مديريت تكنولوژي

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: مديريت تكنولوژي/ www.modiryar.com

ناشر :www.modiryar.com

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1391.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه , رايانه

موضوع:مديريت - تكنولوژي

ارزيابي تكنولوژي

...  technology managementابزار يا چارچوب فكري

يك ابزار يا چارچوب فكري است كه به درك بهتر نسبت به تكنولوژي و تصميم گيري در مورد آن كمك مي كند. امروزه ارزيابي تكنولوژي در سطح كلان بعنوان يك منبع اطلاعاتي، كه اطلاعاتي را به فرآيند سياستگذاري تزريق مي كند، معرفي مي شود. ارزيابي تكنولوژي بايد به تحليل و ارزيابي نتايج خواسته و ناخواسته، فرصتها و ريسك هاي تكنولوژيها، اعم از تكنولوژيهاي جديد و يا تثبيت يافته بپردازد. شعار TA اين است كه يك تكنولوژي جديد بايد بهتر از تكنولوژي قبلي باشد، در غير اين صورت نيازي به آن نيست. "بهتربودن" هم به جنبه علمي يك تكنولوژي توجه مي كند و هم به ابعاد اجتماعي-اقتصادي و زيست محيطي.كاركردهاي ارزيابي تكنولوژي : با مطالعه پيشرفت ارزيابي تكنولوژي در شش كشور (ايالات متحده، سوئد، آلمان، انگليس، هلند و فرانسه) هشت اثري كه TA  بايد داشته باشد، مشخص شده است. 1-    گسترش منابع اطلاعاتي سياستگذاران2-    كمك به سياستگذاري كوتاه مدت و ميان مدت در قواي مجريه و مقننه3-    كمك به ايجاد و توسعه سياست بلندمدت با ارائه اطلاعات درباره پيشرفتها و گزينه هاي احتمالي4-  هشدار زودهنگام، با هدف ارائه اطلاعات درباره پيامدهاي نامطلوب احتمالي توسعه تكنولوژيكي در ابتدايي ترين مرحله ممكن5-  تقويت تصميم گيري در مورد تكنولوژي از طريق كمك به گروههاي اجتماعي براي اتخاذ استراتژي در رابطه با توسعه تكنولوژيكي6-    تشخيص، تنظيم و توسعه كاربردهاي تكنولوژيكي مفيد و مطلوب براي جامعه7-    تشويق عامه مردم به پذيرش تكنولوژي8-    افزايش آگاهي دانشمندان از مسؤوليت اجتماعي خود لازم به ذكر است كه

در طول زمان، تأكيد يكساني بر اين كاركردها وجود نداشته است. بعنوان مثال كاركرد هشدار زودهنگام تقريبا" در تمام كشورها ضعيف شده و به جاي آن كاركرد حمايت از سياستگذاري تكنولوژي تقويت شده است. انواع ارزيابي تكنولوژي : ارزيابي تكنولوژي (TA) نسبت به عرصه مطالعه و كنشگران اين عرصه، به راههاي مختلفي صورت مي گيرد. سه شاخه از TA    را كه هركدام سبك خاصي دارند، مي توان تشخيص داد. TA در شركتها و مؤسسات درگير با مسائل تكنولوژيكي، براي رسم نماي آينده تكنولوژيها و بررسي ارزش آنها براي      )شركت يا مؤسسه بكار گرفته شده و از آن بعنوان يك ورودي در توسعه استراتژي استفاده مي شود. انتخاب تكنولوژيهاي برنده (يا اجتناب از بازنده ها) وجه غالب اين فعاليت است. دومين شاخه ارزيابي تكنولوژي، TA براي توسعه سياستها و تصميم گيريهاي سياسي در مورد پروژه ها يا طرحهاي گسترده يك جزء تكنولوژيكي مهم دارد. اين نوع TA را مي توان يكي از وظايف دولت دانست و دفتر ارزيابي تكنولوژي ايالات متحده (OTA) را بعنوان تجسم اين نوع از ارزيابي تكنولوژي قلمداد كرد. OTA در طول مدت حيات، رويكردي قوي در مطالعات TA را توسعه داد كه هنوز مي تواند به نحو سودمندي از آن استفاده شود. سازمانهاي ديگري نيز با هدف انجام TA براي پارلمان ها يا دول كشورها از روي مدل OTA بوجود آمده اند. ارزيابي تكنولوژي براي ايجاد توافق روي ملاحظات و اقدامات لازم، جديدترين شاخه TA است، اما در برخي كشورها به وضوح ديده مي شود و كم وبيش نهادينه شده است. امروزه از روشهاي مشاركتي مانند برگزاري كنفرانس براي ايجاد توافق در تمام دنيا استفاده مي شود.

*http://modiret.blogfa.com/

ارزيابي تكنولوژي

يك ابزار يا چارچوب فكري است كه به درك بهتر نسبت

به تكنولوژي و تصميم گيري در مورد آن كمك مي كند. امروزه ارزيابي تكنولوژي در سطح كلان بعنوان يك منبع اطلاعاتي، كه اطلاعاتي را به فرآيند سياستگذاري تزريق مي كند، معرفي مي شود. ارزيابي تكنولوژي بايد به تحليل و ارزيابي نتايج خواسته و ناخواسته، فرصتها و ريسك هاي تكنولوژيها، اعم از تكنولوژيهاي جديد و يا تثبيت يافته بپردازد. شعار TA اين است كه يك تكنولوژي جديد بايد بهتر از تكنولوژي قبلي باشد، در غير اين صورت نيازي به آن نيست. "بهتربودن" هم به جنبه علمي يك تكنولوژي توجه مي كند و هم به ابعاد اجتماعي-اقتصادي و زيست محيطي. كاركردهاي ارزيابي تكنولوژي : با مطالعه پيشرفت ارزيابي تكنولوژي در شش كشور (ايالات متحده، سوئد، آلمان، انگليس، هلند و فرانسه) هشت اثري كه TA  بايد داشته باشد، مشخص شده است.1-    گسترش منابع اطلاعاتي سياستگذاران2-    كمك به سياستگذاري كوتاه مدت و ميان مدت در قواي مجريه و مقننه3-    كمك به ايجاد و توسعه سياست بلندمدت با ارائه اطلاعات درباره پيشرفتها و گزينه هاي احتمالي4-  هشدار زودهنگام، با هدف ارائه اطلاعات درباره پيامدهاي نامطلوب احتمالي توسعه تكنولوژيكي در ابتدايي ترين مرحله ممكن5-  تقويت تصميم گيري در مورد تكنولوژي از طريق كمك به گروههاي اجتماعي براي اتخاذ استراتژي در رابطه با توسعه تكنولوژيكي6-    تشخيص، تنظيم و توسعه كاربردهاي تكنولوژيكي مفيد و مطلوب براي جامعه7-    تشويق عامه مردم به پذيرش تكنولوژي8-    افزايش آگاهي دانشمندان از مسؤوليت اجتماعي خود لازم به ذكر است كه در طول زمان، تأكيد يكساني بر اين كاركردها وجود نداشته است. بعنوان مثال كاركرد هشدار زودهنگام تقريبا" در تمام كشورها ضعيف شده و به جاي آن كاركرد حمايت از سياستگذاري تكنولوژي تقويت شده است. انواع ارزيابي تكنولوژي : ارزيابي تكنولوژي (TA) نسبت به عرصه

مطالعه و كنشگران اين عرصه، به راههاي مختلفي صورت مي گيرد. سه شاخه از TA    را كه هركدام سبك خاصي دارند، مي توان تشخيص داد. TA در شركتها و مؤسسات درگير با مسائل تكنولوژيكي، براي رسم نماي آينده تكنولوژيها و بررسي ارزش آنها براي      )شركت يا مؤسسه بكار گرفته شده و از آن بعنوان يك ورودي در توسعه استراتژي استفاده مي شود. انتخاب تكنولوژيهاي برنده (يا اجتناب از بازنده ها) وجه غالب اين فعاليت است. دومين شاخه ارزيابي تكنولوژي، TA براي توسعه سياستها و تصميم گيريهاي سياسي در مورد پروژه ها يا طرحهاي گسترده يك جزء تكنولوژيكي مهم دارد. اين نوع TA را مي توان يكي از وظايف دولت دانست و دفتر ارزيابي تكنولوژي ايالات متحده (OTA) را بعنوان تجسم اين نوع از ارزيابي تكنولوژي قلمداد كرد. OTA در طول مدت حيات، رويكردي قوي در مطالعات TA را توسعه داد كه هنوز مي تواند به نحو سودمندي از آن استفاده شود. سازمانهاي ديگري نيز با هدف انجام TA براي پارلمان ها يا دول كشورها از روي مدل OTA بوجود آمده اند. ارزيابي تكنولوژي براي ايجاد توافق روي ملاحظات و اقدامات لازم، جديدترين شاخه TA است، اما در برخي كشورها به وضوح ديده مي شود و كم وبيش نهادينه شده است. امروزه از روشهاي مشاركتي مانند برگزاري كنفرانس براي ايجاد توافق در تمام دنيا استفاده مي شود.

*http://modiret.blogfa.com/

چرا مديريت تكنولوژي

؟

مكاتب چهارگانه ي مديريت تكنولوژيعلي رضا عمادي

مديريت تكنولوژي يك مبحث بين رشته اي است كه علوم، مهندسي، و مديريت را به هم پيوند مي زند. از ديدگاه مديريت تكنولوژي، تكنولوژي اصلي ترين عامل توليد ثروت است و ثروت چيزي بيشتر از پول است كه مي تواند عواملي همچون ارتقاء دانش، سرمايه ي فكري، استفاده ي موثر از منابع، حفظ منابع طبيعي

و ساير عوامل موثر در ارتقاء استاندارد و كيفيت زندگي را شامل شود. مديريت تكنولوژي، در واقع مديريت سيستمي است كه خلق، كسب، و به كارگيري تكنولوژي را ممكن مي سازد و شامل مسووليتي است كه اين فعاليت ها را در راستاي خدمت به بشر و برآورده ساختن نيازهاي مشتري قرار مي دهد. تحقيق، اختراع، و توسعه، اساسي ترين مولفه هاي خلق تكنولوژي و وقوع پيشرفت هاي تكنولوژيك هستند. اما در مسير توليد ثروت، مولفه ي مهم تري نيز وجود دارد كه همان به كارگيري يا تجاري سازي تكنولوژي است. به بيان ديگر، مزاياي تكنولوژي هنگامي تحقق مي يابند كه نتيجه ي آن به دست مشتري برسد. مشتري مي تواند فرد، شركت، يا يك نهاد دولتي باشد. اختراعي كه در قفسه نهاده شود، ثروت توليد نمي كند و ايده اي كه بروز مي كند و به كار بسته نمي شود _ حتي اگر به عنوان اختراع به ثبت برسد _ بازده مالي ندارد. تكنولوژي هنگامي به توليد ثروت منجر مي شود كه يا تجاري شود و يا در مسير تحقق اهداف استراتژيك يا عملياتي يك سازمان به كار بسته شود. هر چند در مبحث مديريت تكنولوژي فرض براين است كه تكنولوژي مهم ترين عامل در سيستم توليد ثروت است ولي عوامل ديگري نيز در اين سيستم دخيل هستند. مثلاً، تشكيل سرمايه و سرمايه گذاري، نقش مهمي در رشد اقتصادي ايفا مي كنند. نيروي كار، عامل موثر ديگري در رشد اقتصادي است. ملاحظات اجتماعي، سياسي و محيطي نيز برفرايند توليد ثروت تأثير مي گذارند. در مبحث مديريت تكنولوژي با تكنولوژي به عنوان بذر اوليه ي توليد ثروت برخورد مي شود. با پرورش صحيح و محيط مناسب، اين بذر اوليه به درخت تنومندي تبديل مي شود. ساير عوامل موثر در توليد ثروت _ شامل سرمايه،

نيروي كار، منابع طبيعي، سياست هاي عمومي، و غيره _ در واقع محيط حاصلخيز و ساير مايحتاج اين گياه را تشكيل مي دهند. هر يك از اين عوامل، داراي رشته ي تخصصي و آموزش ها و پژوهش هاي خاص خود هستند. مديريت تكنولوژي، به عنوان يك مبحث بين رشته اي، دانش موجود در تمامي اين رشته ها را با هم تركيب مي كند. يك دوره ي يادگيري مديريت تكنولوژي در سطح پيشرفته به مطالعه عميق هر يك از اين عوامل نياز دارد. مديريت تكنولوژي داراي ابعاد ملي، سازماني و فردي است. در سطح ملي يا دولتي (سطح كلان)، مديريت تكنولوژي به شكل گيري سياست هاي عمومي كمك مي كند. در سطح بنگاه (سطح خرد)، به ايجاد و تثبيت بنگاههاي رقابت پذير مي انجامد. در سطح فردي، به ارتقاء ارزش فرد در جامعه كمك مي كند.شوراي تحقيقات ملي آمريكا، مديريت تكنولوژي را چنين تعريف كرده است: "يك حوزه ي بين رشته اي كه با طرح ريزي، توسعه و پياده سازي توانمندي هاي تكنولوژيك براي شكل دادن و تحقق اهداف استراتژيك و عملياتي يك سازمان سروكار دارد."مديريت تكنولوژي به اين دليل يك حوزه ي بين رشته اي محسوب مي شود كه دانش حاصل از رشته هاي علوم، مهندسي و مديريت اجرايي را تركيب مي كند. مديريت تكنولوژي بر بسياري از اجزاء كاركردي سازمان همچون تحقيق و توسعه، طراحي، توليد، بازاريابي، مالي، پرسنلي، و اطلاع رساني تأثير مي گذارد. گستره ي آن، هم مقولات استراتژيك و هم مقولات عملياتي سازمان را شامل مي شود. ابعاد عملياتي با فعاليت هاي روزمره ي سازمان سروكار دارند و ابعاد استراتژيك بر موضوعات بلندمدت متمركز هستند. سازمان بايد به هر دو بعد توجه داشته باشد. بررسي ها نشان داده اند كه اكثر مهندسان و مديران صرفاً به ابعاد عملياتي و نتايج كوتاه مدت توجه دارند و به مقولات استراتژيك بي توجه

هستند. اين كوته بيني موجب شده است كه تأثيرات اقدامات امروز خود را بر آينده ي سازمان ناديده بگيرند. مديريت تكنولوژي با تأكيد بر اهداف استراتژيك سازمان، به حذف اين نارسايي از سيستم مديريت كمك مي كند. مديريت تكنولوژي، مديران را در تلاش هايشان براي بهبود بهره وري، افزايش اثربخشي، و تقويت جايگاه رقابتي بنگاه هدايت مي كند. در دهه ي 1970 و 1980، صنايع آمريكا به تدريج جايگاه رقابتي خود را در مقابل محصولات ژاپني و حتي محصولات برخي ديگر از كشورهاي آسيايي از دست دادند. اين رويداد، بسياري از سازمان هاي آمريكايي را تحت تأثير قرار داد و آن ها را برآن داشت كه رويكردهاي گوناگوني را براي كمك به صنايع آمريكا و بازيافت جايگاه رقابتي آنان در پيش گيرند. از ميان اين سازمان ها مي توان به شوراي تحقيقات ملي، فرهنگستان ملي مهندسي، بنياد ملي علوم، بسياري از سازمان هاي صنعتي، و نهادهاي آموزشي آمريكا اشاره كرد. تلاش اين سازمان ها، آنان را متوجه جهان نمود. در گزارش شوراي ملي تحقيقات كه در سالي 1987 منتشر گرديد، پيشنهاد شده بود كه بايد شكاف دانش و عملكرد را بين مهندسي و علوم از يك طرف، و بين كسب و كار، و كشاندن تكنولوژي در قالب محصولات و خدمات به صفحه ي بازار، به توليد ثروت برطرف گردد.به نظر مي رسيد كه در پارادايم هاي صنعتي، سياست هاي دولتي، و نهادهاي آموزشي، ارتباط بين تكنولوژي و كسب وكار ناديده گرفته شده است. برنامه هاي آموزشي در رشته هاي مهندسي و مديريت، و ساختارها و نهادهاي صلب مرتبط با آن ها، كارايي خود را از دست داده بودند و به بازنگري هاي جدي نياز داشتند. علاوه براين، معلوم شده بود كه به برنامه هاي آموزشي دست اولي نياز است كه مديران

و مهندسان را براي برخورد با تحولات تكنولوژيك و نفوذ در بازارهاي جهاني آماده سازد. روش هاي جديدي براي تفكر درباره ي اين برنامه ها و محتويات آن ها پيشنهاد گرديد. ظهور برنامه هاي جديد تخصصي در زمينه ي مديريت تكنولوژي، يكي از دستاوردهاي اين خودارزيابي است. مديريت تكنولوژي، رشته هاي ناظر بر خلق تكنولوژي را به رشته هاي ناظر بر تبديل تكنولوژي به ثروت پيوند مي زند.در حوزه نفت و گاز نيز برخي از كشورهاي پيشرو در اين زمينه اقدامات خوبي به انجام رسانيده اند كه از آن جمله مي توان به تدوين استراتژي تكنولوژي صنعت نفت نروژ و تشكيل انجمن انتقال تكنولوژي صنعت نفت آمريكا اشاره داشت. اين نمونه ها به همراه تجربيات فراوان ديگر در صنعت نفت و گاز جهان به خوبي نمايانگر حركت رو به رشد صنعت نفت جهان در اين حوزه مي باشد. در حوزه مديريت مخازن نيز با توجه به تنوع متغيرها و ضرورت كسب و بكارگيري تكنولوژيهاي بروز و مناسب جهت توسعه ميادين و ازدياد برداشت لزوم توجه به مقوله مديريت تكنولوژي ضروري مي نمايد.عمده مخازن كشور در نيمه دوم عمر خود به سر مي برند و نيازمند اعمال روشهاي ادياد برداشت و بكارگيري تكنولوژيهاي مناسب در اين راستا مي باشند. اين موضوع با توجه به نوع خاص مخازن كشور كه عمدتا از نوع كربناته شكافدار مي باشند با دشواريهايي مواجه مي شود. نكته مهم ديگر تحولات بازار و اقتصاد بين الملل است كه تاثيرات فراواني در حوزه تكنولوي خواهد داشت .اين تاثيرات در قالب رويش تكنولوژيهاي جديد، اقتصادي شدن برخي از تكنولويها و تسريع برخي از تحقيقات و...خواهد شد. درك تحولات مذكور و توجه به نيازمنديها و توانمنديهاي داخلي، لزوم

توجه به حوزه مديريت تكنولوژي را دو چندان مي سازد.در اين حوزه به پايش تحولات و روندهاي جهاني در حوزه تكنولوژي و بافت آن پرداخته (tech monitoring) و آينده هاي ممكن و مطلوب را در حوزه مورد نظر بررسي خواهيم كرد (tech foresight) همچنين به ارزيابي تكنولوژيهاي موجود و در حال ظهور ،تكنولوژيهاي رقيب و مكمل خواهيم پرداخت(tech assessment) و تكنولوژيهاي مذكور و روند توسعه آنها را در بافت چند بعدي و پيچيده شان (tech in context) مورد بررسي قرار خواهيم داد و بر اين اساس راه ها و گزينه هاي پيشرو را بررسي خواهيم كرد و مسير مناسبي را جهت كسب تكنولوژيهاي مورد نظر ترسيم خواهيم كرد.(tech strategy)منبع:مديريت تكنولوژي،تاليف طارق خليل،ترجمه كامران باقري

تكنولوژى مديريت در دنياى امروز

مهمترين تفاوت دنياى امروز با ديروز سرعت تحولات تكنولوژيك عنوان شده است. دنيا در حال تغيير است و سرعت اين تغيير روز به روز بيشتر مى شود. تكنولوژى هاى جديدى ظهور مى كنند. تكنولوژى مديريت يكى از انواع جديد آن است كه فناورى بسيار قوى دارد و جزو لاينفك آن است. امروزه اگر بخواهيم سازمانهاى كارى مؤثر ايجاد و فناورى اطلاعات آن را حذف كنيم مانند آن است كه به آينده پشت كرده باشيم. در واقع مديريت دانش يك مديريت استراتژيك است و لازمه اش نيز آن است كه مديريت عالى منحصراً از فرصت هاى ارائه شده توسط فن اورى اطلاعات براى اهداف كارى بهره بردارى كامل بنمايد.اگر بخواهيم بدانيم كه چگونه نيازهاى آموزشى قشر عظيم نيروى كار شاغل در سازمانها مورد سنجش و ارزيابى قرار مى گيرد، به اين نتيجه مى رسيم كه براى تدوين و طراحى برنامه هايى كارساز و

اثربخش و مؤثر نيازمند اطلاعاتى وسيع و همه جانبه و بهنگام در ارتباط با نيازها هستيم. اهداف نيازسنجى بايد مشخص و مراحل آن انجام شود. شناسايى حيطه وسيعى از هدفها، آنها را برحسب اهميت رتبه بندى نمايد و شناسايى شكاف هاى بين وضع موجود و وضع مطلوب، تعيين اولويت ها براى عمل از جمله اهداف است.در عصر تغييرات مستمر تنها يادگيرندگان، آينده را به ارث خواهند برد، مابقى خود را براى زندگى در دنيايى مجهز كرده اند كه ديگر وجود ندارد. پيشرفت تكنولوژى بالاخص در حوزه اطلاعات و ارتباطات محيطى سازمان هاى عصر حاضر را به شدت دستخوش تغييرات نموده است. در بطلان بسيارى از باورهاى گذشته اكنون ترديدى نيست به طورى كه باورهاى جديدى جايگزين باورهاى ناكارآمد گذشته شده اند. اكنون بقاى سازمان ها در گرو «به روز»سازى پيش فرض هاى ذهنى مديران آنها است.تكنولوژى اطلاعات اساساً يك تغيير كلى و جامع است. جوانان و نوجوانان بايد مهارتهاى لازم را كسب كنند و براى وصول به اين هدف از تكنولوژى كمك بگيرند.در آموزش تكنولوژى دو عامل مهم وجود دارد؛يكى نيازهاى جامعه و تغييرات سياسى، اقتصادى و اجتماعى كه در آن رخ مى دهد. عامل ديگر مسائل داخلى مثل كمبود فيزيكى، كارگاه، آزمايشگاه و غيره است كه برنامه ريز بايد به آنها توجه كند. در بررسى فضاى آموزشى تجهيزات و امكانات آموزشى اين فضا به دو دسته فضاى آموزشى بسته (سنتى) و فضاى آموزشى باز (نوين) تقسيم بندى شده است. مشاهده مى شود كه در محيط هاى بسته براى تجهيزات و امكانات آموزشى جايگاه مشخص و اساسى در نظر گرفته نشده است. اما در محيط

هاى آموزشى باز براى فناورى آموزشى جايگاهى خاص و اصلى در نظر گرفته اند و تجربيات و يادگيرى، فعاليت هاى يادگيرى، تأكيد بر تفكر و نيز آزمايش كردن را براى رسيدن به شايستگى يادگيرى منوط به بكارگيرى فناورى آموزشى در حين آموزش و تدريس مى دانند.تكنولوژى اصلى ترين عامل توليد ثروت است و ثروت چيزى بيشتر از پول است كه مى تواند عواملى همچون ارتقاى دانش، سرمايه فكرى، استفاده مؤثر از منابع، حفظ منابع طبيعى و ساير عوامل مؤثر در ارتقاى استاندارد و كيفيت زندگى را شامل شود. مى توان گفت مديريت سيستمى است كه بكارگيرى تكنولوژى را ممكن مى سازد و شامل مسؤوليتى است كه اين فعاليت ها را در راستاى خدمت به بشر و برآورده ساختن نيازهاى مشترى قرار مى دهد. مزاياى تكنولوژى هنگامى تحقق مى يابند كه نتيجه آن به دست مشترى برسد. مشترى مى تواند فرد، شركت، يا يك نهاد دولتى باشد. اختراعى كه در قفسه نهاده شود توليد ثروت نمى كند. تكنولوژى هنگامى به توليد ثروت منجر مى شود كه يا تجارى شود و يا در مسير تحقق استراتژيك يا عملياتى يك سازمان به كار بسته شود و در نتيجه با تكنولوژى به عنوان بذر اوليه توليد ثروت برخورد مى شود كه با پرورشى صحيح و محيطى مناسب، اين بذر اوليه به درخت تنومندى تبديل مى شود. ساير عوامل مؤثر ديگر سبب حاصلخيزتر شدن و برآوردن نيازهاى آن محسوب مى شوند.مديريت تكنولوژى مديران را در تلاش هايشان براى بهبود بهره ورى، افزايش اثربخشى و تقويت جايگاه رقابتى هدايت مى كند. اين مديريت در سطح ملى بيشتر بر نقش سياست هاى

عمومى در پيشبرد علم و تكنولوژى متمركز است و تأثيرات كلى تكنولوژى بر جامعه و به ويژه نقش آن در توسعه اقتصادى پايدار را مورد بحث قرار مى دهد. مديريت تكنولوژى در سطح ملى مقولاتى همچون تأثير تكنولوژى بر سلامتى و ايمنى و پيامدهاى زيست محيطى آن را دربرمى گيرد. سياست هاى تكنولوژى در سطح دولت و سازمان در واقع چارچوبى براى استفاده از تغييرات تكنولوژيك در جهت منافع جامعه و كاركنان سازمان هستند.تكنولوژى چگونه خلق مى شود؟چگونه مى توان آن را براى ايجاد فرصت هاى كسب و كار به كار بست؟چگونه مى توان استراتژى تكنولوژى را با استراتژى كسب و كار يكپارچه نمود؟چگونه مى توان از تكنولوژى براى كسب مزيت رقابتى استفاده كرد؟تكنولوژى چگونه مى تواند انعطاف پذيرى سيستم هاى توليدى و خدماتى را بهبود بخشد؟چگونه مى توان سازمانهايى طراحى نمود كه با تحولات تكنولوژيك سازگار باشند؟چه وقت بايد به سراغ تكنولوژى رفت و چه وقت بايد آن را كنار نهاد؟تمامى اين سرفصل ها در يكديگر تنيده و بافت مديريت تكنولوژى را تشكيل مى دهند. اين مقولات داراى پيامدهاى مهمى براى مديران و مهندسان هستند. مهندسان با مؤلف هاى فيزيكى تكنولوژى سر و كار دارند ولى بايد بتوانند تكنولوژى را با سيستم هاى اقتصادى و بازار مرتبط سازند. مديران نيز بايد بتوانند پيامدهاى تكنولوژى را براى كسب و كار خود پيش بينى كنند.مهمترين دلايل توجه به مديريت تكنولوژى در دنياى كنونى عبارتند از سرعت گرفتن تحولات تكنولوژيك، تغيير در قلمرو، تغيير در رقابت و شكل گيرى بلوك هاى تجارى. در نتيجه استفاده از تكنولوژى آموزشى مناسب، مورد كاوى (case study)، كارگاه آموزشى، Business Game

و ابزارها و روش هاى مورد استفاده در برنامه هاى آموزشى سازمان مديريت براى ايجاد جذابيت بيشتر و افزايش ضريب توسعه است ضمن اينكه موارد فوق، ابزار بسيار مؤثرى در تثبيت مفاهيم و تمرينى براى بكارگيرى آنها در حين عمل محسوب مى شود. فرآيند و يادگيرى بايد در برنامه اتفاق بيفتد. به همين منظور ارائه مطالب و منابع متنوع و استفاده از ابزارهاى كمك آموزشى با به چالش كشيدن مخاطبين، تلاش در تثبيت و بكارگيرى مفاهيم جديد دارد. انطباق فعاليتها با قوانين و مقررات آموزشى كشور براساس فرآيند نيازسنج، هدف گذارى برنامه آموزشى، كتاب، منابع آموزشى و تصويب آنها در مراجع ذيربط با استفاده از تكنولوژى آموزشى مناسب بررسى نيازهاى آموزشى كاركنان استان و اعلام به مركز برنامه ريزى و آموزش نيروى انسانى و برگزارى دوره هاى موردنياز جهت دستيابى به تكنولوژى اطلاعات مؤثر است.منبع: ayandehnegar.org

از تحقيق و توسعه تا تكنولوژي

از زمان جنگ دوم جهاني تا كنون تحقيق و توسعه منبع اصلي رشد و دگرگوني جامعه هاي صنعتي تشخيص داده شده است . پيش از جنگ جهاني دوم ، فعاليت هاي تحقيق توسعه عمدتأ در صنايع نظامي ايالات متحده آمريكا ، ژاپن و اروپا متمركز بود . در آن زمان مؤسسات تحقيق توسعه نسبتأ كوچك بودند ، مديريت اين مؤسسات به پيچيدگي امروز نبود و رويارويي تحقيق و توسعه با ديگر عوامل به سادگي صورت مي گرفت . در پايان جنگ جهاني دوم ، ايالات متحده آمريكا در زمينه هاي مختلف تكنولوژي ( در مقايسه با بقيه جهان) بصورت تعيين كننده پيش افتاد. همان زمان كه كشورهاي صنعتي اروپا و ژاپن براي تجديد بناي ويراني هاي جنگ مي كوشيدند

، ايالات متحده از طريق سرمايه گذاري بر روي نتايج بدست آمده از فعاليت هاي تحقيق و توسعه زمان جنگ به سرعت پيشرفت كرد . امروزه تحقيق و توسعه در سراسر دنياي صنعتي يك فعاليت عمده صنعتي شده است .با آنكه حدود سي كشور توسعه يافته ( يا كمتر از يك سوم جمعيت جهان ) بر دانش و تكنولوژي جهان چيرگي دارند و اكثريت موثر نشريات علمي ، اختراعات ، حق امتيازها و محصولات جديد ، در اختيار اين كشورها است ، تقريبأ همة كشورهاي در حال توسعه از نارسايي هاي نظام تكنولوژيك زيان مي بينند . در حدي كه دربسياري از اين كشورها يا اصلأ مؤسسه تحقيق و توسعه اي وجود ندارد و يا اگر هم وجود داشته باشد بسيار كوچك و فاقد كارآ يي است .از آنجا كه تكنولوژي و توليد علم محصولي است كه در كارخانه تحقيق و توسعه بوجود مي آيد و واحدهاي تحقيق و توسعه ، ركن زير بناي تكنولوژي دانسته شده اند و بزرگترين منبع يگانه نوآوري تحقيق و تحقيق و توسعه است .تحقيق و توسعه چيست ؟تحقيق و توسعه عبارت از كار خلاقي است كه بطور منظم براي افزايش ذخيره علمي و دانش فني و نيز استفاده از اين دانش در اختراع و طرح كار برهاي جديد انجام مي شود ( فريمن 1974 )فرايند تحقيق و توسعه و توسعه عبارت از شناسائي نياز يا استعداد ، پيدايش انديشه ها ، آفرينش ، طراحي ، توليد و معرفي و انتشار يك محصول يا نظام تكنولوژيك تازه است .(دين ولگدهار 1980)يونسكو تحقيق و توسعه راچنين تعريف كرده است : هر

گونه فعاليت منسجم ، خلاق در جهت افزايش سطح دانش و معرفت علم اعم از دانش مربوط به انسان ، فرهنگ ، جامعه و استفاده از اين دانش براي كاربردهاي جديد . ( يونسكو - 1980)علوم و تكنولوژي دو محصول فعاليت هاي تحقيق و توسعهفعاليت هاي علمي و تحقيق و توسعه به مفهوم عام هميشه دو محصول به همراه دارد ، يكي معلومات و دانش و ديگري تكنولوژي و فن در لغت نامه ها علم به معناي كسب معلومات به صورتي سيستماتيك و تنظيم يافته تعريف مي گردد. گرچه تعاريف بسيار زيادي مي توان براي علم قائل شد.بعضي ها علم را به معناي ايجاد خلاقيت برخي ديگر علم را يك نوع فعاليت فكري و اجتماعي و برخي ديگر علم را يك تحول فرهنگي دانسته اند .ارتباط سيستماتيك بين علوم و تكنولوژي از طريق انجام فعاليت هاي تحقيق و توسعه در واقع پس از جنگ جهاني دوم برقرار شد و قبل از آن تكنولوژي از طريق سعي و خطا و يا به صورت تصادفي و يا از طريق تفكر مطلق نصيب بشريت گرديده است .تجارب چند دهه گذشته نشان داده است كه آن دسته از كمپاني هايي كه ارتباط بين علم و تكنولوژي را در عمل برقرار نموده اند از رشد سريعتري نسبت به سايرين برخوردار بوده اند . البته فاصله زماني بين بكارگيري نتيجه تحقيقات در توليد تكنولوژي در ابتداي امر بسيار زياد بوده كه بعضأ به يك قرن مي رسيد اما بعدها اين زمان از چند سال تجاوز ننمود.تحقيق و توسعه پيش در آمد ي بر توليد علمدر كشور ما ، قبل از پيروزي

انقلاب اسلامي كمتر تلاشي براي انجام فعاليت هاي تحقيق و توسعه به چشم مي خورد و فقط در خلال ساليان پس از پيروزي انقلاب اسلامي و خصوصأ در طول ساليان جنگ تحميلي ، عطش گرايش به فعاليت هاي تحقيق و توسعه و تلاش براي خود اتكايي فني موجب صرف امكانات و منابع زيادي از منابع محدود اين مرز و بوم به امور تحقيقات صنعتي و نمونه سازي و كپي سازي محصولات خصوصأ در راستاي تأمين نيازهاي جنگ تحميلي گرديده است . از طرف ديگر پس از پايان جنگ تحميلي و آغاز دوران بازسازي كشور و جبران نارسايي هاي توليدي گذشته ، درصد زيادي از مديران واحدهاي صنعتي تحت پوشش دولت براي بازسازي و توسعه منابع خويش متقاضي تأسيس واحدهاي تحقيق توسعه بوده اند.ولي براستي عوامل مؤثر در گسترش و ارتقاي فعاليت هاي تحقيق و توسعه كدامند ، چگونه بايد فعاليت هاي تحقيق و توسعه را برنامه ريزي ، سازماندهي ، هدايت و رهبري و كنترل نمود تا به توليد و تكنولوژي در كشور دست يافت .تحقيق و توسعه عبارت از فرايند پوياي به هم پيوسته اي از تحقيقات پايه اي ، تحقيقات كاربردي و تحقيقات توسعه اي است كه نتايج علمي آن توليد علم و دانش مي باشد ( يونسكو _ 1988) .در جهان امروز اكثر كشورها امر برنامه ريزي و سياست گذاري علمي ( علوم و تكنولوژي ) را جزئي از برنامه سياست كلان دولت هاي خود قرار داده اند زيرا براين مسئله معتقدند كه علوم و فنون مي توانند به بهترين شكل ممكنه در خدمت دفاع از استقلال و تماميت ارضي كشور ،

توسعه و پيشرفت اقتصادي و رفاه اجتماعي قرار گيرند . دستيابي به امر فوق مي تواند قدرت سياسي ، ايجاد استقلال ، افزايش در آمد ، توسعه صادرات ، رفاه اجتماعي و بهبود سطح زندگي افراد يك كشور را بدنبال داشته باشد. با اين همه اهميت در زمينه تحقيقات علمي و صنعتي و بهره گيري از دستاورد هاي مختلف اقتصادي و ساير زمينه ها ، كشورهاي جهان سوم منابع انساني و مالي عمده اي را در خدمت پژوهش قرار نمي دهند .بنابراين مي توان يكي از عوامل زمينه ساز براي گسترش و توليد علم در كشور را تحقيق و توسعه دانست و براي اينكه بتوانيم از تقليد علم از كشورهاي پيشرفته جلوگيري كنيم بايستي به تحقيق و توسعه در كشور توجه زيادي داشته باشيم.متأسفانه در كشور ما نقش تحقيق و توسعه نسبت به كشورهاي پيشرفته بسيار كم رنگ است و همين عامل باعث شده كه در توليد علم هيچگونه نو آوري نداشته باشيم و صرفأ بعنوان مقلد از علم ساير كشورهاي جهان استفاده كنيم .در برنامه هاي آموزش و پرورش جايگاه تحقيق و توسعه بسيار نازل است . هنوز برروي ابتكارات در زمينه تكنولوژي ، آموزش لازم صورت نمي گيرد و اصلأ تكنولوژي جايگاه شايسته اي پيدا نكرده است .روش تدريس سليقه اي بجاي روش علمي ، زمينه اي براي شكل گيري ابتكارات باقي نمي گذارد .يكي از مهمترين عوامل تقويت زير ساخت آموزش تكنولوژي در كشور هاي جهان سوم ، هزينه ساختن آموزش هاي همگاني است . در ايران به آموزش دوره مياني بهاي بيشتري بايد داده شود . زيرا يكي از كاركردها و نقش

اين دوره ، هدايت دانش آموز در انتخاب رشته تحصيلي است در اين انتخاب فضاي فرهنگي خانواده ها نيز سهم بزرگي دارد . حقيقت امر اين است كه خانواده ها در تأثير گذاري و راهنمائي تحصيلي و شغلي فرزندان خود آگاهانه عمل نمي كنند و نسبت به آموزش تكنولوژي و علوم رياضي در سطح متوسط و عالي تمايل چنداني از خود نشان نمي دهد . توسعه آموزش دانش و تكنولوژي در كليه سطوح آموزش و پرورش بطور وسيع از ابتدايي تا عالي در كشور براي ايجاد فضاي فرهنگي مطلوب و گرايش عمومي نسبت به دانش و فن صنعت ضرورت دارد .از نظر پرورش محقق ، نظام آموزش ما به نحو ي است كه نبايد انتظار معجزه داشت . زيرا در اين نظام داوطلبان ادامه تحصيل پس از گذشتن از سد ورودي انتخاب شده و يك دسته آموزش هاي كلاسيك را طي مي نمايند . پس از اتمام هر دور مي بايست جهت ورود به دوره بعد امتحان ديگري را گذرانيده تا پايان دوره هاي ممكن . بدين ترتيب داوطلبان دوره هاي آموزش را به نحوي طي مي نمايند كه عملأ با فعاليت پژوهشي بيگانه هستند . در اين ميان فقط معدود كساني هستند كه در اثر نگارش رساله و يا به لحاظ علاقه شخصي به سوي تحقيق تحقيق كشيده مي شوند و اصولأ جذب فعاليتهاي تحقيقاتي خواهند شد كه در واقع به صورت آكادميك براي تحقيق پرورش نيافته اند . پرورش محقق بيش از آنكه جنبه تئوري داشته باشد ، جنبه عملي دارد و همچون آموزش دوره باليني پزشكي است كه بايد علاوه بر آموزش تئوريك

يك دوره عملي را همراه اساتيد پشت سر گذارد. در گذشته ها در جامعه ما آموزش فعاليت هاي فني از طريق استاد و شاگردي انتقال و بسط و گسترش مي يافت . ولي متأسفانه نظام آموزش ما جايگاه خاص براي پرورش محقق از طريق تداوم علمي و عملي باز نكرده و لذا نمي تواند محقق پرور باشد .توجه به اينكه ماهيت دانشگاه در كشورهاي نيمه صنعتي ( در حال توسعه ) يك ماهيت آموزشي است ، در حاليكه ماهيت دانشگاه در كشورهاي صنعتي يك ماهيت پژوهشي بوده و آموزش يكي از ثمرات و نتايج پژوهش است . به عبارت ديگر در دانشگاههاي معتبر جهان نظام تحقيقاتي پشتوانه نظام آموزش است و مواد آموزشي دانشگاهها در واقع بازتاب و نتيجه تحقيقات پژوهشگران است و چون موضوعات تحقيق برخاسته ازنيازهاي عيني و ملموس نهادهاي گوناگون اجتماعي از قبيل صنعت و كشاورزي است ، لذا يك ارتباط تنگاتنگ و پويا بين پژوهش ، آموزش ، صنعت و كشاورزي وجود دارد . به همين جهت در غرب مشكلي بنام عدم ارتباط بين دانشكاه و صنعت وجود نداشته و اين از مشكلات خاص جهان نيمه صنعتي ( در حال توسعه ) است.آموزش در جهان صنعتي مبتني بر تحقيق و تربيت است . در حاليكه در جهان در حال توسعه آموزش مبتني بر ترجمه است و اين يكي از علل بسيار مهم در شرايط توسعه علمي است .لزوم ارتقاء تكنولوژي ، ايجاد ذهن جستجوگر و متفكر در كودكان و نوجوانان مي باشد و رسانه هاي گروهي و آموزش و پرورش نقش عمدهاي در اين رابطه ايفامي نمايند چگونگي ترويج وسايل سرگرم

كننده و تفريحي سالم عامل مؤثري در اين زمينه ميباشد وسايلي كه بصورت اسباب بازي در اختيار كودكان قرار ميگيرند بايد در كنجكاوي و فعاليت ذهني كودكان اين نقش را ايفا نمايد كه بايد پديده ها را در خدمت گرفت و با حداقل نيروي فيزيكي به تدريج نتايج را كسب نمود . در اين صورت است كه مي توان از فرصتها جهت آموزش و رشد خلاقيت كودكان استفاده كرد و بهترين نتيجه را كسب نمود .ما بايد بكوشيم تا در علوم جديد نيز از حالت مقلد جهان صنعتي خارج شويم و تا انجا پيش رويم كه صاحب اجتهاد گرديم .عدم آموزش مستمر محققان و عدم امكان ادامه تحصيل محققان در داخل و خارج كشور از جمله عوامل نقص در تحقيق و توسعه ميباشد.مهمترين عامل در كسب خود كفائي و بازسازي ، توسعه مراكز علمي و تحقيقاتي ، تمركز و هدايت امكانات و تشويق كامل و همه جانبه مخترعان و مكتشفان و نيروي هاي متعهد و متخصص است كه شهامت مبارزه با جهل را دارند و لاك نگرش انحصاري علم به غرب و شرق در آمده و نشان داده اند كه ميتوانند كشور را روي پاي خود نگهدارند . لذا بي توجهي و بي مهري به استادان ، متفكران و محققان كه يا منجر به فرار مغزها ميشود يا از آنها آنها كارمنداني ساده مي سازد كه بعضأ تجارت را به تفكر ترجيح مي دهند ، زيرا كه محصولات تلاششان خريداري ندارد . براي ايجاد انگيزه در محققان بايد اولأ متوسل به سياست هاي تقدير و تشويق ، امتياز ، برگذاري محافل و سمينار شد .

ثانيأ به وضعيت مادي آنها به نحوي بايد توجه نمود كه به جاي تفكر و تعقل وقت گرانبهاي خويش را براي تأمين نيازهاي اوليه و مادي زندگي صرف ننمايند .بودجه يكي از مقولاتي است كه در نوشته هاي بسياري ، به عنوان ساز و كار اساسي موثر در ارتقا و گسترش فعاليت هاي تحقيق و توسعه مورد بررسي قرار گرفته است . لذا تأمين بودجه تحقيقاتي پژوهشگران سر لوحه ارتقاء تحقيق و توسعه در كشور است .نتيجه گيريبا بررسي بعمل آمده مشخص ميشود كه توليد علم در كارخانه تحقيق و توسعه بوجود ميايد و تحقيق و توسعه زير بناي تكنولوژي دانسته شده است بنابراين مي توان نتيجه گرفت توجه به نكات ذيل ميتواند در بهبود فعاليت هاي تحقيق و توسعه در نهايت توليد علم در كشور اهميت زيادي داشته باشد .تغيير روش برنامه هاي آموزش و پرورش در جهت تحقيق و توسعهتغيير روش تدريس سليقه اي بجاي روش علميتغيير ساختار پذيرش دانشجو در دانشگاه هاتغيير نظام آموزشي دانشگاهها جهت تربيت محقق و محقق پروريايجاد انگيزش براي پژوهش و پژوهشگرانتأمين نيازهاي مادي پژوهشگرانايجاد تسهيلات لازم جهت آموزش و تحصيل محققانتأمين بودجه تحقيقاتي پژوهشگرانمنابع:پور سيف ، عباس ، نظام آموزش و ضرورتهاي رشد و توسعه ، نشريه زمينه ، تيرماه 1372شهيدي ، محمد نقي ، موانع اساسي تحقيقات در ايران ، نشريه دانش مديريت ، 1378عسكري ، مهدي نگرش به مفاهيم بنيادين تحقيق و توسعه ، فصلنامه سياست علمي و پژوهشي شماره 1 ، مركز سياست هاي علمي كشور ، تهران ، 1370علي احمدي ، عليرضا ، مديريت تحقيق تا توسعه تكنولوژي ، مركز انتشارات علمي دانشگاه آزاد

اسلامي ، 1377مومني ، احمد ، آل آقا ، فربد ، تنگناهاي آموزش تكنولوژي در ايران ، مؤسسة مطالعات و برنامه ريزي آموزش سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران ، 1372 *http://www.infosanat.com/Fa/?

فرآيند مديريت تكنولوژي

مقدمهرشد علم و دانش از يك سو به معناي عميق تر شدن و گسترش يك حوزه دانشي و علمي است و از سوي ديگر مي تواند به معناي ظهور شاخه هاي جديدتر علمي و دانشي باشد. به اين ترتيب پيدايش رشته هاي علمي و دانشي جديدتر خود شاخصي از رشد و گسترش علمي و دانشي است. شايد زماني علوم و دانش هاي موجود در جهان از مرز دانش هاي طبيعي و دانش انساني فراتر نمي رفت، اما امروز مي توان فهرستي طولاني از رشته ها و حوزه هاي دانشي تهيه نمود. رشد علم و دانش غالبا از دو مدل فرايندي متفاوت تحقق مي يابد:در مدل اول پيدايش حوزه هاي علمي و دانشي ناشي از تخصصي شدن علوم است، به اين ترتيب كه يك حوزه دانشي به صورت مرتبط تخصصي تر شده و حوزه هاي جديدتري از آن پديد مي آيند، به عنوان مثال شايد زماني اقتصاد يك رشته دانشي بود اما امروزه خود اقتصاد چنان حوزه ي وسيعي گشته است كه از دل آن رشته هايي علمي نظير اقتصاد توسعه، اقتصاد سنجي و... پديد آمده است.در مدل دوم پيدايش حوزه هاي علمي و دانشي در اثر ادغام و تركيب دو يا چند حوزه دانشي متفاوت پديد مي آيد. به اين ترتيب تلاش هاي علمي جداگانه اي كه در حوزه هاي مختلف علمي انجام گرفته است، با يكديگر ادغام مي شود و در يك حوزه دانشي جديدتر تجلي مي يابد. رشته يا حوزه ي دانشي مانند مكاترونيك مثالي از اين مدل دوم است، چرا كه

مكاترونيك از ادغام دو حوزه ي دانش مهندسي الكترونيك و مكانيك پديد مي آيد. مديريت تكنولوژي بدون شك دانشي است كه در اثر مدل دوم فرايند رشد و توسعه حوزه هاي علمي دانشي پديد آمده است.در اين معنا مديريت تكنولوژي تخصصي بين رشته اي است كه علوم پايه، مهندسي و دانش و روش هاي مديريت را يكپارچه مي كند.پيشينه تاريخياقتصاددانان از زمان آدام اسميت تاكنون سعي داشته اند تا مدلي ارايه كنند كه بوسيله اين مدل بتوان عوامل توليد ثروت در يك كشور را در مقياس كلان شناسايي نمود. آدام اسميت خود به عنوان يكي از متقدمين اين تلاش ها بر عامل سرمايه در توليد ثروت تاكيد نمود. وي در كتاب "ثروت ملل" تحليلي از اين موضوع را ارايه نموده است.شومپيتر يكي ديگر از مشاهير حوزه اقتصاد "نوآوري" را به عنوان عاملي در خلق ثروت معرفي نموده است.در مدل هاي كلاسيك اقتصادي رشد اقتصادي تابعي از سرمايه و نيروي كار در نظر گرفته مي شود.رابرت سولو تحقيقات گسترده اي را در اين خصوص انجام داد. وي توانست نشان دهد كه پيشرفت تكنولوژي به عنوان يك عامل مهم و به بيان ديگر مهم ترين عامل رشد اقتصادي است. تحقيقات وي كه اقتصاد آمريكا را در خلال سال هاي 1909 تا1949 بررسي مي كرد، مويد اين ادعا بود. وي به خاطر اين يافته خود، جايزه نوبل اقتصاد را در سال 1987 به خود اختصاص داد.مطالعاتي كه در ساير كشورها و توسط پژوهشگران ديگر انجام گرفت بيانگر آن بود كه پيشرفت تكنولوژي مهم ترين عامل رشد اقتصادي بود. از آن جمله مي توان به پژوهش بوسكين و لائو كه در مورد كشورهاي فرانسه، آلمان، ژاپن و انگلستان در سال1992 انجام گرفت اشاره نمود.اين مطالعات

تكنولوژي و نقش آن در رشد اقتصادي كشورها و اهميت تكنولوژي را پر رنگ ساخت.از سويي ديگر رقابت پذيري و فضاي رقابتي در جهان باعث گرديد تا بنگاه ها به دنبال توانمندي هاي غير از توانمندي مالي و توانمندي بازاريابي باشند، توانمندي هايي كه بتواند آنان را در اين فضا رقابت پذيرتر كند، و توانمندي تكنولوژي اين فرصت را در اختيار آنان قرار مي داد.مديريت تكنولوژي در چنين فضايي و در دهه ي1980 ميلادي توسعه يافت. تاثير تكنولوژي به عنوان يك منبع كسب مزيت رقابتي براي صنايع توليدي، امروزه به عنوان موضوعي مورد پذيرش دولت و بازيگران اين حوزه است، به اين ترتيب درك تكنولوژي و چگونگي مديريت بر آن به موضوعي كليدي تبديل مي گردد. درك تكنولوژي و مديريت بر آن به توسعه حوزه ي دانشي جديد يعني مديريت تكنولوژي انجاميد.فرآيند مديريت تكنولوژيمدل مورينيكي از قديمي ترين و در عين حال شناخته شده ترين مدل هايي كه در مورد فرايند اجراي مديريت تكنولوژي ارايه گشته است، متعلق به مورين است، در اين مدل4 فعاليت ذيل، به عنوان 4 گام اصلي در مديريت تكنولوژي طرح مي شود:1. شناسايي تكنولوژي ها: در اين بخش تكنولوژي هايي كه مرتبط با فعاليت سازمان هستند شناسايي شده، يا نيازهاي تكنولوژيكي سازمان شناخته مي شود.2. ارزيابي تكنولوژي: در اين گام تكنولوژي هاي شناخته شده مورد ارزيابي قرار مي گيرند. پيش بيني تكنولوژي ها و شناسايي دوره ي عمر آنها نيز در اين گام صورت مي گيرد.3. بهبود و توسعه تكنولوژي: در اين گام تكنولوژي انتخاب شده، كسب مي گردد و توسعه و بهبود آن در داخل سازمان انجام مي گيرد.4. استفاده بهينه: در اين گام از تكنولوژي بهبود يافته يا به عبارت ديگر با سازمان سازگار شده استفاده بهينه انجام مي گيرد.فرايند مديريت تكنولوژي مورينمدل

گريگوريدر ادبيات مديريت تكنولوژي مدل گريگوري مورد توجه بسياري قرار گرفته است، و فعاليت هاي بسياري حول اين چارچوب فرايندي انجام گرفته است.گريگوري در سال 1995 در مورد فرايند مديريت تكنولوژي فرايند عام و 5 مرحله اي را ارايه نمود. اين 5 مرحله عبارت بودند از:مدل گريگوري1- شناسايي تكنولوژي هايي كه براي كسب و كار حائز اهميت هستند يا مي توانند باشند.2- انتخاب تكنولوژي هايي كه بايد توسط سازمان پشتيباني گردند.3- جذب تكنولوژي هايي كه انتخاب شده اند.4- بهره برداري از تكنولوژي ها براي توليد منفعت5- محافظت از دانش و خبرگي كه در محصولات و سيستم توليدي وجود دارد.مدل فال و همكارانفال و همكاران وي از مدل گريگوري استفاده كرده و با توسل به دو مفهوم ديگر آن را بسط دادند، اين مدل به صورت شماتيك در شكل زير آمده است. اين دو مفهوم عبارت بودند از:فرايند مديريت تكنولوژي فال و همكاران1. تفاوت استراتژي بنگاه و استراتژي تكنولوژي.بسياري وظيفه اصلي مديريت تكنولوژي را يكپارچگي ميان استراتژي هاي حالت قابليت محوري بنگاه شناسايي شده و سپس ساير استراتژي هاي بنگاه مانند انجام يك فعاليت يا واگذاري آن به پيمانكاران انجام مي گيرد. در بسياري از بنگاه ها تفكيك اين استراتژي ها باعث مي گردد تا پشتيباني اثربخش از استراتژي ها كاسته شود.به اين منظور در مدل فال دو نوع دورنماي تجاري و تكنولوژيكي مطرح گشته است. كه اين دو دورنما از طريق فرايند مديريت تكنولوژي با يكديگر ارتباط مي يابند.2. فرايند مديريت تكنولوژي را مي توان در 3 سطح جاي داد.الف- سطح استراتژي: اين سطح بيشتر به دورنماي كلي و تجاري بنگاه است و بيشتر منطبق بر استراتژي بنگاه است. شناسايي تكنولوژي در اين سطح جاي دارد گرچه انتخاب و محافظت از تكنولوژي نيز

تا حدي مرتبط با اين استراتژي كلي است.ب- سطح نوآوري: اين سطح مابين دو سطح استراتژي و عملياتي است و گام هاي انتخاب و محافظت از تكنولوژي بيشتر در اين سطح طرح مي شوند. در بسياري از شركت ها در ميان فعاليت هاي نوآورانه به نوعي گام هاي انتخاب و محافظت مشاهده مي شود.ج- سطح عملياتي: در اين سطح از فعاليت هاي يك بنگاه كه بيشتر بر اساس دورنماي تكنولوژيكي و تحت تاثير عوامل تكنولوژيكي طراحي مي گردد، جذب و بهره برداري از تكنولوژي ها انجام مي پذيرد.همان گونه كه در شكل نشان داده شده است، اين سطح و هر دو دورنماي تجاري و استراتژيك متاثر از محيط سازمان و خود سازمان هستند.3. كشش تقاضا در مقابل فشار تكنولوژي فال از اين مفهوم نيز به منظور تقويت چارچوب فرايندي خود بهره گرفت. مطابق اين چارچوب، كشش تقاضاي كه از دورنماي تجاري به دست مي آيد، بر دورنماي تكنولوژيكي تاثير مي گذارد. به اين ترتيب استراتژي تكنولوژي بنگاه تحت تاثير تقاضا قرار مي گيرد. از سويي ديگر تكنولوژي و استراتژي تكنولوژي باعث مي گردد تا دورنماي تجاري از دورنماي تكنولوژي تاثير گيرد و به اين ترتيب فشار تكنولوژي ايجاد شود.در مجموع مدل شماتيك فال و همكاران به خوبي مي تواند چارچوب فرايند مديريت تكنولوژي را در بنگاه تصوير كند. مطابق اين مدل، بر گفتگو و تعامل ميان عوامل بازرگاني و عوامل تكنولوژيكي در يك كسب و كار به منظور پشتيباني اثربخش از مديريت تكنولوژي تاكيد مي گردد.مديريت تكنولوژي صحيح مستلزم ايجاد جريان دانش ميان دو منظر بازرگاني و تكنولوژيكي در شركت به منظور دستيابي به تعامل ميان كشش بازار و فشار تكنولوژيكي مي باشد. طبيعت اين جريان هاي دانش هم وابسته به بافت داخلي و

هم وابسته به بافت خارجي است و به عنوان مثال مي توان به اهداف كسب و كار، پويايي بازار و فرهنگ سازماني اشاره نمود.ساير مدل هاساير فرايندهايي كه در خصوص مديريت تكنولوژي طرح گشته اند را نيز به صورت مختصر مرور مي كنيم.وانگ در سال1993، فرايند مديريت تكنولوژي را فرايندي مشتمل بر4 مرحله ي ذيل دانست:1. برنامه ريزي: اين گام به منظور توسعه توانمندي هاي تكنولوژي سازمان انجام مي پذيرد.2. شناسايي: در اين گام تكنولوژي هاي كليدي براي بنگاه و حوزه هاي مرتبط با توسعه شناسايي مي گردند.3. كسب تكنولوژي شناسايي شده: در اين گام مشخص مي گردد كه تكنولوژي شناخته شده در گام دوم چگونه كسب شود. كسب تكنولوژي مي تواند از طريق خريد تكنولوژي يا ساخت آن همكاري با ساير بنگاه ها يا ساير موارد ديگر انجام پذيرد.4. توسعه توانمندي تكنولوژيكي: در اين گام تلاش مي شود تا يك مكانيزم نهادي مناسب براي جهت دهي و هماهنگي توسعه توانمندي هاي تكنولوژيكي راه اندازي شود، همچنين سياست هاي سنجش و كنترل اين توسعه توانمندي طراحي گردد.سامنت و سامنت در سال 1996 مدل 5 مرحله اي زير را در اين خصوص ارايه دادند: 1- آگاهي از تكنولوژي هايي كه براي سازمان اهميت دارد2- جذب تكنولوژي3- سازگاري با سازمان4- ارتقاء تكنولوژي ها5- رهاسازي تكنولوژي هايي كه بايد سازمان از آنها دل بكند.ژولي نيز در سال 1997 فرايند 5 مرحله اي ذيل را از تكنولوژي طرح مي سازد:1- تصوير سازي2- رشد3- نمايش4- ارتقاء5- نگهدارياين مدل ها غالبا مرتبط با نواوري و فرايند توسعه محصول طراحي شده است. اسكيلبك و كرويكشنك در سال 1997 مدل گريگوري را با فعاليت هاي تجاري مرتبط ساختند.در مدل بسط داده شده آنها 3 سطح سازماني شناسايي گرديد كه در اين 3 سطح مديريت تكنولوژي اعمال مي گردد، اين3 سطح عبارت

بودند از:1- سطح شركتي (ديدگاه شبكه اي): چگونه تكنولوژي را در بخش هاي مختلف مديريت نمود؟2- سطح تجاري (ديدگاه بيروني): چگونه به وسيله تكنولوژي مزيت رقابتي كسب نمود؟3- سطح عملياتي (ديدگاه دروني): چگونه استفاده از تكنولوژي را به حالت بهينه رساند؟ *http://aiandehpedia.tridi.ir

مديريت تكنولوژيك بسوي ديدگاهي فراگيرتر

تاليف: CHANARON JOLLYترجمه و تلخيص: گروه مديريت فناوري سازمان مديريت صنعتي

چكيدهاين مقاله به دنبال آن است كه نشان دهد مديريت تحقيق و توسعه (RD) مديريت فناوري(MANAGEMENT OF TECHNOLOGY) و مديريت تكنولوژيكي (TECHNOLOGICAL (MANAGEMENT) با يكديگر تفاوتهايي دارند. به همين منظور ابتدا جريان اصلي به وجودآمدن مديريت فناوري مورد بررسي قرار مي گيرد و سپس از لحاظ فلسفه وجودي ذينفعان و حوزه عملكرد تفاوتهاي بين مديريت تحقيق و توسعه مديريت فناوري و مديريت تكنولوژيكي تشريح مي شود.مديريت فناوري در اواسط دهه 1980 توسعه يافت. بعد از طرح پيشنهادي شوراي تحقيق ملي آمريكا (NRC) مديريت فناوري را مي توان به صورت فصل مشترك علوم مديريتي و فني (كه قبلاً فاقد ارتباط با يكديگر بودند) مشاهده كرد. در اين دوره اعتقاد بر اين بود كه شيوه هاي مديريت فعلي وارد مقوله مديريت دارائيهاي فناوري شود. شوراي ويژه مديريت فناوري. مديريت فناوري را به صورت «علمي كه علوم مهندسي پايه و رشته هاي مديريتي را براي برنامه ريزي توسعه و به كارگيري توانائيهاي تكنولوژيكي جهت شكل دهي و به نتيجه رساندن اهداف يك سازمان به يكديگر متصل مي كند» تعريف كرد.«بايراكترا» (BAYRAKATRA) در دومين كنفرانس مديريت فناوري در سال 1990 تعريف گسترده زير را از مديريت فناوري ارائه كرد: «مديريت فناوري ديدگاه سيستماتيك و عقلايي پاسخگويي به فرصتها و نوآوريهاي تكنولوژيكي و نتايج مرتبط با آنهاست». او براي تبيين

اينكه چرا مديريت فناوري به كانون توجهات جهاني (نظير كنفرانسها كارگاههاي علمي سمپوزيوم ها دوره هاي آموزشي خاص و...) تبديل شده است. به س_____رعت بي سابقه نوآوريهاي تكنولوژيكي افزايش ميزان منابع انساني و مالي اختصاص داده شده به تحقيق و توسعه اشاره مي كند. تعريف او حيطه عمل مديريت فناوري را به «تصميم گيري در خصوص مشكلات تكنولوژيكي مرتبط با خلق و بهره برداري از دارائيها و توانمنديهاي تكنولوژيكي در تمامي سطوح سازمان>» كاهش داد. اين تعريف در برگيرنده موارد زير است:خلق تكنوفناوريهاي جديد و كاربرد موثر و كارآمد فناوريهاي موجود؛پاسخگويي و مواجهه با تاثيرات و تغييرات فناوري بر اشخاص سازمانها جامعه و طبيعت؛توسعه روشها و تكنيك هايي جهت رسيدگي به مشكلات تكنولوژيكي.بعدها وي مديريت فناوري را «كليه فعاليتهاي مديريتي مرتبط با تدارك فناوري شامل تحقيق و توسعه تطبيق و اصلاح فناوريهاي يك شركت و بهره برداري از اين فناوريها براي توليد كالا و خدمات» تعريف كرد. او از واژه هاي مديريت فناوري و مديريت تغييرات تكنولوژيكي به عنوان اصطلاحات مشابه استفاده مي كند.به سوي ديدگاهي فراگيربراي تعريف آنچه كه آن را ديدگاه فراگير مي ناميم بايد تمايز واضحي بين سه حوزه يا زير رشته مديريت تحقيق و توسعه مديريت فناوري و مديريت تكنولوژيكي قائل شد. درواقع اين رشته ها مكمل يكديگر هستند و ارتباط نزديكي با هم دارند.تكامل تدريجيحركت از مديريت تحقيق و توسعه به سوي مديريت فناوري مي تواند با تغييراتي كه در زير بيان مي شود مرتبط باشد:1 - تغيير در درك منابع و فرصتهاي تكنولوژيكي: در دهه 60 تا 70 ميلادي تحقيق و توسعه داخلي منبع اصلي مديريت نوآوري در نظر

گرفته مي شد. از اواسط دهه 1980 باتوجه به هزاران مقاله و كتابي كه در ارتباط با اقتصاد نوآوري و تغييرات تكنولوژيكي نوشته شد بسياري از منابع براي نوآوري نظير حالتهاي مختلف پيمانها و سرمايه گذاري مشترك در تحقيق و توسعه كنسرسيوم ها رد و بدل كردن حق امتيازها انجام تحقيق و توسعه فرعي و اكتساب فناوري شناسايي شد و در ادبيات مديريتي مفهوم پورتفوليوي فناوري(TECHNOLOGY PORTFOLIO) به وجود آمد.2 - تغيير از وضعيت عملياتي به سمت وضعيت استراتژيك: در دوره مديريت تحقيق و توسعه مديران عالي انتخابهاي فني را به بخشهاي تحقيق و توسعه تفويض كردند و وظيفه مديران عالي تنها تعيين هدف فعاليتهاي تحقيق و توسعه به عنوان درصدي از سرمايه در گردش بود و مسئوليت مديران تحقيق و توسعه حداكثر ساختن تخصيص اين منابع بود. اما زماني مديريت فناوري مفهوم استراتژيكي پيدا كرد كه اهميت فزاينده اتخاذ تصميمهاي فني از سوي مديريت عالي سازمان درك شد.ادامه حركت به سمت مديريت تكنولوژيك_ي به دلايل زير صورت گرفت:- اين نكته كه فناوري تنها به مهندسان و محققان درگير در امر خلق و توسعه آن محدود نمي شود و كليدي است كه بر هر فعاليتي در سازمان تاثير مي گذارد.- درك اين نكته كه كارايي مديريت و بخصوص موفقيت تجاري سازمان در ارتباط مستقيم با از بين بردن موانع برقراري ارتباط بين رشته ها و عملكردهاي مديريتي است.اين روند در نهايت منتهي به ديدگاهي فراگير و يكپارچه به نام مديريت تكنولوژيكي گرديد. چنين ديدگاه فراگيري از مديريت تكنولوژيكي ديدگاه خاصي است كه توجه همزمان به فناوري و ديگر موارد مديريتي را پيشنهاد مي كند.ارتباط بين

مديريت تحقيق و توسعه مديريت فناوري و مديريت تكنولوژيكيتفاوتهاي سه نوع مديريتدر شكل مورد نظر مديريت تحقيق و توسعه مديريت فناوري و مديريت تكنولوژيكي فلسفه هاي وجودي ذينفعان و حوزه هاي عملكرد متفاوتي با يكديگر دارند كه در ذيل به تشريح آن پرداخته مي شود:فلسفه وجودي: اينك ديگر مشخص شده است كه فعاليتها برنامه ها و پروژه هاي تحقيق و توسعه بايد به طور مناسب مديريت شوند زيرا نمي توان روي شانس يا فرصت به عنوان منبعي براي نوآوري حساب كرد. از آنجا كهRD به عاملي حياتي براي خلق فناوريهاي جديد تبديل شده است به يك مديريت ساختار يافته با رويه هاي عملياتي و روشهاي مشخص براي حداكثر ساختن بودجه تحقيق و توسعه مورد نياز است. تخصيص منابع مالي انساني و سازماني به بخش تحقيق و توسعه يك مسئله مديريتي بسيار مهم قلمداد مي شود. با چنين ديدگاهي لازم نيست كه ارتباط بين مديريت تحقيق و توسعه و استراتژي شركت الزاماً آشكار باشد.از زماني كه اين واقعيت كه فناوري به عنوان بخشي از پورتفوليوي فناوري شركت كه بايستي به وسيله فعاليتهاي گوناگون بين واحدهاي تجاري - لااقل واحدهاي تحقيق و توسعه سيستم هاي توليدي و اطلاعاتي - مديريت شود از سوي شركتها پذيرفته شد و از هنگامي كه مهندسان و مديران دريافتند كه بايد با يكديگر كار كنند مديريت فناوري متولد شد. همين امر بعدها موجب استحكام بخشيدن پايه تكنولوژيكي شركتها گرديد. هدف از مديريت فناوري حداكثر ساختن نرخ بازگشت سرماي___ه گذاريهاي صورت گرفته روي سبد فناوري شركت در تمامي سطوح سازمان و كليه مراحل فرايند نوآوري تكنولوژيكي از خلق تا كاربرد آن است.فلسفه وجودي

مديريت تكنولوژيكي استفاده از فناوري براي بالابردن اثربخشي تمامي فعاليتهاي درون سازمان است. در اين ديدگاه فناوري به عنوان متغيري تاثيرگذار و منبع اصلي انجام همه وظايف مديريتي در نظر گرفته مي شود. به عبارت ديگر در اين ديدگاه فرض مي شود كه براي انجام هر وظيفه مديريتي بايد فناوري را هم به عنوان منبع ورودي جهت داشتن ديدگاهي استراتژيك و هم منبعي جهت شكل دهي روشها و رويه هاي عملياتي در نظر گرفت.ذينفعان:مديريت تحقيق و توسعه مديريت فناوري و مديريت تكنولوژيكي همچنين از لحاظ ن______وع شركت افراد درگير در تصميم گيريها و نحوه انجام فعاليتهاي روزانه اين افراد نيز با هم تفاوت دارند.كاركنان و مديران تحقيق و توسعه اساساً فعال در امر مديريت تحقيق و توسعه هستند اما اغلب كارها بايد توسط افراد محقق بخصوص حداكثر بهره برداري از بودجه تحقيق و توسعه كه قبلاً توضيح داده شد انجام پذيرد.تمامي شركتهاي با سطح فناوري متوسط يا بالا خودشان فعاليتهاي تحقيق_____اتي خود را هدف گذاري مي كنند در حالي كه شركتهاي فاقد واحد تحقيق و توسعه توجهي به مديريت تحقيق و توسعه نشان نمي دهند.مديريت پورتفوليوي استراتژي هاي فناوري يك شركت به وضوح نيازمند داشتن يك ديدگاه خاص براي تصميم گيري است زيرا مسئوليت انجام فعاليتهاي متفاوتي را با شركاي داخلي و خارجي تجاري برعهده دارد. مديريت فناوري در برگيرنده مديريت بر مهندسان تكنسين ها محققان واحدهاي تحقيق و توسعه و فعاليتهاي توليد است و بيشتر مرتبط با شركتهاي با فناوري سطح بالا و متوسط است.براساس تعريفي كه از مديريت تكنولوژيكي ارائه شد مديريت تكنولوژيكي مرتبط با هرنوع استفاده به كارگيري يا خلق فناوري در

درون سازمان است و مديران عالي در كليه سطوح كه در واقع تصميم گيران اصلي در هر سازماني هستند را در برمي گيرد. مديريت تكنولوژيكي حتي در سازمانهاي بدون واحد تحقيق و توسعه نيز بايد مورد توجه قرار گيرد.حوزه عملكرد: و سرانجام مديريت تحقيق و توسعه مديريت فناوري و مديريت تكنولوژيكي مبناي تجزيه و تحليل ديدگاه و موارد مديريتي يكساني نيز ندارند.حوزه عمل مديريت تحقيق و توسعه نسبتاً مح___دود است. سنجش ميزان برنامه ها و پروژه هاي تحقيق و توسعه مبناي تجزيه و تحليل مديريت تحقيق و توسعه است. موارد اصلي حوزه عملكرد مديريت تحقيق و توسعه شامل تعريف ارزيابي و طبقه بندي پروژه هاي تحقي_ق و توسعه و سازماندهي بررس_ي و پيش بيني آن است.مديريت فناوري به پورتفوليوي فناوريهاي يك سازمان رسيدگي مي كند تا تمامي دارائيها و توانمنديهاي فناوري در داخل سازمان انتشار يابد. بنابراين حوزه عملكرد مديريت تكنولوژيكي فراتر از مديريت تحقيق و توسعه بوده و به موارد بيشتري نظير پيش بيني فناوري بررسي خلق و توسعه خري________داري بهره برداري انتشار تجاري سازي انتقال به كارگيري و از رده خارج كردن فناوريهاي يك سازمان مي پردازد. مديريت تكنولوژيكي در ارتباط با كليه فعاليتهاي مديريتي نظير فعاليتهاي مالي بازاريابي منابع انساني و توليد قرار دارد و در واقع در اين ديدگاه فناوري منبع ورودي به كليه فرايندهاي مديريتي سازمان است.گونه شناسي مديريت تكنولوژيكيبه منظور نوع شناسي مديريت تكنولوژيكي ابتدا ساختار سنتي رشته هاي مديريت را بررسي و سپس از اين چارچوب براي مواردي كه توسط مديريت تكنولوژيكي پوشش داده مي شوند استفاده مي گردد.رشته هاي مديريتي اصلي و سنتي معمولاً در هفت دسته

حسابداري و كنترل مديريت مالي مديريت عمليات و توليد بازاريابي مديريت منابع انسان_ي رفتار سازماني و سيست_م ه__اي اطلاعات مديريت طبقه بندي مي شوند. اين موارد در حوزه هايي گسترش يافته است. مثالهايي در اين مورد شامل سيستم ها استراتژي ها مديريت عمومي و كارآفريني است. مديريت نوآوري نيز در اين تقسيم بندي جاي مي گيرد.موارد كليديديدگاه جامع به مديريت تكنولوژيكي مستلزم رويكرد خاصي به فناوري و ديگر موضوعهاي مديريتي است. عمده ترين كاربردهاي مديريت تكنولوژيكي مي تواند در حوزه هاي امور مالي و حسابداري توليد مناب_ع انساني چگونگي ساختار سازماني و سيستم هاي اطلاعاتي و بالاخره بخش بازاريابي و توزيع باشد. اين يعني همان نگرش جامع و حوزه جامع كاربردي مديريت تكنولوژيكي. البته هدف اين مقاله اين نيست كه ليست كاملي از موارد كليدي را ارائه دهد بلكه تنها مي خواهد اين ديد را با چند مثال توصيف كند.حسابداري و مميزيدر هنگام توليد يا به كارگيري فناوريهاي سطح بالا واحد تجاري سعي مي كند تا برخي از مزاياي رقابتي را از طريق دارائيها و دانش فني كليدي خود به دست آورد. مديريت تكنولوژيكي بايد به طور متدولوژيك به ارزيابي عملي و گزارش دهي موضوعها بپردازد. در رابطه با فنون و روشهاي حسابداري TQM ممكن است در تعاريف اصول حسابداري كه بايد براي مواردي نظير سرماي___ه هاي فكري دارائيها و منابع غيرمادي و دانش فني اندازه گيري ارزش داخلي و خارجي اين موارد جمع آوري و تحليل داده هاي مرتبط خصوصاً در زمينه صنايع با فناوري برتر به كار رود دخالت داشته باشد.امور ماليمديريت تكنولوژيكي بايد مواد مرتبط با انتخابهاي مالي ارزش گذاري مالي تامين

منابع مالي توزيع منافع حاصل از سهام و نظير آن را در نظر بگيرد. دو حوزه اصلي براي انجام تحقيقات در زمينه بررسي نتيجه تاثير مطالعات برروي ارزش سهام شركت (آيا افشا و انتشار اطلاعات مرتبط با فناوري تاثيري روي ارزش بازار يك شركت به صورت مثبت يا منفي دارد) و سياستهاي مالي (سياستهاي مالي شركتهاي با سطح فناوريهاي بالا بايد با شركتهاي داراي سطح پاييني از فناوري متفاوت باشد) وجود دارد.منابع انساني و ساختار سازمانيموارد كليدي كه در بخش مهارتهاي فردي و آموزشي بايد به آن توجه كرد عبارت از چگونگي استخدام توسعه افزايش توانائيهاي ذهني افراد در يك محيط متغير پيش بيني توانائيهاي جديد مورد نياز براي فناوريهاي جديد و هزينه هاي آموزشي بلندمدت و در مورد عملكردهاي فردي سوالهاي مهم در اين زمينه پيرامون مسائلي چون افزايش كارايي گروهي افزايش انگيزه افراد چگونگي استقرار افراد در يك سازمان با سطح فناوري بالا و انعطاف پذيري شغلي است و در خصوص رفتار گروهي حوزه هاي مهم آن مدل سازي درك و تصور افراد از مديريت فناوري داخلي فرهنگ سازماني و فناوري است.تاثيرات ديگر فناوري بر روي سازمان كه شناخته شده است و در هرجايي به عنوان يك عامل نجات بخش از آن صحبت به ميان مي آيد عبارت از فناوري و خلاقيت طراحي و انتخاب اطلاعات و روشهاي انتشار آن راههاي دستيابي و استفاده از اطلاعات فناوري و يادگيري سازماني است.مديريت عمليات توليد و مديريت سيستم هاي اطلاعاتي: در اين رابطه برخي از مواردي كه تحقيقات بيشتري در مورد آنها نياز است عبارتند از:تاثير فناوري اطلاعات بر انعطاف پذيري سيستم هاي توليدي؛تاثير فناوري

اطلاعات بر توسعه توليد نظير نمونه سازي سريع يا استفاده از CAD/CAMتاثير فناوري اطلاعات بر پشتيباني و تدارك توليد.بازاريابيمعرفي ملاحظات تكنولوژيكي در رشته بازاريابي تغييري اساسي در شيوه تفكر در اين زمينه به وجود مي آورد. در حالي كه بازاريابي غالباً با مسئله كشش بازار مرتبط است فناوري بيشتر با فشار نوآوري تكنولوژيكي مرتبط است. اصولاً بازاريابي فرايندي روبه پايين (مثلاً در خصوص تقاضا) است و هدف از آن نيز داشتن درك بهتري نسبت به نيازهاي مشتري است. نقش نهايي بازاريابي كمك به ايجاد تمايز بين كالاهاي نهايي توليد شده و يافتن جايگاهي ويژه براي كالاها از طريق انجام تبليغات و فعاليتهاي ارتقاء محصول است. در مقابل فناوري بيشتر مرتبط با ميزان عرضه است تا ميزان تقاضا و معمولاً به عنوان ابزاري جهت افزايش عرضه به كار مي رود. با وجود اين ايجاد متغيرهاي تكنولوژيكي نه تنها از اهميت بازاريابي نمي كاهد بلكه در مواردي بر اهميت آن نيز مي افزاي__د. حداقل چهار حوزه به وسيله بازاريابي پوشش داده مي شود:- استفاده از فناوري به منظور كمك به فروش و توليد يا ارائه خدمات متفاوت؛- بازاريابي براي فناوريهاي سطح بالا (در زمينه قيمت تبليغات خاص و توزيع)؛- تاثير فناوري اطلاعات بر شيوه تحقيقات بازار؛- تاثير فناوري اطلاعات بر شيوه توليد خدمات پس از فروش و نحوه توزيع.نتيجه گيريمديريت تكنولوژيكي نيازمند طيف وسيعي از توانائيها در محيطهاي عملياتي از تحقيق و توسعه گرفته تا بازاريابي امور مالي و هر فعاليت سنتي ديگر مديريتي است. مديريت تكنولوژيك نيازمند داشت_ن ديدگاهي ميان رشته اي است و در نتيجه به پشتوانه اي از رشت_ه هاي مختلف نياز دارد. در

حالي كه رسالت رشته هاي سنتي مديريتي چگونگي تخصيص منابع است مديريت تكنولوژيكي مجبور به تخصيص منابع نيست و در واقع هدف آن بيشتر دستيابي و تسلط بر شكل گيري تاثيرات متغيرهاي تكنولوژيكي برروي كسب و كار است.فناوري تنها به زمينه فعاليتهاي تكنولوژيكي در سازمان محدود نمي شود و مديريت تكنولوژيكي هدف جامع تري را نشانه مي رود و حتي با ذينفعاني كه تاكنون از آن استفاده نكرده اند و حتي از تنوع تكنولوژيكي بيمناك هستند (نظير حسابداران و خبرگان امور مالي) نيز سروكار دارد.الزاماً نيازي نيست تا يك شركت داراي واحد تحقي_ق و توسع_ه باشد تا به مديريت جنبه هاي تكنولوژيكي بپردازد. بنابراين مديريت تكنولوژيكي نه تنها مختص شركتهاي با فناوري سطح بالا نيست بلكه به شركتهاي داراي فناوري سطح پايين نيز مربوط مي شود.در هنگام تطبيق چنين ديدگاه فراگيري به مديريت تكنولوژيكي مديران بايد به اندازه افراد خبره (فناوري در مديريت) آموزش ببينند تا توانايي شناسايي تجزيه و تحليل درك و ارزيابي همزمان مسايل مديريتي و تكنولوژيكي را داشته باشند. همچنين مديران بايد كاملاً قادر باشند كه در فرآيند تصميم گيري در زمينه تغييرات تكنولوژيكي در دو سطح استراتژيك و عملياتي يكپارچه و منسجم عمل كنند.

*http://www.adavoudi.blogfa.com/post-55.aspx

اقدامات امروز خود را بر آينده ي سازمان ناديده بگيرند. مديريت تكنولوژي با تأكيد بر اهداف استراتژيك سازمان، به حذف اين نارسايي از سيستم مديريت كمك مي كند. مديريت تكنولوژي، مديران را در تلاش هايشان براي بهبود بهره وري، افزايش اثربخشي، و تقويت جايگاه رقابتي بنگاه هدايت مي كند.در دهه ي 1970 و 1980، صنايع آمريكا به تدريج جايگاه رقابتي خود را در مقابل محصولات ژاپني و حتي محصولات برخي ديگر از كشورهاي آسيايي از دست دادند. اين رويداد، بسياري از سازمان هاي آمريكايي را تحت تأثير قرار داد و آن ها را برآن داشت كه رويكردهاي گوناگوني را براي كمك به صنايع آمريكا و بازيافت جايگاه رقابتي آنان در پيش گيرند. از ميان اين سازمان ها مي توان به شوراي تحقيقات ملي، فرهنگستان ملي مهندسي، بنياد ملي علوم، بسياري از سازمان هاي صنعتي، و نهادهاي آموزشي آمريكا اشاره كرد. تلاش اين سازمان ها، آنان را متوجه جهان نمود. در گزارش شوراي ملي تحقيقات كه در سالي 1987 منتشر گرديد، پيشنهاد شده بود كه بايد شكاف دانش و عملكرد را بين مهندسي و علوم از يك طرف، و بين كسب و كار، و كشاندن تكنولوژي در قالب محصولات و خدمات به صفحه ي بازار، به توليد ثروت مي انجامد.به نظر مي رسيد كه در پارادايم هاي صنعتي، سياست هاي دولتي، و نهادهاي آموزشي، ارتباط بين تكنولوژي و كسب وكار ناديده گرفته شده است. برنامه هاي آموزشي در رشته هاي مهندسي و مديريت، و ساختارها و نهادهاي صلب مرتبط با آن ها، كارايي خود را از دست داده بودند و به بازنگري هاي جدي نياز داشتند. علاوه براين، معلوم شده بود كه به برنامه هاي آموزشي دست اولي نياز است كه مديران و مهندسان را براي برخورد با تحولات تكنولوژيك و نفوذ

در بازارهاي جهاني آماده سازد. روش هاي جديدي براي تفكر درباره ي اين برنامه ها و محتويات آن ها پيشنهاد گرديد. ظهور برنامه هاي جديد تخصصي در زمينه ي مديريت تكنولوژي، يكي از دستاوردهاي اين خودارزيابي است.مديريت تكنولوژي در سطح ملي يا دولتياز ديدگاه كلان، مديريت تكنولوژي به تعريف كلي تري همچون تعريف زير نياز دارد:"حوزه اي از دانش كه با تعيين و اجراي سياست هاي لازم براي توسعه و به كارگيري تكنولوژي، و طبيعت سروكار دارد و هدف آن، ترغيب نوآوري، ايجاد رشد اقتصادي، و رواج كاربرد مسوولانه ي تكنولوژي براي رفاه بشر است."مديريت تكنولوژي در سطح ملي بيشتر بر نقش سياست هاي عمومي در پيشبرد علم و تكنولوژي متمركز است و تأثيرات كلي تكنولوژي بر جامعه _ و به ويژه نقش آن در توسعه ي اقتصادي پايدار، را مورد بحث قرار مي دهد. مديريت تكنولوژي در سطح ملي مقولاتي همچون تأثير تحولات تكنولوژيك بر مردم، نيازهاي آموزشي آنان در ارتباط با تكنولوژي، تأثير تكنولوژي بر سلامتي و ايمني، و پيامدهاي زيست محيطي تكنولوژي را در برمي گيرد. سياست هاي تكنولوژي در سطح دولت و سازمان در واقع چارچوبي براي استفاده از تغييرات تكنولوژيك در جهت منافع جامعه و كاركنان سازمان هستند.چارچوب مفهومي مديريت تكنولوژيشكل زير مفهوم اساسي مديريت تكنولوژي را به عنوان يك حوزه ي بين رشته اي _ براي مطالعه و كاربرد عملي _ نشان مي دهد. چنانكه از اين شكل بر مي آيد، مديريت تكنولوژي يك حلقه ي ارتباطي بين رشته هاي علوم، مهندسي و مديريت ايجاد مي كند. از ديدگاه دانشگاهي، شكل فوق نشان مي دهد كه رشته هاي مرسوم در علوم و مهندسي در اكتشافات علمي و خلق تكنولوژي دخيل هستند. رشته هاي مرسوم مديريت نيز با مقولات مديريت بنگاه و مباحث اقتصادي، مالي، و بازاري و همچنين

سياست هاي عمومي سروكار دارند.

*http://www.infosanat.com/Fa/?Page=ArticlesItemncID=3nID=16

What is Technology? Technology is the process by which humans modify nature to meet their needs and wants. Most people, however, think of technology in terms of its artifacts: computers and software, aircraft, pesticides, water-treatment plants, birth-control pills, and microwave ovens, to name a few. But technology is more than these tangible products.Technology includes all of the infrastructure necessary for the design, manufacture, operation, and repair of technological artifacts, from corporate headquarters and engineering schools to manufacturing plants and maintenance facilities. The knowledge and processes used to create and to operate technological artifacts -- engineering know-how, manufacturing expertise, and various technical skills -- are equally important part of technology.Technology is a product of engineering and science, the study of the natural world. Science has two parts: (1) a body of knowledge that has been accumulated over time and (2) a process-scientific inquiry-that generates knowledge about the natural world. Engineering, too, consists of a body of knowledge-in this case knowledge of the design and creation of human-made products-and a process for solving problems. Science aims to understand the "why" and "how" of nature, engineering seeks to shape the natural world to meet human needs and wants. Engineering, therefore, could be called "design under constraint," with science-the laws of nature-being one of a number of limiting factors engineers must take into account. Other constraints include cost, reliability, safety, environmental impact, ease of use, available human and material resources, manufacturability, government regulations, laws, and even politics. In short, technology necessarily involves science and engineering.

جدال تكنولوژي هاي تصويري

جواد زارعي در سيستم تابشي مانند تمامي نمايشگرهاي كامپيوتر، تصويري كه ايجاد شده است به صورت مستقيم با چشمان كاربر برخورد مي كند. يك چند وقتي است كه تلويزيون هاي ديجيتال و انواع ويدئوپروژكتور در كانون توجه عموم خريداران ايراني قرار گرفته است. از اين رو بد نديدم مختصري در اين باره صحبت كنم تا شايد مشكلي از مشكلات عديده ملت را حل كرده باشم. انواع تكنولوژي ها تمامي سيستم هاي نمايشي از تكنولوژي هاي مشابهي استفاده مي كنند. قبل از اين بايد مي گفتم كه سيستم هاي نمايشي در دو خانواده تابشي و بازتابي قرار مي گيرند. در سيستم تابشي مانند تمامي نمايشگرهاي كامپيوتر، تصويري كه ايجاد شده است به صورت مستقيم با چشمان كاربر برخورد مي كند. در سيستم بازتابي مانند دستگاه هاي ويدئوپروژكتور، تصويري كه ايجاد شده است روي پرده اي نمايش داده شده و بازتاب آن از روي پرده با چشمان كاربر برخورد مي كند. اغلب تلويزيون هاي كنوني از انواع تابشي هستند اما هستند تلويزيون هايي كه به شيوه بازتابي كار مي كنند بدين صورت كه تصوير توسط دستگاهي مانند ويدئوپروژكتور كه در داخل بدنه تلويزيون تعبيه شده است، پخش مي شود سپس اين تصوير توسط آينه اي روي پرده يا صفحه نمايشگر تابيده مي شود. تمامي اين اتفاقات در داخل جعبه تلويزيون روي مي دهد. اين نوع تلويزيون ها فضاي بسياري را اشغال مي كنند و آنگونه كه پيداست در بازار داخلي ايران چندان مورد توجه قرار نگرفته اند. براي شناختن اين تلويزيون ها همين بس كه ضخامت آنها همانند مدل هاي قديمي لگن الشكل (crt) است. ضخامت مدل

هاي جديد كه از سيستم تابشي استفاده مي كنند كمتر از 20 سانتي متر است. ديگر اينكه به طور كلي از تكنولوژي هاي lcd، lcos، plasma، dlp، oled، crt، sed، epd، imod، fed و laser در توليد تصوير استفاده مي شود كه تكنولوژي crt، laser و plasma فقط در توليد نمايشگر كامپيوتر و تلويزيون و از تكنولوژي هاي lcd، lcos و dlp به صورت گسترده در توليد نمايشگرهاي تلويزيون و ويدئوپروژكتور استفاده مي شود. تكنولوژي ها ديگر هنوز به شكل تجاري مورد استفاده قرار نگرفته يا استفاده هاي خاص دارند. تكنولوژي هاي ناآشنا هر يك از تكنولوژي هاي فوق الذكر خود شامل تكنولوژي هاي ديگري است كه شايد نام آنها را در مشخصات فني برخي دستگاه ها ديده و تعجب كرده باشيد. به عنوان مثال شركت sony از تكنولوژي انحصاري sxrd استفاده مي كند يا jvc نيز از تكنولوژي انحصاري ديگري به نام d-ila در توليد ويدئوپروژكتورهاي خود استفاده مي كند كه هر دو از فرزندان تكنولوژي lcos هستند. برخي ديگر نيز از تكنولوژي3 lcd بهره مي برند كه به نوعي گونه اصلاح شده lcd است. اما حكايت نمايشگرهاي tft lcd كه در توليد نمايشگرهاي كامپيوتر مورد استفاده قرار مي گيرند، قدري متفاوت است. اين تكنولوژي گونه هاي فراواني دارد كه هر يك توسط يكي از شركت هاي درست و درمون اين حوزه مورد توجه قرار مي گيرند. به عنوان مثال تمامي نمايشگرهاي lcd كمتر از 300 هزار تومان از گونه tn تكنولوژي tft lcd بهره برده و نمايشگرهاي گران قيمت از گونه هاي ips، mva، pva و cpa بهره مي برند.

