مديريت اجرايي

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: مديريت اجرايي/ www.modiryar.com

ناشر :www.modiryar.com

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1391.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه , رايانه

موضوع:مديريت - اجرائي

EMBA و MBA

، 8 دي 1387 ، 19:56

مقايسه EMBA  و MBAمدي_ريت اجرايي در ايران و در مقطع كارشناسي ارشد به سه گرايش تقسيم مي شود

خلاصه : در سال هاي اخير، رشته "مديريت اجرايي" براي عده اي جذاب به نظر رسيده و به اعتقاد آنان اين رشته بنا به دلايلي MBA اي با ويژگي هاي مثبت مضاعف مي باشد.مقايسه EMBA  و MBAمجموعه مدي_ريت اجرايي در ايران و در مقطع كارشناسي ارشد به سه گرايش: 1) م_ديريت اج_رايي2  MBA (3)  مديريت امور شهري تقسيم مي شود.مديريت اجرايي مخفف كلمه Executive Master of Business Administration   و MBA مخفف كلمه Master of Business Administration مي باشد كه در اين جا براي سهولت تنها از نام مخفف MBA  استفاده مي كنيم.ضرايب دروس امتحاني مديريت اجراييضرايب دروس امتحاني مديريت اجرايي به صورت زير مي باشد:1.  زبان عمومي و تخصصي( انگليسي) : 12. استعداد و آمادگي تحصيلي ويژه رشته مديريت : 23. دانش مسايل روز در زمينه مديريت مؤسسات توليدي , خدماتي   و عمراني  : 24. نظريه هاي عمومي مديريت : 25. زبان فارسي : 16.  رياضيات عمومي 1و 2 دوره فني و مهندسي : 0ضرايب دروس امتحاني مديريت MBA ضرايب دروس امتحاني مديريت MBA به صورت زير مي باشد:1. زبان عمومي و تخصصي ( انگليسي) : 22. استعداد و آمادگي تحصيلي ويژه رشته مديريت : 23. دانش مسايل روز در زمينه مديريت مؤسسات توليدي , خدماتي  و عمراني  : 04. نظريه هاي عمومي مديريت : 1.55.

زبان فارسي : 06. رياضيات عمومي 1و 2 دوره فني و مهندسي : 2.5 در سال هاي اخير، رشته "مديريت اجرايي" براي عده اي جذاب به نظر رسيده است و به اعتقاد آنان اين رشته بنا به دلايلي MBA اي با ويژگي هاي مثبت مضاعف مي باشد. در حالي كه عده اي نيز معتقدند دانشجويان MBA به مراتب آموزش هاي كاملتري در زمينه مديريت مي بينند.در حالي كهMBA با تئوري هاي روز مديريت مرتبط است، كساني كه در رشته مديريت اجرايي تحصيل مي كنند يا تحصيل كرده اند سعي در افزايش تجارب شخصي دارند.مديريت اجرايي مدنظر اشخاص باتجربه است كه به طور آگاهانه قصد دارند، توانايي خود را براي شكل دهي ايده هايشان بالا ببرند تا مهارت در مديريت. در مقابل،MBA مورد تقاضاي جوانترهاست كه تمايل دارند مهارتشان را در مديريت بالا ببرند.در مديريت اجرايي ديد مديريتي تر است اما در MBA نگاه فني به مسائل مديريتي بيشتر است.اما آن چه كه در اين ميان مشترك و البته مهم است اين است كه:دوره كارشناسي ارشد MBA به صورت كارشناسي ارشد ناپيوسته و آموزشي است. باتوجه به نام اين رشته، كه نام انگليسي كوتاه شده "كارشناسي ارشد مديريت تجارت" است پيداست كه دوره حداقل با دو سال آموزش همراه است، پس دوره كوتاه مدت مديريت MBA كه توسط برخي موسسات تبليغ مي شود نمي تواند مفهوم داشته باشد و كساني كه چنين تبليغي مي كنند در اشتباهند و بايد نامي مناسب براي دوره هاي مديريتي كوتاه مدت خود انتخاب كنند تا داوطلبان را نيز دچار اشتباه نكنند. اين دوره در اكثر نظامهاي آموزش عالي كشورهاي پيشرفته

و در حال توسعه ارائه ميشود . باتوجه به اينكه فارغ التحصيلان رشته هاي مختلف و به خصوص رشته هاي فني و مهندسي   وارد اين دوره مي شوند و بايد با مباني و اصول مديريت علمي و دانش روز مديريت در حوزه هاي مختلف آشنا شوند، طول دروه حداقل 2 و حد اكثر 3 سال بوده و تعداد واحدهاي لازم براي فارغ التحصيل شدن بر خلاف ساير فوق ليسانسها كه 36 واحد است 58 واحد درسي است. بنابراين دانشجويان اين دوره، مانند ساير دانشجوياني كه در ساير نقاط جهان در اين رشته به تحصيل مي پردازند، براي تكميل دوره خود در طي 2 سال يا 4 ترم بايد به طور متوسط در هر نيمسال تحصيلي حدود 14 واحد درسي را بگذرانند. به اين لحاظ دوره كارشناسي ارشد MBA ، دوره سنگين و پر كاري است و دانشجوياني كه وارد اين دوره ميشوند بايد از لحاظ استعداد و فرصت مطالعه و تحصيل در وضعيت خوبي قرار داشته باشند.در پايان ذكر اين نكته شايد خالي از لطف نباشد كه امروزه MBA   حتي با گرايش هايي مانند تجارت الكترونيك و فن آوري اطلاعات نيز ارائه مي شود كه نشان از انعطاف پذيري بالا و نياز روز افزون به فارغ التحصيلان اين رشته است.

چرا MBA

مديريت اجرايي و اداره و راهبري موثر و كارآمد سازمان يا يك بخش تخصصي

توسعه كشور و ارتقاء استاندارد زندگي در آن مستلزم بهبود و ارتقاء كيفيت مديريت در سازمان هاي اقتصادي و اجتماعي است. با بهبود مديريت است كه ميتوان بهره وري را افزايش داد و از ظرفيت ها و امكانات موجود كالا و

خدمات بيشتري را توليد نمود و ظرفيت هاي زيادتري را بوجود آورد.بهبود مديريت نيز مستلزم آگاهي و تسلط به دانش مديريت است. امروزه مديريت به عنوان يكي از شاخه هاي معرفت بشري پيشرفت زيادي نموده است و آموزش و تحقيق در زمينه آن گسترش فراواني يافته است. با توجه به اهميت مديريت در رشد و ارتقاء سازمانها و جوامع، نظام هاي آموزش عالي كشورها آموزش و تحقيق در حوزه مديريت ايجاد رشته كارشناسي ارشد مديريت (MBA) در كشورهاي مختلف جهان است. اين رشته به سرعت ابتدا در آمريكا و كشورهاي صنعتي و سپس در كشورهاي در حال توسعه موفق، گسترش يافته است.اهداف MBAاگر بخواهيم تعريفي دقيقتر از اهداف MBA داشته باشيم بايد توجه داشت كه هدف اين دوره پذيرش فارغ التحصيلان دوره هاي كارشناسي رشته هاي مختلف و به ويژه رشته هاي فني و مهندسي و پرورش افرادي است كه قادر باشند در زمينه هاي ذيل انجام وظيفه نمايند: * اداره و راهبري موثر و كارآمد سازمان يا يك بخش تخصصي از آن نظير بخش هاي توليدي، بازاريابي و فروش، اطلاعات و مالي * ايجاد تحول در يك بخش تخصصي سازمان * طراحي، هدايت و رهبري تحول در كل سازمان پس از كسب تجارب عملي در مديريت * كارآفريني با ايجاد فعاليت هاي جديد در درون سازمان هاي جديد * ارائه خدمات مشاوره اي و مطالعاتي در زمينه هاي مزبور به مديران سازمانهاي اقتصادي و اجتماعيچرا MBAاگر مي خواهيد خود را قانع كنيد كه چرا بايد MBA را انتخاب كنيد، كار دشواري نخواهيد داشت. جايگاه MBA در دنياي امروز امكان ادامه تحصيل در برترين دانشگاههاي

داخل و خارج را در اختيار شما رار خواهد داد. در صورتي كه زمينه شغلي مد نظر شما باشد، با توجه به اينكه اين رشته بسيار نوپاست و با استقبال شديد سازمانها نيز مواجه شده است مي توان بازار كار بكر و دست نخورده آن نظر داشت، هرچند در آمريكا علي رغم سابقه 80 ساله هنوز بازار كار بسيار وسيعي در اختيار فارغ التحصيلان قرار دارد. در ايران نيز آمارهاي فعلي نشان از تضمين شغل در آينده دارد. MBA قابليتهاي شما را وراي تخصصي كه اكنون داريد توسعه خواهد داد و شما را به شخصي مبدل خواهد كرد كه هيچ سازماني قادرنخواهد بود به راحتي از روي تخصص شما عبور كند.

MBA در زندان

جان واسكز در اوقات فراغت خود سعي مي كند ايده تجاري خود كه تاسيس يك شركت خدمات فني است را به مرحله اجرا درآورد. او همانند اكثر افرادي كه مي خواهند كارآفرين شوند تعطيلات خود را صرف طرح تجاريش مي كند. يافتن مشتري و پيدا كردن منابع بالقوه اي كه مي توانند طرح او را تامين مالي نمايند از كارهايي است كه او انجام مي دهد. او شبها نيز در كلاسهاي مديريت يك دانشگاه محلي شركت مي كند. آقاي واسكز كه اسپانيولي را به راحتي صحبت مي كند مي گويد " ايده من تعمير و نگهداري كامپيوتر براي كساني است كه نمي توانند انگليسي صحبت كنند. من ليست كاملي از مشتري ها را تهيه كرده ام و اميدوارم كه در مدت شش ماه كار تمام وقت طرحم را عملياتي كنم. اما آقاي واسكز يك كارآفرين معمولي آن طور كه شما فكر مي كنيد نيست.

او تقريبا نيمي ازعمرش را در زندان سپري كرده است، 12 سال به خاطر اقدام به قتل و اخيرا 2 سال به خاطرسرقت.وقتي او براي دومين بار به زندان افتاد سعي كرد خودش را تغيير دهد. پس از اينكه گواهينامه مهارت در تعمير و نگهداري كامپيوتر را گرفت در برنامه كارآفريني زندان1(Pep) ثبت نام كرد. اين برنامه يك دوره چهارماهه است كه توسط مديران داوطلب و دانشجويان  مديريت بيزنس تدريس مي شود و به زندانيان آموزش داده مي شود كه چگونه يك كسب و كار راه اندازي كرده و توسعه دهند.برنامه يك دوره (Mini-mba) شامل بحث و سمينار در مورد امور مالي و حسابداري و چگونگي نوشتن، سخنراني در مجامع عمومي و تكنيك هاي مصاحبه است كه زندگي شخصي و حرفه اي صدها زنداني را تغيير داده است و آنها را براي ورود مجدد به جامعه آماده كرده است. من افرادي را ملاقات كردم كه هرگز در طول زندگيم ملاقات نكرده بودم، مديران ميليونر و دانشجويان mba از سراسر كشور كه دانشجوياني از هاروارد و MIT را نيز شامل مي شدند.آقاي واسكز اضافه مي كند: آنها عزت نفسم را به من برگرداندند" من تقريبا از زندگيدست كشيده بودم اما Pep به من آموخت كه زندگي تمام نشده است."تا به امروز بيش از 300 زنداني از اين دوره هاي ابتكاري فارغ التحصيل شده اند.اكثريت قريب به اتفاق آنها – 98 درصد- شغل ثابتي يافته اند و حدود 40 نفر بيزنس شخصيخود را راه اندازي كرده اند. تنها تعداد بسيار محدودي از فارغ التحصيلان اين دوره ها دوبارهمرتكب جرم شده اند.كاترين روهر كه در سال 2004 اين

برنامه را تاسيس كرد و اكنون مدير اجرايي برنامه است، مي گويد: زندان براي بزهكاران مانند يك دانشگاه است. ما يك جايگزين را براي آنهاايجاد كرده ايم تا پس از آزادي، ديگر به كار فروش مواد مخدر و باندهاي تبهكاري بر نگردند.رهبران گروههاي تبهكاري افرا د با نفوذي هستند، اگر ما با آنها برخورد كنيم با اقوام،همسايگان و زيردستان آنها برخورد كرده ايم، بنابراين كل جامعه از اين كار سود مي برد.بنا به گفته خانم روهر ورود به اين برنامه رقابتي است. او زندانياني را انتخاب مي كند كه در كارهاي تبهكاري موفق بوده اند. كساني كه باندهاي تبهكاري را رهبري مي كرده اند ويا اينكه در فروش مواد مخدر موفق بوده اند. اينها افرادي هستند كه مسائل مربوط به فروش،بازاريابي و سود را به خوبي مي دانند خانم روهر اضافه مي كند " اين افراد نحوه اجرا رامي دانند، چيزي كه آنها نمي دانند مديريت ريسك است زيرا آنها شكست خورده هستندجان جكسون مدير ارشد شركت Price Gregory - شركت سازنده خط لوله هيوستون – كهدر هيئت ناظر برنامه فعاليت مي كند، مي گويد:  مهارتهاي كارآفريني فراواني در زندانوجود دارد كه اگر به درستي هدايت شوند، با كمي كمك و راهنمايي، اين افراد مي توانند درجهت اجراي اين مهارتها حركت كنندخانم روهر ايده اجراي اين برنامه را زماني كه در يك شركت خصوصي در نيويورككار مي كرد در ذهن داشت. يك همكار او را به بازديد از يك زندان در تگزاس دعوت كردمن بدترين فكرها را مي كردم. فكر مي كردم مي خواهم به بازديد از يك باغ وحش بروم تاتعدادي حيوان زنداني شده

را ببينم خانم روهر اضافه مي كند " اما به جاي آن موجودات انساني را ديدم، افرادي را ديدم كه توبه كرده اند، افرادي كه تغيير كرده اند. واقعا شرمنده شدم او از تعدادي از مديران دعوت كرد تا در ماههاي بعد ميزبان يك دوره مقدماتي بيزنس درزندان باشندمن فكر مي كردم اگر ما بتوانيم به اين افراد راههاي بيزنس را آموزش دهيم، آنها به كارهاي مجاز و قانوني روي مي آورند. خانم روهر كه مدرك mba خود را از مدرسه بيزنس Hass دانشگاه كاليفرنيا گرفته است، اضافه مي كند:  اين بود كه تصميم گرفتم رقابت طرح هاي تجاري برتر را در زندان شروع كنم او و شوهرش آپارتمان خود در نيويورك را فروختند و به تگزاس آمدند تا برنامه خود را اجرا كنند. خانم روهر شروع به ثبت نام مديران محلي براي تدريس در اين برنامه نمود.بعضي افراد از جمله مايك هامفريز، قائم مقام شركت سرمايه گذاري tangle wood در ابتدابا اين طرح موافق نبودند. اما وي هنگامي كه پروژه را در عمل ديد مجذوب آن شد روحيه اصلاح پذيري بين زندانيان كاملا آشكار است" آقاي هامفريز ادامه مي دهد: اين مردان افرادي هستند كه متعهد شده اند زندگي خود را تغيير دهند و حاضرند همه چيز را بدهند تا روي پايخود بايستند.  در پايان برنامه زندانيان يك طرح تجاري را ايجاد كرده و بودجه بندي و آناليز مالي يك ساله آن را تهيه مي كنند و سپس به صورت شفاهي براي هيئت داوري ارائه مي كنند. برخي از طرح هاي تجاري ارائه شده عبارت است از: هرس درختان، خيابان بندي كردن، چاپ بر

روي تي شرت، ساخت كفش و... خانم روهر از دانشجويان ممتاز mba دعوت مي كند تا به عنوان مشاور در اين طرح ها همكاري كنند. اين مشاوره ها هم در زمينه فكري و هم زمينه ساختاري طرح است و باعث مي شود طرح هاي تجاري زندانيان واقع گرايانه و عملي باشد.امروز برنامه، دانشجويان مدارس بيزنس معتبري همچون استانفورد، رايس و مدرسه وارتوندانشگاه پنسيلوانيا را نيز به عنوان مدرس در اختيار دارد.كاتارينا لاورز دانشجوي سال دوم مدرسه مديريت Sloan دانشگاه MIT در اجراي يك طرح تجاري به يكي از زندانيان مشاوره مي دهد. چون زندانيان به اينترنت دسترسي ندارند او تحقيقات بازار و اطلاعاتي در زمينه قيمتها را براي او تامين مي كند. او مي گويد" دوست داشتم به كساني كمك كنم كه ديگران آنها را ترك كرده انداستفن نلسون يكي از دانشجويان Pep كه به خاطر دزدي پنج سال زندان را تحمل كرده است اميدوار است بتواند يك تعميرگاه خودرو تاسيس كند. او با دانشجويان mba دانشگاه AMتگزاس كار كرده است. او مي گويد" آنها بازخوردها و بسته هاي تحقيقي خوبي كه شاملاطلاعاتي در زمينه بازار و رقباست را در اختيار ما قرار مي دهند.قسمت اعظم بودجه Pep از طرف افراد و بنيادهاي خيريه تامين مي شود اما شركتها نيز مبالغي را به عنوان هديه در اختيار برنامه قرار مي دهند. بودجه سال گذشته برنامه 1.7 ميليون دلار بوده است يعني 680000 دلار بيش از سال 2006 . بودجه امسال برنامه 3.1 ميليون دلار است.برنامه در دارالتاديب كليولند در خارج از هيوستون اجرا مي شود و از بيش از 65 زندان تگزاس دانشجو مي گيرد.

Pep فقط از زندانيان مرد عضو مي گيرد ، عمدتا به اين خاطر كه بيش از 90 درصد زندانيان را مردان تشكيل مي دهند.هنگامي كه زندانيان آزاد شدند مي توانند كلاسها را با راهنمايي مديران و يا اساتيد دانشگاه ادامه دهند تا بتوانند بيزنس خود را شروع كنند. پس از اتمام دروس زندانيان مي توانند براي تامين مالي طرحهاي كوچك از شبكه سرمايه گذاران خيّر برنامه كمك بگيرند.آقاي نلسون عقيده دارد كه حضور در اين برنامه يكي از غرورآميزترين لحظات زندگيش بوده است "خانواده من به بخش آمدند در حاليكه ما كلاه و لباس فارغ التحصيلي پوشيده بوديم وي ادامه مي دهد: پيش از اين من در زندگي هيچ كاري را تمام نكرده بودم. برنامه به مناميد داد. به من آموخت كه بعضي ها را دوست داشته باشم. برخي چيزها در من تغيير كرد 1- Prison Entrepreneurship Programنقل از : http://mba369.blogfa.com/

كارشناسي ارشد مديريت اجرايي

مقدمهمجموعه مديريت اجرايي با هدف پرورش مديراني كارآمد و توانمند كه قابليت ارتقاي مستمر بهره وري سازماني را داشته باشند طرحريزي شده و در جمع گزينه هاي موجود براي ادامه تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد قرار گرفته است. اين مجموعه داراي 3 گرايش «مديريت اجرايي» ، «MBA» و «مديريت شهري» است كه تفاوت اين گرايشها را مي توان در رويكرد هر يك از آنها در تعالي سازمان دانست. صرفنظر از گرايش «مديريت شهري» كه نيازمند 5 سال سابقه كار مديريتي بوده و با هدف فراهم آوردن سطح آموزش بالاتر براي مديران كنوني ايجاد گرديده است، تفاوت دو گرايش ديگر (مديريت اجرايي و MBA) در رويكرد كمي و كيفي آنها به موضوعات كلان مديريتي در سازمانهاست.

MBA با جذب دانش آموختگان رشته هاي فني مقطع كارشناسي و با تاكيد بر مباحث كمي در مقطع كارشناسي ارشد سعي بر آن دارد تا راهكارهايي نو براي تلفيق بازاريابي بين الملل ، تجارت الكترونيك و روشهاي رو به رشد كسب و كار براي ارتقاء سازمان ارائه نمايد. مديريت اجرايي با نگاهي كيفي و با به خدمت گرفتن ابزارهاي مالي و اقتصادي، سيستمهاي اطلاعات مديريت و توسعه نوآوري ، سعي برآن دارد تا سازمان را در جهت دستيابي به اهداف خود ياري نمايد.تعريف و هدف گرايش MBAاگر محبوبيت رشته هاي دانشگاهي در مقطع تحصيلات تكميلي را در كشورهاي پيشرفته بر اساس استقبال عمومي رتبه بندي كنيم، در نهايت سه رشته برتر به ترتيب عبارتند از: حقوق، پزشكي و MBA كه رشته MBA در اين ميان در صدر قرار مي گيرد.هر فردي بدون هيچ پيش زمينه اي ازتوانايي و مهارت، قادر است يك قايق را در يك رودخانه آرام به حركت درآورد؛ اما هدايت همين قايق در يك درياي طوفاني و مواج هرگز بدون تجربه و مهارت امكان پذير نيست. به همين ترتيب در دنياي كنوني كه عصر اطلاعات و ارتباطات است، نمي توان ادار يك سازمان را به فردي كه فاقد مهارتهاي پيچيدة مديريتي است سپرد.دوره كارشناسي ارشد مديريت (MBA) يا Master of Business Administration به منظور پرورشي مديران كارآمد جهت ادارة سازمانهاي اقتصادي – اجتماعي، توليدي و خدماتي طراحي شده است. هدف اين دوره پذيرش فارغ التحصيلان دوره هاي كارشناسي در رشته هاي مختلف به خصوص رشته هاي فني و مهندسي افرادي است كه قادر باشند در زمينه هاي ذيل انجام وظيفه نمايند.1)اداره و راهبري موثر و كارآمد سازمان با يك بخش تخصصي از آن

نظير بخش هاي توليدي، بازريابي و فروش اطلاعات2)ايجاد تحول در يك بخش تخصصي سازمان3) طراحي، هدايت و رهبري تحول در كل سازمان پس از كسب تجارب عملي در مديريت4) كارآفريني با ايجاد فعاليت هاي جديد در درون سازمان و يا ايجاد سازمانهاي جديد5)ارائه خدمات مشاوره اي و مطالعاتي در زمينه هاي مزبور بر مديران سازمانهاي اقتصادي و اجتماعيافرادي كه در اين دوره پذيرفته مي شوند حداقل دوره كارشناسي را در يكي از رشته هاي دانشگاهي گذرانده و با حوزة تخصصي دوره كارشناسي آشنايي پيدا كرده اند. اين افراد پس از فرا گرفتن دانش مديريت و تمرين مهارت هاي مديريتي در اين دوره (مديريت سازمان) نيروهاي ارزنده اي خواهد شد كه مي توانند با تركيب دانش تخصصي و مديريتي خود در جهت تحقق هدف هاي بالا نقش مهمي در بهبود مديريت جامعه ايفا نمايند.طول دوره MBA  دوره كارشناسي ارشد مديريت (MBA) بصورت كارشناسي ارشد ناپيوسته و آموزشي است با توجه به اينكه فارغ التحصيلان رشته هاي مختلف و به خصوص رشته هاي فني و مهندسي وارد اين دوره مي شوند و بايد به مباني و اصول مديريت عملي و دانش روز مديريت در حوزه هاي مختلف آشنا شوند. طول دوره حداقل 2 و حداكثر 3 سال بوده و تعداد واحدهاي لازم براي فارغ التحصيل شدن 57 واحد درسي است.شرايط ورود به MBAدانشجويان ورودي به اين دوره از فارغ التحصيلان زبده رشته هاي مختلف با شرايط ذيل پذيرفته خواهند شد:الف- داشتن شرايط عمومي ورود به آموزش عاليب- داشتن حداقل گواهينامه كارشناسي مورد تأييد وزارت علوم و تحقيقات و فنآوري يا وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي در رشته هاي مورد قبولج- قبولي در آزمون وروديد- قبولي در مصاحبه تخصصي سنجش علاقه و آمادگي تحصيلي براي رشته مديريت.ضرورت

