مديريت گروه ها

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: مديريت گروه ها/ www.modiryar.com

ناشر :www.modiryar.com

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1391.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه , رايانه

موضوع:مديريت - گروه ها

نقش گروه هاي ذي نفوذ در ارتباطات سياسي

يشگفتاربه طور كلي در اين تحقيق با بررسي موضوع" نقش گروههاي ذي نفوذ در ارتباطات سياسي" ، با طرح سوالي مبني بر"آيا در ارتباطات سياسي،گروههاي فشار يا ذينفوذ تاثير گذارند ؟"

( از ديدگاه انديشمند علوم سياسي فرانسوي ، موريس دوورژه)، سعي گرديده است ضمن بيان مقدمهء مختصر، وهمچنين اطلاعاتي در خصوص معني و مفهوم گروههاي فشار يا ذينفوذ ، مفاهيم وعناصر تشكيل دهنده ارتباطات سياسي ، تعريف گروههاي ذينفوذ ،تفاوت و وجه اشتراك گروههاي ذينفوذ با احزاب سياسي ،انواع گروههاي ذينفوذ و وسائل و ابزارهاي تاثيرگذار در سطح قدرت و مردم ، همچنين ساير مفاهيم و اطلاعات ،با پيش فرض " بين شكل گيري ارتباطات سياسي و گروههاي ذينفوذ در هسته قدرت ، رابطه معناداري وجود دارد. " ارائه گرديده است.مقدمه:از آنجايي كه هدف، در اين تحقيق ارائه نكته نظرات انديشمند وجامعه شناسي فرانسوي "دوررژه" مي باشد لذا ضمن بيان مختصري از تاريخچه زندگي وآثار بجامانده علمي ومطرح در سطح جهاني ايشان ، و با بهره گيري از ساير منابع  نسبت به شناسايي و تبيين گروههاي فشار از اين ديدگاه پرداخته شده است.موريس دوورژه ،به سال 1917 درآنگولم فرانسه ديده به جهان گشود و پس از طي مدارج علمي ،در حال حاضر استاد مسلم جامعه شناسي سياسي در دانشكده حقوق و علوم اقتصادي پاريس ،مفسر بنام روزنامه لموند و هفته نامه نوول ابسرواتور و عضو برجسته آكادمي علوم وفنون ايالات متحده امريكاست و بيشتر آثارش به

اكثر زبانهاي رايج دنيا برگردانده و تدريس مي شود.وازآثار ومكاتب وي مي توان : "اصول علم سياست" ،"احزاب سياسي"،"شركت زنان در زندگي سياسي"،"فردا،جمهوري "،"در باب ديكتاتوري"،"دمكراسي بدون مردم"، "حقوق اساسي ونهادهاي سياسي"،"روشهاي علوم اجتماعي"،" جامعه شناسي سياسي "،جمهوري پنجم "،"جمهوري ششم و رژيم رياست جمهوري" را نام برد  دوورژه معتقد است كه پيكار سياسي در دو زمينه جريان دارد : از يك سو ميان افراد،گروهها وطبقاتي كه براي بدست آوردن ،تقسيم كردن يا زير نفوذ گرفتن قدرت مبارزه مي كنند ، و از سوي ديگر ميان قدرتي كه فرمان مي راند و شهرونداني كه در برابر آن مقاومت مي ورزند. در كليه جماعات انساني و حتي جوامع حيواني ، قدرت براي دارندگانش مزايا و امتيازاتي از قبيل افتخارات ،اعتبار و منافع اي را فراهم مي كند. پس قدرت موضوع نبردي بي امان است  در اين نبرد ،در آغاز افرادي در برابر يكديگر صف آرايي مي كنند كه براي اشغال كرسي مجلس ،منصب استانداري ،مسند وزارت،ستاره هاي ژنرالي و رداي ارغواني كاردينال مبارزه مي كنند.در اجتماعات بزرگ ، بر اين تعارض هاي فردي ،تعازض ميان گروههايي كه در درون جامعه كل تشكيل شده اند :رقابت ميان بخشها ،شهرستانها ،ملتها وهمچنين مبارزه هاي طبقاتي ،نژادي و مسلكي،علاوه مي شود. شكل ديگر پيكار، شهروندان را در برابر قدرت ،فرمانروايان را در برابر فرمانبران و اعضاي اجتماعي را در برابر دستگاه قهر اجتماعي به مخالفت وامي دارد. مسلما اين مبارزه ميان شهروندان از يك سو و قدرت از سوي ديگر نيست، بلكه بين برخي از شهروندان است كه زمام قدرت را به دست دارند و برخي ديگر كه آن

را تحمل مي كنند . قدرت، هميشه به سود گروه ،طايفه و يا طبقه اي اعمال مي شود وپيكار با اين گونه قدرت به وسيله گروهها، طايفه ها وطبقات ديگري كه مي خواهند جاي پيشينيان را بگيرند،رهبري ميگردد.فصل اول1-     مفهوم و تعريف گروه هاي ذي نفوذ گروه هاي فشار پديده تازه اي در سياست نيست، اما مطالعه در باره آن در حوزه علم سياست چندان سابقه اي ندارد و زير عنوان هاي مانند " گروه فشار" ، " گروه ذي نفوذ " ، " لابي = نفوذ گذاران " وحتي "گروه سياسي " مورد مطالعه بوده است.گروه هاي فشار واسطه هستند كه بدان وسيله دارندگان منافع مشترك مي كوشند بر جريان امور عمومي تاثير گذارند. و به عبارت ديگر گردهمآيي اشخاص داراي هدف هاي مشترك كه تحقق هدف هاي خود را از راه اقدام سياسي براي نفوذ گذاشتن بر سياست عمومي جستجو مي كنند12-     مفهوم و عناصر تشكيل دهنده ارتباطات سياسيارتباط فرايندي اساسي است كه گروه هاي سياسي از طريق آن شكل مي گيرند و مي كوشند در خط مشي عمومي اثر بگذارند. در واقع اين ارتباط فرآيندي بنيادي است كه اقدام سياسي و تعرض سياسي از طريق آن انجام مي شود.[ارتباط سياسي داراي عناصر به شرح ذيل است.1-2- پيام دهندگان : هر فرد يا گروهي كه به منظور اثر گذاشتن بر خط مشي دولت اقدام كند يك پيام دهنده سياسي است. و عوامل اصلي چنين پيام دهندگاني در جوامع سياسي جديد عبارتند از احزاب سياسي ، گروه هاي فشار،شوراها ودفاتر روابط عمومي و مانند آنها.2-2- پيام : پيام دهندگان مي كوشند به ياري پيام

(كلمه ،تصوير ،حركت دست و مانند آنها) افكاري كه در سر دارند به ذهن دريافت كنندگان مورد نظرشان (مخطبان) منتقل مي كنند.------------------------------1- عالم ،عبدالرحمن، بنيادهاي علم سياست، نشر ني ،تهران 1373،ص3583-2- رسانه (مجري انتقال پيام ): ،كه پيام را به مخاطب مي رساند.امروزه تلويزيون ،راديو وروزنامه به ترتيب بيشترين مخاطب و بيشترين اثر سياسي را دارد.4-2- مخاطب يا دريافت كننده : كه پيام مستقيم يا غير مستقيم را دريافت مي كند. دانش ،ميزان علاقه وآگاهي دريافت كننده پيام از جمله عوامل اصلي تعيين كننده تاثير پيام اند.5-2- واكنش: هدف هر ارتباط سياسي ايجاد نوعي واكنش در دريافت كننده پيام است .1- آغازگر انديشيدن به يك موضوع 2- تغيير عقيده در اثر گيرايي و شيوه ي بيان 3- تحكيم عقيده در اثر تكرار و استدلال 4- فعال سازي يا تحريك براي انجام اقدام عملي بر پايه عقيده جديد.]13- ويژگي هاي عمده گروههاي  ذي نفوذ[بررسي ويژگي هاي اصلي گروه هاي فشار يا ذي نفوذ حيطه عمل يا ابعاد كاركرد آنها در نظام سياسي جديد را آشكار خواهد كرد .ويژگي هاي آنها بدين قرار است.1-3- نفع شخصي:نفع شخصي ريشهء  تكوين گروه هاي فشار است. افراد داراي منافع مشترك گردهم مي آيند تا گروهي را تشكيل دهند كه براي منافع خود مبارزه مي كند.2-3- چهره پنهان سياسي : گروه هاي فشار نمي خواهند آشكارا چهره سياسي نشان دهند . گاهي حتي از ورود به صحنه سياسي شرم دارند :"سياست هاي گروه فشار نمايانگر چيزي كمتر از سياسي شدن كامل گروه و چيزي بيشتر از غير سياسي شدن آن است :سطح ميانه اي از فعاليت ميان سياسي و غير سياسي

." بطور كلي اين گروه ها رنگ چهره سياسي خود را بنا به اقتضا حفظ مي كنند يا از دست مي دهند.3-3- جهان گستري : گرو ههاي فشار جهان گسترند و در همه كشورها وجود دارند . اين گروهها در برگيرنده انواع سازمانهاي بازرگاني ، كارگري ،گشاورزي ،نهادهاي ديني و ديگر گروههاي اقتصادي و حرفه اي هستند.]21- علوي ،پرويز، ارتباطات سياسي:(ارتباطات ،توسعه وشاركت سياسي) ،نشر علوم نوين ،تهران،1386،ص32-  عالم ،بنيادهاي علم سياست ،پيشين،ص 361-3604- نقش سياسي گروه هاي فشار :1-4- گروه هاي فشار و انتخابات :انتخابات مورد توجه زياد گروههاي فشار است زيرا از راه انتخابات مي توانند افراد مورد نظر را منتخب و توسط آنها بركارگزاريهاي مكانيسم حكومت نفوذ گذارند. گروه هاي فشار در سطوح گوناگون روند انتخاباتي ،در معرفي نامزدها ،در فعاليت براي جمع آوري آرا و مبارزه انتخاباتي سنگ افراد مورد نظر شان را به سينه مي زنند و مي خواهند كرسي مورد نظر شان در قوه مقننه را براي آنها به دست آورند اما آنها اين بازي را از پشت صحنه به راه مي اندازند  ممكن است گروههاي فشار به خاطر نامزد هاي مورد نظرشان از يك حزب سياسي پشتيباني سازماني كنند و به سبب آنكه راي دهندگان زيادي را در اختيار دارند براحتي مي توانند با احزاب چانه بزنندو افراد مورد نظر را به عنوان عضو اين يا آن حزب معرفي نمايند. برخي از گروههاي فشار پر نفوذ ممكن است دست به دست هم دهند و يك حزب سياسي را وادار به نامزد كردن كساني كنند كه بهترين مدافعان منافع آنها هستند. افراد قدرت طلب براي تضمين انتخاب مجدد خود

هميشه در خط اين گروهها راه مي روند. بنابر اين ديده مي شود كه اعضاي بر جسته قوه مقننه و وزيران با بندهاي ناديدني زير نظر مي گيرند . گروه فشار هرچه بزرگتر باشد اين بندها هم بيشتر و بزرگتر خواهند بود.12-4- گروه هاي فشار و قوه مقننه:افراد انتخاب شده با پشتيباني گروه هاي فشار در تصميم گيريهاي حكومتي مربوط به منافع اين گروهها شركت موثري دارند انتخاب شده گان غالبا خود را در دست گروه هاي فشار مي يابند ودر واقع مجبور مي شوند پيشنهاد هاي خود را با توان بيشتري از اعضاي ديگر قوه مقننه موظف به اجراي دستور العمل هاي حزب عمل كنند.درخصوص قوه مقننه، گروه هاي فشار درحكومتهاي نمايندگي معمولا سازمان يافته تر از دولت توتاليتري عمل مي كنند.3-4- گروه هاي فشار و قوه مجريه:[گروه هاي فشار كه بر قوه مجريه كه سياست عمومي را تدوين مي كند،نفوذ اعمال مي كنند، در شكل پارلماني حكومت ، گروه هاي فشار از راه قوه مقننه بر قوه مجريه نفوذ مي گذارند . اعضاي منتخب گروه هاي فشار در قوه مقننه ،با طرح سوال و استيضاح ،تعطيل موقت جلسات مجلس ،پيشنهاد رسمي توسط كميته هاي مشورتي قوه مقننه ،بر قوه مجريه نفوذ مي گذارند. مثلا در امريكا گروه هاي فشار با تهديد به تعطيل موقت مجلس سنا ،رئيس جمهوري را زير فشار قرار مي دهند تا افراد مورد نظر آنها را براي تصدي برخي مقامات سياسي ،نظامي يا ديپلماتيك و همچنين فرماندار ايالتهاي امريكا معرفي كند.---------------------------------------------------1- عالم ،بنيادهاي علم سياست ،پيشين،ص3624-4- گروه هاي فشار و قوه قضائيه:قوه قضائيه نيز از نفوذ گروههاي فشار مصون

نيست .با وجود آنكه قوه قضائيه از لحاظ سياسي بي طرف است ،اما گروه هاي فشار از راه يورش موثر افكار عمومي ،دورادور بر روند قضايي اعمال نفوذ مي كنند . زيرا فشار گذاشتن قضات يا جلوي آنها را گرفتن مطلوب دانسته نمي شود اما ايجاد افكار عمومي راه دمكراتيك نفوذ گذاري بر قضات است . ديوان عالي كشور نيز تحت تاثير مقاله ها و اظهارهاي روزنامه ها ومجله ها قرار مي گيرد ،"سرمقاله مهم ،برخي از بهترين نظرهاي حقوقي دركشور رادر دسترس قضات قرار مي دهد"  در امريكا زمان گزينش قضات ،برخي ملاحظات سياسي مطرح مي شود . گروه هاي فشار دخالت مي كنند تا نامزدي يك قاضي را ردكنند يا گزينش نامزد خود را تضمين نمايند . از اين راه ،نقش ، آنها در اعمال نفوذ قاطع بر قوه قضائيه كاملاً آشكار است.5-4- گروه هاي فشار و افكار عمومي :گروه هاي فشار در همه نظام هاي سياسي در شكل گيري افكار عمومي نقش دارند. و معمولا سه گونه استراتژي براي نفوذ بر ذهن مردم دارند : 1- به توانايي و قوه تعقل مردم متوسل مي شوند و اين كار را از راه انتشارات و گزارشهاي ويژه، سخنرانيها و اجتماعات ،تشكيل كنفرانسهاي مطبوعاتي و بحثهاي گسترده انجام مي دهند.2- از راه ترغيب عواطف نفرت ،ترس ،عشق يا هر گونه عاطفه ديگري را بر مي انگيزند تا عقيده اي را تغيير دهند. 3- براي جلب توجه به خواستهاي خود ،تاكتيك آفرينش محبوبيت را به كار مي برند و با تبليغات و درخواست ويژه از رأي دهندگان يا مردم نفوذ قابل توجهي بر مسائل سياست عمومي

بر جاي ميگذارند.بنابراين مي توان دريافت كه گروه هاي فشار در شكل دمكراتيك حكومت نقش عمده اي بازي مي كنند،اما هر زمان كه بخواهند بدون احساس مسئوليت نهادهاي سياسي را زير فشار هاي شديد قراردهند تا منافع مورد نظر شان را تامين كنند، زيانبار مي شوند. وقتي كه بر ريشه دمكراسي،يعني منافع عمومي و رفاه عمومي آسيب بزنند،براي حكومت نمايندگي خطرناك مي شوند. ] 1فصل دوم:ديدگاه موريس دوورژه در خصوص گروه هاي ذي نفوذ1- تعريف گروههاي ذينفوذ :"گروه هاي ذي نفوذ در پي آنند كه بر زمامداران اثر بگذارند ،نه آنكه افراد خويش را (دست كم به طور رسمي ،زيرا در واقع پاره اي از گروههاي نيرومند داراي عمالي در مجالس وحكومت ها هستند ولي به شكل سري و محرمانه) در راس قدرت جاي دهند."22- تفاوت گروههاي ذي نفوذ با احزاب سياسي[احزاب سياسي سازمانهايي هستند مخصوص پاره اي از انواع رژيم ها (دموكراسي هاي غربي) در دوره معيني از تاريخ (قرن بيستم). برعكس گروههاي ذي نفوذ در كليه ادوار ديده مي شوند. اين ----------------------------------------------1- عالم ، بنيادهاي علم سياست،پيشين، ص 3632- دوورژه،موريس ،اصول علم سياست ،ترجمه ابوالفضل قاضي،تهران،انتشارات  فرانكلين ،1351اصطلاح در مورد نوعي از تشكيلات به كار برده مي شود كه هم بسيار وسيع وهم بسيارمبهم است.حدود "گروه هاي ذي نفوذ " با وضوح كمتري از حدود "احزاب سياسي " تعيين شده است . در واقع ،احزاب سازمانهايي هستند كه فقط براي فعاليت و اقدام سياسي به وجود آمده اند ،حزب فقط حزب است.برعكس ،غالب گروه هاي ذي نفوذ سازمانهايي غير سياسي اند كه اساسي ترين فعاليتشان نفوذ بر قدرت نيست.]13-     وجه اشتراك گروه هاي

ذي نفوذ با احزاب سياسيوجه مشترك اين سازمانها اين است كه كم وبيش بطور غير مستقيم در پيكار سياسي شركت مي جويند. احزاب درجستجوي آنند كه قدرت را به دست گيرند و اعمال كنند:اعضاي انجمن ولايتي،اعضاي انجمن ايالتي، شهروندان ،سناتورها و نمايندگاني داشته باشند ، وزرايي در حكومت وارد نمايند و رئيس دولت را برگزينند. گروه هاي ذي نفوذ بر عكس ،مستقيما در به دست گرفتن زمام قدرت و اعمال آن مشاركت نمي كنند بلكه ضمن خارج ماندن از قدرت بر آن تاثير مي نمايند و به آن "فشار"وارد مي كنند (نام آنها از همين امر ناشي مي شود)  24- انواع گروه هاي ذي نفوذ1-4- گروه هاي ذي نفوذ منحصراً سياسييك گروه ذي نفوذ اگر كارش فقط دخالت در قلمرو سياست و تشبث به قواي عمومي باشد"منحصراً سياسي" است به عنوان مثال "جمعيت مجلسيان مدافع آزادي تعليم تربيت " يا "لابي " هاي معروف واشنگتن كه سازمان هايي هستند كه در مراجعه و مذاكره با نمايندگان مجلس ، وزراء و صاحبمنصبان عاليمقام تخصص دارند. 32-4- گروه هاي ذي نفوذ بعضاً سياسييك گروه هنگامي "بعضاً سياسي" است كه فشار سياسي تنها جزئي از فعاليتهايش باشد وعلل وجودي ديگر و مسائل اجرايي ديگر نيز داشته باشد :مانند اتحاديه كارگري كه گاهي هم به حكومت متشبث مي شود ولي اساسا هدف هاي وسيعتري را دنبال مي كند.45- وسائل و ابزارهاي گروه هاي ذي نفوذ[نمي توان ساخت داخلي گروههاي ذينفوذ و وسائل عملكرد خارجي آنان را از يكديگر جدا كرد: زيرا اين دو به يكديگر بستگي دارند. فعاليت گروههاي عوام ،همانند گروههاي خواص نيست و فعاليت گروههاي مستقل از

احزاب ،مانند اقدام گروههاي الحاقي نيست.---------------------------------------------1- دوورژه ، موريس ،جامعه شناسي سياسي ، ترجمه ابوالفضل قاضي ، تهران انتشارات دانشگاه تهران ،1367،ص 5312- دوورژه ، اصول علم سياست، پيشين ،ص 1713- دوورژه ، جامعه شناسي سياسي ،پيشين ،ص 5324- دوورژه ،جامعه شناسي سياسي ،پيشين ،ص 533كوشش گروههاي ذينفوذ در دو سطح متمايز انجام مي شود، از يك سو فشار مستقيم در سطح سازمانهاي مربوط بقدرت (وزراء ،نمايندگان مجلسين ،كاركنان عاليرتبه )،و از سوي ديگر فشاري غير مستقيم كه بر مردم اعمال مي شود ،تاواكنش خلائق را برانگيزد و اين خود فرمانرواياني كه هميشه نسبت به افكار عمومي توجه خاص دارند اثر گذارد.1-5- اقدام مستقيم در سطح قدرت:هنگامي كه از گروههاي ذينفوذ سخن بميان مي آيد ،به اين گونه اقدامات فكر مي كنيم ،يعني به فعاليت در راهروها و پيچ وخم مجامع ،ولي اين اعمال پيچيده تر و متنوع تر است. بايستي دو نوع اقدام را در سطح قدرت از يكديگر تميز داد: از يك سو اقدامي باز ،اقرار شده و گاهي عمومي . از سوي ديگر اقدامي پوشيده تر و پنهاني تر .1-1-5-اقدام باز:اقدامي باز پيش از هر چيز ،شامل تعهداتي است كه توسط گروههاي مختلف ذينفوذ از نامزد ها هنگام انتخابات مورد درخواست است،قولهائي كه به گروههاي دفاع از مدارس خصوصي در سال 1951 مربوط به كمكهاي دولت داده شد ،نقش بزرگي در تحول سياسي دوره تقنينيه 1951-1956ايفا كرد.ارسال نامه هاي كم و بيش تهديد آميز به نمايندگان ،در آستانه مباحثات مهم ، داراي اثرات مختلفي است . گاهي نمايندگان عليه اين روش در ملاء عام طغيان كردنده اند ،ولي اين امر ،جلو اين

نامه را نگرفته است و بالاخره فرستادن هيأتهائي نزد گروههاي پارلماني ،كميسيونها و وزراء ،وسيله بسيار آشكار و بسيار كلي اقدام گروههاي ذينفوذ در

برابر قدرت بشمار مي آيد.2-1-5- اقدام پوشيدهاقدام پوشيده ،پيش از هر چيز در كمك مالي دادن به انتخابات و كمك مادي به احزاب سياسي است ،يعني عامل بسيار مهمي در دمكراسي هاي غربي ،كه در آن سرزمينها، پول نفوذ فوقالعاده اي دارد ، ولي عاملي كه عملاً مطالعه آن غير ممكن  مي باشد . تماسهاي شخصي با نمايندگان مجالس ،وزراء و اقدام در برابر ادارات هر چند كه پوشيده است، ولي جنبه سري آن كمتر است . بهر حال كليه وسائلي كه بدرستي ،همان اقدام لابيهاست مورد استفاده قرار مي گيرد. در فرانسه لابي هاي متشكل بطور رسمي وجود ندارند. ولي لابيهاي غير رسمي هم بسيار فعال اند و هم بي ترديد بسيار موثر.3-1-5- از فساد تا استخبار:چند سالي است كه تحول مهمي در اقدامات گروههاي ذي نفوذ در سطح قدرت بچشم مي خورد كه توان آنرا بر اساس خطوط درشت آن ،زير عنوان "از فساد تا استخبار" تصوير كرد.در نخستين مرحله ،فساد نقش بسيار مهمي زير اشكال متنوع و با معاني دقيق ايفا مي كند . فساد مستقيم، يعني خريد رأي و وجدانها آنقدر كم است كه مردم آن را باور ندارند. انبوه رجال سياسي شرافتمندند و يا دست كم به اندازه بازرگانان و صاحبان صنايع ونظاير آنان شرافتمندند. ولي صور روبند زده اي از نيمه فساد، از دعوت به شام و مسافرت و گذراندن تعطيلات گرفته تا هديه هائي به اهميتهاي گوناگون ،وجود دارد. ايجاد خصوصيت ودوستي ،باز مامداران در

ضيافتهاي عمومي مكرر ،نوعي نفوذ نزد آنان بدست مي دهد كه گاهي نتيجه بخش است ، ولي شرافت كسي نيز مورد ترديد واقع نمي شود. خصوصاً ،فساد دسته جمعي با كمك دادن مالي به احزاب و انتخابات بسيار امر مهمي است.البته اين وسائل هميشه مورد استفاده قرار مي گيرند و توسعه روابط عمومي حتي موجب تكميل نيمه فسادهاي فردي شده است. ولي به موازات آنان فن ديگري ازاعمال نفوذ در حال رشد است و آن استخبار (خبر گيري )است. نماينده مجلسي كه مي خواهد به مسأله اي صنعتي كاملا واقف شود نمي تواند مگر آنكه صنايع مورد نظرش وي را مستندا مستحضر سازد و صنايع اين كار با تردستي انجام مي دهند ،يعني موضوع  را به سود خود جلوه مي دهند.از اينرو ،نمايندگان ،سناتورها وكاركنان عاليمقام ،از جانب گروههاي مختلف ،قسمتي از اطلاعات جدي ،ولي جهت يافته اي را دريافت مي كنند. دستگاههاي مختلف مي توانند ، البته عوامل اين اطلاعات را تصحيح كنند و اين امر اهميت روزافزون اطلاعات را توسط قدرت توجيه مي كند. با اين همه فراموش نخواهيم كرد فساد دسته جمعي با تطميع احزاب و انتخابات ، وسيله اساسي براي اقدام برخي از گروههاي ذينفوذ است. سياست شناسي كه اين پديده را ناديده انگارد به همان اندازه مسخره است كه زيست شناسي تصور كند كه نوزادان در كلم به دنيا مي آيند ،يا توسط مرغان دريائي به ارمغان آورده شده اند.2-5- اقدام غير مستقيم در سطح مردم:در كليه نظامهاي سياسي ،قدرت سياسي، افكار عمومي را مهم مي شمارد و در دمكراسي اين امر بيشتر به چشم مي خورد ،زيرا انتخابات منظما

قدرت را در بوته آزمايش قرار مي دهد. يعني با اثر گذاردن بر  روي مردم مي توان بطور غير مستقيم بر روي قدرت اثر گذارد.گروههاي ذينفوذ اين كار را به دو طريق انجام مي دهند: از يك سو از رهگذر تبليغات و از سوي ديگر با خشونت.1-2-5- تبليغات گروههاي ذينفوذ :گروههاي ذينفوذ ، اطلاعات جهت يافته اي را نه تنها در سطح قدرت، بشكل جدي و عميقي پخش مي كنند ، بلكه در سطح مردم نيز آن را به شكل تبليغات عرضه مي نمايند. اين عمل به دو طريق انجام مي شود : گروههاي عوام ،نخست نوعي تبليغات دروني براي اعضاي خود انجام مي دهند. اين اقدام براي گروههاي بزرگ عوام مانند سنديكاهاي بزرگ كارگري ، سازمانهاي دهقاني و نهضتهاي بازرگانان كوچك بسيار موثر است. انتشار دستور نامه هاي گروه و طبقه خود وابسته مي پندارند و اعتماد بيشتري به تشكيلات خود حس ميكنند. از سوي ديگر ،همه گروهها چه عوام چه گروههاي خواص ،مي توانند در قبال مردم تبليغات كنند. نخست مي توانند اين كار را با تهيه اوراق تبليغاتي و ايجاد حمله انتشاراتي انجام دهند . در ايالات متحده ،تبليعات با پول، در روزنامه ها، توسط گروههاي ذينفوذ ،به سود نظراتشان بسيار توسعه يافته است. در فرانسه به اين عمل هنوز با چشم بد نگاه مي كنند . با اين حال ،اين شيوه خيلي شرافتمندانه تر از اقدامات پنهاني گروههاي ذينفوذ در مورد روزنامه هايي است كه كم و بيش بر دستورعملهاي آنان گردن مي گذارند. نفوذ گروههاي صنعتي مالي بر مطبوعات كشورهاي دمكراسي غربي هميشه در اين زمينه بسيار است. در كشور

فرانسه ، از ميان رفتن تدريجي "مطبوعات دوره مقاومت" ودست اندازي جديد سرمايه داران بزرگ اقتصادي به مطبوعات ، داراي اهميت دست اولي ، در تحولات سياسي چند سال اخير اين كشوربوده است.در سالهاي 1944-1945 روزنامه ها ،وابسته به احزاب و گروههاي سياسي يا هياتهاي مستقل بودند،ولي نه با منابع اقتصادي . چند سال بعد، بسياري از روزنامه هاي يوميه پاريس دوباره زير سلطه اينان افتادند. با اين حال ،گرايش به توسعه "صنايع مطبوعات" تاحدودي در پي معارضه با اقدام گروه هاست.2-2-5- شيوه هاي خشونت:كوشش براي فتح قدرت با زور و جبر ، ارزشهاي طبيعي " گروه هاي ذينفوذ " نيست . اين كار يا با انقلاب و يا با كودتا انجام مي شود. بديهي است كه برخي از گروهها ،ممكن است در چنين اقداماتي مشاركت داشته باشند . برعكس ، برخي از اشكال خشونت ، در چهارچوب اقدامات گروهها قرار مي گيرد : يعني خشونتهائي كه هدف آنها در عين حال اثرگذاري بر افكارعمومي و وارد ساختن حكومت به تسليم است . زيرا بي نظمي اي كه از آن حاصل مي شود ، غير قابل اغماض است . اين فن توسط سنديكاهاي كارگري برپا شده است. اعتصابهاي عمومي ، تا حدودي اين ويژگي را دارا هستند (هرچند كه هدف آنها فشار بر كارفرمايان باشد). ساير گرو هها اين روشها با تشديد خصلت شورشي آن عليه نظام عمومي به شكل ديگري به كار برده اند .ديده شده است كه گروه بندي هاي دهقاني ، جاده ها سد كرده اند ،بازرگانان كوچك جنبش پوژدا ،اجتماعي براي جلو گيري از كنترلهاي مالياتي تهيه ديده اند، تاكستاندارهاي جنوب

،علم اعتصاب اداري يا انتخاباتي برافراشته اند . البته ،تنها گروههاي عوام اند كه مي توانند اين وسائل را به كار بندند حتي گروهاي خواص نيز كه در يك وضع استراتژيك اساسي قرار گرفته باشند، مي توانند آنها را بكار گيرند (مثلا خلبانان شركت هاي بزرگ هواپيمايي ، ماموران آسانسور آسمانخراشها در نيويورك).]1-------------------------1- دوورژه ،جامعه شناسي سياسي ،پيشين ،تلخيص از ص 530  الي556منابع:1- دوورژه ، موريس،اصول علم سياست ،ترجمه ابوالفضل قاضي،تهران،انتشارات  فرانكلين ،چاپ دوم،13512- دوورژه ، موريس ،جامعه شناسي سياسي ، ترجمه ابوالفضل قاضي ، تهران انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ دوم ،13673- عالم ،عبدالرحمن، بنيادهاي علم سياست،تهران ، نشر ني،چاپ دهم،13734ُُُُ علوي ،پرويز، ارتباطات سياسي:(ارتباطات ،توسعه وشاركت سياسي)،تهران ،نشر علوم نوين ،چاپ دوم،1386 *http://www.pr-abbaspour.blogfa.com/post-24.aspx

خلاصه كتاب؛ مديريت گروه ها

، 19:40

خلاصه كتاب؛ مديريت گروه ها...Groups Management نويسنده: رابرت هلر، مترجم: سعيد عليميرزائي، با مقدمه دكتر ناصر پورصادق، انتشارات سارگل تلخيص و تدوين: مهدي ياراحمدي خراساني

ويژگي هاي يك گروه كاري خوب،تطبيق گروه با نوع كار،تجزيه و تحليل نقش هاي گروهي،موازنه مهارت ها در داخل گروه،تشكيل گروه،تعيين هدف ها،حمايت از گروه،ايجاد اعتماد،بهسازي عملكرد،ايجاد گروههاي خود گردان و تصدي رهبري گروههاي در حال كار فهرست مطالبشناخت نحوه كار گروهها1- ويژگي هاي يك گروه كاري خوب2- تطبيق گروه با نوع كار3- تجزيه و تحليل نقش هاي گروهي4- موازنه مهارت ها در داخل گروهتشكيل گروه1- تعيين هدف ها2- حمايت از گروه3- ايجاد اعتماد4- بهسازي عملكرد5- ايجاد گروههاي خود گردان6- تصدي رهبري گروههاي در حال كار مقدمه كار كردن با گروهها به عنوان رهبر يك گروه  يا مدير چند  گروه  مجزا ، بخش مهمي از وظايف يك مديراست.  تمايل به انجام  كارهاي  گروهي  به 

دليل  پيدايش روش هاي  كاري  چند مهارتي وجايگزين  شدن ساختارهاي  غير سلسله مراتبي  به جاي  ساختار  هاي  سنتي سازماني ، روز به  روز افزايش مي يابد . در اين  پروژه  يك  سري  راهنمايي  هاي  ضروري  و  عملي براي  هدايت  بهتر گروه هاي  ارايه شده  است  كه  بكمك  آنها مي توانيد اموري ازقبيل مشخص كردن مهارت هاي لازم  براي  انجام   يك  پروژه ، ايجاد  اعتماد   متقابل  ميان اعضاي گروه ، و  بهسازي  عملكرد آنها را با اثر  بخشي  بيشتري  انجام دهيد. شناخت نحوه كار گروههاكار گروهي  پايه و اساس مديريت موفق است . اداره صحيح گروهها يكي از چالش هاي مهم و يك عامل انگيزشي قوي براي مديران تازه كارو مديران با تجربه است. ويژگي هاي يك گروه كاري خوبيك گروه كاري خوب ،نيرويي است زنده ، در حال تغيير و پويا كه در آن تعدادي از افراد به منظور همكاري با يكديگر دور هم جمع شده اند. همكاري با يكديگر 1 - رهبري قدرتمند 2- تعيين اهداف دقيق و روشن 3- اتخاذ تصميمات آگاهانه      4- توانايي اقدام سريع  بر اساس تصميمات اتخاذ شده 5- برقراري ارتباط باز با   ديگران 6 - تسلط بر مهارتهاي لازم  براي انجام پروژه ها 7- تعيين هدف هاي مشخص و تلاش براي رسيدن به آنها 8- و مهمترين آنها: برقراري توازن در بين مهارت ها و تخصص هاي لازم براي رسيدن به اهداف گروهي تجزيه و تحليل وظايف گروه تعداد اعضاي گروه در موفقيت آن نقش تعيين كننده اي ندارد بلكه تركيب و آرايش گروه تأثير گذار است. بر اساس نوع  پروژه ها  تركيب و آرايش  گروه ها    صورت مي

گيرد .براي انجام يك وظيفه خاص سه روش اصلي وجود دارد :1-      انجام وظايف تكراري و كارهاي عادي مستلزم آن است  كه هر يك ازاعضا نقش  ثابتي داشته  باشد و به تنهايي از عهده آن بر آيد.2- انجام پروژه هاي نيازمند خلاقيت مستلزم آن است كه اعضاي  گروه علاوه بر داشتن نقش هاي  ثابت  و رويه هاي كاري معين و مشخص به صورت هماهنگ با يكديگر كار كنند.3- انجام كارهايي  كه نيازمند  خلاقيت مستمر و كمك هاي شخصي افراد هستند مستلزم آن است كه اعضاي گروه مانند شركا  با  يكد يگر همكاري  بسيار  نزديك داشته باشند. اين سبك كار كردن  در بين مديران ارشد متداول است. توانايي بالقوه گروهها توانايي بالقوه يك گروه كاري خوب محدوديت ندارد.توانايي جمعي افراد براي نوآوري  بسيار قوي تر از توانايي فردي هريك از آنهاست ، چرا كه توان فكري آنها بايكديگرتركيب مي شود. كار كردن بصورت جمعيتعيين اهداف دور دست، اعضاي گروه را به كار جمعي تشويق مي كند و باعث مي شود كه ضرورت و فوريت كار را بهتر درك كنند. شناخت اهداف گروهي      تعيين اهداف ، مهمترين  كاري است  كه  بايد  پس از تشكيل  گروه انجام  شود . ممكن است پس از تشكيل  گروه  و در  طول  فعاليت آن ،  به  تدريج  اهداف گروهي تغيير كند. بسته به شرايط موجود، گروههاي كاري  ممكن است  يكي  از اهداف زير را در الويت  قرار دهند: 1- افزايش  ميزان بهره وري  در يك   شركت  توليدي بالا بردن كيفيت توليد. 2- مشاركت  دادن  كليه  كارمندان  در  فرايند  تصميم گيري  به  منظور  افزايش  رضايت شغلي آنها. 3- بازنگري  سيستم ها  و  رويه

هاي  كاري به منظور جلوگيري از اتلاف وقت. 4- همكاري با مشتريان در جهت ايجاد  روابط  نزديك تر به منظور درك بهتر نيازهاي بازار تطبيق گروه با نوع كارگروه هاي رسمي و  غير رسمي انواع مختلفي دارند و هر يك از آنها براي انجام وظايف خاصي مناسبند. گروههاي رسميگروههاي رسمي در كليه سازمانها ركن اصلي سازمان  را تشكيل  مي دهند . اين گروه ها معمولا ً  دايمي  هستند ، كارهاي  تكراري انجام مي دهند و حيطه اختيارات مشخصي دارند:1- گروه هاي اجرايي ميان- كاركردي:معمولا ً در سطح مديريت  تشكيل مي شوند تا امكان تلفيق تخصص هاي بالا وجود داشته باشد. 2- گروههاي ميان كاركردي: در كليه رده هاي سازماني دانش خود رت براي حل مشكلات و احياي پروژه ها تلفيق مي كنند.3- گروههاي  پشتيباني رسمي:  پشتيباني هاي تخصصي اداري را  در زمينه  كاري خود انجام مي دهند.4- گروههاي حرفه اي :  در  تمامي رده هاي سازماني، افراد داراي تخصص هاي مشابه را در قالب گروههاي  پايدار براي  نظارت بر پروژه هاي خاص در كنار يكديگر قرار مي دهند. گروههاي غير رسمي گروههاي غير رسمي ممكن است به صورت موقت  و براي رفع نيازهاي خاص تشكيل شوند. از جمله اين گروهها مي توان موارد زير را نام برد:گروههاي مخصوص پروژه هاي  موقت كه تا به انجام رسيدن يك كار مشخص در كنار هم مي مانند. گروههاي تغيير كه در زمان بروز مشكلات  خاص به رفع مشكل مي پردازند.گروههاي پر حرارت ، كه ضمن حفظ  خود انگيزشي  و خودمختاري به خلق پروژههاي ابتكاري مي پردازند. گروههاي ضربت كه براي انجام وظايف و يا  رسيدگي به موضوعات خاص

در كوتاه  مدت  به  صورت  غير  رسمي تشكيل مي شوند. مقايسه گروههاي رسمي و غير رسمي هر قدر گروهي رسمي تر  باشد ، احتما لا ً  رهبري آن  منظم تر خواهد  بود . در گروههاي غير رسمي ايده ها و راه حل مشكلات ،اغلب به صورت اتفاقي به دست مي آيند و در خصوص رعايت  رويه هاي كاري ، سخت گيري  چنداني نمي شود ولي بايد توجه داشت كه در هر دو گروه،رهبري گروه بايد نتيجه گرا باشد. انتخاب اعضاي گروه يكي از رموز رهبري موفق گروهها، مطابقت  دادن مهارت هاي اعضاي گروه  با نوع  وظايفي است  كه بر عهده آنها گذاشته مي شود. تجزيه و تحليل نقش هاي گروه در يك گروه اثر بخش اعضا در عين حال كه با توانايي ها  و مهارت هاي خود ايفاي نقش مي كنند،بايد در جهت همبستگي  گروه  نيز تلاش كنند ، اما حصول اطمينان از وجود اتحاد دربين اعضاي گروه جزو  وظايف  رهبر يا مدير ارشد است. ارزيابي صفات رهبرييك رهبر خوب براي نفوذ در زير دستان بايد شخصيت با ثبات داشته باشد. برخي ديگر از ويژگي ها (مانند بصيرت)  دروني يا ذاتي هستند ، اما هميشه بايد بوسيله صفات بيروني يا ظاهري (مانند قابليت دسترسي) تكميل شوند.از ديگر نقاط قوت دروني:خود باوري، شجاعت،نتيجه گرايي،بصيرت و ...از ديگر علائم بيروني:ارتباط،كار گروهي،دقت و ملاحظه كاري،تعهد و... هدايت و رهبري گروه عملكرد گروه هاي كاري به كيفيت تفكر جمعي آنها بستگي دارد .رهبر گروه بايد تلاش كند تا جوي سازد دوستانه و عاري از تنگ نظري كه در آن افراد بجاي رقابت با هم در ارائه ايده هاي جديد

از يكديگر سبقت بگيرند.همچنين يك رهبر خوب بجاي كنترل افراد،جريان امور راتسهيل،روحيه و انگيزه افراد  را تقويت و تصميمات  گروه را به اجرا مي گذارد. شناخت كاركردهاي رهبرينقش و وظيفه اصلي يك رهبر دستيابي به اهداف گروهي است و اين اهداف گروهي بايد از طريق فرآيندهاي زير تحقق يابد:1- تعيين نقش ها و انتخاب افراد مناسب براي اجراي آنها 2- شروع جلسات با بحث و بررسي اهداف اجرايي3- حصول اطمينان از دستيابي به اهداف و رعايت ارزشها از سوي اعضا4- تجزيه و تحليل  شكست ها و اصلاح هرچه سريع تر آنها، اهميت دادن به موفقيت ها و تجليل از آنها.5- عهده دارشدن مسئوليت نمايندگي گروه ومعرفي صادقانه آن به ديگران درداخل وخارج سازمان. توجه به نقش ها براي اينكه گروه كاري شما با حداكثر كارايي عمل كند،حتما ً حتما ً بايد افرادي را يراي تصدي چند نقش مهم و كليدي در نظر گرفت. اين نقش ها عبارتند از : هماهنگ كننده، ايده پرداز، منتفد، رابط خارجي ، مجري تصميمات ، رهبر و بازرس تقسيم نقش ها وادار كردن افراد  به پذيرش نقش هايي كه مناسب آنها  نيست مانند آن است كه لباس كوچكي را به  زور تن آنها كنيم . ضرورتي ندارد  كه حتما ً هر كس فقط يك  نقش را  برعهده داشته باشد. موازنه مهارت ها در داخل گروهبه دست آوردن تركيب درستي از تجربه هاي مورد نياز در داخل يك  گروه  ممكن است دشوارتر از يافتن مهارت هاي اصلي باشد، اما انجام  اين  كار براي اثر  بخشي  گروه ضرورت دارد. ايجاد توازن ميان مهارت هاهنگام تشكيل گروه بايد به دنبال افرادي گشت كه

يكي از مهارت هاي  لازم   براي  انجام  موفقيت  آميز  كار گروهي را دارند، اين مهارت ها عبارتند از :1- تخصص فني در رشته اي خاص. 2- مهارت  حل مشكل و توانايي اتخاذ  تصميمات روشن و آگاهانه.3- مهارت در انجام كارهاي گروهي و توانايي برقراري روابط ميان فردي خوب با ديگران. حفظ توازن ميان مهارت هاديگر اينكه تك تك اعضا و كل گرو ه بايد از توانايي رشد و پيشرفت برخوردار گاهي اوقات همزمان با  پيشرفت  پروژه  لازم است ، كه برخي  مهارت هاي موجود در گروه را جايگزين كرد. رهبر گروه  بايد توانايي تشخيص  تغييرات ايجاد  شده  در پروژه يا نيازهاي گروه راداشته باشد،نكته باشند. تشكيل گروهاولين وظيفه رهبر گروه،انتخاب اعضا و تشكيل گروه است. گروه كاري بايد يك هدف را دنبال كند. تعيين هدف ها كليه اعضاي  گروه  بايد تعريف  دقيق  و مشتركي از اهداف پيش روي خود داشته باشند. برخي اوقات ممكن است  كه هدف ها نحوه انتخاب اعضا را تعيين كند.كسب اتفاق نظردر مراحل اوليه شكل گيري گروه،تشكيل جلسات راه خوبي براي تقويت روحيه گروه وايجاد عادت كار گروهي و آشنايي افراد با هم است. تجزيه و تحليل اهداف هدف ها بر حسب نوع وظايف  محوله به گروهها به گروهها تعيين مي شوند.  همچنين بايد هنگام تعيين اهداف گروهي، هدف هاي فردي اعضاي گروه را نيز مد نظر داشت. مهار انگيزشاهداف بلند پروازانه و چالش برانگيز بيش از اهداف  كوچك و  خاص در  افراد  ايجاد انگيزه مي كنند. هدف ها  بايد عالي و در عين حال واقع بينانه باشند.همواره بايد به اهداف فرعي،بودجه،موانع ،  الويت ها ، مهلت  و  چشم  انداز هدف

مشخص شده توجه كرد.حمايت از گروه انجام موفقيت آميز كار گروهي مستلزم  داشتن  آزادي  عمل است.  برقراري روابط خوب  و  استفاده  از  سيستم  ها ي حمايتي  داخل  سازماني  مي  تواند  نياز ها ي   گروه  را برآورده كند، بايد اين  روابط  و سيستم ها را تقويت كرد. حمايت اوليه اكثر گروهها توسط زير ساختار هاي فني و اداري موجود در سازمان مورد حمايت قرار مي گيرند. برقراري ارتباط با مديريتهمه گروهها به پشتيباني مديران ارشد شاغل در سازمان مادر احتياج دارند. گروهها معمولا ً به برقراري سه نوع رابطه  اساسي نيازمندند : ارتباط  با  حامي  اصلي گروه ، رئيس اداره يا بخش  عملياتي  كه  گروه در برابر آن  پاسخ گوست ، و كسي  كه به بودجه گروه  نظارت دارد. نقش اين افراد نظارت به  نحوه  فعاليت  گروه و حمايت  از آن مي باشد . بايد همواره سعي  كرد  خطوط ارتباطي  محكمي  با  اين مديران برقرار كرد.ايجاد اعتماداعتماد مهمترين ويژگي بارز كارهاي گروهي موفق  است. گروه ها  بر اساس اعتماد متقابل پيشرفت مي كنند.مي توان با تفويض اختيار و مسؤليت به افراد،برقراري ارتباطات باز، و دادن فرصت  ابراز  نظر به افراد اعتماد متقابل داد.تفويض به چه معني است؟ زماني كه از تفويض صحبت  مي كنيم  منظور دو چيز است. تفويض مسؤليت  و تفويض اختيار.براي ايجاد اعتماد متقابل در كار گروهي بايد هر دو نوع تفويض صورت بگيرد. براي تفويض  اختيار بايد  قدرت خود را با كل گروه ( ا زطريق مشورت) و تك تك اعضاي آن (از طريق دادن اختيارات كامل در زمينه تخصص آنها ) تقسيم كنيد.شناخت شخصيت افراد براي تفويض اختيار بسيار مهم است بايد

سعي كرد اين كار را به افراد داراي انگيزه و توانايي داد.برخورد بازاگررهبربااعضاي گروه برخوردي بازنداشته باشد نمي تواند ازتوانايهاي بالقوه آنها حداكثراستفاده رابكند.آشنايي بيشتراعضاي گروه با يكديگرباعث كاهش تنش مي شود.تشويق افراد به ارائه ايده هاي تازهاحتمال ارائه ايده هاي  بكر و تازه ازسوي  افراد دركار هاي گروهي بسيار بيشتراست.همواره  بايد يه نظرتك تك اعضا گوش داد ، ايده ها را تشويق و در صورت رد شدن  بسيار با سياست  عمل كرد.بهسازي عملكردبايد طوري به افراد مسئوليت واختيارات داد كه بيشترين سود را براي كل گروه داشته باشند. تعيين مسئوليت هااولين وظيفه هركس به عنوان عضوي ازگروه،رسيدگي به كارهاي  خودش است ، اما  براي  ايجاد  همكاري  بين اعظاي  يك  گروه  بايد  مسئوليت ها را ازحالت  فردي خارج وكل گروه رامسئول دستيابي به اهداف تعيين شده قراداد.بايد درتك تك افراد احساس مسئوليت ايجاد كرد تا به حداكثر توان خود  وظايفش را انجام  دهد. براي  اين كارلازم است درمحول كردن وظايف  دقت كرد وضمن نظارت مستمربرعملكرد فرد فرد آنها،عملكرد كل گروه را نيزمد نظرقرار داد.سهيم بودن درمسئوليتهاتعيين اهداف مشترك وهماهنگ ساختن افراد درزمان تشكيل گروه ،آغاز فرايندي است كه بايد تاپايان عمرگروه ادامه يابد.انعطاف پذيريگروه ها  انتظارات فراواني از اعضاي خود دارند. هريك  ازاعضا در عين  حاليكه ازنقش ومسئوليت مشخص برخوردار است، بايد انعطاف پذيزي خود را حفظ كند وآمادگي پذيرش تغييرات وسازگاركردن خود را به آنها داشته باشد.تضمين حداكثرعملكردنقش رهبر گروه اين است كه تسهيلات لازم براي كارايي  بهتر گروه را  فراهم كند . براي  اين كار بايد مسئوليت نقش هاي زير را تقبل كند:1- حصول اطمينان  از آگاهي كليه اعضاي گروه نسبت به وظايف

و مسئوليت هايشان  و چالش برانگيز بودن كار براي آنها2- تشويق اعضاي گروه براي استفاده از حداكثر تواناي خود3- نظارت  بر رويه هاي  كاري گروه به منظور حصول  اطمينان ازهم سو بودن  فعاليت هاي كليه اعضادرجهت رسيدن به يك هدف مشترك4- ارزيابي وتعيين اهداف گروهي درسطحي قابل حصول به منظورايجاد انگيزه پايداردراعضا5- جلوگيري ازدوباره كاري هاايجادگروه هاي خودگردان گروه هاي خود گردان درمقايسه باسايرگروه ها ازآزادي عمل بيشتري برخوردارند. همزمان با اصلاح رويه هاي  كاري  در سازمان ها ، تعداد اين گروه ها روز  به روز افزايش مي يابد.تعريف گروه هاي خودگردان گروه هاي خود گردان مسئوليت  انجام  يك  پروژه خاص را ازآغازتاپايان به صورت تمام  و كمال تقبل مي كنند . برخي از ويژگي هاي  اين  گروه ها عبارتند از: تقسيم  نقش رهبري ، آزادي عمل بالا، بحث وتبادل نظروتصميم گيري دوموكراتيك، نظارت برفعاليت ها ي گروه … بهره برداري از مزايا اگر گروه هاي خود گردان به صورت اثر بخش اداره  شوند ، بسيار مولد  خواهند بود . اين گروه ها باعث صرفه  جويي در  هزينه هاي مديريتي ، ارتقاي  سطح  كيفيت  محصولات و خدمات ، حذف مراحل  غير ضروري  از فرايند انجام امور، كاهش  ضايعات، ... مي شوند گروههاي خود گردان علاوه بر مزاياي اقتصادي،  فرصت مناسبي  را براي آموزش اعضاي خود به وجود مي آورند. حمايت از گرو هاي خود گردان گرو هاي خود گردان بايد توسط يكي از مديران مورد حمايت  و پشتيباني كامل قرار گيرند.اين مدير بايد نياز گروه هاي خود گردان به داشتن آزادي عمل را به  خوبي درك كند.يكي از جنبه هاي دشوار كار با گروههاي خود

گردان، جنبه روانشناختي قضيه است.مديران بايد در عين نظارت مستمر بر پيشرفت امور،بخش عمده اي از حق مديريت خود را به گروه واگذار كنند. تصدي رهبري گروه هاي در حال كار تصدي رهبري گرو هاي  در حال كار  براي شما يك  تجربه آزمايشي است و طي آن به عنوان يك تازه وارد با ساير اعضاي گروه در فرايند يادگيري سهيم مي شويد. رهبر گروه شدنزماني كه رهبر جديدي به گروه ملحق مي شود ، هم در رهبر هم در اعضاي گروه تركيبي از ترديد و محافظه كاري ، و  يك  حالت اميدواري  و علاقه مندي به وجود مي آيد. رهبر جديد بايد به اعضاي گروه نشان دهد به آنها اعتماد دارد،روحيه انسجام و  همبستگي  را در  آنها  تقويت  كند  و همواره ظاهري حاكي از اعتماد به نفس داشته باشد. صحبت با گروه جديد قبل از ملاقات با اعضاي گروه جديدي كه قرار است رهبري آن را بر عهده بگيريد ، به دقت در مورد سابقه  فعاليت هاي گروه ، اهداف ، ميزان پيشرفت ، و اعضاي آن تحقيق كنيد. در اين مرحله مي توان از اطلاعات  ديگران  نيز استفاده كرد اما برداشت نهايي صرفا ً براساس قضاوت  خودتان  باشد . اما  بهترين  فرصت بررسي  گروه  صرفا ً بعد از تصدي  رهبري است. پس از بر عهده گرفتن مسئوليت رهبري گروه، زماني را به صحبت خصوصي با با تك تك  اعضا اختصاص دهيد. با توجه به صحبت هاي  آنها  مي توانيد  به   شخصيت ،  ميزان انگيزش و توانايي هايشان  پي ببريد . همچنين نبايد اجازه  داد كه  اعضاي  گروه  در  مورد يكديگر نظر بدهند. معرفي يك

عضو جديد عضويت در يك گروه جديد  قوانين  ساده دارد . ابتدا بايد اهداف فردي خود را  دقيقا ً شناسايي كنيد، پس در جهت سازگار كردن آنها با هداف گروه تلاش كنيد.زماني كه اعضاي جديدي به گروه ملحق مي شوند  نبايد  انتظار داشت كه همان رويه  كاري سابق  را ادامه دهند، بلكه بايد آنها  را به ارائه  ايده ها و  روش هاي جديد  تشويق كرد. همچنين نبايد انتظار داشت كه عضو تازه  وارد در  اثر مرور  زمان با  ساير اعضا آشنا شود.هر عضو تازه وارد  بايد  يك مراقب داشته باشد  كه در هفته هاي اول او را راهنمايي كند. افزايش كارايي گروه براي موفقيت گروه تحت نظارت خود بايد مفهوم پويايي شناسي گروه را درك كرد. تجزيه و تحليل پويايي شناسي گروه رهبران خوب از دارايي هاي انساني خود نهايت استفاده را مي كنند. براي اين كار بايد  درك  درستي  از شخصيت  اعضا ، تغييرات رفتاري،و واكنش هاي فردي آنها در مراحل مختلف توسعه گروه داشته باشيد. تشويق افراد به كار گروهيانسانها در قالب گروه بهتر عمل مي كنندوپس اعضاي گروه را تشويق كنيد كه بيشتر وقت كاري خود را با هم بگذرانند..  شناخت نحوه شكل گيري گروه هاگروهها در طول عمر خود به ميزان قابل توجهي رشد  و تغيير  پيدا  مي كنند . فرايند  توسعه چهار مرحله دارد:شكل گيري،درگيري،تعيين ضوابط و اقدام مرحله اول را همه گروهها پشت  سر مي گذارند اما اين مرحله حالت آزمايش را دارد.  استفاده از تاكتيك هاي مديريتي مديريت سبك هاي  متفاوتي  دارد ، اما موفقيت در امر مديريت و افزايش  كارايي  گروه منوط به اين است كه بتوانيد