*http://تكنولوژي-ها.iranictnews.ir/T____3__%D8%AA%DA%A9%D9%86%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C-%D9%87%D8%A7.htm

بررسي كاربرد تكنولوژي دانش در مديريت ارتباط با مشتري

رضا ابراهيم

زاده

جكيدهبا درنظر گفتن نقش بسيار مهمي كه سيستمهاي مديريت دانش در محيط كسب وكار امروزي ايفا مي كند، اين اهميت زماني بيشترجلوه گر مي شودكه در زمينه مشتري مداري صورت گيرد. مديريت ارتباط با مشتري بنيادواساس بيشتر سازمانهاي امروزي است كه با هدف ايجاد روابط بلندمدت با مشتريان و درك ترجيحات وسلايق آنها جهت دستيبابي به سودآوري براي سازمان ظهور پيدا كرده است. بنابراين مي توان گفت كه مديريت دانش نقش اساسي دراستقرار موفقيت آميز مديريت ارتباط با مشتري ايفا مي كند. مقاله حاضر ابتدا مديريت ارتباط با مشتري، مديريت دانش، انواع دانش و مدل جامعي از مديريت دانش رامعرفي مي نمايد. سپس معماري مديريت دانش براي سيستم مديريت ارتباط با مشتري را ارائه مي دهد .واژگان كليدي: مديريت دانش[1]، مديريت ارتباط با مشتري[2]، معماري مديريت دانش[3]مقدمه :مديريت ارتباط با مشتري ،يك استراتژي تجاري مشتري مجور است كه با ارزشمندترين داراي يك كسب وكار كه همانا مشتريان آن است سروكار دارد،به همه فرآيندهاي تجاري مربوط به مشتري رسيدگي مي كند،هم براي شركت وهم براي مشتري ايجاد ارزش مي كندوبراي ايجاداين ارزش وبه اجرا درآوردن استراتژيهاي تجاري مربوط به مشتري، از تكنولوژيهايي با پتانسيل بالا بهره مي گيرد.اگر بپذيريم كه زنجيره مديريت ارتباط بامشتري به صورت زير باشد:داده هاي مربوط به مشتري ± اطلاعات مشتري± دانش مشتري ± برآوردهساختن نيازهاي مشتريان بر پايه اصول علميآنگاه مي توان گفت كه مديريت ارتباط با مشتري با دانش ژرف از مشتريان ،تمايلات وترجيحات آنها آغاز مي گردد. اين دانش از طريق تجزيه وتحليل داده هاي مربوط به مشتريان، رفتار وترجيحات آنها حاصل مي آيد. هدف مديريت ارتباط با مشتري

از اين دانش طراحي وگسترش استراتژيهاي بازاريابي است كه به موجب آن ارتباط متقابل، فعال و بلند مدت بامشتري حفظ مي گردد. بر اساس اين ديدگاه، دانش مشتري وارتباط با او دو ستون اصلي است كه بر مبناي آن هر سيستم مديريت ارتباط بامشتري فعاليت مي نمايد.مزاياي استراتژيك بدست آمده از طريق كاربرد مديريت ارتباط بامشتري زماني بيشترين تاثير را خواهد داشت كه طراحي آن ساده وعملكردآن مطمئن باشد. بهترين شيوه اين كه به تحقق اين مهم كمك مي كنداستفاده ازمفاهيم مديريت دانش در طراحي مديريت ارتباط با مشتري است. درطراحي مديريت ارتباط بامشتري بايستي به نحوفزاينده اي ازمعماري مديريت دانش الهام گرفت(Malhoyra,2001).مديريت ارتباط بامشتري :مديريت ارتباط بامشتري راميتوان مديريت دانش مشتري به منظورردرك بهتراز نيازهاي مديريت مشتريان جهت ارائه خدمات بهتربه آنان درنظر گرفت .اين مفهوم همانندچتري است كه مشتري رادرمركزيت يك سازمان قرار مي دهد.مديريت ارتباط بامشتري بر حفظ وبهبودكيفيت خدمات براي مشتريان تمركز داردكه اين امرازطريق برقراري ارتباط اثر بخش با مشتريان ،توزيع كارآمد محصولات وخدمات ،اطلاعات ونيازهاي مشتريان حاصل مي آيد.ريشه هاي CRM برمبناي مفاهيم بازاريابي رابطه مندقرار دارد كه دردهه 1980پديدار شده است .CRMسازمانهاراملزم مي سازدتا به جاي يافتن مشتريان جديدتاكيد بيشتري بر حفظ ونگهداري مشتريان موجود داشته باشند.seth بازاريابي رابطه مندرابعنوان تداوم فعاليتهاي تجاري مشترك بين عرضه كننده ومشتري ميداندوهدف ازآن را افزايش دادن رشد تجاري ،كاهش قيمت ودر يك كلام ايجاد ارزش براي مشتري مي داند.تحقيقات نشان مي دهدكه رابطه مستقيمي بين نرخ حفظ مشتري و سودآوري سازمان وجود دارد.يعني افزايش 5%درنرخ حفظ مشتري بين 25-20% افزايش سودآوري رابه دنبال خواهد داشت .به طور كلي مي توان چرخه

CRMرابه صورت زير خلاصه كرد: * 1-درك نيازهاي مشتريان * 2-ايجادنمودن ارزش براي مشتريان * 3-ايجاد وفاداري در مشتريان * 4-جذب مشتريان جديد * 5-سود آوري براي مشتريان(ahooja, 2001)مديريت دانشمديريت دانش عبارت است از مديريت دانش موجوددرسازمان ودراختيارآن قراردادن براي كاركنان سازمان به منظور انجام تصميمات بهتر.ازطريق منسجم نمودن داده هاي حاصل از CRMسازمانهاقادر خواهند بودتااز سيستمهاي CRM تحليلي جهت انجام تصميمات تجاري بصورت موثر استفاده استفاده كنند.چهارچوب مديريت دانش كه در اين مقاله ارائه خواهد شد شامل چهار فرآيند عمده واساسي مي باشد: * 1- شناسايي وتوليد دانش * 2- ذخيره سازي وكد گذاري كردن دانش * 3- توزيع وانتشار دانش * 4- بهره برداري وبازخورد گرفتن ازدانش

درزير سعي مي شودتاهريك ازاين مراحل به تفضيل توضيح داده شود:1- شناسايي وتوليد دانشايجادوخلق دانش به توانايي سازمان به منظور ايجادوخلق راه حلهاوايده هاي كارآمدوجديداشاره دارد.ازطريق شكل دهي وتركيب مجدددانش جديدسازمان با دانش گذشته ،سازمان قادر خواهد بودمفاهيم وواقعيتهاي جديدي راخلق نمايد.بنابراين خلق دانش فرايندي بنيادي بوده كه درآن انگيزش ،توانايي،تجربيات وقابليتهاي بالقوه وبالفعل افرادنقش اساسي راايفامي كند. (Bhatt,2001)فرايند خلق دانش در مديريت ارتباط با مشتري برروي كسب اطلاعات ازمشتريان وفرايندهاي مربوط به توليد محصولات وخدمات به منظور اجراي موفقيت آميز مديريت ارتباط با مشتري تمركزدارد .2- ذخيره سازي وكد گذاري كردن دانشاين مرحله مشتمل بر تبديل نمودن دانش به شكل قابل فهم براي ماشين به منظور استفاده آتي از آن مي باشد.به طور كلي اين مرحله به مستندسازي دانش جديدوذخيره سازي آن اشاره داردبه گونه اي كه كليه ذي نفعان بتوانند به سادگي از اين دانش بهره گيرند.3- انتشار دانشفرآيندهاي انتشار دانش در ارتباط با توزيع

دانش در سر تاسر سازمان مي باشد.در اين مرحله تعاملات وارتباطات متعددومستمر بين تكنولوژي وفنون ومهارتهاي افراد لازم است تاسازمان بتواند بصورت اثر بخشي دانش راگسترش دهد.بعنوان مثال ساختارهاي سازماني بر مبناي سلسله مراتب فرماندهي وكنترل سنتي،ارتباط مابين تكنولوژيها،فنون وافراد را به حداقل ممكن مي رساند.بنابراين فرصتهاي توزيع وانتشار دانش در سازمان را كاهش مي دهد.4- بهره برداري از دانشاين مرحله ذي نفعان وبهره برداران از دانش را قادر مي سازدتابتوانند بااستفاده از دانش خلق شده مسائل ومشكلات سازمان راحل نمايند.بهره برداري از دانش به منظور حل مشكل يا مسئله خاص درزمينه CRMممكن منجربه توليد وخلق دانش جديد گردد،كه بصورت مجدد اين دانش ذخيره شده وموردبازيابي قرار ميگيرد.به طوركلي دانش سازمان بايستي در ايجاد فرآيندها،خدمات ومحصولات سازمان به صورت عملي بكار گرفته شود.اگر سازمان نتوانداز دانش ايجاد شده خودبه صورت كاربردي استفاده كنددرآن صورت قادر نخواهد بود تابه مزاياي رقابتي دست يابد.ازسوي ديگر سازمانها قادر خواهند بود تا باتوجه به بازخورد حاصل از بكارگيري عملي از دانش ،نيازهاي آتي خودراشناسايي كرده واهداف استراتژيك سازمان را بر مبناي اين نيازهاتنظيم نمايند. (bose sugumaran,2003)انواع دانشمحققين دانش رابه انواع مختلفي تقسيم بندي نموده اند.بنابراين مي توان گفت كه بيش از يك نوع دانش وجود دارد .دولانگ وفاهي[4] يك چهارچوب مناسبي را به منظور طبقه بندي دانش ايجاد نموده اند.طبقه بندي دانش به شرح ذيل است : * · دانش انساني[5] * · دانش اجتماعي[6] * · دانش ساختار يافته[7]دانش انساني عبارت است از دانشي كه انسان از آن آگاهي دارديا مي داند چگونه از آن دانش استفاده بعمل آورد .چنين دانشي مي تواند بر مبناي تجربيات وآموخته هاي

گذشته فردباشد.دانش اجتماعي معمولاًدانش ضمني[8] است كه درآن افراد احساسات ،تجارب ومدلهاي ذهني خود را به اشتراك مي گذارند.چنين دانشي از روابط متقابل اجتماعي بين افرادحاصل مي آيد .دانش ساختار يافته نشات گرفته از سيستمها،فرايندها،قوانين ومسيرهاي حركت يك سازمان مي باشدومعمولاًتحت عنوان دانش صريح خوانده مي شود.در درون اين طبقه بندي ابعاد ديگري نيز نهفته مي باشدكه عبارتند از: * · قابليت به كد در آوردن[9] دانش * · ميزان سادگي وپيچيدگي[10] دانش * · ميزان سيستماتيك بودن يا مستقل بودن[11] دانش * · سرعت انتقال دانش وچسبندگي[12] دانشدر ذيل هريك از موارد به صورت مختصر بيان مي گردد.ميزان ساده يا پيچيدگي دانش :بعضي از انواع دانش مطرح شده ساده تر وازساير دانشهاقابليت تبديل شدن به كدرادارند.دانش صريح ،دانشي است كه به سادگي سايرافرادبا آن ارتباط برقرار نموده وبنابر اين به راحتي تبديل به كد مي شود.بر خلاف آن دانش ضمني بسيار شهودي بوده ويادگيري آن مستلزم دوره هاي زماني بلند مدت مي باشد .وبنابراين به آساني تبديل به كد نمي شود.ويژگي ديگر دانش درجه سادگي وپيچيدگي آن است .پيوستارميزان سادگي –پيچيدگي دانش نشان دهنده ميزان اطلاعاتي است كه موردنيازاست تادانش ايجادشده به صورت كددرآيد .بنابراين دانش ساده نيازمنداطلاعات اندكي مي باشددرحالي كه دانش پيچيده نيازمندميزان بيشتري از اطلاعات مي باشد.(danskin et al, 2005)ارائه يك مدل جامع از مديريت دانشدرزمينه مديريت دانش مدلهاي مختلفي ارائه گرديده است كه بايك نگاه ساده به آنهامي توان تشخيص دادكه تمركزآنهابر روي چرخه حيات دانش مي باشد.امااين مدلها يك چشم انداز منسجم براي بكارگيري مديريت دانش به صورت واقعي ارائه نمي دهند.شكل زير نشاندهنده يك چهار چوب جامع واصلاح

شده براي بكارگيري مديريت دانش به صورت عملي در سازمان مي باشد.همان طوري كه در شكل نشان داده شده است آن چيزي كه در نهايت حاصل مي شود،استرتژي وعملكردمديريت دانش خواهدبود.كه هردوجنبه مالي وغير مالي مديريت دانش رابه صورت يكسان موردتوجه قرارمي دهد.مركز استراتژي مديريت دانش بر روي منابع دانش وفرايندهاي دانش است ،به گونه اي كه اين عناصر بر تصميمات استراتژيك وعملكردي مديريت دانش تاثير گذاشته ونتايج آن مجدداًبر منابع دانش وفعاليتهاي مديريت دانش اثر متقابل مي گذارد.منابع دانش شامل كليه منابع انساني داخلي وخارجي ،داده هاومستندات به هرشكل ،مشتريان وشركاي سازمان مي باشد.نيروي انساني ووظايف مرتبط با آنهابعنوان واسطه اي بين منابع دانش وفعاليتهاي مديريت دانش (مشتمل بر كسب ،ذخيره ،انتشار واستفاده از دانش )تلقي شده است .محركهاي مديريت دانش به زير ساختارهاي سازماني اشاره دارندكه منجر به افزايش وتقويت كارآيي فعاليتهاي مديريت دانش مي شوند.مطالعات موجود همه بر اين نكته توافق دارندكه فرهنگ سازماني يكي از قدرتمندترين اين عوامل مي باشد.اجراي موفقيت آميز مديريت دانش نيازمند فرهنگ سازماني است كه دربين اعضاي سازمان خلق وبه اشتراك گذاشتن دانش را تشويق مي كند .چندان تعجبي ندارد كه عوامل اصلي تاثير گذار بر موفقيت مديريت دانش بر روي عملكردسازماني نيز تاثير مي گذارند.عامل ديگر زير ساختار حمايتي وپشتيباني سازماني است كه به دوقسمت اساسي تقسيم مي شود: * -حمايت سازماني رسمي * -حمايت سازماني غير رسميحمايت رسمي سازمان شامل يك كميته ياتيم پروژه رسمي جهت هدايت كردن فعاليتهاي مديريت دانش مي باشد .برعكس فعاليتهاي اجتماعي يا شبكه هاي انساني در سازمان نمونه هاي بسياري خوبي از حمايت غير رسمي محسوب مي شود.قوانين وسيستمهاي سازماني

نيز ابزار سودمندي جهت ايجاد انگيزش ياتهديدكاركنان سازمان به منظور برانگيختن آنهاجهت اجراي فعاليتهاي مديريت دانش مي باشد.(suh et al, 2004)معماري مديريت دانش براي سيستم مديريت ارتباط بامشتريدراين بخش معماري مديريت دانش جهت استقرار سيستم مديريت ارتباط با مشتري ارائه مي گردد.اين معماري شامل 4عنصر اساسي است : * 1- منابع داده داخلي وخارجي[13] * 2- اكتساب دانش [14] * 3- مخازن دانش [15] * 4- بهره برداري واستفاده از دانش[16]اين عناصر به صورت خلاصه درزير توصيف مي گردد.1- منابع داده:مديريت ارتباط با مشتري اثر بخش مستلزم انواع متنوعي از داده هاازمنابع متعددمي باشد.بعنوان مثال اطلاعات مربوط به معاملات، درپايگاه داده عملياتي ذخيره مي شود.درحالي كه رويه هاي مربوط به انجام استانداردفرآيندهادراسنادرسمي قابل بازيابي است. منبع داده سازمان ممكن است داخلي يا خارجي باشد،به همين دليل بايدمكانيسم هايي جهت دسترسي وبازيابي مناسب داده هاوجود داشته باشد .بعنوان مثال سيستم مديريت ارتباط با مشتري نه تنها بايستي اطلاعات مربوط به مشتري وحجم مبادلات را جمع آوري ودردسترس قراردهد،بلكه بايستي اطلاعات مربوط به فرايندهاي سازماني راكه جهت حل مسئله واتخاذتصميمات استراتژيك سودمنداست راجمع آوري كرده ودردسترس قراردهند.داده هاي مورد نياز جهت انجام تجزيه وتحليل درسيستم هاي مديريت ارتباط با مشتري بسيار متنوع بوده ومديريت آنها بسيا مشكل است .ظهور تكنولوژي اطلاعات اين مشكل رابه اشكال زير حل نموده است : * الف )تعريف نمودن داده هادر فرمتهاي استانداردازقبيل XML به منظور انتقال سريع وآسان داده ها از يك پايگاه داده به پايگاه ديگر. * ب)انسجام ويكپارچگي داده ها از طريق فرايندهاي به اثبات رسيده . * ج)ايجاد مكانيسمهايي جهت انتقال داده ها به ويژه داده هاي گرافيكي

. * د)استفاده از ابزارهاي مناسب تجزيه وتحليل داده هادر سيستم CRM2- بخش اكتساب دانشاين بخش مسئوليت شناسايي وكسب دانش مرتبط با مديريت مشتريان ،محصولات وخدمات در جهت اتخاذ تصميمات مناسب با توجه به محصولات وخدمات درخواستي ازسوي مشتريان رادارد.بعنوان مثال حفظ سوابق مشتريان درتعيين اين كه درچه واجدي وچگونه محصولات وخدمات به مشتريان ارائه مي گردد،ارزشمند خواهدبودبخش كسب دانش شامل عوامل متعددي است كه در جهت اكتساب وانسجام بخشيدن به دانش مرتبط با ابعادگوناگون مديريت ارتباط با مشتري تلاش مي كند.اين عوامل عبارتنداز:الف)عامل كسب اطلاعات مربوط به معاملاتب) عامل كسب اطلاعات مربوط به مشتريج) عامل كسب اطلاعات مربوط به فرآيندهاي سازماند) عامل كسب اطلاعات مربوط به صنعتعامل كسب اطلاعات مربوط به مبادلات، وظيفه جمع آوري اطلاعات مربوط به اين مطلب كه چه محصولاتي توسط مشتري خاص درطي يك دوره معين خريداري شده است رابر عهده دارد.اين اطلاعات ازطريق پايگاه اطلاعاتي مربوط به مبادلات سازمان قابل بازيابي است .عامل كسب اطلاعات مربوط با مشتري درارتباط با اطلاعات سوابق وترجيحات وسلايق مشتري است، آنهارابه صورت نيم رخ سوابق مشتري نگهداري مي كند.اين واحد اساساًوظيفه ايجاد تصويري جامع از هر مشتري را داردوتعيين كننده ارزش هر مشتري براي سازمان است .عامل كسب اطلاعات مربوط به فرآيندهاي سازمان با جمع آوري اطلاعات مربوط به فرآيندها،رويه هاوخط مشي هاي متنوع سازماني در ارتباط مي باشد.دراغلب موارد رويه هاي استانداردمربوط به عمليات سازمان دراسنادرسمي سازماني موجود مي باشد كه به آساني دردسترس كاربران قرار ندارد.اين عامل ،مخزني ازاين فرآيندهاورويه ها ايجاد مي كندكه دسترسي آنها را براي كاربران ساده مي سازد.عامل كسب اطلاعات مربوط به صنعت درجهت دسترسي به منابع

داده اي خارج ازسازمان طراحي مي گردد.تاتحولاتي كه درصنعت رخ داده است شناسايي گرددواين دانش دراختيارتصميم گيرندگان قرارگيرد.3- مخازن دانشاين بخش شامل مخازني است كه دانش جمع آوري شده ازسوي نيروي انساني را درخود ذخيره كرده است. اين مخازن دانش بطور مستمر به روز مي گردندتااطلاعات جديد به سهولت وسرعت دراختيار كاربران قرارگيرد بنابراين نوعاًچهارمخزن عمده دانش قابل شناسايي است : * الف)مخزن مربوط به مبادلات مشتري[17] * ب) مخزن مربوط به نيم رخ مشتري[18] * ج)مخزن مربوط به رويه ها وخط مشي هاي [19]سازمان * د) مخزن مربوط به قلمروومحدوده دانش[20]مخزن مربوط به مبادلات مشتري درارتباط يا كليه جزئيات مربوط به مبادلات مشتريان است .براي هرخريدي كه توسط مشتري انجام مي گيرداطلاعات مربوط به محصول يا خدمتي كه مشتري خريداري كرده است، ميزان تخفيفي كه دريافت كرده است وتاريخ خريدكاملاًذخيره مي شود. بااستفاده از اين اطلاعات ميتوان سوابق وتاريخچه معاملات يك مشتري خاص رابه راحتي جستجو كرد.مخزن مربوط به نيم رخ مشتري مربوط به پيشينه وسوابق هرمشتري است كه دربرگيرنده سوابق ،ترجيحات وسلايق مشتري مي باشد.اين مخزن همچنين شامل ارزيابيهاي مشتري ازمحصولات وخدمات است كه بر مبناي آن ارائه دهندگان كالاهاوخدمات مي توانندتصميم گيري واقدامات مناسبي رادررابطه باهرمشتري انجام دهند.مخزن مربوط به رويه هاوخط مشي هاي سازمان شامل اطلاعات مربوط به خط مشي ها ورويه هاي استانداردي است كه به منظور بررسي موقعيتهاي خاص مورد استفاده قرار مي گيرند.اين مخزن شامل طبقه بندي سندهاي مربوط به كالاهاوخدمات مي باشد.مخزن مربوط به قلمروومحدوده دانش شامل اطلاعات عمومي وكلي صنعت وتحولات وروندهايي راكه درصنعت رخ داده است مي باشد.اين روندها تصميم گيرندگان سازماني راقادر مي سازدتاازتغييراتي

ازقبيل قوانين دولتي جديد،استانداردهاي جديدوالگوهاي جديدو…آگاهي داشته باشند.4- بخش بهره برداري ازدانشاين بخش مسئوليت فعاليتهاي جستجووبازيابي دانش متناسب باشرايط سازمان رابرعهده دارد.تاازطريق تسهيم دانش ذي نفعان بتواننددرموقعيتهاي مختلف ازآن بهره برداري نمايند.درحقيقت اين بخش بعنوان واسطي براي مخازن دانش تلقي مي شودوذي نفعان راقادر مي سازدتااز طريق جستجو درمخازن دانش ،اطلاعات مناسبي راجهت حل مشكلات سازماني بكار گيرند.بخش بهره برداري از دانش شامل عوامل زير مي باشد: * الف)عامل مديريت مخازن[21] دانش * ب)عامل تحليل وضعيت [22] * ج )عامل مدل سازي جهت پيش بيني[23] * د)عامل خودكارسازي بازاريابي [24]درذيل بدليل اهميت اين عوامل هريك از آنها به اختصار توضيح داده مي شوند.الف)عامل مديريت مخازن دانشاين عامل وظيفه چندي را به منظورمديريت مخازن دانش از قبيل سازماندهي ،حفظ ،نگهداري وتكامل مخازن دانش بر عهده دارد.اين عامل همچنين مسئوليت انتشاردانش شامل ارائه دانش ،سفارشي سازي دانش وتسهيم دانش بين افراد سازماني را برعهده دارد.اين عامل دسترس آسان به داده هاي مناسب ومهم رابراي تصميم گيرندگان سازماني فراهم مي آورد،به ويژه داده هاي بسيار زيادي رادراختيار مسئولين پاسخ گويي به مشتريان قرارمي دهدبه گونه اي كه آنهامي تواننددراولين تماس مشتريان به آنهاپاسخگويي مناسبي داشته باشند.ب) عامل تحليل وضعيتاين عامل مكانيسم هايي را براي كاربر به منظورحل مسائل سازمان وكمك به فرآيندهاي تصميم گيري فراهم مي آورد.بعنوان مثال يك نماينده ارائه خدمات به مشتري ممكن است با يك مشتري عصباني بر خورد كندكه از مسئله اي شكايت دارد.اين نماينده مي تواند وضعيت موجودرا تجزيه وتحليل كندوبه سرعت بر مبناي نيم رخ اطلاعاتي مشتري وسوابق اوراه حل مناسبي را ارائه نمايد .به طور مشابه يك مدير فروش اين توانايي

راخواهد يافت تا بررسي نمايدكه كدام يك از محصولات بر اساس روندمورد انتظاربه فروش رفته اند.بدون وجود چنين قابليتي مديران فروش قادرنخواهند بود محصولات سودآور را شناسايي كنند.ج)عامل مدل سازي جهت پيش بينياين عامل مديران را قادر مي سازد تابه تحليل جامعي (فرا تحليل )[25] از وضعيت سازمان خود دست يابندونقاط ضعف وقوت خودرا شناسايي نمايند.درتحليل جامع ،طبقه بندي نتايج وبررسي هابا استفاده ازروندهاي آماري صورت مي گيرد.بعنوان مثال آنها مي توانندميزان مبادلات را بصورت لحظه اي مشاهده نمايندوالگوهاي موجوددرمبادلات ازقبيل كاهش نرخ مبادلات راكه نشان دهنده اين است كه سازمان درحال ازدست دادن مشتريان سودمند خودمي باشدراشناسايي نمايند.اين عامل به مديران كمك مي كند تادرك كاملي از مشتريان ،الگوهاي خريد وپيش بيني روندمبادلات داشته باشندتابتوانندبه بالاترين ميزان سودآوري نائل شوند.د)عامل خودكارسازي بازاريابييكي ازبزرگترين مشكلات پايگاه مشتري اين است كه بهترين مشتريان به هنگام فرايندخريدبه طور مستمر دچار مشكل مي شوند،فقدان يك سيستم CRMمنسجم منجربه بي تفاوتي مشتريان وازدست دادن آنها خواهد شد.اشتباه ديگر آن است كه اغلب مشتريان بر مبناي ويژگيهاي جمعيت شناختي[26]ازقبيل سن ،درآمد،جنسيت وميزان تحصيلات بخش بندي مي شوند.زيرا اين اطلاعات به آساني قابل دسترسي است .اماسيستم مديريت ارتباط با مشتري ،مشتريان را بر مبناي ارزشمندي وسود آوري براي سازمان طبقه بندي مي كند.معماري مديريت دانش، به سيستم CRMكمك خواهد كردتااطلاعات واقعي فروش سازمان با نيم رخ مشتري ،ترجيحات وسلايق اومنطبق گردد.اين مسئله به واحد بازاريابي كمك ميكندتاالگوهاي خريدمشتريان راشناسايي كرده وفعاليتهاي بازاريابي خودرا بر مبناي اين الگوها وروندهاقراردهند.(bose sugurmaran,2003)نتيجه گيريپيشرفتهاي سريع درزمينه تكنولوژي اطلاعات باعث رشددانش وفرآيندهامديريت دانش شده است .مديريت دانش نقش كليدي درجمع آوري ،انتقال ،تبادل وتوسعه دانش ايفا

كرده است .مديريت دانش به سازمان كمك مي كندتابه تجربه اش با زيركي وبصيرت كمك كند.با اجراي مديريت دانش دارائيهاي سازمان ازويراني محافطت شده وانعطاف سازمان بالا مي رود.شركتهاي آينده نگر اين نكته را به خوبي درك كرده اندكه نيروي كار آينده آنهازماني بيشترين بازدهي راخواهند داشت كه بتوانندازدانش خود استفاده كنند.شركتهاي موفق نه تنهاداراي ديدگاه مشتري مدارهستند،بلكه قادرند تااين دانش راباتصميمات مهم كسب وكار پيوندبزنند.منابع:

1) Ahooja , Vijay , " Changing Patterns of e-cRM , Solutions in the Future " , " Handbook of Customer Relationship Management " (2001) - PP.91-1022) Bhatt , Ganesh , " knowledge Management in organizations: Examining the interaction Between Technologies , Thechniques , and People " , " Journal of Knowledge Management " ( 2001 ) ,VoL.5 , No.1.PP .98 - 753) Bose Sugurmaran , " Application of Knwoledge Managment Thechniques in Customer relationship Management " , Journal of Knowledge and Process Management , ( 2003 ) ,Vol.10 , No.1 . PP.3 - 174) Danskin Etal , " Knowledge Managment as Competiteve advantage : Lessons From The Textile and Apparel Value Chain " , " Journal of Knowledge Manafment" , ( 2005 ) , Vol.9 . No.3 . PP 91 - 1025) Malhoyra , " Effective Customer Relationship Managment By Customer Knowledge Managment , " Handbook of Customer Relationship Managment " , ( 2001 )6) Suh et al " Knowledge Managment as Enabling R D innovation in High Tech in Dustry : The Case of SAIT " , " Journal of Knowledge Managment " ,

( 2004 ) , Vol.8 , No.6 .PP.5 - 157) Managing Relationship in Sutply Chains of The 21st Century " Handbook of Customer Relationship Managment " , ( 2001 ) , PP.337 - 345

مديريت تكنولوژي در سطح بنگاه

مقدمهمديريت تكنولوژي يك مبحث بين رشته اي است كه علوم، مهندسي، و مديريت را به هم پيوند مي زند. از ديدگاه مديريت تكنولوژي، تكنولوژي اصلي ترين عامل توليد ثروت است و ثروت چيزي بيشتر از پول است كه مي تواند عواملي همچون ارتقاء دانش، سرمايه ي فكري، استفاده ي موثر از منابع، حفظ منابع طبيعي و ساير عوامل موثر در ارتقاء استاندارد و كيفيت زندگي را شامل شود. مديريت تكنولوژي، در واقع مديريت سيستمي است كه خلق، كسب، و به كارگيري تكنولوژي را ممكن مي سازد و شامل مسووليتي است كه اين فعاليت ها را در راستاي خدمت به بشر و برآورده ساختن نيازهاي مشتري قرار مي دهد. تحقيق، اختراع، و توسعه، اساسي ترين مولفه هاي خلق تكنولوژي و وقوع پيشرفت هاي تكنولوژيك هستند. اما در مسير توليد ثروت، مولفه ي مهم تري نيز وجود دارد كه همان به كارگيري يا تجاري سازي تكنولوژي است. به بيان ديگر، مزاياي تكنولوژي هنگامي تحقق مي يابند كه نتيجه ي آن به دست مشتري برسد. مشتري مي تواند فرد، شركت، يا يك نهاد دولتي همچون سازمان هاي دفاعي باشد. اختراعي كه در قفسه نهاده شود، ثروت توليد نمي كند و ايده اي كه بروز مي كند و به كار بسته نمي شود _ حتي اگر به عنوان اختراع به ثبت برسد _ بازده مالي ندارد. تكنولوژي هنگامي به توليد ثروت منجر مي شود كه يا تجاري شود و يا در مسير تحقق اهداف استراتژيك يا عملياتي يك سازمان به كار بسته شود.تكنولوژي مهم ترين عامل در سيستم توليد ثروت است ولي عوامل ديگري نيز

در اين سيستم دخيل هستند. مثلاً، تشكيل سرمايه و سرمايه گذاري، نقش مهمي در رشد اقتصادي ايفا مي كنند. نيروي كار، عامل موثر ديگري در رشد اقتصادي است. مديريت تكنولوژي داراي ابعاد ملي، سازماني و فردي است. در سطح ملي يا دولتي (سطح كلان)، مديريت تكنولوژي به شكل گيري سياست هاي عمومي كمك مي كند. در سطح بنگاه (سطح خرد)، به ايجاد و تثبيت بنگاههاي رقابت پذير مي انجامد. در سطح فردي، به ارتقاء ارزش فرد در جامعه كمك مي كند.مديريت تكنولوژي در سطح بنگاهشوراي تحقيقات ملي آمريكا ، مديريت تكنولوژي را چنين تعريف كرده است: "يك حوزه ي بين رشته اي كه با طرح ريزي، توسعه و پياده سازي توانمندي هاي تكنولوژيك براي شكل دادن و تحقق اهداف استراتژيك و عملياتي يك سازمان سروكار دارد."مديريت تكنولوژي به اين دليل يك حوزه ي بين رشته اي محسوب مي شود كه دانش حاصل از رشته هاي علوم، مهندسي و مديريت اجرايي را تركيب مي كند. مديريت تكنولوژي بر بسياري از اجزاء كاركردي سازمان همچون تحقيق و توسعه، طراحي، توليد، بازاريابي، مالي، پرسنلي، و اطلاع رساني تأثير مي گذارد. گستره ي آن، هم مقولات استراتژيك و هم مقولات عملياتي سازمان را شامل مي شود. ابعاد عملياتي با فعاليت هاي روزمره ي سازمان سروكار دارند و ابعاد استراتژيك بر موضوعات بلندمدت متمركز هستند. سازمان بايد به هر دو بعد توجه داشته باشد.بررسي ها نشان داده اند كه اكثر مهندسان و مديران صرفاً به ابعاد عملياتي و نتايج كوتاه مدت توجه دارند و به مقولات استراتژيك بي توجه هستند. اين كوته بيني موجب شده است كه تأثيرات اقدامات امروز خود را بر آينده ي سازمان ناديده بگيرند. مديريت تكنولوژي با تأكيد بر اهداف استراتژيك سازمان، به حذف اين نارسايي از سيستم مديريت كمك مي كند. مديريت تكنولوژي، مديران را در تلاش هايشان براي

بهبود بهره وري، افزايش اثربخشي، و تقويت جايگاه رقابتي بنگاه هدايت مي كند.در دهه ي 1970 و 1980، صنايع آمريكا به تدريج جايگاه رقابتي خود را در مقابل محصولات ژاپني و حتي محصولات برخي ديگر از كشورهاي آسيايي از دست دادند. اين رويداد، بسياري از سازمان هاي آمريكايي را تحت تأثير قرار داد و آن ها را برآن داشت كه رويكردهاي گوناگوني را براي كمك به صنايع آمريكا و بازيافت جايگاه رقابتي آنان در پيش گيرند. از ميان اين سازمان ها مي توان به شوراي تحقيقات ملي، فرهنگستان ملي مهندسي، بنياد ملي علوم، بسياري از سازمان هاي صنعتي، و نهادهاي آموزشي آمريكا اشاره كرد. تلاش اين سازمان ها، آنان را متوجه جهان نمود. در گزارش شوراي ملي تحقيقات كه در سالي 1987 منتشر گرديد، پيشنهاد شده بود كه بايد شكاف دانش و عملكرد را بين مهندسي و علوم از يك طرف، و بين كسب و كار، و كشاندن تكنولوژي در قالب محصولات و خدمات به صفحه ي بازار، به توليد ثروت مي انجامد.به نظر مي رسيد كه در پارادايم هاي صنعتي، سياست هاي دولتي، و نهادهاي آموزشي، ارتباط بين تكنولوژي و كسب وكار ناديده گرفته شده است. برنامه هاي آموزشي در رشته هاي مهندسي و مديريت، و ساختارها و نهادهاي صلب مرتبط با آن ها، كارايي خود را از دست داده بودند و به بازنگري هاي جدي نياز داشتند. علاوه براين، معلوم شده بود كه به برنامه هاي آموزشي دست اولي نياز است كه مديران و مهندسان را براي برخورد با تحولات تكنولوژيك و نفوذ در بازارهاي جهاني آماده سازد. روش هاي جديدي براي تفكر درباره ي اين برنامه ها و محتويات آن ها پيشنهاد گرديد. ظهور برنامه هاي جديد تخصصي در زمينه ي مديريت تكنولوژي، يكي از دستاوردهاي اين خودارزيابي است.مديريت تكنولوژي

در سطح ملي يا دولتياز ديدگاه كلان، مديريت تكنولوژي به تعريف كلي تري همچون تعريف زير نياز دارد:"حوزه اي از دانش كه با تعيين و اجراي سياست هاي لازم براي توسعه و به كارگيري تكنولوژي، و طبيعت سروكار دارد و هدف آن، ترغيب نوآوري، ايجاد رشد اقتصادي، و رواج كاربرد مسوولانه ي تكنولوژي براي رفاه بشر است."مديريت تكنولوژي در سطح ملي بيشتر بر نقش سياست هاي عمومي در پيشبرد علم و تكنولوژي متمركز است و تأثيرات كلي تكنولوژي بر جامعه _ و به ويژه نقش آن در توسعه ي اقتصادي پايدار، را مورد بحث قرار مي دهد. مديريت تكنولوژي در سطح ملي مقولاتي همچون تأثير تحولات تكنولوژيك بر مردم، نيازهاي آموزشي آنان در ارتباط با تكنولوژي، تأثير تكنولوژي بر سلامتي و ايمني، و پيامدهاي زيست محيطي تكنولوژي را در برمي گيرد. سياست هاي تكنولوژي در سطح دولت و سازمان در واقع چارچوبي براي استفاده از تغييرات تكنولوژيك در جهت منافع جامعه و كاركنان سازمان هستند.چارچوب مفهومي مديريت تكنولوژيشكل زير مفهوم اساسي مديريت تكنولوژي را به عنوان يك حوزه ي بين رشته اي _ براي مطالعه و كاربرد عملي _ نشان مي دهد. چنانكه از اين شكل بر مي آيد، مديريت تكنولوژي يك حلقه ي ارتباطي بين رشته هاي علوم، مهندسي و مديريت ايجاد مي كند. از ديدگاه دانشگاهي، شكل فوق نشان مي دهد كه رشته هاي مرسوم در علوم و مهندسي در اكتشافات علمي و خلق تكنولوژي دخيل هستند. رشته هاي مرسوم مديريت نيز با مقولات مديريت بنگاه و مباحث اقتصادي، مالي، و بازاري و همچنين سياست هاي عمومي سروكار دارند.دانش مبتني بر رشته     دانش بين رشته اي     دانش مبتني بر رشتهحسابداري     مقولات استراتژيك بلندمدت مرتبط با تكنولوژي     رشته هاي علوممالي     سياست علم و تكنولوژي     تكنولوژي

موادمديريت    فرآيند نوآوري هاي تكنولوژيك    تكنولوژي محصولبازاريابي     مديريت تحقيق و توسعه    تكنولوژي توليد يا فراينداقتصاد     زيرساخت هاي تحقيق و توسعه و تحولات تكنولوژي    تكنولوژي اطلاعاتحقوق تجارت    كارآفريني تكنولوژيك و ايجاد شركت هاي جديد    تكنولوژي محيطي چرخه ي عمر فرآيند و محصول    پيش بيني و طرح ريزي تكنولوژي    انتقال تكنولوژي (درون بنگاهي)    انتقال بين المللي تكنولوژي و نقش شركت هاي چند مليتي    تحليل و ارزيابي ريسك تكنولوژيك    تحليل اقتصادي تكنولوژي    مقولات انساني، اجتماعي و فرهنگي مرتبط با تكنولوژي    آموزش و تحصيل درزمينه مديريت تكنولوژي    مديريت تكنولوژي در صنايع ساخت و توليد    مديريت تكنولوژي در صنايع خدماتي    تكنولوژي اطلاعات و ساير تكنولوژي هاي در حال ظهور    بازاريابي ساخت و ارتباطات پس از فروش    تحولات تكنولوژيك و ساختار سازماني    مديريت پروژه هاي فني    تأمين منابع مالي تكنولوژي و تصميم گيري مالي    مقولات كيفيت و بهره وري    روش شناختي هاي مديريت تكنولوژي    راندمان و پايداري زيست محيطي    مديريت تكنولوژي، رشته هاي ناظر بر خلق تكنولوژي را به رشته هاي ناظر بر تبديل تكنولوژي به ثروت پيوند مي زند. در مديريت تكنولوژي تلاش مي شود به سوالات زير پاسخ داده شود: * تكنولوژي چگونه خلق مي شود؟ * چگونه مي توان آن را براي ايجاد فرصت هاي كسب و كار به كار بست؟ * چگونه مي توان استراتژي تكنولوژي را با استراتژي كسب وكار يكپارچه نمود؟ * چگونه مي توان از تكنولوژي براي كسب مزيت رقابتي استفاده كرد؟ * تكنولوژي چگونه مي تواند انعطاف پذيري سيستم هاي توليدي و خدماتي را بهبود بخشد؟ * چگونه مي توان سازمان هايي طراحي نمود كه با تحولات تكنولوژيك سازگار باشند؟ * چه وقت بايد به سراغ تكنولوژي رفت و چه وقت بايد آن را كنار نهاد؟ سياست هاي علم و تكنولوژي، تأثيرات عمده اي بر رقابت پذيري كشورها دارند. ازاين رو، فرايند، نوآوري هاي تكنولوژيك بايد به خوبي درك شود. زيرساخت و مديريت

تحقيق و توسعه، موضوعي كليدي است و كارآفريني نيز براي توسعه تكنولوژي هاي جديد ابزاري حياتي به شمار مي آيد. چرخه عمر تكنولوژي و نيز چرخه هاي عمر محصول و فرايند روزبه روز كوتاه تر مي شود و از اين رو نقش پيش بيني تكنولوژي در طرح ريزي تكنولوژي اهميت بيشتري پيدا كرده است.ضرورت مديريت تكنولوژيدنيا در حال تغيير است و سرعت اين تغيير روزبه روز بيشتر مي شود. تكنولوژي هاي جديدي ظهور مي كنند و معادلات بازرگاني را برهم مي زنند. سيستم هاي مديريت نيز بايد بتوانند با اين تغييرات كنار بيايند.مهمترين تفاوت دنياي امروز با ديروز، سرعت تحولات تكنولوژيك عنوان شده است. اين موضوع با تغيير در قلمرو به كارگيري تكنولوژي همراه است. رقابت جهاني نيز تقريباً مقوله ي جديدي است. در دهه هاي 1980 و 1990، با ظاهر شدن كشورهاي جديدي در صحنه ي بين الملل، رقابت جهاني شدت گرفت. از آن به بعد، موازنه ي قدرت اقتصادي دائماً در حال تغيير بوده است. هم اكنون اكثر كشورهاي جهان تجارت آزاد جهان را تجربه مي كنند و شكل گيري بلوك هاي تجاري به يكي از ويژگي هاي بارز عصر حاضر تبديل شده است.مهمترين دلايل توجه به مديريت تكنولوژي در دنياي كنوني عبارتند از: * سرعت گرفتن تحولات تكنولوژيك * تغيير در قلمرو (از توليد انبوه به انبوه سازي طبق سفارش) * تغيير در رقابت (حضور كشورهاي جديد در صحنه ي رقابت و تغيير قوانين رقابت) * شكل گيري بلوك هاي تجاري *http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA+%D8%AA%DA%A9%D9%86%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8CSSOReturnPage=CheckRand=0

تعريف تكنولوژي

از نظر لغوي، دانش فن (تكنولوژي) را مي توان شامل فنوني دانست كه توصيف، تاريخ، فلسفه، فنون و چگونگي تجسم و شكل گيري، نقل مكان و تكامل فعاليت هاي فني را در بر مي گيرد.«دانش فن» در مقابل «فن» به معني يك تجربه مبتني بر قوانين غيرمستقيم، (سيستمي) قرار مي

گيرد كه بيشتر با تفحص و تجسم بلافاصله واقعيت به دست مي آيد تا با يك تجربه متفكرانه. در نتيجه «دانش فني» عبارت است از شناختن سازمان يافته و شكل گرفته فنون، در صورتي كه در اصطلاح معمول، ندرتاً وجه تمايز بين اين دو رعايت مي شود و همواره «دانش فني» جايگزين «فن» شده است. «دانش فني» در اصل، ترجمه كلمه تكنولوژي مي باشد كه ريشه انگليسي دارد و تركيبي است از دو كلمه لاتين تكنو به معني فن و لوژي به معني مطلق يا دانش.«دانش فن» را مي توان ويژگي ها يا فوت و فن انجام دادن يك فعاليت توليدي نيز دانست كه بيشتر شامل اطلاعات است تا ماشين آلات.تكنولوژي تشكيل شده است از :1- تكنولوژي متبلور شده در دست و ذهن انسان به صورت نيروي متخصص و كاربردي.2- تكنولوژي متبلورشده در ابزار توليد3- تكنولوژي مكتوب به صورت نوشته هاي علمي و اسناد و مدارك و طرح و نقشه و …براي دستيابي به تكنولوژي، لازم است بر مجموع عوامل تشكيل دهنده آن دست يابيم.تكنولوژي، مفهومي بسيار وسيع تر از ماشين آلات و تجهيزات دارد و انواع و اجزاي گوناگوني را در بر مي گيرد. چون عمليات يك مجموعه بر هم اثر مي گذارند، لذا انواع تكنولوژي هاي مورد استفاده در مجموعه، بر نتايج حاصل از يكديگر اثر مي گذارند و هماهنگي بين اين تكنولوژي ها لازم است تاسازمان به كارآيي و اثربخشي مطلوب دست يابد. پيشرفت نامتناسب در يك جزء از اجزاي يك تكنولوژي ، به علت ناهماهنگي با اجزاي ديگر موجب كسب نتيجه دلخواه نمي شود.بقا و رشد يك مؤسسه به «توان رقابتي»

آن مؤسسه در انجام فعاليت هاي خود و ايجاد مازاد بستگي دارد. توان رقابتي موسسه نيز به تكنولوژي هاي مورد استفاده اش بستگي دارد. بنابراين تكنولوژي و پيشرفت تكنولوژي هاي مهم در فعاليت هاي يك مؤسسه كليد موفقيت آن مؤسسه است.هر چقدر يك تكنولوژي در ايجاد مزيت رقابتي در يك مؤسسه مهم تر باشد، توسعه، آن تكنولوژي براي موسسه از اهميت بيشتري برخوردار است. و برعكس، اگر يك تكنولوژي در افزايش توان رقابت و ايجاد مزيت براي يك مجموعه مؤثر نباشد، پيشرفت آن براي آن مجموعه ارزشي ندارد و لذا به طور مستمر از طرف آن مجموعه حمايت نمي شود.برنامه ريزي و اولويت بندي براي توسعه و پيشرفت تكنولوژي يك مجموعه بايد با توجه به نقش و اهميت فعاليت ها در ايجاد توان رقابتي در مجموعه انجام شود تا توسعه تكنولوژي به بهبود راندمان در انجام آن عمليات و افزايش مازاد توليدي توسط مؤسسه منجر شود و امكان تخصيص منابع بيشتري براي توسعه هاي بعدي تكنولوژي را فراهم آورد.• تكنولوژي، جهان امروز را يكپارچه كرده است.• تكنولوژي كامپيوتر، انقلابي در سيستم هاي توليد ايجاد كرد، به اين معني كه بشر از توليد محصول واحد، دسته اي و انبوه به توليد قابل انعطاف رسيد.نقش مديريت در افزايش سطح تكنولوژيمديريت هر مجموعه با تدوين هدف ها، تنظيم برنامه ها و تخصيص منابع، سازماندهي، تامين و پرورش نيروي انساني، ايجاد انگيزش و رهبري و سرانجام، نظارت و ارزيابي فعاليت هاي يك مجموعه در بقا و رشد و تحول آن مجموعه نقش اساسي دارد. تكنولوژي و پيشرفت هدفمند آن، كه از عوامل مهم بقا و رشد يك مجموعه است،

نيز تحت تأثير نقش مهم و تعيين كننده مديريت است. نقش مديريت در انتقال و توسعه تكنولوژي فقط در سطح بنگاه ها و مؤسسات اقتصادي، اجتماعي مهم نيست. بلكه مديريت در سطوح مختلف اداره جامعه در انتقال و توسعه تكنولوژي نقش دارد. شكل شماره (9) سطوح مختلف مديريتي را كه در ارتقاي سطح تكنولوژي نقش دارند نشان مي دهد. شرح نقش عمده و مهم هر يك از سطوح مزبور به قرار ذيل است :انواع استراتژي هاي تغييربا توجه به اين كه بيشتر تغييرات برنامه ريزي شده از نوع تدريجي هستند، مديران براي سودجستن از مزاياي استراتژيك مي توانند در سازمان چهار نوع تغيير ايجاد كنند. اين چهار نوع تغيير در نمودار شماره 10 ارائه شده است. آن ها عبارتند از : 1_ كالاها و خدمات، 2_ استراتژي و ساختار 3_ مردم و فرهنگ، 4_ تكنولوژي. اين عوامل بستري ارائه مي كنند كه مي توان با توجه به چهار نوع تغيير در محيط رقابت بازار جهاني و در سطح بين المللي ايستادگي كرد. هر شركتي از نظر «محصولات و خدمات»، «ساختار و سيستم ها»، «كاركنان و اعضاي سازمان» و «تكنولوژي»، تركيبي خاص دارد. به هنگام ايجاد تغيير بايد نوع بازارهايي كه شركت مزبور در آن ها فعال است، مورد توجه قرار داد.• تغيير در كالاها و خدمات. تغيير در محصولات و خدمات مربوط به «ارائه محصولات جديد»، «تغيير در شيوة توليد» يا به طور كامل «راه اندازي خطوط جديد» توليد مي شود. معمولاً براي افزايش سهم بازار يا ايجاد بازار، دستيابي به مشتريان جديد محصولات تازه اي توليد و عرضه مي شوند. براي مثال شركت خودروسازي

«جنرال موتورز» خودرو جديدي به نام «ساترن» توليد و به بازار عرضه كرد. ارائة نوعي خدمت جديد در دانشگاه مي تواند به صورت درس هايي بدون واحد (صفر واحدي) باشد كه براي بزرگسالان ارايه مي شود.• تغيير در تكنولوژي. اين نوع تغيير در رابطه با فرايند توليد سازمان صورت مي گيرد كه شامل دانش، آگاهي و مهارتي مي شود كه مشخص كنندة ميزان شايستگي سازمان است. هدف از ايجاد چنين تغييري اين است كه كارايي و نيز مقدار يا ميزان توليد افزايش يابد. تغيير در تكنولوژي يعني به كارگيري روش هايي (تكنيك هايي) براي ارائه محصولات يا خدمات بهتر. در اين راستا امكان دارد شيوه هاي انجام كار، وسايل، ابزار، دستگاه ها يا شيوه هاي انجام امور تغيير كند. براي مثال در يك دانشگاه، تغير در تكنولوژي شامل تغييراتي مي شود كه در شيوة تدريس صورت مي گيرد. نمونه ديگر آن تغييراتي است كه يك شركت توليد كننده وسايل و تجهيزات هواپيمايي، ساختار خط مونتاژ خود را تغيير داد تا چراغ راهنماي هواپيماها را توليد كند. *http://alihala.blogfa.com/post-259.aspx

منشور ملي تكنولوژي؛ تعريف و معيارها

سيد محمد صابر خراساني

امروزه كمتر صاحبنظري از اين حقيقت غافل است كه توسعة تكنولوژي جانماية توسعة صنعتي است. اما چنين به نظر مي­رسد كه تكنولوژي هنوز در نيمه پنهان ذهن سياستگذاران صنعتي كشور است. اگر چنين نبود، همزمان با تدوين استراتژي صنعتي، تدوين استراتژي تكنولوژي كشور (كه اقدامي مستقل و در عين حال مكمل استراتژي صنعتي است) نيز در دستور كار نهادهاي مسوول قرار مي­ گرفت. منشور ملي تكنولوژي (National Charter of Technology) كه مفهوم، محتوا و كاركردهاي متنوع آن در اين نوشتار تشريح مي­شود، سنگ بناي استراتژي

ملي تكنولوژي است، كه تدوين آن مي­تواند نشان­دهندة جابجايي تكنولوژي از نيمة پنهان ذهنها به روشنترين قسمت ذهن سياستگذاران كشور باشد. اين مطلب از هفته­نامة گسترش صنعت (26/1/1381) نقل مي­شود: تعريف منشور ملي تكنولوژيتكنولوژي جان و جوهرة صنعت و نيروي رانشي آن است؛ صنعت بدون تكنولوژي هيچ است، مترسك بي روحي است كه تا بادي نوزد از خود هيچ جنب و جوشي ندارد؛ يعني "شير بي يال و دم و اشكمي" كه نه تنها هيچ حريف "شير شناسي" را نمي­ترساند و نمي­لرزاند، كه براي دارندة خود نيز منبع هزينه و زحمت است. صنعت بدون تكنولوژي يعني غدة زائدي كه شيره جان جامعه را بيهوده مي­مكد.ملتي كه در دنياي پيچيده و رقابتي امروز آرمانهاي بزرگ دارد و سوداي "جهش صنعتي" را در سر مي­پروراند، پيش از هر چيز بايد موضعي مبتكرانه، گويا و شفاف نسبت به علم و تكنولوژي اتخاذ كند و تازه آنگاه است كه مي­تواند به طرح اهداف صنعتي خود بپردازد. اين موضوع در منشور ملي تكنولوژي بازتاب مي­يابد.منشور ملي تكنولوژي يعني "بيانيه مواضع ارزشي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و نظامي جامعه نسبت به تكنولوژي". چنانبيانيه­اي كه مظهر وفاق "ارزش شناسان" جامعه ( يعني حوزه و دانشگاه)، نهادهاي عاليه سياستگذاري تكنولوژي (بويژه مجمع تشخيص مصلحت نظام، مجلس شوراي اسلامي و شوراي عالي امنيت ملي)، ارگان­هاي عمده توليدكننده و مصرف­كنندة تكنولوژي (وزارتخانه­هاي صنايع و معادن، علوم، تحقيقات و فناوري، دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح، پست و تلگراف و تلفن، جهاد كشاورزي، نفت، نيرو، مسكن و شهرسازي و راه و ترابري) و ارگان­هاي فرهنگي حساس كشور (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و صدا و سيما) بوده

و جوشيده از بطن و متن نيازهاي آيندة جامعه رو به رشد ما باشد.معيارهاي منشور ملي تكنولوژيشكي نيست كه يكپارچه سازي ديدگاه­ها و مواضع اين جمع گسترده در قالب منشور ملي تكنولوژي نيازمند تعريف و اجراي يك پروژه ملي تمام عيار با سازماندهي ويژه است كه بحث آن از حوصله اين نوشته خارج است، اما مي­توان معيارهاي اوليه­اي به دست داد كه شاخص پختگي، پرمايگي، دورانديشي و قابليت اتكاي اين منشور باشد. اهم اين معيارها به شرح زير است:1. مفهوم­گرايي:يعني پرورش و تعريف مفاهيم پايه­ايدر زمينة مديريت علم و تكنولوژي؛ تا جايي كه اين تعريفها در كشور استاندارد شده و در تمامي اسناد ملي مرتبط با علم و تكنولوژي به آنها استناد شود. ضمن اينكه گويايي تعريفها بر بار آموزشي آنها بيافزايد. تعريف واژه­هايي همچون علم، تكنولوژي، دانشمند، فن­سالار، مديريت استراتژيك تكنولوژي، نوآوري تكنولوژيك، تحقيق و توسعه، انتقال تكنولوژي، سواد تكنولوژيك، نظام ملي نوآوري، سياست ملي علم و تكنولوژي، زايش صنعتي، تكنولوژيهاي حياتي، و تكنولوژيهاي دو منظوره از اهميت ويژه­اي برخوردار است.2. ارزش­گرايي:به معناي برخورداري منشور از يكبنيان ارزشي استوارو شفاف كه با واژگاني خوش­ساخت، پيراسته، برانگيزاننده و هشداردهنده نوشته شده باشد. در اين خصوص، وظيفه حوزه علميه بسيار سنگين است.3. آينده­گرايي:يعني استوار بودن منشور بر دركي عميق و گسترده از آينده جهان و كشور، به ويژه نقش فعال تكنولوژي در تغيير شيوه زيست ملي و نيازهاي امنيتي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي. دستيابي به اين درك، اصولاً مستلزم گرم شدن فعاليتهايآينده­پژوهيدر محيط­هاي سياست­گذاري كشور است. كه خود ايجاب مي­كند تا شبكه­اي ازكانونهاي تفكردردرون و يا در جوار كليه نهادهايي كه در تعامل با تكنولوژي به

سر مي­برند و در بالا ذكر شدند بوجود آيد. بايد باور كنيم كهجامعه اسلامي براي تبيين آينده علمي و تكنولوژيكي خود نمي­تواند بر انديشه­هاي تافلر و امثال وي تكيه كند.4. دورنما آفريني:كه جنبة مهمي از منشور تكنولوژي است و هنر ما درتصويرسازي از آيندهرا نشان مي­دهد. منشور ملي تكنولوژي بايد بگويد كه جايگاه تكنولوژيكي ايران اسلامي در آينده جهان كجاست و جامعه ما بايد كوششهاي تكنولوژيكي خود را بر چه حوزه­هاي پراولويتي متمركز كند. در اينجا بايد هوشيار باشيم كه راه افراط نپيماييم و به بهانه تاكيد بر تكنولوژيهاي نو، از ارزش حياتي تكنولوژيهاي سنتي خود غافل نشويم! چرا كه نابودي اين تكنولوژيها يعني فناي بسياري از كسب و كارها و مشاغل سنتي، كه پر كردن جاي خالي آنها آسان نخواهد بود. صراط مستقيم اين است كه با استفاده از شگردهاي ادغام تكنولوژي، كه ژاپني­ها در آن استادند، به نوسازي تكنولوژيهاي سنتي خود بپردازيم. به هر حال اين نكته را بايد متذكر شويم كه ما شيعه­ايم و تصوير منحصر به فردي از آينده داريم كه بايد در تمامي تصويرهاي ما از آينده، بازتاب روشني داشته باشد.5. تبيين شفافي از تعامل فرهنگ و تكنولوژي:اگر اين تعامل مورد غفلت قرار گيرد (چنانچه تاكنون مغفول مانده است)، مي­تواند دو ضايعة جبران­ناپذير به همراه داشته باشد. يكيضايعه فرهنگياست كه از ناديده گرفتن تاثيرات ويرانگر تكنولوژي بر فرهنگ جامعه (و خصوصاً شيوه زيست ما) ناشي مي­شود. آينده­پژوهان نامي جهان اخيراً هشدار داده­اند كه تكنولوژي تا دو دهه ديگر مذهب منفور خود، "مذهب تكنولوژي" را در جهان گسترش خواهد داد! و مگر مذهب تكنولوژي چيزي جز سكولاريسم سنگر گرفته در ماهيت

تكنولوژي معاصر است؟ ديگري، ضايعه تكنولوژيكي است كه ازعدم اقبال فرهنگي جامعهنسبت به ايجاد و اشاعة جدي "تكنولوژيهاي مناسب" ناشي مي­شود. بماند كه مفهوم تكنولوژي مناسب جاي تامل بسيار دارد.6. پارادايم­گرايي:پارادايم يعني فرضيات، عادات تفكري و قوانين نانوشته­اي كه محدودة اقدامات ما را تعيين مي­كنند. در تعريفي ديگر، كه مناسب تكنولوژي است، پارادايم يعني الگوي حل مسائل كه از طرز تفكر و چارچوب ذهني ويژه­اي ناشي مي­شود. پژوهشگران نشان داده­اند كه مسائل تكنولوژي سنتي با الگوهايي حل مي­شده­است كه تفاوتهاي زيادي با الگوهاي حل مساله در عصر تكنولوژي علمي (تكنولوژي­ پيشرفته) دارد. سخن اين است كه پاراديم­هاي نوين تكنولوژي، قواعد بازي تكنولوژي و صنعت را در سطوح ملي و جهاني به كلي تغيير داده­است و اگر از آنها غافل بمانيم، آينده صنعتي كشور قطعاً به مخاطره مي­افتد. اين را هم بايد بدانيم كه وقتي پارادايم­هاي تكنولوژي جابجا مي­شوند، سياستهاي تكنولوژي و صنعت نيز متحول مي­شوند، چنانكه در بسياري از كشورها شاهد يك انقلاب همه­جانبه در اين سياستها هستيم. بنابراين، انتظار مي­رود كه منشور ملي تكنولوژي، با زباني گويا و شفاف به تبيين پارادايم­هاي نوين تكنولوژي بپردازد.7. رهبري­گرايي:منشور ملي بايد چنان ساخته و پرداخته شود كه روح پيشتازي در آن موج بزند و جامعه ما را به كسب رهبري جهاني (يا حداقل منطقه­اي) در بعضي از حوزه­هاي استراتژيك تكنولوژي برانگيزد.واقعيت اين است كه اگر چنين اتفاق مباركي روي ندهد، نه تنها احساس سربلندي نسلهاي فرداي ما آسيب خواهد ديد، بلكه كشور نيز همواره در حاشية بازي جهاني تكنولوژي باقي خواهد ماند. براي رسيدن به اين سطح تكنولوژي، اقدامات زيربنايي فراواني لازم است كه يكي از آنها

تعيينكانون رهبري تكنولوژيدر سطح كشور است. به زبان ديگر، تعدد مراكز تصميم­گيري و هدايت فعاليتهاي كلان تكنولوژي در كشور ما به گونه­اي است كه در حال حاضر نمي­توان هيچ نهاد خاصي رامسؤول وضعيت تكنولوژيكي كشور قلمداد كرد. منشور ملي تكنولوژي بايد اين نهاد را به صراحت مشخص نمايد.8. جامعيت­ گرايي:در ايران اسلامي، مثل بسياري از كشورها، فعاليت­هاي عمدة تكنولوژي بين دو بخش دفاعي و تجاري تقسيم شده است. اين تقسيم كار اجتناب­ناپذير است، ولي فعاليت­هاي اين دو بخش، وقتي از حداكثر هم­افزايي برخوردار مي­شوند كه تحت يك سياست واحد ملي به اجرا درآيند. از اين رو، منشور ملي تكنولوژي بايد حاوي اصول و رهنمودهايي باشد كه تعامل و هماهنگي فعاليت­هاي تكنولوژيكي اين دو بخش را افزايش داده، به هر يك از آنها اجازه دهد كه به نحو موثري از شايستگي­هاي طرف ديگر استفاده كند.هر چند منشور ملي تكنولوژي و سياست ملي علم و تكنولوژيهم­خانواده­اند، اما مترادف نيستند. منشور ملي تكنولوژي همچون شالوده و پشتوانة ارزشي-اصولي سياست مذكور است و هر چند بايد تغييرپذير باشد، اما نرخ تغييرات آن به اندازه سياست ملي علم و تكنولوژي نخواهد بود.رجوع كنيد به:كاركردهاي عمدة منشور ملي تكنولوژي *http://hepge.itan.ir/?ID=638

طبقه بندي انواع تكنولوژي

شت 1388 ، 10:15

طبقهبندي انواع تكنولوژي ... technology واژه تكنولوژي در واقع  از اوائل سال 1700 ميلادي ابداع شد مهندس فريدون دشتي

تعريف تكنولوژيبراي من هميشه اين سئوال مطرح بود كه تكنولوژي چيه به همين خاطر دو تعريف زير را مرور مي كنيم : واژه تكنولوژي ، در واقع ، از اوائل سال 1700 ميلادي ابداع شد ، و تنها در ظرف پنجاه سال همه گير گرديد . خود واژه

تكنولوژي از گويايي لازم برخوردار است ، و مشتمل بر دو كلمه " تكني " به معناي رمز و راز مهارتهاي صنعتگري – و " لوژي " – به معني دانش سازمان يافته ، سيستماتيك ، و هدفمند است .همچنين در تعريف ديگر داريم : نظرية كالبرايت در سال 1974، تكنولوژي به معني كاربرد سيستماتيك عام، يا ساير دانشهاي سازماندهي شده براي وظايف علمي ميباشد. تكنولوژي بهصورت كلي عبارت است از محصولات ساخت بشر كه انسان از آنها براي دسترسي به هدفهاي خود و دانش مورد نياز براي توليد و به كارگيري آنها استفاده ميكند. در اين تعريف تكنولوژي هميشه شامل مصنوعات ساخت دست بشر است و نرمافزار (دانش و روشها) نيز بلافاصله با آن همراه ميشود.از نظر يونيز، ” تكنولوژي كاربرد علوم انساني در صنايع با استفاده از رويّهها و مطالعات منظم و جهتدار است“.تعريف تكنولوژي در سطح ملي، مجموعهاي از توانها براي توليد محصول يا صنعتيشدن است هدف كاربرد آن ميتواند نيل به توسعه اقتصادي و بالابردن توان رقابتي، رفاه عمومي، قابليت دفاعي و رزمي، بهرهبرداري صحيح از منابع طبيعي و حفظ محيط زيست و همچنين ارتقاي فرهنگ روابط و ساختارهاي اجتماعي ميباشد.اما پس از تعريف تكنولوژي طبقه بندي هاي آن مد نظر قرار مي گيرد كه شامل : طبقهبندي انواع تكنولوژي ·        براساس تواناييها :1_ تكنولوژي كاربرد و بهره برداري2_ تكنولوژي مونتاژ3_ تكنولوژي طراحي و ساخت4_ توان تحقيقات پايه5_ تكنولوژي كپيسازي و اقتباس6_ توان تكنولوژيهاي جديد·       براساس مبدأ تكنولوژي1_ تكنولوژي وارداتي2_ تكنولوژي بومي وسنتي3_ تكنولوژيهاي تركيبي·       برحسب پيچيدگي1_ تكنولوژي قابل جذب2_ تكنولوژي غيرقابل جذب·       برحسب كاربردي _ سرمايهبري1_ تكنولوژي كاربر2_ تكنولوژي سرمايهبر

·       برحسب طول عمر1_ دورة عرضه يا معرفي تكنولوژي2_ دورة انتشار تكنولوژي3_ اشباع شدن تكنولوژي4_ تنزل و منسوخ شدن تكنولوژي·       طبقهبندي برحسب ماهيت تكنولوژي_ نرم افزار و سخت افزار تكنولوژي

مديريت بر آينده باتكنولوژي فردا

تلخيص: فاطمه سادات عطار طوسي

خلاصه كتاب: از يك دهه گذشته جرياني آكنده از رقابت و تحولات پر شتاب با سطح بالايي از نامعلومي شروع شده كه اثرات و نتايج آن در محيط پيچيده و پر ابهام امروز به خوبي قابل مشاهده است. فروردين 1388فهرست مطالب عنوان                                                                             صفحه•    فصل اول(استراتژي) مديريت استراتژيك............................................................................3 تعاريف و مفاهيم.................................................................................4 رويكردهاي استراتژيك.......................................................................6 سطوح استراتژيك........................................................................... 11•    فصل دوم(تكنولوژي) تعاريف تكنولوژي و نگرش ها..........................................................14 نگرش هاي تكنولوژي......................................................................16 تاريخچه تكنولوژي...........................................................................18 سير تكامل وتكوين تكنولوژي.........................................................19 الگوهاي ارزيابي و تعيين موقعيت تكنولوژي....................................21•    فصل سوم(مديريت تكنولوژي) تعاريف و مفاهيم مديريت تكنولوژي................................................23  توسعه تكنولوژي...............................................................................24 نگرش هاي جديد توسعه تكنولوژي جديد......................................30 •    فصل چهارم(استراتژي توسعه تكنولوژي) مديريت تكنولوژي...........................................................................36 تقسيم بندي تكنولوژي از نظر اولويت واهميت...............................38 طرح ريزي تكنولوژي.......................................................................40•    فصل پنجم(الگوي استراتژي توسعه تكنولوژي) مدل تدوين استراتژي.......................................................................47 پارادايم هاي تكنولوژي....................................................................49 محيط تكنولوژي.............................................................................51 طراحي استراتژي سطح واحد كسب وكار........................................57فصل اول:استراتژيمديريت استراتژيكاز يك دهه گذشته جرياني آكنده از رقابت و تحولات پر شتاب با سطح بالايي از نامعلومي شروع شده كه اثرات و نتايج آن در محيط پيچيده و پر ابهام امروز به خوبي قابل مشاهده است.مديران اگرچه تلاش مي نمايند تا عدم قطعيت و پيچيدگي را در پياده سازي انتخابهاي خود كاهش دهند اما هرگز نمي توانند همه آنها را حذف نمايند.براي مقابله با چنين وضعيتي هم زمان،نياز به دو حركت اصولي است.حركت اول تشخيص عوامل كليدي موفقيت است و حركت دوم تدوين راه كارهايي است كه توان برخورد با عوامل

تهديد و ضعف و بهره گيري از فرصتها و قوت ها را در چنين محيطي براي مقاطع زماني كوتاه مدت و بلند مدت پديد آورد.شناسايي مهمترين عوامل كليدي موفقيت و تلفيق با الگو و راهكارهايي كه در رسيدن به آن اهداف ما را ياري نمايند در قالب مديريت يا تصميم گيري استراتژيك تجلي مي يابد.مديريت استراتژيك يك ابزار چند بعدي است كه نياز هاي سازمان را در محور هاي مختلف پاسخ مي دهد.بهره گيري از روش و الگوريتم پويا در فعاليت هاي سازماني امري بديهي و ضروري مي باشد،زيرا ما را از برخورد يك سويه و ديدگاهي خاص و بسته بر حذر مي دارد و با چشم پوشي از كنترل محض بدون پاسخگويي اثر بخش به نتايج،تضمين اطمينان بخشي را براي طي مسيرفراهم مي نمايد.تامين اثر بخشي در محيط رقابتي،واحدهاي ملي و كسب و كار(تجاري) را براي حضور پايدار و دراز مدت سخت به مخاطره انداخته است. از اين رو طراحي و پياده سازي فرآيند تصميم گيري و تدوين استراتژي به عنوان مهم ترين وظيفه مديريت تلقي مي گردد. فعاليت هاي استراتژيك مديران در جهت بهره وري بيشتر سازمان،به صورت دراز مدت با جهت گيري مشخص و توسعه اثر بخش،و تامين انتظارات ذينفعان(مشتريان و كاركنان) به ظهور مي رسد.مديريت استراتژيك متكي بر مشاركت هاي فكري، بحث و مذاكره، تجزيه و تحليل اهداف و اتخاذ راهكارهاي اثربخش در تعامل بيت محيط بيرون و داخل واحد ملي يا سازمان ميباشد.مديريت استراتژيك در حقيقت آرايه اي از گزينه هاي مختلف استراتژي مي باشد كه از تعامل سرايط داخلي و خارجي سازمان منتج مي شود.به عبارت ديگر تصميم گيري

استراتژيك ، تصميم گيري روي منافع اصلي و اصولي سازمان است كه به تحول و تغييرات  دراز مدت و اثربخشي آن منتهي ميگردد.تعاريف و مفاهيم استراتژيواژه استراتژي به دليل قدمت كاربري با تعابير متنوع و مختلفي در فرهنگ و ادبيات مديريت مطرح شده است. در كشور هاي بلوك غرب از جمله امريكا،استراتژي به عنوان يك واژه كليدي براي مديران مطرح است و در حقيقت تلفيقي از نگرش ،هدف،سياست ها و راه كارهاي اجرايي مي باشد.استراتژي در زمان پريكلس(450 قبل از ميلاد) به معناي مهارت مديريت(شامل اداره امور،رهبري،سخنوريو قدرت) به كار رفته است.در زمان اسكندر(330 قبل از ميلاد) اين واژه به عنوان مهارت در به كار گيري نيرو ها براي غلبه بر مخالفان و ايجاد نظام حكومتي متحد مورد استفاده قرار گرفته است.تعبيري كه از زمان ناپلئون به جا مانده به اين صورت است كه استراتژي علم حركات و طرحهاي نظامي يا دانش جنگ و تهيه طرح ها و خط مشي واحد هاي نظامي ميباشد. ماكياولي اصطلاحات استراتژي نظامي را به صحنه سياست وارد نمود و جلب و حفظ حمايت هاي سياسي را محور تدوين استراتژي قرار داد.اندروز تعريف نسبتا جامعي از استراتژي ارائه نموده است.وي معتقد است استراتژي مجموعه تصميماتي است كه يك سازمان اتخاذ مي نمايد از جمله:تعيين اهداف و آرمانها، سياست ها و راه كارهاي اجرايي حصول اهداف، تعيين حوزه و گستره فعاليت هاي سازمان،تعريف ساختار اقتصادي و نيروي انساني سازمان.استراتژي مكانيزمي است براي تغيير در پيش فرضهائي كه در سطح سازمانها و حتي در سطوح ملي به عنوان اصول شناخته شده قلمداد مي گردند.نظام اقتصادبازار و همچنين جامعه پذيري بازار نيز محصول

اين رويكرد مي باشد.در كشور هاي شرقي و بعضا اروپايي،استراتژي به عنوان مرحله نخست درطراحي ساختار يك واحد ملي و كسب و كار تلقي  نمي گردد،بلكه به عنوان راهكاري در مديريت براي رسيده به هدف مي باشد.استراتژي در حقيقت بايستي پاسخگوي دو سوال باشد:سوال اول اين است كه چگونه عامل سود آوري و يا منافع خروجي به صورت دراز مدت براي ذينفعان يا مشتريان تضمين شود؟و به عنوان سوال دوم اين مساله مطرح است كه به چه نحوي جايگاه و موقعيت در محيط ملي يا تخصصي حفظ شود؟اين نگرش در مراحل ذيل عينيت پيدا مي كند:*توسعه مفاهيم ذهني نسبت به مسائل و اهدافي كه سازمان بايستي در جهت گيري به سمت آن قرار گيرد.*تغيير و تبديل اهداف به اهداف مشخص عملياتي.*عملياتي نمودن استراتژي به نحوي كه سبب كارآيي و اثر بخشي سازمان گردد.*پياده سازي و اجراي استراتژي منتخبي كه سبب كار آيي و اثر بخشي سازمان گردد.*ارزشيابي و مرو شرايط و تنظيم مسير نسبت به اهداف در استراتژي و پياده سازي آن به طوريكه بتواند چراغ راه تجربه اي جديد،شرايط جديد،عقايد جديد و فرصت هاي جديد گردد.تصميم گيري و تهيه استراتژي از محوري ترين ابزار هاي مديريتي در انجام وظايف و تعامل با بازيگراين در محيط تخصصي خود مي باشند.استراتژي شامل كليه حركات و اقدامات رقابتي و رويكردهاي سازمان براي كسب توفيق در عملكرد مي گردد،از جمله طرح بازي مديريتي براي پيش بردن كسب و كار ،تقويت موقعيت رقابتي شركت،ارضاي مشتري و دستيابي و به اهداف عملكردي.استراتژي بايستي داراي ضمانت دراز مدت براي بقاء شركتهاي كسب و كار در بازار رقابتي و ايجاد تمايز و

اثر بخشي در دراز مدت باشد.ابعاد استراتژي1-استراتژي با تطبيق و تعامل فعاليت هاي محوري سازمان و محيطي كه در آن عمل مي كند شكل مي گيرد.2-استراتژي بر اساس توانايي ها و منابع سازمان (موجود يا قابل تامين)بنا مي شود.3-استراتژي نه تنها از عوامل محيطي و عوامل دروني سازمان تاثير مي پذيرد بلكه نقش ارزشها و انتظارات صاحبان قدرت نيز حائز اهميت است.4-تصميمات استراتژيك در حوزه فعاليت هاي محوري سازمان قرا مي گيرند.5- تصميمات استراتژيك روي فعاليت هاي بلند مدت سازمان تاثير مي گذارند.هر شرايط خاصي،استراتژي خاص و منحصر به فردي را طلب مي نمايد.در شكل گيري يك استراتژي موفق يا ناموفق پارامترهاي متعددي از جمله محيط بيرون ،محيط داخل،توقعا و انتظاران ذينفعان و سليقه ها و شخصيت مدي نقش دارند. از اين رو با طيف گسترده اي از انواع و رويكرد استراتژي مواجه مي گرديم.نياز استراتژينقش استراتژي تمركز فعاليتها،ايجاد سازگاري و تطبيق و همچنين ايجاد ايده ها و تصاوير جديدي از آينده سازمان است.استراتژي به عنوان مكانيزمي براي خلق و توزيع ثروت در قالب تطبيق سازمان با محيط و دستيابي به اثر بخشي تلقي مي گردد.برخي از انديشمندان از جمله هوفر و شندل و هريسون روي اين مسئله تاكيد دارند كه استراتژي ويژگي نائل شدن سازمان به تطبيق با محيط و مديريت فرصتها و تهديدات محيط خارجي هماهنگ با قابليت هاي دروني سازمان است.نياز به تطبيق با محيط و اثر بخشي است كه سازمان هارا مجبور مي نمايد بر اساس شرايط خاص خود اقدام به طراحي يا انتخاب راه كارهاي استراتژيك نمايند.تفكر استراتژيكاز ميان مزايايي كه براي تفكر استراتژيك در مديريت بر شمرده ميشود مي

توان به موارد زير اشاره نمود:*سازمان را هدايت مي كند به اينكه چه كاري ميخواهد انجام شود و به چه چيزي دست يابد.*سطح مقاومت مديريت در برابر تغيير را كاهش مي دهد.*مبناي توجيه بودجه مورد نيازبراي فعاليت هاي رقابتي را ايجاد مي كند.*در تصميمات استراتژيك در سطوح مختلف سازمان يكپارچگي بوجود مي آورد.*در مقابل فضاي انفعالي متداول و مرسوم يك فضاي فعال در سازمان بوجود مي آورد.*عملكرد بلند مدت سازمان را توسعه مي بخشد.رويكردهاي استراتژيكدر ادبيات علوم استراتژيك نظريه ها و رويكردهاي مختلفي براي تدوين استراتژي مطرح گرديده كه مبناي تحليلي،مفهومي،ذهني،تكاملي،ويا سيستمي دارند.نظريه پردازان استراتژي با توجه به اينكه در دنياي واقعي با تنوعي از مسائل و پديده هاي پيچيده و غير ساختاري مواجه هستند،ديدگاههاي مختلفي را مطرح كرده و تلاش نمودخ اند با تعيين محورهاي تمركز،رويكردهاي تدوين استراتژي را دسته بندي نمايند.اهداف،فرآيند،بعد زماني،محيط و محتواي استراتژي از جمله محور هايي هستند كه براي اين منظور مورد ملاحظه قرار گرفته اند.فرآيند تصميم گيري استراتژيكچهار مرحله آگاهي، فرمول بندي، توسعه راه كارها و انتخاب راه كار از ديد كليه انديشمندان اركان اصلي فرآيند تصميم گيري استراتژيك تشخيص داده شده اند كه بطور مشترك در تمام فرآيندها مشاهده مي گردند.-آگاهيآگاهي نسبت به كاستي ها يا اشتباهات در وضعيت موجود،در مقايسه با شرايط مطلوب و دلخواه كه نياز به تقويت دارد،و يا فرصتهايي كه بايد براي توسعه بوجود آيند.آگاهي معمولا براي فرد يا گروه كوچكي از افراد در رابطه با استراتژي پديد مي آيد.اين امر ممكن اسن در رابطه با عمليات بازار يابي ،تغييرمحصول،فروش و يا هركدام از تخصص هاي موجود در صنعت بوسيله افرادي كه در آن

محيط كار مي كنند پديدار مي گردد.-فرمول بنديفرمول بندي شامل گرد آوري اطلاعات درباره وضعيت حال وبه هنگام و فرمول بندي كردن چشم انداز سازمان بر اساس آن مي باشد.اطلاعات جمع آوري مي گردد اما لزوما هدفمند و ساختار يافته نيست.در واقع نقش اطلاعات،كه بر پايه تحليل و اصول منطقي و عقلايي از وضعيت سازمان،براي مديران،اهميت پيدا مي كند.-توسعه راه كارمنظور از توسعه راهكار،ايجاد و خلق راه كارهاي ممكن در رابطه با سازمانمي باشد.اصولا مديران به دنبال تصميمات تجربي يا طراحي شده از قبل مي گردند و در برخي موارد به دنبال راه حل سفارشي براي استراتژي بر اساس تجارب قبلي مي باشند.مديران موفق و استراتژيك كساني هستند كه اهل مذاكره،چانه زني و بحث هاي اقناعي براي جمع آوري اطلاعات  و كمك گرفتن از ديگران براي دستيابي به راه حل ابتكاري مي باشند.-انتخاب راه كارهدف تعيين ابزار و امكاناتي است كه به وسيله آن تصميم گيري قابل اجرا مي گردد.مديريت بايستي بتواند تصميمات را مرور و بهترين تصميمي كه امكان پذير است را استخراج و تبديل به تصميم نهايي بنمايد.تبيين اهداف اجراييمنظور از تبيين اهداف تبديل ماموريت به هدف هاي عملياتي و اجرايي و هم چنين تعيين معيارهاي سنجش عملكرد است.قابل دسترس بودن اهداف تعيين شده يكي از مهمترين ويژگي هاي قابل ذكر در اين مرحله از فرايند است.عمدتا براي هر سازمان دو نوع هدف منظور مي گردد:*اهداف مالي*اهداف استراتژيكاهداف مالي به نتايج و دستاوردهايي اشاره دارد كه با رشد عملكرد مالي سازمان مرتبط باشد.اهداف استراتژيك آن دسته از خروجي هاي سازمان است كه به رقابت بيشتر و موقعيت قوي تر و بلند مدت تر

در بازار مي انجامد.عوامل موثر بر تصميم گيري استراتژيكدر نگاه سنتي مديريت،محيط به مجموعه عواملي گفته مي شود كه تحت كنترل مديريت سازمان نبوده لكن بر فعاليت سازمان اثر مي گذارد.به صورت عام،استراتژي را وسيله انطباق و سازگاري سازمان با محيط تعريف كرده اند.تجزيه و تحليل محيطي به تشخيص دادن فرصت هاي ثروت آفرين آتي و دستيابي به ديدگاههايي از ساير جنبه هاي تحليل استراتژيك كمك مي كند.تجزيه و تحليل محيط،پايه اي عقلائي تر براي تصميم گيري  در مورد  تغييرات مورد نياز جهت بهره برداري از فرصت هاي روت ساز و پرهيز از تهديدات فراهم مي آورد.محيط جهانيمحيط جهاني به محيطي گفته مي شود كه عوامل موثر در آن براي سازمان و يا كشور به صورت مستقيم قابل كنترل نمي باشد و اصولا در تعامل با كشورهاي ديگر قرار مي گيرد.عوامل موثر محيط جهاني عبارتند از :*عوامل جهاني*سيستم اقتصادي*عوامل سياسي*عوامل قانوني*عوامل فناوري*عوامل نظامي/امنيتي-تحليل عوامل جهانيهمكاري و تبادلات تجاري،اقتصادي،فناوري،نظامي_امنيتي،فرهنگي،اجتماعي و قانوني در صحنه جهاني با يك نگرش تحليلي سيستم گرا و در قالب يك نظام يكپارچه و متعادل امكان پذير است.وجود پول واحد ،پارلمان، شوراي وزيران، اتحاديه، سياستها، قوانين و تعرفه هاي مشترك حذف مرز هاي سمبليك، ايجاد بازار يكپارچه، قوانين تنظيم حضور و فعاليت هاي احزاب به صورت مشترك، وجود همكاريهاي امنيتي مشترك و فعاليت هاي مشترك فراملي از جمله تحولاتي هستند كه در سطح محيط جهاني رخ داده و كليه كشورها وساز مانها را متاثر نموده اند.با نوجه به مصاديق فوق الذكر به منظور ارتباط، همكاري، ايجاد منافع براي سازمان و يا كشور در سطح فراملي نياز به شناخت دقيق بازيگران صحنه بين الملل،

نيات، تحركات، واكنشها، پيش فرضها و رفتارهاي انها مي باشدكه عمدتا بر اساس منافع يك كشور رقم نمي خورد،بلكه در قالب تعامل و همكاري هاي بين المللي جريان پيدا مي كند.محيط مليعوامل محيط ملي نيز مشابه عواملي هستند كه در ارتباط با محيط جهاني مطرح شده اند.*سياسي*قوانين و مقررات*عوامل اقتصادي*توسعه و فناوري*فرهنگي و اجتماعي*نظامي_امنيتي-تحليل عوامل مليدر راستاي تحليل براي تصميم گيري استراتژيك نياز است تا بازيگران سياسي كشورها و عاملان اقتصادي و رهبري ،مورد شناسايي قرار گيرند.در اين ارتباط نقش مديران ارشد به عنوان الگو و شخصيت هاي نمادين ،مي تواند در نوع تعامل با آن ها مفيد واقع گردد. از طرف ديگر نيات اصلي رهبران كه در پشت بيان و كلام آنها نهفته است و هم چنين منافع اساسي آنها و كشورشان و هم چنين نقاط قوت و ضعف داخلي ويا پرستيژ بين المللي و تهديدات آنها نيز در تصميم گيري دخالت دارند.محيط داخليتصميم گيري استراتژيك در محيط داخلي سازمان با مسائلي چون سازماندهي ،برنامه ريزي ،كنترل و اثر گذاري در ارتباط است و غالبا تصميم گيري ها حول اين محور ها انجام مي گيرند.به همين لحاظ مديريت در چنين تصويري توجه خود را روي اتخاذ، تبادل و پياده سازي تصميمات معطوف مي نمايد.در اين مورد ساختار سازماني، فرهنگ سازماني، منابع، اهداف، فناوري و سيستم هاي اطلاعاتي سازمان قابل بررسي است.*ساختار سازماني*فرهنگ سازماني*اهداف سازماني*منابع*فناوري و سيستم هاي اطلاعاتي-تحليل عوامل درون سازمانينگرش مديران در سازمان در تلفيق و تركيب و يكپارچه سازي عوامل سازمان وتشخيص درست در بكارگيري آنها و آگاهي از نقاط قوت و ضعف نسبت به هر كدام از عوامل سبب مي گردد

تا اتخاذ و اجراي تصميمات استراتژيك در سازمان با موفقيت يا عدم موفقيت روبرو گردد.از اين رو نگرش مديران را مي توان به عنوان يكي از عوامل حائز اهميت در اولويت عوامل تاثير گذار در نقش تصميم گيرنده مطرح نمود كه بر بخش بعد مورد اشاره و بررسي قرار خواهد گرفت.ساختار نامناسب ،الگوي توزيع نامناسب نيروي انساني، فرهنگ متعارض و غير هماهنگ با استراتژي و اهداف سازمان ،همچنين وجود فرهنگ متفاوت بين سطوح مديريت سازمان و منابع انساني، كمبود وكاهش منابع و عقب ماندگي فناوري از مسائل اساسي و عمده اي است كه در هر سازمان ممكن است مديران را با يك يا چند مشكل روبرو نمايند.ضمن پديد آوردن فرصت هاي ترميم و اصلاح مشكلات دروني سازمان ،از طريق عوامل بيروني نيز بايستي شرايط بهسازي و بهينه سازي مجموعه عوامل را در فرآيند تصميم گيري در كوتاه مدت و دراز مدت مورد لحاظ قرار داد.مدير(استراتژيست)در زمينه نقش مديران بر استراتژي هاي سازمان و عملكرد سازمان و برنامه ريزي مطالعات و تحقيقات زيادي انجام شده است و نتايج به دست آمده وجود اين ارتباط را تاييد كرده اند.اما در زمينه تاثير خصوصيات مدير بر تصميم گيري استراتژيك اطلاعات زيادي در دست نيست و تحقيقات تجربي محدودي صورت گرفته است.به عنوان مثال در تحقيقات جديدي كه توسط هيت و تايلر به عمل آمده نقش ويژگي هاي اجتماعي (مثل تحصيلات آكادميك)مدير مورد بررسي قرار گرفته است.*سبك مديريت/تصميم گيري*پذيرش مخاطرات*توانايي*شخصيت*نگرش و انگيزش-تحليل عناصر مدير (استراتژيست)عناصر شكل دهنده مدير در اثر گذاري روي تصميمات استراتژيك به نوعي است كه به خودي خود وضعيت عوامل را با ويژگي هاي فردي تغيير

مي دهد.اين تغيير بصورت مجرد قابل ارزيابي است و هم چنين در قالب تاثير روي عوامل محيطي و داخلي قابل انتقال مي باشد كه امكان اين تغييرات نوعا قابل توزيع بوده و نتيجه نيز يكي مي باشد.سبك مديريت، شخصيت، ادراك، توانايي، و انگيزش و ارزش ها نيز هركدام به نوعي بر روي توانايي و ذينفع بودن مدير در تصميم گيري تاثير خواهد داشت با اين حال نقش سبك مديريت و تصميم گيري و نگرش ها و ارزش ها روي تصميمات به مراتب بيشتر مي باشد.لذا آثار هر يك از اين عناصر ويژه مدير ،در هر تصميم جداگانه قابل طرح و بررسي مستقل است.سطوح استراتژيكتصميم گيري و مديريت استراتژيك بر اساس اينكه در حوزه چه مسائلي قرار گيرد به سطح ملي يا كلان ،سازمان ،كسب و كار و واحد عملياتي دسته بندي مي شود.ماموريت، اهداف و استراتژي ها در هر سطح زير مجموعه اي از اين مباحث در سطح بالاتر هستند.به بيان ديگر حركت از سطح كلان به سطح واحد عملياتي با كاهش بار مسئوليت و تغيير نگرش از كل نگري به جزء نگري همراه است. از اينرو طرح هاي استراتژي تدوين شده در سطوح كلان ، سازمان ،كسب وكار در سطح واحد عملياتي به اجرا در مي آيد و بازخور آن بر اساس فرآيند سيستمي تدوين استراتژي به سطوح بالاتر بر مي گردد.معيار هاي تحليل و انتخاب استراتژيغالبا در انتخاب استراتژي ها ،با توجه به اهداف مورد نظر ساز مانها ، معيار هاي كنترل كننده نيل به اهداف معرفي و مورد ارزيابي قرار مي گيرند. تصميم گيري در مورد گزينه هاي مختلف بر اساس شاخص

هاي كمي يا كيفي از عوامل محيط صورت مي گيرد.ارزيابي و انتخاب استراتژي صرفا بر اساس  يك طراحي مناسب و سيستماتيك و روشمند نيست،بلكه نسبت به اجرا و پياده سازي استراتژي و تخصيص منابع روي استراتژي نيز قابل ارزيابي مي باشد.چنانچه اين نوسان و محدوديت ها ،روي پياده سازي انجام گردد فقط ارزيابي نسبت به استراتژي بايستي تعديل گردد يا ممكن است مواردي از استراتژي ها نسبت به بازگشت سرمايه يا ايجاد سرمايه و هم چنين نسبت به مقدار ريسك قابل قضاوت باشد اما تعداد ديگري از اين استراتژي ها بر اساس رضايتمندي ذينفعان و تامين خواسته هاي آنان ارزيابي مي گردد.الگوي ارزشيابي مالي و ريسك سرمايه گذاري مهم ترين وظيفه يك استراتژي ايجاد سرمايه است كه حتي مقدم بر بقاء است.ارزيابي مالي و ريسك سرمايه گذاري به تحليل گران در ارائه برآورد مناسب تري از در آمد و سود آوري كمك مي كند.اين ارزيابي منابعي كه بايستي صرف گردد و مقدار ريسكي كه روي منابع در استراتژي وارد مي شود را شامل مي شود كه در اين خصوص مواردي چون تحليل فاصله در استراتژي ، مفهوم بازگشت سرمايه، تكنيك ارزيابي جريان نقدي ،تحليل نقطه سر به سر ،تحليل پرداخت هاي دوره اي ،نسبت نقدينگي و نهايتا تحليل سناريو هاي پايه و شبيه سازي آنها قابل بهره گيري مي باشند. ماتريس ارزيابي 2*2در اين روش يك ماتريس 2*2 بر اساس مقادير حدي دو شاخص ارزيابي مهم و اولويت دار تشكيل مي شود.در هر خانه از ماتريس استراتژي مواجه با تركيب دو به دو شاخص ها پيشنهاد مي گردد.ماتريس سهم و رشد بازار BCGگروه مشاورين بوستن

