميان اين كشورها و مردمان آنان تبديل به يك ارزش شده است. جمهوري اسلامي ايران با ارزش ها خصوصا وقتي بسيار نو وبالنده هستند نبايد درگير شود.- تهران بايد بيش از آنكارا تغيير و انقلاب را در كشورهاي منطقه حمايت كند و ابتكار عمل را بدون توجه به اينكه گرايش هاي معترضين چيست و از چه خطوط فكري برخوردارند در دست گيرد. در اين حمايت به طور طبيعي گروه هاي اسلام گرا موقعيت بهتري پيدا خواهند كرد وبه جاي تاثير پذيري از تركيه از ايران متاثر خواهند شد. بعد از پيروزي هر انقلاب، خود انقلاب مي تواند گزينش هاي سياسي را انجام دهد و به طور طبيعي انتخاب اصلح را با توجه به موقعيت گروه هاي معترض و فضاي بيشتر اسلامي آن انجام خواهد داد.- اگر حمايت از انقلاب ها در دستور كار سازمان ملل با سياست حمايت نظامي و حملات نظامي به ديكتاتور ها همراه باشد، ايران بايد قويا در آن شركت كند و افتخار ضربات بر پيكر ديكتاتور را نگذارد فقط نصيب غرب و امريكا شود.- ايران سعي كند براي حمايت از انقلاب ها و حقوق مردم معترض در كشورهاي در گير انقلاب مجوزهاي قطعنامه هاي سازمان ملل را باعث شود و تحت اين شرايط، شركت هر كدام از ديگر كشورها ازجمله كشورهاي غربي در اقدامات حمايتي مجاز باشد.- افزايش توان مذاكره و تعامل

جمهوري اسلامي ايران در درون گروه كشورهاي مسلط غرب و خصوصا در امريكا از طريق تمركز روي هويت اقتصادي امريكا و نزديكي به چند مليتي ها به جاي نفس گيري از سياستمداران آن در دستور كار قرار گيرد.- توسعه روابط با دولت عربستان سعودي براي همكاري در ايفاي نقش در شكل گيري خاورميانه جديد مورد حمايت ايران قرار گيرد و همكاري آن كشور جلب شود و به نحوي نقش اسلائيسم تركيه به جهت وجود آن تضعيف شود.تخليه توان اقتصادي امريكا به نفع انقلاب و منطقهبا نگاه به منطق دو هويتي در امريكا، و تمركز روي هويت اقتصادي آن، واقعيت هاي زير قابل تبيين است:1- حاكميت دلار در اقتصاد جهاني به ميزان زيادي به حاكميت امريكا در خليج فارس و روي بورس هاي نفت بستگي دارد و به همين جهت خليج فارس حتي محل رقابت بين اروپا و امريكا است.2- اقتصاد جهان با كاركرد اقتصاد امريكا رابطه مستقيم دارد. اين بورس نيويورك است كه وضعيت بازارهاي مالي دنيا را در ژاپن و لندن و پاريس و برلن و ساير كشورها تعيين مي كند.3- اقتصاد امريكا در بخش توليد از دو عنصر سنگين رنج مي برد يكي قيمت گران انرژي و ديگري دستمزد گران نيروي انساني، كه باعث شده اند تا اقتصاد امريكا امروزه در ركود شديد قرار گيرد. در گذشته مسئله گراني نيروي انساني با انتقال سرمايه هاي غربي به چين حل شد ولي امروزه مسئله نيروي انساني بايد همراه با مسئله انرژي حل شود و ايران تنها كشوري است كه در منطقه مي تواند اين فرصت را به امريكا و غول اقتصادي آن بدهد و

