مديريت رسانه و ارتباطات

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: مديريت رسانه و ارتباطات/ www.modiryar.com

ناشر :www.modiryar.com

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1391.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه , رايانه

موضوع:مديريت - رسانه

مديريت رسانه، ريشه و پيشينه

... media managementاميد جهانشاهي

تحولات سريع در فن آوري، به خصوص پس از جنگ جهاني دوم و گشايش هايي كه در گوناگوني هاي توليد و فرهنگ مصرف حاصل شد، به تدريج تنوع در توليد و خدمات و تخصصي شدن حوزه هاي مختلف خدماتي و توليدي را باعث شد. در سه دهه اخير در پاسخ به تخصصي شدن امور خدماتي و توليدي در حوزه هاي مختلف، رشته هاي ميان رشته اي زيادي در رابطه با مديريت متولد شدند كه از آن جمله مي توان به مديريت بيمه، مديريت امور بيمارستاني، مديريت بانكداري، مديريت فن آوري اطلاعات، مديريت در حوزه هاي جهانگردي، مديريت شهري و (علاوه بر سه گرايش عمده مديريت صنعتي، بازرگاني و دولتي) ... اشاره كرد. از جمله اين رشته هاي ميان رشته اي جديد، مديريت رسانه است كه مديريت را در شركت هاي رسانه اي مورد توجه و بررسي قرار مي دهد... مديريت در ميان رشته هاي آكادميك از جمله رشته هاي جواني است كه عمر آن تقريباً به يكصد سال مي رسد. اين رشته محصول دوران صنعتي شدن پس از قرن نوزدهم است. از آن زمان كه راه كارهاي بهينه اداره كارگران، براي توليد بيشتر محصول مورد توجه قرار گرفت. مبتني بر اين درك كلاسيك از مديريت، يك واژه عام مديريت وجود داشت و آن ناظر بر علمي بود كه با آن مي توان هر نوع سازماني را اداره كرد.تحولات سريع در فن آوري، به خصوص پس از جنگ جهاني دوم و گشايش هايي كه در گوناگوني هاي توليد و فرهنگ مصرف حاصل شد، به تدريج تنوع

در توليد و خدمات و تخصصي شدن حوزه هاي مختلف خدماتي و توليدي را باعث شد. در سه دهه اخير در پاسخ به تخصصي شدن امور خدماتي و توليدي در حوزه هاي مختلف، رشته هاي ميان رشته اي زيادي در رابطه با مديريت متولد شدند كه از آن جمله مي توان به مديريت بيمه، مديريت امور بيمارستاني، مديريت بانكداري، مديريت فن آوري اطلاعات، مديريت در حوزه هاي جهانگردي، مديريت شهري و (علاوه بر سه گرايش عمده مديريت صنعتي، بازرگاني و دولتي) ... اشاره كرد. از جمله اين رشته هاي ميان رشته اي جديد، مديريت رسانه است كه مديريت را در شركت هاي رسانه اي مورد توجه و بررسي قرار مي دهد.واقعيت اين است كه شركت هاي رسانه اي از شركت هاي توليدي( manufactures ) و ديگر شركت هاي تجاري متفاوتند. آنها، هم اهداف اقتصادي قابل اندازه گيري و هم مسئوليت هاي اجتماعي غير قابل اندازه گيري دارند. از اين رو هدايت اين شركت ها كار دشواري است. موضوع اصلي اين است كه سبك رهبري مناسب براي مديران رسانه اي روشي است كه بتوانند تعادلي ميان اهداف اقتصادي و بايسته هاي اجتماعي سياسي فراهم كنند. (Tsourvakas etal,2007 ) از اين رو مديريت رسانه به عنوان جلوه اي تازه در مديريت ظهور مي يابد. ريشه هاي اين گرايش به دهه ي 80 بازمي گردد. از آن زمان كه متأثر از دو عامل اساسي يعني از يك سو تأثيرات تحولات اجتماعي سياسي و از سوي ديگر تأثيراتي كه تحولات و پيشرفت هاي علمي به خصوص تحولاتي كه در فن آوري هاي نوين ارتباطي و اطلاعاتي به دست آمده است، شركت ها و در يك افق وسيع تر صنعت رسانه اي، ساز و كارهاي اقتصادي و مديريتي جديدي پيدا كرده اند.مسائل فني و تكنولوژيكفن آوري هاي ديجيتال فعاليت هاي رسانه اي را در حوزه توليد

و توزيع وارد مرحله نويني كرده اند. امروز مرزهاي بازار رسانه اي وارد فضاي سايبر شده است. نه اينكه فقط روزنامه نسخه وب هم پيدا كرده باشد؛ بلكه موضوع اين است كه مفهوم "محصول رسانه اي" متفاوت شده است.صنعت رسانه به واسطه فن آوري هاي نوين، تغييرات اساسي را به خود مي بيند كه ساختار كلي اين صنعت را دچار تحولات جدي مي كنند. آنها بر برد و برش رسانه اي افزوده اند و براي كاركردهاي رسانه اي مرزهاي تازه اي تعريف كرده اند.مسائل سياسي اجتماعياز سوي ديگر پس از فروپاشي ابرقدرت شوروي و شكست سيستم سياسي اقتصادي متناسب با آن، موج ليبراليزه شدن (همچون آغاز دهه 70 در ايران) بر كشورهاي بسياري اثر گذاشت. به تعبيري اقتصاد متناسب با ارزش هاي ليبرالي و خصوصي سازي به گفتمان غالب تبديل شد. مدل هاي سوسيال دموكراسي و دولت مدار در اقتصاد به سرعت به خصوصي سازي رو آوردند و "چپ نو" متولد شد.صنعت رسانه نيز همچون ديگر صنايع با خصوصي سازي و تجاري سازي مواجه شد. ساختار تجاري شده و غير دولتي، نظم جديدي به ساز وكارهاي كسب و كار در صنعت رسانه داد. همچنين از دو دهه گذشته به دلايل فوق يعني پيشرفت هاي فن آوري ديجيتال كه ارتباطات بين المللي را تسهيل كردند و نيز نظام اقتصاد ليبرالي و خصوصي سازي، فرايند جهاني سازي ابتدا در مباحث اقتصادي و سپس در حوزه هاي ديگر مطرح شد.از دهه ي 80 ادغام هاي فراواني صورت گرفت و به اصطلاح غول هاي چند مليتي رشد كردند و رقابت از سطح ملي وارد عرصه جهاني شد. در صنعت رسانه نيز همچون ديگر صنايع بنا بر مقتضيات اقتصادي، ادغام هاي زيادي صورت گرفت و شركت هايي جهاني متولد شدند. براي مثال مي توان به ادغام "تايم وارنر" و

"آمريكن آن لاين" در دهم ژانويه 2000 اشاره كرد. (باگديكيان، 2004: 46)در نتيجه ي اين دو عامل عمده، شركت هاي رسانه اي خصوصي كه به واسطه ي قابليت هاي ماهواره اي و ديجيتالي چندان در بند مرزهاي ملي هم نبودند، رشد كردند و در صنعت رسانه بازار پر رقابتي از رسانه هاي تجاري با محصولات رسانه اي متنوع به وجود آمد. از اين رو مديريت رسانه پيش از هر چيز پاسخي است به يك نياز ملموس و محسوس در جهان پيچيده ي رسانه اي.تعبير "اورت دنيس" ( Everette Dennis ) مدير مركز "ژانت" ( Gannett ) براي مطالعات رسانه اي، در سال 1987 بيان گويايي از اين نياز است."امروزه سازمان هاي رسانه اي در حال رشد و دگرگوني هستند و واقعيت اين است كه ديگر مالكان نمي توانند اداره ي آنها را به عهده داشته باشند. صنعت رسانه نيازمند تعريف حرفه جديدي است و آن فن مديريت شركت هاي رسانه اي است. ديگر يك متخصص روزنامه نگاري نمي تواند يك سازمان رسانه اي اعم از پخش راديو تلويزيوني، سايت هاي اينترنتي و نشريات پر تيراژ را اداره كند. بلكه بعد ديگر قضيه بازار پيچيده محصولات رسانه اي و رقابت با ديگر شركت ها براي بقا در بازار رسانه اي است."پس آنچه در مديريت رسانه مهم است، علاوه بر درك مقتضيات تكنولوژيك، فهم تغييرات بازار است و اين مستلزم رويكرد اقتصادي و مديريتي به صنعت رسانه اي است. لذا دغدغه اصلي رشته نوپاي مديريت رسانه اين است كه سازمان هاي رسانه اي در شرايط جديد رقابتي چگونه اداره مي شوند و كسب و كار و اقتصاد رسانه اي، برنامه ريزي و كنترل سازمان رسانه اي چگونه است.از اين رو اين رشته براي دانشجوياني است كه درمورد رسانه پيش زمينه دارند و نيز براي اداره سازمان هاي

رسانه اي استعداد دارند.در واقع مديريت رسانه يك گرايش ميان رشته اي است. "اگرچه تخصص گرايي حرفه اي و ديسيپلين همچنان راهي براي كشف دانش و ارائه مفاهيم اساسي است، اما بسياري دانشكده ها و مؤسسات علمي ديگر اين روش را به عنوان تنها راه دانش نمي شناسند. چراكه متأسفانه مسائل "جهان واقعي" به ندرت خود را در چارچوب هاي مشخص و نظم يافته بروز مي دهد. بلكه نياز رو به افزايشي براي استخراج صورت هاي دانش در فرمت هاي ديگر وجود دارد.امروزه گرايش به توسعه ي رشته هاي ميان رشته اي در حال گسترش است. اين امر نيازمند وجود چند استاد از دپارتمان هاي مختلف است، تا برنامه درسي اين رشته ها را طراحي و اجرا كنند و آن سنت گذشته را بشكنند كه يك نفر تنها از يك منظر تخصصي مسئول تدريس كامل يك درس بود. ( 1997 Davis, James R,)ميان رشته اي بودن مديريت رسانه باعث شده است كه ارائه يك تعريف واحد و مانع براي اين حوزه مطالعاتي دشوار باشد. اما در يك نگاه كلي مي توان گفت كه حوزه اي مطالعاتي براي پاسخ به چگونگي مديريت كردن فرايند توليد، بازاريابي و فروش محصولات رسانه اي در شرايط جديد بازار رسانه اي است. طبيعي است كه اين مديريت بر اساس نوع رسانه البته متفاوت است و به همين دليل هم هست كه بر اساس قاعده ي هر كسي از ظن خود شد يار من، هر محققي جنبه اي را مورد توجه قرار داده، تعريفي ارائه كرده است. برخي از تعريف ها ناظر بر رسانه است. براي مثال "اينويلر" مديريت رسانه را شامل طراحي، هدايت و توسعه ي سيستم هاي رسانه اي مي داند. ( 1984 Einwillers)گروهي مسائل اقتصادي و بازاريابي را فلسفه شكل گيري مديريت

رسانه مي دانند. براي مثال "ريچارد مارسل" مديريت رسانه را به معني مديريت بازاريابي خدمات و محصولات رسانه اي مي داند. از اين منظر مديريت رسانه بايد چنان باشد، تا به ابعاد تجاري اقتصاد رسانه متناسب با بازار پررقابت و پيچيدگي هاي بازاريابي محصولات رسانه اي در آغاز قرن بيست و يكم پاسخ دهد ( 1973 Marsel,R ). دسته اي ديگر از تعاريف بر مديريت معني و محتوا تأكيد دارند. در اين مفهوم مديريت رسانه عبارت است از به كارگيري نيروي اهرمي محتوا و معني، به منظور تأثير گذاري مطلوب بر مخاطبان.سايت دانشگاه "متروپوليتن" در انگليس مديريت رسانه را اين گونه تعريف كرده است:"مديريت رسانه رشته اي است كه به طور خاص طراحي شده است تا دانشجويان را با مفاهيم پايه اي ارتباطات و همه مهارت هاي رسانه اي لازم براي مديريت و رقابت در بازار و صنعت رسانه اي در ابعاد اجتماعي، اقتصادي، اخلاقي و قانوني آشنا كند."فارغ از تعاريف مختلف، مديريت رسانه يك نياز جدي در صنعت رسانه اي است و محافل آكادميك در دنيا به آن توجه نشان داده اند. بديهي است مسائل امروز جهان پيشرفته، مسائل فرداي پيش روي جامعه ما خواهد بود و جامعه آكادميك ما نيز بايد به اين حوزه توجه نشان دهد. منابع:- باگديكيان، بن اچ.، انحصار نوين رسانه اي، ترجمه: عليرضا عبادتي، تهران، روايت فتح اول 85-  Davis, James R,Interdisciplinary Courses and Team Teaching".(Phoenix: American Council on Education/Oryx Press Series on Higher Education, 1997).http://www.ntlf.com/html/lib/ictt_pref.htm-  Einwillers,(1984). "Adaptation of the management definition", Management- Gesammelte Beitraege.-  Marsel,R. (1973). "The decline of mass media", Public opinion Quarterly, No 37. -  Tsourvakas George et al , "Leadership Styles in the Top Greek Media Companies: Leading People with a

Mixed Style" , , The International Journal on Media Management, 2007, Vol. 9, No. 2, Pages 77-86.* منبع: همشهري

كاربرد روش مطالعه موردي در آموزش مديريت رسانه

مديريت رسانه و سازمان هاي رسانه ايبهنام رضا قلي زاده

هدف اين مقاله ارائه ي مطالبي اداري با استفاده از شواهد و مدارك مؤثر روش موردي براي آموزگاران و استادان مديريت رسانه و مديران است. تعليم و تربيت پويا و تجربي تحت كنترل پيشرفته­ترين و پيچيده­ترين دانش هاي آموزشي است كه منجر به افزايش اعتبار در زمينه ي آموزش ارتباطات جمعي مي­ شود. هنوز هم روش مسئله، يكي از قديمي­ترين و بهترين فنون آموزش است كه داراي پويايي است و به نظر مي­رسد خصوصاً در آموزش ارتباطات دوربرد و آموزش رسانه­اي طرفداران محدودي داشته باشد. روش موردي در آموزش و پرورش يك روش مؤثر است. اين  مقاله، مدارك و شواهد تاريخي گفتمان و مطالعات تجربي را در مورد روش موردي رشته­ها نيز ارائه مي­دهد. كاربرد گفتمان در ميان آموزش دهندگان مديريت رسانه منجر به مطالعات شبه تجربي مي­شود؛ به گونه­اي كه مهارت ها و توانايي هاي اساسي را در مورد حل مشكلات مديريت رسانه نشان مي­دهد و به صورت قابل توجهي مي ­تواند از طريق روش موردي تحت مطالعه قرار گيرد. در عصري كه مهندسي صنعت ارتباطات و ديجيتال با همديگر تلاقي پيدا مي­كنند، يك سوال اساسي مطرح مي­شود و آن اينكه چگونه مديريت آموزشي منجر به يادگيري مي شود؟ و اين مديريت چه آموزش هايي را شامل مي­شود؟ دانشجويان مي­خواهند ارتباط بين اطلاعات موجود و تجارب اكتسابي را بدانند. كاركنان مي­خواهند مهارت هاي حل مشكلات مهم را با استفاده از مهارت هاي نوشتاري و تمايلات و گرايش هاي گروهي را به صورت تدريجي در خود ايجاد كنند.آموزگاران بر نيازهاي اجتماعي تأكيد مي­كنند. به طوري كه

آنها بر ديدگاه آموزش ليبرالي به عنوان ابزارهاي القا ي انديشه هاي دموكراسي خواهي، تحمل و تساهل اجتماعي و آزادي موسسات توجه لازم را مبذول مي­دارند. برقراري تعادل بين سه منبع تقاضا، ارتباطات جمعي و برنامه­هاي ارتباطات دوربرد با استفاده از روش ها و برنامه­هاي آموزشي لازم است. گفته مي شود كه «هفت اصل» به منظور عملكرد بهتر در دوره ليسانس منجر به القاي آموزش پويا مي­شود (chicheriny Gamson,1987)، سه گرايش كلي در آموزش ارتباطات با استفاده از افراد گروه و كاربر فن آوري هاي كامپيوتري به عنوان آموزش تعاملي در نظر گرفته مي­شود (Shelton land waldhart, 1999)، تمام ابزارهاي تعليم و تربيت و يادگيري پويا آموزش داده مي­شود. در چهارچوب آموزش كلي ارتباطات، گرايش ارتباطات جمعي و برنامه­هاي ارتباطات دوربرد به صورت حرفه­اي به تعليم و تربيت پويايي كه با برنامه­هاي آموزشي ادغام شده، منجر مي­شود. در اين مورد ثبت آموزش تخصصي در روزنامه ها و مجلات حاوي نكات روشني است. «يادگيري پويا» اصطلاحي است كه از آن نكات زيادي را مي­توان استنباط كرد. يادگيري پويا، آموزش را به عنوان تجارب هماهنگ و سازمان دهي شده ي معلمان واستاداني مد نظر قرار مي دهد كه از طريق تأمل در مورد اينكه دانشجويان چگونه ياد مي­گيرند و چه چيزهايي را آموزش مي­بينند، آگاهي هاي خود را انتقال مي دهند و دانشجويان نيز بايد درقبال آموزش ها و تجاربشان احساس مسئوليت كنند (Brown and Ellison,1995). اكثر واژه­ها و اصطلاحاتي كه عيني، معين و مشخص هستند، روش هاي آموزش پويا، مباحث آموزش گروهي، يادگيري با در نظر گرفتن وجود يك مشكل و استفاده از مطالعه موردي به عنوان جايگزيني براي روش هاي سخنراني سنتي، مورد توجه قرار مي گيرد. سه مورد

اولي (مباحث و مذاكرات گروهي، آموزش پويا و يادگيري بر اساس وجود يك مشكل) در برنامه آموزشي ارتباطات جمعي و ارتباطات دوربرد بر اساس بررسي چكيده مطالب (wirth collett,1999) و از طريق بررسي مقالات تخصصي منتشر شده در روزنامه و يا مجله به نحو مطلوبي قابل مطرح شدن است و نوع چهارم (مطالعه موردي) نشانه­هايي از انتخاب كه ممكن است داراي محدوديت باشند را به خوبي ترسيم نمي­كند.روش مطالعه موردي در آموزش ارتباطات جمعي و ارتباطات دوربرد كاربرد دارد. مثلاً در رشته­هاي حقوق و اخلاق كاربرد بيشتري دارد ولي در حوزه­هاي ديگر مثل مديريت كمتر به كار مي­رود. درمورد مطالعه موردي سند واحدي درسال 1993 منتشر شد كه درسال 1998 مورد تجديد نظر قرار گرفت. مقدمه متن كه در 1993 چاپ شد، هفت سال قبل از آن تأليف شده بود. روش موردي در آموزش مديريت رسانه به ندرت كاربرد دارد. فروش كتاب هاي درسي حاكي از آن است كه استفاده از مطالعه موردي افزايش يافته است. طبق نظر ناشران، مطالب چاپ شده در سال 1993 به طور متوسط به مدت پنج سال فروش خوبي داشت. در سال 1998 نيز وضعيت به همان منوال بود. متون چاپي اول در كمتر از دو سال سريعاً فروش رفت، به طوري كه بعد از آن از پنجاه و هفت آموزشگاه سفارش فروش دريافت مي شد (Bathgat,septamber11,2000).روش مطالعه موردياين بخش، توسعه روش ها و همچنين نظريات تعليم و تربيت را توضيح مي­دهد به طوري كه در ادامه مباحث مطرح شده است. تاثيرات آموزش با بررسي شواهد تجربي درمورد نتايج و پيامدهاي تعليم و تربيت به پايان مي­رسد. از آن جايي كه تقريباً هيچ گونه تحقيق منتشرشده­اي از روش هاي انتخابي وجود

ندارد، نتايج آموزش ارتباطات جمعي مورد استفاده قرار مي­گيرد و نوشته­ها و كتاب هايي درمورد علوم آموزش عالي درساير رشته­ها نيز تأليف شده است.مطالب آموزشي در كلاس هاي درس توضيح داده مي­شود. درتمام تعاريف گفته مي شود كه يك «مورد» براي مطالعه، شرح و گزارش از يك مسئله است (seeger,1994.p.x). نظريه پردازاني كه قبلاً مسايل مديريتي را تعريف مي­كردند، اين مسايل را به رويدادهاي واقعي، سازمان ها و تصميم­گيران ربط  مي­دادند (Gragy1940, megginson1980, Gold1993).فرايند آموزش نيازمند دانشجوياني است كه تصميم­گيران را در مطالعه موردي بپذيرند. بايد زمينه آموزش بهتر را براي دانشجويان فراهم كرد تا به وسيله انواع تصميمات كلي و جزيي، زمينه درك اهداف معين و مشخص را به كار گيرند. اين روش به مطالعه دانشجوياني مي­پردازد كه تظاهر مي­كنند درطي ساليان طولاني مشكلات واقعي داشته­اند. در آموزش عالي ايالات متحده ما به رشته­هاي پزشكي، بازرگاني و حقوق توجه مي­كنيم، به نحوي كه اين رشته­ها پيشگام نگرش موردي به شمار مي روند (Merserh,1991). در واقع، دانشكده حقوق دانشگاه­ هاروارد، در ابتدا تصميم هيئت قضايي را به عنوان يك اصل در آموزش و پرورش مدارس اين كشور در دهه ي 1960 اعلام كرد (ponham,in fraser1931). دانشكده بازرگاني به خاطر توانايي اثبات عملكردهاي مديريت غيرمرتبط، وابستگي زيادي به مطالعه موردي دارد.يك كتاب درسي مقدماتي درسال 1931، ديدگاه دانشكده حقوق دانشگاه ­هاروارد را در زمينه مطالعه موردي نشان مي­دهد. دانشجويان فهميدند كه آنها با شرايط تجاري واقعي سروكار دارند و نه با تئوري ها و تفكرات ناملموس و غيرقابل درك. روش هاي رويكري و اصول كاربردي ممكن است بعداً در زندگي شخصي و در حل مسايل مشابه در جهت رسيدن به يك نتيجه مورد استفاده قرار گيرد

(Fraser,p.6)."جان دويس" ( John Deweys ) درقرن بيستم در زمينه فلسفه ي آموزش و پرورش تاليفاتي دارد. وي انديشه و تفكر را به عنوان يكي از روش هاي مهم تجربه اندوزي در نظر مي­گيرد. او درباره شرايط عملي در كلاس درس مطلبي را نوشت كه مي­گويد «آنها به شاگردان كارهايي را جهت انجام دادن محول مي­كنند نه كارهايي كه ياد بگيرند. كارهايي را انجام مي­دهند كه طبيعت ذهني آنها آن را اقتضا مي­كند و يا اينكه به اموري مشغولند كه به نيت و اراده فرد ارتباطي ندارد. به همين دليل يادگيري بر اثر ذات و طبيعت فرد صورت مي­گيرد (1990,kolb,1916). نظريات تجربي، آموزش را به عنوان يك سيكل تعريف مي­كند كه "چگونه تجربه به مفهوم تبديل مي­شود و كداميك از آنها دليل برانتخاب تجارب ديگر است."اين ايده­ها در مطالعه ي موردي اثبات شده هستند و دانشجويان را با موقعيت هاي واقعي و غيرقابل بازگشت روبرو مي­كند. آموزگاران و معلمان مطالعه موردي را براي هماهنگي و سازماندهي شبيه­سازي تجارب واقعي به كار مي­گيرند و دانشجويان نيز با بهره­گيري از كمك استادانشان، به نحوي ارادي و موشكافانه اين موارد را فرا مي­گرفتند. اين مسئله به افزايش تجربه ي آنها منجر مي­شد. دانشجويان با استفاده از ديدگاه ها، مطالعات و يافته­هايشان مي­توانند تعميم انديشه ي انتزاعي در شرايط جديد را به كارگيرند.توسعه تاريخي فرايندها و نظريات تعليم و تربيت، امروزه به طور عملي در هر رشته­اي به كار گرفته مي­شود. اصول اين نظريات نيز در دنياي كنوني مورداستفاده قرار مي­گيرد. درطي سال هاي اخير در باب مزاياي آموزش و پرورش تاليفات زيادي منتشر شده است. توجه به محدوديت نوشته­ها و تاليفات در جهت توسعه تحقيقات و نظريات از دو جنبه بررسي

مي­شود: از جنبه­هاي تجاري- اقتصادي و جنبه آموزش استادان. اين دوجنبه به اين دليل انتخاب شدند كه آنها مضامين مشابهي را براي آماده سازي مديران و رهبران در صنايع رسانه­اي برعهده دارند.منبع اصلي اطلاعات در باب مزاياي مطالعه موردي در زمينه آموزش تجاري شامل مواردي خواهد بود كه دانشكده بازرگاني هاروارد به آنها توجه مي­كند. تاثير رويكرد موردي نسبت به تجارب آموزشي مديران و رهبران به نحو موفقيت آميزي در "HBS" مفروض و كاملاً منطقي در نظر گرفته شده است. غير از دانشكده بازرگاني هاروارد، استادان و آموزگاران مديريت و اقتصاد نيز به نتايج مشابه و قابل قبولي دست يافتند. آنها در يك كوشش مؤثر(Blund andMeguiness1993) به اين نتيجه رسيدند كه آموزش به وسيله مطالعه موردي مهارت هاي  مشابه مديران را تحريك مي­كند. اين مهارت ها وتوانايي ها عبارتند از: تحليل شهودي، ادغام و انسجام، تصميم­گيري، برررسي خود و ارتباطات امتناعي. دو مقاله ديگر marks) Rukstad,1996,velenchic,1995) در مورد موارد مشابهي بحث مي­كنند كه مطالعه موردي يك روش عالي براي آموزش اقتضايي است؛ به طوري كه مطالب غيرعيني به اشكالي از تئوري هاي انتزاعي مبدل مي­شوند. در حمايت از كاربرد مطالعه موردي در جهت آموزش مديريت عمومي، حوزه­هاي ظرفيت عقلاني گسترش پيدا مي كند. اين حوزه­ها شش موردند كه عبارتند از: آگاهي، درك، عمل كرد، تجزيه و تحليل، تركيب و ارزيابي. در سه مورد آخري (تجزيه و تحليل، تركيب و ارزيابي) بهتر است كه از مطالعه موردي استفاده شود. به اين دليل مواردي كه شرايط واقعي را ايجاد مي­كنند باعث مي­شوند كه دانشجويان در تجزيه و تحليل، تركيب و ارزيابي، تجاربي را كسب كنند. اين موارد مهارت ها و توانايي هايي را به وجود مي­آورند كه مديران توسط آنها

موارد جايگزين را توسعه دهند و با وجود امكانات محدود براي رسيدن به اهداف سازمان تلاش كنند. در زمينه آموزش معلمان نيز نظريه­اي درمورد تاثير نتايج آموزش تجربي، توسعه داده شده است كه عبارتند از:اولاً آموزش استادان نيازمند اين است كه استادان، توانايي هاي ادراكي و كاركردهاي روش­مندي را به منظور تاثيرگذاري به كارگيرند. ثانياً اگر اين روش ها به نحو كاملاً حرفه­اي به كارگرفته شوند، نتايج فوق­العاده­­اي را به دنبال خواهد داشت.در مورد حوزه­هاي اقتصاد- بازرگاني و همچنين آموزش معلمان، از تجارب نويسندگان استفاده مي­شود. در اين زمينه مطالب محدودي در مورد مديريت رسانه و آموزش مديريت تأليف شده است. به گفته "سان" (sohn ) مطالعه موردي در آموزش مديريت رسانه و در قبال آثار تبليغاتي مديريت رسانه بهتر و ايده آل تر است، زيرا اين مطالعه در حوزه مديريت رسانه، خلاقيت، سازگاري و انعطاف­پذيري بيشتري را از خود نشان مي­دهد. در دهه­هاي آتي اين هم گرايي افزايش مي­يابد، مديران جديد بايد در حوزه «مديريت تغيير» توانايي ها و مهارت هايي را از خود نشان دهند. زماني كه دستورالعمل هاي مطالعه موردي در مديران و معلمان، مهارت هاي مديريتي را به نحو مطلوبي توسعه ­دهد، نتايج آن بر اساس  نظريات و مفاهيم معقول مدنظر استادان خواهد بود.تحقيقات تجربي چه نتايجي را در بر دارند؟ "ماسونر" (Masoner,1998)  براساس داده­هاي موجود، تجزيه و تحليلي را در مورد عملكردها و نتايج آموزش مطالعه موردي جمع­آوري كرده است. او يك متغير رويكردي را مورد تجزيه و تحليل قرارداد به طوري كه نيازمند متغيرهاي زيادي بود كه تمام آنها جزء مطالعه موردي هستند. مثلاً بعضي از ابزار كار شبيه مباحث سقراطي socratic است كه در تعامل بين معلم و دانشجو در كلاس درس استفاده مي­شود

اما دربرگيرنده هيچ مطلب سويي نيست. بعضي از افراد برمفاهيم به كاربرده شده تأكيد مي­كنند و عده­اي ديگر نيز برحل مشكلات و تصميم­گيري ها تمركز دارند. براي توضيح اين مسئله از نتايج و يافته­هاي تعداد زيادي از كتاب هاي مهم كه از تئوري هاي حامي مطالعه موردي هستند، استفاده شد. نتيجه اين بود كه تئوري كاملاً قابل اجرا و عملي نيست.به منظور بررسي و تجزيه و تحليل داده­ها، گزارش هاي تجربي محدود و  پراكنده­اي وجود دارد. وقتي كه آموزش تجربي انجام شود مطالعه موردي در شرايط واقعي قرار مي گيرد، "لي و بيلي" (Li and Baillie,1993) موردي را آزمايش كردند تا بدانند كه آيا تفاوت مشخصي درمورد تاثير تعليم و تربيت و مطالعه موردي در زمينه آموزش خط مشي هاي تجاري وجود دارد يا نه؟ نتيجه تحقيق به دو مدل تقريباً قابل جايگزين اشاره مي كند: در مطالعه ي موردي دانشجويان بيشتر به افراد و شركت هاي حقيقي علاقه­مند هستند. در ديگر موارد شبه تجربي، محققان دانشكده بازرگاني، صلاحيت و لياقت دانشجويان را نشان مي­دهند. تجزيه و تحليل موارد مكتوب دليلي برحجم و كيفيت آموزش مطالعه موردي است (wolfe,1993). تمايل به استفاده از فن آوري در كلاس درس با به كارگيري شبكه­هاي آموزش الكترونيكي ALN تاثير آنها را بر روي نتايج يادگيري نشان مي­دهد. آنها به اين نتيجه رسيدند كه محيط الكترونيكي منجر به ارائه راه حل هاي بهتري مي­شود ولي دانشجويان از كساني كه به صورت رودروكار مي كردند كمتر رضايت داشتند و نتايج كارهاي تجربي نشان داد كه آموزش دركلاس هاي مطالعه موردي انجام مي­شود ولي روش هاي تكنيكي ديگر ممكن است تنها روش تاثير گذار باشند.اشتياق به مطالعه موردي توسط تعداد محدودي از تحقيقات علمي در نوشته­هاي غيرتجربي

وجود دارد. تحقيقات تجربي اندكي در زمينه كاربرد موارد درمورد آموزش مديريت رسانه انجام شده است.تحقيقي كه توسط يكي از محققان انجام شد مقاله­اي بود كه نشان مي­داد روش موردي براي دانشجويان مزاياي مهمي دربردارد، از جمله ي آنها: آموزش در راستاي افزايش اميدواري و رضايت آفريني براي اكثر دانشجويان (Hoany,Rizvtomartin1997) است. بنابراين اين تحقيق از يافته­هايي استفاده مي­كند كه دانشجويان خودشان يادگيري ها و آموزش هايي را گزارش مي­دهند. به هرحال اين نتايج بر اساس داده­ها و محدوديت ها به دست مي­آيد.مدارك و شواهد تجربي محدودي در زمينه ي روش موردي وجود دارد. اين مسئله ممكن است در حوزه آموزش مديريت رسانه نااميدكننده باشد. به منظور فراهم كردن مدارك و مستندات در حوزه كاري ما، محققان يك آزمايش شبه تجربي را كه توسط روش موردي حمايت مي­شد انجام دادند و آن، آموزش توانايي حل مشكلات و تصميم­گيري ها بود. ما برروي تصميم­گيري كه عامل مهمي است تأكيد مي­كنيم، ولي امروزه مهارت ها و توانايي هاي مديريتي درسازمان هاي رسانه­اي حائز اهميت است. به طوري كه در آينده ي نزديك تقارب خطوط و تكنولوژي مدرن در جهت تصميم­گيري هاي سريع و مكرر مورد نياز خواهد بود.شكل1: مقايسه گروه ايستا پس آزمون        مطالعه ي رفتار                پيش آزمون تجربي             0                      x                              0 گروه كنترل        0                      x                              0 شكل2: طرح پيش آزمون- پس آزمون پس آزمون                  مطالعه رفتار         پيش آزمون تجربي              0                            x                      0 طرح و روشهدف تحقيق شبه تجربي ارزيابي روش هايي است كه مهارت هاي مديريت فردي، تصميم­گيري و توانايي حل مشكلات را نشان مي­دهد. سوال تحقيق عبارت بود از اينكه آيا مطالعه موردي به افزايش تصميم­گيري و توانايي حل مشكلات منجر مي­شود؟ما با بررسي سه طرح براساس نيازي كه وجود دارد يك

آزمايش شبه تجربي را طراحي كرديم.1_ دانشجوياني كه كلاس هاي مطالعه موردي را به اتمام رساندند نسبت به آنهايي كه اين دوره­ها را تمام نكرده­اند، توانايي حل مشكلات بزرگ را خواهند داشت.2_ دانشجوياني كه از آغاز تا پايان ترم دركلاس هاي مطالعه موردي شركت مي­كنند مي­توانند توانايي حل مشكلات را در خود پرورش دهند.3_ دانشجويان با يادگيري مطالعه موردي، نگرش هاي مثبتي خواهند داشت.تعداد 81 نفر از كساني كه در كلاس هاي مديريت ارتباطات دوربرد و مديريت رسانه ثبت نام كرده بودند پذيرش شدند. دانشجوياني كه در هر دو گروه آزمايشي (41 نفر) و گروه كنترل (40نفر) بودند، از نظر مديريت ارتباطات دوربرد در سطح بالايي قرار داشتند. اين نمونه شامل دانشجوياني هم مي­شود كه كلاس هاي مطالعه موردي را در طي تحصيلات دانشگاهي انتخاب مي­كردند، گروه هاي كنترل و آزمايشي در طي چند ترم كلاس ها را به اتمام رساندند. دو گروه از نظر سن، توزيعGPA ، نسبت جنسيتي، تعداد پذيرش و سطح دانشگاهي در رتبه مساوي قرار داشتند.طرح آزمايشيدو طرح آزمايشي براي بررسي نتايج آموزش انتخاب شدند. مزاياي طرح هاي آزمايشي در اين مطالعه به استثناي تخصيص تصادفي موضوعات به گروه كنترل مدنظر قرار گرفتند. با ارزيابي اشخاص جهت بررسي توانايي حل مشكلات دو تصميم اتخاذ شد. اين موارد به عنوان بخشي از يك پروژه پايان نامه با نمونه­اي مشتمل بر امتيازات نه دانشجو آزمايش و تاييد شدند (Hong,1998). هر دو مطالعه بر روي مشكلات نجومي و سنجش توانايي حل مشكلات و مسايل كلي تأكيد داشتند. در موقع شروع مطالعه، تعداد مشكلات جدا از گنجايش كلاس بود. بررسي توانايي هاي حل مشكلات، مشكل تر از بررسي دانش رسانه­هاي جمعي و ارتباطات دوربرد نبود.

اين مسئله يك عامل مهم براي برنامه­ريزي است زيرا مطالعه موردي از ادعاي قدرت هاي بزرگي حمايت مي­كند كه مي­گويد: شاگردان مي­توانند آنچه را كه در شرايط مختلف مي­آموزند به كار ببرند.در مورد «انتخاب محل» به پاسخگوياني نياز است كه با مشاهده بهترين موقعيت ها به سوالات پاسخ دهند. مورد ديگر «شرايط اضطراري نجومي» است كه از دانشجويان درخواست مي­شود تا از بين يك "گروه تحقيقي اضطراري نجومي"، اعضاي گروه را انتخاب كنند. در مورد هر دو تصميم، از دانشجويان خواسته مي شود تا مشكلات را بررسي كنند و در مورد حل آنها فكر كنند. موجه جلوه دادن تصميمات و توصيف و تشريح آنها به سوال اولي پاسخ مي­دهد و نتايج را مي­توان به وسيله ي جواب ها و ايده­هاي مهم با همديگر تلفيق كرد. هر مورد نه محتواي جزئيات را نشان مي­دهد و نه مشكلاتي را كه بيشتر از دانش نجوم مورد نياز است.با ارزيابي نتايج آموزش دانشجوياني كه در مورد مطالعه موردي آموزش مي­بينند و آنهايي كه در اين مورد هيچ آموزشي را كسب نمي­كنند، به اين نتيجه رسيديم كه ممكن است نتايج جهت گيري خود انتخابي داشته باشد، ما در اين مورد از طرح سنجش گروه ايستا استفاده مي­كنيم (compbellstanley1963). گروه آزمايشي در كلاس هاي ترم پاييز شركت داشتند. دانشجويان ورودي ترم بهار قبل از اينكه درمورد مطالعه موردي آموزش ببينند به وسيله ابزارهاي مشابهي ارزيابي شدند. اين ارزيابي به صورت ارادي انجام گرفت، نتايج تحقيق در مورد آموزش دانشجويان شبيه به هم و سطح دانشگاهي آنها، با كساني كه در طول ترم پاييز درمعرض آموزش مطالعه موردي قرار گرفته بودند، مورد مقايسه قرار گرفت. براي ارزيابي پيشرفت نتايج آزمون، در بين

اشخاصي كه در معرض آموزش مطالعه موردي قرار گرفته بودند، از طرح پيش آزمون _ پس آزمون استفاده كرديم.آموزش مطالعه موردي دراين آزمايش بر مبناي طرح و مطالعه ي محتوايي «مديريت تكنولوژي هاي نوين و تكنولوژي هاي كابلي» صورت گرفت. به مدت پانزده هفته بر روي مديريت هدف تأكيد شد. آموزش هايي كه در طول يك ترم در مورد پنج موضوع ارائه شدند، عبارت بودند از: بازاريابي، امور مالي، بخش توليد، انتخاب تكنولوژي و ارائه خدمات به مشتريان. هر پنج مورد بر تجارت ارتباطات متمركز بود مثلاً شركتي كه در زمينه خدمات تلفن فعاليت مي­كند، شركتي كه در حوزه ي تجارت الكترونيكي يا شبكه كابلي فعاليت مي­كند و يا يك اپراتور كابلي و عرضه كننده ي خدمات اينترنتي(ISP).تمام تصميماتي كه بر اساس شرايط واقعي اتخاذ شده بودند توسط انتشارات دانشكده بازرگاني هاروارد (HBSP) منتشر شد. شكل و اندازه ي كلاس براي دانشجوياني كه به صورت انفرادي مطالبي را عرضه مي­كردند به صورت ساده و ابتدايي برگزار شد. سپس گروه ها، ايده­ها و نظرياتي را براي تعريف و حل مسايل مديريتي مطرح كردند. همه موضوعات براي گروه هايي كه در حوزه ي وسيع فعاليت مي­كردند مطرح شد و درباره آن بحث و تبادل نظر صورت گرفت.استاد درباره موضوع هيچ گونه بحث و صحبتي نمي­كرد و اين مباحث دركتاب هاي درسي وجود نداشت. بنابراين دانشجويان تحريك مي شدند تا سوالاتي را از استادان خود بپرسند و استاد نيز در كلاس درس به آنها پاسخ مي­داد و يا براي ارائه پاسخ به منابع ديگر ارجاع مي­داد. استاد خود را مستقيماً در مجموعه ي داده­ها درگير نمي­كرد. پيش آزمون ها براي گروه هاي آزمايشي و اداره براي گروه هاي كنترل به كارگرفته شد. مشكلات تمامي دانشجويان را تحت

تأثير قرار داده بود، تقريباً نصف دانشجويان، «شرايط اضطراري نجومي» و نصف ديگر نيز «انتخاب محل» را فرا مي­گرفتند.دونفر ارزياب به طور مستقل، همه مسايل و عناوين را امتيازبندي كردند. رهنمودهايي براي پروژه ي اصلي انتخاب و مطرح شدند (Hong,1998). تحليل اعتبار مقياس داخلي، حاصل هم بستگي سوال ميانگين با 76/0 بود و امتياز هم بستگي منفرد مساوي 70 تا81 بود. اين هم بستگي نشانگر مهم بودن آنها است. ارزيابان براي هر سوال پاسخگو با استفاده از يك امتياز واحد، ميانگين­ها را محاسبه كردند. توانايي حل مشكلات كلي، يك امتياز مشتق شده از پاسخ ها براي دو موضوع است؛ به طوري كه يك مقياس پنج موضوعي از صفر تا چهار رتبه­بندي شده است.داده­ها و نتايجارزيابي تفاوت ها در نتايج يادگيري بين دانشجوياني كه آموزش مطالعه موردي را فرا مي­گرفتند و آنهايي كه آموزش نمي­ديدند و نتايج سنجش گروه ايستا با استفاده از آزمون t-test تحليل شد. تفاوت معناداري هم به صورت آماري و هم تغيير معناداري بين توانايي حل مشكلات گروه آزمايشي و گروه كنترل وجود داشت. گروه آزمايشي در ميانگين دو موضوعي (ازبين پنج موضوع) نسبت به گروه كنترل امتياز زيادي آورد.خطري كه اعتبار داخلي را تهديد مي­كند آزمايش يا عملكرد مؤثري است كه به وسيله ي آزمون مستقل تحت بررسي قرار مي­گيرد.تفاوت معناداري درسطح 5/0 بين گروه هايي كه موضوعي را در پيش آزمون داشته­اند و گروه هايي كه موضوعي مشابه را در پس آزمون نداشته­اند، به چشم مي خورد. اگر ما نتوانيم اطمينان حاصل كنيم كه بين گروه ها تفاوت وجود ندارد، نتايج جدول دو نشان مي­دهد كه آزمايش ما توسط اين تهديد تحت تاثير قرار نمي­گيرد.تفاوت هاي آموزش مطالعه موردي قبلي و بعدي با استفاده از آزمونt-test

بررسي شد. جدول سه نتايج را نشان مي­دهد. از لحاظ آماري تفاوت هاي معناداري بين نتايج پيش آزمون و پس آزمون وجود دارد. نمره­هاي پس آزمون از طريق ميانگين يكي از موضوعات بر روي نمره پيش آزمون افزوده شد. با تكميل آزمايش و ارزيابي پيشنهاد سوم درباره ي رضايت دانشجويان، داده­هاي مطالعه كيفي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. درپايان ترم، دانشجويان به نمونه­هايي از سوالات باز و بسته پاسخ دادند. از آنها مي­خواستند كه بهترين پاسخ را درباره موضوع ارائه دهند. در گروه آزمايش، 39 دانشجو از بين 41 دانشجو مورد ارزيابي قرار گرفتند. 41 درصد از آنان در پاسخ به اين سوال كه چه چيزي را بيشتر دوست دارند مطالعه موردي را انتخاب كردند (با استفاده از واژه­هايي  نظير«موارد» و«تجربه حل مشكلات»)؛ 26% از آنان به گروه كاري و 10 درصد از پاسخ آنها به ساختار كلاسي (واژه­هايي نظير «سخنراني نكنيد»، «تفريح وسرگرمي» و «محيط آرام و راحت») مربوط بود.در بين آنهايي كه مطالعه موردي را به عنوان بخشي مطلوب نام گذاري كردند، پاسخ هاي عمومي بدين ترتيب بود: «استفاده از مطالعات واقعي به حل مشكلات و ارزيابي شرايط كمك مي­كند»، «كلاس هاي مطالعه موردي دانشجويان را در روبرو شدن با مشكلات جهان واقعي آماده مي­كند»، «كار گروهي در مورد مطالعه موردي كار خيلي جالبي بود و من درباره آن چيزهاي زيادي ياد گرفتم». يك نظريه مي­گويد كه تظاهر و وانمودسازي جزء مباحث مطالعه موردي است كه امكان دارد براي بعضي از دانشجويان خيلي مهم باشد. در پاسخ به اين سوال كه به كدام مطالعه علاقه كمي داريد هيچ دانشجويي به مطالعه موردي اشاره­اي نكرد و عده خيلي

محدودي به صورت شفاهي به كار گروهي اشاره كردند. در مورد اين داده­ها و اطلاعات، مطالعه و استنباط صورت گرفت و نتيجه اين شد كه دانشجويان مايل بودند از طريق مطالعه موردي درگروه آزمايشي، دوره هاي آموزشي را طي كنند.جدول1: تفاوت هاي آموزش مثبت و اثربخش، زماني كه در معرض آموزش مطالعه موردي قرار مي­گيرند (مقايسه گروه كنترل) تفاوت معنايي            t                  (دو موردي)p-valueامتيازحل مشكلات               916/1             13/12                       0 جدول2: تفاوت گروه كنترل و گروه آزمايش تفاوت معنايي                        t                     (دو موردي)p-valueمورد يك سوال يك             2421/-                           968/-                          342/مورديك سوال دو              2416/-                            733/-                          444/مورد يك سوال سه           2931/-                            828/                          415/مورد دو سوال يك             1603/                             764/                           201/مورد دو سوال دو              2872/                            299/1                          201/مورد دو سوال سه            6167/                            726/1                          092/ جدول3: تفاوتهاي آموزش مثبت، زماني كه درمعرض آموزش مطالعه موردي قرار مي­گيرد (گروه آزمايشي) تفاوت معنايي                         t                       (دو موردي)p-valueامتياز حل مشكلات          9610/                            489/8                                0بحثهر سه مسئله در اين مطالعه بررسي شدند. گروه آزمايشي، مهارت هاي حل مشكلات قابل ارزيابي و مشخصي را در عرض پانزده هفته از ترم بهبود بخشيد و توسعه داد. در ميانگين دو موضوع از بين پنج موضوع، آنها در پس آزمون نسبت به پيش آزمون عملكرد بهتري داشتند، اين گروه جلوتر از گروه كنترل قرار گرفتند.نتايج نشان مي­دهد كه مهارت ها و توانايي هاي حل مشكلات در پايان ترم افزايش يافت و مهارت هاي حل مشكلات در پايان ترم در بين دانشجوياني بود كه در معرض آموزش مطالعه موردي قرار نگرفته بودند. داده­هاي كيفي رضايت بسياري از دانشجويان را نشان مي­دهد. درمورد كليت اين نتايج نيز محدوديتهايي وجود دارد. آزمون ها گروه كوچكي از دانشجويان را شامل مي­شدند، اينها آزمون هاي نظري محض نبودند، زيرا در

اينجا انجام آزمايش نظري محض براي مطالعه ي موردي امكان پذير نبود. درتحقيقات آتي، گروه هاي كنترل بايد پيش آزموني را ارائه دهند كه براي سنجش توانايي ها و مهارت هاي حل مشكلات در آغاز ترم به كارگرفته شود (شايد در اينجا طرح چهار گروهي سالومون موفق نباشد) (Stanleycampbell1963). هدف مطالعه موردي آزمايش نبود، زيرا اين مطالعه بهتر از روش هاي ديگر يادگيري و آموزش است.با وجود محدوديت ها، شواهد و مدارك متقني وجود دارد كه اثبات مي­كند آموزش مطالعه موردي در زمينه توانايي ها و مهارت هاي حل مشكلات مثمر ثمر واقع شده است، به طوريكه اين آموزش در بر گيرنده ي كليه مهارت هاي مديريت رسانه است.نتيجه­ گيري:نتايج اين مطالعه از نسل بعدي معلمان و استاداني كه در رشته­هاي مختلف فعاليت مي­كنند حمايت خواهد كرد و اين جزء عملكردهاي مطالعه موردي است. نتايج و طرح هاي آزمايش در تحقيق حاضر قوياً از اجماعي حمايت مي­كند كه براي ده ها سال مطالبي از تحقيقات تجربي درمورد مطالعه ي موردي منتشر كرده بود، ولي مطالب موجود در اين زمينه به نتايج بررسي­ها بر مي­گردد. در آينده تنها يك مهارت مديريت رسانه بررسي مي­شود و آن حل مشكلات است. اين مقاله تنها شروعي در اين زمينه بود. در حال حاضر اطلاعات خيلي محدودي از آموزش ارتباطات جمعي وجود دارد و اين مسئله به تحقيقات آتي نياز دارد ولي فعلاً در مورد پذيرش مطالعه ي موردي آگاهي و اطلاعي وجود ندارد و در مقابل بدون پذيرش و اجراي گسترده، ما نخواهيم فهميد كه چگونه مطالعه موردي براي مديريت رسانه ي آموزشي (يا حوزه­هاي ديگري از آموزش ارتباطات جمعي) سازگار و متناسب خواهد بود.

منبع: Anne Hoag, Dale J.Brickley, And Joanne M. Gawly. Media Management Education

and the Case Method, Journalism Mass Communication Educator Winter2001, Vol. 55 Issue 4, p49-59, 11p, 5 charts

 

*همشهري

توسعه يك طرح موثر رسانه اي در برابر بحران

بهنام رضا قلي زاده

غير از اهداف و ساختار، اعتبار و شهرت سازمان ها يكي از مهمترين سرمايه ي آنها به شمار مي رود. سازمان ها دائماً در تلاشند تا با استفاده از روابط عمومي و استراتژي هاي تبليغاتي براي خود شهرت و اعتبار زيادي كسب كنند. ولي پوشش رسانه ها در اين مورد ممكن است باعث يأس و نااميدي شود. اغراق آميز خواهد بود كه بگوييم زماني كه بحران به وجود مي آيد رسانه ها با حضور خود به تشديد بحران مي پردازند؛ هر سازماني به طور بالقوه توسط رسانه ها و مردم به دقت تحت نظارت قرار دارد و بايد هميشه در حالت آماده قرار گيرد. يك طرح رسانه اي به عنوان بخشي از يك طرح مديريت بحران سازمان ها، به نمايندگي از سازمان، تبليغات مثبتي را طراحي مي كند و اين تبليغات نشانگر وقايع و رويدادهايي است كه منافع رسانه اي مهمي را به دنبال دارد. اين مقاله به بررسي مزاياي توسعه طرح رسانه ها در مواقع بحراني مي پردازد. اين مباحث در برگيرنده ي تنظيم يك طرح و برنامه و ارتباط دادن آن با طرح مديريت بحران است. زماني كه اين نگرش در محيط هاي داراي واكنش غير منتظره توسعه داده شود بسياري از اين استراتژي ها را مي توان به سازمان هاي ديگر نيز پيوند داد. هر سازماني نياز دارد كه از فرصت هاي موجود براي افزايش و ارتقاي اعتبار و شهرت خود استفاده كند و به طور اصولي بحران هايي را كه مي توانند به عنوان يك فرصت تلقي شوند مديريت كند.مقدمه روابط عمومي به عنوان انجام دهنده كارهاي صحيح و ابزار شناساندن سازمان تعريف مي شود (RisA, riseB,2002).

مي گويند اگر شما بخواهيد مشهور شويد بايد به روابط عمومي تكيه كنيد، نه تبليغاتي كه در اين مورد انجام مي شود. روابط عمومي ها با اخبار و اطلاعاتي سروكار دارند كه حتي بيشتر بازاريابان از آنها آگاهي ندارند. از طرف ديگر آنها مي دانند كه چه نوع ايده ها و مفاهيمي توليد خبر مي كنند و مي توانند از رويدادها بهره برداري كرده، براي كسب و ارتقاي شهرت سازمان يا شركت به ساخت تبليغات مبادرت ورزند.شركت هايي چون , pan pharmaceuticals ,Amp red cross, nrma كه در سازمان تحت تاثير پوشش نامطلوب رسانه ها قرار گرفتند، مويد اين مطلب بودند كه همه نوع تبليغات نمي تواند به عنوان تبليغ خوب تلقي شود. يكي از تأثيرات مهم Nama,amp اين بود كه بحران هاي گذشته آنها را به خوبي مورد توجه قرار مي داد، به نحوي كه به شهرت و اعتبار آنان زيان وارد كرد. نحوه برخورد غير اصولي با بحران مي تواند سازمان را با اعمال قانوني مواجه سازد، به آشفتگي سازمان منجر شود، اعتماد سهامداران را از بين ببرد و ارزش بازار را كاهش دهد. اگر هر كدام از اين موارد پيش بيايد بايد بتوان بحران را به خوبي مديريت كرد.از طريق يك بحران نگرش هاي اجتماعي و رسانه اي به نحو ثابتي به احساس و عواطف انساني مربوط مي شود كه به رها شدن تفكرات خطر، زيان، غم و اندوه و تبليغات سازماني منجر مي شود. طرح و روش سازمان ها در خصوص برخورد با يك حادثه، خيلي جزيي و كم اهميت است تا كلي و مهم. آنها به دنبال طرح هايي هستند و مي خواهند كارهايي انجام شود كه تحت حمايت قرار گيرد. طي يك وضعيت اضطراري براي يك مدير اجرايي ارشد

اغوا كننده خواهد بود كه پوشش هاي مثبت رسانه اي را در برنامه ريزي هاي كاري و مديريتي مخفي كند. ممكن است مدير كل به اين نتيجه برسد كه كساني را به كار گيرد كه در زمينه رسانه ها پيشگامند و گوي سبقت را از رقيبان مي ربايند؛ اما واقعيت اين است كه وي بايد بر روي واكنش هاي هماهنگ به بحران تمركز كند.اگر سازماني در زمينه ي بحران تجاربي داشته باشد، ولي از لحاظ خدمت رساني ضعيف باشد، روابط صنعتي نامطلوبي داشته باشد و ارزش سهامش دچار تنزل شده باشد، رهايي از بحران مشكل ساز و دشوار خواهد بود. با ظهور بحران، هريك از گروه هاي متاثر از بحران كه در سازمان صاحب نفع هستند در مراجعه به سازمان براي طلب حقوق خود رضايت خاطر خواهند داشت. از طرف ديگر اگر سازماني اعتبار و شهرت مثبت و تصوير مسئولانه اي داشته باشد، از سازمان هاي وابسته حمايت كند و تاريخچه خوبي از روابط صنعتي داشته باشد، احتمال زيادي دارد كه جامعه براي چنين سازماني در هنگام روبرو شدن با بحران هزينه كند. اگر افكار عمومي بر اين امر استوار باشد كه سازمان به حل مشكلات و آگاهي مردم از فرايند پيشرفت ها اهميت مي دهد، سازمان زمان زيادي را به حل مسايل و مشكلات اختصاص خواهد داد.بحران ها هميشه اجتناب ناپذيرنيستند. با اتخاذ تمهيدات مناسب مي توان بحران را مديريت كرد. يك بحران مهم و تاثير گذار را مي توان به خوبي تحت كنترل در آورد و آن را اداره كرد، در اينصورت روابط عمومي هم دچار بحران فراوان نمي شود. اگر چه (perrot, 2001) گفته مي شود كه 86 درصد از حوادث بزرگ قابل پيش بيني هستند، اما بسياري از

شركت ها آمادگي ندارند كه از عهده حوادث تاثيرگذار برآيند. دلايل مربوط به مديريت، ناديده گرفتن علائم هشدار دهنده اي است كه اين علائم اتفاق افتادن بحران را نشان مي دهند. آنان به رويه ها و مسائلي معتقدند كه ممكن است بر اعتبار سازمان يا مديريت ارشد تاثير افشاگرايانه اي داشته باشند. اگر چه فجايع عمومي اخير مثل فاجعه pan pharmaceuticals ضرورت توسعه برنامه هاي بحران در رسانه ها را اثبات كرد، اما تحقيقاتي كه اخيرا توسط "مورل" (Murrell, 2000) انجام شده نشان مي دهد كه بسياري از تجار و بازرگانان استراليايي در مورد بحران، استراتژي هاي رسانه اي ي پايداري ندارند.بنابراين رسانه ها و انجمن ها به وقايع و رويدادهاي منفي توجه كافي نشان نمي دهند. وقتي رسانه ها وقايع مثبت را تحت پوشش قرار مي دهند ممكن است سازمان خود را در برابر حملات اتفاقي آماده نكند و قادر به انجام بازاريابي نباشد و يا از فرصت هاي لازم روابط عمومي جهت ارتقاي موقعيت سازماني بهره برداري لازم را نكند.طرح و برنامه مديريت بحران"پولاك" (Pollock 2002) بحران را به عنوان رويداد تشديد كننده اي تعريف مي كند كه يك سري تهديداتي را براي عمليات، حيات و تداوم اعتبار و شهرت يك سازمان به وجود مي آورد. هدف طرح مديريت بحران، مديريت واكنش در برابر فجايع، مباحث راهبردي و اقدامات مؤثر سازماني در برابر نتايج مستقيم فجايع اوليه است. از وقتي كه بسياري از نمايندگي ها براي خود طرح هاي تجاري پايداري را تهيه مي كنند، عناصر و اجزاي مديريت رسانه اغلب به حد كافي مدنظر قرار نمي گيرد. زماني كه برنامه ي مديريت بحران نشانگر كاربرد طرح هاي سازماني براي مديريت افكار جمعي و رسانه اي سازمان باشد، به توسعه طرح مركب، منسجم و در حال رشد، توجه اندكي اختصاص داده

مي شود كه تاكيد مي كند: هر زماني كه نمايندگي مذاكره و نشستي را با مراكز قدرت و اقتدار داشته باشد به افزايش توجه عمومي منجر مي شود.طرح رسانه ها در برابر بحرانرسانه ها چه طرح و برنامه اي را در برابر بحران دارند، چرا بايد سازمان چنين طرح هايي را به كار بگيرد و آن را توسعه دهد؟يكي از مسائل مطرح در اين زمينه اين است كه يك مشكل زماني به بحران تبديل مي شود كه مورد توجه دقيق رسانه ها قرار گيرد. اين مسئله زماني كم اهميت مي شود كه بگويم هر بحراني يك فرصت است. فاجعه باعث مي شود كه سازمان به مقدار نامحدودي از تبليغات دسترسي داشته باشد، به طوري كه ايجاد كردن آن در حالت طبيعي مشكل به نظر مي رسد.هدف طرح رسانه ها در مقابل بحران، آگاه ساختن مردم در مورد وقايع، تدارك اقدامات امنيتي و ايمني در جامعه و حفظ اعتماد و اطمينان عمومي است. به طوري كه حوادث و فجايع به نحو مؤثري مورد رسيدگي قرار گيرد. اين طرح ها و برنامه ها بايد محصولات سازمان را مورد حمايت قرار دهد تا اعتبار سازماني ارتقا يابد.اهداف طرح رسانه ها در برابر بحران عبارتند از ايجاد اطمينان و اعتماد در اجتماعاتي كه نمايندگي ها به صورت مؤثر و متعامل با همديگر فعاليت كنند.ارتقا آگاهي ها در مورد واكنش به بحران و جبران و بهبود حادثه و كاهش مشكلات در محل حادثه.آماده ساختن همه مخاطبان هدف با هدف دسترسي عادلانه به اطلاعات درباره فاجعه.حفظ ارتباط با همه كساني كه تحت تاثير بحران قرار گرفته اند.اگر شما قادر به مديريت مطالبات رسانه ها نباشيد، گروه ها يا متخصصان ديگر تمايل خواهند داشت منافع شان را به خاطر شما محدود كنند. در اين صورت سازمان هاي جايگزين نمي توانند به طور سريع عكس

العمل نشان دهند.مزاياي طرح رسانه ها در برابر بحرانطرح و برنامه ي مؤثر رسانه ها در برابر بحران، اطلاعات مورد بحث را از طريق شناسايي مباحث احتمالي، ارزيابي گروه بحران و توسعه ي طرح بحران كه شامل فرايندها، رويه ها و منابع است، مديريت خواهد كرد. «پروت» مي گويد، مزاياي توسعه ي طرح رسانه ها در برابر بحران دربرگيرنده ي آگاهي و درك بهتر از روابط بين مباحث ارتباطات و مباحث عملياتي، شناسايي عوامل داخلي و خارجي درگير در بحران و توسعه متقابل بين كاركردهاي ارتباطات و منابع مربوطه است. كوهن» اضافه مي كند كه ارتباطات مؤثر در زمينه ي بحران به افزايش موقعيت و منابع سازماني كمك مي كند و به نحو مطلوبي از سازمان حفاظت كرده، اعتبار سازماني را افزايش مي دهد. از مديريت رسانه انتظار مي رود از كساني حمايت به عمل آورد كه تحت تاثير قرار گرفته اند. آنها تمايل دارند رسانه ها براي آنها اطلاعات مناسبي عرضه كنند. در طي بحران، ارتباطات داخلي خوب به افزايش روحيه كاركنان كمك مي كند و شايعات منفي را كاهش مي دهد. بخشي از اين فرايند نياز به ارتباطات مؤثري دارد كه مي توان از طريق آن انتظارات سهامداران را درك كرد. مثلا رسانه نبايد با دشمن ارتباط داشته باشد اما يك ذي نفع مهم مي تواند با آگاهي، عملكردهاي سازمان را در طي فرايند بحران شكل دهد.مطالعه ي موردي - آتش سوزي بيشه زارهاي كانبراآتش سوزي بيشه زارهاي كانبرا بدترين تجربه از يك بحران طي سال هاي اخير بود. به طوري كه جامعه اي را كه از بحران و تهديد آگاه نبودند و يا براي چنين فاجعه اي آمادگي لازم را نداشتند، درگير كرد. خدمات اضطراري ايالت مركزي استراليا (Actes) يك دفتر رسانه اي دارد كه هيچ طرح و برنامه ي رسانه اي

جهت واكنش به فاجعه و بحران را توسعه نداده است. زماني كه بيشه زارها هنوز در آتش مي سوخت از رسانه هاي سيدني درباره ي توانايي آژانس هاي امداد رساني در مديريت واكنش ها به اين بحران سوالاتي شد. "Actes" در طي چند روز نخست عمليات امداد، نتوانست به مباحث مطرح در رسانه ها عكس العمل قانع كننده اي نشان دهد. فقدان تاكتيك هاي هماهنگ رسانه اي و فقدان اطلاعات از سوي مراكز خدمات اضطراري، گسترش اظهار نظرها و واكنش به نكات منفي را به دنبال داشت. اين گزارش ها و تحليل هاي منفي سريعاً توسط كارشناسان و اشخاص ديگر در برنامه هاي راديو وتلويزيوني مورد توجه قرار گرفت.Actes براي اينكه از عهده ي حملات غيره منتظره رسانه ها خصوصاً رسانه هاي ايالتي برآيد، كاركنان رسانه هاي مربوط به آژانس هاي دولتي را به حالت آماده باش در آورد و براي كسب اطلاعات دست اول مشاوران رسانه اي را استخدام كرد.در رابطه با عملكرد مسئولان Actes مباحثي مطرح شده است بدين ترتيب كه پوشش دادن مشاركت در خدمات اضطراري غير قابل قبول بود، در واقع هيچ طرح رسانه اي در مقابل بحران وجود نداشت، اطلاعات مورد نياز رسانه ها هميشه قابل دسترسي نبود، منابع كافي جهت فعاليت رسانه ها اختصاص داده نشده بود، سخنران رسانه اي تعليم ديده هميشه در دسترس نبود و براي چنين سخنراني مشكل بود تا به تعداد زياد درخواست براي انجام مصاحبه پاسخ دهد.يك نتيجه مشخص از موارد مطرح رسانه ها در مورد Actes ناديده گرفتن موضوعات و مسايل عملي به منظور كمك به تحت پوشش قرار دادن رسانه ها توسط مديريت عالي بود نياز به آماده سازي طرح رسانه قبل از رويداد فاجعه آميز) Actes فرصت هاي ارزشمند زيادي را در برخورد با بحران از دست

داد، مانند: كسب حمايت اجتماعي، افزايش نفوذ و توانايي در جهت حفاظت از عموم. زماني كه آتش سوزي افشا شد بدون توجه به ماهيت و گسترش واكنش هاي مختلف، رسانه ها و كاركنان آموزش ديده Actes توانستند برنامه اطلاعاتي گسترده اي را در برابر فاجعه تدارك ببينند.اين برنامه ها نگراني هاي آنان را به تصوير مي كشيد و فرصتي را به مردم مي داد تا واكنش نشان دهند و از آتش نشانان و مسئولان امداد رساني به صورت مصرانه در خواست حمايت مي كردند. Actes توانست به منظور جلب توجه رسانه ها، داوطلبان فوق العاده اي را معرفي كند تا از اين طريق رسانه ها از پرداختن به جريان نامحدود گزارش هاي منفي منع شوند. پيام ها و تصاويري كه از داوطلبان استثنايي در جامعه عرضه مي شد نيازمند برنامه ريزي بود و قبل از اينكه به بيانيه هاي فوري نياز باشد، بايد بتوان آنها را آماده كرد.مطالعه موردي- داروسازي Panمثل قديمي اداراك عين واقعيت است» ساده ترين مثال در مورد بحران داروسازي pharmaceuticuls pan بود. ناكامي روابط عمومي داروسازي pharmaceuticuls pan به روشني نشان مي دهد كه حادثه اي كه مي توانست به آساني كنترل شود به يك فاجعه تبديل شد، نه تنها براي شركت بلكه براي عمده فروشان، خرده فروشان و صنعت داروسازي و پزشكي كشور به عنوان فاجعه تلقي شد.تصادفي بودن رويداد و كمبود اطلاعات برايpan باعث شد تا كارشناسان، متخصصان و آژانس هاي ديگر فرصتي به دست آورند تا آن سري از اطلاعاتي را توزيع كنند كه از طرح و برنامه هاي آنان حمايت مي كند. اعلان فراخواني pan به نحو ضعيفي مديريت شد و باعث شد كه خرده فروشان با آشفتگي از بازار خارج شوند و اطلاعات ناقصي در جهت برخورد با بحران در اختيار

مشتريان قرار دهند.بحران pan تمام صنعت مكمل دارويي، كاركنان، مشتريان، خرده فروشان، سهامداران، توليد كنندگان انبوه و دولت را تحت تاثير قرار داد. مشتريان اعتماد خود را به ايمني و كيفيت محصولات از دست دادند. ولي خرده فروشان نسبت به بقايشان خوش بين بودند. توليد كنندگان بزرگ كه به صورت انبوه محصولات خود را عرضه مي كنند در تلاش بودند تا از طريق برنامه هاي بازاريابي، تبليغات زياد بازار را به كنترل خود در آورند و تاثير آن تبليغات را خنثي كنند. بنابراين تبليغات منفي وظيفه آنان را در برخورد با مشكلات افزايش داده است. "كومون" (Common, 2002) در مطالعات و بررسي هاي خود در خصوص نحوه ي برخورد با رسانه ها توسط pan اين نكات را روشن ساخته است، از قبيل: فقدان استراتژي هاي رسانه اي در خصوص بحران، عدم شناسايي و دسترسي به سخنرانان شركت، بي توجهي مسئولان و ديگر اشخاص ذي نفع به مسائل و مشكلات، عدم ارائه ي بيانيه و گزارش به حد كافي و عدم اظهار پشيماني. اگر pan فوراً از خود عملكردها و عكس العمل هاي ويژه اي نشان مي داد، ممكن بود واكنش هاي منفي تا حد زيادي كاهش پيدا كند. زيرا كنفرانس هاي مطبوعاتي منظم و بيانيه هاي رسانه اي باعث مي شد كه pan در مبارزه با مشكلات آمادگي داشته باشد.محتواي طرح رسانه در خصوص بحرانيك طرح رسانه اي مؤثر و قابل استفاده بايد همانند طرح پشتيباني كننده و پايه اي مديريت بحران و طرح هاي مستمر تجاري عمل كند. خط مشي ها بايد شامل اهداف، راهبردها، تاكتيك ها و منابع لازم جهت كاربرد طرح رسانه است كه شامل شناسايي انواع مراكز امداد رساني و حوادث غير مترقبه، روشن ساختن هزينه ها، پيامدها و واكنش هاي احتمالي رسانه ها و ساير عوامل

مرتبط با بحران.شناسايي و انتقال پيام هاي ايمني مشخصي كه براي عموم قابل فهم باشد تا بتوانند با توجه كردن به آنها از عهده حوادث برآيندشناسايي مخاطبان ويژه از قبيل مسئولان امداد و نجات، سهامداران، رسانه ها، مراكز قدرت سياسي، عموم مردم و افراد مقيم خارج از كشور كه تحت تاثير قرار مي گيرند.پيام هاي وحدت بخش و پيام هاي كليدي كه براي مخاطبان به صورت يك عادت در آيد.داشتن كيف رسانه اي كه در برگيرنده قالب بيانيه هاي رسانه اي در مورد واكنش ها و تغييرات است.رويه ها و منابع (در مورد كاركنان و امور مالي) جهت راه اندازي يك خط اطلاعاتي عموميبرنامه هايي در مورد واكنش سريع نسبت به پوشش وقايع و گزارشات منفيشناسايي، توانمند سازي و تعليم سخنرانان آژانسپروتكلهايي براي مديريت واكنش منظم براي همه عوامل درگير در بحرانخط مشي هايي جهت آزمون طرح رسانه ايآيين نامه هاي مرتبط با تاسيس، كاركنان و مركز اطلاعات رسانه MICاصول و رويه هاي استخدام كاركنان حرفه اي رسانه ها مثل روزنامه نگاران، فيلم برداران و عكاسان و ستاد اداريتوسعه ي تكنولوژي اطلاعات IT و سيستم هاي اطلاعات جغرافيايي GIS تا بتوان اطلاعات جمع آوري شده را سريعاً در الگوهايي كه مورد استفاده سازمان ها و رسانه ها باشد منتشر كرد.دسترسي داشتن به مكان هاي عملياتي و آيين نامه هايي براي محدوديت هاي اجراييدرك واكنش رسانه هاتغيير در فن آوري مربوط به اخبار و درخواست عمومي براي گزارش هاي ثابت و متغير، فشار زيادي را بر روي رسانه ها ايجاد كرد، تا زمان بيشتري را بر روي انواع اطلاعات بگذارند. با درك اين فشارها از ميان انواع گزارشات در مورد فجايع و روال كار روزنامه نگاري مي توان به سازمان ها كمك كرد تا نه تنها بتوانند در مقابل فشار رسانه ها مقاومت كنند بلكه از اين طريق بتوانند منافع خود

را نيز تامين كنند. رسانه هايي هم چون چاپ، تلويزيون، راديو و اينترنت تحت فشارهاي فزاينده اي قرار دارند تا گزارش ها را سريع به دست آورده، انتقال دهند. روزها طول مي كشد تا رسانه ها گزارشگران خود را به مكان هاي حادثه خيز بفرستند تا آنها بتوانند رويدادها را مورد تحليل و تحقيق قرار دهند. در عوض رقابت در محدود شدن زمان پخش اخبار كه موجب افزايش تعداد مخاطبان و ارزش اقتصادي ناشي از آن مي شود، مهمتر از نوآوري و جمع آوري اخبار دست اول است. رسانه ها بيشتر به دنبال مخاطباني هستند كه پاي ثابت اطلاعات آن رسانه باشند. از طرف ديگر اين مسئله باعث شده كه كار برنامه ريزان رسانه اي ساده تر شود. در آن مدت زماني كه گزارشگران كارشان را به صورت ثابت و صحيح انجام مي دهند و كار آنها شامل تهيه اخبار و تجزيه و تحليل اطلاعات است، غير ممكن است كه دنبال جستجوي مطالب بيشتر باشند. آنچه مهم است اين است كه سازمان بايد مقداري از زمان خود را به نيازهاي رسانه ها اختصاص دهد كه باعث مي شود سازمان به جاي روابط خصومت آميز، به تحكيم روابط پويا، مثبت و قاطع با رسانه ها بپردازد.برنامه ريزان رسانه اي بايد با انواع گونه هاي گزارش نويسي كه بر تعامل رسانه و سازمان در خصوص بحران تأثير مي گذارد، آشنا باشند .فجايع و بحران ها اين گونه گزارش مي شوند كه اگر شما تفسير و تحليل را ممنوع كنيد رسانه اطلاعات را از جاهاي ديگر به دست مي آورد.رسانه ها بيشتر مباحث و گزارشات منفي و هيجاني را زير نظر دارند، مثل ضعف امنيتي يا گسترش ترس و هراس.صرف نظر از موفقيت واكنش هاي عملي، همه افراد درگير در بحران تحت تاثير پوشش رسانه اي

قرار مي گيرند.كساني كه از طريق اينترنت در جستجوي اطلاعات عمقي و اساسي هستند، بايد از طريق منابع گوناگون اين اطلاعات را كسب كنند.رسانه ها اغلب به دنبال گزارشاتي اند كه به همراه خود تصاوير خوبي نيز داشته باشد (به دنبال گزارش هاي تصويري اند) روزنامه نگاران نمي خواهند گزارشاتي را از دست بدهند كه رسانه هاي ديگر مي خواهند آنها را تحت پوشش قرار دهند.رسانه ها مي خواهند به مكان هاي بحراني و اشخاص مهم و كليدي دسترسي داشته باشند.رسانه ها مي توانند باعث به وجود آوردن اجتماعات عظيمي در مكان هاي بحراني شوند.خسارت ديدگان از فاجعه با مشاهده دلبستگي رسانه ها به منافع، ناخشنودند.روزنامه نگاران به متخصصان و صاحب منصباني تكيه مي كنند تا از اطلاعات پراكنده سر در بياورند.روزنامه نگاران كنفرانس هاي رسانه اي را در جاهايي تشكيل مي دهند كه به تعامل و تقسيم اطلاعات با ديگران منجر شود و خط مشي حزبي سازمان را بهبود و يا ارتقا بخشد.عادت رسانه ها اين است كه آنها بايد هميشه گزارش و مطالبي را به صورت آماده داشته باشند، خواه شما در اختيار آنها قرار دهيد يا اينكه خودشان به دنبال آنها باشند.تمايل به كسب اخبار ديجيتالي همان گونه كه در جنگ عراق شاهد آن بوديم بدين معنا است كه روزنامه نگاران مي توانند مطالب خام را تا موقعي كه در ميدان جنگ حضور دارند به صورت ديجيتالي ثبت، ويرايش و پخش كنند.دادن ضرب العجل كوتاه رسانه ها كه در جستجوي اخبار دست اول هستند.تعداد زيادي از روزنامه نگاران هنوز هم از فيلم ها و مصاحبه هايي استفاده مي كنند كه به صورت مشترك تهيه مي شوند.اين فشارها باعث مي شود كه گزارش ها به موقع تهيه و ارسال شوند. صرف نظر از فاجعه، رسانه ها به اقدامات و گزارشاتي تمايل دارند كه قابل پيش بيني باشند. گزارش از وقايع

بدين صورت است:اخبار غيره منتظره. در اين مرحله با انجام فعاليت هاي همراه با ترس و تعجيل توصيف مي شود. رسانه ها تمايل به گردآوري گزارش عمليات را دارند و حتي گاهي اوقات قسمتي از وظيفه آنان به عمليات نجات اختصاص مي يابد. دراين مرحله اطلاعات سخت، استعداد خوب و قدرت اداراك عالي مثل طلا ارزش والايي دارند.عوامل اضطراري. رسانه ها تمايل به توضيحات ساده اي دارند و اغلب به سمت منابع اطلاعاتي مشهوري مي روند كه بتوان به آساني به آنها دسترسي داشت. صرفنظر از اينكه آيا اين منابع اطلاعاتي موثق هستند يا خير.گزارش هايي در مورد شجاعت هاي فردي، افرادي كه واقعاً دلير هستند و يا اينكه خود را شجاع قلمداد مي كنند، از قبيل قهرمانان يا قربانيان حادثه.تاثير فاجعه. رسانه ها به شدت توسط تصاوير تلويزيون تحت تاثير قرار مي گيرند و ممكن است تاثيرات و تحولات عظيمي كه به آساني قابل مشاهده نيستند را ناديده بگيرند. مثل وارد آمدن خسارت به زير ساخت ها.هشدار هاي ايمني و توجه كافي به اين هشدارهاواكنش هاي غيره منتظره و عدم توجه كافي به آن. در يك خلاء اطلاعاتي،  ممكن است رسانه ها را به ارائه گزارش هايي كه فاقد تحليل هاي اطلاعاتي اند سوق دهد. اين اطلاعات معمولا قابل دسترسي هستند. بازي سرزنش آميز.اشخاص كه احساس مي كنند به صورت نامطلوبي با آنها برخورد شده است و گزارش هايي كه از آنها داده مي شود، در رابطه با امور جاري است. اگر سياستمداران پي ببرند كه براي آنها منافع سياسي به دنبال دارد، ممكن است خود را درگير امور كنند.عواقب بعدي و بهبود و بازسازي. مخارج حوادث، استراتژي هاي بازسازي و عبرت گرفتن از امور.به منظور آشنايي با اينگونه فشارها و گرايشها مي توان به پرسنل سازمان رسانه اي كمك كرد

تا پاسخگويي به مطالبات و يا اطلاعات مورد نياز آتي را پيش بيني كنند. در آن صورت رسانه تصميم خواهد گرفت كه به چه اخباري نياز خواهد داشت. سازمان مي تواند با زمينه سازي دسترسي به اطلاعات به روز، دسترسي به يك سخنران و گزارش هاي جالب به پوشش رسانه هاي مثبت كمك كند.مديريت رسانه در طي يك بحرانواضح است كه تهيه ي يك بيانيه خبري و يا يك اعلاميه در طي يك بحران، كافي نخواهد بود. واكنش رسانه ها بايد هماهنگ و همگام باشد تا هم نيازهاي تاكتيكي و فوري گزارشگران را در برگيرد و هم خواسته هاي استراتژيكي و بلند مدت را شامل شود كه براي سازمان حداقل زيان را به دنبال داشته باشد و آنچه را كه خارج از تبليغات فزاينده است و براي سازمان منافعي دارد را طراحي كند.يكي از عناصر ضروري براي مديريت واكنش رسانه ها در طي يك بحران، راه اندازي مركز اطلاعات رسانه اي MIC است. چنين مركزي بايد به صورت فشرده در طي 24 ساعت فعاليت داشته باشد و به عنوان كانون توجه رسانه ها مد نظر قرار گيرد. بايد به دنبال تدارك محلي باشد تا منابع رسانه اي سازمان بر آنجا تمركز داشته باشد تا اينكه بتوانند با مديريت سازمان و با ديگران به طور مؤثر ارتباط برقرار كنند و ايده روشني هم از استراتژي ها و تاكتيك هاي جديد رسانه اي داشته باشند و بتوانند در طي بحران در برابر تغييرات واكنش سريعي نشان دهند.تشخيص و تجهيز MIC بخشي از طرح رسانه اي جامع در برابر بحران است. چندين ويژگي كه مي تواند به موفقيت در اين زمينه كمك كند عبارتست از موارد زير در اكثر موارد MICبايدبه عنوان كانون عمليات مورد تاكيد

قرار گيرد. اگر بحراني در يك مقياس وسيع اتفاق افتد، MIC بايد در محل حادثه اقدامات ايمني و عملياتي را مستقر كند.بايد از طريق جاده به MIC دسترسي داشت و در آن نواحي، پاركينگ كافي موجود باشد تا رسانه ها و ديگران به آساني امكان دسترسي به محل را داشته باشند.MIC بايد يك اتاق بزرگ داشته باشد تا محل مناسب براي كنفرانس هاي رسانه اي باشد و در صورت امكان، انتهاي اتاق مقداري برجستگي داشته باشد. اين اتاق به همه روزنامه نگاران اختصاص خواهد داشت. بايد آنجا را به تلويزيون، خط تلفن و اينترنت تجهيز كرد.بايد در نزديك اتاق فضاي اداري بزرگي كه شامل ميزهايي به همراه كامپيوتر با قابليت دسترسي به اينترنت باشد، ايجاد كرد. آنجا متعلق به كاركنان خود سازمان خواهد بود.علايق و منافع رسانه ها در يك بحران ممكن است شامل موارد ذيل باشد:تأمين تلفن همراهيك فتوكپي / حوزه كاري آمادهتدارك منبع انرژي و جريان الكتريسيته. جريان برق در اين جا هرگز نبايد قطع شود.دسترسي به حوزه كاري امن از طريق گزينه هاي مشخص (ممكن است به استخدام گاردهاي محافظتي نياز باشد افشا شدن / اتاق همايشآشپزخانه و توالتتلفن داراي صفحه گزينهدسترسي داشتن به فكس چند كاره جهت پخش و انتشار اخبار و اطلاعات عموميترتيب دادن امكان ملاقات آسان با رسانه هاي معتبر خارجييك حادثه / تحقيق رسانه/ سيستم واقعه نگاري مسائل مديريتي كه توسط ابزارهاي نظارتي رسانه تحت كنترل قرار مي گيرد.تامين امكانات مناسبي چون PC ها، ماشين فكس، دوربين، دوربين ويدئويي و ايجاد وب سايت سازمانيحمايت وابسته به دبيرخانهعملكرد مركز اطلاعات رسانهنقش رسانه هاي سازماني در طي يك بحران بزرگ عبارتند از هماهنگي و مديريت تمام رسانه ها و ارتباطات

عموميآماده سازي سخنران اصلي كه درباره سازمان سخنراني كند. اگر چه چنين فردي ممكن است يك رابط حرفه اي در امور رسانه ها نباشد اما چنين شخصي مي تواند در زمينه ي مفاهيم عملياتي، رويه هاي سازماني و آموزش مناسب رسانه اي آگاهي داشته باشد.ايجاد مكانيزم هاي تجويزي در تمام تحليل هاي عمومي، مگر اينكه در اين مورد سازمان از كاركنان آموزش ديده استفاده كند. سازمان بهتر است مشاوري داشته باشد تا با در نظر گرفتن تمام موارد مربوط به بحران، نيازهاي رسانه ها را برطرف كند.فراهم كردن اطلاعات رسانه اي براي همه اشخاص ذي نفع درگير در بحران، از قبيل هيئت مديره، سهامداران، كاركنان و مقاطعه كارانبه توافق رسيدن با مديريت ارشد در مورد پيام ها و مباحث مهم قانونيكنترل كردن پوشش رسانه ها از طريق سازمان ناظر بر رسانه ها و نظارت بر تمام مباحث و مسائل جاريجمع آوري اخبار و اطلاعات مناسب، به موقع و صحيح.واكنش مسئولان رسانهواضح است كه يكي از عوامل مهم در موفقيت MIC آماده سازي كاركنان آموزش ديده و ماهر است. پرسنل رسانه در سازمان بايد به اين موارد توجه كنند: تشكيل اتاق خبر، استفاده از سخنران آگاهي دهنده، سازمان دهي كنفرانس مطبوعاتي و تورهاي گردشگري براي مسئولان رسانه و عكاسان به محل هاي مهم، حفظ و نگهداري اطلاعات مهم در دفتر ثبت روزانه، تهيه بيانيه هاي خبري و مؤثر واقع شدن نسبت به نزديكان قربانيان و آسيب ديدگان. برنامه ي رسانه بايد شامل اطلاعاتي در مورد نيازهاي كاركنان باشد. مثل: نقش هاي ستاد اداري، خطوط ارتباطات، دسترسي به منابع و داشتن اختيارات و مسئوليت مربوط به نقش هاي ديگر.دو نقش عمده در MIC عبارتند از: نقش مدير رسانه و نقش سخنران.مدير رسانه واكنش هاي ارتباطات سازماني را هماهنگ

مي كند. مدير رسانه بايد به عنوان بخشي از گروه مديريت عالي باشد. اگر چه در اين مورد وجود سخنران ضروري به نظر نمي رسد، ولي مديريت رسانه مسئوليت دارد تا تضمين كند كه تاكتيك ها و استراتژي هاي طرح رسانه مشخص و قابل استفاده اند. براي رسيدن به ارتباطات مؤثر بايد به گروه مديريت عالي اجازه داد تا به صورتي مؤثر در برابر بحران اقدام كنند. ممكن است در اين مرحله به تعدادي سخنران نياز باشد. سخنران ممكن است در جدي ترين شرايط تغيير كند. بنابراين سخنران ارشد به طور طبيعي به عنوان مدير ارشد اجرايي CEO تلقي خواهد شد. سخنران قبل از هر كنفرانس رسانه اي و قبل از درج هرگونه مطلبي به بيرون از سازمان، از امور و مسائل آگاه خواهد شد.تمام سخنرانان در مورد ارائه پيام هاي اساسي نياز به آموزش دارند. بايد در زمينه عكاسي و خبرنگاري آموزش ببينند، آنها بايد ببينند و درك كنند كه چگونه از طريق صورت و چشم در مقابل فشارهاي رواني و استرس ها واكنش نشان مي دهند و چه تاثيري بر مصاحبه كنندگان، مصاحبه شنوندگان مي گذارند. سخنران بايد نگراني و تاسف خود را بدون برعهده گرفتن تقصير امور به نحو مطلوبي بيان كند. زماني كه جزئيات را تشريح مي كند بايد از مطالب، تصويري كلي در ذهن داشته باشد. نگاه سطحي داشتن به آموزش مصاحبه هاي مهم براي اين افراد به اصطلاح "صرفه جويي اشتباهي" به شمار مي آيد.به طور كلي در رسانه به اين كاركنان نياز است:كاركنان پيشرو در امر رسانه. زماني به اين اشخاص نياز است كه سازمان تمام اطلاعات مرتبط با بحران را در اختيار داشته باشد، ولي هميشه اين مسئله امكان پذير نيست، ولي اگر MICبه

بيشتر اطلاعات صحيح و مرتبط دسترسي داشته باشد از قدرت زيادي برخوردار خواهد بود. يكي از نقش هاي اساسي كاركنان پيشرو در رسانه تاييد و تثبيت منابع اطلاعات اوليه است.روزنامه نگاران حرفه اي. ممكن است ضرورت باشد تا توسط روزنامه نگاران حرفه اي از كاركنان رسانه پشتيباني شود. عكاسان و كساني كه با دوربين سرو كار دارند ممكن است وابسته به شرايط در ثبت وقايع، مفيد واقع شوند. به طوركلي اين روزنامه نگاران نياز دارند قبل از ديگران از مسائل آگاه شوند.ممكن است به كاركناني در زمينه ي تكنولوژي اطلاعات» IT و سيستم اطلاعات جغرافيايي» GIS به منظور جمع آوري و انتشار اطلاعات نياز باشد.مصاحبهمصاحبه به سازمان فرصت مي دهد تا سازمان نظرات خود را در اختيار عموم قرار دهد و در عوض واكنش هاي عمومي را از رسانه ها درخواست كند. كاركنان با توضيح چند پيام مهم و تكرار پاسخ سئوالات توسط بخش مربوطه، بايد خود را براي مصاحبه آماده كنند. كاركناني مجاز به مصاحبه مي شوند كه با خط مشي هاي سازماني آشنا و افرادي تعليم ديده باشند.توصيه هاي مفيد و قابل استفاده در اين بخش عبارتند از:حفظ اهداف و ثبت مصاحبه هااز گفتن تحليل و تفسير ممنوع» خودداري كنيد، چرا كه سيماي فريب كارانه اي به شما مي بخشد.هرگز به افراد و سازمان هاي ديگر حمله شخصي نكنيد.در صورت امكان، مصاحبه را در محل كار خود انجام دهيد.در بيان پاسخ ها از تكرار عبارات منفي خودداري كنيد.اطمينان دهيد كه شما به اطلاعات عملياتي جاري، آمارها و امثال و حكم جالب و جذاب آگاهي داريد.پيام هاي مهم و كليدي را گسترش داده، آنها را حفظ كنيد.با كساني كه تحت تاثير حادثه قرار گرفته اند اظهار يكدلي و همدردي كنيد.در صورت برخورد

با رسانه ها بايد برخورد شما حرفه اي، صادقانه و واقع گرايانه باشد.بيانيه هاي رسانه ايموضوعاتي در بيانيه رسانه اي بايد منعكس شود كه شامل واكنش ها به بحران، اقدامات انجام گرفته جهت جلوگيري از بازگشت مجدد حادثه، برنامه هاي بازسازي، تشكر و قدرداني از ديگر انجمن ها و سازمان ها به خاطر كمك آنها و اقدامات كمكي و حمايتي كاركنان و مسئولان باشد. رسانه ها بيشتر به اخبار و گزارشات غير عادي و هيجاني، تصاوير جذاب و اطلاعات كمي و نه كيفي گرايش دارند؛ از قبيل داده هاي مربوط به اينكه چه تعداد افراد در برابر بحران فعاليت كردند، داده ها مربوط به گسترش خسارت ها، تعداد ابزار و ماشين آلات به كار رفته، هزينه هاي وارده بر اثر خسارت و مقدار تجهيزات به كار رفته در عمليات امداد و نجات است. الگوهايي كه مي توانند توسعه داده شوند، به تدارك زمان مورد نياز براي نوشتن بيانيه ها در طول موقعيت اضطراري معطوف خواهند شد. شما بايد نقل قول ها و اظهارات سخنرانان را مد نظر قرار دهيد و بيانيه هاي خود را بررسي كرده، آنها را آماده كنيد. زماني كه بيانيه ها به رسانه ها فكس مي شود، مي توان آنها را به روزنامه نگاران ايميل كرد، در وب سايت خود قرار داد و يا اينكه از طريق يك سازمان توزيع كننده تجاري به مناطق مد نظر فرستاد.گردآوري اطلاعاتچند نمونه از طرح هاي مديريت بحران كه مورد بررسي قرار گرفتند به جمع آوري اطلاعات مشروحي نياز داشتند كه اين اطلاعات مورد نياز رسانه ها نيز بود. اگر آژانس قادر به تدارك و عرضه ي اطلاعات نباشد، عوامل درگير در بحران به شايعات، هيجان ها و اطلاعات نادرست دامن خواهند زد. گرد آوري اطلاعات به روز، صحيح، مربوط و جمع آوري اطلاعات پيشينه يكي

از جوانب مشكل مديريت رسانه است و به توجه و تاكيد زيادي نيازمند است تا بتوان از طريق آن اطلاعات را سريعاً به تصميم گيران منتقل كرد. با استفاده از تيم پيشرو در رسانه، جزئياتي از آنچه در محل حادثه اتفاق افتاده را مي توان به دست آورد. توجه كنيد كه از آن دسته از اطلاعاتي كه توسط منابع اصلي مورد تأييد قرار نگرفته و يا هيچ دليل و مدركي براي آنها وجود ندارد، استفاده نكنيد. بايد تا آنجائي كه امكان دارد اطلاعات را سريعاً به گروه رسانه و مديريت بخشنامه كنيد. با تلاش افراد گروه بايد بحران را از لحاظ شدت درجه بندي كرد. بايد طول عمر خطرات، منافع، اعتبار، شهرت و آنهايي را كه ممكن است تحت تاثير حادثه و خسارت قرار بگيرند مشخص كرد. با استفاده از سازمان تجاري ناظر بر رسانه ها كه بر پوشش رسانه ها نظارت مي كند، اين سازمان قادر به واكنش سريع خواهد بود. تحقيق و جمع آوري اطلاعات بايد به صورت هدايت شده باشد تا به تعيين كاركردها پرداخته، سفارش ها و توصيه هاي لازم را جهت بهبود اوضاع مطرح كند.كنفرانس هاي رسانه ايكنفرانس رسانه اي مي تواند به سازمان حوزه كاري خود توانايي بخشد، مخصوصاً زماني كه شما بتوانيد متخصصان و كارشناسان را در اين زمينه آماده كنيد. "مك لين" در سال 2003، در زمينه سازمان دهي كنفرانس هاي مطبوعاتي و رسانه اي به اين نكات اشاره مي كند بيانات و اظهارات خود را به صورت خلاصه در آوريد و يك كپي از آن آماده كنيد. ابتدا اظهار همدردي كنيد، دروغ نگوييد و اشتباهات و تقصير ها را به گردن ديگران نيندازيد.سازمان نياز دارد كه از خود يك تصوير توانا و مقتدر به همراه

ارائه ي پيام هاي معتبر ترسيم كند و اين عمل باعث مي شود كه رسانه ها اولين تماس را با سازمان در طي بحران داشته باشند. كنفرانس رسانه اي فرصتي براي بازار سازمان خواهد بود، زيرا اطلاعات سازماني به صورت كامل به رسانه ها منتقل شده، انعكاس مي يابد.مرحله ي بهبود و بازيافتطي مرحله ي بازيافت، سازمان بايد به پاك سازي دراز مدت و بازگشت به حالت قبلي متمركز شود. اين مرحله اغلب به صورتي انجام مي شود كه ممكن است مدت زيادي طول بكشد.در اين مرحله منافع و گزارش هاي مورد علاقه رسانه ها به نحو قابل ملاحظه اي تقليل مي يابد. از آنجائي كه حوادث به طور جامع و كامل تحت پوشش قرار مي گيرد، گزارش هاي مهيج و نمايشي كم شده، يا به طور كامل كنار گذاشته مي شوند. رسانه هاي خبري ممكن است حالت رقابتي به خود بگيرند، البته اين رقابت بستگي به آگاهي ها و اطلاعات آنها دارد كه حوادث غير منتظره چگونه مديريت شود، نظرات سياسي و اجتماعي و اقدامات بهبود و بازسازي چگونه باشد. مديريت رسانه در اين مرحله، نيازمند آموزش فعال نمايندگان و فعال رسانه اي درباره اهداف عملياتي است كه بايد اين موارد را زير نظر داشته، برنامه ريزي كاملي را درباره اقدامات آتي انجام دهد. سطوحي از خدماتي كه به رسانه ها ارائه مي شود نيز مهم خواهد بود. فعاليت هاي سازماني ممكن است گزارش هاي خبري جالب و غير جذاب را با همديگر ادغام كند.تمرينات آمادگي در برابر بحرانطرح و برنامه هاي MIC قبل از اتفاق افتادن يك حادثه بزرگ، نيازمند آزمايش و توسعه است. برنامه هاي تدارك، تمرين و آموزش به سازمان امكان مي دهد تا به راحتي و بدون مشكل به فعاليت هايش ادامه دهد. برعهده گرفتن نقش هاي واقعي و تمرينات تقليدي به شما فرصت مي دهد

تا برنامه ها و طرح هاي خود را آماده كرده، آزمايش كنيد و در صورت مواجهه با مسائل و مشكلات اعتماد به نفس داشته باشيد. يك مجموعه ي مهم و رو به رشد از ادبيات موجود در اين زمينه، منبع براي كساني است كه مي خواهند تمرينات و اقدامات رو به رشدي را براي سازمانشان انجام دهند. به طور ايده آل، برنامه هايي كه در ارتباط با طرح هاي مستمر تجاري هستند آزمون خواهند شد. تمرينات آمادگي با تمرينات ظاهري و تمريناتي كه تظاهر به نقش بازي كردن دارند با تكاليف آماده براي اجرا، اقدامات احتمالي مخصوص و يا تست هاي آماده براي عمليات ويژه مركز اطلاعات رسانه اي، مي تواند تفاوت داشته باشد.با وارد كردن فشار لازم براي انجام تمرينات واقعي، توجه به تجارب مشتركي كه رسانه ها در طي يك بحران بزرگ كسب مي كنند مهم است. حضور رسانه هاي معتبر سوالات اساسي و واكنش هاي دائمي را مطرح خواهد كرد. اما انواع فشارها در يك بحران بزرگ از طريق كنفرانس هاي رسانه اي، مصاحبه و قطع دائمي تلفن به روي كاركنان رسانه ها مطرح مي شود و امري است كه تجربه شده است. روزنامه نگاران حرفه اي كه به صورت موقتي فعاليت مي كنند از طريق آژانس هاي كاريابي حضور واقعي خود را نشان خواهند داد. انجام تمرينات قاعده مند براي عوامل درگير در بحران به اين دليل است كه اشخاص كليدي بدانند نقش و وظيفه ي آنها در طول بحران چه خواهد بود، با چه كساني و در كجا كار خواهند كرد. جلسات آموزشي تمام كاركنان را ملزم خواهد كرد تا با رويه ها، پوشش رسانه اي و تقويت تعهدات سازمان نسبت به طرح هاي رسانه اي آشنا شوند.ايجاد طرح جامعه محوركليدي ترين سوالي كه در اينجا قابل طرح است

اين است كه گزارش هاي رسانه اي از نظر ارزش در چه حدي هستند، عمليات تداخلي و هم زمان مخصوصاً در مرحله بازيافت چگونه اداره مي شوند و توانايي سازمان در خصوص كار با افراد، گروه ها و انجمن هايي كه متأثر از حادثه هستند، چگونه است. اهميت اين مرحله به استراتژي ارتباطات اجتماعي برمي گردد كه بر عمليات واحد پشتيباني كننده تاكيد دارد. اين استراتژي وقايع را در خارج از صفحات نخست رسانه هاي وابسته به پايتخت جستجو مي كند و جوامعي را كه به صورت محلي متأثر شده اند، با استفاده از راهنمايي هاي بيشتر، اطلاعات واقعي تر، رسانه هاي منطقه اي و كساني كه در اثر تأثيرات دراز مدت وقايع منتفع مي شوند آماده مي كند.استراتژي ارتباطات جامعه محوراين استراتژي ها از قبل بايد آماده شوند و به صورت ايده آل تهيه شوند، چرا كه اينها _ به سازمان اجازه مي دهد تا اطلاعات صحيح، بدون تعصب و اغراض را تهيه كند، به طوري كه جامعه را تحت تاثير قرار دهد. آن اطلاعات نبايد با هدف ايجاد اميد كاذب در مرحله بازسازي صورت گيرد. استراتژي ارتباطات زماني خود را نشان مي دهد كه مرحله جبران و بهبود طولاني مورد نياز باشد._ به سازمان امكان مي دهد تا يك محدوده ي زماني را به تبليغات درباره موفقيت عمليات در طي بحران اختصاص دهد. در يك سطح تاكتيكي، فعاليت ها بايد بر عمده ترين قسمت واكنش سازمان ها تاكيد كند و پيام هاي مهم و اساسي آنها را تقويت كند. اين فعاليت ها براساس اعتبار و توان سازمان ها صورت مي گيرد و اطمينان مي دهد كه اگر آنها وقايع را به صورت كامل و جامع پوشش دهند، به ارتباط آنها با رسانه ها منجر مي شود. اين فعاليت ها شامل _ حمايت فعال از عوامل درگير

در بحران از قبيل شوراها، اهميت دادن به ارتباطات محلي از طريق خبرنامه ها، نصب صندوق هاي پست، تابلو اعلانات و بولتن هاي اجتماعي، مراكز بهداشت و كتابخانه ها._ مستقر كردن گروه هاي مرجع اجتماعي در تمام حوزه هاي ادارات محلي براي بازخورد مستقيم پيام ها به عوامل مرتبط . گروه هاي مرجع اجتماعي بايد سازمان دهي شوند و از طرف سازمان، وظيفه اي براي آنان تعريف شود. اين گروه ها شامل نمايندگان حكومت هاي محلي، آژانس هاي مهم دولتي، نهادها و انجمن هاي كليدي و گروه هاي ورزشي و اجتماعي هستند و مجاز هستند توصيه هايي را در طي مرحله جبران و بهبود بحران به سازمان ارائه دهند._ ارائه ارزيابي هاي واقعي طي زمان مشخص در مورد تلاش هايي كه در مرحله ي جبران و بهبود بحران انجام شده است._ ايجاد ارتباط مستقيم با مردم با استفاده از وب سايت سازمان و لينك هاي مرتبط با آن (لينك هاي عوامل درگير در بحران). اطلاعات مي تواند در برگيرنده ي واكنش ها، اقدامات انجام يافته در زمينه ي بازسازي، استفاده از گزارش ها، گرافيك ها، عكس ها، نقشه ها و مصاحبه ها و ويدئوها است._ راه اندازي يك خط اطلاعاتي و انتشار جديدترين و آخرين اطلاعات مربوط به فعاليت هاي بازيافت و بهبود._ ايجاد اتحاد و پيوستگي استراتژيكي با رسانه هاي تجاري و منطقه اي كه اغلب به دنبال منافع خاص خود در طي بحران هستند._ مديريت پوياي مسايل مهم و حساس در رسانه هاي مربوط به پايتخت و رسانه هاي ملي و بين المللي بدون حمايت از رسانه هايي كه مي خواهند با پوشش وقايع و رويدادها، منافع كلاني را به دست آورند و تاثيرات مخربي بر جامعه بگذارند._ تدارك فرصت هايي براي جشن هاي اجتماعي، مجالس يادبود و تقدير._ در صورت امكان، همگام كردن رسانه ها و فعاليت هاي ارتباطات عمومي با آژانس هاي ديگر.نتيجه گيري

در مورد فجايع و بحران هايي كه توضيح داده شد، واكنش هايي كه رسانه ها در برابر وقايع مهم اتخاذ مي كنند و فرصت هايي كه سازمان از آنها استفاده مي كند و موقعيت خود را ارتقا مي دهد، اهميت زيادي دارد. استفاده از تكنولوژي هاي مدرن به اين معنا است كه روزنامه نگار مي تواند از رويداد عكس بگيرد، گزارش ها را ويرايش كند و به طور مستقيم از محل حادثه گزارش تهيه كند. همه اينها باعث مي شود مردم در تجزيه و تحليل اخبار و گزارش ها خبره شوند و از عموم جامعه و موسسات خصوصي انتظارات بيشتري داشته باشند. تغييراتي كه در توليد و پخش گزارش ها داده مي شود، بدين معنا است كه سازمان فرصت بيشتري داشته باشد تا واكنش رسانه ها را مديريت كند. بنابراين با وجود يك طرح و برنامه رسانه اي در برابر بحران كه به نحو مناسبي آزمون شده باشد، شما نه تنها در واكنش به رسانه ها و نگراني هاي اجتماعي آمادگي بيشتري پيدا مي كنيد، بلكه قادر خواهيد بود تا از شرايط موجود به نحو احسن استفاده كنيد و سازمان خود را به نحو مؤثري ارتقا بخشيد.*همشهريمنابع: Bell DW, (Oct-Nov 1990), What to Think About Before you Write an Emergency Public InformationPlan. National Emergency Response Magazine, Sydney.Brien S, (2000) Media Management Strategy, Sydney, Unpublished.Cohen L, (2003), Crisis Reputation Management, Lawry Cohen Consulting, viewed 23 February2003, www.lawrycohenconsulting.com.auCommon G, (May 2003), PR- A Key Ingredient as the Complementary Medicines Recall Unfolds,Viewed 2 June 2003, www. prinfluences.comDettlebacke W W, (April 1993), Communicating During a Crisis, Banking Marketing, Nopublisher.Emergency Operations Centre, (2002), Communication and Information (Media) Functional Sub-plan, Griffith University, Mt Gravatt.Escott S, (No 42 Spring 1997), Exercise Media

Plans, Civil Protection, London.Federal Emergency Management Agency, (1997) Emergency Information Field Guide FederalEmergency Management Agency, Washington.Fenton J, (2003), Preparing for Issues or Crises with Media Exposure, Fenton Communication,viewed 23 February 2003, http://www.fenton.com.au/know/apsma_janefenton.pdf.Hamer M, (March 14 2003) If it Communicates, it is Advertising, BT Weekly, Reed Businessinformation, Sydney.Harrison S, (Editor), (1999), Disasters and the Media, MacMillan Press Ltd., London.Massachusetts Institute of Technology, (1995), MIT Business Continuity Plan, MassachusettsInstitute of Technology, Massachusetts.McLean H, (2001), When things turn Nasty, Corporate Risk Solutions, viewed 23 February 2003http://www.ausleisure.com.au.Murrell T, (2000), Crisis and Emergency Media Management. Media Plan! What Media Plan? 8mMedia Communications, viewed 23 February 2003, www.8mmedia.Com

مديريت رسانه و رويكردهاي گوناگون

اميد جهان شاهي

مديريت رسانه و رويكردهاي رسانه ايرشته ميان رشته اي مديريت رسانه، در دپارتمان هاي مختلف رويكردهاي رسانه اي مختلفي دارد. در كشور ما اين رشته در مقطع ارشد براي نخستين بار در سال 81 در دانشكده صدا و سيما اجرايي شد؛ و بر همين اساس رويكردي راديو تلويزيوني دارد. اين البته منحصر به كشور ما نيست؛ و در بسياري از دانشكده هاي جهان مديريت رسانه، با رويكرد راديو تلويزيوني تنظيم و اجرا مي شود. براي مثال در آكادمي آسيايي فيلم و تلويزيون، كه در هندوستان واقع است؛ دوره دوساله MBA در مديريت رسانه، بيشتر رويكردي مبتني بر پخش راديو تلوزيوني دارد؛ و توليد تلويزيوني، بازار رسانه اي و تكنولوژي هاي جديد را مورد توجه قرار مي دهد. همچنين مديريت شركت هاي رسانه اي مبتني بر روزنامه، در عصري كه رسانه هاي جديد و رقباي محلي بازار پر رقابتي را ايجاد كرده اند؛ به عنوان يك مسأله و تخصص مطرح است؛

و ديگر صرفاً مالكان نمي توانند كار مديريت را به عهده داشته باشند. مديريت اين رسانه نيز از ديگر ابعاد مديريت رسانه به شمار مي رود."كالج ارتباطات لندن" مديريت رسانه را به عنوان مديريت رسانه هاي چاپي در نظر گرفته است. اين كالج با همكاري آكادمي رسانه هاي چاپي، دوره كارشناسي ارشد مديريت رسانه چاپي يا پرينت را براي مديران و مشاوران و محققاني كه در اين عرصه ي رقابتي و به شدت در حال تحول، مشغول فعاليتند؛ ايجاد كرده است.سايت آكادمي رسانه هاي پرينت تصريح كرده است؛ كه امروزه مديران صنعت رسانه هاي چاپي براي اداره شركتهاي رسانه اي مبتني بر روزنامه هاي چاپي نياز به اين دارند؛ كه دانش تكنيكي را با مهارتهاي مديريت استراتژيك با هم داشته باشند. اين سايت هدف اين دوره را آموزش مديران براي سطوح پايين، مياني و عالي در صنعت رسانه هاي چاپي معرفي كرده است. در اين دوره كه به صورت تمام وقت و در 45 هفته طراحي شده است؛ دانشجويان با تحقيقات موردي، بازديدهاي صنعتي، سخنرانان ميهمان و كار بر روي پروژه هاي مديريتي، براي اداره اين صنعت در بازار رسانه اي آماده مي شوند.واحدهاي اصلي اين رشته عبارتند از: تحقيقات آكادميك، رفتار سازماني، توليد، خدمات و ديناميك بازار، تكنولوژي هاي رسانه چاپي، كسب و كار و مديريت استراتژيك، استراتژي هاي مالي و استراتژي هاي عملي. همچنين دانشجويان بايد يكي از سه واحد زير را انتخاب كنند. مديريت كيفيت، مديريت بازاريابي و فروش و برنامه ريزي براي سرمايه گذاري. اما يكي ديگر از رويكردهاي مديريت رسانه در جهان كه حوزه هاي مطالعاتي آن به سرعت در

حال تحول و نو شدن است؛ مديريت رسانه هاي جديد است. اساساً دهه نود را دهه اينترنت ناميده اند. دهه اي كه اينترنت به سرعت فراگير شد؛ و فن آوري هاي ديجيتال جهان رسانه ها را از خود متأثر ساختند. رسانه هاي "آن لاين" با چنان سرعتي رشد كردند؛ كه رونق رسانه هاي سنتي را به چالش كشيدند. آنها سرعت انتقال و حجم محصول رسانه اي را تا حد زيادي افزوده اند؛ و بر برد و برش رسانه اي افزودند؛ و ويژگي جديدي به رسانه ها افزودند. آن خصوصيت انقلابي، تعاملي بودن است. پروفسور "پاول" يكي از اساتيد سايبر ژورناليسم، در اين خصوص گفته است:"در ساده ترين سطح بايد بگويم؛ در روزنامه نگاري، سايبر - ديجيتال- آن لاين، يك كانال تازه براي تحويل، بسته بندي و توزيع اطلاعات از سوي سازمان هاي خبري است. در اين محيط انواع عناصر رسانه اي با يكديگر تركيب شده اند؛ كه باعث تعامل استفاده كنندگان از محتوا مي شوند. اين امر به تسهيل توزيع و پس فرست {يا بازخور} مي انجامد." (شكر خواه،1384: 88 )در نتيجه به واسطه ي فن آوري ديجيتال و ويژگي هاي فضاي مجازي، ساخت رسانه اي تازه اي متولد شد.اين ساخت رسانه اي جديد، مستلزم مديريت جديدي از جهت فرايند توليد و عرضه ي محصول رسانه اي است. چراكه در رسانه هاي جديد مفهوم رسانه و محصول رسانه اي متفاوت است.در اين مفهوم "محصول رسانه اي" توليد يا خدمتي است؛ كه با كد گذاري و رمز گشايي ديجيتال توزيع مي شود؛ يا در واقع به فروش مي رسد. همچنين مفهوم ديگري از سازمان رسانه اي

مطرح مي شود. به تعبير مدير انستيتو "مديريت ارتباطات و رسانه" در دانشگاه "سنت گالن" رسانه عرصه تعامل است؛ و مديريت رسانه، بر مديريت فضاهاي تعاملي متمركز است. بنابراين بر فهم ما از رسانه متكي است. به عنوان كانالي كه داده ها را در ميان زمان و فضا منتقل مي كند؛و يك فضاي منطقي، كه با زبان و زمينه مشترك جريان داشته باشد؛ و سازمان (به عنوان مجموعه نقش ها، قواعد و پروتكل ها) كه همه عوامل را در بر دارد. رسانه هاي الكترونيكي رسانه هايي هستند؛ كه كانال ارتباطي شان مبتني بر ICT" " است. با رسانه هاي جديد كار در محيط مجازي صورت مي گيرد؛ و به اين منظور نقش ها، قواعد و پروتكل هاي جديدي مطرح مي شوند. بنابراين به شالوده جديد سازماني نياز داريم. (Prof. Dr. Beat F. Schmid2002,)از اين روست كه مديريت در مديريت رسانه هاي آن لاين، اهميت و حساسيتي خاص مي يابد. اگر مديريت را به معني مسئوليت براي شناختن، طراحي كردن، هدايت كردن، توسعه دادن و ارزيابي كردن سرمايه گذاري و در پي آن سازمان و فعاليتهايش در نظر بگيريم؛ ( Prof. Dr. Beat F. Schmid, 2002) و آن را در كنار اين تعريف از رسانه قرار دهيم؛ كه رسانه عبارتست؛ از سيستم كانال ارتباطي، كه اجازه مي دهد؛ ارتباطات در ميان زمان و فضا، (يك فضاي منطقي با زبان و زمينه مشترك) جريان داشته باشد. پس رسانه يعني سيستم كانال + منطق عمل + سازمان. ( Prof. Dr. Beat F. Schmid ،2002)مديريت اين رسانه هاي جديد، يكي از ابعاد و دغدغه هاي اين گرايش ميان رشته

اي نوظهور است. از اين رو رويكرد غالب رشته مديريت رسانه، در برخي از دپارتمان ها، مديريت رسانه هاي جديد و مبتني بر وب است. براي مثال رشته مديريت رسانه، در دانشگاه "سنت گالن" عمدتاً ناظر بر اين مباحث است.افرادي كه در سايت مديريت رسانه دانشگاه "سنت گالن" به عنوان متخصصين مديريت رسانه و محققين انستيتو "مديريت ارتباطات و رسانه" معرفي شده اند؛ تخصص هايي در زمينه هاي آن لاين و رسانه هاي جديد دارند."دورت ويتينگ كريست" ( Doerte Wittig Christ) كه دانشجوي دوره دكتراي مديريت ارتباطات و رسانه دانشگاه سنت گالن است؛ كارشناسي ارشدش را در زمينه تجارت و اقتصاد رسانه دانشگاه "برلين" آلمان گرفته است. حوزه تخصصي او اقتصاد اينترنتي است."ينگزي اكسو" (Yingzi Xu) دانشجوي دكترا است؛ و فوق ليسانسش را در رشته مديريت و تجارت بين المللي از دانشگاه "شيفلد هالام" ( (Sheffield Hallam گرفته است. حوزه هاي مورد علاقه او تجارت الكترونيك و نشر آن لاين و بازاريابي در صنعت رسانه است. او همچنين سردبير اجرايي ژورنال بين المللي تجارت الكترونيك و كسب و كار رسانه اي است.دكتر "سالوم اشميد ايسلر" Dr. Salome Schmid-Isler)) از سال 90 در دانشگاه "سنت گالن" مشغول تدريس شد. او از سال 97 به عنوان محقق وارد انستيتيو مديريت ارتباطات و رسانه شد. طراحي ارتباطات از منظر تاريخي، طراحي محصولات ديجيتالي و زيباشناسي رسانه، حوزه هاي تخصصي و تحقيقي او هستند.دكتر "يوهاشيم هيز" (Dr. Joachim Haes ) فوق ليسانس مديريت ارتباطات را از دانشگاه كاليفرنياي جنوبي گرفت؛ و از دانشگاه "سنت گالن" در رشته اقتصاد فارغ التحصيل شد. او در انستيتيو مديريت ارتباطات و رسانه اين

دانشگاه، مشغول به كار مي باشد.مدير اين انستيتيو دكتر "بيت اشميت "كه يكي از مطرح ترين اساتيد اين رشته است؛ ابتدا در دانشگاه "سوييس" فيزيك نظري خواند؛ و بعد از "انستيتيو تكنولوژي فدرال سوييس" در رشته ي رياضيات دكترا گرفت. حوزه تخصصي او تكنولوژي اطلاعات بود؛ و از سال 1987 استاد تكنولوژي و مديريت اطلاعات دانشگاه "سنت گالن" شد. از 89 تا 97 مدير انستيتيو مديريت اطلاعات در اين دانشگاه بود. از سال 98 مدير انستيتيو مديريت ارتباطات و رسانه شد؛ و از آن زمان در زمينه طراحي محصولات ديجيتال، بازاريابي توليدات الكترونيكي، مديريت اطلاعات، مديريت دانش، تئوري رسانه و مديريت رسانه مشغول فعاليت است.بخش غالب سايت مديريت رسانه اين دانشگاه، كه از معروف ترين سايت هاي مديريت رسانه به شمار مي رود؛ تمركز خود را بر حوزه هاي دانش رسانه، كسب و كار رسانه اي، بازارهاي الكترونيكي، مديريت ارتباطات و طراحي رسانه هاي الكترونيكي قرار داده است.منابع:

1.http://www.print-media-academy.com/ www /html/en/content/articles/seminars/ma_print_media2- http://aaft.com/programs/mba_mdiastudies.html

3. كليه تعاريف از مديريت و مديريت رسانه از دكتر "اشميت" از بخش لغت نامه "glossary" سايت نت آكادمي مي باشد.4- شكر خواه ،يونس ؛ روزنامه نگاري سايبر ،تهران ،انتشارات ثانيه ،1384* منبع: همشهري

طراحي اداري در شركت هاي رسانه اي

اميد جهان شاهي

اين نوشتار نگاهي است به مقاله اي كه "اوا بجروم" (Eva Bjerrum) و سه محقق ديگر در كنفرانس بين المللي (Telework) كه در كشور دانمارك برگزار شد، ارائه كردند. اين مقاله با نام "با هم كار كردن: فضاي كاري، سازمان و مفهوم كار" در سال ميلادي گذشته بازتاب هاي قابل توجهي در مطالعات رسانه اي داشت. جهاني كه در آن زندگي مي كنيم، از جهات مختلف تحت تأثير فن آوري

هاي نوين قرار گرفته است. تجارت الكترونيك در عرصه اقتصاد، شيوه هاي نوين آموزشي از جمله آموزش از راه دور در نظام آموزشي و صنايع رو به رشد مكانيزه در حوزه كشاورزي، از جمله اين تأثيرات به حساب مي آيند.تجارت الكترونيك (e-commerce) شيوه هاي مبادله و مفهوم زمان و مكان را تغيير داده است. شيوه هاي نوين آموزشي از جمله آموزش از راه دور، چگونگي تعليم و تعلم و معناي تربيت و آموزگار و دانش آموز را دگرگون كرده است. مكانيزه شدن فزاينده كشاورزي معناي فصل و نوع رابطه انسان با طبيعت را عوض كرده است. فن آوري هاي ديجيتال نيز علاوه بر تحول در شيوه هاي ارتباطي جهان، مفاهيم را نيز دگرگون كرده اند و افق هاي معنايي جديدي گشوده اند كه از جمله اين مفاهيم، مفهوم "كار" است.اين نوشتار نگاهي اجمالي است، به مقاله اي كه در كنفرانس بين المللي ( (Teleworkدر خصوص نسبت ميان طراحي دفاتر كار و كار ارائه شده است. در جهت تثبيت پايايي و اثبات روايي اين پروژه كه در دانمارك انجام شده است، روشهاي مختلفي مورد آزمون قرار گرفته است. چند نوع شركت بررسي شده اند. اما در اين مقاله تنها شركت هاي رسانه اي را مورد توجه قرار مي دهيم.پيشتر منظور از شركت هاي رسانه اي روزنامه ها بوده اند. اما اكنون به واسطه توسعه فن آوري هاي نوين بسياري از شركت هاي رسانه اي با چند رسانه كار مي كنند. يعني مثلاً علاوه بر روزنامه هاي به اصطلاح چاپي به وب سايت خبري و يا حتي گاهي ايستگاه راديو -تلويزيوني هم مجهزند. به عبارت ديگر فن آوري هاي نوين صنعت رسانه اي را وارد مرحله تازه اي

كرده اند و به نوعي شركت رسانه اي را پيچيده كرده اند. معمولاً اين شركت هاي رسانه اي چند نوع رسانه را در يك مكان اداره مي كنند.فن آوري هاي نوين امكان كار از هر جا و هر زمان را مهيا ساخته است. از اين رو " كار" بيشتر به مقوله اي شناور (nomadic) و منعطف (flexible) تبديل شده است. اين مهم بايد در طراحي محيط دفاتر كار هم به نوبه خود انعكاس داشته باشد. امروزه طراحي دفاتر به عنوان ابزاري استراتژيك، حتي براي فهم ساختارهاي سازماني نيز تبديل شده است.كلمه كليدي در اينجا مفهوم شناسي "كار" (work) است. اينكه كاركنان چه درك و تفسيري از كار دارند، نقشي حياتي در نسبت ميان طراحي دفتر كار و انتقال دانش و تجربه در بين كاركنان بازي مي كند. منظور از مفهوم "كار" آن معني اي نيست كه در محافل آكادميك از "كار" مراد مي شود. بلكه شناختي است كه به واسطه ي مطالعات موردي مختلف به دست آمده است. در محيط كاري كاركنان وظايف كاري زيادي دارند. اما آنها برخي از آن وظايف را به عنوان "كار واقعي" (real work) مي شناسند. طراحي دفتر همچون كاتاليزوري براي برجسته كردن آن چيزي است كه كار واقعي شمرده مي شود. در واقع پرسش از طراحي دفتر كار واكنش به اين مهم است كه كاركنان در چه شرايطي مي خواهند كارشان را انجام دهند.درك سنتي از مفهوم "كار واقعي"، كار را به مثابه امري فردي و متمركز مي داند،كه مي تواند بيانگر عادت يا بيان يك اعتراض باشد. آنچنان كه در گذشته بوده است. اين تلقي از كار، در واقع منعكس كننده

قالب ذهني اي است كه همراه با شكل گيري جامعه صنعتي جا افتاده است. كار به عنوان اعتراض هم، شايد به نوعي بازتاب دهنده تبعات نادرست سيستم مديريت به اصطلاح علمي و مفهوم كلاسيك مدير، در آن زمينه باشد. از آن زمان كه با انقلاب صنعتي، جهان آرزوي صنعتي شدن داشت و آن زمان كه در چهارچوبهاي فكري حاكم بر سرآغاز قرن بيستم، كارگر "ماشيني" بود براي توليد بيشتر، مدير بهتر كسي بود كه اين "ماشين" را به توليد بيشتر وادارد. در اين فضا، مدير كسي بود كه بايد از او مي ترسيدند.مكاتب مديريتي بعدي مثل روابط انساني و به خصوص مديريت اقتضايي، آن مفهوم كلاسيك از "مدير" را اصلاح كردند. اما مفهوم "كار واقعي"، كماكان مفهومي سخت افزارانه باقي ماند. كار واقعي آن بود كه فقط در اداره و "پشت ميز كار" و در "ساعت مشخص كاري" انجام گيرد. كارگر يا كارمند نيز، شايد نه به شدت اوايل قرن بيستم كه نگاه غير انساني به كارگر با "علمي" بودن مديريت توجيه مي شد، همچنان كسي تصور مي شد كه مي كوشيد، از "ساعات كاري" بگريزد و "پشت ميز كار" تنها ژست كاري بگيرد.اما واقعيت اين است كه امروز در جهان رسانه ها, مفاهيم مربوط به "كار واقعي" به سرعت در حال تغييراند. مفهوم كار در شركت هاي رسانه اي به آن معني است كه همه انواع كار همان "كار واقعي " شمرده مي شوند. يعني اگر چه مهمترين فعاليت هاي كاري عبارتند از نشست هاي رسمي كه جهت انجام مصاحبه ويراستاري، انتخاب تيتر و در يك كلمه "توليد" بر گزار مي شوند ، اما علاوه بر جلسات رسمي فعاليتهايي چون

جواب دادن به اي ميل ها، نوشتن ايده اي كه به ذهن مي رسد و حتي قدم زدن اطراف دفتر و حرفهاي غير جدي هم مي تواند به عنوان "كار واقعي" در نظر گرفته شود. چه، آنچه در بهره وري اين شركت ها حياتي است همدلي ,همكاري ,سهيم كردن و البته سهيم شدن همكاران در اطلاعات است.بر اين اساس، طراحي دفاتر كار بايد بر اساس تسهيل تبادل اطلاعات و اهميت دادن به "در دسترس بودن" باشد. به تعبير محققان اين گزارش طراحي دفاتر رسانه اي بايد به رشد و تقويت "باز بودن" (openness) كمك كند، محيط كار بايد متناسب با طبيعت كار باشد. از اين رو، محيط كار به خصوص در شركت هاي رسانه اي بايد تضمين كننده ي ارتباطات باشد. كاركنان بايد هميشه در "جريان" باشند و بدانند "تازه چه خبر" است. بر اين اساس محيط شركت هاي رسانه اي به گونه اي طراحي مي شود كه به اصطلاح "باز" باشد.به طوري كه حس همكاري ،تعامل و درك متقابل بين گروههاي كاري بخشهاي مختلف رسانه اي را، ارتقا بخشد.پس، در طراحي دفتر يك سالن بزرگ را در نظر مي گيرند كه دور تا دور آن قسمت بندي (پارتيشن بندي) شده است. ميز بزرگي نيز وسط سالن قرار داده مي شود، تا مديران، دبيران و خبر نگاران رسانه و همه كساني كه به نحوي در توليد محصول رسانه اي موثر هستند، براي تبادل اطلاعات و ايده ها دور هم جمع شوند. ميز بزرگ رييس ندارد و چرخشي است. يعني جاي تبادل اطلاعات است و ايده هاي همه مي تواند دورآن مطرح شود. ميز بزرگ درست مثل يك مركز عمل مي كند. مركزي

براي تبادل اطلاعات، همفكري و همكاري. براي توليد خلاقانه اين امتياز بزرگي است كه كاركنان از نزديك با يكديگر ارتباط داشته باشند.دور اين ميز از صبح تا شب جلسات رسمي و غير رسمي تشكيل مي شود.در اين تحقيق ملاحظه شد كه كاركنان زياد در اطراف دفتر قدم مي زنند و از همديگر سؤال مي پرسند. در شركت هاي موفق و خلاق، محيط كاري زنده و سرشار از شور مشاهده شد. محيطي پر از تبادل ايده ها و چك و چانه زدن. در عين حال در روزهاي حساس خبري تا دير وقت شب، سكوتي سنگين وجود خواهد داشت.در يك شركت رسانه اي كارمندان تقريباً همه جا هستند. در هال، دور ميز بزرگ، پشت ميز كار و در همه جاي دفتر. آن ها حتي بخشي از "كار"، مثل چك كردن اي ميل ها و گرفتن مصاحبه هاي تلفني، را در خانه و پشت كامپيوتر خانه انجام مي دهند. اين طبيعت كار رسانه اي است.طراحي دفتر كار بايد متناسب با "طبيعت كار واقعي" سازمان صورت گيرد. محل كار در يك شركت رسانه اي بايد پشتيبان، تقويت كننده، تسهيل كننده ارتباط و انتقال دهنده ي اطلاعات و متضمن رشد و يادگيري و خلاقيت كاركنان باشد.