و اهميتتوسعه كشور و ارتقاء استاندارد زندگي در آن مستلزم بهبود و ارتقاء كيفيت مديريت در سازمانهاي اقتصادي و اجتماعي است. با بهبود مديريت است كه مي توان بهره وري را افزايش داد و از ظرفيت ها و امكانات موجود كالا و خدمات بيشتري را توليد نمود و ظرفيت هاي زيادتري را بوجود آورد.تركيب دانش تخصصي دوره كارشناسي و آگاهي و تسلط به دانش و فنون مديريت كارشناسي ارشد، از فارغ التحصيلان اين دوره مديران كارآمد و موثري مي سازد كه در افزايش كارآيي و رشد سازمانهاي اقتصادي – اجتماعي تأثير بسزايي دارند. به خاطر كسب همين توانايي هاست كه سه دهه اخير دوره هاي MBA در كشورهاي مختلف جهان به سرعت گسترش يافته و تنها در كشور آمريكا حدود 800 مؤسسه آموزش عالي دوره MBA ارائه مي دهد.در حال حاضر اين رشته در ميان داوطلبان كارشناسي ارشد از محبوبيت و مقبولي خاصي برخوردار است كه هيچ رشته ديگري در مقام سنجش يا مقايسه با آن قرار ندارد. قابل ذكر است كه اين رشته يكي از 41 رشته اي است كه بر اساس اعلان سازمان سنجش مي توان آن را به عنوان رشته دوم انتخاب نمود.تعريف و هدف گرايش مديريت اجراييمديريت اجرايي با توجه به نياز جامعه رو به رشد امروزين كشور و با هدف تربيت مديراني كه كاركردهاي كلان مديريتي در سطوح مختلف را به گونه اي رشد يافته به اجرا درآورند، در زمره گزينه هاي موجود براي انتخاب در مقطع كارشناسي ارشد قرار گرفته است. تحليل مسائل و ارائه راهكارهاي قابل اجرا براي انواع واحدهاي توليدي و خدماتي، سيستمهاي اطلاع مديريت (MIS) ، مباحث رفتار سازماني و مديريت موثرمنابع انساني و در نهايت برنامه

ريزي و مديريت استراتژيك گوشه اي از موضوعات مورد بحث در مديريت اجرائي هستند كه در مقطع كارشناسي ارشد به تفصيل مورد بررسي قرار مي گيرند. لازم به ذكر است كه دانش آموختگان اين رشته اغلب عهده دار پستهاي مديريتي كلان نظير واحدهاي توليدي- صنعتي بوده و يا در پستهاي حياتي نظير مديريت تاسيسات نفتي و پالايشگاهي ، طرح برنامه هاي كلان اقتصادي براي سازمانها و وزارتخانه ها و ... فعاليت مي نمايند.طول دوره مديريت اجراييدوره كارشناسي ارشد مديريت اجرائي با توجه به جذب فارغ التحصيلان رشته هاي مختلف و نياز به آشنايي با مباحث پايه مديريتي، حداقل 2 و حداكثر 3 سال بوده و بعضا دانش آموختگان كارشناسي براي گذراندن واحدهاي اين دوره با نظر دانشگاه ملزم به اخذ و گذراندن واحدهاي پيش نياز نيز هستند.شرايط ورود به مديريت اجراييداوطلبان پذيرفته شده در مرحله اول آزمون كارشناسي ارشد ناپيوسته در صورتيكه قصد ادمه تحصيل در دانشگاه تهران (واحد قم) و يا سازمان مديريت صنعتي و يا دانشگاه يزد را داشته باشند مشمول طرح آ.ت.ت بوده و مي بايست در مصاحبه حضوري شركت نمايند. در مورد ساير دانشگاههاي پذيرنده، پذيرفته شدگان نياز به داشتن سابقه كار يا حضور در مصاحبه را نخواهند داشت.كنكور مديريت اجراييداوطلبان متقاضي پذيرش در كارشناسي ارشد گرايش مديريت اجرايي مي بايست به سوالات 5 درس پاسخ دهند كه از اين ميان 3 درس زبان انگليسي ، GMAT و تئوريهاي مديريت ميان گرايشهاي مديريت اجرايي و MBA مشترك بوده و داوطلبان مديريت اجرايي بجاي پاسخگويي به سوالات درس رياضي مي بايست 2 درس دانش مسائل روز و زبان فارسي را پاسخ دهند.منابع

مطالعاتيتئوري هاي مديريت (تئوري و سازمان)منابع اصلي1- مديريت عمومي تأليف دكتر الواني2- اصول مديريت تأليف دكتر رضائيان (چاپ جديد)3- مباني و سازمان تأليف: دكتر رضائيان4- رفتار سازماني تأليف گريفين ترجمه: الواني5- تجزيه و تحليل و طراحي سيستم ها تأليف رضائيان منابع تكميلي6- تئوري سازمان تأليف رابينز ترجمه: الواني – دانايي فرد7- تئوري سازمان تأليف دفت ترجمه: پارسائيان – اعرابي8- رفتار سازماني تأليف بلانچارد ترجمه: كبيري 650 صفحه9- رفتار سازماني تأليف رابينز ترجمه: اعرابي – پارسائيان10- رفتار سازماني تأليف رضائيان11- مديريت منابع انساني تأليف ميرسپاسي12- مديريت منابع انساني تأليف سيد جوادين13- مديريت منابع انساني تأليف اطحي و ياميرسپاسي زبان تخصصي1-فرهنگ و دانش مديريت ترجمه خليلي شوريني2- متون تخصصي مديريت: فريمن، استونر، گردآوري كننده: دكتر حسن اسماعيل پور و ونوس3-سؤالات كنكور سال هاي 74 تا 844-  1000 تست زبان تخصصي مديريت تأليف دكتر ونوس5-زبان عمومي (گرامر و لغت در حد متوسط)6-زبان، Management kontzGMAT:مجموعه كتاب هاي منتشر شده دانشكده مديريت اقتصادي دانشگاه شريف، 10 سال سوال هاي مديريت اجرايي يا MBA (83-84)مجموعه سئوالات هوش ازمون هاي استخدامي ادواريGMAT تاليف دكتر صداقتGMAT مجموعه 4 جلدي انتشارات نگاه دانشرياضياتمجموعه گزينه هاي چهار جوابي طبقه بندي شده رياضي كارشناسي ارشد جلد 1 و 2و 3 (دكتر نيكوكار)رياضيات عمومي: توماس – آپوستل – ليتهلد.رياضيات عمومي: دكتر آغاسيتست هاي رياضي سال هاي گذشته رشته هاي فني و مهندسيدانش مسائل روز:كتاب دانش مسائل روز در زمينه مديريت مؤسسات توليدي، خدماتي و طرح هاي عمرانيروزنامه هاي كثير الانتشارزبان فارسيمجموعه كتاب هاي ادبيات فارسي دبيرستان و پيش دانشگاهي

زمينه هاي فعاليت فارغ التحصيلان MBA:فارغ التحصيلان اين دوره با فراگيري دانش و فنون مديريت قادر خواهند بود در زمينه هاي ذيل فعاليت نمايند:• اداره امور واحدهاي ستادي سازمان هاي توليدي

و خدماتي در جهت كمك به مديران اين سازمان ها براي اداره موثرتر سازمان هاي خود.• اداره و راهبردي موثر و كارآمد يك سازمان يا يك بخش تخصصي نظير بخش هاي توليد، تحقيق و توسعه، مالي، فروش، پرسنلي و اطلاعات.• ايجاد تحول در يك بخش تخصصي سازمان با تجديد تشكيلات، رويه ها و شيوه هاي اداري آن بخش.• كارآفريني در يك سازمان براي شروع فعاليت هاي جديد با ايجاد و اداره سازمان هاي جديد.• طراحي تحول در كل يك سازمان.

اهداف مديريت اجرايي-طول دوره و كنكور مديريت اجرايي

يت اجرايي...MBAتعريف و هدف گرايش MBA، طول دوره مديريت اجرايي، كنكور مديريت اجرايي

مقدمهمجموعه مديريت اجرايي با هدف پرورش مديراني كارآمد و توانمند كه قابليت ارتقاي مستمر بهره وري  سازماني را داشته باشند طرحريزي شده و در جمع گزينه هاي موجود براي ادامه تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد قرار گرفته است. اين مجموعه داراي 3 گرايش «مديريت اجرايي» ، «MBA» و «مديريت شهري» است كه تفاوت اين گرايشها را مي توان در رويكرد هر يك از آنها در تعالي سازمان دانست. صرفنظر از گرايش «مديريت شهري» كه  نيازمند 5 سال سابقه كار مديريتي بوده و با هدف فراهم آوردن سطح آموزش بالاتر براي مديران كنوني ايجاد گرديده است، تفاوت دو گرايش ديگر (مديريت اجرايي و MBA) در رويكرد كمي و كيفي آنها به موضوعات كلان مديريتي در سازمانهاست.MBA  با جذب دانش آموختگان رشته هاي فني مقطع كارشناسي و با تاكيد بر مباحث كمي در مقطع كارشناسي ارشد سعي بر آن دارد تا راهكارهايي نو براي تلفيق بازاريابي بين الملل ، تجارت الكترونيك  و روشهاي رو به رشد كسب و كار براي ارتقاء سازمان ارائه نمايد. مديريت

اجرايي با نگاهي كيفي و با به خدمت گرفتن ابزارهاي مالي و اقتصادي، سيستمهاي اطلاعات مديريت و توسعه نوآوري ، سعي برآن دارد تا سازمان را در جهت دستيابي به اهداف خود ياري نمايد. تعريف و هدف گرايش MBA:اگر محبوبيت رشته هاي دانشگاهي در مقطع تحصيلات تكميلي را در كشورهاي پيشرفته بر اساس استقبال عمومي رتبه بندي كنيم، در نهايت سه رشته برتر به ترتيب عبارتند از: حقوق، پزشكي و MBA كه رشته MBA در اين ميان در صدر قرار مي گيرد.هر فردي بدون هيچ پيش زمينه اي ازتوانايي و مهارت، قادر است يك قايق را در يك رودخانه آرام به حركت درآورد؛ اما هدايت همين قايق در يك درياي طوفاني و مواج هرگز بدون تجربه و مهارت امكان پذير نيست. به همين ترتيب در دنياي كنوني كه عصر اطلاعات و ارتباطات است، نمي توان ادار يك سازمان را به فردي كه فاقد مهارتهاي پيچيدة مديريتي است سپرد.دوره كارشناسي ارشد مديريت (MBA) يا Master of Business Administration به منظور پرورشي مديران كارآمد جهت ادارة سازمانهاي اقتصادي – اجتماعي، توليدي و خدماتي طراحي شده است. هدف اين دوره پذيرش فارغ التحصيلان دوره هاي كارشناسي در رشته هاي مختلف به خصوص رشته هاي فني و مهندسي افرادي است كه قادر باشند در زمينه هاي ذيل انجام وظيفه نمايند.1) اداره و راهبري موثر و كارآمد سازمان با يك بخش تخصصي از آن نظير بخش هاي توليدي، بازريابي و فروش اطلاعات2) ايجاد تحول در يك بخش تخصصي سازمان3) طراحي، هدايت و رهبري تحول در كل سازمان پس از كسب تجارب عملي در مديريت4) كارآفريني با ايجاد فعاليت هاي جديد در درون سازمان و يا ايجاد سازمانهاي جديد5) ارائه خدمات مشاوره اي و مطالعاتي

در زمينه هاي مزبور بر مديران سازمانهاي اقتصادي و اجتماعيافرادي كه در اين دوره پذيرفته مي شوند حداقل دوره كارشناسي را در يكي از رشته هاي دانشگاهي گذرانده و با حوزة تخصصي دوره كارشناسي آشنايي پيدا كرده اند. اين افراد پس از فرا گرفتن دانش مديريت و تمرين مهارت هاي مديريتي در اين دوره (مديريت سازمان) نيروهاي ارزنده اي خواهد شد كه مي توانند با تركيب دانش تخصصي و مديريتي خود در جهت تحقق هدف هاي بالا نقش مهمي در بهبود مديريت جامعه ايفا نمايند.طول دوره MBA:دوره كارشناسي ارشد مديريت (MBA) بصورت كارشناسي ارشد ناپيوسته و آموزشي است با توجه به اينكه فارغ التحصيلان رشته هاي مختلف و به خصوص رشته هاي فني و مهندسي وارد اين دوره مي شوند و بايد به مباني و اصول مديريت عملي و دانش روز مديريت در حوزه هاي مختلف آشنا شوند. طول دوره حداقل 2 و حداكثر 3 سال بوده و تعداد واحدهاي لازم براي فارغ التحصيل شدن 57 واحد درسي است.شرايط ورود به MBA:دانشجويان ورودي به اين دوره از فارغ التحصيلان زبده رشته هاي مختلف با شرايط ذيل پذيرفته خواهند شد:الف- داشتن شرايط عمومي ورود به آموزش عاليب- داشتن حداقل گواهينامه كارشناسي مورد تأييد وزارت علوم و تحقيقات و فنآوري يا وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي در رشته هاي مورد قبولج- قبولي در آزمون وروديد- قبولي در مصاحبه تخصصي سنجش علاقه و آمادگي تحصيلي براي رشته مديريت.ضرورت و اهميت:توسعه كشور و ارتقاء استاندارد زندگي در آن مستلزم بهبود و ارتقاء كيفيت مديريت در سازمانهاي اقتصادي و اجتماعي است. با بهبود مديريت است كه مي توان بهره وري را افزايش داد و از ظرفيت ها و امكانات موجود كالا و خدمات بيشتري را توليد نمود و ظرفيت هاي

زيادتري را بوجود آورد.تركيب دانش تخصصي دوره كارشناسي و آگاهي و تسلط به دانش و فنون مديريت كارشناسي ارشد، از فارغ التحصيلان اين دوره مديران كارآمد و موثري مي سازد كه در افزايش كارآيي و رشد سازمانهاي اقتصادي – اجتماعي تأثير بسزايي دارند. به خاطر كسب همين توانايي هاست كه سه دهه اخير دوره هاي MBA در كشورهاي مختلف جهان به سرعت گسترش يافته و تنها در كشور آمريكا حدود 800 مؤسسه آموزش عالي دوره MBA ارائه مي دهد.در حال حاضر اين رشته در ميان داوطلبان كارشناسي ارشد از محبوبيت و مقبولي خاصي برخوردار است كه هيچ رشته ديگري در مقام سنجش يا مقايسه با آن قرار ندارد. قابل ذكر است كه اين رشته يكي از 41 رشته اي است كه بر اساس اعلان سازمان سنجش مي توان آن را به عنوان رشته دوم انتخاب نمود.تعريف و هدف گرايش مديريت اجرايي :مديريت اجرايي با توجه به نياز جامعه رو به رشد امروزين كشور و با هدف تربيت مديراني كه كاركردهاي كلان مديريتي در سطوح مختلف را به گونه اي رشد يافته به اجرا درآورند، در زمره گزينه هاي موجود براي انتخاب در مقطع كارشناسي ارشد قرار گرفته است. تحليل مسائل و ارائه راهكارهاي قابل اجرا براي انواع واحدهاي توليدي و خدماتي، سيستمهاي اطلاع مديريت (MIS) ، مباحث رفتار سازماني و مديريت موثرمنابع انساني و در نهايت برنامه ريزي و مديريت  استراتژيك گوشه اي از موضوعات مورد بحث در مديريت اجرائي هستند كه در مقطع كارشناسي ارشد به تفصيل مورد بررسي قرار مي گيرند. لازم به ذكر است كه دانش آموختگان اين رشته اغلب عهده دار پستهاي  مديريتي كلان نظير واحدهاي توليدي- صنعتي

بوده و يا در پستهاي حياتي نظير مديريت تاسيسات نفتي و پالايشگاهي ، طرح برنامه هاي كلان اقتصادي براي سازمانها و وزارتخانه ها و ... فعاليت مي نمايند.طول دوره مديريت اجرايي:دوره كارشناسي ارشد مديريت اجرائي با توجه به جذب فارغ التحصيلان رشته هاي مختلف و نياز به آشنايي با مباحث پايه مديريتي، حداقل 2 و حداكثر 3 سال بوده و بعضا دانش آموختگان كارشناسي براي گذراندن واحدهاي اين دوره با نظر دانشگاه ملزم به اخذ و گذراندن واحدهاي پيش نياز نيز هستند.شرايط ورود به مديريت اجرايي :داوطلبان پذيرفته شده در مرحله اول آزمون كارشناسي ارشد ناپيوسته در صورتيكه قصد ادمه تحصيل در دانشگاه تهران (واحد قم) و يا سازمان مديريت صنعتي و يا دانشگاه يزد را داشته باشند مشمول طرح آ.ت.ت بوده و مي بايست در مصاحبه حضوري شركت نمايند. در مورد ساير دانشگاههاي پذيرنده، پذيرفته شدگان نياز به داشتن سابقه كار يا حضور در مصاحبه را نخواهند داشت.كنكور مديريت اجرايي:داوطلبان متقاضي پذيرش در كارشناسي ارشد گرايش مديريت اجرايي مي بايست به سوالات 5 درس پاسخ دهند كه از اين ميان 3 درس زبان انگليسي ، GMAT و تئوريهاي مديريت ميان گرايشهاي مديريت اجرايي و MBA مشترك بوده و داوطلبان مديريت اجرايي بجاي پاسخگويي به سوالات درس رياضي مي بايست 2 درس دانش مسائل روز و زبان فارسي را پاسخ دهند.

آئين سخن_راني

گردآوري: علي رضايي تبار

مقدمهراز خوشبختي چيست؟ ديگران هم زياد در جستجوي اين كيميا بوده و آنهايي كه قدرت داشته اند نتيجه مطالعات و افكار خود را نوشته اند و از همه آنها چنين نتيجه گرفته مي شود كه پس از تأمين سلامتي بهترين وسيله خوشبختي داشتن

رفيق خوب و طرف علاقه بودن است. مطالب كتاب "رمز نفوذ در ديگران" را مي توان به سه قسمت تقسيم نمود:اول: تعليم و طرز بيان در مقابل جمعيتدوم: تعليم طرز تهيه گفتارسوم: تمرينات براي خوب و خوش آهنگ شدن صدامن وقتي كه در مقابل عده زيادي ايستاده مي خواهم حرف بزنم به قدري دست و پاي خود را گم مي كنم و حواسم پرت مي شود كه ديگر نمي توانم درست فكر كرده و آنچه را كه مي خواستم بگويم بخاطر بياورم و آرزويم اين است كه بوسيله تعاليمي كه در اين كلاس مي گيرم در موقع نطق اعتماد به نفس داشته به راحتي و بدون تشويش بايستم و افكارم بخوبي بتواند كلامم را هدايت كند و بالاخره بتوانم مقصود خود را بطور مؤثر در مقابل شنوندگان بيان كرده و آنها را متقاعد سازم.توليد اعتماد به نفس و جرأت براي نطق كردن حتي به قدر يك دهم آنچه همه فرض مي كنند اشكال ندارد و نبايد تصور كرد كه طبيعت استعداد اين كار را فقط در عده كمي از مردم به وديعه گذاشته و سايرين از آن بي بهره اند بلكه هر كس با تمرين مي تواند خود را نطاق خوبي بكند با اين شرط كه ميل زيادي به اين كار داشته و با علاقه و جديت آن را تعقيب كند. هيچ علت ندارد كه يك نفر در موقع عادي بتواند مدتي نشسته يا ايستاده با دو يا چند نفر صحبت كند ولي نتواند در مقابل عده اي كه به منظور شنيدن سخنراني او جمع شده اند حرف بزند در حاليكه قاعدتا بايد قضيه به عكس باشد و حضور جمعيت انسان را وادار به اصلاح وضعيت بدن

و لباس خود بكند. عده زيادي از ناطقين همين عقيده داشته و مي گويند حضور شنوندگان آنها را تحريك نموده و باعث مي شود كه فكرشان بهتر و دقيق تر كار كند.هانري وارد پيچر- مي گويد: اگر انسان در نطق كردن ورزيده باشد در موقع سخنراني مقداري از حقايق و افكاري كه فراموش كرده به خاطرش مي رسد زيرا كه تمرين زياد ترس او را از جمعيت به كلي از بين برده و جرأت و اعتماد به نفس جاي آن را مي گيرد در نتيجه از حضور شنوندگان تشويق شده و بهتر از تنهايي فكر مي كند پس شما هم اگر مايليد نطاق خوبي شويد اول يأس را از خود دور كرده و تصور نكنيد كه شما از اين اصل كي مستثني هستيد تا بتوانيد نطق كنيد و مسلما بدانيد كه بزرگترين ناطقين دنيا هم در اولين سخنراني هاي خود دچار همين ترس بوده و دست و پاي خود را گم مي كرده اند. جان برايت- مرد سياسي معروف انگليسي كه در مدت جنگ داخلي براي آزادي و اتحاد شديدا مبارزه مي كرد اولين نطق خود را در مقابل جمعيتي كه در يك مدرسه جمع شده بودند ايراد نمود و قبل از شروع به صحبت به قدري مي ترسيد كه از دوستان خود خواهش كرد هر وقت در ضمن صحبت اشاره مي كند برايش دست بزنند تا بدين وسيله كم كم بر ترس خود غلبه كند.ايراد نطق در مقابل جمعيت حتي اگر فقط بيست نفر باشند براي انسان مسئوليت ايجاد مي كند كه در نتيجه اجبارا تا حدي عصباني و مضطرب مي گردد. سيسرون در دو هزار سال قبل گفته است "لازمه نطق خوب اين است كه با عصبانيت توأم باشد" حتي

كساني كه در پشت دستگاه راديو سخنراني مي كنند از اين اضطراب و ترس مصون نيستند و اين قاعده به قدري كلي و صحيح است كه برايش نام مخصوص گذاشته و آن را (ترس از ميكروفون) مي نامند.به طور كلي براي تمرين سخنراني بايد چهار نكته زير را در نظر گرفت:1.    ميل به سخنراني و خوب حرف زدن: اين موضوع به قدري اهميت دارد و به قدري صحيح است كه اگر معلم سخنراني بتواند در قلب شما نفوذ كرده و درجه ميلتان را به سخنراني معلوم و معين كند حتما مي تواند بگويد تا چه درجه در اين كار پيشرفت خواهيد كرد زيرا درجه پيشرفت شاگرد در سخنراني تناسب مستقيم با درجه علاقه او دارد بنابراين اگر شما با ميل و استقامت زياد دنبال سخنراني برويد هيچ چيز نخواهد توانست از پيشرفت سريعتان جلوگيري كند. 2.    آنچه را كه مي خواهيد بگوييد قبلا براي خود واضح و معلوم نماييد: شرط اينكه در موقع سخنراني ناطق راحت و بدون اضطراب باشد اين است كه آنچه مي خواهد بگويد برايش واضح و روشن باشد والا مثل كوري خواهد بود كه در موقع راه رفتن بايد تمام هم خود را براي پيدا كردن راه صرف نمايد و البته چنين شخصي نبايد منتظر باشد كه در موقع سخنراني شرمسار و پشيمان نشود.3.    با اعتماد و جرأت كامل سخنراني كنيد: پرفسور ويليام جيمس كه مشهورترين عالم روانشناس آمريكاست نوشته است"ظاهرا چنين به نظر مي رسد كه هر عمل پس از يك فكر يا احساس به ظهور مي رسد و به عبارت ديگر اعمال تابع افكار و احساسات هستند در صورتي كه در حقيقت اينطور نبوده و فكر

