مديريت تطبيقي

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: مديريت تطبيقي/ www.modiryar.com

ناشر :www.modiryar.com

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1391.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه , رايانه

موضوع:مديريت - تطبيقي

ن_ظ__ام اداري در فغ__انست____ان

0 ن_ظ__ام اداري افغ__انست____ان...Afghanistan

در ساختار سياسي كنوني افغانستان هيچ چيزي قابل پيش بيني نيست.تدوين: مهدي ياراحمدي خراساني

مقدمهافغانستان كشوري است در آسياي ميانه پايتخت آن كابل است. نخست از همه بايد گفته شود كه در ساختار سياسي كنوني افغانستان هيچ چيزي قابل پيش بيني نيست. رژيم يكدست و متمركزي در كشور وجود ندارد. نظام سياسي واداري كنوني افغانستان متشكل از جناح هاي جنگسالاران محلي، نمايندگان برخي از گروه هاي مذهبي، فرزندان مالكين بزرگ قبلي و بروكرات هاي گذشته افغانستان است و همين عناصر موقعيت هاي كليدي را در دست دارند. اين ها به مثابه نمايندگان مالكين بزرگ و اشرافيت كنوني حاكم در كشور در ساختار سياسي و هم در روند اقتصاد « شبه سرمايه داري» يعني بازار آزاد، سهم كلي دارند. برخي از اعضاي اين نهادها كه در متن رژيم حاكم افغانستان شامل اند از فضاي باز و آزادي هاي فردي ( بت هاي موهوم سياست جهانگراي ليبراليسم نوين) سخن مي گويند، تا دل سردمداران شركت هاي بازارهاي بين المللي را به دست آورند. دولت اسلامي افغانستان-جمهوري اسلامي افغانستانزبان رسمي-پشتو، فارسي(دري)بزرگترين شهر-كابلپايتخت-كابلرئيس جمهور-حامد كرزايپهناوري-647,500 كيلومتر مربع²استقلال-1919 از بريتانيايكاي پول-افغانيمنطقه زماني-UTC +4.5سرود ملي-سرود ملي افغانستاندامنه اينترنتي-af.پيش شماره بين المللي تلفن-93 تاريخخلاصه تاريخ افغانستانسرزميني كه امروز افغانستان ناميده مي شود، تاخت و تازهاي اقوام گوناگون و جهان گشايان و مهاجمان بي شماري را به ياد دارد. بخشهاي گوناگوني از افغانستان طي سالهاي طولاني با شاهنشاهي هاي همسايه، تاريخ مشترك داشته و يا بخشي از آنها بوده اند. از

اقوام آريايي و شاهان هخامنشي، همچنين اسكندر، مسمانان، و مغولان تا نيروهاي تحت نفوذ شوروي بر اين سرزمين حكم رانده اند و تاريخي پرحادثه را برايش رقم زده اند.احمد شاه دراني از شاهان پشتون افغانستان، در سال 1744 ميلادي، نام اين كشور را به طور رسمي افغانستان ناميد. افغان (در لغت به معناي ناله و فغان) نامي بوده است كه به اقوام پشتون گفته مي شده و اكنون، به هر تبعه كشور افغانستان، افغان گفته مي شود.قسمتي از سرزمين كنوني افغانستان،(شامل هرات) تا 150 سال پيش بخشي از خاك ايران بود كه كه انگليس با تصرف بخش هايي از جنوب ايران ناصرالدين شاه قاجار را مجبور به قبول پيمان پاريس كرد و اين سرزمين ها از ايران جدا شد.پس از جنگهاي داخلي، حكومت طالبان، حمله امريكا، و دوران گذار دولت انتقالي، مردم افغانستان در يك راي گيري عمومي براي نخستين بار تحت نظارت سازمان ملل و ديگر نهادهاي بين المللي حامد كرزي را به عنون نخستين رييس جمهور منتخب خود برگزيدند و نظام كشور به جمهوري اسلامي تبديل گرديد.جغرافياافغانستان كشوري كوهستاني است كه بخش مركزي آن را رشته كوه هاي بزرگ و سخت گذر هندوكش، كه از دشت ها و جلگه هاي آسياي ميانه تا بيابان ها و هامون هاي هند امتداد يافته است، مي پوشاند. بلندترين قلهٔ اين رشته كوه هاي بزرگ در شمال شرقي كشور واقع است و بيش از 7000 متر ارتفاع دارد. مساحت افغانستان 652٬090 كيلومتر مربع است.افغانستان در شمال هم مرز است با تاجيكستان (1206 كيلومتر)، تركمنستان (744 كيلومتر)، و ازبكستان (137 كيلومتر)، در شرق با پاكستان (2430 كيلومتر)، و در غرب با ايران داراي 936 كيلومتر مرز مشترك است. طبق آمار سال 2002، جمعيت افغانستان بالغ بر

28٬717٬213 نفر است. پايتخت كشور شهر كابل است و شهرهاي بزرگ اين كشور عبارت اند از مزارشريف،كابل، هرات،پلخمري، جلال آباد، كندز، و قندهار.مردمجمعيت افغانستان حدود 30 ميليون نفر براورد مي شود كه از اين بين 39٪ پشتون،25٪ تاجيك، 20٪ هزاره و ازبك ٪9)آيماق، تركمن، بلوچ و ...) اند.حدود 80٪ مردم سني و 16٪ شيعه اندو بقيه ديگر مذاهب.مردم افغانستان به يكي از زبان هاي فارسي 50٪، پشتو 35٪، ازبك، تركمني و بلوچي سخن مي گويند. بر اساس قانون اساسي افغانستان، تمامي اين زبانها در مناطقي كه گويندگان زيادي دارد رسمي است و زبانهاي فارسي دري و پشتو زبان ملي اند.فرهنگآموزش و پرورشدر زمان اشغال افغانستان توسط شوروي جنگهاي داخلي اين كشور(دهه هاي 90 ميلادي)، شالوده آموزش و پرورش افغانستان از هم پاشيد. در دوره ي قدرت طالبان حتي دختران خانه نشين شده و اجازه ي تحصيل از آنها گرفته شد. در اين دوره، به جاي درسهاي علمي مانند شيمي و فيزيك در مدارس، بيشتر بر آموزشهاي مذهبي تاكيد مي شد. اكنون برآورد مي شود كمتر از نيمي از مدارس افغانستان دسترسي به آب آشاميدني داشته باشند. پس از حمله امريكا به افغانستان در سال 2001 ميلادي و فروپاشي طالبان، با روي كار آمدن دولت انتقالي وضعيت تحصيل اندك اندك رو به بهبودي مي رود ولي با اين وجود هنوز بيش از 60٪ مردم افغانستان از سواد خواندن و نوشتن بي بهره اند.چهره هااحمدشاه مسعود احمدشاه مسعود از فرماندهان و مجاهدين افغان بود كه سالها با ارتش شوروي سابق كه افغانستان را اشغال كرده بود جنگيد و درگيري هاي نظامي اي هم با گروه طالبان داشت. وي روز نهم سپتامبر سال 2001 ميلادي، بر اثر انفجار انتحاري دو تروريست عرب مرتبط با شبكه

القاعده كه خود را خبرنگار معرفي كرده بودند، كشته شد.// دوران كودكي و نوجواني احمدشاه مسعوداحمدشاه مسعود فرزند دگروال (سرهنگ) دوست محمد خان در 11 سنبله (11 شهريور) سال 1332 هجري شمسي مطابق به 2 سپتامبر 1953 ميلادي در قريهٔ جنگلك ولسوالي پنجشير ولايت پروان زاده شد.پدر احمد شاه مسعود دگروال دوست محمد از افسران ارتش افغانستان در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه بود. پدر بزرگش يحيي خان يكي از بزرگان مردم پنجشير به حساب مي رفت كه در دوران پادشاهي امان الله خان به عنوان كارمند و مامور رسمي دولت وظيفهٔ خزانه دار نقدي را به عهده داشت. او همچنان در تشويق و جمع آوري مجاهدان و مبارزان از زادگاه خود، وادي پنجشير براي كسب استقلال از استعمار بريتانيا در سلطنت شاه امان الله شخص فعال و پر تحرك محسوب مي شد. دگروال دوست محمد مانند بسياري از افسران ارتش و كارمندان دولت در سالهاي كار رسمي بعد از هر چند سالي محل كار و وظيفه اش تغيير ميافت. و از يك ولايت به ولايت ديگر مؤظف مي گرديد. از اين رو موصوف در سالهاي كارش به حيث افسر ارتش يا صاحب منصب اردو در ولايات: ننگرهار، بدخشان، بغلان، غزني، هرات و كابل وظايفي را به عهده داشته است.او علاوه بر كار در ارتش كه مربوط وزارت دفاع مي شد گاهي در وزارت داخله نيز وظايف رسمي را به سر رسانيده است. آنچنانكه او در هرات چندسالي در بخش وزارت داخله سمت فرماندهي يا قومانداني ژاندارم و پليس هرات را به دوش داشت. بنابر اين احمدشاه مسعود همراه با پدر و خانواده به ولايات مختلف رفت و دوران كودكي و نوجواني را

در مكاتب و مدارس بيرون از زادگاهش سپري نمود.مسعود سالهاي آغاز كودكي را در زادگاهش دره پنجشير گذراند. در پنج سالگي شامل صنف اول مكتب بازارك گرديد. قبل از آنكه صنف اول را به پايان برساند با خانواده به كابل رفت و در مكتب شاه دوشمشيره شامل شد. اما اندكي بعد پدرش در سمت قوماندان ژندارم و پوليس هرات به ولايت هرات رفت و احمدشاه مسعود صنوف دوم، سوم و چهارم را در مكتب مؤفق شهر هرات به درس و تعليم ادامه داد. در همينجا بود كه علوم ديني و مذهبي را نزد مدرس مدرسه جامع هرات فرا گرفت .در پايان صنف چهارم با پدرش كه از هرات به كابل تبديل گرديد دوباره به شهر كابل بازگشت.دوران متوسطه و ليسه را در ليسه استقلال كابل به پايان رساند و در سال 1352 با شركت در امتحان كانكور وارد دانشكدهٔ مهندسي پوليتخنيك گرديد.در نوجواني علاقه زيادي به ادامهٔ تحصيل در حربي پوهنتون(دانشگاه نظامي) از خود نشان مي دهد. اما به توصيه دوستان پدرش كه دل ناخوش از نظام عسكري و نارضايتي از عدم كفاف معاش و شكايت از روزگار داشتند، تشويق به ادامهٔ تحصيل در دانشكده هاي طب يا انجنيري (مهندسي) مي گردد. و زماني كه يكي از دوستان جوانش عمارت زيباي پوليتخنيك كابل را نشانش مي دهد، علاقمندي ورودش را به آن دانشگاه كتمان نمي كند و به اين ترتيب وارد دانشكده مهندسي پوليتكنيك كابل مي شود.همزمان با ورود به دانشكدهٔ مهندسي پوليتخنيك كابل در سال 1352 رسماً عضويت نهضت اسلامي افغانستان را مي پذيرد. و در تابستان سال 1354 رهبري مبارزه در نخستين قيام پنجشير در برابر حكومت وقت را به

عهده مي گيرد، قيام ناكام مي گردد و همكاران مسعود تعدادي از جمله شاه ابدال دستگير و سپس اعدام مي شوند.اسماعيل خاناسماعيل خان از فرماندهان مجاهدين افغانستان در سالهاي جنگ عليه نيروهاي شوروي و طالبان است.او ابتدا (پيش از حضور شوروي در افغانستان ) به عنوان افسر با رتبه يا درجه جكتورن (معادل سروان در ايران) در فرقه يا تيپ شماره هفده هرات خدمت مي كرد.با آغاز جنگهاي مجاهدين افغان عليه شوروي سابق به جمع مجاهدين پيوست.نخستين حضور وي در جمع مجاهدين، مربوط به قيام بيست و چهار حوت (اسفند ) سال 1357 خورشيدي است كه هزاران تن از مردم هرات در آن كشته شدند.پس از آن اسماعيل خان از نگاه حكومت كابل، يك ياغي به حساب مي آمد كه عليه حكومت تحت حمايت شوروي در كشورش مي جنگيد. هنگامي كه حكومت كمونيستي افغانستان در آغاز دهه هفتاد خورشيدي، در سراشيبي سقوط قرار گرفت، و دكتر نجيب الله، آخرين رئيس جمهور نظام كمونيستي افغانستان، پذيرفت كه حكومت را به شوراي رهبري مجاهدين بسپارد، درست نه روز پيش از ورود مجاهدين به كابل، اسماعيل خان به همراه نيروهاي تحت امرش، وارد شهر هرات در غرب كشور شد و كنترل آن را در دست گرفت.اسماعيل خان تا سال 1374 خورشيدي، فرمانده قدرتمند قل اردو (لشكر ) شماره چهار ارتش افغانستان در غرب كشور و والي (استاندار ) ولايت هرات بود.اسماعيل خان، در غرب كشور يكي از حاميان عمدهء دولت برهان الدين رباني در كابل بود.اين فرمانده جمعيت اسلامي افغانستان، در سال 1374، از شمال با شبه نظاميان ازبك تبار تحت امر ژنرال عبدالرشيد دوستم مي جنگيد و از جنوب، با نيروهاي شورشي تازه شكل گرفته

طالبان.اسماعيل خان تا اواسط سال 1374، سرگرم نبرد با طالبان بود و توانست مواضع آنها را تا نزديكي ولايت هلمند در جنوب كشور واپس براند.اما طالبان كه در جبهه كابل قادر به تصرف آن شهر و پيشروي به سمت شمال افغانستان نشده بودند، به حوزهء جنوب غرب توجه نموده و با كمك پناميان پاكستان بعد از نبردهاي سنگين در ولايت فراه موفق به تصرف شهر هرات شدند. با تصرف هرات توسط طالبان اسماعيل خان جبهه اي به نام امارت عمومي حوزه جنوب غرب تشكيل داد و اندكي بعد، به همراه گروهي از مجاهدين تحت امر خود،به مناطق مركزي و شمال افغانستان رفت و به جنگ عليه طالبان ادامه داد.حضور اسماعيل خان در شهر فارياب در شمال افغانستان، با يك سلسله معاملات پنهان سياسي ميان شبه نظاميان ازبك به رهبري ژنرال عبدالملك و شورشيان طالبان همراه بود كه در اثر پيوستن جنرال ملك به طالبان، اسماعيل خان به همراه جمعي از همرزمانش به دست طالبان اسير شد.طالبان به مدت سه سال اسماعيل خان را در اسارت داشتند و در اين مدت، فرزندش ميرويس صادق در شهر مشهد ايران، سرپرستي امارت عمومي حوزه جنوب غرب را به عهده داشت.اسماعيل خان در سال 1377 از زندان "سرپوزه" قندهار و از جنگ طالبان گريخت و به همراه سرباز طالبان كه به او در فرار از زندان كمك كرده بود، وارد ايران شد.او بار ديگر با پيوستن به جبهه متحد براي دفاع از افغانستان كه ائتلافي از گرو هاي مخالف طالبان در افغانستان بود به تشكيل جبهه ديگري، به مناطق مركزي و شمال افغانستان رفت و تا زمان فروپاشي طالبان با حمله

ائتلاف بين المللي ضد تروريسم (به رهبري آمريكا ) به عمليات نظامي ادامه دادتا سرانجام با فروپاشي طالبان، در ماه عقرب (آبان ) سال 1380، دوباره هرات را به تصرف آورد.اسماعيل خان بخشي از درآمد گمرك اسلام قلعه را، صرف آبادي هرات كرده است. و به تلاش براي خريداري برق بيست و چهارساعته از تركمنستان و ايران براي ولايت هرات پرداخته و سرانجام موفق به تكميل اين پروژه شد. در دوره فرمانروايي او پاركها و مراكز تفريحي چندي در هرات ساخته شده و بخشي از جاده ها و خيابانهاي آن اسفالت شده است. احداث شهرك صنعتي هرات و پروژه دانشگاهي هم در اين دوره انجام شده كه دولت افغانستان، گويا به دليل نداشتن بودجه كافي، توان تكميل پروژه دوم را ندارد.اسماعيل خان حدود شصت سال سن دارد و پس از ميرويس صادق كه در سال 83 كشته شد، دو پسر ديگر به نامهاي ياسر و طاها و يك دختر براي او باقي مانده است.برهان الدين ربانيبرهان الدين رباني رهبر حزب جمعيت اسلامي افغانستان است.اين حزب مشي اي معتدل داشته و از آغاز تاسيس تحت تاثير جنبش اخوان المسلمين مصر بوده است. رباني از سال 1371 الي حمله امريكا به افغانستان به عنوان رئيس جمهور افغانستان ايفاي وظيفه مينمود. در سالهاي رياست جمهوري وي افغانستان درگير جنگهاي داخلي ميان گروه هاي مختلف بود كه به تازگي رژيم كمونيستي افغانستان را ساقط نموده بودند.پيشينه ربانيدر سال 1940 در شهر فيض آباد مركز ولايت بدخشان بدنيا آمد. در سال 1963 ار فاكولته شرعيات (دانشكده الهيات) فارغ گرديده و در سال 1968 جهت تحصيلات عالي به مصر رفته در دانشگاه الازهر مصروف

(مشغول) تحصيلات عالي شد. پس از ختم تحصيلات به كشور بازگشت و در فاكولته شرعيات كابل مصروف تدريس گرديد. در سال 1974 پس از حمله حكومت بر ضد اسلامگراها، به پاكستان رفت و بوسيله ذولفقار علي بوتو تجهيز و مسلح گرديده دوباره به همراه با ساير اسلامگرايان به افغانستان بازگشت. با شروع كودتاي ثور، برهان الدين رباني به فعاليت هايش ادامه داده، يكي از بزرگ ترين احزابي بود كه بر ضد شوروي ها مي جنگيد و قسمت اعظم كمكهاي سي آي اي و آي اس آي به اين حزب داده ميشد. در اپريل 1992 نيروهاي رباني تحت فرماندهي مسعود داخل كابل شدند و در ماه جون بحيث رئيس دولت اسلامي تعيين گرديد. وي به اين وظيفه تا تشكيل حكومت موقت در 22 دسمبر 2001 ادامه داد هرچند از سال 1996 به بعد عملا پايتخت بدست طالبان بود.رباني فعلا عضو پارلمان افغانستان است.حامد كرزيحامد كَرزي سياستمدار برجسته افغان، در حال حاضر رييس جمهور كشور افغانستان است. وي از زمان سرنگوني حكومت طالبان تاكنون اين سمت را بر عهده دارد. نام وي در بعضي از متون فارسي ايران، حامد كرزاي نوشته شده است.// پيشينه كرزيحامد كَرزي در 24 دسامبر سال 1957 ميلادي، در روستاي كرز در نزديكي قندهار (ولايتي در جنوب افغانستان) متولد شد.پدرش عبدالاحمد كرزي، از متنفذان قوم پوپلزي و معاون رييس پارلمان افغانستان در سا ل هاي دهه شصت ميلادي بود. عبدالاحمد كرزي، در اواخر دهه نود، در شهر كويته پاكستان كشته شد.حامد كرزي در كابل، در مكتب (مدرسه) ابتدايي محمد هوتكي، متوسطه (راهنمايي) سيد جمال الدين افغان و ليسه (دبيرستان) حبيبيه درس خواند، و تحصيلات عالي خود را در

رشته علوم سياسي و ارتباطات بين المللي در هند به انجام رساند.در سال 1990، آقاي كرزي با دكتر زينت قريشي ازدواج كرد. حامد كرزي شش برادر و يك خواهر دارد.سوابق سياسي كرزيحامد كرزي در دوران جهاد (جنگ افغانها با اشغالگران شوروي) در پاكستان، در مدارس مجاهدين افغان فعاليتهاي آموزشي داشت.با روي كار آمدن دولت مجاهدين در سال 1992، آقاي كرزي معاون وزير خارجه اين كشور شد.در سال هاي آخر حكومت طالبان، آقاي كرزي به جمع مخالفان اين گروه پيوست و مبارزات مسلحانه با طالبان را آغاز كرد.حامد كرزي نخستين رييس جمهور منتخب افغانستان است.حامد كرزي در كنار عبدالستار سيرت (از حقوقدانان زمان ظاهر شاه)، از گزينه هاي گروههاي مذاكره كننده افغان در كنفرانس بن در آلمان بود، كه سرانجام، در اين كنفرانس، به رياست دولت موقت افغانستان برگزيده شد؛ نخستين دولتي كه پس از طالبان روي كار آمد.او در انتخابات دموكراتيك افغانستان در سال 2004، با به دست آوردن بيش از 55 درصد آرا، به عنوان نخستين رييس جمهور منتخب مردم افغانستان قدرتش را حفظ كرد.او به زبانهاي فارسي، پشتو، انگليسي و اردو به طور روان سخن مي گويد و از اسب سواري و مطالعه فلسفه لذت مي برد.ظاهرشاهظاهرشاه يكي ازچهره هاي سياسي ومشهورافغانست .كه در ظهور دولت جديد نقشي شريفاتي ايفا كرد.دادفر سپنتادكتر رنگين دادفر اسپنتا(سپنتا)، وزير خارجه كنوني افغانستان، در پانزده دسامبر سال 1953 ميلادي در ولسوالي (بخشداري) كرُخ در ولايت هرات افغانستان زاده شد.او تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر هرات به پايان رساند و سپس در ميانه سال 1970 وارد دانشگاه كابل شد.دكتر اسپنتا داراي مدرك دانشگاهي در رشته روابط بين الملل از تركيه

است. او به دنبال اشغال كشورش توسط شوروي سابق، در سال 1982 به كشور آلمان مهاجرت كرد.او همچنين مسئول انستيوي مطالعات جهان سوم در دانشگاه آخن آلمان بود.داكتر رنگين دادفر اسپنتا، در سالهاي حكومت طالبان در افغانستان و سالهاي بعد از آن، تا سال 2005 ميلادي، به عنوان تحليگر مسايل سياسي افغانستان، در مطبوعات غربي، به ويژه راديو بي بي سي فارسي شناخته شد.او در سال 2005 ميلادي براي تدريس در دانشگاه كابل، به عنوان استاد مهمان به كشورش بازگشت و سپس، مشاور رييس جمهور حامد كرزي در امور بين الملل شد.آقاي كرزي، دكتر اسپنتا را در كابينه جديد خود كه در سال 2006 ميلادي تشكيل شد، به عنوان وزير امور خارجه به پارلمان معرفي كرد و آقاي اسپنتا توانست با به دست آوردن راي اعتماد مجلس نمايندگان افغانستان، نخستين وزير خارجه اين كشور شود كه با راي اعتماد پارلمان كشور، آغاز به كار مي كند.دكتر اسپنتا كه داراي تابعيت دوگانه آلماني - افغاني بود، پس از انتصاب به عنوان وزير خارجه افغانستان، تابعيت آلماني خود را كنار گذاشت.ببرك كارملبَب_رَك كارمِل رئيس جمهور افغانستان در دهه 1980 ميلادي بود.او در تاريخ 6 ژانويه سال 1929 در دهكدهٔ كمري واقع در شرق كابل زاده شد و در تاريخ 3 دسامبر سال 1996 در شهر مسكو درگذشت. او سياستمداري افغان بود كه از سال 1979 تا سال 1986 در دوران مداخلهٔ شوروي سومين رئيس جمهور جمهوري دموكراتيك افغانستان بود.وي را مردم كشور شاه شجاع ثاني ناميدند زيرا تحت حمايه و دست نشانده مستقيم روس ها بود.كارمل در سال 1947 پس از فراغت از دبيرستان آلماني زبان اماني شهر كابل

در دانشكدهٔ حقوق دانشگاه كابل به تحصيل پرداخت. در اينجا او براي بار اول با فعالين سياسي ماركسيست آشنا مي گردد. كارمل بزودي رهبر جنبش دمكراتيك دانشجويان ويش زلميان (جوانان بيدار) گرديد.پيشينه سياسي كارملكارمل در اواسط دههٔ 1950 به دليل فعاليتهاي ضدرژيم زنداني شد. در سال 1956 از حبس رها شد و به عنوان كارمند در وزارت پلان (وزارت برنامه و بودجه) منصوب گرديد. كارمل با نام مستعار مريد يك پلاتفرم كمونيستي تأسيس كرد. در تاريخ اول ژانويه سال 1965 همراه با 29 نفر رفقايش و نورمحمد تره كي از نويسندگان و اعضاء اين سازمان، حزب دموكراتيك خلق افغانستان را بنيانگذاري كرد. در سالهاي 1965 و 1968 هربار براي چهار سال به عنوان وكيل در پارلمان افغانستان انتخاب گرديد. درسال 1967 حزب دموكراتيك خلق افغانستان به دو فراكسيون حزب خلق و حزب پرچم منشعب گرديد. كارمل رهبر فرمعتدل پرچم شد. عليرغم مخالفت كارمل، حزب در سال 1977 دوباره متحد گرديد. پس از كودتاي 27 آوريل سال 1978 حزب دموكراتيك خلق افغانستان نقش حزب حكومتي را به عهده گرفت .كارمل به عنوان معاون صدراعظم تعين گرديد. پس از آنكه فراكسيون خلق چرخ مبارزات درون حزبي براي كسب قدرت را به نفع خود برگرداند، اعضاي پرچم در سال 1978 از وظايف شان در دستگاه حكومت كشور سبكدوش شدند. كارمل به عنوان سفير به پراگ اعزام شد. در سال 1978 همراه با 5 نفر ديگر از اعضاء پرچم به اتهام خيانت ملي از حزب دموكراتيك خلق افغانستان اخراج و به كشور فراخوانده شد. او با اين دستور مخالفت كرد.حزب دموكراتيك خلق افغانستان تلاش نمود افغانستان را بر بنياد انديشه هاي سوسياليستي،

نوين سازد اما نتوانست ثبات را در افغانستان تأمين كند. در جريان مداخلهٔ ارتش سرخ به افغانستان اتحاد شوروي كارمل را فراخواند و در سال 1979 پس از كشته شدن حفيظ الله امين به عنوان رئيس جمهور منصوب گرديد. مشخصهٔ عمده دورهٔ حكومت كارمل جنگ با شورشگران مجاهدين است.پس از آنكه ميخائيل گورباچف منشي كميتهٔ مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي گرديد، اتحاد شوروي سياست خود را در مورد افغانستان تغيير داد. بدليل تلفات بيشمار در جريان اشغال، شوروي ها براي خروج قواي خود آماده مي شدند. براي توافق با رهبران مجاهدين، كارمل كه تحت فشارهاي سياسي قرار داشت، مانع تلقي مي گرديد. در 1986 كارمل از مقام منشي عمومي كميته مركزي حزب دمكراتيك خلق افغانستان سبكدوش و محمد نجيب الله جانشين او گرديد و بعداْ در نوامبر 1986 به وسيلهء نجيب الله از مقامش به عنوان رئيس جمهور بركنار شد..كارمل براي مدتي تحت حمايت ژنرال دوستم در شهر مزار شريف به سر مي برد، اما دوباره به مسكو بر مي گردد. در تاريخ سال 1992 در آنجا به علت پمريضي جگر وفات كرد.نظام اداري افغانستاننخست از همه بايد گفته شود كه در ساختار سياسي كنوني افغانستان هيچ چيزي قابل پيش بيني نيست. همانطوري كه در پيش گفته شد، رژيم يكدست و متمركزي در كشور وجود ندارد. نظام سياسي واداري كنوني افغانستان متشكل از جناح هاي جنگسالاران محلي، نمايندگان برخي از گروه هاي مذهبي، فرزندان مالكين بزرگ قبلي و بيروكرات هاي گذشته افغانستان است و همين عناصر موقعيت هاي كليدي را در دست دارند. اين ها به مثابه نمايندگان مالكين بزرگ و اشرافيت كنوني حاكم در كشور در ساختار سياسي و هم در روند اقتصاد

« شبه سرمايه داري» يعني بازار آزاد، سهم كلي دارند. برخي از اعضاي اين نهادها كه در متن رژيم حاكم افغانستان شامل اند از فضاي باز و آزادي هاي فردي ( بت هاي موهوم سياست جهانگراي ليبراليسم نوين) سخن مي گويند، تا دل سردمداران شركت هاي بازارهاي بين المللي را به دست آورند.قشر نوپادر مدت چند سالي كه از روند ترويج اقتصاد آزاد نو در افغانستان مي گذرد، قشر نوپاي از سرمايه داران، تاجران، بازاريان و نزديكان آن ها، كه در قبل از ويژگي هاي آن ها ذكر شد، با حركت نسبتأ بطي به طرف خودشناسي تشكيل يك طبقه اقتصادي جديد سير دارند. اين روند اقتصادي با اين طبقه يي كه عاري از پيشينه فرهنگ اقتصاد نوين و دلسوزي به منافع كل اجتماع مي باشد، جامعه را به كجا سوق خواهد داد! براي روشن شدن آينده پديده اجتماعي كشور رجوع مي كنيم به اثر نويسندۀ فرانسوي«اونوره دو بالزاك 1799تا1851» در مجموعه داستان هاي او كه تحت عنوان «كمدي انساني» به چاپ رسيده است. اين كتاب ساختمان دروني اجتماع فرانسه در دوران حيات بالزاك را پديدار مي كند. بالزاك نشان مي دهد كه: (... اجتماع فرانسه در زمانش به ميدانگاه جنگ آشتي ناپذيري تبديل شده است كه در آن هر كسي بر ضد ديگران مي جنگد؛ ميدانگاهي كه « وحشي ترين خودخواهي ها در آن پيروز مي شود.» پاريس؛ جائي كه مردم « مانند عنكبوت به جان هم افتاده اند و يك ديگر را مي خورند ». جامعه سرمايه داري فرانسه افكار و وجدان آدمي را به صورت كالاي قابل خريد و فروش در آورده است.

سرمايه داران به مردم تبليغ مي كنند كه به گفتار و عقايد خود پايبند مباشيد و هر گاه كسي آن ها را از شما خواست، به او به فروشيد... ) در افغانستان اكنون اين عناصر، خصلتي مشابه دارند. به اين معني كه پول درآوردن را از هر راهي مشروع مي دانند و به خاطر پول به هر كاري- اعم از رشوه خواري، قاچاق، چپاولگري، وطنفروشي، حتي انحلال شركت هاي كه خود تشكيل داده اند، دست مي زنند. اين اقشار - بر خلاف سرمايه داران قرن 17 و 18 اروپا- كه بانك جهاني از آن خصلت سرمايه داري به افتخار ياد مي كند، نه به توليد كمك مي كنند و نه هم به رشد تجارت ملي و گسترش اعتبارات. روند اقتصاد آزاد كنوني در افغانستان از دهه ها به اينسو، يعني پيش از دوران سياست اقتصادي شبه مدرنيسم دوران سلطنت ظاهر شاه، خصلت انگلي داشته است. با توسل به كثيف ترين شيوه هاي ممكن پول در مي آورند و اقشار وسيع انگلي در حول خويش خود ايجاد مي كنند. اين اقشار به اصطلاح غربي ها، معتدل ها و پراگماتيست ها استند. اين ها اكنون به تدريج مي روند كه خود را بشناسند. البته اين افراد زرنگ تر از آنند كه دم به تله ورشكستگي احتمالي بدهند. آن ها تابعيت هاي كشورهاي غربي را دارند و يا در آن ممالك سرمايه اندوخته اند. خانه، كارخانه، شركت ها و سرمايه خود را در غرب حفظ مي كنند و بين افغانستان و كشورهاي محل اقامت خود پلي ايجاد كرده اند، تا بل بتوانند شيرۀ جان مردم افغانستان را به

مكند و به سود و سواد گري هاي خود بيافزايند. در اينجا بايد افزود كه در تاريخ معاصر افغانستان اين نخستين باري است كه چنين اقشاراقتصادي به شكل بسيار سيستماتيك، اما ضعيف و پراگنده و عاري از فرهنگ سرمايه داري كلاسيك غربي، با فرهنگ عقب مانده سنتي و چپاولگري در ساختار جامعه ما در حال پديدار شدن است.آنچه را كه در اينجا بايد قوياً تاكيد كرد، اين است كه بحث ما بر سر اقشار اقتصادي افغانستان، در بارۀ گرايش عيني جامعه عقب مانده به مرحله گذار، يعني وسيلۀ تحول اقتصادي است. نه برداشت نوع متفاوت آن كه توسط متخصصين اقتصاد سياسي چون « دوئد ريكاردو و راهنماي اقتصاد ليبراليسم آدم سميت » و غيره مطرح شده است، كه برخي از آن ها جدل هاي پايان ناپذيري در بيان تئوري « طبقه » اقتصادي دارند و بر پايه آن تئوري، توجيه برخي تضادهاي سرشتي نهفته در خود گرايش هاي پيشرفت را، مي بينند. چنين چيزي مورد بحث ما نيست. بل صحبت ما بر سر اقشار اقتصادي افغانستان بر اين است كه تا اندازه امكان، كوششي باشد تا راه هاي شناخت روند اقتصادي كنوني را بازگشاييم.دولت فعلي افغانستان و فساد اداري در فرايند رشوه ، خيانت و جنايتآنچه وضعيت عمومي جامعه سياسي و اجتماعي را در ساحه مخوف و سوزنده تحت شعاع خويش قرار داده و ميدهد يكي فساد اداري و ديگر بروكراسي است. رشوه ستاني بسيار پيشرفته در دولت كنوني  و ساير تعارفات اجباري از يكسو ، بقدرت رسيدن و سهيم ساختن افراد غير مسلكي و غير علمي در دستگاه دولتي از جانب ديگر ، در

امر انحراف دادن اصوليت ، ركود و كارشكني ها زمينه سازي خوبي در امر گسترش و بروز فساد اداري بشمار ميرود.ملت كه سه دهه درآتش خون و نفاق ، دار و ندارش را از دست داده ، ديگر نمي تواند بدبختي هاي بروكراسي و فساد اداري را به دوش آگنده ازخون خويش تحمل كند. ملت در خون نشسته افغانستان بايد بداند كه اعمال آنعده عناصر استفاده جو كه كوچكترين پابندي به هيچ قوانين بجز منافع خودشان ندارند ، قابل عفو و بخشش نبوده و نخواهد بود و شايد فراموش كنند كه سازندگان فساد اداري هرگز بخاطر نمي آورند تا مدت طولاني به اعمال بنيادگرايانه و خائنانه برخلاف اتحاد ملي ، عسل زهرآلودي را وابسته به استعماركهن و جهان خوار در گلو فروبرند.تاريخ اين دوره كه بيانگر اعمال و كردار انسانهاست،  آيينه وار بروي عملكرد هاي انساني قضاوت خواهد كرد و كتمان جاي هيچ خاين ملي را بدون چالش نخواهد گذاشت.كسانيكه فساد اداري را بره مي اندازند و يا زمينه هاي مختلف را دراين جهت مساعد ميسازند دشمنان مخفي و آشكار ارمان ملي و انساني ملت ماست.فساد اداري ناشي از سوء استفاده از قدرت دولتي است كه در قدم نخست دوستان و خويشاوندان را در شعاع قدرت شريك مي سازند و بعدا بنام هاي بازسازي و نو سازي به دستبرد دارايي هاي عامه متوسل ميگرند.اين آفت ها و جراثيم در رگ رگ سيستم اداري حكومت فعلي افغانستان بحيث يكي از مزمن ترين مكروب وجود دارد كه بايد بهر وسيلهً ممكن براي اصلاح سيستم اداري ، نصب افراد شايسته و كاردان در پست هاي اداري و تاسيس

يك اداره معقول با معيارهاي مسلكي و اصل شايستگي در نظر گرفته شود. و با تقويه و روحيهً بازدهي كار و حسابدهي درمقابل اين غدهً سرزاني درجهات مختلف مبارزه جدي و پيگير صورت گيرد. البته اين كار تا زماني محال است كه تعيين و انتخاب كدرها براساس شايستگي صورت نگرفته باشد.ارزيابي هاي دقيق در تاريخچهً ادارات كنوني ، مبين اين حقيقت است كه در اكثر ادارات دولتي ماموران سفارشي بيشتر از حد معمول متراكم گرديده  ، و اين اشخاص چون توانايي كارهاي محوله را ندارند ، زمينه بي بندباري ها را مساعد ساخته است كه در نتيجه زمينه هرچه بيشتر فساد اداري را بوجود آورده و موثريت اداره را ازبين برده است. بگونه مثال : نصب ملا در پست هاي تخنيكي كار خلاف پرنسيپ هاي علمي و اداري است.اگر فضاي ادارات دولتي از وجود عناصر فاسد ، بنيادگرا ، خاين و استفاده جو پاك گردد، اگر دولت فعلي از عملكردهاي سازشكارانه با بنيادگرايان  جاه طلب و كور دست بكشد و اگر ظرفيت ها مطابق قابليت افراد و اشخاص با فهم ، صادق و متعهد به آرمانهاي ملي افغاني و نيز معيارهاي شايسته سالاري در نظر گرفته شود ، به يقين كه مشكلات ازسر راه برطرف خواهد شد. هنوز دير نشده است كه مسئولين امور به سوي قانون مداري و تطبيق اصول و قوانيني كه تامين كنندهً منافع علياي ملت ماست گام هاي صادقانه، دلسوزانه و مسئولانه بردارند تا باشد تطبيق قوانين عدلي ، قضايي و ساير لوايح و مقررات تحت شعاع و انضباط و مسئوليت پذيري در جامعه به گونهً يك فرهنگ اداري محل تطبيق

خويش را دريابد و دواير دولتي از لوث عناصر بنيادگر ، استفاده جو و بيسوادي كه با نيش و نوش از پوست و استخوان مردم ما به اعتبار مردم افغانستان استفاده مي نمايند و يا بنياد اجتماعي نوپاي مردم را كه سده ها عذاب كشيده اند با فرايند و بازتاب فساد اداري هستي ملت ما را به يغما ميبرند روي معيار هاي حسابگرانه به چنگال قوانين عدلي و قضايي مجبور به تصفيه حساب گردند. و دور نيست كه مردم ما با مشت كوبندهً قانون و علاقمندي به حفظ دارايي هاي عامه و بيت المال اكثر كساني را كه با سوء استفاده از قدرت مرتكب چنان خيانتي گرديده اند مورد بازخواست و سرزنش قرار بدهند ، زيرا در امتداد زمان، تاريخ آيينه تمام نماي افعال و اعمال مردم است.وبراي جلوگيري از رشد و انكشاف بيشتر فساد اداري لازم است طرح سيستم حكومت و نظام اداري آن سه اصل زير را هرچه زودتر مورد تطبيق و عمل قرار دهند.1 _ اصل حسابدهي2 _ بالا بردن ظرفيت ها براساس ظرفيت ها و لياقت3 _ شفافيت ورعايت عدالت پسندي كه همهً آنها چون حلقه هاي زنجيرباهم درارتباط اند.حسابدهي از نظر عام بازپرسي ، بررسي و ارزيابي ميزان پيشرفت امور محوله حكومت است. در نظام هاي غير ديموكراتيك ، سيستم حسابدهي به اراكين دولت متعلق بوده كه نقش مردم دركشورهاي مانند افغانستان دراين پروسه ناچيز پنداشته مي شود ، در حاليكه در نظام هاي ديموكراتيك ، اين سيستم حسابدهي بصورت واقعي وجود دارد. مردم نقش عمده در تمام وجوه ها و مراحل مصرف و ميزان درآمدها دارند ، زيرا دارايي

به تمام مردم تعلق دارد نه به يك مشت بينام و بي نشان ، بنيادگرا ، متعصب ، خاين و چپاولگر كه بر مسند قدرت تكيه زده اند.آيا دولت حاكم كه با مشاركت گروههاي جهادي كه دست شان به خون هزاران افغان مظلوم رنگين است ، قادر به ارايه حسابدهي شفاف براي مردم افغانستان است؟  چند پروژهً عمراني ازين وچوه در دست اجرا قرار گرفته است؟ آيا دارايي هاي اعضاي حكومت و رهبران جهادي تحت كنترول است و ازايشان در مورد سرمايه هاي باد آورده شان سوال شده ميتواند؟ پس بدون شك و با قاطعيت تمام اين چور و چپاول ، اين غارت و نيرنگ و اين خيانت را نتيجهً عملكرد بنيادگرايان كور و از خود راضي دانست.تجارت دارايي هاي عامه بمنظور اهداف و مقاصد شوم شخصي ، حيف و ميل سرمايه هاي ملي ، قاچاق مواد مخدر بوسيلهً اشخاص درجه يك سهيم در دولت. بطور مثال كشف كارخانه توليد مواد مخدر در بدخشان ، زرع و كشت كوكنار در صفحات جنوب و در مربوطات كابل _ پغمان ، تصرف ملكيت هاي شخصي عوام توسط گروپ هاي نابكار سياف _ رباني ، اين سردمداران بزرگ اسلام كه هميشه سنگ دين و ناموس به سينه مي كوبند و فقط با استفاده از نام اسلام و بنيادگرايي تحت پرچم جهاد و مبارزه مرتكب همچو فجايع ، جنايت و خيانت گرديده اند ، آيا رسوايي ديگري ازعملكرد اين مبارزين هميشه حاضر درچپاول ، غارت و قتل نميتواند باشد؟ اين اصل را كي ها پاسخگو و كي ها حسابده هستند؟مبرهن است، تغيير اذهان عامه و منحرف ساختن آنها ازمسير

واقعيت ، متزلزل ساختن اذهان عامه بخصوص قشر كم سواد و بيسواد ، تكيه زدن و قضاوت نمودن روي عملكردهاي كه در جامعه افغاني در گذشته ها صورت پذيرفته يكي ديگر از اهداف شوم  بنيادگرايان در طول دوره هاي گذشته و كنوني بوده است كه با كمال تاسف بازهم دست الوده درخون ، مال ، ناموس و مال اين جنايتكاران بازهم شريك خوان گسترده از سخاوت حكومت فعلي است كه با سازش هاي غير انساني و افغاني بازهم دهن جوال را با اين عمال نابكار و مغرض گرفته اند.مردم افغانستان اين خيانت و سازش هاي را كه در تاريخ افغانستان نظير آن جز در زمان زمامداري كرزي ديده هرگز فراموش نخواهند كرد.افغانستان كدام سو؟چالشهاي اجتماعي ،نظامي وامنيتيمدير بخش مطالعات بين الملل و استاد فلسفه و علوم سياسى دانشگاه واترلو كانادا از «عدالت پس از جنگ» مى گويد. «عدالت پس از جنگ از جنگ سرد تا كنون مسئله بوده است. همواره به آغاز جنگ و درگيرى هاى آن بسيار توجه مى شود در حالى كه دوران پس از جنگ از نظرها غافل مى ماند. وي از حضار مى پرسد چرا بايد به دوران پس از جنگ توجه داشت؟». او خود در پاسخ مى گويد كه پايان دادن به جنگ مهم است و بازسازى پس از جنگ نيز به همان اندازه اهميت دارد تا از جنگ هاى ديگر جلوگيرى شود. اگر چنين نشود بايد منتظر جنگ هاى بعدى ماند. عدالت پس از جنگ با مسئله عدالت در شروع جنگ در ارتباط است. اگر شروع جنگ ناعادلانه باشد، پايان آن زهرآگين خواهد بود. موصوف سپس تفاوت هاى  تجاوزو

«تجاوز خارجى» را برمى شمارد. «تجاوز استفاده از زوربراى تعرض به حقوق يك فرد است.» در حالى كه «تجاوز خارجى استفاده از نيروى نظامى براى تعرض به حقوق يك جامعه است.» وي آنگاه مى پرسد كه آيا سرنگون كردن دولت يك ملت عادلانه است؟ در اين موقع برخى به آرامى گفتند، نه. « نزد من جنگ بايد پاسخى در برابر يك تهديد بالفعل باشد.»آمار نشانگر آن است در جنگ افغانستان از نوامبر 2001 تا الان صدها سرباز آمريكايى كشته و صدهاي ديگر زخمى شده اند. در اين ميان هزاران سرباز افغان كشته و هزاران ديگر زخمى داده اند. ده ها برابرارقام فوق غيرنظاميان در اين جنگ جان داده اند. جنگ افغانستان براى ماليات دهندگان آمريكايى ماهانه 41 ميليارد دالر خرج برداشته است در حاليكه اين رقم در عراق به ماهى 162ميليارد دالر رسيده است. جنگ عراق از مارچ 2003 آغاز شده و هنوز ادامه دارد. سربازان آمريكايى و نيروهاى ائتلاف تاكنون هزاران كشته وهزاران زخمى داده اند. ارتش عراق هزاران نفر كشته و ده ها هزارهزار زخمى شده اند. در مورد كشته شدگان غير نظامى عراق البته رقم دقيقى وجود ندارد. وي سپس از شنوندگان مى پرسد «آيا ارزش اش را داشت؟» براى آنكه ببينيم جنگ در اين دو كشور ارزش اش را داشت يا نه بايد سه ملاك را در نظر بگيريم. دولت هابايد به دولت هاى ديگر احترام بگذارد. دولت بايد نزد مردم خود و جامعه جهانى از مشروعيت برخوردار باشد. اين دولت بايد از هر گونه تلاشى براى بهبود حقوق بشر دريغ نورزد. اگر اين سه ملاك برآورده شود اين جنگ ارزش

اش را داشت. وي در ادامه مى گويد: آمريكا در عراق وضعيت بغرنجى دارد. در عراق براى هر عراقى هشت سرباز لازم است كه در جاهاى ديگر چنين نسبتى سابقه ندارد. آمريكا نمى تواند شمار سربازانش را افزايش دهد زيرا در آن صورت موجب خشم آمريكايى ها مى شود و از آن به نوعى شكست تعبير مى شود. وي آنگاه خاطرنشان مى كند كه تحقيقات نشان مى دهد كه روند بازسازى بين هفت تا هشت و نيم سال طول مى كشد. كار در عراق و افغانستان دشوار است. اين به اين معنى است كه سربازان خارجى تا 10 سال بايد در آن كشور بمانند. به عبارت ديگر سربازان آمريكايى بايد تا سال 2011 در افغانستان و تا سال 2013 در عراق بمانند؛ به اين نكته واقف باشيد كه آمريكا پس از شكست آلمان و جاپان هنوز در اين دو كشور پايگاه هاى نظامى دارد. بازسازى بايد صورت بگيرد اگر تا كنون صورت نگرفته بايد انجام پذيرد. پرسش اين است كه آيا راى دهندگان آمريكايى تا آن موقع صبر و اراده و دست و دلبازى خواهند داشت تا چنين چيزى را به سرانجام برسانند؟.مقامات تاييد كرده اند كه طالبان، دو ولسوالي را در ولايتهاي هلمند و زابل تصرف كرده اند. سخنگوي طالبان گفت كه ولسوالي هاي گرمسير در ولايت هلمند و ارغنداب در ولايت زابل را شامگاه 6 سپتامبر، به تصرف در آورده اند.  مسئولان پوليس در اين دو ولايت اين ادعاها را تاييد كرده اند. ولسوالي هاي گرمسير و ناوه در ولايت هلمند، حدود دو ماه پيش نيز به تصرف طالبان درآمده بود كه پس

از اجراي عمليات نظامي از سوي نيروهاي افغاني و ناتو، دوباره تحت كنترول دولت قرار گرفت.  مقامات در آن زمان اعلام كردند كه گروهي از افراد مسلح پس از اشغال اين دو ولسوالي، پرچم افغانستان را به آتش كشيده و به جاي آن بيرق جمعيت علماي پاكستان را برافراشته اند.  حملات اين چنيني طالبان در جنوب افغانستان در حالي صورت مي گيرد كه هم اكنون هزاران سرباز داخلي وخارجي در اين مناطق به منظور مبارزه با شورشيان مسلح مخالف دولت حضور دارند. همچنان فرمانده ناتو از كشورهاي عضو اين سازمان خواسته است تا نيروي بيشتري به افغانستان اعزام كنند. جنرال جميز جونز، فرمانده نيروهاي پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو)، از كشورهاي عضو خواست براي تقويت عمليات تامين امنيت در جنوب افغانستان، نيروي بيشتري به اين كشور اعزام كنند. او اذعان كرد كه ناتو، انتظار نداشته است كه خشونتها در افغانستان، تا اين اندازه گسترش يابد. فرمانده ي  ناتو اعتراف كرد كه اين ائتلاف از ميزان درگيري ها در جنوب افغانستان شوكه شده و از متحدان مي خواهد به تجهيز و تقويت اين نيروها در افغانستان بپردازند .همچنان پيمان آتلانتيك شمالي و دولت افغانستان، يك توافقنامه "دراز مدت همكاري" امضا كردند.  ياب دهوپ شفر دبيركل ناتو روز 6 دسامبر در كابل به حامد كرزي رييس جمهور و اعضاي پارلمان قول داد كه سربازان ناتو، تا هر زمان كه افغانستان بخواهد، در اين كشور حضور خواهند داشت. او بر حضور دراز مدت ناتو در افغانستان تاكيد كرد و اطمينان داد كه پيمان آتلانتيك شمالي به همكاري خود با افغانستان تا رسيدن اين كشور به ثبات كامل ادامه خواهد داد. از آغاز

ماموريت ماموريت جديد ناتو در جنوب افغانستان، تاكنون شمار زيادي از سربازان عضو ناتو كه بيشتر آنها بريتانيايي بودند، در اين مناطق كشته شده اند.  بيشتر اين سربازان در درگيري مستقيم با طالبان كشته شده اند كه در اين اواخر، به گونه قابل ملاحظه اي فعاليتهاي خود را گسترش داده اند. نزديك به پنج سال پس از سقوط طالبان، نگراني از افزايش قدرت اين گروه در نقاط مختلف افغانستان، گسترش يافته است.همچنان رييس موسسه غيردولتي سنلس اعلام كرد، به علت سياست هاي اشتباه انگليس و امريكا در افغانستان اكنون نيمي از كشور توسط نيروهاي طالبان اداره مي شود. وي گفت: اكنون نيروهاي طالبان در ولايت هاي قندهار ، هلمند و ننگرهار از قدرت لازم برخوردارند و هر روز نيز قلمرو اين نيروها گسترش بيشتري مي يابد. سياست مبارزه با مواد مخدر آمريكا و انگليس در افغانستان موجب شده است تامردم اين كشور با فقر شديد اقتصادي روبه رو شوند و طرح هاي بازسازي نيز دركشور به صورت درست تطبيق نشود.  وي افزود: سياست هاي غلط امريكا در افغانستان همچنين باعث شده است كه كشور هم اكنون به لانه اي مخوف براي تروريست ها تبديل شود. وي بيان داشت: امريكا از سال 2001 ميلادي تاكنون  5 /82  مليارد دالر براي نگهداري سربازان و امور نظامي در افغانستان هزينه كرده كه هفت ميليون دالر آن براي اجراي طرح هاي بازسازي به مصرف رسيده است. افغانستان در سال جاري از 165 هزار هكتار سطح زيركشت خشخاش، شش هزار و 200 تن ترياك توليد كرد كه اين رقم بيشترين مواد مخدر توليدي در تاريخ كشور مي باشد. پيشينه توليد كشت مواد مخدر در افغانستان به دهه 80 ميلادي مي رسد كه پس از آن

كشت اين ماده افيوني در ساير ولايات افزايش پيدا كرد.ناتواني درجلوگيري وقاچاق مواد مخدرميزان كشت و برداشت ترياك در افغانستان در سال جاري ميلادي به حد بي سابقه اي افزايش يافته و نسبت به سال گذشته ميلادي، افزايش پنجاه نو درصدي را به نمايش گذاشته است. مدير اجرايي دفتر امور مواد مخدر در سازمان ملل متحد با اعلام اين خبر گفت: چنين آمار و ارقامي براي دولت افغانستان و كمك كنندگان بين المللي به اين كشور بسيار هشداردهنده است. براساس اظهارات آنتونيو ماريا كاستا سازمان هاي بين المللي كه از سال 2001 ميلادي تلاش فراواني را براي كاهش كشت خشخاش در افغانستان صورت داده بودند اكنون بايد تدابير جديدي براي مقابله با كشت و برداشت مواد مخدر در افغانستان بينديشند. به گفته كاستا افزايش كشت مواد مخدر در افغانستان، ناشي از قدرت گرفتن مجدد طالبان در جنوب يعني منطقه مساعد براي كشت ترياك است. شورشيان و نيروهاي وابسته به طالبان، حملات خود را در بخش هاي مختلف افغانستان شدت بخشيده اند و در عين حال براي افزايش و رونق بخشيدن به تجارت موادمخدر نيز از هيچ تلاشي فروگذار نكرده اند. طالبان در عين حال به پرورش دهند گان خشخاش اطمينان داده اند كه در صورت افزايش برداشت ترياك، سود ناشي از آن به صورت تضمين شده در اختيار پرورش دهندگان قرار خواهد گرفت. به گفته كاستا در سال جاري ميلادي، برداشت ترياك بالغ بر 6100 تن خواهد بود كه اين ميزان 92 درصد از كل كشت و برداشت ترياك در سطح جهان را تشكيل مي دهد. اين ميزان نسبت به سال گذشته ميلادي افزايشي 49

درصدي نشان مي دهد و اين در حالي است كه در سال 1999 ميلادي و به هنگام سقوط طالبان، ميزان برداشت ترياك در افغانستان 4600 تن بود. به گفته مقامات سازمان ملل متحد كشت مواد مخدر در افغانستان اكنون به سطح غيرقابل كنترول رسيده است. همچنان كرزي رئيس از چنين آماري ابراز تاسف كرده و از جامعه جهاني خواسته است كه فعاليت هاي خود براي تقويت پوليس و مقابله با كاشت مواد مخدر را شدت بخشد. دولت آمريكا نيز نابودي خشخاش و مقابله با كشت مواد مخدر را يكي از ابعاد مهم برنامه كمك رساني به افغانستان دانسته است و دولت حامد كرزي را به علت ناكامي در به چالش كشيدن واليان جنگ سالار ولايات در مقابله با توليد ترياك مورد انتقاد شديد قرار داده است.افزايش كشت و برداشت مواد مخدر در حالي انجام مي گيرد كه دولت عملا بر بخش هاي جنوبي افغانستان كنترول خاصي ندارد و گروه هاي نظامي مخالف، دهقانان و دلالان در كنار برخي نيروهاي فاسد دولتي و پوليس تجارت موادمخدر را حرفه اصلي خود قرار داده اند. افغانستان پيشتر نيز به عنوان بزرگترين توليدكننده ترياك در سطح جهان شناخته مي شد و 35 درصد از توليد ناخالص داخلي از تجارت مواد مخدر به دست مي آيد. بيشتر هروئين به د ست آمده از خشخاش در اروپا و آسيا فروخته مي شود. افزايش كشت خشخاش نيز بيشتر در پنج ولايت در جنوب و به خصوص در هلمند، قندهار و ارزگان صورت پذيرفته است يعني همان مناطقي كه به خاطر حملات مداوم طالبان شرايط امنيتي باثباتي نيز ندارند. بيانيه سازمان ملل متحد

درخصوص افزايش توليد خشخاش در عين حال تاكيد مي كند كه بخش هاي جنوبي افغانستان به علت كشت و برداشت گسترده مواد مخدر و تجارت آن، تروريسم، جنايت و فساد به مكان خطرناكي تبد يل شده است. بنابر اظهارات سازمان ملل متحد ارتباطي قوي ميان تشديد شورش و ناآرامي و افزايش توليد مواد مخدر در افغانستان يافته است. وي گفت كه طالبان دهقانان را به افزايش كشت خشخاش در برابر حفظ امنيت و جان خود دعوت مي كند.طالبان در عين حال براي حفاظت از كاروان هاي حمل موادمخدر در مناطق مرزي، از دلالان اين مواد ماليات دريافت مي كند. از سوي ديگر گفته مي شود كه اقدامات اخير طالبان در اين عرصه و ترغيب دهقانان براي افزايش كشت خشخاش، به هدف برانگيختن واكنش دولت طراحي شده است. اگر دولت برخورد سختي با دهقانان موادمخدر داشته باشد، آن گاه مردم عليه دولت شورش خواهند كرد و اين همان هدفي است كه طالبان در ذهن مي پرورانند. سازمان ملل متحد در عين حال تمام تقصير را متوجه طالبان نمي داند. ملل متحد در همين راستا والي سابق ولايت هلمند را به ترغيب دهقانان منطقه براي افزايش كشت خشخاش در ماه هاي پاياني حضورش در صدر قدرت متهم كرده است. نتيجه سياست هاي اين والي به افزايش 160درصدي برداشت خشخاش در اين ولايت منجر شده كه در ساير مناطق بي سابقه بوده است. كاستا در عين حال از اقدام دولت در راه دادن والي سابق هلمند در پارلمان  به شدت انتقاد كرده است. وي اعلام كرده كه درخواست سازمان ملل متحد از مقامات «جابه جايي» مسئولان فاسد نيست،

بلكه خروج آنها از دولت مورد توجه سازمان ملل متحد قرار دارد. در همين حال ولايت بدخشان در شمال نيز شاهد افزايش قابل توجه توليد خشخاش بوده است و از آنجا كه اين ولايت با مشكل حضور نيروهاي طالبان و شورشيان مواجه نيست، چنين افزايشي غيرطبيعي مي نمايد. به اعتقاد كاستا افزايش توليد خشخاش در بدخشان به عدم توانايي دولت در كنترول منطقه و حضور واليان جنگ طلب، فاسد و قدرتمند در آن برمي گردد. وقوع خشكسالي نيز در اين منطقه به مشكلات دامن زده است زيرا هيچ جايگزيني براي كشت خشخاش در آن وجود ندارد. با وجود آنكه دولت فعاليت هاي خود براي مقابله با كشت خشخاش را توسعه بخشيده است اما در راه بازداشت و از كار بركنار كردن مقامات دولتي فاسد و تاجران مواد مخدر، موفقيت چنداني به دست نياورده است. در همين حال، بنا بر گزارش سازمان ملل متحد، قرار بوده كه 38 هزار جريب زمين هاي زير كشت خشخاش نابود شوند اما تنها 12 هزار جريب از اين زمين ها نابوده شده اند. بر اين اساس، اطلاعاتي كه از سوي دولت در اين خصوص ارائه شده، از نظر سازمان ملل متحد كاملا اغراق شده و نادرست است. به گفته كاستا در سال 2005 ميلادي واليان ولايات مختلف اعلام كرده بودند كه 87 هزار جريب زمين هاي زيركشت خشخاش را نابود كرده اند اما سازمان ملل متحد تنها توانسته است نابودي 12 هزار جريب آن را تاييد كند.كارشكني وفساد اداريكرزي طي حكمي د ستور تشكيل كميسيون مبارزه با فساد اداري را صادر نمود.در كميسيون مبارزه با فساد اداري كه رياست آن

به عهده رئيس ستره محكمه وعضويت وزير عدليه، لوي ثارنوال، نمايندگان پارلمان وهمچنين نماينده اي از وزارت ماليه عضويت دارند. اين كميسيون ازصلاحيت بالايي برخوردار بوده وقرار است عاملين فساد اداري را تا بالاترين سطوح قدرت تحت تعقيب وبازپرسي ومجازات قرار دهد)چيزكه امكان ندارد) . كميسيون مبارزه با فساد اداري درحالي شكل مي گيرد كه قبل از آن نهاد هاي ديگري به اين منظور تشكيل يافته بود. علاوه بر اين كميسيون ها ، در قالب تشكيلات هر وزارتخانه، اداره كنترول و تفتيش كه وظيفه آنها نظارت برعملكرد مامورين وحسن اجراي قانون است، نيز وجود دارد. اما با وجود تمام اين نهاد هاي گوناگون حكومت نه تنها قادر به مهار فساد درادارات نشده است بلكه همين نهاد ها خود تبديل به معضل پيچيده ديگري شده اند.سوالي كه هم اكنون در ذهن مردم وجو دارد اين است كه كميسيون مبارزه با فساد اداري، ميزان فساد در ادارات را افزايش نخواهد داد؟  . رحيمي سخنگوي كرزي دركنفرانس مطبوعاتي گفت كه وظيفه اين كميسيون بررسي وتدوين استراتيژي مبارزه با فساد اداري است اما واقعيت اين است كه با وجود چندين اداره با هدف همسان دركشور، هيچ گونه تعريف مشخصي از شرح وظايف ومكلفيتهاي آنها ارايه نشده است. يكي ا ز مهم ترين چالش ها درادارات تداخل وظايف ميان ادارات ووزارت خانه ها است كه نه تنها سبب كندي كار بلكه باعث هدر رفتن انرژي و توان قواي انساني وزارت خانه ها وادارات درمنازعات بي خود شده است.چه ارتباط ميان اصلاحات اداري، رياست مبارزه با فساد اداري، اداره هاي كنترول وتفتيش با كميسيون تازه تأسيس مبارزه با فساد اداري است.

چه تعاملي ميان آنها وجود دارد، كدام يك استراتيژي خواهد بود؟ اينها سوالاتي است كه هنوز پاسخي نيافته است زيرا براساس اظهارات سخنگوي علاوه بر تدوين وتعيين استراتيژي مبارزه با فساد اداري، به اين كميسيون اجازه داده شده تاكساني را كه درامر فساد اداري درگير هستند حتا در عالي ترين سطوح، به زندان بفرستند. بنابراين ، بدون تفكيك وظايف وتعيين حدود وثغور آن ايجاد كميسيون پشت كميسيون جز اينكه روند كار را با مشكل مواجه كند، نتيجه ديگري نخواهد داشت. بدون شك فساد اداري تنها درگرفتن رشوه خلاصه نمي شود. اگر كارمندي، مأموري ومسئول عالي رتبه اي به هر نحوي خود را از قانون فراتر تلقي كند وقانون رابراي ديگران بخواهد، جزء فساد اداري است عدم آگاهي كامل از قانون، برخورد سليقه اي ومالكيتي باوزارت خانه ها و ادارات دولتي، خريد وفروش مقامات حكومتي ازمظاهر بارز فساد اداري مي باشد. در اين ترديدي نيست كه براي سامان بخشيدن به وضعيت آشفته كشور نياز به افراد متخصص ونخبه است اما اين نكته را هم نبايد فراموش كرد كه براي خيلي ها افغانستان به حيث تفريحگاه و وطن سومي انها محسوب مي شود. كساني كه حتي حاضر به باطل كردن مدرك اقامتي خود درقبال داشتن يك پست حساس وكليدي در اين كشور نيستند، چگونه انتظار كار دلسوزانه و متعهدانه ازآنها داشته باشيم؟. ازجانب ديگرتعدادي ديگري كه دركرسي هاي قدرت لميده اند ساليان درازي ازچوروچپاول ، ازدزدي وراه گيري ، اززورگويي وبي بندوباري، ازكشتن وبستن وبردن ، ازبي قانوني وبخپل سري وازظلم ووحشت ثروت انداخته اند ، پس به چنين كميسيونهاي اعتناء خواهند كرد؟ . پس راه مبارزه

با فساد اداري در ايجاد كميسيون هاي رنگارنگ و مختلف نيست بلكه دريافتن ريشه هاي فساد وخشكانيدن آن، تعريف وظايف اين نهاد ها وداشتن يك اراده صادق مي باشد. مثال زنده وبرجسته آن بگيروبزن جندي قبل بين ريس لوي ثارنوالي و صديق چكري بود . يكي ازعمده ترين مشكلات نظام اداري افغانستان فساد اداري و به خصوص فساد گسترده دراين چند سال اخيراست. اين فسادآنچنان درتاروپود كشورريشه كرده است كه به باوربسياري ازتحليلگران ساده لوحي خواهد بوداگرازاين دستگاه انتظارداشت كه به احقاق حق وابطال باطل ويا اجراي عدالت وقانونيت بپردازد.موجود يت نيروهاي خارجيپس از گذشت پنج سال از جنگ افغانستان و موجوديت نظامي آمريكا دستاوردهاي اين كشور چيست و فلسفه ي باقي ماندن نيروهاي امريكايي در اين كشور چه مي باشد؟ متاسفانه بايد بگوييم كه آمريكا در جنگ افغانستان نيز شكست خورد و با رهبري اين جنگ دستاوردي براي مردم جز بحران هاي سياسي، اقتصادي و گسترش تجارت سلاح و مواد مخدر نداشت و وضعيت اين كشور بهتر از گذشته نيست . موجي از هرج و مرج و بحران هاي فساد مالي و سياسي افغانستان را در بر گرفته است و عامل اصلي اين بحران ها عملكرد ضعيف دولت اين كشور است. بسياري از رهبران و مقامات مسوول و بلندپايه ي اين دولت كه به عنوان دست نشانده ي دولت آمريكا از پايان جنگ افغانستان تا به امروز معروفند، تاجران بزرگ مواد مخدر و رهبران گروه هاي جنگ طلب در افغانستان هستند كه از حمايت هاي سياسي و نظامي دولت آمريكا برخوردار مي باشند. نيروهاي آمريكايي به رغم همكاري و حضور نيروهاي ناتو تا به امروز نتوانسته اند در زمينه ي تضعيف قدرت طالبان پيروزي را كسب

كنند. اين گروه يعني طالبان تا به امروز زمام امور خود را در دست دارد و در حال حاضر درگيري هاي گسترده اي به صورت روزانه ميان نيروهاي آمريكايي و ناتو و طالبان داير است كه به دنبال اين جنگ ها ده ها تن از سربازان آمريكايي و نيز نيروهاي ناتو قرباني مي شوند. به دليل فساد مالي و سياسي موجود در حكومت، دولت كرزي تاكنون نتوانسته است هيچ يك از برنامه هاي بازسازي خود در افغانستان را محقق سازد.در ادامه آمده است: متاسفانه جنرال هاي آمريكايي هم چنان سياست هاي غلط خود در عراق را در افغانستان تكرار مي كنند. به رغم افشاي روابط بسياري از فرماندهان و مقامات مسوول آمريكايي با رهبران جنگ طلب عراق جهت كسب ثروت هاي نامشروع از اين كشور، اين اقدامات تا به امروز در عراق و افغانستان ادامه يافته است. حتي اگر بخواهيم كرزي را از اين معادلات مستثني كنيم، متاسفانه بايد بگوييم كه بسياري از مسوولان دولت  با رهبران جنگ طلب و تاجران مواد مخدر اين كشور رابطه و همكاري نزديك دارند و از حمايت بسياري از جنرال هاي آمريكايي برخوردارند. متاسفانه پديده ي فساد تا اقشار پايين تر حكومت نيز رسيده است و امروز اين پديده حتي نيروهاي پوليس اين كشور را نيز در بر مي گيرد. به طوري كه فرمانده ي نيروهاي پوليس كابل كه از سوي كرزي در اين پست تعيين شده است، گفته مي شود كه يكي از رهبران گروه هاي مافياي مواد مخدر در افغانستان است. همه ي اين امور دستاورد آمريكا از جنگ افغانستان را نشان مي دهند. اين امور نشان مي دهد كه ايالت متحده ي آمريكا پس از گذشت پنج سال تاكنون نتوانسته است هيچ يك از اهداف علني خود

در اين جنگ را محقق سازد. بنابراين بقاي نيروهاي آمريكايي در اين كشور با توجه به واقعيت هاي موجود تنها منجر به گسترش دامنه ي شكست آمريكا در افغانستان خواهد شد . هرالدتريبيون افزوده است: جنگ افغانستان در واقع روشن شدن جرقه ي جنگ جهاني آمريكا با تروريسم بود كه پس از حادثه ي 11 سپتامبر شعله ي آن روشن شد. در آن زمان هدف علني آمريكا از اين جنگ منهدم ساختن شبكه ي القاعده به رهبري اسامه بن لادن بود. بلافاصله گروه طالبان در افغانستان به اتهام پناه دادن به اعضاي شبكه ي القاعده از سوي آمريكا مورد حمله قرار گرفت اما نتيجه ي اين جنگ چه شد؟ نتيجه ي اين جنگ امروز خود را با ادامه ي فعاليت طالبان در افغانستان نشان داده است. طالبان تا به امروز حتي قدرت مند تر از گذشته در اين كشور فعاليت مي كند و برغم آنكه نيروهاي آمريكايي دايره ي رويارويي با گروه طالبان و اعضاي القاعده را تا مرزهاي افغاستان با پاكستان گسترش داده اند اما رهبران اصلي القاعده تا به امروز همچنان زنده اند و رهبري اين شبكه را برعهده دارند . واقعيت هاي موجود در افغانستان نشان مي دهد كه آمريكا بايد با اتخاذ يك تصميم عاقلانه و قاطعانه پيش از دست دادن فرصت، نيروهاي خود را از افغانستان خارج سازد. متاسفانه جنرال هاي وزارت دفاع آمريكا با اين ديد به واقعيت هاي موجود در افغانستان نگاه نمي كنند و براي آن ها اين امر مهم نيست كه اين جنگ با شكست پايان يافته است و در صورت عدم عقب نشيني، اين شكست رسما در تاريخ به ثبت خواهد رسيد، آنچه كه براي اين افراد مهم است، شركت هاي توليد سلاح آمريكا است كه

اين شركتها بتوانند از وضعيت موجود با منعقد ساختن قراردادهاي فروش سلاح با گروه هاي جنگ طلب، دولتي و غير دولتي به صاحبان خود سود رساني كنند .همچنان نويسنده و تحليلگر كانادايي اريك مارگوليس ميگويد:به تعداد (226) قبر فراموش  شده عساكر كانادايي در مزرعه هاي باد خورده افريقاي جنوبي پراگنده است كه در (1899 – 1902) بخاطر فرمانروايي استعمار برتانيا در جنگ با مقاومت خشن دهاقين « بوير» كشته  شده اند.  بعد از يك قرن نيرو هاي كانادايي اينك يكبار ديگر بحيث كمك دهند گان به يك جنگ دور دست  __ اين بار به افغانستان فرستاده ميشوند. تاآنجائيكه در حفظ زمانه ها است، اگر امپراطور هاي بزرگ قصد جنگ را مينمود رعايا و دستياران شانرا بخاطر حوادث محتمل الوقوع احضار مينمودند. بر همين منوال حينيكه امريكا مصمم به حمله  بر افغانستان و سپس  بر عراق ميشد، متحدين شانرا دعوت داد تا به اصطلاح در « جنگ با ترويزم» اشتراك ورزند.  متحدين امريكا و ناتو در اثر فشار شديد واشنگتن دال بر اشتراك انها در ماموريت هاي ناخوش ايند نظامي عراق و يا افغانستان مجبوراً به شرير كمتر يعني افغانستان ترجيح دادند. روي همين ملحوظ بود كه ( 2100) سرباز كانادايي به كشوري اعزام شدند كه كانادا در آن هيچگونه منافع ستراتيژيكي، تجارتي، فرهنگي و يا احساساتي ندارد. فعلاً كه تلفات نظامي كانادا در حال گسترش است، مردم وحشت زده برحق مي پرسند كه «  ما در آنجا چه ميكنيم ؟ ما فكر ميكرديم كه اين يك ماموريت ديگر حفظ صلح باشد.»   تشكر و سپاس از اوتاوا و رسانه هاي گروهي كانادايي كه به مردم اطلاعات غلط

مي دهند. در پارلمان مناقشه مهمي در زمينه صورت نگرفت . رسانه  هاي گروهي بعوض اينكه كانادايي ها را در عزيمت آنها به يك  جنگ كوچك ولي واقعي هشدار دهند، در پي نشاندادن پرچم در حال اهتزاز اين كشور اند.  كانادايي ها در كندهار حافظ صلح نيستند. در آنجا صلح وجود ندار تا محافظت شود. آنها در آنجا بخاطر كمك  در تحيل كردن حاكميت امريكا بر افغانستان و حراست مسير پايپ لاين هاي پلان شده نفت مستقر اند.سربازان كانادايي در يك ماموريت جنگ قرار داشته و نقش آنها بحيث كمك دهندگان نظامي افغانستان به رهبري امريكا است. در قسمت حياتي جنوب كشور بزرگترين قوم رزمجو و بسيار حساس در مقابل بيگانه يعني پشتونها نيرو هاي امريكايي و متحدين انها را اشغالگران اجنبي و دشمنان اسلام مي پندارند. پشتونها در اخذ تصميم آهسته بوده ولي در عمل بسيار تند هستند. آنها جرم و بي احترامي را ابداً فراموش نميكنند. اوتاوا بنابر بعضي دلايل به اين سازش تن در داد كه فرقه كوچك خود را در خطرناكترين  ناحيه افغانستان يعني كندهار كه همانا قلمرو پشتونها و هسته طالبان بوده مستقر سازد. افغانها فرق ميان امريكايي ها و كانادايي ها  را قايل نيستند. قبايل افغاني بر عليه اشغالگران خارجي دست به اسلحه ميزنند. من اينكار را در طي دهه 1980 مشاهده كردم كه تنفر روز افزون از نيرو هاي  شوروي موجب شعله ور شدن يك خيزش گرديد.  امروز امريكا بنظر  عده كثر افغانها فقط جاي همان شوروي را اخذ نموده است. كليه اشغالگران سابقه كه از سكندر كبير آغاز گرديده ، توسط قبايل خشن افغان بيرون رانده شده

اند.  كانادايي ها بدليلي هدف خوب است كه آنها با طيارات جنگي امريكايي كه حمله آوران را در ظرف دو – سه  دقيه به تعقيب حمله انها مورد هدف بم و راكت قرار ميدهند، رابطه موثري ندارند . بنابر چنين عكس العمل مرگبار قواي هوايي امريكا است كه شورشيان  مجبوراً د ست به جاي سازي ماين در سرك و يا حمله توسط كار گذاشتن بم در موتر ميزنند همانطوريكه در عراق جريان دارد. مقاومت ملي در حال گسترش است . رژيم كرزي كه توسط امريكا در كابل نصب گرديده حتي يكروز نيز بدون سرنيزه هاي خارجي دوام نخواهد  كرد. رژيم قبلي طالبان داد و گرفت هيروئين را دراواخرحكومتش كاهش داده بودند ولي امروز افغانستان يك دولت مواد مخدر شده كه 90% هيروئين جهان را تهيه داشته و اقتصاد آن بوسيله پول مواد مخدر اداره ميشود. پارلمان، رسانه هاي و همه كانادايي ها بايد استدلال نمايند كه ارتش آنها چرا در نبرديكه هيچگونه حل سياسي  از آن مشهود نيست، مي رزمند. به  همه آن تبليغات دلگرم كننده ايكه به رسانه هاي زود باور داده ميشود بايد اعتنا نكرد. افغانستان اصلاً يك هرج و مرج خطرناكيست كه كانادايي ها درست در وسط آن قرار گرفته اند. زمانيكه جسد هاي بيشتري از كندهار به كشور سرازير شوند، طوريكه از علايم نيز چنين پيدا است، در آنصورت سياست مداران به ابراز حقيقت تن  در خواهند داد يعني اينكه عساكر آنها براي چه در افغانستان مي ميرند. منابع:1- دكترمرتضي محيط،(1375) خورشيدي: دموكراسي چيست؟ ، شهروند، سال پنجم، شماره 244 تورنتو.2- وزارت خانه سازي افغانستان، (2005) خورشيدي : كنفرانس مطبوعاتي ،

بي بي سي ، شبكه انترنت، 28 جون. 3 – سازمان ملل متحد، (2005) ميلادي: يونسف ، گزارش، بخش افغانستان ، منابع الكترونيكي.4 – كنفرانس گروه هشت در لندن، (2005) ميلادي : گزارش، بي بي سي، 11، جون، لندن .5 – انتقادات در باره كنفرانس گروه هشت، (2005) ميلادي : بي بي سي ، جون 9 ، لندن. 6- انديشمند، محمد اكرام، سالهاي تجاوز و مقاومت .7– داود شاه صبا ، (1380) خورشيدي : گذر از تنگنا- انديشه هايي در برخي از مسايل افغانستان- ، تورونتو، كانادا .8– همايون كاتوزيان، (1372) خورشيدي : مصدق و نبرد قدرت در ايران، ص، 292-293، تهران .9 – دكتر لطيف طبيبي ، (1383) : جمهوري سوم در افغانستان، پيوند، دو ماهانه، ارگان نشراتي كانون فرهنگي جامي، سال اول، شماره چهارم، دلو و حوت، كابل، ص 14 – 19.10 - The Downing Street .11- سالهاي تجاوز و مقاومت، محمد اكرام انديشمند.12 - افغانستان از داوود تا صعود مسعود، جلد اول ، احمدشاه فرزان، 1382، انتشارات دقت43- ارتش سرخ در افغانستان، بوريس گروموف، ترجمه، عزيز آريانفر. Afghanistan

A landlocked country of southwest-central Asia. Since ancient times the region has been crisscrossed by invaders, including Persians, Macedonians, Arabs, Turks, and Mongols. Afghan tribes united in the 18th century under a single leadership, but a fully independent state did not emerge until 1919. Kabul is the capital and the largest city. Population: 31,100,000. Country, south-central Asia. Area: 249,347 sq mi (645,807 sq km). Population (2005 est.: 23,867,000). Capital: Kabul. About two-fifths of the people belong to the Pashtun ethnic group other ethnic groups include

Tajiks, Uzbeks, and Hazara. Languages: Pashto, Persian (both official). Religions: Islam (official predominantly Sunni) also Zoroastrianism. Currency: afghani. Afghanistan has three distinctive regions: the northern plains are the major agricultural area the southwestern plateau consists primarily of desert and semiarid landscape and the central highlands, including the Hindu Kush, separate these regions. Afghanistan has a developing economy based largely on agriculture its significant mineral resources remain largely untapped because of the Afghan War of the 1980s and subsequent fighting. Traditional handicrafts remain important woolen carpets are a major export. The area was part of the Persian Achaemenian Empire in the 6th century BC and was conquered by Alexander the Great in the 4th century BC. Hindu influence entered with the Hephthalites and Sasanians Islam became entrenched during the rule of the Saffarids, c. AD 870. Afghanistan was divided between the Mughal Empire of India and the Safavid empire of Persia until the 18th century, when other Persians under Nadir Shah took control. Britain fought several wars in the area in the 19th century. From the 1930s the country had a stable monarchy, which was overthrown in the 1970s. Marxist reforms sparked rebellion, and Soviet troops invaded. Afghan guerrillas prevailed, and the Soviets withdrew in 1989. In 1992 rebel factions overthrew the government and established an Islamic republic. In 1996 the Taliban militia took power in Kabul and enforced a harsh Islamic order. The militia's unwillingness to extradite extremist leader Osama bin Laden and members of his al-Qaeda militant organization following the September 11 attacks in

2001 led to military conflict with the U.S. and allied nations, the overthrow of the Taliban, and the establishment of an interim government.

نظ______ام اداري در ك_______ان______ادا

نظ______ام اداري ك_______ان______اداتدوين: مهدي ياراحمدي خراساني

اطلاعات كلي:پايتخت :پايتخت كشور پهناور "كانادا " اتاوا مي باشد.جمعيت :كشور كانادا بالغ بر  45 ميليون نفر جمعيت دارد.بر اساس ويژگي هاي خاص جغرافيائي و قوانين اداري اين كشور مهاجر پذير است.وجمعيت خارجي زيادي دارد.جمعيت خارجي : كانادا به واسطه ورود مهاجران بسيار ، كشوري داراي فرهنگهاي متنوع و گوناگون است( تورنتو و ونكوور از چند نژادي ترين شهرهاي جهان هستند.)بيش از 40 درصد از جمعيت ، انگليسي تبارو30 درصد فرانسوي تبار هستند همچنين جمعيت بزرگي از افراد آلماني ، هلندي و اوكرايني دارد. در دهه گذشته سيل عظيمي از مهاجران بويژه از آسيا، آفريقا و آمريكاي لاتين به طرف اين كشور سرازير شده اند.مساحت:كشور كانادا بسيار پهناور و سردسير مي باشد .مساحت كشور كانادا بالغ بر 9970610 كيلومتر مربع (3850000 مايل مربع) مي باشد.موقعيت جغرافيايي :كانادا دومين كشور بزرگ جهان و مساحت آن تقريبا مساوي با تمام اروپا است 40 برابر انگلستان و 18 برابر فرانسه خط ساحلي اين كشور 250000 كيلومتر  است كانادا مناطق وسيعي از طبيعت بكر با جمعيت پراكنده دارد كه شامل كوهستان جنگل ( يك سوم كشور ) توندرا، مرغزار وصحراي قطبي در شمال و غرب است تقريبا 8 درصد از اين كشور متشكل از درياچه هاي آب شيرين است كه شامل چهار درياچه از بزرگترين درياچه هاي دنياست . در قسمت شرق ، ايالت هاي ساحلي نيوفانلند نوواسكوتيا ، نيوبرانسويك و جزيره پرنس ادوارد و نيز ايالت فرانسوي زبان كبك قرار دارد ايالت مركزي انتاريوبا درياچه هاي

بزرگ هم مرز است و از سمت شمال پس از گذر از سپر كانادا منطقه جغرافيايي Shield ) به خليج هادسن مي رسد . در سمت غرب ايالت هاي مرغزاري مانيتوبا، ساسكاچوان و آلبرتا قرار دارند . نواحي جنوبي اين ايالت ، بريتيش كلمبياي كوهستاني است و داراي جنگل ، درياچه و دره هاي محفوظ با زمين هاي كشاورزي حاصلخيز است. بخش شمالي كه بسيار وسيع و كم جمعيت است شامل دو قسمت مي باشد: حوزه يو كان كه با آلاسكا هم مرز است و حوزه شمال غربي كه سرزمين وسيعي است .آب و هوا:آب و هواي كانادا به دليل گرما و سرماي بسيار شديد مشهور است و هر چه از ساحل دورتر مي شويم ، اين مسئله مشخص تر مي شود. آب وهواي منطقه اي بسيار متغير است . ساحل اقيانوس آرام ( مثلا ونكوور ) در تابستان گرم و كاملا خشك و در زمستان ملايم ، ابري و مرطوب است . قسمت محصور در خشكي ، بسته به ارتفاع ، وضعيت آب و هوايي نامساعدتري دارد. نواحي جنوبي كاناداي مركزي مرطوب و داراي تابستان هاي گرم و زمستان هاي سرد است و در تمام طول سال باران مي بارد، در حاليكه مناطق آتلانتيك ، آب وهوايي مرطوب دارد. نواحي شمالي كه شامل حدود 40 درصد از اين كشور است ، شرايط سرد قطبي دارد و درجه حرارت در اكثر ايام سال زير صفر است و در زمستان تا 40- درجه سانتيگراد نزول ميكند. ميانگين درجه حرارت روزانه در شهرهاي مونترال و تورنتو در فصل تابستان (جولاي ) 21 درجه سانتيگراد ( F69 ) است

و در فصل زمستان ( ژانويه ) اين دما تا7- تا 10- درجه سانتيگراد ( F20 –14 ) نزول مي كند . در ونكوور، ميانگين درجه حرارت در جولاي در حدود 17 درجه سانتيگراد ( F63) و در ژانويه 5/2 درجه سانتيگراد ( F36) است . زبان : زبان رسمي انگليسي و فرانسوي است كه هر دو زبان موقعيت يكساني دارند. حدود 65 درصد جمعيت به زبان انگليسي و 25 درصد به زبان فرانسوي صحبت مي كنند. هر چند تنها حدود 15 درصد هر زبان را به صورت روان و سليس صحبت مي كنند بواسطه تعداد بسيار مهاجران آسيايي در دو دهه گذشته زبان چيني سومين زبان رايج در كانادا است . نظام اداري وسياسي كانادا:حكومت :نوع حكومت كانادا سلطنت مشروطه مي باشد .شيوه نظام اداري وسياسي كانادا نيز مقتبس از ويژگيهاي اين نوع حكومت هاست . مهمترين ويژگي نظام اداري وسياسي كانادا ثبات سياسي  ميباشد.ثبات سياسي : كانادا از نظر سياسي يكي از باثبات ترين كشورهاي جهان است . با اين وجود به واسطه خشونت هاي جدايي طلبانه حزب Parti quebecois براي كسب استقلال ، در چند سال اخير تنش هاي فراواني بين استان كبك و ساير قسمت هاي كانادا بوجود آمده است كه اين مسئله تا كنون حل نشده است . سيستم دولت در كانادا متشكل از دو سطح است : فدرال وايالتي ، و ايالت هاي خودمختاري بسياري دارند. كانادا يكي از اعضاي پيمان نفتا (NAFTA ) است و اعضاي ديگر عبارتند از : ايالات متحده آمريكا، مكزيك ، ناتووكشورهاي مشترك المنافع و انگلستان . سازمان ملل، كانادا را بهترين كشور براي پيشرفت

همه جانبه انساني مي داند. اقتصاد و نظام اداري كانادا :پول رايج :پول رايج دركانادا كه مورد قبول نظام اداري اين كشور است دلار كانادا مي باشد. (C$ ) .نظارت بر ارز:بنا به سياست هاي سياسي واداري موجود در كشور كانادا مقوله نظارت بر ارزوجود ندارد.بانك ها :سيستم بانكي كانادا توسط بانك كانادا (Bank of Canada ) تنظيم مي شود و سازمان دولت فدرال ، مسئول مستقيم سياست هاي پولي است . شش بانك اصلي ، بيش از 90 درصد از دارايي هاي بانكي را تحت كنترل دارند، با اين حال تعداد بسيار ي بانك محلي كوچكتر و بيش از 40 نمايندگي بانك هاي خارجي نيز در اين كشور فعاليت د ارند.هزينه/ سطح زندگي :مردم كانادا داراي يكي از بالاترين سطوح زندگي در جهان هستند و هزينه زندگي نسبتا كم ( پايين تر از اكثر كشورهاي اروپاي غربي ) و تورم پايين و ميزان حقوق زياد است . سازمان ملل كيفيت زندگي در كانادا را بالاترين كيفيت زندگي در جهان مي داند. سرانه توليد ناخالص د اخلي : 19170 دلار آمريكا. قوانين اداري حاكم برنظام مالياتي  كانادا :ماليات بر در آمد :افراد مقيم كانادا بايد هر دو نوع ماليات بر درآمد، يعني ماليات بر درآمد فدرال و ايالتي بپردازند. ماليات بر در آمد فدرال 17 درصد براي در آمدهاي بيش از 29590 دلار كانادا تا 29 درصد براي درآمدهاي بيش از 59180 دلار كانادا اعمال مي شود و معمولا از حقوق كسر مي گردد (P AYE ) . مقدار ماليات بر در آمد ايالتي ، به ايالت بستگي دارد و بصورت درصدي از ماليات بر

در آمد فدرال قابل پرداخت ، محاسبه و از حدود 42 تا 70 درصد بر آورد مي شود . براي ماليات بر درآمد ايالتي بايد اظهارنامه مالياتي تنظيم شود. همچنين براي ماليات بر درآمد ايالتي و نيز فدرال وام و تخفيف در نظر گرفته شده است .ماليات سود سرمايه (CGT):CGT براي خريد يا فروش هر نوع دارايي بجز محل سكونت دائم اعمال مي شود. بخش مشمول ماليات سود سرمايه و بخش كسر كردني زيان سرمايه هر كدام 75 درصد است . افراد مقيم صاحب ملك نيز در صورتيكه املاك كانادايي خود را به فروش برسانند، بايد ماليات CGT را بپردازند.ماليات اموال و دارايي ها :نظام اداري وسياسي كشور كانادا به گونه اي طراحي شده است كه در آن مقوله ي ماليات اموال ودارايي ها وجود ندارد.ماليات بر ارث و هديه :بنا به سياست هاي سياسي واداري موجود در كشور كاناداماليات بر ارث وهديه وجود ندارد.ماليات بر ارزش افزوده / خريد / فروش : دولت فدرال براي اكثر كالاها و خدمات ، ماليات خدمات و كالا را به ميزان 8 درصد وضع مي كند. همچنين اكثر ايالت ها ماليات فروش ايالتي مستقيم را براي معاملات خرده فروشي اعمال مي كنند كه مقدار آن نسبت به ايالت از 6 تا 12 درصد متغير است .دقت كنيد كه در همه ايالت ها بجز آلبرتا مقدار ماليات فروش روي برچسب هاي قيمت نوشته نمي شود اما در گيشه پرداخت به قيمت جنس اضافه مي شود.قوانين اداري حاكم بر مسكن: قيمت مسكن : قيمت ها بسته به ايالت بطور قابل توجهي متغير است ، با اين وجود قيمت متوسط براي

يك خانه مجزاي سه خوابه در يك شهر بزرگ حدود 175000 دلار كانادا است . البته منازل ارزان تر در بسياري از مناطق حومه شهرها و مناطق روستايي فراوان است . آپارتمان هاي اشتراكي و كاندومينوم ها در شهر ها معمول هستند و حداقل قيمت آنها حدود 110000 دلار كانادا براي يك آپارتمان كوچك يك خوابه است .هزينه ها: هزينه هاي مربوط به خريد خانه بسيار كم و در كل حدود 2 تا 3 درصد قيمت خريد است . هزينه ها عبارتند از : حق الزحمه ارزيابي ، مميزي ، هزينه هاي قانوني ، ماليات نقل و انتقال زمين ، ثبت حق مالكيت وگواهي نامه پيروي از قوانين ساختمان سازي . هزينه هاي قانوني معمولا 75/0 تا 2 درصد قيمت خريد است . خانه هاي جديد مشمول ماليات GST هستد و در بعضي ايالت ها ماليات فروش ايالتي نيز براي آنها وضع مي شود.وام هاي محلي براي خريد مسكن : حداكثر وام مسكن قانوني ، 75 درصد قيمت خريد ا ست كه مي توان آنرا از بانك هاي محلي و ساير موسسات مالي فراهم نمود. مدت اين وام اصولا 25 تا 30 سال است اما ممكن است كوتاهتر نيز باشد . براي ساكنان جديد كانادا اخذ اين وام ممكن است مشكل بنظر برسد زيرا بايد مدركي دال بر بي عيب بودن سوابق اعتباري خود( ترجيحا در كانادا) ارائه دهند تا واجد شرايط دريافت وام شوند.محدوديت مالكيت خارجي :بنا به سياست هاي سياسي واداري موجود در كشور كانادا مقوله محدوديت مالكيت خارجي وجود ندارد. استانداردهاي ساختماني : عالي به دليل زمستان هاي بسيار سرد در اكثر

مناطق ، ساختمان ها عايق بندي بسيار خوبي دارند.ماليات املاك :ماليات ملك جهت تامين هزينه هاي خدمات محلي ، برا ي مستغلات در تمام ايالت ها وضع مي شود . روش نرخ گذاري بسيار پيچيده است و بر اساس بررسي كارشناسي از ارزش بازاري ملك تعيين مي شود . مقادير اين ماليات بسته به ايالت ، ناحيه و شهرك بطور قابل توجهي متغيراست .اجاره :يافتن مسكن اجاره اي در كانادا معمولا آسان است . با اين وجود در مراكز شهري شانس كمتري براي اين امر وجود دارد. مستغلات معمولا بدون اثاثيه اجاره داده مي شوند و مقدار اجاره بسته به مكان و موقعيت ملك متفاوت است . اجاره يك آپارتمان دوخوابه از 500 تا 700 دلار كانادا در ماه و اجاره يك خانه سه خوابه از 850 تا 1600 دلار كانادا است .لوازم شخصي : لوازم شخصي را مي توان بدون پرداخت ماليات و عوارض وارد كرد ، مشروط بر اينكه فرد پيش از ورود ، صاحب آن بوده و از آن استفاده كرده باشد. اجناسي كه به اين ترتيب وارد مي شوند بايد حداقل به مدت يكسال نگاه داشته شوند. فهرست مفصلي از تمام وسايلي كه وارد مي شوند ، بايد تهيه شود. خدمات شهري : عرضه نيروي برق ( V120 / V 110) مطمئن است و برق توسط شركت هاي خصوصي ،شهر داري هاي محلي يا دولت ايالتي تامين مي شود. نرخ برق بسته به فصل متغيراست ، و در طول روز بر حسب ساعات اوج مصرف وغير اوج مصرف محاسبه مي شود . همه مناطق كانادا بجز دورافتاده ترين آنها، به لوله

كشي گاز متصل هستند . با اين وجود اكثر منازل مدرن داراي كليه وسائل و تجهيزات برقي هستند. كپسول گاز خارج ا زشهرها و در مناطق دورافتاده در دسترس است . قيمت آب در ماليات ملك محلي گنجانده مي شود و چنانچه ملكي داراي كنتور آب باشد ، براي آن صورت حساب جداگانه فرستاده مي شود . بعضي ايالت ها گاهي دچار كمبود آب مي شوند ودرطول فصل تابستان محدوديت هايي براي مصرف آب اعمال مي گردد.اشتغال: مجوز كار:مجوز كار( معروف به "اجاره استخدام") معمولا به مدت شش ماه معتبر است و فقط براي مشاغل خاص صادر مي شود . براي اخذ مجوز كار بايد داراي پيشنهاد كارمعتبر و كتبي باشيد و كارفرماي آينده شما بايد بتواند ثابت كند كه هيچ تبعه كانادايي و يا مهاجر داراي ويزا قادر به انجام آن كار نيست . مراحل اخذ مجوز كار ممكن است چندين ماه بطول بيانجامد وبا يد قبل از ورود شما به كانادا اين مراحل تكميل شود . راه ديگر تقاضا دادن براي ويزاي مهاجرت (سه گروه) است كه اين ويزا به دارنده آن حق قانوني اقامت دائم را ميدهد و هيچ گونه محدوديت شغلي ندارد . تقاضانامه ويزاي مهاجرت بايد از اداره مهاجرت سفارت يا كنسولگري كانادا در كشور محل اقامت اخذ شود. ويزا طبق سيستم امتيازبندي بر اساس ويژگي هايي مانند شغل ، تحصيلات ، و تجربه كاري به متقاضيان دا ده مي شود. اگر به عنوان مسافر به كانادا برويد ، نمي توانيد تقاضاي مجوز كار نماييد.شرايط كار : شرايط كار در كانادا مشابه ايالات متحده آمريكا و به طور كلي خوب

است . ساعات كار قانوني 40 ساعت در هفته است ، با اين وجود مردم كانادا بويژه مديران مايلند ساعاتي طولاني تراز مردم آمريكا كار كنند. در سال حداقل دو هفته مرخصي با حقوق داده مي شود. دربسياري از مشاغل بخش خصوصي و دولتي دانستن زبان فرانسوي الزامي است . اكثر فرصت هاي شغلي در تورنتو و مونترال يافت مي شود. ميزان حقوق : در كانادا ميزان حقوق مشاغل يكسان، در مناطق مختلف بطور قابل توجهي متفاوت است . بيشترين ميزان حقوق در تورنتو ومونترال پرداخت مي شود. بعضي ا ز شركت ها از موافقت نامه هاي ملي پرداخت حقوق كه بين اتحاديه هاي كارگري و دولت ها منعقد شده است،پيروي مي كنند و در هر ايالت ، حداقل دستمزد ساعتي تعيين شده است .تامين اجتماعي :پرداخت مقرري تامين اجتماعي ( در كانادا بيمه اجتماعي ناميده ميشود ) براي اكثر ساكنان كانادا اجباري است وا زكل حقوق ماهيانه كسرمي شود. براي در آمدهاي بيش از 3500 دلار كانادا در سال ، كارمندان 5/3 درصد از كل حقوق خود را به تامين اجتماعي مي پردازند تا از مزايايي مانند مراقبت هاي بهداشتي ، مستمري بازنشستگي و معلوليت و مكمل درآمد بهره مند شوند.خدمات در نظام اداري كانادا :اداره پست : پست كانادا ، خدمات پستي را اداره مي كند و ادارات پست يا باجه هاي پست در سرتاسراين كشور فعاليت دارند . و ضعيت مراسلات پستي مناسب است ، با اين وجود ممكن است بسيار كند و گاهي نامطمئن باشد . هيچگونه خدمات بانكي بجز حوالجات پولي در ادارات پست كانادا عرضه نمي شود. تلفن :مردم

كانادا از تلفن ، بسيار استفاده مي كنند و عملا هر خانواده يك خط تلفن ثابت دارد. خدمات تلفن در اين كشور يكي از مدرن ترين و ارزانترين خدمات تلفن در جهان است ، و توسط چندين شركت بسته به ايالت ، تامين مي شود. مكالمات محلي رايگان است . تلفن هاي موبايل در شهرهاي بزرگ معمول هستند.اينترنت:اينترنت در كانادا بسيار رايج است بطوريكه يك سوم خانواده ها از آن استفاده مي كنند ، تعداد بسياري عرضه كننده خدمات اينترنت ، خدمات و قيمت هاي ارزان ارائه مي دهند(مكالمات محلي رايگان است!).راديو و تلويزيون انگليسي زبان : كانادا داراي چهار ايستگاه تلويزيوني سراسري و نيز شبكه هاي بازرگاني و منطقه اي متعددي است كه برنامه هاي همه آنها بجز چند ايستگاه دركبك ، به زبان انگليسي پخش مي شود. سطح برنامه فوق العاده متغير است ، اما پخش اخبار بطور كلي بسيار خوب است . تلويزيون كابلي معمول است و تلويزيون ماهواره اي اخيرا قانونمند و سازمان يافته شده است و درمناطق دورافتاده رايج است . مجوز تلويزيون در كانادا وجود ندارد.اطلاعات متفرقه: راههاي ارتباطي : راههاي ارتباطي در كانادا عمدتا خوب است، با اين وجود وسعت زياد اين كشور و دور از دسترس بودن بعضي از مناطق دور افتاده به اين معناست كه وضعيت حمل ونقل عمومي فوق العاده متغير است ، و درمناطق دورافتاده حمل ونقل خصوصي ، ضروري است . كانادا داراي تعدادي از گسترده ترين و ارزان ترين خدمات خطوط هوايي در جهان است ، و خطوط هوايي بسيار خوبي به مقاصد داخلي و بين اللملي وجود دارد. مسافرت هوايي در

بين مردم كانادا بسيار معمول است و به عنوان شيو ه اي برتر مسافرت در اين كشور تا حد زيادي جايگزين سفر با اتومبيل و قطار شده است .اين كشور داراي شبكه خط آهن گسترده اي است ، اما قطارهاي سرتاسري كند هستند و امروزه وسيله پرطرفداري براي مسافرت نيستند. با اين وجود، شهرهاي بزرگ سيستم خط آهن ترانزيت شهري و خارج شهري بسيار خوبي دارند كه كار آمد، سريع و مقرون به صرفه است . كانادا شبكه جاده اي گسترده اي دارد و همچنين داراي يكي از بالاترين ميزان هاي تراكم اتومبيل در جهان است .استانداردهاي راه به طور كلي خوب هستند، با اين وجود در مناطق دورافتاده كيفيت راهها متفاوت و پيشرفت كند است . اتومبيل نسبت به اكثر كشورهاي اروپايي ارزان تر است و تمام وسايل نقليه بايد از مقررات سخت و جدي ايمني و گازهاي خروجي از موتور پيروي نمايند. خدمات فري براي حمل و نقل مسافرين و وسايل نقليه فراهم است كه ايالت هاي ساحلي را به جزاير ارتباط مي دهد و فري هاي رايگان بر روي تعدادي از رودها در مراكز جمعيتي اصلي در حركتند.ميزان بزهكاري :كانادا داراي يكي از پايين ترين ميزان هاي بزهكاري در جهان و بطور كلي كشور بسيار امني براي زندگي است .تحصيلات : مدارس تمام وقت براي تمام كودكان از 5 تا 16 سال مقيم در كانادا اجباري و معمولا رايگان است ، با اين حال ، ورود به مدارس دولتي به نوع ويزاي والدين و مدت آن بستگي دارد و هميشه مجاز نيست . بيشتر كودكان به مدارس دولتي مي روند، با اين

وجود تعدادي مدرسه خصوصي ( اغلب تحت نظارت كليسا) و بين المللي نيز داير هستند. تدريس به زبان انگليسي است ، بجز در كبك كه تدريس عمدتا به زبان فرانسوي يا دوزباني است .تسهيلات پزشكي :كانادا بيمارستان ها وپزشكان بسيار خوبي دارد، و داراي يكي ازبهترين خدمات اورژانس در جهان است. دولت، بخشي از هزينه هاي طرح بيمه درماني (Medicare ) را مي پردازد، كه اين بيمه براي ساكنان واجد شرايطي كه يا از طريق پرداخت مستقيم بصورت بيمه اجتماعي و يا از طريق ماليات هاي عمومي حق بيمه مي پردازند، مراقبت هاي بهداشتي اصلي را بطور رايگان فراهم مي كند . بسياري از مردم كانادا نيز براي جبران كمبودهاي Medicare نيستند، بايد اطمينان يابند كه حتما تحت پوشش بيمه پزشكي خصوصي قرار گيرند.حيوانات خانگي : حيوانات خانگي وارد شده به كانادا تابع شرايط بهداشتي ، قرنطينه و حقوق گمركي هستند و شما بايد مقررات فعلي را قبل از ورود به كانادا از اداره بهداشت حيوانات سوال كنيد. مجوز اقامت: به منظور حضور در كانادا براي اقامت در اين كشور ، بايد تقاضاي ويزاي مهاجرت بدهيد كه اين ويزا به شما " اقامت دائم " را در اين كشور مي دهد. فرم هاي تقاضانامه ويزاي مهاجرت را مي توان در اكثر كشورها از اداره مهاجرت در كميسيون عالي كانادا، سفارت يا كنسولگري اين كشور تهيه كرد. ويزاهاي مهاجرت در گروههاي مختلفي طبقه بندي مي شوند و براساس امتيازاتي ، اعطا مي شوند. تكميل اين مراحل ممكن است مدتها به طول انجامد، بنابراين بايد مدت طولاني قبل از سفر اقدام كرد. توجه داشته باشيد كه نمي

توانيد به عنوان توريست به كانادا برويد و در آنجا وضعيت قانوني خود را تغيير دهيد. ويزا: تمام افرادي كه خواستار زندگي و كار در كانادا هستند ، براي حضور در اين كشور نياز به ويزاي مهاجرت دارند . مسافراني كه از كشورهايي مانند كشورهاي اتحاديه اروپا، استراليا ، نيوزيلند و ايالات متحده آمريكا به كانادا مي روند، براي حضور در اين كشور بعنوان توريست به ويزا نياز ندارند. مسافران بايد بتوانند گذرنامه معتبر و بليت بازگشت يا ادامه سفر ارائه دهند.تعريف كارگر ماهر در كانادا چيست؟بنا بر قوانين مصوب نظام اداري و ادارة تابعيت و مهاجرت كانادا (CIC) كارگر ماهر را به اين صورت تعريف مي كند : « افرادي كه تحصيلات و تجربة كاري آنها بصورتي است كه آنان را در شاغل شدن و تاًمين مسكن بعنوان مقيم دائمي كانادا ، ياري مي نمايد.پول مورد نياز جهت استقرار در كانادا به چه ميزان است؟متقاضياني كه بعنوان كارگر ماهر درخواست ارائه ميدهند ، معمولاً بايد اين نكته را اثبات نمايند كه وجه كافي براي اقامت شش ماهة خود و بستگان همراه خود را در اختيار دارند. اين وجوه نبايد از شخصي ديگر بعنوان وام دريافت شده باشند. مقدار وجه نقد يا سپرده هاي نقدي مورد نياز ، براساس تعداد افراد خانوادة شما تعيين ميگردد.جدول زير ، جدولي است كه ادارة تابعيت و مهاجرت كانادا (CIC) از آن براي تعيين اين كه آيا وجه نقد يا دارائي هاي قابل تبديل به نقدينگي شما درصورت ورود به كانادا براي تامين معيشت خود و خانواده شما كافي ميباشد يا خير استفاده ميكند.تعداد اعضاي خانواده وجوه لازم دلار كانادا )يك نفر-دلار

9,420دو نفر-دلار 11,775سه نفر-دلار 14,645چهار نفر-دلار 17,727پنج نفر-دلار 19,816شش نفر-دلار 21,905هفت نفر يا بالاتر-دلار 23,994 درصورتي كه شما ترتيبات اشتغال در كانادا را فراهم نموده باشيد. نيازي به اثبات موجوديهاي مذكور نداريد. لطفاً به اين نكته نيز عنايت داشته باشيد كه اين ارقام درخصوص آندسته از متقاضياني كه مقصد آنها استان كبك (Quebec) ميباشد ، صدق نمي كند.ساختار كلي و سياستهاي آموزشي در نظام اداري كانادا :ساختار سازماني نظام آموزشي :نظام آموزشي و ساختارآن درايالات و قلمروهاي كانادا به كلي با يكديگرمتفاوت اند.اما به طوركلي ميتوان گفت نظامهاي آموزشي كشوركانادا ازيك دوره پيش دبستاني با مدت زماني1تا2سال؛مقطع آموزش ابتدايي با مدت زمان 5 تا 8سال و مقطع آموزش متوسطه، تا پايان پايه12تحصيلي؛متشكل شده است .سياست هاي آموزشي در نظام اداري كانادا:از آنجاييكه وظيفه رسيدگي و نظارت برحوزه آموزش دركشوركانادا به طور كامل درحوزه اختيارات ايالات وقلمروهاي كشور قرار دارد از اين روي هيچگونه نظام آموزشي فدرالي در اين كشور وجود ندارد.به ديگر سخن نوعي تعهد ملي نسبت به حوزه آموزش دراين كشور به چشم خورده وآموزش پايه براي كليه شهروندان كانادايي آزاد و رايگان مي باشد.البته دراين ميان هر ايالت با وجود تشايه در اغلب زمينه ها با ساير ايالات،علائق منطقه اي خاص خود را نيزدنبال مينمايد.درحوزه آموزش عالي، موسسات به دو دسته كالج هاي ايالتي ودانشگاه ها تقسيم ميگردند..دركشوركانادا تفاوتهاي عمده اي ميان نظام آموزشي ايالات مختلف مشهود ميباشد.به نحويكه دركشوركانادا برخلاف سايركشورها كه كلاس4دبيرستان آخرين سال تحصيلي مقطع متوسطه محسوب ميگردد؛ دركشوركانادا براساس قوانين خاص ايالتي هرايالت پايان مقطع متوسطه در ايالات مختلف از سال11تا13ادامه مي يابد.آموزش عالي دركشوركانادا ازطريق موسسات آموزش عالي

تحت عناوين ذيل به دانشجويان ارائه ميگردد :1.دانشگاه هاي ايالتي2.دانشكده هاي ايالتي3.كالج هاي ايالتي4.كالج هاي كاربردي5.موسسات غيررسمي فني وحرفه ايازآنجاييكه اغلب دانشگاهها و مراكزآموزش عالي كشوركانادا به صورت گسترده ازمحل بودجه ملي تأمين اعتبار ميگردند از اين روي دانشجويان خارجي قادر خواهند بود با پرداخت شهريه ناچيزازدوره هاي آموزش عالي پيشرفته برخوردارگردند.در دانشگاهها حيطه وسيعي ازدوره هاي آموزشي ومدارك علمي متنوع من جمله كارشناسي، كارشناسي ارشد،دكتري وگواهينامه فني وحرفه اي ارائه ميگردد.درنظام آموزشي كشوركانادا سعي براين است كه دانش آموزان به روشهاي مختلف درمدارس دولتي تحصيل نمايند بطوريكه دربرخي موارد مطابق با نيازدانش آموزان برنامه هاي آموزشي جداگانه اي پيش بيني شده (سيستم جداسازي)و يا ازبرنامه هاي عادي آموزشي برخوردار ميگردند.(سيستم تلفيق ).مديريت وقوانين آموزشي در نظام اداري كانادا:مديريت آموزشي:كشوركانادا برخلاف اغلب كشورهاي جهان ازوزارتخانه يا نهاد آموزشي واحد درسطح كشور برخوردار نبوده و اداره امور آموزشي هر يك از ايالات برعهده  شعبات ايالتي دپارتمان آموزش  مي باشد.دردومين سطح مديريتي پس ازوزارتخانه هاي آموزش و پرورش ايالتي؛ هيأت هاي آموزشي مدارس در راس قرار داشته وحوزه اختيارات و مديريت آنها درسطوح مناطق مختلف آموزش و پرورش توزيع مي گردد. درحاليكه وظايفي چون برنامه ريزي آموزشي و ارزشيابي، تأمين برابري(ازنظراجتماعي، نژادي وجنسيتي)و نوآوري فردشناختي برعهده دپارتمان آموزش است،مسئووليتهايي چون نظارت برامور مدارس مناطق تحت پوشش، ساختمان مدارس،تعيين نرخ ماليات بر اموال خصوصي و بعضاً تجاري براي آموزش، تصويب استخدام، ارتقاء، و بازنشستگي معلمان و مديران و غيره از وظايف هيأت هاي مدرسه است .شايان ذكر است كه در پي رشد گسترده مناطق شهري، برخي از شعبات ايالتي دپارتمان آموزش كانادا درصدد اعمال كنترل بيشتر برعملكردمدارس و

درنتيجه اعمال سياست تمركزگرايي آموزشي ميباشند.لذا يكي ازروندهاي حاكم در دهه1990تمركزگرايي درمديريت آموزشي است. قوانين آموزشي نظام اداري كانادا:قوانين حاكم بر نظام آموزش عالي:ازجمله مهمترين ماده قوانين حاكم بر ساختار نظام آموزشي مي توان به قوانين ذيل اشاره نمود:1.ماده قانون دانشگاه ملي بريتيش كلمبيا2.ماده قانون موسسات آزاد آموزشي مصوب 1 مي1904 ميلادي3.ماده قانون موسسات و كالج هاي ايالتي4.ماده قانون موسسات فني وحرفه اي5.ماده قانون دانشگاه سلطنتي6.ماده قانون دانشگاه بريتيش كلمبياي شمالي7. قانون اساسي كانادا ، در خصوص اختيارات تام آموزشي ايالات مختلف8.بيانيه حقوق و آزادي هاي اجتماعي، در خصوص حق آموزش براي كليه افراد9.قوانين مربوط به واگذاري مسئووليت هاي آموزشي به دواير آموزشي سرزمين هاي شمالي.شمار موسسات آموزشي كشور كانادا:طي آخرين آماربدست آمده درسال1994-1993ميلادي،تعداد16236موسسه آموزشي دولتي وخصوصي دركشوركانادا به فعاليت مي پردازند.ازاين تعداد؛12441موسسه در مقطع آموزش ابتدايي،3509 موسسه درمقطع آموزش متوسطه،تعداد206موسسه درسطح دانشكده و77 موسسه درسطح دانشگاهي به ارائه خدمات آموزشي مبادرت مي نمايند.                                       درخلال چندسال گذشته، شمارمدارس ابتدايي ومتوسطه افزايش يافته درحالي كه شماركالج ها ودانشگاههاي كشور همچنان ثابت باقي مانده است. البته اين روند در ايالتهاي مختلف كشور ازوضعيت مشابهي برخوردارنبوده وبيشترين نوسان درمقاطع آموزشي ابتدايي ومتوسطه به چشم مي خورد.به عنوان نمونه،در ايالتهاي كبك ، اونتاريو، مانيتوبا، آلبرتا وبريتيش كلمبيا شمارمدارس مقاطع آموزش ابتدايي ومتوسطه درفاصله سالهاي92-1991و94-1993 ميلادي افزايش يافته و اين درحاليست كه درايالتهاي نيوفاوندلند، نيوبرونزويك وساس كاچيوان با كاهش مواجه بوده است.درجزيره پرنسس ادوارد شمارمدارس مقطع ابتدايي درخلال اين دوره ثابت باقي مانده ودر سال 94-1993 ميلادي تعداد محدودي از مدارس متوسطه داير بودند.در سال 94-1993ميلادي شمارمدارس ابتدايي درايالت نوا اسكوتيا كاهش يافته در حاليكه شمار مدارس متوسطه در همين ايالت رو

به افزايش نهاده است.در فاصله سالهاي92-1991 و 94-1993 ميلادي، شمار مدارس ابتدايي در ايالت يوكون افزايش يافته درحاليكه شمار مدارس متوسطه از رشد ثابتي برخوردار بوده است.گفتني است كه در مناطق شمال غرب كشورعكس اين قضيه صادق ميباشد بعبارت ديگرشمارمدارس متوسطه در اين دوره از افزايش چشمگيري برخوردار بوده است.تقسيم بندي ايالات واستانها در كانادا: استان انتاريو- اتاوا- تورنتو- كينگستون- هاميلتوناستان كبك- مونترال- كبك سيتي- شربروكاستان مانيتوبا- وينيپگاستان ساسكاچوان- ساسكاتون- رجاينااستان نيو فوند لند- سنت جونزاستان آلبرتا- كالگري- ادمونتوناستان بريتيش كلمبيا- ونكوور- ويكتوريااستان نوا اسكوشيا- هليفكس منابع و مآخذ :1- رضازاده ، محمدرضا ، كانادا كشوري پهناور2- آمودنيا ، بهداد ، كشور بي ماليات3- مجتهد موسوي ، علي ، بررسي نظام اداري كانادا ،شرق4- سازمان ملل متحد، (2005) ميلادي: يونسف ، گزارش، بخش كانادا ، منابع الكترونييكي5- دكترمرتضي محيط،(1375 خورشيدي: دموكراسي چيست؟ شهروند، سال پنجم، شماره 244 تورنتو6- علوي طباطبائي ، حسن ، كانادا وجهت گيري هاي سياسي ،روزنامه همشهري 7-http://www.abravani.com8-/NewTemplates/AmirFar_Template/canada/about-canada_per.cfm9-www.canadaadminestrative.com C    a    n    a    d    a Canada is a country occupying most of northern North America, extending from the Atlantic Ocean in the east to the Pacific Ocean in the west and northward into the Arctic Ocean. It is the world's second largest country by total area, and shares land borders with the United States to the south and northwest.The lands have been inhabited for millennia by aboriginal peoples. Beginning in the late 15th century, British and French expeditions explored and later settled the Atlantic coast. France ceded nearly all of its colonies in North America in 1763 after the Seven Years War. In 1867, with the union of three

British North American colonies through Confederation, Canada became a federal dominion.This began an accretion of additional provinces and territories and a process of increasing autonomy from the United Kingdom, highlighted by the Statute of Westminster in 1931 and culminating in the Canada Act in 1982 which severed vestiges of legal dependence on the British parliament.A federation now comprising ten provinces and three territories, Canada is a parliamentary democracy and a constitutional monarchy with Queen Elizabeth II as its head of state. It is a bilingual and multicultural country, with both English and French as official languages at the federal level. Technologically advanced and industrialized, Canada maintains a diversified economy that is heavily reliant upon its abundant natural resources and upon trade—particularly with the United States, with which Canada has had a long and complex relationship

مطالعه تطبيقي آمبودزمان در كشورهاي ايران، مالزي، چين و ا نگلستان

... Comparativeكشورهاي مختلف دنيا با فرهنگ ها و سيستم هاي حكومتي متفاوتعبدالرضا معصومي گودرزي چكيده:كشورهاي مختلف دنيا با فرهنگ ها و سيستم هاي حكومتي متفاوت تدابير و شيوه هايي براي حمايت از حقوق افراد اتخاذ نموده اند. زمانيكه افراد با بي عدالتي، تبعيض و نقض حقوق خود مواجه مي شوند به سراغ  عدليه و يا دستگاههاي  تظارتي و آمبودزمانها مي روند، آمبودزمانها نيز هدفشان پيشگيري و پيگيري موارد نقض قانون در دستگاههاي اداري و دولتي به منظور حمايت از منافع و حقوق شهروندان است.آمبودزمانها منبعث از حقوق اساسي كشورها است و ميزان اقتدار و اختيار و جايگاه آنها در كشورهاي مختلف متفاوت است، پيچيدگي و بوروكراسي حاكم بر محاكم قضايي و طولاني بودن رسيدگي موجب گرديده  كه افراد شكايت خود را در آمبودزمانها مطرح نمايند. مراجع نظارتي صرفاً به

دنبال معرفي مقصر نيستند بلكه رابطي است بين افراد  و دولتها كه از اين طريق بتوانند رفع مشكل نمايند، نارسائيها و سوء جريانات اداري را اصلاح نمايند و تذكرات و پيشنهادات اصلاحي ارائه نمايند.مطالعه تطبيقي مراجع نظارتي ساير كشورهاي جهان و آشنايي با مقررات و شيوه هاي بازرسي  و وجوه اختلاف و تشابهات آنها با يكديگر موجب اعتلاي فرهنگ و امور نظارت و بازرسي در كشور خواهد شد. لذا با عنايت به مطالعات انجام شده در مورد  مراجع نظارتي چهار كشور، ايران، انگلستان، چين و مالزي، نقاط ضعف و قوت هر كدام نيز مورد بررسي قرار گرفته و در پايان نتيجه گيري مي شود.موضوع پايان نامه با عنوان مطالعه تطبيقي آمبودزمان در كشورهاي ايران، انگلستان، چين و مالزي به بررسي مراجع نظارتي هر كدام از كشورهاي مذكور پرداخته، از لحاظ پيشينه تاريخي، تشكيلات و ساختار، نيروي انساني، نحوه انتخاب رئيس آمبودزمان، بودجه، نحوه اجراي پيشنهادات و ... مورد بررسي قرار گرفته اند.پس از بيان چكيده و مقدمه پايان نامه، فصل اول به كليات شامل بيان مسئله، پيشينه تحقيق و روش كار مي پردازد. در فصل دوم نظارت و بازرسي در جمهوري اسلامي ايران مورد بررسي قرار مي گيرد. در بخش سوم نظارت و بازرسي در انگلستان بررسي مي گردد، عمده مفاد اين فصل ترجمه بخش آمبودزمان از حقوق اداري انگلستان است.فصل چهارم اختصاص به بررسي نحوه نظارت و بازرسي در كشور چين دارد.فصل پنجم، نظارت و بازرسي در كشور مالزي مورد بررسي قرار مي گيرد.درفصل ششم مطالعه تطبيقي، جايگاه و اختيارات دستگاههاي نظارتي و بازرسي هر چهار كشور مذكور انجام مي گيرد.فصل هفتم پايان نامه نتيجه گيري و ارائه پيشنهادات متناسب در خصوص آمبودزمانها مي باشد.