 

* منبع: همشهري

مديريت ارتباطات اينترنتي

زماني كه دانشمندان آمريكايي و انگليسي در سال 1960 اينترنت و بعد از آن ARPANET ، شبكه هاي راديويي و ماهواره اي را اختراع كردند، اين فناوري ها بلافاصله توسط دولت آمريكا براي انتقال سريع اطلاعات و ساير كاربردهاي نظامي مورد استفاده قرار گرفت. بيست سال بعد با ارايه شبكه جهاني اينترنت، اين فناوري توسط كسب وكارها مورد استفاده قرار گرفت و كسب و كارها از اين فناوري براي جذب

مردم و فروش محصولات به صورت آن لاين بهره گرفتند.

تا سال 1990 هزينه سنگين استخدام كارمندان آشنا به مهارت ها ي توسعه وب و همچنين هزينه هاي بالاي تشكيل وب سايت مانع از گسترش اين فناوري در موسسات غيرانتفاعي بود. همچنين اگر وب سايتي توسط يك موسسه غيرانتفاعي راه اندازي مي شد به دليل عدم وجود خدماتي مانند الكترونامه و پيام فوري ارتباط متقابل بسيار محدودي با ساير سايت ها داشت.

بعد از سال 1990 سيستم هاي جديدي در اينترنت به وجود آمد. اين سيستم ها به منظور تسهيل ارتباطات از طريق اينترنت راه اندازي شدند. نرم افزارهاي مديريت ارتباطي مانند الكترونامه و ... از جمله ي اين سيستم ها بودند كه با ورود به اينترنت ساختارهاي مناسب و متفاوتي را براي مديرت ارتباطات در اينترنت به وجود آوردند.

ارايه اين خدمات سبب شد كه موسسات غيرانتفاعي راحت تر بتوانند اينترنت را در اختيار بگيرند. اين مرحله نقطه ي عطفي در تاريخ استفاده از اينترنت در جوامع به شمار مي آمد.

حال مساله اساسي استفاده از اين شبكه جهاني براي مديريت ارتباطات با ساير سازمان ها و افراد است. Vinay Bhagat رييس شركت Convio مي گويد: ما بايد توجه كنيم كه چگونه به بهترين نحو از اينترنت براي تقويت روابط با اعضا، كارمندان، پشتيبانان و .. استفاده كنيم.

در سال 2003-2002 برخي موسسات غيرانتفاعي آمريكا از قدرت اينترنت در انتخابات ايالتي استفاده هاي شاياني كردند. Howard Dean يكي از ده كانديداي دموكرات توانست در عرض نيم سال هوادران خود را به 7.5 ميليون نفر برساند كه اين رقم بسيار بيش تر از 9 رقيب دموكرات وي بود و دليل آن آشنايي او و حاميانش از قدرت اينترنت بود كه به خوبي از امكانات اين فناوري براي جلب آراي مردم حتا

در دورترين نقاط ايالت استفاده كردند و اين در حالي بود كه او براي امور تبليغاتي خود كم ترين هزينه را نسبت به ساير رقبا متحمل شد.

بعد از آن ساير سازمان ها و موسسات غيرانتفاعي دانستند كه مي توانند با استفاده استراتژيكي از اينترنت به هدف هاي خود به راحتي دست يابند و همچنين در هزينه هاي خود صرفه جويي زيادي داشته باشند. اهميت اين فناوري نه تنها براي سازمان ها و موسسات غير انتفاعي ملي و بين المللي مشخص شده بود، بلكه سازمان هاي كوچك و ناحيه اي نيز از توانايي هاي اين فناوري استفاده هاي زيادي كردند.

بنابراين اگر موسسه ي شما جزو آن گروهي است كه از اينترنت براي دست يابي به اهداف خود استفاده كرده است شما بايد براي تقويت و بهبود ارتباطات موسسه خود، استفاده از اينترنت و فناوري هاي وابسته را افزايش دهيد و اگر جزو موسساتي هستيد كه تا كنون از پتانسيل اين فناوري استفاده نكرده اند، هر چه زود تر دست به كار شويد و اين مسير را آغاز كنيد.

حال كه شما قدرت فناوري اينترنت را در موسسات به چشم ديديد مرحله بعدي چيست؟ براي استفاده استراتژيكي از اينترنت و برقراري روابط مناسب آن لاين، سازمان شما بايد در ابتدا اين سه هدف را دنبال كند

• ساختن روابط مناسب با مخاطبان و بهينه كردن اين روابط با آن ها• دادن امكان ارتباط دو طرفه مردم ومخاطبان با موسسه • گسترش اين روابط دو طرفه و تبادل اطلاعات با آن ها و فراهم كردن خدماتي كه اين امر را آسان تر كندبرقراري ارتباط از طريق اينترنت نسبت به ساير شيوه هاي موجود از نظر هزينه بسيار با صرفه تر است. بنابراين موسسه غيرانتفاعي شما بايد بيش تر اطلاعات خود را از طريق الكترونامه به

اعضا و حاميان خود انتقال دهد و از ارسال نامه هاي پستي رايج كه بسيار زمان بر و خسته كننده هستند، خودداري كند. اين سيستم مديريت جديد مانع از مكاتبات متوالي رايج با ساير اعضا كه به منظور افزايش ميزان روابط صورت مي گيرد، مي شود.

روابط مبتني بر اينترنت و آن لاين داراي كيفيت بالاتري هستند زيرا بر خلاف نامه هاي مرسوم كه فقط يك موضوع را دنبال مي كنند شما از طريق وب سايت خود مي توانيد با ارايه اطلاعات و خبرهاي جالب به مخاطبان خود موضوع مورد نظر خود را به راحتي به مخاطب خود انتقال دهيد.

همچنين مي توانيد نظرات و پيشنهادهاي و انتظارات مخاطبان خود را از طريق وب سايت دريافت نماييد و از مزاياي اين ارتباط دو طرفه و متقابل استفاده كنيد. اين ارتباط متقابل بين اعضا و سازمان سبب ايجاد تفاهم بيش تر در زمينه ايده ها و اهداف شده و بنيان موسسه و سازمان شما را محكم تر مي سازد. يكي از راه كارها براي افزايش اين ارتباط متقابل فراهم نمودن امكان ارايه نظرها و پيشنهادهاي مخاطبان و اعضا با يكديگر و يا حتا با اعضاي ساير سازمان ها است.

گسترش گفت وگوهاي متقابل با مخاطبانهرچند كه هدف بيش تر سازمان هاي غير انتفاعي از برقراري روابط با مخاطبان افزايش درآمد و جمع آوري پول است، ولي موسسات هوش مند دريافته اند كه اينترنت مي تواند به عنوان يك رسانه كارايي بيش تر براي درخواست پول از حاميان و پشتيبانان داشته باشد.

براي بالا بردن كارايي وب سايت خود از آن به عنوان جاي گاهي براي تبادل اطلاعات، ايده ها و نظرها استفاده كنيد. اين موضوع سبب مي شود كه مخاطبان شما كه در آينده حاميان مالي موسسه شما خواهند بود، از خدمات و نحوه كار شما آگاهي بيش تري داشته و

استقابل بهتري كنند.

زماني كه مخاطبان و حاميان شما بدانند كه مي توانند تاثير زيادي از طريق اعمال نظرهاي خود بر سازمان و موسسه شما داشته باشند، به طور مشخص احساس ارتباط قوي تري با سازمان شما خواهند داشت. اگر حاميان مالي شما از طريق الكترونامه هاي منظم و روزنامه هاي الكترونيكي بدانند كه پول هاي آن ها از طريق موسسه شما در چه راهي مصرف مي شود، روابط متقابل بهتر و مناسب تري با موسسه شما خواهند داشت.

استفاده استراتژيكي از اينترنت مي تواند به موسسات در سه موضوع زير كمك كند:

1- شما با استفاده از وب سايت خود مي توانيد حوادث، فعاليت ها و ساير اتفاق هاي سازمان خود را به صورت يك خبرنامه از طريق الكترونامه به مخاطبان خود ارسال كنيد. اين امر سبب يك پارچگي و تقويت مديريت ليست مخاطبان و حاميان موسسه خواهد شد و باعث تقويت روابط بين اعضا، حاميان و پشتيبانان مالي و ... سازمان خواهد شد.

2- وب سايت به شما امكان مي دهد كه با مخاطبان خود به صورت هميشگي و سريع در ارتباط باشيد. حتا شما مي توانيد افزايش بسيار اندك در ميزان ارزش سهام و ساير اطلاعات را به صورت متوالي به مخاطبان خود اطلاع دهيد. علاوه بر اين مي توان ميليون ها موضوع و خبر ديگر را كه مورد توجه مخاطبان است براي آن ها بفرستيد. همچنين از طريق وب سايت مي توانيد اتفاقات و حوادثي را كه به صورت ناگهاني براي موسسه اتفاق مي افتد مديريت كنيد.براي مثال يك موسسه نگه داري از حيوانات يك درخواست فوري الكترونيكي را براي اعضا و حاميان مالي فرستاد و به آن ها هشدار داد كه علوفه مورد نياز براي حيوانات تمام شده و پول كافي براي خريد آن وجود ندارد. و از اين

طريق توانست اين مشكل را به سادگي برطرف سازد.وب سايت اينترنتي شما همچنين مي تواند شما را در جمع آوري و تنظيم فعاليت هاي بازاريابي كلي از طريق يكپارچه كردن الكترونامه ها، نامه هاي پستي و مكالمات و ... ياري دهد.

3- موسسه Public Radio شيكاگو توانست با استفاده از يك استراتژي بسيار ساده حاميان مالي و مخاطبان خود را به طرز شگفت آوري افزايش دهد. هر عضو به هنگام بازديد از وب سايت اين موسسه بايد فرمي را درباره ي علاقه مندي ها و فعاليت هاي مورد علاقه خود تكميل مي كرد. اين موسسه با استفاده از اين فرم ها روزنامه الكترونيكي مناسب روحيه مخاطبان خود را از طريق وب سايت به آن ها ارايه كرد و همچنين الكترونامه هايي در زمينه موارد مورد علاقه مخاطبان براي آن ها ارسال كرد. اين راه كار ساده در مدت زمان كوتاهي سبب افزايش مخاطبان و روابط متقابل آن ها با موسسه و ساير اعضا شد. مي بينيد كه چگونه با به كارگيري راه هاي ساده و كم هزينه مي توانيد تعداد مخاطبان خود را به صورت چشم گير افزايش دهيد.

اگر شما تا كنون از اينترنت براي فعاليت موسسه غير انتفاعي خود استفاده نكرده ايد، بايد هر چه سريع تر دست به كار شويد چرا كه تا دو سال قبل استفاده كنندگان آن لاين در سراسر دنيا حدود 3 ميليارد نفر بوده اند ولي اين آمار در حال حاضر بسيار افزايش يافته است.

حال كه شما از وب سايت خود براي تقويت روابط بين مخاطبان و اعضا استفاده مي كنيد چه كارهايي را بايد براي بهره گيري بهتر از اين فناوري انجام دهيد؟

كليه كارها و فعاليت هاي موسسه خود را براي حاميان مالي و مخاطبان خود گزارش دهيد و كارهايي را كه در حال انجام است و يا

به اتمام رسيده است به آن ها اعلام كنيد. اين بدان معناست كه اطلاعات و خبرهاي خود را به روز كنيد. ساكن بودن وب سايت شما و به روز رساني كند به سرعت سبب كم شدن مخاطبان موسسه خواهد شد.

وب سايت خود را كاربر پسند كنيد. اطلاعات را به صورت واضح و آشكار گزارش دهيد. زمان كافي براي سازمان دهي اطلاعات ارايه شده صرف كنيد و از لينك هاي مربوط به موضوعات مشابه در وب سايت موسسه استفاده كنيد. نگران اين كه مخاطبان خود را از دست بدهيد نباشيد. اطلاعاتي كه ارايه مي دهيد مانند اجناس يك صاحب مغازه است. اگر شما به مغازه اي مراجعه كنيد كه جنس مورد نظر شما را نداشته باشد دفعه بعد مشخصا به آن مغازه مراجعه نخواهيد كرد. پس سعي كنيد با ارايه اطلاعات به روز مخاطبان خود را حفظ كرده و تعداد آن ها را افزايش دهيد.

در ارايه اخبار و اطلاعات مربوط به موسسه از تصاوير و گرافيك هاي با كيفيت بالا استفاده كنيد. حاميان مالي دوست دارند به غير مطالعه متن ها فرايند پيشرفت كار را در قالب عكس ها، نمودارها و ... پي گيري كنند استفاده از عكس هاي با كيفيت بالا، نمودارها، گراف ها و ...سازمان را حقيقي تر و بهتر نمايش مي دهد و سبب مي شود موسسه ارتباط بهتري با مخاطبان و حاميان مالي خود برقرار نمايد

از وب سايت خود براي دانستن علاقه مندي هاي مخاطبان خود استفاده كنيد و پس از آن از طريق الكترونامه و روزنامه هاي الكترونيكي موضوعات مورد علاقه مخاطبان خود را به آن ها ارايه دهيد.

گسترش ارسال الكترونامه هاي پر محتوا تاثير زيادي در حفظ مخاطبان دارد و سبب رشد ارتباطات بين سازمان و مخاطبان خواهد شد.

برنامه واقع گرايانه اي تهيه كنيد، مشخص كنيد

امكان انجام چه كارهايي را به كمك كاركنان سازمان خود داريد. برنامه هاي كوتاه مدت و بلند مدت سازمان خود را مشخص كنيد.

پرسنل و زمان كافي را براي سازمان دهي وب سايت خود در نظر بگيريد. براي اين كه وب سايت و الكترونامه هاي شما تاثيرگذار باشند يك كارمند مخصوص اين كار استخدام كنيد. از خدمات و نرم افزارها و سيستم هاي مديريت ارتباطي جديد و مدرن در وب

 

*منبع: ComputerWeekly - مترجم: پارس آنلاينسايت خود استفاده كنيد.

چيستي مديريت رسانه

دكتر طاهر روشندل اربطاني

چكيدهسازمان هاي رسانه اي با توجه به ويژگي هاي خاص خود مستلزم مديريتي متفاوت اند. از اين رو «مديريت رسانه» به عنوان حوزة مطالعه و تحقيق جديد پا به عرصه گذاشته است. اين مقاله برآن است تا با طرح ديدگاه ها و رويكردهاي مختلف نسبت به مقوله مديريت رسانه به بررسي چيستي موضوع بپردازد و ابعاد آن را روشن نمايد. ضرورت اين امر از آنجا ناشي مي ¬شود كه به رغم گذشت چندين سال از شكل¬گيري و راه¬اندازي مديريت رسانه به عنوان يك رشته علمي و دانشگاهي هنوز تعريف روشن و مشخصي از آن وجود ندارد و اختلاف نظر بر سر قلمرو آن بسيار است. به اين منظور در اين مقاله سعي مي شود ضمن طرح ديدگاه¬ هاي مختلف، تعريفي نسبتاً جامع و مشخص از اين مفهوم ارائه گردد.كليد واژه: مديريت رسانه، سازمان رسانه¬اي، رسانه هاي جمعيمقدمهرشد چشمگير انواع رسانه هاي جمعي در چند دهة اخير و افزايش نقش¬ هاي اجتماعي آنها باعث شده است كه آنها از ابعاد مختلف مورد مطالعه و تحقيق قرار گيرند و يكي از مهم ترين اين ابعاد بعد مديريتي رسانه هاست. رسانه هاي جمعي از آغاز به عنوان يكي از نهادهاي مؤثر و مهم در جوامع نقش¬آفريني كرده اند و در تمامي

ابعاد زندگي اجتماعي اعم از اقتصاد، سياست، فرهنگ و... اثرگذار بوده¬اند. اين اثرگذاري در يكي دو دهة اخير به حدي رسيد كه توجه مديران و متوليان امور جوامع را به خود جلب كرده و آنها را در جست وجو براي يافتن شيوه هاي مؤثر و كارآمد مديريت و راهبري اين دستگاه¬ هاي عظيم به تكاپو انداخت. در اين ميان كشورهاي غربي و به ويژه ايالات متحده كه همواره از قدرت بي¬بديل رسانه¬ هاي خود در جهت پيشبرد طرح¬ ها و برنامه هاي مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... بهره گرفته¬اند، ضرورت تحقيق و مطالعه و سرمايه گذاري بر روي مقوله «مديريت رسانه» را احساس كرده اند. بدين ترتيب موضوع «مديريت رسانه» از دهة 90 وارد حوزه¬ هاي علمي و دانشگاهي شد. البته نبايد از اين نكته غافل شد كه روند تخصصي شدن در تمامي علوم، از جمله مديريت نيز در اين ميان بي¬تأثير نبوده است.مطالعة پيشينه تحقيق در مديريت رسانه نشانگر آن است كه داراي ادبيات غني و گسترده اي نيست و بر پايه مباحث تئوريك رشته هاي مهم و كاربردي مديريت و ارتباطات استوار است. اغلب مباحث مطرح شده در زمينة مديريت رسانه با توجه به خاستگاه اين رشته علمي و ماهيت نظام رسانه اي غرب داراي رويكرد اقتصادي ¬است. (فرهنگي و روشندل اربطاني، 1383)در كشور ما نيز موضوع رسانه هاي جمعي و اهميت آنها همواره مطمح نظر مسئولين و صاحب نظران مملكت بوده است، ضرورت ورود به بحث مديريت رسانه به شكل علمي از اواخر دهة هفتاد مطرح گرديد و از اوايل دهة هشتاد، مقاطع تحصيلات تكميلي اين رشته راه اندازي شد لكن به رغم گذشت حدود پنج سال از راه¬اندازي به نظر مي رسد به تناسب موضوع در نزد

افكار عمومي جامعه و حتي جامعة علمي از اهميت لازم برخوردار نبوده است و تعابير و تفاسير مختلف و متفاوتي از آن مي ¬شود. در اين مقاله سعي مي ¬شود با طرح و بررسي ديدگاه¬ ها و رويكردهاي مختلف به تبيين مفهوم ياد شده بپردازيم. به اين منظور هشت ديدگاه مختلف مطرح و در نهايت الگوي جامع مديريت رسانه ارائه مي گردد.ديدگاه اول. مديريت رسانه به مثابه مديريت عمومي سازمان رسانه اياين ديدگاه شايد رايج¬ترين و غالب¬ترين ديدگاه موجود در زمينة مديريت رسانه باشد كه بر اساس آن سازمان¬ هاي رسانه¬اي نيز مانند ساير سازمان¬ هاي جامعه نيازمند اعمال مديريت جهت نيل به اهدافي چون رشد، بقا، سودآوري و... ¬باشند و هر آنچه در خصوص اصول، فنون و مهارت¬ هاي مديريتي در ادبيات مديريت وجود دارد، در اينجا نيز مصداق پيدا مي ¬كند. به زعم طرفداران اين ديدگاه مديريت رسانه يعني اعمال كاركردها و وظايف اساسي مديريت نظير برنامه ريزي، سازماندهي، هدايت و كنترل و نيز ساير وظايف فرعي نظير گزارش¬گيري، تأمين منابع انساني، بودجه بندي و... در يك سازمان رسانه¬اي.بر اساس اين ديدگاه مديريت رسانه يعني به كارگيري بهينه منابع مادي و انساني با استفاده از كاركردهايي چون برنامه ريزي، سازماندهي، هدايت و كنترل به منظور تحقق اهداف سازمان رسانه اي.اينويلر(1984) ، مديريت رسانه را طراحي، هدايت و توسعة سيستم¬ هاي رسانه¬اي مي ¬داند) پرينگل و استار نيز مديريت رسانه را شامل وظايف برنامه ريزي، سازماندهي، بسيج منابع، هدايت و كنترل دانسته اند و مهارت¬ هاي مدير رسانه¬اي را در سه مهارت فني، انساني و ادراكي خلاصه مي ¬كنند. (Pringle Star, 2006)پس مشاهده مي ¬شود غالب¬ترين ديدگاه محصول تخصصي شدن علم مديريت و كاربرد اصول مديريت عمومي در مورد يك سازمان رسانه¬اي است

و از اين نظر مديريت يك سازمان رسانه¬اي تفاوتي با مديريت ساير سازمان¬ ها ندارد و حتي مديري كه در عرصه ديگري موفق است مي ¬تواند در مديريت سازمان رسانه¬اي نيز توفيق لازم را به دست آورد.ديدگاه دوم. مديريت رسانهاين ديدگاه در واقع به بررسي وضعيت حاكم رسانه¬اي و مالكيت آنها مي ¬پردازد. بر اساس اين رويكرد، مديريت رسانه¬ ها يكي از نقاط اتصال مهم رسانه¬ ها با نظام سياسي است (روشندل اربطاني، 1386). همان¬گونه كه مي ¬دانيم در يك طبقه بندي كلي سازمان¬ هاي رسانه¬اي در دنيا از حيث نوع مالكيت و وضعيت حقوقي به سه دسته قابل تقسيم¬اند. دسته اول سازمان¬ هاي رسانه اي دولتي اند كه كل اعتبارات و بودجه خود را از دولت دريافت مي كنند. بنابراين از نظر سياست هاي كاري و برنامه¬اي وابسته به دولت و حاكميت و در پي تأمين خواسته¬ ها و مقاصد آنها هستند. دستة دوم سازمان¬ هاي رسانه¬اي عمومي يا ملي¬اند كه ضمن دريافت كمك¬ هاي حكومتي و دولتي، هزينه¬ هاي خود را عمدتاً از محل پرداخت¬ هاي عمومي و حق اشتراك¬ هاي مردمي تأمين مي ¬كنند و ارتباط دولت با آنها در حد نظارت است. قوانين و مقررات اين گونه سازمان¬ ها را هم نهادهاي مردمي مثل مجلس و شوراهاي صنفي وضع مي ¬كنند. دستة سوم سازمان¬ هاي رسانه¬اي خصوصي¬اند كه به آنها سازمان¬ هاي رسانه¬اي تجاري نيز گفته مي شود. اين سازمان¬ ها ضمن تبعيت از مقررات عمومي جامعه، رأساً در برابر عملكرد خود مسئول¬اند و هزينه¬ هاي آنها صرفاً از محل درآمدهاي اختصاصي نظير اشتراك كابلي، آگهي¬ هاي بازرگاني، فروش محصولات و خدمات و حمايت¬ هاي تجاري تأمين مي ¬گردد. اين دسته از سازمان¬ ها به لحاظ حقوقي تابع قوانين مملكتي و خصوصاً قانون تجارت¬اند. (باقي، 1379)ملاحظه مي ¬شود كه مالكيت دستة اول به حكومت (دولت)،

مالكيت گروه دوم به عموم مردم و مالكيت گروه سوم به اشخاص حقيقي يا حقوقي بخش خصوصي تعلق دارد. مسلماً هر نوع از اين مالكيت¬ ها در شيوة اداره، ميزان و نحوة پاسخگويي به مردم، نحوة انتصاب يا انتخاب مديران، چارچوب¬ هاي حاكم بر ضوابط و مقررات، شيوة نظارت و كنترل و مسائلي كه در مديريت دخيل اند، تأثيرگذار و تعيين كننده¬اند.در واقع در ديدگاه دوم مديريت رسانه معادل مديريت بر رسانه است و نحوة ارتباط نظام سياسي و دولت با رسانه¬ ها و كنترلي كه از سوي آنها بر رسانه¬ ها اعمال مي ¬شود مدنظر است. ناگفته پيداست كه اين ارتباط بسته به نوع مالكيت رسانه¬ ها تفاوت¬ هاي زيادي خواهد داشت.ديدگاه سوم. مديريت ارتباط با رسانه¬هاامروزه موضوع مشتري مداري براي سازمان¬ ها از اهميت خاصي برخوردار شده است. براي اين منظور شركت¬ ها و سازمان¬ ها در امور مربوط به تبليغات و روابط عمومي خود سرمايه گذاري هاي چشمگيري انجام مي ¬دهند و يكي از ابزارهاي مهم و در واقع مهم ترين ابزار براي اين منظور استفاده از رسانه هاي جمعي و قدرت نفوذ و تأثيرگذاري آنها در لايه¬ هاي مختلف جامعه است. با توجه به چنين مسئله¬اي برداشت عده¬اي از مديريت رسانه نحوة تعامل و ارتباط سازمان¬ ها با رسانه¬ هاي مختلف و نحوة به كارگيري بهينه آنها در جهت اهداف و منافع سازمان است. به عبارتي دقيق¬تر، هنر ساماندهي و تنظيم بهينه و مؤثر ارتباط بين سازمان با رسانه هاي جمعي و بهره¬گيري از ظرفيت¬ هاي رسانه¬اي در راستاي اهداف و سياست¬ هاي اطلاع رسانيِ سازمان به مديريت رسانه¬اي تعبير مي ¬شود. (سيّد محسني، 1381)به طور خلاصه از نظر طرفداران اين ديدگاه مديريت رسانه يعني بيشترين و بهترين بهره را از قدرت و نيروي رسانه هاي جمعي در جهت اهداف

و مقاصد سازمان بردن؛ يعني مثلاً بتوان براي تبليغات از ظرفيت¬هاي رسانه¬اي استفاده كرد، يا در مواقع بحراني و زماني كه حيثيت، اعتبار و شهرت سازمان خدشه دار مي شود بتوان با تعامل مؤثر با رسانه¬ ها و استفاده از قدرت اطلاع رساني و تبليغي آنها از بحران كاست و حتي آن را به فرصت¬ هايي براي سازمان مبدل ساخت.ديدگاه چهارم. ماتريس مديريت رسانهدر ديدگاه چهارم مديريت رسانه، كاركردهاي مديريت با كاركردهاي رسانه ادغام شده و تشكيل ماتريسي را مي ¬دهند كه اصطلاحاً بدان ماتريس مديريت رسانه اطلاق مي ¬شود (روشندل، 1385). اگر كاركردهاي اساسي مديريت را شامل طرح¬ريزي (برنامه ريزي)، سازماندهي، هدايت و كنترل بدانيم و كاركردهاي اصلي رسانه هاي جمعي را كاركردهاي خبري (اطلاع رساني)، آموزشي، سرگرمي و ترويجي (ارشادي) در نظر بگيريم از تركيب چهار كاركرد اساسي مديريت با كاركردهاي چهارگانه رسانه ماتريسي به دست مي آيد.براي مشاهده و مطالعه جداول و نمودارها فايل پيوست را بار گذاري كنيدبر اساس اين ديدگاه مدير رسانه به دنبال تأمين اهداف سازمان متبوع است و اهداف هر سازمان در كاركردهاي آن متجلي مي شود. بنابراين اگر مدير رسانه اي بتواند به بهترين وجهي كاركردهاي چهارگانة برشمرده شامل خبري (اطلاع رساني)، آموزشي، سرگرمي و فرهنگ سازي را به انجام رساند در تحقق اهداف خود موفق عمل كرده است. براي اينكه كاركردهاي ياد شده به بهترين وجه صورت يابند بايد كل چرخة مديريت شامل برنامه ريزي، سازماندهي، هدايت و كنترل در مورد آنها به اجرا درآيد. به عنوان مثال برنامه ريزي و امر كنترل و نظارت برنامه هاي خبري مي ¬بايد از برنامه هاي تفريحي و سرگرم كننده متفاوت باشد. همين طور برنامه هاي آموزشي رسانه مستلزم طرح ريزي وسازماندهي متفاوتي نسبت به برنامه هاي تفريحي يا ترويجي (پرورشي اند. ملاحظه مي ¬شود كه ديدگاه چهارم

تا حدودي به مديريت محتوايي در رسانه نزديك تر مي ¬شود.ديدگاه پنجم. مديريت رسانه¬ هاي خُرد (Micro Media)وقتي در دنياي وب به جست وجوي واژه مديريت رسانه و يا كليدواژه¬ هاي مرتبط مي ¬پردازيم مشاهده مي ¬شود با مطالب و مستندات بسياري با عنوان مديريت رسانه¬ هاي خُرد روبه رو مي شويم. ذكر اين نكته ضروري است كه بر اساس يك دسته¬بندي، رسانه¬ ها به رسانه¬ هاي خرد اتنوترونيك ها درمقابل رسانه¬ هاي كلان يا تله ماتيك¬ ها قابل تقسيم¬اند. اتنوترونيك¬ ها رسانه هايي هستند كه نيازمند زيرساخت¬ هاي گسترده نيستند و بيشتر جنبه استفادة فردي دارند نظير ويديو، DVD و نظاير آنها، اما تله ماتيك¬ ها آنهايي اند كه نيازمند زيرساخت¬ هاي فني، انساني و... گسترده¬اي هستند نظير روزنامه¬ ها، راديو، تلويزيون، اينترنت و...آنچه از منظر طرفداران اين ديدگاه مطمح نظر است، مديريت رسانه به معناي مديريت رسانه هاي خُرد است نه رسانه هاي جمعي با زيرساخت¬ هاي عظيم و گسترده. حال آنكه آنچه در اين مقاله با عنوان مديريت رسانه مَد نظر است، مديريت رسانه به معناي رسانه¬ هاي خرد نيست و از بين رسانه¬ هاي تله ماتيك نيز رسانه¬ هايي مورد توجه¬اند كه ويژگي هاي رسانه جمعي را داشته باشند و رسانه¬ هايي نظير تلفن يا موبايل با وجود نياز به زيرساخت¬ هاي گسترده، از آنجايي كه طبق تعريف رسانه هاي جمعي، رسانة جمعي محسوب نمي شوند، جزو قلمرو بحث ما در مديريت رسانه نيستند.ديدگاه ششم. فرآيند هفت مرحله¬اي مديريت رسانهاعتقاد عده¬اي بر اين است كه مديريت رسانه فرايندي هفت مرحله¬اي شامل سياستگذاري، برنامه ريزي، توليد/ تأمين، نظارت، پخش، نظرسنجي و اثرسنجي است. بر اساس اين ديدگاه مديريت رسانه چرخه¬اي است كه از سياستگذاري رسانه¬اي آغاز مي ¬شود، سپس بر پاية سياست هاي وضع شده، برنامه ريزي براي توليد يا تأمين برنامه صورت مي گيرد؛ در مرحله بعد بر پاية برنامه ريزي انجام شده،

برنامه ها توليد يا از منابع داخلي و خارجي تأمين مي گردند. هم زمان با توليد و پس از آن و نيز پس از تأمين برنامه¬ ها يك مرحله نظارت و كنترلي بر آنها اعمال مي شود پس از آن برنامه¬ ها آماده پخش مي ¬شوند. پس از پخش نيز نظرسنجي در مورد برنامه ها از مخاطبان و فراتر از آن اثرسنجي برنامه ها به منظور تعيين ميزان اثربخشي برنامه¬ ها و درجة نيل به اهداف آنها صورت مي ¬گيرد. مديريت رسانه اتخاذ كرده است و از سويي در مورد مديريت رسانه هايي چون راديو و تلويزيون بيشتر مصداق پيدا مي كند. از سويي اين الگو بيشتر مناسب رسانه¬ هاي دولتي و عمومي است. فرآيند هفت مرحله¬اي مديريت رسانه حالت چرخه اي دارد، به اين معني كه نتايج مرحلة اثرسنجي در تعيين سياست¬ هاي رسانه¬اي و اولويت¬ هاي برنامه¬سازي به كار بسته مي ¬شود.ديدگاه هفتم. مديريت معني و محتوااين ديدگاه بر مديريت محتوايي در رسانه تمركز دارد و توجه خود را از شكل و سازمان رسانه¬ ها به موضوع كار و محتواي آنها معطوف مي ¬كند. در اين مفهوم مديريت رسانه عبارت است از به كارگيري نيروي اهرمي محتوا و معني به منظور تأثيرگذاري مطلوب بر مخاطب و حداكثر اين اثرگذاري زماني است كه مخاطبان اقناع شوند و خود به مبلغ پيام¬ هاي رسانه¬اي مبدل گردند كه بي هيچ گونه چشمداشتي پيام¬ هاي رسانه را ترويج و تبليغ نمايند.اگر اثربخشي را به عنوان مهم ترين مؤلفه در تعيين توفيق مديريت بدانيم آن چيزي نيست جز ميزان دستيابي به اهداف سازمان (Daft, 2005). اهداف هر سازماني نيز به چندين سطح و دسته قابل تقسيم¬ است به نحوي كه مي ¬توان در مقابل اهداف اوليه از اهداف ثانويه سازمان ياد كرد. در مورد

يك سازمان رسانه¬اي آنچه مسلم است اين است كه اهداف متعددي را در جامعه دنبال مي ¬كند كه با نگاه ژرف مي ¬توان هدف غايي اين گونه سازمان ها را در اثرگذاري مطلوب و نفوذ در نگرش¬ ها و از آن طريق تغيير در رفتار مخاطبان خلاصه كرد. در واقع جلب مخاطب جزو اهداف ابتدايي يك رسانه به منظور جذب و نفوذ در وي است و تحقق هدف غايي دستگاه رسانه¬اي تأمين نمي ¬گردد مگر اينكه محتوايي كه به مخاطبان عرضه مي ¬شود محتواي غني و مؤثري باشد. به عبارت بهتر تمامي كوشش¬ ها و هزينه هاي گزاف يك دستگاه رسانه¬اي به هدر خواهد رفت اگر محتواي رسانه¬اي از قابليت لازم به منظور نفوذ در مخاطب و ايجاد فضاي مناسب تعاملي با مخاطب برخوردار نباشد. اشميت رسانه¬ ها را صحنه¬ هايي براي تعامل مي داند و مديريت رسانه را بر مديريت اين فضاهاي تعاملي استوار مي ¬سازد.) Schmid, 2001)پس به طورخلاصه آنچه در ديدگاه هفتم مطرح است تمركز بر محتواي رسانه¬اي و غني سازي هر چه بيشتر آن جهت اثرگذاري مطلوب و مورد انتظار بر مخاطبان است.ديدگاه هشتم. مديريت رسانه، مديريت سه مرحله اي پياماين ديدگاه نيز بر عنصر پيام به عنوان مهم ترين عنصر محتوايي رسانه¬ ها متمركز است اما توجه خود را از تأكيدِ صرف بر خود پيام و محتواي آن بر شيوه¬ هاي توليد و توزيع پيام نيز معطوف مي كند. به عبارتي، در اين ديدگاه مديريت رسانه، مديريت سه مرحله¬اي پيام شامل تعيين، توليد و توزيع پيام است.گام اول در سياستگذاري و مديريت پيام و به عبارتي مديريت رسانه¬اي بايد در نهايت دقت و توجه صورت گيرد. در گام دوم شيوة توليد پيام و قالب آن جلوه مي ¬كند. اين مرحله

نيز مرحله مهمي است چرا كه اگر پيام مورد نظر در مرحله اول به شكل و شيوة مناسب تهيه و توليد نشود، هرقدر هم پيامِ رسانه غني و پراهميت باشد ممكن است ارزش خود را از دست بدهد. گام پاياني شيوة توزيع و پخش پيام است. اينكه پيام چگونه، در چه زماني و توسط چه كسي ارائه شود. در توزيع پيام بايد ملاحظات خاص اجتماعي، شرايط جامعه و گفتمان¬ هاي مسلط و... همه رعايت شوند. نهايتاً مكانيزم بازخورد در فرايند سه مرحله¬اي مديريت پيام، اطلاعاتي است كه در مورد پيام توزيع شده از جامعه، هدف و مخاطبان پيام به طور مستقيم و غيرمستقيم دريافت مي گردد و از آن اطلاعات در جهت اصلاح و رفع كاستي هاي احتمالي در مراحل تعيين و توليد پيام استفاده مي شود.به سوي يك الگوي جامعبراساس نگرش سيستمي، سازمان¬ هاي رسانه¬اي يك سيستم اجتماعي¬اند كه محصور در محيط اند. محيط شامل كلية عناصر و عواملي است كه در خارج از سازمان قرار دارد و بر آن تأثير مي گذارد و از آن تأثير مي ¬پذيرد. البته خود محيط سازمان از لايه¬ هاي مختلف تشكيل شده و ملاك تشخيص اين لايه¬ ها از يكديگر ميزان تأثير و تأثر عناصر آن لايه بر سيستم و در اينجا سازمان رسانه¬اي است. به عنوان مثال مخاطبان جزو عناصري¬ هستند كه تأثيري فراوان بر رسانه¬ ها مي گذارند و قطعاً از رسانه¬ ها نيز تأثير مي ¬پذيرند. نظام آموزشي جامعه نيز بر رسانه¬ ها تأثير مي گذارد و از آن تأثير مي پذيرد اما مخاطبان يا رقبا بيشتر با رسانه تعامل دارند تا نظام آموزشي و اجزاي آن. پس مخاطبان يا رقبا نسبت به نظام آموزشي يا تكنولوژيكي جامعه در يك لاية

دروني¬تر قرار مي ¬گيرند.صاحب نظران مديريت در يك دسته¬بندي، محيط سازمان¬ ها را به محيط داخلي و محيط خارجي تقسيم مي ¬كنند. بر اين اساس محيط داخلي سيستم شامل آن دسته از اجزا و عواملي است كه در درون سيستم قرار دارد و با آن در تعامل ¬است نظير كاركنان، تكنولوژي سازماني، ساختار و... به طوركلي اركان يك سيستم باز اجتماعي و از آن جمله سازمان رسانه¬اي عبارت اند از: اهداف، افراد، ساختار و تكنولوژي آن سيستم (Scott, 1992). محيط خارجي يا بيروني نيز همان طور كه پيش تر توضيح داده شد اجزا و عناصري را در بر مي ¬گيرد كه خارج از چارچوب سازمان با آن در تعامل ¬است كه خود اين محيط داراي لايه¬ هاي متعددي است كه فراگيرترين و در واقع لايه نهايي همانا محيط يا نظام ارزشي¬اي است كه سازمان و عناصر محيط بيروني سازمان در آن نظام ارزشي فعاليت مي كنند. اجزاي محيط ارزشي را اعتقادات، باورها، مفروضات اساسي، ارزش¬ ها و هنجارهاي جامعه تشكيل مي ¬دهند. يك سازمان بدون توجه به آنها نمي ¬تواند توفيقي در پيشبرد و تحقق اهداف خود داشته باشد.مديريت رسانه در يك الگوي فراگير مديريت كلية اجزا و عناصر محيطي اعم از داخلي و خارجي است. در لايه دروني يا محيط داخلي سازمان رسانه¬اي چهار ركن: اهداف، افراد، ساختار و تكنولوژي قرار دارد. اين چهار ركن بر يكديگر نيز تأثير مي گذارد. به اين معني كه نوع اهداف، تعيين كنندة نوع ساختار خواهد بود و نوع ساختارتعيين كنندة نوع تكنولوژي. مديريت رسانه نه تنها بايد در هدف گذاري و تعيين اهداف سازمان خود دقت به عمل آورد (بُعد محتوايي) بلكه بايد ساختار، تكنولوژي و نيروي انساني مناسبي هم براي اين منظور انتخاب

كند. به عبارتي مديريت رسانه بايد به هر سه بُعد نرم¬افزاري، مغزافزاري و سخت¬افزاري در مورد سازمان خود توجه داشته باشد.همچنين بر اساس الگوي جامع مديريت رسانه، مدير رسانه¬اي بايد در اولين لاية محيطي عواملي نظير مخاطبان، رقبا، تأمين كنندگان، تهيه كنندگان برنامه¬ ها و... را مَد نظر داشته باشد و از تعامل مؤثر با آنها غافل نشود. در لاية بعدي سيستم¬ هاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و... جامعه قرار دارند كه باز بر نحوة كار مدير رسانه اثرگذار است و آنچه مهم است اينكه مديريت با شركت در مذاكرات محيطي و ايجاد تعامل با مديران سيستم¬ هاي ياد شده در جامعه بتواند در جهت پيشبرد اهداف سازمان خود حركت كند و نهايتاً همان گونه كه قبلاً نيز گفته شد، محيط ارزشي يا همانا نظام ارزشي جامعه فراگيرترين محيطي است كه كلية لايه¬ هاي ديگرِ محيطي و خود سازمان رسانه¬اي را در بر مي ¬گيرد. يك مدير رسانه¬اي بايد در فعاليت هاي برنامه سازي خود ملزومات فرهنگي و ارزشي حاكم بر جامعه را مَدنظر داشته باشد.به طوركلي محيط سازمان¬ هاي رسانه¬اي محيطي پيچيده، متغير و نامطمئن است. به اين معني كه اولاً با اجزا و عناصر محيطي متعددي در ارتباط و تعامل¬اند، ثانياً اين اجزاي محيطي به سرعت تغيير مي كند و از ميزان پايداري پايين برخوردارند. به عنوان مثال تكنولوژي رسانه¬اي هر روز در حال تغيير است و نهايتاً اينكه پيش بيني رفتارهاي عوامل محيطي نيز كار دشواري است و به عبارتي سازمان¬ هاي رسانه¬اي در محيط نامطمئن به سر مي ¬برند.حال با توجه به آنچه بر اساس نگرش سيستمي در قالب الگوي فراگير مديريت رسانه توضيح داده شد مي ¬توانيم تعريفي از مديريت رسانه ارائه دهيم:مديريت رسانه عبارت است از

فرايند به كارگيري بهينة كلية امكانات مادي، انساني، تكنولوژيكي و غيره در جهت توليد، بازتوليد و توزيع پيام¬ هاي هدفمند در چارچوب نظام ارزشي پذيرفته شده كه با هدف غايي اثرگذاري مطلوب بر مخاطبان صورت مي ¬گيرد. (روشندل، 1385)نتيجه گيريآنچه در اين مقاله به دنبال آن هستيم دستيابي به مفهومي روشن و مشخص از مديريت رسانه است كه براي دستيابي به اين منظور به طرح و بررسي ديدگاه هاي مختلف پيرامون موضوع پرداخته شد. آنچه در اينجا به عنوان جمع بندي بحث مي توان ارائه كرد، اين است كه هيچ يك از ديدگاه هاي مطرح در خصوص مديريت رسانه ديدگاه جامعي نيست و هر يك از آنها از منظر خاصي به مقوله يادشده پرداخته است. در جست وجو براي دستيابي به الگويي نسبتاً جامع كه به نوعي به هم آورندة اجزاي ديدگاه هاي مطرح باشد الگوي فراگير مديريت رسانه ارائه شد. براساس آن مديريت رسانه از يك سو مباحث مديريت عمومي و اصول و تئوري هاي مربوط به آن را در خود دارد و از سويي ديگر بر مديريت معني و محتوا و پيام متمركز است. آنهايي كه مديريت رسانه را بدون توجه به تفاوت هاي خاص يك سازمان رسانه ا ي با سازمان هاي ديگر، بخشي از مديريت عمومي مي دانند دچار نوعي نزديك بيني نسبت به موضوع هستند. سازمان هاي رسانه اي با توجه به ويژگي هاي خاص و متمايز خود نيازمند مديريتي متفاوت است و آنچه در مورد مديريت رسانه بيشتر حائز اهميت است، مديريت معني و محتوايي است كه رسانه قصد ارائه آن را به مخاطب دارد.همچنين بررسي برخي ديدگاه هاي مطرح شده نشانگر برداشت ناصحيح و محدود آنها از موضوع مديريت رسانه است. محدود كردن مديريت رسانه به مديريت ارتباط با

رسانه ها و تقليل سطح آن به مديريت روابط عمومي و حتي پايين تر از آن به مديريت تبليغات يا تمركز بر موضوع مديريت رسانه هاي خُرد، ديدگاه هايي اشتباه نسبت به آنچه با عنوان مديريت رسانه شناخته مي شود، محسوب مي شود.خلاصه اينكه مديريت رسانه به عنوان يك حوزة مطالعه و تحقيق جديد و به عنوان رشته اي علمي كه به تازگي وارد حوزه هاي دانشگاهي شده نيازمند دانش نظري بيشتر و توسعة ادبيات موضوع است تا بتوان ابعاد آن را بيشتر روشن ساخت.منابع1. باقي، هرمز. «گذري به ويژگي هاي مديريت رسانه اي»، فصلنامه پژوهش و سنجش، شماره 23 و 24، 1379.2. روشندل اربطاني، طاهر. «مفهوم شناسي مديريت رسانه» ، فصلنامه راديو وتلويزيون، شماره 3، 1385.3. روشندل اربطاني، طاهر. «تحليلي بر نظام هاي مديريت رسانه»، فصلنامه راديو وتلويزيون، شماره 4،1386.4. فرهنگي، علي اكبر، روشندل اربطاني، طاهر. نگرشي بر بنيان هاي نظري مديريت سازمان هاي رسانه اي، فصلنامه دانش مديريت، شماره 66، 1383.5. سيّد محسني، شهاب. ارتباطات رسانه اي در روابط عمومي، انتشارات پارس سينا،1381.*اين مقاله در هفتادمين شماره فصلنامه رسانه چاپ شده است 6.Einwiller,S. “Adaptation of the Management Definition”, Management – Gesammelte Beitraege, 1984.7.Daft ,R.L. Organization Theory and Design, West Publishing Company, 2005.8.Pringle, M.F Star , J . Electronic Media Management, Elsevier Publications, 2006.9.Schmid, F. Media Management, Working Paper Report, MCM Institute, University of St. Gallen, Switzerland, 2001.10.Scott,R. Organizations Rational, Natural and Open Systems, third edition, Prentice - Hall, 1992.

مديريت رسانه

مقدمه

رسانه ها در عصر ارتباطات و اطلاعات يكي از مهم ترين ابزارهاي دسترسي به اهداف تلقي مي شوند. از اين رو بعد از جنگ جهاني دوم استقبال وافري از رسانه ها صورت گرفت و سازمان هاي ارتباطي همراه با

مقوله مديريت آن هم از طريق مطالعه و پيدا كردن قواعد، تشكيل شد. علم مديريت، علم استفاده از منابع محدود براي رسيدن به خواسته هاي نامحدود است، بايد در ابتدا خواسته ها را بشناسيم و اطلاعات وسيعي از داده ها و نيازهايمان به دست آوريم. مديريت رسانه بحثي ضروري است كه در عين بهره گيري از نظريه هاي مديريت و رسانه جايگاه مستقلي مي يابد.

اتولربينكر، در ارتباطات اقناعي، رسانه هاي ارتباطي را مسيرهايي مي داند كه از طريق آنها پيامي به مخاطبان مي رسد. با اين مفهوم، رسانه بايد تا حد مطلوب به مثابه گذرگاهي بي مقاومت براي پيام ها عمل كند. پس، رسانه مي تواند راديو و تلويزيون، روزنامه و مجله و هر مسير ارتباطي براي كسب خبر باشد. بحث جديدي كه كارشناسان ارتباطات به آن مي پردازند مديريت رسانه اي است. مديريتي كه افراد با توجه به معنا و تعريف مديريت و اداره رسانه برعهده مي گيرند. اين مديران بايد، علاوه برداشتن هنر مديريت، هنر انتقال و اقناع را داشته باشند.مديريت رسانه اي به نظر كارشناسان بر دو نوع است: * مديريت بر رسانه ها * مديريت در رسانه ها مديريت بر رسانه هااين نوع مديريت نظام حقوقي رسانه را در جامعه تدوين مي كند و در آن روابط بين رسانه ها و مخاطبان را بيان مي كند. در اين نوع مديريت نظام حقوقي، اخلاق حرفه اي رسانه اي نيز ترويج مي شود. اين نوع مديريت در مقام عقل كل عمل مي كند؛ عقل كلي كه تمامي اعصاب و نظام هاي رسانه اي را در كنترل دارد. اين مديريت اغلب دولتي و يا

صنفي است كه قدرت اعمال مديريت را نيز دارد. انجمن صنفي روزنامه نگاران، روزنامه نگاران بدون مرز و خبرنگاران آزاد از جمله اين نوع مديريت ها هستند. وظيفه اين نهادها و واحدها، اعطاي هدايا، جوايز و تأكيد و نظارت است. اين واحدها آموزش لازم را به اعضا مي دهند و فرهنگ خاص خود را ترويج مي كنند.مديريت در رسانه هادر اين نوع مديريت، افرادي مسئوليت را برعهده مي گيرند. اين مديريت نيز مسئوليت تعيين و تحقق اهداف، برنامه ريزي ، سازمان دهي، به كار گماردن نيروي انساني ، رهبري و نظارت را در رسانه برعهده دارد. اين مديران براساس آموزش هاي منظم و دانشگاهي، يا در برخي موارد نادر، بر مبناي روش هاي تجربي و يا سياست هاي موجود در جامعه، هدايت و مديريت يك رسانه را به عهده مي گيرند. در اين نوع مديريت نيز، مدير در مقام سرپرست اعمال قدرت مي كند.مديريت رسانه ايپژوهشگران مديريت ارتباطات برآنند كه مدير رسانه در طيفي قرار دارد كه يك سوي آن اعمال قدرت است و سوي ديگر آن اعمال آزادي است. مدير هر قدر از اعمال قدرت دور مي شود به آزادي نزديك تر مي شود و بالعكس.در نمونه اعمال قدرت محض، به نظر ليكرت، در نظام آمرانه يا مستبد (Telling) همه چيز به ديگران ديكته مي شود و نهايتاً به انحصار (Monopdy) مي انجامد. مثال بارز آن در دوران آلمان نازي ديده شده است كه معمار مسلم آن، وزير تبليغات آلمان، گوبلز بود. در اين دوران است كه نظريه سبع يعني رسانه انحصار پيام را به خود اختصاص داده بود. بدين صورت كه محيطي چند

صدايي به وجود آورده بودند، اما افراد از اين چند صدايي تنها يك صدا را، كه همان هدف حكومت و نظام بود، مي شنيدند و مخاطبان نيز فقط به اين صداها بايد گوش فرامي دادند، بدين صورت بوده و هست كه انديشه انسانها تسخير مي شود.مديريتي را كه در اين طيف، در بخش اعمال آزادي قرار دارد، مي توان در كشورهاي غربي و آمريكا جست وجو كرد. اگرچه اين آزادي مديريت كه در رسانه هاي اين كشورها بيان شده به ظاهر چندصدايي است، اما در باطن انحصار مطلق است. در اين جوامع با اين كه، بر اساس نظريه جريان آزاد اطلاعات هر كسي حق آزادي عقيده و بيان دارد و حق مزبور شامل آن است كه عقايد خود را بدون بيم و اضطراب بيان كند، اما در باطن، كساني مي توانند از رسانه استفاده كنند كه ويژگي هاي مورد نظر سرمايه داري را دارا باشند. اما قطب ديگري از جوامع و نظامها هستند كه مديريت رسانه هايشان سعي در تلفيق اين دو طيف قدرتمند و آزادي را دارد، يعني اين كه صلاحيت خود را بر اساس موقعيت هاي زماني و جهاني ارزيابي مي كنند و سعي در ادغام آن دارند. اين نوع هدايت هاي رسانه اي را مي توان در برخي از كشورهاي غيرمتعهد و اسلامي، از جمله ايران، مشاهده كرد. در اين نوع مديريت نه حاكم سخنور مطلق است و نه جامعه آزادي كامل دارد.دروازه بانان خبر كه اخبار را ويرايش مي كنند، مديران ارشد، مديران اجرايي و ستادي يعني سردبيران و دبيران و خبرنگاران هستند كه در سه جامعه فرضي وجود دارند. در

جامعه اول، دروازه بانان تنها به اخبار و گزارش هايي اجازه نقل و انتقال مي دهند كه حكومت مي خواهد. در جامعه دوم، دروازه بانان فقط به اخباري كه به نفع نظام سرمايه داري است اجازه پخش مي دهند. در جامعه سوم هم بر اساس مصلحت نظام اين حق داده مي شود.اما بايد در سه جامعه مواردي رعايت شود. ائولربينكر مي گويد پيام گذار درك مي كند كه آن چه او مي گويد بايد با واقعيت هاي وضعيتي مفروض انطباق داشته باشد. مديريتي كه او اعمال مي كند نمي تواند به گونه اي باشد كه هر چيزي اجرا شود، در حالي كه چيز ديگري گفته مي شود. پيام گذاران بايد به انعكاس تصميم هايي بپردازند كه عملاً اتخاذ شده است. به همين دليل است كه آنها بايد در ارتباط تنگاتنگ با مديران اجرايي انجام وظيفه كنند. اما براي يك سازمان رسانه اي الزامي است كه تا حد امكان رابطه تنگاتنگي بين ارتباطات و عمليات خودش به وجود آورد. قصور در اجراي چنين كاري است كه منجر به ناهماهنگي ميان حرف و عمل مي شود و به از ميان رفتن اعتبار و اعتماد نزد مردم مي انجامد. بينكر مي گويد تقارن ميان حرف و عمل تأثير ارتباطات را افزايش خواهد داد. براي اين كه رسانه اي با مديريت درست بخواهد به اهداف نظام و سازمان خود دسترسي يابد، بايد جوانب بسياري را مورد توجه قرار دهد.مديريت رسانه در جريان غربهنوز رشته ويژه اي با عنوان «مديريت رسانه اي- راديو تلويزيون» كه بتوان آن را هم شأن ساير رشته ها و گرايش هاي مديريتي مثل مديريت صنعتي،

مديريت بازرگاني، مديريت اداري، مديريت منابع انساني، مديريت ورزشي، مديريت آموزشي، مديريت مهندسي يا صنايع، مديريت فناوري مديريت انتقال فناوري، مديريت كشاورزي، مديريت رفاه، مديريت بيمارستان، مديريت راهبردي، مديريت نظامي يا مديريت توليد فيلم (زيرشاخه اي از كار رسانه) دانست و شأن مستقلي براي آن قائل شد، معرفي نشده است.در رشته هاي ارتباطات و علوم ارتباطي و رسانه اي در برخي از كشورها، واحدهاي علمي مديريت (مديريت) عمومي، راهبردي، برنامه ريزي، مديريت پروژه هاي توليدي، مخاطب شناسي، روزنامه نگاري و فعاليت هاي خبري براي دانشجويان تدريس مي شود. بنابراين فارغ التحصيلان اين رشته ها مي توانند همانند افرادي كه دوره هاي كارشناسي (BS) يا كارشناسي ارشد (MS) مثلاً مديريت رفاه يا مديريت صنعتي را طي كرده اند، ضمن آشنايي كلي با علوم و فنون مديريت، با عناصر دخيل در موضوع و حوزه هاي تخصصي مرتبط نيز آشنا شوند و هنگام كار، رأساً تلفيقي مناسب از كاربرد فنون مديريت در حوزه عملياتي خود ايجاد كنند. نگاه غالب غربي به مديريت و فنون كاربردها و علوم وابسته به آن، همچنان از ديدگاه كسب وكارانه برمي خيزد، چنان كه اين مفهوم، يعني مديريت به مفهوم علمي آن، در فهرست (MENU) جست وجوگر yafro در اينترنت، زيرشاخه كسب وكار و اقتصاد Busi nessEconomy قلمداد شده است، نه زيرشاخه علوم اجتماعي و انساني. پس، نگاه غالب در جهان به مديريت نگاهي اقتصادي است و اين نگاه، لزوماً با ديدگاه مديريت كلان رسانه هاي ملي و دولتي، خيلي سازگار نيست. تفاوت اين ديدگاه، به ويژه در رسانه اي مثل صدا و سيما و ساير رسانه هاي ملي كه هدفشان كسب سود

و حرفه اقتصادي نيست- نه اين كه تمايلي به افزايش درآمدهاي خود نداشته باشند- در نوع و نحوه مديريت آن آشكار مي شود.انواع رسانه، مالكيت و مديريتاصولاً نوع اداره و وضعيت حقوقي و ماهيت رسانه هاي راديو تلويزيوني در جهان سه نوع است؛گروه اول، سازمان دولتي (governmental) هستند كه كل درآمد و اعتبارات آنها را دولت و حكومت پرداخت مي كند و از نظر سياست كار، خط مشي و محتواي برنامه ها، وابسته به حكومت و دولت هستند، خواسته ها و مقاصد آنها را تأمين مي كنند و سلسله مراتب آنها را نيز حكومت مشخص مي كند.گروه دوم، سازمانهاي عمومي يا ملي (Public or nationd ) هستند كه ضمن دريافت كمك هاي حكومتي و دولتي، هزينه هاي خود را از محل پرداخت هاي عمومي و حق اشتراك مردمي تأمين مي كنند و دولت در حد نظارت با آنها ارتباط دارد. به سخن ديگر، قوانين و مقررات و ضوابط آنها را نهادهاي مردمي و دموكراتيك و نه دستگاه و شخصي خاص، وضع مي كنند و رعايت نكردن اين قوانين پاسخگويي به نهادهاي ملي و مردمي را در پي دارد.گروه سوم، سازمان هاي راديو تلويزيوني خصوصي و تجارتي (privateand commevical) هستند كه ضمن تبعيت از مقررات عمومي، رأساً در برابر عملكرد خود مسئولند و هزينه هاي آنها، صرفاً از محل درآمدهاي اختصاصي (اشتراك كابلي و كارتي، آگهي هاي بازرگاني و حمايت تجارتي و فروش محصولات) تأمين و تدارك مي شود كه وضعيت حقوقي آنها نيز تابع مقررات بازرگاني و قوانين تجارتي است.مالكيت گروه اول رسانه ها به حكومت و دولت، مالكيت گروه دوم رسانه ها به مردم

و مالكيت گروه سوم رسانه ها به اشخاص حقيقي يا حقوقي خصوصي، تعلق دارد. هر نوع از اين مالكيت ها، در شيوه اداره، ميزان پاسخگويي و كيفيت آن به مردم و نحوه انتصاب يا انتخاب مديران، چارچوب حاكم بر ضوابط و مقررات، شيوه نظارت و مسائلي از اين دست كه در «مديريت» ملاحظه مي شوند، تأثير دارند و تعيين كننده اند. اگرچه مالكيت هاي نوع اول و دوم به نوعي مالكيت عمومي تلقي مي شوند، يا به عبارتي تعلق به «بيت المال» دارند، ميزان دخالت و نظارت عمومي نحوه اداره آنها را متفاوت مي كند و مديريت رسانه به خصوص وجوه سياستگذاري آن، مستقيماً با همين شيوه ها مرتبط است. *http://daneshnameh.roshd.ir

زندگي ما در گرو رسانه ها

ترجمه و تأليف: هلن صديق بناي

ما در عصر رسانه ها زندگي مي كنيم، عصري كه در آن رسانه هاي گروهي جزء جدايي ناپذير زندگي ما هستند. آنچه كه آنها به عنوان رسانه و اطلاعات به ما انتقال مي دهند، به اشكال مختلف در نحوه زندگي، انديشه و احساسات ما و حتي فرزندان ما تعيين كننده است. اما، اينها دليل نمي شود كه ما برده و اسير اين رسانه هاي گروهي شويم. خواست خداوند اين است كه ما انسان ها آزاده و خوشبخت باشيم . او ما را آزاد آفريده است. ما بايد اين نعمت الهي را حفظ كنيم و براي حفظ اين نعمت بايد خود و زندگي خود را از زير نفوذ و تأثيرات منفي و سوء اين رسانه ها خارج سازيم. ما نبايد اجازه دهيم كه آنها با شست وشوي ذهني، كنترل زندگي ما را به دست گيرند و شخصيت ما را بر اساس استانداردهاي مورد نظر خود پرورش دهند. شخصيت ما

بايد مستقل باشد نه اينكه مانند يك رباط از قبل برنامه ريزي شده باشد.نظر شما چيست؟ آيا شما و خانواده تان از تأثيرات منفي و مخرب اين رسانه هاي گروهي الكترونيكي آگاهيد؟ آيا اجازه مي دهيد كه اين رسانه ها از شما سوء استفاده و بهره كشي كنند؟در اين نوشته به طور خلاصه 10 اصل و چند روش مؤثر در كاهش بهره كشي رسانه ها و به دست گرفتن كنترل زندگي و انديشه مخاطبان را معرفي مي كنيم.شايد باور نكنيد كه شما و خانواده تان تحت تأثير منفي و بهره كشي وسايل و ابزارهايي قرار گرفته ايد كه خود آنها را به خانه آورده ايد. اكثر مردم به طور ناخودآگاه اجازه مي دهند كه سازندگان و خالقان تبليغات بازرگاني، برنامه هاي تلويزيوني، فيلم ها، موسيقي، بازي هاي ويدئويي و كامپيوتري از آنها سوء استفاده و بهره كشي كنند.وقتي شما به بيگانگان (برنامه هاي رسانه هاي الكترونيكي) اجازه مي دهيد سر زده وارد خانه و خانواده تان شوند، طبيعي است آنها هم از اين فرصت نهايت استفاده را مي كنند. رسانه هاي الكترونيكي با تكنيك ها و شگردهاي ظريف بر روي نقاط ضعف و ابعاد منفي طبيعت انسان ها (حرص، طمع، هوس، غرايز انساني و...) تأثير مي گذارند وآگاهانه از مخاطبان خود بهره كشي مي كنند.اگر چه رسانه هاي سرگرم كننده اي هم هستند كه حاوي اطلاعات مفيد و سودمندند اما بحث ما بر روي رسانه هاي زيان آور و مخرب است. لازم است از ماهيت واقعي رسانه ها آگاهي كاملي داشته باشيم. رسانه ها داراي بخش هاي مفيد و سازنده و مضر و مخربند. اين ما هستيم كه بايد ياد بگيريم چگونه از بخش هاي مفيد آن بهره برداري و از تأثيرات بخش هاي مضر و مخرب آن پرهيز كنيم. اين

نكته را شايد همگان بدانند اما بد نيست بر آن تأكيد كنيم كه هميشه افراط و تفريط در هر چيزي، حتي يك چيز خوب هم بسيار مخرب است .ميزان تأثير رسانه ها برخانواده بر اساس گزارش آكادمي "پديا تريكس آمريكا" (American Academy of Pediatrics ) در سال 2001 كودكاني كه در خانه هستند، به طور ميانگين 42 ساعت در هفته، معادل يك كار تمام وقت، وقت صرف تماشاي تلويزيون يا نوارهاي ويدئويي - گوش كردن به موسيقي هاي راديو ، CD ها و بازي هاي ويدئويي يا كامپيوتري مي كنند.بعد از انتشار اين آمار، بسياري از بزرگسالان هم اعتراف كردند كه اكثر اوقات فراغت خود را صرف تماشاي تلويزيون ، نوارهاي ويدئويي و ساير وسايل سرگرم كننده الكترونيكي مي كنند. در واقع آنها فعاليت هاي مفيد و سودبخشي مانند ورزش ، آموزش ... حتي استراحت و خواب كافي را هم به واسطه ي مصرف اين رسانه هاي الكترونيكي فراموش كرده اند و هيچ كنترلي بر زندگي خود و خانواد ه ي خود ندارند.بسياري از مردم ديگر تصور مي كنند تلويزيون يك عامل تعديل كننده ي استرس و مفرح است؛ در صورتيكه تحقيقات درست عكس اين باور را اثبات كرده است. آنها ثابت كرده اند كه تماشاي بيش از حد تلويزيون نه تنها استرس را افزايش مي دهد، بلكه به طور كلي از انگيزه ها و فعاليت هاي سود مند جلوگيري مي كند و باعث كاهش سلامتي افراد مي شود.محققان عوارض تماشاي بيش از حد رسانه هاي الكترونيكي را مفصل تر ذكر مي كنند: خشونت، افسردگي، پرخوري، تنبلي، بي تصميمي، بي ارادگي، چاقي، مشكلات ذهني و فيزيكي و ... . آنها با انتشار نتايج تحقيقات خود به مردم هشدار داده اند و روش هاي مقابله با چنين عوارضي را نيز ارائه داده اند.چگونه كنترل زندگي خود

را به دست بگيريد؟بسياري از مردم متوجه نيستند اين رسانه ها هستند كه كنترل زندگي آنها را در خانه شخصي شان به دست گرفته است؛ بجاي اينكه آنها كنترل اين رسانه ها را در دست داشته باشند. اين افراد نمي دانند كه با كنترل رسانه ها در خانه مي توانند سر رشته زندگي را در دست بگيرند و زندگي بسيار زيبايي داشته باشند.اكثر افراد هم نمي دانند كه جلوگيري از سوء استفاده و بهره كشي هاي اين رسانه ها مسئله اي اساسي در زندگي آنها است . تحقق اين امر مستلزم آگاهي، اجراي يك سري قوانين قاطع و اتخاذ سياست هاي رفتاري مناسب است.رسانه هاي الكترونيكي مبتني بر اصول و روش هاي خاص، با هدف تحريك افراد و كنترل ذهن آنها و با به كارگيري تكنولوژي ها و مهارت هاي ظريف تكنيكي طراحي شده اند. مسئله مهم آگاهي و شناخت اصول و اهداف رسانه هاي الكترونيكي است. دست يابي به اين شناخت و آگاهي، شما را وا مي دارد كه به دنبال روش هاي بهينه استفاده و كنترل صحيح اين رسانه هاي الكترونيكي باشيد. بدون اين آگاهي و شناخت نه تنها شما اجازه مي دهيد آنها از شما بهره كشي كنند، بلكه مي گذاريد آنها به جاي شما تصميم بگيرند، با فرزندانتان ارتباط برقرار كنند و با معيارهاي خود آنها را پرورش دهند و كنترل زندگي شما در دست بگيرند. اما، اگر ما به عنوان مخاطبان اين رسانه ها، هوشيارانه و با شناخت دست به انتخاب صحيح برنامه هايي كه آنها ارائه مي دهند، بزنيم.زندگي ما و هدفي كه از مصرف اين رسانه ها داريم بايد بر اساس ارزش هاي اعتقادي باشد. در اين صورت قادر خواهيم بود تأثيرات منفي اين رسانه ها را در زندگي خود كمتر و كمتر كنيم. در غير اين صورت

همه ما قرباني بهره كشي رسانه ها خواهيم بود."سواد رسانه ايي " Media - Literacyكاربرد رسانه هاي علمي (مثبت)Positive media شاخه اي توسعه يافته از مطالعات رسانه ايي است كه به عنوان" سواد رسانه ايي " ناميده مي شود. اين مبحث در نظام آموزشي بسياري از كشورها تدريس مي شود . به عنوان مثال آمريكايي ها هم براي جبران عقب افتادگي هاي خود در اين زمينه تلاش بسياري كرده اند تا از مبحث " سواد رسانه اي" استفاده كنند.سواد رسانه اي يك مفهوم قديمي است كه "مارشال مك لوهان"(Marshall Mcluhan) در سال 1965 اولين بار آن را در كتاب خود تحت عنوان "درك رسانه: توسعه ابعاد وجودي انسان" Understanding Media: The Extensions of Man اين واژه را به كار برده است. "مك لوهان" معتقد بود: "زماني كه دهكده جهاني فرا رسد بايد انسان ها به سواد جديدي به نام "سواد رسانه اي" دست يابند . "سواد رسانه اي، دانشي است كه به مخاطب مي آموزد در شرايطي كه با انبوهي از پيا هاي رسانه هاي گروهي در جهان ارتباطات قرار دارد چگونه به آساني پيام هاي مورد نياز خود را پيدا و انتخاب كند. به بيان ديگر، سواد رسانه اي عبارت است از توانايي تشخيص پيام به نحوي كه مخاطب بتواند دريابد رسانه ي مورد نظر، كدام پيام را با هدف خبر رساني و كدام پيام را با قصدي ديگر منتشر مي كند.رسانه هاي گروهي با كاهش محتواي آموزشي و افزايش ترويج رفتارهاي بزهكارانه، سلامتي جسمي و روحي افراد را تهديد مي كنند. آنها به طور گسترده و با پشتيباني سرمايه هاي دولتي تاخت و تاز مي كنند و با ترفند هاي پي گيرانه از سرمايه گذاري بر روي گسترش "سواد رسانه اي" ممانعت به عمل مي آورند.مي دانيد چرا ؟ به اين دليل كه در بخشي از

فرايندهاي قدرت با استفاده از شگرد هاي رسانه اي دست كاري و اعمال نظر مي شود. نوع و ميزان سرمايه گذاري در رسانه ها و نيز تبليغات و معرفي همه ي احزاب و كاندايد ها به دلخواه و صلاحديد قدرت ها صورت مي گيرد. آنها براي پيش برد اهداف خود، محافظه كارانه و به عنوان آزادي خواهي، رسانه هاي گروهي را در دست گرفته، حكومت مي كنند.اما توسعه ي " سواد رسانه اي " باعث مي شود مهارت هاي تفكر انتقادي در افراد و به ويژه در دانش آموزان و والدين آنها به وجود آيد و رشد كند. توسعه اين رشته راهي براي مبارزه با يك فرهنگ تحميلي و مصرفي است كه تفكر و اراده افراد را به مرور تسخير مي كند؛ فرهنگي كه در نتيجه ي آن هر آنچه رسانه ها ديكته مي كنند بي هيچ انديشه اي پذيرفته مي شود.تحقيقات و مطالعات رواني و امواج مغزي افراد نشان داده است كه تلويزيون و ديگر رسانه هاي تصويري الكترونيكي مانند بازي هاي ويدئويي و كامپيوتري مخاطب را به سوي يك خلسه (از خود بي خودي) خفيف مي كشند و خواسته هاي خود را به صورت پيام القا مي كنند.محققاني كه اين تحقيقات را انجام داده اند معتقدند كه براي كاهش اين القا هاي ناخواسته و داشتن يك خانواده ي خوب و استوار بايد زمان تماشاي تلويزيون را در خانه محدود و نيز از تماشاي برنامه هاي تحريك كننده و خشونت آميز پرهيز كرد. ممنوع كردن تماشاي برنامه هاي تحريك كننده و خشونت آميز كمك شاياني به رشد صحيح فرزندان و دانش آموزان در حال تحصيل مي كند.راه كارهاي جلوگيري از اثرات سوء اين رسانه ها چيست؟با توجه به موارد فوق، ما ده روش به شما معرفي مي كنيم كه با به كارگيري مستمر آنها قادر به جلوگيري از بهره كشي هاي بي رويه و پي آمد هاي منفي اين رسانه ها

خواهيد شد. شما با استفاده ي بهينه از رسانه ها مي توانيد براي خود زندگي سالم و زيبايي بسازيد.اگر چه اجراي چنين روش هايي مستلزم تغيير بسياري از عادت هاي پيشين است، ولي در عوض شما و خانواده تان ياد مي گيريد كه به رسانه نه به چشم يك دشمن بلكه به چشم يك چيز باارزش نگاه كنند. در ضمن بايد پيش از اجراي اين روش ها با افراد خانواده خود راجع به آنها صحبت كنيد، زيرا اجراي اين روش ها تغييري اساسي در زندگي شما ايجاد خواهد كرد.اولين قدم براي ساختن زندگي اي مصون از گزند رسانه ها اين است كه والدين و بزرگسالان خود اين روش ها را به عنوان قوانين و اصول مؤثر بپذيرند. بايد اول خود آنها را باور كنيم. در مرحله ي بعد بايد آنها را براي فرزندانمان توضيح دهيم و تشريح كنيم. در آخر بايد با تدبير و پشتكار آنها را به مرحله اجرا درآوريم.اگر شما بتوانيد با يك تغيير اساسي كه منجر به كمي درگيري در خانه خواهد شد كنار بياييد، مي توانيد با انتخاب برنامه هاي پر محتواي تلويزيون يا ديگر رسانه هاي سمعي و بصري براي خانواده ي خود فضايي سالم و سودمند بسازيد. اين روش ها شما را مجبور نمي كند كه تلويزيون خود را دور بيندازيد بلكه از شما يك اقدام و حركت صحيح مي خواهد.اجازه بدهيد با روش اول شروع كنيم:روش اول: اولويت با فعاليت هاي فيزيكي و ذهني است.شما و خانواده تان بيشتر در گير فعاليت هاي مفيد مختلف براي دست يابي به يك زندگي ايده ال هستيد يا اينكه بيشتر زمانتان را صرف تماشاي تلويزيون و برنامه هاي آن مي كنيد؟ اطمينان حاصل كنيد كه بيشتر به فعاليت هاي دسته اول مي پردازيد. در هر

سطح از زندگي كه هستيد بايد زمان، ميزان و نوع برنامه هايي را كه مي خواهيد ببيند از قبل مشخص كرده باشيد. در غير اين صورت درست مانند خوردن غذاهاي مانده كه آسيب فراواني به بدن شما وارد مي آورد، تماشاي بيش از حد تلويزيون هم زندگي شما را از تعادل خارج مي سازد.پژوهش هاي آكادمي "پديا تريكس آمريكا" صريحا ًاعلام كرده است كه بچه ها نبايد روزانه بيش از يك يا دو ساعت تلويزيون، فيلم هاي ويدئويي و موسيقي رايج تماشا كنند. اين آكادمي تأكيد مي كند كه كودكان گروه سني 2 تا 5 سال هم، تنها به مدت 30 دقيقه مي توانند در روز تلويزيون تماشا كنند.اجراي اين روش، مدت زمان تماشاي تلويزيون را تا حدود 65 تا 75 درصد كاهش مي دهد و زندگي و برنامه هاي جديدي را براي بچه هاي 2 تا 18 سال به ارمغان خواهد آورد.اين روش در مورد بزرگسالان هم با كمي تغيير قابل اجرا است. آنها هم براي سلامت ذهن و جسمشان بايد از اين روش پيروي كنند. در اين صورت آن ها وقت زيادي پيدا مي كنند كه مي تواند به فعاليت هاي ديگري چون ورزش، يادگيري زبان جديد، يادگيري هنر و ... اختصاص داده شوند.روش دوم : مكان قرارگيري تلويزيون را با دقت انتخاب كنيد.دستگاه تلويزيون يا كامپيوتر خود را در جايي قرار دهيد كه براي استفاده از آن، خود و خانواده تان نياز به يك حركت و انگيزه ارادي داشته باشيد. اگر نمي خواهيد تلويزيون و كامپيوتر تمام زمان شما را در اختيار داشته باشد، نبايد اين دو دستگاه را در جايي قرار دهيد كه به راحتي در دسترستان باشند. آنها را نبايد در آشپزخانه، اتاق خواب و

يا جايي كه افراد خانواده بيشتر وقت خود را در آنجا مي گذرانند، گذاشت.والدين عاقل تلويزيون را در جايي قرار مي دهند كه بتوانند مانيتور يا صفحه نمايش آن را زماني كه بچه ها سرگرم تماشاي آن هستند، كنترل كنند. پيشنهاد مي كنيم، حتي روي آن يك روكش هم بكشيد و آن را در اتاق نشيمن يا جايي كه همه افراد خانواده قرار است در آن دور هم جمع شوند، قرار دهيد. اين كار باعث مي شود كه از تماشاي مدام آن دلسرد شويد.حدود 65 درصد از بچه هاي امريكايي در اتاق هاي خواب خود تلويزيون دارند. خارج كردن تلويزيون از اتاق هاي اين بچه ها ممكن است منجر به يك سري كشمكش شود ولي شما بايد با ملايمت به آنها توضيح دهيد كه به دلايلي تماشاي تلويزيون در اتاق خواب ايده ي خوبي نيست. همه محققان در اين مسئله اتفاق نظر دارند كه وجود تلويزيون در اتاق كودك صحيح نيست، زيرا اين امر باعث تماشاي بيش از حد تلويزيون و در نتيجه چاقي عدم انجام يا تكميل تكاليف مدرسه، گوشه گيري از ساير افراد خانواده و در نهايت انزوا طلبي مي شود.روش سوم : استمرار و مداومت در قوانين وضع شده؛قوانين وضع شده بايد واقع گرايانه باشند و از آنها حتماً پيروي شود. براي مثال شما ممكن است بخواهيد تنها بعد از اتمام تكاليف و كارهاي عادي روزانه بچه ها به آنها اجازه ي تماشاي تلويزيون بدهيد. بعضي از والدين تنها يك ساعت، آن هم قبل از شام را به تماشاي تلويزيون اختصاص مي دهند.بعضي از پژوهشگران معتقدند كه بعد از ساعت 10 يا 11 شب استفاده از تماشاي تلويزيون، اينترنت و بازي هاي كامپيوتري ممنوع است.

شما براي خانواده خود هر قانوني را مي توانيد وضع كنيد، اما بهتر است اين قوانين معقولانه باشد. قوانين نبايد سخت يا استبدادي باشد. شرايط و موارد استثناء را هم در نظر بگيريد. شرايطي مانند : بيماري و مسائلي كه ممكن است در يك خانواده پيش بيايد. سعي كنيد در اجراي آنچه كه وضع مي كنيد ثابت قدم باشيد نه اينكه دائماً آنها را تغيير دهيد.تجربه نشان داده است اكثر بزرگسالاني كه در گذشته والدينشان در مورد تماشاي تلويزيون و ديگر رسانه هاي الكترونيكي سخت گيري كرده بودند، در حال حاضر زندگي موفق و پوياتري دارند. اين امر از ظاهر زندگي آنها كاملاً مشهود است. آنها بياد مي آورند به جاي هدر دادن زمانشان با رسانه هاي الكترونيكي مانند تلويزيون، نوار هاي ويدئويي و ساير رسانه هاي الكترونيكي (سمعي و بصري )، براي يك آينده خوب سخت كار مي كردند. آنها از زمانشان براي توسعه توانايي ها و مهارت هاي علمي و هنري از قبيل فراگيري اصول فني، كار با ماشين هاي الكترونيكي، ورزش، موسيقي، نقاشي و... استفاده كردند؛ مهارت هايي كه از آنها فردي موفق و با ارزش در جامعه ساخته است. اين همه، نتيجه اجراي قوانين منطقي و صحيح در خانواده آنها بوده است.تحقيقات نشان داده است كه بچه هايي كه كمتر با تلويزيون يا ساير وسايل و رسانه هاي الكترونيكي (سمعي و بصري) سركار دارند بچه هايي فعال و پر تحرك هستند. آنها در آينده تمايل بسيار زياد به فعاليت هاي ذهني و فيزيكي دارند. اين بچه ها، به افرادي سودمند، با كمال و داراي استاندارد هاي بالاي شخصيتي در جامعه تبديل خواهند شد.در حال حاضر، به طور طبيعي همان بچه ها براي خود والديني شده اند. اين والدين موفق هستند كه مي خواهند از

هدر رفتن بي رويه ي وقت و زمان فرزندانشان به واسطه ي اين رسانه هاي الكترونيكي جلوگيري كنند. اين والدين از جمله والديني هستند كه از قوانين و اصول درست به شدت حمايت كرده، در اجراي صحيح آن، از خود پشتكار نشان مي دهند.روش چهارم: براي تماشاي تلويزيون از قبل برنامه ريزي كنيد.برنامه هاي تلويزيون را از يك هفته قبل تهيه كنيد. زمان و برنامه هاي مورد نظر را كه حتماً بايد محتواي سالم و مفرح داشته باشند، انتخاب كنيد و به خاطر بسپاريد. موارد استثناء مانند بيماري، اضطرارها و امكان منتفي شدن پخش برنامه ها و بخش هاي ويژه اي را كه به مناسبت هاي خاصي پخش مي شوند، در نظر داشته باشيد. هنگام غذا خوردن از خاموش بودن تلويزيون مطمئن شويد، زيرا تماشاي تلويزيون هنگام خوردن براي سلامت خانواده بسيار خطرناك است. به هيچ عنوان تسليم اصرار هاي خانواده در خصوص تماشاي تلويزيون در هنگام شام يا در غير زمان تعيين شده نشويد.روش پنجم: مهارت هاي "سواد رسانه اي" را به فرزندانتان آموزش دهيد.درباره آنچه كه شما و خانواده تان مي شنويد و يا تماشا مي كنيد، صحبت و بحث كنيد. براي فرزندانتان توضيح دهيد، تماشاي تلويزيون و ديگر رسانه ها به واسطه ي پيا هايي كه منتقل مي كنند روي وضعيت رفتاري، تفكر و احساسات آنها اثر مي گذارد. معناي پيام هاي هدف دار رسانه ها را براي آنها توضيح دهيد. بعد از ارائه اين اطلاعات، از آنها سؤال كنيد. پاسخ آنها نشان خواهد داد كه آنها چگونه و چقدر از اطلاعات داده شده را دريافت كرده اند. آنها مهارت هاي درست ديدن و شنيدن (دريافت پيام هاي مورد نظر خود) را در كنار شما به خوبي تجربه خواهند كرد. بحث و تحليل درخصوص محتواي برنامه ها با خانواده، منجر به ايجاد

فضاي سالمي براي رشد صحيح فرزندانتان مي شود .روش ششم : شوخي و طنز در هنگام تماشاي تلويزيون؛بعضي از برنامه هاي تلويزيون هم مفيد و هم مفرح هستند. حتي اگر برنامه اي چنين شرايطي را نداشت، شما بايد با شوخي وخنده حسابي چنين شرايطي را براي آن به وجود آوريد. مثلاً وقتي يك پيام بازرگاني بي محتوا و ابلهانه تماشا مي كنيد، روش هاي فني، نكات ظريف و پيام هاي زيركانه اي را كه توليدكنندگان در ساخت آن برنامه به كار برده اند به صورت شوخي و طنز بر ملا سازيد. به فرزندانتان آگاهانه بفهمانيد اين رسانه ها با اين ترفند ها مي خواهند محصولات مورد نظر خود را به فروش برسانند. آنها بايد آنچه را كه در قالب نمايش ارائه مي شود هوشيارانه تماشا كنند.روش هفتم : درباره صحنه هاي خشونت آميز، تحريك كننده ي تمايلات جنسي و ديگر جنبه هاي مخرب رسانه ها صحبت كنيد.شايد اكثريت مردم از پيآمد ها و تأثيرات شوم و مخرب اين رسانه ها در آينده فرزندانشان اطلاعي نداشته باشند، ولي اين واقعيتي انكار ناپذير است.والدين آگاه در خصوص جنبه هاي مختلف رسانه ها براي فرزندانشان صحبت مي كنند. شما به عنوان والدين بايد فرزندانتان را از تفاوت هاي بين خشونت و وحشت "رسانه اي" با وحشت و رنج "زندگي واقعي" آگاه سازيد. نبايد فريب فيلم ها و شو هاي تلويزيوني و ... را بخورند. شرح دهيد كه رسانه ها براي رسيدن به اهداف تجاري خود حتي سكس را هم به خدمت گرفته اند. از تصاوير مهيج تبهكاران و قهرمانان فيلم، از خشونت ها و تضادهاي موجود بين حقايق "زندگي واقعي" در مقايسه با آنچه اين رسانه ها به عنوان واقعيت به معرض تماشا مي گذارند، براي آنها صحبت كنيد و بخواهيد نظرشان را برايتان بگويند .اين گفتگوها روش خوبي براي خلق فضاي

سالم خانوادگي است.روش هشتم : برنامه هاي مفيد و پر محتوا را براي تماشا انتخاب كنيد.تماشاي برنامه هاي آموزشي تلويزيون و فيلم هاي ويدئويي را به عنوان يك اصل دائمي و به صورت عادت درآوريد.بسياري از برنامه هاي خوب تلويزيون مانند برنامه هاي تاريخي، فرهنگي، علمي، بيوگرافي شخصيت ها، تئاتر و نمايش هاي كلاسيك و ... قادرند خانواده ما را آگاه و غني سازند. اين برنامه ها حتي مي توانند مفرح و الهام بخش هم باشند.روش نهم : عادت به تماشاي برنامه هاي خوب.به عنوان بزرگسال برنامه هايي را كه مي خواهيد تماشا كنيد، انتخاب كنيد. اگر لازم است دليل تماشاي آن را براي فرزندان و دوستاني كه در آن ساعت به ديدن شما آمده اند، توضيح دهيد. اين كار باعث مي شود تا عادت هاي تماشاي برنامه هاي مورد نظر شما با افراد خانواده همسان شود.نكته اي كه نبايد آن را فراموش كنيد اين است كه بچه ها هرگز از روي ميل و رغبت از قوانين شما پيروي نخواهند كرد. تنها تأكيد، سرسختي و پايداري شما در اجراي صحيح قوانين و روش ها است كه آنها را وادار به پذيرش و اجرا مي كند.روش دهم : بر اساس ارزش هاي اعتقادي زندگي كنيد.برنامه ها و پيام هايي كه شما از رسانه هاي دريافت يا گزينش مي كنيد، بايد براساس ارزش هاي اعتقادي باشد. به واسطه ي اين ارزش ها است كه پايه زندگي خانوادگي شما محكم و استوار خواهد شد. شما مي توانيد ارزش هاي زندگي و خواسته هاي شخصي خود را با ارزش هاي اعتقادي منطبق سازيد و به سلامت آينده خود و فرزندانتان مطمئن شويد.نكته آخرشايد پيام هاي رسانه اي سر زده و بي خبر وارد زندگي شما مي شوند. باوجود اين، اين شما هستيد كه مي توانيد با درايت و هوشياري از تأثيرات منفي آنها

بر روي زندگي و خانواده خود جلوگيري كنيد.بر اساس ده روش فوق و با در نظر گرفتن شرايط سني كودكانتان، مي توانيد برنامه خوب و صحيحي را براي زندگي خود طراحي كنيد. شايد همه ي اين 10 روش هم به كار شما نيايد و شايد هم نياز داشته باشيد كمي از سياست و درايت هاي شخصي خود كمك بگيريد. ولي مطمئناً با رعايت روش هايي كه انتخاب مي كنيد و كمي صبوري و پشتكار در اجراي برنامه هايتان حتماً به نتيجه مطلوب خواهيد رسيد.سه مرحله ساده پيشنهادي ما براي به كارگيري روش هاي فوق و كنترل زندگي خود عبارت است از:_ كسب شناخت از مسئله_ اجراي راه كارهاي موجود_ پايداري و مداومت در اجراي راه كارهاامتحان كنيد و نتايج آن را با چشمان خود ببينيد.به قول معروف: هركسي آن درود عاقبت كار كه كشت.منبع:هاروارد ديويدمجله Good News *همشهري

استراتژي هاي رسانه اي براي بهبود تصوير نا مطلوب شهري

ترجمه: بهنام رضا قلي زاده

امروزه شهرها در تلاشند تا از خود تصوير مطلوبي براي سرمايه گذاران، مهاجران و گردشگران ايجاد كنند. رهبران و مسئولان بسياري از شهرها براين اعتقادند كه انگاره ها و كليشه هاي ذهني از شهر، با اسم شهرها گره خورده است كه اين مسئله براي آينده ي شهر بسيار مهم و اساسي است. هدف اين مقاله ارائه ي خلاصه مطالعات در مورد استراتژي هاي رسانه اي است؛ به طوري كه تصميم گيران محلي بتوانند اين استراتژي ها را در رفع بحران هاي شهري به كار گيرند و تصوير منفي شهر را برطرف كنند. اين مقاله ابتدا به بازاريابي شهري كليشه ها و تصورات ذهني مديريت سيماي شهري و به كارگيري ابزار تكنيكي در انعكاس موفقيت آميز پيام ها و عملكردها اشاره مي كند.ده استراتژي كه براي رفع سيماي نامطلوب و تصورات ذهني منفي از شهرها ارائه شده، عبارتند از:

تشويق براي بازديد از شهر، توجه به رويدادهاي برجسته و مثبت شهري، تغيير خصوصيات منفي شهر به ويژگي هاي مثبت، تغييراسم، نشان و شعار slogan) ) شهرها، توجه زياد به غرور محلي شهروندان، حل مشكلاتي كه در نتيجه ي سيماي منفي و تصورات نامطلوب شهري ايجاد مي شود، انتقال پيام هاي ضد كليشه، رد كليشه هاي ذهني در مورد شهر، اذعان بر وجود تصورات منفي از شهر و ادغام يا گسستگي مناطق جغرافيايي در برنامه هاي تبليغاتي .مقدمه در دو دهه ي اخير خصوصاً در اين دهه، رهبران و مسئولان محلي، برنامه ريزان شهري و تصميم گيران در گوشه و كنار جهان در تلاشند تا بر موقعيت و جذابيت سيماي شهرشان بيفزايند. اين افراد معتقدند كه سيما و تصورات عمومي از شهرشان دلالت زيادي بر تصميمات مخاطبان هدف دارد. مثل: مردم شهرهاي ديگر (كه مهاجرت مي كنند، بازديد مي كنند و يا در آن شهر كار مي كنند) سرمايه گذاران يا مديران اجرايي، كارخانجات يا ماشين هاي صنعتي، كارآفرينان و مقاطعه كاران (كه كارخانه اي را انتقال مي دهند به جايي كه اقدام به فعاليت تجاري كرده و يا به دنبال فرصت هاي تجاري جديدي هستند) شهروندان خود شهر (اعم از اينكه در شهر اقامت مي كنند يا شهر را ترك مي كنند و شهر را به ديگران مي سپارند، ارزش واقعي ملكشان چقدر است، چه اندازه غرور محلي دارند) و تصميم گيران ملي ( اعم از اينكه آيا براي شهر بودجه و منابع كافي اختصاص داده مي شود، آيا به تأسيس مناطق صنعتي اقدام مي شود يا نه).جهاني شدن و رقابت فزاينده بين شهرها، مهاجرت، سرمايه گذاري و مشاغل برون شهري را به دنبال داشته است.بسياري از شهرها در گوشه و كنار جهان دائم در تلاشند

تا تصوير جذابي از خود به نمايش بگذارند. اين تلاش ها به منظور رقابت موفق در جهت كسب اعتبار و موقعيت بين المللي صورت مي گيرد كه مي تواند درجذب گردشگران، گردهم آيي ها و كنفرانس ها، رويدادهاي ورزشي، كارآفرينان، صنايع، استقرار دفاتر مركزي شركت ها و سرمايه گذاري جهاني كمك كند.با رشد آگاهي ها از اهميت سيماي مثبت شهري، بسياري از رهبران محلي به اين اعتقادند كه تصوير منفي جذابيت شهرشان را از بين مي برد و شهر را از داشتن آينده اي روشن محروم مي كند. ناكامي اين رهبران محلي در حد گسترده اي است؛ زيرا آنان منكر وجود تصورات منفي شهرشان هستند و معتقدند كه شرايط واقعي شهر، از نظر آنان بهتر از آن است كه ديگران فكر مي كنند. هدف اين مقاله بررسي آثار و نوشته هايي در مورد استراتژي هاي رسانه اي است كه تصميم گيران محلي مي توانند به كمك آن بحران تصورات منفي از شهر را خنثي كرده، جلوي اين تصورات منفي را بگيرند. در مورد ارائه ي تصاوير مثبت و مطلوب شهري مقالات زيادي وجود دارد.(Tilson and stacks ,1997,shont and Kim , 1998,Dunn etal . 1995,Hooper,2002, Baral ,2004.Fvisby,2002)ولي اين مقالات، از استراتژي هاي مختلف رهبران محلي در جهت تغيير تصاوير منفي شهري، مطالبي ارائه نمي دهد.بحران هاي مرتبط با تصورات ذهني منفي در مورد شهرها در هر زماني ممكن است روي دهد. وجود اين تصورات منفي بعضي اوقات نتيجه مشكلات تاريخي است؛ مثل نابودي شهرهاي صنعتي، واقع شدن در حاشيه ي شهرها، بيكاري و گسترش جرايم. گاهي اوقات هم مربوط به اين قبيل مشكلات است: تضادها و درگيري هاي قومي و نژادي، حملات توريستي، تهديداتي كه متوجه گردش گران و جهان گردان مي شود، فجايع و بحران هاي همه گير و مخرب، فجايع طبيعي

مثل زمين لرزه ها و طوفان ها و رانش زمين و سيل ها .به واسطه ي تمايل رسانه هاي ملي و بين المللي در تمركز بر روي وقايع و رويدادهاي خبري منفي، شهرها در طي يك بحران نسبت به مواقعي كه بحران روي نمي دهد در كانون توجهات جهاني قرار مي گيرند؛ به طوري كه باعث مي شود گردشگران و سرمايه گذاران از آمدن به شهر اجتناب كنند و اين عامل باعث تشديد بحران مي شود. مسئولان و رهبران محلي موقعي كه با چالش روبرو مي شوند اميدوار مي شوند تا سيماي شهرشان را تغيير داده و تصورات منفي از شهر را بهبود بخشند. تجزيه و تحليل چنين تحقيقي در گوشه و كنار جهان نشان مي دهد، بعضي از رهبران محلي كه به كمك فنون و استراتژي هاي مختلف رسانه اي، سيماي منفي شهرشان را تغيير مي دهند.بازاريابي شهري (City Markting)بازاريابي محلي به دوران استعماري بر مي گردد، يعني زماني كه دولت ها تلاش مي كردند تا مردم را در تصرف مناطق جديد متقاعد كند ((Gold,1994. مفهوم بازاريابي محلي (كه بعضي ها تبليغات محلي place promotion يا مديريت شهري city menagement نيز مي نامند) در طي دهه 1980 در شهرهاي اروپايي توسعه پيدا كرد. در ايالات متحده اين مفهوم خيلي زودتر از اروپا مطرح شده بود. (paddison ,1993) بازاريابي محلي در كتاب ها و مقالات به صورت هاي گوناگوني تعريف مي شود. در جايي آمده است (2000short, )، تبليغات محلي در برگيرنده ي ارزيابي و بازنمايي مجدد محل براي ساخت و عرضه ي تصوير جديد از مكان براي افزايش موقعيت رقابتي آنان در حفظ و نگهداري منابع است (p318 ). محققان اروپايي (vanden bergetal.as cited in paddisan,1993 ) در مورد تبليغات بر جنبه هاي مختلف توسعه ي اقتصادي در حوزه بازار تأكيد مي كنند؛ به نحوي كه نيازهاي شهروندان، سرمايه گذاران

و گردشگران را تأمين كند. اين تحقيقات نشان مي دهند كه توجه و تأكيد بر اين جنبه ها به شهرها كمك مي كند تا با شهرهاي ديگر به رقابت بپردازند و از لحاظ سلسله مراتب شهري در موقعيت ممتازي واقع شوند. بر جنبه هاي كلي كار روي تصاوير شهري كه كليد موفقيت برنامه هاي بازايابي است نيز تأكيد مي كنند. در هر حال بازاريابي شهري مي تواند در خوشايند جلوه دادن و خلق هويت شهري نقش عمده اي بازي كند (Dunn,et.al,1995).در اين مورد دو ديدگاه نظري بر مطالعات تأثيرگذار است: يكي از آنها به مديريت و بازاريابي شهري و اقتصاد سياسي متكي است كه بر تغيير دولت شهر و ارتباط انجمن هاي تجاري در توسعه اقتصاد محلي تأكيد مي كند و ديگري بر موفقيت استراتژي هاي مخلتف بازاريابي تمركز دارد.كليشه ها و تصورات شهريتمام كوشش بازاريابي شهري بر بهبود سيماي شهرها و آگاهي هاي عمومي استوار است. كاتلر تصورات ذهني در مورد محل را به عنوان مجموعه اعتقادات، ايده ها و عقايد مردم و نگرش آنان در محل معين مي داند» عوامل زيادي وجود دارند كه بر سيماي شهر و آگاهي و تصورات مردم از شهر، تأثير مي گذارند كه بعضي از اين عوامل به خارج از شهر مربوطند از قبيل: ويژگي هاي اهالي شهر، قدرت سياسي، تعداد جمعيت شهر، نرخ جرايم، وضعيت سياسي و اقتصادي و شرايط استخدام، تعداد و خصوصيات مؤسسات ملي واقع در شهر، پيشينه تاريخي و جغرافياي شهر، مجموع فيلم ها و سريال هايي كه از طريق تلويزيون در مورد شهر به نمايش در آمده اند تحت پوشش قرار گرفتن شهر در رسانه ها، فضاي شهر، سرگرمي ها، گردشگران، ارزش هاي فرهنگي و ظاهر فيزيكي و نماي شهر (Avraham,2002,2003). ممكن است از

روش هاي مختلفي در مورد ارزيابي تصوير شهري در بين مخاطبان و جمعيت هدف استفاده شود، اما بهترين روش در اين مورد بررسي نگرش ها، استفاده از پرسش نامه هاي مختلف، گروه هاي متمركز و مصاحبه هاي عمقي است.كاتلر(1993) مي گويد: تصوير شهري مي تواند مثبت و جذاب، منفي، ضعيف (مكان هاي واقع در حاشيه شهر كه توجه چنداني به اين مناطق نمي شود) و تركيبي از تصوير مثبت و منفي يا متناقض ( در بين اهالي شهر تصوير مطلوبي دارد ولي در بين عده اي ديگر تصوير منفي و نامطلوبي از شهر وجود دارد) باشد. در مجموع سيماي شهري به دو نوع تقسيم مي شود كه عبارتند از: "سيماي قوي" و "سيماي ضعيف" سيماي غني شهري اين موارد هستند: درباره ي اين شهر آگاهي ها و اطلاعات زيادي وجود دارد، منابع گوناگوني در اين شهر موجود است و اهالي اين گونه شهرها در حال گردش و رفت و آمد هستند. در مورد شهرهاي باسيماي ضعيف، در مورد شهر و اهالي شهر اطلاعات اندكي وجود دارد و آنچه ما درباره اين گونه شهرها مي دانيم تنها از يك منبع اطلاعاتي به دست ما مي رسد. (Elizur,1986)ما مي توانيم از دو نوع سيماي شهري ديگر نيز نام ببريم سيماي باز و سيماي بسته". سيماي باز آنهايي اند كه يك يا چند ويژگي مشخصي دارند و سيماي بسته شهري، به تصورات كليشه اي گويند كه باورها و نگرشهاي ذهني درباره يك مكان به سختي تغيير مي كنند.در مورد شهر «شيكاگو» مي توان گفت كه اين شهر طي دهه هاي 1920و 1930 محل فعاليت تبهكاران بود. مسئولان ادارات مركزي در شهر در مورد مهاجرت به اين شهر از سراسر جهان شاكي بودند، چرا كه شهر شيكاگو به

مركز جرم و جنايت تبديل شده بود اما اين شهر از نظر نرخ جرايم واقعي در بين شهرهاي ديگر ايالات متحده آمريكا نرخ پاييني داشت (Tal,1993). ظاهراً بسيازي از مردم، شيكاگو را شهر تبهكاران مي دانستند ولي چنين نگرشي امروزه تغيير يافته است. از طرف ديگر (1982) "برگس" (Burgess) خاطر نشان مي كند كه مسئولان شهري در انگلستان شمالي، بر اين باورند كه آنها بايد هنوز هم با تداوم كليشه هاي ذهني كه از قرن 19 در زندگي آنان مشكلاتي را ايجاد كرده دست و پنجه نرم كنند.استراتژي هاي بازاريابي شهري و مديريت تصاوير ذهني از شهرطبيعي است كه بپرسيم مسئولان محلي در جهت بهبود سيماي شهر و ايجاد تصوير مثبت از آن چه گام هايي برداشته اند. بايد بين تلاش هاي ناموفق در تغيير سيماي شهري با تغييرات واقعي در اين مورد تمايز قايل شد (1993.(short,1993,morgan براي بهبود سيماي شهر و ايجاد تصور مثبت از آن بايد مرحله به مرحله برخورد شود. گام نخست تشخيص است كه با ايجاد يك ديد كلي دنبال مي شود و در نهايت با برنامه ريزي اقدامات ضروري بعدي بايد آن طرح تعيين شده عملي شود. مسئولان محلي بايد به ارائه خدمات اوليه و اساسي شهري نظارت داشته، به زيرساخت هاي موجود توجه منظمي داشته باشند و نيازهاي شهروندان، گردشگران، تاجران و سرمايه گذاران و مقامات اجرايي محلي را برآورده كنند. زيرا اگر در زمينه ي ارائه خدمات اوليه پيشرفتي صورت نگيرد مشكل مي توان به يك برنامه موفق تجاري دست يافت. مسئولان و رهبران محلي، امروزه به اين نتيجه رسيده اند كه بايد بودجه ي كلاني را براي توسعه ي جاذبه هاي شهري و بهبود سطح كيفي زندگي با در نظر گرفتن سرمايه گذاري ها، تجارت ها و

مهاجرت هاي جديد اختصاص دهند. ماهيت اين برنامه ها وابسته به علاقه شهروندان در طراحي و تنظيم برنامه ها و اقدامات است.يكي از روش هاي اجراي موفقيت آميز برنامه هاي شهري، مديريت سيماي استراتژيك (MIS) است. يك فرايند در حال گسترش از تحقيقات سيماي مناطق در بين جمعيت هدف، مشخص كردن عوامل تأثير گذار برتصورات ذهني از شهر كه منجر به ايجاد تغييراتي در طي ساليان مي شود، دفع بحرانهاي مرتبطه با سيماي شهرها و انتقال پيامهاي مربوطه به مخاطبان هدف است.مزيت اصلي اين استراتژي اين است كه دربرگيرنده ي مجموعه ي گسترده اي از برنامه هاي بازاريابي است كه نيازمند هماهنگي و انسجام در برنامه ريزي، اجرا و نظارت عمليات بازاريابي است. بازاريابي، تبليغات و آگهي ها، ابزاري مورد نياز در دستيابي به اهداف مختلف هستند. نحوه ي برخورد با سرمايه گذاري، مانع ايجاد جاذبه هاي گردشگري نمي شود.شهرهاي داراي سيماي مثبت به برنامه هايي نياز دارند تا اين سيما و تصورات مثبت از شهر را هر چه بيشتر بهبود بخشند، همانگونه كه شهرهاي با سيماي منفي نيازمند برنامه ها و اقداماتي هستند تا در بهبود و رفع تصاوير منفي به آن شهر كمك كنند. اين شهرها بايد تمركز خود را بر روي افزايش آگاهي ها از شهر و طراحي و ساخت سيماي مطلوب شهري قرار دهند. فرايند طراحي و ساخت سيماي مطلوب و تصورات مثبت از شهر كار ساده اي نيست و مطالعاتي كه در اين زمينه انجام شده چندين راهبرد را توصيه مي كنند.نياز به مطرح كردن شهرها: شهر بايد در جايي واقع شود كه ويژگي هاي منحصر به فردي از آن شهر انعكاس يابد و نحوه اين انعكاس بايد با شهرهاي ديگر تفاوت داشته باشد. به طور كلي برنامه ها و عملكردها

نبايد عده زيادي از جمعيت را تحت پوشش قرار دهد، بلكه بايد حاوي پيام هاي جزيي و مداوم باشد. تمام اين مراحل بايد تحت نظارت دقيق قرارگيرد و ازعناصر مختلفي از قبيل آگهي ها، روابط عمومي، تبليغات و ... به صورت هماهنگ و منسجم استفاده شود.فنون انتقال پيام هاي اجراييمديران اجرايي از روش هاي مختلفي براي بيان و انتقال پيام هاي مهم اجرايي استفاده مي كنند. انتخاب اين روش ها بستگي به اهداف و زمان اجراي برنامه ها، شرايط اقتصادي شهر و شهرهاي رقيب، بودجه اختصاص داده شده و بسياري از عوامل ديگر دارد. معمولا از اين فنون استفاده مي شود:آگهي ها: آگهي ها جزء معروفترين ابزار در بازاريابي شهرها هستند كه بر اساس خريد آگهي ها در رسانه ها و انتقال پيام ها به جمعيت هدف صورت مي گيرد. طبق بررسي CNN، 538 ميليون دلار در سال 1999در ايالات متحده صرف بازاريابي مناطق شده است.بازاريابي به صورت پست مستقيم: اين نوع بازاريابي نيازمند دسترسي به آدرس هاي جمعيت هدف است تا به صورت مستقيم از طريق پست، جلسات شخصي، تلفن و پست الكترونيكي بتوان با آنها ارتباط بر قرار كرد. براي مخاطبان هدف، بروشورها، نقشه ها، جزوه ها، عكس ها و ديگر اطلاعات فرستاده مي شود تا براي بازديد از شهر تشويق شوند. از طريق اين پست ها توجه سرمايه گذاران بالقوه و گردشگران يا شهروندان جلب مي شود؛ به نحوي كه متقاعد شوند تا بدون استفاده از واسطه ها از شهر ديدن كنند.تبليغات فروش: اين نوع تكنيك به عرضه ي كوتاه مدت انواع خدمات شهري اشاره دارد. مثل نفع مالياتي شركت ها و كارخانه هايي كه در چارچوب زماني مشخصي به شهر منتقل مي شوند. بايد بر انواع فروش، معافيت مالياتي تعلق گيرد و براي افرادي كه به منظور اقامت به شهر مي آيند بايستي

معافيت ماليات بر اموال، تخفيف قيمت هتل هاي شهري، آموزش رايگان براي كارگران در شركت هاي منتقل شده به شهر، تخصيص زمين هاي ارزان قيمت براي سرمايه گذاران و تسهيلاتي از اين قبيل فراهم شود.روابط عمومي: اين تكنيك مي كوشد تا از طريق انواع رسانه ها تأثير مثبتي بر شهر بگذارد. سخنگويان شهري يا روابط عمومي ها بر اين نكته پافشاري مي كنند كه از طريق تبليغات رويدادهاي ويژه و گزارشات مثبت، تصوير ذهني خوشايندي از شهر ترسيم كنند و در عين حال در تلاشند تا از درج گزارشات و رويدادهاي منفي و نامطلوب خودداري كنند. امروزه شهرها سرمايه گذاري هاي كلاني به روابط عمومي اختصاص مي دهند. براي مثال، در بريتانيا بين سال هاي 1995-1996حدود 93 درصد از شهرداران محلي به طور ميانگين، سالانه 600/279پوند براي فعاليت هاي روابط عمومي هزينه كرده اند.