شاخص هاي رشد بازار و سهم بازار را در قالب روش فوق پياده كرده اند كه به عنوان يك مدل تحليل استراتژي متداول شده است. استراتژي هايي كه در هر مورد پيشنهاد شده بصورت استعاره با عبارات سگ، گاو شيرده، ستاره و بچه نا اهل آمده است.به عنوان مثال در حالتي كه سازمان از سهم بازار و رشد بازار بالايي بهره مند گردد همچون يك ستاره خواهد درخشيد. اين ماتريس به ماتريس پورتفوليويسازمان نيز مرسوم است.ماتريس SWOTتحليل SWOT نيز با تعيين و تطبيق نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهديد از متداول ترين روش هاي تجزيه و تحليل استراتژي مي باشد. مناسب بودن استراتژي بستگي به شرايطي دارد كه استراتژي در آن شرايط تحليل و اندازه گيري مي گردد.تشكيل ماتريس SWOT به شناسايي نقاط قوت و ضعف در محيط دروني سازمان ،فرصت ها و تهديد هاي محيط بيروني سازمان و زمينه هاي تو سعه كمك مي كند. تعامل نقاط قوت و ضعف و فرصت ها و تهديد ها به صورت يك تحليل كيفي استراتژي هاي مناسب را از بين مجموعه طرح هاي استراتژي عام پيشنهاد مي نمايد.با اين حال انتخاب نهايي  استراتژي مستلزم تحليل هاي كمي و دقيق تر مي باشد.استراتژيست ها با توجه به ماتريس SWOT چهار نوع استراتژي را مي توانند معرفي كنند:استراتژي قوت-فرصت(SO ) كه از نقاط قوت سازمان در بهره برداري از فرصت ها استفاده مي شود.استراتژي ضعف-فرصت(WO) كه راهكارهاي غلبه بر نقاط ضعف جهت بهره برداري از فر صتها پيشنهاد مي گردند.استراتژي قوت-تهديد(ST) از نقاط قوت سازمان براي غلبه بر تهديد ها استفاده مي كند.استراتژي ضعف-تهديد(WT)  تلاش در ارائه 

راه كارهايي براي كاهش نقاط ضعف و اجتناب از تهديدها دارد.اجراي استراتژياصولا هر مدل تئوري براي پياده سازي، نيازمند حك و اصلاح متناسب با موقيت عملياتي و اجرايي مي باشد.از اينرو تلاش زيادي صورت مي گيرد تا نظريه ها قبل از پياده سازي كامل به نحوي شبيه سازي گردند و يا در صورت نياز بصورت محدود در محيط تست شوند.به طور مشابه استراتژي واقعي و قابل اجرا از تطبيق و تلافي ايده ها و طرح هاي استراتژي با شرايط محيط بعنوان واقيعتهاي فضاي حقيقي حاصل مي شوند.به عبارتي ايده هاي تئوري در طراحي استراتژي عملياتي نخواهند بود مگر در فضاي واقعي قابل تجربه باشند و همواره با تغييرات شرايط محيطي قابليت تطبيق و انعطاف داشته باشند.در مرحله اجرا سعي مي شود بين فعاليت ها و آنچه براي حصول اهداف و موفقيت استراتژي لازم است تطبيق صورت گيرد و در زمان مورد نظر نتايج مطلوب حاصل گردد.مهم ترين محورهاي تطبيق استراتژي عبارتنداز:*ظرفيت سازمان*ساختار پاداش*سيستم هاي پشتيباني داخلي*فرهنگ سازمانيارزيابي استراتژييكي از وظايف مديران ارزيابي مستمر استراتژي سازمان مي باشد.ارزيابي عملكرد سازمان با توجه به شرايط داخل سازمان و عوامل محيط بيروني ،نشان مي دهد كه آيا استراتژي موجود مي تواند بقاء سازمان را در محيط پو ياي پيش روي ،تضمين نمايد؟با اهداف:زماني استراتژي مناسب است كه سازمان را از بالاترين درجه هماهنگي و تطبيق سازماني با محيط در مراحل اجرا و شبيه سازي اوليه برخوردار گرداند و كليه عوامل داخلي و خارجي، قابليت ها و تمايلات سازمان را مد نظر قراردهد.زمون مزيت رقابتي يك استراتژي خوب مي تواند سازمان را از مزيت رقابتي مستمر و دراز مدت

برخوردار نمايد.استراتژي از يك طرف بايد قابليت پركردن فاصله با رقباي پيش رو را داشته باشد و از طرف ديگر بين سازمان و رقباي پشت سر فاصله بيشتري را ايجاد نمايد.يك استراتژي مناسب، در ارتقاء عملكرد و كارايي سازمان نقش موثري دارد. عمدتا دو بعد در توسعه و رشد كارايي حائز اهميت است:اولين اينكه سود آوري و منافع مناسب را ايجاد نمايد، دوم اينكه در دراز مدت بتواند توانايي لازم را در شرايط رقابتي تضمين نمايد.فصل دومتكنولوژيتعاريف تكنولوژي و نگرش هاتكنولوژي ريشه يوناني دارد و از دو كلمهTechne و Logie تشكيل شده است.Techne به معني هنر ، مهارت و آن چيزي است كه آفريده انسان باشد و در مقابل Arche يعني آفريده خداوند قرار دارد.Logie يا Logos در يونان قديم به معني علم، دانش و خرد بكار مي رفته است.به اين ترتيب تكنولوژي در تركيب اين دو كلمه هنر و مهارت در دانش و علوم را تداعي مي نمايد و اين مفهوم نهفته است كه انسان خردمند در تعامل با طبيعت به قوانين عام آن دست مي يابد و با باز آفريني اين قوانين در محيط و شرايط دلخواه كاربردهاي مورد نظر خود را ايجاد مي نمايد. بسياري از تعاريف ارائه شده از تكنولوژي مضمون حل مشكلات علمي ، حاكميت بر شرا يط محيط و توانايي تبديل منابع و مواد اوليه به كالاهاي قابل مصرف را دارند.گالبريتتكنولوژي عبارتست از كابرد سيستماتيك علوم يا نوع ديگري از دانش و اطلاعات نظام يافته  كه در جهت عملياتي كردن نيازها مورد بهره برداري قرار مي گيرد.ارنستتكنولوژي به عنوان راهكار ها و اهدافي تلقي مي گردد كه انسان ها

را به توليد ماهرانه و اثر بخش رهنمون مي كند.تكنولوژي به موافه هايي گفته مي شود كه هنرمندانه توسط انسان هاي با تجربه، با اطلاعات و دانش به كار گرفته مي شوند و آنان را به خلق ايده ،محصول ويا سرويس نائل مي كند.روزنبرگ و فريشتاكتكنولوژي عبارتست از دا نش مربوط به محصول ،فرآيند و سازمان توليد كه براي توليد كالا و خدمات به كار گرفته ميشود.كلاكستونتكنولوژي عبارتست از به كار گيري شاخه هاي مختل علم براي حل مشكلات علمي كه بدليل تنوع شرايط محيطي ممكن است از ناحيه اي به ناحيه ديگر تغيير كند.به بيان ديگر تكنولوژي مجموعه اي از روش ها ،تجربيات و علوم عملي است كه انسان ها براي تسلط بر محيط و حل مشكلات مربوط به رابطه خود با محيط به كار مي برند.نژيتكنولوژي در مطالعات مردم شناسي به ابزار ياشاره دارد كه انسان هاي نخستين براي حفظ بقاي خود به كار مي برده اند.امروز كاربرد تكنولوژي به طور عمده اشاره به اسباب تكنيكي نظير ماشينها، ابزار و تجيزات ، خودروها، ساختمان ها و بزرگراه ها دارد.خليلتكنولوژي تمام دانش ها ،محصولات، ابزار ،روشها و سيستم هايي است كه به خدمت گرفته مي شود تا محصول يا سرويسي ارائه شود.تكنولوژي فرآيند انتقال و تبديل منابع به محصول از طريق دانش ،تجربه، اطلاعات و ابزار است.تكنولوژي و داناييتكنولوژي بخشي از دانايي است كه براي خلق يك محصول، ارائه خدمات و يا توسعه بهره برداري از منابع محدود و گران بها به كار ميرود،گرچه ممكن است در جهت تخريب و نابودي نيز مورد اسنفاده قرار گيرد.پيشرفت تكنولوژي در گرو توسعه و ارتقاء دانايي است.البته

بايد توجه داشت كه دانايي مارادف با اطلاعات نيست، اما به ميزان اطلاعات موجود بستگي دارد.دانايي قوه ادراك مغز انسان از اطلاعات است. انسان ها قادر هستند كليه اطلاعات موجود در محيط اطراف خود را در قابل وقايع، اصول و تئوري ها كه پايه يادگيري هاي او مي باشند دسته بندي و پياده ساز ي نمايند.با اين حال تنها وقتي دانايي بصورت عملياتي براي خلق چيزهاي جديد، اجراي يك سيستم يا ارائه خدمات به كار گرفته شود وارد حوزه تكنولوژي مي شود.تكنولوژي و كسب و كاردر گذشته ارزش يك سازمان با عوامل زمين، سرمايه و تجهيزات سنجيده مي شد، اما امروز تكنولوژي و دانش فني كه در انسانها  و سيستم هاي توسعه آن هناده شده ارزش سازمان را تعيين مي كند.كوئين نظريه اي را مطرح نموده است كه بر اسا آن فعاليت شركت ها در چهار سطح از تكنولوژي دسته بندي مي شود:1)دانايي اشراقي ياKnow-what اين يك اصل اساسي و قابليت ممتاز است اما براي موفقيت در كسب و كار كافي نيست.2)تجربه پيشرفته يا Know-how كه كاربرد يادگيري هاي آكادميك در عمليات اجرايي است.3)درك سيستمي يا Know-Why يك دانايي عات و معلولي است.4)خلاقيت ذاتي يا Care-Why كه شامل تمايلات ،انگيزه ها و قدرت تطبيق است كه براي كسب موفقيت لازم هستند.تكنولوژي و صنعتنقش تكنولوژي در صنعت در سه سطح مطرح شده است:*اولين و مهم ترين نقش ،توليد و فرآيند در كارخانجات و صنايع است كه كيفيت محصول، هزينه توليد، تجارت و تخصص مورد نياز ، نيازهاي نگهداري ، هزينه مواد و ظرفيت توليد را مشخص مي نمايد. هم چنين استاندارد بهداشتن و امنيتي ،مسائل محيط

داخلي/خارجي را تعيين مي كند.*دومين تكنولوژي ،تكنولوژي زير ساخت و تاسيساتي است.كه گرمايش، سرمايش، حمل و نقل داخل.بيرون، ارتباطات،اداري،برق، آب ، فاضلاب و ساير را رقم ميزند. *سومين تكنولوژي ،تكنولوژي محصول است.تكنولوژي محصول عمر يك خط توليد را مشخص مي كند.انتخاب، طراحي، ظرفيت فني و امكانات محصول را تعيين مي كند. اگرچه از طرف ديگر كيفيت، قيمت نيز بسيار حياتي در رابطه با رقبا مي باشد.نگرشهاي تكنولوژي*از ديد مشاوران مديريت، تكنولوژي در بر گيرنده خلق هنر ها و تعامل نظام هاي مديريتي و طراحي و پياده سازي سيستم هاي مديريت و سازمان است.*تكنولوژي از نظر مديران خطوط توليد با فرآيند توليد، برنامه ريزي توليد، برنامه ريزي مواد، نوع ماشين آلات توليد و روش توليد، تنظيم و راه اندازي ماشين آلات، به كار گيري و توليد محصول همراه است.*تكنولوژي از نظر تامين كنندگان مواد به عنوان فرآوري مواد جهت ارائه خالص ترين، دقيق ترين و مناسب ترين سرويس در پشتيباني نياز توليد كنندگان مي باشد.*در بين طراحان محصول، تكنولوژي به عنوان طراحي بهترين محصول از نظر كاربري ، نوع،  تامين نياز مشتري، زيبايي، انعطاف، اقتصادي بودن و فاكتورهايي از اين قبيل مي باشد. در ادبيات عصر حاضر تعابيري كه از تكنولوژي ارائه مي شود اغلب منبعث از نقش جديد تكنولوژي در دو دهه اخير و ورود به قرن بيست و يكم مي باشد. همه جا صحبت از تكنولوژي پيشرفته، تكنولوژي جديد، تكنولوژي نوظهور و تكنولوژي پيشگام مطرح مي شود كه اشاره به سطوح تكنولوژي دارند.اين تركيبات يا تركيبات مشابه آنچنان مصطلح شده اند كه شايد كمتر كسي به معناي دقيق آن توجه نمايد. در فرهنگ جوامع

تكنولوژيك هر يك از اين تركيبات بيشتر تداعي كننده يك محصول يا صنعت مي باشد. هر كجا نامي از تكنولوژي پيشرفته به ميان مي آيد ناخودآگاه صنايعي چون ميكروالكترونيك، روبوتيك، هوافضا و امثال آن به ذهن خطور مي كند. تكنولوژي ، تكنولوژي پيشرفته، و تكنولوژي جديد واژه هايي هستند كه امروز در مباحث مديريت سيستمي از آن به كرات ياد مي شود.الف-تكنولوژي مفهومي است كه دانشف مهارت و هنر و ذوق را در تعامل با يكديگر قرار مي دهد و هر سازماني براي ايجاد ارزش افزوده تركيب و تنوعي از آن را به كار ميگيرد.ب-تكنولوژي برتر به واسطه محصولات پيچيده، داشتن تعداد زيادي رقباي باهوش و مستعد، مشتريان پيچيده و تغييرات زياد تشخيص داده مي شود. اين ويژگي ها در قالب دو پارامتر عمده تكنولوژي و بازار متغير و غير قطعي خلاصه مي گردد.الف-تكنولوژي يك تركيب هماهنگ و سازگار از سخت افزار، نرم افزار، ومغز افزار است كه در بستر يك شبكه زير ساختاري مفهوم و معناي واقعي خودرا پيدا مي كند. تكنولوژي صرفا يك ابزار يا دانش انجام يك كار يا يك ايده و طرح نيست، بلكه ماهيتي  شبيه به جامعه با كل ارتباطات اجتماعي مربوط به آن را دارد و تنها با چنين نگرشي قابل درك و اراده و رهبري خواهد بود.اجزاء اصلي و اساسي تكنولوژي كه در ارتباط متقابل با يكديگر و مكمل يكديگر هستند و از اهميت يكساني برخوردار ند عبارتند از »•    سخت افزار : ساختار فيزيكي جانمايي منطقي ابزار و ماشين آلات براي تامين اهداف مشخص سازمان را در بر مي گيرد.•    نرم افزار: شامل قواعد، راهنماها و الگوريتم

هاي لازم براي استفاده از سخت افزار جهت عملي نمودن اهداف مشخص سازمان مي باشد.•     مغز افزار : منظور از مغز افزار اهداف، كاربردها، تعادل و تنظيم بين نرم افزار و سخت افزار ،دانستن چه و چرا براي يك تكنولوژي مي باشد.•    شبكه پشتيباني: سازمان، امور اداري و مديريتي و ساختار فرهنگي مناسب،شامل قواعد كار، سيستم هاي اندازه گيري استاندارد، سبك مديريت و فرهنگ الگوهاي سازماني و غيره مي باشد.ب-تكنولوژي برتر: تكنولوژي برتر به سه دسته اي از تكنولوژي اطلاق مي شود كه تاثير زيادي در ساختار و سازمان شبكه پشتيباني ايجاد نمايد. به عبارت ديگر تكنولوژي برتر ماهيت امور و كارايي و توانمندي آنها ، نوع ارتباط و ماهيت جريان هاي فيزيكي اطلاعات و انرژي ،نياز هاي مهارتي ، قواعد و مقررات ، سبك مديريت و هماهنگي و حتي فرهنگ سازماني را تغيير مي دهد. تكنولوژي برتر اين امكان را فراهم مي كند كه هم كارهاي جديدي انجام شوند و هم كارها با روش هاي جديد و متفاوت انجام گردند.اطلس تكنولوژي كه به وسيله مركز انتقال تكنولوژي آسيايي سازمان ملل متحد منتشر شده است مدعي ارائه مدل مناسبي براي اندازه گيري سطح تكنولوژي است.در اين مجموعه با اين ديدگاه كه تكنولوژي عامل تبديل كننده منابع طبيعي ،زمين ، سرمايه و نيروي انساني به كالاي ساخته شده مي باشد تكنولوژي به چهار جزءجداگانه تقسيم شده است.•    ماشين آلات و ابزار توليد وسايلي كه تكنولوژي در آن جاي گرفته است و شامل تمام امكانات فيزيكي براي تبديل مي باشد.•    مهارتها و تجربيات توليدي تكنولوژي  نهفته در انسانها كه شامل تخصص، مهارت، چالاكي ، نوآوري ، ابتكار

و نبوغ مي باشد.•    اطلاعات و دانش فني توليد كه تكنولوژي نهفته در اسناد مانند طرح ها ،نقشه ها، مشخصات، مشاهدات ، روابط، محاسبات ، نمودارها و نظريه ها ميباشد.•    سازمان دهي و مديريت تكنولوژي نهفته در سازمان كه شامل تمام چارچوب هاي مورد نياز مانند سازماندهي، شبكه سازي، مديريت و بازار يابي بصورت سيستماتيك مي باشد.تاريخچه تكنولوژيپيدايش اوليل لايه هاي تكنولوژي مربوط به زماني بوده كه انسانها براي دفاع يا شكار ، سنگ هاي عادي را تراشيدند و به عنوان ابزار نبرد مورد استفاده قرار دادند. انگاه از تدابير هنر و مهارت هاي خود در ساخت نيزه و تير و كمان بهره گرفتند. شايد بتوان اختراع وسائل حمل و نقل، ابزار كشاورزي و لوازم خانگي اوليه و استخراج فلزات را نيز اولين پايه هاي تكنولوژي تجاري محسوب نمود.گرچه اطلاعات موجود از سابقه تكنولوژي به مواردي منحصر  مي گردد كه به دليل ماندگاري بهره برداري يا نقش آنها درتحولات بعدي مورد شناسايي قرار گرفته اند، اما همه حكايت از بهره گيري تكنولوژي در زندگي اجتماعي، اقتصادي و دفاعي جوامع بشري دارند.تحولات تكنولوژيتكنولوژي جديد و يا تكنولوژي برتر در 50 سال گذشته تاثيرات ساختاري و محتوايي عميقي روي سازمانها و مراكز توليد كننده تكنولوژي داشته است.به طوري كه اين ساختارها در روند خود بارها شاهد تغببر و تحول اساسي  از نظر اجتماعي، فرهنگي، سياسي، بازار و اقتصادي بوده اند.محور تغييرات مذكور در شركتهاي كسب و كار عمدتا تغييرات تكنولوژي در محصول ، فرآيند توليد و توسعه تكنولوژي بوده است. ايت تغييرات چنانچه از نظر زمان، محصول، بازار و تهديدات رقبا درست انجام شود ماندگاري و بقاي

شركتها را افزايش مي دهد. در مقابل اگر مورد انتخاب نوع تكنولوژي و يا مقطع زماني تغيير، تصميم گيري مناسب صورت نگيرد شركت را در ليست شركتهاي ناموفق و فراموش شده قرار خواهد داد.   استراتژي هاي كاهش هزينه(از طريق كاهش موجودي ، مشاركت در توسعه تكنولوژي، طولاني كردن سيكل عمر تكنولوژي ، انبوه سازي محصول و توسعه بازار ، تدوين نظام هاي كارايي و راه كارهاي ديگر) ، افزايش كيفيت (بر اساس توسعه منابع انساني،تدوين نظام هاي بهره وري و اندازه گيري، بهبود مستمر در محصول و توليد و افزايش سرويس به مشتري) و افزايش رضايت مشتري(قابليت اتكاء مشتري به شركت در دراز مدت، انعطاف پذيري در سرويس و محصول، سرعت در پاسخ گويي به نياز مشتري و نهايتا سرويس و خدمات قبل و بعد از فروش) مورد نظر طراحان سيستم هاي مذكور مي باشد. براساس نگرش هاي نوين مديريت، تحولات سريع در شركت هاي بين المللي در حال انجام است. منظور از تحولات صرفا ايجاد تغيير نيست به انتخاب اهداف و استراتژي ها، آگاهي نسبت به تعيين محصول و تكنولوژي ، آگاهي نسبت به ساختار و فرآيند توليد، روند تغيير را به طور مناسب تعيين مي نمايد. بر اين اساس مي توان دسته بندي جديدي از تكنولوژي محصول، تكنولوژي فرآيند و تكنولوژي سازمان مديريت را در جهت توسعه  و ارتقاء تكنولوژي ارائه نمود.تكنولوژي محصولتوسعه تكنولوژي وابستگي زياد به محصول/سرويس و بازار دارد.ابتكارات و اختراعات محصول در دو قرن گذشته سبب پيدايش سطح استاندارد بالاتري در زندگي مردم گرديده است.سير تكامل و تكوين تكنولوژيالف)تكنولوژي تنها بر روي روندو جريان امور تاثير مي گذارد و زمينه

را براي انجام سريع تر، گسترده تر و كاراتر فعاليتها فراهم مي كند، در حاليكه در ماهيت كمب جريان، ساختار شبكه پشتيباني، مهارت ها، سبك ها و اسلوب ها و فرهنگ سازمان تغييري حاصل نمي گردد.تكنولوژي اين امكان را فراهم مي كند كه فعاليتهاي جاري با روش موجود به نحو بهتري انجام گردد. مديريت نقش اجرايي در ايجاد و بهبود بهره وري و كارايي، استانداردها، مهارت ها، سلسله مراتب اجرايي امور، بازار و تعادل دارد.ب)تكنولوژي موجود(تثبيت يافته) در شرايطي مورد بهره برداري قرار مي گيرد كه شبكه پشتيباني و جريان فرايندها ثابت است. به عبارتي همه فعاليت ها در يك ساختار ثابت همانطور كه هست پيش ميرود.اين شرايط وضعيت تثبيت شده تكنولوژي رابيان ميكند. نقش مديريت در اين تكنولوژي حفظ وضعيت موجود از نظر اداره استمرار فعاليتها، سياستهاي بروكراسي ، وابستگي ها و آداب و سنن است.ج)تكنولوژي برتر تاثير خود را روي جريان و ساختار نشان ميدهد و در حقيقت ساختار طبيعي ارتباط و كارايي و پشتيباني را با هم  تغيير مي دهد. به عبارتي قابليت انجام كارهاي متفاوت از وضعيت موجود را با روش هاي متفاوت ميسر مي سازد و از اين جهت از هر دو تكنولوژي قبلي متمايز ميگردد.در مجموع شبكگه پشتيباني، وظايفف مهارتها، فرهنگ، كيفيت، كارايي، سبك، قابليت تغيير در حجم و كيفيت و ساير پارامترهاي سازماني و تكنولوژيكي را تغيير مي دهد. در اين مورد مديريت نقش رهبري و مربي را دارد؛ نوآوري، دانش، مهارتهاي محوري، خود مديري و فعاليت هاي چند رشته اي مقوله هايي هستند كه مورد توجه خاص قرار مي گيرند.ويژگي تكنولوژي در قرن21پويايي محيط و سرعت در

رشد و تحولات بازار و تكنولوژي در قالب  عدم قطعيت در بازار و عدم قطعيت در تكنولوژي به عنوان دو ويژگي براي تكنولوژي مطرح مي گردد كه خود شاخص تمايز ميان تكنولوژي برتر و تكنولوژي ساده تلقي مي گردد. عدم قطغيت بازار ناشناخته بودن ان دسته ار انتظارات و نيازهاي مشتريان ست كه با تكنولوژي جدبد قابل تامين  است؛عدم قطعيت تكنولوژي در واقع عدم اطمينان به موفقيت و قابليت تكنولوژي در پاسخگويي به نياز مشتري است.عدم قطعيت تكنولوژيدر مواردي كه تكنولوژي جديد باشد يا با تغييرات سريع همرا ه باشد با عدم قطعيت بالاتري مواجه خواهيم بود.1-    عدم وجود اطلاعات كافي درباره عملكرد نهايي محصول و عدم اطمينان از اين مطلب كه عملكرد محصول دقيقا مطابق انتظار است و همانگونه كه به مشتري وعده داده شده عمل خواهد كرد.2-     عدم برخورداري سازمان از يك برنامه و چارچوب زماني مشخص و سازمان يافته براي عرضه و تحويل محصول. اين مسئله خود ممكن است به دليل عدم اطمينان از قدرت مالي خريدار بوجود آيد.3-    ابهام توليدكننده خدمات يا محصول نسبت به توانايي ارائه خدمات  بعد از فروش با توجه به اهميت سرويس دهي به مشتري.4-    خطرات ناشي از الگوهاي نادرست كاربرد تكنولوژي جديد.5-    نگراني درباره قديمي شدن تكنولوژي هاي موجود. ترس از كنار گذاشته شدن تكنولوژي هايي موجود به واسطه ظهور تكنولوژي جديد موجب مي شود كه بازار در برابر ورود محصولات اين تكنولوژي مقاومت نشان ميدهد.عدم قطعيت بازار بعد دوم از ويژگي هاي تكنولوژي در بازار به ظهور ميرسد.در فرهنگ سنتي، بازار يابي را استفاده از هر تكنيك و ترفندي براي تبادل محصول با پول مرسوم

تلقي مي كردند. اما در بازار يابي جديد تلاش براي سوق دادن فرآيند كسب و كار به سمت پوشش، ايجاد، توسعه نيازها مي باشد ونهايتا جلب مشتري محورهاي اصلي به شمار مي آيند.1-    استفاده از محصولات تكنولوژي جديد بدون اطلاع كافي از كاربردهاي صحيح و قابليتهاي آن.2-    تغيير نيازهاي مصرف كنندگان(منطبق با شرايط محيطي) به نحو غير قابل پيش بيني و بسيار سريع.3-    عدم وجود استانداردهاي خاص دربازار و صنايع به منظور ايجاد سازگاري بين محصولات مختلف.4-    تغيير در سرعت تحولات و گسترش محصولات تكنولوژي پيشرفته و عدم امكان پيش بيني بازار آتي بر اساس روند گذشته.5-    نامشخص بودن حجو بازار محصولات و تكنولوژي جديد.الگوهاي ارزيابي و تعيين موقعيت تكنولوژيكيتعيين موقعيت تكنولوژي و تشخيص فاصله تكنولوژيكي، با بررسي وضع موجود در مقايسه با وضع مطلوب و همچنين وضعيت جهاني ميسر مي گردد. مدلهاي كمي و كيفي متعددي براي اين منظور ارائه شده است كه در ادامه مورد بحث قرار مي گيرند.تكنيكي كه اطلس تكنولوژي معرفي كرده، در صددآن است كه خلاء ميان تكنولوژي موجود را از ابعاد مختلف توسعه تكنولوژي، با شرايط مطلوب مورد بررسي و مورد ارزيابي قرار دهد.اجزاء چهارگانه تكنولوژي يعني(1) ماشين آلات و ابزار توليد، (2) مهارتها و تجربيات،(3) اطلاعات و دانش فني توليد و (4) سازماندهي و مديريت روي چهار قطب يك محور مختصات متعامد در يك روند تكاملي، از نظر ميزان پيچيدگي، قرار مي گيرند. با وزن دهي هر عامل و سپس اتصال نقاط حاصل بر روي محورها، سطح چهار ضلعي محاط شده به عنوان شاخص ارزيابي و مقايسه تكنولوژي مورد لحاظ قرار مي گيرد. فرآيندي كه اين چهار جزء

را در سطح بالاتري از پيچيدگي به كار گيرد تكنولوژي پيشرفته تري به شمار مي آيد. ضمن اينكه اين مدل از نظر ساختار و كاربرد به واسطه سادگي  ونمايش تصويري ارزيابي، از ويژگي هاي مثبتي برخوردار است، اما متاسفانه با مشكلاتي چون تعامل كليه اجزاء مواجه است. عوامل تعيين كننده موقعيت تكنولوژي در متدولوژي زلني شامل فاكتورهاي زير مي باشد:1-عوامل فضاي فيزيكي و كارخانه؛ كه مهم ترين اجزاء اين عامل استقرار،اندازه، موجودي، امنيت محيطي، تعمير و نگهداري و جابجايي مواد و كالا ميباشد. اين عامل بيشتر به فضاي فيزيكي و مظاهر خط توليد و فرايند مربوط مي گردد.2-عوامل مالي/اقتصادي؛كه اصولا منابع سرمايه گذاري ، كنترل هزينه و قيمت تمام شده و سلامت مالي سيستم را شامل مي گردد.3-عوامل استراتژيك؛ كه تعامل رويكرد، اهداف سازمان و مسائل برون سازمان و تغيير محصول و بازار(سهم بازار، تركيب مشتري، تهديد رقبا) ،پيچيدگي(انتخاب محصول،عرضه كنندگان و عمليات) را در بر مي گيرد.4-عوامل انساني؛ كه با مديريت منابع انساني، انعطاف پذيري سيستم هاي پاداش و ارتباطات همراه است.5-عوامل كليدي تكنولوژي؛ كه از حساسيت بيشتري برخوردار است مسائلي چون نوآوري (در محصول، فرايند، تحقيق و توسعه) ، انعطاف (در توسعه، محصول، عمليات، توليد، فرايند، نگداري) ؛ قيمت (هزينه ها،اندازه اقتصاد، موجوديها، ميزان مصرف) ، كيفيت (تلرانس ها، قابليت اطمينان، بازرسي ، بهبود مستمر) و سرويس (خدمات، زمان تحويل، ارتباط با مشتري، زمان واكنش به تقاضاي مشتري) را در بر مي گيرد.مدل ارزيابي تكنولوژي كه بر اساس عوامل پنج گانه فوق بنا شده است ابزار متعددي براي اين منظور مي باشد.روش ديگري كه در سنجش و ارزيابي تكنولوژي مطرح مي گردد شاخص

گذاري رقابتي است. اين معياري است كه شركت ها به واسطه آن مي توانند ابعاد توسعه مورد نياز براي حضور در بازار هاي رقابتي و يا استراتژيك را تعيين نمايند.محور اصلي شاخص گذاري رقابتي بر پايه كمپاني هاي مطرح در سطح منطقه اي و جهاني و پيشگام در تكنولوژي قرار مي گيرد اما شركت هاي مطرح نيز خود در سطوح مختلف تكنولوژي فعاليت مي نمايند لذا در مرحله اول لازم است كه سطح مطلوب به درستي مورد شناسايي قرار گيرد. آنگاه مطالعه و بررسي روند حركت شركت مورد نظر تا حدي مي تواند به عنوان راهنماي گام برداشتن در مسير توسعه و جذب تكنولوژي قرار گيرد.فصل سوممديريت تكنولوژيتعاريف و مفاهيم مديريت تكنولوژيمديريت تكنولوژي يك حوزه چند رشته اي از مهندسي،علوم طبيعي،علوم اجتماعي،تجارب صنعتي و تئوري هاي كسب و كار را شامل مي شود.يك مهندس از ديدگاه ماشين ها و ابزار به تكنولوژي مي نگرد.يك اقتصاددان تكنولوژي را عاملي براي كاهش هزينه ها و افزايش بهره وري مي داند. براي مردم شناس مفهوم فرهنگي دارد و براي جامعه شناس نشاني از تحول اجتماعي است. با اين حال همه اين گروهها بر اين مساله اتفاق نظر دارند كه هدف از كاربرد تكنولوژي دگرگون كردن و متحول كردن محيطي است كه انسان ها در آن زندگي مي كنند. منظور از مديريت تكنولوژي، مديريت سيستم هايي است كه بستر مناسبي براي خلق ، جذب و توسعه تكنولوژي فراهم مي كند. تكنولوژي في النفسه مي تواند خوب و يا بد باشد. آنچه كه سبب مي گردد تكنولوژي مفيد و ارزشمند معرفي گردد مديريت و كاربرد آن است.تحقيق و توسعه از

مولفه هاي اساسي در خلق و ارتقاء تكنولوژي به شمار مي آيند اما آنچه از نظر كسب ثروت به واسطه تكنولوژي حائز اهميت است كاربردي كردن يا اصطلاحا تجاري كردن تكنولوژي است. و اين وقتي محقق مي شود كه تكنولوژي با جامعه و نياز هاي مشتري اتصال عميق و حقيقي ايجاد نمايد. مشتري مي تواند به يك فرد، يك سازمان يا يك ارگان دولتي مثل نيروهاي نظامي اطلاق شود.مديريت تكنولوژي در سطح سازمان يك حوزه چند رشته اي است كه به برنامه ريزي، توسعه و پياده سازي توان مندي هاي تكنولوژي در جهت تدوين و تحقق اهداف استرتژيك سازمان مي پردازد.مديريت تكنولوژي در سطح ملي و دولت از ديد كلان زمينه هاي دانايي است كه به منظور تعيين و پياده سازي سياست هاي توسعه و كاربرد تكنولوژي با ملاحظه تاثير تكنولوژي بر جامعه، سازمانها، افراد و طبيعت مورد استفاده قرار مي گيرند. در سطح ملي تمركز بيشتر بر روي نقش سياست هاي عمومي است كه به پيشرفت علوم و تكنولوژي مي پردازد. تاثير تكنولوژي بر جامعه به ويژه نقش آن در رشد توسعه اقتصادي پايدار،تاثير تغييرات تكنولوژي بر جامعه و نوع آموزشي كه نياز دارند، هم چنين سلامت و امنيت جامعه و نهايتا محيط زيست از جمله محور هاي مورد توجه مديريت تكنولوژي در اين سطح به شمار ميروند.مدل مفهومي مديريت تكنولوژيدر مدل مفهومي ارتباط بين اصول علم و مهندسي و اصول اداره بازار با اصول مديريت مشخص گرديده است. اين مدل بيانگر اين ايده است كه تكنولوژي بايستي به بازار و سيستم هاي اقتصادي مرتبط شوند. اين وظيفه به عهده مديريت تكنولوژي است كه

تمركز بيشتري روي راهكارهاي ايجاد و خلق تكنولوژي داشته با شد و به واسطه ايجاد فرصت هاي مناسب در بازار در جهت توليد ثروت بهره برداري نمايد.توسعه تكنولوژيروند تغيير و توسعه تكنولوژي در دو جهت مي باشد.اول در جهت عملكرد بالاتر و جهت دوم در تامين رضايت و نيازهاي عمومي جامعه مي باشد. عملكرد بالاتر در تكنولوژي به معني سرعت بالاتر ، ظرفيت سازي بيشتر، توسعه اثر بخشي هزينه، كارايي بالاتر، افزايش توانايي، كاهش تلاش انسان ، آرامش بيشتر، كاربري هاي مكانيزه بيشتر مي باشد. توسعه تكنولوژي را زير بناي رشد اقتصادي مي دانند. بر اساس تئوري هاي موج بلند هر گونه تغيير در اقتصاد كشور هاي پيشرفته، براقتصاد كشورهاي در حال توسعه تاثير مي گذارد. از اين رو توسعه تكنولوژي سبب مي شود كشور ها به هم نزديك تر شوند و آنها را قادر مي سازد تا در فعاليت هاي بين المللي مشاركت كنند و از آن منتفع گردند.توسعه تكنولوژي در هر جامعه با ساير عوامل محيطي همچون ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و ساختار سازمان نيز در تعامل است. تويس معتقد است اهميت توسعه تكنولوژي در فرآيند توسعه ملي از اين حقيقت آشكار مي گردد كه كاربرد تكنولوژي تحولات عظيمي را در سطح استاندارد زندگي جوامع توسعه يافته و يا در حال توسعه بوجود آورده است.در عصر حاضر پديده هاي علمي و تكنولوژيكي نقاط عطف تازه اي در بروز مزيت هاي نسبي و رقابتي كشورها بوجود آورده اند. هم چنان كه قدرت اقتصادي بازتابي از توسعه تكنولوژي تجاري آن كشور است، قدرت دفاعي نيز متاثر از توسعه تكنولوژي هاي دفاعي مي باشد،اگرچه تحولات جديد

تكنولوژيكي و پارادايم هاي جهاني مرز هاي بين تكنولوژي تجاري و دفاعي را تا حد زيادي از بين برده است.عوامل توسعهتكنولوژي در تعامل مستقيم با ساير عوامل محيط قرار دارد. تغييرات در تحولات سياسي، نظامي، اجتماعي، اقتصادي، سازمان و مديريت، مشتري ها، رقبا و بازار  همواره بر روند توسعه تكنولوژي تاثير گذاشته است و بالعكس توسعه تكنولوژي از دير باز نقش عظيمي در ارتقاء سطح زندگي و رشد اقتصادي ملل جهان داشته است. امنيت جغرافيايي،سياسي، دفاعي، و ملي نيازمند ايجاد توانايي در مقابل هرگونه تهديدي از جانب محيط فراملي، ملي و داخلي سازمان مي باشد. امروز تكنولوژي  به عنوان محور اصلي موازنه قدرت شناخته مي شود و زير ساخت حاكميت در ابعاد سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي به شمار مي رود. كه هر يك در برهه اي از زمان محور قدرت محسوب  گرديده اند.تكنولوژي در محيط ملي- عموميمطالعات انجام شده نشان مي دهد توسعه در هر كشور عبارتست از اصول ثابت ، پذيرفته شده و بديهي همه ملل و كشورها. شايد نتوان ملت يا كشوري را سراغ گرفت كه نسبت به موضوع توسعه بيگانه باشد ويا رسيدن به سطوح بالاي توسعه را طلب ننمايد. به همين منظور شاخص توسعه يافتگي اگر چه با سطح رفاه اجتماعي و در آمد سرانه ارزيابي مي گردد اما بدون استثناء در همه زمينه ها فناوري، موتور توسعه نام گرفته است.فناوري در سطح ملي بر اساس ظرفيت هاي ايجاد شده و كاربردآن اندازه گيري مي شود. وجود مراكز تحقيقاتي، دانشگاهي ، آموزشي، تعداد نخبگانف اعضاء هيئت علمي، دانشجويان وسطح سواد به عنوان شاخص هاي بالقوه شناسايي مي گردند و شاخص

هايي چون حجم صادرات محصولات توليدي، سهم بازارجهاني، تعداد محصولات ارائه شده،تنوع محصول، سطح فناوري و فرآيند، و محصول و خدمات از شاخص هاي بالفعل مي باشند. تكنولوژي در محيط ملي- اختصاصينوع و سطح فناوري كه شامل رشد و توسعه فناوري در محيط قابل دسترس بوسيله همكاران و يا رقابت بر روي آن به وسيله رقبا مي باشد از موضوعات مطرح در محيط اختصاصي است. دسترسي به فناوري مورد نظر در صنعت خاص كه در محيط ملي(محلي) قابل دسترس و از پشتوانه هاي قانوني و سياسي در جهت بهره برداري مضاعف برخوردار مي گردد، سبب شكوفايي و خلاقيت در آن محيط مي شود. هم چنين سرمايه گذاري روي فناوري پايه كه مستلزم همكاريهاي محيط اختصاصي و نظام ملي مي باشد،سبب جلوگيري از سرمايه گذاري هاي سنگين و در  مقابل تقويت ابتكارات موردي سازمانها مي شود. از طرف ديگر تهاجم رقبا در بازار ملي(محلي) و ارائه فناوري برتر و پيشرو، سبب تغييرات جدي در استراتژي هايسازماني مي گردد. از اينرو محاسن و معايب فناوري محيط اختصاصي به عنوان پشتيباني دهنده و يا تضعيف  كننده از عوامل موثر بر تصميم گيري استراتژيك يك سازمان مي باشد وبايد دقت و توجه كافي نسبت به آن مبذول گردد.تكنولوژي و رشد پايدارسياستهاي عمومي توسعه تكنولوژي كه قادر باشند به چالش هاي قرن حاضر پاسخ دهند، براي دستيابي به رشد اقتصادي پايدار و سطح بالاي استاندارد زندگي ضروري هستند. آغاز قرن 21 همراه با تغييرات شديد در تكنولوژي بوده  و در اين دوره ماهيت تجارت دگرگون شده است. سيستم هاي مديريتي نيز  همگام با اين تغييرات متحول شده اند و در

نتيجه پارادايم هاي جديد در كسب و كار مطرح گرديده است. به روايت ديگر بايستي در استراتژي هاي يك هارموني بين سيستم هاي اقتصادي با ظرفيت هاي تكنولوژيكي و تجارت در داخل سازمانهاي كسب و كار پديد آيد.تكنولوژي امروزمهمترين تفاوت عصر حاضر با دوران گذشته در تغييرات سريع و تنوع زياد تكنولوژي نهفته است. رقابت جهاني نيز موضوع جديدي است. تكنولوژي در چند دهه اخير با يك رشد نمايي مواجه بوده و بيش از مجموع رشد آن در چند هزار سال قبل بوده است. اين تغيير همراه با تحولات شديد در تقاضاي بازار ، نياز به ساختار هاي انعطاف پذير را توجيه نموده است. رقابت در سطح ملي و فراملي در گرو سيستم اقتصادي مناسب، توانمندي هاي تكنولوژيكي و قدرت تجارت در محيط جهاني است.توليد ثروتآدام اسميت در قرن 18 در كتاب ثروت ملل موضوع توليد ثروت و توزيع آن را در قالب يك فرآيند مطرح نمود و قدرت  ثروت را بر شمرد. او معتقد بود كه سرمايه مهم ترين عامل در توليد ثروت است و هر ملتي بايد بر اساس مزيت مطلق خود، محصول توليد كند. بوسكين و  لو نشان دادند كه سه عامل سبب رشد اقتصادي است: سرمايه، نيروي انساني و توسعه تكنولوژي . سرمايه هر گونه منبعي اعم از كالا و سرويس است كه سبب توليد كالا و سرويس ديگر مي شود؛ مانند ماشين، ابزار و منابع طبيعي. منابع انساني نيز سرمايه انسلني براي كار است. تركيب اين دو عامل با تكنولوژي سبب رشد اقتصادي مي گردد.دوره موج بلندبسياري از صاحب نظران معتقدند كه هر تكنولوژي جديد سبب توسعه اقتصادي مي شود؛

كه در ادبيات اقتصاد نظريه موج بلند يا دوره اقتصادي بلند مدت ناميده مي شود. از جمله منش مطرح نمود كه تكنولوژي هاي بنيادي جديد نقطه آغاز رشداقتصادي در هر موج هستند.اما بتز معتقد بود كه در پس هر موج بلند تعامل بين تكنولوژي جديد، فرصت هاي ناشي از آن و افزايش سرمايه نقش آفريني مي كند. بتز بر اين اساس چرخه اين موج را بر8 اصل بيان كرده است.تكنولوژي و اقتصاد مليكشورهاي توسعه يافته به كشورهايي گفته مي شود كه به نحو مطلوب از تكنولوژي براي ايجاد ثروت استفاده مي كنند.در واقع تكنولوژي به خودي خود توليد ثروت نمي كند بلكه استفاده و كاربرد مناسب و موثر تكنولوژي سبب توسعه كشورها مي شود. وقتي كه تكنولوژي در جهت ايجاد ارزش افزوده در منابع به كار مي رود و محصول و سرويس آن وارد بازار شود افزايش ثروت صورت مي گيرد.اختراعاختراع به يك ايده يا يك تكنولوژي بديع گفته مي شود كه ممكن است به خلق يك محصول جديد ، يك فرآيند جديد و يا سيستم ناشناخته منجر گردد. ماشين بخار، ترانزيستور و ماشين زيراكس از جمله اختراعات مهم بشر هستند.نو آوريابتكار و نوآوري عبارتست از خلق يك محصول، سرويس يا فرآيندي كه براي يك سازمان جديد باشد و سبب حضور سازمان در بازار گردد. لزومي ندارد كه اين پديده براي كل جهان باشد بلكه كافي است در يك سازمان  براي اولين بار مطرح و پياده سازي شود. فرآيند نو آوري  تلفيقي از تكنولوژي هاي موجود و اختراعات انجام شده را در بر دارد كه براي خلق يك محصول ، فرايند يا سيستم جديد و

يا توسعه آنها به كار گرفته مي شود. نوآوري تكنولوژي نيازمند فعاليت هاي زيادي در جهت توسعه گام به گام و تحولات راديكالي در بيش از يك شاخه از صنعت مي باشد. مدل هاي نو آوري تكنولوژيراتول در دهه 1950 اين پيش فرض را مطرح كرده بود كه نو آوري تكنولوژي يك فرايند متوالي است كه با كشف علم شروع مي شود و در نهايت  به صورت محصول وارد بازار مي گردد. با اين حال مواردي مشاهده مي شد كه نياز بازار سبب رشد تكنولوژي و بروز نو آوري مي گرديد. روند اول در فالب يك عامل دروني براي نو آوري تكنولوژي قرار مي گيرد و مطرح مي گردد كه علوم و تكنولوژي ذاتا براي توسعه دچار تغيير مي شوند. روند دوم نمايانگر عامل اقتصادي است، نياز به بازار جديد، ايجاد سرمايه و توسعه اقتصادي به عنوان محرك در فرآيند نوآوري وارد مي شود. حال آنكه در جهان واقعي تركيب اين دو روند حاكم هستند.مدل كشش بازارمدل نوآوري تكنولوژي بر اساس كشش بازار بعد از دهه 1960 مطرح شد. تكنولوژي اغلب براي پاسخ گويي به نياز و تقاضاي بازار شكل مي گيرد. اما اين مستلزم اطلاعات بالاي مشتريان از سطوح تكنولوژي است كه هميشه امكان پذير نيست. به همين جهت در اكثر مواردي كه نوآوري تكنولوژي در نتيجه كشش بازار اتفاق افتاده از نوع نوآوري گام به گام يا در حد يك مرحله رشد در تكنولوژي موجود بوده است.فرايند نوآوري تكنولوژيفرايند نو آوري به صورتهاي مختلف بيان گرديده است كه نمونه هايي از آن ارائه مي گردد:الف:فرآيند نوآوري تكنولوژيفرايند نو آوري تكنولوژي 8 مرحله اي

از تحقيق پايه (افزايش درك عمومي از قوانين طبيعي)، تحقيق كاربردي(حل يك چند مشكل عمومي جامعه)، توسعه تكنولوژي(فعاليتي كه سبب تبديل دانش و ايده به سخت افزار، نرم افزار و سرويس مي گردد.) پياده سازي تكنولوژي (فعاليتي كه در جهت عرضه محصول به بازار صورت ميگيرد) توليد( يك سري از فعاليتهايي كه ايده و دانش و مفاهيم طراحي شده را تبديل به محصول يا سرويس نمايد كه شامل ساخت، كنترل، لجستيك و توزيع است)؛ بازاريابي (ايجاد بازار براي توليد و جذب مشتريان)؛ باروري و رشد (توسعه و جلوه گر كردن تكنولوژي (ايجاد يك شرايط رقابتي با حضور بهتر براي تكنولوژي) تشكيل مي گردد.ب: فرايند نوآوري تكنولوژي(مدل عمومي)اين مدل عموما مورد توجه تعداد زيادي از دانشمندان قرار گرفته است كه بلوك اصلي در مورد تكنولوژي ها وموقعيت چندان تفاوت ندارد اما در پياده سازي ممكن است كه سبب اعمال نظر روي اجرا و تغيير تكنيكها گردد.ج:فرايندنوآوري تكنولوژي مارتيندر اين مدل فرايند نوآوري تكنولوژيكي همانند يك معادله زنجيره اي در شيمي تجسم شده است. فرايندي در بازار به موفقيت مي رسد كه نتيجه بر همكنش پايدار اجزاء اين زنجيره باشد.ه:فرايند ابداع تكنولوژي به روش بردوگنابردوگنا مدلي متفاوت با فرايند خطي مرسوم در نوآوري يك فعاليت تعاملي و غير خطي است. تنها علوم، مهندسي و تكنولوژي نيستند كه در اين فعاليت نقش دارند بلكه تعاملات اجتماعي، سياسي، اقتصادي و سياست هاي عمومي را كه در فرايند ايجاد ثروت موثر هستند نيز در بر دارد.و:فرايند ابداع تكنولوژي ذاكيذاكي و خليل بر پايه تجارب بدست آمده در زمينه توسعه بيوشيمي فرايندي  ارائه كرده اند كه مولفه هاي آن بسيار شبييه

به فرايند عمومي نوآوري تكنولوژي است.فرايند توسعه تكنولوژيهنگامي كه سازماني از تكنولوژي هاي موجود استفاده كند فرايند توسعه تكنولوژي الگوريتم ديگري پيدا مي كند. در واقع اين فرايندها براي سازمانهاي مرسوم به دنباله رو و عقب مانده كارايي دارد، در حاليكه فرايند نوآوري تكنولوژي كه در بخش قبل ارائه شد ويژه سازمانهاي پيشگام است.پژوهشگران اين فرايند توسعه تكنولوژي را از ابعاد مختلف ارائه نموده اند.انوسانوس فرايند توسعه تكنولوژي را در دو فاز آلفا و بتا مطرح كرده است. فاز آلفا مربوط به مراحلي است كه يك تكنولوژي نو و جديد را وارد محيط سازمان مي شود.فاز بتا هرگونه اقدامي در جهت تطبيق تكنولوژي با محيط سازمان؛اصلاح و نوآوري در آن را شامل مي گردد.كيمكيم مراحل توسعه تكنولوژي را در تطبيق با شرايط كشورهاي در حال تو سعه بيان نموده است كه به ترتيب عبارتند از :1) به كار گيري تكنولوژي جديد، 2) بومي سازي تكنولوژي با محيط سازمان، 3) اصلاح و بهبود تكنولوژي.لاللال  نيز فرايند مشابهي را مطرح نموده است با اين تفاوت كه مرحله دوم ماهيت شبيه سازي تكنولوژي را دارد.يونيدويونيدو نيز سه مرحله براي توسعه تكنولوژي معرفي كرده است: 1)انتخاب و كسب تكنولوژي خارجي، 2) تطبيق و جذب تكنولوژي، 3) ايجاد تكنولوژي جديد.نگرش هاي جديد توسعه تكنولوژي جديدنگرش تعميقدر اين نگرش تكنولوژي قديم به روش پله اي و گام به گام با تكنولوژي جديد جايگزين مي گردد و به مرور به سطوح عميق تري از تكنولوژي مي انجامد. (مثال: توسعه تكنولوژي لامپها خلاء به نيمه هادي و يا جايگزين شدن CD به جاي صفحات گرامافون)نگرش ادغامهم افزايي توسعه تكنولوژي در تركيب دو يا

چند تكنولوژي مجزاي قديمي و يا جديد، محصولاتي را بوجود مي آورد كه باعث تحول عميق در بازار مي گردد. (مثال: اپتو الكترونيك محصول تركيب تكنولوژي اپتيك و الكترونيك، و مكاترونيك محصول تركيب مكانيك و الكترونيك)تزريق و جذب تكنولوژينوآوري يك تكنولوژي ، ارائه ايده جديد وياارائه يك سيستم جديد وقتي موفق است كه به كاربري برسد و در جامعه مصرف كنندگان انتشار يابد. تزريق و انتشار فرايندي است كه به وسيله آن يك نوآوري تكنولوژي در طول زمان از طريق كانال هاي مشخص به جامعه انتقل پيدا كند. جذب تكنولوژي بستگي به كارآيي يك نوع از تكنولوژي در حل دقيق يك مشكل دارد و ميزان جامعه پذيري آن به عوامل زير بستگي دارد:درجه ايجاد مزيت نسبت به وضعيت گذشته.درجه تطبيق با ارزش ها و نياز كاربران.درجه پيچيدگي و مشكل بودن كاربرد تكنولوژي.امكان عرضه نمونه عملياتي براي جلب اعتماد كاربران در كاربري واقعي.قابليت مشاهده تكنولوژي و نتايج و آثار آن در كاربري واقعي.تحقيق و توسعه در صنايع چند رشته اياساسي بودن زمينه تحقيقاتي از آنجا مشخص مي شود كه مديريت از ابتدايي ترين مرحله پيدايش و شكل گيري تحقيقات تا توسعه پيشرفته ترين تحقيقات تا توسعه پيشرفته ترين محصولات  نسبت به پروژه متعهد باقي بماند. به همين ميزان رابطه متقابل در تكنولوژي ادغام امري ضروري است يعني كليه شركاي  پروژه تحقيقاتي به يك ميزان در اجراي پروژه دخالت و نقش داشته باشند و به يك ميزان مسئوليت پذير باشند. رابطه متقابل يك مفهوم ديگر را نيز در بر دارد : كليه شركت ها در توسعه ودستاورد هاي پروژه به يك ميزان سهيم هستند.عمومآ ادغام زماني رخ

مي دهد كه شركت هاي جديد در يك شاخه جدي صنعتي وارد ميدان مي شوند. نيازي نيست شركتهايي كه وارد اين تحول مي شوند ابعاد يكساني داشته باشند، چه بسا كمپاني هاي كوچكي كه نقش عمده اي را در شكل گيري و توسعه صنايع ادغام شده داشته اند.پارادايم جديد فوميو كوداماكوداما معتقد است كه ادغام تكنولوژي در حقيقت تغيير را در سطح صنايع در قالب يك پارادايم جديد بوجود مي آورد. اين تغيير در كل استراتژي يك واحد كسب و كار اتفاق مي افتد.•    كمپاني هاي توليد و ساخت- از توليدكننده به  صرف سازمانهاي متفكركمپاني هاي توليد وساخت از چهارچوب تعاريف قبلي كه سازمانهاي مبتني بر توليد به شمار مي رفتند و عبارت بودند از يك فضاي مشخص مشتمل بر سرمايه و پرسنل توليدي فراتر رفته و در حال حاضر امر تحقيق و توسعه را نيز در بر ميگيرند. به واسطه تشكيل ساختار جديد، سازمان از قابليت برنامه ريزي و انعطاف لازم مطابق با نياز بازار  برخوردار مي گردد. به عبارتي موجوديت  توليدي به موجوديت متفكر تبديل شده است.•    پويايي كسب و كار- از تك تكنولوژي به چند تكنولوژي تغييرات عمده اي در محيط كسب وكار بوجود آمده است. در گذشته يك تكنولوژي مشخص فعاليت هاي يك شركت ا پوشش مي داد. اما اكنون شركتها بخصوص در ژاپن طيف گسترده اي از تكنولوژي هارا استفاده مي نمايند؛ به طوريكه به سختي مي توان تشخيص داد كدام تكنولوژي زمينه فعاليت اصلي آن كمپاني است. امروز شركت هاي ژاپني براي تطبيق پذيري با محيط و پاسخ گويي به نيازهاي تكنولو.ژيكي با اتكاء به واحدهاي تحقيق و توسعه

خود فعاليت مي كنند.•    فعاليتهاي تحقيق و توسعه-از رقباي مشهود به نامشهودتغييرات در سرمايه گذاري روي واحدهاي تحقيق و توسعه مهم ترين مباحث تصميم گيري را در هر صنعت تشكيل مي دهد. در حقيقت شركتها اكنون ديگر در جهت سرمايه گذلري بر اساس رقباي مشخص در رشته و صنعت خود فعاليت نمي نمايد،بلكه با دامنه گسترده اي از رقبا كه در صنعت هاي ديگر نيز در حال تحقيق و توسعه مي باشند در رقابت هستند. بدين منوال شركتها بجز رقباي مستقيم از رقباي پنهان و غير مشهود نيز به شدت آسيب مي بينند. چنانكه حتي از يك مورد غافل بمانند به عقب ماندگي و خارج شدن آنها از گردونه رقابت منجر خواهد شد. شركتهاي داراي تكنولوژي برتر مي بايستي رقباي غير مشهود خود را در واحدهاي تحقيق و توسعه خود ببينند.•    توسعه تكنولوژي-از فرايند خطي به فرآيندتشخيص تقاضادر فرايند توسعه تكنولوژي براي حضور در جو تكنولوژي برتر نيز تغييراتي رخ داده است. استراتژي كليدي تحول و توسعه تكنولوژي ، صرفا شكستن بن بست هاي تكنولوژي نيست،بلكه چگونگي بهره برداري صحيح و بهينه از تكنولوژي هاي موجود است.مولفه هاي مديريت تكنولوژيخلاقيت و ابتكارابتكار در جهت ايجاد ارزش براي مشتري ويا تامين نياز او بوجود مي آيد، در صورتي كه خلاقيت موتور ابتكار است. محيط خلاق به افراد اجازه ميدهد در دنياي بزرگتري فعاليت كنند، فعاليت گسترده تري با همكاران ايجاد كنند، ريسك پذيري را بالا مي برد، برخي شكست ها و ناملايمات را تخفيف مي دهد و نهايتا سبب پاداش و ارزيابي مناسب مي شود.عرضه ابتكار به بازاركاهش زمان بين مراحل ابتكار،اختراع، پديده علمي و بازار 

عامل موفقيت به شمار مي آيد با اين حال تنظيم زمان مناسب ورود به بازار يك سلاح قوي در دست رقبا مي باشد. عرضه سريعWindows95 بجاي DOS به بازار از ديد ساير رقبا واقعه غافلگير كننده اي در استراتژي ميكروسافت بود.عامل قيمتهر تكنولوژي داراي يك ارزش مادي است. چنانكه فاصله دانش سازمان و مشتري زياد باشد، قيمت تكنولوژي قابل افزايش است. اما هنگامي كه مشتري تكنولوژي را شناخته باشد، همراه با كاهش فاصله دانش سازمان و مشتري ارزش تكنولوژي نيز كاهش مي يابد. اين روند هنگامي كه مشتري قابليت توسعه تكنولوژي را داشته باشد معكوس مي گردد. از اين رو استراتژي مناسب و آهنگ مناسب انتشار تكنولوژي شديدا وابستگي به ارزشمادي فاصله دانش دو طرف دارد.عامل زمانزمان توليد، توسعه و انتقال تكنولوژي به بازار به وسيله سازمان  يكي از عوامل كليدي است، علاوه بر آن زماني كه تكنولوژي  هاي بعدي ارائه مي شوند نيز بسيار مهم است. توسعه مستمر روي محصول و فرآيند سبب سلامت و بقاء سازمان در طول زمان است.چرخه عمر تكنولوژي توجه به اينكه تكنولوژي در جه مرحله اي از منحني چرخه عمر خود قرار دارد نگرش بهتري را براي مديريت تكنولوژي فراهم مي كند.مديريت بر منابعاستفاده موثر از منابع تكنولوژيكي، شامل ابزار ،تجهيزات، لوازم، مواد، روش ها، نرم افزار ، كارمندان ماهر و با تجربه، اطلاعات،منابع معنوي و منابع مالي، يكي از مباحث محوري در مديريت سازمانهاي فني-اقتصادي است. در محيط رقابتي و پوياي عصر حاضر مديران بايد از متدولوژي آينده نگري و ابزرا و الگو هاي تصميم گيري مطمئن قابل انعطافف اجرايي وسريع در اين رابطه برخوردا باشند.مديريت بر محيط

كسب وكاريك سازمان در محيط اجتماعي، اقتصادي و فني فعاليت ميكند. چگونگي تاثير گذاري هر يك از عوامل محيطي روي تغييرات تكنولوژي در محيط سازمان وبالعكس تاثير گذاري تغييرات تكنولوژي در درون سازمان روي محيط بيرون ،در اين محور مورد تاكيد قرار مي گيرد.مديريت و ساختار زمانتغييرات سريع تكنولوژي همراه با رقابت شديد جهاني چالش هايي را در ساختار و مديريت سازمان ها يوجود آورده است. نياز به كاركنان با تجربه و تحصيلات بالا  و توانمند در تصميم گيري به ايجاد ساختارهاي افقي منجر شده است، شبكه هاي اطلاع رساني كامپيوتري نقش حساسي را در تبادل اطلاعات بين بخش هاي مختلف سازمان ايفا مي كنند وبسياري از فعاليت هاي سازمان از طريق سفارش به بيرون انجام مي گيرند.طرح ريزي و مديريت پروژهپروژه هاي پيچيده در مراكز RD نيازمند جابجايي منابع و انجام فعاليت هاي مشترك در آزمايشگاههاي مختلف و حتي در كشورهاي مختلف هستند. درك و مديريت نيروي انساني ويژه اين محيط، از خلاقيت و فرايند خاصي برخوردار است. مديران عموما فني هستند و تجارب و مهارت رهبري نيروي انساني را بايد آموزش ببينند. از طرفي بايد قادر باشند افراد مختلف را در يك محيط چند رشته اي با فرهنگ هاي كاري مختلف رهبري نمايند.مديريت منابع انسانيپيشرفت هاي اخير در تكنولوژي مخابرات،سيستمهاي حمل و نقل، سيستم هاي اطلاعاتي و اتوماسيون اداري فضاي سازمانهاي مدرن را متحول كرده است. مديريت بايستي بر اساس نيازهاي تكنولوژيكي كاركنان در چنين فضايي روشهاي مناسب در امر تامين نياز هاي اطلاعاتي، آموزش و كسب تجارت عملياتي و همچنين سيستم هاي پاداش و انگيزش متناسب با سازمانهاي پويا را به خدمت

بگيرند.اصول مديريت تكنولوژي در شركتهاي كسببراساس نظريه هاي جديد و پارادايم جديد مديريت سازمان هاي مدرن بر8 اصل استوار است:ايجاد ارزش: ارزش افزوده سبب بقاء شركتها در دراز مدت مي گردد.كيفيت: كيفيت يكي از عوامل اصلي رقابت پذيري است و نبايد فرض شود كه با قيمت در تعادل قرار ميگيرد.مسئوليت پذيري: سازمانها بايد قادر باشند بر شرايط ثبات و پويا مديريتنمايند و نسبت به تغييرات محيط و نياز مشتري پاسخگويي سريع داشته باشند.چابكي:  امكانات توليدي بايستي از انعطاف پذيري كافي براي ايجاد تنوع در محصول و پاسخ به نياز  مشتري از طريق هماهنگي مناسب با تامين كنندگان برخوردار باشند و در صورت نياز ساختار سازمان متناسب با نياز و شرايط محيط تغيير كند.خلاقيت: ايجاد فضاي مساعد براي خلاقيت و نوآوري در فرآيندهاي شركت از جمله توليد، سرويس ، محصولات شرط لازم براي كسب مزيت رقابتي است.يكپارچگي: ايجاد يكپارچگي در سبد تكنولوژيها كه ممكن است شامل چندين نسل تكنولوژي محصول در فرآيند باشد سبب ايجاد مزيت نسبت به رقبا و رشد بهره وري و كارايي مي گردد.تيم سازي: پيچيدگي يكپارچه سازي انواع مختلف تكنولوژي نياز به افرادي با سطوح آموزشي بالا و قابليت همكاري در قالب تيم هاي كاري با تخصص هاي متفاوت را بر مي انگيزد.عدالت: توزيع عادلانه منافع سبب كاهش درگيري صاحب سهم، مديريت، پرسنل و جامعه و بقاء دراز مدت سازمان مي شود.تصميم سازي استراتژيك روي صنايعفرايند طرح ريزي استراتژيك نقش زيادي در قرار گرفتن روي لبه تكنولوژي دارد.تفكر استراتژيك ماهيت پيچيده تري پيدا مي كند و سازمانها براي موفقيت نياز به طرح ريزي هاي كوتاه مدت و دراز مدت دارند. ارتباط بين

استراتژي تكنولوژي و بازار بيشتر مورد تاكيد واقع خواهد شد، مديريت هاي سنتي منسوخ خواهند شد. از اين رو يادگيري به همراه توسعه تكنولوژي الزام بيشتري پيدا خواهد كرد. سازمانها به منظور بهره برداري بيشتر از مزيتهاي تكنولوژيكي فعاليت هاي خود را بين سازمانهاي كارآفرين كوچك تر توزيع مي كنند.تغيير ساختارساختار سازمانها نيز دستخوش تغيير خواهند شد. سازمانهاي مجازي و موقتي افزايش خواهند يافت و در مقابل از تعداد سازمانهاي دائمي كاسته خواهد شد. چرخه حيات سازمانها بستگي به بهره برداري از موقعيت بازار وتكنولوژي خواهد داشت و سپس از بين خواهد رفت. سازمانهاي مجازي كه بيشتر به بهره برداري از تكنولوژي در راستاي امور لجستيك، حمل و نقل و تامين نياز مشتريان جهاني توجه دارند و بر روي بستر شبكه اطلاعات با تعداد افراد محدودتر و منابع كمتري ايجاد مي گردند. سازمانهاي عمودي.سلسله مراتبي به افقي و ماتريسي تغيير خواهند يافت و شبكه اينترانت به توسعه همكاري سازمانها بيشتر كمك خواهد كرد. دانايي محرك خلاقيت در امور بازار ،توليد، محصول و توزيع خواهد بود نهايتا تعداد سازمانهايي كه به توزيع و توليد اطلاعات مي پردازند افزايش خواهد يافت و فرهنگ ملي بر سازمانها غالب خواهد شد.ساختار مالي مباحث ساختار مالي بيشتر در ارتباط با سرمايه گذاري در تكنولوژي مطرح خواهند بود.تامين منابع مالي مورد نياز تكنولوژي هاي جديد و در حال شكوفايي از طريق پروژه هاي مشترك صورت خواهد گرفت. سرمايه گذاران مشاركت جو خواستار روش هاي جديد در ارزيابي تكنولوژي خواهند بود.همكاري شركتهاي متعدد از سراسر جهان در پروژه هاي نوآوري به ساختار مالي ويژه اي نياز دارد. هم چنين همكاري روش هاي

پيش بيني اقتصادي و ارزش گذاري مالي مستلزم تغيير هستند. جهاني شدن مسائل، زمينه هاي سرمايه گذاري جهاني را براي انتفاع جهاني فراهم مي كند.فصل چهارماستراتژي توسعه تكنولوژيمديريت استراتژيك تكنولوژيچهار وظيفه مديريت تكنولوژي بر اساس يك تحقيق و روش تاريخي توسعه تكنولوژي تنظيم شده است.مديريت RD ، هميشه در اختيار دانشمندان و تكنولوژيستها مي باشد اين كار مشكلي است كه تعريف پروژه ها در رابطه نزديك با استراتژي كسب و كار باشد.اينكه سطح تحقيق  پايه ، كاربردي و صنعتي چه با شد و فعاليت RD در چه محدوده اي باشد در حوزه مسئوليت اين بخش قرار مي گيرد.مديريت نوآوري، انتخاب پرو ژه هاي نوآوري، توسعه فرايندهاي كارا، نوع نياز و آماده سازي خطوط توليد و ساخت و ساير نيازهاي بازار با تكنولوژي را مديريت مي نمايد.طرح ريزي تكنولوژي، موضوعي بسيار نزديك با استراتژي تكنولوژي است، كه محدوده محصول را نيز مشخص مي نمايد. انتخاب تكنولوژي و نوآوري و ارزيابي  تكنولوژي نيز در حيطه اين مديريت مطرح مي گردد.مديريت استراتژيك تكنولوژي، در شكل گيري مديريت استراتژيك، تكنولوژي يك نقش كليدي و حساس مثل مالي و بازار دارد،كه در بحث طرح ريزي فرايند،ساخت و محصول نيز در تعامل با ساير عوامل مهم شكل مي گيرد. مديريت استراتژيك تكنولوزي، طرح ريزي توسعه و نياز تكنولوژي توليد و محصول با امكانات و نيازهاي كاربردي است، كه با استراتژي طرح ريزي كلان و اصلي سازمان هماهنگي مي نمايد.روند حاكم بر جهان امروزبازار صنايع و مشتريان، امروز جهاني هستند. با وجد تاثير زياد فعاليت هاي دروني سازمان ها، اكثر چالش هاي آنها ناشي از روند حاكم بر محيط بيرون سازمان و

مبتني بر رقابت در سطح جهاني است.جهاني شدن بازار در حاليكه بازار و محصولات جهاني شده اند، رقابت در تكنولوژي به مرز يگانگي رسيده است. از طرفي در محيط پوياي قرن بيست ويكم ريسك تنها بودن و فعاليت در حوزه هاي  تكنولوژيكي بي همتا و منحصر به فرد بالا رفته است. به طوري كه سازمانها را به سمت فعاليت هاي مشاركتي ، هم پيماني هاي استراتژيك و ادغام كشانده است تا موقعيت آنها در ورود به تكنولوژي هاي جديد تضمين گردد.جهاني سازي تكنولوژيجهاني سازي مفهومي گسترده دارد و با طيف وسيعي از معاني مطرح شده است، از اين رو در كاربرد با ابهاماتي مواجه مي گردد. جهاني سازي، عمدتا سرمايه را در سطح جهاني تصوير مي كند و براحتي محصول و يا فرايند توليد را از يك كشور به كشور ديگر تغيير مي كند. در اين رينگ جهاني، پرسنل با نظام هاي مختلف بكار گمارده مي شوند. مقررات و قوانين دولت ها براحتي كنار گذاشته مي شود و تعرفه ها و ماليات ها و مقررات معاني خود را از دست مي دهد. سرمايه گذاري خارجي در هر كشور كه از مزيت بيشتري برخوردار باشد اتفاق مي افتد.انتخاب محل سرمايه گذاري و تعارض و تضاد در مزيت ها و امكانات كشورها، فضاي بسيار پيچيده اي را براي سرمايه گذاران فراهم نموده است. اگرچه در انتخاب كشورها، سطح توسعه و امكان جذب سرمايه از ديگر عوامل انتخاب است بلوك بندي ها از جمله اتحاديه اروپا، امريكاي مركزي، امريكاي جنوبي، اتحاديه افريقا،جنوب شرق آسيا، بلوك شرق نيز به نوبه خود بر مشكلات افزوده است. و ورود به كشورها

را با دامنه ديگري از پيچيدگي روبرو نموده است.مديريت در سطح جهاني، امروز از ويژگي هاي جديد مديران سازمانها گشته است. حضور در سايت هاي مختلف توليدي، تحقيقاتي، بازار و سرمايه سبب مشكل و پيچيده شدن تصميم گيريها گرديده است. يك سازمان ممكن است يك محصول را در مكانها و كشورهاي مختلف با اندازه و كيفيت متفاوت توليد كند.نهايتا فعاليت در سطح جهاني سه ويژگي استراتژيك بسيار مهم دارد:*ارتباط شبكه اي هوشمند جهاني*سيستم همكاري هاي هوشمند جهاني*سيستم كنترل هوشمند جهانياستراتژي كسب و كار و استراتژي تكنولوژيدر قرن حاضر استراتژي روي چشم انداز و آينده نگري تآكيد مي كند به طوريكه اهداف را در دراز مدت تامين مي كند. در ادبيات كسب وكار، استراتژي به مفهوم فرمول بندي روش هاي كسب موفقيت براي سازمان طرح عملياتي براي رقابت را ارائه مي كند.طرح ريزي استراتژي، پياده سازي و ارزيابي عناصر اصلي در تصميم گيري مديريت استراتژيك مي باشند. طرح ريزي استراتژي متضمن آينده نگري، يورش فكري، تفكر درباره آينده، تحليل شرائط موجود در روند بازار، تكنولوژي و جامعه مي باشد.موفقيت طرح ريزي استراتژيك در اين است كه تكنولوژي درست و محصول درست را با قيمت درست عرضه نمايد و تنوع توليد و انعطاف نسبت به نياز در بازار را در برنامه هاي آتي سازمان مد نظر قرار دهد.موفقيت و بقاء كسب و كار متكي بر محصول و سرويسي است كه بر پايه تكنولوژي به بازار عرضه مي كند. شركتهايي كه مي توانند بخوبي استراتژي تكنولوژي خود را به استراتژي كسب و كار پيوند دهند از موضوع رقابتي بالاتر و بقاء بيشتري در بازار برخوردار  مي گردند.فرمول بندي

استراتژي تكنولوژيتكنولوژي در مركز سيستم هايي قرار مي گيرد كه براي رفع نياز جامعه طراحي مي شوند. شركت ها با اين هدف تاسيس مي شوند كه ساختار و مكانيزم مناسب براي بهره برداري از تكنولوژي در جهت رفع نياز هاي جامعه را فراهم نمايند، و معمولا با عنوان ارزشهاي سازمان و يا در قالب بيانيه ماموريت شركت ارائه مي نمايند.مديريت تكنولوژي موفق مستلزم برقراري ارتباط بين استراتژي بازار و تكنولوژي در ارتباط با شكوفائي، توسعه و نگهداري دانش و اطلاعات سازمان است. تكنولوژي عامل موفقيت در كسب و كار نيست، هماهنگي و يكپارچه سازي نوآوري تكنولوژي با توليد ، بازار، مالي و منابع انساني در جهت رسيدن به اهداف سازمان تامين كننده موفقيت است.تقسيم بندي تكنولوژي از نظر اولويت و اهميتتكنولوژي ها بر اساس اهميت آن براي سازمان و در مقايسه با محورهاي رقابتي به سه لايه تقسيم شده اند:لايه اول تكنولوژيهاي برجسته كه محور و قدرت رقابتي يك شركت است.لايه دوم تكنولوژي پايه و با اهميت كه ساير شركت ها نيز دارا مي باشند و از اهميت فوق العاده برخوردار است.لايه سوم تكنولوژي بيروني يا تكنولوژي هاي مرتبط كه از اهميت كمتري برخوردارند و غير حياتي مي باشند اينگونه تكنولوژي ها را مي توان از شركت هاي بيروني تامين كرد.تصميم گيري در مورد نحوه جذب و دسترسي به تكنولوژي بر اساس جايگاه و موقعيت تكنولوژي سازمان صورت مي گيرد. از اين رو لازم است امكان دسترسي يا امكان رسيدن به سطح رقابتي و يا پيشگامي تعيين گردد.نياز به تفكر ساختار يافته در مورد تكنولوژيسازمانها  و مؤسسات نيزمند جذب و توسعه تكنولوژيها مي باشند و

در اين راه از روشها و رويكرد هاي متععي بهره مي گيرند كه بخشي از آنها در ذيل آمده است:*هدايت و توسعه فعاليت هاي درونيRD *سرمايه گذاري مستقيم روي تجهيزات و منابع انساني جديد.*عدم سرمايه گذاري جديد يا جذب منابع*مجوز به يا مجوز از ساير سازمانها*حضور فعال و تهاجمي روي ابداع و اختراع طي يك آينده نگري*ساختارRD بيروني با استفاده از دانشگاهها و ساير مراكز*بهره گيري از دستاوردهاي بخش عمومي*تلاش براي مشاركت روي محصول و فرآيند توليد با محيط جديد*آموزش مجدد و جهت گيري جديد روي ظرفيت ها و منابع موجودبا وجود زمينه هاي تكنولوژي مختلف و راهكارهاي متعع و روش هاي گوناگون مديريتي يكي از مشكلات اساس سازمانها اين است كه از بين راهكارهاي متعدد فقط يك يا دو راه را براي سرمايه گذاري و تخصيص منابع بر گزينند. مجموعه راهكارهاي موجود بايستي بتواند يكپارچگي و تجمع بين طرح ريزي و استراتژي كسب وكار و تكنولوژي ايجاد نمايد.كدام استراتژي كسب و كار به تكنولوژي نياز دارد؟در يك جهان ايده آل ،چنين فرض مي شود كه اهداف كمي كاملا شفاف هستند،دقيقا با استراتژي ها و طرح هاي اجرايي همسو هستند و امكان تعيين تكنولوژي هاي مورد نياز را فراهم مي كنند. اما در عمل اهداف و استراتژي هاي كسب و كار معمولا فضاي توسعه بازار جديد و در آمد جديد بايستي قبل از فرمول بندي استراتژي تعيين شوند؛ همينطور اهداف در محورهاي هزينه، كيفيت، بهره وري و پشتيباني مشتري.نكات كليدي متعددي از تحليل استراتژي سطح كلان حاصل مي شود:اول ، نياز به تكنولوژي روي عوامل كليه عناصر ماتريس يكسان بروز نمي كند و هر كسب

و كاري نياز به تكنولوژيهاي مختلفي دارد.دوم، شاخه هاي تكنولوژي مورد نياز براي موفقيت معملا زياد است به ويژه وقتي كه گرايش به IT وجود داشته باشد.سوم، مجموعا محدوهفعاليت ها بسيار گسترده تر است و كليه سطوح از تحقيق تا طراحي ، كاربرد سيستمي و مهارت هاي عملياتي را در بر مي گيرد.طرح ريزي تكنولوژيطرح ريزي تكنولوژي يكي از مولفه هاي اصلي از طرح ريزي كسب و كار يك سازمان است كه هم در سطح سازمان و هم در سطح كسب و كار(S.B.U) مورد نظر واقع مي شود. سازمانهاي بزرگ موفق، مانند G.T، Motorola، NEC  طرح ريزي تكنولوژي را،در قابليت ارائه برترين خدمات بر اساس برترين تكنولوژي ها امري بسيار حياتي به حساب مي آورند.بعضي از صاحب نظران طرح ريزي، بين تنظيم استراتژي و طرح ريزي تفاوت قائل هستند. اين گروه معتقدند تنظيم استراتژي يك حركت خلاق و راديكالي براي برنده شدن است، در حاليكه برنامه ريزي يك سري اقدامات سيستمي است كه از متدولوژي هاي خاصي تبعيت مي كند و روشها و برنامه هاي عملياتي كوتاه مدت را ترسيم مي نمايد. با اين وجود طرح ريزي براي موفقيت در پياده سازي ،اجرا و ارزيابي استراتژي لازم است.حوزه زماني فرايند طرح ريزي استراتژيك با اهداف سازمان در تغيير است و بر اساس اينكه كوتاه مدت ، ميان مدت يا دراز مدت باشد بين يك تا بيش از5 سال انجام مي گيرد.در فرايند طرح ريزي معمولا گام هاي زير دنبال مي شوند:- آزمايش همه نكات از منظر سازمان.- تنظيم اهداف شفاف و واقعي سازمان. - ترسيم مسيرهاي رسيدن به اهداف.- توافق براي اجراء و پياده سازي-

اجرا و پيگيري مطابق مسير طرح.فرايند طرح ريزي ASSETSفرايند ASSETS يك فرايند سيستمي براي فرمول بندي و اجراي استراتژي تكنولوژي است. نام گذاري ان به جهت تاكيد بر اين مساله است كه تكنولوژي نيز همچون سرمايه و ساير منابع فيزيكي و انساني يك منبع درآمد محسوب مي گردد.گام اول: ارزيابي موقعيت موجود(A)بحث و تصميم گيري در رابطه با آينده سازمان بر اساس دو محور انجام مي گيرد كه يكي از منظر محيط داخلي و ديگري از منظر محيط بيروني است. منظر داخلي روي اهداف، استراتژي ، ظرفيت و قابليت ها و عملكرد سازمان است. از منظر محيط بيروني روي بازار و محيط تكنولوژي كه سازمان در آن فعاليت مي كند، تكيه مي شود.اهداف با توجه به موقعيت موجود و بكارگيري تكنولوژي جديد در قالب يك شرايط ريسك بررسي مي گردد، همچنين محيط تكنولوژي، تكنولوژي هاي كليدي، مزيت هاي رقابتي مركز تحقيقات، ظرفيت و قابليت سطح سرمايه گذاري، پتانسيل ارتقاء و محدوديت هاي تكنولوژي نيز مورد نظر واقع مي شوند.ابزار:ابزار هاي متعددي براي انداه گيري عملكرد و اهداف وجود دارد. يكي از آنها منحني چرخه عمر تكنولوژي است كه قابليت دسترسي به تكنولوژي هاي پيشرفته يا نياز به جايگزيني را نشان مي دهد. گام دوم: تعريف استراتژي تكنولوژي(S)  هدف از اين مرحله تعيين يك طرح بازي براي توسعه و بهره برداري از تكنولوژي و بيان ايده ها و اطلاعات بدست آمده از مرحله قبل در قالب يك طرح عملياتي مي باشد.استراتژي تكنولوژي به مفهوم يك رويكرد گسترده براي تامين اهداف سازمان براساس مزيت هاي مستمر تكنولوژي در محيط رقابتي براي آينده است. از ويژگي هاي استراتژي

تكنولوژي توجه كردن به چهار عنصر مشتري، رقبا، فرهنگ سازمان وسرمايه است. استراتژي مشخص كننده خطو راهنما براي انتخاب و پياده سازي فعاليت ها مي باشد.ابزار: ابزار خاصي بجز خطو راهنماي كلي ، ماتريس هاي مفهومي ، و چك ليست ها وجود ندارند. با اين حال اكثر رويكرد ها و ابزاري كه معمولا در طرح ريزي كسب وكار استفاده ميشوند در اينجا نيز كاربرد خواهند داشت، به عنوان مثال تكنيك هاي پيش بيني.گام سوم: انتخاب سبد تكنولوژي(S) پيش از آنكه محيط عمليات براي ايجاد ياجذب و توسعه تكنولوژي مد نظر باشد بايستي تكنولوژي هاي مناسب را تعيين كرد. براي اين منظور مي توان از نتايج گام اول استفاده نمود:شناساي محيط تكنولوژي، رقبا، تامين كنندگان و مشتريان.ابزار:از تكنيك هاي مقايسه اي مانند از تكنيك هاي مقايسه اي مانند AHP و يا ساير سيستم هاي موزون و انتخاب اولويت استفاده مي گردد.گام چهارم: اجرا براي سرمايه گذاري(E)تامين سرمايه براي تكنولوژي در اين محقق مي شود و سازماندهي تيم همكار ، طرح ريزي جزئي فعاليت ها، گزينش نيروي كار، تلاش در جهت هدايت و راهبري و كنترل فعاليت ها از جمله فعاليتهاي اجرايي در اين مرحله هستند.ابزار: نمودارهاي پرت،گانت و ساير ابزار هاي مديريت و كنترل پروژه قابل بهره برداري هستند.گام پنجم:انتقال نتايج براي اجرا(T)براي محققين حل مشكل فني پايان كار است، اما براي سازمان اين تازه شروع كار است چرا كه فعاليت هاي ديگري از جمله نمونه سازي، توليد انبوه، توزيع و نصب براي ارائه محصول به بازار بايد انجام گيرد.ابزار : مهم ترين ابزار ، بررسي محيط بازار براي محصول جديد است.گام ششم: تضمين دراز مدت(S)

گام آخر مرور، بررسي و ارزيابي شرايط در قالب عمليات كنترل و باز خور است. ارزيابي كل فرايند ASSETS براي حفظ موفقيت آينده سازمان است و بصورت مستمر شرايط براي رقابتي و ماندگاري در محيط پويا، رقبا، تكنولوژي جديد و نيازمندي هاي بازار بررسي مي شود.ابزار:از ابزار هاي مكانيزه و كامپيوتري براي مطالعه و تحليل محيط و روند تكنولوژي استفاده مي شود.پيش بيني تكنولوژياولين گام در طرح ريزي تكنولوژي ،پيش بيني تكنولوژي است كه با ايجاد يك دورنماي مناسب از آينده، سازمان را در مسير حركت در مقطع كنوني هدايت مي كند.محور هاي پيش بيني تكنولوژي معمولا در يكي از 5 موترد زير قرار مي گيرد.*رشد قابليت عملياتي*آهنگ جايگزيني تكنولوژي قديمي با تكنولوژي جديد*نفوذ به بازار*انتشار*احتمال وقوع تحول و انقلاب تكنولوژيكيعوامل موثر در پيش بيني*از دقت و سادگي برخوردار باشد.*يك پايه اطلاعاتي شفاف داشته باشد.*از روش و مدل هاي مشخص تبعيت كند.*بر پايه پيش فرض هاي دقيق و شفاف استوار باشد.*در صورت نياز ، به اطلاعات كمي و آماري استناد داشته باشد.*يك سطح تعريف مناسب در اطلاعات پيش بيني وجود داشته باشد.متدولوژي پيش بينيپورتر و همكارانش پنج متدولوژي براي پيش بيني ارائه داده اند كه عبارتند از: 1-    مطالعه محيط2-    عقيده خبرگان3-    تحليل روند4-    مدل سازي5-    سناريوتكنولوژي هاي حياتي و نقشه تكنولوژيبر اساس يكي از پنج متدولوژي ارائه شده توسط پورتر و  همكارانش ،مي توان تكتولوژي هاي حياتي را در سطح كلان وملي و هم چنين خرد كارخانجات و مراكز تحقيقاتي مشخص كرد(به عنوان مثال متد خبرگان در امريكا). در سال 1991 اولين بار در امريكا تكنولوژي هاي كليدي ملي كه در بخش تجارت،دفاع و

ساير بخشها براي كشور امريكا اهميت دارد استخراج و به رئيس جمهور ارائه شد.اگر چه تكنولوژي هاي مذكور در امريكا مطرح شده است اما به لحاظ رهبري در بسياري از تكنولوژي هاو توان صرف منابع روي آنها، تقريبا مي توان تصور كرد كه اين ليست بخشي از روند تكنولوژي هاي جهاني در آينده است. تكنولوژي هاي فوق عمومي هستند كه در يك طيف گسترده و وسيع قابل توسعه مي باشند. در سطح ملي تشويق تكنولوژي هاي عمومي يك استراتژي مزيتي براي كشور ايجاد مي كند تا نه فقط در سطح دفاع و ارتش، بلكه در سطح تجارت و بازار جهاني بتواند موفق باشد.اولويت هاي محوري تكنولوژيبديهي است كه هيچ رويكرد واحدي نمي تواند نياز هاي پيچيده و مختلف يك سازمان را برآورده سازد. براي ايجاد يك چارچوب قابل انعطاف براي هماهنگ سازي نيازهاي مختلف [ و در برخي موارد متضاد ] از يك الگوي دو بخشي مي توان استفاده كرد.مدل شاخص اقتصاديدر اين الگو نيازهايي مطرح هستند كه براي بهبود عمليات يا كارايي خط توليد و كاهش هزينه انجام فعاليت ها در سازمان، ضرورت مي يابند. اين نياز ها ممكن است با مطالعه و يا بازخور حاصل از كاربران، واحدهاي عمليات، محققان و يا از طريق بررسي و تحليل محصولات و فعاليت هاي رقبا بروز نمايد. به عنوان مثال با اين مدل مي توان درجه انعطاف پذيري در فرايند و خط توليد را منطبق بر نيازها تعيين نمود.مدل مجموعه گزينه هاي قابل سرمايه گذاريتركيبي از تكنولوژي هاي مورد نياز را ميتوان بر اساس نيازهاي مشهود،نيازهاي مقايسه اي و نيازهاي پيش بيني شده مشخص نمود. نيازهاي

مشهود آن دسته از نيازهايي است كه مستقيما از خواسته  مشتريان نشات گرفته باشد. منظور از نياز هاي مقايسه اي مواردي است كه از ابررسي وضعيت سازمان ها، خطوط توليدي و محصولات-رقبا حاصل مي شود.نيازهايي كه بر اساس تحليل روند نياز هاي مشتريان ، تغيير و تحولات بازار ، دستاوردهاي تكنولوژيكي جديد و يا مقررات ايمني و بهداشت محيط نوين بدست مي آيند، دسته ديگر را تشكيل مي دهند.محورهاي رقابتيمحورهاي رقابتي مجموعه اي از توانمندي هاي اساسي هستند كه به هم افزايي رسيده اند و سازمان را از سايرين كاملا متمايز مي كنند.توانمندي ها و قابليت هاي اوليه در چند سر فصل تقسيم بندي مي شوند:قابليت هاي مرتبط با بازار ، قابليت هايي كه در بازار استفاده ميشوند و يا به صورت شفاف و دقيق در ارتباط با بازار قرار مي گيرند مانند: فروش، تبليغات، مشاوره، پيشنهاد به مشتري، شناسايي محورهاي رضايت مشتري.قابليت هاي زير ساختاري ، قابليت هاي عملياتي داخلي كه در بيرون از سازمان مشهود نيستند مانند سيستم هاي اطلاعات مديريت MIS و آموزش هاي داخلي.قابليت هاي تكنولوژيكي، قابليت هاي فني كه پشتيباني مستقيم از محصول و سرويس را دارا مي باشند. اين قابليت ها خود به چند گروه تقسيم مي شوند:•    قابليت هاي علوم كاربردي- دانش چگونگي پايه كه از تحقيقات بنيادي حاصل مي شود مثل ژنتيك ،فيزيك هسته اي و آمار كاربردي.•    قابليت توسعه و طراحي- تخصص هايي كه در تبديل ايده به محصول نقش دارند مثل CAD، نمونه سازي، توسعه نرم افزار.•    قابليت هاي ساخت- قابليت هاي كه مستقيما در ساخت و يا عمليات بكار گرفته مي شوند. مانند سيستم

هاي Q.A ، كنترل و  تست نهايي. محورهاي رقابتي به دو دسته تقسيم مي شوند:محور هاي رقابتي فني (CTC) – عمده محور هاي رقابتي از نوع فني  هستند.محورهاي رقابتي بازاريابي(CMC) بازاريابي شامل فعاليت هاي مديريت محصول، قيمت گذاري، ارتباطات، فروش و توزيع مي گردد. رقابت در هر دو محور سبب ايجادقدرت مي شود اما CTC از آن جهت اهميت ويژه دارد كه مي توان مرز بازار را بشكند و برتري در محصول يا سرويس ايجاد نمايد.استاندارد و ويژگي هاي CTCارزش محوري CTC ها بر اساس استاندارد ويژه مشخص مي گردد:*ايجاد هارموني بين قابليت هاي تكنولوژيكي اساسي در جهت ايجاد مزيت هاي رقابتي و تبديل شدن به ارزش براي مشتري.* ايجاد يك حصر رقابتي براي رقبا.*قابليت توسعه به بازار جديد.بيشتر سازمانها وقتي با چنين شاخص هايي مواجه مي گردند كه محورهاي رقابتي فني ندارند. با اين حال تشخيص اينكه چه محورهايي رقابتي را دارا نيستند نيز ارزشمند است.طرح ريزي CTCطرح ريزي نياز به يك گروه هدايتي  براي طرح ريزي در تطبيق با اهداف و عمليات دارد.مرحله1مرحله اول نقش مهمي در ايجاد ارتباط بين فازهاي طراحي و اجرا دارد. در پايان اين مرحله تمام افراد يك گروه به يك زبان مشترك دست مي يابند و در بيان اهداف و رويكردها به توافق مي رسند.مرحله2در اين بخش تلاش مي گردد تا ساختار و محتواي ليست را در رابطه با پارامترهاي ارزيابي ، نهايي نمايد.مرحله3خروجي در اين مرحله ايجاد ليست نهايي شامل توانمندي ها ، شاخص ها و نتيج ارزيابي مي باشد و  هم چنين ليست محورهاي حياتي و مهم نيز تعريف گردد.در اين فرايند كار با ارزيابي قوت

ها شروع مي شود و نهايتا از نظر درجه حياتي بودن بررسي مي شوند.مرحله4هدف از اين مرحله ايجاد ليست پيشنهادي CTC سازمان ميباشد. شاخه هاي مختلف تخصصي/ صنعتي بايستي تست شوند تا تطبيق آنها با اهداف مشخص گردد و نهايتا به عنوان CTC سازمان محسوب شوند.مرحله5هدف از اجراي اين مرحله اين است كه بتوان تعيين نمود كداميك از محورهاي CTC پيشنهادي با حوزه محورهاي رقابتي سازمان سازگار هستند. به اين ترتيب يك مجموعه از CTC هاي معتبر و در دسترس، بر پايه توانمندي هاي حياتي موجود سازمان تعيين ميشوند.مرحله6در آخرين مرحله مشخص مي شود كه جايگاه فعلي سازمان در هر يك از محورهاي CTC چيست. هم چنين شركت هاي رقيب به عنوان معيارهاي ارزيابي تعيين مي گردند. در ارزيابي دروني كل قابليت هايي كه CTC را مي سازد، با هدف تعيين فاصله ها توسط تيم مورد بازنگري قرار ميگيرد. براي ارزيابي بيروني روشهاي تحقيق در بازار مورد بهره برداي قرار مي گيرند تا پيشگامان بازار و توانمندي هاي اصلي آنها شناسايي شوند. تيم باتوجه به قابليت ها و ظرفيت هاي موجود سازمان، روي پارامترها وعوامل زير تمركز ميكند:*ارزيابي ارزشهاي استراتژيك CTC*ايجاد يك نگرش كلي جهت تشخيص CTC هاي استراتژيك.*تحليل فاصله ها و تصميم گيري روي اولويت هاي توسعه جهت كسب توانمندي هاي حياتي.*تصميم گيري در مورد زمان، مكان و چگونگي توسعه چشم انداز روي محور هاي رقابتي.سازمان هايي كه داراي CTC  و قابليت هاي حياتي هستند، اما خود مطلع نيستند، بدون اطلاع از آنها، فرصت هاي مهم موجود را از دست مي دهند، و در مقابل شركت هايي كه CTC ندارند از خود مي پرسند

چگونه بدون محورهاي رقابتي و حياتي تكنولوژي در دراز مدت مي توانند بقاء داشته باشند.فصل پنجمالگوي استراتژي توسعه تكنولوژيمدل تدوين استراتژيعموما در بحث مدل سازي به سه روش اشاره مي گردد كه نام آنها گوياي ماهيت روش است:*الگوي كامل*الگوي نيمه ساخته*بدون الگوانتخاب هر يك از روشهاي مدل سازي وابسته به ميزان اطلاعات ، درجه قطعيت و ثبات، و يا ميزان پوياي و نوآوري است. رويكرد هاي مختلف به مسئله تدوين استراتژي نيز سبب شده كه برخي از صاحب نظران داشتن يك مدل محض و مشخص را ضروري بدانند به طوريكه طي يك روند تحليلي، با در اختيار داشتن داده هاي مورد نياز قادر به ارائه راهكار مناسب گردند. در مقابل، گروهي قرار دارند كه فرايند تدوين استراتژي را كاملا اقتضايي مي دانند، از قبل پيش بيني خاصي را در مورد نحوه برخورد با ابعاد و مولفه هاي مختلف محيطي ندارند و نحوه برخورد آنها با مسائل مشابه فرد نقاشي است كه با يك صفحه سفيد كار خود را آغاز مي كند.بين اين دو حد، طيفي از روشهاي تدوين الگوي استراتژي قرار مي گيرند.اما مناسب ترين شيوه، مدلي است كه از انعطاف پذيري بالايي برخودار باشد.به اين ترتيب ضمن در دست داشتن مدل هاي آماده و پيش بيني هاي قبلي مي توان متناسب با شرايط محيطي حاكم،از گزينه هاي متعدد بهره برداري نمود. البته محدود شدن به گزينه هاي موجود نيز خيلي مورد نظر نيست و بهتر است ك از قدرت ابتكار و خلاقيت در جهت ايجاد و خلق گزينه هاي جديد استفاده نمود.شاخص هاي محوري تصميم گيري در هر مرحله اولويت مسايل و عوامل محيطي

را براي استراتژيست تداعي مي نمايد و به اين ترتيب او را راهنمايي مي كند كه به چه عواملي توجه داشته باسد و چه مرزهايي را براي اصلاح و ارزيابي در نظر داشته باشد.فرايند تدوين استراتژي در هر سطح گام هايي را كه در مسئوليت آن سطح قرار مي گيرد در بر ميگيرد.اجرا يه عهده آخرينسطح، يعني سطح واحد عملياتي است، گرچه هر سطح معيارهاي خاصي را براي ارزيابي ئ اصلاح مورد نظر قرار مي دهد و به اين ترتيب بر صحت اجرا و پياده سازي احاطه پيدا مي كند.فرايند طرح ريزي تكنولوژي به عنوان مولفه خاص در فرايند تدوين، استراتژي از مدل هاي مختلفي تبعيت مي كند. مدل هاي معرفي شده مناسب ترين فرايند را در تطبيق با سطوح استراتژيك ارائه مي نمايند. نوع نگاه هر سطح به مسئله توسعه تكنولوژي محورهاي تاكيد فرايند را مشخص مي كنند.گزينه هاي استراتژي تكنولوژي در هر سطح متناسب با نوع مسئوليت همان سطح راهكارهاي مختلف را در توسعه تكنولوژي بيان مي نمايد. انتخاب هر يك از گزينه ها ارتباط و تعامل بين سطوح مختلف تدوين استراتژي و طرح ريزي تكنولوژي را طلب مي نمايد.پيش فرض هاي محيطنيازهاي محيط كه در قالب پيش فرض مطرح مي گردند عبارتند از:*توانايي مقابله با رقابت هاي جهاني و منطقه*قابليت مانور و پاسخگوئي سريع*قابليت توسعه و امكان حفظ توانائي متناسب با روند جهاني.*تنظيم سرمايه گذاري متناسب با كاهش منابع و جذب نيازها از طريق منابع بيروني و دسترس*افزايش قدرت تكنولوژي و اثر بخشي*قدرت حضور و رقابت در بازار جهاني، منطقه و ملي*افزايش سهم بازار و توسعه منابع*افزايش سود آوري و ماندگاريدر طراحي

مدل و الگوي تدوين استراتژي توسعه تكنولوژي بايستي پيش فرض هاي فوق در بطن مدل مورد نظر واقع گردد. علاوه بر اين، مدل مذكور بايستي از ويژگي هاي زير نيز برخوردار باشد:قابليت انعطاف: انعطاف در زمان و تطبيق با شرايط محيطي هر مقطع زماني، پاسخگويي در دراز مدت، انعطاف با سطح منابع در دسترس و عدم مقاومت در برابر تغيير و تحولسادگي فرايند: قابليت فهم و شفافيت در اجرا و پياده سازيدر بر داشتن ابعاد محوري: تمركز بر عوامل و مولفه هاي تاثير گذار با وزن بالاتطبيق با رويكرد سيستمي: برخورداري از چرخه بازخور ارزيابي و اصلاح در فرايند.تاكيد بر محور سياست گذاري و هدف گذاري: در پاسخ گويي به بازار تسليحاتي و رقابتي در سطح كلانايجاد پل ارتباطي بين استراتژيست ها و تكنولوژيست ها: استفاده از نظريه هاي خبرگان و كارآفرينان استراتؤي و تكنولوژي در جهت تلفيق تئوري با عمل در پيشنهاد گزينه هاي استراتژي  مديريت بر فرصتها: امكان شناسي و تحليل فرصت هاي محيطي جهت همسويي باروند توسعه تكنولوژي با بهره گيري از ابزار هاي رقابتي مانند مديريت استراتژيك و طرح ريزي تكنولوژييكپارچگي فرايند از كل به جزء و بالعكس: يكپارچه كنندگي و همسو سازي فعاليت هاي ارگانها و سازمانها در سطوح مختلف استراتژيكپارادايم هاي تكنولوژينوع ارتباط بين كشورها را، موقيت تكنولوژيكي آنها تعيين مي كند. پيشگام بودن، دنباله رو بودن، يا عقب ماندن در تكنولوژي استراتژي هاي كلان و سازمان را در نحوه دنبال كردن روند تكنولوژي نشان ميدهد.استراتژي تكنولوژي بي ارتباط با استراتژي توسعه كشور ها نيست.استراتژي صنعتي مدلي است كه تطبيق نزدي كتري با شرايط كشور ما دارد. از ويژگي

هاي اين استراتژي بلند مدت آن است و رويكرد آن به سمت رشد صنعت، تشكيل سرمايه، ارائه تكنولوژي هاي مدرن و ارزش دادن به عوامل سرمايه مي باشد. در اين نوع استراتژي دولت نقش پر رنگي دارد و توليد كالاهاي مصرفي و سرمايه اي و تشويق به صادرات از اهداف محوري به شمار مي آيند.موقعيت تكنولوژيكي ايران را ميتوان در تطبيق با كشورهاي در حال توسعه در نظر گرفت كه توجه خود را معطوف دنباله روي پيشگامان در تكنولوژي و تلاش بر نزديك شدن به آنها در محورهاي كليدي تكنولوژي كرده است.طراحي مجدد كسب و كار (BPR) يكي از نظام هاي نوين مديريتي است كه در بحث شناسايي و تفكيك فعاليتهاي يك سازمان بر پايه ارزش افزوده نگرش  جديدي را در پاسخ گويي به نياز مشتري پديد آورده است. از اين رو يك ابزار مفيد در تغيير و تحول سازمان جهت تطبيق سريع با شرايط محيط به شمار مي آيد.ساختار محيطرشد سريع تكنولوژي سبب شده فضاي رقابت به فضاي همكاري هاي جهاني تبديل شود، به همين جهت تغييرات ساختاري عمده اي در كشور ها و سازمان ها اتفاق افتاده است. كه مهمترين ابعاد آن در اشكال زير نمود پيدا كرده است:*سازمانهاي موقت*همكاري هاي مجازي*ساختارهاي افقي* يكپارچگي در سازمان*نوآوري در محصول، توليد، توزيع و بازار يابي استراتژي زنجيره اي تامين كنندگان*توليد و توزيع اطلاعات و دانايي*حاكميت فرهنگ مليشايد بتوان ادعا نمود محيطي كه تاكنون در كشور حاكم بوده است از نظر ساختار سازماني از شرايطي نسبتا مطمئن با ويژگي هاي ايستا، رسمي، متمركز، با دواير سازماني محدود و برنامه ريزي مقطعي و جاري برخوردار بوده است.