يا احساس با عمل توأم هستند و هر يك از آنها ممكن است در اثر ديگري بوجود آيد. از طرف ديگر مي دانيم كه كنترل افكار و  احساسات خيلي مشكل بوده و كاملا در دست ما نيست ولي به راحتي مي توانيم اعمال خود را تنظيم و كنترل نماييم بنابراين به جاي اينكه سعي كنيم كه مثلا غصه خود را به زور فكر مرتفع نماييم(كه البته كار بسيار مشكلي است) بهتر است وضعيت بدن و اعمال خود را مثل اشخاص خوشحال بكنيم تا احساساتمان از اعمالمان پيروي كرده و غصه ما خود به خود برطرف شده خوشحال شويم همچنين براي اينكه در خود جرأت و جسارت توليد كنيم بايد وضعيت بدن و رفتار خود را مثل شخص شجاع كرده و با جرأت كامل حرف زده و عمل نماييم".4.    تمرين! تمرين! تمرين: آخرين نكته اي كه اتفاقا مهمترين نكات براي سخنراني است موضوع تمرين است. به نظر من اگر بنا باشد شما قسمت عمده اين فصل را فراموش كنيد ارزش دارد كه كليه آنچه كه تا بحال خوانده ايد از يادتان برود ولي هميشه به خاطر داشته باشيد كه اولين و آخرين و مطمئن ترين راه توليد اعتماد و جلوگيري از ترس در سخنراني اين است كه زياد در مقابل جمعيت حرف بزنيد و تمرين كنيد. اين عاملي است كه بدون آن بايد به كلي از سخنراني صرف نظر كرد باز هم روزولت مي نويسد" شخص مبتدي اولين دفعه در سخنراني هاي خود مبتلا به حالت عصباني مي شود كه به كلي غير از خجالت است و اين حالت شبيه به حال كسي است كه براي اولين دفعه به ميدان جنگ مي رود. يك چنين

مردي بايد سعي كند اعصاب خود را شديدا تحت كنترل درآورده و به كلي خونسرد باشد و خونسرد بودن مربوط به عادت است و عادت فقط به تمرين و تكرار توليد مي شود البته نبايد انكار كرد كه بعضي ها بيشتر استعداد داشته و زودتر به مقصود مي رسند و بعضي كم استعداد ترند ولي به هر حال همه كس دير يا زود قادر به ايجاد اين عادت در خود مي باشد".هر شب قبل از خواب و هر صبح قبل از برخاستن مدت پنج دقيقه اينطور تنفس كنيد اثر آن قبل از خواب اين است كه اعصابتان راحت مي شود. اثر تنفس صبحانه اين است  كه در تمام روز خوشحال و تر و تازه خواهيد بود و اگر اين عمل ساده را مرتب انجام دهيد نه تنها  صداي شما به مقدار زياد بهتر خواهد شد بلكه مسلما چند سال هم بر عمرتان افزوده مي شود به همين جهت است كه مي گويند خوانندگان اپرا و معلمين آواز عمرشان طويل است. مانوئل كاريكاي معروف، صد و يك سال عمر كرد خودش اين عمر دراز را مديون تنفس عميق هر روزه مي دانست. اگر آنچه مي خواهيد بگوييد حس كنيد و حقيقتا افكار خودتان باشد مسلما در سخنراني موفق خواهيد شد مثل زير اين مطلب را روشن مي كند:يكي از شاگردان در موقع سخنراني خواست از روي مقاله اي كه  در روزنامه خوانده بود شهر واشنگتن را تنقيد كند گفتارش به قدري سست و بي مزه بود كه به هيچ وجه نمي شد از آن نتيجه گرفت ولي همين آقا چند روز بعد اتومبيلش را دزديدند و به پليس شكايت كرد و اداره پليس كه يك هفته قبل خود او را

به جرم اينكه در غير موقع اتومبيلراني كرده جريمه نموده بود نتوانست دزد را پيدا كرده اتومبيل او را پس بگيرد اين مطلب او را عصباني كرده و دوباره نطقي درباره بدي وضع شهر ايراد نموده با اين تفاوت كه اين دفعه مطالب را از ته قلب خود مي گفت و از روزنامه اي اقتباس نكرده بود به همين جهت سخنراني اش بسيار شيرين و جالب توجه شد.دوايت ل. مودي رمز اين را كه چطور مي تواند اين همه گفتار خوب تهيه كند به شرح زير بيان كرده است:"من عنوان هاي زيادي براي سخنراني فكر كرده و هر عنوان را براي يك پاكت نوشته ام و هر وقت موضوع جديدي به دستم افتاد براي آن هم پاكت جديدي ترتيب مي دهم از يك طرف ديگر به مرور مطالب و نكاتي را كه مي خوانم و مي شنوم يا به فكرم مي رسد فورا در روي تكه كاغذي يادداشت كرده در پاكت مربوط به خودش مي گذارم به اين ترتيب هميشه براي موضوعهاي زيادي كه روي پاكتها نوشتم يادداشتهاي خيلي زيادي دارم كه در موقع احتياج آنها را مرتب كرده و مورد استفاده سخنراني قرار مي دهم و چون روش بايگاني خود را مرتبا ادامه مي دهم هميشه مطالب تازه براي سخنراني دارم.دستور حكيمانه دكتر برون: اول آنچه مي خواهيد بگوييد پيش خود مجسم كنيد اگر اين كار را به خوبي انجام دهيد همان طور كه يك سلول زنده در محيط مساعد به مرور نمو مي كند اين فكر اوليه هم در داخل مغز شما مشغول به كار مي شود ضمنا خود شما هم بايد به آن كمك كنيد يعني تا روز قبل از سخنراني هميشه درباره آن فكر كنيد و در

رختخواب مدتي را كه بيدار هستيد و در ترن و اتومبيل و در اتاق انتظار و بالاخره در هرجا كه مجبوريد بيكار بنشينيد فكر خود را متوجه موضوع سخنراني خود بنماييد حتي در كنار رختخواب خود يك مداد و كاغذ بگذاريد تا اگر مطالبي به خاطرتان رسيد فورا يادداشت كنيد. اگر راجع به اين موضوع كتاب مي خوانيد كليه نكات قابل توجه آن را استخراج كرده بنويسيد ولي بايد دانست تا آنجا كه ممكن است بهتر است از افكار و اطلاعات خود استفاده كنيد تا از كتاب. ولي چون از فكر خودتان فورا نمي توانيد مطالب خيلي زيادي به دست آوريد مدتي براي تهيه سخنراني به خود وقت بدهيد به اين ترتيب به مرور فكرتان پرورش يافته تقويت مي شود و خواهيد ديد كه كم كم مي توانيد در مدت كمي فقط به كمك فكر خود يك گفتار خوب و جامع تهيه نماييد بعلاوه نطقي كه از روي فكر و احساسات خود گوينده ادا شود به مراتب اثرش بيش از آن است كه از روي كتاب بگويند.براي سخنراني هميشه مطالب كافي ذخيره داشته باشيد:براي هر سخنراني بايد عده زيادي مطالب و نكات قابل گفتن را در نظر آورده و از بين آنها بهترينشان يعني فقط ده درصد را انتخاب كرد. اين كار دو فايده دارد اولا بهترين و قابل توجه ترين مطالب در سخنراني گفته مي شود. ثانيا سخنران زيادتر از آنچه مي خواهد بگويد اطلاعات درباره موضوع سخنراني دارد و با اطمينان تر و بدون ترس پشت ميز خطابه يا به حضور شخصي كه بايد حرفهايش را بشنود مي رود و به عبارتي ديگر مي توان گفت اين كار يك قوه ذخيره در انسان توليد

مي كند كه در سخنراني به دادش مي رسد.روش ناطقين معروف در تهيه گفتار: هربرت سپنسر گفته است كسي كه افكار و اطلاعاتش مرتب نباشد هر چه بيشتر بداند بيشتر اشتباه مي كند و اين گفته صد در صد درباره ناطق ما صدق مي كرد. هيچ احمقي وقتي مي خواهد خانه اي بسازد بدون نقشه شروع به كار نمي كند پس چرا ما نبايد در سخنراني اين پيش بيني را بكنيم سخنران مثل مسافري است كه از رفتن آن منظوري دارد پس بايد آن را از روي نقشه انجام دهد.ناپلئون گفته است:" جنگ يك علمي است و در آن هيچ وقت موفقيت بدست نمي آيد مگر در قسمتهايي كه با نقشه و حساب عمل شده باشد" كاش مي توانستم اين گفته ناپلئون را با خطوط آتشين در بالاي تمام مدارس سخنراني دنيا بنويسم زيرا اين گفته آنقدر كه در جنگ صادق است در سخنراني هم صدق مي كند ولي متاسفانه اغلب ناطقين آن را عمل نمي كنند و به همين جهت سخنراني آنها چيز مزخرفي از آب در مي آيد براي چگونگي تهيه گفتار نميتوان قوانيني كاملا قطعي اظهار نمود و فقط با ذكر مثالهايي از سخنراني هايي كه خوب تهيه شده اند مي توان منظور را به خوبي فهماند.دكتر روسل. ه_ . كانول- نويسنده معروف فرمولي دارد كه براي ما شرح داده و گفتارهاي خود را بوسيله آن تهيه مي كنند و آن اين است كه جواب سؤالات زير را از خود بكنيد:1.    حقايق و نكات اصلي موضوع گفتار چيست؟2.    هر يك از نكات اصلي نام برده را بحث كن.3.    نتايج عملي كه از بحث اين نكات به دست مي آيد كدام است؟عده زيادي از شاگردان سخنراني فرمول زير را به كار

برده و از آن خيلي راضي هستند.1.    يك مشكل را نشان بده.2.    راه علاج آن را معلوم نما.3.    شنوندگان را براي همكاري در به كار بردن راه علاج كه يافته اي دعوت كن.شنوندگان را مي توان به اين طريق دعوت به قبول منظور خود كرد.1.    وضعيتي كه بايد اصلاح شود اين است.2.    بايد به اين طريق آن را اصلاح نمود.3.    شما بايد در اين امر كمك كنيد.يك ناطق خوب بايد پس از خاتمه سخنراني سعي نمايد كه چهار وجه زير را در نطق خود معلوم كند:1.    آنچه خود او تهيه كرده است چه بوده.2.    آنچه در موقع نطق توانسته است ادا كند.3.    آنچه روزنامه ها درباره سخنراني او نوشته اند.4.    آنچه در موقع برگشتن از جلسه سخنراني در دلش مي خواست كه گفته باشد.به هيچ وجه لازم نيست در موقع سخنراني سعي كنيد كه لغات را شمرده ادا كنيد زيرا قسمت عمده فكر و حافظه شما صرف مرتب كردن لغات و جمله ها شده و از اصل مطلب كه عبارت از گفتن مطالب مفيد و جالب توجه است پرت مي شود و از منظور خود نتيجه نمي گيريد.خود دوگلاس فربنكس- در ضمن شرح حالش نوشته كه او و چارلي چاپلين و ماري پيكفرد- هر روز مدتي از وقت خود را صرف بازي به شرح زير مي كنند:چندين تكه كاغذ تهيه كرده و روي هر يك، يك كلمه مي نويسند و همه آنها را لوله كرده و در ظرفي مي اندازند بعد هر يك مثل قرعه كشي يكي از آنها را برداشته و موظفند يك دقيقه تمام راجع به آن صحبت كنند.تقويت قوه حافظه:تئودر روزولت- حافظه اش به قدري قوي بود كه همه كس از آن از آن

تعجب مي كرد علت حافظه زياد او اين بود كه هميشه فكر خود را روي چيزي كه مي خواست حفظ كند متمركز مي نمود مثلا موقعي كه به شيكاگو رفته بود مردم زيادي در اطراف خانه محل سكونت او آمده و فرياد مي زدند و هورا مي كشيدند و صداي موزيك از اطراف بلند بود و او در ميان اين ازدحام روي نيمكتي لميده كتاب مي خواند و حواسش غير از به مطالب كتاب متوجه چيز ديگري نبود. مسلما پنج دقيقه تمركز كامل حواس بر روي موضوعي از يك روز مطالعه سطحي بيشتر نتيجه دارد. به طور كلي مغز از راه چشم بيشتر از گوش مطالب را درك مي كند و تعداد اعصابي كه چشمها را به مغز مربوط مي كنند بيست برابر تعداد اعصابي است كه از گوشها به مغز مي روند. يك مثل چيني مي گويد" يك ديدن به قدر هزار شنيدن موثر است".با در نظر گرفتن آنچه راجع به طرز كمك ناطقين مهم به حافظه خود ذكر شد يك طريقه بسيار سهل در اينجا براي حفظ كردن ترتيب نكات مختلف كه در سخنراني بايد گفته شود به شرح زير ذكر مي كنيم.براي هر يك از اعداد يك كلمه اي كه تلفظ آن شبيه به تلفظ آن عدد باشد انتخاب و آن را حفظ كنيد مثلا ممكن است جدول زير را براي اين منظور به كار بريد:1.    چك2.    دو( شخص در حال دويدن)3.    زه4.    مهار5.    نسج6.    كش7.    رفت8.    طشتبراي اينكه بتوانيد نكاتي را كه بايد در گفتار خود بگنجانيد به هم مربوط سازيد ممكن است از دادن جواب به سوالهاي زير استفاده كنيد:1.    چرا اين موضوع اينطور است.2.    چطور اين موصوع اينطور شده.3.    چه وقت

اين موضوع اينطور مي شود.4.    كجا اين موضوع اينطور است.5.    كسي گفت كه اين موضوع اينطور است.در طي اين فصل معلوم شد كه به وسيله درك مطلب و تمرين و تسلسل افكار مي توان قوه حافظه را تقويت نمود ولي اگر كسي بخواهد بوسيله ديگري مثلا حفظ كردن شروع به تقويت حافظه خود نمايد نبايد متوقع باشد كه در تمام قسمتها و براي همه چيز حافظه اش خوب شود مثلا اگر روزي يك قطعه شعر حفظ كنيد مسلم است كه به مرور حافظه شما براي قسمتهاي ادبي زياد مي شود ولي اين بهبودي حافظه از نظر مطالب اقتصادي يا عملي خيلي ناچيز خواهد بود. پس به جاي اينكه سعي كنيد كه به طور كلي قوه حافظه شما تقويت شود بهتر است براي هر موضوع بخصوص روشي را كه در طي اين فصل تعليم داديم به كار بريد.دگلي- كه از بزرگترين صاحبان كارخانه است سي سال پيش با كمتر از پنجاه دلار پول به شيكاگو وارد شد و حالا فقط سالي سي ميليون دلار سقز مي فروشد اين شخص رمز موفقيت خود را كه عبارتست از يكي از كلمات امرسون قاب كرده و به ديوار اتاق كار خود زده و اين كلام عبارتست از:"هيچ كار بزرگي در دنيا انجام نمي شود مگر در نتيجه توليد ميل و هيجان"آقاي براين- مي گويد: سخنراني موثر آن است كه از قلب گوينده سرچشمه گرفته و به قلب شنونده نفوذ كند نه اينكه از عقل گوينده درآمده و فقط به عقل شنونده اثر نمايد.اگر شنوندگان به خواب رفتند چه مي كنيد؟يك واعظ دهاتي از هانري وارد پيچر- پرسيد كه اگر شنوندگان در موقع خطابه به خواب رفتند چه

بايد كرد؟ جواب داد بايد يك نفر يك چوب تيز به دست گرفته و دائم به واعظ سيخ بزند زيرا اگر واعظ كاملا بيدار باشد و با انرژي حرف بزند شنونده به خواب نمي رود.رمز اصلي موفقيت در سخنرانيامروز كه اين راز را به رشته تحرير درمي آورم پنجم ژانويه و روز وفات مرحوم شاكلتن است كه به قطب جنوب مسافرت كرده و روي كشتي خود اشعار زيبايي را نوشته بود:" اگر مي تواني تخيل كن ولي مغلوب خيالات خود نشوي"" اگر مي تواني فكر كن و به فكر كردن تنها قناعت نكني"" اگر مي تواني هم با بدبختي هم با پيروزي مقابل شو و هر دو برايت يكسان باشد""  اگر مي تواني قوا و اعصاب خود را وارد به خدمتگذاري خود كن حتي پس از آنكه از پا در آمده باشي"و در موقعي كه غير از اراده چيزي در تو باقي نمانده خود و اراده خود را حفظ كني  آنوقت تمام زمين و آنچه در آن هست متعلق به تو خواهد بود و اي پسر من در اين صورت مي توان تو را مرد ناميد.وقتي كه انسان مي خواهد چيزي ياد بگيرد خواه زبان خارجي باشد خواه بازي گلف و خواه فن سخنراني ترقي او مرتب نبوده و قاعده بر اين است كه اول مقداري پيشرفت مي كند بعد مدتي ديگر پيشرفت نكرده توقف مي نمايد حتي ممكن است كمي پس برود و اين يك قاعده معروف الروحي است. در اينجا لازم مي دانم گفته هاي قيمتي آلبرت هوبارد كه در يك انسان معمولي مقدار زيادي روح و زندگي تلقين كرده و او را خوشحال و اميدوار و خوش بين مي كند تكرار كنم:"هر وقت براي انجام كاري از

خانه خارج مي شويد از قدم اول چانه را تو داده و سر را بلند نگه داريد ريه ها را پر از هوا كرده و از اشعه خورشيد حداكثر استفاده را بنماييد در برخورد با آشنايان و دوستان يك لبخند شيرين نثارشان بنماييد. اصلا ترس از عدم موفقيت را به خود راه نداده و جزئي ترين فكر را هم درباره دشمنان خود نكنيد فقط به منظور اصلي خود متوجه بوده راست به طرف هدف خود برويد و قواي فكري خود را براي منظورهاي عالي خود مصرف نماييد. اگر چند روز به اين ترتيب رفتار نماييد خواهيد ديد همانطور كه مرجان كار خود را كرده و به مرور مواد لازم خود را از آب گرفته خانه خود را مي سازد و طبيعتا كاري به ساير مواد موجود در آب ندارد در شما هم كم كم اين استعداد پيدا ميشود كه افكارتان متمركز بر روي چيزي كه مي خواهيد شده و موضوعهاي ديگر نتوانند علي رغم ميل شما آن را منحرف كنند. هميشه در خاطر خود، خود را آنطور كه دلتان مي خواهد باشيد مجسم كنيد و كم كم همانطور شويد. فكر عالي ترين اثرات را در گرفتن هر گونه نتيجه دارد. هميشه در روحيه خود شجاعت و صداقت و خوش بيني را به زور فكر تقويت كنيد. اختراع نتيجه مستقيم صحيح فكر كردن است. همه چيز در اثر ميل زياد به دست مي آيد و هر كس صميمانه بپرسد به جواب صحيح خواهد رسيد. هر چه را كه قلب ما بخواهد همان طور خواهد شد بنابراين هميشه چانه را تو داده سر را بلند نگه داريد و بدانيد كه هر انسان خدايي است كه هنوز در پيله مي باشد بايد

آن را سوراخ كرده و خارج شود تا به مرحله خدايي برسد."عملياتي كه در موقع بيان بايد اجرا گردد:اولا: محكم و با تكيه ادا كردن كلمات مهم ثانيا: درجه بلندي و كوتاهي( يعني كوك صدا را تغيير دهيد)ثالثا: سرعت بيان را در كلمات كم و زياد كنيد.رابعا: بعد از بيان يك نكته مهم كمي تأمل كنيد.شخصيت انسان بيش از هر چيز تابع عوامل ارثي است و قبل از تولد در وجود او به وديعه گذاشته شده است و پس از تولد فقط ممكن است تغييرات مختصري در آن رخ دهد و به هر حال بايد آن را يك عامل غير متغيري دانست. با وجود اينكه اين خاصيت انسان را كمتر مي توان تغيير داد مع هذا همان تغيير مختصري كه در آن قابل اجراست براي ما خيلي مفيد است. اگر مي خواهيد حداكثر استفاده از شخصيت خود در موقع سخنراني بكنيد بايد كاملا استراحت كرده و بدون خستگي پشت ميز خطابه برويد يك آدم خسته هيچ وقت نمي تواند كسي را به خود جلب كند و محبوب واقع شود بنابراين همانطور كه در مطالب قبل گفته شد تهيه گفتار خود را براي آخرين ساعت فرصت نگه داريد و الا خستگي و سمومي كه در نتيجه آن در بدن شما تهيه مي شود قوه حياتي شما را كم كرده و مغز و اعصابتان را خسته مي كند.چيزي كه گرانت را براي هميشه متاسف ساخت:گرانت در يادداشتهاي خود نوشته است در ملاقاتي كه با ژنرال لي كرد ژنرال لباس انيفرم بسيار شيك و پاك پوشيده بود در صورتي كه لباس او بسيار ساده و نازيبا بود به همين جهت اين ملاقات به

نفع ژنرال و به ضرر او تمام شد و براي هميشه او را متاثر ساخت.اما راجع به دستها به كلي آن را فراموش نماييد و خيال كنيد وجود ندارد و بدانيد كه شنوندگان جزئي ترين توجهي به دستهاي ناطق نخواهند داشت بنابراين با دل راحت آن را به طرفين آويزان كنيد و فقط در موقع خيلي لازم بگذاريد با حركات خيلي عادي آنها به بيان شما كمك داده شود. اگر جنسا خيلي عصباني هستيد مانعي ندارد كه دستها را در جيب بگذاريد من خيلي از ناطقين مشهور را ديده ام كه اين كار را كرده اند و به نظرم بد نيامده است.سخنراني را با ذكر نكات قابل تجسم شروع كنيدبراي شنوندگان شنيدن مقدار زيادي مطالب كلي و معنوي خيلي سخت است و شنيدن مطالب قابل تجسم را بيشتر دوست دارند و خوب است شروع سخنراني با ذكر يك چنين مطلبي باشد ولي متاسفانه اجراي اين دستور براي ناطق سخت است و هر ناطقي خيال مي كند در اول صحبت خود بايد يك مطلب كلي را بگويد ولي بايد در مقابل اين حس خود مقاومت كند.با ذكر كلام يكي از بزرگان سخنراني را شروع كنيدذكر كلام بزرگان اثر زيادي در جلب توجه شنوندگان دارد مثلا اگر مي خواهيد راجع به راستي سخنراني كنيد ممكن است سخن خود را اينگونه شروع كنيد: " سعدي مي گويد: راستي موجب رضاي خداست، كسي نديدم كه گمشده از ره راست..."عنوان سخنراني خود را از كلماتي كه متناسب با منافع مستقيم شنوندگان است انتخاب كنيد.مسلم است كه تمام شنوندگان بيش از هر چيز به منافع خود علاقه مند هستند بنابراين وقتي بيشتر به موضوع سخنراني علاقه مند شده و

آن را با دقت بيشتري گوش مي دهند كه حس كنند شنيدن آن را در بهبودي و ازدياد منافع شخصي آنها موثر است.گفتن مطالب موثر زياد جلب توجه مي كندخواندن و شنيدن مطالب موثر روحيه انسان را از حالت يكنواخت روز در مي آورد. بنابراين اگر مي خواهيد مقدمه نطقتان خوب شود آن را با ذكر يك نكته موثر شروع كنيد.افراد ملت آمريكا بيش از تمام ملل ديگر جرم مي كنند در اهيو تنها به اندازه تمام شهر لندن قتل واقع مي شود به تناسب جمعيت در آنجا يك صد و هفتاد مرتبه بيشتر دزدي مي شود. در كلولند بيش از تمام  انگلستان و اسكاتلند اقدام به دزدي مي شود. عده مقتولين در شهر نيويورك بيش از انگليس يا فرانسه و يا آلمان است. علت اين امر اين است كه در آمريكا مجرمين تنبيه نمي شوند، براي هر جرم فقط يك درصد احتمال تنبيه شدن است به طوري كه اشخاص قاتل بيشتر احتمال مي دهند كه از مرض سرطان بميرند تا اينكه اعدام شوند.از قديم مي گويند يك قطره عسل بيش از يك خر وار سركه مگس به خود جمع مي كند از اين حيث آدم هم مثل مگس است. اگر مي خواهيد كسي را با خود هم عقيده كنيد اول به او ثابت كنيد كه دوست صميمي او هستيد اين عمل شما مثل همان قطره عسل در او كار گر شده و او را به طرف شما جلب مي كند و اگر توانستيد اين كار را انجام دهيد به مقصود خود خواهيد رسيد.هر وقت مي خواهيد با كسي راجع به مطلبي مباحثه كنيد بيفايده ترين و مضرترين طريقه اين است كه با جديت تمام سعي كنيد به او حالي كنيد آنچه او تا