در پايان نيز منابع و مآخذ مورد استفاده در تهيه مقاله مشخص شده است. مقدمه:بازرسي در اصطلاح حقوق عمومي به مفهوم نظارتي است كه از سوي دولت بر عملكرد مأموران دولتي و ادارات اعمال مي شود. بازرسي يكي از اركان اساسي اداره كشورها است و داراي سابقه اي چندين ساله است و در طي اين مدت دچار تغييرات  و تحولات زيادي شده است. از اين رو نظارت نقش عمده اي در اصلاح حكومت ها دارد بنابر اين لازم است كه گستره، كيفيت و اثر بخشي نظارت و بازرسي را افزايش داده  و ميزان هر كدام را مشخص نمود. بديهي است  تدوين قوانين و مقررات نظارت و بازرسي كه قابليت رفع نيازها در بعد ملي را داشته باشد موجب تثبيت موقعيت كشور در سطح بين المللي خواهد بود.آمبودزمان به مفهوم نظارت و كنترل قانوني و دولتي بر عملكرد دستگاههاي  اجرايي كشور و حمايت از حقوق افراد در مقابل سوء جريانات اداري است. گرچه  اصطلاح آمبودزمان ريشه اسكانديناوي دارد ولي در كشورهاي ديگر به معاني مشابهي بكار رفته است. مانند، ' يوآن' در كشور چين، 'لوكايوكتا' در هند، 'وفاقي محتسب' در پاكستان، ' مدافع حقوق مردم' در كشورهاي امريكاي لاتين، ' المحقق في الشكاوي' يا ' الزائد عن الشعب' در برخي كشورهاي عربي، ' مدافع حقوق مردم' در آرژانتين ، ' كمسير پارلمان' دربلژيك، 'داور' در فرانسه، 'سازمان بازرسي كل كشور' در ايران، ' مدافع مردم ' در ايتاليا، 'كنسول مالي مسئول در مقابل وزير' در ژاپن، ' كميسرعالي مبارزه' در ماكائو، 'تانوبايان' در فيليپين، ' مدافع عدالت' در پرتغال، ' مدافع مردم'  در اسپانيا و ' كميسر مجلس در امور

اداري ' در انگليس.آمبودزمان  در كشورهاي مختلف مأموريت هاي متفاوتي دارند، مانند، نظارت بر اجراي صحيح قوانين، حمايت از حقوق شهروندي، حمايت از حقوق بشر، رسيدگي به شكايات و اعلامات عليه مقامات دولتي، تحريك  دولت براي ارائه خدمات بهتر، نظارت بر حسن جريان امور در ادارات و مبارزه با مفاسد اقتصادي، مالي و اداري.آمبودزمان جهاني يا مؤسسه بين المللي بازرسي در سال 1978 ميلادي شروع به كار كرد و مركز استقرار آن در شهر مونتن كانادا است. اكنون 220 آمبودزمان عمومي، 102 آمبودزمان در امور تخصصي در متن 321 مؤسسه در 89 كشور جهان وجود دارد. مطالعه تطبيقي نظارت و بازرسي در كشورهاي متفاوت خصوصاً در كشورهاي پيشرفته و در حال توسعه و شناخت رويه هاي مورد عمل در آن كشورها، سازمانهاي نظارتي را در نيل به اهداف و وظايف قانوني ياري خواهد كرد.مقايسه نظامهاي پاسخگويي در چهار كشور مورد مطالعه، ايران، انگلستان، چين و مالزي كه داراي حكومتهاي مختلف با فرهنگ ها و تشكيلات سازماني متفاوت مي باشند و همچنين وجه تشابهات بين آنها از جهاتي مي تواند مفيد واقع شود.براي انتخاب آمبودزمان كشورهاي متفاوت براي تحقيق محدوديت هايي وجود داشت، چرا كه در مورد نظارت و بازرسي كشورهاي امريكا، اروپا و افريقا، كتب، مقالات و پايان نامه و تحقيقاتي وجود نداشت و اگر هم بوده بسيار اندك است و منظور از تحقيق را در اينجا برآورده نمي كرد، بيشتر تحقيقاتي كه در اين خصوص صورت گرفته در مورد آمبودزمان كشورهاي آسيايي و بعضا كشورهاي مسلمان افريقايي است. از آن جهت كه ايران عضو فعال آمبودزمان منطقه اي آسيا است و در دوره هاي متعدد آن شركت نموده و يك بار

اين اجلاس در تهران برگزار شده است لذا تصميم گرفته شد از ميان اين كشورها، چين با جمعيت بيش از يك ميليارد و داراي اقوام مختلف و تمدن كهن و مالزي كشوري مسلمان كه در سالهاي اخير در مسائل اداري و اقتصادي به پيشرفت هاي شايان نايل آمده و نيز جمهوري اسلامي ايران از آن جهت كه كشوري اسلامي است و سابقه بازرسي و نظارت آن به دوران صدر اسلام مي رسد انتخاب گردند. همچنين كشور انگلستان كه قانون اساسي مدون ندارد و نظارت و بازرسي آن طبعا متفاوت با ديگر كشورها است انتخاب گرديد. در مورد آمبودزمان كشور انگلستان نيز منابع قابل توجهي وجود نداشت لذا با هدايت و زحمت استاد راهنما جناب آقاي دكتر انصاري كتاب حقوق اداري سال 2005 چاپ آكسفورد انگلستان طي سفري كه به آن كشور داشته تهيه شده و تحويل اينجانب گرديد و پخش آمبودزمان آن ترجمه و با زحمت فراوان به فارسي روان برگردانده و بخشهاي مهم آن مورد استفاده قرار گرفت. اهميت تحقيق راجع به نظارت و بازرسي از آن جهت است كه به عنوان يكي از پايه هاي اصول مديريت نوين است تدوين روش هاي نوين، تصويب قانون متناسب و مترقي جهت مبارزه با فساد، حمايت از حقوق شهروندي، ارتباط بين مردم و دولت، پيشگيري از تخلفات و جرائم، حسن جريان امور اداري و اصلاح ساختار و روش ها و تقويت و كار آمد نمودن مديريت كشور توجه به اين امر را افزون مي نمايد. نظارت و بازرسي با ارائه پيشنهادها و تذكرات به مديران و مسئولان اجرايي از وقوع تخلفات و جرائم جلوگيري نموده و با ارتباط با پارلمان و مراجع

قضايي و هيئت هاي تخلفات اداري با متخلفين و مجرمين بر خورد مي نمايد. روش تحقيق در اينجا يك روش تحقيق توصيفي است، براي اين تحقيق به جمع آوري اطلاعاتي واقعي، شناسايي و بررسي مسائل، شرايط و وقايع جاري، مقايسه و ارزشيابي وقايع پس از انتخاب نمونه ها مبادرت شده است، در اين پژوهش سعي شده است، آنچه هست را بدون هيچگونه دخالت يا استنتاج ذهني گزارش شود و نتايج عيني از موقعيت گرفته شود. از جهت ديگر تحقيق عملي است چرا كه اينجانب (محقق) با موقعيت هاي واقعي و دنياي كاري عملا و مستقيما سرو كار داشته و از تجربيات خود در اين زمينه استفاده كرده ام. آمبودزمان هاي كشورهاي مورد تحقيق  با طرح 9 سوال كه همان فرض تحقيق نيز محسوب مي شود مورد بررسي قرار گرفته و پس از وصول به پاسخ سوال مورد نظر در همان موارد تطبيق داده شده است. سئوال هاي مطرح شده در كشورهاي مورد تحقيق جنبه علمي و اجرايي بيشتري به شرح ذيل داشته است: ميزان نظارت بر بخش هاي دولتي و خصوصي، منشأ نظارت و بازرسي، نحوه انتخاب رئيس بازرسي، ميزان نظارت و تعامل با دستگاه قضايي، مبناي بودجه، نيروي انساني و چگونگي اجراي پيشنهادات.قبل از ورود به مباحث نظارت و بازرسي كشورهاي مذكور، مطالعه پيشينه تاريخي كشورها در اين زمينه اطلاعات مختصري را فراروي خواننده مي گذارد و زمينه ورود او را به مباحث فراهم مي آورد.در پايان پس از تطبيق آمبودزمان ها در 9 مورد ياد شده نتيجه گيري شده و پيشنهادات متناسب با توجه به شناخت از جهات مثبت آمبودزمان ها و تجربيات كشورهاي مورد مطالعه جهت هر چه كار آمد كردن نظارت و بازرسي در كشور داده

شده است. فهرست مطالبعنوان /  صفحهچكيده / 3-1مقدمه / 7-3فصل اول _ كليات / 17-71-1- / بيان مسئله / 8-71-2- / اهميت تحقيق / 10-91-3- / سؤال هاي مورد تحقيق / 101-4- / فرضيه / 11-101-5- / تعريف واژگان / 13-111-6- / محدوديت ها / 14-131-7- / پيشينه تحقيق / 15-141-8- / روش كار / 17-15فصل دوم _ نظارت و بازرسي در جمهوري اسلامي ايران / 32-172-1- تاريخچه / 20-182-2- جايگاه نظارت در جمهوري اسلامي ايران / 25-201-2- نظارت رهبر در قانون اساسي / 212-2- نظارت قوه مقننه / 213-2- نظارت شوراي نگهبان / 224-2- چگونگي اعمال نظارت از سوي قوة مجريه / 23-225-2- اعمال نظارت قوه قضائيه / 25-232-3- سازمان بازرسي كل كشور / 32-25فصل سوم _ نظارت و بازرسي در انگلستان / 323-1- تاريخچه / 35-333-2- مصوبه قانوني كميسيوني پارلماني 1967 / 353-3- نياز به مرجع شكايت از دولت و نقش آن (سنويرانت و مرجع شكايت از دولت) / 39-353-4- مرجع رسيدگي به شكايت از دولت در يك گستره اداري در حال تحول / 42-393-5- نظارت قضايي / 41-383-6- نهادهاي مشمول تحقيق / 46-423-7- موضوعات قابل رسيدگي / 49-461-7- قانون كميسيونر پارلماني 1967 / 51-492-7- ساير موارد جبراني / 52-513-7- موضوعات مستثني / 54-524-7- صلاحيت براي رسيدگي / 55-545-7- رسيدگي هاي خودجوش / 56-556-7- فيلتر پارلماني / 59-567-7- همكاري با مرجع / 60-598-7- ايمن سازي جبران / 63-603-8- مشكلات و اصلاحات / 68-631-8- نگراني هاي مراجع / 632-8- اصلاحات نهادين / 65-633-8- مدت زمان رسيدگي / 66-653-9- ملاحظات و جمع بندي / 68-66فصل چهارم _ نظارت و بازرسي در چين / 81-684-1- تاريخچه / 71-694-2-

نظام نظارت اداري / 72-714-3- حوزه صلاحيت، وظايف و اختيارات / 74-724-4- مراحل نظارت / 75-744-5- موارد نقض مقررات (مجازات ها) / 76-754-6- اعمال نظارت كامل بر نظام اداري / 81-76فصل پنجم _ نظارت و بازرسي در مالزي / 93-815-1- تاريخچه / 83-825-2- دفتر شكايات مردمي مالزي / 86-831-2- نقش دفتر شكايات مردمي / 832-2- وظايف دفتر شكايات مردمي / 84-833-2- نحوه رسيدگي به شكايات / 85-844-2- تحولات اداري PCB / 86-855-3- قانون جلوگيري از فساد مصوب سال 1961 (بازنگري شده در سال 1971) / 89-865-4- مؤسسه ضد فساد مالزي / 93-89فصل ششم _ مطالعه تطبيقي، جايگاه و اختيارات دستگاههاي نظارت و بازرسي در كشورهاي ايران، انگلستان، چين و مالزي / 936-1- منشاء يا تاريخچه تشكيل دستگاه بازرسي (آمبودزمان) / 97-946-2- نحوه انتخاب رئيس دستگاه بازرسي / 99-976-3- نحوه و ميزان نظارت دستگاه بازرسي بر اجزاي بخش دولتي / 100-996-4- نحوه و ميزان نظارت دستگاه بازرسي بر بخش  خصوصي / 101-1006-5- مبناي بودجه دستگاه بازرسي / 102-1016-6- ويژگيهاي نيروي انساني در دستگاه بازرسي / 103-1026-7- ميزان عمل به نظرات و پيشنهادهاي بازرسي / 105-1036-8- نحوه و ميزان نظارت قضايي بر شئون دستگاهها / 106-1056-9- همكاري و تعامل دستگاههاي بازرسي با دستگاه قضايي / 109-106فصل هفتم _ نتيجه گيري / 112-109فصل هشتم _ پيشنهادها / 115-112منابع و مآخذ / 119-115فهرست نامها / 120-119 منابع و مآخذكتب:1- ابراهيم، ن، 1384، بازرسي هدف دار و نظارت كارآمد، مجموعه مقالات سومين همايش نظارت و بازرسي، ايران، ص 17.2- احمدي، م ح، 1378، مسئوليت مدني دولت و نظارت بر پايبندي ادارات بر آن، مجموعه مقالات چهارمين اجلاس بازرسان كل آسيا(آمبودزمان)، ايران، ص

216-214.3-  احمدي، م ر، 1376، ساختار نظارتي در تشكيلات جمهوري اسلامي ايران، مجموعه مقالات نخستين همايش نظارت و بازرسي، ايران، ص 25.4- ارشدي، ع، 1380، نقش نظارت قوة قضائيه و قلمرو و ساز و كار آن، مجموعه مقالات دومين همايش علمي و پژوهشي نظارت و بازرسي در كشور، ايران، ص 438-431.5- امامي، م، كليات، حقوق مالي، ايران، ص 24-17.6- پرنيان، ح، 1385، ارتباطات و فناوري و نقش آن در نظارت كارآمد، مجموعه مقالات سومين همايش نظارت و بازرسي (نظارت كارآمد)، ايران، ص 66.7- حبيبي، ن، 1375، فساد اداري، (عوامل مؤثر و روش هاي اداري)، ايران، ص 105-102.8- خدمتي، ا، 1376، نظارت و بازرسي در اسلام، مجموعه مقالات نخستن همايش علمي و پژوهشي نظارت و بازرسي در كشور، ايران، ص 163-159.9- شاهرودي، م آيت الله، 1384، نظارت و بازرسي (ا)، مركز مطبوعات و انتشارات قوة قضائيه، ايران، ص 106-105.10- رئيسي، ا، حجت الاسلام، 1376، سير تحول بازرسي در ايران، مجموعه مقالات نخستن همايش علمي و پژوهشي نظارت و بازرسي در كشور، ايران، ص 232-229.11- رخشنده رو، ع، 1378، جايگاه و نقش نظارت در نظام جمهوري اسلامي ايران، مجموعه مقالات چهارمين اجلاس بازرسان آسيا(آمبودزمان)، ايران، ص 175-157.12- شاهرودي، م آيت الله، 1384، سخنراني، مجموعه اختتاميه سومين همايش نظارت و بازرسي(نظارت كارآمد)، ايران، ص 18.13- رياضتي نژاد، س ، 1383، مقاله مطالعه تطبيقي نظارت با ساير كشورها ايران، ص، 1 و2 و 7.14- صنايع، م، 1384، سهم نظارت در بودجه عمومي، ناب، فصلنامه علمي و تخصصي نظارت، ارزيابي و بازرسي سازمان بازرسي كل كشور، پيش شماره 1، ص 32-21.15- طباطبايي مؤتمني، م ، 1382، آزادي هاي عمومي و حقوق بشر، ايران، ص 22116- عليپور، ح،

1385، نهمين اجلاس انجمن آمبودزمان آسيايي، فصلنامه علمي و تخصصي نظارت، ارزيابي و بازرسي سازمان بازرسي كل كشور، ايران، پيش شماره 2، ص 185-158.17- فاضلي، ع، 1380، نظارت و بازرسي در اسلام، ايران و كشرهاي دنيا، مجموعه مقالات، دومين همايش علمي و پژوهشي نظارت و بازرسي در كشور، ايران، ص 247-246.18- فقيهي، ا، 1380، نظام هاي پاسخگويي در بخش دولتي(ديدگاه هاي تطبيقي)، مجموعه مقالات سومين همايش علمي و پژوهشي نظات و بازرسي در كشور، ايران، ص 319-313.19- كد خدائي، ع، 1382، مقدمه اي بر حقوق اساسي ( نگلستان )، ايران، 1382، ص 184،148،147،146، 58-51 ، 33، 32، 1320- سي جي لون، 1385، فصلنامه علمي و تخصصي نظارت، ارزيابي و بازرسي در ايران، پيش شماره دوم، ايران، ص 179-177.21- لي را مالاس، 1381، مجموعه مقالات ششمين كنفرانس انجمن آمبودزمان آسيايي، ايران.22- نادري، ع-سيف نراقي، م، 1383، روش هاي تحقيق و چگونگي ارزشيابي آن در علوم انساني، ايران، ص 35-20.23- نكونام، م حجت الاسلام، 1378، نقش نظارت در جمهوري اسلامي ايران، مجموعه مقالات چهارمين اجلاس بازرسان آسيا(آمبودزمان)، ايران، ص 361-357.24- نيازي، م، حجت الاسلام، فصلنامه علمي، تخصصي نظارت، ارزيابي و بازرسي، ايران، پيش شماره 2، ص 179.25- وديعي، م، 1376، جايگاه و نقش ارزيابي عمكرد در بازرسي و نظارت شركت هاي دولتي، مجموعه مقالات نخستين همايش علمي و پژوهشي نظارت و بازرسي در كشور ايران، ص 487-482.26- هورومان هوانگ، 1381، توسعه نظام بازرسي اداري در چين و دورنماي آينده، مجموعه مقالات ششمين كنفرانس انجمن آمبودزمان آسيايي، ايران، ص. نشريات:1- چوگوانگ اين، ارديبهشت 1385، ديده، نشريه سازمان بازرسي كل كشور، شماره چهاردهم، ص 10.2- خبره، و، ديماه 1384، گزارش شركت در اجلاس نظارت آسيايي، نشريه مأوي، نشريه داخلي قوه

قضائيه، شماره 501، ص 3.3- مختاري، م، 1385، نظارت و بازرسي در چين، آئينه بازرسي، نشريه داخلي سازمان بازرسي كل كشور، شماره هفتم، ص 10.4- يونگ هي، ديماه 1384، اعمال نظارت كامل بر نظام اداري در راستاي ايجاد دولتي خدمتگذار، آئينه بازرسي، نشريه داخلي سازمان بازرسي كل كشور، شماره هفتم، ص 10.5- تجربه مالزي در مقابله با فساد اقتصادي، خرداد 1384، آئينه بازرسي، نشريه داخلي سازمان بازرسي كل كشور، شماره اول، ص 10.6- آمبودزمان، نهاد حمايت كننده حقوق مردم، فروردين 1379، ديده، نشريه سازمان بازرسي كل كشور، شماره دوم، ص 18-17.7- بازرسي و نظارت در چين، فروردين 1381، مأوي، نشريه داخلي قوة قضائيه، شماره 619، ص 5.8- مروري بر قوانين كشور مالزي، 1379، از كتاب نگاهي به سازمان هاي بازرسي و نظارت جهاني، جلد دوم، منابع انگليسي: 1- سايت اينترنتي سازمان بازرسي كل كشور(امور بين الملل) w.w.w.Gio.ir 2- Baetsoon', Matthiws' and Elliotts' administative law, tird adition by mark Elliotts' oxford, 2005.3- constitiunal and administative (aw, 292-293)4- Secend edition spanser Maureen spamser john suxeet maxwell uk-2000. tom1:page 692 عنوان و چكيده به انگليسي:

Comparative study of ombudsmen in Islamic Republic of Iran, Malaysia, China and Britain

Thesis Advisor:Dr.Valiallh AnsariConsulting Advisor:Dr.S.Hadi HoseiniBy:Abdolreza Masoumi GoudarziSummer 2007Abstract:Different countries with various cultures and political systems have their procedures and ways to support their citizen's rights. When people find any injustice and discrimination, proceed to justice and observing departments and ombudsmen. Main function of ombudsmen is to prevent and peruse any violations of law in governmental and administrative departments in order to support citizenship interests and rights.Ombudsmen have rooted in constitutions of countries and

their authorities are various in different countries. Complication and bureaucracy in courts and the length of investigation will be caused the people to go and complain before ombudsmen. Observing organizations are not to find guilty but they are a communicator between people and government to solve the problems, correct the maladministration and forward constructive suggestions.Comparative studies of inspection departments of other countries, to be acquaintance with their regulations and procedures, to find similarities and differences of them will promote inspecting and observing the studies which have been done in four countries (Iran, Britain, China and Malaysia), the strengths and weaknesses of each will be examined and in the end in the end concluded.Subject of this Dissertation is comparative study of ombudsmen in Iran, Britain, China and Malaysia. In this study histories, organizations, structures, budgets, human resources, how to select the heads and how to make suggestions will be examined. After preface, in chapter one generalities like describing of problem, history of research and methodology will be found. In  chapter two inspecting and observing and in Britain which is a translation of ombudsmen in Britain Administrative law will be seen. Chapter four and five will be allocated to Chinese and Malaysian inspecting and observing systems. In chapter six  authorities and place of inspecting and observing systems of four countries will be compared. In chapter seven conclusion and appropriate suggestions will be seen. In the end resources of this study will be indexed. http://www.gio.ir/?view=12nu1=200

مطالعة تطبيقي سبك رهبري امام علي(ع) با سبكهاي رهبري موجود

سيداحمد ابراهيمي

مقدمه: در يك تقسيمبندي كلي، دو پديدار دربارة رهبري، قابل تصور است؛

يكي ديدگاهي الهي وديگر، ديدگاهي غيرالهي(مادي). در يكصد سال گذشته، ديدگاه دوم از سوي همة  پژوهشگران و محققان پديدة رهبري، پذيرفته شده است؛ به طوري كه ميتوان گفت: تمامي تئوريهاي موجود رهبري، از همين ديدگاه سرچشمه گرفته است. اما از ديدگاه اول، حتي يك تئوري هم، مطرح نشده است. براستي، علت اين امر چيست؟ بارها شنيدهايم كه گفته ميشود: در نزد مردم عادي، دشوارترين كارها «فكر كردن» است. به عقيدة ما، حتي نزد متفكران نيز سختترين كار،  فكر كردن است. پرداختن به مسئلة رهبري از ديدگاه اول، بسيار مشكلتر و پيچيدهتر است؛ زيرا براي ارائة پاسخي قابل قبول و قانع كننده به معماي رهبري، ابتدا بايد به يك دسته پرسشهاي دشوار و اساسي پاسخ گفت. از آنجا كه پاسخ به سؤالاتي همچون: هدف از آفرينش انسان، ماهيت انسان، دلايل ارسال رسولان، وظيفه و رسالت انسان و سؤالات اساسي ديگر، بسيار پيچيده و سخت به نظر ميرسند، محققان و پژوهشگران، ازديدگاه اول صرف نظر كرده و به ديدگاه دوم روي آوردهاند. اين نكته مسلم است كه انسان، مخلوق خدا و موجودي دو بعدي (الهي و مادي) است. از طرفي، رهبري نيز موضوعي مرتبط با انسان، و چگونگي نفوذ در رفتار و افكار او است. بنابراين، براي ارائة يك تئوري جامع رهبري، بايد از هر دو ديدگاه استفاده كرد. در ديدگاه اول، بحث از اين است كه انسان چگونه موجودي است؟ براي چه هدفي آفريده شده است؟ چه نيازهايي دارد؟ و در ديدگاه دوم، فقط اهداف مادي و نيازهاي مادي، بحث و مطالعه ميشود. از آنچه گفته شد، معلوم ميشود كه ارائة هر تئوري در زمينة رهبري،

بدون توجه جدي به ديدگاه اول، منجر به يك تئوري ناتمام خواهد شد. تئوريهاي موجود در زمينة رهبري، كامل و ايدهآل نيست. اين تحقيق برآن است كه با ارائة يك تئوري جامع كه برخاسته از دو ديدگاه الهي و غيرالهي نسبت  به مسئلة رهبري است، نقص و كمبود تئوريهاي موجود را برطرف كند. سرگذشت رهبري رهبري يكي از قديميترين پديدههاي جوامع بشري محسوب ميشود. اگر رهبري را نوعي هدايت و نفوذ در رفتار ديگران بدانيم، ميتوانيم بگوييم از روزي كه خداوند بشر و عالم را آفريد، رهبري و هدايت نيز آشكار گشت. وقتي كه خداوند عالميان، جهان و انسان را آفريد، آن را به حال خود رها نكرد، بلكه زمام هدايت و رهبري را خود در دست گرفت. در اين باره خداوند از زبان حضرت موسي(ع) در قرآن ميفرمايد: «ربنا الذي اعطي كل شيء خلقه ثم هدي» [1] (پروردگار ما كسي است كه بعد از آن كه همه چيز را آ فريد، آن را هدايت كرد.) پس رهبري، هم در عالم انساني و هم در عالم خلقت و طبيعت، قابل مشاهده ميباشد. از آنجا كه خالق انسان و طبيعت هر دو يكي است، هيچ منافات و تضادي بين اين دو رهبري وجود ندارد. خداوند، رهبري، هدايت و كنترل طبيعت را خود در دست گرفت، و رهبري بشر را به دست انسانهايي سپرد كه در امر رهبري و هدايت،  با او ارتباط دارند و از او پيروي ميكنند. اينان، همان پيامبران الهياند، كه موظفند انسانها را به سوي خداوند هدايت و رهبري نمايند. اساس و محور رهبري پيامبران، خدا و اهداف الهي و انساني بود. اين نوع

رهبري به تعبير ما، «رهبري خدامدار» ناميده ميشود. البته در طول تاريخ، نوعي ديگر از رهبري را ميبينيم كه اساس و محورش، خدا نيست؛ بلكه چيزهايي از قبيل «زيردستان»، «كار» و … است كه در كانون توجه رهبران قرار گرفته است. ما اين نوع رهبري را، «رهبري غيرمدار» ناميدهايم، كه غيرخدا به جاي «خدا» محور همه چيز قرار گرفته است. البته با يك تحليل موشكافانه، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه: «رهبري غيرمدار» همان «رهبري خودمدار» است، زيرا رهبران براي رسيدن به اهداف «خود»، به پيروان، موقعيت، ماهيت كار و … توجه ميكنند تا زودتر و با موفقيت به اهداف «خود» برسند. بنابراين، ميتوان پيامبران و ساير پيروان آنها را «رهبران خدامدار» و تمامي رهبران ديگر، اعم از رهبران سياسي، اقتصادي، سازماني، نظامي و اجتماعي را، «رهبران غيرمدار» ناميد. رهبران خدامدار به هنگام رهبري، خدا را محور و اساس رهبري خود قرار ميدهند و به همين خاطر مسير حركت خود را با مسير حركت عالم خلقت و طبيعت، هماهنگ و سازگار ميكنند. در نتيجه، هيچ تزاحمي با طبيعت ومحيط زيست ندارند، هيچ پيامد و تأثير نامطلوبي بر ديگر مخلوقات خداوند و ساير انسانها نميگذارند، و عرصه را برآنها تنگ نميكنند. اما رهبران غيرمدار، انگيزهاي جز رسيدن به اهداف خود ندارند. آنان آهنگ حركت عالم خلقت را نميدانند، و به نظم هستي و طبيعت نيز توجهاي نميكنند. بنابراين، انگيزهاي ندارند كه اهداف خود را با غايت و مقصد عالم و خواست خداوند، هماهنگ و همسو نمايند. در نتيجه، ميبينيم كه پيامدها و آثار نامطلوب و مخربي، از آنها برجاي ميماند. تئوري رهبري علي(ع) تئوري رهبري علي

(ع) از ديدگاه نويسنده، از دومنبع سرچشمه ميگيرد: يكي دستاورد تئوريها و الگوهاي رهبري، كه در صد سال گذشته از سوي دانشمندان و صاحبنظران رهبري، ارائه شده است. و ديگر، گفتهها، نوشتهها و سيرة حضرت علي(ع) كه در منابع متعددي مطرح شده است. در آغاز، براي اينكه تصوير روشنتري از تحقيقات گذشته در ذهن داشته باشيم، بار ديگر تئوريهاي رهبري را به صورت اجمالي و گذرا  مرور ميكنيم. پژوهشگران اوليه براي دادن پاسخ روشن به معماي رهبري، «صفات» رهبران موفق را محور مطالعات و پژوهشهاي خود قرار دادند. در اين راستا، «تئوريهاي صفات» يكي پس از ديگري ارائه شد. اين نگرش در مطالعات رهبري، حدود 50 سال به طول انجاميد و حاصل آن، تهية فهرستهايي از صفات رهبران موفق بود. از آنجا كه نتايج اين مطالعات با يكديگر سازگاري نداشت و بعضاً بسيار غيرمنطقي و دور از عقل بود، دانشمندان تصميم گرفتند نگرش خود را تغيير دهند و به جاي توجه به «صفات»، «رفتارهاي قابل مشاهدة» رهبران را به عنوان محور پژوهشهاي خود برگزينند. مطالعه بر روي «رفتار» رهبران، چند دهه ادامه يافت. در نتيجه، در اين مطالعات دو نوع رفتار اصلي شناسايي شد؛ يكي «رفتار كارگرا»، و ديگري «رفتار كارمندگرا». محققان اوليه، پژوهشگران دانشگاه ميشيگان، تصور ميكردند كه اين دو شيوة رهبري بر روي دو سر يك طيف قرار دارند؛ يعني، يك رهبر يا كارگرا است يا كارمندگرا. اما در مطالعات رهبري ايالت «اوهايو»، معلوم شد كه هر يك از اين دو شيوة رهبري، طيف و بعد مستقلي دارند؛ به طوري كه يك رهبر ميتواند هم در حد بالايي كارگرا باشد، و هم در

حد بالايي كارمندگرا. بدين ترتيب، نگرش دو بعدي، جايگزين نگرش يك بعدي نسبت به مسئلة رهبري شد. نگرش رفتاري در رهبري، چند دهه وقت، سرمايه و انرژي پژوهشگران را مصروف خود كرد، اما دستاورد قابل ملاحظهاي را در پي نداشت. محققان نتوانستند يك رابطة مشخص و روشني بين شيوة رفتار رهبر و عملكرد زيردستان بيابند، زيرا در شرايط و موقعيتهاي مختلف، نتايج متفاوتي به دست ميآمد. ناگزير، پژوهشگران با معطوف كردن توجه خود از «رفتار رهبر» به «موقعيت رهبري»، تئوريهاي «اقتضايي» متعددي را تدوين و ارائه كردند. از الگوهاي اقتضايي در شركتها و سازمانهاي بسياري استفاده شد، اما نتايج دلخواه و مورد انتظار به دست نيامد، و پاسخ نهايي به رهبري داده نشد. در سالهاي اخير، بار ديگر توجه دانشمندان رهبري به صفات و ويژگيهاي رهبران موفق جلب شده است. موضوع رهبران: «فرهمند» (تعالي بخش)، «تحولزا» و «معنوي» و «جايگزينهاي رهبري» و «ديدگاههاي اسنادي»، حاكي از آن است كه تئوريهاي اقتضايي نيز نتوانسته است معماي رهبري را حل كند. از بررسي تئوريهاي رهبري، به اين نتيجه ميرسيم كه توجه به «صفات»، «رفتار» و «موقعيت»، هيچكدام نتوانست داروي شفابخش رهبري باشد. اكنون، اين سؤال پيش ميآيد كه: پس به چه چيزي بايد توجه كرد؟ و چه عاملي را بايد در كانون توجه قرار داد؟ در تدوين يك تئوري جامع رهبري، چه عاملي بايد محور اساسي پژوهش و مطالعه قرار گيرد؟ اين تحقيق، در جستجوي يافتن اين عامل مهم و شروع تدوين آن تئوري جامع است، تا بتواند به همة سؤالهايي كه در زمينة رهبري مطرح است، پاسخ مناسب دهد. نويسنده اميدوار است تا خوانندگان و دانشپژوهان

لايق، اشكالهاي اين نوشته را اصلاح كنند و اين كوشش و تلاش ابتدايي و ناقص را با همت بلند خود كامل نمايند. تئوريهاي صفات، رفتاري و اقتضايي، هر يك به ترتيب «صفات»، «رفتار رهبر» و «عوامل موقعيتي» را در كانون توجه خود قرار دادند، اما هيچكدام از آنها نتوانستند گره كور پديدة رهبري را باز كنند و مسئلة پيشبيني رهبري موفق را حل نمايند. در تئوري رهبري حضرت علي(ع)، «خداوند» محور و اساس همة  تلاشها و كوششهاست. مطابق اين تئوري، موفقيت رهبري در همة  شرايط و موقعيتها، بستگي به ميزان توجه و اهميتي دارد كه رهبر نسبت به خداوند مبذول ميدارد. تئوري رهبري حضرت علي(ع) با تئوريهاي ديگر رهبري نه تنها تضادي ندارد، بلكه با آنها سازگار است؛ زيرا الگوي رهبري علي(ع)، شكل كاملتري از الگوهاي قبلي است. با اين تفاوت، برخلاف  تئوريهاي صفات، رفتاري و اقتضايي، بيشترين اهميت به خداوند و به عبارت ديگر به مقولههايي همچون: «اخلاق»، «معنويت»، «صداقت» و «انسانيت» _ كه همه ناشي از نگرش خداگرايي است _ داده ميشود. البته، بايد توجه داشت كه مقولههايي همچون: حق، اخلاق و انسانيت كه در اين تئوري بحث ميشوند، معاني عميقتر و گستردهتر از معاني متعارفي دارند، كه در نوشتهها و مقالههاي مديريت به چشم ميخورد. مطابق الگوي رهبري حضرت علي(ع)، غير از خداوند _ كه عامل محوري و اساسي است _ عوامل ديگري همچون: ويژگيهاي شخصيتي و رفتاري رهبر، پيروان و ديگر عوامل موقعيتي، مثل: همكاران رهبر، بالادستان رهبر و فرهنگ سازمان، بر فرآيند رهبري اثر ميگذارند. الگو پيشبيني ميكند كه اگر رهبر يك انسان اخلاقي باشد؛ يعني، كسي باشد كه رضايت

خداوند، هدف اوليه و اساسي او باشد، و همچنين عوامل موقعيت ديگر نيز مورد توجه او قرار گيرد، ميتوان انتظار داشت كه رهبري اثربخش و موفقيتآميز باشد. در اين الگو، دو نوع رفتار براي رهبر قابل تصور است: رفتار «خدا مدار» و رفتار «غيرمدار».  چنانچه رهبر دركاري كه انجام ميدهد رضايت خداوند را در نظر داشته باشد، رفتارش خدامدار است. البته، اين كار مراتب و درجات مختلفي دارد، كه از كم آغاز وبتدريج زياد ميشود. رفتار غير مدار، رفتاري است كه در آن هيچ توجهي به رضاي خداوند نميشود. در عوض، به وظيفه يا كار، يا به رابطه يا كارمند توجه ميشود. بنابراين، چنانچه رفتاري «خداگرا» نباشد، ميتواند «كارگرا» يا «كارمندگرا» باشد. اين دو نوع رفتار (كارگرا و كارمندگرا) ميتوانند با يكديگر تركيب شوند و چهار سبك مختلف رهبري را پديد بياورند، كه عبارتند از: 1. توجه اندك به كار، توجه اندك به كارمند (ربع اول) 2. توجه اندك به كار، توجه زياد به كارمند (ربع سوم) 3. توجه زياد به كار، توجه زياد به كارمند (ربع چهارم) 4. توجه زياد به كار، توجه اندك به كارمند (ربع دوم) از تركيب دو بعد «خداگرايي» و «غيرگرايي»، چهار سبك رهبري به دست ميآيد. مقايسه و نتيجهگيري 1. واژههاي: «رهبر» و «رهبري» در زبان فارسي،  واژههاي:    "leader" و "to lead" در زبان انگليسي، و همچنين واژهاي: «القائد» و «القيادة» در زبان عربي، نكات و مطالب زير را در بردارند: 1. وجود پيرو: براي آنكه فرآيند رهبري تحقق يابد، بايد فرد يا افرادي باشند كه به وسيلة رهبر، هدايت و رهبري گردند. به اين افراد، اصطلاحاً پيرو، زيردست

يا كارمند گفته ميشود. 2. وجود رهبر: ضرورت و اهميت وجود رهبر براي هماهنگي، سازماندهي و جهتبخشي افراد، بركسي پوشيده نيست. روانشناسان، جامعهشناسان و همة  صاحبنظران و انديشمندان براين نكته اتفاق نظر دارند كه مردم براي كاستن از فشارهاي ناشي از مسئوليتها، خطرها و براي تحقق اهداف خود،  تمايل دارند به فردي به عنوان رهبر كه او را تحققبخش اهداف و مرجع مشكلات و تصميمگيريهاي خود ميدانند، روي آورند و از او كمك بخواهند. 3. وجود مقصد: به هنگام بحث از رهبري و هدايت، اولين سؤالي كه به ذهن متبادر ميشود، اين است كه هدايت به سوي چه چيزي؟ چه كسي؟ و چه هدفي؟ 4. وجود راه: بعد از آنكه هدف و مقصد مشخص گرديد، نوبت پاسخ به پرسش:«از چه راهي» فرا ميرسد. براي رسيدن به قلة  كوه، مسيرهاي متعدد و گوناگوني قابل تصور است. ليكن رهبر خوب و شايسته، كسي است كه بهترين راه را با توجه به وضعيت و تواناييهاي زيردستان و پيروانش انتخاب كند. به نظر ميرسد براي انتخاب هدف و مقصد، بايد نيازهاي پيروان را در نظر داشت. رهبر حقيقي، كسي است كه نيازهاي حقيقي پيروان، ملاك تصميمگيري، تعيين هدف و مسير رهبري او است. البته، همة  پيروان رهبر در يك سطح از بلوغ فكري و اعتقادي قرار ندارند. لذا بسياري از اوقات، آنان چيزهايي را ميخواهند كه منجر به منافع و مصالح واقعيشان نميشود، يا فقط منافع آني و زودگذر دارد و در درازمدت به آنان زيان خواهد رساند. اگر پدر و مادر به همة  خواستههاي كودك پاسخ مثبت دهند، و او را در انتخاب هر هدف و مسيري آزاد

و مختار بگذارند، چه بسا كودكشان هرگز به اهداف بلند و متعالي نرسد. بنابراين، رهبر حقيقي بايد مانند پدر يا مادر، بين خواستههاي پيروان و نيازها و مصالح واقعي آنان جمع نمايد و يك تعادل مطلوب را برقرار كند. موجودات مختلف، نيازهاي متفاوت دارند. گياهان براي رشد و شكوفايي، به آب، خاك و نور خورشيد نيازمندند. حيوانات احتياج به مراقبت بيشتري دارند تا تواناييهاي بالقوة آنها، به فعل درآيد. از آنجا كه انسان موجود پيچيدهتري است، بنابراين نيازهاي گوناگوني دارد. انسان تا وقتي در رحم مادر است، غذاي عمدهاش خون و محل رشد و نموش مكاني تنگ و تاريك است. وقتي انسان به دنيا ميآيد، تا مدتي شير، همة  نيازها و احتياجات او را برآورده ميكند. اما بتدريج كه بزرگ ميشود، نيازهاي ديگري پديدار ميگردد. از آنجا كه انسان موجودي دو بعدي (روحاني و جسماني) به شمار ميرود، بنابراين نيازهاي او دو دسته است. در مراحل بالاي رشد، نيازهاي سطوح بالاتر مطرح ميشود. در اين حالت، غذا، امنيت، مسكن و تعلقات اجتماعي، به تنهايي پاسخگوي همة نيازهاي او نخواهد بود. بديهي است،  انسان به دليل آنكه آفريدة خداست، در درونش، احساس وابستگي و تعلق به خداوند ميكند، كه نبايد اين خواسته، كشش و تمايل دروني او، بيپاسخ بماند. از آنچه گفته شد، ميتوان نتيجه گرفت كه: رهبر حقيقي بايد با در نظر گرفتن نيازهاي حقيقي پيروان،  اهداف حقيقي و متعالي را در نظر بگيرد، و مسيري را انتخاب كند كه در طي آن مسير، با پيامدها، عوارض و خطرات نامطلوبي مواجه نشود؛ زيرا در اين صورت، از ادامة راه باز ميمانند و از رسيدن به

اهداف حقيقي خود محروم خواهند شد. با اين توضيحات هم نيازهاي كاركنان، هم ويژگيهاي رهبر و هم مشخصات لازم هدف و راه مطلوب، شناسايي شد. بنابراين، چنانچه يك يا چند مورد از موارد فوق در فرآيند رهبري ديده نشود يا از آن غفلت گردد، آن رهبري خارج از چارچوب و ديدگاههاي تئوري ارائه شده در اين تحقيق قرار ميگيرد. 2. جستجو و تفحص در نهجالبلاغه و منابع تاريخي، ما را به اين نتيجه ميرساند كه حضرت علي (ع) از طرفي، به دليل وظيفه و تكليف هيچ مصلحتانديشي، اهمال و سستي را نميپذيرفتند و از طرف ديگر، ارتباط انساني، اخلاقي و صميمي را در كانون توجه خود قرار ميدادند؛ به طوري كه امام (ع) به نيكوكاران نيكي ميكردند، نسبت به آدمهاي مشكوك، مغرض و متكبر، سرسخت بودند، و توجه به خدا و كسب رضاي الهي، شعار هميشگي ايشان در همة شرايط و موقعيتها بود. بنابراين، از ديدگاه امام اول شيعيان، علي(ع)، بنيانهاي رهبري، برچهار پاية اساسي: خدا، كار، كارمند و موقعيت قرار ميگيرد كه بيتوجهي به هر كدام از آنها، موجب موفق نبودن در امر رهبري ايدهآل ميشود. 3. تئوري رهبري حضرت علي(ع) ميكوشد تا ضمن استفاده از دستاورد مطالعات و تئوريهاي رهبري، با افزودن بعد «خداگرايي» به ابعاد «وظيفهگرايي» و «كارمندگرايي»، تصويري كاملتر و كارآمدتر از رهبري، ارائه كند. 4. مطالعات رهبري دانشگاه ميشيگان و مطالعات رهبري ايالت اوهايو، پايه و مبناي مطالعات رهبري در دهههاي بعدي قرار گرفت؛ به طوري كه استخوانبندي بسياري از تئوريها والگوهاي رهبري، همان دستاوردهاي اولية مطالعات رهبري است. در تئوري رهبري اميرمؤمنان علي(ع)، اين اسكلت بيجان جان ميگيرد، و

گوشت، پوست، خون و روح نيز بدان افزوده ميشود. 5. در بسياري از تئوريهاي رهبري، بهترين سبك رهبري وجود ندارد. اما در تئوري رهبري حضرت علي(ع) ، يك بهترين سبك وجود دارد و آن، سبك «ايدهآل» يا «شايسته» ميباشد. 6. در بسياري از تئوريهاي موجود رهبري، به انسانها ذاتاً توجه نميشود، بلكه توجه به انسانها به خاطر افزايش كارآيي و بهرهوري است. اما در رهبري علي(ع)، افزايش كارآيي و در نتيجه افزايش رفاه و برخورداري كاركنان، وسيلهاي براي تكامل، رشد و بلوغ فكري، انساني و اخلاقي كاركنان است. 7. برخلاف الگوي فيدلر، رهبر انعطافپذير است و با توجه به شرايط و موقعيتها، شيوة رفتاري خود را تغيير ميدهد، اما هيچگاه از يك چارچوب مشخص و معين بيرون نميرود. همچنين، رهبري امري قابل انتقال است، كه به واسطة  تعليم و تربيت به ديگران منتقل ميشود. 8. تئوري رهبري حضرت علي(ع)، به انسان يك ديد بلندمدت و عاقبتانديش القا ميكند. اما تئوريهاي موجود رهبري، ديدگاه كوتاهمدتي به انسان القا ميكند كه حداكثر برد آن از نظر زماني، از چندين سال فراتر نميرود. 9. در تئوري رهبري علي(ع)، هم به مبدأ آفرينش و هم به غايت و مقصد آن، توجه جدي ميشود. اما در تئوريهاي موجود،  فقط منافع آني و كوتاه مدت در نظر گرفته ميشود. بنابراين، رهبري حضرت علي(ع) را ميتوان به معناي واقعي كلمه، رهبري ناميد؛ زيرا متضمن مسير و مقصد اصلي كاركنان است. اما رهبري به معناي مصطلح و متعارف اين گونه نيست و لذا بهتر است آن را «مديريت» بناميم تا «رهبري». 10. رهبري حضرت علي(ع) در راستاي رهبري انبيا و پيامبر الهي، و

در نتيجه مطابق خواسته و رضايت خداوند، و هماهنگ با نظام خلقت و طبيعت است. بنابراين، اجراي اين گونه رهبري، عرصه را بر ديگر انسانها و موجودات ديگري كه منافع مشترك ظاهري با ما ندارند، تنگ نميكند و هيچ لطمه و خسارتي به طبيعت و محيط زيست نميرساند.اما رهبري متداول و رايج، به اين امر بيتوجه است و در نتيجه، پيامدها و لطمههاي جبرانناپذيري را به دنبال دارد. 11. در تئوريهاي اوليه، صفات و ويژگيهاي شخصيتي رهبر، در تئوريهاي رفتاري رفتار رهبر، و در تئوريهاي اقتضايي موقعيت و شرايط، اساس بحث و مطالعات بود. اما در رهبري حضرت علي(ع) در كنار توجه به ساير عوامل، «خدا» در كانون توجه و تأكيد قرار ميگيرد. 12. ضرورت، اهميت و فوايد مشورت، بارها و بارها از سوي امام(ع) تأكيد شده است، امام (ع) گاهي آن را عامل موفقيت ميدانند: «شاوروا فالنجح في المشاورة» [2] (مشورت كنيد زيرا موفقيت در مشورت است.) گاه، امام علي(ع) از آن، به عنوان با اعتمادترين پشتيبان ياد ميكنند: «لامظاهرة اوثق من مشاورة» [3] (هيچ پشتيبان و نطقة اتكايي، مطمئنتر از مشاوره با افراد نيست). گاه، حضرت(ع) مشورت را شريك شدن در عقول مردم ميدانند: «من شاور الرجال شاركها في عقولها» [4] (مشورت با ديگران، شركت در سود جستن از عقلهاي آنان است). و گاهي، امام (ع) از آن، به عنوان عامل جلوگيري از خطاها و لغزشها ياد ميكنند: «المستشير متحصن من السقط» [5] (فردي كه با ديگران مشورت ميكند، از افتادن در اشتباهها و لغزشها مصون است). 13. مسئلة مهم ديگر اينكه، در نهجالبلاغه و سخنان حضرت  (ع) تجربه به عنوان مسئلهاي بسيار

با اهميت تلقي گشته است؛ به طوري كه از نظر امام (ع)، هر كس با تجربهتر است، رأي و نظرش هم بهتر و مورد اعتماد بيشتر است. حضرت (ع) در اين باره فرمودند: «رأي الرجل علي قدر تجربته» (ميزان اطمينان به نظر و ايدة فرد، بستگي به مقدار تجربهاي دارد كه در آن كار اندوخته است) يا درحديثي ديگر، ميفرمايند: «العقل حفظ التجارب» [6] (اندوختن تجربه، نشانة عقل است). پس، هر كس كه با تجربهتر است، عاقلتر به شمار ميرود. به عبارت ديگر، براي گزينش و انتخاب افراد براي مناصب مختلف، اعم از رهبري يا غير آن، بهتر است كه تجربة فرد در آن كار نيز يكي از معيارهاي گزينش باشد. ارائة چند پيشنهاد 1. به استادان و دانشجويان محترم، بويژه به مسئولان برنامهريزي دروس مديريت، توصيه ميشود كه در كنار تدريس و ارائه تئوريها و الگوهايي كه مانند مدهاي زودگذر ميآيند و ميروند (هارولد جي نين)، به مطالعه و تدريس ديدگاههاي حضرت علي (ع) دربارة رهبري، بطور جدي توجه كنند. جاي بسي تأسف است، كه در يك كشور بزرگ و مهم اسلامي _ كه پايگاه تشيع و كانون علاقه و محبت به امام (ع) است _ نه تنها افراد عادي و دانشآموزان مدارس دبيرستانها، بلكه دانشجويان و استادان دانشگاهها نيز كه مغز متفكر و تعيين كنندة مسير حركت جامعه به شمار ميروند، شناخت چنداني ازديدگاههاي آن حضرت در زمينههاي: اجتماعي، اعتقادي، سياسي و بويژه مديريتي ندارند، هيچ انگيزهاي هم براي آگاهي از آن در خود نميبينند و فقط به تئوريها و مدلهاي خاصي _ كه در شرايط و مقتضيات ديگري متولد شدهاند _ اكتفا

و اعتماد ميكنند. 2. به مسئولان نظام ومديران سازمانها و شركتهاي دولتي و غيردولتي پيشنهاد و توصيه ميشود كه با توجه به نتايج اين تحقيق، از افرادي به عنوان مدير يا رهبر استفاده كنند، كه در كنار توجه به موفقيت و اثربخشي، به نماد شايستگي _ كه متضمن همسويي با اهداف الهي و رضايت خداوند است _ كمال اهميت را بدهند؛ زير اثبات ميشود كه اين شيوة رهبري هم كارآيي را بالا ميبرد، هم منجر به شكوفايي اخلاق و كمالات انساني ميشود، و همچنين جلوي بروز عواقب و پيامدهاي نامطلوب براي فرد و جامعه را ميگيرد. *منبع: فصلنامه انديشه صادق، مركز تحقيقات دانشگاه امام صادق(ع)

شيوه هاي مديريتي مديران تعاوني در مالزي

نويسنده: عثمان بن يعقوب-از دانشكده تعاون مالزي

ترجمه:  شيرين شفيعي بافتي چكيده:يك مديركارآمد بايد به منظور هماهنگ سازي و سازماندهي اهداف و مأموريتهاي حوزة مديريتي خود شيوه هاي مختلف مديريتي را بكارگيرد. لذا شيوه هاي مؤثر مديريتي نقش بسيار مهمي در سازمان بازي مي كند. شيوة بكار گرفته شده توسط مديران متأثر از آموزه هاي ايشان از «كارگاه تئوري دسته بندي و رده بندي مديريتي» مي باشد. اين تئوري شامل 8 روش مديريتي است: روش نوگرايانه و ابتكارگونه، روش مديريت توسعه، روش مديريت تحليلي، روش مديريت تشكيلاتي و مؤثر، روش مديريت دگرگون ساز و تحول گرا، روش مردمي و گروهي، روش كاري و عملي، روش اقتباسي و تقليدي. اين تحقيق مقايسه اي بين 2 گروه است. گروه هاي كاملاً موفق و گروههاي كم موفق يافته هاي اين تحقيق نشان مي دهد كه اختلاف فاحش و عمده اي بين اين دو دسته وجود دارد. روش ابتكارگونه و نوگرايانه روش برتر و ممتاز در دو گروه مي باشد. بررسي دلايل عدم موفقيت مديريت هاي كم موفق نشان مي دهد كه ايشان

در اعمال شيوة مديريت كاري و عملي ضعيف بوده و نيازمند اصلاح و بازآموزي و تقويت روش ها و شيوه هاي ابداعي و تشكيلاتي مي باشد.مقدمه:تعاوني انجمني است متشكل از افرادي مستقل و پاي بند به اصول و قوانين تعاوني كه با هدف توسعه و پيشرفت اقتصادي در آن عضويت دارند. (قانون تعاوني ها 1993). به عبارتي يك انجمن متشكل از افرادي است كه با يك ارادة جمعي و وحدت، اهداف مشترك اقتصادي فعاليت هاي فرهنگي و اجتماعي و ساير آمال و آرزوهاي خود را در قالب يك تشكيلات «سهامي خاص» دنبال مي كنند (اساسنامه تعاوني ها 1995)مديران گذشته رهبران فعلي محسوب مي شوند. لذا بايد روش مديريتي سنتي خود را به روش هاي جديد تغيير دهند. امروزه با توجه به زمينه هاي رقابتي و پويايي، روش هاي مديريت يك مدير تأثير بسزايي در موفقيت يك سازمان دارد. مهم ترين چيزي كه يك مدير بايد به انجام آن عامل باشد بكارگيري بالاترين توان گمانه زني هاي اساسي و استراتژيك مي باشد (Finke lstein 1993). مجموعه قوانين باضافه تصميم گيريهاي قاطع و به موقع براي يك رقابت مناسب و سالم براي پاسخگويي مطالبات حوزة مديريتي يك مدير بايد توسط مديران ماهر و مبرّز بكار گرفته شود.مشكلات اساسنامه:امروزه منابع انساني مهم ترين سرمايه يك سازمان مي باشد. لذا اگر شرايط براي اعمال مديريت يك مدير دچار تغيير گردد بايد هماهنگي مناسب با اين تغيير از سوي مدير انجام گيرد. (Hammer champy. 1943). لذا براي رسيدن به اين مهم، مديران بايد هماهنگ سازي مناسب را مورد عمل و آزمايش و تمرين خود قرار دهد. مديران معمولاً برنامه ريزي، سازماندهي،  رهبري و كنترل مراحل گوناگون يك سازمان را برعهده دارند. (.(shenhar Reiner, 1996 مديران همچون افرادي مي باشند كه

هميشه در جهت شكار و رصد فرصت هاي مناسب براي توسعه و افزايش ميدان آگاهي بوده و در جهت برقراري يك ارتباط قوي و محكم در سازمان كوشا مي باشند. در سال (1999) دروكر در يك نظريه مترقي اعلام كرد كه بروز چالش در يك سازمان در ضمن اجراي تغييرات مؤثر و توسعه طلبانه نمايان مي گردد.همكاري مديران موقعيت يك سازمان را هموار و فراهم مي سازد (Ka t zenbach smith - 1993).اين امر به پشتوانة تحقيقات انجام يافته شده در خصوص منش و خصوصيات مديران موفق (Gupta, 1988 Bass, 1990) و روشهاي اجرايي مديران موفق ديگر عملي گرديد. (Lewin Stephens, 1992). تحقيقات و مطالعه انجام شده توسط Boeker Goodstein در سال 1991 نشان داد كه مجموعه مديران و هيأت مديره با بكارگيري و اعمال تغييرات مفيد و سازنده در سازمان خود موفقيت آميز عمل مي نمايند.مهارتهاي مديريتي وابستگي شديد به روش هاي اتخّاذ شده توسط مديران دارد. مديران توانا و مدبّر در انجام وظايف خود مجموعه متنوعي از روش ها را بكار مي گيرند (Denison et al,  1995). بنابراين، بكارگيري يك شيوة چندبعدي براي انجام امور براي يك سازمان موضوع مهمي است. اگرچه، در سال (Blanchard Hesey (1993 با ابراز نظريه اي اعلام كردند كه هيچيك از تئوري مديريتي مبتني براساس منش و صفات مديران كه تاكنون اعلام شده نمي تواند ابزار قابل اعتنايي براي شيوة مديران موفق باشد.هدف مطالعه و تحقيق:هدف مطالعه و تحقيق شناسايي و بررسي روش هاي مديريتي بكارگرفته شده توسط مديران تعاوني در مالزي بوده و مقايسه اي كه به منظور مشخص كردن تعاوني هاي موفق در اين روش ها انجام مي گيرد. تعاوني هاي موفق در اين مطالعه براساس چندين عامل اقتصادي و اجتماعي

مورد ارزيابي قرار مي گيرند. اهميت مطالعه:اين تحقيق تعاوني ها را در جهت ارتقاء كيفيت مديريتي نيروهاي مدير مجموعه ياري مي نمايد. و پاسخ هاي پيشنهادي مناسبي براي سوالات سخت و نقطه نظرات فردي افراد دارا مي باشد. و اين مهم با توجه ويژه به تك تك افراد، چگونگي روابط بين آنها و يا نياز تك تك تعاوني ها متجّلي مي گردد. (Baruch lessem 1996)  هم چنين انتظارات اوليه يك سازمان را از اعضاي خود دربرمي گيرد. در اين مطالعه تعدادي از مشكلات و گرفتاريهاي طرح شده از سوي مديران تعاوني مطرح شده است. در اين مطالعه يك درك صحيح از  چگونه يك رهبر خوب شدن - چگونه تجزيه و تحليل كردن تك تك همة اجزاء و رعايت احتياط و اعتدال در تعيين شايستگي هاي فردي را ارائه مي نمايد.محدودة تحقيق:اگرچه جامعه آماري اين مطالعه كوچك و محدود است ولي بالاتر از حداقل نيازهاي اوّليه مي باشد. البته پاسخ هاي قوي و محكم منجر به يافته هاي محكم و مستدل مي شود به عبارت ديگر بررسي نمونه هاي بيشتر، يافته هاي بيشتري را در اختيار مي گذارد.يافته هاي اين مطالعه از ارزيابي مكتوبات و مكاتبات فردي و بيانگر نظر فردي افراد بوده و نبايد به عنوان نتيجه گيري عام اين مقاله قلمداد گردد. مدل دستة رده بندي مديريتي فقط وسيله اي براي اندازه گيري شيوة مديريتي بوده و نبايد يك روش كاملاً مؤثر قلمداد گردد.نقد و بررسي:Sandraj, Hartman, Stephen M. CROW, Lilian Y. Fok و Alger moore در سال (1994) مطالعه اي را براساس روش مديريتي و برنامه هاي توسعه مديريتي در آمريكا انجام دادند. يك تحقيق نيز در سال 2000 كه توسط دانشكدة تعاوني مالزي انجام گرفت مشخص نمود كه نمايان شدن و بروز مديران ممتاز موفق در بين مديران

تعاوني در مالزي ناشي از بكارگيري و خلق كيفيت، اعمال مسئوليت، اتخاذ جهت يابي مناسب، كمال خواهي، اعتماد سازي و كسب اعتبار و هماهنگي تيمي مي باشد.مطالعة ديگر در سال 1996 توسط Khabdnalla نشان مي دهد كه 5 دستور ارزشمند و معتبر براي شكل گيري يك روش خوب مديريتي وجود دارد، كه شامل خطرپذيري، تكنولوژي،  سازماندهي، بررسي گره ها و مشكلات و پاسخ يابي و حل آنها مي باشد. پراكاش Prakash  در سال 2001 اعلام نمود كه رمز موفقيت يك سازماني در مديريت مجموعه هاي تحت امرش اتخاذ تدابيري همچون اصول پاسخگويي، شفافيت، قدرت ارزيابي و آينده نگري، پيش بيني و پشتيباني و حمايت مناسب مي باشد. در مرحله گذار و تغيير سريع يك سازمان مديران جهت بهبود و ساماندهي امور مربوط بايد با اتخّاذ روش هاي همچون بكارگيري راه هاي نوين مهارتهاي جديد تجارت، اعمال روش هاي جديد مديريتي، برخورداري از لحن و كلام مؤدبانه بر مسائل فائق آيند. (Longenecker fink ,2001) در تحقيق و مطالعه اي كه در سال 2000 توسط Norsaidatul انجام گرفت چارچوب و بدنه شركت هاي مالزي مورد بررسي قرار گرفت. در اين تحقيق نشان داده شده كه روش هاي مديريتي نيازمند به هماهنگي و همسو شدن با محيط هاي داخلي و خارجي،  تغييرات در مديريت و اداره نمودن شركت ها، طراحي روش ها و تصميم گيري و انجام عمليات مربوط به آن نيازمند به بومي سازي و ارائه روش هايي مطابق و در خور شرايط داخلي مي باشد. اگرچه در سال 1987 Combell Goold در يافته هاي خود بيان نمودند كه يك سازمان براساس يك روش منحصر و تنها قادر به ادامة حيات و كسب موفقيت نيست.روش تحقيق:در اين تحقيق ابتدا 200 مدير تعاوني مالزي بطور اتفاقي و راندم از بين گروههاي

دسته بندي شده انتخاب شدند. يافته هاي تحقيق از روي موارد بدست آمده از مكتوبات و گفتگوها استخراج و مورد ارزيابي قرار گرفته اند و سرانجام اين مطالعه ماحصل گفتگو و مصاحبه با 57 مدير موفق تعاوني ها مي باشد.ابزار مورد استفادة اين تحقيق پرسشنامه بوده است. پرسشنامه براساس تئوري دسته بندي                                                                             و رده بندي مديريتي كه پيشتر از اين در مورد آن صحبت شد تنظيم شده است. پرسشنامه به دو قسمت اصلي قسمت  A (شامل تعاوني ها و پاسخ پاسخ دهندگان) و قسمت B (روش مديريتي).يافته هاي اين مطالعه با عنوان «مجموعه آماري علوم اجتماعي SPSS چاپ سيزدهم گردآوري شد. در قسمت A، ضمن تجزيه و تحليل توصيفي يافته ها كه شامل مفهوم، ميزان خطاها و انحرافات مجاز، درصد اختلاف تعاوني ها و شاخص هاي مورد نظر براساس پاسخ، پاسخ دهندگان بيان شده است. در قسمت B، ضمن بررسي و توصيف حوزة مرتبط با هر عنوان با جدول كشي و كادربندي اطلاعات سعي در جهت نشان دادن اختلاف در هرگروه بوده است.اين مطالعه كه براساس تئوري دسته بندي و رده بندي مديريتي پايه ريزي شده است، بعنوان وسيله و ابزار شناسايي روش شخصيتي و مديريتي براي مجموعه هاي مستقل مي باشد (Lessem, 1987). در سال 1995 و بر طبق نظرات (Baruch Lessem) ثابت شد كه اين روش يك ابزار معتبر و قابل اعتماد براي اعمال مديريت بكار گرفته مي شود. با اين مدل يك ارزيابي سازمان يافته انجام گرفته و مي تواند زمينه ساز رقابت بين گروههاي مستقل و مراحل مشخص و معين، عناوين شغلي و وظايف در يك سازمان باشد.از تئوري kigsalnd  در سال 1984 اينگونه برداشت مي شود كه يك مدير بايد داراي سطوح و لايه هاي مختلف شخصيتي شامل نوآوري، توسعه مند بودن، تحليل گر، نوگرا، مردمي،

تحول گرا و سازگار باشد. كه در سالهاي 1987 و 1990 و 1991 نيز توسط Lessem  به اين امر تأكيد شده است. و اين مهم براساس 3 بعد شخصيتي يك فرد مي باشد. در مديريت بالا (C)، هوش و ذكاوت عالي (A) و رفتار مؤثر و اخلاقي (B) بحث و تجزيه و تحليل:جدول 1 نموداري از مديران شركت ها مي باشد. 9/71% مديران مرد در دهة پنجاه متأهل مي باشند. همچنين اين نمودار نشان مي دهد كه پست هاي مديريتي توسط مردان در سن اشتغال اشعال شده است 40/68% مالزيايي و 3/19% بودايي مي باشند.1/28% پاسخ دهندگان داراي مدرك و صلاحيت SPM بوده و اين در حالي است كه تنها 6/24%  داراي ديپلم رسمي مي باشند 10/21% نمونه هاي آماري نيز مدرك سوّم را دارا مي باشند.درصد قابل توجه اي از نمونه هاي مورد مطالعه (3608%) حدود بالاي 2500 RM درآمد دارند. و همچنين (5/89%) مديران مورد مطالعه در اين تحقيق سابقه اي بين صفر تا 19 سال در امر مديريت دارند.قبل از مقايسه روش هاي مديريتي 2 گروه موفق و كم موفق، تعاوني ها را براساس فاكتورهاي اقتصادي و اجتماعي كه شامل اعضاء، ميزان سرمايه، سود، تعداد اعضاء شركت كننده در مجمع عمومي ساليانه، سهم سهامداران، سود سهم و ... بررسي مي گردد. براي تميزدادن 2 دسته اصلي و مقايسه آنها از ابعاد اقتصادي و اجتماعي و تفاوتهاي 2 گروه با هم با علامت N ميزان ارزيابي اعلام گرديده است. ارزش گذاري N و تجزيه و تحليل روش هاي مديريتي با بكارگيري حوزة و ميدان تجزيه و تحليل در جداول 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 نيز مشخص شده است. بررسي كلي و نهايي در جدول شمارة 8

مشخص شده است. يافته هاي اين مطالعه نشان مي دهد كه يك اختلاف فاحش و مهم در روش مديريتي اين دو دسته نمايان است. هر دو گروه از لحاظ نوآوري و نوگرايي داراي جايگاه بالا و رفيعي مي باشد. اين روش به عنوان يك روش ممتاز و عالي مورد توجه قرار گرفته است. همچنين اين مطالعه نشان مي دهد كه براي يك مدير باتجربه و حرفه اي مهّم است كه بتواند با ارائه ايده ها و نظارات كارشناسانه و كاربردي در حل مشكلات سازمان كمك نموده و با اتخاذ تدابير و ايده هاي نوين براي سازمان مربوطه تلاش نمايد (Zenger Folkman. 2005). علاوه بر اين از زمان شكل گيري انديشه مديريتي در فكر و خِرد، خلاقيت و ابتكار، تعهد، انعطاف و جهت دهي نيز بايد در يك مدير نمايان گردد. (Aziz, 2000).دراين يافته ها همچنين مشخص شد كه روش اقتباسي و تقليدي داراي جايگاه متزلزل و ضعيفي در بين مديران موفق مي باشد. همچنين اين تحقيق نشان داد كه مديران از كمترين ظرفيت و توانايي در جهت درگير كردن خود در گروههاي اطراف و همجوار و پرورش كامل آنها دارند. (Baruch Lessem, 1995) مديران اقتباسي معمولاً وظايف مديريتي خود را با يك ميزان انحراف و خطا و سماجت به انجام مي رسانند. (Reddin 1990) مديران اقتباسي همچنين روش هاي آموزشي و يادگيري خود را براساس ديگر روش ها انجام مي دهند. يك نظر پويا و جديد بر اين اعتقاد دارد كه يك مدير بايد از فرآيند شكل گيري يك سيستم در سازمان تجربه كسب نموده و آموزش ببيند. (Wick, 1993) در سال )1995( Mum ford دريافت كه يك مدير با انگيزه بالا هميشه از فرصت هاي مناسب براي كسب نتيجه

عالي بهره ببرد و اين مهم بدست نمي آيد مگر اينكه در سازمان هاي آموزشي مديريت به تجربه توجه ويژه گردد. (Charmichael, 1995).يافته هاي اخير نشان مي دهد كه تعاوني ها و مجموعه هاي كم موفق در بكارگيري روش هاي عملي و كاري در مقايسه با مديريت هاي موفق ضعيفتر عمل مي نمايند و در مقايسه با مديريت هاي موفق بايد كوشاتر عمل نمايند. بر طبق نظريه سال 1995 (Baruch lessem) مديران كاري و پويا قدرتمند و سريع العمل مي باشند. بر طبق نظريه 1990) (Reddin يك مدير كاري و عامل الويت كاري خود را در افزايش توليدات حوزة مديريتي خود قرار مي دهد. در همة سازمان ها و تشكيلات موفق، مديران معمولاً طرفدار پويايي و كارآمدي بوده و از پشتكاري بالا و روحيه اي رقابت جو در جهت به سرانجام رساندن حوزة مأموريتي خود برخوردار مي باشند. (Gallen , 1997). يك مدير پويا و كارآ هميشه داراي يك روش چالشي و رقابتي در جهت پيشبرد اهداف خود است. نتيجه گيري:مؤثر بودن كليد موفقيت يك تعاوني است. مؤثر بودن مهمترين مسئوليت يك مدير است. اعمال خلاقيت با بكارگيري روش هاي جديد و مفيد براي يك مدير يك اصل مهم است. لذا مديران با بكارگيري روش هاي مختلف در حوزة مديريتشان و نه صرفاً تكيه بر يك روش خاص مي توانند اهداف اصلي و مهم خود را در جهت موفقيت بكار گيرند. پرواضح است كه روش مشخص و معيني براي كسب موفقيت يك سازمان مورد نياز نبوده و وجود ندارد (Goold Campbell 1987) لذا بايد اذعان نمود كه در شرايط مختلف روش هاي انطباقي بايد بكار گرفته شود و مديران ممكن است مجبور به تغيير رويه خود بوده و با عناصر مختلفي روبرو گردند. يك مدير

بايد قادر باشد با بكارگيري مجموعه اي از روش هاي مورد نياز در مديريت - براي اعمال مديريت يكدست در شرايط و موقعيت هاي مختلف اقدام نمايد و با اتخاذ رفتار و سلوك مؤثر داراي مديريتي مناسب باشد.در خاتمه براساس بررسي هاي به عمل آمده چنين نتيجه مي گيريم كه روش اقتباسي روشي ضعيف براي هر دو گروه است و اين از يافته ها و تجربيات مربوط به تعاوني ها بدست مي آيد. ولي بايد يادآور شويم يك مدير پويا بايد ضمن آموزش و كسب ايده هاي جديد و نقطه نظرات ديگران از ديگر رو بايد از تجربيات دنباله دار نيز برخوردار گردد. (Mumford, 1995) مديريت ها بايد توانايي دريافت ايده هاي جديد و همچنين توانايي تطابق سريع آنها را براي رسيدن به اهداف و مأموريت خود داشته باشند.

ارزيابي تطبيقي پروژه هاي مديريت استراتژيك

در سازمانهاي ايراني

چكيده: همانطور كه آيزنهاور رئيس جمهور اسبق آمريكا گفته است برنامه ها در نفس خود اهميت چنداني ندارند و آنچه از برنامه ها بسيار مهمتر است فرايند برنامه ريزي است آنجا كه افراد با نگاهي دوب____اره و فارغ از فشار تصميم

گيريهاي مقطعي برآن هستند تا به موضوعها از دريچه استراتژيك بنگرند. دراين تحقيق نگارن__دگ__ان به بررسي 25 عنوان از پروژه هاي مديريت استراتژيك پرداخته اند كه توسط گروههاي مختلف و در بخشهاي مختلف اقتصادي و صنعتي انجام شده اند.در اين تحقيق به صورت مطالعه موردي به ارزيابي تطبيقي فرايندهاي بنيادين برنامه ريزي استراتژيك پرداخته شده است.در اي__ن تحقيق با بهره گيري از نظرات و هم انديشي تعدادي از صاحبنظران اين عرصه نقاط قوت و ضعف ف_____رايندهاي تجارب پيش گفته را تحليل و طبقه بندي كرده اند تا از اين طريق ضمن شناسايي دامهاي پيش روي مديران

و مشاوران در فرايند برنامه ريزي راهكارهايي براي بازنگري در روشها و فرايندهاي پروژه هاي برنامه ريزي استراتژيك ارائه دهند.همچنين در اين بخش از تجارب تحقيقات مشابه با بررسي مقالات و متون تخصصي ياري گرفته شده و تعدادي از عوامل حياتي موفقيت پروژه هاي مديريت استراتژيك ارائه و تشريح شده اند. بديهي است در اين تحقيق از روشهاي آماري و انتخاب يك جامعه آماري مناسب به منظور قابليت تعميم نتايج به تمام پروژه هاي مشابه استفاده نشده است تنها سعي شده با تنوع نمونه هاي انتخابي ازنظر نوع واحدهايي كه پروژه در آنها اجرا شده از يك سو و تنوع گروههاي مجري و مشاور پروژه از اريبي نتايج كاسته شود.مقدمهمفاهيم مربوط به مديريت استراتژيك چند سال است كه در فضاي مديريتي كشور مطرح شده و تعداد قابل توجهي از سازمانها نيز تلاش كرده اند تا از اين مفاهيم براي اداره بهتر فعاليتهاي خود بهره گيرند. متاسفانه اين ابزار نيز مشابه بسياري ديگر از ابزارهاي مديريتي دستاورد مثبت چنداني در كشور ما نداشته و درصد كم__ي از سازمانهايي كه آن را به كار بسته اند نتايج موفقيت آميزي از آن به دست آورده اند.بررسي تجربه نگارندگان اين مقاله در پروژه هاي مختلف برنامه ريزي استراتژيك نش__ان مي داد كه اشتباهات نسبتاً يكساني را مي توان در موارد مختلف يافت كه به شكست يا كاهش اثربخشي پروژه برنامه ريزي استراتژيك منجر شده است. اين ايده اوليه انگيزه اي شد تا با بررسي نمونه هاي مختلفي كه نويسندگان و يا همك__اران ديگر به نوعي در آن مشاركت داشته اند مواردي را به عنوان اشتباهات رايج و نيز نكات

قابل توجه در اين نوع پروژه ها استخراج كنيم.لازم به ذكر است در تعريف كلاسيك استراتژي بيشتر به ريشه هاي نظامي اين واژه اشاره مي شود. از اين منظر استراتژي هنر فائق شدن و غلبه بر دشمن و شيوه هاي صف آرايي نيروهاي ارتش براي تحقق اين هدف است. نكته كليدي اين تعريف محيط تهاجمي اتخاذ اين شيوه هاست يعني در محيطي كه دشمن وجود نداشته باشد. اصولاً غلبه بر دشمن و نبرد با شيوه هاي استراتژيك بي معني مي شود. شايد بتوان اين چارچوب را به محيط اقتصاد نيز تعميم داد و استرات__ژي را شيوه هايي براي عرصه هاي رقابتي دانست و در محيطهاي اقتصادي فاقد رقابت و حمايت شده آن را ناكارآمد تلقي كرد. در محيط اقتصادي بسياري از نمونه هايي كه در اين تحقيق بررسي شده اند عنصر رقابت با آن شدت و حساسيت كه اتخاذ استراتژي هاي هوشمندانه را ضروري كرده باشد درحال گذار به عرصه هاي رقابتي هستند و هنوز به انحاء مختلف از چترهاي حمايتي برخوردارند.روش تحقيقاين تحقيق به صورت مطالعه موردي در 25 پروژه برنامه ريزي استراتژيك بوده است كه نگارندگان به صورت مستقيم در جريان آن بوده و يا ازطريق هم انديشي با مجريان و بررسي مستندات در تجارب ايشان سهيم شده اند.باتوجه به دشواري دسترسي به مستندات طرح استراتژيك سازمانها و فرهنگ موجود كه سهيم شدن تجارب را حايزارزش نمي داند. انتخاب اين جمعيت نمونه تنها براساس امكان دسترسي به اطلاعات ايشان بوده است و درصورت__ي كه جمع ديگري مايل به تعميق يافته هاي اين طرح باشند مي بايست براساس شاخصهايي ازجمله حوزه صنعت عمر سازمان

تجارب پيشين و عوامل مشابه ديگري سازمانها را طبقه بندي كرده و به تحليل و آزمون اين يافته ها در طبقات مختلفي از جامعه آماري بپردازند تا ضمن محك صحت و سقم اين فرضيات دستاوردهاي جديدي بر آن افزوده شود.پس از انتخاب حوزه و دامنه تحقيق و انجام مصاحبه هاي اوليه بررسي مستندات مرتبط با پروژه هاي مديريت استراتژيك ايشان در دستور كار قرار گرفت. در اكثر موارد گزارشهاي حجيمي شامل مستندات جلسات متعدد تيمهاي راهبري برنامه ريزي استراتژيك به چشم مي خورد.در يك بررسي اجمالي به نظر مي رسد برخي مجريان پروژه (مشاوران و مجريان درون سازمان) به حدي شيفته روشها و قدمهاي اجراي___ي فرايندهاي برنامه ريزي استراتژيك بوده اند كه از محتوا غافل شده اند و در تلاشهاي خود اقدام به جمع آوري حجم زيادي از اطلاعات سوابق و مستندات كرده اند كه بيشتر براي تدوين بيوگرافي سازمان مناسب است. درحد مق____ابل نيز برخي مجريان پروژه هاي خود را تنها مبتني بر تعداد جلسه به منظ__ور توسعه ظرفيت تفكر استراتژيك بنا كرده اند و اسناد و مدارك شايسته اي براي ثبت اين تجارب به وجود نيامده است.ارزيابي مقايسه اي فرايندهاي بنيادينفرايند برنامه ريزي استراتژيك يكي از فرايندها پشتيباني سازمان است. اين فرايند از زير فرايندهاي متعددي تشكيل مي شود كه مهمترين آنها عبارتند از:فرايند ترسيم چشم انداز؛فرايند جستجوي فرصتها؛فرايند تحليل قابليتها و توانمنديها؛فرايند شناخت و تدوين استراتژي ها؛فرايند عملياتي كردن برنامه ها؛فرايند مديريت عملكرد.فرايندهاي فوق كه در شكل موردنظر آمده است درقالب سيستم هاي پشتيبان سازمان وظايف عملياتي را يكپارچه مي كنند. درالگوي كلي اين تحقيق به نوعي الگوبرداري فرايندي نيز محس__وب مي

شود. فرايندهاي اصلي برنامه ري___زي استراتژيك در سازمانهايي كه به عنوان نمونه انتخاب گرديده اند شناسايي مقايسه و تحليل شده اند.قدمهاي اجراي فرايندهاي مذكور سازمان و مدلهاي مرجع اصلي ترين معيار مقايسه كفايت و اثربخشي اين فرايندها بوده است.در ادامه نتايج حاصل از مقايسه اين فرايندها به صورت چالشهاي فرارو و تجارب موفق طبقه بندي و ارائه شده اند. در پاره اي موارد مانند فرايند مديريت عملكرد به دليل عدم مشاهده نمونه موفق تحليلي نيز ارائه نشده است.ترسيم چشم اندازهمه چيز از پايان آغاز مي شود يك سفر پيوسته و طولاني براي شدن و آنچه ابعاد تصوير فرارو را شكل مي دهد چشم انداز راه است.الف - دامها و چالشها: در بررسيهاي ما در اين تحقيق مشكل عم___ده تصاوير ناهمگون و ابهام آلودي است كه نمي توانند كشش خلاق موردنياز براي طي كردن فاصله بودن تا شدن را ف__راهم آورند. اين مشكلات شامل موارد زير مي شوند:تعريف واحدي از چشم انداز ماموريت يا رسالت و فلسفه وجودي مرجع برنامه ريزي نبوده و اين واژگان بيشتر از آنكه هادي راه گردند ابهامها را دامن زده اند؛اكثر سازمانها در چشم انداز خويش به دنبال تحقق اهدافي بسيار بلندپروازانه مانند «سازماني جهان تر از شدن (WORLD CLASS) هستند و اين فاصله آنقدر بعيد است كه در ذهن خود برنامه ريزان نيز هيچ باوري نسبت به آن وجود ندارد.در چشم انداز و ماموريت شركتها معمولاً تضاد دروني به چشم مي خورد و شركتها قادر نبوده اند يك خواسته و مقصد همگون را به تصوير بكشند؛ انتخاب ارزشهاي بنيادين (CORE VALUES) بيشتر به مثابه يك بازي ايدئولوژيك تلقي شده است

و اف___راد بيشتر دنبال انتخاب و تبليغ واژه هاي جذاب و اخلاقي هستند؛انتخاب و تدوين بيانيه ماموريت چشم انداز و ارزشهاي بنيادي____ن بيش از آنكه مبتني بر هم انديشي و تمركز اذهان باشد و سبب همسويي تصاوير ذهني گردد براساس نوعي رأي گيري انجام پذيرفته و آنچه خوشايند مديران ارشد و يا افراد تاثيرگذار سازمان بوده انتخاب شده است.ب - تمرين شنيدن و هم انديشي: آنچه در ترسيم چشم انداز به عنوان نمونه هاي موفق به چشم خورده حاوي نكات زير است:تشكيل جلسات هم انديشي در قالب گروههاي متداخل از سطوح مختلف سازماني موجب بحث و تضارب آرا گرديده و حضور افراد تسهيل گر توانمند نقش موثري براي تعادل در اين جلسات ايفا كرده است و در محيط__ي توأم با تعامل انديشه ها تمامي افراد به تدريج به يك تصوير واحد دست يابند؛ انتخاب ارزشهاي بنيادين در فضايي واقع نگر صورت پذيرفته و تحليل مصاديق رفتاري آنها پاسخگوي صريحي به چرايي انتخاب اين ارزشها بوده است. در سازمانهاي موفق ارزشهاي بنيادين خطوط راهنماي رفتارها و حتي نظامهاي سازماني و ملاك اصلي بايدها ونبايدها هستند.جستجو يا خلق فرصتهادر تحليل محيط بيروني سازمان به دنبال چيست فرصتها عوامل تحقق چشم اندازهاي سازمانند. آنها مانند سيبهاي درختان همواره فرو مي افتند اما فقط چشمان تيزبين نيوتوني رابط____ه سقوط سيبها و قانون جاذبه را درك مي كند.الف - دامها و چالشها: اما در نمونه هاي بررسي شده در اي_____ن تحقيق عمدتاً چيزي از فرصت جويي به چشم نمي خورد. بيشتر انبوهي از داده هاي خام و جملات كليشه اي مشاهده گرديد كه رابطه منطقي بين تحليل اين داده ها

و چشم انداز سازمان درك نمي گردد. مهمترين اين مشكلات شامل موارد زير است:نوعي تفكر واگرا در جمع آوري داده ها موجب گردهم آمدن انبوهي از داده هاي خام فاقد يك زنجيره و پيوستار منطقي گرديده است؛عواملي كه به عنوان فرصت و تهديد در گزارشها ارائه شده اند عمدتاً منتج از ديدگاههاي مشاور بيروني بوده اند حال آنكه مديران سازمان تنها با نگرش و دانائيهاي خود و به صورت روزمره تصميم مي گيرند؛فرصتها محدود هستند و اگرچه مي توانند ساده باشند لكن با تفكر ساده انگارانه قابل تشخيص نيستند و معمولاً حاصل روابط پيچيده عوامل بيروني هستند. اما در نمونه هاي بررسي شده عمدتاً موارد متعددي به عنوان فرصت يا تهديد ذكر شده اند. كه عملاً ذهن مديران ارشد را از نگرش استراتژيك منحرف و ناتوان ساخته است.ب - فرصت جويي يا فرصت آفريني: در بين نمونه هاي بررسي شده تعداد محدودي موارد هوشمندانه نيز به چشم مي خورد. مهمترين وجه مشخصه اين نمونه ها تمركز روي تحليل فرصتهاي استراتژيك بوده است و موارد زير مهمترين ويژگيهاي مشترك اين تجارب هستند:سازمانهاي موفق در گام ابتدايي مأموريت و حوزه هاي كسب و كارشان را به صورت مشخص تعريف مي كنند و لذا مفهومي با عنوان حوزه هاي فرصت شناسايي كرده و كنكاش در اين حوزه ها براي فرصت يابي در دستور كار تيم مديريت قرار گرفته است؛به جاي تحليل و طبقه بندي عوامل محيطي به عنوان فرصتها و تهديدات اين عوامل را در محيط با نقش فرصت زايي يا تهديدآفريني تحليل شده و درنتيجه توجه برشناسايي خود فرصتها متمركز گرديده است.به مديران در يك دوره زماني

مشخص توسط مربيان و مشاوران بيروني ياري رسانده شده تا خلاءهاي دانايي و اطلاعاتي ايشان مشخص و برنامه آموزشي موردنيازشان تدوين گردد. بدين ترتيب در اكثر برنامه هاي موفق دانش و توانايي مديران بويژه در تحليل محيطهاي اقتصادي و اجتماعي كسب و كار تاحد خوبي ارتقا يافته است.شناسايي قابليتها و توانمنديهاقابليته___اي ما ميزان توانمندي ما براي بهره گيري از فرصتها را نمايش مي دهند. سنجش توانمنديها هنگامي با ارزش است كه در راستاي قابليتهاي موردنياز براي دستيابي به فرصتها باشد. مثال بسيار ساده آن نوع عضلات و استخ___وان بندي موردنياز براي دو رشته وزنه برداري و شناست. طبيعي است كه در حالت عادي جمع آوري و تحليل اطلاعات از وضعيت جسماني اين دو ورزشكار ارزش چنداني ندارد و در صورتي اين بررسي راهنماي عمل خواهدبود كه نسبت به قابليتهاي موردنياز هريك از اين رشته ها آگاه بوده و ارزيابيهاي مربوطه انجام گردد.الف - دامها و چالشها: در اكثر نمونه هاي بررسي شده اين نوع تلاش وجود نداشته و نقايصي ازجمله موارد زير در روشهاي ايشان فهرست شده اند:در بررسي نقاط قوت و ضعف براي عمده سازمانها شاخصهاي يكساني براساس مدلهاي مختلف به كار مي رود و مانند تحليل محيط بيروني با يك تفكر واگرا داده هاي فراواني جمع آوري شده اند و اين داده ها تصوير قابل اتكايي از سازمان ارائه نمي دهد؛نبود زيرساختهاي اطلاعاتي مناسب و كارآمد در سازمان م__وجب بروز مشكلات متعددي مي گردد به گونه اي كه بخشهاي متعددي از پازل اطلاعات سازمان خالي مانده است. اين نقيصه مشكل تحليل توانمنديها را تشديد كرده است.به دليل عدم شناخت عوامل حياتي موفقيت (CRITICAL

SUCCESS FACTOR = CSF) در حوزه هاي ماموريت كسب و كار قوتها و ضعفهاي متعددي شناسايي مي شوند. اين مسئله موجب مي گردد توجه سازمان درهنگام تدوين استراتژي ها از جهت گيري براي تحقق چشم اندازها به رفع مشكلات داخلي معطوف گردد؛ تحليل توانمنديها نيازمند يك نظام مانيتورينگ پيوسته بوده و به دليل فقدان چنين نظامي در سازمان ردگيري وضعيت شاخصهاي توانمندي امكان نداشته و يك روند گسسته و غيرقابل اتكا پديدار شده است؛بسياري از روشهاي ارزيابي توانمندي به كار رفته مبتني بر تحليل شهودي وضعيت شاخصهاي متداول بوده و اين مسئله به جنبه منطقي و استدلالي نتايج لطمه جدي وارد كرده است. درعمل بيشتر نسبت به مستند كردن شهود مديران اقدام شده است و پارادايم حاكم مانع از تجلي تجارب و انديشه هاي نوين شده است.ب - عوامل حياتي كاميابي از فرصتها: در بررسي انجام شده نمونه ه____اي موفقي نيز به چشم مي خورند. مهمترين عامل موفقيت سازمانها در تمركز روي تحليل تعداد محدودي از قابليتهاي كليدي آنها بوده است.سازمان نسبت به شناخت عوامل موفقيت هوشمندانه عمل كرده و تنها در تعداد محدودي شاخص استدلالها و ديدگاههاي شهودي مديران و تيمهاي چندوظيفه اي مسئول بررسي و جمع بندي شده است؛در تم__رين طراحي نظام مديريت عملكرد به تدريج شاخصهاي كارآمد و مناسبتري براي تحليل توانمنديها استخراج شده و زيرس_____اختهاي اطلاعاتي پشتيبان براي جمع آوري داده ها نيز توسعه يافته اند؛تيمهاي چند وظيفه اي تعيين عوامل حياتي موفقيتها و شاخصه__اي مربوطه را به عهده گرفته اند و درعمل تعهد واحدهاي مختلف سازمان نسبت به پوشش اطلاعات موردنياز جلب شده است؛براي سازمانهاي موفق ارتباط يكپارچه اي بين

روش ارزيابي توانمنديها نظام مديريت عملكرد برنامه هاي عملياتي و نظامهاي پاداش سازمان به وجود آورده اند كه اين موجب هم افزايي كاركرد اين نظامها دركل گرديده است.جهت گيري استراتژيكاستراتژي هاي هوشمندانه در اصل زائيده تفكر استراتژيك هستند اما يك فرايند گام به گام مديريت استراتژيك نيز قادر است تا ذهن مديران سازمان را به سوي تفكر استراتژيك سوق دهد.طي كردن گامهاي اين فرايند موجب تقريب اذهان برنامه ريزان سازمان مي شود و با تمرين برنامه ريزي از منظرگاه استراتژيك درصورتي كه تمامي حلقه هاي اين زنجير پوشش داده شوند به تدريج سازمان مي تواند مسير صحيح را پيش روي خود قرار دهد. استراتژي ها در سطوح مختلف سازمان قابل اتخاذ هستند اما بايد دقت كرد كه استراتژي ها آن سطح از تصميمه_____اي سازمان را شامل مي شود كه اثرات قابل لمس روي بخشهاي متعدد سازمان گذارند. و متقابلاً براي پيشبرد آنها نيز به مشاركت اين بخشها نياز باشد. پس از تعيين استراتژي هاي كلي شناخت ح__وزه هاي استراتژيك و استراتژي هاي وظيفه اي يا تاكتيك ها مانند استراتژي هاي بازار م____الي نيروي انساني و توليد مطرح مي گردند. آنچه در نمونه هاي بررسي شده به عن__وان يك نقيصه و چالش عمومي به چشم مي خورد تداخل سطوح مختلف استراتژي ها تحت عناوين استراتژي تاكتيك و سياست است. عناوين بسيار متعددي كه تحت عنوان استراتژي براي سازمان توصيه مي شوند با ماهيت و جوهره استراتژي يعني محدودبودن و اثرات كلي در تضادند.در نمونه هاي كارآمد سازمان با شناخت هرم استراتژي هاي خود نسبت به انتخاب استراتژي هاي كلان مبني بر رشد ثبات يا انقباض تصميم

گرفته و سپس از طريق يك نقشه مسير نسبت به تعيين استراتژي هاي سطوح بعدي كرده است. آنچه اين مرحله را با الگوي فوق اثربخش كرده است حذف و كمرنگ كردن اثر تضادها و تعارضهاي دروني بين استراتژي هاي سازمان است.برنامه ريزي عملياتيانتخاب استراتژي ها درعمل مقدمه برنام___ه ريزي عملياتي است. درعمل شايد تعيين مرز مشخص بين اهداف و استراتژي ها دشوار باشد چرا كه استراتژي شيوه دستيابي به اهداف سطح بالاتر است و اهداف هر سطح نيز مقصد پاياني راه استراتژي ها درهمان سطح و سنجه هاي ارزيابي آنهاست. نكته جالب در اين بررسيها فقدان برنامه ريزي عملياتي در بسياري از تجارب طرحهاي استراتژيك سازمانهاست. از يك سو به صورت طبيعي سازماني كه تجربه برنامه ريزي عملياتي و روبرو شدن با چالشهاي اجراي آنها را نداشته باشد قادر به توسعه سطح اين برنامه ها وتجارب به سطح استراتژيك نيست. ازسوي ديگر طرح استراتژيك سازمان درصورتي كه در قالب برنامه هاي عملياتي به وظايف جاري كاركنان و سازمان ارتباط نيابد قادر به پيشبرد و عملي شدن نيست. پس نبود برنامه ريزي عملياتي در مسير طرح استراتژيك غيرقابل فهم و توجيه است.الف - دامها و چالشها: در بررسيهاي انجام شده در مواردي كه برنامه هاي عملياتي نيز تدوين شده اند چالشها و دامهاي زير فراروي كار ديده شده اند:در برنامه ريزي عملياتي فرض بر روي منابع نامحدود است و هر واحد بدون توجه به محدوديتها و طرح كلي حركت سازمان سعي در بهينه كردن برنامه و اهداف خود دارد. اين ذهنيت درعمل اجراي برنامه ها را غيرممكن ساخته است؛ برنامه هاي عملياتي اشتباهاً در سطوح مديران

ارشد و بدون مشاركت و جلب تعهد مديران مياني و سرپرستان عملياتي تدوين شده اند لذا عمدتاً فاقد عنصر واقع نگري هستند؛از ديگر مشكلات ب__رنامه هاي عملياتي خوش بيني در برآورد منافع حاصله و منابع موردنياز است به گونه اي كه همواره منافع به سمت بيشتر و منابع موردنياز به سمت كمتر برآورد مي گردند. عدم توجه به موانع اجرا و عوامل محدودكننده باعث فاصله زياد بين برآوردها ونتايج عملي شده و درعمل كارايي برنامه ريزي عملياتي را زيرسوال مي برد.مديريت عملكردمديريت عملكرد حلقه پاياني هر نظام مدي__ريت استراتژيك است. با انتخاب استراتژي ها سازمان منابع خود را درجهت تحقق استراتژي ها تجهيز مي كنند و در قالب برنامه هاي عملياتي اقدامات و وظايف جاري تعيين مي گردد.در بررسيهاي انجام شده مديريت عملكرد اصلي ترين حلقه مفقوده در تجارب مديريت استراتژيك است. براساس آمار منتشره در شركتهاي «فورچون 500» تنها 10% از استراتژي هاي درعمل محقق مي گردند و اين فاصله عميق ميان برنامه هاي تدوين شده و دستاوردهاي عملي در شركتهاي ايراني بيشتر است و نب__ود نظامهاي مديريت عملكرد و سنجه هاي كنترلي براي ارزيابي كفايت و اثربخشي استراتژي ها موجب تشديد اين نقيصه مي گردد.سازمانها استراتژي ها را هر چند هوشمندانه اتخاذ كرده اما درعمل اجراي اين استراتژي ها با انحرافات بسياري توأم مي شود و هيچ شيوه نظام مندي براي سنجش اين انحرافات وجود ندارد. همچنين در تمهيد اقدامات اصلاحي نيز به دليل فقدان چنين نظامي نمي توان شيوه هاي اجراي استراتژي ها و يا كفايت استراتژي ها را موردنقد و بررسي قرار داد. در نمونه هاي بسيار محدودي نيز كه براي

طراحي نظام مديريت عملكرد سعي شده است نبود دانش و مهارت كافي سبب كاهش اثربخشي اين نظامها شده و شاخصهاي انتخاب شده تصوير مشخص و قابل اتكايي از اثر؛ كارايي و كارآمد جهت گيريهاي استراتژيك ارائه نمي دهند.در اين حوزه از تحقيقات انجام شده نقايص بسياري در حوزه مديريتي عملكرد مشاهده گرديده و نمونه موفقي براي تحليل يافت نشده است.به كارگيري الگوهاي مديريت عملكرد كه شيوه ه__ا و الگوهاي علمي آن بيشتر در دانشكده هاي مالي يافته است نيازمند مشاركت بخشهاي مختلف و به ويژه متوليان مالي سازمانهاست و تمرين يك نظام مديريت عملكرد شايسته با فرض فراهم ساختن زيرساختهاي اطلاعاتي شايسته نيازمند يك دوره زماني سه تا پنج ساله است.ب - سر در آسمان و پاي بر زمين: تدوين برنامه عملياتي نياز به يك سري حركت رفت و برگشتي اطلاعات پيش مديران ارشد و مديران عملياتي دارد و درعمل بايد پيش نويسهاي برنامه ها پس از تدوين در سطوح عملياتي مبتني بر استراتژي ها و چشم اندازهاي سازمان به مديران ارشد ارائه شده تا همگن و تعديل شوند و مجدد در سطح عملياتي نسبت به هماهنگي و بازنگري آنها اقدام شود. مهمترين منافع اين روش همسوكردن ديدگاه مديران و مجريان برنامه هاست كه برنامه هاي عملياتي را به واقعيت نزديك سازد.برنامه هاي عملياتي راهنماي عمل سازمانها براي حركت در مسير استراتژي هاي آنها هستند. متاسفانه دلايل بسياري براي ناكامي و بي كفايتي بسياري از برنامه هاي عملياتي در سازمانها مطرح مي گردد اما درعمل بيشتر مشكلات به سمت علل كلان فرافكني شده و گامهاي موث___ري براي حل مسايل برداشته نمي شوند. تجربه سازمانهاي موفق

مؤيد آن است كه هر مجموعه درصورتي كه در حلقه نفوذ خود عملكرد شايسته اي داشته باشد قادر است تا به تدريج نسبت به عوامل محيطي اثر گذارتر عمل كند. اين مهم در تاروپود فعاليتهاي روزمره و جاري سازمان تنيده است؛اكثر نمونه هاي موفق در برنامه ريزي عمليات__ي با يكپارچه كردن سيستم هاي بودجه ريزي شأن با تدوين برنامه ها درعمل ضمانت اجرايي مناسبي براي برنامه هاي عملياتي پديد آورده اند. به گونه اي كه به دليل نقش حساس بخش مالي در تسهيم منابع مجريان برنامه هاي عملياتي در ميان مدت در مسير اجراي برنامه ها هدايت مي شوند؛نكته بارز ديگر در تجارب برنامه ريزي عملياتي واحدهاي سازماني گامهاي پيوسته ايشان در ظرفيت سنجي از منابع و زيرساخته_____اي شان است. بدون ترديد برنامه ري_____زي عملياتي برپايه اطلاعات امكان پذير است و اطلاعات صحيح بويژه در حوزه ظرفيتها اساس و بنيان تعيين اهداف كمي براي دستاوردها و تخمين منابع مصروف است. عوامل كليدي موفقيت و چالشهاي متداول فرايندهاي برنامه ريزي استراتژيك خود به خود ب__ه توليد استراتژي براي سازمان منجر نمي شوند بلكه اين فرايندها تسهيل كننده اي براي ايده هاي استراتژيك سازمان هستند. نكته مهمي كه در بررسيها به چشم مي خورد اين است كه بر خلاف تصور عموم فرايندهاي برنامه ريزي استراتژيك به توليد استراتژي منجر نمي شود بلكه معمولاً در نمونه هاي موفق تصوير كلي و مبهمي از استراتژي آتي در ابتدا وجود دارد و اين فرايندها كمك مي كنند تا اولاً اين تصوير ابتدايي پخته تر شده واعتبار آن بررسي شود و ثانياً بدنه سازمان نيز آمادگي لازم براي همراه شدن با

آن را كسب كند. در اين بين نقش يك فرد يا مجموعه اي از افراد كه داراي بصيرت آينده نگري و خلاقيت كافي در زمينه كسب و كار سازمان باشند بسيار كليدي و حياتي است. اين نقش در سازمان برعهده رهبري ارشد سازمان است كه در ذهن خود ايده استراتژي آتي سازمان را دارند و فرايندهاي برنامه ريزي از روشهاي پيش گفته به افزايش كارايي آن كمك مي كند. بدون وجود چنين افرادي عملاً فرايند برنامه ريزي استراتژيك مثل ظرفي است كه محتوي مناسبي در درون آن ريخت____ه نشده است. در بين نمونه هاي بررسي شده به وضوح درمورد شركتهاي بوتان صاايران سازمان صنايع دفاع و شركت كيسون وجود چنين افرادي به عنوان يك عامل مهم در خلق استراتژي هاي موثر به چشم مي خورد. در تمام اين موارد ايده استراتژي آتي در ابتداي فرايند برنامه ريزي وجود داشته و اين فرايند به پردازش بهتر ايده اوليه كمك كرده است. بي توجهي به جوهره و فلسفه مديريت استراتژيك: محوري ترين مسئله اي كه درمورد برنامه ريزي استراتژيك قابل بيان است تفاوت ماهوي اين روش با ابزارهاي تحليلي و الگوريتمي مديريت (مثل برنامه ريزي توليد نظام اطلاعاتي استقرار نظام كيفيت طراحي چيدمان و...) است. در اين نوع ابزارها معمولاً كل ف___رايند در يك روش قدم به قدم و الگوريتم وار قابل اجرا است و نكات ريز اجرا نيز در مستندات و راهنماهاي روشها وجود دارد. درح___الي كه روشهاي ارائه شده براي برنامه ريزي استراتژيك را مي توان نوعي مدل مفهومي دانست كه صرفاً قدمهاي كلي براي رسيدن به استراتژي را پيشنهاد مي كند و هيچ راهنمايي

اجرايي در اين زمينه ارائه نمي كند. به اين ترتيب استف_____اده موثر از روشهاي برنامه ريزي استراتژيك مستلزم تجربه و درك عميق از كل فرايند و خلاقيت وكوشش در زمان اجراي فرايند است. عدم بي توجهي به اين نكته كه متاسفانه در بسياري از سازمانهاي كشور نيز وجود دارد باعث مي شود تا نوعي نگاه مكانيكي به فرايند شكل گيرد. درحالي كه اين فرايند يك فرايند پويا زنده و مشاركت جو در سازمان است كه داراي جنبه هاي انساني سياسي و سازماني و نيز رقابتي پيچيده اي است. اگر فرايند به صورت مكانيكي در سازمان اجرا شود معمولاً نتايج برنامه داراي كيفيت ضمانت اجرايي و اثربخشي ضعيفي خواهدبود. ويژگيهاي موردنياز تيم مديريت سازمان: در بررسي چگونگي برنامه ريزي استراتژيك در شركتهاي مطالعه شده اهميت نقش مديريت ارشد سازمان در م__وفقيت و كيفيت انجام برنامه ريزي استراتژيك بسيار بارز بود درنتيجه باتوجه به خصوصيات فردي و حرفه اي ارشد هريك از شركتها و اثر آن در فرايند خصوصيات موردنياز مدير ارشد سازمان جهت اجراي مناسب فرايند برنامه ريزي جمع بندي شده است. الف) صرف زمان كافي: يكي از مهمترين نتايجي كه در طول بررسي به چشم مي خورد مسئله اهميت صرف وقت كافي ازسوي مديران ارشد در فرايند برنامه ريزي استراتژيك است. يكي از محصولات اصلي و بسيار مهم در برنامه ريزي استراتژيك مسئله تغيير مدل ذهني اعضاي سازمان و بالاخص مديران ارشد سازمان است. حتي در مواردي كه فرايند به استراتژي مشخص___ي ختم نشده است و يا نيمه كاره رها شده است تاثير آن بر مدل ذهني مديران و تلقي آنها از سازمان و صنعت