آن را اسير كند.4- ركود بخش توليد باعث عدم توزيع درآمد كافي در بخش مصرف اقتصاد امريكا شده و خود اين مسئله باعث شده است تا دولت نيز با كسر بودجه هاي سنگين روبروشود و در كل مردم امريكا با كاهش درآمدهاي توزيع شده بين آن ها رو برو شوند، خود اين امر نيز باعث شده است تا چرخ بهبود اقتصادي امريكا كه قبلا از طريق سيستم بانكي امريكا ناشي از تسهيلات مسكن گسترده اي كه تحت شرايط اعتماد حالت و دوران رونق اقتصادي داده شده است، با تزلزل و بحران مواجه شده است، به راحتي به حركت در نيايد.5- اقتصاد امريكا امروزه در ركود شديد قراردارد و تا اين اقتصاد حركت نكند، اقتصاد جهان تكان نمي خورد.6- اقتصاد امريكا در بخش توليدشامل وجود شركت هاي غول پيكر دانش محوري است كه بايد هزينه خود را كم كنند تا دوباره قابليت حركت پيدا كنند وعمده اين هزينه بايد در سهم دستمزدها و قيمت انرژي بايد كم شود.همه اين ها يعني اينكه امروزه هويت اقتصادي امريكا بسيار آمادگي دارد تا بسيار خودسرانه تر و بي توجه تر در قبال هويت سياسي آن مفري براي خروج از بحران پيدا كند واين خود سري را در تنزل رتبه اعتباري امريكا نشان داد. و در پيدا كردن راه نجات، خود را بسنده به جغرافياي امريكايي نخواهد كرد. شاهد مثال اينكه ورود سرمايه هاي امريكايي به چين بعد از زمان مائو دقيقا به واسطه مفري بود كه اين هويت اقتصادي در آن زمان براي كاهش هزينه هاي خود ديد و به طور حجيم و وسيع وارد چين شد. اين چين

نبود كه توسعه يافت بلكه اين سرمايه هاي امريكايي بود كه در چين فرصت رشد عظيم را و دوباره پيدا كرد و در عين حال براي چيني ها فرصتي شد تا از سرريز (Spill over) وسيع اين سرمايه گذاري ها قدرت اقتصادي تعيين كننده امروزه را پيدا كنند.سرمايه ها ي فني و انساني و دلاري امريكايي در دوره ركود حاضر بيش از همه چيز از قيمت انرژي متاثر است و غرب و خصوصا امريكا نمي تواند قيمت نفت را پايين بياورد زيرا ارزش افزوده فوق العاده بالايي در بخش نفتي وجود دارد كه جبران كاهش فعاليت هاي غير نفتي دقيقا با فعاليتهاي نفتي جبران مي شود و اين دور وتسلسل روي درآمدهاي نفتي ناچار از حضور در صحنه فعاليت هاي اقتصادي امريكا است و در عين حال نقطه ضعف اقتصاد امريكا مي باشد. شرايط منحصر به فرد سودآوري فعاليت هاي نفتي امريكا باعث مي شود تا كشتي هاي جنگي امريكايي در خليج فارس لنگر دائمي بيندازند و عراق اشغال شود.انقلاب هاي خاورميانه بعد از پيروزي فرصت بسيار بزرگي در اختيار اين سرمايه هاي آزاد شده غير نفتي خواهند گذاشت و اين كشورها جولانگاه اين سرمايه ها خواهد شد و به طور قطع سريعا رشد خواهند يافت و لذا اين احتمال وجود دارد تا سياست ساخت پيام توسعه و پيشرفت و سازماندهي غرور اسلامي ايران در خود كشورهاي منطقه عربي خاورميانه بعد از انقلاب به چالش كشده شود و به جاي كشور ايران آنان چنين پيامي را براي ما صادر كنند.اگر چنين حالتي اتفاق بيفتد، چهار مشخصه براي اقتصاد ايران قابل تصور است:1- ايران مانند جزيره