قابل ذكر است كه استفاده از تمام اين تكنيك ها بايد هماهنگ و پيام هاي منتقل شده به مردم بايد مشابه باشد. برنامه هاي بازاريابي و روابط عمومي به دليل رايگان بودن بايد متقابلاً از طرف مردم نيز مورد حمايت قرار گيرد. براي مثال زماني كه تلاش هاي بازاريابي با استفاده از آگهي هاي بازرگاني تبليغات و بروشورها براي جذب سرمايه گذاران صورت مي گيرد، سخنگويان روابط عمومي بايد درباره ي ورود سرمايه گذاران به شهر، درباره ي همايش و كنفرانس سرمايه گذاران جديد و درباره امتيازاتي كه سرمايه گذاران درآينده بدان دست مي يابند، اطلاعاتي در اختيار رسانه ها قرار دهند.رفع تصورات منفي از شهرهااگر چه تلاش براي تغيير سيماي منفي شهرها مي تواند مشكل باشد، ولي شهرهاي زيادي در گوشه و كنار جهان اين كار را به صورت موفقيت آميز انجام مي دهند. استراتژي هاي مختلفي توسط مسئولان محلي براي تغيير سيماي منفي و تصورات نامطلوب از شهرها به كار برده مي شود كه

عبارتند از تشويق به بازديد از شهر و رفع كليشه هاي ذهنياين استراتژي رسانه اي براي متقاعد كردن تصميم گيران به رهبران افكار عمومي و ديگران به كار برده مي شود تا به شهر بيايند و از نزديك در جريان امور شهري قرار بگيرند. تصورات نامطلوب در مورد شهرهاي مختلف از گذشته ي نه چندان خوب آنها ناشي مي شود، به طوري كه اگر بعضي مواقع تغييرات مثبتي صورت بگيرد باز هم نظرات منفي وجود دارد. گردشگران مي توانند از طريق همايش ها، نمايشگاه ها تورهاي گردشگري، ديدني هاي جديد در شهر، سخنراني وكنفرانس هاي مطبوعاتي اطلاعاتي را در مورد شهر به دست آورند. بازديد از شهر تصوير كاملي از آن شهر براي فرد تداعي مي كند و ممكن است تصورات منفي در مورد آن شهر به تصورات و نگرش هاي مثبتي تبديل شوند. مزيت اصلي بازديد از شهر آن است كه به افراد فرصت مي دهد تا واقعيت هاي عيني درون شهر را بدون نياز به واسطه ها و به صورت شخصي تجربه كنند. اين مسئله براي شهرهايي مهم است كه با خودشان كليشه هاي منفي را يدك مي كشند. ممكن است گردشگران توسط بازديد از آن شهر تصورات مثبتي از آن شهر كسب كنند.ترديدهايي كه براي روزنامه نگاران اهميت دارد، براي رهبران افكار عمومي مطرح نيست. توجه روابط عمومي ها براي بهبود سيماي منفي شهرها داراي اهميت است و در طي روزهاي بحراني مي تواند مفيد باشد.اين اقدامات زماني به صلاح است كه براي مردم سودمند باشد و مسافرت هايي با هدف آشنا سازي سازماندهي شود، به اين اميد كه رسانه ها شرايط تجاري را گزارش كنند. براي نمونه به منظور رفع تصورات منفي سرمايه داران و رهبران افكار عمومي در شهرهاي شمال انگلستان، مسئولان محلي استراتژي فراهم

كردن مقدمات بازديد محلي براي رهبران افكار عمومي را به كار گرفتند، به اين اميد كه اين بازديدها به تغيير تصورات منفي آنها كمك كرده به شكل گيري تصورات مثبت در مورد شهر ياري رساند. به طوري كه اين تصاوير مثبت به ديگر مردم و تمام رهبران منتقل شود. استراتژي مشابهي براي بهبود سيماي شهر «هالون» اسرائيل اتخاذ شد. نظرسنجي اي كه در اوايل دهه 1990 توسط مسئولان محلي انجام شد نشان داد كه شهر به صورت كلي داراي سيماي منفي است و افرادي كه از اين شهر بازديد مي كنند متوجه اين موضوع شده اند. بنابراين براي تغيير نگرش مردم تصميم گرفته شد تا مردم به سمت مكان هاي فرهنگي مخصوص و جذابي كشانده شوند تا در مورد شهر تصوير ذهني مطلوبي به دست آورند. اين استراتژي موفقيت آميز بود و باعث شد كه سيماي ضعيف و منفي شهر، طي دهه ي 1990 بهبود يابد. چنين استراتژي در مورد شهرهاي اورشليم و بلفاست نيز به كار برده شد. (2002,Efrati,)توجه به رويدادهاي برجسته و مثبت شهرياز وقايع ويژه اغلب با نام " وقايع برجسته " و "وقايع مشخص" و يا " وقايع فوق العاده" نام برده مي شود، كه از آن به عنوان يك استراتژي قديمي براي بهبود سيماي شهري استفاده مي شود. يكي از مشهورترين موارد استفاده از اين استراتژي، استفاده نازي ها در المپيك 1936 بود تا بتوانند از اين طريق تصوير مثبتي از رژيم هيتلري براي جهانيان در معرض نمايش بگذارند. از آن زمان به بعد بسياري از شهرها در بازي هاي المپيك تابستاني و زمستاني، نمايشگاه هاي جهاني، مراكز فرهنگي اروپا، مسابقات آواز خواني در تلويزيون هاي اروپا و آمريكا در همايش هاي دموكرات ها و جمهوري خواهان و تريبون هاي

مهم روابط عمومي ها، از اين استراتژي استفاده مي كنند.اين رويدادها در يك دوره زماني كوتاه بر محل خاصي تأكيد مي كند و باعث مي شود كه پيام هاي معين و مشخصي در مورد شهر در رسانه هاي بين المللي منعكس شود و ممكن است در جهت برخورد با تصورات منفي از آن شهر استفاده شود. اين استراتژي در زماني كه شهر «بيجينك» ميزبان آسيايي 1990بود به كار گرفته شد، به طوري كه بعد از كشتار ميدان « تيان آن من» اطلاعات و گزارش ها، منعكس كننده ي تصوير مطلوب شهري بود.شهرهايي كه ميزبان وقايع مهم بين المللي مثل مسابقات المپيك هستند و يا در آن شهرها نمايشگاه هاي معتبر بين المللي برگزار مي شود، باعث سرمايه گذاري هاي وسيعي در بخش هاي عمومي و خصوصي شده، منجر به توسعه و بازنگري فضاهاي شهري و بهبود زير بناهاي شهري، تقويت رقابت با ديگر شهرها و ارتقاء موقعيت شهر در سيستم سلسله مراتب جهاني مي شود.تبديل ويژگي هاي منفي به ويژگي هاي مثبت شهريروش ديگر در جهت دفع تصورات و نگرش هاي منفي در مورد شهر كه با خود ويژگي هاي منفي را به دنبال دارد، تغيير خصوصيات منفي به ويژگي هاي مثبت و مطلوب شهري است. براي مثال، زمستان هاي « مينه سوتا» به داشتن سرماي فوق العاده مشهور است ولي امروزه از زمستان هاي اين شهر سردسير براي جذب گردشگر استفاده مي شود.فستيوال ها و رويدادهاي فرهنگي زيادي در فصل زمستان در اين شهر برگزار مي شود. يكي از دلايل وجود تصورات منفي در مورد شهر برشوه »، واقع شدن اين شهر در بيابان « نجو» در جنوب اسرائيل است كه با گرماي بسيار شديدي مواجه است. محققان زيادي به مسئولان محلي پيشنهاد كرده اند كه آنها بايد اين شهر را به مظهر يك

شهر شرقي، به بياباني جذاب و شگفت آور تبديل كنند.اين محققان توصيه كردند كه در تصوير سازي و ايجاد سيماي مثبت از اين شهر به عنوان مدرن ترين شهر بياباني مشرق زمين، از معماران شرقي استفاده كنند. ويژگي شرق القاء كننده ي تصوراتي از شرق مثل پاكي، معصوميت، بكر و دست نخورده بودن، ميهمان نوازي و سرزنده و با روحيه بودن است.نمونه ي ديگر، شهر « برادفورد» در بريتانيا است كه مدت هاي مديدي از سوي مهاجران خارجي به عنوان شهري با سيماي منفي معرفي مي شد، زيرا در اين شهر همواره تضادهاي قومي و نژادي وجود داشته است. طي چند سال اخير مسئولان شهري كوشيدند تا ويژگي هاي منفي شهر را از طريق بازاريابي با عنوان « بهشت چند فرهنگي» به فرصت و امتياز براي اين شهر تبديل كنند تا گروه هاي مختلف اجتماعي در يك هم زيستي مسالمت آميز با آرامش و آسايش در كنار هم زندگي كنند.تغيير اسم، آدم و شعار شهرادراك و تصور مردم از يك شهر تحت تأثير اسم، نشان و شعار انتخابي آن شهر شكل مي گيرد. بنابراين تغيير يك شهر به خودي خود اين نمادها را تغيير خواهد داد. اسم بخشي از هويت يك فرد، سازمان يا شهر است. بعضي از شهرها اسم هايي دارندكه به فرايند بازاريابي و تجارت در آن شهر كمك مي كند. از طرف ديگر بعضي از شهرهاي ديگر با اسم هاي مرتبط با تصورات و كليشه هاي ذهني منفي، بر موقعيت و جاذبه هاي آن شهر تأثير زيان باري دارد. براي مثال يك عضو پارلمان فرانسه مي كوشيد تا حق ممنوعيت استفاده از واژه « دولت ويچي» را تصويب كند، به طوري كه ادعا مي كرد اين اسم در توسعه شهر "ويچي"

موانعي ايجاد كرده است. اين شهر مقر هماهنگي نيروهاي نازي در طي جنگ جهاني دوم بود و از آن زمان به بعد بود كه به اين عنوان ناميده شد. اگر چه مدت زيادي طول كشيد تا اسم اين شهر تغيير كند، اما هنوز هم با وجود تغييرات اسم شهر مشكل ساز است و گردشگران، سازمان دهندگان گردهم آيي ها و بازديدگنندگان از آمدن به اين شهر امتناع مي كنند.در بسياري از مواقع مسئولان محلي معتقدند كه تصورات عمومي در مورد شهر آنان منفي و نامطلوب است و تلاش آنها براي تغيير اين قالب هاي ذهني بيهوده بوده است. اسم بعضي از اين مناطق تغيير مي كند با اميد به اينكه تصورات منفي مرتبط با اسم قديمي شهر از بين برود. براي نمونه ايالت داكوتاي شمالي » در ايالات متحده امريكا مي خواهد تا پيشوند شمالي را حذف كند و فقط ايالت داكوتا ناميده شود. به جهت اينكه پيشوند شمالي، برف، سرما، زمستان و عدم جذابيت را در اذهان تداعي مي كند. سمبل ها و نمادهاي شهري، عنصر مهمي در برنامه ها و تلاش هاي بازاريابي به شمار مي روند. يك شهر در حال تحول ممكن است به تغيير اين سمبل ها و نشانه ها نياز داشته باشد. شهرهاي صنعتي كه به سمت فرا صنعتي شدن تمايل دارند، اغلب سمبل ها و نمادهايشان با حال و هواي شهرهاي مدرن سنخيت ندارد. مثلاً شهرcyracuse" " در نيويورك، سخت در تلاش است تا به سمت عصر فراصنعتي حركت كند اما نماد اين شهر كه دودكش كارخانه، دود و آلودگي و ماشين هاي صنعتي است با سيماي شهرهاي مدرن ناسازگار است.بعد از مباحثات طولاني، آرم جديدي براي اين شهر انتخاب شد. اين

آرم نشان يك آسمان خراش و خط افق آسمان خراش هاي مدرن بود. همينطور در ناحيه پيراموني اسرائيل كه تلاش مي شود تا كاركنان آموزش ديده در سطح عالي جذب شوند، از نماد @ براي اين منطقه استفاده مي كنند تا پيشرفت تكنولوژي را در اين منطقه به نمايش بگذارند.روش ديگر انتقال پيام، شعارها هستند. يكي از شعارهاي قديمي براي افزايش جذابيت نيويورك، I love new york » است. شعار خوب براي يك شهر ممكن است براي مدت طولاني به كار برده شود. شعار خوب شهر را در معرض ديد همگان قرار مي دهد و باعث اشتياق و جنبش شده و كليت يك شهر را منعكس مي كند.طرح و تنظيم يك شعار بستگي به جمعيت هدف و اهداف برنامه ها و عملكردها دارد اما شعار بايد با واقعيت آن شهر نيز مطابقت داشته باشد. تغيير شعار شهر منجر به نگرش جديدي از آن شهر مي شود. شعار جديد شهر « برادفورد» در بريتانيا عبارت از اين ها بود: « برادفورد پشت درهاي شادي و رفاه » و « محلي شگفت انگيز».توجه به غرور محلي شهروندان و توسعه ي تصور از خودساكنان شهرهاي باسيماي منفي اغلب از فقدان غرور و ضعف اعتماد به نفس در شهرشان شكوه مي كنند چون متحمل صدمات غير قابل جبراني مي شوند. اين شرايط منجر به بي اعتنايي به شهر و بي ميلي به قبول نقش انواع مؤسسات و داوطلبان جهت انجام اقدامات مؤثر مي شود. اصلاح سيماي منفي شهرها نيازمند توجه شهروندان و پشتيباني و سازماندهي آنان در فرايند تغيير و تحولات است. اين گونه اصطلاحات و تغييرات بر استراتژي رسانه ها، مد نظر قراردادن اهالي شهر و اصول و روش هايي كه آنان پيشنهاد مي دهند بستگي دارد.يك

فرض اساسي در اينجا مطرح مي شود و آن اين است كه توسعه ي تصوير مطلوب شهري، اهالي شهر را تبديل به نمايندگان و سفيراني مي كند كه به صورت تعجب آوري با شهروندان ديگر شهرها مذاكره مي كنند.مثلاً موقعي كه شهر « گاسكو» تصميم به تغيير سيماي خود گرفت، در اين شهر تأسيسات عمومي، موزه ها، جاذبه هاي گردشگري و فرهنگي ساخته شدند و شهروندان حمايت و پشتيباني خود را از زيبايي و تميزي شهرشان ابراز كردند.غرور محلي شهروندان و اشتياق آنان به فرايند تغيير در برنامه ها و تلاش هاي بازاريابي بايد به صورت گسترده اي مورد توجه قرار گيرد. اهالي مشتاق و مصمم شهر Syracuse" " اعلام كردند: ما عضوي از Syracuse هستيم» و «ما با همديگر پيشرفت مي كنيم» و اهالي محلي در تصميم گيري هاي شهري مثل انتخاب آرم و نشان شهر جديدشان با يكديگر مشاركت مي كردند. مشاركت اهالي شهر در امور مهم، يك اصل است و نظرات و پيشنهادات آنان بايد در زمينه هاي برنامه ريزي استراتژيك، طراحي آرم و نشان و شعار و... به دقت مورد توجه قرار گيرد. در بسياري از شهرها فرايند تحول و دگرگوني توسط اهالي خود شهرها شروع مي شود، يعني كساني كه معتقدند سيماي ناخوشايند و تصورات ذهني منفي از شهرشان به صورت غير واقعي بر چهره شهر و بر ذهن مردم نقش بسته است.حل مشكلاتي كه منجر به شكل گيري تصاوير نامطلوب و منفي شهري مي شوددر بسياري از موارد، سيماي منفي شهرها يك امر تخيلي و موهوم نيست و در واقع انعكاس بعضي از مشكلات واقعي است. بنابراين شهرها بايد آن دسته از مشكلاتي را كه منجر به ايجاد تصورات منفي از شهر مي شود حل كنند. اگر شهري

درگير خشونت و ناآرامي شود بايد چنين شهري عليه جرم و جنايت مبارزه كند، به طوري كه نمونه چنين شهري «ميامي» است.مبارزه با جرم و خشونت در بهبود سيماي شهرها مؤثر است و امنيت را در شهر مستقر مي كند. موردي كه مي توان نمونه ي آن را در نيويورك مشاهده كرد. در اين شهر « رادلف قالايني» شهردار نيويورك نرخ جرايم شهر را به نصف كاهش داد.به دنبال حمله تروريستي در برابر گردشگران آلماني، دولت مصر تصميم گرفت اقدامات سرسختانه اي را در برابر گروه هاي تندرو اسلامي اتخاذ كند و خاطره ي بحران و حمله تروريستي را از اذهان جهانيان بزدايد.نمونه هاي زيادي در گوشه و كنار جهان حكايت از موفقيت هاي ذكر شده دارند. بايد گام هايي در جهت حل مشكلات برداشته شود و در هر زماني برنامه هاي بازاريابي و تبليغات صورت گيرد. در مورد شهر "Syracuse" همان طور كه قبلاً نيز اشاره شد، شروع تلاش هاي بازاريابي و تبليغات و تغيير آرم شهر از طريق تعمير و مرمت مركز شهر به وسيله ي شركت هاي عمومي و خصوصي به منظور برگزاري مراسم جشن و شادي صورت گرفت. در سراسر جهان، تغييرات در شهرهاي مختلف از طريق مراكز گردهم آيي ها و كنفرانس ها، مراكز فرهنگي، استاديوم ها، فروشگاه هاي مركزي، موزه ها و بازارهاي مربوط به محصولات كشاورزي و سيستم هاي پخش جمعي كه ارتباط بين مناطق مختلف را تسهيل مي كند انجام مي گيرد. اهميت حل مشكلات واقعي در شهرهاي داراي تصوير منفي، مي تواند طبق بررسي هاي به عمل آمده در شهرهاي زيادي ديده شود.پخش پيام هاي ضد كليشهيك شهر مي تواند پيام هاي مغاير با حوادث بحراني و تصاوير منفي شهري را انتقال دهد. براي مثال، اگر تعدادي جرم خبرساز در يك شهري اتفاق افتد و باعث توجه

دقيق رسانه ها به اين مسئله شود، بنابراين آن شهري مي تواند داده ها و اطلاعات مرتبط با درصد واقعي جرم را منتشر كند كه ممكن است اين نرخ خيلي پايين تر از نرخ جرايم شهرهاي مشابه ديگر باشد. اگر مسئولان شهري دريابند كه شهرشان در حالت ناامني به سر مي برد، در اين صورت مي توان از استراتژي تبليغات بهره گرفت، به طوري كه بر احساس ايمني و رضايت گردشگران واهالي شهر تأكيد شود.كليشه هاي منفي ممكن است از طريق سبك هاي متفاوتي محقق شود. براي مثال ، شهر « لبخن سايه » در ايرلند شمالي مي كوشيد كه از طريق شعار، سرمايه گذاران را در مديريت برنامه ها جذب كند، آن هم با طرح چنين سؤالاتي « آيا شما فكر مي كنيد ما مشكلاتي داريم؟» و يا مقايسه كردن بين هزينه ي اجاره املاك در شهر« لبخن سايه» با ساير شهرهاي بريتانياي كبير و همچنين مقايسه بين درصد فارغ التحصيلان دبيرستان هاي محلي با ساير شهرهاي بريتانياي كبير.پخش پيام هاي مخالف تصورات ذهني، در بازاريابي بيابان نجو» در جنوب اسرائيل نيز به كار گرفته شد. براي نمونه برنامه هاي نجو، خصوصييات منفي اين منطقه را از نظر ملال آوري، كم اهميتي، بي هيجاني، كسالت آوري و يكنواختي به چالش مي كشيد. برنامه هاي پيشنهاد شده براي اين منطقه جهت جذابيت و ايجاد تصورات مثبت از اين شهر، انجام سفرهاي كوتاه مدت، مسابقات ورزشي، فعاليت هاي عامه پسند، تبليغات مبتني بر تصاوير و عكس هاي شهر، موارد سرگرم كننده و ديگر اقدامات را شامل شد. از ديگر برنامه هاي مطرح در اين منطقه استفاده از شعار «نجو سبز» بود، به طوريكه تصوير بياباني خشك و لم يزرع بودن، و دوربودن از مركز شهر را براي اين

منطقه به چالش مي كشيد.ناديده گرفتن بحران هاي شهري يا كليشه هاي ذهنيدر طي يك بحران، شهر مي تواند زيان هاي وارده بر اثر سيماي منفي بحران را ناديده بگيرد و اين تصور را القا كند كه هرگز در اين شهر بحراني ايجاد نشده است، به اين اميد كه وقايع جديد باعث شوند تا مردم آنچه را كه در اين شهر اتفاق افتاده فراموش كنند. براي مثال در اسپانيا و مخصوصاً در بارسلونا رويكردي كه به دنبال حملات تروريستي دنبال شد، شعار« تجارت مثل هميشه» بود. همينطور شهر در حالت طبيعي مي تواند مشكلات خود راناديده بگيرد و خود را به عنوان كانون تجارت بين المللي معرفي كند. در مورد شهر « منچستر» نيز چنين رويكردي به كار گرفته شده است. بعضي از شهرها به اجراي موفقيت آميز برنامه هايشان اميدوارند به اين اميد كه علايم آشفته و پردردسر را ناديده بگيرند. در اين مورد بايد از امثال اين شعارها استفاده شود: آينده ي شهر X مطمئن است » توجه به آينده در شهر X»، شهر X به سوي فرداها گام برمي دارد "هوكلامب" به شهرهاي « نيوميلفورد » و سي تي» در ايالات متحده اشاره مي كند كه از اين شعار استفاده كردند گذشته پر افتخار و آينده پر افتخار».اذعان بر تصوير منفي شهريبرخورد مسئولان محلي با انواع بحران ها و كليشه هاي منفي از شهر، نيازمند منابع و افراد آموزش ديده ي حرفه اي است. مثلاً در مورد شهري كه دچار بحران شده مي توان اين تبليغ را به كار گرفت: « سيماي شهر كه به دنبال بحران تاريك و پوشيده از دود بود، پاك شد و شهر حالا جذابيت گذشته خود را بازيافته است.» بايد شعارهايي مطرح شوند

كه گذشته را ناديده گرفته، نوعي احساس اعتماد و اطمينان را بين مبلغان و مخاطبان هدف ايجاد كند.تاكتيكي كه در مورد شهر "rehovth"در اسرائيل به كار برده شد، استفاده از شعار «rehovth" "با صداي جرقه از خواب بيدار شده است بود، به طوريكه همين شعار در افزايش فروش ملك و زمين تأثير منفي داشت. بعضي ديگر از شهرها با شعار عصر جديد وانمود مي كنند كه شهر از گذشته ي بحراني خود دور شده است. براي مثال مي توان به شهرهاي تولسا و ok» در ايالات متحده اشاره كرد كه مكان هاي اين شهر به وسيله ي آگهي ها تبليغ مي شوند و اهالي شهر اين شعار را به كار مي گيرند كه بايد تمام جاهاي خالي با اسم تولسا پرشوند» بايد به اين نكته نيز اذعان كرد كه اگر چه عده اي از افراد از شهر تولسا» سخن مي گفتند، ولي عده اي ديگر اين كارها را بي نتيجه قلمداد مي كردند. وقتي مردم به اين نتيجه برسند كه شهر از معروفيتي برخوردار نيست يا داراي تصوير منفي در اذهان عمومي است، بايد برنامه اي تهيه شود كه راه حل ها را نشان دهد. بايد تصاويري از شهر و اطلاعاتي در مورد شهر پخش شود تا تصويري غني از شهر به نمايش گذاشته شود. چنين استراتژي اي، نشانگر تلاش هاي به كار گرفته شده توسط مسئولان بعضي از مناطقي است كه در عين اينكه اذعان به وجود مشكلات در بعضي از مناطق دارند، صريحاً به گردشگران توصيه مي كنند كه به اين مناطق مشكل آفرين سفر نكنند. چنين نمونه اي به رويكردي مربوط مي شود كه توسط هيئت گردشگري لندن در طي تبليغات فزاينده ي انگلسي ها درمورد فاجعه پا و دهان اتخاذ شد، به طوريكه بر وجود مشكلاتي

تنها در مناطق روستايي تأكيد مي كرد. چنين تاكتيك هايي در كشورهاي نپال، اسرائيل و فيليپين نيز به كار برده شد.ادغام يا گسستكي جغرافيايي در برنامه هاي تبليغاتياستراتژي نهايي به تلاش شهرها براي پيوند و ادغام با يك شهر معروف و معتبر و يا انفكاك و گسستگي از يك منطقه نامعلوم و مشكل آفرين مربوط مي شود. تمايل شهرها براي پيوند با شهرهاي ديگر زماني اتفاق مي افتد كه اين شهرها در پيرامون مراكز شهري واقع شوند. شهرهاي كوچك مي خواهند خودشان به عنوان مراكز قلمداد كنند و شهرهايي كه داراي تصوير صنعتي- سنتي هستند، تلاش مي كنند تا خودشان را با شهرهاي صنعتي مدرن پيوند دهند. "آوراهام" مي گويد: شهرهايي كه داراي سيماي منفي هستند سعي مي كنند تا خود را نزديك يا متعلق به مراكز شهري بدانند و همينطور شهرهاي با سيماي مثبت مي كوشند تا خود را با شهرهاي كلان و يا پايتخت پيوند دهند. اين شهرها سعي مي كنند تا از ايجاد ارتباط با شهرها يا مناطق نامعلوم و مشكل ساز ممانعت كنند. ممكن است ادغام و گسستگي از اين طريق صورت گيرد: استفاده از نقشه هاي بد شكل شهري، نمايش شهر به عنوان نزديك ترين شهر به مركز، به كارگيري افكت هاي تصويري و تصاويري كه يادآور شهرهاي بزرگ و معتبر باشد و به كارگيري شعارها و اسامي جديد شهري كه ياد آور شهرهاي معروف باشد. نمونه اي از گسستگي را مي توان در مورد شهر« ايلات در اسرائيل ديد، به طوري كه در اواخر دهه ي 1990، در اروپا به عنوان ايالت روي درياي سرخ» ناميده مي شد. اين شهر در آن زمان به عنوان شهري ناامن براي گردشگران توصيف مي شد و برنامه ها و عمليات اروپائيان

به اين واقعيت اشاره اي نمي كرد كه شهر در خاك اسرائيل است نه دريا. با وجود تصورات منفي در مورد ناامني شهر، جلوي گردشگران اروپايي در ورود به شهر گرفته مي شود. استراتژي انزوا» كه "پيزام" و"مانسفلد" مطرح كرده اند به ارتقا و بهبود موقعيت شهرها، دركشورهاي زيان ديده از تصورات بحراني اشاره مي كند.تعيين استراتژي مناسبانتخاب استراتژي هاي مناسب توسط مسئولان محلي جهت بهبود تصاوير منفي شهري بستگي به شرايط پيش رو فرصت ايجاد تغييرات واقعي، ماهيت حوادثي كه در شهر اتفاق مي افتد، كمك ها و حمايت هايي كه شهر طي يك بحران كسب مي كند و عوامل ديگر دارد. براي مثال اگر مسائلي كه باعث بحران و شكل گيري تصورات منفي از شهر مي شود به صورتي صحيح حل نگردد، نمي توان استراتژي را انتخاب كرد تا براي گردشگران جذابيت ايجاد كند، تصورات كليشه اي را از بين ببرد و يا پيام هاي ضد كليشه اي ايجاد كند.سؤالي كه بايد بدان پاسخ داده شود اين است كه چگونه تصورات منفي از شهر در بين مخاطبان هدف شايع مي شود و آيا امكان تغيير اين تصورات منفي وجود دارد؟ اگرتصوير نامطلوب شهري در سطح گسترده اي نباشد آيا به راحتي اين تصورات قابل تغيير خواهد بود؟ بهترين استراتژي در اين مورد احتمالاً ناديده گرفتن و رد كردن اين تصورات منفي است. شهرهاي اسپانيا مي توانند احتمال بروز حملات تروريستي را رد كنند زيرا مبارزه با تروريسم جزء اهداف سياست گذاران كشوري است. اگر بحران شهري خيلي جدي نباشد تغيير تصورات منفي در مورد بحران به آساني امكان پذير است. استفاده از استراتژي پيام هاي ضد كليشه اي احتمالاً بهترين كار ممكن خواهد بود. اگر شهري دچار بحران حادي باشد و اين

مشكل در همه جا انعكاس منفي پيدا كند، اين مشكل به سختي با استراتژي انتقال پيام هاي ضد كليشه اي قابل حل است. اين مشكل ابتدا بايد در زندگي واقعي حل شود و سپس از طريق بازاريابي و تبليغات تصورات منفي را تغيير داد. اگر زير ساخت هاي شهري و عرضه ي خدمات محلي واقعاً توسعه يافته باشد و اهالي شهر مصمم به اعمال تغييرات شهري باشند، بايد از استراتژي گسترش غرور محلي شهروندان استفاده شود. نتيجه گيري اين مقاله خلاصه اي از استراتژي هاي رسانه اي را در جهت بهبود سيماي منفي و تصورات نامطلوب شهري براي مسئولان محلي ارائه مي دهد. ساخت تصاوير ذهني مثبت و غني از شهرها با وجود رشد رقابت فزاينده بين شهرها، اهميت روز افزوني پيدا مي كند. براي نمونه، در اروپا حدود 000/100 انجمن و اتحاديه براي دسترسي به مشتريان بالقوه با همديگر رقابت مي كنند، چنين تلاش هايي در ايالات متحده و استراليا نيز قابل مشاهده است. بهبود تصورات منفي از شهرها كار مشكلي است و نيازمند يك چارچوب زماني شش تا هشت ساله است. اگر چه به كارگيري رسانه ها براي بهبود تصاوير شهري حائز اهميت است ولي برنامه تبليغاتي ي تنها، براي ايجاد تغييرات مناسب كافي نخواهد بود. عملكردها بايد از طريق كانال هاي مكمل و مختلفي دنبال شود. كساني دچار مشكلات مي شوند كه به استفاده از خدمات شهري نيازمندند، از قبيل اهالي شهر، گردشگران سرمايه گذاران و مهاجران. احزاب و نمايندگان جمهوري هاي سابق يوگسلاوي در همان حال كه از تبليغات رسانه ها استفاده مي كردند برنامه هاي گسترده اي را جهت جذب گردشگر از سراسر جهان در دست داشتند، به طوري كه مرتبا آژانس هاي مسافرتي تشكيل مي دادند و تورهاي مسافرتي برگزار مي كردند و به دنبال گردشگراني

بودند تا خود را به مناطقي برسانند كه قبل از جنگ بالكان در آنجا مستقر شده بودند. سيليكون والي مدير جهانگردي شهر يوتا» تنها به يك برنامه تبليغاتي براي جذب گردشگر اعتقادي ندارد، بلكه هر ماه تلاش مي كند تا برنامه هايي را براي بهبود سيماي شهر و تصوير سازي مناسب از اين شهر براي جذب گردشگران، تدوين و اجرا كند. از طرف ديگر در هماهنگي براي دستيابي به نتايج مثبت، بايد از تكنيك هاي مختلفي استفاده شود. از قبيل آگهي ها، روابط عمومي، تبليغات فروش، پست هاي مستقيم و بازاريابي.تجزيه و تحليل اين مقاله به وضوح نشان مي دهد كه توجه و تأكيد بر شرايط واقعي مكان ها و شهرهاي معين از به كارگيري هر استراتژي رسانه اي كاراتر است. ايرلند تنها به تغيير شكل ظاهري شهرها توجه نكرد، بلكه برنامه هاي كلي معافيت هاي مالياتي را به كار گرفت كه به توسعه ي صنعتي و جذب كار آفرينان و سرمايه گذاران كمك كرد. شهر بيلبائو» در اسپانيا كه با مشكلات شديد فقر، بيكاري و حملات تروريستي روبرو است، نمي تواند براي جذب گردشگر تنها به رسانه هاي جمعي متوسل شود، زيرا در همان زمان قادر به توسعه دادن جذابيت هاي واقعي نخواهد شد. بلكه به تأسيس موزه ي guggenheim"" و ارائه خدمات و جاذبه هاي توريستي پرداخت. استراتژي هاي رسانه اي در افزايش آگاهي جمعيت هدف در مورد اينكه شهر چه چيزهايي براي عرضه كردن دارد و چه چيزهايي مي توانند در افزايش جاذبه هاي شهري سودمند باشند، مي توانند كمك هاي شايان توجهي ارائه دهند، اما آنها در ايجاد تغييرات قابل قبول كافي نيستند.منبع:

Paddison, R. (1993) in Avraham, E. (2004) 'Media strategies for improving an unfavourable city image', Cities, Vol. 21, No. 6, pp. 471-479

ارتباطات ميان فرهنگي؛ ارتباطات غير كلامي

ارتباطات

ميان فرهنگي؛ ارتاباطات غير كلاميجان كاندون و فتحي يوسفترجمه: امير ساكي

"جان كاندون" (John Condon) و "فتحي يوسف" (Fathi Yousef )  مفهوم فرهنگي فاصله و فضا را بررسي مي كنند. استفاده  از فاصله و تنظيم آن به عنوان يك شيوه ارتباط غيركلامي، به طور قابل توجهي بر ذات تعامل اجتماعي تأثير مي گذارد و رفتار ارتباطي را در يك فرهنگ معين مي كند. "كاندون" و "يوسف" مخصوصاً استفاده از فاصله و فضاي خانگي و اسلوب آنرا بررسي مي كنند. با استفاده از مثالهايي كه از دنياي شرق و غرب گرفته شده اند، آنها نشان مي دهند كه چگونه خانه الگوهاي ارتباطي در فرهنگ هاي مختلف را منعكس مي كند و شكل مي دهد. براي مثال، ما رابطه اي بين چنان ارزش هايي را به عنوان حريم و منطقه و نوع تمايز مكاني در خانه مي يابيم؛ از اين منظر، خانه بيش از يك محدوده فضاي شخصي است. "كاندون" و "يوسف" اظهار مي كنند كه به دليل فرضيات فرهنگي، مفهوم منزل به مفهومي آشكار  بدل مي شود؛ پس منزل مي تواند به عنوان يك نمونه كوچك از كل در نظر گرفته شود. استفاده آگاهانه و تنظيم فاصله و فضا در منزل در فرهنگ ها يك ابزار با ارزش براي درك ارتباط غيركلامي ميان فرهنگي است. در مقاله "مورين" با نام «تفاهم ميان فرهنگي» او كار خود را با بازبيني سه جنبه غيركلامي ارتباط آغاز مي كند:1. زبان تن2. زبان اشياء3. زبان محيط. با وجود اين، تأكيد اصلي او در اين مقاله بر روي زبان تن است؛ شيوه يا قوانين حاكم بر آن. آگاهي از معاني مختلف ميان فرهنگي براي حالات و حركات مختلف تن به اندازه ارتباط زباني براي يك ارتباط ميان فرهنگي مؤثر

مهم است. اين حركات به شكل فرهنگي و به وسيله معاني كه آنها منعكس مي كنند، معين مي شوند.الف) «خارج از خانه»اگر چه ما غذا، البسه و پناهگاه را به عنوان ضروريات زندگي معرفي مي كنيم در ميان فرهنگ ها، تنوع فوق العاده اي از هر كدام از اين مقوله ها را مي يابيم؛ تنوعاتي از قبيل آنچه كه در انداختن  آب دهان در يك فرهنگ به آن اشاره مي شود در فرهنگ ديگر به مسئله اي در رابطه با معده مربوط مي شود، تفاوتها در لباسها (حتي در طي آنچه كه ممكن است به عنوان يك فرهنگ صرف در طول دوره اي كوتاه در نظر گرفته شود) نيز بايد ذكر شوند. همچنين خانه  تنوع مفهومي قابل توجهي را (حتي در يك فرهنگ خاص) پيشنهاد مي كند و اين امر ممكن است ناشي از اين نكته باشد كه افراد در مورد خانه رؤيايي خود خيالبافي مي كنند و اين شيوه را حتي بيش از آنچه كه آنها در مورد غذا يا لباس انجام مي دهند در زندگي خود بكار مي بندند. تعداد آوازهاي عاميانه و مردم پسند كه خانه را يادآوري مي كنند و آن را به صورت امري آرماني تصور مي كنند، بسيار زياد است. آنچه كه بايد آشكار باشد اين است كه ارزش هاي نمادين اين سه (خانه، غذا و لباس) براي بيشتر افراد اهميت بيشتري از عملكردهاي حياتي دارند. چيزي كه كمتر آشكار و اما مسئله اي بسيار چشمگير است؛ گستره اي است كه چنان ضرورياتي در آن الگوهاي فرهنگي ارتباط را منعكس مي كنند و تحت تأثير قرار مي دهند.در بسياري از جوامع عادات غذايي با انعكاس و ترغيب به تامين بسياري از ارزش هاي بنيادين معتبر شده اند: براي مثال سخنگوها

براي جوامع گياهخوار ارزش هايشان را با ارزش هاي تجاوزكارانه افراد شكارچي گوشتخوار مقايسه كرده اند. تأثير لباس در شيوه زندگي و ديدگاه نيز يك منبع متداول تمايز فرهنگي آگاهانه است؛ سروده "چارلز ريچ" (Charles Reich) درباره شلورهاي پاچه گشاد در كتاب «سبز كردن آمريكا» آمده است يكي از نوآوري هاي مشهور در اين زمينه است. زيرا او ادعا مي كند كه اين غير ممكن است كه كسي شما را در حاليكه شلوار پاچه گشاد پوشيده ايد جدي بگيرد (او پوشيدن شلوارهاي پاچه گشاد قديمي در نيروي دريايي را ناديده مي گيرد). در اين مقاله ما بر تأثير الگوهاي ارتباطي چارچوب منزل و استفاده آن در خانه متمركز مي شويم. چرچيل (Churchill) مي گويد: «ما ابتدا خانه هايمان را شكل مي دهيم و سپس خودمان را» و اين در روح آن چيزي نهفته است كه ما به آن نزديك مي شويم. والدين ما و كساني كه قبل از ما به دنيا آمده اند در شكل گيري خانه اي كه ما در آن به دنيا آمده ايم كمك كرده اند و تا حدي آن خانه بر روي ما تأثير گذاشته است. اين ادعا را مي توان براي زباني كه ما با آن به دنيا آمده ايم نيز مطرح كنيم و يا براي هر جنبه از فرهنگمان چنين ادعايي را به زبان بياوريم. اما خانه ها هم بيشتر شخصي اند (هر خانه به طرز قابل توجهي براي افراد هر فرهنگ متفاوت است) و هم بيشتر تأثير گذارند.قبل از شروع بحث مختصرمان راجع به طرح هاي منزل و خانه در چندين جامعه مختلف، ما بايد اين حقيقت را بپذيريم كه اين ادعاها به شيوه هاي كلي توصيف شده اند. همچنين درست است كه خانه ها در بعضي جوامع به خاطر همگوني فرهنگي

وسيعتر و كمبود نسبي تفاوتهاي منطقه اي، اجتماعي و اقتصادي براي تعميم دادن، نسبت به ديگر خانه ها در جوامع ديگر راحتتر قابل بررسي هستند اما ماسعي كرده ايم تا مشاهداتمان را بر روي طرح هاي خانه ها و منازل به ويژگي هاي مختصري كه به نظر گوياي ارزش هاي فرهنگي و الگوهاي مرتبط ارتباطي هستند، محدود كنيم.ما مديون دكتر "بن گودوين" (Ben Goodwin) و پروفسور "للاند رولف" (Leland Roloff) هستيم كه اولين بار اين موضوعات را در آمريكا بسط دادند. بعد از سالها قبل "گودوين" كه يك روان پزشك در دالاس است به الگوهاي رفتاري در بيمارانش كه به نظر مي رسيدند كه با طرحهاي خانه ها سازگار باشند پي برد؛ منبع چنين اطلاعات و نياز به تعميم دادن آنها به بعضي از طرحهاي تركيبي خانه / منزل به ما آگاهي هايي از اين مسئله ارائه مي دهد چرا كه از ساختاري منطقي در استدلال برخوردار است. ب) دو طرح خانه در ايالات متحده:خانه ي قدرت محور: در اين نوع از خانه ها، قدرتي وجود دارد كه به عنوان استانداردي كار مي كند كه با آن در مورد بيشتر موضوعات مهم قضاوت مي شود. اين قدرت ممكن است يك شخص، پدر يا پدربزرگ باشد يا ممكن است يك مذهب يا كتاب مذهبي مانند انجيل باشد. اين قدرت ممكن است تحصيلات يا نمادي از آن مانند يك مجموعه گرانبها از كتابهاي مهم باشد. اين قدرت ممكن است شغل خانواده يا نام خانوادگي باشد. اما حسي از يك قدرت ثابت وجود دارد، يك هسته كه در اطراف آن ارتباط متمركز شده است (توجه كنيد كه اين خانه لزوماً يك خانه ديكتاتوري نيست) در حاليكه اين خانه به عنوان يك نوع

خانه آمريكايي محسوب مي شود. با توجه به مشاهدات "گودوين"، اين خانه مشتركات زيادي را با بسياري از خانه هاي اروپايي دارد. مقايسه هايي با يك خانه آلماني كه بعداً توصيف مي شوند. در اين خانه اغلب يك تفاوت آشكار بين قلمرو خانوادگي خانه و قلمرو مهمان وجود دارد؛ مخصوصاً هنگامي كه يك سالن پذيرايي يا مهمان خانه وجود دارد كه مهمانها در آنجا پذيرايي مي شوند و اين اتاق معمولاً به وسيله اعضاي خانواده استفاده نمي شود. در اين اتاق گنجينه هاي نفيس نمايش داده مي شوند: اشياي عتيقه، ميراث آبا و اجدادي كه شايد يك شمايل باشد و بيشتر نمادهاي مقدس و برجسته خانوادگي.به طور ايده آل در اين خانه اعضاي خانواده با يكديگر شام مي خورند. بچه ها بايد سر شام حاضر باشند و در سر ميز شام بچه ها با خانواده و ارزش هاي آن آشنا مي شوند. مكالمات نوعاً به شكل سؤال و جواب پيش مي روند، والدين سؤالات را مي پرسند، بچه ها آنها را پاسخ مي دهند: «امروز در مدرسه چي ياد گرفتي؟ تو ساعت 4:30 به خانه آمدي اما مدرسه ساعت 3:15 تمام مي شود. بعد از مدرسه كجا رفتي؟ آيا تكاليفت را شروع كرده اي؟ آيا كارهاي روزمره را انجام دادي؟» بچه ها هم بايد پاسخگو باشند. "گودوين" تأكيد مي كند كه در ميان بيمارانش كه با چنان پيش سابقه اي نزد او مي آيند اغلب تنش و اضطراب همراه غذاخوردن حاكم است. هيچ رازي در اين خانواده وجود ندارد؛ هر چيز پراهميت در خانه بحث مي شود. مادر يا پدر خود را آزاد مي دانند تا مطالبي كه فرزندانشان مي خوانند را چك كنند و نامه هاي دريافتي آنها را باز كنند و بخوانند، و آنچه را كه خوانده اند تصويب يا سانسور كنند.

آنچه كه در خارج از خانه رخ مي دهد، به دور از چشم و گوش والدين مشكوك است. اين خانه درهاي زيادي دارد و همه آنها قفل دارند، اما يك نفر نبايد به داخل يك اتاق برود و آن را فقل كند: «آنجا چه كار مي كني؟ چرا در را قفل كردي؟ تو نبايد در را قفل مي كردي: اگر ما داريم خيلي سروصدا مي كنيم خوب مي توانيم ساكت باشيم تا تو مطالعه كني. در را باز كن.»به همين خاطر، حمام و دستشوئي مكانهاي مهمي براي ارتباط دروني با خويشتن هستند - براي تنها بودن و فكر كردن يا حتي با صداي بلند صحبت كردن. حمام و دستشويي تنها مكاني است كه يك نفر مي تواند بدون مشكوك بودن تنها باشد، و حمام يك فايده ديگر را به وسيله آيينه فراهم مي كند «صحبت با آيينه» در حال اصلاح يا آرايش كردن. آشپزخانه اغلب محيطي براي مذاكرات بين بچه ها و مادرشان است، مخصوصاً هنگامي كه بايد با پدر در مورد چيزي مشورت شود. به دليل اينكه بسياري از سؤالات و مشكلات و درخواستهاي بچه ها احتمالاً توسط اين جملات پاسخ داده مي شوند «از پدرت بپرس» «از مادرت بپرس» و به دليل اينكه مادر به طور فيزيكي و روحي بيش از پدر قابل دسترسي است، منطقه و قلمرو مادر در آشپزخانه بسيار مهم است (جالب است كه در تحقيق درباره واژگان، واژه آشپزخانه در رديف با ارزش ترين كلمات آمريكايي قرار گرفت).اتاق خواب والدين محيطي براي ارتباط صميمانه است. اغلب ورود به آنجا براي بچه ها ممنوع است و اغلب به طور نمادين بين مادر و پدر تقسيم مي شود (كمد يا گنجه ي لباس را تقسيم مي كنند،

اغلب با مكان عطرهاي مادر و جاكراواتي پدر، حتي دو بخش تخت هم، ارتباط بين پدر و مادر را محدود مي كند. در حمام هم حوله هاي مجزاي آنها اين جدايي را نشان مي دهد.در خارج از خانه بهترين مكاني كه بچه ها مي توانند از ديد والدين دور باشند مدرسه است. جايي كه والدين تصور مي كنند كه كنترل ادمه دارد و به علاوه ارزش هاي رقابتي تحريك مي شوند. رقابت براي رشد شخصيت ضروري است و حتي بر الگوهاي سخنوري نيز تأثير مي گذارد.چيزهاي زيادي است كه مي توان در مورد اين نوع خانه گفت، اما همين قدر كافي است تا اين خانه قدرت محور را با طرحهاي ديگر خانه مانند خانه اجتماع محور مقايسه كنيم.خانه اجتماع محور: اين نوع خانه آكنده از جوي با فعاليت هاي اجتماعي است و درون خانه براي معاشرت مهيا است. در مقايسه با خانه قدرت محور جايي كه والدين تسلط كامل بر بچه ها دارند، در خانه اجتماع محور، والدين اغلب به عنوان معاون و دستيار در تفريحات بچه ها عمل مي كنند: «آيا دوست داري اين هفته يك مهماني داشته باشي؟» من به تو كمك مي كنم ترتيب چند بازي را بدهي و عموت مي تواند بچه ها را با ماشينش به اينجا بياره. اگه بخواي. يك حس راحتي فوق العاده در خانه حاكم است، بنابراي فواصل معين و مشخصي بين حوزه خانواده و دوستان وجود ندارد. يك مهمان احتمالاً همانطور كه به پذيرايي دعوت مي شود به آشپزخانه نيز دعوت مي شود. جنبش و حركت در خانه آزاد و عادي است، بنابراين تقريباً هيچ اتاقي بعيد نيست كه مركز يك ارتباط باشد. در مقايسه دقيق با خانه قدرت محور، خانواده احتمالاً شام را باهم

نمي خورند: فعاليت هاي اجتماعي گسترده ممكن است باعث شود همه نتوانند در يك زمان معين به خانه برسند. آشپزخانه گاهي شبيه به يك بورس اطلاعات مركزي است، با پيام هايي كه جايگزين مكالمات مي شوند: «جاني- متأسفم، اما من بايد به يك جلسه بروم - باقيمانده غذاها در يخچال است، چيزي براي شام خودت درست كن. پدر امشب بولينگ بازي مي كند؟»مادر: «پيتر با من به خونه اومد و ما با هم ساندويچ خورديم. ما امشب تمرين مي كنيم. حدود ساعت 9:30 مي بينمت جاني. بتي زنگ زد و گفت دير به خانه مي آيد.»در كنار چنان فعاليتهايي به عنوان پيشاهنگ، پروژه هاي گروهي، ورزشي و كلاس هاي موسيقي، رفتن به مهماني و بيرون رفتن با دوستان در سنين كودكي از بچه ها انتظار مي رود. يكي از نتايج مهم همه اين معاشرت ها اين است كه مذاكرات جدي بيشتر در خارج از خانه رخ مي دهند تا در خانه. بنابراين، "گودوين" تذكر مي دهد، هنگامي كه اشخاص با سابقه ي بودن در چنين خانه اي ازدواج مي كنند، آنها اغلب درمي يابند كه صحبت كردن در خانه با يكديگر مشكل است. آنها آنقدر به رفتن به مهماني و شام با افراد ديگر عادت كرده اند كه دو نفري تنها بودن در يك خانه هيچ رابطه اي را برقرار نمي كند. و بنابراين آنها ممكن است الگوي معاشرت را خيلي زود بعد از ازدواج ادامه دهند، دوستان را دعوت كنند يا به مهماني بروند. يك زن ممكن است اطلاعات مهمي را از ديگران كسب كند، ناخواسته بشنوند كه همسرش چيزي را قبل از اينكه به او بگويد به يك دوست مي گويد: «مت، من شنيدم كه تو به خانم بنسن گفتي كه تو فكر مي كني ما امسال تابستان به

مكزيك برويم. تو اين مطلب را قبلاً به من نگفتي: نگفتم؟ آه من فكر مي كردم كه گفتم، خوب نظرت در مورد اين تصميم چيه؟»اگر چه هر دوي اين الگوها بيش از حد ساده شده اند و ممكن است خانه هاي آمريكايي را توصيف كنند، ارزش هاي متفاوت بارزي در هر كدام وجود دارند: خانه ي قدرت محور به نظر بيشتر سنتي مي آيد و ممكن است با خانواده هاي پيرتر و ريشه دار سازگار باشد. خانه ي اجتماع محور به نظر مي رسد مخصوص طبقه متوسط حومه شهر باشد (آنهايي كه «سبز كردن آمريكا» اثر "ريچ" را خوانده اند ممكن است خانه قدرت محور را با كتاب «آگاهي I» او يكسان بدانند و خانه اجتماع محور را با كتاب «آگاهي II» او.) خانه اجتماع محور مشخصه ي ارزش هايي است كه با فرهنگ آمريكايي سازگار هستند: سادگي، صراحت، شغل ثابت، و اينكه چرا بعضي نقادان آنرا حاوي جنبه هاي ظاهري يا نوعي سقوط مي نامند. تصادفي نيست كه خانه اجتماع محور در يك جامعه مصرف كننده مانند ايالات متحده شكوفا مي شود، يعني با صرف ميليونها دلاري كه صرف مبلمان خانه و فعاليتهاي تفريحي مي شود. خانه اجتماع محور احتمال دارد كه در وضعيت ثابتي قرار داشته باشد، و هر تغييري در آن، موضوعي براي نمايش به گردشگران است. به اين دليل است كه آشپزخانه (كه گران ترين اتاق در خانه است، با همه ابزار و وسايل گران قيمتش) جذاب ترين و خبرسازترين اتاق در خانه است.بسياري از توريست ها در ايالات متحده به خانه دعوت مي شوند مانند يك عضو از برنامه هاي «مردم به مردم» و نوع خانه هايي كه آنها به آن دعوت مي شوند مانند نوع اجتماع محور است (زيرا دعوت كردن توريست هاي

خارجي هنوز يكي از اجتماعي ترين فعاليت ها و يك بيان فوق العاده از اين نوع خانه است) براي بسياري از توريستها چنان خانه اي در تضاد خاصي با خانه ي خودشان است. اشكال آمريكايي سادگي و راحتي و مبهم بودن رابطه ميزبان - مهمان در جهان بي نظير هستند. آمريكايي ها مي گويند: «اينجا خانه خودتان است» و به خاطر اينكه اين ويژه ترين خانه است، براي يك مهمان خيلي مشكل است كه حس كند در خانه خودش است: دعوت شدن به آشپزخانه، حتي دعوت شدن به آماده كردن غذا يا نوشيدني، حتي جواب دادن به زنگ در و دعوت ديگران به داخل خانه.  به طور مشابه، سفر به خارج از آمريكا احتمالاً تعجب برانگيز - گاهي دلچسب و گاهي نااميد كننده - است. هنگاميكه يك فرد آمريكايي درمي يابد كه ارزش هاي اين خانه و منازل مناسب او نيستند. او ممكن است هرگز به هيچ خانه اي دعوت نشود، و بنابراين او اين برخورد را سرد و غيردوستانه تلقي مي كند. يا اگر دعوت شود از او آنقدر پذيرايي مي كنند كه احساس مي كند نسبت به همه اين توجهات خاص معذب است. او از اينكه باعث زحمت ميزبانان خود شده است ناراحت است زيرا او هرگز خود را براي مهمانان به زحمت نمي اندازد. او در اين باره كنجكاو است، به ويژه اگر او يك گردشگر باشد كه براي اولين بار از يك كشور ديدن مي كند، او ممكن است بپرسد آيا او مي تواند آشپزخانه و اتاق هاي خواب را ببيند. اما در بعضي از كشورها او مانند گردشگري است كه به يك خانه آمريكايي مي رسد آيا مي تواند دستشويي را امتحان كند؟احتمالاً خانه ايده آل براي بيشتر آمريكايي ها خانه اي است كه تنها

به وسيله يك خانواده مركزي پر شده است و خانه اي كه در آن هر عضو خانواده اتاق مخصوص دارند (اخيراً عكس العملي عليه اين شكل و فرم به وسيله اعضاي جوان تر جامعه به نام ضدفرهنگ شكل گرفته است كه آنها براي زندگي اجتماعي ارزش قائلند. اما حتي در بيشتر اين گروه ها، اعضاي گروه به طور داوطلبانه به گروه ملحق مي شوند و تمايل دارند تا در حدود همين سنين و با ديدگاه هاي مشابه نسبت به زندگي رفتار كنند. گروه هاي كمي شامل دو يا سه نسل مي شوند، و در اين باره حتي ضد فرهنگ هنوز هم گستره اي از بسياري ارزش هاي ثابت آمريكايي است).با وجود اين، در بسياري از جوامع مفهوم خانواده به والدين و بچه ها محدود نشده است. پدر و مادربزرگ ها، پدر و مادر همسر، عموها و عمه ها همگي هنگامي كه شخصي به يك خانواده فكر مي كند مجسم مي شوند. و اين خانه ممكن است شامل بسياري از اين روابط باشد. در آفريقا براي جواناني كه از حومه شهر براي پيدا كردن كار به شهر آمده اند پذيرفته شدن توسط اعضاي ديگر خانواده هايشان كه به آنها پناه آورده اند، مشكلي عادي است. مجموعه ي خانه ها، اگر يك خانه ساده نباشد، احتمالاً تعداد زيادي از افراد فاميل را در خود جاي مي دهند و در يك خانه، تقسيمات و تنظيمات فضا و فاصله بسيار دشوار است. ج) خانه هاي سواحلي:يك طرح رايج خانه در شهرهاي ساحلي تانزانيا چيزي است كه گاهي خانه سواحلي ناميده مي شود. براي يك غريبه اين خانه شبيه به يك خانه براي يك خانواده است. مستطيل شكل، با يك درب در وسط قسمت جلويي ساختمان. هنگامي كه شخص از در وارد مي شود او به

يك راهروي دراز غالباً با سه درب كه در هر طرف راهرو به آن باز مي شوند، نگاه مي كند. در هر يك از اين شش اتاق معمولاً يك خانواده زندگي مي كند و به اندازه شش خانواده، اغلب پانزده تا بيست و پنج نفر در اين خانه زندگي مي كنند. در پشت خانه منطقه اي براي آشپزي است، و منطقه اي ديگر براي يك دستشويي و احتمالاً مكاني براي حمام.اين شش خانواده يا باهم ارتباط دارند يا ندارند، ممكن است كه از يك قبيله باشند يا نباشند. بنابراين در اين خانه ممكن است به چندين زبان صحبت شود. به طور آشكار ارزش هايي از قبيل خلوت، اجتماع و بسياري از ارزش هاي مرتبط ديگر براي اشخاصي كه در اين خانه سواحلي بزرگ شده اند با ارزش هاي كساني كه در يك خانه روستايي در آمريكا بزرگ شده اند، متفاوت است.ما فرض مي كنيم كه اين خانه سواحلي محصول يك قانون استاندارد زندگي است، يك ويژگي فرآيند اجتماعي اقتصادي كه منجر به خانه هاي يك خانواده اي مي شود. اما چنين تصور و تفسيري با ارزش هاي فرديت، خلوت، دوستي قراردادي و نظاير آن تحت تأثير قرار مي گيرد. اين خانه سواحلي شباهتهاي بسياري با الگوهاي زندگي در كشوري دارد كه همه جنبه هاي زندگي در ميان همسايگان و اعضاي خانواده هاي بزرگ تقسيم شده اند.برنامه سوسياليستي رئيس جمهور "جوليوس نيرر" (Nyerere Julius) براساس اين ارزشها كه در چنين شيوه ي زندگي منعكس و تقويت مي شود، شكل گرفته است. در اين مورد گسترش تأثير طرح خانه به سيستم هاي سياسي براي تمام ملت ممكن است. "نيرر" گاهي يك ضرب المثل مي گويد: يعني شما بايد از يك مهمان مانند يك مهمان تا دو روز پذيرايي كنيد، اما در روز

سوم، به او يك بيل بدهيد تا او هم مانند ساير افرد خانواده كار كند. مشاركت در خانه، كار، مشكلات، جشن ها و در لذت هاي ساده زندگي همگي باهم مرتبط اند. مادر به ندرت غذاي خودش را به تنهايي تهيه مي كند و او تقريباً هميشه با اعضاي ديگر خانواده آشپزي مي كند. مردان، كه از قلمرو زنان دور هستند، ممكن است بيرون از خانه بنشينند و صحبت كنند و افرادي را كه از مقابل خانه مي گذرند تماشا كنند. تشكل هاي اجتماعي، رقص هاي گروهي و ديگر وظايف، مشترك هستند و در بين سن ها و جنس ها تقسيم مي شوند اما معمولاً نه در بين واحدهاي خانوادگي شخصي.خانه هاي مجاور نيز مصداق اين قانون هستند. اگر يك دزدي يا آتش سوزي يا مراسم عروسي باشد، هركسي در محله خود را ملزم مي داند كه به هر شكلي كه مي تواند كمكي كند. و اگر يك گردشگر وارد شود، ميزبان از اينكه اطراف محله را براي ديدن همسايگان همانطور كه او اعضاي خانواده خودش را معرفي مي كند به او نشان دهد، مطمئن است. عمل نكردن به چنين كاري بي ادبانه است. يا بدتر از آن، اگر يك خانواده به حال خودشان باشند ممكن است هيچ كمكي را به هنگام مشكلات از اطرافيان نبينند.بيشتر اين توصيفات از آفريقاي شرقي كاملاً مشابه آن چيزي است كه در تجمعات سنتي در بيشتر جهان توصيف مي شود. اينها الگوهاي منحصربه فرد هر جامعه هستند، اما روح وحدت، شراكت و كمبود امكانات خصوصي و حريم در تمام دنيا ظاهر مي شود.د) خانه ژاپنيبه استثناي بعضي از آپارتمانها و مناطق مسكوني بيشتر خانه هاي غربي به يك اتاق نشيمن، يك نهارخوري و يك اتاق خواب تقسيم مي شوند. هر

يك از آنها با لوازم خاص خودش مشخص مي شود. در خانه قديمي ژاپني، با وجود اين، يك اتاق به تنهايي مي تواند همه اين سه وظيفه را انجام دهد، و بنابراين گاهي صحبت در مورد اتاق خواب و نشيمن سخت است. يك دليل اين است كه به طور سنتي لوازم بسيار كوچكي در خانه استفاده مي شود؛ هيچ تختخوابي وجود ندارد، و به جاي آن از "نمدي ضخيم با يك قسمت لحاف شكل در قسمت بالايي آن (Futon) استفاده مي شود و هنگامي كه از آن استفاده نمي شود آن را جمع مي كنند و در كمد مخصوصي قرار مي دهند. براي نشستن به جاي صندلي از پشتي استفاده مي شود كه به راحتي قابل حمل است. جايي كه خانه هاي غربي ممكن است چندين ميز داشته باشند (ميز چاي، ميز نهارخوري و ميز مطالعه) در ژاپن كه ميز كوتاه به تنهايي چندين وظيفه را انجام مي دهد. و ممكن است هنگامي كه وقت خواب است و Futon بايد انداخته شود از سر راه كنار گذاشته شود. سبكي و بي قيدي و بندي و مفهوم ويژگي زيبايي شناسي ژاپني ها در زندگي روزمره به خوبي قابل لمس است. به علاوه، درهايي كه بيشتر اتاق ها را جدا مي كنند هم درهاي سبك كشويي هستند كه مي توانند به طور كامل حركت داده شوند، برخلاف درهاي ثابت و بنابراين يك اتاق ممكن است طوري ساخته شود كه به نظر بزرگتر يا كوچكتر آيد.اين درهاي كشويي هيچ قفلي ندارند. يك نفر نمي تواند به اتاق خودش برود و آن را قفل كند. درهاي شيشه اي كشويي و پنجره هايي كه به باغ يا خيابان باز مي شوند، قفل مي شوند و همچنين مجموعه اي اضافي از درهاي چوبي (درهاي باراني)

كه به طور كامل همه منظره را مي پوشانند وجود دارند. اينها هميشه بسته و در شبها نيز قفل مي شوند.اگرچه ما نمي توانيم هيچ علت يا حتي رابطه خاصي بين ساختار خانه و الگوهاي فرهنگي ارتباط را به اثبات برسانيم، فرديت گرايي كمتري را در خانه ژاپني انتظار داريم، و يك جدايي جدي تر خانه از بيرون كه در غرب يك حقيقت است. و البته، اين دقيقاً چيزي است كه معمولاً در مورد فرهنگ ژاپني گفته مي شود.اين جنبه ساختار خانه به نظر خيلي با ارزش هاي متضاد ژاپني و افراد غربي سازگار مي رسد. اينكه خانواده كل است تا جزء در ژاپن بسيار باارزش است. همانطور كه عمل هر عضو خانواده بر روي تمام خانواده تأثير مي گذارد، انتخابها و تصميمات شخصي بايد با توجه كامل و بعد از مشورت با خانواده گرفته شوند. به علاوه، چندين دانشمند توضيح داده اند كه هيچ واژه اي براي خلوت در ژاپن وجود ندارد، حداقل با اين مفهوم كه ما مي توانيم از يك اتاق خصوصي يا ماشين شخصي استفاده كنيم. و در حاليكه آمريكايي ها از «خانه ام» صحبت مي كنند، تانزانيايي ها معمولاً مي گويند: «خانه مان» در ژاپن اين كلمه براي خود خانه است («اوچي» uchi) كه به عنوان ضميري براي مالكيت به كار مي رود. اگر چه اين غيرممكن است كه همه ويژگيهاي خانه در همه فرهنگ ها را با اين جزئيات بيان مي كنيم، ممكن است بيان برخي ويژگي هاي ديگر خانه سنتي ژاپن باارزش باشد، زيرا در بسياري جنبه ها اين خانه تمايز آشكاري با خانه هاي غربي دارد.حمام و توالت:در ژاپن، فضاي حمام و توالت هميشه در اتاق هاي جداگانه است (به جز در بعضي هتلها و آپارتمانها) و حسن تعبير آمريكايي دستشويي

كه به معني توالت است، براي ژاپني هايي كه مراقبند اين دو را به عنوان مكاني پاكيزه و مكاني كثيف از هم جدا سازند گيج كننده است. در گذشته و حتي امروزه در توكيو هيچ مخزن آب داغ بزرگي وجود ندارد كه آب داغ روان و جاري را تهيه كند. بنابراين در غروب ها وقت استحمام، وان ژاپني (ofuro) با آب سرد پر مي شود و يك اجاق كوچك روشن مي شود تا آب را داغ كند. آماده شدن براي استحمام در چنين خانه اي حداقل به يك ساعت وقت جهت گرم كردن آب نياز دارد.برخلاف حمام هاي آمريكايي، طرح ژاپني شامل همه مراحل صابون زدن، شست و شو و آب كشيدن در خارج از وان است؛ خود وان تنها براي صابون زدن و استراحت است. با اين روش همان آب حمام براي همه خانواده كافي است (شايد مشابه غربي آن دوش گرفتن قبل از ورود به يك استخر شناي عمومي است). ما اين جزئيات را براي اينكه رسوم حمام كردن جالبند بيان نكرديم بلكه به خاطر اينكه حتي در حمام هم فردگرايي در مقابل خانواده كاملاً آشكار است. يك خانواده ممكن است با هم حمام كنند و براي مادران كاملاً عادي است كه با بچه ها دوش بگيرند يا براي بچه ها عادي است كه با هم دوش بگيرند.وقتي كه خانواده ژاپني يك به يك حمام مي كنند، ترتيب سني حمام كردن هم ساختار قدرت گرايانه خانه را منعكس مي كند. نخست مهمترين شخص يعني پدر حمام مي كند. البته آب براي نخستين فرد داغ تر و تميزتر است. و بنابراين ترتيب حمام كردن هم ارزشهاي فرهنگي را منعكس مي كند. در ژاپن الگوئي سنتي كاملاً ساده

بود. ابتدا پدر حمام مي كرد چون او مهمترين فرد بود و سپس پسر بزرگ حمام مي كرد و بچه ها و همسر آخرين نفرات بودند.ارزش ها با تقسيم آب داغ بيشتر تقويت مي شوند. اگر يك نفر اولين كسي باشد كه حمام مي كند و دريابد كه آب خيلي داغ است، اين نادرست است كه به آن آب سرد اضافه شود تا درجه حرارت آن پايين بيايد، زيرا اين باعث مي شود كه آب براي فرد ديگر سردتر باشد و او ترجيح مي دهد كه آب داغ باشد. الگوي حمام كردن همچنين ارزشهاي گروه آگاهي، هماهنگي و موافقت را تقويت مي كند. اينجا ادعا نمي شود كه ارزش هاي فرهنگي از چنين جريان عادي مثل حمام كردن برمي خيزند، و نه آنها قابل جدا شدن از يكديگر هستند. براي كودكي كه در حال رشد است، ارزش هاي فرهنگي اين چنين معرفي مي شوند. در حاليكه حمام كردن در غرب به عنوان استراحت و سرحال بودن محسوب مي شود و بچه هايي هستند كه از حمام كردن اجتناب مي كنند. (آيا من مجبورم؟ من ديشب دوش گرفتم.) اين جمله در ژاپن كه حمام كاملاً بر استراحت منطبق است رخ نمي دهد (بازبيني موسيقي انگليسي چندين سال پيش با نام «سقوط يك كلاه» شامل يك آواز دلنشين، به نام «در حمام» مي شود. اين آواز لذت حمام كردن را مي ستايد و با تشويق همه رهبران سياسي جهان به حمام كردن در يك وان به صورت گروهي خاتمه مي يابد، زيرا اين بهترين مكان براي دوستي است. گاهي اين ويژگي مختص ژاپن است، اما نه به اندازه اي كه در خانه است. زيرا هزاران چشمه آب معدني در سراسر كشور مكانهاي مطلوب براي دوستان و گروههاي اجتماعي هستند).در

خارج از خانه و در خانه: اين خيلي غيرعادي است كه به يك خانه ژاپني تلفن كني و هيچ پاسخي نگيري. به نظر مي رسد كه هميشه كسي در خانه باشد؛ خيلي كم پيش مي آيد كه يك زن كار كن (okusan)، (واژه ي مؤدبانه اي است كه به هنگام اشاره به هر زن بالغي به كار مي رود به جز كسي كه با گوينده ارتباط دارد، به طور ادبي يعني «دريايي ميان خانه» و به طور سنتي مكان ارزشمند زن را بيان مي كند.) و هنگاميكه زن بايد به خريد برود يا بچه را به مدرسه برساند، مادر شوهرش، كه احتمالاً در همان خانه زندگي مي كند، تلفن را جواب مي دهد. و اگر مادرشوهري در خانه نباشد، برنامه ها طوري ريخته مي شوند تا يك نفر در خانه باشد.خيلي دور، خيلي نزديك: زبان ژاپني شامل بسياري عبارات براي سازماندهي خانه ها است. بعد از قرن ها همسايه ها نسبت به هم تعهد دارند. در طول جنگ جهاني دوم، اين الگو به وسيله دولت نظامي به كار رفت تا يك محله ده خانه اي را مجرم اعمال جنايتكارانه هر عضو از هر خانواده بدانند. خصايص مثبت هم محله اي (به جز در ساختمانهاي آپارتماني شهرهاي بزرگ) به اشكالي مانند عرضه خدمات با عناوين مخصوص (مانند عروسي) يا اهداي كادو به خانواده هايي كه از تعطيلات برگشته اند باقي مي ماند. الگوهاي سنتي تعهدات به همسايگان هم به خانه هاي مجاور و هم به خانه هاي روبروي خيابان گسترش مي يابد. اين رابطه شبيه به الگوي آفريقاي غربي است. اين واقعاً با ديد شخصي از خانه خويش متفاوت است كه در ژاپن خيلي خصوصي تر از هر خانه ي ديگر است. براي يك گردشگر، حتي يك همسايه كه به

يك خانه ژاپني دعوت مي شود با خودش تعهداتي را به آن خانه مي آورد: پذيرايي با چاي، غذا و همچنين بازديد و همچنين پس دادن هدايا. بنابراين درون خانه يك نفر با بيرون آن بسيار متفاوت است. دوباره زبان اهميت اين تفاوت را آشكار مي سازد. Uchino، كارها، مشكلات و مشاغل با soto مقايسه مي شوند. هر چيزي در ژاپن، از مشكلات گرفته تا دوستان با اين روش مجزا مي شوند.همه اين مشاهدات ممكن است به توضيح سردرگمي گردشگران خارجي در ژاپن كمك كند هنگاميكه آنها در مي يابند كه با آنها با مهرباني و خوش قلبي رفتار مي شود اما هرگز به آنها اجازه نمي دهند كه احساس كنند در خانه خود هستند. به طور عاطفي و كاملاً ادبي آنها بايد هميشه yaso no hito باشند: يعني «مردم خارج از خانه خويش»ه) خانه خاورميانه اي:ذات و طبيعت تعاملات در خاورميانه در ساختار خانه معمولي در اين منطقه منعكس مي شود. در مناطق شهري يا روستايي، معمولاً يك اتاق براي پذيرايي از مهمانان آماده است. آن اتاق مايه غرور خانواده است. ميراث آبا و اجدادي گرانبها، تصاوير و تابلوهايي از يك فرد عزيز، زنده يا مرده، و يادگاريهاي ارزشمند در سالن به نمايش گذاشته مي شوند، سالن يك كلمه عربي شده از زبان فرانسه است. به همين دليل، مبلمان خانه درجه تحصيلات، ثروت و نوگرايي خانواده را بازگو مي كند. سليقه، كيفيت مبلمان، و درجه غرب گرايي كه اتاق ها منعكس مي كنند آيينه اي از رتبه و منزلت خانواده هستند. براي مثال، خانواده اي كه مهمانان خود را بر روي فرش و بالشتك ها مي نشانند ساختاري متفاوت از روابط دروني را با خانواده هايي كه مهمانان خود را بر روي كاناپه و صندلي

مي نشانند بازگو مي كنند. اين پيام ميزان هم ذات پنداري با غربي ها را بازگو مي كند.اگر چه سالن يك اتاق بسيار مهم در خانه است، ولي مكرراً استفاده نمي شود. اين اتاق هم مركزي است و هم فرعي اين اتاق مركز تعاملات اجتماعي رسمي خانواده با گردشگران است، در حاليكه به طور فيزيكي در قسمت فرعي خانه قرار دارد.در خانه ي خاورميانه اي، معمولاً يك در به يك اتاق خانوادگي با يك راهرو و تعدادي اتاق باز مي شود كه آنها نيز به اتاق يا راهرو باز مي شوند. در پشت خانه، نزديك آشپزخانه، سرويس بهداشتي است.در بيشتر خانه ها اتاق ها شبيه به هم هستند. استفاده و كاربرد هر اتاق با تصميم خانواده گرفته مي شود. با وجود اين، سالن معمولاً دورترين اتاق از همه اتاقها و نزديكترين به در خروجي اصلي است. در خانه هاي قديمي تر، (majlis) يا سالن يا اتاق پذيرايي مستقيماً با در خروجي در ارتباط اند. در چنين ساختماني مهمان دري را مي زند كه به سالن منتهي مي شود يا اينكه از او خواسته مي شود تا صبر كند تا در ديگري كه فوراً به سالن باز مي شود را باز كنند. اين رفتار دو ارزش فرهنگي اوليه در اين منطقه را نشان مي دهد. اولي نگراني راجع به مفهوم صورت، نما و ظاهر ساختمان است. مهمان فقط در معرض رسمي ترين و شيك ترين و تصنعي ترين قسمت خانه قرار مي گيرد و فقط با كساني ملاقات مي كند كه خانواده تمايل دارند. از طرف ديگر، روابط در خاورميانه بازگو كننده تفاوتهاي موقعيتي تعاملات ميزبان / مهمان (با استثناهاي منطقه اي) خوش آمدگويي و مهمان نوازي و الزامات موقعيتي در حفظ تصورات قديمي از يك خانه است. بنابراين، در پذيرش مهمان در اكثر نقاط

ويژه خانه و در ملاقات او با اعضاي خانواده، مهمان محترم است و سطح خانواده منعكس مي شود.با ارتباط نزديك و افزايش دوستي، يك مهمان از طرف خانواده پذيرفته مي شود و در اتاق خانوادگي يا آنچه كه در خاورميانه به آن نشيمن مي گويند پذيرايي مي شود. با وجود اين، درفاصله زماني بين پذيرش يك مهمان در سالن و پذيرش او به عنوان «يكي از اعضاي خانواده» فرآيندهاي اجتماعي خاصي به وسيله روابط مهمان و خانواده رخ مي دهد. سرعتي كه در آن مهمان اعضايي از جنس مخالف را در خانواده ميزبان ملاقات مي كند، و مدت زماني اين رابطه اشكال فرهنگي اجتماعي درون خانواده را منعكس مي كند. براي مثال، در خاورميانه اينكه دو مرد سالهاي متوالي يكديگر را مي شناسند و زنان خانواده هم را ملاقات نكنند غيرعادي نيست، حتي اگر چيزهاي زيادي از زندگي يكديگر بدانند. اين در تضاد با خانواده غربي و مدرن است كه در آن يك مهمان ممكن است در ملاقات اول همه اعضاي خانواده را ببيند.تا وقتي كه مهمان پذيرفته مي شود و به طور رسمي در اتاق خانوادگي پذيرايي مي شود حركاتش تنها محدود به سالن مي شود. بر خلاف رسوم، در ايالات متحده وقتي كه مهمان مي خواهد كه از توالت استفاده كند فقط برمي خيزد و به سوي دستشويي مي رود و شايد «ببخشيد» بگويد، در خاورميانه، مهمان براي رفتن اجازه و راهنمايي مي خواهد. اين درخواست به ميزبان اجازه مي دهد تا ابتدا او برود و مسير دستشويي را چك كند تا تميز باشد. او مطمئن مي شود كه هيچ يك از اعضاي خانواده (كه نبايد به مهمان معرفي شوند) در آنجا نيستند و آنهايي كه آن اطراف هستند آراسته اند

و آن مكان همانطور كه مهمان انتظار دارد تميز است. بخاطر همه اين معذب بودن ها، مهماني كه فقط بايد در سالن بنشيند نمي تواند به دستشويي خانه ميزبان برود. اين موقعيت براي مهماني كه به شام دعوت شده است متفاوت است.با يك نگاه كلي، متوجه مي شويم كه خصوصي ترين مكان در خانه خاورميانه اي آشپزخانه است. قلمرو آن ناحيه اي است كه با اهالي خانه و اصولاً زنان خانواده. بنابراين اين خصوصي ترين مكان در خانه خاورميانه اي است. يك مهمان، چه مرد چه زن، اگر به آشپزخانه آنان برود بالاترين درجه خويشاوندي را با آنها دارد. بسته به سطح اجتماعي اقتصادي خانواده خانه ممكن است يك نشيمن و يك اتاق خانوادگي داشته باشد كه يكي از آنها معادل مأمن باشند. در حقيقت، هنگاميكه اعضاي مسن تر در نشيمن هستند، افراد جوان ممكن است در اتاق خانوادگي يا در اتاق خواب بمانند يا اينكه موضوع مهمي براي بحث با والدينشان يا عمه و عموهايشان باشد تا آنجا حضور يابند. در اصطلاحات رفتاري، تفاوت با غلبه بر صداي فيزيكي يا دور نگه داشتن آن از گوش هاي بزرگترهاي خانواده منعكس مي شود. اين است اشاره ضمني متفاوت سكوت در موقعيت هاي مختلف براي خاورميانه اي ها و آمريكايي ها.در خاورميانه، با وجود اين، مردان معمولاً هر غروب و شبانه در كافه هاي سرپوشيده يا باز جمع شوند. در حاليكه، زنان، يكديگر را ملاقات مي كنند و جوانان دسترسي راحتي به همه نقاط خانه دارند، زيرا وجود پدر يا مردان مسن تر خانه است كه رفت و آمد و سروصدا را در خانه كنترل مي كند. با وجود اين، با ورود تلويزيون و جذابيت برنامه هاي جديد با هم بودن خانواده متمركز به اطراف

تلويزيون شده است. حتي كافه هاي عمومي در خاورميانه مجبور شده اند از تلويزيون (براي حفظ جدابيتشان) استفاده كنند.تقسيم و استفاده از فضاي خصوصي در خانه ي خاورميانه اي سيستم ارزش و حدود  قدرت در خانواده را منعكس مي كند. در بعضي از خانه ها، تنها مردان بزرگتر خانواده ممكن است به همه خانه دسترسي داشته باشند. يعني تنها آنها اجازه دارند تا به خلوت هر عضو ديگر خانواده كه ممكن است در اتاقش به تنهايي مشغول كار، يا ملاقات يك دوست است وارد شوند. همچنين، غيرعادي نيست كه تنها مادر به پدر كه تنها در اتاقش پشت در بسته است دسترسي پيدا كند. خانه خاورميانه اي، شبيه به ديگر خانه ها، سيستم قدرت در خانه، نقش ها و اشكال رفتاري هر جنس، و نگاهي فرهنگي به دوستان و همسايگان را آشكار مي سازد. اين خانه مدل كوچكي از جامعه و اشاعه دهنده ارزش ها و الگوهاي ارتباطي خويش است.ر) خانه آلماني:درها، حصارها، و پرچين ها: اين خصوصيات فيزيكي يك خانه آلماني تأكيدي بر خلوت كه در زندگي آلماني جاري است را منعكس مي كند. افزايش رفتار تشريفاتي و خشك خلوت، با عشقي در خارج از خانه تعديل مي يابد، و شما خيلي از اينها را در قلب يك خانه آلماني و در اصل بسياري از الگوهاي ارتباطي آلماني داريد.دو قرن صنعتي سازي، به علاوه تخريب و مهاجرت هاي اجباري به علت جنگ ايده آل يك Heimat را كاهش نداده اند، مكاني از آن خود، يك خانه، حتي اگر ايده آل بايد گاهي با واقعيتهاي زندگي در آپارتمانهاي كوچك شهرهاي بزرگ سازگار شود.در مقايسه با نوع همسايگي در خانه هاي اجتماع محور آمريكايي، خانه اي كه احتمالاً بر مدارس خوب، رفتاري خوب براي بچه ها و همسايگان

صميمي تأكيد مي كند، درآلمان يك همسايه خوب احتمالاً كسي است كه كاملاً ساكت است، حدش را مي داند، و هنگاميكه بچه ها سروصدا مي كنند اعتراض نمي كند، و پياده روي خودش را تميز نگه مي دارد. پرچين هاي خوب همسايه خوب را به همراه دارد. اينجا هيچ مكاني براي خوش آمدگويي و يك صحبت كوتاه وجود ندارد. حتي اجاره ها نيز بعضي از اين كيفيات را تقويت مي كنند. يك اجاره نامه، شخصي كه از باغ يا حياط عقبي استفاده مي كند را مشخص مي كند. تميز كردن يا شستن راه پله ي بيرون خانه و پله هاي جلويي و راه پله هم به عهده مستأجر است، و زمان سروصدا كردن هم مشخص است: بعد از 10 شب هيچ آبي نبايد باز باشد.حتي در شهرهاي كوچكتر آلمان، رسميت و فاصله اجتماعي در طرح خانه مورد توجه اند. در خانه از دو قسمت تشكيل مي شود، و معمولاً فقط قسمت بالايي، كه در حد كمر ارتفاع دارد، براي دريافت كالا يا مكالمه با همسايگان باز مي شود. هنگاميكه زنان خانه دار براي صرف كافه دور هم جمع مي شوند، كه واقعاً يك جلسه وراجي است، آنها معمولاً به هم يا آنهايي كه در موردشان صحبت مي كنند استفاده مي كنند و نه با نام كوچك. بنابراين اينجا هم رسميت يك فاصله اجتماعي صحيح حفظ مي شود.مردم در شهرهاي كوچك و بزرگ در آلمان علاقه زيادي به بيرون رفتن نشان مي دهند: بيرون از خانه يك قسمت مركزي مفهوم يك خانه ايده آل است. با وجود اين، بيرون يك طبيعت خصوصي است و ابداً مانند بالكن هاي وسيع و پنجره هاي بزرگ كه در مجله هاي خانگي آمريكايي ستايش مي شوند نيست. حياط ها در عقب هستند و از همسايگان به وسيله بوته زار يا درخچه زار محافظت

مي شوند. حتي در آپارتمانهاي شهري، بالكن ها كاملاً عادي هستند و به خوبي گلكاري شده اند. زيرا آپارتمانها اغلب يك اتاق نشيمن يا يك آشپزخانه مجزا ندارند، بالكن از فضاي موجود كمك مي گيرد و به تصور با طبيعت بودن كمك مي كند. حياط ها براي باغباني و غذاخوردن استفاده مي شوند.آلماني ها غذا يا اسنك را در هر ساعتي از روز بيرون از خانه مي خورند. باغ و رستورانها جزو عادي ترين موقعيت هاي ارتباطي قرار دارند. در واقع،؛ به جز براي خانواده و دوستان خيلي نزديك، خانه ها براي پذيرايي از مهمان استفاده نمي شوند. معمولاً رستورانها يك ميز مخصوص دارند كه با مارك «Stammtisch» يعني ميز مخصوص مشخص شده است براي مردمي كه هر غروب براي صحبت، شام و نوشيدني مي آيند.براي زناني كه در خانه مي مانند، صبح احتمالاً صرف انجام كارهاي خانه و خريد و آماده كردن غذاي نيمروز مي شود كه غذاي اصلي داغي است كه در حدود يك بعدازظهر مي خورند. زيرا كه دربيشتر كشورهاي خارج از ايالات متحده، هم محدوديات فضا و هم ارزش هاي فرهنگي نياز به خريد روزانه وجود دارد. هنگاميكه يك غذا سرو مي شود، همه خانواده بايد حاضر باشند. مدارس و مغازه ها در اين ساعت تعطيل اند و پدر حداقل يك ساعت از كار فارغ است. تنها يك مشكل جدي غيبت يك نفر را توجيه مي كند. تحمل اندكي براي ملحق نشدن يك كودك كه مي گويد گرسنه نيست يا قول داده كه هيچ چيز نخورد وجود دارد.بعد از غذا، اگر چه مدرسه تعطيل است، تكاليف تعطيل نيستند. مدارس آلماني اين را ايجاب مي كنند، و بنابراين مادر و كودك يا كودكان بعد ازظهر را با هم صرف كارهاي مدرسه مي كنند. والدين آدم سختگيري هستند.

خانه هيچ فراغتي را براي كودك فراهم نمي كند. دردها، تنش ها، حتي تعليل جسمي عصبي علل نگراني در آلمان هستند، اما بيشتر روز كودك تحت چنين فشاري سپري مي شود. و هر چيزي ممكن است دوباره در غروب مرور شود. هنگاميكه پدر باز مي گردد (به جز ساعتهاي درگير، تكاليف در ژاپن هم چنين است).همانطور كه ما در نكته هايمان راجع به طرحهاي خانه و مسكن در ديگر فرهنگ ها مشخص كرديم، طرح فيزيكي خانه آلماني همچنين به نظر مي رسد بسياري از ارزش هاي فرهنگي را منعكس مي كند. خانه ي ايده آل آلماني هال يا سرسرايي دارد كه مهمانان را بدون اينكه آنها را وارد اتاق خاصي كند و باعث سلب آسايش اعضاي ديگر خانواده شود آنها را به داخل راهنمايي مي كند. اتاق نشمين (ohnisimmer)، رسمي ترين اتاق در خانه است و شباهتهاي بسياري با چنين اتاقي در خانه هايي كه توصيف كرديم دارد. ( به جز مورد خانه ي اجتماع محور در ايالات متحده) هر آنچه كه خانواده به عنوان يك ميراث آبا و اجدادي در نظر مي گيرند اينجا است. يك طومار ديواري كه شجره نامه خانوادگي را نشان مي دهد، يك مجسمه آنتيك، يك پيانو، يك انجيل يا يك ديوار پر از كتاب. اگر كودكان خانواده به اندازه اي بزرگ باشند كه آرام بنشينند، آنها فوراً به آنجا مي آيند و با ميهمانان احوال پرسي مي كنند و مدتي براي ملاقات آنها مي مانند. آنها وقتي مخاطب قرار مي گيرند صحبت مي كنند و آنها بايد فقط ديده شوند و نبايد حرفي بزنند. بنابراين رفتار آنها در اتاق نشيمن كاملاً با رفتار بسياري كودكان آمريكايي كه مي توانند به ميان حرف بپرند و سلام بگويند متفاوت است.همانطور كه قبلاً مشخص شد، يك بالكن

يا يك حياط عقبي ممكن است همچنين مركز فعاليت اجتماعي باشد، هر مسئله خصوصي پنهان از ديد عمومي و پر از گلها، گارانتي هاي ديگر خلوت و حريم، با چين هاي ريز روي پنجره ها به وجود مي آيند، يا با چين هاي بازتر اما پرده هاي عمودي سفيد روشن. (همكار فرويد، يك روانكاو معروف، تئودورريچ، همچنين در مورد اهميت پرده ها مطالبي نوشته اند. ريچ اشاره مي كند كه پرده ها يا چين ها اولين چيزي بودند كه يك زن از يك خانه مي خواست، و او اين را با گرايش جنسي به زن و حجب و حيا تفسير مي كند. حدس بهتر ممكن است به وسيله ارزش هاي آلماني خلوت زده شود).درهاي بسته و مبلمان سنگين موضوعاتي هستند كه به وسيله هال (Hall) و ادوارد (Edward) در كتاب «بعد پنهان» كشف شده اند. او درهاي دوطرفه را كه اغلب در ادارات و هتل ها استفاده مي شوند به عنوان جستجوي آلماني ها براي خلوت از طريق عايق بندي صدا و هم چنين موانع فيزيكي بيان مي كند. در اين جنبه از حس آلماني از خلوت در يك خانه يا اداره كاملاً با چيزي كه در خانه هاي ژاپني ديديم متفاوت است، جايي كه درها و ديوارها نازكترين ها در جهان هستند. با وجود اين، براي ايجاد خلوت و تعهدات به همسايگان الگوهاي آلماني و ژاپني شباهتهاي فوق العاده را نشان مي دهند. هال همچنين مشاهده كرده است كه مبلمان سنگين آلماني ها به نظر مي آيند كه نياز به ثبات و امنيت را فراهم مي كند كه روابط اجتماعي در فاصله قابل پذيرشي باقي مي مانند.سرانجام ما ممكن است يك عنصر زندگي امروزي را كه قبلاً توصيف نكرده ايم ذكر كنيم: استفاده از تلفن، پروفسور ماري بادمي اشاره كرده است كه خانه هاي

آلماني كه تلفن دارند، استفاده از تلفن به نظر مي رسد با الگوي كلي كه در اينجا توصيف شد مطابقت دارد. آلماني هاي مسن تر به اينكه يك آيين مفصل اما غير رسمي استفاده از تلفن را دنبال كنند مفتخرند: صبح ها زمان مناسبي براي تلفن زدن به يك خانه است؛ تماس ها نبايد وقت ظهر باشد (زيرا ممكن است در غذاخوردن وقفه ايجاد كند) و نبايد در ساعات اوليه بعد از بعدازظهر هم تلفن كرد. (مردم ممكن است در خواب باشند): اواخر بعداز ظهر مناسب است نه در موقع شام: بعد از شام نيز مناسب است و البته اگر خيلي دير نباشد تماس ها نبايد مزاحم خواب نيمه شب شوند.ز) نتيجه گيري:در چندين توصيف از خانه ها، هماهنگي بين قدرت قوي مركزي در خانه و مجموعه اي از اشكال كه به نظر مي رسد به شكل دادن و منظم كردن خانواده كمك مي كند وجود دارد. رسميت، تمايز آشكار بين مهمان و اعضاي خانواده، نگراني مرتبط براي تحت تأثير قراردادن مهمان، نقش رفتاري براساس سن و جنس و استفاده مرتبط از اتاق هاي ويژه خانه: اين جنبه ها كه به نظر در توصيف قبلي خانه بسيار ثابت به نظر مي رسيدند، به وضوح در خانه اجتماع محور آمريكايي موجود است. چنين قياسي، براي هر آنچه كه ارزشمند است، نبايد بين تفاوتهاي مدرن و سنتي درگير شود. به هر حال، توصيفات ما تعمداً مختصر و ناكامل هستند به منظور توضيح و قياس.شايد بهترين و باارزش ترين توصيف از هر خانه تركيبي يا حتي شباهتهاي آشكارتر و تفاوتها هنگاميكه آنها را مقايسه مي كنيم اين ها نباشند: شايد اين ممكن است خود روش و شيوه و سبك باشد، خانه را به عنوان يك نمونه

كوچك از جامعه مي بينيم؛ جايي كه هر شخصي ابتدا ياد مي گيرد كه چگونه با اشكال فرهنگي خويش ارتباط برقرار كند. ما بايد به خانه هايمان مجدداً فكر كنيم و به بهترين شكل مكان، زمان، چگونگي و كسي كه ابتدا به ما ارتباط برقرار كردن را آموخت به ياد آوريم. اكنون و نه تنها در ايالات متحده، خاطرات شخصي در مورد يك خانه نيست و اين همچنين بسيار با اهميت است.يادداشتها1-  اظهارات اخير از سوي شيگوتاهارا ساكن اوزاكاي ژاپن در يك نامه به نشريه تايم (24 سپتامبر 1973) ارائه شد.او نوشت كه تفاوت شخصي بين ژاپنيها و آمريكاييها در مقابل افزايش قيمتهاي جديد گوشت  در هر كدام از اين كشورها وجود دارد. آمريكاييها با حفاظت از كارها و مغازه هايشان توسط اسلحه گرم در حقيقت خشونت و تجاوز را تجربه مي كنند. اينجا در ژاپن، قيمتها نسبت به آمريكا سريعتر سر به فلك مي كشند اما مردم هنوز ساكت هستند. به نظر مي رسد مصرف گوشت مردم نسبت به مصرف سبزيجات بيشتر شده است. مردم سخت مشتاق خريدن گوشت هستند.2-  چارلز ريچ، كتاب سبز آمريكايي، صفحات 235-239- انتشارات (راندم هوس Random House)، نيويورك 19703-  للاند رلف، مكاتبات شخصي- ما تشكر مي كنيم از دكتر گودوين بخاطر اين مفهوم به جهت تفاسير و عملكردهاي درست ايشان.4-   اين مشاهدات توسط ماري بادامي و كارلين يوسف تهيه شده است.5-   مكاتبات شخصيمنبع:

- John C. Condon and Fathi S. Yousef (1975) An Intercultural Communication, Bobbs-merrill Company

* همشهري

معرفي منابع كنكور كارشناسي ارشد مديريت رسانه

رديف

نام كتاب

تأليف

توضييات

زبان عمومي و تخصصي انگليسي

1

رسانه و سياست در انقلاب مشروطيت ايران (به زبان انگليسي)

دكتر علي اصغر كيا

انتشارات سايه روشن

2

خواندن متون مطبوعاتي

صابر دلشاد

انتشارات سمت

3

واژه نامه پژوهشهاي ارتباطي و رسانه اي

يونس شكرخواه

انتشارات مركز مطالعات و تيقيقات رسانه ها

4

ويژه نامه ارتباطات در ايران – فصلنامه رسانه – به زبان انگليسي

 

 

مباني كلي ارتباط جمعي

1

وسايل ارتباط جمعي (جلد يكم)

دكتر كاظم معتمدنژاد

ناشر: انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي

2

يقوق مطبوعات (جلد يكم)

دكتر كاظم معتمدنژاد

ناشر: انتشارات مركز مطالعات و تيقيقات رسانه ها

3

ارتباط شناسي: ارتباطات انساني (ميان فردي، گروهي، جمعي)

نويسنده: دكتر مهدي ميسنيان راد

ناشر: انتشارات سروش

4

جامعه شناسي وسايل ارتباط جمعي

نويسنده: ژان كازنو ، مترجمان: دكتر باقر ساروخاني، دكتر منوچهر ميسني

ناشر: انتشارات اطلاعات

5

نظريه هاي ارتباطات

نويسندگان: ورنر سورين، جيمز تانكارد ، مترجم: دكتر عليرضا دهقان

ناشر: انتشارات دانشگاه تهران

6

كاربرد نظريه هاي ارتباطات

نويسندگان: سون ويندال، بنو سيگنايزر، جين اولسون ، مترجم: دكتر عليرضا دهقان

ناشر: انتشارات مركز مطالعات و تيقيقات رسانه ها

7

اجلاس جهاني سران درباره جامعه اطلاعاتي (جلد يكم)

نويسنده: دكتر كاظم معتمدنژاد

ناشر: انتشارات مركز پژوهش هاي ارتباطات

8

يك جهان، چندين صدا

نويسنده: شن مك برايد ، مترجم: ايرج پاد

ناشر: انتشارات سروش

9

مطبوعات

پير آلبر، ترجمه فضل الله جلوه

انتشارات انقلاب اسلامي

10

نظريه هاي ارتباطات اجتماعي

نويسنده: افشين رزاقي

ناشر: نشر پيكان

11

درآمدي بر نظريه ارتباطات جمعي

نويسنده: دنيس مك كوايل ، مترجم: دكتر پرويز اجلالي

ناشر: انتشارات مركز مطالعات و تيقيقات رسانه ها

12

مباني ارتباطات جمعي

نويسنده: دكتر سيدميمد دادگران

ناشر: انتشارات فيروزه

13

مباني كلي ارتباطات جمعي

نويسنده: دكتر داود زارعيان

ناشر: انتشارات كارگزار روابط عمومي

14

شناخت ارتباطات جمعي

نويسندگان: ملوين دفلور، اورت اي. دنيس ، مترجم: سيروس مرادي

ناشر: انتشارات دانشكده صدا و سيما

15

جامعه اطلاعاتي:انديشه هاي بنيادي، ديدگاه هاي انتقادي و چشم اندازهاي جهاني

نويسنده: دكتر كاظم معتمدنژاد

ناشر: انتشارات مركز پژوهش هاي ارتباطات

16

جامعه شناسي ارتباطات

نويسنده: دكتر باقر ساروخاني

ناشر: انتشارات اطلاعات

17

نظريه هاي جامعه اطلاعاتي

نويسنده: فرانك وبستر ، مترجم: دكتر اسماعيل قديمي

ناشر: انتشارات قصيده سرا

18

مقدمه اي بر نظريات و مفاهيم ارتباط جمعي

نويسنده: دكتر هرمز مهرداد

ناشر: انتشارات فاران

19

تكنيك هاي روابط عمومي

نويسنده: دكتر ريمان سعيدي

ناشر: انتشارات سمت

20

ارتباطات انساني (مباني)

نويسنده: دكتر علي اكبر فرهنگي

ناشر: موسسه خدمات فرهنگي رسا

كاربرد آمار و روش تيقيق

1

روشهاي تيقيق در علوم اجتماعي

تأليف ببي، ارل. ترجمه رضا _ فاضل

انتشارات سمت

2

مباني پژوهش در علوم رفتاري، جلد اول و دوم

تأليف فرد كرلينجر، ترجمه يسن پاشا شريفي و دكتر جعفر نجفي زند

انتشارات آواي نور

3

پيمايش در تيقيقات اجتماعي

تأليف دي اي دوس، ترجمه هوشنگ نايبي

نشر ني

4

ايتمالات و آمار كاربردي در روان شناسي و علوم تربيتي

تأليف دكتر علي دلاور

انتشارات رشد

5

استدلال آماري در جامعه شناسي

مولر، ج، اچ و ديگران. ترجمة هوشنگ نايبي نشر ني 6

جزوه روش تيقيق

دكتر عبداللهيان

دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران

7

تيليل ميتوا

مترجم مهدخت بروجردي علوي

انتشارات سروش

8

آمار در علوم اجتماعي

دكتر كريم منصور فر

 

دانش مديريت مديريت عمومي

دكتر مهدي الواني

نشر ني مديريت عمومي

علي علاقه بند

روان

 

مديريت مطبوعات ، جستاري در راهبردها و چالشهاي مطبوعات ايران

سيد ميمد صيفي

نشر روزنه

اخلاق و معارف اسلامي كتب معارف و اخلاق اسلامي دبيرستان و پيش دانشگاهي در رابطه با مباني كلي ارتباط جمعيكتابهاي مهمتر آورده شده است . بديهي است داوطلبان با تيقيقات بيشتر مي توانند ساير كتب مورد اشاره در ساير منابع را نيز براي

مطالعه انتخاب كنند . در رابطه با دروس دانش مديريت و اخلاق و معارف اسلامي منابع اعلام شده صرفاً بر اساس يدسيات و جهت آشنايي با مبايث است و تاكنون در اين دروس هيچ منبع رسمي اعلام نشده است .