به حال راجع به اين مطلب تصور مي كرده غلط بوده و حرف صحيح آن است كه شما مي گوييد، زيرا واضح است طرف هم با اصرار مخالفت مي كند" به عكس آنچه من مي گويم و اين مطلب را الان به تو ثابت مي كنم" البته تا اين كار را نكند آرام نخواهد نشست. منظور از سخنراني گرفتن نتيجه است و نتيجه صحيح موقعي به دست مي آيد كه شنوندگان حاضر و متقاعد به اجراي عملي شوند در اين صورت ناطق مي تواند در خاتمه سخنراني اجراي آن عمل را از شنوندگان بخواهد.سخنراني را با ذكر يك كلام مقدس خاتمه دهيداگر ناطق بتواند يك آيه قرآن يا چيزي نظير آن را در آخر بيانات خود گفته و با آن سخنان خود را ختم كنيد بسيار مفيد و موثر خواهد بود.خوب شدن صدا سه عامل اصلي دارد: تنفس صحيح- استراحت بدن- تقويت طنين صداطنين صدا:همانطور كه بدن توخالي ويلن و تار صداي ضعيف سيم را گرفته و آن را بزرگ و قشنگ مي كند صداي انسان هم كه از حنجره خارج مي شود در دهان و بيني و كليه حفره هاي صورت طنين انداز شده و آنچه را كه ما مي شنويم بوجود مي آورد. براي تقويت طنين صدا تمرينات زير را بنماييد:زبان و گلو و لبها و چانه را كاملا آزاد و راحت نموده و يك تصنيفي را زمزمه كنيد و كف دست را روي سر خود گذاشته و سعي كنيد در آنجا ارتعاشات صداي خود را حس كنيد البته اين حركت و ساير حركات را با تنفس عميق توأم نماييد. يك دفعه ديگر همان تصنيف را زمزمه كنيد و كف دست را پشت گردن گذاشته

سعي كنيد ارتعاشات را در آنجا حس نماييد. اين دفعه بوسيله لمس استخوان وسط بيني با سبابه سعي كنيد ارتعاشات را در بيني حس نماييد البته بايد توي دماغي زمزمه كنيد. دفعه چهارم سبابه را بر روي لبها گذاشته و زمزمه كنيد بطوري كه لبهايتان مرتعش شود حال هر چه ممكن است آهسته زمزمه نموده و بوسيله گذاشتن كف دست روي سينه ارتعاشات را در آنجا حس كنيد. بالاخره تمام تمرينات نام برده را يكجا عمل نماييد به اين ترتيب يك دست را روي سينه گذاشته و مشغول زمزمه شويد و دست ديگر را به نقاط مختلف سر حركت دهيد به طوري كه هم در سينه و هم در ساير نقاط در آن واحد ارتعاشات حس شود. اين نكته را هم بايد تذكر دهم كه در تمام اين تمرينات بايد وقتي نفس را بيرون دهيد آن را حس نكنيد و مثل اين باشد كه به داخل نفس مي كشيد يك تمرين مفيد و آسان براي خوب شدن طنين صدا آواز خواندن است بنابراين هر چه مي توانيد آواز بخوانيد ضمنا سعي نماييد كليه نكات تمرين بالا را هم رعايت كنيد.

امضا شناسي

1-كساني كه به طرف عقربهاي ساعت امضاء مي كنند انسان هاي منطقي هستند 2-كساني كه بر عكس عقربه هاي ساعت امضاء مي كنند دير منطق را قبول مي كنند و بيشتر غير منطقي هستند 3-كساني كه از خطوط عمودي استفاده مي كنند لجاجت و پافشاري در امور دارند 4-كساني كه از خطوط افقي استفاده مي كنند انسان هاي منظّم هستند كساني كه با فشار امضاء مي كنند در كودكي سختي كشيده اند6-كساني كه پيچيده امضاء مي كنند شكّاك هستند 7-كساني كه در امضاي خود اسم و فاميل مي نويسند خودشان

را در فاميل برتر مي دانند 8-كساني كه در امضاي خود فاميل مي نويسند داراي منزلت هستند 9-كساني كه اسمشان را مي نويسند و روي اسمشان خط مي زنند شخصيت خود را نشناخته اند 10-كساني كه به حالت دايره و بيضي امضاء مي كنند ، كساني هستند كه مي خواهند به قله برسند 11-بي شك بيان مطالب افكار مختلف نشانه ي تائيد آن نمي باشدبه نقل از سايت تكچيننقاشي بچه ها را چگونه تفسير كنيم    نقاشي زبان كودك است. كودكان برخلاف بزرگسالان هستند. آنها از طريق نقاشي كشيدن، قصه گويي، بازي كردن و… شناخته مي شوند.نقاشي به ما كمك مي كند تا به دنياي دروني و روح كودك پي ببريم، بدانيم چه نيازهايي دارد، آيا كودك ناسازگار يا بيمار   است؟ در بزرگسالي مي خواهد چه كاره شود و… به دليل علاقه بسيار ي از خانواده هاي عزيز و اهميت نقاشي كودكان تصميم دارم در اين شماره و در چند شماره آتي مفاهيم نقاشي كودكان را به صورت كاملاً خلاصه شده، تقديمتان كنيم. مفهوم خورشيد، ماه، آسمان، زمين، اتومبيل و حيوانات را در اين شماره با هم بررسي مي كنيم، لطفاً توجه داشته باشيد كه شما به كودك، موضوع نقاشي نمي دهيد و خودش آزادانه نقاشي مي كند.1_ خورشيد و ماهدر اغلب نقاشيهاي كودكان، خورشيد ديده مي شود. خورشيد نشانه امنيت، خوشحالي، گرما، قدرت و به قول روانشناسان خورشيد به معني پدر است. وقتي رابطه كودك و پدر خوب است كودك خورشيد را در حال درخشيدن مي كشد و وقتي رابطه آن دو مطلوب نيست كودك خورشيد را در پشت كوه ناپديد مي كند.ترس كودك ازپدر به رنگ قرمز تند و يا سياه

در نقاشي ديده مي شود. البته با يك نقاشي ما به قضاوت نمي پردازيم بلكه بايد چندين نقاشي كودك را بررسي كرد. ماه نشانه نيستي است. اغلب كودكان ماه را كنار قبر و قبرستان مي كشند. كودكان در نقاشي خود ماه را با مرگ معني مي بخشند.2_ آسمان و زمينآسمان به معني الهام و پاكي است. ولي زمين به معني ثبات و امنيت مي باشد. كودكان خيلي كوچك هيچ وقت خطي براي نشان دادن زمين ترسيم نمي كنند، ولي در سن 5 يا 6 سالگي كه آغاز به درك دلايل منطقي مي كنند به كشيدن زمين نيز مي پردازند.3_ اتومبيلدرجامعه امروزي ماشين نشانه قدرت است، به همين دليل در نقاشيهاي كودكان مخصوصاً پسربچه ها ماشين زياد ديده مي شود. وقتي يكي از اعضاي خانواده كه اغلب پدر و گاهي خود كودك است، رانندگي مي كنند، از ديدگاه برون فكني اهميت پيدا مي كند. بيشتر نوجوانان به بهانه اينكه كشيدن تصوير آدم حوصله شان را سرمي برد يا سخت است، از كشيدن شكل آدم خودداري مي كنند اما به اعتقاد پژوهشگران ترجيح دادن كشيدن ماشين در اين دوره خود به خود نشان دهنده وابسته بودن شخص به دنياي خارج و زندگي ماشيني است. البته اين مسائل بستگي به سن، فرهنگ وعوامل ذهني و… نوجوان دارد.4_ حيواناتاگر در نقاشي كودك شما تصاوير حيوانات ديده مي شود ممكن است دلايل مختلفي وجود داشته باشد كه شما با صحبت كردن با كودك پي به آن مي بريد. كودكي كه در روستا زندگي مي كند و يا حيوانات خانگي دارد و يا عاشق حيوانات باشد و يا حتي زياد به

باغ وحش برود طبيعي است كه حيوان بكشد. پس فرهنگ و طرز زندگي كودك در خانواده از اهميت زيادي برخوردار است. اگر كودك به نوعي با حيوانات رابطه نداشته باشد و حيوان براي او در دسترس نباشد تصوير حيوان در نقاشي او اهميت خاصي پيدا مي كند. گاهي ممكن است كودك احساس گناه و تقصيري را كه تجربه كرده و جرأت نكرده آن را ابراز كند در نقاشي و در قالب حيوان نشان دهد.مثلاً كودكي ممكن است به دليل اينكه ديشب درجايش خرابكاري كرده و سرزنش شده احساس گناه كرده باشد و در نقاشي اش شكل حيوان خاصي را مثل مارمولك بكشد. كشيدن حيوانات درنده نشانه فشارهاي دروني مخفي كودك است. مثلاً كودكي كه نسبت به برادر كوچكتر تازه به دنيا آمده اش حسادت مي كند، در نقاشي ممكن است گرگ بكشد كه اين نشان دهنده ترس و دلهره كودك از تازه وارد كوچولو است.دوستان خوبم، توجه داشته باشيد كه درتجزيه و تحليل نقاشي كودكان كه كاري بسيار ظريف و حساس است چون يك كار تخصصي و تجربي است شما رأي قطعي نمي دهيد. كودك شما بايد خودش به ميل خودش موضوع نقاشي را اتنخاب كند.شما نبايد بالاي سر او بنشينيد و به او مداد رنگي به ميل خودتان بدهيد. او در نقاشي كردن بايد آزادي كامل داشته باشد. در پايان نقاشي از كودك بخواهيد كه در مورد تصاوير كشيده شده براي شما حرف بزند. اين گونه اطلاعات به شما در تجزيه و تحليل نقاشي كودك كمك مي كند. كودكان را به كشيدن تشويق كنيد اما آنها را مجبور نكنيد كه همين الان براي شما

نقاشي بكشند.به تقل از سايت عيارانرا ه هاي بدست آوردن آرامش    1- جلوي گريه خود را نگيريد و گهگاهي گريه كنيد.2- دست كم روزي 15 دقيقه را در سكوت بگذرانيد و به نيازهاي واقعي خود و نيز چيزهايي كه داريد 2- دست كم روزي 15 دقيقه را در سكوت بگذرانيد و به نيازهاي واقعي خود و نيز چيزهايي كه داريد فكر كنيد. سكوت عصاره ي آرامش است، با زور نمي توان آن را ايجاد كرد، بايد زماني كه فرا رسيد آن را بپذيريد. دست كم روزي يك ساعت، تنها به اتاقي برويد و در را به روي خود ببنديد.3- افراد آرام به خود مي گويند كه براي تغيير گذشته كاري نمي توان كرد، آنگاه از فكر ادامه زندگي لذت مي برند.4- وقتي احساس مي كنيد كه سرتان پر از فكرهاي جور و واجور است و جاي خالي در آن نيست، با قدم زدن، آن ها را پاك كنيد.5- اگر نتوانيد كسي را ببخشيد، افكار خشمگين تان شما را براي هميشه با اين افراد مرتبط خواهد كرد. شاد كردن ديگران، باعث آرامش مي شود.6- آرامش را از كودكان بياموزيد، ببينيد كه چگونه در همان لحظه اي كه هستند، زندگي مي كنند و لذت مي برند.7- از همان كه هستيد راضي باشيد، در اين صورت احساس آرامش بيشتري مي كنيد.8- هر چه اكسيژن بيش تري به شما برسد، آرام تر خواهيد شد، خوب است در محل كار و زندگي خود گياهي نگه داريد.9- مهم نيست كه با شما مودبانه برخورد كنند يا نه، برخورد مودبانه ي شما، باعث ايجاد آرامي و احساس خوبي در شما خواهد شد.10- سرعت حركت شما با احساستان رابطه اي مستقيم دارد، آرام راه برويد و حركات بدن خود را

آرام تر كنيد، طولي نمي كشد كه آرام خواهيد شد. گاهي مي توانيد براي رسيدن به آرامش، دراز بكشيد، عضلات خود را شل كنيد و به هيچ چيز فكر نكنيد.11- با حركات آرام و صحبت كردن شمرده، احساس آرامش را به جمع منتقل كنيد. آيا تا به حال فرد آرامي را ديديد كه با صداي بلند صحبت كند؟12- با شوخ طبعي به آرامش خود كمك كنيد.13- راحتي، يكي از عناصر مهم آرامش است، مثل دماي مناسب، صندلي راحت و لباس و كفش راحت هر چند وقت يك بار ساعتتان را باز كنيد و خود را از فشار زمان نجات دهيد.در آوردن كفش ها به كاهش فشار عصبي كمك مي كند.فشردن يك توپ كوچك، تنش هاي عصبي اي را كه در انگشتان و دست هاي شما متمركز شده اند، خالي مي كند. لباس هاي گشاد و راحت، باعث ايجاد راحتي و احساس آرامش مي شود.14- لحظه هاي زيباي زندگيتان را بنويسيد و از آن ها عكس و فيلم بگيريد، سپس بيش تر وقت ها آن ها را به ياد آوريد و درباره شان فكر كنيد و لذت ببريد.15- هواي دريا، آب شور و صداي امواج، همگي باعث آرامش مي شوند، مسافرت به سواحل دريا را فراموش نكنيد. (پيشنهاد ما به شما سواحل استان گلستان است) تماشاي ماهي ها مثل خيره شدن به دريا، در شما ايجاد آرامش مي كند، زيرا ماهي ها آرام شنا مي كنند و آرام تنفس مي كنند.16- آهسته غذا خوردن و جويدن، باعث تجديد قواي فكري و احساس آرامش خواهد شد. 17- براي تأثير بيش تر و رسيدن به آرامش، در خود متمركز شويد و آرام نفس بكشيد.18- تمرين كنيد كه آرام تر از حد معمول صحبت كنيد، اين كار خود به خود ضربان قلب و تنفستان را

كم مي كند و به شما اجازه مي دهد، ذهن و فكرتان را از بسياري مسايل پاك كنيد.19- اگر به عقايد مذهبي و معنوي پايبند باشيد، به يكي از با افتخارترين روش هاي رسيدن به آرامش خاطر رسيده ايد، آنگاه مي توانيد بگوييد، الا بذكر الله تطمئن القلوب. اگر از خدا دور افتاده ايد، اكنون وقت آشتي است. داشتن يك تكيه گاه معنوي در حد تعادل موجب آرامش مي شود.20- احساسات و مشكلات خود را به ديگران بگوييد و آرامش بيش تري احساس كنيد.21- يكي از مهم ترين مهارت ها در آرام بودن، فكر نكردن به مسايل كوچك است، دومين مهارت، كوچك شمردن تمام مسايل است.22- شاد كردن ديگران، موجب آرامش مي شود. نمي دانيد چه لذتي دارد پول رستوران امشب را با توافق سايرين به يك كارتن خواب هديه دهيد. قدرداني كنيد. ديگران را براي لطف كردن به خود تحت فشار قرار ندهيد، لطف كه وظيفه نيست.23- اگر مي دانستيد كه : «سيگار كشيدن + ورزش نكردن = استرس، اضطراب و حذف آرامش»، هرگز سيگار نمي كشيديد و ورزش كردن را به تعويق نمي انداختيد.به نقل از سايت چماق10 پله تا آرامش    آيا آرزو داريد كه آرام و خونسرد و خوددار باشيد و فرصت كافي براي آنچه دلخواه شماست در اختيار داشته باشيد؟ اگرچه رسيدن به اين هدف مشكل به نظر مي رسد، اما با كمي تلاش و تجديدنظر در افكار و اعمال مي توان به آن نزديك شد. بهتر است راهكارهاي پيشنهادي ما را رعايت كنيد:فراموش نكنيددر دنياي شلوغ و پر استرس امروز به دست آوردن تكه اي آرمش مي تواند غنيمت بزرگي باشد آيا ذاتا هميشه مسوول امور و عهده دار نظم و ترتيب هستيد؟افراد پركار و فعال

اغلب احساس مي كنند همه كارها بايد تحت كنترل آنها باشد، خصوصا مواقعي كه هدف خاصي مدنظرشان است.بنابراين سعي كنيد براي يك بار هم اين عادت كنترل كردن را رها كنيد و بگذاريد زندگي مسير خود را بپيمايد.به عنوان مثال بگذاريد ديگران برنامه سفر دستجمعي يا پيك نيك را سازماندهي كنند و نتيجه حاصله را بدون هيچ اظهارنظري بپذيريد و ببينيد چه احساسي به شما دست مي دهد. اين كار ممكن است براي شما پردغدغه و براي ديگران شگفت انگيز باشد، ولي آرامشي كه برايتان به ارمغان مي آورد، ارزش دارد.مسووليت هاي متعدد را نپذيريدممكن است از اين كه همواره كارهاي بسياري را با هم انجام مي دهيد به خود بباليد، ولي قطعا در عين كار احساس عدم تمركز، نگراني و خستگي مي كنيد. خانمها اكثرا از اين كه قادرند چندين كار را همزمان انجام دهند به خود مي بالند وليكن در نهايت از اين عمل آسيب مي بينند.بنابراين در عهده داري كارها هوشيار باشيد؛ يعني كارها را يك به يك و به نوبت انجام دهيد. قدر لحظه هاي عمر خود را بدانيد و از انجام كاري كه عهده دار هستيد، لذت ببريد تا پس از اين كه كار را به نحو احسن انجام داديد، احساس موفقيت كنيد.به موفقيت هاي خود بها دهيدهميشه توجه داشته باشيد كه موفقيت ، پيروزي هاي بعدي را به دنبال مي آورد و احساس خود كم بيني را از انسان دور مي كند. كافي است تنها به يك چيز كه موجب بالندگي شماست و يا يك زمينه كه در آن موفق بوده ايد فكر كنيد. ارزشمند بودن خود را مورد

تاييد قرار دهيد. اين بار كه در مسير كم ارزش پنداشتن خود قرار مي گيرد، سعي كنيد موفقيت هايتان را مرور و تامل كنيد. با اين عمل همه امور را در دورنمايي مثبت قرار مي دهيد و احساس آرامش خواهيد كرد.به نيازهايتان اهميت دهيد هميشه به فكر راضي و خوشحال كردن ديگران بودن كافي نيست ، كمي هم به فكر نيازهاي معقول و مقبول خود باشيد. اين دليل بر خودخواهي نيست.به نقطه نظرات ديگران گوش دهيد، ولي اگر لازم مي دانيد براي اين كه فرصت كافي براي پاسخ داشته باشيد به آنها بگوييد براي فكر كردن و تصميم گرفتن درباره آن موضوع نياز به زمان داريد. در عين حالي كه انعطاف پذير هستيد نسبت به احساسات و عواطف خود نيز واقع گرا و بي رودربايستي باشيد.اين را بدانيد كه اين گونه برخورد با مسائل حتما با موفقيت توام خواهد بود. اگر رك بودن شما را به وحشت مي اندازد ابتدا از مسائل كوچك شروع كنيد و بعد به مسائل بزرگتر بپردازيد تا بدين وسيله گستره آرامش خود را افزايش دهيد. از كار خود لذت ببريداگر همواره در حال مسامحه و طفره رفتن از انجام كاري هستيد و يا احساس مي كنيد براي انجام كاري تحت فشار هستيد، علامت اين است كه از كاري كه انجام مي دهيد لذت نمي بريد. واقعيت امر اين است كه شما به هر حال ناچاريد اين كار را انجام دهيد، پس روي جنبه هاي لذت بخش آن تمركز كنيد؛ مثلا حس خوبي كه به نظم درآوردن امور مي دهد و يا مورد تقدير و ستايش قرار گرفتن از بابت رسيدن

به نتايج مطلوب تكيه كنيد. اين ديدگاه مثبت مي تواند تنش هاي درون شما را بزدايد و به شما فرصت دهد كه دريابيد چه تغييرات درازمدتي را مي توانيد ايجاد كنيد. انعطاف پذير باشيد لزوم يك برنامه روزمره براي تنظيم نيازهاي زندگي بسيار خوب و معقول است ولي نبايد اصرار و اجبار در رعايت آن موجب تنش و اضطراب شما شود.سختگيري و جدي بودن زياد سبب مي شود فرصتها را از دست بدهيد و تاكيد براي اجراي آن برنامه انرژي خود را بيهوده تلف كنيد در مواقعي كه لازم مي دانيد روش و تاكتيك خود را تغيير دهيد تا در كارهايتان موفق تر و در رسيدن به اهدافتان خلاق تر شويد.انعطاف پذيري به شما آرامش بيشتري مي دهد چون به شما فرصت مي دهد حين انجام كار روش خود را انتخاب كنيد.بين كار و زندگي تعادل برقرار كنيد تداخل و ادغام زندگي كاري و اداري با زندگي خصوصي باعث اختلالات فيزيكي و عاطفي است برنامه و زماني را براي توقف كار انتخاب كنيد و به آن پايبند باشيد. در خانه به كار فكر نكنيد و توجه خود را به زندگي خانوادگي معطوف داريد.مواردي پيش مي آيد كه اين كار برايتان مقدور نيست ، ولي سعي كنيد بيشتر موارد اين مساله را رعايت كنيد.عكس العمل هايتان را عوض كنيد ممكن است همواره در تغيير شرايط تنش آفرين موفق نباشيد، ليكن باتغيير دادن ديدگاه خود نسبت به آن مي توانيد احساسات خود را عوض كنيد. اگر كسي دير به سر وعده مي آيد شانه هايتان را به علامت بي تفاوتي بالا نيندازيد و از وقت آزادي كه

به دست آورده ايد لذت ببريد. اگر كسي بي ادب و پرخاشگر است اين گونه تلقي كنيد كه او مبتلا به فشار خون بالا مي شود و نه شما. ذهن و روح خود را شاد كنيد ذهن و روان خود را با ديدن و شنيدن كارهاي هنري ، زيبا و آراسته كنيد. از نمايشگاه هاي هنري ديدن كنيد و به موسيقي گوش فرا دهيد و بر زيبايي هاي يك گل تمركز كنيد.كاغذ و قلمي را برداريد و منظره زيبايي را نقاشي كنيد و يا در پارك قدم بزنيد و يا در يك كلاس هنري ثبت نام كنيد. براي آينده برنامه ريزي كنيدحتما براي خود برنامه هاي تفريحي تدارك ببينيد؛ چرا كه چشم انتظار بودن برنامه هاي تفريحي نيز آرام بخش بسيار خوبي است.فهرستي از برنامه هاي لذت بخش تهيه كرده و براي انجام آن برنامه ريزي كنيد؛ مثلا برنامه اي براي تهيه بليت تئاتر و يا قرار ملاقات با يك دوست و يا خريد كتاب مورد علاقه تان تهيه كنيد. با اين كارها بلافاصله احساس دلپذيري خواهيد كرد.به تقل از سايت عياراننكاتي در مورد خنده و خوشحالي    1- لبخند، تمام عضلات اصلي صورت را آرام مي كند و باعث مي شود كه زنجيره اي از واكنش هاي احساسي ايجاد شود و احساس خوشايندي به شما دست دهد.2- خنده، ترشح آندروفين ها را در بدن افزايش مي دهد. آندروفين ها، موادي شبه مورفيني در بدن هستند كه اثر آرام بخشي دارند.3- با صداي بلند بخنديد، تحقيقات نشان مي دهد، خنده اي كه از ته دل باشد، از ميزان هورمون هاي استرس از جمله كورتيزول و اپي نفرين مي كاهد و بر سلامت بدن مي افزايد. بعلاوه اثرات مفيد آن تا