بسيار مفيد بوده است. اين اثر عمدتاً ناشي از آموزش ضمني درحين اجراي فرايند و يا بحثهاي مطرح شده در جلسات است. براي دستيابي به اين محصول لازم است كه مديران ارشد سازمان زمان كافي براي درگير شدن جدي و فعال در فرايند اختصاص دهند. عدم صرف وقت باعث كاهش نقش مديريت ارشد سازمان در تدوين استراتژي ها و تضعيف تعهد اجرايي آنها درمورد استراتژي مي گردد. عدم اختصاص وقت كافي به برنامه ريزي استراتژيك ازسوي مديران مي تواند دوعامل داشته باشد: اول اين عدم اختصاص وقت مناسب مي تواند ناشي از بي توجهي مديران به برنامه ريزي استراتژيك و اولويت نداشتن اين امر در ذهن آنها باشد كه اين خود ناشي از عدم درك صحيح آنها از لزوم برنامه ريزي است_____راتژيك است. در اين صورت توصيه مي شود مشاوران در چنين سازمانه__ايي به برنامه ريزي استراتژيك مبادرت نورزند.ب) حم_____ايت و تعهد به پيگيري فرايند برنامه ريزي: باتوجه به اينكه برنامه ريزي استراتژيك كليه حوزه هاي سازمان را تحت تاثير خود قرار مي دهد و جهت گيري كل سازمان را مشخص مي سازد در صورتي كه تعهد كافي در شخص مدير ارشد سازمان نسبت به اجراي فرايند وجود نداشته باشد اولاً نمي توان از مديران رده پايين تر انتظار احساس تعهد نسبت به استراتژي ها را داشت درثاني درصورت احساس عدم تعهد در مدير طبيعتاً احساس تعهد نسبت بهاستراتژي هاي ماحصل اين فرايند نيز در او وجود نخواهد داشت. پ) انگيزه براي دستيابي به تحول در سازمان: مدير بايد انگيزه و علاقه لازم را براي ايجاد تحول در سازمان داشته باشد. باتوجه به اينكه تغيير

در استراتژي هاي يك سازمان مستلزم ايجاد تحول در آن سازمان است اگر مدير شخصاً در مق____ابل تغيير مقاوم باشد استراتژي هاي پيشنهادي فرايند به دست فراموشي سپرده خواهدشد.براي ايجاد انگيزه در افراد مدير ارشد بايد اولاً اهميت فرايند و اثرعميقي را كه مي تواند در سازمان بگذارد را به سايرين بقبولاند. همچنين فرايند را به گونه اي جلو ببرد كه ديگران نيز در آن دخيل باشد تا از اين طريق انگيزه آنها براي مشاركت در كار بالا رود. بديهي است كه انگيزه هاي مالي نيز در اين ميان بي تاثير نخواهند بود.ت) درك درست از ماهيت برنامه ريزي استراتژيك: مدير ارشد بايد درك درستي از ماهيت فرايند برنامه ريزي استراتژيك در سازمان داشته باشد در غير اين صورت باتوجه به اينكه قدرت وي در سازمان از همه بالاتر است و ازطرفي اين مقوله براي وي بسيار حائز اهميت است ف__رايند برنامه ريزي را به بيراهه مي كشاند. به عنوان مثال در بعضي از موارد بررسي شده مدير ارشد سازمان علاقه زيادي به تمركز بر روي جزئيات و موضوعهاي غيراستراتژيك در سازمان داشته و اين در بسياري از موارد به خارج شدن فرايند از مسير صحيح و توجه زمان بر به مسايل بي اهميت منجر شده است.ث) تخصيص منابع كافي: مدير ارشد سازمان بايد منابع و امكانات لازم اعم از مالي و غيرمالي را براي پيشبرد فرايند در اختيار سازمان و اعضاي آن قرار دهد بدين معني كه بودجه و امكانات لازم و كافي و پرسنل لازم از بخشهاي مختلف در اختيار مسئولان مربوطه قرار گيرد.چ) اطمينان از فهم و اجراي درست فرايند: مدير ارشد

همواره بايد درانجام چگونگي پيشرفت فرايند قرار داشته باشد و درصورت لزوم اقدامات لازم را براي اصلاح آن انجام دهد بديهي است كه براي موثر بودن اين اقدام مدير ارشد ابتدا بايد خود درك درستي از فرايند داشته باشد.فرهنگ و تجربه سازمان: فرهنگ سازمان يكي از بسترهاي مهم اجراي برنامه استراتژيك است و لذا بايد پيش از شروع فرايند تدوين برنامه به مشخصه هاي مهمي از فرهنگ سازمان توجه شود. در ارتباط با فرهنگ سازمان مسائل زير قابل توجه است:الف) مشاركت پذيري و مشاركت جويي: فرايند برنامه ريزي استراتژيك نيازمند همفكري و اتفاق نظر مديران و بدنه سازمان است. بدون وجود يك عزم مشترك براي تحول معمولاً فرايند تحول استراتژيك در سازمان با شكست مواجه مي شود. لذا بايد فرايند برنامه ريزي استراتژيك مرتباً بر جلب مشاركت لايه هاي مختلف سازمان در اين فرايند تاكيد كند. اين اتفاق زم__اني به صورت موثر در سازمان رخ مي ده____د كه فرهنگ سازمان قابليت مشاركت پذيري را داشته باشد و افراد لايه هاي مختلف ب__راساس ارزشهاي سازمان قدرت ارائه نظر و انتقاد را داشته باشند. در غير اين ص___ورت و در صورت حاكم بودن يك فرهنگ آمرانه در سازمان مشاركت به امري صوري تبديل شده و درنتيج___ه كيفيت استراتژي ها و اجراي برنامه هاي استراتژيك دچار افت خواهدشد.ب) تجربه طراحي اج______را و كنترل در برنامه ريزي: برنامه ريزي استراتژيك نيز مشابه ديگر انواع برنامه ريزي است با اين تفاوت كه حوزه شمول دامنه تاثير و افق زماني آن گست__رده تر از انواع ديگر است.سازماني كه مي خواهد يك برنامه موفق استراتژيك را طراحي و اجرا كند بايد آمادگي

و مهارت كافي در زمينه طراحي و اجراي موفق يك برنامه كوتاه مدت تر را داشته باشد. باتوجه به اينكه خبرگي در زمينه برنامه ريزي يك نوع يادگيري در س__ازمان است و با كسب تجربه به دست مي آيد لازم است ابتدا سازمان خود را درگير در يك فرايند برنامه ريزي كوتاه مدت تر و با دامنه تاثير كم تر قرار داده و مهارتهاي لازم را در اين رابطه كسب كند درغير اين صورت و بدون داشتن چنين مهارت طراحي و اجراي يك برنامه استراتژيك كه بسيار وسيع و پيچيده است براي سازمان بسيار مشكل خواهدبود. بررسي نمونه ها نشان مي دهد كه در سازمانهايي كه مديران و فرهنگ آنها مهارت زيادي در برنامه ريزي و مديريت برنامه ها ندارد فرايند تدوين برنامه استراتژيك نيز دچار افت و خيزهاي متناوب شده و امكان دستيابي ب___ه يك برنامه هماهنگ و با كيفيت كاهش مي يابد.پ) آمادگي تحول: اجراي برنامه استراتژيك سازمان را با چالشهاي جدي مواجه مي كند كه رفع آنها نيازمند صرف منابع وسيعي (پول زمان انرژي...) ازسوي سازمان است. سازمانها به دلايل مختلف ممكن است آمادگي چنداني براي تخصيص اين منابع و يا عزم كافي براي تحول را نداشته باشند. در اين صورت فرايند برنامه ريزي استراتژيك عملاً به يك ابزار تزئيني تبديل مي شود كه خروجيهاي آن در مقطع عمل اثربخشي چنداني نخواهدداشت.برنامه ريزي و سازماندهي پروژه: فرايند برنامه ريزي استراتژيك يك پروژه سنگين و جدي براي سازمان است كه لازم است سازماندهي مناسبي براي آن صورت گيرد. در اين رابطه موارد زير از نمونه هاي بررسي شده به دست آمده است:الف) طراحي

سازمان پروژه: سازمان موفق براي پروژه برنامه ريزي استراتژيك از چهار جزء اصلي تشكيل مي شود.(1) كميته راهبري: كه از مديران ارشد سازمان تشكيل مي شود و موظف است به طور مرتب و با صرف وقت كافي در تمامي مراحل فرايند حضور موثر داشته ايده هاي خود را بيان كرده و تصميمات لازم را اتخاذ كند.اين كميته را نبايد درحد يك كميته اداري براي مديريت پروژه به حساب آورد بلكه كميته راهبري ستون فقرات فرايند را تشكيل مي دهد و بخش عمده ايده ها و تحليلهاي پروژه از دل اين نهاد بيرون مي آيد.(2) كميته هاي بخشي: در قسمتهاي مختلف سازمان براي جلب مشاركت افراد بخشهاي مختلف و انتقال ديدگاههاي كميته راهبري و اين افراد به يكديگر تشكيل مي شود.(3) بازوي پشتيباني كارشناسي پروژه: فرايند ممكن است نيازمند جمع آوري اطلاعات و يا تحليلهاي كارشناسي باشد. لذا لازم است يك بازوي كارشناسي كه معمولاً مسئوليت آن با واحد طرح و برنامه سازمان است تشكيل شده و پروژه را از اين لحاظ پشتيباني كند.(4) مشاور يا تسهيل گر بيروني: مشاور به عنوان يك_____ي از اجزاي فرايند مي تواند نقش تسهيل كننده موثري را ايفا كند. به شرطي كه درك درستي از نقش و وظايف او وجود داشته باش__د. اشتباه رايجي كه در اين مورد به چشم مي خورد انتظار انجام تمام وظايف فرايند برنامه ريزي استراتژيك توسط مشاور است. سازمانهايي كه اين گونه مي انديشند انتظار دارند كه چشم ان___داز آتي استراتژي ها و برنامه هاي سازمان از جانب مشاور به آنها پيشنهاد شود. درصورتي كه مشاوران در بهترين حالت در قالب و ساختار فرايند برنامه

ريزي استراتژيك تخصص دارند و مي توانند ذهنيت مديران را براي شكل گيري استراتژي هدايت كنند. متاسفانه ب_____ه دليل كم بودن حجم پروژه هاي برنامه ريزي استراتژيك در ايران مشاوران امكان تمركز در يك صنعت و كسب اطلاع دقيق از ماهيت صنعت و موضوعهاي رقابتي آن ندارند و اين وظيفه سازمان است كه مسئوليت محتواي (CONTENT) فرايند را برعهده گيرد. درمجموع نويسندگان وظايف مشاور را در فرايند شامل موارد زير مي دانند: آموزش كارفرما تسهيل و شكل دهي فرايند ارائه تحليلهاي كليدي هدايت جمع آوري و جمع بندي اطلاعات و منتقل كننده تجارب سازمانهاي ديگر.ب - انتخاب مقطع زماني و مدت فرايند تدوين استراتژي: انتخاب مقطع زماني و مدت فرايند تدوين استراتژي از اهميت خاصي برخوردار است.مقطع زماني مناسب: برنامه استراتژيك بايد در زماني آغاز شود كه سازمان به نوعي آرامش ذهني دست يافته باشد. درصورتي كه اجراي اين فرايند مصادف با بحرانهاي جدي مثل بح__رانهاي مالي يا توليد شود معمولاً اولين برنامه اي كه سازمان توجه خود را به آن از دست مي دهد فرايند برنامه ريزي استراتژيك است. به اين لحاظ بايد دقت كافي درمورد سنجش شرايط سازمان به عمل آيد.پ - طول مناسب براي فرايند تدوين برنامه: اگر فرايند برنامه ريزي استراتژيك طولاني شود اين امر باعث خسته شدن نيروها. از دست رفتن اعتبار اطلاعات و تحليلهاي قبلي و يكنواخت شدن اثرات برنامه مي شود. لذا تا جاي ممكن بايد سعي شود تا فرايند برنامه ريزي استراتژيك كوتاه و فشرده انجام شود. البته اگر از زاويه ديگري به مسئله نگاه شود افزايش زمان فرايند برنامه ريزي باعث مي شود تا آمادگي سازمان

براي درك استراتژي ها و تغيير در مدل ذهني افراد افزايش يابد. لذا مي توان گفت مدت زمان بهينه براي فرايند تدوين و تصويب برنامه استراتژيك بايد در يك بده - بستان منطقي بين اين دو پارامتر شكل گيرد.همسويي نظامهاي مديريتي و عمليات: مدي__ريت استراتژيك الگويي براي نگاه به پديده ها و اداره سازم____ان براي حصول چشم اندازها ارائه مي دهد. بديهي است كه نظامها و زيرساختهاي سازمان در پيشبرد اين الگو نقشي اساسي برعهده دارند.يكي از عواملي كه در اكثر متون تخصصي مديريت استراتژيك بر ضرورت آن تاكيد شده است همس____ويي نظامهاي سازمان با استراتژي هاست. درواقع با ترسيم نقشه پيشبرد هر استراتژي برنامه هاي عملياتي مرتبط با آن طرح مي گردد. اما براي اينكه اين خطوط راهنما در تمامي جوانب عملي شود. نياز به همسويي تمام اهرمها ازجمله نظامهاي پشتيبان است. مهمترين اين نظامها كه سازمانهاي موفق نسبت به بازبيني و يكپارچگي آنها براي تحقق استراتژي ها اقدام كرده اند به شرح زيرند:- نظام بودجه ريزي و ارزيابي عملكرد؛- نظام پاداش و جبران خدمات؛- نظام ارتقا و ترفيع سازماني؛- نظام توسعه منابع انساني.نتيجه گيريعمده ترين نتايج حاصل از تحقيق در بخش چهارم مقاله تحت عنوان «عوامل كليدي موفقيت و چالشهاي متداول» ذكر گرديده است لكن انجام اين تحقيق آموزه هاي بسياري را فراروي نگارندگان آورده است. از آن جمله ظرائف جمع آوري و تسهيم اطلاعات بين سازمانهاي مختلف و بخشهاي كليدي در تحليل مستندات طرحهاي استراتژيك هستند.ما بر اين باوريم كه مفاهيم مديريتي و ابزارهاي مرتبط شان اگرچه در تجارت سازمانهاي ايراني به دلايل متعدد ازجمله شرايط محيطي دچار انحراف و تغيير كاركرد

شده اند لكن باز هم اين مفاهيم مي توانند طي تجارب پيوسته راهگشاي انديشه هاي نو براي مديران سازمان گردند. آنچه مي تواند بر اين روند تاثير مثبت بگذارد به كارگيري و تسهيم تجارب بين سازمانها و تحليل نمونه هاي اجراي پروژه ها در ساير كشورهاست و هرچه متخصصان شامل مديران مياني و مشاوران نسبت به مفاهيم تخصصي و شيوه هاي به كارگيري ابزارهاي مديريتي وقوف بيشتري داشته باشند حضور ايشان اثربخش تر است و درعمل سازمان با بازخوردهاي منتج از تجارت موفق گامهاي استوارتري در راه تجارب مجدد بر خواهد داشت.منابع و ماخذ:1 - گزارش وطرحهاي مديريت استراتژيك شركتهاي موردبررسي

2 - DOC COLLIER, HOW TO IMPLEMENT STRATEGIC PLANS, THE JOURNAL OF BUSINESS STRATEGY, 1998.3 - MICHAEL BEER, RUSSELL A. EISENSTAT, THE SILENT KILLERS OF STRATEGY IMPLEMENTATION AND LEARNING, SLOAN MANAGEMENT REVIEW, 2000.4 - YVAN ALLAIRE, MICHAELA FIRSIROTU, HOW TO IMPLEMENT RADICAL STRATEGIES IN LARGE ORGANIZATIONS, SLOAN MANAGEMENT REVIEW, 1985.5 - ALAN MEEKINGS, JONN DRANS FIELD AND JULES GODDARD, IMPLEMENTING STRATEGIC INTENT: THE POWER OF AN EFFECTIVE BUSINESS MANAGEMENT PROCESS, BUSINESS STRATEGY REVIEW, 1994.6 - WILLY A. SUSSLAND, CONNECTING THE PLANNERS AND DOERS, QUALITY PROGRESS, 2002.7 - DAVIS FOGG, TEAM - BASED STRATEGIC PLANNING, AMACOM, 1994.8 - DAVILLA, ROBERT KAPLAN ROBERT SIMONS, CONTRIBUTORS ANTONION,PERFORMANCE MEASUREMENT CONTROL SYSTEMS FOR IMPLEMENTING STRATEGY, PRENTICE HALL, 2000.

حسين اكبري: كارشناس ارشد مهندسي صنايع - دانشگاه تهران مديرعامل گروه پژوهشي صنعتي آرياناحامد قدوسي: كارشناس ارشد مديريت اجرايي MBA - دانشگاه صنعتي شريف مشاور مديريت و عضو همكارگروه پژوهشي صنعتي آريانامجتبي اسدي: كارشناس ارشد مهندسي صنايع - دانشگاه صنعتي شريف رئيس

هيات مديره گروه پژوهشي صنعتي آرياناحميدرضا نورعليزاده: كارشن___اس ارشد سيستم هاي اقتصادي عضو همكار گروه پژوهشي صنعتي آريانا*تدبير

تحليلى تطبيقى از قيام امام حسين (ع) و قيام امام خميني

ندا طباطبايي - استاد دانشگاه اشاره : تاريخ زندگى بشر حاكى از آن است كه هر هنگام كه جوامع را نابسامانى فرهنگى واجتماعى فراگرفته است پيامبران ومصلحان به دستور خداوند در جهت هدايت مردم و نجات واصلاح جامعه اهتمام ورزيده اند. اسلام به عنوان كامل ترين دين الهى بر محمد(ص) نازل شد تا هم جامعه زمان وى اصلاح گردد وهم حاوى اصول دستورهايى باشد كه براى آحاد بشر قابل اجرا درهر زمان پس از وى باشد و موجب هدايت و نجات جامعه گردد . در نوشته حاضر سعى بر آن است تا در يك بررسى تطبيقى از ديدگاه جامعه شناسي، تاريخى نشان دهيم كه علت اساسى قيام امام حسين(ع) تداوم و تجديد اسلام پيامبر (ص) است وقيام امام خمينى (ره) نيز با الهام از قيام امام حسين(ع) و در جهت تحقق اهداف آن به وقوع پيوسته است .امام خميني(ره ) خود نيز فرموده اند:” انقلاب اسلامى ايران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظيم الهى آن است.” فرض اساسى ما در اين پژوهش اين است كه هر دوى اين قيام ها با عنايت از دستورهاى كلى اسلام درباره اصلاح و تغيير جامعه به وقوع پيوسته اند و اين دستورها براى همه زمان ها قابل پيروى و تطبيق است. در اين بررسى ما از روشى كه توماس اسپريگن در كتاب “ فهم نظريه هاى سياسى “ (1) پيشنهاد كرده است بهره برده ايم و بنابراين در بخش اول ازديدگاه جامعه شناسى - تاريخى آسيب هاى جامعه اسلامى را در زمان هر يك از دو رهبر بزرگ الهى مورد بررسى قرار مى گيرد

و در بخش دوم به راه هاى اصلاح و شيوه هايى كه اين دو رهبر براى درمان آسيب ها واصلاح جامعه پيشنهاد مى كنند اشاره شده است.آسيب هاى جامعه اسلامى در زمان قيام امام حسين (ع) و امام خمينى (ره) هر مصلحى با توجه به تصورى كه از وضع مطلوب جامعه دارد بر وضع موجود جامعه زمان خويش ايرادات و اشكالاتى وارد مى داند و به نواقص وامراض خاصى در آن جامعه اشاره مى كند واينك به اختصار به آسيب ها وايرادات عمده جامعه اسلامى در زمان قيام امام حسين(ع) و قيام امام خمينى (ره) اشاره مى شود. الگوى مطلوب جامعه در اين نوشته جامعه اسلامى زمان پيغمبر (ص) در نظر گرفته شده است. 1- آسيب هاى اعتقادى ومذهبيبررسى نحله هاى فكرى وانديشه هاى دينى نشان مى دهد كه مهمترين علل انحطاط و سقوط جامعه اسلامى بعد از رحلت حضرت رسول(ص) برداشت نادرست از دين و فهم غلط معارف اسلامى بوده است . عواملى كه به بروز كژانديشى ها وگرايش هاى قبيله اى منتهى گرديد موجباتى را فراهم آورد تا كسانى كه به مصادر خلافت دست مى يافتنددين را وسيله توجيه حكومت واهداف فردى وقومى خويش قرار دهند و جامعه اسلامى را براى مدت طولانى ازمناديان واقعى توحيد وانديشه هاى اصيل مكتب اسلام به دور نگهدارند. تحقق چنين امرى وقتى ميسر گرديد كه افرادى همچون علي(ع) ،سلمان فارسي عمار ياسر و ابوذر غفارى كنار گذاشته شدند و افرادى همانند كعب الاحبار يهودى و ابوحريره ادعاى مسلمانى كردند ومفتى اعظم جامعه اسلامى گشتند و حكم بر تكفير وتسفيق افرادى چون صحابه نستوه رسول الله (ص)، ابوذر غفارى دادند و باجعل احاديث و تفاسير وارونه سعى كردند تا اذهان مردم را نسبت به حقيقت دين و سيره

پيامبر(ص) مغشوش نمايند. علاوه بر علماى دربارى فرصت طلبان و زراندوزانى چون طلحه و زبير براى حفظ منافع مادى واقتصادى خويش علي(ع) را متهم به كفر مى نمودندو مقدس مابانى چون خوارج نهروان با تاويل آيات خدا برعلي(ع)شمشير مى كشيدند وهمه اينها نشانگر اين است كه درآن زمان قشر عظيمى از مردم مسلمان در درك حقيقت دين وفهم معارف اسلامى با مشكل روبروبوده اند و درچنين شرايطى بنى اميه حاكميت در جامعه اسلامى را به دست مى گيرند و براى توجيه حكومت خود به ترويج نوعى انديشه تقديرى وجبرگرايانه مى پردازند .انديشه اى كه احساس هرگونه مسئوليت اجتماعى را از انسان سلب مى كرد و چون با استناد به نام خدا و اراده الهى صورت فريبنده اى داشت در ظاهر صحيح به نظر مى آمد و در آستانه قيام امام حسين (ع) كه با القائات علماى دربارى واحاديث جعل پرورش يافته بودند به راحتى مى پذيرفتند كه اگرعلي(ع) شكست خوردخدا نمى خواسته تااو بر مسندحكومت باقى بماند واگر حزب اموى زمام امور مسلمين را در دست دارد خدا چنين موهبتى به آنان عطا كرده است و بنابراين هرگونه اعتراض وانتقاد بر عليه وضع موجود و حكومت اموى انتقاد واعتراض برقدرت ومشيت الهى است. در اين زمان دين در امورفردى وعبادى خلاصه مى گردد و بر صورت ظاهر جمعه وجماعات بيش ازهر چيز ديگر تاكيد مى شود و بينش و روحيه مذهبى در ميان اكثر قريب به اتفاق مردم به گونه اى مسموم و فلج شده است كه نه تنها عاملى براى اصلاح وسازندگى جامعه به حساب نمى آيد بلكه موجبات سكوت و تسليم رانيز فراهم مى سازد و صبر وسكوت تخدير كننده اى را برسرتاسر شبه جزيره عرب مستولى مى گرداند .چنين اعتقادى مطلوب امام

حسين (ع) نيست وامام باقيام خودتاكيد بر اين امر كه مى خواهند به اصلاح امت پيامبر (ص) واحياى سيره محمد (ص) و علي(ع) بپردازند اولين اعتراض را بر انديشه دينى رايج در جامعه زمان خود روا مى دارند.قبل از قيام امام خمينى (ره) هم ملاحظه مى شود كه جامعه در زمينه عقايد الهى و مذهبى دچار آسيب هاى جدى است.برداشت هاى دينى رايج به گونه اى است كه دين به هيچ يك از امور سياسي، اجتماعى و فرهنگى جامعه كارى نداردوفقط امرى است كه به برخى از عبادات واعمال فردى ختم مى گردد و چنين برداشتى از دين همواره مطلوب طبقات حاكم بر جامعه بوده است و به وسيله حكومت هاى باطل درميان مردم رواج يافته است.در آستانه قيام ايشان با توجه به وابستگى جامعه به جوامع بيگانه شرق وغرب مسئله جدايى دين ازامور سياسى واجتماعى شدت يافت و باتوجه به خود باختگى والگو قرار گرفتن جوامع غربى براى حكومت و زمامداران امور چهره جديدترى به خود گرفت .به نظر امام خمينى (ره) جامعه اسلامى از صدراسلام به اين آسيب دچار بوده است واين مسئله در دوره اخير به اوج خود رسيده است چنانچه مى فرمايد:” اين يك نقشه شيطانى بوده است كه از زمان بنى اميه وبنى عباس طرح ريزى شده است و بعد از آن هم هر حكومتى كه آمده است تائيد اين امر را كرده است و اخيرا هم كه راه شرق وغرب به دولت هاى اسلامى باز شده اين امر در اوج خودش قرار گرفت كه اسلام يك مسئله شخصى بين بنده و خداست وسياست از اسلام جداست و نبايد مسلمان در سياست دخالت كند ونبايد روحانيون وارد سياست بشوند.”(2)رواج انديشه جدايى دين از

سياست به دليل اينكه هرگونه مسئوليت اعتقادى واجتماعى را از افرد سلب مى كرد باروحيه تسامح و راحت طلبى نيز سازگارى داشت وبسيارى از افراد براى حفظ منافع شخصى خود از هرگونه انديشه اى كه به تغيير وضع موجود منتهى گردد احتراز مى كردند و لذا نقشه هاى شيطانى حكومت از يكسو وتسامح و راحت طلبى از سوى ديگر موجب شد تا اعتقادات دينى نقش موثرى در اعمال اجتماعى - سياسى مردم نداشته باشندواز قيام براى خدا در جامعه اسلامى غفلت گردد.امام خميني(ره) در اين زمينه مى فرمايد:“خودخواهى وترك قيام براى خدا ما را به روزگار سياه رساند وهمه جهانيان را برما چيره كرده وكشورهاى اسلامى را زيرنفوذ ديگران درآورد.”(3)2- آسيب هاى سياسى و اجتماعى جامعه اسلاميبعد از رحلت پيامبر (ص) از نظر سياسى و اجتماعى معيارها وضوابط اسلامى تحت الشعاع ارزش هاى قومى ونژادى قرار مى گيردو مهاجر بر انصار وقريش بر غير قريش ترجيح داده مى شود و به لياقت و شايستگى افراد در تصاحب مناصب سياسى واجتماعى عنايتى نمى شود. امام حسين (ع)اينك وارث جامعه اى است كه بعد از پيامبر بسيارى از ارزش هاى دوران جاهليت درآن نضج گرفته است بنى اميه آن چنان بر جان ومال مردم مسلط شده است كه خود را آقاوارباب و مردم را بنده ونوكر خود قلمداد مى كنند.عرب را برعجم ترجيح مى دهندوروحيه برابرى و برادرى را در جامعه زايل مى نمايند ،روشنفكران واهل بصيرت را ازبين مى برند . معاويه على رغم اينكه خلفاى قبل از او زندگى ساده اى داشته اند يك حكومت سلطنتى پر ازتجملات ايجاد كرده است و به پيروى از دوران جاهليت كه بعد از مرگ شيخ قبيله به حكم وراثت فرزندش جاى او را مى گرفت تصميم مى گيرد تاحاكميت

اسلامى را براى خاندان بنى اميه موروثى گرداند و به خلاف سيره پيامبر(ص) وخلافى بعد از او پسرش يزيد را كه هيچ گونه لياقت وشايستگى نداشت به جانشينى خود منصوب كندو به اين ترتيب تخطى از معيارهاى سياسى واجتماعى اسلامى و احياى ارزش هاى جاهلى ونژادى بود كه”زمامدارى از قريش به مداخله تيره اموى وزمامدارى اموى به سلطنت موروثى وسلطنت موروثى به استبداد مطلق كشيده شد.(4)امام خمينى (ره) يكى از ديرپاترين آسيب هاى جامعه اسلامى را “ عدم تشكيل حكومت حق” مى داند و در زمانى قيام خود را آغاز مى كند كه جامعه تحت سلطه يك حكومت فاسد شاهنشاهى قرارگرفته است كه جز منافع فردى و خانوادگى خودهيچ معيار ديگرى را نمى شناسد وحتى براى ارضاى نفسانيات خود حاضر است سلطه بيگانگان رانيز بر سر مردم مسلمان گسترش دهد .مردم در اين حكومت هيچ نقشى ندارند و حق وحقوق محرومان جامعه پايمال مى گردد وافراد روشنفكر و با بصيرت نيز موردهتك و آزار قرارمى گيرند وهيچ يك از ضوابط ومعيارهاى اسلامى بر امور سياسى واجتماعى جامعه حاكم نيست و همه امور جامعه در خدمت نفسانيات طبقه حاكم قرار گرفته است. در نظر امام خمينى (ره) غلبه حكومت باطل يك آسيب اساسى استو از اين رو درباره غلبه رضاخان مى فرمايد:” قيام براى شخص است كه يك نفر مازندرانى بى سواد را بر يك گروه چند ميليونى چيره مى كند كه حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود كند.”(5)3 - آسيب هاى اقتصادى و غارت بيت المالدر جامعه اسلامى پيامبر با توجه به اصول و موازنه هايى كه بر مالكيت ونظام اقتصادى حاكم شد ثروتمندان واشراف نمى توانستند به استثمار وتكاثر ثروت بپردازندوعدالت اجتماعى و اقتصادى از عمده ترين اصول جامعه

اسلامى به شمار مى آمد.اما اينك امام حسين(ع) پس از پنجاه سال كه از رحلت پيامبر مى گذرد با يك جامعه كاملا نا برابر مواجه است كه درآن از يكسو قريش و وابستگان خلافت بويژه بنى اميه به ثروت هاى كلان دست يافته اند واز سوى ديگر اكثرآحاد مردم جامعه در فقر ومحروميت به سر مى برند. جنگ هايى كه بين سپاه اسلام و دو امپراتور بزرگ ايران وروم چند سال بعد از رحلت پيامبر به وقوع پيوست غنايم واموال فراوانى را نصيب حكومت اسلامى ساخت واما اين غنايم با رعايت رتبه ها وامتيازاتى خاص نظير سبقت در اسلام بين مسلمانان تقسيم شد وزمين ها نيز به تملك سربازان فاتح درآمد. اكثر اين گروه كه به ثروت هاى كلان دست مى يافتند از قبيله قريش بودند كه از دوران جاهليت به بازرگانى وتجارت آگاهى داشتند وهمين كه در نظام اسلامى اموال وثروت بيشترى نصيب آنان گرديد شيوه زندگى پيشين خود را از سر گرفتندوروحيه مال اندوزى و جمع ثروت در آنها زنده شد به اين ترتيب نوعى از اشرافيت معنوي( نظير سبقت در اسلام) معيارى شد براى كسب ثروت ومال بيشتر وايجاد اشرافيت مادى و پس از آن طبقه جديدى از ثروتمندان واشراف با رنگ ولعاب اسلامى در جامعه به وجود آمده وبه دنبال آن اصل عدالت اجتماعى وموازنه هاى اقتصادى اسلام در معرض تهديد ونابودى قرار گرفت. (6) قريش و بويژه بنى اميه هنگامى كه توانستند نفوذ و قدرت بيشترى در دستگاه خلافت اسلامى به دست آورند تحت عنوان “ حبه” و “ جايزه” به چپاول وغارت بيت المال پرداختند. افرادى همانند طلحه دويست هزار درهم وزبير ششصد هزار درهم ازدستگاه خلافت اسلامى دريافت نمودند. اينك طبقه اى مقتدر وثروتمند

در جامعه اسلامى به وجود آمده بود بين امويان و وابستگان آنها كه داراى ثروت هاى فراوان بودند از يكسو و اكثر مردم كه در فقر و محروميت به سر مى بردند از سوى ديگر شكافى عظيم پيدا گشت وبا اين سيطره مالى وسياسى بودكه حزب اموى به تطميع و خريد افرادى ذى نفوذ پرداخت ومعاويه بناي” كاخ سبز” را در منطقه شام ايجاد كرد وبه قدرت خود تحكيم بخشيد .تصاحب وغارت بيت المال از مهمترين عواملى بود كه حزب اموى در جهت اغفال مردم و تهيه و تجهيز “سپاه شام” از آن استفاده كرد .ايجاد نظام طبقاتى ،تبعيض ونابرابرى هاى اجتماعى سبب شد تا نظام عقيدتى و اخلاقى جامعه نيز متحول شود و پذيرش معيارها واصول اقتصادى مكتب اسلام براى مردم ميسر نگردد . ثروتمندان كه وضع فعلى جامعه را از نظر مادى به نفع خويش مى ديدند اولين گروهى بودند كه درمقابل حكومت على به مخالفت و آشوب دست زدند و چون ديدند كه عدالت وايجاد نظام اقتصادى اسلام بيش از هر چيز ديگر منافع آنها راتهديد مى كند وبه اردوگاه بنى اميه پيوستند و مقدمات شكست خلافت امام را فراهم ساختند . معاويه همانند پادشاهان ايران وروم با تشريفات و تجملات بر مردم حكومت مى كرد وبا سوءاستفاده از بيت المال براى استمرار سلطنت اموى و جانشينى يزيد ورشوه هاى كلانى مى پرداختن و گروه هاى زيادى از مردم كوفه را با پول و ثروت فريب مى داد و به تطميع آنان پرداخت. از جمله وقتي” مغيره بن شعبه” از طرف معاويه ماموريت يافت تا مردم كوفه را به بيعت با يزيد وادار كند مال فراوانى به هواداران حزب اموى دراين شهر بخشيد وگروهى از

مردم كوفه را به سركردگى پسر خود نزدمعاويه فرستاد تا با اعلام طرفدارى از ولايت عهدى يزيد وراثت سلطنتى امويان را مشروعيتى مردمى بخشند ،چون اين گروه به دربار حكومت رسيدند معاويه از پسر مغيره پرسيد: پدرت دين اين مردم را به چند خريده است ؟ وى جواب داد : هريك را به سى هزار درهم .(7)در نتيجه اين حقيقت روشن مى شود كه اگر چه عوامل متعدد در سقوط ارزش ها ومعيارهاى اسلامى درجامعه نقش داشته اند اما هيچ يك از آنها به اندازه رواج روحيه دنياطلبى و رغبت به مال اندوزى موثر نبوده است به گونه اى كه امام حسين(ع) در آستانه قيام مقدس خويش ماهيت اين مردم را چنين بيان مى كند:“ الناس عبيدالدنيا و الدين لعق السنهم يحوطونه مادرت به معائشهم فاذا محصوا بالبلاء اقل الديانون “(مردم بنده دنيا هستند دين را تا آنجا مى خواهند كه باآن زندگى خود را سروسامان دهندو چون آزمايش شوند دينداران واقعى بسيار كم خواهندبود.)يكى از آسيب هاى مهم جامعه در آستانه قيام امام خمينى (ره) فاصله طبقاتى وبهره كشى سرمايه داران وطبقه ثروتمند جامعه ازطبقات محروم و مستضعف مى باشد. ايجاد هسته هاى سرمايه دارى در ايران به وسيله نظام شاهنشاهى سبب شد تا وابستگان به دربار و ايادى دست نشانده شركت هاى چند مليتى با استفاده از پول نفت وفروش منابع طبيعى كشور به ثروت هاى كلان دسترسى پيداكنند و به اين وسيله به چپاول ثروت ها و استثمار اقشار ضعيف جامعه بپردازند در مقابل اين عده محدود اكثر آحاد مردم در شهرها وروستاها در فقر و مسكنت به سر مى بردند وهر روز به تعداد زاغه ها و بيغوله هاى اطراف شهرهاى بزرگ افزوده مى گشت.امام خمينى (ره) با اشاره به تحليل نظام

اقتصادى از سوى دولت هاى بيگانه مى فرمايد:“ استعمارگران به دست عمال سياسى خود كه بر مردم مسلط شده اند نكات اقتصادى ظالمانه اى را تحميل كرده اند و براثر آن مردم به دو دسته تقسيم شده اند.ظالم ومظلوم . در يك طرف صدها ميليون مسلمان گرسنه و محروم از بهداشت و فرهنگ قرار گرفته است و در طرف ديگر اقليت هايى از افراد ثروتمند وصاحب قدرت سياسى كه عياش وهرزه گرند . مردم گرسنه و محروم كوشش مى كنند كه خود را از ظلم حكام غارتگر نجات دهند تا زندگى بهترى پيدا كنند واين كوشش ادامه دارد،لكن اقليت هاى حاكم و دستگاه هاى حكومتى جابرمانع آنهاست. ما وظيفه داريم مردم مظلوم ومحروم را نجات دهيم . پيشتيبان مظلومين و دشمن ظالم باشيم .” (8) و تاريخ انقلاب اسلامى به خوبى نشان مى دهد كه محرومين ومستضعفين كه از اين آسيب ويرانگر (تسلط و بهره كشى اغنيا از فقرا) به شدت رنج مى بردند اولين اقشارى بودند كه به نداى امام خمينى (ره) لبيك گفتند و به كمك نهضت اسلامى شتافتند .4- آسيب هاى فرهنگى واخلاقيدرزمان حيات پيامبر (ص) خصلت هاى پست فرهنگ بدوى وقبيله اى از جامعه محو شد وكينه توزى به برادرى مبدل گشت. بى بندوبارى هاى اخلاقى از بين رفت و زنان كه موجوداتى پست به شمار مى آمدند در جامعه مسلمين از مرتبه والايى برخوردار شدند و شخص پيامبر به دختر خويش مباهات مى كرد. اسلام به جامعه بشرى و بويژه اعراب كه در غرقاب فساد و تباهى به سر مى بردند شخصيت وهويت انسانى داد و با ارزش هاى متعالى از عرب عصر جاهليت جامعه اى ساخت كه ايمان به خدا، عدالت اجتماعى وبرابرى و آزادى انسان از سلطه ديگران مهمترين ويژگى هاى آن به شمار

مى آمد. با گسترش همين معيارها بود كه دين الهى توانست در درون انسان ها وهمچنين در محيط اجتماعى آنان تحول ايجاد كند و از يك طرف قبايل پراكنده عرب را متحد سازد و با ايجاد يك حكومت مركزى در مقابل دو امپراتور روم وايران بايستد واز طرف ديگر جذبه و كشش درونى وفطرى انسان ها را برانگيزد واز مناطق دور و نزديك انسان ها را گروه گروه به سوى اسلام حقيقى فراخواند.اما بعد از رحلت رسول اكرم با بروز فرهنگ بدوى و هواهاى نفسانى مجددا روحيه برترى جويى ومال اندوزى و راحت طلبى بر جامعه اسلامى مستولى شد وهنگامى كه بنى اميه بر شبه جزيره عرب حاكميت يافتند به تدريج ارزش ها واصول اخلاقى اسلام از جامعه حذف مى شد وقيام امام حسين(ع) وقتى آغاز مى شد كه امويان آشكارا وبدون هيچ ملاحظه اى به هتك حرمت هاى الهى مى پرداختند وروحيات واخلاق اعراب دوران جاهليت را احيا مى كردند و روحيه تملق و ذلت را در بين مردم گسترش مى دادند. معاويه براى اينكه بتواند از فردى همانند زيادبن ابيه در حاكميت خود استفاده كند مجلسى برپا مى كند و در انظار مسلمين او را برادر نسبى خود مى خواند و يزيد در حضور مردم به ميگسارى مى پردازد و فسق و فجور رادر بين مردم رواج مى دهد و در هنگامى كه در كربلا فرزندان رسول خدا را به شهادت مى رساند وخاندان نبوت را به اسارت مى كشاند وكينه توزى بدوى وقبيله اى خود را در نعره اى جاهلانه نمايان مى سازد كه اى كاش آنان كه از قبيله من ( بنى اميه ) در جنگ با محمد به قتل رسيده اند مى بودند و آگاه مى شدند كه چگونه انتقام آنها را از بنى هاشم گرفتم .شرايط اخلاقى

وفرهنگى جامعه درآستانه قيام امام خميني(ره) نيز به گونه اى بود كه هيچ تناسب با ضوابط و اصول اخلاقى اسلام نداشت . حكومت فاسد و وابسته شاهنشاهى با توجه به نوعى ازخودباختگى فرهنگى وفرنگى مابى كه دچار آن شده بود در تخريب ارزش هاى اخلاقى و فرهنگى جامعه از هيچ گونه تلاشى مضايقه نمى كرد و جامعه را لهو ولعب و هرزگى ها فرا گرفته بود.(9)جوانان مسلمان از اخلاق اسلامى تهى مى گشتند و به مراكز فساد كشانده مى شدند زن به گونه اى جديد ملعبه اى بود براى بازيگران صحنه هاى تجارت واشاعه فساد در جامعه. روحيه ذلت وسلطه پذيرى و بى تفاوتى در جوانان تقويت مى شدو به انحاء مختلف زمينه هايى فراهم مى شد تا نيروى انسانى از بين برود و جوان هاى ما تلف شوند. امام خمينى (ره) اين را يك آسيب اساسى مى داند و مى فرمايد:” اينها نيروهاى انسانى ما را خراب كردند نگذاشتند رشد كنند، خرابى هاى مادى جبرانش آسان تر از خرابى هاى معنوى است، اينها نيروهاى انسانى را از بين بردند.”(10)پى نوشتها:-1اسپريگن ، توماس “فهم نظريات سياسى “ ترجمه فرهنگ رجايى ، انتشارات آگاه،چاپ اول 1365-2 اورعى ، غلامرضا ،انديشه امام خمينى (ره) درباره تغيير جامعه، موسسه انتشاراتى سوره ،تهران، 1373، به نقل از صحيفه نور جلد شانزدهم ، صفحه 232-3 امام خمينى (ره) ، صحيفه نور، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى ، چاپ اول ، جلد اول، ص165-4 شهيدي، سيد جعفر ، قيام حسيني(ع)، دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، تهران ، چاپ دوازدهم ،1367-5 امام خمينى (ره) ، صحيفه نور، جلد اول ، ص 3-4-6 شهيدي، سيد جعفر ،همان ص 46 -52 و ص85-7 پيشين-8 امام خمينى (ره) ولايت فقيه ، انتشارات اميركبير تهران ، 1360

(افست نسخه نجف ) ص 43و42-9 شهيدي، سيد جعفر همان ص 33-46-10 امام خمينى (ره) ، صحيفه نور ، جلد هفتم ص 23http://noorportal.net/951/1198/1222/7422.aspx

توسعه پايدار؛ مقايسه هند و ژاپن

دكتر مهرداد گودرزوند چگيني

چكيده: توسعه و بالندگي هر جامعه اي در نتيجه برنامه ريزي توسعه و تدوين استراتژيهاي توسعه پايدار است . توسعه به مفهوم تحول كيفي، گذار از دوره اي به دورة ديگر مستلزم ايجاد تغيير همه جانبه در ابعاد اقتصادي ، سياسي ، فرهنگي ، اجتماعي و... است. توسعه، فرايندي در هم تنيده وداراي ابعاد گوناگون اقتصادي،  سياسي،اجتماعي وفرهنگي است و به معناي فراهم شدن زمينه هاي لازم براي پيدايي ظرفيت ها و قابليتهاي عناصر مختلف در اجتماع وميدان يافتن آنها براي دستيابي به پيشرفت وافزايش توانائيهاي كمي وكيفي در بطن جامعه و حكومت است كه علاوه بر عقلانيت ابزاري هابرماس، عقلانيت فرهنگي وعقلانيت ارتباطي را نيز در بر مي گيرد. (هابرماس،1372) توسعه برخلاف انقلاب كه مي تواند به يكباره اتفاق بيفتد با فرايند و در يك دوره زماني مي تواند رخ دهد. اين مقاله براساس مفاهيم توسعه پايدار، فرايند توسعه را در دو كشور هند و ژاپن مورد مقايسه قرار مي دهد.مقدمهتوسعه نيازمند برنامه ريزي قوي و متناسب با شرايط و موقعيت هر كشوري بايستي انجام شود، تا تحقق يابد. تودارو بر اين باور است كه توسعه را بايد جرياني چند بعدي دانست كه مستلزم تغييرات اساسي در ساخت اجتماعي و از تلقي عامه مردم و نهادهاي ملي و نيز تسريع رشد اقتصادي ،كاهش نابرابري و ريشه كن كردن فقر مطلق است . توسعه در اصل بايد نشان دهد كه مجموعه نظام اجتماعي هماهنگ با نيازهاي متنوع اساسي وخواسته هاي افراد و

گروههاي اجتماعي در داخل نظام ازحالت نامطلوب زندگي گذشته خارج شده و به سوي وضع يا حالتي از زندگي كه از نظر مادي و معنوي بهتر است حركت مي كند. (تودارو،1378)گالبرايت معتقد است: بايد توجه داشت كه ،اصول برنامه ريزي و چگونگي اجراي برنامه ها بايد به گونه اي قطع و يقين منطبق با شرايط ويژه هر كشور و هماهنگ با مرحلة رشدي اقتصادي آن باشد (جيروند،1373). بنابراين نمي توان توسعه را بدون توجه به شرايط هر كشور و شناخت فرصتها و تهديدها توجيه كرد. متاسفانه در اكثر كشورهاي جهان سوم برنامه هايي زير عنوان: برنامه توسعه وجود دارند كه عملا نمي توانند. به توسعه ختم شوند .شايد علت اصلي آن را در فرايند پذير نبودن برنامه، عدم شناخت كافي و لازم از شرايط اقليمي و توانمندييهاي بالقوه آن، نبود يكپارچگي برنامه ها و نداشتن روندي كه پايداري توسعه را به همراه داشته باشد، مي توان يافت. اگر چه عوامل متعدد ديگري نيز مي توان بر شمرد كه از حوصله اين مقاله خارج است .در اين مقاله تلاش شده است براساس مفاهيم توسعه پايدار ، بعد صنعتي شدن از شاخصهاي آن، در كشورهاي هند و ژاپن مورد بررسي قرار گيرد. اين مقايسه از جهت اينكه دو كشور در آغاز شروع برنامه هاي توسعه صنعتي (1950)بعد از جنگ جهاني دوم تقريباً از نظر موقعيت و شرايط و داشتن برنامه در يك سطح قرار داشتند، مي تواند نوع برنامه و روند رو به رشد و موانع عدم رشد هر يك از دو كشور براي كشورهايي همانند ايران نكته هاي آموزنده اي را در جهت طراحي و عملياتي كردن برنامه ها، در

بر داشته باشد. مفهوم توسعه پايدارتوسعه پايدار عبارت است از توسعه اي كه نيازهاي كنوني جهان را بدون آنكه توانايي نسلهاي آتي را در بر آوردن نيازهاي خود به مخاطره بيفكند تامين مي كند. برخي براي توسعه پايدار سه ركن اساسي متصور شده اند : پايداري زيست محيطي (اكولوژيكي) ، پايداري اقتصادي و پايداري اجتماعي. (2002 ,Shriberg) كارآمدي هر سيستمي به لحاظ كردن هر سه بعد پايداري (اكولوژيكي،اقتصاد و اجتماعي ) است .دنيايي كه مك لوهان، آن را دهكده جهاني و تافلر از آن به عنوان خانه جهاني و پستمن آن را دنياي همراه مي نامند دنيايي است كه دوران دانشمندي در آن پايان پذيرفته ودوران روشمندي و كاوشگري فرا رسيده است.(خنيفر،1383)اصل عدالت بين نسلي ، اصل عدالت اجتماعي (عدالت دوران نسلي) ، اصل مسئوليت فرامرزي ، اصل وابستگي متقابل انسان و طبيعت، اصل زندگي ملايم در زمين و حفظ تنوع زيستي ، اصل مشاركت اثر بخش تمام افراد و گروهها در تصميم گيريهايي كه زندگي آنها را زير تاثير قرار مي دهد، توجه به فرهنگ و دانش بومي، برابري جنسيتي، صلح وامنيت دسترسي به اطلاعات معتبر را به عنوان اصول فرايند توسعه پايدار معرفي مي كنند. (2000,Filho) در جهت گيريهاي توسعه، بايد سازمانها را به گونه مجموعه اي از نظامهاي پيچيده و زنده توصيف كرد كه اجزاء آنها در توازن منطقي با يكديگر قرار دارند و هدفي مشترك را دنبال مي كنند و فرايندي مشترك با نگرشي پويا و به هم پيوسته دارند .اما متاسفانه آنچه كه در برنامه هاي توسعه هاي ملي ايران در دوران اخير ارائه شده است به نسبت آنچه كه ديدگاه قانون اساسي و تفكر اسلامي مطرح مي كند

و نيز در مقايسه با كشورهايي كه علم فناوري را محور توسعه خود قرار داده اند، تفاوت چشمگيري ديده مي شود. (مكنون 1376) برنامه هاي توسعه اقتصادي براي جوامع جهان سوم كه از اواسط دهه 1950 به اين طرف از سوي قدرتهاي بزرگ سرمايه داري ، به ويژه آمريكا ، پياده شدند در عمل نتوانستند رشد اقتصادي قابل توجهي را دربسياري از كشورهاي مزبور به وجود آورند.(2001, Duffield) كشورهاي در حال توسعه براي دستيابي به توسعه پايدار ، بايستي بر اساس شرايط و موقعيت جامعه خود برنامه اي تدوين كنند كه بتواند در يك فرايند مشخص و استفاده از همه ظرفيت هاي ملي با نگرش اقتضايي گام بردارند. با تكيه بر وجود منابع داخلي و يا استفاده از نسخه هاي تجويز شده، بدون توجه به شرايط محيطي، نمي توان به توسعه اي پايدار دست يافت.رجينالدگرين با بررسي تجربيات و آرزوهاي كشورهاي كمتر توسعه يافته 9 عنصر اصلي را استنتاج مي كند كه به نظر وي نقش محوري براي دولت ايفا مي كند. در اينجا به پنج مورد از اين عناصر اشاره مي كنيم:1. خود اتكايي فزايندة ملي عنصر اول در توسعه است .در اينجا عنصر كليدي ايدئولوژي است. به طور غالب در كشور هاي در حال توسعه اين باور خطرناك وجود دارد كه بدون سرمايه ، نيروي انساني و تصميم خارجي نمي توان كاري انجام داد . البته اين خطر در صرف استفاده از منابع مالي ، نيروي متخصص و شناخت و فكر خارجي نيست، بلكه جانشين كردن آن به جاي تلاشها و منابع ملي است. سه زمينه كليدي براي عمل در جهت خود اتكايي عبارتند از 1)

بعد مالي؛ 2) نيروي انساني سطح بالا براي تصدي پستهاي مديريتي و تكنيكي؛ 3) مفهوم كلي توسعه.2. عنصر دوم ، توسعه نيروي انساني است كه به گونه اي بسيار وسيع مورد تاكيد قرار گرفته است اما به ندرت اين امر در چارچوب استراتژي ملي توسعه نيروي انساني انجام گرفته و از راه يك برنامة آموزشي ملي وابسته به آن تامين و با تخصيص نيروي انساني براي تامين رفتن افراد مناسب به مشاغل تعيين كننده پشتيباني شده است.3. سومين عنصر، داشتن يك استراتژي توسعه روستايي است، به ويژه كه شماركثيري از جمعيت كشورهاي در حال توسعه در مناطق روستايي زندگي مي كنند و درگير كشاورزي ، دامداري و ماهيگيري هستند و استراتژي يا برنامه ويا طرحي كه توجه متمركزي به بخش روستايي نداشته باشد، جنبه ملي نخواهد داشت.4. چهارمين عنصر ، تغيير ساختار اقتصادي براي به دست آوردن نرخ رشد طبيعي اقتصادي بسيار پويا و ظرفيت يا بازده بالا براي افراد است.5. پنجمين عنصر، كنترل كلي فعاليت هاي اقتصادي است كه بخشي از آن ناشي از تمايل كلي به دفاع از واقعيت استقلال و بخشي نيز ناشي از رشد واقع گرايانه اين نكته است كه اعمال كنترل ملي بر جهت و تغييرات يك اقتصاد با بازار آزاد كه زير سلطة شركتهاي خارجي است، چه سخت مي نمايد. (همتي، 1376) مقايسه ژاپن و هنددر سال 1950 ژاپن و هند موقعيتي مشابه هم را در مسير صنعتي شدن داشتند اما سه دهه بعد، هند عقب تر از ژاپن قرار گرفت . چه چيزي ژاپن راموفق مي كند؟ در ادامه، نگارنده خط مشي هاي صنعتي از دهه 1950 تا 2000 ميلادي را مورد

بررسي قرار داده، در پايان الزامات توسعه پايدار را ارائه مي دهد.اجازه دهيد به نيم سده عقب برگرديم، يعني به سال 1951 كه در آن دو كشور از مهمترين كشورها در آسيا ، ژاپن و هند بودند . ژاپن يك قدرت مغلوب در جنگ جهاني دوم بود و هند كشوري در بند استعمار پير ، انگليس كه بعد از چهار سال به استقلال دست يافت.در (جدول1) برخي از شاخصهاي اقتصادي مربوط به كشورهاي هند وژاپن مورد بررسي قرار گرفته است .هر دو كشور خط مشي صنعتي قوي را به همراه مشاركت فعال دولت در بخش تجارت دنبال مي كردند. اگر چه هدفها مشترك بودند اما مسير انتخاب شده توسط دولتهاي متبوع، مختلف و نتايج نيز متفاوت بوده و ژاپن قادر به بهبود سريع اوضاع و دستيابي به موفقيت اقتصادي معوقه بود. اين كشور به رديف ملل توسعه يافته پيوست و توليد ناخالص داخلي اش به دومين كشور بزرگ در جهان پس از ايالات متحده امريكا تبديل شد. از سوي ديگر هند به منافع كمتري دست يافت.اقتصادش درسطح بسيارپائين تري ازقدرت بالقوه خود عمل كرد واين كشوردرسطح ملل جهان سوم باقي ماند.در نمودار 1 مشخص مي شود كه ژاپن درست تا دهه هفتاد به هدفهايش دست يافته است همان زماني كه به اقتصاد توسعه يافته تبديل شد. علت اصلي موفقيت اقتصادي ژاپن خط مشي صنعتي است كه در طول دوره شكوفايي اتخاذ كرد. از سوي ديگر عمده ترين علت توسعه اقتصادي كم هند به مداخله هاي شديد دولت در صنعت برمي گرددكه رقابت آزاد را محدود مي كرد.معيارهاي خط مشي صنعتي ژاپناستراتژي خط مشي صنعتي شدن در ژاپن در هر

دهه متفاوت از هم بود به گونه اي از دهه 1950 تا 1960 به دوره بازسازي صنايع،از دهه 1960 تا 1970 دوره رشد سريع و از دهه 1970 به بعد دوره حمايت از صنايع با تكنولوژي برتر و حمايتهاي محيطي نام گرفت.دولت قوي و سازمانهاي ضعيف، مرحله بازسازي را مشخص مي سازند. در سالهاي بين 1945 تا 1960 مرحله بازسازي ژاپن با اين خط مشي ها انجام شد.1. در سال 1949 كنترل هاي مستقيم از بين رفتند .2.مداخله دولت به ابزاري غير مستقيم تغيير يافت.3. بين سازمانها افزايش رقابت شروع شد.4. دولت از صنايع و ارتقاء آنها به منظور رقابت خارجي حمايت كرد.5. برتوليد صنايعي، مانند: زغال سنگ فولاد، سولفات آمونيوم ، نيروي برق ، كشتي سازي و... تاكيد شد.6. به منظور حفظ قيمت ها، يارانه در نظر گرفته شد.7.اختصاص ارز و حمايت از مقررات واردات تكنولوژي و صنايع جديد مانند فيبرهاي تركيبي(مصنوعي) مورد توجه قرار گرفت.8. به استقرار صنايع سنگين.و افزايش صادرات توجه بيشتري شد.9. به مدرنيزاسيون كردن صنعت فولاد و ساير منابع پرداخته شد.10.سيستم توليد انبوه در خودرو و كالاهاي مصرفي و ... مورد نظر قرار گرفت.دهه 1960 دوره رشد سريع در اقتصاد ژاپن بود در اين دوره، آزاد سازي تجاري و آزاد سازي سرمايه، به عنوان ايده اي نو پديد آمد.مهم ترين خط مشي هاي اين دوره، عبارتند از:1. آزاد سازي تجاري در صنايع خاص، مانند انواع خودرو و كامپيوتر تا زمان مشخصي كه اين صنايع بتوانند با كشورهاي خارجي رقابت كنند به تعويق افتاد.2.متوسل شدن دولت به برخي از تعرفه هاي گمركي به منظور حمايت از صنايع.3.افزايش تعداد شركتها از راه بازسازي صنايع.4.در سال

1963 قانون مدرنيزاسيون شركتهاي واسطه اي و كوچك وضع شد .5.سرمايه گذاري خارجي مستقيم تشويق شد.از دهه 1970 و بعد از آنكه دوره حمايت از صنايع با تكنولوژي برتر و حمايتهاي محيطي نام گرفت شوراي ساختار صنعتي در ژاپن شكل گرفت مهم ترين خط مشي هاي اين دوره عبارت بودند از :1.بهبود محيط كاري، سرمايه اجتماعي، توسعه و افزايش كمك خارجي، ايجاد محيطي سالم، تقويت آموزش افزايش سرمايه گذاري در بخش تحقيق.2. تقويت صنايع كامپيوتر و هواپيمايي.3.تشويق توسعه تكنولوژيكي و پرداخت يارانه به اينگونه صنايع.4.توجه به روابط بين المللي و محيطي و منابع طبيعي.5.حمايت از تكنولوژيهاي تحقيق و توسعه.6.حمايت از صنايعي كه افزايش سريع در بهره وري دارند. خط مشي هاي هند از1950 تا 1991خط مشي هاي توسعه صنعتي به دو دوره تقسيم مي شود: دوره اول از دهه 1950تا 1991 و دوره دوم كه از دهه 1991 به بعد شكل گرفته است.در دوره اول مهمترين خط مشي هاي صنعتي شدن بر اين محورها متمركز بود:1.جانشيني واردات كه براستقلال تاكيد مي كرد و هيچ اهميتي براي صادرات قائل نبود.2.فرايند خود مختاري براي سراسر تجارت بين المللي هند انتخاب شده بود.3.تكيه به بخش دولتي در توليد كالاها و بي توجهي به بخش خصوصي.4.سرمايه گذاري خارجي مستقيم وجود نداشت يا دست كم بسيار دلسرد كننده بود.5.رقابت مورد حمايت قرار نمي گرفت.6.مجوز براي شروع يا گسترش هرنوع فعاليت صنعتي مورد نياز صادر نمي شد مگر آنكه به استخدام بيشتر از 50 كارگر نياز بود.7.قانون كار از بخش خصوصي حمايت نمي كرد.8.يك ساختار صنعتي سرمايه طلب به همراه كارخانه هاي بسيار بزرگ در بخش دولتي وجود داشت.9.بخش خصوصي با توليد كالاهاي مصرفي محدود شده بود.10.بخش

خصوصي به وسيله موانع تعرفه اي بالا، جدا از رقابت خارجي باقي مي ماند.در دوره دوم به دوره آزاد سازي يا دوره تجديد صنعتي معروف شد. از سال1991 اين خط مشي ها شكل گرفته اند:1.برنامه ريزي نقش حساس در تجهيز پس اندازها، تخصيص منابع كمياب و هماهنگي توسعه متعادل ايفا مي كند.2.توسعه اقتصادي از راه خود اتكايي هدف صنعتي سازي بود وبر مبناي علم و تكنولوژي پايه گذاري شده بود.3. تاكيد اوليه برصنايع سنگين و كالاهاي سرمايه اي اصلي .4. صنايع روستايي براي پيدايي ستخدام و با نيازهاي سرمايه اي كم، مورد حمايت قرار مي گرفتند.5.سرمايه خارجي كه اساسا به عنوان سرمايه استقراضي به دست آمده بودند، از راه موسسات مالي بين كارفرمايان داخلي توزيع شد .نتيجه گيريپروفسور ردي كه در متن اقتصاد هند به بحث مي پردازد ، براي رهايي هند از حالت توسعه نيافتگي وبا توجه به موقعيت جغرافيايي و زماني اين كشور پيشنهادهايي را براي به كار گيري تكنولوژي عنوان مي كند .كه عبارتند از : (1977 ,Reddy)1. اولويت به تكنولوژي هايي كه كمتر سرمايه بر و بيشتر كاربردي هستند.2. اولويت دادن به صنايع روستايي و كوچك نسبت به صنايع بزرگ.3. اولويت دادن به توليدكالاهاي پر مصرف، نسبت به توليد كالاهاي لوكس و كم مصرف.4. اولويت دادن تكنولوژي هايي كه به مهارت كمي نياز دارند و يا با تغيير كمي در مهارت كارگران سنتي مي توان آنها را به كار گرفت.5. اولويت دادن به تكنولوژي هايي كه مواد اولية محلي را به مصرف مي رسانند بر تكنولوژي هايي كه از مواد اوليه وارداتي استفاده مي كنند.6. اولويت دادن تكنولوژي هايي كه به انرژي كمتري نياز دارند.7. اولويت منابع انرژي محلي از

قبيل خورشيد، باد وگاز حاصل از كود حيواني 8. اولويت تكنولوژي توليد انبوه در ابزار سازي بر تكنولوژي توليد انبوه در كالاهاي مصرفي .9. اولويت تكنولوژي هاي توليد دستي بر توليد ماشيني.10. اولويت تكنولوژيهايي كه بين صنايع شهري و جمعيت روستايي رابطه متقابل برقرار مي كند.منابع1. هابرماس ، يورگن،نگرش انتقادي ،ترجمه: حسين بشيريه ، ماهنامه اطلاعات سياسي و اقتصادي ، سال هفتم ، شماره سوم وچهارم ، 1376.2. تودارو ، مايكل: توسعه اقتصادي در جهان سوم ، ترجمه غلامعلي فرجادي ، موسسه عالي پژوهش در برنامه ريزي و توسعه چاپ نهم ، 1378.3. جيروند ، عبداله ، توسعه اقتصادي « مجموعه عقايد» ، چاپ چهارم ،چاپخانه سهند ، 1373 .

4.Shriberg,M,(2002),Sastainability in a.s higher Eduction:Organizational factors influencing compus Enuiyon montal performance and leadership.Dissertation the university of Mechigan.

5. خنيفر ، حسين:آموزش و پژوهش؛ قدرتمند ترين ابزار توسعه،همايش ملي نقش آموزش و پرورش در توسعه پايدار ، 22و23 ، 1383.

6.Filho,W.L(2000), Dealing with Misconception on the Concept of Sustainability , International Journal of sustaionability in Higher Education, vol,1,No1.

7. مكنون ، رضا: علم فناوري و برنامه سوم جمهوري اسلامي ايران ، مجله برنامه و بودجه، شماره 35، 1376.

8.Duffield, Mark(2001), Global Governmance and the New Wars, London, zod Book.

9. همتي ، عبدالناصر ، نگرشي بر ديدگاهها و مسائل توسعه اقتصادي ، سوش ، تهران ، چاپ اول ،1376.

10.Arnab Rog (2005) ,Industrial Development Measures:What India can Learn form Japan,center for studies in International Relations and Development. )www.csird.org.in(11. World Bank , Reserve Bank of India, Economic stabilizing Board,Japan.12. A.K.N.Reddy, technical Alternatives and Indian energy crisis.Economic and political weekly , Bombay, special Number, Agust,1977

منبع: ماهنامه تدبير-سال نوزدهم-شماره 201

مقايسه دلاري شدن ايران و آرژانتين

دكتر محمدلشكري-استاديار دانشگاه آزاد اسلامي چكيده: اين مقاله از طريق تخمين  حجم دلارهاي در گردش و درجه جانشيني پول به مقايسه دلاري شدن ايران و آرژانتين مي پردازد. مقايسه دلاري شدن دو كشور نشان ميدهد كه دلاري شدن اقتصاد ايران و اقتصاد آرژانتين يك طرفه است يعني پول خارجي جانشين پول داخلي شده ولي در خارج ايران و آرژانتين تقاضايي براي پول داخلي( ريال ايران و پزو آرژانتين) وجود ندارد.

واژگان كليدي: جانشيني پول، دلاري شدن، تقاضاي پول، تورم، ايران، آرژانتين1. مقدمهموضوع اين مقاله مقايسه دلاري شدن ايران با دلاري شدن آرژانتين  است. هدف از اين مقاله مقايسه ميزان جانشيني پول خارجي به جاي پول ملي در دو كشور ايران و آرژانتين است. يعني بهطور متوسط حجم دلارهاي در گردش نزد ساكنين كشورهاي  ايران و آرژانتين به كل حجم پول در گردش (پول خارجي بعلاوه پول داخلي) چقدر است؟ نظريه جانشيني پول فرض ميكند كه تقاضا براي پول داخلي نه تنها به متغيرهاي نرخ بهره داخلي، درآمد داخلي و نرخ تورم داخلي بستگي دارد بلكه به متغيرهايي نظير نرخ بهره خارجي، نرخ تورم خارجي و نرخ ارز نيز بستگي دارد. لشكري با استفاده از نظريه جانشيني پول حجم دلارهاي در گردش و درجه جانشيني پول در ايران و آرژانتين را برآورد نموده است(لشكري، 1385). در اين مقاله روند حجم دلارهاي در گردش و درجه دلاري شدن  ايران و آرژانتين مقايسه مي شود.فرضيههايي كه در اين مقاله مد نظر بوده است عبارتند از: 1. روند درجه جانشيني پول در ايران و آرژانتين صعودي است. 2. جانشيني پول در ايران وآرژانتين نامتقارن(يك طرفه)

است.اين مقاله به صورت زير سازماندهي شده است. در بخش دوم ادبيات موضوع دلاري شدن مروري مي شود. در بخش سوم تفاوت دلاري شدن رسمي  و غير رسمي  بحث مي شود. در بخش چهارم روش تخمين حجم دلارهاي در گردش   بررسي مي شود و سپس روند حجم دلارهاي درگردش در ايران و آرژانتين مقايسه مي شود. بعد از آن روند درجه جانشيني پول در  ايران و آرژانتين تحليل و مقايسه  مي شود. در بخش پنجم برگشت ناپذيري دلاري شدن در ايران و آرژانتين بحث مي شود. بخش ششم برگشت ناپذيري و تقاضاي پول در ايران و آرژانتين مي آيد. بخش هفتم تحليل پديده جانشيني پول در ايران و آرژانتين صورت مي گيرد. بخش هشتم فرضيهها آزمون خواهد شد. بخش نهم به  نتايج پژوهشمربوط مي شود.2. مروري بر ادبيات موضوع اوّلين بار در سال 1936 كينز دركتاب ” نظريه عمومي، اشتغال، بهره و پول“ نوشت: اگر وضعي پيشآيد كه پول در جريان كشور خاصيت نقدينگي خود را از دست دهد، جانشين هاي فراواني پاي خود را در كفش پول ميكنند مثل بدهي هاي كوتاهمدت، پول خارجي، جواهرات، انواع فلزات گران قيمت و جريانات اعتباري بانك كه خلق پول است بدون اسكناس و به آن پول اعتباري ميگويند.(John   Maynard  Keynes,1936 p.358) موضوع جانشيني پول حدود سه دهه است كه وارد ادبيات اقتصادي شده است. البته پديده دلاري شدن اقتصاد سابقهاي طولانيتر دارد. به عنوان مثال دركشور مكزيك حتي پيش از آنكه بانك مكزيك در سال 1925 تأسيس يابد، شهروندان ميتوانستند سپردههاي ارزي داشتهباشند.(Ortiz,1988pp.178-85) با توجه به اين كه ادبيات جانشيني پول سير تاريخي داشته است. در اين

بخش مسير تاريخي مباني نظري و تجربي جانشيني پول تجزيه و تحليل ميشود و نقاط عطف بحث جانشيني پول مشخص ميشود. در ادبيات اقتصادي دوكلمه جانشيني پول و دلاري شدن اقتصاد به يك مفهوم به كار ميروند، بعضي از پژوهشگران بين اين دو كلمه تفكيك قائل شدهاند و دلاري شدن را براي استفاده از پول خارجي با انگيزه ذخيره ارزش و جانشيني پول را براي استفاده از پول خارجي با انگيزه معاملاتي به كاربردهاند. چون اندازهگيري حجم دلارهاي درگردش كار مشكلي است و روش واحد و دقيقي براي آن وجود ندارد و معمولاً به صورت برآورد انجام ميشود، لذا تفكيك حجم دلارها با انگيزه ذخيره ارزش و انگيزه معاملاتي با اطلاعات موجود تقريباً غيرممكن است. به اين علت در اين مقاله واژه جانشيني پول و دلاري شدن به يك معني مورد استفاده قرار ميگيرد. در اين مقاله پديده جانشيني پول با رويكرد سبد دارايي مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرد. رويكرد سبد دارايي، پديده جانشيني پول را با استفاده از تابع تقاضاي سنتي پول مورد بررسي قرار ميدهد با اين تفاوت كه در تابع تقاضاي پول داخلي، متغيرهايي نظير نرخ بهره خارجي، نرخ تورم خارجي يا شاخص قيمت هاي مصرفكنندگان خارجي را به عنوان هزينه فرصت نگهداري پول داخلي در مقايسه با پول خارجي وارد ميكند. ماركوويتز (Markowitz,1952 pp77-91) در مقالهاي تحت عنوان ” انتخاب سبد دارايي“  فرآيند انتخاب سبد دارايي را به دو مرحله تقسيم مي كند:1. مرحله اول كه با مشاهده و تجربه شروع ميشود و با باور درباره عملكرد آينده اوراق بهادار در دسترس پايان مييابد.2. مرحله دوم كه با باورهاي مربوط

به عملكرد آينده آغاز ميشود و با انتخاب سبد دارايي پايان مييابد.مقاله فوقالذكر به مرحله دوم مربوط ميشود. فرضيه مقاله اين است كه سرمايهگذار تمام وجوه خود را در اوراقي سرمايهگذاري ميكند كه بالاترين ارزش تنزيل شده را داشته باشند. سپس فرض ميكند سبد دارايي وجود دارد كه هم بازده انتظاري آن حداكثر و هم واريانس آن حداقل است. تنوع نميتواند تمام واريانس را حذف كند. زيرا در دنياي واقعي سبد دارايي كه حداكثر بازده انتظاري را دارد لزوماً حداقل واريانس را ندارد. نرخي وجود دارد كه سرمايهگذار ميتواند بازده انتظاري را با در نظر گرفتن واريانس معين افزايش دهد، يا با كاهش واريانس، بازده انتظاري معيني را به دست آورد. لينتر (Linter,1965:pp.587-615) در مقالهاي تحت عنوان ”سهام، ريسك و حداكثر كردن منافع تنوع گرايي“ به بررسي ارزش سهام در سبد دارايي افراد ميپردازد. از نظر لينتر ارزش سهام در سبد دارايي افراد به سادگي با يك رابطه خطي به انحراف از بازده آن مربوط نميشود. سرمايهگذاران تلاش ميكنند دارايي هاي ريسكي خود را متنوع سازند. از نظر او هدف از متنوع كردن سبد دارايي به حداقل رساندن ريسك نيست بلكه بهترين سبد دارايي تركيب بهينه ريسك و بازده انتظاري است. گروبلGrubel,1968: pp.1298-1315) ) در مقالهاي تحت عنوان ” تنوع سبد دارايي بينالمللي: منافع رفاهي و جريان هاي سرمايه“ منافع رفاهي حاصل از تنوع سبد دارايي بينالمللي را كه از منافع تجارت سنتي و افزايش بهرهوري نيروي كار در اثر مهاجرت حاصل ميشود مورد بررسي قرار ميدهد. مدل وي نشان ميدهد كه حركت هاي بينالمللي سرمايه نه تنها تابعي از اختلاف نرخهاي بهره، بلكه تابعي

از رشد كل دارايي هايي است كه در دو كشور نگهداري ميشود. ممكن است اختلاف نرخ بهره صفر و حتي منفي باشد ولي سرمايه بين دو كشور جريان يابد2، و يا ممكن است اختلاف نرخ بهره مثبت باشد ولي سرمايه بين دو كشور جريان نيابد. جريان خالص اوراق قرضه بين دو كشور تابعي از نرخ رشد ميزان موجودي اوليه در هر دو كشور است. جريان ناخالص سرمايه حتي اگر اختلاف نرخ بهره در تمام زمانها صفر باشد ميتواند بين دو كشور رخ دهد. ميلزpp.428-36) (Miles,1978: درمقالهاي تحت عنوان ”جانشيني پول، نرخهاي ارز انعطافپذير و استقلال پولي“ موضوع نگهداري پول خارجي و هزينههاي مبادلاتي خريدهاي خارجي را مورد بررسي قرار ميدهد. به نظر او نگهداري پول خارجي هزينههاي مبادلاتي خريدهاي خارجي را كاهش داده و اختلاف بين نرخ تورم كشورها درجه جانشيني پولها را تعيين ميكند. گيرتون و راپر Girton  and  Roper,1980: pp.135-159)) در مقاله خود با عنوان ”نظريه جانشيني پول و اتحاد پولي“ ابتدا نظريه سنتي پولي را كه فرض ميكند در هر كشور (منطقه) تنها يك پول واحد استفاده ميشود مورد بررسي قرار ميدهند. سپس اظهار ميدارند كه در اغلب مناطق مرزي كشورهاي كمتر توسعه يافته جهان چند پول مورد استفاده قرار ميگيرد. با وجود پولهاي جانشين، ناشرين پول بايد پولهاي جذّاب تري با توجه به نرخ بازده آنها عرضه كنند. با حضور جانشيني پول نرخهاي ارز شناور استقلال پولي را تضمين نميكند. نتيجه تحقيق آنها اين است كه جانشيني پولها دقيقاً متضاد قانون گرشام است زيرا پول خوب پول بد را از ميدان خارج ميكند.                                                                  گيرتون و راپر Girton  and  Roper,1981: pp.12-29)) در

مقاله خود با عنوان ”نظريه و پيامدهاي جانشيني پول“ يك مدل با دو تابع تقاضا براي پول، با عرضه برونزاي پول و يك دارايي غيرپولي ارائه ميكنند. در مدل آنها تقاضا براي هر دو پول داخلي و خارجي تابعي از متغيرهاي نرخ بازده واقعي هر دو پول، نرخ بازده واقعي دارايي غير پولي و متغير مقياس ثروت ميباشد. در مقاله آنها دو تابع تقاضاي پول، با عرضه برونزاي پول براي تحليل نرخ ارز مورد استفاده قرار ميگيرد و دارايي غير پولي ديگري به صورت ضمني در مدل وجود دارد. بوردو و چودريBordo and Choudri,1999: pp.48-57)) در مقاله خود تحت عنوان ”جانشيني پول و تقاضا براي پول“ ضمن انتقاد از مقاله 1978 ميلز تصريح تابع او را اشتباه ميدانند و با استفاده از دادههاي ميلز و با متدولوژي ديگري نتايج متفاوتي به دست ميآورند. مطالعه آنها نشان ميدهد كه نرخ ارز عامل مهمي در تقاضاي پول كانادا نيست. بنابراين براي يك كشور مهم(كانادا) كه مبالغ زيادي پول خارجي نگهداري ميكند، جانشيني پول عامل مهمي در تابع تقاضاي پول نيست. تقاضاي پول دركانادا تابعي از درآمد و نرخهاي كوتاهمدت و بلندمدت است. در مطالعه آنها در دوره شناوري نرخ ارز تأثير بازده انتظاري پول خارجي روي تقاضا براي پول داخلي ناچيز بودهاست.تانزي و بليجر and I.Blejer,1982: pp.781-90) (Tanzi در مقالهاي تحت عنوان ” تورم، سياست نرخ بهره، و جانشيني پول در كشورهاي درحال توسعه“ به بررسي سياستهاي نرخ بهره و جانشيني پول مي پردازند. به طوركلي فرض ميشود كه تقاضا براي پول علاوه بر متغيرهاي مقياس مانند ثروت و درآمد به نرخ بازده اندوختههاي پولي نسبت به

بازده ساير داراييها نيز بستگي دارد. انتظار بر اين است كه نرخ بازده نسبتاً بالاتر ساير داراييها از جمله پول خارجي تقاضا براي پول داخلي را كاهش دهد. بنابراين پول خارجي طرفهاي عمده تجاري احتمالاً يك جزء مهم در سبد داراييداخلي است.كادينگتونCuddington,1983:pp.111-133)) در مقالهاي تحت عنوان ”جانشيني پول، تحرك سرمايه و تقاضاي پول“ يك مدل مانده سبد دارايي عمومي ارائه كرد كه در آن تقاضاي ساكنين داخلي براي پول خارجي را از تقاضاي آنها براي داراييهاي غير پولي خارجي تفكيك ميكند. سرمايهگذاران از ميان چهار نوع دارايي؛ پول داخلي (dM) ، پول خارجي(fM)، اوراق قرضه داخلي(dB)، اوراق قرضه خارجي(fB) انتخاب مي كنند. كادينگتون فرض ميكند چهار نوع دارايي جانشين ناخالص ميباشند. به نظر كادينگتون انتظار بر اين است كه تقاضا براي پول داخلي و خارجي همراه با افزايش درآمد داخلي(PY) افزايش يابد. اگرهمراه با افزايش متغير معاملاتي درآمد(PY) تقاضا براي سپردههاي خارجي افزايش يابد جانشيني پول صورت گرفته است. اگر تقاضا براي پول خارجي با تغييرات درآمد (PY) رابطه معكوس داشته باشد ملاحظات سبد دارايي بر ملاحظات معاملاتي غالب است. بنا بر اين اقتصاد دلاري شده است. دانيل و فرايد and .Fried,1983: pp.612-623) (Daniel در مقالهاي تحت عنوان ”جانشيني پول، اعتصابات پستي، و تقاضا براي پول در كانادا“ براي بررسي پديده جانشيني پول خارجي به جاي پول داخلي تقاضا براي پول داخلي را تابعي از حجم مبادلات(Y) و هزينه فرصت نگهداري پول(i) به صورت زير نشان ميدهند:     M/P=L(Y,i)                                                                                (1)از طرف ديگر، به نظر آنها اگر تأثير اعتصابات پستي در برآورد تقاضاي پول منظور نشود؛ در دوره اعتصاب، برآورد تقاضاي پول كمتر از حد واقعي به

دست ميآيد؛ زيرا در دوره اعتصاب، بنگاه هاييكه پرداخت هاي مربوط به اوراق قرضه را از طريق پست دريافت نكرده باشند، براي پرداخت هزينههايشان به استفاده از وام روي ميآورند؛ و افزايش تقاضاي وام به افزايش عرضه پول از طرف مقامات پولي منتهي ميشود. همچنين پس از دوره اعتصاب بر اثر بزرگ شدن مقدار متغير وابسته با تأخير، برآوردي بيش از حد واقعي به دست ميآيد. آنها نهايتاً به كمك متغيرهاي مجازي تأثير عوامل فصلي(D1) و اعتصابهاي پستي (D2)را به صورت الگوي زير نشان دادند:mt=f(mt-1,Y,i,D1,D2)                                                                    (2)   و با استفاده از دادههاي فصلي سالهاي1970 تا1982 (دوره شناوري نرخهاي ارز) تقاضاي پول را براي كانادا برآورد كردهاند. در مجموع ضرايب به دست آمده، وجود جانشيني پول خارجي به جاي پول داخلي(از طريق ضريب منفي نرخ بهره خارجي)، و تأثير اعتصابهاي پستي را بر تقاضاي پول كانادا تأييدكرده است. توماس(Thomas,1985pp.337-57)) در مقالهاي تحت عنوان ” نظريه سبد دارايي و جانشيني پول“ فرض ميكند در طرف تقاضاي پول، عوامل اقتصادي انگيزه نگهداري پول خارجي و داخلي را به طور همزمان دارند، بنا بر اين متغيرهاي نرخ بهره خارجي، نرخ تورم خارجي، تغييرات انتظاري نرخ ارز در تابع تقاضاي پول داخلي مؤثر هستند. در مدل وي فرض ميشود كه به پول ها هيچ بهرهاي تعلق نمي گيرد، اوراق قرضه بدون ريسك اسمي قابل خريد و فروش با هر دو پول داخلي و خارجي وجود دارد و هزينه واسطهاي وجود ندارد. بنا بر اين نرخ قرض گرفتن و قرض دادن برابر است، او نتيجه مي گيرد كه فقط زماني پولها جانشين هستند كه كشش متقاطع تقاضاي پول داخلي(خارجي) نسبت به نرخ

بهره خارجي(داخلي) منفي باشد. اين مقاله نتيجه ميگيرد وقتي معامله كنندگان هر دو پول را نگه ميدارند نيازي به جانشيني پول خارجي و داخلي نيست. ملوين(Melvin,1985: pp.79-91) در مقالهاي تحت عنوان ”جانشيني پول و اتحاد پولي اروپاي غربي“ با رويكرد سبد دارايي به بررسي پديده جانشيني پول در برخي از كشورهاي اروپاي غربي مي پردازد. وي معتقد است برآورد ضريب نرخ بهره خارجي در تابع تقاضاي پول داخلي چنانكه بايد جانشيني پول خارجي به جاي پول داخلي را نشان نميدهد. زيرا در اين حالت نميتوان جانشيني پول را از مفهوم گسترده تر تحرك سرمايه كه جانشيني بين اوراق قرضه و پول را نيز در بر مي گيرد تفكيك نمود. ملوين كيفيت پول (ميزان اطمينان به ارزشآينده آن) را به عنوان معيار جانشيني پول خارجي به جاي پول داخلي در نظر گرفته است. در مدل وي نرخهاي بهره داخلي و خارجي به عنوان فرصت نگهداري پول در نظر گرفته شده است و افزايش هر كدام از آنها به ترتيب به كاهش و افزايش تقاضا براي پول داخلي منتهي ميشود. لذا علامت انتظاري ضريب نرخ بهره خارجي مثبت است. به نظر ملوين، بدون توجه به واكنش نرخهاي بهره خارجي، پديده جانشيني پول را ميتوان به كمك متغيرهاي مربوط به كيفيت پول آزمون كرد. از طرف ديگر، با وارد كردن نرخ بهره خارجي، اثر عوامل تعيينكننده جانشيني بين پول (دارايي هاي پولي بدون بهره) و دارايي هاي بهرهدار ثابت نگه داشته مي شود. وي به كمك دادههاي مربوط به دورههاي شناوري نرخهاي ارز بين سالهاي 1973 تا 1980 معادله زير را براي كشورهاي آلمان، انگلستان، ايتاليا و فرانسه

برآورد كرده است. بر پايه نتايج به دست آمده، جانشيني پول خارجي به جاي پول داخلي را در هيچيك از اين كشورها نمي توان ناديده گرفت. نتيجه پاياني او اين است كه در نظام شناوري نرخهاي ارز، كشورهاي اروپايي براي دستيابي به استقلال پولي ناگزير از تن دادن به اتحادپولي هستند.گويدوتي و رودريگزand .Rodriguez, 1992: pp.518-544) Guidotti) در مقالهاي تحت عنوان ”دلاري شدن در آمريكاي لاتين، آيا قانون گرشام معكوس است؟“ به بررسي تعدادي از كشورهاي آمريكاي لاتين كه داراي نرخهاي تورم بالا بوده و دلاري شدن را تجربه كردهاند، مي پردازند. مدل آنها اساساً پديده جانشيني پول را با تركيب سبد دارايي در شرايطي كه تحرك سرمايه وجود دارد بررسي مي كند. فرض اساسي آنها اين است كه توابع تقاضاي معاملاتي پول همان ويژگي توابع تقاضاي مشتق شده از ملاحظات سبد دارايي را دارند. تفاوت مقاله گويدتي و رودريگز با تحليل هاي سنتي پديده جانشيني پول در اين است كه آنها دلاري شدن آمريكاي لاتين را محصول آزاد سازي مالي مي دانند. گويدتي و رودريگز چنين نتيجه گرفتهاند كه دلاري شدن اقتصاد ممكن است يك سري زماني ناپايا3 باشد ولي تفاوت بين نرخهاي تورم داخلي و خارجي يك فرآيند پايا به نظر مي رسد. به عبارت ديگر، شوك هاي سطح دلاري اقتصاد اثري دايمي دارد، اما شوك هاي تفاوت بين نرخهاي تورم داخلي و خارجي داراي يك اثر آني است.  روياس سوارز Suarez,1990:pp.1-27) Rojas) در مقالهاي تحت عنوان ” جانشيني پول و تورم در پرو“ مدلي را در نظر ميگيرد كه در آن، پول تنها شكل ثروت است، و ساكنان كشور مي توانند تركيبي

از پول داخلي و پول خارجي را در سبد دارايي خود جاي دهند. در اين مدل، هر مصرف كننده تابع مطلوبيت خود را براي يافتن تركيب بهينه پول هاي داخلي و خارجي، با توجه به محدوديت بودجه خود حداكثر مي كند. از حل مسأله حداكثر سازي، نسبت نگهداري پول ملي به پول هاي خارجي در حالت پايدار، تابعي از نرخ انتظاري كاهش ارزش پول ملي به دست ميآيد. وي با استفاده از دادههاي ماهانه سالهاي1978 تا 1990، براي سريهاي زماني موجود نتايج زير را به دست آورد:1. ضرايب به دست آمده، داراي علامت انتظاري بوده، و به گونهاي معني دار، بر فرآيند جانشيني پول تأثير ميگذارد.2. همسو بودن تغييرات متغير جايگزين درآمد ملي با فرآيند جانشيني پول، نشاندهنده دلاري شدن اقتصاد پرو درسالهاي مورد بررسي است.3. فرآيند تعديل جانشيني پول در پرو نسبتاً كند بوده است. عالميAlami, 2001: pp.473-479)) در مقالهاي تحت عنوان ”جانشيني پول در مقابل دلاري شدن: يك مدل تراز سبد دارايي“ با ذكر اينكه مدل هاي گسترش يافته و تعديل شده توابع تقاضاي پول داخلي و خارجي، بين جانشيني پول (پول خارجي به عنوان وسيله مبادله) و دلاري شدن (پول خارجي به عنوان ذخيره ارزش) تفكيك قائل هستند، فرآيندي را كه سود مربوط به سپردههاي خارجي به صورت قابل توجهي افزايش مييابد به عنوان جانشيني پول تعريف مي كند. مقاله فوق تلاش مي كند بين انگيزههاي معاملاتي نگهداري پول خارجي و تنوع در سبد دارايي تمايز قائل شود. به طور كلي رويكرد سبد دارايي اشاره دارد كه عوامل اقتصادي سعي مي كنند بهترين تركيب بهينه ريسك و بازده انتظاري را از ميان

دارايي هاي در دسترس انتخاب نمايند. در اين رويكرد پول داخلي و پول خارجي دو انتخاب در دسترس افراد مي باشند. اختلاف بين نرخ تورم و نرخ بهره كشورها موجب جانشيني پول بين آنها ميشود. جانشيني پول ها دقيقاً متضاد قانون گرشام است زيرا پول خوب پول بد را از ميدان خارج مي كند. اگر دو پول در طرف تقاضا جانشين كامل باشند نرخ ارز آنها نامتعين است. پول خارجي طرف هاي عمده تجاري يك جزء مهم در سبد دارايي داخلي است. همانند ساير دارايي ها اندازه جانشيني بين پول داخلي و پول خارجي به ريسك مبادله و نرخ بازده نسبي آنها بستگي دارد. نسبت بين نگهداري دو نوع پول علاوه بر درجه نقدينگي آنها به نرخ انتظاري بازده آنها بستگي دارد. جانشيني پول در دورههاي تورمي افزايش مي يابد زيرا هزينه نگهداري پول داخلي افزايش و قدرت خريد آن كاهش مي يابد و نرخ ارز تعديل مي شود. 3. تفاوت دلاري شدن و جانشيني پولبه طور كلي براي پول در اقتصاد سه وظيفه مبادلاتي، سنجش و ذخيره ارزش فرض ميشود. اگر پول ملي در يك كشور به علل مختلف از جمله تورم، كاهش ارزش پول ملي و بي ثباتي اقتصادي وظيفه ذخيره ارزش خود را به خوبي ايفا نكند و پول خارجي عهدهدار اين وظيفه شود، ميگويند اقتصاد دلاري شده است ولي چنانچه پول ملي يك كشور هيچكدام از وظايف پول را به طور كامل انجام ندهد يعني پول خارجي هم در معاملات داخلي و هم براي سنجش كالاها مورد استفاده قرار گيرد جانشيني پول صورت گرفته است به طوري كه يك يا چند

پول خارجي جاي پول ملي را گرفتهاست. پديده جانشيني پول اثرات متفاوتي بر اقتصاد كشورهاي مختلف داشته است. مطالعات تجربي نشان داده است كه اين پديده چه به صورت رسمي و با اراده دولت، چه به صورت غير رسمي و بدون اراده دولت موجب تضعيف پول ملي در داخل و خارج كشور ميشود. جانشيني پول در يك كشور موجب ميشود كه مردم  نسبت به آينده اقتصاد كشور خود بدبين باشند. اين پديده موجب ميشود تا بانك مركزي كنترل خود را بر بخشي از پول كه به صورت ارز نگهداري ميشود از دست بدهد و قدرت استفاده از حقالضّرب و ماليات تورمي كاهش يابد. لذا تأثير سياستهاي پولي بر متغيرهاي واقعي اقتصاد تضعيف مي شود. اين موضوع با چهار رويكرد مورد مطالعه قرارگرفته است: 1.   رويكرد سبد داراييهاي مالي 2. رويكردكلان 3. رويكرد تابع توليد 4.   رويكرد حداكثركردن مطلوبيتمقاله حاضر با رويكرد اول(سبد داراييهاي مالي ) موضوع را مورد بررسي و تحقيق قرار مي دهد. مقاله حاضر به دنبال آن است تا پاسخ سئوالات زير را بيابد: 1. روند جانشيني پول در اقتصاد ايران و آرژانتين  چگونه بوده است؟ 2. آيا پديده جانشيني پول در آرژانتين و ايران متقارن يا نامتقارن است؟با استفاده از رويكرد اول ميتوان پاسخ سئوالات فوق را تعيين كرد.  3 . دلاري شدن رسمي  و غير رسميدلاري شدن به دو صورت رسمي و غير رسمي رخ مي دهد، منظور از دلاري شدن رسمي اين است كه دولت يك كشور رسماً پول خارجي را به عنوان وسيله مبادله، واحد سنجش و ذخيره ارزش ميپذيرد. به عنوان مثال دولت يك كشور مي پذيرد كه

دلار آمريكا در كنار پول ملي آن كشور وظايف پول را انجام دهد. در اين صورت بانكها در كنار سپردههاي پول ملي سپرده هاي ارزي نيز مي پذيرند و دلار نيز در كنار پول ملي در بازار وسيله مبادله كالاها قرار مي گيرد. دلاري شدن غير رسمي به اين صورت است كه بدون آن كه دولت يك كشور رسماً پول خارجي را به عنوان وسيله مبادله و ذخيره ارزش و واحد سنجش بپذيرد. مردم كشور به خاطر تورم شديد و كاهش مداوم ارزش پول ملي تمايلي به نگهداري پول داخلي ندارند، و بخشي از پول خود را تبديل به پول خارجي مي نمايند، يعني به علت كاهش ارزش پول ملي ساكنين داخلي پول خارجي را جانشين پول ملي مي كنند. اين پديده اثرات متعددي بر اقتصاد كشوري كه در آن جانشيني پول صورت گرفته است دارد. اين آثار عبارتند از: 1. بانك مركزي بر بخشي از پول كه به صورت ارز نگهداري مي شود كنترل ندارد و لذا تأثير سياست هاي پولي به اندازه پيش بيني شده نخواهد بود. 2. قدرت حقالضّرب كشور داخلي و استفاده از ماليات تورمي كاهش مي يابد و حقالضّرب كشور خارجي افزايش مي يابد و مثل اين است كه كشور داخلي يك وام بلند مدت بدون بهره به كشور خارجي پرداخته است. 3. انتظارات تورمي بيش از پيش افزايش مي يابد.با توجه به نتايج پژوهش حاضر به نظر مي رسد اين پديده در ايران به صورت غير رسمي و بدون اراده دولت و در آرژانتين هم به صورت رسمي و هم به صورت غير رسمي رخ داده است به همين

دليل درجه جانشيني پول در آرژانتين بيشتر از ايران است. لشكري و عرب مازار نشان داده اند كه در سال 2000 درجه جانشيني پول در آرژانتين 5/68 درصد و در ايران 4/38 درصد بوده است. اين روند در هر دو كشور هنوز هم در حال افزايش است(لشكري و عرب مازار، 1383؛ 25-44). 4 . روش تخمين حجم دلارهاي در گردشدلاري شدن غير رسمي بنابر طبيعتش آشكار نيست امّا علل و آثاري دارد كه لزوماً همانند خود آن پنهان نيستند و قابل مشاهدهاند. براي اندازهگيري حجم دلارهاي در گردش معمولاً  از يكي از متغيرهاي زير استفاده مي شود: 1. حجم سپردههاي ارزي ساكنين در بانكهاي داخلي 2. حجم سپردههاي ارزي ساكنين در بانكهاي خارجي 3. برآوردي از حجم دلارهاي در گردش كه همانند اسكناس و مسكوك داخلي در دست مردم است.براي كشور آرژانتين كه بانكها قانوناً سپرده ارزي مي پذيرند از متغير اول به عنوان جايگزين4 حجم دلارهاي در گردش استفاده ميشود. مؤسسات بين المللي براي بعضي از كشورها برآوردهايي از حجم سپردههاي ارزي ساكنين در خارج كشور ارائه كردهاند. چون در ايران آمار سپرده ارزي به عنوان پسانداز به صورت سري زماني وجود ندارد و آمار حجم سپردههاي ارزي ساكنين داخلي در خارج از كشور نيز  وجود ندارد، به ناچار از متغير سوم يعني برآورد حجم دلارهاي در گردش استفاده شد. كمين و اريكسون در سال 1993 و مجدداً در سال 2003 برآوردي از حجم دلارهاي در گردش آرژانتين را انجام دادهاند. لشكري حجم دلارهاي در گردش را به صورت سري زماني براي ايران از سال1338 تا سال 1384 برآورد كرده و سپس با استفاده

از حجم دلارهاي در گردش و حجم اسكناس و مسكوك ريالي درجه جانشيني پول را محاسبه نموده است(لشكري، 1385). با توجه به اينكه كليه محققين اين موضوع اذعان دارند كه هيچكدام از سه روش بالا مقدار واقعي دلارهاي در گردش را نشان نمي دهد اما تلاش آنها ناشي از اين امر است كه اطلاعات اندك و غير واقعي از يك پديده بهتر از ناديده گرفتن و بي اطلاعي از آن است. قطعاً برآورد حجم دلارهاي در گردش در اين پژوهش نيز ميزان دقيق دلارهاي در گردش را نشان نميدهد و تنها بخشي از آنها را به عنوان متغير جايگزين نشان ميدهد.4. 1 روند حجم دلارهاي درگردش در ايران و آرژانتيندر پژوهش لشكري براي اندازهگيري حجم دلارهاي درگردش از روش كمين و اريكسون استفاده شده است.( Kamin (and Ericsson,2003 pp.185-211 آنها فرض ميكنند كه تقاضا براي كل پول داخلي و خارجي تابعي از نرخ بهره، شاخص قيمت مصرف كننده، نرخ ارز و حداكثر نرخ تورم تا تاريخ مورد بررسي (pmax) ميباشد. مدل آنها در(لشكري، 1382 و لشكري ، 1385) به طور كامل توضيح داده شد ه است. جدول (1) حجم دلارهاي در گردش  را در ايران و آرژانتين به طور ساليانه و تجمعي نشان مي دهد. در هر دو كشور اين روند صعودي است. طي سالهاي 1988 تا 1993 در آرژانتين حجم دلارها بيش از چهار برابر  و در ايران 5/1 برابر شده است.جدول1  نتايج تحقيق حاضر در مورد حجم دلارهاي درگردش در ايران و آرژانتين( ميليارد دلار (سال     متوسط ورود دلارهابه آرژانتينطي يك سال حجم دلارهايدرگردشبه صورت تجمعيدر آرژانتين متوسط ورود دلارهابه ايرانطي يك

سال حجم دلارهايدرگردشبه صورت تجمعيدر ايران1988     4/1 8 1/0- 9/21989     7/2 4/9 20/0 8/21990     7/6 1/12 61/0 09/31991     8/6 8/19 5/0 7/31992     1/7 26 6/0 2/41993     -     1/33     - 8/4 بر اساس نتايج پژوهش درجه جانشيني پول در سال 1339 حدود 10 درصد بوده است يعني 10 درصد از كل حجم پول گسترده را پول خارجي تشكيل مي داده است. اين نسبت در سال 1352 به 14 درصد و در سال 1353 به 18 درصد و در سال 1356 به 25 درصد رسيده كه بالاترين رقم قبل از انقلاب اسلامي را به خود اختصاص دادهاست. تغييرات درجه جانشيني پول نسبتاً كند بوده است، اين شاخص بعد از انقلاب اسلامي يعني از سال 1357 تا سال 1365، 25 درصد، در سال 1366، 27 درصد، از سال 1367 تا سال 1373، 28 درصد، از سال 1374 تا سال 1380، 38 درصد بودهاست. همان طور كه مشاهده ميشود علي رغم كاهش حجم دلارهاي در گردش در بعضي از سالهاي دوره مورد بررسي از جمله سالهاي 1364 تا 1368 روند درجه جانشيني پول در كل دوره مورد بررسي صعودي بودهاست. علت آن اين استكه زماني كه تقاضا براي دلار كاهش يافته تقاضا براي ريال نيز كاهش يافتهاست، چون تقاضا براي هر دو پول تابعي از متغير مقياس يعني درآمد ملي و هزينه فرصت نگهداري پول است لذا با اينكه تقاضا براي هر دو پول در زمان تورم شديد سالهاي 1365 تا 1367 كاهش يافتهاست باز هم درجه دلاري شدن اقتصاد صعودي بوده كه اين امر نشان دهنده اين است كه تقاضا

براي دلار نسبت به تقاضا براي ريال كمتر كاهش يافته زيرا هزينه فرصت نگهداري دلار نسبت به ريال كمتر بودهاست.جدول 2 درجه جانشيني پول را در ايران و آرژانتين  در سالهاي 1992 و2000 نشان مي دهد. نمودارهاي 3 و 4 روند درجه جانشيني پول را در ايران و آرژانتين در سالهاي مختلف نشان مي دهد. در آرژانتين درجه جانشيني پول در سال 1992، 50 درصد و در سال 2000، 5/68 درصد شده اين بدان معني است كه مردم آرژانتين در انجام معاملات خود فقط 5/31 درصد از پول داخلي(پزو) استفاده ميكنند. اين نسبت در ايران 62 درصد است زيرا درجه جانشيني پول در ايران 38 درصد مي باشد با اينكه روند درجه جانشيني پول در هر دو كشور صعودي مي باشد به علت تفاوت در ساختار اقتصادي دو كشور در ايران درجه دلاري شدن اقتصاد پايينتر است. علت كمتر بودن اين درجه در ايران اين است كه دلاري شدن در ايران غير رسمي و در آرژانتين رسمي است. علاوه بر آن در آرژانتين آمار دقيقي از سپرده هاي دلاري وجود دارد ولي در ايران چنين آماري گزارش نشده است. به همين دليل با احتياط بايد تحليل كرد زيرا اين محاسبات فقط بخشي از واقعيت را نشان مي دهد.جدول2 نتايج تحقيق حاضر در مورد درجه جانشيني پول در ايران و آرژانتين) درصد(سال درجه جانشيني پولدر آرژانتين درجه جانشيني پولدر ايران1992     50 322000     5/68 385 . برگشت ناپذيري دلاري شدن در ايران و آرژانتين اثر برگشت ناپذيري در تورم براي تقاضاي پول وجود دارد، وقتي تورم افزايش مييابد تقاضاي پول كاهش مي يابد، اما وقتي

تورم كاهش مي يابد اين تقاضا كمتر افزايش مي يابد. اين امركاهش تقاضاي1 M و 3M در آرژانتين  و ايران را در كل دوره مورد بررسي  توجيه ميكند، با وجود اين اخيراً سطوح تورم به صورت تاريخي كاهش يافته است. اين امر توضيح مي دهد چگونه جريان اندوختههاي دلاري ممكن است به ميخكوب كردن تورم طي سالهاي 1989 و 1990، در آرژانتين و سال 1374(49درصد) در ايران  پاسخ دهند. اين رويدادها كه زيانهاي شديدي را بر دارندگان داراييها بر حسب پول محلي تحميل ميكند، انگيزه زيادي براي انتقال عمده به سمت داراييهاي دلاري ايجاد ميكند. اغلب براي تمام اهداف اقتصادي، همانند كاركرد داخلي داراييهاي پزويي و ريالي، ممكن است براي بازگشتن به پزو و ريال  در آينده انگيزه كمي وجود داشته باشد. 6 .  برگشت ناپذيري و تقاضاي پول در ايران و آرژانتين   هم اندوختههاي پزويي و ريالي و هم اندوختههاي دلاري براي بررسي اقتصادسنجي برگشت ناپذيري دلاري شدن مفيد است. با وجود برگشت ناپذيري، افزايش در تورم بايد كاهش دائمي در داراييهاي پزويي و ريالي و افزايش دائمي در اندوختههاي دلاري را تهييج نمايد. دادههاي مربوط به موجودي دلارهاي در گردش در آرژانتين و ايران  اثر برگشت ناپذير تورم را تأييد ميكند. تقاضاي بلند مدت داراييهاي دلاري اثر برگشت ناپذيري دلاري شدن  را به خوبي نشان ميدهد، بنابر اين، برگشت ناپذيري ممكن است جايگزيني براي موجودي دلارها باشد، كه فرض قاطع برگشت ناپذيري حقيقي را تحقق مي بخشد.7 . تحليل پديده جانشيني پول در ايران و آرژانتينجانشيني پول پديده گستردهاي در بسياري از كشورهاي درحال توسعه مخصوصاً در آمريكاي لاتين است، وجود سطوح تورم

بالا و انتظارات كاهش نرخ ارز، ساكنين اين كشورها را واداشته است تا براي حفظ ارزش واقعي ثروتشان نگهداري از پول خارجي را در سبد دارايي مالي خود افزايش دهند. تمام پژوهشگراني كه در زمينه دلاري شدن اقتصاد و جانشيني پول  تحقيق كردهاند اذعان دارند كه اين پديده در ايران و آرژانتين اتفاق افتاده است، اختلاف نظر در درجه جانشيني پول و روند آن است.5 بسياري از دست اندركاران در سال 1369 حجم بازار ارز را بيش از 2 ميليارد دلار درسال ميدانستند(خلعت بري ، 1369: 5). برآورد پژوهش حاضر از حجم دلارهاي در گردش نشان ميدهد كه از سال 1357 تاكنون ميانگين حجم دلارهاي در گردش حدود 5 ميليارد و 177 ميليون دلار بوده است. عارضه دلاري شدن اقتصاد، منابع ريالي گستردهاي را به جانب خريد دلار سوق ميدهد و درصدي از مردم پس انداز خود را به جاي ريال به دلار نگاه ميدارند. حتي اگر 10 درصد از انتقالات بازار جنبه پساندازي داشتهباشد، سالانه 518 ميليون دلار پسانداز دلاري وجود دارد كه با نرخ برابري 9000 ريال بابت هر دلار، معادل 4662 ميليارد ريال نقدينگي خارج از بخش پولي رسمي كشور را به وجود ميآورد. بررسي اين بازار، موجب طرح اين سئوال ميشود كه اين نقدينگي چگونه حاصل و به چه ترتيب ثبت ميشود؟ ترديدي نيست كه وجود اين نقدينگي خارج از كنترل مقامات پولي، قدرت عمل سياستهاي پولي را به شدت كاهش ميدهد. بالا رفتن درجه جانشيني پول ميتواند عاملي در گسترده شدن نسبي حجم اقتصاد زير زميني در برابر اقتصاد رسمي كشور باشد. همان طوركه نمودارهاي 1 و 2 نشان ميدهند

روند حجم دلارهاي در گردش و درجه جانشيني پول در هر دو كشور در طول دوره مورد بررسي صعودي بوده است. به علت تفاوتهاي ساختاري از جمله دلاري شدن رسمي در آرژانتين و دلاري شدن غير رسمي در ايران سرعت دلاري شدن در ايران نسبت به آرژانتين كمتر است. 8 .  آزمون فرضيههاي تحقيق  فرضيههايي كه در اين مقاله مد نظر بوده است عبارتند از: 1. روند درجه جانشيني پول در ايران و آرژانتين صعودي است. 2. جانشيني پول در ايران و آرژانتين نامتقارن (يك طرفه) است.نتايج فصول سوم و ششم طرح پژوهشي نشان مي دهد كه هر دو فرضيه تأييد مي شوند زيرا هم روند درجه جانشيني پول در ايران و آرژانتين صعودي و در حال افزايش است و همچنين اين جانشيني به صورت يك طرفه است و ريال ايران و پزو آرژانتين در هيچ كشوري جانشين پول  داخلي نشده است. 9.  نتيجه  نتيجه پژوهش حاضر اين است كه "روند درجه جانشيني پول در ايران و آرژانتين صعودي بوده است". به نظر ميرسد كه علت اصلي افزايش درجه جانشيني پول نرخهاي تورم بالا، منفي بودن نرخ واقعي بهره داخلي نسبت به نرخ بهره خارجي و سير نزولي ارزش پول ملي در هر دو كشور مي باشد. دستاورد علمي اين مقاله چنين است: كه اقتصادهاي باز و كوچك مثل ايران و آرژانتين در تابع تقاضاي پول داخلي خود علاوه بر متغيرهاي نرخ بهره داخلي، نرخ تورم و درآمد داخلي بايد متغيرهاي نرخ ارز بازار موازي و حداكثر نرخ تورم تا زمان مورد بررسي را وارد نمايند. متغير اخير موجب كاهش تقاضا براي پول داخلي و

انتقال منابع به سمت تقاضا براي پول خارجي مي شود. در اين گونه كشورها جانشيني پول يك طرفه و نامتقارن است و كشورهاي ديگر از پول اين كشورها در مبادلات داخلي خود استفاده نمي كنند.فهرست منابع و مآخذ الف. فهرست فارسي: 1. بهمنياسكويي، محسن(1372)؛ ” اثراتكلان اقتصادي كاهش ارزش خارجي ريال ايران در دوران پس از انقلاباسلامي“؛ گزارش سومين سمينار سياستهاي پولي و ارزي؛ مؤسسه تحقيقات پولي و بانكي بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران؛  صص87-120. 2. بهمنياسكويي، محسن(1380)؛ ” نرخ ارز بازار سياه و تقاضا براي پول در ايران“؛ پژوهشها و سياستهاي اقتصادي؛ معاونت امور اقتصادي وزارت دارايي؛ شماره19 ؛صص3-9. 3. پورمقيم،جواد(1378)؛ ”عوامل تعيين كننده نرخ ارز در بازار سياه ارز در ايران“؛ مجله تحقيقات اقتصادي؛ شماره 54 ؛ صص83-104. 4. خلعتبري، فيروزه(1368)؛ ” اقتصاد دلاري و سپردههاي ارزي: بحث نظري و مفاهيم آن از ديد اقتصادكلان“ ؛ اقتصاد مديريت؛ دانشگاه آزاد اسلامي؛ شماره1؛ صص29-49. 5. زال پور، غلامرضا(1373)؛ جانشيني ارز به جاي پول ملّي در اقتصادايران؛ پاياننامه كارشناسي ارشد علوم اقتصادي؛ دانشگاه تربيت مدرس. 6. سامرز، لورنس(1999)؛ ”دلاري شدن اقتصاد كشورهاي آمريكاي لاتين“؛ خبرگزاري رويتر؛ ترجمه اداره مطالعات و سازمانهاي بينالمللي بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران ؛ صص1-6. 7. ساهاي، راتنا و كارلوس وگ(1380)؛ ”دلاري شدن اقتصاد كشورهاي در حالگذر“؛ ترجمه كورش معدلت؛ مجله اقتصادي؛ معاونت امور اقتصادي وزارت دارايي؛ دوره دوم؛ سال اول؛ شماره دوم؛ صص26-30. 8. عربمازاريزدي، علي(1380)؛”اقتصاد سياه درايران: اندازه، علل و آثار آن در سه دهه اخير“؛ مجله برنامه و بودجه شماره 62و63 ؛ صص3-60. 9. فرزينوش، اسدااله و محمد لشكري(1382)؛ ”جانشيني پول و تقاضابراي پول: شواهدي از ايران“؛ پژوهشنامه

بازرگاني؛ شماره29؛ صص1-51. 10. كميجاني، اكبر و رافيكنظريان (1370) ؛ ”سنجش درجه جانشيني ميان پول و شبه پول در اقتصاد ايران“ ؛ اقتصاد و مديريت؛ شمارههاي10 و 11 ؛ صص15-42. 11. لشكري، محمد (1383)؛ ” تحليل پديده جانشيني پول و عوامل مؤثر برآن در ايران“؛ پژوهشنامه اقتصادي؛ شماره9و10؛ صص89-110. 12. لشكري، محمد(1382)؛ تحليل پديده جانشيني پول و عوامل مؤثر برآن (مورد ايران)؛ رساله دكتري علوم اقتصادي؛ دانشگاه تربيت مدرس. 13. لشكري، محمد(1385)؛ جانشيني پول ؛ انتشارات دانشگاه پيام نور. 14. لشكري، محمد (1385)؛ طرح پژوهشي با عنوان" دلاري شدن اقتصاد ايران و مقايسه آن با دلاري شدن آرژانتين پس از ابر تورم و دلاري شدن كانادا"؛ دانشگاه آزاد اسلامي- واحدنيشابور. 15. لشكري، محمد و عباس عرب مازار(1383)؛ ”رتبه درجه جانشيني پول ايران در ميان 27 كشور جهان“؛ نامه مفيد؛ شماره45؛ صص25-44. 16. لشكري، محمد(1382)؛ مروري برمبانينظري و تجربي پديدهجانشيني پول؛ منتشر نشده. 17. لشكري، محمد و اسدااله فرزينوش(1382)؛ تخمين حجم دلارهاي در گردش و اندازهگيري درجه جانشيني پول در ايران؛ مجله تحقيقات اقتصادي دانشگاه تهران؛ ويژهنامه. 18. نوفرستي، محمد(1374)؛”رابطه تقاضا براي پول با نرخ برابري ارز و نرخ تورم“؛ برنامه و توسعه ؛ دوره2؛ شماره11؛ صص1-13. 19. والكر، مارتين(1378)؛”رام كردن دلار“؛ نامه اتاق بازرگاني؛ شماره1؛ صص40-43. 20. يزدانپناه، احمد و ناصرخياباني(1375)؛ بررسي پديده جانشيني خارجي به جاي  پول ملّي در ايران (دلاري شدن اقتصاد)؛ مؤسسه تحقيقات پولي و بانكي بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران. 21. يزدانپناه، احمد و ناصرخياباني(1375)؛” جايگزيني پول ملّي (دلاري شدن اقتصادايران)“؛ مجموعهمقالات ششمين كنفرانس سياستهاي پولي و ارزي؛ مؤسسه تحقيقات پولي و بانكي بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران؛ صص335-359.الف .فهرست لاتين:

1.Agenor,

Pierre-Richard and Mosin S. Khan (1996) “ Foreign Currency Deposits and the Demand for Money in Developing Countries”Journal of Development Economics Vol.50 pp.101-118.2.Alami,TarikH(2001)“Currency Substitution Versus  Dollarization  a  Portfolio  Balance Model”Journal of Policy Modeling Vol.23 pp.473-479.  3-Arango, Sebastian and M . Ishaq Nadiri (1981) “ Demand for Money in Open Economies” Journal of Monetary Economics :Vol.7 pp.69-83.4-Bahmani-Oskooee,Mohsen and  Margaret  Malixi (1991) “ Exchange  Rate  Sensitivity  of Demand for Money in Developing Countries” Applied EconomicsVol .23pp.1377-1384.5-Berg,Andrewand Eduardo Borensztein(2000)“The Choice of Exchange Rate  Regime and Monetary Target in  Highly Dollarized Economies” IMF Wp/00/29 February pp.1-29.6-Blejer, Mario I(1978)“Black-Market Exchange Expectations and the Domestic Demand for MoneySome Empirical Results” Journal of Money EconomicsVol.4pp.767-773.7-Bordo, Michael.D and Ehsan Choudri(2000)“Currency Substitu- tion  and the  Demand  for Money: Some Evidence for Canada” Journal of Money Credit and Banking Vol.14 February pp.48-57.8-Brillembourg, Arturo and Susan M.Schadler (1980)“A Model of Currency Substitution in Exchange Determination,1973-78” IMF Staff PapersVol.26 Sep pp.513-42.9-Calvo, Guillermo A and Carlos A . Vegh (1992) “ Currency Substitution in Developing Countries:An Introduction” IMF WP/ 92/ 40 May .10-Calvo, Guillermo A(1985)“Currency Substitution and Real Exchange Rate: The Utility Maximization Approach” Journal of  International Money and Finance Vol.4 pp.175-88.11-______________________ and C.A.Rodriguez(1977)“A Model of Exchange Rate Determination Under  Currency Substitution and Rational Expectations” Journal of Political Economy Vol.85 June pp.617-25.12-Canto,Victor A and Marc.A.Miles(1984)“Exchange Rates in a Global Monetary Model with Currency  Substitution  and Rational  Expectations” In Bhandari,Jagdeep and Bluford H.Putnam With Jay H.LevinEconomic Interdependence and Flexible Exchange Rates M.I.T Press Second Printing January.13-___________________________________________ and Gerald Nickelsburg (1987) Currency  Substitution: Theory and Evidence from Latin AmericaKluwer Academic 

PublishersBostonMassachusetts.                                                                                                                                               14-Cohen ,  Benjamin  J  (2000) “ Dollarization : Pros   and   Cons ” Paper  Prepared  for  the  Workshop Los Angeles,CA Maypp.1-13.15-Cuddington,John T(1983)“Currency Substitutability, Capital Mobility and Money Demand   Journal of International Money and FinanceVol.2pp.111-133.16-Dean  James  W (2000) De  Facto  Dollarization Prepared for a Conference, To Dollarize: Exchange -Rate Choices for the Westwrn Hemisphere, Sponsored by the North-South Institute, Ottawa, Canada,Ocober 4-5.17-Dornbusch,Rudiger(1975)“A Portfolio Balance Model of The Open Economy” Journal of EconomicsVol.1pp.3-20.18-Feldman, Robert A(1985)“Foreign Currency Options”Finance Development December no.3 pp.38-41.19-Fisher , Stanley (1982) “Seigniorage and the  Case  for  a  National  Money” Journal of Political EconomyVol.90 no. 2Aprilpp. 295-313.20-Frenkel, Jacob A and Carlos A. Rodriguez(1980)“Portfolio Equilibrium and the   Balance of Payment:A Monetary Approach” The American Economic Review Vol.65 no.4May pp. 675-688.21-Grubel   Hebret   G (1968)“ Internationally   Diversified Portfolios:  Welfare  Gains  and Capital Flows ” The American Economic Review Vol.58no.5pp.1298-1315.22-Guidotti , Pablo  E  and  Carlos  A  . Rodriguez (1992) “ Dollarization in Latin America, Gresham` s Law in Reverse?”IMF Staff Papers Vol.39 no.3Septemberpp.518-544.23-Kamin  Steven  B and  Neil  R.Ericsson (1993)“ Dollarization   in    Argentina” Board of Governors  of  the  Federal Reserve System International Finance Discussion paper460.24----------------2003)“Dollarization  in  Post - Hyperinflationary  Argentina”  Journal  of International Money and  Finance Vol.22 pp.185-211.25-Marquez,Jaime(1987)“Money Demand in open Economies:A Currency Substitution Model for Venzurla”Lournal of International Money and Finance Vol.6pp.167-178.26-McKinnon, Ronald I(1982) “ Currency Substitution and Instability   in   the World  Dollar Standard ” American Economic Review Vol.72 Junepp.320-33.27-Miles, Marc A(1978)“Currency Substitution, Flexible Exchange Rates and Monetary Independence”American Economic Review no.68 Junepp.428-36.28-Poloz, Stephen S(1984)“The Transactions Demand for Money in  A Two-Currency Economy”Journal of Monetary EconomicsVol .14

pp.241-250.29-Vegh, Carlos A(1998)“Inflationary Finance  and Currency Substitution   in  a  Public  Finance   Framework ”  Journal of International  Money  and  Finance Vol.14no.5pp.679-693. Comparing of  Dollarization In Iran’s  Economy with  Dollarization in Argentina AbstractsThis Paper examines Currency Substitution phenomenon in Iran's economy and Argentina's economy through estimating Volume of Dollars and Degree of Currency Substitution in Iran and Argentina. The results implies that Currency Substitution in Iran and Argentina is one-way. Key Words: Currency Substitution, Dollarization, Degree of Currency Substitution, Iran, Argentina

بنگاههاي كوچك و متوسط يونان

تدبير

مقدمه: تاكنون فعاليتها و سياستگذاري طيف گسترده اي از كشورها در زمينه بنگاههاي كوچك و متوسط موردمطالعه قرار گرفته اند. از اروپاي شرقي آغاز شد و سرانجام به شرق آسيا رسيديم. اكنون در اين شماره يونان، به عنوان يك كشور اروپايي كهن سال مي پردازيم. يعني كشوري كه حدود 10/6 ميليون نفر جمعيت را در131 هزار كيلومتر مربع جاي داده است، در زمره فقيرترين كشور عضو اتحاديه اروپا قرار دارد، صادرات كالاهاي آن بسيار كمتر از وارداتش است، بيكاري در آن درحد 10 درصد نيروي كارش (برابر با 4/37 ميليون نفر) است، تورمي برابر با 3/6 درصد داشته است. نكته قابل توجه در اقتصاد يونان صنعت توريسم آن است. اين كشور هر سال درحد جمعيت ساكن در خود از جهانگردان پذيرايي مي كند. يونان، همانطور كه مقاله نشان مي دهد، اهميت وي___ژه اي به SMEs داده است وسياستها و نهادهاي خاصي را براي تقويت اين پديده بكار گرفته است.تعريف بنگاههاي كوچك و متوسط در يوناندر كشور يونان بنگاههاي كوچك و متوسط براساس دو معيار تعداد كاركنان و ميزان گردش سرمايه سالانه آنها موردشناسايي قرار مي گيرند.