همزمان با رشد و توسعه گروه،سبك خود را با نيازهاي در حال تغيير و پويايي  درون  گروه منطبق كنيد. شكل گيري گروه ممكن است در طول عمر  گروه  و در مرحله " در گيري " ميان  افراد تعارض ايجاد شود.اين تعارض ها ممكن است احساسي، واقعي، سازنده ويران كننده ، بحث انگيز، آشكار يا پنهان باشند. بايد سعي  شود مشاجرات  ميان  اعضاي  گروه از حالت  احساسي خارج و به سمت يك حالت منطقي و دور از تعصب سوق داده شود. حل و فصل تعارض ها ممكن است در طول عمر گروه و در مرحله ” درگيري ” ميان افراد زير تعارض ايجاد شود:1- رهبر و اعضاي مختلف گروه2- رهبر و كل گروه3- يك عضو گروه با عضو ديگر اين  تعارض ها ممكن  است  احساسي، واقعي، سازنده، ويران كننده، بحث  برانگيز، آشكار يا پنهان باشد. سعي كنيد مشاجرات ميان اعضا را از حالت احساسي خارج و به سمت يك حالت منطقي و دور از تعصب سوق دهيد. انطباق نقش هم زمان با توسعه گروه تغييراتي در نقش مديريت به وجود مي آيد. در بدو تشكيل گروه، رهبر بيشتر نقش  يك  سازمان دهنده را ايفا  مي كند و وظيفه  اصلي او تعيين  موقعيت  افراد در گروه  و هماهنگ  كردن  آنهاست  اما پس  از  تثبيت گروه،رهبر حكم يك مشاور را  پيدا مي كند و بايد به رفع مشكلات  بپردازد. در محله " تعيين ضوابط " كه گروه شروع به ايفاي نقش مي كند، رهبر عامل ايجاد يك  انگيزه محسوب مي شود. در مرحله " اقدام" مدير بايد به عنوان يك  تسهيل كننده ايفاي نقش كند تا انجام امور

به صورت مرتب و منظم ادامه يابد نكته مهم ديگر اين است كه هميشه بايد سبك رهبري را متناسب  با نيازهاي  گروه  تغيير داد. .  توسعه نقش اعضا با گذشت زمان اعضاي گروه به تدريج كار گروهي،شرايط عضويت در گروه،شيوه حل مشكلات و نحوه همكاري اثر بخش با يكديگر را ياد مي گيرند. برقراري ارتباط اثر بخش ايجاد مجاري ارتباطي قوي و استفاده از روش هاي صحيح برقراري ارتباط نقش مهمي در فعاليت اثر بخش گروه دارد. قابليت دسترسي نحوه برقراري ارتباط ميان اعضاي گروه به اندازه گروه و محل استقرار اعضاي آن بستگي دارد. بهترين روش برقراري ارتباط، گفت و گوي مستقيم و غير رسمي است. روش هاي برقراري ارتباط1- ايجاد ارتباطات  كلامي  در قالب گفت و گوهاي  روزمره  و غير رسمي  ميان همكاران.2- روش هاي متداول و قديمي برقراري ارتباط  از قبيل  ياداشت هاي اداري ، نامه نگاري،  تابلوهاي اعلانات ،تماس هاي تلفن و ...3-استفاده از وسايل الكترونيكي مانند پست الكترونيكي، اينترنت و ...4-استفاده از كنفرانس هاي ويديويي و تلفن هاي تصويري و...نكته قابل  توجه اين است كه تمام روش هاي  فوق مكمل ارتباطات رو در رو هستند نه جايگزين آنها. انتخاب روش هاي برقراري ارتباط اين انتخاب  با  توجه  به  شرايط  و امكانات مشخص مي شود ، اما نكته مهم ارزش تك تك روش هاست. اداره كردن جلسات گروهمهم ترين عامل در برگزاري جلسه هاي اثر بخش و پر بار اين است كه همه اعضاي شركت كننده به صورت فعال در جريان جلسه مشاركت داشته باشند.هدف از تشكيل جلسه بايد هميشه روشن و مشخص باشد ونبايد صرفا ً به تبادل يك سري

اطلاعات محدود شود،تهيه دستور جلسه و در اختيار گذاردن آن قبل از تشكيل جلسه از ديگر موارد مهم در اين زمينه است كه باعث تفكر افراد روي موضوعات مورد بحث مي شود مي شود.. تعيين هدف هاهدف از تشكيل جلسه بايد هميشه  روشن و مشخص باشد و نبايد صرفا ً به تبادل يك سري اطلاعات محدود شود. نكاتي كه بايد در طول جلسه به آنها پرداخته شود را مشخص كنيد و يك  دستور جلسه تهيه كنيد. دستور جلسه بايد قبل از تشكيل جلسه در اختيار اعضاي گروه قرار گيرد تا بدانند چرا در جلسه شركت  مي كنند  و در عين حال فرصت كافي براي  فكر  كردن روي  موضوعات مورد بحث را  داشته باشند. تعيين تعداد تناوب برگزاري جلساتجلسات گروهي و جلسه هاي پيشرفت كار بايد حداقل هر دو هفته يك بار تشكيل شوند تا  برنامه ها و مهلت لازم براي انجام  آنها به طور مستمر به  همه اعضا گوشزد شود و مجاري ارتباطي باز و شفاف در بين آنها از بين نرود. تنظيم زمان جلسهبايد سعي شود زمان پرداختن به دستور جلسه را حداكثر 75 دقيقه در نظر گرفت چرا كه اغلب افراد بعد از اين مدت تمركز خود را از دست مي دهند. پس هر چه سريع تر بايد به موضوعات مورد نظر بپردازيد و بدون فوت وقت آنها را بررسي كنيد. انطباق نوع جلسه با اهداف1- جلسه گروه : جلسه هاي منظمي هستند  كه به منظور كسب  اطلاع از ميزان پيشرفت كار با حضور كليه اعضا تشكيل مي شوند.2- جلسه كارشناسي : بين زير گروه هايي كه از  دانش تخصصي  در يك زمينه

خاص برخوردارند تشكيل مي شوند.3- جلسه پيشرفت كار: جلسات منظمي هستند كه طي آنها زير گروهها در جريان آخرين پيشرفت هاي كار قرار مي گيرند.4- جلسه دو نفره: جلسات خصوصي هستند. 5- جلسات بازنگري روش ها : جلساتي  كه بين  تمام اعضاي گروه  و به منظور بررسي روش هاي كاري تشكيل مي شوند.6- جلسه گزارش دهي : جلساتي هستند كه براي انتقال يك سري اطلاعات خاص به اعضاي گروه تشكيل مي شوند. ايجاد شبكه هاي اطلاع رسانيفعاليت همه گروهها، صرف نظر از هدفي كه دنبال مي كنند،تا حد زيادي به مهارت آنها در برقراري ارتباط  با شبكه هاي  كاري  بستگي دارد. براي  حمايت  از گروه خود از روابط  رسمي  و غير رسمي داخل  و خارج سازمان حداكثر استفاده را به عمل آوريد. نياز به حمايت براي حمايت از گروه تحت نظارت خود كمك به عملكرد مؤثر آن بايد بين گروه و افراد داخل و خارج سازمان شبكه هاي ارتباطي برقرار كنيد. معمولا ً در راس هرم سازماني شبكه ارتباطي شامل اين افراد است. يك تصميم گيرنده، يك فرد ذي نفوذ كه حرفهايش در مديران ارشد تأثير داشته باشد ، يك يا چند نفر به عنوان  بازيكن كه  كار آنها  به عملكرد گروه بستگي دارد و يك تأييد  كنده  كه موافقت  رسمي او  براي رسيدن  به مقاصد  مهم ضرورت دارد. پيدا كردن حامي حامي گروه معمولا ًفردي در داخل يا خارج سازمان است كه مقام و موقعيت خوبي دارد و در عين حال هيچ يك از نقش هاي چهار گانه مؤثر بر فعاليت گروه (تصميم گيرنده، دي نفوذ، بازيكن، يا تأييد كننده ) را ندارند. هنگام

بروز مشكلات به حامي گروه مراجعه مي شود تا با نفوذ خود بتواند ايفاي نقش كند و روي نقش هاي چهار گانه تأثير بگذارد. رفع مشكلات كاريبا مراجعه به حامي يا شبكه ارتباطي در ميان مديريت ارشد سازمان،فرايند تأييد و تصويب اقدامات و تصميم گيري هاي گروه را هموار كنيد. كنترل افراد مشكل افرين مراقب عوامل انساني محل فعاليت گروه هميشه بايد بود،زيرا هيچ بعيد نيست كه برخي از مشكلات داخلي گروه توسط افراد خارج از گروه ايجاد شده باشند. هر چند كه چنين  وضعيت هايي معمولا ً به طريق غير رسمي قابل حل  هستند اما هرگز خود را مستقيما ً در آنها درگير نكنيد. در اين مواقع از يك فرد متنفذ، يك تصميم گيرنده، يا حامي گروه بايد خواست كه شخصا ً به موضوع رسيدگي گند. اگر افراد مشكل آفرين همچنان به ايجاد دردسر ادامه دادند، براي حل مشكل به مديران ارشد سازمان رجوع بايد كرد.. اطلاع رساني به افراد خارج از گروه هيچ  فرد يا گروهي در "جزيره فعاليت  نمي كند . برقراري  مجاري ارتباطي دو طرفه ميان گروه و افراد و بخش هاي  مختلف  سازمان  و  تلاش در جهت جلب  همكاري  و حمايت آنها ،  براي افزايش  كارايي گروه  اهميت  حياتي دارد.به خاطر داشته باشيد  كه عدم وجود ارتباط  باز و شفاف  مانع همكاري و مشاركت مي شود. لزوم برقراري ارتباط با خارج گروه                                                                      اصولا ً  گروه ها به سمت  كسب و حفظ   قدرت  دروني  گرايش   دارند ،  اما  اين  قدرت  به  تدريج  به يك  نقطه  ضعف  تبديل مي شود ،  چرا  كه  معمولا ً  پس از مدتي اعضا  دچار  يك طرز 

" قبيله اي " مي شوند و سعي  مي كنند  با  انحصاري  كردن اطلاعات ، به  حفظ  ماهيت  خود  بپردازند . زماني  كه گروهي  بتواند  كار خود را بدون  كمك  ديگران و به صورت  مجزا انجام  دهد  اين   موضوع  اهميت چنداني  ندارد اما  واقعيت  اين  است كه  موفقيت  اكثر  گروه ها  مستلزم  همكاري آنها  با ساير بخش ها  و نقش هاي  موجود  در سازمان است. حفظ روابط با ديگران بايد سعي كرد با  تمام افراد در گروه ارتباط  داشت  و اطلاعات  مورد نياز آنها  را  در اختيارشان گذاشت . شما در مراحل مختلف فعاليت به افراد و مهارت هاي گوناگون نياز داريد.با استفاده از يادداشت هاي اداري، نمابر، نامه يا پست الكترونيكي  شرايطي فراهم آوريد كه اعضا بتوانند با هم و با سيستم هاي حمايتي به راحتي ارتباط برقرار كنند. اجتناب از دوباره كاري ها دوباره كاري و وجود نقش هاي مشابه يكي از مشكلات عمده سازمانهاي بزرگ است كه باعث اتلاف منابع مي شود. كه بايستي گزارشي  دقيق از فعاليت هاي گروه تهيه  كرد  و به شكل صحيحي اين اطلاعات  در اختيار افراد  قرار گيرد  تا اين موارد مشابه و هم پوشي مشخص شود.البته گاهي اوقات تلفيق  تلاش  موفقيت  بيشتري  براي  دو پروژه مجزا همراه خواهد آورد. آبشاره پلكاني اطلاعات يكي از متداولترين روش هاي انتقال اطلاعات مي باشد كه طي آن مدير اجرايي ارشد اطلاعات  به  كميته  اجرايي و  كميته اجرايي  به رؤساي  بخش هاي  مختلف ، و آنها نيز به همين ترتيب  اطلاعات را به   رده هاي پايين تر  منتقل  مي كنند.اما امكان تحريف اطلاعات يا برداشت هاي مختلف وجود دارد. براي

جلو گيري از اين مشكل  به جاي  جلسات كوچك  جلسات بزرگ و در صورت لزوم  خلاصه  جلسه را به افراد مافوق برسانيد. تفكر خلاق تفكر خلاق يكي از مسئوليت هاي گروهي است كه كليه اعضاي گروه بايد در آن مشاركت داشته باشند.با آموزش،تمرين زياد و شيوه تفكر خلاق را توسعه دهيد تقويت خلاقيت برخي از افكار سبب از بين رفتن خلاقيت مي شوند هيچ گاه اجازه ندهيد به شما بر چسب غير خلاق بودن زده شود . به افراد اصرار كنيد ايده هاي تازه در جلسات مطرح كنند و آنها را به اين امر تشويق كنيد، هميشه از ايده هاي تازه استقبال كنيد و جريان را  بگونه اي هدايت كنيد كه به اتفاق نظر كليه اعضا منتهي شود. خلق ايده هاي تازه استفاده از روش هاي  طوفان  مغزي در جلسات گروهي حل مشكل ، با هدف خلق ايده هاي  تازه صورت مي گيرد.اين جلسات براي پيدا كردن راه هاي جديد بازار يابي يك محصول،ابداع يك سيستم پرداخت  جديد و ...  تشكيل مي شود  اين  جلسات نيازمند رهبر است و بايد به شكل منظم و سازمان دهي برگزار شود . ايده ها  بايد  روي وايت  برد نوشته  شود  و  سپس ايده هاي  غير عملي تهيه و بهترين آن انتخاب شود. رسيدگي به مشكلاتگاهي افراد خود باعث مشكل مي شوند كه قبل از تضعيف روحيه جمعي گروه بايد رفع شود. براي اين  كار بايد تعهد و وفاداري اعضا نسبت به هم تقويت شود. تقويت روحيه گروه شما مي توانيد روحيه گروه را با استفاده از روش هاي زير تقويت كنيد: 1- افراد بايد بدانند كه چرا آنها

را براي انجام وظيفه اي خاص انتخاب كرده ايد. 2- براي ايجاد اتحاد در بين اعضاي گروه براي هريك از آنها وظايف مشخصي را درجهت رسيدن به يك هدف مشترك تعيين كنيد. 3- هميشه اعضاي گروه را به برقراري ارتباط شفاف با يكديگر تشويق كنيد و هر زمان كه استحقاق تعريف و تمجيد را داشتند،حتما ً اين كار را انجام دهيد. 4- با اعضاي گروه مشورت كنيد و نشان دهيد كه به توصيه هاي آنها عمل مي كنيد. 5- فرصتي را به شنيدن گزارش ها واطلاعات ارائه شده از سوي اعضاي گروه اختصاص دهيد و به دقت به صحبت هاي آنها گوش كنيد. شناسايي مشكلات معمولا ً از اعضاي گروه انتظار كار واحد و يك پارچه است. با سؤال كردن از افراد مي توان فهميد مشكل مربوط به دو نفر است يا عمومي است. اگرمشكل همگاني بود راهي جز تجديد  نظر در استراتژي  فعلي  خود، شكل ساختار و سازمان دهي گروه نداريد. صحبت با افراد بگذاريد افراد در مورد جريانات و مشكلات با شما گفتگو كنند و براساس شناخت قبلي به ارزيابي نگرش ها و پيش فرض ها بپردازيد .از روي واكنش هاي افراد مي توانيد به ميزان تعهد آنها به گروه پي ببريد . اگر متعهد باشند از هيچ  كمكي دريغ نمي كنند و اگر سعي كردند ديگران را مقصر جلوه دهند با اين واكنش آنها مقابله كنيد. كنار آمدن با افراد مشكل آفرين پس از صحبت  با  افراد مشكل  آفرين  اقداماتي را انجام دهيد. ممكن است نقش ها دقيق مشخص نشده باشد يا كارها عادلانه توزيع نشده باشد و خيلي تحت فشار باشند

و بايستي فشار تعديل شود. روش هاي مختلف را آزمايش كنيد اما مراقب باشيد كه به موقع باشد و اگر به نتيجه نرسيديد آنها را از گروه كاري حذف كنيد. رسيدگي به تعارض ها درگيري ها به زودي به مشكلي براي كل گروه تبديل مي شود كه بايد فورا ً اقدام كنيد اگر اين مشكل بين دو نفر بود شخصا ً با آنها صحبت كنيد  و اگر در گروه دو دستگي بود از طرفين بخواهيد از طرفين بخواهيد به طور موقت خصومت ها را كنار بگذاريد. هدف از اين كار تغيير رفتار آنهاست نه از بين رفتن تقصيرها. ثبت سابقه مشكلات از مشكلات به چشم فرصت هايي  براي  ياد گيري  فرض كنيد و آنها را ثبت  و در اختيار افراد بگذاريد تا از اين تجربيات استفاده كنند. ارتقاي استانداردها در گروه گروه هايي كه در پي بهسازي عملكرد هستند بايد ياد  بگيرند كه  كار آفريني رسيدگي به مشكلات و اجراي تصميمات را شخصا ًو با اعتماد به نفس كامل انجام دهند. شناخت پروژه در يك گروه كاري خوب و كامل،تك تك اعضا در مورد كارها و وظايف خود احساس " مالكيت " مي كنند و مسئوليت يافتن بهترين روش هاي انجام كار و ارتقاي استانداردهاي كاري  خود را شخصا ً بر عهده مي گيرند  و پروژه  گروه  خود را  دنبال  مي كنند  تا شناخت بهتري نسبت به نقش خود و ساير اعضاي گروه و نحوه بهسازي بدست آورند. بهسازي سيستم ها كايزن (kaizen) نام تكنيك مديريتي ژاپني هاست.در كايزن اعتقاد بر اين است كه هر فرد يا گروهي مي تواند كيفيت  كار خود را به

طور مستمر و به ميزان  قابل  توجهي  بهبود بخشد. مسئوليت انجام وظايف گروه ها را به طور كامل به خود آنها واگذار كنيد تا بتوانند ازطريق مشخص  كردن  مشكلات ، تجزيه و تحليل علل اصلي آنها ، بهبود وضعيت و مهم تر از همه از طريق جلوگيري از بروز مجدد مشكلات، در مورد فرآيند بهسازي  سيستم  كاري خود تصميم بگيرند. حفظ و ادامه رويكردهاي جديد گاهي اوقات با توسعه امور الگو هاي رفتاري و طرز تفكر تغيير مي كند به دليل عدم اهميت تغييرات ، وضعيت موجود را رها نكنيد  و به طور مستمر در پي  بهسازي عملكرد باشيد تا كارايي و اثر بخشي را حفظ كنيد. آينده نگري در كار تعيين چالش ها ي  جديد براي  گروه هاي تثبيت  شده و با سابقه  يكي از  جنبه هاي جالب كار گروهي است. براي ايجاد انگيزه در گروه  و سوق دادن آن  به سوي اهداف بزرگتروبهتر از روش هاي مناسب استفاده كنيد. ارزشيابي عملكرد اگر نتوانيد چيزي را ارزشيابي كنيد امكان بهسازي آن وجود ندارد و اين اصل در هر كاري صادق است.استانداردهاي فردي و گروهي را تعريف و تعيين كنيد تا اهداف عيني شوند و بر اساس آنها بتوانيد در مورد عملكردها قضاوت كنيد. انتخاب ملاك هاي ارزشيابي      هنگام تجزيه و تحليل عملكرد، ملاك هاي متعددي را مد نظر قرار دهيد و استانداردهايي را ارزيابي كنيد كه بهبود آنها مزاياي  اقتصادي  واقعي را در پي داشته باشد . عملكرد گروه بايد  از لحاظ كيفي  و كمي  مورد توجه  قرار گيرد.( مثلا ً تعداد تماس ها و مدت زمان مكالمه و نحوه پاسخگويي ) ارزيابي نتايج

اگر ارزيابي عملكرد توسط خود اعضا انجام شود تأثير بهتري بر كار گروهي خواهد داشت، به طور كلي مي توان اطمينان  داشت كه اعضاي گروهي ارزيابي درستي از ميزان موفقيت خود و درك پيامدهاي آن داشته باشند. نظارت بر پيشرفت كار يك  گروه كاري  خوب  به  طور مستمر  جلساتي را  براي  بررسي  ميزان پيشرفت گروه تشكيل مي دهد. جلسات بازنگري برگزاري مستمر جلسات بازنگري باعث تقويت روحيه كار گروهي و ايجاد انگيزه بيشتر براي پيشرفت مي شود. اين جلسات توسط اعضاي كليدي و يا كليه اعضا هدايت مي شود و در صورت لزوم افراد با تجربه مي توانند مسئوليت تهيه برنامه را به عهده بگيرند. مشخص كردن موانعهم زمان با شكل گيري تدريجي گروه فعاليت هاي مختلف آن به صورت فرآيندهاي مجزا از يكديگر قابل مشاهده هستند با به وجود آوردن نموداري از علت ها و معلول ها به عنوان مثال رسم فلوچارت نحوه سفارش كالا تا تحويل نهايي آن به مشتري مي توان تنگنا ها را مشخص كرد و با توجه به آن وضعيت موجود را بهبود بخشيد. اقدام بر اساس اطلاعات دريافتي علاوه بر اطلاعات حامل از بازنگري،تجزيه و تحليل هاي خود گروه ممكن است از خارج گروه نيز اطلاعاتي از قبيل سير نزولي  سهم بازار بدست  شما برسد .  گروه بايد  براي حفظ پويايي خود از اين اطلاعات درجهت ايجاد تغييرات و اصلاحات لازم استفاده كند، به عنوان مثال حذف برخي از فعاليت ها،كاهش هزينه ها و افزايش برخي قيمت ها،نتايج كلي فعاليت گروهي را مي تواند بهبود بخشد. آموزش گروه  از طريق آموزش مي توان مهارت هاي افراد گروه و كيفيت

روابط افراد با مديريت و با يكديگر را بهبود بخشيد. ارزيابي هزينه ها عدم دريافت آموزش هاي لازم تأثير نامطلوبي بر عملكرد كاركنان خواهد داشت.هزينه هاي آموزش، منابع و تسهيلات لازم، اجاره محل،هزينه دوره ها، هزينه رفت وآمد و هزينه هاي ناشي از غيبت  كاركنان را محاسبه و آنها را با سود  مادي  ناشي از آموزش افراد و بهبود عملكرد آنها مقايسه كنيد. آموزش اعضاي گروه                هدف از آموزش اعضاي گروه تقويت نقاط قوت،برطرف ساختن نقاط ضعف و ايجاد مهارت هاي لازم  در آنان به منظور استفاده  بهتر از فرصت هاي آتي و مقابله با تهديد هاي احتمالي است.     آموزش رهبران گروه شما به عنوان رهبر گروه بايد نمونه كاملي از صفات و ويژگي هاي لازم براي اداره موفقيت  آميز  يك  گروه كاري  باشيد. بنابراين سعي كنيد از قبل مهارت هاي لازم براي اولويت بندي كارها،نظارت بر فرآيندها و تفويض اختيار و مسئوليت و ايجاد انگيزه  در افراد را كسب  كنيد، سعي كنيد  شرايطي را به وجود آوريد كه اعضاي گروه بتوانند صفات و ويژگي هاي رهبري را در خود ارتقا دهند. آموزش در خارج سازمانهر چند وقت يكبار اعضاي گروه را براي آموزش به خارج سازمان ببريد و از افراد خارج سازمان براي ارائه نظرات و توصيه هاي سازنده دعوت به عمل آوريد. تعيين اهداف خاصتعيين يك سري اهداف خاص براي كارهاي گروهي لازم است. با كمك اين قبيل اهداف مي توانيد اطمينان حاصل كنيد كه محصولات مطابق ميل و رضايت مشتري هستند.علاوه براين وجود اهداف خاص باعث مي شود كه پاداش دادن به افراد بر اساس يك معيار مشخص انجام گيرد. استفاده از

اهداف خاص براي ايجاد انگيزه موفقيت ، آموزش و يادگيري از عوامل انگيزشي  قوي  هستند و همچنين  شيوه  بيان انتظارات از گروه با  تشريح مجموعه  اهداف خاص  در قالب چالش هايي  كه اعضا بتوانند با تركيب تلاش ها و مهارت هاي خود به آنها دست يابند، آنها را در رسيدن به هدف هاي كلي گروه تشويق كنيد . راه ديگر آن است كه اجازه دهيد افراد  شخصا ً در مورد  اين  هدف ها تصميم بگيرند . اگر اعضاي گروه  بتوانند خارج از حد انتظار به چيزي فراتر از اهداف تعيين شده  دست يابند انگيزه بسيار  زيادي براي  ادامه كار در آنها ايجاد مي شود. هدف هاي چالش برانگيزبزرگترين چالشي كه مي توانيد در مقابل گروه خود قرار دهيد اين است كه يك سري هدف هاي"  چالش برانگيز" براي آن تهيه كنيد. منظور از هدف چالش بر انگيز هدفي  است كه رسيدن به آن مستلزم استفاده از مهارت هايي  فراتر از  مهارت ها  و  توانايي هاي فعلي گروه است. اصلاح هدف ها اهداف شامل يك برنامه هستند اگر فكر مي كنيد برنامه درست نيست  و اين احتمال وجود  دارد كه به  هدف هاي خود  نرسيد  علت ها را جستجو كنيد ، جلسه اي  با حضور كليه اعضاي گروه تشكيل  دهيد و به تجزيه  و تحليل موضوع بپردازيد تا بتوانيد  معايب  كار را مشخص  كنيد ، به  صورت  گروهي در مورد  نحوه  حل مشكلات تصميم بگيريد و بلافاصله اقدام كنيد. اين كار انگيزه بيشتري را در گروه ايجاد  مي كند  چون  اولا ً اعضاي  گروه  با كمك  همديگر  به حل  مشكلات مي پردازند و  دوما ً آن 

كه ممكن است  برنامه جديد نسبت  به برنامه قبلي خيلي بهتر باشد. پاداش بر مبناي عملكرد هدف از برقراري يك سيستم پاداش موفق، ايجاد انگيزه  بيشتر در گروه در جهت بهسازي عملكرد كلي آن است  پاداش ها را به دقت محاسبه  و مناسب ترين نوع آن ها را انتخاب كنيد.روش هاي متداول پاداش دهي به صورت پرداخت هاي  مالي يا طرح هاي  انگيزشي غير مالي يا تركيبي از هر دو هستند. اعلام اعداد و ارقام براي تشويق و پاداش اعضاي گروه بايد اعداد و ارقام مربوط به هريك از آنها را به اطلاع  كليه اعضاي گروه  برساند و مورد موافقت قرار بگيرد،اعداد و ارقام مذكور را از طريق يادداشت هاي اداري، نمابر، تابلوي اعلانات، وسايل الكترونيكي يا خبر نامه داخلي سازمان منتشر مي شود، با اين عمل ضمن اينكه تمام اعضاي گروه آشنا مي شوند با سيستم پرداخت هاي تشويقي،امكان رسيدن به اهداف تعيين شده را داشته و ميتوانند عملكرد واقعي خود را در قالب عدد ورقم ببينند. تعيين سطح پاداش هاتعيين يك سيستم پاداش دهي مستلزم برخورداري از قوه قضاوت  و تجربه  كافي است . اگر سطح پاداش ها پايين  باشد  گروه  روحيه  و انگيزه  خود  را براي تلاش بيشتر از دست مي دهد اگر هم خيلي سخاوت به خرج  دهند  ممكن  است اعضاي  گروه  انگيزه كسب مهارت هاي بيشتر براي بدست آوردن پاداش بيشتر را از دست بدهند  و فقط در حد توانايي  فعلي خود كار كنند. هنگام محاسبه پاداش،عملكرد گدشته اعضاي گروه را بايد مد نظر قرار دهيد  كه بايد  در چه حدي از آنها انتظار داشت  در ضمن  با افزايش  تدريجي

مهارت هاي اعضاي گروه ميزان پاداش را افزايش دهيد اين كار باعث مي شود كه آنها عملكرد خود را به سطح عالي برسانند. سازگاري با تغييراتامروزه مديريت تغيير يكي از مضامين اصلي و مهم كار مديريت محسوب مي شود . سرعت تغييرات  هم زمان  باجهاني  شدن بازارها و افزايش  نوآوري هاي   تكنولوژيكي  بيشتر و بيشتر مي شود،كه بايد ان گروه هاي كاري با تغييرات سازگاري كنند. پيش بيني تغييراتبه تدريج كه از عمر گروه مي گذرد وظايف آن از نظر اهداف ، برنامه بندي ، عوامل هزينه  و  مهلت هاي زماني تغييرات اجتناب ناپذيري پيدا مي كند. موفقيت گروه مستلزم آن است كه آمادگي سازگاري سريع را با  شرايط  جديد  داشته  باشد .   فشار هاي  خارجي تغييراتي را در گروه ايجاد مي كند و باعث مي شود بعضي از افراد جديد وارد گروه شوند و برخي ديگر از گروه خارج شوند. اطلاع رساني به گروه اگر تغييرات  با  شور و اشتياق اعلام  شود گروهها نگرش مثبت تري نسبت به آنها پيدا مي كنند. به محض اينكه جزئيات كافي براي پاسخ گويي به دست آمد در مورد تغييرات با آنها  صحبت كنيد . عقايد و نظرات  را  بايد صريح  و روشن بيان كرد  و در عين  حال بايد اجازه داد تا آنها هم نظرات خود را بيان كنند . انجام  تغييرات  بر كليه اعضاي گروه تآثير مي گذارد. هر اندازه كه اعضاي گروه در تصميم گيري ها مشاركت بيشتري داشته باشد  احتمال  اينكه  پذيراي  تغييرات  باشند بيشتر خواهد بود. استفاده از فرصت ها نوسانات بازار،پيشرفت هاي تكنولوژيكي، پيدايش رقباي  جديد يا پيدايش سليقه هاي تازه در

بازار ممكن است  تحديدي براي گروه ها محسوب شود، سعي كنيد  بطور واقع بينانه  تغييرات ايجاد شده را تجزيه و تحليل كنيد.راه هاي مقابله با مشكلات و بهره برداري از جنبه هاي مثبت تغييرات را بررسي كنيد.برنامه اي تنظيم كنيد كه كمترين ضرر و بيشترين فرصت پيشرفت را براي اعضاي گروه داشته باشد. تعيين اهداف آتي اعضاي گروه آينده خود را صرفا ً در گرو موفقيت  در رسيدن به يك هدف خاص گروهي نمي بينند،چرا كه تجربيات و موفقيت هاي بدست آمده  در اثر انجام كار  گروهي بر پيشرفت  شغلي آنها نيز  تآثير مي گذارد. بنابراين آينده گروه را هم به  صورت جمعي و هم  به صورت فردي در نظر بگيرد. توسعه گروه هدف اصلي  تمامي گروه ها اين است كه  با همكاري اعضاي گروه با  يكديگر يك وظيفه خاصي را انجام دهند و در آن موفق شوند.چنانچه هر يك از اعضا  به طور مستمر در جهت افزايش مهارت هاي خود تلاش كند دست يابي به هدف مورد نظر آسانتر مي شود. يك رهبر خوب و با درايت مي داند  كه موفقيت آتي گروه در گرو توسعه  فردي مهارت هاي  اعضاي گروه است. بنابراين يك  مدير خوب بايد سعي كند  براي اعضاي  گروه هم نقش  يك  مربي و هم  نقش يك  مشاور شغلي  را ايفا كند.اين كار هم به نفع خود افراد و هم به نفع كل گروه خواهد بود. ايجاد شرايط رشد براي افراد هر قدر گروه  كاري  بزرگتر و حيطه  اختيارات آن وسيع  تر باشد افراد فرصت بيشتري  براي  توسعه  شغل  خود از طريق  تعويض  نقش يا  ترفيع هاي  داخلي گروهي  خواهند داشت

.ارتقا افراد به صورت  عمودي انجام مي شود  اما مشاغل داخل  گروه عمو ما  ً به صورت  افقي پيشرفت  دارند. براي آن دسته از اعضاي گروه كه توان رشد بيشتري دارند. موقعيت ها بهتري ايجاد مي شود  تا بتوانند  در جاي  ديگر در داخل يا  خارج گروه مشغول به كار شوند حتي در  سازمانهايي كه نقل و انتقال عمودي دشوار است  نيز افراد مي توانند با منتقل  شدن از گروهي به گروه ديگر پيشرفت داشته باشند. پيشرفت شغلياين  نمودار دو راه مختلف پيشرفت شغلي را نشان مي دهد.طبق روش سنتي مسير شغلي به شكل عمودي است و فرد از سازماني به سازمان ديگر منتقل مي شود و به سمت هاي  بالاتر ارتقا  پيدا ميكند . در  روش  دوم  از طريق  منتقل  شدن  فرد  به گروه هاي قدرتمند تر و با حيطه اختيارات بيشتر پيشرفت افقي حاصل مي شود. ساختن مسير شغلي هر چقدر كه اعضاي گروه را تحت نظارت خود قرار دهيم باز هم اين خود اعضاي گروه هستند كه بايد آينده  شغلي خودشون را بسازند .اعضاي گروه بايد عادت كنند كه كار گروهي را به عنوان بخشي از فرآيند  ياد گيري در نظر بگيرند.اگر ساختن مسير شغلي با هدف مشخصي انجام شود اثر بخشي آن بيشتر خواهد بود.

گروههاي رسمي و گروههاي غير رسمي

در سازمانهاي ايراني

هر كدام از ما در طول زندگي خود در جامعه اي كه بدان تعلق داريم به عضويت يك يا چند گروه در مي آييم. در تعريف گروه گفته اند: مجموعه اي از انسانها كه جهت هدفي خاص گرد هم مي آيند و با يكديگر داراي رابطه متقابل مي باشند را گروه مي گويند. واژه

هاي اساسي در اين تعريف گرد هم آمدن ،رابطه متقابل داشتن و بالاخره هدف داشتن است. منظور از گرد هم آمدن معني گسترده و وسيعي از اين واژه است و صرفا نمي توان آن را حضور فيزيكي افراد در كنار هم دانست. از سوي ديگر رابطه متقابل در يك گروه اصلي اصلي انكار ناپذير است بدين ترتيب كه مجموعه اي بسيار زياد از انسانها را كه براي يك هدف مشخص مثلا نمايش يك مسابقه گرد هم آمده اند را نمي توان يك گروه دانست. زيرا اينها هيچگونه ارتباط خاصي با يكديگر ندارند. البته در اين مثال خاص تعدادي از تماشاگران را كه عضو مجامع هواداران يا طرفداران يك تيم خاص هستند را مي توان يك گروه به حساب آورد. مورد سوم هدف واحد داشتن است و منظور از هدف واحد مقصود جمعي است گرچه افراد گوناگون مي توانند انگيزه هاي شخصي نيز جهت پيوستن به يگ گروه داشته باشند. در اينجا دوام رابطه نيز اهميت دارد.براي مثال تعدادي از مسافران مترو كه در طول مسير با يكديگر  مباحثه مي كنند و در پايان مسير از هم جدا مي شوند را نمي توان اعضاي يك گروه پايدار به حساب آورد از  سوي ديگر مي توان اين چنين جوامعي را در رده گرو ههاي موقت به حساب آورد.

  در زمينه گروه و پويايي شناسي گروهها تقسيمات فراواني صورت گرفته است. خواستگاه اين پژوهشها نيز چون اكثر تحقيقات در زمينه علم مديريت را بايد در آمريكا جستجو كرد. عموميت چنين پديده اي (گروه و جوانب آن) در تمامي جوامع انساني بحث و پژوهشي گسترده را در زمينه شناسايي

و تبيين الگوهاي رفتاري گروهها و اعضاي آن در جوامعه گوناگون را طلب مي كند.

 رفتار گروه به ميزان بسيار زيادي به رفتار اعضاي آن وابسته است. در زمينه بهره وري  و كارايي معتقدند بهره وري با تشكيل گروهها افزايش مي يابد اما در مورد كارايي لزوما شرايط بدين گونه نمي باشد. تحقيقات نشان داده است كه هم رفتار فرد بر گروه و هم رفتار گروه بر فرد قابل بررسي مي باشد. در اين زمينه مي توان به تحقيقات كار خانه هاثورن به سرپرستي التون مايو در اوايا دهه 30 ميلادي اشاره كرد كه اگر چه به بحث شناخت عوامل مهم انگيزشي مي پردازد اما در جريان تحقيقات خود يكي از همين عوامل تاثير گذار بر عملكرد افراد را تاثير گروه بر فرد و عضويت فرد در گروه مي داند.

  در يك تقسيم بندي گروهها را به دو نوع رسمي و غير رسمي تقسيم كرده اند. گروههاي رسمي رابطه نزديك به ساختار رسمي سازمان و گروههاي غير رسمي به ميزان زيادي از آن گريزان است . البته مقصود از واژه رسمي در اين تعريف صرفا اتكا بر مفهوم و ترجمه تحت لفظي واژه ([1]formal  و informal ) در فرهنگ سازماني نداشته و تمامي جنبه ها را از جمله علني بودن يا غير علني بودن و همچنين خواستگاه شكل گيري و هدفهاي تعريف شده را در بر مي گيرد.

 در مجموعه بزرگي به نام سازمان كه بخش اساسي و غير قابل اغماضي از منابع آن را انسان تشكيل  مي دهد ،بررسي شيوه شكل گيري و عملكرد گروهها و اعضاي آن ضروري است. در سازمانهاي ايراني كه البته اكثر

قريب به اتفاق آنها را بايد با ساختار هاي هرمي در ذهن تجسم كرد كه اختيار از راس بر كف جاري مي شود گروه شناسي جايگاه خاصي دارد. اهميت بررسي اين موضوع زماني رخ مي نمايد كه ما در سازمانهاي ايراني 1- حاكميت رابطه به جاي ضابطه 2- حاكم بودن سيستمهاي اطلاعاتي غير رسمي در سازمان 3- خواستگاه و گرايشهاي شديد قوميتي و خويشاوندي به تبع فرهنگ حاكم بر جامعه عواملي تاثير گذار در عملكرد ساز مانهاي ما به حساب مي آيند را  به وفور نظاره مي كنيم كه در ادامه به اختصار به بررسي آنها خواهيم پرداخت:

1- رابطه گرايي و ضابطه گرايي:

  به طور كلي رابطه مداري در جامعه ايراني اصلي پذيرفته شده و تا حدودي نهادينه شده به حساب مي آيد. البته چنين ويژگي در چهار گوشه جهان قابل مشاهده است اما شدت و ضعف آن در نقاط مختلف متفاوت است .گزينه رابطه گرايي در جامعه ايراني و مفهوم گروه  را مي توان با يك گزينه واسطه بن نام ارتقاء و پيشرفت  در نظر گرفت. بدين ترتيب كه در سازمانهاي ايراني به دليل حاكم بودن رابطه گرايي به جاي ضابطه گرايي و عدم توجه كافي به مقوله اي به نام شايسته سالاري افراد به اين نكته پي برده اند كه زمينه ارتقاء و پيشرفت آنها تنها بر پايه ايجاد ارتباط و نه تاكيد بر نو آوري و خلاقيت تعيين مي شود بدين ترتيب فرد با جستجوي گروههاي موجود در سازمان و الحاق به آنها تا حد امكان سعي مي كند تا زمينه لازم را جهت پيشرفت خود فراهم آورد. بدين ترتيب گروه محفلي

براي آماده سازي و آشنايي اعضاي آن و سپس ارتقاء جمعي در سيستم مي باشد.

  بدين ترتيب اعضا با هم رابطه متقابل دارند . جهت هدف خاصي به نام پيشرف گرد هم مي آيند. منصب گيري جمعي و انتصابهاي دسته جمعي در بوروكراسي ايراني تاكيدي بر اين مهم مي باشد.

2- حاكم بودن سيستمهاي ارتباطي غير رسمي در سازمانها:

   اساسا سازماني را نمي توان در ايران يافت كه سيستمهاي ارتباطي غير رسمي غير از ساختار تعريف شده در ساختار سازماني در آن وجود نداشته باشد. عدم توجيه مناسب افراد به وظابف خود ، كنجكاوي ذاتي ايراني ، برخي ويژگيهاي بد فرهنگي كه اصطلاحا از آن به عنوان" زير آب زني" ياد مي شود ، همه و همه فرد را در سازمان به صورت خود آگاه يا نا خود آگاه به عضويت گروههاي غير رسمي ارتباطي سوق مي دهند كه گاها چنين ساختار هايي در زمينه اطلاع رساني خبر ها و دستورات را به سرعت نور در سطح سازمان منتقل مي كنند. ممكن است كه منشي مدير عامل به گروه غير رسمي تعلق داشته باشد كه در آن كار پرداز ، حسابدار و مسئول خريد را در بر    مي گيرد. افراد در اين  اين گرووها با هدف كسب اطلاعات عضو مي شوند.

3-  خواستگاه و گرايشهاي شديد قوميتي و خويشاوندي:

  گرايش بسيار زياد ايرانيان با خويشاوند گرايي كه ريشه در شرايط خاص زير ساختهاي اجتماعي جامعه ايراني دارد در سازمانهاي ايراني هم رخ مي نماياند. تشكيل گروههاي قوميتي ، خويشاوندي، عقيدتي همه و همه در سازمانهاي ايراني بسيار به چشم مي خورد و انگيزه افراد  ار پيوستن به

آنها كسب حمايت و پشتوانه رواني مناسب در سازمان و استفاده از مزايا و منافع آن در آينده مي باشد . عدم اعتقاد به سلسله مراتب و باز هم توجه نداشتن و نهادينه نشدن شايسته سالاري انگيزه تشكيل چنين گروههايي را در سازمانها تشديد مي كند.

  در ادامه به نظر مي رسد شرح حال يك نمونه به تبيين بيشتر موارد مطرح شده در بالا كمك كند.

  در شركت فرضي X كه زير شا خه اي از شركت مادر آن در شهر Y مي باشد به ترتيب هيئت مديره ، مدير عامل، منشي مدير عامل، مديران بخش تحقيق و توسعه ( RD ) ، توليد ، فروش ، و مالي انجام وظيفه مي كنند . هر كدام از اين بخشها به زير مجموعه اي تقسيم مي شوند. براي نمونه در بخش RD   بخش بازاريابي و آزمايشگاه ، آمار و ارقام ، ارتباط با مشتري قرار دارد. ساختاري كه پيش ار اين از نظر شما گذشت ساختار رسمي سازمان و به تبع آن گروههاي رسمي را شامل مي شوند. اما از سوي ديگر       كار مندان آذري شركت كه منشي مدير عامل ، سرپرست حسابداري ، تعدادي ديگر از كارمندان بخشهاي مختلف را تشكيل مي دهند داراي يك هيئت مذهبي هستند كه در ماه يك روز را در خانه يكي از اعضا تشكيل جلسه مي دهند. تجربه نشان داده است كه كارمنداني كه به اين گروه تعلق دارند زودتر از ديگر كارمندان ارتقاء هم رده خود پيدا مي كنند. از طرفي ديگر خبر مربوط به بازخريد گروهي از كاركنان بخش انبار شركت را قبل از بخشنامه  شدن آن

كاركنان انبار شركت خبر دار مي شوند. علت آن ارتباط غير رسمي منشي مدير عامل با كارمندان بخش حسابداري و ارتباط كارمندان حسابداري با بخش انبار است.همچنين مدير عامل شركت به علت داشتن رابطه دوستانه با يكي از اعضاي هيئت مديره در شعبه اصلي زودتر از شعبه هاي ديگر از طرح جديد ارتقاء شغلي خبر دار مي شود.

 با مطالعه اين نوشته شايد اين فكر به ذهن شما خطور كند كه آنچه از منظر شما گذشت بيشتر به تعريف و توجيه موضوع ارتباطات سازماني مرتبط باشد تا جايگاه گروهها در سازمان اما واقعيت آن است كه جدا دانستن دو مقوله ارتباطات سازماني چه نوع رسمي و چه نوع غير رسمي آن با مبحث گروه و تعاريف آن در سازمان امر صحيحي نمي باشد و باعث عدم شناخت كافي از هر دو مقوله مي شود.

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1] -  در لغت به معناي رسمي ، اداري و صوري مي باشد. و در برابر آن غير رسمي قرار داردكه اشاره به حركت در مسير هاي تعريف شده در سازمان دارد

*http://irmanagement.blogfa.com/post-22.aspx

سازماندهي گروههاي مشاركتي در سازمانهاي يادگيرنده

دكتر محمدرضا كرامتي چكيده يادگيري سازماني زماني اتفاق مي افتد كه موجب تغيير عقايد و ديدگاههاي موجود شده و ديدگاه جديدي را خلق كند و ازطريق ارتباط و تعامل به تمام سطوح سازماني منتقل شود. اين انتقال ازطريق مشاركت بهتر صورت مي گيرد. يادگيري مشاركتي در سازمانهاي يادگيرنده كه داراي ساختارهاي اصلي و زيربنايي است، تاثيرات عمده خود را برجاي خواهد گذاشت. روشهاي يادگيري در سازمان يادگيرنده عبارت است از رشد فردي، مدلهاي ذهني، ديدگاه مشترك، يادگيري گروهي و تفكر سيستمي كه هريك از اين پنج شيوه به نوعي با مشخصه

هاي اصلي يادگيري مشاركتي همخواني پيدا مي كنند. گروههاي مشاركتي را مي توان كاركردن مسئولانه درقالب گروههاي كوچك ناهمگون براي رسيدن به هدف مشترك تعريف كرد. براي افزايش كارايي گروههاي مشاركتي ساماندهي درست آن يك ضرورت است. برخي صاحبنظران در اين زمينه تعيين هدفها و فعاليتهاي يادگيري، تعيين تركيب گروهي و وظايف اعضاي گروه و نظارت بر رفتار اعضا، تبيين انتظارات و رفتارهاي مطلوب، آموزش مهارتهاي همكاري به كاركنان، راهنمايي به موقع آنان و ارزشيابي از كارگروهي مشاركتي پس از اجرا را موردتاكيد قرار داده اند. در ساماندهي گروههاي مشاركتي بهتر است كار با گروههاي دونفري و موضوعات آشنا شروع شود، برنامه زمان بندي شده موردتوجه قرار گيرد و فلسفه گروه مشاركتي همراه با مهارتهاي كاركردن به شيوه مشاركتي براي كاركنان توضيح داده شود. تحقيقات نشان مي دهد كه بهترين تركيب گروهي چهار تا شش نفر است. پژوهشها بر ناهمگون بودن اين تركيب تاكيد كرده اند. دكتر محمدرضا كرامتي Mkeramati, ' )

document.write( addy89866 )

document.write( '' )

//-->\n

آدرس ايميل جهت جلوگيري از رباتهاي هرزنامه محافظت شده اند، جهت مشاهده آنها شما نياز به فعال ساختن جاوا اسكريپت داريد

مقدمه از نقطه نظر فردي، يادگيري، دسترسي به اطلاعات، درك آن و كسب مهارتهاست. از نقطه نظر سازماني، يادگيري بر بدست آوردن سنتها، ديدگاهها، استراتژي ها و انتقال دادن دانش متمركز است. در هر دو ديدگاه يادگيري با كشف، ابداع، تشخيص، خلاقيّت، كشف و توليد دانش جديد همراه است. يادگيري از ديدگاه سازماني زماني اتفاق مي افتد كه اطلاعات جمع آوري و به منظور توليد و گسترش حقايق جديد تجزيه و تحليل

شود، موجب تغيير عقايد و ديدگاههاي موجود شود ديدگاه جديدي را خلق كرده و آن را از طريق ارتباط، تدريس و گفتگو و تعامل به تمام سطوح سازماني منتقل كند. اين تعامل از طريق تشكيل حلقه هاي كيفيت در سازمانها، بهتر صورت مي گيرد. به اعتقاد كارشناسان كاركناني كه از طريق گروههاي كاري كار مي كنند از كاركردن لذت بيشتري مي برند. زيرا آنها به جاي اينكه شنونده صرف باشند فعالانه در جريان يادگيري مشاركت مي كنند وخود را مسئول يادگيري خويش مي دانند. (گاردنر وجولر، 2000 ) از جمله روشهاي فعالي كه امروزه توجه صاحبنظران را به خود جلب كرده است، تشكيل گروههاي مشاركتي در سازمانها است. اين رويكرد در صورتي كه به درستي ساماندهي و اجرا شود مي تواند اثرات مثبتي داشته باشد .حال سوال اساسي اين است كه چگونه مي توان از طريق اين رويكرد از زمان در دسترس استفاده بهينه كرد؟ چگونه و چه زماني كاركنان از راهنمايي و كمك مدير بهره مند شوند ؟ چگونه كاركنان به طور اثر بخش با يكديگر كار كنند؟ كدام تركيب گروهي ايده آل است ؟ چگونه مي توان يك تيم موثر تشكيل داد ؟ اين تيم چه مشخصه هايي را بايد دارا باشد و چه وظايفي را بايد انجام دهد ؟ اين مقاله درصدد است تا با اشاره به نظرگاههاي جديد ، زمينه پاسخگويي به سوالات فوق را فراهم ساخته و بستر مناسب را براي ساماندهي كار گروهي مشاركتي در سازمانها فراهم سازد . سازمان يادگيرنده يادگيري عامل كليدي مورد نياز سازماني است كه مي خواهد در دنياي جديد اقتصادي پا برجا بماند. سازمانهاي بزرگ همواره در

اين انديشه هستند كه چگونه به گسترش دانش در سازمان بپردازند. زيرا دريافته اند كه يادگيري مانند كاتاليزور عمل مي كند. در سازمانهايي كه سيستم مديريت دانش به خوبي اعمال شده است، يادگيري افراد در خود سازمان صورت مي گيرد و تغيير ديدگاه افراد در قالب تغييرات رسمي و غيررسمي عملكرد سازمان منعكس مي شود. دانش وقتي كه بين همگان تقسيم شود ثمردهي بيشتري دارد. يك سازمان يادگيرنده، سازماني است كه مدام توانايي خود را صرف ساخت آينده مي كند. روشهاي جديد را مي آموزد و راههاي قديمي انجام كار را فراموش مي كند. سازمان يادگيرنده سازماني است كه يادگيري را براي تمام اعضا تسهيل مي كند و مداوم آن را انتقال مي دهد. همچنين به وجود آورنده ديدگاه هاي جديد است. اين سازمان مكاني است كه در آن افراد مرتباً توانايي خود را در جهت خلق هر آنچه كه ميل به خلق آن دارند افزايش مي دهند، مدلهاي جديد يادگيري را فراگرفته و ياد مي گيرند كه چگونه بياموزند. محل آزمايش مداوم تجربه ها، انتقال آنها و ربط دادن آن به هدف اصلي است . يك سازمان يادگيرنده سازماني است كه شيوه هاي انجام كار را هدايت مي كند، به آموزش كاركنان اهميت مي دهد، به كاركنان يادآور مي شود كه همواره علاقه مند فراگيري باشند، گروههاي كاري را تشكيل مي دهد، بر ريسك تأكيد و از سرزنش كردن دوري مي كند، با كاركنان ارتباط همه جانبه اي برقرار مي كند و اطلاعات لازم را به موقع در اختيارشان قرار مي دهد، به آنها مي آموزد كه قدرت تصميم گيري واقع بينانه را در خود توسعه دهند، از ايده هاي جديد استقبال مي كند، با سرعت زياد آيين نامه ها و بخشنامه ها را معرفي مي كند، ارباب رجوع خود را مي شناسد و مستقيماً با

آنها وارد گفتگو مي شود، بازخوردهاي مثبت را به همه كاركنان به طور مستمر ارائه مي دهد و تنبيه ها را به حداقل مي رساند، آگاهي و شناخت را سرلوحه رشد حرفه اي كاركنان قرار مي دهد، به پرونده ها در حداقل زمان ممكن رسيدگي مي كند، رضايت و غرور كاركنان را تقويت مي كند، براي پرهيز از خودمحوري قدرت را به طور تقريباً منطقي در سراسر سازمان توزيع مي كند، بر اطلاعات مستند تكيه دارد نه بر فرضها و دهن بيني ها، از تجارب خود و گذشتگان به خوبي درس مي گيرد و ارزش شكستها را مي داند. (رم، 2003) يادگيري مشاركتي كار گروهي مشاركتي محيطي امن براي تبادل اطلاعات بين كاركنان در سازمان فراهم مي سازد. كاركنان از ديدگاههاي گوناگون بهره مند مي شوند و به تبادل نظر مي پردازند، انتقاد مي كنند و عكس العمل نشان مي دهند. چنين بازخوردهايي مي تواند به آنان كمك كند تا آگاهي خود را نسبت به يادگيري افزايش دهند و نيز از روشهايي كه به چنين اهدافي منتهي مي شود مطلع شوند. كار مشاركتي به عنوان داربستي براي حمايت متقابل عمل مي كند و كاركنان را قادر مي سازد از يكديگر ياد بگيرند. زيرا بيشترين ارتباط بين كاركنان است تا مدير و كارمند. (بارباراميليس، 2002) ويژگيهاي اصلي و زيربنايي يادگيري مشاركتي در سازمانهاي يادگيرنده را مي توان به شرح زير خلاصه كرد: - گروههاي يادگيري ناهمگون- ارتباطات متقابل- تأكيد بر مشاركت عملي كاركنان در يادگيري- توليد دانش و افزايش خلاقيت و ابتكار- رشد تفكر انتقادي، قدرت بيان و رهبري- پرورش تحمل نظرات مخالف، تحليل، استنباط و استدلال در گفتمان- توجه به كار عملي، تحقيق و پروژه- ايجاد تغييرات ساختاري درون سازماني و در نظر گرفتن روشهاي جديد به منظور انعطاف و سازگاري

بهتر با سيستم- تلفيق يادگيري و كار در عمل-وابستگي دروني مثبت در داخل سازمان و تأكيد بر جوّ دوستانه و رفاقتي- توجه به هدف، محتوا و روش انجام كار- توجه به انضباط دروني و احساس مسئوليت فردي كاركنان- توجه به ارتباط چهره به چهره-توجه به پردازش گروهي، خودارزيابي و دگرارزيابي در سيستم كاري- نقش مدير به عنوان راهنما و مشاور- توجه به گروههاي غيررسمي حين يادگيري و ايجاد يادگيري پنهان. تأثيرات يادگيري مشاركتي بر سازمان يادگيرنده را مي توان به شرح زير خلاصه كرد: -خلق مديريت دانش و استفاده بهينه از آن- رهبري فردي هر كارمند بر خودش-هدايت، كنترل و استفاده از روشهاي اجرايي مشخص براي انجام كارها و ايجاد محيط باز براي تعامل پويا- مشاركت و استفاده مؤثر از تمام افراد در تمام سطوح سازمان- حذف فردگرايي در سيستم كاري- استقبال از اختلاف و تعارض در عقايد و ديدگاهها-ايجاد ديدگاه، بينش و استراتژي در ذهن افراد- توجه به علائق، نيازها و انتظارات مخاطبان با توجه به شرايط جسمي، فكري و روحي آنها- ديد سيستمي و كل گرايانه به سازمان و همه را با هم ديدن- (توجه نداشتن به انفكاك اعضا و فعاليتهاي قسمتها از هم) توجه به بهره وري (كارايي+اثربخشي) در كل فعاليتهاي سازمان. (منابع مادي و غيرمادي)- ايجاد و خلق الگوهاي جديد يادگيري. (حل مسئله، ايفاي نقش، بازيهاي گروهي و…)- توجه به تجربه هاي گذشته و سعي در تجربه كردن موضوعهاي جديد و انتقال آنها در سازمان و توليد دانش جديد- قائل نشدن زمان و مكان خاص (مرز مشخص) براي فراگيري و توجه به دانشهاي از راه دور و مجازي. (اينترنتي و…)- فراهم كردن جوّ تفكر