24 ساعت باقي خواهد ماند.4- سه دقيقه خنديدن با صداي بلند معادل ده دقيقه ورزش آيروبيك اثرات مثبت دارد. به نقل از سايت تكچينمهار استرس    اطلاعات بين الملل : استرس بخش طبيعي از زندگي است. براي انجام وظايف، مقداري استرس لازم است. اگر دانشجو هستيد، هر امري، واقعي و يا خيالي كه براي شما روي خواهد داد، خواسته هايي را در پيش روي شما قرار مي دهد و شما بايد بدانيد كه چگونه اين خواسته ها را كنترل كنيد.مقابله با استرسبررسي مسائل مهم به طور منظم: تكاليف علمي جديد شما، نه فقط بر روي شما، بلكه بر خانواده و يا دوستانتان نيز تأثير مي گذارد و گاه ممكن است تضادهايي را نيز به وجود آورد. يكي از راههاي مواجهه با اين تضادها اين است كه برنامه هر ترم را با اطرافيان خود در ميان بگذاريد و ضرورتها و پيامدهاي مثبت مطالعه را بررسي كنيد و برنامه را به اتفاق هم طرح ريزي كنيد.ورزش و تمرينهاي منظم: اوقات فراغت خود را طوري برنامه ريزي كنيد كه حداكثر سلامت و رضايت را به همراه داشته باشد. بدن نياز به ورزش روزانه دارد. اين به ويژه براي دانشجويان بي تحرك لازم است.تنظيم وقت به صورت هفتگي: فعاليتهاي هر روز خود را برنامه ريزي كنيد. بايد در زمان معين مطالعه كنيد. مطمئن باشيد كه محل مطالعه شما راحت است. محل مطالعه بايد با شخصيت شما متناسب باشد. وسايل مورد علاقه شما بايد در محل مطالعه وجود داشته باشد تا اين محل را برايتان جالب و لذت بخش كند. مثلاً يك پوستر، يك وسيله تزئيني يا قطعه اي از اثاث

منزل.يكي ديگر از ابزارهاي برنامه ريزي كه افراد موفق از آن بهره مي برند فهرست كارهاي مهم هر هفته است. به روش زير اين ابزار را به كار بگيريد:_ فهرستي از تكاليف آموزشي هر هفته تهيه كنيد._ به ترتيب اهميت آنها را بنويسيد._ اين فهرست را در محل مطالعه خود در معرض ديد قرار دهيد._ در مقابل هر تكليفي كه انجام مي دهيد علامت بگذاريد._ هر تكليفي را كه در طول اين هفته انجام نمي شود، در فهرست هفته بعد قرارد هيد.صحبت مثبت با خود: با خود صحبت كنيد(وقتي كه تنهاييد!). زماني كه اين روش به طور صحيح انجام شود، مثبت و دلگرم كننده است. هر روز جملاتي از اين قبيل را امتحان كنيد: امروز اين كار را به خوبي انجام دادم ، هيچ وقت به خوبي امروز نبودم ، جلسه مطالعه خوبي بود . عبارتهايي از اين قبيل، گام بزرگي در افزايش عزت نفس شماست و نگرش واقع بينانه تري از خودتان به شما خواهد داد.وقتي احساس ارزشمندي بكنيد، توانايي شما در مقابله با استرس به طور قابل ملاحظه اي افزايش مي يابد. سپس براي مطالعه مستعدتر و آماده تر خواهيد شد و با همه ظرفيت ياد خواهيد گرفت.پاداش به خود: پس از يك جلسه مطالعه رضايت بخش، انجام درست يك تكليف، يا كسب نمره بالا در امتحان به خود پاداش دهيد. سرگرمي ها، موزيك، مطالعه مطالب سرگرم كننده و سينما رفتن اموري است كه براي دانشجويان، خوب و رضايت بخش است. اين امور تجارب مثبتي است كه احساس كفايت و عشق به زندگي را در شما تقويت مي كند و كل سيستم عصبي

شما را هم آرام مي سازد.تغذيه صحيح: اگر مي خواهيد عملكرد مؤثري داشته باشيد، بايد عادت غذايي معقولي داشته باشيد. تغذيه، غذاي منظم، مركب از سبزيجات، ميوه ها و حبوبات با مقدار كمي گوشت، لبنيات، ميوه هاي مغزدار، تخم مرغ، كمي كره مارگارين و روغن(خيلي كم)، شكر و نمك سلامت بدن را تضمين مي كند. صبحانه را حذف نكنيد. به مقدار كافي آب بنوشيد، دست كم هشت ليوان در روزهاي گرم، قهوه، چاي و نوشابه را تا حد امكان كمتر مصرف كنيد.خواب و تمرينهاي آرام بخش: بي خوابي به استرس مفرط و احتمالاً افسردگي مي انجامد. با يك خواب خوب شبانه با آنها مبارزه كنيد. گاهي پيش مي آيد كه شبها تا دير وقت بايد مطالعه كنيد، اما هميشه اين بي خوابي را با خواب صبح يا زودتر خوابيدن جبران كنيد.به طور مكرر ثابت شده است كه استفاده منظم از تمرينهاي آرامش بخش و نيز تنفس عميق، منظم و كنترل شده، به خويشتن داري و كاهش اضطراب كمك مي كند و باعث تجديد قوا در بيشتر افراد مي شود.اين تمرينها را امتحان كنيد:_ براي ده دقيقه در يك صندلي راحت قرار بگيريد._ به تنفس خود توجه كنيد، به خود اجازه آرامش بدهيد._ يك نفس عميق بكشيد؛ 3 تا 4 ثانيه آن را نگه داريد و بعد به آرامي بيرون بدهيد. اين كار را چند بار تكرار كنيد._ ماهيچه هاي مختلف بدنتان را به نوبت منقبض و بعد شل كنيد._ با انگشتان شروع كنيد. از انگشت بزرگ شروع كنيد، آن را بكشيد، بعد رها كنيد. سپس انگشت بعدي را امتحان كنيد._ به آرامي اين كار را

در سراسربدن خود گسترش دهيد._ وقتي به ماهيچه هاي سر رسيديد، كار را پايان دهيد حالا تصور كنيد كه تمام بدنتان آرام شده است. براي مدتي خود را تقريباً شل و رها كنيد.فنون ساده تر:_ هرچند وقت يكبار، چند نفس عميق بكشيد و بدنتان را شل كنيد، خميازه بكشيد و اندامهاي بدن را بكشيد._ به آهستگي پياده روي كنيد._ اگر مزاحم همسايه ها و اطرافيان نمي شويد، فرياد بكشيد.به نقل از سايت عياران

روش مشكل گشايي

علي سمرقنديان پيشگفتار:فراگيري به شكلهاي مختلف صورت ميگيرد. گاهي آنچه را ميبينيم، ميشنويم، ميخوانيم و تجربه ميكنيم، به خاطر ميسپاريم. مثلاً شمارههاي تلفن، نام خيابانها، نام پايتختها، نام پادشاهان، قسمتهاي مختلف يك سلول و بسياري چيزهاي ديگر را در ذهن خود ضبط ميكنيم و در صورت لزوم آنها را به ياد ميآوريم.در پارهاي موارد يادگيري از راه تقليد صورت ميگيرد. مثلاً با مشاهدة طرز انجام دادن يك آزمايش شيميايي يا يك فن مكانيكي، چگونگي آنها را ميآموزيم. تقليد از الگو كه يكي از شيوههاي يادگيري است و از بدو طفوليت تا خاتمة عمر ادامه دارد، به قسمت عمدهاي از رفتارها ، نگرشها و به طور كلي شخصيت ما شكل ميدهد.گاهي فراگيري براساس آزمايش و خطا انجام ميگيرد، مثلاً كودك بتدريج براساس تجارب شخصي خود متوجه ميشود كه به آتش نبايد دست زد.بالاخره شكلي ديگري از يادگيري آن است كه نخست با مشكل يا پرسشي مواجه ميشويم، سپس مشكل را به اجمال بررسي و بعد تعريف ميكنيم، حدود و ابعاد آن را مشخص ميسازيم. اطلاعاتي را دربارة آن جمعآوري ميكنيم، براساس اين اطلاعات در ذهن ما راهحلها يا فرضيههايي شكل ميگيرند، فرضيههاي خود

را به معرض آزمايش ميگذاريم و براساس آزمايش نتيجهگيري ميكنيم. اين روش يادگيري شالودة الگوهاي مشكل گشايي است.هدف :1 _ ضمن انجام دادن يك فعاليت مشكل گشايي، با توجه به شواهد موجود، ويژگيهاي مهم جامعهاي را توصيف كنيد.2 _ مراحل مشكل گشايي را نام ببريد و هر يك را در دو سطر توصيف كنيد و چنانچه به عنوان مثال راه حل مشكلي را در را در اختيار داشتيد، مراحل آن را تشخيص دهيد.3 _ در صورت داشتن نمونههاي مشكل گشايي به شيوة كاوشگري، بررسي شواهد و استقرا، مراحل تدريس، چگونگي واكنش معلم، ماهيت روابط ميانگروهي و منابع و شرايط لازم هر يك را تشخيص دهيد و سه شيوة آموزشي مربوط به الگوي مشكل گشايي از راه استقرا را توصيف كنيد.پس از انجام دادن اين فعاليت مشكل گشايي از شما انتظار ميرود كه بتوانيد، با توجه به شواهد موجود، ويژگيهاي مهم جامعهاي را توصيف كنيد.واژههايي را كه در زير ميبينيد مردمي به كار ميبرند كه در يكي از مناطق كرة زمين زندگي ميكنند. اين كلمات از ميان واژگان آنان انتخاب شدهاند و متداولترين واژههايي هستند كه آنان در مكالمههاي روزمرة خود به كار ميگيرند. با توجه به اين واقعيت كه واژگان مستعمل يك جامعه نشان دهندة خصوصيات عمده آن جامعه است، آيا ميتوانيد، با مطالعة دقيق اين واژهها، سه خصوصيت مهم زندگي اين مردم را حدس بزنيد؟ حدس (حدسهاي) خود را در جايي يادداشت كنيد. توجه داشته باشيد كه درك قسمت عمدهاي از اين بخش مستلزم انجام دادن اين فعاليت مشكل گشايي است و توصيه ميشود كه قبل از شروع فعاليت مطالب بالا را به دقت بخوانيد.واژه   

واژه    واژه    واژهپنبه    منزل    جادوگري    فروختنبز    فصل باراني    مادربزرگ    قايقپياز    فروشنده    ماهيگيري    اجاق، گِلجمعه _ روز مذهبي    كوير    عمه    مسجدخدا    مقررات، قانون    حساب    زنگ زدنتوافق    اسب    چتر    كوهستانارزان    سيب زميني    كتاب، قرآن    گوسفندمستخدم    تاجر    سلماني    مادرمقروض بودن    روح، جن    بدهكار    پيامبربردگي    ماليات    مأمور ماليات    برادرشهر محصور    مس    نعل ساز    شيطانچادر    مدير مدرسه    معلم، فردتحصيلكرده    دعا خواندنپنير    نمك    كَرِه     طلاپسر    مزرعه    شتر     چانه زدنجاده     گاو    فصل خشك    گناهخصوصياتي را كه نام بردهايد با خصوصياتي كه ما براساس همين واژهها حدس زدهايم مقايسه كنيد:مردم اين سرزمين احتمالاً مذهبي هستند، چون در اين فهرست واژههايي نظير خدا، پيامبر، روز مذهبي، دعا خواندن و گناه به چشم ميخورد. علاوه بر اين، به نظر ميرسد كه آنان پيرو دين اسلام باشند؛ زيرا كلماتي نظير الله (Allah)، قرآن و مسجد در گفتگوهاي آنان متداول است. از طرفي براي آنان جمعه روز مذهبي به شمار ميرود.شايد اين مردم اعتقادات خرافاتي نيز داشته باشند؛ زيرا واژههايي از قبيل جن، شيطان و جادوگر در اين فهرست ديده ميشوند.ممكن است كشاورزي و دامداري از كارهاي اصلي اين مردم باشد، چون نام حيواناتي نظير گوسفند، بز، گاو، اسب، مزرعه و واژة فصل باراني در ميان واژههاي بالا به چشم ميخورد.از واژههايي نظير قانون، ماليات، مأمور ماليات و مدير مدرسه چنين استنباط ميشود كه مردم اين سرزمين نوعي حكومت رسمي دارند. در اين فهرست واژههايي مانند چانه زدن، ارزان، فروختن، فروشنده، توافق و نعل ساز نشان ميدهند كه در اين جامعه داد و ستد اقتصادي صورت ميگيرد و عدهاي پيشهور هستند.از واژههاي چادر و شتر ميتوان استنباط كرد كه اين مردم احتمالاً زندگي ايل

نشيني دارند.بالاخره واژههايي نظير مادربزرگ، عمه و برادر در اين فهرست حاكي از آن است كه احتمالاً در ميان آنان سازمان خانواده گسترده است.شكل كلي اين خصوصيات از ديدگاه ما عبارت اند از :_ مذهبي و مسلمان بودن_ اعتقاد به خرافات و جادوگري_ اشتغال به كار كشاورزي و دامداري_ دارا بودن حكومت رسمي_ آشنايي با داد و ستد اقتصادي_ ايل نشيني_ دارا بودن خانوادة گستردهآيا ميتوانيد خصوصيات ديگري به اين فهرست اضافه كنيد؟ حال كه بر اساس اين واژهها، خصوصياتي را به اين مردم نسبت داديم، از كجا كه فرضيههاي ما صحت داشته باشند ؟ آيا فكر ميكنيد كه اگر چند تصوير كه اخيراً از بعضي جنبههاي زندگي اين مردم گرفته شدهاند در اختيارتان بگذاريم، ميتوانيد درستي يا نادرستيحدسهايخودرامعلومكنيد؟در اين نمونه برخلاف روشهاي متداول تدريس علوم اجتماعي، جغرافيا يا مردم شناسي، فراگير به صورتي فعالي، خصوصيات فرهنگي يك جامعه را، كه براي وي ناشناخته است، بررسي ميكند. باز در آن نمونه ديديم كه فراگير در يادگيري از طريق مشكل گشايي. با بهرهگيري از تجارب و دانستههاي پيشين خود، در باب رويدادهاي محيط ميانديشد تا مشكلي را كه با آن مواجه شده است به نحو قابل قبول حل كند.در واقع، مطابق الگوي مشكل گشايي، فراگير را در وضعي قرار ميدهيم كه از راه پژوهش و كاوش، فرضيههاي خود را ، به مدد شواهد موجود يا گردآوري شده بيازمايد و از آنها شخصاً نتيجهگيري كند و ضمن رسيدن به اين هدف از نحوة دانشاندوزي و جمعآوري اطلاعات نيز آگاه شود.حال ميخواهيم بدانيم كه در فرايند مشكل گشايي، فراگير چه گامهايي برميدارد. براي اين منظور به نمونة خود

باز ميگرديم.گامهاي مشكل گشاييطرح يا بازنمايي مشكل  فرايند مشكل گشايي با طرح يا بازنمايي مسئله (پرسش، معما يا مشكل) آغاز ميشود، مسئله يا مشكل را ميتوان از طريق فيلم، اسلايد، نوار شنيداري، به صورت شفاهي يا نوشته، ترسيم شكل روي تختة سياه، تشريح يك آزمايش، ارائه يك داستان نيمه تمام و غيره عرضه كرد. انتخاب مئسله مناسب براي شروع تدريس يكي از مهمترين گامها به شمار ميآيد. اگر مسئله توجه فراگيريان را جلب نكند، يا براي آنان به اندازة كافي برانگيزنده نباشد، كاربرد اين الگو دشوار ميشود.در طرح مسئله، رعايت چه نكاتي ممكن است آن را  جالب توجه كند؟ بديهي است كه اگر نوع مشكل يا مسئله از نظر زمان، مكان و محتوا با خصوصيات فراگير هماهنگ باشد، فراگير در يافتن راه حل علاقهمندي بيشتري از خود نشان ميدهد. به اين ترتيب، لازم است كه قبل از طرح مشكل تا حد امكان خصوصياتي نظير سن، ميزان تحصيلات، ميزان رشد ذهني و عاطفي فراگيران و ويژگيهاي روحيش و شرايط اجتماعي و اقتصادي را در نظر بگيريم. مسلماً آنچه به عنوان مشكل يا مسئله طرح مي شود هميشه و در همه جا براي فراگيران به يك اندازه برانگيزنده نيست؛ مثلاً ممكن است يك دانشجوي زمين شناسي قطعهاي سنگ بازالت (نوعي سنگ آتشفشان) را در كنار رودخانهاي ببيند و از خود سؤال كند كه اين سنگ چگونه به اينجا رسيده است و هم اين براي او به صورت مسئله درآيد؛ ليكن يك فرد معمولي كه به گردش رفته است، به احتمال زياد نسبت به سرگذشت همين سنگ بيتفاوت خواهد بود. كسي كه آگاهانه به پيرامون خود نگاه ميفكند،

در اطراف خود انبوهي معماهاي پرسش انگيز مييابد. به اين ترتيب، بايد مسائل به نحوي تنظيم و عرضه شوند كه يافتن را ه حل آنها براي فراگيريان به عنوان كاري برانگيزنده و با ارزش تلقي شود.نكتة ديگر اين است كه مسئله بايد پاسخ پذير و حل آن براي فراگيريان امكانپذير باشد؛ فراگيران بايد، با توجه به اطلاعات خود و اطلاعاتي كه دربارة مشكل جمع ميكنند و نيز با توجه به قابليتهاي ذهني خود، بتوانند عمل مشكلگشايي را با موفقيت انجام دهند و به نتيجه برسند در مسئلهاي كه براي شما طرح كرده بوديم اين نكته، تا حد امكان، رعايت شده است، زيرا هر فراگير علاقهمند ميتوند، با مطالعة واژههاي متداول در ميان مردم يك جامعه، خصوصياتي را به آنان نسبت دهد و به عنوان فرضيه بيان كند. بديهي است كه مسئلة طرح شده نبايد چنان ساده باشد كه فراگير نسبت به حل آن بيتفاوت بماند.بايد اشاره كنيم كه در حل مسئله لازم است فراگير حدود و ابعاد آن را براي خود مشخص كند؛ يعني قبل از ارائة فرضيههاي ممكن براي گشودن مشكل، نخست مسئله را تعريف كند. هنگامي كه حدود و ابعاد مسئله روشن شد، ميتواند با توجه به شواهدي كه در اختيار دارد، يا فراهم ميآورد، برا حل مشكل فرضيه سازي كند.فرضيه سازي:دومين مرحلة مشكل گشايي مرحلة فرضيه سازي است. منظور از فرضيهسازي ارائة حدسهايي براي يافتن راه حل مسئله است. فرضيههاي اوليه براساس نگرشها و شناخت پيشين فراگير و شواهدي كه در اختيار وي گذاشه ميشوند در ذهن او شكل ميگيرند. در اكثر مشكل گشاييها، فرضيههاي اوليه بر مبناي رابطههايي كه فراگير در

اطلاعات و دادههاي موجود ميبيند تشكيل ميشود. در نمونة قبل ميان واژههاي الله، قرآن ، روز جمعه، مسجد و پيغمبر نوعي ارتباط مشاهده ميشود كه فراگير با دريافتن آن به يك استنباط كلي ميرسد. در اكثر موارد، فرضيه بتدريج شكل ميگيرد و انتظار نميرود كه فراگير يكباره براي حل مسئله فرضيه ارائه دهد.براي موفقيت در فرضيهسازي، بايد سه نكته در نظر گرفته شود:اول اينكه هر فراگير بايد دادهها و شواهد موجود را براساس معيارهايي طبقهبندي كند. شما در جريان مسئلة پيشين احتمالاً واژههايي نظير مزرعه، فصل باراني، ماهيگيري، گوسفند و شتر را، در ذهن خود، در يك رديف يا طبقه قرار داديد.نكتة دوم اين است كه فراگير بايد، براساس طبقهبندي، روابط ميان دادههاي موجود را در هر طبقه درك كند تا ذهن او برا ي رسيدن به يك استنباط كلي آماده شود؛ مثلاً زندگي اين مردم بر شالودة اقتصاد كشاورزي است مسلمان هستند و احتمالاً نوعي حكومت رسمي دارند.سوم اينكه فراگير بايد بتواند استنباطهاي كلي خود را بروشني بيان كند. در خيلي از موارد، فراگيران درجريان مشكل گشايي نميتوانند فرضيهها و عقايد خود را، به صورت قابل فهم، با ديگران در ميان بگذارند.تشكيل فرضيه و ارائه آن يكي از مراحل اصلي مشكل گشايي به شمار ميآيد، زيرا فرضية مناسب، تا حدود زيادي، هدف مشكل گشايي را روشن ميسازد، فراگير در حين شكل دادن به فرضيه به دنبال اطلاعات مورد نياز ميگردد. هر چه اطلاعات گردآوري شده كاملتر و طبقهبندي آن بهتر صورت پذيرد، وي، در رسيدن به راه حل، موفقيت بيشتري به دست ميآورد.فرضيه آزمايي:گفتيم فرضيه حدسي است كه براساس اطلاعات پيشين و شواهد موجود در

برخورد با دنياي خارج، در ذهن فراگير شكل ميگيرد. به اين ترتيب در اكثر موارد، فرضيه راه حل نهايي محسوب نميشود. براي تأييد يا رد فرضيه بايد آن را بيازماييم. در واقع فرضيه آزمايي مهمترين مرحلة مشكل گشايي است در اين مرحله است كه فراگير اطلاعات و فرضيهها را مطابق با بينش خود تحليل ميكند و شخصاً به آن مهفوم ميدهد.فراگير، براي آزمودن فرضية خود، نخست از ميان اطلاعات و دادههاي موجود آنهايي را كه براي رد يا قبول آن لازم است از هم متمايز ميكند.در اكثر فرايندهاي مشكل گشايي، براي آزمودن فرضيه ميتوان، بنا به اقتضاي ماهيت مسئله از را ه انجام دادن آزمايش، مشاهدة فيلم، اسلايد، مراجعه به كتابهاي درسي، مقالههاي روزنامهها، گردش علمي وحتي مصاحبه با صاحبنظران عمل كرد، لازم است كه معلم شواهد را به زباني ساده و به شكل قابل فهم شرح دهد. فراگير، در حين جمعآوري شواهد مورد نياز، بايد آنها را به نحوي تنظيم كند كه رابطة ميان اطلاعات و داده ي موجود براي او آشكار شود. مهمتر از آن اين است كه اعتبار شواهد جمعآوري شده هميشه بايد ارزشيابي شود. بالاخره براي آزمودن فرضيهها. فراگير بايد اطلاعات و شواهد موجود را تحليل كند و قالبهاي فكري، گرايشهاي كلي، تفاوتها و تشابههايي را كه در ميان شواهد به حل يا رد فرضيه منجر ميشوند مشخص كند. هنگامي كه مردم را در مسجدي در حال دعا ميبينيد، فرضية اول شما در مورد مسلمان بودن آنان تأييد ميشود به طور خلاصه مرحلة آزمودن فعاليتي است آگاهانه كه در آن اطلاعات و دادهها تحليل. تركيب و ارزشيابي ميشوند.نتيجهگيري:پس از اينكه فرضيههاي