براساس اين معيارها بنگاههايي كوچك و متوسط شناخته مي شوند كه تعداد ك___اركنان آنها كمتر از 250 نفر بوده و علاوه بر آن ميزان گردش سرمايه سالانه در آنها فراتر از 40 ميليون يورو نباشد.بنگاههاي كوچك و متوسط سهم عمده اي در اقتصاد يونان برعهده دارند و بويژه در بخشهاي تجاري، صنعتي و كشاورزي نقش مهمي ايفا مي نمايند.درمورد اهميت و نقش اين بنگاهها در اقتصاد يونان مي توان به اين نكته اشاره كرد كه حدود 99 درصد از كل فعاليتهاي كسب و كار در يونان توسط بنگاههاي كوچك و متوسط انجام مي شود و اين بنگاهها 19 درصد از كل صادرات كشور را انجام مي دهند.اندازه بنگاههاي كوچك و متوسط در يونان بسيار متفاوت است و بيشتر اين بنگاهها نوعاً بنگاههاي كوچكي هستند كه تعداد كاركنان آنها كمتر از 10 نفر مي باشد. براساس آخرين آمارها در اين كشور نزديك به 509000 بنگاه فعاليت مي كنند. از اين تعداد 96/3 درصد از آنها كمتر از 9 نفر را در استخدام دارند، 3/6 درصد نيز بين 10 تا 99 نفر را استخدام نموده اند و تنها 0/2 درصد از اين نوع بنگاهها بيش از 100 نفر را به استخدام خود درآورده اند.برنامه هاي ملي درمورد بنگاههاي كوچك و متوسطسياستگذاران صنعتي در يونان درنظر دارند تا رقابت را بين صنايع اين كشور تشويق نمايند و با اين هدف اقدام به كاستن و از ميان برداشتن موانع زيرساختاري نموده اند. هدف اصلي سياست دولت درمورد بنگاههاي كوچك و متوسط ايجاد يك محيط صنعتي مناسب براي رسيدن به اهداف زير است:- افزايش بازده سرمايه- بكارگيري فناوري هاي نوين-

بهبود زيرساختها- تامين منابع مالي و اعتباري- تسهيل امكان ورود به بازارهاي بين الملليدرهمين راستا چارچوب سازماني و نهادهاي مربوط به فعاليتهاي كارآفريني درحال نوسازي و تقويت است. بدين منظور شرايط ايجاد، تاسيس، ثبت قانوني و عملكرد بنگاههاي كوچك و متوسط تاحد زيادي تسهيل شده است و از فعاليتهاي دولتي نيز تمركززدايي شده است.از ديگر فعاليتهايي كه در يونان به ثمر رسيده است ايجاد زيرساختار مدرن براي بخش خصوصي مي باشد كه اين موضوع با بكارگيري فناوري هاي مدرن، ايجاد شبكه هاي خدماتي در رشته هايي مانند تجارت الكترونيك و كنترل كيفيت و همچنين ايجاد زيرساختارهاي حمايتي مانند انكوباتورها، مراكز تجاري و دفاتر اطلاعاتي صورت گرفته است.براي حمايت از سرمايه گذاري بخش خصوصي نيز اقداماتي صورت گرفته است كه مي توان به مدرنيزه ساختن بنگاهها، بهبود كيفيت كالاها و خدمات و ايجاد مشاغل جديد اشاره نمود.سياست ملي دولت يونان براي حمايت از بنگاههاي كوچك و متوسط بسياري از بخشهاي دولتي اجرا مي شود. اين سياست باتوجه به نياز اين بخش از صنعت تدوين شده است و هدف اصلي آن برطرف ساختن موانع بر سر راه ايجاد، فعاليت و توسعه بنگاههاي كوچك و متوسط مي باشد.وزارت توسعه مهمترين مسئوليت را در زمينه حمايت از بنگاههاي كوچك و متوسط برعهده دارد و چارچوب قانوني لازم براي تسهيل فعاليت اين بنگاهها را طراحي مي نمايد. مهمترين اهداف وزارت توسعه كه در قالب برنامه هاي عملياتي براي رقابت و جامعه اطلاعاتي تدوين شده است عبارتند از:- افزايش قابليتهاي تكنولوژيكي در بنگاهها؛- توسعه كارآفريني و ارتقا توان رقابت در بنگاههاي كوچك و متوسط؛- افزايش كمّي و كيفي مشاغل در اقتصاد

كشور.برنامه هاي ديگري نيز براي پشتيباني از اين بنگاهها درحال انجام مي باشد. ايجاد پاركهاي صنعتي، تقويت زيرساختهاي موجود، مطالعه براي ايجاد يك شبكه يكپارچه براي ارائه خدمات پشتيباني، ايجاد يك سيستم مركزي مشاوره، تسهيل دسترسي بنگاههاي كوچك و متوسط به سرمايه ازطريق ايجاد يك نهاد مركزي براي ضمانت وامها و تسهيلات اعتباري، توسعه زمينه هاي كارآفريني ازطريق حمايت از تاسيس بنگاههاي جديد، افزايش توان رقابتي بنگاههاي كوچك و متوسط ازطريق اجراي برنامه هاي يكپارچه توليدي، اداري، سازماني و عملياتي، حمايت از برونگرايي بنگاههاي كوچك و متوسط ازطريق ترويج محصولات آنها در بازارهاي جديد، ترويج همكاريهاي تج_اري ازطريق ايجاد شبكه هاي همكاري بين بنگاهي، تشويق بنگاههايي كه بازدهي بالايي دارند و نيز استفاده از نتايج تحقيقات براي افزايش بهره وري در بنگاههاي كوچك و متوسط برخي از فعاليتهاي وزارت توسعه يونان براي حمايت از بنگاههاي كوچك و متوسط مي باشد.دركنار فعاليتهاي وزارت توسعه، دولت يونان براي تقويت بنگاههاي كوچك و متوسط و حمايت از آنها اقدام به ايجاد برخي نهادهاي حمايت كننده نموده است كه در اينجا به معرفي مهمترين آنها مي پردازيم.نها دهاي حمايت كننده از بنگاههاي كوچك و متوسط1) سازمان ملي توسعه بنگاه: سازمان ملي توسعه بنگاه يكي از مهمترين نهادهاي مرتبط با بنگاههاي كوچك و متوسط در كشور يونان محسوب مي شود. نقش و وظايف اي__ن سازمان بسيار متنوع مي باشد و مي توان آن را رابط بين بنگاههاي كوچك و متوسط با دولت و نهادهاي سياستگذاري كشور دانست.سازمان ملي توسعه بنگاه به دولت در زمينه قوانين موجود و درحال تدوين پيرامون بنگاههاي كوچك و متوسط و نيز تدوين استراتژي توسعه بنگاههاي

كوچك و متوسط مشاوره مي دهد و ديدگاههاي خود را درمورد تاثير قوانين موجود برعملكرد بنگاههاي كوچك و متوسط و نحوه ايجاد محيط مناسب براي فعاليت اين بنگاهها دراختيار سياستگذاران اقتصادي كشور قرار مي دهد.ازطرف ديگر اين سازمان نمايندگي بنگاههاي كوچك و متوسط را برعهده دارد و به نمايندگي از اين بنگاهه_ا به مذاكره با وزارتخانه ها و نهادهاي مهم دولتي براي ارتقا سطح حمايت از اين بنگاهها و توسعه بيشتر آنها مي پردازد. در اين راستا، سازمان ملي توسعه بنگاه اق__دام به ايجاد محفلي براي بحث و تبادل نظر درمورد مسائل مربوط به توسعه بنگاههاي كوچك و متوسط نموده است. اين سازمان همچنين يك بانك اطلاعاتي براي تامي___ن نيازهاي اطلاعاتي مراكز حمايت منطقه اي و كمك به سياستگذاران تاسيس نموده است. از جمله اين اطلاعات مي توان به اطلاعاتي درمورد برنامه هاي كمك خارجي و حمايتهاي دولتي از بنگاههاي كوچك و متوسط اشاره نمود.سازمان ملي توسعه بنگاه وظيفه هماهنگي و ارائه كمكهاي دو يا چند جانبه به بنگاههاي كوچك و مت____وسط براي افزايش كارآيي و بهره وري در اين بنگاهها را برعهده دارد و در كنار آن يك نهاد نظارتي براي بررسي و نظارت بر فعاليتهاي بنگاههاي كوچك و متوسط ايجاد نموده است.از ديگر فعاليتهاي سازمان ملي توسعه بنگاه مي توان به فعاليتهاي آموزشي و ترويجي آن اشاره نمود. ازجمله اين اقدامات مي توان به استخدام افراد ذيصلاح در اين سازمان و ارائه آموزشهاي لازم به پرسنل در بالاترين سطح، ايجاد شبكه اي از مراكز حمايت منطقه اي و نهادهاي حامي بنگاههاي كوچك و متوسط در سطح ملي و ارائه آموزش به پرسنل آنها

براي انجام وظايفشان، آموزش مربيان ويژه به منظور ارائه خدمات پشتيباني آموزشي به مراكز حمايت منطقه اي و نيز توسعه خدمات مركزي آموزشي، مشاوره و اطلاعاتي و گردآوري مطالب موردنياز مراكز حمايت منطقه اي اشاره نمود.علاوه بر فعاليتهاي فوق، سازمان ملي توسعه بنگاه برنامه هاي خاصي نيز براي ترويج فرهنگ كارآفريني درقالب بنگاههاي كوچك و متوسط در سراسر كشور در دست انجام دارد.2) مراكز خدمات منطقه اي: هدف كل___ي از ايجاد مراكز خدمات منطقه اي در يونان رشد بلندمدت و توسعه پايدار بنگاههاي كوچك و متوسط و بالابردن سهم اين بنگاهها در توليد ناخالص ملي و ايجاد مشاغل جديد مي باشد. افزايش كارآيي زيرساختهاي موجود و تشويق فعاليت بنگاههاي كوچك و متوسط براي رسيدن به توسعه پايدار در سطح ملي و محلي نيز ازجمله اهداف اين مراكز مي باشد. اين مراكز براي جلب حمايت موثر دولت از بنگاههاي كوچك و متوسط و ايجاد يك سيستم حمايت منطقه اي از توسعه اين بنگاهها تلاش مي كنند.ازجمله فعاليتهاي اين مراكز مي توان به موارد زير اشاره نمود:- ارائه اطلاعات و راهنمايي به كارآفرينان موجود و آتي؛- ارائه آموزش كارآفريني؛- كمك به تهيه برنامه هاي اجرايي كسب و كار؛- كمك به تشخيص فرصتهاي مناسب براي ايجاد كسب و كار؛- تسهيل دسترسي به اعتبارات بانكي؛- ايجاد كتابخانه ها و مراكز اطلاع رساني تخصصي كسب و كار؛- كمك به حل مشكلات بنگاههاي كوچك و متوسط.3) موسسه اومخموسسه اومخ(EOMMEX) در سال 1977 زيرنظر وزارت توسعه يونان تاسيس شد. اين موسسه تاكنون خدمات زيادي را به بنگاههاي كوچك و متوسط ارائه نموده است و اميدوار است فعاليت خود را در اين راستا

تداوم بخشد. ماموريت اومخ ارائه كمكهاي مادي و فني براي ايجاد، حمايت و توسعه بنگاههاي كوچك و متوسط در كشور يونان مي باشد.بين ساله___اي 1977 تا 1984 اومخ مشاوره هاي فني و اقتصادي خود را به صورت رايگان دراختيار بنگاههاي كوچك و متوسط قرار مي داد. در اين دوران ايده «مدي_ريت كسب و كار سيستماتيك» شكل گرفت و براساس آن موسسه اومخ اقدام به ايجاد لابراتوارهاي كنت________رل كيفيت ارزيابي و به كارگيري نوآوري و بازاريابي براي محصولات بنگاههاي كوچك و متوسط نمود.از سال 1983 و براساس قانون جديدي كه به تصويب رسي___د، موسسه اومخ وارد حوزه هاي جديدي از قبيل وام، كمكهاي مالي و اعتباري و ضمانت نامه ها شد. همچنين در اين سال، اومخ به تدوين «قوانين توسعه» براي حمايت از بنگاههاي كوچك و متوسط در كشور يونان كمك نمود.حمايت از به كارگيري فناوريهاي نوين در بنگاههاي كوچك و متوسط، توسعه فرهنگ پيمانكاري و واگذاري فعاليتها، ارزيابي و حمايت از نوآوري، توسعه و سازماندهي تعاونيها و فعاليتهاي مشترك بنگاههاي كوچك و متوسط، معرفي و ارائه راهنمايي در زمينه برنامه ريزي صنعتي، عمليات بازاريابي و سازماندهي و برگزاري نمايشگاههايي براي معرفي توليدات بنگاههاي كوچك و متوسط همگي جزئي از فعاليتهاي متنوع اومخ براي توسعه بنگاههاي كوچك و متوسط بوده است.از سال 1994 موسسه اومخ با گسترش فعاليتهاي خود به مشاركت در برنامه عملياتي بنگاهها پرداخته است و درعين حال در سطح اتحاديه اروپا برنامه هايي را پيگيري و به اجرا درمي آورد. اومخ در اين دوره به صورت همزمان فعاليتهايش را با اجراي طيف وسيعي از برنامه ها ازجمله كمك به بنگاههاي كوچك و متوسط

و با هماهنگي با ساير نهادهاي مرتبط تداوم داشته است.اهداف اصلي اومخ در سالهاي اخير عبارتند از:- توسعه كارآفريني و ايجاد كسب و كارهاي جديد- افزايش توان رقابتي بنگاههاي كوچك و متوسط- حمايت از سرمايه گذاري در بنگاههاي كوچك و متوسط- بهره گيري از قابليتهاي جامعه اطلاعاتي- حمايت از هنر يونان و صنايع دستي كشور- توسعه همكاريهاي بين المللي و تش__ويق برون گرايي بنگاههاي كوچك و متوسط- ارائه آموزشهاي حرفه اي براي مديران بنگاههاي كوچك و متوسط- ايجاد زيرساختهاي حمايتي كسب و كار- توسعه فعاليتهاي موسسه اومخ در سراسر كشور ازطريق تاسيس شعبه هاي آن در مناطق مختلفهمكاريهاي اومخ با سازمان ملي توسعه بنگاهاومخ به سازمان ملي توسعه بنگاه درمورد تدوين استراتژي توسعه بنگاههاي كوچك و متوسط در سطح ملي كمك مي نمايد. بررسي كامل چارچوبهاي نهادي و قانوني مربوط به بنگاههاي كوچك و متوسط و وضعيت اين بنگاهها توسط اومخ صورت مي پذيرد. در كنار آن، اومخ اين بنگاهها را هم ازنظر كمي و هم ازنظر كيفي تعريف مي كند و اطلاعات مهم و موردنياز را دراختيار سازمان ملي توسعه بنگاه قرار مي دهد.در اين راستا فعاليتهاي زير توسط اومخ انجام مي گيرد:- تعيين اندازه و تنوع بخش بنگاههاي كوچك و متوسط مشتمل بر تعداد شركتها (تعداد كاركنان و نوع كسب و كار)، تعداد كاركنان استخدام شده برحسب بخشهاي مختلف صنعت، درصد بنگاهها در بخشهاي مختلف صنعتي برحسب گروههاي مختلف و نرخ استخدام در هر گروه تعداد بنگاههاي به ثبت رسيده و تعداد افراد خويش فرما، ثبت آغاز كار يا خاتمه فعاليت بنگاه، افزايش يا كاهش تعداد در مقايسه با استانداردهاي بين المللي- نقش

و اثرات بنگاههاي كوچك و متوسط: بررسي اهميت اين بنگاهها براي كل اقتصاد، تعريف مزاياي فعاليت آنها، تعيين نرخ رشد اين بنگاهها مزاياي اين بخش از نظر ايجاد اشتغال و ثروت، نرخ ايجاد اشتغال براساس اندازه بنگاه (تعيين اينكه بنگاهها درچه اندازه اي توان اشتغال زايي بيشتري از خود نشان مي دهند). بررسي روندهاي ملي و اقتصادي در سطح بخشهاي اقتصادي، مشخصات و ويژگيهاي كارآفرينان محلي و مقايسه وضعيت بنگاههاي كوچك و متوسط يونان با ساير كشورهاي اتحاديه اروپا- بررسي مشكلات و محدوديتهايي كه بنگاههاي كوچك و متوسط با آن مواجهند: مشكلات به جامانده از اقتصاد متمركز، چارچوب حقوقي نامناسب، فقدان دسترسي به اطلاعات و خدمات مشاوره اي، نبود امكانات لازم براي انجام فعاليتهاي بازاريابي، محدوديتهاي مالي فقدان آموزش در زمينه كارآفريني، روابط ضعيف صنعتي و كاري، دردسترس نبودن تكنولوژي مناسب، فقدان نظام مالياتي مناسب و نيز سياستهاي نامناسب براي تخصيص وام و اعتبار به بنگاههاي كوچك و متوسطنقش جديد اومخمأموريت جديد اومخ در سالهاي 2000 تا 2006، حمايت از سيستم هاي سياستگذاري و پشتيباني از نهادها و فعاليتهاي مرتبط با بنگاهه_اي كوچك و متوسط در چارچ_وب خط مشي كلان اقتصادي دولت يونان مي باشد. اومخ در اين سالها به عنوان مشاور دولت عمل مي كند و متقبل اجراي سياست دولت درقبال بنگاههاي كوچك و متوسط مي باشد و در اين راستا برنامه هاي لازم را براي ايجاد محيط كسب و كار مناسب به اجرا درمي آورد. در اين راستا اومخ نقشهاي زير را برعهده گرفته است:- مشاور دولت در زمينه بنگاههاي كوچك و متوسط- نهاد اجرايي براي توسعه زيرساختار صنعتي موردنياز و توسعه كارآفريني

از طريق آموزش و ارائه خدمات مشاوره اي- توسعه دهنده توان رقابتي بنگاههاي كوچك و متوسط- نهاد تداوم دهنده هماهنگي هاي بين المللي براي حمايت از بنگاههاي كوچك و متوسط- نهاد هماهنگ كننده فعاليتهاي بنگاههاي كوچك و متوسط- بررسي سياستهاي پيشين و كنوني دولت و عملكرد نهادهاي دولتي در زمينه توسعه بنگاههاي كوچك و متوسط- جلب كمكهاي بين المللي ازطرف اتحاديه اروپا و همچنين كسب اعتبار بين المللي براي فعاليت بنگاههاي كوچك و متوسطاومخ در زمينه تبيين اهداف و اصول تدوين استراتژي ملي حمايت از بنگاههاي كوچك و متوسط به همكاري با موسسه ملي توسعه بنگاه مي پردازد. اومخ در اين راستا در زمينه تعيين اهداف استراتژي، مراحل تدوين استراتژي (ايجاد آگاهي، تعيين نيازها و برنامه ريزي براي اجرا، تعيين منابع موردنياز، تقويت فرهنگ كسب و كار و كارآفريني، آموزش نيروي انساني موردنياز) و نيز شيوه هاي جلب حمايت براي اجراي اين استراتژي همكاري مي نمايد.يكي ديگر از فعاليتهاي اومخ ظرفيت سازي نهادي و ايجاد عناصر نهادي لازم در چارچوب سياست حمايت از بنگاههاي كوچك و متوسط مي باشد. در اين راستا اومخ با طيف وسيعي از نهادها و سازمانها ازقبيل وزارتخانه ها و سازمانهاي دولتي ذيربط، سازمان ملي توسعه بنگاه و مراكز خدمات منطقه اي، شهرداري ها، شركتهاي دولتي و نيز سازمانهاي غيردولتي حمايت كننده از بنگاههاي كوچك و متوسط همكاري مي كند.اومخ و كارآفرينييكي از ماموريتهاي اومخ ترويج فرهنگ كارآفريني در جامعه و حمايت از كارآفرينان مي باشد. در اين راستا اومخ فعاليتهايي در زمينه تامين حمايت مالي، انجام حمايتهاي تكميلي و نيز ايجاد زيرساختارهاي لازم انجام مي دهد.در زمينه حمايتهاي مالي اومخ

توانسته است پس از بررسي برنامه هاي كسب و كار بيش از 3000 كارآفرين، برنامه هاي 1340 كارآفرين جديد را تاييد و آنها را تامين مالي نمايد كه اين برنامه ها منجر به ايجاد بيش از 4900 شغل جديد گرديد.علاوه بر آن تاكنون بيش از 3500 بنگاه به صورت مستقيم از تسهيلات مالي و اعتباري موسسه اومخ بهره مند شده اند. ضمن آنكه اين موسسه خدمات ديگر مالي ازقبيل ارائه سوبسيد، ضمانت نامه هاي دوجانبه، جلب مشاركت بانكها براي اعطاي وام و كمك به خريد تجهيزات و ماشين آلات براي بنگاههاي كوچك و متوسط نوپا نيز ارائه مي نمايد.سال 1999 در يونان به عنوان سال كارآفرينان جوان نامگذاري شده بود و در آن سال برنامه حمايت از كارآفرينان جوان موردتوجه قرار گرفت. در اين راستا اومخ كمكهاي موثري درخصوص تدوين برنامه اي يكپارچه براي كمك به كارآفرينان جوان تدوين نمود. اومخ دو كنفرانس براي تبادل نظر و تجربيات كارآفرينان جوان تشكيل داد و در كنار آن جوايزي نيز به كارآفرينان جوان به پاس نوآوري در صنايع مختلف و كمك به توسعه دانش و تجربه تخصيص داد.علاوه بر فعاليتهاي فوق اومخ برخي فعاليتهاي حمايتي تكميلي نيز انجام مي دهد. در اين راستا اين موسسه اقدام به ارائه اطلاعات و خدمات مشاوره اي براي راه اندازي كسب و كار (بويژه ازطريق سمينار) نموده است كه بيش از 10000 كارآفرين را در سراسر كشور تحت پوشش قرار مي دهد. در جلسات آموزشي اومخ كارآفرينان در كارگاههاي آموزشي شركت مي نماين__د و اطلاعاتي پيرامون سرمايه گذاري، بازاريابي، شبكه هاي توزيع و فروش و استفاده از فناوري هاي جديد دريافت

مي كنند.همچنين اومخ در سالهاي اخير دو نمايشگاه براي كارآفرينان برگزار نموده كه در آن بيش از 400 شركت حضور يافتند، ضمن آنكه با هماهنگي اين موسسه 21 بازديد خارج از كشور ترتيب داده شده است كه 350 بنگاه از سراسر يونان در آن شركت داشتند.از ديگر اهداف موسسه اومخ بالابردن توان رقابتي بنگاههاي كوچك و متوسط و كمك به افزايش سطح حضور اين بنگاهها در بازارهاي بين المللي است. در اين راستا اومخ تلاش دارد تا با تسهيل دسترسي بنگاههاي كوچك و متوسط به اطلاعات موردنياز به افزايش توانمندي آنها كمك كند. همچنين اومخ كمكهاي گست___رده اي براي بكارگيري فناوري هاي جديد توسط بنگاههاي كوچك و متوسط به عمل مي آورد. توسعه و ترويج مديريت كيفيت و محيط زيست (كمكهاي مالي براي اجراي سيستم هاي تضمين كيفيت و سيستم هاي مديريت محيط زيست)، تهيه و ارائه فهرستي از بنگاهها و موسسات برتر يونان به منظور مقايسه عملياتي/ رقابتي، كمك به اجراي ابزار مديريت SYMPLE به منظوربهبود توانمنديهاي مديريتي در بنگاههاي جديد و ترويج مشاركت در برنامه هاي توسعه فناوري و تحقيقات ازطريق همكاري با نهادهاي ذيربط از فع_____اليتهاي موسسه اومخ در اين زمينه مي باشد.دركنار موارد فوق اومخ به عنوان مشاور فني درجهت توسعه پاركهاي صنعتي و بويژه در زمينه احداث انكوباتورها عمل كرده است و آموزشهايي نيز براي آماده سازي كارآفرينان و پرسنل آنها در رشته هاي خاص ارائه مي نمايد.خدمات مشاوره و آموزشي اومخ با فراهم نمودن امكان دسترسي بنگاهها به شبكه اطلاعاتي تكميل مي شود. اومخ به بنگاههاي كوچك و متوسط كمك مي كند تا پايگاههاي وب مربوط به خود را

براي برقراري ارتباط با ساير بنگاهها در يونان و ساير كشورها ايجاد نمايند. علاوه بر آن يك پايگاه وب كه شامل برنامه هاي ملي و محلي و اطلاعات موردنياز بنگاههاي كوچك و متوسط است راه اندازي شده است.از طريق اين پايگاه زمان برگزاري رويدادهايي همچون كنفرانسها، نمايشگاهها، سمينارها و برنامه هاي آموزشي و ترويجي به اطلاع مديران بنگاهها و ساير علاقه مندان رسانده مي شود. در كنار پايگاه وب يك مركز تله كنفرانس نيز راه اندازي شده است تا در آينده درقالب كلاسهاي مجازي به ارائه آموزش به بنگاهها بپردازد. شبكه اينترانت مربوط به بنگاههاي كوچك و متوسط نيز راه اندازي شده است كه كليه واحدهاي اومخ را به يكديگر متصل مي سازد. ماهنامه تدبير

رويكرد مقايسه اي رشد و توزيع درآمد ازنگاه اسلام

رويكرد مقايسه اي ارتباط رشد و توزيع درآمد از ديدگاه اسلام

دكتر تقي ابراهيمي سالاري چكيده: با شروع صنعتي شدن به ويژه پس از جنگ جهاني دوم، پديده فقر همواره به نحوي از انحاء افكار جوامع بشري، به ويژه كشورهاي در حال توسعه را بيشتر به خود مشغول كرده است. اين جوامع با توجه به سطح قرارگيري در مدار توسعه، به حل اين معضل پرداخته و با اتخاذ راهبردهايي چون رشد اقتصادي، رشد توأم با توزيع و ... درصدد بهبود شرايط زندگي مردم كشورشان برآمدند. نظريات مختلفي در اين دوران  در ارتباط با چگونگي همسويي رشد اقتصادي و توزيع درآمد در جهت بهره مندي تمام اقشار اجتماع از مواهب رشد مطرح گرديد كه هريك ضمن ستايش نقش عدالت توزيعي در جامعه به بررسي تقدم و تأخر آنها پرداخته  و سعي در تبيين الگويي براي نشان دادن رابطه ي اين دو با يكديگر داشتند. در

اين نوشتار ضمن بيان اين نظريات به تبيين ديدگاه اسلام در اين رابطه پرداخته شده است. بر اين اساس با توجه به اينكه اسلام عدالت توزيعي را در جامعه به عنوان هدف و عاملي در جهت سعادت انسان مي داند و رشد اقتصادي را تنها به عنوان ابزاري در جهت نيل به آن پذيرفته است، لذا كليه نظرياتي را كه رشد را بر توزيع مقدم مي دانند رد كرده و با معرفي راهكارهاي گوناگوني در توزيع درآمد جاري و توزيع منابع اوليه توليد، درمي يابيم كه تعارضي بين رشد و توزيع وجود ندارد اگر چه عمدتاً توزيع عادلانه درآمد در مقايسه با رشد از اولويت بيشتري برخوردار است.كليد واژه: توزيع درآمد، رشد اقتصادي، فرضيه كوزنتس ، اقتصاد اسلامي، توزيع منابع اوليه، زكات، انفالمقدمهبا شروع صنعتي شدن به ويژه پس از جنگ جهاني دوم، پديده فقر همواره به نحوي از انحاء افكار جوامع بشري، به ويژه كشورهاي در حال توسعه را بيشتر به خود مشغول كرده است. اين جوامع با توجه به سطح قرارگيري در مدار توسعه، به حل اين معضل پرداخته و با اتخاذ راهبردهايي چون رشد اقتصادي، رشد توأم با توزيع و ... درصدد بهبود شرايط زندگي مردم كشورشان برآمدند. اما در بسياري موارد خصوصاً در كشورهاي جهان سوم به دلايل مختلف، گروه كثيري از مردم از اثرات توزيعي راهبردهاي، رشد برخوردار نشدند و اين امر منجر به بروز شكاف هاي اقتصادي، اجتماعي و گسترش پديده فقر گرديد. در دهه 1980 وضعيت فقرا همچنان بدتر شد، به گونه اي كه بانك جهاني، اين دهه را دهه ي فراموش شدن فقرا ناميد. دهه 1990 چاره اي نبود جز

تغيير راهبردهاي توسعه، از راهبردهاي رشد به راهبردهاي فقرزدايي، لذا اين دهه، دهه جنگ با فقر  ناميده شد.  نظريات مختلفي در اين دوران  در ارتباط با چگونگي همسويي رشد اقتصادي و توزيع درآمد در جهت بهره مندي تمام اقشار اجتماع از مواهب رشد مطرح گرديد كه هريك ضمن ستايش نقش عدالت توزيعي در جامعه به بررسي تقدم و تأخر آنها پرداخته  و سعي در تبيين الگويي براي نشان دادن رابطه اين دو با يكديگر داشتند.در اين نوشتار بعد از بيان برخي مفاهيم و ضرورت بحث  ابتدا به مرور مباني نظري مرتبط با موضوع پرداخته و در ادامه  مطالعات صورت گرفته در اين زمينه مورد بررسي قرار مي گيرد. در بخش دوم سناريوهاي مختلفي كه در ارتباط با مباحث رشد و توزيع درآمد مطرح است بيان شده و در سومين بخش، ضمن بيان ديدگاه اسلام در ارتباط با رابطه رشد اقتصادي و توزيع درآمد، سناريوي مورد تأييد اسلام بيان مي گردد . در بخش پاياني نيز راهكارهايي كه اسلام درجهت توزيع عادلانه تر درآمد در جامعه ارائه نموده و تأثير آنها بر رشد اقتصادي را مورد بررسي قرار مي دهيم.مفاهيم...مطالعات انجام شده...رشد و توزيع درآمد از ديدگاه اسلام...راهكارهاي تحقق رشد اقتصادي از طريق توزيع عادلانه درآمد از منظر اسلام نظام اقتصادي اسلام با اتخاذ تدابيري اقتصاد را به سمت عادلانه شدن توزيع درآمدها سوق داده است تا از اين طريق به رشد نايل آيد، كه مهم ترين آن ها عبارت اند از:1) گسترش روابط حقوقي كار اسلام در كنار رابطة حقوقي اجاره و گرفتن دستمزد ثابت، براي نيروي كار روش هاي ديگري چون مشاركت، مضاربه، مزارعه و مساقات يا تركيبي از مشاركت و اجاره را

مطرح كرده است. در اقتصاد اسلامي يك يا چند كارگر مي توانند در مقابل دستمزد ثابت و براساس عقد اجاره با كارفرما قرارداد ببندند، همين طور مي توانند در مقابل سهمي از توليد يا درآمد واحد اقتصادي پيمان مشاركت ببندند و نيز مي توانند تركيبي از دستمزد ثابت با سهمي از سود را انتخاب كنند، در نتيجه كارفرما و كارگران در اقتصاد اسلامي مي توانند نه بر اساس عرضه و تقاضاي بازار كار بلكه بر اساس تقسيم درآمد و سود واقعي فعاليت اقتصادي به توافق برسند. روشن است كه اين روش در بلندمدت تأثير شگرفي بر واقعي شدن سهم هر يك از عوامل توليد از درآمد خواهد داشت. اين امر منجر به افزايش انگيزه كارگران شده و تلاش بيشتر براي توليد و رشد اقتصادي را به دنبال خواهد داشت.2) زهد از ديدگاه اسلام، زهد عبارت است از عدم دل بستگي به چيزي كه نسبت به آن جاذبه و ميل طبيعي وجود داشته باشد و انسان در اثر عواملي، با اختيار نسبت به آن بي رغبتي نشان دهد و زيبايي و ارزش هاي آن را ناچيز بشمارد.با توجه به اين تعريف اگر زهد را به مفهوم انتقال مصرف ازدهك هاي بالاي درآمدي به دهك هاي پايين درآمدي بدانيم و شخص زاهد را به عنوان كسي كه علي رغم دارا بودن درآمد بالا تنها به ميزان نياز از آن مصرف نموده و به جاي مصارف تجملاتي به انتقال منابع مصرفي خود به گروه هاي كم درآمد بپردازد بنگريم، در اين صورت آثار اقتصادي زهد را مي توان بدين صورت تبيين نمود.در متون اقتصادخرد با قاعده اي تحت عنوان مطلوبيت نهايي نزولي مواجه هستيم كه در آن به اين واقعيت

اشاره دارد كه با افزايش واحد هاي مصرف از يك كالا مطلوبيتي كه فرد از آن كالا دريافت مي كند، كاهش مي يابد. حال با توجه به اين مفهوم و ارتباط آن با زهد بنا به تعريف فوق در مي يابيم ، در صورتي  كه افراد جامعه به جاي مصرف بيش از حد كالا و خدمات اقدام به انتقال آن به افراد پايين دست خود كنند، مسلماً با توجه به پايين بودن كالاهايي كه در اختيار آنان (دهك هاي كم درآمد)  براي مصرف وجود دارد، مطلوبيتي كه از مصرف اين كالا و خدمات (كه از ناحيه افراد زاهد به آنها منتقل مي شود) دريافت مي كنند بيشتر از اقشار پردرآمد جامعه است و به عبارت ديگر مطلوبيت نهايي اين گروه هاي درآمدي به مراتب بالاتر خواهد بود، لذا  اين فرآيند در مجموع موجب افزايش سطح مطلوبيت و رفاه كل جامعه با فرض ثابت بودن ميزان توليد كالا و خدمات مي شود.  بنابراين با توجه به كمبود منابع مصرفي در نزد گروه هاي كم درآمد جامعه اهميت اين منابع مصرفي در منظر آنان بسيار بيشتر است، كه اين امر سبب بهينه شدن مصرف در جامعه و كاهش اسراف گرديده، اين خود نيز يكي از عوامل دستيابي به توسعه پايدار در جامعه مي باشد. در اينجا ممكن است اين سوال مطرح شود كه اقشار پردرآمد مي توانند براي جلوگيري از كاهش مطلوبيت نهايي خود اقدام به تنوع در مصرف كالا و خدمات نمايند. اما اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه با افزايش درآمد فرد، مطلوبيتي كه از هر واحد درآمدي دريافت مي كند كاهش خواهد يافت، فرضاً اگر به درآمد شخصي كه ماهانه صد واحد

دريافت مي كند، ده واحد اضافه نماييم، افزايش مطلوبيت وي به مراتب كمتر از فردي خواهد بود كه درآمد وي صفر است.امام علي(ع) مي فرمايند:«برخورداري از امكانات و اموال، زياده از حد اعتدال داشتن، اسراف است.»«اسراف از جمله عوامل نابودي است» همچنين انتقال مصرف از قشرهاي پردرآمد (كه اكثرا كارفرما و صاحب سرمايه هستند) به اقشار كم درآمد( كه اكثرا كارگر مي باشند) سبب افزايش قدرت خريد در اين گروه هاي درآمدي جامعه شده كه اين امر در كشورهاي جهان سوم سبب بهبود وضعيت تغذيه و در شرايطي باعث افزايش امكان آموزش بيشتر براي آنها مي شود، لذا اين عوامل همگي افزايش كارآيي نيروي كار و افزايش سطح توليد در اقتصاد را در پي خواهد داشت. اين افزايش توليد با توجه به اينكه از جانب عرضه اقتصاد روي مي دهد سبب كاهش قيمت ها و نيز كنترل تورم خواهد شد.امام علي(ع) مي فرمايند:« فقر يكي از عوامل كاهش بازدهي كاري است» .«فقر بينش عقلي انسان را متحير مي سازد و از كار كردن درست باز مي دارد».اين موضوع را از جهت ديگر نيز مي توان مطرح نمود. اگر فرد زاهد را شخصي بدانيم كه به علت عدم دلبستگي رواني به مصرف، مازاد درآمد خود را پس انداز مي كند، در اين صورت نيز زهد رشد اقتصادي را به همراه خواهد داشت. اين امر را اين گونه مي توان بيان نمود كه با توجه به حرمت كنز و ربا در جامعه اسلامي تنها راهي كه فرد زاهد براي تخصيص درآمد خود دارد سرمايه گذاري در فعاليت هاي توليدي در جامعه است، كه اين امر نيز در مراحل اول سبب افزايش تقاضاي كل جامعه و در مراحل بعد سبب

افزايش اشتغال و توليد در اقتصاد خواهد شد.امام صادق (ع) مي فرمايند:« اموال زيادي را كه خداوند به شما داده، براي اين است كه در آن جهت و راهي كه خداوند خواسته به كار بريد، و نداده است كه گنج و انباشته كنيد.»همانطور كه در مطالب فوق بيان شد زهد در اسلام نه تنها توزيع درآمد در جامعه را متعادل تر مي كند، بلكه طي فرآيندهايي سبب تسريع رشد اقتصادي در جامعه از طريق افزايش تقاضا ( افزايش سرمايه گذاري) و افزايش عرضه (افزايش بهره وري نيروي كار) خواهد شد. شايان ذكر است كه زهد داراي ابعاد رواني و اجتماعي فراواني نيز در جامعه است كه تأثيرات زيادي را بر رشد و توسعه اقتصادي دارد، اما بررسي اين ابعاد در اين مجال از حوصله بحث خارج است.3) زكات زكات بخشي از ثروت ثروت مندان را به نيازمندان انتقال مي دهد و به بدين ترتيب نابرابري در توزيع درآمد را كاهش داده ، با گرايش به تمركز ثروت مبارزه مي كند.ظفر اقبال(1989)، بر اين باور است كه كمك اساسي زكات به رشد از طريق جريمه كردن كنز  و تشويق سرمايه گذاري توسط صاحبان ثروت مي باشد. عوايد زكات در جهت خود كفا كردن نياز مندان در كوتاه ترين زمان ممكن است. قبل از آن، هدف اين درآمد هاي زكوي ، فراهم آوردن نيازهاي مصرفي اوليه براي آنهاست.فريدي(1997)  داراي اين ديدگاه است كه وضع زكات داراي دو اثر متقابل بر پس انداز و سرمايه گذاري شخصي است. زكات سالانه بر پس انداز خالص بالاتر از حد نصاب، موجب تقويت ميل به مصرف مي شود. فرد پس انداز كننده ممكن است خرسندي بيشتري از مخارج بيشتر كسب كند تا اينكه بخواهد از زكات

سالانه كه پس انداز خالص وي را تهديد مي كند پرهيز نمايد. ولي وضع زكات ممكن است يك عكس العمل كاملاً متفاوت در وي بوجود آورد. فرد پس انداز كننده به منظور حفاظت از ثروت خود در مقابل نابودي تدريجي، ممكن است ثروت بي كار خود را به منابع مالي يا حقيقي تبديل كند، و نيز تمايل وي به سرمايه گذاري تقويت مي شود. هر دوي اين تمايلات در تحليل نهايي ، منجر به افزايش تقاضا براي كالا ها و خدمات توليد شده در جامعه مي شود و تقاضاي افزايش يافته براي كالا هاي مصرفي و سرمايه اي، به توليد بيشتر كمك مي كند.صباح الدين زعيم(1989)  معتقد است كه ماهيت تأديبي زكات نسبت به كنز داراي اثر سالم و مثبت بر روي تمايل مردم به كار سخت تر و تلاش براي حفاظت از پس انداز خالص آن ها مي شود. اگر ذخاير ناشي از دريافت زكات به سمت كانال هاي سرمايه گذاري جريان يابد، اثر منفي آن را روي پس انداز كاهش مي دهد و بر توليد ناخالص ملي مي افزايد. از طرف ديگر، هزينه كردن اين ذخاير در سرمايه گذاري، اثر تراكمي روي كاهش فقر خواهد داشت. وي معتقد است نظام زكات، كنز را تقبيح و سرمايه گذاري را تشويق مي كند و تقاضا براي سرمايه گذاري در نرخ مورد انتظار معيني از سود را در يك اقتصاد اسلامي، در مقايسه با ساير مكاتب اقتصاد ي، بالاتر خواهد برد. از آنجا كه سرمايه گذاري يكي از عوامل تعيين كننده رشد است، لذا يك اقتصاد اسلامي با اجراي نظام زكوي داراي جهت گيري بيشتري به سمت رشد خواهد بود. درآمد زكات، براي افزودن بهره وري فقرا مي تواند خرج شود. سرمايه گذاري مولد ذخاير زكات، براي تأمين مالي طرح هاي توسعه اي متنوع

در آموزش و پرورش، مراقبت هاي بهداشتي، آب سالم و ديگر فعاليت هاي مربوط به رفاه اجتماعي، منافع فقرا را تأمين مي كند. در اثر بالا رفتن بهره وري فقرا، درآمد آن ها نيز متعاقباً بالا خواهد رفت.تأثير زكات بر اقتصاد كشور هاي در حال توسعهمتأسفانه امروزه بيشتر كشورهاي اسلامي در زمره كشور هاي در حال توسعه قرار مي گيرند. بنابراين در اينجا تأثير و كاربرد زكات را به عنوان اقدام مالي در يك كشور اسلامي در حال توسعه بررسي و تحليل مي نماييم. البته فرض بر اين است كه ويژگي هاي خاص يك جامعه اسلامي در آن جاري است كه برخي از آن ها عبارتند از: تحريم ربا، جلوگيري از معاملات سفته بازي و بورس بازي، احتكار، ذخيره كردن كالا و.. ...سياست هاي  مالي در اقتصادهاي در حال توسعه به سمت افزايش پس اندازهاي خصوصي و عمومي پيش مي رود و هدف آن آزاد كردن منابع واقعي براي سرمايه گذاري مولد و تخصيص هزينه هاي عمومي در مسيري است كه در خدمت هدف رشد رفاه اقتصادي قرار بگيرد. سوالي كه مطرح مي شود اين است كه جمع آوري و خرج زكات در چه جهاتي و تا چه حد در اجراي اين هدف مفيد فايده خواهد بود؟الف)پس انداز وسرمايه گذاري:زكات مي تواند دو اثر متقابل بر پس اندازهاي خصوصي و سرمايه گذاري داشته باشد. گرفتن زكات سالانه از پس اندازهاي خالصي( يا ثروت خالصي) كه بيش از حد نصاب است. احتمالاً ميل به مصرف را تقويت خواهد كرد. پس انداز كننده فردي ممكن است از خرج هاي گزاف رضايت بيشتري بدست آورد تا بدين وسيله از پرداخت زكات سالانه كه پس انداز خالص او را كاهش مي دهد، خودداري كند. بنابراين تابع مصرف به سمت بالا منتقل

مي شود(هر چند اصل حرمت اسراف تا حدودي جلوي برخي مصارف بالا را مي گيرد). اما زكات ممكن است عكس العملي كاملاً متفاوت در او به وجود آورد، ممكن است او براي جلوگيري از كاهش تدريجي ثروتش، ثروت خود را به منابع فعال واقعي تبديل كند، همچنين ممكن است تمايل او به سرمايه گذاري افزايش يابد.اين هر دو تمايلات، موجب افزايش تقاضاي كل و خدمات توليدي در اقتصاد مي شود، ثروت هاي اندوخته به عامل فعالي براي تقاضا تبديل مي شوند و سرمايه گذاري در عكس العمل نسبت به قدرت زكات در كاهش منابع راكد در اندازه اي متناسب با آن افزايش خواهد يافت. افزايش  تقاضاي كالاهاي مصرفي و سرمايه گذاري به افزايش توليد كمك خواهد كرد.از نظرگاهي ديگر، قدرت زكات در كاهش ثروت راكد و اخذ زكات فلزات كنز شده به عنوان كيفر اين كار( در مفهوم اقتصادي) عرضه ي پس اندازها را بالنسبه افزايش خواهد داد.ب)كاهش نرخ بازده انتظاري پس اندازاين اثر زكات تا آنجا مفيد خواهد بود كه بازده انتظاري را كاهش دهد و در نتيجه سرمايه گذاري ها را در جهاتي كم سودتر، اما از نظر اجتماعي ضروري و سودمند هدايت كند، در نبود معاملات ربوي، كاهش سود انتظاري، سرمايه گذاري خصوصي را به زمينه هايي خواهد كشاند كه در شرايط معمولي سرمايه گذاري در آن ها به عهده بخش عمومي قرار مي گيرد. نرخ بازدهي اين سرمايه ها نبايد كمتر از نرخ زكات باشد، بلكه بايد به نسبت زحمتي كه در اين سرمايه گذاري ها وجود دارد، بيش از نرخ زكات باشد و نيز اگر دوران انتظار براي بازدهي اين سرمايه گذاري ها بيش از حد طولاني باشد نيز مي تواند مانع به شمار رود. بنابراين اگر چه زكات

احتمالاً نسبت پس انداز را كاهش مي دهد اما باز هم سطح وسيعي را براي صرف مخارج دولت باقي مي گذارد.ج)تمايل به كار:از زاويه اي ديگر، ماهيت كيفري زكات تأثيري مثبت و سالم بر تمايل مردم به كاركه به نظر لوئيس يكي از عوامل توسعه اقتصادي است خواهد داشت. در نبود بهره و عدم افزايش پس اندازها بدون هيچ تلاشي توسط آن، تمايل طبيعي افراد براي حفظ پس انداز خالص خود، آنان را به كار سخت تر يا دادن منابع خود به ديگران براي كار سخت تر تشويق خواهد كرد. بدين طريق تنبلي تقبيح و كار تشويق خواهد شد.4) انفال و فيء:انفال اموال عمومي است كه در اختيار حكومت اسلامي قرار دارد و از آن ها به نفع عموم استفاده مي شود.حر عاملي در تعريف انفال آورده است: «انفال شامل ثروت هايي است كه با جنگ به دست نيامده يا اموالي كه در اثر مصالحه به دولت اسلامي منتقل شده يا قومي خودشان به مسلمانان بخشيده باشند و نيز زمين هاي موات و ته دره ها است. اين ثروت ها در ملك رسول خدا(ص) و بعد از وي براي امام(ع) است و در مواردي كه مصلحت بداند مصرف مي كند».امام كاظم (ع) درارتباط با اموالي كه شامل انفال مي شوند مي فرمايند:يك پنجم هر درآمدي به امام تعلق دارد، همچنين است انفال، كه شامل كوه ها، دره ها، جنگل ها و بيشه هاست. و هر سرزميني كه مردم آن به عللي منقرض شوند، هر منطقه اي كه بدون درگيري نظامي و با صلح در اختيار سلحشوران اسلام قرار گيرد، هر زمين موات كه كسي در آن به احيا نپرداخته است، هر مالي كه وارث نداشته باشد، جزء انفال است.با توجه به ماهيت اموالي كه انفال آن ها

را شامل مي شوند، مي توان دريافت كه اكثر آن ها در زمره كالاهاي مولد به شمار مي روند، به طوري كه استفاده از آن ها در فرآيند توليد عامل ايجاد درآمد براي افراد خواهد بود. لذا به طور كلي انفال را مي توان منابع اوليه توليد دانست كه در اختيار امام قرار مي گيرند تا در ميان مردم توزيع نمايد تا آن ها توسط اين منابع اقدام به توليد و ايجاد درآمد نمايند.اسلام بر چگونگي توزيع اين منابع در ميان مردم تأكيد فراوان نموده است و آن را عاملي در جهت توزيع عادلانه درآمد مي داند. علت اين امر نيز در نگرش اسلامي كاملاً مشهود است. زيرا از منظر اسلام عدالت توزيعي به مفهوم برابري افراد در برخورداري از منابع جامعه  و بهره برداري از آن ها با توجه به توانايي ها و استعداد هايشان است و نابرابري كه بعد از اين در جامعه ايجاد مي شود را حاصل همين تفاوت هاي فردي ميان انسان ها مي داند كه از نظر اسلام كاملا صحيح و لازمه ادامه حيات انسان هاست.امام علي(ع) در اين باره مي فرمايند:«تا تفاوت (منطقي و معقول و انگيزه آفرين) بين آدميان وجود دارد، همواره در پيشرفتند و به سوي رشد و سعادت گام مي نهند، آنگاه كه از هر جهت يكسان شوند (استعداد و توان همه مردم برابر گردد) هلاك و نابود مي گردند.»چنانچه منابع اوليه به طور عادلانه ميان افراد توزيع نگردد، جامعه به سوي طبقاتي شدن حركت مي كند، و فاصله هاي طبقاتي آن چنان شديد مي شود كه عده اي از سرمايه ها، امكانات و انواع آسايش ها برخوردار مي شوند و گروه زيادي چنان ضعيف و محروم مي گردند كه از تأمين هزينه ضروري و اوليه عاجز مي مانند و

اين، همان وضعيتي است كه سخت از جانب اسلام و تعاليم ديني محكوم و مردود مي باشد. در قرآن كريم آمده است كه اموال و غنايم از آن خدا و پيامبر و خويشان، يتيمان، بينوايان و در راه ماندگان است تا سرمايه ها ميان توانگران دست به دست نشود:«آنچه كه خداوند از اموال كافرانِ ديار به رسول خدا غنيمت داد، آن متعلق به خدا و رسول و خويشاوندان رسول است و يتيمان و فقيران و رهگذران (است)، اين حكم براي آن است كه مبادا (اموال عمومي در دست عده اي معدود از ثروتمندان و اغنياء قرار گيرد) و در ميان آنان دست به دست بگردد (و اكثريت افراد جامعه در فقر و تهيدستي واقع شوند) و شما آنچه رسول حق دستور دهد (و منع يا عطاء كند) بگيريد و هر چه نهي كند واگذاريد و از خدا بترسيد كه عقاب خدا بسيار سخت است».امام صادق(ع):«فقر، نيازمندي،گرسنگي، زندگي نابسامان و آشفته توده مردم به خاطر غارت امكانات و سرمايه ها توسط بزرگ مالكان و ثروتمندان است».بنابراين مي توان دريافت كه اولين گام در توزيع عادلانه درآمد، توزيع عادلانه منابع توليد در جامعه به شمار مي رود، تا افراد با توجه به توانايي هاي خود از آن ها استفاده و ايجاد درآمد نمايند. لذا چگونگي توزيع اين منابع در جامعه از اهميت بالايي برخوردار است و در واقع سنگ بناي توزيع عادلانه درآمد به شمار مي آيد. با توجه به اهميت اين مقوله در ادامه به بررسي نحوه توزيع منابع اوليه توليد در نظام هاي مختلف اقتصادي پرداخته و نگرش اسلامي را نسبت به آن ذكر مي كنيم.ديدگاه هاي نظامهاي اقتصادي مختلف در ارتباط با

توزيع منابع اوليه:نظام سرمايه داري لبيرال:در نظام سرمايه داري ليبرال، مالكيت منابع در اختيار بخش خصوصي بوده و محدوديتي از سوي دولت براي بهره برداري از آن ها وجود ندارد. در اين صورت، تنظيم مقدار استفاده از اين منابع و قيمت آن توسط بازار تعيين مي شود: از طرفي وجود رقابت در بين استفاده كنندگان، كارآيي توليد را بالا برده و محصول به قيمت كمتري در اختيار مصرف كننده قرار مي گيرد. البته اين در صورتي است كه فرد يا گروهي با برخورداري از سرمايه و فناوري بالاي خود، زمينه انحصار و كنار زدن ديگران را ايجاد نكنند. از طرف ديگر به دست آوردن حداكثر سود، به استفاده بدون محاباي منابع منجر شده و ضمن وارد آوردن زيان به سرمايه ملي كه متعلق به همه نسل ها مي باشد نسبت به محيط زيست آثار تخريبي را به دنبال خواهد داشت. علاوه بر آن كه توزيع عادلانه منابع كه اولين قدم در توزيع عادلانه ثروت ها و درآمدها مي باشد، مختل مي شود.نظام سرمايه داري مقرراتي:نظام سرمايه داري ليبرال، بعد از روبرو شدن با چالش هاي جدي در درون خود با حفظ مباني اصلي در برخي از راهبردهاي خود تجديد نظر كرد كه نتيجه آن سرمايه داري ارشادي يا مقرراتي بود. در اين نظام، اجازه دخالت دولت در كنترل بخش خصوصي داده شد و در برخي موارد، دولت مالكيت و بهره برداري از برخي منابع را عهده دار شد. نظريه پردازان اين نظام، راه هايي را به منظور مقابله با تخريب محيط زيست و استفاده بيش از حد از منابع، مانند تصويب ماليات، يارانه و يا كنترل هاي مستقيم را پيشنهاد كردند.نظام سوسياليسم:...نتيجه گيري با توجه به مطالب بيان

شده، در ادبيات اقتصادي سه ديدگاه در ارتباط با رابطه رشد اقتصادي و توزيع درآمد وجود دارد. تقابل اين سه ديدگاه با يكديگر سبب شده است كه علم اقتصاد نتواند پاسخ صريحي در ارتباط با آن بيان دارد. مطالعات تجربي نيز هر يك با توجه نوع روش بكار رفته شده و قلمرو مطالعه به نتايج متفاوتي در اين باره دست يافته اند.در نگرش اسلامي، عدالت توزيعي به عنوان هدفي والا براي فعاليت هاي انسان معرفي شده و آنرا عاملي در جهت رشد و توسعه جوامع بشري معرفي نموده است، به همين دليل اين ديدگاه هدف قرار دادن رشد اقتصادي را به هر قيمت محكوم كرده وآن را به بيراهه رفتن مي داند. با توجه به اين نوع نگرش، اسلام راهكارهايي را معرفي مي كند كه در آن ضمن هدف قرار دادن توزيع عادلانه درآمد، رشد اقتصادي نيز به عنوان معلول آن حاصل خواهد شد. اسلام نه تنها به توزيع مجدد درآمد هاي جاري اهتمام جدي دارد، بلكه مقدم بر آن به توزيع منابع اوليه توليد كه سرچشمه بسياري از انحصارات مي تواند باشد توجه مقدمي دارد. لذا سياستهاي خود را  از دو طريق توزيع مجدد درآمد و توزيع منابع اوليه توليددر جامعه اعمال مي كند.برخي از اين راهكارها عبارتند از ترويج فرهنگ زهد، پرداخت زكات و گسترش روابط حقوقي كار، به منظور توزيع مجدد درآمد و قاعده انفال به منظور توزيع منابع اوليه جامعه.زكات از طريق عواملي چون، افزايش پس انداز وسرمايه گذاري، كاهش نرخ بازده انتظاري پس انداز و افزايش تمايل به كار ضمن افزايش تعديل توزيع درآمد در جامعه سبب افزايش منابع سرمايه گذاري، و به تبع آن منجر به رشد اقتصادي

خواهد شد. همچنين ترويج فرهنگ زهد با توجه به تأثير آن در افزايش بهينه شدن مصرف جامعه، جلوگيري از اسراف و كاهش ميل به واردات موجب افزايش تقاضاي موثر براي كالاهاي داخلي و سلامت رواني جامعه و كاهش فقر ونابرابري درآمدي خواهد شد.گسترش روابط كاري نيز از طريق افزايش انگيزش نيروي كار سبب افزايش كارايي آنها شده كه امر نيز افزايش عرضه توليدات جامعه و رفاه بيشتر نيروي كار را به دنبال خواهد داشت.از سوي ديگر با توجه به اهميت توزيع منابع اوليه توليد در توزيع درآمد جامعه، اسلام نيز تأكيد فراوان بر اين موضوع نموده است و با طرح قاعده انفال سعي در نظام مند ساختن مالكيت اين منابع در جهت توزيع عادلانه تر درآمدها در جامعه داشته است .اسلام تلاش نموده است تا توسط دو نهاد احياء و حيازت، به گونه اي به توزيع مالكيت منابع اوليه در جامعه بپردازد تا ضمن حفظ روحيه توليد در جامعه مانع استفاده بيش از حد و نابودي آنها شود.اين نحوه نگرش به مالكيت منابع اوليه ضمن تعديل هرچه بيشتر توزيع درآمد در جامعه، توسط فرآيندهايي چون، اشتغال زايي ، بهره برداري بهينه از منابع اوليه توليد، تشويق سرمايه گذاري در بخش توليد و به ويژه منابع اوليه و واسطه اي، اثر تكاملي پروسه توليد، و محيط زيست، تسريع رشد اقتصادي در جامعه را نيز خواهد شد.منابع:? ابراهيمي، تقي (1374). «امكان سنجي استراتژي توسعه از طريق توزيع درآمد و ثروت در اسلام»، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه  علامه طباطبايي.? ابونوري، اسمعيل و عباسي قادري، رضا(1386). «برآورد اثر رشد اقتصادي بر فقر در ايران»، فصلنامه پژوهشهاي اقتصادي ايران، سال نهم، شماره 30.? احمد، خورشيد. «مطالعاتي در

اقتصاد اسلامي»، ترجمه محمدجواد مهدوي (1374)، انتشارات آستان قدس رضوي.? آمدي، عبدالواحد،«غرر الحكم دررالكلم» ، مكتب الاعلام الاسلامي،? تودارو، مايكل (1364). «توسعه اقتصادي در جهان سوم»، ترجمه غلامعلي فرجادي.? جهانگرد، اسفنديار و محجوب، حميد (1379). «بررسي تأثير توزيع مجدد درآمد بر متغيرهاي كلان اقتصادي ايران»، فصلنامه پژوهشها و سياست هاي اقتصادي.? حرّ عاملي، محمد بن حسن(1409ق). «وسائل الشيعه»، قم، مؤسسه آل البيت.? حكيمي، محمدرضا (1374). «الحياه»، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ پنجم، جلدهاي3، 4 و6.? حكيمي، محمد(1370). «معيارهاي اقتصادي در تعاليم رضوي(ع)»، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي? حكيمي، محمد و ابراهيمي، تقي و ديگران، (1380). «پديده شناسي فقر و توسعه»، ج 4. دفتر تبليغات اسلامي شعبه خراسان.? صدر، محمدباقر (1375). اقتصادنا، چاپ اول، دفتر تبليغات اسلامي.? صمدي، سعيد (1378). «كاهش فقر، كارآيي و برابري در ايران»، پايان نامه دكتري، دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران.? فراهاني فرد، سعيد و صادقي، حسين (1385). «ساختار مالكيت و تأثير آن بر بهره برداري از منابع طبيعي (بررسي تطبيقي)»، فصلنامه پژوهشهاي اقتصادي، سال ششم، شماره4.? كميجاني، اكبر و عسگري، محمدمهدي(1383). «تحليل نظري آثار اقتصادي زكات و مقايسه آن با ماليه تورمي»، مجله تحقيقات اقتصادي، شماره64.? مجلسي، محمد باقر،(1403ه.ق)«بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، دار الحياء التراث العربي- بيروت.? مطهري، مرتضي (1361). «مجموعه گفتار»، تهران، انتشارات صدرا، چاپ اول، صص191-193.? موسويان، سيد عباس (1380). «عدالت، محور آموزه هاي اقتصادي اسلام ، فصلنامه تخصصي اقتصاد اسلامي، شماره4.? مهدوي عادلي، محمدحسين و رنجبركي، علي (1384). «بررسي رابطه بلندمدت بين رشد اقتصادي و توزيع درآمد در ايران»، پژوهشنامه اقتصادي، شماره18.? نوري الطبرسي ، ميرزا حسين ،«المستدرك الوسائل و مستنبط المسائل»، مكتب الاسلاميه طهران.? نيلي، مسعود

و فرح بخش، علي (1377). «ارتباط رشد اقتصادي و توزيع درآمد»، مجله برنامه و بودجه، بهمن و اسفند77، شماره 35 و 34.? يوسفي، محمدرضا (1378). «بررسي فقهي مبادله رشد اقتصادي و عدالت»، مجموعه مقالات اولين همايش دوسالانه اقتصاد اسلامي، پژوهشكده اقتصاد دانشگاه تربيت مدرس

? Champernowne, D. G (1974 ). “A Comparison of Measures of Inequality of Income Distribution”, The Economic Journal. Vol. 84.? Barrera –Flores, Jose G (1982) “Economic Aspects of Regional Welfare”. Leaden: Martinus Nijhoff , Social Sciences Division.? Danielson A. (2001), “When Do the Poor Benefit From Growth, and Why?”, Department of Economics, Lund University, Sweden? Doessel, D.P. Valladkhani, Abbas (1998). “Economic Development and Institutional Factors Affecting Income Distribution: The Case of Iran, 1967-1993”, International Journal of Social Economics, Vol.25.? Garcia F. and A.C. Banderia, (2004). “Economic reforms, inequality and growth in Latin America and the Caribbean”, University of So Paulo, school of economics and business.? Johansen, F (1993). “Poverty Reduction in East Asia”, World Bank Discussion Paper.? Kahf, M. (1973), “A Contribution to the Study of the Economic of Islam”, Utoh, USA Univ of Utoh, S.L.C.? Kakwani Nanak, Shahidur Khandker and Hyun H. Son (2003). “With Application to Korea and Thailand”.? Kuznets, (1955). “Economics Growth and Income Equality”.? Rami.R.(1988) “ Economic Development and Income Inequality: Furher Evidnce on the U-Curve Hypothesis? Panizza, Ugo, (2002). “Income inequality and economic growth: evidence from American data”, journal of Economic Growth, 7, P.25-41.? Weriemmi M.E. and Ch. Ehrhart, (2004). “Inequality and growth in a context of commercial openness, Theoretical analysis and empirical study: The case of

the countries around the Mediterranean basin”, University of nice-Sophia antipolice. منبع: مجموعه مقالات همايش اقتصاد اسلامي و توسعه؛ مشهد مقدس تهيه و تنظيم:  پايگاه مقالات علمي مديريت www.SYSTEM.PARSIBLOG.com

مديريت تطبيقي

دكتر عباس منوريان

تلخيص: ناصر گندمي پور- مديريت تطبيقي: مديريت تطبيقي چيست؟بطور كلي مديريت تطبيقي به شباهت ها و اختلافات موجود ميان سيستم هاي مديريت و كسب كار درزمينه هاي مختلف تاكيد دارد.اين مقايسه مي تواند بين سازمان هاي بزرگ و كوچك،كشورهاي موفق وناموفق و كشورهاي پيشرفته ودرحال توسعه انجام شود.مطالعه مديريت تطبيقي از طريق گسترش دامنه متغيرهايي كه براساس آنها يك پديده خاص مديريتي يا سازماني مي تواند مورد مطالعه قرار گيرد .ظهور ورشد مطالعات تطبيقي :قبل از كنار گذاشتن اصول اداره،فرض درآن بود كه عوامل فرهنگي تاثيري درمسايل اداري ندارند،چرا كه اصول درنهايت اصول هستند.مثلا دراين رابطه،وايت در سال 1936درمورد اصول اداره عنوان داشت كه(يك اصل اداره به همان ميزان درفعاليت امور اداري عمومي روسيه سودمند است كه در امور بريتانياي كبير،به همان ميزان در امور اداره عراق مصداق دارد كه در امور داراي ايالت متحده،ولي انديشمندان بعدي خاطر نشان كردند كه عوامل فرهنگي مي توانند امور اداري عمومي دريك بخش از جهان را به چيزي كاملا متفاوت از اموراداري عمومي درديگر سوي جهان تبديل سازند.درنتيجه اين تجديد نظر فكري،دوره هايي دررابطه با امور عمومي تطبيقي دركاتا لوگ هاي دانشگاه ها مطرح شد ودر اوايل دهه 1950انجمن علوم سياسي آمريكا،جامعه امور اداري عمومي آمريكا و موسسه تهاتري امور اداري عمومي اقدام به تشكيل كميته هاي خاص يا برپايي كنفرانس در رابطه با مديريت تطبيقي نمودند.انگيزه اصلي در اين رابطه درسال 1962وزماني مطرح شد كه گروه مديريت

تطبيقي (CAGكه درسال 1960تشكيل شده بود)وابسته به جامعه امور اداري عمومي آمريكا از بنياد فورد كمك مالي بالغ بر 500هزار دلار دريافت كرد.مديريت تطبيقي در بخش دولتي،پنج زمينه عمده را به عنوان قلمرو فكري خود مورد توجه قرار مي دهد:1- جستجو براي نظريه2-تمايل نسبت به كاربردهاي عملي3- كمك ضمني به زمينه گسترده تر سياست تطبيقي 4-علاقه پژوهشگران آموزش ديده در رشته حقوق اداري 5- وتحليل تطبيقي مشكلات مبتلا بامور اداري عمومي.امور اداري عمومي آمريكا ،از ابتداي پيدايش تلاش داشت تا مجري –محور بوده وبا دنياي واقعي درگير شود ،در حالي كه مديريت تطبيقي از ابتداي مطرح شدن تلاش داشت تا نظريه – محور بوده و دانش را براي دانش بدست آورد.مديريت تطبيقي و بازرگاني بين المللي :مديريت تطبيقي كاملا با بازرگاني بين المللي متفاوت است.درحالي كه مديريت تطبيقي شباهت ها و تفاوت هاي كامل و نظام هاي مديريتي كشورهاي مختلف را بررسي مي كند.اما بازرگاني بين المللي مسائل و مشكلات شركت هاي چند مليتي را مورد مطالعه قرار مي دهد البته اين مفهوم (مديريت تطبيقي و بازرگاني بين المللي)باهم تداخل و ارتباط دارند بگونه اي كه مدير بين المللي از مطالعات ناظر به مديريت تطبيقي بهره مند مي شود.بررسي تاريخي :پژوهشگران مسائل اقتصادي و سازماني از نظر تاريخي در جستجوي قوانيني هستند كه جنبه ي جهاني داشته باشد.تا اين اواخر،محققان مذبور نقش محيط وفرهنگ را ناديده گرفتند و برخوردشان با آنها نسبتا سطحي بود.نگرش هاي مختلف نسبت به مديريت تطبيقي:ديدگاه هاي عمده در ادبيات مديريت تطبيقي را مي توان به چهار دسته كلي تقسيم كرد:1-نگرش توسعه اقتصادي 2- نگرش محيطي 3- نگرش رفتاري وديدگاه سيستم

باز.1- نگرش توسعه اقتصادي:مديريت در رسيدن به توسعه سريع اقتصادي و صنعتي اساسا يك نگرش كلان محسوب مي شودودر آينده بهبود مديريت به بررسي انحرافات مي پردازد.نگرش محيطي:اثر بخشي مديريت تابعي است از عوامل محيطي بيروني نظير عوامل فرهنگي،اجتماعي،سياسي،حقوقي،اقتصادي و تعليم و تربيت است.نگرش رفتاري:فرضيه اساسي اين نگرش آن است كه عمليات مديريت و اثر بخشي،به متغيرهاي فرهنگي نظير گرايش ها،اعتقادات نظام هاي ارزشي ،الگوي رفتاري ،فلسفه هاي مديريت و غيره بستگي دارد.ديدگاه سيستم باز:اين نگرش از مدل سيستم باز براي شناخت سازمان و تعامل آن با محيط استفاده مي كند نگاندي در سال 1973سه نوع محيط را مشخص كرد:سازماني،وظيفه اي و اجتماعي .محيط سازماني با متغيرهايي نظير اندازه سازمان تكنولوژي جوسازي ومنابع مالي و انساني سروكار دارد تا حد زيادي تحت كنترل مديران محيط وظيفه اي :شامل عرضه كنندگان،توزيع كنندگان ،كارفرماها،مشتريان ،سهامداران ،دولت و جامعه است.محيط اجتماعي براساس چارت فارمد و ريچمن يك محيط كلان بشمار مي رود.استراتژي هاي توليد دانش:استراتژي هاي جمع آوري يا توليد دانش را مي توان به دوشيوه طبقه بندي كرد:1- انديشه نگاري درمقابل قانون مداري.2- قوم گرا،اقليم گرا و جهان گرا.استراتژي انديشه نگاري در مقابل استراتژي قانون گرايي:نخستين استراتژي كه توسط انديشمندان سازماني و دانشمندان مديريت تطبيقي به كار گرفته شده نگرش جهان گرايي يا قانون مداري بود نظريه پردازان اقتصادي به طور كلي نقش فرهنگ را ناديده گرفته اند و توجه خود را به متغيرهاي مانند تكنولوژي ،منابع مالي،منابع انساني،مواد و مشتريان و ثبات محيط معطوف كرده اند.استراتژي قوم گرا ،اقليم گراوجهان گرا:امروز بيشتر تئوريهاي مديريت ،قوم گرا هستند يعني در آنها محيط فرهنگي مسلم و بديهي فرض

شده است .آنچه مانياز داريم حساسيت فرهنگي بيشتر در تئوريهاي مديريت است.چنين نتيجه اي را مي توان در انسان شناسي سازماني يا انسان شناسي مديريت بناميم .نظام اقتصادي ايالات متحده:آمريكايي ها به بازار آزاد و نظام سرمايه داري اعتقاد دارند در حالت ايده آل همه8 ابزار توليد بايد در اختيار بخش خصوصي باشد.اما اطلاعات موجود چيز ديگري مي گويند.به عناون مثال بررسي هاي اخير نشان مي دهد كه بخش دولتي آمريكا در مقايسه با آلمان غربي و انگلستان بخش بيشتري از اقتصادرا در اختيار دارد.مشخصه اصلي اقتصاد آمريكا اتكاي آن به اصول سرمايه داري است ولي با دقت بيشتر مي توان دريافت كه اقتصاد اين كشور اقتصادي مختلط ويا آميزه اي از بخش هاي خصوصي يا دولتي است در نتيجه بيشتر شركت هاي بزرگ آمريكاي جهت گيري محلي (يابومي)دارند.و اين ديدگاه پيامدهاي اقتصادي شديدي دركل اقتصاد كشور دارد.به عنوان مثال :دردودهه گذشته شركت هاي خارجي در آمريكا (نظير شركت هاي تويوتا ،هوندا؛سوني وپاناسونيك)حضور فعال داشته اند وبه بي اعتباري اقتصادي واجتماعي آمريكا دامن زاده اند.دريك نتيجه گيري كلي بدست مي آيد كه ايالات متحده آمريكا نسبت به تفكر خلاق و عملكرد مديريت ،نقش انحصاري ندارد كه اين موضوع درس دردآوري براي امريكاي هاست كه بايد آن را آموخته باشند . رويكرد آمريكايي در زمينه مديريت امري جهاني نيست ، آنچه در آمريكا بنحوي عمل مي كند ، ممكن است در سايه كشور ها مفيد نباشند عكس اين نيز صادق است . درك ارزش ها و ديدگاه هاي فرهنگي هر كشور ، در درك جامع تر رويكرد كشور در زمينه مديريت و نحوه عملكرد سيستمهاي فرعي

اجتماعي ، قانوني و اقتصادي آن ، نقش اساسي دارد . در نهايت به بررسي دلايل پرداختن به مطالعات مديريت تطبيقي مي پردازيم : نخست ما در دنيايي به هم وابسته زندگي مي كنيم دوم ، نگرش تطبيقي ، ضروري است . ما هر چيزي را در رابطه با چيزي خاص ( خواه يك ايده آل ضمتي يا استاندارد اندازه مي گيريم و ارزيابي مي كنيم . سوم : مطالعه نظام يا فرهنگهاي مختلف فهم و درك ما را بيش از زماني صيقل مي دهد كه درك ما تنها از فرهنگ خودمان ناشي مي شود . چهارم مطالعه مديريت تطبيقي از طريق گسترش دامنه متغيرهايي كه براساس آنها يك پديده خاص مديريتي يا سازماني مي تواند مورد مطالعه قرار گيرد . باعث گسترش مباني دانش و آگاهي مي شود و مورد آخر اينكه مهمترين دلايل مطالعه مديريت بين فرهنگي يا تطبيقي آن است كه اين مطالعات به فرد كمك مي كند تا فرهنگ و محيط خود را ارزيابي كند . نام كتاب : مديريت تطبيقي تاليف : راگونات مترجم : دكتر عباس منوريان ناشر : موسسه كتات مهربان نشر چاپ : دوم 1387

ژاپن

نويسنده: پاتريشيادي.نتزلي

خلاصه كتاب: نام كتاب: ژاپن- نويسنده: پاتريشيادي.نتزلي- ترجمه: فاطمه شاداب - چاپ اول  3000 نسخه- اسفند ماه 1383-  چاپ شمشاد- انتشارات ققنوس-مقدمه: ملتي متحد: ژاپن كه كشوري است متشكل ازجزاير متعدد بسياري ازرسوم خودراحفظ كرده ودرعين حال ازمزاياي فناوري امروزي نيزبهره مند شده است. براي مثال، بسياري ازمردم ژاپن صاحب تلويزيون دستگاه هاي صوتي استريوورايانه هستند ولي هنوز گاه به حمام هاي عمومي مي روند درمراسم سنتي چاي شركت مي كنند

وبه جاي ماشين حساب الكترونيكي از چرتكه استفاده مي كنند. همين آميختن روش هاي سنتي وامروزي سبب شده است تا كاتوهيدتوشي1، جامعه شناس ژاپني چنين اظهارنظركند: ]ژاپن كشوري است كه همزمان حضور هماهنگ پديده هاي كهنه ونو درآن ممكن است موجوديت وعملكرد ژاپن بر اساس اين هماهنگي به وجود آمده است [. مقاومت دربرابر تغيير وتحول چون مردم ژاپن براي شيوه هاي سنتيشان ارزش بسياري قائلند، هويت ملي قدرتمندي دارند و به شدت در مقابل آثار فرهنگي خارجي مقاومت مي كنند. درواقع، در طي تاريخ اين كشور در بسياري از اوقات ژاپني ها بيگانگان را آگاهانه وستيزه جويانه رانده وكساني را كه از باورهاي غربي پشتيباني مي كرده اند، اعدام كرده اند. حتي هنگامي كه ژاپني ها بعضي از روش هاي بيگانگان را پذيرفتند-چه به انتخاب چه بالاجبار چنان كه بعد از جنگ جهاني دوم رخ داد - اين پذيرش سبب نشد تا در نفس هويت ژاپن تغييري پديد آيد. تغييرات فرهنگي هم اگر در ژاپن روي داد بسيار كند سطحي بود از اين تغييرات سطحي را مي توان در شيوه ي حذف زمينداري[فئوداليسم] در ژاپن جستجو كرد طي سده ي نوزدهم ميلادي ژاپن به طور رسمي به وجود روابط ارباب - رعيتي پايان داد. اما احساساتي كه با اين روابط پيوسته بود- از جمله وفاداري، احترام به قدرت، انديشه ي نظارت يك فرد بر زيردستان-به روابط كارفرمايان- كارگران انتقال داده شد. در نتيجه بقاياي فئوداليسم دربنگاه ها وشركت هاي امروزي ژاپن يافت مي شود. موفقعيت در زمينه ي فناوري هاي پيشرفته مقاومت دربرابر تغييرات فرهنگي مانع از گسترش فناوري هاي نوين وتوليد كالاهايي كه

ساير كشورهانياز دارند، نشده است. ژاپن درزمينه ي اقتصاد تمايل زيادي به فراگيري راهكارهاي تجارتي وپذيرش آن ها دارد بدون اينكه به ارزش هاي ژاپني آسيبي برسد. بويه لا فايت دو منته1، پژوهشگر، كه مدت ها در ژاپن زندگي كرده ودر زمينه ي روابط ژاپن آگاه است مي گويد: از اواخر دهه ي 1940 از نزديك درگير مسائل ژاپن شدم ومي توانم تفاوتي [بين ايالات متحده و ژاپن]را كه فراتر از تمام ظواهر است وعاملي مؤثردر تبديل ژاپن از يك جامعه ي فئودالي منفرد به يك قدرت اقتصادي طي چند دهه است شرح دهم. بلافاصله بعد از بازشدن دروازه هاي ژاپن به روي غرب در سال هاي مياني دهه ي 1850، ژاپني ها چه با بورسيه هاي دولتي چه بصورت شخصي ومستقل براي آموزش راهي كشور هاي غربي شدند تا هر آنچه غرب براي عرضه دارد بيابند و توليد بكنند. اين فعاليت تا چند سال ادامه داشت... وژاپني ها هنوزهم، مثل هميشه، علاقه زيادي به يادگرفتن همه چيز وهر كاري دارند... حال آنكه اغلب غربي ها نه تنها ژاپني ها وژاپن را ناديده مي گيرند، علاقه زيادي هم به آموختن ندارند. رهيافتي قديمي براي مشكلات امروزي ژاپني ها جامعه ي آمريكايي را مطالعه كرده اند وهرگاه براي پيشرفت كشور خودشان لازم بوده، با ايالات متحده همكاري كرده اند. ژاپني ها در عين حال كه به عنوان بخشي از جامعه ي بين المللي عملكرد مشخصي دارند، اما هيچ گاه اجازه نداده اند كه انديشه هاي غربي ديدگاه هاي فرهنگيشان را تغيير دهد. دومنته يادآور مي شود كه اين پديده نتيجه ي فلسفه ي كهن ژاپني به

نام كيوسئي1 است كه آن را به مثابه ي[زندگي كردن در عين همكاري و هماهنگي با بقيه دنيا] شرح داده است. در جامعه ي ژاپن به هماهنگي ونيز خويشتنداري وانضباط فردي اهميت زيادي داده مي شود. توانايي كنترل ذهن وجسم براي هر شخص مهارت ضروري است وتمايل آمريكايي ها به ابراز احساسات يك نقطه ضعف به شمار مي آيد. در نتيجه، رويكرد ژاپني ها به موضوع هاي  اجتماعي با آنچه در جهان غرب متداول است تفاوت بسياري دارد. ژاپني ها براي مواجهه با مشكلات امروزي هم به عادات فكري سنتيشان متوسل مي شوند. به همين دليل، علي رغم اين كه بسياري از ژاپني ها بعضي از گرفتاري هاي زندگي آمريكايي را پذيرفته اند، اما ويژگي هاي ملي آن ها طي هزاران سال تغيير نكرده است. تأثير جغرافيا جغرافياي ژاپن تا حد زيادي بر هويت ملي اين كشور تأثير گذاشته است. اين كشور از زنجيره اي بيش از سه هزار جزيره تشكيل شده است كه از شمال شرقي به جنوب غربي امتداد يافته اند واز نزديك ترين همسايگانش- كره،چين، روسيه وفيليپين- به واسطه ي وجود درياي اختسك در شمال،درياي ژاپن در غرب و درياي چين شرقي درجنوب جدا مي شود ودرشرق آن اقيانوس آرام گسترده شده است. ژاپن تا قاره آمريكاي شمالي بيش از شش هزار كيلومتر فاصله دارد. نبود مرزهاي مشترك زميني امكان كنترل ورود كالاهاي خارجي وافراد بيگانه وانديشه هاي خارجي را براي ژاپني ها ساخته است. از حدودقرن چهارم ميلادي كه ژاپن به صورت يك كشور در آمده است،هم بازديدكنندگان وهم كالاهاي خارجي هيچ گاه نتوانسته اند بي سروصدا از مرزهاي كشور عبور

كنند بلكه فقط هر چند يكبار و كاملاً مشخص با كشتي وارد             شده اند. سرزمين كوهستاني جغرافياي خاص كشور ژاپن سبب شده كه مردم ژاپن از يكديگرجدا باشند. دراغلب جزاير كوههاي بلندي وجود دارد كه زمين ها را به قسمت هاي كوچك تقسيم وساحل شرقي را كرانه ي غربي جدا كرده است. اين جدايي مردم جزاير مختلف از يكديگر مثل نبود همسايگان كشور در تشكيل ديدگاه وهويت ملي مؤثر بوده است . چنان كه پروفسور ساكاموتوتارو،كه در زمينه ي تاريخ كهن ژاپن صاحب نظر است،مي گويد:[اقليم خاص و كوهستاني كشور يكي از دلايلي است كه مردم ژاپن ديدگاه مقطعي وخاص براي ايجاد دولت هاي كوچك و منطقه اي دارند.] بيش از هفتاد درصد سرزمين ژاپن كوهستاني است. وجود چنين سرزمين هاي ناهمواري به زمينه ي زمين شناختي ژاپن مربوط است، اين جزاير در واقع قله هاي رشته كوههايي است كه از كف اقيانوس فراز آمده اند. حركت اين رشته كوه ها هنوز هم ادامه دارد و به همين دليل ژاپن در معرض نيروهاي كوه زا و پيامدهايي مثل زلزله وآتشفشان است. درواقع اين كشور بر يكي از بزرگ ترين و فعال ترين گسل هاي زلزله خيز در دنيا واقع است. تقريباً هر روز زلزله هاي كوچك روي مي دهد و زلزله هاي شديد همواره تهديدي جدي به شمار مي رود. آب و هوا يكي ديگر از عوامل طبيعي كه ژاپن را تهديد مي كند بروز تيفون يا طوفان هاي شديد حاره اي است كه غالباً در ماه هاي اوت و سپتامبر رخ مي دهد. تيفون ها معمولاً سبب جريان سيلاب هاي شديد، لغزش زمين و

آسيب هاي فراوان به علت وزش باد شديد مي شوند. ماه هاي ژوتن و ژوئيه فصل باران است كه تقريباً هر روز باران مي بارد،گرچه در بقيه طول سال هم به طور پراكنده باران مي بارد.در اغلب مناطق درطي سال بيش از صد سانتيمتر باران مي بارد. البته ميزان بارش باران وبرف در ژاپن به محل مورد نظر بستگي دارد.  براي مثال،در جزيره ي هونشو كه منطقه اي كوهستاني است در سال بيش از چهار صد سانتيمتر باران مي بارد،درحالي كه در توكيو ميزان بارش باران فقط حدود 130 روز است. همچنين درطول زمستان در توكيو ميزان بارش باران فقط چند روزي برف مي بارد، درحالي كه در جزيره ي هوكايدو تعداد روزهايي كه برف مي بارد،حدود130 روز است. معمولاً بارش برف در كناره ي درياي ژاپن سنگين است. درواقع زمستان اين منطقه از زمستان هاي سخت دنيا به شمار مي آيد. در زمستان، تفاوت درجه حرارت در كشور بسيار زياد است،به طوري كه ميانگين حداكثر دما ده درجه ي سانتيگراد زير صفر در شمال و هشت درجه ي سانتيگراد بالاي صفر در جنوب است. اين تفاوت درجه حرارت در تابستان هم ادامه مي يابد. به طوري كه ميانگين دماي مناطق شمالي بيست درجه ي سانتيگراد ودر جنوب سي درجه ي سانتيگراد است. دليل چنين تفاوتي در درجه ي حرارت به علت طول كشور ژاپن است. اين كشور با طولي بيش از دو هزار كيلومتر در امتداد شمالي-جنوبي از منطقه ي معتدل تا تحت حاره اي ادامه يافت است. پوشش گياهي و حيات وحش ژاپن به دليل بارش فراوان، پوشش گياهي انبوهي دارد. تقريباً دو،سوم

ژاپن پوشيده از جنگل است و در مناطق تعداد متنوعي از پرندگان و جانوران يافت مي شود. جزاير شمالي به دليل داشتن روباه و خرس قهوه اي مشهور هستند. در جزاير مياني گراز،آهو،آنتيلوپ،خرس،خَز،قرقاول،اردك هاي چيني و خرهاي وحشي كه آن ها را ماكاكو1 ژاپني مي نامند،وجود دارد،در جزاير جنوبي هم تعداد زيادي مار و خرگوش صحرايي وجود دارد. روزگاري درياهاي اطراف ژاپن از حيات وحش غني بود و حيواناتي از جمله لاك پشت،وال،دولفين و انواع بسياري از ماهي ها و سخت پوستان در آب هاي اين منطقه يافت مي شدند. اما صيد بيش از حد و آلودگي سبب شده است كه تنوع حيات آبزيان رو به كاهش گذارد. در نتيجه،ژاپني ها كه زماني فقط در آب هاي ساحلي به ماهگيري مي پرداختند،در سال هاي دهه ي 1960 حوزه ي صيدشان را گسترش دادند و به اقيانوس آرام و حتي به اقيانوس اطلس رسيدند. هنگامي كه كشورهاي ديگر مانع نزديك شدن صيادان ژاپني به سواحل كشورشان شدند،ژاپن در زمينه ي ماهيگيري تواقفنامه هايي را امضا كرد كه به آن ها اجازه مي داد كارشان را ادامه دهند. همزمان،در كشور پرورش آبزيان از جمله ميگو،خرچنگ و صدف گسترش يافت. اگر چه به اين ترتيب غذاهاي بيش تري توليد مي شد،هنوز هم براي رفع نيازهاي غذايي ژاپن كافي نبود. امروزه ژاپن يكي از بزرگ ترين واردكنندگان محصولات دريايي در جهان است كه غذاهاي دريايي را عمدتاً از ايالات متحده،چين،تايوانو كره وارد مي كند. مردمي خودكفا ژاپن در ابتداي تاريخش دادوستد با بيگانگان را براي تهيه غذا نمي پذيرفت. به همين دليل،باوجود اندك بودن زمين هاي هموار و نبود

خاك غني،مردمان ژاپندر زمينه ي كشاورزي روش هايي را ابداع كردند كه مزارعشان را پر محصول كرد و آن ها ياد گرفتند كه غذا را ابداع كردند كه روش هاي ساختمان سازي حداكثر استفاده از فضاي محدود را مدنظر قرار دادند. به علاوه،اتاقي كه شب براي خواب استفاده مي شد،در طي روز براي منظورهاي ديگر استفاده مي شد. جغرافياي كشور ژاپن،مردم اين سرزمين را مجبور كرد تا پر كار و قناعت پيشه باشند. مقاومت ژاپن در برابر تداخل بيگانگان به واسطه ي وجود مرزهاي طبيعي كشور- كه نه تنها از كوه و دريا بلكه از سواحل ناهموار تشكيل شده است- تسهيل شده بود. هيچ بارزگاني نمي توانست بدون آگاهي مقامات محلي وارد كشور شود و ژاپن مي توانست تقريباً به آساني از مرزهايش دفاع كند. در مقابل،ساير كشورهاي قاره ي آسيا مثل چين همواره در طول مرزهاي مشترك و گسترده ي خاكشان جنگ و درگيري داشتند. به همين دليل،ذهنيات ژاپني ها با مردمان متفاوت است. در حدود قرن سوم ميلادي،چيني هايي كه از ژاپن ديدن كردهاند،وجود اين تفاوت ها از جمله پرهيز ژاپني ها از بيگانگان و عدم تمايل آن ها به ترك خانه شان را شرح داده اند. چند قرن بعد، حكومت ژاپن تصميم گرفت تا مرز هاي كشور را به طور كامل به روي خارجي ها ببندد و رسماً مانع ورود آن ها به كشور و خروج شهروندان از اين سرزمين شود. رشد سريع جمعيت چون تعداد كساني كه از ژاپن خارج مي شدند بسيار اندك بود و صلح و آرامش تقريباً در كشور پايدار بود،جمعيت كشور به سرعت افزايش يافت. طبق نوشته

ي بعضي از پژوهشگران،جمعيت ژاپن در قرن هفتم تقريباً پنج ميليون نفر و در قرن چهاردهم حدود ده ميليون نفر بوده است. در حال حاضر،تقريباً125 ميليون نفر در ژاپن زندگي مي كنند كه باعث شده ژاپن به عنوان هفتمين كشور پرجمعيت جهان شناخته شود. تراكم جمعيت هم در ژاپن بسيار بالاست. حدود 98 درصد از گستره ي 373458 كيلومتر مربعي ژاپن بين چهار جزيره ي اصلي-هونشو،هوكايدو،كيوشو و شيكوكو- تقسيم شده است. اما به دليل ساختار نا هموار و كوهستاني سرزمين،ژاپني ها در ده درصد وسعت كشور سكونت دارند. چهار،پنجم جمعيت يا تقريباً صد ميليون نفر در جزيره ي هونشو زندگي مي كنند كه از نظر جغرافياي بزرگ ترين جزيره ي ژاپن است. جزيره ي هوكايدو فقط پنج درصد جمعيت ژاپن را در خود جاي داده است،در حالي كه جمعيت جزيره ي كيوشو حدود دوازده درصد و جزيره ي شيكوكو كم تر از چهار درصد جمعيت را شامل مي شود. جزيره ي هونشو به دليل اندازه ي بزرگ و جمعيت زيادش به پنج منطقه اجتماعي- اقتصادي تقسيم شده است: كانتو، چوبو، چوگوكو و توهوكو. از ميان اين مناطق پر جمعيت ترين منطقه كانتوست كه سي درصد جمعيت ژاپن رادر خود جاي مي دهد. كسب وكارهاي كوچك هوكايدو به دليل كشاورزي اش مشهور است. در تمام جزاير اصلي ژاپن شكلي از كشاورزي وجود دارد. اما در اكثر آن ها ،اغلب مزارع كوچك هستند كشاورزان بخش اصلي درآمدشان را از شغل دومشان به دست مي آورند. اين نكته در مورد صنعت ماهيگيري هم صدق مي كند. بخش اعظم محصولات صيادي در دست افراد و خانواده هاست با وجودي

كه دولت تشكيل سازمان هاي بزرگ را تشويق مي كند و درآمد حاصل از صيادي معمولاً با درآمد ساير كارها همراه مي شود. درمورد صنعت معدن هم وضع به همين منوال است. دراين بخش هم به جاي معادن بزرگ،معادن متعدد كوچك و پراكنده اي وجود دارد. امروزه ژاپن حدود هفتاد درصد مواد خام مورد نيازش از جمله سوخت هاي فسيلي،منسوجات،الوار،موادشيميايي،غذا و مواد فلزي را وارد مي كند،در حالي كه صادرات آن عمدتاً شامل كالاهاي توليد شده از قبيل خودرو،ماشين هاي صنعتي و دستگاه هاي الكترونيكي است. ده درصد كل صادرات جهان به ژاپن تعلق دارد و ايالات متحده بزرگ ترين مشتري ژاپن است. اما در اين دادوستد هم عدم تعادل شديدي حاكم است: در اواخر سال 1998 تفاوت تجاري ايالات متحده و ژاپن به 64 ميليارد دلار رسيد و در اوايل سال 1999 ايالات متحده به ژاپن اخطار كرد كه به سريزكردن بازارهاي فولاد آمريكا پايان دهد. آغاز دوران فئوداليسم] زمينداري[ در واقع بيشتر شهرهاي ژاپن زاييده ي نظام زمينداري هستند كه قبلاً در ژاپن حاكم بود. در دوران فئوداليسم  ]زمينداري[ ،رئيس يك خانواده ي قدرتمند دژ و قلعه مي ساخت و حاميانش در نواحي اطراف آن كه ملك اربابي1 ناميده مي شد، زندگي مي كردند. اين برج و باورها بازرگانان و صنعتگران را بسوي خود جلب مي كرد و به تدريج يك شهر تشكيل مي شد. به همين سبب در ژاپن تعداد شهرها بسيار زياد است و در تمام دنيا تنها شهرهاي ايالات متحده از ژاپن بيش تر است،با وجودي كه مساحت ژاپن به مراتب از ايالات متحده كم تر است. در ژاپن وجود

داشته است و تعداد اين شهرها طي قرن هاي بعد افزايش يافته است. قبل از قرن چهارم ميلادي هر يك از اربابان مالك و زميندار به طور مستقل عمل مي كرد. سپس يكي از املاك اربابي بزرگ تر كه در دست قبيله ي ياماتو بود،باقي مناطق را تحت كنترل خود گرفت و در پايان قرن چهارم قبيله ي ياماتو كشور را متحد ساخت و امپراتوري تأسيس كرد و رؤساي قبيله به عنوان  خانواده ي سلطنتي بر تخت نشستند كه تا به امروز هم به سلطنت ادامه مي دهند. طبق افسانه هاي ژاپني امپراتورها از 660 سال قبل از ميلاد حكومت مي كرده اند،اما اين قبيله ياماتو بود كه يك سلسله ي واقعي با فرماروايي موروثي و حكومت مركزي تشكيل داد بيگانگان در قالب دشمن و صلح سامورايي ها اولين عامل تهديدكننده قبايل بومي بودند كه زمين و اراضي گسترده اي در اختيار داشتند. اربابان اين قبايل كه توانگر و قدرتمند بودند، سپاه هاي بزرگي متشكل از رزمندگان حرفه اي داشتند كه در ابتدا بوشي و بعدها سامورايي خوانده شدند. اين رزمندگان به تدريج يك طبقه ي اجتماعي جداگانه به وجود آورند كه موقعتشان به طور موروثي از پدر به پسر منتقل مي شد و اگر پسر بي لياقت بود به پسر خوانده ها يا برادرزاده ها انتقال مي يافت. وظايف سامورايي ها بسته به نيازهاي اربابانشان متفاوتبود. بسياري از آن ها مأمور جمع آوري ماليات و حفظ نظم عمومي بودند. بعضي از آن ها در صورت بروز جنگ با سامورايي هي ديگر چه در حمايت از اربابانشان، چه جنگاوران خودي درگير جنگ مي شدند. خدمت

نظامي اجباري براي مزرعه داران ژاپني در سال 792 از بين رفت و به اين ترتيب، سامورايي ها براي حفظ صلح لازم بودند. به علاوه، توزيع رسمي زمين ها،به طور كلي، در سال 844 پايان يافت و اين به آن معني بود كه اگر يك مالك يا سامورايي زمين بيش تري مي خواست، بايد براي آن زمين مي جنگيد. تايراها و ميناتوها در سال 935 ، يك قبيله ي جنگجو كه تايرا نو ماساكادو رهبري آن را به عهده داشت، تقريباً تمام ايالت كانتو را تصرف كرد و در اواخر قرن دوازدهم كنترل كيوتو را از يك قبيله ي قدرتمند ديگر به نام فوجي وارا گرفت. تايرها بسياري از رقبايشان را به قتل رساندند. يكي از كساني كه آن ها كشتند، رهبر يك قبيله ي جنگجوي ديگر به نام ميناموتو بود. قبيله ي ميناموتو نيز مثل قبيله ي تايرا در قرن دهم و يازدهم قدرت گرفته و طي اين دوران با قبيله ي فوجي وارا متحد شده بود. هنگامي كه تايرا رهبر آن ها را به قتل رساند، قبيله ي ميناموتو از تلاش هاي پسر آن مرد،يوري تومو، براي انتقام گيري حمايت كرد. اين قبيله كه توسط پسرعموي يوري تومو به نام يوشيناكا و برادر ناتني او به نام يوشيت سون رهبري مي شد توانست قبيله ي تايرا را با موفقعت از پايتخت بيرون براند و بعدها طي يك نبرد دريايي آن ها را به طور كامل از بين برد.در سال 1185 ، يوري تومو در شهر كاماكورا نوعي حكومت نظامي تأسيس كرد  . براي نظارت بر فعاليت هاي رايج در  تمام ايالت هاي ژاپن

، فرمانداران نظامي به نام شوگو منصوب كرد. او همچنين افرادي را به عنوان مباشران نظامي با  عنوان جيتو منصوب كرد  تا ماليات ها را جمع آوري و بر زمين هاي خصوصيو عمومي نظارت كنند و نظم عمومي را حفظ كنند. در سال 1192 ،امپراطور رسماً لقب شوگان يا ژنرال ارشد كل كشور را به يوري تومو اعطا كرد. اين آغاز دوران استبداد نظامي بود كه حدود هفتصد سال طول كشيد. افرادي كه آنان را شوگونيت مي ناميدند به تدريج كنترل تمام امور حكومتي را به دست گرفتند و براي امپراطور قدرتي باقي نماند. يوري تومو در سال 1199 درگذشت، اما شوگان نشين كامارا تحت رهبري خانواده ي هوجو كه يوري تومو از طريق ازدواج با ايشان ارتباط داشت، تداوم يافت. شوگان نشين توكوگاوا شوگانشين توكوگاوا 264 سال، از سال، از سال 1603 ميلادي تا 1867 عمر كرد. طي اين مدت حكومت بار ديگر سياست هاي انزواجويانه ي دقيقي در پيش گرفت. اغلب اروپايي ها از ژاپن اخراج شدند و براي رفع تأثير بيگانگان بر فرهنگ ژاپن تلاش بسياري شد. فرهنگ منحصر به فرد در ژاپن ساختار اجتماعي غيرقابل انعطاف بود و از افراد خانواده انتظار مي رفت كه از رئيس خانواده اطاعت محض داشته باشند، همان طور كه جنگاوران در برابر اربابانشان مطيع محض بودند. بر وفاداري بسيار تأكيد مي شد به طوري كه مردم بر اين باور بودند كه تضعيف كردن افراد طبقه هاي بالاتر كاري غيراخلاقي است. جدايي بين طبقات اجتماعي به شدت رعايت مي شد. طي دوران سلسله ي توكوگاوا، تقريباً هشتاد درصد مردم مزرعه دار و كشاورز، هفت درصد جنگاور

و بقيه ي مرئم صنعتگر و بازرگان بودند، اگر چه تعداد افراد اين گروه اندك بود، ولي به تدريج تعداد بازرگانان و صنعتگران افزايش يافت و نفوذ آن ها بر جامعه ي ژاپن فزوني گرفت. بازرگانان در بعضي صنايع بازرگاني، در اقداماتي نظير وام دادن و توليد نوشيدني ساكي، چنان تجارت بزرگي پديد آورند كه جنگاوران كه غالباً جنگاوران به آن ها مقروض بودند. به علاوه، بازرگانان شهر نشين از هنر و هنرمندان حمايت مي كردند گل و چاي در ژاپن گل آرايي بسيار اهميت دارد، گل آرايي ژاپني ها با گل آرايي در كشورهاي غربي بسيار متفاوت بوده است. ژاپني ها معتقدند فردي كه گل ارايي مي كند نه تنها در ايجاد يك نمايش زيبا شركت مي كند بلكه با زمين و بهشت ارتباطي برقرار مي نمايد كه نظم و قدرت دروني را تقويت مي كند. وقتي گل آرايي پايان مي يابد، هر گل بايد سرزنده و با هماهنگي كامل با محيط اطرافش به نظر برسد. مراسم چاي هم مثل گل آرايي قبل از دوران سلسله ي توكوگاوا بخشي از فرهنگ ژاپن را تشكيل مي داد ولي طي اين دوران اهميت و گسترش بيش تري يافت.... مراسم چاي انواع مختلف دارد كه مثل گل آرايي با هدف ايجاد هماهنگي و نظم دروني و نيز نمايش زيبايي و كمال برگزار مي شود. علاقه به ادبيات در شوگان نشين توكوگاوا ارج نهادن به زيبايي و طبيعت را تشويق و انتشار علم را ترغيب مي كردند. چاپ از سال شروع شد و مدت كوتاهي پس از آن ،تقاضا براي ادبيات و كتاب به طور چشم گيري افزايش

يافت.  1609 در همان زمان ،چاپ رنگي با گراور هاي چوبي ممكن شد و به اين ترتيب كتاب ها با تصاوير خوشايندي مصور شدند. اولين كتاب تاريخي ژاپن كوجيكي نام داشت كه در قرن هشتم ميلادي منتشر شد. اولين داستان كوتاه به نام گنجي مونوگاتاري هم در قرن دهم منتشر شد. پس از آن داستان هاي كوتاه با مضامين عاشقانه و قهرمانان درباري كه شبيه به داستان گنجي بودند پديد آمدند. همزمان با پيشرفت ادبيات، نرخ باسوادي هم افزايش يافت. در پايان اين دوران، اغلب افراد طبقه ي جنگاوران باسواد بودند و اغلب رعايا بجز افراد بسيار فقير نيز باسواد بودند. فروريختن شوگان نشين هر پيماني كه با بيگانگان منعقد مي شد،به رغم اعتقاد مردم ژاپن مبني بر اين كه حكومت نظامي كشورشان بايد براي محافظت كشور از ورود بيگانگان اقدامات جدي تري به كار گيرد، موج جديدي از انتقادها را در برابرشوگان نشين پديد مي آوردند. توقعات بالا گرفت، كارگزارن شوگان نشين به قتل رسيدند و مردم خواستار اين شدند كه قدرت به طور كامل در اختيار امپراطور قرار گيرد. در اوساط قرن نوزدهم امپراطور ميتسوهيتو در چهارده سالگي به سلطنت رسيد. وقتي شوگان نشين از بين رفت، ميتسوهيتو دوباره قانون سلطنتي را معتبر اعلام كرد و نام مئيجي را كه به معناي [ حكومت داراي بينش ] است براي خود انتخاب كرد. او تا اوايل قرن بيستم، تا زمان مرگش بر ژاپن حكومت كرد و اين دوره به نام مئيجي ناميده شد. امروزي شدن كشور امپراطور مئيجي تغييرات بسياري در ژاپن ايجاد كرد براي مثال نظام بانكداري امروزي تاًسيس كرد او فانوس هاي