محيطي كه مشتري در آن تا حدود زيادي انحصاري بوده است، منابع بدون وابستگي به مشتري از طريق تخصيص بدون دغدغه تامين مي شده و به همين لحاظ موضوع كارايي و اثر بخشي فوق كمتر مورد توجه محوري بوده است. همچنين موضوع استراتژيك بودن نياز و يا محدوديت بازار هرگونه عملكردي را در درون خود توجيه مي نموده است.نياز واقعي ايجاد ساختار ارگانيك ، ايجاد گروههاي كاري انعطاف پذير، نظام غير متمركز با مديران مسئول، واحدهاي كوچك تر و برنامه ريزي هاي سنگين و دراز مدت و انعطاف پذير و خلاق مورد توجه قرار نگرفته است. روشها، برنامه ها، فرهنگ حاكم، سيستم هاي عملياتي، و نگرش هاي سازماني كاركنان هنوز درمطابق يك ساختار ارگانيك عمل نمي نمايند. از طرفي اين نياز وجو دارد كه ساختار هاي مذكور با تقسيم وظايف سازماني،استقلال واحدهاي كوچكتر را از نظر حقوقي و اجرايي به وجود آورند و خود را بيشتر براي محيط هاي نا مطمئن آماده نمايند.ابزار هايي كه براي بهبود سازمان و يا ايجاد تغييرات ريشه اي و بنيادي در سازمان در اختيار مديريت قرار دارد عبارتند از روش هاي كوچك سازي، استفاده از منابع بيروني، تجديد ساختار، و تنوع؛ كه هر يك اشكال مختلفي از سازمانهاي وانش سريع (FRO) بنابر اقتضاي محيطي پديد آورده اند. ساختارهاي بدون كارخانه مراكز طراحي و RD بيروني، و مونتاژ در بيرون نمونه هايي از اين ساختارها هستند كه در جهت خارج كردن فعاليت هاي غير ضرور از محيط دفاعي، كاهش سرمايه گذاري هاي تحقيقاتي و كوچك سازي خطوط توليد شكل گرفته اند. وجه مشترك تمام اين الگوها محور قرار گرفتن مشتري

و قابليت پاسخ گويي سريع به نياز مشتري است از اينرو تحت عنوان سازمانهاي واكنش سريع مطرح مي گردند. بهره گيري از اين الگو ها و ساختارها متناسب با اهداف، استراتژي ها، شرايط محيط داخل و بيرون با توجه به محوريت رقابت يا اقتدار و اثر بخشي صورت مي گيرد.يك سازمان واكنش سريع بر پايه بعد رقابتي هزينه، كيفيت، قابليت اتكا، انعطاف پذيري، زمان و سرويس شكل مي گيرد. چنين سازماني قادر است تركيبات مختلفي از اين ابعاد رقابتي را در پاسخ گويي به نياز هاي مشتريان در بازار هاي مختلف ارائه دهد. پيش نياز هاي ساختاري در چهار بعد مشخص مي شود:* تاكيد روي بهبود مستمر در كل سازمان* سرمايه گذاري لازم و كافي در تحقيق و توسعه* تطبيق تكنولوژي پيشرفته محصول، فرايند، سازمان و مديريت* هماهنگي و يكپارچگي سازي فعاليت ها (فرايند) در كل زنجيره ارزشس سازمانهر چهار بعد پيش نياز هاي ساختاري نيز همانند ابعاد شش گانه ساختار از درجه اهميت واحد و مشابه برخوردار هستند و نمي توان يكي را بر ديگري ترجيح داد و يا اهميت بيشتري براي آن قايل شد.محيط تكنولوژيموج جهاني ، كشورها و سازمان ها را با سه پديده مواجه نموده است:* بهره برداري جهاني از تكنولوژي به مفهوم افزايش روز افزون نوآوري هاي تكنولوژيكي براي بهره برداري در بازار جهاين* همكاري جهاني در زمينه تكنولوژي در قابل همكاري هاي بين المللي شركتها، تسهيم دانش فني در ميان رقباي ساير كشورها و همچنين همكاري بين المللي دولت ها و نهادهاي دانشگاهي* توليد جهاني تكنولوژي با افزايش يكپارچگي بين المللي و توسعه و فعاليت هاي تكنولوژيك توسط شركت

هاسطوح استراتژيكمحورهاي تمركز در توسعه تكتولوژي متناسب با سطوح استراتژيك تعريف مي گردد. سطح كلان به تعيين تكنول.ژي هاي محوري و اولويت هاي تكنولوژيكي و سطح مورد انتظار، در هر مقطع زماني اهتمام مي ورزد. سطح سازمان در جهت تعيين استراتژي هاي جذب تكنولوژي هاي محوري، استراتژي بازار، استراتژي مالي/اقتصادي و ساختار تلاش مي كند. تعيين استراتژي جذب تكنولوژي هاي هر شاخه، استراتژي محصول، فرايند، فروش و توزيع، بازاريابي، و خدمات از مسئوليت هاي واحد هاي كسب و كار مي باشند.مدل تدوين استراتژي توسعه تكنولوژي در سطح كلانتعيين جهت استراتژيك، تامين توسعه پايدار و مديريت تخصيص منابع از مسئوليت هاي عمده مديران استراتژيك سطح كلان به شمار مي آيند.فرايند طرح ريزي توسعه تكنولوژيطرح ريزي توسعه تكنولوژي در سطح كلان بر پايه پيشرانهاي توسعه صورت ميگيرد. محورهاي توسعه و سبد تكنولوژي هاي محوري مورد نياز كشور را براي ايفاي ماموريت هاي سطح كلان در افق زماني بلند مدت مشخص مي گردد. ضمن اينكه در تعامل با فرايند تدوين استراتژي راهكار هاي كلان تامين آنها طراحي مي شود. شاخص هاي محوري توسعه تكنولوژيموقعيت تكنولوژيكي ساير كشورها و وضعيت حال كشور در مراحل تصميم گيري توسعه تكنولوژي نقش مهمي ايفا مي كند. اتخاذ استراتژي مناسب شديدا وابسته به اين است كه چه جايگاهي براي كشور از نظر تكنولوژيكي در شاخه هاي مختلف قابل تصوير و تحقق مي باشد. ديد كلان به روند تكنولوژي، توانمندي هاي بازار ، افق روشني را براي مديران استراتژيك باز مي كند.طراحي استراتژي سطح كلانگرچه قدرت خلق گزينه هاي استراتژي جديد و ابتكاري به ويژه در سطح كلان مهره اي قوي در برتري هاي

ملي محسوب مي گردد، اما از آنجايي كه آگاهي از گزينه هاي مختلف نيز مي تواند ابزار مفيدي را در طراحي استراتژي در اختيار مديران استراتژيك قرار دهد به برخي از استراتژي هاي اتخاذ شده در شرايط مختلف اشاره  خواهد شد.كوچك سازيخارج كردن فعاليت هاي غير محوري از محيط صنايع كه اصطلاحا كوچك سازي گفته مي شود يك ضرورت ملي به شمار مي رود. استراتژي كه به كاهش ظرفيت سازي دولت منجر مي گردد ريسك هايي را نيز به دنبال دارد. ريسك از دست دادن قابليت هاي ويژه و از بين رفتن قابليت هاي پشتيباني بدون ايجاد جايگزين مناسب از آن جمله هستند.مدل تدوين استراتژي تكنولوژي در سطح سازمانفرايند تدوين استراتژيفرايند تدوين استراتژي در سطح سازمان مشتمل بر تبيين ماموريت، اهداف، استراتژي و نهايتا سازماندهي مي گردد كه در بستر محيط فراملي و ملي بر پايه سياست هاي اجرايي اخذ شده از سطح كلان انجام مي پذيرد. سازمان ها در جهت پاسخ گويي به نيازهاي استراتژيك كه بنا بر شرايط محيطي در محورهاي رقابتي و اثر بخشي تمركز بيشتري مي يابد ابعاد متعددي را در طراحي استرا تژي مورد نظر قرا مي دهند.استراتژي سطح سازمان به مسائلي چون تعيين مسير و جهت استراتژيك، طرح ريزي استراتژي سازماني، انتخاب فعاليتهايي كه در آنها بايد به رقابت پرداخت، انتخاب تاكتيكهاي مربوط به تنوع و رشد، مديريت منابع و توانمنديهاي سازماني مي پردازد.ساختارهاي سطح سازمانيساختار يك سازمان بايد به گونه اي طراحي شود كه از استراتژي مورد نظرشركت، حمايت و پشتيباني كند. بر اساس يك فرضيه، عملكرد يك سازمان هنگامي ارتقاء مي يابد كه استراتژي با ساختار هماهنگ

باشد. توجه به موارد ذيل براي مديراني كه در صدد ساخت يك ساختار سازماني مي باشند، بسيارمهم مي باشد:1-ساختار، يك غايت نيست بلكه وسيله اي است براي رسيدن به هدف.2-ساختار ايده ال هيچگاه وجود ندارد. تغيير در استراتژي سازماني، نيازمند تغيير در ساختار مي باشد كه از ناكارايي هاي اداري جلوگيري شود.اندازه سازمان، استراتژي ها، محيط بيروني، روابط افراد ذينفع و سبك مديريتي، تماما تناسب يك ساختار را تحت تاثير قرار مي دهند.3-ناكارايي هاي عملياتي ،  ارائه خدمات نامناسب به مشتريان، مشكلات ارتباطي و ناكامي هاي كارمندان، نشان دهنده عدم تطابق استراتژي با ساختار مي باشد.مديران براي استفاده هم افزايي عملياتي، كه از انسجام واحدهاي كسب و كار حاصل مي شودوبايد به ايجاد روابط ميان واحدهاي كسب وكار بپردازند. فرايند طرح ريزي توسعه تكنولوژيشناسايي و مطالعه تكنولوژي و بازار گام هاي اصلي در فرايند طرح ريزي توسعه به شمار مي روند. پيش بيني تكنولوژي و بازار مبناي شناسايي فرصت ها مي باشد. منابع مالي و انساني محورهاي ديگري هستند كه در تعامل با تكنولوژي و بازار نقش تعيين كننده اي در طرح ريزي توسعه تكنولوژي سازمان ايفا ميكند. طرح ريزي توسعه تكنولوژي يك فرايند يادگيري است كه با نگرش به4 محور شناسايي نياز، اهدف، استراتژي و فعاليت هاي اجرايي در جهت بهبود مستمر در سازمان در جريان است. شاخص هاي محوري توسعه تكنولوژيسطح سازمان به روند توسعه و رشد شاخه هاي تكنولوژي محوري توجه دارد و پيش بيني تكنولوژي به ايجاد تفكر استراتژيك و همچنين طراحي و انتخاب گزينه هاي مناسب كمك مي كند.طراحي استراتژي سطح سازمانمحورهاي طراحي استراتژي در ارتباط با محيط بيرون و

محيط داخل سازمان در قالب طرح هاي اوليه استراتژي پيشنهاد مي شوند.رويكرد هاي عمده در استراتژي توسعه در سطح سازمان عبارتند از: تمركز، ادغام عمودي و تنوع.تمركزاغلب سازمانها، فعاليت هاي خود را با يك گروه كوچك محصولات وخدمات يك بازار واحد شروع مي نمايند. اين نوع استراتژي در سطح سازماني ، تمركز ناميده ميشود.هنگاميكه شرايط صنايع، جذاب باشند، نقاط قوت استراتژي تمركزي به وضوح قابل مشاهده خواهد بود.استراتژي تمركزي از ازدياد سطوح مديريتي و وظايف كارمنداني كه در شركتهاي غير تمركزيمشغول هستند و باعث اضافه شدن هزينه هاي سربار و محدود كردن انعطاف پذيري واحدهاي تجاري مي شوند، جلوگيري ميكند.نهايتا، استراتژي تمركزي به يك شركت اجازه مي دهد تا از سودهاي برگشتي در يك جهت خاص، سرمايه گذاري نمايد و در نتيجه از پراكندگي و تقسيم سرمايه در چند شاخه اجتناب مي گردد.استراتژي هاي تمركزي ريسك هايي را نيز بدنبال دارد خواهد داشت، بخصوص هنگامي كه شرايط، از اثبات كافي برخوردار نباشد. از آنجايي كه سازمان براي حفظ و بقاي خود به يك محصول يا تجارت متكي مي باشد، بروز يك تغيير بطور قابل ملاحظه اي عملكرد سازماني را تحت تاثير قرار خواهد داد.استراتژي هاي تمركزي هم چنين به جريان نقدينگي و سود آوري غير يكنواخت منجر مي گردد. هنگامي كه تجارت رشد مي كند، سازمان خود را از نظر نقدينگي در موقعيت ضعيفي مي بيند زيرا رشد، در اغلب اوقات مستلزم سرمايه گذاري هاي اضافي در تجهيزات سرمايه اي و بازار مي باشد. از سوي ديگر هنگامي كه سطوح رشد متوقف مي شود سازمان خود را از نظر نقدينگي در وضعيت بهتري مي بيند،چرا

كه براي سرمايه گذاري سود آور فرصت هاي زيادي را  مشاهده نمي كند.در حقيقت اين امر مي تواند يكي از مهم ترين دلايلي باشد كه سازمانهايي كه وضعيت بازار هاي آنها نامساعد است شروع به ايجاد تغيير و تنوع مي كنند.ادغام عمومياين واژه ميتواند نمايانگر اين باشد كه يك شركت تا چه اندازه در مراحل مختلف زنجيره عرضه صنايع حضور دارد. شركتها ممكن است به دلايل متعددي از استراتژي ادغام عمودي پيروي نمايند. برخي معتقد هستند كه، كه با در اختيار درآوردن يكي از وظايفي كه قبلا توسط شركت ديگري انجام مي شده است، مي توانند ميزان سود دهي را افزاريش دهند و از صرفه جويي هزينه معاملاتي استفاده كنند. تحقيقات انجام شده نشان مي دهد كه ادغام عمودي در مقايسه با ساير استراتژي هاي سطح سازماني يا استراتژي سودآرو به شمار نميرود. اگرچه تعداد بسيار زيادي از شركت هاي قديم  و بزرگ از اين روش استفاده مي كرده اند. يكي از دلايلي كه براي اين ادعا ارائه شده اين است كه ادغام عمودي سبب شده تا اين شركت ها از منافع و سود هاي تجارت هاي ديگر دور بمانند. در هر حال اين بدان معنا نيست كه تمام ادغام هاي عمودي فاقد سودآوري مي باشند. بعلاوه يك مطالعه جديد نشان مي دهد كه ادغام عمودي با كاهش مسايل اداري ،فروش و هزينه هاي تحقيق و توسعه همراه  مي باشد، اگرچه باعث افزايش هزينه هاي توليد مي باشد.بطور كلي ادغام عمودي، اساسا نيازمند مهارتها و فنون مختليف است كه برخي از شركتها از اين فنون ، برخوردار نمي باشند. شركتي كه بر يكي از مراحل

زنجيره توليدي صنعت، تسلط يافته است، لزوما قادر نيست به مراحل ديگر نيز تسلط پيدا كند. به همين دليل بسياري از شركتها از ادغام عمودي امتناع مي ورزند و مسقيما به سمت اشكال مختلف تنوع روي مي آورند.با توجه به توضيحات فوق، بطور خلاصه مي توان گفت كه اگر شركتي تصميم بگيرد كه تامين كننده مواد اوليه خود باشد و پس از فراين توليد، خود اقدام به فروش محصولات خود نمايد، آن شركت از استراتژي توسعه اي ادغام عمودي استفاده كرده است.ابعاد استراتژي ادغام عمودي به دو بخش تقسيم مي گردد:1-استراتژي ادغام عمودي نزولي2-استراتژي ادغام عمودي صعوديتنوعهمانطور كه از اين واژه مشخص است منظور از تنوع، فعاليت در شاخه هاي مختلف صنعت است.تنوع را مي توان به دو مقوله عمده تقسيم بندي نمود. تنوع همگن و تنوع غير همگن. تنوع همگن به فعاليت هايي اطلاق مي شود كه تا حدودي با حيطه فعاليت هاي سازمان يا با محور تجارت مرتبط باشد، اين ارتباط از طريق بازارهاي مشترك و يا تكنولوژي هاي مشابه حفظ مي شود.تنوع غير همگن به هيچ الگويي از وابستگي مرتبط نمي گردد.شواهدي وجود دارد كه گوياي آن است كه استراتژي تنوع غير همگن در مقايسه با ساير استراتژي ها، از ريسك بالاتري برخوردار است. با اين وجود برخي از شركتها در استفاده از تنوع غير همگن، موفقيت زيادي بدست آورده اند. تنوع همگن مبتني بر شباهت هايي است كه در ميان محصولات ، خدمات، بازار ها و يا  فرايندهاي تبديل منابع در تجارت، وجود دارد و به نظر مي رسد كه اين شباهتها منجر به هم افزايي مي شوند.روش هاي اجراي استراتژي

تنوع:اين بخش تكنيك هاي موجود استراتژي تنوع را مورد تاكيد قرار مي دهد. اين تكنيكها شامل پيمان هاي مشاركت داخلي ادغام از طريق خريد و مشاركت خاص مي شوند.مشاركت داخلي:مشاركت داخلي را مي توان به عنوان يك فرايند يادگيري سازماني بر شمرد. اين مشاركت با استفاده از توانمندي هاي داخلي سازمان، به دنبال كسب مزيت هاي رقابتي است.تلفيق از طريق خريدبرخي از سازمانها از يكي ديگر از راهكار هاي مشاركت، يعني تلفيق دو شركت با خريد يكي توسط ديگري براي پياده سازي استراتژي تنوع استفاده مي كنند.تلفيق هنگامي صورت مي پذيرد كه دو سازمان به يك سازمان تبديل شوند. و يكي از سريع ترين راه هاي ممكن براي تحقق اهداف توسعه كسب و كار و تكنولوژي هستند از جمله:1-ورود به بازار هاي جديد..2-بدست آوردن خدمات يا محصولات جديد.3-يادگيري موضوعات مربوط به فرايندهاي تبديل منابع4-بدست آوردن دانش و فنون مورد نياز 5- ادغام عمودي6-گسترش بازار ها از نظر جغرافيايي7-ارضاي نياز ها در پوتفوليوي مشتركهم پيماني ا ستراتژيكي و مشاركت خاصهم پيماني استراتژيكي بوسيله دو يا بيش از دو سازمان كه خواهان ايجاد و توليد محصولات يا خدمات جديد، ورود به بازار هاي جديد و يا بهبود فرايندهاي تبديل منابع هستند، تشكيل مي گردد.منابعي كه از طريق مشاركت خاص انتقال پذير هستند عبارتند از:بازاريابي: شركت ها نمي توانند اطلاعات بازاريابي را به آساني بدست آورند. اين نوع مشاركت باعث مي گردد كه اطلاعاتي در خصوص آكاهي هاي مربوط به رقابت، رفتار مشتري، شرايط صنعتي و كانالهاي توزيع بدست آيد.تكنولوژيكي: افرادي كه در مشاركت خاص شركت مي كنند مي توانند از مهارت هاي تكنولوژيكي و دانش ويژه اي

كه عموما در دسترس است، استفاده نمايند.عناصر و مواد خام: برخي از مشاركت هاي خاص بدين منظور تشكيل مي شوند كه امكان دسترسي سازمان به بخش هاي مختلف فرايند ساخت و مواد اويله را فراهم سازند.مالي: شركتها مي توانند سرمايه خارجي را در ارتباط با ساير منابع از محيط بدست آورند.مديريتي: شركت كنندگان در مشاركت خاص با توجه به ساير منابع مي توانند از توانمندي ها و مهارت هاي مديريتي استفاده نمايند.سياسي: برخي از مشاركت هاي خاص، اجبارا بايد در كشورهاي در حال توسعه انجام شوند و برخي ديگر نيز براي دست يافتن به تعهدات سياسي تشكيل مي شوند.طراحي استراتژي سطح واحد كسب وكارمديران سطح واحد كسب و كار جهت تحقق رشد و اهداف سود اقتصادي دو نوع استراتژي را بسط مي دهند. استراتژي رشد و استراژي هاي رقابتي.استراتژي هاي رشداستراتژي هاي رشد به افزايش حجم و بازدهي كار در طول زمان مربوط مي شوند.بطور كلي حصول رشد در كارهاي منفرد ممكن است از طريق استراتژي هاي داخلي يا خارجي و ثبات صورت پذيرد.موضوع اساسي در برنامه ريزي استراتژي هاي رشد، زمان بندي برنامه ها نسبت به رقبا مي باشد. استراتژي هاي رقابتياستراتژي هاي رقابتي ، از طرفي ديگر، بيشتر به اين موضوع مي پردازند كه شركت به منظور ارزش دادن به مشتريان- با روشي متمايز از رقبا-چگونه موضع گيري نمايد. علاوه بر برنامه ريزي تخصيص منابع، مديران بايستي يك نگرش كلي به بازار داشته باشند. استراتژي هاي رشد و رقابتي به يكديگر مرتبط مي باشند، چرا كه تنها از طريق استراتژي هاي موفق رقابتي است كه يك سازمان به استراتژي رشد نائل مي گردد.استراتژي

بازاريابي: يكي از مسئوليت هاي بسيار حياتي كارمندان بازاريابي آن است كه مرز سازمان را گسترش دهند و با افراد ذينفع خارج از سازمان مانند مشتريان و رقبا در ارتباط باشند وظايفي كه در بازاريابي مورد توجه قرار مي گيرد شامل ارائه اطلاعات ضروري درباره نيازهاي مشتري، پيش بيني تقاضاي آينده، مطالعه رفتار رقبا، كشف فرصت هاي تجاري جديد، ارائه طرح ها و برنامه هاي توسعه، افزايش ظرفيت نيروي كار و مطالعه تكنولوژيهاي جديد محصولات و خدمات مي گردد.استراتژي توليد و عمليات: وظيفه مديران توليد و عمليات، طراحي و مديريت فرايند هاست. با اين استراتژي سازمان قادر مي گردد محصولات و خدماتي را ارائه كند كه منتهي به مزيت رقابتي شود. يك واحد عمليات كارآمد،لزوما واحدي نيست كه متعهد به حد اكثر كارايي شده باشد، بلكه واحدي است كه سعي در هماهنگ نمودن نيازهاي تجاري دارد. اين واحد براي ايجاد هماهنگي ميان توانمندي ها و خط مشي هاي خود و مزاياي رقابتي كه در جست و جوي آن مي باشد، كوشش مي كند.استراتژي تحقيق و توسعه:  در بسياري از سازمانها،تلاش هاي تحقيق و توسعه براي اجراي كارآمد استراتژي بسيار ضروري است. اين نوع استراتژي كه از تصميمات و اقدامات انجام شده در تحقيق و توسعه، مهندسي و فعاليت هاي پشتيباني ناشي شده است، همان استراتژي تحقيق و توسعه مي باشد.استراتژي سيستم هاي اطلاعاتي: در برخي موارد ، سيستم هاي اطلاعاتي جامع به عنوان اساس و پايه مزيت رقابتي مورد استفاده قرار مي گيرد. اين مزيت امكان مديريت هزينه و استفاده كارآمد و همزمان از اطلاعات بازار را فراهم مي كند. بطور كلي شبكه هاي اطلاعاتي

منطقه اي باعث ارتباط كاركنان گرديده به نحوي كه ارتباطات و تصميم گيري را بهبود بخشيده است. كارمندان در سطح اجرايي با در اختيار داشتن اين سيستم ها قادر مي گردند كه از اطلاعات ضروري مطلع گردند. استراتژي منابع انساني: به نظر مي رسد كه در شرايط مختلف صنعتي و استراتژي هاي سازماني، از اصول منابع انساني مختلفي،تبعيت مي كنند. كارمندان در سازمان هاي با تكنولوژي و رشد بالا، معمولا از بيرون سازمان، استخدام مي شوند تا پست ها را در تمام سطوح تكميل نمايند. سيستم هاي تشويقي مبتني بر تحقق اهداف بلند مدت است. بنابراين در سازمانهايي كه استراتژي هاي رشد در آنها دنبال مي شود، استراتژي منابع انساني مبتني بر استخدام ، پرورش و آموزش كاركنان جهت تحقق اهداف سازماني است. همانطور كه شركت ها به سمت جهاني شدن پيش مي روند، چالش هاي اعضاي گروه منابع انساني نيز افزايش مي يابد. اعضاي گروه فوق بايد تعيين كنند كه براي مديريت بر افراد داراي فرهنگ هاي مختلف ، به چه مهارت هايي نياز دارند، آيا بايد به استخدام افراد عالي رتبه در سطح جهاني بپردازند يا به ايجاد برنامه هاي آموزشي توجه كنند.خطوط پشتيبان فرايندسيستم هايي چون اطلاعات، تصميم گيري، تغيير و تحول، ارزيابي و اصلاح در خط پشتيبان فرايند تدوين استراتژي توسعه تكنولوژي قرار مي گيرند كه فعاليت هايي را بنا بر اقتضاي زمان و شرايط حاكم در تعامل با مولفه هاي اصلي فرايند انجام مي دهند.سيستم اطلاعاتاطلاعات صحيح از محيط مهمترين عامل در اتخاذ استراتژي مناسب است از اين رو فرايند تدوين استراتژي به سيستم هاي اطلاعاتي قوي نيازمند است كه

در هر شرايط قادر باشد پشتيباني مناسب را ايجاد نمايد.سيستم تصميم گيريرويكردها و الگو هاي مختلف تصميم گيري به عنوان ابزار مورد نياز مديران استراتژيك در مراحل مختلف تدوين استراتژي توسعه محسوب مي گردد، به همين جهت تسلط بر آنها تاثير مستقيم بر شكل گيري مناسب فرايند اصلي دارد.سيستم ارزيابي و اصلاح استراتژيدر فرايند تدوين استراتژي پيش بيني شرايط محيطي و روند آتي نقش مهمي را ايفا مي كند به همين جهت بايستي در اجرا به صورت مستمر اطلاعات محيط اخذ و در قالب يك سيستم ارزيابي و اصلاح استراتژي قرار گيرد. اين روند به تطبيق بيشتر استراتژي طراحي شده با واقعيت مي انجامد.سيستم هاي ارزيابي تكنولوژيتصميم گيري براي حركت در روند توسعه تكنولوژي مستلزم ارزيابي دقيق وضعيت موجود و مقايسه آن با وضعيت مطلوب مي باشد. از اين رو تكنيك هاي مختلف ارزيابي تكنولوژي در سطوح كلان، سازمان و كسب و كار كارايي پيدا خواهند كرد.سيستم تغيير و تحولپذيرش سريع تغيير پارادايم و شرايط محيطي و انعكاس آن در فرايند استراتژي توسعه تكنولوژي و آمادگي پياده سازي تحول از جمله مباحثي است كه بستر مناسبي براي توسعه پايدار فراهم مي نمايد.مدل جامع تدوين استراتژي توسعه تكنولوژياز تلفيق و تعامل مدل هاي ارائه شده در سطوح استراتژيك مدل نهايي تدوين استراتژي توسعه تكنولوژي حاصل مي گردد. ارتباط سطوح مختلف از طريق چرخه هاي بازخور صورت ميگيرد.اين فرايند كه با تعيين نيازهاي بازار و مقابله با تهديدات آتي در محيط آغاز مي گردد، براي حفظ امنيت ملي با توجه به مسائل رقابتي بازار الگو هايي را براي توسعه تكنولوژي در سطح سازمان، كسب و كار و

عملياتي ارائه مي نمايد كه بالاترين سطح اثر بخشي و رقابت و برتري را حاصل نمايد. ويژگي هايي كه مدل در كاربرد مورد توجه قرار مي دهد رويكردي كاملا سيستمي با مفهومي كه طرح هر مسئله سبب ايجاد و توسعه انواعي از آن مسئله و خلق راه كارهاي متعدد براي حل آن است. از اين رو در هر سطح با ايجاد گزينه هاي متعدد و توسعه آن بطور مستمر، سبب پويايي مدل مي گردد و مديران ارشد با انتخاب و گزينه هاي متعدد روبرو مي باشند و از محدوديت ويا شكل تطبيق پذيري در بكارگيري آن با تهديد مواجه نمي گردند. نظام اطلاع رساني در قالب يك استراتژي براي محيط بيرون و داخل، مدل را احاطه نموده است. اطلاع رساني به هنگام روي گره هاي تصميم گيري سبب مي گردد تا تصميم گيران از فضاي نسبتا شفاف تري بهره مند گردند و پديده اطلاعات به عنوان يك عمل اثر بخش در پوياي مدل مرود توجه قرار گيرد.شاخص هاي ارزيابي و بهبود كمي و كيفي روي تعدد و طول عمر تكنولوژي در صنعت، سازمان، شاخه تخصصي و تكنولوژي هاي عملياتي با نماگرهاي شماتيك سبب مي شود تا از مزيت و فرصت هاي تكنولوژي وقوف كامل داشته و از تصميمات با ريسك بالا پرهيز شود. وجود شاخص هاي كنترلي ، اطلاعات به هنگام ، فرايند اصلي، فراين تكنولوژي، گزينه هاي متعدد در هر سطح، اعمال متغيرهاي محيطي ضمن اينكه مدل را به تكامل رسانده است، پوياي لازم را به همرا داشته و اين مجموعه در يك سيستم هماهنگ در هر شرايطي مي توانند نسبت به نيازهاي كليدي

پاسخ مناسب دهد.

مديريت استراتژي تكنولوژي

8 ، 07:38

مديريت استراتژي تكنولوژي  واحد پژوهش پايگاه اطلاعات صنعتي ايران

مقدمهتوان رقابت تجاري، ديگر يك انتخاب نيست، بلكه شرط بقاء و حضور در بازار جهاني است. تحقق اهداٿ سازماني و رقابت موٿق در محيط، به شدت متغير تجاري، نيازمند تدوين استراتژي هاي مناسب و دقيق است و اين مقاله به بحث پيرامون اصول مديريت استراتژيك مي پردازد. به نكات كليدي در تدوين استراتژي تجاري و استراتژي تكنولوژي اشاره كرده و روشهاي مٿيد در تصميم گيري هاي استراتژيك را معرٿي مي كند و همچنين بر اهميت پيوند استراتژي تكنولوژي با استراتژي تجاري تأكيد شده است.منظور از استراتژي چيست؟استراتژي: شناخت اينده و برنامه ريزي براي آن است و ابزاريست كه اهداٿ دراز مدت بواسطه آن قابل تحقق ميباشد. استراتژي در مٿهوم تجاري، ٿرمولي گسترده است كه سازمان براي نيل به موٿقيت، به كار مي گيرد و برنامه و طرح لازم براي پيروزي در رقابت، به طور كامل و به تٿضيل در آن منعكس مي شود. تدوين استراتژي يك چالش مستمر است، از اين رو، استراتژي در گام اول بايد “محور” اصلي ٿعاليت هاي سازمان را تأئيد كرده و سپس آنچه را كه سازمان مي تواند انجام دهد، تدوين نمايد و ٿعاليت برنامه ريزي استراتژيك را نهادينه نمايد. اين امر به آنها كمك مي كند تا بهتر رقابت كرده، و موقعيت خود را در بازار تقويت كنند. ” مديريت استراتژيك” ، ٿرايندي است كه از سه بخش مهم و مرتبط به هم تشكيل شده است.1- برنامه ريزي استراتژيك (شامل تعيين دورنماي استراتژيك و تدوين استراتژي است)2- پياده سازي استراتژيك: شامل ٿهرست تمام ٿعاليت هايي

كه بايد صورت گيرند و تعيين و گماردن واحدهاي عملياتي مناسب براي پياده سازي اقدامات اجرايي و پروژه هاي استراتژيك است كه به تاكتيك ها و برنامه ريزي سيستماتيك (نظام مند) مي پردازد.3- ارزيابي استراتژيك : شامل معيارهاي عملكرد، سازو كارهاي بازخور، بهبود مستمر ٿرايند يادگيري سازماني كه امكان پالايش استراتژي و اصلاح طرحها و برنامه ها را ٿراهم مي آورد.تدوين موٿقيت آميز استراتژي، به سازگار كردن منابع در دسترس سازمان و ٿرصت هاي موجود در محيط بستگي دارد. شناسايي نقاط ضعٿ و قوت داخلي و ٿرصت ها و تهديدهاي خارجي، گام مهمي در ٿرايند تدوين استراتژي است. تشكيل ماتريس نقاط ضعٿ و قوت، ٿرصت ها و تهديدها، ابزار بسيار مٿيدي براي اين كار به شمار مي رود كه تحليل گران مي توانند عوامل مشخص شده در ماتريس SWOT را بازنگري كرده و چهار نوع استراتژي متٿاوت تدوين نمايند.1- استراتژي نقاط قوت – ٿرصت (SO)، كه سازمان با بهره گيري از نقاط قوت خود مي كوشد تا از ٿرصت هاي خارجي نهايت استٿاده را ببرد.2- استراتژي هاي نقاط ضعٿ – ٿرصت ها (WO) كه سازمان تلاظ مي كند تا با استٿاده از ٿرصتهاي موجود، بر نقاط ضعٿ خود غلبه كند3- استراتژي هاي نقاط قوت و تهديدها (ST) كه سازمان از نقاط قوت خود بهره مي گيرد تا تهديدهاي خارجي را دٿع كرده و از آنها دوري گزيند. 4- استراتژي نقاط ضعٿ – تهديدها (WT) كه سازمان رويكردهاي مناسبي اتخاذ مي كند تا نقاط ضعٿ خود را كاهش داده و از تهديد هاي خارجي دوري نمايد، سلول هاي ماتريس WT , ST, WT, SO مبين استراتژي

هايي است كه سازمان مي تواند مناسب ترين استراتژي را انتخاب كرده و براي خود استراتژي مناسبي را ارزيابي و تدوين كند. در اين ميان مي توان شاخص ها و معيارهاي مطلوب را با استٿاده از مقياس وزني (همچون مقياس ليكسرت)، اين كار را به صورت كمي انجام داد و بر اساس آن مقياس، به آنها امتياز داد. ميانگين امتيازهاي هر استراتژي مي تواند به عنوان راهنما در انتخاب گزينه بهينه مورد استٿاده قرار گيرد. تدوين استراتژي تكنولوژي:مديريت تكنولوژي زماني موٿق خواهد بود كه ميان استراتژي كسب و كار و استراتژي تكنولوژي، ارتباطي مناسب برقرار شود. استراتژي تكنولوژي، همانا بكارگيري، توسعه و نگهداري كليت دانش و توانايي شركت است. گرچه تكنولوژي عامل بسيار مهمي به شمار مي رود، ولي به تنهايي براي تضمين موٿقيت كسب و كار، كاٿي نيست. كسب و كار موٿق، همانا يكپارچه سازي نوآوري تكنولوژي با توليد، بازاريابي،مالي و نيروي انساني در راستاي تحقق اهداٿ تعيين شده است. پورتر پيشنهاد مي كند كه در تدوين استراتژي تكنولوژي، مراحل زير طي شود: 1- شناسايي تمامي تكنولوژي، تكنولوژي هاي ٿرعي و متمايز كننده زنجيره ارزشي 2- شناسايي تكنولوژي هاي ساير صنايع يا تكنولوژي هايي كه هنوز مراحل توسعه را مي گذرانند و از اين پتانسيل برخوردارند كه در زنجيره ارزشي مورد استٿاده قرار گيرند 3- تعيين مسير تغييرات تكنولوژي هاي كليدي و تغييرات بالقوه تكنولوژي 4- تعيين اينكه كدام تكنولوژي ها، بيشترين تأثير را بر مزيت رقابتي و ساختار صنعت بر جاي مي گذارند. 5- ارزيابي توانايي هاي نسبتي شركت در تكنولوژي هاي مهم و هزينه بهبود آنها 6- انتخاب استراتژي كلي رقابتي شركت

را تقويت كند. 7- بايد استراتژي هاي تكنولوژي تمام واحدهاي كسب و كار، در سطح بالاي سازمان حمايت شوند.مسير حركت استراتژي:ماشين توان رقابتي و خلق ثروت را مي توان به صورت مونتاژ قطعات در نظر گرٿت:1) تدوين استراتژي با جهت گيري مشخص،2) بكارگيري قابليت هاي تكنولوژيك،3) رسيدن به سطح بالايي از بهره وري ،4) انجام ٿعاليت هاي تهاجمي و پيگير در بازاريابي. جهت گيري استراتژيك، امري حياتي براي موٿقيت هر سازمان است. تنظيم و مشخص كردن جهت، به تغييرات تكنولوژي ما نيازهاي مشتريان و عوامل محيطي، بستگي دارد. مٿهوم اساسي و زير بنايي در تدوين استراتژي تكنولوژي، همانا “قابليت محوري” است. ساخت محصول يا خدمتي كه براي مشتريان، ارزش منحصر ٿردي داشته باشد، مثالي از يك قابليت ٿني محوري است . مثال ديگري از قابليت هاي محوري سازمان، زير ساخت آن است كه زمينه مؤثر و كارآمد مديريت عمليات را ٿراهم مي آورد همچنين قابليت محوري مي تواند دانش مديريت يا مهارت كاركنان سازمان، باشد. شركت بويينگ يكي از غول هاي هواپيما سازي ، ٿعاليت هاي توليدي و كسب و كار بسيار موٿقي دارد. اما اين شركت قابليت محوري خود را در يكپارچه سازي سيستم هاي بزرگ، طراحي و توليد مؤثر دانش مشتريان خود متمركز كرده است. قابليت هاي محوري هر سازمان به محصولاتي محوري تبديل مي شوند كه مي توانند در قالب يك يا چند محصول نهايي ظاهر شوند. اين محصولات نهايي سازمان را به مشتريان متصل مي كند . مديريت بايد قابليت هاي محوري شركت را به مثابه مزيت خاص بداند و ستراتژي تكنولوژي كسب و كار را حول اين قابليت تدوين كند.-         

روشي كلي براي شناسايي [(core Technical Competencies) CTC] قابليت توانايي هاي محوري ٿني-          اين ٿرايند، سيستماتيك و جامع بوده، نيازمند مشاركت گروه زياد و متنوعي از پرسنل است. و در ٿعاليت هاي تحليلي مربوطه، خلاقيت و دقت را با هم مي طلبد. هنگامي كه اين ٿرايند بخوبي پياده شود، زمينه بسيار مستحكم و مناسبي براي قابليتهاي آتي ٿراهم مي آورد، مزاياي جانبي ٿراواني از آن حاصل مي شود و چندين دستاورد ارزشمند را نيز به دنبال دارد.• ٿهرستي از تمام توانمندي هاي ٿني شركت و شناسايي توانمندي هايي كه در بخش هاي مختلٿ شركت، تكرار شده است.• ارزيابي تمام نقاط ضعٿ و قوت تكنولوژيكي شركت.• ٿهرستي از توانايي هاي تكنولوژيكي حياتي شركت• شناخت قابليت هاي محوري بالقوه و موجود در شركت و الگو برداري مقايسه اي از برترين هاي خارج از كشورمرحله 1) شروع برنامه “ايجاد گروه راهبري و تيم هاي كاري و برگزاري جلسات شروع كار” يك شروع موٿق، قدم مهمي در موٿقيت كل برنامه است. در اولين جلسه تيم كاري، مدير برنامه بايد خلاصه اي از كل برنامه را توضيح داده و مباحثات اوليه در مورد ساختار ٿهرست توانمندي هاي شركت را هدايت مي كند. شكل طبيعي ٿهرست توانمندي ها، به صورت يك ماتريس بزرگ است. اين ماتريس، شامل ٿهرست طبقه بندي شده توانمندي هاي تكنولوژيكي شركت و ستون هاي ديگري است كه از آنها براي امتياز دهي به هر يك از توانمنديها (با توجه به شاخص هاي مختلٿ ارزيابي) استٿاده مي شود . تيم بايد تصميم بگيرد كه از كدام طبقه بندي استٿاده كند. به عنوان مثال، طبقه بندي ها مي توانند

خيلي ساده به صورت 1) علوم كاربردي 2) طراحي و توسعه 3) توانايي هاي ساخت باشند.مرحله 2) تهيه ٿهرست توانمندي ها ” تهيه ٿهرست اوليه، جمع آوري و جمع بندي كليه ورودي ها ونهايي كردن ٿهرست توانمندي ها” اهداٿ اين مرحله عبارت است از نهايي كردن ساختار كار و محتواي ٿهرست تاييد شده شاخص هاي ارزيابي و سپس آغاز تعريٿ دقيق روش ارزيابي. استٿاده از يكي از نرم اٿزارهاي صٿحه گسترده يا بانك اطلاعاتي به انجام اين ٿرايند كمك مي كند. تيم كاري بايد شاخص هاي ارزيابي را مورد توجه قرار داده و تصميم بگيرد كه از كداميك استٿاده كند و چگونگي انجام ارزيابي را نيز مشخص كند . اهداٿ، محدوده و بازه زماني تعيين شده براي ٿعاليت هاي اوليه، در پاسخگويي به اين سؤالات تأثير گذار خواهد بود. براي ارزيابي “نقاط قوت و حياتي بودن” از ٿرايند هاي مجزايي استٿاده شود. و گزينه هاي مختلٿ را لحاظ كرده پيشنهادات و توصيه هاي خود را تدوين و براي گروه هدايت كننده ارسال كند.مرحله3) ارزيابي توانمندي ها “ارزيابي تمامي موارد با استٿاده از مقياس هاي اندازه گيري انتخاب شده براي تعيين نقاط قوت و اهميت هر يك” خروجي و ماحصل اين مرحله، ٿهرستي نهايي مجموعه جامعي از توانمندي ها و ارزيابي ها (از همه مهم تر)، شناسايي توانمندي هاي تكنولوژي حياتي شركت است. محور اصلي اقدامات اوليه، ارزيابي نقاط قوت است. استٿاده از پرسش نامه، مي تواند مؤثر و كارآمد باشد. نتايج توسط اعضاي تيم ثبت و بررسي مي شود و در صورت نياز، از مصاحبه ها و پرسش نامه هاي ديگري جهت تكميل اطلاعات استٿاده

شود. آنگاه تيم بايد تصميم بگيرد كه به هر توانمندي چه امتيازي تخصيص دهد. تكنيك هاي آماري در تحليل پاسخ ها مٿيد واقع مي شود. تيم كاري مي بايستي اثر هر يك از توانمندي هاي تكنولوژيكي را بر توان رقابت شركت بررسي و ارزيابي هاي غني و منطقي انجام دهد. پس بايد برنامه هاي استراتژيك ٿعلي سازمان را مطالعه كنند. نتايج به شدت مورد نقد قرار گرٿته و تعديل مي شود.مرحله 4) شناسايي قابليت هاي كانديد “تست انواع مختلٿ توانمنديهاي حياتي مكمل، تدوين ليست احتمالي قابليت هاي محوري” چالش تيم كاري در مرحله 4 استٿاده از دانش و داده هاي جمع آوري شده در مراحل 2و3 جهت شناسايي هر چه بيشتري از توانايي هاي محوري ٿني (تكنولوژي حياتي) كانديد است نتايج حاصل، بايد ٿهرستي بلند بالا از حوزه هاي تخصصي تكنولوژيكي آتيه دار باشد كه بتوان آنها را به عنوان CTC يا قابليت توانايي هاي محوري ٿني شركت مورد آزمون و ارزيابي قرار داد مشخصات CTC ، مورد بازنگري، يكپارچه سازي و پالايش قرار مي گيرد، خروجي اين ٿهرستي از CTC هاي متمايز است و مبناي كارهاي آتي به شمار مي روند. مرحله 5) تست قابليت محوري كانديد “اعتبار سنجي CTC ها: به مزيت رقابتي – ارزش ادراكي مشتري – ميزان دشواري تقليد – امكان ورود به بازار هاي ديگر” ٿهرست CTC هاي ارزشمند (از آنجايي كه تمام CTC هاي بالقوه و بالٿعل سازمان را در خود دارد)، از اهميت ٿوق العاده اي برخوردار است. بايد اين ٿهرست با گروه هدايت كننده مورد بازنگري كامل قرار گيرد . گروه هدايت كننده نيز بايد مدير برنامه

را راهنمايي كند كه كدام CTC (اگر اساسا” موري باشد) ، را در مرحله مورد توجه خاص قرار دهد يا به كلي حذٿ كند چون اين CTC ها ارزشمند بر توانمندي هاي حياتي ٿعلي شركت جا شده اند.مرحله 6) ارزيابي موقعيت قابليت محوري “تحقيق پيرامون برداشت بيرون از شركت نسبت به قابليت ها و اٿزودن ياٿته ها ونتايج آن به مميزي توانمندي هاي داخلي” در اين مرحله نهايي مشخص مي شود كه شركت، كداميك از CTC هاي ارزشمند خود را در مالكيت دارد. موقعيت نسبي شركت در هر يك از CTC ها چگونه است. بهترين سازمانهاي خارجي كه بايد براي الگو برداري مقايسه اي مورد توجه قرار گيرد و همچنين كارهاي كه بايد صورت گيرد تا مالكيت شركت بر CTC هاي بالقوه اش محٿوظ بماند، از مواردي است كه در اين مرحله روشن مي شود. شناخت قابليت هاي ٿني محوري موجود و حوزه هايي كه پتانسيل تبديل شدن به CTC را دارند، ارزشي ٿراوان دارد، به نحوي كه مي تواند مبناي تدوين استراتژي تكنولوژي در كل سازمان باشد.*http://www.tolueco.com/Tolue/article.asp?Ln=FAPage=142

روشهاي انتقال تكنولوژي

سيدعبدالحميد عربي

چكيده:انتقال و جذب تكنولوژي در جهان سوم ، مقوله پيچيده اي است كه هم از نظر علمي و هم از جنبه ابعاد فرهنگي ، سياسي و اقتصادي سالهاست نه فقط كشورهاي در حال توسعه، بلكه بسياري از مجامع پژوهشي غرب و سازمانهاي بين المللي را به خود مشغول داشته است. سطح تكنولوژيهاي كشورهاي پيشرفته و جهان سوم فاصله محسوسي دارد.براي كاستن فاصله تكنولوژي كشورهاي پيشرفته و كمتر توسعه يافته، انتقال تكنولوژي يك لازمه انكار ناپذير است. انتقال تكنولوژي باروشهاي مختلف و وسائل مختلف امكانپذير است كه

با توجه به موقعيت انتقال دهنده تكنولوژي وانتقال گيرنده تكنولوژي مشخص مي شود .مقدمهبا مطالعه سابقه توسعه كشورهاي درحال توسعه ، خصوصا كشورهاي شرق آسياملاحظه مي شود كه آنها در مسير توسعه خود براي تسريع در حل مشكلات بخش صنعت ، بنيان تكنولوژي كشور خود را از طريق انتقال آن از ساير كشورهاي توسعه يافته تقويت كرده و سپس با ايجاد زيربناي اقتصادي مناسب درصدد تقويت مراكز دانشگاهي و پژوهش خودبرآمده اند.اگر كشورهاي درحال توسعه به عنوان يك راه حل ديگر قصد دارند كه خود دانشهاي علمي و فني ضروري جهت توسعه اقتصادي را بدون بهره گيري از دانشهاي موجود كه نتيجه تحقيقات پژوهشگران و انديشمندان جهان است كسب كنند، اين نه تنها عملي بس مشكل است ،بلكه باعث اتلاف غيرمنطقي نيروها مي شود. به علاوه دستيابي به چنين راه حلي در مدت زماني كه كشورهاي كم رشد جهت رسيدن به توسعه اقتصادي درنظر گرفته اند امكان پذيرنيست . اگر چنين تفكري در جهان مقبوليت يابد، پيشرفت فني تمام كشورهاي جهان ازجمله كشورهاي صنعتي مختل خواهدشد.انتقال موفق تكنولوژي نياز به شناخت اهداف صنعت، منابع تكنولوژي، نحوه ابداع و نحوه انتقال، روشهاي انتقال، فاكتورهاي تاثيرگذار، نحوه جذب و نحوه توسعه آن دارد و هريك از آن شناختها متكي به تخصص ويژه خود است. بدون استفاده از كارشناسان انتقال تكنولوژي و اصول مديريت تكنولوژي، معمولاً عمل انتقال يا اصولاً صورت نمي گيرد و يا انتقال تكنولوژي مربوطه بصورت ناقص و نيم بند انجام مي شود.براي كاستن فاصله تكنولوژي بين كشورهاي پيشرفته و كشورهاي درحال توسعه انتقال تكنولوژي بهترين گزينه است. براي اين كار بايستي به عناصر تشكيل دهنده تكنولوژي توجه

كرد .مفهوم انتقال تكنولوژيتكنولوژي به منزله تمامي دانشها، محصولات، فرآيندها، ابزارها، روشها، و سيستم هايي است كه در خلق كالاها يا ارائه خدمات مورداستفاده قرار مي گيرد.يكي از زمينه هاي اعمال مديريت تكنولوژي كه مستلزم جامع نگري و درونگري است، انتقال تكنولوژي است. امروزه، صنعتي شدن بطور عميقي به انتقال تكنولوژي وابسته است.در دنياي امروز رابطه اي مستقيم بين توسعه تكنولوژي و پيشرفت اقتصادي ،اجتماعي ، سياسي و فرهنگي يك كشور برقرار است . بطوري كه مي توان گفت تكنولوژي عاملي اساسي براي ايجاد ثروت، توانايي و دانايي كشورهاست و وسيله اي قدرتمند در توسعه ملي تلقي مي شود. بدين جهت است كه در سطح بين المللي ، جنگ اقتصادي تكنولوژيك جانشين جنگهاي نظامي شده است. بنابراين اتخاذ استراتژي هاي توسعه تكنولوژي در بخشهاي مختلف اقتصاد هر كشور جزء ضروريات بازسازي و توسعه اقتصادي آن كشور بوده و بدون آن دستيابي به اهدافي چون خودكفايي اقتصادي ، توسعه ملي و بهبود استانداردهاي زندگي غيرممكن است.انتقال تكنولوژي عبارت است از بكارگيري و استفاده از تكنولوژي در مكاني بجز مكان اوليه ايجاد و خلق آن. به عبارتي ديگر فرايندي كه باعث جريان يافتن تكنولوژي از منبع به دريافت كننده آن مي شود، انتقال تكنولوژي ناميده مي شود.انتقال تكنولوژي فرايند پيچيده و دشواري است. خريد و انتقال تكنولوژي بدون مطالعه و بررسي لازم، نه تنها مفيد نخواهد بود، بلكه ممكن است علاوه بر هدر رفتن سرمايه و زمان، به تضعيف تكنولوژي ملي هم بيانجامد. نگاه به انتقال بايد به عنوان فرايندي باشد كه از طريق آن تكنولوژي وارداتي به گونه اي كسب شود كه نه تنها براي توليد محصول به كار گرفته شود، بلكه زمينه اي براي خلق

تكنولوژي جديد باشد.انتقال فناوري به دوگونه صورت مي گيرد: انتقال عمودي و انتقال افقي. در انتقال عمودي يا انتقال تحقيق و توسعه اطلاعات فني و يافته هاي تحقيقات كاربردي به مرحله توسعه و طراحي مهندسي انتقال مي يابد و سپس با تجاري شدن تكنولوژي به فرايند توليد وارد مي شود.در انتقال افقي ، تكنولوژي از يك سطح توانمندي در يك كشور به همان سطح توانمندي در محل ديگري منتقل مي شود. در اين حالت هرچه سطح گيرنده تكنولوژي بالاتر باشد هزينه انتقال تكنولوژي كاهش مي يابد و جذب آن به صورت موثرتري انجام مي شود. در جدول ماهيت و مفهوم انتقال تكنولوژي در هر سطح وهزينه آن در مقايسه با سطوح ديگر مشخص شده است برخي از عوامل تاثيرگذار برنحوه انتقال-   انگيزه، هدف، معيار و سود مورد توافق متقاضي و عرضه كننده تكنولوژي.-   سطح تكنولوژي و قابليتهاي متقاضي در امر انتقال كامل آن.-   استراتژي فروشنده براي فروش تكنولوژي.-   منابع اطلاعاتي موجود وقدرت چانه زني متقاضي.-   سياست كلي جاري و تكنولوژيكي كشور متقاضي.يك شركت با شركت دارنده تكنولوژي ديگري ادغام مي شود و شركت جديدي از تركيب دو شركت قبلي به وجود مي آيد .6- قراردادكمكهاي فني و خدمات مهندسي1 -6-كمك­هاي فنيكمك­هاي فني عموماً خدمات و اطلاعات فني و مديريتي (صنعتي) است كه در توليد و ساخت محصول يا مواد، مورد نياز باشد. معمولاً اين خدمات از طرف واحدهاي توليدي كه داراي تجارب لازم و كافي در اين زمينه باشند ارائه مي­شود.در پروژة صنعتي و توليدي كمكهاي فني عمدتاً شامل خدمات زير است:* كمك در انتخاب تكنولوژي و روش ساخت و آزمايش كارخانه.* تهية صورت مشخصات فني ماشين­آلات و

تجهيزات.* تهية مشخصات محصول.*همكاري در مقايسه پيشنهادهاي خريد ماشين­آلات.* همكاري در تهيه و خريد قطعات نيم ساخت و لوازم و مواد كمكي.* همكاري در تهيه مشخصات مواد اوليه و منابع تأمين آنها.* خدمات در رابطه با انجام آزمايشها و تحقيقات مواد اوليه و محصول.* نظارت بر عمليات نصب و راه­اندازي كارخانه.* خدمات در مورد تصحيح و تغيير روشهاي توليدي.* خدمات مديريتي در حين راه­اندازي و بهره­برداري.2 -6- خدمات مهندسيخدمات مهندسي به آن دسته از كارهاي فني اطلاق مي­شود كه در جهت ايجاد يك پروژه صنعتي و توليدي به­كار آيد. معمولاً اين خدمات توسط موسسات مهندسي باتجربه در امر موردنظر و يا فروشندگان ماشين­آلات ارائه مي شود.7- مدل پاركهاي علمي - آموزشيدر اين مدل امكاناتي براي متخصصان، جهت ايجاد شركت فراهم مي شود. اين كمپاني ها اغلب توسط پرسنلي كه آزمايشگاهها را ترك مي كنند ايجاد مي شود 8- مدل فرتاين مدل در انگلستان به كار گرفته مي شود و ناظر بر افرادي است كه از ناحيه چندين شركت يا كنسرسيوم نمايندگي دارند كه در آزمايشگاههاي دولتي به جستجوي تكنولوژي بپردازند.9- كنسرسيومتعدادي شركت و موسسه عمومي جهت دستيابي به هدف خاصي در زمينه نوآوري تكنولوژيك با يكديگر همك_اري م_ي كنند ولي سهامي بين آنها رد و بدل نمي شود.10- شبكه سازييك شركت، شبكه ارتباطي با اشخاص و شركتهاي ديگر ايجاد مي كند تا بتواند همواره در جريان نوآوريهاي فني و تكنيكي باشد .11- قراردادهاي فرعي و دست دوماين روش مي تواند به انواع مختلف انجام شود.الف - گرفتن بخشي از كار از انتقال دهنده (داخلي سازي).ب - گرفتن كار از كمپاني هاي معتبر در صورتي كه در شبكه آنها قرار

بگيريم (فعاليتهاي تخصصي).ج - گرفتن كار و دادن به بخشهاي مختلف اگر قسمت مهندسي قوي داشته باشيم.12- قراردادهاي بيع متقابل* در اين روش عرضه كننده تكنولوژي موافقت مي كند كه امكانات توليدي براي متقاضي فراهم كند و در آينده از محصولات توليدشده وي بعنوان بازپرداخت اصل وسود سرمايه گذاري خود ، خريداري مي كند.* مهمترين مشوق و انگيزه عرضه كننده تكنولوژي در وارد شدن در قرارداد بيع متقابل ، استفاده و بهره برداري از منابع طبيعي و انساني ارزان در كشور دريافت كننده تكنولوژي است.* مهمترين انگيزه براي دريافت كننده تكنولوژي ، انتقال تكنولوژي صنعتي و بهره برداري حداكثر از منابع طبيعي و انساني در كشورش است . 13- سهام اقليتيك شركت بخشي از سهام شركت عرضه كننده تكنولوژي را مي خرد، اما در مديريت آن نقشي ندارد.14- اتحاددو شركت تواناييهاي تكنولوژيك خود را در جهت رسيدن به محصولي جديدتر به اشتراك مي گذارند.همكاري استراتژيك عبارت است از فرآيند تشخيص شكاف در تكنولوژي­هاي بومي با جستجو براي يافتن تكنولوژي­هاي پركننده و سپس درگير كردن صاحبان آن تكنولوژي در مشاركتي كه نتيجة آن انتقال تكنولوژي به كشور باشد. كشورهاي تازه صنعتي شده­اي مثل كره، همانند كشورهاي پيشرفتة صنعتي، اكنون در جستجوي مكملهاي تكنولوژي بومي خود هستند و براي اين منظور هر مشوقي را كه لازم باشد فراهم مي­كنند تا صاحبان خارجي تكنولوژي را به اين نوع همكاري­ها بكشانند.ب : انتقال تكنولوژي به صورت غير رسمي1 - استخدام پرسنل فني و علمي2 - خريد و واردات ماشين آلات و دريافت كمكهاي فني به وسيله سازندگان اصلي ماشين آلات3- مهندسي معكوسمعمولا زماني انجام مي پذيرد كه شركتهاي چند مليتي

و يا كشور عرضه كننده تكنولوژي از انتقال حق امتياز تكنولوژيهاي پيشرفته به كشورهاي در حال توسعه امتناع مي ورزند.4- اعزام نيرو به خارج، براي آموزش و كسب تجربيات عملي5- برگزاري كنفرانسها و نمايشگاههاي كتاب، انتشارات مقالات و نمايشگاههاي بين المللي و تجاري، صنعتيعوامل موفقيت انتقال تكنولوژي به كشورهاي درحال توسعهبه طوركلي كشورهاي درحال توسعه مي توانند درسهاي پرارزشي از تجربه موفقيت آميز بعضي از كشورهاي صنعتي و تازه صنعتي شده بخصوص كشورهاي واقع درشرق آسيا و آمريكاي لاتين درامر توسعه تكنولوژي و صنعتي بگيرند. تجربه موفقيت آميزاين كشورها نشان داده است كه فراگيري و انتقال گسترده تكنولوژي هاي مناسب و مدرن به اين كشورها، آنها را قادر مي سازد تا بر بهره وري خود بيفزايند و درنتيجه به توسعه سريع صنعتي اين كشورها منجر شده است . بعنوان مثال ، كشورهايي نظير كره جنوبي ،تايوان ، برزيل و مكزيك بيشتر ازطريق واردات و انتقال تكنولوژي خارجي به عنوان كشورهاي تازه صنعتي شده در شرق آسيا و آمريكاي لاتين مطرح شوند. بطوركلي عوامل موقعيت اين كشورها را مي توان به دوعامل دروني و بيروني تقسيم كرد. در درون اين كشورها، عزم ملي براي توسعه تكنولوژي سرلوحه همه برنامه ريزيها و اقدامات قرارگرفته و كليه بسترها و ساختارهاي لازم براي تحقق اين امر آماده شده است . در بيرون نيز، به دليل اشباع شدن فضاي سرمايه گذاري در كشورهاي پيشرفته ، سرمايه گذاران غربي و شركتهاي بين المللي به همكاري مشترك و سرمايه گذاري در اين كشورها راغب بوده اند. اگرچه اين كشورها را مي توان بخاطر برخي خصوصيات و شاخصهاي كلان اقتصادي نظير درآمد سرانه حجم

اقتصادي ، منابع اوليه و روند صنعتي شدنشان از ديگر كشورهامتمايز كرد، با وجود اين بررسي عوامل موفقيت آنها مي تواند براي كشورهاي ديگري كه درصدد پيروي از الگوي توسعه صنعتي مشابه آنها هستند، بسيار مفيد باشد. بعضي با مديريت كارا و موثر، همكاري نزديك بين مراكز تحقيقاتي و صنايع، توجه به فعاليتهاي تحقيق و توسعه و حمايت موثر دولت، مي توان درصد احتمال شكست در انتقال فناوري را به حداقل رساند.ازمهمترين عوامل موثر در انتقال موفقيت آميز تكنولوژي كشورهاي تازه صنعتي شده ،عبارتند از:* مديريت كارا و موثر.* همكاري نزديك بين مراكز تحقيقاتي و صنايع.* توجه به فعاليتهاي تحقيق وتوسعه.* دردسترس بودن بازار كافي.* قابليت و ظرفيت جذب كشور گيرنده تكنولوژي.* حمايت موثر دولت.* تمايل انتقال دهنده و گيرنده تكنولوژي .* سياست توسعه صادرات.نتيجه گيريانتقال تكنولوژي مقوله اي مهم واساسي در ارتقاي سطح تكنولوژي يك كشور و درنهايت حركت به سمت توسعه پايدار است. البته اين امرمستلزم توجه به مراكز تحقيقاتي و حمايتهاي اقتصادي و سياسي از اين گونه فعاليتها است.عوامل مهم تعيين كننده روش انتقال تكنولوژي به مقدار بسياري شامل تركيبي از تمايل انتقال دهندة تكنولوژي­ جهت عرضه تكنولوژي و دانش فني و همچنين توانايي دريافت كنندة تكنولوژي جهت كسب و جذب تكنولوژي است. اهميت انتخاب روشهاي انتقال تكنولوژي بسياري از كشورهاي در حال توسعه را بر آن داشت كه انواع مختلف روشهاي اكتساب تكنولوژي را جهت انتخاب مناسب­ترين آنها آزمايش كنند.با توجه به رشد سريع تكنولوژي­هاي نو و اهميت آنها از لحاظ تأْمين امنيت ملي، رفاه عمومي و رشد اقتصادي، غفلت از آنها ممكن است ما را از قافلة تكنولوژي دور كند. بنابراين

بايد در جستجوي راههايي بود كه دستيابي به اين تكنولوژي­ها را به سريع­ترين وجه، ممكن سازد.براي اين كار بايد فعاليتهاي زير در تمامي اركان تصميم گيري موردتوجه قرار گيرد :1 - بستر سازي فرهنگي.2 - فعال­شدن دانشگاه در انتقال تكنولوژي و رابطه موثر دانشگاه وصنعت.3 - نقش مديريت.4 - همكاري با كشورهاي درحال پيشرفت نظير چين ، كره ، مالزي ، هند و ... .5 - ايجاد مراكز تحقيقاتي وحمايت از كارآفرينان.منابع و مآخذ1 -دكتر منوچهر منطقي . روشه__اي مختل_ف انتق__ال تكن_ول_وژي – اولين دوره مديريت تكنولوژي هوا فضاي ايران2 - بهمن ابراهيمي حسين زاده -روش­هاي انتقال تكنولوژي - شبكة تحليلگران تكنولوژي ايران- دومين همايش ملي توسعه فناوري در صنعت نفت3 - دكتر عليرضا علي احمدي و مهندس عليرضا توكلي - نگرش جامع به انتقال تكنولوژي تدبير دي 79 شماره 1094 - ضوابط، مقررات و روش­هاي مناسب انتقال تكنولوژي به كشور، دانشگاه علم و صنعت ايران، پايان­نامه، عليرضا توكلي.5 - منصور بزمي مرتضي تاجريان – ارزيابي فرايند انتقال تكنولوژي DMD از ديدگاه مديريت تكنولوژي – دومين همايش ملي توسعه فناوري در صنعت نفت6 - دكتر عارفه فدوي اصغري انتقال تكنولوژي، سايت آينده نگر7 - دكتر رضا اسلامي "عوامل موفقيت در انتقال تكنولوژي و توسعه صنعتي كشورهاي درحال توسعه " صنعت و توسعه ، شماره 17. منبع: ماهنامه تدبير-سال هجدهم-شماره 179

تفاوت مديريت تكنولوژي و سرپرستي تكنولوژي

سيد محمد صابر خراساني

مديريت تكنولوژي، مديريت سيستم است. اجزاي اين سيستم سخت­افزارها، نرم­افزارها، اطلاعات و مهارتها و تخصصهاي انساني است. مديريت تكنولوژي هدايت اجزا در جهت رسيدن به يك كل قابل قبول با توجه به وابستگي­هاي دروني اجزا را در برمي­ گيرد. مجله پيام متن، نشريه

داخلي شركت متن است كه بصورت فصلنامه منتشر مي­شود. با توجه به فعاليتهاي شركت متن در زمينه "مديريت تكنولوژي"، نشريه داخلي اين شركت نيز به اين مبحث توجه ويژه­اي نشان مي­دهد. مطلب زير از شماره34 پيام متن، بهار1380 نقل شده­است:ديدگاههاي فراواني در زمينه مديريت تكنولوژي (M.O.T) بيان شده است. آنچه كه هدف اين نوشته است تبيين تفاوت­هاي دقيقتر و قابل تشخيص بين دو مبحث مديريت تكنولوژي و سرپرستي تكنولوژي در سازمانهاي تكنولوژي مدار است. واژه مديريت تكنولوژي از دو بخش "مديريت" كه با توانمنديهاي انساني و "تكنولوژي" كه با علوم و مهندسي سر و كار دارد تشكيل شده است. آنچه مسلم است مديريت تكنولوژي تلفيق علوم دقيق(مهندسي) و علوم غير دقيق(انساني) است.مديريت تكنولوژي، مديريت سيستم است. اجزاي اين سيستم سخت­افزارها، نرم­افزارها، اطلاعات و مهارتها و تخصصهاي انساني است. مديريت تكنولوژي هدايت اجزا در جهت رسيدن به يك كل قابل قبول با توجه به وابستگي­هاي دروني اجزا را در برمي­گيرد. مديريت تكنولوژي مديريت انساني در جهت توليد با استفاده از ابزار، اطلاعات و مهارت­ها براي دستيابي به نيازهاي آينده است. براي درك بهتر مديريت تكنولوژي لازم است تفاوت آن با سرپرستي تكنولوژي روشن گردد. مديريت و سرپرستي مشابه نيستند. مديريت شامل خلاقيت، رهبري، ريسك پذيري و آينده­نگري است. سرپرستي دربرگيرنده نظارت بر انجام فعاليت­هاي از پيش تعيين شده و مشخصي است كه براي در جريان نگه داشتن امور و كارهاي جاري ضروري مي­باشد.نسبت مناسب بين ميزان فعاليتهاي مديريتي و فعاليتهاي سرپرستي بستگي به نوع و طبيعت سازمان دارد. بديهي است براي اداره دپارتمان توليد يك كارخانه نياز كمتري به فعاليتهاي مديريتي(به عبارتي ريسك­پذيري، آينده­نگري و...) و نياز

بيشتري به فعاليتهاي سرپرستي وجود دارد. ولي يك واحد تحقيق و توسعه بيشتر به خلاقيت و نوآوري و فعاليتهاي مديريتي نياز دارد و فعاليتهاي سرپرستي از ديدگاه اجراي امور روزمره در آن بسيار كم مطرح مي­باشد.هر چه به سمت سطوح بالاي تصميم­گيري حركت كنيم، فعاليتهاي مديريتي بيشتر و هر چه به سمت سطوح پايين­تر حركت كنيم فعاليتهاي سرپرستي بيشتر مي­باشد.از اينرو مديريت تكنولوژي وظيفه اصلي مديريت بالاي شركتها و موسساتي است كه بخصوص درزمينه­هاي مرتبط با تكنولوژيهاي پيشرفته فعاليت مي­نمايند. http://hepge.itan.ir/?ID=805

ادغام تكنولوژيك ;روش نوين تحقيق و توسعه در خلق نوآوري

مهدي نبي آبكنار

«ادغام تكنولوژيك» به معناي ايجاد و توسعه «فناوريهاي پيوندي» است و داعيه آن دارد كه هيچ صنعت پويا و رقابت جويي نبايد صرفاً بر فناوري اختصاصي خود تكيه كرده و اعتبارات تحقيقات خود را فقط در حوزه تخصصي خويش هزينه كند، زيرا ديگر اصل «يك صنعت - يك فناوري» مدتهاست كه منسوخ شده و جاي خود را به «يك صنعت - دهها فناوري» سپرده است. صنعتي كه براساس پيوند دهها فناوري شكل مي گيرد. بايد چشم خود را به روي همه پيشرفتها و نوآوريهاي تكنولوژيك، در اينجا و آنجا و به ويژه در خارج از محيط تخصصي خود باز كرده و ببيند كه چگونه مي تواند آنها را با فناوريهاي در حال استفاده خود پيوند داده و محصولات نوآورانه را روانه بازار كند. شايد اگر بحث برنامه هاي تحقيقاتي مشترك به ميان آيد. بسياري از صنايع ترجيح دهند كه فقط با هم رشته هاي خود مشاركت داشته باشند. اما مشاركت تكنولوژيك، صنايع گوناگون را به همكاري تحقيقاتي هدفمند فرا مي خواند. آنچه موفقيت و يا شكست يك صنعت را رقم مي زند،

نه مبلغي است كه آن صنعت به «تحقيق و توسعه» اختصاص مي دهد، بلكه در «نحوه تعريف صنعت از تحقيق و توسعه» نهفته است. يك صنعت مي تواند در امر تحقيق و توسعه بر فناوريهايي سرمايه گذاري كند كه جاي نسل قبلي فناوري مورد استفاده آن صنعت را مي گيرند. اين شيوه يك رويكرد خطي و گام به گام ج_ايگزين فن_اوري است. چنانچه نيمه هادي ها به جاي لامپ خلا آمدند و ديسك هاي فش_رده ب_ه جاي صفحه گرامافون نشستند. اما شيوه دوم، رويكردي غيرخطي، تكميلي و مشاركتي است. در اين شيوه، پيشرفتهاي فني از چندين حوزه فناوري كه سابقاً از هم جدا بوده اند. با هم تركيب شده و به ساخت فرآورده هايي مي انجامند كه بازارها را متحول مي سازد. براي مثال، از پيوند نورشن_اسي (اپتيك) و الكترونيك، فتوني_ك به وجود آمد و اين به پيدايش سيستم هاي مخابراتي الياف نوري انجاميد. اگر از اين زاويه به موضوع بنگريم رويكردهاي خطي فاقد بازخورد (مانند نظام پيشنهادات)، روشي است كه با تعصبي بيش از اندازه به فعاليتهاي تخصصي «تحقيق و توسعه» مي نگرد و امكان تركيب فناوريها را به ويژه در بخش صنعت ناديده مي گيرد. باوجود اين، بسياري از شركتها و سازمانهاي ما همچنان و تقريباً فقط متكي به اين رويكرد خطي هستند. اين امر دلايل پيچيده اي دارد، از جمله بي اعتمادي سازمانها به نوآوريهاي خارجي، تفرعن نسبت به آنچه در داخل كشور ساخته نشده و بيزاري از تقسيم دستاوردهاي تحقيقاتي خود و مشاركت با ديگران. ادغام تكنولوژيك، از آن رو كه به جاي جايگزين كردن، تركيب مي كند، نياز به طرز تفكري متفاوت

و مجموعه اي جديد از برخوردهاي مديريتي دارد. مقدمه سيزدهم بهمن ماه 1366 زماني كه رئيس هيات مديره سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران و وزير محترم وقت صنايع در حال امضاي طرح نظام پيشنهادات در قالب، طرح بسيج صنعتي بودند، ژاپني ها از جشن موفقيت در تقليد درازمدت فناوري غربي باز مي گشتند و تدريجاً در برخورد با واقعيتها و نيازهاي نوين درمي يافتند كه: «از محقق تا مقلد فرقهاست». ژاپني ها ساليان سال به رونويسي و تقليد، از كيسه غربي ها خورده و در اين هنر ورزيده شده بودند: كه فناوري بيگانه را بخرند و در كوتاه ترين زمان ممكن آن را از جهاز هاضمه صنعت خودي بگذرانند و به محصولاتي تبديل كنند كه قابل رقابت در بازارهاي جهاني باشد. ژاپني ها دريافته بودند كه استراتژي تقليد، فقط در شرايطي پاسخ مي دهد كه عرصه فناوري در اختيار «فناوري تجربي» باشد و حال آنكه از آغاز دهه 80، تدريجاً جاي پاي «فناوري علمي» باز مي شد و اين فناوري ديگر به سادگي قابل انتقال نبود مگر آنكه زيرساخت علمي آن در جامعه كاملاً فراهم مي شد، اين بدان معنا بود كه بايد تحقيقات بنيادي در كشور پا مي گرفت تا زمينه خلاقيت درونزاي علمي و تكنولوژيك فراهم گردد. يعني به چرخه كاملي از تحقيق و توسعه نياز بود. ژاپني ها در همان زمان پي برده بودند كه تقليد از جوامع به اصطلاح پيشرفته صنعتي، نهايتاً اعتماد به نفس ملي و خلاقيت درونزاي علمي را منكوب و وجهه فرهنگي كشورشان را در اين زمينه ضايع مي كند، آنها با درك اين جوانب و باتوجه

به نيازهاي جامعه خود، ظاهراً دست به يك خانه تكاني در سياستهاي خويش مي زنند، در بخشي از اين سياستها آنها نگاه خود را از سيستم هاي مشاركت درون سازماني برداشته و استراتژي «ادغام تكنولوژيك» كه رويكرد ويژه اي به توسعه تكنولوژيك است، دنبال مي كنند. اين مفهوم، طرز نگاه شركتهاي ژاپن به «صنعت» و «مشتري» را طي سه دهه گذشته اساساً دگرگون كرده و بينش صنعتي بديعي در شركتهاي توليدي آنها پديد آورده كه حتي نگرش آنها را نسبت به معن_اي «سرمايه گذاري» و «سود» و «بازده صنعتي» نيز تغيير داده است. اين نوشتار بااستناد به شواهد گوناگوني كه از رفتار مبتني بر ادغام تكنولوژيك، شركتهاي ژاپني ارائه مي كند، مفهوم و اصول اساسي رويكرد «ادغام تكنولوژيك» را به زباني ساده توضيح داده و آن را در مقابل رويكردهاي سنتي و خطي به خوبي معني مي كند. روند الگوي فناوري از طريق «ادغام» ادغام تكنولوژيك طي دهه گذشته در قالب تغييراتي گسترده در تمام صنايع ژاپن نمود يافته است. چهار روند زير در زمينه اين تغيير مشهود است: 1 - شركتهاي صنعتي، از سازمان توليدي به سازمان انديشمند تبديل مي شوند؛ 2 - ديناميسم كسب و كار از فناوري يكپايه (از طريق سيستم پيشنهادات)، به فناوري چندپايه و پيوندي (از طريق ادغام تكنولوژيك) تحول مي يابد؛ 3 - در فعاليتهاي تحقيق و توسعه اي رقيبان مرئي جاي خود را به رقيبان نامرئي مي سپارند؛ 4 - در ادغام تكنولوژيك، فرايند خطي، جاي خود را به فرايند تبيين تقاضا، رويكرد مشاركتي مي سپارد. روند نخست به اين معنا اشاره دارد كه استنباط نويني از شركت توليدكننده

در حال ظهور است. شركت توليدكننده در عرف معمول مكاني است براي توليد محصول، يا به عبارت اقتصاددانان يك تابع توليد است. سرمايه به علاوه كار، برابر است با بازده، ليكن در بسياري از شركتهاي توليدكننده ژاپن اينك هزينه هاي تحقيق و توسعه بسيار بيشتر از هزينه هاي سرمايه گذاري است. روند دوم به بروز تغييرات در محيط كسب و كار اشاره دارد. در گذشته بين صنايع و فناوريها تناظر «يك به يك» وجود داشت، يعني هر صنعت، فقط با يك فناوري سروكار داشت، ولي اكنون تنوع تكنولوژيك آن چنان پيش رفته است كه تميز حرفه اصلي از حرفه ثانوي آن، دشوار است. صنايع امروز وارد مرحله اي شده اند كه تنها از طريق سازگاري و تكيه بر «مشاركت پيگير» قادر به ادامه كار مي باشند. روند سوم آن است كه در زمينه اخذ تصميم براي سرمايه گذاري تحقيقاتي، دگرگونيهاي عمده اي در صنايع مشاهده مي شود، اكنون ديگر مبناي تصميم گيريهاي سرمايه گذاري «نرخ سود» نيست. بدين ترتيب، شركتها صاحب فناوري، بايستي نه تنها مراقب رقباي مستقيم در حيطه خود باشند، بلكه بايد كمپاني هاي صنعتي در حوزه هاي ديگر را نيز از نظر دور ندارند. در عمل اين بدان معناست كه اين شركتها در يك رقابت «تحقيق و توسعه اي» با دشمنان (رقباي) نامرئي درگير شوند. روند چهارم به وقوع تغييرات در جريان توسعه فناوري اشاره دارد. امروزه مسئله كليدي در استراتژي فناوري چگونگي رخنه و گذر از تنگراه هاي تكنولوژيك نيست، بلكه چگونگي به كارگيري فناوري موجود به بهترين نحو ممكن است. اينك به يك استراتژي جديد نياز است، كه از جنبه