اي است كه در ميان كشورهاي بعد از انقلاب هاي عربي قرار گرفته است.2- ايران در شرايط تحريم هاي بين المللي است و كشورهاي بعد از انقلاب بر عكس ايران از همه امكانات بين المللي برخوردار است.3- ايران براي توسعه بايد هر چرخي را از ابتدا خودش بسازد و هزينه توسعه بسيار زيادي را متحمل شود و در عين حال نسبت به سطح تكنولوژي جهاني نيز روز به روز عقب تر بماند.4- در قبال صدور نفت خود (اگر بتواند در آينده آن را صادر كند) دلارها و يا كالاهاي تهاتري بي خاصيتي را بگيرد كه فقط براي وارد كردن موز و نارنگي از پاكستان به درد مي خورد و به جز ضرر براي اقتصاد وي نتيجه اي نداردبراي حذر از وقوع چنين شرايطي براي ايران در خاورميانه بعد از انقلاب لازم است تا ايران هم اكنون فعال شود. فعال شدن ايران بايد روي چهار اصل اساسي زير صورت گيرد:1- منطق توسعه بر پايه دو استراتژي : 1) ايران منطقه اي و 2)هماهنگي بين انسان ، جغرافيا و فرصت شغلي باشد. به طوري كه در كاربرد استراتژي اول منطقه تحت رهبري اقتصاد ايران در آيد و در كاربرد استراتژي دوم توسعه متوازن غير متمركز و به سمت مرزها شكل گيرد و تخريب ملي اقتصاد كه هم اكنون در توسعه متمركز به سمت به تهران و چند شهر اصلي كشور در جريان است متوقف شود.2- منطق و ابزار توسعه منطقه اي مبتني بر تئوري شهرك هاي صنعتي مرزي باشد و طي آن شركت هاي چند مليتي با كاربرد سياست عرضه انرژي ارزان در حد قيمت صفر وارد

نقاط مرزي شوند و زنجيره هاي تامين خود را در دوسمت مرزهاي ايران گسترش دهند. ايران به عنوان پرداخت كننده هزينه ورود سرمايه هاي خارجي به منطقه (قيمت صفر انرژي) در ساخت زنجيره هاي تامين درون كشوري چند مليتي ها بخش دانش محور زنجيره را به عهده بگيرد و بخش كاربر زنجيره ها تامين آنان را به كشورهاي همجوار انتقال دهد. با اين تقسيم بندي در نوع زنجيره هاي تامين مستقر در درون مرز، شكوفايي علمي و تامين متخصصين دانشگاهي به ايران متمركز خواهد شد و ارتباط صنعت و دانشگاه شديدا شكل گرفته و قطب علمي جهان اسلام قطعا در ايران شكل خواهد گرفت و تاكيدات رهبر معظم انقلاب در اين زمينه جامه عمل خواهد پوشيد.3- دو شعاع 150 كيلومتري در دوسوي مرز ايران با همسايگان منطقه توسعه صنعتي اعلام و در درون شعاع 150 كيلومتري درون مرز ايران نوار منطقه آزاد اقتصادي اعلام و براي 200 كيلومتر دوم در ارتباط با منطقه آزاد اقتصادي نوار 150 كيلومتري تسهيلات و امتيازات ويژه مالي و ارزي اختصاص داده شود.4- سياست هاي هماهنگ وزارت نفت و انرژي و وزارت خارجه براي جذب تمامي نفت خليج در اين نوار توسعه اي به كار گرفته شود.توجه : براي آشنايي با نظريه شهرك هاي صنعتي مرزي و نيز تئوري هماهنگي بين انسان، جغرافيا و فرصت هاي شغلي به كتاب تدوين الگويي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي جمهوري اسلامي ايران اثر نويسنده مراجعه شودامنيت در ايران منطقه اينوار 150 كيلومتري شهرك هاي صنعتي مرزي، در ساخت خاورميانه جديد مانند ديوار محافظ اقتصاد و امنيت سياسي ايران عمل خواهد كرد. مهاجرين افغاني