 

http://www.modir.ir/arshad/info403.aspx

نقش فرهنگ سازماني در مديريت رسانه

علي گرانمايه پور - دكتراي علو م ارتباطات و روزنامه نگاري

اشاره :اين مقاله تحقيقي ؛ بخش از  پژوهشي پيرامون وضعيت فرهنگ سازماني حاكم بر روزنامه هاي صبح و عصر تهران و تاثير آن بر شيوه مديريت مطبوعات است كه در سال 83 توسط نويسنده مقاله تهيه و در قالب رساله دوره دكتري ارائه شده است. مقدمه : در سال 1235 قمري و در دوران پادشاهي متزلزل و ترسان قاجار و وليعهدي «عباس ميرزاي اصلاح طلب كشور ما به هيچ وجه براي فعاليت روزنامه نگاري آمادگي نداشت در رمضان 1252 قمري طليعه (آگهي وعده انتشار) و سپس در محرم (1253. ق روزنامه «بدون نام ميرزا صالح شيرازي كه جزو دومين گروه محصلان اعزام شده به اروپا بود، منتشر شد. اين يعني آغاز تاريخ روزنامه نگاري در ايران بدون پيش زمينه و بدون نياز واقعي مردم   (قاضي زاده 1379: 9_7) . مطابق مداركي كه به جامانده در سال 1639 ميلادي درست 190 سال بعد از آن كه «گوتنبرگ در آلمان ماشين چاپ حروف متحرك را اختراع كرد، اولين ماشين چاپ وارد ايران شد و در جلفاي اصفهان نصب گرديد  (مولانا، 1358: 29 _ 28). نخستين روزنامه نگار ايراني «ميرزا صالح شيرازي بود كه نه تنها تاريخ جغرافيا و فلسفه اروپا را آموخته بود، بلكه سه زبان خارجي از جمله انگليسي و فرانسه را مي دانست و با تحصيلات اروپايي و ايراني

خود و با رفت و آمدهاي مكرر در داخل و خارج كشور نمونه كامل روزنامه نگاران نخستين ايران بود و بسياري از خصايص او را روزنامه نگاران سال هاي بعد به ميراث بردند  (ذاكر حسين 1370، 41 _ 42). روزنامه نگاران قرن نوزدهم و اوائل قرن بيستم ايران متشكل از آزاديخواهان تحصيل كرده خارج و ايرانيهاي فرنگي مأب و اروپا دوست آن زمان بودند كه سياست و اصلاحات مملكتي را با حرفه روزنامه نگاري به هم مي آميختند و اغلب اهل علم و ادب بودند  (ذاكر حسين 1370: 42 _ 41). در آخرين ربع قرن نوزدهم «روزنامه بعنوان يك وسيله ارتباط جمعي با تغييرات اجتماعي و تحولاتي كه در ايران بوجود مي آمد،همراه شد و براي اولين بار قدرت روزنامه نگاري دست به دست گرديد، يعني از دست "دولتيان به مردان جديد انتقال پيدا كرد. به عبارت ديگر از مردان «حكومت مطلقه به «مردان انقلابي و آزاديخواه منتقل گشت ... و ايران به عرصه مطبوعات جديد و ملي گام نهاد (ذاكر حسين 1370: 41). در غرب كه زادگاه تكنولوژي چاپ و مطبوعات است مطبوعات در پي احساس يك نياز اساسي فوري و حتمي پديد آمدند. از جمله روزنامه «گازت كه در شهر «ونيز» به سال 1566 ميلادي (دقيقاً 307 سال پيش از نخستين نشريه ايراني انتشار مي يافت و در آن فقط اخبار جنگ ميان «جمهوري ونيز» با دولت عثماني چاپ مي شد  (قاضي زاده 1379، 8). اما در ايران بدليل نبودن زمينه واقعي و فوري براي فعاليت مطبوعات ، روزنامه نگاري از همان گام نخست دچار يك تضاد فعال و فرساينده (پارادوكس بود و علي رغم آنكه كاركرد اصلي مطبوعات آگاهي رساني و

آموزش است، حكومت هاي تماميت خواه و مستبد عشيره اي در آن دوره ايران به هيچ وجه اين نقش ها را به رسميت نمي شناختند و سعي داشتند كه وظايف مطبوعات را در خدمت «باورسازي و «تبليغ » ايدئولوژي و افكار دولتي قرار دهند. يعني از سويي روزنامه در خصلت خود، بايد با فرآيند «آگاه سازي درگير شود و از جانب ديگر آگاه سازي فرآيند خطرناك و غير قابل تحمل براي «خود محوران است اين تضاد بزرگ روزنامه نگاران را همواره با خطري عظيم و مرگ آور روبه رو مي كرد. توده هاي ناشناخته اما زنده و ناظر و حاضر مخاطبان چشم به صفحه روزنامه داشتند، تا چيزي دريابند و از سوي ديگر گروهي كه خود را قيم مردم و حق مطلق مي شماردند، آگاهي مردم را خطري براي خود به شمار مي آوردند  (قاضي زاده 1379: 9). نظريه پردازان مديريت مطبوعات در غرب معتقدند كه نوع مديريت اداري و سياسي حاكم بر هر روزنامه اي به نوع تفكر و ايدئولوژي صاحبان و مالكان روزنامه بستگي دارد و لذا «مديريت هميشه تابعي از «مالكيت و «سياست » است البته اشاره به اين مشخصه به معني اين نيست كه مطبوعات در غرب و اروپا هيچكدام ابزاري در دست دولتها و سرمايه داران نيستند، بلكه وجود نهادهاي مدني مانند (حزب سنديكا، اتحاديه كنگره هاي حزبي و...) از بار مطبوعات به عنوان تنها «تريبون مردم كاسته است همچنين پس از قرن نوزدهم دو ويژگي به مطبوعات اروپا و امريكا افزوده شد آن هم اصل «رقابت و «آگهي و سود» بود كه آنان را وادار كرد از سياست فاصله گرفته و به فكر نجات خود از طوفان «تكثر رسانه اي باشند.. در اين مقاله

محقق بدنبال بيان اين واقعيت است كه با توجه به فرهنگ سازماني خاص در مطبوعات چه الگويي براي اداره مطبوعات ارائه شود، تا بتواند با توجه به چالش هاي اقتصادي فرهنگي سياسي و حقوقي بهترين عملكرد را داشته باشند. نگاهي به تعريف گوناگون از فرهنگ و فرهنگ سازمانيالف ) فرهنگ : به عقيده صاحبنظران، «تيلور  » نخستين تعريف جامع و علمي را از فرهنگ ارائه نموده است. او در تعريف انسان شناختي خود از فرهنگ مي نويسد: «فرهنگ يا تمدن در معناي وسيع قوم نگاريش عبارت است از كليت در هم بافته اي شامل دانش هنر، اخلاق قانون آداب و رسوم و هر گونه قابليت ها و عاداتي كه به وسيله انسان به عنوان عنصري از جامعه كسب شده است » اين تعريف «سازمان اجتماعي و «نهادهاي اجتماعي را از مفهوم كلي فرهنگ مجزا نمي كند، اما مفهوم «پيشرفت را كه با مفهوم فرهنگ توأم شده بود از آن سلب مي كند. اين كاربرد جامع و عام فرهنگ توسط «برانيسلا»، «مالينوفسكي ، «فرانتس و برخي ديگر از مردم شناسان تنها با تأكيدهاي تازه بر كثرت فرهنگ هاي محلي و خاص به عنوان كليت هايي سازمان يافته و كاربردي دنبال شد  (Singer, 1946) . اين تعريف توانسته است جايگاه خود را در علوم اجتماعي به عنوان تعريف رسمي فرهنگ باز كند. «شيفر  » در كتاب جامعه شناسي خود (1983) فرهنگ را اينگونه تعريف مي كند: «مجموعه اي از رفتارهاي آموخته شده كه به طور اجتماعي انتقال يافته اند و نه تنها شامل چيزهايي چون كشتي بادي كتاب هاي طنز و شيوه هاي كنترل مواليداند، بلكه شامل عقايد، ارزش ها ، آداب و رسوم مردم نيز مي شوند.» «وندر زاندن فرهنگ را اينگونه

تعريف مي كند:«مجموعه از رفتارهاي آموخته شده براي تفسير احساس و عمل است كه از نسلي به نسل ديگر انتقال يافته و متضمن تجسم اين الگوها در بخش مادي است (Vander zanden, 1990) . در تعريف ديگري فرهنگ مجموعه باورهاي عمومي كه دو خصلت دارند، عنوان شده است 1_ نسبتاً عمومي هستند. 2_ پذيرش اين باورها الزاماً با استدلال عمومي همراه نبوده و از شيوه هاي غير مستقيم اين باورها درجامعه شكل گرفته اند  (عظيمي 1373) . همان طوري كه از ديد روان شناس هيچ انساني «بدون شخصيت   » نيست و انسان بودن معادل داشتن شخصيت است از ديد انسان شناسي و جامعه شناسي هم هيچ انساني «بي فرهنگ نيست زيرا فرهنگ خصوصيتي نيست كه بتوان آن را از انساني سلب نمود. فرهنگ «شخصيت جامعه است و كليه اعضاي جامعه كم و بيش ويژگي هاي اين شخصيت را تنها به حكم اينكه در اجتماع زندگي مي كنند با خود دارند. حال اگر به مفهوم سازمان توجه كنيم رابطه اي خاص و تنگاتنگ ميان اين دو مفهوم مي يابيم ب ) فرهنگ سازماني : مفهوم «فرهنگ سازماني به عنوان عامل مؤثر در عملكرد سازمان در نظر گرفته شده است . فرهنگ مناسب كاري كه به خوبي بين مديريت و كاركنان گسترش يافته باشد، به تحكيم تعهد سازماني ارتقاء اخلاقيات عملكرد كارآتر و عموماً بهره وري بالاتر منجر مي گردد  .(Hampton, 1990) «فرهنگ سازماني مجموعه اي از فرضيات مهم است كه اعضاي سازمان به طور مشترك پذيرفته اند. هر سازماني فرهنگ خودش را دارد. فرهنگ سازماني شبيه «شخصيت فرد  » است كه به او معنا مي بخشد و محور اصلي در هدايت اشخاص براي انجام فعاليت هايشان است همانگونه كه رفتار افراد

متأثر از شخصيت آنهاست فرضيات مشترك بين اعضاي سازمان مجموعه اي از الگوهاي رفتاري نظرات و فعاليت ها در سازمان است آنگاه فرضيات مهم را به اين شكل توضيح مي دهند . فرهنگ سازماني موضوعي بسيار جالب در ميان افراد مختلف و همين طور در «ادبيات مديريت است و محققان زيادي كوشيده اند تا تعاريفي از فرهنگ سازماني ارائه دهند. «وجه مشترك اكثر آنها تلاش در تشريح عواملي است كه بر (ساختار، عملكرد و بهره وري سازمان تأثير مي گذارند. اين مجموعه عوامل شامل عقايد و انتظاراتي است كه در بين اعضاي سازمان مشترك است و هنجارهايي را ايجاد كرده كه به رفتار سازماني شكل مي دهد. اين رفتارهاي سازماني در بر گيرنده فرهنگ سازمان هستند. در واقع فرهنگ سازماني در سيستم اعتقادي سازمان آشكار شده و به طور متناوب از طريق زبان نمادها و آداب و رسوم كه منعكس كننده رفتار ناشي از سيستم اعتقادي است بيان مي گردد.  فرهنگ سازماني از يك سو پيونددهنده اجزاء داخل سازمان و از سوي ديگر، عامل تفكيك كننده هر سازمان از ديگر سازمان هاست (Williams, 1994) فرهنگ سازماني در «سازمان» و ويژگي هاي آن بسياري از صاحبنظران در اين مورد اتفاق نظر دارند كه منظور از فرهنگ سازماني «سيستمي از استنباط مشترك مي باشد كه اعضاء يك سازمان نسبت به آن دارند و همين ويژگي باعث تفكيك دو سازمان از يكديگر مي گردد.» «فرنچ معتقد است «يك سازمان مانند يك كوه يخ مي ماند كه قسمت عمده آن غير مرئي است در اين تغيير، آنچه زير آب قرار دارد، فرهنگ سازمان است . بعضي ديگر از نويسندگان هر دو جنبه رسمي و غير رسمي را به عنوان فرهنگ

سازمان مي دانند. يك سيستم كه اعضاي آن داراي استنباط مشترك از آن هستند؛ از مجموعه اي ويژگي هاي اصلي تشكيل شده است كه سازمان به آنها ارج مي گذارد يا براي آنها ارزش قائل است مهمترين اين ويژگي ها يا شاخص هاي عمده اي كه مي توانند فرهنگ سازمان را مشخص نمايند عبارتند از:الف) فرهنگ مكتبي يا علمي    مكتب محلي است كه افراد مستقر در آن مي خواهند از مراحل اجرا و انجام  همه كار ها يي كه به آن مشغولند، آگاهي يابند و در آن استاد و خبره شوند. در  اين سازمان تدوين استراتژي ها بيشتر در صدد جذب و استخدام فارغ التحصيلان دانشگاه ها هستند و سپس آنها را براي   ارزيابي استراتژي كارهاي تخصصي و انجام وظايف خاص تربيت مي كنند. تأكيد اين نوع سازمان ها بر استخدام نيمه موقت و گاهي دائم است . اين نوع فرهنگ سازماني در «محيط هاي ثابت اثربخش ترند  (پي رابينز _ ص 172).ب) فرهنگ تيمي    اين سازمان ها براي كساني كه مي خواهند ابتكار عمل به خرج دهند و «خطرپذيري بالايي دارند، بهشت موعود هستند. در اينجا پاداش بر مبناي ميزان توليد تعيين مي گردد. از آنجايي كه اين سازمان ها آزادي عمل زيادي به افراد مي دهند و دستمزد يا حقوق هاي كلاني پرداخت مي كنند؛ از اين رو «در» آنها به روي همه افراد و داوطلبان چالشگر و جاه طلب باز است در اين سازمان ها تأكيد بر نوآفريني ريسك پذيري و آزادي عمل است نمونه بارز اينگونه سازمان ها، بانك ها، مشاوران حقوقي سازمان هاي تبليغاتي سازمان هاي حسابداري و حسابرسي هستند، كه در محيط متغير اثربخشي زيادي دارند (پي رابينز _ ص 173). ج) دژ نظامي يا سنگري   خصوصيت بارز اين سازمان ها اين است كه در آنها مسأله امنيت

شغلي از اهميت بالايي برخوردار نيست بسياري از سازمان هايي كه اين پژوهشگر آنها را «دژ نظامي يا سنگري ناميده است هيچ نوع تعهدي به امنيت شغلي ندارند؛ از اين رو براي كساني مناسب است كه دوست دارند مرتباً محل كار خود را تغيير دهند. اين نوع فرهنگ سازماني بر حفظ و بقاي سازمان تأكيد دارد. نمونه اينگونه سازمان ها عبارتند از: عمده فروشي هاي بزرگ هتل ها و نظير آنها كه در محيط ثابت اثر بخش تر مي باشند  (پي رابينز _ ص 173). بسياري از سازمان ها به گونه نيستند كه بتوان آنها را در يكي از اين چهار گروه جاي داد. بسياري از آنها داراي تركيب يا مجموعه اي از فرهنگ ها هستند؛ برخي هم مراحل انتقالي را مي گذرانند. اين چهار نوع فرهنگ مي توانند شخصيت هاي مختلف را به خود جذب نمايند و سازگاري بين فرهنگ سازماني و شخصيت افراد مي تواند تعيين كننده مسير ترقي او باشد. در يك سازمان فرهنگ نقش هاي متفاوتي ايفا مي كند يا وظايف گوناگوني بر عهده دارد.  اول   اينكه فرهنگ سازماني تعيين كننده «مرز سازماني است يعني سازمان ها را از هم تفكيك مي نمايد.  دوم   نوعي «احساس هويت   » به پيكر اعضاي سازمان تزريق مي كند.  سوم   فرهنگ باعث مي شود كه در افراد نوعي «تعهد » نسبت به چيزي به وجود بيايد كه بيشتر از منافع شخصي فرد است   چهارم   فرهنگ موجب «ثبات و پايداري سيستم اجتماعي مي گردد. فرهنگ از نظر اجتماعي به عنوان نوعي «چسب به حساب مي آيد كه مي تواند از طريق ارائه استانداردهاي مناسب اجزاي سازمان را به هم متصل كند. سرانجام فرهنگ به عنوان يك عامل كنترل به حساب مي آيد و مي تواند مقررات و قوانين مسابقه

را مشخص كند. در دهه 1990، نقش فرهنگ به عنوان عاملي كه بر رفتار اعضاي سازمان اثر مي گذارد، اهميت زيادتري پيدا كرد. حوزه ، قلمرو و كنترل سازمان ها گسترده شده ساختارها در سطح افقي گسترش يافتند، تيم هايي تشكيل شد كه از ميزان رسمي بودن كارها كاست و اختيارات يا مسئوليت هاي بيشتر به كاركنان داده شد وجود پديده اي به نام «استنباط مشترك كه از ره آوردهاي يك فرهنگ قوي است اين واقعيت را تأييد كرده است كه همه اعضاي سازمان در يك مسيرهدايت مي شوند  (پي رابينز _ ص 20). فرهنگ به افراد مي گويد: كه كارها را چگونه انجام دهند و چه چيزي اهميت دارد. از ديدگاه «كارگر» يا «كارمند » اين فرهنگ ارزشمند است زيرا موجب مي گردد تا پديده ابهام ضعيف شود و ترديدي نيست كه اينها به نفع سازمان خواهد بود  (پي رابينز _ ص 25). اگر «ارزش هاي مشترك اعضاي سازمان با ارزش هايي كه موجب افزايش «اثربخشي سازمان مي شود مغيار باشند، فرهنگ به صورت يك قلم بدهي در ترازنامه سازمان پديدار مي گردد. همچنين اگر ارزش هاي مشترك با ارزش هايي كه موجب افزايش اثر بخشي سازمان مي شوند، هماهنگ و سازگار نباشند، بايد فرهنگ را به عنوان يك قلم «بدهي به حساب آورد. در آنجا كه محيط سازمان «پوياست ، اين پديده بهتر قابل مشاهده است اگر «عوامل محيطي به سرعت دستخوش تغييرات سريع قرار گيرند، فرهنگ حاكم بر سازمان دوام نخواهد داشت بنابر اين اگر سازمان با محيطي «ثابت و پايدار» روبرو شود، فرهنگ به صورت اقلام دارايي به حساب مي آيد. هرگاه شركت مجبور شود افرادي را از نژاد، جنس قوميت يا ساير گروه هاي اقليت

استخدام نمايد و اين افراد با اكثريت نيروي كار متفاوت باشند با مسائل و مشكلات زيادي روبرو خواهد شد و فرهنگ سازمان به صورت موانعي بر سر راه ناهمگوني نيروي كار درخواهد آمد و نوعي بدهي تلقي مي گردد  (پي رابينز _ ص 180).شيوه تغيير دادن فرهنگ سازماني هر چند تغيير دادن فرهنگ يك سازمان بسيار مشكل است ولي فرهنگ ها مي توانند تغيير كنند، فرهنگ يك سازمان در شرايط زير مي تواند تغيير كند: (پي رابينز _ ص 97). الف _ يك بحران شديد،  بحران ضربه اي است كه وضع موجود را بر هم مي زند و موجوديت فرهنگ حاكم بر سازمان را زير سئوال مي برد.ب _  تغيير در رهبري ، رهبر جديدي كه در رأس هرم سازماني شركت قرار مي گيرد، احتمالاً مجموعه اي از ارزش هاي جديد را براي سازمان در نظر مي گيرد و چنين مي پندارد كه در برابر بحران موجود بايد به چنين ارزش هايي تمسك جويد. ج _ سازمان هاي كوچك و نوپا،  هر قدر سازمان نوپاتر باشد، فرهنگ حاكم بر آن محدوديت كمتري خواهد داشت به همين شيوه اگر سازمان كوچك باشد، مديريت آن راحت تر مي تواند ارزش هاي جديد را ترويج نمايد. د_ فرهنگ ضعيف ، هر قدر يك فرهنگ فراگيرتر باشد و هر قدر اعضاي سازمان نسبت به ارزش هاي آن توافق نظر بيشتري داشته باشند؛ تغيير دادن آن مشكل تر خواهد شد. برعكس فرهنگ هاي ضعيف در مقايسه با فرهنگ هاي قوي راحت تر دستخوش تغييرات قرار خواهند گرفت اگر شرايط ايجاب كند كه يك فرهنگ سازماني تغيير نمايد، بايد مراتب زير را در نظر گرفت 1_ مديران عالي سازمان نقش مثبتي را بر عهده بگيرند و نوع رفتار (نه گفتار) خود را به صورت الگويي در

آورند كه ديگران از آنها تقليد كنند  (پي رابينز _ ص 120). 2_ بايد داستان هاي جديدي خلق كرد  و آداب و رسوم تازه اي رواج داد كه جايگزين سنت هايي شود كه موجوديت آنها در پرده ابهام پوشيده شده بود. 3_ افرادي مورد انتخاب و ترفيع يا كساني مورد تأييد  و حمايت قرار گيرند كه در پي ترويج ارزش هاي جديد باشند. 4_ فرايند معارفه   و آشنا ساختن افراد با فرهنگ جديد سازماني با ارزش هاي نوين سازگار باشد. 5_ سيستم پاداش   را تغيير داد تا مجموع ارزش هاي جديد مورد تأييد قرار گيرند. 6_ هنجارها و معيارهاي   نانوشته سازماني را به وسيله قوانين و مقررات رسمي كه ضمانت اجرايي دارند، جايگزين گردد. 7_ با نقل و انتقال افراد در پست ها  و مقام هاي مختلف سازماني زير مجموعه هاي كنوني را دگرگون ساخت 8_ در اثر مشاركت دادن افراد  و يا ايجاد جو يا محيطي كه حاكي از اعتماد و اطمينان كامل اعضاء باشد، گروه هايي به وجود آورد كه با هم توافق نظر كامل داشته باشند. اجراي اين پيشنهادها خود به خود به يك تحول يا تغيير ناگهاني در فرهنگ سازماني يك سازمان مطبوعاتي منجر نخواهد شد. بلكه فرهنگ سازماني يك فرآيند بلند مدت است كه برحسب مقياس سال اندازه گيري مي شود. ولي در هر صورت مي توان گفت امكان تغيير در فرهنگ سازماني وجود دارد.  (پي رابينز _ ص 100).رابطه فرهنگ سازماني با «رضايت شغلي   » كاركنان سازمان از عواملي مانند ميزان آزادي عمل و استقلال ساختار، شيوه پرداخت پاداش صميميت و حمايت هاي مديران و... نوعي قضاوت ذهني دارند. اين برداشت هاي كلي از سازمان باعث مي گردد تا فرهنگ سازماني يا شخصيت آن شكلي

خاص به خود بگيرد و اين پنداشت ها چه مطلوب و چه غير مطلوب بر عملكرد و رضايت شغلي اعضاي سازمان اثر مي گذارند و در نتيجه فرهنگ هايي قوي تري به وجود مي آيند (پي رابينز _ ص 80). با توجه به مدارك و شواهد موجود، فرهنگ سازماني بر «عملكرد و رضايت شغلي افراد اثرات مشابه و يكساني ندارند. بين فرهنگ سازمان و رضايت شغلي فرد يك رابطه بسيار قوي وجود دارد، ولي در اين ميان تفاوت هاي فردي به عنوان يك عامل تعديل كننده به حساب مي آيد. بدين معني كه اگر بين نيازهاي فردي و فرهنگ سازمان تجانس وجود داشته باشد، رضايت شغلي كاركنان و اعضاي آن سازمان به بالاترين ميزان خواهد رسيد. بنابر اين مي توان چنين نتيجه گرفت كه ميزان رضايت شغلي كاركنان از كار در گرو پنداشت يا برداشتي است كه آنها از فرهنگ سازماني دارند  (پي رابينز _ ص 10). رابطه بين فرهنگ سازماني و عملكرد افراد چندان مشخص نيست و تكنولوژي نقش يك عامل تعديل كننده را ايفا مي نمايد. اگر فرهنگ حاكم بر سازمان با «تكنولوژي سازگار باشد، عملكرد افزايش خواهد يافت اگر فرهنگ يك سازمان غير رسمي و خلاق باشد و از پديده خطرپذيري و تعارض حمايت نمايد، آنگاه در صورتي عملكرد افزايش مي يابد كه تكنولوژي غير يكنواخت باشد، در صورتي كه سازمان داراي ساختار رسمي ضد ريسك باشد و از پديده تعارض دوري جويد و رهبري آن از توليد طرفداري كند، نه از كاركنان آنگاه در صورتي عملكرد افزايش مي يابد، كه سازمان از تكنولوژي يكنواخت استفاده كند  (پي رابينز _ ص 97). مديريت عالي سازمانپذيرفتن فرد در سازمانفرهنگ سازمانفلسفه بنيانگذاران سازمانشاخص هاي گزينش «شيوه شكل گيري

فرهنگ سازمان منبع مديريت رفتار سازماني _ استيفن پي رابينز _ ص 101نقش فرهنگ سازماني در شكل گيري الگوهاي مديريت رسانه نيازهاي «منابع انساني ، در آينده براي شركت هاي رسانه اي پابه پاي ساير حرف ها پيش خواهند رفت «جمعيت شناسي در حال تغيير كاركنان از جمله ظهور زنان در مديريت نه تنها در چهره كار تأثير مي گذارد، بلكه مفاهيم كار را نيز تحت تأثير قرار خواهد داد. مفاهيم رقابت و سود همچنان استفاده از شيوه هاي تصميم محوري را ايجاب مي كند و لذا انتخاب هاي مديران را تحت تأثير تاريخ و تجارب كاري آنها قرار خواهد گرفت (1997, Willis) «شيوه هاي رهبري را كساني شكل خواهند داد كه مسئوليت پذيرند. شيوه هاي مرجع مدار، كنترل كننده و از بالا به پايين احتمالاً به كلي نابود نخواهند شد، اما به موازي آن شيوه هاي نويني شكل خواهند گرفت در آينده حضور افراد «روشن انديشي كه آماده رويارويي با بحران باشند و بتوانند محيط هاي كاري مطلوب را براي ارضاي نياز نيروهاي حرفه هاي متعهد و تحصيل كرده فراهم آورند، ضروري خواهد بود. رهبراني كه بتوانند تواناترين و با هوش ترين ها را به عرصه بكشانند، به هنگام كمبود نيروي كار بسيار با ارزش اند. همچنان كه مديراني كه اين كاركنان جديد را به شركت كنندگاني عالي بدل مي كنند، مورد نيازند  (Willis, 1997)  و سرانجام «محتواي فرهنگي   » براي رهبري مهم تر و مهم تر مي شود. نمادها، زبان و فضاي كار منعكس كنندة تحولات جمعيت شناختي رقابتي و فناوري خواهند بود. رهبران آينده نياز دارند كه مفاهيم جديد را درك كنند آنها را از نو تعريف و در محيط كار تدوين كنند. «پاره فرهنگ ها»، «ضد فرهنگ ها» و «فرهنگ هاي بين المللي و حرفه اي» يك پارچه

خواهند شد و رهبران موفق راه هايي براي كاهش و محو فشارهاي موروثي بر نيروي كار خواهند يافت براي «كاركنان رسانه مهم تر از مسائل خود سازمان پرداخت حقوق و دستمزد است اين احساس خود محوري مي تواند به تصميم گيري هاي فردي بيانجامد كه از منظر مديريت سنتي قابل درك نيست اما اگر در چارچوب قوانين حرفه اي آزموده شود، منطقي است مدير روزنامه مي داند كه اگر روزنامه نگار براي اتمام ماجرايي ، تا ته خط ادامه دهد، اصلاً عجيب نيست آنچه روزنامه نگار را وا مي دارد كه بدون چشمداشت به اضافه پرداخت اين همه اضافه كاري كند، داشتن رئيس «خشن و سختگير» نيست بلكه تعهد او به مسئوليت حرفه اي او است.(Willis, 1997) براي مثال در جنگ خليج فارس (1991)، «پيتر آرنت ، روزنامه نگار (سي ان ان ، تصميم گرفت پس از عزيمت همة روزنامه نگاران غربي از بغداد، در اين شهر بماند و يك گروه خبري (سي بي سي براي آنكه بتواند از درون مرزهاي آتش و خون جنگ را گزارش كند، خطر مرگ را پذيرفت مسلماً سازمان متبوع اين خبرنگاران آنان را وادار نكرده بود كه زندگي شان را به خطر اندازند. اگرچه ممكن است بعضي ها اين خبرنگاران را ديوانه و احمق يا تشنة جلب توجه بدانند و يا حتي ايشان را مخل امنيت ملي بنامند، اما ايشان در ميان رده هاي مختلف خبرنگاران از احترام و دركي عميق برخوردار شدند. همه اتفاق نظر داشتند كه دست كم بخشي از آنچه كه آنان را وادار به پذيرش چنين خطري كرده است پايبندي به «تعهد حرفه اي   » بوده است (Willis, 1997) . دشوار است تصور كنيم كه ساير كاركنان نيز آنقدر

تعهد حرفه اي داشته باشند كه در منطقة جنگي بمانند تا در زير تهديد بمب و خمپاره ، آخرين ذرات خبرهاي داغ را هم از دست ندهند. در حقيقت گرچه «آرنت با ميل و انتخاب شخصي در عراق ماند، اما كاركنان آمريكايي «عرب آموكو» را به سبب اجتناب از پذيرش در خواست شركت هاي نفتي مبتني بر ماندن در منطقة جنگي مورد سرزنش قراردادند. اين روحية استقلال و تعهد به كاردر شرايط غير بحراني روزمره نيز خود را نشان مي دهد. مديران رسانه ها خود را رويارو با كاركناني ديده اند كه گاهي از حدود حقوق و محدوديت هاي مسئوليت حرفه اي فراتر رفته كار را به بيرون از تلويزيون و يا «اتاق اخبار» كشانده اند. همچنان كه يادآور شديم «مديران رسانه بايد با اين حقيقت دست و پنجه نرم كنند كه برخي از كاركنان ممكن است بر اثر نداشتن «امنيت اقتصادي به كارفرماي خود «وفادار» نباشند. چنين پديده اي گاهي نيز بر اثر وابستگي هاي حرفه اي اتفاق مي افتد  (Willis, 1997) . «هكر» (1980) اظهار داشت «حرفه اي بودن بدين معناست كه خبرنگار، به معناي كامل كلمه به سازمان خود وفادار نيست يعني كاركناني كه از نظر حرفه اي با ديگران احساس يكساني و اتحاد در زمينة كار خود دارند، چالش هاي مديريتي خاصي را مي طلبند. در رسانه هاي گروهي اين همبستگي هاي كاري به علت زمينه هاي تربيتي آموزشي مشابه انگيزه ها با احساس هاي يكسان دربارة اهميت حرفه براي اجتماع و يا حتي تجارب مشترك در فضاي كار به وجود مي آورد. علل آشكار يا پنهان اين پيوند «حرفه اي با «كار» هر چه باشد، آشكار است كه برخي از مديران مي دانند چنين پديده اي وجود دارد . مدير يكي از روزنامه هاي سراسري آمريكا

اظهار مي دارد كه اتاق هاي خبر به هيچ يك از بخش هاي سازمان شباهت ندارند. گرچه بخش هاي حسابداري آگهي و تبليغات امور اداري بازاريابي توليد و ساير قسمت ها هماهنگ با هم در جهت اهداف مشترك سازمان كار مي كنند، بخش هاي خبر قلمرو فرمانروايي خودشان را دارند. او در مصاحبه اي در 1991، اين پديده را اينگونه توصيف مي كند: (Willis, 1997) .«اما يكي از مهار ناپذيرترين بخش ها در هر روزنامه بخش «سردبيري خبر» است آنجا مديريتي اعمال نمي شود. آنها فقط به روزنامه نگاري وفادارند؛ آنها روزنامه نگاري را تمرين و تجربه مي كنند و «مديريت را نوعي «مخالفت تلقي مي كنند. خبرنگاران اين بخش به همه چيز شك مي كنند و همواره در صدد كشف واقعيت پنهان در پشت پديده ها هستند و اين فضايي ايجاد مي كند كه آنان در آن بوي اعتماد واقعي را استشمام نمي كنند»  (ارتباط شخصي اكتبر 1991). نظريه پردازان و تاريخ نگاران ارتباطات بر اين توافق اند كه از نظر حرفه اي «تفاوت هايي اساسي در ميان كاركنان رسانه ها» وجود دارد و بر آنند كه اين تفاوت ها ناشي از «منشأ اولية هر رسانه است براي مثال نظريه و عمل تبليغ و ساخت آگهي بر درك و اعتقاد به اصولي مبتني بر سود بنيان نهاده شد و صنعت راديو و تلويزيون از علائق مبتني بر تفريح نشأت گرفته و روزنامه ها محصول برخوردهاي نهادين تاريخي بوده اند. در واقع روزنامه ها برعليه ساختارهاي سياسي حكومتي سازمان هاي حرفه اي گروه هاي مذهبي ساختارهاي نظامي و غيره دست به تهاجم زدند. در آمريكا، اولين اصلاحيه براي حفاظت از آنچه پدران بنيانگذار آمريكا آن را «صداي بحراني مخالفت آينده مي خواندند، نوشته شد. بنابر اين برخي بر آنند كه تضاد و برخورد بين بخش خبر و

ساير بخش هاي يك رسانه بايد پيش بيني پذير باشد و مورد حمايت نيز قرار گيرد  (Willis, 1997) .تقسيم بندي مديريت رسانه در ايران آيا «مديريت رسانه ها  » اقتضائات ويژه اي دارد كه آن را از مديريت ديگر نهادها متمايز مي كند؟ آيامديريت هر يك از رسانه ها (برحسب انواعي كه دارند) اقتضائات و ويژگي هاي خاصي دارد؟ مديريت در رسانه هاي دولتي و خصوصي چه تفاوت هايي دارد؟ مديريت رسانه ها حاصل بر آيند نيروهاي چه گروه هايي است مديران رسانه ها تا چه حد مي توانند به الگو سازي اقدام كنند؟ آيا مديران رسانه ها در چنگال تشكيلات سازمان هاي رسانه اي گرفتارند؟ آنها چه نسبتي با پژوهش هاي رسانه اي دارند؟ نحوة برخورد مديران رسانه ها با انواع فشارهاي بيروني و دروني چگونه است مديران رسانه ها چه مقتضيات ويژه اي را بايد رعايت كنند؟ سطح تحصيلات و تجربة مديران رسانه ها كدام است سطوح مختلف مديريت رسانه ها چه وضعيتي دارد؟ مديريت رسانه ها در نقاط بحراني چگونه عمل مي كند يا به بيان ديگر مديريت بحران در رسانه ها چه وضعيتي دارد؟ مديران رسانه ها با چه ساز و كاري به مقام هاي خود دست مي يابند؟ جا به جايي ها چگونه است آيا مي توان تصويري از شرايط مطلوب براي مديريت رسانه ها در ايران عرضه كرد؟ پرسش هاي فوق نشان مي دهند كه مي توان باب تازه اي در مطالعات رسانه اي با عنوان «مديريت رسانه ها» باز كرد. حتي اگر ما نتوانيم در آغاز كار به همة پرسش هاي فوق پاسخ دهيم حداقل ضرورت چنين مطالعه اي را با پرسش هاي فوق نمايانگر ساخته ايم اين پرسش ها بيش از آنكه اين موضوع را به عنوان موضوعي مربوط به «علم مديريت بنمايند، آن را به حيطة مسائل كلان و ساختاري بخش فرهنگ و مديريت فرهنگي جامعه مي رانند. در اينجا

اداره عمدتاً به معناي بهره گيري از مقررات و امكانات در جهت هدفها است و اصطلاح فني آن كمتر مدنظر است همچنين اين بحث مي خواهد مديريت رسانه ها را در پناه مديريت كلان جامعه قرار داده و فهم آنها را به يكديگر مربوط سازد.  (محمدي مجيد، رسانه ش 31) رسانه ها (چه در بخش دولتي و عمومي و چه در بخش خصوصي پديده هايي چند وجهي هستند. اغلب يك مؤسسه يا شركت اقتصادي اند و در ضمن يك نهاد فرهنگي _ اجتماعي به شمار مي آيند، يكي از ابزارهاي تبليغاتي حكومت هستند و در عالم سياست قوه چهارم تلقي شده اند. از اين حيث مديريت آنها مديريت اقتصادي براي بقا و رشد و توسعه فعاليت است وجه ديگر، مديريت فرهنگي بالاخص در برابر توليد كنندگان فرهنگي و مخاطبان است وجه ديگر مديريت بحران ها، تنش ها و مسائل جاري سياسي _ اجتماعي است و وجه ديگر مديريت تبليغات سياسي جهت افزايش نفوذ و مشروعيت سياسي است بدين لحاظ ما در رسانه ها با سطوح مختلفي از مديريت مواجه مي شويم كه هر يك بخشي از بار كار را بر دوش مي گيرند و به بخشي از ارتباطات رسانه ها با ديگر افراد، نهادها و مخاطبان پوشش مي دهند. اين سطوح نيز اهميت فهم مديريت رسانه ها را در ايران روشن مي كنند.  (محمدي مجيد، رسانه ش 31)  بررسي تفصيلي مديريت رسانه ها مستلزم يك تحقيق ميداني است چرا كه برخي از پرسش هاي مطرح شده با ارجاع به مديران قابل كشف است انواع رسانه «دولتي   » ، «عمومي   » و «خصوصي   » شايد يكي از تقسيم بندي هاي مناسب براي فهم مديريت رسانه ها در ايران تفكيك «دولتي _ عمومي _ خصوصي باشد. رسانه هاي دولتي

نسبت خاصي با نظام سياسي دارند (تقاضاهاي نظام سياسي را منعكس مي كنند، به اقناع و تبليغ مي پردازند، پشتيبان توسعه هستند، تقويت كننده نظام مشروعيت سياسي هستند و...)، از امكانات دولتي بهره مي گيرند، به انتظارات خاصي از مخاطبان پاسخ مي دهند (همان انتظاراتي را كه از دولت دارند) و خط قرمزهاي حاكميت سياسي را به نحو ايجابي رعايت مي كنند. اكثر رسانه هاي بخش عمومي در ايران از دولت مستقل هستند اما به دليل ضعف كار گروهي كاستي سرمايه گذاري در بخش فرهنگ نهاده هاي مستقل و جامعه مدني پايين بودن مصرف كالاهاي فرهنگي توسط مردم و عدم وجود ساز و كار بازار آزاد در توليد و مصرف كالاهاي فرهنگي تحت نظارت دولت (در معناي وسيع آن اداره مي شوند و مي توان آنها را در نسبت با نظام سياسي و بهره گيري از امكانات دولتي يا رعايت خط قرمزها نزديك به رسانه هاي دولتي دانست رسانه هاي خصوصي وضعيت بسيار متفاوتي از اين حيث دارند اما به علت دامنه محدود عمل و مخاطب تأثير كمتري دارند.مقايسه مديريت رسانه هاي دولتي / عمومي و رسانه هاي خصوصي در ايران بخش مربوط نوع عمل حوزه عمل مديران دولتي / عمومي _ برآيندي _ تقربي _ حرفه اي _ نهادي راديو _ تلويزيون سينما _ ويدئوكتاب _ مطبوعات كارگزاران فرهنگي رهبران جناح هاي سهيم در قدرت فعالان سياسي نزديك به حكومت متخصصان مورد تأييد خصوصي _ نهادي _ حرفه اي سينما _ كتاب مطبوعات عوامل حرفه اي رهبران جناح هاكارشناسان منبع مقاله مجيد محمدي - رسانه ش 31 مديريت رسانه هاي دولتي   عمومي و خصوصي در ايران را مي توان از سه جهت با يكديگر مقايسه كرد: «نوع عمل» ،  «حوزه عمل» و« مديران» . نوع مديريت رسانه هاي دولتي و عمومي در ايران يك يا تركيبي از وجوه  نهادي

تقربي حرفه اي و برآيندي است چون   رسانه هاي دولتي   نيز از نظر حقوقي در چارچوب قانون منتشر مي شوند ،مديريت اين رسانه ها نسبت به دولت حالتي تقرب گونه دارد؛ چون از يك سو مي خواهد بقاي كار خويش را تضمين كند و از سوي ديگر دولت چنين انتظاري از آنان دارد. رسانه هاي دولتي در سطوح پايين مديريت ناچار از عملكردي حرفه اي هستند، چون مي خواهند با رسانه هاي خصوصي رقابت كنند، مخاطبان را حفظ كنند (ارزان بودن كافي نيست و تا حدي جذاب و موفق باشند. همچنين در رسانه هايي كه از چندين جهت امكان اعمال نظر در آنها وجود دارد مديريت ناچار از عملكرد برآيندي است و بايد موازنه اي ميان نيروهايي كه از درون و بيرون بر آن تأثير مي گذارند بر قرار كند. مديريت رسانه هاي خصوصي در ايران از نظر حقوقي كاملاً در چارچوب نهادي عمل مي كند چون قانون در اينجا كاملاً در جهت منافع آنهاست قانون و نهادهاي ناشي از آن (تا حدي كه قلمرو آن بسط يافته باشد) حفاظي براي مديران رسانه هاي خصوصي در برابر فشارهاي بيروني هستند. همچنين قانون امتيازاتي را براي رسانه هاي خصوصي قايل شده است كه به بنيه اقتصادي و قوام اجتماعي آنها ياري مي رساند. مديريت اين رسانه ها به ناچار حرفه اي است يا اگر چنين نيست به سرعت بايد به مديريت حرفه اي تبديل شود تا بتواند اولاً به رقابت با رسانه هاي دولتي بپردازد و ثانياً با عوامل دست اندركار (نويسندگان خبرنگاران ويراستاران كارگردانان و مانند آنها) همكاري كند. اداره كنندگان رسانه هاي بخش دولتي عمومي در همه حوزه ها به فعاليت مي پردازند. مؤسسه هاي بخش دولتي عمومي حتي پس از آنكه بخش خصوصي توان فني اجرايي و اقتصادي اداره

يك رسانه را پيدا كرد (مثل مطبوعات يا كتاب باز هم در آن عرصه حضور پيدا مي كنند. در عين حال حضور بخش دولتي عمومي ديگر نقش توسعه اي ندارد. مديريت راديو _ تلويزيون و ويدئو به نحو انحصاري در اختيار بخش دولتي / عمومي است و بخش خصوصي امكان فعاليت در آن قلمروها را ندارد. از اين جهت عوامل حرفه اي و كارشناسان (مجلات علمي و تخصصي نشريات عمومي و رهبران جناح ها (روزنامه ها) مي توانند مديران رسانه هاي خصوصي باشند، اما مديران رسانه هاي دولتي حيطه گسترده تري دارند و كارگزاران فرهنگي رهبران جناح هاي سهيم در قدرت فعالان نزديك به حكومت و متخصصان مورد تأييد را شامل مي شوند. (محمدي مجيد، رسانه ش 31)پنج اصل مديريت و نظارت در رسانه (مطبوعات علوم رفتاري به مدير كمك مي كند تا مشكلات كارمندانش را شناخته و در حل آنها توفيق يابد. همچنين با استفاده از اين علم مدير و يا سردبير روزنامه بهتر مي تواند كنترل لازم را در روش هاي مديريتي خود اعمال نمايد. پنج اصولي كلي علم رفتار كه در ذيل مي آيد مي تواند زمينة اعمال مديريت و نظارت بهتري را براي يك مدير رسانه اي (مطبوعاتي فراهم آورد:  (Giles, 1991, p:10) 1_ افراد با يكديگر فرق دارند: هيچگاه نمي توانيد دو روزنامه نگار پيدا كنيد كه داراي ارزش ها، نگرش ها، احساسات و توانايي هاي مساوي باشند. اين خود يكي از عواملي است كه كار سردبير ومدير مسئول را دشوار مي سازد. 2_ بايد بدانيد هيچوقت يك روش مديريتي خاص براي همة موارد بهترين نيست   اگر چه برخي از راهبردهاي مديريتي ممكن است جامع باشند ولي هميشه پاسخگو نيستند چرا كه نيروي انساني كه با آن سر و كار دارند متفاوت مي باشد.

3_ شخصيت ها  و ويژگيهاي فردي به آساني قابل تغيير نيستند. يكي از بزرگترين چالش هاي پيش روي مديران مسئول و سردبيران مطبوعات همين مواجهه با تنوع شخصيت هاست كه احتمالاً موجب بروز درگيري هايي در محيط كار مي شود. براين اساس اگر چه شخصيت ها را نمي توان تغيير داد اما مديران مطبوعات مي توانند با بهره مندي از علوم رفتاري موجب بروز تغييراتي در رفتار افراد شوند. 4_ واقعيت اين است كه هيچ فردي كامل نيست   مدير مسئول و سردبير نمي توانند و لزومي هم ندارد كه تمام معايب فردي كارمندان را حل نمايند. مديران و سردبيراني كه توقع دارند كارمندانشان بدرستي و بدون عيب و نقص رفتار كنند نمي توانند در مديريت خود چندان موفق باشند. 5_  بايد بدانيم كه   انگيزه هاي طبيعي بسيار قويتر از انگيزه هاي اكتسابي مصنوعي   هستند. انگيزه هاي طبيعي آن دسته از انگيزه ها هستند كه از درون افراد سرچشمه گرفته و ذاتي اند مثل قابليت پشتكار در كار. لذا مديران و سردبيران بايد سعي كنند با شناسايي ويژگيهاي فردي كاركنان استعدادها و توانايي هايشان   انگيزه را در آنها تقويت كنند و آنها را به كاري كه توانايي و انگيزة انجام آن را ندارند، نگمارند.  (Gray, 1984, p:15)

تبليغات و رسانه ها در عصر اينترنت

07:00

تبليغات و رسانه در عصراينترنت

مصاحبه با فيليپ كاتلر

اينترنت چگونه فعاليت هاي بازاريابي سنتي را تغيير مي دهد و منافع و تهديدات استفاده از اينترنت در استراتژي بازاريابي چيست ؟ بازاريابي الكترونيكي با روش هاي متفاوتي بازاريابي سنتي را تغيير مي دهد. در بازاريابي الكترونيكي , شركت مي تواند اطلاعات زيادي درباره خريداران به دست آورد .

متقاضيان اينترنت با كارت اعتباري خريد خود را انجام مي دهند و تعقيب كننده الكترونيكي مي

تواند مشتريان را از نظر اطلاعات غني كند . در بازاريابي الكترونيكي , .امكانات زيادي براي مشتري شدن محصولات و پيام هاي عرضه شده به بازار وجود داردخريداران الكترونيكي , پول و زمان را درهنگام سفارش دادن پس انداز مي كنند . دراين شيوه در صف انتظار ماندن وجود ندارد و خريداران الكترونيكي به راحتي مي توانند خريد كنند .البته بازاريابي الكترونيكي محدوديت هايي نيز دارد . خريدار قبل از خريد كالا نمي تواند آن را بازرسي و لمس كند . ( اگر چه او مي تواند در صورتي كه از كالا رضايت نداشت , آن را باز گرداند) .خريدار بايد منتظر باشد تا كالا به او تحويل داده شود.زماني كه خريدار كالا را به طور طبيعي از مغازه خريد مي كند , مي تواند آن را درهمان روز انتخاب كند و يا مستقيما و چهره به چهره درباره مسايل كالا در مغازه صحبت كند , ولي اين از طريق اينترنت امكان پذير نيست , مگر از طريق اتاق گفت گو( Chat Room )هرچند كه احتمالا ممكن است خريدار , چهره فروشنده را در مانيتور كامپيوتر خود ببيند .آيا واقعيت دارد كه اينترنت نقش رسانه هاي گروهي را در استراتژي هاي بازاريابي كاهش مي دهد ؟ نقش رسانه هاي گروهي سنتي در آينده چه خواهد بود ؟در دوران انفجارDotcomدر آمريكا رسانه هاي گروهي نقش شاخصي پيدا كردندDotcomها به خاطر ساختن برندعنوان تجاري خود از تبليغات سنتي استفاده مي كردند و تبليغاتOnlineرا گسترش مي دادند اما وقتي كه بازاراشباع شد , اين بخش از تبليغات رسانه هاي گروهي قطع شد . واقعيت اين است كه رسانه

هاي گروهي بهعنوان نيروي قدرتمند بازاريابي در اقتصاد آينده استمرار خواهند يافت . اگر چه رشد آنها در رده هاي مختلف متفاوت خواهد بود . به عنوان مثال , مشاهده تلويزيون احتمالا كاهش خواهد يافت , چرا كه بسياري از مردم وقت خود را با كامپيوتر و بازيهاي آن پر خواهند كرد .گوش دادن به راديو استمرار خواهد يافت ,زيرا كه با رشد ترافيك مردم در اتومبيل خود به آن گوش خواهند داد . روزنامه ها ممكن است آسيب ببينند چرا كه مردم اخبار را از طريق اينترنت دريافت خواهند كرد و مجلات نيز ممكن است آسيب ببينند , چرا كه وب سايت هاي تخصصي قابل توجهي در اينترنت وجود دارد . همه اين وسايل ويژگي هاي خاص خود را خواهد داشت كه از كشوري به كشور ديگر بسيارمتفاوت خواهد بود .چگونه تكنولوژي جديد روي محصول , قيمت و سياست هاي توزيع شركت هاي سنتي اثر خواهد گذاشت ؟اينترنت به خريدار , قدرت فزاينده اي در مقابل فروشنده مي دهد . مشتري امروزه پادشاه است و بازاريابيوارونهReverse Marketingمد روز مي شود . در موارد مختلف خريداران قيمت را تعيين مي كنند آنها ترجيحاقيمت پيشنهادي خود را درنظر مي گيرند .خريداران در اين شيوه به فروشندگاني كه پيشنهاد همكاري به آنها مي دهند , توجه دارند . آنها حتي تقاضا مي كنند كه براي تماشاي تبليغات به آنها پول پرداخت شود .خريداران مي توانند به صفحات مطمئن وب مراجعه كنند ودرخواست كاربرگ پس انداز پول اختصاصي كنند.تعدادي از شركت هاي در حال گسترش بودجه خود را در آگهي , بازاريابي از راه دور , نمابر, ايميل

صفحات وب وتبليغات وب متمركز مي كنند و بنابراين تعدادي از كانال هاي ازتباطي و پيشبرد فروش بسيار توسعه يافته اند .چگونه نقش آژانس هاي تبليغاتي و دفاتر مطبوعاتي دگرگون خواهد شد ؟ آيا در آينده به آنها نياز خواهيم داشت ؟آژانس هاي تبليغاتي به مدت زيادي نمي توانند تنها بر تبليغات و انتخاب رسانه هاي گروهي متكي باشند . امروز راه هاي ايجاد ارتباط زياد است . شركت هاي تبليغاتي هوشمند به سمت خدمات ارتباطاتي و مشاوره اي تمام عيار حركت خواهند كرد تا بهترين پيام ها و كانال ارتباطي را انتخاب كنند.در اقتصاد آينده چه شركت هايي نمي توانند باقي بمانند؟تنها شركت هايي باقي خواهند ماند و پيروز خواهند شد كه مشتريان خود را برنده سازند . شركت هاي توليد مدار نابود خواهند شد چرا كه برنامه ريزي آنها به جاي نگاه از بيرون به درون , نگاه از درون به بيرون است . شركت هابايد علايم را از بازار و مشتريان دريافت كنند .منافع اصلي استفاده از سيستم( CRM )در بازاريابي چيست ؟خيلي از شركت ها به آن نياز دارند كه مديريت ارتباط با مشتري( CRM )را به معناي وسيع كلمه به كار گيرند .ولي شركت ها ممكن نيست براي صرف انرژي خود براي فكر كردن به هر مشتري و نيازهاي خاص او به طور انفرادي مايه بگذارند در بهترين وضعيت , يك شركت مي تواند تمام توجه خود را به 20 درصد از مهم ترين مشتريان اختصاص دهد و به طور انفرادي با آنها رفتار كند و آماده باشد تا راه حل هاي هماهنگي با آنها داشته باشد( CRM )سرمايه با

ارزشي براي مجموعه داده ها معاني ساختگي داده ها , نياز دارد و اين داده ها براي هر صفت و يا شركتي نيست .وقتي( CRM )كار مي كند , شركت ها مزيت هاي رقابتي در قوي ساختن برند و ساختن مشتريان وفادار را به دست مي آورند .آيا دستورالعملي هست كه نشان دهد , چگونه يكDotcom كامل مي تواند رويكرد استراتژي بازاريابي را به يك برند موفق تبديل كند ؟معمولا Dotcomها افكار خوبي براي پيشنهاد ديدن بعضي از نيازهاي بازار را دارند , ولي اگرچه بسياري ازDotcomهاي كارآفريني از لحاظ فني خوب هستند ولي در بازاريابي و مسايل مالي ضعيف اند . آنها نمي دانند كه چگونه يك مدل كسب و كار خوب را سازماندهي كنند , اينجا دلايل اصلي اين كه چرا خيلي ازDotcomهاي آمريكايي ورشكسته شدند ارايه مي شود :خيلي ازDotcomها بدون تحقيق ضروري و برنامه ريزي , به بازار هجوم آوردند , آنها در بدست آوردن باورهاي مشتريان و ورود به اولين مقوله شركت كه مقوله رهبري در بازار است ضعيف بودند . به دست آوردن مشتريانDotcom ها به ميزان زيادي روي بازاريابي انبوه و تبليغاتOfflineبراي پخش نامشان هزينه كردند . آنها بهجاي بازاريابي هدف وViral Marketing به خيالات و شايعات اعتماد كردند . آنها به جاي ايجاد وفاداري در مشتريان و خريداران مجدد از ميان مشتريان حاضر , خيلي از تلاش هاي خود را براي به دست آوردن مشتريان جديد متمركز كردند . آنها رفتار مشتري را در زماني كه روي خط مي آمد و پيشنهاد مي داد و يا خريد مي كرد , به طور واقعينفهميدند. خيلي از وب سايت

ها طراحي ضعيفي داشتند و با پيچيدگي و مشكلات زيادي مواجه بودند , هدايت آنها ضعيف بود و بدون استراحت كار مي كردند. خيلي از وب سايت ها فاقد يك زير ساخت مناسب براي حمل و.نقل كالا در سرموعد مقرر و پاسخ دادن به درخواست مشتريان بودندخيلي از وب سايت ها نتوانستند مدل كسب و كار سالمي را پايه ريزي كنند, اين امر سودهي آنان را مشروط كرد . سهولت دسترسي مشتريان به وب سايت ها براي تحقق روي قيمت هاي بهتر , وب سايت ها را به سمت.ايجاد سيستم كاهش قيمت ها و از بين بردن سود كشاندبااين وصف بايد بدانيم كهDotcom هاي زيادي وجود دارد كه امروزه زنده مانده اند و حتي در بازار امروز كامياب و ثروتمند هستند .

*http://www.irantej.com/article/ebook_1/internet_era_advertising.htm

مفهوم شناسي مديريت رسانه

اميد جهانشاهي

"امروزه در بيشتر جهان مسائل تخصصي شده اند.در علم مديريت نيز چنين اتفاقي رخ داده است.درگذشته يك واژه عام مديريت وجود داشت و اعتقاد بر اين بود كه با آن مي توان هر نوع سازماني را اداره كرد لكن امروزه به اين نتيجه رسيده ايم كه بسته به ماهيت متفاوت سازمانها مي بايست تفاوتهايي را در نحوه اداره و مديريت آن ها قائل شد.

لذا مديريت زير شاخه هاي متعددي پيدا كرده وگرايش هايي همچون مديريت امور عمومي يا مديريت دولتي, مديريت بازرگاني, مديريت صنعتي, مديريت بيمه, مديريت بانكداري و مديريت بيمارستانها  از دل مديريت عمومي سر برآورده اند.مديريت رسانه به عنوان يك حرفه و رشته مستقل دانشگاهي محصول همان فلسفه تخصصي شدن مسائل از يكسو و بازيگري برجسته سازمانهاي رسانه اي در عرصه معادلات ملي و بين المللي از سوي

ديگر است.توضيح بيشتر اينكه  با ورود جوامع به عصر اطلاعات و حركت به سمت جامعه اطلاعاتي,  سازمان هاي رسانه اي از آنچنان نقش و اهميتي برخوردار شدند كه ضرورت توجه به نحوه مديريت و هدايت انها مسام مي نمايد و مشاهده مي شود كه در چارچوب مديريت امور فرهنگي و خصوصا رسانه ها در نيمه دوم قرن بيستم مطالعات گسترده و عميقي صورت مي گيرد و بالاخره در اواخر قرن يادشده خود مبحث "مديريت رسانه" به عنوان يك حوزه مطالعاتي بكر و جديد در غرب مطرح مي شود و در طي چند سال از رشد كمي و كيفي مناسبي نيز برخوردار مي گردد.بي ترديد اتخاذ يك رويكرد سازماني به مطالعه محتواي رسانه ها بدون درك رفتار مديريت در سازمان هاي رسانه اي ميسر نيست و بدين منظور بايد در جستجوي مباني نظري مديريت رسانه ها بود.... مديريت رسانه به عنوان يك رشته و حوزه مطالعاتي جديد در حال شكل گيري و رشد در كشور هايي است كه پي به اهميت و قدرت نهاد رسانه اي برده اند.اين رشته كاربردي مي رود تا با توسعه حجم دانش نظري پيرامون به عنوان يك حوزه تحقيق و مطالعه مستقل مطرح گردد." بخشهايي از مقدمه مقاله "مفهوم شناسي مديريت رسانه " از آقاي طاهر روشندل اربطاني دانشجوي دكتراي مديريت رسانه دانشگاه تهران و مدرس دانشكده صدا و سيما كه در فصلنامه "راديو تلوزيون" اين دانشكده به چاپ رسيده است.نويسنده در اين مقاله به موضوعات مديريت رسانه محصول عصر اطلاعات  ,مديريت رسانه حوزه مطالعات ميان رشته اي , شناخت سازمان هاي رسانه اي و ويژگي هاي آن , مديريت در

رسانه و مديريت بر رسانه,  ماتريس مديريت رسانه و چشم انداز اين رشته مي پردازد. محقق همچنين  تعريف خود را از مديريت رسانه ارائه مي دهد:"مديريت رسانه عبارتست از فرايند بكار گيري بهينه كليه قابليت ها و ظرفيت ها اعم از فيزيكي تكنولوژيكي هنري و انساني در جهت توليد بازتوليد و توزيع پيام هدفمند در چارچوب نظام ارزشي پذيرفته شده كه با هدف نهايي اثر گذاري مطلوب بر مخاطبان صورت مي گيرد." *http://omidjahanshahi.persianblog.ir/post/42 Media Management

The programme in Media Management will provide students with knowledge and understanding of the multidisciplinary field of media management, encompassing media technology and its basic components as well as market studies, business development, organization and economics.The programme will provide a broad knowledge of the entire field, but also in-depth knowledge of specific subfields as well as an understanding of current research and development work within the field. The programme also includes advanced methodological knowledge. This is a joint multidisciplinary programme between KTH, the Royal Institute of Technology and the Stockholm School of Economics (SSE). The two schools will promote the programme separately, but the selection of students will be a joint effort. Only students with a technical background can apply to the programme via KTH. Students with a background in economics, business administration or marketing must apply via SSE.Programme outlineThe programme is multidisciplinary, combining media technology and computer science with economics, management, and business development. It is aimed at students on a bachelor’s level wishing to acquire the knowledge and skills to manage and develop enterprises in the media industry

or enterprises using media communication in their business activities. It will also give a background for research education in this field. Students will study compulsory courses comprising a total of 90 ECTS credits, and electives for the remaining 30 ECTS.

مديريت و ارتباطات سازماني

8 ، 07:29

مديريت و ارتباطات سازمانيمحمد داودآبادي

چكيدهوجود سازمان وابسته به ارتباطات است و هر مديري معمولا بيشتر وقت خود را صرف برقرار كردن ارتباط مي كند. براي ايجاد هماهنگي بين عناصر مادي و انساني سازمان به صورت يك شبكه كارامد و موثر، برقراري ارتباطات مطلوب ضروري است، زيرا وقتي ارتباطات برقرار نشود، فعاليت سازمان متوقف مي شود و در واقع مي توان گفت كه مديريت كارساز به برقراري ارتباطات موثر بستگي دارد . اكثر ( اگر نگوييم همه) مواردي كه مديران و سازمان ها براي حفظ يكپارچگي سازمان، مديريت، ايجاد خلاقيت، برآورده كردن انتظارات و انجام تعهدات نياز دارند وابسته به ايجاد يك ارتباط موثر و مناسب در سازمان است.واژه هاي كليدي: ارتباط، سازمان، مديريتمقدمهجهان كنوني جهاني است پر از تغييرات شتابان. دگرگونيهاي بسياري در اركان جامعه صورت گرفته و پيشرفتهاي سريع علوم و تكنولوژي انسان را با وضعيتي روبرو ساخته كه كمتر شباهتي با گذشته دارد. يكي از علومي كه تحولات بسياري داشته علم مديريت است كه پا به عرصه نويني از حيات خود گذاشته و در پاسخ به چالشهاي محيطي به جستجوي روشهاي تازه پرداخته است. يكي از تحولات اساسي كه در مديريت ايجاد شده است تحول در نحوه نگرش به سازمان است. تا چند دهه گذشته سازمانها به عنوان ابزارهايي براي ايجاد هماهنگي بين افراد و كنترل افراد در راستاي دستيابي به اهداف بودند

ولي امروزه سازمانها با نگرش وسيع تر درنظرگرفته مي شوند و به مفاهيمي چون فرهنگ و ارتباطات سازماني توجه ويژه اي مي شود. تقريبا در دو دهه گذشته بسياري از دانشمندان و محققان مديريت به بررسي نقش فرهنگ و ارتباطات در عملكرد سازمانها پرداخته و تحقيقات و مطالعات فراواني نيز در اين زمينه انجام گرفته است. ارتباطات سازماني يك موضوع پيچيده و نقش آن در عملكرد سازمان بسيار حائز اهميت است. توجه به فرهنگ و ارتباطات سازماني منحصر به مراكز علمي نيست، بلكه سازمانهاي تجاري و توليدي نيز از آن بعنوان كليد موفقيت ياد نموده ان.ارتباط براي هماهنگي فعاليتهاي گروهي، اجراي وظايف رهبري و انجام وظايف مديريتي لازم است، بنابراين مديراني كه مديريت خود را با توجه به مفاهيم ارتباطات سازماني اعمال نمايند به وضوح از موفقيت بيشتري برخوردار خواهند گرديد. در مديريت اموري چون ارتباطات انساني، عوامل موثر بر ارتباطات، گروههاي رسمي و غيررسمي، روشهاي بهبود ارتباطات و رفع موانع ارتباطي در سازمان حائز اهميت است.سازمانبراي بررسي دقيق تر مفهوم ارتباطات سازماني ابتدا به توضيح مفاهيم سازمان و ارتباطات مي پردازيم. سازمان به مجموعه اي اجتماعي، هدفدار و وظيفه مدار اطلاق مي شود. مجموعه اي كه هر كدام از اعضاي آن داراي هدف هاي فردي هستند و كل مجموعه به عنوان يك نظام داراي اهداف سازماني مي باشد. اين مجموعه براي انجام فعاليتهايش به نوعي هماهنگي در چارچوب يك ساختار سازماني نيازمند است. هيچ سازماني نمي تواند در خلاء به وجود آيد يا در آن به ادامه فعاليت بپردازد، بلكه همه سازمانها توسط محيطهاي اجتماعي پيرامون كه هم بر آنها اثر مي گذارند و هم از آنها تاثير مي پذيرند احاطه شده اند.براي هريك از

افراد در يك سازمان دو مفهوم مهم وجود دارد؛ يكي مفهوم سازمان كه حياتي ترين امر در پروسه شغلي هر فرد است و دوم مفهوم ارتباط است كه يك المان منحصر به فرد براي فهم نحوه عمل سازمان و دانستن وظيفه فرد براي ارتقاء و پيشرفت سازمان است. درحقيقت براي يك فارغ التحصيل دانشگاه هيچ فعاليت تخصصي نيست كه نياز به عضويت در يك سازمان را نداشته باشد.ارتباطبراي اينكه يك انديشه به واقعيت بپيوندد بايد برنامه اي وجود داشته باشد و هنگامي كه يك برنامه توسعه مي يابد بايد با افرادي كه درگير اجراي آن هستند ارتباط برقرار شود. در اين زمينه ارتباطات وسيله به دست آوردن حاصل كار از ديگران به شمار مي رود و به عنوان فرآيند انتقال و دريافت اطلاعات تعريف مي شود. ارتباطات نقطه آغاز كليه وظايف مديريتي است. بدون ارتباطات، برنامه ريزي، سازماندهي و كنترل مقدور نيست زيرا درك اطلاعات وانتقال آنها ممكن نيست.ارتباطات عبارت است از فرايند ارسال اطلاعات از طريق يك شخص به شخص ديگر و درك آن توسط شخص گيرنده يعني انتقال و سهيم شدن در انديشه ها و عقايد و واقعيتها به گونه اي كه گيرنده، آنها را دريافت و درك كند. به عبارت ديگر ارتباطات فرايندي است كه به وسيله آن افراد در صدد بر مي آيند تا در سايه مبادله پيامهاي نمادين به مفاهيم مشترك دست يابند.همچنين مي توان اين تقسيم بندي را براي مفهوم ارتباطات ارائه داد:1- ارتباطات عبارت است از فرايند انتقال اطلاعات از يك شخص به شخص ديگر.2- ارتباطات عبارت است از فرآيند انتقال اطلاعات ، معاني و مفاهيم در بين افراد در سازمان با واسطه يا

بدون واسطه .3- ارتباطات عبارت است از توزيع اطلاعات به منظور هدايت رفتار سازماني .4- ارتباطات عبارت است از تبادل اطلاعات و انتقال معاني ، مفاهيم و احساسها بين افراد در سازمان.اركان اصلي فرايند ارتباطاتجان كاتر(John kotter) ارتباطات را به صورت زير تعريف كرده است : يك فرستنده پيام، پيامي را از طريق وسيله يا ابزاري به گيرنده پيام مي فرستد كه او به آن پاسخ مي دهد . در اين شكل ساده مي توان الگويي به طريق زير ارائه كرد . فرستنده پيام ß پيام ß گيرنده پيام. الگوي مزبور نشان مي دهد كه در يك ارتباط سه ركن اصلي وجود دارد. بديهي است كه اگر يكي از آنها حذف شود، ارتباط برقرار نمي گردد. در يك فرآيند ارتباط هفت بخش وجود دارد :- فرستنده پيام يا منبع پيام Sender) ) : آغازگر ارتباط است. در يك سازمان، فرستنده پيام كسي است كه داراي اطلاعات است و هدف وي اين است كه آن را به يك يا چند نفر اطلاع دهد .- به رمز درآوردن پيام (Encoding) : زماني انجام مي شود كه فرستنده پيام، اطلاعات را به صورت يك رشته علامت يا نماد درآورد. به رمز درآوردن پيام از آن جهت لازم است كه اطلاعات تنها بايد بين يك نفر و نفر ديگر از طريق علامت و نشانه مبادله شود .- پيام(Message): اطلاعاتي است كه فرستنده پيام آن را از نظر فيزيكي به صورت رمز درآورده است. پيام ممكن است به هر شكل و صورتي باشد و فرد ديگري آن را دريافت و درك كند.- كانال يا مجراي ارتباطي(Channel): وسيله اي است براي ايجاد ارتباط بين فرستنده

و گيرنده پيام ( مثل هوا براي انتقال صوت). غالبا نمي توان كانال ارتباطي را از پيام جدا كرد.- دريافت كننده يا گيرنده پيام(Receiver): شخصي است كه اندام هاي حسي او احساس مي كنند كه پيام را دريافت كرده اند. امكان دارد گيرنده پيام، يك يا چند نفر باشند.- از رمز خارج كردن پيام(Decoding): فرايندي است كه به وسيله آن گيرنده پيام، پيام را تفسير مي كند. گيرنده بايد ابتدا پيام را دريافت كند سپس آن را تفسير كند.- بازخورد نمودن نتيجه(Feedback): مسيري دارد كه در جهت عكس فرايند ارتباط است كه در آن واكنش گيرنده پيام به فرستنده پيام داده مي شود. بازخورد ممكن است مستقيم و يا به صورت غير مستقيم باشد.- پارازيت: پارازيت را مي توان عاملي تعريف كرد كه پيام را تحريف مي كند. وجود پارازيت ممكن است از فرستنده، وسيله ارتباط و يا گيرنده باشد .ارتباطات سازمانياز تركيب دو واژه ارتباط و سازمان مي توان به مفهوم جديدي دست يافت كه ارتباط يا ارتباطات سازماني نام دارد. در ارتباط سازماني كه يكي از انواع ارتباطات انساني است، چهار ويژگي هدفمندي، ساختارمندي، وظيفه مداري و محاط بودن در يك سازمان، در مقايسه با انواع ديگر ارتباط بيشتر مورد توجه است. در رويكردهاي گوناگون علم مديريت در مفهوم ارتباطات سازماني با توجه به تعريف هر يك از سازمان، تفاوتهاي محسوسي ديده مي شود. براي مثال در مكتب كلاسيك كه سازمان به عنوان ماشين در نظر گرفته مي شود، عناصر ارتباط به اين صورت است: ارتباط يك وظيفه است، مسير ارتباطي به صورت عمودي است، كانال ارتباطي همواره به صورت كتبي و سبك ارتباط به صورت رسمي است.

در دو رويكرد ديگر يعني روابط انساني و منابع انساني كه به نيازهاي كاركنان و تاثير رضايتمندي بر ميزان بهره وري توجه مي شود؛ ارتباط علاوه بر وظيفه، وضعيتي اجتماعي و ابتكاري دارد. مسير ارتباط به صورت عمودي، افقي و يا گروهي مي باشد. در اين جا كانال ارتباط نيز اغلب حالت رو در رو و بدون محدوديت را دارد و سبك ارتباط شكل غير رسمي را دارا مي باشد. در مقابل اين مكتب مي توان به رويكردهاي سيستمي، فرهنگي و انتقادي اشاره كرد.براي مثال در رويكرد سيستمي، سازمان به عنوان يك موجود زنده ديده مي شود كه هم بر محيط اثر مي گذارد و هم از آن تاثير مي پذيرد و اين ديدگاه كه متاثر از نظريه عمومي سيستم هاست، هر مجموعه را داراي اجزايي مي داند كه وجه اشتراك آنها نظم سلسله مراتبي، وابستگي به يكديگر و مرزهاي نفوذپذيري است. به علاوه، نظام داراي فرايند داده و ستاده و بازخورد است. نوربرت ونيرا (1969) در كتاب سايبرنتيك يا كنترل، ويژگي هاي هر نظام را به چهار دسته كلي مجموعه، هم پاياني، آنتروپي منفي و تنوع الزامي، تقسيم بندي مي كند. در اين رويكرد، سازمان عبارت از يك كل با اجزاي پيوسته و متشكل از افراد انساني، سازمانهاي رسمي و غير رسمي، روشهاي رهبري و روابط انساني حاكم بر محيط فيزيكي و افراد آن مجموعه است.ارتباطات سازماني را مي توان با نگرش فرهنگي نيز مورد بررسي قرار داد. در اين رويكرد محيط دروني و بيروني سازمان داراي فرهنگي قوي يا ممتاز و متشكل از عناصري چون ارزش ها، قهرمانان، آداب و رسوم و شبكه فرهنگي در نظر گرفته مي شود. در نگرش فرهنگي به سازمان، توجه به روابط با

مشتريان نسبت به ساختار ديوان سالار سازماني داراي ارزش بيشتري است. در اين رويكرد تصوير و هويت سازماني اهميت دارد.در برابر ديدگاه هاي پنج گانه ذكر شده كه بر اهداف مشترك سازماني تاكيد دارند، تعارض مفهومي نامطلوب دارد و قدرت حق طبيعي مديران محسوب مي شود، ديدگاه راديكال ها قرار دارد كه تعارض را پديده اي مثبت و بخشي از امور سازماني ذكر مي كند. بر پايه اين نگرش سازمان ميدان جنگي است كه در آن نيروهاي حريف ( مديريت و اتحاديه ها) در دستيابي به اهدافي بسيار ناسازگار با يكديگر مبارزه مي كنند.رويكرد راديكال ها به دو دسته انتقادي و پست مدرن تقسيم بندي مي شود كه در اولي سازمان عرصه سلطه گري است و دومي سازمان را به عنوان موجوديتي نظم يافته و معنا دار زير سوال مي برد. در اين رويكرد تسلط بر دانش و اطلاعات، شبكه هاي غير رسمي ارتباطي ، فن آوري ارتباطي و نمادها از عناصر چهارگانه قدرت در سازمان ذكر مي شوند.ارتباطات سازماني فرايندي است كه به وسيله آن سيستمي را براي گرفتن اطلاعات و تبادل معاني به افراد و ارگان هاي مختلف داخل و خارج سازمان راه اندازي مي كنند. ارتباطات، نظامي براي هماهنگي و يكپارچه سازي و ايجاد زمينه مشترك براي فعاليت سازمان و در نهايت افزايش بهره وري سازمان است.مي توان يك سازمان را به بدن انسان تشبيه كرد كه مديريت، سر آن است، يعني سازمان يك موجود زنده و نظم يافته است. همانطور كه بدن انسان براي انتقال پيام هاي مغز كه كي بخورد، كي بخوابد، كي بايستد و ... به سيستم عصبي تكيه دارد؛ يك سازمان هم به ارتباطات سازماني براي رسيدن به

اهداف خود نيازمند است. اگر در بدن انسان، اختلال فيزيكي يا عصبي به وجود بيايد يعني مانعي در راه جريان آزاد پيام ها ايجاد شود، عواقب منفي به دنبال خواهد داشت به همين صورت اگر مشكلي در ارتباطات سازماني ايجاد شود، بايد به صورت سريع و كامل برطرف شود. درك مفهوم ارتباطات سازماني، اثربخشي كاركنان سازمان را افزايش مي دهد و كمبود اصول ارتباطات سازماني باعث ايجاد مشكل در سازمان مي شود.انواع ارتباطاتپيام عبارت است از شكل عيني شده مفهوم ذهني موردنظر فرستنده پيام. پيام ممكن است كلامي و يا غير كلامي باشد. پيام كلامي به صورت نوشتار و يا گفتار است و پيام غير كلامي علائم، اشارات و تصاوير هستند كه براي ايجاد ارتباط به كار مي روند و دربرگيرنده حركت اعضا و اندام و شامل آهنگ، صدا و اشاره هم مي شود، مثل تصوير پرستاري كه انگشت خود را بربيني نهاده و شما را دعوت به سكوت مي كند. البته بايد بدانيم در همه موارد حركت يك عضو نمي تواند يك مفهوم جهاني به خود بگيرد. پيام هاي كلامي به صورت سمعي، بصري، كتبي، سمعي_بصري، بصري_ كتبي، سمعي_ كتبي تقسيم بندي شده اند كه فرستنده پيام موظف است براي فرستادن پيام خود از يكي از فعاليتهاي سخن گفتن، كاربرد وسيله مكانيكي براي ارسال پيام، عمل تحرير و نوشتن يا تركيبي از اين فعاليتها متناسب با پيامي كه مي خواهد بفرستد استفاده كند و گيرنده پيام نيز موظف است جهت دريافت، گوش دادن، مشاهده، خواندن يا تركيبي از اين فعاليتها متناسب با پيام فرستاده شده، را استفاده كند.در تقسيم بندي ديگر راه هاي شناخته شده در ايجاد ارتباط، كتبي و شفاهي هستند كه

در ادامه مزايا و معايب هركدام را مورد بررسي قرار مي دهيم:مزاياي ارتباطات كتبي:1- ارتباطات كتبي شواهدي از رويدادها، اقدامات و روند عمليات به دست مي دهد.2- سوابق مدون و مكتوبي براي مراجعات بعدي به وجود مي آورد.3- امكان سوء تفاهم و تفسير و تعبير غلط را كاهش مي دهد.4- فرستنده پيام دقت بيشتري مي كند و بهتر فكر مي كند.معايب ارتباطات كتبي:1- وقت زيادي صرف مي شود.2- براي اطمينان از اين كه گيرنده، پيام را درست دريافت كرده، بازخورد وجود ندارد.3- مطالب مكتوب قبل از فرا رسيدن زمان مناسب براي ابرازشان ممكن است انشاء شوند، در نتيجه كارامدي خود را از دست مي دهند.4- به دليل استفاده از ارتباط كتبي، روابط افراد بيشتر جنبه رسمي پيدا مي كند.مزاياي ارتباطات شفاهي:1- ارتباط شفاهي ساده است و وقت كمتري مي گيرد و از نظر هزينه ارزان تر است.2- از تاخير و كاغذ بازي جلوگيري مي شود.3- رفاقت در سازمان ايجاد مي شود و به دليل تماس هاي شخصي موجب پديد آمدن احساس تعلق مي شود.4- هر گونه سوءتفاهم و تفسير نادرست برطرف مي شود.معايب ارتباطات شفاهي:1- از ارتباطات شفاهي هيچ گونه سابقه اي برجا نمي ماند.2- ارتباطات شفاهي در جريان عبور از سلسله مراتب سازمان و عبور از افراد مختلف تحريف مي شود و هر قدر تعداد افرادي كه پيام از آنها عبور مي كند بيشتر باشد احتمال تحريف پيام بيشتر است.3- وقتي فاصله جغرافيايي گيرنده و فرستنده پيام زياد باشد، ارتباط شفاهي نمي تواند به درستي انجام شود.4- گيرنده پيام ممكن است پيام را بر مبناي برداشت خود تفسير كند و نه بر اساس مقصود فرستنده پيام.5- درباره پاسخ هاي فوري نمي توان به دقت انديشيد.6- نحوه صحبت كردن، تون صدا و حركات صورت ممكن

است معناي متفاوتي به گيرنده پيام القا كند .در تقسيم بندي ديگر براي ارتباط، ارتباطات به دو دسته يك جانبه و دو جانبه تقسيم مي شوند:ارتباطات يك جانبه: هر گاه عكس العمل گيرنده پيام نسبت به پيام ابراز نشود، آن ارتباط را يك جانبه گويند. يعني در اين نوع ارتباط، بازخورد پيام وجود ندارد.ارتباطات دوجانبه: چنانچه محيط به گونه اي باشد كه گيرنده عكس العمل ها و نظرات خود را درباره محتواي پيام به اطلاع فرستنده پيام برساند و عملا چنين كند، به اين ارتباط، ارتباط دوجانبه مي گويند. ممكن است ارتباط دوجانبه در محيطي تبديل به ارتباط يك جانبه شود، به اين صورت كه هرگاه فرستنده پيام مطالب دشوار، كسل كننده يا بيش ازحد تخصصي ارائه دهد، تا زماني كه گيرندگان، قادر به دريافت و درك مفاهيم باشند، بازدهي مثبت است ولي هرگاه توان و انرژي گيرندگان براي دريافت و تحليل ذهني مفاهيم كاهش يابد در صورتي كه فرستنده ادامه بحث را براي زمان ديگري بگذارد ارتباط دوجانبه باقي مي ماند ولي در صورتي كه به ادامه بحث بپردازد، ارتباط يك جانبه مي شود .به هر حال بايد توجه داشت همانند بسياري از مفاهيم مديريت، ارتباطات را مي توان يك فرايند در نظر گرفت و اگر قرار باشد ارتباطات واقعي وجود داشته باشد، بايد فرايند دوطرفه باشد. در حقيقت ارتباط يك جانبه نبايد وجود داشته باشد. از لحاظ اصولي، اين فرايند نياز به يك فرستنده دارد كه پيام را از طريق يك كانال به گيرنده انتقال مي دهد. گيرنده، پيام را دريافت مي كند و سپس بازخورد آن را برمي گرداند. بنابراين هر دو طرف فرايند، هم فرستنده و هم گيرنده هستند.جريان ارتباطات

در سيستم:انواع ارتباطات سازماني عبارتند از: الف. ارتباط عمودي ب. ارتباط افقي ج. ارتباط موربالف. ارتباط عمودي: شامل ارتباط رو به پايين و ارتباط رو به بالا است. هدف ارتباطات رو به پايين، هدايت، آموزش ، درخواست اطلاعات، ابلاغ دستورات مقام مافوق به زيردستان مي باشد. هدف اصلي ارتباطات رو به بالا اين است كه اطلاعاتي درباره سطوح پايين تر سازمان به مقامات بالاتر سازمان برساند كه شامل ارائه گزارش، پيشنهاد، اداي توضيحات و يا درخواست هاي مختلف است. در ارتباط رو به بالا هر گاه زير دست دريابد كه سرپرست نسبت به پاره اي اطلاعات واكنش منفي از خود بروز مي دهد، آن گاه در ارسال آن اطلاعات امساك كرده و يا آنها را تعديل مي كند. در ارتباط رو به پايين هرگاه مديران از دادن اطلاعات واقعي و كافي به كاركنان خودداري كنند، كاركنان اعتماد خود نسبت به آنها از دست داده و نمي توانند پاسخ هاي صحيحي به پيام هاي ارتباطي آنها بدهند و اين امر باعث ايجاد تنش هايي در سازمان مي شود. نتايج تحقيقي كه درباره اهميت ارتباطات عمودي در سازمان انجام شده نشان مي دهد كه دوسوم ارتباطات مديران با كاركنان ارتباطات عمودي است.ب. ارتباط افقي: معمولا شبكه ارتباطي افقي داراي الگويي از جريان كارها در يك سازمان است كه بين اعضاي يك گروه، اين گروه و گروه هاي ديگر و بين اعضاي دواير مختلف برقرار مي شود. هدف ارتباطات افقي ايجاد هماهنگي و حل مسائل از طريق كانال مستقيم در سازمان است.ج. ارتباط مورب: ارتباط مورب هنگامي صورت مي گيرد كه افراد در سطوح مختلف كه رابطه گزارش دهي مستقيم ندارند، با يكديگر ارتباط برقرار كنند.در تقسيم

بندي ديگر براي انواع ارتباطات سازماني موارد زير در نظر گرفته مي شود: ارتباطات عمودي، ارتباطات رسمي و ارتباطات غير رسمي. ارتباط رسمي در گروه هاي كوچك رسمي، شامل شبكه هاي همه جانبه، چرخي و زنجير ه اي است. در ارتباط همه جانبه همه اعضا مي توانند آزادانه با هم در ارتباط باشند. در شبكه چرخي، رهبر به عنوان كانون و مركز اين ارتباط، فعاليت مي كند. در شبكه زنجيره اي يك زنجير فرماندهي رسمي وجود دارد. وجود هر يك از اين سه شبكه به هدف گروه بستگي دارد.افراد به محض ورود به سازمان بنا بر علل مختلف از جمله علايق، سليقه هاي مشترك، همفكري هاو... با هم رابطه برقرار مي كنند و شبكه ارتباطي غير رسمي را تشكيل مي دهند. ارتباطات غير رسمي در سازمان گاهي اوقات آن قدر توسعه مي يابد كه ارتباطات رسمي در آن محو مي شود. در صورتي كه ارتباطات رسمي با اهداف سازمان در تعارض باشند، در راه نيل به اين اهداف، اختلال ايجاد مي كنند و در سازمان تنش به وجود مي آورند. هرگاه مدير اين گونه روابط را در راستاي اهداف سازمان ببيند بايد از آنها بهره گيرد و هر گاه آنها را بازدارنده ببيند بايد در توقف اين روابط بكوشد تا بتواند تنش زدايي كند .ممكن است شبكه ارتباطي غير رسمي به اين دليل ايجاد شود كه شبكه هاي رسمي توجهي به نيازهاي اطلاعاتي اعضاي سازمان نمي كنند. بنابراين شبكه هاي غير رسمي در ارضاي نيازهاي مربوط به اطلاعات اضافي سراسر سازمان مفيد تلقي مي شود. يكي از اصول اساسي ارتباطات غير رسمي شايعه مي باشد. با وجود اين كه اطلاعات ناشي از شايعه در اتخاذ تصميم صحيح چندان مورد

استفاده نيست ولي اعضاي سازمان آن را براي ارسال و دريافت پيام هاي مربوط به محيط داخليشان مورد استفاده قرار مي دهند.به منظور كاهش مسائل مربوط به شايعه يا صحبت هاي درگوشي، مديران بايد در قدم اول تمام تلاش خود را به كار گيرند كه شكافهاي موجود در سيستم ارتباطات رسمي را مسدود كنند. مسلما زماني كه كاركنان، اطلاعات مناسب را دريافت كنند احساس مي كنند كه به نحو بهتري از مسائل آگاه هستند و در مورد نقش خود در سازمان اطمينان خاطر بيشتري پيدا مي كنند. همچنين با حذف پيام هاي رسمي مبهم، انتشار شايعه كم مي شود. در حقيقت در هر سيستم ارتباطي اثربخش بايد به شبكه هاي غير رسمي اجازه داده شود كه با هماهنگي با كانال هاي رسمي عمل كنند تا نيل به هدفهاي سازمان امكان پذير شود

دگرگوني رسانه ها درتبليغات فرانوگرايي

علي خويه

پست­ مدرنيسم و يا به عبارتي پسانوگرايي، اصطلاحي براي توصيف گرايشهاي پس از دهه 1960 در عرصه معماري، هنر، ادبيات، فلسفه، فرهنگ و جامعه­شناسي است. برخي نظريه­پردازان نيز آن را به جنبش ضد­­نوگرايي تعبيركرده­اند. يكي از عواملي كه پست مدرنيسم در جهان تبليغات، ارتباطات و بازاريابي، بويژه در مقوله دهكده جهاني با پيشرفت تكنولوژي كامپيوتر، وب و اينترنت، بر آن تاثير گذاشته است و بحثهاي بسيار زيادي درباره آن وجود دارد، رسانه­ها هستند. اين سبك يا جنبش، تمامي تفاوتهاي اصطلاحات، نمادها و فرهنگهاي سرزمين­هاي مختلف را در عصر اطلاعات، يكپارچه و متحد مي­گرداند. در عرصه بازاريابي و تبليغات سخن پست­مدرنيسم به طور خلاصه اين است كه نبايد خود را محدود به استفاده از ابزار­ها و امكانات و رسانه هاي رايج بازاريابي و تبليغات مدرن كرد، بلكه از

تمامي ابزارها، امكانات و رسانه هاي سنتي و غير سنتي مي­توان بهره برد. در اين مطلب به طور خلاصه مطالبي درباره دگرگوني رسانه ها ارائه مي­شود تا متخصصان، مديران بازاريابي و تبليغات و علاقه مندان با توجه و تاكيد بيشتر بر اين مقوله و پژوهشهاي گسترده، درمورد بهبود هر چه بيشتر استراتژي­ها و تاكتيك­هاي بازاريابي و تبليغاتي خود موفقتر عمل كنند. رسانه از ديروز تا امروز براي درك رسانه بايد به هنر و شيوه هاي ارتباطي پيش از تاريخ و آشنايي با نحوه ظهور و منشا هنر در دوران اوليه پيدايش بشر، يعني دوره «پارينه سنگي (10000تا 40000 ق م باز گرديم بشر نخستين آنچه را در اطراف خود مي ديد به صورت نقشهاي انتزاعي و شكلهاي مجرد بر روي ديواره غارها ثبت مي كرد. از آن زمان تا زمان حاضر كه جهان وب و اينترنت بر عرصه­هايي از روزگار ما حكومت مي­كنند، هنر و تبليغات نقش خود را به عنوان رسانه و انتقال دهنده پيامها در زندگي بشري و علم ارتباطات ايفا مي كنند و در علوم ديگر مانند روانشناسي، جامعه شناسي، اقتصاد و مديريت نيز همچنان ردپايي از انواع رسانه­ها را مشاهده مي كنيم تاريخ حكومت رسانه ها از دوران پارينه سنگي و نوسنگي و آغاز زندگي بشر كه انسان به تعقل رسيده و توانسته دوران پيرامونش را با تصوير بنماياند و به صورت انتزاعي درآورد، شروع مي شود و با ايجاد سبكها و مكتبهاي هنري به صورت متمادي ادامه پيدا مي كند و به دوره معاصر كه مربوط به بشر قرن بيست و يكم و دوران پست­مدرنيته است مي رسد. در طي اين دورانها هنر ويا به نوعي تبليغات به صورت

كلي در نقاشي معماري موسيقي مجسمه سازي سينما، وب و ... خلاصه مي شود كه همواره نقش مهم خود را بخوبي در آن عصر ايفا كرده و با ايجاد مكتب ها و ايسم ها به عنوان رسانه­ها يي قوي موجب تحول در نگرش دوره خود و حتي دوره هاي بعدي شده اند. به نظر مك لوهان تمامي رسانه­ها بخصوص رسانه­هاي جديد، شكلهاي هنري هستند كه دنياي تازه­اي دارند و به چيزي وابسته نيستند. نگرشي متفاوت به رسانه در تبليغات و بازاريابي به رسانه­ها در طول تاريخ هميشه با جنبه ارتباطي و زيبايي ­شناسي نگاه نشده بلكه در هر دوره و هر مكان ديدي خاص و متفاوت را دنبال كرده است مك­لوهان در جمله مشهوري اشاره مي­كند كه «رسانه تداوم جسم و تواناييهاي ماست» اين عبارت بيانگر اين باور است كه «ابزار ادامه نيروهاي جسماني ماست»؛ همانطور كه دوچرخه تداوم پا و كامپيوتر و اينترنت تدوام مغز آدمي است. رسانه­ها محتواي اصلي ادراك و توان فهم معنايي ما و در يك كلام پيام اصلي را تعيين كرده­اند. از اين روست كه مك­لوهان مي­گفت «رسانه پيام است» يعني رسانه ها تداوم پيامهاي ارتباطي و تبليغاتي در دنياي بازاريابي هستند. يك از وظايف مهم رسانه، ارتباط است كه نقش مهمي در تبليغات و بازاريابي دارد. براي تجزيه و تحليل نقش ارتباطي رسانه مي­توان به نمودار ارتباطي كه ياكوبسن زبانشناس برجسته روسي پيش كشيده، مراجعه كرد: يك فرستنده(شركت، سازمان يا شخص) پيامي(تبليغاتي و غير­تبليغاتي) را براي گيرندة پيام(مخاطب يا مشتري) مي­فرستد. اين پيام، زمينه­اي(اجتماعي، تاريخي، فرهنگي، روانشناسي، فلسفي يا بازاريابي) دارد كه به اين زمينه ارجاع مي كند. رسانه وسيله و ابزار انتقال پيام است. ولي

اين مفهوم در دوران مدرنيسم با پيشرفت تكنولوژي، اطلاعات و فرهنگهاي جهاني و ...به انحطاط كشيده مي­شود و در پست­مدرنيسم، براي آنكه بتواند به مسير اصلي خود بازگردد، دگرگون مي­شود. پست مدرنيته اساساً همان دورانِ انحطاط دنياي مدرن است در دنياي پست مدرن اين قالبها شكسته مي شود و از هر وسيله و ابزاري چه سنتي و چه مدرن به عنوان پيام و رسانه استفاده مي شود. در بازاريابي پست مدرنيسم هيچ مرزي بين پيام و رسانه وجود ندارد و گاهي پيام جاي رسانه و رسانه جاي پيام استفاده مي شود؛ به همين دليل برخي نظريه پردازان اشاره مي كنند كه رسانه پيام است و برخي ديگر معكوس آن را مي گويند؛ يعني پيام رسانه است. در يكي از برنامه هاي بازاريابي يكي از شركتهاي بزرگ، خود پيام تبليغات شركت به صورتي طراحي و ساخته شده بود كه بيانگر رسانه شركت بود براي نمونه پيام تبليغاتي شركت در قالب بسته بندي محصول ساخته شده بود و در همين قالب پشت كاميون هايي كه اين محصولات را انتقال مي دادند، ارائه مي شد. مرگ رسانه «ژان بودريار»، يكي از نظريه­پردازن اصلي رسانه پست مدرن، مي گويد: «بشر، امروز قطعاً در وضعيت پسامدرن به سر مي برد.» بودريار مشخصه دوران پسامدرن را گسستگي ميان تصويري كه رسانه ها و علوم از جهان ارائه مي دهند، مي داند. او به همين دلايل مرگ رسانه­ها را اعلام مي­كند. رسانه­هايي كه در پوست مغز و استخوان مخاطبان بويژه با پيشرفت تكنولوژي اينترنت و وب، به طرز ناگواري جا گرفته و از اصل و ماهيت خود دور افتاده­اند. به همين علت بازاريابي و تبليغات كه وابسته به

همين رسانه­هاست، دگرگون مي شود. در برنامه تبليغاتي(5M) كه كاتلر به آن اشاره مي­كند، يكي از تصميمهاي مهم هر برنامه تبليغاتي، رسانه است. در تبليغات پست­مدرن همانطور كه پيام واژگون مي­شود و ساختارشكني بر پيكره آن وارد مي­آيد، رسانه نيز كه در ارتباط بسيار نزديكي با پيام است نيز شالوده­شكني مي­شود. به گفته بودريار: «رسانه پيام است، اين هم به معناي مرگ پيام است و هم به معناي مرگ رسانه، چون ديگر رساننده نيست.» وقتي كه بودريار نظريه مرگ رسانه را اعلام مي­كند، رسانه­هاي تبليغاتي نيز كاركرد تكراري و خسته­كننده دوران مدرن خود را از دست­ مي­دهند. در تبليغات پست مدرن هم نوع رسانه و هم كيفيت و كميت و هم كاركرد آن دگرگون مي­شود. در حقيقت يك نوع استفاده دادائيستي در رسانه­هاي تبليغاتي به وجود مي­آيد تا رسانه­ها معناي واقعي خود را پيدا كنند. براي نمونه بسياري از شركتهاي اروپايي به جاي ساخت بيلبورد تبليغاتي براي رساندن پيام خود از ساختمانها، درختان و كف خيابانها به عنوان رسانه تبليغاتي محصول خود استفاده مي كنند و يا نمونه تبليغات شگفت انگيز ديگري كه يكي از شركتهاي توليد كننده كفش انجام داده بود و مفهوم دگرگوني رسانه ها را تاييد مي كند به اين صورت بود كه براي رساندن پيام نرمي كفش هاي خود از تبليغات آدامس و از بسته هاي آدامس به عنوان رسانه، استفاده مي كرد و حتي براي مشتريان خود آدامس هديه مي داد و به جاي تبليغ كفشهاي خود بيشتر به تبليغ آدامس پرداخته است. ويژگي رسانه ها در تبليغات پست مدرنيسم در كل مي­توان ويژگيهاي رسانه­هاي تبليغاتي را در دوران پست­مدرن

همانند ويژگيهاي آثار پست مدرن در قالبهاي زير بررسي كرد: -1 عدم قطعيت: در رسانه­هاي پست مدرن نيز همه چيز نسبي است، چون رسانه ها به عامل بيروني چون مخاطب وابسته­اند. به طور يقين نمي­توان از آن به خاطر ذات خود استفاده كرد. براي نمونه حتما نبايد تيزري كه در تلويزيون پخش مي­شوند، صدا تصوير و حركت داشته باشد. در تيزرهاي پست مدرني كه در تلويزيون ها پخش مي شوند گاهي هيچ صدا و حركتي وجود ندارد. نمونه آن تيزر بي صداي يك شركت توليد كننده ماشين لباسشويي است كه براي يك لحظه مخاطب احساس مي كند مشكلي براي تلويزيون پيش آمده ،ولي هدف اين شركت از ساخت اين تيزر بي صدايي ماشين لباسشويي خود است. -2 پراكندگي: پراكندگي رسانه­ها در تبليغات پست­مدرن ظاهراً مشهود است. در تبليغات پست­مدرن از رسانه­هاي مختلفي كه ظاهرا بي­ربط به بازاريابي محصول است استفاده مي­كنند. براي نمونه تبليغ يك كالاي تخصصي پزشكي در تلويزيون. بويژه اين مسئله در سايت­هاي اينترنتي بسيار مشهود است و پراكندگي سايت و در هم برهم بودن چندين سايت در يكديگر از ويژگيهاي اين رسانه­هاي پست مدرن است كه البته در پس اين تفكر، فلسفه ظريفي وجود دارد كه توضيح آن خارج از حوصله مقاله است. -3 عدم مركزيت: رسانه­ها در تبليغات پست­مدرن مركزيت و محوريت ندارند و از هر دري تبليغي را نشان مي­دهند. براي نمونه در ميان اخبار تبليغ بازرگاني پخش مي­شود يا در ميان تبليغات بازرگاني ناگهان فيلم پخش مي شود. -4 شيرتوشير: استفاده از رسانه­هاي عجيب و غريب و يا استفاده از چيزهاي خنده­دار و طنزآلود در كنار رسانه­هاي تبليغاتي از

ديگر ويژگيهاي اين سبك است. در اين سبك با يك استراتژي بازاريابي خاص تهاجمي ناگهان رسانه­ها شيرتوشير مي­شوند. براي نمونه اينترنت، تلويزيون مي­شود. يا از تلويزيون به جاي روزنامه استفاده مي­كنند.(زير­نويس­هاي تلويزيوني) براي نمونه در سايت­هاي اينترنتي، كنار هر سايت، محلي براي تبليغ كالاهاي ديگر ديده مي­شود يا از صفحه­هاي وب براي مكالمه و كنفرانس استفاده مي­شود. -5 مشاركت: در رسانه­هاي پست­مدرن از مخاطبان به عنوان رسانه استفاده مي­شود و آنها را در امر رسانه­اي مشاركت مي­دهند. براي مثال از سايت­هاي شخصي افراد و از وبلاگ آنها براي تبليغ استفاده مي­كنند و يا مخاطبان را در رسانه­ها مشاركت مي­دهند يا از مخاطب به جاي رسانه استفاده مي­كنند. نمونه ديگر آن استفاده از افراد و مخاطبان در مسابقه هاي مرتبط با روابط عمومي و تبليغات يك محصول است. -6 تركيب: پست­مدرنيسم ،اعتقاد به استفاده از هر چيزي و تركيب آنهادارد. هر چند ناسازگار و بي­ربط باشند. به همين علت در اين سبك از تركيب چندين رسانه­ با يكديگر استفاده مي شود. براي نمونه بيلورد تلويزيوني تركيب دو رسانه بيلبورد و تلويزيون با يكديگر است. *تدبير

رابطه رسانه با موفقيت و عدم موفقيت تحصيلي

رابطه رسانه با موفقيت و عدم موفقيت  تحصيلي نفيسه خاني –مونا خسروي

مقدمه در عصر  حاضر كه آن را عصر اطلاعات  مي دانند  بهره گيري از منابع  گوناگون اطلاعاتي  به عنوان  منابع  مختلف  تغذيه بشر مورد توجه قرار گرفته است. جوامع اطلاعاتي براي آن كه شهرونداني فرهيخته  و با سواد داشته باشد بايد از طرق مختلف اطلاعات مناسب و لازم براي  آنان را د راختيار شان قرار دهند اين امر سبب مي شود  افراد  در ابعاد  گوناگون رشد يابند و علاوه

بر داشتن تخصص هاي مورد نياز جامعه از بينش و دانشي كه براي هر شهروند و براي گذران  يك زندگي متفكرانه لازم است برخوردار شوند . ما دانشجويان  رشته حسابداري ورودي سال 84 دانشگاه امام رضا (ع)  به الزام درس روش تحقيق پروژه اي به عنوان  رابطه رسانه با موفقيت و عدم موفقيت  تحصيلي را برگزيديم كه در اين پروژه بررسي مي كنيم كه آيا واقعا  رابطه  اي بين رسانه با موفقيت يا عدم موفقيت  تحصيلي دانشجويان وجود دارد يا خير .اين پروژه در دسته  تحقيقات  ميداني قراردارد كه شامل چهار فصل  مي باشد كه در فصل اول  اهميت موضوع و اهداف تحقيق و فرضيه ها و سوالات علمي  را عنوان كرديم .در فصل دوم  تاريخچه اي در مورد ابزار هاي رسانه  و نظرات كارشناسان را عنوان  مي كنيم .در فصل سوم  به بررسي جامعه آماري و تجزيه و تحليل پرسشنامه هايي كه از  گروه نمونه  جمع آوري كرديم مي پردازيم و در فصل چهارم  اطلاعات  بدست آمده  از اين پرسشنامه ها را  مورد تجزيه و  تحليل قرار مي دهيم و بررسي مي كنيم كه آيا فرضيه هايي كه ارائه كرديم  اثبات مي شود يا خير ؟ و در نهايت  نتيجه گيري صورت مي گيرد . در پايان از تمامي كساني كه ما را در اين پروژه ياري رساندند تقدير و تشكر مي كنيم  و اميدواريم اين تحقيق و پژوهش مورد استفاده ديگر پژوهشگران هم قرار بگيرد . مقدمه و بيان اهميت موضوع در دنياي امروزه رسانه اهميت بسزايي در زندگي افراد بشر دارد .اينترنت و  وسايل ارتباطي صوتي و تصويري ماهواره اي از قبيل 

كانال هاي تلوزيوني آزاد به ويژه  براي نسل جوان كشورهاي اسلامي  اين امكان را فراهم  ساخته اند  كه ارتباطات  خصوصي خود را گسترش دهند .كافه هاي اينترنتي كه در كشورهاي  اسلامي  گسترش بي سابقه اي  يافته اند مراكز جديدي براي افكار عمومي تبديل شده اند و فضاهاي تازه اي براي ارتباط اجتماعي ميان  دختران و پسران ايجاد  مي كند .امروزه رسانه هايي مثل تلوزيون ، ماهواره و اينترنت  توانسته ارتباط عميقي  با زندگي فرد برقرار كند . با پيشرفت سريع تكنولوژي  ما احساس مي كنيم  كه اين ارتباط  عميق تر شده  است .با اين  پيشرفت  و ايجاد امكانات و شرايط براي افراد سود جو ، در مواردي اين ارتباط را  نوعي انحراف تلقي كرده است  .رسانه  جمعي  جزء وسايل ارتباطي هستند  كه درآن ها در اكثر مواقع  ارتباط يك طرفه است  آن هم از سوي  كارگردان به مصرف كننده  شكل مي گيرد و اين كارگردان است  كه قادر  است آن چه خود خواهان آن است  دراختيار  مصرف كننده  قرار دهد .كه اين  سودجويي بيشتر از طرف كشورهاي غربي به چشم مي خورد .كه به نظر ما  يكي از دلايل اين انحرافات از طريق اين رسانه ها  عدم آگاهي است و بيشتر بر قشر جوان  كه قشر انعطاف پذيري است  تاثير خود را مي  گذارد . رسانه جمعي  مي تواند  تاثيري مثبت  هم داشته باشد  مثلا  وجود سايت ها و وبلاگ هاي علمي  در فضاي  اينترنت در زمينه هاي علمي و پژوهشي و حتي آموزش مي تواند  به موفقيت تحصيلي دانشجويان  و كلا تاثيري مثبت  بر جوانان بگذارد . جامعه شناس مراكشي مي گويد : ارتباطات

جديد و ماهواره اي  سلطه ي سانسور را در هم شكسته است. موضوع تحقيق : رابطه رسانه ( تلوزيون ، ماهواره ، اينترنت ) با موفقيت يا عدم موفقيت تحصيلي دانشجويان  دختر رشته حسابداري ورودي سال 84 دانشگاه امام رضا (ع) طبق موضوع ، جامعه آماري ما، دانشجويان دختر ورودي سال 84 دانشگاه امام رضا (ع) است  كه در رده ي سني 23-24 هستند اهدافي كه در اين  پژوهش دنبال مي شود عبارتند از : 1-    بررسي ميزان تاثير رسانه بر موفقيت يا عدم موفقيت تحصيلي دانشجويان .2-    بررسي تاثير مثبت  رسانه بر موفقيت تحصيلي و بررسي تاثير منفي رسانه بر عدم موفقيت  تحصيلي .3-    بررسي ميزان استفاده علمي دانشجويان از رسانه .در ايران گزارش تحقيقي گسترده اي با عنوان  بررسي ها و نگرش ها و رفتارهاي اجتماعي و فرهنگي  نشان مي دهد كه تلوزيون  قدرتمند ترين رسانه درانتقال  اخبار و اطلاعات است  و 70% از پاسخگويان اظهار داشتند  كه از طريق اين رسانه از اطلاعات  و اخبار با خبر مي شوند .در تحقيقات  جديدتر يافته هاي پيمايشي طرح ملي موسوم  به ارزشها و نگرش هاي ايرانيان ( وزارت فرهنگ و  ارشاد اسلامي ) حاكي از اين است  كه تلوزيون و اينترنت بيش از مطبوعات ، راديو هاي خارجي ، ماهواره  به عنوان  منبع خبري قابل  اعتماد تلقي مي شود . با اين وجود سوالاتي كه مطرح مي شود اين است كه : 1-    آيا رسانه بر موفقيت يا عدم موفقيت تحصيلي دانشجويان موثر است ؟ 2-    تا چه حد رسانه بر عدم موفقيت  تحصيلي دانشجويان موثر است ؟ 3-    آيا دانشجويان با استفاده از

رسانه  به موفقيت تحصيلي مي رسند ؟ فرضيه اصلي : رسانه بر موفقيت يا عدم موفقيت  تحصيلي موثر است .فرضيه هاي فرعي : 1-    رسانه بر عدم موفقيت  تحصيلي دانشجويان نوثر است . 2-    دانشجويان با استفاده  از رسانه  به موفقيت تحصيلي مي رسند .3-    دانشجويان زمان زيادي را صرف استفاده غير علمي از رسانه مي كنند .رسانه هاي جمعي مانند  بسياري از يافته ها و ساخته هاي انساني  مي توانند مفيد يا مضر باشند .اين انسان ها هستند  كه مفاهيم خوب و بد را به محتواي برنامه ها منتشر شده نسبت مي دهند ، كه اگر با برنامه هاي اصولي و كارشناسي شده از بروز برخي انحرافات اجتماعي بكاهند ، مي توانند جامعه ايده آل و عاري از جرم و جنايت را تداعي نمايند . تعريف واژگان : رسانه : در اين پروژه هدف ما از رسانه استفاده از تلوزيون ، اينترنت و ماهواره است و ساير ابزارهاي رسانه را تحت پوشش قرار نمي دهد . موفقيت : منظور از موفقيت در اين پروژه ، پيشرفت تحصيلي دانشجويان در دوره چهار سال كارشناسي بر حسب رشد معدل است . عدم موفقيت : نظور از عدم موفقيت  در اين پروژه عدم پيشرفت تحصيلي دانشجويان در دوره چهار ساله كارشناسي بر حسب نزول معدل و يا  ثبات آن است . رابطه مستقيم و مثبت : منظور از اين رابطه  ، رابطه مستقيم استفاده از رسانه و موفقيت تحصيلي است .رابطه مستقيم منفي : منظور از اين رابطه ، رابطه  مستقيم عدم استفاده از رسانه و عدم موفقيت تحصيلي است . محدوديت ها :بر حسب موضوع پروژه 

كه رابطه  رسانه با موفقيت و يا عدم آن است  بسيار امكان دارد كه موارد ديگر در موفقيت  و عدم موفقيت  دانشجويان موثر باشد كه ما به دليل  وجود محدوديت  هاي فروان  قادر به  بررسي آنها نيستيم و فقط رابطه رسانه با موفقيت يا عدم موفقيت  مدنظر قرار داده ايم .ضمنا ما در اين پروژه با محدوديت هايي نظير ، محدوديت زماني و امكانات و پايين بودن  سطح دانش در مورد شيوه هاي  تحقيق بنا بر رشته تحصيليمان ( حسابداري ) و همچنين  عدم همكاري برخي دانشجويان در دادن پاسخ منطقي به پرسشنامه ها ، مواجه بوديم  .جايگاه و اهميت رسانه ها رسانه ها در شرايط كنوني يكي از مهمترين دستاوردهاي پيشرفت بشري و يكي از با ارزشترين وسيله آگاهي رساني همگاني هستند كه پيوسته و با سرعت سر سام آوري به دليل جايگاه و اهميت كليدي و طبق نيازمندي متقاضيان در حال گسترش و فراگيري اند و همين اهميت رسانه ها را بس كه در پرتو آگاهي دهي آنها موانع جغرافيايي و تا حدودي سياسي و فرهنگي از ميان برداشته شده و زمين با پهنا و وسعت زياد همواري و ناهمواريهايش و ميليادها نفوس بوسيله رسانه ها با هم مرتبط شده اند و به بسيار سهولت ميتوانند از مناطقي دور دست معلومات و اطلاعات مورد نياز خود را بدست بياورند و به تعبير همگاني جهان به دهكده كوچكي توسط و در شعاع وجود رسانه ها قرار گرفته است. چگونگي خبر رساني در گذشته : در قديم پيك ها و قاصدها با پذيرش زحمت هاي فراوان توسط اسبهاي دونده و شترهاي تندرو با سپري كردن

مشكلات و موانع ، پيامي را هر چند كوتاه ، ناقص آنهم بصورت نوشتاري و يا گفتاري كه بخشي از اهداف و انديشه هاي فرستنده را در خود گنجانده بود، ميرساند و گاهي هم پيام رسان جان خود را در اين راه از دست ميداد و پيام مورد نظر هم به مقصد نمي رسيد . آگاهي مردم در مورد ديگران ، عقيده ها ، مكان ها و زمانها بسيار اندك و در چگونگي صحت و سقم خبرها با علامت سوال مواجه ميشدند، بنابراين مردم از عقايد و نظريات و عملكرد مردمان همسايه و يا مناطق دورتر و گويندگان ساير زبانها اطلاعاتي نداشتند و اين بي خبري و ناآگاهي موج هايي از شايعه پراكني ها و كينه ورزي ها را ايجاد و و جنگها و خشونتها و اختلافات كوركورانه را در پي داشت ، لذا در اين درياي نا آگاهي، هر گروه و قشري خود و محدوده كمي پيرامون خود را برتر ، پذيرفته تر و شايسته تر پنداشته و ديگران را به وحشيگري و جهالت ، ناداني و پستي متهم مي كرد. شاهد گفتار ما عربها پارسي زبانان را عجم = " گنگ و بي زبان " و همه مليت هاي همسايه خود را بربر يعني وحشي ميناميدند. اطلاعات گردآوري شده نيز عليرغم نارسايي ها ماندگار نبود و در معرض فراموشي ونابودي قرار داشت ، در نتيجه بخش زيادي از تاريخ بشري مجهول ماند تا اينكه نيازمندي به گردآوري و ثبت و گسترش اطلاعات ، بشر را تشويق به ثبت و نگهداري اطلاعات توسط نوشتن و منجر به پيدايش خط در فينيقيه و مصر باستان

شد و كتيبه ها و لوح ها نوشته هارا ماندگار و به صورت يادگار در خود نگهداشتند و پس از آن بستر گام به گام به تكميل و تسهيل اين اختراع پرداختند و با استفاده از برگ ها و پوست ها گامي فراتر نهادند و در گامهاي ديگر با توليد و اختراع كاغذ و بهره گيري از قلم به ثبت وتكثير و توزيع مطالب مهم پرداختند لذا در دوره هاي اوليه جهت رفع نيازمندي آگاهي رساني به نوشتن سفرنامه ها و دانش نامه ها و نظريات علمي بيشتر توجه داشتند تا اينكه در عصر شكوفايي علمي با اختراع چاپخانه ، ماشين چاپ و راديو و تلويزيون ، بلندگو و از همه مهمتر كمپيوتر و اينترنت و ماهواره و .... جهان را بصورت دهكده اي با هم وصل و پيوند قرار داده كه به آساني غير قابل تصور ميتوان اطلاعات مورد نياز را از دورترين نقاط، مستقيماً بدست آورد. بنابراين رسانه ها چنان جايگاهي را براي خود در عصر دانش و تكنولوژي بدست آورده كه حتي توانمندي و قدرت اقتصاد و ثروت ، فرهنگ و هنر در پناه آن راه پيشرفت و شكوفايي را مي پيمايند و توانمندي رسانه اي شاخص مهمي در پيشرفت و رفاه و توانايي مادي بشمار مي آيد و سالانه هزينه هاي هنگفتي در عرصه خدمات رسانه اي مصرف و بر ساحه كاري آن گستردگي ها بوجود مي آيد ، ماهواره ها ، اينترنت ، تلويزيون ها ، راديوها، كتابها و مطبوعات هر گونه وقايع و حوادث و اطلاعات ضروري را به صورت مستقيم و غير مستقيم ، ديداري و شنيداري و

نوشتاري ؛ انتشار ، تكثير و در دسترس خوانندگان و بينندگان و شنوندگان قرار مي دهند لذا مردم منتظرند كه آخرين وقايع و حوادث روز ، مهمترين پيشرفتها و شگفت آورترين دستاوردهاي علمي پژوهشي ، بهترين و مفيد ترين برنامه هاي اجتماعي ، جالب ترين موضوعات تفريحي و سرگرمي ، حساسترين فعاليتهاي ورزشي ، مفيدترين اطلاعات تاريخي جغرافيايي و گيراترين مطالب ادبي و ارزشمندترين اطلاعات و آگاهي هاي الزامي و .... را از زبان گويا چشم بينا ، گوش شنواي رسانه ها ببينند و بشنوند و بخوانند . رسانه ها در همه عرصه ها بويژه در عرصه سياسي نيز جايگاه ممتازي پيدا كرده و در به قدرت رسانيدن ، منزوي كردن و فراز و نشيب آفريدن ميدانهاي سياسي ، نقش موثر و كليدي دارد لذا سياستمداران نيز با ديده احترام ، نقش آفرين و كليد پيروزي و اهرم فشار به رسانه ها مينگرند و به آن احساس نيازمندي كرده جهت رشد و تسريع جايگاه و برنامه هايشان و سهولت در پيشبرد و انتشار اهداف و برنامه ها و خواسته هايشان از رسانه ها امداد ميطلبند و در خاتمه بايد افزود در عصر حاضر رسانه ها قدرت ، ثروت ، فرهنگ ترقي و رفاه و اصلاح و تحول را در دست دارند .تاريخچه تلويزيون در ايراننخستين فرستنده تلويزيوني تاريخ ايران ساعت پنج بعد از ظهر جمعه يازدهم مهرماه سال 1337 آغاز به كار كرد.در دهه 30 هجري شمسي، وقتي دولت وقت سرگرم تدارك زمينه و طرح ريزي براي ايجاد تلويزيون بود «حبيب الله ثابت پاسال» از بخش خصوصي پيشدستي كرد و پيشنهاد تاسيس يك ايستگاه فرستنده تلويزيوني را

ارائه داد.از آنجا كه پاسال از اعتماد دربار برخوردار بود، با پيشنهاد او موافقت شد و مجلس شوراي ملي در تيرماه سال 1337 ماده اي با چهار تبصره مصوب كرد كه به موجب آن اجازه داده مي شد يك فرستنده تلويزيوني زير پوشش وزارت پست و تلگراف و تلفن در تهران ايجاد شود. اين فرستنده تا پنج سال از پرداخت ماليات معاف بود و تمامي برنامه هاي آن از مقررات اداره كل انتشارات پيروي مي كرد.نخستين فرستنده تلويزيوني ايران ساعت پنج بعد از ظهر جمعه يازدهم مهرماه 1337 اولين برنامه خود را پخش كرد. اين فرستنده كه "تلويزيون ايران" ناميده مي شد، ابتدا هر روز از شش بعد از ظهر تا 10 شب برنامه داشت.تلويزيون ايران به صورت خصوصي اداره مي شد و متكي به درآمد خود از آگهي هاي تجارتي و تبليغاتي بود. اين سازمان پس از يك سال فعاليت برنامه هاي روزانه خود را در تهران به پنج ساعت افزايش داد و در سال 1340 فرستنده ديگري در آبادان و يك فرستنده تقويتي در اهواز تاسيس كرد.hamshahrionlineرونق كار تلويزيون ايران تصميم حكومت را در تاسيس يك شبكه تلويزيوني سراسري قطعي تر كرد. بنابراين در سال 1343 يك گروه فرانسوي از سوي سازمان برنامه و بودجه مامور بررسي و طراحي يك مركز تلويزيوني شد. سرانجام پس از تصويب طرح ايجاد "تلويزيون ملي ايران"، يك ايستگاه كوچك به وجود آمد و با امكاناتي ساده پخش برنامه هاي آزمايشي را از سال 1345 آغاز كرد.امكانات فني تلويزيون در آن زمان به يك استوديو، سه دوربين و دو دستگاه ضبط مغناطيسي محدود مي شد و از آنجا كه فرستنده تلويزيون ايران با سيستم 525 خطي آمريكايي كار مي كرد

و سيستم تلويزيون ملي 625 خطي اروپايي بود، تلويزيون ملي با نصب يك فرستنده دو كيلو واتي با سيستم 525 خطي بر بالاي ساختمان هتل هيلتون، امكان استفاده از اين شبكه را براي همه دارندگان تلويزيون با سيستم هاي مختلف، امكان پذير كرد.مدتي كمتر از دو سال از تاسيس تلويزيون ملي نمي گذشت كه در 17 مرداد 1347 نخستين مركز شهرستاني تلويزيون ملي در اروميه گشايش يافت و چندي بعد مركز تلويزيوني بندرعباس به كار افتاد. مراكز تلويزيوني به تدريج يكي بعد از ديگري در شهرهاي مختلف شروع به فعاليت كردند و پيام هاي سياسي، فرهنگي و تفريحي را طبق ماموريت هايي كه برنامه ريزان حكومت تعيين كرده بودند، به قشرهاي وسيع تري از مردم رساندند.از آغاز شكل گيري تلويزيون عده زيادي از فيلمسازان به علت امكانات مالي بيشتري كه تلويزيون در اختيار سازندگان و تهيه كنندگان قرار مي داد جذب آن شدند. در نتيجه تلويزيون به صورت يكي از مراكز مهم فيلم سازي در بخش دولتي درآمد و تعداد زيادي فيلم داستاني و مستند از جمله مستند خبري (كه درصد بيشتري را نسبت به ديگر انواع فيلم ها داشت) و سريال هاي گوناگون در آن ساخته شد، به گونه اي كه حاصل كار فيلمسازان تلويزيوني تا قبل از انقلاب نزديك به هزار فيلم كوتاه و بلند بود.در ايران از همان سال هاي اوليه كار تلويزيون سريال سازي نيز پا گرفت. "اميرارسلان نامدار" از نخستين سريال هاي ايراني است كه از تلويزيون ملي پخش شد.تلويزيون ملي ايران در سال هاي پس از انقلاب اسلامي با تغيير نام به سيماي جمهوري اسلامي ايران در قالب دو شبكه برنامه هاي خود را پي گرفت. در سال هاي آغازين پس از انقلاب بيشترين زمان برنامه هاي سيما به مستندهاي

سياسي تبليغاتي و اخبار سراسري اختصاص داشت.hamshahrionlineمستندهايي از پرونده هاي سياسي عوامل رژيم سابق، عوامل گروهك هاي منافقين، مجاهدين و اعترافات آنها از آن جمله بود. به تناسب وضع بحراني جامعه پس از انقلاب و به تبع آن آغاز جنگ ايران و عراق اين روند به سوي فيلم هاي مستند از جنگ و جبهه تغيير مسير داد و تا سال ها بعد اين روند همچنان ادامه داشت.برنامه هايي مانند "روايت فتح" محصول اين دوران هستند. در اين سال ها مجموعه هاي نمايشي و داستاني چون "سلطان و شبان" به كارگرداني داريوش فرهنگ، "سربداران" به كارگرداني محمدعلي نجفي، "هزاردستان" به كارگرداني علي حاتمي، "كوچك جنگلي" به كارگرداني داريوش بحراني و بهروز افخمي و ... ساخته شدند.در كنار اين مجموعه هاي تاريخي، از مجموعه هاي داستاني-اجتماعي آن روزگار بايد به مجموعه "آينه" اشاره كرد. مجموعه اي كه در قالبي نمايشي كه به دو روي سكه زندگي خانواده هاي مختلف مي پرداخت.در دهه هفتاد بود كه از انحصار شبكه يك و دو بيرون آمد و با تأسيس شبكه سه سيما با رويكردي به جوانان و ورزش عرصه هاي جديدي را در جذب مخاطب آزمود.در واقع از همين مقطع زماني بود كه با آزاد شدن ويدئو، رونق سينما، فيلم هاي ويدئويي و بعدها سي.دي و دي.وي.دي، فرصت انتخاب براي مخاطبان بيشتر شد.با تأسيس شبكه پنجم با عنوان شبكه تهران و اختصاص يك شبكه استاني به استان هاي كشور، توجه به مناسبات درون گروهي شهرستان ها و استان ها در دستور برنامه سازان قرار گرفت.تأسيس شبكه چهار با شعار پرداختن به برنامه هاي علمي، فرهنگي و هنري فاخر ايران و جهان و نهايتاً شبكه خبر همگي در راستاي سياست هاي جديد براي تأمين گونه هاي مختلف سلايق مخاطب مفهوم

پيدا كرد.رسانه هاي گروهي غير چاپي را دشمن مطالعه دانستن، نوعي كوته بيني و بي دقتي است. كافي است كه تيراژ فروش داستاني را كه تلويزيون به عنوان سريال نمايش داده است، در نظر بگيريم تا معلوم شود كه تاثير متقابل رسانه هاي گروهي در يكديگر تا چه اندازه است. در جوامع توسعه نيافته، بايد به نكات ديگري نيز اشاره داشت. در جوامع صنعتي زماني تلويزيون وارد شد كه مطالعه در اين جوامع نهادينه شده و جاي خود را در فرهنگ آنان باز كرده بود. هنوز در امريكا در بين افراد 12 تا 18 ساله علاقه به خواندن، مقام اول را داراست و نسبت به استفاده از رايانه رتبه بالاتري دارد. براساس پژوهشي ديگر، 43 درصد از دانش آموزان در امريكا اعلام كرده اند كه براي سرگرمي به طور روزانه به مطالعه مي پردازند. اما در كشورهاي جنوب، تلويزيون وقتي وارد شده است كه فرهنگ كتابخواني شكل نگرفته و نهادينه نشده بود. اذا مي توان تاثير منفي آن را بسيار بيشتر از جوامع صنعتي دانست. پژوهشهايي كه در ايران انجام يافته، نشان مي دهد كه گرايش به تلويزيون در نقصان به كتاب بي تاثير نبوده است. القاي خوشي هاي لحظه اي و نگاهي ملاعبه وار به زندگي باعث دوري از تفكر و انديشه در زندگي به ويژه تفكر نقاد مي شود.تاريخچه اينترنت در ايرانسال 1371: تعداد كمي از دانشگاههاي ايران از جمله دانشگاه صنعتي شريف و دانشگاه گيلان، توسط مركز تحقيقات فيزيك نظري و از طريق پروتكل uucp به اينترنت وصل مي شوند تا با دنياي خارج ايميل رد و بدل كنند.سال 1372: در سال

1372 هجري شمسي ايران نيز به شبكه اينترنت پيوست و نخستين رايانه اي كه در ايران به اينترنت متصل شد، مركز تحقيقات فيزيك نظري در ايران بود. در حال حاظر نيز اين مركز يكي از مركزهاي خدمات اينترنت در ايران است. اين مركز به عنوان تنها نهاد ثبت اسامي قلمرو در ايران به رسميت شناخته مي شود و اين قلمرو مشخصه تعيين شده براي هويت ايران در فضاي اينترنت است.سال 1373: موسسه ندا رايانه تاسيس مي شود. پس از راه اندازي اولين بولتن، در عرض يك سال نيز اولين وب سايت ايراني داخل كشور راه اندازي مي شود. همچنين اين موسسه روزنامه همشهري را به زبان فارسي در اينترنت منتشر مي كند و موسسه ندا رايانه فعاليت بازرگاني خود را به عنوان اولين شركت خدمات سرويس اينترنتي(ISP) آغاز مي كند.سال 1374: مجلس ايران، تاسيس شركت(( امور ارتباطات ديتا)) تحت نظر شركت مخابرات ايران را تصويب مي كند و مسووليت توسعه خدمات ديتا در سطح كشور را به طور انحصاري در اختيار آن شركت قرار مي دهد.سال 1377: پروژه يونيكد در ايران با قرارداد شوراي عالي انفورماتيك و همكاري بنياد دانش و هنر واقع در انگلستان و با نظارت و مديريت فني دانشگاه صنعتي شريف تحت عنوان(( فارسي وب)) آغاز مي شود. هدف پروژه اين است كه با گنجاندن كامل و جامع الفباي فارسي در استاندارد يونيكد، نشر فارسي در كامپيوتر، مخصوصا اينترنت و وب، استاندارد شود و اصولا مشكل قلم( فونت) هاي غير استاندارد موجود در نرم افزارهاي ايراني حل شود.در ابتداي اين فصل  به بررسي جامعه آماري و حجم نمونه مي پردازيم جامعه آماري