دريايي، بنادر، راه اهن و شبكه ي تلگراف احداث كرد و استخراج معادن را توسعه بخشيد، همچنين نظام آموزشي نوين و اجباري به وجود آورد. در اوخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ژاپن رشد صنعتي چشمگيري داشت و طي جنگ با چين و روسيه توانست سرزمين هاي بيش تري را تحت كنترل بگيرد.خيلي زود هيروهيتو، پسر مئيجي، كه از نظر ذهني بيمار بود، جانشين او شد. ظهور نظاميان نيروهاي نظامي به تدريج اين توانايي را يافتند كه حكومت ژاپن را به دست بگيرند و يكي از ژنرال هاي ارتش نخست وزير شد. همزمان نيروهاي ژاپني در چين به تصرف مناطق بيش تري كه ويتنام امروزي را تشكيل مي دهد ادامه دادند. در اين زمان جنگ جهاني دوم در اروپا شعله ور شده بود و ژاپن با نيروهاي مهاجم يعني ايتاليا و آلمان پيمان بسته بود. در نتيجه، ايالات متحده ژاپن را به عنوان يك تهديد بالقوه در نظر داشت و راه را بر روي كشتي هاي نفتكش كه به بنادر ژاپن مي رفتند، بست. ژاپن اين كار آمريكا را با بمباران پايگاهاي نيروي دريايي ايالات متحده در پرل هابر، در هاوايي و اقيانوس آرام در هفتمدسامبر 1941 جواب داد. به اين ترتيب ايالات متحده عليه ژاپن اعلان جنگ كرد . پيروزي هاي ژاپن عمر كوتاهي داشت در حمله ژاپن به پرل هاربر هيچ يك از جنگنده هاي هوايي آمريكا مي توانستند با موفقيت از طريق هوا به ژاپن حمله كنند . در ماه مه و ژوئن سال 1942 ، ژاپن در نبردهاي دريايي در درياي كورال و جزيره ميدوي شكست خورد و مدت كوتاهي

پس از آن دولت ژاپن سقوط كرد . پس از آن آمريكا به چند شهر ژاپن حمله هوايي كرد و كارخانه ها را مورد حمله قرار داد و در روز ششم اوت 1945 ايالات متحده يك بمب اتمي روش شهر هيروشيما انداخت و سه روز بعد شهر ناكازاكي مورد بمباران اتمي قرار گرفت . ژاپن تنها كشوري است كه تا به حال مورد حمله سلاح هاي اتمي قرار گرفته است كه نتايج مخربي هم به بار آورده است . هر دو شهر تقريباً به طور كامل ويران شدند ، دويست هزار نفر كشته و صدها هزار نفر مجروح و تعداد بيشماري قرباني بيماريهاي ناشي از پرتوهاي اتمي شدند كه سال ها بعد خودشان را نشان دادند . بازسازي ژاپن به علت ركورد اقتصادي دوران جنگ جهاني دوم گرفتار فقر گسترده و محدوديت غذايي شده بودند . در واقع گذران زندگي روزمره چنان سخت بود كه ژاپني ها امروزه از آن دوران تحت عنوان كورايتاني به معناي « دره تاريكي » ياد مي كنند . اما ژاپن در پايان جنگ هم دورنماي بهتري نداشت . در سراسر كشور بيش از 1855000 نفر كشته و تقريبا 678000 مجروح يا مفقودالاثر شده بودند . تقريباً 3/1 تجهيزات صنعتي و 4/1 ساختمانها و اغلب كشتي ها تخريب شده بودند .به علاوه ژاپن مجبور بود طبق دستور فاتحان نيروي نظامي اش را خلع سلاح كند و اشغال كشور توسط دشمنان سابقش را بپذيرد . مردم ژاپن از اين مي ترسيدند كه نيروهاي اشغالگر كه عمدتاً آمريكايي بودند تا آنها بدرفتاري كنند . اما در مقابل ايالات متحده به ژاپن در

بازسازي كشور و اجراي سلسله اصلاحات سياسي ، آموزشي و اجتماعي كمك كرد تا دموكراسي در كشور برقرار شود. اقتصاد قدرتمند جريان سازندگي و رشد اقتصادي باعث شد تقاضا براي مواد لازم براي ساخت و ساز افزايش يابد و سود سرشاري نصيب توليد كنندگان اين لوازم شود . طي سالهاي بعد ، شركت هاي ژاپني به رقبايي براي همتايان آمريكاييشان بدل شدند . كشور نه تنها بازسازي شده بود بلكه پس از دوران جنگ به شكوفايي رسيده بود . مردمي صنعتي ژاپن يكي از قدرت هاي صنعتي پيشروست كه با داشتن تقريباً شصت ميليون نفر كارگر دومين اقتصاد بزرگ دنيا را داراست . با وجودي كه كشور ژاپن در زمينه موفقيت هاي تجاري رقيب ايالات متحده به شمار مي رود ، عملكرد شركت هاي ژاپني با رقباي آمريكاييشان بسيار متفاوت است و اين تفاوت به نوبه خود فشارهاي اجتماعي مختلفي را به وجود آورده است . كارگران ژاپني و خانواده هايشان به دليل ديدگاه فرهنگيشان در رابطه با مسائل مربوط به كار با مشكلات منحصر به فردي روبه رو هستند . شركت هاي ژاپني در قالب قبيله اي موسسات تجاري و صنعتي عمده و اصلي ژاپن به صورت گروه هاي بازرگاني صنعتي در كنار هم گرد آمده اند كه بيش تر به يك فاميل يا قبيله شباهت دارند . در ژاپن شش گروه عمده صنعتي وجود دارد : ميتسوبيشي با 139 شركت ؛ ميتسوئي با 110 شركت ، دي – ايچي كانگيو با 117 شركت ، سومي تومو با 108 شركت ، سانوا با 84 شركت و فويو با 64 شركت . گرچه شركت هاي

هر يك از گروه ها ، مستقل هستند ولي به منظور كاهش رقابت ، در فعاليت هاي درون گروهيشان همكاري مي كنند . وفاداري و از خود گذشتگي شركت هاي بزرگ ژاپن به طور مرسوم افراد را از زمان ورود به نيروي كار تا زمان بازنشستگي اجباري در سن 55 يا شصت سالگي استخدام مي كنند . حتي در صورت بروز مشكلات بازرگاني ،كاركنان به ندرت اخراج مي شوند . شركت هاي ژاپني در مقابل اين امنيت شغلي از كاركنانشان انتظار وفاداري و تعهد كامل دارند و كاركنان نيز معمولاً از اين اصل پيروي مي كنند . از همه كاركنان – بدون در نظر گرفتن رتبه شان – انتظار مي رود كه ساعت طولاني به كار مشغول باشند . بسياري از كارمندان شركت ها هفته اي شش روز كار مي كنند . ژاپن روزانه تقريبا دوازه ميليون نفر با قطار جابه جا مي شوند . رقابت در زمينه اشتغال و استخدام به عنوان كارمند در شركت ها به قدري زياد است كه تنها كساني كه در بهترين مدارس تحصيل كرده باشند قادر به كسب آن هستند . تربيت كارگران خوب بسياري از شركت ها كاركنانشان را به اردوهاي آموزشي اختصاصي مي فرستند كه طي آن ها با سخنراني و فعاليت هاي بدني ، داشتن روحيه كار گروهي به آنان آموزش داده مي شود .چنين آموزش هايي در واقع ادامه آن چيزي است كه از دوران مدرسه به ژاپني ها آموخته مي شود . اين نظام براي تربيت كارگران ماهر و داراي روحيه رقابت كارآمد بوده است . به علاوه ، نظام آموزشي ژاپن معمولاً دانش

آموزان را تحت فشار رواني قرار مي دهد كه خود از علل از بين رفتن خلاقيت است . تعداد موضوع هايي كه به دانش آموزان ژاپني آموزش داده مي شود به نسبت كودكان آمريكايي بيش تر است ، براي مثال ، اغلب آنها نواختن يكي از سازهاي موسيقي را فرا مي گيرند و زبان انگليسي را به خوبي زبان ژاپني صحبت مي كنند .دانش آموزان ژاپني حتي در سطح مدارس ابتدايي بيش از آمريكايي ها تكليف خانه دارند و با وجودي كه تعداد ساعات حضور در مدرسه در هر دو كشور برابر است ، كودكان ژاپني روزي پنج تا شش ساعت را صرف انجام تكاليف منزلشان مي كنند . اگر يك دانش آموز ژاپني عملكرد خوبي نداشته باشد ، هيچ گاه براي باز آموزي مطالب ارائه شده مردود نمي شود و در يك كلاس باقي نمي ماند . همه همكلاس ها با هم قبول مي شوند و هيچ گاه عقب نمي افتد و 95 درصد همه دانش آموزان چهار سال دوره دبيرستان را طي مي كنند . با وجود اين در طي دوران آموزشي تمام دانش آموزان مورد بررسي قرار مي گيرند تا معلوم شود آيا استحقاق بودن در يك مدرسه خوب را دارند يا بايد به مدرسه متوسط بروند . آزمون هايي قبل از ورود به هر يك از مراحل آموزشي – ابتدايي ، دبيرستان مقدماتي ، دبيرستان عالي و دانشگاه – برگزار مي شود و كساني كه اين آزمون ها را به خوبي پشت سر نگذارند اجازه حضور در مدارس نمونه و خوب را ندارند . مواد مخدر و خشونت مصرف الكل در

سراسر ژاپن قانوني است . به غير از 225 هزار مكاني كه خاص ارائه و سرو مشروبات الكي است اين نوع نوشيدني ها در محل هاي ديگري هم سرو مي شوند . اما در ژاپن قوانين سختي درباره توليد ، واردات ، نگهداري ، فروش و استفاده از مواد مخدر وجود دارد كه با دقت و تمام و كمال اجرا مي شوند . گروه هاي تبهكاري نيز مثل شركت ها ، ساختاري شبه قبيله اي دارند  و بخشي از اتحاديه ها و شوراي تبهكاري بزرگ كه ياكوزا نام دارند به شمار مي آيند . در ژاپن تقريباً دو هزار گروه تبهكاري بزرگ با 75 هزار عضو وجود دارد . پليس معمولاً هويت اغلب اعضاي اين گروه هاي تبهكاري را مي داند ، ولي آنها را دستگير نمي كند ، مگر اينكه در حين ارتكاب به اعمال غير قانوني شاهدي وجود داشته باشد . در ژاپن تقريباً 28500 نفر پليس مرد هفت هزار پليس زن و 1215 قرارگاه پليس و هزاران جايگاه خياباني پليس وجود دارد. اين جايگاه هاي كوچك ، كه آنها را كوبان مي نامند در سراسر همه شهرها و شهرستان هاي ژاپن ديده مي شود و در واقع علت وجود نرخ پايين جرم و جنايت در ژاپن به حساب مي آيد . جرم هاي خشونت بار به ندرت در ژاپن روي مي دهند ، طبق آمار سال 1995 ، كمتر از پنج درصد كل پانصد هزار جرم واقع شده در كشور مربوط به ضرب و جرح و كم تر از يك درصد آن مربوط به قتل ، سرقت مسلحانه و ايجاد حريق عمدي

بوده است . بيش از 85 درصد موارد باقي مانده مربوط به سرقت است . جايگاه زنان در ژاپن جامعه ژاپن جامعه پدرسالار است كه تصميم گيري در آن عمدتاً كاري مردانه است و از زنان انتظار مي رود از مردان اطاعت كنند . اغلب آنها هنوز هم برتري مردان را مي پذيرند در ژاپن سياستمداران زن نادرند و تنها پنج درصد كرسي هاي قانونگذاري در دست زنان است و از هفده هزار وكيل شاغل در ژاپن كم تر از پنج هزار نفر آنها زن و فقط هفت درصد تمام مديران دفتري را زنان تشكيل مي دهند . حدود چهل درصد زنان ژاپني به كار بيرون از خانه مشغولند . فرهنگ كهن در دوران معاصر اگر چه ژاپن كشوري امروزي به حساب مي آيد ، اما فرهنگ آن تا حد زيادي تحت تاثير رسوم و آيين كهن است . مردم ژاپن اجازه نداده اند تا اعتقاداتشان تحت تاثير بيگانگان تغيير يابد و رويكرد اساسي آنها به زندگي در مجموع در طول تاريخ دست نخورده باقي مانده است . آيين شينتو بعد از جنگ جهاني دوم ، نيروهاي اشغالگر ايالات متحده آيين شينتو ، ديني را كه دست كم يك هزار سال قبل از ميلاد مسيح در ژاپن پديد آمده بود ، غير رسمي خواندند . با وجود اين ، در دهه 1990 بيش از صدهزار زيارتگاه شينتو در ژاپن وجود داشت و تعداد زيادي از مراسم شينتو در كشور برگزار مي شد . ژاپني ها در آيين شينتو شركت مي كنند ، زيرا شينتو آنها را با جامعه و سرزمينشان پيوند مي دهد و نيز

آنها باور دارند كه ناديده گرفتن و شركت نكردن در مراسم شينتو ممكن است به آنها آسيب برساند . اين آيين كه هيچ بنيانگذار رسمي يا كتابي كه بيانگر اصول اعتقادي خاص آن باشد ، ندارد ، دستورالعمل اخلاقي مشخصي موجود نيست . انتشار آيين بودا در سالهاي دهه 1990 تقريباً 98 ميليون ژاپني به شكلي آيين شينتو را به جا مي آوردند و در اغلب خانه ها ، محراب هاي كوچكي براي ابزار احترام به خدايان وجود داشت . اما اجراي آيين شينتو شخص را از پيروي از تعاليم بودا ، ديني كه حدود 2500 سال پيش در هند ظهور كرده ، باز نمي دارد . كره اي ها در قرن ششم ميلادي آيين بودا را به ژاپن آوردند . در حال حاضر بيش از 77 هزار معبد بودايي در ژاپن وجود دارد . آيين كنفوسيوس در حالي كه بسياري از ژاپني ها طبق آيين بودا زندگي مي كنند ، بسياري ديگر از آيين كنفوسيوس پيروي مي كنند . آيين كنفوسيوس نظامي متشكل از قوانين اجتماعي است كه معمولاً به اشتباه دين خوانده مي شود . آيين كنفوسيوس در قرن ششم قبل از ميلاد در چين به وجود آمد و مثل آيين بودا توسط كره اي طي قرن ششم ميلادي به ژاپن آورده شد . در اين نظام بر احترام به قدرتمندان تاكيد شده است . در آيين كنفوسيوس ، از مردم توقع مي رود كه به خرد نسل هاي قديمي تر احترام بگذارند ، رسوم را محترم بشمارند و از پدر يا اربابشان اطاعت محض داشته باشند . خانه ها در اغلب خانه

ها براي بزرگداشت مردگان يك محراب وجود دارد كه در آنجا عود سوزانده مي شود يا مواد مختلف پيشكش مي شود . اغلب خانه ها هم يك شاه نشين خاص تحت عنوان توكونوما دارند كه يك طومار رنگارنگ نقاشي شده و يك سبد آرايي شده روي يك سكوي بلند در آن قرار گرفته است . حمام عمومي بخش مهمي از زندگي ژاپني را تشكيل مي دهد . حمام جايي است براي غوطه خوردن و آرامش يافتن در آب داغ ، و كار صابون زدن و آبكش قبل از ورود به حوضچه آب گرم انجام مي شود . در واقع چه در داخل خانه چه در حمام عمومي هيچ نوع كف يا صابوني داخل آب حوضچه نمي شود . خوراك و لباس ژاپني ها براي صرف غذا در كنار يك ميز كوتاه و روي زابوتون مي نشينند . برنج سفيد پخته يكي از اجزاي هر سه وعده غذا – صبحانه ، ناهار و شام – است كه همراه با مواد ديگر مصرف مي شود و نوشابه معمول چاي سبز يا ساكي است . سوپي از خمير لوبيا به نام ميسوشرو را معمولاً بخشي از صبحانه را تشكيل مي دهد كه همراه با سبزي هاي خرد شده صرف مي شود . ناهار شامل ماهي نمك سود شده و سبزي هاست . شام شامل ماهي ، گوشت گوساله ، خوك يا مرغ و انواع سبزي هاست . گوشت معمولاً سرخ شده سرو مي شود ولي ماهي را معمولاً خام مي خورند . لباس ژاپني ها نيز آميزه اي از لباس سنتي و امروزي است . اغلب ژاپني ها

به سبك آمريكايي لباس مي پوشند ولي در مراسم خاص و نيز هنگام استراحت در منزل كيمونو مي پوشند . كفش هاي سنتي كه با كيمونو يا يوكوتا پوشيده مي شود ، يا كفش هاي تخت چوبي به نام گتا هستند با صندل هاي حصيري و كشي به نام زوري روزگاري زناني كه كيمونو به تن مي كردند . سرگرمي ها و تفريحات سرگرمي ها و تفريحات ژاپني ها مثل بسياري از جنبه هاي ديگر فرهنگ ژاپن آميزه اي از رسوم كهن و امروزي           است . مردم به موسيقي امروزي گوش مي دهند و فيلم هاي جديد تماشا مي كنند و لذت مي برند ، ولي كماكان در مراسم اجراي موسيقي ، رقص و نمايش هاي سنتي ژاپني هم شركت مي كنند . ورزش و بازي فعاليت هاي بدني رايج عبارتند از هنرهاي رزمي از جمله سومو ، جودو ، كاراته ، كندو كيودو . سومو گونه اي كشتي است كه از مراسم شينتو نشئت گرفته است و زماني اعتقاد بر اين بود كه سومو سرگرمي محبوب خدايان است . كشتي گيران سومو معمولاً وزني بين 120 تا 175 كيلوگرم دارند .كيودو تيراندازي با تير و كمان هايي از جنس ني خيززان است . رسانه هاي عمومي يكي ديگر از سرگرمي هاي شايع تماشاي تلويزيون و رفتن به سينماست . تلويزيون ژاپن به تلويزيون آمريكايي شبيه است ولي برنامه سازان در هيچ موردي حتي به تصوير كشيدن مسائل جنسي ، خشونت و نيز از نظر زبان با تهديد با سانسور روبرو نيستند . در ژاپن ، روزنامه ها و مجله ها هم سانسور نمي شوند

. با وجود اين ، خبرنگاران به منابع خبري دسترسي نامحدود ندارند . آنها به باشگاه هاي خبري كه تعدادشان در كشور به چهارصد مي رسد ، وابسته اند . در حال حاضر در ژاپن هفده روزنامه موجود است كه پنج روزنامه به شبكه هاي اقتصادي تلويزيوني وابسته اند ودر تمام كشور توزيع مي شوند. حكومت بر كشور قانون اساسي كنوني كشور در سال 1947 با انجام اصلاحاتي در قانون اساسي مئيجي ( 1889 ) وضع گرديد . طبق اين طرح كه توسط نيروهاي اشغالگر بعد از جنگ جهاني ارائه شد ، امپراتور فقط جنبه نمادين دارد . قدرت اجرايي واقعي در دست كابينه به رهبري نخست وزير است . هيچ يك از اعضاي كابينه نبايد نظامي باشند . و كابينه بايد از حمايت اكثريت قوه مقننه يعني پارلمان برخوردار باشد. پارلمان دو شعبه دارد : خانه نمايندگان يا مجلس عوام و مجلس مشاوران يا مجلس سنا . مجلس مشاوران 252 عضو دارد كه طي يك دوره شش ساله خدمت مي كنند . بعد از هر انتخابات  ، دوره جديد پارلمان رسماً توسط امپراتور بازگشايي مي شود . قدرت سياسي حزب ليبرال دموكرات ، حزب برتر كشور بود و تقريباً هيچ گروه مخالفي در برابر آن وجود نداشت ولي امروزه احزاب مختلفي پديد آمده اند كه هر يك نماينده قشر خاصي هستند . مراقبت هاي بهداشتي و پزشكي تقريباً 97 درصد تمام مراقبت هاي بهداشتي در سراسر كشور در درمانگاه ها و بيمارستانها در قالب برنامه بهداشت ملي ارائه مي شود . اما قطع نظر از مشاركت در اين برنامه ملي ، پزشكاني كه جزو

كادر ثابت بيمارستان ها نباشند حق ندارند بيمارانشان را در اين مراكز درمان كنند . در نتيجه ، بسياري از پزشكان اقدامات پيشرفته پزشكي و درماني را در مطب هاي خصوصيشان انجام مي دهند و تنها در موارد حاد بيماران را به بيمارستان اعزام مي كنند . با وجود اين ، هر كس مي تواند بدون اينكه پزشكي او را به بيمارستان ارجاع كرده باشد ، به آن جا مراجعه كند و خواستار پذيرش شود . دادگاه ها و نهادهاي حكومتي در راس نظام قضايي ديوان عالي قرار گرفته است . اعضاي ديوان عالي عبارتند از يك قاضي كل و چهارده قاضي كه توسط كابينه منصوب ميشوند و تقريباً بيست نفر همكار  هم در زمينه تحقيق و پژوهش به آنها ياري مي دهند . در زمان انتصاب ، خانه نمايندگان مي تواند به رد يك قاضي خاص راي بدهد . كساني كه در ديوان عالي خدمت مي كنند بايد دست كم چهل سال سن داشته باشند و در هفتاد سالگي بازنشسته مي شوند . ژاپن نه اداره اجرايي دارد كه روابط حكومتي را كنترل مي كنند . اين اداره ها كه تحت كنترل نخست وزير هستند عبارتند از : اداره مديريت اجرايي ، اداره دفاع  ، اداره برنامه ريزي اقتصادي ، اداره محيط زيست ، اداره توسعه هوكايدو اداره ملي اراضي ، كميسيون امنيت ملي ، اداره علوم و فناوري و اداره توسعه اكيناوا . به علاوه كشور يك نيروي دفاع ملي دارد كه نيروي زميني ، هوايي و دريايي را شامل مي شود و پرسنل آنها داوطلب هستند .

نظام اداري درانگلستان

1387 ، 11:53

نظام اداري

انگلستان...England

ملاحظات تاريخيقدمت تاريخي انگلستان (جزيره اصلي) به چندين قرن پيش از ميلاد مسيح باز مي گردد. طي قرن ششم، مسيحيت دوباره به انگلستان وارد شد. در اين زمان انگلستان از وحدت سياسي برخوردار نبوده و به چندين كشور تقسيم شده بود كه از جمله مهمترين آنها مي توان به نورثامبريا، مرشا، كنت و وسكس اشاره نمود. گفتني است كه ميان ممالك فوق، همواره درگيري وجود داشت. سرانجام طي سال829، كليه اين ممالك، اگبرت، شاه وسكس را بعنوان پادشاه انگلستان برگزيدند. دراين زمان، انگلستان بر اسكاتلند و ايرلند مسلط نگرديده بود. اگبرت نخستين پادشاه از سلسله ساكسونهاي غربي بود. اين سلسله بخود پانزده پادشاه ديد كه از جمله مهم ترين آنها مي توان به اثلوولف، آلفرد كبير، ادوارد، اتلستن، ادگار واتلرد دوم اشاره نمود. 15پادشاه اين سلسله، طي سالهاي1016-829 بر انگلستان حكومت كردند. در زمان جانشينان اگبرت، انگلستان با هجوم اقوام نورمن مواجه گرديد.بعدها طي سال 878 ، آلفرد كبير آنان را شكست داد و از وسكس بيرون راند، اما ناچار شد كه قسمت هاي شمالي و شرقي انگلستان را به آنان واگذار كند. طي قرن دهم، اراضي فوق مجددا بوسيله دولت انگلستان باز پس گرفته شده و انگلستان ازوحدت كامل برخوردار گرديد. طي سال1991ميلادي، هجوم دانماركي ها به انگستان آغاز شده و نهايتا انگلستان به تصرف آنان درآمد. طي سالهاي42- 1016، انگلستان تحت سلطنت شاهان دانماركي اداره مي گرديد. با افول نفوذ دانماركي ها طي سال 1042، ادوارد خستوان و سپس در سال 1066، هارولد دوم از ساكسون هاي غربي به سلطنت رسيدند. با آغاز نفوذ نورمن ها، مقارن با دوران سلطنت ادوارد خستوان،

زمينه جهت حكمراني نورمن ها فراهم گرديد.انگلستان، طي سالهاي1154-1066تحت سلطنت4 پادشاه نورمن قرار گرفت. سلطنت ويليام اول(ويليام فاتح) نخستين پادشاه نورمن، آغاز دوره جديدي در تاريخ انگلستان به شمار مي آمد، چراكه وي پادشاهي مقتدر بوده و جديت فراواني در ايجاد يك حكومت مركزي داشت.پس از انقراض حكومت خاندان نورمن، خاندان پلانتاژنه به حكومت رسيد. بين اين دو خاندان تا حدودي وابستگي فاميلي وجود داشت. در سلسله پلانتاژنه 8 تن بين سالهاي1399- 1154 حكمراني نمودند. در اوايل قرن سيزدهم، جان بي زمين، پادشاه انگلستان بر آن شد تا پا را از آنچه كه بموجب قوانين به او تعلق مي گرفت، فراتر بگذارد، اما فئودال ها، حاكمان كليسا و شهرها بر ضد او متحد شدند. اين اقدامات سرانجام به پيدايش مجلس عوام در كنار مجلس عيان (لردها) منجر گرديد. در زمان ادوارد اول پنجمين شاه پلانتاژنه (طي سالهاي1307-1272)، حكومت ناحيه ويلز بدست انگلستان افتاد. ضمنا از سال1169، دست اندازي انگلستان به ايرلند آغاز گرديد.سرانجام، ايرلند دراوايل قرن شانزدهم(مقارن با هنري هشتم) به تصرف كامل انگلستان درآمد. طي سالهاي1337تا1453جنگ مهم فرانسه و انگلستان معروف به جنگ صد ساله درگرفت.علت اساسي بروز چنين جنگ هايي، كشمكش هايي بود كه از زمان ويليام فاتح ميان انگلستان و فرانسه بر سر تسلط بر كناره هاي درياي مانش وجود داشت.نخستين مرحله جنگ، طي سالهاي60- 1337در زمان ادوارد سوم، با ادعاي ادوارد مبني بر تملك بر فرانسه آغاز گرديد. طي بروز جنگ دريايي (سال1340)، فرانسه بسختي شكست خورد.در سال1346، بار ديگر فرانسويان در ناحيه كرسي شكست خوردند و در سال بعد بندر كاله بدست انگلستان افتاد. درجنگي كه طي سال1356، در ناحيه

پواتيه رخ داد، ژان دوم پادشاه فرانسه مغلوب و اسير شد و سرانجام دوره اول جنگ هاي صدساله طي سال1360 با انعقاد پيمان بريتاني پايان يافت. به موجب اين پيمان، ناحيه كاله و نواحي غربي و جنوب غربي فرانسه به انگلستان واگذار شد. مرحله دوم اين درگيريها (طي سالهاي73- 1369) جنگ يكطرفه بسود فرانسويها بود كه به آزاد سازي بيشتر سرزمينهاي اشغالي منجر گرديد. طي سال1415، هنري پنجم پادشاه انگلستان، بار ديگر آتش جنگ را شعله ور ساخته و در جنگي در ناحيه آزنكور به پيروزي دست يافت. طي سال1420، با انعقاد پيمان تراوا، شارل ششم پادشاه فرانسه، هنري را بعنوان نايب السلطنه و وليعهد فرانسه منصوب نمود، اما پس از مرگ شارل ششم پسر وي از وليعهدي كناره گيري ننمود، و از اينرو در سال 1422، جنگهاي نامنظمي، مجددا ميان انگلستان و فرانسه رخ داد. طي سال1429، نواحي شمالي فرانسه به تصرف انگلستان و متحدينش (دوك بورگوني و كنت فلاندر) درآمد. در آن اثنا، ژاندارك دختر آزاده فرانسوي، با حمايت شارل هفتم (پسر شارل ششم) اورلئان دربند را آزاد نموده، انگليسي ها را در ناحيه پاته شكست داده و موجبات تاجگذاري شاه در شهر رنس را فراهم آورد. ژاندارك مدت كمي پس از اين به اسارت انگليسي ها درآمده و با حكم تكفير سوزانده شد. قتل فجيع ژاندارك پيروزيهاي فرانسه را كند نساخت و در سال 1435، فرانسه با اعطاي امتيازات بسيار، به اتحاد با دوك بورگوني نائل آمده و مرحله نهايي جنگ آغاز شد.از اين تاريخ، انگلستان بتدريج تمامي نواحي تحت تصرف خود بجز كاله را از دست داد.طي سالهاي جنگ صدساله، اتفاقات

مهم ديگري نيز در انگلستان رخ داد. اين جنگ همچنين موجب شد كه پارلمان كشور به نظارت بر نظام مالياتي و روند انتخاب وزراء مبادرت نمايد.طي سالهاي49- 1348، بيماري طاعون به هلاكت صدها هزار تن در سراسر انگلستان و اسكاتلند و كمبود شديد كارگر منجر گرديد. طي سال 1414 لالردها ( فرقه مسيحي) شورشي برعليه حاكمان طمعكار كليسا كه در دولت نيز نفوذ داشتند، صورت دادند كه بي نتيجه ماند.همچنين طي سال1399، ريچارد دوم از سلطنت خلع شده و هنري چهارم از خاندان لنكستر به پادشاهي انتخاب گرديد.طي سالهاي84- 1455 جنگهاي معروف به جنگ گلهاWar of the) (Roses ميان دو خاندان لنكستر و يورك رخ داد. در اين جنگها، سربازان خاندان لنكستر نشان گل سرخ و سربازان خاندان يورك نشان گل رز سفيد داشتند. طي اين جنگهاريا، هنري ششم (از خاندان لنكستر) و ادوارد چهارم، ادوارد پنجم و ريچارد سوم (هر سه از خاندان يورك) بر انگلستان حكومت داشتند. اين جنگها بنفع خاندان يورك پايان يافت. طي سال1485، هنري از خاندان تودور (تئودور) از خاك فرانسه پاي به انگلستان نهاد و با قتل ريچارد سوم خود بنام هنري هفتم به سلطنت رسيد. خاندان تودور نيز طي سالهاي 1485-1603 بر انگلستان حكومت راندند.شاهان اين سلسله 5 تن بودند. هنري هفتم قدرت سياسي اشراف را كه بر اثر جنگ گلها تضعيف شده بود، درهم شكست. گفتني است كه تاريخ جديد انگلستان از دوره سلطنت 24 ساله وي آغاز مي گردد. دوره سلطنت خاندان تودور، از جمله ادوار درخشان تاريخ انگلستان به شمار مي آيد.در زمان هنري هشتم، اصلاحات ديني در انگستان اعمال گرديد. علت اعمال اين قبيل

اصلاحات، اختلاف وي با پاپ مي باشد. هنري هشتم، به واسطه ازدواج جديد، قصد متركه از همسرسابق خود را داشت و از آنجاييكه اين امر با قوانين مسيحيت آنروز مغايرت داشت، از اينرو پاپ مخالفت نموده و وي را تكفير نمود. در مقابل، وي نيز قانوني از پارلمان گذراند كه بموجب آن كليساي انگلستان تحت نفوذ شاه قرار گرفته و شاه بعنوان رئيس كليسا محسوب گشت. پس از هنري هشتم، سه فرزند او ادوارد ششم، ماري تودور و اليزابت اول به سلطنت رسيدند. بعدها، پارلمان انگليس مسللك انگليكان را تصويب نمود. در سال1558، اليزابت اول به پادشاهي انگلستان رسيد.در زمان سلطنت وي، بروز اختلافات مذهبي موجب كدورت روابط ميان انگلستان و اسكاتلند گرديد. ملكه اليزابت اول درطول 45 سال حكومت خود، انگلستان را از نظر سياسي و نظامي به قدرت درجه اول جهاني مبدل نمود. در اين اثنا، فيليپ دوم پادشاه اسپانيا كه تعصب شديدي نسبت به مذهب كاتوليك داشت، از اصلاحات ديني انگلستان به خشم آمده و به سبب حمايت اليزابت از پروتستانهاي فرانسه، آهنگ مخالفت با وي ساز نموده و درصدد برآمد كه او را از پادشاهي خلع نموده و دختر عموي او ماري استوارت را بجاي وي به حكومت بگمارد، اما در سال 1587، اليزابت مبادرت به قتل ماري استوارت نمود. فيليپ دوم پادشاه اسپانيا اين كار را بهانه قرار داده و 135 كشتي جنگي خود را با بيش از سي هزار سپاهي روانه انگلستان نمود.گفتني است كه نيروي دريايي اسپانيا در آن زمان، به نام نيروي دريايي شكست ناپذير معروف بود. اين نيروها پيش از ورود به خاك انگلستان، درگيري هايي

با ناوهاي انگليسي داشتند، اما سرانجام بر اثر طوفان در درياي مانش 130 كشتي از 135 كشتي آنان نابود شده و سي هزار تن نيز جان باختند. از آن زمان، انگلستان گام در راه مبدل شدن به يك نيروي جهاني دريايي گذاشته و به تدريج مستعمراتي در سراسر جهان من جمله آمريكاي شمالي بدست آورد. طي سال1603، ملكه اليزابت درگذشت و چون وارثي نداشت تاج و تخت انگلستان به جيمز اول پسر ماري استوارت رسيد. بدين طريق سلطنت انگلستان بدست خاندان استوارت افتاد. خاندان استوارت، طي دو دوره زماني (سالهاي49- 1306و 1714-1660) حكومت كردند. پادشاهان اين سلسله روي هم هفت تن بودند. در زمان جيمز اول سر سلسله شاهان استوارت، همكاري پارلمان و شاه، كه در دوره تودور تا حدي برقرار بود، پايان گرفته و طبقه متوسط از نفوذ بسياري برخوردار گرديد. جيمز اول با وجود برخورداري از مادركاتوليك، به پذيرش مذهب رسمي انگلستان (انگليكان) مبادرت نموده و از در دشمني با كاتوليكها برآمد.طي سال1605،جمعي از كاتوليكها تصميم به نابودي جيمز گرفتند، اما سوء قصد آنان پيش از اجرا كشف و خنثي شده و توطئه گران بازداشت گرديدند. اين عمل، موجب محروميت كاتوليكها از حقوق مدني به مدت دو قرن شد. با مرگ جيمز، پسرش چارلز اول به پادشاهي رسيد.وي اختلافات عمده اي با پارلمان پيدا كرد. شاه خواستار حكومت استبدادي بود. شاه و پارلمان هر يك جداگانه براي خود متحديني فراهم آورده و به جنگ پرداختند. چارلز از كمك هاي اشراف، انگليكانها، كاتوليكها و ايرلنديها برخوردار بود و پارلمان نيز از ياري تجار و صنعتگران و اسكاتلنديها سود مي جست. رهبرمخالفان شاه يك نماينده

مجلس بنام اوليور كرامول بود. قواي كرامول، سپاهيان شاه را شكست داده و طي سال 1645، شاه به ناچارتسليم شرايط پارلمان شد.وي پس از چندي، مجددا شروع به مخالفت با استبداد مبادرت نمود كه با فشار پارلمان، به فرار وي از كشور منجرگرديد. فرار چارلز به آغاز دومين مرحله جنگ داخلي طي سال1647 منجرگرديد. جنگ بزودي پايان پذيرفت. در همان اثنا، پارلمان از اشخاص ضد ارتش تصفيه شده (تصفيه پراير) و باقيمانده اعضاي پارلمان به محاكمه چارلز به جرم خيانت، مبادرت نمودند.طي سال1649، چارلز كشته شده، پارلمان پادشاهي را ملغي اعلام نموده و حكومت جمهوري برقرار و كرامول به رياست جمهوري منصوب گرديد. طي سال1649، كرامول به ايرلند لشگر كشيده و به سركوب شورشيان مبادرت نمود. طي سال1650، همچنين قيام سلطنت طلبان اسكاتلند بدستور كرامول به شدت سركوب شد. در سال1653، كرامول با انحلال پارلمان، خود قدرت را در دست گرفت. طي سال1657،پس از تشكيل پارلمان، مقام سلطنت به كرامول پيشنهاد گرديد، اما وي از قبول آن خودداري نمود. در اين اثنا، حضور انگلستان در صحنه هاي جهاني محسوس تر مي گرديد.با تصويت قوانين دريانوردي طي سال1651، جنگهاي دريايي ميان كشور انگستان و هلند بوقوع پيوست كه موجب پيروزي انگلستان گرديد.دولت انگلستان، درجهت تصرف مستعمرات اسپانيا در آمريكاي جنوبي،جنگهاي58- 1655را ترتيب داده و با پيروزي در اين جنگها، نواحي و جزاير وسيعي را بدست آورد. طي سال1659، با مرگ اوليور كرامول، پسرش ريچارد كرامول جانشين وي شد. وي فاقد تجربه و قدرت لازم جهت اداره امور كشور بود. در اين اثنا، سران ارتش و اعضاي پارلمان بر سرجلب قدرت در مبارزه بودند. طي سال1659، كرامول

وادار به انحلال پارلمان شده و سرانجام بر اثر فشارهاي وارده پس از هشت ماه حكومت، استعفاء داده و به خارج رفت.طي سال1680، پس از 20 سال،وي مجددا به انگلستان بازگشت. با استعفاي كرامول پسر ماري استوارت(چارلز دوم از خاندان استوارت) كه سالها در ناحيه اسكاتلند بر عليه كرامولها مي جنگيد، به سلطنت رسيد. وي در شيوه حكومت خود ستمگري را پيشه نموده و 25 سال بركشور حكومت نمود.وي كوشش زيادي در جهت خنثي سازي آثار وقايع گذشته نمود.طي سال1685، با مرگ چارلز دوم، برادرش جيمز دوم به حكومت رسيد. زياده رويهاي وي در استبداد، موجب بروز انقلابي طي سالهاي89- 1688 گرديدكه به انقلاب باشكوه معروف است.گفتني است كه وقوع اين انقلاب به بركناري جيمز دوم منجر گرديد. با اتحاد دو حزب مهم آن زمان (ويگ و توري) با هفت تن از اشراف، جيمز دوم از سلطنت خلع شده و متحدانش با دعوت از مري، دختر پروتستان مذهب جيمز و شوهرش ويليام، آنها را به سلطنت خوانده و آن دو تن نيز مشتركا بنام ويليام سوم و مري دوم شروع به حكومت رسيدند. در اين دوران، پارلمان كشور در جهت پيشگيري از استبداد شاهان بعدي و رعايت اصول مشروطه، لايحه اي را تصويب نموده و به امضاء ويليام رسانيد.از آن زمان،حكومت مشروطه سلطنتي در كشور برقرار گرديد. در زمان ويليام سوم ، قدرت بدست تجارو ملاكين حزب ويگ افتاد. طي سالهاي1641و1689، ايرلندي ها سر به شورش و استقلال طلبي برداشتند. در نيمه دوم قرن هفدهم، انگلستان صدها هزار كيلومترمربع از نقاط مختلف جهان را به استعمار خود درآورد. نفوذ گسترده اين كشور در امريكاي شمالي

و هند موجب بروز سه جنگ انگلستان و هلند گرديد كه در تمامي آنها انگلستان به پيروزي دست يافت.104 سال پس از بهم پيوستن انگلستان و اسكاتلند، طي سال 1707، پارلمان هاي دو كشور نيز ادغام گرديد. گفتني است كه اين اتحاد سرفصل جديدي در تاريخ مملكت متحد بريتانياي كبير و اسكاتلند به شمار مي رود. در طول قرن هجدهم، جنگهايي ميان فرانسه و انگلستان بر سر نقاط مستعمراتي جريان داشته و امپراطوري انگلستان توسعه اقتصادي فراواني يافت.در اين اثنا، دولت نخستين نخست وزير بريتانياي كبير (رابرت واليول) طي سالهاي42-1721 بر سر كار آمد. با مرگ وي طي سال 1714، پارلمان، سلطنت انگلستان را به يكي از نواده هاي جيمز اول (سر سلسله خاندان استوارت) بنام جرج اول، محول نمود. جرج امير ناحيه هانوور در آلمان بود.در زمان نخستين پادشاهان سلسله هانوور، اختيارات سلطنتي از حيطه اختيارات شاه خارج شده و حكومت بدست پارلمان افتاد. در نيمه دوم قرن هجدهم، انگلستان بتدريج اكثر مستعمرات خود در آمريكا را از دست داد و تنها كانادا در آمريكاي شمالي براي آن باقي ماند.اما كمي پس از آن توانست سرزمينهاي زيادي را در اقيانوسيه را تحت استعمار خويش درآورد.پيروزي انگلستان در جنگ هاي اروپايي انقلاب فرانسه و در جنگ با ناپلئون بر اقتدار اين كشور افزود. طي سالهاي1850- 1750، وضعيت كشاورزي يك طرفه انگلستان به صنعتي كامل تبديل شده و انگلستان به عنوان نخستين قدرت صنعتي جهان مطرح گرديد. تحولات اين دوره به انقلاب صنعتي معروف است. از اواخر قرن هجدهم، نفوذ انگلستان درجنوب شرقي آسيا آغاز گرديد. در اواخر قرن18، نهضت استقلال طلبان در ايرلند بوجود آمد.طي

سال1832، حزب ليبرال از اتحاد صاحبان صنايع و حزب ويگ به وجود آمده و قدرت سياسي از طبقه اشراف به طبقه متوسط انتقال يافت. طي سال1833، پارلمان كشور، پس از سالها كشمكش بردگي را ممنوع اعلام نمود.طي سال1837، ملكه ويكتوريا سلطنت 64 ساله خود را آغاز نمود. وي از لحاظ مدت سلطنت،از طولاني ترين دوران حكمراني بر انگلستان برخوردار بوده است. طي دوره سلطنت وي، انگلستان به اوج قدرت سياسي، اقتصادي و نظامي خود رسيد. طي دوره سلطنت وي همچنين اصلاحات سياسي فراواني اعمال گرديد. در اواخر نيمه اول قرن نوزدهم، حزب محافظه كار بنيان نهاده شد.در اين اثنا، نفوذ شديد انگلستان بر كشورهاي آسيايي به شدت ادامه يافته و تهديد منافع اين كشور در چين به بروز جنگ ترياك (42-1839) ميان كشورهاي چين و انگلستان منجرگرديد.جنگ آغاز شده و با پيروزي انگلستان، هنگ كنگ به بريتانيا واگذار گرديد. بنادر مهم چين نيز بر روي تجارت خارجي باز شد. همچنين طي سالهاي56-1853، بريتانيا در جنگ كريمه داخل شده و به نفع متفقين (عثماني، فرانسه و ساردني)و عليه روسيه جنگيد. طي نيمه دوم قرن نوزدهم، اتحاديه هاي كارگري، گسترش يافت. پس از سال 1875، بريتانياي كبير كه انحصار صنايع جهاني را برعهده داشت، با رقبايي همچون آلمان و آمريكا مواجه شده و به واسطه ايجاد بازارهاي جديد، به توسعه طلبي در مصر و جنوب آفريقا مبادرت نمود. پس از چندي، نواحي بسياري، ضميمه ديگر مستعمرات انگلستان گرديد. طي سال1901، با مرگ ملكه ويكتوريا (نام آورترين پادشاه انگلستان) كه سلطان ناحيه زرخيز هند نيز محسوب مي گرديد)فرزند وي به نام ادوارد هفتم از خاندان ساكس كوبورگ گوتا

به حكومت رسيد.. در زمان اين پادشاه، اصلاحاتي در كليه امور كشور اعمال گرديد.طي دوران حكومت ادوارد، دولت انگلستان تغييراتي در سياست هاي خارجي خود اعمال نموده و به انعقاد سلسله معاهداتي مبادرت نمود كه قاره اروپا را از نظر جبهه بندي سياسي منقسم ساخت.اين قبيل جبهه بنديها خود به برپايي مسابقه تسليحاتي منجر گرديد. اين مسابقه كه در اروپا ادامه داشت، سرانجام به بروز جنگ جهاني اول منجر شد. با آغاز درگيري در نواحي اوليه جنگ (اتريش و صربستان) و گسترش جنگ در مرزهاي روسيه و فرانسه توسط آلمان، دولت بريتانيا، در چهارم اوت سال1914، به آلمان اعلان جنگ داد. ارتش انگلستان به حمايت از قواي بلژيك كه در حال عقب نشيني بودند، مبادرت نمود تا از اين طريق، به سپاهيان متفقين ملحق گردد.از همان اوايل جنگ، انگلستان تفوق نظامي عظيمي در درياهاي اروپا داشت به نحويكه اين وضعيت تا انتهاي جنگ حفظ گرديد. در نتيجه تفوق تجهيزات، نيروي دريايي آلمان ، در پايگاههاي خود در محاصره بود. در نزديكي نواحي مركزي شيلي، ناوگان آلمان توانست ناوگان بريتانيا را شكست دهد. اين درحاليست كه طي هشتم دسامبر، كليه كشتيها در نزديكي جزاير فالكند در آبهاي آرژانتين منهدم گرديدند. از اين دوران، مستعمرات آفريقايي آلمان بتدريج به تصرف متفقين به ويژه انگلستان درآمد. طي سال1915،جنگ با شدت ادامه يافت. در جنوب غربي آسيا، سپاهيان بريتانيا به بين النهرين (عراق و ساير كشورهاي عربي شمال شبه جزيره عربستان كه در آن زمان جزو امپراطوري عثماني بودند نيز متحد آلمان بود) هجوم برده و به اشغال كوت العماره مبادرت نمودند. اما پس از چندي آنجا را از

دست دادند. طي سال1916، جنگ شدت گرفته و متحدين نواحي بسياري را اشغال كردند. طي سال1917، آمريكا درحمايت از متفقين وارد جنگ شد. در اين اثنا،جنگ بشدت گسترش يافته و به كشته شدن تعداد زيادي از افراد انگليسي منجر گرديد.طي سال1917، ساير نيروهاي متفقين به كمك انگلستان شتافته و نواحي بين النهرين، اردن، فلسطين، سوريه و لبنان بتصرف انگلستان و فرانسه درآمد. در آوريل سال 1918، متفقين بتدريج تمامي نواحي اشغالي را پس گرفتند. متحدين آلمان نيز بتدريج تسليم شده و سرانجام خود آلمان نيز پذيراي شكست شد. قرارداد صلح با آلمان در ورساي (حومه پاريس) امضاء شده و آلمان به پرداخت غرامت هايي به متفقين ملزم گرديده و ضمنا مستعمرات خود را نيز از دست داد.بدين ترتيب، جنگ جهاني اول پايان پذيرفت. پس از جنگ، بريتانيا با مسائل دشواري مواجه گرديد كه از آن جمله مي توان به شورش ايرلنديها اشاره نمود كه سرانجام به استقلال بخش اعظم آن سرزمين منجر گرديد. از سوي ديگر، پرداخت ديون انگلستان به امريكا ، به بروز بحران هايي منجرگرديد. در اين اثنا، شورش در هند و چند مستعمره ديگر نمايان تر گرديد.پس از برقراري آرامش نسبي و موقت، بحران اقتصادي سالهاي31-1929 پيش آمد كه اغلب ممالك جهان را به ورطه ورشكستگي كشاند.گفتني است كه تنها انگلستان توانست بر آن غلبه نمايد. توسعه طلبي آلمان هيتلري سرانجام طي سال1939، به وقوع جنگ جهاني دوم منجر گرديد. طي سوم سپتامبرسال1939، انگلستان به آلمان اعلان جنگ داد. در ماه آوريل1940، نيروهاي انگليسي و فرانسوي براي كمك به نروژ در مقابل حمله آلمان به آنجا اعزام گشتند، اما بعدها به واسطه

كمك به فرانسه در مقابل حمله احتمالي آلمان به فرانسه رفتند كه اين امر خود به سقوط دولت چمبرلن و روي كار آمدن دولت چرچيل منجرگرديد. در ماه مه همان سال، نيروهاي انگليسي به عقب نشيني از بندر دكنرك (در شمال فرانسه) مبادرت نمودند. با سقوط فرانسه، ژنرال دوگل رهبر ضد آلماني هاي آن كشور، نهضت فرانسه آزاد را در لندن بنيان نهاد. در طول جنگ، كشتيهاي جنگي انگلستان همواره با حملات زيردريائيها و ناوهاي آلماني مواجه بودند. پس از تسليم فرانسه، انگلستان به رهبري چرچيل به تنهايي جنگ را ادامه داده و آلمان نيز مي كوشيد تا از راه بمباران هوايي اين كشور را وادار به تسليم نمايد. در ماه مي1941، حملات هوايي آلمان قطع گرديد.در اين اثنا، متحدين به پيشرفتهاي خود به ويژه درمنطقه بالكان ادامه داده و از اين روي، دهها هزار سرباز بريتانيايي با بجاي گذاردن تجهيزات خويش از يونان عقب نشيني نمودند.جنگ در جبهه افريقا عمدتا به نفع انگلستان و ساير متفقين آن ادامه داشت تا اينكه سرانجام در ماه مي سال1943، نيروهاي محور در شمال افريقا تسليم شدند. امپراطوري آفريقاي شرقي ايتاليا نيز از سال1941درتصرف بريتانيا بود. نيروهاي بريتانيايي طي سال1941، عراق، سوريه و بعدها همراه با كمك نيروهاي روسي، ايران را نيز تسخير نمودند.طي سال1941، كشور شوروي و سپس امريكا در جرگه متفقين وارد جنگ شدند.ايتاليا نيز طي سال1943تسليم متفقين شد. در ششم ژوئن 1944، با حمله متفقين به نورماندي، جبهه دوم افتتاح شده و بتدريج آلمان از فرانسه و بلژيك و هلند و لوكزامبورگ عقب نشسته و سرانجام در حمله نهايي در فوريه سال1945 شكست نهايي به

آلمان وارد آمد، به نحويكه اين كشور در هفتم ماه مه تسليم بلاقيد و شرط شد و جنگ در اروپا پايان يافت. طي جنگ، ژاپن نيز به مستعمرات انگلستان در شرق و جنوب شرقي آسيا حمله برده و به اشغال نواحي مذكور نمود.سرانجام جنگ پايان يافته و دوره ترميم خسارات آغاز گرديد.طي سال1941، انگلستان به امضاي منشور آتلانتيك با آمريكا مبادرت نموده و نقش بزرگي در كنفرانسهاي كازابلانكا، قاهره، مسكو، تهران و يالتا (در كريمه) ايفا نمود. طي دوره جنگ، سطح انتخابات شكست خورده و حزب كارگر به رهبري كلمنت اتلي رشته امور را در دست گرفت.طي سال 1948، هندوستان استقلال يافته و حل مساله فلسطين به سازمان ملل متحد واگذار گرديد. طي سال 1955، آنتوني ايدن به نخست وزيري برگزيده شد. حضور قواي انگلستان در نيروهاي اشغالگر كانال سوئز از سال 1956موجب بي اعتباري اين كشور نزد ساير كشورها و ملل جهان گرديد.طي سال1957، مك ميلان به نخست وزيري رسيد. طي سال 1964 نيز، هارولد ويلسون از حزب كارگر به نخست وزيري برگزيده شد.در سال1970، پس از سالها مجادله، بريتانياي كبير عضو بازار مشترك اروپا گرديده و ادوارد هيث به نخست وزيري رسيد. طي سال 1974 نيز با استعفاي هيث، ويلسون نخست وزير شد، اما وي نيز در سال 1976 استعفا داده و جيمز كالاهان (از حزب كارگر) به نخست وزيري رسيد.طي سال1979، در انتخابات عمومي، محافظه كاران به رهبري مارگارت تاچر به پيروزي دست يافته و دولت خود را تشكيل دادند. ظرف چند سال اخير، مشكلات فراواني من جمله بيكاريف دامنگير انگلستان بوده است. هم اكنون بيش از سه ميليون بيكار در انگلستان

وجود داشته كه مرتبا نيز بر اين تعداد افزوده مي شود. اعتصابات فراواني نيز طي سالهاي81-1980 رخ داد.در سال1981، درگيريهاي شديدي ميان شهروندان ايرلند شمالي و نظاميان انگليسي بوقوع پيوست كه منجر به صدها كشته و زخمي گرديد.اعتصابات غذا نيز از سوي مبارزين ايرلندي (از جمله بابي ساندز) در زندانهاي انگليسي بمنظور به رسميت شناخته شدن حقوق آنان بعنوان زنداني سياسي نيز صورت گرفت كه سرانجام با وساطت كليسا متوقف شده و طي آن چندين تن از اعتصابيون جان سپردند.طي سال1981، همچنين اكثر شهرهاي انگلستان صحنه تظاهرات رنگين پوستان و بيكاران بود.جامعه انگلستان، جامعه لائيك محسوب شده و آموزش هاي ديني مدارس آن بسيار كلي بوده و محدود به مسيحيت نمي گردد. سه شنبه قبل از 4 شنبه توبه در انگلستان به « روز كلوچه» معروف است. مردم در اين روز بنا بر سنت قديم كلوچه ميپزند و در آن از كره و تخم مرغ كه طي 40 روز از خوردن آن بر حذر شده بودند، استفاده مي نمايند.«يكشنبه مادري» چهارمين يكشنبه دوره40روزه، دوران روزه داري انگليسي هاست و روزي است كه كليه شهروندان به تدارك هديه اي براي مادران خود مبادرت مي نمايند. طي نخستين دوشنبه ماه مي نيز جشن« روز مي» برگزار مي گردد.درشب5 دسامبر كه به شب آتش بازي معروف است، مجسمه «فاوك» سوزانده مي شود تا شكست او در به آتش كشيدن مجلس انگلستان طي4 نوامبر 1605 جشن گرفته شود. دومين يكشنبه ماه نوامبر نيز روز ياد بود سربازان انگليسي است.دراين روز سپاه انگلستان با فروش كاغذهاي قرمز رنگي، به جمع آوري اعانه براي سربازان مبادرت مي نمايد. در شب كريسمس

،مصادف با 25دسامبر، نيز جشن تولد مسيح برپا مي گردد. در انگلستان اكثر ادارات، (و نه مغازه ها) در فاصله بين كريسمس تا سال جديد تعطيل مي باشند. روز سال جديد (اول ژانويه) ، جمعه نيك (جمعه پيش از عيد پاك)، دوشنبه پاك (دوشنبه پس از عيدپاك) در زمره ايامي محسوب مي گردند كه در انگلستان به «تعطيلات بانكي»معروفند، چرا كه طي اين سه روز صاحبان كليه مشاغل وحتي بانكداران از فعاليت خود داري مي نمايند. ساير تعطيلات بانكي شامل روز مي، آخرين دوشنبه ماه مي و آخرين دوشنبه آگوست، روز كريسمس و روز بوكس است. كارمندان كشور انگلستان نيز، از تعطيلات ساليانه 4 تا 5 هفته اي برخوردار مي باشند. اكثريت شهروندان انگليسي نيز به استفاده از مرخصي هاي كاري خود طي ماه هاي جولاي يا آگوست مبادرت مي نمايند. عده اي نيز جهت پرداختن به اسكي از اين تعطيلات طي فصل زمستان بهره مي گيرند. ملاحظات جغرافياييكشور انگلستان با 046/244 كيلومتر مربع وسعت معادل600 /93 مايل مربع (هفتاد و چهارمين كشور جهان) در نيمكره شمالي، در غرب قاره اروپا، در شرق اقيانوس اطلس شمالي، در كنار درياي مانش از سمت جنوب، درياي شمال از مشرق و درياي ايرلند در مغرب، واقع شده و متشكل از دو قسمت اصلي است كه نصف النهار مبداء از جنوب شرقي آن (ناحيه گرينويچ در حومه لندن) مي گذرد. قسمتي از انگلستان (در ايرلند شمالي) با جمهوري ايرلند(ايرلند جنوبي) مرز مشترك دارد. سرزمين بريتانيا از مساحتي معادل كشور نيوزيلند و نيمي از خاك كشور فرانسه برخوردار ميباشد. اين سرزمين از چشم اندازهاي مختلفي برخوردار بوده و سهم عمده

اراضي آن ، به جز مناطق شمالي و جنوب غربي، نسبتا مسطح و كم ارتفاع است و اين درحالي است كه بيشتر قسمتهاي ولز و اسكاتلند از سرزمينهاي كوهستاني متشكل مي گردد. به طور كلي مي توان گفت كه كشور انگلستان به ناحيه اي كوهستاني در شمال و غرب و ناحيه اي پست در شرق قابل تقسيم است كه دهانه رودخانه اگز (اگزتر) درجنوب غربي و رودخانه تيس (تي سايد) درشمال شرقي، تا حدودي مرز بين اين مناطق را مشخص مي نمايد. آب و هواي بريتانيا ، اگر چه بسيار متغير بوده و در تمام مواقع سال باراني است، معمولا ملايم و معتدل است. آب و هواي غرب كشور مرطوب و ملايم تر از شرق كشور است، درحاليكه شمال غربي مرطوبترين ناحيه كشور است. اسكاتلند و شمال كشور نيز از زمستان هاي سختي برخوردار بوده و از بارش برف زمستاني فراواني برخوردار مي باشند. جنوب شرقي كشور نيز از بهترين و گرمترين آب و هوا برخوردارمي باشد و اين درحاليست كه حتي دراين قسمتها نيز امكان بروز زمستانهاي طولاني، سرد و پربارش وجود دارد.متوسط درجه حرارت درماه ژانويه4درجه سانتيگراد (معادلF 39 )و طي ماه ژوئيه18درجه سانتيگراد(معادلF64)مي باشد. اگرچه ممكن است در تابستان درجه حرارت در جنوب شرقي بر26درجه سانتيگراد (F 79)بالغ گردد. اين كشور را مي توان از لحاظ طبيعي به سه ناحيه به ترتيب ذيل تقسيم نمود: ناحيه اسكاتلند در شمالقسمت اعظم ارتفاعات كشور در آن واقع گرديده و ناحيه اي سرسبز و پوشيده از چمنزار است كه قسمت عمده جنگل هاي كشور را در برگرفته است. رودهاي زيادي در آن جريان دارند كه

از آن جمله مي توان به رودهاي دي، كلياد و توئيد اشاره نمود. آب و هواي انگلستان معتدل كوهستاني و اقيانوسي است. بلندترين نقطه آن قله بن نويس با 1343 متر ارتفاع است.از جمله جزاير مهم كشور مي توان از جزاير شتلند، اوركني و هبريد (داخلي و خارجي) و جزيره هاي كوچكتر آيلي، لوئيس، مال، رم و ارن نام برد. ناحيه آلستر(ايرلند شمالي( ناحيه آلستر، قسمتي از شمال جزيره ايرلند است، كه ناحيه اي نسبتا كم ارتفاع مي باشد، اما از نقاطي با ارتفاع زياد برخوردار بوده و جنگل هاي آن عمدتا در همين نواحي واقع شده اند. ساير نقاط (انگلند و ويلز(مناطق انگلند و ويلز، قسمت جنوبي جزيره اصلي را شامل مي گردند. نواحي وسيعي از آن را جلگه ها، مراتع و نواحي پست پوشانده اند. نواحي مرتفع آن عمدتا در شمال و غرب واقع شده اند. از جمله مهمترين رودهاي مهم آن مي توان به تيمز (تايمز)، اوز، ايون، مرزي، هامبر، تاين، ترنت و سورن اشاره نمود. از جمله جزيره هاي مهم آن نيز مي نوان از جزايرهالي، انگلسي، وايت و شپي نام برد. بلندترين نقطه اين منطقه، قله سنودن با580/1متر ارتفاع مي باشد.از جمله مهمترين بنادر مهم انگلستان نيز مي توان به بندر لندن در مصب رود تيمز، گلاسگو دركنار رود كلايد، ليورپول و بلفست در ساحل درياي ايرلند، كارديف در تنگه بريستول و ساوت همپتن در ساحل درياي مانش اشاره نمود. ملاحظات سياسينوع حكومت كشور انگلستان، پادشاهي مشروطه است. ثبات سياسي كشور انگلستان فوق العاده بوده و يكي از با ثبات ترين سياستهاي جهان به شمار مي آيد. قوه مقننه از

دو مجلس قانون گذاري(مجلس عوام) با 635 عضو (براي مدت 5 سال) و (مجلس اعيان) با 1000 عضو تشكيل يافته است.قانون اساسي موجود انگلستان، قسمتي از قوانين تصويبي مجلس، قسمتي از قوانين عرفي جاري و معمول، و قسمتي از حقوق سنتي تشكيل يافته است. مواد قانون اساسي هيچگاه بصورت مدون درنيامده و در مواقع لزوم مي توانند بر طبق شرايط روز از طريق تصويب پارلمان و يا آراي عمومي تغيير پذيرند. مجلس لردها عاليترين مرجع رسيدگي در كشور است و نمايندگانش شامل نمايندگان موروثي، اشراف و نجيب زادگان، قضات عالي مادام العمر، 2 اسقف و 24 نفر از كشيشان عالي مي باشد. اين مجلس داراي قدرت به تعويق انداختن تصويب قوانين مي باشد ولي نمي تواند از تصويب نهائي آنها جلوگيري كند. مجلس عوام واضع قوانين و تصويب كننده نهائي آنها مي باشد.كشورانگلستان از اتحاد اسكاتلند، انگلند، ويلز و ايرلند شمالي تشكيل يافته كه واحدهاي فوق در امور داخلي خويش، استقلال و خودمختاري نسبي دارند و هر يك به عنوان كشور مستقل محسوب مي گردند. بر اساس آخرين تقسيمات كشوري، انگلند از 39 ولايت (كاونتي)، 6 متروپوليتن كاونتي و «لندن بزرگتر» تشكيل گرديده است. فعاليت احزاب در انگلستان تا حدودي آزاد است. از جمله احزاب مهم آن مي توان به احزاب محافظه كار، كارگر، آزاديخواه، دموكرات ليبرال(آزاديخواه)، و حزب ملي اسكاتلند اشاره نمود. طي سال 1945، كشور انگلستان به عضويت سازمان ملل در آمده و علاوه بر آن در سازمان هاي پيمان آتلانتيك شمالي( ناتو)،سازمان پيمان مركزي(سنتو)،اتحاديه اروپاي غربي(وئو)، شوراي اروپا، جامعه اروپا، سازمان همكاري اقتصادي و توسعه (اواسي دي)،برنامه كلمبو-بانك توسعه آسيا(آدب)، شوراي همكاريهاي

گمركي(سي سي دي)،كميسيون اقتصادي سازمان ملل متحد براي اروپا(اسه)، كميسيون اقتصادي سازمان ملل متحد براي آمريكاي لاتين(اكلا)،سيستم پولي اروپا(امس)، ملل مشترك المنافع، سازمان خواروبار ملل متحد(فائو)،گات، آژانس بين المللي انرژي اتمي(يااآ)، بانك جهاني،سازمان بين المللي هواپيمايي كشوري(ايكائو)، انجمن بين المللي توسعه سازمان ملل متحد(آيدا)،بنگاه مالي بين المللي(ايفك)،سازمان بين المللي كار(ايلو)،سازمان مشورتي دريايي بين دول(ايمكو)،صندوق بين المللي پول(ايمف)،اتحاديه بين المللي مخابرات(ايتو)، سازمان علمي، فرهنگي و تربيتي ملل متحد(يونسكو)، اتحاديه جهاني پست(يوپو)، سازمان جهاني هواشناسي(ومو)،سازمان جهاني بهداشت(وهو)و بانك عمران آمريكا (ايدب) نيز عضويت دارد. طي سال1533، مقارن با حكومت هنري هشتم، انگلستان از به رسميت شناختن كليساهاي كاتوليك خودداري نموده و از كليسايAnglican به عنوان كليساي رسمي كشور ياد نمود. با اين وجود، پادشاه رئيس كشور بوده و كليساها از هيچ گونه قدرت سياسي برخوردار نمي باشند. دركشور انگلستان، قانون اساسي مدوني وجود نداشته و قوانين اجتماعي در نتيجه تصميم گيري هاي پارلمان ملي وضع مي گردند. نخستين قوانين پارلماني كشورطي جنگ سال49-1642 با قدرت اجرايي چارلز اول به تصويب رسيد.درآن اثنا، اوليوركرومول تحت عنوان ويكتوريا به انگلستان حكومت مي نمود. اما پس از مرگ وي، سلطنت قدرت خود را بازيافت.از آن پس، ملكه اليزابت دوم در راس حكومت قرار دارد و اين درحاليست كه مأمورين منتخب دولتي به اداره كشور مبادرت مي نمايند.خانه ملت مهمترين بخش قانونگذاري كشور، از659 عضو برخوردار مي باشد.دركشور انگلستان، حزبي كه بيشترين كرسي مجلس را به خود اختصاص دهد، عهده دار رهبري كشور گرديده و رهبر آن حزب نيز به سمت نخست وزيري نائل مي آيد. نخست وزير نيز به كمك كابينه خود به تشكيل نيروي اجرايي كشور مبادرت مي نمايد.

سن راي دركشور انگلستان 18 سالگي است و انتخابات حداقل هر 5 سال يكبار برگزار مي گردد. اين درحاليست كه درعمل انتخابات درفواصل زماني كمتر از5 سال نيز برگزارمي گردد، چراكه نخست وزير به تعيين زمان انتخابات مبادرت مي نمايد. نهاد ارشد پارلمان كشور،“ house of lords” است، كه از بيش از 1200 عضو برخوردار مي باشد. گفتني است كه بالغ بر دو سوم اين افراد، به كسب قدرت به صورت مورثي نائل مي آيند. 1200 عضو مذكور، از حق راي دهي برخلاف قوه مقننه نيز برخوردار مي باشند و اين درحاليست كه حق بلوكه كردن آن را ندارند. در ماه مي1999، “house of lords” با پيشنهاد ايجاد تغيير ساختار خود موافقت نمود. ازميان752نماينده،92 نفر راي بر ادامه كار مسئوليت خود (كه به صورت موروثي آن را بدست آورده بودند) دادند. تغييرات اجتماعي اساسي كشور و تحولات زيادي در نحوه پوشيدن لباس، ديد سياسي مردم و...، پس از دهه 1960 بوقوع پيوست. در اواخر دهه مذكور، قوانين طلاق و سقط جنين قانوني شده و حقوق مساوي زنان و مردان در برابر بر عهده گرفتن مسئوليت هاي برابر مطرح گرديد. دهه1970، با پريشاني زيادي در ايرلند شمالي همراه بود. طي دهه1960، پيروان كاتوليك بر اين باور بودند كه تبعيضات اجتماعي پيروان پروتستان، به افزايش خشونت منجر مي گردد. گفتني است كه بروز اين چنين درگيري هايي،خود به دخالت ارتش انگلستان در سال 1969 منجر گرديد. طي دهه 70، ارتش جمهوري ايرلندIRA، مصرانه بر اتحاد ايرلند و ايرلند شمالي تاكيد داشت. طي سال1973،كشور انگلستان به جمع كشورهاي عضو اتحاديه اروپا پيوست. طي سالهاي1974- 1979، حزب كارگر در

راس قدرت قرار داشت.سرانجام، طي سال1979، محافظه كاران به رهبري مارگارت تاچر موفق به كسب قدرت شده و تاچر، به عنوان نخستين نخست وزير زن تاريخ اروپا معرفي شد. در ژوئن سال1982، هنگامي كه انگلستان موفق به محاصره جزاير فالكند شد، تاچر به كسب مجدد محبوبيت خود دست يافت. در انتخابات سال1990، تاچر مجددا كانديداي اين مقام شد، اما رهبر حزب محافظه كار، جان ماژور، او را كنار زده و به عنوان نخست وزير برگزيده شد. درانتخابات عمومي سال1992، محافظه كاران پيروزي يافته و روز به روز از محبوبيت دولت ماژور كاسته مي شد. تا اينكه نهايتا، طي سال 1997 ، حزب كارگر، پس از 18 سال به كنار زدن حزب محافظه كار نائل آمده و قدرت را به دست گرفت. توني بلر نخست وزير جديد انگلستان جوانترين فرد انگليسي است كه پس از قرن19ميلادي به اين سمت منصوب گرديد. بلر، در ابتداي فعاليت خود، قدرت بيشتري به بانك انگلستان واگذار نمود.وي همچنين به احداث پارلمان جديد در اسكاتلند مبادرت نمود. ملاحظات اقتصادياز جمله مهم ترين صنايع كشور مي توان به آهن و پولاد، وسايل مهندسي، كشاورزي، ساختماني، راهسازي، ماشين و هواپيما سازي، منسوجات، شيميايي و توليدات غذايي و نظامي اشاره نمود.غلات، چغندر قند، سيب زميني، ميوه و سبزيجات نيز از جمله مهم ترين محصولات كشاورزي كشور به شمار مي آيد. سرانه زمين مزروعي براي هر نفر بالغ بر 12/0 هكتار مي باشد. توليد سالانه گوشت گاو 06/1 ميليون تن، گوشت خوك862 هزارتن، گوشت گوسفند243هزار تن و صيد ماهي 980 هزار تن مي باشد. توليد سالانه نيروي الكتريسيته نيز معادل 38/283 ميليارد كيلووات ساعت است.

نخستين نيروگاه برق اتمي در جهان براي اولين بار در انگلستان آغاز بكار نمود و در حال حاضر، قسمتي از برق اين كشور توسط اين نيروگاه ها تأمين مي گردد. طي سال هاي اخير، نفت و گاز طبيعي به مقادير فراوان در درياي شمال كشف گرديده و قسمت عمده احتياجات سوختي اين كشور را تأمين مي نمايد. ذخاير شناخته شده نفت بالغ بر 19 ميليارد بشكه مي باشد.معادن ذغال سنگ نيز فراوان بوده، آهن، سرب، مس و روي، قلع، بوكسيت، نمك، گچ، سيليس و آهك نيز از جمله مهم ترين معادن كشور به شمار مي آيد.نيروي كار كشور بالغ بر100000/26 نفر است كه 33% آن در صنايع و 3% در بخش كشاورزي مشغول به فعاليت مي باشند. واحد پول كشور، پوند يا ليره انگليس معادل100 پنس يا پني، برابر با 19/2 دلار است. توليد ناخالص ملي، 93/277 ميليارد دلار و درآمد سرانه 972،4 دلار مي باشد كه 32% آن از صنايع و 3% از كشاورزي، 12% از معدن داري، 9% از حمل و نقل و ارتباطات و 42% از تجارت و خدمات حاصل مي گردد. هزينه هاي آموزش و پرورش كشور بر2/6% توليد ناخالص ملي بالغ مي گردد. نرخ سالانه رشد توليد ناخالص ملي حدود6 /1% است.از جمله عمده ترين محصولات وارداتي انگلستان مي توان به توليدات نفتي، فلزات، گوشت، خشكبار، قالي و ميوه جات اشاره نمود كه اكثرا از كشورهاي آمريكا (10% )، آلمان غربي (8% )، هلند (8% ) و فرانسه (8% ) وارد مي گردد. ميزان صادرات اين كشور، 92 ميليارد دلار است كه عمدتا بر ماشين آلات، توليدات مهندسي، جنگ افزار،

مواد شيميايي، وسايل برقي، اتومبيل، پارچه و كنسرو مشتمل مي گرددكه اكثرا به كشورهاي آمريكا (9% )و فرانسه و آلمان غربي و هلند (هر يك 6% ) صادر مي گردد. سرانه توليد ناخالص داخلي كشورانگلستان(GDP) بر21/410 دلار آمريكا بالغ مي گردد.اقتصاد بريتانيا در ميان كشورهاي جهان در رده چهارم قرار دارد. اين كشور در حالي به استقبال قرن بيست و يكم رفت كه با رشد اقتصادي فزاينده و سطح بيكاري نسبتا ناچيز روبرو گرديد. روند سريع صنعتي شدن انگلستان طي قرن19ميلادي، سبب گرديد كه اين كشور به يكي از قدرتمندترين كشورهاي صنعتي جهان مبدل گردد. اين درحاليست كه آثار ناشي از جنگ جهاني دوم، همواره اقتصاد اين كشور را تحت الشعاع قرار مي داد.پس از جنگ جهاني دوم، در سال 1995، اكثريت بخشهاي اقتصاد كشور ملي شد. اين موضوع به نوبه خود، سبب گرديد كه طي 5 دهه، كشور انگلستان با ركورد قابل توجه اقتصادي در ميان سايركشورهاي اروپايي مواجه گردد. با به روي كارآمدن مارگارت تاچر طي سال1979، صنايع كشور پيشرفت نموده و بسياري از صنايع به بخش خصوصي واگذار گرديد. در نتيجه دركارخانجات رقابت افزايش يافت.درحال حاضر، بخش هاي خدماتي كشور از اهميت بيشتري نسبت به بخش صنعتي برخوردار گرديده و شهر لندن به يكي از مهمترين مراكز اقتصادي دنيا مبدل گرديده است. منابع طبيعي اين كشورنيز بر نفت، ذغال سنگ و گاز طبيعي مشتمل مي گردد. خدمات بهداشتي و درماني ملي انگلستان موسوم به (NHS)در سطح بسيار خوبي ارائه گرديده و هزينه نسخه ، دارو و معالجات دهان و دندان براي كودكان و جمعي از بيماران من جمله زنان باردار رايگان مي

باشد. علاوه برNHS، مراكز درماني خصوصي نيز در انگلستان فعاليت دارند. درحال حاضر، شهروندان انگليسي با پرداخت مبالغي به شركتهاي بيمه خصوصي خود، بيمه درماني مي گردند تا از معطلي هاي طولاني مدت جهت برخورداري از امكانات دولتي رهايي يابند. نظارت بر ارز، در اين كشور وجود ندارد. تعداد بسياري بانك بزرگ در بريتانيا فعاليت داشته و در اكثر شهرها نيز از يك يا چند شعبه برخوردار مي باشند. اگر چه طي سال هاي اخير به واسطه ادغام و بهينه سازي بانك ها، از تعداد شعبه ها كاسته شده است.در اكثر بانك ها و بانك هاي رهني (نظير بانك هاي پس انداز) مي توان امور بانكي با استفاده از تلفن و اينترنت امكان پذير است. طي سال هاي اخير، خيلي از بانك ها به سبك جديد تاسيس شده است كه در سوپر ماركت ها يا مغازه ها ، حساب هاي بانكي و خدمات نويني ارائه مي نمايند. در اين حالت، افراد مقيم و غيرمقيم از توانايي افتتاح حساب بانكي برخوردار مي باشند.هزينه زندگي در بريتانيا بالاست، به ويژه هزينه غذا و كالاهاي مصرفي سبب گرديده است كه اين كشور در زمره يكي از پرهزينه ترين كشورهاي جهان محسوب گردد. هر چند، بين جنوب انگلستان كه ثروتمند و پرهزينه است و شمال آن، اسكاتلند، ولز و ايرلند شمالي كه كم هزينه تر و ارزانتر است، اختلاف زيادي وجود دارد. عوارض و ماليات اتومبيل، بنزين، مشروبات الكلي و تنباكو بالاست. با اين وجود ميزان حقوق افراد نيز، خصوصا در جنوب انگلستان، نسبتا بالاست.بر اساس ارقام منتشره از سوي دفتر ملي آمار انگلستان ، توليد ناخالص داخلي اين

كشور، ظرف3 ماهه آخر سال2001، نسبت به3ماهه پيش از آن، 2/0 درصد افزايش داشته است.طبق آمار بدست آمده طي سال2001، كشور انگلستان از رشد اقتصادي معادل 2/4 درصدي برخوردار مي باشد كه نسبت به رشد اقتصادي3 درصدي سال2000 از رشد اندكي برخوردار بوده است و اين در حاليست كه كارشناسان، متفق القول بر اين باورند كه رشد اقتصادي انگلستان طي سال2001، بالاترين رشد اقتصادي در ميان كشورهاي گروه هفت بوده است. عليرغم افزايش نرخ بيكاري و اخراج گسترده كاركنان از شركت ها، اقتصاد دانا ن انگليسي معقتدند كه طي سال2002، نيز، انگلستان قهرمان رشد اقتصادي در ميان كشورهاي گروه هفت بوده است. نظام مالياتيماليات بر درآمدپادشاهي انگلستان در زمره كشورهايي است كه از پايين ترين نرخ ماليات بر در آمد برخوردار مي باشد. سه نرخ ماليات بردرآمد وجود دارد. نرخ تخفيفي10درصدي براي درآمدهاي كمتر از1500پوند، نرخ پايه23درصدي براي درآمدهاي1501پوند تا 28هزار پوند و نرخ40درصدي براي درآمدهاي بالاي 28 هزار پوند در نظر گرفته شده است.افراد صاحب مشاغل آزاد نيز ملزم به پرداخت ماليات بردرآمد خود در2 قسط ساليانه مي باشند.ماليات بر سود سرمايه(CGT)به كليه سرمايه هاي كه از سود بالغ بر7100 پوند برخوردار باشند،CGT تعلق مي گيرد.ماليات برارث و هديهدرصورتيكه مبلغ ارثيه بالاي231 هزار پوند باشد و به فرد ديگري جز همسر متوفي و يا موسسات خيريه برسد ، مشمول ماليات40 درصدي ارثيه مي گردد. گفتني است كه تا مبلغ3هزار پوند در سال را مي توان بدون ماليات هديه نمود.ماليات بر ارزش افزوده / خريد / فروشبه جز سوخت داخلي كه نرخ استاندارد ماليات بر ارزش افزوده آن 8 درصد است، نرخ استاندارد ماليات بر

ارزش افزوده براي كليه كالاها و خدمات بر5/17 درصد بالغ مي گردد. اغلب غذاها ( بجز غذاي موسسات پذيرايي )، ساختمان هاي جديد ، كفش و لباس كودكان، كتب و روزنامه ها ازماليات فوق معاف مي باشند. ماليات بر املاكدر بريتانيا ، ماليات بر املاك وضع نگرديده و به عوض آن ماليات شوراي شهر پرداخت مي گردد.گفتني است كه ماليات مذكور بر حسب ارزش ملك ، تعداد فرزندان و منطقه ملك مورد نظر، محاسبه مي گردد. نرخ ساليانه ماليات مذكور از400 پوند در نواحي روستايي تا 900 پوند در شهرهاي بزرگ متفاوت مي باشد.گفتني است كه اين ماليات به صورت اقساط نيز قابل پرداخت است.مسكنقيمت مسكن در بريتانيا بر حسب مناطق مختلف كشور، بسيار متنوع است. اما به طور كلي مي توان گفت كه قيمت متوسط يك خانه سه خوابه بين50 تا 58 هزار پوند متغير است. اشتغالمجوز اشتغالدر بريتانيا چندين گروه نياز به مجوز اشتغال ندارند كه از آن جمله مي توان به اتباع كشورهاي اتحاديه اروپا ، اتباع كشورهاي مشترك المنافع بريتانيا كه يكي از والدينشان متولد بريتانيا باشد و يا افراد رده هاي سني 17 تا 27 سال كه جهت احراز موقعيت شغلي در ايام تعطيلات ( حداكثر براي مدت2سال ) به اين كشور مهاجرت مي نمايند، اشاره نمود.ساير افراد، پيش از ورود به بريتانيا ، ملزم به مشاوره با كنسولگري يا سفارتخانه بريتانيا مستقر در كشور متبوع خود،مي باشند.شرايط اشتغالشرايط كاري در بريتانيا مناسب بوده و كاركنان اين كشور نسبت به ساير كشورهاي اتحاديه اروپا، از طولاني ترين ميانگين ساعت كاري(40 ساعت درهفته)برخوردار مي باشند. اكثريت كاركنان از تعطيلات ساليانه چهار

هفته اي با كارمزد مازاد برحقوق برخوردار مي باشند.درشهرهاي بزرگ، به ويژه لندن، فرصت هاي شغلي كوتاه مدت فراواني وجود دارد.اشتغال موقتطبق آمار بدست آمده طي سال2001، بالغ بر 2/1 ميليون نفر از شهروندان انگليسي به شغل دوم مبادرت داشته اند.از جمله مهمترين صنايع مورد توجه در شغل دوم مي توان برمشاغل آموزشي و پرورشي، بهداشتي، مشاغل اجتماعي، هتل داري و رستوران داري اشاره نمود. در اين اثنا، همچنين، بالغ بر7/1ميليون نفر (معادل7% كاركنان) نيز به مشاغل موقت اشتغال داشته اند. به طور كلي ميتوان گفت كه مشاغل موقت در انگلستان كمتر از ساير كشورهاي عضو اتحاديه اروپاست. به طور كلي، افزايش اخير نرخ اشتغال درمشاغل دائم بوده و تعداد افراد برخوردار از شغل دوم طي بهار2001، بر480 هزار نفر (معادل28% ) و تعداد افراد برخوردار از مشاغل موقت بر522 نفر (معادل30% ) بالغ مي گردد.اشتغال زناناز جمله روندهاي اصلي درازمدت در بازار كار كشور انگلستان مي توان بر رشد تعداد زنان شاغل اشاره نمود كه موارد ذيل از آن جمله مي باشد:- افزايش تعداد زنان شاغل به6 /12 ميليون نفر تا سال2001( افزايش1ميليون نفري يا 5/9% ظرف10 سال)- اشتغال به كار70% زنان رده سني اشتغال- اشتغال به كار65 % زنان داراي فرزند- افزايش تعداد مشاغل دائم زنان بر347 هزار فرصت شغلي ( معادل6% ) تا بهار سال2001از جمله اصلي ترين دلايل مشاركت بيشتر زنان در بازار كار، مي توان به افزايش نرخ متاركه زنان كمتر از 30 سال اشاره نمود. نرخ تقاضاي مشاغلطي سالهاي اخير، نرخ تقاضا جهت دستيابي به مشاغل مديريتي مشهود بوده است و اين درحاليست كه مشاغل بازرگاني حرفه اي، مشاغل

ابتدايي و اپراتوري دستگاه ها با كاهش چشمگيري مواجه بوده است.از جمله مشاغلي كه متحمل تغييراتي گرديده اند نيز ميتوان به مشاغل مرتبط با اطلاع رساني و فناوري ارتباطات(ICT)و مشاغل خدماتي اشاره نمود.طي سالهاي1996تا2000، اشتغال درحرفه هاي مربوط به(ICT) درانگلستان و ولز از رشدچشمگيري برخوردار بوده است.دراين اثنا، همچنين نرخ اشتغال به كارتكنسين هايIT ،138% و تكنسين هاي حمايت ازكاربرانIT،70% افزايش داشته است.حداقل دستمزدمطابق قانون ملي مصوب 1998، حداقل دستمزد قانوني افراد از اول اكتبر2001 به شرح ذيل مي باشد:-1/4پوند در ساعت براي افراد رده هاي سني22 سال و بالاتر- 5/3 پوند در ساعت براي افراد رده هاي سني21_ 18 سالبنا برتوافق دولت، از اول اكتبر سال2002، مقاديرفوق به ترتيب تا 2/4 پوند و6 /3پوند افزايش يافته است.تقريباً كليه كارگران رده هاي سني18 سال و بالاتر، تحت پوشش قانون حداقل دستمزد قرار داشته و هيچ استثنايي براي كارگران مصدوم، كارگران آژانس، كارگران نيمه وقت، كارگران خارجي يا كارگران شاغل در مشاغل كوچك وجود ندارد. از جمله افرادي كه قانون حداقل دستمزد در خصوص آنها، مصداق نمي يابد ميتوان به كارگران خود اشتغال، افراد زير رده سني 18 سال، زندانيان، كارگران داوطلب، اعضاي نيروهاي مسلح، اعضاي خانواده كارفرما و كارگراني كه در خانه كارفرماي خود به سر برده و همانند اعضاي خانواده با آنها رفتار مي گردد، اشاره نمود.كارآموزان و دانش آموزان سال اول آموزش نيز از قانون فوق مستثني مي باشند.تامين اجتماعيدربريتانيا پرداخت حق تامين اجتماعي ( بيمه ملي ) براي كليه كاركنان اجباري است.عضويت از طريق كسردرصدي از حقوق افراد تامين شده و مقدار آن بسته به گروه هاي مختلف اجتماعي متغير مي باشد.

حق عضويت فوق بر حداقل 4/8 درصد براي دستمزدهاي هفتگي معادل66 پوند بالغ مي گردد.گفتني است كه به دستمزدهاي كمتراز اين مقدار حق عضويت تعلق نمي گيرد. به واسطه طرح تامين اجتماعي، مزاياي فراواني من جمله مراقبت هاي درماني، حق عائله مندي، كمك هزينه هاي بيماري و بيكاري و حقوق بازنشستگي به افراد عضو تعلق مي گيرد.بيكارينرخ بيكاري در كشور انگلستان مشابه اغلب كشورهاي گروهG7 و اندكي كمتر از ميانگين اتحاديه اروپاست. طبق آمار بدست آمده طي بهار2001، 5/1 ميليون نفر از نعمت شغل محروم بودند كه به نسبت بهار 2000، 5/12% كاهش داشته است. طبق تعريف بيكاري سازمان بين المللي كار(ILO)، نرخ بيكاري افراد طي بهار2001، در پايين ترين ميزان خود قرار داشته است.منبع: پايگاه اينترنتي دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگ

نظام اداري جمهوري خلق چين

...Chinaچشم انداز سياسي- جغرافيايي و علمي

چشم انداز سياسي- جغرافيايي و علميچشم انداز سياسي- جغرافياييجمهوري خلق چين با 9/6 ميليون كيلومتر مربع وسعت پس از روسيه وكانادا سومين كشور پهناور جهان بوده و با 25/1 ميليارد نفر سكنه پر جمعيت ترين كشور جهان است. اين كشور از20هزار كيلومتر مرز دريايي و14هزار كيلومتر مرز زميني برخوردار مي باشد. در ارزيابي هاي به عمل آمده طي سال 1993، 7 درصد از كل جمعيت رده سني 15 سال باسواد مي باشند كه نسبت به سال 1990، از رشد 3/9 درصدي برخوردارمي باشد.از جمله همسايگان كشور چين مي توان به كشورهاي مغولستان،روسيه،قزاقستان،قرقيزستان،تاجيكستان،كره شمالي، ويتنام،لائوس،برمه، بوتان،نپال،هند،پاكستان وافغانستان اشاره نمود. بالغ بر 92 درصد جمعيت به نژاد هان و 8 درصد باقيمانده به اقليتهاي قومي نظير زوانك، سانكو، طويي، مايو، يوگور، زحي، توجيا، مغول و تبتي تعلق دارد. زبان

رسمي كشور زبان ماندارين و بجز در برخي موارد زبان آموزشي مدارس نيز مي باشد. اين كشور سالانه از 9 درصد رشد جمعيتي برخودار مي باشد. 72 درصد از مردم در مناطق روستايي زندگي مي كنند. كشور چين با 22 استان و 5 منطقه خود مختار كشوري در حال توسعه است. در سال 1999 توليد ناخالص ملي اين كشور معادل 780 ميليارد دلار معادل با توليد كشور آمريكا بود. در سال 1994 كشور چين تنها 25/3 درصد از توليد ناخالص ملي را صرف هزينه هاي آموزشي كرد كه كمتر از 4 درصد ميانگين هزينه اي است كه كشور هاي پيشرفته جهان صرف اين حوزه مي نمايند. كشور چين بزرگترين كشور در حال توسعه جهان است كه از بزرگترين نظام آموزشي نيز برخوردار مي باشد. از آنجاييكه كشورچين از سواحل طولاني در كرانه هاي غربي اقيانوس آرام برخوردار مي باشد،از اين روي آب وهواي نواحي ساحلي آن تحت تأثير تغييرات جوي اقيانوس آرام قراردارد. نواحي جنوبي كشور گرم مرطوب، نواحي شمال غربي خنك و نواحي نزديك به سيبري سرد است.دركشورچين متجاوز از 5 هزار رودخانه وجود داردكه بزرگترين آنها رودخانه يانگ تسه سومين رودخانه بزرگ جهان با طول 6300كيلومتر مي باشد. اين رودخانه بيش از 800/1 كيلو متر مربع را تحت پوشش آبياري خود داشته و نزديك به250 ميليون نفر در اطراف آن مستقر مي باشند.دومين رودخانه بزرگ چين(رود زرد) نام دارد كه خاستگاه تمدن وفرهنگ اين كشور محسوب مي گردد.تقسيمات كشوريجمهوري خلق چين به 22استان (به استثناي تايوان) و 5 منطقه خود مختار تقسيم مي گردد كه دو منطقه آن مسلمان نشين است.چهار منطقه كشور

نيز از شهرداري مستقل برخوردار است كه تحت نظارت دولت مركزي اداره مي گردند. گفتني است بيش از دو هزار شهرستان نيز در كشور چين وجود دارد.از جمله مهمترين استانهاي كشور ميتوان به سي چوان،شاندونگ،خوننان،جيانگ سوخه بي،واندونگ،آنخوي،خه جيانگ، ليايونينگ، يوننان، شاانسي، چياانسي، جيانگشي، شانسي، هيلونجيانگ، رئيجو، فوجيان، چينگ خاي، جي لين، گانسو، خنان وخاينان اشاره نمود.از جمله مناطق خود مختار كشور نيز مي توان به مغولستان داخلي،گوانشي،چوانگ، سين كيانگونين و شيا خويي(2منطقه مسلمان نشين) اشاره نمود. مناطق ويژه شهرداري چين نيز از پكن، شانگ هاي، تيان جين و چونگ چن متشكل مي گردد.از جمله مناطق متعلق به كشور چين كه بعدها استقلال يافته و تحت عنوان مناطق خودمختار شناخته شدند مي توان به مناطق ذيل اشاره نمود:الف) تايوان : طي سال1949پس از آن كه نيروهاي كمونيست به رهبري ((مائو تسه دونگ)) به سرزمين اصلي چين تسلط يافتند، نيروهاي ملي گرا به رهبري ((چيانگ كامي چينگ)) به جزيره تايوان گريخته و تحت حمايت آمريكا حكومت چين ملي را بنيان نهادند.شعار رئاليستها در آن اثنا، رهايي سرزمين چين از سيطره كمونيستها بود.پس از برقراري مناسبات رسمي سياسي ميان چين وآمريكا طي ژانويه1979موقعيت تايوان تضعيف و حمايتهاي علني آمريكا از تايوان كاهش يافت.با اين حال بسياري از سرمايه داران منتفذ آمريكايي همچنان از تايوان حمايت مي نمايند.جزيره تايوان از لحاظ استراتژيك وبازرگاني جزيره مهمي به شمار مي رود و به اين دليل كشور چين از اين جزيره همچنان به عنوان جزيي از سرزمين اصلي خود ياد نموده و با موجوديت كشور مستقلي تحت نام تايوان مخالفت مي نمايد.از اين روي كشور چين اعلام نموده كه تايوان با حفظ

اجتماعي واقتصادي خود به صورت يك منطقه خود مختار بايد به سرزمين اصلي ملحق گردد. طي سالهاي اخير با رفع پاره اي از موانع،روابط اقتصادي،تجاري وارتباط مردمي ورسمي دو طرف تنگه رو به افزايش گذارده است.از نوامبر2001منطقه خود مختارتايوان همزمان با كشورچين به عضويت سازمان تجارت جهاني پذيرفته شد.ب- هنگكنگ:منطقه هنگ كنگ از 30 جزيره بزرگ وكوچك متشكل گرديده و سومين مركز مهم مالي دنيا به شمار مي رود.اين منطقه از1092كيلو متر مربع وسعت و6780000نفر جمعيت برخوردار مي باشد كه 95 درصد آن چيني مي باشند..توليد ناخالص داخلي اين منطقه طي سال2000بالغ بر12ميليون دلار هنگ كنگ برآورد شده است.سالانه حدود 13ميليون نفر از اين جزيره ديدن مي كنند.لازم به ذكر است كه سهم عهده سرمايه گذاري هاي صورت گرفته در كشورچين متعلق به سرمايه داران هنگ كنگي وتايواني است. طي سال1839به دنبال جنگهاي ترياك،اين بخش از خاك چين به اشغال انگليسي ها در آمده و در سال 1898اين جزيره وتعدادي از جزاير اطراف آن به مدت 99سال تا سال1997به اجاره انگلستان در آمد.پس از برقراري مذاكرات مفصل وطولاني ميان چين و انگلستان نهايتا دو كشور طي سال 1984 به امضاي موافقتنامه هايي مبني بر حاكميت مجدد چين بر اين جزيره مبادرت نمودند. طبق اين قرار داد دولت چين متعهد به حفظ نظام سرمايه داري،سيستم قضايي و آزادي هاي فردي و اجتماعي هنگ كنگ به مدت 50 سال گرديده است.ج–ماكائو: جزيره كوچكي در نزديكي شهر ((جوخاي)) واقع در جنوب چين و در مجاورت ((هنگ گنگ)) است كه از 6 مايل مربع مساحت و 450 هزار نفر جمعيت برخوردار مي باشد. تا سال 1999 اين منطقه، مستعمره

دولت پرتغال محسوب گرديده و از سيستم اقتصاد آزاد برخوردار بود. اين در حاليست كه براساس موافقتنامه اي كه طي مارس1987ميان 2 كشور چين وپرتغال به امضاء رسيد، از سال1999حاكميت سرزمين ماكائو به دولت چين باز گردانده شد.پايتخت چينمركز اداري،سياسي وفرهنگي كشور چين،شهر تاريخي پكن است كه به احتساب حومه از وسعتي معادل 008/16كيلومتر مربع وجمعيتي بالغ بر 14000/915/10ميليون نفر برخوردار مي باشد.به استثناي دوره زماني كوتاه پيش از پيروي انقلاب كمونيستي چين كه شهر((نانجينگ)) به عنوان پايتخت اين كشور مطرح بود ، در ساير دوره هاي زماني شهر پكن براي مدت بيش از 800 سال پايتخت سلسله هاي مختلف امپراطوري چين بوده است.نرخ جمعيتبراساس آخرين آمار رسمي بدست آمده طي سال2000جمعيت كشور چين بر 259/1ميليارد نفر (معادل5/22درصد جمعيت جهان) بالغ مي گردد.92درصد مردم اين كشور به نژاد (هان)و باقيمانده آن به 56 اقليت مختلف نژادي تعلق دارند.جمعيت روستايي كشورچين نيز بر 74 درصد كل جمعيت و پراكندگي جمعيت بر 114نفر در كيلو متر مربع بالغ مي گردد.نرخ رشد جمعيت در اين كشور معادل 7/17در هزار (رشد ساليانه 17ميليون نفري) مي باشد. به منظور كنترل جمعيت كشور اقدامات وسيعي آغاز گرديده وسياست تك فرزندي دركشور اعمال مي گردد. گفتني است كه سياست مذكور در شهرها به شدت اجرا مي گردد واين در حاليست كه در روستاها كه اكثريت جمعيت كشور را درخود جاي داده اند از موفقيت چنداني برخوردار نبوده است.تركيب جمعيت از نظر جنسيت از 5/51 در صد مرد و 5/48 در صد زن متشكل مي گردد. اميد به زندگي در ميان مردان 61 /68 سال و براي زنان 5/71 سال است. طبق آمار

دولتي بدست آمده، نرخ بيسوادي در اوائل پيروزي انقلاب چين معادل 80 درصد و در حال حاضر به كمتر از 10 در صد بالغ مي گردد.سيستم حكومتيسيستم حكومتي چين جمهوري خلق و مبتني برحاكميت مطلق حزب كمونيست است. بر اساس قانون اساسي كشور، حزب كمونيست بر عملكرد 7 ارگان مندرج در قانون اساسي نظارت كامل داشته و قانون اساسي اين كشور، از زمان تاسيس جمهوري خلق چين تاكنون به مدت5 بار اصلاح شده و متن نهايي آن طي سال 1992 به تصويب رسيده است.از جمله مهمترين ارگان هاي حكومتي كشورچين مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:1.كنگره ملي خلق (مجلس نمايندگان)2.رياست جممهوري3.شوراي دولتي4. حكومت هاي محلي (استانها)5. دادگاه عالي خلق6 . دادستاني عالي خلق7. كنفرانس مشورتي- سياسي خلقگفتني است كه دركشورچين تفكيك كامل قوا وجود نداشته و تعدادي از مقامات دولتي و حزبي عضو مجلس نيز مي باشند.حزب كمونيست چينحزب كمونيست چين از كميته مركزي، دفتر سياسي كميته مركزي و كميته دائم متشكل مي گردد. كميته دائم بالاترين نهاد تصميم گيرنده كشور است كه خود از 7 عضو تحت عناوين ذيل متشكل مي گردد:1. دبيركل و رئيس كميسيون مركزي نظامي حزب كمونيست ( رئيس جمهور)2. نخست وزير3. رئيس كنگره خلق4. رئيس مجلس سياسي – مشورتي خلق5. معاون رئيس جمهور6. . عضو كميته دائم دفتر سياسي حزب كمونيستكنگره ملي خلق چين (مجلس نمايندگان)كنگره ملي خلق چين بالاترين ارگان قانونگذاري كشور محسوب مي گردد. كنگره خلق از 2978 نفر عضو برخوردار مي باشد كه براي مدت 5 سال توسط كنگره هاي محلي انتخاب مي گردند كنگره ملي، به برپايي اجلاس عمومي ساليانه مبادرت نموده و كميته دائمي

آن نيز كه متشكل از معاونين كنگره و تعدادي از نمايندگان برگزيده است، تشكيل جلسه مي دهد.تعداد اعضا كميته دائم 135 نفر و تعداد معاونين كنگره 19 نفر است.از جمله اهم وظايف كنگره مي توان به تدوين يا اصلاح قانون اساسي، وضع قوانين جديد، تصويب طرحها و لوايح و تصميم گيري در خصوص سياستهاي جنگ و صلح و انتخاب و عزل رئيس جمهور، رئيس كميسيون نظامي، رئيس ديوان عالي كشور، نخست وزير و اعضاء كابينه اشاره نمود.علاوه بر اين واحدهاي كوچكي از كنگره محلي خلق در سطح ايالتها، شهرستانها و شهركها فعاليت دارند كه اعضاء آن توسط مردم انتخاب مي گردند.گفتني است كه وظيفه كنگره هاي محلي نظارت بر اجراي صحيح قانون اساسي و ساير قوانين كشور در سطوح مختلف جامعه است.رياست جمهوريمقام رياست جمهوري از نظر سلسله مراتب پس از دبيركل حزب قرار دارد.از جمله اهم وظايف وي مي توان به ابلاغ قوانين مصوب كنگره به دستگاه هاي اجرايي، معرفي نخست وزير و معاونين به كنگره، اعطاي نشان هاي دولتي، اعلام جنگ، حكومت نظامي و بسيج عمومي و دريافت استوارنامه كارداران خارجي، عزل و نصب كارداران چيني مستقر در خارج از كشور و تائيد قراردادهاي منعقده با دول خارجي، اشاره نمود. طي سال 1993 ، كنگره ملي خلق چين، به انتخاب دبيركل حزب (چيانگ زمين) به عنوان رئيس مبادرت نمود. گفتني است كه وي در حال حاضر نيز عهده دار اين پست مي باشد.شوراي دولتيشوراي دولتي، اركان اجرايي و يا در واقع همان هئيت دولت است كه بر نخست وزير، معاونين نخست وزير (4 نفر)، مشاورين عالي دولت و روساي كميسيون ها (9 نفر)،

دبيركل شوراي دولتي و وزرا مشتمل مي گردد. در حال حاضر نخست وزير عهده دار سمت رياست شوراي دولتي چين مي باشد.دادگاه عالي خلق چيندادگاه ها و دادستاني هاي خلق با همكاري نهاد ها و سازمان هاي امنيتي عهده دار مسووليت نظارت بر اجراي عدالت و رعايت قوانين كشور مي باشند.ارگانهاي امنيتي نيز عهده دار مسووليت تحقيق و پي گيري موارد جرم و جمع آوري و ارائه مدارك مستند به داگاه ها مي باشند. دادگاه ها در4 سطح مختلف طبقه بندي شده اند كه از آن جمله مي توان به دادگاه عالي خلق، دادگاه هاي استاني، دادگاه هاي شهرستاني و دادگاه هاي بخشي اشاره نمود. دادگاه عالي خلق بالاترين مرجع قضائي كشور است كه تحت نظارت مستقيم كنگره ملي خلق قرار دارد. دادستاني هاي خلق نيز تحت نظارت دولت فعاليت داشته و عهده دار مسئوليت نظارت بر اجراي عدالت مي باشند.گفتني است كه نهادهاي مذكور خود از دادستاني عالي خلق، دادستاني هاي محلي و دادستاني هاي ويژه متشكل مي گردد.كنفرانس مشورتي- سياسي خلق چينكنفرانس مشورتي- سياسي خلق چين نهادي است كه با نظارت بر اوضاع جاري كشور پيشنهاداتي در خصوص برطرف نمودن مشكلات و مسائل سياسي و اجتماعي جاري كشور به دولت ارائه مي نمايد.گفتني است كه سازمان مذكور در دوران اوليه فعاليت خود كه به سالهاي آغازين انقلاب كمونيستي چين باز مي گردد، نقش ارگان قانون گذار كشور را بر عهده داشته و به جاي كنگره ملي فعاليت مي نموده است. بعدها با تشكيل كنگره ملي خلق، تقش سازمان فوق كاهش يافته و به مجلس مشورتي تغيير وضعيت داد. درحال حاضر نقش اين سازمان،

ضمن نظارت و ارائه مشاوره در خصوص سياستها و برنامه هاي عمده حزب كمونيست، درصدد برقراري تماس و وحدت ميان گروه هاي اجتماعي ، احزاب سياسي (8 حزب) و شهروندان چيني تبار مقيم خارج مي باشد.تاريخچه معاصرچيننظام امپراتوري چين با سابقه چندين هزار ساله، طي انقلاب سال 1911 به رهبري دكتر سون يات سن سرنگون شد. اين انقلاب نيز به تدريج در اثر پراكندگي و انشقاق نيروهاي موثر آن، رو به افول گذاشت. تا اينكه طي سال 1949 با پيروزي نيروهاي كمونيست، جاي خود را به رژيم جمهوري خلق چين داد.رژيم مذكور طي نخستين سال هاي تشكيل خود به كمك هاي اقتصادي و نظامي اتحاد جماهير شوروي سابق متكي بود، اما مائو كه در صدد تعقيب خط مشي سوسياليستي براساس افكار خود و الزامات جامعه چين بود به تدريج با شوروي سابق كه خود را رهبرو پيشرو كشورهاي سوسياليستي جهان مي دانست اختلاف نظر پيدا كرده و اين اختلاف منجر به تيرگي روايط دو كشور طي سال 1960 و بروز درگيري هاي مرزي در اواخر دهه 60 گرديد. در پي اين رويداد، كشورچين درصدد تقويت مناسبات خود با ژاپن و كشورهاي غربي برآمد. در اوايل دهه 1970 اغلب كشورهاي صنعتي غرب، دولت جمهوري خلق چين را به رسميت شناخته و طي سال 1971 اين كشور به عوض تايوان كرسي چين در سازمان ملل متحد را در اختيار گرفت.مقارن با تيرگي روابط چين و اتحاد جماهيرشوروي و خروج كارشناسان روسي از چين، مائو به اجراي برنامه هايي جهت خود كفايي اقتصادي مبادرت نمود كه از جمله مهم ترين اين برنامه ها مي توان به (برنامه جهش

بزرگ به پيش) اشاره نمود كه با توفيق چنداني همراه نبود. طي سال 1966مائو به منظور مبارزه با انديشه هاي بورژوا ليبرالي و مقابله با مخالفين خود كه از گرايشات سرمايه داري برخوردار بودند، به اعلان انقلاب فرهنگي مبادرت نمود. در اين اثنا، گاردهاي سرخ متشكل از دانشجويان و كارگران طرفدار مائو به اقداماتي افراطي مبادرت نموده و بسياري از روشن فكران، اساتيد دانشگاه ها و مقامات بلند پايه جهت انجام بي گاري به روستاها و اردوگاه هاي كار اجباري فرستاده شدند. رهبران فعلي چين از دوران10ساله انقلاب فرهنگي كشور تحت عنوان دوره هرج و مرج و ركورد فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي جامعه ياد مي كنند. در اين اثنا بود كه (ليوشائوچي) رئيس جمهور (دنگ شيائو پينگ) دبير كل وقت حزب ار مناصب خود خلع گرديدند. طي سال 1976 خواكوفنگ قدرت را به دست گرفته و همسر مائو و يارانش كه از عناصر افراطي انقلاب فرهنگي به شمار مي آمدند، بازداشت شدند.به اين ترتيب براي بار ديگر، دنگ شيائوپينگ در صحنه سياسي كشور ظاهر شد. در مارس 1982 تشكيلات حكومتي دستخوش تغييرات زيادي شده و پست دبير كل حزب كه در زمان انقلاب فرهنگي حذف شده بود، مجدداً ايجاد و خويائو بانگ عهده دار آن گرديد. طي سال1983، پست رياست جمهوري نيز كه از زمان انقلاب فرهنگي حذف شده بود مجدداَ برقرار شده و شيان نيان به اين سمت برگزيده شد. بدين ترتيب پايه هاي قدرت دنگ شيائوپينگ كه طرفدار سياست معتدل و پراگماتيك بود، مستحكم گرديد. به دنبال آغاز جنبش دانشجويي طي سال 1987 خويائوبانگ از سمت خود بركنار و جائوزيانگ نخست وزير

وقت به دبير كلي حزب برگزيده شد. مرگ خويائوبانگ زمينه گسترش حركت هاي دانشجويي را فراهم آورد. اين تظاهرات در شهرهاي بزرگ چين گسترش يافت. در پكن تظاهرات به شدت سركوب شده و جائوزبانگ، چيانگ زمين شهردار سابق و دبيركل وقت حزب كمونيست شانگهاي به سمت دبير كلي حزب كمونيست چين برگزيده شد.سياست خارجيسياست خارجي كشور چين برگسترش رابطه با كليه كشورها جدا ازگرايشات ايدئولوژيك و پرهيز از هرگونه درگيري استوار مي باشد.از جمله مهمترين پايه ها و اصول سياست خارجي كشور چين مي توان به 5 اصل ذيل اشاره نمود:1- احترام متقابل به حاكميت و تمانيت ارضي كشورها2- عدم تجاوز به حقوق ساير كشورها3- عدم مداخله در امور ساير كشورها4- نيل به اتخاذ سياست كسب منافع متقابل در برقراري رابطه با ساير كشورها5- برقراري هم زيستي مسالمت آميز با ساير كشورهااز آنجاييكه كشورچين به عنوان يك كشور جهان سوم و در حال توسعه، جهت پيشرفت و نيل به توسعه ملي خود نيازمند ثبات و آرامش در همسايگي خود و برخورداري از محيط امن بين المللي است، لذا به تلاش در جهت پرهيز از هرگونه برخورد نظامي و حتي مناقشات سياسي با سايركشورها مبادرت مي نمايد. اين كشور هم زمان با توسعه مناسبات خود با كشورهاي جهان سوم به عنوان يكي از اولويت هاي سياست خارجي خود در راستاي كسب اعتبار بين المللي بيشتر و به ويژه كشورهاي آسيايي و افريقايي، جهت تحكيم روابط خود با كشورهاي توسعه يافته صنعتي نظير ژاپن، آمريكا و اروپا غربي نيز اهميت ويژه أي قائل است، چراكه كشورهاي مذكور به عنوان منابع اصلي تامين سرمايه و تكنولوژي مورد نياز

كشورچين جهت اجراي برنامه اصلاحات اقتصادي به شمار مي آيند. اين درحاليست كه كشور چين در روند برقراري روابط خود با كشورهاي غربي با مشكلاتي نيز مواجه است كه عمدتاً ناشي از اختلاف نوع نظام هاي سياسي مي باشد.كشور چين هم چنين مايل است ، جايگاه مطلوب تري در نظم نوين جهاني به خود اختصاص داده و از سهم بيشتري در مشاركت و اداره امور جهاني برخوردار باشد.چشم انداز علميطبق آمار به دست آمده طي سال 1996، جمعيت بي سواد رده هاي سني 15 سال و بالاتر كشور چين بر 8/17 درصد بالغ مي گردد.فاصله چين با جهان در زمينه آموزش و پرورشطبق آمار به دست آمده طي سال 2000 جمعيت چين بر 27/1 ميليارد نفر بالغ مي گردد كه در مقام اول جهان قرار دارد. اين در حالي است كه متوسط سرانه آموزشي اين كشور تنها 8 سال آموزشي است در حالي كه متوسط سرانه آموزشي در كشورهاي پيشرفته نظير آمريكا 4/13 سال، انگلستان14 سال، كانادا 6/11 سال، ژاپن 1/11 سال، فرانسه1/13 سال و استراليا 4/14 سال مي باشد. تا سال 2021 جمعيت چين بر 5/1 ميليارد نفر بالغ گرديده و كاهش فاصله چين ا ز نظر آموزشي با اين كشورها امري بسيار مشكل به نظر مي رسد. ظرف 20 سال آينده حدود 400 ميليون جوان وارد بازار نيروي كار مي شوند كه ترقي و يا تنزل كشور و آينده ملي ارتباط مستقيم با سطح دانش و توانايي آنها دارد. درحال حاضر320 ميليون شهروند چيني به تحصيل در آموزشگاه هاي مختلف مبادرت مي نمايند. در اين ميان 240 ميليون نفر در آموزشگاه هاي عمومي