خود را آزموديم، برخي از آنها را ميپذيريم و پارهاي ديگر را رد ميكنيم، فرايند مشكل گشايي بايد به نتيجه منتهي شود و بدون نتيجهگيري مشكل گشوده نميشود. اساس اين شيوة تدريس آن است كه فراگير مشكلي را كه با آن مواجه ميشود به نحوي قابل قبول براي خود حل كند و مفاهيم تازهاي را ياد بگيرد.هنگام نتيجهگيري رعايت كردن دو نكته اهميت دارد: اول اينكه هر فراگير شخصاً بتواند تشخيص بدهد كه شواهد موجود تا چه اندازه در اثبات درستي يا نادرستي فرضيهها او را ياري ميكند؟ علاوه بر اين، لازم است  كه فراگير نتايج گرفته شده را در حد اطلاعات موجود و آزموده شده بپذيرد . نكتة دوم اين است كه فراگير هميشه به خاطر داشته باشند كه در علوم انساني و حتي علوم تجربي يافتههاي علمي مطلق و آنچنان قاطع نيستند و آنچه امروز به عنوان حقايق علمي ميپذيريم براساس شواهدي قابل قبول است و اي بسا كه پس از گرد آمدن اطلاعات و يافتههاي جديد به نتيجههاي ديگر برسيم.تعميم و كاربرد نتايج:گفتيم كه فراگير در فرايند مشكل گشايي بهتر است كه براساس مدارك و شواهدي نتيجهگيري و پيشبيني كند. ليكن بايد ديد كه تا چه اندازه اين گونه نتيجهگيري ها به موارد جديد قابل تعميماند؟ مثلاً اگر بدانيم كه مردم كشور مورد نظردر مثال, اغلب به كشاورزي سنتي اشتغال دارند و كمتر از وسايل نوين صنعتي استفاده ميكنند، آيا ميتوان همين خصوصيت را به ساير جوامع نسبتاً مشابه تعميم داد؟ اگر مشكل گشايي با موفقيت انجام گيرد. شناخت حاصل از آن قسمتي از دانش فراگير ميشود كه وي در حين ارزشيابي

مسائل مشابه آن را به كار ميگيرد.اگر ويژگي هاي زندگي مردم اين كشور را بشناسيد، در واقع ذهن شما براي شناخت فرهنگهاي مشابه آماده ميشود. وقتي كه شناخت كسب شده را به موقعيت جديد تعمميم ميدهيد، درستي يا نادرستي آن ار دوباره ميسنجيد. به اين ترتيب، ميبينيم كه هر چند فرايندمشكل گشايي پيچيده است، ولي ممكن است در كار فراگيري بسيار مؤثر و انگيزنده باشد. در واقع در جريان مشكل گشايي، اساساً از روشهاي پژوهش علمي، كه در  كسب دانش به كار برده ميشوند استفاده ميكنيم؛ زيرا، امكان دارد كه پژوهشگر در عمل با سؤالي مواجه شود و در پيرامون آن اطلاعاتي جمعآوري كند و اين اطلاعالت را تنظيم و طبقهبندي كند و براساس آنها فرضيه بدهد و فرضية خود را بيازمايد و براساس آن نتيجه بگيرد و سپس نتايج را براي تجزيه و تحليل اطلاعات و دادههاي مشابه به كار برد.بايد اشاره كنيم كه در فرايند مشكل گشايي، بخصوص در محيط كلاس، هميشه نميتوان مراحل بالا را به صورتي كه انتظار ميرود طي كرد، ممكن است فراگير، قبل از اينكه اطلاعات موجود را بررسي كند، فرضيهاي پيشنهاد كند و عجولانه به نتيجة قاطعي برسد. در چنين مواردي، معلم، با انعطاف پذيري و ظرافت لازم ميكوشد تا فراگير را در جريان درست فرايند مشكل گشايي قرار دهد و او را بر آن دارد تا ترتيب و توالي مراحل بالا را رعايت كند.در اكثر  الگوهاي مشكل گشايي، برخلاف بعضي از الگوهاي تدريس، هدفهاي جزئي كاملاً از قبل مشخص نميشوند. با اين وصف، در پارهاي از موارد، ميتوان آن چه را فراگير از طريق مشكل گشايي ميآموزد

به صورت عيني ارزشيابي كرد، اگر چه گاهي براي فعاليتهاي مشكل گشايي هدفهاي جزئي نيز در نظر  گرفته ميشوند.در مورد مشكل پيشين ميتوان هدفهايي به شكل زير منظور داشت:فراگير بتواند پس از گشودن اين مشكل:1 _ سه خصوصيت فرهنگي مردم كشور مورد نظر را نام ببرد.2 _ دست كم ده واژة متداول را كه مردم اين سرزمين به كار ميبرند مشخص كند.3 _ نوع غذاي مردم اين سرزمين را توصيف كند.4 _ در تصاوير داده شده عناصري را كه نمايانگر وجود شرايط كشاورزي در جامعة مورد نظر هستند تميز دهد.در الگوهاي مشكل گشايي علاوه بر هدفهاي جزئي، يك هدف اساسي مورد نظر است و آن اين است كه به طور كلي فراگير با نحوة جمعآوري اطلاعات، شيؤة فرضيه سازي، انجام دادن آزمايش، نتيجهگيري و كاربرد نتايج در موارد مشابه آشنا شود؛ يعني كيفيت و روش اجراي پژوهش علمي را شخصاً تجربه كند.مثالي ديگر: جعفر از مردم قرية حسنآباد، دانشآموز سال آخر يكي از دبيرستانهاي تهران است. روز جمعه است و او مثل جمعههاي ديگر با اتوبوس به ديدار خانواده و اقوام خود ميرود. معمولاً او اكثر مسافران اين اتوبوس را ميشناسد و با آنان سلام و عليك دارد، ولي اين بار، متوجه مرد ناشناسي خوش لباسي ميشود كه كيف دستي خود را روي پايش گذاشته است و پس از روشن كردن يك پيپ به خواندن روزنامه مشغول ميشود:جعفر از خود سؤال ميكند «اين شخص كيست و چرا به حسنآبادي ميآيد؟» با اينكه حس كنجكاويش تحريك شده است، ولي خجالت ميكشد كه مستقيماً از خود او بپرسد . در نتيجه به فكر فرو ميرود و با

خود ميگويد: «احتمالاً اين آقا مأمور دولت است ؛ ولي اگر مأمور دولت باشد قاعدتاً با توجه به تعطيلي امروز، براي اجراي وظيفه سفر نميكند. پس اين شخص كيست؟»«شايد دكتري است كه براي ديدن يك مريض به ده ميآيد؛ ولي من تقريباً همه پزشكاني را كه در درمانگاههاي اطراف كار ميكنند از نزديك ديدهام و اين هيچيك از آنان نيست، وانگهي بعيد است كه مردم قرية ما. با توجه به طول مسافت، از تهران پزشك خبر كنند.»شايد نامزد يكي از دختران قرية ما باشد، مثلاً كي؟  فهميدم دختر امرالله خان كه پدرش صاحب يك بنگاه معاملات ملكي است؛ اما من كه نامزد او را يك بار ديدهام، نه اين نامزد آن دختر نيست، نامزد آن دختر خيلي جوان است در حالي كه اين آقا دست كم سي و هفت هشت سال دارد، پس خدايا اين مرد كيست؟»«شايد خيال دارد با بهيار درمانگاه نزديك ده ازدواج كند؛ ولي او خيلي مسن است، بعيد به نظر ميآيد كه اين مرد با او عروسي كند فهميدم، حتماً اين آقا نامزد يكي از خانم معلم هاي اين اطراف است؛ ولي آخر يكي از آنها ازدواج كرده است و آن يكي هم معمولاً آخرهاي هفته به شهر خودش ميرود نه، بابا اصلاً موضوع ازدواج در بين نيست؛ چون من دختر ديگري را نميشناسم كه براي ازدواج با اين آقا مناسب باشد پس اين مرد كيست؟»«نكند وكيل حاجي نصرالله باشد كه با آقاي صداقتپور سر املاك مزروعي اختلاف دارند؛ اما اگر اشتباه نكنم اين دعوا هفتة پيش تمام شد و اين دو نفربا هم آشتي كردند.»»راستي شايد پسر نصرالله خان باشد

كه در تهران مغازه ي لوكس فروشي دارد؛ ولي، فكر نميكنم پسرهاي حاجي هيچ كدام اهل سيگار و پيپ نيستند.»«ببينم اين شخص به قيافهاش ميآيد كه از طرف شركتي براي كارهاي ساختماني به اينجا آمده باشد؛ ولي باز چرا روز تعطيل؟ اگر چه كيف دستيش شبيه كيف مهندسهاست. نكند پسر كدخداي سابق اين قريه باشد كه چند سال قبل براي ادمة تحصيل در رشتة مهندسي، به آلمان رفته بود؟ حتماً خود اوست. فهميدم ديگر شك ندارم، چون يك دفعه عكس اين آقا را در منزل كدخدا باقرزاده ديدهام. حتماً بعد از چند سال آمده است از اقوام خود ديدن كند، بله، خود اوست.»در پايان وقت جعفر كه از حدس خودش مطمئن شده است از مرد ناشناس سؤال ميكند«آقاي مهندس باقرزاده اجازه ميدهيد پنجرة اتوبوس را كمي باز كنم؟»_ بله خواهش ميكنم، ولي شما اسم مرا از كجا ميدانيد؟اختيار داريد آقا، شناختن شما كه براي من مشكلي نبود.3 _ انوع الگوهاي مشكل گشايي:در مبحث پيشين، تا حدودي با فرايند مشكل گشايي و مراحل آن آشنا شديد مشكل گشايي در آموزش و يادگيري به صورتهاي مختلفي انجام ميگيرد كه هر يك از آنها با توجه به نوع درس، سن فراگير، هدفهاي آموزشي، امكانات و منابع قابل حصول مورد استفاده قرار ميگيرد، در اين مبحث با چند نمونه از انواع الگوهاي مشكل گشايي در علوم تجربي و علوم اجتماعي آشنا ميشويد.در  مفهوم الگوهاي تدريس ملاحظه كرديد كه الگوهاي تدريس داراي چهار ويژگي هستند : تعيين مراحل تدريس، نحوة واكنش معلم، ماهيت روابط ميانگروهي، شرايط و منابع لازم. نحوه و نوع كاربرد الگوهاي تدريس به وسيلة اين ويژگيها از يكديگر متمايز

ميشوند. در نمونههاي صفحات بعدي، به ويژگيهاي هر يك از اين الگوها توجه كنيد، ضمناً گفتني است كه با وجود تفاوتهاي موجود، در اين نمونهها فرايند مشكل گشايي و مباني آنها، تا حدود زيادي مشابه هستند.مشكل گشايي به شيوة كاوشگري:در كلاس درسي هستيم كه معلم پشت ميز در مقابل شاگردان ايستاده است و آزمايشي را براي آنان تشريح ميكند، روي ميز دو ظرف استوانهاي مدّرج كه كاملاً از نظر اندازه وشكل با هم يكساناند، ديده ميشود. در هر يك از اين دو ظرف دقيقاً صد ميليليتر مايع شفاف وجود دارد. معلم استوانههاي مدرج را با دو دست بالا نگه ميدارد و به شاگردان نشان ميدهد . سپس مايع يكي از اين دو ظرف را در ديگري خالي ميكند و آن را تكان ميدهد تا دو مايع به خوبي به هم بياميزند. شاگردان كلاس انتظار دارند كه حجم دو مايع به هم آميخته به دويست ميليليتر برسد، ولي با تعجب ميبينند كه درجة استوانه فقط 175 ميليليتر را نشان ميدهد.در واقع حجم اين دو مايع 25 ميليليتر از آنچه انتظار ميرفت كمتراست. يكي از شاگردان سؤال ميكندكه بقية مايع چه شد؟ در پاسخ اين سؤال معلم مي گويد براي اينكه به جواب برسيم شما ميتوانيد دربارة اين مسئله از من سوال كنيد به شرطي كه پرسشهاي شما طوري باشند كه بتوان به آنها پاسخ آري يا نه داد و احتياج به توضيح نداشته باشند ضمناً تعداد پرسشها محدود نيست و هر يك از شما ميتواند سؤالهاي بسياري را عنوان كند.با اين توضيح عدهاي از شاگردان با اشتياق دست خود را بالاميبرند و اجازه ميگيرند تا اولين سؤال

را مطرح كنند. عدهاي نيز در حالي كه با انگشت به استوانهها اشاره ميكنند، آهسته با هم مشغول گفتگو هستند و عدهاي از آنان ظاهراً دربارة اين موضع به فكر فرو رفتهاند. بالاخره سياوش اولين پرسش را مطرح ميكند.سياوش: آيا هر دو استوانة مدرج يك اندازه هستند؟معلم : بلهسياوش : آيا يكي از اين دو استوانه ترك دارد ؟معلم: نهفريدون: آيا اين مايع شفاف و بيرنگ آب است؟معلم: ميتواني اين سؤال را به صورت دقيقتري مطرح كني؟فريدون : آيا اين دو مايع با هم فرق دارند؟معلم: بله فريدون : آيا فقط يكي از آنها آب است؟معلم: بلهرجب : آن يكي سركه است؟معلم : نهفريدون: من فكر ميكنم آن يكي الكل است؛ چون بوي الكل ميآيد.رجب: آيا وقتي كه اين دو مايع را به هم ميآميختيد. مقداري از آنها بيرون ريخت؟معلم : نهرضا: آيا دماي اين دو مايع مساوي بود؟معلم: بلهرضا: مثلاً دماي آنها به اندازة دماي اتاق بود؟معلم: بله، قبل از اين كه به پرسيدن ادامه بدهيد، بگذاريد ببينم تا حالا چه اطلاعاتي به دست آمده است و ويژگيهاي مسئله مورد نظر ما چيست؟فريدون: من بگويم؟معلم: بسيار خوب بگو.فريدون : شما مايع دو استوانة مدرج را كه در يكي آب و در ديگري الكل بود به هم آميختيد. حجم دو مايع به هم آميخته 175 ميليليتر شد؛ يعني 25 ميليليتر كمتر از مقداري كه ما فكر ميكرديم. حالا ميخواهيم بدانيم چرا؟رجب: ما ميدانيم كه اين دو استوانه سالم هستند و وقتي كه شما دو مايع را روي هم ميريختيد چيزي از ظرف بيرون نريخت.احمد: دماي هر دو مايع با هم مساوي و اندازة دماي اتاق

بود حال ميخواهيم بدانيم چرا حجم اين دو مايع كم شده است.حسين: آيا در اين فاصله مقداري از مايع بخار شده است؟معلم: براي جواب گفتن به اين سؤال ميتواني راهي پيشنهاد كني؟حسين: ميتوانيم خودمان آزمايشي انجام دهيم.در اينجا عدهاي از شاگردان دور هم جمع ميشوند و با ظرفهاي استوانهاي و مقداري آب و الكل كه معلم در اختيار آنان ميگذارد، دست به آزمايش ميزنند تا ببينند در عرض چند دقيقه چقدر از اين مايع ممكن است تبخير شود.حسين: آزمايش نشان داد كه از اين مقدار مايع چيزي بخار نشده است.فريدون: اگر ما آب ظرفي را در آب ديگر بريزيم، حجم آب آميخته به همين شكل كم ميشود؟معلم: خودتان آزمايش كنيد.شاگردان اين آزمايش را نيز  انجام ميدهند و متوجه ميشوند كه حجم دو ظرف پس از آميخته شدن به طور محسوس كم نميشود.جعفر : شايد اگر كوكا كولا را به آب يا شير بياميزيم حجم مايع آميخته كم شود. در اين لحظه شاگردان دوباره دست به آزمايش ميزنند.رضا : وقتي كه مايعات ديگر را به هم بياميزيم، حجمشان به اندازة آب و الكل كم نميشود.حسن: آيا چيزهاي ديگري هستند كه اگر آنها را به هم بياميزيم، مثل آب و الكل، حجم مايع آميخته به اين گونه كم شود؟معلم : من الان مقداري نمك و شكر به شما ميدهم تا آنها را به صورت مايع درآوريد، سپس، دو مايع را به هم بياميزيد؛ با اين كار به جواب اين سؤال ميرسيد.شاگردان صد ميليگرم شكر را در صد ميليليتر آب حل ميكنند.رجب: حجم شكر و آب به هم آميخته هم مثل الكل و آب كم ميشود.حسين: ميدانيد چرا؟

براي اينكه آب لاي ذرات شكر ميرود.رجب: من فكر ميكنم كه آب و الكل هم به همين شكل به هم آميخته ميشوند؛ يعني ذرات آب با ذرات الكل جفت ميشوند و حجم كم ميشود.حسين: منظور از ذرات همان ملكولهاست؟رجب: بله، مولكولهاي آب و الكل در لابهلاي هم قرارميگيرند.معلم: خوب حالا كه به اينجا رسيديم، شما دربارة ملكول چه چيزهايي ميدانيد؟سياوش : ميدانيم كه ماده از ملكول ساخته شده است و وقتي دو چيز با هم مخلوط ميشوند، ملكولهاي آنها يا در هم ميوند و با هم جفت ميشوند، يا با هم تركيب ميشوند. ما اين را در مورد آميزش آب و محلول شكر و الكل و محلول نمك ديديم.معلم: خوب دربارة مايعات و آميختههاي آبگونه چطور؟سياوش وقتي كه ما آب و كوكاكولا را به هم ميآميزيم حجم دو مايع كم ميشود ولي نه به اندازهاي كه در مورد آب و الكل ا تفاق افتاد.معلم: حالا كه ميدانيم طرز آميخته شدن يا تركيب شدن مولكولها با هم فرق ميكند، بگذاريد آنچه را تا به حال به دست آوردهايم خلاصه كنيم.رضا: شما صد ميليليتر آب و صد ميليليتر الكل را با هم قاطي كرديد.معلم: آيا از اول ميدانستيد كه يكي از آب است و يكي الكل؟رضا : نه؛ ظاهر هر دو يكي بود و شما از اول چيزي در اين باره به ما نگفتيد.بهمن: بعد از اينكه دو مايع را به هم آميختيد متوجه شديم كه ازحجم اين دو مايع 5/12 درصد كا سته شده است.معلم: خوب بعد؟بهمن: ما بايد جواب ميداديم كه چرا از دو مايع آميخته چند درصدي كم شده است؟معلم: به اين ترتيب شما در مرحلة

ابتدايي درس از وجود يك مسئله يا مشكل آگاه شديد.رضا : بعد ما سؤالهايي از شما كرديم كه جواب آنها به صورت «بله» يا «نه» داده شد.معلم: چه نوع سؤالهايي كرديد؟رضا : ما پرسيديم كه آيا هر دو مايع آب هستند، آيا دماي آنها برابراست، آيا استوانههاي مدرج سالم هستند؟معلم : اين سؤالها چه كمكي به شما كرد؟فريدون: اين سؤالها مسئله را براي ما روشن كرد؛ يعني ما با اشيا و مايعاتي كه شما براي آزمايش از آنها استفاده كرده بوديد آشنا شديم.معلم: اين سؤالها چه كمكي به شما كرد؟فريدون: اين سؤالها مسئله را براي ما روشن كرد؛ يعني ما با اشيا و مايعاتي كه شما براي آزمايش از آنها استفاده كرده بوديد آشنا شديم.معلم: اول با موقعيتي پيچيده و بغرنج مواجه شديد . بعد به وجود مسئلهاي پي برديد و سپس در مورد چيزهايي كه در اين آزمايش به كار رفته بودند سؤالهايي كرديد. پارهاي از سؤالهاي شما به حالت يا وضعيت اين چيزها مربوط ميشد. مثلاً پرسيديد كه دما يا نوع مايع چيست؟ بعد چه كرديد؟حسين: ما سؤالهاي بيشتري كرديم و با اين پرسشها متوجه شديم كه علت كم شدن اين مقدار از محلول بخار شدن نبود، بعد مايعات و مواد ديگري را با هم آميختيم و به ا ين نتيجه رسيديم كه حجم كل بعضي از آنها از مقدار قابل انتظار كمتر ميشود، در حالي كه حجم پارهاي ديگر تغييري نميكند.معلم: آيا ميتوانيد بگوييد هدف از اين آزمايشها و سؤالها چه بود؟بهمن: من فكر ميكنم كه ما بعضي از حدسهاي خود را امتحان كرديم؛ يعني ميخواستيم بدانيم كه حدسهاي ما درست است

يا نه؟معلم: خيلي خوب: بعد چه نتيجهاي گرفتيم؟رجب: متوجه شديم كه وقتي كه دو مايع با هم آميخته ميشوند، اگر ذرات آنها با يكديگر تركيب نشوند، ملكولهاي آنها در ميان هم قرار ميگيرند. ما ميدانيم كه ماده از مولكول ساخته شده است و ميان مولكولها مقداري فضا وجود دارد؛ وقتي كه دو چيز با هم مخلوط ميشوند ملكولها در اين فضاهاي خالي قرار ميگيرند و اين بخوبي در مورد آب و الكل ديده شد.معلم: خوب، بعد؟بهمن: ما چيزهاي ديگري مثل محللول نمك و آب را نيز به هم آميختيم تا ببينيم همين اصل در مورد آنها هم درست است يا نه؟معلم : خوب، وقتي كه ديديد حجم آميختة آب و الكل از مقدار قابل انتظار كمتر است متوجه يك اصل شديد و آن اين است كه مولكولهاي يك مايع فضاي خالي ميان مولكولهاي مايع ديگر را پر ميكنند. ممكن است اين اصل در مورد تركيب مايعات و اجسام مختلف صدق نكند.آنچه در اينجا گفته شد نمونهاي است از مشكل گشايي به شيوة كاوشگري، هدف كلي در اين گونه مشكل گشايي ان است كه به فراگير امكان دهيم تا خود به پژوهش بپردازد و به گونهاي فعال مهارتهاي لازم را براي گردآوي اطلاعات و كشف روابط علت و معلولي كسب كند. علاوه بر اين با چگونگي بازسازي مفاهيم، درك وقايع و واقعياتي كه در پيرامون او رخ ميدهند آشنا شود و حس كنجكاوي خود را ارضا كند.حال به نمونة بالا برميگرديم تا ببينيم معلم و شاگردان چه مراجلي را براي رسيدن به هدف آموزشي طي كردهاند؟ نحوة واكنش معلم و ماهيت روابط ميانگروهي چه بوده است

و معلم در كار خود از چه منابعي استفاده كرده است؟مراحل تدريس:مرحلة اول:طرح يا بازنمايي مشكل:گفتيم كه مشكل گشايي با طرح يك مسئله (پرسش، مشكل يا نكتة مبهمي) آغاز ميشود. فراگيران پس از مواجه شدن با يك موقعيت پرسشآميز، به وجود مسئلهاي پي ميبرند. در طرح اين مسئله عواملي نظير سن، ميزان تحصيلات، هدف آموزشي و علاقة فراگيران در نظر گرفته شده است، به گونهاي كه يافتن راه حل مسئله براي همة آنان به اندازة كافي برانگيزنده مينمايد. بديهي است كه مسئلة طرح شده بايد با محتواي درس و هدف آموزشي هماهنگ باشد. مثلاً در نمونة بالا هدف معلم اين بود كه قمستي از شيمي مربوط به كشش ميان مولكولي را به شاگردان بياموزد؛ و به همين دليل، درس خود را با آزمايش آغاز كرد.شايد براي شما، كه اولين بار با اين الگو آشنا ميشويد طرح مسائل جالب قدري دشوار به نظر برسد؛  ولي بايد گفت كه، پس از كمي تمرين و صرف وقت، اين كار چندان دشوار نخواهد بود. اگر مطلب كتاب درسي را با دقت مطالعه كنيد. ميتوانيد قسمتهاي از آن را به شكل مسئله درآوريد تا با استفاده از الگوي مشكل گشايي آموخته شود. حتي از روي منابع غير درسي نيز ميتوان مطالب جالبي پيدا كرد و به عنوان مسئله يا پرسش مطرح ساخت.اين الگوي تدريس منحصراً درآموزش علوم تجربي، نظير فيزيك و شيمي،به كار نمي رود بلكه در تدريس دروسي نظير ادبيات، هنر و رشته هاي علوم انساني نيز از آن استفاده مي شود. در تدريس ادبيات، داستانها و كتابهاي قصه بهترين منابع براي استفاده از اين الگو به شمارمي آيند. براي نمونه معلم مي تواند