تقاضا آغاز به كار كند و در پرورش اين استراتژي مهمترين عامل، فرايند تبيين تقاضا است. از طريق اين فرايند نياز به يك فناوري جديد، مجال ظهور يافته و اقدامات «تحقيق و توسعه اي» ايجاد و تكميل اين فناوري را هدف قرار داده اند. تركيب اين چهارروند در تغيير الگوي تكنولوژيك، حول محور مفهوم «ادغام تكنولوژيك» ساده است. رابطه محكمي بين ادغام تكنولوژيك و تغيير شركتهاي توليدي به شركتهاي انديشمند وجود دارد. جهت ايجاد هويت مشترك و نيز تعيين يك قلمرو حرفه اي مشترك، اصطلاحات فني، همه جا ورد زبانهاست. براي مثال كمپاني... از اصطلاح CC (رايانه و ارتباطات)، توشيبا از اصطلاح EE (انرژي و الكترونيك) و شركتي در آمريكا از اصطلاح IMM (مديريت و جابه جايي اطلاعات) استفاده مي كنند. همانگونه كه از اين عبارتها بر مي آيد، ادغام تكنولوژيك به روشني عينيت يافته است و چنين عبارت پردازيهايي به اين شركتها كمك كرده تا به بازارهاي رشد تبديل گردند. تنوع تكنولوژيك، شرط لازم ادغام فناوري است. در ژاپن ادغام تكنولوژيك از طريق تنوع درتحقيق و توسعه به دست مي آيد. شركتهاي ژاپني از طريق اقدامات و تلاشهايي كه تاكنون در زمينه تنوع فناوري انجام داده اند، شالوده بنيادين «ادغام تكنولوژيك» را فراهم كرده اند. (شكل يك) اصول بنيادين در «ادغام تكنولوژيك» به طور كلي سه اصل بنيادين در ادغام تكنولوژيك اهميت اساسي دارند: اصل نخست: اين بازار است كه نياز به مشاركت و تحقيق و توسعه را به پيش مي راند و بر عكس، نياز مشتري نقطه آغازي است براي شروع طرحهاي تحقيقاتي نه صرفاً آنچه كه ما از طريق نظام پيشنهادگيري در

درون سازمان كسب مي كنيم، پديدآوردن اين شيوه كه از بازار تاثير مي پذيرد، با تبيين تقاضا آغاز مي گردد. اصل دوم: صنايع نيازمند امكاناتي براي گردآوري هوشمندانه اطلاعات هستند تا بتوانند پيشرفتهاي تكنولوژيك را، چه در درون صنعت و چه در بيرون آن، پيگيري كند. تمامي كاركنان صنعت از مديران ارشد تا كارگران خط توليد، بايد به منزله دريافت كنندگان فعال اطلاعات، جزئي از فرايند گردآوري و اشاعه اطلاعات باشند. در بسياري از شركتهاي ژاپني باز نگاه داشتن چشم و گوشها بر نوآوريهاي قابل استفاده، تبديل به طبيعت ثانوي شده است، يعني سويه ديگر كار. اصل سوم : ادغام تكنولوژيك، كه بر مشاركت صنايع مختلف استوار است، از قيود نظام پيشنهادگيري در درون سازمان فراتر مي رود. سرمايه گذاري در اين راه صرفاً همرنگي با جماعت و موارد صوري نيستند، بلكه هم جنبه متقابل دارند و هم اساسي هستند. گرچه خطرهاي عدم مشاركت غالباً بسيار زيادتر است. بنابراين، مديريت صنعت بايد بپذيرد كه نمي توان هر سرمايه گذاري تحقيقاتي را براساس مسائل مالي ارزشيابي كرد. در اين راه ژاپني ها طرفدار پروپا قرص دخالت دادن مشتريان در فرايند «مفهوم سازي» فرآورده ها هستند. آنها تبيين تقاضا را به يك هنر ظريفه تبديل كرده اند و نيز بيشتر شركتهاي ژاپني صرف نظر از به كارگيري نظام پيشنهادات، داراي شبكه پيچيده گردآوري اطلاعات هوشمندانه رسمي و غيررسمي هستند. تااين لحظه، مهمترين عامل در يك استراتژي ادغام تكنولوژيك موفق اين است كه مديريت ارشد تاچه حد مي تواند سه اصل ادغام: يعني تبيين تقاضا، گردآوري هوشمندانه اطلاعات و تحقيق و توسعه مشترك را در استراتژي فناوري موجود

صنعت بگنجاند و اين يك فرايند درازمدت و نيز ضروري است (شكل 2). تبيين تقاضا در «ادغام تكنولوژيك» ادغام تكنولوژيك، با برداشتي نوين از بازار (نياز) شروع مي شود تبديل تقاضا، از يك مجموعه مبهم خواسته ها، به فرآورده هاي تعريف شده، نيازمند يك مهارت پيچيده ترجمه است: يعني همان «تبيين تقاضا» و تبيين تقاضا فرايندي دو گامي است: نخست، تبديل نيازهاي بازار به محصولات قابل فهم، دوم تجزيه اين مفاهيم به مجموعه اي از برنامه هاي توليدي. به علاوه تبيين تقاضا، مديريت صنعت را ملزم مي سازد كه بينشي بلندمدت از فرايند ساخت محصول داشته باشد. صنايع و سازمانها به جاي پيش بيني ميزان سرمايه گذاري در امور جاري خود. بايد به آن بينديشند كه اقدامات تحقيق و توسعه اي در 10 يا 20 سال بعد، چگونه مي تواند نيازها و تقاضاهاي پنهان امروز را حتي هنگامي كه فناوري مورد نياز موجود نيست و يا در حال پيدايش است برآورده سازند. يكي از بينشهاي 20 ساله توسعه محصول، كه هم اينك در صنعت تفريح و سرگرمي مورد توجه است، متضمن ايده اي است كه مهندسان ژاپني به آن طراحي رسانه ها مي گويند. ايده اي كه متضمن مشاركت تكنولوژيك است، ادغام نرم افزارها و سخت افزارهاي صوتي و تصويري با خلاقيت هنري صنعت سرگرمي. مثلاً يكي از ايده هاي توليدي كه در حال حاضر افكار را به خود مشغول كرده است، سينماي تعاملي است كه در آن بيننده گوشي بر گوش گذاشته، عينك مخصوص به چشم مي زند و با پوشيدن دستكشهاي الكترونيك هنرپيشه فيلمي واقعاً حقيقي مي گردد. با كوچكترسازي قطعات و جاي

دادن آن در يك دستگاه ارزان قيمت خانگي ممكن است اين تماشاخانه هاي واقعاً حقيقي معادل قرن بيست ويكمي ويدئوي امروزي باشند. تجسم خلاقانه تقاضا براي شركتها و سازمانها، نقطه آغاز مهمي است. يك برنامه تحقيق و توسعه روشن و تعريف شده، بدون آگاهي عالمانه از تمامي امكانات فني قابل گزينش ارزش چنداني نخواهد داشت. توسعه افقهاي فني، باايجاد نظامي براي مراقبت و كنترل نوآوريهاي تكنولوژيك در خارج از حيطه هر صنعت خاص، آغاز مي گردد. سازمانهاي هوشمند بيشتر صنايع در زمينه گردآوري هوشمندانه اطلاعات درباره نوآوريهاي تكنولوژيك فعاليت نا چيزي دارندو عموماً توجه خود را به مراجع محدودي در درون سازمان معطوف داشته اند. اين سازمانها فاقد دانش گسترده لازم براي طراحي و اجراي يك استراتژي «ادغام تكنولوژيك» هستند. آنچه بيشتر سازمانها و شركتها بدان نيازمندند، برخورداري از وسيله اي است براي گردآوري هوشمندانه اطلاعات از سراسر طيف رقباي مرئي و نامرئي. رقباي نامرئي، نااش___نا و غالباً نا شناخته اند، اينان شركتهايي خارج از حيطه يك صنعت و صاحب آنگونه توانايي هاي تكنولوژيك هستند كه چنانچه به بازار روي آورند، خطرساز و تهديد كننده خواهند بود. مد نظر قرار دادن دائمي طيف گوناگون فناوريهايي كه روز به روز بر تعداد آنها افزوده مي شود، نيازمند گردآوري هوشمندانه اطلاعات به شيوه اي پيچيده است، و اين بايد امكانات رسمي و غير رسمي را در بر گيرد. امكانات رسمي شامل مواردي است همچون:شبكه اي از دفاتر نمايندگي در كشورهاي صاحب فناوري فرايندي به منظور بررسي حجم فراوان اطلاعات منتشره و نظامي براي يافتن شركتها و فناوري هاي نو آور. پايه نظام غير رسمي جمع آوري اطلاعات: تفاهم

ضمني كاركنان، از مديران ارشد گرفته تا دستياران تحقيق پيرامون اين مطلب كه همه آنها در قبال سازمان مسئوليت دارند تا اطلاعات فني را از هر منبع ممكن، گردآوري كرده و در درون سازمان منتشر كنند. گرچه براي سازمانها ي ما در داخل كشور، پديدآوردن فوري چنين روندي براي گردآوري غير رسمي اطلاعات هوشمندانه، شايد نا مناسب و يا حتي نا ممكن باشد ليكن مديران ارشد بايد كاركنان را توجيه كنند كه آنها نيز در مسئوليت تعيين مسير تكنولوژيك سازمان سهيم هستند. بدين منظور لازم است اهميت در گير شدن همه جانبه در جريان جستجوي فناوري شديداً به كار كنان منتقل شود. تحقيق و توسعه «بين صنعتي» گرد آوري هوشمندانه اطلاعات، آگاهي نسبت به فناوري هاي خارج از حيطه صنعت را افزايش مي دهد ولي براي تكميل استراتژي«ادغام تكنولوژيك»، صنايع بايد در برنامه هاي تحقيق و توسعه بين صنعتي مشاركت كنند. چنانچه صنايع، كار تبيين تقاضا و گردآوري هوشمندانه اطلاعات را به خوبي انجام داده باشند، گزينش شريكان و برنامه ها تقريباً ساده خواهدبود. تحقيق و توسعه بين صنعتي براي اينكه مشاركتي به حساب آيد، بايستي هم بنيادي و هم دوسويه باشد. بنيادي بودن بدان معناست كه مديريت ارشد، مسئوليت برنامه «تحقيق و توسعه» مشترك را، به عهده مي گيرد و بودجه لازم را براي تكميل برنامه فراهم مي سازد. دوسويه بودن بدان معناست كه تمامي شركاي برنامه تحقيقاتي مشترك، با هم برابرند (احترام متقابل) و هريك براي ارائه يك مهارت خاص، مسئوليتي برعهده دارند (مسئوليت متقابل)، و همه در دست____اوردهاي حاصل سهيم اند (بهره متقابل). تحقيق و توسعه مشترك با استدلالي قوي، مهمترين عنصر

ادغام تكنولوژيك است ليكن با گسترش هرساله حوزه فناوريها، مخارج تحقيقات مشترك نيز افزايش مي يابد. پذيرش حياتي بودن «تحقيق و توسعه» مبتني بر مشاركت در توفيق درازمدت، براي مديران از اهميت فراواني برخوردار است بدين منظور مديران بايد محاسبات سنتي «بازده سرمايه» را در گزينش سرمايه گذاريها كنار بگذارند. درعوض بايد بر توانايي خود در تبيين تقاضا و گردآوري هوشمندانه اطلاعات تكيه كنند. اين دو قابليت، بيش از هر قابليت ديگري، بايد شكل دهنده استراتژي سرمايه گذاري در تحقيق توسعه باشند. دقت كنيدكه چگونه يكي از شركتهاي معتبر مواد شيميائي درژاپن و از پيشگامان اين صنعت، به مشتريان خود اجازه مي دهديك ماده نسل چهارم، يعني الياف كربن را به بازار بكشانند. نخستين فراورده الياف كربن اين شركت، دسته چوب گلف بود. شركت مذكور، اين ماده را با همكاري نزديك شركتهاي خريدار طراحي كرد تا نيازهاي خاص گلف بازان را برآورده سازد. سپس با از سر گذراندن تجربه چوبهاي گلف، نوعي الياف كربن با خواص نسبتاً متفاوت براي بدنه هواپيماها ابداع كرد و اين بار نيز با همكاري نزديك مشتريان. امروزه الياف كربن اين شركت مهمترين ماده تركيبي پيشرفته است كه در 20 درصد از مواد ساخت هواپيماي اير باس مدل320 -اي، به كار مي رود. اين ماده نه تنها از آلياژهاي قابل مقايسه استحكام بيشتري دارد، بلكه مي توان آن را به صورت يك تكه ساخت و اين، نياز به عمليات پيچيده و پر هزينه سوار كردن (مونتاژ) را از بين مي برد. براي مثال، هم اكنون تعداد اجزاي دم يك ايرباس از 600 به 335 تكه رسيده است. اين كمپاني مثال بارزي

است از ادغام تكنولوژيك. اين شركت، تقاضا براي محصولي جديد را هم در ورزش و هم در ساخت هواپيم__ا، تبيين كرد. اين شركت از طريق برنامه هاي دامنه دار «تحقيقات مشترك» با مشتريان خود با محصولات نوآورانه اي كه بسيار بهتر از محصولات رقبا بود، به سرعت وارد بازار شد. شركتهاي متكي بر رويكرد خطي، بايد شيوه تفكر خود را نسبت به فناوري، تغيير داده و به سوي ادغام تكنولوژيك و توسعه فناوريهاي پيوندي حركت كنند. در اين صورت مبناي رقابت آنها دگرگون خواهد شد. در اين صورت، يك به علاوه يك، به جاي دو، مساوي با سه، چهار، و يا حتي 12 خواهد بود. نتيجه گيري و پيشنهادات سياست كلان علم و فناوري (كه سياست تحقيقاتي و سياست انتقال فناوري را هدايت مي كند)، يكي از سياستهاي اركاني جامعه امروز است كه شانه به شانه سياستهاي عمده اي چون سياست دفاعي، خارجي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي حركت مي كند. اگر در نظر داشته باشيم كه شالوده «اقتدارملي» در دهه آينده، بر پايه سه ركن اساسي به هم پيوسته، يعني علم فناوري و آموزش و فرهنگ استوار خواهد بود اين به هيچ روي شگفت آور نيست. به همين دليل، ملاحظه مي كنيم كه پس از يك دوره فترت نسبي، اهميت سياست علم و فناوري دوباره در كشورها احيا مي شود و به عنوان يكي از سياستهاي اركاني در كانون نگاهها، تحليلها و سياستگذاريهاي عمومي دولتها قرار مي گيرد و ضمن تكاپو براي تجديد ساختار نهادهاي سنتي سياستگذاري علم و فناوري، روزبه روز موسسات و نهادهاي تازه تري براي پرداختن به جوانب گوناگون اين سياست در

سطح دولتها و حتي بخشهاي مختلف تشكيلات دولتي و غيردولتي ايجاد مي شود. اينك علوم و فناوري مهر خود را بر تمامي فعاليتهاي اجتماعي كوبيده و به عنصر همه جا حاضر تمامي كسب و كارها تبديل شده اند. علم و فناوري در تكوين جامعه متكامل فردا نيز سهم بسزائي دارد در آينده روشني كه پيش روي ماست، همه سازمانهاي ما چهار.عنصر كليدي تفكر، پژوهش، آموزش و فرهنگ را با هم تركيب خواهند كرد تا سازمانهاي متكاملي بسازند كه زيبنده شئون و معيارهاي جامعه متكامل ما باشد. يقيناً سازمانهاي پژوهشي و آموزشي در اين زمينه، پيشقدم خواهند بود. اگر بخواهيم رابطه سياست تحقيقات صنعتي را با سياست انتقال فناوري توضيح دهيم، به صراحت بايد گفت كه سياست تحقيقاتي بر ديگري غالب است. سياست جامع تحقيقاتي، طرح و نقشه اي است كه هر نوع شيوه دستيابي به علوم و فناوريهاي مورد نياز را در برگرفته و اقدامات لازم را هماهنگ و منسجم مي كند. اگر بخواهيم بگوييم كه سياست تحقيقاتي و سي_است صنعتي چه نقطه مشتركي دارند، ب_ي درنگ بايد گفت: نوآوري تكنولوژيك كه عبارت است از توسعه فناوري در مراكز تحقيقات__ي و به كارگيري آن در صنايع مربوط به طوري كه آثار و نتايج آن كاملاً محسوس باشد. اگر بخواهيم چندمورد از مباني سياست تحقيقاتي را فهرست كنيم به موارد ذيل تاكيد مي كرديم: 1 - اصل «تحقيق بر مبناي نياز» و نه «تحقيق بر مبناي توان»؛ 2 - افزايش مشاركت بازيگران عرصه فناوري، به ويژه مشاركت دادن هوشيارانه موسسات و شركتهاي كوچك و متوسطي كه از ممر فناوريهاي پيشرفته تر امرار معاش مي كنند؛ 3 -

ايجاد تعاونيهاي تحقيقاتي با مشاركت صنايع كوچك و متوسط در جوار موسسات بزرگ تحقيق و توسعه كشور؛ 4 - به كارگيري هرچه سريعتر و گسترده تر مشاركتهاي تحقيقاتي در موسسات توليدي؛ 5 - تاكيد مجدد بر الگوي ادغام تكنولوژيك؛ 6 - ايجاد و بسط شبكه هاي مشاوره علم و فناوري در سراسر كشور؛ 7 - تدارك مشوقهايي براي مشاركت در توسعه فناوري صنعتي؛ 8 - يافتن حلقه هاي مفقوده ارتباطات دولت، دانشگاه، صنعت و موسسات تحقيقاتي ملي. اگر بخواهيم در جهت ايجاد رابطه و مشاركت هرچه بيشتر دانشگاهها با صنايع و موسسات تحقيق و توسعه ملي پيشنهادي ارائه كنيم بي درنگ بر ايجاد و توسعه «دانشگاههاي پژوهش مدار» تاكيد مي كرديم. و اگر بخواهيم درباره مهمترين مقصد سياست علم و فناوري كشور، پيشنهادي ارائه كنيم، بي درنگ مي گفتيم: تسهيل و تامين حيات طيبه در جامعه متكاملي كه مي تواند امنيت پايدار خود را مقتدرانه و به شايستگي پاسداري كند. در تفسير و تعبير حيات طيبه، از كلام مقام معظم رهبري و فرماندهي كل قوا ياري مي جوييم كه در ديدار اهالي شريف مازندران باايشان فرمودند: «حيات طيبه براي يك ملت، به مفهوم برخورداري از رفاه، رونق مالي، تامين امنيت پيشرفت علمي و عزت سياسي و استقلال اقتصادي، همراه با آراسته شدن به اخلاق والاي الهي، تقوا وايمان به خداست».1 منابع و ماخذ: - سيري در سياست علم و تكنولوژي شش كشور، «موسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي، دفتر مطالعات، نسخه پيش از انتشار 1377. 1 - PIERRE PIGANIOL, LAYING THE FOUNDATION OF FRENCH SCIENCE POLICIES, SCIENCE AND PUBLIC POLICY VOLUME 18, NUMBER 1, FEB.

1991, PP 23-30. 2 - LEONARD LYNN, JAPANESE RESEARCH AND TECHNOLOGY POLICY, SCIENCE, VOL. 233, 18 JULY, 1986, P 296. 3 - FOMIO KODAMA, TECHNOLOGY FUSION AND THE NEW RD, HARWARD BUSINESS REVIEW, JULY - AUGUST 1992-P.70. تدبير

جايگاه مديران ارشد تكنولوژي در سازمان ها

امروزه جايگاه تكنولوژي در سازمان ها و حتي در رده هاي بالاي مديريتي كشورها به حدي ارتقا يافته است كه روساي جمهور نيز براي خود مشاور تكنولوژي انتخاب مي كنند. مثلا در مورد اوباما بحث هاي گوناگوني در باره انتخاب اين مشاور صورت گرفت. البته در ايران هنوز فردي به عنوان مشاور تكنولوژي رئيس جمهور منصوب نشده است و معاون علمي و فناوري رئيس جمهور همزمان هر دو نقش را ايفا مي كند. درخصوص سازمان ها و دستگاه هاي مختلف نيز بايد اذعان كرد كه سرعت پيشرفت تكنولوژي در عرصه هاي گوناگون بسيار زياد است و استفاده از تكنولوژي و دستاوردهاي آن كمك شاياني به رسيدن به اهداف تعيين شده مي كند. استفاده از تكنولوژي هاي روز هرچند بارمالي زيادي براي سازمان ها همراه دارد اما كيفيت و سرعت دريافت نتيجه، توجيه گر اين بار مالي است.سازمان هاي اجرايي سعي دارند با بهره برداري از تكنولوژي هاي روز، به كيفيت و سرعت بالاتري در رسيدن به اهداف خود دست يابند. بيشتر سازمان ها و نهادهاي اجرايي از مديراني تشكيل يافته اند كه هريك در شاخه تخصصي خود فعاليت دارند كه همگي با نام مديران ارشد آن سازمان شناخته مي شوند.مدير اجرايي كه به اختصار CEO (chief executive (officer ناميده مي شود در واقع بالاترين مدير هرسازمان اجرايي است كه ديگر مديران ارشد را هدايت مي كند. بعد از CEO بالاترين رتبه از نظر اهميت كار مربوط بهCFO )Chief Financial Officer) يا مدير ارشد مالي است كه موتور حركت دهنده هر سازماني

به حساب مي آيد. CTOها (Chief Technology (Officer مديران ارشد تكنولوژي هستند كه در رتبه بعدي اهميت در يك سازمان اجرايي قرار دارند.CTOها يا مديران ارشد تكنولوژي كه به تازگي جايگاه خود را در ميان ساختار سازمان هاي اجرايي پيدا كرده اند حاصل رشد تكنولوژي و مشاهده نتايج استفاده از آن است. در يك جمله CTO يك شغل اجرايي است كه با تكنولوژي و علم مواجه است. CTO وظيفه جابه جايي سرمايه مادي، معنوي، سياست ها و پيشرفت در تكنولوژي براي توسعه و موفقيت در كسب و كار يك نهاد يا سازمان اجرايي را برعهده دارد.مديران ارشد تكنولوژي وظيفه يكپارچه سازي فعاليت هاي تكنولوژي محور، با استراتژي كلي سازمان خود را دارند كه نيازمند برقراري روابط خاصي است؛ روابطي مؤثر و پربار با افراد كليدي شركت، افرادي چون مديرعامل، اعضاي هيئت مديره، دانشمندان برتر، مديران آزمايشگاه هاي تحقيقاتي و رهبران بازاريابي.ضرورت حضور مديران ارشد تكنولوژي در سازمان هاي اجرايي وقتي بيشتر احساس مي شود كه پي ببريم به كارگيري تكنولوژي روز بدون مديريت، گاه با نتايج مثبت همراه نيست و ممكن است وقفه هاي طولاني مدت در روند حركتي يك واحد اجرايي ايجاد كند.در كنار لزوم مديريت تكنولوژي به كارگرفته شده در سازمان ها، بحث مهم تر انتخاب تكنولوژي مناسب است چراكه انتخاب نادرست تكنولوژي علاوه بر وقت، هزينه سازمان ها را نيز تلف خواهد كرد.مديران ارشد تكنولوژي كه با بحث هاي فني آشنا هستند و توانايي مديريت به كارگيري تكنولوژي مناسب را براي رسيدن به اهداف شركت دارند به خوبي از فرايند و روند طي شده در سازمان خود از نظر نوع و چگونگي به كارگيري تكنولوژي آگاهي دارند. بنابراين حضور CTO در يك سازمان اجرايي كيفيت و سرعت بالاتري را به سازمان در

جهت نيل به اهداف خود مي بخشد.با توضيحات ارائه شده به نظر مي رسد كه جايگاه CTO بايد به نوعي جايگاهي رسمي در يك سازمان اجرايي باشد تا به نتيجه دلخواه دست يابيم، اما اين طور نيست. حضور CTOها در سازمان هاي اجرايي حتي به عنوان مشاور مي تواند اثرات مثبت خود را در نتيجه به دست آمده داشته باشد.سازمان ها و نهاد هاي اجرايي مي توانند از طريق مشورت از مشاوران تكنولوژي خود كه همان مديران ارشد تكنولوژي هستند در راه رسيدن به اهداف خود گام بردارند؛ مديراني كه گاه با ارائه يك مشاوره، روند حركتي مناسبي را به مجموعه خود مي بخشند. بنابراين ظهور تكنولوژي و ضرورت استفاده بهينه آن، ما را ترغيب خواهد كرد تا با اختصاص بخشي از ساختار سازماني خود به مديران ارشد تكنولوژي با كيفيت و سرعت بيشتري به سوي اهداف خود حركت كنيم. سؤال اساسي اين است كه آيا در ايران مديران تكنولوژي شناخته شده هستند؟

هشت تكنولوژي خطرناك براي امنيت اطلاعات سازمان ها و شركت ها

تكنولوژي هاي جديد اعم از محصولات و سرويس ها از انواع مختلف با روش هاي گوناگوني وارد محيط هاي كار مي شوند. از گوشي هاي هوشمند، سيستم هاي Voice-over-IP و حافظه هاي فلش گرفته تا دنياي آنلاين. اين تكنولوژي ها پس از مدتي بخشي از زندگي روزمره مردم مي شوند به طوري كه تصور زندگي بدون آنها غيرممكن مي شود. اما سوال اينجاست كه آيا كاركنان بايد حتما از آنها در محيط كار استفاده كنند يا بالعكس بايد از آنها پرهيز كنند.در نظرسنجي اخيري كه مركز تحقيقاتي Yankee Group انجام داده است، 86درصد از 500 پاسخ دهنده در اين نظرسنجي گفته اند كه حداقل از يكي از تكنولوژي هاي مورد بحث در اين مقاله در محل كار استفاده مي كنند.متاسفانه اين تكنولوژي ها باعث بروز برخي مشكلات در واحدهاي IT

سازمان ها هم شده اند. استفاده از برخي تكنولوژي ها نوعي ريسك محسوب مي شود. از سوي ديگر كاربران توقع دارند كه واحد IT از دستگاه ها و سرويس ها به ويژه آنهايي كه با آنها در برنامه ها سر و كار دارند، پشتيباني كند.ممنوع كردن استفاده از برخي تكنولوژي ها در بسياري از شركت هاي بر خلاف فرهنگ آن سازمان است ولي از طرفي ديگر نمي توانند تمام ريسك هاي امنيتي را نيز ناديده بگيرند.«من فكر نمي كنم كاركنان وقت اين را داشته باشند كه در مورد تمام تكنولوژي ها مطالعه كنند و همه جنبه هاي آن را در نظر بگيرند، آنها مشغول كار خودشان هستند و وقت چنين كارهايي را ندارند.» اين صحبت هاي«شارون فايني»، مدير بخش امنيت اطلاعات مركز درماني Dekalb است. او ادامه مي دهد: «من فكر مي كنم اين وظيفه من است كه در مورد اين تكنولوژي ها تحقيق كنم و به صورت ساده به آنها آموزش دهم و در عين حال مسائل امنيتي آن را هم در نظر بگيرم.»برخي ديگر مانند «مايكل ميلر»، معاون بخش امنيت سرويس هاي ارتباطي شركت Global Crossing معتقد است كه ابتدا واحد IT بايد صبر كند تا ببيند استفاده از اين دستگاه ها تاثيري مثبت بر روي راندمان كار دارد يا باعث بروز مشكلاتي مانند نفوذ Worm و يا افزايش ترافيك شبكه مي شود. براساس نظر او واكنش به اين تكنولوژي ها بايد تركيبي از پيروي از فرهنگ سازمان و دادن حق دسترسي (در حد منطقي) به كاركنان و مطمئن بودن از سطح امنيتي شبكه باشد.«جاش ها لبروك» تحليلگر Yankee Group مي گويد: «مقابله با مشكلاتي كه اين تكنولوژِي ها باعث آن هستند، منابع زيادي از بخش IT سازمان را به خود اختصاص مي دهد. استفاده از برخي تكنولوژي ها براي بخش هاي

IT سازمان ها به يك كابوس تبديل خواهد شد، مگر آنكه كاركنان سياست هاي سازمان در خصوص استفاده از تكنولوژي هاي جديد را به خوبي بپذيرند. در همان حال بي توجهي به زير نظر داشتن تكنولوژي هاي جديد خطر بالقوه اي در خصوص امنيت اطلاعات سازمان است.»براي نمونه در زير به بررسي خطرهاي 8 تكنولوژي معروف پرداخته مي شود:1. Instant Messagingاين روزها مردم از IMها (Instant Messaging) براي هر چيزي استفاده مي كنند، از مطمئن شدن رسيدن بچه ها به منزل تا گفت وگو با همكاران و يا حتي شركاي تجاري. براساس تحقيق Y،Yankee Groupن40 درصد از پاسخگويان گفته بودند كه از IM در محل كار استفاده مي كنند. IMها مسائل امنيتي متعددي را به چالش مي كشاند. به خصوص كه تبادل اطلاعات در IM و در محيط اينترنت، خط ارتباطي ناامني محسوب مي شود و چه بسا يك نفوذگر از همين طريق بتواند به اطلاعات محرمانه اي كه مثلا يك كارمند با يك مشتري در خارج از سازمان و بر روي بستر اينترنت در حال تبادل آن هستند، دسترسي پيدا كند.يك راه براي مقابله با تهديدات IMها استفاده از سرورهاي IMهاي درون سازماني است. مثلا در اواخر سال 2005، شركت Global Crossing از نرم افزار Live Communications Server يا به اختصار LCS، براي اين منظور استفاده كرد. اين شركت در ادامه در آگوست 2006، كاركنانش را از استفاده از IMهاي شركت هايي نظير AOL، MSN و Yahoo منع كرده است. در حال حاضر تمام تبادل اطلاعاتي كه از طريق سرورهاي داخلي انجام مي شود، رمز شده (Encrypted) و تمامي IM برون سازماني محافظت شده اند.همچنين به كارگيري سرورهاي IMهاي داخلي به واحد امنيت آن سازمان كنترل بيشتري مي دهد. «ميلر» مي گويد: «از اين طريق ما اين

توانايي را داريم كه سياست هاي امنيتي را به راحتي اعمال كنيم. برايي نمونه ما مي توانيم تبادل فايل از طريق IM را محدود كنيم يا كاربران اجازه استفاده از URLهاي ارسال شده از طريق شخصي كه با آن مشغول چت هستند، نداشته باشند. اينها روش هاي متداولي براي جلوگيري از ورود Wormها به درون سازمان است.» او ادامه مي دهد: «اين روش از اتلاف وقت هم جلوگيري مي كند.»روش هاي سخت گيرانه تري هم وجود دارد. سياست امنيتي مركز درماني DeKalb، استفاده از IMها را كلا ممنوع كرده است. «فايني» براي اطمينان بيشتر نيز اكثر سايت هايي را كه از طريق آنها مي توان IMها دانلود كرد را نيز محدود كرده است. اما او نمي تواند سايت هاي AOL يا Yahoo را هم بلاك كند؛ چرا كه بسياري از پرسنل از اين سايت ها براي ايميل استفاده مي كنند. گروه او همچنين از يك نرم افزار كمكي كه وظيفه آن پيدا كردن كامپيوترهايي است كه بر روي آنها نرم افزار IM نصب شده است نيز استفاده مي كنند. در صورتي كه اين نرم افزار وجود چنين كامپيوتري را اعلام كند، به كارمند خاطي تذكر داده و سياست امنيتي سازمان به او يادآور مي شود. فايني همچنين متدهاي مختلفي را براي بلاك كردن ارسال اطلاعات از درون سازمان به بيرون به كار گرفته است. در حال حاضر او از يك برنامه كمكي متعلق به شركت Vericept براي مانيتور كردن اطلاعات استفاده مي كند. همچنين تيم او اكثر پورت هاي كامپيوترها را بسته اند تا نرم افزارها راهي جز استفاده از پورت 80 (HTTP Port) براي تبادل اطلاعات با بيرون از سازمان را نداشته باشند.مركز درماني DeKalb به دنبال يافتن ايده هايي براي استفاده از نرم افزارهايي نظير IBM Lotus Notes يا

حتي نرم افزارهاي رايگان IM نظير Jabber براي افرادي كه براي امور كاري مي خواهند در داخل سازمان چت كنند مي گردد. فايني در آخر مي گويد: «هيچ چيز 100درصد نيست. IM هنوز نگراني بزرگي براي امنيت و همين طور كارايي سازمان است.»2. Web Mail50درصد پاسخگويان نظرسنجي Yankee Group گفته اند كه آنها از ايميل ها براي اهداف تجاري سازمان استفاده مي كنند. مشكل استفاده از ايميل هاي سرويس دهنده هايي نظير G،Google Gmail، Microsoft Hotmail، AOL و Yahoo اين است كه كاربران به ناامن بودن آنها توجه نمي كنند. چرا كه اطلاعات بر روي سرورهاي ISPها و همان ميل سرورها ذخيره مي شوند. كاركنان بي توجه به اين مسائل، اطلاعات بسيار مهمي نظير شماره هاي امنيتي، كلمه عبور و بسياري ديگر از اطلاعات محرمانه سازمان را از اين طريق بر روي اينترنت جابه جا مي كنند.يكي از راه هاي كاهش دادن خطر لو رفتن اطلاعات سازمان از طريق ايميل ها استفاده از برنامه هاي مانيتورينگ و اعمال فيلترها براي بررسي محتواي ايميل ها و بلاك كردن آنها در صورت مغاير بودن با سياست هاي امنيتي سازمان است. در اين زمينه «مايكل ماشادو» مدير بخش IT شركت WebEx از برنامه اي متعلق به شركت Reconnex براي مانيتور و فيلتر كردن ايميل ها استفاده مي كند.همچنين مركز درماني DeKalb از نرم افزار Vericept براي مانيتور كردن تمامي ايميل ها استفاده مي كند. در صورت وجود مشكل، بخش IT به كاربر مربوطه آموزش مي دهد و او را از خطرات احتمالي چنين اقداماتي آگاه مي سازد.3. دستگاه هاي ذخيره سازي قابل حمل(Portable Storage Devices)يكي از اصلي ترين نگراني هاي مديران IT، افزايش روزافزون دستگاه هاي ذخيره سازي اطلاعات از Apple iPhone و iPodها گرفته تا حافظه هاي فلش و ورود آنها به سازمان است. «هالبروك» اين رابطه مي گويد: «مردم براحتي مي توانند با اين وسايل تمامي

اطلاعات محرمانه سازمان را كپي كنند و آنها را به محلي ناامن منتقل كنند.»«تنها در اين سه هفته اخير، من 6 مطلب مختلف در مورد خطرات اين دستگاه ها شنيدم» اينها مطلبي بود كه « مارك رودس اوسلي» معمار امنيت اطلاعات و نويسنده كتاب«Network Security: The Complete Reference» بيان مي كند.در حالي كه بستن پورت هاي USB كار آساني است، اما بسياري از مديران شبكه اين روش را روشي درست نمي دانند. «ميلر» در خصوص استفاده از اين روش مي گويد: «اگر مردم بخواهند اطلاعاتي جابه جا كنند، به هرحال راهي براي آن پيدا مي كنند. اگر شما پورت هاي USB را بلاك كنيد، در مورد Infrared، و CD Writer و ساير موارد چه مي خواهيد بكنيد؟»او پيشنهاد مي دهد بايد حفاظت از اطلاعات به خود كاركنان آموزش داده شود و آنها را توجيه كرد كه استفاده نادرست از اين وسايل چه خطراتي براي سازمان مي تواند به همراه داشته باشد. ميلر ادامه مي دهد: «بسياري از فاجعه هايي كه در اين رابطه اتفاق مي افتد، غيرعمدي بوده است و به همين خاطر است كه كاركنان بايد آموزش ببينند.»«ماشادو» هم موافق بلاك كردن USBها در شركت WebEx نيست. چرا كه اين موضوع باعث درخواست هاي بي شمار به واحد IT سازمان مي شود و كم كم مسوولان ناچار مي شوند در خصوص اين درخواست ها استثناهايي را لحاظ كنند و پس از اندك مدتي مديريت اين استثناها غيركنترل مي شود. او مي گويد: «همه يك استثنا دارند كه از نظر خودشان مهم ترين كار سازمان است. پاسخگويي به اين كاربران زمان بر است.»او معتقد است كه بهترين كار استفاده از ابزاري است كه به صورت خودكار به كاربري كه در حال كپي كردن اطلاعات بر روي اين دستگاه ها است، پيغام

هشدار دهد. او مي گويد: «در اين صورت او خواهد دانست كه به او حق انتخاب داده شده است اما كارش نيز قابل رديابي خواهد بود.»اما فايني خود را طرفدار بلاك كردن USB در مركز درماني DeKalb مي داند و از نرم افزار Vericept براي اين منظور استفاده مي كند. او همچنين دادن يپغام هشدار به كاربر را نيز ايده جالبي مي داند.در همين حال دانشگاه ايالتي Grand Valley ميشيگان و برخي ديگر از دانشگاه ها به دنبال روشي براي استاندارد كردن رمزگذاري حافظه هاي فلش براي بالا بردن امنيت اين دستگاه ها هستند.4. PDAها و گوشي هاي هوشمندهر روز بر تعداد كساني كه از PDAها استفاده مي كنند، افزوده مي شود. اما زماني كه آنها مي خواهند اطلاعات را از روي PC به آن منتقل كنند يا بالعكس، مي توانند مسبب مشكلاتي شوند. از ايجاد يك اشكال كوچك گرفته تا صفحه آبي ويندوز. «هالبروك» در اين خصوص مي گويد: «اين نوع مشكلات، اشكالات غيررايجي نيستند. اشكالات ناخوشايندي هستند كه مدام تكرار مي شوند.»مساله اينجا است كه آيا پرسنل بايد براي استفاده از اين دستگاه ها آزاد باشند. يك كارمند مي تواند از در خارج شود، در حالي كه اطلاعات زيادي از سازمان را در درون PDA خود ذخيره كرده است.مانند بسياري از سازمان ها، شركت WebEx خطرات اين دستگاه ها را از طريق استاندارد كردن استفاده از يك برند خاص PDA كاهش داده است. كاركنان تنها اجاز استفاده از نوع خاصي از PDA را در محل كار دارند كه مسائل امنيتي آن به شدت تحت كنترل واحد IT است. اين شركت همين كار را در مورد Laptopها نيز انجام داده است كه بنا به عقيده «ماشادو» از PDAها بسيار خطرناكترند؛ چرا كه مي توانند اطلاعات بيشتري

را در خود ذخيره كنند. كاركنان اجازه آوردن Laptop با برند ديگر را به درون سازمان ندارند.5. گوشي هاي دوربين داريك كارگر بيمارستان در مقابل اتاق پرستاران ايستاده بود و با پرستاران بسيار خودماني مشغول صحبت بود. هيچ كس متوجه اين موضوع نبود كه او مدام دكمه كوچك موبايلش را مي فشارد. اين يك صحنه از دزدي اطلاعات با گوشي دوربين دار مي تواند باشد.«فايني» در اين مورد مي گويد: «يكي از اين تست ها كه من براي مركز درماني DeKalb انجام داده بودم، رفتن به اتاق پرستاران (در حالي كه خودشان در اتاق بودند) و عكس گرفتن از اتاق آنها به صورت نامحسوس بود. من مي خواستم ببينم كه آيا از اين طريق مي توان به اطلاعات پرونده ها و كاغذهايي كه روي ميز قرار داشتند، دسترسي داشت يا خير.»وقتي او به اتاق كارش باز مي گردد، اطلاعات خاصي در مورد آن پرونده ها از آن عكس ها به دست نمي آيد اما به صورت تصادفي نام كامپيوتر (نه IP) را كه بر روي مانيتور نمايش داده شده بود، در يكي از عكس ها مي بيند.«اين نوع اطلاعات مي تواند در كنار ساير اطلاعات به دست آمده از روش هاي ديگر باعث ايجاد ديدي روشن براي طرح ريزي يك حمله شود.»او در اين مورد با كاركنان صحبت كرده است و در مورد خطرناك بودن در معرض ديد قرار دادن اطلاعات كليدي هشدار داده است.6. Skype و ديگر سرويس هاي VoIPتكنولوژي ديگري كه به شدت در حال رشد است Skype است، نرم افزاري قابل دانلود كه كاربران از طريق آن مي توانند تماس هاي تلفني رايگان برقرار كنند. 20درصد از پاسخگويان به اين نظرسنجي گفته اند از اين سرويس براي اهداف تجاري استفاده مي كنند.خطري كه Skype يك سازمان را تهديد مي كند، همان خطري است كه

هر نرم افزار كوچك قابل دانلود ديگر را تهديد مي كند. هالبروك در اين خصوص مي گويد: «نرم افزارهاي تجاري براي يك سازمان از لحاظ امنيتي مطمئن تر از برنامه هاي كوچك قابل دانلود بر روي اينترنت مي باشند. بنابراين دانلود هر نرم افزاري مي تواند نوعي ريسك براي سازمان محسوب شود.»Skype حداقل 4 مورد مشكل امنيتي را اعلام كرده است و براي آنها آپديت ارائه كرده است. متاسفانه اغلب بخش هاي IT سازمان ها آماري در مورد اينكه چه تعداد از پرسنل از اين نرم افزار استفاده مي كنند و از اين تعداد چند نفر از آخرين نسخه استفاده نمي كنند، اطلاعاتي ندارند. لذا نمي تواند كنترل صحيحي را اعمال كند.بنا به نظر شركت Gartner ايمن ترين راه، محدود كردن ترافيك هاي مربوط به اين نرم افزار در شبكه است و اگر قرار شد برخي افراد از آن استفاده كنند، بايد ويرايش آخر اين نرم افزار را به همراه آپديت هايش اجرا كنند.7. برنامه هاي كوچك قابل دانلودبراساس تحقيق Yankee Group استفاده كنندگان اين برنامه ها از دستگاه هايي نظير Q و Nokia E62 جهت دسترسي سريع به اينترنت براي دانلود آنها استفاده مي كنند. اين برنامه ها مي توانند به آساني وارد يك كامپيوتر شوند و اين درگاهي ديگر براي ورود اطلاعات ناخواسته به اكوسيستم سازمان است كه با معيارهاي امنيتي بخش IT سازگار نيست.مشكل اينجا است كه اين برنامه هاي كوچك قدرت پردازش كامپيوتر و پهناي باند شبكه را اشغال مي كنند. هالبروك مي گويد: «من نمي خواهم بگويم اينها ويروس هستند اما شما در حال دانلود كردن نرم افزاري هستيد كه اطمينان زيادي به آن نداريد.»WebEx به كاركنانش در خصوص ريسك هاي اين برنامه هاي كوچك آموزش مي دهد و از Reconnex براي مانيتور برنامه هاي نصب شده بر روي كامپيوترها استفاده مي كند، ضمن اينكه برخي از حق دسترسي هايي را

كه به صورت پيش فرض براي دانلود فعال مي باشند نيز غيرفعال كرده است.8. دنياهاي مجازي (Virtual Worlds)كاركنان شركت هاي تجاري در حال تجربه كردن زندگي كاري در دنياهايي مجازي هستند، دنياهايي كه برخي معتقدند زندگي دوم ما انسان ها است. اما وظيفه بخش IT سازمان اين است كه در خصوص خطرات آن آگاه باشد.در همان حال ذات اين محيط ها براساس دانلود حجم زيادي از اطلاعات و برنامه ها است كه با عبور از Firewall و ورود به سازمان شروع به اجرا شدن مي كنند.Gartner پيشنهاد مي كند كه كاركنان حتي الامكان در خارج از شبكه دروني سازمان و يا منزل در حالي كه توسط Firewall بيروني سازمان كامپيوترشان محافظت مي شود، از اين محيط ها استفاده كنند. در واقع سازمان داراي دو ديواره آتش باشد. اولي از كامپيوترهايي كه مي خواهند به اين محيط ها دسترسي داشته باشند محافظت كند و دومين ديواره آتش بعد از ديواره آتش اول از شبكه داخلي سازمان محافظت كند.

پيش بيني تكنولوژي؛ جهش در روشني

رض_ا انص_اري چكيده: درسالهاي اخير، برنامه ريزي تكنولوژي به عنوان يكي از اجزاي محوري برنامه ريزي كسب و كار شركتها درآمده است به گونه اي كه برنامه ريزي تكنولوژي هم در سطح كلان (ملي) و هم در سطح شركت و هم در سطح راهبردهاي كسب و كار مورد نياز است. در اين ميان پيش بيني تكنولوژي به عنوان نقطه شروع برنامه ريزي تكنولوژي از اهميت و جايگاه ويژه اي برخوردار است. در اين مقاله ضمن تبيين چارچوبهاي برنامه ريزي تكنولوژي و پيش بيني تكنولوژي و ارتباط آنها با يكديگر،تعاريف ومفاهيم پيش بيني تكنولوژي وانتخاب روشهاي مناسب پيش بيني تكنولوژي مورد بحث و بررسي قرار خواهند گرفت.مقدمهامروزه شركتهاي بزرگ و موفق براي كسب ارزش افزوده بيشتر با استفاده از تكنولوژي هاي برتر، برنامه ريزي

تكنولوژي را امري حياتي مي دانند.در بيشتر كشورهاي اروپايي (خصوصا سازمان توسعه و همكاري اقتصادي) پيش بيني تكنولوژي و برنامه ريزي تكنولوژي بطور رسمي از دهه 1960 آغاز شد. درحال حاضر پيش بيني تكنولوژي در بيشتر كشورهاي اروپايي مورد استفاده قرار مي گيرد.در برنامه ريزي تكنولوژي، اولين گام، پيش بيني تكنولوژي است. در رويكرد عمومي برنامه ريزي تكنولوژي، پيش بيني تكنولوژي به عنوان رابطي بين استراتژي سازمان و تحقيق و توسعه تلقي مي شود كه راههاي متفاوتي را براي دستيابي به اهداف طولاني مدت تكنولوژي سازمان نشان مي دهد. پيش بيني تكنولوژي مي تواند دورنمايي از آينده را براي ما فراهم كند كه راهنماي اقدامات امروز در شكل دهي به شرايط آينده باشد.پيش بيني تكنولوژي به مديران كمك مي كند كه تشخيص دهند چگونه قابليت تكنولوژيك در طول زمان رشد مي كند و چگونه تكنولوژي رقيب ظاهر شده، رشد و انتشار مي يابد و جايگزين تكنولوژي قديمي مي گردد.در برنامه ريزي تكنولوژي حمايت مديريت ارشد سازمان از برنامه ها اهميت فراوان دارد و طرحهاي طولاني مدت مديريت ارشد بايد فعاليتهاي تحقيق و توسعه را در جهت حمايت از اهداف شركت، هدايت و حمايت كند و همچنين تعيين نمايد در چه حوزه هاي تكنولوژيك بايد سرمايه گذاري شود و بدون درنظر گرفتن اين نكته مسير حركت شركت روشن نخواهد بود و بايد از آنچه فرومن آن را «جهش در تاريكي» مي نامد، اجتناب نمود.چارچوب برنامه ريزي تكنولوژيبراي برنامه ريزي تكنولوژي مدل هاي مختلفي ارايه شده است كه مهمترين آنها مدل پورتر و همكارانش است. پورتر و همكارانش(1991) براساس تحقيقات مادوكس، آنتوني و ويتلي، چارچوبي را براي برنامه ريزي تكنولوژي ارايه كرده اند. اين چارچوب 7 مرحله اي از فرايند كلي برنامه ريزي استراتژيك تبعيت مي كند و به شرح زير است:گام اول : تكنولوژي را پيش بيني كنيد. اين نقطه شروع برنامه ريزي

تكنولوژي است. اين كار، هم تكنولوژي هاي فعلي سازمان و هم تكنولوژي هايي كه در طول دوره برنامه ريزي به بازار خواهند آمد را شامل مي شود.گام دوم: محيط را تحليل و پيش بيني كنيد. عوامل محيطي، شرايط بالقوه محيط، عدم قطعيتها، تهديدهاي اصلي(بخصوص تهديدات ناشي از رقابت) و فرصتها را شناسايي كنيد.گام سوم: رفتار مصرف كننده و بازار را تحليل و پيش بيني كنيد. در تحليل نيازها، نيازهاي فعلي مشتريان اصلي شناسايي و تغييرات احتمالي اين نيازها تعيين و اثرات و الزامات اين نيازها بر محصولات و خدمات سازمان، شناسايي مي شود. تحقيقات بازار و ارزيابي تاثير تغييرات، مكمل يكديگرند. اما ابزارهاي تحليلي(هرچند هم كه پيچيده باشند)، به تنهايي كافي نيستند. در اين مرحله، تماس مستقيم با مشتريان بالقوه ضروري است. كيفيت واقعي، برآوردن خواسته ها و نيازهاي مشتريان است و بهترين راه براي انجام اين كار، نزديك شدن به مشتريان است.گام چهارم: سازمان را تحليل كنيد. داراييها و مشكلات اصلي را مشخص كنيد. فهرستي از منابع انساني و غيرانساني سازمان تهيه كرده و عملكردهاي اخير را با توجه به اهداف مشخص شده قبلي، ارزيابي كنيد. علم به نقاط ضعف و قوت سازمان، بسيار حياتي است. شايد بد نباشد كه براي اين كار از مشاوران خارج سازمان استفاده كنيد تا از اشتباهاتي كه در زمان ارزيابي سازمان توسط اعضاي خود سازمان رخ مي دهد، پرهيز شود.گام پنجم: رسالت سازمان را تعيين كنيد. اصول زيربنايي و حياتي را مشخص كنيد. اهداف كلي سازمان را تدوين، اهداف خاص دوره زماني برنامه ريزي را مشخص و معيارهايي براي سنجش ميزان دستيابي به آن اهداف تعيين كنيد. اين مرحله باعث تمركز و پرهيز از پراكنده كاري سازمان شده و

هرچقدر افراد بيشتري در اين مرحله مشاركت كنند، بهتر است. وقتي تك تك اعضا رسالت سازمان را درك و نسبت به آن احساس تعلق كنند، شانس موفقيت سازمان بيشتر است.گام ششم: اقدامات سازمان را طراحي كنيد. گزينه هاي مختلفي مطرح كنيد، آنها را تحليل كرده و به بحث بگذاريد. استراتژي مناسبي تدوين كنيد كه مورد توافق باشد و به چند اقدام كليدي منجر شود. اين زمان مناسب ديگري است تا ابزارهاي ارزيابي اثرات را دوباره بكار گيريد.گام هفتم: برنامه را به اجرا بگذاريد. اهداف ريز و زمان بندي شده اي را تدوين كرده و در صورت لزوم، مراحل، زمان بندي و بودجه آنها را تعيين كنيد. براي پيگيري كارها و عملكردهاي زير حد استاندارد، مكانيزم مناسبي طراحي كنيد. در اين مرحله، نظارت مي تواند خيلي مفيد باشد. بازارهاي تكنولوژي بسيار پويا است و هر شركت بايد در مورد تغييرات و عكس العمل مشتريان، شناخت مناسبي داشته باشد.همانگونه كه مشاهده مي شود، چارچوب مذكور مستلزم پيش بيني تكنولوژي است تا بدين وسيله نيازها، فرصت ها و نقاط قوت و ضعف سازمان شناسايي شود و براي تحقق هدفهاي سازمان، برنامه عملياتي تدوين و اجرا شود.همانگونه كه در اين مدل مشاهده مي شود، برنامه ريزي تكنولوژي، مشاركت چندجانبه را مي طلبد و به نظر مي رسد علاوه بر مشاركت مديران شركت به مشاركت كارشناسان توليد، بازاريابي و تحقيق و توسعه نيز نياز است.تعريف پيش بيني تكنولوژيپيش بيني تكنولوژي تلاشي براي به تصوير كشاندن قابليتهاي تكنولوژيك و پيش بيني اختراعات و توزيع نوآوريهاي تكنولوژيكي در طول زمان است. پيش بيني تكنولوژي شامل مجموعه اي از فرآيندهاي فرمولي شده براي مطالعه آينده تكنولوژي است كه معلول پيشرفت در علوم و تغييرات اجتماعي است.پيش بيني تكنولوژي به عنوان ابزاري در برنامه ريزي

تكنولوژي، براي شناسايي جريان احتمالي حوادث تكنولوژيك در آينده به كار مي رود تا امكان انتخاب مناسب تكنولوژي هاي آينده را فراهم آورد.عناصر پيش بيني تكنولوژيبراي اينكه يك پيش بيني در فرآيند تصميم گيري سودمند باشد بايد شامل چهار عنصر كيفي، كمي، زمان و احتمال باشد. منظور از عنصر كيفي اين است كه در پيش بيني تكنولوژي چه بايد پيش بيني شود. به عبارت ديگر بايد اتفاقات و پديده اي را كه مي خواهد پيش بيني شود، مشخص كرد. عنصر كمي به مفهوم توسعه كمي سطحي از عملكرد مورد انتظار است كه به صورت عدد و رقم بيان مي شود. عنصر زمان بيان كننده اين است كه پديده مورد نظر در چه زماني اتفاق مي افتد و عنصر احتمال، ميزان قطعيت در پيش بيني را نشان مي دهد.براي اينكه انتظارات لازم از يك پيش بيني تكنولوژي برآورده شود، مي بايست منابع مورد نظر در اختيار باشد. اين منابع شامل چهار منبع عمده فرضيات، بينش،داده و قضاوت است.فرضيات اطلاعاتي هستند كه پيش بيني كننده، براي تصديق آنها در چارچوب زمان اطمينان كافي دارد و توصيه مي شود كه فرضيات مهم در پيش بيني ها بيان شود حتي اگر لازم باشد اين فرضيات در توسعه هاي آينده مجدداً آزمايش شود (امكان رد كردن آنها در آينده وجود دارد). بينش يكي از مهمترين ويژگي هاي انسان در بيان عناصر كيفي پيش بيني است و در اينجا بايد تأكيد كنيم كه پيش بيني نبايد فقط يك رويكرد كمي باشد. به طور كلي پيش بيني در حال پيدا كردن راههايي به سوي آينده است و شايد بتوان گفت يك كار رديابي است.يك پيش بيني كننده خوب از تجربه، دانش تكنولوژيك و توانايي خود در ربط دادن طيف وسيعي از توسعه ها استفاده مي كند. اين كار به يك ذهن باز احتياج

دارد كه تفكرهاي واگرا را با استفاده از خلاقيت همگرا كند.پس از اينكه موضوع مناسب براي پيش بيني كننده مشخص شد، نياز به كمي سازي و تكنيك هاي پيش بيني است كه اكثراً آينده را براساس گذشته رديابي مي كنند. در اينجا احتياج به داده ها و اطلاعات فراواني است. در اين مسير، دستيابي به اطلاعات مورد نظر با دقت بالا يكي از مشكلات پيش بيني كننده است كه پيشنهاد مي شود يك تيم مجرب در كنار تيم پيش بيني كننده اين وظيفه را برعهده گيرد تا وقت و تمركز افراد پيش بيني كننده دراين مسير تلف نشود.در بسياري از موارد از جمله پيش بيني روندهاي اجتماعي و سياسي، اطلاعات زيادي يافت نمي شود يا امكان بيان آنها به زبان كمي ممكن نيست كه در اين موارد جز استفاده از قضاوت پيش بيني كننده يا خبرگان آن حوزه خاص، راه ديگري وجود ندارد. قضاوتهاي ذهني مديران بايد به عنوان مكمل اطلاعات كمي در تصميم گيري ها استفاده شود. منابع خطا در پيش بيني تكنولوژييكي از مطالبي كه بايد در نظر گرفته شود اين است كه پيش بيني تكنولوژي نمي تواند به عنوان يك علم كاملاً دقيق مطرح باشد و همواره با خطا همراه است و راههايي براي كاهش خطا وجود دارد. يكي از عوامل موثر بر كاهش خطا در پيش بيني، آگاهي از منابع خطا است.مهمترين منابع خطا در پيش بيني عبارتند از:_ در نظر نگرفتن پارامترهايي در فرايند پيش بيني_ كمبود اطلاعات در دسترس هنگام پيش بيني_ فرضيات نامناسب_ انتخاب روش نامناسب پيش بيني_ تفسير نامناسب (قضاوت ضعيف) در فرايند پيش بيني.روشهاي پيش بيني تكنولوژيروشهاي سنتي پيش بيني تكنولوژي اكثرا متكي به برون نمايي عملكرد گذشته و تعميم آن به آينده است. نقطه ضعف

اساسي اين روش در شرايط رو به تحول و پيچيده دنياي فعلي كه شرايط آينده آن از روند گذشته تبعيت نمي كند به وضوح مشخص مي شود. شرايط آينده به مشخصات و محدوديتهاي فيزيكي تكنولوژي مورد نظر، عوامل اجتماعي و زيست محيطي موثر بر بهبود آن و شرايط بازار در مقايسه با رقبا بستگي دارد. نگراني هاي زيست محيطي، شرايط بازار، سرعت تغييرات تكنولوژي و بطور كلي تر شرايط آينده پيش بيني تكنولوژي را مشكل ساخته است و اين به گونه اي است كه ديگر روشهاي سنتي نمي توانند مطلوبيت مورد نظر را داشته باشد. به همين دليل محققان و تحليل گران با توجه به شرايط پيش آمده روشهاي جديدي ارايه كرده اند. پورتر و همكارانش در نوشته اي كه در سال 1991 تحت عنوان «پيش بيني و مديريت تكنولوژي» منتشر كردند، پنج روش پيش بيني تكنولوژي را تشريح كردند كه به شرح زير آمده است: -1نظرات متخصصان: اين روش بر اين فرض استوار است كه يك متخصص در زمينه تخصصي خود بهتر مي تواند پيشرفتها را پيش بيني كند. شرايط لازم براي استفاده از نظرات كارشناسي، توانايي شناسايي و حضور يك گروه از متخصصان در زمينه مورد نظر است. چنانچه اين شرايط فراهم نباشد، اين روش نمي تواند مناسب باشد. همچنين بايد توجه داشت كه مشورت با كارشناسان همواره تضمين كننده يك پيش بيني موفق نيست. روشهاي نظرات متخصصان به دو گروه عمده تقسيم مي شوند:_ روشهاي جمع آوري اطلاعات از متخصصان كه شامل روشهاي دلفي، گروه اسمي، مصاحبه هاي ساختاريافته و پرسشنامه است._ روشهاي تجزيه و تحليل ساختار كه شامل تجزيه و تحليل سازه اي و درخت همبستگي است. در جدول 1، خلاصه اين روش آورده شده است.-2پايش: پايش به معناي تهيه تصوير از

محيط با استفاده از اطلاعات است كه اين اطلاعات امكان دارد به تكنولوژي خاصي مربوط باشد. پايش را فرايند شناسايي نشانه هاي ممكن در بخشهاي علمي، اقتصادي، مديريتي، سياسي يا نظامي كه ممكن است منجر به پيشرفتهاي احتمالي در تكنولوژي نيز شود، تعريف مي كنند. خلاصه اين روش، در جدول 2 آمده است:-3 تحليل روند تحولات: اين روش بر اين فرض استوار است كه آينده از گذشته تبعيت مي كند. به عبارت ديگر در اين روش فرض مي شود كه آينده براساس رويدادها، روندها و الگوهاي پيشرفت درگذشته سنجيده مي شود. اين عوامل و نيروها در آينده نزديك تغييرات چشمگيري نمي كند و تغييرات گذشته در آينده ادامه خواهد يافت. خلاصه روش تحليل روند تحولات در جدول 3 آمده است-4مدل سازي: يكي از روشهايي كه روابط بين رويدادها را در نظر مي گيرد، روش مدل سازي است. اين روش در پيش بيني، يا بر پايه كامپيوتر (مانند شبيه سازي) و يا بر پايه قضاوت است. عمده ترين روشهاي مدل سازي در پيش بيني شامل تجزيه و تحليل اثرات متقابل و ديناميك سيستم هاست. خلاصه روش مدل سازي در جدول 4 آمده است.-5 سناريوها: اين روش توصيف آينده پيشرفتها در طول يك بازه زماني از چند سال تا يك قرن يا بيشتر است. سناريوهايي كه در حوزه پيش بيني تكنولوژي بكار برده مي شوند، مفاهيم مختلف تكنولوژي هاي آينده را توصيف كرده و گزينه هاي تكنولوژي آينده را نشان مي دهند. سناريوها زماني مفيدند كه اطلاعات در دوره هاي زماني گذشته در دسترس نباشد يا متخصصان در زمينه مربوط ضعيف بوده يا وجود نداشته باشند و هيچ پايه محكمي براي ايجاد مدل وجود نداشته باشد. خلاصه روش فوق در جدول 5 آمده است.توئيس(1992) در يك طبقه بندي روشهاي

پيش بيني تكنولوژي را به دو گروه اكتشافي و تجويزي تقسيم مي كنند. در روشهاي اكتشافي آينده با استفاده از دانش فراهم شده از گذشته ترسيم مي شود در حالي كه در روشهاي تجويزي ابتدا يك آينده مطلوب تكنولوژيك ترسيم مي شود و سپس برنامه ريزي لازم براي آن انجام مي شود. انتخاب روش مناسب براي پيش بيني تكنولوژيمطالعات نشان مي دهد يكي از مؤثرترين روشهاي پيش بيني، تركيب روشهاي رياضي با روشهاي قضاوتي است. يكي ازمزيتهاي اصلي اين روش اين است كه تعداد عواملي كه متخصصان بايد به كار گيرند كاهش مي يابد. تركيب روشهاي رياضي و نظرات كارشناسي باعث حذف خطاهاي آشكار خواهد شد. بنابراين مشخص كردن يك راهبرد پيش بيني، هنري است كه شامل انتخاب، هماهنگي، بكارگيري و تغيير روشهاي كمي و كيفي است. براي انتخاب شيوه مناسب پيش بيني تكنولوژي نبايد به يك روش، محدود شد، بلكه بايد بر حسب موضوع، هدف و منابع موجود، روشهاي مختلف را به كار گرفت. در اين زمينه معيارهاي زيادي ارايه شده است. متخصصان اين رشته از جمله سليوان(1997)، مليت(1991)، هان (1995) و مشيرا(2002) ، معيارهاي زير را براي انتخاب روش يا روشهاي مناسب پيش بيني تكنولوژي ذكر كرده اند:- ميزان دسترسي به اطلاعات- درجه اعتبار اطلاعات- عدم اطميناني كه بر موفقيت رشد تكنولوژي احاطه دارد- دوره زماني كه پيش بيني انجام مي شود- هزينه و ارزش پيش بيني براي تصميم گيران- تعداد متغيرهايي كه بر توسعه تكنولوژي تاثير مي گذارند.حركت پيش بيني تكنولوژي به سمت برنامه ريزي تكنولوژيهرگونه پيش بيني، تلاشي براي درك مسير حوادث آينده است. اما اين پيش بيني مي تواند در سطوح مختلف دانش پي گيري شود و به هرچه عمقي تر شدن اين پيش بيني ها بيانجامد. اين سطوح عبارتند از: برون يابي، الگوهاي كلي عوامل ساختاري و دستور

كار برنامه ريزي.اگر پيش بيني كننده فقط خود را به اطلاعات گذشته و روند تاريخي محدود كند، فقط مي تواند به برون يابي اتفاقات گذشته در مسير آينده بپردازد. اگر پيش بيني كننده در مورد الگوهاي عملي يك سري از اتفاقات، دانش دارد اما درباره موردي خاص در ميان آنها اطلاعاتي ندارد، فقط مي تواند الگوي عملي را بر نتايج برون يابي آن مورد خاص تطبيق دهد. منحني هاي Sشكل، نمونه اي از چنين الگوهاي كلي در امر نوآوري است.اگر پيش بيني كننده در مورد نوع فاكتورهاي موثر بر جهت و روند رويدادها، اطلاعاتي نداشته باشد، با تغيير عوامل ساختاري، برون يابي انجام شده بي اعتبار خواهد شد و مسبب بيشترين اشتباهات در پيش بيني مي شود. لذا علاوه بر الگوهاي كلي رويدادها، اطلاع در مورد نوع فاكتورهاي اثرگذار بر جهت و روند رويدادها لازم است. بنابراين در اين راهكار، بعد از شناخت الگوها و ساختار رويدادها، در قالب برنامه ريزي به بررسي نحوه تاثيرگذاري برروند حوادث براي هرچه مطلوبتر نمودن آنها اقدام مي شود.نتيجه گيريهمانگونه كه ملاحظه شد، پيش بيني تكنولوژي در فرايند تدوين استراتژي و برنامه ريزي تكنولوژي از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. از پيش بيني تكنولوژي به عنوان اولين گام برنامه ريزي تكنولوژي به منزله ابزاري براي درك بهتر فرصتها و تهديدات و آگاهي از تحولات تكنولوژيك آينده و وضعيت كنوني دارايي هاي تكنولوژيك سازمان استفاده مي شود. بنابراين پيش بيني تكنولوژي اين امكان را براي سازمانها (به ويژه سازمانهاي تكنولوژي محور) فراهم مي آورد كه به صورتي هدفمند در مسير آينده گام بردارند و اسير حوادث آينده نشوند. از آنجا كه درجهان امروز تكنولوژي نقش كليدي در توسعه ايفا مي نمايد، بنابراين پيش بيني روند تحولات تكنولوژي و پيشرفتهاي آينده و بررسي اثرات آن به ويژه

در سطح ملي اهميت بسيار زيادي دارد. تاثير شگرف پيش بيني تكنولوژي، به ويژه هنگامي كه با برنامه ريزي تكنولوژي همراه باشد، مي تواند كسب مزيتهاي عمده در حوزه هاي مختلف را فراهم آورد. اين امر اهميت بهره برداري از دانش مديريت تكنولوژي را در تعيين استراتژي هاي تكنولوژي هم در سطح خرد وهم در سطح كلان نشان مي دهد. منبع: ماهنامه تدبير-سال هفدهم -شماره 175 مناب_ع

1-Khalil, T.M., (2000), Management of technology:The key to competitiveness and wealth creation, McGraw Hill.2-Porter, A., Roper, A., Mason, T., Rossini, F., Banks, J., (1991), Forecasting and Management of technology, wiley, New York.3-Martin, M.J.C., (1994), Managing Innovation and Entreprenewship in technology based firms, wiley Interscience New York.

-4 بهرامي، محسن، شناسايي تكنولوژيهاي آينده و پيش بيني، تهران، نشر خضر، 1374.-5 نوده، علي، روش پيش بيني تحولات تكنولوژي در صنعت برق- مطالعه موردي: تكنولوژي GIS، پايان نامه كارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه علامه طباطبايي، 1382.-6 باقري، كامران، ضرورت پيش بيني تكنولوژي در تقويت امنيت ملي، همايش ايران در قرن 21، دانشگاه تهران، 1380.

7-Twiss, B.C., (1992), Forecastig for Technologists and engineers, peter peregrinus Ltda.8-Frohman, A.L.,( 1980), Managing the compang’s technological assets, Research Management.9-Sharif, Nawas, (1995), The evolution of technology management studies, Elsevier science, New York.10-Sallivan, W.G., Claycombe, W.W., (1997), Fundamental of Forecasting, university of tenness kanoxville, Reston publishing company.11-Gerard Gaynor,( 1996), Handbook of Technology management, McGraw Hill.

آينده نگاري فناوري

(مطالعه موردي:چين) محمدرضا بخشي

چكيده: در اين مقاله پس از بيان اهميت، تاريخچه و خلاصه اي از روش شناسي، آينده نگاري چين از ابعاد مختلف بررسي شده است. ابعاد آينده نگاري چين شامل سابقه، اهداف، افق، روش، كاربردهاي مورد انتظار، معيار انتخاب كارشناسان، معيار انتخاب فناوري، سازمان كاري، سؤالات دلفي و برخي نتايج

حاصل از مطالعه است. نتيجه گيري و پيشنهادها نيز بخش پاياني مقاله را تشكيل مي دهد. به طور كلي بررسي علوم و فناوريها در چين نشان مي دهد كه فناوري اطلاعات، علوم حياتي و زندگي، علوم مربوط به انرژي و محيط زيست، نيمه رساناها، مواد جديد، نرم افزار و مواد آهني و استيلي از اهميت بيشتري برخوردارند.مقدمهيكي از ملزومات توسعه و پيشرفت در هر زمينه، داشتن بينش نسبت به محيط، تصميم گيري به موقع و داشتن برنامه هدفمند جامع و مانع است و اين امر ميسر نمي شود مگر اينكه امر آينده انديشي به صورت صحيح و موفق انجام گيرد. يكي از عواملي كه به طور عام در طول تاريخ و به طور خاص در عصر كنوني و آينده باعث تغيير و تحولات سريع در محيط مي شود و همچنين برتري ملتها و كشورها را در سطوح منطقه اي و بين المللي رقم مي زند، توانايي فني و دسترسي به فناوري است. انتظار مي رود رشد فزاينده تكنولوژي در آينده، شكل دهي اقتداري جهان را همچنان تحت تاثير قرار دهد. از آنجا كه تكنولوژي هاي آينده و تحقيقات استراتژيكي كه اين فناوري ها را تقويت مي كنند، غالباً آن قدر پرهزينه هستند كه صنايع، مسئوليت پشتيباني از آنها را بر عهده نمي گيرند و از سوي ديگر دولتها نيز به دليل محدوديت بودجه عمومي نمي توانند سرمايه هاي لازم را براي تمام حوزهاي تكنولوژي و تحقيقاتي را كه دانشمندان يا صنعتگران خواستار آن هستند، تامين كنند. لذا گزينشهايي بايد صورت بگيرد كه آينده انديشي تكنولوژي، زمينه را براي كمك به اين گزينش ها فراهم مي كند.انتشار كتاب «تصوير آينده» نوشته اف.ال.پولاك در سال 1951 و كتاب «هنر حدس زدن» نوشته بي. دجوونل در سال 1946، تشكيل انجمنهاي تخصصي آينده پژوهي،

تشكيل انجمن آينده جهان به وسيله ادوارد كورنيش و ديگران در سال 1966، تشكيل موسسه «رند» در سال 1945 از جمله نشانه هاي پيدايش آينده پژوهي مدرن است. اولين تجربه آينده نگاري ملي توسط ژاپن در سال 1970 تحت عنوان «آينده نگاري علم و فناوري» انجام شده است. اين كشور تا سال 2006 هشت بار ( با افق زماني 30 سال اين فرايند را تكرار كرده است. فرانسه از سال 1980، انگلستان از سال 1993 و آلمان از 1989 آينده نگاري را شروع كرده اند. همچنين از سال 1990 موج فزاينده اي انجام آينده انديشي مشخصاً در اروپاي غربي و آسياي شرقي به چشم مي خورد.روشهاي آينده پژوهي بر اساس نوع نگاه به آينده و روشهاي مطالعه و جمع آوري داده ها به چهار دسته كلي تقسيم مي شوند.-1 روشهاي اكتشافي و روشهاي هنجاري: روشهاي اكتشافي به روشهايي اشاره دارند كه در پي كشف آينده اند. اين روشها از زمان حال شروع شده و رو به سوي آينده دارند و به اصطلاح رو به بيرونند و تلاش مي كنند كه تحت شرايط مختلف، كشف كنند كه كدام آينده رخ مي دهد. اما دسته ديگر، روشهاي هنجاريند كه «رو به درون» هستند. اين روشها از يك موقعيت مطلوب در زمان آينده شروع مي كنند و به زمان حال مي رسند و چگونگي تحقق آن موقعيت مطلوب را بررسي مي كنند.-2 روشهاي كمي و روشهاي كيفي: روشهاي كمي مبتني بر اعداد و ارقامند و پيشرفتها و توسعه هاي آينده را در قالب كمي ارائه مي كنند. در مقابل روشهاي كيفي مبتني بر نظرات و قضاوتهاي كيفي هستند.-3 روشهاي مبتني بر داده (فرض) و روشهاي مبتني بر نظر متخصصان.-4 ساير دسته بندي ها: روشهاي معطوف به شناسايي

موضوعها، روشهاي معطوف به برون يابي، روشهاي معطوف به خلاقيت، و روشهاي معطوف به اولويت بندي از جمله دسته بنديها ديگر هستند.در اجرا و پياده سازي فرايند آينده نگاري از تركيبي از روشهاي پويش محيطي، پيمايش موضوعها، برون يابي روند، درخت ارتباطات، تحليل ريخت شناسانه، نگاشت ذهن، كارگاه و داستانهاي علمي-تخيلي، سناريونويسي، روش تكنولوژي هاي كليدي (حياتي)، نگاشتن مسير تكنولوژي، روش دلفي و روش پانل استفاده مي شود.آينده نگاري چينسابقه آينده نگارياولين پروژه آينده نگاري چين از سال 1992 شروع و در سال 1995 به پايان رسيد. اين پروژه در سطح ملي و تحت عنوان «تعيين فناوريهاي حياتي» در چهار حوزه اطلاعات، بيولوژي، صنايع و مواد جديد و با همكاري 600 كارشناس انجام شده است. نتيجه پروژه علاوه برتعيين و اولويت بندي 124 فناوري حياتي، مرجع و راهنمايي براي برنامه ريزي 5 ساله نهم علم و فناوري شد.در سال 1999، پروژه آينده نگاري ديگري تحت عنوان «آينده نگاري فناوري صنايع ارجح» در حوزه هاي كشاورزي، اطلاعات و صنايع پيشرفته انجام گرفت كه مهمترين اهداف آن عبارت بودند از:-1 تعيين فناوري هاي حياتي، تعيين و انتخاب رهيافتهاي تحقيقاتي، تعيين معيار انتخاب فناوريهاي ملي و گنجاندن آنها در برنامه هاي توسعه.-2 كمك به تصميم گيريها و برنامه ريزيهاي علم و فناوري، كمك به برنامه ريزي توسعه اقتصادي در سطح ملي، بنگاهها و دولتهاي محلي.-3 هدايت فعاليتهاي تحقيق و توسعه در موسسات و دانشگاهها.-4 فراهم كردن منبع و مرجعي براي مؤسسات و شركتها تا آنها در انتخاب فناوريهاي آتي از آن مرجع كمك بگيرند.-5 تشويق و ايجاد تعاملات مختلف بين علم، صنعت، مؤسسات، بنگاههاي اقتصادي، دانشگاهها، مراكز كارآفريني و غيره.در اين پروژه بيش از 1200 كارشناس (كه بيش از 80 درصد آنها از مؤسسات تحقيق و توسعه و

دانشگاهها بودند) از طريق كارگاههاي محلي، پرسش نامه، كنفرانس، مصاحبه و اظهار نظر كتبي مشاركت داشتند.سومين آينده نگاري چين در سالهاي 2004-2003 در سه بخش 1- فناوري اطلاعات و ارتباطات: شامل كامپيوتر، امنيت اطلاعات و شبكه هاي كامپيوتري، ارتباطات، نرم افزار، اطلاعات جامع و سمعي و بصري 2- علوم حياتي و فناوري زيستي: شامل فناوري زيستي كشاورزي، علم حيات، صنعت و محيط و دارو و 3- فناوري مواد جديد: شامل مواد با ساختار مدرن، مواد با كاركرد جديد، مواد اطلاعات الكترونيك و مواد نانو انجام شد.اين پروژه در3 مرحله و در زمان 21 ماه به اتمام رسيد. مرحله اول شامل طراحي پروژه، تحليل نيازهاي اقتصادي- اجتماعي چين، ارزيابي روندهاي علم و فناوري در چين، معرفي فناوريها براي مطالعه در فرايند دلفي (222 فن)، انتخاب كارشناسان (1000 كارشناس ) و برگزاري سمينارهاي مشاوره اي (40 سمينار)؛ مرحله دوم در بردارنده اجراي دو دور فرايند دلفي؛ و مرحله سوم انتخاب تكنولوژي حياتي و انتشار نتايج آينده نگاري بود.آينده نگاري چهارم مشابه با سومين پروژه آينده نگاري و به دنبال آن در سال هاي 05-2004 در بخشهاي: 1- انرژي (شامل ذغال سنگ، نفت و گاز، نيروي الكتريك، انرژي هسته اي، انرژي هاي تجديد شونده انرژي هيدروژني و ساير انرژي هاي جديد، حفاظت از انرژي ساختمان، حفظ انرژي صنعت، حفظ انرژي حمل و نقل)؛ 2- منابع و محيط زيست ( شامل محيط اكولوژيكي، منابع معدني جامد، منابع نفت و گاز، منابع زيستي، منابع آبي و دريايي ) و 3- صنايع پيشرفته (مدل صنايع پيشرفته، مهندسي ديجيتال تجهيزات، اتوماسيون، جريان صنعتي، طراحي ديجيتال صنعت سازگار با محيط، صنعت نانو ، تجهيزات منابع انرژي، تجهيزات حمل و نقل، صنعت فراوري تجهيزات كشاورزي،

تجهيزات حفظ محيط زيست، وسايل الكتريك خانگي، مهندسي دريايي) انجام شد. اين سه بخش شامل 28 زير بخش و 261 فناوري مورد مطالعه قرار گرفته اند.اهداف عمدهآينده نگاري كشور چين با هدف تعيين فناوريهاي مهم و حياتي، تدوين سياست هاي پنج ساله علم و فناوري، انتخاب رهيافتهاي تحقيقاتي، هدايت فعاليتهاي تحقيق و توسعه و برنامه ريزي علم و فناوري براي دوره 06-2005 (در دور سوم و چهارم) صورت پذيرفته است.نتايج مورد انتظار از پروژهكارگزاران پروژه در هنگام طراحي برنامه انتظار داشتند كه پس از اتمام پروژه مطالعاتي - سياست گذار مي داند نيازهاي توسعه اجتماعي و اقتصادي چيست؟ راه حلهاي تكنيكي آنها كدام است؟ مصرف بهينه منابع چگونه و در كجاست؟- خطوط و سياستهاي آينده فناوري مشخص مي شود.- در طول فرايند آينده نگاري تعداد زيادي از كارشناسان شناخته مي شوند.- در شروع قرن جديد استراتژي توسعه فناوري معين مي شود.- بالاخره نتايج آينده نگاري فرصتي براي برنامه ريزي بلند مدت و كوتاه مدت فراهم مي كند.افق زماني مطالعهدوره زماني پيش بيني در آخرين پروژه آينده نگاري سالهاي 2020-2006 است.روش اجراي پروژهدر اجراي پروژه از تركيبي از روشهاي دلفي و پانل استفاده شده است.معيارهاي انتخاب كارشناسانكارشناسان بايد به گونه اي انتخاب مي شدند كه نظرات آنها نتايج نهايي پروژه را وزين تر و اجرايي تر مي كرد. به همين منظور يك كارشناس بايستي بر اساس ضوابط زير انتخاب مي شد.- داشتن ديد استراتژيك درباره مسائل (مخصوصاً براساس منافع بلندمدت ملي).- داشتن حداقل 10 سال مسئوليت در زمينه مربوط.- و اينكه گروه كارشناسي بايد تركيبي از افراد موسسات تحقيق و توسعه، دانشگاهها، مؤسسات اقتصادي، مراكز كارآفريني و ادارات دولتي باشند.معيارهاي انتخاب فناوري-1 فناوريهاي منتخب بايد كل فرايند آينده نگاري فناوري را پوشش دهند (يعني اينكه انتخاب فناوريها بايد

جامع باشد).-2 فناوري بايد پيشرفت كند، وجود آن براي توسعه صنعتي ضروري باشد، در حل مسائل پيچيده توسعه اقتصادي و اجتماعي و حفاظت محيط زيست مفيد واقع شود. احتمال بر آن باشد كه آن فناوري در بازار آينده به صورت گسترده كاربرد دارد.-3 فناوري بايد در جامعه نوآوري داشته باشد و ايجاد صنايع جديدتر را موجب شود.-4 فناوري تا قبل از 2010 قابل دست يابي باشد.-5 فناوري بايد منطبق با نيازهاي توسعه صنايع اساسي باشد و به توسعه صنايع جديد كمك كند.-6 تواناييهاي مالي و مهارتي در انتخاب فناوريها لحاظ شود.-7 براساس منافع بلند مدت ملي، فناوري منتخب بايد در مقايسه با فناوريهاي بديل داراي نفع بيشتري باشد.سازمان كاريالف- آينده نگاري اول و دوم: سازمان كاري آينده نگاري دوم (1999) متشكل از كميته راهبري، تيم فراگير تحقيق و گروههاي تخصصي بود. كميته راهبري شامل كارشناسان مختلف از نهادهاي مسئول برنامه ريزي علم و فناوري (از وزارت علم و فناوري) كه وظيفه هدايت فعاليتهاي تحقيق براساس نيازهاي توسعه ملي را بر عهده داشتند.تيم فراگير(عير تخصصي) تحقيق شامل محققاني از خود مركز تحقيقات ملي علم و فناوري كه مسئول سازماندهي، اجرا و هماهنگي فعاليتهاي تحقيق، تعيين اهداف تحقيق و تعيين چارچوب كلي آن، تعيين طرح و روش تحقيق، تعيين معيارهاي ارزش يابي فناوري و طراحي شاخصهاي مربوط، هدايت كارهاي تحقيقاتي در هر يك از حوزه ها، تجزيه و تحليل داده ها و تهيه گزارش نهايي بودند.كميته هاي تخصصي شامل متخصصان حوزه هاي اطلاعات، كشاورزي و صنايع پيشرفته كه معرفي فناوريهاي براي بررسي در فرايند دلفي، طراحي پرسش نامه، تجزيه و تحليل داده در زمينه هاي تخصصي، ايجاد پايگاه داده و تهيه گزارش نهايي در زمينه تخصصي خود از

عمده وظايف كميته هاي تخصصي به شمار مي رفت.ب- آينده نگاري سوم و چهارم: آينده نگاري سوم و چهارم زير نظر وزارت علم و فناوري و تحت راهنمايي مقامات مربوط و با مشاركت وزارت علم و فناوري، مركز تحقيق ملي علم و فناوري، مركز توسعه صنعت اطلاعات چين، جامع الكترونيك چين، آكادمي علوم پزشكي چين مركز ملي توسعه فناوري زيستي چين و جامعه علوم مواد چين انجام شد و ساختار اجرايي آن شامل موارد زير مي شد:-1 كميته تحقيق و رسيدگي: شامل شوراي عمومي آينده نگاري ملي فناوري، زير كميته تحليل نيازهاي اقتصادي - اجتماعي و شش زير كميته تخصصي است. شوراي عمومي نيز 20 نفر از كارشناسان و محققان مشهور از واحدهاي مربوط، رهبران كميته هاي تخصصي كه تحت نظارت و سرپرستي دپارتمان برنامه ريزي توسعه وزارت علم و فناوري انجام وظيفه مي كردند را شامل مي شد.-2 شبكه هاي مشاوره كارشناسي: شامل كارشناسان مشهور از كار آفرينان، دانشگاهها، موسسات، دولت و كارشناسان مشهور خارجي كه در مجموع حدود 3 هزار نفر در شش بخش و به طور متوسط 500 نفر در هر بخش همكاري داشته اند.تحليل و تشخيص نيازهاي اقتصادي - اجتماعي ملي به علم و فناوري، تعيين عوامل موثر در توسعه علم و فناوري، تعيين اثرات توسعه هر فناوري در اقتصاد و جامعه چين، معرفي فناوريهايي براي مطالعه در فرايند دلفي و هدايت دورهاي دلفي و همچنين انتخاب فناوري حياتي براساس شرايط واقعي چين از مهمترين وظايف كميته بود.سؤالات دلفيپس از اينكه موضوعات و تكنولوژي توسط كميته ها و پانل هاي تخصصي مشخص شد، پرسش نامه هايي كه حاوي سوالات زير بودند طي دو دور فرايند دلفي توسط تعداد زيادي از كارشناسان هر حوزه تخصصي تكميل

شد. (موارد داخل پرانتز گزينه هاي هر سوال است).-1 درجه تخصص يا مهارت (بالا، نسبتا بالا، متوسط، نسبتا پايين، پايين)-2 درجه اهميت براي چين ( شاخص، بالا، متوسط، پايين، هيچ )-3 فاصله بين چين و كشورهاي پيشرو (پيشرفته، موازي، 5 سال عقب، 10-6 سال عقب)-4 سطح تحقيق و توسعه در چين (خوب، تقريباً خوب، متوسط، ضعيف، بد)-5 روش توسعه فناوري (مستقل، در ارتباط با كشورهاي ديگر، نوآوري مجدد، تقليد، معرفي)-6 حقوق مالكيت معنوي در 5 سال آينده (بله ، نه)-7 اثر بر توسعه صنايع مدرن-8 اثر بر توسعه و نوسازي صنايع سنتي-9 اثر بر محيط زيست و منابع (بالا، نسبتا بالا، متوسط، نسبتا پايين، پايين)-10 چشم انداز تجاري سازي (بالا، نسبتا بالا، متوسط، نسبتا پايين، پايين)-11 اثر در توسعه رقابت هاي بين المللي (بالا، نسبتا بالا، متوسط، نسبتا پايين، پايين)-12 هزينه تجاري سازي (بالا، نسبتا بالا، متوسط، نسبتا پايين، پايين)-13 زمان تحقق و يا زمان موردنياز براي تجاري سازي ( 5 سال آينده؛ 10-6 سال آينده)-14 اثر بر بهبود شرايط زندگي (بالا، نسبتا بالا، متوسط، نسبتا پايين، پايين)-15 اقدامات موثري كه دولت مي تواند اتخاذ كند (هدايت استعدادها، تجهيزات و فراهم كردن تسهيلات مورد نياز براي نوآوري، بهبود ساختار تحقيقات پايه اي، افزايش نهاده ها مورد نياز تحقيقات، ايجاد همكاري صنعتي بين صنايع، دانشگاهها و موسسات تحقيق و توسعه، بهبود سياستها و قوانين)-16 اثر در امنيت ملي-17 ساير پيشنهادها.يافته هاي پروژه آينده نگاري علم و تكنولوژي در چينپروژه آينده نگاري دومرحله كلي مرحله اول تا معرفي تكنولوژي ها و مرحله دوم اجراي دلفي ) و به تبع آن دو برون داد عمده داشت. اول اينكه در اثر هم افزايي فكري و ذهني خبرگان هر

حوزه در پانل هاي مختلف، كليه موضوعات و تكنولوژي هايي كه امكان توسعه آنها در آينده وجود داشت، مشخص شدند. (مرحله اول) دوم اينكه اين تكنولوژي ها و موضوعات توسط طيف گسترده اي از كارشناسان ارزيابي و الويت بندي شدند (مرحله دوم).پس از اتمام دو دور دلفي، شاخصهاي اهميت فناوري، منافع اقتصادي فناوري، اثر فناوري بر صنايع مدرن، اثر فناوري بر صنايع سنتي، اثر فناوري بر حفاظت از محيط زيست و استفاده بهينه از منابع، اثر فناوري بر كيفيت زندگي، جايگاه چين در فناوري در مقايسه با ساير كشورها مورد بررسي و تحليل قرار گرفت و نتيجه سوالاتي از قبيل 1- سطح تحقيق و توسعه فناوري چين، 2- روش تحقيق و توسعه فناوري 3- اهميت فناوري و 4- تحليل مزاياي اقتصادي فناوري نشان داد كه: - براساس نظر پاسخگويان به طور كلي چين در اكثر حوزها 5 سال و يا بيشتر از كشورهاي پيشرو عقب است. به عنوان مثال در زمينه فناوري زيستي از 83 فناوري مورد بررسي در7 مورد همتراز كشورهاي پيشرو و در 76 مورد 5 سال ازآن كشورها عقب است.- به عقيده كارشناسان 303 (63%) مورد از 483 فناوري بايد به صورت مستقل (بدون مشاركت با كشورهاي ديگر) و در چين انجام گيرد و 180 مورد (37%) در يك كار و پژوهش مشترك با كشورهاي ديگر صورت پذيرد.در حوزه هاي انرژي، منابع و محيط زيست، مواد جديد و صنايع پيشرفته، تحقيق و توسعه بيشتر بايد داخلي باشد تا خارجي.در حوزه فناوري زيستي هم تحقيق و توسعه داخلي و هم تحقيق و توسعه مشترك بايد توسعه يابد.در زمينه اطلاعات به طور عمده بر تحقيق و توسعه مشترك ( مشاركت

برون مرزي) تاكيد شده است.- بر اساس شاخص اهميت فناوري، اثر بخشي پس از استفاده فناوري، برتري در مقياس بين المللي، راه رسيدن به پيشرفت، زمان مورد نياز براي تفوق فناوري و در نظر گرفتن عوامل محدود كننده فناوري، 100 فناوري برتر از ميان كل فناوريها و 10 فناوري برتر در هر حوزه معين شد. بر اساس شاخص اهميت از 100 فناوري حائز رتبه برتر، 26 مورد به حوزه اطلاعات، 22 مورد به حوزه فناوري هاي زيستي، 11 مورد به مواد جديد، 5 مورد به انرژي، 20 مورد در زمينه منابع و انرژي و 16 مورد به صنايع پيشرفته تعلق داشت.در حوزه فناوريهاي زيستي 1- فناوري مقابله با آلاينده هاي محيطي 2- فناوري پژوهش دربارهژنوم هاي كاركردي گياهي 3- فناوري انتقال ژن گياهي 4- توليد محصولات كشاورزي تراريخته با كيفيت و بازده بالا 5- فناوري كنترل كيفيت محصولات فناوري زيستي 6- فناوري قرنطينه و تشخيص فوري بيماريهاي واگير و انگلي در رديف فناوريهاي مهم قرار گرفتند.- براساس شاخص مزيت اقتصادي شبكه اطلاعات، فناوري زيستي كشاورزي و فناوري زيستي پزشكي، مواد جديد مرتبط با توليد ساخت و صنعت، فناوري حفظ و نگهداري انرژي ساخت به ترتيب در حوزه هاي ارتباطات و اطلاعات، فناوري زيستي، مواد جديد و انرژي از الويت مزيت اقتصادي برخوردارند.در اين مطالعه رابطه آماري بين اثر فناوري بر صنايع و منافع اقتصادي فناوري، رابطه بين حفظ محيط زيست و استفاده بهينه از منابع و منافع اقتصادي از ديدگاه گروههاي مختلف كارشناسي مثل تهيه كنندگان فناوري (دانشگاهها و مؤسسات تحقيق و توسعه) و به كارگيرندگان فناوري (صاحبان صنايع) مورد بررسي قرار گرفت. علاوه بر موارد فوق رابطه بين شاخص