و مدارس پيش دبستاني و 8/78 ميليون نفر در آموزشگاه هاي بزرگسالان تحصيل مي نمايند اما بعلت ضعف اقتصادي كشور نيروي كار چين در مقام پائينتري قرار دارد. طبق آمار به دست آمده طي سال 2000 ، از ميان شاغلين چيني تنها 18 درصد از سابقه تحصيلي بالاتر از سيكل و 5 درصد از تحصيلات كارشناسي برخوردار مي باشند. و اين در حالي است كه نسبت هاي مذكور در خصوص شاغلين رده هاي سني 25- 64 سال كشورهاي OECD به ترتيب بر 80 درصد و 26 درصد بالغ مي گردد. بدنبال ورود چين به سازمان تجارت جهانيWTO رقابت افراد مستعد روز به روز افزايش مي يابد و نياز به افراد متخصص در زمينه هاي كامپيوتري، تكنولوژي، بيولوژي، مخابرات الكترونيكي، پزشكي و داروسازي، مالي، تجاري، اطلاعات، قانون، حسابداري بيشتر از گذشته مشهود مي باشد. از سوي ديگر تفاوت سطح و امكانات آموزش و پرورش ميان شهرها و روستا ها و مناطق مختلف نيز بسيار زياد است. بگونه اي كه تا اواخر سال 2001 در سراسر چين در تعداد 490 شهرستان برنامه هاي آموزش پايه نه ساله ارائه نگرديده و در مناطق ميانه غرب كشور نيز 13 استان از دانشگاه مهم و معتبر بي بهره بوده اند. تفاوت سطح آموزش ميان جوانان و نوجوانان شهري و روستايي حدود 3 تا 5 سال است. طبق آمار بدست آمده طي سپتامبر 2001 مدارس و مراكز آموزش متوسطه چين از 94/3 ميليون دستگاه كامپيوتر برخودار بوده و بطور متوسط براي هر 67 دانش آموز يك دستگاه كامپيوتر اختصاص يافته است. علاوه بر اين تنها 33/10 درصد از مدارس مستقل به

ارائه آموزش دروس كامپيوتر مبادرت مي نمايند كه انتظار مي رود ظرف 10 سال آينده به سراسر كشور تعميم يابد. درمقايسه با آمريكا چين فاصله زيادي دارد. در امريكا طي سال 2000 شبكه كامپيوتري خاص مدارس احداث شده و 97 درصد از مدارس و مراكز آموزش متوسطه و 72 درصد از كلاسها به واسطه شبكه كامپيوتري به يكديگر وصل شده و بطور متوسط هر5 دانش آموز از يك دستگاه كامپيوتر برخوردار بوده است. تا سال 2003، دولت چين قصد احداث مدارس متوسطه سيكل دوم عمومي در سراسر چين و مدارس متوسطه سيكل يكم در شهرهاي بزرگ و متوسط دارد. طي سال 2003 ، در مدارس متوسطه سيكل يكم مناطق پيشرفته دروس كامپيوتري ارائه مي گردد. در مدت 5 الي10 سال آينده 90 درصد از مدارس كشور به ويژه مدارس متوسطه به شبكه كامپيوتري آموزش و پرورش متصل مي گردند. در حال حاضر تعداد دانشجويان چيني كه در خارج از كشور تحصيل كرده و مي كنند بر460 هزار نفر بالغ مي گردد كه 110 هزار نفر از آنها پس از پايان دوره تحصيلي خود به ميهن خود بازگشته و نقش مهمي در زمينه هاي مختلف ايفا مي نمايند. طبق آمار به دست آمده طي سال 1999 ،98813 دانشجوي چيني در29 كشور پيشرفته عضو سازمان اقتصادي (OECD) تحصيل مي نمايند. در حال حاضر 52150 دانشجوي خارجي از166 كشور جهان در 346 مركز آموزش عالي چين واقع در 31 استان ( نواحي خود مختار و شهرهاي مستقل) تحصيل مي نمايند. طبق آمار همچنين، 657 قرارداد همكاري ميان كشور چين با كشورهاي خارجي در زمينه آموزش و پرورش در

28 استان (نواحي خود مختار وشهرها) منعقد گرديده است. الحاق چين به سازمان تجارت جهانيWTO فرصت و رقابت جديدي جهت پيشرفت آموزش و پرورش كشور به بار آورده است. مشاركت سازمانهاي عمومي و آموزش خارجي در امر آموزش و پرورش نيز به تسريع تربيت افراد مستعد و تواناي چيني خواهد انجاميد. به دنبال ورود منابع آموزش و پرورش خارجي به چين رقابت در آموزشگاه هاي عالي و بازار آموزشي پرورش چين شديدتر مي شود. با اين حال كشور چين از لحاظ ايده هاي آموزشي، نظم اداري، موضوعات درسي و روش تدريس عقب افتاده است. از اين روي اتخاذ روشها و منابع مرغوب آموزشي نظير دروس مدرن، معلمين كارآمد و روش تدريس منسجم در جهت هر چه عميق تر شدن روند اصلاحات در آموزش و پرورش كشور الزامي است. علاوه براين ارتقاء سطح مبادلات و همكاري هاي بين الملل خارجي در زمينه آموزش و پرورش چين نيز حياتي است.منبع: پايگاه اينترنتي دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي

نظام اداري هند

... INDIAهند به صورت شبه جزيره اي مثلثي شكل است

چشم انداز سياسي -  جغرافيايي كشور پهناور هند، در جنوب قاره آسيا واقع گرديده است. از اين كشور در زبان فارسي تحت عنوان، « هند يا هندوستان» در زبان انگليسي، «اينديا» (INDIA) و در زبان سانسكريت «بهارت ورشا» (bharatvarsha) ياد مي گردد. كشور هند به صورت شبه جزيره اي مثلثي شكل است كه قاعده آن به شمال كوه هاي هيماليا، ضلع شرقي آن به خليج بنگال و ضلع غربي آن به درياي عمان و رأس آن در جنوب، به اقيانوس هند منتهي مي گردد. اين كشور از شمال غربي به

پاكستان، از شمال به چين، بوتان، نپال و تبت، از شرق به ميانمار (برمه سابق) و از جنوب و جنوب غربي به اقيانوس هند منتهي مي گردد. كشور بنگلادش، كه در منتهي اليه جنوب شرقي هند واقع گرديده از كليه جوانب توسط كشور هند احاطه شده و تنها در شرق، مرز بسيار كوچكي با ميانمار دارد. كشور هند در جنوب، از طريق تنگه پاكبا با كشور سريلانكا(سيلان سابق) همسايه است. وسعت اين كشور (به استثناي مناطقي از كشمير كه در اختيار پاكستان و چين است) بر 596،165،3 كيلومترمربع بالغ مي گردد. مطابق سرشماري سال 2001 جمعيت كشور يك ميليارد و بيست و هفت ميليون نفر بالغ مي گردد. زبان رسمي كشور هند «هندي» با خط ديوانگيري است كه 30% جمعيت هند با آن تكلم مي كنند. با اين حال مطابق قانون اساسي كشور، 16 زبان ديگر از قبيل آسامي، بنگالي، گجراتي، كانارايي، كشميري، كوكاني، مالايالم، ماني پوري، نپالي، اوريا، پنجابي، سانسكريت، سندي، تاميل، تيلگو و اردو نيز به رسميت شناخته است. زبان انگليسي از سال ها پيش از استقلال كشور زبان اداري و رسمي بوده و طبق توافقات به عمل آمده پس از استقلال (1947) نيز به عنوان زبان اداري باقي ماند. در حال حاضر، كل آموزش عالي و قسمت اعظم مكاتبات اداري اين كشور به زبان انگليسي صورت مي گيرد.كشور هندوستان، طي سال 1947 ميلادي استقلال خود را به دست آورده و از آن زمان تاكنون، عضو كشورهاي مشترك المنافع و سازمان ملل متحد مي باشد. حكومت هند جمهوري پارلماني است و به صورت فدرال اداره مي گردد.كشور هند، از 28 ايالت (states) و

7 منطقه متحد (فرمانداري كل) متشكل مي گردد. بالاترين مقام رسمي كشور، رئيس جمهور و بالاترين مقام ايالتي استانداران (governors) مي باشند كه توسط رئيس جمهور تعيين و با فرمان وي به محل مأموريت اعزام مي گردند. هر ايالت، از شوراي ايالتي و كابينه ايالتي مستقل برخوردار بوده و رياست كابينه ايالتي با سر وزير ايالتي (Chief Minister) است. رياست دولت مركزي هند، متشكل از كابينه وزيران، با نخست وزير هند مي باشد كه از طريق رأي مستقيم مردم انتخاب مي گردد. وزيران دولت مركزي، لزوما بايد نمايندگان مجلس هند بوده و يا ظرف شش ماه از انتصاب به سمت وزارت از يكي از حوزه هاي انتخابيه به نمايندگي مجلس برگزيده شوند.قوه مقننه هند، متشكل از دو مجلس قانون گذاري تحت عناوين «لوك سابا» (Lok Sabha) و «راجيا سابا» (Rajya Sabha) مي باشد. نمايندگان مجلس اول (پارلمان هند) با رأي مستقيم مردم و نمايندگان مجلس اعلي (راجيا سابا) به طور غيرمستقيم توسط نمايندگان مجالس ايالتي براي مدت شش سال انتخاب مي گردند.مطابق قانون اساسي كشور، كه در سال  1949 ميلادي تصويب و از سال 1950 به اجرا درآمده است، كشور هند كشوري سكولار (secular) بوده و هيچ مذهبي به عنوان مذهب رسمي در قانون اساسي اين كشور به رسميت شناخته نشده است. بدين ترتيب اين كشور از تنوع مذهبي چشمگيري برخوردار مي باشد. قريب به 80% مردم هند، پيرو آيين هندو و 12% تا 15% تابع دين اسلام مي باشند. از اين حيث مسلمانان بزرگترين اقليت مذهبي هند را تشكيل مي دهند. از جمله اديان و مذاهب عمده ديگر كشور مي توان به مسيحيت، بودايي،

سيك، جين و زرتشتي اشاره نمود.كشور هند، از آب و هواي متنوع و متغيري برخوردار است. شمال اين كشور به علت مجاورت با سلسله جبال هيماليا داراي آب و هواي سرد و كوهستاني است. آب و هواي مركز هند و حوزه سند و گنگ معتدل بوده و فلات جنوب هند نيز از آب و هواي گرم و حاره اي برخوردار مي باشد. در مجموع، اين كشور از لحاظ آب و هوايي از چهار فصل (فصل سرد از اوايل دسامبر تا اواخر مارس، فصل گرم از آوريل تا مه، فصل معتدل همراه با ريزش باران هاي موسمي از ژوئن تا سپتامبر و فصل معتدل و خشك از سپتامبر تا آخر نوامبر) برخوردار مي باشد. پول رايج كشور روپيه (Rupee) است. هر روپيه معادل 100 پيسه (Paise) (47 روپيه معادل يك دلار آمريكا) مي باشد چشم انداز علمي طي نيم قرن اخير كشور هند، به پيشرفت هاي چشمگيري در زمينه هاي مختلف علمي و فني نايل آمده است. اين كشور در حال حاضر با برخورداري بيش از 273 دانشگاه معتبر[1]، 11831 كالج و مركز آموزش عالي و 700 مركز تحقيقات علمي از مقام نخست در ميان كشورهاي در حال توسعه و مقام پنجم در سطح جهان برخوردار مي باشد. به رغم اختلاف فاحش ميان توان اقتصادي آمريكا و هند، اين كشور طي 50 سال اخير از لحاظ توسعه مراكز آموزش عالي و حجم تحقيقات علمي، رشدي معادل ايالات متحده آمريكا داشته است به گونه اي كه در حال حاضر سومين قدرت تحقيقاتي جهان به شمار مي آيد[2].نظام آموزش عالي كشور از ارزش و اعتبار بين المللي برخوردار

مي باشد. مدارك دانشگاه هاي معتبر هند مورد قبول دانشگاه ها و مراكز معتبر علمي جهان است. در حال حاضر، جمع كثيري از دانش آموختگان دانشگاه هاي هند در سرتاسر جهان در مؤسسات معتبر علمي و تحقيقاتي مشغول به فعاليت مي باشند. همه ساله نيز تعداد زيادي از اساتيد دانشگاه هاي هند به عنوان استاد ميهمان جهت تدريس به دانشگا ه هاي كشورهاي مختلف جهان اعزام مي گردند. در حال حاضر اينكشور از جمله مهم ترين توليدكنندگان نرم افزارهاي كامپيوتري در جهان به شمار مي رود. كشور هند، مجهز به سيستم هاي ماهواره اي در زمينه تحقيقات كشاورزي، هواشناسي، مخابراتي و نظامي مي باشد. همچنين در استفاده از شبكه اطلاع رساني بين المللي (Inernet) موفقيت چشمگيري داشته و در حال حاضر كليه مراكز آموزش عالي اين كشور مجهز به سيستم كامپيوتري مي باشند. طي سال 1985 ميلادي، به منظور متمركز نمودن فعاليت هاي آموزشي، پرورشي و فرهنگي كشور، وزارتخانه ها، سازمان ها و مؤسسات موازي كه به امر آموزش و فرهنگ اشتغال داشتند در يكديگر ادغام شده و وزارتي تحت عنوان «وزارت توسعه منابع انساني» با نام اختصاري ”MHRD” تأسيس گرديد. هدف غايي اين وزارتخانه، توسعه استعدادهاي انساني در كليه سطوح علمي، آموزشي و فرهنگي در چهارچوب برنامه هاي پنج ساله توسعه كشور مي باشد. لازم به ذكر است كه در حال حاضر بالاترين مرجع اداري نظام آموزشي كشور «وزارت توسعه منابع انساني» مي باشد. منبع: پايگاه اينترنتي دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگ

نظام اداري فرانسه

...France

ملاحظات تاريخيكلوويس ازخاندان مرو ونژين(Merovingian’s) نخستين شاه سرزمين فرانك هاست. شاهان اين خاندان از481 تا 751 بر فرانسه حكومت كردند.كارولنژين(Carolingians) دومين خاندان

سلطنتي در فرانسه است كه از751 تا 989 بر اين كشور حكومت نمود. از جمله مشهورترين شاهان اين خاندان  شارلمان است كه طي سالهاي 768تا814 حكومت نموده و در سال751 عنوان شاه فرانسه را به خود اختصاص داد. كاپه سي ين(Captions) سومين خاندان سلطنتي است كه شاهان آن از 987 تا 1328 حكومت كردند. شارل چهارم آخرين اين خاندان فرزند ذكوري نداشت و حكومت به برادرزاده اش فليپ چهارم لو وا لووا (Le valois) رسيد. در زمان حكومت وي بود كه جنگ هاي صد ساله با انگلستان آغاز گرديد. از مشهورترين شاهان اين خاندان از شارل هفتم مي توان نام برد كه به كمك ژاندارك بر متجاوزين انگليسي غلبه نمود. انتهاي دوره سلطنت وي(1430سال)، پايان جنگ هاي صد ساله است.از خاندان والوا و اهل اورليان مي توان از لويي دوازدهم نام برد كه به پدر ملت فرانسه شهرت داشت. فرانسواي اول، تخستين شاه از خاندان والوا اهل آنگولم (Angouleme Valois) بود كه همزمان با دوران رنسانس در فرانسه به حكومت رسيد.سپس نوبت به خاندان بوربون ها(Bourbons) رسيده و هانري چهارم، لويي سيزدهم، لويي چهاردهم، لويي پانزدهم، و لويي شانزدهم،  بين سال هاي 1598 تا 1789 بر فرانسه حكومت مي نمايند. لويي چهاردهم مشهور به لويي كبير71 سال حكومت نموده و در زمان لويي 16، انقلاب كبير فرانسه در 14 ژوئيه 1789 بوقوع پيوست. لويي 16 نيز به همراه ماري آنتوانت در21 ژانويه 1793 به دست انقلابيون كشته شد. طي سال 1789 مجلس شوراي ملي و مؤسسان تشكيل گرديد. در14 ژوئيه1789 زندان باستيل به دست انقلابيون گشوده و زنداني ها آزاد شدند. در چهارم اوت همين سال رژيم فئودالي از ميان رفته و اصول دموكراسي

جايگزين آن گرديد. در اين اثنا، بيانيه حقوق بشر انتشار يافته، قانون اساسي فرانسه(طي سالهاي1791-1789) تدوين و تأئيد گرديده و سلطنت استبدادي جايش را به سلطنت مشروطه داد. لويي شانزده به وارن گريخته و در20 ژوئن 1791 فرانسه به جنگ بر عليه اتريش مبادرت نموده و شكست مي خورد. موقعيت بسيار بد اقتصادي و اجتماعي سال 1792به سقوط حكومت سلطنتي و كشتار بي رحمانه ماه سپتامبر منجر مي گردد.مجلس قانون گذاري (1792-1791) جاي خود را به كنوانسيون داده و به تصويب قانون اساسي جديد مبادرت مينمايد. در21 سپتامبر1792، حكومت جمهوري اعلام گرديده و تا سال 1804 به طول مي انجامد. دوران وحشت و ترور بين سال هاي1793 تا 1795 با انقلابيوني همچون روبسير، دانتون، مرات، سن ژوست و مارسو سپري شده و در سال 1795 نوبت به ديركتوار مي رسد كه جايش را به كودتاي1799 داد. در سال هشتم انقلاب ، مجلس مؤسسان به تفويض قدرت  به ناپلئون بناپارت بعنوان كنسول اول مبادرت نمود. در اين اثنا، وي در جنگ هاي قاره اي شركت نموده و بالاخره در سال 1812 در لشگركشي به روسيه شكست خورده و در سال1814 سقوط نمود. پس از حكومت 100 روزه و شكست در واترلو، ناپلئون براي هميشه از صحنه سياسي فرانسه طرد گرديد. با بازگشت قدرت به خاندان بوربون ها، ابتدا لويي هيچدهم به مدت10سال (طي سالهاي1827-1814)، شارل دهم بمدت6 سال (طي سالهاي1830-1824) و لويي فيليپ بمدت 18 سال (طي سالهاي1848-1830) بر فرانسويان حكومت نمودند. انقلاب سال 1848 به جمهوري دوم منتهي گرديده و لويي ناپو ليون بو ناپارت (ناپلئون سوم) درتاريخ10 دسامبر 1848 بعنوان رئيس جمهور انتخاب مي گردد. در سال 1860 ناپوليون سوم، امپراطوري دوم را بوجود

مي آورد كه دوران شكوفايي اقتصادي و شروع دوران صنعتي كشور محسوب مي گردد. جنگ با آلمان به شكست فرانسه و از دست دادن استان هاي آلزاس و لورن و سقوط رژيم در سال1870منتهي مي گردد. در سال1871،جمهوري سوم اعلام و آدولف تير بعنوان رئيس جمهور انتخاب مي گردد. نهايتا طي جمهوري چهارم- دولت موقت جمهوري فرانسه  (بيانيه الجزيره با پشتيباني متفقين در اكتبر 1944) تشكيل گرديد.ملاحظات جغرافياييكشور فرانسه با 026/547 كيلومتر مربع وسعت (چهل و پنجمين كشور جهان) در نيمكره شمالي (نصف النهار گرينيچ از قسمت غربي آن عبور مي كند)، غرب قاره اروپا، در كنار درياهاي مديترانه (در جنوب)، مانش (در شمال) و خليج بيسكاي و اقيانوس اطلس در غرب و در همسايگي كشورهاي آندورا و اسپانيا در جنوب غربي، ايتاليا، سوئيس و آلمان غربي در شرق و بلژيك و لوكزامبورگ در شمال شرقي واقع شده و در شمال (از طريق كانال مانش) فاصله كمي تا جزيره انگلستان دارد. فرانسه كشوري نيمه كوهستاني است و رشته كوه هاي مهم آن (آلپ، گرانكوه مركزي(ماسيف سانترال)، پيرنه، ووژ و ژورا) عمدتا در نواحي جنوبي، مركزي و شرقي كشور واقع شده اند. جلگه هاي اين كشور از وسعت فراواني به ويژه در كناره ها و اطراف رودهاي بزرگ برخوردار مي باشند. جنگل ها در فرانسه بخصوص در نواحي شرقي از وسعت فراواني برخوردار مي باشند.آب و هواي نواحي شمالي و غربي كشور، معتدل و مرطوب، در نواحي شرقي معتدل كوهستاني و در نواحي جنوبي مديترانه اي و روي هم رفته نسبتا پرباران است. بلندترين نقطه كشور قله مون بلان با 810،4 متر ارتفاع و جزيره كرس (682،8 كيلومتر مربع) وسيعترين جزيره آن است. از جمله رودهاي طويل كشور مي توان به لوار

(110/1 كيلومتر)، رن (813)، سن (776)، گارون (575)، دوردون (490)، سون (480) و دو (430 كيلومتر) اشاره نمود.ملاحظات سياسيحكومت اين كشور جمهوري است.قوه مقننه از دو مجلس قانون گذاري (مجلس ملي با 491 نماينده) كه به واسطه انتخابات عمومي براي مدت 5 سال انتخاب شده و (مجلس سنا با 295 نماينده) كه براي مدت 9 سال انتخاب مي شوند،متشكل مي گردد.اعضاي مجالس فوق به صورت غيرمستقيم و توسط نمايندگان مجلس ملي، شوراي عمومي ايالات و شوراي شهرداري ها انتخاب مي شوند. مجلس ملي مي تواند با مشورت نخست وزير توسط رئيس جمهور منحل گردد. قانون اساسي فعلي كشور در سال 1958 تهيه شده است.بر اساس آخرين تقسيمات كشور فرانسه از 96 ولايت (يا دپارتمان) تشكيل گرديده كه زير نظر دولت مركزي اداره شده و تحت نظارت شوراي انتخابي محلي فعاليت مي نمايند. هر ناحيه به كانتون ها و بخش هايي تقسيم شده و هر بخش از شوراي شهر و شهردار خاص خود برخوردار مي باشد.فعاليت احزاب در فرانسه آزاد است. از جمله مهمترين احزاب كشور فرانسه مي توان به احزاب سوسياليست، مجمع جمهوري خواهان (گليستها)، كمونيست، اتحاد دموكراتيك فرانسه و حزب راديكال اشاره نمود.روز ملي فرانسه، چهاردهم جولاي است. اين كشور در سال 1945 به عضويت سازمان ملل درآمده و علاوه بر آن در سازمان هاي پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو)،اتحاديه اروپاي غربي (وئو)- شوراي اروپا- جامعه اروپا- شوراي همكاريهاي گمركي(سي سي دي)، كميسيون اقتصادي سازمان ملل متحد در آفريقا( اكا)،كميسيون اقتصادي سازمان ملل متحد در اروپا( اسه)، سيستم پولي اروپا( امس)، فائو،موافقتنامه عمومي تعرفه و تجارت( گات)،آژانس بين المللي انرژي اتمي(يااآ)، بانك جهاني، سازمان بين المللي هواپيمايي كشوري( ايكائو)، بنگاه مالي بين المللي (ايفك)، سازمان

بين المللي كار(ايلو)،سازمان مشورتي دريايي بين دول (ايمكو)،صندوق بين المللي پول( ايمف)، اتحاديه بين المللي مخابرت از راه دور( ايتو)،سازمان همكاريهاي اقتصادي و توسعه( اواسي دي)،سازمان علمي، فرهنگي و تربيتي ملل متحد(يونسكو)، اتحاديه جهاني پست(يوپو)و سازمان جهاني بهداشت( هو) نيز عضويت دارد.ملاحظات اقتصادياز جمله مهمترين صنايع كشور مي توان به صنايع فلزكاري، ماشين آلات، شيميايي، وسائط نقليه، مواد غذايي و مشروبات، منسوجات و البسه، هواپيماسازي، كشتي سازي، پتروشيمي، الكتريكي، اتمي و جنگ افزار اشاره نمود.گندم، جو، سيب زميني، چغندرقند، سيب، ذرت، برنج، انگور، ماهي، گاو و خوك نيز مهمترين محصولات كشاورزي و دامپروري كشور را تشكيل مي دهند.سرانه زمين مزروعي براي هر نفر بالغ بر32/0هكتار مي باشد. توليد ساليانه گوشت گاو 400/1 هزار تن، گوشت خوك 500/1 هزار تن، گوشت گوسفند900/154 تن و 806 هزار تن صيد ماهي مي باشد. توليد ساليانه نيروي الكتريسيته نيز معادل 1/241 ميليارد كيلووات ساعت است.مهمترين معادن كشور نيز آهن، بوكسيت، پتاس، زغال سنگ، نيكل، نمك، نفت، گازطبيعي، سولفور، موادخام ساختماني، روي و سرب، فسفات، پيريت و اورانيوم مي باشد.ذخاير زيرزميني نفت فرانسه نيز بر50ميليون بشكه بالغ مي گردد.نيروي كار كشور بالغ بر500/20 هزارنفر است كه 36% آن در صنايع و ساختمان، 10% در بخش كشاورزي، ماهيگيري و جنگلداري و 54% در بازرگاني و تجارت مشغول به فعاليت مي باشند. واحد پول فرانسه، فرانك (FF) معادل100 سانتيم و 95/4 واحد آن معادل يك دلار است.نرخ توليد ناخالص ملي طي سال 1979 بر461ميليارد دلار بالغ گرديد (درآمد سرانه 619،8 دلار) كه 38% آن از صنايع و ساختمان، 5% از كشاورزي و ماهيگيري و 57% از محل تجارت و خدمات حاصل مي گردد. هزينه هاي ساليانه نظامي كشور نيز بر9/3%

و هزينه هاي آموزشي و پرورشي بر8/5% توليد ناخالص ملي كشور بالغ مي گردد.. نرخ سالانه رشد توليد ناخالص ملي نيز1/3% است. عمده واردات فرانسه بر محصولاتي نظير ماشين آلات، موادغذايي، نفت، مواد شيميايي، پولاد، مواد غيرفلزي و وسائط حمل و نقل مشتمل مي گردد كه عمدتا از كشورهاي آلمان غربي (8/18%)، بلژيك (4/9%)، ايتاليا (7/8%) و امريكا (5/7%) وارد مي گردد. ميزان صادرات اين كشور نيز بر2/79 ميليارد دلار بالغ مي گردد كه بيشتر بر ماشين آلات، مواد شيميايي، فولاد، اتومبيل، فلزات، پارچه، دارو، حبوبات، هواپيما و اسلحه مشتمل گرديده و اكثرا به كشورهاي آلمان غربي (3/16%)، بلژيك (10%)، ايتاليا (5/9%) و انگلستان (4/6%) صادر مي گردد.دركشور فرانسه بالغ بر840 هزاركيلومتر راه آسفالته و بزرگراه وجود دارد. طول راه آهن مورد استفاده نيز بالغ بر 555،42 كيلومتر بوده و ارتباطات هوايي بين المللي اين كشور توسط شركتهاي هواپيمايي ايرفرانس، (UTA) و پروازهاي داخلي توسط اير- اينتر صورت مي پذيرد. سالانه بالغ بر 840/26 هزار توريست از اين كشور ديدن مي كنند.جمعيتطبق آمار بدست آمده طي سال1999، جمعيت كشور بر8/58 ميليون نفر بالغ مي گردد كه از اين جهت شانزدهمين كشور جهان مي باشد. تراكم جمعيتي كشور نيز 7/101 نفر در كيلومتر مربع مي باشد. 75% مردم كشور ساكن شهرها بوده و پرجمعيت ترين شهر كشور(شهرپاريس)، حدود3/4% جمعيت كشور را در خود جاي داده است. از لحاظ توزيع سني، 7/23% جمعيت به افراد كمتر از14 سال، 6/57% به افراد 15 تا 59 سال و 7/18% جمعيت نيز به افراد بالاتر از 60 سال تعلق دارد. متوسط عمر مردان 2/69 و زنان 2/77 سال است. نرخ تولد 14در هزار، ميزان مرگ و مير 10 در هزار

و رشد جمعيت33/0% است. ميزان مرگ و مير كودكان نيز 4/11 نفر درهر هزار نوزاد مي باشد. بالغ بر10 درصد جمعيت كاري كشور(3/3 ميليون نفر) بيكار مي باشند.نژاد مردم كشور فرانسه عمدتا سفيد و از تيره هاي آلپي، مديترانه اي و نورديك مي باشد. بالغ بر90% مردم اين كشور،كاتوليك، 2% پروتستان، 1% مسلمان و 1%  نيزيهودي مي باشند. زبان رايج و رسمي كشور، فرانسوي است كه به خط لاتين به نگارش در مي آيد.پايتخت كشور شهر پاريس و پرجمعيت ترين شهرهاي كشور نيز مارسي، ليون،تولوز، نيس، نانت، استراسبورگ، بردو، سنت اتين، لوهاور، روآن، تولون، ريمس، ليل، گرنوبل، و برست مي باشد.جمعيت خارجيجمعيت خارجي كشور فرانسه بر3/6 ميليون نفر(8% كل جمعيت) بالغ مي گردد كه از اين تعداد 6 مليت پرتغالي الجزايري مراكشي، ايتاليائي اسپانيولي و تونسي بالغ بر70% جمعيت خارجي را تشكيل مي دهند. 2ميليون نفر از جمعيت فوق، 9% از جمعيت فعال كشور را تشكيل مي دهند، در زمره  كارگران مهاجر محسوب مي گردند.ملاحظات علميتعداد 15 ميليون  دانش آموز( بالغ بر يك چهارم جمعيت كشور) در نظام  آموزشي و تنها بالغ بر  2 ميليون دانشجو در مراكز آموزش عالي كشور به  تحصيل مبادرت مي نمايند.درحال حاضر كشور فرانسه از تعداد  26 ميليون نيروي كار برخوردار مي باشد كه بالغ بر2 ميليون نفر از آنان  بي كار مي باشند و اين درحالي است كه  نرخ بيكاري اخيراً تا 9% كاهش يافته است.6% از نيروي كار كشور( بالغ بر5/1ميليون شاغل) من جمله1 ميليون كادر  و مدير داخلي تحت تعليم و آموزش قرار دارند.

نظام اداري سوئد

...Sweden

چشم انداز  اقتصادي _ اجتماعيملاحظات تاريخيكشورسوئد كشوري با وسعت450 هزاركيلومتر مربع و 7/8 ميليون نفر سكنه با زبان ملي سوئدي مي باشد.كشورسوئد

به استثناي جمعيت ساكن ناحيه فنلاندي زبان شمال شرق و اقوام سامي از لحاظ قومي و زباني كشوري كاملاً يكدست محسوب مي گردد. امروزه درحدود يك ميليون نفر از تعدادكل جمعيت سوئد مهاجر بوده ويا دست كم يكي از والدين آنان از ساير كشورها به ويژه كشورهاي اسكانديناوي به كشور سوئد مهاجرت نموده اند.كشور سوئد از نوع حكومت مشروطه برخوردار بوده و دولت به شكل پارلماني اداره ميگردد. پادشاه تنها وظايف تشريفاتي از قبيل فرديت نخست كشور و برخورداري از قدرت صوري در تصميم گيريهاي دولتي را بر عهده دارد .پارلمان اصلي ترين بدنه تصميم گيري كشور سوئد محسوب شده و از سال1971 با تعداد 349 عضو به فعاليت مبادرت مي نمايد. از سال 1994 انتخابات مجلس هرساله صورت مي گيرد. به جز دوره60 ساله غير سوسياليستي( سالهاي 1932 تا 1991) حزب سوسيال دمكرات در راس قدرت قرار داشته است و اين در حالي است كه طي انتخابات سال1991 احزاب غيرسوسياليستي نيز از اكثريت آرا برخوردار گرديده و به مدت3سال حكومت نمودند.گفتني است در انتخابات سال1994سوسيال دمكراتها مجددا به صحنه قدرت بازگشتند .حكومتهاي محلي نيز بصورت 24 انجمن بخشي و286 واحد شهرداري فعاليت داشته و درحدود 95% جمعيت به كليساي رسمي ايالت لوتران وابستگي دارند. جنگ آزادي بخشي سوئد كه در آغاز قرن 16 ميلادي ( 1560-1532) توسط گوستاو واسا صورت گرفت، به نقض « اتحاد كالمار » ميان3 كشور نورديك - سوئد، دانمارك و نروژ- منجر گرديد. از اين روي گوستاو واسا اولين نائب السطلنه كشور بود كه در سال1532 به عنوان پادشاه دولت متحد و متمركز سوئد معرفي گرديد. وي هم چنين استحكاماتي بنا نموده و كنترل

كليساها ي كشور را در دست گرفت. بعدها اين امر منجر به اين گرديد كه كليسا هاي كشور كه طي قرن11 شاخه اي از كليساي بين المللي كاتوليك محسوب مي گرديد به كليساي دولتي لوتريسم و پروتستانيزم تغيير وضعيت دهد.پس از گذشت يك قرن كشور سوئد به قدرت اصلي اروپاي شمالي مبدل گرديد. ملّت سوئد در جنگ هاي30 ساله به سود پروتستان هاي شمالي آلمان مبارزه مي كردند. موقعيت قلمرو سوئد از لحاظ موفقيتهاي نظامي درميادين نبرد، متفاوت  بود. سوئد، در اوج توفق نظامي خود، نه تنها قلمرو كنوني خود، بلكه فنلاند، قسمتي از روسيه، كشورهاي بالتيك، لهستان ، آلمان و نروژ را نيز شامل مي گرديد. سوئد هم چنين از مستعمره اي در كشور سوئد (نوتادلاوار) برخوردارمي بود. فنلاند قسمتي از قلمرو سوئد محسوب مي گرديد، تا اين كه در سال 1809 مغلوب روسيه گرديد. از سال 1814 كشور سوئد در صلح به سر برده و ما بين دو جنگ جهاني از آنجائي كه كشوري بي طرف بود مورد حمله واقع نگرديد. از لحاظ فرهنگي، كشور سوئد تحت تاثير اخلاق كاري پروتستان و برخورداري حسي هم بستگي همه جانبه ميان گروه هاي مختلف قرار دارد. طي سالهاي اخير، استخدام نيرو ،  سواد آموزي همگاني، توزيع درآمد و امنيت ملّي در سياست ملّي كشور از جايگاهي مهم و اساسي برخوردار بوده است. دولت هاي اجتماعي دموكراتيك بر دورة پس از جنگ مسلط بوده اند. مردان سوئدي در سال 1909 و زنان سوئدي در سال 1921 از حق رأي برخوردار گرديدند.كشور سوئد از اول ژانويه 1995 به عضويت اتحاديه اروپا در آمده است.مجلس ملّي سوئد ( ريكسدگ )در زمان سلطنت گوستاو واسا در قرن16 اولين مجلس ملي سوئد

متشكل از نمايندگاني از 4 طبقة اشراف، روحانيون ، طبقه متوسط و دهقانان گشايش يافت.طي قرون آتي ، قوانين پيچيده تري براي ريكسدگ وضع گرديده و به تدريج تعداد دستگاه هاي اجرائي افزايشي يافت. قدرت مجلس ملي به طور عمده اي تغيير يافته و از زماني به زمان ديگر نسبت به سلطنت از جايگاه بي نهايت سستي برخوردار بوده است. اين درحاليست كه در دورة آزادي طي قرن 18، مجلس ملي جايگاه خود را بهبود بخشيده و نظام منسجمي پايه ريزي گرديد.تا پيش از 1809 قدرت سلطنت و مجلس در يكديگر ادغام بود، تا اينكه پس از سال 1809 دربار و ساير مراجع قدرت، استقلال يافتند. در سال 1865 مجلس دو گانه اي جايگزين مجلس قبلي گرديد. تا سال 1917 نظام دو گانه اي برقرار بود، تا اين كه سازماني با 350 نماينده و كميته هاي مختلفي در زمينه هاي گوناگون تأسيس گرديد.در سال 1974 دولت سوئد به طراحي قانون اساسي جديدي مبادرت نمود.پس از گذشت مدت زمان20 سال دورة نمايندگي به دورة چهار ساله تغيير يافت.كشور سوئد از نظام دموكراتيك انتخابي برخوردارمي باشد به اين معنا كه كليه احزاب سياسي با بيش از 4در صد آراء انتخابات عمومي از كرسي در مجلس برخوردارمي گردند .شهروندان سوئدي اجازه حضور در انتخابات مجلس را دارند.درحال حاضر تعدادي حزب سياسي در مجلس ملي سوئد فعاليت دارند.در دورة نمايندگي 2002-1998، تعداد 349 كرسي به قرار زير توزيع يافته است:حزب  دولتي سوسيال دموكرات با 131 كرسي به تشكيل اقليتي پس از انتخابات 1998 مبادرت نموده و توسط دفتر نخست وزيري رهبري مي گردد.حزب چپ با 43 كرسيحزب دموكرات مسيحي با 42 كرسيحزب مركز با 187 كرسيحزب ليبرال با 17

كرسيحزب سبز با 16 كرسيآخرين انتخابات عمومي مجلس، شوراهاي استاني و شهرداري هاي كشور در سپتامبر 2002 برگزار گرديد. حزب ائتلاف ميانه رو، حزب دموكرات مسيحي، حزب ليبرال و حزب مركزي احزاب طبقه متوسط (بورژوازي ) يا غير سوسياليست كشور را تشكيل مي دهند. ساير احزاب به استثناي حزب سبز،در زمره احزاب سوساليسم مي باشند.نهادهاي مركزي اجرائي و قانونگذاريكشور سوئد از نظام سلطنتي برخوردار بوده و پادشاه كنوني،كارل گوستاو شانزدهم ، رهبريت نظام را بر عهده دارد. رهبر نظام، عاليترين نمايندة قلمرو پادشاهي و مستقل از نهادهاي اجرايي است. وي در جلسات دولت حضور نيافته، اما از مسائل داراي اهميت ملّي كسب اطلاع مي نمايد.مجلس ملي سوئد منطبق با دموكراسي انتخابي و پارلماني به وضع قوانين و اتخاذ تصميمات مبادرت نموده و دولت و عوامل دولتي به اجراي آن مي پردازند.هر ساله شوراي مشترك پادشاهي- دولتي 4- 3 مرتبه تشكيل مي يابد. درجلسات شورا، رهبر نظام، رئيس جلسات نيزمي باشد. وي هم چنين رئيس شوراي مشورتي امور خارجي كشور (هيئت مشاور دولت و مجلس در خصوص مسائل سياست خارجي ) محسوب مي گردد.  مجلس و دولت مجلس سوئد از تعداد 349 نماينده با دورة نمايندگي4ساله ، متشكل مي گردد. به هنگام تشكيل دولت جديد، مجلس ملي سوئد از نقش تعيين كننده اي برخوردار مي باشد. وظيفه « سخن گو» به عنوان عاليترين نمايندة ريكسدگ، معرفي نخست وزيركابينه مي باشد. « سخن گو» با رهبران احزاب سياسي مجلس به بحث و گفتگو پرداخته و تلاش مي نمايد كه مشخص كند چه فردي از بيش ترين اقبال جهت تشكيل « دولت » برخوردارمي باشد.ازجمله ديگروظايف مهم ريكسدگ، اطمينان يافتن از اجراي تصميمات و قوانين مأخوذه توسط دولت و مراجع قدرت مي باشد. ريكسدگ

همچنين به وضع قوانين و تصميماتي درخصوص ترازها و توزيع درآمد و مخارج نظام مبادرت مي نمايد. اين بدان معناست كه دركنار مسائل ديگر، دولت ابتدا پيشنهاداتي به صورت لوايح به ريكسدگ ارائه نموده و سپس درخصوص قوانيني كه براي به اجرا گذاردن تصميمات ريكسدگ لازم مي باشند، تصميم گيري مي نمايد. به علاوه ، دولت درخصوص بودجة مصوب ريكسدگ به تخصيص منابع مالي اختصاصي مبادرت نموده، با كشورهاي ديگر موافقت نامه هائي منعقد نموده، فعاليت هاي داخلي را هدايت نموده، فعاليت هاي مراجع مديريتي را رهبري نموده و در موارد خاصي به استيناف هاي مخالف تصميمات مراجع رسيدگي مي نمايد. دولت از نخست وزير و هيئت وزيران متشكل مي گردد. اعضاي دولت و نخست وزير نيز در جهت تحقق برنامه هاي ملّي سياسي فعاليت مي نمايند. اگر اعضاي پارلمان به عنوان وزير انتخاب گردند از  جانشيني جهت انجام فعاليتهاي پارلماني خود برخوردارمي گردند. اعضاي دولت از ميان كارمندان دولتي تحت عنوان كابينة دولت انتخاب مي گردند. اين كارمندان بدون احتساب افرادي كه در خارج از كشور فعاليت دارند(  افرادي در مشاغل وزارتي و اعضاي « دفتر نخست وزيري» يا  « كابينه نخست وزير») بر3000 نفر بالغ مي گردد. تعداد كارمندان مشاغل وزارتي و تمركز فعاليت آنان در طول زمان، عمدتاً بدليل تغيير اولويت هاي سياسي، متغيرمي باشد. از جمله وزارتخانه هائي كه درخصوص مسائل آموزشي فعاليت مي نمايند مي توان به وزارت آموزش و علوم، وزارت صنايع، وزارت استخدام و ارتباطات و وزارت كشاورزي سوئد اشاره نمود.وزارتخانه ها در سطح وسيعي، به عنوان هيئت هاي مقدماتي دولت با يكديگر همكاري مي نمايند. به اجرا در آوردن تصميمات مأخوذه بر عهدة مراجع قدرت و عوامل مديريتي اصلي مي باشد. در اين حالت وزارت خارجه سوئد استثناء است، چرا

كه هم به عنوان بخشي از دفتر دولت و هم به عنوان مرجع مركزي نظارت برسفارت خانه و كنسول گري هاي سوئد فعاليت مي نمايند.كميته يا كميسيون هاي دولتي متعددي جهت مشاركت با دولت در جهت اجراي امور مملكتي تشكيل مي يابد.كميسون ها ممكن است از متخصصان يا نمايندگان سازمان هاي مختلف ، اعضاي پارلمان يا مأمورين برخوردار از دانش تخصصي در حيطه مربوطه تشكيل يابد. دولت در خصوص فعاليت كميسيون ها حيطه اي را معين نموده،كميسيون نيز وظيفة خود را انجام داده و سپس طرح هاي پيشنهادي را به دولت ارائه مي نمايد. طبق تخمين هاي به عمل آمده ، تعداد 200 كميسيون به طور همزمان تشكيل مي گردد كه اغلب اين كميسيون ها تا مدت زمان 2 سال فعال مي باشند. دولت نيز گزارشي ساليانه در خصوص نوع فعاليت و درجه پيشرفت فعاليت كميسيون هاي مذكور به ريكسدگ ارائه مي دهد. اين در حالي است كه دولت نيز به تشكيل كميسيون هايي مبادرت مي نمايد.كميسيون هاي مذكور در محدودة زماني معيني به طور مداوم و سريع فعاليت نموده و طرح هائي در خصوص چگونگي حل مسائل مهم ارائه مي نمايند.مراجع تصميم گيرندهتصميمات دولت و ريكسدگ توسط نهادهاي مركزي مديريتي كه به صورت مستقل از وزارتخانه هاي مختلف فعاليت مي نمايند، به مرحلة اجرا در مي آيد. نهادهاي مذكور به اتخاذ تصميمات منطبق با اصول كلي دولت كه نه تنها در دستورات كلّي به مراجع اجرائي بلكه در متن بودجة سالانه دولت و نيز در جهت اعطاي وظايف معين به مراجع اجرائي مشخص گرديده ، مبادرت مي نمايند.دادگاه هاآزادي عمل و استقلال دادگاه ها در قانون اساسي كشور سوئد تضمين شده است. دادگاه ها نيز به اجراي قوانين حقوقي قابل اجراء مبادرت مي نمايند. مجلس ملي سوئد ريكسدگ) ، دولت و هيچ يك از نهادهاي ديگر از حق

تصميم گيري درخصوص نحوه فعاليت و عملكرد دادگاه هاي كشور برخوردار نمي باشند. نقش دادگاه ها و مراجع اجرائي كشور بي طرفانه و در جهت برخورد قانوني برابر تعيين گرديده است..شهرداري ها و شوراهاي استانيكشور سوئد از 289 منطقة شهرداري،21 استان و 21 شوراي استاني، متشكل مي گردد. شهرداري گاتلند نيز كه از شوراي استاني برخوردار نمي باشد در تقسيم بندي فوق لحاظ گرديده است.  اجراي سياستهاي خود مختاري شهرداري ها در كشور سوئد بخشي مهمي از سيستم دموكراتيك كشور را به نمايش مي گذارد. شهرداري ها و شوراهاي استاني درجهت اجراي تعهدات خود به وضع ماليات بر ساكنين مناطق مختلف مبادرت مي نمايند. عالي ترين هيأت هاي تصميم گيري، شهرداري ها، شوراهاي محلي و هيأت هاي سازماني شوراهاي استاني مي باشند.كليه شهرداري هاي كشور از واحد يا منطقة مديريتي با محدودة جغرافيائي معين برخودارمي باشند.از جمله مهم ترين حيطه هاي مسئوليتي شهرداري هاي كشور مي توان به نظارت بر فعاليت مدارس پيش دبستاني،مراكزمراقبتي كودكان دبستاني، ارائه آموزشهاي پيش نياز آموزش مهارتهاي بدني و آموزش بزرگسالان، فراهم نمودن خدمات اجتماعي اعم از بهداشت كودكان و نوجوانان، اعطاي كمك هاي اجتماعي، مراقبت و حمايت از سالمندان ، حفاظت ازمحيط زيست و رعايت بهداشت، رسيدگي بر بهداشت خيابان ها،جاده ها، پارك ها ، طراحي و ساخت شهري اشاره نمود. انتخابات شهرداري ها هر4 سال يكبار و به طور همزمان با انتخابات عمومي برگزارمي گردد. از جمله افرادي كه مجاز به شركت در انتخابات شهرداري ها مي باشند مي توان به ساكنين حوزة شهرداري مربوطه من جمله شهروندان خارجي با سابقه سكونت 3 ساله متوالي در كشور و شهروندان كشورهاي عضو اتحاديه اروپا به علاوة شهروندان كشورهاي ايسلند و نروژ اشاره نمود. شوراهاي استاني حداقل از يك شهرداري متشكل مي گردند. از جمله مهم ترين وظايف شوراهاي

استاني مي توان به رسيدگي بر امور و مسائل عمومي اعم از بهداشت و سلامت، آموزش ، مراقبت هاي اجتماعي و علوم كشاورزي و صنايع اشاره نمود.مشاورين شوراهاي استاني هر4 سال يكبار و طبق قوانين شهرداري انتخاب مي گردند.زبانهاي رسمي و اقليتزبان سوئدي، زبان رسمي كشور سوئد مي باشد. در برخي نواحي شمالي كشور، به زبان سامي و زبان فنلاندي نيز تكلم مي گردد . تعداد 5 زبان اقليمي اعم از سامي، فنلاندي، تورندال، روماني( زبان كولي ها) و ييدي (زبان يهيوديان) در كشور سوئد تكلم مي گردد. شهروندان سوئدي تا حدود معيني در تعامل با دستگاه هاي دولتي از حق استفاده از اين زبانها برخوردار بوده و هم چنين درخصوص مراقبت هاي كودكان و بزرگسالان از حق استفاده از زبان هاي فنلاندي و سامي نيز برخوردارمي باشند.آندسته از كودكاني كه به زبان سامي تكلم مي نمايند نيز از حق استفاده از زبان سامي در مدارس پايه و مدارس فرهنگ بومي (سامي) برخوردار مي باشند و اين در حالي است كه آموزش سال ششم به زبان سوئدي و سامي ارائه مي گردد. آندسته از دانش آموزاني كه به زبان فنلاندي تكلم مي نمايند نيزمي توانند به زبان مادري خود در مدارس پايه و مدارس مقطع تكميلي متوسطه آموزش بينند.از زمان جنگ جهاني دوم، سير صعودي مهاجرت به سوئد منجر به پيدايش تعدادي از گروه هاي زباني اقليت گرديده كه از زبان مادري غير سوئدي برخوردار مي باشند. طبق قوانين آموزشي سوئد چنانچه تعداد كودكاني كه در خانه به زباني غير از زبان سوئدي تكلم مي نمايند بر 5 دانش آموز بالغ گردد، آموزش به زبان مادري به آنان ارائه مي گردد. همچنين كليه كودكاني كه زبان مادري آنان يكي از پنج زبان اقليت باشد، از

حق استفاده از زبان مادري برخوردار مي باشند.شاخص هاي جمعيتياز اواخر قرن 17، كشور سوئد از سيستم منسجمي جهت ثبت جمعيت خود برخوردار بوده و از سال 1860، آمارگيري هاي جمعيتي به طور مرتب در فواصل 10-5 به عمل مي آيد.در نتيجه پيگيري چنين آمارهايي، بر آورد تغييرات جمعيتي طي300 سال اخير به آساني امكان پذير است. در فاصله قرن 19 تا سال 1914، تقريباً به ازاي هر 5 شهروند سوئدي حضور1 مهاجر در جمعيت 5 ميليوني سوئد، مشهود مي باشد. در آن اثنا، فرآيند انقلاب صنعتي به صورت واقعاً پيگيري با تأثيرات آن بر روي شهرنشيني پي گيري مي شد. نرخ زاد و ولد درميان كارگران صنعتي كاهش يافته و نرخ مرگ و مير در نتيجه افزايش خدمات بهداشتي از روند نزولي برخوردار گرديد.طي دهه هاي اخير نرخ مرگ و مير بسيار متغير بوده است. به نحو يكه در پايان دهه 1980 افزايش ميزان تولد و در طول دهه1990 كاهش نرخ مواليد مشهور مي باشد. روند مهاجرت طي دورة پس از جنگ بسيار متغير بوده و در برخي سال ها از نرخ تولد نيز فراتر رفته است.در سال 2000 تقريباً از هر10 شهروند سوئدي1 نفر در خارج از قلمرو سوئد تولد يافته است. جمعيت كشور به طور بسيار نا هماهنگي در سرزمين هاي وسيعي در طول مرز شمالي در نتيجة تغييرات عمدة و شرايط اكولوژيكي پراكنده شده است. تعداد افراد ساكن مناطق جمعيتي پرتراكم ، به طور صعودي در حال افزايش بوده و فرصت هاي شغلي كمي درمناطق مذكور  براي افراد در دسترس مي باشد.كشور سوئد از قلمرو زميني در حدود 450 هزار كيلومتر مربع با بيش ترين فاصله در نقاط شمالي و جنوبي در حدود1600

كيلومتر برخوردارمي باشد. از لحاظ جغرافيائي ، كشور سوئد از جنگل ها، درياچه ها و رودخانه هاي متعددي برخوردار مي باشد. مرز اين كشور با فنلاند در امتداد رشته كوه ها امتداد يافته است. هزاران جزيره در طول ساحل2700 كيلومتري وجود داشته و مناطق زير كشت حدود 10 در صد از سطح خشكي را شامل مي گردد. كشور سوئد از 9/8 ميليون سكنه برخوردار مي باشد كه در حدود يك هفدهم از آنان در نورلند (قسمت شمالي) كشور به سر مي برند. بالغ بر60 در صد ( اكثريت جمعيت كشور در دو قسمت جنوبي كشور ( گوتالند و سويلند) ، پايتخت كشور( استكهلم) و در شهرهاي گوته برگ و مالمو تمركز يافته اندشاخص هاي اقتصاديطي دهه هاي 1950 و 1960،  اقتصاد سوئد عمدتاً در اثر افزايش نرخ تقاضاي بين المللي از اقتصاد سوئد جهت خريد مواد خام و اوليه از پيشرفت چشمگيري برخوردار گرديد. رشد مذكور، شاخص عمومي اقتصاد را افزايش داده و به اعمال تغييرات اجتماعي عمده اي منتهي گرديد.اين درحاليست كه طي دهه 1970 ميزان رشد اقتصادي به طور فاحشي كاهش يافته، در نتيجة بحران بين المللي  و عدم رشد هماهنگ در توليد، توان اقتصادي سوئد در جهت وفق دادن خود با ساير مجامع تضعيف گرديده، سرمايه گذاري صنعتي كاهش يافته، بازار كرونا دچار ركورد شده و كسر بودجه هنگفتي در تراز پرداختها بوجود آمد. رقابت به طور موقت به واسطة كاهش ارزش پول ، بهبود يافته اما اعمال اين سياست نيز تورم بالا و هزينه هاي كار بالاتر را به بار آورده است. از نقطه نظر تاريخي،كشور سوئد از نرخ بي كاري پاييني برخوردار بوده است. به عبارت ديگر در طول دوره هاي زماني معين، در ابتداي

دهه هاي1970، 1980 و دهه 1990، بي كاري بر 2-1 در صد بالغ گرديد. در نيمه دوم دهه 1980، بازار بورس شناور شده و نرخ بدهي به طور عمده افزايش يافت.بروز  معضل افزايش نرخ بيكاري به افزايش تورم اقتصادي و نرخ بهره منجر گرديد. در بحران اقتصادي كه در ابتداي دهه1990 بوقوع پيوست، مؤسسات مالي سوئد با كسري اعتبار بالايي مواجه گرديدند. اين موضوع اتخاذ سياست كاهش پرداخت وام دولتي به اشخاص و شركت ها را بدنبال آورده و بر رشد اقتصادي تأثير منفي گذاشت. بي كاري به طور گسترده اي افزايش يافته و مصارف خانگي به طور عمده اي كاهش يافت مصارف عمومي نيز در نتيجه كاهش مخارج حوزه اي شهرداري و كشوري،كاهش يافت. در ابتداي دهه1990، هدف اصلي سياست اقتصادي كشور بر مبارزه با تورم و حفظ نرخ ارز ثابت استوار بوده است. در نتيجه اعمال سياست مذكور نرخ تورم كاهش يافته ودر مقابل نرخ بي كاري از افزايش برخوردار بود. تلاش هاي به عمل آمده در جهت حفظ نرخ تورم به جائي نرسيده از اين روي كشور سوئد از نظام پولي اروپا خارج شد كه اين خود به طور غير مستقيم به كاهش شديد ارزش كرونا در سپتامبر 1992 منجر گرديد. نرخ ارزش پايين كرونا فرصت مناسبي براي شركت هاي صادراتي فراهم نموده و نرخ پايين تورم در سوئد و تحرك رو به رشد كشور در اقتصاد جهاني به بهبود تدريجي كشور منتهي گرديد. علي رغم صعود نسبي توان اقتصادي كشور نرخ بي كاري از افزايش نسبي برخوردار بود.در اين راستا دولت سوئد به طراحي اهداف عمده اي در جهت كاهش بيكاري و تشويق استخدام تا آغاز سال 2000 مبادرت نمود

كه اين خود به افزايش نرخ استخدام در پايان دهة 1990 منجر گرديد. در پايان دهه 1990 نرخ بهره هاي ظاهري و واقعي كاهش يافته و اقتصاد سوئد از رشد و افزايش استخدام در حوزة گسترده اي برخوردار گرديد. در حال حاضر رشد اقتصادي كشور ثابت بوده، نرخ تورم كاهش يافته و دارائي هاي عمومي و تراز تجاري از افزايش چشمگيري برخوردار مي باشد. اقتصاد كشور سوئد اقتصادي كوچك و بازمي باشد كه در مقايسه با اقتصاد بين المللي تضعيف نگرديده و از جايگاه قدرتمندي در نتيجة ميانگين بالاي رشد اقتصادي در سطحي بالاتر از قبل قرار گرفته است. افزايش دارائي هاي  عمومي كشور به برنامه ها و تغييرات اجتماعي خاصي در جهت ارتقاي رشد اقتصادي كشور منجر گرديده است. طي دهه 1990 سرمايه گذاري هاي عمده اي در حوزة آموزش، افزايش امكانات آموزشي مقطع آموزشي پيش دبستاني، گسترش آموزش عالي و آموزش بزرگسالان با هدف افزايش قابليت بزرگ سالان با سطح پايين آموزش صورت گرفت.سرمايه گذاري هايي نيز در حوزه بهداشت و  خدمات مراقبتي مراكز آموزشي سراسر كشور صورت گرفته است. درحال حاضر بازارهاي مالي كشور سوئد از ثبات برخودار بوده و به كاهش نرخ حداقل بهره وام مبادرت مي نمايند. افزايش ثبات اقتصادي و كاهش نرخ بيكاري به افزايش اعتماد كشورهاي عضو اتحاديه اروپا به ويژه كشورهاي پيرامون سوئد منجر گرديده است. كشور سوئد با وجود اجراي معيارهاي الحاق به اتحادية مالي اروپا، تا كنون،تصميم به الحاق به آن نگرفته است.  در سال 2001 تراكم فردي جمعيت 22 نفر در هر كيلومتر مربع بوده است. اين رقم از منطقه اي به منطقه ديگر متغير مي باشد. متراكم ترين منطقة جمعيتي كشور استان استكهلم بر آورد شده

است كه تعداد 281 نفر در هر كيلومتر مربع از آن ساكن مي باشند. در استان اسكان 102 نفر در هر كيلومتر مربع، در حالي كه در استان هاي شمالي ( يايلند و نورپوتن) تنها 3 نفر در هر كيلومتر مربع ساكن مي باشند نرخ تولد در سوئد، پس از سير صعودي آن در پايان دهه 1980 در آغاز دهه 1990، از كاهش چشمگيري برخوردار بوده است. طبق آخرين آمار بدست آمده طي سال2000 به نسبت هر زن يك و نيم تولد وجود داشته است. ميانگين اميد به زندگي از حدود40 سال طي دهة 1850 به 55 سال در دهه 1900 و 77 سال براي مردان و 82 سال براي زنان طي دهه 2000 افزايش يافته است.منبع: پايگاه اينترنتي شوراي عالي انقلاب فرهنگ

نظام آموزشي ليبي

Libya

درصد عمده أي از شهروندان ليبيايي تحت لواي حكومت پادشاهي ازحق برخورداري از امكانات آموزشي و پرورشي بهره مند گرديده اند. از اين روي مدارس مقاطع آموزش ابتدايي و متوسطه درسراسركشور تأسيس يافته و مدارس قديمي قرآني كه درخلال مبارزات استقلال طلبانه تعطيل گرديده بود، مجدداً فعاليت نموده و با آغاز فعاليت خود نياز معنوي و ديني حوزه آموزش كشور را برآورد نمودند. در آن اثنا بخش آموزش كشور با كاستي هاي عمده اي اعم از برگزاري دوره هاي كوتاه مدت تحصيلي فقدان معلمين و مدرسين با تجربه ليبيايي و تمايل شديد دانش آموزان به يادگيري دروس به شيوه حفظي و غيراستدلالي (مشخصه مميزه آموزش دركشورهاي عربي) مواجه مي بود. اين درحالي است كه طي سال هاي اخير به واسطه اتخاذ سياست هاي صحيح آموزشي ثبت نام درمدارس _ به ويژه درسطح آموزش ابتدايي _ از رشد چشمگيري برخوردارگرديده

است. علاوه بر اين آموزش علوم فني وحرفه اي نيز به حوزه آموزشي كشور افزوده شده و نخستين دانشگاه ليبيايي ارائه كننده علوم مذكورطي سال1955ميلادي در شهر بن قاضي تأسيس گرديد.در همين اثنا زنان ليبييايي نيز به طور فزاينده اي مبادرت به تحصيل آموزش رسمي نموده وكودكان روستايي و باديه نشين براي نخستين بار از امكانات نظام آموزشي كشور برخوردارگرديدند.در اوايل دوران استقلال كشور در سال1951ميلادي تعداد دانش آموزان ثبت نام شده در مدارس از34 هزار نفر به150هزار نفر درزمان انقلاب و  طي سال1969 بر360 هزار نفر بالغ گرديد. در خلال دهه1970ميلادي در تلاش جهت جايگزيني معلمين و ديگر پرسنل ليبييايي بامعلمين مصري كه پايه حوزه آموزشي كشور محسوب مي گرديدند، نظام تربيت معلمين بومي راه اندازي گرديد. علاوه براين، طرح ابداع مدارس پيش ساخته و كلاس هاي درسي سيار جهت استفاده دانش آموزان مناطق محروم و دورافتاده كشور به اجرا در آمده و جهت نيل به اين هدف از چادرهاي صحرايي به عنوان كلاس هاي درس و مراكز آموزشي مستقر در واحه هاي بياباني كشور بهره برداري گرديد. در سال1986ميلادي بنا بر اعلان منابع رسمي، نرخ ثبت نام دانش آموزان در مدارس مختلف كشور بر 245/1هزار دانش آموز بالغ گرديده كه از اين تعداد670 هزار نفر( 54% ) از آنان دانش آموزان پسر و 575 هزار نفر(46%.) از آنان دانش آموزان دختر بوده اند.مطابق آمار مذكور، حدود يك سوم از جمعيت كل كشور درحوزه هاي مختلف آموزشي كشور به امر تحصيل مبادرت نموده اند. طبق آخرين آمار بدست آمده در فاصله سال هاي 1986-1970  قريب به 32 هزار كلاس درس ويژه مقاطع آموزش ابتدايي متوسطه و فني وحرفه اي بنا گرديده و تعداد معلمين كشور نيز از19

هزار نفر به 79 هزار نفر افزايش يافته است.  نرخ رو به رشد احداث فضاهاي آموزشي و افزايش تعداد معلمين بومي به بهبود  نسبت تعداد معلمين به دانش آموز در مقاطع آموزش پيش دبستاني و ابتدايي منجر گرديده و متعاقب آن افزايش تعداد ثبت نام كنندگان مقاطع آموزش عمومي متوسطه و فني وحرفه أي، افزايش ميزان حضور دانش آموزان دركلاس هاي درسي را به همراه داشته است.. در برهه استقلال كشور، نرخ كل بيسوادي در ميان افراد بالاي رده سني10سال از 20% تجاوز نمي نمود و اين درحالي است كه طي سال1977 ميلادي با افزايش فرصت ها و امكانات آموزشي اين ميزان در مجموع بر51%  متشكل از73% در مردان و 31% در زنان بالغ گرديد. در سال1987ميلادي آموزش دركليه سطوح آموزشي رايگان بوده و دانشجويان مقرري آموزشي دريافت مي نمودند. در آن اثناء حضور دانش آموزان درمقطع آموزش ابتدايي تا پايان مقطع متوسطه اجباري بوده وكليه دانش آموزان ملزم به گذراندن آموزش هاي ارائه شده در مقاطع مذكور بودند. از زمان استيلاي حكومت انقلابي توجه ويژه اي به حوزه آموزش كشور مبذول شده است. طي دهه1980ميلادي حكومت معمر قذافي تلاش ها و تدابير فراواني را در اين زمينه اتخاذ نمود اما با اين حال نتيجه قابل ملاحظه اي حاصل نگرديد. زيرا نظام آموزشي كشور همچنان با مشكل فقدان معلمين با تجربه ليبيايي مواجه بوده، و متعاقب آن حضور بانوان درمقاطع آموزش متوسطه و بالاتر كاهش يافت وتلاش هاي دولت در جهت تعطيلي مدارس خصوصي و ادغام آموزش ديني و آموزش سكولار در اواخردهه1970ميلادي به آشفتگي بيشترحوزه آموزشي منجر گرديد. ازجمله مهم ترين دلايل عدم موفقيت دولت در اين زمينه مي توان به كاهش تقاضاي افراد جهت ثبت نام در

دوره هاي فني وحرفه اي اشاره نمود، زيرا در اين دوره تنها از 5 هزار دانش آموز در تعداد12مدرسه فني وحرفه اي كشور ثبت نام به عمل آمد. علت اين امر را مي توان در ميزان علاقه مندي جوانان ليبييايي به ادامه تحصيل در رشته هاي مختلف پزشكي كه از محبوبيت و جايگاه والايي در ميان جامعه برخوردار بودند، جستجو نمود. در نتيجه، هيچ گونه چشم انداز روشني درجهت كاهش اتكا به كارگران مهاجر در برطرف نمودن نياز بخش اقتصاد به مهارتهاي فني وحرفه اي وجود نداشت.از جمله دلايل مهم آشفتگي موجود در نظام آموزشي گذشته كشور ليبي مي توان به الحاق سنوات نظام وظيفه اجباري سربازي ويژه دانشجويان پسر و نظام پيش آهنگي ويژه دانشجويان دختر اشاره نمود. شايان ذكر است كه مقطع آموزش پايه از سال1981ميلادي، به دوره آموزشي دانش آموزان مقطع متوسطه و دانشجويان دانشگاه هاي كشور اضافه گرديده است. بر همين اساس، دانش آموزان دختر و پسر مراكز متوسطه با لباسهاي متحدالشكل نظامي دركلاس هاي درس حاضر گرديده و روزانه ساعاتي را به فرا گيري علوم و فنون نظامي مي پرداختند. ملبس بودن به لباس هاي متحدالشكل نظامي دركلاس هاي آموزشي اجباري نبوده اما دانشجويان موظف بودند تا درجهت فراگيري آموزش نظامي به اردوگاه هاي آموزش نظامي مراجعه نمايند.علاوه بر اين، دانشجويان دختر به طور رسمي تشويق مي شدند تا در دوره هاي تحصيلي نظامي ويژه بانوان حضور يابند.لازم به ذكر است اعمال يك چنين تدابيري به ويژه درخصوص دختران از محبوبيت والايي برخوردار بوده اما در آن اثناء امكان پيش بيني تأثيريك چنين تدابيري برحضور دانش آموزان دختر درمدارس و دانشگاه ها و به طوركلي براستانداردهاي آموزشي كشور امكان پذير نبود.منبع: پايگاه اينترنتي دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي.

نظام آموزشي كانادا

...Canada

ساختار كلي

و سياستهاي آموزشيساختار سازماني نظام آموزشينظام آموزشي و ساختارآن درايالات و قلمروهاي كانادا به كلي با يكديگرمتفاوت اند.اما به طوركلي ميتوان گفت نظامهاي آموزشي كشوركانادا ازيك دوره پيش دبستاني با مدت زماني1تا2سال؛مقطع آموزش ابتدايي با مدت زمان 5 تا 8سال و مقطع آموزش متوسطه، تا پايان پايه12تحصيلي؛متشكل شده است .سياست هاي آموزشياز آنجاييكه وظيفه رسيدگي و نظارت برحوزه آموزش دركشوركانادا به طور كامل درحوزه اختيارات ايالات وقلمروهاي كشور قرار دارد از اين روي هيچگونه نظام آموزشي فدرالي در اين كشور وجود ندارد.به ديگر سخن نوعي تعهد ملي نسبت به حوزه آموزش دراين كشور به چشم خورده وآموزش پايه براي كليه شهروندان كانادايي آزاد و رايگان مي باشد.البته دراين ميان هر ايالت با وجود تشايه در اغلب زمينه ها با ساير ايالات،علائق منطقه اي خاص خود را نيزدنبال مينمايد.درحوزه آموزش عالي، موسسات به دو دسته كالج هاي ايالتي ودانشگاه ها تقسيم ميگردند..دركشوركانادا تفاوتهاي عمده اي ميان نظام آموزشي ايالات مختلف مشهود ميباشد.به نحويكه دركشوركانادا برخلاف سايركشورها كه كلاس4دبيرستان آخرين سال تحصيلي مقطع متوسطه محسوب ميگردد؛ دركشوركانادا براساس قوانين خاص ايالتي هرايالت پايان مقطع متوسطه در ايالات مختلف از سال11تا13ادامه مي يابد.آموزش عالي دركشوركانادا ازطريق موسسات آموزش عالي تحت عناوين ذيل به دانشجويان ارائه ميگردد :1.دانشگاه هاي ايالتي2.دانشكده هاي ايالتي3.كالج هاي ايالتي4.كالج هاي كاربردي5.موسسات غيررسمي فني وحرفه ايازآنجاييكه اغلب دانشگاهها و مراكزآموزش عالي كشوركانادا به صورت گسترده ازمحل بودجه ملي تأمين اعتبار ميگردند از اين روي دانشجويان خارجي قادر خواهند بود با پرداخت شهريه ناچيزازدوره هاي آموزش عالي پيشرفته برخوردارگردند.در دانشگاهها حيطه وسيعي ازدوره هاي آموزشي ومدارك علمي متنوع من جمله كارشناسي، كارشناسي ارشد،دكتري وگواهينامه فني وحرفه

اي ارائه ميگردد.درنظام آموزشي كشوركانادا سعي براين است كه دانش آموزان به روشهاي مختلف درمدارس دولتي تحصيل نمايند بطوريكه دربرخي موارد مطابق با نيازدانش آموزان برنامه هاي آموزشي جداگانه اي پيش بيني شده (سيستم جداسازي)و يا ازبرنامه هاي عادي آموزشي برخوردار ميگردند.(سيستم تلفيق ).منبع: پايگاه اينترنتي دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي

نظام آموزشي ايرلند

…Ireland

سياست هاي آموزشيبنا بر مدارك مستدل سرمايه گذاري در حوزه آموزشي كشور عامل اصلي رشد سريع اقتصادي ايرلند است، چراكه سرمايه گذاري نيروي انساني به ميزان سرمايه گذاري در زير ساختهاي فيزيكي مهم است. اجراي سياست هايي من جمله آموزش علوم و تكنولوژي و سرمايه گذاري هاي لازم در تحقيقات كاربردي موجب اطمينان از اين مسأله مي گردد كه كشور ايرلند به حفظ ظرفيت هاي خود جهت باقي ماندن در عرصه تكنولوژي مبادرت مي نمايد.نياز به نيروي كار نشان دهنده افزايش ميزان حضور زنان و كاهش افراد فاقد شغل در كشور مي باشد. مسأله مهم در خصوص افزايش مشاركت زنان در حوزه هاي مختلف اجتماعي، آموزشي و … در دسترس بودن امكانات ويژه جهت نگهداري كودكان مي باشد.از اوايل دهه 90 شناسايي ظرفيت هاي آموزشي كشور رو به افزايش بوده است. علاوه بر اين پيشرفت قابل ملاحظه اي نيز در زمينه بر طرف ساختن نارسايي ها و افزايش مشاركت همگاني در حوزه آموزش صورت گرفته است. طرح توسعه آموزش بزرگسالان نيز در نوامبر سال 1998 به مورد اجرا گذارده شد. توسعه برنامه هاي آموزش ابتدايي كودكان و آموزش بزرگسالان نشانه تغيير سيستم سنتي آموزش كشور اهميت آموزش درازمدت مي باشد. طي دهه 90 دهه تغييرات عمده اي در جهت رشد اقتصادي، سرمايه گذاري در حوزه آموزش و اتخاذ سياست آموزشي فراگير اعمال گرديد.يافته هاي مؤسسه بين المللي سوادآموزي بزرگسالان ايرلند نشان مي دهد كه پيشرفت فراواني در اين زمينه

حاصل گرديده است. طي سال 1999 طرح توسعه ملي با صرف مبلغي بالغ بر 5.35 ميليارد پوند در حوزه آموزش و پرورش كشور به مورد اجرا گذارده شد. گفتني است كه مبلغ مذكور در جهت هر چه پيشرفته تر نمودن امكانات و ابزار آموزشي مراكز آموزشي كشور هزينه گرديد.دولت ايرلند نيز از آموزش تحت عنوان كليد اصلي توسعه ملي ياد نموده و به طراحي برنامه هاي توسعه 7 ساله مبادرت نمود. از جمله مهم ترين سياست هاي آتي دولت ايرلند در حوزه آموزش كشور مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:- بر طرف نمودن معايب سطوح مختلف آموزشي- حمايت از فرهنگ آموزش درازمدت با تأكيد بر بهره گيري از فرصت هاي آموزشي مناسب- بهر ه گيري از امكانات پيشرفته آموزشي و ارتقاء كيفيت تحصيلي كليه سطوح آموزشياز جمله مهم ترين سياستهايي كه طي طرح توسعه ملي به مورد اجرا در آمده است، مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:1- طرح سوادآموزي همگاني 74 ميليون پوند2- طرح سوادآموزي بزرگسالان 73.8 ميليون پوند3- طرح تكميل آموزش 75.5 ميليون پوند4_ طرح حمايت از آموزش پناهندگان 3.5 ميليون پوند5- طرح آموزش درازمدت 108.5 ميليون پوند6- طرح آموزش مهاجرين و جهانگردان 9.8 ميليون پوند7- طرح خدمات مشاوره اي آموزشي 98 ميليون پوند8- طرح افزايش ميزان دانش آموزان سطح سوم آموزش 95 ميليون پوندلازم به ذكر است كه سياست طرح آموزش درازمدت در جهت نيل به اهداف ذيل صورت مي گيرد:1_ تأكيد بر گسترش آموزش ابتدايي2_ حمايت از آموزشهاي تكميلي3_ گسترش برنامه هاي آموزش زبان4_ توسعه كيفيت آموزشي5_ ارائه خدمات آموزشي و رفاهي به دانش آموزان مقاطع مختلف تحصيلي6-گسترش تحقيق، تكنولوژي، توسعه و نوآوري در حوزه آموزشياز جمله مهمترين سياستهاي اجرايي دولت كه طي سالهاي اخير توجه

عمده اي بر آن معطوف گرديده است، مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:1_ گسترش برنامه هاي مراقبتي كودكانطي سالهاي اخير، دپارتمان آموزش و علوم يك سري برنامه ها و طرحهاي جديد در حوزه آموزش پيش دبستاني طراحي و راه اندازي نموده است كه از ميان آنها مي توان به مواردي نظير پروژه آزمايشي شروع پيش از موعد دوره پيش دبستاني، تهيه و تدارك آموزش پيش دبستاني ويژه خانواده هاي دائم السفر و كودكان استثنايي اشاره نمود. گفتني است كه ديگر دپارتمانهاي دولتي نيز در تهيه و تدارك آموزش پيش دبستاني به دپارتمان آموزش و علوم ياري مي رسانند.در حال حاضر عوامل زيادي دست به دست يكديگر داده و سبب گرديده اند تا موضوع مراقبت هاي دوران كودكي به موضوع روز دستور جلسات سياسي مقامات كشور ايرلند تبديل گردد. يكي از اين عوامل اهميت قابل توجه آموزش با كيفيت بالا و فوايد منتج از آن براي كودكان سراسر كشور مي باشد. دومين فاكتور نيز كه بر اهميت آموزش اوليه در بر طرف سازي نقاط ضعف اقتصادي و اجتماعي و توسعه اقتصادي كشور تأكيد دارد سبب گرديده است تا همگان يكصدا خواستار اجراي برنامه هاي آموزشي اصلاح شده در حد استانداردهاي بين المللي براي كودكان سراسر كشور گردند. عامل سوم يعني نياز شديد كارفرمايان به شمار روز افزون كارگران و به تبع آن مشاركت فزاينده نيروي كار در بازار اشتغال كشور مي باشد كه از يك سو به تقاضاي بيشتر جهت ايجاد تأسيسات ويژه مراقبتي از كودكان و از سوي ديگر به تأمين منابع مورد نياز براي ايجاد اين قبيل تأسيسات منتهي مي گردد. از اين روي دولت ايرلند متعهد به برطرف نمودن اين قبيل معضلات و تدارك بودجه لازم براي آموزش مقطع پيش دبستاني

گرديده است. هدف اصلي سياست هاي دولت در اين زمينه حمايت همه جانبه از توسعه و گسترش امكانات آموزشي ويژه كودكان از طريق فراهم سازي آموزش پيش دبستاني با كيفيت بالا و توجه ويژه به گروههاي هدف نظير كودكان استثنايي و محروم مي باشد. در نتيجه تمركز روزافزون سياست هاي دولت بر موضوعات مذكور، موضوع مراقبت هاي اوليه از كودكان طي چندين كنفرانس و گردهم آيي به بحث و مناظره متخصصين گذارده شد. از جمله اين گرد هم آيي ها مي توان به سمينار ملي آموزش و مراقبت هاي اوليه از كودكان كه به مدت يك هفته برگزار گرديد، اشاره نمود.2-دسترسي كليه شهروندان ايرلندي به آموزش همگاني و فراهم سازي فرصت تكميل آموزش مقطع ابتدايي براي كليه شهروندان ايرلندي طي سال 2000 ميلادياز سال 1831 ميلادي، نظام دولتي و ملي آموزشي در كشور ايرلند پايه ريزي گرديد. مطابق اين نظام كليه شهروندان كشور محق فراگيري آموزش دوره ابتدايي گرديدند. با تصويب ماده قوانين آموزشي طي سال 1924 ميلادي، مسئوليت اداره و مديريت برنامه هاي آموزشي ويژه مقطع ابتدايي به دپارتمان آموزش محول گرديد كه در رأس آن وزير آموزش قرار دارد. بر اساس آمارهاي موجود، طي سال 98-1997 ميلادي، بالغ بر 3187 مدرسه ابتدايي در سراسر كشور ايرلند مشغول فعاليت آموزشي بوده اند كه از اين تعداد برخي از آنها منحصراً به زبان بومي ايرلندي - يعني گاليك - به ارائه آموزشهاي ويژه به دانش آموزان اين مقطع مبادرت مي نمودند و ساير مدارس در قالب مدارس مختلط وابسته به گروههاي مختلف اجتماع فعال بوده اند. لازم به يادآوري است كه در اين دوره زماني تعداد 845 و 460 هزار دانش آموز در مدارس اين مقطع ثبت نام نمودند. همچنين بالغ بر 119 مدرسه ويژه نيز

فعاليت داشته اند كه تقريباً به صورت خصوصي اداره مي گردند. وزير آموزش و علوم كشور ايرلند اخيراً به ارائه لايحه جديد رفاهي - آموزشي به پارلمان كشور ( Oireachtas ) مبادرت نموده كه قرار است در آينده نزديك به تصويب نمايندگان برسد. تصويب لايحه جديد كه جايگزين لايحه قبلي مربوط به سال 1926 ميلادي مي گردد به اعمال تغييراتي به شرخ ذيل منتهي مي گردد:1- افزايش سن خاتمه تحصيلات پايه تا شانزده سالگي2- پايه ريزي نظام جامع مديريتي جهت رسيدگي به مسائل و مشكلات آموزشي و رفاهي  دانش آموزان3- اصلاح قانون حضور دانش آموزان در مدارسعلاوه بر اين بر اساس لايحه مذكور هيئت ملي آموزشي و رفاه نيز داير خواهد گرديد.گفتني است كه اعضاي هيئت مذكور از ميان نمايندگان اوليا، مربيان، ادارات و نهادهاي دولتي مرتبط با مراكز آموزشي، رفاهي و مراقبتي كودكان انتخاب مي گردند. هيئت مذكور بيشتر بر همكاري با مدارس، خانواده ها و دانش آموزان تأكيد دارد. هيئت مذكور همچنين به ارائه خدمات دولتي ويژه به دانش آموزان مواجه با مشكلات آموزشي مبادرت مي نمايد. انجام تحقيق و تفحص در خصوص مسائل و مشكلات آموزشي از جمله ديگر فعاليتهاي هيئت مذكور به شمار مي آيد. هدف از تصويب اين لايحه در پارلمان كشور حصول اطمينان از حضور دانش آموزان در مدارس تا اتمام دوره تحصيلات پايه مي باشد.4- بهبود وضعيت آموزشي دانش آموزان ايرلنديبر اساس تحقيقاتي كه اخيراً توسط مركز تحقيقات آموزشي كشور به سفارش دولت ايرلند در خصوص ميزان يادگيري دانش آموزان سراسر كشور نسبت به هزينه سرانه دانش آموزي صورت پذيرفته است، مشخص گرديد كه عملكرد دانش آموزان ايرلندي در درك مطلب، رياضيات و علوم نزديك به شاخص متوسط كشورهاي عضو اتحاديه اروپا و سازمان ( OECD )

مي باشد. محققين اين مركز به دولت پيشنهاد نمودند تا جهت بهبود نظام آموزشي كشور به پرداخت هزينه سرانه دانش آموزي بيشتري مبادرت نمايند. 5- كاهش نرخ بيسوادي در ميان بزرگسالاننياز به بهبود استانداردهاي سوادآموزي در ميان بزرگسالان از جمله دغدغه هاي هميشگي دولت ايرلند بوده است. از اين روي از سال 1998 ميلادي، بودجه ويژه برنامه هاي سواد آموزي بزرگسالان به دو برابر افزايش يافته و طي سالهاي 1999 و 2000 ميلادي نيز مبلغ مازاد به ميزان 2/3 ميليون پوند به اين امر اختصاص يافته است. طي سال 1998 ميلادي، دولت ايرلند به انتشار پيش نويس لايحه ويژه آموزش بزرگسالان مبادرت نمود گفتني است كه در پيش نويس مذكور بر هماهنگي با استانداردهاي اعلام شده در تحقيقات بين المللي سوادآموزي بزرگسالان ويژه سازمان (OECD ) و اجراي طرح ملي سوادآموزي بزرگسالان با هدف برطرف نمودن مشكل سوادآموزي اين قشر از جامعه تأكيد فراوان شده بود.6-توسعه و گسترش آموزش پايه و ديگر مهارتهاي اساسي موردنياز جوانان و بزرگسالانالف ) برطرف نمودن معضل بيكاري دراز مدتاز آنجايي كه نظام آ موزشي كشور ايرلند در هر دو صحنه ملي و بين امللي به فراهم سازي خدمات آموزشي با كيفيت بالا براي اكثريت قريب به اتفاق دانش آموزان كشور مبادرت نموده است، از اين روي طي سالهاي اخير عمده توجه مقامات آموزشي كشور به نيازهاي گروه اقليت محروم از آموزش جامعه معطوف گرديده است. از جمله ويژگيهاي اين گروه مي توان به عدم موفقيت آموزشي و يا محدوديت آنان در دستيابي به دستاوردهاي آموزشي اشاره نمود. اين در حالي است كه عملكرد نسبتاً قوي اقتصاد كشور طي سالهاي اخير نيز نتوانسته است اين گروه از جامعه را به فعاليت مشغول سازد.

در نتيجه اين گروه از اقشار جامعه همواره در حاشيه بازار اشتغال كشور باقي مانده اند.گفتني است كه مشكلات اين گروه از افراد جامعه در آينده حادتر نيز خواهد شد چرا كه بازار كار نيازمند افراد متخصص و ورزيده است. در نتيجه نياز بازاركار به افراد تحصيل كرده و برخوردار از مدرك دانشگاهي، اين قبيل افراد به طرز قابل توجهي شانس خود را جهت يافتن شغل مورد نظر از دست داده و از اين روي شكاف شغلي در ميان اين گروه گسترده تر مي گردد. در اين راستا دپارتمان آموزش و علوم كشور با آگاهي كامل از اين موضوع اقدام به مداخله نموده و به جلوگيري از گسترش مشكلات افراد فاقد شغل كشور مبادرت نموده است.ب ) روزآمد نمودن مهارتهاي شغلي كارگراندر جهت مواجهه معقول با شرايط مطلوب اقتصادي - كه به سرعت در حال تغيير و تحول است - كارگران شاغل و كارگران آماده به كار نيازمند افزايش مهارتهاي كاري خود مطابق با نيازهاي بازار كار مي باشند. لازم به يادآ وري است كه اين امر از ديدگاه كارفرمايان جهت اشتغال به كار اين قبيل افراد به عنوان يك امتياز مثبت به شمار مي رود.پ ) آموزش فردي ، اجتماعي و بهداشتيطي سال 1990 ميلادي، دپارتمان آموزش و علوم ايرلند با همكاري دپارتمان بهداشت و كودكان اقدام به اجراي يك سري از برنامه هاي آموزشي ويژه من جمله آموزشهاي فردي، اجتماعي و بهداشتي موسوم به ( SPHE ) نمود. قرار است در آينده نزديك طرح ( SPHE ) به صورت گسترده و اجباري در مقاطع تحصيلي ابتدايي و متوسطه اجرا گردد. در حال حاضر دو برنامه آموزشي با عناوين آموزش روابط جنسي

و آموزش عدم استفاده از مواد مخدر (  S MPP ) به صورت گسترده و اجباري در اين دو مقطع تحصيلي در حال اجرا مي باشد.مهم ترين هدف طرح مذكور تشويق و ترغيب جوانان جهت عدم ارتكاب به هرگونه خشونت عليه خود و ديگران مي باشد. لازم به يادآوري است كه در طرح آموزش روابط جنسي موسوم به ( R  SE ) موضوعاتي به شرح ذيل به دانش آموزان تعليم مي گردد:نحوه برقراري ارتباط با ديگرانبرخورداري از مناعت طبعابزار صحيح احساسات و عواطفنحوه اتخاذ تصميم گيري بجا و درستجايگاه و نقش مردان و زنان در جامعهبرخورداري از سلامتي جنسيمفاد حقوقي و كيفري تجاوز جنسي و زناي به عنف كه در مقطع آموزش متوسطه به طور تفصيلي به دانش آموزان تعليم مي گردد.ت ) آموزش علوم اجتماعي و سياسيآموزش علوم اجتماعي و سياسي در كليه مدارس مقطع متوسطه كشور ايرلند اجباري مي باشد. در اين طرح كه به ( C SPE  ) نيز موسوم است عمدتا موضوعاتي نظير حقوق بشر و مسئوليتهاي اجتماعي افراد مورد توجه قرار مي گيرند.ث ) آموزش براي زندگي بهترطي سال 1987 ميلادي، شوراي ملي ارزشيابي و برنامه ريزي تحصيلي جهت ارائه خدمات مشاوره و همياري به وزير آموزش و علوم در دو مقطع تحصيلي ابتدايي و متوسطه پايه ريزي گرديد. طي سال 1991 ميلادي، شوراي مذكور مأموريت يافت تا به تحقيقاتي در خصوص مقطع آموزش ابتدايي مبادرت نموده و در صورت لزوم تجديدنظرهاي لازم را اعمال نمايد. لازم به ذكر است كه اين تجديدنظر به ايجاد تغييرات سريع علمي، اجتماعي و فني در مقطع ابتدايي منجر شده و به تبع آن جايگاه بخش آموزش مقطع ابتدايي كشور در ميان كشورهاي عضو اتحاديه اروپا و ساير

كشورهاي دنيا ارتقا يافت. لازم به ذكر است كه سياست تحصيلي بازبيني شده اين مقطع به كليه مدارس كشور ابلاغ شده و از سال 2000- 1999 ميلادي به اين سو لازم الاجرا گرديده است.

مطالعه تطبيقي قوه ي مجريه در ايران و آمريكا

Comparative management: IRIUSA

شرايط كانديداهاي رياست جمهوري در ايراناصل 115 قانون اساسي: رييس جمهور بايد از ميان رجال مذهبي و سياسي كه واجد شرايط زير باشند انتخاب گردد: ايراني الاصل، تابع ايران ، مدير و مدبر، داراي حسن سابقه و امانت وتقوي، مومن و معتقد به مباني جمهوري اسلامي ايران و مذهب رسمي كشوردر ماده 10 قانون انتخابات رياست جمهوري قيد عدم محروميت از حقوق اجتماعي نيز اضافه شده است. شرايط كانديداهاي رياست جمهوري در آمريكا1.      در خاك آمريكا متولد شده باشد.2.      حداقل 35 سال سن داشته باشد.3.      مدت 14 سال قبل از نامزد شدن در خاك آمريكا مقيم بوده باشد.4.      تبعه آمريكا باشد.نحوه گزينش كانديداهاالف: چگونگي تعيين صلاحيت كانديداهاي رياست جمهوري در ايرانصلاحيت كانديداها بايد به تاييد شوراي نگهبان هم برسد. شرايط موجود در اصل 115 جز شرايط ثبوتي و شرايط مربوط به تأييد از شوراي نگهبان جز شرايط اثباتي است. تشخيص شرايط ويژه مورد نظر براي مردم شايد مشكل و در برخي اوقات غير ممكن باشد بدين جهت قبل از انتخابات صاحيت داوطلبان بايد توسط مرجعي صالح، بي نظر و متخصص مورد تأييد قرار گيردو افراد صالح تاييد شوند.ب:در امريكا به دليل غير ديني بودن شرط مذهب در خصوص حائزين شرايط ذكر نشده است اما وجود شرط مالي يعني عدم فرار مالياتي كه نشان دهنده عمل رياست جمهوري به تكاليف اجتماعي است وجود دارد. در امريكا به دليل شيوه دو

درجه اي انتخابات مي توان گفت تنها مرجعي كه به كنترل و تعيين صلاحيت نامزدها مي پردازد هيأت انتخاباتي است.حدود اقتدارات قانوني رييس جمهوراختيارات و وظايف رياست جمهوري در ايراندر قانون اساسي براي رييس جمهور حداقل هفت وظيفه تعين شده و همچنين انجام شش مورد را در اختيار او قرار داده است. وظيفه تكليف است و رييس جمهور بايد آنرا انجام دهدكه با عبارات موظف است، با رييس جمهور است، مسوليت آنرا مستقيماً بر عهده دارد. ولي اخيتار بيشتر با كلمه ( مي تواند) تبيين شده است.1.وظايف و اختيارات رييس جمهور درارتباط با هيأت دولتاول: رياست هيأت وزيراندوم: تعيين معاونان      در خصوص تعداد معاونان قانون اساسي محدوديتي تعيين نكرده و ريس جمهور ميتواند به هر تعداد معاون داشته باشد. معاونان در برابر مجلس مسوليت سياسي ندارند.سوم: عزل و نصب وزرا    نصب وزير منوط به رأ ي اعتماد مجلس مي باشد.چهارم: تعيين سرپرست براي وزارتخانه هاي بدون وزيرپنجم:اخذ استعفاي هيأت وزيران يا هر يك از وزراششم: تقاضاي رأي اعتماد مجدد از مجلس شوراي اسلامي2.اختيار وضع آيين نامه هاي اداري3.در خواست تشكيل جلسه غير علني مجلسدر مواقع ضروري رييس جمهور مي تواند تشكيل جلسه غير علني مجلس را تقاضا نمايد چون طبق قانون اساسي جلسات مجلس علني تشكيل مي شود مگر در موارد استثنايي4.امضاي مصوبات مجلس يا نتيجه همه پرسياختيارات و وظايف اداري رييس جمهور آمريكاآمريكا داراي رژيم رياستي است و رييس جمهور داراي اختيارات گسترده مي باشد. سازمان رياست جمهوري آمريكا قانوناً يكي از مقتدرترين دستگاههاي حكومتي جهان است و شخص رييس جمهور مقتدرترين رييس قوه مجريه در بين كشورهاي غربي است.اختيارات و وظايف:1.   به عنوان

رياست هيأت وزيران، رييس جمهور در رأس حكومت ملي است و تمامي اعمال اجرايي جمهوري به نام او تمام ميشود.2.      حق وتوي تعليقيتمامي لوايح تصويب شده به وسيله كنگره بايد براي تصويب نهايي به رييس جمهور ارجاع شود. رييس جمهور مي تواند به سه طريق با آنها برخورد نمايد:اول ممكن است به مصوبه ارجاع شده به او رضايت بدهدو با آن موافقت نمايد و با توشيح آن مصوبه به قانون تبديل شود.دوم ممكن است مصوبه را نزد خود نگهدارد. در چنين مواردي، پس از انقضا 10 روز بدون امضا به قانون تبديل مي شود مشروط بر اينكه كنگره هنوز با آن موافق باشد.سوم او ممكن است مصوبه را رد نمايد و ممكن است آنرا با اصلاحات يا بدون اصلاحات به مجلس بازگرداند، اين امر ناشي از حق وتوي تعليقي بر مصوبات است كه براي رييس جمهور در نظر گرفته شده است.3.اختيار تعيين جانشين براي پستهاي بدون تصدي4.ارسال گزارش به كنگره5.رييس جمهور اختيار كامل داردكه به استثناي قضات قوه قضاييه هر مقامي را از پست خود عزل نمايد و مجلس سنا در اين باره حق وتو ندارد.اختيارات و وظايف سياسي رييس جمهوراختيارات و وظايف سياسي رييس جمهور ايران1.وظايف مربوط به مسوليت اجراي قانون اساسياصل 113 قانون اساسي:پس از مقام رهبري رييس جمهور عالي ترين مقام رسمي كشور است و مسوليت اجراي قانون اساسي و رياست قوه مجريه را جز در اموري كه مستقيماً به رهبري مربوط مي شود بر عهده دارد.2.نقش رييس جمهور در روابط خارجياصل 125 قانون اساسي:"امضاي عهدنامه ها، مقاوله نامه ها و قراردادهاي دولت ايران با ساير دولتها و همچنين امضاي پيمانهاي مربوط

به اتحاديه هاي بين المللي پس از تصويب مجلس شوراي اسلامي با رييس جمهور يا نماينده قانون اساسي است". اما رييس جمهور اين امر را بدون تصويب مجلس نمي توتند انجام دهد.اختيارات و وظايف سياسي رييس جمهور در آمريكا1.فرماندهي كل قوارييس جمهور در رأس نيروهاي مسلح است. هر چند وي قانوناً حق اعلام جنگ ندارد و اين حق متعلق به كنگره است اما او در موقعيتي كه است مي توتند اوضاعي پيش آورد كه منجر به جنگ رسمي شود. دو مانع براي سو استفاده احتمالي رييس جمهور ايجاد گرديده است. يك بودجه است كه در اختيار كنگره است و يكي هم افكار عمومي استكه تضمين اساسي ايجاد مي كند.2.رييس جمهور نمايندگي ايالات متحده را در روابط خارجي بر عهده دارد.او سياست خارجي ايالات متحده را تنظيم مي كند و تمامي نمايندگان ديپلماتيك ايالات متحده در كشورهاي خارج را با رضايت مجلس سنا تعيين مي نمايد.3.اختيار تخفيف مجازات محكومين4.نقش رييس جمهور در تكامل قانون اساسيساير اختيارات و وظايف رييس جمهور ايران1.رياست يا عضويت در شوراهاي عالي كشورالف: رياست شوراي عالي امنيت ملياصل 176 ق.ا: به منظور تأمين منافع ملي و پاسداري از انقلاب اسلامي و تماميت ارضي و حاكميت ملي شوراي عالي امنيت ملي به رياست رييس جمهور تشكيل مي شود. در اين شورا روساي سه قوه و همچنين نماينده رهبر شركت دارند اما رياست آن به عهده رييس جمهور است.ب:رياست شوراي عالي انقلاب فرهنگياين شورا به منظور انطباق برنامه ها و خط مشي فرهنگي كشور با شرع و همچنين سياستگذاري هاي فرهنگي كشور تشكيل شده است.ج: عضويت در شوراي بازنگري قانون اساسي1.      رياست عالي سازمانهاي

وابستهسازمان مديريت و برنامه ريزي، سازمان امور اداري و استخدامي كشور، سازمان حفاظت محيط زيست، سازمان انرژي اتمي، سازمان تربيت بدني3.تعيين نمايندگان ويژه با اختيارات مشخص4. اعطاي نشان هاي دولتي5.وظايف  و اختيتارات رييس جمهور در تنظيم روابط ميان سه قوهقانون اساسي با وجود ذكر مسوليت رياست جمهوري در مورد تنظيم روابط ميان سه قوه از شرح  خصوصيات آن از نظر نوع مسوليت و ميزان اختيارات رييس جمهور سكوت كرده است.ساير اختيارات و وظايف رييس جمهور آمريكارييس جمهور آمريكا تعداد وسيعي از انتصابات را براي خدمات فدرال انجام مي دهد. قدرت انجام انتصابات، مهمترين و موثرترين نيرو در دست رييس جمهور است.ارزيابي و تتطبيقدر آمريكا كه داراي قوه مجريه رياستي است،ريال رييس جمهور داراي اختيارات فوق العاده است و در اين كشور تفكيك قواي مجريه و مقننه به طور كامل رعايت مي شود. در ايران نيز مي توان قوه مجريه را نيمه رياستي ، نيمه پارلماني دانست. زيرا رييس جمهور پس از انتخاب وزرا آنها را براي اخذ رأي اعتماد به مجلس معرفي مي نمايد. همچنين مجلس مي تواند اقدام به استيضاح وزرا نمايد. اضافه بر اين كه رهبر نيز بر كار رييس جمهور نظارت دارد.در مورد نقش رييس جمهور در روابط خارجي بايد گفت كه اعزام سفرا به خارج  و پذيرش استوارنامه هاي سفيران خارجي در ايران و امريكا با رييس جمهور است. با اين تفاوت كه در آمريكا رييس جمهور روساي ديپلماتهاي آمريكا در كشورهاي خارجي را با رضايت مجلس سنا تعيين مي كند اما در ايران نيازي به موافقت مجلس نيست.در مورد امضاي عهدنامه ها، مقاوله نامه ها، موافقت نامه ها و قراردادهي

دولت با ساير دولتها قانون ايران و آمريكا كاملاً به يكديگر شبيه هستند به طوريكه در كشور ايران اين وظيفه را رييس جمهور با رضايت مجلس شوراي اسلامي و در آمريكا با رضايت مجلس سنا انجام مي دهد.در مورد وظايف رييس جمهور در ارتباط با هيأت دولت در ايران و آمريكا به دليل آنكه هر دو كشور داراي قوه مجريه يك ركني مي باشند و پست نخست وزير وجود ندارد رياست هيأت دولت بر عهده رييس جمهور است.در مورد عزل و نصب وزرا و نظارت بر اعمال وزرا بين اين دو كشور تفاوت وجود دارد.  در ايران و آمريكا عزل و همچنين نصب وزرا بر عهده رييس جمهور است كه در ايران با رأي اعتماد مجلس شروع به كار مي كنند.مسوليت سياسي رييس جمهورمسوليت سياسي رييس جمهور در ايرانطبق اصل 122 اصلاحي قانون اساسي رييس جمهور در برابر مردم، مجلس و رهبر مسوليت دارد. در مورد مسوليت رييس جمهور رد مقابل رهبر، مي توان چنين استدلال نمود كه پيشنهاد عزل رييس جمهور توسط مجلس يا به موجب محكوميت وي توسط ديوان عالي كشور به مقام رهبري تسليم مي شود و انگاه اين مقام با رد نظر گرفتن مصالح كشور اقدام به عزل وي مي نمايد.مسوليت سياسي رييس جمهور امريكادر نظام رياستي آمريكا از آنجاييكه رييس جمهور خود نتيجه آرا ملت است و از سوي پارلمان برگزيده نشده است داراي حيثيتي بزرگ است و احتياجي به كسب رأي اعتماد مجلس نداشته و براي نصب وزراي خود نيز مستقل بوده و احتياجي به موافقت كنگره ندارد. كنگره نمي تواند اقدام به استيضاح وزرا نمايد بنا براين هيچ

گونه مسوليت سياسي در برابر كنگره يا مقام ديگري نداشته  و نسبت به عملكرد خود مجبور به پاسخگويي نبوده و به طور مستقل به انجام وظيفه مي پردازد.مسوليت قضايي رييس جمهورمسوليت قضايي رييس جمهور در ايراناگر رييس جمهور به عنوان مقام عالي كشور، در انجام وظايف سياسي و اجرايي خود مرتكب اعمالي گردد كه به حقوق  و آزادي هاي مردم لطمه وارد آورد علاوه بر گشوده شدن باب مسوليت وي از نظر سياسي ، از نظر جزايي هم قابل تعقيب مي باشد.هر گاه رييس جمهور متهم به ارتكاب جرمي از جرايم عادي مثل ارتشا و اختلاس گردد مسوليت كيفري دارد و مصون از تعقيب دستگاه قضايي نيست بلكه به اتهام او همچون ساير افراد عادي رسيدگي مي شود.مسوليت قضايي رييس جمهور امريكاآنچه در باب مسوليت جزايي رييس جمهور در آمريكا مطرح مي گردد بر خلاف باب عدم مسوليت سياسي، بسيار وسيع مي باشد.رييس جمهور، معاون رييس جمهور و كليه صاحب منصبان كشوري ايالات متحده با متهم شدن از طرف مجلس نمايندگان و محكوميت به خيانت، ارتشا و ساير بزه هاي مهم از كار بركنار خواهند شد. به اين شكل كه رييس جمهر براي خيانت به مملكت و ساير جرايم و همچنين براي ااعمال منافي اخلاق از طرف مجلس نمايندگان مورد تعقيب واقع گرديده و مجلس سنا كه تحت رياست رييس ديوان عالي ممالك متحده منعقد مي گردد او را محاكمه مي كند، براي محكوم نمودن رييس جمهور دو سوم آرا نمايندگان سنا ضروري است.ارزيابي و تطبيق:در ايران مرجع خاصي و آيي رسيدگي خاصي جهت رسيدگي به مسوليت رييس جمهور در در نظر گرفته نشده است.