و پاكستاني و ازبك و تركمن و عرب و... همه در اين مرز متوقف خواهند شد و به جاي تخريب ساخت حقوق كارگري ايران منطقه اي تبديل به مخزن نيروي كار ارزان در اين منطقه خواهند شد. لذا سرمايه گذاران خارجي واردشده به اين منطقه در مقايسه با چين نه تنها از نيروي كار ارزان سود خواهند برد بلكه از انرژي ارزان هم بهره مند خواهند شد ولذا تابع توليد منطقه براحتي با تابع توليد كشور چين و هند كه عمدتا روي فقط نيروي انساني ارزان بهينه سازي مي شوند، رقابت مي كند و امكان سودآوري بزرگتري را در اختيار سرمايه گذاران ايراني و بين المللي خواهد گذاشت و لذا شتاب توسعه در اين نوار صنعتي به مراتب بيشتر و سريعتر از چين و هند خواهد شد. اين شرايط محتمل را اگر با شرايط حاضر كه انرژي را به دست خود در اختيار رقيب منطقه اي يعني هند قرار مي دهيم و اسم شوخي گونه لوله صلح را هم برآن نهاده ايم مي توان مقايسه كرد و ديد كه تفاوت تا چه اندازه است.تحت شرايط فوق ايران ديگر تنها كشوري نيست كه بايد هزينه امنيت مرزهاي پيراموني را بپبردازد بلكه به لحاظ انتفاع همه كشورهاي پيراموني از اين منطقه همه مجبور اند در امنيت منطقه مشاركت كنند و به زبان ديگر امنيت ايران را تضمين كنند.پروژه هاي اتمي و پتروشيمي ايراندر صورتي كه شركت هاي چند مليتي وارد نوار صنعتي مرزي شوند به طور قطع نيازمند دو نهاده اصلي هستند يكي انرژي برق و ديگري پليمرهاي هاي شيميايي و لذا به دليل نياز به اين

دو نهاده سرمايه گذاري هاي وسيعي روي اين دو صنعت در جنوب و منطقه پارس جنوبي خواهد شد ورونق مضاعفي رابراي كشور به وجود خواهد آورد. بالاتر از همه اينكه اين فرصت عظيم ايجاد خواهد شد تا نفت خليج فارس همگي در اين ناحيه جذب شود و كشورهاي اسلامي تحت رهبري ايران به يك منطقه تعيين كننده اقتصادي تبديل شوند.فروپاشي سريعتر صهيونيسم بين الملل در اسرائيلتوسعه نوار مرزي صنعتي باعث آن خواهد شد كه اسرائيل تجزيه شده در خاورميانه جديد، به لحاظ امنيت نوار صنعتي سريعا در محدوده خلع سلاح هسته اي قرار گيرد و قدرت تهاجمي آن بازبيني و محدود و متعادل شود. چنين اسرائيلي بود و نبودش ديگر فرقي نمي كند و دراين اسرائيل اين صهيونيسم بين الملل است كه مرده و دفن خواهد شد.شيوه عملي اجراي طرح توسعه نوار صنعتي مرزياگر به دلايل فوق سياستمداران به اين نتيجه برسند كه بايد با بخش اقتصادي و شركت هاي اقتصادي امريكا وارد مذاكره شوند ، به دليل اعتبار جمهوري اسلامي و خدشه دار نشدن سياست تهاجمي و پافشاري 30 ساله آن بر روي عدم مذاكره با امريكا ، اين مذاكره بايد تحت شرايط زير صورت پذيرد:1- صورت سياسي ساده خود را نداشته باشد و متمركز روي هويت اقتصادي فقط امريكا باشد. اين مذاكره اگر با امريكا بخواهد شكل گيرد قطعا مغاير با منافع اروپا است و اروپا قطعا در حفظ شرايط موجود به نحوي كه تعادل استراتژيك خود را در خليج فارس به عنوان واسطه از دوش طرفين تامين كند خواهد كوشيد و در مسير مذاكره مستقيم با روش هاي نرم افزاري اخلال خواهد