آغاز داستاني را به شاگردان بگويد ودر آن چند تن از قهرمانان داستان را معرفي كند و سپس از آنان بخواهد تا چگونگي خاتمه يافتن داستان را حدس بزنند، گاهي حتي داستانهاي تاريخي هم بمنزلة منبع برانگيزنده اي براي طرح اين گونه مسائل به شمار مي آيند.ارائه مطالب درسي نيز به اين شيوه مي تواند به پرورش خلاقيت فكري فراگيران كمك كند، مثلاً در درس جغرافي، معلم نقشة جزيره اي را، كه قرنها پيش، روي كرة زمين وجود داشته است و اكنون ديگر نيست، رسم مي كند و تصاويري از ابزارهاووسايلي را كه نشانة وجود نوعي تمدن در اين جزيره است به شاگردان نشان مي دهد. سپس ازآنان مي خواهدكه درمورد شكل زندگي مردم اين جزيره و اين كه چگونه از اين ابزارهاووسايل استفاده مي كرده اند حدسهايي بزنند. درمورد ديگر، معلم دبستان از كودكان مي خواهد كه بابررسي يادداشتها كاغذهاي بيهوده و ساير اشيايي كه در سطل آشغال يكي از كلاسها در طول روز روي هم انباشته شده اند، نوع فعاليتهاي انجام يافته را حدس بزنند.به اين ترتيب،موضوعهاي درسي كه ممكن است براي طرح پرسش يا مسئله مورد استفاده قرار بگيرند بسيارند و مسائل طرح شده با توجه به سن وخصوصيات فراگيران وكيفيت درس مورد نظر، چنان تنظيم مي شوندكه فراگيران براي يافتن راه حل با علاقة تمام به جستجو و بررسي بپردازند.مرحلة دوم : گردآوري اطلاعات و فرضيه سازي از طريق پرسش وآزمايش:در حل مشكل بالا اكثر سؤالهايي كه فراگيران در آغاز عنوان كرده اند به منظور به دست آوردن اطلاعات لازم پيرامون مسئله موردنظر بود، مثلاً سؤال شد:«آيا اندازة دو ظرف استوانه اي برابر است؟ آيا مايع داخل آنها آب است؟آيا يكي سركه و ديگري الكل است؟

آيا هنگام ريختن محلول يكي از دوظرف در ديگري، قسمتي از مايع بيرون ريخته شده است؟» هدف فراگيران از طرح اين گونه پرسشها جمع آوري اطلاعاتي است كه با تحليل آنها ماهيت مسئله را براي خود روشنتر سازند. به هنگام استفاده از اين الگو،بايد توجه داشت كه اكثر فراگيران، پيش از جمع آوري اطاعات آغازين،  مايل هستند خودشان مستقيماً به جواب مسئله برسند. مثلاً سؤال مي كنند چرا حجم آب و الكل به هم آميخته كمتر از آن است كه انتظار مي رود؟ يا چگونه حرارت ناشي از آميزش دو محلول باعث تبخير قسمتي از آن مي شود؟ به اين قبيل سؤالها نبايد در ابتدا به وجه مستقيم پاسخ داد، بلكه بايد فراگير را تشويق كرد تا نخست اطلاعات لازم را جمع آوري كند و بتدريج خودش به پاسخ يا حل مسئله برسد. به دست آوردن اطلاعات يكي از مهمترين مراحل به كار گرفتن اين الگو، در تدريس، به شمار مي آيد.در اين مرحله فراگير سؤالهاي متعددي مطرح مي سازد ودر نتيجه، اطلاعات فراواني به دست مي آورد كه براساس آنها چند فرضيه، در رابطه باحل مسئله يا مشكل، در ذهن او نقش مي بندد. براي ارزشيابي فرضيه هاي خود با تشويق معلم، دست به آزمايش مي زند و از اين طريق به درستي يا نادرستي افكار، فرضيه ها و حدسهاي خود پي مي برد. مثلاً مي پرسد: «آيا تبخير مايع موجب ناپديد شدن قسمتي از آن شده است؟» معلم به اين سؤال جواب مستقيم نمي دهد بلكه او را وادار به انجام دادن آزمايش مي كند. بدين سان،بعضي از فرضيه ها كه به ذهن فراگير خطور كرده اند، رد مي شوند و به تدريج تعداد و ماهيت مفاهيم و متغيرهاي مؤثر براي حل

مسئله مشخص مي شود. در نمونة بالا، فراگيريان از راه آزمايش متوجه شدند كه آميختة آب و كوكا با آميختة آب و الكل تفاوت دارد و محلولها در مدت زماني كوتاه تبخير نمي شوند.بدين ترتيب، در فرايندمشكل گشايي، فراگيران پس از طرح شدن مسئله حدود و ابعاد آن را مشخص مي كنند؛ اطلاعاتي دربارة آن جمع آوري مي كنند و براساس آنها فرضيه هايي ارائه مي دهند و سپس براي حصول اطمينان، در مورد صحت آنها، دست به آزمايش مي زنند، براساس اطلاعاتي كه از اين طريق به دست مي آورند بتدريج به روابط ميان متغيرها، به صورت قواعد يا اصول، آگاهي حاصل مي كنند. بايد اشاره كنيم كه در اين مرحله ذهن فراگيري بين دو حالت گردآوري اطلاعات و تشكيل فرضيه كار مي كند و اين دو فعاليت ذهني از يكديگر متمايز نيستند؛ يعني نمي توان گفت كه جمع آوري اطلاعات به فرضيه آفريني مي انجامد، يا داشتن فرضيه موجب كسب اطلاعات مي شود؟ البته بعضي از فرضيه ها كه در مراحل اول به ذهن فراگير خطور مي كنند، خام ومبهم اند. هنگامي كه فراگير به راه حل مسأله نزديكتر مي شود فرضيه هاي سنجيده تر و بهتري ارائه مي دهد. درشكل دادن به فرضيه هاي علمي نقش معلم بسيار حايز اهميت است. او بايد فراگير را تشويق و راهنمايي كند تا فرضيه هاي ناقص خود را به صورت كاملتر و جامعتري درآورد مثلاً وقتي كه فراگير مي گويد: «با آميخته شدن آب و الكل مولكولهاي اين دو مايع در فضاهاي خالي يكديگر قرار مي گيرند»، معلم ازاو مي پرسد :« اين مطلب چه چيزي را درمورد مولكول به مامي گويد؟» براي پاسخ دادن به اين سوال، فراگير مجبور است كه در فرض ناقص خود تجديد نظر كند؛ لذا با استفاده ازدانش و

فراگرفته هاي قبلي خود مي گويد: « ماده از مولكول ساخته شده است و هنگامي كه دو چيز با هم آميخته مي شوند، مولكول هاي آنها درهم مي روند.» بدين سان، به يك خصوصيت كلي مولكول دست مي يابد و اين اصول را بيان مي كند.مرحلة سوم : تحليل و بازبيني فرايند مشكل گشاييآخرين مرحلة گشودن يك مئسله، تحليل و بازبيني كل فرايندمشكل گشايي است؛ يعني معلم، پس از اينكه يقين حاصل كرد كه فراگيران به راه حل مشكل دست يافته اند، سؤال كردن را متوقف مي كند و مراحل رسيدن به جواب را براي آنها تشريح مي كند. به اين منظور، وي همة مراحل مشكل گشايي، يعني طرح شدن مسئله، بررسي اجمالي، جمع آوري اطلاعات و تشخيص حدود آن وانجام دادن آزمايشها را براي آنهاتشريح مي كند. در نمونة داده شده، معلم، درحين تدريس و سؤال و جواب، چند بار از فراگيريان خواست كه اطلاعات جمع آوري شده را خلاصه كنند. در خاتمة درس نيز، معلم مراحل آزمايش وحتي نكات جزئي را يك بار مرور مي كند. در جريان اين كار، ممكن است فراگيران پرسشهاي جديدي مطرح كنندو زمينه براي معرفي مطالب تازه هموار شود.در تحليل فرايند مشكل گشايي معلم مي كوشد تا براي فراگيران روشن كند كه آزمايش وي به چه طريق آنان را با مسئله اي مواجه كرد؛ سؤالهاي آنان چه اطلاعاتي رادر اختيارشان قرار داد؛ آزمايشها پاسخ كدام سؤالها را روشن كرد چه فرضيه هايي براي گشودن مسئله پيشنهادشد؛ فرضيه ها چگونه آزمايش شدندو اصل (اصول)كلي به چه نحو به دست آمد؟نحوة واكنش معلم: در كاربرد الگوي مشكل گشايي از طريق كاوشگري، معلم از سه اصل مشخص پيروي مي كند: اصل اول اين است كه معلم پس از طرح مسئله،

ضوابطي را كه فراگيران بايد در مورد نوع پرسش رعايت كنند توضيح مي دهد. وي تذكر مي دهد كه فقط سؤالهايي پاسخ پذير هستند كه بتوان به آنها پاسخ مثبت يا منفي داد. اگر سؤالي به توضيح احتياج داشته باشد، سؤال كننده موظف است كه آن را به گونة ديگري مطرح كند.اصل ديگر اين است كه در جريان فعاليت آموزش، معلم نقش راهنما بر عهده مي گيرد و به هيچ وجه شخصاً جواب مسئله را در اختيار فراگير نمي گذارد. در واقع  در هيچيك از الگوهاي مشكل گشايي، معلم فراهم آورندة اطلاعات نيست، بلكه موقعيتي را ايجادمي كند كه فراگير خود به پژوهش وجمع آوري اطلاعات و آزمايش بپردازد. براي ايجاد موقعيت مساعد ضروري است كه شاگردان به اندازة كافي آزادي عمل داشته باشند وبتوانند براحتي سؤالها و نظرهاي خود را با يكديگر درميان بگذارند؛ طي بحث به صورت گروهي، اطلاعات لازم را گرد آورند و فرضيه هاي خود را ارزشيابي كنند. مسلم است كه معلم بايد فراگيران را از نحوة دانش اندوزي و دانش آموزي آگاه كند؛ يعني در جريان مشكل گشايي، چندين بار سؤال را متوقف كند و از فراگيران بخواهد تا مراحل سپري شده از آغاز فعايت رابيان كنند؛ گاهي نيز شخصاًُ اين كار را به عهده بگيرد.اصل سوم اين است كه، پس از دست يافتن فراگيران به راه حل مسئله، فرايند مشكل گشايي از آغاز تا انجام براي آنان تبيين مي شود.اگر اصول سه گانة بالا رعايت نشوند، تدريس ممكن است صرفاً به فعاليتي مانندمسابقة بيست سؤالي يا حل معما تبديل شود كه مالاً از ارزش آموزش آن كاسته مي شود.ماهيت روابط ميانگروهي: موفقيت در كاربرد اين الگو مستلزم ايجاد حس همكاري

ميان همة فراگيران است. به فراگيران بايد فرصت داد تا سؤالهاي خود را مطرح كنند. در آزمايشها شركت كنند و با يكديگر به بحث بپردازند. همان گونه كه قبلاً اشاره كرديم، فراگيران بايد آزادي كافي داشته باشند تا طي بحث ومناظرة گروهي به بررسي اطلاعات به دست آمده بپردازند و فرضيه هاي خود را ارزشيابي كنند. در اين شيؤه تدريس، فراگيران بايد، تا حد امكان، از استقلال لازم برخودار باشند.منابع و شرايط لازم:معلمي كه از اين روش استفاده مي كند بايد با فرايند مشكل گشايي آشنايي كافي داشته باشد تا بتواند فراگيران را در رسيدن به هدف آموزشي ياري دهد. از آنجا كه اين الگوي خاص بيشتر در علوم تجربي به كار رفته است، لازم است كه معلم وسايلي از قبيل فيلم، اسلايد، عكس و ابزارهاي لازم آزمايش در اختيار داشته باشد.بايد اضافه كنيم كه براي به كار گرفتن اين الگو، در تدريس،گاهي لازم است كه فراگيران به گروههاي كوچك تقسيم شوند و سپس نتايج آزمايشهاي خود را با ديگران در ميان بگذارند. گاهي نيز در هر گروه، يكي از فراگيران به عنوان رهبر انتخاب مي شود.گاهي لازم است كه معلم طرز نشستن گروههاي مختلف را در كلاس تعيين كند؛ مثلاًُ بين گروهها فاصلة لازم به وجود آورد تا هر گروه بتواند، به طور مستقل و بدون درگيري با گروههاي ديگر، مراحل مشكل گشايي را بپيمايد.بايد اشاره كنيم كه كاربرد اين الگو در كلاسهايي كه عدة فراگيران زياد باشد ممكن است مشكلات فراواني براي معلم به وجود آورد؛ زيرا معلم بايد بتواند همة فراگيران يك كلاس را در جريان مشكل گشايي راهنمايي كند واين كار، در كلاسهاي پرجمعيت، وي

را با دشواريهايي مواجه مي سازد.مشكل گشايي به شيوة بررسي شواهد :اگر يك كتاب زيست شناسي متداول را ورق بزنيد، مي بينيد كه در آن اكثر اطلاعات علمي به صورتي قاطع و ثابت ارائه شده است.مثلاً انواع پستانداران عبارتند از : ... يا مراحل تنفس موجودات دريايي عبارت اند از : ... يا هر سلول بدن انسان تنها بيست و سه جفت كروموزوم دارد. ياهر كروموزومي مركب از تعداد زيادي ژن است و ژن ها در همة موجودت زنده ناقل خصوصيات ارثي هستند...ارائه مطالب علمي به شكل بالا روشي است كه سالها در آموزش سنتي ما رايج بوده است، گر چه تدوين اين نوع مطالب آموزشي، از نظر اقتصادي و صرفه جويي در وقت ظاهراَ عاقلانه به نظر مي رسد ليكن بيان كردن يافته هاي علمي، به صورت قاطع و غير قابل ترديد، كيفيت ذاتي علوم را براي فراگير روشن نمي كند. با تحولات و دگرگونيهايي كه مدام در رشته هاي علمي به وقع مي پيوندد، يافته هاي علمي نيز تغيير وتكامل مي يابند اگر اين واقعيت را براي فراگير روشن نسازيم، ممكن است چنين برداشت شود كه مفاهيم علمي هميشه و در همه حال از يك سلسه حقايق مطلق تشكيل شده اند.علاوه بر اين با ارائه مطالب به شيوة بالا، فراگير نمي تواند دانش را به روش علمي كسب كند. يعني نمي داند كه در ابتدا چه نوع پرسشهايي در ذهن پژوهشگر علمي شكل مي گيرند؛ براي يافتن پاسخ؛ كدام اطلاعات اوليه گرد آوري مي شوند؛ آزمايش به چه منظور انجام مي گيرد و بالاخره نتايج علمي چگونه به دست مي آيند. علاوه بر اين، هر پژوهشگري شواهد و پديده هاي پيرامون خود را هميشه بدرستي تعبير نمي كند وممكن است او نيز مانند ديگران در

نتيجه گيري اشتباه كند.براي جبران كمبودهايي كه در روشهاي آموزش رايج مشاهده مي شود برخي از متخصصان، براي تدريس رشته هاي علوم تجربي، الگوهاي ديگري پيشنهاد كرد اند. با استفاده از اين الگوها، مي توان فراگير را به انجام دادن يك پژوهش عملي واداشت تا تبدريج مراحل كسب دانش را تجربه كند.در اينجا با يكي ديگر از الگوهاي مشكل گشايي كه بيشتر در تدريس علوم زيستي به كار مي رود و كاربرد آن با الگوي كاوشگري از جهاتي متفاوت است، آشنا مي شويد مطابق اين الگو كوشش مي شود تا فراگير به صورتي فعال پژوهش علمي را مانند يك پژوهندة واقعي از اول تا آخر انجام دهد. هدف در اينجا اين است كه نشان دهيم كه يافته هاي علمي صرفاً بر اثر انديشيدن دربارة امور جهان به دست نيامده اند و غير قابل تغيير نيز نيستند. آنچه ما به عنوان يافته هاي علمي پذيرفته ايم براساس مشاهده وتجربه به دست آمده اند و به ندرت اتفاق مي افتد كه مفاهيم علمي از طريق بينشي ناگهاني كشف شوند.نمونة تدريسي كه در زير مي خوانيد نحوة تأثير نور بر جوانه زدن دانة گياهان را نشان مي دهد.نمونة تدريس:موضوع : نحوة تأثير نور بر جوانه زدن گياهان هدف : فراگير بتواند اثر نور درجوانه زدن دانه را توصيف كند.گاهي لازم است كه به هنگام تدرسي علاوه بر آگاه كردن فراگير از رابطة علت ومعلولي پديده ها، توجه اورا به خطاهايي كه در تعبير و تفسير شواهد رخ مي دهندجلب كنيم. درنمونة زير، هدف تدريس اين است كه فراگير بتواند اثر نور در جوانه زدن دانه را توصيف كند و ضمن آن با تجربة علمي و خطاهايي كه احتمالاً در تحقيق روي مي دهند آشنا شود.مرحلة اول:معلم: پژوهشگري مي خواهد بداند كه

دانه هاي گياهي در چه شرايطي به بهترين وجه جوانه مي زنند. براي اين منظور، او تعدادي دانة ذرت را به دودستة مساوي تقسيم مي كند و آنها را، به طور جداگانه، روي دو ورق جوهر خشك كن مرطوب مي گذارد و در داخل دو ظرف شيشه اي قرار مي دهد. يكي از اين دو ظرف را در اتاقي تاريك و ديگري را در اتاق روشن مي گذارد. پس از چهار روز متوجه مي شود كه دانه هاي هر دو ظرف، به يك اندازه جوانه زده اند. اين آزمايش از نظر شما چه معنايي دارد و از آن چه استنباط مي كنيد؟مسلم است كه اين آزمايش به منظور درك نحوة تأثير نور در جوانه زدن دانه هاي گياهي انجام گرفته است؛ ليكن در اكثر موارد فراگيران نمي توانند بلافاصله هدف آزمايش را دريابند. در اينجا معلم نيز چنين انتظاري ندارد، بلكه، آنها را تشويق مي كند تا برداشتهاي خود را از اين آزمايش بيان كنند. احتمالاً فرضيه هايي كه بعضي از فراگيران در ابتدا ارائه مي دهند. چنين اند:1 _ رطوبت براي رشد گياه ضرروي است.2 _ گياهان در ظرفهاي شيشه اي بهتر جوانه مي زنند.3 _ حرارت مناسب موجب جوانه زدن گياه مي شود.برخي از فرضيه هاي اوليه ممكن است درست باشند _ زيرا جزئي از قوانين واقعيت را بيان مي كنند _ ولي،حقيقت مورد نظر     (هدف اصلي آزمايش) را نشان ندهند.در اين صورت معلم مي تواند فرضيه هاي مربوط را، با ذكر دلايلي، رد كند و توجه فراگيران را به هدف اصلي آزمايش معطوف دارد. اگر در اين مرحله، فراگيران نتوانند اظهار نظر كنند، معلم مي تواند شخصاً در اين باره فرضيه هايي ارائه دهد و آشكار هر يك از فراگيران را با ذكر دليل روشن كند. تا بالاخره،

به هدف اصلي آزمايش، كه در اينجا تأثير نور درجوانه زدن دانة گياه است تا حدودي روشن شود.مرحله دوم :معلم: آيا با توجه به پرسشها و پاسخهاي داده شده واطلاعاتي كه از اين طريق به دست آمده است مي توانيد هدف اصلي پژوهشگر را از انجام دادن اين آزمايش بيان كنيد؟ آيا مي توانيد عامل (عاملهاي) تغيير دردوظرفآزمايشيراشرحدهيد؟در اين مرحله انتظار مي رود كه فراگيران هدف اصلي را درك كرده و متوجه شده باشند كه آزمايش تأثير نور در جوانه را نشان مي دهد به خاطر داشته باشيد كه در مرحلة اول اين الگو،مسئله به صورتي كلي ارائه شد: «پژوهشگري مايل است بداند كه دانه هاي گياهي در چه شرايطي به بهترين وجه جوانه مي زنند». البته اين سؤال فراگير را تنها با يك زمينه پژوهشي كلي روبرو مي كند، ولي پژوهشگر در بررسيهاي عملي خود، قبل ازانجام دادن آزمايش، ناچار است كه مسئله را به صورت محدود بيان كند پس از اينكه فراگيران مرحلة اول را پشت سر مي گذارند، آن وقت ماهيت مسئله براي آنها روشن مي شود. دانه هاي ذرت در نور بهتر جوانه مي زنند يا در تاريكي؟مرحلة سوم:معلم : حال كه سؤال محدودتر شد و هدف از انجام دادن آزمايش نيز مشخص گرديد دوباره در مورد آن فكر كنيد. از اين آزمايش، با توجه به شواهد موجود، چه استنباط مي كنيد؟دراين مرحله انتظار مي رود كه اكثر فراگيران از آزمايش نتيجه اي گرفته باشند؛ يعني بگويند: نور عامل مؤثري در جوانه زدن دانه هاي ذرت نيست. در اينجا لازم است كه معلم اطلاعات جامعتري دربارة تأثير نور در رشد گياهان در اختيار فراگير قرار دهد. مثلاً اشاره كند كه نور سبب رشد دانة برخي از سبزيها،

نظير كاهو، مي شود. ولي ممكن است از رشد بعضي از پيازها جلوگيري كند. علاوه بر اين، در همين مرحله، فراگيران را به انجام دادن آزمايشهاي مشابه و مربوط تشيويق مي كند تا آنها بتوانند خود آزمايشهاي مختلفي روي انواع دانه هاي گياهي انجام دهند و نتايج آنها را با ديگران در ميان گذارند.اين روش ممكن است درتدريس بسياري ازمفاهيم علوم زيستي مورد استفاده قرار گيرد. حال به اين نمونه برمي گرديم تا مراحل تدريس، نحوة واكنش معلم،ماهيت روابط ميان گروهي و شرايط و منابع لازم در آن روش را، كه عناصر سازندة هر يك از الگوهاي ما به شمار مي آيند، بيان كنيم.مراحل تدريس:معمولاً مشكل گشايي به شيوة بررسي شواهد در سه مرحله صورت مي گيرد: مرحلةاول : در آغاز تدريس مي توان تحقيقي را كه كه يك پژوهشگر انجام داده است عيناً براي فراگيريان بيان كرد. لازم است كه در اطلاعات داده شده نكتة مبهمي گنجانده شود، يا نكته اي ناگفته بماند، تا فراگيران وجود مسئله اي را حس كنند. در مشكل گشايي پيشيني، فراگيران به وجود نكتة مبهمي پي بردند، ليكن حدود وابعاد مسئله هنوز براي آنان روشن نبود.در برخي از موارد، معلم مي تواندشخصاً جزئيات آزمايشي را در كلاس تشريح كند و سوالي دربارة آن مطرح سازد.در مورد مشكل پيشين،پژوهشگر قبلاًُ آزمايشي صورت داده بود ولي هدف از آن براي فراگيران روشن نبود. پس از آزمايش، معلم از آنها خواست كه استنباط خود را از اين آزمايش بيان كنند. سپس فرضيه هاي نامربوط را ، با ذكر دلايل قانع كننده كنار گذاشت و زمينه را براي درك هدف اصلي آزمايش هموار ساخت.مرحلة دوم : در اين مرحله فراگيران، با توجه به اطلاعات كلي