: جامعه آماري اين پروژه دانشجويان دختر ورودي سال 84 رشته حسابدراي دانشگاه امام رضا(ع)  هستند كه  جمعيت آنها بالغ بر 40 نفر است  ما براي سهولت كار  از دانشجويان دختر دانشگاه خودمان استفاده كرديم كه داراي وجه اشتراك  زيادي هستند  كه در نتيجه  جامعه آماري ما  را متجانس و همگن تر مي كنند و نتايج  حاصل از اين پروژه به اين مجموعه قابل تعميم است  . حجم نمونه : براي انتخاب حجم نمونه  كه معرف و نماينده  جامعه آماري مورد مطالعه ما است  از شيوه  نمونه گيري تصادفي ساده استفاده كرديم  به اين دليل  كه جامعه  آماري ما كوچك و تقريبا  همگن است و در اين پروژه دانشجو از جامعه آماري ما شانس انتخاب مساوي داشته است .حجم نمونه  ما 20 نفر است  كه دقيقا نصف جامعه آماري است به اين دليل اين تعداد حجم نمونه را انتخاب كرديم كه نتايج بررسي ما  دقيق تر باشد و نتايجي كه از انجام  مطالعات و بررسي هاي گروه هاي مطالعه بدست مي آيد  قابل تعميم به كل جامعه آماري مي باشد .ابزارهاي جمع آوري اطلاعات پروژه : ابزارهاي جمع آوري  اطلاعات در اين پروژه  ، پرسشنامه و مصاحبه است .ما به اين دليل از ابزار پرسشنامه استفاده كرديم  كه بيشتر براي نتيجه گيري  به اطلاعات كمي  احتياج داريم .ما در پرسشنامه اين پروژه كه در پيوست نمونه آن آورده شده است از سوالات بسته استفاده كرديم زيرا اطلاعات كيفي به كمي راحتر تبديل مي شود  ثانيا پاسخگو درجواب دادن به سوالات راحت تر  مي باشد  كه پرسشنامه ما در اين  پروژه بر اساس محرامانه بودن اطلاعات

در طبقه بي نام قرار مي گيرد . در اين پرسشنامه ما از ميزان استفاده از رسانه ، شيوه استفاده از رسانه و ميزان  موفقيت  تحصيلي پرسش كريدم .شيوه مصاحبه ما  در اين  پرسشنامه  به صورت  نامنظم كتبي بوده است كه طي آن از 3 تن از كارشناسان دانشگاه امام رضا (ع)  مصاحبه كوتاهي انجام ده كه در پيوست شماره 2 عينا آورده شده است . تجزيه و تحليل پرسشنامه ها : ما در اين پرسشنامه از ميزان استفاده از رسانه و ميزان موفقيت تحصيلي دانشجويان مورد تحقيق استفاده كرديم تا ببينيم  آيا بين ميزان ساعات استفاده از رسانه و شيوه استفاده از آنان رابطه اي با موفقيت تحصيلي دانشجويان هست يا خير ؟ كه تحليل يك يك پرسشنامه ها به شرح زير است : پرسشنامه شماره يك با توجه به پرسشنامه شماره يك  با وجود  استفاده روزانه  كمتر از 4 ساعت از تلوزيون  و هفته اي 4 ساعت از اينترنت  و عدم استفاده از ماهواره  و البته شيوه استفاده از رسانه كه نشان دهنده  ي استفاده  متوسط از برنامه هاي علمي – آموزشي از رسانه است به خصوص از فضاي اينترنت   اما وضعيت تحصيلي دانشجو احتمال ارتباط قوي ميان دو متغير را رد مي كند به ديگر معني  با وجود  استفاده علمي از فضاي  رسانه ها اما وضعيت تحصيلي دانشجو رو به افت است . پرسشنامه شماره دو با توجه به پرسشنامه شماره دو با وجود استفاده روزانه كمتر از 4 ساعت از تلوزيون و هفته اي 4 ساعت از اينترنت  و عدم استفاده از ماهواره و البته شيوه استفاده  از رسانه كه نشان

دهنده ي استفاده كم علمي از تلوزيون و عدم استفاده از فضاي علمي اينترنت ارتباط ميان عدم استفاده از اينترنت و تلوزيون و كاهش موفقيت تحصيلي را تاييد مي كند و به عبارت ديگر ارتباط مثبت و منفي داشته است . پرسشنامه شماره سه با توجه به پرسشنامه شماره سه با وجود استفاده  روزانه كنتر از 4 ساعت از تلوزيون و هفته اي 8 ساعت از اينترنت  و عدم استفاده از ماهواره و البته شيوه استفاده  رسانه  كه نشان دهنده عدم استفاده علمي از تلوزيون و استفاده متوسط از فضاي علمي اينترنت  ارتباط قوي ميان  دو متغير را تاكيد و تاييد مي كند  به عبارت ديگر  استفاده مناسب از فضاي علمي رسانه ها  ارتباط مستقيم  با افزايش تدريجي ميزان  موفقيت  اين فرد دارد . پرسشنامه شماره چهار با توجه به  پرسشنامه شماره چهار وجود استفاده روزانه كمتر از 4 ساعت از تلوزيون  و هفته اي 4 ساعت  از اينترنت  و عدم استفاده  از ماهواره  والبته شيوه استفاده از رسانه  كه نشان دهنده استفاده  كم از علمي از تلوزيون استفاده علمي از فضاي اينترنت  و ارتباط مستقيم ميان  استفادهه از فضاي علمي اينترنت  و موفقيت تحصيلي را تاييد مي كند و ارتباط مستقيم و مثبت دارد .     پرسشنامه شماره پنج با توجه به پرسشنامه شماره پنج با وجود استفاده  روزانه كمتر از 4 ساعت از تلوزيون و هفته اي 12 ساعت از اينترنت  و عدم استفاده از ماهواره و البته شيوه استفاده از رسانه ها كه نشان دهنده  استفاده مناسب از برنامه هاي علمي و آموزشي از رسانه هاست به خصوص از فضاي اينترنت  اما وضعيت 

تحصيلي دانشجو احتمال ارتباط قوي ميان دو متغيير را رد مي كند به عبارت ديگر با وجود استفاده  علمي از فضاي رسانه  ها اما وضعيت تحصيلي دانشجو رو به افت است . پرسشنامه شماره شش با توجه به پرسشنامه شماره شش با وجود استفاده روزانه كمتر از 4 ساعت از تلوزيون و هفته اي  6 ساعت از اينترنت  و عدم استفاد از ماهواره و البته شيوه استفاده از ماهواره  كه نشان دهنده  استفاده از برنامه هاي علمي رسانه به خصوص فضاي اينترنت  ارتباط بين  ميزان موفقيت تحصيلي را تاييد مي كند .به عبارت ديگر  استفاده از فصاي علمي اينترنت  با پيشرفت تحصيلي رابطه مستقيم دارد . پرسشنامه شماره هفت با توجه به پرسشنامه شماره هفت با وجود استفاده روزانه كمتر از 4 ساعت از تلوزيون و هفته اي 2 ساعت از اينترنت  و عدم استفاده از ماهواره  و البته شيوه  استفاده از رسانه ها كه نشان دهنده استفاده  متوسط  رو به پايين از برنامه هاي علمي و آموزشي از رسانه به خصوص فضاي  اينترنت  ارتباط ميان دو متغير را تاييد مي كند  به ديگر بيان  استفاده از فضاي علمي رسانه  ارتباط مستقيم  با افزايش تدريجي ميزان موفقيت اين فرد را نشان مي دهد . پرسشنامه شماره هشت با توجه به پرسشنامه شماره هشت با وجود استفاده روزانه كمتر از 4 ساعت  از تلوزيون و هفته اي 3ساعت از اينترنت  و عدم استفاده از ماهواره  و البته  شيوه استفاده از  رسانه كه نشان دهنده استفاده علمي از تلوزيون و استفاده از فضاي علمي اينترنت  است  ارتباط ميان  استفاده از اينترنت  و تلوزيون و افزايش موفقيت تحصيلي

را تاييد مي كند .پرسشنامه شماره نه با توجه به پرسشنامه شماره نه با وجود استفاده روزانه  بيشتر از 4 ساعت  از تلوزيون و هفته اي  4 ساعت استفاده از اينترنت  و عدم استفاده از ماهواره و البته شيوه استفاده  از رسانه كه نشان دهنده استفاده خوب از برنامه هاي علمي و آموزشي رسانه است اما وضعيت تحصيلي دانشجو احتمال ارتباط قوي ميان دو متغير را رد مي كند به عبارت ديگر  با وجود  استفاده علمي از فضاي رسانه ه اما وضعيت  تحصيلي دانشجو  رو به افت است  . پرسش نامه  شماره ده با توجه به پرسش نامه  شماره ده با وجود استفاده روزانه كمتر از 4 ساعت از تلوزيون و هفته اي 1 ساعت از اينترنت  و عدم استفاده از ماهواره و البته شيوه استفاده از رسانه كه نشان دهنده  عدم استفاده علمي از تلوزيون و اينترنت  مي باشد  و ارتباط بين عدم استفاده از رسانه و ميزان موفقيت تحصيلي  در اينجا رد مي كند . پرسش نامه  شماره يازده با توجه به پرسش نامه شماره يازده با وجود  استفاده  روزانه بيشتر از 4 ساعت از تلوزيون و هفته اي  2 ساعت از اينترنت  و عدم استفاده از ماهواره  و البته شيوه استفاده  از رسانه  كه نشان دهنده  استفاده كم از برنامه هاي علمي و آموزشي رسانه هاست اما وضعيت  تحصيلي دانشجو احتمال ارتباط قوي  ميان  دو متغير را رد مي كند  به ديگر معني  با وجود استفاده كم  علمي از فضاي رسانه ها اما وضعيت  تحصيلي دانشجو رو به افت است . پرسش نامه  شماره دوازده با توجه به پرسش نامه  شماره دوازده

با وجود استفاده روزانه كمتز ار 4 ساعت  از تلوزيون و هفتهاي  3 ساعت از اينترنت  و عدم استفاده از ماهواره  و البته شيوه استفاده از  رسانه كه نشان دهنده  استفاده كم علمي از تلوزيون و استفاده زياد از اينترنت  جهت تحقيق و پژوهش است  و ارتباط بين استفاده از فضاي اينترنت  و تلوزيون و افزايش ميزان موفقيت تحصيلي ارتباط مستقيم وجود دارد و آن راتاييد مي كند . پرسش نامه  شماره سيزده با توجه به پرسش نامه  شماره سيزده با وجود استفاده روزانه بيشتر از 4 ساعت اينترنت  تلوزيون و هفته اي 2 ساعت از اينترنت  و هفته اي 4 ساعت از ماهواره  و البته شيوه استفاده  از رسانه ها كه نشان دهنده  استفاده متوسط از برنامه هاي علمي و آموزشي از اينترنت  و ماهواره  با توجه  به وضعيت  تحصيلي  دانشجو احتمال  ارتباط قوي ميان  دو متغير را تاييد مي كند يعني استفاده از فضاي علمي رسانه با افزايش تدريجي موفقيت تحصيلي  ارتباط مستقيم دارد . پرسشنامه شماره چهارده با توجه به پرسش نامه  شماره چهارده با وجود استفاده روزانه كمتر از 4 ساعت از تلوزيون و نيم ساعت از اينترنت  در هفته  و استفاده 24 ساعت ماهواره در هفته  كه نشان دهنده  عدم استفاده علمي از تلوزيون و اينترنت  از فضاي علمي جهت پژوهش مي باشد و ارتباط بين  استفاده از اينترنت  و تلوزيون و استفاده از فضاي علمي ماهواره  كه در كل  لرتباط استفاده از رسانه و موفقيت تحصيلي را رد مي كند . پرسش نامه  شماره پانزده با توجه به پرسش نامه  شماره پانزده  با وجود  استفاده روزانه  كمتز از 4

ساعت  از تلوزيون و هفته اي 1 ساعت از اينترنت  و هفته اي 3 ساعت ماهواره و البته شيوه استفاده  از رسانه  كه نشان دهده  عدم استفاده از برنامه هاي علمي و آموزشي از رسانه  هاست  با توجه  به وضعيت  تحصيلي دانشجو كه رو به رشد و افزايش است  ارتباط  بين دو متغير وجود ندارد . پرسش نامه  شماره شانزده با توجه به پرسشنامه شماره شانزده  با وجود استفاده روزانه كمتر از 4 ساعت از تلوزيون و هفته  5 ساعت  از اينترنت  و 2 ساعت از ماهواره  و البته شيوه استفاده  از رسانه كه نشان دهنده  استفاده كم  از برنامه هاي  علمي و آموزشي از رسانه هاست با توجه  به وضعيت  تحصيلي  دانشجو  احتمال ارتباط  دو متغير  وجود دارد يعني استفاده كم از فضاي  آموزشي رسانه و افت تدريجي تحصيلي ارتباط ندارد . پرسش نامه  شماره هفده با توجه به پرسش نامه  شماره هفده با وجود استفاده  روزانه كمتر از  3ساعت از تلوزيون و هفته اي 2 ساعت از اينترنت  و هفته اي 3 ساعت از ماهواره و البته شيوه استفاده  از رسانه كه نشان دهنده  استفاده كم از برنامه هاي علمي و آموزشي آن هم در فضاي اينترنت  احتمال ارتباط ميان  دو متغيير اينترنت  را تاييد نمي كند  بين استفاده  از رسانه و عدم پيشرفت  در موفقيت چون پيشرفتي وجود نداشته  هيچ رابطه اي وجود ندارد . پرسش نامه  شماره هجده با توجه به پرسش نامه  شماره هجده با وجود استفاده روزانه كمتر از 4 ساعت از تلوزيون و هفته اي 2 ساعت از اينترنت  و استفاده 24 ساعت از ماهواره در هفته و

البته شيوه استفاده از رسانه كه نشان دهنده  استفاده كم  از تلوزيون و استفاده از فضاي علمي در اينترنت  جهت تحقيق و پژوهش مي باشد و ارتباط ميان استفاده  علمي از راسنه با موفقيت تحصيلي را تاييد مي كند . پرسشنامه شماره نوزده با توجه به پرسش نامه  شماره نوزده با وجود استفاده  روزانه كمتز ار 4 ساعت از تلوزيون و عدم استفاده از اينترنت  و هفته اي 24 ساعت از ماهواره و البته شيوه استفاده ار رسانه ها كه نشان دهنده عدم استفاده از برنامه هاي علمي و آموزشي رسانه هاست وضعيت تحصيلي دانشجو  احتمال ارتباط دو متغير را تاييد مي كند يعني بين عدم استفاده علمي از رسانه و وضعيت  ضعيف تحصيلي ارتباط مستقيم وجود دارد . پرسش نامه  شماره بيست با توجه به پرسش نامه  شماره بيست با وجود استفاده روزانه كمتز از 4 ساعت از تلوزيون و هفته اي 1 ساعت از اينترنت  و هفته اي 2 ساعت از ماهواره  و البته  شيوه استفاده  از رسانه  كه نشان دهنده  استفاده كم از برنامه هاي علمي ماهواره  است و با توجه به وضعيت تحصيلي دانشجو كه ضعيف است احتمال ارتباط دو متغير وجود دارد و با هم ارتباط مستقيم دارند . تجزيه و تحليل اطلاعات جمع آوري شده از پرسش نامه  ها : در كشور ما  استفاده از رسانه  امري طبيعي  به نظر مي رسد  بر طبق نظر سنجي هاي  كلي در بين مردم جامعه ، تلوزيون  بيش از همه استفاده مي شود و رسانه اينترنت  و ماهواره  در رده هاي بعدي  قرار دارند  كه هر كدام  با محدوديت هايي روبه رو

هستند .ما در اين پروژه مي خواهيم رابطه بين استفاده  از رسانه را با موفقيت تحصيلي يا عدم موفقيت تحصيلي دانشجويان بررسي كنيم كه طي درصد گيري هايي كه از سوالات پرسش نامه  افراد گروه نمونه انتخابي گرفتيم ميزان استفاده از رسانه تلوزيون در بين دانشجويان دختر دانشگاه امام رضا(ع)  15% روزانه بيش از 4ساعت و 85% روزانه كمتر از 4 ساعت بوده است .ميزان استفاده از رسانه  اينترنت   در بين دانشجويان دختر دانشگاه امام رضا (ع) ، 35% كمتر از 2 ساعت  ، 45% بين 2 تا 4 و 15% بيش از 4 ساعت  بوده است و 5% فاقد رايانه بودند . ميزان استفاده  از رسانه ماهواره   در بين دانشجويان دختر دانشگاه امام رضا(ع) ، 25 % كمتر از 5 ساعت و 5% بين 5 تا 10 ساعت و 10% بيشتر از 10ساعت در هفته است  و 60% ماهواره نداشتند طبق نظر سنجي از دانشجويان مورد بررسي ، 45% از دانشجويان از برنامه هاي سرگرمي تلوزيون و 20% از برنامه هاي علمي تلوزيون و 10% برنامه هاي ورزشي و 25% از برنامه اخبار استفاده مي كنند . طي اين بررسي 20% از دانشجويان هرگز از تلوزيون براي پيشرفت تحصيلي استفاده نكرده اند .75%از دانشجويان گاهي اوقات  از تلوزيون  براي پيشرفت تحصيلي خود استفاده كرده اند و 5% از دانشجويان هميشه از تلوزيون براي پيشرفت تحصيلي خود استفاده كرده اند . در اين بررسي حدود  10% از دانشجويان  با هدف  چت از اينترنت  استفاده مي كنند و 25% به عنوان سرگرمي از اينترنت  كرده اند ، 60% از دانشجويان  براي تحقيق از اين رسانه استفاده

مي كنند و 5% كلاَ رايانه ندارند . و معمولا 35% افراد گروه نمونه  از سايت ها و برنامه هاي سرگرمي اينترنت  استفاده مي كنند و 50% از سايت هاي علمي و 10% از سايت هاي خبر اينترنت  و 5% هم كلاَ رايانه نداشتند . و طبق بررسي هايي كه انجام شده 15% از دانشجويان هرگز از مطالب علمي اينترنت  جهت تحقيق و پژوهش خود استفاده نمي كنند و 10% از آنان گاهي اوقات و 45% اكثر اوقات و 25% هميشه از اين مطالب جهت تحقيق و مطالعه خود از اينترنت  استفاده مي كنند و 5% هم رايانه نداشتند . در طي اين نظر سنجي از دانشجويان  10% از آنان برنامه هاي سرگرمي ماهواره را ترجيح مي دهند و 15% برنامه هاي علمي و 15% برنامه هاي اخبار را در ماهواره  ترجيح داده اند و 60% كلاَ ماهواره نداشتند . 10% از اين دانشجويان  اصلا از برنامه هاي علمي و آموزشي ماهواره جهت  پيشرفت  تحصيلي  استفاده نمي كنند و 20% از آنان گاهي اوقات و 10% اكثر اوقات  از ماهواره  براي كمك در پيشرفت تحصيلي خود استفاده كرده اند و 60% از آنان كلا ماهواره  نداشتند . به طور كلي  طي بررسي هاي انجام شده  از پرسشنامه هاي دانشجويان ، 35% از آنان تا حدودي رسانه تلوزيون را  15% از دانشجويان  وجود اينترنت  را كاملاَ درپيشرفت تحصيلي خود موثر دانسته اند و 60%تا حدودي تاثير اينترنت را در پيشرفت تحصيلي خود را تاييد كرده اند و 10% اصلاَ در پيشرفت  تحصيلي خود موثر ندانسته اند  و 5% هم كلاَ رايانه نداشته اند .به طور كلي 

ميزان متوسط مطالعه روزانه 40% اينترنت   اين دانشجويان  كمتر از  1ساعت و 30% از آنان 1تا 2 ساعت و 30% از آنان 2تا 4 ساعت بوده است كه منبع  اصلي تحقيقات دانشگاهي 30% از آنان كتابخانه و 65% از آنان  اينترنت  بوده است و 5% از آنان پاسخي نداده اند . در طي تحقيق به عمل آمده  از اين گروه  انتخابي 45% از دانشجويان وضعيت  معدل شان كمتر از  14 بوده است ، 35% از آنان  بين 14تا 16 و 20%از آنان بين 16تا 18 و 5% از انان معدل  بين 18 تا 20 داشته اند . با بررسي هاي انجام شده  25% از دانشجويان  افت تدريجي در 4 سال  تحصيلي خود داشته اند و 45% افزايش تدريجي داشته اند و 30% از آنان روند تحصيلي شان بدون تغيير مانده است . در كل  5% از اين دانشجويان  كاملا از روند تحصيلي شان رضايت دارند و 35% تا حدودي و 60% اصلاَ  از روند تحصيلي خود رضايت  نداشتند .طي بررسي پرسشنامه  ها 85% از دانشجويان  دركل وجود رسانه ها را درروند تحصيلي خود مفيد دانسته اند و 10% وجود رسانه ها را در روند تحصيلي خود مخرب ديده اند و 5% از آنان وجود رسانه ها را در روند  تحصيلي خود موثر نمي دانند . خلاصه و نتيجه گيري موضوع پروژه مورد بررسي ما  رابطه  رسانه ( تلوزيون ، ماهواره  ، اينترنت  ) با موفقيت يا عدم موفقيت  تحصيلي دانشجويان  دختر رشته حسابداري ورودي سال 84 دانشگاه امام رضا (ع) است در اين  موضوع دو متغير رسانه ( تلوزيون ، اينترنت  ، ماهواره ) كه

متغير مستقل ، و موفقيت تحصيلي كه متغير وابسته است  مي باشد ، وجود دارد . ما در متغير مستقل كه همان  رسانه است  مي خواهيم  بدانيم  كه گروه نمونه  ما چه مقدار  از هر يك از  رسانه ها استفاده  ، مخصوصاَ براي تحقيق و پژوهش  كرده است  كه ميزان  استفاده آنها در تجزيه و تحلي  فصل گذشته ذكر شده است كه در اين تجزيه و تحليل به اين نتيجه رسيديم  كه بيشترين ميزان استفاده افراد گروه نمونه از تلوزيون است .شايد  به خاطر اين كه  اين ابزار  رسانه در دسترس همه حانواده ها است ولي  اين استفاده بيشتر براي سرگرمي و گذارن وقت است و تنها 5%حجم گروه نمونه اعتقاد دارند  هميشه از تلوزيون براي پژوهش هاي علمي  استفاده مي كنند .طبق بررسي هايي كه ما انجام داديم فقط شبكه آموزش آن هم  ساعات خاصي طي شبانه روز  براي برنامه هاي آموزشي گذاشته شده است و اين يك نوع محدوديت ايجاد كرده  تا همه دانشجويان  از تلوزيون بعنوان ابزار  پژوهش هاي علمي نتوانند استفاده كنند. در رده بندي  ميزان  استفاده از رسانه در دومين رده اينترنت  جاي مي گيرد  كه البته  بيشترين  ميزان استفاده علمي و پژوهشي در بين ابزارهاي رسانه ( تلوزيون –اينترنت  -ماهواره  ) اينترنت  است ولي از آنجايي كه همانند تلوزيون كه رسانه سراسري است در دسترس همه خانواده ها نيست ، در رده دوم قرار گرفته است . طبق تجزيه و تحليل هايي كه در فصل چهار صورت گرفته است 60% از افراد گروه نمونه  عنوان كرده اند  كه هدف  استفاده از اينترنت  ، تحقيق و پژوهش بوده است  و

بيشترين  ميزان  مراجعه به اينترنت  براي كارهاي  پژوهشي –علمي دانشگاهي بوده است و همچنين منبع اصلي  تحقيقات دانشگاهي كه 65% از افراد گروه نمونه است  اينترنت  بوده است و فقط 30% كتاب و كتابخانه را منبع  اصلي تحقيقات  دانشگاهي خود قرار داده اند كه اين نشان دهنده اهميت اينترنت  در بين  دانشجويان و كاهش ميزان  استفاده از كتاب و كتابخانه  است كه به نظر ما شايد اين ميزان  به دليل  سهولت كار در محيط اينترنت  و در دسترس بودن اطلاعات مورد نظر  دانشجويان  براي تحقيقات خود است ولي كتابخانه شرايط دشوارتري دارد و ممكن است  اطلاعات براي يك پژوهش يكجا  نتواند جمع آوري شود  و اين ضعف كتابخانه هاي ماست  كه البته به مرور زمان  با ايجاد كتابخانه هاي الكترونيك و قرار دادن  كتاب ها در محيط اينترنت  اين ضعف پوشانده شود ولي چه بهتر  كه  برنامه هايي براي از بين نرفتن فرهنگ كتاب و كتابخواني در بين دانشجويان  در كشور پياده شود . در سومين رده بندي از ابزارهاي رسانه ماهواره  ، قرار مي گيرد  كه تقريبا  60% از افراد گروه نمونه ماهواره  ندارند كه اين به دليل  محدوديت هايي نظير نوع مذهب و اعتقادات  افراد است  و فقط 40داراي ماهواره هستند كه ازاين افراد  فقط 15% اعتقاد دارند كه از ماهواره  استفاده علمي مي شود انجام داد كه تجزيه و تحليل دقيق تر در فصل 4 آمده است . فضاي ماهواره  داراي برنامه هاي علمي محدودي است كه تا جايي كه بررسي كرديم  اين برنامه ها رابطه اي با رشته تحصيلي افراد گروه نمونه ( حسابداري) ندارند .ولي 20% افراد گروه نمونه  كه

از ماهواره استفاده مي كنند ( همان 40%)  اعتقاد دارند كه از ماهواره  استفاده علمي مي كنند . در كل  طي بررسي هاي صورت گرفته و تجزيه و تحليل هاي انجام شده  در فصل چهار، به ترتيب رده بندي ذكر شده  كه در ابتدا تلوزيون است 65% افراد گروه نمونه  اعتقاد دارند كه تلوزيون اصلا رابطه اي با  موفقيت تحصيلي شان ندارد و فقط 35% اعتقاد دارند تا حدودي اين رابطه وجود دارد . همچنين براي اينترنت  15% از افراد گروه اعتقاد دارند كاملاَ اين ابزار رسانه  با موفقيت تحصيلي شان رابطه دارد  و 60% تا حدودي اين رابطه  را قبول دارند و 10% اصلا اين رابطه را قبول ندارند . در بين افرادي كه از ماهواره استفاده مي كنند  ( 40%) 25% تا حدودي اين رابطه  قبول دارند و 15% اصلاَ اين رابطه را قبول ندارند . از اين بررسي به اين نتيجه مي رسيم  كه افراد گروه نمونه اعتقاد دارند  كه دربين ابزارهاي رسانه (تلوزيون –اينترنت  -ماهواره  ) اينترنت  بيشترين  رابطه را با موفقيت  تحصيلي شان دارد و اين اهميت  اينترنت  را در بين افراد گروه نمونه نشان مي دهد .كه به دليل محدوديت هاي ذكر شده  در دو ابزار ديگر ( تلوزيون – ماهواره  ) بيشتر از اينترنت   استفاده علمي مي شود. طي تجزيه و تحليل هاي صورت گرفته در فصل چهار و درصد گيري هايا كلي صورت گرفته  در مورد رابطه  دو متغير موضوع پژوهش ، طبق روند تحصيلي دانشجويان كه 25% افت تدريجي و 45% افزايش تدريجي و 30% بدون تغيير بودند ما به اين  نتيجه رسيديم  كه 45% اصلا

رابطه بين رسانه و موفقيت  تحصيلي وجود ندارد ، 50% رابطه مستقيم و مثبت ( در تعريف واژگان توضيح داده شده است ) . 5% رابطه مستقيم منفي وجود داشته است . طي بررسي مصاحبه هاي صورت گرفته از سه تن از كارشناسان  دانشگاه امام رضا (ع)  كه مصاحبه هاي صورت گرفته در پيوست به طور كامل  ذكر شده به اين نتايج مي رسيم كه : همه آنها  ارتباط بين  رسانه و موفقيت تحصيلي را تاييد كرده اند. و همچنين ، همه آنها به اتفاق نظر ارتباط بين رسانه و عدم موفقيت را رد كردند و عنوان كردند  عوامل ديگر مانند نداشتن هدف ، كاربردي نكردن اطلاعات و شرايط محيطي بر عدم موفقيت  تاثير دارد . به نظر اين كارشناسان  تفاوتهايي بين  استفاده از رسانه ميان دانشجويان در ايران و ساير كشورها  وجود دارد از جمله محدوديت امكانات و عوامل فرهنگي كه اين شرايط روز به روز در كشورمان در حال پيشرفت است . طبق فرضيه هاي ارائه شده  كه شامل : 1-    رسانه برعدم موفقيت  تحصيلي  دانشجويان موثر است  .2-    دانشجويان  با استفاده از رسانه  به موفقيت تحصيلي  مي رسند .3-    دانشجويان زمان زيادي را صرف استفاده  غير علمي از رسانه مي كنند . در بررسي هاي صورت گرفته كه در بالاو در فصل چهار ذكر شده است ، فرضيه شماره يك  كه رابطه رسانه با عدم موفقيت  تحصيلي دانشجويان است رد مي شود  به دليل اينكه  فقط 5% اين فرضيه تاييد مي شود و 95% تاييد نمي شوود كه اين 5% براي اثبات اين فرضيه  بسيار كم است  و مابه اين نتيجه رسيديم 

كه رابطه اي بين  رسانه و عدم موفقيت  تحصيلي وجود ندارد  و احتمالا متغيير هاي ديگر كه ما مورد بررسي قرار نداديم از قبيل شرايط دانشجو ، محيط دانشگاه ، علاقه به رشته تحصيلي و... ذخيل است . در مورد فرضيه شماره دو كه رابطه بين رسانه و موفقيت تحصيلي است بايد عنوان كرد كه طبق بررسي هاي صورت گرفته 50% از تجزيه و تحليل هاي افراد گروه نمونه و همچنين با توجه به نظر كارشناسان  اين رابطه تاييد مي شود  و در نتيجه اين فرضيه به اثبات مي رسد و در نهايت  مي توان گفت كه متغير مستقل رسانه  با موفقيت تحصيلي  دانشجويان رابطه مستقيم دارد . طبق فرضيه شماره سه  كه عنوان مي كند  دانشجويان زمان زيادي صرف استفاده غير علمي از رسانه مي كنند .تجزيه و تحليل  هاي ما هم  به اين نتيجه مي رسد  كه 80% افراد گروه نمونه  از برنامه غير علمي تلوزيون استفاده مي كنند و همچنين  در مورد اينترنت  هم 45% افراد گروه نمونه  از فضاي غير علمي اينترنت   استفاده مي كنند و در مورد ماهواره  نيز 25% از افراد استفاده كننده ( 40%) از برنامه هاي غير علمي ماهواره  بهره مي برند  كه در نهايت به اين نتيجه مي رسيم كه دانشجويان زمان زيادي را صرف  استفاده غير علمي  مي كنند و فرضيه سه به اثبات مي رسد  كه اگر مقدار كمي ازاين  زمان را كه  صرف استفاده غير علمي ميكنند ، صرف استفاده علمي شود  باعث رشد روند تحصيلي آنها مي شود . در نهايت بايد گفت  طي بررسي هاي انجام شده بايد فرضيه اصلي  را

تغيير دهيم چون نيم ياز آن به اثبات رسيده است و بايد به اين صورت باشد كه رسانه بر موفقيت تحصيلي موثر است .بايد عنوان كرد  كه ما در اين پروه با محدوديت هاي زيادي روبه رو بوديم  اميدواريم  كه مورد رضايت شما واقع شده باشد و كم و كاستي ها را بر ما ببخشيد  و گامي باشد براي ديگر پژوهشگران در راستاي تكميل اين پروژه .1-    رستمي ، علي ( 1364) رابطه تماشاي تلوزيون د رميزان موفقيت دانش آموزان دوره متوسطه 2-    كازنو، ژان ( 1370) قدرت تلوزيون ( ترجمه علي اسدي ) تهران : امير كبير گ3-    كازنو ، ژآن (1370) جامعه شناسي راديو و تلوزيون ( ترجمه جمشيد ارجمند ) ، مجله تماشا ، شماره 34-    سايت بنياد امين 5-    سايت جامعه شناسي ايران 6-    سايت دنياي اينترنت 7-    سايت كانون انديشه جوان

هوش هيجاني ،دانش مديريت ارتباطات و دانش رهبري

نويسنده : دكتر گودرزي

آنچه كه تقديم شما مي شود گزيده اي از سخنراني بسيار جذاب دكتر گودرزي استاد برجسته جامعه شناسي و پژوهشگر مسائل اجتماعي  است در نشست ماهانه  انجمن روابط عمومي ايران بيش از 15 سال است كه هوش هيجاني نظر من را به خودش جلب كرده است. كتاب جوهره مديريتي جان ماركسول كتاب بسيار ارزشمندي در اين زمينه است. وي در اين كتاب از موضوع و شيوههايي صحبت مي كند كه شما دانش مديريت ارتباطات و دانش رهبري ارتباط را لمس مي كنيد. گاهي دوستي مقدمات علمي را به صورت عناويني به شما مي گويد و شما نيز دانش كسب مي كنيد. ولي جان ماركسول در اين كتاب با تمام وجود مديريت از درون قلب را به

شما آموزش مي دهد.آنچه كه من مي خواهم براي شما بگويم موضوعي است كه از سال 1920 مطرح بوده و اولين مقالات درباره هوش در آن سال چاپ شد. در اين مقاله چهار نوع هوش مطرح شده است: بهره هوشي، هوش اخلاقي، هوش معنوي و هوش هيجاني. آنچه كه امروز مورد بحث ماست هوش هيجاني است intelligence Emotional . يعني هوشي كه ميتواند تنظيم كننده هيجانات روابط ما باشد.دنياي امروز در حال تغيير است. زندگي در حال پيچيدهتر شدن است و ديگر فرصت فكر كردن به ما نمي دهد. در اين شرايط ما واقعا نياز به داشتن يك قدرت بالا و يك مهارت بالا براي ايجاد ارتباط با اين جهان جهاني شده داريم و كساني مي توانند در اين بازار جهاني بازي را ببرند كه داراي مهارت بالايي در هوش هيجاني باشند. متاسفانه با توجه به زمينه هاي ادبي، فلسفي و ديني و اخلاقي ما،  ميزان هوش هيجاني در كشور ما بسيار پايين است. يكي از پايه ها و اساس هاي هوش هيجاني خودشناسي است. مردم ما آنقدر كه در رفتار ديگران مطالعه مي كنند، در رفتار خود خود دقت نمي كنند. يعني در تمام سازمان ها، بيشترين توجه به ديگران است در حالي كه اگر انسان بخواهد مسير ترقي و رشد را بپيمايد، اول بايد دست به خودشناسي بزند. من عرف نفسه فقد عرف ربه. چرا ما در مقدمات خودشناسي در جامعه ضعيف هستيم؟ ما هر روزه با سيلي از واژه هايي كه در مكالمات روزمره به كار مي بريم، نشان مي دهيم كه تا چه ميزان تربيت فرهنگيمان پايين است. بهره هوشي ما

بسيار بالا است. تمام المپيادهاي جهاني را داريم مي بريم. اما هوش هيجاني است كه جامعه ما را جلو مي برد. 75% از موفقيت هاي اجتماع، سياست و حوزه دولت وابسته به هوش هيجاني است نه.IQ  بيل گيتس اگر بهره هوشي خيلي خوبي دارد اما شبكهاي از دانشمندان را دور خودش جمع كرده است. او نميتواند در يك فضاي يك نفره كار بكند. پس در اين دنياي پيچيده EQ+IQ  مي شود موفقيت. در تست هاي گزينش مديران روابط عمومي دنيا، از 1000 نمره 600 نمره به هوش هيجاني اختصاص دارد. بسياري از سازمان هاي ما به تكنولوژي فكر مي كنند، در واقع مسئله شان هوش هيجاني است، فناوري سطح بالا دارند ولي كارشان پيش نمي رود. براي اينكه موقعيت را نمي شناسند. امروز بزرگترين ظلمي كه در جامعه ما دارد اتفاق مي افتد و بارها و بارها هم تكرار شده اين است كه به يكباره، پست مديريت يك سازمان بزرگ را به يك نفر مي دهند. مگر كسي كه يك درس از مديريت را نخوانده مي تواند به تنهايي مديريت كند؟ سالها پيش رئيس فرهنگستان فنلاند به ايران آمده بود و براي همكاري با پروژه هاي ايران مي گفت با مدير پروژه ام صحبت كنيد كهMBA  يا همان مديريت اجرايي خوانده است. پس اگر ما مي خواهيم در مناسبات كسب و كار موفق باشيم نمي توانيم به علم بي توجه باشيم. كسي كه زحمت مي كشد  و مي خواهد مدير باشد حداقل زحمت اين است كه كارشناس مديريت باشد. چيني ها تمام مدارس علمي دنيا را اشغال مي كنند. چرا يك چيني موفق است؟ زيرا

طبق اصولي كار مي كند. اما ما اصلا اصول را قبول نداريم. يعني به اصول كارشناسي وفادار نيستيم. شما در جلسات مذاكرات كه تيم مذاكره نشسته لباس مرتب، كفش هاي واكس زده و عطر خوشبو مي بينيد. مگر شما اينها را در رواياتتان نداريد؟ اينها نشانه هاي هوش هيجاني است. در جلسه مذاكره بايد جذاب باشيد. بايد بهترين لباس را پوشيد. درست نيست با موهاي نامرتب و قيافه پريشان و لباس نامناسب در جلسه حاضر شود. پيام جدي براي مديران روابط عمومي اين است كه بايد براي روابط عمومي سازمانها زيباترين و جذابترين خانم ها و آقايون را استخدام كنند. زيبا و خوش لباس و خوش خنده بايد باشند. هم بايستي زيبايي جمال داشته باشند و هم قلب بازي بايد داشته باشند. يك مدير روابط عمومي مي تواند عبوس باشد؟ غرب امروزه از زن براي تبليغ كالاها استفاده مي كند. به تازگي هم يكي از فيلسوفان به غرب تاخته و نوشته كه ديگر حربه هاي غرب به بن بست رسيده است. زن كالا نيست. آن فيلسوف پيام مي دهد كه بياييد بازرگاني و بازاريابي تان را از تمركز كالايي روي زن برداريد و روي جنبه هاي تعالي بخش زن سرمايه گذاري كنيد.  زن مي تواند در پوشيدگي قرار بگيرد  ولي احساسات عاطفي هوش هيجاني را نيز انتقال دهد.  زنان در هوش هيجاني از مردها جلوتر هستند.تحقيقات اخير نشان مي دهد كه خانم ها از اين نوع هوش بهره بيشتري دارند. اما مردها مي توانند اين هوش را ياد بگيرند. هوش هيجاني بر خلاف IQ قابل آموزش است. يعني مديران سازمانها مي توانند هوش هيجاني را

به مديران سازمان هاي خودشان آموزش دهند. امروز رئيس پليس آمريكا يك استراتژي جديد براي اداره جامعه خود نوشته است. نوشته كه انتظام به وسيله مردم همراه با هوش هيجاني انجام مي پذيرد. مي خواهيم انتظام را به وسيله مردم ايجاد كنيم. به جاي مچ گيري مشتري مداري مي كنيم. اين افراد براي اين موضوع دوره هاي هوش هيجاني گذرانده و در اين رشته مدرك گرفته اند. يعني ما پليس هايي هستيم كه امنيت را بدون ترس ايجاد مي كنيم. يعني شهروند مي خواهد در آرامش زندگي كند. آرامش به وسيله هوش هيجاني. چقدر خوب است پليسي كه در حال جريمه كردن من است اطلاعات و آگاهي به من بدهد و با يك لبخند بگويد متاسفم كه نمي توانم از مواضع قانوني ام كنار بيايم ولي اميدوارم بار ديگر شما را اينجا در حال جريمه شدن نبينم. از سال 1920 به اين طرف حتي تنبيه حيوانات هم ممنوع شده است اما هنوز در سطح تهران بعضي از آدم ها تنبيه مي شوند. براي اينكه سطح هوش هيجاني پايين است. از1920 منشور اخلاقي روانشناسان دنيا روي حيوانات هم تدوين شده است. يك روانشناس حق ندارد حيواني را تنبيه كند. اما اينجا هنوز هم بعضي از مردم را هل مي دهند. مردم كتك مي خورند. بعضي وقتها ممكن است شورش اجتماعي بشود و فرد درگير شود. اين مسئله فرق مي كند.اعتقاد جدي خودم اين است كه 75 درصد موفقيت ما در كسب وكار، ازدواج و درس خواندن به هوش هيجاني  بستگي دارد. در مورد ويژگي به ياد ماندني از معلم كلاس اول دبستان ما يك تحقيق بين

المللي انجام داديم. تعداد زيادي پرسشنامه پر شد و نتيجه اين بود كه بيشتر جوابها قدرت مشاركت، همدلي كردن، هميار بودن، قدرت شناخت بالا، نفوذ خيلي عالي و يك پايگاه خوب براي ارتباط بود. تعدا كمي از افراد به نوع آموزش و تدريس اشاره كرده بودند. اگر جامعه ما يك كانال تلويزيوني براي هوش هيجاني درست كند باز هم كم است. اين هوش هيجاني بايد بتواند در جامعه ما پيش رود. شما مي دانيد كه وقتي خداوند به حضرت موسي مي گويد كه به درگاه فرعون برو مي گويد با زبان نرم با او سخن بگو. كساني كه در حوزه زبان كار مي كنند ويژگي هاي زبان نرم را منطبق با هوش هيجاني دانسته اند. تمام پيام هاي انسان هاي بزرگي كه به جايي رسيده اند نرم، محكم و كوتاه و نافذ است. پيام خشك و تو خالي به مقصد نمي رسد. شبكه پيام هاي يك روابط عمومي موفق بايستي داراي انرژي مثبت باشد. شما كافي ست كه يك مدير موفق روابط عمومي باشيد. همه جا با انگشت به شما اشاره مي كنند و مي گويند اين در سازمان بي نظير است. اين حرفها باعث ايجاد شبكه اي مي شود كه در آن هميشه براي شما فرصت شغلي وجود دارد. من به كساني كه درباره توسعه روابط عمومي سرمايه گذاري كردند تبريك مي گويم. ما تازه داريم نهاد هاي مدني را در ايران تمرين مي كنيم. من هميشه مي گويم كه IQ  ايراني براي اداره جهان خيلي خوب است اماEQ  اش بايد متحول شود. يعني بايد بتواند روابط اساسي با مردم جامعه اش را خوب

هدايت كند و در حق خودش مهربان باشد. شناخت هاي خود را بايد بتواند رشد دهد و سپس آنگاه مي تواند وارد عرصه هاي جهاني شود. اولين تحقيقي كه ما به اسم مديران جهاني منتشر كرديم نوشته مديري كه مي خواهد در فضاي جهاني مديريت كند حتما به نمره بالاي 60 درصد هوش هيجاني نياز دارد. يعني مديري باشد كه فرهنگ ها را خوب مي شناسد، اداره فرهنگي جامعه را بداند، يك تيم ساز خيلي خوب باشد، زبان آنجايي كه مي خواهد مديريت كند را بداند. الان در دوبي قوم هاي بسياري كار مي كنند اما يك زبان براي ارتباط است و علاوه بر آن زبان يكسري اصول وجود دارد. در تمام استخدام ها اين سوالات مطرح است كه افراد سطح تحملشان بالا باشد، هنگام كار بسيار زياد احساس خستگي نكنند.يعني منابع مالي را خوب بتوانند مديريت كنند. تعهد داشته باشند و به رنگ و نژادشان به هيچ عنوان كار نداشتند. سياستگزاران، اقتصاد دانان و جامعه شناسان همه بايد دور اين مفهوم حلقه بزنند تا اين مفهوم را رشد بدهند. ما هر قدر مديران باEQ  بالاتر داشته باشيم، خلاقيت بالاتري داريم. بين هوش هيجاني و خلاقيت ضريب همبستگي بالايي وجود دارد. بالاي 90%. سازمان هايي كه مديراني با هوش هيجاني بالا دارند امنيت خاطر بيشتري را احساس مي كنند. جوامعي كه رهبرانشان هوش هيجاني بالاتري دارند، تعلق و وفاداري ملي آنان بسيار بالاست. اين افراد به جامعه شان عشق ميورزند. احساساتي مثل عصبانيت، خجالت، تنفر، ترس و... احساساتي هستند كه ما در طول روز با يكديگر داريم. ما سه تا اصطلاح داريم. احساسات، عاطفه و

هيجان. از بعد روانشناسي اين سه كلمه سه بعد متفاوت دارد. مديريت هيجانات جز» ديگر هوش هيجاني است. يعني من بتوانم هيجانات خودم را خوب بشناسم، خوب مديريت كنم و آنگاه است كه هيجانات طرف مقابلم را خوب مي توانم بشناسم و خوب هم مديريت كنم. ما براي روابط شخصي و بين شخصي به مدلي نياز داريم. در اين مدل 5 مشخصه وجود دارد. اولين آنها خودآگاهي است. در واقع هر قدر خودآگاهي ما بالاتر رود، اين ميزان شناخت بالاتر مي رود. همانطور كه پيام جناب مولانا در سراسر مثنوي اين است كه پايت را تا جايي كه مي تواني بيرون بگذار اما دم دم هاي غروب يا سر صبح به خودت بازگرد. براي آرامش دروني خود پيش روانپزشك ها نرويد. پيش دعا نويس و جن گير نرويد. پيش انرژي تراپيست ها نرويد. فقط سر در درون خود ببريد و اين روزي تنها 15 دقيقه خودتان را بنويسيد. بنويسيد كه در اين عالم هستي چه كاره هستيد. كجاي اين جهان قرار گرفتيد. جهان خيلي شلو غ است. در روز يك ربع تلفن ها را خاموش كنيد، ذهن ها را از مشغوليات تعطيل كنيد و در يك مكان آرام خودتان را بنويسيد. اين اولين كار است. چقدر احساس شما خوب مي شود. پيام بعدي اين است: اگر مي خواهيد انسان موثري باشيد انرژي حياتتان را اين گونه تقسيم كنيد: 95% جهان هستي را بشنويد و تنها 5% صحبت كنيد. لذت خويشتن داري كه به خودآگاهي كمك ميكند بسيار زياد است. اگر كسي صداي درون خودش را نشنود زيان كرده است. صداي درون به ما مي گويد

كه مسير كجاست. اگر مسير خودآگاهي و هوش هيجاني را خوب دنبال كنيد به مرحله بعدي مي رسيد كه هوش هيجاني نام دارد و كمي جلوتر هوش معنوي است. يعني همان جايي كه سراسر وجود شما جذب است. همواره پيام خوب به درو ديوار وجود مي دهيد و درو ديوار وجود از شما معنا و عشق و حركت مي گيرد.برگرديم به موضوع خودآگاهي. وقتي خودآگاهي و مديريت هيجانات بالا مي رود، فرد يك موجود خودانگيخته مي شود. كارل راجرز و ابرهام مازلو اين را انسان خودشكوفا مي نامند. ويژگي اين انسان خودشكوفا اين است كه اولا اين افراد تجربه ناب دارند. چند درصد صدا و سيماي ما توانسته مردم را به تجربه ناب بكشاند؟خودآگاهي يعني ثروت، ثروتي كه هرگز پايان نمي پذيرد. كساني كه به خودآگاهي دست يابي دست دارند يعني به ثروت بيانت ها دسترسي دارند. زيرا خودآگاهي بعد از اين جهان هم همراه شما است. پيام بعدي من اين است كه فرد خودشكوفا بايد خودارزيابي داشته باشد. به حساب خود برسيد پيش از اينكه به حساب شما برسند. وقتي آگاهي اجتماعي شما بالا برود، مدير روابط عمومي اي هستيد كه همدلي داريد. هوشياري سازماني هم داريد. ديدهايد كه برخي از افراد را در سازمان چقدر دوست دارند؟ كسي كه چهره ماندگار مي شود، با هوش هيجانياش چهره ماندگار ميشود. انساني كه آگاهي سازماني پيدا مي كند، سرمايه انساني ميشود زيرا خودآگاهي و اعتماد به نفس اش بالاست. هميشه از من سوال مي كنند كه چگونه اعتماد به نفسمان را بالا ببريم. خوب خودآگاهي تان را بالا ببريد. خود را بشناسيد و روزي حداقل

يك ربع راجع به خودتان فكر كنيد. چقدر بد است كه يك فيلسوف شرقي مي گويد تفكر به انسداد رسيده است. پيام بعدي من اين است كه تفكر هميشه راهش باز است. اگر مي خواهيد ديندار باشيد، ديندار متفكر باشيد نه ديندار عوام. بسياري از گرفتاري هاي ما ناشي از دينداري عوامانه است. هر روز در حال بهبود مستمر و رشد خود باشيد. چنين فردي را همه در اجتماع دوست دارند و هر جا رود موفق مي شود. سعديا مرد نكونام نمي رد هرگز/ مرده آنست كه نامش به نكويي نبرند. يعني كسي نام نكويي ندارد كه هوش هيجانياش پايين است. امروزه ارزش هاي جوانان ما كمي مخدوش شده است. اصلا به همدلي فكر نمي كنند. پدرها و مادرها گاهي شكايت مي كنند كه جوانان حرمتها را فراموش كردهاند. سريالهايي كه از تلويزيون پخش مي شوند هم حاوي همين نكته هستند. ما بايد رسانه، روزنامه، مطبوعات، كتاب، قلم و سخنراني هايمان به سمت رشد اين فضايل در جامعه باشد. باور كنيد جامعه ايراني اسلامي نيازي به نگهبان در داخل خيابان ندارد. اين جامعه مي بايست شعور بالاتري داشته باشد زيرا خودش مجري قانون است، مودب و منظم است. از اينها گذشته بحث حلال و حرام يا همان هوش معنوي در اين فرهنگ وجود دارد. آقاي بلاتاكس كتابي نوشته اند به نام زندانيان افكار ما كه به زودي به چاپ مي رسد كه درباره معنا درماني در محيط كار ميباشد. اين كتاب به قدر غني است كه وقتي به آن نگاه مي كنم، ميبينم تمام آن سرشار از دستورات اسلامي است. فردي كه خاشعانه روي زمين

راه ميرود و سخن بيهوده نمي گويد همان فرد به خودآگاهي رسيده است. افرادي مثل سعدي يا پروين اعتصامي در اشعارشان دنيايي از هوش هيجاني را انتقال مي دهند. محققين ما كجا هستند كه معناي اين متون را استخراج كرده و به جهانيان پيام بدهند؟ ما از نظر ادبيات نظري كم نداريم. راجع به هوش هيجاني زياد گفته شده است، اما ما بيشتر به عمل نياز داريم. اميدوارم كه ميزان سخن گفتن در جامعه ما كم شود و همه سر در عمل كنند. موضوع بعدي شفافيت است. شفافيت هم در رسيدن به خودآگاهي بسيار مهم است. گاهي به آدم هايي بر مي خوريم كه هزار لايه دارند. نمي دانيم با چه زباني دارند صحبت مي كنند. گاهي هم با آدم هايي برخورد مي كنيم كه بسيار ساده و شفافند و اين شفافيت در فرهنگ ما هست. يك مثال از پيام هوش هيجاني در سياست مي زنم. صهيونيستها دارند دنيا را براي يكسري اقداماتي كه درآينده مي خواهند انجام دهند تست مي كنند. آزمايشگاه تستشان هم غزه است. ولي شما مي بينيد كه وقتي مسئله همدلي جهاني ايجاد مي شود، ديگر سياه و سفيد نمي شناسد. يك خودآگاهي به وجود آمده كه مجزاي از دين وسياست است. جنبش جهانياي كه نشان دهنده بالا رفتن هوش هيجاني جهان است.وظيفه مديران روابط عمومي در دنيا و در شهر بزرگ ما تهران چيست؟ اول از همه اينكه مديران روابط عمومي بايد خوب تربيت شوند. اگر كسي آماده فدا كردن خودش از بعد عاطفه، احساسات، عشق، بينش و دانش نباشد، بايد از روابط عمومي استعفا بدهد. اگر كسي منزلت رفتاري

و عزت ندارد بايستي از پست روابط عمومي كنارهكشي كند. زيرا مدير روابط عمومي رابط بين هيئت مديره و كاركنان جامعه است. روابط عمومي يعني سمبل و نماد يك سازمان كه ديگران از دريچه آن شخص سازمان را بررسي مي كنند. هر قدر مدير روابط عمومي شفاف و اهل واقع گرايي باشد، مي تواند موفقتر باشد.*مردم سالاري

استعداد برقراري رابطه

ر 1388 ، 17:50 استعداد برقراري رابطه الهام فاميليان - هدي بانكي

آيا از صحبت كردن در ميان عموم مي ترسيد يا نمي ترسيد؟ دريايي از استعدادها در شما وجود دارد و به شما كمك مي كند تا ارتباطي مفيد برقرار كنيد. «برايان بريم» سخنراني عمومي تأثيرگذار، براي موفقيت در تجارت ضروري است. سخنرانان مؤثر بايد قادر باشند سخنان روشني ارائه دهند، سخناني كه نشان دهنده بينش و اهداف شركت، براي نيروي كار باشد. فروشندگان بايد مزاياي محصول و يا خدمات را به مشتريان خود ارائه دهند. كارمندان بايد بتوانند در جلسات و كنفرانس هاي شركت، از عهده سخنراني هاي پرحرارت و سودمند برآيند و بتوانند در مورد انبوهي از موضوعات، گفت و شنود كنند. اين موضوعات از برنامه سود سهام تا تغييرات اساسي در سيستم هاي فناوري اطلاعات را در بر مي گيرند.هيچ كس اهميت بسزاي ارتباط سودمند را انكار نمي كند، اما همه افراد اين گونه احساس نمي كنند كه در زمينه برقراري رابطه قوي، بااستعداد باشند. در يك نظرسنجي كه گالپ1 در اين مورد در ايالات متحده انجام داد، در واقع 40 درصد از پاسخ دهنده ها، اين گونه بيان كردند كه از سخنراني در برابر جمعي از تماشاگران، مي هراسند. (بيشتر امريكايي ها، از سخنراني عمومي بيشتر از رفتن به پزشك مي ترسند).به هر حال، بسياري از مشاغل نياز به سخنراني

در برابر عموم دارند. براي شما كه از سخنراني عمومي مي ترسيد، دلهره داريد و يا در اين زمينه چندان خوب عمل نمي كنيد، اما مجبوريد هر طور شده، اين كار را انجام دهيد، جاي اميدواري وجود دارد. بگذاريد ماجراي سام را برايتان تعريف كنم.«سام از قبل براي سخنراني هايش طرح مي ريزد».سام تكنسين تعليم دهنده سيار است. او به مشتريان نشان مي دهد كه چطور از ابزار توليدي شركت، استفاده كنند. سام عاشق همكاري با مشتريان است و اين رابطه را به كار تكنيكي ترجيح مي دهد. بنابراين از ابتدا مي دانسته است كه بايد در انتقال پيام مؤثر و مفيد، عمل كند. مشكل اين جاست كه سام نه تنها در جلسات بلكه در مكالمات دونفره هم براي دسترسي به هدف مورد نظر با اشكالاتي روبه روست و با آنها دست و پنجه نرم مي كند.سام سرانجام عادت كرد در خانه فرض كند مشتريانش نشسته اند و به سخنراني او گوش مي دهند. او براي ارتقاي مهارت سخنراني خود، در كلاس هاي گفت و شنود شركت كرد كه به گفته خودش تا حدودي مؤثر بودند. اين كلاس ها در كنار تعدادي از رهنمودهاي مفيد، خوب عمل كردند. او به نكاتي مانند اينكه «هر دو دقيقه مكث كن و از مشتري بپرس سؤال خاصي دارد يا نه.» استفاده كرد. مربيان گفت و شنود، از او مي خواستند كه بيشتر تلاش كند. سام به سايت Cliftonstrengthfinder مراجعه كرد. اين سايت 180 سؤال ارزياب دارد كه زمينه هاي استعداد كاربر را براساس 34 رده بندي، آشكار مي كند. سايت به افراد كمك مي كند تا زمينه هايي را كه در آنها بيشترين ظرفيت و استعداد رشد و پيشرفت را دارند پيدا كرده و درك كنند. تئوري كه

در پشت اين ارزيابي قرار گرفته اين است كه هر چه افراد استعدادهاي خود را بهتر درك كنند، بيشتر مي توانند موقعيت هايي را كه در آنها قرار مي گيرند، كنترل كرده و به طور سودمند اين موقعيت ها را هدايت كنند.سام دريافت كه برخي از استعدادهايي كه به نظر مي رسيد براي برقراري ارتباط مؤثر، ضروري اند، جزو زمينه هاي استعداد او نبودند. براي مثال، زمينه استعدادي كه به نام گفت و شنود مطرح است و مي تواند نقش بالقوه اي در مؤثر بودن انتقال افكار و انديشه ها به ديگران داشته باشد، براي سام در انتهاي فهرست قرار داشت. در جلسه اي كه براي سام گذاشته بودند تا نتايج ارزيابي سايت را بخوبي بفهمد، ياد گرفت كه براي مهارت هايي كه در انتهاي فهرست استعدادهايش قرار دارد، نجنگد، اما در عوض به اين فكر كند كه چطور مي تواند با استفاده از توانايي هايي كه در بالاي فهرست استعدادهايش قرار دارند، به طور موثرتري ارتباط برقرار كند. براي نمونه دو مورد از استعدادهاي سام، «نظم پذيري» و «محيط نگري» بودند. افرادي كه استعداد خاصي در انضباط دارند، به برنامه روزانه و سازماندهي تمايل بيشتري نشان مي دهند. اشخاصي كه از فكر كردن به گذشته لذت مي برند و در جستجوي درك زمان حال از طريق كنكاش تاريخچه آن هستند، توانايي هاي محيط نگري را از خود بروز مي دهند.«سام استعدادهايش را به كار مي گيرد».نظم پذيري و محيط نگري، چه نقشي در برقراري ارتباط دارند؟ در نگاه اول، ممكن است مهم به نظر نرسند و مطمئناً به اندازه مهار ت هاي ارتباطي، بديهي و روشن نيستند، اما يك مربي ماهر به سام كمك كرد تا دريابد چگونه از اين دو براي ارتباط برقرار كردن كمك بگيرد. ابتدا سام از

استعداد نظم پذيرش استفاده كرد تا پرونده اي دقيق و ساماندهي شده براي هر يك از مشتريانش ايجاد كند. سپس از استعداد محيط نگرش استفاده كرد تا پيش از سخنراني در مورد مشتري، اطلاعات هر چه بيشتري كسب كند. اين كار به او كمك كرد تا بفهمد كالايي كه در مورد آن توضيح مي دهد چه تناسبي با سابقه تجاري فعلي مشتري دارد. سام به جاي آنكه سخنان يكنواختي در مورد ويژگي ها و مزاياي محصول ارائه دهد، توانست حرف هايي بزند كه در ارتباط با تقاضاها و توجهات خاص مشتريان او باشد.به بيان ديگر، سام با استفاده از دو استعداد برتر خود، اهرمي ساخت تا بيشتر، مشتري مدار شود. او هيچ گاه در سخنراني عمومي، «ستاره» نخواهد شد، اما توجه سنجيده اش به جزئيات تجاري مورد نياز مشتريان به او اين توانايي را داده است تا ارتباط قوي و مؤثر با مشتري برقرار كند. همچنين به او كمك كرده است تا تبديل به سخنراني تأثيرگذار شود.سام شاهد تحولي اساسي در مكالمات خود با مشتري بوده است. او حالا احساس راحتي بيشتري مي كند و جريان بحث و گفت وگوهايش با مشتري، طبيعي تر است. سام ديگر تلاش نمي كند آن كسي كه نيست، باشد و راهي را آغاز كرده است تا تمركز بيشتري بر موفقيت داشته باشد. سام در گذشته شخصاً با مشتريانش تماس مي گرفت، اما «حالا اغلب مشتريان» براي سؤال و راهنمايي با او تماس مي گيرند و گاهي صرفاً براي گفتگويي صميمانه با سام صحبت مي كنند. او با استفاده صحيح از استعدادهايش به رابطي قوي و فوق العاده، تبديل شده است.پانوشت:1. Gallupمنبع:The Talent to communicate, GALLUP Management Journal, 2006

ارتباطات واگرا و همگرا

رضا مهكام

در دنياي امروز، گذشته از آموزش

و مهارت هاي حرفه اي و شغلي، مشاغل بسياري هست كه فرد، به واسطه ي ارتباط مستقيم و فراگير با ديگران، نياز به آموزش ارتباط و الگوهاي ارتباطي دارد. يك معلم، پزشك و يا مدير، معمولا در محيط كاري با افراد بسياري در ارتباط است. البته اين ارتباط فقط به محيط كاري محدود نمي شود؛ هر فرد چه در محيط كار و چه در خانه و چه در كوچه و بازار، در حال ارتباط با ديگران است. البته بايد گفت كه گستره ي ارتباط، بسيار وسيع است؛ از يك اشاره ي ابرو تا برخوردهاي بسيار جدي و گفتگوهاي طولاني را مي توان درچارچوب ارتباط گنجاند. اما آنچه مهم است چگونگي اين ارتباط است. ارتباطي كه نه تنها در ديگران تأثير مي گذارد بلكه بازخوردي به درون نيز دارد؛ چرا كه هر ارتباط، دو بعد بيروني و دروني دارد. همان طور كه ارتباط با ديگران مي تواند سازنده يا مخرب باشد، اين ارتباط مي تواند همان اثر سازنده يا تخريبگر را در درون خود فرد نيز بگذارد. هر ارتباطي را مي توان از چند زاويه ي متفاوت، بررسي نمود؛ اما آنچه در اين مبحث، مورد برسي قرار خواهد گرفت تقسيم رفتار ارتباطي به واگرا و همگرا است.الف) ارتباط واگرااين ارتباط، معمولا همراه خشونت، تندي و پرخاشگري و برخورد خشن و تخريبگرانه ي فرد با ديگران است. كه از آن به رفتار «جنگ و گريز» هم نام مي برند. رفتارهايي مانند غرولند كردن، طعنه زدن، سر به سر گذاشتن، فرياد كشيدن، قهر كردن، اخم نمودن و... را مي توان نمونه هايي از ارتباط خشن و واگرا به

حساب آورد كه در زندگي روزمره در- بسياري از افراد، ديده مي شود. آنچه تاكنون گفته شد مطالبي بود كه شايد عده اي از خواننده ها از آن، كم و بيش اطلاع داشته اند؛ اما براي اين كه بتوانيم در ارتباط خود با ديگران، بهترين الگو را برگزينيم و دچار اشتباه نشويم، مناسب است انواع رفتارهاي واگرا و همگرا را بشناسيم و به ويژگي هاي آنها پي ببريم. در برخورد با رفتارهاي جنگ و گريز، اولين سؤالي كه در ذهن هر بيننده ايجاد مي شود اين است كه: «ريشه ي اين رفتارها كجاست؟» كه البته شايد تعداد زيادي به سرعت جواب دهند: از احساس خشم وعصبانيت، كاملا درست است. ريشه ي رفتار واگرا را بايد در احساس خشم و غضب، جستجو كرد.تعريف خشمخشم، يك واكنش احساسي خود به خود در برخورد با تهديدي حقيقي يا خيالي است كه انرژي و نيز انگيزه اي براي از ميان برداشتن آن تهديد، ايجاد مي كند و در اين ميان، هر چه تهديد بزرگ تر باشد ميزان برانگيختگي نيز بيشتر مي شود و انگيزه ي از ميان برداشتن آن، افزايش مي يابد. شايد براي بعضي از افراد، اين توهم پيش بيايد كه پس خشم به طور كلي، مذموم و ناپسند است. در جواب بايد گفت كه خشم، همه جا بد نيست، بلكه خشم مي تواند در جايي مناسب باشد و در جايي ديگر نامناسب. ويژگي هاي هر مورد عبارت اند از:1. خشم به جاخشم به جا داراي سه ويژگي است: الف) يك تهديد واقعي در كار باشد؛ ب) ميزان خشم شما متناسب با شدت تهديد باشد؛ ج) اقدامات بعدي

شما با كمترين آسيبي كه متوجه خودتان و ديگران بكند، از شدت تهديد بكاهد.2. خشم نابجااين نوع خشم هم داراي دو ويژگي است: الف) بي آن كه دليل منطقي اي در كار باشد عصباني شويد؛ ب) شدت خشم و واكنش شما با حادثه ي اتفاق افتاده، تناسب نداشته باشد. با توجه به ويژگي خشم، نابه جا و به جا بايد گفت خشم، يك مكانيزم طبيعي بدن است و براي دفاع از خود و هنگامي كه منافع فرد در معرض تهديد قرار گيرد، بروز مي كند؛ اما آنچه مهم است، شناسايي حادثه و تهديد واقعي است و همچنين كنترل و مهار خشمي است كه به واسطه ي آن به وجود مي آيد.انديشه هاي خشم برانگيزهنگامي كه اتفاقي رخ مي دهد در ارگانيزم انسان، يك فرايند سه گانه روي مي دهد: فكر، احساس، واكنش (عمل). البته فاصله ي اين سه وهله، آن قدر كوتاه و سريع است كه عملا يك فرايند به حساب مي آيد؛ اما به طور تفكيكي، در مورد آن اتفاق، ابتدا فكر و تفسير مي كنيم سپس از اين تفكر، احساسي به ما دست مي دهد كه براساس آن احساس، واكنشي از ما سر مي زند؛ بنابراين، زيربناي تمام اعمال، فكر است. حال بايد ديد كدام فكر و انديشه ي غلط مي تواند احساس خشم نابه جا را به وجودآورد. از ميان انديشه هاي خشم برانگيز، به سه مورد مهم در اين فرصت اشاره مي شود.1. انديشه ي تعميم مبالغه آميزتصميم به ايده اي اطلاق مي شود كه كاربردي فراگير پيدا مي كند. در بسياري از موارد، تصميمي كه از سوي ما صورت مي

گيرد تصميمي بسيار افراطي و مبالغه آميز است. تبديل راهنمايي هاي مفيد زندگي، به قوانين سخت و بي انعطاف، شكل شايع تصميم مبالغه آميز است. به نمونه هاي زير توجه كنيد: مؤدب بودن، چيز خوبي است. (تصميم:) من بايد هميشه مؤدب باشم. اگر سر وقت، حاضر باشي موفق مي شوي. (تصميم:) هرگز نمي توانم دير كنم.2. انديشه ي همه يا هيچتفكر همه يا هيچ ارزيابي حوادث و كيفيات شخصي به شكل سياه وسفيد است. اين تفكر، معمولا مبتني بر قوانين بايري هست كه تحت تأثير آن، همه چيز، مطلق ديده مي شود و اين در حالي است كه شرايط زندگي واقعي، صددرصد خوب يا صددرصد بد نيست.3. انديشه ي درشت نمايي و ريز نماييدرشت نمايي كه گاه به آن، فاجعه آميز ديدن امور گفته مي شود، بيان مبالغه آميز يك مسئله ي ساده و دادن ابعاد بسيار جدي به آن است و ريز نمايي هم نكته قابل درشت نمايي است؛ يعني اهميت يك مسئله را دست كم گرفتن يا آن را به حداقل رساندن.انواع خشمخشم نا به جا نيز انواع گوناگوني دارد. در واقع، خشم به صورت هاي متعددي بروز مي كند كه به اختصار، با هر كدام آشنا مي شويم. يك. خشم هاي پوشيده خشم، هنگامي پوشيده ناميده مي شود كه شخصي نداند دچار خشم است و يا واقعا آن را كم اهميت تلقي كند. اين نوع ازخشم نيز خود به سه قسم تقسيم مي شود: الف. دوري از خشم: سرپوش آن به قدري محكم است كه خشم، به زحمت از آن به خارج نفوذ مي كند. اين افراد مي ترسند به واسطه ي

خشم، دچار حالت هايي شوند كه دوست ندارند؛ حالت هايي مثل: طرد شدن، از دست دادن اختيار، تنبيه، باقي ماندن بر حالت خشم و احساس گناه. ب. خشم رياكارانه: اين افراد، خشم خود را در پشت نقابي از گيجي، پشت گوش انداختن و يا تنبلي، پنهان مي كنند. آنها را نمي توان به پرخاشگري متهم كرد؛ مانند كارمندي كه به رئيس خود قول مي دهد كه پرونده ها را تا آخر وقت تمام كند؛ اما كمي به آخر وقت مانده، به بهانه اي شركت را ترك مي كند و عملا خشم خود از رئيس را با سرباز زدن از كار، نشان مي دهد. ج.خشم همراه با بدگماني: افراد بدگمان براي اين كه خشم خود را پنهان كنند آن را به ديگران نسبت مي دهند؛ فكر مي كنند ديگران نسبت به آنها خشمگين هستند. دنياي آنها پر از بي اعتمادي است. دو. خشم هاي انفجاري از مشخصات افراد مبتلا به اين گونه خشم، اين است كه با سرعت و به شكل اغراق آميز و گاه خطرناك، دچار خشم مي شوند؛ فرياد مي زنند، دشنام مي دهند و اشياء را پرتاب مي كنند. مبتلايان به «خشم همراه با شرم» از جمله ي اين گروه اند، و كساني كه بيش از حد، حساس باشند، ممكن است در اثر انتقاد، تحقير و با بي اعتنايي ديگران، خشمگين شوند و سريعا واكنش نشان دهند. انواع ديگر اين گروه، خشم ناگهاني، خشم عمدي و خشم اعتيادي است. سه. خشم هاي مزمن كساني كه گرفتار اين نوع خشم باشند مدت هاي مديدي در خشم خود غوطه ور مي شوند. اين افراد نمي

توانند مانند ديگران به آساني از حالت عصبانيت خارج شوند. خشم عادتي، خشم اخلاقي و نفرت، از جمله زيرمجموعه هاي اين گروه است كه به واسطه ي مزمن بودن آنها جزء مخرب ترين خشم ها براي خود فرد به حساب مي آيد.ب) ارتباط همگرابه ارتباطي گفته مي شود كه به راحتي و با گشودگي با ديگران برقرار مي شود. صحبت به صورت اثربخش است؛ حتي احساسات منفي در بافتي محترمانه ابراز مي شوند. اخبار و نظريات با صراحت، ولي محترمانه بيان مي شوند و تماس با ديگران، در نهايت با يك احساس مثبت در دو طرف، به پايان مي رسد، كه از آن به صميميت و قاطعيت هم تعبير مي شود. رفتار و مهارت هاي همگرا لزوما به معناي نرم خو بودن و مهربان بودن صرف نيست؛ بلكه ارائه ي نظريات و احساسات به صورت مستقيم، اما محترمانه وصميمانه است. رفتارها و مهارت هاي لازم براي برقراري روابط صميمانه، به راحتي و به طور طبيعي حاصل نمي شوند؛ بلكه بايد توسط تكنيك هاي گوناگوني آنها را فرا گرفت. از تكنيك هاي متعددي كه براي رفتار ارتباطي همگرا ذكر شده است با تكنيك هاي هشتگانه ي صميميت، به اختصار آشنا مي شويم.فنون هشتگانه ي صميميتيك. پذيرش مسئوليت اقدامات خود در قضاوت ها خود را به جاي ديگران بگذاريد و سعي كنيد واقع بين باشيد و مسئوليت آنچه را كه انجام داده ايد بپذيريد و از آن، شانه خالي نكنيد. دو. شناسايي نيازهاي خود و اقدام مثبت و مستقيم براي برآورده كردن آنها نيازها و خواسته هاي خود را شناسايي كنيد و سعي كنيد اين مسئوليت را

به گردن فرد مقابل نيندازيد و در نهايت، توقع نداشته باشيد كه ديگران، نيازهاي شما را برآورده كنند؛ بلكه خود با ديدي مثبت براي برآورده كردن آن كوشش كنيد. سه. فراموش كردن گذشته و فكر كردن به حال چهار. بازگويي احساسات به صورت صادقانه پنج. گوش فرادادن به بيان احساسات ديگران و توجه كافي به آنها شش. تشويق فرد مقابل استفاده از كلماتي مثل: متشكرم، لذت بردم، به تو احترام مي گذارم كه...، چگونه مي توانم به تو كمك كنم؟ و... . هفت. استفاده از افكار، كلمات و اقداماتي كه به اهداف مثبت رابطه ي بين فردي، كمك كند. هشت. به هنگام بروز اختلاف، سعي بر حل مسئله به صورت سازنده. به اميد آن كه با شناسايي افكار خود سعي كنيم احساسات و واكنش هاي خود را كنترل كنيم و به صورت همگرا و صميمي، روابط خوبي را با ديگران ترتيب دهيم.پي نوشت :منابع: 1- غلبه بر خشم، رنوا پيوري فوري، ترجمه: مهدي قراچه داغي؛ تهران: اوحدي، 1379. 2- خشم، رونالد پاتر افرون، ترجمه: مهدي مجردزاده، تهران: راه بين، 1378. 3- ده راه مقابله با عصبانيت، رونالد پاتر افرون، ترجمه: شقايق قندهاري، تهران: كيانوش، 1378.منبع:مجله حديث زندگي شماره 19

تكنولوژي ارتباطات و نقش آن در پژوهش

فيروزه حاجي علي اكبري- عليرضا قلمچي

چكيده: اطلاع_ات و ارتباطات در عصر كن_وني تأثيرات شگرف و بي م__انندي پدي__د آورده اند. اين تأثيرات به گونه اي مشخص در «صنايع اطلاعاتي و ارتباطي» كه به منظور مهار جريان اطلاعات و نيز استفاده هرچه بهتر از آن براي مقاصد گوناگون به وجود آمده كاملاً مشهود است. نوآوري ها و اختراعات دانشمندان در دوران كنوني؛ حاصل همين تكنولوژي هاي نوين جمع آوري،

انباشت و اشاع__ه ي اطلاع_ات علمي و فني است. در واق_ع اين وسايل، اط___لاعات را به مق_وله ي ماده ي خام همچون يك ك__الاي با ارزش براي تولي__د ساير فرآورده هاي صنعتي و علمي مبادل_ه مي كنند و مبنايي مي شوند جهت ارتباطات مؤثر و صحيح. در اين مقاله سعي گرديده با اشاره به مقوله ي فناوري اطلاعات و ارتباطات و جايگاه پژوهش، راهكارهايي براي ارتباط اين دو مقوله ارائه گردد.  واژگان كليدي:فناوري اطلاعات وارتباطات ،جايگاه پژوهش ،ارائه راهكارها .  مقدمه:  جهان وارد عصر تازه اي شده است. از نيمه هاي دوم قرن بيستم پايان عمر عصر صنعتي آغاز شد. تحولات پرشتاب علمي _ تكنولوژيكي موتور محرك اين تحول بوده است. نخست با ورود كامپيوتر به سپهر فني زندگي دگرگون شد، سپس با هم گرايي امواج تحول، حوزه ي اطلاعات و ارتباطات كامپيوترها به كمك تكنولوژي هاي پرتوان با توانمندي هاي تكنولوژي هاي ارتباطي از جمله تلفن به هم وصل شدند و چندي بعد قابليت هاي اين دو تكنولوژي پرتوان با توانمندي هاي تكنولوژي و تلويزيون، تركيب شد و باعث پيدايش عظيم ترين ماشين مصنوع دست انسان گرديد. يعني شبكه جهاني ارتباطات و اطلاعات به هم پيوسته اي كه نماد آشكار و آشناي آن اينترنت است و به سرعت و پرتوان دارد همه ابعاد زندگي بشر را دگرگون مي سازد.  امروز در اين نقطه از زمان در جايي ايستاده ايم كه قادريم قطعه هاي زمان را دركنار هم قرار دهيم و تصويري واضح از آنچه بر ما گذشته و آنچه بدست آورده ايم را نظاره گر باشيم. انشاهايي كه زماني در تفسير «توانا بود هركه دانا بود» مي نوشتيم، لاجرم در اكوسيستم محيطي تبديل به ذراتي شده كه بايد

براي تداوم بقاء آن را استنشاق كنيم، جمله هاي زيبايي كه در مقايسه ي ثروت و علم مي نوشتيم ديگر خاطره اي عجيب تر از اثبات گردي زمين است چراكه در جايي قرار داريم كه علم براي ثروت است. هم اكنون پس از پشت سرگذاشتن صخره هاي پر پيچ و خم عمر، در پايين صخره اي ايستاده ايم كه اگر از آن بالا نرويم گرماي خورشيد علم و آگاهي را هرگز لمس نخواهيم كرد و ماندن هم مساوي مرگ است.  در اين بح__ران اگر لحظه اي چشم ها را ببنديم ديگر هرگ__ز باز نخ__واهيم كرد. مجسمه هاي يخ زده اي خواهيم بود از جهل، جهل در مقابل دانشي كه پشت كوهي ها مدت هاست درحال فراگيري آنند و ما درسرماي اين جهل حتي قدرت بيان دردهايمان را نخواهيم داشت. چگونه مي توان اين صخره ي صاف را درچنين شرايط دشواري پيمود. اولين رمز آن نخوابيدن است، نترسيدن، جسارت و اميد به موفقيت و وقوف به اين نكته كه قرار نيست طنابي از بالا براي نجات بياندازند، و پي بردن به اين امر كه در اين بحران تعقل، تفكر و تلاش جمعي، تنها راه رهايي است. بلي در عصر ارتباطات و اطلاعات دانايي رمز بقاء است. در اين عصر تك تك عناصر جامعه بايد مجهز به دانش روز باشند و شايد مقدمتر از هرگروه ديگري هنگام آن است كه كساني كه در آموزش و پژوهش مشغولند آستين ها را بالا زده و به مدد چراغ جادوئي دانش و پژوهش طلسم ديو جهل را بشكنند. اين رسالت تك تك ماست.فناوري اطلاعات و ارتباطات، ضعف ها را سريعتر مشخص و قوت ها را سريع تر رشد مي دهد. لذا نگرش نوين

سيستم آموزشي و پژوهشي از ضرورت ها و پيش نيازهاي بلامنازع و حياتي بكارگيري فناوري اطلاعات و ارتباطات در امر آموزش و پژوهش است.  در عصري كه فناوري اطلاعات و ارتباطات به عنوان ابزار توانمندساز انديشه و در امتداد فكر انسان ها هرلحظه در حال توليد و توزيع اطلاعات و برقراري ارتباطات است به نظر مي رسد رسالت نظام آموزشي، تعليم و تربيت انساني است كه بتواند با توجه به اطلاعات كه در هرلحظه در دست دارد بهترين انتخاب را انجام دهد و از طريق پژوهش هاي قابل اعتماد به بهترين راه ها براي توسعه دست يابد.  تعريف ارتباطات  ارسطو فيلسوف يوناني شايد اولين انديشمندي باشد كه 2300 سال پيش نخستين بار درزمينه ي ارتباط سخن گفت. او در كتاب مطالعه ي معاني بيان (ريط__وريقا) كه معم__ولاً آن را مت_رادف ارتباط مي دانند؛ در تعريف ارتباط مي نويسد: ارتباط عبارت است از جستجو براي دست يافتن به كليه ي وسايل و امكانات موجود براي ترغيب و اقناع ديگران.(1) ويلبر شرام در كتاب فراگرد و تأثير ارتباط جمعي مي گويد: در فراگرد ارتباط به طور كلي ما مي خواهيم با گيرنده ي پيام خود در يك مورد و مسأله ي معين همانندي ايجاد كنيم.  ميكي اسميت در ارائه ي مدل ارتباطي خود تعريفي براي ارتباط آورده كه در آن به انتقال حافظ_ه ها در ارتباط نيز اشاره شده است. او مي گويد:  ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال اطلاعات، احساس ها، حافظه ها و فكرها درميان مردم.  برخي ديگر در تعريف هاي خود از ارتباط، وسايل ارتباطي را مورد توجه قرار داده اند، انجمن بين المللي تحقيقات ارتباط، تعريف زير را براي ارتباط ارائه داده است.  منظور از ارتباط، روزنامه ها،

نشريات، مجلات، كتاب ها، راديو، تلويزيون، آگهي، ارتباطات دور و تلفن، تلگراف، كابل هاي زير دريايي و پست است. هم چنين ارتباط چگونگي توليد و توزيع كالاها و خدمات مختلفي را كه وسايل و فعاليت هاي فوق به عهده دارند و مطالعات و تحقيقات مربوط به محتواي پيام ها و نتايج و آثار آن را در بر مي گيرد.1  جايگاه اطلاعات و ارتباطات  اطلاعات و ارتباطات در عصر كنوني تأثيرات شگرف و بي مانندي را پديد آورده اند. اين تأثيرات به گونه اي مشخص در صنايع اطلاعاتي و ارتباطي كه به منظور مهار جريان اطلاعات و نيز استفاده ي هرچه بهتر از آن براي مقاصد گوناگون به وجود آمده است، كاملاً مشهود است. نوآوري ها و اختراعات دانشمندان در دوران كنوني حاصل همين تكنولوژي هاي نوين جمع آوري، انباشت و اشاعه ي اطلاعات علمي و فني است. اب__زارها و وسايلي كه به هر طريق موجب توليد، انباشت، پردازش و اشاع_ه ي اطلاعات شود، تكنولوژي هاي اطلاعاتي و ارتباطي ناميده مي شوند. تمام ابزارها و وسايلي كه در توليد، آماده سازي و انتقال اطلاعات نقش دارند، اعم از وسايل دستي ساده ي يك كتابخانه تا وسايل پيچيده و پيشرفته ي يك مركز اطلاع رساني، تكنولوژي اطلاع رساني مي خوانند.  بر اين مبناء هر رسانه اي كه قابليت انتقال و جابجايي اطلاعات از يك نقطه به نقطه ي ديگر داشته باشد و هدف آن برقراري ارتباط باشد، در قلمرو تكنولوژي ارتباطات قرار مي گيرد. بدين ترتيب تكنولوژي هاي اطلاعاتي و ارتباطي به گونه اي باهم درآميخته اند كه مجزا كردن آن ها بسيار دشوار است. در حقيقت هر دو، هدف مترقي را دنبال مي كنند كه همان اشاعه ي اطلاعات در

ميان مردم است. سير تحول و پيشرفت اين دستاوردها در زمين تكنولوژي اطلاعاتي و ارتباطي را مي توان در جدول ذيل مرور كرد:  جدول 1: سالشمار رسانه هاي اطلاعاتي و ارتباطي 2  وقايع و نوآوري هاي اطلاعاتي و ارتباطيسالشمار  دوره ي كرومانيون، دوره ي فرضي وجود زبان35000 ق. م.  نوشته هاي سومريان بر لوحه هاي گلي4000  چاپ كتاب در چين600 ب. م  چاپ انجيل به وسيله ي گوتنبرگ1453  تكميل تلگراف به وسيله ي ساموئل مورس1853  شكل گيري اولين آژانس خبري با نام آسوشيتدپرس1848  تكميل تلفن به وسيله ي الكساندر گراهام بل1876  ساخت تلگراف بي سيم به وسيله ي ماركوني1895  ثبت اختراع لامپ دوربين تلويزيوني توسط زوريكين1923  ساخت اولين كامپيوتر الكترونيكي در امريكا1942  شروع كار تلويزيون كابلي1950  ساخته شدن اولين تلويزيون رنگي1954  پرتاب اولين ماهواره ي شوروي موسوم به اسپوتنيك به فضا1957  پرتاب ماهواره ي تلويزيوني آمريكا موسوم به تله استار به فضا1962  انتشار وال استريت ژورنال از طريق ماهواره1975  عرضه ي كامپيوترهاي خانگي ارزانتر از 500 دلار1980  بدين ترتيب تكوين دنياي جديد قبل از هر چيز مديون دستاوردهاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي است. محور اصلي اين فنون، امروزه كامپيوتر و ابزارهاي ارتباطات راه دور است. كامپيوتر اساساً كار پردازش و انباشت اطلاعات را انجام مي دهد و ارتباطات راه دور، امكان پخش و توزيع اين اطلاعات را در سطح وسيعي فراهم مي سازد.1  تكنولوژي هاي اطلاعاتي به مدد ابزارهاي ارتباطي، رسالت خود را كه همان جابجايي و انتقال اطلاعات است انجام مي دهند.  عصر حاضر را به واسطه ي بهره گيري ازتكنولوژي هاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي، عصر اطلاعات و ارتباطات نام نهاده اند. در اين دوران، افراد و جوامع به طور مستمر با يكديگر

ارتباط دارند و جهان به شكل يكپارچه درآمده و به دهكده ي جهاني تبديل شده است. در اين دهكده ي جهاني اين ابزارهاي اطلاعاتي و ارتباطي به كمك پژوهشگران آمده اند تا پژوهش را كه در ديد بعضي از مردم مسأله ي اسرارآميزي است راحت تر نمايند. قرن بيست و يكم آغاز عصر جديدي از انقلاب تكنولوژي و عرضه نوآوري ها است كه از هم اكنون يك نوع رقابت تنگاتنگ و جنگ و ستيز در ميان صاحبان قدرت و علم به چشم مي خورد و هركس سعي دارد جايگاه بخصوصي را در اين دوران براي معرفي خود بيابد. پس بر ماست كه از اين فرصت استفاده نموده و از اين ضيافت كه سفره اش را به روي همه گشوده اند استفاده نمائيم.  كارشناسان معتقدند كه تكنولوژي ارتباطات از پتانسيل لازم براي توسعه ي كشورهاي درحال توسعه برخوردار است، اما به صراحت اعلام داشته اند كه به هر ميزان سرمايه در اين راه صرف شود احتمال پر كردن شكاف ميان كشورهاي در حال توسعه غيرممكن مي نمايد. دانشمندان معتقدند كه دولت ها بايد در خصوص روش هاي به كار گرفته شده در رفع شكاف، تجديد نظر كنند و به راه هايي فراتر از سرمايه گذاري مالي بينديشند، راه هايي همچون سرمايه گذاري هاي فكري و پژوهشي.  پرسش اساسي  آنچه از وضعيت موجود در درك مفاهيم اجرايي فناوري ارتباطات و اطلاعات احساس مي شود مباني تغييرات و دگرگوني هايي است كه در سطح جهاني در فناوري مزبور به وقوع پيوسته، به نحوي كه به چالش محيطي و تغييرات، منجر شده است. اين كه روز به روز پژوهش و يادگيري ها برحسب سيستم هاي ارتباطي نوين شكل مي گيرد موضوعي غير

قابل انكار است.  پس در جهان امروز كه به مرور از سواد اطلاعاتي و عوالم ديجيتالي  سخن مي رود، طبيعي است كه انديشه ي نويني در تفكر پژوهشگران كشور رسوخ يابد كه به اين قرار است: « آيا استفاده از فناوري ارتباطات و اطلاعات در پژوهش لازم است يا نه؟»  استفاده از فناوري ارتباطات ارزش افزوده اي را ايجاد مي كند كه ناشي از دانش و آفرينش ها و پژوهش هاي فكري است و در اثر اين ارزش افزوده ي خلق شده، كشور در قلمروهاي گوناگون اقتصادي، سياسي و فرهنگي به بيرون از مرزهاي جغرافيايي سوق داده مي شوند. مقوله ارزش افزايي نيازمند بازخواني و تأكيد بر تربيت نيروي انساني در حوزه ارتباطات و اطلاعات است. نيروي انساني كه با پژوهش خود توسعه و كاربري اين فناوري را بسط مي دهد.  پژوهش پيش نياز توسعه (1)  پژوهش پديده اي راهبردي است و متناسب با شأن خودش بايد با آن برخورد شود. پژوهش براي دستيابي به مباني علمي، گسترش مرزهاي دانش و افزايش درك بشري از پديده هاي هستي و مباني آن است كه در قالب تحقيقات بنيادي از آن ياد مي شود. اما اگر اين يافته ها جهت دار شوند و در راستاي رف__ع نيازها از آن بهره گ__رفته شود، تحقي_قات ماهيت «كاربردي» پيدا مي كنند. وقتي يافته هاي يك پژوهش به افزايش خواهي يك پديده مي پردازند تحقيقات، «توسعه اي» مي شوند. پژوهش داراي دو محيط داخلي و خارجي است. در محيط داخلي پژوهش، پنج بعد اقتصادي، سياسي، نظامي، فرهنگي و اجتماعي وجود دارد و بعد خارجي نيز به همين گونه است. اثبات اين مطلب نشان مي دهد كه پژوهش يك پديده ي استراتژيك است.  مقوله هاي اقتصادي از

قبيل اعتبارهاي پژوهشي، بناي مراكز تحقيقاتي، تجهيزات و منابع انساني از مؤلفه هاي اقتصادي در محيط داخلي پژوهش هستند. اثربخشي پژوهش بر اقتصاد ملي هم مطرح است و ما در محيط خارجي، مقوله هايي مانند اثربخشي يافته ها و اثر اجراي يافته هاي پژوهشي بر توليد ملي را شاهد هستيم. در بعد اجتماعي، پژوهشگران، واحدهاي پژوهشي، انجمن هاي علمي، مجله ها و مديريت با نحوه ي برقراري ارتباط بين اجزاء، محيط داخلي پژوهش را تشكيل مي دهند. از نظر فرهنگي، ما مؤلفه هايي در درون پژوهش داريم، مانند اولويت هاي پژوهشي، تحقيقات بنيادي - كاربردي، توسعه اي، نحوه ي تصويب پروژه ها و... همه اين ها بر اثر دانش هاي موجود دگرگون مي شود، فناوري ارتباطات و اطلاعات انقلابي است كه بر تمام اين ابعاد اثر مي گذارد و مي تواند براي ما هم فرصت باشد هم تهديد. فرصت اين كه با بهره گيري از اين فناوري، فاصله پژوهشي خود را با ساير كشورها كم تر نمائيم و تهديد اين كه اگر زودتر نجنبيم از گردونه ي علم و دانش و توسعه دور خواهيم شد. رشد بسيار سريع ارتباطات در نيمه ي قرن بيستم، تقاضاي روزافزون براي دستيابي به دانش و شناخت بيشتر مراحل و اثرات ارتباطات را منجر شده است و تعداد زيادي از محققان پا به عرصه ي وجود گذارده اند كه چه بسا با استفاده از اين فناوري ارتباطات مي توانند راه هاي طولاني جستجو را كوتاه تر نمايند.  بسياري از طرح هاي تحقيقاتي اجرا مي شوند بي آنكه نتيجه اي ببار آورند، زيرا چيزي جزء تكرار آنچه دانشمندان ديگر قبلاً كرده اند نيست، فقط مصالح و منابع فكري بسياري ضايع شده است. علت آن نبود ارتباط مؤثر است كه اين مشكل

را فناوري ارتباطات مي تواند حل نمايد.(1)  طرح هاي راهبردي گسترش كاربرد فناوري ارتباطات و اطلاعات در پژوهش و توسعه ي مهارت ديجيتالي  گسترش فناوري ارتباطات و اطلاعات از جمله عواملي است كه در تعاريف مختلف جهاني شدن نيز مطرح گرديده است. تأكيد بر افزايش بي سابقه ارتباطات و برخوردهاي اقتصادي به اجتماعي و فرهنگي، ويژگي اكثر تعاريف جهاني شدن است. تقريباً در همه ي آثار مربوط به جهاني شدن، حجم بسيار زياد ارتباطات درسطوح و عرصه هاي مختلف جهاني، ويژگي فرآيند مورد نظر عنوان شده است2، تا جائيكه ظهور صنعت ارتباطات و رسانه هاي ارتباط جمعي از بسياري جهات منشاء ظهور جهاني شدن به معناي امروزين آن شده است(3). حال اين مقوله جهاني مي تواند به عنوان يك طرح راهبردي به طور مؤثر در پژوهش نقش ايفاء كند، اما براي اين امر نياز به زمينه سازي در امر توسعه ي مهارت ها دارد. در اين خصوص طرح هاي عملياتي ذيل جهت پربار شدن امر پژوهش پيشنهاد مي گردد:  الف. ايجاد زيرساخت و توسعه ي شبكه هاي مجازي محلي: كه ساختار خرد آن عبارت است از: تهيه سخت افزارهاي زير ساخت و توسعه ي شبكه ي مج__ازي محلي، خري___د نرم اف__زار و راه ان__دازي و نصب سرورهاي شبك__ه، اجراي ط__رح آزمايشي پژوهشكده هاي الكترونيكي.  ب. مديريت شبكه: ساختار خرد آن عبارت است از: تهيه نرم افزارهاي مديريتي جهت مديريت شبكه و كنترل خطوط.  ج. امنيت شبكه: ساختار خرد آن منوط به اجراي طرح مطالعاتي و تأييد نهايي آن ارزيابي شده كه بر اين قرار است: تجهيزات امنيت شبكه در مركز و مراكز استان ها و آموزش نيروي انساني و پياده سازي سيستم امنيت شبكه در سطح مراكز مناطق

و پژوهشكده ها.  د. مقررات: ساختار خرد آن مبتني بر مطالعه و بازنگري قوانين موجود و ارائه راهكار تدوين اساسنامه شبكه هاي پژوهشي.  ه_. محتوا: ساختار خرد آن مشتمل بر توسعه ي شبكه هاي پژوهشي پايگاه اطلاعاتي فرهنگي، علمي، آموزشي و پژوهشي استاني، منطقه اي و قرار دادن آن در دسترس كاربران.  و. آموزش كاربرد كامپيوتر: كه نيازمند نيازسنجي پژوهشي و آزمون هاي مهارتي مي باشد.  ز. آموزش توليد محتواي الكترونيكي: ساختار خرد آن مشتمل بر تربيت كارشناسان ارشد در استفاده از كامپيوتر در امور پژوهشي است.(1)  پيشنهادها و نتيجه گيري  1. اهميّت پژوهش و منزلت پژوهشگر در ادبيات ديني و ملي ما آشكارتر از آن است كه نياز به توضيح و تأكيد داشته باشد. تعقل، تدبر و تحقيق از واژه هايي است كه به دفعات فراوان در قرآن كريم به كار رفته و روايات مربوط به آن، ابواب پرشماري از كتاب هاي روايي را به خود اختصاص داده است. افزون بر اين، پژوهش از جديدترين نيازهاي امروز كشور ماست، نيازي كه دلدادگان به اقتدار و پيشرفت جمهوري اسلامي و اعتلاي آن در سطح جهان نمي توانند و نبايد نسبت به آن بي تفاوت باقي بمانند. اين نياز ناشي از قراردادن «توسعه» به عنوان محور همه ي برنامه ها و اقدام ها است. پيش شرط توسعه در همه ابعاد و به هر معنايي، شناخت جامع و دقيق وضعيت موجود و موقعيت آرماني و نيز گزينش مطمئن ترين و سريع ترين راه گذار به سوي آن است و طبيعي است كه چنين شناختي جز با پژوهش به معناي درست آن حاصل نخواهد شد. توسعه در گام نخست به تحقيقات سازمان يافته و عميقي نيازمند است كه

بستر مناسب براي آن را فراهم كند و در گام بعدي توسعه ي تحقيقات كارب__ردي نياز به بهره مندي از تكنول__وژي هاي روز دارد كه فن__اوري ارتباطات و اطلاعات مي تواند ابزار لازم را هماهنگ با جهاني شدن براي اين امر فراهم آورد.  2. براي انجام چنين پژوهش هايي بدون ترديد سازمان و امكانات زيادي لازم است. كمبود بودجه در اين زمينه نيز مانند ساير زمينه ها، به دليل شرايط خاص جامعه انكارناپذير است، اما مهم تر از افزايش بودجه بازنگري در مديريت پژوهشي كشور و ارتقاء منزلت اجتماعي محققان است. در بخش اول بايد پذيرفت كه همين منابع موجود نيز به شيوه ي بهينه هزينه نمي شود. براي مثال، با توجه به ضعف بنيه مالي كشور و كثرت ضرورت ها؛ تناسب موضوعات و محورهاي انتخابي براي پژوهش با اولويت هاي برنامه ي توسعه، اجتناب ناپذير است. عدم رعايت اين تناسب و نيز موازي كاري در مراكز دانشگاهي و تحقيقاتي موجب اتلاف بخشي از آن منابع شده و خواهد شد. در اين خصوص، ضعف ارتباطات و اطلاع رساني پژوهشي تأثير عمده اي دارد كه پيش بيني سازوكاري روان براي آگاهي محققان از كارهاي انجام شده يا در دست اقدام ديگر اشخاص حقيقي و حقوقي مي تواند آن را برطرف كند. در بخش دوم يعني ارتقاء منزلت اجتماعي پژوهشگران نيز بايستني ها فراوان است كه سنت حسنه ي چند سال اخير در انتخاب و معرفي پژوهش هاي برگزيده ي سال از جمله ابتدايي ترين شيوه هاي وصول به آن است و البته در اين باره بانيان اين اقدام مفيد شايسته ي تقدير و سپاس مضاعفند.  3. از ديگر نيازهاي عرصه ي تحقيقات در كشور ما، پرهيز از صورت

گرايي است. مقصود از اين گفته قطعاً نفي ضرورت پرداختن به تكنولوژي پژوهشي و آيين تحقيق و تدوين نيست. آنچه آفت هر پژوهش است گرفتار آمدن در بند ظواهر و فراموش كردن هدف است. متأسفانه در برخي مراكز پژوهشي بهانه اي است براي داد و ستدهاي غير علمي. سايه افكندن هاي تمايلات سياسي و اجتماعي بر ارزش كار محققان براي رسيدن به نتايج از پيش مشخص شده، پژوهش را از درون تهي مي كند كه اين مسأله مي بايست سرلوحه ي تدابير و تصميمات مسؤولان پژوهشي كشور قرار گيرد.(1)  4. كاربردي كردن پژوهش ها را نيز نبايد از ياد برد؛ پژوهشي مفيد و كارآمدتر است كه راهكارهاي لازم براي دست يافتن به نتايج خود را پيشنهاد دهد. به عبارت ديگر تحقيقي كه ساز وكار تحق__ق يافته هاي خود را نيابد، نمي تواند علمي و داراي معيارهاي شناخته شده ي پژوهشي باشد. از سوي ديگر دستيابي به نتيجه هاي درست، مشروط به دسترسي به داده ها و اطلاعات و ارتباطات درست است و به اين دو دليل همكاري تنگاتنگ مراكز اجرايي و محققان ICT اجتناب ناپذير است. ارتباط دستگاه هاي اجرايي با مراكز دانشگاهي كشور از يك سو مي تواند به نزديك شدن پژوهش به واقعيت كمك كند و از سوي ديگر، نتايج آن را در صحنه ي عمل تحقق بخشد، چيزي كه محقق بدون آن قانع و راضي نخواهد بود.  5. آنچه از تبلور فناوري ارتباطات و اطلاعات در نظام پژوهشي كشور عيان مي شود، اهميّتي است كه صاحب منصبان اين نظام به زمينه هاي فناوري ارتباطي و اط_لاعاتي در بنيادهاي آن ح__اصل كرده اند. اين اهميّت در وجه مادي و فيزيكي به تجهيز كلي در مرور

زمان منتهي خواهد شد، هرچند روند كندي دارد. اما نمي توان آن را با توجه به سرعت و شتاب فراگير تكنولوژي در دنياي معاصر ناديده گرفت.(2)  6. گسترش سواد ديجيتالي و اشاعه ي فرهنگ و زبان ملي در محيط ديجيتال به منظور ايجاد نگرش نوين در روند يادگيري و پژوهش.  7. دسترسي سريع و ارزان تر به ارتباطات كه بنياد صرفه جويي اقتصادي است.  8. تقويت همكاري مشترك بين دولت، صنعت و دانشگاه به عنوان مراكز پژوهشي و مراكز خصوصي پژوهشي.  9. پيش قدم شدن دستگاه هاي دولتي در بكارگيري فناوري اطلاعات و ارتباطات و تشويق ساير بخش ها به حركت در جهت استفاده از اين فناوري در امر پژوهشي، دولتي كه با بهره گيري از قدرت اطلاعات و ارتباطات با جامعه ي اطلاعاتي همخوان باشد، مي تواند براي مردم فرصت هاي جدي_دي را ف__راهم آورد و مي تواند جامعه را دچار تحول و دگرگوني كند.  10. آموزش به جوانان در چگونگي استفاده از تكنولوژي ارتباطات و اطلاعات كه در بسياري از كشورها نيز انجام شده است و آموزش مربيان در جهت انجام پژوهش هاي كاربردي و استفاده از تكنولوژي فوق براي كاهش شكاف بين كشور ما و كشورهاي پيشرفته كه توانسته اند در اين مقطع حساس به طور بهينه از اين تكنولوژي در جهت رشد و شكوفايي استفاده كنند.  11. استراتژي ها و برنامه هاي مشخص، اين امر نيازمند تربيت مديراني آگاه در كنار برنامه ريزي صحيح و گسترده براي استفاده از پتانسيل هاي فكري و به روز رساني مديران متخصص براي جبران كمبودهاي نيروي انساني در بخش پژوهش است.  12. حمايت از بخش خصوصي و كارآفرينان، تجربه كشورهاي موفق نشان دهنده اين است كه

بخش ICT خود را به بخش خصوصي واگذار كرده و پيشرفت هاي آن ها در اين عرصه مرهون تلاش كارآفرينان است كه به بسيج منابع خود و حمايت از اختراعات و ابتكارات دست زده اند. از سوي ديگر اين كارآفرينان از طريق فرصت هايي اين تكنولوژي را در اختيار پژوهشگران قرار مي دهند و به سودهاي كلاني مي رسند.  13. الگو برداري از كشورهاي پيشرفته (Benchmarking)، زمان، زمان تجربه و سعي و خطا نيست، زمان آن است كه راه هايي را كه ديگران طي كرده اند و هزينه هايي را كه صرف كرده اند ما ديگر صرف نكنيم و از آن ها استفاده ي بهينه نمائيم.  14. ايجاد زيرساخت هاي آموزشي و فرهنگي، توسعه ي ف__رهنگ پژوهش با استفاده از تكن__ولوژي هاي ارتباطي مي تواند كمك بسيار شاياني در اين امر باشد، اكنون مشكل فرهنگي و آموزشي يكي از مشكلات اساسي ما است، محدوديت ها و تنگ نظري هاي حاكم بر حوزه هاي فرهنگي عمده ترين زمينه ساز اين مسأله است.  15. تعامل و همكاري با ديگر كشورهاي در حال توسعه و نهادهاي بين المللي موفق در امر پژوهش.  اميد است با استفاده از تكنولوژي هاي نوين ارتباطي بتوانيم گام مؤثري در روند پژوهشي كشور برداشته فاصله خود را روز به روز با ساير كشورهاي پيشرفته كه مبناي پژوهش خود را بر واقعيات نهاده اند كم تر نمائيم.  منابع و مأخذ  1.عب__دالحسين آذرنگ _ سياست اط_لاع رساني و تكن___ولوژي اطلاعاتي _ اطلاعات و ارتباطات، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي _ 1370) ص 110.  2.ارتباط شناسي، ارتباطات انساني، تأليف مهدي محسنيان راد نشر سروش)، ص 43.  3.سالشمار رسانه هاي ارتباطي، رسانه 2 بهار 1370)، ص 65.  4.معتمدنژاد، 1356، ص

36، وسايل ارتباط جمعي تهران _ دانشكده علوم ارتباطات اجتماعي)   5.نشريه رسانه، سال چهارم، شماره 18، زمستان 1381، مهندس مصطفي امين منصور (دبير شوراي تحقيقات و فناوري وزارت علوم)   6.ا. اي ميخائيلوف و آر. اس. گيلياروسكي. اطلاع رساني جزء حياتي پژوهش علمي (نشريه فني مراكز مدارك علمي _ دوره اول _ شماره دوم 1381)   7.احمد گل محمدي 1376 _ ص 19 ارتباطات پژوهشي.  8.علوم اطلاع رساني، دوره 19 شماره 1 و2، مباني برنامه توسعه و كاربردي فناوري ارتباطات.  9. دكتر محسن اسماعيلي، پژوهش جايگاه و بايسته ها، نشريه جام جم.  10.دكتر احمد شعباني، مباني توسعه و كاربري فناوري ارتباطات و اطلاعات، علوم اطلاع رساني، دوره 19، شماره 3 ص 17  ................................................................................................................................  منبع : كتاب مجموعه مقالات نخستين كنگره بين المللى - دانشگاه آزاد اسلامى

پوزيتيويسم و نظريه هاي ارتباطي

نويسنده: آوات رضانيا

اولين نظريه هاي ارتباطي _ به صورت مدل و با ساختاري رياضي _ از طرف "شانون" و "ويور" معرفي شدند و ارتباطات به عنوان يك رشته در ايالات متحده متولد شد و داراي نظريه هاي خاص خود گشت. از همان ابتدا جامعه شناسي و رشته هاي علوم انساني به شدت تحت تأثير انديشه هاي "پوزيتيويستي" رشد كرد. از آنجا كه هم اكنون آنچه در ايران تحت عنوان نظريه هاي ارتباطات تدريس مي شود، مربوط به نظريه هاي كلاسيك ارتباطاتي است و از ارتباطات به معناي آمريكايي آن سرچشمه مي گيرد، لازم آمد تا در يك مقاله مورد بررسي قرار گيرد. "پوزيتيويسم" چارچوبي معرفت شناسي و روش شناسي را فراهم مي كند، كه پيامدهايي را از نظر نظري و كاركردي به همراه دارد. در اين مقاله من ابتدا

"پوزيتيويسم" را به عنوان مكتبي فكري مورد بررسي قرار داده، سپس به تاريخچه اي كوتاه از ارتباطات و تأثير پذيري آن از اين مكتب و پيامدهاي آن مي پردازم.اثبات گرايي روشي است كه از به كارگيري روش هاي علوم طبيعي در علوم اجتماعي حمايت مي كند و طرفدار وحدت روش در علوم مختلف است. اثبات گرايي از اساس بر اين ايده طبيعت گرايانه استوار است، كه علم يعني مطالعه واقعيتي، كه بيرون از بحث و گفتگوي علمي وجود دارد (بنتون و يان كرايب،1384). "گرارد دلانتي" (1384) اثبات گرايي را به طور كلي در پنج اصل جمع كرده است.1- علم گرايي يا وحدت روش علمي: بنا بر اثبات گرايي، هيچ گونه تمايزي ميان روش هاي علوم طبيعي و علوم اجتماعي وجود ندارد.2- طبيعت گرايي يا پديدار گرايي: وحدت علوم فقط در روش علوم محدود نمي شود، بلكه موضوع آنها هم واحد است. علم مطالعه واقعيتي است، كه در مقايسه با خود علم امري خارجي شمرده مي شود. اين واقعيت به واحدهاي مشاهده پذير يا پديده هاي طبيعي قابل تبديل است.3- تجربه گرايي: پايه ي علم، مشاهده است. علم اثبات گرا به كلي بر چيزي استوار است، كه مي تواند مشاهده و ارزيابي شود. به عبارت ديگر به نظر پوزيتيويست ها، محقق با روش تجربي با مشاهده، به سوي مرحله ارزيابي پيش مي رود. يعني دانشمند، تجربه را براي كشف قوانيني كلي كه به نحو عيني وجود دارند، به كار مي برد. قوانيني كه بتوان از آنها فرضيه هايي را بيرون كشيد، كه براي پيش بيني رويدادها قابل استفاده باشند.4- رهايي از ارزش: علم در باره موضوع خود داوري

نمي كند. و عملي خنثي و آزاد از ارزشهاي اجتماعي و اخلاقي است. بنابراين، اثبات گرايان بر دوگانگي واقعيت و ارزش تاكيد مي كنند. آن ها مدعي اند كه ارزش نمي تواند از واقعيت سرچشمه بگيرد. بنابراين اثبات گرايي بر دوگانگي واقعيت و ارزش تأكيد مي كند. بنابر علم اجتماعي اثبات گرا، فقط واقعيت هاي اجتماعي مي توانند ارزيابي شوند.5- معرفت ابزاري: به طور كلي نهاد علم به عنوان حرفه در جامعه جديد، جستجوي معرفت داراي كاربرد فني را تسهيل كرده، گرچه ممكن است شكل هاي سياسي گوناگوني به خود بگيرد (دلانتي، 1384:38-39).در كل مي توان ديدگاه پوزيتيويست ها را اينگونه جمع بندي كرد كه: به نظر فيلسوفان تجربه گرا، حواس انسان يگانه منبع شناخت است. آنان معتقدند كه ذهن انسان در بدو تولد، به اصطلاح لوح سفيد است. و شناخت، پس از آن و از گذر آموختن به منظور تشخيص الگوهاي تكرار شونده در تجربه ما و ربط دادن ايده هاي عام به آنها كسب مي شود. شناخت اصيل به بيان اين الگوها در تجربه و چيزي كه مي توان از آن استنباط كرد، محدود مي شود. مسلم است ،نتايج استدلال هاي رياضي و منطقي اي كه عقل گراها را بسيار مفتون كرده بود، ناشي از اين واقعيت است، كه بنا به تعريف صادقند و چيزي در مورد جهان به ما نمي گويند (تد بنتون و يان كرايب،1384).مرسوم اين است، كه اثبات گرايي را با علم اجتماعي تأويلي و يا تفسيري و يا علم اجتماعي انتقادي و به طور عمده الهام گرفته از ماركسيسم، در تقابل قرار مي دهند. ولي اثبات گرايي كه مفروضه

هاي خاصي در مورد علوم طبيعي دارد، به وسيله توسعه هاي غير اثبات گرايانه اي كه درون خود علم روي داده است، نيز تضعيف شده است. بنابراين اين مكتب هم در علوم اجتماعي و هم علوم طبيعي بويژه در دهه پنجاه به شدت مورد ترديد واقع شده است (همان، ص36)."پوپر" يكي از مهمترين منتقدان اثبات گرايي در درون خود اين گروه بود. ايده اصلي او اين است، كه اصل اثبات بايد به وسيله اصل ابطال كه گاهي روش فرضيه اي- قياسي ناميده مي شود، جايگزين شود. علم نمي تواند با انجام آزمايش ها ، اگرچه متعدد، چيزي را اثبات كند. زيرا نظريه هرچند بارها آزمايش شده باشد، همواره از اين احتمال خالي نيست كه ابطال شود. همچنين يكي ديگر از منتقدان اثبات گرايي "كوهن" است. ايده صلي او اين است، كه علم نه آنگونه كه اثبات گرايان مي گويند به صورت استقرايي حركت مي كند و نه آنگونه كه "پوپر" ادعا مي كند با ابطال نظريه پيش مي رود. مهمترين عامل در علم، جابجايي از علم هنجاري به علم انقلابي است. او بر اين باور است كه دانشمندان از اشتباهات خود نمي آموزند. به ويژه اگر آن اشتباهات، پيامدهاي بسيار گسترده اي براي مسيري كه علم به سوي آن هدايت مي شود داشته باشد (همان،ص70) در واقع اعتبار علمي در هر پارادايمي مبتني بر تجربه و اصل اثبات نيست، بلكه مبتني بر اجماع بين دانشمندان موجود در آن پارادايم است.پوزيتيويسم از طرف ديدگاه هاي انتقادي به محافظه كاري و طرفداري از وضعيت موجود متهم شده است. مهمترين نقد در اين مورد كاربست علم به عنوان

پروژه هايي براي مهندسي اجتماعي است. "ميشل فوكو" براي نمونه استدلال مي كند، كه شناخت در علوم انساني به طرزي جداناشدني با استراتژي هاي قدرت پيوند خورده است،كه به موجب آنها سوژه هاي انساني تحت كنترل قرار مي گيرند.ارتباطات با مدل هاي رياضي و نظريه هاي اوليه در مورد اثر گلوله اي رسانه ها شروع كرد.ارتباطات در دهه هاي 1920 و 1930 با پي گيري ديدگاه رسانه هاي قدرتمندي مبتني بر چارچوب ها و پيش فرض هاي پوزيتيويستي استوار بود.در اين ديدگاه، رسانه و مخاطب و منبع به عنوان چيزهايي بيرون از اين نظريه ها وجود داشت و مدل ارائه شده، تصويري ساده شده از واقعيت بيروني بود. نقدهايي كه به مدل هاي اوليه ارتباطي وارد شد، در راستاي پيچيده شدن و درنظر گرفتن عناصر بيشتري در فرايند ارتباطات بود (سورين و تانكارد،1384). ولي اين نظريه ها اصولاً در چارچوب تحقيقات پوزيتيويستي باقي ماندند. ديدگاه نقادانه به ارتباطات به شدت ناديده گرفته شده است. اين نظريه ها بر اين باور بودند، كه رسانه داراي تاثيرات فوري و همه جانبه اي بر مخاطبان هستند و محققين به دنبال كشف و بررسي قوانين و چگونگي تأثير گذاري هرچه بهتر اين رسانه ها بودند. از اين لحاظ نظريه هاي مربوط به اقناع در ارتباطات رشد كردند و با استفاده از روش هاي تجربه گرايانه روانشناسي و روان شناسي اجتماعي سازوكارهاي اقناع گرايانه در رسانه ها مورد توجه قرار گرفت. پس از استفاده فوق العاده و زيركانه "گوبلز" وزير تبليغات هيتلر از راديو و رسانه هاي ديگر براي تبليغ مباني حزب نازي و پيشوا، گمانه زني ها در مورد