كرد. و لذا در اين مذاكره بايد اروپا كاملا نديده گرفته شود. درگيري منافع امريكا با منافع اروپا و آسيب پذير كردن منافع اروپا در مقابل منافع امريكا بايد توسط امريكايي ها شكل بگيرد.2- كاملا مبرهن و واضح است كه تحت سناريوهاي طراحي شده اشاره شده، ايران ظرفيت بازي بزرگ را در منطقه دارا است. براي اين كه اين ظرفيت به بهره برداري برسد، ايران بايد درگيري با كشورهاي اروپايي را به چند مليتي ها امريكايي بسپارد و در يك بازي دوم ، نوار 200 كيلومتري داخل را در سطح تكنولوژي هاي دانش پايه با اروپائيان به تعامل بگذارد تا استفاده از توان هر دو شاخه تكنولوژي و دانش تجاري شده مسلط غرب به كنترل دايره نفوذ تعريف شده خود بپردازد.با قبول فروض بالا مي توان رويه اجرايي طرح را به صورت زير بيان كرد :1- ايران شركت هاي امريكايي را كه صاحب تكنولوژي هستند و خطوط عمده سياست هاي دولتمردان امريكايي را شكل مي دهند وارد ايران منطقه اي مي كند و با استفاده از قدرت آنان رهبري توسعه ايران منطقه اي را ساماندهي كند. در ميان اين شركت ها صنايع خودرو امريكا با توجه به اهميت تعيين كننده آن ها در اقتصاد امريكا و تكنولوژي دنيا از اهميت بيشتري برخورداراند . در همين رابطه روند جهاني مصرف پليمرهاي شيميايي قابل بازيافت خصوصا در صنعت خودرو دليل آن است كه صنايع پتروشيمي هم به عنوان اولويت دوم توجه كرد.ولذا بايد با آن ها شروع كرد و توسط آن ها موتور توسعه منطقه اي را ساخت.2- شركت هاي امريكايي تحت مديريت سياسي -اقتصادي ايران بايد چرخش

سياست دولت مردان امريكا را در قبال ايران هدايت كنند.3- با درگيركردن امريكا در توسعه اقتصادي منطقه (با مفهوم ايران منطقه اي) و به تبع آن تضعيف حوزه نفوذ و دامنه اثر گذاري دولت رژيم صهيونيستي وتجزيه آن، در نهايت انعطاف پذير شدن برخورد بخش هويت سياسي امريكا در قبال ايران ، مذاكره با شركت هاي امريكايي توجيه پذير مي شود.4- همكاري با دولت عربستان سعودي (به دليل اولا جاذبه مذهبي محوري آن در ميان كشورهاي عربي و ثانيا حجم توليد بسيار زياد نفت اين كشور ) و واسطه اصلي در اجراي سياست هاي ارتباط با امريكائيان شديدا توسعه يابد.5- مسايل منطقه اي مثل عراق و افغانستان بايد تحت الگوي بالا مورد توجه ايران قرار گيرد و به عنوان كاتاليزور در خدمت اين طرح باشد.6- تقويت نسبي جنبه هاي سياسي نسبت به جنبه هاي نظامي در حركت ها و جنبش هاي ضد صهيونيستي به منظور تضعيف راستهاي مذهبي تندرو درحكومت غاصب اسرائيل7- نياز هاي كشورهاي منطقه مثل هند و غيره به انرژي و نفت بايد تحت الگوي بالا مورد توجه ايران قرار گيرد و به عنوان كاتاليزور در خدمت اين طرح باشد.با اين مقدمه اصول مختلف طرح به صورت زير قابل خلاصه شدن است:ديوار امنيت اقتصادي در سايه امنيت سياسياصول مفهومي طرح :1- ايجاد منافع براي بخش هويت اقتصادي امريكا در راستاي تقويت حصول به منافع بزرگتر براي ايران منطبق بر استراتژي رهبري اقتصادي در منطقه2- ايجاد ديوار امنيت اقتصادي و در سايه آن ديوار امنيت سياسي براي كشور3- به رقابت كشاندن اروپا در مقابل امريكا با ايجاد منافع براي امريكا4- سست كردن امريكا در