در بين كاركنان و درگير نكردن آنها در كارهاي اجرايي صرف- توجه به كيفيت و كميت و فرايندهاي تعريف شده يادگيري تا حصول نتيجه مشخص و عيني- توجه به محيط، شرايط فيزيكي و امكانات و تكنولوژي آموزشي مناسب براي كار در سيستم بدون نگراني- استقبال از بازخوردهاي همكاران جهت انتقال پيشنهادها و انتقادها- توجه به توسعه شبكه هاي ارتباطي بيروني و دروني و ارتباط ميان آنها- ترسيم چشم اندازهاي سازمان و سمت و سو دادن سازمان در آن راستا- توجه به سيستم هاي چند پاداشي- توجه به فعاليتهاي فوق برنامه به منظور ايجاد نشاط و شادماني و رشد كاركنان. (علمي و عملي)- توجه به فرهنگ، باورها، ارزشها و نگرشها در سازمان. مقدمات يادگيري در سازمان يادگيرنده عبارتند از: رشد فردي، مدلهاي ذهني، ديدگاه مشترك، يادگيري گروهي، تفكّر سيستمي(رم،2003) كه اين مقدمات با ويژگيهاي اساسي يادگيري مشاركتي يعني وابستگي دروني مثبت، ايجاد احساس تعهد و مسئوليت (پاسخگويي فردي)، ارتباط چهره به چهره، رشد مهارتهاي اجتماعي، پردازش گروهي(جانسون و جانسون،2004) در ارتباط است. 1_ رشد فردي در سازمان يادگيرنده منجر به افزايش توانايي فردي براي خلق نتايج دلخواه و خلق محيط سازماني مي شود كه همه اعضاي سازمان را تشويق مي كند به اهداف انتخابي خود برسند. اين روش با ويژگي وابستگي دروني مثبت در بين افراد كه در آن رسيدن به نتيجه براي گروه مستلزم همكاري و كمك به يكديگر در داخل گروه است، ارتباط دارد. احساس مسئوليت فردي نيز در تقويت رشد فردي تأثير دارد. رشد فردي مستلزم رشد متوازن و مثبت و همفكري بين افراد است كه باعث مي شود افراد پس از خروج از گروه به عنوان يك فرد

آموزش ديده و آگاه و متخصص در صحنه زندگي اجتماعي ظاهر شوند. 2_ ايجاد مدلهاي ذهني يعني ايجاد تصور دروني مثبت از خود و متغيرهاي محيطي در جهان پيرامون كه با دو ويژگي يادگيري مشاركتي يعني ارتباط رو در رو جهت بحث و تبادل نظر و رشد مهارتهاي اجتماعي (افزايش قدرت فكري، قدرت بيان و ارتباطات كلامي و غيركلامي و كسب روابط دوستانه مبتني بر احترام متقابل و رشد اعتماد به نفس در افراد) ارتباط دارد. رسيدن به تفكرات جديد و خلق دانش و يادگيري راههاي خلاقيت و ابتكار در سازمان، مستلزم ارتباط متقابل و بحث و گفتگوهاي اثربخش است و رسيدن به دستاوردهاي مهم ذهني خودبه خود باعث افزايش مهارتهاي اجتماعي در افراد نيز مي شود. 3_ ايجاد ديدگاه مشترك يعني بنا شدن حس تعهد در گروه و ايجاد تصوير مطلوب از آينده با ويژگي پاسخ گويي فردي - كه منجر به احساس تعهّد و مسئوليت در تمامي اعضاي گروه مي شود - هم خواني دارد. به اين معنا كه تك تك اعضا نسبت به يادگيري خود و ديگران مسئول و متعهدند. 4_ ايجاد تفكر سيستمي مستلزم شناخت صحيح از كل سيستم، شناسايي نقاط قابل بهبود، درك نقاط قوت و تدوين راهكارهايي براي حل مشكلات است. به اين معنا كه گروه، اطلاعات را به بحث و تبادل نظر و مشورت مي گذارد و هر يك با ديد سيستمي به تفكر جمعي، بازخورد گروهي و در نهايت خلق راهكارهاي جديد و توليد دانش در يك موضوع و بستر اقدام مي كنند. روش يادگيري گروهي در سازمان يادگيرنده باعث انتقال مهارتهاي تفكر مشاركتي مي شود. بر اين اساس سازمان يادگيرنده و يادگيري مشاركتي با هم

ارتباط داشته، و هر كدام بدون ديگري معنايي ندارد. سازماندهي گروههاي مشاركتي در زمينه سازماندهي گروههاي مشاركتي نظرگاههاي گوناگون مطرح شده است كه در اين قسمت به برخي از آنها اشاره مي شود . به اعتقاد جانسون و همكاران(2004) گروه مشاركتي ساختار مبتني بر همكاري گروهي را جايگزين ساختار رقابتي مي كند و مدير در اين فرايند به عنوان مهندس ، بايد كار گروهي را به گونه اي سازماندهي كند كه كاركنان براحتي بتوانند به كسب دانش و تجربه نائل شوند . براي رسيدن به اين منظور بايد در گروه مشاركتي حد اقل 80-60 درصد از وقت به كار مشاركتي اختصاص يابد . پين و ويتاكر مراحل زير را در سازماندهي كار گروهي مشاركتي ضروري مي دانند : * شناساندن اهداف گروه به اعضا. * تعيين مراحل انجام كار براي تحقق اهداف گروهي. * تعيين وظايف اعضاي گروه. * مشخص كردن نحوه همكاري ، حل اختلاف ، اتخاذ تصميم. * رسيدن به توافق در زمينه ارزشيابي و كنترل عملكرد گروه. * بررسي پنج گام فوق و رفع كاستيها. * تبديل گروه به تيم. (پين و ويتاكر ، 2000 ص 79 ) گوكال در رابطه با سازماندهي كار گروهي مشاركتي موارد زير را مطرح مي كند * تعيين دقيق وظايف گروهها و اعضاي هر گروه. * توضيح و تبيين ساختار كار گروهي مشاركتي. * توزيع برگه راهنما در بين كاركنان براي آموزش نحوه كار كردن آنها در سازمان به شيوه مشاركتي. * تعيين رفتارهاي قابل قبول و مشخص كردن ضوابط و قوانين در فرايند اجراي روش كار گروهي مشاركتي مثلا گوش دادن هنگام صحبت كردن اعضاي

گروه ، نپذيرفتن نظرات بدون تامل ، رعايت نوبت و… (گوكال ، 1995 ص 2 ). تيلستون در زمينه سازماندهي رويكرد يادگيري مشاركتي دستورالعملهاي زير را مورد تاكيد قرار مي دهد: * براي مدتي كوتاه كار را با گروههاي دو نفره آغاز كنيد . بين 20-15 دقيقه اطلاعات مورد نياز را به كاركنان ارائه كنيد و سپس از آنها بخواهيد تا در مورد مطالب گفته شده بحث وسوال كنند. اين كار علاوه بر رشد مهارتهاي اجتماعي، يادگيري جديدي را نيز براي آنها به همراه خواهد داشت . * در آغاز كار گروهي موضوعات نسبتا آشنا را مطرح كنيد تا نگرش مثبتي نسبت به كار گروهي پيدا كنند . * برنامه زمان بندي داشته باشيد و وقت را تلف نكنيد . براي انجام تكاليف معين بصورت مشاركتي زمان تعيين كنيد و دقيقا در موعد مقرر از آنها كار بخواهيد . اگر8 دقيقه وقت براي تكليف معيني در نظر بگيريد و 15 دقيقه به آنها وقت بدهيد زمانهاي بعدي را كه تعيين مي كنيد جدي نمي گيرند . * قبل از شروع كار ، چرايي كار كردن به شيوه مشاركتي ، اهميت كسب مهارتهاي مربوط به زندگي در دنياي واقعي و اهميت همكاري و هم افزايي را براي كاركنان تبيين كنيد . * تكنيك هاي كار كردن به شيوه مشاركتي و نحوه همكاري مؤثر با يكديگر را به كاركنان آموزش دهيد. (تيلستون ، 2000 ، صفحه هاي50-45 ) به منظور ارزشيابي از كيفيت اجراي كار گروهي مشاركتي سوالات زير را نيز مي توان مطرح كرد : * آيا گروه از انجام برخي از وظايف اساسي اجتناب

مي كند ؟ * آيا همه اعضاي گروه مشاركت فعال دارند ؟ * آيا گروه انتظار دارد كه فرد خاصي تمام تصميمات را اتخاذ نمايد ؟ *آيا گروه سعي دارد به توافق نزديك شود و از درگيري اجتناب ورزد ؟ *آيا اعضاي گروه احساسات و نظرات واقعي خود را ابراز مي دارند ؟ *آيا برخي از اعضاي گروه همواره صندلي خود را به جلو وعقب مي كشانند و اظهار كم حوصلگي مي كنند؟ * چه كسي بيشتر با چه كسي صحبت مي كند * چه كسي بيشتر حرف اعضاي گروهش را قطع مي كند ؟ * چه كسي بسيار زياد و يا بسيار كم حرف مي زند ؟ مدير پس از پاسخگويي به سؤالات فوق مي تواند اقدامات لازم را براي رفع نقاط ضعف و تقويت نقاط قوت انجام دهد و در مراحل بعدي كار گروهي مشاركتي را به شكل كار آمد تري اجرا كند. بنابراين در زمينه ساماندهي گروه مشاركتي مي توان به مراحل زير اشاره كرد: *تعيين هدفهاي آموزشي *تعيين تعداد افراد هر گروه * مرتب كردن اتاق * تدارك ديدن مواد و وسايل آموزشي *تشريح وظايف كاركنان *فراهم كردن زمينه هاي ايجاد وابستگي دروني، احساس مسئوليت فردي و همكاري دروني *تبيين معيارهاي موفقيت * تبيين انتظارات و رفتارهاي مطلوب *نظارت بر رفتار كاركنان *راهنمايي كاركنان * آموزش مهارتهاي همكاري * برآورد نحوه بهبود بخشيدن عملكرد گروهي نقش مدير در فرايند اجراي كار گروهي مشاركتي گروه مشاركتي مبتني بر دو نوع گروه يادگيري است : گروه اول رسمي است و اعضاي آن به منظور انجام امور با يكديگر همكاري مي كنند .

وظيفه مدير اين است كه: هدفها را مشخص كند، وسايل آموزشي لازم را تدارك ببيند، موضوعات كاري را براي كاركنان توضيح دهد ، اهميت روابط درون گروهي مثبت را براي كاركنان بيان و بر عملكرد كاركنان كاركنان نظارت كند، راهنماييهاي لازم را ارائه كند، ميزان يادگيري واقعي ايجاد شده را مورد ارزيابي قرار دهد و اطمينان پيدا كند همه اعضاي گروه رسمي در جريان انجام كارها نقش فعال داشته اند . گروه دوم غير رسمي است كه ممكن است در داخل يا خارج سازمان شكل بگيرد . اعضاء اين گروهها سابقه طولاني دوستي با يكديگر دارند و اگر رويكرد مشاركتي هم به مورد اجرا گذاشته نشود، آنان عملا به روش مشاركتي با يكديگر كار مي كنند. يكي از وظايف مهم مدير در فرايند كار گروهي مشاركتي، آماده كردن كاركنان براي مشاركت است. بدين منظور طراحي يك دوره آموزشي كوتاه مدت براي توجيه كاركنان در زمينه نحوه كار كردن در گروه يك ضرورت است . در اين دوره آموزشي بايد سعي شود علاوه بر آگاه كردن كاركنان از قوانين كار كردن در گروه به آنها كمك شود تا هنجارها و قوانين مورد نظر را دروني كنند . در اين دوره ها بايد هنجارهاي مربوط به سازمانهاي سنتي تا حدود زيادي شكسته شود . مثلا هنجارهايي نظير اينكه : فقط كار خودت را انجام بده ، كاري به ديگران نداشته باش، هرگز از كاركنان ديگر درخواست كمك و مشورت نكن و صرفا به آنچه مدير مي گويد توجه داشته باش . تركيب اعضاي گروه مشاركتي در زمينه تركيب اعضاي گروه از نظر ويژگيهايي مانند نژاد ، زبان

، فرهنگ ، روابط عاطفي ، ميزان توافق با يكديگر و پيشرفت عملكرد ديدگاههاي مختلفي مطرح شده است كه اكثريت ديدگاهها بر نا همگوني اعضاي گروه مشاركتي تاكيد كرده اند . پين و ويتاكر فوايد و زيانهاي توافق بدون قيد و شرط گروههاي يادگيري را مورد بررسي قرار داده اند . به اعتقاد آنها بالا بودن روحيه اعضا در اين گروهها يك مزيت محسوب مي شود. آنها در اين زمينه به رفاقت بين اعضاء يك تيم ورزشي به عنوان عامل اصلي پيروزي تيم اشاره مي كنند . همچنين صداقت ، اعتماد ، عزت نفس پذيرش اعضاي گروه توسط يكديگر و تعهد و وفاداري اعضا نسبت به اهداف مشترك گروهي موجب مي شود كه راحت تر با يكديگر كار كنند . در گروههاي بسيار موافق رفتار فردي تحت تاثير رفتار سايرين قرار مي گيرد و براي فرد بسيار سخت است كه در برابر خواسته هاي آنها مقاومت كند . در مقابل ، اين خطر وجود دارد كه به دليل سابقه دوستي ، اعضا نتوانند نقاط ضعف افراد همديگر را يادآور شوند . پس به افراد قانون شكن و بي انضباط در گروه، بازخورد لازم داده نمي شود . به دليل اينكه موانع و مقاومتهاي كمتري در برابر هر تصميم احساسي وجود دارد احتمال خطا بسيار زياد است. توافق بيش از حد اعضا با يكديگر زمينه هاي چالش ، تفكر و انتقاد را از ميان مي برد و هرگاه گروه احساس كند كه دچار پسرفت شده است به جاي اينكه رفتار تك تك اعضا را مورد ارزيابي قرار دهد عوامل خارجي را مقصر مي داند . بنابراين گرچه وجود دوستي

و رفاقت از ويژگيهاي مطلوب هر گروه محسوب مي شود لازم است همچنان كه عدم توافقها به توافق تبديل مي شوند از زيانهاي حاصل از توافق بيش از حد نيز جلوگيري شود. ( پين و ويتاكر ، 2000) بر همين اساس است كه «اكثر سبكهاي يادگيري مشاركتي روي گروههاي كوچك 5 – 4 نفره و ناهمگوني اعضاي گروه و پاسخگويي اعضا در برابر عملكرد گروه تاكيد مي كنند».( داماس ، 2002 ،ص 2 ) به اعتقاد هيرست و اسلاويك كاركنان نبايد بر اساس تواناييهايشان به گونه اي تقسيم شوند كه افراد قوي در يك گروه و افراد ضعيف در گروههاي جداگانه قرار گيرند . به نظر او چنانچه زمينه فرهنگي و تحصيلي اعضاي يك گروه متفاوت باشد، تجربه هاي سودمندتري را كسب مي كنند. هيرست و اسلاويك ، 2000 ) دان و بنت هم عقيده دارند گروههاي متشكل از افراد قوي خيلي خوب كار مي كنند ، اما گروههاي ضعيف عموما بسيار بد عمل مي كنند، چون سطح آگاهي و درك آنها براي كمك به يكديگر و حمايت از يكديگر ناكافي است. مطالعات آنها در خصوص اندازه گروه هم نشان مي دهد كه بهترين تركيب گروهي چهار نفر است. به عنوان مثال نظر سنجي به عمل آمده در انگلستان نشان داد كه اكثر مديران گروههاي 6 – 4 نفره را ترجيح مي دهند. ( دان و بنت 1995) تحقيقات كاگان حاكي از اين بود كه ايده آل ترين اندازه گروهي 4 نفر است كاگان ، 1998 ) كول و چان نيز در مطالعه خود به اين نتيجه رسيدند كه بهترين تركيب آن است كه در

هر گروهي يك نفر بالاي متوسط ، دو نفر متوسط و يك نفر زير متوسط انتخاب شود . بنابر اين آنها نيز روي تركيب 4 نفره تاكيد مي كنند . به اعتقاد آنها در مراح_ل اولي_ه ايجاد گروه_هاي مشاركتي بهتر است كار با 3 – 2 نفر شروع شود و پس از اينكه افراد درگروه كوچكي اصول همكاري گروهي را آموختند كار با 4 نفر ادامه يابد. ( كول و چان ،1990) تحقيقات انجام شده در دانشگاه هاروارد نشان مي دهد گروههاي يادگيري زماني مؤثرند كه هر كدام از اعضا وظايف خود را انجام داده باشند و اين امر به ميزان مسئوليت پذيري اعضاي گروه وابسته است طبق يافته هاي تحقيقات مذكور، بهتر است گروههاي يادگيري كمتر از شش نفر باشند زيرا اگر اندازه گروه بيشتر از اين باشد ارتباط چهره به چهره كمتر و فرصت از زير كار شانه خالي كردن براي افراد بيشتر فراهم مي شود. همچنين اگر تعداد افراد هر گروه زوج باشد ( مثلا 4 يا 6 نفر ) كار كردن به صورت جفتي در گروه امكان پذير مي شود. ( گاردنرو جولر ، 2000) به نظر گوكال گروههايي كه كمتر از سه نفر عضو دارند از تنوع ، تحرك و پويايي كمتري برخوردارند و ممكن است بازده لازم را نداشته باشند .در مقابل گروههايي كه بيش از چهار نفر عضو دارند اطمينان از اينكه تمام اعضاي گروه در بحث مشاركت داشته اند دشوار است. ( گوكال ، 1995) پين و ويتاكر بين تيم و گروه تفاوت قائل مي شوند به اعتقاد آنهاتيم برگروه برتري دارد و در يادگيري مشاركتي بايد

بيشتر روي شكل گيري تيم كار كرد . ويژگيهاي يك تيم مؤثر از نظر آنها عبارت است از : *اهميت دادن اعضا به يكديگر. *طرح آزادانه احساسات اعضا ضمن رعايت احتياط و مهرباني. *اعتماد اعضا به يكديگر. * آشكار بودن دستور العملها و قوانين براي اعضا. *وجود صداقت و يكرويي در بين اعضا به دليل آشكار بودن نقاط قوت و ضعف براي همه. * احساس مسئوليت و تعهد اعضا در برابر تحقق هدفهاي مشترك. *فقدان حس منفي در بين اعضا با وجود اينكه ممكن است تمام اعضا با تصميم اتخاذ شده موافق نباشند . *شناخت اختلافات و سعي همه اعضاي گروه در رفع آن. ( پين و ويتاكر ، 2000 ، ص 75 ) مرديت بلبين در مورد عملكرد تيم موفق مطالعاتي را انجام داده و يك الگوي تيمي را پيشنهاد كرده كه در آن 9 نقش اساسي مطرح شده است : *هماهنگ كننده : در اين نقش هماهنگي سازماندهي و كنترل تيم مطرح است . هماهنگ كننده در مواقع لازم در تيم انگيزه ايجاد مي كند . هماهنگ كننده معمولا قدرت نفوذ زيادي دارد ، مورد علاقه اعضاي تيم است، فردي خود رهبر و با وقار است و قادر است با تجزيه و تحليل وضع موجود تعادل لازم را در تيم ايجاد كند . * طراح : طرح با شور و شوقي كه دارد تيم را به سوي عمل مي كشاند و سعي مي}كند بين نظرات پراكنده وحدت ايجاد كند . * مجري : مجري كسي است كه نظرها و برنامه ها را اجرا مي كند . معمولا مجريان تيم افرادي سخت كوش

و پر تلاشند و دوست دارند تيم اهداف و مسير مشخصي داشته باشد . مجري عموما فردي انعطاف پذير و محافظه كار است. * ناظر : كار ناظر بررسي مشكلات تيم و ارزيابي پيشنهادها است . ناظران با تجزيه و تحليل و تفكر پيرامون پيشنهادهاي تيم، از رفتار عجولانه جلوگيري مي كنند . * مخبر : مخبر در اصل مولد عقايد و ايده ها است. عموما فردي خيال پرداز مبدع و خلاق است ، تمايل زيادي به جنبه هاي غير عملي قضايا دارد و ممكن است بعضا به دليل واقع بيني نبودن، دچار اشتباهاتي هم بشود . بنابراين نياز به كنترل بيشتري از سوي اعضاي تيم دارد . * بازرس : بازرس فرصتهاي طلايي را براي بهبود عملكرد تيم كشف مي كند و براي اين منظور ممكن است در خارج از گروه مذاكراتي با ديگران داشته باشد . بازرسان تيم عموما افرادي پر شور ، خلاق خونگرم و اجتماعي هستند و ممكن است گاهي به وعده هاي خود نيز عمل نكنند . به خاطر اخلاق خوب و مهارتهاي ارتباطي كه دارند راحت تر مي توانند از زير بار مسئوليت شانه خالي كنند . * نيروي كاري تيم : ان_رژي نيروي كاري تيم صرف بهب_ود ارتباطات ميان اع_ضا مي ش_ود. وي اصولافردي ژرف نگر و قابل اعتماد است و مي تواند برنامه هاي كاري پوشيده مانده را آشكار كند . نيروي كاري تيم گرچه رابط بسيار خوبي است اما در انجام وظايف تيمي مشاركت زيادي ندارد و اگر نتواند نقش استحكام بخشيدن را در تيم ايفا كند به راحتي به دست فراموشي سپرده مي شود . *

تكميل كننده : تكميل كننده روي حالتهاي اضطرار و ضرب الاجل براي رسيدن به اهداف تاكيد مي كند. اين افراد معمولا عصباني ، حساس و نگران در مورد تكميل وظايف هستند، ضمن اينكه بسيار منظم و هوشيارند . «تكميل كننده» تحمل اعضاي سطحي نگر و بي دقت را ندارد و به آنها در مورد گذشت زمان تذكر مي دهد . اين تذكر ها گاهي اوقات ممكن است روحيه بعضي از اعضاي تيم را تضعيف كند . * متخصص : اين نقش به الگوي اوليه بلبين اضافه شده است . متخصص مهارتهاي تكنيكي يا دانش اختصاصي خود را براي بهبود عملكرد تيم بكار مي گيرد و معمولا پيشاپيش تيم حركت مي كند . گاهي اوقات اين افراد در عملكرد خود تكروي دارند. ( پين و ويتاكر،2000) به نظر بلبين اگر يكي از نقشهاي فوق در تيم پر رنگ تر از بقيه باشد اثربخشي تيم كاهش مي يابد. گرچه ممكن است به خاطر جلوه زياد آن نقش به نظر آيد كه اثر بخشي تيم بالاست. ( پين و ويتاكر ، 2000) با توجه به اينكه در تشكيل گروههاي مشاركتي معمولاً روي تركيب 4 نفره تاكيد مي شود مي توان از تقسيم بندي بلبين در خصوص نقشهاي نُه گانه تيم مشاركتي بهره گرفت و برخي از اين نقشها را انتخاب كرد. نتيجه گيري سازمان هاي امروز بيش از هر زمان ديگري به خودآگاهي ، خودارزيابي، خودآموزي، دگرآموزي، مشتري محوري (تكريم ارباب رجوع)، ريسك پذيري، تحول و نوآوري نيازمندند. از سوي ديگر تقويت روابط عاطفي و مسئوليت پذيري ، افزايش تعامل رو درو، بهبود مهارتهاي بين فردي و توسعه خودكنترلي در

بين كاركنان ضرورت تدوين برنامه هاي آموزشي با نگاهي استراتژيك را مورد تاكيد قرار مي'دهد. نقش مدير در فرايند ساماندهي گروههاي مشاركتي، آماده كردن كاركنان براي مشاركت است. توافق در بين اعضاي گروه و همچنين ناهمگوني اعضاي گروه اثر بخشي رويكرد مشاركتي را افزايش مي دهد. منابع

1- Cole, P., Chan, L. (1990). Methods and strategies for special education Prentice-Hall. 2-Dunny, E., Bennett, N.(l995). Talking and learning in groups, Routledge. 3-Gokal.(1995). Collaborative learning enhances critical thinking, file://A:\collaborative learning Enhances critical thinking.htm

*تدبير

و باز هم توجه نداشتن و نهادينه نشدن شايسته سالاري انگيزه تشكيل چنين گروههايي را در سازمانها تشديد مي كند.در ادامه به نظر مي رسد شرح حال يك نمونه به تبيين بيشتر موارد مطرح شده در بالا كمك كند.در شركت فرضي X كه زير شا خه اي از شركت مادر آن در شهر Y مي باشد به ترتيب هيئت مديره ، مدير عامل، منشي مدير عامل، مديران بخش تحقيق و توسعه ( RD ) ، توليد ، فروش ، و مالي انجام وظيفه مي كنند . هر كدام از اين بخشها به زير مجموعه اي تقسيم مي شوند. براي نمونه در بخش RD بخش بازاريابي و آزمايشگاه ، آمار و ارقام ، ارتباط با مشتري قرار دارد. ساختاري كه پيش ار اين از نظر شما گذشت ساختار رسمي سازمان و به تبع آن گروههاي رسمي را شامل مي شوند. اما از سوي ديگر كار مندان آذري شركت كه منشي مدير عامل ، سرپرست حسابداري ، تعدادي ديگر از كارمندان بخشهاي مختلف را تشكيل مي دهند داراي يك هيئت مذهبي هستند كه در ماه يك روز را در خانه يكي از اعضا تشكيل جلسه مي دهند. تجربه نشان داده است كه كارمنداني كه به اين گروه تعلق دارند زودتر از ديگر كارمندان ارتقاء هم رده خود پيدا مي كنند. از طرفي ديگر خبر مربوط به بازخريد گروهي از كاركنان بخش انبار شركت را قبل از بخشنامه شدن آن كاركنان انبار شركت خبر دار مي شوند. علت آن ارتباط غير رسمي منشي مدير عامل با كارمندان بخش حسابداري و ارتباط كارمندان حسابداري با بخش انبار است.همچنين مدير

عامل شركت به علت داشتن رابطه دوستانه با يكي از اعضاي هيئت مديره در شعبه اصلي زودتر از شعبه هاي ديگر از طرح جديد ارتقاء شغلي خبر دار مي شود.با مطالعه اين نوشته شايد اين فكر به ذهن شما خطور كند كه آنچه از منظر شما گذشت بيشتر به تعريف و توجيه موضوع ارتباطات سازماني مرتبط باشد تا جايگاه گروهها در سازمان اما واقعيت آن است كه جدا دانستن دو مقوله ارتباطات سازماني چه نوع رسمي و چه نوع غير رسمي آن با مبحث گروه و تعاريف آن در سازمان امر صحيحي نمي باشد و باعث عدم شناخت كافي از هر دو مقوله مي شود.[1] (_ftnref1) - در لغت به معناي رسمي ، اداري و صوري مي باشد. و در برابر آن غير رسمي قرار داردكه اشاره به حركت در مسير هاي تعريف شده در سازمان دارد

*http://www.daneshju.ir/forum/archive/t-37794.html

احزاب سياسي، گروه هاي ذينفع ، سازمانهاي غير دولتي

گرچه نمي توان شهروندان را به شركت در جريان سياسي مجبور ساخت، با وجود اين، بدون مشاركت آنان، روند مردم سالاري تضعيف خواهد شد. رعايت حقوق افراد براي مشاركت آزدانه و سامان دادن به زندگي خود آنگونه كه صلاح ميدانند براي يك حكومت مردمي الزامي است. احزاب سياسي احزاب سياسي به ياردست مي زنند و كساني را منصوب مي كنند، براي انتخاب مقامات دولتي به فعاليت مي پردازند؛ اگردر جناح اكثريت باشند خط مشي دولت زا تعيين مي كنند؛ و اگر در جناح مخالف باشند؛ به ارائه انتقادات و سياست هاي جايگزين به جلب حمايت براي سياست هاي مشترك در ميان گروه هاي ذينفع مبادرت مي ورزند،  مردم را  در مورد مسائل همگاني آموزش مي دهند؛ و

براي مبا حثات سياسي مقررات ساختار و ضابطه تعيين مي كنند. در برخي از نظام هاي سياسي، ايدئولوژي ممكن است در جذب و تشويق اعضاء يك حزب عاملي موثر باشد. در نظامهاي ديگر، منافع اقتصادي يا ديدگاه اجتماعي مي تواند از تعهدات عقيدتي مهم تر باشد. تشكيلات و روش هاي احزاب با يكديگر كاملاً متفاوت است. در يك سوي اين طيف، نظامهاي پارلماني چند حزبي مي توانند سازمانهاي كاملاً منظمي باشند كه تقريباً بطور اختصاصي توسط افراد حرفه اي و بصورت تمام وقت اداره شوند. در سوي ديگر اين طيف ايالات متحدۀ آمريكا قرار دارد، يعني جاييكه احزاب رقيب -- جمهوريخواه و دموكرات -- سازمانهاي متمركزي هستند كه فعاليتي گسترده در كنگره و در سطح كشور دارند -- كه هر چهار سال يكبار بصورت سازمانهاي فعال ملّي براي برگزاري مبارزات انتخاباتي متحّد مي شوند. مبارزات انتخاباتي در يك نظام طرفدارمردم سالاري اغلب پر شاخ و برگ، وقت گير و گاهي او قات احمقانه است. امّا وظايف آنان جدّي است: ارائۀ روشي صلح آميز و عادلانه كه از طريق آن مردم بتوانند رهبران خود را انتخاب و سياست عمومي را تعيين كنند. گروه هاي ذينفع  و سازمانهاي غير دولتي هر يك از شهروندان در هر يك از حكومتهاي مردم سالار ممكنست عضو تعدادي از سازمانهاي خصوصي و داوطلبانه باشد -- از جمله گروه هاي ذينفع كه مي كوشند يه بنوعي سياستهاي كلي را تحت تأثير قرار داهند و مسئولان دولتي را وادار به تبعيت از عقايد خود مي كنند. منتقدان ممكن است از نفوذ "گروه هاي خاص" انتقاد كنند امّا تمامي شهر وندان مي دانند كه

هر حكومت مردمي از حقوق اين گروه هاي ذنفع  براي متشكل شدن و دفاع از آرمانهاي خود حمايت مي كند. زير سئوال بردن شخصيتهاي سياسي آنهم با لحني تند، يك روند عادي در جوامع آزاد است. عكس بالا روزنامه نگاري را بهنگام طرح سئوالي ازيكي از نامزدهاي رياست جمهوري فرانسه نشان مي دهد .  بسياري از گروه هاي فشار سنتي پيرامون مسائل اقتصادي، تجاري و كشاورزي شكل گرفته اند و اتحاديه هاي كارگري همچنان از نفوذ فراواني  در بسياري از حكومتهاي مردم سالاري استفاده برخوردارند. بهر حال، در دهه هاي اخير، ماهيت گروه هاي ذينفع و تعداد اين گروه ها بشدّت رشد كرده و تكثير يافته است بگونه اي كه آنها تقريباً تمامي زمينه هاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و حتي فعاليت هاي مذهبي را در بر ميگيرند. سازمانهاي حرفه اي، همراه گروه هاي ملّي ذينفع كه از آرمان هاي مشخصي -- مانند مراقبت هاي پزشكي پيشرفته براي مستمندان و حفاظت از محيط زيست -- كه منافع حاصل از آن ممكن است بطور مستقيم شامل اعضاء  اين سازمانها نشود، برجستگي يافته اند . دولت ها نيز ممكن است به عنوان گروه هاي ذينفع عمل كنند: در ايالات متحدۀ آمريكا، انجمن هاي فرماندارن ايالتي، شهرداران شهرهاي بزرگ و قوۀ مقننه ايالتي بطور مستقيم با كنگره آمريكا در مورد مسائلي كه مورد نظر آنان است براي اعمال نفوذ دست به فعاليت مي زنند. دسترسي آزاد به جريان امورقضائي بخشي از جريان آزاد اطلاعات است . عكس بالا مردي را در حال تماشاي يك جلسه محاكمه در تلويزيون چين نشان مي دهد . ساز و كار سياست گروه هاي

فشار مي تواند پيچيده باشد. ارقام اهميت دارند -- گروه ها يي كه از تعداد بيشتري طرفدار در سطح ملّي برخوردارند خودي به خود سبب جلب نظر و توجه مسئولين دولتي ميشوند. امّا در بسياري از موارد، گروه هاي كوچك تر با سازمانهايي فشرده كه بشدت نسبت به مسائل خود احساس تعهد مي كنند مي توانند به ميزاني به مراتب بيشتر از  تعداد خود اثر گذار باشند. يكي از پيشرفت هاي در خور توجه در دهه هاي اخير ظهور سازمانهاي غير دولتي  در سطح بين المللي است. اين سازمانها در تلاش خود براي تأمين نياز هاي يك جامعه، يك ملّت و يا يك هدف كه ممكنست در سطح جهاني تعريف شده باشد، سعي دارند تا با حمايت، آموزش و جلب توجه پيرامون مسائل عمده ملي و نظارت بر عملكرد دولت و بخش خصوصي، اقدامات دولت را تكميل كنند و حتي آن را به چالش كشند. جوزف ليبرمن   نامزد سناتوري از كنكتيات  درسال 2006 در حال گفتگوي دوستانه با آتش نشانها ديده مي شود. گروههاي ذينفع يكي پس از ديگري توسط سياستمداران جلب مي شوند ورضايت آنها تامين مي گردد دولت ها و سازمانهاي غير دولتي به كرات به عنوان شركاي يكديگر با هم همكاري دارند. ممكنست سازمانهاي غير دولتي مهارت لازم و نيروي متخصص مورد نيازرا در زمينۀ اجراي طرح هايي كه از سوي دولت سرمايه گزاري شده است فراهم كنند. جان سوئيني ، رئيس فدراسيون سازمانهاي كارگري آمريكا  ، در حال سخنراني در يك نشست. اتحاديه هاي كارگري همچنان در ميان گروههاي ذينفع حائز اهميت اند. سازمانهاي غير دولتي ممكن است وابستگي سياسي نداشته

باشند و يا ممكن است طرفدار آرمانهايي گروهي و بدنبال پيشبرد يك هدف خاص يا مجموعه هدفهايي باشند كه بنفع ملّت است. تحت هر شرايطي، نكته اساسي در اينجاست كه سازمانهاي غير دولتي، تحت كمترين كنترل سياسي از سوي دولتها، به فعاليت خود ادامه مي دهند.

گروههاي مشاركتي موفق در سازمانها

دكتر محمدرضا كرامتي - دكتر محمود قرباني

چكيدهگروه مشاركتي عبارتست از تعدادي از افراد كه براي رسيدن به هدف مشترك به طور فعالانه و مسئولانه با يكديگر كار مي كنند و هر فردي علاوه بر اينكه مسئول رفتار خود است در برابر رفتار ديگران نيز احساس مسئوليت مي كند.

مراحل رشد يك گروه مشاركتي عبارتست از شناخت خود، كسب قدرت و نفوذ، توسعه وحدت و انجام وظيفه، انواع گروههاي كاري عبارتند از: گروههاي علاقه مند به كار انفرادي، گروههاي سنتي، گروههاي مشاركتي و گروههاي مشاركتي با عملكرد بسيار بالا. احترام متقابل و عشق اعضا نسبت به يكديگر و داوطلب شدن براي انجام كار، مهمترين مشخصه هاي يك گروه مشاركت_ي با عملكرد بسيار بالا محس__وب م__ي شوند. بنابراين، گروه مشاركتي با گروههاي نوعي و مت_داول كه در برخي از سازمانها شكل مي گيرند، متفاوت است. البته گروههاي نوعي و مت_داول را مي توان به گروههاي مشاركتي و تي__م هاي مشاركتي تبديل كرد و اين امر در صورتي امكان پ_ذير است كه با آگاهي از مشخصه هاي اساسي گروه مشاركتي بتوانيم يك گروه مشاركتي را از غير مشاركتي تشخيص دهيم. وابستگي دروني مثبت، احساس مسئوليت فردي و گروهي، ارتباط متقابل و نزديكي اعضا با يكديگر، يادگيري مهارتهاي اجتماعي از يكديگر، ارزشيابي مستمر عملكرد فردي و گروهي، رضايت اعضا از كار با

يكديگروجود اعتماد و احترام متقابل بين اعضاي گروه، مشاركت فعال اعضا در تصميم گيريها، فرصتهاي برابر براي موفقيت، ناهمگ__ون بودن اعضاي گروه، مشخصه هاي اساسي يك گروه مشاركتي به شمار مي روند.مقدمهمهمترين وجه تمايز انسان با ساير حيوانات قدرت فكري اوست و با بهره گيري از چنين قدرتي است كه از همكاري و مشاركت همنوعان خود استفاده مي كند. امروزه صاحب نظران علم مديريت به اين نتيجه رسيده اند كه استفاده ازكار گروهي كليد حل بسياري از معضلات سازمان بوده و بهره وري واحدهاي كاري را به نحو قابل ملاحظه اي افزاي____ش مي دهد.اين ايده توجه بسياري از مديران اجرايي سازمانها را نيز به خود جلب كرده است. آنان علاقه مندند در زمينه گروههاي مشاركتي موفق در سازمانها اطلاعات بيشتري كسب كنند. بر همين اساس اين مقاله درصدد است تا محورهاي اساسي حركت به سوي شكل گيري كار گروهي موفق در سازمانها را تبيين كرده و بستر مناسب را جهت اجراي موفقيت آميز آن فراهم سازد.مفهوم گروه مشاركتيگروه مشاركتي در سازمان عبارت است از مجموعه اي از كاركنان سازمان كه براي رسيدن به هدف مشترك فعالانه با يكديگر كار مي كنند و علاوه بر اينكه مسئول رفتار خود هستند در برابر رفتار ساير اعضاي گروه نيز احساس مسئوليت مي كنند. به عبارت ديگر، گروه مشاركتي مستلزم مشاركت فعال و مستقيم كاركنان است. همانند كوهنوردان، كاركنان زماني به قله مي رسند كه جزئي از تيم مشاركتي باشند. گروه مشاركتي متكي بر سه دسته از گروههاي يادگيري است: «گروههاي رسمي» كه با يكديگر كار مي كنند تا موضوعهاي كاري تعيين شده از سوي مدير را با موفقيت

انجام دهند. موضوع_ها در قال__ب مسئله مشخص مي گردند. «گروههاي غيررسمي» زماني كه مدير از طريق سخنراني، نمايش فيلم و غيره مستقيماً به آموزش مي پردازد، شكل مي گيرند. اين گروهها 5-3 دقيقه قبل، بعد، و يا ضمن سخنراني و نمايش فيلم... به صورت سازمان يافته با يكديگر تعامل پيدا مي كنند. دسته سوم «گروههاي مشاركتي پايه» هستند كه درازمدت هستند و همكاري و تعامل آنها با يكديگر ريشه در گذشته دارد. اين گروهها با دوام ترين گروههاي مشاركتي هستند و قصدشان حمايت، كمك و رفع مشكلات يكديگر است (جانسون و جانسون، 1994).به اعتقاد گلازر«گروه مشاركتي چيزي بيش از قراردادن كاركنان در گروههاست. آن در واقع نوعي مديريت سازمان محسوب مي شود» (گلازر، 2001).اليزابت كوهن در زمينه بهره وري گروه مشاركتي به چهار مفهوم اساسي اشاره مي كند. اولين مفهوم پيشرفت كار كاركنان است كه از طريق ارزشي_ابي عملكرد مورد سنجش قرار مي گيرد. به نظر او، ارزشيابيهاي عملكرد بايد روي نكات اساسي و كاربرد تاكيد كنند. دومين مفهوم به رشد مهارتهاي سطح بالاي تفكر مربوط مي شود.مفهوم سوم به برابري فرصتهاي اعضاي گروه مشاركتي در زمينه تعامل با يكديگر مربوط مي شود و چهارمين مفهوم رفتارهاي اجتماعي مطلوب كاركنان را در گروههاي مشاركتي مورد تاكيد قرار مي دهد كه مي توان آن را ارتباطات درون گروهي مثبت ناميد (اليزابت كوهن، 1994). به نظر پين و ويتاكر، گروهها (بويژه گروههاي كاري در سازمانها) در حين رشد و توسعه م_راحل زير را پشت سر م_ي گذارند: شناخت خود، كسب قدرت و نفوذ، توسعه وحدت و انجام وظيفه.در مرحله اول اعضا، سعي مي كنند تا رفتارهاي پسنديده

و ناپسند را در گروه كشف كنند. در اين مرحله افراد منتظرند سايرين شروع كننده باشند تااينكه در نهايت فردي جرئت پيدا كرده با معرفي خود، گروه را براي توجه دادن به وظايفش آگاه مي كند. سوالهايي كه اعضا به طور انفرادي در مورد آن فكر م____ي كنند عبارتند از: هدف ما چيست؟ چگونه اين فعاليتها را انجام خواهيم داد؟ قوانين چه هستند؟ نقش من چيست؟ تصور اعضاي گروه نسبت به من چيست؟ براي تحت تاثير قراردادن گروه چه مي توانم بكنم؟ ممكن است برخي پاسخها مشابه و برخي متفاوت باشد. در هرحال، اعضا بايد مراقب باشند كه از موضوع اصلي بحث خارج نشوند و سعي كنند از بحث كردن پيرامون موضوعهاي پيچيده يا خصوصي زندگي خود اجتناب كنند. در مرحله دوم، افراد سعي مي كنند براي خود در گروه جايگاهي پيدا كنند. در اين مرحله، وقت و انرژي گروه صرف تحقق اهداف نمي شود بلكه بحثها به سوي انتقادكردن از رهبر گروه، زير سوال بردن ساختار، اهداف و قوانين گروه مي شود، نوعي رقابت ميان اعضا به چشم مي خورد و كار گروهي كمتر ديده مي شود. برخي از اعضا به خاطر خصومتهاي موجود در گروه احساس ناراحتي مي كنند، تنش به حداكثر مي رسد و ممكن است برخي از اعضا به اميد دستيابي به جو و روابط گروهي بهتر به فكر تغيير گروه بيفتند. بنابراين، ايفاي نقش حفاظتي در اين مرحله اهميت ويژه اي دارد.از آنجايي كه در سازمانها تمام گروهها در حال طي كردن اين مرحله هستند، گروه موفق گروهي است كه اجازه ندهد اين دوره بسيار طولاني شود. زيرا در اين

صورت بازده گروه پايين مي آيد.در مرحله سوم به تدريج احساس تعلق به گروه در ميان اعضا تقويت مي شود و هويت گروهي شكل مي گيرد. اعضا احساس مي كنند هدف مشتركي دارند كه براي رسيدن به آن همه بايد به طور موثر با يكديگر كار كنند. بنابراين گروه به اين نتيجه مي رسد كه بايد نقش هريك از اعضا را تعيين سازد. در مرحله چهارم روحيه گروهي، صداقت، احساس مسئوليت و وفاداري گروه به ميزان قابل توجهي افزايش يافته و كارها براساس مهارت و توانايي بين اعضا تقسيم مي شود. هرعضو حتي اگر با ديدگاه سايرين موافق نباشد فرديت آنها را به رسميت مي شناسد و به آنها احترام مي گذارد. همچنان كه گروه به اهداف خود مي رسد كامل تر و رشديافته تر گرديده و مشخصه هاي ديگرش نظير كاهش اختلافات، تصميم گيري مشاركتي و مشخص شدن نقشها آشكار مي شود. در اين مرحله، گروه تحولات ايجاد شده را نيز مورد ارزيابي قرار مي دهد.به نظر پين و ويتاكر تمامي گروهها مراحل تحولي را پشت سر مي گذارند و تعجيل در حركت از يك مرحله به مرحله ديگر وضع را بدتر كرده و مانع شكل گيري طبيعي گروه م___ي گردد. گاهي اوقات تعجيل ها بااين تصور انجام مي شود كه تا گروه شوك رواني را تجربه نكند به مرحله بعدي راه نمي يابد. عموماً گذر از مرحله يك به مرحله دو كمي زمان بر است و براي انتقال از مرحله دو به سه قدرت گوش دادن و اشتياق نشان دادن اعضاي گروه به اختلافات موجود در گروه اهميت خاصي دارد (پين و ويتاكر،

2000).جانسون و همكاران در پاسخ به اين سوال كه كدام گروه، مشاركتي و كدام گروه، غيرمشاركت___ي است به انواع گروهها اشاره مي كنن___د و نوع گروه مشاركتي را در اين تقسيم بندي مشخص مي سازند. به اعتقاد آنها انواع گروهها عبارتند از:1 - گروههاي علاقه مند به كار انفرادي: به كاركنان گفته مي شود با يكديگر كار كنند اما آنها عملاً علاقه اي به كارگروهي نشان نم____ي دهند و تصور مي كنند كه عملكردشان به صورت انفرادي ارزشيابي مي شود. بنابراين، آثار رق__ابت بين فردي تا حدود زيادي ديده مي شود. در چنين شرايطي كل كمتر از مجموعه اعضاست.2 - گروههاي سنتي: به كاركنان گفته مي شود كه به صورت گروهي با يكديگر كار كنند و آنها هم مي پذيرند اما موضوعهاي كاري به گونه اي سازمان دهي شده كه ارتباط بين آنها تضعيف مي ش_ود و عملاً به سوي كار انفرادي كشيده مي شوند. كاركنان تصور مي كنند كه به عنوان افراد تشويق مي شوند نه به عنوان عضوي از گروه. بنابراين، هيچ علاقه اي براي كمك به اعضاي گروه خود ندارند. در چنين وضعيتي نيز كل كمتر از مجموعه اعضاست.3 - گروههاي مش____اركتي: به كاركنان گفته مي شود كه به صورت گروهي كار كنند و آنها از اين جهت خشنود هستند. آنها مي دانند كه موفقيت آنها به تلاش همه اعضاي گروه وابسته است. اين گروهها پنج مشخصه اساسي دارند: هدف مشترك گروهي آنها را وادار مي كند تا از توانائيهاي فردي خود حداكثر استفاده را به عمل آورند. اعضا بر اين باورند كه يا همه با هم غرق مي شوند و يا

همه با هم شنا مي كنند و شكست يك فرد را شكست كل گروه مي دانند. دوم اينكه احساس مسئوليت فردي و گروهي وجود دارد. سوم اينكه ارتباط رودررو بازده كار گروه را افزايش مي دهد. زيرا ازطريق كمك كردن، تشويق كردن و توضيح دادن در موفقيت يكديگر سهيم مي شوند. چهارم اينكه مهارتهاي اجتماعي موردنياز گروه آموزش داده مي شوند و درنهايت اعضاي گروه كيفيت كار خود را مورد ارزيابي قرار مي دهند. در چنين شرايطي كل بيشتر از مجموعه اجزا است و نتيجه اي كه هر عضوي در اثر كارگروهي مي گيرد به مراتب بيشتر از كاركردن به صورت انفرادي است.4 - گروههاي مشاركتي با عملكرد بسيار بالا: در اين گروه كليه معيارهاي گروه مشاركتي رعايت مي شود و عملكرد بيش از حد انتظار منطقي است. آنچه كه اين گروه را از نوع قبلي متمايز مي كند سطح تعهد اعضا در زمينه موفقيت گروهي است. اعتماد، احترام و عشق بسيار زياد اعضا نسبت به يكديگر، تسريع در حل تكاليف، داوطلب شدن براي كمك به يكديگر، نمون____ه هايي از عملكرد بسيار بالا محسوب مي شوند. متاسفانه گروههايي كه به اين درجه از رشد رسيده باشند به ندرت يافت مي شوند (جانسون و همكاران، 2000).هيرست و اسلاويك معتقدند كه يك گروه مشاركتي بين 2-5 نفر عضو دارد كه براي رسيدن به يك هدف مشت_رك با يكديگر كار مي كنند. به اعتقاد آنها گروههاي مشاركتي با گروههاي نوعي متداول تفاوت دارند:در گروههاي نوعي متداول، مدير رهبر گروه را انتخاب مي كند اما در گروههاي مشاركتي همه كاركنان به نوعي رهبر و مسئول هستند.گروههاي نوعي متداول ازنظر

ماهيت همگون هستند. اما در گروههاي مشاركتي اعضا به طور تصادفي انتخاب مي شوند و يا اينكه براساس جنسيت، توانايي، سليقه، رفتار و غيره به وسيله مدير انتخاب مي شوند. لذا گروههاي مشاركتي، گروههاي ناهمگوني هستند.درگروههاي نوعي متداول، اعضا براساس عملكرد فردي پاداش مي گيرند. در گروههاي مشاركتي اگر پاداشي هم در كار باشد به گروه تعلق مي گيرد.در گروههاي نوعي متداول، مهارتهاي اجتماعي جهت كاركردن كاركنان با يكديگر آموزش داده مي شود. اما در گروههاي مشاركتي مهارتهاي اجتماعي تعريف گرديده و پس از بحث و مشاهده به مرحله اجرا گذاشته مي شوند.در گروههاي نوعي متداول، مدير براي حل مشكلات، هشدار به كاركنان و يادآوري به آنها، كارگروهي را متوقف مي كند. اما در گروههاي مشاركتي مدير گروه را به حل مشكل ترغيب مي كند و دخالت خود را به حداقل مي رساند.در گروههاي نوعي متداول، اولويت اصلي انجام واتمام كار است. اما در گروههاي مشاركتي علاوه بر انجام كار، مشاركت همه اعضا و رشد مهارتهاي آنان موردتوجه است (هيرست و اسلاويك، 2001، صص 142-133).بنابراين، گروههاي مشاركتي با گروههاي كوچكي كه امروزه در بسياري از سازمانها مرسوم است فرق دارد و هرگونه تشكل گروهي در سازمان را نمي توان گروه مشاركتي ناميد. در گروههاي مشاركتي همبستگي مثبت وجود دارد وگفتگوي اعضا به صورت متقابل و رو درروست درحالي كه در گروههاي كوچك هيچ گونه همبستگي به چشم نمي خورد و كاركنان عموماً براي خود كار مي كنند. در گروههاي مشاركتي پاسخگويي فردي وجود دارد. درحالي كه درگروههاي كوچك ممكن است كاركنان بار خود را روي دوش ديگري بگذارند. در گروههاي مشاركتي مدير مهارتهاي اجتماعي لازم

براي كارگروهي را آموزش مي دهد، رفتار كاركنان را زيرنظر دارد و درواقع لازم به آنها بازخورد مي دهد اما درگروههاي كوچك كاركنان مهارتهاي اجتماعي را به طور نظام مند نمي آموزند، رفت____اركاركنان مستقيماً موردمشاهده قرار نمي گيرد و هيچ نوع گفتگويي درمورد اينكه كاركن__ان چگونه با يكديگر كار كنند انجام نمي شود.پين و ويتاكر بين گروه و تيم نيز تفاوتهايي را به شرح زير قائل شده اند:«1 - در گروه اعضا مستقل از يكديگر كار م___ي كنند. اما در تيم اعضا به شكل هدفمندي وابسته به هم فعاليت دارند.2 - در گروه، اعضا بيشتر به اهداف خود تكيه مي كنند اما در تيم، عملكردها براي رسيدن به اهداف مشترك است.3 - در گروه، تعليمات توسط سرگروه به گروه داده مي شود. اما در تيم، شركت در وظايف تيمي طبق استعداد افراد صورت مي گيرد.4 - در گروه، درگيريها باعث جدايي و عدم اطمين__ان بين اعضاي گروه شده و گروه را ب___ه سوي وضعيت برد و باخت مي كشاند. اما در تيم، درگيريها سالم است.5 - در گروه، درگيري باعث مداخله سرگروه مي شود. در تيم، خود تيم مشكل را حل م_____ي كند.6 - در گروه، ارتباطات نياز به مراقبت دارند. در تيم، ارتباطات باز و صادقانه به وقوع م________ي پيوندد.7 - در گروه، هم شكلي از به دست آوردن نتيجه مثبت مهم تر است. در تيم، نتايج مثبت از هم شكلي مهم تر است.8 - در گروه، تصميم گيري را رهبر گروه به عهده دارد. در تيم، همه اعضا مسئول هستند.9 - در گروه، رهبر با عملكردهاي نامناسب مواجه است. در تيم، كل اعضا

با عملكرد نامناسب مقابله مي كنند كه رهبر تيم هم جزو آن است.10 - در گروه، دستور كار را رهبر معين م_____ي كند. اما در تيم، كل تيم دستور كار را تعيين مي سازد.11 - در گروه، دستور كار بر موضوعهاي بي غرضانه متمركز است. در تيم، دستور كار بر كل موضوع متمركز است.12 - در گروه، تعامل براي دادن اطلاعات و نصيحت است. در تيم، تعامل براي حل مشكل برنامه ريزي است» (پين و ويتاكر، 2000، صص 75-74).باتوجه به تفاوتهاي ذكرشده بين گروه و تيم، گروه مشاركتي همخواني نزديكي با ويژگيهاي تيم دارد و در قالب رعايت ويژگيهاي تيم است كه مي تواند به طور موثري به مورد اجرا درآيد. انواع كار گروهي مشاركتيدر خصوص نوع كار مطلوب براي گروه مشاركتي مطالب كمتري نوشته شده است. اما اين موضوع كه كار گروهي بايد از حالت ساده به حالتهاي حل مسئله و تعاملي تبديل شود مورد تاكيد قرار گرفته است. مديران مي توانند متناسب با وضعيت سازمان خود، نوع كار گروهي مشاركتي را انتخاب كنند.دادن و بنت سه نوع كار گروهي مشاركتي را مورد بحث قرار مي دهند: «1 - كاركردن به صورت فردي روي تكاليف مشابه جهت حصول نتايج فردي 2 - كاركردن به صورت فردي روي عناصر معما براي رسيدن به نتيجه مشترك 3 - كاركردن مشترك برروي يك تكليف براي رسيدن به نتيجه مشترك» (دان و بنت، 1995، صص 15-13).1 - كاركردن به صورت فردي روي تكاليف مشابه جهت حصول نتايج فردي: اين نوع كار گروهي ظاهراً شباهتي به ساختار گروه مشاركتي ندارد زيرا از افراد خواسته مي شود به نتايج فردي

برسند. هنگامي كه كاركنان در يك گروه مشغول كاركردن روي يك كار مشابه هستند براي آنها اين امكان فراهم مي شود كه در تجربيات، علايق، انگيزه و فهم و درك يكديگر سهيم شوند و روي كيفيت عملكرد يكديگر تاثير گذارند. اما باوجود اين، كار به خودي خود نيازمند همياري نيست. اين نوع كار گروهي را مي توان به صورت شكل يك نشان داد:2 - كاركردن به صورت فردي روي عناصر معما براي رسيدن به نتيجه مشترك: در اين نوع كار، هر كارمندي روي جنبه خاصي از معما كار مي كند و شكل كار طوري است كه تا تمام جنب_ه ها كنار هم قرار نگيرند معما حل نمي شود. لذا كم كاري يك كارمند مانع رسيدن به هدف مشترك گروهي (حل مسئله يا معما) مي شود. اين نوع كار گروهي را مي توان به صورت شكل 2 نشان داد:3 - كاركردن مشترك روي يك تكليف براي رسيدن به نتيجه مشترك: در اين نوع كار، كاركنان بايد به صورت مشاركتي كار كنند تا به نتيجه مورد نظر برسند. بنابراين، هماهنگي و سازماندهي ضرورت اساسي است. كار هر فرد بر نتيجه عملكرد گروه تاثير مي گذارد. اين نوع كار گروهي را مي توان در شكل 3 نشان داد: به نظر مي رسد كه انتخاب نوع تكليف جهت كاركردن، يكي از مهمترين جنبه هاي كار گروهي مشاركتي است. شايد نتوان نوع خاصي از ساختار تكليف را به تمام مديران توصيه كرد. زيرا انتخاب نوع تكليف به نوع درس، زمان در دسترس، سطح آگاهي و رشد كاركنان وغيره بستگي دارد. آگاهي از انواع تكليف و انواع كار گروهي مشاركتي به

مدير امكان مي دهد تا در شرايط آموزشي معين، تصميم مناسب را اتخاذ كند.مشخصه هاي گروه مشاركتيتمايز بين گروه مشاركتي با ساير فعاليتهايي كه جنبه كار گروهي دارند تنها از طريق تعريف مشخصه هاي گروه مشاركتي امكان پذير است. در اين زمينه نظريه پردازان مختلف، هريك مشخصه هايي را براي گروه مشاركتي ذكر ك_رده اند. ديويد جانسون و راجر جانسون، ميليس، فرند و كوك، كوهن، اليس و والن، ريان و كوپر، اسلاوين و سيف از آن جمله اند.ديويد جانسون و راجر جانسون مشخص__ه هاي اساسي گروه مشاركتي را در قالب پنج عنصر كليدي بيان مي كنند:الف - وابستگي دروني مثبت:پس از مشخص كردن تكاليف گروهي بايد كاركنان توجيه شوند كه موفقيت گروهشان مستلزم آن است كه افراد با هم به طور موثر كار كنند. آنها بايد بدانند يا همه با هم شنا مي كنند و يا همه با هم غرق مي شوند. لذا بايد با همديگر همكاري كنند زيرا زمان آن قدر محدود و نوع كارها آن قدر پيچيده است كه نمي توانند به تنهايي به موفقيت كامل برسند. وابستگي دروني مثبت به چندين شكل مي تواند ايجاد شود. اولين شكل آن هدفمندبودن وابستگي است. در اين صورت كاركنان در مي يابند فقط در صورتي مي توانند به هدفهايشان برسند كه تمام اعضاي گروه به هدفها برسند. دوم، وابستگي مبتني بر پاداش است. در اين صورت هر عضو گروه زماني پاداش دريافت مي كند كه تمام اعضا به هدفها رسيده باشند. گاهي اوقات براي تقويت وابستگي دروني هدفمند مثبت از پاداش استفاده مي شود مثلاً اگر همه اعضاي گروه امتياز بالاي 90 درصد كسب كنند

به هر عضوي 5 امتياز داده مي شود. سوم، وابستگي مبتني بر منابع است. در اين صورت هر عضو گروه بخشي از منابع، اطلاعات يا مواد لازم را براي انجام كار دريافت مي كند. منابع اعضا در صورتي كه در كنار هم قرار گيرند تحقق هدف ميسر مي گردد. چهارم، وابستگي مبتني بر نقش است. در اين صورت به هر عضو نقش خاصي داده مي شود و تحقق اهداف گروه در صورتي ام____كان پذير است كه اين نقشها در كنار هم به خوبي انجام شوند.ب - پاسخگويي فردي: نه تنها گروه بايد در برابر تحقق اهدافش پاسخگو باشد بلكه هر فردي نيز بايد در برابر عملكردش احساس مسئوليت كند. هدفها بايد آن قدر روشن و قابل سنجش باشند كه گروه بتواند ميزان پيشرفتش را ارزيابي و ميزان تلاش هريك از اعضا را مورد سنجش قرار دهد.ج - تعامل (پيشرونده) رودررو: كاركنان بايد يكديگر را تشويق كنند، به يكديگر كمك كنند، از يكديگر حمايت كنند. اين حمايتها بايد صادقانه باشد و سازمان بهترين موقعيت براي اين فعاليتهاست.د - مهارتهاي بين فردي: اشخاص بايد ياد بگيرند كه چگونه در گروه كار كنند. گروه مشاركتي ذاتاً از گروه رقابتي و انفرادي پيچي__ده تر است. زيرا مستلزم اين است كه كاركنان براي تسلط بر موضوع از مهارتهاي گروهي و ارتباطي موثري برخوردار باشند. اعضاي گروه بايد بدانند كه چگونه به طور موثر تلاشهاي گروهي را رهبري كنند، چگونه اطمينان ايجاد كنند، چگونه ارتباط برقرار كنند، چگونه اختلافات را اداره و چگونه انگيزه ايجاد كنند. لذا مدير بايد مهارتهاي كار گروهي را به طور هدفمند، دقيق و علمي آموزش دهد.