تنها رد اصل 140 قانون اساسيذكر كرده با اطلاع مجلس باشد.اما در آمريكا آيين و شيوه خاصي جهت رسيدگي بهجرايم رييس جمهوري پيش گرفته اند. به اين صورت كه رسيدگي به اتهام رييس جمهور در آمريكا با اعلام اتهام و تشخيص به وسيله مجلس نماينگان صورت مي پذيرد.در ايران در صورتي كه مجلس به عدم كفايت سياسي رييس جمهور جهت عزل وي رأي بدهد به تنهايي كافي نبوده و اثري ندارد. يعني مجلس در اين خصوص با بررسي هاي خود فقط به تشخيص موضوع (عدم كفايت) نايل مي شود و پس از آن با تشخيص مصالح توسط رهبر، آن مقام حكم عزل رييس جمهور را صادر مي كند.مطالعه تطبيقي موقعيت رييس جمهور در ارتباط با ساير قواموقعيت رييس جمهور در ارتباط با قوه مقننه در ايرانبا توجه به اصل 57 قانون اساسي قواي سه گانه مستقل از يكديگر هستند، اما اين استقلال نسبت به يكديگر به منزله عدم نظارت و كنترل و عدم ارتباط قواي سه گانه با يكديگر نيست.بلكه منظور عدم دخالت در وظايف يكديگر است.هر چند امروزه تفكيك مطلق قواي سه گانه عملاً ممكن و ميسر نيست اما در سيستم هايي كهتقريباً تفكيك مطلق را اجرا نموده اند قوه مجريه و در رأس آن رييس جمهور در انتصابات آزادي كامل دارد. در حالي كه با توجه به قانون اساسي، وزرا رد نظام حقوق اساسي ايران در برابر مجلس مسوليت سياسي دارند.در سيستم تفكيك مطلق قوا، قوه مجريه از حق تقديم لايحه به مجلس محروم است در حالي كه در ايران قوه مجريه مي تواند با تقديم لوايح به مجلس در امر قانون گذاري

مشاركت داشته باشد.اين در حالي است كه رييس جمهور داراي ابزارهاي قانوني جهت انحلال مجلس نبوده و اصولاً در نظام سياسي ايران مجلس تطيل بردار نيست وحتي پيش از آن كه طول دوره مجلس پايان يابد انتخابات دوره بعد انجام مي گيرد. و در شرايطي كه امكان اجراي انتخابات به دليل وقوع جنگ ميسر نباشد، مجلس سابق همچنان به كار خود ادامه مي دهد. اين نشان از تفوق و برتري قوه مقننه بر قوه  مجريه دارد و نظام سياسي را به سيستم تفكيك نسبي قوا و نظام پارلماني نزديك مي سازد. ملاحضه مي شود كه مجلس به وسيله رييس جمهور قابل انحلال نيست.در سيستم تفكيك مطلق قوا پارلمان حق دخالت در وظايف قوه مجريه را ندارد در حالي كه در ق.ا اصولي مشاهده مي شود كه مجلس حق دخالت در وظايف قوه مجريه را كه بيشتر به موضوعات اجرايي مرتبط است را دارا مي باشد. به عنوان مثال انعقاد قراردادهاي بين المللي كه بايد با تصويب مجلس صورت بگيرد و يا ممنوعيت دادن امتياز از سوي دولت جهت استخدام كارشناسان خارجي كه در ق.ا.ج.ا.ا مقرر گرديده است.همچنين ق.ا اختيار وضع آيين نامه هارا به قوه مجريه داده است، اصولاً چون آيين نامه ها به خصوص آيين نامه هاي اجرايي زمينه اجراي قانون را فراهم مي سازند بنا براين اين گونه آيين نامه ها نبايد حدود قانون را كه به وسيله مجلس به تصويب رسيده است افزايش يا كاهش دهد. بدين جهت براي رعايت اين مسأله قانون اساسي در اصل 138 قوه مجريه موظف كرده كه ضمن ابلاغ آيين نامه ها براي اجرا، اينگونه آيين نامه

ها را به اطلاع رييس مجلس برساند تا در صورتي كه آنها را بر خلاف قانون بيايد با ذكر دليل براي تجديد نظر به هيأت وزيران ارائه نمايد.به طور كلي راههاي اعمال قدرت مجلس رييس جمهور در امور سياسي، اجرايي و مالي را مي توان به ترتيب زير بيان نمود:تصويب بودجه دولت، ممنوعيت دولت به حق وضع ماليات، نظارت مالي ديوان محاسبات زير نظر مجلس بر امور دخل و خرج ها، كنترل دارايي رييس جمهور، قرارداد مالي دولت در سطح بين المللي كه زير نظر مجلس صورت مي گيرد، گرفتن و دادن وام يا كمك بدون عوض داخلي از طرف دولت بايد به تصويب مجلس برسد، انتقال بناها و اموال دولتي با مجلس است.موقعيت رييس جمهور در ارتباط با قوه مقننه در امريكادر امريكا شاهد تفكيك مطلق قوا در سيستم حقوق اساسي آن هستيم در اين سيستم هيچ يك از قواي سه گانه قادر به پايان دادن به دوره كاركرد قوه ديگر نخواهند بود. و هر يك از دو قوه مقننه و مجريه در يك سطح قرار داشته و داراي موقعيت مساوي هستند.عزل و نصب مقامات:رييس جمهور آمريكا اختيار نصب و عزل مقامات عالي كشور از جمله وزرا و سفيران را بر عهده دارد اما اين وظيفه مشروط به تأييد و موافقت مجلس سنا است. نه تنها مقامات عالي بلكه رياست بعضي از سازمانها چون سازمان اطلاعات مركزي (سيا)، رياست هواپيمايي كشوري، رييس شاخه تحقيقات وزارت دادگستري (FBI) بايدتحت نظر وتأييد مجلس سنا قرار گيرد.ارزيابي و تطبيقدر ايران و آمريكا مصوبات مجلس بايد به امضاي رييس جمهور برسد با اين تفاوت كه در ايران رييس

جمهور ملزم به توشيح مصوبات مي باشد و استنكاف او از توشيح تأثيري در وضع قانون نخواهد داشت. اما در آمريكا رييس جمهور حق دارد به آن مصوبهايراد ئارد نمايد و در واقع از حق وتوي تعليقي برخوردار است.موقعيت رييس جمهور در ارتباط با قوه قضاييهموقعيت رييس جمهمهور در ارتباط با قوه قضاييه در ايراندر خصوص جايگاه و موقعيت قوه قضاييه و رييس جمهور در نظام حقوق اساسي ايران مي توان به موارد زير اشاره كرد:1.نصب وزير دادگستري2.      كنترل دارايي رييس جمهور3.      رسيدگي به جرايم رييس جمهوربند ده اصل 110 ق.ا: عزل رييس جمهور با در نظر گرفتن مصالح كشور پس از حكم ديوان عالي كشور به تخلف وي از وظايف قانوني يا رأي مجلس شوراي اسلامي به عدم كفايت وي بر اساس اصل 110 به عهده رهبر مي باشد.اقتدارات قوه قضاييه بر قوه مجريهاز طريق ديوان عدالت اداري، همچنين يكي ديگر از مظاهر اقتدار قوه قضاييه بر قوه مجريه سازمان بازرسي كل كشور مي باشد كه با اختيارات قانوني خود وزارتخانه ها و موسسات دولتي را به صورت مستمر بازرسي مي كند.موقعيت رييس جمهور در ارتباط با قوه قضاييه در آمريكامهمترين نفوذ سياسي قوه مجريه و مقننه را رد قوه قضاييه در روش انتخاب قاضي مي توان يافت. قانون اساسي آمريكا صريح است به اين كه قضات محاكم فدرال به وسيله رييس جمهور انتخاب و پس از تصويب مجلس سنا منصوب خواهند شد.منبع: كالبد شكافي قدرت، برسي تطبيقي رييس جمهور در ايران، آمريكا و فرانسه، عباداله عباسيارائه دهنده: علي ادبي فيروزجايي ، مديريت دولتي در ايران

خلاصه كتاب مديريت تطبيقي

0 ، 08:35 مديريت تطبيقي

سيدمهدي الواني - سيمين

سلطاني خلاصه كتاب: مقدمه: مطالعات اداري تطبيقي ( مديريت تطبيقي ) سيري در نظامهاي اداري كشورهاي مختلف و تجارب عملي جوامع ديگر است. براي مطالعه ي مديريت تطبيقي دلايل بسياري موجوداست : نخست آنكه ما در دنيايي وابسته به هم زندگي مي كنيم. در اين وابستگي دولتها و به تبع آن مديريت دولتي كشورها نقش عمده اي ايفا مي كنند. عنوان  : مديريت تطبيقيمؤلفان : سيدمهدي الواني ، سيمين سلطاني عربشاهيشناسه : الواني، مهدي، 1323تلخيص : زكيه ضيايي ، مريم سهيليمقدمه: مطالعات اداري تطبيقي ( مديريت تطبيقي ) سيري در نظامهاي اداري كشورهاي مختلف و تجارب عملي جوامع ديگر است. براي مطالعه ي مديريت تطبيقي دلايل بسياري موجوداست : نخست آنكه ما در دنيايي وابسته به هم زندگي مي كنيم. در اين وابستگي دولتها و به تبع آن مديريت دولتي كشورها نقش عمده اي ايفا مي كنند. ازسوي ديگر بخش خصوصي نيز تابع قوانين و مقررات دولتي بوده و رفتارهاي آن با سياستهاي دولتي تنظيم مي شود. در اين حال هم مديران دولتي و هم مديران بخش خصوصي و غيردولتي بايد تفكر و نگرشي جهاني داشته باشند. دوم آنكه مطالعه ي فرهنگها يا نظامهاي مختلف محدوديتهاي فكري ناشي از محصورشدن در قالب فرهنگ ملي را مي زدايد و ما را به سوي ادراكي فراتر از آن سوق مي دهد. سوم آنكه تجزيه و تحليل تطبيقي مديريت با گسترش تعداد متغيرهاي سازماني در يك زمينه ي مطالعاتي به افزايش مباني علم و آگاهي مي انجامد. چهارم آنكه تجزيه وتحليل تطبيقي مديريت با خارج ساختن ما از چارچوب مفروضاتي كه معمولاً بسترعمل ما را تشكيل مي دهند

به گسترده شدن آگاهي ما از امكانات مديريت كمك مي كند. و پنجم اينكه مهمترين دليل مطالعه ي مديريت تطبيقي اينست كه به فردكمك مي كند شناخت و درك صحيحي از محيط و فرهنگ خود به دست آورد.آشنايي با روش مطالعه ي تطبيقي به منظور شناخت ، تبيين و تحليل پديده هانياز انسان به شناخت و تبيين پديده ها و افزايش دانسته ها موجبات پيدايش روشهاي علمي تحقيق را فراهم كرده است. يكي از روشهاي تحقيق در حوزه ي علوم، روش مطالعه ي تطبيقي يا به عبارت ديگر روش مقايسه اي است. اصولاً مقايسه و تطبيق جايگاهي محوري در انديشه ي بشري دارد و هسته ي روش شناختي روش علمي نيز هست. استفاده ي انسان از اين روش پديده ي نوظهوري نيست چنانچه مي گويند: ذهن آدمي لحظه اي از سنجش و مقايسه باز نمي ايستد و به طورطبيعي هر شناختي را با شناخت ديگر مي سنجد و هر پديده اي را با پديده ي ديگر مقايسه مي كند تا بدين وسيله به نسبتهاي موجود بين پديده ها و در نتيجه به شناخت آنها دست يابد. بررسيها نشان مي دهدكه پژوهشگران شرقي و غربي از ديرباز مقايسه را روش اساسي در مطالعات اجتماعي خويش مي دانستند؛ از اين ميان مي توان از ابن خلدون متفكر بزرگ تاريخ مسلمانان يادكرد. وي از زمره ي جامعه شناساني است كه در مطالعات اجتماعي خويش هم در جهت تطبيق و مقايسه عمل كرده و هم رويكرد مقايسه اي را رواج داده و هم او عرضه كننده ي الگوي تاريخي و مقايسه اي درشناخت، تبيين و تحليل پديده هاي اجتماعي

بوده است..مهمترين و اصليترين مرحله ي تحقيق و توسعه ي اطلاعات و علوم بشر مرحله ي نظريه پردازي است كه بيان روابط نامشهود بين پديده هاست و به صورت حدس و الهام حاصل مي شود. نظريه به پيدايش طرح نظري و سرانجام فرضيه مي انجامد. دو شيوه ي كلي كه محقق را در اين امر ياري مي دهند روش تجربه و آزمايش و روش مقايسه اي است. تجربه و آزمايش روش اصلي بازبيني فرضيه ها در علوم طبيعي است. فرضيه كه قانوني فرضي است به مدد تجربه و آزمايش سنجيده مي شود كه يا اثبات و پذيرفته مي شود يا نفي و مردود اعلام مي شود. اما در علوم اجتماعي و انساني كار بدين سادگي نيست و اغلب با چنين سهولتي نمي توان شرايط حاكم برپديده ها را تغيير داد و دگرگون ساخت.  مثلاً نمي توان شرايط انقلاب يا جنگ را بطور مصنوعي بر كشوري مسلط ساخت و پيامدهاي آن را بررسي كرد يا به سادگي نمي توان شرايط رونق اقتصادي را بر مديريت و نظام سازماني حاكم و سپس وضعيت ركود ايجاد كرد و در اين حالت تغييرات مؤسسه را مشاهده و مطالعه كرد. در اغلب اوقات ممكن نيست كه عوامل مؤثر بر پديده هاي اجتماعي را همسان علوم طبيعي در شرايط آزمايشگاهي از هم مجزا نمود و در بوته ي آزمون نهاد و بررسي كرد. از اينرو مي توان براي بررسي سازمان و مديريت به شيوه اي ديگر روي آورد كه متفاوت با روشهاي بررسي علوم طبيعي است و اين شيوه همان مطالعه ي تطبيقي است. اين روش مطالعه با در كنارهم نهادن

دوپديده و با استفاده از شرايط طبيعي حاكم بر آنها مشكل كاربرد روشهاي علوم طبيعي در علوم اجتماعي را رفع مي كند و شيوه اي كارساز را در اين زمينه به دست مي دهد. روش مقايسه در مقوله ي سازمان و مديريت به پژوهشگر امكان مي دهد تا با صحت و دقت و عينيت بيشتري از چگونگي تحقيق آگاهي يابد و از اين طريق محدوديتهايي را جبران كند كه در روش تجربه و آزمايش علوم طبيعي نسبت به پديده هاي اجتماعي چون سازمان مطرح است.تعريف مطالعه ي تطبيقي و كاربرد آن در سازمانهامطالعه ي تطبيقي عبارتست از نوعي روش بررسي كه پديده ها را در كنار هم مي نهد و به منظور يافتن نقاط افتراق و تشابه آنها را تجزيه و تحليل مي كند. اصولاً ما در زندگي روزمره ي خود بطور ساده كار بررسي تطبيقي را انجام مي دهيم؛ زمانيكه كالاي خاصي را از ميان انواع مشابه آن بر مي گزينيم، هنگاميكه رشته ي تحصيلي خود را از ميان رشته هاي ديگر انتخاب مي كنيم و وقتي براي كار سازماني را بر سازمان ديگر ترجيح مي دهيم به نوعي مقايسه دست زده ايم.اما در مطالعات تطبيقي اداري كه بطور عملي با مسائل برخورد مي كنيم كاركمي پيچيده تر مي شود و براي بررسي بايد ابعاد مختلف را درنظرگرفت تا مطالعه جامع باشد: اول اگر دوپديده ي مورد مقايسه دو سازمان باشد دو سازمان ( دوپديده ) را بايد بگونه اي انتخاب كنيم كه مقايسه پذير و تطبيق پذير باشند، باهم كاملاً بيگانه يا كاملاً مشابه نباشند و حداقل داراي يك وجه اشتراك باشند. زماني

كار مقايسه معني پيدا مي كند كه ميان پديده هاي مورد مقايسه شباهتهايي وجودداشته باشد ( حداقل يك وجه اشتراك ). دوم بايد دقيقاً معين سازيم چه عوامل يا متغيرهايي را در دو سازمان با هم مقايسه مي كنيم زيرا مقايسه بايد بر مبناي ملاكهايي ( متغيرهايي ) انجام گيرد كه به اعتبار مطالعه لطمه نزند. درواقع بايد متغير يا متغيرهايي كه بين دو سازمان مشتركند نه لزوماً مشابه انتخاب كرد تا اساس مقايسه قرار گيرد. بدين ترتيب انتخاب صحيح متغيرهاست كه اعتبار مطالعه ي تطبيقي را تضمين مي كند.مطالعه ي تطبيقي حداقل دو پديده را براي بررسي بر مي گزيند و به تمامي جوانب و وجوه آن دقيقاً مي نگرد و به كمك متغيرهايي آنها را نسبت به هم مقايسه مي كند و نقاط تشابه و اختلافشان را مي شناسد. از اينرو مي توان مطالعه ي تطبيقي را به صورت زير تعريف كرد: كنار هم نهادن دوپديده كه با يكديگر حداقل يك وجه اشتراك دارند و بررسي دقيق و تجزيه وتحليل همه جانبه ي آنها به كمك متغيرها يا ملاكهاي مقايسه پذير به منظور شناخت نقاط تشابه و اختلافشان.پيشروان مطالعات تطبيقي مطالعه ي تطبيقي يعني بررسي به منظور دريافت وجوه شباهت يا اختلاف بين دوپديده. با چنين تعريف كلي مي توان حدس زد كه اين بررسي روش جديدي نيست، غربيان منتسكيو را جزو اولين كساني دانسته اند كه مطالعات خود را با مقايسه و تطبيق بين جوامع آغازكرد. آگوست كنت و دوركيم نيز مقايسه را روش اساسي تحقيق در علوم اجتماعي تلقي مي كردند. دوركيم تحليل شباهتها و تفاوتها در ميان جامعه ها و

نهادها را بهترين وسيله ي كشف قوانين جامعه شناسي مي دانست. اما شايد به جرأت بتوان ادعا كرد در شرق مطالعات تطبيقي با قدمت بيشتري وجود داشته است. ابوجعفر محمد بن حسن ملقب به شيخ طوسي از علماي بزرگ شيعه از پايه گذاران اين بررسيهاست. وي كتابي با عنوان خلاف يا الخلاف دارد كه در آن چندين هزار مسئله در ابواب مختلف فقه در مذاهب مختلف اسلامي را بررسي كرده است. علامه حلي از فقيهان بزرگ شيعه در قرن هفتم نيز كتابي با عنوان مختلف الشيعه في احكام الشريعه تأليف كرده است كه مطالعه ي تطبيقي بشمار مي آيد. اما از اين ميان ابن خلدون متفكر بزرگ تاريخ مسلمانان را مي توان عرضه كننده و اشاعه دهنده ي الگوي تاريخي مقايسه اي در تبيين و تحليل پديده هاي اجتماعي دانست. روش تحليل وي در تبيين مسائل اجتماعي كاربرد دارد. روش پيشنهادي ابن خلدون براي پژوهش و انتاج در دانش اجتماعي به روش علمي جديد شباهت بسيار دارد. بعبارت ديگر محقق پس از كسب اخبار و گردآوري اطلاعات وارد مرحله ي دوم فعاليت علمي خود مي شود و به سنجش و طبقه بندي، تطبيق و مقايسه مي پردازد. الگوي ابن خلدون در شناخت و تبيين و تحليل پديده هاي اجتماعي مدل تاريخي و مقايسه اي است و جامعه شناسي او نيز جامعه شناسي كلان و تاريخي مقايسه اي است. در ادبيات ما نيز اشارات بسياري به تفاوت فرهنگها، زبان و آداب ميان اقوام مختلف شده است كه گوياي نوعي ديد تطبيقي است.از انواع مطالعات تطبيقي مي توان به زمينه هاي زيراشاره كرد:1- فلسفه ي تطبيقي كه

هدف آن مطالعه و بررسي مكاتب فلسفي در جوامع و ادوار مختلف است.2- حقوق تطبيقي كه مكاتب و رويه هاي مختلف حقوقي و قضايي را در جوامع گوناگون با يكديگر مي سنجد.3- روانشناسي تطبيقي كه هدفش مطالعه و يافتن نقاط اشتراك و اختلاف رواني بين انسانها در نژادها و جوامع گوناگون است.4- مطالعات تطبيقي در اديان كه بدنبال يافتن مبدأ پيدايش اديان چگونگي توسعه و گسترش يا تضعيف آنها روابط نظامهاي مذهبي با هم در بين ابناي بشر و يا مطالعه ي تطبيقي در اديان مختلف ( دانش مقايسه ي اديان ) است.5- ادبيات تطبيقي كه مطالعه در زمينه ي ادبيات بين جوامع و فرهنگها و در زبانهاي مختلف مي باشد و هدفش شناخت يكسانيها و تفاوتهاي ادبيات كشورها و ميزان آثار و نفوذ آنها برهم است.6- اقتصاد تطبيقي كه هدفش بررسي مكاتب اقتصادي در نظامهاي مختلف است.7- مطالعات تطبيقي در نظامهاي آموزشي دنيا كه از طريق كاوشهاي تطبيقي در برنامه هاي آموزشي و شيوه هاي اجرايي آنها در نظامهاي مختلف آموزشي صورت مي گيرد و هدف آن ارتقاي سطح يادگيري است. 8- مطالعات تطبيقي در سياست ( سياست تطبيقي ) كه تجربه ي سياسي ديگر جوامع را در اختيار افراد مي گذارد و به درك عميقتر افراد در مسائل سياسي كمك مي كند. ( نخستين متفكر در اين رهگذر ارسطو بوده است )بدين ترتيب به كارگيري روش تطبيقي در رشته هاي مختلف علوم نتايج و دستاوردهاي ارزشمندي در پي داشته است ضمن آنكه مطالعه ي تطبيقي در مديريت نيز سبب حصول پيشرفتهاي عمده در زمينه ي مديريت و رشته هاي ذيربط شده است. پيدايش

رشته هاي تغيير و بهبود سازماني، مديريت و برنامه ريزي راهبردي و سازمان و خط مشي صنعتي از پيشرفتهايي است كه بر اثر مطالعات مربوط به مديريت تطبيقي حاصل شده است.مطالعات تطبيقي در نظامهاي اداري در جوامع مختلف و ادوار گوناگون و فوايد آن مطالعات تطبيقي در نظامهاي اداري در جوامع مختلف يا دوره هاي گوناگون همانند مطالعات تطبيقي در سطح خرد ( درون يك كشور ) درپي آنست كه با تطبيق و مقايسه نظامهاي اداري جوامع را بررسي كند و وجوه اشتراك و افتراق آنها را بيابد. از آنجاكه نظامهاي اداري به شدت تحت تأثير محيطهاي برون سازماني قرار دارند به خصوص به جهت ريشه داشتن سازمانها در فرهنگ و نظام ارزشي جامعه توجه اصلي در مطالعه ي تطبيقي نظامهاي اداري بين جوامع يا در ادوار گوناگون به بررسي همه جانبه ي سازمانها و محيطهاي بيروني مؤثر بر آن معطوف خواهد بود. نگرش مبتني بر نظامهاي باز شيوه اي است كه محقق را در اين زمينه ياري مي دهد و امكان بررسي همه جانبه ي سازمان را مهيا مي سازد.مزاياي بررسيهاي تطبيقي مديريت در جوامع مختلف يا دوره هاي گوناگون1- گسترش مديريت بدون مطالعات تطبيقي و بررسي سازمانها و نحوه ي اداره ي آنها در ميان ساير ملل و فرهنگها امكان پذير نيست و محققي كه در مطالعات خود گرفتار محدود نگري و تك بعد انديشي شود در شناخت همه جانبه ي نظام اداري توفيقي نخواهد داشت.2- تجربيات و عملكردهاي سايركشورها ممكن است براي كشورهاي ديگر مفيد و سازنده باشد. اين مسئله ويژه ي كشور خاصي نيست. در زمينه اي ممكن است كشوري پيشرفته

از كشوري در حال پيشرفت مطلبي بياموزد و در زمينه ي ديگر ممكن است برعكس صورت گيرد. بسياري از ابداعات سازماني در ممالك كوچك بوجود آمده اند و كشورهاي بزرگ از آموختن و به كارگيري آن سود جسته اند.3- مطالعات تطبيقي در زمينه ي اداره ي امور سازمانها نقش مهمي ايفا مي كند. نقاط قوت و ضعف فرضيه ها و نظريه ها هنگامي روشنتر مي شود كه در موقعيتها و شرايط واقعي آزموده شوند. مطالعه ي تطبيقي در تحقق اين هدف مصاديق عملي نظريه ها را با يكديگر مقايسه مي كند و نظريه هاي مديريت را در عرصه ي عمل صيقل مي دهد.4- مطالعات تطبيقي با نشان دادن نمونه هاي عملي درك نظريه هاي مديريت را ساده مي سازند.5- مطالعات تطبيقي اداري در جوامع مختلف در ادوارگوناگون انسان را با اطلاعات و انديشه هاي نو آشنا مي سازد و از گرايش به مطلق گرايي و قايل شدن به روشهاي انحصاري در مسائل سازماني جلوگيري مي كند و از اينرو به رشد ذهني انسان كمك مي كند.تعريف مطالعه ي تطبيقي اداري ( مديريت تطبيقي )مديريت تطبيقي عبارتست از مطالعه ي وجوه اشتراك و افتراق ميان نظامهاي اداري و مديريت از ابعاد و جنبه هاي گوناگون. اين مقايسه مي تواند بين سازمانهاي مختلف مانند دولتي و غيردولتي، سازمانهاي انتفاعي و غيرانتفاعي، توليدي و غيرتوليدي، بزرگ وكوچك، موفق و ناموفق انجام گيرد. اين تعريف در سطح خرد مطرح است. كانون بحث در اين مطالعات معمولاً فلسفه ي مديريت ، ديدگاهها، شيوه هاي مديريت، ساختارها و فرايندها و خط مشيهاي سازماني است. مطالعه ي تطبيقي در مديريت در سطح

كلان عبارتست از مقايسه ي نظامها و شيوه هاي مديريت در نظامهاي اجتماعي مختلف براي تعيين وجوه اشتراك و افتراق بين آنها و در نهايت سنجش و ارزيابي آنها. اين مقايسه ممكن است بين دو يا چند جامعه يا يك جامعه در زمانهاي متفاوت صورت گيرد.نگرش نظام مند ( مبتني بر نظامهاي باز ) در مطالعات تطبيقي ادارينظريه پردازان در مطالعات تطبيقي اداري سازمان را نظام بازي درنظرمي گيرند كه با محيطهاي مختلف در تعامل است و معتقدند توجه صرف به سازمان مجزا از عوامل و محيطهاي برون سازماني گمراه كننده است. اين ديدگاه در مقابل ديدگاه مبتني بر نظام بسته قرار دارد. در نظام بسته فقط به تأثير متغيرهاي درون سازماني بر ساختار سازماني، الگوهاي رفتاري و اثربخشي تأكيد مي شود. درحاليكه در نگرش مبتني بر نظام باز كه از عمده ترين نگرشهاي مطرح در مطالعات تطبيقي اداري است به اثر عوامل محيطي بر سازمان نيز تأكيد مي شود. نگرش مبتني بر نظام باز براي تجزيه و تحليل هاي تطبيقي مديريت در سطح كلان چارچوب مناسبي فراهم مي كند. در اين چارچوب دو نظام متعامل وجود دارد: نظام محيطي و نظام مديريتي و كسب و كار كه هريك نيز از ديگري تأثير مي پذيرد. نظريه پردازان هريك از دو نظام محيطي و مديريتي را نيز به تعدادي نظام فرعي تقسيم كرده اند كه با هم در تعاملند و بالاخره سازمان حاصل تعامل اين عوامل برهم است. ( در اين تعامل انرژي بطور پايدار بين سازمان و محيط مبادله مي شود.) بدين ترتيب محيطهاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي، قانوني، فن شناختي و اقتصادي همه در سازمان

مؤثرند و نيز از سازمان تأثير مي پذيرند و بايد در بررسيهاي تطبيقي به آنها توجه داشت. به عبارت ديگر بوم شناسي سازمان يا آثار محيطي آن نقش مهمي در مطالعات تطبيقي ايفامي كند. مطالعات تطبيقي اداري فقط مقايسه ي ساده بين سازمانها نيست بلكه به جهت ريشه داشتن سازمانها به خصوص در فرهنگ و نظام ارزشي جامعه و نيز ارتباط آن با ساير محيطها توجه به همه ي عوامل مؤثر در سازمان اهميت زيادي دارد.نظامها    نظامهاي فرعي    برخي عناصرنظام محيطي    1- محيط فرهنگي2- زمينه هاي سياسي- اجتماعي3- نظام اقتصادي4- نظام حقوقي5- فناوري6- ارتباطات وحمل ونقل7- ساختارصنعتي    ارزشهاي فرهنگي، عقايد( زمينه هاي فرهنگي، اعتقادي، اجتماعي )، هنجارهاي اجتماعي، افسانه ها و رواياتاحزاب سياسي، روابط دولت / بازرگاني، گروههاي اقتصادي سياسي، سياستگذاران، اتحاديه ها و ديگر گروههاي حاميسطح توسعه ي اقتصادي، فلسفه ي اقتصادي، نظام بانكي، بازارهاي سرمايه اي، سياست مالي، توزيع درآمد، اقتصاد موازيسرشت اجتماع، چارچوب قانوني، نوع قوانين، اجراي قوانينسطح توسعه ي فناوري، نيروي انساني علمي/ فني، هزينه ي توسعه و تحقيق، نوع فناوري، ابداع يا تقليد و نسخه برداريارتباطات ( مطبوعات، تلفن )، حمل و نقل ( بزرگراهها و شبكه ي هوايي )شهري / روستايي، كوچك / بزرگ، سازمانها، توزيع منطقه اينظام مديريت و بازرگاني    1- فلسفه ي مديريت2- ساختار سازماني3- فرايندهاي سازمان4- مديريت منابع انساني5- خط مشيها6- روابط مديريت و اتحاديه ها7- اتحاديه ها8- ذي نفعان ديگر    فلسفه ي جاري مديريت، گرايشها و روشهاي مديريتينوع و ميزان تمركز و رسمي بودنفرايندهاي تصميم گيري و ارتباطگرايشها، روشها، خط مشيهاتوليد، بازاريابي، مالي و ...ناسازگاري در مقابل همكاري، قانون كارنوع ، وابستگيهامصرف كنندگان،گروههاي محيطي و

... شامل سهامداران، مديريت، گروههاي كارمندان، دولت، جامعه، اتحاديه هااهميت الگو براي بررسيهاي تطبيقي اداريتشخيص ضرورت و اهميت مطالعات تطبيقي اداري بسيار ساده است اما چگونگي انجام و شيوه ي بررسيهاي تطبيقي اداري چندان ساده نيست و اصولي را بايد درنظر گرفت. سؤال اصلي اينست كه سازمانها را چگونه مي توان با يكديگر مقايسه كرد؟ آيا بايد يك سازمان را كه مجموعه اي از اجزاست كلاً با سازمان ديگري تطبيق داد و مثلاً گفت سازمان الف با سازمان ب بطور كلي مقايسه شد و اين نتايج به دست آمد يا آنكه مشخصه يا مشخصاتي و به عبارت دقيقتر متغير يا متغيرهايي را كه بين دو سازمان مشتركند انتخاب كرد و مقايسه را براساس آن متغيرها انجام داد؟ در پاسخ به اين سؤال بايد گفت به دليل اينكه زمينه هاي تطبيق و دستيابي به تمام تشابهات و تفاوتها امري تقريباً محال است، بايد از طبقه بندي استفاده كرد. يكي از طبقه بنديهايي كه مي تواند الگوي بررسيهاي تطبيقي سازماني قرارگيرد طبقه بندي متغيرهاي مختلف در سازمان است. متغيرهاي بسياري را مي توان در مطالعات تطبيقي به كاربست. بعنوان مثال مي توانيم سازمانها را با دو ديدكلي نظام بسته و باز درنظربگيريم و متغيرهاي موردنظر را در طيفي كه بين اين دو نحوه ي نگرش قرارمي گيرند مطالعه و بررسي كنيم.متغيرهاي اصلي و مؤثردر رسيدن به اهداف موردنظر    خصوصيات نظام سازماني ديد نظام مند بسته و ماشيني    ديد نظام مند باز و منعطف1    اهداف و مأموريتهاي سازمان    تك هدفي خشك و انعطاف ناپذير    چندهدفي منعطف و سازگارشونده با محيط2    سلسله مراتب و ارتباطات    سلسله مراتب از بالابه

پايين ارتباطات رسمي وخشك     ارتباطات نزديك3    ماهيت وظايف    تكراري ويكنواخت، مشابه    متنوع و مختلف4    فرايند عمليات    ثابت و استانداردشده    متغير و استاندارد نشده5    ميزان رسمي بودن    بسيار زياد    بسيار كم6    قوانين ومقررات    مفصل و جزئي    كم و كلي7    اختيارات    متمركز و سلسله مراتبي    غيرمتمركز و مشاركتي8    نقشهاي سازماني    مشخص و معين    كلي و قابل تغيير9    عوامل انگيزشي    پاداشهاي خارجي و مادي    پاداشهاي دروني و غيرمادي10    سبك رهبري    مستبدانه و آمرانه    مشاركت جويانه11    قدرت    تمركز قدرت براي كنترل    توزيع قدرت براي نيل به اهداف12    شيوه ي تصميم گيري    فردي و برنامه ريزي شده    مشاركتي و انعطاف پذير13    برنامه ريزي    ثابت و جزئي    انعطاف پذير و كلي14    كنترل    بالا سري و دقيق    دوطرفه و كلي- خودكنترلي15    روشهاي حل تعارض    از طريق سرپرست از طريق قانون سرپوش نهادن بر تعارض    از طريق روبه رويي و با كمك گروه بازكردن و گشودن تعارضباتوجه به هدف مطالعه، محقق مي تواند با انتخاب يك متغير يا مجموعه اي از متغيرها، سازمانهاي موردنظر را كاملاً بررسي كند. بدين ترتيب بررسيهاي تطبيقي سازماني ممكن است با تأكيد بر يك يا چند متغير انجام پذيرد. بعنوان مثال در بررسي تطبيقي به كمك يك متغير موضوع واحدي مانند انگيزش در سازمان انتخاب و اثر فرهنگ و ارزشهاي اجتماعي برآن بررسي مي شود. اما در بررسي به كمك چند متغير عوامل متعددي در سازمان انتخاب و بررسي مي شوند. اصولاً بررسيهاي تطبيقي چند متغيره كاملترند و نتايج معتبرتري دارند. زيرا در آنها جنبه هاي مختلف سازمان مطالعه و مقايسه مي شوند. انتخاب متغيرها در مطالعات تطبيقي اداري با توجه به نوع مطالعه تطبيقي و هدف

آن و نيز شرايط و امكانات موجود در بررسي صورت مي گيرد.ساخت سازماني، عملكردسازماني، نظام توليد، فناوري از لحاظ پويايي و پيچيدگي ديوانسالاري و طبقه بندي سازمانها به لحاظ نوع كنترل اعضا هريك مي توانند به منزله ي نوعي الگو ملاك بررسيهاي تطبيقي اداري قرار گيرند.بعضي صاحب نظران ساخت سازمان را ملاك معتبري براي مطالعات تطبيقي دانسته اند. منظور از ساخت ترتيب خاص همبستگي اجزاي يك مجموعه براي هدفي معين است. ساخت سازماني عبارتست از اجزا و عواملي كه با يكديگر در ارتباطند و مجموعه ي آنها براي تحقق هدف سازمان ضروري است.مطالعه ي تطبيقي با مقايسه ي ساختها با سادگي بيشتري انجام مي پذيرد زيرا ساختها به آساني بررسي شدني و مشاهده پذيرند و تشابه و اختلاف آنها را به سهولت مي توان درك كرد. بين ساخت و عملكرد ممكن است در بعضي جوامع هماهنگي وجود داشته باشد اما لزوماً همواره اين رابطه موجود نيست.حال اگر عملكرد و وظيفه را به عنوان الگوي مطالعات تطبيقي ملاك مقايسه قرار دهيم، يعني اعمال و فعاليتهاي اجزاي متشكله ي ساخت را كه به آن وظيفه مي گوييم در بررسيهاي تطبيقي بكار گيريم كار بررسي مشكلتر مي شود، زيرا عملكردها و وظيفه ها به روشني ساخت تشخيص پذير و مطالعه كردني نيستند و به همين جهت امكان سردرگمي و خطا بيشتر است. مقايسه ي عملكردها زماني مفهوم پيدا مي كند كه آنها را در رابطه با ساختهايشان بررسي كنيم.برخي محققان فناوري و دانش فني را خصوصيتي قلمداد كرده اند كه مي تواند در مطالعات تطبيقي اداري ملاك مقايسه باشد و از آن براي يافتن وجوه افتراق و اشتراك

سازمانها استفاده كرد. در يكي از تحقيقات كلاسيك در اين زمينه نظام توليد سازمانها به سه صورت توليد واحدي، انبوه و فرايندي درنظرگرفته شده و آثار آن بر ساختار سازماني، وسعت سازمان و روابط انساني بررسي شده است.به زعم برخي محققان ديوانسالاري نيز نمونه ي ايده آلي است كه ممكن است اساس و ملاك مطالعه ي تطبيق قرار گيرد. درباره ي ديوانسالاري ايده آل وبر بايد يادآوري كردكه هدف وي عرضه ي الگوي تجربي يا نمونه اي طبقه بندي شده نبوده است بلكه كوشيده تا با الهام از واقعيتهاي موجود الگويي به دست دهد كه اگرچه صددرصد واقعي نيست ، بتوان سازمانها را با آن مقايسه كرد. وبر براي طراحي الگوي ديوانسالاري از اطلاعات و داده هاي تجربي بهره گرفته است اما بهره گيري او گزينشي است خصوصيتي را در برخي سازمانها يافته و آنها را با بزرگ نمايي در نمونه ي ايده آل بيان كرده است مثلاً ارتباطات سازماني در هيچ مؤسسه اي كاملاً غيرشخصي نيستند اما در الگوي وبر به صورت كاملاً غيرشخصي مطرح شده است.نكته ي ديگري كه استفاده از ديوانسالاري را در مطالعات تطبيقي موجه مي سازد وجود اين الگوي سازماني در تمامي كشورهاست. در عصر حاضر تمامي كشورها به نوعي از ديوانسالاري استفاده مي كنند و ديوانسالاريها با خصوصياتي چون سلسله مراتب، تقسيم كار، شرايط احراز، ثبت كتبي و نظام منطقي حقوق و مزايا در تمامي نظامهاي اداري بگونه اي حضور دارند. اما اين بدان معنا نيست كه تمامي سازمانهاي مذكور متحدالشكل و يكسانند، بلكه اختلافات و تفاوتهاي بسياري در عملكردهاي آنها وجود دارد. با درنظر گرفتن عملكردها درساخت ديوانسالاري،

ساخت مذكور وسيله اي عملي و ساده براي مطالعات تطبيقي درمي آيد.در مورد الگوهاي روابط اجتماعي در جوامع مختلف و استفاده از آنها در مطالعات تطبيقي، ديويس به پنج رابطه ي اجتماعي اشاره مي كند:1- روابط خانوادگي: كه بعلت نقش تعيين كننده اي كه در شكل گيري شخصيت افراد ايفا مي كنند در مطالعات تطبيقي اداري اهميت زيادي دارند. در جوامع صنعتي اين نقش نفوذ كمتري دارد اما در جوامع سنتي نقش آن بارز و چشمگير است و رفتارهاي سازماني عمدتاً تابع اين روابطند.2- روابط گروهي: كه براساس آن فرد عضويت گروهي را مي پذيرد و در مقابل وفاداربودن به آن مزيتهايي بدست مي آورد. گروههاي غيررسمي در سازمانها نمونه هايي از اين گروهها هستند كه در روابط سازماني و اداري به صور گوناگون تأثير مي گذارند.3- روابط اجتماعي: شايد اين طور به نظرآيد كه امروزه ديگر روابط طبقاتي مفهوم چنداني ندارد اما در برخي جوامع شرقي مانند هند هنوز اين روابط مطرح است و در جوامع غربي نيز به گونه هاي ديگري وجود دارد. در مورد اثر اين روابط در سازمان مي توان به اثر روابط طبقاتي در نحوه ي بكارگيري نيروي انساني و استخدام اشاره كرد كه ضمن آن مشاغل خاصي به قشرها و طبقات ويژه اي از اجتماع اختصاص مي يابد و اين نوع روابط بر روابط عمودي پابرجا تأكيد دارد.4- روابط قراردادي: به روابطي اطلاق مي شود كه ضمن آن طرفين براساس پيمان يا قراردادي با يكديگر مرتبط مي شوند. نظام حقوقي در جامعه تضمين كننده ي اين نوع روابط در جامعه است.5- روابط سازماني: روابط سازماني الگوي اصلي در شناخت

سازمانهاست و ضمن تأثير پذيرفتن از ساير ارتباطات پيش گفته در شكل گيري سازمان نقش مهمي دارند. اين روابط نوشته مي شود  رسمي و قانوني است و بيانگر صورت رسمي سازمان است.انواع مطالعات تطبيقي نظامهاي اداريمطالعات تطبيقي اداري را مي توان به گونه هاي مختلف دسته بندي كرد:الف ) طبقه بندي كاربردي1- مطالعه ي تطبيقي اداري بين كشورها، جوامع و فرهنگهاي مختلف:  اين مطالعات ممكن است بين دو كشور يا دو گروه از كشورهايي كه هر گروه داراي نظام اداري تقريباً مشابهي اند انجام پذيرد. با توجه به نظام اداري با زيربناي فرهنگي و اجتماعي و ارزشهاي موجود در جامعه اين مطالعات مي تواند بسياري از تفاوتها و تشابهات رو بنايي را با توجه به زيربناي آنها مشخص سازد.2- مطالعه ي نظام هاي اداري در دوره هاي مختلف تاريخ: در اعصار مختلف هر جامعه اي شكلي خاص داشته و با گذشت زمان تغييرات و تحولاتي در آن رخ داده است.بدين ترتيب سازمانها را مي توان در دوره هايي كه به نحوي از هم متمايزند مورد مطالعه ي تطبيقي قرار داد و دريافت كه گذشت زمان و تغيير و تحولات جامعه چه تأثيري بر سازمانها برجاي گذارده است.3- مطالعه ي نظام هاي اداري دردرون يك جامعه يايك گروه ازكشورهاي مشابه: در اين نوع مطالعات سازمانهاي جامعه نسبت به هم بررسي تطبيقي مي شوند.4- برداشتهاي مختلف از نظام اداري در يك جامعه يا در يك دوره:  منظور از اين روش ( بررسي پديده با برداشتهاي گوناگون ) گسترش بخشيدن به روش مقايسه اي است كه در علوم اجتماعي گرايش بيش از بيشي به پيشرفت دارد. بجاي اينكه

مانند مقايسه هاي كلاسيك پديده هاي مشابه بسياري را با هم مقايسه كنند، تحقيق را بر روي يك پديده متمركز مي سازند ولي اين مطالعه را با برداشتها و شيوه هاي مختلفي انجام مي دهند و سپس نتيجه هايي را كه بدست آورده اند با هم مقايسه مي كنند.ب ) طبقه بندي از نظر تشابه يا اختلاف بين دو پديدهبه دو مقايسه ي دور و نزديك تقسيم مي شود:1- مقايسه ي نزديك ( قريب ):  مقايسه ي نزديك جانشين روش تجربي در علوم اجتماعي است. اين مقايسه درباره ي انواع ساختهاي مشابه بكار مي رود و مقايسه اي بطور كلي نهادي است و به ندرت كاركردي. هدف مقايسه ي نزديك بيش از هر چيز دقت است. از اينرو به جزييات مي پردازد. هدف اصلي آن جستجوي تفاوتها ست زيرا به موجب تعريف در چارچوبي عمل مي كند كه شباهتها تا حد امكان زياد است.2- مقايسه ي دور ( بعيد ): مقايسه ي دور عكس مقايسه ي نزديك است. در اين مقايسه انواع ساختهاي مختلف را در برابر هم قرار مي دهند و نهادهايي را كه از متنهاي فرهنگي و اندازه اي مختلفند و معاني دقيقاً متفاوتي دارند با يكديگر مقايسه مي كنند.ج ) طبقه بندي از نظر سطح بررسيطبقه بندي مطالعات تطبيقي به دو سطح خرد و كلان است:در مطالعه در سطح كلان كه مطالعه ي سازمانها درجوامع يا فرهنگهاي مختلف است سازمان نظامي باز و در تعامل پويا با محيط درنظر گرفته مي شود.در مطالعه ي تطبيقي در سطح خرد خود سازمان و عوامل متشكله ي آن اعم از ساختاري يا رفتاري بررسي مي

شود، مثلاً سبك مديريت، نگرشها، ساختار سازماني، فرايند عملكرد سازمان و سياستهاي آن مطالعه ي تطبيقي مي شوند. مطالعات در سطح خرد معمولاً در يك كشور يا يك گروه از كشورهاي هم خانواده ( به لحاظ ساخت اداري ) انجام مي گيرد.اهداف مطالعات تطبيقي نظامهاي ادارياصولاً هدف كلي مطالعات تطبيقي نظامهاي اداري ايجاد وسعت ديد و شناخت بهتر و كاملتر نظامهاي اداري و چگونگي عملكرد آنهاست. موارد زير نمونه هايي از هدفهاي جزيي است:- درك نظريه ها، انديشه ها و ابداعهاي ساير جوامع در زمينه هاي مطالعات اداري- شناخت نظامهاي اداري در ادوار مختلف- آگاهي از ديدگاهها و تلقيهاي گوناگون نسبت به نظام اداري- شناخت نظام اداري يك جامعه و چگونگي  ارتباط اجزاي متشكله ي آن جهت حصول درك عميق تر نسبت به مسائل اداري- يافتن نظام اداري كارآمدتر و مقرون به صرفه تر- توسعه ي نظام اداري ملي- دستيابي به نظام اداري مطلوبترمشكلات مطالعات تطبيقي ادارياز آنجا كه در مطالعات تطبيقي لازم است روشهاي تحقيق بكاررود، همه ي مشكلاتي كه در كار تحقيقي پيش مي آيد در اين مطالعات نيز مطرح است. اما بعلت ماهيت مقايسه اي اين مطالعات مشكلات ديگري نيز پيش مي آيد. يكي از اين مشكلات انتخاب واحدهاي مورد مطالعه و ميزان همگوني آنهاست. گاهي اوقات بر مطالعات تطبيقي انجام شده خرده مي گيرند كه دو واحد مورد تحقيق كاملاً مشابه نيستند و تحقيق انجام شده بدين جهت فاقد اعتبار علمي است، در حاليكه اگر ايراد پذيرفته شود و درپي حل آن برآييم نهايتاً حالت مطلوب زماني حاصل مي شود كه دو واحد كاملاً مشابه براي تحقيق پيدا شود و سپس

عمل تطبيق صورت پذيرد كه اين خود نفي عمل تطبيق است.تعيين متغيرها و ملاكهاي مقايسه و ميزان مقايسه پذيربودن آنها نيز از ديگر مشكلات مطالعات تطبيقي است. عملي بودن و امكان كاربرد متغيرها در مقابل كامل و جامع بودن آنهامشكلي است كه محققان اين مطالعات در اغلب اوقات با آن دست به گريبانند.مشكل ديگري كه محقق در مطالعات تطبيقي اداري با آن روبروست دخالت نظريه هاي شخصي در اين مطالعات است. در علوم اجتماعي اين درگيري شدت بيشتري پيدا مي كند؛ ذهنيت و ارزشهاي محقق در برداشتهاي او اثر مي گذارد و گاهي اوقات او را به پيش داوريهاي نادرست وا مي دارد.يكي از مشكلات ديگر مطالعات تطبيقي دشواري مقايسه هايي است كه با ديدي بي طرف .و واقع گرا انجام پذيرد.ويژگيهاي نظام اداري كشورهاي درحال توسعه1- تقليدي بودن نظام مديريت و بي اصالتي تشكيلاتالگوهاي اساسي مديريت دولتي جوامع درحال توسعه عمدتاً به جاي اينكه از متن نظام اجتماعي آنها نشأت گرفته باشند تقليدي از نظامهاي مديريتي جوامع غربي اند. همه ي اين كشورها حتي آنهايي كه هيچ گاه تحت سلطه ي استعمار نبوده اند تلاش كرده اند تا به نوعي الگوهاي بيگانه را در نظامهاي اداري خود بكار گيرند، بدون آنكه تناسب و هماهنگي الگوي مديريت غربي را با اوضاع و احوال يا شرايط فرهنگي، اجتماعي، اقليمي و بومي كشور خود درنظر گيرند. تناسب نداشتن نظام اداري وارداتي با شرايط فرهنگي خاص كشورهاي درحال توسعه سبب شده نه تنها نظام اداري اين كشورها پاسخگوي نيازهاي بومي و اصلي آنها نباشد بلكه با مشكلات و نارسايي هاي بسياري مواجه شود كه رهايي از آن به

زمان و تلاش فراوان نيازمند است.2- بازدهي كم و نامؤثر بودن نظام اداريدر مقام مقايسه ميزان اثربخشي و بازدهي نظام اداري كشورهاي درحال توسعه نسبت به ساير كشورهاي پيشرفته در سطح نازلي است و اين امر يكي از مشكلات تمامي كشورهاي مذكور است. يكي از دلايل عمده ي آن ممكن است ناهماهنگي نظام اداري غربي با شرايط فرهنگي و ارزشي جوامع درحال توسعه باشد كه ازعوامل اصلي ضعف نظام اداري در دستيابي به اهداف سازماني است. علت ديگر، ضعف تخصصي و يا عدم استفاده ي مؤثر از متخصصان است. در اين كشورها نيروي انساني متخصص بسيار كم است و از نيروي متخصص موجود نيز به درستي و در جاي خود استفاده نمي شود. بيكاري مزمن و كم كاري در ادارات دولتي بسيار ديده مي شود.3- جايگزيني اهداف فردي به جاي اهداف عمومي ( تمركزقدرت دردست ديوانسالارها )در اغلب سازمانهاي اداري كشورهاي درحال توسعه حفظ مفام و شغل و تحقق اهداف فردي و اجتماعي از عمده ترين دغدغه هاي هر مديراست. مدير در ارتباطات و فعاليتهايش بيشترين تلاش را در تحقق اين اهداف منظور مي دارد و از نظر وي مسائل و اهداف سازماني در درجات بعدي اهميت قرار دارند. وظايفي چون برنامه ريزي، سازماندهي، كنترل و نظارت جنبه ي صوري دارد و اهتمام در حفظ مسند مديريت است. امور سازماني جنبه ي سياسي پيدا مي كند و كمتر به مسائل فني توجه مي شود. جابجايي هدفهاي فردي و سازماني مديران گاهي به صورت احساس مالكيت بر سازمان و مشاغل آن نيز بروز  مي كند.4- نظام ناشايستگي در مديريت نيروي انسانيدر نظام شايستگي هدف آنست كه

شايسته ترين افراد به خدمت سازمان درآيند و طبق ظوابط و مقررات موجود در سازمان براساس شايستگي و صلاحيت دقيقاً  ارزيابي شوند و درصورت استحقاق ، ترفيع و ارتقا يابند. اما در نظام ناشايستگي سازمانها در انتصاب و ارتقا پايبند ضوابط و مقررات نيستند و عوملي از قبيل خويشاوندي و آشنايي، توصيه ي مقامات ذي نفوذ، وابستگي به مراتب عالي سازمان، وابستگي به مقامات سياسي اساس استخدام قرار مي گيرد. در چنين شرايطي مديريت منابع انساني در سازمان تابع سليقه هاي فردي است و از حاكميت ضابطه ها خبري نيست.5- ديوانسالاري سياسيدرباره ي ويژگيهاي ديوانسالاري در كشورهاي درحال توسعه وگل با عنوان ديوانسالاري سياسي به تشريح الگوي روابط بين سياست و اداره در پاره اي از كشورهاي درحال توسعه پرداخته است و مي نويسد: ديوانسالاري سياسي برعملكرد مستخدمان دولت آثار منفي چندي مي گذارد.از آنجاكه در نظام اداري كشورهاي درحال توسعه ديوانسالارها تابع ارزشيابي و انتقاد مقامات سياسي قرار مي گيرند علاقه ي اندكي به بروز خلاقيت و ابتكار از خود نشان مي دهند. بعلاوه ديوانسالاران پيش از آنكه قبولي مقامات مافوق خود را گرفته باشند به ندرت دست به عملي مي زنند. اين امر موجب آن مي شودكه آنها به جلب خواسته ها و تمايلات رؤساي خود بپردازند، خصوصاً در موارديكه قوانين و مقررات براي اجراي وظايف اداري صراحت ندارد. وگل نتيجه مي گيرد در چنين نظامي ديوانسالارها به صورت ابزاري فرمانبردار درمي آيند كه مي كوشند وظايف اداري را به گونه اي كه دلخواه رؤسايشان باشد انجام دهند.6- فساداداري و سازمان غيرپاسخگوفساد اداري معمولاً به انحراف از شيوه هاي قانوني و بطور كلي

استفاده ي نامشروع از مقام و موقعيت شغلي اطلاق مي شود و به اشكال مختلف بروز مي كند كه رشوه يكي از آنهاست. پيچيدگي، نارسايي و به روزنبودن قوانين، ديوانسالاريهاي عريض و طويل و غيرپاسخگو، ناآگاهي عامه ي مردم از حقوق خود، عدم دسترسي به اطلاعات، ضعف ايمان، فقر مادي و عدم همپايي حقوق كاركنان دون رتبه با هزينه ها، روحيه ي فردگرايي و بدنبال راه حلهاي ساده و سريع بودن از زمره ي دلايلي است كه موجب مي شود رشوه و فساد ابزاري براي فرار از اين مشكلات باشد.7- مهارگسيختگي ديوانسالاريها ( نبود شيوه هايي براي كنترل و نظارت بر ديوانسالاريها )ديوانسالاريها نيروها و منابع و امكانات جامعه را انحصاراً به خود اختصاص مي دهند و به صورت واحدهايي نيرومند در جامعه سر مي افرازند. اين سازمانها با به كارگيري تخصصهاي فني، با استفاده از قوانين و مقررات دولتي، با اتكا به هدفهاي ضروري و حياتي خود و با بهره گيري از اهرمهاي سياسي به قدرت نمايي مي پردازند و بدين ترتيب سازمانهايي كه بايد در خدمت جامعه باشند به صورت مخدوم درمي آيند و جامعه را به خدمت خود مي گيرند. در كشورهاي درحال توسعه قدرتي كه بتواند ديوانسالاريها را كنترل كند و در موارد لزوم مهار آنهارا به دست بگيرد غالباً وجود ندارد و در اين خلأ قدرت حاكم است كه اين سازمانها نفوذ بيشتري مي يابند و نظام اداري را بيمار مي كنند. در بيشتركشورهاي غيرصنعتي عوامل كنترل كننده به خوبي رشد نيافته اند، نظامهاي اقتدارگرا در نبود انتخابات آزاد و رقابت آميز و گروههاي نفوذ مستقل و مطبوعات آزاد كاملاً

مستعد ناكارآيي و محافظه كاري ديوانسالاريند.8- فرهنگ سخنگويي به جاي عملدر كشورهاي درحال توسعه درباره ي ايده آلها و آرمانها سخن بسيار مي گويند اما از عمل خبري نيست. برنامه هاي جامع و كلي طراحي مي شوند كه هرگز به مرحله ي عمل نمي رسد و قوانين و مقرراتي وضع مي شوند كه از آغاز مشخص است هيچگاه به اجرا در نخواهند آمد.9- تشكلهاي غيررسمي در سازماندر نظام اداري كشورهاي درحال توسعه ارتباطات غيررسمي كه بين گروههاي مختلف در سازمانها شكل گرفته اند در بيشتر اوقات به صورت عاملي بازدارنده درآمده و سد راه تحقق اهداف رسمي سازمان و ناكارايي آن شده اند. هم مذهب بودن، هم زبان بودن، همشهري بودن، هم مسلك بودن باعث شده است افراد و اعضاي سازمانها جايگاههاي رسمي خود را فراموش و در قالبهاي غيررسمي با هم ارتباط برقراركنند و سازماني پيش بيني نشده و متمايز با سازمان رسمي بوجودآورند.10- روحيه ي تقديرگرايييكي از ويژگيهاي فرهنگي برخي ملل درحال توسعه تقديرگرايي و اعتقاد به سرنوشت محتوم است كه روحيه اي انفعالي است و در راه انجام وظايف مختلف مديريت مشكل ايجاد مي كند. مثلاً كسي كه معتقد است سرنوشت انسان هرچه باشد همان رخ خواهد داد، لزومي در تحرك و تلاش نمي بيند و بار خوت در انتظار وقوع حوادث مي ماند. چنين فردي سعي در ايجاد تحول و تغيير، بهبود و اصلاح، و توسعه و پيشرفت ندارد و برنامه ريزي را كاري عبث و بي فايده مي پندارد زيرا هرآنچه بايد شود خواهد شد و با برنامه ريزي آينده را نمي توان دگرگون ساخت. با چنين تلقي از آينده

انگيزه ي تعالي و كمال طلبي نيز دچار وقفه و ركود مي شود و افراد به آنچه رخ مي دهد رضايت مي دهند. روحيه ي تقديرگرايي با چنين تظاهراتي در برخي كشورهاي درحال توسعه در مقابل تحقيق و توسعه، نوآوري و انتقال فناوري و در نهايت توفيق نظام اداري سدي ايجادكرده و تحقق اهداف توسعه ي ملل مذكور را با مشكل مواجه ساخته است.مقايسه ي ويژگيهاي الگوي مديريت آمريكايي در گذشته و حالالگوي قديم ( مبتني بركنترل )    الگوي فعلي ( مبتني بر مشاركت )نگرش مديريت به كارگران:كارگران تنبل مسئوليت ناپذيرند و تنها انگيزه ي مادي دارند    كارگران مايل به قبول مسئوليت و در جستجوي موقعيتهايي براي ابراز قابليتهاي خودند. از اينرو دستيابي به فرصتهايي براي مسئوليت پذيري، شناخته شدن و رشد فردي در آنها ايجاد انگيزه مي كند.مفروضاتي درباره ي طرح شغل:كار كاملاً پراكنده است. به حداقل مهارت نيروي كارگر احتياج است. فرديت كارگر تأثير كمي بر بهره وري دارد    كار نيازمند طيف وسيعي از مهارتها و استعدادهاي كارگران است. كار گروهي براي مشاركت كارگران و ازدياد بهره وري با اهميت استطرح و ساختار سازمان:طراحي سازمانها به صورت سلسله مراتبي است. اختيار از بالا به پايين و مسئوليت كليه ي تصميمات مربوط به كارگران به عهده ي مدير است.    سازمانها در چندسطح مديريتي سازماندهي شده اند. كارگران در فرايند مديريت به مشاركت تشويق مي شوند.آموزش شغل و امنيت كاركنان:با كارگران همانند كالا رفتارمي شود. به راحتي تعويض مي شوند. آموزش كارگران محدود و منحصر به كسب مهارتهاي اوليه است.    كارگران منابعي ارزنده، برخوردار از مهارتها، قدرت تفكر و قدرت همكاريند و ارزش آنها براي

سازمان در طي زمان ظاهر مي شودساختار پاداش: پرداخت وابسته به نيازها و الزامات شغل است. نظام ارزشيابي مشاغل ارزش هر شغل را براي سازمان معين مي كند.    پرداختها هم به مهارتها و هم به نيازهاي كاركنان وابسته است. پاداشها مواردي بيش از جبران ( ترميم ) مالي را در برمي گيرد.روابط نيروي كا ربا مديريت:بين كارگران و مديران روابط خصمانه و غير صميمي برقرار است. بين مديريت و اتحاديه تعارض وجود دارد.    روابط بر پايه ي تعاون بين نيروي كار و مديريت، همكاري بين مديريت و اتحاديه برقرار است.محيط فرهنگيبراي بررسي محيط فرهنگي آمريكا از الگوي ابعاد فرهنگي هاف استد، در مورد ارزشهاي مرتبط با كار استفاده مي كنيم.هاف استد در حدود سال 1980 درباره ي كارگران و مديران يك شركت بزرگ چندمليتي آمريكايي مطالعاتي انجام داد. هاف استد اطلاعاتي از50 كشور جمع آوري كرد. هنگاميكه نتايج كار خود را تحليل مي كرد متوجه شد برخي كشورها با ابعاد فرهنگي مشخصي طبقه بندي مي شوند كه اين ابعاد را نمي توان با عوامل ديگر نظير سطح شغل، سطح توسعه ي اقتصادي كشور و ... توصيف كرد. اين ابعاد با خصوصيات فرهنگي وصف مي شوند. يافته هاي پژوهش هاف استد علاوه بر وصف خصوصيات فرهنگي به روشن شدن پاره اي از الگوهاي فرهنگي و رفتاري در سازمانهاي كشورهاي گوناگون ياري مي رساند. چهار بعد فرهنگي كه هاف استدكشورها را براساس آنها گروه بندي كرد عبارتنداز:1- فاصله ي قدرت: بيانگر اين واقعيت است كه افراد نابرابرند. افراد به شكل نابرابر متولد مي شوند و نيز به شكلي متفاوت از ويژگيهاي ذهني و فيزيكي خود بهره برداري

مي كنند. فاصله ي قدرت نابرابري انسان را در سازمانها نيز  نشان مي دهد، بخصوص در ارتباط با سبك رهبري، تصميم گيري رؤسا، ترس كاركنان از مخالفت با مافوق و اينكه چرا زيردستان ترجيح مي دهند يك رئيس تصميمات را اتخاذ كند. اين امر ريشه در فرهنگ جوامع دارد و اينكه افراد تا چه حد توزيع نابرابر قدرت را در سازمانها مي پذيرند.2- اجتناب از عدم اطمينان ( عدم قطعيت ): اين عامل ناظر بر نحوه ي مواجه ي افراد جامعه با امكان مخاطرات احتمالي آينده است. در واقع اين عامل تلاش و كوشش افراد جامعه را براي دستيابي به موقعيت مطمئن و اطمينان خاطر و نيز اضطرابي را كه افراد در موقعيتهاي تعارضي احساس مي كنند بيان مي كند. جوامع و فرهنگهايي كه كمتر از مخاطره اجتناب مي كنند مي كوشند تا از موارد عدم اطمينان با مراسم عبادي، معنويات، فناوري و اهداف مشاركتي اجتناب كنند. اين جوامع اعضاي خود را طوري بار مي آورند كه ابهام را حقيقت زندگي كه تغييرناپذير است بپذيرند و متحمل و بردبار و خطرپذير باشند. در مقابل جوامع و فرهنگهايي كه به اجتناب از مخاطرات ( عدم اطمينان نسبت به آينده ) گرايش زيادي دارند مي كوشند تا حدامكان اضطراب خود را با يك سري قوانين دقيق و الگوهاي رفتاري معين كاهش دهند. درواقع سعي مي كنند در آينده اثرگذار باشند و آينده را كنترل كنند و بدين ترتيب احساس امنيت خود را افزايش دهند و  نهادينه كنند.3- فردگرايي در برابر جمع گرايياين بعد به ميزان و درجه اي كه مردم خود را متعلق به يك گروه احساس

مي كنند اشاره دارد و نيز به ماهيت روابط فرد با گروه مرتبط است. در جوامع فردگرا ارتباطات ميان افراد سست است و هركس مراقب منافع خويش است. به افراد آزادي زياد داده مي شود تا راهها و فعاليتهاي خود را شخصاً انتخاب كنند.در جوامع جمع گرا، افراد روابط سازماني خود را از ديدگاه اخلاقي تفسير مي كنند، به سازمان احساس وفاداري و تعلق روحي دارند و تصميمات گروهي بهتر از تصميمات فردي مورد توجه قرار مي گيرد.4- مردسالاري در برابر زن سالارياين بعد تقسيم نقشهاي بين جنسيتها را در جوامع ارزيابي مي كند زيرا تعاريف مبتني بر نقش جنسيتهاي مختلف در يك جامعه ممكن است با جامعه ي ديگر تفاوت عمده داشته باشد. در برخي جوامع كودكان، بدون توجه به جنسيتشان، با ارزشهاي مربوط به هر دو جنس پرورش مي يابند. جوامعي هم هستند كه گرايش زن سالاري دارند. در اين جوامع هم زنان و هم مردان در يك سري از ارزشهاي مربوط به كيفيت زندگي، تواضع، همكاري بين افراد و رسيدگي به ديگران سهيمند. در حاليكه در جوامع مردسالار بر رقابت و سرسختي در عقيده و مادي گرايي تأكيد مي شود. در كشورهاي مردسالار مديراني موفق پنداشته مي شوند كه بيشتر ستيزه جو، اهل رقابت و پرطاقت باشند. درآمد، شناخته شدن و پيشرفت براي كارمندان اهميت زيادي دارد.آشنايي با ويژگيهاي مديريت صنعتي در ژاپن و مقايسه ي آن با آمريكا و اروپادر اين قسمت به منظور مطالعه ي تطبيقي ژاپن، آمريكا و اروپا به تحقيقي اشاره مي كنيم كه سه تن از دانشمندان كشورهاي مذكور به نامهاي پروفسور جفري ميلر از دانشگاه بوستون،

جين كيروناكانه از انستيتوي علوم ژاپن و توماس والمن از فرانسه درباره ي مؤسسات صنعتي كشورهاي خود انجام داده اند. اين تحقيق با نظرخواهي از 209 مدير آمريكايي، 151 مدير اروپايي و260 مدير ژاپني انجام گرفت.1- راهبردهاي مؤسسات1- طراحي و توليد فراورده هاي جديد براي بازار موجود2- افزايش سهم مؤسسه در بازار موجود3- طراحي و توليد فراورده هاي موجود در بازارهاي جديد4- ايجاد و توسعه ي بازارهاي جديد براي محصولات موجود2- اولويتهاي رقابتيآمريكا    ژاپن    اروپابهبود كيفيت كالا    قيمت ارزان    بهبود كيفيت كالاتوليد كالاهايي با عملكرد عالي    تغييرات سريع در طراحهاي توليدي    تحويل به موقع كالاتحويل به موقع كالا    بهبود كيفيت كالا    توليد كالاهايي با عملكرد عاليتحويل سريع كالا    كالاهايي با عملكرد عالي    قيمت ارزانخدمات بعد از فروش    تحويل به موقع كالا    تغييرات سريع در طرحهاي توليديقيمت ارزان    تغييرات سريع در حجم توليد    تحويل سريع كالاتغييرات سريع در طرحهاي توليدي    خدمات بعد از فروش    تغييرات سريع در حجم توليدتغييرات سريع در حجم توليد    تحويل سريع كالا    خدمات بعد از فروش اهداف و مسائل فعلي سازماني به ترتيب اهميتآمريكا    ژاپن    اروپاتوليد با كيفيت عالي    توليد با كيفيت عالي    مسئله ي افزايش هزينه هاي بالاسريمسئله ي افزايش هزينه هاي بالاسري    مسئله ي اثر ضايعات بر سود    توليد با كيفيت عاليظرفيت اضافي    نياز به سرپرستان واجد شرايط    پايين بودن قدرت توليد بطور كليطراحي و ارائه ي محصولات جديد    طراحي و ارائه ي محصولات جديد    افزايش قيمت موادپايين بودن قدرت توليد بطور كلي    عقب افتادن در فناوري فرايندي    طراحي و ارائه ي محصولات جديدمسائل كنترل موجودي    افزايش قيمت مواد    پيش بينيهاي ضعيف فروشافزايش قيمت مواد    ناتواني در تحويل به موقع   

كاهش بازدهي مستقيم نيروي كارضعف در پيش بيني هاي فروش    مسئله ي افزايش هزينه هاي بالاسري    ظرفيت اضافيكاهش بازدهي مستقيم نيروي كار    كاهش بازدهي مستقيم نيروي كار    مسائل كنترل موجودي پيري نيروي كار    تأثير مقررات و قوانين دولتي مشكل يافتن نيروي كار واجد شرايط    3- تلاشهاي جديد براي افزايش اثربخشيآمريكا    ژاپن    اروپاسيستمهاي كنترل توليد و موجودي     حلقه هاي كيفيت يا گروههاي كنترل كيفي    سيستمهاي كنترل توليد و موجوديآموزش سرپرستان    مشاغل خودكار و استفاده از آدم واره ها    مشاغل خودكار و استفاده از آدم واره هاكاهش تعداد كاركنان    توليد محصولات قديمي به شيوه ي جديد    آموزش سرپرستاناستفاده از سيستمهاي اطلاعاتي در توليد    كاهش ميزان نيروي كار    تجديد سازمان توليديحفاظت صنعتي    حفاظت صنعتي    اصلاح سيستم موجود توليدگروههاي كنترل كيفي ( حلقه هاي كيفيت )    تغيير شرايط فيزيكي كارخانجات    تجديدنظر در نحوه ي توليد كالاهاي قديميايجاد انگيزه هاي كاري    ايجاد انگيزه هاي كاري    ايجاد انگيزه هاي كاريتجديدنظر در توليدات قديمي    وسعت بخشيدن به محدوده ي وظايف كاركنان    تغيير در روابط بين مديريت و كاركنانبهبود سيستمهاي تعميرات و  نگهداري    طراحي مجدد توليدات    ايجاد سيستمهاي اطلاعاتي مديريتبهبود سيستمهاي توليدي موجود    تجديد سازمان كارخانجات    حفاظت صنعتيويژگيهاي سازمانهاي ژاپني و نقش اين سازمانها در تحول و توسعه ي كشور ژاپن1- ارتقاي مقام و حقوق و دستمزد بر مبناي ارشديتنظام ارشديت ويژگي اصلي سازمانهاي ژاپني است و كاركنان رده هاو مراتب سازماني را بطور منظم طي مي كنند و به مشاغل بالاتر دست مي يابند. رعايت نظام شايستگي و نيز ارشديت براي ارتقاي مقام و حقوق و دستمزد از نظر انگيزشي و استحكام نظام اداري مزاياي بسياري دارد و توانسته است در

بهبود و رشد سازمانها نقش مهمي ايفا كند.2- استخدام مادام العمرتحرك و جابجايي نيروي انساني در نظام اداري بسيار كم است و كسي كه در يك وزارتخانه يا مؤسسه استخدام مي شود تا زمان بازنشستگي در همان سازمان باقي مي ماند. بدين جهت احساس تعلق و وفاداري سازماني بسيار قوي است و اين امر به كسب تجربه و مهارت، ارتقاي آگاهيهاي تخصصي و كاهش هزينه هاي آموزشي كمك مي كند.3- شرايط بازنشستگيبازنشستگي اجباري نيست و قوانين مربوط به آن در هر وزارتخانه اي متفاوت است. سن بازنشستگي در حدود50 سالگي است و بازنشستگي زودرس پستهاي لازم براي ارتقاي كاركنان جوان را فراهم مي سازد. البته موافقت با بازنشستگي فرد زماني حاصل مي شود كه جايگزيني براي او وجود داشته باشد.4- ايفاي نقش در نوآوريهاي اجتماعيمسئله ي جدايي سياست از اداره كه زماني در غرب مطرح بوده است در نظام اداري ژاپن وجود ندارد. در سطوح عالي اداري در سازمانهاي ژاپن مديران نقش سياسي و اجرايي را توأماً دارند و در سنوات اخير سازمانهاي اداري به علت داشتن اين خصوصيت توانسته اند در اصلاحات و نوآوريهاي اجتماعي نقش فعالي داشته باشند.5- قدرت تطبيق با شرايطنظام اداري و ديوانسالاري اداري ژاپن توانسته است با وجود نوسانات شديد سياسي خود را با تغييرات هماهنگ سازد. ديوانسالاري اداري در شرايط استبدادي گذشته زير فشار حكومت نظامي در دوراني كه متفقين كشور را اشغال كردند و اكنون در حكومت دموكراسي پارلماني به حيات خود ادامه داده است. اين امر ناشي از بي طرفي نظام ديوانسالاري نيست بلكه به قدرت تطبيق آن با شرايط و فضاي سياسي مربوط مي شود.6- عدم

توسل به نظام قضاييكنترل قضايي بر نظام اداري در ژاپن به حداقل ممكن تقليل يافته است و دادگاه خاصي براي سازمانهاي اداري وجود ندارد. نظام قضايي كشور در امور مربوط به سازمانهاي اداري نيز تسري دارد و قادر است از كاركنان دولت در موارد لزوم بازخواست كند.7- ايفاي نقش در تحول و توسعه ي كشورقدرت و انسجام سازمانهاي بوروكراتيك در ژاپن تا حدودي به علت نقش فعال اين سازمانها در نوسازي و توسعه ي كشور بوده است. طبقه ي حاكمه و ديوانسالاري، هدايت كننده ي كشور به سوي توسعه و تحول بوده اند و جامعه و مردم نيز اين نقش آنان را پذيرفته و تحسين كرده اندابعاد فرهنگي سازمانهاي ژاپني از ديد هاف استدژاپنيها به جمع گرايي بيش از فردگرايي ارزش مي دهند و از جمله نشانه هاي آن تأكيد بر حس تعلق سازماني، وفاداري به گروه، گرايش جمعي و توجه به ما را مي توان برشمرد. ازنظر بعد فاصله ي قدرت، با حفظ فاصله ي قدرت زياد نظير به رسميت شناختن ساخت سلسله مراتبي و نيز جايزشمردن فاصله ي قدرت كم نظير اجراي تصميم گيري توافقي هر دوجهت اين بعد را به كار مي برند. ژاپنيها به پرهيز از عدم اطمينان گرايش شديدي دارند. در اين جامعه از تضاد و رقابت پرهيز و بر توافق و همراهي گروهي و سازش جمعي تأكيد مي شود. براي ژاپنيها محافظه كاري يعني نظم و قانون. در مورد بعد مردسالاري در مقابل زن سالاري ژاپنيها در هر دو جهت مؤثرند. آنها با نابرابر شمردن نقشهاي جنسيتي به فرهنگ مردسالارانه شديداً معتقدند. امتيازات استخدامي، ماننداستخدام مادام العمر، تنها براي

كاركنان مرد مقررشده.فرضياتي درباره ي محيط فرهنگي چين با استفاده از الگوي هاف استد1- فاصله ي قدرت هاف استد در بررسيهايش دريافت كه هنك كنگ و تايوان در مقايسه با آمريكا امتياز بالاتري از اين بعد مي گيرند. درجمهوري خلق چين فاصله ي قدرت به دلايل متعدد كمتر است:1- چين جامعه اي بي طبقه است2- نابرابري در توزيع درآمد در ميان توده ي مردم بسيار كم است.3- در اين كشور مشاركت كارگران در مديريت و مشاركت مديريت در نيروي كار فيزيكي تشويق مي شود.4- در سالهاي اخير حزب كمونيست از امتيازهاي ويژه ي بعضي اعضاي خود انتقاد كرده است.2- فردگرايي در برابر جمع گراييهاف استد در نمونه هايي كه در هنك كنگ و تايوان بررسي كرد دريافت كه در اين جوامع به فردگرايي گرايش كمتري وجود دارد. در چين نيز وضعيت مشابهي وجود دارد: اصول سوسياليسم طرفدار مشاركت عمومي است و حزب كمونيست توصيه مي كند منافع فردي بايد مقهور منافع جمعي باشد. از اينرو فردگرايي به شكلي كه در ايالات متحده تأكيد مي شود با ذهنيت چينيها بيگانه است.3- پرهيز از عدم اطمينانچينيهاي هنك كنگ نسبت به پرهيز از عدم اطمينان گرايش كمي از خود بروز  مي دهند در حاليكه چينيهاي تايواني امتياز بالايي در اين بعد بدست مي آورند. در جمهوري خلق چين نيز به دلايل متعدد به اين بعد تمايل كمي نشان مي دهند:1- دگرگونيهاي شديد سياسي از هنگام تأسيس جمهوري خلق چين در سال 1949 مردم را به ستوه آورده بطوريكه به خودي خود براي روبرو شدن با چنين فراز و نشيبهايي در زندگي تحمل زيادي كسب كرده اند.2- چينيها مانند

بسياري از مردم كشورهاي آسيايي به جهت گيري بلند مدت در برنامه ريزي تمايل و علاقه دارند3- از آنجاكه چين داراي اقتصادي با برنامه ريزي مركزي است، مردم مي دانند كه دولت حوايج آنها را پيش بيني و تأمين مي كنند.بدين ترتيب عدم اطمينان زياد نسبت به آينده در چينيها مردود است.4- مردسالاري در برابر زن سالاريتايوان و هنك كنگ امتياز بالايي از بعد مردسالاري مي گيرند. در چين تصويري تركيبي از دوجنبه مي توان ديد زيرا در برخي هنجارهاي مردسالاري، امتياز بالا و در موارد ديگر امتياز پايين است. بر تسلط مردان در جمهوري خلق چين تأكيد نمي شود از جمله مردان و زنان در مقابل كار مساوي از پرداخت مساوي بهره مي برند. زنان هم مي توانند براي پستها و مناصب عالي در وزارتخانه ها و كارخانجات انتخاب و به كارگمارده شوند ( گرچه تعداد زنان در مناصب عالي اداري كمتر از مردان است ).بدين ترتيب از لحاظ هنجارهاي مردسالارانه جمهوري خلق چين امتياز پايين و از لحاظ موارد ديگر مانند تأكيد بر كار و انگيزه ي موفقيت امتياز بالايي مي گيرد. محيط فرهنگي آفريقا با استفاده از الگوي ابعاد فرهنگي هاف استد1- فاصله ي قدرتهاف استد فيلي پين، هند و مكزيك از اين بعد فرهنگي امتياز بالايي مي گيرند. در آفريقا وجود فاصله ي اجتماعي بسيار ميان فرودست و فرادست حاكي از اينست كه بيشتر گروههاي فرهنگي آفريقا نيز از اين وجه امتياز بالايي كسب مي كنند.همچنين معتقد است جوامعي كه فاصله ي قدرت در آنها زياد است عقيده دارند: راه تغيير نظام اجتماعي بر كنارسازي كساني است كه بر مسند قدرت

تكيه زده اند. همچنين اعتقاد به فاصله ي قدرت زياد بي ميلي و اكراه مديران عالي به سپردن قدرت پايين و نيز عدم تمايل آنها به قبول شيوه هاي مشاركتي مديريت را نشان مي دهد و اينكه چرا كوششهاي مبتني بر انتقال قدرت و عدم تمركز در آفريقابه ميزان زيادي ناموفق بوده است.2- فردگرايي در برابر جمع گراييبه نظرمي رسد اكثر گروههاي فرهنگي آفريقا به دليل گستردگي بافت خانوادگي كه ويژگي اكثر جوامع آفريقايي است از جمع گرايي امتياز بالايي اخذ كنند. اما عوامل چندي اين امتياز را تعديل مي كند. دوگانگي شهري- روستايي در آفريقا بسيار مشخص است، اهالي روستا در بعد جمع گرايي امتياز بالاتري كسب مي كنند. به همين ترتيب بين كاركنان دون رتبه و كاركنان عالي رتبه در ادارات كه بطور معمول تحصيلات بالاتري دارند تفاوتهايي ديده مي شود. اين تفاوتهاي بين كشوري و بين سازماني مي تواند فرايند مديريت در آفريقا را با اشكال مواجه سازد.3- پرهيز از عدم اطمينانپيش بيني مي شود كه گروههاي آفريقايي از اين بعد امتياز بالايي كسب كنند زيرا بيشتر گروههاي آفريقايي در جستجوي واقعيت مطلقند، پرانرژي و فعالند و احتياج دروني به كار شديد دارند.4- مردسالاري در برابر زن سالاريهاف استد معتقد است كه ژاپن و اطريش از لحاظ مردسالاري و دانمارك و سوئد از لحاظ زن سالاري امتياز بالايي مي گيرند. به نظر امتياز بيشتر كشورهاي آفريقايي نيز نزديك به دانمارك و سوئد است تا ژاپن و اطريش.محيط فرهنگي با استفاده از الگوي هاف استدمنطقه/ كشور ابعادفرهنگي هاف استد فردگرايي/ جمع گرايي    فاصله ي قدرت    اجتناب از عدم اطمينان    مردسالاري/ زن سالاري    ساير

ابعادآمريكاي شمالي    فردگرايي    كم    متوسط    مردسالاري    ژاپن    جمع گرايي    زياد و كم    زياد    مردسالاري- زن سالاري    وابستگي دوطرفه، اقتدار مورد احترام است اما مافوق بايد صميمي باشدچين    جمع گرايي    كم    كم    مردسالاري     تأكيدبرسنت ماركسيسم، لنينيسم و تفكر مائوتستونگآفريقا    جمع گرايي    زياد    زياد    زن سالاري    سنتهاي استعماري،رسوم قبيله ايمقايسه ي جنبه هاي محيط سياسي- اجتماعيدر آمريكا دو حزب سياسي غالب وجود دارد، در حاليكه در ژاپن يك حزب از سالهاي پس از جنگ دوم جهاني حاكم بوده است. در چين تنها يك حزب حاكم وجود دارد با اين حال آيين سوسياليسم در چين تركيبي مدبرانه از ماركسيسم، لنينيسم و عقايد كنفوسيوس است. در آفريقا وابستگي قبيله اي و قدرت حاصل از آنها در عرصه ي سياسي مهم است.به جز آمريكا، در بقيه ي كشورها درجاتي از برنامه ريزي متمركز را بكار مي برند. ازسوي ديگر ژاپن نظامي منحصر به خود دارد. دولت ژاپن بوسيله ي وزارت بازرگاني و صنايع بين الملل رهنمودهاي اداري لازم را براي تحقق اتحاد و همبستگي ملي فراهم مي سازد. درچين و بخشهايي از آفريقا سرمايه داري دولتي حاكم است. در ژاپن كسب و كار مردمي نقش عمده اي دارد. در آمريكا بخشهاي دولتي و خصوصي جدا و مستقل از يكديگرند ولي در ژاپن كاركنان بخش دولتي و خصوصي ارتباط خيلي نزديكي دارند .بيشتر كاركنان بازنشسته ي بخش دولتي به بخش خصوصي ملحق مي شوند. از اين طريق موجد ارتباط مهم و حياتي بين بخش عمومي و خصوصي اند.در چين و آفريقا تمايز بين مقامات خط مشي گذار و تصميم گيرنده و مجريان امور كاملاً چشمگير است. گروه نخست، در حكم

بازوي حزب سياسي حاكم است و خط مشي ها را تعيين مي كند. گروه دوم خط مشيها را اجرا مي كند. بنابراين در چين و آفريقا شركتها ساختار قدرت دوگانه دارند. از خصوصيات ديگر چين و بعضي ممالك آفريقا اينست كه اين كشورها يك ايدئولوژي و يك حزب خاص را براي اجراي آن ايدئولوژي بكار گرفته اند. ژاپن داراي محيط سياسي- اجتماعي يگانه اي است. اين كشور همانند آمريكا داراي نظام سياسي آزاد منشانه و ايدئولوژي بازار آزاد است اما بر خلاف آمريكا، ژاپن داراي ساختار اداري و سازماني كاملاً يكپارچه در سطح جامعه است كه روابط بسيار نزديك ميان دولت و بخش خصوصي از ويژگيهاي آنست. اين ساختار ژاپن را قادر ساخته است تا همبستگي و اتحاد ملي را هرچه بهتر تحقق بخشدفلسفه و جهت گيري مديريتدر آفريقا فلسفه ي مديريت نمونه ي بارزي از نظريه ي x مك گريگور است كه برمبناي آن از قدرت و اختيار در اداره ي كاركنان استفاده مي شود. سبك مديريت تحكم آميز و آمرانه است.  بين مديريت و كاركنان توليد تمايز آشكاري ديده مي شود. صلاحيت تصميم گيري در مديران خلاصه مي شود كه از ميان نخبگانند. بر منافع مديران و حداكثر كنترل تأكيد مي شود. افق زماني تصميم گيري كوتاه مدت است. كاركنان آفريقايي حس وفاداري كمي دارند و از نوآوري و ريسك پذيري بيزارند.در ايالات متحده سعي برآنست كه به سمت سبك مشاركتي مديريت ( نظريه ي y ) حركت كنند. در آمريكا مديران حق ويژه ي تصميم گيري دارند.در چين مشاركت كاركنان حالت اجباري دارد، گرچه از مديران خواسته مي شود هم منافع حزب

و هم كاركنان را درنظر بگيرند ولي عملاً منافع حزب ارجح است. افق زمان نيز كوتاه مدت است.ژاپن فلسفه و جهت گيري مديريتي يگانه اي دارد كه پيروي از نظريه ي y  و الگوي مديريت مشاركتي از ويژگيهاي آن است. در ژاپن ميان مديريت و كاركنان توليد تمايز روشني وجود ندارد. مديران مراقب منافع زيردستانند. تعامل اجتماعي و تصميم گيري براساس اجماع  مورد تأكيد است. جهت گيري زماني اين كشور به سمت بلندمدت است.جنبه هاي گوناگون سازمانهاساختارسازماني: ساختار سازماني رسمي جز در ژاپن در ساير كشورها مهم است. در كشورهاي درحال توسعه ي آفريقا ساختار سازماني وظيفه اي، سلسله مراتبي، آمرانه و متمركزاست. چين ساختار دو وجهي يعني سياسي و فني دارد. در ژاپن ساختار رسمي در درجه ي دوم اهميت قرار دارد و ميان گروههاي روابط كاري نزديكي وجود دارد.فرايندهاي تصميم گيري: جز در ژاپن بيشتر از بالا به پايين و تابع مكتب عقلايي است كه افق كوتاه مدت را الزامي مي سازد. در مقابل در ژاپن تصميم گيري براساس توافق جمعي صورت مي گيرد. اين امر ناشي از خصيصه ي فرهنگي ژاپنيهاست.فرايندارتباطات: در ژاپن مبتني بر رعايت آداب و رسوم است كه براساس آن همه ي نظرها و ديدگاهها مورد توجه قرار مي گيرد. در آفريقا، چين و آمريكاي شمالي فرايند ارتباطات عمودي و از بالا به پايين است. در چين سلسله ي فرماندهي دوگانه وجود دارد. در آفريقا ترس ويژگي بارز فرايند ارتباطات است.جهت گيري در فرايند گروهي: در آمريكاي شمالي به سمت وظيفه است. ژاپن جهت گيري قوي به سمت حفظ كاركنان دارد. در آمريكا ساختار و در چين و ژاپن

فرآيند اهميت بيشتري دارد. ويژگي آفريقا انگيزش ضعيف و از خودبيگانگي است.مديريت منابع انساني: وضع توسعه نايافته ي مديريت منابع انساني، دستمزدهاي پايين، كنترل ضعيف بر عملكرد از جمله ويژگيهاي آفريقاست. در چين به دليل تعداد زياد داوطلبان مشاغل دولت در فرايند استخدام فعال است. تصميم گيري براي ارتقا در اين كشور مبتني بر معيارهاي دوگانه ي سياسي و فني است. در آمريكا بر استخدام و انتصاب تأكيد مي شود. در ژاپن نظام حقوق و دستمزد و ارتقا برپايه ي ارشديت است. در ژاپن منابع انساني با ارزش به شمار مي آيند.روابط اتحاديه- مديريت و اتحاديه ها: در ايالات متحده روابط بين مديريت و اتحاديه ها بطور سنتي مجادله آميز بوده است. از طرف ديگر در ژاپن به سبب فشارهاي اجتماعي اتحاديه ها به سمت سازش و توافق تمايل دارند. در آفريقا قوانين ضد كارگري كه نخبگان حاكم مقرر كرده اند فعاليت اتحاديه ها را بطور جدي محدود كرده است. تعاونيهاي تحت حاكميت دولت چين اتحاديه ها را ملزم ساخته اند با شوراهاي كار به انجام وظيفه بپردازند. در آمريكا اتحاديه هاي صنعتي به شكل ملي و اتحاديه هاي صنفي و پيشه وري به شكل محلي سازمان يافته اند. در ژاپن اتحاديه هاي صنعتي به شركتها و درچين به احزاب سياسي عمده وابسته اند.ذينفعان: در آمريكاي شمالي اتحاديه هاي مصرف كنندگان، طرفداران محيط زيست و نمايندگيها مهم به نظرمي رسند. در ژاپن بانكها و شركتهاي بازرگاني ذينفعان بخش تجاري بزرگ به شمار مي آيند. و در كشورهاي درحال توسعه ي آفريقا، ذينفوذان خارجي عمده ترين ذي نفعان شركتهاي بزرگند.

مطالعه تطبيقي مدلهاي برنامه ريزي استراتژيك

Comparative: strategic planninig

مقدمهبرنامه ريزي استراتژيك

فرايندي است كه اكثر شركتهاي موفق و صاحب نام دنيا از آن براي هدايت و پيشبرد برنامه ها و فعاليتهاي خود با افق ديد بلندمدت و درجهت دستيابي به اهداف و تحقق ماموريت سازماني بهره مي گيرند. اين نوع برنامه ريزي كه تاكنون اغلب مورداستفاده سازمانهاي بزرگ واقع شده است، اگر به درستي تدوين شود، به انتخاب استراتژي هايي منجر مي شود كه درصورت اجراي صحيح و به موقع، تعالي و پيشتازي سازمان را به ارمغان مي آورد.باتوجه به افزايش كميت و اهميت شركتهاي كوچك در فعاليتهاي اقتصادي دنيا و نياز آنها به بهره مندي از برنامه ريزي استراتژيك جهت موفقيت در دنياي رقابتي، در اين مقاله بعد از اشاره به مفهوم برنامه ريزي استراتژيك، تعريف سازمانهاي بزرگ و كوچك، معرفي برخي از مدل هاي مهم برنامه ريزي استراتژيك سازمانهاي بزرگ و كوچك، اين مدلها به صورت تطبيقي با هم موردمقايسه قرار خواهند گرفتا تا از نتيجه اين مقايسه مدلي مفهومي از برنامه ريزي استراتژيك براي سازمانهاي كوچك ارائه شود تا آنها نيز در راستاي دستيابي به اهداف وكاميابي روزافزون از اين نوع برنامه ريزي بهره مند شوند. برنامه ريزي استراتژيكبرنامه ريزي استراتژيك با بررسي محيط خارجي و داخل سازمان، فرصتها و تهديدهاي محيطي و قوتها و ضعفهاي داخلي را شناسايي مي كند و با درنظر داشتن ماموريت سازمان، اهداف بلندمدت براي سازمان تنظيم مي كند و براي دستيابي به اين اهداف، از بين گزينه هاي استراتژيك اقدام به انتخاب استراتژي هايي مي كند كه با تكيه بر قوتها و با بهره گيري از فرصتها،ضعفها را ازبين برده و از تهديدها پرهيز كند تا درصورت

اجراي صحيح باعث موفقيت سازمان در ميدان رقابت شود.در عصر اطلاعات و ارتباطات الكترونيكي، هر سازماني با هر اندازه اي، با تغييرات و تحولات سريعي روبروست و بايد فعاليتهاي خود را طوري برنامه ريزي و مديريت كند كه در محيط متلاطم و بازار به شدت رقابتي موفقيت كسب كرده و تداوم حيات داشته باشد. باتوجه به مفهوم برنامه ريزي استراتژيك، اين امر مستلزم بهره گيري از اين نوع برنامه ريزي است. چرا كه از يك طرف آينده نگر بوده و ازطريق پيش بيني تحولات آتي اقدامات مناسب را تنظيم مي كند. ازطرف ديگر گرايش به محيط داشته و ارتباط تنگاتنگ با آن دارد و از اين لحاظ مي تواند به سرعت از تغييرات محيط با خبر شده و واكنش مناسب و سريع نشان دهد.مفاهيم، نظريات و مدل هايي كه تاكنون درباره برنامه ريزي استراتژيك ارائه شده اند بيشتر در رابطه با سازمانهاي بزرگ و متناسب با ويژگيهاي آنها بوده و سازمانهاي كوچك كمتر مورداقبال واقع شده اند همين امر به علاوه برخي عوامل ديگر باعث مي شوند تا سازمانهاي بزرگ به راحتي از برنامه ريزي استراتژيك بهره مند شوند ولي سازمانهاي كوچك تجربه چندان زياد و موفقيت آميزي در استفاده از اين نوع برنامه ريزي ندارند.باتوجه به نقش و اهميتي كه سازمانهاي كوچك در فعاليتهاي اقتصادي و بازارهاي جهاني پيدا كرده اند و باتوجه به اينكه مانند هر سازمان ديگري با رقابت شديدي مواجهند و همواره به پيروزي مي انديشند و نيازمند بهره گيري از برنامه ريزي استراتژيك هستند.براين اساس، مقاله حاضر درنظر دارد تا برخي از مدل هاي مهم برنامه ريزي استراتژيك سازمانهاي بزرگ

و كوچك را به صورت تطبيقي مقايسه كرده و مدلي مفهومي از اين نوع برنامه ريزي را براي سازمانهاي كوچك توسعه دهد تا مورداستفاده آنها قرار گيرد.برنامه ريزي استراتژيك: همانند ساير مفاهيم مديريت، تعاريف گوناگوني از برنامه ريزي استراتژيك توسط صاحبنظران ارائه شده است كه براي جلوگيري از طول كلام به چند مورد مهم از آنها اشاره مي شود. يكي از اين تعاريف در ارتباط با كسب و كارهاي كوچك مي باشد. ● تعريف برنامه ريزي استراتژيك1 - فراي و استونر: برنامه ريزي استراتژيك، ابزار مديريتي توانمندي است كه براي كمك به شركتهاي كوچك طراحي مي شود تا آنها به صورت رقابتي خود را با تغييرات پيش بيني شده محيط تطبيق دهند. خصوصاً، فرايند برنامه ريزي استراتژيك يك نگرش و تجزيه و تحليلي از شركت و محيط مربوط به آن ارائه مي كند - شرايط فعلي شركت را توضيح مي دهد و عوامل كليدي موثر بر موفقيت آن را شناسايي مي كند. (FRY AND STONER, 1995, 12)2 - لرنر: برنامه ريزي استراتژيك فرايند تغيير سازماني مستمر و پيچيده است. اگر ويژگيهاي زير تركيب شوند، فرايند برنامه ريزي استراتژيك موفق و جامعي را تعريف مي كنند. برنامه ريزي استراتژيك:نگاه به آينده دارد و تمركز بر آينده پيش بيني شده است. به اين مسئله توجه دارد كه جهان بعداز 5 الي 10 سال چه تفاوتهايي با اكنون خواهد داشت. درصدد خلق آينده سازمان برمبناي آن چيزي است كه احتمال مي رود در آينده ايجاد شود.برمبناي تجزيه و تحليل روندها و سناريوهاي پيش بيني شده براي گزينه هاي ممكن در آينده است و نيز برمبناي تجزيه و تحليل

داده هاي داخلي و خارجي است.منعطف و متمايل به ايجاد تصويري بزرگ از آينده سازمان است. برنامه ريزي استراتژيك سازمان را با محيطش تطبيق مي دهد، زمينه اي براي دسترسي به اهداف ايجاد مي كند، چارچوب و جهتي براي سازمان فراهم مي سازد تا به آينده دلخواه خود برسد.چارچوبي به وجود مي آورد كه با تجزيه و تحليل كامل سازمان، محيط داخلي و خارجي و پتانسيل هاي سازمان در آن چارچوب مي توان به مزيت رقابتي دست يافت. اين امر سازمان را قادر مي كند تا به روندها، اتفاقات، چالشها و فرصتهاي به وجود آمده، ازطريق چارچوبي از بينش و ماموريت ايجاد شده توسط فرايند برنامه ريزي استراتژيك پاسخ دهد.فرايندي نظري و كيفي است. برنامه ريزي استراتژيك، داده هاي نرم مانند: تجارب، نيات و ايده هاي موجود در گفتگوهاي روزانه سازمان را تركيب مي كند و درصدد ارائه يك بينش و هدف سازماني روشن است.به سازمان اجازه تمركز مي دهد، زيرا فرايندي پويا و مستمر از فعاليتهاي خود تحليلي است.فرايند يادگيري مستمر، در جريان و گفتگوي سازماني است كه به فراتر از دسترسي به يك سري اهداف از پيش تعيين شده توسعه مي يابد. برنامه ريزي استراتژيك درصدد است روشي كه يك سازمان فكر و عمل مي كند را تغيير داده يك سازمان يادگيرنده به وجود آورد.وقتي موفقيت آميز باشد، تمام نواحي عملياتي را تحت تاثير قرار داده و به عنوان قسمتي از فلسفه و فرهنگ سازمان درمي آيد. (LERNER L. ALEXANDRA, 2002, 1)3 - پفر: برنامه ريزي استراتژيك فرايند ايجاد و توسعه رويه ها و عمليات ضروري براي دستيابي به آينده است. وي بين

برنامه ريزي بلندمدت كه به صورت واكنشي است و برنامه ريزي استراتژيك كه سازمان را مجاز به خلق آينده اش مي كند، تفاوت قائل مي شود.4 - مك كون: برنامه ريزي استراتژيك فرايندي براي بازسازي و انتقال سازماني است. به نظر وي در برنامه ريزي بلندمدت اهداف و پيش بيني ها براساس فرض ثبات سازماني است، درحالي كه در برنامه ريزي استراتژيك، نقش سازمان در محيط آن بررسي مي شود. برنامه ريزي استراتژيك باعث مي شود تا سازمان فعاليتها و خدماتش را براي برآوردن نيازهاي درحال تغيير محيط تطبيق دهد. اين برنامه ريزي نه تنها چارچوبي براي بهبود برنامه ها ارائه مي كند بلكه چارچوبي براي ساختاردهي مجدد برنامه ها، مديريت و همكاريها و نيز براي ارزيابي پيشرفت سازمان در اين زمينه ها ارائه مي كند. (Http://eric-web.tc.columbia.edu, 2002)دريك گفتار ساده، يك برنامه استراتژيك مي تواند عملكرد را بهبود بخشد. اعضاي يك سازمان در لابلاي كارهاي وظيفه اي ثابت و چالشهاي روزانه سردرگم مي شود و ممكن است كه جهت اهداف سازمان را گم كنند و بينش خود را نسبت به آن از دست بدهند. يك برنامه استراتژيك مي تواند، نه تنها درك اعضا از اهداف را بيشتر كند بلكه تفكر آينده گرا را برمبناي درك مشتركي از رسالت سازمان تحريك و ايجاد كند. همكاري بين اعضاي يك سازمان وقتي با مفروضات مشتركي نسبت به اهداف مشترك فعاليت كنند، بسيار موثر و اثربخش مي شود. ودرنهايت اينكه، يك برنامه ريزي استراتژيك موفقيت آميز، برنامه اي است كه:▪ به عمل ختم شود.▪ بينش مشتركي برمبناي ارزشها ايجاد كند.▪ فرايندي همگاني و مشاركتي است كه كاركنان و مديران

احساس مالكيت مشترك نسبت به آن دارند.▪ مسئوليت درقبال جامعه را مي پذيرد.▪ نسبت به محيط خارجي سازمان حساس بوده و بر آن تمركز دارد.▪ برمبناي داده هاي با كيفيت بالا طرح ريزي مي شود. - بخش كليدي مديريت اثربخش مي باشد. (Http://eric-web.tc. Columbia. edu,2002) ● سازمانهاي بزرگ و كوچكسازمانها ازنظر شاخصهاي مختلف به انواع گوناگوني تقسيم شده اند و تعريفهاي متفاوتي براي هركدام از آنها در كشورهاي گوناگون ارائه شده است. شاخصهايي مانند: حجم فعاليت، ميزان فروش يا درآمد، تعداد كاركنان، سرمايه گذاري و... . اما آنچه در اكثر كشورها مرسوم است، تقسيم بندي براساس اندازه مي باشد كه در ايران به صورت زير است:مركز آمار ايران و بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران▪ سازمانهاي بزرگ: صنايعي كه تعداد كاركنان آنها 10 نفر و بيشتر باشد.▪ سازمانهاي كوچك: صنايعي كه تعداد كاركنان آنها كمتر از 10 نفر باشد. ● وزارت صنايع و معادن - سازمان صنايع كوچك ايران▪ سازمانهاي بزرگ: صنايعي كه 50 نفر و بيشتر كاركن داشته باشند.▪ سازمانهاي كوچك: صنايعي كه كمتر از 50 نفر كاركن داشته باشند. ● مدلهاي برنامه ريزي استراتژيك سازمانهاي بزرگتاكنون مدل هاي زيادي از برنامه ريزي استراتژيك براي سازمانهاي بزرگ ارائه شده است. در اين مقاله برخي از مدل هاي مهم (9 مدل) مورد بررسي و مقايسه قرار مي گيرند كه عبارتند از: 1 - مدل فرايند برنامه ريزي جامع تايلر(TAYLOR) ،2 - مدل رايت، 3 - مدل هيل(HILL) ، 4- ديويد (DAVID) 4- ماندي و پرمياكس (MONDY PERMEAUX) 5 ، 6- برايسون (BRYSON) 7- گلوئك (GLUECK) ، 8- رابسون (ROBSON) ، 9 - استينر(STEINER). ● مدل

هاي برنامه ريزي استراتژيك سازمانهاي كوچكدررابطه با برنامه ريزي استراتژيك سازمانهاي كوچك مدل زيادي توسعه نيافته است. از بررسي منابع مختلف سه مدل شناسايي شد كه در اين مقاله در كنار ساير مدلها موردبررسي و مقايسه قرار مي گيرند. ● مقايسه تطبيقيمقايسه مدلهاي برنامه ريزي استراتژيك سازمانهاي بزرگ و كوچك معرفي شده نشان مي دهد كه علي رغم تفاوتهاي موجود در تعداد مراحل و گامهاي مدلها، تقدم و تاخر آنها، كليه مدلها به طور تقريبي از ساختار مشابه و يكساني برخوردار هستند. شالوده مدلهاي برنامه ريزي استراتژيك بدينگونه است كه از تعيين رسالت سازماني شروع شده، با انجام تجزيه و تحليلهاي خارجي و داخلي (براي شناسايي فرصتها و تهديدهاي خارجي و قوتها و ضعفهاي داخلي). اهدافي براي شركت درنظر مي گيرند و براين اساس استراتژي هايي را برمي گزينند؛ سپس استراتژي هاي انتخاب شده را به صورت يك برنامه استراتژيك شامل روش انجام كار، منابع و زمان تخصيص يافته، درمي آورند كه بايد توسط شركت به اجرا درآيد تا اهداف و رسالتش محقق شوند.بنابراين، با مقايسه مدلهاي مختلف برنامه ريزي استراتژيك و صرفنظر از تفاوتهاي ظاهري و جزئي آنها و نيز با تكيه بر مدلهاي سازمانهاي كوچك مي توان ادعا كرد كه كليه اين مدلها به نحوي مراحل سه گانه زير را شامل مي شوند:▪ تعيين رسالت و اهداف شركت؛▪ تجزيه و تحليل خارجي و داخلي؛▪ تعيين استراتژيهاي شركت. ● در اينجا تذكر چند نكته زير لازم به نظر مي رسد:هركدام از مدلهاي برنامه ريزي استراتژيك _(بخصوص مدلهاي سازمانهاي بزرگ) ممكن است تعداد مراحلي بيش از مراحل فوق را شامل شوند. ولي مراحل آنها طوري

است كه قابل دسته بندي دراين 3 مرحله هستند. برخي از مدلهاي سازمانهاي بزرگ، علاوه بر تدوين استراتژي، مراحل اجرا و ارزيابي برنامه استراتژيك را نيز دربرمي گيرند. ولي باتوجه به اينكه مقاله حاضر برنامه ريزي استراتژيك را فرايند تدوين استراتژي تا قبل از مرحله اجراي استراتژي ها درنظر مي گيرد، در مقايسه مدلها، از آوردن مراحل اجرا و ارزيابي خودداري مي شود.با وجود تفاوتهاي موجود بين برنامه ريزي استراتژيك در سازمانهاي بزرگ و كوچك؛ فرايند برنامه ريزي استراتژيك هر دو دسته از سازمانها (كوچك و بزرگ) شامل مراحل سه گانه مذكور مي شوند.اين مراحل سه گانه، با تكيه بر مدلهاي سازمانهاي كوچك، جهت ايجاد و توسعه مدلي از فرايند برنامه ريزي استراتژيك براي اين سازمانها تعيين شده اند. ● مدل مفهومي برنامه ريزي استراتژيك سازمانهاي كوچكبررسي جدول مقايسه مدلهاي برنامه ريزي استراتژيك سازمانهاي بزرگ (9 مدل) و صنايع كوچك (3 مدل) نشان مي دهد كه همه آنها به نحوي سه مرحله الف) تعيين رسالت و اهداف شركت، ب) تجزيه و تحليل خارجي و داخلي و ج) تعيين استراتژي هاي شركت را شامل مي شوند. هرچند برخي از آنها از تعداد مراحل بيشتري برخوردارند و تقدم و تاخر مراحل آنها متفاوت از ترتيب اين سه مرحله است ولي قابل دسته بندي در اين سه مرحله هستند به طوري كه در يك ديد كلي، اين سه مرحله در كليه مدلهاي موردمقايسه قابل مشاهده هستند.باتوجه به اينكه سه مرحله پيش گفته در كليه مدلهاي موردمقايسه وجود دارند، مي توان آنها را اساس و يك مدل جديد برنامه ريزي استراتژيك براي سازمانهاي كوچك قرار داد و با اضافه

كردن برخي مراحل، بسته به ويژگيهاي خاص سازمانهاي كوچك اين مدل مفهومي جديد را ايجاد كرد. بنابراين، در توسعه مدل مفهومي، بايد به نكات زير توجه شود:ارزشها، نگرشها، بينش و نظرات بنيانگذاران و مديران عالي در سازمانهاي كوچك از اهميت بسزايي برخوردار بوده و فعاليتها و برنامه هاي آنها را تحت تاثير قرار مي دهد.سازمانهاي كوچك به خاطر مشكلات مالي، نيروي انساني، تخصصي و كوچك بودن كه نسبت به سازمانهاي بزرگ دارند، به مدلي ساده تر، مختصرتر و با تعداد مراحل كمتر نياز دارند كه درعين جامعيت (از لحاظ برآوردن نيازهاي برنامه ريزي بلندمدت آنها)، با هزينه، زمان و تعداد متخصصان كمتر قابل بكارگيري باشد.هر مدل برنامه ريزي استراتژيك چه در سازمانهاي بزرگ و چه در سازمانهاي كوچك بايد درنهايت به يك برنامه استراتژيك قابل اجرا ختم شود. اين برنامه استراتژيك بايد شامل استراتژي هاي شركت و نحوه اجراي استراتژي ها ازنظر هزينه، زمان و ساير منابع موردنياز باشد. ● ويژگيها و اهداف مدلمدل مفهومي برنامه ريزي استراتژيك براي سازمانهاي كوچك حداقل تعداد مراحل را داشته و از سادگي زيادي برخوردار است؛ نياز كمتري به افراد متخصص داشته و توسط يك كميته برنامه ريزي استراتژيك كوچك در مدت زماني كم قابل بكارگيري است. اينها همه ويژگيهايي هستند كه مشكلات سازمانهاي كوچك را در استفاده از مدلهاي برنامه ريزي استراتژيك برطرف مي كنند. بنابراين، مدل مفهومي مذكور مدلي است كه به لحاظ سادگي، تعداد مراحل كم، قابليت بكارگيري توسط تعداد افراد كم و در زمان كم مي تواند نياز سازمانهاي كوچك را نسبت به برنامه ريزي استراتژيك برطرف كند؛ به طوري كه سازمانهاي كوچك با بكارگيري

اين مدل به همان مزيتهايي دست يابند كه سازمانهاي بزرگ در استفاده از مدلهاي متداول برنامه ريزي استراتژيك به آنها دست مي يافتند.مدل مفهومي براي برنامه ريزي استراتژيك در سازمانهاي كوچك طراحي شده و اهدافي به شرح زير را دنبال مي كند:1 - ايجاد قابليت برنامه ريزي استراتژيك براي سازمانهاي كوچك: يكي از محدوديتهاي سازمانهاي كوچك در استفاده از مدلهاي متداول برنامه ريزي استراتژيك، طولاني و پيچيده بودن و تعداد زياد مراحل اين مدلها بود؛ به طوري كه اين سازمانها باتوجه به منابع و وقت محدود خود قادر به استفاده مناسب از آنها نبودند و مزيتهاي استفاده از چنين برنامه ريزي را از دست مي دادند.مدل مفهومي برنامه ريزي استراتژيك براي سازمانهاي كوچك با تعداد مراحل كمتر و سادگي خود به دنبال اين است كه قابليت و توانايي برخورداري از اين نوع برنامه ريزي را در سازمانهاي كوچك به وجود آورد تا اين صنايع بتوانند با صرف زمان و منابع كم و درحد توان خود از فوايد برنامه ريزي استراتژيك بهره مند شوند.2 - متقاعد كردن مديران سازمانهاي كوچك به لزوم برنامه ريزي استراتژيك: مديران سازمانهاي كوچك به خاطر مشكلاتي كه براي برنامه ريزي استراتژيك در اين سازمانها وجود دارد، نسبت به استفاده از اين نوع برنامه ريزي اعتقاد چنداني ندارند و آن را نوعي تلف كردن وقت و هزينه مي دانند.مدل مفهومي ارائه شده با ويژگيهاي خاص خود به دنبال رفع مشكلات برنامه ريزي استراتژيك در سازمانهاي كوچك و تغيير نگرش مديران اين سازمانها نسبت به استفاده از آن هستند، به طوري كه از اين طريق مديران به اهميت و لزوم برنامه ريزي استراتژيك

پي ببرند و براي انجام فعاليتهاي شركت درجهت رسيدن به اهداف و كسب موفقيت بيشتر از آن بهره برداري كنند.3 - افزايش توان پاسخگويي سازمانهاي كوچك به تغييرات محيطي و همگامي با آنها: برخي بر اين اعتقاد هستند كه برنامه ريزي استراتژيك به خاطر ديد بلندمدت خود و تعيين مسير حركت شركت در بلندمدت، قدرت انطباق و همگامي شركت با تغييرات سريع را محدود مي كند و مانعي بر سر راه پاسخگويي انعطاف پذير آنها به محيط مي شود.در پاسخ به اين عده بايد گفت كه برنامه ريزي استراتژيك نه تنها مانعي براي تطبيق شركت با محيط زيست، بلكه از طريق بررسي و تجزيه و تحليل دقيق عناصر محيطي و لحاظ كردن آنها در برنامه هاي سازمان، باعث مي شود كه شركت از تغييرات فوق العاده زيادي كه امروزه در محيطهاي خرد و كلان اتفاق مي افتد، مطلع شود، از فرصتهاي آن بهره برداري كرده و از تهديدهايش اجتناب كند. مدل مفهومي ارائه شده نيز از چنين ويژگيهايي برخوردار است و به دنبال افزايش سرعت و قابليت سازمانهاي كوچك در همگامي با تغييرات محيطي است.4 - تعيين مسير توسعه شركت: هر شركت با هر اندازه و موقعيتي به فكر توسعه و پيشرفت از جنبه هاي گوناگون است. سازمانهاي كوچك نيز به مرور زمان درصدد افزايش فعاليتها و توليدات و بالطبع اندازه خود هستند. در اين ميان برنامه ريزي استراتژيك روشي است كه مسير استراتژيك توسعه شركت را معين مي كند.اين مدل مفهومي نيز به دنبال اين است كه ازطريق تجزيه و تحليل خارجي و داخلي، تعيين رسالت و اهداف و ارزشهاي مديران شركت زمينه فعاليتهاي

مديران شركت زمينه فعاليتهاي جديدي را در آينده شناسايي كند كه شركت با توجه به منابع خود قابليت ورود به آن فعاليتها را دارد. اين امر از طريق استراتژي هاي حاصل از اين مدل امكان پذير است. ● علاوه بر اهداف فوق، مدل مفهومي برنامه ريزي استراتژيك براي سازمانهاي كوچك اهدافي به شرح زير را نيز دنبال مي كند:▪ تسهيل فرايند برنامه ريزي استراتژيك در سازمانهاي كوچك؛▪ بهره مند ساختن سازمانهاي كوچك از مزاياي برنامه ريزي استراتژيك؛▪ شناخت جايگاه فعلي و موقعيت مطلوب آينده شركت؛▪ شناسايي رقبا، مشتريان، تامين كنندگان، محصولات جايگزين و تازه واردها به صنعت؛▪ تعيين استراتژي هايي كه شركت را به اهداف موردنظر برسانند. ● نتيجه گيريباتوجه به تغييرات و تحولات سرسام آور محيط و شدت زياد رقابت در بازارهاي جهاني، هر سازماني در راستاي تداوم حيات و كسب موفقيت بيشتر، نياز مبرم به بهره مندي از برنامه ريزي استراتژيك دارد. باتوجه به اينكه امروزه سازمانهاي كوچك از اهميت زيادي برخوردار هستند و آنها هم نياز به برنامه ريزي استراتژيك فعاليتهاي خود دارند ولي تاكنون مطالعات چنداني در اين باره صورت نگرفته و مدلهاي كافي از برنامه ريزي استراتژيك براي سازمانهاي كوچك ارائه نشده است، در اين مقاله 9 مدل برنامه ريزي استراتژيك سازمانهاي بزرگ و 3 مدل سازمانهاي كوچك به طور تطبيقي موردمقايسه قرار گرفت و مراحل مشترك آنها به صورت سه مرحله:الف) تعيين رسالت و اهداف شركت،ب) تجزيه وتحليل خارجي و داخلي وج) تعيين استراتژي هاي شركت شناسايي شد و پس از اضافه كردن يك مرحله با عنوان:

بررسي رابطه تطبيقي مديريت كيفيت جامع و سازمان يادگيرنده

نگرشهاي مديريت كيفيت جامع به ط_ور ريشه اي در سازمان يادگيرنده دگرگوني

ايجاد مي كندComparative: Learning organization and TQMمترجمان : رامبد باران دوست - شادي رحماني

اشارهاصول و نگرشهاي مديريت كيفيت جامع زيربناي تكامل تدريجي سازمان يادگيرنده است.سازمان يادگيرنده سازماني است كه فرصت يادگيري براي تمامي اعضاي خود را فراهم مي سازد.سازمانهاي يادگيرنده پيوسته در حال افزايش توانايي خود براي ساختن آينده هستند.امروزه بازاريابي مديريت كيفيت جامع به صنعت خاص خود تبديل شده و درك آن به عنوان يك نتيجه اجراي همه جانبه گسترش يافته است.موفقيت مديريت كيفيت جامع ارتباط با توانايي يادگيري، جذب، تطابق و اجراي تغيير نگرشهاي سازمان و تلفيق آنها در سازمان دارد.پيت__رسنگه: يادگيري تيمي در جايي اتفاق مي افت___د كه افراد براي دستيابي به چشم انداز مشترك با يكديگر همكاري كنند.نگرشهاي مديريت كيفيت جامع به ط_ور ريشه اي در سازمان يادگيرنده دگرگوني ايجاد مي كند.مديريت كيفيت جامع و سازمان يادگيرنده به يكديگر وابستگي متقابل دارند. مقدمهاين مقاله در تلاش است تا به بررسي رابطه متقابل مديريت كيفيت جامع (TQM) با سازمان يادگيرنده(LEARNING ORGANIZATION = LO) و استراتژي هاي تغيير در آنها بپردازد. در ادبيات موضوع اين تحقيق، بررسي وسيعي در زمينه چارچوب نظريه سنگه (SENGE) و جايزه ملي كيفيت مالكوم بالدريج صورت گرفته است تا اين فرضيه كه: اصول و نگرشهاي TQM ، زيربناي تكامل تدريجي سازمان يادگيرنده است، را مورد مطالعه قرار دهد. محققان در اين مطالعه، پنج شركت استراليائي را به منظور بررسي فرضيه مورد اشاره، به صورت مورد كاوي به تجزيه و تحليل آن پرداخته اند. در بخش نخست اين مقاله، ابتدا نگرشهاي TQM وLO مورد بررسي قرار مي گيرند و جهت بررسي وابستگي متقابل بين آنها توافقي به دست

خواهد آمد. در بخش دوم،يافته هاي تحقيق شرح داده مي شوند و در نهايت، نتايج و پيشنهاداتي كاربردي مطرح مي گردند. ادبيات تحقيقبراساس يافته هاي كارپين (KARPIN) در 1995، »فلسفه سازمان يادگيرنده، فلسفه استاندارد بسياري از شركتهاي استراليائي در آينده خواهد بود و مسير اصلي اين شركتها، مواجه با تغيير و بحران است.« در بررسي وي، سازمان يادگيرنده »سازماني است كه فرصت يادگيري براي تمامي اعضاي خود را ف__راهم مي سازد و دائماً در حال تغيير است »سنگه به عنوان ارائه دهنده نظريه سازمان يادگيرنده معتقد است كه اين گونه سازمان« دائماً درحال افزايش توانايي خود جهت ساختن آينده« هستند. طبق بررسي »دومين« (DUMAINE) فلسفه سنگه براين اصل مبتني است كه: »مديران بايد طرز تلقي و نگرش قبلي خود را كنار گذارند (مدل ذهني)، ياد بگيرند كه با ديگران چگونه راحت باشند (تسلط فردي) و سپس با ديگران جهت حصول به چشم اندازي مشترك كار كنند (يادگيري تيمي). گروهي از انديشمندان، از جمله خود سنگه معتقدند كه: »سازمان يادگيرنده در حقيقت،سفري است از طريق يادگيري و رفتار سازماني«. گروهي ديگر نيز به اين امر مشكوك هستند. عده اي نيز براين باورند كه سازمان يادگيرنده ه_____دف__ي دست نيافتني است، چرا كه سازمان صرفاً شامل يك موجود نيست، بلكه از افرادي تشكيل شده است كه نتايج سازماني را كسب مي كنند و اين نتايج حاصل رفتار آنها، دانش و تلاش دسته جمعي است.در دهه 1980، از طريق شناسايي و تطابق با TQM ، نتايج سازماني به ميزان زيادي تبيين شدند. ديده شده است كه TQM داراي رابطه اي مثبت و رقابت گونه با افزايش بهره وري و

كاهش هزينه ها داشته است. در دهه 1990، TQM به يكي از استراتژي هاي رقابتي بسيار جذاب براي شركتهايي ب___دل شد كه در جست وجوي تفاوت چشمگيري با ديگران بودند.دانشگاهيان و صنعتگران به اين جاذبه ك__ه TQM سازمان را تشويق به تمركز بر نياز مشتري به وسيله فرآيند بهبود و توجه به بهبود هزينه ها، كيفيت و رضايت مشتري مي نمود، اذعان كردند. پايه TQM مبتني بود بر پيگيري فعالانه بهبود مستمر، درك نگرش مشتريان درون سازمان، آموزش و توسعه در تمامي ابعاد سازمان__ي. اما عده اي نيز معتقد بودند كه فلسفه TQM محدوديتهاي خاص خود را داراست. يافته هاي سيتكين (SITKIN) نش_ان مي دهد كه TQM براي مباحثي چون فروش مازاد اندازه، خطرناك بوده و كارايي و اجراي آن زيانبار است و اين بخشي از ناتوانيTQM است. محققان معتقدند كه امروزه بازاريابي TQM تبديل به صنعت خاص خود شده است و درك TQM به عنوان يك نتيجه اجراي همه جانبه آن گسترش يافته است.لوتانز(LUTHAUS) براين باور است كه TQMقادر به درك تغييرات آتي نيست و پيشنهاد مي كند كه زمان كافي صرف TQM شود.گروهي نيز معتقدند كه سازمان يادگيرنده به دليل وابستگي متقابلي كه دارد گام منطقي بعدي در ارزشگذاري تغييرات است. در ادبيات اين تحقيق مشخص شد كه بعضي از محققان قوياً به وابستگي متقابل TQM وLO اعتقاد دارند. براي مثال، فورد (FORD) بيان مي كند كه TQMمحيط لازم براي ايجاد سازمان يادگيرنده را فراهم مي سازد. موفقيت TQM ارتباط با توانايي يادگيري، جذب،تطابق و اجراي تغيير نگرشهاي سازمان و تلفيق آنها در سازمان دارد. بارو (BARROW) اذعان مي كند كه اين ارتباط

به دوطريق ظاهر مي گردد. اول: يك رابطه علت و معلولي است، به طور مثال سازمان يادگيرنده نتيجه اجراي TQM در سازم__ان است. دوم: همبستگي قوي اي بين اين دو سيستم وجود دارد، بهبود فرآيند و يادگيري سازماني، كه به روشي يكپارچه و همزمان در حال اجرا هستند. گاروين (GARVIN) ش_رح مي دهد كه اگر TQM به صورت يك فلسفه اجرا شود، به خوبي مجموعه اي از تكنيك ها، مي تواند چرخه اي براي يادگيري سازمان باشد.عده اي نيز بيان مي كنند كه بهبود سازماني و TQM ، از ابتدا موجب ايجاد سازمان يادگيرنده مي گردند. سنگه نيز معتقد است كه فلسفه TQM مبتني بر نگرش يادگيري پديد آمده است. در حقيقت، تئوري موج يادگيري وي، احساس بسياري از نويسندگان،صنعتگران و دانشگاهيان كه TQM را اولين گام سازمان يادگيرنده مي دانند، در خود خلاصه مي كند. موج اول متمركز است بر صف اول كارگران و مديران فعال در زمينه بهبود مستمر. استفاده موثر از آموزشهاي كيفي و چرخه PDCA دمينگ و الگوبرداري رقابتي. موج دوم متوجه راههايي است كه مديران جهت پرورش تفكر و تعامل متقابل به منظور يادگيري مستمر در موضوعهاي پويا و پيچيده درنظر مي گيرند. موج سوم، تركيبي از دو موج اول است كه يادگي_____ري را امري گريزناپذير در زندگي مي داند.چارچوب تئوريكبه منظور بررسي اين فرضيه كه رابطه متقابلي بين TQM و LO وجود دارد، گاروين نگرشهاي يادگيري پيشرفته موردنظر سنگه را با معيارهاي جايزه ملي مالكوم بالدريج (MBNQA) به طور تطبيقي مطالعه كرد .گاروين معتقد است كه MBNQA به صورتي گسترده به عنوان الگويي براي TQM شناخته شده است. اين

جايزه نه تنها اصول مديريت كيفيت را به زباني ساده، روشن و قابل فه__م مدون كرده است، بلكه چارچوبي مقايسه اي به شركتها ارائه مي كند تا ميزان پيشرفت خود براي حصول به يك پارادايم جديد مديريتي و اهداف آگاهانه عام نظير رضايت مشتري و افزايش مشاركت پرسنل را بررسي كنند. براساس تحقيق گاروين، MBNQA تبديل به مهمترين واسطه براي حركت شركتهاي آمريكايي شده است، چرا كه بيش از ساير متقدمان خصوصي و عمومي، رفتار و تفكر مديران را مجدداً شكل مي دهد. به بيان ديگر، نگرشهاي LO چنانكه در جدول 1 نيز آمده است، بسيار شبيه معيارهايMBNQA است. در ذيل اين معيارها با نگرشLO سنگ__ه مقايسه مي گردند.ايجاد آرمان مشترك/ رهبريمعيار رهبري در جايزه MBNQA، رهبري را به صورت دستاورد توسعه همكاري و مشاركت همه جانبه مديريت و پرسنل در بلندمدت مي داند. در نگاه سنتي، رهبران كساني هستند كه واجد ويژگيها، ارزشها، نگرشها و مهارتهايي هستند كه به آنها اجازه تعيين مسيركردن، اتخاذ تصميمات اساسي و شكستن مرزهاي موجود را مي دهد. رهبري امروز شامل نگرشي استراتژيك و ارزشهايي كيفي است كه مبناي تصميمات استراتژيك در سطح بنگاه بوده و محيطي براي تعالي كيفيت را فراهم مي آورد. اين عوامل از طريق به اشتراك گذاردن آرمان سازماني انكارناپذير مي گردد. اين فلسفه، در متن نگاه سنگه به آرمان مشترك نيز نهفته است. يكي از وظايف رهبران، به اشتراك نهادن آرمان با پيروان خود است. بدون يك آرمان مشترك، سازمان هيچ جهتي ندارد و بنابراين هر راهي منتهي به پيشرفت خواهد شد. فرآيند يادگيري براساس نظر سنگه، تعريف و اجراي مسير مشترك سازمان است.