انجام اقدامات حاد عليه ايران و كاهش بيشتر تكيه آن بر اسرائيلاصول تئوريك طرح:1- تئوري شهرك هاي مرزي مشترك2- تئوري هماهنگي بين انسان ، جغرافيا و فرصت هاي شغلي3- تئوري توسعه صنعتي مبتني بر مواد پليمري4- توسعه صنعت خودرو و در بستر آن توسعه صنعت پتروشيمي به عنوان موتور توسعه كشور[1]اصول عملياتي طرح:1- عملياتي كردن توافق نامه اكو در سال 84 كه در آن ايجاد شهرك هاي صنعتي مشترك مرزي تاييد شده است.2- ارائه انرژي گاز و برق به قيمت نزديك به صفر به مدت 5 سال به شهرك هاي صنعتي مرزي[2]3- انجام عمليات هماهنگ توسعه سرمايه گذاري هاي مدرن با همكاري سه جانبه ايران، سعودي، GM[3]4- انجام عمليات هماهنگ توسعه سرمايه گذاري هاي مدرن با همكاري سه جانبه ايران، سعودي، امريكا در مناطق جنوبي و شهرك هاي صنعتي مرزي روي پليمرهاي مورد نياز صنعت خودرو در آيندهاصول سياسي طرح:1- قراردادن حماس در راس تصميمات و ايده پردازي عليه اسرائيل2- فعال كردن سعودي ها به عنوان واسطه و شريك سوم در انجام سرمايه گذاري هاي مورد نظرمديريت طرح:يك گروه منتخب ازمديران پتروشيمي و خودرو سازان بايد با تماس با شركت هاي امريكايي اجراي طرح را زير نظر وزارت امور خارجه شروع كنند و عمليات مذاكرات در مقاطع مختلف در وزارت خارجه دقيقاً روي حصول به اهداف طرح سازماندهي و به مذاكره كنندگان ابلاغ گردد. همزمان اقدامات مناسب وزارت خارجه با همكاري سعودي ها در دستور كار قرار گيرد.شهرك هاي صنعتي مرزي :1- خوشه غرب و جنوب غربي (عراق) 2- خوشه شمال غربي (تركيه) 3- خوشه شمال (آذربايجان)4- خوشه شمال شرقي (تركمنستان) 5- خوشه جنوب شرقي

(پاكستان) 6- خوشه شرق (تاجيكستان )اركان سرمايه گذاري مشترك:1- R D 2- ES و R 3- U Tپيوست توجيهي 1:براي كشوري مثل ايران كه در حال سرمايه گذاري وسيع روي صنايع پتروشيمي است اين سرمايه گذاري بر اساس ماهيت و نوع توليدات آن مي تواند اقتصاد صنعتي آينده كشور را در كل و اقتصاد صنعت خودرو را تحت تاثير قرار دهد. اصولا دو هدف از اين سرمايه گذاري ها مي تواند متصور باشد:1- توليد به منظور صادرات و كسب در آمد اضافي نسبت به صادرات مواد خام استخراجي نفت و گاز2- توليد به منظور جذب دراقتصاد صنعتي ايران كه مستلزم تغيير ساختار توليد و مصرف صنعتي ايران است.هدف آلترناتيو سوم هم تركيبي از دو هدف مذكور است كه به معني وجود سهمي از هر دو در سرمايه گذاري هاي صنايع پتروشيمي از قبيل الكل ها، كامپوزيت ها، پليمرها سخن به ميان مي آيد، به موارد مصرف وسيعي از آنها در صنعت خودرو اشاره مي شود. به عنوان مثال الكل ها مي توانند به عنوان مواد توليد كننده سوخت هاي هيدروژني و توليد انرژي پاك مصرف شوند. كامپوزيت ها به عنوان مواد اوليه توليد بسياري از قطعات بدنه و موتور خودروها مصرف شوند و انواع متعددي از پليمرها به عنوان جايگزين الكل ها در سوخت هيدروژني و يا به عنوان مواد اوليه مصنوعات جامد به كار روند.اصولاً هدف اول به صورت خالص فاقد ارتباط هاي با معني و وسيع با بدنه ماشيني اوليه و فرآيندهاي توليد صنعتي ايران خواهد بود و ارتباط هاي موجود ممكن است موازات توسعه صنايع مرتبط به طور كمي در