مهارتهاي كاركردن به شيوه مشاركتي عبارتند از:مهارتهاي شكل دهي، مهارتهاي كاركردي 6 و مهارتهاي تنظيم7 . مهارته_اي شكل دهي(FORMING SKILLS)كه مهارتهاي مقدماتي و پيش نياز كار گروهي موثر هستند عبارتند از: حركت در داخل گروههاي مشاركتي بدون ايجاد مزاحمت براي ديگران، ايستادگي همراه با گروه، صحبت كردن با صداي آرام، ترغيب افراد براي شركت در فعاليتهاي گروهي. مهارتهاي كاركردي (FUNCTIONING SKILLS) كه براي مشاركت دادن كاركنان در كار گروهي مورد استفاده قرار مي گيرند عبارتند از: ارائه رهنمودها، حمايت و پذيرش عقايد ديگرانتقاضاي كمك و پيشنهاد كمك در مواقع لازم تفسير پاسخهاي ديگران انرژي دادن به گروه بيان عقايد شخصي زماني كه نياز است مسئله اي حل شود. مهارتهاي تنظيم مهارتهايي هستند كه براي اجراي نقشهاي مختلف اعضاي گروه مورد نياز هستند. اين نقشها عبارتند از: خلاصه كننده كه نتيج_ه كار گروه را خلاصه مي كند تصحي____ح كننده كه صحت و كامل بودن خلاصه ها را بررسي مي كند جستجوگر كه سعي مي كند اطلاعات بيشتري را از اعضا بگيرد.كمك كننده به حافظه كه در مواقع لازم به كمك اعضا مي شتابد و بررسي كننده كه پيشنهادات اعضا را همراه با استدلالهاي آنها مورد بررسي قرار مي دهد.ه - پردازش گروهي: كاركنان بايد به طور مستمر كيفيت كار گروهي خود را مورد ارزيابي قرار دهند تا در صورت نامناسب بودن روند كار، آن را اصلاح كنند. خوشبختانه گروههايي كه در دوره هاي زيادي با هم كار كرده اند، مايل به حل مسائل و مشكلات خود هستند (هريد، 2000).هر نوع گروه كاري لزوماً اثربخش نيست. براي استفاده موثر از گروه كاري بايد بين گروههاي مشاركتي و

غيرمشاركتي تمايز قائل شويم. گروههاي مشاركتي فقط يكي از انواع مختلف گروههاي هستند كه عملاً در سازمان شكل مي گيرند. هنگام شكل دادن به گروههاي كاري در سازمان، بايد از خود سوال كنيم كه آيا ويژگيهاي گروه مشاركتي مورد توجه قرار گرفته است يا خير؟به نظر جانسون و همكاران موارد زير به مدير كمك مي كند تا هنگام تشكيل گروههاي مشاركتي در سازمان آگاهانه تر و دقيق تر عمل كند:تركيب گروهي را براي كاركردن كاركنان با يكديگر مشخص كنيد. اما توجه داشته باشيد كه آنها بايد به طور نسبي علاقه مند باشند كه با هم كار كنند. آنها فكر مي كنند كه عملكردشان به طور انفرادي مورد ارزيابي قرار مي گيرد. لذا حتي در داخل گروه ممكن است تمايل به رقابت داشته باشند. براي آنها توضيح دهيد، عملكرد فردي بخش__ي از ارزيابي را تشكيل مي دهد و آنچه براي مدير مهم است نحوه همكاري اعضا با يكديگر است.كاركنان حتي در داخل گروهها انتظار دارند در برابر عملكرد خوب به صورت انفرادي پاداش دريافت كنند. براي آنها توضيح دهيد كه همكاري موثر آنها با يكديگر در افزايش علاقه آنها به كار موثر است و اين پايدارترين پاداشي است كه آنها مي توانند براي خود فراهم كنند.كاركنان بايد از كاركردن با يكديگر خشنود باشند. آنها بايد بدانند كه موفقيت آنها بستگي به تلاش تمام اعضاي گروه دارد. در اين صورت: الف - از توانائيهاي خود براي تحقق كامل اهداف گروهي بهره مي گيرند. زيرا موفقيت گروه را موفقيت خود و شكست گروه را شكست خود مي دانند. ب - به صورت رودررو و نزديك با يكديگر كار

مي كنند. ج - مهارتهاي اجتماعي مورد نياز براي كاركردن موثر با يكديگر را مي آموزند. د - نحوه تحقق يافتن اهدافشان را تجزيه و تحليل مي كنند.بهترين گروه مشاركتي گروهي است كه در آن افراد ضمن اينكه به طور موثر با يكديگر همكاري مي كنند و به يكديگر اعتماد دارند به يكديگر احترام نيز مي گذارند (جانسون و همكاران، 1994).ارليچ نيز در تعريف گروه مشاركتي روي احترام متقابل بين اعضاي گروه تاكيد مي كند. پيتر دراكر هم در مقدمه كتاب رهبري به سوي رهبري به پنج اصل اساسي در رهبري سازمانها اشاره مي كند: 1 - براساس نقاط قوت و ضعف افراد در آنها انگيزه ايجاد كنيد؛ 2 - استانداردها را در سطح بالا تعيين كنيد اما به افراد در زمينه كارشان آزادي و مسئوليت بدهيد؛3 - در بررسي عملكرد افراد دقت و عدالت را سرلوحه كارتان قرار دهيد؛ 4 - براي افراد سازمان فرصتهاي دگرآموزي را فراهم سازيد؛ 5 - مجبور نيستيد حتماً ديگران را دوست داشته باشيد. اما لازم است به آنها احترام بگذاريد (هسلبين و كوهن، ترجمه قرباني و كرامتي، 1381).اصول مطرح شده توسط دراكر در زمينه رهبري در سازمانها نيز هريك به نحوي با مشخصه هاي گروه مشاركتي موفق همخواني پيدا مي كنند. طبق اصل اول شناخت نقاط قوت و ضعف از طريق گروه مشاركت_ي بهتر ميسر مي شود. زيرا سازمان به زندگي واقعي (طبيعي) نزديكتر مي شود و مدير در موقعيت طبيعي بهتر مي تواند به شناخت برسد. اصل دوم روي احساس مسئوليت تكيه دارد كه در گروه مشاركتي اين موضوع به صورت فردي و گروهي مطرح مي شود.

دقت و عدالت در ارزشيابي از آموخته هاي كاركنان اهميت خاصي دارد و موجب افزايش اعتماد به مدير مي شود. از طريق گروه مشاركتي است كه افراد مي توانند آموخته هاي خود را به نحو موثري به يكديگر منتقل كنند. و در نهايت بهترين گروه مشاركتي گروهي است كه بين اعضاي آن احترام متقابل وجود داشته باشد. ميليس معتقد است كه گروه مشاركتي پنج مشخصه اساسي دارد:« كاركنان از طريق كار گروهي براي انجام دادن تكاليف مشترك با يكديگر كار مي كنند؛كاركنان در گروههاي كوچك 5-2 نفره با يكديگر به فعاليت مشغولند؛كاركنان تكاليف مشترك خود را از طريق رفتار مشاركتي انجام مي دهند؛وابستگي مثبتي در بين كاركنان مشاهده م___ي شود و فعاليتها به گونه اي سازماندهي شده اند كه كاركنان براي انجام آنها به يكديگر نياز دارند؛ هر كارمندي مسئوليت رفتار خود را به عهده دارد (ميليس، 1996، ص 1).فولي به نقل از فرند و كوك به شش مشخصه مهم در خصوص گروه مشاركتي اشاره مي كند:«1 - مشاركت داوطلبانه و فعال افراد در فعاليتهاي مشاركتي؛ 2 - مشاركت فعال همه اعضاي گروه در تصميم گيريها؛ 3 - وجود حداقل يك هدف مشترك؛ 4 - پذيرش مسئوليت تصميمات اتخاذ شده توسط همه اعضاي گروه؛ 5 - صرف منابع براي تحقق اهداف مشترك گروهي كه مهمترين منبع در اين زمينه وقت است؛ 6 - متناسب و سازگاركردن تصميم اتخاذشده با هدفهاي مشترك گروهي در صورت لزوم» (فولي، 2001، ص 2).اليزابت كوهن در زمينه گروه مشاركتي به دو مشخصه اساسي اشاره مي كند:«1 - مديران به كاركنان كار گروهي داده و به آنها اجازه اشتباه كردن مي

دهند. اين تفويض اختيار به معناي غيرقابل كنترل بودن فرآيند كار نيست؛2 - كاركنان هر گروه براي انجام كارها به كمك يكديگر نياز دارند. اين نياز زمينه برقراري ارتباط را فراهم مي سازد» (اليزابت كوهن، 1994، ص 3-2).به اعتقاد ريان و كوپر موفقيت گروههاي مختلف مشاركتي به سه عامل مهم بستگي دارد: «هدفهاي گروهي، پاسخگويي فردي و فرصت برابر براي موفقيت. هدفهاي گروهي براساس موضوع كاري مشخص مي شوند و به منظور توفيق گروه براي رسيدن به آنها هريك از اعضا، بايد وظيفه خود را به عنوان عضوي از گروه انجام دهد. پاسخگوي فردي شامل ارزيابي از تك تك اعضا در خصوص تسلط بر محتواي درسي است كه اين كار توسط گروه و خود فرد صورت مي گيرد يعني هر عضوي از گروه هم در برابر خود و هم در برابر اعضاي گروهش بايد پاسخگو باشد. موفقيت تيم توسط هريك از اعضا مورد ارزيابي قرار مي گيرد. فرصت برابر براي موفقيت به اين معناست كه هر فردي براساس پيشرفت خود و نسبت به عملكرد گذشته اش مورد ارزيابي قرار مي گيرد» (ريان و كوپر، 1998، ص 275).ديدگاه اسلاوين در زمينه مشخصه هاي گروه مشاركتي شباهت زيادي به ديدگاه ريان و كوپر دارد. او معتقد است كه گروه مشاركتي سه ويژگي مهم دارد: «پاداشهاي گروهي، مسئوليت فردي و فرصتهاي برابر براي موفقيت. به اعتقاد او پاداش دهي به سه صورت مي تواند انجام شود: پاداشهاي گروهي در برابر موفقيت فردي، پاداشهاي گروهي در قبال موفقيت گروهي و پاداشهاي انفرادي در قبال موفقيت انفرادي» (اسلاوين، 1991، صص 73-71).كوهن برخلاف اسلاوين اعتقادي به پاداش ندارد و بر گروه

مشاركتي بدون پاداش تاكيد كرده و مي گويد «خطر پاداش در سازمانها همانند خطر يك بمب اتمي در يك شهر تازه ساز است» (الفي كوهن، 1991، صص 94-93).به اعتقاد او اگر وظايف تعيين شده در گروههاي كاري كاركنان جالب و جذاب باشد كار گروهي خود نوعي پاداش محسوب م____ي شود و ما به عنوان مدير بايد روي روش كار خود كار كنيم و آن را بهبود بخشيم. شايد در اين صورت نيازي به پاداش بيروني نباشد (الفي كوهن، 1991).او مي گويد: «در سازماني كه نفس موفقيت ارزشمند است نيازي به تشويق يا تنبيه نيست. كاربرد پاداش موجب مي شود كه موفقيت ارزش واقعي خود را از دست بدهد. از سوي ديگر، پاداشها دشمن اختراع و اكتشاف هستند، جستجو براي موفقيت، پيداكردن جواب سوالها، تحريك حس كنجكاوي، عشق ذاتي كاركنان به موفقيت خود نوعي پاداش دروني (INTRINSIC REWARD) محسوب مي شود . وظيفه مدير اين است كه اين خصوصيات ذاتي و طبيعي را در كاركنان تقويت كند. اگر تعصب را كنار بگذاريم بايد اذعان كنيم پاداشهاي دروني پايدارترين عامل موفقيت هستند» (الفي كوهن، 1995، ص 13).هانت نيز در مقاله اي تحت عنوان «دردسرهاي پاداش» مي نويسد:«گرچه والدين از جوايز به عنوان وسيله اي جهت كمك به كودكان خود بهره مي گيرند اما چه بخواهيم و چه نخواهيم استفاده كنيم ناكاميهايي را در پي خواهد داشت. ناكامي در بدست آوردن جايزه و ناكامي در جلب رضايت والدين و در نتيجه خودبه خود امكان ترس از ناكامي فراهم مي شود حتي مي توان گفت ترس از عدم دريافت جايزه يك تنبيه است» (هانت، 2000، صص 3-2) و به

قول جان هالت «وقتي بچه را مي ترسانيم يادگيري را عملاً متوقف مي كنيم. پاداشها موجب م______ي شوند كه بچه ها فرصتهاي طلائي حل مسائل را از دست بدهند. به علاوه پاداشها رفتاره_اي دروني را كم رنگ مي كنند. مثلاً بچ_ه اي كه كتابي را به منظور دريافت يك آلت موسيقي از والدين مي خواند هيچ گاه نمي تواند لذت مطالعه را احساس كند و كمتر به درك عميق مطالب كتاب نائل مي شود.بنابراين، چنانچه در يادگيري به پاداشهاي دروني توجه شود امكان رشد ذهني كاركنان بهتر فراهم گرديده و كودكان احساس آرامش و آزادي بيشت_ري مي كنند. اگر يك خانه پاكيزه مي خواهيم ظاهراً ممكن است پاداش و تنبيه ما را به اين هدف برساند. اما اگر چيزي بيش از خانه پاكيزه مي خواهيم (مثلاً مي خواهيم اين خانه توسط خود كودك ساخته شود)، در آن صورت لازم است كودكان طعم پاداشهاي دروني را بچشند، به توانائيهاي خود ايمان داشته باشند و اين كار امروز و فردا نيست بلكه سالها طول مي كشد اما ارزش هزينه كردن و انتظاركشيدن را دارد. والديني كه حوصله چنين انتظاري را دارند زماني كه مي بينند كودكانشان مستقل، خودباور، واق_ع نگر و خود كنترل ش_ده اند در عمل پاداش دروني خود را دريافت كرده اند (هانت، به نقل از هالت، 2000، صص 3-2).در زمينه استفاده از پاداش در سازمانها اسلاوين نظرگاه كاملاً متفاوتي دارد. به نظر او اگر پاداشي در كار نباشد انگيزه كاركنان كاهش مي يابد و موفقيت نيز اهميت خود را از دست مي دهد (اسلاوين، 1991).به نظر مي رسد چنانچه در فرايند تشكيل گروههاي مشاركتي

از رقابتهاي ميان فردي و ميان گروهي همچنين پاداش (بويژه پاداش مادي) استفاده شود ميزان اختلاف، تضاد و دشمني در بين كاركنان و در بين گروهها به حداكثر مي رسد، گروهها نسبت به يكديگر نگرش منفي پيدا مي كنند، نوعي اضطراب و نگراني بر گروهها حاكم مي شود و در نتيجه فرصت تفكر آزادانه از تك تك اعضاي گروه گرفته مي شود.باتوجه به ديدگاههاي مطرح شده مهمترين مشخصه هاي گروه مشاركتي را مي توان به صورت زير فهرست كرد: وابستگي دروني مثبت كه ناشي از هدف مشترك گروهي و احساس نياز اعضا به يكديگر است؛ احساس مسئوليت فردي و گروهي؛ارتباط متقابل و نزديك اعضا با يكديگر؛يادگيري مهارتهاي اجتماعي از يكديگر؛ارزشيابي مستمر عملكرد فردي و گروهي كه مي تواند در قالب دگرارزيابي يا خودارزيابي صورت گيرد؛احساس رضايت و خشنودي اعضاي گروه از كاركردن با يكديگر؛وجود اعتماد و احترام متقابل بين اعضاي گروه؛مشاركت فعال و آزاد اعضا در فعاليتها و تصميم گيريهاي گروه؛صرف زمان كافي توسط همه اعضاي گروه براي رسيدن به هدف مشترك گروهي؛فرصتهاي برابر براي موفقيت (هر عضوي متناسب با قابليت و عملكرد قبلي اش مورد ارزشيابي قرار مي گيرد و هيچ گاه مقايسه اي بين افراد صورت نمي گيرد)؛ناهمگون بودن اعضاي گروه از نظر قابليتها و مهارتهاي اجتماعي؛- نقش مدير به عنوان راهنما.نتيجه گيريگروه مشاركتي در سازمانها عبارت است از مجموعه اي از كاركنان سازمان كه براي رسيدن به هدف مشترك با يكديگر كار مي كنند و علاوه بر اين كه مسئول رفتار خود هستند در برابر رفتار ديگران نيز احساس مسئوليت م____ي كنند.يك گروه مشاركتي موفق از طريق شناخت خود و كسب قدرت

و نفوذ، وحدت و انسجام را توسعه مي دهد و در نتيجه بهتر مي تواند وظايف تعيين شده را انجام دهد. هرگروه كاري را نمي توان گروه مشاركتي ناميد، ممكن است در يك سازمان معين گروه كاري تشكيل شود اما لزوماً مشاركتي نباشد. وابستگي دروني مثبت، احساس مسئوليت فردي و گروهي، ارتباط متقابل اعضا با يكديگر، ارزشيابي مستمر عملكرد فردي و گروهي، احساس رضايت اعضا از كاركردن با يكديگر، وجود اعتماد و احترام متقابل بين اعضا، فرصتهاي برابر براي موفقيت برخي از مشخصه هاي اساسي يك گروه مشاركتي موفق محسوب مي شوند و چنانچه مديران از اين ويژگيها آگاهي داشته باشند، مي توانند گروههاي كاري غيرمشاركتي را به گروههاي مشاركتي موفق تبديل كنند. منابع1 - كرامتي محمدرضا، (1380)، رقابت يا رفاقت در كلاس درس، مجله روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران، سال سي ويكم، شماره 2، پاييز و زمستان.2 - هسلبين و كوهن، رهبري به سوي رهبري، ترجمه محمود قرباني و محمدرضا كرامتي، انتشارات پژوهش توس، 1381.

3 - EHLY, S., AND S. LARSON. (1980). PEER TUTORING FOR INDIVIDUALIZED INSTRUCTION, BOSTON: ALYN AND BACON. 4 - FOLEY, R.M. (2001). HIGH SCHOOL PRINCIPAL, HIGH SCHOOL JOURNAL. VOL. 85, ISSUE 1.5 - GLOSSER, G.(2001). COOPERATIVE LEARNING TECHNIQUES, GLOSSER’S MATH COODIES.6 - HERRIED, C. F. (2000). WHY ISN’T COOPERATIVE LEARNING USED TO TEACH SCIENCE? AMERICAN INSTITUTE OF SCIENCES. HTM://WWW. FINDARTICLES. COM. 7 - HIRST, L. A., AND CHRISTY SLAVIK, (2000). EFFECTIVE LANGUAGE EDUCATION PRACTICES AND NATIVE LANGUAGE SURVIVAL, CENTER FOR EXCELLENCE IN EDUCATION NORTHERN ARIZONA UNIVERSITY. 8 - HUNT, JAN. (2000). THE TROUBLE WITH REWARDS, NATURAL LIFE MAGAZINE, THE

NATURAL CHILD PROJECT. HTM. 9 - JOHNSON, D. ROGER JOHNSON. AND MARY BETH STANNE. (2000). COOPERATIVE LEARNING METHODS A META-ANALYSIS, UNIVERSITY OF MINNESOTA. 10 - JOHNSON. D, AND OTHERS. (1994). COOPERATIVE LEARNING IN THE CLASSROOM, EDUCATIONAL LEADERSHIP, ASSOCIATION FOR SUPERVISION AND CURRICULUMN DEVELOPMENT, U.S.A.11 - KOHN, A. (1991). CO-OPERATIVE LEARNING, EDUCATIONAL LEADERSHIP, 48.12 - KOHN, A. (1995). PUNISHED BY REWARDS? EDUCATIONAL LEADERSHIP, VOL. 53. Number 1.13 - MILLIS. B. J. (1996). COOPERATIVE LEARNING, INSTRUCTIONAL EXELLENCE. RETREAT, UNITED STATE AIR FORCE ACADEMY, HTTP://WWW.UTC.EDU/TEACHING - RESOURCE - CENTER/COOPLEAR. HTML. 14 - PAYNE AND LESLEY WHITTAKER. (2000). DEVELOPING ESSENTAIL STUDY SKILLS, PRENTICE - HALL, ENGLAND. 15 - RYAN, K., COOPER, J. (1998). THOSE WHO CAN TEACH. BOSTON, NEW YORK. 16 - SLAVIN, R.(1991). GROUP REWARDS MAKE GROUP WORK, EDUCATIONAL LEADERSHIP, 48.17 - SLAVIN, R. (1991). SYNTHESIS OF RESEARCH ON COOPERATIVE LEARNING, EDUCATIONAL LEADERSHIP. 48. دكتر محمدرضا كرامتي: عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت معلم سبزواردكتر محمود قرباني: عضو هيئت علمي دانشگاه منبع: http://www.imi.ir/tadbir/tadbir-138/article-138/1.asp

گروه هاي ذي نفوذ اقتصادي در ايالات متحده آمريكا

گروه هاي ذي نفوذ اقتصادي و يا لابي ها در ايالات متحده آمريكا از توسعه تجارت و خدمات و همچنين توليدات صنعتي حمايت مي كنند و از جمله قدرتمندترين گروه هاي ذي نفوذ در آمريكا شناخته مي شوند. گروه هاي صنعتيگروه هاي ذي نفوذ تجاري _ صنعتي، طيف وسيعي از خدمات تا صنايع را شامل مي شوند و بسياري از كارخانجات، بانك ها، موسسات تجاري و بيمه ها را در مي گيرد. بر اساس آمارهاي موجود، بيش از 70 درصد از گروه هاي ذي نفوذ ثبت شده در واشنگتن به اين بخش تعلق دارد و كميته هاي اقدام سياسي Politcal Action Commetee آنان از تمام PAC هاي ديگر گروه هاي ذي

نفوذ بيشتر است.بزرگ ترين شركت هاي آمريكايي نظير ATTو يا فورد دفاتر حقوقي بسيار فعالي در واشنگتن دارند كه از نزديك چگونگي قانونگذاري در كنگره را نظارت مي كنند و درصورت لزوم با شيوهاي Lobbying به اعمال فشار بر نمايندگان مي پردازند.اگر چه گروه هاي ذي نفوذ تجاري _ صنعتي از قدرتمند ترين گروه هاي ذي نفوذ به شمار مي آيند، ليكن بدليل تضاد و تعارض ميان بسياري از اين گروه ها، برآيند نقش و نفوذ گروه هاي ذي نفوذ تجاري _ صنعتي در كنگره ايالات متحده آمريكا و يا كاخ سفيد كاهش مي يابد. به عنوان مثال در جائي كه اتحاديه كاميونداران از توسعه شبكه بزرگراه ها حمايت مي كند، هم زمان گروه هاي منافع ويژه شركت هاي راه آهن خواهان كاهش بودجه احداث بزرگراه ها به نفع خطوط راه آهن هستند. بنابراين هر يك ازاين دو گروه با ايجاد ائتلافي در نهادهاي قدرت، سعي در خنثي كردن نفوذ رقيب دارند. همين وضعيت نيز ميان دهها كارخانه و شركت بزرگ به چشم مي خورد كه مي توان به تعارض ميان هواداران توسعه تجارت بين الملل با حاميان مصرف كنندگان داخلي اشاره كرد. درحالي كه درميان گروه هاي ذي نفوذ كشاورزي ويا اتحاديه كارگري تقريباً نوعي هماهنگي و وحدت عمل ديده مي شود.از عمده ترين گروههاي ذي نفوذ تجاري _ صنعتي مي توان از انجمن ملي صنايع و اتاق بازرگاني نام برد كه نقش سخنگوي اين بخش از گروه هاي ذي نفوذ را بر عهده دارند.كنفرانس تجاري آمريكا و انجمن ملي فروشندگان اتومبيل در بخش غير دولتي و كميسيون فدرال تجارت و كميسيون امنيت و مبادله ارزي در بخش دولتي نيز هر يك نمايندگي طيفي از علائق اقتصادي و تجاري را نمايندگي مي كنند. گروه هاي كشاورزيگروههاي ذي نفوذ

كشاورزي در ايالات متحده آمريكا نمونه بارزي از گروه هايي هستند كه سهم آنان درنظام تصميم گيري، بيشتر از تعداد اعضاء آنان است. اگر چه تعداد اعضاءاين گروه ها درمقايسه با اتحاديه هاي كارگري و صنعتي به مراتب كمتر است، ليكن از نقش بسيار تعيين كننده اي در واشنگتن، بويژه در كنگره ايالات متحده آمريكا برخوردار هستند.سهم بخش كشاورزي در اقتصاد ايالات متحده تنها 3درصد است و بر همين ميزان نيز ميزان اشتغال در كشاورزي پائين است، اما همين تعداد اندك قدرت چشمگيري دارند. علت اين امر ارتباط بسيار نزديك و مستقيم ميان گروه هاي ذي نفوذ كشاورزي با كميته هاي كنگره ودستگاه هاي اداري دولت است. به عبارت ديگر، مثلث آهنين كه بيانگر نوع روابط ميان گروه هاي ذي نفوذ ونهاد هاي قدرت به شمار مي آيد، درخصوص گروه هاي كشاورزي به چشم مي خورد. سه راس اين مثلث آهنين عبارت انداز: گروههاي ذي نفوذ، كميته هاي كنگره و دستگاه هاي دولتي.تنوع و تعداد گروه هاي ذي نفوذ كشاورزي درايالات متحده بسيار زياد است. اما از اين ميان سه سازمان عمده تقريباً سخنگو و نماينده اصلي گروه هاي ذي نفوذ كشاورزي به شمار مي آيند. اين سه سازمان عبارت اند از:سازمان غله فدراسيون، اداره كشاورزي آمريكا و اتحاديه كشاورزان مليعلاوه بر سه سازمان اصلي، گروه هاي ديگر نيز هستند كه هريك دريك بخش از كشاورزي ويا دامداري فعاليت مي كنند. انجمن لبنيات آمريكا شوراي ملي پنبه آمريكاو انجمن ملي توليد كنندگان گندم از عمده ترين گروه هاي تخصصي كشاورزي هستند كه درميان نمايندگان كنگره نفوذ فراواني دارند. اتحاديه هاي كارگريايالات متحده آمريكا به عنوان يك كشور كاملاً صنعتي داراي بزرگ ترين اتحاديه هاي كارگري در سراسر جهان است. اين اتحاديه ها پس از ساليان طولاني مبارزات خونين و طاقت فرسا

با كارفرمايان قدرتمند و حاميان آنان در واشنگتن، سرانجام در اوايل قرن بيستم توانستند به عنوان نهادهاي مستقل سياسي جاي خود را در نظام سياسي اين كشور باز كنند. نظام فكري حاكم بر ايالات متحده در عين حال از غلتيدن اتحاديه هاي كارگري به دامان سوسيالسيم واحزاب كمونيست، آنگونه كه در اروپاي قرن نوزدهم روي داد، جلوگيري بعمل آورده است. اتحاديه هاي كارگري ايالات متحده بر خلاف تعدادي از همتايان اروپايي خود، نظام سرمايه داري را پذيرفته اند و خواهان سرنگوني آن نيستند. كارگران آمريكايي تنها به دنبال افزايش حقوق، كاهش ساعات كار و دستيابي به زندگي بهتر هستند.در حال حاضر پس از انجمن بازنشستگان آمريكا كه 33 ميليون عضو دارد، بزرگ ترين گروه فشار ايالات متحده آمريكا اتحاديه كارگري فدراسيون كارگران آمريكا - كنگره سازمانهاي صنعتي استاتحاديه كارگري اتومبيل سازي نيز از جمله اتحاديه قدرتمند به شمار مي آيند كه بدليل نوع كالايي كه توليد مي كنند از وزن قابل توجهي در كنگره ايالات متحده آمريكا بويژه درايالت هاي درياچه هاي پنجگانه برخوردار هستند. همچينن انجمن بين المللي كارگران ماشين سازي و هواپيما سازي، به عنوان سومين اتحاديه كارگري بزرگ كشور به شمار مي آيد.از لحاظ گرايش هاي سياسي، اتحاديه هاي كارگري حامي حزب دموكرات ايالات متحده آمريكا هستند واز بزرگ ترين تامين كنندگان مالي، تداركاتي و تبليغاتي اين حزب و انتخابات به شمار مي آيند. درسالهاي اخير، حزب جمهوريخواه ايالات متحده آمريكا نيز تلاش كرده است با جلب آراء اين بخش مهم از جامعه، نفوذ انحصاري دموكرات ها در ميان كارگران را كاهش دهد. *http://fa.wikipedia.org

گروههاي رسمي و غير رسمي در سازمانهاي ايراني

روههاي رسمي وغير رسمي در سازمانهاي ايراني

هر كدام از ما در طول زندگي خود در جامعه اي كه بدان تعلق داريم به عضويت يك يا

چند گروه در مي آييم.در تعريف گروه گفته اند: مجموعه اي از انسانها كه جهت هدفي خاص گرد هم مي آيند و با يكديگر داراي رابطه متقابل مي باشند را گروه مي گويند. واژه هاي اساسي در اين تعريف گرد هم آمدن ،رابطه متقابل داشتن و بالاخره هدف داشتن است. منظور از گرد هم آمدن معني گسترده و وسيعي از اين واژه است و صرفا نمي توان آن را حضور فيزيكي افراد در كنار هم دانست. از سوي ديگر رابطه متقابل در يك گروه اصلي اصلي انكار ناپذير است بدين ترتيب كه مجموعه اي بسيار زياد از انسانها را كه براي يك هدف مشخص مثلا نمايش يك مسابقه گرد هم آمده اند را نمي توان يك گروه دانست. زيرا اينها هيچگونه ارتباط خاصي با يكديگر ندارند. البته در اين مثال خاص تعدادي از تماشاگران را كه عضو مجامع هواداران يا طرفداران يك تيم خاص هستند را مي توان يك گروه به حساب آورد. مورد سوم هدف واحد داشتن است و منظور از هدف واحد مقصود جمعي است گرچه افراد گوناگون مي توانند انگيزه هاي شخصي نيز جهت پيوستن به يگ گروه داشته باشند. در اينجا دوام رابطه نيز اهميت دارد.براي مثال تعدادي از مسافران مترو كه در طول مسير با يكديگر  مباحثه مي كنند و در پايان مسير از هم جدا مي شوند را نمي توان اعضاي يك گروه پايدار به حساب آورد از  سوي ديگر مي توان اين چنين جوامعي را در رده گرو ههاي موقت به حساب آورد. در زمينه گروه و پويايي شناسي گروهها تقسيمات فراواني صورت گرفته است. خواستگاه اين پژوهشها

نيز چون اكثر تحقيقات در زمينه علم مديريت را بايد در آمريكا جستجو كرد. عموميت چنين پديده اي (گروه و جوانب آن) در تمامي جوامع انساني بحث و پژوهشي گسترده را در زمينه شناسايي و تبيين الگوهاي رفتاري گروهها و اعضاي آن در جوامعه گوناگون را طلب مي كند. رفتار گروه به ميزان بسيار زيادي به رفتار اعضاي آن وابسته است. در زمينه بهره وري  و كارايي معتقدند بهره وري با تشكيل گروهها افزايش مي يابد اما در مورد كارايي لزوما شرايط بدين گونه نمي باشد. تحقيقات نشان داده است كه هم رفتار فرد بر گروه و هم رفتار گروه بر فرد قابل بررسي مي باشد. در اين زمينه مي توان به تحقيقات كار خانه هاثورن به سرپرستي التون مايو در اوايا دهه 30 ميلادي اشاره كرد كه اگر چه به بحث شناخت عوامل مهم انگيزشي مي پردازد اما در جريان تحقيقات خود يكي از همين عوامل تاثير گذار بر عملكرد افراد را تاثير گروه بر فرد و عضويت فرد در گروه مي داند. در يك تقسيم بندي گروهها را به دو نوع رسمي و غير رسمي تقسيم كرده اند. گروههاي رسمي رابطه نزديك به ساختار رسمي سازمان و گروههاي غير رسمي به ميزان زيادي از آن گريزان است . البته مقصود از واژه رسمي در اين تعريف صرفا اتكا بر مفهوم و ترجمه تحت لفظي واژه ([1]formal  و informal ) در فرهنگ سازماني نداشته و تمامي جنبه ها را از جمله علني بودن يا غير علني بودن و همچنين خواستگاه شكل گيري و هدفهاي تعريف شده را در بر مي گيرد. در مجموعه بزرگي

به نام سازمان كه بخش اساسي و غير قابل اغماضي از منابع آن را انسان تشكيل  مي دهد ،بررسي شيوه شكل گيري و عملكرد گروهها و اعضاي آن ضروري است. در سازمانهاي ايراني كه البته اكثر قريب به اتفاق آنها را بايد با ساختار هاي هرمي در ذهن تجسم كرد كه اختيار از راس بر كف جاري مي شود گروه شناسي جايگاه خاصي دارد. اهميت بررسي اين موضوع زماني رخ مي نمايد كه ما در سازمانهاي ايراني 1- حاكميت رابطه به جاي ضابطه 2- حاكم بودن سيستمهاي اطلاعاتي غير رسمي در سازمان 3- خواستگاه و گرايشهاي شديد قوميتي و خويشاوندي به تبع فرهنگ حاكم بر جامعه عواملي تاثير گذار در عملكرد ساز مانهاي ما به حساب مي آيند را  به وفور نظاره مي كنيم كه در ادامه به اختصار به بررسي آنها خواهيم پرداخت:1- رابطه گرايي و ضابطه گرايي: به طور كلي رابطه مداري در جامعه ايراني اصلي پذيرفته شده و تا حدودي نهادينه شده به حساب     مي آيد. البته چنين ويژگي در چهار گوشه جهان قابل مشاهده است اما شدت و ضعف آن در نقاط مختلف متفاوت است .گزينه رابطه گرايي در جامعه ايراني و مفهوم گروه  را مي توان با يك گزينه واسطه بن نام ارتقاء و پيشرفت  در نظر گرفت. بدين ترتيب كه در سازمانهاي ايراني به دليل حاكم بودن رابطه گرايي به جاي ضابطه گرايي و عدم توجه كافي به مقوله اي به نام شايسته سالاري افراد به اين نكته پي برده اند كه زمينه ارتقاء و پيشرفت آنها تنها بر پايه ايجاد ارتباط و نه تاكيد بر نو آوري و

خلاقيت تعيين مي شود بدين ترتيب فرد با جستجوي گروههاي موجود در سازمان و الحاق به آنها تا حد امكان سعي مي كند تا زمينه لازم را جهت پيشرفت خود فراهم آورد. بدين ترتيب گروه محفلي براي آماده سازي و آشنايي اعضاي آن و سپس ارتقاء جمعي در سيستم مي باشد. بدين ترتيب اعضا با هم رابطه متقابل دارند . جهت هدف خاصي به نام پيشرف گرد هم مي آيند.        منصب گيري جمعي و انتصابهاي دسته جمعي در بوروكراسي ايراني تاكيدي بر اين مهم مي باشد.2- حاكم بودن سيستمهاي ارتباطي غير رسمي در سازمانها: اساسا سازماني را نمي توان در ايران يافت كه سيستمهاي ارتباطي غير رسمي غير از ساختار تعريف شده در ساختار سازماني در آن وجود نداشته باشد. عدم توجيه مناسب افراد به وظابف خود ، كنجكاوي ذاتي ايراني ، برخي ويژگيهاي بد فرهنگي كه اصطلاحا از آن به عنوان" زير آب زني" ياد مي شود ، همه و همه فرد را در سازمان به صورت خود آگاه يا نا خود آگاه به عضويت گروههاي غير رسمي ارتباطي سوق مي دهند كه گاها چنين ساختار هايي در زمينه اطلاع رساني خبر ها و دستورات را به سرعت نور در سطح سازمان منتقل مي كنند. ممكن است كه منشي مدير عامل به گروه غير رسمي تعلق داشته باشد كه در آن كار پرداز ، حسابدار و مسئول خريد را در بر    مي گيرد. افراد در اين  اين گرووها با هدف كسب اطلاعات عضو مي شوند.3-  خواستگاه و گرايشهاي شديد قوميتي و خويشاوندي: گرايش بسيار زياد ايرانيان با خويشاوند گرايي كه ريشه در شرايط خاص

زير ساختهاي اجتماعي جامعه ايراني دارد در سازمانهاي ايراني هم رخ مي نماياند. تشكيل گروههاي قوميتي ، خويشاوندي، عقيدتي همه و همه در سازمانهاي ايراني بسيار به چشم مي خورد و انگيزه افراد  ار پيوستن به آنها كسب حمايت و پشتوانه رواني مناسب در سازمان و استفاده از مزايا و منافع آن در آينده مي باشد . عدم اعتقاد به سلسله مراتب و باز هم توجه نداشتن و نهادينه نشدن شايسته سالاري انگيزه تشكيل چنين گروههايي را در سازمانها تشديد مي كند. در ادامه به نظر مي رسد شرح حال يك نمونه به تبيين بيشتر موارد مطرح شده در بالا كمك كند. در شركت فرضي X كه زير شا خه اي از شركت مادر آن در شهر Y مي باشد به ترتيب هيئت مديره ، مدير عامل، منشي مدير عامل، مديران بخش تحقيق و توسعه ( RD ) ، توليد ، فروش ، و مالي انجام وظيفه مي كنند . هر كدام از اين بخشها به زير مجموعه اي تقسيم مي شوند. براي نمونه در بخش RD   بخش بازاريابي و آزمايشگاه ، آمار و ارقام ، ارتباط با مشتري قرار دارد. ساختاري كه پيش ار اين از نظر شما گذشت ساختار رسمي سازمان و به تبع آن گروههاي رسمي را شامل مي شوند. اما از سوي ديگر       كار مندان آذري شركت كه منشي مدير عامل ، سرپرست حسابداري ، تعدادي ديگر از كارمندان بخشهاي مختلف را تشكيل مي دهند داراي يك هيئت مذهبي هستند كه در ماه يك روز را در خانه يكي از اعضا تشكيل جلسه مي دهند. تجربه نشان داده است كه كارمنداني

كه به اين گروه تعلق دارند زودتر از ديگر كارمندان ارتقاء هم رده خود پيدا مي كنند. از طرفي ديگر خبر مربوط به بازخريد گروهي از كاركنان بخش انبار شركت را قبل از بخشنامه  شدن آن كاركنان انبار شركت خبر دار مي شوند. علت آن ارتباط غير رسمي منشي مدير عامل با كارمندان بخش حسابداري و ارتباط كارمندان حسابداري با بخش انبار است.همچنين مدير عامل شركت به علت داشتن رابطه دوستانه با يكي از اعضاي هيئت مديره در شعبه اصلي زودتر از شعبه هاي ديگر از طرح جديد ارتقاء شغلي خبر دار مي شود. با مطالعه اين نوشته شايد اين فكر به ذهن شما خطور كند كه آنچه از منظر شما گذشت بيشتر به تعريف و توجيه موضوع ارتباطات سازماني مرتبط باشد تا جايگاه گروهها در سازمان اما واقعيت آن است كه جدا دانستن دو مقوله ارتباطات سازماني چه نوع رسمي و چه نوع غير رسمي آن با مبحث گروه و تعاريف آن در سازمان امر صحيحي نمي باشد و باعث عدم شناخت كافي از هر دو مقوله مي شود. [1] -  در لغت به معناي رسمي ، اداري و صوري مي باشد. و در برابر آن غير رسمي قرار داردكه اشاره به حركت در مسير هاي تعريف شده در سازمان دارد*http://irmanagement.blogfa.com/post-22.aspx

انتخاب اعضاي گروه؛ هماهنگي يا گوناگوني

؟عسل آغاز

چكيدهدر دو دهه اخير، سازمانها به طور معنا داري تغيير كرده اند و براي بقا در بازارهاي جهاني رقابت مي كنند. يكي از قابل توجه ترين اين تغييرات، تغيير از سمت كار به صورت انفرادي به كار بر مبناي تيم است.

از آنجايي كه اين سازمانها با فشارهاي ثابتي جهت تطبيق مستمر

با محيطهاي تجاري مواجهند، جهت پاسخگويي به اين فشارها تيم هاي كاري مي توانند موثر واقع شوند. از اين رو، چگونگي انتخاب اعضاي تيم ها امري درخور توجه است. تناسب «فرد-گروه» به معناي تناسب بين فرد تازه استخدام شده و گروه كاري است. با عنايت به اهميت نحوه انتخاب اعضاي اين تيم ها، اين مقاله بر آن است تا مشخص كند كه در فرايند انتخاب اعضاي گروه بايد ويژگي تناسب اعضا با يكديگر را مورد توجه قرار داد. اين ويژگي تناسب از دو بعد فرهنگي( تناسب فرهنگي اعضاي گروه با يكديگر) و بعدشخصيتي (تناسب شخصيتي اعضاي گروه با يكديگر) موردبحث قرارخواهدگرفت.مقدمهدر دو دهه اخير، سازمانها به طور معنا داري تغيير كرده اند. سازمانهايي كه داراي ويژگيهاي عدم تمركز و جهاني شدن، هستند و توسط تكنولوژي اطلاعاتي و رهبري مبتني بر تيم كارشان را تسهيل مي كنند. يكي از قابل توجه ترين اين تغييرات، تغيير از سمت كار به صورت انفرادي به كارهاي با مبناي تيمي مي باشد(اندرسون و برچ،2003).هنگامي كه تيم ها موفق باشند، داراي توان بالقوه جهت ارائه بسياري از مزيتها همانند انعطاف پذيري و خلاقيت فزاينده هستند و چنانچه با شكست مواجه شوند، منابع قابل توجهي را تلف كرده اند. از اين رو، سازمانها بايد به حداكثر كردن احتمال موفقيت تيم ها توجه كنند. يكي از ساده ترين راههاي انجام اين امر، تمركز بر اعضاي تيم است. در واقع موفقيت يك تيم موكول به داشتن تركيب بهينه از افرادي است كه در همكاري با يكديگر توانا باشند. (كيچوك و ويسنر،1998). باتوجه به اين موضوع چگونگي انتخاب پرسنل براي اين تيم ها امري درخور توجه است كه

نيازمند تحقيقات بيشتر پژوهشگران و متخصصان منابع انساني است.در اين مقاله پس از مروري بر ادبيات تناسب فرد با گروه، تفاوتهاي اين نوع تناسب، با تناسب فرد – شغل و تناسب فرد – سازمان بيان مي شود و سپس تناسب فرد – گروه از دو بعد فرهنگي و شخصيتي موردبررسي قرار مي گيرد. تناسب فرد-گروهتناسب فرد-گروه به معناي تناسب بين فرد تازه استخدام شده و گروه كاري (جانسون، ووربل، 2001)، تشابه شخصيتي اعضاي گروه يا دارا بودن مهارتهاي بين فردي موثر براي همكاري و ارتباطات موثر با ساير اعضاي گروه است (شين، 2004). بسيار مهم است كه اعضاي يك گروه جديد يا گروهي كه از پيش وجود داشته است، صفات مناسبي جهت كاركردن اثر بخش با يكديگر داشته باشند.اين نوع تناسب بر اساس ايده اي است كه بسياري از جايگاههاي استخدامي نيازمند تعاملات بين فردي اعضاي گروه است. تعاملات بين فردي ممكن است در برخي سازمانها بسيار حياتي تر از مهارتهاي فني شغلي در ارزيابي عملكرد كاركنان قلمداد شود.(جانسون ووربل، 2001) اگرچه تحقيقات اندكي درزمينه اثر تناسب فرد با گروه بر نتايج فردي وجود دارد، شواهد تجربي عموما رابطه مثبت ميان اين دو را نشان مي دهد. مطالعات همچنين اثر تناسب فرد با گروه را بر عملكرد شغلي افراد نشان مي دهد. (شين، 2004)تناسب ميان فرد تازه استخدام شده و گروه كاري بر اساس دو نوع تناسب جايگزين و مكمل صورت مي گيرد.تناسب جايگزين در هنگامي كه فرد تازه استخدام شده صفاتي مشابه با ساير اعضاي گروه دارد رخ مي دهد. براي ايجاد تعاملات بين فردي اثر بخش در اعضاي گروه مهم است كه آنها در

اعتقادها و ارزشهاي معيني سهيم باشند. در اين حالت، اين ارزشها و باورها هنجارهاي حياتي گروه را مي سازند. تحقيقات نشان مي دهند كساني كه هنجارهاي گروهي را مي پذيرند احتمالاً نگرشهاي كاري مثبت تري نسبت به كساني كه هنجارهاي گروهي راقبول نكنند نشان مي دهند.تناسب مكمل هنگامي رخ مي دهد كه فرد تازه استخدام شده صفات يا ويژگيهاي متمايزي دارد كه ويژگيهاي ساير اعضاي گروه را كامل كرده يا از آن حمايت مي كند. از آنجايي كه كليه اعضاي گروه برخي قوتها و كمبودهاي شخصي دارند، هنگامي كه كمبودهاي يك عضو تيم با قوتهاي ساير اعضا كامل شود، عملكرد گروه بهبود مي يابد. اين نوع تناسب بيشتر با تواناييهاي افراد جهت كمك به پوياييهاي گروهي سروكار دارد تا كمك به جنبه هاي فني شغل.در ادبيات سازماني تناسب مكمل ممكن است كمتر ازتناسب جايگزين مورد توجه قرار گرفته باشد. در حالي كه به همان اندازه مهم است. زيرا عملكرد گروه در هنگامي كه منابع انساني گوناگون گردهم مي آيند افزايش مي يابد. به طور خلاصه در هنگام انتخاب پرسنل جهت كاركردن در گروه، مهم است كه هر دو نوع تناسب فرد-گروه مورد توجه قرار گيرد. حضور يكي بدون ديگري احتمالاً منجر به ناكارايي گروه مي شود. (جانسون و وربل،2001)تفاوتهاتناسب فرد-گروه ازتناسب فرد - سازمان و فرد – شغل متمايز است. اگر چه هر سه نوع اين تناسبها احتمالاً بر روي انگيزش كاركنان و اثر بخش سازمان اثر مي گذارند، هر كدام به شيوه اي متفاوت عمل مي كنند.تناسب فرد- شغلطبق تعريفي تناسب فرد – شغل با يافتن تناسب ميان مهارتها، دانش و تواناييهاي مورد نياز جهت انجام جنبه هاي

نسبتاً ايستاي شغل و افرادي كه اين تواناييها را دارند سروكار دارد. تحليل شغلهاي سنتي مبنايي براي ارزيابي اين تناسب است. (جانسون ووربل،2001)طبق تعريف ديگر چنانچه فردي تواناييهاي لازم جهت انجام وظايف را به طور موثر داشته باشد در اين صورت تناسب شغل - فرد به خوبي وجود خواهد داشت. (كلبرت،2002)اين تناسب بر مبناي اينكه آيا متقاضي مهارتهايي كه متصديان شغل فعلي فاقد آن هستند را دارد يا خير تعريف مي شود. (جنسن و كريستف براون،1998)تناسب فرد- گروهتناسب فرد – گروه احتمالاً بر اثر بخشي سازماني ازطريق ارتقاي همكاري و كارگروهي اثر مي گذارد. (جانسون ووربل،2001)به دليل اينكه مشاغل به ندرت در انزوا انجام مي شوند، در سازمانها تيم هاي كاري به وجود مي آيند. هنگامي كه فرد با همكارانش سازگار باشد، تناسب فرد - گروه به خوبي ايجاد مي شود. (كلبرت،2002)تناسب فرد- سازمانتناسب فرد – سازمان در سطح تحليل سازماني اعمال مي شود و تناسب ميان كارمند و فرهنگ سازماني را مورد توجه قرار مي دهد و با فرايند اجتماعي كردن سازماني سروكار دارد. (جانسون ووربل،2001)تناسب فرد- سازمان در هنگامي كه افراد در اين ارزشها مشترك باشند ايجاد مي شود. (كلبرت، 2002)به طور ايده آل، هر سه نوع تناسب مهم هستند. سازمان بايد تلاش كند تا بر هر سه نوع تناسب با در نظر گرفتن اينكه هر كدام چقدر بر انگيزش كاركنان واثر بخشي سازماني اثر مي گذارند تأكيد كند. (جانسون ووربل،2001)محققان تاكيد مي كنند كه جنبه هاي گوناگون تناسب در مراحل مختلف استخدام تاثير مهمي دارد. (كلبرت، 2002) روي هم رفته، يافته ها نشان مي دهند كه تناسب فرد با سازمان، تناسب فرد با

گروه، تناسب فرد با شغل، داراي رابطه مثبتي با عملكرد، رضايت شغلي و تعهد سازماني و داراي رابطه منفي با ترك خدمت است. (شين، 2004)باتوجه به مباحثي كه راجع به انواع تناسب مطرح شد، حال سعي مي شود تا به اين سوالات پاسخ داده شود: آيا در فرايند انتخاب اعضاي گروه بايد ويژگي تناسب اعضا با يكديگر را مدنظر قرار داد؟ آيا اعضا بايد با يكديگر تناسب فرهنگي داشته باشند؟ آيا تناسب شخصيتي اعضا را بايد مدنظر قرار داد؟ براي پاسخ دادن به اين سوالات به دو مبحث تنوع فرهنگي در گروه و ويژگيهاي شخصيتي اعضاي گروه اشاره مي شود.تنوع فرهنگي در گروهفرهنگ، نقش مهمي در ادراك همبستگي گروه ايفا مي كند. برخي تحقيقات گذشته نشان مي دادند كه تيمهاي شامل اعضا با فرهنگهاي گوناگون، همبستگي كمتري نسبت به گروهها با فرهنگ متجانس دارند. چنين يافته هايي در پرتو تئوري شباهت است كه بيان مي دارد انسانها بيشتر به طرف كساني جذب مي شوند كه شبيه به آنها باشند. (درووري و رايت،2003)در تحقيق ديگري، تعامل فرايند و عملكرد گروهها با اعضايي كه داراي فرهنگ متجانس و اعضايي كه داراي فرهنگ نامتجانس بودند در 17 هفته مورد مطالعه قرار گرفته است. در ابتدا، گروههاي متجانس در هر دو بعد اثربخشي فرايند و عملكرد نمره بالاتري كسب كردند. در طي زمان هر دو نوع گروه در فرايند و عملكردكلي بهبود نشان دادند و تفاوتهاي ميان گروهها به هم نزديك شد.درهفته هفدهم،هيچ تفاوتي درفرايندوعملكردكلي مشاهده نشد، اما گروههاي نامتجانس در دومورد نمره بالاتري كسب كردند.(كومار، مايكلسن و واتسون ،1993)ويژگيهاي شخصيتي اعضا گروهويژگيهاي شخصيتي، خصوصيات نسبتاً پايداري هستند كه

به آساني توسط مداخلاتي نظير آموزش رفتار، تغيير نمي كنند. شواهد اخير در ادبيات انتخاب افراد كه متغيرهاي شخصيت را با عملكرد شغلي افراد مرتبط مي داند، بيان مي دارد كه شخصيت اعضاي تيم ممكن است در انتخاب اعضاي معياري مفيد باشد. استفاده از شخصيت در قلمرو انتخاب اعضاي تيم پيچيده تر از استفاده ساده از آن به عنوان يك معيار پيش بيني كننده جهت عملكرد شغلي افراد است. نه تنها شخصيت اعضاي تيم بايد با تقاضاهاي وظيفه تناسب داشته باشد، افراد تيم و بنابراين شخصيتشان بايد با هم سازگار باشد. در يك تيم، سازگاري در شخصيت اعضاي گروه يك عامل مساعدت كننده در بهره وري است.همچنين مي توان گفت كه در سطح تيم، يك رابطه جبران كننده ميان عوامل شخصيت و عملكرد بعدي تيم وجود دارد. اين بدان معناست كه چنانچه يك عامل شخصيتي به طور مثبتي با الزامات وظيفه در ارتباط باشد، نمرات پايين برخي افراد در يك عامل مي تواند با نمرات بالاي ساير اعضاي گروه در همان عامل جبران شود.البته مطالعاتي كه به عدم تجانس شخصيت اعضاي تيم بر حسب عملكرد بعدي شغل توجه مي كنند، نتايج متضادي را ارائه داده اند.يك خط فكري اين است كه تركيبي از انواع شخصيت جهت بهينه كردن عملكرد تيم به خصوص در هنگامي كه ويژگيهاي شغلي متنوع است لازم مي نمايد. نظر ديگر اين است كه ويژگيهاي عدم تجانس افراد تيم، زمينه هاي پرورش تعارضات ميان فردي را ايجاد مي كنند. در واقع افراد در گروههاي نامتجانس ممكن است بخواهند به گروههاي سازگارتري منتقل شوند.به طور كلي مي توان گفت عدم تجانس ممكن است براي

برخي وظايف و نه همه وظايف مفيد باشد. در حالي كه تجانس در ساير عوامل ممكن است براي اطمينان يافتن از وجود هماهنگي و بهره وري تيم لازم باشد. (كيچوك و ويسنر، 1998)نتيجه گيريدر مورد تناسب فرهنگي اعضاي تيم مي توان گفت، وجود اين نوع تناسب ميان اعضاي يك تيم مي تواند منجر به كارايي شود و از تعارض و ناهماهنگيهاي حاصل از تفاوتهاي فرهنگي جلوگيري كند. شباهت ميان ارزشها، شخصيت و اهداف و دارابودن مهارتهاي بين فردي ميان اعضاي گروه براي همكاري و ارتباطات با ساير اعضاي گروه ضروري است. (شين، 2004) مسلما افراد با ارزشها و نگرشهاي مشابه تمايل بيشتري به كار با يكديگر دارند. اما چنانچه اعضاي تيم هاي كاري ارزشهاي گوناگوني داشته باشند، تنها ازطريق يك مديريت فرهنگي بسيار قوي مي توان گروهي يكپارچه ايجاد كرد كه اين امر خود بسيار زمان بر است. بنابراين وظيفه مديريت منابع انساني است كه از همان ابتدا در امر انتخاب پرسنل عامل تناسب فرهنگي را مدنظر قرار دهد.در مورد تناسب شخصيتي اعضاي گروه مي توان گفت، از آنجايي كه شخصيت افراد خصوصيات نسبتاً پايداري است كه به راحتي تغيير نمي كند، انتخاب اعضاي يك گروه با توجه به تناسب شخصيتي با يكديگر امري درخور توجه است. اين تناسب به معناي عين هم بودن نيست. بلكه منظور سازگاري شخصيت كاركنان با يكديگر است. البته بايد خاطرنشان كرد كه گاهي اوقات افراد صفات يا ويژگيهاي متمايزي دارند كه ويژگيهاي ساير اعضاي گروه را كامل كرده يا از آن حمايت مي كند. از آنجايي كه كليه اعضاي گروه برخي قوتها و كمبودهاي شخصي دارند، هنگامي كه كمبودهاي يك عضو تيم با

قوتهاي ساير اعضا كامل شود عملكرد گروه افزايش مي يابد كه اين همان تناسب مكمل مي باشد.