نقش ارتباطات و روش هاي تبلغاتي شدت گرفت. اين موضوع از يك طرف براي دولت ها و بخصوص در ايالات متحده و طي جنگ جهاني اول و دوم در راستاي اهداف نظامي آمريكا بود و از طرف ديگر تبليغات در خدمت بخش اقتصادي و سرمايه داري رو به رشد غربي قرار گرفت. از آن به بعد تبليغات با استفاده از روش هاي اقناعي شدت گرفته و جزو مهمترين عوامل موفقيت محصولات مختلف قرار گرفت.ارتباطات به عنوان علمي اثبات گرا، از قوانين و پيش فرض هاي علمي و روش تجربي براي پيشرفت خويش استفاده مي كرد و از طرف ديگر نتايج خويش را در خدمت دولتها و سرمايه داري و بازار قرار مي داد. با ارائه اين نظريه، جريان دومرحله اي ارتباط و نظريه هاي استفاده و خوشنودي، نظريه ي ارتباطي از نظر محتوايي وارد فاز جديدي شد. از اين به بعد رسانه ها به عنوان وسايلي با تأثير محدود مورد توجه قرار گرفتند و نقش مخاطب و ديگر عوامل اجتماعي مانند نخبگان برجسته تر شد. اما عمده اين نظريه ها هم هنوز در چارچوب مباني معرفت شناسي و روش شناسي پوزيتيويستي قرار داشت. مخاطب به عنوان موضوعي جديد براي مطالعه مورد توجه قرار گرفت. هنوز هم علم ارتباطات در صدد تبين و ارائه تصويري دقيق از فرايند ارتباطي و مخاطبان آن بود و اين كار براي ارائه راهكارهاي بهتري براي كارفرمايان و دولتيان انجام مي گرفت. بخصوص نظريه هاي مربوط به توسعه در چارچوب ارتباطات كه عمدتاً حامي منافع غربي ها در جهان سوم بود.تنها نظريه پردازي كه خارج از روش اثبات گرايي و تا

حدودي تفهيمي و تاريخي به ارتباطات پرداخت، "مك لوهان" بود. در آن زمان و با سيطره اثبات گرايي، نقدهايي به "مك لوهان" وارد شد، مبني بر اينكه نظريه هاي او مبنايي علمي ندارد و غير قابل سنجش است. اما اكنون با افول پوزيتيويسم در محافل مختلف علوم انساني، بار ديگر گرايش به "مك لوهان" نزد كساني مانند "كاستلز" افزايش يافته است. كساني مانند "مك لوهان" در حوزه ي نظريه هاي ارتباطي به شدت كمياب و در واقع ناياب هستند.در بازبيني جديد نظريه هاي ارتباطي و در نقد مباني پوزيتيويستي علم ارتباطات، ما با گسترش مطالعات فرهنگي و افول نظريه هاي ارتباطات به عنوان يك رشته روبرو بوده ايم. جنبه عملي و كاربردي مطالعات ارتباطي، يكي بودن دانشكده هاي ارتباطات و روزنامه نگاري، پرداختن به مقولات اقناعي و تبليغاتي و عدم علاقه به ديدگاه هاي انتقادي از مهمترين عوامل تداوم ديدگاه هاي پوزيتيويستي در حوزه ي نظريه هاي ارتباطات است. اين در حالي است، كه مطالعات فرهنگي با مطالعه رسانه ها و استفاده از روش هاي تعبيري و انتقادي توانسته است، ميدان دار نظريه هاي جديد ارتباطي باشد. به نظر مي رسد تنها راه فرا رفتن از اين ركود توجه به جنبه هاي بينارشته اي بودن ارتباطات و توجه به نظريه هاي مختلف در حيطه روانكاوي، روان شناسي اجتماعي و جامعه شناسي و علوم سياسي است. از آن گذشته، رشته ارتباطات بايد از رويكرد ابزاري و كاركردي خويش دست بكشد و به جاي تربيت كارشناسان روابط عمومي و تبليغات براي رفع نيازهاي سرمايه داري و دولت ها، بايد با ديدي انتقادي تر و به عنوان حوزه

اي مطالعاتي براي رشته هاي مختلف، بار ديگر خود را مطرح كند.منابع:1. بنتون.ت و كرايب.ي(1384)، فلسفه علوم اجتماعي: بنيادهاي فلسفي تفكر اجتماعي، ترجمه: شهناز مسمي پرست و محمود متحد، تهران:نشر آگه2. دلانتي.گ(1381)، علم اجتماعي: فراسوي تعبير گرايي و واقع گرايي، ترجمه: محمد عزيز بختياري، تهران: موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر3. تانكارد. جيمز، سورين. ورنر(1384)، نظريه هاي ارتباطات، ترجمه: عليرضا دهقان، تهران: انتشارات دانشگاه تهرانhttp://www.hccmr.com/news-434.aspx

نظام هاي رسانه اي از آمرانه تا آزادي گرا

تاليف: مهدي رشكياني

مقدمه: در عصري كه رسانه ها، احاطه خود را بر سر تاسر عالم گسترده اند، نقش شگفت انگيز آنها در تحولات اجتماعي، فرهنگي، سياسي و ... انكار ناپذير است. اين تكنولوژي ها به مثابه ابزارهايي تلقي مي شوند كه از توانايي عظيمي در قالب سازي و جهت دهي تصورات و انديشه انسان ها برخوردارند. امروزه رسانه ها، به عنوان واسطه اي براي پيوند دنياي توده وار

در مسير گريز ناپذير انسجام انديشه ها، سليقه ها، آراء و علايق گام بر مي دارند.«اما، رسانه ها (چه در بخش دولتي و عمومي و چه در بخش خصوصي) پديده هاي چندوجهي هستند:  اغلب يك مؤسسه يا شركت اقتصادي اند، يك نهاد اجتماعي- فرهنگي به شمار مي آيند، يكي از ابزارهاي تبليغاتي حكومت هستند و در عالم سياست، قوة چهارم تلقي شده اند.» (محمدي، 1376، ص18).«در قاموس حاكميت مطلق قدرت، رسانه هاي جمعي نمي توانند ابزاري تلقي شوند كه متباين با خط مشي ها و سياست هاي حاكمان آن حركت كنند.» (Herman, 1995, P26)«در چهارچوب الگوهاي اقتصادي رسانه ها و ديدگاه هاي بازار محور، مقررات زدايي دولتي رسانه ها، به غول هاي رسانه اي تجاري نظير مرداك اجازه داده است تا امپراطوري رسانه اي خود را گسترش داده و سيطرة اقتصادي خود را بر رسانه ها متمركز كنند. در چهارچوب چنين ديدگاهي، سازمان هاي رسانه ها بر اساس اقتصاد سرمايه داري ايجاد مي شوند و ضرورتاً

كسب و كارِ رقابتي هدفمند براي ايجاد سود بيشتر، سهامداران خود را مدنظر قرار مي دهند.» (Franklin, 1997, P241)«در چارچوبي ديگر، رسانه ها به عنوان مهم ترين عامل در بسط جامعه مدني و عامل مهمي در پيوند با زندگي اجتماعي، معرفي شده اند» (Keane, 1991, P216).در اين مقاله، كه به بررسي سير تاريخي تكوين و پيدايش نظام هاي رسانه اي و مباحث متعدد اين نظام ها،اعم از مالكيت، مديريت، نحوه سياستگذاري ها و ... اختصاص يافته است، ابتدا منابع متعدد تاريخي، جامعه شناسي و ارتباطي نظام هاي رسانه اي مورد مطالعه قرار گرفته و به تفصيل شرح داده مي شود. در بخش اول، به لحاظ تقدم تاريخي، ابتدا اولين نظام هاي رسانه اي و زمينه هاي پيدايش آن، بررسي و سپس سير تكامل ديگر نظام هاي رسانه اي از سال 1960 به همراه آراء و انديشه هاي هر يك از نظريه پردازان اين نظام ها، مورد توجه قرار گرفته است. در بخش آخر نيز، ديدگاه ها و انديشه هاي "جان كين" (John Keane) نظريه پرداز و محقق انگليسي عرصه رسانه ها، در رابطه با نظام هاي رسانه اي، تشريح مي شود.1- نظام هاي سياسي و نظام هاي رسانه اي  براي شناخت "نظام هاي رسانه اي" (Media System)، در هر كشور و حدود و ثغور آن، ناگزير از مطالعه ي تاريخي نظام سياسي آن كشور هستيم. چرا كه معمولاً نوع نظام رسانه اي هر كشور و جامعه اي، توسط اداره كنندگان يا به عبارت ديگر، براساس نظام سياسي هر كشوري تعريف و حدود و ثغور آن تعيين مي شود. شكي نيست كه نظام هاي رسانه اي هر كشوري از وضعيت اقتصادي، اجتماعي، سياسي و حتي موقعيت جغرافيايي آن كشور، تاثير مي گيرد و بر آن تاثير مي گذارد؛ آنچنان كه "آلن ولز" (Alen Wells)، معتقد است: "نظام هاي رسانه اي، ساخته و پرداخته دست بشر و تغيير پذير است. وظيفه

اصلي در مطالعه اين نظام هاي رسانه اي، روشن كردن اين مسأله است كه چگونه نوع نظام پذيرفته شده بر طرز استفاده از رسانه ها، تاثير مي گذارد و چگونه اين تاثير به نوبه خود، تغييرات اجتماعي را به وجود مي آورد." (wells, 1974, p4)به نظر مي رسد سقراط يوناني؛ اولين فيلسوفي بوده كه براي اداره كشور، نظام هاي مختلفي را مورد نظر قرار داده و به تعريف، تجزيه و تحليل هر يك از آنها پرداخته است. آنچنان كه افلاطون نوشته است، سقراط، 5 نوع نظام را از هم متمايز ساخته است:1. پادشاهي يا "اشرافي" (Aristocracy) (حكومت فرد)2. "تيموكراسي" (Timocracy) (حكومت مردان جاه طلب)3. "اليگارشي" (Oligarshi) (حكومت ثروتمندان)4. "دموكراسي" (Democracy) (حكومت آزادمردان)5. "استبدادي" (Authoritarian) (حكومت مردان ناعادل)سقراط مي گويد: «اگر دانش و معرفت، برترين فضيلت باشد، ناچار آريستوكراسي (حكومت اشراف) بهترين نوع حكومت خواهد بود و دموكراسي هيچ معنايي نخواهد داشت. سلطنت استبدادي و حكومت ثروتمندان نيز همچون دموكراسي مذموم است و تنها نظام پسنديده و معقول، نظامي است كه در آن مقامات و مناصب دولتي، تنها به كساني مي رسد كه شايستگي فكري دارند و در اين كار، تعليم و ورزيدگي يافته اند.» (دورانت، 1376، ص416)از زمان سقراط و افلاطون تا "ماكياولي" (Michiavelli)، براي قرن ها، تفكر استبدادي بر فلسفه سياسي جهان حاكم بوده است. حتي پس از پيدايش چاپ نيز مقررات محدودكننده اي از طرف مقامات مذهبي و غيرمذهبي اروپا، بر آثار و نوشته ها تحميل مي شد.» (معتمدنژاد، 1356، ص 4)ابتداي كار صنعت چاپ، در دهه چهارم قرن پانزدهم در غرب با حمايت كليسا و پادشاهان همراه بود. اين حمايت و همراهي، از آن رو بود كه به نظر نمي رسيد از جانب صداي ضعيف صنعت

چاپ، خطري متوجه آنان باشد؛ اما وقتي دريافتند كه اين صداي ضعيف رسانه مي تواند كم كم به گوش عده زيادي برسد، خيلي زود، حمايت ها تبديل به مخالفت شد و دولت هاي استبدادي شروع به استفاده از قدرت سياسي خود كردند. تقريباً 200 سال پس از پيدايش صنعت چاپ، اولين رسانه ها (روزنامه هاي غربي) در فاصله سال هاي 1620 تا 1635 در انگلستان، فرانسه و آلمان، در اوج شرايط استبدادي به وجود آمدند.بدين ترتيب، اگر اولين رسانه­ها (روزنامه­ها) را متولد دهه سوم قرن 17 بدانيم، شايد كمتر از يك دهه طول كشيد تا در سال 1641، پارلمان انگلستان، چارلز اول، پادشاه اين كشور را مجبور به لغو مقرراتي ساخت كه هيأت سانسورگران انگلستان، معروف به "مجمع ستاره­دار" (Star Chamber)، در مورد روزنامه­ها اعمال مي­كردند. از همين رو، مي­توان گفت گرچه رسانه­هاي غربي در شرايط استبدادي به وجود آمدند، ولي از همان بدو تولد تا 200 سال بعد كه تقريباً آرمان آزادي مورد نظر خود را بدست آوردند، در كشاكش مبارزه طولاني عليه استبداد بودند. در طول اين 200 سال، گاهي با به دست آوردن امتيازاتي بر استبداد غلبه مي­كردند و زماني حكومت ها با وضع قوانين و ماليات هاي گوناگوني نظير "حق تمبر" (Champer Right)، عوارض آگهي­ها و امثال آن، آنها را زير فشار قرار مي­دادند."با تمام اين احوال از اواسط قرن هيجدهم، بر اثر تضعيف سلطنت و قدرت استبدادي و همچنين پيشرفت انديشه­هاي روشنگرانه فلاسفه سياسي و رقابت دسته­هاي هوادار دولت، نظام­هاي حكومتي استبدادي، توان ادامه رقابت را از دست دادند و گروه ها و طبقات ديگري در اداره جامعه نقش پيدا كردند و انقلاب­هاي دموكراتيك را به وجود آوردند" (معتمدنژاد، 1356،

ص9). با پيروزي انقلاب­هاي دموكراتيك، عمر اولين مرحله از فعاليت­هاي رسانه­اي يعني دوران استبدادي به پايان رسيد و عصر مطبوعات عقيدتي- سياسي (مَسل_َكي) به عنوان دومين مرحله اين فعاليت ها آغاز شد.«در اين دوره، روزنامه­هاي جديد توسط طرفداران آزادي پا به عرصه وجود گذاشتند، اما به دنبال ِ تعارض ها و رقابت­هاي آزادي­گرايان و مردم­گرايان، سرانجام گروه آزادي­گرا، كنترل و اداره امور سياسي را در دست گرفت و به اين ترتيب با پيروزي سياسي آزادي­گرايان، دوره دوم فعاليت­هاي رسانه­اي كه "عصر آرماني" (Ide al Age) آن به شمار مي­رود، رو به تنزل يافت و دوره سوم آن كه "عصر خبري و تجارتي" (Commercial and News Age) است، شروع شد.» (معتمدنژاد، 1368، ص 357). «از قرن نوزدهم به بعد، در كشورهاي غربي، رسانه­ها با دو شاخص «آزادي انتشار» و «آزادي تأسيس و اداره موسسات رسانه اي»، گسترش يافتند" (معتمدنژاد ، 1356 ، ص 45).به اين ترتيب "آزادي مطبوعات" (Freedom of Press) كه از قرن 17 ميلادي روياي فلاسفه آزادي­گرا بود، تا دوره جنگ جهاني دوم با همين عنوان مورد نظر بود؛ چرا كه وسيله ارتباط جمعي ديگري وجود نداشت، اما پس از جنگ جهاني اول، نخستين برنامه­هاي راديويي آغاز شد و يك وسيله ارتباطي كلامي (راديو) در كنار مطبوعات چاپي و مكتوب قرار گرفت. چند سال بعد، در دهه 1930 با اختراع تلويزيون، دومين وسيله ارتباطي جمعي نيز پا به عرصه نهاد. با توجه به اين موضوع كه سينما نيز در آغاز با نمايش فيلم­هاي خبري نقش ارتباطي بازي مي­كرد، مي توان تا آن زمان، چهار وسيله ارتباطي را از هم تمييز داد. بعد از جنگ جهاني دوم،

از آنجا كه اكثر كشورهاي دنيا، جنگي خانمان برانداز را از سر گذرانده بودند، سخن گفتن از صلح و آزادي بسيار مغتنم بود. 51 كشوري كه در تابستان سال 1945، منشور سازمان ملل را امضاء كردند، شعارها و اهدافي را مطرح كردند كه منطقي و قابل اجرا جلوه مي­كرد.در اين راستا، آمريكايي­ها كه در آن زمان، نگران گرايش كشورهاي تازه استقلال يافته به شوروي بودند، به ترويج نظريه "جريان آزاد اطلاعات" (Free flow of information) پرداختند. بر مبناي اين نظريه، ماده 19 اعلاميه جهاني حقوق بشر با اين مضمون كه: "هر كسي حق آزادي عقيده و بيان دارد و حق مزبور، شامل آن است كه از داشتن عقايد خود، بيم و اضطرابي نداشته باشد و در كسب اطلاعات و اخبار و انتشار آن به تمام وسايل ممكن، بدون ملاحظات مرزي آزاد باشد"، به تصويب رسيد (معتمدنژاد، 1356، ص125). به دنبال توجه غرب به مسأله ارتباطات و رسانه­ها، "كميسيون آزادي رسانه­ها" (Commission on freedom of the Press) به كمك مجله "تايم" (Time) در دانشگاه شيكاگو، به رياست "رابرت هاچينز" (Robert M. Hutchins) رئيس وقت اين دانشگاه تشكيل شد. اين كميسيون در سال 1947 گزارش بسيار مهمي را با عنوان "رسانه­هاي آزاد و مسئول" (Free and Responsible Press) ارائه كرد.در ادامه سياست آمريكا، مبني بر در تنگنا گذاشتن شوروي، 3 استاد مشهور آمريكايي به نام­هاي "فرد. اس. سيبرت" (Fred S. Sibert)، "ويلبر شرام" (Wilbur Schramm) و "تئودور پترسون" (Theodore Peterson)، كتابي را با نام "چهار نظريه رسانه­اي" (Four Theories of the Press) منتشر كردند و در آن، چهار نظام رسانه­اي "اقتدارگر" (Authoritarian)، "آزادي­گرا" (Libertarian )، "كمونيستي شوروي"

(Sovit Communist) و "مسئوليت اجتماعي" (Social Resposibility) اداره و مالكيت رسانه­ها را مورد بررسي قرار دادند.با نگاهي گذرا، سير تاريخي هر يك از اين نظام­هاي رسانه­اي را بررسي مي­كنيم:1-1. نظام رسانه اي آمرانهدرميان نظام هاي اداره و مالكيت رسانه ها، نظام آمرانه از نظر تاريخي، طولاني ترين و از نظر جغرافيايي، گسترده ترين نظام ها است. با اختراع چاپ درسال 1450، مباني اين نظريه رشد خود را آغاز كرد. بديهي است كه اين هنر نوپا از بدو تولد درخدمت كليسا، يعني مركز قدرت آن روزگار قرارگرفت. همانطور كه قبل از آن، ساير ابزارهاي ارتباطي مثل منادي گري نيز به طبقه يا موضوعي مشخص اختصاص داده مي شد، ازآنجا كه هنگام اختراع چاپ، همه كشورهاي غربي، اصول استبدادي را دركشورهايشان اعمال مي كردند؛ پس از پيدايي چاپ نيز، همان اصول در مورد كتاب ها و سپس مطبوعات اعمال شد و تا بيش از دو قرن بعد، مطبوعات، وسايلي در دست قدرت حاكم باقي ماندند و ازآنها فقط درمواردي استفاده شد كه حكمرانان، آگاهي مردم را ضروري مي دانستند و به حمايت آنها از سياست هايشان نيازداشتند. «نشر، درواقع نوعي توافق بين ناشر ومنبع قدرت بود كه طي آن منبع قدرت، يك حق انحصاري را اعطا مي كرد و ناشرهم از منبع قدرت، حمايت مي كرد.» (Sibert, Peterson and Scheramm, 1956, p3)1-1-1. شيوه هاي كنترل رسانه ها درنظام رسانه اي آمرانهرسانه ها در نظام هاي آمرانه داراي ويژگي هايي هستند كه آنها را از رسانه ها درسايرنظام ها، متمايز مي گرداند. ديدگاه آمرانه در بررسي كاركرد رسانه هاي جمعي، هميشه اهداف عمده حكومت را مد نظر قراردارد. «از نخستين شيوه هايي كه موجبات اطمينان خاطر حكومت را در اين زمينه فراهم مي كرد، صدور "اجازه" (Patent) خاص براي افراد برگزيده اي بود كه مشتاق

هنر و رمز و راز بودند. در انگلستان اين وسيله درطول زمان به سيستم كاملي براي قانونگذاري هاي تجاري نيز تبديل شد. در انگلستان، از زمان شكل گيري نخستين روزنامه ها تاحدود 200 سال بعد، مساله صدور اجازه چاپ، پابرجا و درطول اين مدت، اين شيوه از ساير شيوه هاي ديگر كنترل، موفق تر بود. "نظام اعطاي امتياز انحصاري" (The System of Exclusive Grant in Printing) درصنعت چاپ، هم به خاطر كاستي هاي ذاتي و هم تحت تاثير توسعه مشاغل خصوصي، در همه زمينه هاي توليدي، در اواخر قرن هفدهم به تدريج ازميان رفت.» (Sibert and et al , 1956, p19) باسواد شدن مردم و در نتيجه، افزايش تقاضا براي مواد چاپي، همچنين رشد حرفه هاي خصوصي درهمه زمينه هاي توليد و گسترش نوآوري هاي مذهبي و سياسي درقالب پروتستانيسم و دموكراسي، از جمله رويداهايي بودندكه درناتواني حكومت براي نگهداري انحصار چاپ دخالت داشتند. در پايان قرن هفدهم، به دليل زياد شدن حجم مطبوعات، كنترل آنها نيز مشكل تر شد (Schramm and Rivers, 1968, p20).«شيوه ديگر كنترل رسانه ها كه حكومت هاي آمرانه آن را به كاربستند، "تعقيب" (Prosecution) و بازداشت قبل از حكم دادگاه، به علت تخلف از هنجارهاي پذيرفته شده قانوني بود. كاربرد اين روش، از دو روش قبلي بيشتر بود و هنگامي به كاربرده مي شد كه دو روش "انحصار دولت" (State Monopoly) و صدور "اجازه" (Licensing) با شكست روبرو شده باشد. اين روش نسبت به روش هاي قبل، داراي مزيت هم بود، به اين ترتيب كه به متهم اجازه داده مي شد كه از همه حمايت هاي قانوني ممكن و قابل دسترس استفاده كند. اين كار مخصوصاً درانگلستان رايج بود، زيرا سال ها بود كه دراين كشور، چارچوبي از

رويه هاي قضايي براي حمايت از افراد بيگناه ترتيب داده شده بود.» (Sibert and et al, 1956, p22)«درطول قرن هيجدهم، ترك بسياري از اصول استبدادي، پيدايش احزاب سياسي و گسترش افكار دموكراتيك، اعمال بسياري از اصول آمرانه را مشكل ساخت. اگرچه كساني كه از دولت انتقاد كرده بودند، همچنان تحت تعقيب واقع مي شدند و قضات نيز در تعريف قانون برحسب اصول استبدادي اصرارداشتند، اما حتي المقدور از قضاوت درچنين مواردي سرباز مي زدند» (Sibert and et al, 1956, p24). درطول قرن هيجدهم، اصول حكومت آمرانه در موضع دفاعي و اصول آزادي گرايي، در موضع حمله قرارداشت. دراين حالت، سلاح هاي سنتي دخالت دولت مثل انحصار، اجازه و تعقيب، موثر واقع نمي شدند. بنابراين، دولت مجبور بود سلاح تازه اي براي كنترل رسانه ها، باعنوان "روش هاي غيرمستقيم كنترل رسانه ها" راجستجو كند. يكي از اين روش هاي غيرمستقيم كنترل رسانه ها، گرفتن ماليات بود. اين كار باعث محدوديت فعاليت و كاهش سود صاحبان رسانه هايي مي شد كه سعي دررسيدن به توده ها داشتند.«رسانه اي كه از سوبسيد دولت استفاده نكند، طبيعي است كه دربرخوردهايش با دولت، تندتر و بي ملاحظه تر باشد. موضوع "ماليات بر دانايي" (Taxes on knowledge) يك موضع سياسي درطول نيمه اول قرن نوزدهم باقي ماند و درسال 1861 از بين رفت (Sibert and et al, 1956, p26).دادن خط مشي به رسانه ها درباره چيزهايي كه بايد و نبايد انعكاس يابد، ويژگي ديگر نظام هاي رسانه اي آمرانه است. ازآنجا كه درفلسفه نظام هاي آمرانه، همه امكانات و ابزار بايد درخدمت اهداف و سياست هاي دولت باشد، رسانه ها نيز به عنوان يك ابزار مهم نمي توانند از اين قانون كلي مستثني باشند.2-1-1.ويژگي­هاي نظام رسانه اي آمرانه1. رسانه­ها بايد در چهارچوب سياست حاكم، فعاليت كنند.2. رسيدگي

به تخلفات رسانه­اي، مي­تواند از طريق سازمان اجرايي و خارج از دستگاه قضايي صورت پذيرد.3. ورود و پخش برنامه­هاي رسانه­هاي خارجي به داخل كشور، بايد تحت كنترل و نظارت دولت باشد.4. قانون بايد امكان كنترل دولت را بر جريان توليد پيام فراهم كند.5. دادن يارانه، گرفتن ماليات و لغو مجوز، از جمله اهرم­هاي دولت براي كنترل رسانه­ها است.6. دولت بايد بر ايجاد و عملكرد تشكل­هاي صنفي رسانه­ها، نظارت داشته باشد.7. رسانه­ها بايد ارزش­هاي سياسي حاكم را به طور كامل بپذيرند و رعايت كنند.8. انتصاب گردانندگان رسانه­ها، توسط مديريتِ سياسي جامعه انجام مي­گيرد.9. رسانه­ها بايد از همه توان خود، براي پيشبرد برنامه­ها و سياست­هاي دولت استفاده كنند.10. لغو مجوز پخش، از جمله حقوق خاص دولت است.11. پخش و توليد رسانه­اي، بايد از طريق كسب مجوز رسمي از ارگان يا وزارتخانه مربوطه باشد.12. اعمال كنترل دولت بر رسانه­ها، اجتناب ناپذير است.2-1. نظام رسانه اي آزادي گرارسانه هاي جمعي در نظام رسانه اي آزادي گراپايه هاي نظام رسانه اي آزادي گرا، در قرن هفدهم به وسيله "جان ميلتون" (John Millton) و "جان لاك" (John Lak) نهاده شد و درقرن هجدهم تكامل يافت. وقتي كه آزادي گرايي به اوج خود رسيد، اين سيستم نيز درسراسر جهان گسترش پيدا كرد. درقرن نوزدهم، عملاً تمام كشورهاي دموكراتيك جهان، نظريه آزادي گرايي را پذيرفتند و آن را در قوانين اساسي كشورشان به كاربردند. «طبق نظريه آزادي گرا، دو كاركرد مهم رسانه هاي جمعي، «آگاه كردن» و «سرگرم كردن» است. سومين كاركرد، به وجود آوردن پايه و اساسي براي حمايت اقتصادي و تضمين استقلال مالي رسانه هاست و آن «فروش هرچه بيشتر» و يا «آگهي هاي بازرگاني» است.» (Schramm and Revers, 1968, p36)اساساً، مهم ترين هدف

رسانه ها دراين نظام، «كمك به كشف حقيقت» و همكاري درحل مشكلات سياسي و اجتماعي با ارائه نظريات گوناگون است. مشخصه مهم اين فرايند، آزادي آن از هرگونه كنترل وتسلط دولتي است. رسانه ها دراين نظام، يك نهاد سياسي هستند كه وظيفه مراقبت از دولت، بر عهده آنها گذاشته شده تا از حدود خود تجاوز نكنند.›› (Sibert and et al , 1956 ,p51)نظام آزادي گرا، معتقد است كه درصورت فقدان تعدد و تكثر رسانه ها، بعضي از اطلاعات كه به مردم مي رسد، ممكن است غلط و يا غيرمنطقي باشد. عليرغم اين، حكومت حق ندارد هر چيز را كه به نظر او غيرمنطقي و نادرست مي رسد، محدود كند و اگر چنين كند، به طرز اجتناب ناپذيري، به سركوب انتقادات از دولت و عقايد مخالف خواهد انجاميد. به نظر آزادي گرايان، بهترين راه اين است كه به مردم اجازه داده شود كه هدف رگبار اطلاعات و عقايد واقع شوند.نظريه آزادي گرا، با انحصار دولت بر وسايل ارتباط جمعي مخالف است. بحث آنها چنين است كه «اگر يك نفر، چه غريبه و چه خودي، تمايل به مالكيت و اداره بخشي از ارتباطات جمعي دارد، بايد به خواسته خود برسد، زمينه كار  ارتباطي بايد براي همه فراهم باشد (Sibert and et al, 1956, p52). اين نظريه، همچنين معتقد است كه رسانه ها مي توانند به عنوان يك حرفه سرمايه داري محسوب شوند و در مالكيت بخش خصوصي باشند. اين به معناي رقابت رسانه ها در يك بازار آزاد است. هركسي كه سرمايه كافي دارد، مي تواند يك كار ارتباطي را آغاز كند و موفقيت يا شكست او، بسته به مقدار سودي است كه مي برد و اين سود هم

به نوبه خود، بستگي به توانايي ارضاء مشتريان دارد. درحقيقت، موفقيت اين حرفه، به وسيله مردمي حاصل مي شود كه رسانه، در پي جلب توجه آنهاست.مشكلات مالي رسانه ها، هيچ گاه به عنوان يك معضل درنظريه آزادي گرا مطرح نبوده است. درحقيقت، اينگونه نظريه ها با حمايت دولت مخالفند، زيرا به عقيده آنها، اين حمايت به سلطه دولت مي انجامد. در نظريه آزادي گرا، رسالت اصلي دولت، ايجاد فضايي با ثبات است تا درآن افراد بتوانند با يكديگر درتعامل باشند. به اين ترتيب مي توان گفت كه مقاوم ترين مشكل جوامع دموكراتيك، تعيين محدوديت هاي مناسب براي آزادي بيان در رسانه هاي جمعي است (معتمدنژاد، 1368، ص197).مهم ترين كاركرد رسانه ها در نظريه آزادي گرا كه آن را از ساير نظريه ها متمايز مي كند، "نظارت فوق قانوني برعملكرد دولت" (Extra Legal on Government) است. رسانه ها بايد مراقب كارگزاران دولتي باشند تا از مقام خود سوء استفاده نكنند و پا را از حدود خود فراتر ننهند و براي اينكه اين كار را به خوبي انجام دهند، لازم است كه از هرگونه سلطه و كنترل دولتي دور باشند. از آنجا كه آزادي گرايي، سال ها در مواجهه با استبداد بوده، به نظر مي رسد كه دولت حاكم را بزرگ ترين دشمن خود مي پندارد (Sibert and et al, 1956, p54).1-2-1. ويژگي­هاي نظام رسانه اي آزادي­گرا1. رسانه­ها بايد اعتبار، مالكيت و حريم خصوصي افراد را حفظ كنند و در صورت تجاوز به حقوق ديگران، بايد با عواقب قانوني آن روبرو شوند.2. كاركنان رسانه، نبايد در كسب و جمع­آوري اخبار، با محدوديت روبرو شوند.3. رسانه­ها بايد در شكل­گيري بازار آزاد انديشه بكوشند، تادرنتيجه ي تضارب آراء و انديشه­ها، حقيقت روشن شود.4. هرگونه كنترل و نظارت پيش از انتشار

و پخش رسانه­ها نادرست است.5. پيام­هاي ارتباطي بايد آزادنه از خارج به داخل كشور و به عكس انتقال يابد.6. مهم­ترين رسالت رسانه­ها، نظارت بر عملكرد دولت است.7. تنها، داشتن توان مالي براي راه­اندازي رسانه، كافي است.8. براي انتشار و پخش رسانه­اي، به هيچ گونه مجوز و پروانه انتشار نياز نيست.9. هيچ­گونه محدوديتي نبايد بر رسانه­ها اعمال شود، چه پيش از انتشار و پخش و چه پس از انتشار و پخش.10. استقلال كامل مادي، درنتيجه سودآوري و فروش هر چه بيشتر، مي­تواند يكي از اهداف رسانه­ها باشد.11. مديريت رسانه­ها، مي­تواند متعلق به مالك رسانه باشد.3-1. نظام رسانه اي مسئوليت اجتماعي"تئودور پترسون" (Theodore Peterson) درمقاله "مسئوليت اجتماعي رسانه ها" در كتاب "چهار نظريه رسانه ها" (For Theory Of The Press) مي نويسد: «نظريه مسئوليت اجتماعي، پيونددادن عقايد تازه، به درخت آزادي گرايي سنتي است.»«كميسيون آزادي رسانه ها» كه با كمك مجله آمريكايي «تايم»، در دانشگاه شيكاگو تشكيل شده بود، با گزارش بسيار مهمي كه در سال 1947 منتشر كرد، درپيدايش نظريه مسئوليت اجتماعي سهم عمده اي داشت. كتاب "رسانه هاي آزاد و مسئول" (Free Media And Responsible) كه درسال 1947 منتشرشد و در واقع، گزارش كار كميسيون مذكور بود و كتاب "آزادي رسانه ها: چارچوبي از اصول" (Freedon of Press: A Framework of Principle) نوشته "ويليام. اي. هاكينگ" (William E. Hocking)، دو ركن اصلي براي ساختن نظريه مسئوليت اجتماعي بودند. اگرچه ديدگاه هاي اعضاي كميسيون متفاوت بود و بعضي به اصول آزادي گرا، وفاداري و بعضي به آن انتقاد داشتند، ولي درمجموع، براي دادن گزارش كار و خلاصه اي از اصول، به توافق رسيدند. تقريباٌ همزمان با شروع اجراي مفاد گزارش كار كميسيون در آمريكا، «كميسيون سلطنتي رسانه ها» در

انگلستان نيز به تشويق «اتحاديه ملي كاركنان رسانه ها»، به مطالعه درباره رسانه هاي انگلستان پرداخت و شيوه هاي بهبود كار رسانه اي را مورد مطالعه قرارداد. گزارش اين كميسيون، حامي و مكمل گزارش كميسيون آزادي رسانه هاي دانشگاه شيكاگو شد. "تئودورپترسون" درمقاله خود، عقب نشيني نظريه آزادي گرا به نفع نظريه مسئوليت اجتماعي را معلول علل زير دانست:1. تحولات تكنولوژيكي و صنعتي كه تاثير زيادي بر رسانه ها داشت: اين تحولات، شامل تنوع كمي و كيفي رسانه ها، رشد آگهي هاي بازرگاني و حمايت مالي آنها از رسانه ها و همچنين، گسترش شهرنشيني و سوادآموزي و به تبع آن، بالارفتن شمار رسانه ها و پيدا شدن بازار خوبي براي محصولات رسانه اي بود.2. بروز نارضايتي ها و ابراز انتقادات عليه نظام آزادي گرا: رسانه ها همزمان با رشد و گسترش خود، آماج انتقاداتي واقع شدند(sibert and et al, 1956, p74).اين انتقادات كه درقرن بيستم، شدت و وسعت بيشتري يافت، عمدتاً دررابطه با مسائل زير است: * رسانه ها با همه توان، در راه اهداف خود مي كوشند. مالكان رسانه ها عقايد خود را تبليغ مي كنند، مخصوصاً درسياست و اقتصاد. * رسانه ها، به حال سرمايه داران بزرگ، مفيد بوده اند و به آگهي هاي بازرگاني اجازه داده اند كه محتوا و سياست سرمقاله ها را تعيين كنند. * رسانه ها از تغييرات اجتماعي جلوگيري مي كنند. * رسانه ها در پوشش دادن به واقع جاري، بيشتر به موضوعات سطحي و احساسي مي پردازند تا به مسائل مهم و اساسي. * رسانه ها، اخلاق عمومي را به مخاطره انداخته اند. * رسانه ها، بدون هيج علتي، به حريم خصوصي افراد دست اندازي كرده اند. * رسانه ها، به وسيله طبقه سرمايه دار اداره مي شوند و دسترسي به اين صنعت براي تازه واردان مشكل است (whiteny, 1980

, p34).اعتراضاتي ديگر نيز به نظريه آزادي گرايي وارد است؛ منتقدان مي گويند كه بزرگترين نقيصه اين نظريه، شكست آن در فراهم كردن استانداردي دقيق براي اعمال روزانه رسانه هاست و اين به معني موفق نبودن آنها درفراهم آوردن فرمولي براي تمايز بين آزادي و سوءاستفاده از آزادي است (Sibert and et al, 1956, p75).1-3-1. رسانه ها در نظام رسانه اي مسئوليت اجتماعيدرنظام رسانه اي مسئوليت اجتماعي، 6 كاركرد به رسانه ها نسبت داده مي شود كه تفاوت چنداني با كاركردهاي رسانه ها درنظام آزادي گرا ندارد:1. خدمت به نظام سياسي، از طريق فراهم كردن اطلاعات و امكان بحث و مناظره درمورد موضوعات خاص2. آگاه ساختن مردم؛ به طوري كه آنها را قادر به اداره امور خود سازد3. مراقبت از حقوق فردي از طريق نظارت بر اعمال حكومت4. خدمت به نظام اقتصادي از طريق تبليغات بازرگاني5. فراهم كردن سرگرمي براي مردم6. حفظ استقلال مالي رسانه ها، به منظور جلوگيري از اعمال فشار گروههاي خاص (Sibert and et al, 1956, p84).نظام مسئوليت اجتماعي رسانه ها، اهميت نقش رسانه ها را در خدمت به نظام سياسي و آگاه كردن مردم و محافظت از آزادي هاي فردي مي پذيرد؛ اما درعين حال معتقد است كه رسانه ها تا به حال درانجام اين وظايف كوتاهي كرده اند. اگرچه در اين نظريه، رسانه ها درخدمت به نظام اقتصادي نقش دارند، اما اين وظيفه برساير وظايف، نظير تحكيم شيوه هاي دموكراتيك و آگاهي هاي عمومي، ارجحيت نخواهد داشت.از آنجاكه مساله كنترل، يكي از وجوه اصلي تفاوت بين نظام هاي مختلف رسانه اي است. طرفداران نظريه مسئوليت اجتماعي مي گويند كه اگرچه اصول آزادي گرايي ممكن است اساساً منطقي باشد، ولي اجراي آنها در جوامع پيچيده معاصر، نيازمند نوعي كنترل است. اين كنترل،

بهتر است از طرف خود رسانه ها باشد؛ و دولت، حالت نظارت بر اجراي قوانين را داشته باشد. كنترل از سوي خود رسانه ها، به اين معني است كه بايد يك تشكل رسانه اي از سوي دست اندركاران رسانه ها ايجاد شود كه درآن نهاد، عملكرد رسانه ها بررسي شود (معتمدنژاد، 1371، ص230).كميسيون آزادي رسانه ها، 5 مورد را به عنوان شاخص هاي انجام كار رسالت رسانه ها، در نظرگرفته است. به زعم اعضاي كميسيون، اين شاخص ها را آنها به وجود نياورده اند، بلكه عمدتاً از رويه و شيوه هاي كساني كه عملاً كار رسانه اي كرده اند، گرفته شده است:1. به عقيده اعضاي اين كميسيون، نخستين شرط فعاليت رسانه اي درجوامع معاصر، فراهم آوردن "گزارش حقيقي، جامع و هوشيارانه از واقع زندگي روزمره مردم، به شكل قابل فهم و درك براي آنهاست" (A Truthful, Comprehensive and Intelligent Account of Days Event in a Context Which Give Them Meaning )(Sibert and et al, 1967, p87). انجام اين شرط، نيازمند صحت و درستي است. رسانه ها بايد با مردم رو راست باشند؛ خبر را به عنوان خبر و تفسير را به عنوان تفسير ارائه كنند. به عبارتي، "عيني گرايي" را سرلوحه اصول حرفه اي خود قرار دهند. رسانه ها با جدا كردن خبر از تفسير و با ارائه ابعاد گوناگون خبر، فرايند "خود- حق طلبي" (Self - righting) را تسريع و كشف حقيقت را براي مخاطب آسان مي كنند. عيني گرايي تا مدت ها، هدف رسانه ها نبود، بلكه معبود آنها بود، اما به نظر كميسون، تنها ارائه يك گزارش حقيقي از رويدادها كافي نبود، بلكه بايد حقايقي را هم درباره آن رويداد به اطلاع عموم رساند (Sibert and et al, 1967, p88).2. به گفته

اعضاي كميسيون آزادي رسانه ها، دومين شرط اساسي براي كار رسانه اي، ايجاد عرصه اي براي مبادله عقايد و انتقادات است. اين بدان معني است كه رسانه ها بايد افكار و نظرات مخالف خود را نيز منعكس كنند، ولي در دفاع از نظرات خود، آزاد هستند. رسانه ها بايد منعكس كننده ي همه نقطه نظرات مهم باشند، نه فقط منعكس كننده ي آنهايي را كه با ديدگاه هاي ناشر و يا مالك رسانه همخواني دارد.3. سومين شرط كارآيي رسانه ها به زعم اعضاي كميسيون، اين است كه آنها بايد «منعكس كننده ي گروه هاي تشكيل دهنده ي جامعه» باشند. اين مورد، از رسانه ها مي خواهد كه گروه هاي اجتماعي را به درستي تصوير كنند. به عنوان مثال، درمورد سياه پوستان يا مهاجران، بايد قضاوت صحيحي به مخاطبان ارائه داد.4. چهارمين شرطي كه اعضاي كميسيون به آن اشاره كرده اند، اين است كه رسانه ها بايد درقبال "ارائه و روشن كردن اهداف وارزش هاي جامعه" مسئول باشند.5. پنجمين شرط كميسيون، فراهم آوردن امكان "دسترسي كامل به آگاهي هاي روز" است (Sibert and et al, 1956, p89).در حال حاضر، كاركنان رسانه هاي بسياري از كشورهاي دنيا، خواهان وضع قوانيني هستند تا دولتمردان را موظف به دادن اطلاعات موردنياز آنها كنند (معتمدنژاد، 1371، ص233).2-3-1.ويژگي­هاي نظام رسانه اي مسئوليت اجتماعي1. هر كس كه حرفي براي گفتن دارد، مي­تواند رسانه­اي ايجاد كند.2. همه ي اقليت­هاي نژادي، مذهبي، قومي و سياسي، بايد از هرگونه تعرض رسانه­ها در امان باشند.3. هدف از انتشار و پخش رسانه­اي، بايد اطلاع­رساني، آموزش و كمك به پيشرفت و توسعه اجتماعي باشد.4. عقايد مردم، رفتار مخاطبان و اصول حرفه­اي، ابزارهاي كنترل رسانه­ها هستند.5. مالكيت رسانه­ها بايد خصوصي باشد، اما دولت مي­تواند با دادن خدمات، از رسانه­ها حمايت كند.6. اصولاً چهارچوب قوانين رسانه­اي، بايد

حافظ كثرت گرايي باشد و هر كس را قادر به كسب اطلاعات از منابع گوناگون و انتخاب آزادانه از ميان آنها كند.7. رسانه ها بايد جايگاهي براي طرح نظريات گوناگون باشند، آنها نبايد نسبت به پيامدهاي كار خوب، بي تفاوت باشند.8. مسئوليت اجتماعي رسانه ها، مهم تر از آزادي آن است.9. مديريت رسانه ها، بايدانتخابي و از ميان افراد حرفه اي و با تجربه باشد.10. تشكيلات صنفي رسانه ها، بايد بر اعمال مسئوليت اجتماعي رسانه ها، نظارت داشته باشد.11. انتشار و پخش مطالب و اطلاعاتي كه از نظر اجتماعي، زيانبار تلقي مي شوند و همچنين تخطي از حقوق خصوصي بايد ممنوع باشد.12. رسانه ها بايد به تشريح و توصيف تضادها در جامعه بپردازند (ايجاد چالش تا رسيدن به مرحله ي بحث و تبادل از سوي رسانه ها).4-1. نظام رسانه اي كمونيستي شورويدر نظام كمونيستي، رسانه ها نيز مانند ساير نهادهاي اجتماعي، فقط براي تأمين اهداف دولت فعاليت مي كنند. در تفكر كمونيستي، رسانه ها آينه ي تمام نماي وقايع نيستند، بلكه به طور كلي، حرفه ارتباطي بايد در ارتقاي طبقه كارگر مشاركت داشته باشد. درنظام آزادي گراي غربي، مجموعه اي از نيروهاي موازي، نظير ارتباطات ميان فردي، ارتباطات سازماني، گزارش هاي رسانه ها و اعمال دولت، افكار عمومي را مي سازند. اما درشوروي اين نيروها، موازي نيستند، بلكه يكي هستند؛ به طوري كه سيستم آموزش و پرورش، اتحاديه ها، روزنامه ها، وسايل پخش وسيع، صنعت نشر، پليس و ساير سيستم هاي نظارتي دولت، همگي ابزارهاي متفاوتي براي رسيدن به هدف واحدي اند و در واقع همه، يك چيز را مي گويند؛ به گونه اي كه استالين، "رهبري سياسي" را چنين تعريف مي كرد: "توانايي و متقاعد كردن توده ها درمورد صحت و درستي سياست هاي حزب" (Sibert and et al, 1956, p122). و يا لنين چنين مي گويد: "ديكتاتوري پرولتاريا موفق

بود، زيرا مي دانست كه چگونه اجبار و امتناع را به هم بياميزد" (Sibert and et al, 1956, p122).پروپاگاندا، تهييج، سازماندهي و اجبار، يك دور و تسلسل قطع نشدني در طرز تفكر مذكور است. رسانه هاي جمعي درنظام كمونيستي، فقط رسالت آگاه كردن مردم از اهداف دولت را به عهده ندارند، بلكه بايد تبليغاتي در راه سازماندهي توده ها باشند. وظيفه ديگر رسانه ها در اين نظام، افشاگري سياسي در هر زمينه اي است. در نظريه كمونيستي، پروپاگانديست و مبلغ بايد از ديدگاه ماركسيسم، لنينيسم و استالينيسم به وقايع نگاه كند، به عمق رويدادها بنگرد و معناي وقايع را براي توده ها بازگو و آنها را تفسيركند (Sibert and et al, 1956, p124).در نظام كمونيستي، چند مفهوم اساسي وجود دارد كه بايد مورد بحث واقع شوند:1. از ديدگاه نظام كمونيستي، آزادي مطلق غيرممكن است. طرفداران كمونيسم، استدلال مي كنند كه در جامعه اي كه بر پايه ي پول بنا شده است، "آزادي از پول" غيرممكن است. رسانه ها در جامعه سرمايه داري، بايد الزاماً در خدمت منافع سرمايه داران باشند (Sibert and et al, 1956,p126).2. تنها گفتن آنچه كه از ديدگاه نظام كمونيستي حقيقت دارد، آزاد است. اين سخن به آن معنا است كه آزادي مورد ادعاي غرب، يك آزادي كاملاً منفي است. مدافعان نظام كمونيستي معتقدند كه آزادي بيان نظرات خود را در چارچوب حد و مرزهاي دولتي دارند. به نظر آنها دولت، غولي نيست كه لزوماً بايد از افراد درمقابل آن حمايت كرد، بلكه نهادي است كه امكان زندگي را براي فرد فراهم مي كند. دراتحاد جماهير شوروي {سابق}، براي زير سوال بردن دولت، اجازه هيچ نوع آزادي داده نمي شود (Sibert and et al, 1956 ,p127).

سياستمداران شوروي اين مساله را خيلي بي پروا مطرح و در قبال تأثيرات مخرب رسانه هاي جمعي، احساس مسئوليت مي كنند.3. دولتمردان درشوروي، با تملك ابزارهاي ارتباطي، دسترسي به خبرها را تضمين و كنترل طبقاتي پنهان را از بين مي برند (Sibert and et al, 1956, p128).4. آزادي و مسئوليت، دو زنجيره جدا نشدني درنظام كمونيستي اند (Sibert and et al, 1956, p128).لنين، خاطر نشان مي كند كه رسانه ها هميشه در خدمت طبقه حاكم بوده اند و عناصر محروم جامعه، از دسترسي به رسانه ها محروم اند. به نظر لنين، آزادي رسانه ها به معناي بيان خواسته هاي مردم نيست؛ بلكه اين آزادي دركنترل ساختار اقتصادي رسانه ها است. لنين درسال 1917 نوشت: "سرمايه داران، آزادي مطبوعات را وقتي محقق مي دانند كه سانسور وجودنداشته باشد و همه ي احزاب در انتشار هر نشريه اي، آزاد باشند. با اينهمه، هيچ آزادي مطبوعاتي در غرب وجود ندارد، بلكه آزادي فريب توده هاي محروم و تحت ستم به وسيله بورژوواهاي ثروتمند، برقرار است" (Hachten, 1981, p77). به نظر كمونيست ها، رسانه هاي آزاد و مستقل، نهادهاي پرهزينه، لوكس و تفرقه افكن هستند كه به خواست هاي مردم توجهي ندارند. اگر رسانه ها، تحت كنترل، قيوميت و نظارت حكومت باشند، مي توانند خود را بر روي وظايف جدي سازندگي ملي متمركز كنند. بنابراين، رسانه ها يك بخش مكمل در حزب كمونيست هستند كه به چشم آموزگاري براي ساختن توده ها و رهبري پرولتاريا نگريسته مي شوند. درنتيجه، رسانه ها درنظام كمونيستي، تنها تحت مالكيت دولت هستند و به طور خصوصي اداره نمي شوند. در نظام كمونيستي، دولت انحصار همه راه هاي دستيابي به توده را در دست دارد. در سايرانواع ديكتاتوري، به همه رسانه هاي جمعي يا بخش مهمي از آنها اجازه داده مي شد كه به عنوان يك

حرفه، در دستان بخش خصوصي باقي بمانند، اما درنظام كمونيستي، دولت (از طرف ملت)، مالكيت همه بخش هاي رسانه اي كشور را دراختياردارد (Sibert and et al, 1956, p28). در اين نظام، دولت نه تنها رسانه هاي داخلي را تحت كنترل دارد، بلكه در حدتوان، انحصار كامل ارتباطات را به وسيله تحميل محدوديت هاي سخت بر جريان انتقال مواد خبري خارجي در دست دارد. اين كار، به وسيله توقيف رسانه هاي چاپي خارج از كشور و اعمال كنترل سخت در مورد دستگاه هاي گيرنده رسانه هاي الكترونيك انجام مي شود.1-4-1. ويژگي هاي نظام رسانه اي كمونيستي1. رسانه ها بايد از جنبش هاي پيشروي جهاني (ماركسيست) حمايت كنند.2. حكومت حق دارد در محتواي رسانه ها، قبل از پخش، دخالت كند.3. رسانه ها بايد دولت حاكم را به هر وسيله ممكن، تقويت كنند.4. يكي از كاركردهاي عمده رسانه ها، افشاگري عليه كساني است كه قصد ضربه زدن به حكومت را دارند.5. تماميرسانه ها را بايد فقط حكومت اداره كند.6. رسانه ها بايد با ارائه تفسيرهاي عقيدتي، گامي در جهت مكتبي كردن جامعه بردارند.7. تعقيب و مجازات رسانه هاي متخلف، پس از انتشار، امري طبيعي و حق حكومت است.8. وظيفه رسانه ها، تهييج و سازماندهي مردم در جهت تبليغ براي حكومت است.9. رسانه ها بايد ابزاري براي اتحاد و يكپارچگي مردم باشند.10. رسانه ها موظف به هنجارسازي، آموزش، اطلاع رساني و بسيج عمومي هستند.11. نظام حاكم بر جامعه، حق دارد به نفع اهداف مورد نظر خود، رسانه ها را سانسور و در كار آنها مداخله كند.منابع:1. اتكينسون، ديويد و ديگران (1384). راديو و تلويزيون خدمت عمومي: چالش قرن ببيست ويكم. ترجمه مرتضي ثاقب فر، تهران: انتشارات سروش2. اينگليس، فرد (1371). نظريه رسانه ها. ترجمه محمود

حقيقت كاشاني، تهران: انتشارات مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامه هاي صدا وسيماي جمهوري اسلامي ايران3. بديعي، نعيم (1370). جايگاه و مسئوليت اجتماعي روزنامه. فصلنامه علوم اجتماعي، شماره 1و2، تهران: دانشكده علوم اجتماعي، دانشگاه علامه طباطبايي4. برلينگر، اتو (1376). ارتباطات اقناعي. ترجمه علي رستمي، تهران: انتشارات مركز تحقيقات و سنجش برنامه هاي صدا وسيما5. پيكارد، رابرت جي (1378). اقتصاد رسانه ها؛ مفاهيم و مسايل آن. ترجمه داودحيدري، تهران: انتشارات مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها6. دادگران، سيدمحمد (1372). مباني ارتباط جمعي. تهران: انتشارات فيروزه7. محسنيان راد، مهدي (1373). درآمدي بر تئوري ارتباطي. جزوه آموزشي، تهران : انتشارات مركز تحقيقات دانشگاه امام صادق (ع)8. محمدي، مجيد (1376). مديريت رسانه ها. فصلنامه رسانه، سال هشتم، شماره سوم، تهران: انتشارات مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها9. مك كوايل، دنيس (1382). درآمدي بر نظريه ارتباطات جمعي. ترجمه دكتر پرويز اجلالي، تهران: انتشارات مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها10. معتمدنژاد، كاظم (1358)، حقوق ارتباط جمعي. جزوه آموزشي، تهران: انتشارات دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي11. معتمدنژاد، كاظم، منصفي، ابوالقاسم (1368)، روزنامه نگاري با فصلي جديد در بازنگري روزنامه نگاري معاصر. تهران نشر سپهر

1. Altschull, Herbert (1984), Agent of Power, White Plain, New york : Longman Publication2. Curran, James (1988), Power Without Responcibility, The Press and Broadcasting in Britain. London and New York: Sage Publication3. Curran, James (1990), The Press in the Age of Conglomerates, in Curran J.and Seaton F.(1994), Power Without Responsibility, chapter 7, London: The journal of Media Economic4. Hachten, William.A (1981), The World News Prsim: Changing Media, Clashing Ideologies. Ames : Lowa University Press5. Head, Sedney (1985), The World Broadcasting System, London6. Keane,

John (1989), Democracy and Civil Society, London and New York: Sage Publication7. Keane, John (1991), Power, The Press and the Thecnology of Freedom, New York8. Keane, John (1992), The Politics of Retreat, The Political Quarterly ,vol. 61,no 39. Lowenstein, R.L (1976), Press Freedom as a Barometer of Politica Democracyin International and Intercultural Communication, Edited by H. D. Fisher andJ. C.Merrill, Newyork : Hasting House PublishersMerril, JoinC., (1974), The Imperative of Freedom. New york : Hasting House Publishers10. Merril, john C.and Ralph L. Lowenstein (1979), Media, Message and Men: New Prespectives in Communication . New york : Longman Publication11. Mill, John Stuart (1974), on Liberty. Edited by Alburey Castell New york : Crofts Publication12. Milton, John (1951), Areopagitica. Edited by George H. Sabine New york: Appleton - Century- Crofts13. Mundt, Whitney R (1991), Global Media Philosophies in Global Journalism. Edited by John C. Merrill, New york: Longman Publication14. Murdoch, Rupert (1989), Freedom in Broadcasting, MacTaggart Lecture Edinburgh International Television Festival, Edinburg15. Murdock, Graham and Golding, Peter (1989), Information Poverty and Political Inequality: Citizenship in the Age of Privatized Communications, Journal of Communication, Vol. 39, No. 316. Namurois, Albert (1976), Problems of Structure and Organization of Broadcasting in the Framework of Communication. Third Edition, London: Penguin Books17. Picard, R (1989), Media Economic: Concept and Issues. London: Sage Publication18. Schramm, Wilbur and Rivers, William (1968), Responsibility in Mass Communication. New york: Harper Row publishers19. Sibert, Fred, Peterson,Theodore Schramm, Wilbur (1956), Four Theories of the Press. Urbana: University of Illinois Press20. Wells, Alen (1975), Mass Communication: A world

View. Pola Alto: Mayfield Publication Company21. Whitney, R. Mundt (1988), Global Media Philosophies. Pala Alto : Myfield Publishing Company22. Wilkin, Peter (2001), The Political Economy of Global Communication. London: pluto Press23. Williams, Reymond (1976), Communication. London: Penguim Bookshttp://www.hccmr.com/news-840.aspx

توسعه ي سياسي و رسانه ها

بهنام رضا قلي زاده چكيده: تأثير رسانه ها در تحولات اجتماعي و سياسي جوامع قابل مشهود است. رسانه ها مي توانند در كاهش عوارض رواني توسعه نقش موثري داشته باشند؛ بنابراين دوران گذار، تغيير و حركت به سمت توسعه بايد دوران نقد باشد. براي نايل شدن به توسعه، رسانه ها مي توانند با آموزش، اطلاع رساني و آگاهي بخشي و به عرصه كشاندن نخبگان و ... اين هزينه ها را به حداقل برسانند.در اين ميان رسانه­ هاي جمعي نقش زبان گوياي آحاد ملت را بازي مي كنند كه مي توان از تأثيرات اعمال حق نظارت رسانه­ها بر ثبات سياسي به چهار شكل زير سخن گفت:الف) تغيير و تحول خواست هاي شهروندانب) تغيير و تحول در كار ويژه­هاي دولتيج) تغيير در انسجام ايدئولوژيكد) تغيير در الگوي ثبات سياسي مقدمهتوسعه ي سياسي مفهومي پر مجادله در عرصه نظري و شايد دور از دسترس عمل اجتماعي است. پشت سر گذاردن دروازه­هاي توسعه سياسي و برپايي جامعه توسعه يافته ي سياسي در هر كشوري، مستلزم عبور دشوار و گاهي پرمخاطره از يك دوران گذار سياسي است كه اگر بيش از حد طولاني شود، احتمال بازگشت به عقب افزون­تر مي شود. دست­يابي به توسعه ي سياسي يعني فرايندي كه در جريان آن نظام هاي ساده ي اقتداگراي سياسي جاي خود را به نظام هاي حق رأي همگاني، احزاب سياسي، كنندگي و بروكراسي هاي مدني مي دهند، نيازمند آگاهي و حركت عمومي شهروندان از يك سو و پذيرش اراده ي حاكمان

از سوي ديگر است.اصولاً مباحث توسعه سياسي به حدود نيم قرن قبل برمي شود، يعني دوره­اي كه جريان فكري نوسازي، حاكميت و نمود پيدا كرد. توسعه، نوسازي، تحول تاريخي، ترقي، پيشرفت و تكامل و ... مدلول هايي­اند كه بر يك دال دلالت مي­كنند، يعني دگرگوني در جهت بهينه شدن دائمي وضع موجود.توجه به مفهوم توسعه از ويژگي هاي دوران آغازين جنگ سرد و استقلال يافتن كشورهاي مستعمره و تولد دولت - ملت هاي جديد در آسيا و آفريقا است. به طور عمده نويسندگان و محققان امريكايي براي اولين بار با ارائه ي نظريه «نوسازي» آن را دستاويزي براي پيدا كردن جاي پايي در كشورهاي تازه استقلال يافته قرار دادند. نخستين مباحث نيز در زمينه «نوسازي» تحت تأثير جنگ سرد و كار نويسندگان امريكايي و به خصوص معتقدان به نظريه ي توسعه سياسي بود اما مسئله توسعه سياسي به مرور به محور مطالعه ي محققان علوم سياسي غرب و جهان سوم تبديل شد و تدريجاً مفهوم توسعه سياسي به چالش كشيده شد. عده­اي تركيب توسعه با سياسي را جمع اضداد مي­دا­نستند و استدلال مي كردند كه توسعه مفهوم اقتصادي را به ذهن متبادر مي­كند و اساساً نمي­تواند با سياست جمع شود و عده­اي ديگر كه داراي تفكرات ماركسيستي بودند آن را به عنوان غربي شدن جوامع تلقي مي­كردند (فرقاني، ص 19).عليرغم آنكه در دهه­هاي 1940 و 1950 به ابعاد اقتصادي توسعه سياسي توجه مي­شد ولي از اواخر دهه 1960 محققين علوم سياسي به پارامترهاي اجتماعي و سياسي بيش از عوامل و شاخص­هاي اقتصادي اهميت مي­دادند. در مراحل بعد، توسعه سياسي به نحوي با مقوله ي فرهنگ سياسي گره خورد زيرا گروهي از دانشمندان بر اين نظر

بودند كه چنانچه از طريق تجزيه و تحليل فرهنگ سياسي جوامع بتوان به متغيرهايي دست يافت كه اين عناصر را در جهت بهره­گيري از توانايي هاي نظام براي پاسخگويي بيشتر نسبت به نيازهاي جامعه به كار انداخت مي­توان به تحقق توسعه سياسي مطلوب اميدوار بود. از دهه 1970 برخي از محققين، توسعه را بيشتر از بعد بيروني مورد توجه قرار دادند از اين دوران به بعد اين مقوله عمدتاً در چهارچوب نظريات «توسعه نيافتگي» و نيز «استقلال و وابستگي» عنوان شد (فرقاني، ص19).در شناخت و تعريف توسعه سياسي، شاخص هايي همچون تفكيك و افتراق، شهري شدن، گسترش گروه هاي مياني، تمايز هويتي، گسترش گروه هاي اجتماعي، گسترش نهادهاي سياسي غيردولتي، نهادينه و پيچيده شدن ساختار سياسي، عقلاني شدن نظام ديوانسالاري، گسترش و كارآمدي دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت از قبيل آموزش و پرورش - رسانه­ها - نهادهاي مذهبي و حقوقي، تمركز زدايي، پيدايش فرهنگ سياسي همگن، گسترش نمادهاي مشترك سياسي به عنوان «زبان در ارتباط» گسترش فرهنگ تساهل و مداواي سياسي، افسون­زدايي، غير تابويي شدن دولت و سياست، تعميم سياست و اجتماعي شدن آن، شكسته شدن پوسته خرده فرهنگ هاي سياسي به نفع نظم فرهنگي فراگير، غيرشخصي شدن سياست، هم عرضي قدرت سياسي با ساير قدرت ها در انظار عمومي و از دست رفتن مطلوبيت في نفسه آن، گسترش احساس «دولت دار بودن» و اعتماد به بالا در جامعه سياسي  به عنوان منشأ مشروعيت عدالت و جامعه­پذيري و توانايي براي پذيرش مشاركت ها، به تمامي مؤيد معاني مختلف اين مفهومند.گسترش سوادآموزي، آموزش و پرورش و رسانه­ها در معدودي از كشورها مستقيماً با سياسي شدن هويت و رشد تفكر ناسيوناليستي ارتباط داشته است. پس از

سياسي شدن هويت و رشد تفكر ناسيوناليستي، انگاره­هاي ناسيوناليستي در ميان روشنفكران تمام نقاط جهان گسترش يافت و حتي به آن دسته از كشورهايي كه ميزان مشاركت سياسي مردم در آنها بسيار محدود بود نيز سرايت كرد. هر جا كه ارتباطات بهبود يافت شرايط سياسي مناسب فراهم شد. بسط سواد و آموزش و پرورش، موجب شد ديوانسالاري سنتي رشد كند و به نهاد كاملاً مدرني كه تا حدودي از جامعه­شناسي ماكس وبر ملهم بود، تبديل شود. از ديدگاه "لوسين پاي" و "سيدني وربا" در تحول مفهوم توسعه سياسي تعاريف حول سه محور مي­چرخند كه عبارتند از: «مردم، نظام و سازمان حكومت». "لوسين پاي" توسعه سياسي در هر جامعه­اي را به معناي عبور موفقيت­آميز از بحران هاي هويت، مشروعيت، مشاركت، نفوذ، توزيع و همگرايي مي­داند.از ديدگاه "هانتينگتون" توسعه يافتگي داراي شاخص هايي چون پيچيدگي، استقلال، انعطاف پذيري، يگانگي و پراگماتيسم است.دكتر "حسين بشريه" سه عامل مهم را به عنوان موانع توسعه سياسي برمي­شمرد. اين سه عامل عبارت­اند از: كنترل متمركز بر منابع قدرت سياسي، فرهنگ سياسي رقابت ستيز و چند پارگي­هاي جامعه سياسي.در عصر كنوني به دليل پيچيدگي اجتماعي ماهيت يافتن نقش رسانه هاي جمعي در ايجاد روابط افقي و عمودي در جوامع، كاربرد اين وسايل در زمينه­هاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي بيش از پيش چشمگير شده است. بشر در هيچ زماني از تاريخ خود، به اندازه دوران حاضر سياسي نبوده است و به احتمال زياد مي­توان گفت يكي از عوامل مهم سياسي شدن مردم، گسترش وسايل ارتباط جمعي بوده است. رسانه­هاي گروهي با انعكاس اخبار و اطلاعات مربوط به رويدادها و مسايل اجتماعي در واقع ميان مردم ارتباط

برقرار كرده است و آنها را نسبت به مسايل يكديگر مطلع مي­سازند. اين كاركرد به خصوص در تصميم­گيري هاي سازگار با برنامه­هاي زندگي براي مخاطبان رسانه­ها يا مردم تا آن حد سودمند است كه مي­توان از آن با نام شريان حيات اجتماعي ياد كرد. رسانه ها قادرند با انعكاس نظرات انتقادي و عقايد مردم و مسئولان، ميان دست­اندركاران امور حكومت و مردم ارتباط عمومي برقرار سازند. اين كاركرد كه مستقيماً به مشاركت سياسي مردم در جوامع دموكراتيك مربوط مي شود، اثر مستقيمي در افزايش يا كاهش مشروعيت سياسي هيئت حاكمه، از طريق توجه به حل مشكلات مطرح شده خواهد داشت. به طور كلي رسانه­هاي گروهي همچون تيغ دودم هستند كه مي­توانند در راه تثبيت گام بردارند و هم قادر به ضربه زدن به آن هستند، چنانكه مي­توانند همگني و پيوستگي به وجود آورند و قادر به وسعت بخشيدن و ژرف ساختن شكاف هاي اجتماعي نيز هستند و مي­توانند بشارت دهنده ي توسعه باشند و بذر ايدئولوژي ضد توسعه را در فضاي جامعه بپراكنند. امكان اين نيز وجود دارد كه حس امنيت كاذبي كه رسانه­ها به احتمال القاء مي­ كنند غالباً ذهن ها را از مسايل عيني دور مي سازد.گرچه شايد اين موضوع در نگاه اول بي اهميت جلوه كند ولي اگر بي توجه از كنار آن عبور شود، پس از مدتي به پديده ي مهيبي در جامعه تبديل مي­شود. اهميت موضوع آنگاه آشكار مي­شود كه بر اثر جدي نگرفتن پيامدهاي سوء توجه نكردن به واقعيات و بزرگ نمايي پاره­اي از مسائل بي ارزش در رسانه­هاي گروهي براي مدتي طولاني جامعه دچار فرسودگي و خستگي روحي مي­شود. در چنين شرايطي، مطالعه آثار جانبي، فرسودگي سياسي داخلي ما را به اين نتيجه مهم

رهنمون مي سازد كه هر دولتي كه جمعيت و ساختار اداري آن مأيوس و بي اعتنا شده باشد، نمي­تواند براي مدت طولاني از موقعيت امنيتي مناسبي برخوردار باشد. آن چه كه مسلم است اين است كه ايجاد شور و شوق، حيات و بالندگي در تك تك اعضاي جامعه كه يكي از كاركردهاي مثبت رسانه­هاي جمعي است، تنها از رهگذر انتقال و بيان واقعيت هاي جامعه و روشنگري در عرصه ي تهديدات منافع ملي تحقق مي­يابد.در جامعه شناسي سياسي بحث در مقوله قدرت است و قدرت مربوط به دولت و دولت تجلي گاه قدرت است و در ارتباط با شهروندان، دولت منتخب مردم است (حال و آينده راديو،1385، ص 59).ديدگاه هاي توسعه زماني كه با نظريه­هاي ارتباطي آميخته مي­شوند زيبايي ها و چالش هايي را به وجود مي­آورند كه در نوع خود قابل ارزيابي و بررسي­اند، به خصوص ديدگاه هاي سياسي كه جذابيت هاي رسانه­اي را بيشتر مي­كند، زيرا كاركرد رسانه­­ها به سياست نزديك است و امروزه اين نزديكي تا حدي بيشتر شده است كه شاخه­هاي متعدد اين علم با كلماتي با پسوند «كراسي» مي­آيند و شاخه­اي تلفيق يافته به نام حكومت از طريق وسايل ارتباط جمعي به وجود آمده­اند. هيچ سياست و حكومتي بدون نظارت، كنترل و حمايت رسانه­ها نمي تواند شكل بگيرد و پايدار باشد. اين امر به دليل ارتباط تنگاتنگي است كه وسايل ارتباط جمعي با افكار عمومي دارند و نهايتاً فكر خود را برخاسته از افكار عمومي و براي آن مي­دانند. در واقع حكومت هايي كه بر مبناي دموكراسي عمل مي­كنند چون محتاج آراء مردمي­اند مجبورند امتزاج و نزديكي را با وسايل ارتباط جمعي برقرار كنند. ما معتقديم كه تأثير رسانه­ها در تحولات سياسي و اجتماعي كشورها همچنان

ادامه خواهد داشت. امروزه ما شاهد رسانه ي ماهواره هستيم كه مرزهاي سياسي را كم رنگ كرده و نهايتاً تأثيراتي را به دنبال داشته است. با اين اوصاف تا زماني كه ما از الگوي توسعه تعريف خاصي نداشته باشيم نمي­توانيم رسانه­ها را در مسير توسعه هدايت كنيم.(حال و آينده راديو،1385، ص 233)."لوسين پاي"، نظريه­پرداز توسعه سياسي در آمريكا، هنگامي كه در مورد نقش و كاركرد رسانه­ها، به خصوص در جريان توسعه سياسي بحث مي كند، يكي از موارد مشخص آن را كاهش عوارض رواني توسعه مي داند، زيرا بر اين باور است كه هر توسعه­اي، مجموعه­اي بي هنجاري و بحران به وجود خواهد آورد كه در واقع از مقتضيات تغيير است براي اينكه گروه ها در مورد از دست رفتن هويت، ارزشها و ... احساس خطر خواهند كرد و حكومت خود را ناتوان از برآورده كردن تقاضاهاي عمومي دانسته و از جانب داخل و خارج احساس خطر مي­كند. اينها عوارض و بحرانهايي­ هستند كه توسعه را تهديد مي­كنند. به اين دليل گفته مي­شود كه دوران گذرا بايد دوران نقد باشد، چون در اين دوران حكومت ها با احساس خطر گروه، حتي موجوديت خود را در معرض تهديد مي بينند. براي رسيدن به توسعه سياسي بايد هزينه­هايي را پرداخت. حكومت و ملت بايد سهم خود را از اين هزينه­ها بپردازند. چرا كه بدون پرداخت هزينه نمي­توان به توسعه رسيد اما رسانه­ها مي­توانند با آموزش، اطلاع رساني و آگاهي بخشي به عرصه كشاندن نخبگان، درگير ساختن افراد با مباحثه­هاي آزاد و عقلايي، متقاعدسازي، اعتمادسازي و ايجاد يك پل ارتباطي كارآمد بين حكومت و مردم اين هزينه­ها را به حداقل برسانند. در حال حاضر اين پل ارتباطي وجود ندارد.(حال

و آينده راديو،1385، ص 326).اين ادعاي «آلوين تافلر» كه جهان با موج سومي از زندگي مواجه است كه در نهايت به بروز ناآرامي و بي ثباتي در تمامي حوزه­ها و از آن جمله در سياست منجر مي­شود و شكل تازه­اي از حيات سياسي - اجتماعي را به دنبال خواهد داشت كه ماهيت و مقتضيات آن با امواج پيشين زندگي بشر متفاوت است، به طور مشخص در نسبت بين دو حوزه ارتباطات و ثبات سياسي معنا مي­يابد (تافلر،1366، ص607). چرا كه انسان حاضر با دامن زدن به انقلابي عظيم در عالم ارتباطات - از حيث شكل و محتوا - زمينه مساعد براي برهم زدن ثبات سياسي به شكل گذشته را فراهم آورده است، در نتيجه ناآرامي هايي را به وجود مي­آورد كه ديگر در چهارچوب سياسي قبلي معنا نمي­دهند:«غير ممكن است كه در آن واحد جامعه در معرض انقلابي در حوزه ي ارتباطات قرار گرفته باشد بدون اينكه دير يا زود با انقلاب سياسي انفجارآميزي مواجه نشود» (همان). تحقيقات اخير در خصوص چشم انداز سياسي كشورها در قرن بيست و يكم به ميزان زيادي حكايت از صحت پيش بيني تافلر دارد و اين كه ثبات سياسي با قرار گرفتن در دوران گذار، در حال آزمون تحولاتي است كه عمدتاً زاييده ي كاركردهاي نظارتي تازه رسانه­ها باشد. از اين نظر ثبات سياسي مي­تواند به دو صورت مورد تحليل قرار گيرد:1- ثبات سياسي به مثابه ي هدف، كه در آن از نقش نهادهاي مختلف در تقويت و يا تضعيف ثبات در كشور سخن به ميان مي­­آيد.2- ثبات سياسي به مثابه ي موضوع، كه تأثير ثبات سياسي بر فرايند تحصيل ساير منافع، همانند امنيت را مدنظر

دارد. ثبات سياسي در اصل ناظر به وجود توازن بين «خواست هاي مردمي» از يك طرف و «كاركردهاي دولتي» از طرف ديگر است. به تعبير ديگر در درون هر جامعه­اي چنانچه نظام سياسي حاكم بتواند، به خواست هاي متنوع مردم پاسخ در خور و قانع كننده­اي بدهد و نظام مزبور مطابق با باور، عقايد و در يك كلام ايدئولوژي مورد قبول جامعه باشد و از جانب آن تأييد شودٰ آن نظام از ثبات برخوردار خواهد بود. پس چنانچه كارآمدي دولت به هر دليلي كاهش يابد و يا اين كه باور ملي به نفي الگوي حاكم تعلق يابد، زمينه ي بروز نارضايتي فراهم مي آيد كه در صورت گسترش و تعليق آن ممكن است به زوال مشروعيت سياسي نظام و در نهايت بروز رفتارهاي اعتراض­آميز كه تجلي بيروني بي ثباتي سياسي هستند منجر شود.گونه­هاي ثبات سياسي1- ثبات سياسي پويا (Dynamic political stability)اين گونه از ثبات سياسي مبتني بر اصول سه گانه زير است:اصل اول: خواست هاي شهروندي متنوع و فزاينده هستند (اصل اعتبار خواست ها)اصل دوم: كارويژه­هاي دولتي متناسب با نيازهاي تازه افزايش مي­يابند (اصل تبعيت دولت از خواست ها).اصل سوم: قبول ارتباط مستقيم بين انسجام ملي با خواست هاي شهروندي (اصل مشروعيت مردمي).مطابق با الگوي طراحي شده «ساموئل هانتينگتون» براي سامان سياسي، متعاقب افزايش خواست ها، دولت ها نيز متحول شده است و از وضعيت با ثبات پيشين خارج و در سطحي بالاتر از حفظ مشروعيت مردمي به ثبات تازه­اي دست مي­يابند كه امكان استمرار حيات نظام پيشين در شرايط جديد را ممكن مي­سازد (هانتينگتون،1370، ص50). «آلبرت آليرينا» و «روبرتو بروتي» از ثبات سياسي به مثابه فرايندي متحول ياد مي­كنند كه در گذر زمان تغيير

يافته است و در قالب اشكال كامل تر و در سطح بالاتري ايجاد مي­شود. بر اين اساس ثبات سياسي نه در حفظ الگوي واحد و بدون تغيير بلكه در تحول مسالمت­آميز آن و حفظ نظم و آرامش در شرايط نوين معنا مي­دهد.2- ثبات سياسي ايستا (Static political stability)در اين شرايط ثبات با ايستايي مخلوط شده است و در نتيجه نوعي ركود جامعه را در برمي­گيرد كه مبتني بر سه اصل است:اصل اول: تحديد خواست ها و اينكه ظهور نيازهاي تازه به هيچ وجه امر مطلوبي ارزيابي نمي­ شود و از اين رو به حداقل ممكن مي­رسد (اصل تحديد خواست ها).اصل دوم: ساختار موجود در دولت، بهترين صورت ممكن تلقي شده است و بروز هر گونه تحولي در آن نامطلوب ارزيابي مي­شود و بدين خاطر به حداقل ممكن مي­رسد (اصل تحديد تغييرات ساختاري).اصل سوم: ضريب انسجام ايدئولوژيك در اين الگو مستقل از خواست مردمي تعريف مي­شود (اصل تفكيك مقبوليت و مشروعيت). نتيجه آنكه در اين كشورها صرفاً بر روي مباني ايدئولوژيك، ملي، نژادي و يا هر آن چيزي كه چونان انسجام بخش ايدئولوژيك عمل مي­ كند تأكيد مي­ شود و سعي مي­شود تا از اين طريق وضع موجود حفظ شود و بدون هيچ گونه تغيير و تحولي به حيات خود استمرار بخشد. اين سياست اگر چه در ميان مدت مؤثر و مفيد به نظر مي­رسد ولي از آنجا كه با روندهاي عام حاكم بر جهان كه ريشه در تغيير و تحول دارد سازگار نيست پس نمي تواند پايدار باشد.3- ثبات سياسي كاذب (False polical stability)اين گونه از ثبات در جوامع در حال زوال رخ مي­دهد و مبتني بر اصول زير است:اصل اول: دولت داراي

استقلال تمام است، بدين معنا كه كارويژه هاي دولت با توجه به نيازمندي هاي شهروندي تعريف، تحديد و يا تغيير نمي يابند (اصل استقلال دولت).اصل دوم: نيازمندي ها و خواست هاي شهروندان با توجه به عملكرد و توان دولت شكل گرفته، همسو با آن است (اصل تبعيت خواست ها).اصل سوم: ايدئولوژي حاكم كاملاً منفك از خواست هاي مردمي بود و نقش مردم صرفاً تبعيت از آن است، نه دخل و تصرف در آن.اين گونه ثبات در كوتاه مدت وجود خواهد داشت و از آنجائي كه حقوق اوليه شهروندي را ناديده گرفته است و خواهان گذشت مستمر ايشان در نيل به اهداف و خواسته هايشان است، پس از مدت كوتاهي مشروعيت خود را از دست مي دهد و دچار شكست مي­شود (افتخاري،1380، ص74).نتيجه آنكه فقط ثبات سياسي پويا است كه مي­تواند استمرار داشته باشد. دو گونه ي ديگر از اثبات در عمل، پس از مدت كوتاهي و يا در ميان مدت به بي ثباتي منجر شده است و نمي­تواند قابل اتكا  باشد. گونه­هاي بي ثباتي سياسي1- بي ثباني خوش خيم (Good nutured political instability)در اينگونه از بي ثباتي اولاً شكاف بين خواست ها و كارويژه­ها چندان زياد نيست و نهايتاً نظام سياسي حاكم از مشروعيت مردمي برخوردار است كه ناشي از انجام دادن حداقلي از كارويژه­هاي دولتي بوده است و در مجموع مي­تواند در بهبود شرايط كمك كند.2- بي ثباتي مزمن (Chronic political instability)در ين نوع از بي ثباتي اگر چه خواست ها و نيازهاي شهروندان چندان تغيير نمي­ كند ولي نظام سياسي حاكم سلامت خود را از دست داده، شاهد كاهش كارآمدي آن و در نتيجه تضعيف انجام ايدئولوژيك هستيم. اين مورد شبيه بي ثباتي خوش خيم است ولي به علت

ضعف مشروعيت نظام مقابله با بي ثباتي مشكل است.3- بي ثباتي بدخيم (Bad natured political instability)بدترين صورت بروز بي ثباتي در كشورها است كه حكايت از رشد فزاينده نيازها، ناكارآمدي نظام سياسي در پاسخگويي به اين نيازها و تضعيف جدي انجام ايدئولوژيك در ميان­ مدت دارد (افتخاري،1380، ص76). مراحل بي ثباتي1- نارضايتي (Dissatisfaction):در اين مرحله شكاف بين خواست هاي مردمي و كارويژه­هاي دولتي به وجود مي­آيد ولي به وسيله ي نقش مثبت انجام ايدئولوژيك، هيچ گونه تظاهر بيروني ندارد و افراد كاستي ها را مي­پذيرند.2- تحمل (Endurance): به علت گسترش شكاف بين خواست ها و كارويژه­ها، انجام ايدئولوژيك در جامعه زير سؤال رفته است و نوعي تنش بين باورها و واقعيتها رخ داده است كه به دنبال تعميق شكاف فوق كمكم باورها فداي واقعيت شده است. در نتيجه مشروعيت نظام كاهش مي­يابد و شاهد بيان نارضايتي ها به صورت آشكار هستيم.3- اعتراض (Protest):در پي كاهش مشروعيت نظام، شاهد بروز واكنش هاي عيني در جامعه هستيم كه ممكن است شامل تجمع، تحصن، زد و خورد محدود و ساير برخوردهاي خشن باشد.از مجموع ملاحظات فوق چنين مي­توان نتيجه گرفت كه كاركرد نظارتي رسانه­ها از سه بعد با ثبات سياسي مي­تواند مرتبط باشد:1 - نقش نظارتي رسانه­ها براي استمرار ثبات سياسي در حالت ثبات سياسي پويا.2 - نقش نظارتي رسانه­ها براي ايجاد الگوي ثبات سياسي پويا با خروج از الگوهاي ايستا و كاذب.3 - نقش نظارتي رسانه­ها براي خروج از بي ثباتي سياسي و نيل به ثبات (افتخاري،1380، ص77). رسانه­ها، نظارت و ثبات سياسينظارت مردم بهترين وسيله ي حفظ از خطرات و مفاسد اجتماعي است. اكنون كه نمي­توان در جوامع گسترده امروزي همچون دوران گذشته همه ابعاد اعمال قدرت را

به طور مستقيم به مردم سپرد، لااقل بايد قدرت نظارت بر زمامداران را با ابزار امروزي به مردم داد. در اين ميان رسانه­هاي جمعي نقش زبان گوياي آحاد ملت را بازي مي­كنند (نظارت سياسي بر روابط بين الملي و دستگاههاي اجرايي،1369).مي توان از تأثيرات اعمال حق نظارت رسانه­ها بر ثبات سياسي به چهار شكل زير سخن گفت:الف) تغيير و تحول خواست هاي شهروندانب) تغيير و تحول در كارويژه­هاي دولتيج) تغيير در انسجام ايدئولوژيكد) تغيير در الگوي ثبات سياسي الف- تغيير و تحول خواست هاي شهرونداناولين عامل محاسباتي در معادله بيان شده براي تعيين ميزان ثبات سياسي در هر كشوري، مجموع خواست هاي شهروندان است كه رسانه­ها مي­توانند به شيوه­هاي گوناگون با ايجاد تغيير در گستره و يا اولويت هر خواست، نقش تعديلي و يا شتاب دهنده ايفاء كنند.1- شتاب بخشي: رسانه­ها با اجراي كارويژه­هايي هم چون بررسي و نقد، تحقيق و تفحص و يا اطلاع رساني مناسب مي­توانند تصورات تازه­اي را از زندگي و سياست نزد مخاطبان خود ايجاد كنند كه دولت ها را مؤظف به برآوردسازي آنها مي كند. بديهي است كه در صورت كاستي نظام سياسي براي همراهي با اين جريان، شكاف بين خواست ها و كارويژه­ها بيشتر شده و ثبات سياسي به مخاطره مي­­افتد. اين سياست از حيث محتوايي در حالت هاي مختلف مي­تواند آثار مثبت و منفي به دنبال داشته باشد بدين ترتيب كه:- در الگوي ثبات سياسي پويا، اين كارويژه مثبت ارزيابي مي شود.- در الگوي ثبات سياسي ايستا، مقدمه بروز بي ثباتي مي­شود.- در الگوي ثبات سياسي كاذب، عامل بروز بحران مي­شود.- در مدل هاي بي ثباتي نيز اهتمام به اين كارويژه در مجموع به بدتر شدن وضعيت ثبات سياسي كشور

منتهي مي­شود.2- تعديل: رسانه­ها مي­توانند با نظارت مؤثر خود بر امور و رفتارهاي سياسي در كشور نقش تعديلي خود را با تحديد و يا حتي كاهش ميزان خواست هاي مختلف شهروندان به نمايش بگذارند، بدين ترتيب كه مي توانند توقعات را با بيان واقعيت ها تعديل كنند. بديهي است كه كاهش و يا حفظ سطح خواست ها در جامعه، شكاف را بين خواست ها و كارويژه­ها حاكم ساخته و يا حداقل از تعميق آنها مانع گردد (افتخاري،1380، ص84).اين عملكرد ممكن است از حيث محتوا مثبت و يا منفي باشد؛ بدين ترتيب كه به جز الگوي ثبات سياسي پويا كه عملكرد فوق منجر به توقف روند ترقي جامعه مي­ شود و در نتيجه كلاً نقشي منفي به حساب مي آيد، در ساير الگوها آثار مثبتي به همراه دارد و به مثابه ي تلاش - كوتاه و يا ميان مدت - در جهت حفظ ثبات سياسي ارزيابي مي شود. ب-  تغيير و تحول در كارويژه­هاي دولتيرسانه­ها با نظارتي كه بر عملكرد دولت مردان، نهادهاي دولتي و بررسي و نقد آثار ناشي از آن دارند، مي توانند تأثيراتي مشابه به آن چه براي خواست هاي شهروندي گفته شده، در حوزه ي كارويژه­هاي دولتي داشته باشند كه هر يك ممكن است در درون الگوهاي موجود از ثبات و بي ثباتي، آثار مثبت و يا منفي­اي را به دنبال آورد.1- اصلاح (Reform):رسانه­ها مي­توانند با بيان كاستي ها و ضعف هاي مديران اجرايي و نقد سياست هاي به اجرا آمده، ترتيبي در پيش گيرند تا برنامه­هاي دولتي متناسب با روند خواست هاي موجود در جامعه شود. كم و يا زياد شدن وزارتخانه­ها، نهادها و بنيادها و يا تغيير در سياست هاي كلان دولتي در زمينه تأمين نيازمندي هاي اوليه ي

مردم و اصلاحاتي از اين قبيل، مي­تواند به شكاف خواست ها و كارويژه­ها غلبه كرده، آن را به حداقل ممكن برساند و زمينه ي بي ثباتي را از بين ببرد. «اندي بارتن» از اين عملكرد به مثابه فرايند تأسيس دولت خوب ياد كرده است كه در پي اصلاح عملكردها و نهادها به وجود مي­آيد. اين عملكردها ممكن است در كليه الگوها، منشأ بروز آثار مثبت قلمداد شود، بدين ترتيب كه در الگوي ثبات سياسي پويا منجر به استمرار ثبات سياسي شده است و در ساير الگوها نيز با توجه به سطح پايين­تر كارويژه­ها از خواست ها، مي­تواند گام مثبتي در راه نيل به ثبات سياسي ارزيابي شود. اين كه از نقد و بررسي و نظارت تمام عيار رسانه­ها بر نظام سياسي حاكم همواره همچون يك پديده مثبت ارزيابي مي­شود، ناظر بر اين بعد از تحليل رسانه­ها است.2- متحول سازي تصوير مردم از كارايي نظام سياسي:رسانه­ها با توجه به رسالت اطلاع رساني خود مي­توانند تصوير مردم از ميزان كارايي دولت را دستخوش تغيير كنند و متحول سازند. بنابراين هر چه اين تصوير مثبت­تر و با ديدگاه خوشبينانه­تر طراحي شود، شكاف بي ثباتي در جامعه كمتر مي شود و زمينه ي بروز بي ثباتي از بين مي­رود. به همين خاطر است كه در بعضي از كشورهاي پيشرفته، در هر وزارتخانه، دفتر ويژه خبرنگاران مقيم آن وزارتخانه تأسيس شده است تا روند اطلاع رساني هر چه سريع­تر و دقيق­تر انجام گيرد. لازم به ذكر است كه در اينجا شاهد تفاوتي بين واقعيت ها و تصورها هستيم. بدين معنا كه چه بسا رسانه­­ها بتوانند واقعيت ها را بهتر و يا بدتر از آن چه هستند، براي مردم به نمايش بگذارند

كه در هر دو حالت مي­تواند تأثير مستقيمي بر ثبات سياسي داشته باشد. از اين منظر دادن تصويري مثبت از كارويژه­هاي دولت در كليه الگوها ممكن است عاملي در تثبيت وضعيت سياسي و ارايه تلقي­اي منفي از آن و زمينه ساز بروز بي ثباتي سياسي شود. ج- تغيير و تحول در انسجام ايدئولوژيك نحوه برخورد رسانه­ها با باورها و اعتقادات شهروندان و كارگزاران، تأثير به سزايي در نتيجه ي معادله ثبات سياسي در هر جامعه مي تواند داشته باشد. هر گونه برخوردي كه در نهايت به بي اعتمادي مردم به ارزش ها و روي­گرداني آنها منجر شود، مي­تواند تلاش هاي رسمي دولت را از ارزش واقعي­اش دور سازد و حتي دولت هاي كارآمد را با خطر بي ثباتي مواجه كند. در جهت عكس آن تقويت انسجام ايدئولوژيك و طرح مناسب و متناسب با باورها، مي­تواند به جبران كاستي هاي احتمالي كمك كند و ثبات را در جامعه حفظ كند. اين عملكرد چنانچه به شكل ايجابي صورت پذيرد، براي كل الگوها مثبت ارزيابي مي­شود و عاملي در جهت حفظ ثبات سياسي و يا ايجاد آن به شمار مي­آيد و اگر به صورت سلبي ايجاد شود منجر به زوال سياسي و يا تشديد بي ثباتي در كشور خواهد شد. از اين پديده با نام تقويت وجدان جمعي نيز ياد شده است. د _ تغيير و تحول در الگوي ثبات سياسيرسانه­ها مي­توانند در كنار ساير بازيگران سياسي، با تلاش در زمينه تحقق الگويي تازه از ثبات سياسي، به كل جامعه خدمت كنند. به عبارت ديگر چه بسا جامعه در ظاهر به خاطر حاكميت الگوي ثبات سياسي ايستا و يا كاذب، نوعي ثبات سياسي را بيازمايد ولي چون اين الگوها پايدار نيستند،

رسانه­ها مي­توانند با اعمال حق نظارت خود، آنها را به نمايش بگذارند و زمينه ي خروج از اين الگوها و حاكميت الگوي ثبات سياسي پويا را فراهم سازد. در اين حالت است كه فعاليت هايي از قبيل بررسي، نقد و تجزيه و تحليل خواست ها و كارويژه­ها به منظور شتاب بخشيدن به هر دوي آنها، اگرچه در وهله اول نوعي از بي ثباتي را دامن گير جامعه مي كند، ولي از آن حيث كه در نهايت الگوي ثبات سياسي پويا را حاكم مي سازد، مثبت ارزيابي مي شود. بديهي است كه شكست در هدايت مؤثر فرايند انتقال، به معناي از كف دادن ثبات سياسي موقت قبلي و افتادن در دام الگوهاي بي ثباتي سياسي خواهد بود كه روي ديگر عملكرد رسانه­ها را تشكيل مي­دهد. نتيجه آنكه، اعمال نظارت رسانه­اي مي­تواند در چهار حوزه ي «خواست ها»، «كاركردها»، «انسجام ايدئولوژيك» و سرانجام «نوع الگوي ثبات سياسي»، در كشور تأثيراتي داشته باشد. اين تأثيرات با توجه به تفكيكي كه از الگوهاي مختلف ثبات و بي ثباتي بيان شد و اين كه جامعه در چه مراحلي از بي ثباتي است، مثبت و يا منفي ارزيابي مي شود.منابع:- افتخاري، اصغر، (1380)، ثبات سياسي رسانه ها، مركز مطالعات راهبردي.- تافلر، آلوين،(1366)، موج سوم، ترجمه شهين دخت خوارزمي، نشر نو، تهران.- فرقاني، محمد مهدي،(1382)، تحول گفتمان توسعه سياسي در ايران، فصلنامه رسانه، سال چهارم، شماره دوم، تابستان- هانتينگتون، ساموئل (1370)، سامان سياسي در جوامع دستخوش دگرگوني، ترحمه محسن ثلاثي، نشر علم، 1370- نظارت سياسي بر روابط بين المللي و دستگاه هاي اجرايي، مركز مطالعات و پژوهش هاي اداري، شماره87، 1369- "حال و آينده راديو"، مركز مطالعات و تحقيقات راديو، 1385 

http://www.hccmr.com/news-541.aspx

روزنامه نگاري و وبلاگ نويسي

روزنامه نگاري و وبلاگ نويسي

تاليف: اميد

جهانشاهي اين مقاله به تاثير وبلاگ نويسي بر روزنامه نگاري امروز جهان مي پردازد كه از جمله مسائل مطرح در ژورناليسم امروز به شمار مي رود. وبلاگ كه از رسانه هاي جديد و از فن آوري هاي مبتني بر وب2 است به تدريج بر جهان ژورناليسم تاثير مي گذارد. امروز حتي برخي از اساتيد روزنامه نگاري معتقدند كه وبلاگ نويسي نوعي ژورناليسم است. تاثيرات وبلاگ نويسي بر روزنامه نگاري

نيز از جمله موضوعات مورد مناقشه موافقان و مخالفان بوده است. در اين مقاله ديدگاه هاي مختلف در مورد نسبت وبلاگ نويسي و روزنامه نگاري را مطرح مي شود. سپس تاثير وبلاگ نويسي بر روزنامه نگاري و همچنين مساله اعتبار در وبلاگ نويسي مورد بحث قرار مي گيرد. وبلاگ نويسي و روزنامه نگاري

اگرچه عملاً وبلاگ توسط بسياري از موسسات رسانه اي پذيرفته شده است اما وبلاگ نويسي به عنوان نوعي روزنامه نگاري هنوز با چالش هاي بسيار مواجه است و در جهان روزنامه نگاري بحثي مناقشه انگيز به شمار مي رود.

در خصوص اينكه آيا وبلاگ نويسي نوعي روزنامه نگاري است تاكنون ديدگاه هاي متفاوت و متنوعي بيان شده است كه پاره اي از آنان راه به افراط برده اند و بر اين ادعا پاي فشردند كه روزنامه نگاري سنتي آخرين سالهاي عمرش را سپري مي كند. از آن سو برخي اظهار عقيده كرده اند كه وبلاگ نويسي هرگز نسبتي با روزنامه نگاري ندارد و نمي تواند داشته باشد. اين دو دو حوزه جدا هستند. هر چه مرز ميان بلاگرها و روزنامه نگاران مبهم تر مي شود، مسائل روزنامه نگاري پيچيده تر مي شود (Dillon, 2005). شكرخواه تصريح مي كند «وبلاگ نويسي قطعا نوعي روزنامه نگاري است، اما

نوعي از روزنامه نگاري كه به جاي علايق جمع وسيعي از مخاطبان، بر علايق شخصي استوار است. به ديگر زبان، وبلاگها به جاي علايق روزنامه هاي سنتي بر علايق خالقان خود متمركز هستند» (شكرخواه، 1384، ص183). او در كتاب روزنامه نگاري سايبر به روزنامه نگاري سنتي و سايبر و وبلاگ نويسي پرداخته است و در اين راستا ديدگاه هاي صاحبنظران را در مورد روزنامه نگاري و وبلاگ نويسي مورد توجه قرار داده است.

از جمله اين صاحبنظران، مارك ديوز از كارشناسان برجسته روزنامه نگاري آن لاين است كه به صراحت وبلاگ نويسي را نوعي روزنامه نگاري آن لاين مي داند. او معتقد است وبلاگها گونه اي از روزنامه نگاري آن لاين هستند، چراكه به صورت آن لاين از تجربه ها خبر مي دهند و لينك هاي در مورد محتوا در اختيار خوانندگان خود قرار مي دهند كه توام با تفسير است و آنها را هنگام گشت زدن در محيط وب يافته اند. ديدگاه والتر موسبرگ نيز در اين خصوص قابل توجه است كه وبلاگ ها را به نوعي قالب جديدي از روزنامه نگاري ارزيابي كرد. توصيف او از وبلاگ به عنوان سبك جديدي از روزنامه نگاري ممكن است به مذاق روزنامه نگاران متعصب و سنت گرا خوش نيايد. اما موسبرگ تصريح كرد كه وبلاگ نويسي نوعي روزنامه نگاري با سبك و سياقي كاملاً متفاوت است؛ سبكي كه خود را چندان به سنت ها و ارزش هاي حرفه اي روزنامه نگاري محدود نمي داند. عده اي همچون رني تاوا (Renee Tawa) بر اين باورند كه وبلاگها پس از 11 سپتامبر به گونه اي از روزنامه نگاري تبديل شده اند. ديدگاه دكتر برنگر

استاد برجسته روزنامه نگاري و ارتباطات دانشگاه آمريكايي قاهره نيز در اين كتاب مورد توجه قرار گرفته است كه در اين مورد گفته است وبلاگها در حال گوش سپردن و باز گشتن به ريشه هاي خود يعني ژورنال - يسم هستند. (شكرخواه، 1384)

هي بور (Hey boer) از روزنامه نگاري به نام اريك زورن (Eric Zorn) مي گويد كه نوت بوكش را همه جا با خودش مي برد و خوانندگانش را در وبلاگ (Breaking News blog)در وب سايت شيكاگو تريبون (chicagotribune.com) با خود شريك مي كند. ستون مربوط به او روزانه ده هزار بازديد دارد، به نظر او وبلاگ نويسي ناب ترين شكل روزنامه نگاري است (Heyboer, 2004). تعبير سعيد رضا عاملي نيز بيان ديگري از اين ديدگاه است. او وبلاگ را يك رسانه تعاملي مي شناسد كه نوع خاصي از ژورناليسم جديد را عرضه مي كند كه مي توان از آن به "ژورناليسم تعاملي" تعبير كرد (عاملي، 1385).

ابرين ( OBrien)، نه تنها با برجسته كردن مثالهايي كه وبلاگ نويسي كاري روزنامه نگارانه (journalistic work) است بلكه با اشاره به كار ضعيفي كه رسانه هاي غالب انجام داده اند (بخصوص پوشش كمپين هاي سياسي توسط تلويزيون)، از مفهوم وبلاگ نويسان به عنوان روزنامه نگاران دفاع كرد (Tremayne, 2007).

برخي نيز چون جيمز كري (James W. Carey) معتقدند كه براي شناسايي وبلاگ نويسي به عنوان روزنامه نگاري بايد درك سنتي از روزنامه نگاري را مورد توجه مجدد قرار دهيم. او معتقد است روزنامه نگاري را نبايد مترادف با روزنامه ها يا مجلات يا تلويزيون و همه آن چيز هايي كه به نام مطبوعات (The press)مي شناسيم، قرار دهيم. روزنامه نگاري به تعبير

جيمز كري كتاب روزانه جمعي ماست كه زندگي مشترك ما را ثبت و ضبط مي كند. آنچه پوشش داده نمي شود، حفظ هم نمي شود. خلق و حفظ حافظه مشترك جمعي (چه به صورت تاريخي و تقويمي و چه به صورت باز و آزاد و فارغ از قاعده هاي معمول) باز هم فعاليتي روزنامه نگارانه است كه مي تواند به صورت مجازي و در هر جا و تقريباً تحت هر شرايطي محقق شود (Gill, 2004). لاسيكا نيز ديدگاه مشابهي را مطرح كرده و گفته است براي من روزنامه نگار، هر كسي است كه شاهد رويدادهاي اطرافش است و يا اينكه مفسر اين رويدادهاست و آنها را صادقانه و به طور صحيح گزارش مي كند (Lasica, 2002).

جي روزن (Jay Rosen) در مقاله اي با عنوان «بلاگرها در برابر روزنامه نگاران دست برتر را دارند» از دوران هيجان انگيزي در روزنامه نگاري سخن مي گويد كه در آن همچون بافت اجتماعي بزرگي كه تغييرات از آن سر بر مي آورند، هر چيزي دچار دگرگوني مي شود. روزن استدلال مي كند كه اكوسيستم جديدي در حال شكل گيري و توسعه است كه در آن وبلاگ نويسي و روزنامه نگاري همزيستي دارند، بر هم تاثير مي گذارند و همچنين همديگر را شكل مي دهند. جي روزن قرار دادن وبلاگ نويس ها در برابر روزنامه نگاران را كار نادرستي مي داند و معتقد است آنها مكمل يكديگر هستند. او اين ترديد را مطرح مي كند كه اگر حاكميت روزنامه نگاري سنتي افول كند و يا اينكه وبلاگ نويس ها نقطه ضعف هاي روزنامه نگاران را مشخص كنند، معلوم نيست كه آيا اين نگراني ها به زودي پايان مي يابد يا خير. برخي از اين وبلاگ ها روش هاي اصلي

روزنامه نگاري را به تمسخر مي گيرند. عده اي با رديابي اخبار سعي مي كنند كيفيت كار روزنامه نگاران را بالا ببرند. اين تضاد بيشتر مي شود زيرا وبلاگ نويس ها و روزنامه نگاران كارهاي شان تداخل گسترده اي با يكديگر دارد. هر كدام از آنها رويدادهايي را به مخاطبان مي رسانند و مسائل را تفسير مي كنند و اطلاعات جمع آوري مي كنند» (Rosen, 2005). سخنان روزن از واقعيتي حكايت دارند كه بر اساس آن به تعبير ويليس و بومن (Willis Bowman) وبلاگ ها روز به روز با جذب تعداد بيشتري از خوانندگان قدرت نفوذشان را توسعه دادند در عين حال كه براي خوانندگان بيشتري جذاب شده اند. به گفته والتر موسبرگ (Walter Mossberg) ستون نويس وال استريت ژورنال (Wall street Journal) بلاگها به نوعي شكل جديدي از روزنامه نگاري هستند، آنها باز هستند براي هر كسي كه در وب براي خودش آن را ايجاد كند. او حسن وبلاگ ها را در اين مي داند كه صداهاي تازه (Fresh Voices) در موضوعات متنوع مسائل ملي ايجاد مي كنند و با لينك هايشان به ايجاد جوامعي حول علاقه هاي مشترك كمك مي كنند (Willis Bowman, 2003).

تحقيقات جانسون و كي (KayeJohanson) نيز در سال 2004 نشان داد كه خوانندگان وبلاگ به اين دليل وبلاگ نويسي را روزنامه نگاري در نظر مي گيرند كه از بسياري جهات بهتر از رسانه هاي سنتي است. نارضايتي از رسانه هاي سنتي، انگيزه اي براي استفاده از وبلاگ {خواندن وبلاگ} است. اما تحليل محتواي فضاي وبلاگها كمتر اين مفهوم را تقويت كرد كه اكثر بلاگرها كار روزنامه نگاري مي كنند (Tremayne, 2007). اما در مقابل مقاومت هايي وجود دارد براي مثال بيل تامپسون، استاد ميهمان در مدرسه

خبرنگاري يونيورسيتي در لندن در روزنامه بريتانيايي گاردين مي نويسد: «در يك كلام، وبلاگ نويسي روزنامه نگاري نيست. همين و بس! » (Lasica, 2003). و البته براي ديدگاه هاي مخالف دلايل تامل برانگيزي نيز مطرح مي شود. براي مثال ربكا بلاد معتقد است برخي وبلاگ ها-حداقل گاهي اوقات-كار روزنامه نگاري انجام مي دهند. در واقع به تعبير ربكا بلاد مخالفان اينكه وبلاگ نويسي نوعي روزنامه نگاري است معتقدند وبلاگ نويسي خارج از قواعد حرفه اي روزنامه نگاري قرار مي گيرد. براي مثال خود او در اين مورد معتقد است كه اگر او به يك مقاله خبري گزارش شده توسط فرد ديگري متصل (لينك) شود و نظرش را درباره آن بيان كند كار روزنامه نگاري انجام نداده است.

هنگامي كه براي اظهار نظر درباره موضوعي به جستجوي اطلاعات تكميلي در شبكه مي پردازيم- با تحقيق سرو كار داريم نه با روزنامه نگاري. ممكن است گزارشگران هنگام نوشتن به همين شكل به تحقيق بپردازند، اما تحقيق به تنهايي يك فعاليت روزنامه نگاري محسوب نمي شود. وبلاگ نويسان ممكن است اظهار نظرات خوانندگان را به عنوان منبع اطلاعات درباره موضوعي كه آن را در وبلاگ ثبت كرده اند در نظر بگيرند اما اين اظهار نظرات حكم نامه هايي را دارند كه سردبير يك روزنامه دريافت مي كند و گزارش محسوب نمي شوند. او در عين حال يادآور مي شود كه وبلاگ ها بدون هيچ ترديدي در روزنامه نگاري مورد استفاده قرار خواهند گرفت، اما بيشتر وبلاگ نويسان همچنان رويه اي كاملاً متفاوت با روزنامه نگاران خواهند داشت (Blood, 2003).

لاسيكا مي گويد معمولاً اگر به يك روزنامه نگار بگوييد كه وبلاگ ها جنبه

هايي را از حرفه روزنامه نگاري را در خود دارند، با استهزاء و ريشخند او مواجه خواهيد شد. وبلاگ نويس ها معمولاً هيچ گونه آموزش خاصي نديده اند و احترامي براي قواعد و استانداردهاي رسانه هاي رسمي خبري قائل نيستند (Lasica,2003). به قول اريك زورن (Eric Zorn) ستون نويس روزنامه شيكاگو تريبون (Chicago Tribune) هنوز بسياري از روزنامه ها براي تجربه يك قالب جا نيافتاده اي كه خودش را به صورتي هدايت نشده و فوري تعريف مي كند، بي ميل هستند. ناشيسون (Nachison) مي گويد هربار كه وبلاگ را به سردبيري متذكر مي شوم اولين سوالي كه مي پرسد اين است: چه كسي آنرا اديت مي كند (Heyboer, 2004). اما اين سوال صورت مساله را پاك نمي كند. واقعيت اين است كه دغدغه هاي روزنامه نگاران براي آنچه لوري «چالش روزنامه نگاري» مي خواند بسيار است.

لوري با ترديد اين پرسش را مطرح كرده است كه آيا روزنامه نگاري مي تواند آسيب پذيريها را برطرف كرده و اطلاعات خبري را مهار كند. او آينده را مبهم مي داند اما تصريح مي كند كه «ولي پر واضح است كه روزنامه نگاري در كوتاه مدت دچار تحولاتي خواهد شد. اين تلاش ها براي حفظ تسلط روزنامه نگاران موفق يا ناكام خواهد بود و مي تواند روند روزنامه نگاري اصلي را تغيير دهد» (Lowrey, 2006, P.494). تاثير وبلاگ نويسي بر روزنامه نگاري

كويين در كتاب روزنامه نگاري همگرا شرح مي دهد كه چگونه صنعت خبر در قرن 21 متاثر از تكنولوژي هاي مسلط عصر حاضر (يعني وب، اي ميل، وبلاگ و نسل سوم تلفن همراه) است. او تكنولوژي مبتني بر صفر و يك را زبان روز جهان ديجيتال مي داند. او پيش بيني كرد

كه كه توسعه اين تكنولوژي ها، روزنامه نگاري را طي دهه هاي آينده دگرگون خواهد كرد(Quinn, 2005). اين واقعيتي است كه بسياري محققين بر آن تاكيد كرده اند. از جمله بكت و مانسل (BeckettMansell) كه در مقاله رسانه هاي جديد و روزنامه نگاري شبكه اي، از تغيرات پيش روي جهان رسانه ها نوشته اند. آنها توضيح داده اند كه رسانه هاي خبري سنتي شامل گزارش هاي تاريخ مصرف دار بودند. توليد در آنها خيلي گران بود. برعكس اشكال جديدي از آنچه ما آن را روزنامه نگاري شبكه اي مي خوانيم با تكيه بر رسانه هاي جديد در حال رشد است. آنها در تمام ساعات شبانه روز در دسترس اند و اغلب تا حدي تعاملي هستند، توليد محتواي آنها ارزان است و به هرحال توضيح مي دهند كه بواسطه اين خصوصيات، كار روزنامه نگاري نيز نيازمند تغيرات و استفاده از اين رسانه هاي جديد و از جمله وبلاگ است (BeckettMansell, 2008). در خصوص اين مهم مي توان گفت كه تقريباً يك اجماع وجود دارد. تحقيقات بسياري در اين مورد انجام شده است از جمله تحقيقي كه امسال (2008) موسسه زاگبي اينترنشنال به سفارش مجمع جهاني سردبيران انجام داده است. موضوع اين نظرسنجي بررسي ديدگاه سردبيران درباره كيفيت و سرعت تحول رسانه هاي سنتي و ورود آنها به حوزه چند رسانه اي بود. «براساس اين نظرسنجي، 63 درصد پاسخ دهندگان گفته اند كيفيت روزنامه نگاري در 10 سال آينده بهبود خواهد داشت. به نظر 44 درصد پاسخ دهندگان، در آينده اينترنت به پرمخاطب ترين رسانه خبري تبديل مي شود. طبق اين نظرسنجي، 72 درصد روزنامه نگاران در آفريقا و خاورميانه، قرار است در آينده به صورت چندرسانه اي در زمينه نشريات چاپي

و آنلاين فعاليت كنند تا علاوه بر تهيه مطالب مكتوب، گزارش هاي ويديويي و تصويري هم منتشر كنند. طبق گزارش وبلاگ سردبيران جهان، نتايج اين تحقيق حاكي از «خوشبيني قاطع» به آينده روزنامه ها و پذيرش انقلاب چند رسانه اي است. بنابر اين گزارش، اين نظرسنجي همچنين نشان مي دهد تحريريه هاي روزنامه ها در حال فاصله گرفتن از ذهنيت كار كردن در محيط مطبوعات مكتوب و حركت به سوي فعاليت هاي چندرسانه اي هستند» (World editors forum, 2008).

به تعبير هارپر يك دهه پيش كلمه «وبلاگ» واقعا وجود نداشت اما امروز وبلاگ ها تاثير عميقي بر خبرنويسي در جهان وب ايجاد كرده اند (Harper, 2005). بنابر آمار وب سايت تكنوراتي (Technorati) هر روز 175 هزار وبلاگ در جهان ايجاد مي شود. (Europeandigitaljournalism, 2008) بي شك رشد و توسعه وبلاگ نويسي بر عادات مصرف رسانه اي مخاطب تاثير گذاشته و ساز و كار رسانه اي را از خود متاثر مي سازد. اين دغدغه به روشني در كارت دعوتي كه الكس جونز (Alex Jones) براي صاحبنظران مدعو در كنفرانس بزرگ بين المللي دانشگاه هاروارد (2005) با عنوان «وبلاگ نويسي، روزنامه نگاري و اعتبار؛ حوزه هاي منازعه و زمينه هاي مشترك» نوشت، كاملاً مشخص است.

«انگيزه مشترك همه ما در برپايي اين كنفرانس اين اعتقاد ماست كه جهان ژورناليسم دارد بواسطه وبلاگ نويسي و به طبع آن فضاي وبلاگ ها تغيير شكل مي دهد. جاي ترديد نيست كه پديده وبلاگ نويسي بخصوص بلاگرهايي كه بر مسائل اجتماعي سياسي متمركز هستند، راه هاي تنظيم خبر در صفحات اول روزنامه ها را تغير داده اند. حوزه هاي مشتركي كه اين دو رويكرد مختلف به اخبار در مديريت خبر مي توانند داشته

باشند كدامند؟ آيا روزنامه نگاراني كه بلاگر هم هستند همواره در كارشان با استانداردهاي متضاد و ناسازگار درگيرند؟» (Mackinnon, 2005).

دغدغه هاي جونز حكايت از افق هاي جديدي مي كند كه بواسطه وبلاگ نويسي در روزنامه نگاري در حال شكل گيري است. برخي اشكال جديد از آنچه دارد پيش مي آيد تحت عنوان «روزنامه نگاري شبكه اي» (Networked journalism) شناخته مي شود، به طور گسترده اي قابل مشاهده است. اين اشكال (فرمهاي) جديد روزنامه نگاري فرم هاي جديدي از مرزبندي را كه تا كنون امكان نداشت را ايجاد مي كند. بكت و مانسل ريشه اين گشايش در روزنامه نگاري را در امكان درك بهتر تفاوتها و تمايزات در ميان مخاطب مي دانند. آنها بر اين باورند كه اگرچه روزنامه نگاري شبكه اي هنوز فضاي باز كاملي براي گفتگو ايجاد نكرده است، اما بواسطه اينكه روزنامه نگاران نقش جديدي پيدا كرده اند و صداهاي بيشتري در اين فضا شنيده مي شود، نياز در حال رشدي براي فهم الزامات اشكال جديد مرزبندي كه بوسيله اين شكل جديد روزنامه نگاري تشويق شده است، وجود دارد. به عقيده اين دو پژوهشگر، توسعه اشكال روزنامه نگاري ممكن است مبنا و پايه اي براي ديالوگ عمومي ايجاد كند تا اخباري در مورد افراد دورتر گفته شود و درك بهتر مهيا شود. پيامد آن ممكن است فرصتهاي تازه براي ارتقاي سهيم كردن ايده ها و ديدگاه ها باشد (BeckettMansell, 2008). به ديگر سخن، وبلاگ نويسي چنان رابطه مخاطب با روزنامه نگار را متحول مي سازد كه طرح جديدي از روزنامه نگاري در مي اندازد. اين مهم تنها منحصر در اين رابطه نيست بلكه نقطه عزيمت بسياري

از گفتمان ها در مورد وبلاگ از اين استدلال ريشه و مايه مي گيرد كه وبلاگ اين قابليت را دارد كه روش هاي گزارشگري و پوشش خبري را تغير دهد و تحولي را در نرم ها و قواعد عملي روزنامه نگاري موجود ايجاد كند (Hermida, 2008). ريشه هاي اين تحول را بايد در ويژگي ها و شايستگي هاي اين رسانه مبتني بر وب2 دانست. شكرخواه اين ويژگي ها را به شرح زير بر مي شمارد: - تعاملي بودن (Intractivity): به مفهوم دو سويه شدن و دارا شدن ويژگي هاي كانال هاي بين فردي و جمعي به طور همزمان و تغيير مفهوم جريان يك سويه اطلاعات

- جمع زدايي (Dimassification): به اين معني كه اكنون كنترل سيستم هاي ارتباطي از توليد كننده پيام به مصرف كننده پيام منتقل شده و به مرور به ارتباطات تخصصي و تبديل پخش پهن به پخش محدود (Narrow casting ) به (Broad casting) انجاميده است.