اهميت و زمان تحقق فناوري (براي هر شش حوزه) مورد بررسي قرار گرفت و نتيجه نشان داد كه 1- فناوري اطلاعات و فناوري زيستي هم داراي اهميت بالا و هم زمان تحقق اندك هستند كه حاكي از اهميت و سرعت پيشرفت اين فناوريها در جهان است. 2- فناوري صنايع پيشرفته داراي اهميت نسبتاً بالا است ولي زمان موردنياز براي تحقق آنها نيز بالاست يعني اينكه كشور چين در اين زمينه هنوز به مدت چند سال از كشورهاي پيشرو عقب است.نتيجه گيريتجربه چين (اجراي چهار دور متوالي آينده نگاري) به همراه تجربه ساير كشورها (مثل ژاپن، كره و ...) حاكي از گستردگي، تعاملي بودن، پويايي (مقطعي نبودن) و اهميت اين رويكرد در برنامه ريزي بلند مدت علم و تكنولوژي، تعيين اولويتهاي پژوهشي و سرمايه گذاري، شناسايي كارشناسان و خبرگان حوزه هاي مختلف، تعيين نيازهاي اقتصادي و اجتماعي جامعه و رسيدن به اجماع درباره آينده است. همچنين اين تجربه (محتويات مطالعه و سوالات دلفي) نشان مي دهد كه كشور چين در آينده نگاري تاكيد بيشتري بر صنعت (اعم از سنتي و صنعتي) دارد.جهت بهره گيري از تجربه چين ابتدا بايد شرايط، فرصتها، چالشها و به طور كلي نيازهاي حال و آينده دو كشور ايران و چين را تطبيق داد.مطالعه چشم انداز 20 ساله جمهوري اسلامي ايران نشان مي دهد كه تكنولوژي به عنوان عامل پيشران توسعه تلقي مي شود (چين نيز آينده نگاري خود را در حوزه تكنولوژي اجرا كرده است) و سرمايه گذاري بهينه در زمينه تحقيق و توسعه تكنولوژي ضروري است و با توجه به اينكه پژوهش درباره تكنولوژي هاي آينده پرهزينه هستند و صنايع مسئوليت پشتيباني از آنها را بر عهده نمي گيرند و دولت بايد در اين

زمينه دست به كار شود. (كارفرماي اصلي آينده نگاري چين نيز دولت بود. و در هر دو كشور اقتصاد و برنامه ريزي دولتي حاكم است.) از طرف ديگر با توجه به محدوديت بودجه عمومي دولت نمي تواند تمام سرمايه هاي لازم را براي تمام حوزه هاي تكنولوژي و تحقيقات را كه دانشمندان يا صنعتگران خواستار آن هستند، تامين كند، پس گزينشهايي بايد صورت بگيرد. آينده نگاري تكنولوژي، فرايندي را براي كمك به اين گزينشها فراهم مي كند و با توجه به اينكه تجربه چنين كاري در ايران وجود ندارد، لازم است ابتدا به صورت آزمايشي در يك مقياس كوچكتر انجام گيرد. (مقياس اولين آينده نگاري چين نيز نسبتا كوچك بود و از تجربه ژاپن استفاده كرده است) براي انجام اين كار طي مراحل پيش آينده نگاري، آينده نگاري اصلي و پس آينده نگاري اقدامات زير ضروري است:-1 تشكيل تيم آينده پژوهي (آينده نگاري) در سطح ملي.-2 شناسايي چالشها، فرصتها و نيازهاي آينده از طريق پانل هاي خبرگان (پانل نيازها).-3 شكل گيري پانل هاي تخصصي جهت تعيين معيار انتخاب تكنولوژيها و معرفي آنها.-4 شناسايي كارشناسان با توجه به معيارهايي از قبيل داشتن نگاه سيستمي و استراتژيك.-5 اجراي پروژه از طريق دلفي و يا هر روش مناسب ديگر.-6 حمايت و پشتيباني در جهت به كار گيري يافته ها در برنامه ريزيها. منبع: ماهنامه تدبير-سال هجدهم-شماره 182

منابع:-1 حليمي، محمد (1383) آينده انديشي تكنولوژي، مجموعه مقالات و سخنراني هاي نخستين كارگاه آينده انديشي-2 سند چشم انداز توسعه ملي جمهوري اسلامي ايران-3 طهمورث نژاد و رزا مهدي پور (1385) مطالعه تطبيقي روش هاي آينده نگار در كشور كره و چين، همايش آينده پژوهي، فناوري و چشم انداز، تهران: دانشگاه صنعتي امير كبير-4 گروه آينده انديش بنياد توسعه فردا (1384) روش هاي آينده نگاري تكنولوژي، بنياد توسعه فردا، تهران-5 منوري، مهدي و

ديگران (1383) اصول، اهداف و كاربردهاي آينده انديشي، مجموعه مقالات و سخنراني هاي نخستين كارگاه آينده انديشي-6 ناظمي، امير و روح اله قديري (1384) آينده نگاري از مفهوم تا اجر، مركز صنايع نوين، تهران

6- Yang Qi-Quan*, Gong Zhong-Ming, Cheng Jia-Yu, Wang Ge , Technology Foresight and Critical Technology Selection in China , National Research Center for Science and Technology for Development (Ministry of Science and Technology, P. R. China)7- Johnston. Ron , Technology Planning in Major Asian Countries: An Analysis of Recent Foresight Reports from China and India Comparison with Japan and Korea , ACIIC , 20058- Cheng Jiayu Zhou Yongchun , A Brief Introduction of National Technology Foresight in China , National Research Center for Science and Technology for Development, P. R. China9- Research Group of Technology Foresight, China’s Report of Technology Foresight , 2005

رويارويي با تكنولوژي هاي بر هم زن

دكتر جعفر باقري نژاد - ليلا سادات علي نقيان

چكيده: تكنولوژيهاي بر هم زن، (Disruptive) موجب رشد صنايعي كه به آنها راه يافته اند مي شوند و يا با ارائه محصولات و خدمات ارزانتر، بهتر يا بي دردسرتر، صنعت جديدي را به طور كامل خلق مي كنند. اين تكنولوژيها، در

هدايت فرآيندها و اجراي عمليات، تغييري انقلابي ايجاد مي كنند. تكنولوژيهاي بر هم زننده مي توانند حاصل پيوستگي دو تكنولوژي به نظر متضاد يا نتيجه يك سرمايه گذاري كاملا جديد تكنولوژيك باشند. فرايندهاي برنامه ريزي موجود، از تشخيص اين امر، كه تامين ويژگي چند منظوره بودن يك محصول خاص با موقعيت ممتاز در بازار، نيازمند تركيب چند تكنولوژي كاملا ناهمخوان با يكديگر است، عاجزند. به دلايل متعدد، به ويژه، عدم توانايي در ديدن مسئله اي فراتر از

سود كوتاه مدت و مبادله ريسك پروژه هاي دراز مدت، غالبا اين نوع تكنولوژيها ناديده گرفته مي شوند. در اين مقاله سعي بر آن شده تا يكي از استوارترين الگوهاي تجارت، يعني ناكامي شركتهاي پيشتاز در حفظ جايگاهشان در صنعت به هنگام تغيير بازار و تكنولوژي، را بررسي كرده و بر نقش ابداعات بر هم زننده به عنوان ابزاري در خلق ارزشهاي جديد بازار تاكيد شود. سپس راهبردهايي در راستاي در اختيار گرفتن تكنولوژيهاي بر هم زن ارائه شده است. در خاتمه، اين مقاله چارچوبي را در اختيار مديران مي گذارد تا به واسطه آن بتوانند انواع مختلف تغييرات و واكنشهاي مناسب سازماني به فرصتهاي برخاسته از اين تغييرات را شناسايي كنند .مقدمهيكي از استوارترين الگوهاي تج___ارت، ناكامي شركتهاي پيشتاز در حفظ جايگاهشان در صنعت، به هنگام تغيير بازارها و تكن__ولوژيها است. بي شك ديوان سالاري ، عملكرد يا هيئت اجرايي تاريخ مصرف گذشته، برنامه ريزي ضعيف و سرمايه گذاري كوتاه مدت، هر يك در اين شكست نقشي دارند. ولي دليل اصلي تر از بطن يك تناقض بر مي خيزد. سازمان هاي بزرگ در برابر يكي از ارزشمندترين و محبوبترين الزامات مديريتي از پا در مي آيند آنها روابط نزديك با مشتريانشان را حفظ مي كنند .در هر مورد، شركتها به سخنان مشتريانشان گوش كردند و محصولي را در اختيار آنها گذاشتند كه آنها در جستجويش بودند. در نهايت از سوي بسياري از تكنولوژيهايي كه به سبب مشتريان، آنها را ناديده گرفته بودند، ضربه خوردند.در دنباله اين نوشتار ابتدا به معرفي تكنولوژيهاي بر هم زننده و ويژگيهاي آنها مي پردازيم، سپس براي تبديل اين تهديد به فرصت، راهكارهايي ارائه

مي شود.تكنولوژيهاي بر هم زنندهنقش ابداعهاي برهم زننده در خلق ارزشهاي جديد بازار، بخش مهمي از مطالعات در زمينه مديريت تكنولوژي را تشكيل داده است. اين تكنولوژيها و نوآوريهاي برهم زن، غالباً به شيوه اي غافلگيرانه، چه بصورت مستقل و چه در تركيب با استانداردها و پروتكلهاي موجود، به خلق ارزشهاي جديد بازار مي پردازند. (كريستنسن، 1997) در حالي كه تكنولوژي هاي پشتيبان و فعلي، نيازهاي اكثر مشتريان را برآورده مي كنند و با روند دلخواه مشتريان عمده و اصلي پيشرفت مي كنند، تكنولوژيهاي برهم زن در ضمن انتشار و اشاعه در بازار، روند متفاوتي را در پيش مي گيرند. نوعاً چنين تكنولوژيهايي بطور معمول ارزانتر و از نظر عملكرد ضعيفتر هستند و غالبا داراي ويژگيهايي هستند كه ممكن است در آينده، بعنوان مزيتهاي رقابتي محسوب شوند. برهم زنندگي در عبارت تكنولوژي هاي برهم زننده توصيف تاثيري است كه تكنولوژيهاي نوآورانه بر بازارهاي متاثر از اين نوع تكنولوژيها مي گذارند.يك تكنولوژي زماني بر هم زننده محسوب مي شود كه استفاده از آن منجر به توليد محصولاتي با ويژگيهاي عملكردي متفاوت از ويژگيهاي دلخواه مشتريان موجود، شود. توشمان و رونكوف، اندرسن، كسيسيه و همكاران معتقدند كه تكنولوژيهاي بر هم زننده، يافته هاي علمي اي هستند كه پارادايمهاي محصول را تغيير مي دهند و پايه اي براي ايجاد يك پارادايم جديد و رقابتي تر فراهم مي سازند. تكنولوژيهاي بر هم زننده به گفته والش موجب كسب پيشرفتهاي تصاعدي در ارزش و اعتبار نوآوري ها و محصولات و فرايندها نزد مشتريان مي شوند.از تكنولوژي بر هم زن دو ديدگاه استنتاج مي شود. يكي، بر طبيعت متفاوت تكنولوژي تاكيد مي كند، در حالي كه ديگري، بر

طبيعت در حال رشد و ظهور تكنولوژي پيشرفته صحه مي گذارد. بوئر و كريستنسن، از ايده طبيعت متفاوت تكنولوژي دفاع مي كنند و اصرار دارند كه اگر چه اين تكنولوژي ها ممكن است از نظر تكنولوژيك، اساسا جديد نباشند ولي داراي خط سير عملكرد برجسته اي از ديدگاه مشتريان هستند. ابرناتي و كلارك بر اين باورند كه اين تكنولوژيها، محصولاتي را توليد مي كنند كه بر تامين خواسته هاي مشتريان پيشتاز متمركزند و معمولا نتيجه زمان بندي درست و زمينه يك انتقال تكنولوژيك هستند. اين زمانبندي به سختي قابل مديريت كردن است ولي يك منبع عالي براي ايجاد مزيت رقابتي است.ويژگيهاي تكنولوژيهاي برهم زنتغييرات تكنولوژيك كه به سازمانهايي با جايگاه مستحكم آسيب مي زنند، معمولاً از نظر فناوري اساساً مسئله اصلي جديد يا دشواري نيستند. اگر چه همه آنها به طور قطع داراي دو ويژگي هستند: نخست آنها، نوعاً مجموعه متفاوتي از ويژگيهاي عملكردي – مشخصه هايي كه دست كم در ابتدا ، مورد توجه مشتريان فعلي واقع نشدند – ارائه مي دهند. دوم ويژگيهاي عملكردي كه مورد توجه مشتريان فعلي است، با چنان سرعتي پيشرفت مي كنند كه تكنولوژي هاي جديد تنها پس از مدتي قادر خواهند بود به بازارهاي ثبات يافته آنها حمله ور شوند. بنابراين در حالي كه فرصت روي آوردن به اين تكنولوژيها، براي تأمين كنندگان بازارهاي ثبات يافته از دست رفته است، پيشگامان تكنولوژي جديد بر بازار سلطه مي يابند .در نتيجه لازم است كه مديران ارشد اجرايي در مقام اول، قادر به شناسايي اين چنين تكنولوژيهايي كه به نظر مي رسد در اين طبقه جاي مي گيرند، باشند و در

مرحله بعد در راستاي تجاري سازي و گسترش تكنولوژيهاي جديد ، بايد اين تكنولوژيها را از گزند فرايندها و مشوقهايي كه براي خدمت به مشتريهاي ثابت فعلي تجهيز شده اند، حفظ كنند. و تنها راه حفاظت از آنها، پايه گذاري تشكيلاتي است كه كاملاً مستقل از بازار داغ تجارت زمان حال عمل كند.راهبردهااين امركه تعداد اندكي از شركتها، هنگام رو به رو شدن با تكنولوژيهاي برهم زننده، قادر بودند بر عدم مزيتهاي ناشي از اندازه يا تسلط بر بازار ، غلبه كنند خيلي عجيب نيست، بلكه امكان پذير است. چرا كه براي هدفگذاري و در اختيار گرفتن تكنولوژيهاي برهم زن نيز روشي وجود دارد كه در ادامه به اختصار به آن اشاره مي كنيم.-ابتدا تعيين كنند كه تكنولوژي، پشتيبان (sustaining) است يا برهم زننده . نخستين گام تعيين اين مسئله است كه كدام يك از تكنولوژيهاي موجود در چشم انداز، برهم زننده هستند و در ميان تكنولوژيهاي بره__م زننده، كدام يك را مي توان يك تهديد واقعي محسوب كرد. بيشتر شركتها روشهاي مفهومي درست_ي ب__راي تعيين و ره يابي پيشرفت تكنولوژيهاي پشتيبان دارند. چرا كه اين تكنولوژيها ابزار مهمي در راستاي ارائه خدمت و حمايت از مشتريان فعلي هستند؛ ولي تعداد كمي از اين شركتها داراي فرآيندهاي سيستماتيك براي تعيين و ره يابي تكنولوژيهاي برهم زننده هستند.چگونگي ارزيابي تكنولوژي هاي برهم زنندهيك رويكرد تشخيص تكنولوژيهاي برهم زننده، سنجش و اندازه گيري اختلاف نظرهاي داخلي در طول توليد محصولات يا تكنولوژيهاي جديد است. مديران بازاريابي و مالي به خاطر انگيزه هاي مالي و مديريتي به ندرت از تكنولوژيهاي برهم زننده حمايت مي كنند. از سوي ديگر،

كادر فني، با سوابق برجسته در زمينه رديابي محصولات، حتي در صورت ضديت با مشتريان كليدي و پرسنل بازاريابي و مالي معمولاً بر رشد بازار جديد تكنولوژي ياد شده اصرار دارند. عدم توافق بين دو گروه معمولاً نشانه اي از وجود يك تكنولوژي برهم زننده است كه مديران رده بالا بايد آن را كشف كنند .اهميت استراتژيك تكنولوژي برهم زننده را مشخص كنيد.گام بعدي، پرسشهايي درست در زمينه اهميت استراتژيك تكنولوژي برهم زننده از افراد صاحب نظر است. تكنولوژيهاي برهم زنن__ده به دليل طرح پرسشهاي نادرست يا پرسش درست از افراد غيرمتخصص، در مراحل اوليه بازبيني استراتژيك متوقف مي شوند. براي مثال، شركتها، رويكردهاي منظمي براي نظرخواهي از مشتريان اصلي شان به منظور سنجش ارزش محصولات ابتدايي دارند. به طور كلي اين مشتريان انتخاب مي شوند، چرا كه پيشتاز بودن عملكرد محصولات به نسبت رقبا، به شدت برايشان اهميت دارد. به همين دليل مشتريان اصلي در زمينه ارزيابي پتانسيل تكنولوژيهاي پشتيبان به گونه قابل اعتمادي دقيق و در هنگام ارزيابي پتانسيل تكنولوژيهاي برهم زننده به طور قطع نادقيق هستند. آنها افراد مناسبي براي طرح پرسشها در زمينه اهميت استراتژيك تكنولوژيهاي برهم زننده نيستند. يك نمودار ساده كه عملكرد محصول را در محور عمودي در مقابل زمان، در محور افقي رسم مي كند مي تواند به مديران در مشخص كردن پرسشهاي درست و نيز افراد مناسب براي پرسش كمك كند. ابتدا خطي كشيده مي شود كه سطح عملكرد و خط سير پيشرفتهاي عملكرد را كه مشتريان در زمان پيش از آنها بهره برده اند و شايد كه در آينده هم از آن ها استفاده كنند به تصوير

مي كشد. سپس مختصات برآورد سطح اوليه عملكرد تكنولوژيهاي جديد را تعيين مي شود. اگر تكنولوژي برهم زننده باشد، اين نقطه بسيار پايين تر از عملكرد درخواستي مشتريان فعلي قرار خواهد داشت . (شكل 1) اگر فن شناسان آگاه بر اين باور باشند كه تكنولوژي جديد ممكن است سريعتر از پيشرفتهاي مورد نظر بازار در زمينه عملكرد محصولات رشد كند و تكنولوژي ياد شده كه امروزه نيازهاي مشتريان را برآورده نمي سازد ممكن است فردا به خوبي اين كار را انجام دهد، اهميت استراتژيك ويژه اي براي اين نوع تكنولوژي قائل مي شوند.به جاي اتخاذ چنين رويكردي، اكثر مديران، نرخ پيش بيني شده براي بهبود عملكرد تكنولوژي جديد، را با نرخ پيش بيني شده براي بهبود عملكرد تكنولوژي ثبات يافته، مقايسه م_ي كنند. اگر تكنولوژي جديد داراي پتانسيل لازم براي پيشي گرفتن بر تكنولوژي ثبات يافته باشد ، است__دلال مورد قبول واقع مي شود و آنها بايد مشغول توليد و توسعه تكنولوژي ياد شده شوند. چنين شيوه مقايسه اي، در عين حالي كه براي تكنولوژيهاي پشتيبان معتبر است، در ارزيابي تكنولوژيهاي برهم زننده، از نظر استراتژيك ناكام مي ماند.- مختصات بازار اوليه تكنولوژي هاي برهم زننده را مشخص كنيد. بعد از اينكه مديران تعيين كردند كه يك تكنولوژي جديد برهم زننده و از نظر استراتژيك حيات_ي است، گام بعدي مشخص كردن بازار اوليه آن تكن_ولوژي است. تحقيقات بازار، ابزاري كه مديران به طور سنتي بر آن تكيه مي كنند، به ندرت مي تواند مفيد باشد. به اين دليل كه در مرحله اي كه يك شركت نياز دارد از نظر استراتژيك به يك تكنولوژي برهم زننده مستلزم شود،

هيچ بازار واقعي و قابل لمسي براي آن تكنولوژي وجود ندارد .از آن جايي كه تكنولوژيهاي برهم زننده غالباً نشانه ظهور بازارهاي جديد يا بخشهاي بازاري جديد هستند، مديران بايد اطلاعات لازم را در مورد اين بازارها را خلق كنند – مشتريان احتمالي چه كساني هستند. كدام بعد از عملكرد محصول، براي كدام رده از مشتريان مهم خواهد بود.نرخ گذاري درست به چه ترتيب خواهد بود؟ مديران مي توانند چنين اطلاعاتي را تنها از طريق آزمايشهاي سريع، مكرر وكم هزينه محصولات و بازار، توليد كنند.-مسئوليت پايه گذاري تجارت يك تكنولوژي برهم زننده را بر عهده يك سازمان مستقل بگذاريد. استراتژي تشكيل تيمهاي كوچك براي انجام پروژه هاي مرتبط با پژوهشها در زمينه هاي علمي – فني يا توليد محصولات جديد و دور نگاه داشتن آنها از درخواست هاي زياد تشكيلات اصلي شركت، استراتژي اي شناخته شده ولي به ندرت درك شده است.تشكيل يك سازمان مستقل در مورد تكنولوژيهاي بر هم زن، از آن جهت كه حاشيه سود پايين تري نسبت به تكنولوژي فعلي دارد و بايد نياز آن در مشتريان خلق شود، ضروري است.استقلال تشكيلات مربوط به تكنولوژي هاي برهم زننده را حفظ كنيد. بيشتر مديران تصور مي كنند به محض اينكه يك محصول ثانوي از نظر تجاري در يك بازار جديد، به سودآوري رسيد، تشكيلاتي را كه متولي عرضه اين محصول به بازار بودند، بايد به تشكيلات اصلي شركت پيوند دهند. منطقي كه در پشت اين تصور وجود دارد، آن است كه در اين صورت هزينه هاي ثابت مهندسي، توليد، فروش و فعاليتهاي مرتبط با توزيع مي تواند بين گروه هاي وسيعتري از مشتريان و

محصولاتشان سرشك___ن شود. ممكن است اين رويكرد در قبال تكنولوژيهاي پشتيبان موفق باشد ولي براي تكنولوژيهاي برهم زننده، در كنار هم قرار دادن اينها با تشكيلات اصلي، مي تواند فاجعه بيافريند. وقتي تشكيلات مستقل و اصلي به منظور استفاده مشترك از منابع در كنار هم قرار مي گيرند، جدال هاي لفظي تضعيف كننده، بر، سر آنكه كدام گروه بايدكدام منابع را در اختيار بگيرد و چه موقع و چطور محصولات موجود در شركت بايد كنار گذاشته شوند، به طرز اجتناب ناپذيري، بالا مي گيرد.در اين جا مي خواهيم به بررسي اين مطلب بپردازيم كه شركتها توانايي محقق كردن چه تغييراتي را در رويارويي با تكنولوژيهاي بر هم زن دارند. همچنين راهي را معرفي كنيم تا آنها بتوانند انواع مختلف تغييرات و واكنش هاي مناسب سازماني به فرصتهاي برخاسته از اين تغييرات را شناسايي كنند. چرا كه مديران، درضمن تلاش براي ايجاد تغييرات در يك شركت، ممكن است بسياري از قابليتهايش را كه در بقاي آن مؤثر بوده اند نابود كنند.مديران پيش از هرگونه اقدام عجولانه درجهت تغييرساختار، بايد دقيقاً بدانند كه سازمان موجود، چه نوع تغييراتي رابرمي تابد و چه نوع تغييراتي رابرنمي تابد. به اين منظور، درجهت اقدام به چنين عملي، ابتدا نگاهي سيستماتيك به چگونگي تشخيص قابليتهاي اصلي درسطح سازماني ضرورت دارد، سپس بايد به بررسي اين مسئله كه چگونه اين قابليتها با رشد و بلوغ شركت، دچار تغيير و دگرگوني مي شوند، پرداخت.محل استقرار قابليتهابه طور كلي، سه عامل درتوانايي يا عدم توانايي انجام كارها دريك سازمان مؤثرند:منابع سازمان، فرايندهاي سازمان و ارزشهاي سازمان. لازم است مديران هنگام انديشيدن به اين مسئله كه

آيا سازمان آنها قادر به خوشامدگويي به رده اي از نوآوريها هست يا نه؟ تأثيرات احتمالي هريك از اين سه عامل را بر قابليت تغيير پذيري سازمانشان ارزيابي كنند.خلق قابليتها براي پذيرش وكنار آمدن با تغييراتبا وجود باورهايي كه توسط برنامه هاي مديريت تغيير و مهندسي مجدد اشاعه داده شده اند، فرايندها از نظر انعطاف پذيري و قابليت انطباق، حتي به منابع هم نزديك نيستند و ارزشها از اين لحاظ، وضعيت به مراتب بدتري هم دارند. پس وقتي يك سازمان نيازمند فرآيندها و ارزشهاي جديد است – چرا كه نيازمند قابليتهاي جديد است- گذشته از اينكه اين نياز متوجه نوآوريهاي پشتيبان يا برهم زننده است، مديران بايد فضاي سازماني جديدي خلق كنند. فضايي كه قابليتهاي ياد شده بتوانند درآن رشد كند. سه روش براي خلق چنين فضايي وجود دارد. مديران مي توانند:_ ساختارهاي سازماني جديد در مرزهاي داخلي شركت خلق كنند، به گونه اي كه فرايند هاي جديد بتوانند در متن اين ساختارها ايجاد شوند._ بيرون كشيدن يك سازمان مستقل از سازمان موجود و ايجاد و بسط فرايندهاي جديد مورد نياز براي حل مسائل جديد در درون آن ._ تملك سازمان متفاوتي كه فرايندها و ارزشهايش با نيازهاي كارجديد تا اندازه زيادي مطابق باشد.خلق قابليتهاي جديد در درون سازمانوقتي كه قابليتهاي يك شركت در درون فرايندهايش نهفته باشد و در زماني كه چالشهاي جديد، نيازمند فرايندهاي جديد هستند، يعني زماني كه اين چالشها نيازمند افراد يا گروههايي در درون شركت كه قادر هستند با سرعت، پيشرفتي متفاوت از آنچه به طور معمول داشته اند، برهم كنشهاي متفاوتي داشته باشند، مديران نيازدارند افراد آشنا را از درون گروه بيرون برانند و

مرزهاي جديد را حول گروه جديد مستقركنند. غالباً مرزهاي سازماني در ابتدا به منظورتسهيل عمليات فرايندهاي موجود تعيين شده اند، درحالي كه نتيجه وضع آنها، جلوگيري از خلق فرايند هاي جديد است.خلق قابليتها از راه يك سازمان اقماريوقتي ارزشهاي اصلي يك سازمان، قابليت اختصاص منابع به يك پروژه نوآورانه را از آن سلب مي كنند، مديران بايد آن پروژه را به عنوان يك ريسك جديد از دل سازمان بيرون بكشند و درخارج از سازمان ولي در اطراف مح_ور آن، به پروژه ياد ش__ده بپردازند. نمي توان از شركتهاي بزرگ انت__ظار داشت كه سرمايه و اعتباري اساسي و نيز منابع انساني مورد نياز براي بنا كردن يك جايگاه مستحكم در بازارهاي كوچك و درحال رشد را در اختيار مجريان قراردهند.سود آور بودن در بخش پاييني بازار، براي شركتي كه ساختار هزينه اش براي رقابت در بازارهاي رده بالا طراحي شده، كار بسياردشواري است و جهت گيري به سوي خلق قابليت از راه سازمانهاي اقماري مورد نياز است.خلق قابليتها به واسطه خريد آنهاهمان گونه كه مديران نوآور بايد ارزيابيهاي جداگانه اي درمورد قابليتها وناتوانيهاي نهفته در منابع، فرايندها و ارزشهاي شركتشان به عمل آورند، درزمينه خريد قابليتها از راه تملك سازمانهاي ديگر نيز بايد چنين ارزيابيهايي را انجام دهند. شركتهايي كه به واسطه تملك سازمانهاي ديگر، موفق به كسب قابليتهاي جديد شده اند، آنهايي هستند كه مي دانند آن قابليتها دركدام بخش سازمان يادشده نهفته شده اند ودرنتيجه آنها را در انطباق با هدفهاي خودشان، همانند سازي مي كنند.نتيجه گيريبي توجه به نوع صنعت ، هر شركت متشكل از واحدهاي تجاري با طول عمر محدود است . زير بناي تكنولوژيك و

بازاريابي هر تجارتي در نهايت فرو خواهد ريخت. تكنولوژيهاي برهم زننده هم بخشي از اين چرخه هستند. شركتهايي كه اين فرايند را درك مي كنند، مي توانند تجارتهاي جديدي خلق كنند كه جايگزين تجارتهاي قديمي شان شوند. به اين منظور، شركتها بايد به مديران تشكيلات نوآوريهاي برهم زننده، اختيار تام دهند تا آن ها بتوانند پتانسيل كامل تكنولوژي را برآورد كنند – حتي اگر اين امر به بهاي نابودي كامل تجارت فعلي باشد – بقاي يك شركت در گرو عزم جدي آن در حذف واحدهاي ناكارآمد است، چرا كه اگر خود شركت اين كار را نكند، رقبا اين كار را انجام مي دهند.رمز موفقيت و حفظ رونق در هنگام تغييرات برهم زننده، اين نيست كه ريسكهاي بيشتري انجام شود، سرمايه گذاريهاي بلند مدت انجام گيرد، يا با ديوان سالاري و كاغذبازي مبارزه شود. رمز موفقيت مديريت استراتژيك تكنولوژيهاي برهم زننده در ساختاري سازمانمند است كه در آن، سفارشهاي كوچك، انرژي بخش باشند، حمله هاي سريع و كم هزينه به بازارهاي بيمار امكان پذير باشد و سر جمع هزينه ها آن قدر پايين باشد كه حتي در بازارهاي در حال رشد هم بتوان به سودآوري رسيد. مديران شركتهاي عمده مي توانند تكنولوژيهاي برهم زننده را به صورت فوق العاده موفقيت آميزي اداره كنند اما هنگامي كه آنها در پي توليد و عرضه تكنولوژي برهم زننده اي هستند كه در عرضه خواسته هاي مالي بازار اصلي رد شده اند، در انجام اين كار ناكام مي مانند؛ نه به دليل آنكه آنها تصميم هاي نادرستي اتخاذ مي كنند، بلكه به اين دليل كه آنها تصميم هاي درست را در شرايطي اتخاذ مي كنند كه

در حال تبديل شدن به تاريخ هستند.زماني كه سروكله تغيير برهم زننده درچشم انداز مديران پيدا مي شود، لازم است با كنارهم گذاشتن قابليتهاي سازمان، آمادگي لازم براي رويارويي با آن تغيير را، پيش از آنكه اين تغيير تجارت اصلي را تحت تأثير قراردهد، پيدا كنند. درحقيقت آنها نيازمند آن هستند كه دو تجارت مجزا را در يك قالب به انجام برسانند؛ يكي از اين تجارتها متوجه مدل فعلي تجارت وديگري درحال حركت به سوي مدل جديد است. منابع:1- Bower J.L. and Christensen, C.M. Disruptive technologies: catching the wave. Harvard Bus. Rev. 73 (1995)2-Clayton M. Christensen and Michael Overdorf, Meeting the challenge of disruptive change. Harvard Bus. Rev (2000 )3- S. Kassicieh, S. Walsh, S. Cummings, J. McWhorter, P. Romig and D. Williams, Commercialization of disruptive technologies: moving discontinuous innovations into products. IEEE Transactions on Engineering Management 49 (2002)4- Christensen, C.M. The Innovator’s Dilemma. , Harvard Business School Press, Boston, MA (1997).

منبع: ماهنامه تدبير-سال نوزدهم-شماره 191

حقوق مالكيت معنوي و انتقال فناوري

شهناز نايب زاده

چكيده: بخش اعظم رشد اقتصادي يك كشور در گرو رشد و توسعه تكنولوژيك آن است و انتقال تكنولوژي به معني زنجيره اي منظم از فعاليتهاي هدفمند جهت بكار گيري مجموعه عناصر تكنولوژي در مكاني به جز مكان اوليه است و ايجاد آن گام مهمي در مسير صنعتي شدن و توسعه اقتصادي كشورهاي كمتر توسعه يافته و در حال توسعه كه قادر به توليد تكنولوژي هاي پيشرفته نيستند، به شمار مي رود.نيازهاي مادي و سطح زندگي در جامعه امروز به شدت ارتقا يافته است. پيشرفت علم و فناوري تقسيم كار در اجتماع را ناگزير ساخته است و تقريبا

كسي نمي تواند همزمان با پرداختن اصولي و عميق به تلاشهاي فكري جهت خلق تكنولوژي نوين به اشتغال و كسب درآمد از مشاغل معمول نيز بيانديشد. پس برخلاف گذشته آثار فكري ارزش مادي نيز پيدا كرده اند و به عنوان اصلي ترين راه تامين نيازهاي مادي پديد آورندگان شناخته مي شوند. از سوي ديگر پيشرفت و تنوع روز افزون وسائل ارتباطي اين سرمايه ها را كه نقش مهمي در توسعه تمدن، فرهنگ، اقتصاد و صنعت بشري ايفا مي كنند، در معرض خطرات بزرگي قرار داده است. به همين خاطر دولتها و ملتهاي صاحب تكنولوژي روز دنيا به تدوين قوانين و دستورالعملهايي جهت حمايت و نظارت بر مالكيتهاي معنوي خالقان تكنولوژي پرداخته و كشورهاي ديگر را هم به متابعت و پيروي از اين قوانين واداشته اند.در اين مقاله پس از تعريف «حقوق مالكيت معنوي» به توصيف و تبيين اهم جنبه هاي حقوق مالكيتهاي معنوي در رابطه با انتقال تكنولوژي پرداخته مي شود.مقدمهيكي از عوامل مهمي كه باعث ايجاد شكاف توسعه يافتگي بين كشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته شده است، تفاوت سطح دانش و تكنولوژي است. رشد سريع و ناگهاني تكنولوژي در دو دهه اخير و پيش بيني رشد فوق العاده آن در آينده اي نه چندان دور يقينا به اين تفاوت دامن خواهد زد. براي كاهش اين فاصله و دسترسي كشورهاي در حال توسعه به تكنولوژي روز دنيا دو راه وجود دارد. يكي توليد تكنولوژي و ديگري انتقال آن از كشورهايي كه چنين تكنولوژي را در اختيار دارند. انتقال تكنولوژي در كشورهايي كه در زمينه تحقيق و توسعه، نيروي انساني متخصص و سرمايه فاقد توانمندي

كافي هستند حداقل تلاش جهت ورود به عرصه رقابت جهاني و همگام شدن با اقتصاد هاي برتر دنيا به شمار مي رود.به طور كلي تكنولوژي به دو بخش سخت افزاري و نرم افزاري تقسيم مي گردد. بخش سخت افزاري تكنولوژي از تجهيزات و ماشين آلات تشكيل شده و بخش نرم افزاري آن ناشي از تراوشات فكري انسان است و حمايت از اين بخش را «حقوق مالكيت معنوي» بر عهده دارد .حقوق مالكيت معنوي شامل مقرراتي است كه حق بهره برداري مادي از يك فعاليت نو و مبتكرانه را ايجاد مي كند و آن را مورد حمايت قرار مي دهد. همچنين اعمال كنترل قانوني بر نحوه پخش، توزيع و تجاري كردن اطلاعات و نوآوريهاي جديد تكنولوژيك را مجاز داشته و در مورد هر گونه سوء استفاده، تكثير بي اجازه و جعل و پخش آن مجازاتهايي را در نظر گرفته است.(افسانه خاكپور، 1373، ص 113-111 )گسترش سريع تكنولوژي و رقابت در دنياي امروز با توجه به اهميت حمايت از حق مالكيت معنوي و فكري در نزد صاحبان و پديد آورندگان بخش نرم افزاري تكنولوژي از يك سو، سياستمداران و دولتمردان را بر آن داشته است تا اين رشته از حقوق را به عنوان ابزاري جديد در سياست خارجي كشورهاي خود مورد توجه قرار دهند و با توجه قدرت حمايتي اين حقوق در زمينه حق انحصاري فروش يا استفاده از نوعي كالا يا فناوري، حق ليسانس، حق مؤلف و مواردي از اين قبيل كه منجر به كوتاه شدن دست رقباي تجاري از هر گونه تقلب و جعل مي شود، با اطمينان و سرعت بيشتري به سمت جهاني شدن گام

بردارند و از سوي ديگر با توجه به توسعه اقتصادي و رشد علوم و فناوري كه افزايش سرعت صنعتي شدن كشورها و اتصال به شبكه تجارت جهاني را در پي دارد، شناخت مفاهيم مالكيت معنوي و ظرفيتهاي بالقوه اين رشته در اين رابطه مي تواند امر انتقال تكنولوژي را از سوي كشورهاي توسعه يافته با اطمينان و تضمين بيشتري همراه سازد و در نتيجه گام مؤثري در جهت توسعه يافتگي كشورهاي در حال توسعه باشد.تعريف حقوق مالكيتهاي معنوياختلاف در تعريف و تفسير و تعيين استانداردها در زمينه حقوق مالكيت معنوي يكي از بزرگترين چالشهاي پيش روي بازاريابان و ذي نفعان در امر انتقال تكنولوژي بين دو يا چند كشور و ملت است و تلاش براي حمايت از حقوق مالكيت معنوي و يكسان سازي مفاهيم مرتبط با اين حقوق به يك معماي اجتماعي تبديل شده است.اين بخش از حقوق با توسعه تكنولوژي رشد و گسترش يافته است. استفاده فزاينده از كامپيوتر و تكنولوژي ارتباطات منجر به توسعه اقتصاد ديجيتال شده و اين اقتصاد جديد روش توليد كالاها و خدمات، ماهيت و محتواي آنها و نيز مكانيزم هاي توزيع كالاها و خدمات را متحول ساخته است. اين تفاوتهاي عميق مفروضات قانوني متفاوتي نيز مي طلبند. پس حقوق مالكيتهاي معنوي به عنوان ابزار حياتي در برابر سلطه چنين تحولاتي اهميت يافته است.حق مالكيت معنوي به معني حقوق قانوني است كه به فعاليتهاي غير مادي و فكري در زمينه هاي صنعتي، علمي، ادبي و هنري مرتبط مي شود. اغلب كشورها به دو دليل اصلي، قوانيني را جهت حمايت از مالكيتهاي فكري و معنوي تدوين كرده اند كه اولي القاي وضعيت و بيان

قانوني به حقوق اقتصادي و اخلاقي مخترعان در اختراعاتشان و نيز حقوق عامه مردم در دستيابي به آن اختراعات است و دليل دوم ارتقاي خلاقيت و كاربرد نتايج آن و نيز تشويق مشاركت مردم در توسعه اجتماعي و اقتصادي است.لازم به ذكر است اصطلاح «حقوق مالكيت فكري» اصطلاحي است كه توسط برخي از حقوقدانان به جاي «حقوق مالكيت معنوي» به كار مي رود. از نظر اين دسته از افراد كلمه معنوي شايد جامع باشد، ولي مانع نيست. كلمه معنوي در لغت منسوب به معني و مقابل مادي و صوري تعريف شده است. حال آنكه منشاء اين حقوق فكر و انديشه و تعقل انسانهاست.(نورالدين امامي،1371، ص 193)مراجع رسيدگي به حقوق مالكيت معنويحمايت از حقوق مالكيت معنوي از قرن نوزدهم به بعد و با تصويب دو كنوانسيون بين المللي مهم يعني «كنوانسيون پاريس براي حمايت از مالكيتهاي صنعتي» و «كنوانسيون برن براي حمايت از آثار ادبي و هنري» در سال 1886 نهادينه و با مرور زمان متحول شده است.بدون ترديد تحقق اصلي ترين اهداف بنيانگذاران اين كنوانسيون ها به منظور شكوفايي خلاقيتهاي فردي و ارتقاي معيارهاي زيستي بشر با تحولات و تغييرات تدريجي در كيفيت علوم و فنون، منوط به وجود مقرراتي جامع و اجراي تعهدات بين المللي دولتهاي عضو به شرح مذكور و مقرر در آن پيمانهاي بين المللي ضمن توجه به اصل بنيادين «حاكميت دولتها» است. مقرراتي كه از يك طرف به دليل حمايت دولتها از افراد مخترع و آفريننده در قلمرو صلاحيتهاي سرزميني داراي خصيصه حقوق داخلي و از طرف ديگر با توجه به تعهدات دولتها براي ايجاد معيارهاي خاص حمايتي و انجام اقدامات

محافظتي با ماهيت فرا سرزميني داراي جنبه بين المللي است و اين ويژگيها در كل حقوق مالكيت معنوي را از خصيصه اي منحصر به فرد برخوردار ساخته است.در اين قلمرو هميشه اختلاف در تفسير قواعد و اجراي ناقص يا اجرا نشدن صحيح بين كشورهاي مختلف خصوصا در امر انتقال تكنولوژي، اسباب اختلاف بين دارندگان حقوق مالكيت معنوي در داخل كشورها و بين دولتهاي متعهد كنوانسيون ها در عرصه جامعه بين المللي را فراهم مي سازد. بنابراين وجود يك نظام حل و فصل اختلاف با ابعاد جامع ملي و بين المللي ضرورت مي يابد. به همين منظور مقرر شده است كه در صورت بروز اختلاف در اجرا و تفسير قوانين بين دولتهاي عضو اين دو كنوانسيون به «ديوان بين المللي دادگستري» مراجعه شود.علاوه بر معاهدات دو جانبه متضمن حمايت از حقوق مالكيت معنوي كه حل و فصل بين المللي اختلافات را با ارجاع اختلاف به «داوري» پيش بيني كرده اند، برخي از پيمانهاي منطقه اي و معاهدات بين المللي ويژه با ماهيت اقتصادي همانند «پيمان عمومي تعرفه و تجارت» در سال 1947 و «سازمان جهاني تجارت» در سال 1994 تاسيس و تشكيل شده اند كه در حال حاضر با داشتن مقرراتي جامع و قابل اعمال بين حدود 150 كشور دنيا در زمينه حل و فصل اختلافات ناشي از تفسير و اجراي مقررات حقوق مالكيت معنوي «نظام حقوقي مشتركي» را در اين قلمرو بنيان نهاده اند كه امروزه به دليل تاثيرشان بر قواعد حل و فصل اختلافات و تسهيل تجارت بين المللي از اهميت بسياري برخوردارند.(ضرغام غريبي، 1382، ص117-111 )البته لازم به ذكر است كه در سال 1993

مذاكرات دور اروگوئه در چارچوب موافقت نامه عمومي تعرفه و تجارت به سرانجام رسيد كه از جمله مباحث مختلفي كه در اين مذاكرات مطرح شده مسئله مالكيت معنوي بود و نتايج آن در موافقت نامه اي راجع به جنبه هاي تجاري حقوق مالكيت معنوي كه متضمن مسئله تجارت كالاهاي تقلبي نيز بود، انعكاس يافت. از اين موافقت نامه عموما تحت عنوان AGREEMENT ON TRADE RELATED OF INTELLECTUAL PROPERTY RIGHTS=TRIPS ياد مي شود و مويد اين نظر است كه پديده هاي غير مادي مشمول حمايت حقوق مالكيت معنوي در تجارت جهاني داراي ارزشي همانند ساير كالاها و خدمات هستند.(مريم آموزگار، 1382، ص 152-151 )انتقال تكنولوژي يكي از مفاهيم هسته اي در موافقت نامه مذكور است. طبق مفاد اين موافقت نامه در صورتي كه مالكيت معنوي تحت حفاظت و حمايت باشد، انتقال تكنولوژي به همراه جنبه هاي تجاري آن تسهيل مي شود.در كنار موارد مذكور سازمان بين المللي مالكيت معنوي نيز به عنوان يكي از واحدهاي فعال سازمان ملل متحد در سال 1967 و در استكهلم به منظور حمايت از تراوشات فكري، ابداعات، نوآوريها و اختراعات به عنوان اولين مرجع خاص رسيدگي به حقوق مالكيت معنوي به رسميت شناخته شد.حقوق مالكيت معنوي و انتقال تكنولوژيدر حالي كه مزيتهاي تكنولوژيك جهت حفظ موقعيت رقابتي در بسياري از صنايع ضرورت دارد. تبديل مزيتهاي تكنولوژيك به مزيتهاي رقابتي نيز پيش نيازهاي خاصي را مي طلبد.در كنار خلق تكنولوژي از طريق پژوهش و توسعه درون زا، مديريت و سازماندهي انتقال تكنولوژي به مثابه يكي از روشهاي موثر دستيابي به تكنولوژي مورد نياز به ضرورتي انكار ناپذير در راه توسعه تكنولوژي تبديل شده

است.(منوچهر آقايي و ديگران، 1369، ص19)انتقال تكنولوژي حالت خاصي از دگرگوني تكنولوژيك است كه در 3 مرحله اختراع، نوآوري و انتشار صورت مي گيرد. رشته مالكيتهاي معنوي در علم حقوق به حفظ و حمايت از تراوشات فكري، ابداعات، نوآوريها و اختراعات مي پردازد. مالكيتهاي مذكور از جمله حقوقي است كه در تمامي دنيا از سوي قانونگذار و عرف داراي اهميت شناخته شده است.(عليرضا حاج شريفي، 1372، ص 169)در اقتصادهاي مبتني بر تكنولوژي پيشرفته همچنان كه سرمايه گذاران از نظر زمان، هزينه و سرمايه منتفع مي شوند، در صورت حمايت مناسب از حقوق مالكيت معنوي آنان، كشورهاي ميزبان اين تكنولوژي نيز به منافع بسياري نائل خواهند شد.اقسام حقوق مالكيت معنويديدگاههاي موجود در زمينه مالكيتهاي معنوي اين حقوق را به دو بخش اصلي تقسيم مي كنند كه عبارتند از :-1 حق مؤلف يا حق مالكيتهاي ادبي و هنري كه شامل مجموعه تاليفات و آثار هنرمندان و نويسندگان و تمامي آثار ادبي و هنري است.منشاء خلق اثر(كه مورد حمايت حق مؤلف است) تفكر و جريان سيال ذهن و روح است و اين جريان در بستر تاريخ انديشه هاي بشري به صورت توليد و باز توليد آثار فكري و هنري نمود يافته و در اين مسير انديشمندان و هنرمندان هر يك به سهم خود از آثار پيشين خود بهره گرفته و چيزي بر آن افزوده و اثري جديد به وجود آورده اند. از اين رو خلق اثر با «استفاده» از آثار ديگران عجين و همراه بوده و هست. مهمتر آنكه اساسا اثر براي استفاده ديگران پديد مي آيد (خواندن، ديدن، شنيدن و به ديگران باز گفتن) و اگر عنصر

«استفاده» را از فرايند تاريخي خلق اثر منتزع كنيم، شايد آثار پديد آمده چنين نمي بود كه هست. پس در علم حقوق جهت مقابله با بروز بي عدالتي و بي انصافي نظريه «استفاده منصفانه» مطرح شده است كه از آنجا كه اين مسئله كمتر در انتقال تكنولوژي مصداق مي يابد، از تشريح آن خودداري مي شود.(عباس ايماني، 1382، ص 195-193)-2 حق مالكيتهاي صنعتي كه اختراعات و طراحيهاي صنعتي را پوشش مي دهد. اختراعات راه حلهاي جديد مسايل فني هستند و طراحيهاي صنعتي به خلاقيتهاي زيبايي شناختي تعيين كننده ظاهر محصولات صنعتي مرتبط مي شود.البته در برخي از متون نيز حق مالكيت معنوي را به عناوين زير تقسيم بندي كرده اند:-1 حق اختراع-2 نشانه هاي تجاري-3 رازهاي تجاري-4 حق مؤلفكه در اينجا به علت ارتباط ملموس تر تقسيم بندي اوليه به تشريح آن مي پردازيم.اجزاي مالكيت صنعتيمالكيتهاي صنعتي نيز بخشي از مالكيتهاي فكري به شمار مي رود كه به خلاقيتها و تراوشات فكري انسان در زمينه هاي صنعتي مربوط مي شود. «مالكيت صنعتي» مجموعه حقوقي را مشخص مي كند كه هدف از آنها اين است كه شخص يا گروه اعم از حقيقي يا حقوقي بتواند با اطمينان خاطر از جلوگيري از تعرض ديگران به امر تجارت يا صنعت اشتغال داشته و از هر گونه تجاوزي از ناحيه اشخاص ثالث مصون و محفوظ باشد و نيز در جهت حمايت از فكر و ابتكار شخص در برابر اشخاص ثالث و دادن انحصار بهره برداري از نتيجه فكر و ابتكار به صاحب و مالك آن براي مدت معين مطرح شده است. (عليرضا نوروزي، 1381، ص 167)مالكيت صنعتي را مي توان در دو بخش

كلي اختراع و دانش فني مورد بررسي و ارزيابي قرار داد.-1 اختراعتكنولوژي در بسياري از موارد حول محور يك اختراع شكل مي گيرد. دارنده تكنولوژي يا خود مخترع است يا حق استفاده از اختراع را از مخترع ديگر تحصيل كرده است.استفاده از اختراع مورد نظر مستلزم آن است كه حقوق مادي اين اختراع يا حداقل حق استفاده از آن به گيرنده منتقل شود. قرارداد انتقال تكنولوژي بايد نحوه انتقال حقوق مادي يا حق استفاده از اختراع را مشخص كند و در خصوص ثبت ورقه اختراع تصريح داشته باشد.(محمد علي شريفي، 1368، ص28-27)1-1) تعريف اختراعكلمه اختراع در لغت به معني چيزي نوانگيختن، ايجاد كردن، ساختن و از خود درآوردن است.(علي اكبر دهخدا، ص 1502)يك فرد نوآور با خلق پديده اي نو و جديد مطابق قانون حقي را به دست مي آورد كه ديگران مكلف به رعايت آن هستند و با دادن چنين حقي به نوآوران براي آنها امنيت خاطري به وجود مي آيد و به تبع آن جامعه از تبلور انديشه آنان بهره مند مي شود. با اين وجود، تعريف اختراع در قوانين ثبت اختراعات اكثر كشورها به صورت مشخص و واضحي وارد نشده است و در عوض عموما مواردي جهت ثبت اختراع ذكر شده است.در مدل قانوني كه سازمان جهاني مالكيت معنوي تهيه كرده است، اختراع عبارت است از«ايده يك مخترع كه عملا راه حل يك مشكل مشخص تكنولوژيكي را حل مي كند» و به طور ساده تر راه حل جديد يك مشكل صنعتي را اختراع مي نامند.(محمد علي شريفي، 1368، ص 28-27)2-1) حق اختراعحق اختراع حقي است انحصاري، كه مبدع و پديد آورنده يك وسيله يا

روش صنعتي در ابتكاري جديد نسبت به موضوعي خاص كسب مي كند. ايجاد اين حق اولا مستلزم ابداع و پديد آوردن ابزار، فرايند يا روش كاربرد جديدي است كه قبلا نداشته و ثانيا اين ابداع در صنعت به معناي اعم آن كاربرد داشته باشد.تحول و پيشرفت جامعه در سايه انديشه ها و تدابير تازه مخترعان است و قانون ناگزير از آن حمايت مي كند. ليكن در كشورهاي مختلف مدت اين حمايت متفاوت است.(منبع پيشين، ص 101)3-1) شرايط ثبت اختراعهمه اختراعات قابل ثبت نيستند و تنها آن دسته از اختراعات كه مطابق قانون ثبت كشوري باشند، به ثبت در آن كشور نائل مي شوند. با وجود تفاوت بين شرايط ثبت اختراع در كشورهاي مختلف موارد مشترك زير را در اين باره مي توان نام برد:-1 تازگي : يك امر بديهي است كه آنچه قبلا ايجاد و عرضه شده است، چنانچه براي مرتبه ديگر ارائه شود اختراع ناميده نمي شود و چنانچه فعاليتي وصف خلاقيت و نوآوري نداشته باشد، واجد عنوان اختراع نخواهد بود.(منبع پيشين، ص 28)-2 گام ابتكاري : اختراع بايستي علاوه بر تازه بودن داراي گام ابتكاري باشد، به اين معني كه در تاريخ ارائه اظهار نامه اختراع با توجه به مجموعه دانش و اطلاعات موجود يك شخص كه در رشته اختراع مهارت معمولي داشته باشد قابل پيش بيني نباشد. به عبارت ديگر اختراع مورد نظر نبايست براي شخصي با مهارت معمولي در آن رشته از بديهيات باشد.-3 كاربرد صنعتي (قابليت استفاده در صنعت) : گواهي اختراع در قبال انتفاعي كه جامعه از اختراع كسب مي كند، اعطا مي شود. اين انتفاع در صورتي محقق مي شود كه

فعاليت اختراعي از حوزه ذهن و انديشه بشر خارج شود و در عمل مورد استفاده قرار گيرد. (نورالدين امامي، 1371، ص 124)4-1) ورقه اختراعورقه اختراع منافع بالقوه زيادي جهت ارتقاي موقعيت رقابتي و توسعه سازمانهاي كوچك، متوسط و بزرگ فراهم مي سازد.پروانه ثبت اختراع يا ورقه اختراع سندي قانوني است كه توسط موسسه اي دولتي به مخترع يا پديد آورنده اختراع داده مي شود تا وي بدان وسيله حقوق مادي و معنوي در ارتباط با ساخت، فروش يا نسخه برداري از اختراع را در مدت زمان معين به دست آورد. مدت اين حمايت در كشورهاي مختلف متفاوت است و بسته به نوع ورقه اختراع از سه سال و نيم تا بيست سال متغير است.5-1 واگذاري حق اختراع در قراردادهاي انتقال تكنولوژيدر قراردادهاي انتقال تكنولوژي بايستي توجه كرد كه چنانچه اختراع ثبت شده است، مشخصات ورقه اختراع در قرارداد به صراحت ذكر شود. همچنين اشاره به كشورهايي كه مخترع اختراع خود را در آنها به ثبت رسانده است و مدت اعتبار ثبت و نيز ارائه صورتي از اين كشورها ضرورت مي يابد. اين امر بويژه براي توليد كننده كالاهايي كه با استفاده از تكنولوژي موضوع عقد قرارداد ساخته شده و به ساير كشورها صادر مي شود لازم است.علاوه بر موارد مذكور موضوع مالكيت حقوق گيرنده تكنولوژي بايستي به وضوح تصريح شود. به عبارت ديگر در قرارداد تعيين شود كه حق گيرنده بر موضوع اختراع آيا حق مالكيت است و حقوق مادي اختراع به وي منتقل شده است يا اينكه گيرنده تكنولوژي تنها حق انتفاع و استعمال خارجي را دارد.در پايان بايد توجه كرد كه مسئوليت پاسخگويي

مخترع در قبال ادعا ها و حقوق احتمالي اشخاص ثالث بر موضوع اختراع و همچنين جبران خسارت گيرنده تكنولوژي در صورتي كه به هر دليل ورقه اختراع باطل يا واگذار كننده از استفاده از حقوق ناشي از آن منع شود، بايد در قرارداد پيش بيني شود.-2 دانش فنيدانش فني به مجموعه اي از اطلاعات صنعتي مفيد، محرمانه، ابداعي و باارزش گفته مي شود كه به همراه آن مجموعه اي از آگاهيها و مهارتهاي فني و غير فني كه در طراحي، ساخت و ساير عمليات واحد صنعتي به منظور توليد محصول يا تهيه مواد مورد نياز مورد بهره بردار ي قرار مي گيرد، وجود دارد. اين مجموعه در انحصار دارنده تكنولوژي است و به وسيله وي به كار گرفته مي شود.چنانچه اين مجموعه در اختيار متقاضي تكنولوژي قرار گيرد، وي قادر خواهد بود با استفاده از آن واحد توليدي مورد نظر خود را طراحي و تاسيس كند و محصول خاصي را با مواد اوليه معين در حجم مشخص و با مشخصات تعيين شده اي توليد كند.(منوچهر آقايي و ديگران، 1369، ص 21)1-2) اقسام دانش فني-1 دانش فني محصول: كه شامل اطلاعات و مهارتهاي فني اي است كه در طراحي محصول مورد نياز است. در اين بخش تعداد قطعات به كار رفته در محصول، مشخصات دقيق قطعات، تمامي نقشه ها و طرحها و نيز ويژگيهاي محصول در تمامي ابعاد بيان مي شود.-2 دانش فني ساخت: با در اختيار داشتن دانش فني محصول تنها مي توان محصول را شناخت. اما دانش فني ساخت محصول، كليه تجهيزات، ماشين آلات، قالبها، دستورالعملها و تمامي استانداردهايي كه توليد و مونتاژ محصول

را امكان پذير مي سازند را در بر مي گيرد.-3 دانش فني فرايند: شامل تمامي اطلاعات و مهارتهاي فني در رابطه با جريان گردش مواد، مراحل توليد و... است. به عبارت ديگر در اين مرحله همه گامهايي كه تا توليد نهايي محصول بايد برداشته شود روشن مي شود.خواهان تكنولوژي با در اختيار داشتن هر سه بخش دانش فني مي تواند محصول را بشناسد، از چگونگي ساخت آن كاملا آگاهي يابد و با فرايند توليد آن آشنا شود.2-2) دانش فني به شكل مجموعه اي از اطلاعاتبر خلاف اختراعات ثبت شده، دانش فني معمولا ثبت شده نيست و بنابراين دارنده آن از حمايتهاي قانوني خاص اختراعات بهره مند نيست. اين امر اهميت محرمانه نگه داشتن جنبه هاي ويژه دانش فني و حفظ اسرار را آشكار مي سازد. به عبارت ديگر در اختراعات حق مخترع بر موضوع اختراع به وسيله صدور ورقه اختراع به نام وي ثبت مي شود و اثبات خلاف آن يعني عدم تعلق اختراع به مخترع با مدعي است. اما دانش فني از آنجا كه ثبت شده نيست، در صورتي كه توسط ديگران مورد استفاده قرار بگيرد، مدعي دانش فني ابتدا بايد تعلق انحصاري آن را به نام خود ثابت كند تا بتواند مانع استفاده ديگران از آن شود.3-2) انتقال مداركهمانطور كه گفته شد دانش فني مجموعه اي از اطلاعات است كه معمولا در مدارك و اسناد كتبي ثبت و مستند مي شود. بنابراين مجموعه اي از كتب، نشريات، نقشه هاي فني و اجرايي، عكسها، نتايج آزمايشگاهي، فرمولهاي تركيب مواد و... دانش فني را عينيت مي بخشند.در قراردادهاي انتقال تكنولوژي شرط انتقال اين اسناد و مدارك از

اصول اوليه و بديهي و در عين حال از اساسي ترين و حساس ترين اقدامات است. دسترسي نداشتن به اين اسناد مسلما منجر به ناتواني در ساخت محصول مورد نظر و يا نقص كيفي آن خواهد بود.بنابراين اشراف كامل گيرنده تكنولوژي بر نوع تكنولوژي مورد انتقال و مدارك و مستندات مربوط و پيش بيني ضمانت اجراهاي لازم براي تاخير در ارائه يا ارائه نكردن كامل در واگذاري تكنولوژي مورد نظر ضرورت دارد.4-2) حفظ اسراراز ديد واگذاركننده تكنولوژي بخش مهمي از ارزش دانش فني وي در محرمانه بودن آن نهفته است. در موارد بسياري واگذار كننده تكنولوژي مايل است خود نيز به توليد محصول مورد نظر ادامه دهد و همچنين به وسيله محرمانه نگه داشتن اين اطلاعات، واگذار كننده مدعي داشتن قدرت تجاري، بالا بودن كيفيت محصول، كاهش هزينه هاي توليد و مواردي از اين دست خواهدبود.در اين صورت و بخصوص از آنجا كه معمولا دانش فني بر خلاف اختراع ثبت شده داراي ورقه اختراع نيست، واگذار كننده مايل به اتخاذ و پيش بيني ترتيباتي است كه افشا نشدن تكنولوژي را تضمين كند. از اين رو در بسياري از قراردادهاي انتقال تكنولوژي شرط حفظ اسرار، درج شده يا قرارداد جداگانه اي براي تحقق اين امر و الزام گيرنده تكنولوژي به حفظ اسرار تكنولوژي دريافتي منعقد مي شود.الزام در مورد سري بودن يا محرمانه نگه داشتن بايستي فقط به اطلاعاتي گسترش يابد كه :-1 به صورت كتبي يا ساير روشهاي قابل قبول در اختيار امتياز گيرنده قرار گرفته است و يا اگر به صورت شفاهي هم ارائه مي شود بعدا مورد تاكيد و تاييد قرار گيرد.-2 محرمانه تلقي شده باشد.-3

از طرف گيرنده آن قبل از افشا شناخته شده نبوده باشد.-4 براي عموم مردم در آن زمان شناخته شده نباشد.-5 متعاقبا به وسيله امتياز گيرنده از اشخاص ثالثي كه به امتياز دهنده براي محرمانه نگه داشتن اطلاعات تعمدي ندارند، قابل دريافت نباشد.بديهي است كه گيرنده دانش فني بايد با توجه به پايين بودن استانداردها و تواناييهاي حفظ اسرار صنعتي تلاش كند، درجه پايين تري از مراقبت تعيين شود. از اين رو پذيرش بي قيد و شرط اعمال استانداردهاي ايمني دارنده تكنولوژي كه در برخي از قراردادها ملاحظه مي شود به دليل ناتواني و وجود نداشتن انضباط كاري در محيط هاي صنعتي، معمولا گيرنده تكنولوژي و دانش فني را با ادعاهاي بزرگ مالي از سوي انتقال دهنده تكنولوژي مواجه مي سازد.(غلامرضا نصير زاده، 1369، ص 103-100)نتيجه گيريحمايت از حقوق مالكيت معنوي يكي از مهمترين نگرانيهاي جامعه جهاني امروز است. وسعت و ميزان حمايت از آن كاربردهاي بسياري براي سرمايه گذاران و انتقال دهندگان تكنولوژي، انتقال گيرندگان كاركنان سازمانهاي مزبور، مصرف كنندگان كالاهاي توليدي اين سازمانها و حتي نسل آينده اي كه ممكن است منافعي از نوآوريها و پيشرفتهاي نسل امروز كسب كنند، در پي دارد.امروزه حمايت از حقوق مالكيت معنوي براي نوآوران و مبدعان تكنولوژي برتر دنيا امري حياتي و براي وارد كنندگان اين تكنولوژي مسئله اي غير قابل انكار است و در جهت تسهيل تجارت جهاني و توسعه بين المللي نه تنها گام مثبتي در جهت منافع انتقال دهندگان و انتقال گيرندگان تكنولوژي است بلكه مي توان با ديدي عميقتر و آينده نگري بيشتر آن را حركتي جهاني در مسير رفاه نوع بشر محسوب كرد.مباحث انتقال تكنولوژي

و مالكيت معنوي در جهت كمك به كشورهاي در حال توسعه براي مشاركت در فعاليتهاي بين المللي انتقال تكنولوژي و مالكيت معنوي مطرح شده و در شناسايي گزينه هاي سياسي مناسب جهت همگامي موفقيت آميز اين كشورها با اقتصاد جهاني كمك مؤثري است.منابع و مآخذ-1 امامي، نورالدين(1371)، «حقوق مالكيتهاي فكري»، فصلنامه رهنمون، نشريه مدرسه عالي شهيد مطهري، شماره 2و3، صفحه193.-2 آقايي، حسن و منوچهر(1369)، «انتقال تكنولوژي»، مركز تحقيقات و خدمات خودكفايي ايران، سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران، صفحه19.-3 آموزگار، مريم (1382) ، «كپي رايت و حقوق مرتبط در موافقت نامه راجع به جنبه هاي تجاري حقوق مالكيتهاي معنوي»، مجله حقوقي، نشريه دفتر خدمات حقوقي بين المللي جمهوري اسلامي ايران، شماره 3، بهار-تابستان، صفحه170-151.-4 ايماني، عباس(1382)، «استثناي مهم حق مؤلف :استفاده منصفانه از اثر ديگري»، مجله حقوقي، نشريه دفتر خدمات حقوقي بين المللي جمهوري اسلامي ايران، شماره 3، بهار-تابستان، صفحه212-193.-5 حاج شريفي، عليرضا(1372)، «حقوق مالكيتهاي معنوي و جذب و انتقال تكنولوژي در كشور»، مجموعه مقالات دومين سمينار علم، تكنولوژي و توسعه، جلد اول، مركز نشر دانشگاهي صنعتي امير كبير، صفحه 169.-6 شريفي، محمد علي(1368)، «مالكيت صنعتي و وضعيت آن در ايران»، فصلنامه پژوهش در علم و صنعت ، سال 6 ، شماره 14، صفحه 33-26.-7 خاكپور، افسانه(1373)، «تكنولوژي، حقوق مالكيت معنوي و تجارت بين الملل»، مجله اطلاعات سياسي اقتصادي، شماره 87-88، صفحه 113-111.-8 غريبي، ضرغام(1382)، «روشهاي حل و فصل بين المللي اختلافات در حقوق مالكيتهاي معنوي»، مجله حقوقي، نشريه دفتر خدمات حقوقي بين المللي جمهموي اسلامي ايران، شماره 29، پاييز، صفحه 148-111.-9 نوروزي، عليرضا(1381)، «حقوق مالكيت فكري»، چاپ اول، تهران، نشر چاپار، صفحه167.-10 نصير زاده، غلامرضا(1369)،

«مقدمه اي بر انتقال تكنولوژي»، چاپ اول، مركز آموزش و پژوهش سازمان صنايع ملي ايران، صفحه103-100.بقيه منابع در دفتر نشريه موجود است._ شهناز نايب زاده: دانشجوي دكتراي مديريت بازرگاني دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات و عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي، واحد يزد

تكنولوژي ارتباطات و نقش آن در پژوهش

فيروزه حاجي علي اكبري- عليرضا قلمچي

چكيده: اطلاع_ات و ارتباطات در عصر كن_وني تأثيرات شگرف و بي م__انندي پدي__د آورده اند. اين تأثيرات به گونه اي مشخص در «صنايع اطلاعاتي و ارتباطي» كه به منظور مهار جريان اطلاعات و نيز استفاده هرچه بهتر از آن براي مقاصد گوناگون به وجود آمده كاملاً مشهود است. نوآوري ها و اختراعات دانشمندان در دوران كنوني؛ حاصل همين تكنولوژي هاي نوين جمع آوري، انباشت و اشاع__ه ي اطلاع_ات علمي و فني است. در واق_ع اين وسايل، اط___لاعات را به مق_وله ي ماده ي خام همچون يك ك__الاي با ارزش براي تولي__د ساير فرآورده هاي صنعتي و علمي مبادل_ه مي كنند و مبنايي مي شوند جهت ارتباطات مؤثر و صحيح. در اين مقاله سعي گرديده با اشاره به مقوله ي فناوري اطلاعات و ارتباطات و جايگاه پژوهش، راهكارهايي براي ارتباط اين دو مقوله ارائه گردد.  واژگان كليدي:فناوري اطلاعات وارتباطات ،جايگاه پژوهش ،ارائه راهكارها .  مقدمه:  جهان وارد عصر تازه اي شده است. از نيمه هاي دوم قرن بيستم پايان عمر عصر صنعتي آغاز شد. تحولات پرشتاب علمي _ تكنولوژيكي موتور محرك اين تحول بوده است. نخست با ورود كامپيوتر به سپهر فني زندگي دگرگون شد، سپس با هم گرايي امواج تحول، حوزه ي اطلاعات و ارتباطات كامپيوترها به كمك تكنولوژي هاي پرتوان با توانمندي هاي تكنولوژي هاي ارتباطي از جمله تلفن به هم وصل شدند و چندي بعد

قابليت هاي اين دو تكنولوژي پرتوان با توانمندي هاي تكنولوژي و تلويزيون، تركيب شد و باعث پيدايش عظيم ترين ماشين مصنوع دست انسان گرديد. يعني شبكه جهاني ارتباطات و اطلاعات به هم پيوسته اي كه نماد آشكار و آشناي آن اينترنت است و به سرعت و پرتوان دارد همه ابعاد زندگي بشر را دگرگون مي سازد.  امروز در اين نقطه از زمان در جايي ايستاده ايم كه قادريم قطعه هاي زمان را دركنار هم قرار دهيم و تصويري واضح از آنچه بر ما گذشته و آنچه بدست آورده ايم را نظاره گر باشيم. انشاهايي كه زماني در تفسير «توانا بود هركه دانا بود» مي نوشتيم، لاجرم در اكوسيستم محيطي تبديل به ذراتي شده كه بايد براي تداوم بقاء آن را استنشاق كنيم، جمله هاي زيبايي كه در مقايسه ي ثروت و علم مي نوشتيم ديگر خاطره اي عجيب تر از اثبات گردي زمين است چراكه در جايي قرار داريم كه علم براي ثروت است. هم اكنون پس از پشت سرگذاشتن صخره هاي پر پيچ و خم عمر، در پايين صخره اي ايستاده ايم كه اگر از آن بالا نرويم گرماي خورشيد علم و آگاهي را هرگز لمس نخواهيم كرد و ماندن هم مساوي مرگ است.  در اين بح__ران اگر لحظه اي چشم ها را ببنديم ديگر هرگ__ز باز نخ__واهيم كرد. مجسمه هاي يخ زده اي خواهيم بود از جهل، جهل در مقابل دانشي كه پشت كوهي ها مدت هاست درحال فراگيري آنند و ما درسرماي اين جهل حتي قدرت بيان دردهايمان را نخواهيم داشت. چگونه مي توان اين صخره ي صاف را درچنين شرايط دشواري پيمود. اولين رمز آن نخوابيدن است، نترسيدن، جسارت و اميد به موفقيت و

وقوف به اين نكته كه قرار نيست طنابي از بالا براي نجات بياندازند، و پي بردن به اين امر كه در اين بحران تعقل، تفكر و تلاش جمعي، تنها راه رهايي است. بلي در عصر ارتباطات و اطلاعات دانايي رمز بقاء است. در اين عصر تك تك عناصر جامعه بايد مجهز به دانش روز باشند و شايد مقدمتر از هرگروه ديگري هنگام آن است كه كساني كه در آموزش و پژوهش مشغولند آستين ها را بالا زده و به مدد چراغ جادوئي دانش و پژوهش طلسم ديو جهل را بشكنند. اين رسالت تك تك ماست.فناوري اطلاعات و ارتباطات، ضعف ها را سريعتر مشخص و قوت ها را سريع تر رشد مي دهد. لذا نگرش نوين سيستم آموزشي و پژوهشي از ضرورت ها و پيش نيازهاي بلامنازع و حياتي بكارگيري فناوري اطلاعات و ارتباطات در امر آموزش و پژوهش است.  در عصري كه فناوري اطلاعات و ارتباطات به عنوان ابزار توانمندساز انديشه و در امتداد فكر انسان ها هرلحظه در حال توليد و توزيع اطلاعات و برقراري ارتباطات است به نظر مي رسد رسالت نظام آموزشي، تعليم و تربيت انساني است كه بتواند با توجه به اطلاعات كه در هرلحظه در دست دارد بهترين انتخاب را انجام دهد و از طريق پژوهش هاي قابل اعتماد به بهترين راه ها براي توسعه دست يابد.  تعريف ارتباطات  ارسطو فيلسوف يوناني شايد اولين انديشمندي باشد كه 2300 سال پيش نخستين بار درزمينه ي ارتباط سخن گفت. او در كتاب مطالعه ي معاني بيان (ريط__وريقا) كه معم__ولاً آن را مت_رادف ارتباط مي دانند؛ در تعريف ارتباط مي نويسد: ارتباط عبارت است از جستجو براي دست يافتن به كليه ي وسايل و امكانات

موجود براي ترغيب و اقناع ديگران.(1) ويلبر شرام در كتاب فراگرد و تأثير ارتباط جمعي مي گويد: در فراگرد ارتباط به طور كلي ما مي خواهيم با گيرنده ي پيام خود در يك مورد و مسأله ي معين همانندي ايجاد كنيم.  ميكي اسميت در ارائه ي مدل ارتباطي خود تعريفي براي ارتباط آورده كه در آن به انتقال حافظ_ه ها در ارتباط نيز اشاره شده است. او مي گويد:  ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال اطلاعات، احساس ها، حافظه ها و فكرها درميان مردم.  برخي ديگر در تعريف هاي خود از ارتباط، وسايل ارتباطي را مورد توجه قرار داده اند، انجمن بين المللي تحقيقات ارتباط، تعريف زير را براي ارتباط ارائه داده است.  منظور از ارتباط، روزنامه ها، نشريات، مجلات، كتاب ها، راديو، تلويزيون، آگهي، ارتباطات دور و تلفن، تلگراف، كابل هاي زير دريايي و پست است. هم چنين ارتباط چگونگي توليد و توزيع كالاها و خدمات مختلفي را كه وسايل و فعاليت هاي فوق به عهده دارند و مطالعات و تحقيقات مربوط به محتواي پيام ها و نتايج و آثار آن را در بر مي گيرد.1  جايگاه اطلاعات و ارتباطات  اطلاعات و ارتباطات در عصر كنوني تأثيرات شگرف و بي مانندي را پديد آورده اند. اين تأثيرات به گونه اي مشخص در صنايع اطلاعاتي و ارتباطي كه به منظور مهار جريان اطلاعات و نيز استفاده ي هرچه بهتر از آن براي مقاصد گوناگون به وجود آمده است، كاملاً مشهود است. نوآوري ها و اختراعات دانشمندان در دوران كنوني حاصل همين تكنولوژي هاي نوين جمع آوري، انباشت و اشاعه ي اطلاعات علمي و فني است. اب__زارها و وسايلي كه به هر طريق موجب توليد، انباشت، پردازش و اشاع_ه ي اطلاعات

شود، تكنولوژي هاي اطلاعاتي و ارتباطي ناميده مي شوند. تمام ابزارها و وسايلي كه در توليد، آماده سازي و انتقال اطلاعات نقش دارند، اعم از وسايل دستي ساده ي يك كتابخانه تا وسايل پيچيده و پيشرفته ي يك مركز اطلاع رساني، تكنولوژي اطلاع رساني مي خوانند.  بر اين مبناء هر رسانه اي كه قابليت انتقال و جابجايي اطلاعات از يك نقطه به نقطه ي ديگر داشته باشد و هدف آن برقراري ارتباط باشد، در قلمرو تكنولوژي ارتباطات قرار مي گيرد. بدين ترتيب تكنولوژي هاي اطلاعاتي و ارتباطي به گونه اي باهم درآميخته اند كه مجزا كردن آن ها بسيار دشوار است. در حقيقت هر دو، هدف مترقي را دنبال مي كنند كه همان اشاعه ي اطلاعات در ميان مردم است. سير تحول و پيشرفت اين دستاوردها در زمين تكنولوژي اطلاعاتي و ارتباطي را مي توان در جدول ذيل مرور كرد:  جدول 1: سالشمار رسانه هاي اطلاعاتي و ارتباطي 2  وقايع و نوآوري هاي اطلاعاتي و ارتباطيسالشمار  دوره ي كرومانيون، دوره ي فرضي وجود زبان35000 ق. م.  نوشته هاي سومريان بر لوحه هاي گلي4000  چاپ كتاب در چين600 ب. م  چاپ انجيل به وسيله ي گوتنبرگ1453  تكميل تلگراف به وسيله ي ساموئل مورس1853  شكل گيري اولين آژانس خبري با نام آسوشيتدپرس1848  تكميل تلفن به وسيله ي الكساندر گراهام بل1876  ساخت تلگراف بي سيم به وسيله ي ماركوني1895  ثبت اختراع لامپ دوربين تلويزيوني توسط زوريكين1923  ساخت اولين كامپيوتر الكترونيكي در امريكا1942  شروع كار تلويزيون كابلي1950  ساخته شدن اولين تلويزيون رنگي1954  پرتاب اولين ماهواره ي شوروي موسوم به اسپوتنيك به فضا1957  پرتاب ماهواره ي تلويزيوني آمريكا موسوم به تله استار به فضا1962  انتشار وال استريت ژورنال از طريق ماهواره1975  عرضه

ي كامپيوترهاي خانگي ارزانتر از 500 دلار1980  بدين ترتيب تكوين دنياي جديد قبل از هر چيز مديون دستاوردهاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي است. محور اصلي اين فنون، امروزه كامپيوتر و ابزارهاي ارتباطات راه دور است. كامپيوتر اساساً كار پردازش و انباشت اطلاعات را انجام مي دهد و ارتباطات راه دور، امكان پخش و توزيع اين اطلاعات را در سطح وسيعي فراهم مي سازد.1  تكنولوژي هاي اطلاعاتي به مدد ابزارهاي ارتباطي، رسالت خود را كه همان جابجايي و انتقال اطلاعات است انجام مي دهند.  عصر حاضر را به واسطه ي بهره گيري ازتكنولوژي هاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي، عصر اطلاعات و ارتباطات نام نهاده اند. در اين دوران، افراد و جوامع به طور مستمر با يكديگر ارتباط دارند و جهان به شكل يكپارچه درآمده و به دهكده ي جهاني تبديل شده است. در اين دهكده ي جهاني اين ابزارهاي اطلاعاتي و ارتباطي به كمك پژوهشگران آمده اند تا پژوهش را كه در ديد بعضي از مردم مسأله ي اسرارآميزي است راحت تر نمايند. قرن بيست و يكم آغاز عصر جديدي از انقلاب تكنولوژي و عرضه نوآوري ها است كه از هم اكنون يك نوع رقابت تنگاتنگ و جنگ و ستيز در ميان صاحبان قدرت و علم به چشم مي خورد و هركس سعي دارد جايگاه بخصوصي را در اين دوران براي معرفي خود بيابد. پس بر ماست كه از اين فرصت استفاده نموده و از اين ضيافت كه سفره اش را به روي همه گشوده اند استفاده نمائيم.  كارشناسان معتقدند كه تكنولوژي ارتباطات از پتانسيل لازم براي توسعه ي كشورهاي درحال توسعه برخوردار است، اما به صراحت اعلام داشته اند كه به هر

ميزان سرمايه در اين راه صرف شود احتمال پر كردن شكاف ميان كشورهاي در حال توسعه غيرممكن مي نمايد. دانشمندان معتقدند كه دولت ها بايد در خصوص روش هاي به كار گرفته شده در رفع شكاف، تجديد نظر كنند و به راه هايي فراتر از سرمايه گذاري مالي بينديشند، راه هايي همچون سرمايه گذاري هاي فكري و پژوهشي.  پرسش اساسي  آنچه از وضعيت موجود در درك مفاهيم اجرايي فناوري ارتباطات و اطلاعات احساس مي شود مباني تغييرات و دگرگوني هايي است كه در سطح جهاني در فناوري مزبور به وقوع پيوسته، به نحوي كه به چالش محيطي و تغييرات، منجر شده است. اين كه روز به روز پژوهش و يادگيري ها برحسب سيستم هاي ارتباطي نوين شكل مي گيرد موضوعي غير قابل انكار است.  پس در جهان امروز كه به مرور از سواد اطلاعاتي و عوالم ديجيتالي  سخن مي رود، طبيعي است كه انديشه ي نويني در تفكر پژوهشگران كشور رسوخ يابد كه به اين قرار است: « آيا استفاده از فناوري ارتباطات و اطلاعات در پژوهش لازم است يا نه؟»  استفاده از فناوري ارتباطات ارزش افزوده اي را ايجاد مي كند كه ناشي از دانش و آفرينش ها و پژوهش هاي فكري است و در اثر اين ارزش افزوده ي خلق شده، كشور در قلمروهاي گوناگون اقتصادي، سياسي و فرهنگي به بيرون از مرزهاي جغرافيايي سوق داده مي شوند. مقوله ارزش افزايي نيازمند بازخواني و تأكيد بر تربيت نيروي انساني در حوزه ارتباطات و اطلاعات است. نيروي انساني كه با پژوهش خود توسعه و كاربري اين فناوري را بسط مي دهد.  پژوهش پيش نياز توسعه (1)  پژوهش پديده اي راهبردي است و متناسب با شأن خودش بايد با آن برخورد شود.