منابع

1- Anderson.N,Burch.G.J,"Measuring person-team fit :development and validation of the team selection inventory" Journal of managerial psychology,vol 19,No 4,pp 406-426 2003.2- Colbert.A.E, "A policy-capturing study of the simultaneous effects of fit with jobs,groups and organizations" Journal of applied psychology,vol 87,No 5,pp 985-993, 2002.3- Drewery.G,Wright.N, "Cohesion among culturally heterogeneous groups" The journal of American academy of buisness,vol 2,issue 1,pp 66-72 (2002).

*تدبير

ساختن يك تيم موفق؛ تلفيق تفاوتها

محمد صدري نيا

چكيده: ضرورت تشكيل تيم ها و كارگروهي در سازمانها اهميت مطالعات بر¬روي مقوله كار تيمي را آشكار مي سازد. از آنجايي كه ايجاد هماهنگي و دستيابي به يك تركيب بهينه از افراد مي تواند به عملكرد بالاي تيمي منجر شود، اين مقاله با تمركز بر اين مسئله با استفاده از ابزار «تيپ نماي مايزر- بريگز» (MBTI) بيان مي¬شود كه اين ابزار نيز از روشهاي ارزيابي شخصيتي است و از تئوري يونگ سرچشمه مي¬گيرد. در واقع به كمك اين ابزار مي¬توان ترجيحات افراد در مورد مفاهيم زندگي را بررسي كرد. درنهايت اين ترجيحات به تفاوت در يادگيري، برقراري ارتباطات، مديريت تضاد و روابط منجر مي¬شود.(ترجيحات بيان شده توسط اين ابزار بر¬گرفته از فرايندهاي رواني انساني است)مقدمهيافتن راه حلهاي خلاق و جديد براي مسائل پيچيده سازمانهاي امروز، هر روز دشوارتر مي¬شود. افراد و بخشهاي سازمانها ديگر به تنهايي قادر به حل مشكلات فرا¬رو نيستند. ضرورت تشكيل تيم ها و كار¬گروهي در سازمانها،¬ اهميت مطالعه بر روي مقوله كار تيمي را آشكار مي¬سازد.(Raymond , 2005 )تيم ها اغلب از افرادي با شخصيتها و رفتار¬هاي متفاوت تشكيل شده¬اند و گاه تخصص اين افراد نيز متفاوت است.

شايد ايجاد هماهنگي و دستيابي به يك تركيب بهينه از افراد بتواند به عملكرد بالاي تيمي منجر شود. در اين تحقيق سعي شده است با بهره گيري از برخي مفاهيم، ويژگيهاي يك تيم ايده¬آل مطرح شود.بيان مسئلهچرا درقرن بيستم پس از طي زماني دراز از آغاز پيدايش انسان ، هنوز جنگ وجنايت از امور روزمره وعادي است. هرروز در روزنامه¬ها، تلويزيون و ديگر وسائل اطلاع رساني، هميشه و همه جا اين اخبار ديده مي¬شود و اين اخبار آنقدر عادي شده اند كه هر روز منتظر شنيدن آنها هستيم.كارل يونگ (1961-1875)، دوست صميمي فرويد و بنيانگذار روانشناسي تحليلي است. او معتقد بود، شخصيت علاوه بر گذشته به وسيله آينده نيز شكل مي گيرد و تاكيد بيشتري بر ناهشياري داشت. قسمت اعظم ادراك هشيار و واكنش نسبت به جهان پيرامون ما به وسيله نگرشهاي برونگرايي و درونگرايي تعيين مي¬شود. درونگراها تا حدودي گوشه¬گيرند، اغلب خجالتي اند و به خود تمركز دارند. برونگراها پذيرا¬تر، مردم¬آميز¬تر و از لحاظ اجتماعي پرخاشگر¬ترند. يونگ در ادامه كاركردهاي روانشناختي را مطرح كرد كه در چهار كاركرد فكري، احساسي، حسي (تجربي)، و شهودي بيان شد:-1 تيپ فكري برونگرا؛-2 تيپ احساسي برونگرا؛-3 تيپ حسي برونگرا؛-4 تيپ شهودي برونگرا؛-5 تيپ فكري درونگرا؛-6 تيپ احساسي درونگرا؛-7 تيپ حسي درونگرا؛-8 تيپ شهودي درونگرا . ابزار مايرز- بريگز يك ابزار براي ارزيابي شخصيت است كه در حال حاضر استفاده از آن بسيار متداول شده است. سالانه بين 3 تا 5 ميليون نفر در جهان توسط اين ابزار خود¬سنجي، مورد سنجش قرار مي¬گيرند كه گاه به صورت كامپيوتري نيز مورد استفاده قرار مي¬گيرد .اين ابزار به صورت گسترده اي براي سنجش

اعتبار و روايي آزمايش شده و مي¬توان گفت كه به صورت گسترده اي توسط افراد غير روانشناس نيز، استفاده شده است و در عالم تجارت نيز از آن استفاده وسيعي به عمل مي¬آيد. (Murray , 1990 )اين ابزار براي تفكيك افراد نيست، بلكه تنها ابزاري است كه اجازه مي¬دهد ترجيحات افراد در مورد مفاهيم زندگي فهميده شود. اين ترجيحات در نهايت به تفاوت در يادگيري، اشكال ارتباط، مديريت تضاد و روابط منجر مي¬شود. اين ابزار روانشناختي، يك ابزار خود¬سنجي و پرسشنامه¬اي بسته شامل 100تا160 پرسش است كه ترجيحات افراد را با 16 گروه شخصيتي بيان مي دارد. (رابينز، 1995 )اين تيپ¬ها به صورت ويژگيهايي دو قطبي و متضاد بيان مي¬شوند. افراد با توجه به نظريه تيپ شخصيتي از يكي از 4 حالت زير در رفتار خود استفاده مي¬كنند:-1 چگونه يك شخص انرژي مي¬گيرد؟ از طريق برونگرايي (E) در مقابل درونگرايي (I)؛-2 چه¬اطلاعاتي را فرد دريافت مي¬كند؟ از طريق حس گرايي(S) در مقابل شهودگرايي(N)؛-3 چگونه يك فرد تصميم مي¬گيرد؟ تفكري (T) در مقابل احساسي(F)؛-4 سبك زندگي كه فرد مي¬پذيرد: قاطعيت (J) در مقابل انعطاف پذيري(P).براي راحتي و مشاهده روابط ميان تيپ¬هاي شخصيتي، آنها را به صورتي كه در جدول (1) مشاهده مي شود، نشان مي دهيم. هر كدام از اين حالتها به صورت اختصاري بيان شده¬اند. (Jessup , 2002)انديشمندان بيان مي¬دارند تنوع تيپ¬هاي روانشناختي باعث عملكرد موفق گروه مي¬شود. آنها بيان مي¬دارند كه يك تيم متنوع از لحاظ روانشناختي اگرچه ممكن است ديرتر يك پروژه را تكميل كند، اما نتيجه نهايي هميشه بهتر خواهد بود.اينكه چگونه تيپ¬هاي متضاد به فرايند گروهي كمك مي¬كنند را مي¬توان به صورت زيربيان كرد: برونگراها

(E) امكان برقراري ارتباط بين افراد گروه را به وجود مي¬آورند، درحالي كه درونگراها (I)، عكس¬العمل دروني بحثهاي گروه را نشان مي¬دهند. حس¬گراها(S)، حقايق و سؤالات فني را مطرح مي¬كنند، درحالي كه شهودگراها (N) احتمالات جديد را حدس مي¬زند. تفكرگراها (T) يك تحليل منطقي از موقعيت تصميم¬گيري ارائه مي¬دهند. درحالي كه احساسي¬ها (F) نشانه¬هاي اينكه احساسات اعضاي ديگر گروه يا مشتريان چگونه تحت تأثير قرار مي¬گيرد را بروز مي¬دهند. افراد قاطع (J) تيم را از روي برنامه زماني تعيين شده جلو مي¬برند، درحالي كه افراد منعطف و پذيرا(P) به تيم، در نظرگرفتن راه¬حلهاي ديگر را گوشزد مي¬كنند.كراجر و توسن و ديگر محققان (MBIT) بيان مي¬دارند كه مديران اجرايي، (ESTJ)ها هستند، در حالي كه رهبران ذاتي، (ENTJ)ها هستند. موفقيت هر يك از اين تيپ¬ها بستگي به¬نوع¬شرايط¬دارد. در¬يك شرايط پيچيده، راه¬حل¬ خلاقانه مورد¬نياز است، بنابراين، (ENTJ) مناسب به نظر مي¬رسد و اگر شرايط نرمال¬ و روزمره باشد، (ESTJ) مطلوبتر است. ( Spiegel Torres,2001)در يك مطالعه با استفاده از MBTI كه بر¬روي دانشجويان دانشگاه به عمل¬آمد، مشخص¬شد كه علائق شغلي آنها تا اندازه زيادي با تيپ¬هاي روانشناختي يونگ ارتباط داشته است. درونگراها علاقه زيادي به مشاغلي داشتند كه مستلزم تعامل¬هاي نزديكي با ساير افراد نبود ، مانند مشاغل فني و علمي ، برونگراها بيشتر به مشاغلي علاقه¬مند بودند كه سطوح بالايي از تعامل اجتماعي را فراهم مي¬كردند، مانند فروشندگي و روابط عمومي.جدول (2) بعد شانزده تركيب تيپ شخصيتي افراد و مشاغل مرتبط با آنها را نشان مي دهد. در نهايت مي¬توان گفت كه تئوري تيپ شخصيت و ابزار (MBTI) به ما در درك بهتر نقاط قوت و

ضعف افراد كمك مي¬كند و تاثير اين عوامل را در تشكيل تيم ها و توسعه آنها نمي توان ناديده¬گرفت.افراد با تيپ هاي ترجيحي متفاوت، عملكردهاي متفاوتي در گروه يا تيم خواهند داشت و گاه سرنوشت يك تيم به عملكرد برخي افراد وابسته مي¬شود.در ادامه سعي شده است اين تأثير با بهره¬گيري از يك الگو نشان داده شود.اگر چه عواملي كه باعث موفقيت يك تيم مي¬شود بسيار زياد است، اما برخي موارد تأثير بيشتري دارند. ناكارايي تيم ها ممكن¬است محصول تركيب نامناسب افراد تيم باشد. مهمترين قدم (قبل از هراقدامي) ساختن تيم است؛ تيمي كه موفقيت آن تقريباً قطعي باشد. معمولاً موارد زيادي هستند كه پويايي گروهي را مختل مي¬كند و باعث ناكارايي تيم مي¬شود. هر چه سازمانها بيشتر بر مفهوم كار تيمي تأكيد مي¬كنند، بيشتر بايد به اين موضوع توجه شود كه چگونه افراد مختلف در تيم با يكديگر تعامل دارند. (Spiegel Torres,2001)عوامل اثربخشي يك تيماعضاي يك تيم ايده آل بايد داراي استعداد و دانش متنوع باشند، در حالي كه براحتي بتوانند بدون بروز هيچ مشكلي با يكديگر ارتباط برقرار كنند. الگو¬هاي متنوعي براي تيم هاي اثر¬بخش ارائه شده، در اين تحقيق از الگوي مطرح شده توسط كراجر و توسن(Kroeger Thuesen , 1992) براي تيم هاي توسعه¬ سيستم¬هاي اطلاعاتي¬(IS) استفاده شده است. تيم هاي (IS) به خاطر پيچيده بودن فرايند طراحي سيستم¬هاي اطلاعاتي و بهر¬ه¬گيري از اعضاي بخشهاي مختلف سازمان مورد مناسبي براي بررسي است و شايد بتوان نتايج اين مقاله را به تيم هاي ديگر نيز تسري داد.از الگو¬هاي رايج در رويكرد تيمي مي¬توان به الگوي طراحي كاربرد مشترك، اشاره كرد. اين الگو، زمان طراحي سيستم را كوتاه مي¬كند، در

حالي كه نتايج جامع و با كيفيت بالايي ارائه مي¬دهد.( Kroeger Thuesen , 1992). به عنوان مثال يك تيم با طراحي كاربرد مشترك كه براي طراحي سيستم¬هاي حسابداري، تشكيل شده است شامل حسابداران و همچنين متخصصان كامپيوتر است.در الگوي طراحي كاربرد مشترك، سه عامل تحت تأثير تفاوتهاي افراد قرار مي¬گيرد: رهبري اثربخش، ارتباطات درون تيم و انسجام گروه. تقريباً تمام عوامل به افراد درگير در تيم بستگي دارد.رهبر تأثيرگذار يكي از عوامل مهم در موفقيت تيم است. رهبر بدون تأثير، بهره¬وري تيم را از بين خواهد برد. يك رهبر بادانش و جسور ¬بايستي بتواند سطوح متفاوتي از عملكرد و مديريت را ارائه كند. بايد بتواند جلسات تيم را كنترل كند و تقريباً همه افراد را در مذاكره شركت دهد تا به يك نتيجه قابل قبول دست يابد. ( ,1997Bradley,et al).اغلب يافتن رهبرخوب، كار سختي است. هر كسي تركيب مناسبي از توانايي تكنيكي و شخصيتي مناسب را ندارد. علاوه براين رهبر بايستي بتواند تيم را اداره و سريعاً تعارضها را حل كند. (SpiegelTorres,2001)ارتباطات درون تيم عامل ديگري است كه موفقيت تيم را تحت تأثير قرار مي¬دهد و مشكلات در اين زمينه مي تواند به صورتهاي مختلفي بروز نمايد.انسجام تيمي، هم به عنوان يك جزء جدا نشدني از اثربخشي تيم است .در يك تيم منسجم، روح با يكديگر بودن و پشتيباني از يكديگر را بوضوح مي¬¬توان ديد. اين انسجام به اعضاي تيم در حل سريع تضادها ياري مي نمايد. هر اندازه سطح انسجام تيم بالاتر رود، گروه روش يكساني را مي¬پذيرد.( 2002،Huber)تنوع شخصيتي اعضاي تيم، چهارمين عامل موفقيت است. تعدادي از تحقيقات تاثير تنوع تيم در عملكرد گروهي

موفق را نشان داده¬اند. عموماً اين تحقيقات بيان مي¬دارند كه در مسائل پيچيده، تيم هايي با افراد مختلف و تواناييهاي متفاوت دانشي و تكنيكي، اثر بخشتر از تيم هايي هستند كه تقريباً در اين جنبه¬ها يكسان هستند. Bradley,et al,1997).افراد مشخصي، رهبران ذاتي مي¬شوند در حالي كه ديگران ترجيح مي¬دهند نقش پيروان را ايفا كنند. برخي افراد، سخنگوهاي ذاتي هستند، در حالي كه ديگران از بيان درونياتشان عاجزند. هر شخص به هرحال، مي¬تواند تأثير مثبتي براثربخشي كلي تيم داشته باشد، اما هميشه بايد يك تعادل بين تيپ¬هاي شخصيتي برقرار شود. (Jessup 2002).عموماً بهترين رهبرها يا (ESTJ) هستند يا (ENTJ). بسته به موقعيت مورد نظر، اگر نياز به يافتن راه¬حلهاي خلاق و به كارگيري تكنولوژي جديد نباشد و مسائل ساختار¬يافته و سرراست باشند،رهبر حسي(ESTJ) گزينه مناسبي است. اما اگر تيم نياز به رويكردهاي جديد در حل مسائل داشته باشد و مسائل به آساني درك نشوند، رهبر شهودگرا (ENTJ) گزينه مناسبي است.برونگراها طبيعتاً راحت¬تر از درونگراها ارتباط برقرار مي¬كنند. حس¬گراها بيشتر از شهودگراها و تفكرگراها بيشتر از احساسي¬ها مي¬توانند ارتباط برقرار كنند. برونگراها سخنگوهاي ذاتي هستند اما حقيقت اين است كه تعدادي زيادي از برونگراها نمي¬توانند در يك تيم باشند، چون آنها با بيان زياده از حد¬ عقايدخودشان، تيم را دچار تشنج مي¬كنند. افراد حس¬گرا حقايق را دريافت مي¬كنند و براحتي مي¬توانند آنها را به صورت سازمان¬يافته با ديگر اعضاي تيم در ميان بگذارند. (Bradley,et al,1997)يك تيم اثربخش بايد تركيب سالمي از افراد برونگرا داشته باشد تا بتوانند ارتباطات درون تيمي كافي برقرار كنند.انسجام تيم تحت تأثير تفكرگراها در مقابل احساسي¬ها است. اعضاي تفكرگرا تيم به خاطر پافشاري در

بيان قضاوتهايشان، اغلب اعضاي حساس گروه را مورد هجوم قرار مي¬دهند و فشار خاصي را در احساسات گروهي ايجاد مي¬كنند. اعضاي احساسي برعكس، بخوبي از روحيه كار¬گروهي آگاه هستند و تمامي سعي¬شان در اين است كه هارموني تيم بهم نخورد. انسجام تيمي¬، وجود تعارض را انكار نمي¬كند، زيرا تضاد است كه به قضاوت ايده¬ها كمك مي¬كند. يك تيم منسجم تيمي است كه قادر است تضادها را به نحوي كه تفرقه¬هاي طولاني ايجاد نكند، حل كند و به هم¬افزايي كه نتيجه كار تيمي است، نائل شود.معمولاً تيم هاي متجانس، زودتر به نتيجه مي رسند، اما هميشه راه¬حلهاي آنها، مانند راه¬حلهاي تيم هاي غير¬متجانس خلاقانه و نوآورانه نيست. هر تيمي بايد تركيب بهينه¬اي از افراد را داشته باشد كه اين تركيب بسته به شرايط و نوع مسائل پيش روي تيم ها متفاوت است.نتيجه گيريشايد الگويي كه در بالا اشاره شد خيلي ايده¬آل و آرماني به نظر برسد و نتوان هر تيمي را با رويكرد بالا تجزيه و تحليل كرد. اما الگوي بالا يك چارچوب استاندارد براي تيم هاست كه مي¬توانند از آنها براي ارزيابي خودشان استفاده ببرند.به كارگيري ابزار (MBTI) در كنار ساير تحليل¬ها و ابزارهاي ارزيابي عملكرد، به ما در درك بهتر افراد و عملكرد تيمي كمك كرده است. بر مبناي تجزيه و تحليل ارائه شده در اين مقاله، مي¬توان گفت كه تر¬كيب شخصيتي افراد تيم، نقش مهمي در تفاوت عملكردي تيم ها دارد. تنوع¬ و¬تعادل در افراد، عامل ضروري براي ايجاد عملكرد موفق تيمي است.سازمانهايي كه مي¬خواهند تيم هاي اثر¬بخش داشته¬باشند، بايد روي تركيب افراد كار كنند و به افراد تيم در درك رفتارهاي خودشان و رفتارهاي اعضاي ديگر ياري رسانند.در

پايان بايد گفت، اگرچه (MBTI) ترجيحات شخصيت افراد را مشخص مي¬كند، اما اينطور نيست كه اين ترجيحات تغيير پيدا نكنند، بلكه افراد مي¬توانند با كسب آموزشهايي خاص، از يك نوع شخصيت غالب خارج شوند و به حالت مكمل آن در بيايند. نكته مثبت MBTI اين است كه نقاط قوت و ضعف افراد را در شرايط مختلف مشخص مي¬كند و به آنها در تلاش براي تغيير و بهبود آنها كمك مي¬نمايد. منابع: 1- Bradley ,John H. And Frederic J. Hebert,” The Effect Of Personality Type On Team Performance”, Journal Of Management Development, Vol. 16 No. 5, 1997.2-Briggs Myers, I. (1993).  Introduction To Type (5th Ed.).  Palo Alto, CA: Consulting Psychologists Press.3-Jessup,Carol.M,”Applying Psychological Type And Gift Differing To Organizational Change”, Journal Of Organizational Change Management , Vol 15 , No 5 , 2002.4-Prem, Kathy," Myers-Briggs Personality Type Briggs Personality Type Indicator –¬ MBTI" ,Engineering Career Services Engineering Career Services university Of Wisconsin University Of Wisconsin-Madison Madison.5-Raymond,William, "Building A Successful Team" ,The Project Network Newsletter, October 2005. Www.Mympa.Org.6-Spiegel Torres ,Type Deions Are Directly From www.knowyourtype.com,2002.

كار گروهي شروع كار آفريني

حميد ميرزاآقايي يكي از معيارهايي كه كشورهاي توسعه يافته را از كشورهاي در حال توسعه مجزا مي كند، فرهنگ گروهي كار كردن است در كشورهاي توسعه نيافته افراد علاقه يي به فعاليت هاي گروهي ندارند و همين امر سبب مي شود علاوه بر صرف انرژي بيشتر، كارها با كيفيت پايين ترين انجام پذيرد. اصولا جهت رسيدن به يك جامعه كارآفرين رشد فعاليت هاي گروهي نيز ضروري است و بدون چنين ويژگي كارآفريني در جامعه فراگير نخواهد شد. شركت مايكروسافت جهت تهيه متن برنامه

ويندوز 2003 از پنج هزار برنامه نويس كمك گرفت به گونه يي كه اين تعداد افراد در يك كار گروهي موفق به طراحي اين برنامه شدند. مهمتر از طراحي و توليد اين برنامه بايد از هماهنگي و همبستگي هاي گروهي لازم براي رسيدن به اين هدف نام برد. حال ما با اين سوال روبرو خواهيم بود كه چگونه بايد يك گروه كاري موفق را سازماندهي كنيم و چه شرايط فرهنگي بايد بر اين گروه حاكم شود تا بتواند به اهداف مورد نظر خود دست يابد. براي رسيدن به اين هدف بايد از قدم هاي كوچك آغاز كرد تا در نهايت با كسب تجربيات لازم بتوان به تشكيل گروه هاي بزرگتر اقدام نمود. گروه هاي بزرگتري كه بتوانند زمينه ساز تحول در جامعه باشند. در اين مقاله تلاش مي شود فرصتي براي انديشيدن در اين خصوص پديد آيد. رشد و بسط فرهنگ گروهي كار كردن نيازمند انجام پژوهش هاي لازم در اين زمينه است زيرا فرهنگ جامعه ما با ديگر كشورها متفاوت است و لذا بعضي از دستورالعمل هاي ارايه شده در مقالات نويسندگان كشورهاي ديگر براي ما كارساز نخواهد بود. اميد است مطالعه اين مقاله بتواند توجه شما خواننده محترم را براي مدتي هر چند كوتاه به اين موضوع هدايت كند و زمينه يي براي شروع يك كار گروهي باشد. همچنين شما مي توانيد جهت آشنايي با موانع بر سر راه فعاليت هاي گروهي در جامعه خويش به جست وجو پرداخته و به يافتن پاسخ اين سوال بپردازيد كه چه عواملي سبب مي شود كه فعاليت هاي گروهي در نيمه راه تداوم نيابد؟ براي تشكيل يك گروه كاري توجه به عوامل زير مي تواند مفيد واقع

شود. 1 -ابتدا يك موضوع مورد علاقه بيابيد كه ممكن است مرتبط با كار و يا امور زندگي شما باشد و از اينكه در اين زمينه فعاليت مي كنيد لذت ببريد و حتي بتوانيد چندين سال در اين زمينه مطالعه و بررسي كرده و نتايج آن بتواند در شغل و يا زندگي شما اثرگذار باشد. فرض كنيد تصميم گرفته ايد در زمينه «حفظ محيط زيست به بررسي بپردازيد، لذا اين موضوع مي تواند شروعي براي تشكيل يك گروه كاري در زمينه حفظ محيط زيست باشد. به خاطر داشته باشيد، موضوعي را انتخاب كنيد كه سبب ايجاد يك انگيزه قوي در شما شود. به گونه يي كه مشكلات نتواند به راحتي شما را از ادامه اين راه بازدارد. 2 -اكنون شما بايد به جست وجوي افراد علاقه مندي بپردازيد كه دوست دارند در رابطه با موضوع مورد نظر با شما همكاري كنند حتي اگر انتخاب اين افراد مدت زمان زيادي طول بكشد و به خاطر داشته باشيد اولين پايه تشكيل يك گروه كاري موفق وجود افراد با انگيزه ها و علاقه مند به موضوع مورد بحث است 3 -هنگامي كه گروه كاري خود را تشكيل داديد براي آن هدف و وظايفي را تعريف كنيد. براي مثال ممكن است يك گروه تشكيل دهيد كه هدف از آن «دستيابي به دانش IT است ابتدا هدفهاي مورد نظر را تعريف كنيد و آن موقع وظايف هر كسي را در گروه براي رسيدن به آن هدف تعيين كنيد ،به گونه يي كه هر كس بتواند در يك مدت زمان مشخص وظايف خويش را به انجام رساند و ارايه گزارش كند. 4 -تلاش كنيد يكي

از اعضاي گروه شما اهل نوشتن و نويسندگي باشد تا بتواند نتايجي را كه در گروه به دست مي آيد به خوبي ثبت كند. اين مستندات سبب مي شود انديشه گروه آرام آرام به ديگران منتقل شده و مورد نقد و بررسي قرار گيرد و گهگاه لازم است اعضاي گروه نتايج فعاليت هاي خويش را به صورت يك مقاله در اختيار ديگران قرار داده و زمينه براي تبادل انديشه و افكار ميان علاقه مندان به موضوع فراهم شود. 5 -مسووليت گروه كاري مشكل است لذا فردي كه مسووليت گروه را مي پذيرد بايد در برقراري ارتباط با ديگران فردي موفق باشد. او بايد دانسته هاي خويش را در خصوص برقراري ارتباط موثر با ديگران افزايش دهد، به گونه يي كه بتواند در قلب ديگران نفوذ كند. انسانها زماني علاقه مندند با ديگران ارتباط صادقانه و خوبي برقرار كنند كه اين ارتباط از قلب ها آغاز شود و اصولا هيچ كس قادر نيست در قلب ديگران نفوذ كند، مگر آنكه از خصايل اخلاقي ارزشمندي برخوردار باشد. مسوول گروه بايد سختكوش تر، ثابت قدم تر و چه بسا مطلع تر از ديگران باشد و او بايد گوي سبقت را از بابت مطالعه و جست وجوگري از ديگر اعضاي گروه بربايد تا از اين طريق زمينه براي همبستگي بيشتر در گروه پديد آيد. 6 -حفظ احترام ميان اعضاي گروه از اصول اساسي حاكم بر گروه است انسانها همه به دنبال تكامل و رشد شخصيت هستند و هنگامي كه افراد در گروه كسب شخصيت كرده و مورد احترام واقع مي شوند، زمينه براي ارتقاي بهداشت رواني در بين اعضا، مهيا مي شود. به همين خاطر همبستگي ميان اعضا بيشتر شده

كه اين خود سبب پايداري گروه مي شود. 7 -آموزش مستمر بايد در گروه تداوم يابد و هر كسي بايد بكوشد دانسته ها و علم و دانش خويش را در خصوص موضوعات مرتبط با گروه افزايش دهد و نتايج آن را به ديگران منتقل كند و هر كسي بايد تنها در فكر رشد ديگري در گروه باشد در غير اين صورت گروه در آينده از هم خواهد پاشيد. بايد اين نكته به خاطر سپرده شود كه اگر در جامعه يي هر كسي سعي كند جلوي رشد ديگري را مسدودكند تا از اين طريق رشد يابد، فرصت هاي لازم براي خلاقيت و رشد چنين جامعه يي بر باد خواهد رفت 8 -يكي از نكاتي كه اعضاي گروه بايد به آن توجه كنند، انجام مطالعات در زمينه خلاقيت نوآوري و كارآفريني است و همچنين لازم است اعضا با تكنيك هاي مورد نياز براي گروه نظير يورش فكري تكنيك شش كلاه تفكر و ديگر تكنيك هاي خلاقيت آشنا شوند و در زمينه تكنيك هاي حل مشكل بيشتر بدانند و در اين رابطه مطالعه و تمرين كنند. 9- صبر و انتقادپذيري از ويژگيهاي مهم فرهنگ فعاليت هاي گروهي است اعضاي گروه بايد هميشه آماده پذيرش سخت ترين انتقادات بوده و در برابر ناملايمات صبر فراوان داشته باشند. انسانها از نظر خصوصيات شخصيتي متفاوتند. زماني كه انسانها در شروع فعاليت ها كنار هم قرار مي گيرند، بعضي از خصوصيات رفتاري غيرقابل تحمل به نظر مي رسند، درست مانند چرخ دنده هايي كه با يكديگر جفت نمي شوند و همين موضوع باعث برخورد چرخ دنده ها و اصطكاك ميان آنها مي شود. اما ميان انسان با چرخ دنده ها فرق بسيار اساسي وجود دارد. آدمي قادر است

با گذر زمان كم كم خود را با شرايط تطبيق دهد، لذا در اينجا صبر بسيار، ضروري است تحمل سختي هاي شروع كار و تحمل بعضي خصوصيات رفتاري انسانها سبب مي شود آرام آرام انسانهاي صبور به نتايج ارزشمندي دست يابند. صبر باعث مي شود آدمي از انجام رفتارهاي شتابزده وغيرمنطقي خودداري كرده و شاهد نتايج شيرين اعمال خود در آينده باشد. 10-گهگاه لازم است گروه از متخصصين مرتبط با موضوعات مورد بحث دعوت كرده و از نظرات آنان بهره مند شود. شركت در سمينارها، نمايشگاه ها و...مي تواند فرصتي براي ديدار با متخصصان و افراد صاحب نظر باشد.  11-اعضاي گروه بايد سعي كنند در عرصه پژوهش نيز وارد شوند تا بتوانند به نتايج ارزشمند دست يافته و در كنار آن به انتقال افكار نو پرداخته و راه حل هاي كاربردي و ارزشمند به جامعه ارايه كنند. 12-سيمونتون از محققان خلاقيت بيان مي كند كه فرد پس از ده سال درگير شدن در يك مساله و كسب تجربه و تخصص در آن زمينه به خلاقيت واقعي دست مي يابد و لذا تداوم فعاليت هاي گروه در مدت زمان طولاني نتايج شگفت انگيز و ارزشمندي در پي خواهد داشت 13-گروه مي تواند در بعضي مواقع جلسات خود را در مكانهاي تفريحي و فرح بخشي نظير مكانهاي سرسبز برگزار كند كه اين خود مي تواند انگيزه بيشتري براي تداوم بحث ها باشد. 14 -گروه بايد علم و دانش خويش را در رابطه با رايانه و اينترنت و زبان انگليسي ارتقا دهد و از اطلاعات روز برخوردار شود به گونه يي كه اعضا بتوانند از منابع خارجي بهره برده و از طريق و بلاگ ها و يا وب هاي ايجاد شده توسط گروه به انتشار نتايج فعاليت هاي خود

بپردازند. اين اقدام سبب مي شود كه زمينه براي جذب علاقه مندان و تبادل نظر در سطحي بسيار وسيع تر و در مقياس فراملي پديد آيد كه اين خود زمينه ساز انتقال علم و دانش به داخل مرزهاي كشور است و اعتبار ملي را ارتقا مي دهد. 15-گروه بايد نتايج فعاليت هاي خود را براي علاقه مندان در همايش ها ارايه كند. اين اقدام باعث خواهد شد كه گروه بازخوردهاي ارزشمند از ديگران دريافت كرده و از طرفي بتواند با انگيزش بيشتر به نقد و بررسي و اصلاح فعاليت هاي خويش بپردازند. 16-لازم است اعضاي گروه در زمينه «روانشناسي گروه مطالعه كنند. كسب اطلاعات در اين خصوص مي تواند زمينه ساز شناخت اعضاي گروه از يكديگر شده و زمينه براي همبستگي بيشتر شود. بدون شك تشكيل گروه و ادامه فعاليت هاي آن همچون تولد موجودي است كه اگر تداوم يابد، آرام آرام رشد و تكامل يافته و به مرحله يي خواهد رسيد كه نتايج ارزشمندي از خود به جامعه ارايه مي كند و چه بسا زمينه يي   براي وقوع خلاقيت و كارآفريني در جامعه و شروعي براي سازندگي در جامعه باشدو ذكر اين نكته لازم است كه بدانيم اگر اين گروه در فكر خدمت به جامعه نباشد بدون شك در نيمه راه از حركت باز خواهد ايستاد.  ****منبع : مقاله "  كار گروهي شروع كار آفريني "- نويسنده : حميد ميرزاآقايي -قسمت اول- شنبه   روزنامه  اعتماد  - شماره 407

گروه ها و نهاد ها

احدوت ها عفوداه ( حزب كارگران سوسياليست صهيونيسم ) :در سال 1919 تاسيس شده و از حزب رقيبش \" هاپوايل هاتزاير \" ( كارگر جوان ) تندروتر است . در سال 1930 هر دو حزب متحد شده و \" حزب

كارگر \" ( ماپاي ) را تشكيل دادند . و در سال 1944 گروهي كه تندرو بودند از ماپاي ( حزب كارگر اسرائيل ) جدا شده و مجدداً حزب احدوت ها عفوداه ( جديد ) را تشكيل دادند . اين حزب جديد در سال 1948 با حزب \" هاشومير هاتزاير \" ( ناظر جوان ) متحد شده و حزب ماپام ( حزب كارگران موحد ) را تشكيل دادند . ولي در سال 1954 مجدداً از آن جدا شد و حزب ديگري را تشكيل داد . در سال 1965 با ماپاي متحد شده و در سال 1969 \" حزب كارگر اسرائيل \" ( معراخ ) را تشكيل دادند . برت شالوم :گروه كوچكي از فرهنگيان يهودي فلسطين در اواخر دهه 20 و اوايل دهه 30 كه خواستار حل مسالمت آميز درگيري اعراب با يهوديان بوده و طرفدار دولتي با دو قوميت در فلسطين بودند .بيلو :گروهي از يهوديان روسي كه به فلسطين مهاجرت كرده اند ، پس از تعرض به يهوديان روسيه در سال 1881 شكل گرفت ، و اولين گروه مهاجرين در سال 1882 به فلسطين اعزام شدند .اريتز اسرائيل ( سرزمين اسرائيل ) : اسم سنتي و قديمي صهيونيسم در مورد سرزمين فلسطين است .گوش ايمونيم ( جمعيت ايمان ) : سازماني راست گرا كه هدف آن اسكان يهوديان و تشويق سكونت در اراضي اشغالي اسرائيل در سال 1967 مي باشد ، تا بدين وسيله طرح \" اسرائيل بزرگ تحقق يابد .هاگانا ( دفاع ) :سازمان يهودي و نظامي است كه در فلسطين به هنگام حكومت وابسته به انگليس بوجود آمد در سال 1920

تاسيس گرديد و داراي ارتباط نزديك و محكم با \" جنبش كارگران يهودي \" بود . داراي هزاران نفر عضو بود و بازوي اصلي يهود در فلسطين ( يوشاو ) تا قبل از سال 1948 محسوب مي شد . پس از جنگ جهاني دوم به يك ارتش واقعي تبديل شد و به منظور اشغال فلسطين با توسل به زور عليه اعراب وارد جنگ شد . پس از اعلام تشكيل كشور اسرائيل در سال 1948 ، تبديل به \" ارتش دفاعي اسرائيل\" شد .هاپوايل هاتزاير ( كارگر جوان ) :حزب سوسياليست صهيونيستي كه مهاجران اوليه فلسطين در مرحله دوم مهاجرت در سال 1905 آن را تاسيس كردند . اين گروه از طريق حزب \" احدوت ها عفوداه \" در سال 1930 در حزب كارگر ( ماپاي ) ادغام شد .هاشومير هاتزاير ( ناظر جوان ) :جنبش سوسياليست – صهيونيستي جوانان يهود كه براي مهاجرت به فلسطين تلاش مي كردند و در سال 1916 در اروپا تاسيس شد . در سرزمين فلسطين جنبش كيبوتس \" ارتزي \" و حزب \" ماپام \" را تاسيس كرد .حيروت ( آزادي ) :حزب سياسي كه در سال 1948 فعالان جنبش \" ايرگون زيواي ليومي \" و حزب بنيادگر و تجديد نظر طلب آن را تاسيس كردند . اين حزب در خلال سال هاي 1955 تا 1977 ، تنها حزب اصلي محالف در اسرائيل بود . حزب در انتخابات عمومي در سال 1977 پيروز شد و تا سال 1992 يعني تا زماني كه مجدداً حزب كارگر در انتخابات پيروز گرديد ، در مصدر حكومت باقي ماند . حيروت در خلال سال

هاي 1977 تا 1992 در چهارچوب خط مشي هاي يك جريان ليبراليستي راستگرا ، كه تا سال 1973 به نام گاحال ناميده مي شد و پس از آن ليكود نام گرفت ؛ حكومت كرد .هيستادروث ( اتحاديه كارگران اسرائيل ) :اكثريت سنديكاها و اتحاديه هاي اسرائيل و بسياري از شركت هاي اقتصادي ، تعاوني و صندوق بيماران ( كوبان حوليم ) كه مدت خدمات درماني اغلب اسرائيلي ها را انجام مي دهد ، در بر مي گيرد . هيستادروث از زمان تشكيل دولت اسرائيل تاكنون منبع قدرت اصلي سياسي و اجتماعي حزب كارگر را تشكيل مي دهد ، و عملاً بر آن مسلط است . روند مذكور حتي انتخابات اخير هيستادروث را نيز شامل مي شود كه عليرغم اين كه \" حييم رامون \" از حزب كارگر انشعاب كرد ، ولي به پيروزي رسيد .هوويگيه صيون ( دوستداران صهيون ) :گروه موسس جنبش هاي صهيونيستي در اروپاي شرقي است . به هدف تشويق به مهاجرت به سرزمين فلسطين تاسيس شد و پشت مهاجرت اوليه يهوديان در سال 1882 قرار داشت .ايتسل ايرگون زيواري ليومي ( سازمان ملي نظامي ) :جنبش مخفي است كه در سال 1937 با انشعاب از هاگانا بوجود آمد . اقدامات بنيادگرايانه در پيش گرفت و روشي تندتر از هاگانا اتخاذ مرد . قبل از سال 1948 و بعد از آن ، مسئول اغلب كشتارها و درگيري ها عليه فلسطيني ها بود . ضمناً عمليات خونين بسياري را عليه حاكمان انگليسي ( سرزمين فلسطين ) به انجام رساند .كيبوتس ( شهرك هاي گروهي ) :عبارت از شهرك يا روستاي نسبتا ً بزرگ

مسكوني كه بر روي هر يهودي باز است و از طريق فعاليت هاي كشاورزي و صنعت اداره مي شود . شهرك هاي اوليه ، پس از مهاجرت يهوديان در دوره سوم ، پس از جنگ جهاني اول تاسيس شدند .كيفتزاه ( شهرك كوچكتر از كيبوتس ) :اين گونه مراكز معمولًا فقط به كار كشاورزي اتكا داشتند و از گروه هاي كوچكي از مهاجرين جوان تشكيل شده بود . ولي بعداً با گسترش مهاجرت يهوديان از بين رفت .ليحي ( جنگجويان آزادي اسرائيل ) ( يا اشترن ) :به آن ها گروه \" اشترن \" اطلاق مي شود ، و گروهي مخفي و تروريستي است كه در سال 1940 پيرو انشعاب از گروه \" ايتسل \" بوجود آمد . اين گروه ، در بين گروه هاي صهيونيستي خيلي تندرو و افراطي تر از ديگر گروه ها به شمار مي آيد . و در طرح و اجراي بسياري از عمليات وكشتارهاي خونين عليه اعراب مشهور هستند .ماپاي :مخفف اسم ( ميوليجيت پوالياايتزيسرائيل ) ( حزب كارگران اسرائيل ) . حزب سوسياليست – صهيونيستي است كه با ادغام دو حزب \" احدوت ها عفوداه \" و \" هاپوايل هاتزاير \" در سال 1930 تاسيس شد و از دهه 30 تا سال 1977 به عنوان حزب حاكم مطرح بود . در سال 1977 حزب مخالف دولت شد و در سال 1992 به حكومت رسيد . در سال 1969 اسم آن به \" حزب كارگر \" تبديل شد .ماپام :مخفف اسم \" ميوليجيت پواليم ميهيديت \" ( حزب كارگران موحد ) است . حزبي صهيونيستي ، سوسياليستي و راديكال است

كه در سال 1948 با ادغام دو حزب \" هاشوميرهاتزاير \" و \" احدوت ها عفوداه \" تشكيل شد و در سال 1954 از يكديگر جدا شدند .پالماخ ( برگزيدگان گروه هاگانا ) :در سال 1941 با استفاده از نيروهاي تمام وقت \" هاگانا \" كه يك سره به خدمت نظامي و كار در شهرك هاي يهودي نشين مي پرداختند ، تاسيس شد . اين گروه را \" اسحاق ساويه \" و \" ايگال آلون \" رهبري مي كردند .رافي گرايان :مخفف نام \" ريشمات يواليا يسرائيل \" ( لايحه كارگران اسرائيل ) . در سال 1965 با انشعاب از ماپاي به رهبري ديويد بن گوريون تاسيس شد .اصلاح گرايان :جنبش صهيونيستي افراطي كه در سال 1925 توسط \" ولاديمير ژابوتنسكي \" تاسيس و رهبري شد . اين جنبش ، نيروي معارض اصلي با رهبري \" حييم وايزمان \" و سياست هاي سازمان جهاني صهيونيسم بود . آنها در سال 1935 از سازمان جهاني صهيونيسم جدا شدند و \" سازمان صهيونيسم جديد \" را تشكيل دادند . كه در سال 1946 به سازمان جهاني صهيونيسم پيوست ، و حزب حيروت نيز از جنبش صهيونيستي اصلاح گرايان جدا شد .فعادليئومي ( مجلس ملي ) :بازوي اجرايي گروه نخبگان يهود در فلسطين و قبل ار بوجود آمدن دولت اسرائيل كه از دهه 20 تا سال 198 فعال بود . http://www.rahpouyan.com/article/showart.asp?sid=291aid=282

تكامل كار تيمي در كشورهاي مختلف

گردآوري: اكبر نوري تاريخچه ي كار تيمي به اندازه ي سازمان جامعه، قدمت دارد. خود كانون خانواده نيز يك ساختار تيمي است، كه در آن اعضاي گروه به يكديگر وابسته اند، تقريباً به طور مستمر يكديگر را مي بينند، و در

كل هدف مشتركي را دنبال مي كنند. البته اين ايده آل هميشه در واقعيت مصداق ندارد، چرا كه وجود برنامه هاي مشاوره اي براي حل مشكلات خانوادگي، مشخص مي كند كه گاهي خانواده ها نيز به صورت تيمي درمي آيند كه در كارشان اختلال حاصل شده است. با اين وجود موارد ايده آل، بي عيب و نقض باقي مي مانند. پس تيم ساختار آشنايي براي انجام كارها است. اين مفهوم توسط فرهنگمان تقويت مي شود. افسانه ها و اسطوره ها سرشار از مثال هايي از كارهاي تيمي هستند. افسانه ي آرتور و شواليه ها نمونه اي است همراه با هشدار در مورد اين موضوع كه در صورتي كه تيم هدف اصلي خود را از دست دهد، رقيب، فرصت مي يابد بر او غلبه كند. داستان رابين هود و Merry Men مي تواند به عنوان يك طرح كلي براي اداره ي يك تيم موفق، مورد استفاده واقع شود. هدف در اين گروه مشخص است، محفاظت از قلمرو در برابر پرنس جان ظالم و چاكر حلقه به گوش او جناب داروغه ي ناتيگهام، تا زماني كه پادشاه واقعي ريچارد شيردل از جنگ برگردند. اعضاي تيم در اين داستان كاملاً وابستگي متقابل دارند. رابين هود با تير و كمان، شجاعت و تيزهوشي خود را به نمايش گذاشته، و جان كوچولو به نوبه ي خود، زور بازوي تيم محسوب مي شود، آلن آدال مسئوليت سرگرم كردن تيم را به عهده دارد، و پدر تاك هم مواظب مراحل و روش هاي انجام كارهاي تيم است، و بدين ترتيب وقتي كه پادشاه عادل برگردد كارها به خوبي انجام شده و اينجاست كه تيم منحل مي شود. علاوه بر افسانه ها و اسطوره ها كه گوياي حقايق با ارزش از تجربيات بشر در طول تاريخ هستند، وقايع تاريخي نيز به خوبي

نشان دهنده اين حقيقت مي باشند. امپراطوري رم يكي از بزرگترين تشكيلات كشوري است كه تاكنون وجود داشته است. اين امپراطوري به وسيله ي لشگريان عظيم اين كشور، ايجاد و نگهداري مي شد. كليد موفقيت لشگر رم انضباط بود؛ انضباط هم در نحوه ي آموزش آنها و هم در زمينه ي استفاده از هوش و استعداد در ميدان جنگ. يك سرباز معمولي در جنگ، كاملاً به دو نفري كه در دو طرف او ايستاده بودند وابسته مي باشد و اين كاملاً بدان معناست كه عملكرد جمع در جنگ بسيار مهمتر است تا دلاوري و شجاعت قهرمانان منفرد. البته ناگفته نماند كه مهارت هاي فردي هم در جنگ، حياتي و مهم هستند ولي وقتي اين مهارت ها در جمع و يكجا گرد هم بيايند كاربردي تر خواهند شد. سربازان رومي اهداف بسيار روشني براي شكست دشمن و سرافرازي رم دارند كه اين اهداف كاملاً براي تك تك آنها مفهوم بوده و وجه مشترك تمام آنها به حساب مي آيد. پشت تمام اين اهداف، فرهنگي وجود داشت كه از اين رويكرد، حمايت مي كرد؛ فرهنگي كه يا نظاميگري بود، يا استعمارگري، و يا تقسيمات سلسله مراتبي. و اين مسئله كمك مي كند ارزش لجستيك را در فناوري عصر ارتباطات محدود درك كنيم. اين نوع سازماندهي نظامي، حتي توانسته بسياري از فرماندهان عمليات نظامي امروزي را نيز تحت تأثير قرار دهد. اكنون سؤالي كه مطرح مي شود اين است كه چه عاملي باعث شد تا روميان به اهداف خود برسند و آنها را قادر ساخت قدرت خود را به دست بياورند و برتري هاي رقابتي خود را حفظ كنند. پاسخ اين است كه آنها از فناوري برتر دشمنان خود سود جستند و آنها را

مطابق استراتژي ها و برنامه هاي خود، نوسازي كردند. در رابطه با علت سقوط امپراطوري رم، تفسيرهاي زيادي مطرح است، اما به گفته ي يكي از آنها كه ظاهراً بر ساير نظرات برتري دارد، نبود ديدگاهي يكسان و زدوخورد بين سياستمداران رم، باعث فروپاشي زيرساخت امپراطوري شد. هنوز از استعاره ي نظامي به عنوان استعاره اي قدرتمند در وادي تجارت استفاده مي كنند؛ اين كاربرد خصوصاً در تأثير آن در توصيف افسون پيروزي، نمود بيشتري دارد. با اين حال، مثال رومي ها نشان دهنده ي اين است كه عامل موفقيت، بيشتر عوامل معمولي مطرح اند تا قهرمانان منفرد. ● كار تيمي در سازمان ها - سال هاي اوليه: تيم ها به منزله ي ابتدايي ترين واحدهاي سازمان به حساب مي آيند و كار تيمي قبل از صنعتي شدن، يكي از اجزاي اساسي اقتصاد خانگي محسوب مي شد. همه ي اعضاي خانواده مجبور بودند يا در مزرعه و يا در عرصه ي صنعت آن زمان كار كنند. همه چيز با انقلاب صنعتي تغيير يافت و زندگي افراد بيش از آنكه با ساعات روشنايي روز و يا فصل ها تنظيم شود، با نياز ماشين ها ترتيب مي يافت. با افزايش توليد ماشين ها، توجه به سمت بازده و راندمان كار شكل گرفت. عقايد آدام اسميت در كتاب ثروت ملل (1776) به شدت تأثيرگذار بود. اسميت، اولين فردي بود كه عقيده ي تخصصي كردن و تقسيم كار به اجزاي كوچكتر و به ويژه فرديت در انجام كارها را به عنوان عاملي براي هرچه بهتر شدن بازده كار عنوان كرد. او معتقد بود، كم كردن تعداد كارهاي تركيبي در يك فرآيند و گسترش كارگران متخصص باعث چيره دستي آنها و در نهايت افزايش سرعت كار مي شود. او همچنين استدلال كرد كه اين نوع رويكرد، منجر

به نوآوري بيشتر در زمينه ي اختراع ماشين هاي بيشتر و پيشرفته تر خواهد شد. اين نوع تقسيم كار همانطور كه معرفي شد، تأثير به سزايي در مورد چگونگي تفكر ما از كار گذاشت. كارگران ماهري كه كارهاي تخصصي انجام مي دهند بخشي از منطقي است كه چگونگي برنامه ريزي سازمان را شكل داده است. بنابراين در اغلب سازمان ها بخش هاي مختلفي داشته ايم كه در ارتباط با زمينه هاي تخصصي تجارت فعاليت داشته اند. ممكن است فكر كنيم در سال هاي اخير اين طرز تفكر رد شده باشد، اما هنوز براي بيشتر ما غيرقابل باور است كه در سازماني كار مي كنيم كه در آن از بخش ها، كاركنان، و يا اداره ي فناوري اطلاعات مجزا، خبري نيست. در تئوري هاي سازماني اوليه، دو متفكر تأثيرگذار ديگر نيز وجود داشتند. در ايالات متحده، فردريك تايلور مجذوب تئوري امكان بهبود خطوط توليد شده بود كه در سازمان هايي مانند كمپاني موتور فورد استفاده مي شد. اثر بزرگ وي با عنوان اصول مديريت علمي در سال 1911 انتشار يافت. او يكي از اولين طرفداران رويكرد بسيار منطقي به كار بود. به اين معني كه كار به وظايف مجزا تقسيم مي شد و توسط يكي از ماهرترين كارگران اجرا مي شد تا زمان استاندارد مشخص شود. براي اين كار، تمام حركات اضافي كنار گذاشته شده و سپس اجزاي باقيمانده به عنوان استاندارد آن كار در نظر گرفته مي شد. تمام كارهاي ديگر نيز زمان بندي شده و زمان مناسب كلي آن را محاسبه مي كردند. اين، شروع مطالعه ي زمان وحركت بود. علاوه بر اين، وي عقيده داشت كه چيزي به عنوان مهارت شخصي وجود ندارد و اينكه هر كارگري قادر خواهد بود با آموزش، هر كاري را انجام دهد.