- ناهمزماني (Asynchronous): امكانات جديد در پخش و ضبط ويديويي باعث غلبه بر عنصر زمان شده و كاربر حالا قابليت كنترل ارسال و دريافت پيام را از جنبه زماني دارد. با اين امكان مي توان بر جبر زمان غلبه كرد. تمركز زدايي (Decentralization): حالا مركزيت با فرستنده ها نيست بلكه با افراد است. ارتباطات مثل پست، سفارش پذير شده است و مي تواند پيام هر كس را به خود او برساند. اين امر در دوران غلبه ارتباطات جمعي يكسويه وجود نداشت.

ظرفيت باند (Band capacity): انفجار اطلاعات از همين منظر مطرح است. ظرفيت باند به ميزان ورودي اطلاعات به يك مجموعه اطلاق مي شود و يك ويژگي رقابتي به حساب

مي آيد.

انعطاف پذيري (Flexibility): اين امر باعث شده است تا هر وقت كه اراده بكنيم بتوانيم وارد سپهر اطلاعات شويم. در اين حالت زمان و مكان معني ندارد.كاستن از زمان اخطار: رسانه هاي دوسويه ارتباطي "زمان اخطار" يعني فاصله ارسال تا دريافت پيام را به حداقل رسانده اند.

گسترش دامنه پذيرش و كاستن از توزيع كنندگان: يعني افزايش مخاطب و پياده شدن تئوري دستان كمتر در توزيع كه به انحصار در پخش مي انجامد (شكرخواه، 1379).

از منظر اين ويژگي ها مي توان تاثيراتي كه وبلاگ بر روزنامه نگاري مي گذارد را مورد بررسي قرار داد، چرا كه اين فرمت رسانه اي نوظهور داراي برد و برش رسانه اي بيشتري است. كي ضمن تاكيد بر اين نكته مي گويد «آنچه وبلاگها را از ديگر منابع اينترنتي متفاوت كرده است، رشد قدرت تاثيرگذاري آنها در به تحرك وا داشتن شهروندان (براي بوجود آوردن تغيرات سياسي اجتماعي) است. وبلاگ خوان ها دور بلاگرها جمع مي شوند و به صورت منحصر به فرد و خود ساخته اي به عنوان ديده بان دولت و رسانه هاي جمعي عمل مي كنند (Kaye,2007,p128). از اين روست كه پاول اندروز مي گويد: «من همچنان بر اين باورم كه وبلاگ ها- پا به پاي ديگر رسانه هاي دستكم گرفته شده مثل ليست ايميل ها (Mailinglist)- در حال دگرگون كردن كاركرد فعلي روزنامه نگاري هستند. او معتقد است اين احتمال وجود دارد كه رسانه هاي جمعي در آينده بيشتر به سوي الگوي وبلاگ نويسي روي آورند و روزنامه نگاري از شكل فعلي انتشار متمركز، از بالا به پايين و يك طرفه اطلاعات به ارتباطات آنلاين چند سويه و مبتني بر

چرخه تعامل و تبادل دائمي اطلاعات تغيير ماهيت دهد. » (Andrews, 2003).

جي روزن در مقاله «بلاگرها در برابر روزنامه نگاران دست برتر را دارند» از دو محور اساسي در اين ويژگيها سخن مي گويد: جابجايي قدرت از توليدكنندگان رسانه به مردم كه به عنوان مخاطب شناخته مي شوند. او همچنين به اين نكته اشاره مي كند كه ما به يك دايره لغت جديدي نياز داريم. اصطلاحاتي همچون مخاطب و مصرف كننده و بيننده و خواننده ديگر حق مطلب را ادا نمي كنند چون بواسطه رسانه هاي جديد مخاطب مي تواند نظر و ديدگاه خودش را (درقبال پيامي كه دريافت كرده است) منعكس كند. مساله دوم فقدان سلطه (Sovereignty) يا به عبارت ديگر فقدان كنترل انحصاري است. حوزه اي كه پيشتر به طور انحصاري در كنترل روزنامه نگاران بود و حالا ديگر به طور انحصاري تحت كنترل آنها نيست. امروز هر كسي مي تواند به صورت رايگان و يا با هزينه كمي در محيط وب توليد محتوا كند. از اين رو روزنامه نگاران ديگر تيترهاي نشريات را در انحصار خود ندارند. خبرنگاران حرفه اي رسانه ها كه در قرن پيش داراي قدرت انحصاري در تعين اخبار مهم و مسائل اجتماعي و سياسي بودند امروز بايد اين قدرت را با رسانه هاي جديد كه گسترده و تاثير گذارند تقسيم كنند. دو عامل فوق باعث شده است تا بلاگر ها جريان اصلي روزنامه نگاري و شاخص هاي آن را به چالش بكشند. روزن نتيجه مي گيرد در حاليكه كار بلاگرها بستگي دارد به كار روزنامه نگاران حرفه اي كه در محيط وب حضور دارند و از امكانات اين فضا براي گفتگوهايشان و لينك

هاي وب استفاده مي كنند. آنها انواع جديدي از جريانهاي اطلاعات ايجاد مي كنند. بلاگرها اين پلاتفورم را توسعه مي دهند و گفته مي شود يك روز روزنامه نگاران توسط آنها فتح مي شوند و به همين دليل است كه همه روزنامه نگاران حرفه اي بايد به آنها توجه كنند» (Rosen, 2005). چراكه وبلاگ بسيار فراگير شده است و به تعبير لوري وبلاگ نويسها نظر افرادي را كه مورد بي توجهي روزنامه نگاران قرار گرفته اند به گوش مردم مي رسانند. آنها كاستي كار روزنامه نگاران را در اين زمينه جبران مي كنند. وبلاگ نويسها روزنامه نگاران را به چالش مي كشند و رويدادها و مسائل خاصي را بزرگ جلوه مي دهند و برخي اخبار دسته اول را گزارش مي كنند. وبلاگنويسها اطلاعات و تفسيرهايي دارند كه در اين رسانه ها به آنها بي توجهي شده است. لوري همچنين از تحقيقاتي مي گويد كه در آن طبق شواهدي محدود معلوم شد كه وبلاگ نويس ها دستور كار رسانه ها را تعيين مي كنند و اين از جمله تاثيرات وبلاگ نويسي بر روزنامه نگاري به شمار مي رود. ويليس و بومن (Willis Bowman) اين تاثير را در دروازه باني خبر نيز ساري و جاري مي دانند و معتقدند نخستين بار زماني حرفه روزنامه نگاري خود را در لحظه اي تاريخي يافت كه هژموني دروازه باني خبر كه در انحصار آنها بود نه تنها توسط تكنولوژي جديد و رقبا بلكه توسط خود مخاطباني كه به آنها سرويس مي دادند، تهديد شد. مخاطباني كه به ابزارهاي سهل الاستفاده نشر در فضاي وب مجهز شده اند و در توليد و پخش اخبار و اطلاعات مشاركت فعال دارند (Willis Bowman, 2003). البته همانطور كه والتر شاپيرو نويسنده

سياسي روزنامه "يو اس اي تودي" گفته است زواياي اين تاثير هنوز كاملا مشخص نشده است. او مي گويد اگرچه گاهي از اين پديده نو استقبال مي شود و گاهي نيز در برابر آن موضع گرفته مي شود. اما وبلاگها اثري قطعي بر ژورناليسم دارند اگرچه به نظر مي رسد كه امروز در نوعي قرون وسطاي وبلاگي به سر مي بريم» (شكرخواه، 1386). با اين حال «تحقيقات اخير نشان داده اند كه بار مسئوليت روزنامه نگاري شهروندي بر دوش وبلاگ است. به عقيده روزن روزنامه نگاري بايد از رسانه هاي جديد براي تشويق به مشاركت و مناظره عمومي استفاده كند» (Rutigliano, 2007, p225). در وب سايت يك نشست علمي كه در آن يك گروه برگزيده (انتخاب شده) از روزنامه نگاران، آكادميسين ها اگوست 2007 در دانشگاه جورج واشينگتن (George Washington)در مورد ساختن اتاق خبر آينده، تعهد در برابر نسل جديد و بازتعريف ارتباط ميان شهروند و رسانه هم انديشي كردند، آمده است: «روزنامه نگاري بر سر چهارراه است. در شرايطي كه روزنامه نگاري عملا دارد خودش را با واقعيتهاي اجتماعي، اقتصاد جديد و فن آوريهاي جديد وفق مي دهد، ديگر چه چيز ارزشهاي پايه اي (basic values) روزنامه نگاري را حمايت خواهد كرد؟ شركت كنندگان مي كوشند تا با الهام از تجربيات عملي، روزنامه نگاري را از نو ابداع (Reinvent) كنند.» و در مطلبي ديگر در خصوص همين نشست علمي مي خوانيم: «امروز چارچوب جديدي براي مفهوم سازي (Conceptualizing) جمع آوري و پخش خبر از طريق گفتگوها و كار جمعي روزنامه نگاران و دانشگاهيان در حال گسترش است. روزنامه نگاري از «منابع معمول» (Usual sources)فراتر رفته است و روشهايي را پيشنهاد

مي كند تا جامعه خبري قدرتمندتر و هماهنگ تري در رسانه هاي بزرگ (Mainstream) و رسانه هاي خرد (Grassroots) {مثل وبلاگها} بوجود بيايد.» (Journalism the Matters, 2007). اعتبار وبلاگ كن پولمن (ken Paulman) مي گويد: «ما همه اخبار را با يك استاندارد كار مي كنيم. با احترام به اينكه آنلاين باشند و يا چاپي. اما سوالاتي كه مطرح مي شود اين است كه آيا مخاطبين اطلاعاتي كه از اينترنت مي گيرند را با استاندارد ديگري نزد خودشان نگه مي دارند؟ آيا شما اعتماد بيشتري به خبري داريد كه بر برگه هاي سفيد و سياه روزنامه است يا اين خصوصيت آن را متفاوت مي سازد؟» (Baltatzis, 2006). اگرچه منظور او از اين سوال روشن است اما واقعيت اين است كه يكي از نخستين انتقاداتي كه به وبلاگ نويسي (از سوي و طرفداران رسانه هاي سنتي مي شود) اين است كه اطلاعاتي كه وبلاگها ارائه مي دهند فاقد اعتبار است. براي مثال باتازيس (Baltatzis) معتقد است شايعات جايگاهي طبيعي در جهان وبلاگ دارند، همچنان كه ياوه گويي و عقده هاي شخصي. اعتماد (Trust) و پايايي (Reliability) در اين فضا با مشكل مواجه هستند (Baltatzis, 2006). در اوايل سال 2003، لسلي واكر در روزنامه واشنگتن پست نوشت: «خوانندگان هرگز نخواهند توانست براي دست يافتن به اخبار و اطلاعات موثق به وبلاگ ها اعتماد كنند، چرا كه وبلاگ نويسان برخلاف روزنامه نگاران به اصول و ضوابط تثبيت شده رعايت انصاف، راستي و حقيقت پايبند نيستند (Lasica, 2003). اما تحقيقات كي و جانسون (Kaye Johonson) در سال 2004 نشان داد خوانندگان وبلاگ ها [حداقل در آمريكا] چندان با آن موافق نيستند. آنها دريافتند كه 74

درصد از خوانندگان وبلاگ، مطالب آنها را در حد متوسط يا زياد، معتبر مي دانند اما بسياري نيز اذعان داشته اند كه وبلاگها بي طرف نيستند. آنها اين تضاد را اين گونه توضيح دادند: «برخي استفاده كنندگان از وبلاگ مي دانند كه اطلاعات ارائه شده در وبلاگها يك جانبه است اما آنها با آن جنبه از ديدگاه موافقند و صداقت نويسنده را تحسين بر انگيز مي دانند.» .(Tremayne, 2007, p264) اما نه تحقيقات جانسون و كي (2004) و نه تحقيقات اولند و ديلكو (Eveland and Dylko) نشان نداده اند كه استفاده از وبلاگ باعث كاهش استقبال از رسانه هاي سنتي مي شود. جانسون و كي دريافتند كه وقتي استفاده كنندگان از وبلاگ به اعتبار وبلاگ پي بردند اكثر آنها رسانه هاي جريان اصلي را به عنوان چيزي خيلي معتبر دانستند (Tremayne, 2007, p264). كي و جانسون در سال 2004 تحقيقي انجام دادند و دريافتند كه تقريباً همه هزار خواننده بلاگي كه مورد سوال قرار گرفته اند كه چرا براي گرفتن اطلاعات در مورد جنگ عراق از وبلاگ استفاده مي كنند، گفته اند كه وبلاگها يك منبع جايگزين اخبار و اطلاعات هستند كه توسط رسانه هاي سنتي فيلتر مي شوند. خوانندگان وبلاگ استدلال كردند كه وبلاگها، اخبار با صحت (Accurate) بيشتر، عميق تر و اغلب دست اولي در مورد جنگ ارائه مي كنند كه توسط افرادي نوشته شده است كه بيشتر درباره واقعيتهاي جنگ مي نويسند تا روزنامه نگاران سنتي. وبلاگها همچنين تحليل هاي تامل برانگيزي در مورد جنگ ارائه مي كنند كه اغلب احساس مي شود رسانه هاي سنتي فاقد آن هستند (KayeJohanson, 2007, p167). لوري در اين مورد معتقد است محتواي كار وبلاگ نويس ها بر

اساس مطالبي است كه روزنامه نگاران سنتي به آنها بي توجه بوده اند. بنابراين، كار وبلاگ نويس ها بر اساس نكاتي است كه مورد بي توجهي روزنامه نگاران سنتي واقع مي شود. انتشار مداوم، فرصتي براي مخاطبان ايجاد مي كند تا از نكات مورد غفلت رسانه ها بهره ببرند. مخاطبان، مطالب منتخب خود را از بين نوشته هاي وبلاگ نويس ها انتخاب مي كنند و بهتر مي توانند براي دريافت مطالب رسانه ها وقت تخصيص دهند» (Lowrey, 2006, p488). او از تحقيقات مك كويل و تاكمن (2000) مي گويد: ب«نابراين، روزنامه نگاران ترجيح مي دهند فقط اخبار منابع خبري رسمي را منتشر كنند. در مقابل وبلاگ نويسها نظر نهادهاي غيررسمي را جويا مي شوند» (Lowrey, 2006, 494) به تعبير شكرخواه، يك جنبه از كار وبلاگ ها اين است كه «آنها به جاي خبرهاي جاري، بيشتر در قبال خبرهاي خاص به مخاطبان هشدار مي دهند» (شكرخواه، 1384، ص183). اما به هر جهت اين واقعيت را نمي توان ناديده گرفت كه وبلاگ نويس ها اگرچه ناشران منفرد و گسسته هستند اما با شبكه هاي وسيع در ارتباط هستند. لوري بر اساس تحقيقات ريگن و ريندلز در سال 2004 مي نويسد: «برخي از بلاگ نويسهاي مشتاق مي گويند مهم نيست كه گزارشهاي بلاگ نويس ها دقيق باشد زيرا عملكرد ساير بلاگ نويس ها همچون سوپاپ اطمينان است. گرچه اين استدلال جذاب است ولي معلوم نيست كه شبكه وبلاگ نويس ها بتواند دقت لازم را ايجاد كند» (Lowrey, 2006, p480). اما با همه اينها «در فضاي وبلاگ (به عنوان يك كل)، مكانيسم هايپرلينك است. بوسيله پيونددادن و برقرار كردن پيوند در هر پست، بلاگرها به طور جمعي تصميم مي گيرند كه كار چه كسي مهم تر است و اعتبارش بيشتر است. اين يك سيستم كاملاً درست و كارا نيست. در برخي از وبلاگ هاي

گروهي تجارتي، مكانيسم ديگري مورد استفاده قرار مي گيرد كه شامل اين توانايي است كه يك پست چند بار توسط خوانندگان خوانده شده است. پست هايي كه بيشترين ميزان ديده شدن را داشته باشند در صفحه اصلي برجسته مي شوند و ديگران به راحتي مي توانند به آن دسترسي داشته باشند» (Tremayne, 2007, p265). به عقيده بالتاتزيس در فضاي وبلاگي، جوامعي با اطلاعات مناسب و قابل اعتنا و اتكا پرورده مي شوند. در اين فضا يك وبلاگ در صورتي مي تواند رشد كند كه اطلاعات مناسب و معتبر طبق نظر اعضاي جوامع بفرستد. تفاوت بين روزنامه هاي سنتي و وبلاگ ها اين است كه وبلاگها براي مخاطبان شان «بازتر» عمل مي كنند و آنها در توليد خبرها مشاركت دارند و در موارد افراطي مخاطبان همچنين مي توانند اخبار خودشان را هم منتشر كنند (Baltatzis, 2006). اما به هر ترتيب از آنجا كه معمولا چيزي كه توسط بسياري تاييد مي شود معمولا از اعتبار برخوردار است و اساساً منطق ويكي ها هم همين است. مي توان گفت كه مطالب وبلاگ ها داراي اعتبار هستند. ضيايي پرور مطالب وبلاگ ها را داراي «ارزش خبري» بسيار بالا مي داند و معتقد است قابليت هاي آنها براي تبديل شدن به رسانه هاي جايگزين غير قابل انكار است. او مي گويد: «برخي روزنامه نگاران با صرف كردن بخشي از اوقات كاري خود به گشت و گذار در كوچه پس كوچه هاي وبلاگ ها به شكار سوژه مي پردازند. مطالعه احساسات و ديدگاههاي وبلاگ نويسان در كمترين زمان اطلاعات گرانبهايي به روزنامه نگار منتقل مي كند كه به دست آوردن آن از راه مشاهده و يا مصاحبه و تحقيق مدت زمان زيادي طلب مي

كند. وبلاگها از اين زاويه همچون دماسنج هاي اجتماعي هستند كه درجه حرارت جامعه را نشان مي دهند. با مطالعه وبلاگها به صورت هدفمند و آگاهانه مي توان حتي به پيش بيني رخدادهاي آينده پرداخت و گرايش ها و تمايلات قشرهاي خاص از اجتماع را مورد ارزيابي قرار داد. در يك بررسي نمونه اي از ميان حدود 50 خبرنگار و روزنامه نگار يك روزنامه سراسري كشور مشخص شد كه بيش از 10 نفر از آنان داراي وبلاگهاي مخصوص خود هستند. تعدادي از روزنامه نگاران روزنامه هاي توقيف شده نيز كار خود را با راه اندازي وبلاگها اختصاصي دنبال مي كنند» (ضيايي پرور، 1382). تحقيقي سال 2005 در داشگاه تمپل (Temple) انجام شد، در مورد اينكه تا چه درجه اي وبلاگها به آنچه كه در چاچوب كار حرفه اي (عملي) ژورناليستي پذيرفته شده است (از جمله صحت، بي طرف و عينيت) وفاداراند؟ بايد گفت كه طبق گزارش نتيجه اين تحقيق اينكه وبلاگها گرايش دارند به اينكه با سرعت بيشتر و به طور رايج (در مقايسه با رسانه هاي غالب (mainstream media)) اشتباهات را اصلاح كنند، "تا حدي طعنه آميز" دانسته شده است (Harper, 2005). وبلاگ نويسي در روزنامه نگاري و ضرورت آموزش با وجود همه مسائلي كه مطرح شد، عمده كارشناسان بر اين عقيده اند كه فارغ از اتفاق نظر در خصوص چارچوبهاي نوين روزنامه نگاري و نقش و جايگاه رسانه هاي جديد در اين چارچوب، قاطبه كارشناسان، روزنامه نگاران و اصحاب رسانه در اين مهم به توافق رسيده اند كه صنعت رسانه و كسب و كار سازمان هاي رسانه اي به دليل رسانه هاي جديد بايد تغيرات جديدي

را بپذيرد و مديريت كند. ايان بورل (Ian Burrell) دبير بخش رسانه روزنامه آنلاين اينديپندنت انگلستان در پي يافتن پاسخي براي آن لاين و آينده روزنامه ها، با چند تن از بزرگان و صاحبنظران رسانه اي اين كشور به گفتگو نشسته است. از مجموع ديدگاهها اين نتيجه گيري مطرح شده است : روزنامه ها قرار نيست از بين بروند به شرط آنكه: آينده روزنامه ها در گرو پذيرش و درك كامل و درست از جهان آنلاين و دنياي ديجيتال است. روزنامه ها بايد به سمت همگرايي و اتاق هاي خبري همگرا پيش روند. - آنچه به عنوان درآمد مالي ناشي از آگهي هاي بازرگاني ناميده مي شود به دنياي آنلاين كوچ كرده است.

- آگهي در پي مخاطب مي آيد، و مخاطب هم اينك (البته در كشورهاي پيشرفته) در جهان آنلاين به سر مي برد پس بايد براي جذب آگهي به دنبال مخاطبان آنلاين رفت.

- محتواي خوب شما در فضاي آنلاين مخاطبان آنلاين را به سمت روزنامه چاپي شما جذب مي كند.

- تغيير حتمي است. هرچه زودتر روزنامه هاي چاپي تغيير را قبول كنند و به بهترين نوع آن برسند در بازي جلوتر خواهند بود.

- مخاطبان روزنامه هاي چاپي، افراد سي سال به بالا هستند. بايد فكري براي ده ساله ها تا سي ساله ها كرد.

- نبايد به دنياي آنلاين اخم كرد و آن را تهديدي بزرگ دانست. بايد به آن لبخند زد و آن را به عنوان فرصتي جديد براي كسب درآمد و مخاطب پذيرفت» (نوروزپور، 1385). سوالي كه مطرح است اين است كه آيا روزنامه هاي سنتي به مرور از بين خواهند رفت و جاي

خود را به دنياي جازي و تارنماها خواهند سپرد؟ «بررسي ها و ديدگاه هاي مختلف نشان مي دهد كه چنين نيست. ادامه حيات روزنامه هاي سنتي در جوامع نياز به بازبيني مجدد دارد. بنابراين هم روزنامه ها و هم دولت ها بايد خود را براي چالش بزرگ آماده سازند» (بديعي، 1384، ص177). نظري كه بديعي در نهايت مطرح مي كند اين است كه «روزنامه هاي سنتي براي ادامه حيات خود بايد از وضعيت تمركز بر اخبار خارج شوند، به تهيه گزارش هاي گوناگون و متنوع از مسائل جامعه بپردازند، به نيازهاي مخاطبان خود بيشتر توجه كنند، در صفحه آرايي نشريه خود تحول اساسي به وجود آورند و مهم تر از همه، اعتماد و رضايت خوانندگان خود را جلب كنند» (بديعي، 1384، ص179). هاوارد اونز (Howard Owens) نيز در مطلبي با عنوان"12 كاري كه روزنامه نگاران مي توانند انجام دهند براي اينكه روزنامه نگاري را حفظ كنند" به سادگي و روشني توصيه مي كند كه سردبيران و روزنامه نگاران بايد بيشتر به وب گرايش پيدا كنند. تعدادي از توصيه هاي او چنين است: -بلاگر شويد. اين به اين معني نيست كه يك وبلاگ را شروع كنيد اما اين هم ايده بدي نيست. آنچه كه مهم تر است اين است كه يك بلاگ خوان حريص باشيد. بلاگ خواندن بايد يك كار روتين روزانه هر روزنامه نگار باشد. آنها بايد هر وبلاگي كه در حوزه كاريشان هست را بخوانند. - مشاركت كنيد. هنگامي كه وبلاگ مي خوانيد كامنت بگذاريد. اگر سايت روزنامه شما به گونه اي است كه مي توان براي اخبار و گزارش هايش كامنت گذاشت. حتما كامنت هايش را بخوانيد و

نظر شخصي تان را هم اضافه كنيد. «- به ادبيات و زبان وب مسلط شويد. شما بايد بدانيد كه فلش (Flash) چيست و فرقش با آژاكس (AJAX) چيست و HTML, RSS, XML, IP, HTTP و FTP به چه معناست» (Owens, 2007) پاتريك بالتاتزيس در گزارشش از سومين كنفرانس روزنامه نگاري خلاقانه كه در 29 مي سال 2006 با عنوان «آيا وبلاگ نويسي روزنامه نگاري را خلق مي كند؟» انجام شده است. دو توصيه دارد يكي به روزنامه نگاران و يكي به مديران رسانه اي: روزنامه نگاران: وبلاگ نويسي را شروع كنيد اگر احساس مي كنيد كه چيزي را براي گفتن داريد و مي خواهيد كه آنرا بگوييد. مديران: كاركنانتان را به وبلاگ نويسي تشويق كنيد و يا كاركنان جديدي كه به نظر مي رسد خوب وبلاگ مي نويسند. مك كراكن (McCracken) گفته است: «بهترين وبلاگ هايي كه خوانده ام توسط روزنامه نگاران نوشته نميشده اند». پس كسي را مجبور به وبلاگ نويسي نكنيد مگر اينكه آنها خودشان را به حفظ يك گفتگوي مدام با خواننده متعهد بدانند. او در اين تحقيق صريحاً نتيجه گيري مي كند كه «با مطالعه و مصاحبه با فعالان روزنامه نگاري خلاقانه كه از وبلاگ استفاده مي كردند، من به اين نتيجه گيري رسيدم و به نويسندگان و سردبيران خبر توصيه مي كنم كه براي توليد خبر راهي سفر به فضاي وبلاگ شوند چراكه چه بخواهيم و چه نخواهيم روزنامه نگاري خلاقانه همين است» (Baltatzis, 2006). اين توصيه اونز و بالتاتزيس توسط بسياري از روزنامه نگاران پذيرفته شده است. براي مثال وب سايت كاتالوگ وبلاگ، ليستي از هزار و هفتاد و سه روزنامه

نگار بلاگر را در دسته بندي متنوعي، تهيه كرده است كه البته امكان ثبت مشخصات ديگر روزنامه نگاراني كه وبلاگ دارند نيز مهياست (blogcatalog, 2008). و مگ هوريهان ( Meg Hourihan) در يك پنل در دانشگاه كاليفرنيا (California) در پاسخ به اين سوال كه آيا اين ايده درستي است كه روزنامه نگاران وبلاگ نويسي كنند، تصريح مي كند كه: «كاملاً، اين كار فرصتي را در اختيار روزنامه نگاران مي گذارد تا اطلاعات بيشتري را در مورد خبرها بدست آورند و امكان ارتباط مستقيم با كساني را فراهم مي كند كه مطالب آنها را مي خوانند. به نظرم اين راهي كه اخبار گزارش مي شوند را تغير مي دهد و رابطه بين توليدكنندگان اخبار و مخاطب را تغير مي دهد. به نظرم، جدي ترين چالش اتاق هاي خبر اين است كه خوانندگان فكر مي كنند ما تا حد زيادي نسبت به زندگي آنها نامربوط هستيم. اين تا حدي به اين دليل است كه در اتاق خير شفافيت نيست و بيش از آن به اين دليل است كه تعامل در آن وجود ندارد. وبلاگها فرصت بسيار خوبي براي اتاقهاي خبر هستند كه براي خوانندگان شان شفاف تر، در دسترس تر و پاسخگوتر باشند. داشتن وبلاگ، قدرت و اعتبار شما [به عنوان روزنامه نگار] را نزد مخاطبتان بالا مي برد. و نكته آخر اينكه: وبلاگها بايد بيشتر مورد استفاده قرار گيرد هم به عنوان منبع و هم به عنوان ابزار. در طول سال گذشته بيش از بيست بار از من براي اطلاع از سابقه مطالبي كه در وبلاگم منتشر كرده بودم توسط روزنامه نگاران رسانه هاي بزرگ سوال شد» (Lasica,

2002) لي ريني (Lee Rainie) (مدير و بنيانگدار موسسه پيو (pew Internet American Life Project) در واشنگتن دي سي) در مورد نقش وبلاگ نويسي معتقد است: اولاً، گزارشگران بطور فزاينده اي احساس مي كنند كه ناچار از مطالعه وبلاگ ها هستند چرا كه به اين ترتيب قادرند نبض مردم را در رابطه با موضوعات مورد علاقه شان در دست بگيرند و از مطالب وبلاگ ها بعنوان منبع الهام ايده هاي گزارشي و جايگزيني آن با مصاحبه هاي خياباني و بازخورد فعاليت خودشان استفاده كنند؛ ثانيا، وبلاگ ها احتمالا موضوعات جديدي را براي مطرح شدن توسط سازمانهاي خبري معرفي خواهند كرد؛ ثالثا، مهمترين خاصيت وبلاگها در آن است كه باعث مي شوند تا ميليونها فرصت تجاري ثمربخش شوند؛ چهارم آنكه، وبلاگها منبع استاندارد اطلاعات براي گزارش اخبار دست اول و مهم هستند؛ پنجم آنكه، وبلاگ نويس ها همچنان نقش تحليلگران ريزبين و افراد نكته سنج و موشكاف از لحاظ پوشش خبري باب روز را بازي خواهند كرد؛ ششم آنكه، وبلاگ نويسان شكاف لاجرم موجود در پوشش خبري را برطرف و شرح خبر را غني تر ميكنند. وبلاگ نويسان در اكثر مواقع، بعنوان عوامل تكميلي اخبار MSM - و نه جانشيني براي آن - فعاليت ميكنند. (رشيدي، 1387) هي بور مي گويد روياي روزنامه نگاري به نام سندز (Sands) اين است كه روزي هر روزنامه نگار يك بلاگر باشد. او مي گويد من فكر نمي كنم كه اين يك هوس باشد. اولين چيزي كه به ذهن مي رسد در مورد اينكه ما نمي توانيم اين كار را انجام دهيم اين است كه ديگر نمي توانيم از نظر زمان با رسانه

هاي ديگر رقابت كنيم» (Heyboer, 2004). بالتاتيز معتقد است وبلاگها براي روزنامه نگاراني كه كار حرفه اي مي كنند منبع ارزشمندي است. فضاي وبلاگ منبع عظيمي براي بهره برداري، استفاده از سرويس هايي مثل تكنوراتي (tecnorati.com) و گوگل نيوز براي ايده ها و استدلالات جديد براي رسيدن به ايده هايي براي گزارشهاي خبري جديد و براي پي گيري اخبار سايتهاي مختلف است (Baltatzis, 2006). كيلييان استاد ژورناليسم معتقد است «وبلاگها نوع تازه اي از روزنامه نگاري را خلق كرده اند، ما در آينده شاهد نرم افزارهاي پيچيده اي براي وبلاگ نويسي خواهيم بود كه به افراد اين امكان را خواهند داد كه نه تنها خبر و نظر، بلكه گرافيك، ويديو، صدا را هم به كار بگيرند.» (شكرخواه، 1384، ص189). از اين رو بي ترديد غفلت جامعه رسانه اي ما از اين مهم و بي توجهي به مجموعه امكانات ارتباطي فضاي مجازي، روزنامه نگاري كشور را در عصر فن آوري هاي جديد ارتباطي با ضعفهاي كيفي مواجه خواهد ساخت. به بيان استفان ميلر روزنامه نگار روزنامه نيويورك تايمز «روزنامه نگاري، امروز يك حرفه متفاوت است. تغير عمده جايي است كه اطلاعات قرار دارد و اينكه روزنامه نگاران چگونه آنرا به دست مي آورند. او معتقد است كه خبرنگاران و ويراستاران بسياري، براي روزنامه نگاري بهتر از تكنولوژي استفاده مي كنند.» به تعبير آندرز گيلنهال (Anders Gyllenhaal) امروز نياز است كه «تكنولوژي نقش بزرگتري را نسبت به هر زماني ديگر در روزنامه ها بازي كند» (Quinn, 2002, PP.8-11). با توجه به آنچه ذكر شد، ديگر «جاي هيچ گونه ترديدي نيست كه به طور وسيعي روزنامه نگاران آشنا به مهارتهاي

استفاده از كامپيوتر مورد نياز [صنعت رسانه] خواهند بود. گزارشگراني كه براي بازيابي اطلاعات از كامپيوتر استفاده مي كنند در سالهاي 1989 تا 1995 برندگان جوايز آمريكايي پوليتزر (Politzer) بوده اند. گزارش كامپيوتر- ياور (Computer-Assisted Reporting) يكي از نيازهاي اساسي آينده خواهد بود. [در سالهاي پيش رو] اين نياز وسيع تر و بيشتر خواهد شد چرا كه داده ها بيش از پيش در سرويس هاي آن لاين در دسترس خواهند بود» (Herbert, 2004). نورا پل (Nora paul) مدير موسسه مطالعات رسانه هاي جديد دانشكده روزنامه نگاري و ارتباطات جمعي دانشگاه مينسوتا (Minnesota) در نشست علمي روزنامه نگاران و آكادميسين ها در دانشگاه جورج واشينگتن گفت: «من 25 سال است كه در جامعه روزنامه نگاران هستم اما بحث هايي كه حول اين موضوع [رسانه هاي جديد] انجام مي شود، تمركز، توجه و اهداف كاري من و روش هاي كاري ام را نو مي كند براي توليد بالاترين استاندارد فرم رسانه اي» (Journalism the Matters, 2007). استفان كوئين استاديار دانشگاه زيد (Zayed) توصيه مي كند كه «روزنامه نگاران را آموزش دهيد تا چگونه از اينترنت براي گرداوري خبر استفاده كنند. مطمئن شويد كه آنها از تعداد زيادي از وب سايتهاي مناسبي كه مي تواند آنها را با افراد مختلف و موضوعات قابل توجه لينك كند، اطلاع دارند. او همچنين توصيه مي كند كه به خبرنگاران موبايل بدهيد و آموزش بدهيد كه چگونه از قابليتهاي مختلف آن براي بهبود كار خبري استفاده كنند. براي اتصال اينترنت به آنها پول بدهيد تا بتوانند از خانه نيز از اينترنت براي كار خبري استفاده كنند.» (Quinn, 2002, PP. 184-186). اسكات روزنبرگ، مدير عامل «سالن»، سال گذشته

در اين نشريه نوشت: «وبلاگ ها جهان رسانه ها را گسترش مي دهند. آن ها موجودات زنده اين جهان محسوب مي شوند كه ساكن وب (اينترنت) مي باشند و خصوصيت جديدي را به جهان رسانه ها بخشيده اند، خصوصيتي ارزشمند كه پيش از شكل گيري وب، نمي توانسته وجود داشته باشد. بايد آشكار شده باشد كه وبلاگ ها با سازمان هاي حرفه اي روزنامه نگاري رقابت نمي كنند، بلكه مكمل آنها مي باشند. ملاك كار براي حرفه اي ها آن است كه محتاط، بي طرف و متحد باشند و منطبق با سليقه و گرايش هاي عمومي حركت كنند. اين ملاك ها براي وبلاگ نويسان تقريباً از هر لحاظ بر عكس است: آن ها بي پروا و بي احتياط اند» (Blood, 2003). وبلاگ ها در اكو سيستم روزنامه نگاري يك واقعيت انكارناپذير هستند. با توجه به مجموعه ديدگاههايي كه شرح مختصري از آنها رفت بهتر است به جاي آن كه به وبلاگ نويسي و روزنامه نگاري سنتي به عنوان دو رقيب نگاه كنيم، در اين مهم به تفاهم برسيم كه در حال وارد شدن به عصري هستيم كه در آن اين دو يكديگر را كامل مي كنند، مانع از اشتباه و انحراف هم مي شوند. مجموعه قواعد و اصول روزنامه نگاري -دقت، اعتبار، قابل اطمينان بودن و صداقت داشتن با مخاطب- مجموعه دستورات و نكاتي مي باشند كه هر وبلاگ نويسي بايد آن ها را سرلوحه كار خود قرار دهد. تلاش بيشتري لازم است تا اين همكاري و مشاركت عميق تر شود و شكل بهتري به خود گيرد. شفافيت حاكم بر فضاي وبلاگ نويسي موجب شده است كه

سازمان هاي خبري تا حدي تعامل بيشتري با مخاطبان داشته باشند، چيزي كه به آن نياز دارند. اين نياز فقط براي حفظ مخاطب نيست بلكه آنچنان كه اردال (Erdal) مي گويد اساسا توليد محتواي رسانه اي امروزه مستلزم انواع متنوعي از همكاري است. «اين {همكاري} ممكن است از سهيم شدن در اطلاعات در ميز خبر در پلتفورم هاي رسانه اي مختلف باشد تا شكل هاي بازتوليد محتوا براي پلتفورم هاي مختلف. در پيشترفته ترين اشكال ادغام و همكاري، پلتفورم ها به اهداف مختلفي در پوشش خبري خدمت مي كنند. در عين حال او خاطر نشان مي سازد كه يك شكاف تحقيقي در مورد توليد رسانه اي در فضاي تقاطع رسانه اي وجود دارد» (Erdal, 2007). «روزنامه نگاران بايد مخاطبان خود را با روند و نحوه توليد اخبار آشنا كنند. اين نوع رويكرد به شكل موثري آغاز نوع جديدي از ارتباط ميان روزنامه نگاران و شهروندان مي باشد. اين رويكردي است كه در آن، مخاطبان فرصت مي يابند درباره اصولي كه روزنامه نگاران بر پايه آن ها فعاليت مي كنند، قضاوت كنند. بسياري از روزنامه نگاراني كه وبلاگ مي نويسند، در واقع همين كار را انجام مي دهند - آن ها مواد خام گزارش هاي در حال تكميل خود را در معرض ديد مخاطبان قرار مي دهند، نظرات آنان را جويا مي شوند، متن كامل مصاحبه هاي خود را به همراه متن چاپ شده گزارش در وبلاگ خود ثبت (پست) مي كنند و مطالب تكميلي را بر اساس راهنمايي ها، نظرات و پيشنهاد هاي ديگران ارائه مي دهند. وقتي به خوانندگاني كه وبلاگ دارند - با اجازه

دادن به آن ها براي اين كه واكنش و نظر ارزشمند خود را درباره ليد گزارش ها ارائه كنند - امكان حضور در روند ويرايش و پردازش مطالب داده مي شود، درك آن ها از اين حرفه و علاقه آنان افزايش مي يابد و ترغيب مي شوند كه تجربيات مثبت خود را در اختيار همگان قرار دهند (بيل كواچ و تام روزنستايل، 1385). به اين دليل است كه گفته مي شود روزنامه نگاري دستخوش يك انقلاب خاموش شده است، چون مخاطبان تمايل دارند خود بخشي از فرآيند خبري باشند. البته ربكا بلاد كه از اين انقلاب خاموش سخن مي گويد تصريح مي كند كه ما همواره به روزنامه نگاران آموزش ديده نياز خواهيم داشت تا موضوعات مهم را پي گيري كنند، از مكان هاي دور افتاده گزارش بدهند، و ضمن توازن بخشيدن به خبر، چارچوب آن را تعيين كنند. اما در كنار شيوه عملكرد رسانه هاي خبري بزرگ، روزنامه نگاران شاهد ارائه تفسير و تحليل از سوي مردم هستند، مردمي كه اينك به لطف رسانه هاي مجازي از نظرات يكديگر آگاه مي شوند و در اين تركيب رسانه اي حضور فعالي دارند. او تاكيد دارد كه وبلاگ ها جانشين رسانه هاي خبري سنتي نخواهند شد، اما آنها را تكميل خواهند كرد (Blood, 2003). در كشور ما نيز به اين مهم بايد توجه شود. تا از اين تحول جهاني در جهان روزنامه نگاري غافل نباشيم. به تعبير دكتر استفان كوئين «همگرايي منتظر كسي نمي نشيند و بهتر است كه براي همراه شدن آماده شويد» (Quinn, 2005, P.207). اهميت وبلاگ ها آنقدر مورد توجه قرار گرفته كه برخي مراكز آموزش روزنامه

نگاري همچون دانشگاه بركلي واحدي به نام وبلاگ دارند (شكرخواه، 1384، ص 186). در كشور ما نيز با توجه به اقبال گسترده به وبلاگ نويسي در گروه هاي مختلف اجتماعي و سني و همچنين در ميان روزنامه نگاران و اهميت و مزايا و تاثيراتي كه وبلاگ نويسي مي تواند بر روزنامه نگاري معاصر داشته باشد، «مركز مطالعات و توسعه رسانه ها از اول مهرماه 1385 برخي از واحدهاي آموزشي خود را به آموزش روزنامه نگاري آن لاين اختصاص داده است.» (وب سايت مركز مطالعات و توسعه رسانه، 1387) كه جا دارد وبلاگ نويسي از جهت تاثير و تقابلي كه با روزنامه نگاري امروز درد مورد توجه برنامه ريزي آموزشي قرار گيرد. به تعبير نورتروپ (Northrup) «بودن ديجيتال تنها يك موقعيت استفاده از تكنولوژي نيست. يك راه فكر كردن است.يك راه تعريف كردن فرايندهاي اساسي كه به كار خبر شكل مي دهد و راهي است كه آن فرايندها را به پويايي اتاق خبر پيوند مي زند. اين به اين معني است كه استفاده بيشتر از تكنولوژي مهم نيست بلكه استفاده موثر از تكنولوژي مهم است.» (Quinn, 2002, p53). و استفاده موثر از تكنولوژي نياز به آموزش دارد. منابع: 1- بديعي، نعيم (1384). «روزنامه نگاري در جامعه اطلاعاتي». فصلنامه رسانه. سال 16 شماره 2.

2- كواچ، بيل. روزنستايل، تام (1385). عناصر روزنامه نگاري.(مترجم داوود حيدري). تهران: مركز توسعه رسانه ها

3-شكرخواه، يونس(1379). تكنولوژي هاي ارتباطي و جامعه اطلاعاتي، تهران، انتشارات انوشه

4-شكرخواه،يونس، (1384). سايبرژورناليسم، تهران: نشر ثانيه. اول

5-ضيايي پرور، حميد (1382). «وبلاگ نويسي و روزنامه نگاري در ايران، نقد و بررسي تطبيقي و تاثير متقابل دو پديده» فصلنامه رسانه، سال چهاردهم،

شماره چهارم

6-عاملي، سعيد رضا (1385). وبلاگ؛ خانه هويت وتجسم شخصيت. وب سايت ايران و جامعه

اطلاعاتي. قابل دسترسي در:

http://www.iranwsis.ir/Default.asp?C=IRNWI=142-BN142 7-مهرداد، هرمز(1379). مقدمه اي بر نظريات و مفاهيم ارتباطات جمعي.تهران: انتشارات فاران. چاپ اول

8- مهدي زاده، محمد (1383). «اينترنت و حوزه عمومي». فصلنامه رسانه، شماره 3، سال پانزدهم

9- مك كوايل، دنيس(1385). درآمدي بر نظريه ارتباطات جمعي، ترجمه پرويز اجلالي، دفتر مطالعات و تحقيقات رسانه، چاپ دوم

10-نوروز پور، محمد رضا (1385). مديران رسانه از آينده روزنامه ها مي گويند. جام جم آن لاين.

http://www.jamejamonline.ir/shownews2.asp?n=177080t=esp 11-مهدي زاده سيدمحمد (1383). اينترنت و حوزه عمومي. فصلنامه رسانه سال پانزدهم شماره 3 قابل دسترسي در:

http://www.iranwsis.ir/Default.asp?C=IRARR=I=196-BN196 12- وب سايت رسمي مركز مطالعات و توسعه رسانه ها (1387). قابل دسترسي در:

http://www.rasaneh.org/persian/page-view.asp?pagetype=teachid=31 (تاريخ بازديد 18/1/1387) منابع لاتين:

13-Kean.J(2004) Structural transformation of the public sphere , in The information society reader , Edited by Frank Webester, London and New York , Routledge 14-Lasica, J.D, (2003). "Blogs and journalism need each other". In Nieman Rrports, vol.57,n3, fall 2003. Accessed in:

http://www.nieman.harvard.edu/reports/03-3NRfall/70-74V57N3.pdf 15-Lasica, J.D, (2003). "How blogging benefits media organizations ". In Nieman Rrports, vol.57,n3, fall 2003. Accessed in:

http://www.jdlasica.com/articles/nieman-sider.html 16-Blood,robecca (2003) "weblogs and journalism:Do thy connect?" Nieman Rrports, fall 2003. Accessed in:

http://www.nieman.harvard.edu/reports/03-3NRfall/61-63V57N3.pdf 17-Andrews, paul (2003)."Is Blogging journalism?" in Nieman Rrports, vol.57 ,n3, fall 2003. Accessed in:

http://www.nieman.harvard.edu/reports/03-3NRfall/61-63V57N3.pdf 18-Harper, Christopher(2005). Blogging and journalistic practices {unpublished}. Accessed from:

http://web.mit.edu/comm-forum/mit4/papers/harper.pdf 19-Quinn, Stephen (2002). Knowledge management in the digital newsroom. London, focal Press 20-Lowrey,Wilson,(2006).Mapping the journalism-blogging relationship,journalism vol 7 (4): p 477-500. Accessed from:

http://jou.sagepub.com/cgi/reprint/7/4/477.pdf 21-Erdal,Ivar john (2007). Researching Media Convergence and Crossmedia News Production. Nordicom Review 28 (2), pp 4-10. Accessed from:

http://www.nordicom.gu.se/common/publ_pdf/255_erdal.pdf 22-Herbert, John (2004) journalism in the

digital age-theory and practice for broadcast,print and online media,focal press,oxford 23-Hermida,Alfred (2008). The BBC goes blogging: Is "Auntie" finally listening? {unpublished}. From:

http://online.journalism.utexas.edu/2008/papers/Hermida.pdf 24-Appelgren,Ester (2004). Convergence and divergence in media: different perspectives. 8th ICCC International conference on electronic publishing, Brazil, june 2004. Accessed from: http://elpub.scix.net/data/works/att/237elpub2004.content.pdf 25-Owens,howard(2007)."Twelve things journalists can do to save journalism". Accessed from:

http://www.howardowens.com/2007/twelve-things-journalists-can-do-to-save-journalism/ 26-Beckett, Charlie, Mansell, Robin (2008) "Crossing Boundaries: New Media and Networked Journalism". Communication, culture critique 1 (2008) pp. 92-104 Accessed from: 27-Oriella PR Network(2008). How the digital age has affected journalism. From:

http://www.europeandigitaljournalism.com/downloads/EDJS_June08_27.pdf 28-Stelter, Brian (2005). Journalism via blog: How media organizations are embracing blogging. {un published} independent study. Professor Lieb Fall 2005.

from: http://pages.towson.edu/lieb/inde_study_paper.pdf 29-Dillon, chris (2005). "The democratization of information". The CORRESPONDENT, the official publication of the foreign correspondents club, Hong Kong. May June 2005

From: http://dilloncommunications.com/blog/wp-content/Blogging.pdf 30-Gill, Kathy E. (2004). "How can we measure the influence of the blogosphere?", paper presented at "WWW2004- workshop on the Weblogging Ecosystem: Aggregation, Analysis and Dynamics", New York, May 17-24.

http://faculty.washington.edu/kegill/pub/www2004_blogosphere_gill.pdf 31-Jay Rozen(2005). Bloggers vs. journalists is over. Pressthink website

http://journalism.nyu.edu/pubzone/weblogs/pressthink/2005/01/21/berk_essy.html 32-Tremayne, Mark(2007). Blogging, Citizenship, and the Future of Media. London, Routledge. 33-Naughton, John (2006). "Blogging and the emerging media ecosystem". {unpublished}. Paper for an invited seminar to Reuters Fellowship, university of Oxford, November 8, 2006. This text is licensed under a Creative Commons attribution, non-commercial.

http://reutersinstitute.politics.ox.ac.uk/fileadmin/documents/discussion/blogging.pdf 34-Mackinnon, Rebecca (2005)."Blogging, journalism and credibility". Berkman center at Harvard univercity

http://cyber.law.harvard.edu/node/137 35-Baltatzis, Patrick (2006). "Is Blogging Innovating Journalim?"Innovation Journalism Vol.3 No.4 May 29 2006. from:

http://www.innovationjournalism.org/archive/INJO-3-4/baltatzis.pdf 36-Willis, Chris Bowman, Shayne (2003). "We Media: How audiences are shaping the future of news and

information". Published online at:

www.hypergene.net/wemedia/download/we_media.pdf

by The Media Center at the American Press Institute. 37-Tremayne, mark (2007)."Harnessing the active audience: Synthesizing Blog Research and Lessons for the future of Media". Blogging, Citizenship, and the future of media. New York. Routledge 38-Kaye, Barbara k. (2007). "Blog use motivations: An Exploratory Study".

Blogging, Citizenship, and the future of media. Tremayne, mark. New York. Routledge 39-Rutigliano,lou (2007)."Emergent Communication Networks as Civic Journalism". Blogging, Citizenship, and the future of media. Tremayne, mark. New York. Routledge 40-Heyboer, k (2004). "Blogging in the Newsroom". American Journalism Review. From: http://www.ajr.org/Article.asp?id=3473 41-World editors forum (2008). From:

http://www.wan-press.org/wef/articles.php?id=2 42-Journalism the Matters (2007). What will happen when all that's left is the journalism?

From: http://www.mediagiraffe.org/pdf/jtm-dc-announcement.pdf http://www.hccmr.com

ايجاد ارتباط موثر با ديگران

دكترمحسن بهشتي پور ارتباط به معناي برخوردهاي متفاوت با اشخاص متفاوت است ، اما بعضي از مردم در اين زمينه دچار گرفتاريهايي ميشوند، علت اصلي گرفتاريهاي آنها در برقراري ارتباط با يكديگر،اين است كه هر كدام به شيوه خود با ديگران ارتباط برقرار ميكنند. ارتباط موثر با ديگران، نياز به خلاقيت دارد.هر يك از ما در هر لحظه در شرايط ادراكي ويژه اي به سر مي بريم. اگر از شيوه مورد علاقه شخص مخاطب خود استفاده كنيد و خود را در سطح ديگران قرار دهيد و از زبان آنها براي انتقال نقطه نظرهاي خود استفاده نماييد، او به اقدام و خواسته شما پاسخ مثبت خواهد داد و اغلب به نتيجه دلخواه مورد نظر خود يعني ارتباط موثر خواهيد رسيد. در بحث ايجاد ارتباط و چگونگي برقراري آن، متقاعد نمودن ديگران، هنر بدست آوردن حمايت و همكاري افراد و فرآهم آوردن شرايطي كه افراد

بتوانند مطابق ميل و خواسته شما رفتار كنند، عناصري اصلي و تعيين كننده هستند.راههاي ايجاد ارتباط موثر با اطرافيان :ايجاد ارتباط از راههاي مختلفي صورت مي پذيرد. سه راه حل كلي عبارتند از :الف: به حرفهاي ديگران خوب گوش دهيديكي از روشهاي مهم در برقراري ارتباط موثر و درك بهتر مخاطب خود و ايجاد شرايطي كه او نيز بتواند شما را بهتر درك كند، گوش دادن پويا است، كه هنريست همپاي سخن گفتن و كسي كه بخوبي به صحبتهاي ديگران گوش مي سپارد مي تواند رابطه خوبي با آنها برقرار كند. واژه” گوش دادن” توسط “كارل راجرز″ در بررسيهاي روانشناختي دهه هاي 1940 و 1950 مورد توجه قرار گرفت. “راجرز″ به مهمترين مانع بر سر راه ايجاد ارتباط موثر اشاره مي كند و در ضمن آن، درباره گرايش افراد به ارزيابي و داوري كردن در رابطه با نقطه نظرهاي ديگران توضيح مي دهد. او ميگويد ارتباط واقعي زماني ايجاد مي شود كه به سخنان مخاطب خود به خوبي گوش فرادهيم، منظور اين است كه به گفته ها و طرز تلقي و نقطه نظر هاي مخاطب خود به گونه اي خاص گوش فرادهيم، متوجه گرديم او چه منظوري و چه احساسي دارد و به قالب فكري او در مورد حرفي كه مي زند دقيق شويم. درك همدلانه، روش بسيار موثري است كه مي تواند تغييرات فراواني در شخصيت ايجاد كند” بنا براين گوش دادن موثر به مخاطب بدين معناست كه بتوان مانند او ديد، شنيد و احساس كرد. در واقع اين نوعي همگام شده و برقراري ارتباط مؤثر است. در رابطه با همگام شدن و همزباني

روحيه شما با مخاطبان، سرعت صحبت و حتي هم نفس شدن شما با آنها، ارتباط موثرتري ايجاد مي كند و درك متقابل شما و او را به حداكثر مي رساند. با همسان كردن روشهاي ادراكي خود با مخاطبتان تضمين مي كنيد كه شما و او در سطح مشابهي ارتباط برقرار مي سازيد.اما بايد به اين مساله توجه داشت كه حتي اگر منظور و نيت مخاطب خود را به درستي درك كنيد، ممكن است هنوز در بسياري مواقع اشخاص از معناي پنهان در پس پرده سخن خود آگاه نباشند. از جمله راههاي اطلاع از معاني پنهان و در پس پرده، استفاده از كليد “چرا” است، اما كلمه پرسشي “چرا؟” نيز مي تواند مشكلاتي ايجاد كند. وقتي از ما مي خواهند براي گفته يا رفتار خود دليلي بياوريم، از ما سوالي شبيه”چرا دير كردي؟” يا “چرا آن كار رابموقع انجام ندادي؟” مي شود.اين طرز سوال كردن گاه در شخص مخاطب احساس تحقير و يا جبهه گيري ايجاد ميكند، بخصوص اگر با لحني متهم كننده مطرح شود، داوري منفي را به مخاطب شماانتقال مي دهد. راه ديگر براي اطلاع از معاني پنهان در پس سخنان ديگران،طرح كلمه سوالي “چه” است. اين كلمه پرسشي و كلماتي چون چه كسي؟ كدام؟ كجا؟ اگر به شكل تهديد كننده اي مطرح نگردداغلب جواب هاي مشخصي فراهم ميآورد.در كل بايد به اين نكته توجه داشت كه سؤالاتي كه با “چه؟” شروع مي شوند، درمقايسه با جملاتي كه با “چرا؟” شروع ميشوند جواب مشخصتري به دست مي دهد. طرح جملات سوالي با “چرا؟” اغلب منجر به تعميم دادن يا گرفتن موضع تدافعي، ميشود.در انتها

ضمن صحبت با مخاطب خود اقدامات زير را انجام دهيد:با آرامش خاطر و اطمينان بنشينيد و نگاهتان را به چشمان مخاطب خود بدوزيد.با دقتي وسواس گونه به حرفهايش گوش دهيد.در صورت نياز از او توضيح بخواهيد، زيرا افراد خوششان مي آيد و اين تصور ايجاد مي شود كه مطالبشان مهم بوده و شما به آن توجه داريد.اگر صلاح دانستيد، درپايان صحبتهايتان با ديگران با صراحت اظهار نظر كنيد و در صورت نياز پيشنهاد داده ولي بياد داشته باشيد كه اگر مي خواهيد پيشنهادي ارائه دهيد، سعي كنيد اصول و ضوابط لازم را در نظر بگيريد، پيشنهاد و طرحهايي كه فقط موارد ايراد را در نظر مي گيرند، پذيرفته نخواهند گرديد.ب : چگونه سخن گفتن را بياموزيداين موضوع كه طرف صحبت شما چه كسي است، اهميت ندارد مهم آن است كه به هنگام گفتگو رفتار و گفتاري پسنديده داشته باشيد تا به نتيجه دلخواه و مورد نظر دست يابيدو ارتباط مناسبي را با آنها برقرار سازيد.رعايت نكات زير به شما در روند يك مذاكره سودمند ياري مي رساند:در سخن گفتن شتاب نكنيد.موضوع بحث و گفتگو را چندين بار قبلاً با خود با صداي بلند تكرار كنيد تا هنگام اداي آنها دچار فراموشي يا لكنت زبان نشويد.جملات ساده، كوتاه و رسا بكار ببريد و شيوه خلاصه گويي را در پيش بگيريد.گفته هاي خويش را با اطمينان و اعتماد به نفس ادا كنيد و انتظار نداشته باشيد ديگران آنچه را كه شما با شك و ترديد بر زبان مي آوريد، باور كنند.اگر در حين مذاكره متوجه شديد كه مخاطبتان مايل به صحبت كردن است به او مجال دهيد

افكارش را بروز دهد و اطلاعات و معلوماتش را براي شما بيان كند.در برابر ترش روترين و عبوس ترين اشخاص هرگز بشاشيت خود را از دست ندهيد و هنگام گفتگو نيز تمام قوايتان را براي كسب كاميابي متمركز سازيد.در اكثر مذاكرات بايد ابتدا بين طرفين، تمايل اوليه به صحبت كردن وجود داشته باشد. در اين زمان است كه ميدان براي ارائه تفكر و تبادل انديشه گسترده تر شده و در نتيجه امكان موفقيت بيشتر ميشود.در سخن گفتن و مذاكره بايد شيوه اي درست و مبتني بر انديشه ، دقت و حوصله و تعقيب اصولي مطالب، در پيش گرفت و گرنه موفقيت از آن ما نخواهد بود.ج: با روحيه ديگران همراه شويدهر كس با هر روحيه اي خواهان معاشرت و همراهي است. درست به همان گونه كه اشخاص بيكار و ناباب، دوستاني هم طراز خود انتخاب مي كنند،اشخاص مشتاق و بشاش هم مي خواهند با اشخاصي مانند خود معاشرت كنند. درحاليكه بعضي ها وقتي صبح از خواب برميخيزند كاملا مطيع و مقهور هستند، گروه ديگري، برعكس و نقطه مقابل گروه نخست هستند و وقتي از خواب برمي خيزند كاملا بيدار و گوش به زنگ هستند. دنيا لزوما به طور يكسان ميان اين دو گروه تقسيم نشده است. اما اگر روزي با چشمان كاملا باز سركار بياييد و با همكار خود كه هنوز خواب را در چشمان پف كرده اش احساس مي كنيد، روبرو شويد و بايد با او ارتباط برقرار كنيد، بهتر است لحن صداي خود را با روحيه او تطبيق دهيد. به همين شكل اگر شخصيت خونسردي هستيد توصيه مي شود راهي براي نيرو دادن

به خويشتن بيابيد. بي حالي و رخوت شما احتمالا با روحيه كسي كه مي خواهد برق چشمان شما را ببيند مطابقت نمي كند. “ويليام جيمز″ در اين مورد مي گويد:”به نظر مي رسد كه عمل از احساس شما تبعيت مي كند. اما در واقع عمل و احساس دست در دست هم دارند. مي توانيم با تنظيم عمل كه بيشتر تحت كنترل ماست به طور غير مستقيم احساس رانيز منظم و كنترل كنيم.”او در ادامه مطلب مي گويد:” بنابراين راه بشاش شدن اين است كه خندان بنشينيد و با شور و شوق به اطراف خود نگاه كنيد و طوري حرف بزنيد و رفتار كنيد كه انگار كاملا بشاش هستيد. اگر اين طرز برخورد شما را شاداب نكرد، هيچ عامل ديگري نمي تواند چنين كاري كند و به عبارت ديگر اگر احساس خمودگي مي كنيد، خود را بشاش نشان دهيد، ديري نميگذرد كه احساس بشاش بودن ميكنيد اشخاص كساني را دوست دارند كه مانند خود آنها باشند. اگر شما پرحرارت باشيد و بخواهيد روي كسي كه به مراتب از ذوق و شوق كمتري برخوردار است اثر بگذاريد، بايد از روشهاي همگام شدن استفاده كنيد. در اين مورد زماني را انتخاب كنيد كه كه فرد مخاطبتان در وضعيت روحي و جسمي مناسبي قرار داشته باشد و در غير اينصورت ممكن است نقطه نظر شما با مقاومت شديدي روبرو شود كه البته به معناي ضعيف بودن نقطه نظر شما نيست، بلكه ناراحتي مخاطب شما مي تواند باعث بروز اين مساله شده باشد. اهميت همگام شدن را مي توان اينگونه تعريف كرد:”وقتي شما با كسي همگام مي شويد در واقع

به او مي گويي، من مثل تو هستم و مي تواني روي من حساب كني.” همگام شدن راهي براي ايجاد اعتماد و اطمينان در طرف مقابل است. البته راههاي ديگري نيز براي كسب اعتبار و جلب نظر موافق مخاطب وجود دارد، از جمله مي توان به استفاده از زبان و كلام مناسب اشاره كرد.همگام شدن روش فوق العاده مفيدي بوده كه در مورد هر رويارويي و گفت و گويي مصداق دارد.همگام شدن با روحيه يا رفتار ديگران هميشه ساده نيست. اما دست كم مي توانيد در حد رفتار ديگران ظاهر شويد. پديده اي كه با آن روبرو هستيم اين است كه وقتي با كسي همگام مي شويد، در قدم بعدي، او همگام با شما شده است. يكي از بهترين راههاي تغيير رفتار ديگران اين است كه ابتدا خود را با يك يا جند جنبه از رفتار او همگام نماييد وبعد خود را تغيير دهيد. اگر شما شخصيت غيرقابل انعطافي براي خود برنامه ريزي كرده باشيد، از انعطاف لازم براي اينكه در سطح ديگران ظاهر شويد برخوردار نخواهيد بود. اما اگر دامنه روحيه شما از مخاطبتان متغيرتر و انطباق پذيرتر باشد، نه تنها مي توانيد خود را در سطح او قرار دهيد و رابطه مؤثر ايجاد كنيد، بلكه مي توانيد آنها را در جهتي جديد كه مورد نظر شماست به حركت درآوريد. اگر در سطح ديگران ظاهر شويد آنها براساس راهنمايي و هدايت شما حركت خواهند كرد.بفهميم كه ديگران چگونه مي فهمندافراد مختلف اطلاعات را به شيوه هاي مختلف پردازش مي كنند، طرز اين پردازش در برقراري ارتباط نقش مهمي دارد. البته ارتباط در اينجا به

معناي برخوردهاي متفاوت با اشخاص متفاوت است. در اين زمينه، هر يك از افراد بايد طوري با يكديگر ارتباط برقرار كنند كه مخاطبشان بتواند آن را درك كند، زيرا هر انساني در هر لحظه در شرايط ادراكي ويژه اي بسر مي برد. در اين زمينه “رابرت سومر”پروفسر روانشناس مي گويد:” اشخاص تصويري از دنياي احساسي متفاوتي در مقايسه با ديگران دارند.” حال، براي اينكه منظور خود را به ديگران منتقل كنيد، ابتدا بايد بفهميد كه آنها چگونه مي فهمند و يا دستكم براي درك كردن چه كوششي به خرج مي دهند. وقتي بدانيد ديگران اطلاعات را چگونه پردازش مي كنند، مي توانيد اطلاعات خود را به گونه اي انتقال دهيد كه با درك آنها همخواني داشته باشد. همچنين بايد بدانيد كه افراد شيوه ارتباطشان چگونه است و ادراك آنها از چه راهي صورت مي پذيرد. زيرا افراد و مخاطباني كه با آنها در ارتباط هستيم داراي شيوه هاي ارتباطي و ادراكي متفاوتي هستند، كه اگر از آنها اطلاع داشته باشيم، مطمئنا در برقراري ارتباط با آنها، فهم و درك آنها و گفته هايشان در وضعيت بهتري قرار خواهيم گرفت و امكان بيشتري براي موفقيت نفوذ در آنها به وجود خواهد آمد. بر همين اساس انسانها را به دسته هاي زير تقسيم كرده ايم:الف- اشخاص پديداري(تصويري)اين افراد دنياي رواني خود را بر اساس تصاوير و فضاسازي تنظيم مي نمايند. اين افراد فضا را دوست دارند و دوست دارند كه با شما ارتباط نزديكتري داشته باشند و بيشتر تعامل شخصي را دوست دارند. اين افراد از واژه هايي مانند من تصور ميكنم، فضاي اجتماعي اينگونه به نظر

مي رسد و… استفاده كرده و اغلب در انتهاي جلسات مينشينند.ب- اشخاص احساسي(همجواري)دنياي رواني خود را با احساسهاي دروني و بيروني ترسيم مي كنند و واژه هاي احساسي مانند دوست دارم، احساس مي كنم و… بيشتر استفاده مي كنند. از نظر ارتباط خيلي به شما نزديك مي شوند هرچند كه ممكن است فكر شود حالت تهاجمي دارند و بيشتر ميز و صندلي خود را نزديك به شما مي گذارند و در جلوي جلسات مي نشينند.ج- اشخاص شنيداري(صوتي)اين افراد دنياي رواني خود را با صداها دارند.آنها به چشمان مخاطب خود نگاه نمي كنند و گوش خود را ميزان كرده اند. ضمن مكالمه يا ارائه يك مطلب ممكن است به نقطه ديگري نگاه كنند، زيرا آنان با گوش فرا دادن سعي به گرفتن مطالب مينمايند. قصد بي ادبي و بي اعتنايي ندارند و سعي ميكنند آنچه گفته مي شود را بفهمند. اين افراد بجاي خوب فهميدي ميگويند خوب شنيدي و از زير و بم صدا خوششان مي آيد.د- اشخاص ارقامي(زباني)اين گروه تركيبي از سه دسته پيشين هستند. آنان قبل از اينكه بتوانند دنياي رواني خود را ترسيم كنند، مجبورند دريافتهاي خام حسي را به يك زبان خاص، از طريق كلمات، اعداد يا علايم كامپيوتري منتقل نمايند. آنها دوست دارند اطلاعات مكتوب و به سبك منطقي به آنان ارائه شود، واژه ها بايد تعريف شده باشند و از نظر املائي، علايم نقطه گذاري، دستوري، حواشي و صفحه بندي درست باشد و همچنين عناوين، پاراگرافها و فواصل كوتاه را در نگارش دوست دارند. براي جلب توجه آنها كافيست بخشهايي از پيام بصورت 1- 2- 3 و يا الف- ب-

ج تنظيم شود.چگونه شرايطي فراهم آوريم كه ديگران ما را درك كنندوقتي از شيوهء مورد علاقه شخص مخاطب خود و اطرافيان استفاده مي كنيد، آنها به اقدام و خواستهء شما پاسخ مثبت ميدهند. ممكن است مجبور باشيد كه كمي بيشتر تلاش كنيد، اين تلاشي ارزشمند است كه به اجرا و انجام آن مي ارزد، زيرا در وقت و نيروي آينده شما صرفه جويي مي كند . شخص مخاطب شماو اطرافيانتان نيز از اقدامي كه كرده ايد استقبال خواهند كرد زيرا مي فهمند كه براي تماس با شما از چه شيوهاي بايد استفاده كنند تا آنها را به نتيجه دلخواهشان برساند. يكي از بهترين راههاي كسب اطلاع در اين زمينه كه مخاطب شما چه روشي را مي پسندد اين است كه از او مستقيما سوال كنيد و نظرش را جويا شويد در مواقعي كه اطلاع يافتن از روش برقراري ارتباط با اطرافيان و مخاطبان دشوار به نظر مي رسد، بهتر است از روش آزمايش و خطا استفاده كنيد. به عبارت ديگر اگر ندانيد كه آنها از ميان انواع شخصيتهاي ارتباطي ديداري ،شنيداري،احساسي، ارقامي كدام را بيشتر مي پسندند، مي توانيد در فواصل صحبتها با او گاهي لحظه اي مكث كنيد و از او بپرسيد : ( آيا اين نقطه نظر را قبول داريد؟)،(آيا مي توانيد خود را ببينيد كه به اين روش كار ميكنيد؟) يا ( اين مطلب به نظرتان چگونه است؟)،….اگر نتوانيد پاسخ مورد نظرتان را دريافت كنيد به روش ديگري متوسل شويد. مثلا از روش ديداري به روش شنيداري روي آوريد و اگر روش شنيداري خواسته شما را برآورده نساخت ، از روش احساسي

استفاده كنيد. يكي از اشتباهات رايجي كه اشخاص مرتكب مي شوند اين است كه وقتي از مخاطب خود جواب مساعد نمي گيرد، فورا فرض را بر اين مي گذارند كه روش مورد استفاده آنان مناسب نبوده، حال آنكه در واقع ممكن است روش مورد استفاده آنان مناسب بوده باشد و خود آنان نتوانسته اند به شكل مناسب و حساب شده از روش مورد اشاره استفاده كنند. در واقع تقصير از خود شخص است كه نمي تواند با مخاطب خود ارتباط سازنده و مؤثر برقرار كند. با داشتن انعطاف در سبك رفتاري مي توانيم از يك شيوه ادراكي به شيوه ديگر روي آوريم، مي توانيم به اشخاص بيشتري دسترسي پيدا كنيم و آنان نيز به نحو بهتري از خواسته هاي ما آگاه مي شوند. اين كار به ما امكان مي دهد كه همكاري و حمايت آنان را جلب كنيم.مردم را دوست داشته باشيدموفقيت هر شخصي به حمايت ديگران بستگي دارد پس مردم را دوست داشته باشيد تا شما را دوست داشته باشند و از شما حمايت كنند. شما در انجام كارهايتان به حمايت و پشتيباني آنها نياز داريد، زيرا برخي از كارها فقط با همكاري ديگران امكانپذير خواهد بود. ولي در اين مورد همواره به ياد داشته باشيد كه با چه كساني ارتباط داريد و چه كساني از شما حمايت مي كنند. هنر شناخت و ارتباط با افراد با تملق ها و چاپلوسيهاي رايج بسيار متفاوت مي با شد. برخي سعي دارند با تملق به اهداف خود دست يابند. تملق يقينا تباه كننده هر رابطه مثبت است. همكاري با ديگران مستلزم شناختي عميق از شخصيت آنهاست

واز اين طريق است كه به اطلاعاتي دست مي يابيدو در مذاكرات و مباحثات به كارتان خواهد آمد.رعايت نكات زير از شما مصاحبي صديق و مطلع مي سازد:سعي كنيد روحيه اطرافيان خود را خوب بشناسيد.با آگاهي از قلق ها وشيوه هاي مورد پسند مخاطب خود، هيچگاه درايجاد ارتباط و گفتگو با او، درگير نخواهيد شد.براي ايجاد رابطه اي سالم با طرف مخاطب هرگز از حربه تهديد و گوشه و كنايه استفاده نكنيد، بهترين راه نرمش، حوصله و دقت در طرز فكر طرف مقابل است. اصول زير را بكار گيريد زيرا باعث مي شود مورد حمايت قرار گرفته و شما را آسان تر به اوج موفقيت برسانند:• سعي كنيد اسامي افراد را به خاطر بسپاريد. اين نشان مي دهد به آنها اهميت مي دهيد.• فرد راحتي باشيد تا هيچكس در معاشرت با شما احساس ناراحتي و اجبار نكند.• اين اعتقاد را در خودتان تقويت كنيد كه ” هرچه پيش آيد، خوش آيد” در اينصورت هيچ چيز نمي تواند آرامشتان را بهم بزند. اين به شما كمك مي كند كه براي مقابله با هر موقعيتي همواره آماده باشيد.• خودپرست نباشيد و بيهوده تظاهر نكنيد كه به همه چيز آگاهي داريد، به يادداشته باشيد عالمان متواضع ترند.• خصوصياتي را در خودتان پرورش بدهيد كه جالب توجه باشد و مردم در معاشرت با شما به برداشتهاي ارزشمندي برسند.• شخصيت خودتان را زير ذره بين ببريد، تا بتوانيد عوامل ” ناهنجار” را از آن خارج كنيد. زيرا هممين عوامل ناهنجار منفي هستند كه باعث دور شدن ديگران از اطراف ما مي شوند.• صميمانه وباروحيه سعي كنيدخودتان را ازشر سوء تفاهم

ها خلاص كرده وگلايه ها را از ذهنتان بيرون كنيد.• آنقدر دوست داشتن افراد را تمرين كنيد كه اين كار به صورت يك عادت ثانويه در شما درآيد.• هميشه از فرصتهايي كه براي تيريك گفتن يا احساس همدردي در غم، اندوه و ناكاميهاي افراد پيش مي آيد استفاده كنيد. و سعي كنيد اين كار را در همان زمان خودش انجام دهيد و به آينده موكول نكنيد.• به مردم قدرت روحي بدهيد تا محبت بي رياي شان را نصيبتان كنند.به كار بردن بعضي عبارات، در ديگران ايجاد مقاومت مي كند و سبب از دست دادن حمايت ديگران مي شود. سه عبارت است كه در هنگام محاوره و ايجاد ارتباط با ديگران مي توان به كار برد، بطوريكه هم احترام طرف مقابل را حفظ كنيد و هم مطلب خود را منتقل سازيد:• با شما موافقم• نظر شما را تحسين مي كنم• به عقيده شما احترام مي گذارمبرداشت و باور:اغلب مسائل ارتباطي ريشه در برداشت مردم از واقعيتها دارد، هركسي دنيا را به زعم خود معني ميكند و برداشتها و استنباطهاي ما مي توانند منجر به “تضاد شخصيت” و يا “فروپاشي ارتباط ” شوند. حل و فصل مسائل استنباطي دشوار است، زيرا همه معتقدند كه دنيا به همان شكلي است كه آنها استنباط مي كنند و در واقع اين اشخاص مي گويند “اگر با من مخالفت كني، خود به خود در اشتباهي زيرا ترديد ندارم كه حق با من است”، اگر افراد بدانند كه مشكل اصلي در ارتباط برداشت آنها از واقعيتها ست، اغلب مشكلات ارتباطي حل و فصل مي شوند.نگرشها و رفتارها :براي ايجاد ارتباط بهتر به

نگرشهاي ويژه اي احتياج داريم.نگرشها :(1) به روابطمان بها مي دهم و مي خواهم اختلافاتمان را بر طرف كنم.(2) گوش كنيد تا بفهميد.(3) از موارد مورد توافق شروع كنيد و به تدريج به موارد مورد اختلاف برويد.وقتي اين سه نگرش در شما ايجاد شد، تقريباً تمام مسائل استنباطي را مي توانيد حل كنيد. وقتي فردي اين موضوع را درك كند طرز سخنش را تغيير مي دهد به جاي اينكه بگويد “همانطور است كه من ميگويم “مي گويد : “من چنين نظري دارم” به جاي “من درست مي گويم” مي گويد : “به نظر من…” يا به “اعتقاد من…” يا ” آنطور كه من استنباط مي كنم…” وقتي اين چنين با ديگران برخورد مي كنيم در واقع به آنها مي گوييم” تو هم مهم هستي و حق داري احساسات و نظراتت را مطرح كني.” وقتي ديگران در مورد ما قضاوت مي كنند يا نظر ديگري دارند، مي توانيم به آنها بگوييم ” شما طور ديگري به مساله نگاه مي كنيد مايلم بدانم شما چه استنباطي داريد”.زمانيكه با نظر كسي مخالفيم به جاي گفتن “من درست مي گويم و تو در اشتباهي” مي توانيم بگوييم “من طور ديگري فكر ميكنم. بگذار نظرم را با تو در ميان بگذارم.”كلمات و مناسبات :بعد مهم در برقراري ارتباط، رابطه است. بسياري از مشكلات از ارتباط ناشي مي شود. وقتي روابط خوب نيست بايد مراقب كلماتي باشيم كه به كار


1- به تو ايمان دارم، صميميت تو را مورد ترديد قرار نمي دهم.
2- من حرف حساب را مي پذيرم و به راحتي تغيير مي كنم.رفتارها :
3- حرف بزنيد تا شما را بفهمند.

مي بريم در غير اينصورت ممكن است سوء تفاهم ايجاد شود. وقتي روابط خوب نيست طبيعتاً افراد به هم سوء ظن پيدا مي كنند و اعتمادشان را به يكديگر از دست مي دهند و به جاي توجه به نيت و منظور گوينده به عبارات او استناد مي كنند و حرفهايشان را به حساب توهين مي گذارند. از سوي ديگر وقتي روابط هماهنگ باشد، حتي بدون كلمه هم مي توانيم ارتباط برقرار كنيم وقتي اعتماد و احساس خوبي جاري باشد نيازي نيست مراقب كلام مان باشيم.مي توانيم در صورت تمايل لبخند بزنيم يا نزنيم و با اين حال منظورمان را مخابره كنيم و به تفاهم برسيم. وقتي روابط حسنه نيست حتي يك فصل كلمه براي مخابره پيام كافي نيست زيرا معاني را نميتوان در كلمات يافت، معاني در اشخاص هستند. نكته مهم در ارتباط موثر رابطه شخص با شخص است، به محض اينكه با كسي اينگونه ارتباط برقرار ميكنيم در يكديگر اعتماد و اطمينان به وجود مي آوريم. در همين زمينه ببينيد كه ملاقات خصوصي مديران با كاركنان و صحبت خصوصي با يك مشتري يا موكل تا چه اندازه اهميت دارد.نقشه و قلمرو :ايجاد روابط هماهنگ و رسيدن به تفاهم متقابل مي تواند دشوار باشد، همه ما در دو دنيا زندگي ميكنيم. يكي دنياي خصوصي ذهني كه در سر ماست و ديگري دنياي عيني كه بيرون از ما قرار دارد. ميتوانيم اولي را نقشه هاي شخصي و دومي را قلمرو در نظر بگيريم. هيچ كس نقشه صد در صد كامل و بي كم و كاستي از قلمرو و يا دنياي عيني و حقيقي ندارد، هر ا

ز گاهي تجاربي پيدا مي كنيم كه استنباط يا نقشه ذهني ما از قلمرو يا از جهان عيني را تغيير مي دهد. وقتي اين اتفاق مي افتد، رفتارمان تغيير ميكند و استنباط جديدي پيدا مي كنيم. در واقع سريع ترين راه تغيير رفتار يك شخص اين است كه نقشه يا قالبهاي استنباطي او را تغيير دهيم و اين كار ميسر نيست مگر اينكه به آن شخص نقش يا مسئوليت جديدي واگذار كنيم ويا او رادر موقعيت متفاوتي قرار دهيم.مهارت و امنيت :مهارتهاي ارتباطي شبيه يك كوه يخ شناور هستند، بخش كوچكي از كوه يخ شناور كه از آب بيرون آمده سطح مهارت ارتباط است. توده عظيم كوه يخ كه پنهان از ديد ماست سطح عميق تري را در بر گرفته است مي توانيم اين سطح را مبناي امنيت شخصي در نظر بگيريم، براي اينكه بهبود بلند مدت معني داري در توانايي برقراري ارتباط خود ايجاد كنيم بايد به دو سطح مهارت و امنيت توجه داشته باشيم. ارتباط موثر مستلزم مهارت است، براي بهبود مهارتهاي ميان فردي بايد تمرين كرد و احتياج به صرف وقت دارد ولي متاسفانه بعضي ها اصلاً علاقه اي به آموختن مهارتهاي جديد ندارند و نمي خواهند در مقام بهبود مهارتهاي همدلانه باشند. گوش فرادادن با تمام وجود به گفته ديگران به امنيت خاطر بسيار زيادي احتياج دارد، آسيب پذيريهاي انسان را بروز ميدهد. ممكن است تغيير كنيم و اگر در اعماق وجود خود احساس عدم امنيت كنيم جرات تغيير يافتن را به خود نخواهيم داد و خيلي ها از دور نماي تغيير وحشت دارند. اگر در اثر گوش دادن همدلانه تغيير

كنيم و يا تحت تاثير قرار بگيريم بايد بتوانيم بگوئيم كه : “اشكالي ندارد، تفاوت چنداني ايجاد نمي كند.” زيرا اعماق وجود ما بدون تغيير باقي مانده است. در اعماق وجود ما مجموعه ارزشها و احساساتي وجود دارند كه خويشتن حقيقي ما را نشان مي دهد.احساس ارزشمندي كه مستقل از رفتار ديگران با ماست اين خويشتن مخدوش نشدني هويت واقعي ماست.منطق و احساس :ارتباط موثر ايجاب مي كند كه به زبان منطق و احساس صحبت كنيم، زبان منطق و زبان احساس دو زبان متفاوت هستند و در اين ميان زبان احساس و عاطفه بسيار قدرتمندتر و انگيزه بخش تر است. به همين دليل است كه مي گوييم بايد با تمام وجود يعني ابتدا با چشمان و با دل گوش كنيم و بعد از گوشهاي مان براي شنيدن استفاده نماييم.براي ابراز موثر نقطه نظر خود بايد نظرات ديگران را درك كرد.همدردي و همدلي :توجه با تمام وجود ، حضور داشتن كامل، خود را به جاي ديگران گذاشتن و از دريچه چشم آنان نگاه كردن مستلزم شجاعت، شكيبايي و احساس امنيت خاطر است، به معناي آمادگي براي يادگرفتن و تغيير كردن است، به معناي رفتن به اذهان و دلهاي ديگران به منظور نگاه كردن از زاويه ديد آنان است. بدين معنانيست كه احساس آنها را داشته باشيد،اين همدردي است. بلكه منظور اين است كه احساس آنها را درك كنيد و ببينيد كه چگونه به دنيا نظر مي كنند، اين همدلي است. همدلي شما را پذيرا، باز و گشوده نگاه مي دارد، ديگران احساس مي كنند كه چيزي مي آموزيد. به اين نتيجه مي رسند كه نفوذ پذير

هستيد. براي نفوذ بر ديگران ، آنها ابتدا بايد به اين نتيجه برسند كه ميتوانند روي شما نفوذ كنند. وقتي گوش دادن را مي آموزيم و براي فهميدن تلاش مي كنيم ، درباره ارتباط به درك تازه اي مي رسيم. به اين نتيجه مي رسيم كه استفاده از ذهن براي غلبه بر دل تلاشي بيهوده است. به اين نتيجه مي رسيم كه با دو زبان روبرو هستيم، يكي زبان منطق و ديگري زبان احساس و اينكه اشخاص بيش از آن مقدار كه فكر مي كنند از روي احساس خود حرف مي زنند، به اين نتيجه مي رسيم اگر ميان اشخاص احساس خوبي وجود نداشته باشد، تحت تاثير موانع احساسي نمي توانند به زبان منطق با هم حرف بزنند. ارتباط موضوعي مربوط به اعتماد كردن به ديگران و پذيرفتن آنهاست و پذيرفتن عقايد و احساسات آنهاست. پذيرفتن اين حقيقت است كه آنها متفاوت از ديگران هستند و اينكه خود را بر حق مي دانند.

سلطه رسانه اي صهيونيسم در آمريكا

نويسنده كتاب:خانم زهرا سمواتي

« بهترين كارها آن است كه به اعتدال نزديكتر  باشد»  خلاصه كتاب: تلخيص: مسلم دلاور- جهان و سلطه رسانه هاي غرب: عصري كه در آن زندگي مي كنيم عصر ارتباطات ناميده اند عصري كه وجه مشخصه آن چيرگي وسايل ارتباط جمعي بر زندگي اجتماعي سياسي و فرهنگي انسانهاست  عصري كه براي محك زدن كيفيت افكار عمومي هر جامعه اي به قدرت وسايل ارتباط اش مي نگرند .   وسايل ارتباط جمعي در پيدايش عادتهاي تازه تكوين جهاني ,تغيير در رفتار,نگرشها و خلق و خوي انسانها,كوتاه كردن فاصله ها و همسايگي ملل دوردست نقش مهم وشگرفي بر عهده داشته و دارد.                               

از طرفي رسانه ها با سيل اطلاعات و اخباري كه به طور دائم در جامعه سرازير مي كنند,مغزها را براي ديگر انديشيدن تحريك كرده و آنها را از حالت انفعال بيرون مي آورد.اما موفقيت در اين مهم مستلزم اين است كه رسانه ها اطلاعات تازه و درستي در اختيار داشته باشند.                                                                   شركت هاي بزرگ رسانه اي ضمن كمك به يكديگر مي توانند به خود نيز كمك كنند.هر چه مكانيزمي كه در اختيار شركتهاست بزرگتر باشد بهتر مي توانند منافع خود را تأمين كنند.از جمله اين مكانيزمها قدرت سرپوش گذاشتن بر اخبار است كه منافع شركتها را كاهش مي دهد يا موجب آشفتگي شركتهاي مادر مي شود.به اين مورد به عنوان مثال توجه كنيد:                                                                                                    «لس انجلس تايمز » تحت مالكيت شركت «ميرور»قراردارد كه علاوه بر چندين روزنامه و شبكه هاي تلويزيوني,ارضي كشاورزي وديگر فعاليت ها ي غير مطبوعاتي را اداره مي كند.اين نشريه سالهاست كه از پرداخت سوبسيد از سوي مقامات ايالتي و دولت فدرال براي آب كشاورزي كه بيشتر آن صرف آبياري مي شود حمايت مي كند. روند سلطه رسانه اي : استعمارشدگان و استعمارگران مي دانند كه اين رابطه فقط بر پايه برتري قدرت قرار ندارد,دوران كشور گشاي به پايان رسيده و زمانه كنترل اذهان و روحيات فرا رسيده است,به همين دليل است كه مهم ترين دل مشغولي هر امپراتوري سلطه دراز مدت و رام كردن روح انسانهاست. ايالات متحده آمريكا كه در گذشته براي اعمال سلطه به روشهاي چون قتل عام عليه سرخ پوشان,برده داري عليه سياه پوشان آفريقا و توسعه طلبي عليه مكزيكي ها متوسل مي شد,ديگر از اين روشهاي خشونت آميز

خسته شده و مي كوشد به گونه صلح آميز در مغزهاي غير آمريكايي ها نفوز كند و قلب هاي آنان را محسور خويش سازد. آمريكا همچنين قدرت نخست در عرصه اطلاع رساني است. آمريكا با مهارت هاي تحسين بر انگيز,رؤياهاي مردم جهان را از قهرمان هاي رسانه اي پر مي كند. به عبارت ديگر اسب هاي ترواي خويش را به مغز هاي انسانها وارد مي كند,اين كشور به عنوان مثال تنها يك درصد نيازش به فيلم هاي سينمايي را از خارج تامين مي كند اما خودش جهان را از انواع توليدات هاليود انباشته است. ايالات متحده سالانه دويست ميليارد دلار صرف تبليغات مي كند. غول هاي اطلاعاتي : رابرت تيرل نويسنده غربي نيز در كتاب  ژورناليسم تلويزيوني و آژنسهاي خبري در بخش توسعه يافته جهان غرب واقع است. وي مي افزايز:تصوير جهان سوم كه در رسانه هاي غربي به نمايش مي آيد,معمولا ناقص و تحريف شده است و تصوير جهان غرب كه توسط آژانسهاي بين المللي به جهان سوم انعكاس مي يابد به همين نسبت غير واقعي است. به عنوان مثال بنا بر پژوهشهاي انجام شده,تروريسم همواره به عنوان يك حربه تبليغاتي از سوي مقامات رژيم صهيونيستي و آمريكا در مورد جمهوري اسلامي ايران  به كار گرفته مي شود و مقامات دولتي براي توجيه هر گونه سياستي در قبال ايران از اين عنوان استفاده مي كنند. به طوري كه 54درصد مطالبي كه در اين خصوص ايراد مي شده, در رسانه هاي رژيم صهيونيستي بوده است. اين بزرگراهها با باجهت دادن به افكار عمومي جريان يك سويه اطلاع رساني را در كنترل گرفته و از ورود

واقعيات در جامعه جهاني جلوگيري مي نمايند. نظريات انديشمندان ارتباطات در رابطه با سلطه رسانهاي آمريكا : 1)    دولت آمريكا با استفاده از طرفداران خود در سازمان ملل  بيش نويس ماده 19 اعلاميه جهاني  حقوق بشر درباره آزادي اطلاعات را به تسويب رسانده. در اين ماده عنوان شده است, هر كس حق آزادي بيان و عقيده دارد و حق مزبور شامل آن است كه از داشتن عقايد خود بيم و ترسي نداشته باشد و در كسب اطلاعات و اخبار و در گرفتن و انتشار آن به تمام وسايل ممكن ,بدون ملاحظات مرزي ,آزاد باشد. تصويب اين ماده براي پيشبرد بسياري از مقاصد سلطه گرايانه آمريكا و ساير معتقدان آن درباره سرمايه داري مورد استفاده قرار گرفت. 2)    دومين زمينه نفوز آمريكا از طريق وسايل ارتباط جمعي , با تكيه بر نقش توسعه بخشي اين وسايل فراهم شد. مك لوهان جمله معروفي دارد : هر زمان ما يك تكنولژي را وارد يك جامعه مي كنيم آن جامعه را براي هميشه عوض كرده ايم. براي مثال : درقسمتي از منطقه كويري ايالت كاليفرنيا , دهكده اي به نام اسكس در ميان كوهها قرار دارد كه به خاطره موقعيت جغرافيايي قادر به دريافت امواج راديو-تلويزيون نيست . قبل از آنكه فردي اقدام به كشيدن كابل و راه اندازي تلويزيون كابلي نمايد, از افراد دهكده تحقيقي به عمل آمده كه طبق آن مشخص شد به دليل فقدان وسايل ارتباط جمعي , ارتباط«ميان فردي» بين اهالي قوي است و مردم اوقات فراغت خود را بيشتر به معاشرت و رفتن به گردش و خواندن كتاب مي گذرانند. بعد از ورود تلويزيون

, اين تحقيق تكرار شد ولي نتيجه چيز ديگر بود . بچه ها كمتر با هم بازي مي كردند. علاقه خانواده ها به رفت و آمد كم شده بود و علاقه اهالي به خواندن كتاب كاهش يافته بود.در عوض اهالي دهكده بيشتر اوقات فراغت خود را جلو تلويزيون مي گذراندند. موافقين:     تقريبا تمام خبرنگاران حرفه اي و بسياري از تحليل گران وسايل ارتباطي مدعي اند  كه پوشش اخبار بين المللي در ايالات متحده,همچون اخبار داخلي مسئله اي عيني و حقيقت آميز و بدون خطاست و نيز مدعي اند كه آنچه كه گزارش مي كنند واقعا وجود دارد. منتقدين:    بسياري از تحليل گران انتقادي اخبار استدلال كرده اند كه پوشش رسانه هاي آمريكا در مورد مسائل بين المللي و اخبار هيجان انگيز  و منفي مثل كودتا و سرنگوني دولتها تمركز دارند. به نظر اين دسته اخبار بين المللي معمولا سطحي و بسيار ساده اند. رسانه ها در جهان امروز مجريان اصلي جنگهاي رواني هستند.اين جنگ هر روزه جاري مي باشد,اوج هنر نمايي رسانه ها در اين جنگ, در جريان جنگ آمريكا و متحدانش عليه عراق در ماجراي اشغال كويت بود. «وقتي قريب به 2 ميليون سرباز،10هزار تانگ،بيش از 50000عراده توپ،3900 هواپيماي جنگنده،1800 هلي كپتر و 175 رزم ناو  آماده شروع به جنگ در خليج فارس بود. جورج بوش رئيس جمهور آمريكا به كنگره اين كشور گفت : اين جنگ عادلانه است و مسائل اخلاقي در نظر گرفته شده است و موضوع صرفا جنگ سپيدي عليه سياهي و خوبي عليه شرارت است،ما آماده ايم تا براي دفاع از نظام نوين جهاني دست به عمال زور بزنيم» سپس

اين رسانه هاي مدافع جريان آزادي اطلاعات بودند كه در پردازش اين تصوير براي جهانيان وارد عمل شدند ،بويژه راديو صداي آمريكا با 42  زبان براي 130 ميليون شنونده. آنها حتي باسراحت نوشته اند كه:«ضبط ديداري يا شنيداري موقعيت پرسنل هنگامي كه در حالت اضطراب ياشك شديد هستند مجاز نيست. تصوير برداري از مجريان در حالي كه تغيير شكل يافته يا تحت عمل جراحي پلاستيك هستند ممنوع است. محاسبه با پرسنل و يا تصوير برداري از آنها در حالي كه تحت روان درماني هستنند غير مجاز است.» نتايج مبتني بر وضعيت كنوني در كشور هاي فقير كه بدون اعمال نظارت،در مغرض فرهنگ غربي قرار دارند ،توصيف شده : «افراد جوان، در اوقات فراغت خود به فعاليتهاي مي پردازند كه براي جوانان كشورهاي سرمايه دار طراحي شده : رمان پليسي، ماشينهاي قمار، عكسهاي سكسي، داستانهاي مستحجن؛ فيلم هاي ممنوع شده براي كمتر از16ساله ها وبالاتر از همه مصرف الكل در غرب، محيط خانواده، تاثيرهاي آموزش وپرورش و سطح نسبتا بالاي زندگي طبقات كارگر، محيط كار،كم وبيش موثري را در برابر كنش زيانمند اين وقت گذرانيها به وجود مي آورد. اما در يك كشور توسعه نيافته،جايي كه توسعه ذهني نامناسب است، جايي كه برخود خشونت آميز دو جهان به شكل قابل ملاحظه اي سنتهاي كهن را به لرزه در مي آورد و مجموعه ادراكهاي مبهم را دور انداخته است، تاثير پذيري و حساسيت جوانان در اين كشورها به واسطه جريان تهاجمات گوناگون با اصل ماهيت فرهنگ غربي شكل مي گيرد ،خانواده آسيايي و آفريقايي وقتي با چنين يورشهاي روبه رو مي شود اغلب ناتواني خود را در

حفظ استواري و يك پارچگي نشان مي دهد. هنري كامو يك كانادايي است كه مي گويد:«كانادا در امتداد يك مرز بزرگ و بي دفاع در تماس با ايالات متحده است كه نه تنها تلويزيون ما، بلكه ارزشها و تمامي جنبه هاي فرهنگي ما را نابود مي كند ... تلويزيون آمريكا با گسترش بي رويه، توسعه و شكل گيري يك تلويزيون ملي ارزشمند در كانادا را تحت تاثير قرار داده است. تلويزيون آمريكا، تلويزيون را به عنوان يك هنر نابود كرده است. اغلب به كانادايي ها گفته مي شود كه دشمنان بالقوه آنان شوروي و چين است. به نظر من ايالات متحده دشمن خطرناكتري است . بلتران سرمايه داران آمريكايي را در اين زمينه به سوء استفاده از وسايل ارتباط جمعي براي گسترش بازار و به دست آوردن منافع هر چه بيشتر متهم مي كند و همايت آنان را از رژيمهاي دست نشادنه و وابسته جهان سوم  را ناشي از سلطه جويي و منفعت طلبي مي شناسد. مفهوم صهيونيسم: صهيون نام كوهي در بيت المقدس است و به طور اعم برسرزمين بيت المقدس نيز اطلاق مي شود. صهيونيست در لغت به معني دل باخته كوه صهيون مي باشد. در طول تاريخ واژه صهيونيسم در دو عرصه مذهبي و سياسي كاربرد داشته است. در تعاليم مذهبي يهود، كوه صهيون و سرزمين بيت المقدس به دليل آنكه محل نزول وحي و ميعادگاه پيامبران الهي بوده است محترم شمرده مي شود. همچنان كه نزد مسلمانان و مسيحيان  نيز اين چنين است. قبل از رنسانس صهيونيسم سياسي هيچ معنا و مفهومي نداشت.صهيونيست به كسي اطلاق مي شود كه به دليل

دل بستگي به كوه صهيون  و سرزمين بيت المقدس، زندگي رهباني را برگزيده ، تاريك دنيا شده و با سكنا گزيدن در كوه صهيون و ترك زندگي مادي به عبادت در آن ديار مشغول مي شود، زندگي چنين افرادي در دين يهود از طريق صدقه هاي ديگران تامين مي شود. پس از رنسانس ودر قرن 17و18 به مرور زمان صهيونيست سياسي متولد شد و به اشاعه و تريج نگرش هاي نژادپرستانه مبتي به برتري و رجهان قوم يهود بر ساير اقوام مبادرت كرد. اين تبليغات سبب شود كه اواخر قرن 19 واژه صهيونيسم به كساني اطلاق مي شد كه يهوديان  را نژاد اصيل قوم برتر مي دانستند و معتقد بودن كه خداوند بني اسرائيل را بر ديگر اديان برتري داده و حاكميت بر كره زمين را به آنان واگزار نموده است. بنابراين در اواخر قرن 19 نام فلسطين را به اسرائيل تغيير دادند و يهوديان را به مهاجرت به فلسطين تحت نام سرزمين موعود ترغيب و تشويق كردند و اكنون پس از گذشت بيش از يك قرن از اعلام موجوديت رسمي و علني صهيونيسم جهاني اين واژه مصداق بارز نژاد پرستي ، اشغال گري، تجاوز، ظلم، ستم، بيداد، استثمارگري، زورگويي و غصب سرزمين هاي متعلق به ساير كشورها و استعمار و سلطه گري مي باشد. به طور كلي جنبش صهيونيستي يك جنبش ملي محسوب مي شود و لذا حتي ميان يهوديان مخالفيني دارد و مقدسين متعصب يهود معتقدند كه مراجعت به ارض موعود بايد به كمك مستقيم خداوند و مباشرت انبياء صورت مي گيرد ، نه به دست رجال سياسي و عوامل غير روحاني. تعريف

اصطلاح صهيونيسم : صهيونيسم داراي شعبات گوناگون و متعددي مي باشد اما منظور ما در اين مطلب صهيونيسم سياسي است كه فعال ترين نوع صهيونيسم است كه بقيه شاخه ها و شبعات صهيونيسم را نيز در بر مي گيرد. البته صهيونيسم از يهوديت جداست. يهوديت يك نوع سيستم مذهبي است است در حالي كه صهيونيسم يك حركت فكري است كه داري ويژگي هاي ذيل است: 1)  در تفكر صهيونيسم انديشه هاي افراطي نژادپرستانه وجود دارد. 2) توجه خاص صهيونيستها به استفاده از سرمايه و پول براي به انجام رساندن اهداف خود. 3) توسل به خشونت وهر وسيله ديگري براي به كرسي نشاندن نظرات خود. 4) قرباني شدن تمام بشريت حتي يهوديان در راه مطامع استعماري خود. 5) ارتباط دائمي با ابرقدرت ها جهت استفاده از آنان براي تثبيت پايه هاي اقتدار خود. 6) مظلوم جلوه دادن يهوديت و صهيونيسم تحت عنوان موهوماتي مثل سوزاندن يهوديان در آتش. 7) كنترل رسانه هاي جمعي و روزنامه ها به عنوان مهمترين وسيله جهت تسلط برجهان. صهيونيسم سياسي : پدر صهيونيسم سياسي «تئودور هرتزل»است. يكي از تئريهاي مهم درصهيونيسم جهاني ادعاي آنان مبتني بر مالكيت تاريخي بر فلسطين است كه توسط جانشينان هرتزل مطرح و به وسيله سازمان صهيونيسم جهاني تأييد و به شوراي عالي نيروهاي متفق در كنفرانس صلح پاريس تسليم و اين شورا نيز در 3فوريه 1919 حاكميت تاريخي ملت يهود بر فلسطين را تأييد كردن. هدف صهيونسيم سياسي بر پاي يك مرز وبوم يهودي با همكاري قدرتهاي بزرگ در هر سرزمين قابل دسترس، نه لزوماً فلسطين بود و معتقد بودن كه قدرتهاي اروپايي از موجوديت يك

كشور يهودي در خارج از اروپا حمايت خواهند كرد زيرا در اين صورت ازمشكل يهوديان خلاص مي شوند. اگر چه تعداد مهاجران اوليه بسيار ناچيز بود ولي اولين مهاجرت بسيار مهم بود  زيرا باعث برپايي يك نيروگاه دريايي يهودي در فلسطين شد كه اجراي اهداف سياسي را دنبال مي كرد. هرتزل خواستار تأسيس يك كشور يهودي در هر قلمرو قابل دسترسي گرديد جايي كه بيشتر يهوديان اروپايي بتوانند نه آن مهاجرت كنند. در سال 1897 هرتزل اولين همايش صهيونيستها را در «بال» سوئيس تشكيل داد. اولين همايش اين هدف را پذيرفت :«تأسيس يك ميهن براي مردم يهود در فلسطين كه به وسيله حقوق بين المللي مصون بماند.» به منظور رسيدن به اين هدف سازمان جهاني صهيونيست بنياد نهاده شد و مقدمات تشكيل همايشهاي آينده فراهم آمد. اين سازمان اعضايش را در سراسر جهان توسعه داد به تشويق اسكان در فلسطين ادامه داد، بانكي در لندن به تصويب رساند وصدوق ملي يهوديان را به منظور خريد زمين در فلسطين تشكيل داد . پس از يك بحث مقدماتي در مورد اقامت در سينا كه مورد مخالفت مصر قرار گرفت هرتزل كه ظاهرا مشتاق رسيدگي به پيشنهاد بريتانيا بود به كنفرانس آمد. بريتانيا يك موجوديت يهودي خود مختار را به عنوان پناهگاه موقتي در آفريقاي شرقي پيشنهاد كرده بود. اي پيشنهاد كه به طرح اوگاندا موسوم شد با خشونت تمام به وسيله صهيونيسهاي اروپاي شرقي كه همانند قبل بر تحقق حويت سياسي باستاني خود در پيوند با فلسطين اصرار مي ورزيدند، ردگرديد. شيوه شكل گيري وفعاليت سازمان جهاني صهيونيسم : در اواسط قرن هيجدهم يك باند مخفي از

رهبران يهودي متشكل از خاخامها ، سرمايه داران ، علما ، نخبگان سياسي ، دانشمندان ، صاحبان صنايع ، بانكداران و روشنفكران كه در جوامع يهوديان به بزرگان صاحب علم معروف بودند گرد هم آمدند و تشكيلات مخفي را سازماندهي كردند ، در آن مقطع زماني يهوديان در آمريكا وسراسر كشورهاي روپايي به صورت اقليتهاي متمول و بانفوذ پراكنده بودند و انسجام دروني مستحكمي بهره مي بردند. باند مذكور تلاش برنامه ريزي شده اي را براي پيوند دادن اقليت هاي يهودي در كشورهاي مختلف با يكديگر ، دستيابي به ثروتهاي كلان، نفوذ در تسلط بر مطبوعات وترويج تفكرات صهيونيسم سياسي آغاز نمود. مباني فكري و ماهيت انديشه هاي صهيونيستي : صهيونيسم مكتب وايدئولوژي خاصي است كه از جنبه نظري حول محور نگرشهاي نژادي و مباني فكري مبتني بر تورات تحريف شده بنا گرديده وپيروان آن ضمن تظاهر به اعتقادات خشك مذهبي و پايبندي به اصول اعتقادي تورات اهداف وبرنامه هاي ويژه اي براي تسلط و حاكميت  بر كشور ها و ملتهاي غير يهودي دنبال مي كند. پروتكلهاي بيست وچهار گانه در بر دارنده استراتژي سازمان جهاني صهيونيسم وبرنامه ريزيهاي ميان مدت ودراز مدت آنهاست.اين اسناد در سال 1897ميلادي پس از آنكه در سازمان محل تشكيل نخستين كنگره جهاني يهود در شهر بال سوئيس آتش سوزي رخ داد و صهيونيسمهاي حاضر در جلسه از ترس جان مجبور به فرار شدند همراه با اوراق وصورت جلست به دست پليس تزاري افتاد. برنامه صهيونيسم جهاني در بيست و چهار فصل باهدف ايجاد حكومت جهاني واحد به رهبري تشكيلات صهيونيسم طراحي شده است كه بر اساس آن مي بايست

طي چهار مرحله به ترتيب روسيه ارتودكس، اروپاي كاتليك ، قلمرو پاپ ، واتيكان و سرانجام اسلام با توطعه هاي مختلف كم رنگ وبي فروق گردد وسپس صهيونيسم جهاني رهبريت جهان را بر عهده بگيرد. ارتودكس باتحولات صد ساله گذشته از صحنه حذف گرديد . اوروپاي كاتوليك نيز ديگر فروقي ندارد. قلمرو پاپ و واتيكان نيز با رنسانس صدمات اساسي ديد و هر روز ضعيفتر مي شود. تنها پايگاه تسخير ناپذير دژ مستحكم اسلام است كه درحال رشد وبالندگي است. بر اين اساس صهيونيسم پايگاه خود را به فلسطين در قلب جهان اسلام منتقل نموده است. دلايل وحدت استراتژيك استعمار گران غربي با صهيونيسم : 1) يهوديان و تشكيلات صهيونيسم به دليل بهره مندي از ثروتهاي فراوان و امكانات قوي در جهان سرمايه داري و همچنين به خاطر بر خورداري از انسجام دروني مستحكم ، نفوذ وسيع در مطبوعات ورسانه ها. 2) استعمار گران غرب و صهيونيسم جهاني اعتقاد فكري ونظري كاملا مشتركي دارند. هر دو زور وقدرت را مبناي حق مي دانند، هر دو معتقدند و بارها نيز اعلام كرده اند كه در ناموس طبيعت حق بازورمدار ، هر دو در خصوص چپاول وقارت ثروتهاي ساير جوامع وحدت نظر دارند. 3) انگلستان با وعده بالفور و ايجاد وحدت استراتژيك با صهيونيسم را زمينه براي استفاده وبهره برداري از يهوديان سراسر جهان بويژه يهوديان ايالت متحده آمريكا فراهم مي كرد و به اين ترتيب دولت آمريكا حمايت بيشتري از انگلستان در جنگ جهاني اول به عمل آورد. نقش كميته امور آمريكايي – اسرائيلي : 1)    حمايت از رژيم صهيونيستي 2)    حمايت از كشور هايي كه

بارژيم صهيونيستي رابطه حسنه دارند 3)    ترقيب دولت آمريكا به كمك بلاعوض وفروش اسلحه به رژيم اشغالگر و كشور هاي دوست 4)    ايجاد ارعاب براي كساني كه مخالف صهيونيسم ها هستند 5)    انتشار ليست دشمنان براي ترسيم چهره نامطلوب از ايشان در جامع آمريكا از جمله فعاليتها آيپاك  در آمريكاست.  قدرت رسانه هاي صهيونيستي در شكل دهي افكار آمريكاييان بر ضد مسلمانان : برخلاف ساير اقليتهاي ساكن در ايالات متحده ، اعراب ساكن در امريكا دشمني هاي فراواني را تحمل مي كنند. نه تنها به دليل جهل وپيش داوري هاي افراد بلكه به دليل عناصر قدرتمند يهود – صهيونيستي موجود در رسانه هاي جمعي، براي نمونه تلويزيون ونشريات آمريكايي معمولا اعراب و مسلمانان آمريكايي را كه مرتكب جرايمي شده باشند با اصليت قومي ومذهبي معرفي مي كنند كه اي امر سبب تحريك وايجاد نفرت و پيش داوري مردم مي گردد. بدين لحاظ در سوتيترهاي روزنامه ها مي خوانند كه (اعراب در انزواي پليس با مسلمانان دستگير شدند) مجرمين غير عرب معمولا بدين شكل معرفي نمي شوند. در نتيجه اقدامات نظامي آمريكا عليه عراق در اواخر سال 1990و1991 ميلادي جرائم ناشي از نفرت عليه اعراب آمريكايي و مسلمانان آمريكايي از طريق انفجار بمب وآتش سوزي سه برابر گرديد. در سال 1997 طبق گزارش شوراي روابط آمريكايي اسلامي در واشنگتون دي.سي حدود 280مورد خشونت ضد مسلمانان اعم از تبعيض، كليشه سازي ، تعصبات در اين كشور به ثبت رسيده است كه اين رقم 18درصد نسبت به سال گذشته افزايش داشته است. ميزان فشار وترس وتحقيري كه به اعراب وارد مي شود قابل محاسبه نيست. اما بي شك

بسياري از آنها در زندگي شخصي اجتماعي و كاري خود خصوصا اگر ا مهاجرين رده اول باشند مشكلات زيادي را تجربه كرده اند. برخي ديگر با بازگشت به كشور خويش واكنش نشان داده اند و يا اصليت خود را مخفي كرده اند. تعدادي از آنها غرب زده ويا آمريكايي زده شده و اسامي خود را تغيير داده اند تا خود را به جاي اروپاييان ناحيه جنوبي وشرقي قرار دهند. با چنين واقعيتي به ندرت مي توان شاهد يك شخصيت يهودي يا اسرائيلي بود كه داراي چهره بي رحم در تلويزيون آمريكا باشد. برعكس اسرائيلي ها وخصوصا  يهوديان عموما در رسانه هاي جمعي به عنوان افرادي شجاع ، فهيم ، فريبكار ، زيرك ، باهوش، مهربان ، جذاب و بشر دوست نشان داده مي شدند. اعراب در تلويزيون آمريكايي نيز از لحاظ ظاهر نازيبا ، ثروتمند ، احمق ، شهوتران ، تنبل ، بي فرهنگ و ضد آمريكا و ضد مسيحيت هستند. سينما وخرافات ديني : خداوند به ما امت بر گزيده اش آوارگي را به مثابه يك نعمت الهي عطا كرده است و اين مسئله كه همه آن را ضعف ما پنداشته اند، در واقع قوت ماست. هميت آوارگي اكنون مارا در آستانه سلطه جهاني قرار داده است . سوء استفاده از برخي فرازهاي تحريف شده كتاب تورات و ترويج اين خرافات از طريق فيلمهاي سينمايي از همان آغاز در دستور كار صهيونيسم بين المللي قرار داشته وهمين امر حجم گسترده اي از فيلمهاي ظاهرا ديني را در تاريخ سينماي جهاني پديد آورده است . از ديگر خرافاتهاي صهيونيستي كه به سينما راه يافته (

افسانه آخرالزمان) وپيشگوييهاي مربوط به ان است كه در فيلمهاي نظير نوسترا داموس ، آرماگدون و روز استقلال مي توان يافت. برا اساس اين افسانه فاجعه عظيم حيات بشري را تهديد خواهد كرد و آخرين نبرد خير وشر در جغرافياي خواصي از زمين يه وقوع خواهد پيوست. وسعت فاجعه آن است كه انسانها از مقابله با آن در مي مانند و نا اميدانه به هوشمند ترين و شجاع ترين نژاد بشري يعني آمريكايي ها پناه مي برند. آمريكايي هاي خوش قلب هم معمولا با راهنمايي هاي يك دانشمند يهودي به كام خطر مي روند به عمليات متهورانه خود زمين را از خطر نابودي مي رهانند. صهيونيستها در سيري تاريخي نخستين ناجي خود را «داوود نبي » مي دانستند كه به زعم ايشان پهلوان اسطوره اي قوم يهود است و هم اوست كه عشيره بني اسرائيل را از ستم جالوت مي رهاند. به همين دليل نيز ستاره شش پر منتسب به داوود را به علامت مقدس و سنبل خويش برگزيده اند. دومين ناجي قوم يهود «موسي نبي» است كه احكام ده گانه شريعت يهود را از جانب خدا براي بني اسرائيل آورده و آن را از رنج بردگي فرعون نجات داده است ارادت صهيونيستها به حضرت موسي ع نه به واسطه مقام نبوت كه به دلبل احزار مقام منجي و درپي آن پادشاهي بر قوم بني اسرلئيل است . بلكه از او نيز با رويكرد نژاد پرستانه ياد ميكنند. از آنجا كه فرزند اولين ناجي قوم يهود سليمان فرزند داوود نبي تمام دنيا را نه تسخير خود در آورد ،صهونيسم نيز فرمانروايي بر ملك سليمان را

حق طبيعي خود مي داند وبههمين دايل هم داعيه سلطنت بر تمامي دنيا را دارند .  تأثير فيلم هاي هاليود برمردم جهان : مهمترين تأثير اين گروه فيلم هاي خرافاتي آن است كه اعتماد ب نفس را در مخاطبين جهان سومي نابود مي سازد و همزمان اعتماد و انقياد نسبت به صاحبان اصلي دنيا را ترويج مي نمايد. در صورت مشاهد كمرر اين قبيل فيلم هاي خرافي مردم جهان سوم ظاهرا به آمريكا و باطنا به صهيونيسم بين المللي حق مي دهند كه چند صباحي در اين عالم فاني حكومت و سرور كنند. زيرا وقتي فاجعه عظيمي بروز كند،همين ها هستند كه بايد به داد مردم دنيا برسند و نسل انسانها را از خطر نابودي برهانند.