پژوهش براي دستيابي به مباني علمي، گسترش مرزهاي دانش و افزايش درك بشري از پديده هاي هستي و مباني آن است كه در قالب تحقيقات بنيادي از آن ياد مي شود. اما اگر اين يافته ها جهت دار شوند و در راستاي رف__ع نيازها از آن بهره گ__رفته شود، تحقي_قات ماهيت «كاربردي» پيدا مي كنند. وقتي يافته هاي يك پژوهش به افزايش خواهي يك پديده مي پردازند تحقيقات، «توسعه اي» مي شوند. پژوهش داراي دو محيط داخلي و خارجي است. در محيط داخلي پژوهش، پنج بعد اقتصادي، سياسي، نظامي، فرهنگي و اجتماعي وجود دارد و بعد خارجي نيز به همين گونه است. اثبات اين مطلب نشان مي دهد كه پژوهش يك پديده ي استراتژيك است.  مقوله هاي اقتصادي از قبيل اعتبارهاي پژوهشي، بناي مراكز تحقيقاتي، تجهيزات و منابع انساني از مؤلفه هاي اقتصادي در محيط داخلي پژوهش هستند. اثربخشي پژوهش بر اقتصاد ملي هم مطرح است و ما در محيط خارجي، مقوله هايي مانند اثربخشي يافته ها و اثر اجراي يافته هاي پژوهشي بر توليد ملي را شاهد هستيم. در بعد اجتماعي، پژوهشگران، واحدهاي پژوهشي، انجمن هاي علمي، مجله ها و مديريت با نحوه ي برقراري ارتباط بين اجزاء، محيط داخلي پژوهش را تشكيل مي دهند. از نظر فرهنگي، ما مؤلفه هايي در درون پژوهش داريم، مانند اولويت هاي پژوهشي، تحقيقات بنيادي - كاربردي، توسعه اي، نحوه ي تصويب پروژه ها و... همه اين ها بر اثر دانش هاي موجود دگرگون مي شود، فناوري ارتباطات و اطلاعات انقلابي است كه بر تمام اين ابعاد اثر مي گذارد و مي تواند براي ما هم فرصت باشد هم تهديد. فرصت اين كه با بهره گيري از اين فناوري، فاصله پژوهشي خود را با ساير كشورها كم تر نمائيم و تهديد اين كه

اگر زودتر نجنبيم از گردونه ي علم و دانش و توسعه دور خواهيم شد. رشد بسيار سريع ارتباطات در نيمه ي قرن بيستم، تقاضاي روزافزون براي دستيابي به دانش و شناخت بيشتر مراحل و اثرات ارتباطات را منجر شده است و تعداد زيادي از محققان پا به عرصه ي وجود گذارده اند كه چه بسا با استفاده از اين فناوري ارتباطات مي توانند راه هاي طولاني جستجو را كوتاه تر نمايند.  بسياري از طرح هاي تحقيقاتي اجرا مي شوند بي آنكه نتيجه اي ببار آورند، زيرا چيزي جزء تكرار آنچه دانشمندان ديگر قبلاً كرده اند نيست، فقط مصالح و منابع فكري بسياري ضايع شده است. علت آن نبود ارتباط مؤثر است كه اين مشكل را فناوري ارتباطات مي تواند حل نمايد.(1)  طرح هاي راهبردي گسترش كاربرد فناوري ارتباطات و اطلاعات در پژوهش و توسعه ي مهارت ديجيتالي  گسترش فناوري ارتباطات و اطلاعات از جمله عواملي است كه در تعاريف مختلف جهاني شدن نيز مطرح گرديده است. تأكيد بر افزايش بي سابقه ارتباطات و برخوردهاي اقتصادي به اجتماعي و فرهنگي، ويژگي اكثر تعاريف جهاني شدن است. تقريباً در همه ي آثار مربوط به جهاني شدن، حجم بسيار زياد ارتباطات درسطوح و عرصه هاي مختلف جهاني، ويژگي فرآيند مورد نظر عنوان شده است2، تا جائيكه ظهور صنعت ارتباطات و رسانه هاي ارتباط جمعي از بسياري جهات منشاء ظهور جهاني شدن به معناي امروزين آن شده است(3). حال اين مقوله جهاني مي تواند به عنوان يك طرح راهبردي به طور مؤثر در پژوهش نقش ايفاء كند، اما براي اين امر نياز به زمينه سازي در امر توسعه ي مهارت ها دارد. در اين خصوص طرح هاي عملياتي ذيل جهت پربار

شدن امر پژوهش پيشنهاد مي گردد:  الف. ايجاد زيرساخت و توسعه ي شبكه هاي مجازي محلي: كه ساختار خرد آن عبارت است از: تهيه سخت افزارهاي زير ساخت و توسعه ي شبكه ي مج__ازي محلي، خري___د نرم اف__زار و راه ان__دازي و نصب سرورهاي شبك__ه، اجراي ط__رح آزمايشي پژوهشكده هاي الكترونيكي.  ب. مديريت شبكه: ساختار خرد آن عبارت است از: تهيه نرم افزارهاي مديريتي جهت مديريت شبكه و كنترل خطوط.  ج. امنيت شبكه: ساختار خرد آن منوط به اجراي طرح مطالعاتي و تأييد نهايي آن ارزيابي شده كه بر اين قرار است: تجهيزات امنيت شبكه در مركز و مراكز استان ها و آموزش نيروي انساني و پياده سازي سيستم امنيت شبكه در سطح مراكز مناطق و پژوهشكده ها.  د. مقررات: ساختار خرد آن مبتني بر مطالعه و بازنگري قوانين موجود و ارائه راهكار تدوين اساسنامه شبكه هاي پژوهشي.  ه_. محتوا: ساختار خرد آن مشتمل بر توسعه ي شبكه هاي پژوهشي پايگاه اطلاعاتي فرهنگي، علمي، آموزشي و پژوهشي استاني، منطقه اي و قرار دادن آن در دسترس كاربران.  و. آموزش كاربرد كامپيوتر: كه نيازمند نيازسنجي پژوهشي و آزمون هاي مهارتي مي باشد.  ز. آموزش توليد محتواي الكترونيكي: ساختار خرد آن مشتمل بر تربيت كارشناسان ارشد در استفاده از كامپيوتر در امور پژوهشي است.(1)  پيشنهادها و نتيجه گيري  1. اهميّت پژوهش و منزلت پژوهشگر در ادبيات ديني و ملي ما آشكارتر از آن است كه نياز به توضيح و تأكيد داشته باشد. تعقل، تدبر و تحقيق از واژه هايي است كه به دفعات فراوان در قرآن كريم به كار رفته و روايات مربوط به آن، ابواب پرشماري از كتاب هاي روايي را به خود اختصاص داده است. افزون بر اين،

پژوهش از جديدترين نيازهاي امروز كشور ماست، نيازي كه دلدادگان به اقتدار و پيشرفت جمهوري اسلامي و اعتلاي آن در سطح جهان نمي توانند و نبايد نسبت به آن بي تفاوت باقي بمانند. اين نياز ناشي از قراردادن «توسعه» به عنوان محور همه ي برنامه ها و اقدام ها است. پيش شرط توسعه در همه ابعاد و به هر معنايي، شناخت جامع و دقيق وضعيت موجود و موقعيت آرماني و نيز گزينش مطمئن ترين و سريع ترين راه گذار به سوي آن است و طبيعي است كه چنين شناختي جز با پژوهش به معناي درست آن حاصل نخواهد شد. توسعه در گام نخست به تحقيقات سازمان يافته و عميقي نيازمند است كه بستر مناسب براي آن را فراهم كند و در گام بعدي توسعه ي تحقيقات كارب__ردي نياز به بهره مندي از تكنول__وژي هاي روز دارد كه فن__اوري ارتباطات و اطلاعات مي تواند ابزار لازم را هماهنگ با جهاني شدن براي اين امر فراهم آورد.  2. براي انجام چنين پژوهش هايي بدون ترديد سازمان و امكانات زيادي لازم است. كمبود بودجه در اين زمينه نيز مانند ساير زمينه ها، به دليل شرايط خاص جامعه انكارناپذير است، اما مهم تر از افزايش بودجه بازنگري در مديريت پژوهشي كشور و ارتقاء منزلت اجتماعي محققان است. در بخش اول بايد پذيرفت كه همين منابع موجود نيز به شيوه ي بهينه هزينه نمي شود. براي مثال، با توجه به ضعف بنيه مالي كشور و كثرت ضرورت ها؛ تناسب موضوعات و محورهاي انتخابي براي پژوهش با اولويت هاي برنامه ي توسعه، اجتناب ناپذير است. عدم رعايت اين تناسب و نيز موازي كاري در مراكز دانشگاهي و تحقيقاتي موجب اتلاف بخشي

از آن منابع شده و خواهد شد. در اين خصوص، ضعف ارتباطات و اطلاع رساني پژوهشي تأثير عمده اي دارد كه پيش بيني سازوكاري روان براي آگاهي محققان از كارهاي انجام شده يا در دست اقدام ديگر اشخاص حقيقي و حقوقي مي تواند آن را برطرف كند. در بخش دوم يعني ارتقاء منزلت اجتماعي پژوهشگران نيز بايستني ها فراوان است كه سنت حسنه ي چند سال اخير در انتخاب و معرفي پژوهش هاي برگزيده ي سال از جمله ابتدايي ترين شيوه هاي وصول به آن است و البته در اين باره بانيان اين اقدام مفيد شايسته ي تقدير و سپاس مضاعفند.  3. از ديگر نيازهاي عرصه ي تحقيقات در كشور ما، پرهيز از صورت گرايي است. مقصود از اين گفته قطعاً نفي ضرورت پرداختن به تكنولوژي پژوهشي و آيين تحقيق و تدوين نيست. آنچه آفت هر پژوهش است گرفتار آمدن در بند ظواهر و فراموش كردن هدف است. متأسفانه در برخي مراكز پژوهشي بهانه اي است براي داد و ستدهاي غير علمي. سايه افكندن هاي تمايلات سياسي و اجتماعي بر ارزش كار محققان براي رسيدن به نتايج از پيش مشخص شده، پژوهش را از درون تهي مي كند كه اين مسأله مي بايست سرلوحه ي تدابير و تصميمات مسؤولان پژوهشي كشور قرار گيرد.(1)  4. كاربردي كردن پژوهش ها را نيز نبايد از ياد برد؛ پژوهشي مفيد و كارآمدتر است كه راهكارهاي لازم براي دست يافتن به نتايج خود را پيشنهاد دهد. به عبارت ديگر تحقيقي كه ساز وكار تحق__ق يافته هاي خود را نيابد، نمي تواند علمي و داراي معيارهاي شناخته شده ي پژوهشي باشد. از سوي ديگر دستيابي به نتيجه هاي درست، مشروط به دسترسي

به داده ها و اطلاعات و ارتباطات درست است و به اين دو دليل همكاري تنگاتنگ مراكز اجرايي و محققان ICT اجتناب ناپذير است. ارتباط دستگاه هاي اجرايي با مراكز دانشگاهي كشور از يك سو مي تواند به نزديك شدن پژوهش به واقعيت كمك كند و از سوي ديگر، نتايج آن را در صحنه ي عمل تحقق بخشد، چيزي كه محقق بدون آن قانع و راضي نخواهد بود.  5. آنچه از تبلور فناوري ارتباطات و اطلاعات در نظام پژوهشي كشور عيان مي شود، اهميّتي است كه صاحب منصبان اين نظام به زمينه هاي فناوري ارتباطي و اط_لاعاتي در بنيادهاي آن ح__اصل كرده اند. اين اهميّت در وجه مادي و فيزيكي به تجهيز كلي در مرور زمان منتهي خواهد شد، هرچند روند كندي دارد. اما نمي توان آن را با توجه به سرعت و شتاب فراگير تكنولوژي در دنياي معاصر ناديده گرفت.(2)  6. گسترش سواد ديجيتالي و اشاعه ي فرهنگ و زبان ملي در محيط ديجيتال به منظور ايجاد نگرش نوين در روند يادگيري و پژوهش.  7. دسترسي سريع و ارزان تر به ارتباطات كه بنياد صرفه جويي اقتصادي است.  8. تقويت همكاري مشترك بين دولت، صنعت و دانشگاه به عنوان مراكز پژوهشي و مراكز خصوصي پژوهشي.  9. پيش قدم شدن دستگاه هاي دولتي در بكارگيري فناوري اطلاعات و ارتباطات و تشويق ساير بخش ها به حركت در جهت استفاده از اين فناوري در امر پژوهشي، دولتي كه با بهره گيري از قدرت اطلاعات و ارتباطات با جامعه ي اطلاعاتي همخوان باشد، مي تواند براي مردم فرصت هاي جدي_دي را ف__راهم آورد و مي تواند جامعه را دچار تحول و دگرگوني كند.  10. آموزش به جوانان در

چگونگي استفاده از تكنولوژي ارتباطات و اطلاعات كه در بسياري از كشورها نيز انجام شده است و آموزش مربيان در جهت انجام پژوهش هاي كاربردي و استفاده از تكنولوژي فوق براي كاهش شكاف بين كشور ما و كشورهاي پيشرفته كه توانسته اند در اين مقطع حساس به طور بهينه از اين تكنولوژي در جهت رشد و شكوفايي استفاده كنند.  11. استراتژي ها و برنامه هاي مشخص، اين امر نيازمند تربيت مديراني آگاه در كنار برنامه ريزي صحيح و گسترده براي استفاده از پتانسيل هاي فكري و به روز رساني مديران متخصص براي جبران كمبودهاي نيروي انساني در بخش پژوهش است.  12. حمايت از بخش خصوصي و كارآفرينان، تجربه كشورهاي موفق نشان دهنده اين است كه بخش ICT خود را به بخش خصوصي واگذار كرده و پيشرفت هاي آن ها در اين عرصه مرهون تلاش كارآفرينان است كه به بسيج منابع خود و حمايت از اختراعات و ابتكارات دست زده اند. از سوي ديگر اين كارآفرينان از طريق فرصت هايي اين تكنولوژي را در اختيار پژوهشگران قرار مي دهند و به سودهاي كلاني مي رسند.  13. الگو برداري از كشورهاي پيشرفته (Benchmarking)، زمان، زمان تجربه و سعي و خطا نيست، زمان آن است كه راه هايي را كه ديگران طي كرده اند و هزينه هايي را كه صرف كرده اند ما ديگر صرف نكنيم و از آن ها استفاده ي بهينه نمائيم.  14. ايجاد زيرساخت هاي آموزشي و فرهنگي، توسعه ي ف__رهنگ پژوهش با استفاده از تكن__ولوژي هاي ارتباطي مي تواند كمك بسيار شاياني در اين امر باشد، اكنون مشكل فرهنگي و آموزشي يكي از مشكلات اساسي ما است، محدوديت ها و تنگ نظري هاي حاكم بر حوزه هاي فرهنگي عمده ترين زمينه ساز اين مسأله

است.  15. تعامل و همكاري با ديگر كشورهاي در حال توسعه و نهادهاي بين المللي موفق در امر پژوهش.  اميد است با استفاده از تكنولوژي هاي نوين ارتباطي بتوانيم گام مؤثري در روند پژوهشي كشور برداشته فاصله خود را روز به روز با ساير كشورهاي پيشرفته كه مبناي پژوهش خود را بر واقعيات نهاده اند كم تر نمائيم.  منابع و مأخذ  1.عب__دالحسين آذرنگ _ سياست اط_لاع رساني و تكن___ولوژي اطلاعاتي _ اطلاعات و ارتباطات، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي _ 1370) ص 110.  2.ارتباط شناسي، ارتباطات انساني، تأليف مهدي محسنيان راد نشر سروش)، ص 43.  3.سالشمار رسانه هاي ارتباطي، رسانه 2 بهار 1370)، ص 65.  4.معتمدنژاد، 1356، ص 36، وسايل ارتباط جمعي تهران _ دانشكده علوم ارتباطات اجتماعي)   5.نشريه رسانه، سال چهارم، شماره 18، زمستان 1381، مهندس مصطفي امين منصور (دبير شوراي تحقيقات و فناوري وزارت علوم)   6.ا. اي ميخائيلوف و آر. اس. گيلياروسكي. اطلاع رساني جزء حياتي پژوهش علمي (نشريه فني مراكز مدارك علمي _ دوره اول _ شماره دوم 1381)   7.احمد گل محمدي 1376 _ ص 19 ارتباطات پژوهشي.  8.علوم اطلاع رساني، دوره 19 شماره 1 و2، مباني برنامه توسعه و كاربردي فناوري ارتباطات.  9. دكتر محسن اسماعيلي، پژوهش جايگاه و بايسته ها، نشريه جام جم.  10.دكتر احمد شعباني، مباني توسعه و كاربري فناوري ارتباطات و اطلاعات، علوم اطلاع رساني، دوره 19، شماره 3 ص 17  ................................................................................................................................  منبع : كتاب مجموعه مقالات نخستين كنگره بين المللى - دانشگاه آزاد اسلامى

مديريت و سازماندهي مناسب براي پيشبرد تكنولوژي

همت مراد قلندري - مهدي مرتضوي

سازمان مربوطه: دانشگاه علامه طباطبايي- مركز آموزشهاي نيمه حضوري و

فراگير: چكيده: فناوري شناسايي با استفاده از تگهاي فركانس راديويي(RFID) يك تكنولوژي بسيار پيشرفته است كه به درستي، بزرگترين انقلاب پس از اينترنت نام گرفته است.  اينترنت اشياء(Internet Of Things) بر مبناي همين فناوري شكل گرفته و  به سرعت فراگير خواهد شد. سودمندي اين پديده هنگامي كه براي شناسايي در يك زنجيره تامين بزرگ يا گستره وسيعتري مورد استفاده قرار گيرد، بيشتر است؛ از همين رو بايد در سطح واحدهاي صنعتي و اقتصادي و سازمانهاي كشور آمادگي لازم ايجاد گردد تا توانايي آنها در جذب و بكارگيري و كنترل اين دستاورد شگفت آور فناوري اطلاعات افزايش يابد. اين فناوري درست مانند اينترنت يك شبكه بزرگ است كه با فراهم ساختن فرصتهاي طلايي در عرصه كسب و كار، مي تواند جريان فيزيكي اطلاعات -به خصوص اطلاعات كالاها-  را تحت كنترل درآورد.  برخي از كشورهاي جهان براي ايجاد آمادگي، جذب، بكارگيري و گسترش استفاده از اين فناوري، ساز و كارهايي را فراهم نموده و موضوع را مديريت مي نمايند. در اين مقاله با مرور فرايند راهبري  يك استاندارد فراگير، فعاليتهاي برخي از كشورهاي دنيا در باره RFID بررسي شده و مدلي براي مديريت اين فناوري در كشور ارائه مي شود. كلمات كليدي: ترويجRFID، فرايند مديريت يك استاندارد فراگير، سازماندهي كاربرد rfid      1-  مقدمه برخورداري از تعاريف و برداشت مشترك در هر موضوعي اهميت بسيار زيادي دارد. به همين منظور به عنوان مقدمه، RFID را به صورت مختصر توضيح مي دهيم تا بر مبناي همين توضيح و تبيين ساير مباحث را پي بگيريم. RFID حروفي از عبارت Radio Frequency Identification است و به شناسايي با استفاده از فركانس راديويي اشاره مي نمايد. RFID يك

روش براي شناسايي چيزها به صورت اتوماتيك است و مي توان آن را متمم يا مكمل "باركد" دانست. از طرفي در اين فناوري، براساس امواج راديويي عمل مي شود كه نيازي به تماس بين وسيله گيرنده اطلاعات و تگ حامل داده نيست و همچنين رسيدن نور از حامل داده به وسيلة گيرنده اطلاعات ضرورت ندارد. در اين فناوري، مي توان از تگ حامل داده، اطلاعاتي را خواند و يا در آن اطلاعاتي نوشت. كاركرد RFID بدين صورت است كه وسيلة گيرنده اطلاعات، امواج راديويي مي فرستد، اين امواج تگ RFID را فعال مي نمايد و اين تگ اطلاعات را ارسال مي كند. وسيلة گيرنده اطلاعات، داده هاي ارسالي را دريافت و به كامپيوتر منتقل مي سازد. استفاده از RFID تازگي ندارد. اين فناوري در سال 1980 براي رديابي حيوانات و در دهة 1990 در صنعت خودرو اروپا، بزرگراهها و خطوط توليد برخي كارخانجات بكار مي رفته است. از RFID هنگامي كه اشياء مستقيماً در معرض ديد نباشند يا در جايي كه حضور انسان امكان پذير نيست و همچنين در شرايطي كه بخواهيم چندين قلم را همزمان با سرعت بيشتر بخوانيم استفاده مي كنيم. اجزاء اصلي يك سيستم RFID عبارتند از: برچسب يا تگ، داده خوان، پرينتر يا كدكننده. پرينترها توسط توليدكننده هاي مختلف و در مدلهاي متنوع روميزي، تجاري و صنعتي توليد مي شوند. اين پرينترها قادرند متن و باركد را چاپ نموده و تگ هاي RFID را نيز بسازند(encode) يا صحه گذاري نمايند. داده خوانها داراي آنتن هايي هستند و قادرند امواج راديويي بفرستند. آنها همچنين مي توانند امواج دريافتي از تگ ها را رمزگشايي كنند و داده هاي مربوطه را به كامپيوتر ميزبان ارسال نمايند. علاوه بر آن داده خوانها مي توانند روي تگ ها براساس

فرمانهايي كه از كامپيوتر ميزبان مي گيرند، مجدداً داده نويسي كنند. داده خوانها مي توانند در قسمت بالاي مكاني كه اشياء حامل تگ از آنجا عبور مي كنند قرار بگيرند يا در چارچوب درگاه محل عبور اشياء نصب شوند. همچنين مي توان داده خوانها را در كنار يك كانواير تعبيه كرد. داده خوانهاي پرتابل نيز در دسترس بوده و براي كاربردهاي ويژه قابل استفاده هستند. ليبل يا تگ RFID شامل دو قسمت اصلي است، تراشه و آنتن. تراشه در مركز و آنتن در اطراف آن قرار مي گيرد. تراشه و آنتن كه با استفاده از پرينتر Encode شده اند، حامل داده هاي مشخصي هستند كه امروزه بر روي برچسب هاي موسوم به Smart Label قرار مي گيرند. داده ها به سه صورت متن (قابل خواندن توسط انسان)، باركد و RFID روي Smart Label قرار داده شده اند و بر روي كالاها، پالتها و ديگر چيزها چسبانده مي شوند. تگ هاي RFID در انواع Passive و Active وجود دارند. در نوع Passive تگ صرفاً سيگنالهاي راديويي را به امواج ارسال شده از داده خوان منعكس مي كند، منبع تغذيه ندارد و در فواصل محدود (از 10 سانتي متر تا 5/4 متر) قابل استفاده است. نوع اكتيو داراي منبع تغذيه است، خودش مي تواند سيگنالهاي راديويي بفرستد و در فواصل تا 90 متر قابل استفاده مي باشد. كاربردهاي سيستم شناسايي فركانس راديويي بسيار زياد است و در هر فرايندي كه شناسايي و كار با جرياني از داده ها اهميت داشته باشد مي توان موارد كاربرد RFID را برشمرد. اما عموماً در حوزه هاي زير كاربرد RFID گسترش يافته است: -       مديريت زنجيره تأمين و كنترل موجوديها -       بهداشت و درمان و دارو -       جمع آوري زباله -       نگهداري و تعميرات -       رديابي حيوانات

-       حمل و نقل / برچسب زني خودروها -       جابجايي بار و بنه مسافرين -       سيستم هاي كتابخانه اي -       رديابي دارايي هاي ثابت (اموال) -       كنترل دسترسي و امنيت -       رديابي تجهيزات اجاره اي -       پايانه هاي فروش (POS) اشاره به اين نكته ضروري است كه باركد و RFID هر دو زيرمجموعة روشهاي ضبط خودكار داده ها (ADC) هستند. باركد براي داده هاي ثابت به كار مي رود و سالهاست در كل دنيا به عنوان استاندارد شناسايي يونيك اقلام تجاري (Trade Item) پذيرفته شده است. RFID با توجه به قابليتهاي بالاتري كه دارد گرانتر از باركد است اما مي تواند كارايي و شفافيت جريان اطلاعات را در زنجيره تأمين افزايش داده و صرفه جويي هاي زيادي در كاهش كالاي راكد، جلوگيري از تقلب، بالا بردن سرعت خواندن داده ها و ... ايجاد نمايد. به دليل همين قابليت هاست كه فروشگاههاي زنجيره اي وال مارت و وزارت دفاع آمريكا از سال 2005 قرار داشتن تگ RFID را بر روي كالاهاي وارده به سازمان الزامي نموده اند. 2-  فرآيند مديريتي يك استاندارد فراگير هر تكنولوژي نوين براي آنكه در عمل به كار گرفته شود، به استانداردهاي خاصي نياز دارد. اگر يك تكنولوژي در سطح يك بنگاه به كار رود، استانداردهاي مربوط به آن در واحدهاي مختلف آن بنگاه كه تعامل و همكاري آنها در جاري سازي تكنولوژي لازم باشد خطوط راهنما را مشخص مي نمايد. اگر تكنولوژي در سطح چندين بنگاه، (براي مثال ايران خودرو، ساپكو و ايساكو) جاري شود، استانداردهاي آن بايد در هر سه بنگاه مذكور مستقر گردد. وقتي كه به سه بنگاه فوق، صدها شركت كوچك و بزرگ سازنده قطعات و مجموعه ها و مراكز تعميرات و خدمات پس از

فروش ايران خودرو نيز اضافه شوند، در گسترة وسيعتري بايد استانداردها اعمال گردند. هنگامي كه يك تكنولوژي در سطح تمام واحدهاي توليدي، صنعتي و خدماتي كشور يا حتي جهان بخواهد بكار گرفته شود به يك استاندارد فراگير نياز است كه طراحي اين استاندارد و همچنين مديريت آن از اهميت بسيار زيادي برخوردار خواهد بود. يكي از مهمترين استانداردهاي فراگير كه هم اكنون در سراسر جهان بكار گرفته مي شود، استانداردهاي شناسايي و شماره گذاري يونيك اقلام تجاري است كه با استفاده از سازمان بسيبار گسترده اي مديريت مي گردد. اين سازمان گسترده GS1 نام دارد و بيش از 100 واحد در كشورهاي جهان به عنوان اعضاي آن فعاليت مي كنند. GS1 براي استانداردسازي فرآيندهاي شناسايي در چرخة تأمين و فروش اقلام تجاري، فرايندي موسوم به GSMP تدوين كرده است و براساس آن هر نيازي را كه در مقوله شناسايي و رديابي اقلام تجاري و فرايندهاي مربوط به آن اعلام شود به صورت يك استاندارد فني در آورده و در اختيار اعضاء قرار مي دهد. RFID نيز يك فناوري فراگير است كه مي تواند توسط تمام واحدهاي سازماني دنيا مورد استفاده قرار گيرد. به همين دليل، GS1 به اين فناوري توجه نموده و به استانداردسازي داده هاي يونيك شناسايي كنندة اقلام پرداخته است كه در تگ هاي RFID قرار گرفته و بر روي اقلام  يا پالت ها و كانتينرها نصب مي شوند. كد محصول الكترونيكي يا EPC، با ساختار مشخص از طريق يك فرايند كنترل شده براي هر قلم كالاي تجاري تعيين گرديده و در تگ RFID بر روي كالا نصب مي شود. سودمندي  اين استاندارد اين است كه تمام كنشگران حاضر در چرخة تأمين و توزيع كالا

در سراسر جهان با تبعيت از آن به سازوكاري هماهنگ رسيده و قابليت تعامل سيستم هايشان افزايش مي يابد. بالتبع اين موضوع منافعي دارد كه همه كنشگران از آن منتفع مي گردند. 3-  كرونولوژي تشكيل يك شركت فرامليتي براي آشنايي با مراحل تشكيل GS1، بد نيست نگاهي به مهمترين فرازهاي تكوين اين مجموعه بياندازيم، سابقه تشكيل GS1 امروز به قبل از 1970 برمي گردد. در آن سالها، ساختاري براي شماره گذاري يونيك هر محصول در دنيا با عنوان UPC وجود داشت و شوراي شماره گذاري يكنواخت (UCC) در آمريكا، مديريت كدهاي UPC را انجام مي داد. از آن زمان تاكنون وقايعي رخ داده كه مهمترين آنها از قرار زيرند: كرونولژي (وقايع نگاري) GS1 تاريخ شرح سپتامبر 1969 اعضاي انجمن توليدكنندگان خواروبار آمريكا و انجمن ملي زنجيره غذايي ملاقاتي براي تبيين نياز به يك كد محصول درون صنعتي برگزار كردند. ژانويه 1970 يك كميته تك كاره زير نظر شوراي كدگذاري يكنواخت  براي خواروبار ايجاد شد و توافق شد كه براي كد شناسايي محصول يكنواخت براي خواروبار پيگيري كند. 1972 اولين هيات مديره شوراي كدگذاري يكنواخت خواروبار در شيكاگو تاسيس شد و سرپرستي UPC را بر عهده گرفت.(UPC همان كد جهاني محصول است) 1973 يك باركد خطي به عنوان نماد كاربردي كد محصول جهاني طراحي شد. دولت فدرال آمريكا الزامات برچسب گذاري روي ظروف حاوي محصولات غذايي را تعيين كرد. اين رويداد تاريخي تطابق يافتن با UPC را سرعت بخشيد. 1974 شوراي كدگذاري يكنواخت خواروبار به شوراي كدگذاري يكنواخت محصول تغيير نام يافت. 1977 انجمن شماره گذاري اروپا (EAN) در بلژيك تاسيس شد. كد EAN-13 مربوط به آن به گونه اي طراحي شد كه بطور كامل با كد

محصول جهاني (UPC) سازگار باشد. 1988 شوراي شماره گذاري يكنواخت (UCC) هماهنگ با EAN بين المللي، كد 128 را صحه گذاري كرد تا رمزگشايي از اطلاعات تكميلي در شبكه توزيع امكان پذير شود. 1990 شوراي شماره گذاري يكنواخت (UCC) و EAN بين المللي، توافقنامه همكاري مشترك را امضاء و قصد و منظور خود را فرموله كردند تا با هم استانداردهاي جهاني را مديريت نمايند. 1993 كميته استانداردهاي كاري و داده هاي بين المللي (IDASC) تشكيل شد (به عنوان كميته فني مشترك بين EAN و UCC ) تا مجموعه اي از پيشنهادات اصلي براي هماهنگي در استانداردهاي جهاني تهيه كند. 1995 EAN و UCC كميته سياستگزاري جهاني (GPC) را تشكيل دادند تا هيات مديره را درمورد استراتژي جهاني و همكاري هاي مربوطه آماده نمايند. 1996 سه پروژه مشترك بين EAN و UCC شروع شد: Tec-Core، APP-Core و Trans-Core 1996 استاندارد ايزو SC31 براي اولين بار درخصوص نمادهاي جابجايي داده، ساختار محتواي داده و انطباق آن بنيان نهاده شد. UCC پذيرفت به عنوان دستيار در كنار ايزو باشد. 1997 اولين ملاقات ادغام بين هيات مديره UCC و EAN در شيكاگو، آغاز عصر جديد استانداردسازي را نويد داد 1997 UCC اعلام كرد خرده فروشان آمريكا بايد براي اسكن كد 13 رقمي از سال 2005 آماده باشند. 1998 UCC و EAN بين الملل مشخصات نوع جديد نماد براي محصولاتي كه جاي نماد كم است (RSS) را اعلام كردند. اين نمادهاي تركيبي اطلاعات بيشتري را در فضاي كمي جاي مي دهند. 1998 EAN اعلام كرد پروژه اي مفهومي براي توسعه مبناي جهاني براي تجارت الكترونيكي آغاز كرده  كه آن را UCC Net ناميد. UCC Net در نظر داشت به تمام صنايع و نواحي

جغرافيايي گسترش يافته و بدون توجه به اندازه شركت، مبناي مشاركت گسترده استاندارد و تجارت مبتني بر اينترنت را فراهم نمايد. تاريخ شرح 1999 EAN بين الملل و UCC اعلام كردند Planهايي براي توسعه استاندارد در جاهايي كه فضاي كمي دارد (شامل RSS و نمادهاي تركيبي) تهيه مي نمايند. 1999 UCC ايجاد مركز تحقيقات شناسايي خودكار ماساچوست با بهره گيري از نطفة ايجاد شده بوسيله UCC، پروكتروگمبل و شركت ژيلت را اعلام كرد. 25 مين  سالگرد كد جهاني محصول  (UPC) در انجمن موزة تاريخي آمريكا جشن گرفته شد. 2000 UCC و EAN بين الملل مشتركاً طرحي ريختند براي تگ جهاني (GTAG) برنامه اي كه زنجيره تامين را با تكنولوژي RFID ارتقاء مي داد. EAN و UCC اعلام كردند كه سازمان تجارت جهاني (GCI) سيستم EAN/COM را به عنوان مبناي ساده سازي كار خرده فروشان و توليدكنندگان كالاهاي مصرفي در تمام دنيا انتخاب كرده است. 2000 EAN و UCC اعلام كردند كه برنامه تگ جهاني محصول RFID براي فركانسهاي UHF پيشنهادي گسترش مي يابد تا سرعت استفاده ازRFID با استاندارد باز را در كل جهان افزايش دهد. 2000 EAN بين المللي و UCC طرح رسمي براي 2 پروژه پايلوت XML  را اعلام كردند 2002 UCC و EAN استاندارد پيغام تجاري جهاني خود را براي CPFR منتشر كردند. 2002 UCC و EAN به EAN بين المللي ملحق شدند (به عنوان سازمان عضو از آمريكاي شمالي) تا رسماً سيستم EAN.UCC در جهان يكپارچه شود. 2003 EAN بين الملل گزارش ساليانه منتشر كرد و ويژگي هاي عمومي EAN.UCC كه شامل بخش جديد قواعد تخصيص  شماره جهاني قلم تجاري يا  GTIN بود توزيع گردد. 2003 EAN و UCC اعلام كردند كه

بنا دارند يك پيوند محكم براي ايجاد سازمان غيرانتفاعي شناسايي خودكار LLC  داشته باشند تا از استانداردهاي فني و تجارب شبكه كد جهاني محصول پشتيباني كند (EPC). 2003   EAN بين الملل يك نام جديد طراحي كرد، معاون جديد معرفي كرد و به تعداد اعضاي هيات مديره اش از ميان شركتهاي خاص افزود و پذيرفت كه به مرحله آخر طرح تجاري اش پابگذارد. سازمان هم اينك داراي همه اجزايي بود كه او را به هدف اساسي اش برساند: رسيدن به رهبر جهاني استانداردهاي باز چندبخشي. مجمع عمومي پذيرفت كه نام EAN بين الملل را به GS1 تغيير دهد. نام بسيار ساده بود و با مديريت دوطرفه UCC و EAN به سمت GSMP، فرايند مديريت استاندارد جهاني حركت شد. اين فرايند استانداردهاي EAN.UCC  را مديريت مي كند. 2004 هيات مديره EAN بين الملل متفقاً پذيرفتند كه نقشه راه EAN بين الملل را ثبت جهاني كنند. ثبت جهاني كليد آيندة شبكه همسان سازي داده ها (GDSN) در جهان است. 2004 EAN بين الملل و شوراي شماره گذاري يكنواخت (UCC) اعلام كردند كه شبكه همسان سازي (GDSN) در جهان را راه اندازي كرده اند. GDSN توسط EAN بين المللي ايجاد و پشتيباني مي شود.UCC  و شركتهاي رهبر و گروههاي صنعتي جهان در آن مشاركت دارند. اين شبكه جهاني و مبتني بر اينترنت است كه شركاي تجاري را قادر مي سازد به سرعت و به نحو كارا داده ها را در زنجيره تامين به نحو صحيح، به روز و سازگار با استانداردهاي EAN.UCC در جهان مبادله نمايد. 4-  استانداردهاي جهاني شناسايي و رديابي استانداردهاي جهاني شناسايي و رديابي براي اقلام تجاري، واحدهاي لجستيكي (پالت، رول، كانتينر و ...) و بسياري از اقلامي كه در سراسر زنجيره هاي تأمين و

تقاضاي جهاني بكار مي روند، توسط GS1 ايجاد شده و براساس فرايند مديريت يك استاندارد فراگير (GSMP) جاري سازي و كنترل مي گردند. مهمترين شماره اي كه هم اكنون در نقاط مختلف دنيا، اقلام كالا را به صورت منحصر به فرد شناسايي مي كند و در عمليات پايانه هاي فروش بكار مي رود، باركد 13 رقمي است كه EAN-13 يا GTIN هم ناميده مي شود. علاوه بر اين كد، هر واحد توليدي كه به عضويت شبكه درآيد، داراي يك كد مكاني جهاني (GLN) مي شود. كد مكاني جهاني (GLN) با مشخصات آدرس، تلفن، فاكس، پست الكترونيكي و ديگر مشخصات ارتباطي با توليدكنندة ذيربط متناظر شده و همه كدها در پايگاه دادة وب، موسوم به GEPIR وارد مي شود. كد مهم ديگري كه در شناسايي و رديابي بكار مي آيد، سريال محموله كالايي يا SSCC است. اين كد به يك پالت حاوي تعداد مشخصي كالا (هر يك با GTIN خاص) تخصيص مي يابد و از يك GLN به GLN ديگري فرستاده مي شود. در نمودار زير چارچوب ساده شدة شناسايي و رديابي با استفاده از كدهاي GTIN، GLN و SSCC نماش داده شده است: 5-  ظهور RFID و تجاري سازي آن استفاده از تگهاي فركانس راديويي براي شناسايي خودكار كالاها در زنجيره گردش آنها، از سال 1999 مورد توجه قرار گرفت. مركز Auto-ID دانشگاه MIT به عنوان يك دستاورد پژوهشي، فناوري RFID را معرفي كرد. گذار از دنياي تحقيقات به فضاي تجارت از طريق مشاركت مركز Auto-ID دانشگاه MIT و حدود 100 شركت جهاني از جمله UCC، EAN بين الملل، پروكتر و گمبل و ژيلت آغاز شد. اين مجموعه در سال 2003 شركتي به نام EPCglobal ايجاد كردند كه وظيفه

داشت استانداردهاي كار را تدوين نموده و آنها را با فضاي واقعي تطبيق دهد. مديريت نشان تجاري و بازاريابي را انجام و خط مشي هاي توسعه فناوري را مشخص كند. در مرحله اول EPCglobal بايد به توسعه بازار، پشتيباني بكارگيري RFID، ارتباط با اعضاء، پشتيباني اعضاء، و آموزش و بسط دانش بپردازد. EPCglobal در سال 2004 فرايند توسعه استانداردها را بنيان نهاد. هسته مركزي شبكه EPCglobal را ايجاد و خدمات ONS (نام گذاري اشياء) را فراهم ساخت و اولين كار گروههاي تخصصي تشكيل شد. در سال 2004 يك پروژه پايلوت در وال مارت تعريف گرديد و در همان سال  نخستين تصميمات براي استفاده از RFID در بخش بهداشت و درمان و دارو گرفته شد. همچنين بر روي استفاده از دامنه فركانس راديويي UHF در تگهاي RFID توافق و بدين طريق امكان تعامل سيستم هاي مختف با يكديگر فراهم گرديد. از پيشگامان بكارگيري RFID مي توان به فروشگاههاي وال مارت، وزارت دفاع آمريكا، انجمن دارو و غذايي آمريكا، تارگت، آلبرستون، تسكو انگليس، Best-Buy و متروگروپ اشاره نمود كه همگي تأمين كنندگان خود را ملزم كرده اند تگهاي RFID را بر روي كالاهاي مربوط الصاق نمايند. بخش قابل توجهي از شركتهايي كه در اين موضوع فعاليت دارند، فراهم كنندگان راه حل (Solution Providers) هستند كه از ميان آنها مي توان به شركتهاي مطرحي مانند ميكروسافت، IBM و SUN اشاره كرد. 6-  فعاليتهاي ترويجي و آماده سازي در چند كشور همانطور كه در بخشهاي پيشين اشاره شد، جاري سازي هر دستاورد تكنولوژيك در سطحي گسترده نيازمند استانداردهاي مناسب و فرايند مديريت  اثر بخش است. تجربة كشور آمريكا براي جاري سازي RFID به صورت تشكيل يك كنسرسيوم مركب از

دانشگاه MTI، مركز شماره گذاري يكنواخت (UCC) و تعدادي از صنايع كليدي قابل توجه است. اين كنسرسيوم، شركت EPCglobal را ايجاد نمود و با فعاليتهاي اين شركت و اجراي پروژه هاي پايلوت در برخي از صنايع كليدي و وزارت دفاع، استفاده از فناوري RFID در سطحي وسيع آغاز گرديده و به سرعت پيش مي رود. در اروپا، بخش بهداشت و درمان يكي از نمونه هاي جالب توجه بكارگيري RFID است. در سال 2003، 12 سازمان اروپايي عضو EAN، موسسه بهداشت و درمان را ايجاد نمودند. نگرش اين موسسه، بهبود كيفيت مراقبت از بيماران، بهبود كارايي زنجيره تأمين، اطمينان سرتاسري و بكارگيري كامل سيستم شناسايي و رديابي بود. اين كار با بكارگيري استانداردها در صنعت بهداشت و درمان و استفاده از راه حل هاي قابل قبول فراگير درتمام زنجيره تأمين از كارخانجات داروسازي تا بيماران دنبال مي شد. تكنولوژي EDI و زبان XML در كنار نگرش رديابي و رهگيري از ابتدا تا انتهاي داروها، جراحي ها، محصولات داروخانه اي و خدمات پزشكي از هر نوع، منظور گرديده بود. كاهش ريسك بيماران از طريق افزايش قطعيت به عنوان شعار كليدي انتخاب گرديد. برنامة فوق نتايج جالب توجهي داشت: كاهش هزينه هاي عملياتي، كاهش خواب سرمايه، بهبود سطح خدمات با هزينة پايين تر، كاهش خطاهاي داروسازي و آماده نمودن فضا براي تنظيم قوانين و مقررات. اين برنامه در برخي از شاخه ها از جمله بيماران هموفيلي، عفوني ها، خون، كلينيك هاي خصوصي، تجهيزات پزشكي و داروخانه ها ابتكارات تازه اي را در اختيار گذاشت. در شروع برنامه فوق، همايشي براي آشنا نمودن واحدهاي مرتبط با صنعت بهداشت و درمان برگزار شد. در اين همايش RFID، EPC و تجارب حاصله از اجزاي آن در فضاي

پايلوت بخش بهداشت و درمان معرفي شد. فرايند تطبيق با EPC در چند مرحله به شرح زير آموزش داده شد: 1- يادگيري تئوري         2- يادگيري عملي        3- سنجش و ارزيابي          4- تطابق سازماندهي توسعه استانداردهاي RFID كه در كشورهاي مختلف به كار برده مي شود، عموماً به شكل زير است: هيات مديره هيات مديره GS1 مدير عامل كميته بازنگري معماري سازمان مشاوران كميته راهبردي تكنولوژي كميته راهبردي كسب و كار آزمايشگاههاي شناسايي خودكار كميته راهبري خط مشي هاي عمومي گروههاي اجرايي كسب و كار كار گروهها گروههاي اجرايي كسب و كار كار گروهها گروه اجرايي نرم افزار كار گروهها گروه اجرايي سخت افزار كار گروهها علاوه بر ساختار توسعه استانداردهاي RFID، اين كار غالباً در فرايندهايي صورت مي گيرد كه ذيلاً معرفي شده اند. ايجاد سند فني تشكيل كارگروهها نيازمندي هاي استانداردها و طراحي ارزيابي معماري تعريف نيازمنديهابازنگري خروجي كارگروهها توسط گروه اجرايي فني نمونه سازي و آزمايش بازنگري كميته راهبري فني و كميته راهبري كسب و كارتصويب در هيأت مديره 7-  نتيجه گيري: مدل و ساختار براي مديريت فناوري RFID در كشور آنچه در اين مقاله بررسي شد، ظهور يك فناوري نوين در صنعت IT بود كه فرصتهاي بهبود بسيار زيادي در اختيار قرار مي دهد. اين فناوري هنگامي كه در سطح چندين بنگاه و در سراسر زنجيره تأمين محصول بكار گرفته شود، فوايد بيشتري دارد و تمام بنگاههاي مرتبط را منتفع مي سازد. بكارگيري اين فناوري در هر حوزه به استانداردهاي خاصي نياز دارد و فرايند اين كار بايد به درستي طراحي شده و مديريت گردد. نوعاً در دنيا از ساختار و فرايند معرفي شده در قسمت پيشين اين مقاله استفاده مي شود. در

ايران، به دلايل متعددي كه پرداختن به آنها در اينجا ضرورت ندارد، ورود به حوزه هاي نوين فناوري بيشتر توسط دولت يا واحدهاي صنعتي وابسته به آن آغاز مي گردد. در زمينه استفاده از RFID  و فناوري شناسايي خودكار و تبادل الكترونيكي داده ها در يك زنجيره تأمين كامل مي توان در بخشهاي زير، كار را آغاز نمود. هر يك از اين بخشها به عنوان يك خوشه تخصصي مطرحند كه خوشه سازي محدود به اين موارد نبوده و در حوزه هاي مختلف قابل انجام است. بخش 1: خرده فروشي- تمام يخچالها، تلويزيون ها،لوازم گاز سوز كه در شبكه فروشگاههاي زنجيره اي رفاه فروخته مي شوند. بخش 2: بهداشت و درمان و مواد غذايي- تمام اقلام بهداشتي و درماني يك بيمارستان به علاوه تمام موارد گوشتي وارده به فروشگاههاي زنجيره اي رفاه. بخش 3: صنعت- تمام قطعات و مجموعه هاي خودروهاي توليد شركت ايران خودرو كه اهميت بالا در ايمني دارند. بخش 4: دفاع- تمام تجهيزات و قطعات سلاحها و مهمات وارده به يك واحد مشخص از نيروهاي نظامي كشور بخش 5: محصولات ويژه كشور- فرش دستباف، پسته و زعفران. در هر يك از بخشهاي فوق كه به عنوان پروژه هاي پايلوت انجام مي شوند، كار گروههاي مربوطه تشكيل و اقدامات مربوطه جهت طراحي موردهاي كاربردي از فناوري RFID را انجام مي دهند، راه حلها در آزمايشگاههايي كه مي توان آنها را در يك دانشگاه راه اندازي كرد تست شده و سپس به تائيد و تصويب گروههاي اجرايي در صنعت مربوطه رسانده مي شود. در نهايت راه حلها اجرا گرديده و به مرور به تمام گروههاي اقلام يا مناطق جغرافيايي گسترش مي يابد. شايان ذكر است كه بي توجهي و غفلت در مواجهه با اين

فناوري توانمند، فرصتهاي زيادي را كه مي توانند منشاء تحول و بهبود قابل ملاحظه اي باشند به هدر خواهد داد.

مديريت تكنولوژي درسازمان تكنولوژي بنيان

مديريت تكنولوژي در سازمانهاي تكنولوژي بنياننويسنده: هانس ثامهاين

خلاصه كتاب: ترجمه: كامران باقري _ مرتضي رضاپور _ هادي كمالي- تلخيص:مجيد نقي زاده- مشخصات نشر: تهران _ رسا _ 1386-شدت و سرعت پيشرفت تكنولوژي در دهه هاي اخير شگفت آور بوده است. اين پيشرفت ها شكل دنياي ما  را تغيير داده و عملاً همه جنبه هاي زندگي را تحت تأثير قرار داده اند. به نظر نمي رسد كه سرعت كنوني تغييرات، به اين زوديها كم شود. تكنولوژي از ديدگاه تجاري، كاتاليستي است كه توليد ثروت مي كند. در عين حال، اين كاتاليست موانع ورود به بازار را كاهش داده و عملاً ميدان رقابت را براي تمامي فعاليت ها تجاري، از توليد محصولات فني گرفته تا خدمات  پزشكي و مالي و يا حمل  و نقل و خرده فروشي، مهيا مي كند.هر قدر نقش تكنولوژي پررنگ تر مي شود، مديران بيشتر تحت فشار قرار مي گيرند تا از تكنولوژي براي بدست آوردن نتايج بهتر، سريعتر و ارزانتر استفاده كرده واز اين راه مزاياي رقابتي پايدار تري بدست آورند.تاريخچه مديريت تكنولوژيجهان چگونه اينقدر پيچيده شده است؟ نقش تكنولوژي در گذشته چه بوده است؟ تكنولوژي سالهاي سال در كنار ما بوده است. تلاش انسان براي بقاء، باعث ساخت ابزار ها و روشهاي بهتري براي جمع آوري غذا، ساخت سرپناه و جنگيدن شد. تمد ن هاي نخستين با توجه به تكنولوژيهايي كه به كار مي بردند، نامگذاري و طبقه بندي مي شدند. واژگاني نظير عصر سنگ، عصر برنز و عصر آهن و جديداً عصر بخار، عصر الكتريسيته، عصر اتم، عصر الكترونيك، عصر فضا، عصر اطلاعات و عصر بيوتكنولوژي، همگي به تكنولوژي هاي برجسته زمان خود اشاره

دارند. در 600 سال گذشته انتقال تكنولوژي به صورت سينه به سينه از نسلي به نسل ديگر انجام شده است، اما همين انتقال تكنولوژي در برخي فرهنگ ها و مناطق جغرافيايي، كمتر بوده است. شواهد مديريت پيشرفته تكنولوژي به 4000 سال قبل و به ساخت اهرام، شبكه هاي آب، ظروف چيني و سلاح هاي جنگي بر مي گردد كه هنوز هم يادآور پيشرفت حيرت آور تكنولوژي در آن دوره است. همزمان با افزايش كاربرد تكنولوژي، چشم انداز و رهبري رسمي تري در حوزه تكنولوژي مطرح شد. مستندات پروژه هاي قديمي در مورد برنامه ريزي شهري (خصوصاً  سيستم هاي آب، فاضلاب و راه ها) تا اكتشافات نجومي و نقشه برداري، شواهدي از مديريت تكنولوژي در خود دارند. كار هاي ارسطو مثال خوبي از استدلال و مديريت علمي در اعصار گذشته است.در كتاب ماوراء الطبيعه، كه در قرن چهارم قبل از ميلاد نوشته شد، ارسطو نه تنها دانش فني زمان خود را گردآوري كرد، بلكه راههايي را نيز براي يكپارچه كردن اين علوم و استدلال علمي پيشنهاد نمود. انقلاب صنعتي در آغاز قرن هجدهم، پيشرفت شديد تكنولوژي را در پي داشت. اين رشد بر توليدات انبوه و صرفه جويي ناشي از مقياس تأكيد داشت و منافع بسياري عايد بخشهاي مختلف جامعه (نظير كشاورزي، ساخت و ساز و ارتش) كرد.قلمرو تمركز مديريت تكنولوژيهم قلمرو و هم تعريف مديريت  تكنولوژي، موضوع مباحثات، مجادلات و ابهامات زيادي بوده است. واژه هاي «مديريت» و «تكنولوژي» هر كدام معاني و مرزهاي متفاوتي دارند و وقتي با هم تركيب مي شوند، طيف وسيعي از اقدامات، روشها، ابزار ها و فنون را در بر مي گيرند.برخي مديريت تكنولوژي را به معني تحقيقات علمي و ارايه مفاهيم جديد مي دانند. براي برخي، مديريت تكنولوژي

به معني مديريت طراحي _ مهندسي، توليد و عمليات است، در حالي كه برخي ديگر مديريت تكنولوژي را با موضوعاتي نظير مديريت بيمارستانها، سازمانهاي مالي يا بازيهاي المپيك مرتبط مي دانند. بي شك، قلمروي مديريت تكنولوژي بسيار وسيع و متنوع است. مرزهاي آن به ميزان زيادي با مرزهاي علوم، مهدسي و مديريت همپوشاني دارد.  علاوه بر اين، با افزايش  پيچيدگي محيط تجاري، تأكيد مديريت تكنولوژي بر «مديريت» فرآيند هاي سازماني و افراد وابسته به آنها بيشتر مي شود.در طي 20 تا 30 سال گذشته، تأكيد ادبيات مديريت در مقوله تكنولوژي، از تحقيق و توسعه به سوي توسعه محصولات جديد و سپس بهبود محصول تغيير يافته است. در سالهاي اخير نيز مديريت بيشتر به دنبال توسعه بازار و تجارت الكترونيك بوده است. ولي قلمروي مديريت تكنولوژي هنوز تغيير  نكرده است. اين قلمرو شامل برنامه ريزي، سازماندهي، هماهنگ سازي و يكپارچه سازي همه منابع مورد نياز براي دستيابي به اهداف خاص بنگاه ها مي باشد. آنچه كه مديريت تكنولوژي را منحصر به فرد كرده و آنرا از ساير حوزه هاي جا افتاده سازمان دهي و مديريت متمايز ساخته، دانش و مهارتهاي لازم براي استفاده از تكنولوژي است كه از آن جمله مي توان به سازماندهي و هماهنگ سازي منابع تكنولوژي و هدايت افراد درگير با آن اشاره كرد. در چنين فضايي، مي توان مديريت تكنولوژي را به عنوان هنر و علم خلق  ارزش از طريق بكار گيري تكنولوژي در كنار ساير منابع سازمان تعريف كرد. تعريف حاضر به اين واقعيت اشاره دارد كه قرار نيست مديريت تكنولوژي فقط به حوزه تحقيق و توسعه، مهندسي يا كار علمي محدود باشد، بلكه مي تواند بسياري از ابعاد بنگاه و محيط آن را نيز در بر

گيرد. در ادامه، تعريف مديريت تكنولوژي در همين فضا مورد بحث و بررسي بيشتر قرار خواهد گرفت.ارايه يك تعريف رسميمديريت تكنولوژي به خودي خود علمي فرا رشته اي است. اين دانش حداقل دو حوزه كاملاً جا افتاده را در بر مي گيرد:1) سازماندهي و مديريت و 2) علوم طبيعي و مهندسيف به اضافه گستره وسيعي از ديگر رشته ها مثل علوم اجتماعي، تكنولوژي اطلاعات و مهندسي صنايع كه به نوعي به كمك مديريت يا تكنولوژي مي آيند.ويژگي ها و چالشهاي فراروي شركتهاي تكنولوژي _ بنيان امروزويژگي ها و چالشها:_  پيچيدگي ها، ريسك ها و عدم قطعيت هاي فراوان_ بازار ها، تكنولوژيها و قواعد به شدت متغير_ رقابت شديد، بازار هاي باز جهاني_ محدوديت منابع، انتظارات زياد_ زمان بندي فشرده با  تأكيد مضاعف بر تاريخ تحويل_ ملاحظات كل چرخه عمر پروژه_ سازمان ها و روابط پيچيده فرابخشي_ سرمايه گذاري مشترك، پيمانها و شراكت ها؛ نياز به تعامل با فرهنگ ها و  ارزش هاي سازماني مختلف_ فرآيند هاي كاري پيچيده و گروه هاي ذينفع_ نياز به بهبود، ارتقاء و تقويت مستمر_ نياز به مهارتهاي پيچيده فردي، توانايي دست و پنجه نرم كردن با اختلافات قدرت و سياسي كاريهاي سازماني_ سازمانها، بازار ها و سيستم هاي پشتيباني مجازي_ افزايش تأثير تكنولوژي اطلاعات و تجارت الكترونيككه در مجموع پرداختن به موارد زير را مي طلبند:_ عكس العمل سريع در برابر بازار_ توسعه سريع_ هزينه  پائين_ خلاقيت، نوآوري و كارايي فراوان در سال 1987، شوراي ملي تحقيقات آمريكا تعريف زير را براي مديريت تكنولوژي ارايه كرد:«مديريت تكنولوژي» علمي است كه رشته هاي مهندسي، علوم پايه و علوم مديريتي را به هم پيوند مي دهد تا با برنامه ريزي وتوسعه توان تكنولوژي لازم، اهداف استراتژيك   و عملياتي سازمان را شكل داده و محقق سازد. نكات خاصي در

اين تعريف نهفته  است كه ارزش  تأكيد بيشتر را دارند. اين نكات در شكل زير آمده اند.1_ مديريت تكنولوژي، در برگيرنده مديريت مهندسي، علوم طبيعي  و علوم اجتماعي  است.2_ مديريت تكنولوژي، در بر گيرنده علوم سازماني لازم براي برنامه ريزي، تصميم گيري، توسعه و بكار گيري تكنولوژي است.3_ مديريت تكنولوژي بر توسعه توانمندي هاي عملياتي مثل توليد، توزيع و خدمات پس از فروش  تمركز دارد. 4_ مديريت تكنولوژي، بر گيرنده فرآيند ها، ابزار ها وروشهاي عملياتي و همچنين افرادي است كه كار را انجام مي دهند.5_ مديريت تكنولوژي، در بر گيرنده هدايت و رهبري به سوي توسعه محصولات و خدمات جديد است.6_ مديريت تكنولوژي، از استراتژي تجاري، فرهنگ سازماني و محيط تجاري تأثير مي پذيرد و بر آنها تدثير مي گذارد.7_ مديريت تكنولوژي، در بر گيرنده اجزاي فرا رشته اي فراوان و يكپارچه سازي آنها در قالب يك سيستم كلي است. اين رشته، مديريت خود سيستم را نيز شامل مي شود.ابعاد جهانيشايد جهاني سازي و تكنولوژي، مهمترين عوامل تأثير گذار بر عملكرد تجاري شركتها باشند. اين دو مقوله با هم ارتباط متقابل نيز دارند. شركت ها با استفاده از تكنولوژي در سطح جهاني، از مزاياي صرفه جويي ناشي از مقياس و اقتصاد تنوع، سود مي برند، اما بدون تكنولوژي هم نمي توانند در سطح بين المللي فعاليت كنند. در نتيجه، تكنولوژي يكي از عوامل جهاني شدن و جهاني شدن هم باعث رونق تكنولوژي است. با اين وجود، تجارت فراملي مدت ها قبل از عصر كامپيوتر رونق گرفت. شركتها از آغاز تمدن بشري  و به انگيزه كسب سود بيشتر به  عرصه فعاليت هاي بين المللي پا گذاشته بودند. اما در گذشته، دسترسي به منابعي مثل نيروي كار، مواد خام، انرژي و دانش، بسيار محدود بود. علاوه بر اين، هماهنگي

و يكپارچه سازي فعاليت ها در آنسوي مرزهاي  ملي نيز سخت و پر هزينه بود. عليرغم اينكه اين موارد هنوز هم جزو چالش هاي اصلي هستند، اما توافقات تجاري چند مليتي  و تكنولوژيهاي پيشرفت (بويژه تكنولوژي كامپيوتر و اطلاعات)، فعاليت بنگاه ها را دگر گون ساخته و محيط  تجاري  را به اقتصادي جهاني تبديل  كرده است. اقتصاد نوين جهاني به جهت امكان جابجايي هر چه بيشتر منابع، مهارت ها، فرآيند ها و خود تكنولوژي دوباره به سوي كارهاي خدماتي و دانش و استعداد هاي جديد، براي ورود به بازار نوين جهاني تلاش مي كنند. به عنوان مثال شركت هاي مشهوري نظير نوكيا، هارلي ديويدسون، ونديز، بريگزاند استرتون، در  فضايي چند مليتي عمل كرده واز منافع زير بر خوردار مي شوند:_ نفوذ در بازار هاي جديد_ دستيابي به دانش و استعداد هاي جديد و تكميلي _ دستيابي اقتصادي تر به منابع_ استفاده از صرفه جويي ناشي از مقياس و اقتصاد تنوع_ شراكت تكنولوژي و منابع_ افزايش ظرفيت _ مشاركت و سرمايه گذاري مشترك اين منافع باعث مي شود تا دستيابي به اهداف، از مسيري «سريعتر _ ارزانتر _ بهتر» محقق گردد. يعني 1) عكس العمل سريعتر در برابر بازار 2) هزينه هاي كمتر 3) محصولات  و خدمات نوآورانه تر با كيفيت بهترف كه همگي تأثير مثبتي بر عملكرد كلي شركت بر جاي مي گذارند. شركتهاي مجهز به تكنولوژي پيشرفته، به لطف استاندارد سازي، ديجيتال سازي، نسبت هاي قابل تنظيم وزن _ اندازه _ قيمت و اينترنت، بهتر مي توانند  از اين منافع استفاده كنند. لذا اين شركتها به منظور استفاده از محيط جديد تجارت الكترونيكي، ناچارند تا شيوه كار خود را مورد ارزيابي مجدد قرار دهند.محيط متغيرشركتها در هر صنعتي (از صنعت كامپيوتر گرفته تا خرده فروشي و خدمات پزشكي)،

بايد خو را با تغيير فضاي كاري سازگار كنند،ن فضايي كه راه حلهاي بهترف سريعتر و ارزان تري را طلب مي كند. عوامل بسياري، نظير جهاني شدن و شفافيت حاصل از اينترنت، در شكل گيري فضايي جديد موثر بوده اند. ولي هنوز  هم عامل اصلي، پيشرفت  تكنولوژي است. خلق محصولات و خدمات  جديد، بهبود محصولات موجود، پاسخگويي سريعتر به نياز هاي  مشتريان و بازار و صرفه جو يي حاصل از مقياس، همه در گروه تكنولوژي هستند. اگر چه استفاده از تكنولوژي هاي موجودف يا خلق تكنولوژي هاي جديد، كاري بسيار پر هزينه و پر خطر است، ولي شركت ها چاره ديگري ندارند. اگر از فرصت هاي جديد استفاده نكنند، ديگران اين كار را كرده و از اين طريق در بازار و مشتريان آنها نفوذ مي كنند. تكنولوژي هاي بشدت متغير جديد (همچون تكنولوژيهاي ارتباطات و كامپيوتر)، بنگا ها را وادار كرده اند تا محصولات موجود خود را با سرعت به مراتب بيشتري بهبود دهند. علاوه بر اين، محيط الكترونيك جديد، بسياري از شركت ها را مجبور كرده تا كسب و كار خود را بر پايه تكنولوژي تجارت الكترونيك بنا كنند.ماهيت منحصر به فرد مديريت در شركتهاي تكنولوژي _ بنيانمديران شركت هاي تكنولوژي _ بنيان ادعا مي كنند كه محيط فعاليت آنها متفاوت است و اين محيط، ساختار سازماني، سياست ها، تعاملات فردي و رفتار هاي اقتصادي منحصر به فردي را مي طلبد. براي بررسي اين ادعاف محققان به جستجوي الگو هاي رفتاري مديريت و ويژگي هاي كلان سازماني در سطوح مختلف شركتهاي تكنولوژي _ بنيان پرداخته اند. اين دانشمندان، با بررسي ساختار هاي سازمانيف  الگو هاي رهبري و ساير سيستم هاي بنگاهي، سعي كرده اند تا به نقش آنها در مزيت آفريني براي شركتهاي  تكنولوژي _ بنيان پي ببرند.شناخت بهتر بنگاه هاي

تكنولوژي _ بنيان را امكان پذير ساخته است. به هر حال، هيچ نظريه اي ارائه نشده كه  مديريت محيط هاي تكنولوژي _ بنيان، به نتيجه برسند. در عين حال، مديران تكنولوژي مي دانند كه محيط آنها منحصر به فرد است! شش حوزه اي كه مديريت تكنولوژي را نسبت به ساير مديريت ها متمايز مي كنند  عبارتند از: (1)  كار، (2) افراد (3) فرآيند كار، (4) ابزار ةا و فنون مديريت، (5) فرهنگ سازماني، (6) محيط كسب و كارنيرو هاي پيشران شركت هاي تكنولوژي _ بنيانشش تغيير عمده در محيط كسب  و كار امروز، مديريت تكنولوژي را تحت تأثير قرار داده و فضا را براي تغييرات بزرگ در روش هاي كسب و كار مهيا كرده است. براي مديريت بهتر سازمانهاي تكنولوژي _ بنيان امروزي، بايد اين تغييرات را به خوبي شناخت:تغيير از فرآيند هاي خطي به سيستم هاي پويا. در گذشته، مديريت غالباً بر مدلهاي خطي استوار بود، مدلهايي كه درغالب خطوط توليد، توسعه متوالي و مرحله به مرحله محصولات، خدمات زمان بندي شده و تحقيقات اكتشافي جلوه مي كردند. اما مديريت  امروزي ناچار است در محيطي بسيار پويا تر و تعاملي تر فعاليت كند، محيطي سرشار از فرآيند هاي بهم مرتبط و غير خطي كه توصيف شان نيز دشوار است.تغيير از…… فرآيند هاي كاري خطي به سيستم هاي مديريتي پويا و يكپارچه … كارآيي به اثر بخشي… اجراي پروژه به مديريت پروژه ها در سطح بنگا ه… مديريت اطلاعات به استفاده كامل از تكنولوژي اطلاعات… كنترل  مديريتي به خود گراني و مسئوليت پذيري… مديريت تكنولوژي بعنوان جزئي از ديگر تخصص ها به مديريت تكنولوژي به عنوان مهارتي ويژه با جايگاه حرفه اي خاص.اين محيط هاي پوياي سازماني، روشهاي مديريتي پيچيده تري را مي طلبند كه شديدا متكي بر تعاملات گروهي، تقسيم قدرت و

منابع، مسئوليت پذيري فردي، پايبندي، خودگراني و خود كنترلي است. در نتيجه، مديريت امروزي، بيش از آنكه به راهكار ها، سياست ها و روشهاي سلسله مراتبي  و دستوري وابسته باشد، به هنجار ها و ارزيابيهاي عملكردي ساخته و پرداخته اعضاي گروه ها وابسته است. در حاليكه اين تغيير پارادايم نتيجه تغيير در پيچيدگي ها، قالبيت ها، تقاضا ها و فرهنگ هاي سازماني است، اما بنوبه خود باعث دوري شديد از فلسفه سنتي مديريت در حوزه ساختار، انگيزش، رهبري، و كنترل پروژه خواهد شد. در نتيجه، سازمانها و فرآيند هاي صلب و انعطاف ناپذير سنتي جاي خود را به شبكه هاي انعطاف پذير تر و چالا ك تري مي دهند كه معمولاً برگرفته از سازمانهاي ماتريسي هستند. در عين حال، اين شبكه ها مرزهاي نفوذ پذيرتر، قدرت و منابع توزيع شده تر، و فرآيند هاي عملياتي همزمان تري دارند. تغير از كارايي به اثر بخشي.  امروزه بسياري  از شركت ها همچون گذشته بر اجراي كارآمد وظايف و پروژه ها  (از طريق تأكيد بر مهارتهاي شغلي، كارگروهي، ارتباطات و بهينه سازي منابع در سطح عملياتي) پافشاري نمي كنند و در عوض بدنابل اثر بخشي سازماني هستند. اين تغيير بخاطر اهميت هم راستايي بهتر فعاليت ها و پروژه هاي  جاري با اهداف كلان بنگاه و اطمينان از «انجام كارهاي صحيح» توسط بنگاه است. براي مثال، شركت ها از مديريت پروژه به عنوان شايستگي محوري خود استفاده مي كنند تا فعاليت هاي پروژه اي خود را با ساير بخشهاي شركت (نظير بازاريابي، تحقيقات، خدمات پشتيباني و برنامه ريزي استراتژيك) هم راستا كند. اين تغيير باعث ارتقلاء جايگاه و ارزش كار كرد هاي خاصي در داخل بنگاه شده، ضمن اينكه سطح كلي مسئوليت و پاسخگويي را هم بالا برده و باعث شده كه بخش هايي  (نظير تحقيقات و توسعه محصول) كه پيش از اين مستقل

عمل مي كردندف همچون شريكي تمام عيار در قالب سيستم يكپارچه بنگاه عمل كنند.تغيير از اجراي پروژه ها: به مديريت پروژه ها در سطح بنگاه امروزه اكثر شركت ها از مديريت پروژه فقط براي اجراي  پروژه ها استفاده نمي كنند، بلكه با اتكا به قابليت هاي فراوان آن در سطح بنگا ه (بعنوان نوعي شايستگي محوري) در پي توسعه سريع محصولف افزايش نوآوري، كيفيت و استفاده بهتر از منابع هستند. براي دستيابي به اين سطح از شايستگي، فعاليت هاي پروژه اي بايد با نظام برنامه ريزي استراتژيك و فرآيند هاي كاري كل بنگاه سازگار و يكپارچه شوند. مديريت بجاي تأكيد بر كنترل انعطاف ناپذير پروژه ها بر طبق زمان و بودجه از قبل تنظيم شده، به فكر بهينه سازي نتايج در سطح كلان بنگاه است.مديريت پروژه با معلومات، هنجار ها، استاندارد هاي پذيرفته شده جهاني، گواهينامه هاي حرفه اي و دوره هاي دانشگاهي كارشناسي ارشد و دكتري، توانسته در طي دو دهه گذشته جايگاه حرفه اي خود را تثبيت كند. امروزه اصول مديريت پروژه در تمام صنايع و در سراسر دنيا به كار مي رود و نقشي كليدي در انجام مناسب مأموريت هاي تكنولوژي _ بنيان ايفا مي كند. تغيير از مديريت اطلاعات به استفاده كامل از تكنولوژي اطلاعات. تكنولوژي امروز، به همه مديران بنگاه امكان مي دهد تا با فشار يك دكمه به اطلاعات ضروري در مورد  وضعيت امور و پيشرفت كارها دسترس پيدا كنند. در دسترس بودن و قابليت هاي چشمگير تكنولوژي باعث شده تا انواع و اقسام ابزار هاي قدرت مند بر پايه تكنولوژي اطلاعات شكل بگيرند. مديران به دليل همين پتانسيل ها، بسيار مشتاق اند  تا از اين ابزار ها در فعاليت هاي مختلف خود (از تخمين منابع گرفته تا تهيه زمان بندي، تكنولوژي اطلاعات بايد به چيزي وراي كاربردي هاي مرسومي نظير مديريت پروژه

يا برنامه ريزي منابع توليد چشم داشته  باشند. به عبارت ديگر با بكار گيري تكنولوژي اطلاعات در فرآيند هاي كاري شركت، به دنبال حل مشكلات عملياتي و افزايش كارايي شركت باشند،  نه اينكه فقط روشهاي قديمي حل مسئله را با ابزار هاي تكنولوژين اطلاعات جايگزين كنند.تغيير از كنترل مديريتي به خود گرداني و مسئوليت پذيري. با افزايش پيچيدگي هاي كسب و كار، پيشرفتهاي تكنولوژي اطلاعات، تغيير فرهنگ سازماني و ظهور ساختار هاي جديد بازار، شركت ها براي اجراي مناسب پروژه ها، وظايف و مأموريت هاي خود، به چيزي وراي كنترل هاي مديريتي سنتي چشم دارند. كنترلهاي بالا به پائين، دستوري و متمركز، عليرغم اهميت شان، ديگر براي كسب  نتايج مطلوب كافي نيستند. فعاليت هاي سازماني به شدت پروژه اي شده اند و به تكنولوژي، نوآوري، كار تيمي فرابخشي و پيمانهاي فرا شركتي وابسته اند. چنين محيطي، باعث مي شود  تا هنجار هاي عملكردي و فرآيند هاي كاري توسط خود اعضاء تعريف شوند و اين يعني حركت به سمت  احساس مالكيت نسبت به پروژه، توان افزايي وخود كنترلي. اين تحولات، تأثير شگرفي بر شيوه مديريت، رهبري و تحليل فضاي كاري داشته است. روشهاي ارتباطي، تصميم گيري، جلب پايبندي و تقسيم ريسك از سبك مديريتي متمركز و ديكتاتوري فاصله اي روز افزون گرفته و به سمت خود كنترلي تيم محور مي روند.تغيير از مديريت تكنولوژي بعنوان جزئي از ديگر  تخصص ها به مديريت تكنولوژي به عنوان مهارتي ويژه با جايگاه حرفه اي خاص. مديريت تكنولوژي، با دانش، هنجار ها و استاندارد هاي خاص خود و دوره هاي  دانشگاهي در سطوح كارشناسي ارشد و دكتري، جايگاه حرفه اي خود را تثبيت كرده است. شركت ها مي توانند مديران مورد نياز  خود را از ميان خيل عظيم فارغ التحصيلان رشته مديريت تكنولوژي انتخاب كنند و در ضمن به

دوره هاي آموزش  تخصصي خوبي هم در اين زمينه دسترسي دارند.شايد با مطالعه نكات فوق به اين جمع بندي رسيده ايد كه محيط كاري تكنولوژي _ بنيان بسيار پيچيده است؟ بله!  ولي اين تازه آغاز آشنايي با مشكلات جدي مديران در فضاي كاري تكنولوژي _ بنيان است. شناخت تعامل متغير هاي سازماني، رفتاري، فني و اجتماعي كه به اين تغييرات دامن مي زنند، از همين جا شروع مي شود. به احتمال زياد، برقراري توازن ميان اين عوامل و بهينه سازي آنها، در بلند مدت باعث تعالي عملكرد  سازماني خواهد شد. بسياري  از شركت هاي در مواجهه  با اين تغييرات، ناچار شده اند منابع خو را از طريق پيمانها، ادغامها، تصاحب ساير شركت ها و همكاريهاي مشترك، توسعه دهند تا هم عملكرد خود را بهبود دهند و هم دسترسي  بهتري به بازار داشته باشند. اين شركت ها انواع و اقسام ساختار هاي سازماني، فرآيند هاي تجاري و روشهاي مديريتي جديد را هم بررسي كرده اند از آنجا كه ساختار هاي سازماني و الگو هاي رهبري سنتي معمولاً در محيط امروزي خوب جواب نمي دهند، تدريجاً جاي خود را به ساختار هاي خودگردان مي دهند. مديريت در بنگاه هاي تكنولوژي _ بنيان امروز نياز مند شناخت دقيق سيستم سازماني و محيط آن و همچنين مستلزم مهارت ها و استعداد هاي خارق العاده و اراده آهنين است.سنجش محتوا و شدت تكنولوژيتقريباً همه شركت هاي امروزي ادعا دارند كه تكنولوژي  _ بنيان هستند. مديران بر اين واقعيت تأكيد دارند كه سازمان آنها در توسعه توليد و بازاريابي  محصولات و خدماتشان از تكنولوژي استفاده مي كنند. تكنولوژيهاي ارتباطات، كامپيوتر، اطلاعات و تجهيزات، همه جا به چشم مي خورند. سازمانهاي مختلف، از مراكز تحقيقاتي گرفته تا شركتهاي توليدي، بانكها، بيمارستانها، مراكز خدمات حقوقي، مراكز دولتي و خرده فروشي ها همه

و همه براي موفقيت خود شديداً به تكنولوژي وابسته اند. ولي مطمئناً وابستگي همه اين سازمان ها به تكنولوژي به يك اندازه نيست.واضح است كه وابستگي خوار بارفروشي ها به تكنولوژي،  بسيار كمتر از شركت هاي تحقيقات دارويي است. اما طبقه بندي شدت وابستگي به تكنولوژي يا اصطلاحاً شدت تكنولوژي در شركت ها كاري بس دشوار است. عليرغم پيشنهاد «طبقه بندي هاي مختلف در ارتباط با تكنولوژي و شدت آن» توسط محققان هنوز استاندارد جهاني خاصي براي تعيين سطح تكنولوژي وجود ندارد._ تكنولوژي هاي پايه:  تكنولوژي هايي كه در انواع و اقسام محصولات از آنها استفاده مي شود._ تكنولوژي هاي پشتيباني: تكنولوژي هايي كه پشتيباني از تكنولوژي هاي اصلي را بر عهده دارند._ تكنولوژي هاي نو ظهور: تكنولوژيهاي كه در توسعه محصولات و خدمات جديد بكار مي روند. _ تكنولوژي هاي در حال پيدايش: تكنولوژي هايي كه كاربرد احتمالي آنها تحت بررسي ا ست.تكنولوژي هاي رصد شده: تكنولوژي هايي كه رصد شده اند تا بعداً كاربرد هاي بالقوه آنها بررسي شود.تكنولوژي ها ي ناشناخته: تكنولوژي هايي كه در حال حاضر ناشناخته اند، ولي احتمالاً بسيار سود مند خواهند بود.يكي از مزاياي اين طبقه بندي ارائه چار چوبي براي بحث،  مقايسه و تدوين استراتژي است. هر چند شركت ها بندرت از اين اسامي براي نامگذاري تكنولوژيهاي خود استفاده مي كنند، اما مي توان از اين طبقه بنديها براي ايجاد زبان  مشترك براي بررسي پيامد استراتژيك تكنولوژيها استفاده كرد. در نتيجه، ارزش واقعي اين طبقه بنديها، نگاه استراتژيك به تأثير تكنولوژي بر كسب و كار است. همانطور كه گينور اشاره مي كند، تمام تكنولوژيها  ضرورتاً كليدي، پايه يا پشتيباني نيستند.سيستم طبقه بندي  به مديران امكان مي دهد تا  تكنولوژي ها را به نسبت نقش شان در استراتژي شركت مورد توجه قرار دهند.هر چند تكنولوژي  كليدي عامل اصلي كسب مزيت رقابتي هستند،  اما نبايد از نقش ساير  تكنولوژيها

غافل شد. اگر چه ممكن است يك تكنولوژي پيشرو باعث موفقيتي بزرگ شود، اما همزمان ممكن است موفقيت ديگري نيز از دل تكنولوژيهاي  شناخته شده حاصل شود. محصول ساده اي همچون كاغذ يادداشت چسب دار تا محصول پيچيده اي همچون نوعي داروي جديد، همگي مثالهايي در اين مورد هستند.ويژگي ها و چالشهاي امروزي محيط تكنولوژي _ بنيان_ تغيير مدلها و ساختار هاي كسب و كار_ پيچيدگي سنجش عملكرد تجاري_ همكاريها، پيمانها و شراكتهاي پيچيده _ پروژه هاي پيچيده_ معيار هاي پيچيده موفقيت_ تفاوت ارزشها و فرهنگهاي سازماني_ بازار هاي جهاني_ ريسك و عدم قطعيت فراوان_ يكپارچه سازي بخشها_ يكپارچه كردن انواع و اقسام كاركرد ها و خدمات پشتيباني_ يكپارچه كردن بسياري از فرآيند هاي كاري_ ذينفعان متعدد_ ايجاد دلبستگي و پايبندي فرابخشي_ نياز به بهبود مستمر_ نياز به مهارتهاي فردي پيچيده_ اختلافات قدرت و سياسي كاري سازماني_ محدوديت منابع_ تيمهاي  خود گردان_ زمان بندي فشرده با تأكيد بر تاريخ تحويل_ الزامات عملكردي شوار_ سازمانها، بازار ها و سيستم هاي پشتيباني مجازي لايه ها و زير سيستم هاي سازمانيبنگاه ها در خلاء عمل نمي كنند، بلكه فعاليت آنها در دل سيستم پشتيباني شركت شكل مي گيرد كه بخشي از چارچوب نهادي بنگاه است.1_ چارچوب نهادي. اين حوزه خط و خطوط استراتژيك، برنامه ها، سياست ها و رويه هاي رشد و بقاي  دراز مدت را تعيين مي كند. افرادي كه در اين لايه كار مي كنند مديران ارشد، سرپرستان و مديراني هستند كه خط مشي هاي كلي و نحوه تخصيص منابع در بنگاه را تعيين مي كنند.2_ سيستم وظيفه اي. اين سيستم همان چارچوب سازماني سنتي شركت  است. تغييرات  اين حوزه بسيار آرام و منشا پايداري بنگاه است. سيستم وظيفه اي با بهبود روشهاي عملياتي و با بكار گيري تكنولوژيهاي نوين در حوزه هاي عملياتي سازمان، جايگاه

رقابتي، رشد و سود آوري بنگاه را رقم مي زند. از جمله واحد هاي سازماني سيستم وظيفه اي مي توان  به تحقيق و توسعه، مهندسي، توسعه، توليد، بازار يابي منابع انساني، حقوقي، كنترل كيفيت و تداركات اشاره كرد. 3_ حوزه هاي عملياتي.  اين همان بخشي است كه بنا به اقتضاي فعاليت بنگاه، بزرگ يا كوچك مي شود حوزه هاي عملياتي شركت معمولاً در قالب برنامه ها يا پروژه ها (نظير توسعه محصول جديد، قرار داد ها، تعميرات و نگهداري داخلي و خدمات پس از فروش) سازماندهي مي شوند. سيستم وظيفه اي، منابع لازم براي حوزه هاي  عملياتي را فراهم مي كن كه  همين امر در اكثر موارد باعث ايجاد سيستم هاي ماتريسي مي شود حتي ممكن است حوزه هاي عملياتي به قدري گسترش يابند كه كل سيستم وظيفه اي را بلعيده و يك سازمان محصول يا پروژه محور صرف ايجاد كند. در اين حالت، سيستم وظيفه اي _ عملياتي تركيب شه اي بوجود مي آيد كه هدف آن حمايت صرف از  عمليات خاصي همچون توسعه مدل جديد اتومبيل در جنرال موتورز، توليد هواپيما ي مسافر بري جديد در بوئينگ، يا يك مريخ پيماي جديد از آ زمايشگاه ناسا است.حوزه هاي عملياتي، مسئول بي واسطه نتايج عملكرد بنگاه هستند. باز هم همين حوزه هاي عملياتي هستند كه بيش از همه در معرض ديد بازار و مشتريان بوده و بايد به خاطر عملكرد شركت در قبال مديريت ارشد پاسخگو باشند.تغيير نقش رهبريمديران، در تلاش براي رقابتي ماندن در محيط پرچالش كسب و كار، ناچارند بخوبي با افراد كار كنند. نيروي انساني، با ارزش ترين دارايي است. آنها جوهره اصلي شايستگي محوري شركت و رمز پياده سازي موفق تمام برنامه هاي راهبردي، اقدامات عملياتي و پروژه ها هستند.ارزش واقعي اين دارايي انساني بر حسب مهارتها، نگرش ها، جاه طلبي ها و دلسوزي براي شركت

سنجيده مي شود. همزمان با جهاني شدن اقتصاد، شركتها بايد توان رقابتي خود را بشدت افزايش دهند كه بنوبه خودكاري بس دشوار است. ايجاد تيمي كه واجد همه شرايط لازم باشد و با نيازهاي بنگاه نيز همخواني داشته باشد، كار ساده اي نيست و همانطور كه در حرفهاي جف ايملت آمده بود، مستلزم رهبري و هماهنك سازي ماهرانه از بالاست. وظيفه مديران در چنين فضايي واضح است: آنها بايد با توانمند سازي مستمر افراد، به بالاترين  عملكرد ممكن دست يابند. ولي، بهترين عملكردها و پيچيده ترين روشهاي آموزشي هم موفقيت را تضمين نمي كنند. اين روشها بايد به دقت با فرآيند كاري، فرهنگ و نظام ارزشي شركت هماهنگ شوند. اين مشكل در سازمانهاي تكنولوژي _ بنيان با انواع پيچيدگيهاي دروني و بيروني و مجموعه سرسام آوري از فعاليت هاي چند جانبه، به مراتب جدي تر است. همانطور كه قبلاً در فصول 1 و 2 همين كتاب عنوان شد، غلبه بر اين مشكلات مستلزم همكاري و يكپارچگي فرابخشي و تصميم گيري مشترك است. به همين علت، سازمانهاي تكنولوژي _ بنيان به ندرت ساختار وظيفه اي سنتي دارند و در عوض به صورت ماتريسي يا تركيبي سازماندهي مي شوند كه تقسيم قدرت و منابع در آنها بسيار بالاست. بعلاوه، مرز قدرت و مسئوليت بين وظايف رسمي مديريت، افراد پروژه و ديگر متخصصين مبهم است. اين نيروي انساني كه قدرت و خودگرداني بيشتري پيدا كرده، براي حل مشكلات عملياتي در راستاي نيازهاي فعلي و آتي بازار، به مهارتهاي گسترده تري نياز دارد. در مجموع همانطور كه ايملت تاكيد مي كند افراد بنگاه بايد داراي «شم بازار» باشند. به همين علت، بسياري از شركت هاي تكنولوژي _ بنيان، ابعاد مختلف رهبري موفق را تعريف

مي كنند، درست مشابه جنرال الكتريك كه ارزشهاي بنيادين خود را حول چهار محور اصلي تصور، حل مشكل، شناخت و رهبري، تعيين كرده است.شانزده خواست حرفه اي موثر بر عملكرد در محيط هاي تكنولوژي _ بنيانتحقيقات نشان داده كه برآوردن برخي خواسته هاي حرفه اي مي تواند عملكرد افراد را افزايش دهد. از سوي ديگر، عدم برآوردن اين خواسته ها مي تواند به سدي در برابر بهبود عملكرد فردي و كار تيمي تبديل شود. علت اين تاثير گذاري، تعامل پيچيده عناصر سازماني و رفتاري است. مديريت موفق تيمي سه جزء اصلي دارد: 1) مهارت افراد، 2) ساختار سازماني و 3) الگوي مديريت. هر سه اين اجزاء تحت تاثير وظايف سازمان و محيط حاكم بر آن هستند. يعني برآورده شدن هر يك از اين خواسته ها تابعي است از 1) در اختيار داشتن تركيب مناسبي از افراد با مهارت ها و ويژگيهاي مناسب، 2) سازماندهي افراد و منابع براساس وظايف مورد نظر و 3) اتخاذ الگوي رهبري مناسب، 16 خواسته حرفه اي تاثير گذار بر عملكرد در محيط هاي تكنولوژي _ بنيان عبارتند از:1_ كار جالب و پرچالش: اين يك عامل انگيزه بخش غريزي است كه نياز به منزلت حرفه اي را برآورده و به همراستا شدن اهداف فردي با اهداف سازماني كمك مي كند.2_ محيط كاري كه از نظر حرفه اي انگيزاننده باشد. چنين محيطي زمينه را براي مشاركت حرفه اي، خلاقيت و همكاري فرارشته اي فراهم مي كند. محيطي اينچنين مي تواند تيم سازي را تقويت كرده، ارتباطات را بهبود داده و زمينه مساعدي براي حل اختلافات و ايجاد پايبندي در كاركنان نسبت به ساختار، امكانات و الگوي مديريتي سازمان ايجاد كند.3_ پيشرفت حرفه اي. از جمله شاخص هاي اين پيشرفت مي توان به فرصتهاي ارتقاء شغلي، افزايش حقوق

و يادگيري مهارتها و فنون جديد و تمجديد حرفه اي اشاره كرد. يكي از كارهاي بسيار سخت مديريت در شركتهاي كم رشد يا بدون رشد اين است كه فقدان فرصتهاي ارتقاي شغلي را از طريق ايجاد فضاي پيشرفت حرفه اي (ناشي از رضايت شغلي و آموختن مهارت هاي جديد)، جبران كند.4_ رهبري. اين امر مستلزم برخورد مناسب با تك تك كاركنان، مديران و كاركنان پشتيباني در يك بخش خاص و همچنين در سرتاسر سازمان است. لازمه اينكار، برخورداري از تخصص فني، مهارت پردازش اطلاعات، ارتباطات مناسب و مهارتهاي تصميم گيري است. در مجموع، رهبري را مي توان به معناي برآوردن خواسته كاركنان براي دريافت هدايت آشكار و جهت دهي هماهنگ به سوي اهداف از پيش تعيين شده دانست.5_ پاداشهاي ملموس. اين پادشها مي تواند بشكل افزايش دستمزد، پاداش، جوايز و همچنين ترفيع، تجليل، اطاق كار بهتر و فراهم آرودن فرصت ادامه تحصيل باشد. وجود اين پاداشهاي مادي، براي ايجاد و حفظ انگيزه در بلندمدت ضروري است. همين پادشها، به پاداشهاي غير مادي نظير توجه مديريتي اعتبار مي بخشد و به افراد اطمينان مي دهند كه اهداف بالاتر هم قابل دستيابي هستند. 6_ تخصص فني. افراد بايد تمام مهارتهاي فرارشته اي ضروري براي انجام وظايف تيم برخوردار باشند. تخصص فني به معناي شناخت محتواي فني، آشنايي با مفاهيم، تئوري ها و اصول مرتبط، شناخت فنون و روشهاي طراحي و آشنايي با عملكرد و رابطه متقابل اجزاء سيستم است.7_ كمك به حل مشكلات. براي مثال مي توان به فراهم كردن امكانات لازم براي حل مشكلات فني، اداري و فردي اشاره كرد.اين خواسته بسيار مهم است كه اگر برآورده نشود غالباً به نا اميدي، ايجاد اختلاف و كاهش كيفيت كار منجر مي شود.8_

اهداف مشخص. اهداف، نتايج و خروجيهاي مطلوب بايد بوضوح با افراد در ميان گذاشته شوند. هرگونه ابهام يا فقدان اطلاعات در اين خصوص، مي تواند باعث ايجاد اختلاف شوند.9_ كنترل مديريت. اگرچه افراد دوست ندارند كسي در جزئيات كار آنها دخالت كند، اما تا حدي از ساختار، هدايت و كنترل كاري استقبال مي كنند. اين مسئله در بهبود عملكرد تيمي هم موثر است. مديران بايد بتوانند بدون سركوب نوآوري و خلاقيت افراد، هدايت، رهبري و كنترل لازم جهت هدايت كار به سوي اهداف از پيش تعيين شده را اعمال كنند، اما اينكار فقط از طريق شناخت تاثير متقابل متغيرهاي سازماني و رفتاري امكانپذير است.10_ امنيت شغلي. اين مورد از جمله خواسته هاي اساسي است كه تا برآورد نشود، افراد به سراغ خواسته هاي متعالي تر نمي روند. 11_ حمايت مديريت ارشد. اين حمايت در چهار حوزه ضروري است: 1) منابع مالي، 2) حمايت اداري، شامل رسالت، سياست و رويه هاي كاري مناسب، 3) حمايت كاري از سوي واحدهاي تخصصي و 4) پيش بيني امكانات و تجهيزات ضروري. حمايت مديريت در مورد پروژه هاي بزرگتر و پيچيده تر، اهميت بسيار بيشتري دارد.12) روابط فردي مناست. از جمله مولفه هاي اين روابط مناسب مي توان به اعتماد، احترام و اعتبار اشاره كرد. اين شرايط به همان اندازه كه كار تيمي را بهبود مي دهند در مورد كار فردي هم مفيد هستند، زيرا آنها محيط كاري پرانگيزه، با اختلافات كم، بهره وري بالا، مشاركت زياد و افراد با انگيزه بوجود مي آورند.13_ برنامه ريزي مناسب. اين امر، پيش شرط ضروري مديريت موفق فعاليت هاي فرارشته اي است. تعيين منابع و پشتيباني اداري لازم، مستلزم برخورداري از روابط و مهارت هاي پردازش اطلاعات بسيار خوب است. در

عين حال، برنامه ريزي مناسب فقط در شرايطي امكانپذير است كه كاركنان اصلي واحدهاي پشتيباني سازمان بتوانند براي دريافت منابع و ايجاد پايبندي در افراد مذاكره كنند.14_ تعريف دقيق نقش ها. اين امر باعث كاهش  اختلافات و جنگ قدرت بين اعضاي تيم يا سازمانهاي پشتيبان مي شود. رسالت و برنامه هاي واضح، همراه با رهبري و جهت دهي مديريت، ابزارهاي قدرتمندي هستند كه تعرف دقيق نقشها را تسهيل مي كنند.15_ ارتباطات باز. وجود اينگونه ارتباطات باعث مي شود تا خواست افراد جهت وجود جريان آزاد اطلاعات  (چه به صورت عمودي و چه به صورت افقي) برآورده شود و بدين ترتيب، افراد مطلع نگه داشته مي شوند و مي توانند به يكپارچه سازي فعاليتهاي پروژه اي كمك كند.16_ حداقل تعييرات. اگرچه مديران تكنولوژي ناچارند با تغييرات مستمر زندگي كنند، اما اعضاي تيم آنها تغيير را عامل باز دارنده خلاقيت و كارايي مي دانند. برنامه ريزي پيشرفته و ارتباطات مناسب مي تواند باعث كاهش تغييرات و اثرات منفي آنها شود. نكاتي در مورد مديريت مهندسي و تكنولوژيمديريت تكنولوژي، كار بسيار پرخطري است. فعاليت ها بسيار پيچيده اند و خروجي آنها بدقت قابل پيش بيني نيست. ساختارهاي سازماني از مفاهيمي نظير اختيارات، ارتباطات و دستورات واضح و روشن كه در نظريه هاي سنتي انگيزش و مدريت طرح مي شدند، پيروي نمي كنند. كاركنان فني نيز همواره از مدلهاي سنتي انگيزش و رهبري پيروي نمي كنند. علاوه بر اين، مديران سازمانهاي تكنولوژي _ بنيان بايد با چالشهاي اجتماعي، اخلاقي و محيطي هم، دست و پنجه نرم كنند.در نتيجه، مديران سازمانهاي تحقيق و توسعه و مهندسي بايد دو فرهنگ مختلف، يعني فرهنگ شركتي و فرهنگ علمي _ فني را همزمان حفظ و نهادينه كنند. مديران تكنولوژي فقط به شرطي موفق

خواهند بود كه در مواجهه با كارهاي پيچيده اداري، افراد و چالشهاي فني، از خود مهارت خوبي نشان دهند. ما پا به عصر نويني نهاده ايم كه مديريت حرفه اي بر تحقيقات، طراحي، مهندسي و ديگر حوزه هاي تكنولوژي _ بنيان را مي طلبد. مديران فردا، علاوه بر شايستگي فني، بايد اشخاصي قابل احترام بوده،َ در برخورد با افراد مهارت داشته باشند و بتوانند براحتي با جديدترين روشهاي تجاري و فنون اداري كار كنند. در نتيجه، نقش يك مدير تكنولوژي را مي توان چنين برشمرد: 1_ تبديل و شكستن اهداف درازمدت و استراتژيك به اهداف و برنامه هاي عملياتي در حوزه هايي نظير تحقيقات،توسعه، مهندسي، توليد و خدمات پس از فروش.2_ كشف، استخدام و تشويق نيروهاي خلاق براي دستيابي به دانش و اختراعات فني جديد.3_ ايجاد فضايي آزاد و خلاق براي تحقيقات منتهي به منابع اقتصادي.4_ انجام تحقيق و توسعه منتهي به خلق و بهبود محصولات، فرآَيندها و خدمات جديد در راستاي اهداف بنگاه.مديران تكنولوژي براي ايفاي موثر اين نقش، بايد بتوانند با اتخاذ سبك مناسب رهبري، توازني ميان ارزشهاي مديريتي و فني ايجاد كنند. از جمله ويژگيهاي  اين سبك رهبري مي توان به موارد زير اشاره كرد كه حاصل يك تحقيق مهم ميداني است:شفافيت در جهت گيري مديريت شناخت دقيق تكنولوژي هاي مرتبط شناخت صحيح سازمان و روابط آنتوانايي ارضاي خواسته هاي حرفه اي و ايجاد انگيزهمهارتهاي برنامه ريزي و اداري خوب برخورداري از اعتبار در سازمان و تيمهاي پشتيباني آن كانالهاي مشخص ارتباطي (كتبي و شفاهي)تعيين اهداف و برنامه هاارايه روشهايي براي كمك به تصميم گيري گروهي كمك به حل مشكلات كمك به حل اختلافاتبسياري از اين مولفه هاي رهبري، جايگزين مولفه هاي رهبري سنتي نظير اقتدار و قدرت

مقام و منصب مي شوند. كر و جرمير اين مولفه هاي جايگزين را مطالعه و آنها را در هفت حوزه تقسيم كردند، كه عبارتند از:1) توانايي اعضاي تيم، 2) تجربه، 3) آموزش، 4) دانش، 5) نياز به استقلال، 6) جهت گيري حرفه اي، 7) بي تفاوتي نسبت به ملاحظات سازماني. براي مثال، مهندسي كه مهارت و توانايي لازم براي انجام وظايف اش را دارد و بشدت بدنبال استقلال و رضايت شغلي است، به مديري كه دستور دهد و ساختار را تعيين كند نياز ندارد و حتي از چنين مديري بيزار است. همچنين سبك جايگزين رهبري براي مهندسي مطرح مي شود كه كاري يكنواخت و كاملاً ساختار يافته انجام دهد ولي فرآيند كار و نتايج آن را از نظر حرفه اي مهيج و چالشي مي داند. در چنين حالتي، ماهيت كار براي زيردستان بقدر كافي ايجاد انگيزه مي كند و در نتيجه نيازي به نظارت دقيق نيست و حتي چنين نظارتي مي تواند مانع عملكرد مناسب آنها باشد.در مجموع، مديران  تكنولوژي بايد پلي ميان دنياي فني و جهان تجارت بزنند. در شركت هاي نوين، بخش زيادي از كار تكنولوژي _ بنيان و تكنولوژيهاي پشتيباني آن از مرزهاي سازماني فراتر مي رود. از آنجا كه مديران سعي مي كنند دو فرهنگ اقتصادي و علمي _ فني را با كاركنان تكنولوژي _ گرا از كار فني لذت برده و براي تخصص ارزش قائل اند. آنها انتظارت خاصي هم از مديريت دارند، مثل انتظار راهبردي مناسب و حمايت از خلاقيت فني. با اعمال رهبردي صحيح، مي توان بهره وري را بواسطه تكنولوژي، به مراتب افزايش داد. تحقيقات مديريتي كامل و بي نقصي وجود ندارند و احتمالاً در آينده هم مطرح نخواهد شد. ما بايد با اتكا به

ابزارها و دانشي كه امروز در اختيار داريم، منابع در دسترس مان را بهتر مديريت كنيم. استفاده از تكنولوژي براي افزايش بهره وري، مستلزم آگاهي، مهارت، پايبندي، ابتكار، اقدام و پشتكار است. شايد اينها را بتوان مولفه هاي اصلي سبك پرطرفدار «رهبري تبديلي» بشمار آورد.انگيزش، قدرت مديريت و عملكردچرا افراد از تقاضا يا دستورات ديگران (از جمله مافوقان شان) پيروي مي كنند؟ يك دليل اين است كه فكر مي كنند ديگران مي توانند به برآوردن نيازهايشان كمك كنند. افراد در صورتي از خواسته هاي ديگران پيروي مي كنند كه احساس كنند آنها مي توانند در زندگي شان تاثيرگذاري باشند. اين تاثيرگذاري ممكن است مطلوب (نظير افزايش حقوق) يا نامطلوب (نظير توبيخ و كاهش رتبه) باشد. به همين تاثيرگذاري بر ديگران اصطلاحاً «قدرت مديريتي» گفته مي شود. مدير هم مثل هركس ديگري از اين قدرت براي تاثيرگذاري فردي، كه در مقام عمل «رهبري» ناميده مي شود، استفاده مي كند. بنابراين اگر از اين قدرت بدرستي استفاده شود، به ديگران انگيزه مي دهد تا در جهت اهداف مطلوب حركت كنند. در ادامه، به طور خاص به طيف قدرت رهبران در محيطهاي تكنولوژي _ بنيان مي پردازيم. بعلاوه، اثربخش سبكهاي مختلف رهبري در شرايط مختلف را نيز بررسي خواهيم كرد. تقسيم قدرت و پاسخگويي دو سويهمديران تكنولوژي براي كسب پشتيباني لازم، غالباً بايد از مرز واحدهاي درون سازماني عبور كنند. اين امر بويژه در مورد مديراني كه در ساختار هاي ماتريسي كار مي كنند، صادق است. مديران تكنولوژي بايد فارق از ساختار سازماني، تيم هاي فرارشته اي را به گروههاي منسجمي تبديل كرده و با گروههاي مختلف از جمله واحدهاي تخصصي، گروههاي پشتيباني، اعضاي تيم، مشتريان و مديريت ارشد بخوبي تعامل كنند.  در چنين محيط كاري، قدرت مديريتي ميان

افراد مختلف تقسيم شده است. بر خلاف سازمانهاي سنتي كه قدرت «مقام و منصب» در آنها به صورت اختيارات قانوني تلقي مي شود، قدرت مديران مهندسي و تكنولوژي در گرو تصوير ذهني ديگران از تخصص و اعتيار آنها و آن هم در گرو تصميم گيري هاي صحيح آنهاست.نظير ديگر اجزاء سيستم مديريتي،  سبك هاي رهبري هم با گذشت زمان دچار تحولات فراواني شده است. با افزايش پيچيدگي كارها، تغييرات روز افزون محيط سازماني و تكامل سيستم هاي جديد سازماني (نظير سيستم ماتريسي)، الگو هاي مديريتي انعطاف پذيري مطرح شده است كه مهارت بيشتري را طلب مي كنند. در اين الگو ها، اهرم هاي قدرت سازماني نظير اختيارات، پاداش و تنبيه با اهرمهاي  قدرتي كه خود مدير ايجاد مي كند، تكميل مي شوند. از جمله اين اهرمهاي قدرت شخصي مدير مي توان به تخصص فني و مديريتيف دوستيف چالش كاري، فرصت هاي ترفيع، تخصيص منابع مالي، جذبه سليقه شخصي، شناسايي اهداف پروژه و تقدي و تمجيد اشاره كرد. اين سبك كه مديريت نوع دوم نام گرفته، عمدتاً همزمان با سيستم ماتريسي شكل گرفت. شرح مختصري از هر دو سبك در شكل آمده است. مديريت موفق تكنولوژي تركيب هوشمندانه هر دو سبك نوع اول و دوم است. نقش و حقوق و دستمزدحقوق و دستمزد، نقش مهمي در طيف قدرت مديريتي ايفا مي كند. نتيجه جالب مطالعات ميداني اين است كه مديران مهندسي و تكنولوژي، آنگونه كه بايد به اهميت نسبتاً زياد حقوق و دستمزد بعنوان يك اهرم تأثير گذار توجه ندارند. در واقع مديران، عامل حقوق و دستمزد را از نظر قدرت تأثير گذاري، يكي مانده به آخر در نظر گرفتند، در حاليكه زير دستان آنها حقوق و دستمزد را سومين عامل مهم  دانستند.