دلمشغول از دور خارج كردن آنچه كه خود آن را "با بي علاقگي به كار ادامه دادن" و ما آن را "از زير كار در رفتن" مي ناميم بود، و وقتي با سمت مديريت به بررسي اين مسئله پرداخت كه چه چيز موجب ايجاد انگيزش در افراد مي شود، به اين نكته پي برد كه مديريت، شامل كنترل و نظم مي شود. كارگران قرار نبود كه از قوه ي ابتكار خود بهره گيرند. علاوه بر اين به اين نتيجه رسيد كه دوستي و معاشرت با كارگران باعث اتلاف وقت و موجب غير كارآمدي كار مي شود. كار تيمي در دنياي علمي _ منطقي تايلور جايي نداشت. در اروپا، هِنري فايول نخستين كسي بود كه سعي در تعريف واژه ي مديريت نمود. بر خلاف تايلور، او عقيده داشت كه كار مديريت، چيزي فراتر از آينده نگري است، و به نقش آنها در خلق و نگهداري آنچه كه "روح همزيستي" مي ناميد، اهميت مي داد. اما همانند تايلور معتقد به تقسيم فعاليت هاي سازماني (شامل فني، بازرگاني، مالي، بيمه اي، حسابداري، و مديريت) و همچنين محدود كردن كارها بود تا بدين وسيله كارگران بتوانند بر روي مجموعه اي از فعاليت هاي محدود تمركز كرده و از آن طريق توليد را با استفاده از گسترش مهارت افزايش دهند. اثر فايول به نام "مديريت عمومي و صنعتي" كه در سال 1916 انتشار يافت به همان اندازه در اروپا تأثيرگذار بود كه كتاب تايلور در ايالات متحده. موفقيت او نمونه ي اوليه اي از علاقه ي مردم به خواندن داستان هاي مربوط به موفقيت شركت هاست چرا كه تئوري وي بر مبناي اوج گيري يك شركت معدنكاري ورشكسته، پايه ريزي شده بود. بنابراين تا اواسط قرن بيستم، خطوط توليد كالاها را

بر اساس اصول منطقي تقسيم كار، طراحي مي كردند. اين اصول فرصت هايي را بيان مي كرد كه درباره ي اينكه چگونه كارها بايد آنگونه برنامه ريزي شوند كه شفافيت لازم را داشته باشند توضيح مي داد. و چيزي كه اين پذيرش عمومي را به چالش مي طلبيد موفقيت شركت هاي ژاپني در ايالات متحده بود، و اين در حالي بود كه شركت هاي آمريكايي رو به افول مي رفتند. توجهات به سوي روش هاي مديريت ژاپني گرايش يافت به ويژه در مورد كنترل فراگير مديريت. ● كنترل فراگير مديريت: يكي از چشمگيرترين ويژگي هاي كنترل فراگير مديريت، استفاده ي آنها از تيم هاست، به ويژه در ظاهر چرخه هاي كيفيت. يك چرخه ي كيفيت، بنابر ضرورت، شامل گروه كوچكي از كارگراني است كه در محدوده ي زماني خاص به همراه يك ناظر، در مورد حل يك مسئله ي كاري ويژه تبادل نظر مي كنند. اين گروه شايد متشكل از يك تيم كاري باشد اما همچنان ممكن است افراد كاركشته اي كه از خارج از تيم مي باشند نيز در آن حضور يابند و مهارت و دانش ويژه اي را با تيم به اشتراك گذارند. اين چرخه هاي كيفيت تا دهه ي 1980 از رشد سريعي برخوردار بودند. پيدايش اين چرخه ها و يا تيم هاي كنترل فراگير مديريت، موجب تغيير مهمي در نحوه ي نگرش و استفاده از تيم ها در سازمان ها شد. از اين پس، ديگر به كارگران به عنوان چرخ دندانه هاي ماشين ها نگاه نمي شد و اين مديران و مهندسان بودند كه موجبات حركت اين ماشين هاي قدرتمند را فراهم مي آورند. و اين نوع نگرش به مديران به عنوان حاميان و راهبران تيم ها، از آنها افرادي ساخت كه بهترين راه را براي بهبود و انجام كار و در نهايت بهبود وضعيت سازمان مي شناختند.

البته اين موضوع صرفاً يك نظريه بود. بسياري از چرخه هاي كيفيت، ناموفق ماندند چرا كه فرهنگي كه در آن رشد يافته بودند براي حفظ و بقايشان ناتوان بود. براي استمرار چرخه هاي كيفيت احتياج به منابع، حمايت بالاي مديريتي، زمان طولاني، و افرادي كه خوب آموزش ديده بودند وجود داشت. و مورد ديگر لزوم تغيير فرهنگ در به كارگيري از كارگراني بود كه براي وقت آزادشان پولي دريافت نمي كردند. نبود هر كدام از اين نيازها موجب شد تا چرخه ي كيفيت، كارآيي لازم را نداشته باشد. ● موج جديد متفكران مديريت در ايالات متحده: گرچه چرخه هاي كيفيت تا اندازه اي بي اعتبار شد اما باعث گسترش جايگاه تيم به عنوان يك ساختار مهم در بهبود كار شد و كار تيمي دوباره به فهرست مشخصات اصلي سازمان ها بازگشت. در دهه ي 1980 و 1990 توانمندي به عنوان دغدغه ي جديد سازمان ها مطرح شد و به دنبال خود، فكر تيم هاي خودگردان را نيز به همراه داشت. به راستي در اين دو دهه، شاهد وجود تعداد بسياري از نظريه پردازان مديريت به خصوص نظريه پردازان آمريكايي همچون تام پيترز، رابرت واترمن، ريچارد پاسكال، و رُزابت موسي كانتر بوديم. آنها همگي بر اين باور بودند كه كارگران معمولي مي توانند با بهبود كارهاي شخصي شان، تأثير بسزايي در اجراي حركت سازماني داشته باشند. آنها معتقد بودند كه كارگران به خاطر تماس نزديك با كار و با مشتري، و اينكه چگونه مي توان جديدترين تغييرات كارساز را ارائه داد، پُر از ايده و نظر هستند. تنها چيزي كه نياز بود اين بود كه مديران، درك روشني از آنچه كه بايد انجام دهند و اينكه چگونه در چارچوب اهداف سازماني قرار بگيرند

به آنها بدهند، و نيز آموزش و اتاق كار برايشان محيا سازند. آنها بايد به كارگران اعتماد مي كردند و اختيار نوآوري و ايجاد تغييرات را به آنها مي دادند. يكي از مهمترين نقش هاي نظريه پردازاني همچون پيترز و كانتر، تغيير اين طرز فكر بود كه كار تيمي فقط در صنايع توليد كالا اهميت دارند. آنها عقيده داشتند كه كارگران در هر جا و در هر سازمان بايد براي انجام خدمات مختلف به مشتريان كه در نهايت منجر به سودآوري و بازاريابي مي شد به صورت جمعي كار بكنند. ● مساعدت اروپا: چند پژوهش كمتر شناخته شده از كار تيمي وجود داشت. براي مثال در دهه ي 1940 اريك تريست و كي دابليو بام فورث (كه قبلاً معندچي بود) شروع به مطالعه بر روي فرآيند كار در معدن ذغال سنگ دورهام در شمال انگلستان كردند. آنها به اين نتيجه رسيدند كه معدنچيان در مقابل خطرات كاري، خود را به سرعت به آنچه كه ما احتمالاً آن را تيم هاي خود مديريت شده مي ناميم تبديل مي كردند. مديرانشان مي خواستند كه آنها درباره ي شرايطي منطقي و علمي كار كنند كه موجب مي شد كار معدن، اختصاصي و ماشيني شود. آنها مجبور بودند در شيفت هاي مختلف بر روي يك مرحله از فرآيند كاري به صورت اختصاصي كار كنند. و كار هر معدنچي محدود به يك بخش از كار، به صورت مجزا و مطابق با تئوري تايلور مي شد. كار در اين سيستم موجب مي شد آنها نتوانند به مجموعه اي از مهارت ها دست يابند. معدنچيان از اين سيستم طفره مي رفتند و مايل به كار تيمي به جاي كار در تيم هاي تخصصي بودند تا در آن هم به مهارت هاي مختلف دست يابند

و هم در انتخاب نوع كار مختار باشند. آنها كل چرخه ي استخراج ذغال سنگ را در هر شيفت به عهده مي گرفتند و به اين صورت، هسته ي اوليه ي تيم هاي خود مديريت شده ي خبره ي امروزي را شكل دادند. تيم هايي كه در آن از راهبرد و ناظر، خبري نبود و به جاي آن نمايندگاني از طرف خود آنها و با مديريت خود آنها وجود داشت. نحوه ي پرداخت حقوقشان نيز به صورت معمولي و با اين پيش فرض بود كه ميزان كار هر شخص، همچون بقيه است. آنها در واحدهاي حدوداً 40 نفر ي حضور مي يافتند و كار را براي خود برنامه ريزي مي كردند و از اين راه، مهارت هاي گوناگون خود را گسترش مي دادند. تريست و بام فورث اين را "كار گروهي تركيبي خود مختار" ناميدند و درباره ي آن حرف هاي زيادي نوشتند. كار تيمي، همچنين مرتبط با توليد سلولي مي باشد كه در آن، تمامي افراد، مواد اوليه، و تجهيزات لازم به منظور ساخت سطحي از فرآورده هاي تماماً مشابه به كار گرفته مي شوند. اين رويكرد به آرايش كارخانه در اوايل دهه ي 1950 ارائه شد و تا به امروز نيز در بسياري از كارخانه ها به كار گرفته شده است. كار تيمي از منطق پشت سر خود پيروي مي كند؛ يعني كار با يكديگر به منظور افزايش بهره وري بر مبناي استقلال هر يك از فرآورده ها. اين روش كار كردن، مشابه با روش هاي توليد ژاپني است. اما در آن به يك نكته ي مهم كار تيمي اشاره شده است و آن اين است كه تنها جمع شدن افراد در يك گروه و توقع تشكيل شدن تيم، شرط كافي موفقيت آن نيست بلكه بايد برنامه ريزي نيز وجود داشته باشد. چند

نظريه پرداز ديگر نيز موجب پيشرفت نظريه ي كار تيمي شدند. در نيمه ي دوم قرن بيستم، هلند و كشورهاي اسكاندنياوي هر دو روش هاي كار تيمي خودمختار را اتخاذ كرده اند. كارخانه هاي ولوو در كالمار و اودوالا (kalmar and uddevalla) مثال هاي شناخته شده اي از كاربرد تيم ها در كاهش ماهيت روزمرگي كار هستند كه با تقويت نيروي كار و توجه بسيار به ملاحظات ارگونوميگ در آرايش كارخانه، به اين مهم دسته يافته اند. ماهيت روزمرگي و تكرار در اغلب كارهاي توليدي، و اضطراب و دلزدگي كارگران موجب جنبش "كيفيت زندگي كاري" در ايالات متحده و بريتانيا در دهه ي 1970 شد. يكي از بهترين روش ها به منظور بازگرداندن نيروي كار، كار تيمي خودمختار بود تا به اين وسيله، افراد به جاي كار بر روي كارهاي تقسيم شده، با رضايتمندي بيشتري بر روي كل فرآيند، كار كنند. در اوايل دهه ي 1970 در آلمان، ابتكار جنبه ي انساني كار، دغدغه ي بسياري از كارخانجاتي شد كه روش هاي تقويت روحيه ي كارگران، از جمله كارهاي تيمي خودمختار را تجربه مي كردند. كارخانه ي فولكس واگن يكي از شناخته شده ترين مثال ها در مورد اين رويكرد تجربي است. خيلي از اين موارد فقط در حد يك تجربه بودند. به عنوان مثال كارخانه ي ولوو در اودِوِلا تعطيل شد. اين تجارب به عنوان مفاهيمي از توليد لاغر مطرح شد و در نتيجه، فضا براي فعاليت مجدد فرآيندهاي توليد سازماني مهيا شد. كار تيمي يك پاسخ كوتاه مدت به مسايل مربوط به فرآيند توليد و كسب سود نيست. زمان زيادي لازم است تا تيم شكل بگيرد و پيشرفت كند. كار تيمي بهترين ابزار براي بازگشت كوتاه مدت سرمايه نيست؛ ولي زماني كه با تعديل نيرو روبه رو شده باشيم، احتمالاً مي توان

كار تيمي را به عنوان تنها راه حل دانست چرا كه تجربه نشان داده، خلاقيت و نوآوري را فقط زماني مي توان در عمل پياده كرد كه گروه هايي از افراد كه داراي اهداف مشتركي هستند با همديگر كار كنند. حتي اگر اينطور نباشد، هنوز انگيزه ي اخلاقي كار تيمي و غناي شغلي پابرجاست و فرآيند كار كردن را به دنبال خواهد داشت. پيشگامان آمريكايي و اروپايي گفته ي فوق را به عنوان آرماني جهت افزايش دموكراسي در كار، و قابل تحمل تر كردن روزمرگي كار عنوان كردند. نياز به رقابت در نوآوري و تقاضاي روزافزون افراد در مورد اينكه بر آنها به عنوان يك انسان نگريسته شود تا چرخ دندانه هاي يك ماشين، اين معنا را به اثبات رساند كه كار تيمي در قرن بيست ويكم يك عنصر حياتي خواهد بود. ● رويدادهاي مهم در تاريخچه كار تيمي: ▪ 1776: كتاب ثروت ملل از اسميت ▪ 1911: كتاب اصول مديريت علمي از تايلور ▪ 1916: كتاب مديريت عمومي و صنعتي از فايول ▪ دهه ي 1940: تحقيق تريست و بمفورث بر روي معدنچيان دورهام و كار تيمي تركيبي خودمختار ▪ دهه ي 1950: توليد سلولي ▪ 1962: چرخه ي كيفيت، اثر كارو ايشيكاوا ▪ دهه ي 1970: جنبه ي انساني كار و پيشگامان كيفيت زندگي كاري ▪ 1982: در جستجوي كمال، اثر پيترز و واترمن ▪ 1983: كارفرمايان بورس، اثر كانترمنبع: نظام جامع اطلاع رساني اشتغال

هفده اصل كار تيمي

(ويژگي هاي يك همكار تيمي)

سرشناسه:جان ماكسول

مترجم:مرتضي ذوالانوارنوبت چاپ:سوم 1387مشخصات نشر :تهران،معيار انديشه 1385صفحات:176شابك :8-77-6617-964موضوع: گروه هاي  كاري –جنبه هاي روانشناسيرده بندي كنگره :1385 پ 2507 مشمارگان : 3000 نسخه  بهاء : 2500 تومان شما بدون بازيكنان بزرگ نمي توانيد يك تيم بزرگ

را بسازيد.اين حقيقت است.همانطور كه اين گفته مشهور ميگويد:ميتوانيد با بازيكنان خوب ببازيد ولي نمي توانيد بدون آنها ببريد.اصل اول:      انعطاف پذيريداستان:آقاي كوينسي جونز يا كيو فردي بود كه از يازده سالگي به موسيقي علاقه زيادي نشان ميداد و در ابتدا با ساز هاي كوبه اي آغاز كرد ولي به خاطر علاقه زيادش و حس كنجكاوي بعد از اتمام كلاس هاي دبيرستان هر روز با يكي از سازهاي كوبه اي كار و تمرين ميكرد .بعد به ويولن علاقه مند شد و پس از ان جذب ساز هاي برنجي و فلزي شدو در بين ساز هاي فلزي ترومپ را انتخاب كرد و سر آمد ديگران شد.در 14 سالگي با ري چارلز آشنا شد و موسيقي را به طور حرفه اي دنبال كرد.او به دليل انعطاف پذيري كه از خود نشان داد توانست رشد بسيار زيادي در انواع موسيقي داشته باشد همچنين او با بزرگان صنعت موسيقي مثل مايكل جكسون در آلبوم تريلر همكاري كند.توضيح:اگر مايليد با ديگران خوب كار كنيدو يك بازيكن خوب باشيد بايد اراده كنيد تا خودتان را با محيط هماهنگ كنيد.رزابت موس كانتر استاد دانشگاه تجارت هاروارد در اين مورد اعتقاد دارد:افرادي موفق كه در تغيير كردن ماهر باشند و اين افراد در دوباره جهت دادن خود و فعاليت هاي خود براي رسيدن به سطوح بالاتر موفقيت نيز مهارت دارند.يك بازيكن انعطاف پذير:آموزش پذير است.از نظر عاطفي احساس امنيت ميكندخلاق استبه فكر خدمت كردن استبراي بالا بردن انعطاف پذيري خود:يادگيري را براي خود يك عادت كنيدنقش خودتان را دوباره ارزيابي كنيد . آيا ميتوانيد وضعيت كنوني را بهتر كنيد.خارج از محدوديت ها فكر

كنيد.اصل دوم:        مشاركت و همكاريداستان:طي جنگ جهاني دوم در يكي از زندانهاي آلماني اسرا متفقين تصميم به فرار از زندان گرفتن و نام آن را فرار بزرگ گذاشتن نه به اين دليل كه قبلا كسي آن كار را انجام نداده بود بلكه به اين دليل كه طي اين فرار قرار بود حداقل 250 نفر يك شبه فرار كنند.و لازمه تحقق چنين هدف بزرگي همكاري بسيار عالي زندانيان با يك ديگر بود. براي اين كار نياز به وسايل زيادي بود كه جمع آوري آنها به تنهايي كار سپاهي عظيم بود .زندانيان نياز به لباس عادي براي تمام اسرا و شناسنامه آلماني براي اسرايي كه زبان آلماني ياد داشتن و آب وغذا براي ديگر اسرا كه زبان آلماني ياد نداشتن  داشتن.براي تحقق اين فرار زندانيان نياز به 4000تخته چوب   1370بسته چوبي   1700 پتو   52 ميز بلند و...داشتن. در شب 24 مارس 1944 پس از يكسال كار و همكاري صدها اسير در آخر220 نفر آماده فرار شدند. طبق نقشه قرار طي هر دقيقه 1 تا 2 نفر از طريق تونلي كه از زير زندان تا جنگل كنده بودن خارج شوند اما به محض خارج شدن اولين زنداني متوجه شدند كه حدود 15 متر كمتر كنده بودند با اين وضع در هر ساعت 12 نفر به زحمت ميتوانستن خود را به جنگل برسانند.قبل از متوجه شدن آلمانها حدود 86 نفر فرار كردند كه 83 نفر از آنها دوباره دستگير شدند و 41 نفر از آنها به دستور هيتلر اعدام شدند و طي اين فرار آلمان اماده باش نظامي در سراسر آلمان اعلام كرد .درسته كه طي اين فرار تنها

3 نفر به آزادي رسيدن اما مسئله اصلي همكاري بي نظير 600 اسير در هر روز و ساعت و دقيقه به مدت يكسال است.توضيح:چالشهاي بزرگ نياز به همكاري تيمي بزرگ است و بيشترين نياز در چالشهاي بزرگ براي هر تيم مشاركت اعضا تيم است بله مشاركت نه همكاري زيرا همكاري به معني با رضايمني كار كردن است ول مشاركت به معني با هم و به جديت است و مرتبه مشاركت بالا تر از همكاري است.يك بازيكن مشاركت پذير:هم تيمي هايش را به عنوان شريك ميبينه نه به عنوان رقيبحامي همتيمي هايش است نه بد گمان آنهاروي تيم تمركز دارد نه روي خودشاز طريق توان خود پيروزي ها را به وجود مي آوردبراي بالا بردن مشاركت پذيري خود :برد برد برد بينديشيدمكمل ديگران باشيدخودتان را ناديده بگيريداصل سوم:           تعهدداستان:جوناس ساك در كودكي علاقه عجيبي به وكالت داشت ولي هنگام ورود به دانشگاه رشته پزشكي را انتخاب كرد و مشوق اصلي او براي اين رشته مادرش بود . در سال دوم پزشكي طي احتلافي كه بين دونفر از اساتيدش وجود داشت  جذب رشته ايمني شناسي شد. يك سال تمام را براي آموزش و پژوهش در مورد ويروس آنفولانزا صرف كرد و طي تحصيل در رشته پزشكي به او پيشنهاداتي در مورد تغير رشته داده شد و گفته شد كه اگر در رشته بيوشيمي تحصيل كند ميتواند به راحتي تا مقطع دكترا اين رشته رشد كند . اما او به دليل علاقه به پژوهش و تعهدش نسبت به جامعه بشري از اين پيشنهادات صرف نظر كرد.او در سال 1947 رئيس ازمايشگاه  تحقيقات دانشگاه پيترزبورگ شد و از آن

سال روي ويروس خطرناك فلج اطفال كه باعث فلج شدن 27000 نفر در آمريكا و مرگ 9000 نفر در سال ميشد تحقيقات خود را شروع كرد و در سال 1952 واكسن خود را با موفقيت روي افراد داوطلب از جمله خودش و خانوادش امتحان كرد.او 8 از زندگي خود را صرف ساختن اين واكسن كرد.اوتعهدي نسبت به تيمش كه كل بشريت را شامل ميشد داشت كه با واكسن فلج اطفال ادا كرد.توضيح:بسياري از مردم تعهد را با احساسات شخصي خود مرتبط ميكنند. اول بايد راه درست را احساس كنند بعد خود را وقف آن كنند . اما تعهد واقعي احساس نيست بلكه يك ويژيگي شخصيتي است كه براي رسيدن به موفقيت لازم است . احساسات مردم دستخوش تغييرات خواهد شد اما تعهد بايد به صلابت سنگ باشد.هر عضو تيم براي متعهد شدن بايد بداند كه:تعهد معمولا در بحبوحه نارسايي ها كشف ميشودتعهد ارتباطي به استعداد ها و توانايي ها نداردتعهد در نتيجه انتخاب است نه تحميل شرايطتعهد وقتي برپايه ارزشها باشد دوام مي آوردبراي بهبود ميزان تعهد در خود :تعهدات خود را با ارزش هاي خود گره بزنيدريسك كنيدتعهد هم تيمي هاي خود را ارزيابي كنيداصل چهارم:         ارتباطداستان :فيلم نامه فيلمي به نام غول ها را به ياد آور را گريگوري آلن هاروارد زماني كه به شهر الكساندريا رفته بود نوشت . در انجا مردم در مورد تيمي دبيرستاني صحبت ميكردند .او به اين تيم علاقه مند شد و خواستار ديدار مسابقات آنها شد اما فهميد كه اين تيم مربوط به 30 سال قبل است و تعجب هاروارد از اين بود كه اين تيم با

اينكه مربوط به 30 سال قبل بود ولي مردم آن شهر در مورد آنها به گونه حرف ميزدند كه گويي هنوز وجود داشتنداو كنجكاو شد و خواست اطلاعات بيشتري در مورد اين تيم داشته باشد.اين تيم زماني تشكيل شد كه بيشتر ايالات آمريكا درگير تبعيض نژادي بودند و اين شهر در آن زمان گام هاي محسوسي را جهت برقراري تساوي نژادي برداشت .اولين گام اين شهر ادغام دو دبيرستان سياه پوستان و سفيد پوستان با يك ديگر بود . همه افراد آن شهر از اين ادغام ناراضي بودند.و اولين گروه جمع شده از سياه پوستان و سفيد پوستان تيم فوتبال دبيرستان بود . چيزي كه بيشتر باعث عصبانيت مردم ميشد تعويض مربي سفيد محبوب مردم با يك مربي سياه  بنام بون بود . او براي پيروزي هر كاري كه در توان داشت انجام ميداد . او بازيكنان را مجبور ميكرد تا سوار يك اتوبوس شوند و در خوابگاه كنار يكديگر بخوابند. همه بازيكنان جز يك بازيكن سفيد خود ش را ازنظر نزادي جدا نگاه ميداشت.بون از او سوالاتي در مورد حقايقي از سياه پوستان پرسيد و او به راحتي به تمام سوالات پاسخ داد وآنجا بود مربي به بازيكنان ياد داد كه اگر در مورد ديگر بازيكنان چيزي ندانند نمي تواند تمرين هاي طاقت فرساي 3بار در روز را تحمل كنند.اعضاي تيم رفته رفته به يكديگر نزديك تر شدند.اين ارتباط بين نژادي باعث شد تيم غولها تمام بازي هاي فصلي را ببرد و مسابقات حذفي و قهرماني ايالت را ببرند و تيم آنها در سال 1971 عنوان دوم بهترين تيم دبيرستاني آن كشور را گرفت.توضيح:در

واقع بايد گفت كه شما نميتوانيد كار تيمي انجام دهيد مگر اينكه بازيكناني با قدرت خوب داشته باشيد . بدون ارتباط  تيمي در اختيار نداريد بلكه تجمعي از افراد است.بازيكنان با قدرت ارتباط خوب:خودشان را از ديگران جدا نمي كنند.ارتباط برقرار كردن با خودشان را براي ديگران آسان ميكننداز قانون 24 ساعت پيروي ميكنندبه روابط بالقوه مشكل توجه دارندارتباطات مهم را به صورت مكتوب دنبال ميكنندبراي بهبود ارتباط خود:رك و راست باشيد تند و سريع باشيدديگران را هم به حساب بياوريداصل پنجم:         شايستگيداستان:باب تيلور  صاحب شركتهاي سازنده گيتار هاي تيلور است كه امروزه ظريف ترين گيتارهاي دنيا را ميسازد. او  از ابتدا علاقه ي خاصي به نجاري و ساختن انواع وسايل داشت.او تمام وسايل و هدايايي كه داشت را كمتر از 24 ساعت به تيكه هاي كوچك تقسيم مي كرد و سپس دوباره براي ساختن آن تلاش ميكرد.باب تيلور ميگفت من معلم هايي داشتم كه براي كار كردن من روي طرح هايم حتي روزهاي تعطيل هم به كارگاه مي آمدند.اما علاقه ديگر باب موسيقي بود او وقتي دبيرستاني بود تصميم گرفت كه يك گيتار 12 سيمي داشته باشد. اما او واقعا پولي براي خريد يك گيتار نداشت و گيتار قديمي كه همسايه اش هم به او داده بود را با اره بريده بود تا ببيند چگونه كار ميكند.او پيش خود فكر حالا كه پولي براي خريد ندارد پس بهتر كه خودش يكي درست كند.و تا آخر دبيرستان نه يكي بلكه 3 گيتار و يك بانجو ساخت او اين سرگرمي را از دبيرستان شروع كرد و ادامه داد تا شركتش را بنيانگذاري كرد. دختر باب در

مورد پدرش ميگويد :اگر براي هر كاري راه اصلاح و يا بهبودي وجود داشته باشد پدرم آن ا پيدا ميكند.توضيح:اگر چند دقيقه اي را با باب تيلور بگذرانيد بي درنگ به شايستگي او پي ميبريد.گاهي اوقات كلمه شايستگي به معناي به ندرت مناسب بكار ميرود اما منظور از شايستگي اصولي ترين معني آن يعني كاملا واجد شرايط و مناسب بودن است و اعضاي شايسته تيم كساني هستند كه براي انجام دادن آن كار كاملا واجد شرايط هستند.افراد با شايستگي بالا:متعهد هستند كه ممتاز باشندهيچ وقت حد وسط را قبول نمي كنندآنها به جزئيات توجه مي كنند باانسجام كار ميكنندبراي بهبود شايستگي در خود:روي حرفه خودتان تمركز كنيدكارهاي كوچك را جدي بگيريدتوجه بيشتري را به عمل معطوف كنيداصل ششم:             قابل اتكا بودنداستان:كريستوفر ريوو يا همان سوپر من كه با دانا و 3 فرزند زيبايش از زندگي لذت ميبرد . او يك نوازنده پيانو  ورزشكاري عالي    قايقراني ماهر    خلباني حرفه اي و بازيگري محبوب بود. اما يك اتفاق زندگي او را دچار دگرگوني كرد .طي سانحه اي كه در يكي از مسابقات اسب سواري براي او افتاد دچار شكستگي مهر هاي اول و دوم ستون فقرات شد . چند روز پس از سانحه كه بهوش آمد و داستان را از زبان همسر خود شنيد ديگر خود را انسان نمي ديد  او كه به وسيله انواع دستگاه هاي پزشكي به سختي ميتوانست زندگي كند از زندگي كاملا نااميد بود.اما همسر ريو داناو پسرشان و خود ريو هسته تيمي بودنند كه اطرافشان تيمي بزرگي از متخصصان پزشكي شكل گرفت.بعضي با حركت در ماني بعضي با اعمال تنفسي و...به ريو

كمك ميكردند.حالا ريو در فكر اين است كه چگونه ميتواند راه برود او كه به خوبي اهميت قابل اتكا بود اعضاي تيمش را فهميده است ميگويد : كساني كه به من كمك مي كنند مجبور نيستند بلكه از روي حسن نيت اين كار را انجام ميدهند.توضيح:قابليت اتكا هميشه مانند داستان سوپرمن داستان مرگ و زندگي نيست اما قطعا براي موفقيت تيمي لازم است و زماني به آن پي مي بريد كه افرادي در تيم شما باشد كه نتوانيد به آنها تكيه كنيدعصاره مفهوم قابليت اتكا 4 مورد است:انگيزه هاي ناب درونيمسئوليت پذيريخوش فكريهمكاري منسجمبراي بهبود قابليت اتكا  در خود:انگيزه هاي دروني خودتان را بررسي كنيدارزش خودتان را كشف كنيدكساني را پيدا كنيد كه شما را قابل اتكا كنيداصل هفتم:                 منضبط بودنداستان:گود ن مك دونالد در كتابش به نام زندگي كه خداوند عطا مي فرمايد. خاطرات دوراني از زندگي اش را بازگو ميكند كه در تيم دو و ميداني دانشگاه كلرادو بوده است او در اين كتاب به ويژه تمرينات سختي را كه با هم تيمي اش بيل انجام داده است را به ياد مي آورد.اومي گويد هر دوشنبه مجبور بوديم كه تمرينات سختي را از صبح تا غروب انجام دهيم و در آخر تمرينات از فرط خستگي تلو تلو خوران به سمت رختكن ميرفتيم اما بيل فرق ميكرد او بعد تمرينات يك استراحت 20 دقيقه اي كنار زمين داشت و سپس تمام حركات و تمرينات را دوباره انجام ميداد.او خودش را يك فرد عادي مي دانست. او طي سالهاي تحصيلش هيچ مدالي در مسابقات دانشجويي نگرفته بود . بيل معتقد نظريه كيسه حقه ها بود

يعني اينكه شما نميتوانيد در تمرينات يا در رقابت ها يك حركت بزرگ خيالي انجام دهيد ولي هزاران حركت كوچك هستند كه شما ميتوانيد انجام دهيد.كم كم اين انضباط و خواسته اش جواب داد او در رشته هاي پرش طول و دو 400 متر بهتر از ديگر رشته ها بود . پس در اين رشته ها تلاش كرد و مهارت هاي ديگر را نيز آموخت تا انجا كه ميتوانست در تمام رشته هاي 10 گانه دو و ميداني شركت كند.در نتيجه تلاش و خود سازي اين ورزشكار نه چندان خوب دانشگاهي تبديل به يك ورزشكار جهاني شد. او در سال 1984 نامش وارد فهرست قهرمانان المپيك شد. او در سال 1966 ركوردي در جهان به جا گذاشت و در مسابقات 1968 در توكيو مدال طلا گرفت و نج مقام ملي از 10 رشته دو و ميداني بدست آورد يعني موفقيتي تا كنون نصيب كس ديگري نشده است.گوردون مك دونالد در مورد انضباط و موفقيت بيل مي گويد: اختلاف ما از همان عصر دوشنبه ها شروع شد . او از انضباط نمي ترسيد و حداكثر تلاش خود را كرد و من از تلاش ميترسيدم و به حداقل اكتفا كردم.توضيح:انضباط پرداخت بهاي چيزهاي كوچك است تا آنجا كه بتوانيد چيز بزرگتري را بخريد همان طور كه هيچ فردي بدون انضباط موفق نمي شود هيچ تيمي هم نمي تواند موفق شود . به همين دليل هر تيمي نيازمند بازيكن هاي منضبط است .براي رسيدن به بازيكني كه هر تيم خواهان آن است بايد انضباط را در سه زمينه ايجاد كرد:تفكر منضبطاحساسات منضبطاعمال منضبطبراي اينكه عضوي منضبط تر باشيد:عادت

هاي كاري خودتان را تقويت كنيددر چالش در گير شويدزبان خود را كنترل كنيداصل هشتم:       ارتقا ديگرانداستان:در سال 1296 شاه انگلستان ادوارد اول سپاه بزرگي را براي گسترش مرزهاي كشورش جمع آوري كرد . او فردي دلير و جنگجو بود كه اولين تجربه جنگي خويش را در سن 25 سالگي كسب كرد و در سن 57 سالگي پيروزي هايي در ويلز كه خاكش را ضميمه انگلستان كرد بدست آورد هدف از جنگ ويلز مشخص بود كنترل تمايل مردم ويلز در حمله به انگلستان و تنبيه آنان به خاطر گستاخيشان و جنگيدن با آنان تا مز مرگ و نابودي كامل آنها. ادوارد همچنين كوشيد كه سرنوشت مردم اسكاتلند را نيز در دست بگيرد.در اسكاتلند مرد ضعيفي حاكم بود كه به او لغب پالتو تو خالي را داده بودند و زماني كه ادوارد او را تحت فشار گذاشت او سر به شورش گذاشت و بهانه اي براي حمله به ادوارد داد. ادوارد اول قلعه برويك را غارت كرد و تمامي مردم آن را قتل عام كردو پس از آن قلعه هاي ديگر  يكي پس از ديگري تسليم ادوارد شدند. مردم در آن زمان آينده اي جز سرنوشت مردم ويلز را براي خود تصور نميكردند. اما مجاهدت هاي مردي به نام ويليام والاس باعث دلگرمي مردم اسكاتلند شد. اگر فيلم شجاع دل را ديده باشيد چهره ويليام چهره اي دلير و بي باك است . او مانند همه پسرهاي دوم خانواده مجبور بود تعليم يابد تا يك روحاني شود و به افكار و تفكرات ارزشي  مانند آزادي بينديشد.اما زماني كه پدرش در يك حمله كشته و مادرش به

تبعيد فرستاده شد ياد گرفت كه از انگليسي ها متنفر باش . در آن زمان جنگ ها معمولا توسط شواليه ها يا سربازان حرفه اي انجام ميشد پس هر كه سپاه بزرگ تري داشت شانس پيروزي بيشتري داشت.زماني كه سپاه كوچك ويليام كه از افراد عادي و كشاورزهاي معمولي كه با آرمان آزادي تشكيل شده بود در مقابل سپاه عظيم ادوارد قرار گرفت هيچ آينده جز شكست نداشت با اينكه ويليام مقابل ادوارد شكست خورد و در سن 33 سالگي به طرز فجيعي كشته شد اما او داراي يك استعداد غير معمول بود او مردم عادي را به سوي خود خواند آنها را عليه ماشين كار آزموده انگليسي ترقيب كرد . ميراث او يعني ارتقا ديگران ادامه يافت تا اينكه رابرت بروس مردم اين كشور از رعيت تا اشراف را متحد كرد و در انتها استقلال به مردم اين كشور برگشت. و ويليام مردي شد كه حتي پس از 700 سال باز هم  او را  تكريم ميكنند.توضيح:اعضاي تيم هميشه عضوي كه قادر است آنه را كمك كند تا به سطح بالاتري اتقا  پيدا يابند دوست داشته و تحسين مي كنند. بيلراسل در اين مورد ميگويد :مهمترين شاخص براي اينكه من چقدر خوب بازي كردم اين بود كه چقدر باعث شدم تا هم تيمي هايم بهتر باشند.بازيكناني كه باعث ارتقا ديگران ميشوند:براي هم تيمي هاي خود ارزش قائل شويدآنچه براي هم تيمي شما ارزشمند است براي شما هم ارزشمند باشدبه ارزش هم تيمي خود بيفزائيدخودتان را ارزشمند تر كنيداگر مي خواهيد يك عضو ارتقا دهنده در تيم باشيد:قبل از انكه ديگران به ارزش شما بيفزايند شما

به ارزش آنه بيفزاييدقبل از انكه ديگران شما را باور كنند شما آنان را باور كنيدقبل از انكه ديگران به شما خدمت كنند شما به ديگران خدمت كنيداصل نهم:         اشتياقداستان:عشق موتور سواران هالي ديويد سون در آمريكا به صورت يك افسانه در آمده است. در سال 1998 عشاق هالي ديويد سون 95 سالگي اين شركت را جشن گرفتن. اين شركت توسط ويليام.اس.هارلي 21 ساله و ارتور ديويدسون 20در يك انبار كوچك كه دوچرخه ها را موتوري ميكرد شروع به كار كرد.اين موتور سيكلت ها در مسابقات موتورسواري  غالب بود و در جنگ جهاني اول آمريكايي ها به اهميت اين موتور ها در جنگ پي بردند و اين شركت بخش زيادي از بيست هزار موتور سيكلت هاي مورد نياز آمريكا را براي جنگ تامين كرد.در مدت نيم قرن اين شركت رشد كرد . يكي از نقاط قوت آن اين بود كه كسب وكار خانوادگي بود و كاركنان و مشتريانش  به علت عشق به اين موتور سيلكت ها احساس مرتبط بودن با يك ديگر را داشتند و شركت به رشد  به روز كردن و اصلاح كردن موتورسيكلت و پيدا كردن هواداران ادامه داد وتا دهه ي 1970 هارلي ديويدسون 80  درصد بازار موتور سيكلت هاي بزرگ هاي بزرگ  امريكا را در دست داشت.   شركت هارلي ديويدسون حتي براي گسترش و نوسازي شركت سهام خود را در بازار بورس عرضه كرد و در دهه ي 1960 اي ام اف شركت را تصاحب كرد و پس از 65 سال غرور انگيز در ميلواكي ناگهان دفاتر اصلي شركت به نيويورك منتقل شد و قسمت مونتاژ نهايي هم به پنسيلوانيا انتقال

يافت در نتيجه كاركنان انگيزه ي خود را از دست دادند.                                                                                                                          دهه ي بعد شهرت هارلي ديويدسون دچار لغزش شد و موتورسيكلت ها به طرز چشم گيري غير قابل اطمينان و    افراد كه به سوار شدن موتور سيكلت هاي ساخت اين شركت افتخار ميكردند شروع به خريد موتور هاي ژاپني كردند و در سال 1980 براي اولين بار زيان داد.يكي از چيزهايي كه هارلي ديويد سون را نجات داد از اصولي بود كه هميشه به دنبال آن بود يعني عشق كاربران آن . در سال 1981   سيزده مدير ارشد شركت  شركت را خريدند.آنها شركت را بهسرعت متحول كردند . اين شركت با تاسيس سازماني به نام گروه ماكلين هارلي (هاگ)اين شركت را در آن سالها رها كردند و آن دسته از فراد كه در اين شركت ماندند همه متعهد و عاشق شركت بودند.در سالهاي بعد شركت اين اشتياق كاركنان را در يك كار منحصر به فرد جبران كرد.مشاركتي كه از بين كاركنان شروع شد و به همه افراد كه به نوعي با اين شركت مرتبط بودند ادامه يافت در آخر باعث شد اين شركت تبديل به يك شركتي شود كه سود ساليانه اش بالغ بر 3ميليارد دلار استتوضيح:اشتياق افراد از آن 13 نفر تا تمام آن مردمي كه پس از يك قرن هنوز موتور هاي هارلي ديويد سون را گل سر سبد موتور ها ميدانستند باعث نجات اين شركت شد.در يك تيمهيچ چيز جاي اشتياق را نخواهد گرفت.وقتي افراد مشتاق درون تيم باشند اين اشتياق به تيم نيرو ميبخشد. چارلز شواب در اين مورد ميگويد:مردم در هر كاري كه اشياق دارند موفق ميشوند.افراد مشتاق:مسئوليت اشتياق

خود را مي پذيرندبا عمل كردن  به حس كردن ميرسندبه آنچه انجام ميدهند ايمان دارندوقتشان را با ديگر افراد مشتاق مي گذرانندبراي بهبود اشتياق در خود:يك حس فوريت از خود نشان بدهيد بخواهيد كه كار بيشتري انجام دهيدبراي عالي بودن تلاش كنيداصل دهم:        هدفمند بودنداستان:در آمريكا يك معلم آمريكايي شركتي را براي كودكان و نوجوانان دختر آمريكايي را تاسيس كرده است كه كتابهايي از زبان كودكان آمريكايي در مورد تاريخ امريكا توليد مي كند .شركت رولند براي تفهيم بهتر مطالب حتي از عروسك ها و لباس هايي مطابق با دوره زماني داستان نيز تهيه ميكند . اين سري از كتاب ها كه با نام مجموعه دختران آمريكايي توليد ميشود هدفش نشان دادن زنان و دختران آمريكايي در اعصار مختلف و چگونگي خانه داري و لباس پوشيدن آنها است.طبق نظر خانم رولند  هدف اصلي اين شركت ايجاد حس غرور از داشتن اين تاريخ و گذشته است.توضيح:هدفمند بودن يعني با هدف كار كردن  - هر عملي را با حساب انجام دادن است. هوشياري نسبت به هدف با هدفمند بودن فرق دارد هدفمند بودن يعني تمركز روي انجام كارهاي درست  به صورت لحظه اي و روز به روز و سپس پيگيري آنها به صورت مستمر است.افراد موفق هدفمند هستند و پراكنده و بي حساب كار نمي كنند.افرادي كه ميخواهند هدفمند باشند در زندگي بايد:هدفي داشته باشيد كه ارزش زندگي كردن را داشته باشدنقاط ضعف و قدرت خويش را بشناسيدمسئوليت هاي خود را در اولويت قرار دهيدبياموزيد نه بگوئيدخودتان را به موفقيت در دراز مدت متعهد كنيدبراي بهبود هدفمندي در خود:نقاط ضعف و قدرت را بيابيددر رشته تخصصي خود

متخصص شويدتقويم خود را هدفمندانه تنظيم كنيداصل يازدهم:         آگاهي از وظايفداستان:در خلال جنگ انقلابيون امريكا در نزديكي منطقه مان ماوث  كورت هاوس  ژنرال جورج واشنگتن كه بخش عظيمي از جنگ عليه انگليسيها را صرف مبارزه استراتژيك و انقلابي كرده بود سرانجام تصميم گرفت رو در رو با انگليسي ها مبارزه كند.بعد از شكستي كه انقلابيون امريكايي كه به فرماندهي چارلز لي انجام ش ارتش تحت فرماندهي جورج واشنگتن سازماندهي شدو يك جنگ توپخانه اي شديد بين طرفين شروع شد هر طرف با 10 قبضه توپ بي امان دها تن توپ را به سمت يكديگر پرتاب ميكردند. در حين جنگ زماني كه مردان و سربازان جنگي از فرط خستگي و گرما به استراحت گاه مي آمدند همسر يكي از سرباز ها به نام ويليام هيز بود و نام همسرش مري هيز بود به آنها كمك مي كرد و از آنها پرستاري مي كرد و پا به پاي مردان جنگي در سختترين شرايط با آنها بود .در يك روز گرم و در اوج جنگ زماني كه او براي همسرش آب آورده بود متوجه شد كه همسرش به جاي يكي از افراد توپ خانه كه مجروح شده بود ايستاده است . زماني كه مري هيز براي رساندن آب به همسرش به ميدان جنگ رفت همسرش در جلوي چشمانش با اصابت گلوله اي از دنيا رفت و مري هيز بدون درنگ جاي همسر خود ايستاد و نگذاست تا توپخانه امريكا با كمبود نيرو مواجه شود .بعد از ساعتها ارتش امريكا پيروز شد و انگليسي ها عقب نشيني كردند با اينكه اين بزرگترين پيروزي در جنگها نبود ولي از نظر

استراتژيك بسيار مهم بود.توضيح:مري هيز كه در كتب تاريخي با نام مولي پيچر آمده است نماد بسياري از افرادي است كه در اين جنگ شركت كردند.آنها به شدت از وظايف خود آگاه بودند و همين حس ماموريت داشتن آنها را به سمت آرمانشان هدايت ميكرد4 ويژيگي افراد آگاه از وظايف :آنها ميدانند كه تيمشان به كجا ميرودآنها به رهبر تيم اجازه رهبري ميدهندآنها موفقيت تيم را ارزشمندتر از موفقيت خود مي دانندآنهاهر كاري را براي انجام ماموريت تيم لازم است انجام ميدهندبراي بهبود ميزان آگاهي از وظايف در خود:ببينيد كه تيم شما روي ماموريتش تمركز ميكند يا نهراهايي يدا كنيد تا هدف از ماموريت را فراموش نكنيد.به عنوان يك تيم تمام هم و غم خود را بكار بگيريداصل دوازدهم:        آمادگيداستان:الوين يورك بزرگترين سرباز جنگ جهاني دوم سرگذشت عجيبي دارد. او فرزند سوم يك خانواده سيزده نفري اهل تنسي بود .پدرش يك كشاورز ساده بود كه در تابستانها كشاورزي ميكرد و در زمستان ها همراه فرزندان خود به شكار ميرفت . الوين استعداد عجيبي در تيراندازي داشت. او در سن 24 سالگي بعد از فوت پدرش نان آور خانواده ميشود اما پس از مدتي به مشروبات الكلي و غمار روي مي آورد و تبديل به كسي ميشود كه هيچ اميدي براي آينده او تصور نميشود. اما در سن 27 سالگي به مادرش قول ميدهد كه زندگي متفاوتي را شروع كند . او در يك تجديد عهد ديني زندگي خود را به مسيح هديه ميكند.و به يك مومن تبديل ميشود و نفر دوم كليسايي ميشود كه خود نقش مهمي در ساختنش داشته است. او همچنين عضو گروهي

ميشود كه مخالف جنگ و طرفدار صلح بود در نتيجه زماني كه او را براي سربازي فرا خواندند او دچار ترديد و دو دلي و شك شد. چون از طرفي اعتقادات او اين جنگ را نفي ميكرد و از طرف ديگر عشق به وطن اين جنگ را توجيح ميكرد . در آخر او به اين نتيجه رسيد كه اين جنگ باعث كمك به مردم بيشماري ميشود و اين شك و دودلي را از بين برد.او زماني كه وارد ارتش شد سرآمد همه شد چون او دركودكي به شكار ميرفت و به دليل كار در كوهستان و در مزرعه داراي آمادگي جسماني بالايي بودو در تير اندازي از صد متر مهارت ويژه اي داشت.او در عملياتها و جنگهاي زيادي شركت كرد و استعداد ها و قابليت ها ي خود را نمايان ساخت.در آخرين عمليات قرار بود گروهي شامل الوين و 16 نفر ديگر به پشت سپاه آلمانها بروند و با كشتن مسلسل چي ها و پرت كردن حواس دشمن گروه متفقين بتواند راحت تر حمله كنند. يورك توانست با هفده تير هفده آلماني مسلسل چي را از پا در آورد ودر يك در گيري با افراد دشمن بيش از هشت نفر را با اسلحه كمري خود بكشد و در همين حين هشت نفر از دوستانش را نيز ازدست داد. زماني كه از  يورك و باقي تيمش به اردوگاه برگشتند خدود 132 اسير آلماني را همراه خود به اردوگاه آوردند.توضيح:رمان نويس اسپانيايي زماني گفت :كسي كه آماده است نيمي از مبارزه را انجام داده است. اين در مورد الوين صادق بود و براي شما هم ميتواند صادق

باشد.براي آنكه بتوانيد در هر شرايطي براي هر اتفاقي آماده باشيد در اين زمينه ها تفكر كنيد:ارزيابي:براي چه چيزي خود را آماده ميكنيدتنظيم:اگر چه ميدانيد كجا ميخواهيد برويد ولي اگر راه درست و بهتر را انتخاب نكنيد هرگز به هدف خود نميرسيدطرز تلقيعملبراي بهبود آمادگي در خود:يك طراح پروسه باشيدتحقيق بيشتري انجام دهيداز اشتباهات خود درس بگيريداصل سيزدهم:              رابطه منديداستان:مايكل ديور خاطرات جالبي را از كار در كنار رونالد ريگان چهلمين رئيس جمهور آمريكا نقل ميكند . او كه بيش از 40 سال با رونالد كار كرده است ويژيگي هاي جالبي را از او بيان ميكند. او ميگويد كه رونالد كمرو ترين آدمي بود كه من تا به حال ديده بودم اما قدرت برقراري ارتباط خوبي داشت . او قادر بود در هر شرايطي و با هر فردي ارتباط برقرار كندو در انها اين احساس را ايجاد كند كه بهترين دوست اوست.او اين مهارت خود را زماني كه سخنگو شركت جنرال الكتريك بود به مردم معرفي كرد. ديور ميگويد ريگان به تيم اش بسيار اهميت ميداد .ديور ميگويد زماني كه ريگان براي گروهي از از شكارچيان سخنراني ميكرد به او يك شير برنزي هديه دادند و ديور هم از ان شير تعريف كرده بود و 10 سال بعد زماني كه براي دادن استعفا خود پيش ريگان رفته بود ريگان براي هديه خداحافظي همان شيربرنزي را آورده بود.توضيح:تيم ها به افرادي نياز دارد كه رابطه مند باشند. مسلما هر كسي دوست دارد با ريگان كار كند زيرا او مردم را دوست داشت و ميتوانست با آنها ارتباط برقرار كند.در يك تيم رابطه ها مثل چسب هايي

هستند كه افراد تيم را در كنار يك ديگر قرار ميدهد.اگر ميخواهيد بدانيد با هم تيمي خود رابطه خوبي داريد در اين 5 مشخصه جستجو كنيد:احترامتجربيات مشتركاعتمادرابطه متقابلرضايت مندي متقابلبراي برقراي يك رابطه بهتر:به جاي مركز روي خودتان روي ديگران تمركز كنيد.سوالات درست بپرسيد تجربيات مشترك را با هم در ميان بگذاريدكاري كنيد كه ديگران احساس كنند براي شما مهم هستنداصل چهاردهم:           اصلاح و بهبود خودداستان:شركت نوكيا بيش از يك قرن پيش توسط فردريك ايدستام فلاندي پايه گذاري شد . در آن زمان كه عصر شكوفايي صنعت چوب بود اولين كارخانه نوكيا با توليد خمير كاغذ در كنار يك رود خانه شروع به كار كرد.اين كار خانه شروع به رشد كرد تا جايي كه توانست يك نيروگاه آبي در كنار رودخانه تاسيس كند و شركت لاستيك سازي فلاند را به عنوان مشتري جذب كند و در آخر اين دو شركت با هم ادغام شد.در سال 1922 سهام شركت كابل سازي فلاند را خريداري كرد . خالا نوكيا داراي 4 بخش:جنگل داري    لاستيك سازي       كابل      والكترونيك است ول در 40 سال بعد بيشترين درآمد نوكيا از فروش كابل فشار قوي و خطوط و تجهيزات تلفن بود.در دهه 70 نوكيا با يك بحران بزرگ روبه رو شد و به يك غول بزگ تجاري تبديل شد كه مداوم ضرر ميداد.در اين زمان راه حل يك مدير اجرايي جوان به نام جورما اوليلا نوكيا را از خطر نابودي نجات داد . جورما به قدري در اين كار موفق بود كه در سال 1992 به عنوان مدير عامل نوكيا منصوب شد. اوليلا در اين چالش دو راه كار را در

نظر گرفت:1. خلاص شدن از بخش جنگل داري و لاستيك سازي2.تمركز بر نيروي انسانياوليلا خود به شخصه اهميت نوسازي خودش را ميدانست او سه مدرك ارشد در سه رشته علوم سياسي و اقتصاد و مهندسي دارد وبه عنوان راه نوكيا 4 پايه را بنا كرد:1.رضايت مشتري2.احترام به افراد3.موفقيت4. مهمترين اصل نوكيا  آموزش مداوم است.اوليلا در مورد آموزش مداوم در نوكيا ميگويد:آموزش مداوم يعني هر كس بايد خودش را توسعه داده و راههايي را كه بتواند باعث عمل كرد بهتر شود را بيابد . و آنچه براي يك شخص صادق است براي نوكيا هم به عنوان يك كل صادق استتوضيح:افراد زيادي هستند كه براي رسيدن به هدف خود هر كاري را ميكنند و زماني كه به هدف خود رسيدند دست از تلاش برميدارند.در واقع شما بايد به دنبال آمادگي باشيد و براي رسيدن به آمادگي بدون توجه به شرايط كار كنيد.اگر ميخواهيد مداوم در پي اصلاح خود باشيد بايد اين سه فرايند در زندگي شما وجود داشته باشد:آمادگيتاملكاربردبراي اصلاح و بهبود خود:بسيار درس گيرنده باشيدپيشرفت خود را برنامه ريزي كنيدبه اصلاح خود بيش از تبليغ براي خود ارزش قائل شويداصل پانزدهم:         از خود گذشتگيداستان:در سال 1939 فيليپ توسي سرگرد بود و زماني كه جنگ در اروپا شروع شد او به ان منطقه اعزام شد . مدت كوتاهي در فرانسه خدمت كرد و سپس به اقيانوس آرام اعزام شد. انجا او جزو نيروهايي بود كه از جزيره مالي حمايت ميكرد  و بعد به سنگاور رفت و در حمله ژاپني ها شكست خورد و زماني كه از بالا به او فرمان ترك محل داده شد او از اين