دوازده گام تا ارتباط مؤثر

90 ، 06:47 دوازده گام تا ارتباط مؤثر

محمد سيدا

همه كارهاي شما ارتباط است: در نظر داشته باشيد كه لحظه لحظه زندگي شما ،سرشار از انواع پيام ها و ارتباطات است . هنگامي كه به يك مهماني مي رويد و لباس خوش رنگي مي پوشيد به شيوه اي غير كلامي به ديگران اين پيام را مي رسانيد كه من شاد هستم كلامي كه به زبان مي آوريدنظرات ، عقايد و شخصيت شما را به ديگران معرفي مي كند. همچنين طرز رانندگي شما غذايي كه مي خوريد توجهي كه به ظاهرتان داريد مشخص ميكند كه چه احساسي نسبت به خود داشته و انتظار داريد كه ديگران چگونه با شما رفتار كنند . سرشناسنامه :سيدا،محمد عنوان و پديد آور: 12 گام تا ارنباط مؤثر/نويسنده محمد سيدا. مشخصات نشر :تهران نشر كارآفرين برتر 1387 مشخصات ظاهري 106 ص شابك 17000 ريال :

978-600-5322-02-6 وضعيت فهرست نويسي : فيپا يادداشت : اين كتاب در سالهاي مختلف توسط ناشرين مختلف نشر شده است عنوان گسترده : دوازده گام تا ارتباط مخؤثر موضوع : ارتباط بين افراد موضوع : مهارتهاي اجتماعي موضوع: روابط اجتماعي رده بندي كنگره : 1387 9س 4آ 637 رده بندي ديوي : 152/8 شماره كتاب شناسي ملي : 1257997 12 گام تا ارتباط مؤثر چاپ دوم : 1387 شمارگان 3000 قيمت 17000 ريال ناشر كار آفرين برتر ناظر چاپ : امين شالي كاران شابك :978-600-5322-02-6 مركز پخش موسسه ذهن برتر ، تهران خيابان ميرداماد شماره 265 تلفن 22921073     فهرست مطالب     گام اول ----------------------------------------- ارتباط مؤثر چيست؟     گام دوم ------------------------------------------چند مهارت رفتاري     گام سوم --------------------------------------------فنون ارتباط مؤثر     گام چهارم -----------------------------------چگونه گفتگو را آ غاز كنيم     گام پنجم ----------------------------------------دشواري هاي گفتگو     گام ششم --------------------------------------اصول بر هم زننده ارتباط     گام هفتم --------------------------------------مهارت هاي تاثير گذاري     گام هشتم ---------------------------------------ارتباط مؤثر در خانواده     گام نهم -----------------------------------------ارتباط موثر در سازمان     گام دهم ---------------------------------------صميميت و ارتباط مؤثر     گام يازدهم ----------------------------------------معجزه ارتباط مؤثر     گام دوازدهم -----------------------------------نكات طلايي ارتباط مؤثر گام اول ----------- ارتباط مؤثر چيست؟ ارتباط مناسب ما هر روز به شيوه هاي مختلف با سايرين ارتباط برقرار كرده و انديشه ها احساسات و دانسته هاي خود را به يكديگر منتقل مي كنيم اما فراموش نكنيد چنانچه خواهان برقراري ارتباط سودمند باشيد بايد از راه هاي درست برقراري ارتباط آگاه بوده و راه كارها را در جاي مناسب آن اعمال نماييد . همه كارهاي شما ارتباط است در نظر داشته باشيد

كه لحظه لحظه زندگي شما ،سرشار از انواع پيام ها و ارتباطات است . هنگامي كه به يك مهماني مي رويد و لباس خوش رنگي مي پوشيد به شيوه اي غير كلامي به ديگران اين پيام را مي رسانيد كه من شاد هستم كلامي كه به زبان مي آوريدنظرات ، عقايد و شخصيت شما را به ديگران معرفي مي كند . همچنين طرز رانندگي شما غذايي كه مي خوريد توجهي كه به ظاهرتان داريد مشخص ميكند كه چه احساسي نسبت به خود داشته و انتظار داريد كه ديگران چگونه با شما رفتار كنند . پيام را چگونه شروع كنيد اشتباه نادرست در آغاز يك كلام باعث مي شود كه مخاطب منظور شما را كاملا اشتباه متوجه شود بنابر اين مراقب باشيد چون همان چند كلمه آغازين كافي است تا مخاطب برداشت هاي مختلفي ازحرف شما داشته باشد به همين دليل بخشي از موفقيت در هر ارتباطبه جگونگي آغاز آن بستگي دارد . ارتباط دو طرفه است همان طئر كه حركات ، سخنان و ظاهر شما پيامهايي را به ديگران القا مي كند شما نيز بايد در صد دريافت پيام از ديگران باشيد.حرفهاي اطرافيانتان را بشنويد به حركات و ظاهر آ نها توجه كنيد و سعي كنيد آمها را بشناسيد .     گام دوم -----------چند مهارت رفتاري تماس چشمي ارتباط چشمي از مهمترين مهارتهاي ارتباطي است . فكر نكنيد يك نگاه كردن شتاب زده ارتباط برقرار ميكند . برخورد چشمي منسب بيش از يك نگاه سريع تاثير گذار است و باعث ايجاد حس اطمينان و اعتماد مخاطب نسبت به شما مي شود سعي كنيد در نگاهتان

صميميت و جديت باشد . آهسته پلك نزنيد آهسته پلك زدن احساس فاصله و سردي را به بيننده القا مي كند اگر عادت داريد هنگام صحبت كردن به گونه  گوش، بيني ،يا دهان فرد مقابلتان نگاه كنيد اين عادت را كنار بگذاريد .ممكن است اين تصور براي فرد مقابل بوجود آيد كه شما به او اهميت نمي دهيد و يا دوست داريد كه زودتر آن محل را ترك كنيد . از گوشه چشم به كسي خيره نشويدزيرا مخاطب فكر مي كند در حال ترزيابي او هستيد يا شايد هم نسبت به او شك داريد . البته نگاه مستقيم را با زل زدن اشتباه نگيريد . ايستادن بهترين طريقه ايستان طوري است كه كشيده باشيد و آسان و راحت حركت كنيد .زماني ارتباطي مؤثرخواهيد داشت كه بدنتانانعطاف لازم داشته باشد . خشك و بي حركت نباشيد و در عين حال حركات اضافي نداشته باشيد .چگونه ايستادن شما نشان دهنده فكر و ذهن شماست . حركات دست وصورت بايد ياد بگيريد هنگام صحبت كردن طبيعي و آرام باشيد .دست هايتان را راحت وبطور طبيعي كنار خود قرار داده وآنها را بيهوده حركت ندهيد . لباس و ظاهر تاثير اولين حضور شما بر ديگران مهم و اساسي است . معمولا افراد در 5 ثانيه اول شما را محك مي زنند . و مطوئنا اين محك زدن نمي تواند بر اساس عقايد نظرات تجربيات وفضايل اخلاقي شماباشد آنها فقط فرصت دارند كه ظاهر شمارا براندازكنند البتهمنظور ايننيست كه تمام انرژي خود را صرف رسيدگي به سر و وضع ظاهريتان بكنيد بلكه فقط كافي است كه چند دقيقه آنچه را

كه ميخواهيد بپوشيد بررسي كنيد . صدا صداي شما اصلي ترين وسيله براي انتقال پيام محسوب ميشود ، تحقيقات نشان مي دهد كه زماني كه ديده نمي شويد مثلا وقتي با تلفن صحبت مي كنيد 84 در صد از شخصيت خود را نشان مي دهيد .سعي كنيد كه يكنواخت صحبت نكنيد به كلماتتان زير و بم دهيد و با انتخاب درست كلمات ارتباطي مؤثر با ديگران برقرار كنيد .مستقيم صحبت كنيد و ازپيچاندن و عوض كردن مفاهيم خودداري كنيد . در ميان صحبت هايتان 3-4 ثانيه مكث كنيد . مكث كردن به شما كمك مي كند تا از كلمات زايد و طولاني كمتر استفاده كنيد .     گام سوم -----------فنون ارتباط مؤثر براي برفراري ارتباط مناسب با افراد ابتدا بايد نحوه برقراري ارتباط و تيپ ادراكي آنها را تشخيص دهيد تا بتوانيد بهترين ارتباط را با آنها برقرار كنيد افراد بصري اين دسته افراد چشمها را به عنوان كانال اوليه دريافت پيام به كار برده و جهان را بر اساس تصاوير درك ميكنند. افكار تصويري آنها با سرعت همراه است و لذا براي هماهنگي خود با افمارشان غالبا سريع حرف مي زنند . هنگام ارتبط با اين گونه افراد از تند صحبت كردنشان ناراحت نشويد . سرعت كلام خود را افزايش دهيد به آنان نگاه كنيد راه برويد و از فيلم و تئاتر صحبت كنيد . افراد سمعي افراد سمعي دنيا را با اصوات و آوا و موسيقي درك مي كنند و شنوايي بر آنها حاكم است و دوست دارند مطالبي را بارها و بارها بشنوند .براي نفوذ در اين گونه افراد بايد مواظب حرف

زدنتان باشيد . سعي كنيد لحن و تنين خاصي را به كار ببريد . شمرده موضون و زيبا با آنان صحبت كنيد و زياد به آنها تلفن بزنيد . افراد لمسي اين دسته از افراد جهان را نه به صورت سمعي و نه به صورت بصري بلكه به صورت امور ملموس درك مي كنند . معمولا افراد درون گرا متين و منطقي هستند . يك از رموز ارتباط موفق با آنان اين است كه به سبك خودشان حرف بزنيد . براي اينكه به اين گونه افراد ثابت كنيد كه به آنها توجه داريد و يا با آنها احساس همدردي مي كنيد بايد آنها را لمس كنيد مثلا دستشان را بگيريد و يا شانه هايشان را لمس كنيد . افراد سلطه جو اين افراد از ذهني جستجو گر برخوردارند و از تغيير و تحول مخاطره جويي و تنوع به شدت استقبال مي كنند . لازم است براي ارتباط مؤثر با آنها سرعت عمل نشان دهيد به حقايق اشاره كرده و ابراز احساسات شخصي نكنيد . لازم نيست از شخصيت او تعريف كنيد بلكه از نقطه نظرها و عملكردهاي شايسته و برازنده اش حرف بزنيد . هرگز پراكنده گويي نكنيد و به اصل مطالب بپردازيد. افراد حسابگر افرادي وقت شناس منظم وظيفه شناس و با حوصله اند كه به جنبه هاي واقعي و ملموس هر كاري توجه مي كنند . براي هماهنگ شدن با اين افراد مجالشان دهيد كه در هر كار تجزيه و تحليل كنند و با ارائه مدرك به آنها اطمينان دهيد كه كارها دقيق و منظم پيش مي رود .آنها بايد در جزئيات كار

قرار گيرند و آنرا به روشني درك كنند .نظم و ترتيب و منطق را با امور خود بياميزيد تا بتوانيد رابطه اي مناسب با اين قبيل افراد برقرار كنيد . افراد سازگار افراد سازگار هميشه خود را با ديگران همگام ميكنند و براي بر طرف كردن نيازهاي ديگران تلاشهاي زيادي به خرج مي دهند . سعي كنيد براي همسو شدن با آنها در موضع آنان قرار بگيريد و با آنها هم راي و هم صدا شويد از اقدامات جسورانه و عجولانه بپرهيزيد و از بحث و جدال با آنها خودداري كنيد . آنها وظيفه شناس و قابل اعتماد هستند از اين رو براي انجام كاري خوب و با كيفيت فقط كافي است كه رهنمود هاي لازم را به آنها توصيه كنيد و ابزار و وسايل لازم را در اختيارشان قرار دهيد .      گام چهارم ---------چگونه گفتگو را آ غاز كنيم تبسم كنيد وقتي لبخند مي زنيد نشان مي دهيد كه براي طرف مقابلتان احترام و توجه قائليد . تبسم نشانه نظر مثبت شما به فردي است كه فصد داريد با او ارتباط برقرار كنيد اين امر باعث مي شود كه طرف مقابل در موقعيتي قرار گيرد كه به صحبت شما علاقه مند شود . در سلان كردن پيش دستي كنيد امتياز پيش دستي در سلام كردن اين است كه به شما فرصت مي دهد كه جهت و مسير صحبت را هدايت كنيد و به طرف مقابل هم اين امكان را ميدهد كه شما را شخصي قابل اطمينان و صميمي ارزيابي كند . وقتي در صحبت كردن پيش قدم مي شويد پاسخ مثبت تري دريافت

مي كنيد كه باعث تقويت حس اعتماد به نفس شما مي شود . سؤالاتي را بپرسيد كه جواب ساده داشته باشند پرسيدن سؤالات ستده از جمله راه هاي خوب براي شكستن  سردي محيط و آغاز ارتباط است . سؤالات خود را مي توانيد با توجه به آن چه كه ميبينيد مطرح كنيد . سعي كنيد درباره وقايع مثبت صحبت كنيد . اطلاعات بيشتري كسب كنيد حال نوبت به گوش كردن مي رسد و اينكه در جستجوي اطلاعات بيشتري باشيد . اگر با دقت به رفتار فرد مقابل  فعاليتها و كلمات او توجه كنيد مي توانيد اطلاعات زيادي درباره او بدست آوريد . از گفتگو درباره مرگ حوادث تاسف بار و مانند اينها خودداري كنيد . مشكلات و گرفتاريهاي خود را با ديگران مطرح نكنيد و مراقب باشيد درباره موضوعاتي كه فرد مقابل شما به آن علاقه اي ندارد پافشاري نكنيد .اگر سؤال شما بي جواب ماند اصرار نداشته باشيد كه جواب شما را بدهد و موضوع صحبت را عوض كنيد . راجع به خود اطلاعات مختصري بدهيد اين راهي است كه شما را بهتر بشناسند . بهتر است راجع به مسائل خصوصي خود صحبت نكنيد ولي آنقدر هم مرموز نباشيد كه كسي نتواند محل زندگيتان را بپرسد .وآ»قدر هم ساده نباشيد كه در طول نيم ساعت آشنايي همه از بزرگترين مشكل شما با همسرتان مطلع شوند اسامي را به خاطر بسپاريد يكي از مهمترين راههاي حفظ ارتباط مؤثر به خاطر سپردن نام ديگران است به خاطر سپردن نام اشخاص آنها را تا حد زيادي نسبت به شما خوش بين ميكند .     گام پنجم -----------دشواري

هاي گفتگو شايد وقتي عنوان گفتگوي دشوار را بشنويد موضوعاتي از قبيل سياست ، جنگ ، نژاد و مسائل ازاين قبيل در ذهنتان شكل بگيرد . اما دشواري گفتگو به موضوعات تخصصي و پيچيده محدود نيست . هر زمان احساس كنيد آسيب پذير شده ايد يا از نتيجه صحبت اطلاع نداري در حال يك صحبت دشوار هستيد . همه ما در زندگي با گفتگوهايي مواجه مي شويم كه در نظرمان ناخوشايند هستند و به نحوي سعي داريم از آنها دوري كنيم اما در عين حال احساس مي كنيم كه طرح آنها ضروري است . در چنين موقعيتي چگونه بايد رفتار كنيم بهتر است واكنش خود را در برابر قضايا تغيير دهيد . فراموش نكنيد كه شايد ما با يك فرض كاملا اشتبه جلو مي رويم . پيش فرضي كه به ما مي گويد حق با من است و تو اشتباه مي كني كنار گذاشتن فرضيه حق با كيست و به جاي آن توجه به برداشت ها و ارزش هاي هر دو طرف حائز اهميت است . قصد و نيت اختراع نكنيد معمولا ما فرض را بر اين مي گذاريم كه از قصد و نيت طرف مقابل اطلاع داريم ،در حالي كه به هيچ وجه اين طور نيست و هنگامي هم كه از قصد و نيت كسي اطلاع نداريم فكر مي كنيم كه او نيت بدي دارد .اما فراموش نكنيد كه شما براي مردم نيتب را خلق مي كنيد كه اصلا از حقيقت آن آگاهي نداريد. هرگز مشاجره نكنيد مشاجره به جاي آنكه به ما كمك كند تا از نظرات متفاوت يكديگر آگاه شويم يك جبهه

نبرد ميان ما و ديگران ايجاد مي كند و به جاي نزديك شدن شما به ديگران ميانتان فاصله مي اندازد . براي اينكه در يك اختلاف نظر به جايي برسيد بايد ماجرا را از ديد طرف مقابل نگاه كنيد . بايد ببينيد كه نتيجه گيري او در محدوده عقايدش چه معنا و مفهومي دارد و در ضمن بايد كمك كنيد تا او نيز نتيجه گيري شما را درك كند .     گام ششم -----------اصول بر هم زننده ارتباط غالبا ما هنگام برقراري ارتباط با ديگران  شيوه هاي غلطي را به كار مي بريم كه مانع از ايجاد يك ارتباط موفق است و حتي مي تواند باعث مختل شدن ارتباط شود. سرزنش نكنيد سرزنش كردن اغلب مقاومت ديگران را افزايش مي دهد و لجاجت ايجاد مي كند . سرزنش بيش از حد ديگران را نسبت به قضاوت شما بي اعتنا مي سازد كلام شما اهميت و وزن خود را از دست مي دهد . تحقير نكنيد سعي كنيد هنگام صحبت كردن طرف مقابل را بي ارزش نسازيد . اين كار سبب رنجش شده و در نتيجه حرف شما را هر چقدر هم كه منطقي باشد نمي پذيرد . قهر نكنيد با اين رفتار شما اين حس را ايجاد مي كنيد كه از رسيدن به يك نقطه تفاهم جلوگيري مي كنيد و مانع از برقراري ارتباط مي شويد به علاوه نشان مكي دهيد كه از شخصيتي رشد نيافته و كودك گونه برخورداريد . قرباني نباشيد هرگز از خود شخصيتي قرباني نسازيد . شايد تصور مي كنيد كه با سكوت كردن و پذيرفتن بي چون و چرا به

بحث ها خاتمه مي دهيد ولي اين امر باعث مي شود احساسي غير واقعي نسبت به خود داشته باشيد و در نظر ديگران آدمي متزلزل جلوه كنيد و بعد از مدتي هيچ كس مايل به برقراري ارتباط با شما نخواهد بود. از اشتباهات خود دفاع نكنيد اشتباهات خود را قبول كرده و براي انجام عمل اشتباهي كه از شما سرزده مرتبا توجيه و دليل نياوريد با اين كار ديگران تصور مي كنند كه شما قادر به درك درست مسائل نيستيد و يا آنقدر خود خواه هستيد كه از يك عذر خواهي كوچك فرار مي كنيد مبحث را منحرف نكنيد در برابر يك انتقاد كوچك فورا نقطه ضعف طرف مقابل را مطرح نكنيد تا از خود دفاع كرده باشيد . سعي كنيد درباره همان موضوع صحبت كنيد و نه چيزهاي ديگر . مثلا ممكن است همسرتان به شما بگويد : غذاي امروز خيلي بي مزه و بي نمك بود و شما در جواب بگوييد:نه اين كه غذاي مادرت خوب است . چنانچه موضوعاتي را پيش بكشيد كه هيچ ربطي به مسئله مطرح شده ندارد ارتباط برقرار نمي شود .     گام هفتم ----------مهارت هاي تاثير گذاري يكي از راههاي تاثير گذاري مثبت بر روي افراد شناخت نيازهاي قلبي آنان و تلاش براي برآورده كردن آنهاست . قدرت كلام سعي كنيد با گفتار و كردار خود اسباب خوشحالي و مسرت ديگران را فراهم كنيد كسب محبوبيت : براي بدست آوردن محبوبيت بايد با نهايت صميميت به مردم توجه كنيد در جهت منافع ديگران گام برداريد اگر از آن دسته آدمهايي هستيد كه به ديگران و مشكلاتشان توجه

نمي كنند بدانيد كه هرگز نمي توانيد روي كسي تاثير بگذاريد وارتباطي درست و موثر برقرار كنيد . در جهت منافع ديگران گام برداشته و منافع خود را با آنها همگام كنيد . به حرفهاي ديگران با دقت گوش كنيد براي گوش كردن نه تنها از گوش ها بلكه از چشمهايتان نيز استفادهكنيد . زيرا گاهي اوقلت حالت چهره و پستها از كلمات گوياتر هستند و مفاهيم بيشتري را منتقل مي كنند . عدم دقت و علاقه كافي در گوش كردن يك اهانت آشكار تلقي شده و باعث عدم ارتباط مي شود عقايد خود را به زور به ديگران تحميل نكنيد . از افرادي نباشيد كه تصور مي كنند اقيانوسي از علم و آگاهي هستند . اين قبيل افراد زياد حرف مي زنند و كمتر گوش مي كنند و نمي توانند ارتباطي موفق با ديگران برقرار كنند .     گام هشتم ----------ارتباط مؤثر در خانواده احترام به اعضاي خانواده شايد فكر كنيد كه در جمع اعضاي خانواده خيلي خودماني هستيد و نيازي نيست كه اصول خاصي را رعايت كنيد  اما اين طرز فكر اشتباه است . احترام گذاشتن به اعضاي خانواده ،رابطه خانوادگي را در حالت طبيعي خود قرار مي دهد . براي يرقراري ارتباط با ساير اعضاي خانواده بايد بدانيد كه آنها  در كدام گروه سمعي ،بصري و يا لمسي قرار دارند و بهترين راه ارتباط با آنها را بكار بگيريد . افراد جذبي و افراد دفعي هنگام برقراري ارتباط با افراد خانواده راز صحبت كردن خود را بر اساس انچه كه آنها مي پسندند تغيير دهيد افراد از نظر طرز صحبت كردن ،

معمولا به دو دسته جذبي ودفعي تقسيم مي شوند . افراد جذبي نياز دارند تا مسائل را به صورت مثبت و زيبا در نظر بگيرند . در مقابل آنها به گونه اي دلپذير صحبت كنيد و وقايع را به صورت مثبت ترسيم كنيد .افراد دفعي معمولا از كلمات منفي استفاده مي كنند. مثلا وقتي مي خواهند بگوينداين اتاق را تميز كنيد مي گويند : اين آشغالها را از اينجا بيرون ببريد . سعي كنيد از اين گونه صحبت كردن پرهيز كنيد براي يكديگر ارزش قائل شويد به يكديگر بگوييد كه تا چه حد عضو مهمي براي خانواده هستيد و ديگر اعضاي خانواده به آنها عشق مي ورزند. به فرزندانتان توجه كنيد وبه آنها نشان دهيد كه برايشان ارزش و احترام زيادي قائل هستيد خشم خود را كنترل كنيد سعي كنيد هنگام خشم با آرامش رفتار كنيد و به جاي حمله ور شدن به سوي ديگران با آنان ارتباط برقرار كنيد  اگرعصبانيت شما در حال شدت يافتن است از آن محيط دور شويد همدلي آنچه بيشتر از هر چيزي به افراد يك خانواده كمك مي كند درك عميق احساسات و تجربه هاي ديگران است . هنگام تصميم گيري نظر همه اعضاي خانواده را جويا شويد . اين امر صميميت را در خانواده بيشتر و ارتباط را ساده تر و لذت بخش تر مي كند . اگر مي خواهيد اشتباهي را به خانواده تذكر دهيد خود موضوع را مورد انتقاد قرار دهيد نه شخص را . مثلا به فرزندتان بگوييد از اينكه نمرات توپايين است ناراحتم .     گام نهم ------------ارتباط موثر در سازمان به طور غير

مستقيم توجه افراد را به اشتباهاتشان جلب كنيد سعي كنيد با كار غلط طوري برخورد كنيد كه جنبه امر و نهي پيدا نكند . اجازه ندهيد كه احساسات منفي شما روي گفته هايتان تاثير بگذارد . اگر گفتاري خردمندانه داشته باشيد و با عقل و منطق رفتار كنيد ديگران باور مي كنند كه قصد شما اصلاح عملكرد آنهاست نه اصلاح خود آنهاست و اين باعث مي شود كه به راحتي اشتباهات خود را بپذيرند بر اعصاب خود مسلط باشيد در برابر اشتباهات كاركنان واكنش نا مناسبي از خود نشان ندهيد ممكن است آنان نيز عصباني شده و شرايط نا مطلوبي بوجود آيد .نشان دهيد مقصودتان عيب جويي و سرزنش نيست و براي اين منظور لازم است اعصاب خود را كنترل كرده و با روحيه اي آرام ، شاد و مثبت با آنها گفتگو كنيد . تامل كنيد سعي كنيد به محض ورودافراد به دفتر كارتان آنها را به باد سرزنش نگيريد اگر قصدتان انتقاد است ابتدا نكات ماثبت و خوب آنها را بازگو كنيد سپس به چند اشتباه خود اشاره كنيد و بگوييد كه مي دانيدكه همه اشتباه مي كنند و هيچ كس از خطا مصون نيست . با اين رفتار احساس بهتري يه كاركنانتان دست مي دهد و فكر نمي كنند كه شما در صدد سرزنش و ملامت آنها باشيد . فراموش نكنيد كه احساس و نگرش شما نسبت به هر كس تعيين كننده رفتار او با شماست . اگر تبسم كنيد لبخند مي بينيد و اگر ترشرويي كنيد اخم مي بينيد . توانايي كاركنان خود را بالا ببريد براي اين كار ابتدا افراد

را از احساسي كه نسبت به آنها داريد مطلع كنيد . اگر از كار كسي راضي هستيد به راحتي به او بگوييد و اگر هم از كار كسي ناراضي هستيد باز هم بهراحتي مراتب را به او گوشزد كنيد . اجازه ندهيد كه افراد در شك و ترديد بمانند و از نظر واقعي شما نسبت به خود آگاه نشوند . همواره افراد را براي انجام كارهاي خوب و شايسته تحسين كنيد و با قدر داني ، مراتب سپاسگذاري خود را به ديگران اعلام كنيد و همچنين كارمنان را در جريان تصميمات جديد و تغييرات تازه قرار دهيد .     گام دهم -----------صميميت و ارتباط مؤثر صحبت صميمانه يكي از پايه هاي صميميت و تاثير گذاري انتقال درست اطلاعات است . براي انتقال هر چه مفيد تر اطلاعات بايد سريع مختصر و كامل صحبت كنيد و مراقب باشيد كه لحنتان صميمي باشد مدام صداي خود را بالا و پايين ببريد و لحن خود را تغيير دهيد . نكات مهم را بلندتر يا آهسته تر بگوييد و در طول صحبت صميمانه تماس چشمي را قطع نكنيد . بايد صداقت و صميميت در نگاهتان موج بزند. حركات صميمانه براي ايجاد ارتباط موثر بايد حركاتتان هم صميمانه باشد .مناسب با حرفي كه مي زنيد دستهايتان را هم تكان دهيد ، لبخند بزنيد و اخم نكنيد ، كاملا روبروي افراد بنشينيد و نسبت به جهت نشستن آنها زاويه نداشته باشيد .دستهايتان را مشت نكنيد و با اشيا دور و برتان بازي نكنيد . چرا كه احساس بي قراري و بي حوصلگي را در طرف مقابل ايجاد مي كنيد . معجزه

صميميت اگر از ته دل مخاطب خود را دوست بداريد مي توتنيد بيشترين تاثير را روي او بگذاريد سعي كنيد با خانواده ، شريك و همكارتان صميمي باشيد تا شاهد تاثير مثبت صميميت بر روي آنها باشيد صميميت را كنترل كنيد كساني را براي دوست شدن و ارتباط بر قرار كردن انتخاب كنيد كه در حد فكر و شان شما باشند . فراموش نكنيد كه حتي صميمي ترين دوستان هم بايد حدود خود را بشناسند و بدانند كه در چه مواردي حق دخالت دارند و در چه مواردي مي توانند از شما سوال كنند يا به شما اطلاعات دهند .     گام يازدهم --------معجزه ارتباط مؤثر ارتباط موثر و موفق برقراري ارتباط مناسب و موفق باعث مي شود كه بتوانيد با كمك دوستانتان به آنچه كه مي خواهيد برسيد و اينكه هميشه كساني هستند كه شما را در انجام كارها راهنمايي كرده وتجارب خودشان را در اختيارتان بگذارند. ارتباط موثر و مثبت انديشي چنانچه بتوانيد ارتباطي صحيح برقرار نماييد،نگرش منفي ، عدم اعتماد به نفس و بد بيني از شما دور مي شود . نيروي مثبت انديشي طلايه دار شادكامي و موفقيت ، سلامتي جسم و روح و روان است . با مثبت انديشي مي توتنيد روابط كاري ، خانوادگي و زندگي خود را بهبود ببخشيد و در واقع  مي توان گفت كه ارتباط موثر به مثبت انديشي و مثبت انديشي به ارتباط موثر مي انجامد ارتباط موثر و رشد شخصيت هر كدام از ما براي اينكه تاثير بيشتر و بهتري روي اطرافيانمان بگذاريم ابتدا سعي مي كنيم كه تصوير بهتري از خودمان ارائه دهيم

.به ظاهر خود مي رسيم و در صدد جذاب بودن بر مي آييم ، مودب مي شويم ، محترمانه صحبت مي كنيم ، كم حرف مي زنيم و بيشتر مي شنويم و در حقيثقت وقتي اين كارها را بارها و بارها انجام مي دهيم به عادت تبديل شده و جزو شخصيت ما مي شود و شما مي بينيد كه تلاش در جهت اراباط موثر تا چه اندازه در رشد شخصيت و فراگيري آداب معاشرت تاثير دارد. ارتباط موثر و خود شناسي تنها در اجتماع است كه ما به عيبهاي خود پي مي بريم ، نقاط مثبت و ضعف خود را مي شناسيم و در صددبر طرف كردن آنها بر مي آييم .تاثير گفتار و رفتار خودمان را بر ديگران مي بينيم و فرصت داريم تا به نتايج اعمالي كه از ما ، در ارتباط با ديگران سرزده بينديشيم .     گام دوازدهم -------نكات طلايي ارتباط مؤثر به جاي اينكه خلق و خوي ،انديشه ها ، توانايي ها و عواطف خود را معياري براي ارتباط با ديگران در نظر بگيريد احساسات و نياز هاي رواني آنان را معيار رفتار خويش قرار دهيد در برخورد با افراد مختلف انعطلف پذير باشيد و شيوه رفتار خود را بر  حسب شخصيت ، تفاوت هاي فردي و نياز هاي رواني طرف مقابل تنظيم نماييد نكاتي را كه بر زبان مي آوريد بيش از آنچه كه تصور كنيد ميتواند پيام به ديگران منتقل كند و متقابلا شما نيز بايد درصد دريافت پيام از ديگران بر آمده و به آن توجه كنيد چگونگي ايستادن و حركت كردن شما، نشان دهنده طرز فكر

شماست معمولا افرادي كه از اعتماد به نفس كمي برخوردارند خميده راه مي روند خودتان رابه ديگران معرفي كنيد و نقطه نظرها ، احساسات ، عقايد و تجربيات خود را با آ نها در ميان بگذاريد وقتي در صحبت كردن پيش قدم مي شويد پاسخ مثبت تري دريافت مي كنيد لبخند نشانه دوستي ، گشودگي و تمايل شمابه صحبت كردن است وقتي لبخند مي زنيد نشان مي دهيد كه براي طرف مقابل احترام قائل شده ايد به اشتباهات خود اعتراف كنيد، به خصوص وقتي كه اعمال و رفتار شما احساست فرد ديگري را جريحه دار كرده است كلمات و عباراتي را به كار ببريد كه بيانگر تفاهم و همدلي باشد و افراد را به تفكر آ زادانه هدايت كند  كاري كنيد كه ديگران شما را دوست و پشتيبان خود احساس كنند همواره افراد را براي كارهاي خوب و شايسته تحسين كنيد .با قدرداني مراتب سپاسگذاري خود را اعلام كنيد فرا موش نكنيد وقتي كم حرف مي زنيد ، كمتر دروغ مي گوييد ، كمتر مبالغه مي كنيد،كمتر انتقاد مي كنيد و همين موضوع شخصيت مثبت تري را در ذهن ديگران از شما ايجاد مي كند كه به صميميت شما بيشتر كمك ميكند اگر هنر برقراري ارتباط صحيح را آ موخته باشيد ، نگرش منفي ، عدم اعتماد به نفس و كليه احساسات منفي از شما دور مي شود

نظريه هاي ارتباطات و بحران

احمد توكلي

اشاره: قريب پنج قرن از عمر ظاهر شدن واژه بحران در زبان لاتين سپري شده و طي دو قرن اخير واژه هاي CRISIS و CRISE در زب__ان هاي انگليسي و فرانسه از ادبيات گسترده اي برخوردار شده اند. در

زبان فارسي درمورد ادبيات مديريت بحران، در بنگاه هاي اقتصادي و نهادهاي سياسي بخصوص بحران هاي بين المللي علي رغم اهميت روزافزون آنها تعداد آثار مرجع از انگشتان دست فراتر نمي رود و اين درحالي است كه كشور ما به لحاظ شرايط طبيعي، منطقه اي، سوق الجيشي، پراكندگي جمعيت ، نحوه استقرار شهرها و بطور كلي وضعيت اقليمي و مكاني و آسيب پذيري هاي موجود ظرفيت هاي بالقوه اي براي بروز بحران و حوادث غير مترقبه فراهم آورده است. بنابراين ملحوظ داشتن برنامه مديريت جامع بحران به عنوان بخش مهمي از برنامه هاي توسعه كشور در كاهش ميزان اثرات و تبعات ناشي از وقوع سوانح و كنترل خسارات و تلفات انساني مي تواند بسيار اثر بخش باشد.ممكن است نتوان براي  پيشگيري از بلاياي طبيعي كار زيادي انجام داد، اما مي توان با درايت و مديريت تبعات آن را كاهش داد. اين كه مخاطرات طبيعي در بسياري از مواقع به فاجعه و مصيبت تبديل مي شوند ناشي از نوع سازماندهي، مديريت و رفتار جوامع است. همه انواع وسائل ارتباطي و فناوري هاي اطلاعاتي و ارتباطي و همچنين وسائل ارتباط جمعي از رسانه هاي الكترونيكي گرفته تا رسانه هاي تصويري، صوتي و مكتوب، در مديريت بلاهاي طبيعي، سيستم هاي هشدار قبل از وقوع بلاها، و آموزش همگاني نسبت به حوادث غير مترقبه، نقشي بسيار حياتي دارند؛ و مي توانند سهم بسزايي در كاهش خسارت هاي مالي و جاني داشته باشند. اين مجموعه مقاله با اين هدف كه رسانه ها بويژه در ارتباط با بحران ها مي توانند نقشي اطلاع رسان، هشدار دهنده وآموزشي داشته باشند، تدوين شده است وبا همين رويكرد كوشش دارد به اين دو سوال اساسي پاسخ دهد كه:1: نقش رسانه ها در هنگام وقوع بلاياي طبيعي و

غيرطبيعي چيست؟ و چگونه مي توانند در كنار مديريت بحران به ايفاي نقش حداكثري بپردازند؟2: مديران بحران در ارتباط با رسانه ها چه سياستي را بايد اعمال كنند تا بيشترين تعامل در جهت منافع مردم و جامعه صورت گيرد؟***نظريه، روشي براي توجيه وقابل درك كردن يك موقعيت است كه به ما امكان مي دهد منبع و ذخيره عادات خود را به طور كارآمدتر به اجرا درآوريم. نظريه موجب ايجاد يك "زبان مشترك"(1) براي درك بهتر نقش ها در جامعه اي است كه ما در آن زندگي مي كنيم. فهم اينكه چه چيزي اتفاق مي افتد و چرا آن پديده رخ مي دهد در سايه درك كاربرد نظريه مقدور است. ( احمدي، 1384: 59) - مدل ارتباطات بحران گونزالز- هررو و پراتگونزالز- هررو و پرات (1996) مدلي را ارائه كردند كه در همه مراحل ارتباطات بحران از ارزش بالايي برخوردار است. اين مدل نشان مي دهد برنامه ريزي، اساس مديريت بحران است و هر سازمان بايد يك برنامه اقتضايي براي مواجهه با بحران هاي قريب الوقوع تدوين كند. آنان معتقدند اين مدل در زمان مواجهه با بحران هاي تصادفي و عملياتي و همچنين بحران هاي ناشي از سوء مديريت از كارايي زيادي برخوردار است ضمن انكه مديريت مسائل و مديريت بحران را نيز تلفيق مي كند. مديريت مسائل، برنامه اي است كه طي آن تلاش مي شود تغييرات بالقوه درمحيط دروني سازمان شناسايي شود تا پيش از تاثيرگذاري منفي آن، تصميمات مربوط اتخاذ گردد. به عبارت ديگر مديريت مسائل نگاه به آينده براي شناسايي روندهاي بالقوه وقايعي است كه عمليات سازمان را تحت تاثير قرار مي دهد در مقابل مديريت بحران بيشتر جنبه واكنشي دارد و پس از اينكه بحراني به وقوع پيوست بر

آن موقعيت تمركز مي كند.در اين مدل دو فرض اساسي وجود دارد كه هر جنبه آن را تحت تاثير قرار مي دهد :1: هر بحران چرخه حياتي دارد كه مي تواند تحت تاثير عوامل داخلي و خارجي قرار گيرد؛2: بهترين استراتژي براي اجتناب از پوشش رسانه اي منفي دخالت در فعاليت هاي معتبر اجتماعي و فعاليت هاي ارتقاء دهنده شهرت است.علاوه براين گونزالز - هررو و پرات نتيجه مي گيرند برقراري ارتباط بحران را بايد فرايندي بلند مدت تلقي كرد نه مجموعه اي از الگوهاي واكنشي كه پس از وقوع فاجعه مشخصي ايجاد مي شود. آنان برنامه ريزي و جلوگيري را نقطه آغاز فرايند مديريت بحران مي دانند كه در اين مرحله اقدامات زير انجام مي شود: - تنظيم يك خط مشي واكنشي براي مساله - تجزيه و تحليل مجدد ارتباط سازمان با سازندگان و اعضا خود - طرح ريزي برنامه هاي اقتضايي عمومي و اختصاصي - مشخص كردن نمايندگان شركت براي مديريت و كنترل رسانه ها - انتخاب و تجهيز كامل مكاني كه براي مركز عمليات بحران در نظر گرفته مي شود. - آشنا ساختن مخاطبان دروني با رويه هاي بحران و ارزيابي اين رويه ها با انجام تمرينات و شبيه سازي بحران - مشخص كردن پيام، هدف و خروجي هاي رسانه اي كه در اجراي طرح ارتباطات بحران مورد استفاده قرار مي گيرند.طبق نظر طراحان اين مدل، سازمان در حين بحران بايد اقداماتي انجام دهد كه عبارتند از : - تعيين قطعي گروه مديريت بحران از ميان نامزدهاي مرحله قبل - مشخص كردن نماينده شركت و آموزش وي براي مديريت ارتباط با رسانه ها - تكميل و تصحيح طرح بحران و اخبار در دسترس مديريت - توسعه مطالب و مواد ارتباطي ( مانند شرح وضعيت،

پرسش ها و پاسخ ها )، كه بايد چارچوب مناسبي براي ساير گزارش ها و مطالب مربوط به بحران و ارتباطات عمومي باشد. - مشخص كردن پيام سازمان براي مخاطبان مناسب، كسب حمايت شخص ثالث ( يك متخصص) و اجراي برنامه ارتباطات داخلي - كنترل شايعاتي كه رسانه ها انتشار مي دهند - انجام دادن عادي كارها با مساعدت به اعضاي گروه بحرانبه عقيده گونزالز - هررو و پرات سازمان در مرحله پس از بحران بايد علت آن را مورد بررسي قرار دهد و به نقش و اهميت رسانه در اين مرحله توجه كند. آنان اقدامات زير را در اين مرحله پيشنهاد مي كنند: - توجه به عامه مردم و اظهار نگراني و تمايل انان به شركت در حل مشكلات - نظارت بر مساله تا زماني كه از شدت آن كاسته شود - آگاه كردن رسانه ها از اقدامات سازمان - ارزيابي نحوه مديريت در طول بحران، بهبود طرح و جلوگيري از بحران هاي آتي - توسعه برنامه هاي ارتباطي بلند مدت براي كاهش خسارات ناشي از بحران-  برنامه ريزي ارتباطات بحراني استراتژيك يوسلي( 2002)يوسلي بهترين روش را براي مديريت بحران و يا حتي اجتناب از آن برنامه ريزي براي مقابله با چندين پيشامد و حادثه مي داند. وي رهنمود هاي خود را اين چنين بيان مي كند: - توسعه پيام هاي كليدي و مطالب ارتباطي مكتوب به طور روشن - ايجاد پروتكل هاي ارتباطي - اولويت بندي روابط رسانه اي - توسعه استراتژي ذي نفعان - آموزش افراد سخنگو براي اداره مسائل و تحقيقات رسانه ها - طراحي دفترچه راهنماي بحران براي مديران - نصب سيستم هشدار دهنده و نظارتي - ايجاد سيستمي براي برقراري ارتباط با همه ذي نفعان سازمان

-  برنامه ارتباطي قبل از بحران مارش و رابينزمارش و رابينز(2004) خاطر نشان كردند، برنامه ريزي براي يك بحران قريب الوقوع به منظور حفظ شهرت و اعتبار سازمان ضروري است. داشتن برنامه ارتباطي مناسب سازمان را قادر مي سازد به نحو موثر ديدگاه ها و اقدامات مثبت خود را به مديريت بحران انتقال دهد. در مرحله پيش از بحران مارش و رابينز شركت ها رابه رعات نكات زير هنگام توسعه برنامه ارتباطات رسانه اي ملزم مي كنند: - تشكيل گروه و مكتوب كردن جزئيات - ايجاد پيام هاي كليدي - شناسايي مخاطبان - انتخاب يك سخنگو و آماده سازي او براي پاسخگويي به رسانه هامارش و رابينز متعقدند نقطه آغازين، تشكيل گروه است يعني در طول بحران هر عضوي بايد مسووليتي داشته باشد براي مثال مشخص شود چه كسي مسوول جمع آوري اطلاعات است، چه كسي با كاركنان بايد در ارتباط باشد، چه كسي خانواده قربانيان را بايد مطلع سازد و چه كسي بايد با ماموران اورژانس همكاري كند. اعضاي گروه همچنين بايد قادر باشند از آغاز بحران با ساير اعضا در تماس باشند و در طول اين مدت ارتباط خود را با يكديگر حفظ كنند.نقطه دوم ايجاد پيام هاي كليدي است كه به كنترل سناريوهاي منفي اي مي پردازد كه ممكن است در سازمان به وقوع پيوندد. در اين موارد مي توان به صورت تصادف، بلاياي طبيعي، دعوا و مرافعه يا تحقيقات جنايي باشد. به علاوه فيرن و بنكس ( 2002) به برخي از شايع ترين انواع بحران هاي سازماني مانند ارتشاء ريخت و پاش مواد شيميايي، ادغام و خريد، اعتصاب و آزار و اذيت جنسي اشاره مي كنند.همچنين مي افزايند پس از اينكه گروه اتفاقات و حوادث بالقوه را شناسايي

كرد بايد سعي كند مخاطباني را كه مايل به دريافت و اطلاعات شركت هستند شناسايي كند. مخاطبان كليدي را كاركنان، شركا مشتريان، عرضه كنندگان ، توزيع كنندگان ، سهامداران و جامعه اي كه كسب و كار ( موسسه ) در ان واقع شده است و يا كاركنان شركت در آن مستقرند تشكيل مي دهند. برنامه بحران همچنين بايد شامل اطلاعات به روز درباره كساني باشد كه اطلاع رساني مي كنند از جمله رسانه هاي خبري، بدنه هاي قانون گذاري و اجراي قوانين كه با صنعت شركت مرتبط هستند.توصيه چهارم مارش و رابينز اين است كه يك شخص سخنگو انتخاب شود تا آمادگي برقراري ارتباط با رسانه ها را داشته باشد. اين شخص همچنين بايد بتواند به بحث و گفت وگو با رسانه ها بپردازد و اطلاع رساني كند.طبق نظريه مارش و رابينز ( 2004) نخستين كاري كه يك شركت در بحبوحه بحران بايد انجام دهد مطلع ساختن همه كاركنان است. شايعات مي تواند از درون شركت آغاز شود. بنابراين حفظ كاركناني به روز با اطلاعات صحيح و زياد در صورت امكان، از اهميت بسيار برخوردار است . هنگام ارتباط با رسانه ها شركت بايد به آنها اطمينان دهد گام هايي براي حل مشكل برداشته شده است كه مانع از بروز مجدد بحران خواهد شد. اگر اطلاعات فرد سخنگو كامل نباشد او بايد قول دهد كه اطلاعات لازم را به سرعت فراهم كند. در ضمن در برخورد با هر گونه اطلاعات نادرست شركت بايد با گزارشگران و سردبيران تماس بگيرد و اطلاعات صحيح را در اختيار آنان قرار دهد. - عناصر ده گانه برنامه ارتباط بحران زرمان ( 1995)زرمان اظهار مي دارد براي سازمان ضروري است كه با

نحوه انتقال ديدگاه خود در طول بحران آشنايي كامل داشته باشد. به علاوه  عقيده دارد شخص سخنگوي شركت بايد ارزش همكاري با رسانه ها را تشخيص دهد و بداند كه يك رسانه چگونه عمل مي كند، همچنين بايد بر وجود ارتباط موثر در طول سال تاكيد كند و تنها به ارتباط در طول بحران نپردازد. هنگامي كه فاجعه اي رخ مي دهد ارتباط منظم سازمان با رسانه ها نيازمند برنامه اي است كه زرمان در تدوين آن به ده عنصر اساسي اشاره مي كند.1: اختصاص فرد سخنگو و همكار مساعدي كه بتواند 24 ساعته در دسترس رسانه باشد. اين افراد بايد از مقام هاي ارشد بوده و براي رسانه شناخته شده باشند.2: در هنگام بحران بايد به سرعت عمل كرد بايد در همه اوقات براي رسانه ها مفيد واقع شد و به هيچ وجه نبايد براي آنها نقش بازي كرد در عوض بايد اخبار را به همه رسانه ها داد تا انحصاري عمل نشود.3: فراهم آوردن امكان دسترسي آسان رسانه ها به ناحيه بحراني. كاري كه انجام مي دهيد كار براي رسانه هاست پس بهتر است آنها را در كنار داشته باشيد.4: هنگامي كه وقوع بحران براي همه روشن است سعي نكنيد آن را تكذيب كنيد، در چنين مواقعي سكوت نشان دهنده اين است كه شما چيزي را از ديگران مخفي مي كنيد.5: تا زمان اطلاع خانواده هاي قربانيان اطلاعات خاصي درباره آنان فراهم نكنيد.6: كاري انجام دهيد كه بتواند مايه تسلي خاطر و حمايت از مردم و جامعه باشد.7: در صورت امكان يك مركز رسانه اي مجهز احداث كنيد.8: كاركنان، مشتريان، عرضه كنندگان، رهبران جامعه و ذي نفعان را در جريان پيشرفت كارتان بگذاريد.9: برنامه اي براي نظارت بر رسانه ها در

زمان بحران تدوين كنيد.10: از كساني كه شما و افرادتان را ياري كرده اند قدرداني و تشكر كنيد.-  نظريه مارپيچ مثبت و منفي رسانه اي"از آنجايي كه در وضعيت بحراني تفسير رسانه ها از رويدادها بر نگرش هاي مردم تاثير دارد، مساله و يا سوال اساسي پيرامون شرايطي مطرح مي شود كه به مارپيچ منفي ارتباطات معروف است و آن اين است كه آيا در چنين وضعيتي وحشت برآمده از رسانه، شرايط بحراني را گسترش نمي دهد. و آيا اين وضعيت در فرايند هاي رسانه اي كه در واقع مي توانند مسير را براي ثبات اجتماعي - سياسي هموار كنند، خللي ايجاد نمي كند؟ به عبارت ديگر اگر رسانه ها چنين اثري بر عامه داشته باشند، در كدام شرايط اين مارپيچ ارتباطي بحران را شدت مي بخشد و در كدام شرايط در استقرار و يا تقويت ثبات نقش ايفا مي كند." (ترزيس 1384 : 207)"لازمه درك بهتر نقش رسانه در دوران بحران اين است كه آن را تجلي و نمودي از شرايط كلي سياسي - اجتماعي بدانيم، به عبارت ديگر جنبه هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي- اجتماعي محيط رسانه اي يعني " تعيين كننده هاي اساسي ژورناليسم " را كشف كرده و مورد تحليل قرار دهيم."(نمودار 1) (ترزيس 1384 : 207)ارتباطات و بحران "تحقيقات رسانه اي ( هارتمن و هازبند، 1974؛ لويستارينن، 1999؛ جگر و لينك، 1993؛ ترزيس، 2001؛ ون ديجك، 1991،1997 و فروهارت 2003 ) به روشني نشان مي دهد در دوره هاي بحران، بايد به شرايطي كه تحت آن، تعيين كننده هاي مهم اجتماعي ژورناليسم عمل مي كنند و شيوه اي كه با آن بر عوامل بيروني تاثير مي گذارند و يا از آن ها تاثير مي پذيرند، توجه كافي نشان داد. همچنين بايد به موانعي كه

بازدارنده ارتباطات موثرند، توجه كرد و به تحليل آن پرداخت: ● فرهنگ تخصصي ( نظير نبود هنجارهاي اخلاق ژورناليستي، ايدئولوژي تخصصي كه به ژورناليسيم همچون ابزاري ضروري براي دفاع از منافع ملي نگاه مي كند، انزواي ژورناليست ها از مجامع بين المللي و وابستگي هاي سياسي، قومي مذهبي و منطقه اي ژورناليست ها)● تنش هاي سازماني ( فشارهاي ضرب الاجلي كه اغلب اجازه نمي دهد گزارش هاي عميق و متعادل ارائه شود، گزارشگري 60 يا 90 ثانيه اي، محدوديت و يا يكجانبه نگري فنون جمع آوري خبر)● تنش هاي سياسي ( سانسور، خيانت كار شمردن، ارعاب از سوي منابع و يا نهادهاي سياسي، اعمال نفوذ كردن، تنظيم منافع در هم تنيده رسانه ها، سياستمداران و بخش هاي اقتصادي)● فشارهاي اقتصادي ( وضعيت بازار، خصوصي سازي مهار گسيخته، فقدان جمع گرايي و فشارهاي بازار كه ژورناليسم جنجالي را تقويت مي كند.)● استراتژي و تاكتيك منبع ( ارعاب از سوي منابع حكومتي، مديريت روابط عمومي توسط سياستمداران معروف، دستكاري اطلاعات دفاع تداركاتي، سوء استفاده از برخي اطلاعات براي اهداف روانشناختي، دفاع ملي ارتش).علاوه براين بايد فشارهاي مشابهي را كه به اشكال مختلف به ژورناليست ها وارد مي شود و موانع اضافي ديگري ايجاد مي كند، در نظر گرفت:● متخصصان رسانه اي با مطالعه روزنامه ها و پيگيري اخبار روزانه بنگاه هاي خبري رقيب، هم خود به اداركي از بحران يا ترس ناشي از آن نائل مي آيند و هم هراسي را كه توسط رسانه ها نمود پيدا مي كند، به مثابه يك گفتار مسلط متجلي مي كنند.- از آنجا كه رسانه ها گرايش دارند به طور مداوم با هم و با ساير منابع ارتباطي در ارتباط باشند، فشارهاي مشابه ثابت است. در نتيجه در دوره هاي بحران رسانه هاي ميانه رو اغلب ديدگاه خود

را در موضع مخالف و انحرافي مي بينند و براي اجتناب از مطرود شدن از سوي همكاران ( تند رو) از خطر كردن پرهيز مي كنند.- رده هاي بالاي مديران رسانه ها تمايل دارند همان گونه كه با نخبگان اقتصادي، سياسي و اجتماعي هماهنگ مي شوند با رقبا و همتاياي خود هماهنگي پيدا كنند تا در ايجاد ثبات در كشور سهيم باشند و منافع خود را حفظ كنند. نخبگان سياسي، اقتصادي در دوران بحران و در زماني كه احساس مي كنند در تنگنا قرار گرفته اند، فشارهاي زيادي بر نخبگان اداره كنننده رسانه ها وارد مي آورند.تحقيقات نشان داده است در دوران بحران، موانع ششگانه اي كه در بالا با عنوان " تعيين كننده هاي اجتماعي اساسي ژورناليسم " به آن اشاره شد، با فشارهاي فزاينده مشابه تركيب مي شود و بر محتواي رسانه ها و ايجاد فرهنگ هراس اجتماعي تاثير مي گذارد. "نتيجه همه اين عوامل، در فرايند گزارش بحران، توسعه همزمان مارپيچ سكوت توسط رسانه هاي ميانه رو است كه ديدگاه خود را در مقايسه با ديدگاه رسانه هاي تندرو يا عامه گرا، حاشيه اي و انحرافي مي بينند و به اين ترتيب مارپيچ " گفتار بحران/ ترس اخلاقي" شكل مي گيرد؛ به عبارت ديگر رسانه اي كه ديدگاه خود را در حال مسلط شدن مي بينند، كم كم به اين نتيجه مي رسند كه براي حفظ اين تسلط لازم است در گزارش ابعاد بحران اغراق كنند.نمودار (2) شيوه هاي گزارش كردن بحران شيوه هاي گزارش كردن بحرانرويكرد مخاطب گرارويكرد ديگري كه چندي است در رسانه ها و گروه هاي سياسي معيني در حال مطرح شدن است، كاركرد روزنامه نگاران را گزارش بحران و كشمكش ها براي مخاطب عام مي داند، به نحوي كه موجب تقويت، ثبات و صلح شود،

نه آنكه تنش، ترس و يا حتي خشونت را افزايش دهد، اين رويكرد متضمن اين ايده است كه در كار رسانه اي، مفهوم ثبات جايگاهي از پيش تعيين شده دارد و رسانه بايد از قبل، رسالتي صلح آميز براي مخاطب مورد نظر در پيش گيرد. اين رويكرد ( و رويكردهاي همسو ) مجددا از بسياري جهات در معرض نگاه نقادانه است. ايده اي كه در پشت ديدگاه رسانه و ثبات/صلح آفريني قرار دارد، خود مفهومي مناقشه انگيز است. ايده اصلي پشت اين رويكرد اين است كه روزنامه نگاران در بحران ها و كشمكش ها، جز پشتيباني از جبهه صلح و ثبات، نبايد سوگيري و جبهه گيري داشته باشند. با اين وصف پرسش هاي زير در خصوص اين رويكرد مطرح مي شود: ● چه كسي وضعيت ثبات و صلح را تعريف مي كند؟● بازيگران مختلف چگونه اين مفاهيم را ادراك مي كنند و چگونه انواع وضعيت هاي صلح و ثبات در وضعيت هاي بحراني خاص به كار گرفته مي شود؟● رسانه ها چگونه و بر چه مبنايي در مورد اينكه كدام نوع از مخاطبان را هدف قرار دهند، تصميم گيري مي كنند؟ و يا تصميم گيري درباره موضوعي كه قصد انتشار آن را دارند چگونه است؟ چرا به اين موضوع خاص، و نه موضوعات ديگر پرداخته مي شود؟● چگونه مي توان گزارشگران، تحليلگران و ديگر دست اندركاران رسانه اي را متناسب با رويدادهاي ناگهاني و پيش بيني نشده آماده نگاه داشت؟ چه كسي تصميم مي گيرد؟ كدام گزارشگر يا مفسر براي شرايط بحراني خاص مفيد و موثر است؟ اين تصميم چگونه گرفته مي شود؟● ايا مداخله رسانه ها در مراحل اوليه بحران صورت مي گيرد؟ تحت چه شرايطي؟ چه مرجعي اعمال سازمان ها و گروه هاي درگير را تعديل مي كند؟ آيا رسانه ها در حالي كه

در جهت معرفي و بستر سازي فرهنگ رسان هاي صلح و ثبات تلاش مي كنند، نظام ارزشي خود را نيز به طور ضمني يا حتي آشكار، بر مخاطبان تحميل مي كنند؟پرسش هايي از اين دست، به طور فزاينده اي مورد توجه محققاني است كه به طور مستقيم و غير مستقيم در كار رسانه اي هستند. توجه به اين نكته مهم است كه رسانه ها - كه افراد و نهادهاي متنوع و داراي منافع متعارض را تحت پوشش قرار مي دهند- در نيات و قدرت اثرگذاري بر پيامدهاي مثبت يك وضعيت بحراني/كشمكش متفاوت هستند.اگر چه رسانه ها بر حسب زمان، شرايط و يا مكان تاثيرات متفاوتي دارند، قابليت آن ها براي تغيير، تعديل و يا حتي طرح پرسش هاي نقادانه در بحران هاي پيش رو وسيع و گسترده است.رابرت كال من آف (1998)، نقش بالقوه رسانه ها را در جلوگيري از بحران و مديريت آن، اين گونه خلاصه مي كند: - هدايت ارتباطات ميان احزاب - اطمينان سازي - مقابله با برداشت غلط و نادرست - تجزيه و تحليل تضادها - شناسايي منافع پنهاني مرتبط با مسائل بحراني - ايجاد همدلي و همكاري ميان رقبا - جلوگيري از پيامدها و نتايج احساسي - تشويق كردن توازن قدرت، چارچوب بندي و تعريف كشمكش ها - وفاق آفريني - پيشنهاد و طرح راه حل خارج شدن از وضعيت بحراني- نظريه گالتونگ درباره بحرانپرفسور گالتونگ 12 موردي كه روزنامه نگار را هنگام بحران و جنگ دچار انحراف مي كند چنين بيان مي كند: 1. پرداختن به بحران و جنگ بدون در نظر گرفتن بافت واقعي (2) آن و تمركز بر اقدام غير منطقي بدون توجه به دلايل منازعات حل نشده و قطب گرايي. 2. دوگانگي(3): پايين آوردن تعداد طرف هاي

درگير به دو مورد هنگامي كه بيش از دو كشور درگير جنگ باشند. در ماجراهايي كه اغلب بر تحولات داخلي متمركز است، معمولا نيروهاي خارجي به عنوان دولت هاي خارجي و متحدان فراملي ناديده انگاشته مي شوند. 3. اعتقاد به ماني گرايي ( خير وشر) و سفسطه(4) خوب معرفي كردن يك طرف و بد معرفي كردن طرف ديگر. 4. اعتقاد به نبرد سرنوشت ساز (5): اجتناب ناپذير جلوه دادن جنگ و حذف راه حل هاي ديگر. 5. ابهام(6): تمركز فقط بر زمينه جنگ ( يعني ميدان نبرد يا محل رويداد بحران) نه بر نيروها و عوامل منعكس كننده آن. 6. ناديده گرفتن داغ ديدگان و در نتيجه خودداري از هرگونه توضيح درباره اينكه چرا با اقدام تلافي جويانه، جنگ همچنان به طور گسترده تر ادامه مي يابد. 7. توضيح ندادن درباره دلايل شدت يافتن اقدامات خشونت آميز جنگ و تاثير پوشش خبري بر آن. 8. توضيح ندادن درباره اهداف مداخله جويان خارجي به خصوص قدرت هاي بزرگ در به راه انداختن بحران ها و جنگ. 9. توضيح ندادن درباره پيشنهاد هاي صلح و ارائه ندادن تصاويري از نتايج صلح آميز. 10. در هم آميختن آتش بس و مذاكرات با صلح عملي. 11. ناديده گرفتن امكان مصالحه: در صورتي كه توجه كافي به درمان جوامع آسيب ديده معطوف نشود، جنگ ها دوباره رخ خواهند داد و شرايط بحراني دوباره آغاز خواهد شد. 12. منتشر نشدن اخبار مربوط به تلاش براي حل مخاصمه، تقديرگرايي را تقويت مي كند و اين امر در صورتي كه مردم هيچ گونه تصوير يا اطلاعي از تبعات صلح و قول حل مشكلات نداشته باشند، مي تواند زمينه را براي جنگ افروزي بيشتر فراهم كند و به

گسترش بحران دامن بزند. -  نظريه اسكوگلند و اولسن درباره ايجاد ارتباط با رسانه هااز نظر اسكوگلند و اولسن ( 1995) شركت ها بايد رسانه هاي مهم خبري و روزنامه نگاران مطرح را شناسايي كنند و با آن ها در تماس باشند. از آنجايي كه در موقعيت هاي بحراني اطلاع رساني به همه روزنامه نگاران كار دشواري است بايد چنين امكاني را از قبل براي آن ها فراهم كرد. به طور كلي اين دو معتقدند، در زماني كه سازمان ها با بحران مواجه مي شوند باز بودن در سازمان بر روي رسانه ها از اهميت بالايي برخوردار است و چشم پوشي از اين واقعيت باعث سلب اعتماد سازمان و رسانه از يكديگر خواهد شد بنابراين سازمان ها بايد بتوانند از راه هاي زير روابطي را با رسانه ها برقرار كنند: - برگزاري سمينارهايي درباره كسب و كار سازمان - ارسال مطالب به روزنامه نگاران و ستاد سردبيري اخبار - برقراري تماس مستمر با رسانه ها و فراهم كردن اطلاعات جديد براي آن ها - ارسال اخبار خوب درباره سازمان به رسانه ها 

1- Common Language2- Deacon Textuclizing Violence3- DualismManichaeism -4Armageddon -5Confusion -6

رابطهُ قدرت سياسي، افكارعمومي و رسانه ها

دكتر فريدون وردي نژاد مقدمه: دربررسي وسايل ارتباط جمعي معاصرچون مطبوعات وخبرگزاريها، مي توان آنها را به عنوان مهمترين وسيله ارتباط سياسي ازقرن 19 تا اواسط قرن 20 به شمار آورد. دراين دوران، رسانه ها وبويژه مطبوعات، گزارشگر وقايع سياسي ومنعكس كننده مذاكرات مجامع سياسي ونهادهاي قانونگذار محسوب مي شوند. مطبوعات همچنين به عنوان سكو يا تريبون براي بيان عقايد سياسي ووسيله اي دردست احزاب وسازمانهاي سياسي براي بسيج افكارعمومي يا شكل دادن به مرام ومسلكي، ابزاري براي پروپاگاندا دركشمكش بين دولتها، نگهبان وناظر برعملكرد حكومتها و ازهمه مهمتر وسيله

اي براي آگاه كردن مردم ازمسائل مملكتي و اعمال قدرت درجوامع به كارمي روند. رابطه نزديك بين سياست ورسانه ها را مي توان ازامتيازاتي شمرد كه درجوامع مختلف ازسوي حكومتها براي آنها منظور شده است. البته اين امتيازها درمواردي تبديل به انحصارهايي نيزمي شود وبسته به نوع نظام حاكم برجوامع متفاوت است. نقش انتقادي و بسيج گر رسانه ها بويژه مطبوعات درانقلابهاي آمريكا، فرانسه، اروپاي مركزي وروسيه براي هيچكس پوشيده نيست. بنابراين رسانه ها همواره بخش جداناپذير درامرنشرانديشه ها ورابطي درمناقشات بين طرفين دعوا برسرقدرت سياسي، ايدئولوژي هاي سياسي، دولت واپوزيسيون ومردم بوده اند.به عبارتي نهادهاي سياسي درابتدايي ترين جوامع تا پيچيده ترين آنها، براي اعمال قدرت بدون بكارگيري عامل ارتباطي نمي تواند موجوديت داشته باشد. همچنين نقل وانتقاداتي كه بين رسانه ها و نهادهاي سياسي انجام مي گيرد، ارتباطات سياسي ناميده مي شود. ارتباطي كه درآن رسانه ها، نقش مؤثري درقدرت نظامهاي سياسي دارند، رسانه ها موجب ارتباط نهادهاي سياسي مختلف مي شوند. ارتباطات سياسي ونظامهاي حاكم براين رسانه ها سعي دراستفاده ابزاري ازرسانه ها براي رسيدن به اهداف خود دارند، اين نظام ها، بدنبال كنترل رسانه ها هستند.ارتباطات سياسي:ارتباطات سياسي، انتقال اطلاعات مناسب ازنظرسياسي ازيك بخش نظام سياسي به بخش ديگر و ميان نظامهاي اجتماعي وسياسي است. اطلاعات مناسب نه تنها به مسائل واقعي، مثلا ً آنچه اتفاق افتاده است، بلكه به انتقال انديشه، فرهنگها و نگرشها نيز مربوط مي شود. بنا به تعريف، ارتباطات براي همه رفتارهاي سياسي و اجتماعي مهم است. بدون ارتباطات، نه سياست ونه جامعه نمي تواند وجود داشته باشد. ارتباطات سياسي، عنصر پوياي نظام سياسي است. " كارل

دويچ " درمطالعه كلا سيك خود، اعصاب حكومت، ارتباطات را دركانون درك سياسي قرارمي دهد. ازنظرتحليلي، كاملا ً پذيرفتني است كه به جاي بحث درباره ارتباطات بطوركلي، ازارتباطات سياسي سخن گفته شود. روشن است پيامهايي بويژه سياسي وجود دارند كه مي توان آنها را تشخيص داد. مانند سخنان سياستمداران، بيانيه هاي انتخاباتي، تصميمات حكومتي وبحثهاي منوط به سياستها وبرنامه ها. همين گونه كانالهاي ارتباطي اي وجود دارند كه عمدتا ً يا منحصرا ً سياسي هستند. مانند مذاكرات مجالس قانونگذاري، جلسات بحث و گفتگو يا گردهمايي هاي حزبي، جلسات سياستگذاري وبرنامه هاي بحث و گفتگو، درباره مسائل روز درراديو و تلويزيون. باوجود اين ازنظر ساختاري، ارتباطات سياسي بخشي از نظام سياسي نيست. بلكه جزئي جدايي ناپذير ازنظام ارتباطات جامعه است. الگوهاي ارتباطي معين ممكن است به ميزاني كمتر يا بيشتر سياسي تشخيص داده شوند. ازاين جهت كه سياست مسأله اصلي مورد توجه آنها است. به عبارتي جلسات كابينه دربريتانيا يا جلسات بحث و گفتگو ميان رئيس جمهور آمريكا ومشاورانش مثالهاي آشكاري ازارتباطات سياسي هستند. اما فرايندهاي ارتباطي مورداستفاده آنها، مشخصأ سياسي نيستند. توزيع اسناد قبل ازتشكيل جلسه و بحث ميان افراد، دريك جلسه، پديده هاي معمول بيرون ازحوزه سياسي هستند. رسانه هاي همگاني ممكن است دربعضي ازجوامع، شديدأ تحت كنترل سياسي باشند. اما آنها منحصرأ سياسي نيستند.درحوزه گسترده اين ارتباطات، ارتباط رهبران جامعه با مردم، ارتباطات بين گروههاي سياسي، ارتباط بين خواسته هاي مردم و اهداف سياستمداران، وارتباط بين احزاب و مردم جاي مي گيرند.ويژگي هاي ارتباطات سياسي:همانطوركه گفته شد، ارتباطات سياسي ازطريق رسانه هاي موجود درجامعه پيامد مي شود. اگرچه پيام هاي بويژه سياسي وكانالهاي

بويژه سياسي ارتباطات، آشكارتر ازهمه دردرون خود نظام سياسي وجود دارند.بيشترارتباطات سياسي ازطريق كانالهاي ارتباطي جامعه برقرارمي گردند وپيامهاي سياسي، بويژه پيامهاي موجود درذهن دريافت كنندگان، هميشه ازپيامهاي ديگرتفكيك نمي شوند. براي مثال تنها مقدارمحدودي ازبازده رسانه هاي همگاني مخصوصأ درمورد راديو وتلويزيون بويژه سياسي است. اگرچه بديهي است كه نظريه پردازان" سركردگي " مانند كراشي وساختارگرايان مانند آلتوسر، تعريف بسيار وسيع تري درمورد اينكه چه چيزي سياسي است، بكارميبرند. بعلا وه بسياري ازآنچه سياسي است يا اهميت سياسي دارد، توسط بسياري ازاعضاي جامعه لزومأ اينگونه شناخته نميشود. براي مثال اهميت زياد مسائل محيطي، اهميت سياسي برخي از آنها را افزايش داده وباعث گرديده است كه بعضي ديگر كه قبلأ تصورنمي شد، اهميت سياسي داشته باشند، سياسي درنظر گرفته شوند. مثلأ جرم وجنايت لزوما ً سياسي تلقي نمي گردند مگراينكه تازمانيكه شكلي به خودبگيرد، يا به ابعادي برسد كه سبب شوداعضاي جامعه احساس كنند كه دولت بايد براي برخورد با آن، دست به اقدامي بزند. ارتباطات سياسي، مانند ارتباطات درزمينه هاي ديگر، هم بصورت عمودي و هم به شكل افقي عمل مي كند. به عبارتي دراصطلاح نخبگان، بطورسلسله مراتبي ميان فرمانروايان وفرمانبرداران، هميشه بصورت يك جريان دوطرفه وبطورجانبي ميان افراد وگروهها صورت مي گيرد. بدينسان افراد وگروههاي مختلف، شبكه هاي ارتباطات والگوهاي مشخص ومتفاوتي خواهند داشت. براي مثال مقامات سياسي، همتايان خود، اعضاي بروكراسي، طرفداران ومخالفان سياسي خود، رهبران گروههاي سياسي، رسانه هاي همگاني وعامه مردم را هم جزء منابع وهم درزمره مخاطبان بشمارمي آورند، كانالهايي كه آنها مورد استفاده قرارمي دهند، ممكن است شامل روابط رو در روي رسمي وغيررسمي درسطح ميان فردي، روابط

مستقيم وغير مستقيم با رسانه هاي همگاني، گروههاي فشار وعامه مردم باشد. بطور خلا صه مقامات سياسي ممكن است شبكه هاي ارتباطي گسترده اي داشته باشند كه نسبت به پديده هاي سياسي بسيار حساسند. برعكس عامه مردم تا آنجا كه به ارتباطات سياسي مربوط مي شود، اكثرا ً شبكه هاي بسيار محدودتري خواهند داشت كه بسيار بيشتر به رسانه هاي همگاني وابسته اند وبه شيوه اي متناوب وچند باره عمل مي كنند. ارتباطات سياسي ازسه كانال اصلي استفاده مي كند: رسانه هاي همگاني، گروههاي فشار و احزاب سياسي وروابط غيررسمي بين افراد وگروهها. رسانه هاي همگاني بويژه براي پخش گسترده اطلاعات سياسي مهم هستند و در بيشتر جوامع مهمترين منبع اينگونه اطلاعات راتشكيل مي دهند وتلويزيون دراين بين مهمترين آنهاست. رسانه ها همچنين با تبليغ عقايد افراد وگروهها، درشكل گيري افكارعمومي نقش ايفا مي كنند. اين امرمي تواند رسانه ها را به ايفاي نقش مهمي درفرايند تعيين دستوركارتصميم گيري رهنمون كند. يعني به اينكه چه مسائلي مهم درنظرگرفته شوند وكدام مسائل مهمتر ازبقيه هستند، كمك مؤثري بكند. گروههاي فشار و احزاب سياسي بويژه درروابط دوسويه ميان سياستمداران و بوركراتها، انواع مختلف فعالان سياسي وميان اينها وبخش هاي خاص يا معين افكار عمومي درجامعه اهميت دارند. روابط غير رسمي ميان افراد وگروهها نيز مهم هستند. بويژه ازطريق نظريه " جريان دو مرحله اي " كه درآن رهبران عقايد به عنوان كانالهاي اطلاعات، به عنوان منابع فشار اجتماعي براي پيروي كردن ازهنجارهاي گوناگون و به عنوان منابع حمايت ازبه هم پيوستگي گروهي در رفتاراجتماعي و سياسي عمل مي كنند. اما همانند مشاركت سياسي، ارتباطات سياسي را نبايد بطور

مجزا درنظرگرفت ولو آنكه اين امرازنظرتحليلي امكانپذيرباشد. بلكه بايد جزئي از الگوهاي ارتباطي گسترده تردرجامعه بطور كلي درنظرگرفته شود.ارتباطات سياسي وافكارعمومي:رسانه هاي همگاني بدون ترديد نقش بسيارمهمي درشكل گيري افكارعمومي دارند. هرچند توافقي درباره ماهيت اين نقش وجود ندارد. يكي ازافرادي كه دراين زمينه تحقيقات زيادي داشته است، " دنيس مك كويل " است كه نوع شناسي جامعي ازآثار رسانه ها فراهم كرده است. دراين نوع شناسي او تمايز اساسي بين آثاركوتاه مدت و درازمدت وآثار عمدي و غيرعمدي برقرارمي كند. اوسنجش دقيق آثارمختلف را دشوار مي داند. ممكن است درطول زمان وازيك بخش جامعه به بخش ديگر فرق كند.رسانه هاي همگاني، مهمترين منبع اطلاعاتي درباره مسائل سياسي دركشورهايي مانند انگليس است. تحقيقات گسترده دراين زمينه، همگي اين حرف را ثابت كرده اند.درمورد نقش رسانه ها نيزدرتعيين دستوركارتصميم گيري سياسي نمي توان ترديد كرد. نمونه بارز اين اثرگذاري برافكارعمومي را مي توان درجريان "واترگيت" كه به رسوايي سقوط نيكسون انجاميد، مشاهده كرد. با اين حال بررسي آثار رسانه ها دركنترل اجتماعي، اجتماعي شدن يا تغييرات نهادي يا فرهنگي دشواراست. رژيمهاي توتاليتر، آشكارا ازرسانه ها براي اعمال كنترل اجتماعي ونفوذ درفرايند اجتماعي شدن استفاده مي كنند. اما رابطه بين رسانه ها وحكومت دركشورهايي همانند بريتانيا، آمريكا بي نهايت پيچيده تر است. كمونيستها معتقدند كه رسانه ها بدنبال تأمين منابع سرمايه داران هستند وبراي گفته هاي خود نيزدلايل مختلفي ارائه مي دهند.تأثيرعوامل سياسي برارتباطات:ارتباطات سياسي مانند ارتباطات، بطوركلي، بطوراجتناب ناپذيري ازعوامل گوناگوني ازقبيل عوامل طبيعي، تكنولوژيك، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي وسياسي تأثير مي پذيرند. ازبين اين عوامل گذشته ازاهميت تك تك آنها ما به بررسي عوامل سياسي اكتفا

مي كنيم:عوامل سياسي برشبكه ارتباطات و بطورقابل ملا حظه اي درميزاني كه شبكه ارتباطات تابع كنترل سياسي حكومت است، تأثيرمي گذارند. رسانه هاي همگاني دربسياري ازجوامع وآشكارترازهمه درنظامهاي توتاليتريا اقتدارگرايان، تابع ميزان متفاوتي ازسانسوراست. براي مثال آلمان نازي و نظامهاي كمونيستي شوروي واروپاي شرقي، كنترل دقيقي بررسانه هاي همگاني و معمولا ً بروسايل تكثير اطلاعات، ماشين چاپ، دستگاه فتوكپي وار" روماني" وحتي ماشين تحرير اعمال مي كنند. با وجود اين، كنترل اطلاعات درهمه جوامع وجود دارد. سانسور حتي بصورتي دربيشتر كشورها وجود دارد. حتي اگر به آنچه مستهجن ومخالف اخلا ق تلقي مي گردد، محدود باشد، كمتر حكومتي است كه سعي نكند كنترل بر اطلاعات را به صورتي حفظ كند و بطور ضمني براين اعتقاد كه اطلاعات قدرت است، صحه نگذارد.رابطه قدرت سياسي و رسانه:در بررسي رابطه بين قدرت سياسي ورسانه ها، مي توان سه مدل عمده را ازيكديگر تفكيك كرد:الف) مدل دستكاري كردن: براساس اين مدل، صاحبان ابزارتوليد درجهت منافع خودشان، وسايل توليد فرهنگ و انديشه را درجامعه كنترل ميكنند. اين مدل برپايه فلسفه ماركسيسم استواراست.دولتها درجوامع سرمايه داري، نمايندگان صاحبان سرمايه محسوب مي شوند وبا استفاده ازوسايل ارتباط جمعي، سعي درحفظ وضع موجود دارند. بنابراين دولت يا كسانيكه مالكيت يا مسووليت اداره اين رسانه ها را برعهده دارند، آگاهانه محتواي آنها را دستكاري مي كنند. بدين ترتيب رسانه ها موجب مي شوند كه صاحبان سرمايه، ثروتمند شوند وثروت بيشتر، قدرت سياسي بيشتري براي آنها به ارمغان مي آورد. افرادي چون " هرمن " و " چامسكي " ازاين ديدگاه دفاع كرده اند.ب) مدل هژموني( سركردگي): اين مدل نيز برپايه فلسفه ماركسيسم استوار است

كه اولين بارتوسط " آنتيونيوكراشي " عنوان شد و ريشه در افكارمتفكراني چون" لوي آلتوسر" و " نيكوس پولانزاس" دارد. هژموني درلغت به معناي حاكميت نوعي انديشه درجوامع طي دوره اي خاص است. اين مدل ايدئولوژي را بهتر از ساختارومنافع اقتصادي مي بيند. بر اساس اين ديدگاه، روزنامه نگاران وروشنفكران درجامعه براساس ايدئولوژي خودشان عمل مي كنند تا منافع طبقاتي و اجتماعي، به عقيده گراشي، انديشه برتريا تفكرحاكم درجامعه بطورناخودآگاه درضميرروزنامه نگارجا دارد و ازاين رو رسانه بخشي ازايدئولوژي حاكم محسوب مي شود.ج) مدل كثرت گرا:درمدل كثرت گرا كه براساس ديدگاه " ماكس وبر" است، تنها به طبقه بندي جوامع ازنظر اقتصادي توجه نمي شود. بلكه موقعيتهاي سياسي و منزلتهاي اجتماعي نيز درآن وارد مي شود. ازاين رو " جهت گيري " دررسانه ها با توجه به نياز مخاطبان و ازسوي بازار مشخص مي شود. محتواي رسانه ها متنوع مي شود وسانسوري دركارنخواهد بود. دراين مدل، آزادي بيان حق همگان محسوب مي شود.انواع نظامهاي حاكم بررسانه ها:همانطور كه گفته شد، رسانه ها عامل اصلي توزيع اطلاعات درجوامع معاصر به شمار مي روند و نقش هايي ازجمله ناظران اجتماع، سازندگان افكارعمومي ومشوقان مردم در امر مشاركت سياسي، براي آنها منظور شده است. اما رسانه ها درعمل با توجه به رژيم هاي سياسي متفاوت با محدوديت هايي مواجهند كه گاه بصورت سانسور و گاه به شكل فشارهاي مالي و گاه متأثر ازخواست مخاطبان ظاهر مي شوند.از ديدگاه " دوفلور " كاركرد رسانه ها را مي توان همچون ديگر " نهادهاي اجتماعي " درچارچوب رژيم هاي سياسي مورد توجه قرارداد. " سپرت " وهمكارانش درسال 1956 براي اولين باردريك دسته

بندي، به چهارنوع رژيم سياسي با نظام رسانه اي متفاوت اشاره مي كند. بعد ها " دنيس مك كويل " آنها را تحت عنوان نظريه هاي هنجاري درشش گروه تقسيم مي كند:1- نظام آمرانه يا استبدادي: اين نظام ازنظرتاريخي، قديمي ترين نوع محسوب مي شود و مبتني برحق آمرانه و مطلق حكومت دربرابر رسانه هاست. بطوريكه اداره وكنترل اين وسايل درانحصار دولت است و پيامهاي آنها همانند و قالبي تهيه و پخش مي شوند. آلمان نازي و اسپانياي فرانكوه ازاين نمونه اند.2- نظام آزادي گرا: اين ديدگاه، ريشه درجنبشهاي روشنفكري قرون 17و 18 ميلا دي دارد و متأثر ازنظرات " جان لاك " و بخصوص " جان ميلتون " ميباشد كه براي اولين بارديدگاه " آزادي مطبوعات " را مطرح كرد. ويژگي عمده اين نظام رسانه اي، عقل گرايي، لزوم وجود بازار آزاد تبادل انديشه و پذيرش مسووليت نظارتي رسانه ها بركارهاي دولت مي باشد.3- نظريه كمونيستي: ريشه درافكارفلسفي كارل ماكس دارد. اين رويه پس ازانقلاب اكتبر روسيه درسال 1917 توسط لنين به كار گرفته شد. برپايه اين نظر، آزادي مطبوعات درجوامع غربي چيزي جزاستثمارتوده ها نبوده است. بنابراين دولت مجازاست آنها را به عنوان ابزار توسعه به كارگيرد.4- نظريه مسووليت اجتماعي: اين نظام درشروع قرن بيستم درآمريكا پيدا شد. ديدگاهي كه توسط حقوقدانان و سنديكاهاي مطبوعاتي عنوان شد. دراين نظام، حقوق گروهها، محوركردن جامعه وايجاد انگيزه براي گفتگوي بيشتر ميان افراد بود. به اين معنا كه بايد درجامعه، به افراد و انديشه آنها ارزش قائل شد. اين ديدگاه، بهترين شكل كنترل ونظارت بركار رسانه اي ازطريق سنديكاهاي رسانه اي است.5- نظريه انقلابي توسعه اي: يك

ديدگاه جهان سومي به حساب مي آيد كه به دو نوع نظام آمرانه و كمونيستي شباهتهاي زيادي دارد. دراين نظام، رسانه ها دركنترل مستقيم دولت مي باشند ولي مسووليت پيشبرد اهداف توسعه اي را دنبال مي كنند.6- نظريه مشاركت دموكراتيك: اين ديدگاه، به كنترل افراطي محتواي ارتباطات توسط رسانه ها انتقاد مي كند و خواستار مشاركت نهادهاي ديگر گروههاي كوچك در امر توليد و مالكيت وسايل ارتباط جمعي است.

منابع و مآخذ:1- كتاب جامعه وسياست(1377)- مايك راش - ترجمه منوچهرجوري - انتشارات سمت (تهران).2- كتاب ارتباطات سياسي، توسعه ومشاركت سياسي(1375) - پرويزعلوي - تهران - نشرعلوم نوين.3- كتاب قدرت تلويزيون - ژان كازينو - ترجمه علي اسدي - تهران - انتشارات سپهر.

جدال احسن يا جدال باطل

كيهان

بارها در زندگي با كساني روبه رو شده ايد كه بر باطلي روشن از نظر شما اصرار و پافشاري دارند و مطلب حقي را نمي پذيرند. گاه آنان را به جهل از نوع ساده و مركبش نسبت داده ايد و يا آنان را متهم به حق ستيزي كرده ايد. در عوض آن شخص نيز نه تنها از سخن و راي خويش كوتاه نمي آيد بلكه وي نيز شما را به همين دو امر متصف مي كند. بي گمان داوري در اين جا بسيار سخت است؛ چه احتمال داشته باشد كه شما در جهل مركب گرفتار باشيد هرچند كه حق ستيز نبوده و با حق و حقيقت عناد نداشته باشيد. اينجاست كه جست وجوي معياري براي شناخت حق و حق گويان لازم بوده و انسان نيازمند تر ازوي سنجشي است كه از آن به منطق تعبير مي شود.با اين همه آن چه در اين مطلب

كوتاه موردنظر و توجه است بررسي نسبت جدل گرايي به جهل گرايي مي باشد و بيش تر از آن نگاه نويسنده به مسئله زمينه هاي جدل در گفتمان هاي اجتماعي و زندگي مردمان است كه گاه به خشونت و تهمت و غيبت و ده ها نابهنجاري ديگر مي انجامد. نويسنده با بهره گيري از آيات قرآني مي كوشد تا تحليل قرآن را درباره زمينه هاي جدل گرايي به دست دهد و اقسام و انواع خوب و بد جدل را شناسايي و معرفي نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.● جدال خوب و بدبرخي از انسان ها با آن كه منطقي و عقلاني هستند گرفتارجدل مي شوند و بارها ديده شده كه افرادي دانشمند و انديشمند به سادگي از روش جدلي استفاده كرده اند. اين درحالي است كه تنها شماري از خردمندان و اهل دانش و فن مي توانند درك كنند كه شخص از روش جدلي براي تبيين و يا اقناع ديگري بهره برده است يا خير.از آن جا كه جدل گفت وگويي همراه با نزاع و به نيت و قصد غلبه و چيرگي بر ديگري است (مفردات راغب اصفهاني، ص 189 ذيل واژه جدل) نمي تواند بيرون از دايره جنگ نرم تعريف شود. به اين معنا كه جدل بر خلاف گفت وگوهايي ديگر كه براي تفهيم و تفهم و اطلاع رساني و خبرگيري انجام مي شود به قصد و نيت غلبه و چيرگي برطرف مقابل انجام مي شود و شخص مي كوشد تا به هر شكلي شده سخن و راي خويش را به كرسي بنشاند و طرف ديگر را مغلوب ساخته و

از ميدان بيرون راند. دو طرف به جاي آن كه از شمشير و ديگر ابزارهاي جنگ فيزيكي استفاده كنند از ابزارهاي كلامي و جنگ نرم بهره مي برند و مي كوشند تا حريف را مغلوب سازند. اين گونه است كه نمي توان جدل را در دايره گفت وگوهاي عادي و معمولي دسته بندي كرد و همان معيارهاي كلام و سخن گفتن معمولي را درباره آن بكار برد.البته مفسر بزرگ و انديشمند شيعي شيخ طبرسي جدل را به قصد منصرف كردن شخص مقابل از راي و نظرش تعريف كرده است (مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 237) تا كمي آن را از شدت و حدت جنگي بودن بيرون آورد و به آن لطافت و نرمي بخشد. با اين همه تغيير در بينش و نگرش شخص از راه جدل به عنوان بنياد و مولفه اصلي جدل نمي تواند ناديده گرفته شود.بنابراين همواره شخص مقابل در گفت وگوهاي جدلي مي بايست به شكلي مغلوب شده و تغيير بينش و نگرش داده و رفتار خويش را بازسازي كند. از اين رو همان گونه كه در جنگ هاي ديگر قصد تصاحب شخص و يا سرزمين است در جنگ هاي جدلي نيز تصاحب انديشه ها و بينش و نگرش شخص موردنظر مي باشد.ولي مي توان از گفتار شيخ طبرسي فهميد كه اين نوع جدل به سبب آن كه متوجه تغيير بينش و نگرش اشخاص است مي تواند به شكلي جدل محبوب و معروفي درآيد و به آن جدل نيك و پسنديده گفته شود.● جدال احسن و غيراحسناز اين روست كه با دو نوع از جدل به عنوان جدل احسن وجدل

غيراحسن مواجه مي شويم.اين جاست كه در آيات قرآني با حفظ و پذيرش دسته بندي جدل خوب و بد، از مؤمنان خواسته شده تا از جدل خوب و احسن براي دستيابي به مقاصدي چون تغيير بينش و نگرش ديگران بهره گيرند. خداوند در آيه 125 سوره نحل سفارش مي كند تا از جدال احسن براي تبليغ دين و تغيير بينش و نگرش مردم دراين حوزه بهره گرفته شود. به نظر مي رسد كه خداوند خود نيز اين شيوه را مورد توجه و استفاده قرار داده و از جدل به عنوان يك قدرت نرم سود جسته است. از اين روست كه به پيامبرش سفارش و دستور مي دهد تا با مشركان و كافران با بهترين روش جدل كند.● جدال احسندر روش جدال احسن شخص با تكيه بر اصول و اعتقادات مشترك به گفت وگو مي نشيند تا براساس همان اصول و اعتقادات مشترك حقانيت سخنان خود را تبيين و تحليل نمايد. از اين روست كه خداوند در آيه 46 سوره عنكبوت در ادامه سفارش خويش نشان مي دهد كه چگونه مي بايست مجادله احسن را انجام داد. دراين آيه به پيامبر(ص) سفارش مي شود كه به اهل كتاب بگو كه ما مشتركاتي چون كتاب وحياني و خداي يكتا و يگانه داريم.البته از آن جايي كه جدال احسن تنها زماني ممكن و شدني است كه اصول و مباني مشتركي وجود داشته باشد كه تفهيم و تفهم بر محور ومدار آن صورت گيرد، نمي توان با كساني كه هيچ گونه اصول ومباني مشتركي با آنان وجود ندارد گفت وگو و جدال احسن را انجام داد. چنان كه امكان

ندارد با كساني كه ستمگر و لجوج و حق ستيز هستند و از همان آغاز در انديشه درك و فهم نيستند به جدال احسن پرداخت.به اين معنا كه جدال احسن و نيكو زماني شدني است كه شخص مقابل درمقام اين نباشد كه بر باطل خود اصرار كند و حق ستيز باشد؛ زيرا نمي توان با كساني كه از همان آغاز حق ستيز هستند مباني و اصول مشتركي پيدا كرد؛ زيرا حق ستيزان براي فرار از پذيرش حق هر دم مباني و اصول خويش را تغيير مي دهند و حتي به سخن پيشين خود نيز پشت پا مي زنند. بنابراين نمي توان اميد رسيدن به نقطه مشتركي براي پايه گذاري گفت وگو با آنها داشت. اين گونه است كه خداوند اجازه نمي دهد كه به كساني كه حق ستيز و ستمگرند، به گفت وگوهاي حتي جدالي پرداخت. (همان )● جدال باطلخداوند در آياتي چند اين شيوه و روش جدل را به عنوان جدل باطل شناسايي و از آن پرهيز مي دهد. جدل باطل جدالي است كه حق ستيزان و ستمگران از آن بهره مي برند. به اين معنا كه مخالفان حتي كافران و مشركان بر دو دسته هستند. آناني كه نسبت به حق ستيز نداشته و به عللي دروني و بيروني به كفر گراييده اند و دوم كساني كه آگاهانه و عالمانه به سوي كفر و شرك رفته اند و باطل را به عنوان مطلوب و محبوب دنبال مي كنند. جدل نيك و خوب تنها با گروه نخست شدني است ولي با گروه دوم نمي توان از راه جدل نيكو وارد شد.خداوند در آيه 56 سوره

كهف تبيين مي كند كه جدال با روش هاي باطل از شيوه هاي مبارزه كافران با حق و حقيقت است و آنان با بهره گيري از شيوه تمسخر و استهزا مي كوشند تا رقيب و مخالف خود را از ميدان به در كنند. به اين معنا كه اگر در شيوه جدل احسن گفت وگوها بر پايه مباني و اصول مشترك انجام مي گيرد، در گفت وگوي جدلي باطل، تمسخر و استهزاي شخص و شخصيت و مطالب و محتواي طرف مقابل، به عنوان اصل قرار مي گيرد. اين گونه است كه امكان گفت وگوي حتي منطق جدلي از ميان مي رود و تمسخر و استهزا و خرد كردن شخصيت طرف مقابل اصل قرار مي گيرد.در جدل باطل تنها هدف و مقصود نابودي هر آن چه به نام حق و حقيقت است مورد توجه قرار مي گيرد و شخص مي كوشد تا باطل را بر حق چيره كند و اين كار را آگاهانه و عالمانه انجام مي دهد. از اين روست كه خداوند در همين آيه و نيز آيه 5 سوره غافر جدال در برابر حق را زمينه عقوبت هاي الهي در دنيا و كيفر در آخرت مي داند و از هلاكت و نابودي حق ستيزان با روش جدل باطل خبر مي دهد.● آداب جدال نيكواز آن جايي كه ذات و مؤلفه جدل، نوعي نزاع به قصد غلبه و چيرگي و به نيت منصرف كردن شخص از راي و نظرش مي باشد نمي تواند در دايره گفت وگوهاي معمولي و عادي باشد. از اين روست كه امكان خروج از مبادي آداب و رفتارها و گفتارهاي پسنديده و

نيك در آن بسيار وجود دارد.خداوند براي اين كه شخص در هنگام جدال نيكو گرفتار نابهنجاري ها نشده و از دايره اخلاق خارج نشود مجموعه اي از مسايل را به عنوان آداب جدال نيك بيان مي كند كه در اين جا به برخي از آن ها اشاره مي شود.▪ برخورد منطقي: يكي از مهم ترين مباني و آداب گفت وگوهاي جدلي بهره گيري از علم و منطق است. به اين معنا كه شخصي كه در مقام اثبات حق و حقانيت چيزي است نمي بايست براي رسيدن به نتيجه و مطلوب خود از ابزارهاي نادرست و غلط استفاده كند. به اين معنا كه هرگز هدف وسيله و ابزار را توجيه نمي كند. بنابراين نمي توان براي اثبات مطلب حقي از روش باطلي سود جست. از اين روست كه خداوند در آيه 71 سوره اعراف و نيز 3 و 8 سوره حج و 20 سوره لقمان و 35 و 56 سوره غافر جدال استوار بر علم و منطق را داراي ارزشي ستودني معرفي مي كند و خواهان بهره مندي از اين روش در گفت وگوهاي جدلي مي شود.▪ حسن معاشرت: از آن جايي كه جدل به هر حال گفت وگويي با قصد چيرگي و غلبه و منصرف كردن شخص از نظر و رأي خودش مي باشد مي توان آن را يك جنگ دانست. بنابراين لازم است كه شخص جدل كننده در هنگام جدل هماره بهترين برخورد و نيكوترين سخن را به زبان آورد و از استهزا و تمسخر كلامي و شكلي و اشاري به دور باشد.بسيار ديده شده است كه در هنگام مناظره ها و جدل ها

افراد از كوره در رفته و سخنان ركيك و نادرست و حتي باطلي را بر زبان مي رانند و ادا و اطوارهايي را انجام مي دهد كه نمايش آن براي خود افراد شرم آور مي باشد و شخص از خجالت و حيا گويا آب مي شود. خروج از دايره آداب سخن گفتن زماني تشديد مي شود كه شخص از سوي طرف مقابل و مخالف مورد استهزا قرار گيرد. بنابراين اگر شخص خود را حق مي شمارد مي بايست به گونه رقيب و مخالف و شيوه او عمل نكند. اگر در خود اين توان را نمي يابد كه با مخالف به شيوه نيكو سخن گويد از همان آغاز وارد اين ميدان نشود و به كناري رود و اجازه دهد تا ديگران با او به مناظره بپردازند.به هر حال خداوند در آيه 125 سوره نحل و نيز 46 سوره عنكبوت بهترين برخورد و نيكوترين سخن را از جمله آداب جدال نيكو با ديگران برمي شمارد و بدان سفارش و دستور مي كند.رفق و مدارا، از ديگر آداب اسلامي جدل نيكو آن است كه رفق و مدارا را در عمل نشان داده و اظهار نمايد. شيخ طبرسي اصولا در تفسير جدل احسن آن را به جدل همراه با رفق و مدارا تفسير مي كند (مجمع البيان، ج5و 6، ص605 و نيز ج7و 8، ص449) بنابراين جدل كننده مي بايست هماره به گونه اي رفتار كند كه به دور از خشونت كلامي و رفتاري باشد و نرمي و مدارا با مخاطب را در طول جدل مراعات نمايد.از آن جايي كه قرآن حاوي بيش ترين و بهترين مطالب حق و

استدلال هاي منطقي و قومي و هم چنين آداب درست سخن گفتن است بهتر آن است كه شخص از قرآن براي جدال بهره بگيرد. از امام صادق(ع) در تفسير جدال احسن آمده است كه مراد از آن جدال با كتاب الله و قرآن مي باشد. (نورالثقلين، ج3، ص95)● زمينه هاي جدالجدل براي اهداف و با زمينه هاي گوناگون صورت مي گيرد. خداوند در آياتي از قرآن به شماري از اين اهداف و بسترهايي ايجادي جدل اشاره مي كند كه در اين جا به آنان به شكل گذرا اشاره مي شود.يكي از مهمترين علت و زمينه هاي گرايش شخص به جدل را مي بايست در استيفا و احقاق حق جست؛ زيرا گاه شخص در شرايطي به سر مي برد كه نمي تواند حق را ابراز كرده و يا آن را به دست آورد. در اين صورت مي تواند از روش جدلي براي دست يابي به حق بهره گيرد. در آيات 1و 2 سوره مجادله به مجادله خوله با پيامبر(ص) اشاره شده است كه در آن جا خوله به هدف دست يابي به حق زوجيت خويش به مجادله با پيامبر به شكل حسن و نيك مي پردازد كه خداوند اين جدال احسن را گزارش مي كند.از ديگر كاربردهاي جدل نيك مي توان به كاربردهاي تبليغي آن اشاره كرد. بارها اشخاص و گروه هاي اجتماعي و سياسي و عقيدتي براي تبليغات امري به شيوه جدال و مجادله رو مي آورند. اين كار نه تنها درست و سودمند است بلكه يكي از روش هاي مفيد و تأثيرگذار مي باشد كه حتي پيامبران از آن سود برده اند و جدل

احسن يكي از پايه هاي اصلي در روش تبليغي ايشان بوده است. خداوند به صراحت در 125سوره نحل از پيامبرش مي خواهد كه اين شيوه و روش را در تبليغات ديني خويش به كار گيرد.گاه زمينه جدال و مجادله نيكو را مي بايست در دلسوزي شخص نسبت به طرف مقابل يا ديگراني جست كه مربوط و يا مرتبط به موضوع جدل مي باشند. از اين نمونه ها مي توان به دلسوزي ابراهيم(ع) براي قوم لوط اشاره كرد كه موجب شد تا آن حضرت به جدال با فرشتگان مأمور عذاب بپردازد. (هود ايه 74)اگر از اين مسائل و اهداف بگذاريم بسياري ديگر از علل و زمينه هاي جدال را مي بايست در جدال باطل و زمينه هاي آن دانست. خداوند در آياتي زمينه هاي جدال باطل را در اموري چون جهل و ناداني (حج آيات3 و 8) تعصبات قومي و قبيله اي و عقيدتي (لقمان آيات 20و 21) حق ستيزي (كهف آيه56) كفر و شرك (انعام آيه25 و غافر آيه 4و 5) و گمراهي و گمراه كردن ديگران (حج آيات 8و 9 و غافر آيات 34و 35) و جهادگريزي مؤمنان (انفال آيات 5و 6) و ديگر امور و تكاليف سخت و دشوار جست.بي گمان مهم ترين علت و زمينه جدال هوي باطل را مي بايست در همان جهل مركب و يا حق ستيزي و عناد جست كه با ريشه هايي چون تعصب و تقليد و خاستگاه هايي چون تكبر و وسوسه هاي شيطان (حج آيه3و انعام آيه 121) جست وجو كرد. از اين روست كه مي توان گفت كه رابطه و نسبت تنگاتنگي ميان جدال باطل

و جهل و حق ستيزي وجود دارد. راههاي درست بحث كردن (جدال احسن)پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «اورع الناس من ترك المراء و ان كان محقاً»(1)پارساترين مردم، كسي است كه مجادله را رها كند هر چند حق با او باشد.واژه هاي مجادله و مراء هر دو مربوط به طرز سخن گفتن و ازروش هاي دعوت و تبليغ و مباحثه و گفتگو است، به نحوي كه گوينده با چيزهايي كه طرف مقابل، آنها را قبول دارد، سعي مي كند نظر او را رد نمايد. (2)به عبارت ديگر: جدال و مراء به معناي ايراد گرفتن از سخن فرد ديگري به منظور كوچك شمردن و اهانت نمودن به او و نشان دادن زيركي و هوش و به رخ كشيدن توانمندي خود است، بدون اين كه هيچگونه انگيزه و فايده ديني داشته باشد. اين دو صفت از اخلاق ناپسند شمرده مي شود(3).همه ما در امور زندگي فردي و اجتماعي خود، پيوسته با ديگران در ارتباط هستيم و با اطرافيان خود، مانند: خانواده، فاميل، دوستان، همسايگان، همكاران، همسفران، همشهريان، و... بحث و گفتگو مي كنيم. ممكن است با فاميل و يا همكاران درباره مسائل سياسي همچون انتخابات و گزينش نامزد اصلح براي رياست جمهوري و يا عملكرد دولت ها با يكديگر مباحثه داشته باشيم و يا دو نفر در امور ورزشي و يادرباره يك مسأله علمي با هم بحث نمايند. به همين ترتيب در روابط اجتماعي، شهروندان دائماً در موضوعات گوناگون اقتصادي، سياسي، اجتماعي و... به گفتگو و تبادل نظر و رد و قبول نظر يكديگر مي پردازند.سؤال مهم اين است كه چرا در بسياري از اين مباحثات، در پايان به جاي

«وحدت و همبستگي» بيشتر، به اختلافات دامن زده مي شود، دوستي ها كمتر و دشمني ها زيادتر مي گردد و آشتي و صلح به قهر و نزاع منجر مي شود.آيا به نظر شما بسياري از اين موارد ناخوشايند و دل آزار، بخاطر اين نيست كه روش مباحثه و گفتگوهايمان، درست نمي باشد؟حقيقت اين است كه غالباً به جاي گفتگوي سالم و سازنده كه قرآن مجيد از آن به «جدال احسن» (نحل125) ياد مي كند، از شيوه هاي تخريبي و نامناسب بهره مي بريم. در اينجا بطور خلاصه به برخي ازآثار سوء مجادله هاي ناصحيح اشاره مي شود و سپس شيوه هاي درست مجادله معرفي مي گردد.پيامدهاي مجادله ها و گفتگوهاي ناصحيح ازديدگاه روايات:- دلگير شدن دوستان و برادران- ايجاد نفاق بين طرفين مباحثه- شعله ور شدن آتش دشمني- فراهم كردن موجبات آزار و اذيت همديگر(4)- از بين رفتن يقين- كاشتن تخم بدي و شرارت در دل- افزايش زمينه لغزش و خطا در آدمي- دور شدن از حق- كمرنگ شدن دوستي ها ومحبت ها(5)- غلتيد در گمراهي و تاريكي(6)- آشكار شدن عيب هاي انسان(7)- نرسيدن به حقيقت ايمان- برباد رفتن آبرو و حيثيت ها- كنار رفتن فروتني و تواضع- گسسته شدن پيوندها و ارتباطات- از بين رفتن احترام متقابل(8)- ايجاد شك و دو دلي و ترديد- عامل گمراهي و تباهي در انسان- ضايع شدن عمر آدمي(9) و...راه كارهاي موفقيت در گفتگو و مجادله احسن:- هدف ما از مباحثه بايد روشن گري باشد نه محكوم كردن يكديگر.- نبايد كاري كرد كه طرف مقابل به لجبازي و عناد بيفتد و يا عصباني گردد.- براي ردكردن افكار مخاطب نبايد

از افكار باطل و غلط استفاده كنيم.- ازدشنام دادن و فحش دادن پرهيز نمائيم.- ازسوء تعبير عبارات و كلمات طرف مقابل پرهيز كنيم.- از بكار بردن كلمات و عبارات زشت و بي عفتي در كلام اجتناب كنيم.- به شخصيت مخاطب توهين ننمائيم. (10)- ازصداي بلند و تند و خشن دوري كنيم.- از حركات ناپسند سر و دست و چشم و ابرو و ساير اعضاي بدن كه بيزاري بوجود مي آورد، خودداري كنيم.- به صحبت هاي طرف مقابل خوب گوش كرده و سخن او را قطع نكنيم.- به عقايد و افكار مخاطب احترام بگذاريم.- بحث را طولاني نكنيم.- پس از ارائه دلائل خود، چنانچه طرف گفتگو قانع نشد، بحث را ادامه ندهيم و پافشاري و تكرار ننمائيم.- از مخاطب، اقرار نگيريم كه آيا قانع شديد يا نه؟- انتظار نداشته باشيم كه بگويد من روشن شده يا قانع شدم.- شما نيز در عقايد و افكار خود مدعي نباشيد كه حق با من است.- مي توانيد از عبارت هاي معتدل استفاده كنيد مانند:اين طور بنظر مي رسد، شايد اين چنين باشد، آيا مي شود جور ديگري باشد، اين طور هم ممكن است گفته شود و...- با افراد نادان، مغرور، متكبر، ناسزاگو، بددهن، بدبين، بدسابقه و آدم هاي شكاك، مجادله نكنيم.در پايان تأكيد مي شود كه آيا به نظر شما اين طور بهتر نيست كه:ما ديدگاههاي خود را با دلايل روشن و با احترام كامل به مخاطب ارائه دهيم و چنانچه وي قانع نشد، دنباله بحث را نگيريم و اصرار نداشته باشيم كه در نهايت بخواهيم او را محكوم كرده و نظرش را تغيير دهيم. بلكه گفت و گو

را به پايان برسانيم و هر دو طرف با احترام بر عقايد و نظريات خود باقي بمانند. لكم دينكم ولي دين (كافرون 6)يك نمونه از مباحثه صحيح (جدال احسن)در مجلس مباحثه اي كه مأمون براي علماي مذاهب و اديان تشكيل داده بود و حضرت رضا(ع) نماينده مسلمانان بود، بين حضرت رضا(ع) و عالم مسيحي درباره الوهيت يا عبوديت عيسي(ع) بحث در گرفت. عالم مسيحي براي عيسي(ع) مقام الوهيت و فوق بشري قائل بود، حضرت رضا(ع) فرمود: عيسي مسيح همه چيزش خوب بود جز يك چيز و آن اين كه برخلاف ساير پيامبران به عبادت علاقه اي نداشت. عالم مسيحي گفت از تو اين چنين سخن عجيب است، او از همه مردم عابدتر بود.همين كه حضرت، اعتراف عبادت عيسي رااز عالم مسيحي گرفت، فرمود: عيسي(ع) چه كسي را عبادت مي كرد؟ آيا عبادت دليل عبوديت نيست؟ آيا عبوديت دليل عدم الوهيت (مقام خدايي) نيست؟ به اين ترتيب امام(ع) با استفاده از امري كه مقبول طرف بود، البته مقبول خود امام هم بود، او را قانع كرد. (11)جنگ نرم از منظر قرآن:جدال احسن و برهان بهترين روش مقابله با جنگ نرمجنگ نرم يك جنگ فيزيكي نيست بلكه يك نوع جنگي است كه ايمان و اعتقادات ديني و فرهنگي مردم را هدف قرار مي دهد به همين علت در قرآن كريم نوعي از جنگ نرم و مبارزه با آن را در قالبهاي مختلف مشاهده مي كنيم. خداوند در قرآن بيشتر با جدال احسن و برهان به مقابله با انواع جنگ نرم مي پردازد. در مورد مفهوم جنگ نرم در آيات قرآن بايد گفت: جنگ نرم روي ديگر سكه

"شبيخون فرهنگي" است كه سالها پيش مقام معظم رهبري درباره آن هشدار دادند؛ مسئله جنگ نرم مطلب تازه اي نيست بلكه شيوه هاي آن جديد شده است و امروزه در قالب اين مفهوم نوعي از تهاجم عليه فرهنگ و اعتقادات مردم را مي بينيم.جنگ نرم يك جنگ فيزيكي نيست بلكه يك نوع جنگي است كه ايمان و اعتقادات ديني و فرهنگي مردم را هدف قرار مي دهد به همين علت در قرآن كريم نوعي از جنگ نرم و مبارزه با آن را در قالبهاي مختلف مشاهده مي كنيم كه شگردهاي مشركان براي مقابله با پيامبر اسلام و تضعيف روحيه مسلمانان نمونه اي از آن است كه اين شگردها در ميان اهل كتاب نيز براي مقابله با پيامبر رايج بوده است. يكي از مسائلي كه مشركان هدف قرار داده بودند اصل نبوت پيامبر و موضوع وحي بود و مي گفتند اين چيزي كه محمد(ص) مي گويد نه وحي است و نه از جانب خدا بلكه ساخته ذهن او است و پيامبر اسلام را ساحر و مجنون و شاعر مي خواندند و با اين مسائل در صدد بودند مردم را از پيروي از ايشان باز داشته و يا ايمان مؤمنان را تضعيف كنند.مثلا كفار اعلام مي كردند كه اين قرآن معجزه نيست و ما مثل آن را مي آوريم در حاليكه بارها تلاش كردند اما در اين كار شكست خورده و نتوانستند در مبارزه با قرآن موفق شوند. يا به مردم مي گفتند كساني كه پيرو محمد(ص) هستند از فقرا هستند و اينها از ارزشهاي مورد نظر ما دور هستند و سعي مي كردند مردم را از

پرويدن به پيامبر بازدارند.قرآن بيشتر به پاسخگويي برهاني و منطقي روي آورده است و مثلا وحي بودن آيات قرآن را اثبات مي كند و يا مي فرمايد نشانه هاي جنون را در وجود پيامبر نمي بينيد يا تأكيد دارد كه هيچكس نمي تواند به مانند آيات قرآن را بياورد و اگر مي توانيد پس مثل آن بياوريد و از اين طريق به مقابله با آنها مي پردازد. خداوند به شكلي منطقي از راه مجادله احسن و برهان با اين جنگ نرم مقابله مي كند از طرفي اهل كتاب و منافقين هم با شگردهاي ديگري به جنگ نرم عليه پيامبر و مسلمانان مي پرداختند كه يكي از شگردهاي اهل كتاب اين بود كه مي گفتند روزهنگام اظهار ايمان به پيامبر كنيد اما در شب از ايمان خود دست بكشيد كه اين مسئله خود به خود موجب تضعيف روحيه مسلمانان مي شد.در واقع كساني كه با تهاجمات فرهنگي به مقابله با نظام جمهوري اسلامي مي پردازند مخالفان نظام ما نيستند بلكه آنها مخالفان دين اسلام هستند مثلا ترويج بي حجابي، شبهه افكني درباره ولايت فقيه و يا تقليد در فروع دين از نمونه هاي جنگ نرم در دوران معاصر ما محسوب مي شود كه دشمن به شكلهاي مختلف و متأسفانه به همراه برخي از مراكز داخلي سعي در شبهه افكني در مورد اين مباحث را دارند.امروزه شگردهاي جديدي به عنوان جنگ نرم مي بينيم كه قرآن به شيوه هاي مختلف به مقابله با آن در صدر اسلام پرداخته است؛ اما اگر اشكال جنگ نرم شديد شود ديگر برهان و گفتگوي منطقي به نتيجه نمي رسد و بايد

در قالب قوانين بازدارنده به مقابله با آن پرداخت اما در شرايط خفيف هجمه هاي فرهنگي، بهترين راه توجيه مخاطبان و آگاهي بخشي است و بهتر است نخبگان و علماي ديني ما در مورد وجوب حجاب، يا مسئله ولايت فقيه و يا نماز و... به تبيين بپردازند و به شبهات مطرح شده پاسخ دهند.هدف اصلي جنگ نرم از بين بردن فرهنگ و اعتقادات ديني مردم است و بهترين راه براي از بين بردن اثرات تخريبي جنگ نرم در طرح شبهات ديني و فرهنگي، جدال احسن از راه برهان است اما اگر ترويج فساد و منكر شدت گرفت ديگر چاره اي جز بهره گيري از قوانين بازدارنده و قوانين اجرايي كه در كشور طراحي شده نداريم.

حكمت و جدال احسن در احتجاج     سيره ي احتجاجي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين بود كه در بحثهاي عقلي هرگز از مقدمات وهمي و خيالي استمداد نمي جست و در بحثهاي كلامي، درباره ي ملل و نحل، از متشابهات كتب آسماني انبياي سلف (عليهم السلام) ياري نمي گرفت، زيرا انساني كه عقل ممثّل است، در احتجاجهاي معقول از عقل تجاوز نكرده، به وهم و خيال تنزل نمي كند و در استدلالهاي منقول هم از محكمات وحي تجاوز نكرده، به متشابهات آن نمي پردازد.تنزل از مبادي عقلي به مقدمات وهمي و خيالي، و تجاوز از محكمات آسماني و تمسك به متشابهات آن، كار كسي است كه يا داراي عيب علمي است و يا داراي نقص عملي. چنين احتجاج كنندهاي كه در مقام استدلال ضعيف بوده يا گرفتار سوء استفاده از جهل ديگران است، با استمداد از

مقدمات وهمي و يا متشابهات مي خواهد كمبود فكري را در معقول يا منقول جبران كند و يا بر اثر ضعف فكري و جهل مستمعِ قاصر كه به خيال و وهم از يك سو و به متشابهات از سوي ديگر نزديكتر است فرصت را مغتنم شمرده، مغالطه كند.رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه از نظر بينش، عقل ممثّل و از نظر كشش و كوشش و منش، عدل ممثل است هرگز از مقدمات خيالي و وهمي و نيز از متشابهات استعانت نمي جويد تا در استدلالها، رقيب را از پاي در آورد، بلكه هم شرايط احتجاج كننده را كاملاً رعايت مي كند و هم سطح ادراك مخاطب را بالا مي آورد تا از وهم و خيال رهيده، حق بين و حق خواه گردد و نيز از فريفتگي به متشابهات وارسته، به هسته مركزي استدلال عقلي يا نقلي برسد.

پانوشتها:1) منتخب ميزان الحكمه، محمد ري شهري، ج 2 ص 9162) تفسير الميزان ج21 ص 533 و ج 31 ص 3753) معراج السعاده، ملااحمد نراقي، ص 954 و مجموعه آثار شيخ عباس قمي، دارالثقلين، چاپ 2، 68 ص 1444) اصول كافي ج3 ص 9045) غررالحكم و دررالكلم آمدي، سيدهاشم رسولي محلاتي 2جلدي ج 2 ص 4246) نهج الفصاحه، مرتضي فريد تنكابني، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 3717) معراج السعاده (همان) ص 0468) منتخب ميزان الحكمه (همان) ج 2 ص 719 و ج 1 ص 1839) نصايح لقمان حكيم، سيد هدايه الله مسترحمي، انتشارات اسلاميه ص 307-31110) تفسير الميزان (همان) ج 13 ص 37511) آشنايي با علوم اسلامي (منطق و فلسفه)، شهيد مطهري، صدرا، ص 511●

منبع: روزنامه - كيهان

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109