سطح توسعه تقاضا كالاهاي نهايي مربوطه تقويت شود.در هدف دوم ارتباط هاي مذكور نه تنها تحت فرض توسعه صنايع مرتبط موجود در سطح توسعه كمي تقاضا توسعه خواهد يافت بلكه اين ارتباط ها در رشته هاي صنعتي ديگري كه امروزه مصرف كننده مواد و محصولات ناشي از فعاليت صنايع پتروشيمي باشد، گسترش خواهد يافت و بسياري از فرآيندهاي توليدي را تحت تاثير قرار خواهد داد. براي مثال در صنعت خودرو مصرف مواد كامپوزيتي در بدنه خودرو مي تواند بسياري از فرآيندهاي پرسكاري را به ريخته گري كامپوزيتي تبديل كند و يا بسياري از قطعات ريخته گري را به تراشكاري پليمري تبديل سازد و يا از نظر قالب سازي بسياري از قالب هاي ريز را به قالب هاي يكپارچه و بزرگ تبديل كند. اين تغييرات كه در بسياري از موارد به صورت حذف يك فرآيند و جايگزيني يك فرآيند نو در توليد صنعتي شكل خواهد گرفت منجر به ايجاد تغييرات عظيم در اين صنعت خواهد شد و مي تواند رابطه متقابل با شركت J.V. را شديدا دچار تاثير نمايد. لذا بايد با يك استراتژي كاملا متحول در باب توليد و جغرافياي مصرف آينده J.V. بايد مورد مديريت قرار گيرد. اگر قبول كنيم كه مصرف محصولات متنوع صنايع پتروشيمي درجهان آينده امري است كه در دنياي پيشرفته به طور آرام شروع شده به بي توجهي به آن در توسعه صنايع خودرو روي پايه هاي فعلي مواد و فرآيندهاي توليد هر چند كه با آخرين تكنولوژي روز همراه باشند ما را در آينده به يك جايگاه نامطمئن و غير قابل رقابت در صنعت هدايت خواهد كرد.در مقابل توجه

به اين مسئله و پي ريزي يك اقتصاد صنعتي هدايت شده مبتني بر اين نوع توسعه به علت وجودفاصله كم بين دو دنياي توسعه يافته و توسعه نيافته در حقيقت يك راه برون رفت از بحران عقب ماندگي صنعتي در يك فاصله زماني هدفمند مبتني بر فلسفه آينده نگري (Futurism) است.اين مسئله خصوصا از بعد تربيت نيروهاي كارشناسي، محقق و دانشگاهي نيز اهميت خاصي دارد، زيرا تغيير تركيب تربيت دانشگاهي و كاربردي كردن تئوري هاي موجود بايد به نحوي صورت پذيرد تا در سطح اقتصاد صنعتي خودرو در آينده كشور، حل مشكل نيروي انساني مورد نياز فرداي اين صنعت در كشور را پاسخگو شود.[1] خودروهاي آينده در 5 تا 20 سال آينده تكامل قطعي خود را خواهند داشت و داراي دو مشخصه اند:1- انرژي اين خودروها عمدتاً پيل سوختي است.2- بدنه و مواد اصلي اجزا آن ها پليمرها است.ايران در قالب يك حركت عميق و حساب شده صنعتي مي تواند به عنوان سايت اصلي تامين كننده توليد قطعات چه در مورد قطعات موتوري و سوختي براي همه خودروسازان جهاني عمل كند.[2] سود ايران در ارائه گاز مجاني در قالب spill over صنعتي هزار بار بيشتر قابل محاسبه است.[3] نشانه هايي از علائق سعودي ها كه احتمالاً توسط GM هدايت مي شود درگذشته وجود داشت. استاديار اقتصاد و عضو هيات علمي دانشگاه بوعلي سينا همدانمنبع:  فارس

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109