فرمان سرپيچي كرد چون به خوبي تاثير بد عدم حضورش را بر سربازانش ميدانست.پس در سال 1942 توسي و يارانش به اسارت ژاپني ها درامدند و آنه را به اروگاهي نزديك رودخانه بردند و از توسي خواستند به عنوان يك فرمانده وظيفه ساخت انواع پلها را بر روي رود را به عهده بگيرد.او مي توانست اين وظيفه را رد كند ولي اگر اين كار را ميكرد ژاپني ها تلافي ان را با اسرا انجام خواهند داد و در اين شرايط افراد زيادي آسيب خواهند ديد.او با تحمل شرايط بسيار سخت و انواع شكنجه توانست در عوض ساخت پل ها شرايط بهتري را براي اسرا فراهم كند و غذا و آب بيشتر و همچنين بهداشت بيشتر براي اسرا بگيرد.او توانست پلها را در عرض 9 ماه و تنها با كشته شدن 8 نفر تمام كند.توضيح:هرگاه افراد تيم تيم را بر خود مقدم دارند موفقيت تيم حتمي خواهد بود.اگر ميخواهيد از خود گذشتگي داشته باشيد:سخاوت مند باشيداز سياست بازي درون تيم بپرهيزيداز خودتان وفاداري نشان دهيدبراي وابستگي متقابل بيشتر از استقلال ارزش قائل شويدبراي اينكه از خود گذشتگي بيشتري داشته باشيد:به جاي خود كس ديگري را تبليغ كنيدنقش يك زير دست را به خود بگيريدپنهاني ببخشيداصل شانزدهم:                راه حل گرا بودنداستان:زماني كه فرزند 6 ساله جك والش در يك فروشگاه گم شد و بعد از چند روز قطعه قطعه در زباله ها پيدا شد او و همسرش در ابتدا بسيار ناراحت و عصباني بودند و ميخواستند از فروشگاه و نگهبان انجا شكايت كنند. ولي پس از مدتي جك تصميم گرفت تا انجمني را تاسيس كند تا به

خانواده هايي كه همچنين مشكلي دارند كمك كند . او سيستمي را راه اندازي كرد كه زماني  والديني گم  شدن فرزند خود را به يك فروشنده فروشگاه اطلاع داد بلافاصله اسم و عكس و تمام مشخصات او به تمامي فروشندگان و نگهبانان داه ميشود و همه بسيج ميشوند تا كودك را بيابند و اگر در عرض 10 دقيقه پيدا نشد پليس را در جريان ميگذارند.نام اين موسسه مركز ملي بچه هاي گمشده واستثمار شده است. تحت اين روش تعداد كودكاني گمشده كه پيدا شدند از 60% در دهه 80 به 90% در حال افزايش پيدا كرده است.توضيح:گروهي از مردم تنها مشكلات را ميبينند ولي تنها افراد كمي هستند كه اهداف پشت اين مشكلات را ميبينند و تاريخ هم هميشه موفقيت افراد گروه دوم را ثبت كرده است و براي گروه اولتنها گمنامي است.نوع زندگي افراد   شخصيت انان  و تربيت آنان ميتواند بر راه حل گرا بودن آنان تاثير بگذاردافراد راه حل گرا به موضوعات زير دقت دارند:مشكلات به ديدگاه افراد بستگي داردتمام مشكلات قابل حل هستندمشكلات يا باعث پيشرفت ما ميشوند يا باعث توقف مابراي اينكه خود را در تيم به يك فرد راه حل گرا تبديل كنيد:تسليم نشويدروي تفكر خودتان تمركز كنيدمجددا روي راهبرد خود تمركز كنيدرود كار را تكرار كنيداصل هفدهم:        پيگيري و سرسختيتوضيح:پيگيري و سرسختي براي رسيدن به موفقيت لازم است.اگر حتي افرادي كه فاقد استعداد خاصي هستند و از نهادينه كردن بعضي از صفاتي كه براي هر عضو تيم لازم است عاجزند چنانچه يك روحيه پيگير داشته باشند اين فرصت را دارند كه با تيم مشاركت كنند و به آنان كمك

كنند.پيگير و سرسخت بودن يعني:.همه آنچه را داريد ارائه كنيد نه بيشتر..باعزم راسخ كار كنيد نه اينكه منتظر تقدير باشيد..وقتي كه كار تمام ميشود دست از كار بكشيد نه وقتي كه خسته ميشويد.براي بهبود ميزان پيگيري در خود:. سرسخت تر و هوشمندانه تر كار كنيد.چيزي را به عنوان هدف انتخاب كنيد..كار خودتان را به عنوان يك بازي ببينيد. نتيجه: همانطور كه همه ما ميدانيم عدد يك حتي اگر به توان بينهايت هم برسد باز هم يك است

تئوري گروه هسته مركزي

(گروه محوري) پروين ابراهيمي مقدمه: در اوايل دهه 1980، يكي از بخش هاي شركت نفت اكسان ، مجمعي از كارمندان و كارگران برگزار نمود تا "ارزشهاي اصلي" جديد خود را اعلام نمايد. عبارت ساده و صريحي درصدر اين فهرست قرار داشت: "مشتري بيشترين اهميت را دارد و مقدم بر همه چيز است". مديران اين اداره در ضيافت شام همان شب يكديگر را ملاقات نمودند و جوان برجسته و جسوري به نام مانتي اظهار كرد: مشتري در درجه اول اهميت قرار ندارد؛ بلكه رئيس كل اين بخش، مقدم بر سايرين است، سپس وي مدير اروپايي اداره را در درجه دوم اهميت، رئيس آمريكاي شمالي را در درجه سوم و رئيس خاور دور را در درجه چهارم و به همين ترتيب ساير مديران حاضر در آن جلسه را داراي درجه پنجم، ششم و هفتم اهميت ناميد؛ و در نهايت به اين نتيجه رسيد كه در آن سازمان پس از برشمردن سايرين، مشتري در درجه هشتم اهميت قرار دارد. پس از طرح اين نكته حدود 10 ثانيه سكوت سنگيني در فضا حاكم شد. اين گفته اولين حقيقتي بود كه در آن

روز بيان گرديد."مشتري مقدم بر همه چيز است" يكي از سه دروغ و حيله بزرگ سازمانهاي امروزي است؛ و دو مطلب كذب ديگر از اين قرارند: "ما به نفع سهامداران خود تصميم مي گيريم" و "كارمندان مهمترين دارايي ما هستند".البته اگر سازمانها واقعاً بخاطر اين منافع ايجاد شده بودند؛ پس روي هم رفته بايد به نحو بهتري فعاليت مي كردند.مطالب فوق برگرفته از فصل اول كتاب آرت كلي نر تحت عنوان "چه كسي واقعاً اهميت دارد: تئوري گروه هسته مركزي - قدرت، امتياز و موفقيت" است كه در سال 2003 در نيويورك منتشر شد.آرت كلي نر مدير تحقيق و تفحص مركز مشاوره مستقر در كيمبريج ماساچوست، عضو هيئت علمي دانشگاه نيويورك و همچنين نويسنده ستون "فرهنگ و تحول" مجله استراتژي+ تجارت است. وي مدير ويراستاران سري كتابهاي قاعده پنجم و نويسنده اي باسابقه و داراي شهرت ديرينه در زمينه اثر و نفوذ انسان داراي مديريت و تكنولوژي است.دليل واقعي وجود سازمانها چيست؟ براي خدمت به مشتريان؟ بازگشت سرمايه به سهامداران؟ استخدام افراد؟ يا صرفاً بقاء و تداوم بخشيدن به خود سازمانها؟ .....اكثر كاركنان، حتي مديران ارشد درمي يابند كه سازمان آنها به گونه اي كه موردانتظارشان است؛ عمل نمي كنند. بدون ترديد سازمان، آن فعاليتهايي كه به آنها معتقد است را انجام نمي دهد. دليل اينكه سازمانها غيرقابل پيش بيني و گاه نااميدكننده هستند، اين است كه هدف واقعي آنها قابل درك نيست.سازمانها در واقع نوعي سيستم زنده، فعال و پيچيده اند و در مسير كلي حركت مي كنند كه توسط تصميم گيرندگان سطوح مختلف سازمان تعيين شده است. نتيجه نهايي ارائه اين تصميمات آن

است كه سازمان براي خدمت رساني به گروهي از "اعضاء اصلي" ادامه حيات مي دهد كه در داخل سازمان مهم و برجسته هستند. هنگام تصميم گيري ممكن است چنين مطلبي مطرح شود: "آيا اين تصميم با اولويتهاي فلان يا بهمان شخص متناسب خواهد بود؟".گروه هسته مركزيريشه كلمه هسته مركزي از كلمه لاتين "cor" به معناي قلب است، بنابراين گروه هسته مركزي، قلب حقيقي سازمان محسوب مي شود. آري دي ژئوس در كتاب خود تحت عنوان "شركت زنده"، گروه هسته مركزي در سازمان را، "ما" (مالكان اصلي منافع سازمان) مي نامد. معمولاً اين گروه بيشتر (نه همه آنها) شامل افراد سطوح بالاي نمودار سازماني است.اعضاء گروه هسته مركزي، كانون شبكه هاي غيررسمي سازمان و نمايندگان نمادين هدايت سازمان بشمار مي روند. شايد آنها به دليل موقعيت، مقام و مرتبه يا توانايي خود براي بكارگيري يا اخراج سايرين، وارد گروه هسته مركزي شوند؛ يا اينكه يك تنگناي مهم را كنترل مي كنند؛ يا به خرده فرهنگ يا گروه فرعي مؤثر در سازمانها تعلق دارند. ممكن است جاذبه و كرامت يا يكپارچگي آنها موجب ورود به گروه مزبور شده باشد. البته، نحوه و چگونگي ورود آنها به گروه احتمالاً از اهميت چنداني برخوردار نيست؛ بلكه نكته اصلي اين است كه اين گروه و اعضاء آن حائز اهميت هستند.اين گروه در قلب و اذهان مردم قرار دارد. قدرت گروه هسته مركزي بخاطر اختيار و مسئوليت آنها نيست؛ بلكه اين قدرت ناشي از مشروعيت آنها است. نفوذ و تأثير اين گروه گاهي آگاهانه حتي كاملاً آشكار نيست؛ اما در اجراي تصميمات اصلي سازمان، همواره اين نفوذ وجود دارد. بعد اصلي

فرهنگ سازماني موجب مي شود كه بازديدكنندگان از يك محل كاري گاهي به فكر فرو روند كه افراد گروه هسته مركزي به چه چيزي مي انديشند؟در هر شركت، اداره، مؤسسه و بنگاهي، گروه هسته مركزي متشكل از افراد كليدي و مهم وجود دارد. هر سازماني براي تأمين اولويتها و نيازهاي مشهود گروه هسته مركزي خود درحال تلاش است. گاهي اوقات تصور اين نكته مشكل است؛ زيرا ماهيت و تركيب و ساخت گروه هسته مركزي از يك محيط كاري به محيط كاري ديگر متفاوت است. اما هر آنچه كه سازمان ممكن است انجام دهد (يعني برآوردن نياز مشتري، توليد ثروت، ارائه محصولات يا خدمات، انجام تعهدات، توسعه استعداد كاركنان، پرورش نوآوري و خلاقيت، ايجاد محيط كاري امن، ساختن جهاني بهتر و البته بازگشت سرمايه به سهامداران) در درجه بعدي اهميت قرار دارد. آنچه در هر سازماني مقدم بر همه چيز است راضي و خشنود نگهداشتن گروه هسته مركزي است.تئوري گروه هسته مركزيآرت كلي نر با بيش از 1000 نفر در سازمانهاي مختلف در مورد آرمانها، تجارب و شكستها و ناكامي هاي آنها در محيط كار به دقت مصاحبه و گفتگو نمود. تئوري گروه هسته مركزي مجموعه مطالب مشتركي را خلاصه و ارزيابي مي كند كه وي از تمام مذاكرات خود دريافت. بعلاوه اين تئوري، نتايج حاصل از مجموعه مكالمات دقيقاً برنامه ريزي شده در طول 5 سال را منعكس مي كند كه با راهنمايي انديشمندان و همكاران سازماني متفكر در مورد مفهوم گروه هسته مركزي و معاني ضمني آن انجام شده است.كلي نر ابراز مي كند كه هر سازماني به واسطه تمايل و گرايش به خشنود

نمودن گروه هسته مركزي متشكل از افراد ذي نفوذ به حركت درمي آيد. وي توضيح مي دهد كه آشنايي با انتظارات اين گروه، رمز موفقيت است.وقتي رهبران سازمان آشكارا اعلام مي كنند "ما تصميمات خود را به نفع سهامداران خود مي گيريم"؛ كلمات آنها همانطوري كه هست پذيرفته مي شود. اما همانگونه كه روايتهاي خبري جديد نشان مي دهد، اين وظيفه اغلب ناديده گرفته مي شود. آرت كلي نر در كتاب خود اين نكته را مورد بحث قرار مي دهد كه بين رسالت آشكار و شناخته شده و عملكرد واقعي در سازمانهاي بزرگ و كوچك، ناهماهنگي مشاهده مي شود.همه سازمانها يك انگيزه مشترك دارند. هر تصميمي تحت تأثير نيازها و خواستهاي مشهود گروه هسته مركزي قرارمي گيرد. اغلب ولي نه هميشه، كاركنان داراي رتبه بالاتر در سلسله مراتب اعضاء اين گروه قرار مي گيرند. گاهي نيز ممكن است، مراتب خيلي پايين مؤسسه يا حتي خارج از سازمان را هم دربرگيرند ازجمله مشتريان اصلي، رهبران اتحاديه كارگري و سهامداران.تئوري گروه هسته مركزي بيان مي دارد كه در روال معمول زندگي واقعي سه هدف، پايه و اساس بيشتر تصميمات را تشكيل مي دهند:1) برآوردن خواستها و نيازهاي مشهود يك گروه هسته مركزي متشكل از افراد منتخبتركيب گروه هسته مركزي و عناصر تشكيل دهنده آن از يك سازمان به سازمان ديگر متفاوت است. برخي از اين گروهها بزرگ و شامل صدها نفر هستند و برخي ديگر به دو همكار اصلي محدود مي شوند. بعضي از گروههاي هسته مركزي ثابت و بعضي ديگر در حال تغيير و تحول مداوم هستند. برخي از گروههاي مزبور براي سازمانهاي خود مفيد و

برخي از آنها بسيار ناكارآمد هستند. اين گروه منبع انرژي و پويايي سازمان محسوب مي شود.2) انجام اقدامات سازندهافراد به اين دليل وارد سازمانها مي شوند كه نسبت به زماني كه به تنهايي كار مي كنند؛ بيشتر بتوانند خود را نشان دهند. سازمانها موجب تقويت قدرت آنها مي شوند. اكثر افراد نمي توانند اهداف سازنده خود را بدون وجود سازمانها تحقق بخشند. امكانات بالقوه و ظرفيت سازنده يك سازمان، تعيين كننده كيفيت فعاليتها و اقدامات آن سازمان و توانائيهاي كاركنان است.3) انجام كار صحيح براي دستيابي به هدفكاركنان و مديران سازمان در مورد شيوه هاي مناسب عملكرد در هنگام دشواريها، بدست آوردن پول، زندگي مطلوب، عدالت، كيفيت مطلوب و ارتباط با جامعه به خود چه مي گويند؟ براي نمونه، برخي از سازمانها بر اين باورند كه افراد اساساً خوب هستند و نياز به حمايت و ارتقاء دارند. ساير سازمانها، اين اعتقاد فراگير را دارند كه اكثر افراد بايد بشدت كنترل شوند تا بتوان از طريق آنها به اهداف اصلي سازمان دست يافت. هر يك از اين نظرات يك شيوه "صحيح" براي رفتار كردن با افراد را ارائه مي دهد.سازمان، افراد هم عقيده و هم رأي را جذب خواهد نمود. نمي توان بر هر سازماني تأثير گذاشت مگر اينكه افراد و كاركنان، هدف عالي و اصلي آن را درك كنند. افراد گوناگون در يك سازمان اين "رسالت و وظيفه" را به گونه اي متفاوت درك نموده و مي پذيرند. برخي نسبت به آن بي اعتنايي مي كنند. بيشتر اوقات، رهبران به اين امر عكس العمل نشان نخواهند داد. اما سازمان بتدريج به جايي سوق پيدا مي

كند كه هدف عالي سازمان قرار دارد.در هر شركت، بنگاه، مؤسسه و سازمان يك گروه هسته مركزي متشكل از افراد كليدي وجود دارد. اين افراد واقعاً مهم هستند. شركت ها براي خدمت رساني به نيازهاي روانشناختي و مالي اين عده منتخب بوجود مي آيند. گروه هسته مركزي داراي قدرتي است كه در ساختارهاي رسمي و نمودار گردش كار يك سازمان ديده نمي شود. اين اعضاء دستمزدهاي بسيار زياد، مزاياي مكفي، تأييد سازمان و نيز يك زندگي عاري از دشواريهاي مادي دارند.كلي نر مردان و زنان ديگر سازمان را "كاركنان توافق طرفين" مي نامد (افرادي كه براساس نيازهاي مشهود گروه هسته مركزي عمل مي كنند). درحاليكه اين افراد مي توانند به امنيت مالي و حتي ارضاء فردي دست يابند ولي هرگز از مزايا و امتيازات اعضاء گروه بهره مند نمي شوند. كلي نر معتقد است گروههاي هسته مركزي ذاتاً خوب يا بد نيستند بلكه فقط وجود دارند. اعضاء اين گروهها ارزش ها و مسير شركت را شكل مي دهند و نيازهاي آنها است كه شركت را هدايت مي كند. وي مي نويسد: گروه هسته مركزي شبيه سان كينگ است. "به هر جايي كه توجه خود را معطوف مي كند؛ اشياء مي درخشند".گروه هسته مركزي مسير سازمان را تعيين مي كند و سازمان به سمت و جايي هدايت مي شود كه به نظر مي رسد گروه هسته مركزي به آن نياز دارد و درصدد آن است. سازمان به همان چيزي مبدل مي گردد كه مورد نياز و هدف گروه هسته مركزي است. اگر هدفي در سازمان، با گروه هسته مركزي مرتبط نباشد؛ بالطبع هدف مزبور تأمين نمي

شود صرفنظر از اينكه اين هدف چقدر اهميت دارد و چگونه مورد حمايت قرار مي گيرد. در صورتي كه هدفي بسيار موردعلاقه گروه هسته مركزي باشد؛ بنابراين هر چيزي كه پيش آيد سازمان آن هدف را تأمين خواهد نمود. اگر اولويتهاي گروه هسته مركزي در تضاد با بازگشت سرمايه به سهامداران و يا خدمت رساني به مشتريان يا فراهم سازي محيطي مناسب تر براي كاركنان باشد؛ منافع گروه هسته مركزي همواره از اهميت بيشتري برخوردار است.رهبران موفق به اين دليل توفيق يافته اند كه مي دانند چگونه گروه هسته مركزي خود را تغيير دهند (البته در بيشتر سازمانها اين امر، كار آساني نيست). درواقع، پشت هر سازمان بزرگي، يك منبع قدرت بسيار ذي نفوذ و مؤثر و نيرومند (گروه هسته مركزي) وجود دارد. و پيام اصلي اين تئوري تغيير دادن جهان به وضعيتي بهتر و بهبود سازمانها است. بهترين راه براي انجام دادن اين كار، تشخيص ماهيت گروه هسته مركزي سازمان و تلاش براي بهبود اين گروهها است. درصورتي كه سازمان قصد تغيير و تحول داشته باشد، نمي توان چه از داخل يا خارج سازمان اين كار را انجام داد؛ مگر اينكه برنامه جديد، كاملاً متناسب با منافع مشهود گروه هسته مركزي آن سازمان باشد.گروههاي هسته مركزي به عنوان منابع واقعي دانش، نفوذ و قدرت، داراي موضع خاصي در سازمانها هستند. بنابراين گروه هسته مركزي در هر سازماني كانون و مركز يادگيري در سرتاسر سازمان است. تئوري هسته مركزي در اين زمينه به مفاهيمي معتقد است كه چگونه قدرت، دانش و نفوذ با فرصتهاي سازماني براي يادگيري و خلاقيت واقعي، داراي همكاري و تأثير متقابل

اند.درحقيقت گروه هسته مركزي غالباً تصميم گيري سازمان را هدايت مي كند. اين امر معضلي غيرقابل انكار در مورد سازمانها به ويژه مؤسسات است كه ممكن است دهها هزار فرد در اين سازمانها حضور داشته باشند ولي عملاً اين سازمانها فقط براي گروه كوچكي از افراد فعاليت مي كنند. اين افراد لزوماً صاحبان يا مديران ارشد به معني واقعي كلمه نيستند.علت وجود شركتهاي بزرگ صرفاً توليد ثروت نيست؛ بلكه آنچه كه حائز اهميت است، راضي كردن گروهي از افراد بانفوذ خاص است. از يك طرف اين امر به گونه اي غيرمنصفانه است و از سوي ديگر، براي تلاش در بهتر كار كردن يك سازمان، دانستن اين مطلب الزامي است كه سازمان مزبور فقط در مسير موردنظر گروه هسته مركزي فعاليت مي كند. تغيير ماهيت دادن يك سازمان مستلزم دگرگوني كلي در گروه هسته مركزي است.مفهوم ضمني كه در كتاب آرت كلي نر وجود دارد اين است كه توافق نسبي ناخودآگاهي در مورد مسئوليت متقابل در سازمانها وجود دارد. افراد سازمان موافق تصميم گيري گروه هسته مركزي هستند؛ درحاليكه اعضاء اين گروه موافقت مي كنند كه به عنوان رهبران سازمان براي دستيابي به بهترين و اساسي ترين منافع سازمان نهايت تلاش خود را بعمل آورند. در واقع پشت هر موفقيت بزرگي، مطمئناً يك سازمان بزرگ قرار دارد و پشت هر سازمان بزرگي نيز يقيناً يك گروه هسته مركزي بزرگ وجود دارد.كاربرد تئوريتئوري كلي نر ذره بين جالبي است كه از طريق آن مي توان طرح و برنامه شركت را درك كرد. در صورت بررسي سازمانهايي كه در استفاده بهينه از اين طرح به عنوان يك استراتژي

كليدي موفق شدند؛ چنين به نظر مي رسد كه تمام اين سازمانها مشتركاً طرح و نقشه بسيار مناسب و محكمي در گروههاي هسته مركزي خود داشته اند. برخي از شركتها واحدهاي عملياتي دارند كه بخشهاي مهمي از گروههاي هسته مركزي را تشكيل مي دهند.كلي نر تئوري گروه هسته مركزي (CGT) را به عنوان چهارچوبي براي پيگيري يك برنامه كاري آزاد در موقعيت و زمينه جامعه اي مي داند كه بسيارتحت تأثير سازمانهاي امروزي است. اگر فعاليت مؤثر در مجموعه اي از سازمانها، هدف و مقصود اصلي باشد؛ به تئوري نياز است كه مشاهده واضح و واقعي سازمانها را امكانپذير سازد. لازم است انواع جديد سازمانها در محيط زيست طبيعي مورد بررسي قرار گيرد تا رفتار سازمانها پيگيري و ارتباطات آن با متجاوزان و قربانيان مطالعه شود. تنها در اين صورت مي توان اين سؤال را مطرح نمود: چرا سازمان اينگونه عمل مي كند؟ و چه چيزي ممكن است متفاوت باشد؟ فقط در آن هنگام به جاي اينكه احساس شود افراد توسط سازمانها مورد استفاده قرار مي گيرند؛ مي توان از سازمانها بهره برداري نموده و امكانات بالقوه اي كه سازمانها براي بقيه افراد دارند را درك كرد و ارتباطات واقعي با اعضاء سازمان مانند كاركنان، همنوعان، شركا و همكاران، رهبران و حتي طرفداران سازمانها را توسعه داد.به اختصار اينكه اگر قصد نداريد فقط در جامعه زندگي كنيد، بلكه درصدد هستيد تا خود را به عنوان رهبران و پديدآورندگان سازمان تثبيت نمائيد؛ لذا درك تئوري گروه هسته مركزي ضروري است.بعلاوه، درست همانطور كه هر گروه انساني منسجمي داراي مجموعه اي از ارزشها، ايده ها و نگرش

ها است؛ گروه هسته مركزي نيز همواره بطور ناخودآگاه نمونه بسيار كوچكي از كل سازمان است. اگر اعضاء گروه هسته مركزي به شيوه يا با نگرشهاي خاصي فكر يا عمل نمايند؛ اين روشها در سرتاسر طبقات سازماني پراكنده مي شود. اگر گروه هسته مركزي نسبت به يكديگر يا كاركنان بي اعتنا باشند؛ بنابراين كل مؤسسه تبديل به يك زمين لم يزرع منجمد خواهد شد.درنتيجه اگر مي خواهيد بدانيد كه سازمان نماينده چيست؟ بايد كار خود را با بررسي ويژگي ها و اصول گروه هسته مركزي آغاز نمائيد. و اگر قصد سرمايه گذاري در شركتي را داريد؛ صرفاً به دورنما و چشم اندازها و سوابق تجاري آن سازمان توجه نكنيد؛ بلكه كيفيت و اعتبار گروه هسته مركزي آن را نيز لحاظ نمائيد.چنانچه قصد داريد سازمان را به سمت اهداف عالي جديد هدايت كنيد؛ كار خود را با توسعه محيطي آغاز كنيد كه در آن پديد آمدن گروه هسته مركزي بزرگ جديدي ميسر باشد. و درصورتي كه خواستار تغيير و تحول يا نفوذ در يك سازمان هستيد؛ اين كار قابل انجام نيست مگر اينكه آن جنبه هايي از گروه هسته مركزي كه بايد تغيير يابد و نحوه و روش كار و فرد مسئول در اين زمينه را شناسايي كنيد. چنانچه از ماهيت گروه هسته مركزي خاص يك سازمان مطلع نباشيد؛ در آن صورت سازمان موردنظر براي شما مبهم، پيچيده، غيرقابل كنترل و مخاطره آميز خواهد شد؛ حتي اگر ظاهراً فرد مسئول و متعهدي باشيد.هدف واقعي مؤسسات امروزي"كلي نر" به صراحت اظهار مي دارد كه در هر سازماني آنچه بيشترين اهميت را دارد؛ راضي نگه داشتن گروه هسته

مركزي (معمولاً مديران ارشد) است. از آنجا كه سازمانها بطور طبيعي قابليت فرد را تقويت مي كنند، وجود گروههاي مزبور كم و بيش لازم هستند. گروه هسته مركزي يك سازمان همچنين منبع و منشاء انرژي، پويايي و هدايت سازمان است. يا به طور دقيق تر، هر سازمان به سوي مقصدي حركت مي كند كه كاركنان آن درمي يابند كه گروه هسته مركزي نياز دارد. افراد غيرعضو در اين گروه براي هدايت شدن متكي به گروه هسته مركزي هستند. اين گروه و اعضاء آن براي مشروعيت و اعتبار خود وابسته به افراد غير عضو هستند.معمولاً گروههاي هسته مركزي در نمودار سازماني ذكر نمي شوند. اين گروهها صرفاً در قلب و اذهان افراد وجود دارند. پس از مدتي، سازمانها همانند گروه هسته مركزي خود خواهند شد و مانند آن عمل مي كنند.قدرتمند شدن گروههاي هسته مركزيمكانيزم مزبور مبتني بر حدس، گمان و تقويت و گسترش دامنه است. افرادي كه عضو گروه هسته مركزي نيستند درتلاش اند كه خواسته ها و نيازهاي گروه هسته مركزي را حدس بزنند. بنابراين حتي يك اظهارنظر پيش بيني نشده مورد تأييد يك عضو گروه هسته مركزي، ممكن است منجر به تغيير جهت در مسير يك قسمت اصلي سازمان شود. در نتيجه، لازم است مديران ارشد سازمان در گفته هاي خود محتاط باشند.افراد همواره سازمانها را براي تقويت و پرورش قدرت انساني مورد استفاده قرار داده اند. اهرام يا كليساهاي بزرگ توسط افراد ساخته نشده اند؛ بلكه سازمانهاي فئودالي و قبيله اي اين كار را انجام دادند. اما از زمان انقلاب صنعتي و خصوصاً در 150 سال گذشته، سازمانها به شيوه بي سابقه

اي قدرتمند شده اند. با استفاده از شتاب مداوم كامپيوترها و ارتباطات بي سيم، فعاليت سازمانها نسبت به گذشته بسيار سريعتر شده است. سازمانها از طريق شبكه هاي جهاني گسترده معاملات و توزيع به هم مرتبط مي شوند؛ شبكه هايي كه عملاً انسان را براي غذا، سرپناه و حمل و نقل به سازمانها وابسته مي كنند. سازمانها فراگير هستند و تقريباً هيچ شيوه مستمري براي ساختن زندگي بدون سازمانها وجود ندارد و آنها به جاي وفاداري به سيستم سياسي، بر آن تسلط دارند.به منظور برجسته نمودن شركتهاي قدرتمند و هدايت آنها به سوي رفتار بهتر و جلوگيري از سوء استفاده از قدرت، لازم است پويايي هسته مركزي در نظر گرفته شود. كلي نر مكانيزمهاي متعددي براي راهنمايي گروه هسته مركزي جهت فايده رساندن به افراد در سازمان ارائه مي دهد. چنين فعاليتي مستلزم آن است كه افراد از مذاكرات مناسب تري به عنوان روشي براي شناسايي اعضاء گروه هسته مركزي و فراهم سازي فعاليتهاي آنها براي كل شركت استفاده كنند. افرادي كه عضو گروه هسته مركزي نيستند، پيوسته بر اين گروه نفوذ و تأثير دارند.طبق نظر كلي نر، ايجاد "سازمانهاي گروه هسته مركزي توسعه يافته" امكان پذير و ميسر است. براي انجام اين كار، اركان زير پيشنهاد مي شود:- برنامه هاي اسناد مالكيت (موجودي) كارمندان- سواد مالي- تصميم گيري غيرسلسله مراتبي- برنامه هاي آموزشي (مالي و استراتژي) جامع و فراگيرپويايي گروه هسته مركزيعلت اينكه چرا برخي سازمانها براي كسب سود، سالها وقت صرف مي كنند و سپس سود حاصله را در ادغام نسجيده دو يا چند شركت، پرداخت نامتناسب و بيش از حد به مديران

ارشد و يا معاملات پنهاني و نامناسب به هدر مي دهند، از طريق پويايي گروه هسته مركزي قابل توضيح است. بعلاوه پويايي گروه هسته مركزي روشن كننده دليلي است كه برخي ادارات دولتي تلاش خود در زمينه ارتقاء و اصلاح را متوقف مي كنند؛ حتي در زماني كه اعتبار و بقاء آنها بستگي به اين اصلاح دارد.به دليل پويايي گروه هسته مركزي، تعداد زيادي از شركتهاي تجاري به سمت سازمانهايي تكامل يافته اند كه يك هدف عمده دارند، يعني: كسب ثروت از همه اجزاء تشكيل دهنده سازمان (نه فقط سهامداران، بلكه كاركنان، مشتريان و نيز همسايگان يا همنوعان) و ارائه آن به فرزندان و نوه هاي برخي از مديران ارشد سازمان. و درعين حال گروههاي هسته مركزي ذاتاً مضر يا بد و ناكارآمد نيستند؛ در واقع شايد اين گروهها بهترين اميد براي برجسته و ممتاز نمودن نوع بشر باشد؛ بويژه در دنياي ما كه در آن سازمانها بيشترين سهم قدرت، سرمايه و نفوذ را دارا هستند. گروه هسته مركزي منبع انرژي، حركت و هدايت سازمان است. بدون وجود گروه هسته مركزي فعال و مؤثر، همه تلاش ها در راستاي ايجاد انگيزه براي نوآوري و اشتياق از بين مي رود.تصور سازمان بدون گروه هسته مركزي غيرممكن است. اگر امكان تصور سازمان به اين نحو باشد، پس دليل ايجاد سازمان چه خواهد بود؟ راه اندازي امور نياز به گروههاي هسته مركزي كارآفريني دارد كه خود را براي آينده شركت به مخاطره مي اندازند. شركتهاي بزرگ كه خوب اداره مي شوند نيازمند گروه هسته مركزي متشكل از رهبران ارشدي است كه قادر باشند پيوسته هويت خود را با

سازمان ادغام و به هم پيوند زنند. ادارات دولتي و شركتهاي غيرانتفاعي نياز به گروههاي هسته مركزي دارند كه نسبت به اصول سازمان موضع آشكاري داشته باشند. حتي دقيق ترين سازمانها از لحاظ سلسله مراتب سازماني (مانند واحدهاي نظامي) جهت حفظ سطح احترام و ملاحظه دوجانبه، وابسته به گروههاي هسته مركزي هستند.جمع بنديهر سازماني بطور مستمر فعاليت مي كند تا نيازها و اولويتهاي گروه هسته مركزي را برآورده نمايد. گروه هسته مركزي صرفاً شامل افرادي در رأس سلسله مراتب سازماني نيست؛ بلكه متشكل از مجموعه اي از افراد سازمان است كه منافع و اولويتهاي آنها براي تصميم گيرندگان سازمان حائز اهميت است. سازمانها ممكن است از ارزشها و ايده هاي متعددي (از افزايش ارزش سهامداران تا پرورش محيط كاري بهتر يا ايجاد جهاني بهتر) حمايت كنند؛ اما وقتي شرايط مساعد نيست، سازمان بيش از هر چيز براي ياري رساندن به گروه هسته مركزي تغيير موضع مي دهد.سازمانهاي اثربخش نيازمند گروههاي هسته مركزي اثربخش هستند. بدون ترديد خطراتي نيز در اين زمينه وجود دارد؛ وجود عضوي بي تجربه و بدون آگاهي كافي در گروه هسته مركزي، مي تواند اثرات مخرب و ويرانگري بر يك سازمان داشته باشد. اما در يك سازمان متحد كه به توسعه و پيشرفت اعضاء گروه هسته مركزي توجه كافي مبذول مي شود؛ اين خطرات كاهش مي يابد. تئوري گروه هسته مركزي وسيله اي براي دستيابي به رهبري انديشه است كه رهبران امروزي را از نظر احساسي و عاطفي براي يادگيري و عمل كردن، راهنمايي مي كند.منابع

Ebookmall, "Who Really Matters: The Core Group Theory of Power, Privilege, and Success",http://www.ebookmall.com, Dec. 2007.Ehrenfeld. Tom, "Breaking

a business down to its core principals",http://www.boston.com, (Globe Newspaper Company), Dec. 2007.Funch. Flemming, "Ming the Mechanic: Core Group Theory",http://www.ming.tv.com, Dec. 2007.Kleiner. A., "Core Groups: a theory of power and influence for learning organizations",http://www.ingentaconnect.com, Dec. 2007.Kleiner. Art, Baker. Howard, "Interview with Art Kleiner",http://www.weleadinlearning.org, Dec. 2007.Kleiner. Art, "The Core Group",http://www.well.com, Dec. 2007.Kleiner. Art, "Who Really Matters: Core Group Theory",http://www.dialogos.com Dec. 2007.Nord. W. R., "Core Group Theory and the emancipation agenda", Journal of Organizational Change Management, Vol. 16, No. 6, 2003, pp. 684-690Workecology, "The Core Group Theory Community of Practice",http://www.workecology.com, Dec. 2007.Zapolski. John, "Design as a core strategy",http://www.id.iit.edu, Dec. 2007.12Manage, "Core Group Theory (Kleiner)",http://www.12manage.com, Dec. 2007.

رهبري تيم

مترجمان: هومن درخشانيان-هدي سليمانيان

خلاصه كتاب: تلخيص: عليرضا غلامي- مقدمه : حتما اين مساله  كه در يكي از گردهمايي هاي تيمي شركت كرده و عصبي شويد برايتان رخ داده است .  تا مدت به اين فكر هستيد كه الان زمان حركت است يا اكنون زمان تصميم گيري است . اينجا نوبت رهبري به شما ميرسد و فرصت خارق العادهاي روبه روي شماست چگونه از اين گروه از افراديك تيم

باارزش ميسازيد ؟ شكلي كه همواره در سر داشتيد ؟ چه برنامه اي داريد؟  در تمريناتي كه من از افراد ميخاهم درباره تجربيات تيمي خود چيزي بنويسند با اين كلمات برخورد ميكنم . تعارض . نااميدي . ناكامي . جلسات پنهانيالبته اين تجربيات قاعدتا با تجربياتي چون . موفقيت مشترك . دوستيابي . لذت . نشاط فراوان توام است.يك تيم  مي تواند بعنوان يك فضا براي برانگيختن انگيزه . انرژي متمركز وبالاترين حد كالايي باشدويا ميتوان يك تيم رامانند يك بيابان بياتها تصور كرد

.اما تفاوت انهادر چيست؟البته رهبري يك تيم كار بسيار دشوار و خارق العاده اي نيست. تقريبا هر كسي از عهده رهبري  يك تيم برمي ايد . اما انچه حايز اهميت است درك درست وشفاف از عملكرد تيم واينكه چه تفاوتي ميان تيم وافراد مستقل وجود دارد .تعهد به هماهنگياجزا . همدلي شكيبايي و پايداري والبته تعدادي اندك از تكنيك چهت اقدام پيش گيرانه ميباشد.شما بايد تيم را مديريت و رهبري كنيد بدين معنا كه ميان افراد هماهنگي . ارزيابي و كنترل  و تلاش را اشاعه دهيد. و در زمان مقتضي توجه افراد را به هدف . گاهي زمان و گاهي نتيجه عملكرد معطوف كنيد.مديريت مناسب باعث تقويت انگيزه و اطمينان اعضاي تيم گشته و موجب اطمينان خاطر انها جهت تلاش . صرف زمان و انرژي روي اهداف ميشودتيم چيست ؟انسانها ميتونند بعنوان يك گروه با هم به چيزهايي دست پيدا كنند كه هر يك به تنهايي قادر به بدست اوردن انها نيستند.Franklin  Delanoيك تييم را ميتوان به صورت يك گروه از انسانها كه براي انجام كاري با هم سازماندهي شده و يا بعنوان يك گروه كه كار مشابهي انجام ميدهند و به شخص واحدي گزارش ميدهند . توصيف نمود.در واقع نميتوان روي هر گروهي نام تيم را گذاشت حتي برخي از گروهها كه گاهي نام هاي ديگري ميگيرند نماي خارق العاده اي از يك كار گروهي هستند .با يد توجه داشت كه يك تيم موثر نسبت به يك گروه از افراد ماهر اما منفرد بهتر نتيجه ميگيرد. سريعتر حركت ميكند و خلاقانه تر به حل مشكلات ميپردازد. البته  افرادي در اين تيم ها كار ميكنند

نيز لذت مي برند وانگيزه بيشتري پيدا ميكنند . در يك جمله  انها بهترين هاي تيمشان را به ارمغان مي اورند.بنابراين مزاياي تشكيل يك تيم شامل :1.    افزايش قدرت افزايش كاراييبه واسطه تشريك دانش و تجربيات دست  فعال بودن.گستردگي ديدگاههاو پنجه نرم كردن با مشكلات2.    تمايل به پاسخگوييموثر به تغييرات و ريسك پذيري3.    مسووليت مشترك در مقابل وظايف و4.    تعهد مشترك در مقابل اهداف5.    افزايش مسووليت پذيري در وظايفشناخت مشكلات تيم :به عنوان يك شخص مسوول شما همواره بايد مراقب دام هاي بلقوه سد راه راهبري يك تيم باشيد . مهمترين مشكلات رايج ميتواند به شرح ذيل باشد.1.اهداف نامشخص يا متناقض در تيم2.عدم وجود راندمان مناسب در كار گروهي افراد با يكديگر3. زمان بر بودن راهبري تيمزمانيكه تصميم به ايجاد يك تيم ميكنيد بر هر دو بعد مزايا و معايب ان بينديشيدتناقضات افراد كه ميتواند بعلت تفوت ذاتي باشد . دخالت افراد در مهارت هاي يكديگر ميتواند باعث رخوت در بروز توانايي و خلاقيت اعضا در گروه گردد. زمان وانرژِ ي كه بايد صرف تشكيل و پيشرفت يك تيم شود. تامل وتعمق هر چه بيشتر در فرايند تصميم گيري.توجه داشته باشيد كه شما بعنوان يك رهبر تيم بايد شخصيتي عمل گرا داشته باشيد تا بتوانيد در ميان افراد با اين ابعاد منفي به نتيجه دلخواه دست يابيد.براي داشتن يك تيم كارا چگونه برنامه ريزي كنيم ؟دانستن اينكه تيم چه ميكند؟با اينكه اهداف و ماموريت نهايي يك تيم ويژه ي خود ان تيم است و عملكرد خاصي دارد  اما همه تيم ها از يك برنامه عمومي پيروي ميكنند. يك تيم بايد:اهداف را مشخص كرده و به

انها متعهد باشدوفاق جمعي براي رسيدن به اهداف داشته باشد.عملكرد ها را براي  انجام وظايف تعيين كندداراي اموزش چند گانه براي افراد باشدبا تمام واحد هاي در گير ارتباط برقرار كندتشخيص هدف يك تيم :تيم شما توصيه سياسي ميكند يا به اجراي نقشه استراتژِيك مي پردازد؟ ايا به مشكلات كيفيت مي پردازد ويا كارهاي زير بنايي بلند مدت انجام ميدهد؟ماموريت هر انچه كه باشد شما بعنوان رهبر يك تيم بايد تيم را متناوبا به مسير اصلي خود سوق دهيد.بعنوان رهبر تيم شما و مديررانتان نياز به ديد گاهي مشترك از چشم انداز تيم داشته باشيد و در رابطه با موراد ذيل نيز بايد اتفاق نظر داشته باشيد.تصميمات افراد به ويژه در تيم هاي چند وظيفه ايقرار دادها با متخصصان خارجي و يا مشاوران و يا يافتن منابع خارجي ويا مشاوران و يا منابع خارجي اضافي براي هر تيمانعطاف در مقابل كاركرد و برنامه تيمبراي داشتن يك تيم پر بار و خوب به يك سري مهارت ها و افراد ماهر و شكيبا در زمينه ارتباطات . درك و مباحثه نيازمند ميباشيم.اين يك روش براي تركيب بندي تيم جهت انجام يك پروژ ه موفق است.نسخه استيو ساليوان براي خلق يك تيم خوب و كارا:1.    عقل سليم و رفتار انساني / 50%2.    علاقه جمعي براي دست يابي به بهترين نتايج/ 2%3.    فرايند شفاف  20%4.    علم ودانش محتوايي  10%5.    توجه داشته باشيد كه اميزه اي از موارد فوق به يك تيم موفق تبديل ميشود و به خاطر داشته باشيد كه دانش محتوايي بخشي از اين نسخه است نه چيزي كه ان را راهبري ميكند .تيم خود را براي موفقيت

اماده كنيد: بعنوان رهبر تيم شما يك نوع رابطه ميان گروه خود و مديران ارشد ويا مشتري ها مي باشد. پس از ابتدا تيم خود را براي دستيابي به موفقيت اماده كنيد.تمام پيش فرض هاي مديران ارشد و يا مشتريان خود رابررسي كنيد بعنوان مثال :ايا اهداف تيم كاملا شفاف است؟ايا بودجه در نظر گرفته شده و زمان تحويل واقعي ميباشد؟ايا منابع تخصيص داده شده براي رسيدن به هدف كافي است؟ايا تيم داراي اختيارات و پشتيباني لازم جهت انجام كار ميباشد؟اگر جواب به سوالات بالا خير است. بايد به عقب برگرديد و با تيم خود بحث و براي رسيدن به اهداف واقع گرايانه نگاه كنيد.پيش گستر باشيد : خلاق باشيد  و بدانيد بازگشت به عقب به معناي شكايت . ناليدن ويا رد كردن كار تا زماني كه همه چيز درست نيست . قسمتي از رهبري به معناي پيشگام و ابتكاري بودن مي باشد.اگر از نظر منابع در تنگنا هستيد:از اطرافيان خود كمك بگيريد. ميتوانيد از هر شخص شايسته اي در اين زمينه ايده و كمك بخواهيد.از بخش ها و واحدهاي ديگر مساعدت بطلبيد.ازابتكارعمل خود جهت تامين افراد. وسايل .امكانات و تكنولوژي لازم بهره ببريد.اگر چارت زماني و يا بودجه شما كاملا غير واقعي بود:-جايگزين واقعي تر انتخاب كنيد- توجيه قدرتمندي براي انچه نياز داريد بياوريد- احتياجات خود را براي دريافت منابع بيشتر اثبات كنيد-  آنچه كه بر محدوده زماني و مالي موجود ميتوان انجام داد را شرح داده و نشان دهيدواقع گرا باشيد :اگر مطمئن هستيد كه زمانبندي شما غيرواقعي است ويا منابع شما كافي نيست اماهنوزبرعقيد خود مبني برانجام كاربه نحو احسن پافشاري ميكنيد.شما

تيم خود را محكوم به فنا نموده ايد خواسته انديشي وافكار واهي فقط به نااميدي وشكست منتهي ميگردد و شما اعتبار خود را نه تنها درمقابل مديريت ارشد بلكه در برابر اعضاي تيم از دست خواهيد داد.پس واقع بينانه بينديشيد واگراهداف شما دست نيافتني است ان را رها كنيد.چگونه يك تيم كارا و پر بار داشته باشيم ؟شناسايي نقش هاي تيم: با اينكه هر تيم بنا بر مقتضيات خود نيازمند يك سري ازتوانايي ها ميباشد . اما تقريبا تمام تيم ها نيازمند يك سري نقش هاي ازپيش تعيين شده براي اجراي امور عمومي ميباشند . در زمان فرم دهي يك تيم اين نقش ها و مسوليت ها را بايد در ذهن خود داشته باشيد.انتخاب بهترين ها و مناسب تري ها براي عضويت در تيم :در هنگام  انتخاب يك عضو جديد حتما از تواناي فرد در به اشتراك گذاشتن توانايي و مهارت هاي خود در تيم اطمينان داشته باشيد و نه تنها  به افرادي كه داراي توانايي مورد نظر شما هستند بلكه به انهايي كه توانايي بالقوه فراگيري و پيشرفت در توانايي شما را دارند نيز توجه كنيد اين مهارت ها ميتوانند مهارت هاي ميان فردي يا  گروهي  و يا تيمي باشند. استخدام بر اساس نگرش و رفتار  اموزش براي اموختن مهارتهاست : بديهي است كه شركت كنندگان در يك تيم نيازمند اموزش هاي بخصوصي درارتباط با مسووليت هايشان هستند . اما بسياري از مديران صرفا  برروي يافتن افرادي با داشتن مهارت و تجربه يا دانش خاصي تمركز مي كنند . مديران موفق همواره بر اين نكته پا فشاري ميكنند كه رفتار و نگرش افراد به

همان مهمي مهارت و تجربه حتي در مشاغل حساس ميباشد. اندازه يك تيم ؟ اين يك تمايل ذاتي است كه خواستار يك تيم بزرگ باشيم  رهبران مايلند تمامي افرادي كهبه نحوي از نتيجه كار تيمي منتفع شده  و يا تاثير ميپذيرند به نوعي درگير تيم شوند اما بايد به ياد داشته باشيم كه هر چه تعداد افراد درون يك تيم زياد شود  كاراي و بهره وري تيم مورد تهديد قرار ميگيرد. چند نكته براي انتخاب اعضاي تيم: -افرادي ر به كار گيريد كه قادر به همكاري در مجموعه اي از مهارت هاي مورد نياز شما باشند. - افرادي را انتخاب كنيدكه مشخصا مهارت هاي حل مشكل و تصميم گيري را داشته باشند .  - از توصيه و پيشنهاد هاي همكاران و مديران خود بهره جوييد . - از افرادي كه براي عضويت در تيم ميگيريد سعي كنيد تجربه كافي داشته باشند. - افرادي رابيابيد كه  همكاري در تيم شما را همانند فرصتي براي اموختن و به اشتراك گذاشتن توانايي ها و تجربيات در تيم بدانند. نسبت به انگيزه افراد حساس باشيد. هر شخصي با ورود خود به تيم توانايي ها و انگيزه ها و علايق خود را همراه با خود مي آورد . هنر انتخاب افراد در شناخت علايق و خواست هاي انهاست. عموما چه چيز هاي باعث انگيزه افراد ميشود ( پول – موارد مالي) بعنوان مثال بعضي ها ميخواهند : فرصتي را براي پرورش و ترقي  داشته باشند و يا يك تجربه خوب داشته باشند از يك موفقيت خلاقانه.  فرايند تصميم گيري مورد نياز تيم خود را انتخاب كنيد : غالبا تصميم گيري 

به طرق زير اخذ ميگردد: 1 .تصميم گيري رهبر و انتقال ان به اعضا : اين راه ميتواند يكي از سريع ترين طرق و البته حاوي كمترين حمايت از طرف تيم باشد البته اگر اعضا احساس كنند كه نظرات انها نيز شنيده ومورد توجه قرار ميگيرد اين روش ميتواند خوب عمل كند . 2. تصميم گيري با رائ اكثريت: اين روش قابل قبول تر و قابل لمس تر براي افراد بوده والبته افراد مخالف همواره احساس تنهايي و جا ماندگي دارند. 3. تصميم گيري گروه كوچك خبرگان: اين روش روش اعتماد واطمينان از سوي ديگران تلقي ميشود . 4. تصميم گيري بر اساس اجماع و توافق عمومي: البته اين به معناي كسب رضايت تك تك  افراد تيم بر سر تصميم نيست بلكه به معناي كنار امدن با تصميم گرفته شده مي باشد . نتيجه اين روش ساختار دهي به تعهد افراد ميباشد  انواع مختلفي از تصميم گيري وجود دارد اما اينكه كدام بهتر است مستقيما وابسته به پشتيباني و پذيرش اعضاي تيم ميباشد. با نظر خواهي ازتمام اعضاي تيم انها را تشويق وبا انگيزه نماييد : براي درگير كردن تمام افراد تيم از تمام انها صراحتا نظر خواهي كنيد و گاهي جريان ازاد جلسه را به سمت ديگران سوق دهيد . بعضي افراد صحبت كردن درميان جمع را بدون امادگي قبلي دوست ندارند و براي بازگو كردن عقايد خود احساس خجالت ميكنند پس درجلسات براي تمام اعضا زمان ابراز عقايد را بگنجانيد تا تمام تيم ازان منتفع شود. حالا فرض كنيد درباره موضوعي تيم به ناسازگاري برخورده و شما براي دستيابيبه نتيجه قابل قبول به

انها كمك ميكنيد .  چگونه ؟ در زير تعدادي از روش ها اورده شده است : تيم را به سوي هدف غايي ان راهنمايي كنيد – افراد را به اشتراك گذاردن افكار و عقايد متفاوت و اجماع عمومي تشويق كنيد. -    به افراد نشان دهيد كه با تمركز و اولويت دادن به اهداف تيم نسبت به اهدف فردي تيم به  تمام اهداف و منابع خود دست خواهند يافت. براي تشويق كار تيمي نسبت به عملكرد فردي از سيستم پاداش استفاده نماييد. تيم خود را قدرتمند كنيد:در صورت امكان ازرائ اكثريت استفاده نماييد -    تيم خود را به حل مشكلات مربوط به حوزهي تخصص مربوطشان تشويق كنيد -    پذيراي ايده هاي جديد و افكار تيم خود باشيد -    به تقويت مشاركت اعضا در وظافشان بپردازيد روش رهبري تيم خود را ازمايش كنيد: پيش از بررسي وانتقاد از تيم خود به عقب بازگشته و بصورت صادقانه و دقيق به روش رهبري خود نگاهي بيندازيد . ممكن است رفتار و روش شما مسبب مشكل بوده و يا حداقل باعث تشديد مشكل شده باشد وازفهرستي براي بررسي كارخود استفاده كنيد. وگاهي هم مشكل ممكن است از طرف اعضا باشد . معمولا يكي از افراد تيم نسبت به ديگر اعضاي تيم مشكل ساز تر بوده و اين شخص ميتواند توسط ديگر اعضا بعنوان يك : شخص از زير كار درو كه نميخاهد وظايف محوله را به درستي انجام دهد نگريسته ميشود- شخص نيمه رهبر كه ميخاهد بر كل تيم تسلط داشته باشد –شخص خواهان ترقي كه تمام اعتبار تيم را براي خودش ميخاهد. هرگز تظاهربرعدم وجود مشكل نكنيد اين روش

وضع را وخيم تر ميكند. حالا روش هايي معرفي ميگردد كه ميتواند مثمر ثمر باشند  1- درابتدا به طور خصوصي با فرد صحبت نماييد و مشكل را براي وي تصريح نماييد وقضاوت ديگران درباره وي را مطرح نماييد و سعي نماييد درباره طرزعملكرد خود نيز توضيح دهيد 2-بعد از مكالمه خصوصي با فرد به بررسي عملكرد ومشكل ساز بودن وي بپردازيد ايا عواملي وجود دارد كه فرد فكر كند كه از اهميتي براي گروه بر خوردارنمي باشد؟ وي از تيم در قبال عملكرد خود چه چيزي دريافت مي نمايد؟ 3- اگرصلاح است ازديگرافراد تيم به صورت خصوصي درباره اينكه چرا فرد موردنظرعملكرد مناسب را نداد سوال كنيد ودقت نماييد طرح اين سوال براي يافتن دلايل مشكل بوده نه ايجاد فضاي انتقاد.  4-اگرراه حل اسان بود اين كار را سريعا انجام دهيد و مشكل را بر طرف نماييد. 5-درصورت لزوم با فرد مورد نظر دوباره صحبت كرده و از تقدم و اهميت اهداف تيم و نقش وي در     دست يابي به اهداف وي را آگاه سازيد. 6- با طي مراحل فوق اگر در نگرش و عملكرد فرد تفاوتي حاصل نشد به بررسي حذف وي بپردازيد.تعارض بين افراد : هرشكلي از تعارض غير خلاقانه خصومت ميان اعضا اختلاف عقيده وسرسختي ميتواند باعث اختلال در كار تيمي شود در مقابل هر گونه اختلال در روابط بين افراد هوشيار باشيد.  مراحل تعارض : 1. تعارض راشناسايي كنيد ، ممكن است ناگهان ظاهر نشود اما شما بايد نشانه هاي خصومت را احساس كنيد،دوتن از پرسنل ممكن است از هم دوري كنند و يا در جلسات بي محابا از هم انتقاد