تجزيه و تحليل اين تفاوت برداشت مديران و كاركنان نشان مي دهد كه قطعاً متخصصين بخاطر دلايل فراوان ديگري به غير از افزايش حقوق و دستمزد تلاش مي كنند. براي مثال وقتي از كاركنان محيط هاي تكنولوژي _ بنيان سوال شده كه چرا براي حل يك مشكل، اضافه كاري مي كنند يا در تعطيلات به سر كار مي آيند، پاسخ هاي آنها كاملاً مطابق با برداشت مزلواز «برآوردن نياز به رشد» است، يعني مواردي نظير كار پرچالش، تمجيد و قدرداني، اهميت هدف پروژه، يا غرور حرفه اي. كمتر كسي اين كار اضافي را بخاطر دريافت دستمزد در هفته قبل يا به اميد هشت درصد افزايش حقوق سال بعد انجام مي دهد.البته اين نتيجه گيري فقط زماني درست است كه كاركنان،  جبران خدماتشان را كافي و عادلانه بدانند. در غير اينصورت، حقوق و دستمزد به مانعي در برابر كار خوب تيمي و معضلي براي جذب و حفظ افراد كيفي و منبع دائمي اختلاف تبديل مي شود. براي مثال فري را در نظر بگيريد كه براي اضافه كاري انگيزه دارد و از تشويق و تمجيد ناشي از انجام درست كار هم لذت مي برد. همين فرد ممكن است از رفتار هم نصيبي ببرد. حال فرض كنيد كه اين فرد هيچ افزايش حقوق و دستمزدي نداشته باشد. عكس العمل طبيعي وي بي اعتمادي نسبت به اينكه بازيچه قرار گرفته است، احساس عصبانيت و دلسردي خواهد كرد. ممكن است فكر كند فريب خورده يا گيچ شود. در كل، اين شرايطي نيست كه انگيزه طولاني مدت و پايدار در فرد ايجاد كند   و روحيه وي را بالا ببرد. برعكس بايد منتظر استعفاء، بازي درآوردن، بي اعتمادي، و ايجاد اختلاف بود؛ يعني همان ويژگي هاي بارز كاركناني كه

عملكرد ضعيف دارند. حقوق و دستمزد، اهمر قدرت بسيار مهمي است كه بايد به صورت حساب شده از آن استفاده كرد. ولي همين حقوق و دستمزد با عملكرد، دستاورد ها و انتظارات كاركنان (توسط مديران ايجاد شده) همخواني داشته باشد.تغيير نقش رهبريمديران، در تلاش براي رقابتي ماندن در محيط پرچالش كسب و كار، ناچارند بخوبي با افراد كار كنند. نيروي انساني، با ارزش ترين دارايي است. آنها جوهره اصلي شايستگي محوري شركت و رمز پياده سازي موفق تمام برنامه هاي راهبردي، اقدامات عملياتي و پروژه ها هستند.ارزش واقعي اين دارايي انساني بر حسب مهارتها، نگرش ها، جاه طلبي ها و دلسوزي براي شركت سنجيده مي شود. همزمان با جهاني شدن اقتصاد، شركتها بايد توان رقابتي خود را بشدت افزايش دهند كه بنوبه خودكاري بس دشوار است. ايجاد تيمي كه واجد همه شرايط لازم باشد و با نيازهاي بنگاه نيز همخواني داشته باشد، كار ساده اي نيست و همانطور كه در حرفهاي جف ايملت آمده بود، مستلزم رهبري و هماهنك سازي ماهرانه از بالاست. وظيفه مديران در چنين فضايي واضح است: آنها بايد با توانمند سازي مستمر افراد، به بالاترين  عملكرد ممكن دست يابند. ولي، بهترين عملكردها و پيچيده ترين روشهاي آموزشي هم موفقيت را تضمين نمي كنند. اين روشها بايد به دقت با فرآيند كاري، فرهنگ و نظام ارزشي شركت هماهنگ شوند. اين مشكل در سازمانهاي تكنولوژي _ بنيان با انواع پيچيدگيهاي دروني و بيروني و مجموعه سرسام آوري از فعاليت هاي چند جانبه، به مراتب جدي تر است. همانطور كه قبلاً در فصول 1 و 2 همين كتاب عنوان شد، غلبه بر اين مشكلات مستلزم همكاري و يكپارچگي فرابخشي و تصميم گيري مشترك است. به همين علت، سازمانهاي تكنولوژي _ بنيان

به ندرت ساختار وظيفه اي سنتي دارند و در عوض به صورت ماتريسي يا تركيبي سازماندهي مي شوند كه تقسيم قدرت و منابع در آنها بسيار بالاست. بعلاوه، مرز قدرت و مسئوليت بين وظايف رسمي مديريت، افراد پروژه و ديگر متخصصين مبهم است. اين نيروي انساني كه قدرت و خودگرداني بيشتري پيدا كرده، براي حل مشكلات عملياتي در راستاي نيازهاي فعلي و آتي بازار، به مهارتهاي گسترده تري نياز دارد. در مجموع همانطور كه ايملت تاكيد مي كند افراد بنگاه بايد داراي «شم بازار» باشند. به همين علت، بسياري از شركت هاي تكنولوژي _ بنيان، ابعاد مختلف رهبري موفق را تعريف مي كنند، درست مشابه جنرال الكتريك كه ارزشهاي بنيادين خود را حول چهار محور اصلي تصور، حل مشكل، شناخت و رهبري، تعيين كرده است.شانزده خواست حرفه اي موثر بر عملكرد در محيط هاي تكنولوژي _ بنيانتحقيقات نشان داده كه برآوردن برخي خواسته هاي حرفه اي مي تواند عملكرد افراد را افزايش دهد. از سوي ديگر، عدم برآوردن اين خواسته ها مي تواند به سدي در برابر بهبود عملكرد فردي و كار تيمي تبديل شود. علت اين تاثير گذاري، تعامل پيچيده عناصر سازماني و رفتاري است. مديريت موفق تيمي سه جزء اصلي دارد: 1) مهارت افراد، 2) ساختار سازماني و 3) الگوي مديريت. هر سه اين اجزاء تحت تاثير وظايف سازمان و محيط حاكم بر آن هستند. يعني برآورده شدن هر يك از اين خواسته ها تابعي است از 1) در اختيار داشتن تركيب مناسبي از افراد با مهارت ها و ويژگيهاي مناسب، 2) سازماندهي افراد و منابع براساس وظايف مورد نظر و 3) اتخاذ الگوي رهبري مناسب، 16 خواسته حرفه اي تاثير گذار بر عملكرد در محيط هاي تكنولوژي _ بنيان عبارتند

از:1_ كار جالب و پرچالش: اين يك عامل انگيزه بخش غريزي است كه نياز به منزلت حرفه اي را برآورده و به همراستا شدن اهداف فردي با اهداف سازماني كمك مي كند.2_ محيط كاري كه از نظر حرفه اي انگيزاننده باشد. چنين محيطي زمينه را براي مشاركت حرفه اي، خلاقيت و همكاري فرارشته اي فراهم مي كند. محيطي اينچنين مي تواند تيم سازي را تقويت كرده، ارتباطات را بهبود داده و زمينه مساعدي براي حل اختلافات و ايجاد پايبندي در كاركنان نسبت به ساختار، امكانات و الگوي مديريتي سازمان ايجاد كند.3_ پيشرفت حرفه اي. از جمله شاخص هاي اين پيشرفت مي توان به فرصتهاي ارتقاء شغلي، افزايش حقوق و يادگيري مهارتها و فنون جديد و تمجديد حرفه اي اشاره كرد. يكي از كارهاي بسيار سخت مديريت در شركتهاي كم رشد يا بدون رشد اين است كه فقدان فرصتهاي ارتقاي شغلي را از طريق ايجاد فضاي پيشرفت حرفه اي (ناشي از رضايت شغلي و آموختن مهارت هاي جديد)، جبران كند.4_ رهبري. اين امر مستلزم برخورد مناسب با تك تك كاركنان، مديران و كاركنان پشتيباني در يك بخش خاص و همچنين در سرتاسر سازمان است. لازمه اينكار، برخورداري از تخصص فني، مهارت پردازش اطلاعات، ارتباطات مناسب و مهارتهاي تصميم گيري است. در مجموع، رهبري را مي توان به معناي برآوردن خواسته كاركنان براي دريافت هدايت آشكار و جهت دهي هماهنگ به سوي اهداف از پيش تعيين شده دانست.5_ پاداشهاي ملموس. اين پادشها مي تواند بشكل افزايش دستمزد، پاداش، جوايز و همچنين ترفيع، تجليل، اطاق كار بهتر و فراهم آرودن فرصت ادامه تحصيل باشد. وجود اين پاداشهاي مادي، براي ايجاد و حفظ انگيزه در بلندمدت ضروري است. همين پادشها، به پاداشهاي غير مادي نظير توجه مديريتي اعتبار مي بخشد و

به افراد اطمينان مي دهند كه اهداف بالاتر هم قابل دستيابي هستند. 6_ تخصص فني. افراد بايد تمام مهارتهاي فرارشته اي ضروري براي انجام وظايف تيم برخوردار باشند. تخصص فني به معناي شناخت محتواي فني، آشنايي با مفاهيم، تئوري ها و اصول مرتبط، شناخت فنون و روشهاي طراحي و آشنايي با عملكرد و رابطه متقابل اجزاء سيستم است.7_ كمك به حل مشكلات. براي مثال مي توان به فراهم كردن امكانات لازم براي حل مشكلات فني، اداري و فردي اشاره كرد.اين خواسته بسيار مهم است كه اگر برآورده نشود غالباً به نا اميدي، ايجاد اختلاف و كاهش كيفيت كار منجر مي شود.8_ اهداف مشخص. اهداف، نتايج و خروجيهاي مطلوب بايد بوضوح با افراد در ميان گذاشته شوند. هرگونه ابهام يا فقدان اطلاعات در اين خصوص، مي تواند باعث ايجاد اختلاف شوند.9_ كنترل مديريت. اگرچه افراد دوست ندارند كسي در جزئيات كار آنها دخالت كند، اما تا حدي از ساختار، هدايت و كنترل كاري استقبال مي كنند. اين مسئله در بهبود عملكرد تيمي هم موثر است. مديران بايد بتوانند بدون سركوب نوآوري و خلاقيت افراد، هدايت، رهبري و كنترل لازم جهت هدايت كار به سوي اهداف از پيش تعيين شده را اعمال كنند، اما اينكار فقط از طريق شناخت تاثير متقابل متغيرهاي سازماني و رفتاري امكانپذير است.10_ امنيت شغلي. اين مورد از جمله خواسته هاي اساسي است كه تا برآورد نشود، افراد به سراغ خواسته هاي متعالي تر نمي روند. 11_ حمايت مديريت ارشد. اين حمايت در چهار حوزه ضروري است: 1) منابع مالي، 2) حمايت اداري، شامل رسالت، سياست و رويه هاي كاري مناسب، 3) حمايت كاري از سوي واحدهاي تخصصي و 4) پيش بيني امكانات و تجهيزات ضروري.

حمايت مديريت در مورد پروژه هاي بزرگتر و پيچيده تر، اهميت بسيار بيشتري دارد.12) روابط فردي مناست. از جمله مولفه هاي اين روابط مناسب مي توان به اعتماد، احترام و اعتبار اشاره كرد. اين شرايط به همان اندازه كه كار تيمي را بهبود مي دهند در مورد كار فردي هم مفيد هستند، زيرا آنها محيط كاري پرانگيزه، با اختلافات كم، بهره وري بالا، مشاركت زياد و افراد با انگيزه بوجود مي آورند.13_ برنامه ريزي مناسب. اين امر، پيش شرط ضروري مديريت موفق فعاليت هاي فرارشته اي است. تعيين منابع و پشتيباني اداري لازم، مستلزم برخورداري از روابط و مهارت هاي پردازش اطلاعات بسيار خوب است. در عين حال، برنامه ريزي مناسب فقط در شرايطي امكانپذير است كه كاركنان اصلي واحدهاي پشتيباني سازمان بتوانند براي دريافت منابع و ايجاد پايبندي در افراد مذاكره كنند.14_ تعريف دقيق نقش ها. اين امر باعث كاهش  اختلافات و جنگ قدرت بين اعضاي تيم يا سازمانهاي پشتيبان مي شود. رسالت و برنامه هاي واضح، همراه با رهبري و جهت دهي مديريت، ابزارهاي قدرتمندي هستند كه تعرف دقيق نقشها را تسهيل مي كنند.15_ ارتباطات باز. وجود اينگونه ارتباطات باعث مي شود تا خواست افراد جهت وجود جريان آزاد اطلاعات  (چه به صورت عمودي و چه به صورت افقي) برآورده شود و بدين ترتيب، افراد مطلع نگه داشته مي شوند و مي توانند به يكپارچه سازي فعاليتهاي پروژه اي كمك كند.16_ حداقل تعييرات. اگرچه مديران تكنولوژي ناچارند با تغييرات مستمر زندگي كنند، اما اعضاي تيم آنها تغيير را عامل باز دارنده خلاقيت و كارايي مي دانند. برنامه ريزي پيشرفته و ارتباطات مناسب مي تواند باعث كاهش تغييرات و اثرات منفي آنها شود. برآوردن نيازهاي اعضاي تيم    نوآوري و خلاقيت    ارتباطات     پايبندي    مشاركت و انرژي    اثر بخشي

فرا سازماني    پذيرش تغيير     كنترل اختلافات    اثر بخشي كلي1_ چالش شغلي    بسيار زياد    بسيار زياد    بسيار زياد    بسيار زياد    زياد    زياد    زياد     بسيار زياد2_ محيط انگيزاننده    زياد    بسيار زياد    زياد     بسيار زياد    زياد    نسبتاً زياد     زياد     زياد3_ رشد و پيشرفت    نسبتاً زياد    زياد     زياد     زياد     نسبتاً زياد     زياد     نسبتاً زياد    زياد4_ رهبري    بسيار زياد    زياد     زياد     زياد     زياد    زياد    بسيار زياد    بسيار زياد5_ پاداشها    نسبتاً زياد    نسبتاً زياد    زياد     زياد     نسبتاً زياد    زياد    نسبتاً زياد    زياد6_ تجربه فني    زياد     زياد     زياد     زياد     نسبتاً زياد    نسبتاً زياد    نسبتاً زياد    زياد7_ كمك    نسبتاً زياد    نسبتاً زياد    زياد     نسبتاً زياد    زياد    زياد    زياد    زياد8_ اهداف مشخص    بسيار زياد    نسبتاً زياد    زياد     زياد    زياد    نسبتاً زياد    نسبتاً زياد    نسبتاً زياد9_ كنترل مديريت    زياد     نسبتاً زياد    زياد     زياد    زياد    زياد    زياد    زياد10_ امنيت شغلي    زياد     نسبتاً زياد    نسبتاً زياد    نسبتاً زياد    نسبتاً زياد    نسبتاً زياد    نسبتاً زياد    زياد11_ حمايت مديريت ارشد    زياد     زياد     بسيار زياد    زياد    زياد    زياد    زياد    زياد12_ روابط فردي مناسب    نسبتاً زياد    زياد     نسبتاً زياد    زياد    زياد    زياد    بسيار زياد    بسيار زياد13_ برنامه ريزي مناسب    زياد     زياد     زياد     بسيار زياد    زياد    نسبتاً زياد    نسبتاً زياد    زياد14_ تعريف دقيق نقشها    نسبتاً زياد    نسبتاً زياد    زياد     نسبتاً زياد    زياد     زياد     زياد     زياد 15_ ارتباطات آزاد    زياد     بسيار زياد    زياد     زياد     زياد     بسيار زياد    بسيار زياد    زياد 16_ حداقل تغييرات    نسبتاً زياد    نسبتاً زياد    زياد    

زياد     نسبتاً زياد    زياد     نسبتاً زياد    زياد نكاتي در مورد مديريت مهندسي و تكنولوژيمديريت تكنولوژي، كار بسيار پرخطري است. فعاليت ها بسيار پيچيده اند و خروجي آنها بدقت قابل پيش بيني نيست. ساختارهاي سازماني از مفاهيمي نظير اختيارات، ارتباطات و دستورات واضح و روشن كه در نظريه هاي سنتي انگيزش و مدريت طرح مي شدند، پيروي نمي كنند. كاركنان فني نيز همواره از مدلهاي سنتي انگيزش و رهبري پيروي نمي كنند. علاوه بر اين، مديران سازمانهاي تكنولوژي _ بنيان بايد با چالشهاي اجتماعي، اخلاقي و محيطي هم، دست و پنجه نرم كنند.در نتيجه، مديران سازمانهاي تحقيق و توسعه و مهندسي بايد دو فرهنگ مختلف، يعني فرهنگ شركتي و فرهنگ علمي _ فني را همزمان حفظ و نهادينه كنند. مديران تكنولوژي فقط به شرطي موفق خواهند بود كه در مواجهه با كارهاي پيچيده اداري، افراد و چالشهاي فني، از خود مهارت خوبي نشان دهند. ما پا به عصر نويني نهاده ايم كه مديريت حرفه اي بر تحقيقات، طراحي، مهندسي و ديگر حوزه هاي تكنولوژي _ بنيان را مي طلبد. مديران فردا، علاوه بر شايستگي فني، بايد اشخاصي قابل احترام بوده،َ در برخورد با افراد مهارت داشته باشند و بتوانند براحتي با جديدترين روشهاي تجاري و فنون اداري كار كنند. در نتيجه، نقش يك مدير تكنولوژي را مي توان چنين برشمرد: 1_ تبديل و شكستن اهداف درازمدت و استراتژيك به اهداف و برنامه هاي عملياتي در حوزه هايي نظير تحقيقات،توسعه، مهندسي، توليد و خدمات پس از فروش.2_ كشف، استخدام و تشويق نيروهاي خلاق براي دستيابي به دانش و اختراعات فني جديد.3_ ايجاد فضايي آزاد و خلاق براي تحقيقات منتهي به منابع اقتصادي.4_ انجام تحقيق و توسعه منتهي به

خلق و بهبود محصولات، فرآَيندها و خدمات جديد در راستاي اهداف بنگاه.مديران تكنولوژي براي ايفاي موثر اين نقش، بايد بتوانند با اتخاذ سبك مناسب رهبري، توازني ميان ارزشهاي مديريتي و فني ايجاد كنند. از جمله ويژگيهاي  اين سبك رهبري مي توان به موارد زير اشاره كرد كه حاصل يك تحقيق مهم ميداني است:شفافيت در جهت گيري مديريت شناخت دقيق تكنولوژي هاي مرتبط شناخت صحيح سازمان و روابط آنتوانايي ارضاي خواسته هاي حرفه اي و ايجاد انگيزهمهارتهاي برنامه ريزي و اداري خوب برخورداري از اعتبار در سازمان و تيمهاي پشتيباني آن كانالهاي مشخص ارتباطي (كتبي و شفاهي)تعيين اهداف و برنامه هاارايه روشهايي براي كمك به تصميم گيري گروهي كمك به حل مشكلات كمك به حل اختلافاتبسياري از اين مولفه هاي رهبري، جايگزين مولفه هاي رهبري سنتي نظير اقتدار و قدرت مقام و منصب مي شوند. كر و جرمير اين مولفه هاي جايگزين را مطالعه و آنها را در هفت حوزه تقسيم كردند، كه عبارتند از:1) توانايي اعضاي تيم، 2) تجربه، 3) آموزش، 4) دانش، 5) نياز به استقلال، 6) جهت گيري حرفه اي، 7) بي تفاوتي نسبت به ملاحظات سازماني. براي مثال، مهندسي كه مهارت و توانايي لازم براي انجام وظايف اش را دارد و بشدت بدنبال استقلال و رضايت شغلي است، به مديري كه دستور دهد و ساختار را تعيين كند نياز ندارد و حتي از چنين مديري بيزار است. همچنين سبك جايگزين رهبري براي مهندسي مطرح مي شود كه كاري يكنواخت و كاملاً ساختار يافته انجام دهد ولي فرآيند كار و نتايج آن را از نظر حرفه اي مهيج و چالشي مي داند. در چنين حالتي، ماهيت كار براي زيردستان بقدر كافي ايجاد انگيزه مي كند و در نتيجه نيازي به نظارت دقيق

نيست و حتي چنين نظارتي مي تواند مانع عملكرد مناسب آنها باشد.در مجموع، مديران  تكنولوژي بايد پلي ميان دنياي فني و جهان تجارت بزنند. در شركت هاي نوين، بخش زيادي از كار تكنولوژي _ بنيان و تكنولوژيهاي پشتيباني آن از مرزهاي سازماني فراتر مي رود. از آنجا كه مديران سعي مي كنند دو فرهنگ اقتصادي و علمي _ فني را با كاركنان تكنولوژي _ گرا از كار فني لذت برده و براي تخصص ارزش قائل اند. آنها انتظارت خاصي هم از مديريت دارند، مثل انتظار راهبردي مناسب و حمايت از خلاقيت فني. با اعمال رهبردي صحيح، مي توان بهره وري را بواسطه تكنولوژي، به مراتب افزايش داد. تحقيقات مديريتي كامل و بي نقصي وجود ندارند و احتمالاً در آينده هم مطرح نخواهد شد. ما بايد با اتكا به ابزارها و دانشي كه امروز در اختيار داريم، منابع در دسترس مان را بهتر مديريت كنيم. استفاده از تكنولوژي براي افزايش بهره وري، مستلزم آگاهي، مهارت، پايبندي، ابتكار، اقدام و پشتكار است. شايد اينها را بتوان مولفه هاي اصلي سبك پرطرفدار «رهبري تبديلي» بشمار آورد.انگيزش، قدرت مديريت و عملكردچرا افراد از تقاضا يا دستورات ديگران (از جمله مافوقان شان) پيروي مي كنند؟ يك دليل اين است كه فكر مي كنند ديگران مي توانند به برآوردن نيازهايشان كمك كنند. افراد در صورتي از خواسته هاي ديگران پيروي مي كنند كه احساس كنند آنها مي توانند در زندگي شان تاثيرگذاري باشند. اين تاثيرگذاري ممكن است مطلوب (نظير افزايش حقوق) يا نامطلوب (نظير توبيخ و كاهش رتبه) باشد. به همين تاثيرگذاري بر ديگران اصطلاحاً «قدرت مديريتي» گفته مي شود. مدير هم مثل هركس ديگري از اين قدرت براي تاثيرگذاري فردي، كه در مقام عمل «رهبري» ناميده مي شود، استفاده مي كند. بنابراين

اگر از اين قدرت بدرستي استفاده شود، به ديگران انگيزه مي دهد تا در جهت اهداف مطلوب حركت كنند. در ادامه، به طور خاص به طيف قدرت رهبران در محيطهاي تكنولوژي _ بنيان مي پردازيم. بعلاوه، اثربخش سبكهاي مختلف رهبري در شرايط مختلف را نيز بررسي خواهيم كرد.تقسيم قدرت و پاسخگويي دو سويهمديران تكنولوژي براي كسب پشتيباني لازم، غالباً بايد از مرز واحدهاي درون سازماني عبور كنند. اين امر بويژه در مورد مديراني كه در ساختار هاي ماتريسي كار مي كنند، صادق است. مديران تكنولوژي بايد فارق از ساختار سازماني، تيم هاي فرارشته اي را به گروههاي منسجمي تبديل كرده و با گروههاي مختلف از جمله واحدهاي تخصصي، گروههاي پشتيباني، اعضاي تيم، مشتريان و مديريت ارشد بخوبي تعامل كنند.

قديمي تر از آنچه تصور مي كنيد

دني هاركينز - جوان آرتيگا ترجمه؛ محمدرضا دستوراني: نگاهي به 10 فناوري مهم و تاريخچه آنها: بشر سال هاي دراز مغرور بود كه از نياكان نخستين خود، باهوش تر است. البته بشر نخستين آتش را كشف كرد، چرخ را اختراع كرد و زبان را پديد آورد، اما هر چه باشد بشر امروز عرضه كننده فناوري است. امروزه مي دانيم تعداد بسيار زيادي از اختراع هاي پيشرفته و پيچيده فناوري، پيش از اين هم ابداع شده بود. دانستن تاريخچه اين ابداع ها حداقل حسني كه دارد اين است كه نشان مي دهد گذشتگان هم چندان با مفهوم فناوري بيگانه نبودند و فناوري چيزي نيست كه در 100 سال اخير عرضه شده باشد.● آي پادبرخي فكر مي كنند آي پاد در سال 2001 ابداع شده است و برخي هم آن را به سال 1997 و پيش از زمان استيو جابز نسبت مي دهند. اما واقعيت

اين است كه آي پاد در سال 1979 ابداع شد. در اين سال كين كرامر و دوستش جيمز كمپبل تصميم گرفتند يك دستگاه پخش موسيقي همراه بسازند كه به اندازه يك جعبه سيگار باشد. اين دستگاه IXI نام داشت كه موسيقي را به شيوه ديجيتال روي يك تراشه ضبط مي كرد، مجهز به يك صفحه نمايش بود و دكمه يي داشت كه با استفاده از آن مي شد آهنگ ها را پخش كرد. آنها حتي پنج نمونه اوليه از اين دستگاه ساختند تا نظر مساعد سرمايه گذاران را جلب كنند. با توجه به صداي عالي اين دستگاه، آنها امتياز اختراع خود را فروختند. از اين پس هر كس مي توانست به آهنگ هايي كه خودش دانلود كرده است، گوش دهد. اما اين دستگاه يك عيب اساسي داشت؛ حافظه دستگاه كم بود و فقط مي توانست سه و نيم دقيقه موسيقي را ضبط كند. از طرف ديگر از آنجا كه در آن روزگار كسي كامپيوتر شخصي نداشت، كرامر پيشنهاد كرد پايانه هايي از فروشگاه هاي موسيقي نصب شود كه از راه يك تلفن به يك سرور مركزي موسيقي وصل شود و كاربران بتوانند موسيقي دلخواه شان را در فروشگاه بخرند و دانلود كنند. در نظر داشته باشيد براي دانلود يك قطعه موسيقي با استفاده از مودم هاي 1979، شخص بايد غذاي كافي مي داشت و چند روزي را در فروشگاه چادر مي زد تا بتواند موسيقي دلخواهش را دانلود كند.● خودروبرخي گمان مي كنند خودرو انتهاي قرن نوزدهم يا ابتداي قرن بيستم ابداع شد، اما واقعيت اين است كه يك مخترع فرانسوي به نام نيكلا جوزف

كاگنو پيش از انقلاب امريكا توانسته است يك خودرو بسازد. در زماني كه مردم جن و پري را عامل شيوع بيماري ها مي دانستند، كاگنو فكر بزرگي در سر داشت؛ دليجاني بسازد كه نياز به اسب نداشته باشد. وي در نهايت در سال 1769 دليجان بي اسبش را ساخت. اين دليجان به يك موتور بخار مجهز بود. اين دليجان مي توانست چهار تن بار را حمل كند و با سرعت چهار كيلومتر بر ساعت به حركت درآيد. اگر خودرو در سال 1769 اختراع شد، پس چرا ما چيزي در مورد حمله ارتش خودروهاي ناپلئون به انگلستان نشنيده ايم؟ واقعيت اين است كه اين اختراع مشكلاتي هم داشت. وقتي كاگنو در سال 1771 ماشينش را امتحان مي كرد، تصادف كرد. البته امروزه تصور تصادف كردن ماشيني كه با سرعت 5 يا 10 كيلومتر در ساعت حركت مي كند، خنده دار است، اما اگر خودتان را جاي راننده آن بگذاريد، اين تصادف چندان هم مضحك نيست.هر چند اهميت اين اختراع غيرقابل انكار است، اما عيب هايي هم داشت؛ از جمله اينكه سنگين و كند و رانندگي آن دشوار بود. كاگنو تصميم گرفت با صرف پول، اختراعش را بهتر كند و در حالي كه دولت فرانسه هم به اين موضوع علاقه مند بود، انقلاب فرانسه روي داد و همه چيز به پايان رسيد. كاگنو به بلژيك فرار كرد و در فقر و تنگدستي به زندگي اش ادامه داد. يك نكته جالب؛ در زمان كاگنو 600 تا 700 ميليون نفر در جهان بودند ولي امروز همين تعداد خودرو در جهان هست.● پرتوهاي حرارتيدر سال 2007 اعلام شد ارتش ايالات

متحده اسلحه يي ابداع كرده است كه مي تواند موجب افزايش دما در هدف شود. اين اسلحه شركت اكتيودانيل سيستمي شبيه خودروهاي تجهيزات مخابرات دارد و مي تواند پرتوهاي حرارتي را به سمت افراد بفرستد تا دماي پوست آنها به بالاي 50 درجه سانتي گراد برسد. شايد اين مقدار دما كم باشد، اما به خاطر داشته باشيد از اين ابزار براي متفرق كردن يك گروه استفاده مي شود نه براي سوزاندن آنها.اما واقعيت اين است كه تاريخ اين اختراع در 400 سال پيش از ميلاد عرضه شده است. در آن زمان صفحه هاي جلايافته را براي متمركز كردن نور خورشيد و سوزاندن چوب استفاده مي كردند. اما شايد كاربرد اين پرتو در سال 212 پيش از ميلاد از مهم ترين كاربردهاي آن باشد. در آن سال ارشميدس با ساخت ابزاري و متمركز كردن پرتوها، كشتي هاي دشمن را سوزاند و با اين وسيله از شهر سيراكيوز دفاع كرد. البته در مورد اينكه واقعاً ارشميدس توانسته باشد چنين وسيله يي را ساخته باشد، شك و ترديدهايي وجود داشت تا آنكه يك مهندس يوناني در سال 1973 آزمايشي انجام داد و عملاً نشان داد انجام چنين كاري در زمان ارشميدس ممكن بود. وي به جاي آنكه همانند ديگران در آزمايش ناموفق از يك آينه بزرگ استفاده كند، از 50 آينه كوچك برنزي هم اندازه انسان استفاده كرد و طي مدت كوتاهي قايق هاي كوچك را سوزاند.● كامپيوتربرخي گمان مي كنند كامپيوتر حوالي جنگ جهاني دوم اختراع شده است، مخترع آن را هم آلن تورينگ يا كنراد زاس تصور مي كنند. اما واقعيت آن است كه كامپيوتر در

سال 1833 اختراع شد. چارلز بابيج از اشتباه متنفر بود به همين دليل تصميم گرفت دستگاهي بسازد تا از اشتباه در انجام محاسبه هاي رياضي بكاهد.بابيج در سال 1822 ايده ساخت محاسبه گرهاي مكانيكي كه بتواند عمل هاي اصلي رياضي را انجام دهد، عرضه كرد. دولت بريتانيا (به عبارت صحيح تر مسوولاني كه هنگام توضيحات بابيج در مورد دستگاه خواب شان نبرد) پول زيادي به وي پرداختند تا ساخت دستگاه را آغاز كند. 10 سال بعد آنها متوجه شدند بابيج اصلاً تصميم ندارد ساخت اين دستگاه را تمام كند، چون درگير يك مساله مهم تري شده است. وي به فكر ساخت ماشيني افتاد كه بتوان آن را براي انجام همه انواع محاسبه هاي رياضي، برنامه ريزي كرد و به اين ترتيب فكر طراحي و ساخت «ماشين تحليلگر» را در سرش پروراند و در نهايت توانست چنين چيزي را بسازد. آخرين نمونه از ماشين هايي كه وي ابداع كرده بود مي توانست برنامه ها و اطلاعات پانچ شده روي يك صفحه مقوايي را بخواند و حافظه يي داشت كه مي توانست هزار عدد 50 رقمي را ذخيره كند. وي تا زمان مرگ خود در سال 1878 هم در فكر بهبود عملكرد دستگاه خود بود. يك نكته جالب آنكه اختراع بابيج به ابداع يك زمينه تحقيقاتي ديگر منجر شد، يعني برنامه نويسي كامپيوتري. يكي از اولين برنامه هاي كامپيوتري برنامه محاسبه عدد برنولي بود كه براي كامپيوتري نوشته شد كه هيچ گاه ساخت آن به پايان نرسيد.● زيردرياييبرخي گمان مي كنند زيردريايي در جنگ جهاني اول اختراع شد. برخي هم فكر مي كنند ايده اوليه زيردريايي سال

1870 ارائه شد كه ژول ورن كتاب بيست هزار فرسنگ زيردريا را نوشت، ولي ايده ساخت اولين زيردريايي كه بدون توسل به جادو و جمبل كار كند، در سال 1580 ارائه شد. در اين سال ويليام بورن يك مهمانخانه دار انگليسي كشتي طراحي كرد كه چگالي آن كم و زياد مي شد. اما براي تامين هواي لازم براي تنفس افراد درون اين كشتي لازم بود تا سال 1623 صبر كنند تا اولين زيردريايي واقعي ساخته شود. زيردريايي كورنليوس دربل هلندي كه 12 پاروزن داشت، مي توانست تا عمق پنج متري زير آب برود. اما براي آنكه اولين زيردريايي جنگي ساخته شود بايد 30 سال ديگر هم صبر مي كردند. در سال 1776 ازرا لي زيردريايي را كه ديويد بوشنل ساخته بود، هدايت كرد. اين زيردريايي تارتل نام داشت و مجهز به يك مته بود كه مي توانست حفره يي در بدنه كشتي هاي دشمن ايجاد كند و بمبي ساعتي را درون حفره ايجادشده قرار دهد.● بازي ويدئوييبرخي گمان مي كنند بازي هاي ويدئويي براي اولين بار در سال 1972 عرضه شد، اما واقعيت آن است كه بازي ويدئويي در سال 1948 ابداع شده بود. در آن سال توماس گلد اسميت استاد فيزيك دانشگاه فورمن ابزاري ابداع كرد كه آن را ابزار سرگرمي پرتو لوله كاتدي ناميد.طرز كار دستگاه وي بر مبناي طرز كار صفحه نمايش رادارهاي نظامي قديمي بود و فقط از چند نقطه روي يك صفحه تشكيل شده بود. طراحان اين بازي تصويرهايي را از آدم فضايي ها روي صفحه نمايشگر نصب مي كردند و به اين ترتيب يك بازي ويدئويي ساده شكل مي

گرفت و كاربر مي توانست به سمت آدم بدهاي ماجرا شليك كند. هرچند اين دستگاه بسيار ابتدايي بود، اما قيمت زيادي داشت و تنها چند نمونه اوليه از آن ساخته شد و هرگز به بازار تجارت راه پيدا نكرد. سه سال بعد دومين بازي ويدئويي عرضه شد. شركت الكترونيكي فرانتي كه انگليسي بود، NIMROD را عرضه كرد كه فقط يك بازي داشت كه همان بازي كلاسيك NIM بود. اين بازي امروز هم در شبكه موجود است و علاقه مندان مي توانند با مراجعه به آن اين بازي را انجام دهند. از جمله مهم ترين عيب هاي اين بازي آن بود كه به كامپيوترهايي نياز داشت كه همانند كامپيوترهاي آن روزگار بسيار بزرگ بودند.● در اتوماتيكبرخي گمان مي كنند در اتوماتيك را دي هورتن و ليو هويت در سال 1954 اختراع كردند. اين دو مدت ها در اين فكر بودند كه در اتوماتيك بسازند و پس از عرضه اولين درها، با تعجب و شك و ترديد عابران روبه رو شدند. اين دو پس از موفقيت در عرضه اولين درها، شركت هورتن اتوماتيكز را راه انداختند كه هنوز هم يكي از بزرگ ترين شركت هاي ساخت درهاي اتوماتيك در جهان است و از معروف ترين مشتري هاي آن مي توان از شركت مك دونالد نام برد.اما واقعيت آن است كه اولين در اتوماتيك را هرو اهل اسكندريه در سال 50 پيش از ميلاد ساخت. هرو يك مهندس، رياضيدان، مخترع و معلم يوناني بود كه اختراع هاي بسياري را به وي نسبت مي دهند كه از جمله مهم ترين آنها يك نمونه اوليه ماشين بخار است. از اين

وسيله در ميهماني ها و مراسم پرشكوه استفاده مي شد تا بر ابهت آن بيفزايد. وي با استفاده از آب و آتش و لوله و چرخ دنده دستگاهي ساخت كه مي توانست در يك معبد را باز و بسته كند و اين طور به ذهن مردم القا مي كرد كه در به خواست خدايان معبد باز و بسته مي شود. هرو ابزاري ساخت كه با مكانيسمي مشابه در يك ترومپت مي دميد و هنگام باز و بسته شدن در معبد، از اين ترومپت نيز صدايي به گوش مي رسيد، گويي خدايان در اين ترومپت مي دمند.● شعله فشانبرخي گمان مي كنند آلماني ها در سال 1901 شعله فشان را اختراع كردند. ريچارد فيدلر شعله فشان را در ابتداي قرن بيستم و درست در زماني كه به يك سلاح مهيب و ترسناك نياز بود، عرضه كرد. اما اين اختراع تا زمان جنگ جهاني دوم كامل نشد. در اين سال امريكايي ها شعله فشاني عرضه كردند كه مي توانست جرياني پيوسته از سوخت ايجاد كند و در نتيجه شعله پايداري نيز داشت. اين اختراع تاثير رواني بسيار مخربي روي سربازان نازي داشت، به طوري كه دستور دادند سربازان مسلح به شعله فشان را در اسرع وقت و در محل اعدام كنند. اما در حقيقت اين سلاح در قرن هفتم پس از ميلاد در يونان ابداع شده بود. حوالي سال 672 پس از ميلاد يك مهندس سلاحي ساخت كه به آتشبار يوناني معروف شد. اين سلاح طراحي محرمانه يي داشت و از آن براي آتش زدن كشتي هاي دشمن در جنگ هاي دريايي و كشتن نيروهاي دشمن در

جنگ هاي زميني استفاده مي شد. در ابتدا نمونه هايي از اين سلاح را روي كشتي ها نصب مي كردند و پمپ هايي كه با نيروي دست كار مي كرد، شعله را پرتاب مي كرد. البته بعدها نمونه هاي كوچك تر و قابل حملي از اين سلاح نيز ساخته شد. اين سلاح عيب هايي هم داشت از جمله اينكه از راه دور كارايي نداشت و تنها زماني موثر بود كه شعله آتش با هدف تماس داشته باشد.● باتريبرخي گمان مي كنند الساندرو ولتاي ايتاليايي در 1800 آن را اختراع كرد. 9 سال پيش از وي لوئيجي گالواني ايتاليايي دو تكه فلز را به ران يك قورباغه مرده وصل كرد و دريافت به رغم آنكه قورباغه مرده است، پايش تكان مي خورد. وي نتيجه گرفت حيوانات الكتريسيته توليد مي كنند. البته گالواني فكر مي كرد تنها و تنها حيوانات مي توانند از خود الكتريسيته توليد كنند. اما ولتا به جاي استفاده از قورباغه، صفحه هاي فلزي را درون آب نمك غوطه ور كرد و به اين ترتيب چيزي را ابداع كرد كه گمان مي رود اولين باتري هاي جهان باشد.اما واقعيت اين است كه اولين باتري ها در سال 200 پيش از ميلاد ساخته شد. در سال 1938 ويلهلم كونيك باستان شناس آلماني تعدادي بطري سفالي پيدا كرد كه ما امروزه آنها را با نام كوزه يا باتري بغداد مي شناسيم. سر اين كوزه ها را با قير پوشانده بودند. درون لايه قير يك ميله آهني قرار داشت و پيرامون اين ميله آهني هم يك صفحه مسي بود. آزمايش ها نشان داد اگر درون اين كوزه

ها را با يك ماده اسيدي همانند سركه پر كنيم، اين كوزه ها مي توانند اختلاف پتانسيلي حدود 8/0 تا دو ولت ايجاد كنند. يافتن باتري هاي موثر و كارآمدي از 200 سال پيش از ميلاد، پرسش هاي فراواني را موجب شد كه هنوز پاسخ دقيقي براي آنها ارائه نشده است. اصلاً در آن زمان چه وسيله برقي وجود داشت كه به باتري نياز باشد؟ برخي مي گويند از اين باتري ها براي شوك هاي الكتريكي و كاهش درد استفاده مي شد، اما ديگران مي گويند شوك الكتريكي در برابر مسكن هايي همانند هروئين و حشيش (كه آن زمان در دسترس بود) مسكن چندان مناسبي نيست. يكي از بهترين توضيح ها براي يافتن چنين باتري هايي اين است كه از آن براي آب طلاكاري برخي ابزارهاي فلزي استفاده مي شد.● دستگاه فروش خودكاربرخي فكر مي كنند دستگاه فروش خودكار در دهه 1880 اختراع شد. دستگاه هاي فروش سكه يي اولين بار در لندن و براي فروش كارت پستال و كتاب عرضه شد. اما بعدها شركت امريكايي توماس آدامز دستگاه هاي فروش خودكار را در ايستگاه هاي مترو نصب كرد كه چيپس و آدامس مي فروخت. بعدها اين دستگاه ها فراگير شد و در همه جا مي شد آنها را ديد كه محصولات مختلفي عرضه مي كردند؛ از سيگار و شكلات گرفته تا جوراب.اما واقعيت آن است كه اين دستگاه حدود 100 سال پيش از ميلاد و باز هم توسط هرو اهل اسكندريه ساخته شد. هدف از ساخت اين دستگاه فروش آب مقدس در معابد مصر بود. طرز كار آن دستگاه هم تا حدود زيادي شبيه

دستگاه هاي فروش خودكار امروزي بود؛ شخص سكه را از بالا وارد دستگاه مي كرد و از پايين مي توانست مقدار مشخصي آب مقدس را براي شست وشو دريافت كند. در پايان روز سكه هاي دستگاه را خالي و آن را از آب مقدس پر مي كردند. البته مي توان تصور كرد كه كار اين دستگاه چندان هم دقيق و مطمئن نبوده است. شايد گاهي پيش مي آمده كه شخصي سكه را درون دستگاه مي انداخت، اما چيزي از آن خارج نمي شد و وي در حالي كه زير لب بد و بيراه مي گفت، دستگاه را به شدت به عقب و جلو هل مي داد يا به آن ضربه مي زد. www.neatorama.comدني هاركينز، جوان آرتيگاترجمه؛ محمدرضا دستوراني

تكنولوژي فكر

(چگونه راه سعادت را يافتم) دكتر عليرضا آزمنديان

بنيان گذار تكنولوژي فكر در ايران- خلاصه كتاب: وحيد آذركيش: فصل اول:  تكنولوژي فكر راهي به سوي يك زندگي عالي:  نگاهي به تاريخچه پيدايش تكنولوژي فكر: از قرن بيست به بعد بشر تحولات عظيمي در زمينه هاي علم و تكنولوژي را پشت سر گذاشته و به دستاوردهاي شگفتي رسيده است. در زمينه صنعت، كشاورزي، ارتباطات و مخابرات، بخصوص در حوضه كامپيوترها و ماهواره ها امروز بشر به پيشرفت هاي بزرگي رسيده است.امروز كامپيوترها در همه عرصه هاي زندگي انسان ها وارد شده اند و اداره همه امور آن ها را به عهده گرفته اند به گونه اي كه اگر روزي كامپيوتر ها بخواهند اعتصاب كنند و با بشر قهر كنند، زندگي روي كره زمين دچار نابساماني و اختلال مي شود.قبل از آغاز قرن بيست و يكم در سال هاي اخير

بشر سئوالي بسيار حياتي و اساسي را مطرح كرد و از خود پرسيد من كه امروز توانسته ام اين گونه مقتدرانه در همه عرصه هاي علم و تكنولوژي حكومت كنم و اين گونه كامپيوترها را برنامه ريزي كنم و هرچه مي خواهم به دست آورم و هر تحولي در پديده هاي جهان كه بخواهم به وجود آورم، پس چرا براي «خودم» كاري نكرده ام.بشر در آستانه قرن جديد دچار انواع نابساماني هاي فكري، روحي و رواني شده، بد زندگي مي كند. به الكل و مواد مخدر و انواع داروهاي خواب آور و آرام بخش پناه مي آورد.چرا بشر فقيرانه و مأيوس زندگي مي كند. اعتماد به نفس ندارند، مأيوس و افسرده، دل خوشي ندارند، نهادشان نا آرام است و خود را متزلزل احساس مي كنند.كنجكاوي بشر در راستاي چنين كشفي او را به پديده اي رساند بنام «تكنولوژي فكر» كه از طريق آن، انسان مي تواند با يك حركت نرم افزاري و كامپيوتري در وجودش، تمام حالات منفي روحي، رواني و شخصيتي خود را كاملاً تغيير داده و با تحول در نظام باورهايش و تغيير اساسي در نحوه تفكرش، از خود «انسان ديگري» بسازد كه پيوسته مثبت بينديشد و زيبا خلق كند.راز اين تكنولوژي جديد اين است كه بشر دريافت در وجودش كامپيوتر عظيمي وجود دارد بنام «ضمير ناخودآگاه» كه اگر اين كامپيوتر را صحيح  برنامه ريزي كند تمام سيستم وجودي خود را مي تواند تغيير دهد و هرآنطور كه مي خواهد خود را بسازد.رسيدن به سعادت و خوشبختي كه مستلزم كاربرد توانايي هاي شگرفي است كه خدا در وجود او قرار داده و اين

توانايي ها زماني بروز مي كند كه انسان، به شناسايي قدرت بي كران خود بپردازد.به همين دليل اسن كه پيامبر بزرگ اسلام مي فرمايد«هر كس خود را شناخت خداي خود را شناخته است».فصل دوم نظام باورهانظام باورها و رابطه آن با فكرفكر اولين قدم براي رسيدن به هر دستاوردي براي بشر است به اين علت در دين مبين اسلام به پديده فكر اينگونه بها داده شده است، كه «يك ساعت درست و زيبا انديشيدن را معادل هفتاد سال عبادت مي داند» اينجاست كه فكر عامل اوليه تحول و دستاوردهاي آدمي است و اصولاً در قرآن كريم آنجايي كه خداي رحمان به پاره اي از آيات تفكر آميز خود اشاره مي كند در پايان مي فرمايد «اين ها آيات و نشانه هايي است براي انسان هايي كه تفكر مي كنند».انسان همان گونه كه باور داشته باشد مي تواند بينديشد. باورهاي اأمي است كه در هر لحظه به او القاء مي كند كه چگونه بينديشد. پس آنچه كه انساني را از انسان ديگر متمايز مي سازد باورهاي اوست و اصولاً فرق بين انسان ها، فرق ميان باورهاي آنان است. انسان هاي موفق با باورهاي عالي موفقيت را براي خود خلق مي كنند.قانون زندگي قانون باورها است. باورهاي عالي سرچشمه همه موفقيت هاي بزرگ است.حال ببينيم اصولاً «باور» چه پديده اي است و چگونه در طول عمر ساخته مي شود.اصولاً نوع و كيفيت باورهاي شماست كه انديشه هاي شما را مي سازد. زيرا توانمندي يك انسان را باورهاي او تعيين مي كند.باورها حتي در ساختن روحيه انسان هم نقش اساسي دارند. باور خوب شما از خود، يك روحيه

خوب در شما ايجاد مي كند و باور ضعيف در شما يك روحيه ضعيف مي سازد. آري قانون زندگي قانون باورهاست.تكنولوژي فكري، سيستمي علمي است كه از طريق برنامه ريزي در كامپيوتر ضمير ناخودآگاه ابتدا باورهاي انسان را متحول و عالي مي كند و از اين رهگذر در نحوه انديشه هاي انسان ها تحول اصولي و سيستماتيك پديد مي آورد.عامل بسيار مهم ديگري كه در كيفيت توليد انديشه در كارگاه ذهن، نقش اساسي را به عهده دارد «روحيه» انسان است. يك روحيه خوب و با نشاط در انسان توليد انديشه اي مثبت، اميد آفرين و خلاق مي كند. در مقابل، يك روحيه پژمرده، افسرده و نا اميد در انسان انديشه منفي، مخرب و بيماري زا توليد مي كند.باور و روحيه به عنوان دو ماده اوليه در ذهن ممزوج و پردازش شده و سپس فكر را مي سازد.فصل سوم ضمير ناخودآگاهضمير ناخودآگاه : كامپيوتر قدرتمند درون انسانانسان دو نوع ضمير دارد يكي ضمير خودآگاه و ديگري ضمير ناخودآگاه. ضمير خودآگاه انسان پست فرماندهي وجود است كه در واقع همان بخش از انسان است كه به مَنِ آدمي اطلاق مي شود. وقتي شما هر كاري را آگاهانه اراده مي كنيد، تصميم ميگيريد و انجام مي دهيد اين ضمير خودآگاه شماست. ضمير ناخودآگاه انسان دقيقاً يك كامپيوتر است كه تمام سيستم بدن انسان را اداره و كنترل مي كند. اين ضمير كنترل تمام اعضاء و جوارح بدن را كه به طور غير ارادي كار مي كنند به عهده دارد. ضمير ناخودآگاه است كه باورهاي انسان را مي سازد و شخصيت، اعتماد به نفس و هويت آدمي را شكل

مي دهد و نيز ضمير ناخودآگاه است كه روحيه فرد را در هر لحظه مي سازد.ورودي هاي ضمير ناخودآگاه عبارت است از اطلاعاتي كه از طريق حواس پنج گانه دريافت مي كند بعلاوه هر رشته فكري انسان كه مجموعه اين شش كانال ورودي، ضمير ناخودآگاه را در هر لحظه تغذيه مي كند.به طور مثال هنگامي كه شما يك گل زيباي رز قرمز رنگ را كه علامت عشق و محبت و دوستي است مشاهدخ مي كنيد. علاوه بر اينكه اين تصوير زيبا در ضمير خودآگاه شما تأثيري خواهد داشت، عين اين تصوير به ضمير ناخودآگاه شما مي رود و پس از پردازش يك روحيه زيبا در شما مي سازد. ضمن اينكه يك باور زيبا هم در شما ايجاد مي كند كه مثلاً چقدر زندگي زيباست. هنگاميكه شما اينگونه باور داشته باشيد كه زندگي واقعاً زيباست اولاً روحيه اي مثبت و شاد خواهيد داشت و ثانياً چنين باوري در شما اميد و حركت را القاء مي كند و انديشه هاي مثبت و كار آفرين در ذهن شما توليد مي شود.چگونه ضمير ناخودآگاه (كامپيوتر وجود انسان) را پروگرام و برنامه ريزي كنيم؟فصل چهارم اعتماد به نفس و خود باوريچگونه با تكنولوژي فكر با خود ملاقات كنيم و عالي ترين اعتماد به نفس را بدست آوريمدر ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زدجلوه اي كرد رخت، ديد ملك عشق نداشت عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زدعزت نفس اولين ايستگاه موفقيت شماست. تمام شخصيت شما در راستاي عزت نفس شما شكل مي گيرد. عزت نفس، پيش نياز

اعتماد به نفس است. معناي عزت نفس در واقع اين است كه هر انساني در دنياي تنهايي خود چقدر براي خود بها و ارزش قائل است و چقدر خود را عزيز مي شمارد.اصول هجده گانه اعتماد به نفس اصل اول : ياد و اعتماد و اتكال به قدرت و ياري خداي رحمانخداوند رحمان زيباترين وجودي است كه يقيناً مي تواند استوارترين و پايدارترين تكيه گاه او باشد. خداوند بنده شايسته، خوب و متحول شده خود را هز هر گونه گزندي در امان نگه مي دارد و در عرصه زندگي از او دفاع مي كند «خداوند از انسان هايي كه به او ايمان آورده باشند، دفاع مي كند». اصل دوم : خود هشياري، خود بيداري و اشراف و بصيرت لحظه به لحظه به خوداين اصل مهم ترين و موثرترين اصل تكنولوژي فكر و اعتماد به نفس است. اين اصل از حقيقتي پرده بر مي دارد كه دقيقاً اشراف لحظه به لحظه به خود است. انساني كه هر لحظه بر خود نظر مي كند و بر ضمير باطنش القاء مي كند كه او ديگر آدم سابق نيست و خود را به اذن خداوند از نو خلق كرده است. او ديگر باورهاي منفي سابق را ندارد.مهم ترين اصل تكنولوؤي فكر اين است كه اصولاً انسان ها تحول را خود در وجودشان ايجاد مي كنند. اصل سوم : اصل تغيير در الگوها و ايجاد نشانه هااين اصل عامل تضمين اجراي اصل دوم اعتماد به نفس است. انسان ها فراموش كارند براي همين منظور در دنياي خود نشانه هايي تعبيه مي كنيم كه اين نشانه ها هر لحظه به ما

فرياد يادآوري بزند كه آري تو ديگر آدم سابق نيستي و تو انسان زيباي ديگري شده اي (اصل تغيير در الگوها و ايجاد نشانه ها) . مثلاً اگر يكي از الگوهاي شما اين است كه شما معمولاً ساعت خود را به دست چپ خود مي بنديد در همين لحظه لطفاً ساعت خود را از دست چپ خود باز كنيد و به دست راست خود ببنديد و بقيه اين مطلب را در شرايطي گوش كنيد كه همواره ساعت بر دست راست شماست. بنابراين از اين لحظه به بعد هر وقت كه بي اختيار براي آگاهي از وقت و زمان به سراغ ساعت خود مي رويد، مي بينيد كه در دست چپ ساعتي موجود نيست بلكه ساعت در دست راست شماست، بي اختيار از خود سئوال مي كنيد كه چرا؟ و بي اختيار در جواب به خود مي گوييد زيرا من انسان زيباي ديگري شده ام!! اين حركت را تغيير در الگو و ايجاد نشانه مي گويند. اصل چهارم : اصل خود يابي (من كيستم)من كيستم؟ شما با اين سئوالي كه مرتباً از خود مي كنيد باعث مي شويد خود زيباي درونتان را بهتر پيدا كنيد و آن شخصيت زيبايي كه مورد نظر شماست در وجودتان شكل بگيرد.به طور مثال وقتي از خود و ضمير ناخودآگاهتان سئوال مي كنيد كه من كيستم؟ ضمير ناخودآگاه شما به دنبال جستجوهاي كامپيوتري در پرونده هاي شخصي شما در جواب، اين گونه باور مي سازد كه مثلاً تو شجاعي، تو زيبايي، تو توانمندي، تو مهرباني، تو عاشقي، تو انسان آرامي هستي. و بدين ترتيب نفس چنين سئوال هايي در شما ايجاد

اعتماد به نفس مي كند. اصل پنجم : اصل خود احساسي (احساس خود شايستگي، خود سالاري و احساس شخصيت)خود را باور كنيد تا خود را زيبا ببينيد. مطمئن باشيد كه انسان هاي ديگر در شما آن را مي بينند كه شما در خود نمي بينيد. اگر مي خواهيد متوجه شويد كه ديگران چه احساسي نسبت به شما دارند كافيست ببينيد كه شما نسبت به خودتان چه احساسي داريد و مطمئن باشيد كه ديگران هم همين احساس را نسبت به شما خواهند داشت. اصل خود شايستگي از اصول مهم اعتماد به نفس است آن را با تمام وجود احساس كنيد. اصل ششم : اصل خود باوري و خود محوري در راستاي خدا محوري اصل هفتم : اصل اقتدار در مقابل ضعف اصل هشتم : اصل تشويق خود و ديگران اصل نهم : اصل احساس رهبري و مديريت اصل دهم : اصل مسئوليت پذيري اصل يازدهم : اصل عدم شماتت و سرزنش خود و ديگران اصل دوازدهم : اصل لبخند ! اصل سيزدهم : اصل كمك به ديگران و بخشايش اصل چهاردهم : اصل قاتعيت و گفتن نه اصل پانزدهم : اصل دانش و تجربه اصل شانزدهم : اصل مديريت زمان اصل هفدهم : داشتن هدف و برنامه در زندگي اصل هجدهم : اصل ژست و حالت بدنيفصل پنجمثروت و تكنولوژي فكرواژه ثروت در تكنولوژي فكر معناي گسترده و جامعي دارد كه شامل هر دستاوردي در زندگي مي شود. به عبارت ديگر پول ثروت است. علم ثروت است. معنويت و كمال ثروت است. يك ازدواج موفق ثروت است. آرامش و نشاط هم ثروت است.اصولاً فقر با دين

مغايرت دارد. پيامبر گرامي اسلام مي فرمايد «فقر عامل رو سياهي انسان در دنيا و آخرت است» . حديث ديگري مي فرمايد «هر كس معاش ندارد نمي تواند دين داشته باشد» به نظر مي رسد كه جمع بين فقر و ايمان اگر محال نباشد لااقل بسيار مشكل است.كسب ثروت و پول حلال توسط يك انسان تكنولوژي فكري اصولي دارد و به شما شيوه هاي بدست آوردن پول از مجراي حلال را تشريح مي كنيم.اصل اول : فكري ثروت جويانه داشته باشيمفكر ثروت جويانه زماني در انسان ايجاد مي شود كه آدمي باور ثروت آفريني داشته باشد. خداي رزاق براي آدميان ثروت را به گونه اي قرار داده است كه بدست آوردن آن رابطه مستقيم با باورهاي آنان دارد و فاكتور باور، فاكتور تعيين كننده ايست كه مي تواند ميزان آن را مشخص كند. از سوي ضمير ناخودآگاه در وجود انسان بصورت سيستمي قدرتمند براي كسب ثروت و يا هر خواسته ديگر عمل مي كند. به گونه اي كه اگر شما ثروت جويانه بيانديشيد و اين انديشه را با احساسي زيبا و عميق عجين كنيد ضمير ناخودآگاه شما با دريافت چنين انديشه اي فرماني قدرتمند و مأموريتي مهم دريافت مي كند كه به ازاء آن موظف است به دنبال اسباب و وسايلي برود تا اينكه آن هدف و آن ثروت محقق شود. اصل دوم : خود را ثروتمند احساس كنيد و در كمال ثروت و رفاه ببينيد و انفاق كنيدسعي كنيد كه همواره خود را ثروتمند ببينيد و تجسم كنيد كه خداي رزاق به شما روزي فراخي داده است و حتي در حد توان خود انفاق

كنيد تا ضمير ناخودآگاه شما باور كند كه شما ثروتمند هستيد تا اينكه شرايط يك انسان ثروتمند را در شما فراهم كند. نگوئيد كه ندارم و لذا نمي توانم ببخشم. اصل سوم : با ارتباط عالي با خداي رزاق طلب رزق و روزي حلال كنيدجمله ريبايي از انجيل نقل مي كنند كه مي گويد «بخواهيد تا بدست آوريد» پرسش شرط لازم بدست آوردن است. اگر چه اصل پرسش معمولاً همه جا صادق است ولي بهترين مصداق اين سخن وقتي است كه انسان از خداي رحمان و خداي رزاق كاري يا ثروتي را بخواهد. خداي رحمان بندگان خود را اين گونه تشويق كرده است كه «مرا بخوانيد تا اجابت كنم» .يكي از مصاديق اين بار عام الهي تقاضاي مال و ثروت الهي است. انسان هايي كه به خدا تكيه مي كنند و از او تقاضاي مال حلال مي كنند اين اميد را دارند كه خداوند مسبب الاسباب است و خدا روزي دهنده است و خداوند چاره ساز است و تمام اين باورهايي كه ما نسبت به خداي رزاق داريم به ضمير ناخودآگاه اين نويد را به عنوان يك سيگنال مثبت مي دهد كه بخواه و مي شود. اصل چهارم : به پول و ثروت عشق بورزيد و آن را طلب كنيدشرط اصلي براي رسيدن و خلق يك پديده، عشق ورزيدن به آن است. شما اگر احساس خوبي نسبت به هدف مورد نظرتان نداشته باشيد بعيد است كه به آساني به آن هدف برسيد. اين اصل كلي در مورد كسب ثروت هم صدق مي كند . مثلاً كساني كه مي گويند «پول چرك دست است» و يا

اينكه «مال و منال دنيا باعث درد سر است» چنين انسان هايي با چنين طرز تفكري نمي توانند ثروتمند شوند. يك ضرب المثل خارجي مي گويد «شما هر آنچه كه محكوم كنيد آن را از دست مي دهيد». اصل پنچم : حد و ميزان درخواست مالي خود را تعيين و زمان حصول آن را كاملاً مشخص كنيدهمان طور كه مي دانيد نفس هر هدف بايستي كاملاً واضح و زمان رسيدن به آن از قبل مشخص باشد. اينكه شما بگوييد كه من مي خواهم ثروتمند شوم كافي نيست. شما بايد دقيقاً حد و ميزان ثروت را تعيين كنيد و زمان مشخصي را به آن اختصاص دهيد. مثلاً بگوييد كه من مي خواهم فلان رقم پول را در فلان مدت زمان بدست آورم. اصل ششم : براي رسيدن به ثروت در زمان معين برنامه ريزي كنيدشما مي دانيد كه هدف گذاري به تنهايي كافي نيست بلكه براي رسيدن به هدف (ثروت) در زمان معين، نيازمند برنامه ريزي و تعيين مسير رسيدن به آن هدف و يا ثروت است. اگر شما قرار است تا فلان زمان به حد معيني از ثروت برسيد بايد براي رسيدن به آن برنامه ريزي كنيد و مشخص كنيد كه از چه طريقي مي خواهيد به آن ثروت در آن زمان برسيد. انعطاف پذيري در راه رسيدن به هدف بسيار مهم است. مرتباً راه حل هاي خود را تغيير دهيد تا بهترين آن ها براي شما پيدا شود. اصل هفتم : ارقام بزرگ را به ارقام كوچك تر و در زمان هاي كوتاه تر تبديل كنيد و منتظر قطرات اوليه باشيدهنگامي كه هدف شما

يك رقم بزرگ مالي باشد كه احتمالاً زمان نسبتاً زياد و طولاني براي رسيدن به آن هدف و به آن ثروت انبوه در نظر گرفته ايد اين شبهه را ممكن است براي شما ايجاد كند كه رسيدن به اين هدف بسيار بزرگ مالي براي شما غير ممكن و دور از دسترس و دور از دايره باورهاي شماست.اين احساس منفي و نا اميدانه ممكن است شما را در تلاش و كوشش براي رسيدن به چنين هدفي متوقف كند. راه حل بسيار زيباتر اين است كه شما رقم هاي بزرگ را به ارقام كوچكتر در زمان هاي كوتاه تر تبديل كنيد. مثلاً يك رقم بسيار كم و سهل الوصول را براي خود در يك زمان كوتاه انتخاب كنيد و آن را هدف شماره يك مالي خود قرار بدهيد. به محض اينكه اين هدف براي شما محقق شد اين باور در شما و در ضمير ناخودآگاه شما ايجاد مي شود كه شما به راحتي مي توانيد به اهداف مالي خود برسيد و اين باور شما مي شود. ولو اينكه هدف هاي بعدي ارقام بزرگ تري باشند.مسئله مهم ايجاد باور و روحيه اميدواري در شماست كه آري شما مي توانيد هر هدف معقول مالي را خلق كنيد. اين انگيزه بزرگي براي شما مي شود تا به طور مستمر در دنيايي از اميد و اطمينان تلاش كنيد و به ثروت برسيد. اصل هشتم : مرتب اقدام كنيد و خود را مغناطيس ثروت احساس كنيد تا آن را جذب كنيد اصل نهم : به وفور نعمت در جهان هستي ايمان داشته باشيد و اميدوار باشيد كه به ثروت كلان مي رسيد

اصل دهم : منافع خود را از طريق منافع ديگران تأمين كنيد (خير برسانيد تا خير خداوندي را دريافت كنيد) اصل يازدهم : از كاري كه مي كنيد قطعاً بايد لذت ببريد وگرنه ضرر كرده ايد اصل دوازدهم : از تجربيات ديگران استفاده كنيد و انسان ها موفق ثروتمند مشروع را مدل و الگوي خود قرار دهيد (سعي و خطا نكنيد) اصل سيزدهم : از قدرت تخيل مثبت براي ثروتمند شدن استفاده كنيدشما به خوبي مي دانيد كه تخيل مثبت و تصوير ساز ذهني فرمان قدرتمندي به ضمير ناخودآگاه است. مي گويند ثروتمندترين انسان ها كساني هستند كه توانسته اند بيشتر از ديگران تخيل هاي مثبت كنند. هنگاميكه شما در روياهاي خود ثروت و توانمندي مالي و مظاهر آن را ببينيد، همان را مي توانيد خلق كنيد. عكس اين موضوع هم صادق است. اصل چهاردهم : جملات تأكيدي و تصديقي مثبت و طرح سئوالات ثروت جويانه

كاربرد تكنولوژي پردازش تراكنشي در سيستم هاي اجازه براي كار

(PTW)مترجم: مهدي دهقاني چكيده: پردازش تراكنشي يك فن آوري نرم افزاري است كه مديريت همزمان سيستم هاي توزيع شده بزرگ را فراهم مي كند . همچنين اين مفهوم در كنترل پردازش هاي كاري در كارخانجات شيميايي كاربرد دارد . به منظور حفاظت از كارگران از معرض منابع انرژي خطرناك، سيستمهاي اجازه براي كار براي استفاده موثر بايد به كار رود؛ كه نياز دارد به مديران جايگاه براي اختصاص دادن زمان كافي زياد براي بازبيني تجهيزات كاري . گرچه پردازش تراكنشي ، پايگاه هاي داده را بدون خواندن يا نوشتن متناقض يامخالف مي تواند به روز رساني كند، ولي اين تكنيك براي كنترل  عمليات اساسي مناسب نيست. در مطالعه حاضر،

ما يك چارچوب كاري سيستمهاي كنترل كار ايمن و زمان بندي تركيب شده ارتباطات بين مديران سايت و كاركنان را ارائه كرديم؛ از اين رو حذف  اختلافات بين اطلاعات ذخيره شده در سيستم و شرايط ذاتي كارخانه انجام مي شود. در نتيجه مفهوم تكنولوژي  پردازش تراكنشي كه پردازش ديتاي ايزوله و دانه دانه است ، كاربرد در سيستمهاي اجازه براي كار را قادر مي سازد . نمونه اوليه يك سيستم كامپيوتري به منظور نمايش كارايي طرح حاضر مورد آزمايش قرار گرفت.مقدمه:در فرايند كارخانجات ، ايمني شغلي يا حرفه اي مستلزم آنست كه است كه كارمندان محافظت شوند از حوادث در محل كار. در همين زمان كيفيت كنترل كار حاكم است بر فعاليتهاي توليدي و قابل اعتماد كارخانه . به طور خاص، مديران سايت بايد چندين عمليات رابه طور همزمان در طي حفاظت برگشت نظارت كنند. درصد بالاي تعداد كل حوادث و اتفاقات گزارش شده محل كار با حفاظت كار مرتبط شده است.سيستمهاي  PTW سيستمهاي موثر برپايه اسناد هستند كه طراحي مي شوند براي كنترل فرايندهاي كاري غير روتين ، از قبيل نگهداري ، شروع به كار و راه اندازي آزمايشي . برنامه هاي كاري مبهم افزايش مي دهند سوء تفاهم بين كارگران و اين موقعيت ممكن است به حادثه منجر شود. ويژگي ضروري سيستمهاي PTW تضمين كردن ايمني دستورات كار كه بايد نظارت شود توسط پرسنل مجاز.علاوه براين، سيستمهاي PTW شريك شده اند در پيشرفت فرايندهاي كار وكوتاه كردن فاصله تعطيل ياخاموشي . يك انتقاد به سيستمهاي PTW اين است كه مديران سايت دستوراتي راتامين ميكنند براي ايزوله سازي تجهيزات قبل از شروع فرايندهاي كاري

غير روتين. ايزوله سازي تجهيزات مي تواند كارگران را از تماس غيرعمدي با منابع خطرناك انرژي محافظت كند.به منظور ساخت سيستمهاي مديريتي قابل اعتماد و مطمئن، به اشتراك گذاشتن اطلاعات مرتبط با برنامه بدون اختلاف بين ديتابيس ها و شرايط ذاتي كارخانه، مهم است.اخيراً، رسانه اي كه در مديريت اطلاعات به كار ميرود از اسناد كاغذي به وسايل الكترونيكي منتقل ميشود كه مديران سايت را به كنترل سريع سيستمهاي PTW بااستفاده ديتابيس هايي شامل اطلاعات روي شرايط كارخانه(مثل تنظيمات كليد قدرت روشن-خاموش وسوپاپ باز-بسته) قادر مي سازد. بنابراين اين ديتابيس ها بايد نگهداري شوند به عنوان ارائه جديدترين شرايط كارخانه.علاوه براين در تكنولوژي پردازش اطلاعات گسترش كاربردها براي سيستمهاي توزيع-بزرگ دارد شكل ميگيرد وبه خاطر چنين كاربردهايي مي تواند تامين كند استفاده كامل براي پردازش ديتا را. اين كاربردها بايد به اشتراك بگذارند ديتابيسهاي بين چندين كاربر كه دسترسي دارند به دستگاه هاي مشتري توزيع شده و بايد بپذيرند جستجوها و سوالات را و به روز كنند ديتابيس هارابدون تناقض.در اين مقاله حاضر، مابررسي كرده ايم پردازش تراكنشي را براي حمايت سيستم هاي ديتابيسي توزيع بزرگ و مفهوم مديريت ديتاي مجتمع كننده و عمليات ذاتي كارخانه راافزايش و تعميم داده ايم. ما طرح سيستم هاي  PTW مطمئن را براي مديريت همزمان عمليات كارخانه بررسي كرده ايم. پردازش تراكنشي نياز دارد به ايجاد و استقرار پردازش ديتاي مرتب شده و سريال بندي شده يعني تراكنش ها مي توانند اجرا كنند همزمان با ايزوله كامل. لذا ساخت سيستمهاي PTW ايمن براي نظارت عمليات ايزوله ممكن ست.سيستم هاي PTW:سيستمهاي PTW براي مديريت فرايندهاي غير روتين كار در چند

نوع كارخانه به كار مي روند. اين سيستمها كارگران ، تجهيزات كارخانه ومحيط را از حوادث برقراري يك سيستم دستورات نوشتاري رسمي محافظت مي كنند. در سيستمهاي PTW پرسنل مجاز ، محل كار و ساعات كار ثبت مي شود به طوري كه مديران سايت مي توانند ارتباط برقرار كنند با كارگران باتوجه به پلان هاي كار. به علاوه سيستمهاي PTW چندعملكرد ديگري هم دارند ازقبيل بازبيني و حسابرسي فرايندهاي كارغير روتين ، عرضه متدهاي محافظت و اخطار كارگران در موقعيت هاي خطرناك.سيتمهاي PTW بهترين سودمندي را دارند وقتي نگهداري برگشت اجرايي ميشود. در كارخانجات پردازشي ، عمليات پيوسته پذيرفته مي شود به منظور برطرف نمودن نيازمنديهاي توليد. لذا نگهداري جامع و فراگير عموما برنامه ريزي ميشود كه هدايت شود در زمانهاي خاص به كل كارخانه كه خاموش شود. هزينه توليد كالا براي كارخانه خيلي گران است كه زمان خاموشي پايين مي آيد به بيشترين مقدار  ممكن توسط كاهش زمان نگهداري برگشت. تحت اين شرايط چندين عمليات بايد اجرايي شود در موازات و با تناقض لفظي آيتم ها، مناطق، ساعات كاري و قس عليهذا. لذا پردازش اطلاعات كيفيت بالا نياز است براي كنترل كار موثر زيرا مديران سايت بايد عمليات بيشماري را هماهنگ كنند.وديگران توصيف كردند مزيت هاي سيستمهاي كامپيوتري شده و گسترش دادند يك كاربردي كه لينك كرد سيستمهاي PTW را به يك ديتابيس رويدادي ياحادثه اي . اين سيستم مفيداست براي تخمين خطرات كار. در مطالعه حاضر يك چارچوب مديريت ديتا كه به حساب كارايي سيستمهاي PTW كامپيوتري پيشنهاد ميشود كه قادر كند كنترل زمان-واقعي شرايط كارخانه.ايزوله سازي تجهيزات:ايزوله سازي تجهيزات از خطرات منابع

انرژي ، مهم است به منظور حفاظت كارگران. منابع انرژي خطرناك شامل منابع الكترونيكي، هيدروليكي، پنوماتيكي، مكانيكي، شيميايي  و گرمايي است. ايزوله سازي تجهيزات كامل ميشود با استفاده از وسايلي مثل كليدهاي قطع اتصال ياسوپاپ هاي ايزوله. بعلاوه برچسب ها و علايم به منظور جلوگيري از تماس غير عمدي بامنابع انرژي خطرناك نصب مي شوند. اين در سيستمهاي PTW ضروري است. همه منابع خطرناك انرژي در محيط كار بايد ايزوله شوند و لذا عمليات چندگانه نيازست. بعلاوه وقتي چند فرايند كاري تاثيرگذار است يك سيستم پيچيده بازبيني نيازست.درچندين كشور، رگولاسيون و رهنمودها براي ايزوله سازي منابع خطرناك انرژي عرضه مي شود توسط دولتها يا سازمانهاي غير انتفاعي .  عموما، دياگرام جريان فرايند، دياگرام لوله گذاري وتجهيزات ودستگاهها و دياگرام هاي ايزومتريك ،براي مثال، استفاده ميشوند به عنوان اطلاعات فرايند براي طرح ريزي ايزولاسيون. ما يك سيستم به كمك كامپيوتري براي طرح ريزي ايزولاسيون منابع خطرناك انرژي براي  چند فرايند كاري غير روتين همزمان را پيشنهاد داديم. اين سيستم اجازه مي دهد مديران سايت را كه محيطهاي ايزوله را جستحو كنند در شبكه هاي كابلي يالوله گذاري بااستفاده از ديتاي CAD.به هرحال، اگر ايزولاسيون خوب طرح ريزي شود، زمانبندي شروع يا پايان فرايندهاي غير روتين تحت تاثير فاكتورهاي ناشناخته است. لذا، مديران سايت بايد طرح هايشان راطبق پيشرفت فرايندكار تنظيم كنند. براي سيستمهاي PTW كامپيوتري شده متمركز شده روي اجراي فرايند كار، استقرار سيستمهاي ارتباطات مطمئن بين مديران سايت وكارگران مهم است. شكل (1) نشان ميدهد ساختار اطلاعات به اشتراك گذاشته شده براي سيستمهاي  PTW را. مديران سايت به كارگران مجاز اجازه مي دهند با استفاده

دستورات كاري.  ديتابيس هايي كه اطلاعات راذخيره مي كنند بانظر به شرايط كارخانه رجوع مي شود در دستورات كاري طرح ريزي و نوشتن.كارگران مجاز عمليات ها را طبق دستورات كاري اجرا مي كنند و وقتي عمليات تمام ميشوند به مديران سايت گزارش مي دهند. ديتابيس ها براي ارائه دادن شرايط جاري كارخانه اصلاح و ويرايش مي شوند ، كه قادر مي كند مديران سايت و كارگران مجاز راكه به اشتراك بگذارند اطلاعات را باتوجه به پردازش كاري عددي همزمان.پردازش تراكنشي:پردازش تراكنشي يك تكنولوژي نرم افزاري است كه مديريت همزمان سيستمهاي توزيع شده بزرگ را قادر مي سازد. در محيط تجاري جهاني، عملكردها نياز است كه اجرايي كنند چندين قسمت ياسكانس محاسبه را با استفاده از ديتايي كه از چندين منبع ارائه مي شود. اين سكانس ها تراكنش ناميده مي شود. به خاطر اينكه منابع به اشتراك گذاشته شده در دسترس كاربران زيادي به طورهمزمان است، پردازش ديتا بايد مديريت شود به منظور حذف تناقض خواندن يا نوشتن(اطلاعات). ازسويي ديگر، پردازش تراكنشي نياز دارد قابليت دسترس پذيري بالاي سيستم براي استقرار و ايجاد. ازاين رو، هدف پردازش تراكنشي كنترل تراكنش هاست به منظور اجراي همزمان و در شرايط ايزوله كامل. معمولا، درپردازش تراكنشي بايد4 ويژگي ( ظرفيت اتمي، پايداري، ايزولاسين و ماندگاري يادوام) به منظور استقرار سيستمهاي توزيع شده مطمئن لحاظ شود.1-    ظرفيت اتمي: ظرفيت اتمي نشان مي دهد تراكنش كاملا اجرايي هست ياخير. مادامي كه تراكنش واحد فعال است، كاربر ديگري قادر به دسترسي منبع در يك حالت متوسط نيست. خلاصه، اصلاح ديتابيس ها مي تواند اعمال شود به طور مجزا از حالت اوليه به

حالت نهايي. بعلاوه، اگر تراكنش نتواند كامل شود، نتايج نيز بايد كأن لم يكن تلقي شود.2-    پايداري: اگر يكپارچگي و درستي محدوديت هاي ديتابيس ها لحاظ شده اند، اين شرايط نبايد بعد اجراي تراكنش گُم شود. براي مثال، اگر هيچ ديتاي خنثي وجود ندارد در ديتابيس تراكنش ها بايد جلوگيري كنند از نوشتن ديتاي خنثي.3-     ايزولاسيون: به منظور اجراي چند تراكنش به طور همزمان، كنترل جامعي بايد اعمال شود براي دسترسي به منابع. اين ويژگي تضمين مي كند كه نتايج حاصله از طريق پردازش تراكنشي در حكم آنهايي هستندكه پردازش سريالي است.4-    پايداري و دوام: يك مرتبه نتايج پردازش تراكنشي به كاربرده ميشود، نتايج بايد ذخيره شوند به طريقي كه نتايج نتوانند تغييركنند.ديتاي سيستم نبايد فرارباشد.ويژگي هاي بالا را به اختصار ACID گويند. اين خواص حتمي گسترش سيستمهاي مديريت  همزمان هستند. به طريقي مشابه، خواص ACID در سيستمهاي PTW نيز معني دارست زيرا كارگران همزمان شرايط كارخانه را طبق طرح هاي كاري تغيير مي دهند.تراكنش هاي دوفاز و با فرم عالي:خواص ACID توصيف شده در قسمت قبل نه فقط در ديتابيس ها بلكه در سيستمهاي توزيع شده بايد لحاظ شوند. لذا، تعريف چگونگي اجراي تراكنش براي پردازش سريالي مهم است. باتوجه به برنامه هاي كامپيوتري تراكنش مي تواند به عنوان يك سِت يا دسته اي از عمليات خواندن و نوشتن به عناصر سيستم ملاحظه شود. در شكل 2، ما چند مثال نشان داده ايم از تناقض يا خطاي نوشتن و خوندن براي تراكنش هاي چندگانه. به منظور جلوگيري از چنين زياني استفاده عمليات قفل لازم است. عمليات قفل باعمليات ضدقفل جفت مي شوند و طراحي

ميشوند براي حفظ دقت ديتا. بعلاوه، دو نوع عمليات قفل ( قفل اشتراكي و قفل انحصاري) استفاده مي شوند براي افزايش قابليت دسترسي ديتا. قفل اشتراكي جلوگيري مي كند تراكنش ديگري را از نوشتن ديتا، درحاليكه خواندن ديتا مجاز است. ازسوي ديگر قفل انحصاري هردو عمل خواندن ونوشتن را جلوگيري مي كند.همانطور كه در شكل 3 نشان داده شده، يك سكانس تنها عمليات مي توند فرم بگيرد به موردي كه درون تراكنش هاي چندگانه همزمان انجم مي شوند روي يك پردازنده. يك سكانس تنها كه در آن عمليات يك ست ي دسته تراكنش ها تركيب وممزوج مي شوند ، لذا قسمتهاي نگه دارنده تاريخچه ناميده مي شوند. گذشته از اين تاريخچه اشاره ميشود به قانوني اگر تاريخچه هيچ ناسازگاري و تضادي با قفل نداشته باشد براي هر تركنش. به منظور اجراي همزمان تراكنش ها تاريخچه بايد ايزوله شود.به معناي دقيق تر، قضيه يا برهان زير معتبر مي شود:"قضيه قفل(لاكينگ): اگر همه تراكنش ها عالي فرم و دوفازه باشند، سپس هر تاريخچه قانوني ايزوله خواهد شد."در اين قضيه، فرض ميشود كه يك تراكنش عالي فرم باشد در هر قرائت و عمل ضد قفل توسط يك قفل همساني محافظت شود و همه قفلها با تمام شدن تركنش آزاد مي شوند. علاوه براين، تراكنش دوفازه فرض ميشود اگر تراكنش فاز افزاينده و فاز كاهنده داشته باشد. قفلها فقط در طي فاز فزاينده اكتساب ميشوند و فقط در طي فاز كاهنده آزاد ميشوند.چهار تاريخچه در شكل 4 مقايسه شده اند. تاريخچه 1a تركيب شده از تراكنش هاي عالي فرم ودوفازه. ازاين رو تاريخچه 2a مي تواند ملاحظه شود به

پيشرفت به عنوان پردازش سريالي . نتيجه تاريخچه 1a با2a همسان است. ازسويي ديگر مادامي كه تراكنش 1 از 1b عالي فرم نشده تاريخچه 2b مي توند نزديك شود ونتايج تاريخچه ها متفاوت هستند.كاربرد وپياده سازي در سيستم هاي PTW:در مطالعه حاضر ما پيوستگي مديريت ديتا و كنترل كاري ذاتي با استفاده از تكنولوژي پردازش تراكنشي را ارائه داديم. دراصل، كاربرد پردازش تراكنشي براي سيستمهايي مثل سيستمهاي رزرو هواپيمايي و سيستمهاي حساب بانكي كه درآنها اجراي عمليات ذاتي بحراني نيست گسترش يافت. مديريت ديتا براي سيستمهاي PTW بايد باعمليات فرايند كاري لينك شود. مقايسه اين سيتمها، سيستمهاي PTW بافرايندهاي پايداري طولاني چندين عمليات دستي چنان كه مديران سايت و كارگران بايد زمان واقعي شرايط كارخانه را از اتاق هاي كنترل يا محل كار توسط ترمينالهاي مشتري توزيع شده بدست آورند. هرگونه مزاحمتي بايد نابود شود از مناطق خاص تا تمام منابع خطرناك انرژي شامل شوند زيرا چندين عمليات نياز است براي ايزوله سازي تجهيزات. دسته عمليات براي ايزوله سازي ملاحظه مي شود كه تراكنشي باشد و براي استقرار ويژگي هاي ACID مهم است. بعلاوه، مديران و كارگران بايد در ملاحظه خاصي باشند ارتباطات زماني در ساخت يك به يك روابط بين اصلاح ديتابيس و اجراي فرايند كار.شكل 5 قسمت پردازش ديتا براي سيستمهاي PTW را نشان مي دهد. درشكل 5 قسمتها تركيب شده اند با دو فاز كه فاز كسب و فاز رهايي است. در فاز اكتساب مديران سايت طرحي با به روزرساني ديتا با استفاده از عمليات قفل مي سازند. كارگران اطلاع مي يابند از برچسبها وعلائم كه براي ايزوله سازي طرح لازم است

و اجراي عمليات حبس ياتحريم طبق دستورات. تكميل ايزوللاسيون توسط كارگران به مديران سايت گزارش مي شود. مديران سايت اين گزارش را در ديتابيس ثبت مي كنند واجازه شروع فرايندكارمي دهند.در فاز آزادسازي كارگران اطلاع ميدهند به مديران سايت وقتي كه فرايندكار كامل ميشود.مديران سايت دستورات رابراي آزادي ايزولاسيون صادر مي كنند و ديتابيس را اصلاح مي كنند. كارگران عمليات رهايي را منتقل ميكنند و برچسب ها وعلائم رابرمي گردانند. سرانجام، مديران سايت برچسب هاوعلائم راچك كرده ديتابيس ها را براي شرايط عادي به روز مي كنند. اين قسمت جاري ميكند ساختار عالي فرم و دوفازي را در آن طرح كار كاملا ايزوله مي تواند باشد. علاوه براين، دوقاعده بايد به منظور استقرار ويژگي هاي  ACIDاضافه شود. ابتدا، ظرفيت اتمي و پايداري وقتي فرايند كار لغو شود نيازمند بازيافت شرايط عادي است. سپس، برچسبها وعلائم بايد براي هرعمليات اعلان شوند و انتشار و لغو فوق الذكر به منظور نگهداري پايداري ثبت مي شود.استفاده قسمت فوق الذكر تكنولوژي پردازش تراكنشي در سيستمهاي PTW اجرا مي شود.مطالعه موردي:نمونه آزمايشي سيستم PTW كامپيوتري گسترش يافت براي نمايش كارايي كاربرد تكنولوژي پردازش تراكنشي. ما آزمايش كرديم كه آياسيستم مي تواند دستورات كار را عرضه كند وقتي چند طرح كاري در يك زمان درخواست ميشوند. فرايند مواد معدني گيري كه در شكل 6نشان داده شده به عنوان مورد مثال به كاررفت.شكل 7 ساختار ديتابيس را ارائه مي كند. ديتابيس تركيب جداول، مثل تجهيزات فرايندهاي كاري ايزولاسيون و اجازه يافرمان است. مديران سايت و كارگران مي توانند دسترسي به ديتابيس از ترمينالهاي توزيع شده داشته باشند و تحصيل اطلاعات باملاحظه شرايط

كارخانه. پنجره رابط نشان داده شده در شكل 8 براي شكل طرح هاي كاري استفاده شده ست. طرحهاي كار سپس به سيستم ارائه مي شوند. اگرهيچ تناقضي نباشد طرحها مجاز براي اجرا هستند.براي موردي كه درآن طرح درخواست تناقض براي تجهيزات قفل شده و برچسب دار باشد سيستم به كاربرهشدارميدهد. شكل9 نشان ميدهد يك مثال هشدار را.طرحهاي مجاز كاملا ايزوله هستند لذااين طرحها ميتوانند همزمان اجرا شوند.بررسي تناقض وقت ايزولاسيون رهايي اعمال مي شود.چك باكسه درسيستم نمونه آزمايشي ظاهر مي شوند كه توسط آن زمانبندي ارتباطات مي تواند تاييد و تصديق شود با فيدبك يا بازتاب گزارش در ديتابيس.نتيجه گيري:درمقاله حاضر مااهميت مفهوم پردازش تراكنشي رادر سيستم هاي PTW بحث كرديم.براي استقرار مديريت همزمان مطمئن سيستمهاي توزيع بزرگ ياجامع پردازش تراكنشي 4ويژگي نيازدارد؛ظرفيت اتمي، پايداري، ايزولاسيون و ماندگاري كه ارضا شوند. با استفاده ازاين خواص عمليات چندگانه مي تواند به طور همزمان اجرا شود. درطي نگهداري برگشت فرايندهاي غير روتين باتوجه به پيشرفت فرايند اجتناب ناپذير است. يك سيستم PTW كامپوتري كه درآن بازتاب ديتابيس شرايط كارخانه به اشتراك گذاشته مي شود بامديران و كارگران پيشنهاد شد. سيستم پيشنهادي اجرا شد براي پروسه نمك گيري براي امتحان مي تواند اطمينان كنترل كار رادر كارخانه هاي شيميايي توسط مديريت ايمن تاييدشده تئوري افزيش دهد. منبع انتشار اصل مقاله: S. MATSUOKA and M. MURAKI(2002), Institution of Chemical Engineers Trans IChemE, Vol 80

تهيه و تنظيم: پايگاه مقالات علمي مديريت  www.SYSTEM.parsiblog.com

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109