توسعه منابع انسانيمجموعه معيارهاي جايزه MBNQA ، ميزان توسعه پتانسيل هاي نيروي كار سازمان جهت دستيابي به اهدافش را از طريق مديريت منابع انساني، مشاركت پرسنل، يادگيري و آموزش، عملكرد و تشخيص و نيز روحيه، م__ورد بررسي قرار مي دهد.توسعه منابع انساني دربرگيرنده توانمندسازي پرسنل نيز مي گردد. بيرد (BYRD) اظهار مي دارد كه توانمندسازي يكي از پنج مهارتي است كه رهبران كارآمد از خود نشان مي دهند: اين پنج مهارت عبارتند از: آرمان سازي، توانمندسازي، درك شهودي، شناختن خويشتن و توانايي تطابق. براساس نقطه نظرات اوانس(EVANS) و(LINDSAY) ،ليندسي ، توانمندسازي به معني گسترش رهبري تا سطوح پايين سازمان از طريق توزيع قدرت به زيردستان است. علاوه براين، گروهي نيز معتقدند كه معيارهاي ملموس تري نظير ايجاد و استفاده از تيم هاي پرسنلي و پيشنهادات كاركن__ان وجود دارد. سنگه بيان مي دارد كه چگونه يك سازمان با ب__ه كارگيري پتانسيل نيروي كارش و يادگيري تيمي توسعه مي يابد. اين فرآيند ايجاد تعادل و توسعه ظرفيت تيم از طريق ايجاد استعداد در افراد است. چنين مهمي از طريق قابليتهاي شخصي محقق مي گردد كه چيزي بيش از دستيابي صرف به مجموعه اي از مهارتها و شايستگيها با تاكيد بر تمايل فراوان به خلاقيت نيست. از طريق يك كميته يادگيري و در بلندمدت، قابليتهاي شخصي به سطح ويژه اي از تبحر تبديل مي شود. سازمانها بدون دراختيارداشتن مبناي بررسي جزئيات كار باافراد و بدون داشتن تمايل به يادگيري و تشريك قابليتهاي شخصي نمي توانند تلاشهاي تيمي را به حداكثر رسانند. سنگه معتقد است كه »سازمانها فقط از ط____ريق اف____رادي كه مي آموزند، مي آموزند«. يادگيري فردي، يادگيري

سازماني را تضمين نمي كند اما بدون آن نيز يادگيري سازماني امكانپذير نمي شود. مدلهاي ذهنيتجزيه و تحليل داده ها و اطلاعات يكي از وظايف اصلي سازمان است. از اين طريق است كه سازمانها به بهبود فرآيندها و محصولات خود نايل مي آيند. گروهي معتقدند كه شركت موفق، شركتي است كه با دانش جديد سازگاري يابد و آن را از طريق سازمان و فعليت بخشيدن در تكنولوژي جديد و خلاقيتها، به شكلي وسيع گسترش دهد. بااين حال ممكن است كه گاه اطلاعات به نحوي تفسير شده باشد كه واقعي به نظر آيد، اين دستاورد هنگامي رخ مي دهد كه اطلاعي واقعي كسب شده باشد. به طور مثال، جهت بررسي كيفيت، گاهي اوق__ات افراد به جاي مشاهده، اظهارنظر كلي مي كنند. به كاربردن مدلهاي ذهني موجب جلوگيري از پديدآمدن تصورات سطحي از اطلاعات مكتسبه و نحوه كاربرد مناسب آنها در بهبود فرآيند مي گردد. مدلسازي ذهني براي ايجاد تعادل در بررسيها و پشتيباني از هر دوشيوه به شكلي منطقي ضروري است.تفكر سيستميتفكر سيستمي، نظامي فكري است براي ديدن كل به جاي زنجيره خطي علت و معلولي. نگرش سيستمي به سازمان، درواقع درك چگونگي انجام واقعي كار در موسسه است. اينكه در سازمان چه اتفاقاتي در حال وقوع است. سنگه معتقد است كه تفكر سيستمي در مورد درك چگونگي انجام واقعي كار شركت است. نگرش سيستمي، نقطه آغاز طراحي و مديريت سازمانهاي كارآمد در رقابت و پاسخ به انتظارات متغير مشتريان است. براساس معيارهايMBNQA اين احتمال وجود دارد كه تمركز بر مشتري و تفكر استراتژيك به صورت علت و معلولي و خطي ديده شوند اما در نگ____رش

سنگه مجموعه اي از اثرات ديده مي شود كه تغيير در يكي از عوامل، موجب تاثير روي ساير عوامل نيز خواهد شد. عملكرد سازماني (MBNQA) و سنگهدر معيارهاي نتايج عملياتيMBNQA ، شاخصهاي اصلي عملكرد سازماني شامل آنهائيست كه بهره وري، كارآيي و اثربخشي را تشريح مي كنند. مثال اين شاخصها، كاربرد نيروي كار، مواد، انرژي، سرمايه و ثروت است كه شاخصهايي كلي هستند.شاخصهاي فرعي بهره وري نيز به كاهش ضايعات، افزايش كارآئي انرژي، كاهش زمان انجام كار و بهبودهاي محيطي محدود مي شود. سنجش عملكرد سازماني مورد نظر سنگه بر گستردگي توجهات (فرارفتن از سياستهاي داخلي كه بر سازمانهاي سنتي چيره مي شوند)، محلي بودن (توزيع گسترده مسئوليت تجاري اما كنترل و هماهنگي براساس قيمت)،يادگيري (ايجاد زمان يادگيري، توازن بين ارتباط خانه و محيط ك___ار، يادگيري اين نكته مهم كه چه زماني نمي توانيم توالي تصميمات بسيار مهم خود را تجربه كنيم) و رهبري (رهبري سازمان يادگيرنده) تاكيد دارد. بدون درك يك يك اين موارد و قابليتهاي شخصي، معيارهاي دشوار سازماني ممكن است با مشكل مواجه شوند.يافته هاي آماري و نتيجه گيرياين تحقيق، به صورت موردكاوي بر روي پنج شركت استرالياي____ي در يك مقطع زماني 5 ساله انجام شد كه TQM را به اجرا درآورده بودند. تويوتاموتور استراليا، RAMSET FASTENERS ،DEUTSCHER PRODUCTS GROUP ، SOUTH PACIFIC TYRES وPACIFIC DUNLOP BEDDING ، شركتهايي بودند كه در اين تحقيق مشاركت كردند و مسجل شده بود كه به تطابق موفقيت آميزي با فلسفه TQM دست يافته اند. معيار اصلي انتخاب شركتها، اين فرضيه بوده است كه فلسفه TQM سازمانها را به يادگيري و بهبود مستمر تشويق مي كند.

اين شركتها براساس وابستگي متقابل بين ويژگيهاي سازمان يادگيرنده مطروحه سنگه و چارچوبهاي MBNQA ارزشگذاري شدند.وابستگي متقابل رهبريچشم انداز شركتSOUTH PACIFIC TYRES ، تمركزيافتن بر مشتريان، فرآيندهاي بهبود يافته و توسعه فرهنگ كيفيت تيمي فرا مليت گرا ست. مشاركت پرسنل در توسعه چشم انداز، آنان را به سطحي بالاتر از تعهد و احساس نوعي مالكيت رهنمون مي گردد. مديران ارشد از طريق ارتباط با كاركنانشان و بررسي بازخورد، بااستفاده از فراگيركردن تعهد پايدار و عمومي در تمامي مراحل فرآيند تغيير، نقشي حياتي بازي مي كنند. چشم انداز PACIFIC DUNLOP BEDDING عبارت بود از: كسب رضايت مشتريان؛توليد تختهاي بهتر؛داشتن بهترين پرسنل.اين شركت در بين شعب پراكنده خود در اطراف و اكناف استراليا از طريق ارتباط سازماني به برق__راري ارتباط با چشم اندازش مي پردازد. ايجاد چشم انداز مشترك به كسب راه حلهاي سازماني، اعتقاد راسخ، تعهد و وضوح نيت ايجاد شده جهت نياز به يادگيري و يادگيري گروهي منجر مي شود. به منظور اجراي چشم انداز، شركت به بررسي جايگاه با اهميت و حياتي رهبري در تمامي سطوح سازمان مي پردازد.مديران و رهبران صرفاً در مورد چشم انداز مشترك و ارزشها گفت وگو نمي كند، بلكه به شيوه هاي مختلف به اجرا درآوردن آنه_ا نيز مي پردازند. براي مثال، شركت مواجه بود با ساعات تاخيرو غيبت، استفاده از اسامي افراد تشويق شده و استفاده غيرمجاز از پاركينگ مديريت. مدير پرسنلي گفت كه در ايامي كه چنين موارد كوچكي ظاهر شد، تسليم شدن در مقابل اين علائ__م به معني اين بود كه پرسنل مي توانند به صورت كارآمدتري كار كنند.سازمان از طريق احساس داشتن هدف مشترك تعيين

مي شود. از آنجا كه رابطه رهبري مديران و موفقيت برنامه تغيير، ثابت شده است،بنابراين DEUTSCHER METAL PRODUCTS GROUP مديران ارشد را كه نسبت به برنامه تغيير متعهد شده بودند را مطمئن ساخت و سپس برنامه را به لايه هاي پايين سرازير كرد.يكي از بزرگان معتقد است كه رهبري قوي، شاخصي قوي در موفقيت و گسترش TQM است. وي در دهه 1970 برروي تشريك اطلاعات و بهبود فرآيند تمركز يافت اما افراد موافق برنام__ه تغييري نبودند كه TQM ناميده مي شد. آن را درك و از آن پشتيباني نمي كردند. مديران مياني به عنوان رهبر، احساس ناامني كردند. زماني كه شركت توانست »افرادي را جذب كند كه ظرفيت برقراري ارتباط را داشته باشند و همگام با ديگران پيش بروند و از همه مهمتر، خوب هدايت شوند« و همچنين هنگامي كه پرسنل شريك و متعهد شدند. ابتكار و خلاقيت RAMSET به عنوان يك موفقيت در اصطلاحات بهبود بهره وري و رضايت مشتريان پديدار گشت.وابستگي متقابلسنگه معتقد است كه يادگيري تيمي در جايي اتفاق مي افتد كه افراد براي دستيابي به چشم انداز مشترك با يكديگر همكاري كنند. براي مثال در ش_ركت SOUTH PACIFIC TYRES ، هدف »بهبود سيستم توليد تاي______ر به نحوي كارآمدتر در سطح بين المللي« بود. براي دستيابي به چنين هدفي شركت بايد بر آموزش پرسنل (خصوصاً آموزش مهارتهاي تيمي با وظايف تركيبي) از ميان ساير موارد تمركز كند. آموزش و يادگيري تيمي به موفقيت پروژه توسعه تكنولوژي كمك كرد. به طور كلي، حاصل مشاركت تيم پروژه، تدوين مراحل تعيين استراتژي تا اجراي تكنولوژي جديد بود. عامل ديگر در كارآيي تيم پروژه تصمي_____م به

تشخيص و ارسال اپرات_ور و سركارگر به ژاپن براي آموزش و كار به عنوان جزئي از تيم با وظايف تركيبي بود. به اپراتورها و سركارگران فرصتي داده شد تا آموخته هاي خود را در ژاپن با تمام نيروي كارSPT كه بسيار هم مورد قبول عامه بود، به اشتراك بگذارند.كاركنان كارگاه مشاهده كردند كه اين اپراتورها به عنوان قهرمان فرآيند تغيير قادرند پل ارتباطي بين مديريت و كارگاه ايجاد كنند (فاصله بين مديريت و كارگاه را پر مي كنند.) اين توانايي شخص در ارتباط با رده بالا و رده پايين تعريف واضحي براي موارد مورد بحث هردو گروه به وجود آورد. زماني كه مديريت تصميم به اعزام پرسنل به خارج از كشور براي تسهيل دانش نظارت بر توسعه تكنولوژي گرفت، يادگيري تيمي درSPT امري بديهي جلوه كرد. ساخت تاير و كمك به اج_راي پروژه اي خاص مشخص ساخت كه به منظور استقرار تكنولوژي جديد جهت طراحي ظرفيت، بايد فرهنگ محيط كار تغيير يابد. تيم پروژه چندين بازديد از ژاپن داشت و بازديدهاي متعددي نيز توسط تيم ژاپني از استراليا به عمل آمد.تاكيد بسياري جهت اهميت قائل شدن براي همكاري، اعتماد، احترام متقابل، عملكرد عالي و يادگيري مشترك بين اعضاي تيم وجود داشت. اين موارد براي ژاپني ها ارزشهايي بنيادي بودند. يادگيري مشترك براي شركت تويوتا نيز شناخته شد، شركتي كه حيطه يادگيري و فعاليت توسعه يافته اي را به منظور بهبود برنامه TQMو به نوبه خود به منظور ايجاد مشاركت و افزايش مهارت كاركنانش شروع كرده بود. ظرفيتها گسترش يافتند تا كاركنان فني را براي ياري به رهبري تيم از طريق ارتقاي سطح آموزش دهند، هزينه

حق التدريس جهت بهبود تكنيك ها به طور مستمر پرداخت شد. هدف شركت از تيم سازي، تشويق مشاركت و ارتباطات بود. تمامي پرسنل شركت تويوتا جهت بهبود از طريق مشاركت دادن ايده ها در حلقه هاي كيفي و مطرح كردن پيشنهادات، تشويق و ترغيب شدند. تا بدانجا كه در سال 1990 از 4729 پيشنهاد مطرح شده حدود 70 درصد به مرحله اجرا رسيدند.حيطه هاي آموزشي تويوتا به نحوي طراحي شده بودند تا به پرسنل، دانش فني لازم جهت هدايت خودشان از طريق سطوح متفاوت فرآيند توليد دانش را اهداء كنند. راههاي ديگر انتقال دانش عبارت بودند از: استفاده از جلسات منظم تيمي، كارهاي فني دستي، پيشنهادات مطرح شده پرسنل.دوچستر (DEUTSCHER) معتقد است كه اصول خوب مديريتي شامل انگيزش و مشاركت كاركنان، احترام به افراد و توسعه كامل توانمنديهايشان است. بيشتر تمركز شركت بر آموزش در خانه و توسعه كاركنان ستادي بود. استفاده از تيمها و يادگيري تيمي افزايش يافت، چرا كه اجازه يادگيري تيمي به آنان داده شد و تعهد گسترده شركتي تقويت يافت.بهبود فرآيندبراساس نظريه گاروين، سازمانهاي يادگيرنده هميشه از تجارب و بهترين عملكرد سايرين مي آموزند. سنگه اين مواجهه / آزمايش/ تشريك مدلهاي ذهني سازماني را باعنوان چالش مستمر تصورات مديريت نامگذاري مي كند. وي معتقد است كه پرسنل نياز دارند تا چگونگي هموارساختن و انطباق مدلهاي ذهني خود را بياموزند. مدلهاي ذهني با تصورات و چگونگي درك افراد از جهان در ارتباط هستند. در تعابير سازماني، اين موارد به ارائه نگرشي شخصي از دنيا مي پردازند و بين آنها با موقعيت ارائه شده مناسب وابستگي ايجاد مي كنند. آرگريس و ژان در

سال 1978 بيان كردند كه مدلها به عنوان تصاوير و نقش____ه هايي هستند كه افراد در كار خود، هنگام توضيح ذهن خود و عملكردشان به كار مي برند. براي مثال، DEUTSCHER با سقوط سهم در بازار روبرو شد و در نتيجه مواجه با كاهش قدرت مالي گرديد. آنها نياز داشتند كه روشهاي قديمي تفكر را كنار بگذارند، به نحوي كه از طريق بهبودهاي لازم در كيفيت، رضايت مشتري و فرآيند توليد بتوانند قدرت مالي را حفظ كنند.رمست (RAMSET) در دهه 1970 پيوسته به تشويق بهبود فرآيند مي پرداخت و به موجب آن گروههاي كوچك كاركنان به آزمايش منظم عملياتي كه انجام مي دادند و ارائه پيشنهاد بهبود در جلسات ماهانه تشويق مي شدند. نتايج و فرآيندهاي ارائه شده، اندازه گيري و هماهنگ مي شدند. براي به حداكثر رساندن اين ام_ر، »رمست« ابداعات بسياري در تلاش به منظور حذف گمانه ها انجام داد، كه شامل كنترل اولين عمل، برگه هاي كنترل براي سنجش نرخ مرجوعي ها و تجزيه و تحليل لجستيك بود. به ناگاه، »رمست« مواجه با نياز به دستيابي به اهداف جديد سازماني شد. در نتيجه ابداعات زير را ارائه كرد: ارتباطات بهبوديافته،»طرح ايده هاي نو« جهت تسهيل ايده هاي كاركنان و نصب سيستم كامپيوتري براي كنترل فيزيكي موجودي و كنترل فرآيند.»رمست« همچنين بايد بر مشكل بسياري از مديران مياني غلبه مي كرد كه دانش را به عنوان قدرت مي پنداشتند و نسبت به انتقال اطلاعات، رغبتي نشان نمي دادند. برنامه هاي فشرده آموزشي »رمست« و معرفي طرح »ايده هاي نو«، موجب شد تا جريان اطلاعات به گردش درآيند. بعدها گاروين اظهار داشت كه دانش

بايد به سرعت و به صورتي كارآمد در سراسر سازمان به عنوان بخشي از فرآيند بهبود انتقال يابد. ارتباطات عنصري مهم در كار تيمي است كه به تمامي اعضاء سازمان كمك مي كند تا جهت پرسيدن سوال و تصميم گيري مبتني بر اطلاعات در دسترس، آگاه و توانمند شوند. براي مثال در شركت SOUTH PACIFIC TYRES زماني كه پروژه تكنولوژي توسعه پيدا كرد، استراتژي ارتباطات به طور مشخصي فرموله شد.SPT همچنين نياز به ارتباطات كارآمد بين اعضاي گروه مسئول عمليات ماشينهاي جديد را تشخيص داد، به همان خوبي آنهايي كه قطعات را ارائه مي دادند و تايرهاي مونتاژ شده نهايي را مصرف مي كردند. استفاده از شبكه راديويي به منظور بهبود ارتباطات و زمان پاسخ در هر گروه، مورد بررسي قرار گرفته و استفاده شد. DEUTSCHES نيز اطمينان داد كه جابه جايي اثربخش دانش از طريق تاكيد بر كار گروهي، گزارش دهي منظم گروه، جلسات ماهانه مديريت، استفاده از گروههاي با وظايف تركيبي و يك برنامه آگاهانه كيفيت در سطح شركت امكان پذير است. چرخه برنامه ريزي، اجرا، بررسي و اقدام، محور تجزيه و تحليل مستمر و بهبود سياستها قرار گرفت. مطابق نظر پدلر(PEDLER) و بورگوين (BURGOYNE) ، ريسك كنترلهاي سازماني در اصطلاحات و ايده هاي جديد از طريق تلاش به شكل نمونه (PILOT) قبل از تعهد كامل در سازمان يادگيرنده صورت مي گيرد. اين امر طي مرحله اجرا(DO) است كه آزمايش نمونه (PILOT) اطلاعات جديدي كه مي تواند جمع آوري و تجزيه و تحليل شده باشد انجام مي شود. تدريجاً مجموعه اي از اين پروژه هاي نمونه، يادگيري عمومي بيشتري را منجر مي شود.

نگرش PDCA در ساخت ماشين توليد تاير در SPT به طور كارآمدي مورد استفاده قرار گرفت و متعاقباً باعث جايگزيني 9 ماشين توليد تاير جديد با ماشين هايي با كارآيي كم گرديد.شركت PACIFIC DUNLOP BEDDING سيستم جامع اطلاعات مديريتي را به كاربرد تا برنامه بهبود مستمر را پيش ببرد. چنين امري مستلزم تغييري كامل در نگرش كاركنان بود. چنانكه يكي از مديران مي گويد: در مسير حركت شركت، ما در حال انتقال از يك سيستم قديمي - يعني جايي كه در آن كاركنان در آن مشاركتي نداشتند - به سيستمي هستيم كه در آن كاركنان مهم هستند.همچنين يك ماتريس پيگيري مبتني بر فرآيند خودارزيابي به كار گرفته شد تا جهت هدايت حالات برنامه تغيير به سمت بهترين عملكرد دانش يا آگاهي استفاده شود. تويوتا به استفاده از كايزن يا تلاش براي بهبود مستمر مشهور است. تمام كاركنان به بهبود محيط كارشان از طريق مشاركت دادن ايده هاي خود، تشويق مي شوند. اين مسئله به طور واقعي مفهوم مالكيت شغل را مي سازد. روشهاي استفاده شده جهت دستي____ابي به اين امر، حلقه هاي كيفي و مطرح كردن پيشنهادات بود كه هر دو در شركت تويوتا بهبود ارتباطات را بيان كردند. برنامه ريزي استراتژيكدر روش سنتي، مشاهده سازمان از طريق نمودار سازماني صورت مي پذيرد. در سازمانهاي كوچك، نگاهي سلسله مراتبي مشكل اصلي نيست چرا كه همه افراد در سازمان يكديگر را مي شناسند و توان برقراري ارتباط و به اشتراك گذاردن اطلاعات را دارند. اما، سازمانها پيچيده تر مي شوند. چرا كه محيط تغيير مي كند و تكنولوژي كاملتر مي گردد. چنين نگاهي به سازمان، تبديل

به يك مسئوليت مي شود. ديدگاهي كاملاً متفاوت توسط سلسله مراتب، يا سيستم ها به يك سازمان مورد استفاده قرار گرفته است.روملر و بورج (RUMMLER/BRACHE) اختلاف نگاه سلسله مراتبي و نگاه سيستمي به يك سازمان را جمع بندي كردند.در شركتهاي TOYOTA AUSTRALIA ، DUNLOP BEDDING وDEUTSCHER ، مشتري و فرآيندها نيازمند تصميم گيري قاطعانه هستند. تويوتاي استراليا، جهت بررسي خواسته هاي مشتريان خارجي از برنامه هاي تويوتا الگوبرداري كرد. بازخورد اين الگوبرداري جهت بهره برداري موثر از منابع و ارتقاي رتبه شركت در استراليا به كار گرفته شد. درDB گزارشهاي لازم جهت كسب اطلاعات الگوبرداري مربوط به خدمات مشتري در سيستم هاي اطلاعات مديريت ساخته شد. الگوبرداري ها از طريق تحقيقي پرسنلي جهت سنجش تعداد متغيرها انجام شد. اين متغيرها عبارت بودند از: اعتماد به نگرش مديريت، تعه___د به كيفيت محصول، بهبود بهره وري پرسنل، آموزش و غيره. پس از كار بسيار بر روي تحقيقات مربوط به الگوبرداري، DB از معيار جايزه كيفيت استراليا (AQA) نيز جهت ارزش گذاري وضعيت فعلي شركت استفاده كرد. براساس تجارب حاصل از يادگيري، براي DB واضح بود كه شركت در وضعيتي قرار ندارد تا تقاضاي مميزي از AQA را داشته باشد.بااين حال، تجارب حاصل از يادگيري، »شكافي« را تعريف كرد كه بايد پر مي شد و ف___رآيند تغيير TQM كه بايد به سرعت انجام مي شد. به اين ترتيب DEUTSCHER مطالعه اي براي بررسي بازخورد مشتري را به اجرا درآورد تا بيان كند كدام يك از محصولاتشان مورد تقاضا بوده است و چرا، فرآيندهاي گزارش دهي جديد در DEUTCHER بازنگري مديريتي كارآمدي را فراهم ساخت و همچنين اجراي استراتژي

هاي شركت را كه مطابق با انتظارات مشتريان برون سازماني اولويت بندي شده بود را ممكن كرد. DEUTSCHER سيستم جمع آوري اطلاعاتي را تعريف كرد كه مي توانست مبنايي براي تصميم گيري و حل مسائل باشد. اين موارد عبارتند از: تعريف برنامه هاي مبتني بر كيفيت گرايي، برگه هاي بررسي تاريخي كيفيت، استقرار نمايشگرهاي اتوماتيك در مسير حركت عوامل كيفي.عملكرد سازماني (MBNQA) و سنگهعملكرد سازماني يك موضوع جاري در اغلب شاخه هاي مديريت، نظير مديريت استراتژيك است و مورد علاقه دانشگاهيان و اهل صنعت است. اگرچه اهميت توجه به عملك_رد (و مرزبندي حوزه كارايي سازماني) به طور گسترده اي شناخته شده است، اما بعضي ها عجز و ناتواني قابل توجهي را در رابطه بااين توجه بيان كرده اند. بنابراين، موضوع مهمي كه بايد شرح داده شود عبارت است از تعيين قلمرو نگرش عملكرد. در اين مقاله، نويسندگان در مورد نگرشي صحبت كردند كه با نگاه و نكارتمن (VENKATRAMAN) و رامن وجام(RAMANAUJAM) تطابق دارد كه توجه به عملكرد را به صورت زير مي نگرند:عملكرد مالي: حوزه اي كه در بيشتر تحقيقات استراتژي براي ايجاد آن مطالعه شده است نظير: رشد فروش، سودآوري.عملكرد كسب و كار: توسعه اين قلمرو انعكاس در تحقيقات استراتژي هاي اخير همچون كيفيت محصول دارد؛كارآمدي سازماني: بسط قلمرو آن اغلب انعكاس در ماهيت ادبيات مديريت استراتژيك و تئوري سازمان دارد.SPT الگوبرداري را جهت تعيين ميزان شكاف عملكرد موجود در رقابت با بهترين عملكردهاي بين المللي مورد استفاده قرار داد. به عنوان جزئي از گستره جهاني سازمان GOODYEAR ، SPT توانست از 46 برنامه در 25 كشور الگوبرداري كند.اين الگوبرداري شامل 2 ويژگي بود:

شاخصهاي اصلي عملكرد (KPI) و سيستم هاي انتقال تكنولوژي (TTS) . شاخصهاي اصلي عملكرد جهت مقايسه تفاوت محدوده اي از عملكرد، كه سپس در سطوح مناسب جزئيات جهت آشكار ساختن مناطق عالي توزيع شدند، مورد استفاده قرار گرفتند.سپس سيستم انتقال تكنولوژي اجراي تغيير مناسب را اجازه داد. به دنبال نخستين تمرين الگوبرداري، »چارچوب كارآمد سازماني« مبتني بر فلسفه TQM شناخته شده در SPT به عنوان فرهنگ كيفيت جامع توسعه يافت. استراتژي خلق بهبود مستمر به عنوان جزئي از اين چارچوب توسعه يافت. DEUTSCHER در يادگيري از ديگران به وسيله آزمايش مستمر محصولات رقبا و از طريق تمركز بر مشكلهاي مشخص، ارتباطي بين چگونگي انجام يافتن كسب و كارشان و محيط خارجي آنها توسعه داد. مزاياي اصلي كار تيمي و ارتباطات دوسويه، وضوح هدف، سنجش در شرايط داخلي و خارجي را قادر مي ساخت.نتيجه گيريبراساس تجزيه و تحليل كيفي در اين مقاله، نويسندگان نتيجه گرفتند كه پنج شركت به طور ريشه اي توسط يك اصل منحصر به فرد به نام تعهد مناسب به يادگيري مورد بررسي قرار گرفتند. بدون تشخيص و ميل به يادگيري، وظايف TQM نمي توانست در پنج شركت مورد بررسي به اجرا درآيد. اين شرايط، برخوردي عميق و وابستگي بين دو نگرش مورد بررسي را پيشنهاد مي كند.اين نظر برگرفته از نگرشهاي EVANS ، LINDSAY ، GARVIN است. يافته اصلي محققان اين مقاله عبارتست از اين كه اصول و نگرشهاي TQM به طور ريشه اي و بنيادي در سازمان يادگيرنده دگرگوني ايجاد مي كند و كاربرد آن چنين است كه مديراني كه در TQM مشاركت مي كنند نياز دارند به تشخيص اينكه فعاليتهاي

بهبود مستمرشان به عنوان بخشي از فلسفه TQM هستند و اينكه »سازمان يادگيرنده« آنها را ايجاد مي كند. بنابراين، اين موضوع كه فرضيه » TQM و سازمان يادگيرنده وابستگي متقابل دارند« مورد تاكيد قرار مي گيرد.بااين حال، اين فرضيه نيازمند آزمون آماري از طريق مطالعه در باب درجه همبستگي بين اصول مختلف TQM ، LO و چگونگي اين برخورد است.منبع: ماهنامه تدبير

مقايسه تطبيقي صداها درسازمان ها

ي مديرمحور،كارشناس محورومشتري محورOrganizations voice در سازمان شما صداي چه كسي سريعتر از ساير صداها به گوش مي رسد؟

اشارههزاره جديد را، هزاره سازمان ها لقب داده اند و امروزه توسعه كشورها به توسعه سازمان ها بستگي دارد. هرگونه تلاش براي بهبود عملكرد سازمانها، تلاشي در جهت ارتقاي كيفيت زندگي است و بنابراين مي توان گفت كه كيفيت زندگي مردم با كيفيت سازمانها گره خورده است كه نوع سازمانها نيز به نوع مديريتشان بستگي مي يابد. براي اينكه بدانيم سازمان ما چه نوع نگاهي نسبت به كاركنان، مشتريان و مديران خود را دارد مي بايست بررسي ها ي دقيقي انجام دهيم. البته ذكر اين نكته ضروري است كه دستيابي به نتايج دقيق در اين زمينه مي تواند به ما كمك شاياني در ايجاد تعادل در نحوه ي نگرش به موارد و افراد موثر بر سازمان نمايد. بدين منظور بايد ديد: * در سازمان شما چه صدايي شنيده مي شود؟ * در سازمان شما صداي چه كسي بلند است؟ * در سازمان شما صداي چه كسي سريعتر از ساير صداها به گوش مي رسد؟ سازمان هاي مدير محور :برخي از سازمان ها كه سازمان هاي مدير محور هستند بالاترين و بلندترين صدايي كه درهمه جاي سازمان به گوش مي رسد صداي مدير است. در

اين سازمان ها خواست مديران محور تلاش ها بوده و كانون همه فعاليت ها مدير مي باشد. همه چشم وگوششان به مدير است. نياز او مهمترين نيازي كه مورد توجه قرار مي گيرد،خواسته او بر همه خواسته ها ارجع و برتري دارد. معمولاً در سازمان هاي بوروكراتيك و غير تخصصي اين شيوه كاربرد بيشتري دارد. روزي كه مدير در سازمان نباشد پرچم سازمان نيمه برافراشته است. همه تصميمات در ردة مديريت متمركز مي باشد، در اين نوع سازمان ها تفويض اختيارات كمتر صورت گرفته و توانمندي و خلاقيت كاركنان پايين مي باشد. سازمان هاي كارشناس محور :در اين گونه سازمان ها صدايي كه از همه بيشتر و سريعتر به گوش مي رسد صداي كارشناسان و كاركنان مي باشد. در اين نوع سازمان ها آنچه مهم و با اهميت است خواست و نياز كارشناسان مي باشد. در كانون تصميم گيري ها كارشناسان قرار گرفته اندواين نوع سازمان ها،بيشتر سازمان هاي ارگانيك و تخصصي هستند. مديريت سازمان فعاليت هاي حمايتي و پشتيباني مي كند و كارشناسان داراي اختيارات بيشتر بوده و در تصميم گيري هاي سازمان نقش فعالتري دارند.سازمان هاي مشتري محور :در تعريف ابتدايي مشتري بايد گفت كه مشتري كسي است كه كالا و خدمات ما را مي خرد و دريافت مي كند، يعني به گيرندگان كالا و خدمات توليد شده سازمانها اطلاق مي گردد. اما امروز مشتري فراتر از اين معناست؛ مشتري كسي است كه از خدمات و توليدات سازمانها منتفع مي شود.با توجه به مقدمه فوق بايد گفت:  در سازمان ها ي مشتري محور كه فلسفه وجودشان وابستگي بيشتري به مشتري دارد بلندترين صدايي كه به گوش مي رسد و ساير صداها را تحت شعاع خود قرار مي دهد صداي مشتري است. صدايي كه در جاي جاي سازمان طنين انداز بوده و از هر صداي ديگري

سريعتر به گوش مديران و كارشناسان مي رسد.در اين نوع سازمان مشتري كانون و محور است كه ساير عوامل سازمان بر حول آن محور مي چرخند،اگر سيستمي در سازمان ها باشد كه صداي مشتري را به صورت مستمر بشنود و ميزان رضايت آنها را اندازه گيري كند مانند اين است كه همواره فشار خون، ضربان قلب و علائم حياتي سازمان را در برابر ديدگان خود مشاهده مي كنيد، براي شنيدن صداي مشتري در سازمان ها از روش هاي مختلفي استفاده مي شودكه به برخي ازآنهااشاره مي شود:1.        استفاده از پرسشنامه2.        مصاحبه حضوري با مشتريان و كاركناني كه به صورت مستقيم با مشتريان در تماس هستند3.        استفاده از شكايات مشتريان

ويژگي هاي اقتصادي آفريقاي جنوبي

14

مديريت تطبيقي؛ ويژگي هاي اقتصادي آفريقاي جنوبي ... south Africaآفريقاي جنوبي يكي از توسعه يافته ترين ممالك قاره پهناور آفريقاست

اشارهآفريقاي جنوبي يكي از توسعه يافته ترين ممالك قاره پهناور آفريقاست . ثبات سياسي, ذخاير غني معدني, ذخيره مناسب مالي, فراواني انرژي, وضعيت مطلوب راه هاي ارتباطي و مواصلاتي و ثبات نرخ ارز رايج نمايانگر مطلوبيت اوضاع اقتصادي اين كشور است .آفريقاي جنوبي 17 ميليون نفر نيروي كار فعال داردشاخصهاي اقتصاديواحد پول:    واحد پول اين كشور راند (RAND) و برابري آن با دلار حدود20/11  مي باشد. طي يك سال   گذشته ارزش برابري راند در مقابل دلار حدود 40درصد كاهش  يافته است .درآمد ملي:191650 ميليون راند (2000/1999)درآمد سرانه: 3000 دلارنرخ رشد تورم: (8/5 درصد در سال 1999 و 7 درصد در سال 2000  )توليد ناخالص داخلي: 996 ميليارد راند (1998)نرخ رشد اقتصادي: 5/2  درصد در سال 2000 و 2.1درصد براي سال 2001ميزان صادرات:  206 ميليارد راند(سال 2000)ميزان واردات:  1/177 ميليارد راند (سال 2000)سهم آفريقاي جنوبي در توليد ناخالص آفريقا:27 درصدتراز تجاري:   9/28

ميليارد راند، مثبتبدهي خارجي:  2/25 ميليارد دلار( 19 درصد GDP )) طرفهاي عمده تجاري به ترتيب:   انگلستان، آمريكا، آلمان، ژاپن، ايتاليا،  هلند، جمهوري اسلامي ايران، عربستان سعودي   ، نيجريه ، تايوان، ژاپن، فرانسه،  كره جنوبي، سوئيس، استراليا و هنگ كنگ مي باشند. ميزان توليد ناخالص داخلي آفريقاي جنوبي كه در سال 1999 حدود 296 ميليارد دلار بود, در پايان سال 2000 به 369 ميليارد دلار رسيد, ولي نرخ رشد توليد ناخالص داخلي اين كشور از 5/5 درصد در سال1999 , به 3 درصد در سال 2000 كاهش يافت . بخش كشاورزي 5 درصد, صنعت 30 درصد و خدمات 65 درصد از توليد ناخالص داخلي اين كشور را ايجاد مي كنند.متوسط درآمد سرانه ملي مردم اين كشور 8500 دلار آمريكا در سال است, ولي نحوه تقسيم ثروت از توازن خوبي بهره مند نيست, زيرا نيمي از جمعيت آفريقاي جنوبي زيرخط فقر زندگي مي كنند.نرخ تورم اقتصادي در اين كشور در پايان سال 2000  ميلادي به 5/3 درصد رسيد كه با تدابير مسوولان اقتصادي در نيمه نخست سال 2001 ميلادي اندكي كاهش يافت .آفريقاي جنوبي 17 ميليون نفر نيروي كار فعال دارد كه 30 درصد از آنها در بخش كشاورزي25 درصد در بخش صنعت و 45 درصد در بخش خدمات شاغلند. نرخ بيكاري در اين جمهوري به 30 درصد مي رسدذرت, گندم, جو, نيشكر, ميوه و سبزيجات تازه, گوشت و پشم عمده توليدات بخش كشاورزي و دامپروري آفريقاي جنوبي هستند. از سوي ديگر, اين كشور داراي ذخاير بسيار غني از طلا, الماس, كروم, زغال سنگ, منگنز, سنگ آهن, فسفات, نيكل, قلع, اورانيوم, پلاتين, مس, واناديوم, نمك, گاز طبيعي و آنتيموني است .ميزان صادرات اين

كشور (فوب سال 2000 ميلادي) حدود 30 ميليارد و 800 ميليون دلار است و طلا, الماس و ساير فلزات قيمتي و ماشين آلات صنعتي عمده محصولات صادراتي اين كشور محسوب مي شوند. انگلستان, ايتاليا, ژاپن, آمريكا و آلمان بزرگترين خريداران محصولات آفريقاي جنوبي به شمار مي روندهمچنين, ميزان واردات اين كشور (فوب سال 2000 ميلادي) 72/6 ميليارد دلار است كه عمدتا" شامل ماشين آلات صنعتي, مواد غذايي, مواد شيميايي و فرآورده هاي نفتي مي شود. آلمان, آمريكا, انگلستان و ژاپن بزرگترين صادركنندگان كالا به آفريقاي جنوبي هستنداين كشور نزديك به 25 ميليارد و600  ميليون دلار بدهي خارجي داردواحد رسمي پول آفريقاي جنوبي "راند" نام دارد و هر دلار آمريكا حدودا" با 9/58 راند آفريقاي جنوبي برابر است (نرخ برابري اول دسامبر 2001 ميلادي)ويژگي هاي ارتباطي سيستم هاي ارتباطي اين كشور بسيار پيشرفته و توسعه يافته است و از اين نظر آفريقاي جنوبي يكي از توسعه يافته ترين كشورهاي آفريقايي است .در بخش مخابرات نزديك به 5/3ميليون شماره تلفن ثابت و2 ميليون شماره تلفن همراه در اين كشور فعال است تحقيقات نشان مي دهد كه حدود 2 ميليون نفر در اين جمهوري كاربر شبكه هاي رايانه اي (اينترنت) هستنددر بخش حمل و نقل نيز طول خطوط آهن آفريقاي جنوبي به  21 هزار و 431 كيلومتر و طول جاده هاي اصلي و فرعي آن به 358 هزار و 596 كيلومتر مي رسدهمچنين حدود 147فرودگاه بزرگ و كوچك در اين كشور فعال است و 9 فرودگاه از ميان آنها باند پروازي مساعد براي نشست وبرخاست هواپيماهاي پهن پيكر دارندروابط اقتصادي آفريقاي جنوبي و ايران روابط سياسي و اقتصادي دو كشور كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و مخالفت هاي ايران با سياست هاي نژاد پرستانه دولت پرتوريا به طور كامل قطع

شده بود, با روي كارآمدن دولت آقاي نلسون ماندلا و پايان سياست هاي نژادپرستي در اين كشور از سر گرفته شد و به سرعت رشد كرداينك خطوط منظم حمل بار دريايي از بندرعباس به بندر دوربان توسط ناوگان كشتيراني جمهوري اسلامي ايران برقرار است, ولي ارتباطات هوايي دو كشور هنوز به طور مستقيم برقرار نشده و عمده سفرهاي هوايي از طريق امارات متحده عربي صورت مي پذيرد. يادآوري مي شود كه فاصله هوايي مستقيم تهران تا كيپ تاون بيش از 14 ساعت پرواز است .حجم مبادلات تجاري بين دو كشور از11/3  ميليون دلار در سال1374 , به بيش از 106 ميليون دلار در سال 1379 افزايش يافته است, ولي كماكان پتانسيل هاي بسياري براي تقويت مناسبات بازرگاني دوجانبه, به ويژه در بخش فعاليت هاي فني و مهندسي, راهسازي و انتقال تجربيات صنعتي وجود داردطي سال هاي اخير فرش دستباف و ساير كف پوش ها, نفت خام و فرآورده هاي وابسته, آهن آلات سنگين, خشكبار, موتورهاي پيستوني درون سوز, كاشي و سراميك, پارافين, كائوچو, آهك, سينك ظرفشويي, گوگرد, سنگ هاي ساختماني, مصنوعات پلاستيكي, آدامس و سبزيجات خشك شده مهمترين كالاي ايراني بوده اند كه به بازار مصرف آفريقاي جنوبي راه يافته انددر مقابل شكرخام, ذرت, فرومنگنز, دستگاه هاي پزشكي, الياف اكريليك, توتون و تنباكو, سنگ تيتان, مواد شيميايي, گرافيت, محصولات كشاورزي, زنجيرهاي فولادي و ماشين آلات خودكار داده پردازي مهمترين محصولات صادراتي آفريقاي جنوبي به ايران را تشكيل داده اند.به نظر مي رسد كه آفريقاي جنوبي به لحاظ موقعيت خاص جغرافيايي و عضويتش در سازمان جهاني تجارت مي تواند دروازه خوبي براي ورود كالاهاي ايران به بازار جنوب آفريقا باشد. انتقال خطوط توليد برخي از مصنوعات ايران كه در كشورهاي همسايه آفريقاي جنوبي خريدار مناسبي دارد,

مساله هزينه نقل و انتقال و زمان ارسال كالا به جنوب آفريقا را نيز حل مي كند. از ديگر سو, موقعيت ويژه جغرافيايي ايران در حاشيه خليج فارس و همسايگي با جمهوري هاي تازه استقلال يافته آسياي ميانه, زمينه عبور توليدات آفريقاي جنوبي از طريق ايران به بازارهاي مذكور را فراهم مي كند.با اين حال, توليدكنندگان و تجار ما نبايد به بازار آفريقاي جنوبي با ديد يك كشور آفريقايي فقير نگاه كنند. فراموش نكنيم كه اين جمهوري يكي از مترقي ترين ممالك آفريقايي است كه در سازمان جهاني تجارت عضويت دارد و همين امر قدرت رقابت محصولات ما را در مقايسه با توليدات ساير اعضاي WTO براي ورود به اين كشور كاهش مي دهد. در بازار آفريقاي جنوبي كيفيت كالا و قيمت نهايي محصول حرف اول را مي زنند. سطح زندگي مردم اين كشور بسيار بالاتر از ساير ملل آفريقايي است و در آن كشور جايي براي برخي محصولات توليدي كم كيفيت و گران قيمت وجود نداردتوليداتي كه بخشي از مراحل فرآوري خود را در سرزمين اصلي و بخش ديگري را در بازار آفريقاي جنوبي طي كنند, مسلما" نسبت به محصولات تمام شده قدرت نفوذ بيشتري دارند.حقوق مالكيت معنويقوانين آفريقاي جنوبي در خصوص حمايت از مالكيت معنوي عموما" با كشورهاي صنعتي همخواني و مطابقت دارد. آفريقاي جنوبي بين صاحبان حقوق مالكيت معنوي داخلي و بين المللي تفاوتي قائل نيست. آفريقاي جنوبي عضو با سابقه كنوانسيونهاي برن و پاريس است و در راستاي عضويت در اين دو كنوانسيون و بر اساس قوانين داخلي " حق كپي" را نيز به رسميت مي شناسد اين كشور همچنين بر اساس موافقتنامه مذاكرات دور اروگوئه در خصوص حقوق

مالكيت معنوي مرتبط با تجارت ، خود را در اجراي اين حقوق متعهد مي داند.گزيده هاي اقتصادي ويژه تجارت خارجي غير نفتي با آفريقاقاره آفريقا با 54 كشور و جمعيتي بالغ بر 700 ميليون نفر 21 درصد خشكيهاي جهان و بيش از  درصد جمعيت جهان را در خود جاي داده و قاره اي غني از نظر منابع معدني و سنگهاي قيمتي به شمار مي رود. گزارش حاضر با بررسي وضعيت تجارت خارجي و روند صادرات غير نفتي جمهوري اسلامي ايران به بازار بزرگ و پر مصرف آفريقا طي سالهاي79 -  1376, و وضعيت تجارت خارجي جمهوري اسلامي ايران با اتحاديه هاي مهم در اين قاره نظير اكوواس و سادك پرداخته است . همچنين, ضرورت افزايش روابط با سازمانهاي درون اين قاره و گسترش همكاري با سازمان نوپاي اتحاديه آفريقايي از يكسو و اتخاذ و اجراي كامل مكانيزمهاي ارائه شده از سوي شورايعالي آفريقا از سوي ديگر جهت تحول اساسي در ساختار صادرات به منطقه مورد تائكيد قرار گرفته است .وضعيت كلي روند تجارت خارجي آفريقا با جهانبابررسي ارزش صادرات جهاني مي توان دريافت كه روند تجارت جهاني با شتابي فزاينده روبه پيشرفت بوده است . براساس اطلاعات موجود طي دهه1990, صادرات جهان از 3437 ميليارد دلار 793 ميليارد دلار به 1350ميليارد دلار رسيده است . در اين ميان قاره آفريقا با 133 ميليارد دلار صادرات و 33 ميليارد دلار واردات, كمترين ميزان تجارت خارجي را در بين ديگر قاره هادارا مي باشد. وابستگي آفريقا به منابع مالي خارجي جهت اجراي طرحهاي زير بنايي, ميزان ناچيز در آمدهاي ارزي, وجود بدهيهاي سنگين خارجي, سطح نازل بهره وري و فقدان نيروي انساني كارآمد و ماهر, سلطه شركتهاي بين

المللي بر فعاليتهاي تجاري از جمله عوامل موئثر در سطح پايين تجارت خارجي آفريقا در ميان مناطق مختلف جهان مي باشد.وضعيت تجارت خارجي جمهوري اسلامي ايران با آفريقادر طي سالهاي79 - 1376 ميانگين واردات (غير نفتي) كشورهاي واقع در قاره آفريقا از ايران 75 ميليون دلار بوده كه معادل تنها 2 درصد ارزش صادرات غير نفتي كشور تشكيل داده است . بر اساس اطلاعات جدول شماره1 , در سال 1379 مجموع سهم واردات آفريقااز ايران توسط 5 كشور عمده آفريقايي در صدر ليست جدول ياد شده 61 درصد, سهم 10 كشور عمده 83 درصد و سهم 15 كشور عمده 92 درصد مي باشد. به عبارت ديگر سهم 33كشور ديگر آفريقايي در كل ارزش صادرات غير نفتي ايران تنها حدود 8 درصد مي باشدمهمترين كالاهاي صادراتي غير نفتي كشور آسيا را سوختهاي معدني,محصولات صنايع شيميايي, فرش و گليم, محصولات سراميكي, محصولات نباتي و ماشين آلات و قطعات آنها تشكيل مي دهد. با نگاهي به روند ارزش صادرات غير نفتي به آفريقا در سالهاي79 -1376  , مي توان نوسان مداوم ارزش صادرات و عدم تداوم رشد صادراتي به منطقه را مشاهده نمود. از سويي ديگر, با مقايسه ارزش واردات از آفريقا در همين دوره مي توان دريافت كه پس از كاهش 40 درصدي تا سال 1377 روند واردات به تدريج رو به افزايش گذاشته به طوريكه در سال 1378 با 25 درصد افزايش و در سال 1379    2 درصد افزايش به 542 ميليون دلار رسيده است مهمترين واردات كشور از آفريقا را شكر و فرو منگنز (آفريقاي جنوبي), محصولات شيميايي آلي و كودهاي فسفاته تشكيل مي دهند.وضعيت تجارت خارجي غير نفتي ايران با سازمانهاي عمده

اقتصادي در منطقه آفريقاالف - جامعه اقتصادي دولتهاي غرب آفريقا  ((اكواس)) كه مهمترين سازمان منطقه اي زير صحراي آفريقا به شمار مي رود, در سال 1975ايجاد گرديد. اكواس ثروتمندترين و در عين حال پرجمعيت ترين كشورهاي قاره و همچنين نيمي از عقب مانده ترين كشورهاي آفريقا را در خود جاي داده است كه تعدادي از آنهااز منابع معدني سرشاري برخوردار هستند. با نگاهي به وضعيت صادرات غير نفتي ايران, مي توان مشاهده نمود كه روند روبه كاهش صادرات غير نفتي سالهاي78 - 1376به اكواس, نه تنها در سال 1379 متوقف گشته بلكه بخاطر سياستهاي تشويق صادرات دولت ازافزايش محسوسي نيز برخوردار گرديده است . واردات نيز پس از نوسانهاي فاحش سالهاي79 -1376 , در سال 1379 همزمان با افزايش صادرات غير نفتي از رشد برخوردار گرديده است . بنابراين مي توان چنين ارزيابي نمود كه از سال آخر دوره مورد بررسي, ارزش تجارت خارجي غير نفتي با اكواس (با تراز تجاري مثبت) افزايش پيدا كرده است .ب) جامعه اقتصادي جنوب آفريقا  ((سادك)) با دارا بودن جمعيت 180ميليون نفري و توليد ناخالص داخلي به ارزش176 ميليارد دلار, يكي از بازارهاي بزرگ و ناشناخته در ميان بازارهاي مختلف در جهان محسوب مي گردد. همچنين اين منطقه در عين برخورداري از موهبت منابع غني انساني, طبيعي, كشاورزي و معدني, داراي 76 ميليون نفر جمعيت كه در فقر مطلق به سر مي برند مي باشد. با نگاهي به وضعيت صادرات غير نفتي ايران به سادك مي توان مشاهده نمود كه عليرغم وجود زمينه هاي مناسب, روند صادرات در طي 4 سال گذشته در سطحي پايين بوده و همواره سير نزولي داشته است . در مقابل, روند واردات كه تا سال 1378كاهش يافته بود به

يكباره سير صعودي يافته است .نتيجه:بسياري از كشورهاي آفريقايي با ارزيابي صحيح از شرايط بين المللي و در جهت هماهنگي با روند جهاني شدن اقتصاد, اصلاحاتي را در زمينه تطبيق ساختار اقتصادي خود با اقتصاد جهاني آغاز كرده اند. منطقه گرايي و گسترش همكاري در قالب سازمانهاي منطقه اي, و نيز خصوصي سازي, هموار ساختن زمينه هاي جذب سرمايه گذاري خارجي و ايجاد مناطق آزاد تجاري با كمك و مشورت نهادهاي بين المللي از جمله اين اصلاحات مي باشد كه اميد توسعه اقتصادي و افزايش تجارت خارجي را در بين كشورهاي منطقه تقويت نموده است . همچنين وسعت و جمعيت زياد منطقه آفريقا كه تنوع سبد كالاهاي وارداتي آن را موجب گشته, زمينه هاي بسيار مناسبي را براي افزايش رقابت ديگر كشورها در جهت نفوذ در بازارهاي منطقه و افزايش رونق تجارت خارجي خود فراهم ساخته است . در اين ميان, جمهوري اسلامي ايران عليرغم درك اهميت تجاري منطقه به عنوان بازار مناسب صادرات غيرنفتي كشور در كنار مزيتهاي ديگر آن (بازار بزرگ صدور خدمات فني و مهندسي, تقاضاي نفت خام,...) و با وجود تلاش براي توسعه روابط تجاري در اين راه توفيق اندكي يافته است  به طوريكه  ميانگين صادرات كشور به قاره آفريقا طي چهار سال گذشته  (79-1376  ) معادل 74 ميليون دلار و واردات از اين قاره به ميزان 218/6 ميليون دلار بوده كه سهم بسيار ناچيزي از مجموع تجارت خارجي غير نفتي كشور را شامل مي گردد. روابط تجاري با سازمانهاي منطقه اي نيز نمايانگر سطح پايين تجارت مي باشد. بنابراين, راهكار اصولي افزايش سطح روابط اقتصادي با منطقه به نحوي كه بتواند اهداف توسعه صادرات غير نفتي در برنامه سوم توسعه برآورده

سازد, با تلاش در جهت افزايش روابط سياسي با كشورها و سازمانهاي منطقه اي اين قاره و بالاخص همكاري و تشريك مساعي با سازمان نوپاي اتحاديه آفريقايي محقق مي گردد. همچنين ارائه دستورالعملهاي مشخص از سوي شورايعالي آفريقا به دستگاههاي ذيربط جهت:اعطاي اعتبار به صادر كنندگان كالا به قاره آفريقااعطاي نرخهاي ترجيحي در حمل و نقل دريايي و هوايي كالاهاي صادراتي برقراري مجدد خط هوايي به مقصد كشورهاي آفريقايي حمايت قانوني از تشكيل شركتهاي مشترك با كشورهاي آفريقايي - تضمينLC بانكهاي آفريقايي و تضمين پوشش بيمه اي معاملات بازرگاني توسط صندوق ضمانت صادرات و اجراي مصوبات كميته بازرگاني شورايعالي آفريقا توسط دستگاههاي ذيربط را مي توان به عنوان راهكار عملي افزايش سطح روابط اقتصادي مطرح نمود كه بايستي مد نظر قرار گيرد.آفريقاي جنوبي و سرمايه گذاري خارجيجذب سرمايه گذاري خارجي يكي از اولويتهاي اصلي سياستهاي اقتصادي آفريقاي جنوبي طي چند سال گذشته بوده است . در اين رابطه سال گذشته 2000 بر اساس دستور امبكي, رئيس جمهور اين كشور, شوراي سرمايه گذاري بين المللي تشكيل گرديد كه هدفش ارائه وبه تصوير كشيدن آفريقاي جنوبي به عنوان مقصدي جذاب براي سرمايه گذاري خارجي مي باشد. در اين رابطه سفرهاي متعددي توسط مقامات اين كشور طي 1/5 سال گذشته به كشورهاي مختلف, بويژه ايالات متحده براي جذب سرمايه هاي خارجي صورت گرفته است . زمينه هاي قطعات اتومبيل,پتروشيمي,الكترونيك,اطلاعات فني,دارويي, ارتباطات, منسوجات و پوشاك و توريسم از اولويتها و محور فعاليتها در اين مورد بوده است . مطلب ذيل نگاهي به اقدامات و فعاليتهاي آفريقاي جنوبي ظرف 6 سال گذشته در جهت جذب سرمايه گذاري خارجي, انداخته است . از سال 1994 (بعد از اضمحلال آپارتايد و ايجاد

حكومت دمكراتيك) تا سال 1997 كه رشد و توسعه اقتصادي خوب و پيوسته بوده است,محيط را براي سرمايه گذاري خارجي به طرفهاي آفريقاي جنوبي شناسانده و تحرك قابل ملاحظه اي ايجاد نمود و تلاشهاي متعددي از طرف اين كشور در جهت واقعي كردن ظرفيتهاي اقتصاد كشور, فراهم كردن محيطي براي رشد و شبكه ورود خالص سرمايه و افزايش اعتماد سرمايه گذاري صورت گرفته است . برخي از ابزارهاي دولت آفريقاي جنوبي به منظور افزايش رشد سرمايه گذاري خارجي شامل:اتخاذ استراتژي رشد, اشتغال و توزيع مجدد GEAR در سال 1996به هدف معرفي فضاي زنده و جذاب سرمايه گذاري خارجي, كاهش كسر بودجه, آزادسازي تجارت و ارز خارجي, تجديد ساختار دارايي هاي دولتي و توسعه توانايي ها و حرفه هاامضاي موافقتنامه تجارت, توسعه و همكاريها شامل موافقتنامه از اول ژانويه   2000اجرا گرديدمذاكرات براي امضاي موافقتنامه تجارت آزاد با برزيل در ارتباط با مركوسور Mercosur در قالب همكاريهاي جنوب - جنوب . اواخر سال گذشته چارچوب مذاكرات براي امضاي موافقتنامه مذكور به امضاي روساي جمهور دو كشور رسيده است عوارض اضافي بر وارداتدر سال 1985 آفريقاي جنوبي سياستي را با عنوان عوارض اضافي بر واردات ارائه داد كه بر بسياري از محصولات كشاورزي و صنعتي تعلق مي گرفت و از 5 درصد (كالاهاي سرمايه اي تا 40 درصد قيمت كالا لوازم خانگي متفاوت بوددر سال 1994 عوارض اضافي بر واردات كالاهاي سرمايه اي و محصولات مياني (كه عوارض اضافي 5 درصدي داشتند) حذف شد.بقيه عوارض اضافي كه از 10 درصد تا 40 درصد براي محصولات الكتريكي مانند واردات تلويزيون، نوارويدئوو لوازم خانگي مانند يخچال  بود در اكتبر 1995 حذف گرديد. انواع فعاليتهاي تجاري در

آفريقاي جنوبي:- فعاليتهاي تجاري فردي ، مشاركتها و تراستها ، شر كتهاي (با مسئوليت) محدود، شركتهاي آفريقاي جنوبي و شعب شركتهاي خارجي.- شركت (با مسئوليت) محدود تابع قانون شركتهاي محدود مي باشد. در اين شركت تنها افراد مي توانند عضو شوند و از اين رو اين نوع شركت براي سرمايه گذاران خارجي مناسب نمي باشد.- شركت آفريقاي جنوبي شركتي است كه مي تواند عمومي يا خصوصي باشد. شركتهاي آفريقاي جنوبي اعم از عمومي و يا خصوصي تابع قانون شركتها مي باشند. براي شركتهاي آفريقاي جنوبي هيچگونه محدوديتي در خصوص سهم سرمايه وجود ندارد.- شركت خصوصي متداولترين رو ش داير نمودن فعاليت تجاري در آفريقاي جنوبي بشمار ميرود . اين نوع شركت مي تواند تنها يك عضو و يك مدير داشته و وجود مدير تبعه آفريقاي جنوبي درآن ضرورتي ندارد.- شركت تابعه يك شركت خارجي در آفريقاي جنوبي بعنوان شركت آفريقاي جنوبي شناخته مي شود و مسئوليت قانوني شركت مادر به ميزان شركت مادر به ميزان سهم سرمايه تعهد شده به اضافه ضمانتهائي مي باشد كه به اعتبار دهندگان داده شده است.- شعبه يك شركت خارجي چنانچه اقدام به داير نمودن مكان خاصي براي فعاليتهاي تجاري يا خريد دارايي غير منقول جنوبي نمايد كه لاجرم بايد آنرا به ثبت برساند بعنوان يك شركت خارجي تلقي مي گردد . مسئوليتهاي قانوني شعبه يك شركت خارجي صرفا” به دارائيهاي آن در آفريقاي جنوبي محدود نمي شود.

Economy of South Africa

South Africa has a two-tiered economy one rivaling other developed countries and the other with only the most basic infrastructure. It is therefore a productive and industrialised economy that

exhibits many characteristics associated with developing countries, including a division of labour between formal and informal sectors and an uneven distribution of wealth and income. The primary sector, based on manufacturing, services, mining, and agriculture, is well developed.South Africa's transportation infrastructure is among the best in Africa, supporting both domestic and regional needs. The OR Tambo International Airport serves as a hub for flights to other Southern Southern African and International countries. South Africa also has several major ports that make it a central point for most trade in the Southern African region.

موقعيت جغرافيايي، مذهبي،اداري وسياسي آفريقاي جنوبي

حكومت آفريقاي جنوبي جمهوري ديپلماتيك استSouth africa

مقدمه جمهوري آفريقاي جنوبي در جنوبي ترين بخش قاره آفريقا قرار دارد. ناميبيا   از شمال غربي، بوتسوانا و زيمبابوه در شمال، موزامبيك از شمال شرقي، سوازيلند  از شرق و اقيانوس هاي اطلس و هند از جنوب، جنوب غربي وشرقي آن را احاطه كرده اند. مساحت اين كشور 1272037 كيلومتر مربع بوده و بر طبق قانون اساسي جديد  اين كشور داراي 9 استان نيمه خود مختار مي با شد. پايتخت اداري شهر پرتوريا و  مقر پارلمان در شهر كيپ تاون مي باشد،ژوهانسبورگ بزرگترين شهر و مركز اصلي  فعاليتهاي اقتصادي كشور محسوب مي شود.جمعيت آفريقاي جنوبي بر اساس آمار اخير بيش از 41 ميليون نفر مي باشد كه از چهار نژاد اصلي سياه - سفيد - رنگين پوست  و آسيائي تبار تشكيل شده است. جمهوري آفريقاي جنوبي با يك ميليون و 912هزار و 219 كيلومتر مربع مساحت, در جنوبي ترين بخش قاره پهناور آفريقا قرار دارد. تقريبا" تمام مساحت اين كشور در خشكي قرار گرفته, ولي در

عوض از 3 جهت به اقيانوس مرتبط است طول خطوط مرزي آفريقاي جنوبي با همسايگان خود به 4 هزار و 750 كيلومتر و بلنداي خطوط ساحلي اين كشور با اقيانوس هند در بخش شرقي, اقيانوس منجمد جنوبي در بخش جنوبي و اقيانوس اطلس در بخش غربي به 8972 كيلومتر مي رسدآفريقاي جنوبي از سمت شمال به طول 1840 كيلومتر با بوتسوانا و به طول 225 كيلومتر با زيمبابوه, از سمت شمال غرب به طول 491 كيلومتر با موزامبيك و به طول 430كيلومتر با سوازيلند و از سمت شمال شرق به طول 855كيلومتر با ناميبيا مرز مشترك دارد. كشور لسوتو هم كه طول خطوط مرزي اش 909 كيلومتر است, در مركز جمهوري آفريقاي جنوبي محصوراست آفريقايي جنوبي اقليم متنوعي دارد, به گونه اي كه بخش وسيعي از آن كوهستاني, بخشي جنگلي و قسمتي نيز با آب و هواي اقيانوسي است . حداقل 67 درصد از خاك اين سرزمين پهناور را مراتع طبيعي تشكيل مي دهند و از اين نظر آفريقاي جنوبي خطه سرسبزي است پست ترين نقطه اين كشور در ساحل اقيانوس اطلس قرار داردويژگي هاي جمعيتي طبق جديدترين برآورد سازمان ملل متحد در جولاي سال2001 , آفريقاي جنوبي 43 ميليون و 586 هزار نفر جمعيت دارد. حدود 23 درصد از جمعيت اين كشور كمتر از 14 سال, 11/36 درصد بين 15 تا 46 سال و 88/4درصد بيشتر از 56 سال سن دارند. نرخ رشد جمعيت آفريقاي جنوبي در ماه نوامبر سال 2001 ميلادي به 62 درصد رسيد. از سوي ديگر, نرخ زاد و ولد در اين جمهوري حدود 12/12 در هزار و نرخ مرگ و مير نيز 61/77در هزار است . آفريقاي جنوبي به ازاي

هر هزار نفر از جمعيت خود 1/37 نفر نرخ منفي مهاجرت دارد. بررسي هاي سازمان بهداشت جهاني نشان مي دهد كه نزديك به 20 درصد از جمعيت آفريقاي جنوبي مبتلا به بيماري ايدز هستند و همين مساله باعث كاهش نرخ اميد به زندگي در آفريقاي جنوبي شده است سياهپوستان 2/57 درصد, سفيدپوستان 6/31 درصد, رنگين پوستان 8/6 درصد و هندي ها 2/6 درصد از جمعيت آفريقاي جنوبي را تشكيل مي دهند. از سوي ديگر, 86 درصد از مردم اين كشور مسيحي, 82/5 درصد پيرو اديان ابتدايي,2 درصد مسلمان و 1/5 درصد هندوييست هستند.نزديك به 11 زبان رسمي در اين كشور رايج است . اين زبان ها عمدتا" آفريقايي, انگليسي, پدي, سوتو, زولو و... هستند. حدود 18/9 درصد از مردان و 18/7 درصد از زنان بالاي 51 سال آفريقاي جنوبي باسوادند ويژگي هاي سياسي حكومت نژاد پرستي (پرتوريا) به تازگي در اين كشور منحل شده است, هر چند كه ريشه هاي فرهنگي بينش نژاد پرستانه كماكان در بين سفيدپوستان آفريقاي جنوبي وجود دارد. جمهوري آفريقاي جنوبي تا سال 1910 مستعمره انگلستان بود, ولي پس از استقلال تا سال 1996 به دست نژادپرستان اداره مي شد. سپس مبارزات بي امان اسطوره مقاومت آفريقاي جنوبي, دكتر "نلسون ماندلا" در اين سال به پيروزي رسيد و حكومت آفريقاي جنوبي به جمهوري ديپلماتيك تغيير يافت . پس از "ماندلا" آقاي "تابو مبكي " در اين كشور به رياست جمهوري رسيد. كه دوره رياست جمهوري وي هم اكنون ادامه دارد.يكي از ظرفيت هاي موجود در آفريقاي جنوبي كه مي تواند مورد توجه ايرانيان قرار گيرد, صدور خدمات فني و مهندسي است شهر "كيپ تاون " پايتخت آفريقاي جنوبي است, ولي عمده فعاليت هاي اقتصادي اين كشور در

بندر معروف "دوربان " جريان داردآفريقاي جنوبي در بسياري از سازمان هاي بين المللي و منطقه اي عضويت دارد. زبان طبق قانون اساسي جديد 11 زبان بعنوان زبان رسمي كشور به رسميت  شناخته شده كه انگليسي و آفريكانس در سراسر كشور و بقيه زبانها در مناطقي كه اكثريت دارند رسمي مي باشند. مذهب در آفريقاي جنوبي تقريبأ تمامي مذاهب دنيا پيرواني دارند. اكثريت مردم آفريقاي جنوبي مسيحي مي باشند ولي اسلام و هندوئيسم و يهوديت نيز از ديگر اديان شناخته شده در اين كشور محسوب مي گردند از نظر مذهبي 80درصد جمعيت مسيحي ، 2  درصد مسلمان 01/ درصد يهود و  بقيه نيز بدون مذهب ويا پيروان آيينهاي بومي مي باشند . رسانه هاي گروهيدر فضاي ايجاد شده پس از انتخابات آزاد 1994 حضور رسانه هاي گروهي در جامعه رونق چشمگيري يافت و علاوه بر راه اندازي اولين شبكه تلويزيوني خصوصي چندين شبكه هاي محلي راديوي نشريات جديدي نيز به خانواده بزرگ  رسانه هاي گروهي اين كشور پيوستند.ساختار اجتماعي و  فرهنگي  آفريقاي جنوبيالف. وضعيت كلي اولين مشخصه فرهنگي جامعه آفريقاي جنوبي تنوع نژادي آن است. اقامت دائمي مهاجران سفيدپوست اروپايي در اين كشور كه ورود رنگين پوستان از آسياي جنوب شرقي و شبه قاره را نيز به همراه داشت، منجر به شكل گيري يك جامعه چندنژادي، زباني و مذهبي گرديد كه طبيعتأ تحولات فرهنگي و اجتماعي خاص خود را  بدنبال داشته است.  برگزاري اولين انتخابات آزاد در سال 1994 و شكل گيري فضاي جديد سياسي، موجب گرديد تاتنوع و ناهمگوني نژادي، زباني و مذهبي جامعه بيش از هر زماني ماهيت وجودي خود را ابراز نمايد. اين دگرگوني سياسي جديد

كه برآمده از تحولات اجتماعي چند دهه اخير بود، خود زمينه هاي  بروز  تحولات جديدي در اين  زمينه را  فراهم ساخت. دستيابي نخبگان سياهپوست و يا مبارزان ديروز به قدرت سياسي و در  اختيار گرفتن بخشي از امكانات اقتصادي در سايه آن، موجب گرديد تا زمينه هاي  شكل گيري يك نظام اجتم_اعي طب_قاتي در درون قش_ر سياهپوست كه اكث_ريت جامعه را تشكيل مي دهند ايجاد گردد. در فض__اي جديد، معضلات اجتماعي نيز بيشتر از  هر زماني خود را بخوبي نشان مي دهند و بگونه اي اهميت يافته  كه محور شعارهاي  تبليغاتي در انتخابات سياسي قرار گرفته است. از جمله اين معضلات مي توان به   بيكاري، نا امني  و بيماري مهلك ايدز اشاره نمود. ب. موقعيت جامعه مسلمانان جامعه مسلمان اين كشور با جمعيت حدود يك ميليون نفر دو درصد  از كل جمعيت را شامل ميگردد  كه عمدتأ  به عنوان برده يا نيروي كار ارزان توسط  استعمارگران  هلند و انگليس به اين كشور مهاجرت داده شده اند مسلمانان عمدتأ در شهرهاي كيپ تان ، دوربان، ژوهانسبورگ و پرتوريا  مي باشند. اقليت مسلمانان اين كشور داراي دو ويژگي:1-      تمكن مالي2-      بهره  داشتن از سطح تحصيلات عاليمي باشند. كه آنان را  از مسلمانان ديگر كشورهاي  آفريقايي متمايز مي سازد. اين اقليت نقش نسبتأ مهمي در صحنه سياسي، اجتماعي و  تا حدودي اقتصادي كشور ايفا مي نمايند. از نظر سياسي مسلمانان تا قبل از انتخابات 1994 و زوال رژيم  آپارتايد جزء گروه نژادي رنگين پوستان محسوب مي گرديدند كه در مقايسه با  سياهپوستان بومي از امتيازات بيشتري برخوردار بودند اما در مقايسه با اقليت  سفيد پوست حاكم تقريبأ ناديده

گرفته شده بودند. بعد از برگزاري انتخابات آزاد سال1994 با توجه به نقش مسلمانان در  مبارزه بر عليه رژيم آپارتايد در كنارسياهپوستان و همكاري نزديك پاره اي از  شخصيتهاي مسلمان با كنگره ملي آفريقا(ANC) و همچنين كنگره پان آفريكن  PAC ،مسلمانان نقش فعالتري در صحنه سياسي كشور بر عهده گرفتند .همزمان در فضاي  جديد تعدادي زيادي از سازمانها و تشكيلات سياسي و مذهبي در داخل جامعه   مسلمانان اين كشور شكل گرفت بطوري كه در حال حاضر مسلمانان در سطح كشور داراي   455 مسجد، 463 سازمان و 408 مركز آموزشي، 5 راديو محلي و 5 ماهنامه اسلامي مي  باشند.ج. موقعيت ايرانيان مقيم جامعه ايرانيان مقيم در آفريقاي جنوبي جامعه اي نسبتأ كوچك و پراكنده محسوب مي گردد كه اكثرأ طي سالهاي اخير به اين كشور مهاجرت كرده اند  و تعداد آنها نيز روبه افزايش مي باشد. اعضاي اين جامعه عمدتأ در بخش تجارت فرش  و صنايع دستي فعاليت و از نظر اقتصادي درحد متوسط قرار دارند.        ساختارهاي سياسي آفريقاي جنوبيبر اساس قانون اساسي سال 1996 كشور آفريقاي جنوبي به صورت تفكيك  قوا و سيستم جمهوري اداره مي شود. در قانون اساسي تصريح شده است كه كشور بر ارزشهاي دمكراسي، عدالت اجتماعي و حقوق اساسي بشر مبتني است و اساس آن جامعه باز و دمكراتيك است كه بر اساس خواست مردم اداره مي شود.الف. قوه مجريهرئيس جمهور رئيس جمهور رئيس كشور و رئيس كابينه است. وي توسط اعضاي مجلس ملي  براي يك دوره 5 ساله انتخاب مي شود. يك فرد تنها براي دو دوره مي تواند رئيس  جمهور باشد. رئيس جمهور فعلي آفريقاي جنوبي آقاي تابو امبكي 

(  Thabo  Mbeki) ،  59 ساله، از حزب كنگره ملي آفريقا (  ANC) است.كابينهكابينه آفريقاي جنوبي متشكل از رئيس جمهور، معاون رئيس جمهور( آقاي  ژاكوب زوما از  حزب ANC)  و 27 وزير مي باشد.  معاون وزير از بين اعضاي مجلس ملي و توسط رئيس جمهور انتخاب مي شود. تعدادي از معاونين وزرا كه از سوي رئيس  جمهور و از ميان مجلس ملي انتخاب مي گردند از اعضاي كابينه محسوب مي گردند.  انتخاب بيش از دو وزير خارج از مجلس ملي جايز نيست. درسيستم وزارت خانه هاي آفريقاي جنوبي پس از وزير تنها معاون وي عهده دار مسئوليت هاي وزارت خانه مي باشد و پس از معاون وزير يك عنصر اجرايي با عنوان مديركل ارشد در راس وزارت خانه مي باشد.پارلمانپارلمان بدنه قانون گذاري كشور است . در افريقاي جنوبي پارلمان  شامل مجلس ملي   ( National Assembly) و شوراي  ملي استانها(The National Council of   Provinces)    ااكنون اكثريت  پارلمان دردست  ANC مي باشد. ضمنأ وزراء نماينده مجلس هستند و مي بايست در  جلسات حضور پيدا نمايند.مجلس ملي مجلس ملي نمي تواند كمتر از 350 و بيش از 400 نماينده داشته باشد. نمايندگان اين مجلس توسط انتخابات سراسري به مدت 5 سال انتخاب مي شوند. اين مجلس داراي يك رئيس(Speaker) و يك معاون (Deputy)است. اين مجمع است كه رئيس جمهور را انتخاب مي نمايد.ب  . شوراي ملي استان هااين شورا شامل 54 عضو دائم و 34 هيئت است كه هدف عمده آن حفظ منافع استانها  در دولت ملي است. هر هيئت استاني شامل 10 نماينده است. اين شورا قبل از اتخاذ هر تصميمي از استان وكالتنامه اي ارائه

مي كند و در هر صورت نمي تواند طرحي مربوط به مسائل مالي كه از اختيارات ويژه وزير دارائي است، اتخاذ كند. اين  مجلس جايگزين مجلس سنا گرديده است.نحوه قانونگذاريهر طرح و لايحه اي براي تصويب به مجلس ملي ارائه مي شود.   طرحي كه توسط مجلس ملي به تصويب رسيده باشد براي رسيدگي به شوراي استانها   داده مي شود.طرحهايي كه در امور استانها تاثير دارند به شوراي استانها برده شده و پس از تصويب آنها به مجلس ملي آورده مي شود.لوايح مالي ابتدا بايد به  مجلس ملي برده شده و پس از تصويب به شوراي استانها براي بررسي و تصويب ارائه شود.انتخاباتانتخابات در آفريقاي جنوبي زير نظر كميسيون مستقل انتخابات انجام  مي شود كه تمام انتخابات و رفراندوم ها را در هر سه سطح ملي ، استاني و محلي برگزار  مي كند.احزاباحزاب اصلي كشور بر اساس آخرين انتخابات ( 12 خرداد 1378) به ترتيب اهميت عبارتند از: - كنگره ملي آفريقا (ANC) با35/66درصد آراء- حزب دمكراتيك (DP) با 56/9  درصد آراء- حزب آزادي اينكاتا (IPF) با  58/8 درصد آراء-  حزب ملي( NP) با  87/6 درصد آراء احزاب جبهه متحد دمكراتيك و دمكرات مسيحي در رده هاي بعدي قرار دارند. براساس نتايج انتخابات اخير 13 حزب در پارلمان جديد حضور دارند.د. سياست خارجي آفريقاي جنوبي اصول اعلام شده سياست خارجي آفريقاي جنوبي عبارتند از:تشويق دمكراسي و احترام به حقوق بشر  تلاش در جهت ممانعت از بروز درگيري و تشويق حل و فصل  مسالمت آميز اختلافات  ترويج توسعه پايدار و نابودي فقر آفريقاي جنوبي پيرو سياست عدم تعهد بوده و با حضور فعال در مجامع  بين المللي

نظير سازمان ملل تلاش نموده است كه چهره مستقلي از خود ارائه دهدا. ساس سياست خارجي اين كشور  را  نگاه به كشورهاي قاره آفريقا تشكيل مي دهد.آفريقاي جنوبي در سالهاي اخير ضمن گسترش روابط ديپلماتيك با آمريكاي لاتين، خاورميانه و جنوب آسيا تلاش نموده است كه در بسياري از بحرانهاي سياسي، خصوصا در سطح آفريقا بعنوان ميانجي عمل نمايد كه اين روند بموازات استمرار روابط با كشورهايي نظير ليبي، كوبا و... بعضأ با انتقادهايي از سوي دول غربي بالاخص آمريكا روبرو گرديده است. آفريقاي جنوبي تلاش مي كند كه در منطقه جنوب آفريقا در تمامي ابعاد نقش رهبري را ايفا نمايد. اين كشور در حال حاضر رهبري نهضت عدم تعهد ( NAM) و كشورهاي مشترك  المنافع (كامنولث) را بعهده دارد و پرتوريا بعنوان يكي از پايتخت هاي پر رفت وآمد مقامات سطح بالاي جهان مطرح مي باشد. طي سالهاي گذشته رهبران كشورهاي بزرگ جهان ( آمريكا، انگليس ، فرانسه ،چين و هند و ...) از اين كشور ديدار  داشته اند.منابع طبيعي   طلا (ارزش صادرات طلا در سال 6 ميليارد دلار و سود حاصله از استخراج طلا 5/4 ميليارد دلار است، داراي 40 درصد از كل ذخائر طلاي جهان و 28  درصد از كل توليد طلا در جهان)، الماس، آلوميني__وم و سيليكات آلومينيوم،  پنبه نسوز، كروم، ذغال سنگ، مس، سنگ آهن، سرب، منگز، فسفات، سيليكوم، نقره، تيتانيوم، اورانيوم، روي و غيره. كشاورزي:    در سال 1997 حدود 24020 ميليون راند توليد محصولات مختلف كشاورزي،  دامي و شيلات بوده است كه اين مقدار برابر با 4/54 درصد توليد ناخالص داخلي    اين كشور مي باشد.روابط  دو جانبه جمهوري اسلامي

ايران  و آفريقاي جنوبياز نقطه نظر مناسبات ديپلماتيك در پي برگزاري اولين انتخابات غير نژادي درآوريل 1994 در آفريقاي جنوبي مناسبات ديپلماتيك دو كشور از سر گرفته شد. چند روز پس از آن با اعزام هيئتي از شركت ملي نفت، توانست روابط اقتصادي دو  كشور را بر پايه تبادل نفتي برقرار نمايد. در آن زمان ايران تامين كننده حدود  70 درصد از نفت مورد نياز اين كشور بود. پالايشگاه هاي اين كشور كه در زمان  آپارتايد طراحي شده اند، تا قبل از استقرار كامل حكومت جديد در دست سفيد  پوستان بوده است. روابط سياسي دو كشور در سطح بسيار خوبي قرار داشته و بين دو كشور تاكنون شش دور اجلاس كميسيون مشترك همكاري هاي سياسي و اقتصادي برگزار شده است.  ششمين اجلاس كميسيون مشترك  بين دو كشور در بهمن ماه 1380 در تهران  برگزار گرديد كه اين اجلاس با حضور وزير امور خارجه آفريقاي جنوبي  در راس يك  هيات بلند پايه سياسي و اقتصادي و براي اولين بار، با شركت جمع كثيري از تجار خش خصوصي به نحو بسيار موفقيت آميزي تحقق يافت. لازم به ذكر است كه تاكنون موافقت نامه و يادداشت تفاهم هاي زيادي حدود 13 موافقت نامه) بين دو كشور و  در زمينه هاي سياسي، اقتصادي، تجاري، فرهنگي ، بهداشتي و اجتماعي بين دو كشور به امضاء رسيده است.  در سال 1375 كميسيون مشترك ميان دو كشور برپا شد و سال بعد رياست محترم  جمهوري وقت ايران از آفريقاي جنوبي ديدار كرد. سالانه يك اجلاس كميسيون مشترك  در دو كشور برگزار مي گردد. در بهمن ماه سال گذشته(1380) ششمين كميسيون مشترك بين

دو كشور در تهران برگزار گرديدروابط فرهنگي جمهوري اسلامي ايران با  آفريقاي جنوبيمجموعه تحولات روابط دوجانبه جمهوري اسلامي ايران و  آفريقاي جنوبي  در اين بخش  فهرست وار ارائه مي گردد:- امضاء قراداد همكاريهاي علمي و تكنولوژيكي بين دو كشور.- سفر وزير فرهنگ، هنر، علوم و تكنولوژي آفريقاي جنوبي در راس هيئتي به  جمهوري اسلامي ايران در راستاي اجراي قراردادهمكاريهاي علمي و فن آوري بين  دوكشور       - امضاي يادداشت تفاهم همكاري  بين دانشگاه تربيت مدرس و دانشگاههاي پرتوريا  و كيپ غربي.- شركت اساتيد دانشگاهي از ج . ا .ايران در سمينارهاي علمي در اين كشور و بالعكس- سفر هيئت دانشگاهي جمهوري اسلامي ايران به اين كشور- امضاي يادداشت تفاهم همكاري بين دانشگاه جامع علمي– كاربردي و كميته رؤساي تكنيكنهاي آفريقاي جنوبي         - ايجاد ارتباط با مراكز مطالعاتي و پژوهشي و مرتبط ساختن انان به مراكز مشابه درج، ا، ايران- امضا يادداشت تفاهم همكاريهاي ورزشي بين دو كشور- امضاء يادداشت تفاهم همكاري ها ي جهانگردي بين دو كشور- امضاء  يادداشت همكاريهاي ورزشي بين دو كشور- مبادله متن پيشنهادي موافقتنامه همكار هاي فرهنگي بين دوكشور- امضاء يادداشت تفاهم آموزشي بين دانشگاه الزهراء (س) و دانشگاه يونيسا-  امضاء يادداشت تفاهم  علمي بين دانشگاه علوم پزشكي تهران و دانشكده علوم بهداشتي پرتوريا ويزا و اجازه اقامتمهاجران و افراد بازگشته به ميهنبراي مهاجران جديد و افراد بازگشته به ميهن امتيازاتي در نظر گرفته شده است. اين افراد ميتوانند پس از پرداخت ماليات مربوطه پس اندازهاي خود را به كشور وارد نمايند.ويزا اتباع كشورهاي انگليس ، جمهوري ايرلند و جزاير ويرجين انگليس بطور كلي از دريافت ويزا معاف مي باشند . اتباع

كشورهاي ذيل براي ورود به آفريقاي جنوبي براي مدت اعلام شده نيازي به دريافت ويزا  ندارند مشرو ط به آنكه داراي گذرنامه يا گواهي سفراضطراي باشند.كشورهايي كه اتباع آنها مي توانند بدون محدوديت زمان از كشور آفريقاي جنوبي ديدار نمايند  عبارتند از : استراليا، اتريش، بلژيك، كانادا، دانمارك، فنلاند، فرانسه، آلمان، يونان، ايتاليا، ژاپن، ليختن، اشتاين، لوكزامبورگ، هلند، نيوزيلند، نروژ، پرتغال، اسپانيا، سوئد، سوئيس و ايالت متحده آمريكا، كشورهايي كه اتباع آنها مي توانند حداكثر بمدت سي روز بدون ويزا از خاك آفريقاي جنوبي ديدار نمايند عبارتند از : باربادوس، بليز، بنين، بوليوي، بوتسوانا، كيپ ورده، كاستاريكا، قبرس، مصر، گابن، هنگ كنگ، مجارستان، ساحل عاج، اردن، كنيا، لسوتو، مالاوي، مالزي، موريس، مكزيك، ناميبيا، پرو، سنگال، سيشل، سنگاپور، جمهوري اسلواك، كره جنوبي، سوازيلند، تايلند، تركيه، زامبيا و زيمبابوه (فقط مقامات دولتي) .كشورهايي كه اتباع آنها مي توانند بدون اخذ ويزا حداكثر بمدت نود روز به خاك آفريقاي جنوبي سفر نمايند عبارتند از آرژانتين، برزيل، شيلي، اكوادور، اسرائيل، مالت، پاراگوئه، اروگوئه و ونزوئلااتباع ديگر كشورها براي ورود به خاك آفريقاي جنوبي نياز به اخذ ويزا دارند. اجازه اقامتمتقاضيان واجد الشرايط مي توانند در صورت رعايت شرايط وزارت كشور از نمايندگي افريقاي جنوبي در كشور متبوع خود اجازه كار دائم يا موقت دريافت نمايند . اجازه كار دائم زماني صادر مي شود كه فعاليت متقاضي براي اقتصاد آفريقاي جنوبي مفيد تشخيص داده مي شود، بعنوان مثال وي بتوانند براي اتباع آفريقاي جنوبي فرصتهاي شغلي بوجود آورد يا بتوانند علاوه بر تامين مسكن و ديگر امكانات شخصي خويش مبلغ 5/1 ميليون راند در فعاليتهاي اقتصادي در كشور آفريقاي جنوبي

سرمايه گذاري نمايد.افراد داراي تخصصها و مهارتهاي ويژه مورد نياز در كشور آفريقاي جنوبي نيز مي توانند از وزارت كشور تقاضاي اجازه كار دائم يا موقت نمايند. بطور كلي افراد متقاضي اجازه كار بايد براي گرفتن اجازه كار به نمايندگي سياسي كشور آفريقاي جنوبي در كشور متبوع خويش مراجعه نمايند. متقاضياني كه مايلند از همان بدو امر تقاضاي اقامت دائم نمايند بايد به نمايندگي سياسي كشور آفريقاي جنوبي در كشور خويش مراجعه و درخواست مربوطه را تسليم نمايند.

الگوبرداري

... benchmarkingفرايند كار در الگوبرداري به فرهنگ و شرايط هر محيط وابسته است

الگوبرداريدر جهان امروز و در شرايط رقابتي بازار ، كيفيت محصول و بهره وري به عنوان دو عامل اساسي و مهم در حفظ و بقاي موسسات حرف اول را زده و آنهايي كه از بهره وري و كيفيت بالاتري برخوردار هستند در بازار حضور داشته و ماندگار خواهند ماند . ازين رو اطلاع مداوم از وضعيت بازار و كيفيت و كميت محصولات رقبا و همچنين سيستمها و روشهاي انجام كار آنها براي هر موسسه و شركت رقيب ضروري و اجتناب ناپذير است تا ضمن اينكه از مزيتها و ويژگيهاي برتر رقبا الگوبرداري مي كنند ، خود را به وضعيت بهتري نسبت به آنها برسانند . لذا تنها راهي كه سازمانها مي توانند خود را به سوي بهترينها و پيشرفت و توسعه هدايت كنند اين است كه چشمهايشان را در برابر رقبا و بهترين تجربيات جهاني در تمام زمينه هاي مورد نياز باز نگه دارند . بر اين اساس الگوبرداري (Benchmarking) روشي سيستماتيك است كه سازمانها بوسيله آن مي توانند فعاليتهاي خود را بر اساس بهترين صنعت يا سازمان اندازه گيري و اصلاح كنند

؛ اين روش با فراهم سازي چارچوبي براي سازمانها كه بوسيله آن فعاليتهاي بهترين سازمان مشخص گرديده است و تشخيص وجوه تمايز سازمان موجود با بهترين سازمان ، نشان مي دهد كه چگونه مي توان شكافهاي موجود را پر كرد . الگوبرداري در واقع ابزاري براي بهبود مستمر است و مي تواند توسط انواع سازمانه___اي توليدي و خدماتي به كار گرفته شود .ارزيابي مقايسه اي ، فرايند مستمر اندازه گيري و مقايسه فرايندهاي كاري در برابر فرايندهاي قابل مقايسه در سازمانهاي پيشرو با هدف كسب اطلاعاتي است كه سازمان موردنظر را كمك خواهد كرد تا بهبودها را شناسايي و اجرا كنند . الگوبرداري يك فرايند سيستماتيك و پيوسته از ارزيابي محصولات خدمات و روشهاست كه در مقايسه با رقباي اصلي و يا شركتهايي كه به عنوان پيشگام مطرح هستند انجام مي پذيرد و در واقع ابزاري موثر در دست مديران جهت بهب___ود فرايندهاي كاري است. الگوبرداري كه با نام الگوبرداري از بهترينها نيز معروف است با شناخت سازمان يا سازمانهايي به عنوان بهترين ، تكنيك هايي را معرفي مي كند كه مي توان با آن شكاف موجود بين يك سازمان تا سازمان پيشرو را پر كرد يا به حداقل رساند .واژه Benchmarking قبل از اينكه در ادبيات مديريت مطرح شود ، در علوم مهندسي ساختمان و نقشه برداري به كار گرفته شده است . بدين معني كه Benchmarking شاخصي است كه ساير نقاط و موقعيتها ، خود را با آن مقايسه كرده و تطبيق مي دهند ؛ در دهه اخير بهره گيري اين واژه در مديريت و مهندسي نيز كاربرد يافته و تعاريف چندي از آن شده است كه همگي مفهوم مشتركي را مطرح مي كنند ؛ از جمله

:1- Benchmarking عبارت است از جستجو براي يافتن بهترين تجربيات صنعت و يا خدمات براي رسيدن به بالاترين سطح عملكرد .2- Benchmarking عبارت است از توجه بيروني بر فعاليتها ، وظايف تخصصي يا عمليات داخلي يك موسسه به منظور اصلاح و بهبود مستمر .3-  Benchmarkingيعني مقايسه و ارزيابي خود با ديگران به منظور كشف تجربيات برتر آنها و جبران فاصله موجود .4- Benchmarking عبارت است از يك فرايند پژوهشي دائمي كه سازمان را به سمت بهترين شدن در مقايسه با رقبا سوق مي دهد .مركز بهره وري و كيفيت آمريكا(APQC)  نيز الگوبرداري Benchmarking) را فرآيند تعريف ، تشخيص و تطابق يافتن با اقدامات و فرايندهاي سازمانهاي برجسته در سطح دنيا ، به منظور افزايش عملكرد سازمان خود تعريف مي كند .استفاده از روش الگوبرداري بعنوان ابزار برنامه ريزي تاكتيكي در دنياي تجارت و سازمانها نيز بوسيله شركت تجاري زيراكس در اواخر دهه 1970 آغاز گرديد ؛ ژاپني ها تلاش كردند تا با آن دسته از شركتهاي آمريكايي آشنا شوند كه دستگاه كپي را با كيفيت بالاتر اما با هزينه توليد كمتر توليد مي كردند .Benchmarking هم يك نگرش و تفكر زيربنايي است و هم يك ضرورت كه اين ضرورت به طور خلاصه ناشي مي شود از :1- رقابت جهاني و وجود شرايط رقابتي در بازار كار .2- پيشرفتهاي سريع و قابل توجه در علم و تكنولوژي .3- پيشرفتهاي سريع در تكنولوژي اطلاعات .4- پيشرفتهاي قابل توجه و دايم دانش مديريت .5- ضرورت رعايت استانداردهاي كيفيت و تكامل طبيعي TQM (مديريت كيفيت فراگير) .در كل چنين مي توان گفت كه ارزيابي مقايسه اي يكي از موثرترين شيوه ها در جهت بهبود سازمان است . امروزه مديريت هر سازمان

مي تواند با الگوبرداري از سازمانهاي موفق روشهاي برتر را براي بهبود مستمر كارايي در سازمان خود پيدا كرده و آنها را پياده سازي كند . الگوبرداري نه تنها مي تواند يك تكنيك تشخيص مشكلات باشد بلكه مي تواند در روابط طراحي فرايندها نيز كمك شاياني به طراحان كند . الگوگيري به واقع پاسخي براي تنظيم اين سوال است كه هنگامي كه احتياج به بهبود تشخيص داده مي شود استانداردهاي عملكرد بايد در چه سطحي تنظيم شوند . تشخيص سطوح عملكرد سازمانهاي موفق و فهميدن چگونگي انجام آن ، تشخيص اينكه ديگران چگونه مي توانند براي تغيير در سازمان ايجاد انگيزه كنند و اشتباهات خود را به حداقل برسانند و تشخيص شكافهاي موجود بين عملكرد سازمانهاي موفق با ديگر سازمانها و كم كردن فاصله بين آنها همگي مي توانند از نتايج الگوبرداري به شمار آيند .مدل هاي مختلف الگو برداريمدل هاي مختلفي را مي توان براي الگوبرداري درنظر گرفت ؛ دو مدل متمايزتر ، الگوبرداري برمبناي مقايسه چه چيزهايي و الگوبرداري برمبناي مقايسه چه كساني هستند . حال به توضيح هريك از موارد ذكر شده مي پردازيم :الف - الگوبرداري برمبناي اينكه چه چيزهايي باهم مقايسه شوند :اين مدل با عنوان چه چيزهايي با هم مقايسه شوند شامل انواع ذيل است :1- مقايسه براساس عملكرد : در اين نوع از الگوبرداري ، سازمانها و صنايع معيارهاي عملكرد را با هم مقايسه مي كنند ؛ به عنوان مثال يك سازمان در زمينه معيارهاي مالي و يا معيارهاي عملياتي خود را با سازمان پيشرو مقايسه مي كند .2- مقايسه براساس فرايندهاي كاري : در اين مدل روشها و فرايندهاي كاري سازمانها با يكديگر مقايسه مي شوند ؛ به عنوان

مثال يك سازمان فرايندهاي لازم براي توليد يك محصول خاص را با فرايندهاي سازمان پيشرو مقايسه مي كند .3- مقايسه راهبردي : در اين مدل استراتژي سازمانها با يكديگر مقايسه مي شوند ؛ به عنوان مثال استراتژي فروش سازمانها ، استراتژي خريد سازمانها ، استراتژي توليد و مواردي ازين دست با يكديگر مقايسه شده و بهترين سازمان از جهت اتخاذ استراتژي مربوطه مورد مقايسه قرار مي گيرد .ب - الگوبرداري برمبناي اينكه چه كساني با هم مقايسه شوند :اين مدل با عنوان چه كساني با هم مقايسه شوند شامل موارد ذيل است :1- الگوبرداري داخلي : كاربرد اين مدل از الگوبرداري معمولا در شركتها و سازمانهاي بزرگ است ؛ از آنجا كه يك سازمان بزرگ از زيرمجموعه هاي زيادي تشكيل شده است در اين حالت يك بخش يا يك صنعت با بخش يا صنعت ديگر از زيرمجموعه اصلي يا مادر مقايسه مي شود و به واقع مقايسه داخلي بين بخشه___اي مختلف يك سازمان بزرگ انجام مي پذيرد ؛ به عنوان مثال مي توان به شعبه هاي مختلف IBM در كشوره___اي متعدد اشاره كرد .2- الگوبرداري رقابتي : در اين حالت محصولات مشاب_ه از دو شركت رقيب مورد مقايسه قرار مي گيرند . الگوبرداري رقابتي به واقع تعميم تجزيه وتحليل رقيب و بخشي از فعاليتهاي تجزيه وتحليل رقيب بشمار مي رود ؛ در اين حالت بجاي تمركز بر روي عملكرد متوسط صنعت خود ، روي بهترين رقيب تمركز كرده و او به عنوان بهترين الگو درنظر گرفته مي شود .3- الگوبرداري كاركردي : در اين حالت بحث روي مقايسه كاركردهاي مختلف است ؛ به عنوان نمونه فعاليت توزيع يك شركت با فعاليت توزيع شركت ديگر مقايسه مي شود

. در اين حالت الزامي وجود ندارد كه توليدات دو شركت حتما يكسان باشند .4- الگوبرداري ژنريك : در اين حالت حد و مرزي براي الگوبرداري وجود ندارد ؛ الگوبرداري ژنريك يك حالت ساختگي و تصنعي است . در اينجا با ساخت يك مدل فرضي بهترين الگوبرداري صورت مي گيرد و تمركز بر روي فرايندهاي كاري ممتاز و عالي است ؛ اين نوع الگوگيري بسيار موثر ولي درعين حال دشوار است .نكات مورد توجه در الگو بردارييكي از موانع بر سر راه الگوبرداري امتناع از دادن اطلاعات به رقباست . معمولا سازمانهاي پيشرو از دراختيار گذاشتن اطلاعات خود ممانعت بعمل مي آورند ؛ خودبيني و غرور نيز مي تواند از پيشبرد اهداف و بكارگيري الگوبرداري جلوگيري كند . نداشتن صبر وحوصله در مراحل مختلف و مخصوصا مراحل اوليه الگوگيري مي تواند از آفتهاي آن بشمار آيد . بايد توجه داشت كه الگوبرداري فقط شامل بحثهاي كيفي نيست ، الگوگيري شامل تجزيه وتحليل كيفي و كمي است ؛ معمولا كمك گرفتن از مشاوران خوب است ولي نبايد بر مشاوران زياد تاكيد كرد . استفاده از كارشناسان داخلي مي تواند بسيار ثمربخش تر باشد ؛ بايد توجه داشت كه اگر سازمان الگوپذير ، خود در فرايند جمع آوري اطلاعات و داده ها دخالتي نداشته باشد ، الگوبرداري نمي تواند براي آن سازمان بهبودي حاصل كند ؛ افراد درون سازمان حتما بايد در اين امر شركت كنند ؛ ذكر اين نكته لازم است كه الگوبرداري فقط مقايسه اعداد و ارقام نيست ، همچني__ن يك فعاليت كوتاه و يك مرحله اي نيست كه يك شبه براي سازمان بهبودي به ارمغان آورد . براي تحقق اهداف نهايي الگوبرداري بايد مراحل آنرا با

دقت ، صبر و حوصله به انجام رسانيد .گام هاي اساسي در الگوبردارياصولا فرايند كار در الگوبرداري به فرهنگ و شرايط هر محيط وابسته است اما به طور كلي در هر شرايط پنج مرحله كلي به شرح زير حاكمند كه الگوي كلي كار را تعريف مي نمايند :1- برنامه ريزي (Planning) :براساس تجارب ، برنامه ريزي مهمترين فاز فرايند الگوگيري است ؛ در اين مرحله انتخاب بخش م__وردنظر جهت الگوبرداري انجام مي گيرد . طبعا اين انتخاب بر اساس استراتژي سازمان و مشكلات موجود است ؛ پس از آن مي بايست تيم الگوگيري تشكيل شود . افراد اين تيم بر اساس نوع پروژه موردنظر انتخاب مي شوند و قطعا اين تيم مي بايست با مديريت ارشد در ارتباط باشد ؛ اين ارتباط مي تواند از طريق يكي از مديران كه عضو تيم است نيز انجام پذيرد . شناخت كامل و مستندسازي كاري كه بايد الگوگيري شود ، همچنين تشخيص مشكلات و گلوگاهها در اين مرحله صورت مي پذيرد . تعيين معيارهاي ارزيابي و شاخصهاي مقايسه نيز جزء اين مرحله است . اقدامات لازم در اين مرحله به اين صورت خلاصه مي شود :1- انتخاب فرايندي كه بر اساس استراتژي شركت بايد الگوپذير شود .2- تشكيل تيم الگوبرداري .3- درك و مستندسازي فرايندي كه الگوپذير مي شود .4- ايجاد معيارهاي اندازه گيري عملكرد فرايند (كيفيت ، زمان ، هزينه)2- جستجو و بررسي (Searching) :شناسايي شركتها و سازمانهاي پيشرو ، جستجو براي بهترين فرايند و جستجو براي پيداكردن سازمانهايي كه عملكرد بهتري دارند در اين مرحله صورت مي پذيرد . پس از پيداكردن سازمانهاي موردنظر ، از بين آنها بهترين انتخاب شده و برقراركردن ارتباطات اوليه با آن سازمان آغاز

مي شود . اقدامات لازم در اين مرحله نيز به اين صورت خلاصه مي شود :1- طراحي فهرستي از معيارهايي كه يك شركت الگوده مطلوب بايد داشته باشد .2- جستجوي شركاي الگوده مستعد و بالقوه .3- مقايسه نامزدها و انتخاب بهترين شريك مناسب براي الگوگيري از آن .4- برقراري تماس با شريك انتخابي و بدست آوردن پذيرش براي شريك شدن در بررسي .3- مشاهده (Observing) :در اين مرحله هدف اصلي شناخت حاصل كردن و مطالعه فرايندهاي سازمان پيشرو است كه قطعا نياز به جمع آوري اطلاعات دارد ؛ اطلاعات موردنظر مي توانند در سه سطح جمع آوري شوند : شناسايي سطح عملكرد سازمان پيشرو ، شناخت روش كار و شناخت عوامل ايجادكننده و محرك جهت عملكرد بهتر . در اين فاز با شناسايي نيازهاي اطلاعاتي ، اطلاعات موردنظر جمع آوري شده و توسط ابزارهاي مختلف به صورت خلاصه شده و جامع درخواهند آمد . اقدامات لازم در اين مرحله عبارنتد از :1- تشخيص نيازهاي اطلاعاتي .2- انتخاب روش يا وسيله براي جمع آوري اطلاعات و داده ها .3- مشاهده و بسط .4- تجزيه و تحليل (Analysis) :هدف اصلي در اين فاز تعيين تفاوت و شكاف بين سطح عملكرد موجود و عملكرد مطلوب است. در اين مرحله مي بايستي علل ريشه اي اين اختلاف شناسايي شده و عوامل آن مورد بررسي دقيق قرار گيرند . براي اين كار مي بايست اطلاعات را بدرستي دسته بندي كرد ؛ بيشترين تاكيد بر اطلاعات مفيد است . پس از آن با پردازش اطلاعات فواصل موجود شناسايي شده و علل اصلي شكافهاي موجود تشخيص داده مي شود . روش انجام كار بدين صورت است :1- مرتب سازي و جمع آوري داده ها و اطلاعات .2-

كنترل كيفيت اطلاعات و داده ها .3- نرمال سازي داده ها .4- تشخيص فاصله و شكاف در عملكرد .5- تشخيص علل فاصله عملكرد .5- تطبيق (Adapting) :بدان معنا كه سياستي كه بر اساس آن عمل الگوبرداري انجام شده است مي بايستي موردپذيرش قرار گيرد ؛ هدف اصلي از اين كار ايجاد تحول و بهبود است . بنابراين اطلاعات به دست آمده و روشهاي اجرايي جهت تحقق اهداف مي بايست مورد توافق و پذيرش كل سازمان باشد . براي اين امر مي بايست نظر ديگران جلب شده و آنها متقاعد شوند ؛ پس از آن مي بايست طرح اجرايي را تهيه و سپس آن را پياده سازي كرد . قطعا مي بايست بر ميزان پيشرفت نظارت دقيق داشت تا اهداف موردنظر محقق شوند . روند فوق به چرخه الگوبرداري نيز معروف است . روش انجام كار عبارت است از :1- اطلاع دادن يافته هاي مرحله تحليل و فراهم كردن زمينه پذيرش آنها .2- ايجاد اهداف عملياتي براي بهبودها .3- طراحي يك برنامه اجرا براي بهبودها .4- اجراي برنامه بهبود .5- نمايش پيشرفت كار .6- اتمام بررسي با يك گزارش نهايي و بررسي از طريق بازخورد .* منبع: http://ieir.ir/Post-66.ASPX

Benchmarking

Benchmarking Partners™ is an industry analysis, consulting, and software firm based in Cambridge,Massachusetts. We are a leader in developing CEO-team programs for industry-specific best practices,on-going value measurement, and sales force transformation.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109