كنند، وقتي با هم روبه رو مي شوند به حركات بدن و تن صيايشان توجه كنيد 2-در ارتباط با هر فردي كنكاش كنيد. به دقت گوش كنيد و مشاهده كنيد. دنبال ريشه هاي تعارض باشيد. 3- بعد از گوش كردن به صحبت هاي  طرفين ، انها را كنار هم قرار دهيد و سعي كنيد بي طرفانه قضاوت كنيد 4- اگر حكميت موفقيت اميز بود، سوء تفاهمات حل ميشود و يا حد اقل كاهش مي يابد. اگر اين سيستم موفقيت اميز نبود شما ناچاربه انتقال  يك يا هر دو نيروي مورد بحث خواهيد بود. نيرو دادن به تيم : مرتبا اهداف تيم را بازرسي كنيد، مطمعن شويد كه اهداف تيم در راستاي اهداف سازمان است،و مديران ارشد در جريان پروزه هستند. با كار تيمي اهداف تيم را به وظايف تخصصي ريزتر تقسيم كنيد و جدول زماني براي اجراي انها تهيه كنيد . بيش از حد خوشبين نباشيد، هميشه انتظار درصدي از خطا را در كار هاي خود داشته باشيد و در عين حال كارهايي كه تيمتان ميتواند انجام دهد دست كم نگيريد و اگر انتظارات را بيش از حد كم كنيد ، تواناي هاي تيم را از دست داده ايد.پاداش اعضاي تيم فراموش نشود: تيم ها هم مثل انسانها با پاداش دادن داراي انگيزه ميشوند. يك سيستم خوب پاداش كمكي است براي رسيدن به موفقيت در تنظيم  يك سيستم خوب مطمعن باشيد كه : تاكيد بر روي تيم است نه فرد- تخصيص پاداش فقط در پايان دوره نباشد بلكه ميتواند در دستيابي به شاخص هاي استراتزيك  در طول مسير نيز باشد.  دقيقا  در نظر گرفته شود

كه چه كساني بايد پاداش بگيرند – درباره افرادي كه در ميانه راه پروژ را ترك ميكنند يا به تيم اضافه ميشوند رهكارهايي در نظر گرفته شود.  و حالا نكاتي در مورد نيرو دادن به تيم: روح خوش بيني را جاري كنيد . پنج دقيقه اول هر جلسه را به اين كار اختصاص دهيد و كارهاي انجام شده را بازگو كنيد – به اعضاي تيم ياد اوري كنيد كه تحقق منافع فردي انها در گرو موفقيت گروه است . پيروزي هاي كوچكي را كه ميتواند باعث ايجاد صميميت شود را شناسايي كنيد و به اعضاي تيم مقصود از كاري  را كه انجام ميدهند را ياداوري كنيد. پاداش ها ميتوانند مانند اهداء تيشرت ، بليط  مسافرتي ، نهار ، ليوان  و نشريه و نظاير ان باشد. به ترفيع پرسنل خارج از وظايف تيم هم كمك كنيد، حتي اگر اين كار برايتان مشكل باشد: از سيستم پاداش خلاقانه استفاده كنيد، خلاق باشيد و از پاداش هايي استفاده كنيد كه براي اعضاي تيم جذاب باشد و سعي كنيد دستاورد هاي مهم تيم را به ديران ارشد گزارش دهيد – درج تشويق ها در پرونده هم تصميم گيري خوبي ميتواند باشد.بهترين پاداشي كه ميتانيد به اعضا بدهيد دادن بازخورد مثبت ميباشد، قدر داني از اعضا در جلسات عمومي ميتواند مفيد باشد. دسته بندي : دسته بندي وقتي رخ ميدهد كه يكي از زير گروه ها به طور كامل ازتيم جدا شود. اين زير گروه فلسفه يا روش متفاوتي نسبت به تيم دارد. مذاكرات با بيميلي دنبال ميشود و رسيدن به اجماع براي تيم غير قابل دسترسي ميباشد. بد اخلاقي

گروهي از وقتي شروع ميشود كه: بعضي از افراد خود را از همه نظر زرنگ تر، باارزش ترو قوي تر بداند. سيستم پاداش غير عادلانه باشد – يكي از گروه هاقدرتمند تر از ديگران باشد – گروههاي كه احساس كنند ارشديت انها برايشان مزيت محسوب ميشود.  فراتر از دسته بندي ها حركت كنيد : دسته بندي ها ميتواند تمام كارهاي يك تيم را خراب كند ، شما بعنوان يك رهبر بايد بتوانيد اين دسته بندي ها را تشخيص دهيد، منابع وععل ان را دريابيد و بدانيد كه چگونه ميتونيد ان را حذف كنيد يا تاثير ان را كم كنيد، مديريت و ارايش مجدد دسته بندي ها و كنترل تيم و زيرگروه هاي ان بايد بسيار هدفمند و جدي صورت گيرد. نكاتي براي حذف دسته بندي ها:  تركيب تيم ها را عوض كنيد. تيم ها را به شكلي تشكيل دهيد كه به جاي اينكه مرزبنديهاي ان باعث اشتقاق شود ،ياداور همگرايي افراد با هم باشيد. توازن قوا را در تيم به وجود اوريد. سيستم پاداش را مجددا بيازماييد.  چگونه عمليات را ارزيابي كنيم ؟ براي  سنجش ارزيابي عملكرد تيم از مقياس مناسب استفاده كنيد. تيم ها ميتوانند مقياسهاي مناسب را براي سنجش عملكرد خود در راه دستيابي به اهدافشان ، تعيين كنند، براي هر پروژه بسته به بزرگي و كوچكي كارهايي كه بايد انجام  شود، مقايسه هاي متفاوتي وجود دارد. در ادامه شما را با نمونه هاي از موضوعات قابل سنجش در پروژ ها اشنا مي كنيم.  -رسيدن به اهداف تجاري كه بر عهده تيم گذاشته شده است - رضايت مشتريان -قيمت واقعي پروژه انجام شده

در مقايسه با بودجه كيفيت مصول يا خدمات  -سود اوري -زمان تحويل سفارش -اتلاف وقف  (ساعت) عوامل ارزيابي عملكرد: در ارزيابي عملكرد سنتي،بيشترين توجه روي نتايج نهايي و خروجي كار بود. اولين تفاوت اين روش با روش هاي جديد اين است كه در روش هاي جديد اگر چه دست يابي به هدف بسيار مهم است اما راههايي كه تيم را براي دست يابي به اهداف پيموده نيز مهم است. در راه رسيدن تيم به اهداف، كار گروهي يكي از مقايسه هاي مهم است. معيارهاي ارزيابي كه در ليست زير امده اند .نتايج و فرايند ها : دست يابي به اهداف -    رضايت مشتري  -    كيفيت نهايي كاردانش فني وبه دست اوردن مهارت لازم انتخاب روش ارزيابي :  روش هاي بسياري براي اندازه گيري موفقيت تيم وجود دارد كه بر اساس پيچيدگي پروژ ها، زمان مورد نياز و قيمت ان انتخاب ميشود. اين روش هاشامل  1-مقايسه با تيم هاي مشابه در سازمان هاي مشابه 2- نظارت بر تيم بوسيله يك مشاور كه عضو تيم نباشد 3-ارزيابي فرايند انجام كارها با استفاده از اهداف و جدول برنامه ريزي 4-تشويق مرتب، بحث هاي غير رسمي براي دست يابي به يك تيم پويا و فعال 5-جلسات نقد وبررسي، اينكه چه كارهايي به خوبي انجام شده و چه كارهايي درست انجام نشده  و چگونه اين تجارب ميتواند در پروژ هاي اتي كاربرد داشته باشد

نام كتاب   : رهبري تيم                                               مترجمان : هومن درخشانيان و هدي سليمانيان فرخ      چاپ : اول  بهار 1388                                                                                                                       شمارگان :1000 نسخه                                                                                                                       شابك :978-964-7725-83-5                                                                                                            موضوع :گروه هاي كار – مديريت                                                                                                         مشخصات نشر : تهران – موسسه كتاب مهربان

نشر .1388                                                                              ناشر  : موسسه كتاب مهربان نشر

اوج گيري تيمي

نويسنده: كن بلانچارد تلخيص:فاطمه حسين پور:"امروزه بيشتر افراد حداقل در يك كار جمعي فعاليت دارند اما متاسفانه يكي از بزرگترين موانع بر سر راه موفقيت گروه ها اين است كه افراد جهت كار گروهي آموزش هاي لازم را نديده اند تا بتوانند به نحوي از بخش در يك گروه شركت كنند.متأسفانه عده ي كمي آگاهي دارند كه چگونه گروهي ايجاد كنند تا همه ي از او بتوانند از دانش تجربه انگيزه ي خود استفاده كنند به همين دليل همواره از پذيرش كار گروهي سرباز مي زنند وتمايل دارند ك كارها را به صورت انفرادي انجام دهند. اين راه حل درستي براي حل مشكلات دنياي كنوني نيست كتاب اوج گيري تيمي در حقيقت يك برنامه ي سازماني است كه به ما مي گويد چگونه يك تيم بهتر سازيم تا يك گروهي پيشرفته داشته باشيم.حال گروه پيشرفته چه گروهي است؟ افراد گروه ويژگي هاي زير را دارند:1-    اطلاعات خود را با ديگران در ميان مي گذارند و با اين كار حس اعتماد و مسئوليت ؟ يكديگر را ارتقاء مي بخشند2-    محدوده ي كاري خود را به طور دقيق مشخص مي كند تا هر كس بتواند در آنجا آزادانه فعاليت نمايد.3-    مهارت هاي مديريت بر خويشتن را مي آموزند تا بتوانند تصميمات بهتري بگيرند و به نتايج بهتري دست يابند.تمام كارهاي گروهي سازمان ؟ بر اينكه با موفقيت اجرا شوند بهره وري، سلامت روحي كاركنان و ارزش هاي سازمان را ارتقا مي دهند كه اين امر نهايتاً موجب ارتقاء سطح عملكرد كاركنان خواهد شد.اين كتاب با سه گام فعال هدايت

مي كند تا درباره ي مديريت به نتايج مطلوب دست يابيد:1-    آغاز فراگيري مهارت هاي تشكيل يك گروه پيشرفته2-    تسريع در انجام تغييرات3-    تسلط كامل به مهارت هافصل اول:درك نهايي گروه پيشرفتهامروزه كار گروهي جز ملزومات تمامي امور سازماني است. متأسفانه در معياري از سازمانها تصور مي شود هر سازمان همواره فرمانرو و ديگر اعضا فرمانبردار هستند. به عبارت ديگر قوانين سنتي و قديمي ؟؟ هنوز بسياري از مراكز كاري وجود دارد. بنظر آن ها اختيارات كنترل و تصميم گيري و سازمان تنها به دست رييس است و كاركنان همگي مي بايستي مطيع او باشند و به اين امر ؟ كار گروهي هماهنگي ندارد.چرا امروزه به گروهي متفاوت از گذشته احتياج داريم؟امروزه كه دنياي تجارت دايماً در حال تغيير و تحول است تصميم گيري بر مبناي نظريات عده اي كم نتايج مطلوبي نخواهد داد. به علاوه متمركز كردن قدرت تصميم گيري موجب تحميل مسووليت بيش از حد بر دوش تصميم گيرندگان و سرخوردگي افراد گروه مي شود. همچنين ارتباطات در يك تيم سنتي به آرامي پيش مي رود زيرا سرعت تصميم گيري پايين است و افراد تا زمان مشخصي اجازه ندارند وارد عمل شوند و تا زماني كه تصميم گرفته نشود هيچ عملي انجام نمي گيرد با اين گونه رويكرد سازمان ها نمي توانند رقابت موفقيت آميزي داشته باشند. در محيط كاري احساس مي كنند بيهوده تقسيم كار و ؟ اختيار در يك گروه موجب رونق تجارت مي شود.*يك گروه با چه خصوصياتي مي تواند به نتايج مطلوب برسد؟در دنياي تجاري امروز كه به طور متمركز دستخوش تغييرات است بايد براي رسيدن به موفقيت به

دنبال روش كاري جديد باشيم تا گروه را به يك مرحله ي بالاتر هدايت كنيم. به عبارت ديگر گروهي بسازيم كه افراد بتوانند با دانش تجربه، انگيزه ي دروني خود آشكار كنند و بتوانند تصميم گيري كنند و مسووليت پذير شوند. در واقع حس مسووليت لازمه ي حركت به سوي موفقيت بيشتر است.*مشخصه هاي يك گروه پيشرفته:1- اعضاي آن با مهارت فوق العاده با يكديگر در تعامل اند تا بتوانند از نظريات و انگيزه ي يكديگر در جهت ايجاد حس اعتماد و مسووليت استفاده كنند2- تبادل اطلاعات و ارائه ي دانسته ها در گروه پيشبرد و موفقيت آن ها را ضمانت مي كند.3-تقسيم كار گروهي و شرح وظايف افراد باعث مي شود تا هر كس بتواند در حوزه ي كاري خود آزادانه فعاليت كند.4- در اين سيستم افراد مهارت هاي مديريت را مي آموزند تا بتوانند تصميمات بهتري اتخاذ كنند و به نتايج مطلوب تري دست يابند. 5-تيمي هستند كه اعضاي آن از زمان و استعداد اعضاي ديگر و حتي رهبر گروه استفاده ي بهينه مي نمايند.•    نقش رهبران در گروه هاي پيشرفتهمعمولاً تقسيمات كاري روزانه و تعيين مسووليت ها براي رسيدن به موفقيت در يك تيم به عهده ي رهبر گروه است كه اين وظيفه يكي از مسلم ترين وظايف يك رهبر به شمار مي رود.براساس تئوري هاي مديريتي اثبات شده هر قرن اخيره بيشتر كاركنان تمايل ندارند مسووليت هاي سنگين را بپذيرند و اگر شخصي ناظر بر كارهاي آنان نباشند دقت تلف مي كنند. بنابراين از رهبران انتظار مي رود بر كار اعضاي گروه نزديك و به طور متستمر نظارت كنند و مسووليت

كاري را به عهده ي آنان نگذارند  اما زماني كه صحبت از واگذاري مسووليت به اعضاي گروه را مي كنيم، به نظر مي آيد ؟ اوليه ي رهبران خللي وارد مي شود. ولي واقعيت اين گونه نيست بسياري از مديران، رهبران و سرپرستان زماني كه در چنين شرايط جديدي قرار مي گيرند اولين سؤالي كه از خود مي پرسند اين است كه در اين محيط جديد نقش من چيست؟ اگر اعضاي گروه به جاي من تصميم گيري كنند پس وظيفه ي من به عنوان رهبر چيست؟اما در اصل واگذاري يك سري مسووليت ها به كاركنان نه تنها بر نقش مدير داخلي وارد نمي سازد بلكه نقش آنان را برجسته و تقويت مي كند زيرا با اين تعويض اختيار، رهبران مي توانند فعاليت هاي جديدي را آغاز كنند. به خصوص آن دسته از كارهايي كه بيش از آن جهت ترويج در تصميم گيري كنار گذاشته شده بودند.قابل درك است كه رهبر موفق، مؤثرترين عامل پيشرفت سازمان است.*مزاياي داشتن يك گروه پيشرفته:به طور نمونه يك فروشگاه زنجيره اي ؟؟؟ مالي چشمگيري در حدود 140 تا 220 درصد به صورت سالانه داشت زماني كه آن ها مفاهيم گروه پيشرفته را داخل شركت پياده سازي كردند اين نرخ به 70% كاهش يافت كه موجب ذخيره ي مالي قابل توجه اي از هزينه هاي استخدام، آموزش نيروي انساني جديد، تلفات ناشي از عدم آشنايي با كار و... گشت كه از لحاظ كاركنان اين نتايج مطلوب ارزش تلاش هاي متمركز را داشت.*تجسم گروه كاري به عنوان يك گروه پيشرفتهتا به اين حال آموختيم يك گروه پيشرفته چيست و چرا وجود آنان

در دنياي تجاري امروز حايز اهميت است امروزه دنياي كار بسيار پيچيده و پويا است به نحوي كه انجام كارها به صورت ابتداي و به روش سنتي به آساني انجام پذير نيست. سازمانها احتياج به يك گروه كاري پيشرفته با اختيارات گسترده دارند تا افراد با انرژي و اخلاقيت بتوانند فرصت هايي را براي گروه ايجاد كنند تا سازمان به ارزش هاي بالاتري دست يابد.يك گروه پيشرفته، افراد را تشويق مي كند كه احساس مفيد بودن و مسووليت پذيري داشته باشند و در كار ديگر شوند تا از دانش، تجربه و انگيزه ي خود جهت رسيدن به نتايج مطلوب و سودرساني به گروه و سازمان استفاده نمايند.حال در ادامه مي خواهيم از طريق 3 گام اساسي يك گروه پيشرفته ايجاد كنيم.3 گام اساسي در ايجاد يك گروه گاري پيشرفته:گام اول) آغاز فراگيري مهارت هاي ايجاد در يك گروه پيشرفتهگام دوم) تسريع بخشيدن به ايجاد تغييراتگام سوم) تسلط كامل به مهارت هاي ياد شدهفصل دوم: گام اول آغاز فراگيري مهارت هاي ايجاد يك گروه پيشرفته:در اين بخش مي آموزيد چگونه از اطلاعات موجود در سازمان استفاده كنيد تا مسووليت ها مشخص شود.•    وجود اطلاعات لازمه ي تصميم گيري است.در هر فرايند تغيير، بايد يك قطعه ي شروع وجود داشته باشد و يك سري اطلاعات داشته باشيم. براي درك اين موضوع فرض كنيد معماري هستيد كه از شما خواسته شده خانه اي براي يك خانواده طراحي كنيد. شما بيش از آن كه بخواهيد به شكل خانه و اينكه چگونه ساخته شود فكر كنيد، احتياج به داشتن يك سري مطالب داريد. هم چنين فرض كنيد كه هيچ دسترسي

به اعضاي خانواده نداريد تا از نيازهاي آنان مطلع شودي مي بايست خانه را براساس فرضيات خود طراحي كنيد. بنابراين خانه اي براي يك خانواده معمولي كه به طور متوسط ها نزند طراحي كرده و در منطقه اي با آب و هواي معتدل مي سازيد. حال فرض كنيد طي ديداري با آن خانواده متوجه مي شويد آن ها يك خانواده ي نه نفره هستيد و تمايل دارند خانه ي آن ها در ناحيه ي سردسير باشند. بدون شك دچار يأس و ناراحتي مي شود.زيرا تمام انرژي و وقت خود را بيهوده صرف نموده ايد، زيرا خانه اي كه ساخته شده مناسب آن ها نيست. در يك گروه كاري هم همينگونه است اگر بخواهيم يك گروه كاري پيشرفته داشته باشيم گروه بايد اطلاع رساني خوبي داشته باشد هرچه اطلاعات آزادانه تر در اختيار افراد قرار گيرد. نيروي ذهني سريع تر به حل مشكلات مي پردازد و در سند تجاري بسيار سريع خواهد بود.*اطلاع رساني در يك گروه پيشرفته:شروع كار گروهي در يك تيم پيشرفته با تسهيم اطلاعات انجام مي شود. چرا كه اطلاع رساني دقيق موفقيت كاركنان را در انجام كارهاي روزمره تضمين مي كند. بدون شك تبادل اطلاعات و در جريان قرار گرفتن افراد گروه از مشكلات موجب تسريع حل آن مي گردد اطلاعات براي نيرو و انرژي كه به آن دسترسي دارند كه در سازمان به عنوان افراد  قدرتمند ساخته مي شوند اما همان طور كه ذكر شده هر چه افراد بيشتر در فرآيند تصميم گيري سازمان دخيل باشد قدرت سازماني افزايش خواهد يافت اطلاع رساني در عمل كار به معناي فرآيند برقراري ارتباط

ميان افرادي است كه اهداف ؟ را دنبال مي كند به عبارت ديگر، افرادي كه با يكديگر جهت رسيدن به نتايج مشترك، همكاري مي كند، به اطلاعات يكديگر در زمينه هاي مختلف كاري احتياج دارند.در گذشته ارتباطات نتنها ميان رهبر اعضاي گروه برقرار بود در حالي كه در محيط كاري يك گروه پيشرفته، ارتباطات وسيع تر است و شامل اعضاي گروه رهبر گروه و مشتريان است.•    اطلاع رساني راهي به سوي بهبود و فرايند توليد:در يك كارخانه گروهي از كارگران خط توليد كه با دستگاه خاصي كار مي كردند هنگام تعويض قالب به علت سنگيني دتسگاه و پيچيدگي آن حدود دو ساعت و نيم دستگاه را خاموش كردند و در نتيجه هيچ توليدي انجام نگرفت بنابراين مدير كارخانه با بررسي اين عمليات در كشورهاي ديگر دريافت كه آن ها ؟ كار را در مدت 10 دقيقه انجام مي دهند. در ابتدا كارگران باور نمي كردند. و به نظرشان اين امر غيرممكن بود.اما پس از اطمينان يافتن در جهت اين مسأله ؟ كردند راهي جهت كاهش زمان تعويض قالب بيابند. آن به طور مداوم روي اين مقاله كار كردند و با گذشت يك سال از آغاز پروژه زمان تعويض قالب را به 5 دقيقه رساندند.آن ها با  تلاش بسيار به اين زمان رسيدند و با اين كار توليد را چند برابر كردند. كارخانه تنها از طريق قرار دادن اطلاعات جديد در اختيار كارگران توانست به اين منافع برسد.*اعتماددر زماني كه اطلاعات خود را در اختيار ديگري مي گذاريم در حقيقت به وي اعتماد كرده ايم مي دانيم كه او مسووليت اين اطلاعات را بر عهده خواهد

داشت. گروه هاي پيشرفته گروه هاي قدرتمندي هستند كه اطلاعات در فضايي از اعتماد و احترام ما آزادانه در اختيار آنان قرار مي گيرد. اعضاي گروه مي دانند كه اعتماد موجود در آنان حمايت خواهد نمود بنابراين اطلاعات حساس و مهم را آزادانه در اختيار يكديگر قرار مي دهند گروه به موفقيت كامل دست يابد.فصل سوم:*روشن سازي حد و مرزها جهت ايجاد فعاليت متمركز:هنگامي كه فعاليت خود را جهت تشكيل يك گروه پيشرفته آغاز مي كنيم آزادي عمل آميخته با مسووليت ها و اختيارات كمي مجسم  به نظر مي آيد زيرا نمي دانيم چه كارهايي را مي توانيم انجام دهيم و انجام چه كارهايي در حيطه ي وظايف ها نيست. در اين جا مرزها با ارزش مي شوند چرا كه در تعريف اختيارات ما را ياري مي نمايند و اين امكان را مي دهد كه تصميمات بهتري بگيريم و فعاليت هاي خود را مستقيماً انجام دهيم.*مرز چيست؟مرز را مي توان يك حد يا يك خط جداكننده دانست. اين مرز است كه اختيارات را مشخص مي كند به عنوان مثال ديواري كه اموال ما را از دارايي همسايه جدا مي كند يك مرز است و مي دانيم كه درختان و گياهان خود را بايد در محيط خانه ي خود بكاريم. ما مي توانيم براي دارايي خود به راحتي تصميم گيري كنيم. چرا كه حد و مرز دارايي هاي ما كاملاً تعريف شده است اگر حد و مرزها به خوبي روشن نشده باشد، افراد براي ديگران هم تصميم گيري مي كنند. در تاريخ نمونه هاي بسياري از اين موارد وجود دارد كه اگثر جنگ ها به دليل

وجود حدومرز نامشخص آغاز شده است.انجام اقدامات مستقل احتياج به مرز شخصي دارد تا افراد بتوانند با اختيار تام است به فعاليت بزنند. هدف از مشخص كردن اين حدو مرزها در يك گروه كاري پيشرفته محدود كردن افراد نيست بلكه ايجاد مسووليت و آزادي عمل در انجام فعاليت هاست. سيستم قديمي، حدومرزها را كوچك مي كرد در حالي كه سيستم گروه پيشرفته آن ها را گسترش مي دهد و از افراد مي خواهد تا مسووليت وسيع تريرا بر عهده بگيرند. آن ها نه تنها مسئوول كارهاي خود هستند بلكه در عملكرد سازماني هم سهيم مي باشند. اما در سيستم قديمي افراد تنها فعاليتي را انجام مي دهند و نتيجه ي حاصله به آن ها مرتبط نمي شد.•    حدومرزها قدرت خلاقيت را تقويت مي كند:جهت بررسي چگونگي تغيير رفتار در برابر محدوديت ها، محققان گروهي از كودكان را براي بازي كردن به يك محوطه ي باز و وسيع بردند سعي كودكان بر اين بود كه دايماً در كنار يكديگر باشند و از همديگر دور نشوند و با وجود باز بودن محوطه هيچ كدام از آن ها از ديگري فاصله نمي گرفت و سپس محققان كودكان را به يك محوطه بسته بردند كه سرتاسر آن حفاظ بندي شده بود اما با اين بار كودكان تمايل شديدي به بازديد از نقاط انتهاي محوطه داشتند و دايماً از يكديگر فاصله  مي گرفتند تا نقاط جديدي را بيابند. اگر ما اين فعال را به رفتارهاي سازماني ارجاع دهيم خواهيم ديد هر گاه حد و مرز كاري  براي افراد ناشناخته باشد آن ها تمايل دارند محدوده ي امن و فضايي كاري

خود كه با شناخت و قوانين آن آشنا هستيد فعاليت كنند. اما اگر حد و مرزي براي آنان تعيين كنيم سعي مي كنند در داخل اين محدوده به كشف مسايل جديدتري بپردازند نمونه ي بارز اين مسأله در سازمان زماني است كه مشكلي در بخشي ايجاد مي شود و تا زماني كه اين مشكل در سازمان وجود دارد افراد به طور دايم شكايت دارند كه ما از امكانات وسيعي برخوردار نيستيم تا بتوانيم اين مشكل را حل كنيم اما به  محض آنكه مديريت تسهيلات لازم براي آنان مهيا مي كند و در كنار آن محدوديت هاي مالي و زماني قرار مي دهد به راحتي در محدوده ي تعيين شده فعاليت مي كنند تا مشكل را برطرف كنند در حالي كه قبل از آن هم اين تسهيلات در سازمان وجود داشت ولي به دليل عدم ايجاد حدو مرزها، افراد قادر نبودند آزادانه فعاليت كنند..•    حد و مرزها يك هشدارهدف اوليه از تشكيل يك تيم پيشرفته ايجاد فضايي آزاد جهت فعاليت افراد است. بنابراين در گام نخست، حد و مرزها، بايد به نحوه ي متعادل تعيين شود. كه ميزان محدوديت مشخص باشد تا افراد در تنگنا قرار نگيرند دوست آزادي عمل ميان نباشد كه مانع از كار صحيح افراد شود و بهتر است حدو مرزها كمي محدود باشند زيرا وسيع تر كردن اين حدود در آينده كار آساني است ما اگر از همان ابتدا اين حد مرزها را وسيع تعريف كنيم و سپس متوجه شويم كه افراد قادر به پذيرش مسووليت در اين محدوده ي وسيع نيستند، كوچك كردن اين حدود كار بسيار دشواري خواهد بود. •   

ماهي كوييكي از محبوب ترين ماهي هايي كه در ژاپن وجود دارد ماهي به نام كوي است، جالب ترين موضوع در رابطه با كوي اين است كه اگر آن را در يك تنگ كوچك بگذاري به اندازه 2 تا 3 اينچ رسند خواهد كرد ولي رسند آن در يك ظرف بزرگ تا ؟ خواهد رسيد و نهايتاً اگر در يك درياچه ي بزرگ زندگي كند به 3 فوت مي رسد در حقيقت اندازه ي اين  ماهي با محيطي كه در آن زندگي مي كند ارتباط مستقيم دارد. اين پديده ي طبيعي در سازمان هايي با گروه هايي پيشرفته مصداق دارد. رشد افراد در سازمان بستگي به محيط كاري او دارد. اگر به آن ها اجازه داده شود تا آزادانه عمل كنند و با ديگر افراد ارتباط مناسب داشته باشند رشد خواهند كرد. به خاطر داشته باشيد حد و مرزها به افرادي مي گويند چه كاري را مي توانند انجام دهند نه اينكه چه كاري را نمي توانند انجام بدهند.ويليام گراهامفصل چهارم:*براي ارتقاء مشاركت در امور مانند يك تيم عمل كنيد:از دهه ي 1980 به بعد كه بخش هاي اوليه در زمينه ي كيفيت آغاز گشت مشاركت كاركنان در امور سازماني بسيار فراگير شد. تمام افراد در سطوح مختلف سازماني به خصوص آن دسته از كساني كه در خطوط توليد مشغول به فعاليت بودند همه به اتفاق در يك چگونگي عملكرد خويش بودند تا موجب پيشرفت سازمان شوند. يكي از روش هاي درگير كردن هر چه بيشتر افراد در امور سازماني استفاده از كار گروهي است.بارها ديده ايم همكاري و تعاون در گروه ها منجر به

جهتي آشكار در زمينه ي حل مسايل و ايجاد نوآوري گشته. بنابراين گروه ايجاد شوند تا وسيله اي جهت رسيدن به نتايج مطلوب باشند.•    چهار اصلي يك گروه پيشرفته موفق:1-    هدف بر مأموريت مشترك گروه2-    توافق در زمينه ي فرايندهاي كاري3-    اصول و طوعه عملي مشترك4-    درك و احترام به نفس هاي متفاوت يكديگر1-    هدف و مأموريت مشترك گروه          بيشتر گروه به اين دليل با شكست مواجه مي شوند كه اعضاي گروه شان تعريف روشن و دقيقي از مأموريت خود ندارد. مأموريت يك گروه هدفي براي بقاي آن است. اعضاي يك تيم بايد به روشني بدانند چه كاري را در جهت برآورده شدن رضايت اعضاي گروه انجام دهند. هر چه هدف و مأموريت واضح تر بيان شود اعضاي گروه در مواقع ضروري بهتر مي توانند تصميم خود را عملي كنند.2-    توافق در زمينه فرايندهاي كاري:فرايند كاري به گروه شكل مي دهد تا اعضا بدانند كه براي انجام فعاليت چگونه بايد عمل كرد و در موارد مهم چگونه تصميم گيري كنند. در واقع يك گروه مي تواند چندين فرآيند كاري داشته باشد تا اعضا با كمك گرفتن از آن ها به تكميل فعاليت ها بپردازند و جهت بهبود اثر بخشي در زمينه ي فرآيندهاي كاري، به توافق برسند.3-    اصول و قواعد عملكردي مشترك:اصول عملكردي مشخص مي كند چگونه اعضاي يك گروه با يكديگر همكاري در رفتار نمايند افراد؟ در زمينه ي نحوه ي انجام كارها با يكديگر به مجادله ي مي پردازند چرا كه نمي دانند چگونه بايد همكاري داشته باشند اصول عملكردي يك گروه در حقيقت خطوط راهنمايي هستند كه بر اعضاي گروه كمك مي

كنند تا در كنار يكديگر با توانايي هاي گروهي به هم فكري و مشاركت يكديگر بپردازند.4-    درك نقش هاي متفاوت اعضاي گروه افراد در يك گروه داراي 2 نقش رسمي و غيررسمي هستند. نقش هاي رسمي معمولاً توسط مسووليت هاي كاري به افراد سپرده مي شود به عنوان مثال، لوله كش،؟ حسابدار، برنامه ريز، رهبر و... نقش هاي غيررسمي توسط استعدادها و مهارت هاي طبيعي هر يك از اعضا وارد فرايند كار گروهي مي شوند. به عنوان مثال بعضي از اعضاي گروه توانايي مبانجي گري در تعارضات را دارند. برخي به خوبي مي توانند جلسات كاري را مديريت كنند. و برخي ديگر توانايي نظريات را دارند. اين توانايي ها بايد به خوبي شناخته شوند و مورد استفاده قرار گيرد.فصل پنجمگام دوم: سرعت بخشيدن به تغييرات•    اطلاع رساني جهت بالا بردن حس اعتمادوقتي مي خواهيم سازمان را از شكل سنتي به يك گروه پيشرفته تبديل كنيم و در واقع سازمان را تغيير دهيم در ابتدا يك حس سرخوردگي و نااميدي به وجود مي آمد كه اين به دليل اين است كه همه فكر مي كنند اين تغييرات با شكست مواجه مي شود.اگر در واقع دور از تغييرات نه وجود آمدن حس سرخوردگي و نااميدي امري اجتناب ناپذير است احساس سرخوردگي و ناكامي در گروه امري طبيعي است اما مي تواند منبع انرژي باشد. معمولاً افراد از نااميدي و سرخوردگي خود در طول دوره ي تغييرات محبت بسياري مي كنند. و به محض كه افراد تيم تصميم مي گيرند تا تغييراتي در جهت حركت به سوي گروه پيشرفته داشته باشند همه سعي مي كنند هر چه سريع

تر تغييرات در سازمان پياده شود و دوره ي بحران خاتمه يابد.فصل ششم:مرزها را گسترش دهيد تا آزادي عمل افراد بيشتر شود. هنگامي كه گروه در حركت خود به حس دلسردي و ناكامي مي رسد رهبران را اعضاي آن به آساني مي توانند تصور مثبت خود را نسبت به گروه پيشرفته از دست بدهند. آن بيشتر توجهشان معطوف مشكلات حاصل از مسئوليت پذيري خواهد شد و به مزاياي آن توجهي نخواهند داشت. در چنين شرايطي مجدداً وظايف اعضاي يك گروه پيشرفته و منافع حاصل از آمار را خاطر نشان سازيد و اهداف سازمان را بازنگري نماييد. اهداف سازماني مي توانند بسيار وسيع باشند در آن صورت آن ها را به گونه اي نشان دهيد كه به افراد گروه مربوط باشد.از طريق دسترسي به اطلاعات بيشتر، اعضاي گروه  مي توانند به نيازهاي خود جهت رسيدن به نتايج مطلوب پي ببرند، مشكلات را حل كنند، نوآوري داشته باشند و در جهت پروژه ي كاري سازما حركت كنند با مشاركت در كار گروهي و پذيرش مسئوليت افراد نسبت به فعاليت و وظايف كاري خود احساس مالكيت مي كنند.اهميت اهداف گروهي:اهداف يك گروه از آن جهت حايز اهميت است كه باعث همياري تمامي اعضاي و رهبر گروه مي شود، همچنين موجب مي گردد افراد گروه همگي به يك واحد تبديل شوند بسياري از افراد در زمينه ي هدفهاي فردي تجربه ي بيشتري دارند تا در اهداف گروهي، چرا كه در نظر آن ها يك كار با مسئوليت فردي امكان پذير است در حالي كه اگر بر عملكرد گروه متمركز داشته باشيم و مشخص كنيم كه اهداف مرتبط با توسعه

ي عملكرد گروه متمركز چگونه مشخص شده است.خواهيم ديد در كار گروهي، مي توان از نظر نظرات تمامي افراد استفاده كرد و از آنان درخواست همكاري با ديگر اعضا مي گردد را داشت، هرگاه اعضاي گروه از اطلاعات اساسي و مهم سازمان آگاه شوند، زمان آن رسيد كه اهداف را به وضوح تعريف كنيم. در تعيين هدف هاي گروهي، بايستي توجه شود كه اين اهداف با محتوا و كاربردي باشند در اعضا ايجاد انگيزه نمايند به عبارت ديگر اهداف بايستي«power» باشند كه اين از حروف ابتدايي كلمات(منفصل، جز به جز شده)1)pipointed(شخصي و خصوصي شده)2) owned( به خوبي تعريف شده)3) well defined( انرژي دهنده)4) Energizing (شامل منبع)5) Resoxrcedگسترش مرزها جهت در برگرفتن موارد مهم سازماني:1-    ديگري براي تبديل دلگرمي افراد به خلاقيت و فعاليت در طول دوره تغييرات گام 2، توسعه ي فضاي تصميم گروه است كه مي تواند تمامي موارد مهم سازمان را شامل شود، زماني كه افراد احساس كنند نظرا است آن ها ارزشمند است و براي تصميمات مهم مسئوليتي بر عهده ي آنان نهاده شده، رضايت كامل خواهند داشت و اين امر ضعف آنان را به پيشرفت تبديل مي كند، در گام اول، هدف از حد و مرزها اين بود كه افراد بر فعاليت هاي خود متمركز شوند و تصميم بگيرند، البته اين تصميمات بسيار پچيده نبود اما كمك و همراهي  رهبر اين امكان را به آنان مي داد تا به نيروي متمركز بر فعاليت هاي شخصي خويش پي ببرند. اينك زمان آن فرا رسيده كه افراد در زمينه مسائل مهم تري تصميم گيري كنند و بتوانند اثر قوي تري بر نتايج سازماني

بگذارند.فصل هفتم :تصميم گروهي براي ايجاد حس قدرت:تصميم گروهي به اين  معناست كه همه ي افراد با يكديگر تصميم بگيرند نه اين كه اعضا تنها پيشنهاد بدهند و نهايتاً رهبر گروه تصميم بگيرد و اجرا كند.ثبت استعدادهاي طبيعي اعضاي گروه:يكي از مشخصه هاي اصلي يك تيم پيشرفته اين است كه تمام اعضاي گروه به علت داشتن اختيار در تصميم گيري، احساس غرور و مالكيت مي كنند البته به علت پذيرش مسئوليت هاي سنگين احساس فشار مي كنند، فشاري كه در گذشته توسط رهبران گروه احساس مي شده اعضاي گروه در اين شرايط به هدايت رهبران احتياج دارند تا بدانند كه چه كاري را در چه زماني و چگونه انجام دهند و با راهنمايي مديران، بتوانند شروع به تصميم گيري براي سرعت بخشيدن در تغييرات نماييد. افراد با تشويق يكديگر در جهت استفاده از توانايي هاي يكديگر گروه را به جلو حركت مي دهند.برداشتن موانع از طريق فرايندهاي گروهي اثر بخش:در اين مرجع نگاهي به نحوه اداره كردن امور توسط گروه اندازيم اگر در يك گروه شما بنا به هر دليلي مشكل پيش آمد، سعي كنيد فرآيندي مشخص جهت حل مشكل بيابيد.با حركت به سمت گروه پيشرفته، افراد استقلال بيشتري در كار كردن مي يابند وميان آن ها تعارضاتي پيش مي آيد، براي حل اين مشكل، اعضا مي توانند از ميان خود گروهي را براي حل تعارضات انتخاب كنند، البته شايان ذكر است كه اختلاف سليقه در يك گروه امري مفيد است زيرا باعث مي شود عقايد و نظريات مختلف و متضاد روبه روي يكديگر قرار گيرند تا از بين آن ها،  مورد انتخاب شود همچنين

اين گونه اختلافات يك منبع انرژي براي گروه مي باشند، به خاطر داشته باشيد هدف، حذف نمودن تعارضات نيست بلكه هدف، يافتن سيري است كه از طريق آن انرژي افراد براي تصميم گيري بهتر صرف شود.فرصت هاي پيشرفت و خلاقيت:يكي از ويژگي هاي بارز كار گروهي، توانايي افراد در حل مشكلات پچيده ي كاري است، بسيار ديده شده كه گروه هاي پيشرفته مشكل ترين مسايل توليدي  و خدماتي را در سازمان ها حل كرده اند به خاطر داشته باشيد زماني كه افراد به هر دليلي دچار دلسردي و نااميدي شده اند مي شوند، تمركز مجدد بر روي نقاط قوت آنان نتايج حيرت انگيزي را به بار مي آورد. اعضاي يك گروه هر كدام  توانايي هاي بسياري در زمينه هاي مختلف جهت حل مشكلات را دارا مي باشند و ناهمگوني افراد باعث ايجاد خلاقيت و پيشرفت كار گروهي مي گردد. حركت به سوي گروه پيشرفته در حقيقت فرصتي است براي افراد تا بتوانند توانايي هاي خود را بشناسند افراد گروه بايستي از رهبر يا مدير گروه درباره ي مسايل انساني اطلاعات دريافت نمايند. انتخاب كنند و با بحث و تبادل نظر بهترين راه حل را برگزينند به نحوه ي كه تأثير مثبتي بر نتايج داشته باشند.فصل هشتم:گام سوم« تسلط يافتن بر مهارت ها»چگونه با استفاده ي بهينه از اطلاعات ، بر فرآيند تغييرات تداوم بخشيم:در اين مرحله از فرآيند تغيير، اعضاي گروهي بايد از اطلاعاتي كه طي 2 گام قبل به دست آورده اند، استفاده كنند همچنين مي دانند كه تسهيم اطلاعات ميان مديران و اعضاي گروه منجر به اتخاذ تصميمات مديريتي بهتري خواهد شد. حال

با توجه به مهارت  هاي به دست آمده در 3 گام قبل، افراد آگاهي بيشتري نسبت به نيازهاي خود جهت ارتقاء به دست آورده اند.تسهيم اطلاعات و اعتماد به يكديگر:هر چه افراد به اطلاعات بيشتري جهت انجام فعاليت هاي خود نياز داشته باشند، مسأله ي اعتماد به يكديگر بيشتر نمايان مي شود معمولاً اگر افراد اطلاعات حساسي را درخواست كنند، مديريت يك سري محدوديت ها بر اين داده ها اعمال مي كند، در حالي كه يك گروه پيشرفته براي بقاي خود احتياج به حس اعتماد بالا ميان اعضاي خود دارد.رهبران بايد به افراد گروه خود اعتماد كنند و بدانند آن ها از حاميان سازمان هستند و منافع آن را به مخاطره نخواهند انداخت، به خاطر داشته باشيد كه حس اعتماد ميان اعضا يكپارچگي ايجاد مي كند. البته نبايد فراموش كرد كه هر گونه اطلاعات در زمان مناسب خود در اختيار افراد گيرد تا منجر به نتايج مطلوب گردد.تسلط يافتن بر تسهيم اطلاعات در يك گروه پيشرفته:حال كه وارد گام سوم تغييرات به سمت يك گروه پيشرفته شده ايم، زمان آن رسيده كه درك جديدي از نقش و نحوه ي استفاده از اطلاعات به دست بياوريم.ما بايد اين عادت قديمي را كه اطلاعات اساسي و حساسي تنها در اختيار مديران قرار گيرد و كاركنان به آن دسترسي نداشته باشند را كنار بگذاريم امروزه سطح دسترسي عموم به اطلاعات بسيار بالا است و افراد بيشتر از هر زمان ديگري از رويدادها مطلع هستند. سازمان هايي كه دسترسي به اطلاعات را محدود مي نمايند در حقيقت تصميم گيري ناآگاهانه و عدم اعتماد را به گروه منتقل مي كنند.

بنابراين تنها از طريق آزاد گذاشتن افراد در جهت دسترسي به اطلاعات است كه سازمان مي تواند انتظار داشته باشد تا گروه پيشرفته با استفاده از دانش تجربه و انگيزه ب نتايج پيش بيني شده برسد.تسهيم اطلاعات در يك گروه پيشرفته، مانند خيابان 2 طرفه مي ماند. اعضاي گروه اطلاعات بسياري در زمينه هاي  مختلف به دست مي آورند كه ممكن است مديران از آن ها بي اطلاع باشند و بالعكس در يك گروه پيشرفته اعضا از اطلاعات استفاده ي بهينه مي كنند و نيازهاي خود را براي مديران بازگو كرده و اثبات مي نمايند، دسترسي به اطلاعات جديد و حساس به نفع تمام اعضاي گروه و كل سيستم كاري خواهد بود.فصل نهم:چگونه درست و به جا تصميم گيري كنيم:تصميماتي كه هر كدام از ما در زندگي شخصي خود، اتخاذ مي نماييم، همگي متاثر از ارزش ها و باورهايي است كه از زمان تولد تا حال به دست آورده ايم به علاوه ارزش عملياتي كه در دوران كار كسب كرده ايم، ما را ياري مي كنند تا باورهاي خوب بيابد، درست يا غلط را بشانسيم اين ارزش ها موضوع اصلي هر فرايند تصميم گيري است همان طور كه ارزش هاي شخصي و سازماني بنيان اخلاقي تصميم گيري را مي سازند ديگر با كارها جهت ها و مسيرها مشخص مي كنند زماني كه اعضاي گروه ديدگاه و ارزش هاي عملياتي اساسي سازمان را درك كنند تصميم گيري برايشان آسان تر و مفيدتر خواهد شد.گسترش مرزها جهت ارتقاء سطح مشاركت گروه، ما از افراد مي خواهيم كه به سازمان شريك  زمين فوتبال بنگرند و سپس از آنها

سؤال مي كنيم به نظر شما چه كسي در محيط كاري بيشترين محوطه ي بازي حدو مرز را به خود اختصاص داده است؟در سازمان هاي سني كه به صورت سلسله مراتب اداره مي شود پاسخ مشخص است: مدير ارشد سازمان بيشترين اختيارات و حدو مرزها را دارا است و هر چه از نوك هرم پايين مي آييم حوزه ي اختيارات كوچكتر مي شود تا به پايين ترين سطح يعني كارگران مي رسيمدر محيط كاري يك گروه پيشرفته، حوزه اختيارات افراد به تدريج وسعت مي يابد به اين معنا اگر افراد مسئوليت كاري خود را انجام دهند و مهارت هاي خويش را به كار گيرند تدريجاً فضاي كاري آنان گسترش مي يابد البته حوزه اختيارات آنها به ميزان يك مدير ارشد وسعت خواهد يافت اما مطمئناً نسبت به روزهاي آغازي كار بسيار وسيع تر خواهد شد اين حدو مرزها خطوط راهنمايي براي اختيارات تمام اعضاي سازمان ايجاد مي كند تا مسئوليت و ارزش هر يك از آنان مشخص شود حل مشكلات مشتري در برابر فروش محصولات:در يكي از شركتهاي توليد كننده دستگاه هاي الكترونيكي بر خدمات رساني به مشتريان تأكيد بسيار شده بود مدير ارشد شركت اعتقاد داشت نقش سازمان در شكوفايي صنعت تكنولوژي اين است كه آنها بتوانند مشكلات مشتريان را مرتفع سازند در يكي از روزهاي مدير سازمان يك سؤال تجربي را براي كاركنانش مطرح كرد: اگر يك مشتري مشكل داشته باشد كه توسط يكي از رقباي ما به نحوه بهتري مرتفع شود آيا آن شركت را به او معرفي خواهد كرد؟ از نظر وي پاسخ مثبت با ارزش هاي شركت هم خواني داشت

او بر اين باور بود كه حل كردن مشكل مشتريان حتي به اين طريق درسترين كاري است كه بايد انجام شود همچنين با اين عمل مشتريان احساس مي كنند شركت يك منبع قابل اعتماد براي آنان است او با سؤالات به كاركنانش آموخت كه رفع مشكلات مشتري نسبت به فروش محصولات سازمان الويت دارد.به عهده گرفتن تمامي مسئوليت ها:به نقش هر يك از اعضاي گروه در حركت به سمت گروهي پيشرفته بيندشيد به نظر شما چه نقش ها و تصميمات جديدي را مي توان به مسئوليت قبلي آنان اضافه نمود و تا عملكرد بهتري حاصل شود. گروه شما بايد فعاليت خود را به عنوان يك شركت تجاري با مديريت آغاز كنند از كارگران عادي تا مدير ارشد سازمان،  همگي بايستي در مسئوليت پذيري يكسان عمل كنند هر فردي در سازمان نقش متفاوت از ديگران دارد اما بايد مسئوليت خود را با ديگران تسهيم كند تا سازماني به موفقيت برسد بازتاب مثبت و منفي عملكرد سازمان بايد در تمامي جهات در گردش باشد كارگران مي توانند ديدگاههاي جديد خود را به مديران ارايه كنند و مديران نيز از آنان درباره نحوه عملكرد سازمان سؤالاتي مطرح كرد و پاسخ آن ها  را دريافت نمايند به عنوان مثال كارگران خطوط توليد از بقيه كارگران به قسمت توليد و خدمات رساني نزديكتر هستند بنابراين در يك شركت تجاري زماني كه مديران در دسترس نمي باشند بايستي آنها به كنترل وقايع بپردازند و اطلاعات به دست آمده را با اعضاي گروه و مديريت در ميان بگذارند از طرفي ديگر مدير ارشد دانش لازم در زمينه تجاري را دارد بنابراين وي

نيز بايستي اطلاعات، دانش و تجربه خود را با اعضاي گروه در ميان بگذارد و آنان را ياري كند تا آشنايي كامل تري با دنياي تجارت پيدا كنند تمام افراد در يك سازمان موظفند براساس اطلاعات تصميم گيري و عمل نمايند و ديگران را از برنامه ريزهاي فرد مطلع سازند از آن سو شركاي تجاري جهت به منفعت رسيدن سازمان با يكديگر همكاري مي كنند و ضروري است كه از طرف اعضاي سازمان تشويق شوند بنابراين اگر همه افراد در سازمان مشاركت داشته باشند مطمئناً سازمان به موفقيت خواهد رسيد.فصل دهم:يك گروه پيشرفته باشيد تا به نتايج مطلوب خود برسيد. در اين مرحله، اعضاي گروه شما اطلاعاتي را در دست دارند كه پيش از آن منحصراً در دست رهبر گروه بوده است.اكنون افراد ديدگاهها و ارزش هاي سازمان را مي دانند. با استفاده از اين اطلاعات، در جهت اهداف سازمان گام بر مي دارند از طريق ادغام اطلاعات با حدو مرزها و مهارت هاي جمعي گروه شما مي تواند به دانش، تجربه و انگيزه جهت دست يافتن به نتايج تأثيرگذار برسد، درحال حاضر شما و ديگر اعضاي گروه مي توانيد هوشيارانه تصميم بگيريد.شما مي توانيد اعضاي گروه را جهت رسيدن به گروهي پيشرفته تشويق كنيد در گروه پيشرفته، افراد مي توانند از تمام صلاحيت ها و قابليت هاي خود استفاده كنند تا به اهداف مشخص شده دست يابند.چگونه مي توان عملكرد يك گروه پيشرفته را حفظ كرد.به محض دست يابي گروه به عملكردي مناسب، آن چه كه ضرورت مي يابد حفظ اين عملكرد در همان سطح و يا ارتقا آن است، زيرا عدم ثبات در

اين مرحله موجب برگشت افراد به عادات و رفتارهاي سابق مي گردد. هر فعاليتي را كه افراد دايماً انجام مي دهند، برايشان خسته كننده مي شود و كارآيي آنان را كاهش مي دهد، بنابراين جهت حفظ كارآيي افراد مي بايست همواره مذاكرات و مباحث كاري در گروه جريان داشته باشد.اندازه گيري عملكرد گروهي:شما مي توانيد با روش هاي متنوع باعث پيشرفت گروه بشويد اندازه گيري عملكرد گروه به صورت دوره اي است علاوه بر يكي از اين روش ها اندازه گيري عملكرد كه به صورت روزانه انجام مي گيرد، حداقل بايد يك فرآيند ارزيابي به صورت فصلي در گروه راه اندازي شود. اين كار به چندين روش انجام پذير است كه بهترين آن استفاده از ابزارهاي ارزيابي گروهي است كه چگونگي عملكرد كلي گروه را مشخص مي نمايند. هر يك از اعضاي گروه بايستي يك پرسشنامه تهيه كنند و به آن امتياز دهند سپس افراد براي تبادل نظر در خصوص پرسشنامه ها، جلساتي تشكيل دهند تا بتوانند مشكلات اساسي و اصلي گروه را بيابند.شناخت يكديگر:يكي ديگر از راه هاي مفيد براي حفظ انرژي و اتحاد ميان اعضاي گروه شناخت افراد در موقعيت هاي مهم مي باشد. شناختن يكديگر در حقيقت راهي است جهت قدرداني از اعضاي گروه براي مشاركت ارزشمند آن ها در فعاليت گروهي.شناخت نيازهاي رواني افراد، براي سلامتي بلند مدت گروه امري ضروري است غالباً عملكرد نامطلوب افراد در يك گروه، ناشي از كمبود آگاهي آنان در زمينه ي نيازهاي خود در محيط كاري است. كارهاي مثبت افراد بايستي شناخته و قدرداني شود و تمامي اعضا سازمان بتوانند نيازهاي خود را بشناسند تا

رفتارهاي اجتماعي آنان نسبت به گذشته بهبود يابد.به دنبال فرصت هاي جديد باشيداگر مي خواهيد همواره در ميان رقباي خود در صدر جدول باشيد، به استانداردهاي كاري اهميت دهيد و از اطلاعات خارج از سازمان استفاده كنيد. اعضاي گروه ها در يك سازمان بايد با مديران ارشد همكاري كنند و براي آشنايي به نحوه ي عملكرد رقبا با نيازهاي مشتريان به جمع آوري اطلاعات بپردازند و با استفاده از اين داده ها به خلق ايده هاي جديدي، فراتر از عملكرد كنوني سازمان بپردازند.*پنج دليل براي بوجود آمدن حس سرخوردگي  و نااميدي:1- اعتقادات اوليه واقعيت ها هماهنگي ندارد: تقريباً افراد سازمان، از مدير ارشد تا اعضاي گروه تمايل دارند از شرايط به وجود آمده(تغييرات) تخميني بزنند كه اكثر اوقات از واقعيت بسيار دور است.2-    افراد غالبا به شكست فرايند مي انديشند: كاركنان معمولاً اين گونه مي انديشند كه انجام تغييرات از ابتدا با شكست مواجه خواهد شد و اولين مشكل به وجود آمده در گروه موجب مي شود آن ها بر عقيده ي خود استوارتر گردند.3-    راهنمايي در زمينه ي تغييرات و درك افراد در اين باره كافي نيست.4-    افراد از شكست شخصي خود در هراس هستند.5-    آموزش افراد براي مواجه شدن با مسايل توسعه دهنده ي گروه كافي نيست: بدون آماده سازي مناسب، بيشتر گروه ها نمي توانند مراحل عادي توسعه ي گروه را طي كنند. اين مشكلات عادي اما غيرمنتظره موجب خواهد شد كه افراد نسبت به نظريات ارايه شده دلسرد و مايوس شوند.*تسهيم اطلاعات، عامل حركت افراد از دلسردي و يأس به تغييرات:حال كه اعضاي گروه به مرحله ي دوم تغييرات گام نهاده

اند، بهتر است رهبران و مديران اطلاعات مهم و حساس را در اختيار آن ها قرار دهند زيرا اين تسهيم اطلاعات موجب مي شود احساس نااميدي و دلسردي كه همراه با تغييرات در وجود آن ها نقش بسته كمرنگ شود و ميان مديريت و بر وي كار اعتماد بيشتري ايجاد شود.نكته: همه ي افراد در گروه، به سوي هدف مشخصي در حركت هستند. البته به خاطر داشته باشيد كه همواره نبايد اطلاعات و اخبار خوب در اختيار افراد قرار گيرد بلكه وقايع ناگوار و اشتباهاتي كه در سازمان رخ مي دهد نيز مي بايست با افراد در ميان گذاشته وشد تا آنان بتوانند از اين اشتباهات درس گرفته و با هم انديشي جمعي مشكلات را حل كنند.اطلاعات در يك سازمان و سخت افزاري كه آن را پردازش مي كند با ارزش است(گريس هاپر)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109