كه معلم در اختيار آنها گذاشت به حدود مسئله واقف شدند كه در واقع منجر به انجام گرفتن آزمايش شد؛ يعني آنها، با در دست داشتن اطلاعات وسيع دربارة يك كار پژوهشي، مشكل را به صورت دقيقتر بيان كردند.مرحلة سوم: پس از روشن شدن حدود مسئله وهدف اصلي از انجام دادن آزمايش، معلم از همة فراگيران خواست كه دربارة شواهد اوليه، كه پس از آنجام آزمايش به دست آمد، دوباره بينديشند و استنباط خود را از آنها ابراز كنند. در اين مشكل، فراگير، پس از آگاهي دقيق از مسئله و درك هدف اصلي پژوهشگر،به صورتي منطقي نتيجه مي گيرد كه نور براي جوانه زدن دانة برخي از گياهان نظير دانة ذرت، لازم نيست و بدين ترتيب مسئله حل مي شود و فراگيران به وجود يك اصل مهم پي مي برند.نحوة واكنش معلم:در اين روش، نقش اصلي معلم آن است كه موقعيتي ايجاد كند تا فراگيريان به صورت فعال به كاوش بپردازند و در مورد شواهدي كه در اختيار آنان قرار مي گيرد با علاقه مندي وكنجكاوي فكر كنند. هدف از كاربرد اين روش اين نيست كه امور واقعي به صورت يافته هاي علمي در ذهن فراگير ثبت شوند، بلكه بيشتر مي خواهيم شيوهاي كه از طريق آن به اين يافته ها دست مي يابيم آموخته شود. براي تحقق يافتن اين هدف،معلم بايد فراگير را به ابراز عقيده تفسير شواهد و ايجاد و ارائة فرضيه هاي ممكن تشويق كند.ماهيت روابط ميانگروهي:كاربرد موفقيت آميز اين الگو،مانند ساير الگوهاي مشكل گشايي،مستلزم ايجاد حس همكاري فراوان ميان همة فراگيران است. براي اين منظور لازم است كه نگرشها وپيشنهادهاي فراگيران مورد توجه قرار گيرد وكوشش شود تا آنان شواهد موجود

را در بست نپذيرند، بلكه با ديدي انتقادي به بررسي آنها بپردازند و در عين حال درمواجهه با اين گونهمشكل گشاييها نتيجه بگيرند كه مفاهيم علمي قابل تغييرند ونسبت به درستي و بي نقص بودن دانشي كه از اين طريق كسب مي كنند با احتياط و تواضع قضاوت كنند.اجراي آزمايشهاي گروهي، كه در اين روش لازم است، مستلزم آن است كه فراگيران به پيشنهادهاي يكديگر نيز توجه كنند و نتايج حاصل از فعاليتهاي گروهي و انفرادي را با ديگران در ميان بگذارند.شرايط ومنابع لازم:معلمي كه از اين روش استفاده مي كند بايد با فرايندمشكل گشايي آشنايي لازم را داشته باشد ودر حين تدريس انعطاف پذيري كافي از خودنشان دهد و در زمينة رشتة تدريسي خود از مطالعات و بررسيهاي ديگران استفاده كند در صوريت كه فراگيران به ابزارها و وسايل آموزشي نياز داشته باشند، اين وسايل را در اختيار فراگيران قرار دهد تا آنها بتوانند پيشنهادها وطرحهاي خود را در خصوص مسئله مطرح شده آزمايش كنند.مشكل گشايي به شيوة استقرا (نمونه سوم)بسياري از طراحان ومسئولان برنامه هاي آموزش و پرورش از شيوه هاي تدريس ناراضي هستند وبدين سبب از نوآوريها، در اين زمنيه،با دلگرمي استقبال مي كنند. كمال مطلوب بودن روشهايي نظير سخنراني، انتقال اطلاعات از معلم به فراگير و به ياد سپاري يا حفظ كردن مطالب از سوي فراگير كه شالودة روشهاي سنتي تدريس است مدتهاست مورد ايرادو پرسش قرار گرفته است. براي جبران كمبودهاي اين گونه روشها، عده اي استفاده از وسايل جديد كمك آموزشي مانند فيلم،اسلايد، نوارهاي ديداري و شنيداري را توصيه مي كنند و عده اي ديگر روشهاي بحثي، پرسش و پاسخي وانجام دادن آزمايشهاي انفرادي و گروهي را جانشين

روشهاي قبلي كرده اند. حتي بسياري از معلمان كه خود در نظامهاي قديمي آموزش ديده اند بر اين عقيده اند كه فراگير بايد در جريان آموزش درمركز توجه قرار گيرد و نيازهاي شخصي او در انتخاب محتوا و تعيين هدفهاي آموزشي در نظر گرفته شود.اكثر الگوهاي جديد آموزشي در واقع براي رفع كمبودهاي آموزش متداول به وجود آمده اند و روشهايي را باز مي نمايند كه با كاربرد آنها مي توان فراگير را به صورتي فعال در جريان كسب آگاهي علمي قرار داد.به رغم پيشرفتهاو تحولاتي كه در شيوه هاي آموزشي به وجود آمده است، باز مسائل و مشكلات متعددي در رابطه باكاربرد و اثر بخشي اين شيوه هاي تازه مطرح هستند. يكي از اين مسائل كه در اكثر الگوهاي متداول آموزشي به آن چندان توجهي نشده است، مسئله آموزش شيوة انديشيدن است؛ يعني آيا از طريق كاربرد يك الگوي تدريس مي توانيم انديشيدن را به فراگير بياموزيم؟هيلدا تابا، مبتكر الگويي كه از آن سخن خواهيم گفت، معتقد است كه انديشيدن را مي توان با استفاده از الگوهاي مشكل گشايي به فراگير آموخت. از نظر او انديشيدن كوششي ذهني است كه در ارتباط متقابل فرد با پديده هاي پيرامون او جريان مي يابد. انديشيدن، طبق گفتة تابا، با مشاهدة الگو يا تقليد از آن آموخته نمي شود، بلكه معلم بايد فراگير را به تدريج، طي مراحلي خاص، در انجام گرفتن فعاليتهاي ذهني وي ياري دهد او معتقد است كه فرايند فكري از توالي ونظم مشخص برخودار است؛ به اين ترتيب كه از ساده آغاز مي شود و به تدريج پيچيده تر مي گردد، تابا اضافه مي كند كه براي تكامل بخشيدن به فعاليتهاي ذهني،در هر حالت و سطحي، بايد از شيوه هاي خاص تدريس

كه منطبق با سطح فكري ويژه اي است استفاده شود او فعاليتهاي ذهني را در سه سطح متفاوت متمايز مي كند و براي هر يك از آنها شيوة آموزش خاصي پيشنهاد مي كند:هدف شيوة اول، كه در واقع براساس ساده ترين فعاليت ذهني ارائه شده است، به مفهوم سازي در ذهن فراگير مربوط است بدين معني كه فراگير نخست فهرستي از واژه ها، اجسام، حيوانات و غيره را نام مي برد و سپس آنها را براساس تفاوتها و تشابهاتي كه دارند طبقه بندي مي كند وبراي هر طبقه مفهومي در ذهن خود انتزاع مي كند و آن را پيشنهاد مي كند. دراين جريان، فراگير از مثالهاي جزئي،مفهومي انتزاعي مي گيرد و سپس از تركيب آنها به مفاهيم كليتر دست مي يابد. مفهوم سازي يكي از گامهاي مهم هر گونه تفكر بويژه تفكر علمي، محسوب مي شود.در شيوة دوم، كه براي دست يافتن به تفكري پيچيده تر به كار مي رود (تعميم دادن)، فراگير بايد تفاوتها و تمايزاتي را كه ميان داده ها مي بيند بيان كند ( مقايسه) و رابطة علت و معلولي آنها را دريابد. سپس براساس درك اين روابط علت و معلولي به يك استنباط كليتر برسد ( استنتاج)، فعاليت اصلي در اين سطح تعبير و تفسير داده هاست.بالاخره در شيوة سوم فراگير، پس از كسب مفاهيم وتعبير وتفسير كردن آنها، دانش خود را براي شناخت مفاهمي جديد و نا آشنا به كار مي گيرد. در واقع فراگير در اين سطح اصول و مفاهيم آموخته شده را در موقعيتهاي جديد به كار مي برد (كاربرد تعميمها)، اين طرز تفكر كه از ديگر روشهاي انديشيدن پيچيده تر است، تنها پس از گذشتن از دو مرحلة پيشين (مفهوم سازي و تعبير و تفسير پديده ها) و به

مدد آنها قابل حصول است.در اينجا شما با نمونه هايي از اين سه شيوة تدريس آشنا مي شويد و در سالهاي بعد نيز اين الگوها به وجه كاملتري مورد تحليل قرار مي گيرند و كاربرد آنها براي شما به طور دقيقتري روشن مي شود.شيوة اول: مفهوم سازي:در فصل مفهوم الگوهاي تدريس، پس از معرفي روشهاي تدريس با سه موقعيت آموزشي، كه هر يك نشانگر اين الگوي آموزشي بود، آشنا شديد. هدف از تدريس در هر سه موقعيت اين بود كه دانش آموزان بتوانند خصوصيات مهم حشرات را تعريف كنند وآنها را از ميان گروههاي ديگر بندپايان تميز دهند.اگر به خاطر داشته باشيد، در اين سه موقعيت فراگيران به اين هدف آموزشي دست يافتند؛ ليكن نحوه رسيدن به آن متفاوت بود. قبل از مطالعة شيوه مفهوم سازي به موقعيت دوم آموزشي، كه نشانگر الگوي مشكل گشايي از طريق طبقه بندي است، مراجعه كنيد و آن را بدقت مررور كنيد در اين موقعيت معلم ابتدا تصاوير مورچه، زنبور عسل، عنكبوت و سوسك را روي تخته مي كشد و از فراگيران سؤال مي كند كه اينها چه هستند. فراگيران جانوران را توصيف مي كنند وآنها را بر اساس خصوصياتي نظير تعداد پاها، قسمتهاي مشخص بدن، تعداد بال و تعداد شاخكها در جدول طبقه بندي مي كنند و بالاخره معلم و فراگيران با كمك يكديگر خصوصيات عمده حشرات را توصيف مي كنند ومفهومي كلي از اين خصوصيات در ذهن خود مي سازند. در اين حالت هدف معلم، قبل از شروع فعاليت آموزشي، مشخص بود؛ يعني فراگيران مي بايست، از راه طبقه بندي داده ها، مفهوم كلي حشره را در ذهن خود به وجود آورند. گاهي در كاربرد اين شيوة آموزشي، مفهوم به صورت بالا كاملاً

از قبل مشخص نيست و فراگيران در حين طبقه بندي به مفاهيم جديد دست مي يابند در نمونه اي كه در زير آمده است از ابتدا مفهوم خاصي مورد نظر نبوده است وكودكان دبستاني،در خلال يادگرفتن، مفهومي را به وجود مي آورند.نمونة شيوة اول :معلم : اگر مبلغ زيادي پول داشتيد، با آن چه چيزهايي مي خريديد؟احمد : يك دوچرخهنسرين: من سه چرخه مي خريدم هما : من يك ماشين سواري قرمز مي خريدمحسين: من يك دوربين مي خريدممعلم: دوربين با چيزهايي كه تا حالا شمرديد فرق مي كند مگر نه؟بهمن : من يك كاميون مي خريدم.سياوش: من يك هلي كوپتر مي خريدم.پرويز: من يك تلويزيون كوچك مي خريدم.معلم: تلويزيون هم با چيزهايي كه قبلاً گفتيد فرق دارد.اكبر : وانت هوشنگ : من يك موتورسيكلت مي خريدم.فاطمه : ولي من يك عروسك بزرگ مي خريدم.معلم : عروسك هم با چيزهايي ديگر فرق دارد، اين طور نيست؟حسن : من يك اتوبوس دو طبقه مي خريدم.پروين :ميني بوس مرتضي: من كتابهاي قصه مي خريدم معلم : كتاب قصه هم با بقيه چيرهايي كه ما روي تخته نوشتيم فرق دارد، اين طور نيست؟رضا : من يك تاكسي مي خريدم.معلم : خوب بچه ها؛ فهرست ما از اسم چيزهايي كه اگر پول زيادداشتيد آنها را مي خريديد تكميل شد. حالا بگوييد كداميك از چيزهايي كه نام برديد با هم شبيه هستند؟احمد : كاميون ووانت هر دو بار مي برندمعلم : ديگر چه چيزهايي با هم شبيه هستند؟سياوش : اتوبوس و ميني بوس مسافر مي برند.رضا : تاكسي هم مسافر مي بردمعلم: آيا كاميون و وانت مسافر نمي برند؟هما: چرا؛ خيلي از چيزهايي كه اسم آنها را روي تخته نوشتيم ممكن است مسافر را از جايي به جاي ديگر ببرند؛ مثلاً هلي كوپتر، ماشين سواري، موتورسيكلت.رضا :

خوب تازه با دوچرخه وسه چرخه هم مي شود آدم از جايي به جاي ديگر برود.معلم: پس مثل اينكه با اكثر چيزهايي كه اسم آنها را روي تخته نوشتيم مي توان از جايي به جاي ديگر رفت. (در اين لحظه معلم همه را در يك فهرست مي نويسد.) معلم : خوب مي بينم كه همة اينها وسايلي هستند كه ما مي توانيم با آنها لز جايي به جاي ديگر برويم، يا مسافرت كنيم، ديگر با چه چيزهايي مي شود مسافرت كرد؟هما : با كشتيحسن: با هواپيمااحمد : با جتمعلم :خوب حالا مي توانيد براي همة اينها يك اسم بگذاريد.احمد : وسايل مسافرت معلم: خوب ممكن است اسم ديگري پيشنهاد كرد؟هما : وسايل نقليه بدين ترتيب، مفهوم وسايل نقليه با روش طبقه بندي چيزهايي كه از جهاتي با هم مشابه هستند براي فراگيريان مشخص مي شود. همان طور كه قبلاً گفتيم، هدف معلم در حالت اول روشن شدن مفهوم حشره بود؛ به همين منظور، در ابتدا چهار تصوير به آنها نشان داد كه با طبقه بندي خصوصيات جانوران به تدريج مفهوم حشره را دريابند، در حالي كه اگر معلم به جاي نشان دادن اين تصاوير سؤال مي كرد «در يك جنگل چه موجودات زنده اي يافت مي شوند؟» امكان داشت كه فراگيران به مفاهيمي نظير پرندگان، پستانداران خزندگان و حتي حشرات دست يابند. البته باسؤالي كه معلم در آغاز مطرح مي كند وبا توجه به شناختي كه از خصوصيات فراگيران خود دارد، نوع مفاهيمي كه به وجود مي آيند تا حدودزيادي، قابل پيش بيني وكنترل هستند.بايد اشاره كنيم كه در حالتهايي مثل حالت دوم غالباً فراگيران خردسال از اولين گوينده تقليد مي كنند. مثلاً در اين حالت اگر نخستين گوينده نام يك اسباب بازي

را به زبان مي آورد، احتمالاً گويندهي بعدي نيز از او تبعيت مي كردند؛يا اگر فراگير اول از يك نوع خوراكي سخن مي گفت،امكان داست كه عده اي هم نام خوراكيهايمختلفرابهزبانبياورند.مراحل تدريس: چنانكه ديديم، مفهوم سازي براساس سه فعاليت ذهني صورت گرفت: در حالت اول، همان گونه كه گفته شد،معلم تصاويري را به فراگيران نشان داد و آنها خصوصياتي در مورد هر يك از تصاوير بيان كردند. در حالت دوم، از فراگيران سؤال شد : «اگر مبلغ زيادي پول داشتيد چه چيزهايي مي خريديد؟» در هر دو مورد اول فراگيران نام اشيا يا خصوصياتي از آنها را به زبان آوردند و به كمك معلم فهرستي از اين اسامي تهيه كردند، سپس از آنها خواسته شد كه براساس وجه يا وجوه اشتراك يا شباهتهايي كه ميان اشيا يا خصوصيات ذكر شده مي بينند آنها را طبقه بندي كنند. درحالت اول، معلم به ياري شاگردان و براساس خصوصيات مشترك حشرات ( تعداد پاها، شاخكها و غيره) در جدولي تنظيم كرد. در حالت دوم، اشيايي كه اكثراً وسايط نقليه بودند بر پايه معيارهايي (بردن مسافر يا حمل و نقل) در يك طبقه قرار گرفتند. بايد اشاره كنيم كه تهيه فهرست طبقه بندي اقلام آن فعاليتي است كه بايد تا حد امكان، خود فراگير صورت دهد و معلم در اين فعاليت صرفاً نقش راهنما را عهده دار است.پس از فهرست سازي و طبقه بندي اقلام آن، از فراگيران خواسته شد كه عنوان يا مفهومي براي هر طبقه پيشنهاد كنند. با اين تفاوت كه در حالت اول فراگيران از پيش مي دانستند كه مفهوم موردبحث دربارة حشره است، در حالي كه در حالت دوم، عنوان وسايط نقليه، كه فراگيران پيشنهاد كردند مبين

مفهومي بود كه خودشان به آن دست يافتند.به طور خلاصه،براي مفهو سازي سه فعاليت صورت مي گيرد: اول فراگيران نام اشيا يا حيواناتي را فهرست مي كنند، سپس بر حسب تفاوتها و تشهابهات موجود آنها را طبقه بندي مي كنند و بالاخره براي هر طبقه عنوان يا مفهومي پيشنهاد مي كنند.فرايند ذهني كه براي رسيدن به يك مفهوم، مثلاُ مفهوم حشره يا پيدايش مفهومي جديد (وسايط نقليه)، كه در ذهن شاگردان لازم است، به ترتيب بالاست و نبايد در توالي يا ترتيب آن تغييري به وجود آيد؛ زيرا شروع هر فعاليت مستلزم پايان يافتن فعاليت پيشين است، براي طرح مسئله يا سؤال مي توان مانند ساير الگوهاي مشگل گشايي،از روشهاي متفاوت استفاده كرد. ممكن است معلم درحين يك گردش علمي از فراگيران بخواهد كه از انواع گياهاني كه مشاهده مي كنند فهرستي تهيه كنند و آنها را بر طبق معياري خاص طبقه بندي كنند، سپس براي هر طبقه عنواني بسازند. براي اين كار اعضاي بدن، جاذبة مغناطيسي، يا مفاهيمي از قبيل جامعه، طبقة اجتماعي، ظلم، قانون، رشد اقتصادي و فرهنگ همين روش طبقه بندي را كه از آن سخن رفت، به كار گيرد.شيوة دوم: تعميم دادن:پس از آشنا شدن با مفهوم، فراگيران مي توانند فعاليت ذهني پيچيده تري انجام دهند. در اين سطح فكري، آنان مي توانند تفاوت ميان پديده اي پيرامون خود را مشخص سازند مقايسه)، روابط علت ومعلولي را در آنها بيان كنند و براساس آنها به استنباط كلي تر دست يابند ( استنتاج) هنگامي كه فراگير به اين سطح رسيده باشد، معلم ممكن است شيوة دوم تدريس يعني شيوة تعميم دادن را كه نمونة آن در زير آمده است، به كار گيرد. هدف آموزشي در

اين حالت رسيدن به استنباطهاي كلي مانند مورد زيرين است:نمونة شيوة دوم :در اين نمونه هدف كلي معلم اين است كه فراگيران طي فرايند مشكل گشايي، در مورد رابطة محيط با نوع زندگي به نتيجة زير دست يابند: انسانها براي رفع نيزاهاي زندگي از يك سو محيط خود را تغيير مي دهند و از سوي ديگر زندگيشان را با محيط پيرامون هماهنگ مي سازند و اين تغيير ممكن است در تمدنهاي مختلف متفاوت باشد.معلم : بچه ها، در جلسة قبل، فيلمي دربارة مردمي كه در يك شهر ساحلي زندگي مي كنند، ديديد و با خصوصيات آنها آشنا شديد. امروز با هم فيلم ديگري دربارة مردم كوچ نشين مي بينيم وبعداً اين دو فيلم را با هم مقايسه مي كنيم.فيلم دربارة آداب و رسوم مردم كوچ نشين نشان داده مي شود و سپس معلم از شاگردان سؤالهايي مي كند.معلم: بجه هاي به من بگوييد در اين فليم راجع به زندگي اين مردم چه چيزهايي ديديد؟علي : اينها هميشه در يك جا ساكن نيستند، بلكه از يك نقطه به نقطة ديگر كوچ مي كنند.حسن: غذاي آنها بيشتر از نوع لبنيات است وكمتر سبزي مي خورند.هوشنگ : بسياري از آنها قالي مي بافند و ضمناً لباسهاي آنها با لباسهايي كه در فيلم قبلي ديديم تفاوت دارد.مثلاً آنها لباسهاي سبك مي پوشندو اغلب خودشان اين لباسها را درست مي كنند.ايرج : اين مردم به شكل جمعي غذا مي خورند، درحالي كه در فيلم قبلي ديديم كه مردم به صورت جمعي غذا نمي خوردند.احمد : اينها از وسايلي مثل تراكتور، ماشين و ابزارهاي نوين استفاده نمي كنند.يوسف: مردان كوچ نشين براي مسافرت بيشتر از شتر استفاده مي كنند و زنها و بچه هاي كوچك خود را به پشت مي بندند.بهمن :

در فيلم امروز مردم به كشاورزي اشتغال ندارند، ولي در فيلم قبلي ديديم كه بيشتر مردم به زراعت مي پرداختند، ميوه پرورش مي دادند و سبزي و برنج مي كاشتند.فريدون :در فيلم امروز مردم بيشتر به دامداري مي پرداختند.معلم : خوب، بچه ها، درمورد زندگي اين مردم خصوصيات جالبي گفتيد حالا قدري راجع به تفاوتهايي كه بين مردم كوچ نشين و مردم اسكان يافتة شهري وجود دارد فكر كنيد، بگذاريد به چند گروه تقسيم شويم و ببينيم علل اين تفاوتها چيست؟ معلم شاگردان را به چند گروه تقسيم مي كند و پس از بحث گروهي كوتاه به سؤال كردن ادامه مي دهد.معلم : خوب، علي، تو گفتي كه مردم كوچ نشين از يك نقطه به نقطة ديگر كوچ مي كنند، مي تواني بگويي چرا؟ علي : شايد براي تهية علوفه گوسفندانشان باشد.معلم :حسن، تو گفتي كه كوچ نشينها بيشتر لبنيات مي خورند تا سبزي؛ چرا، حسن:براي اينكه اينها دامداي مي كنند و مي توانند از شير دامهايشان لبنيات درست كنند و چون در يك جاي مشخص به طور دايم، ساكن نيستند، در نتيجه كشاورزي نمي كنند.معلم : خوب احمد تو گفتي كه اينها از وسايلي مثل تراكتور ماشين و ابزارهاي نوين استفاده نمي كنند؛ علت چيست؟احمد : اينها به اين وسايل احتياج ندارند.معلم : آيا وسايل نويني كه از آنها صحبت مي كنيد مورد استفادة مردم شهرنشين قرار مي گيرد؟احمد : بله ما در فيلم قبلي ديديم كه آنها از بعضي از وسايل نوين برقي در زندگي روزمره مورد استفاده قرار مي دادند.معلم : هوشنگ ، گفتي كه زنهاي كوچ نشين قالي مي بافند و اصولاً لباسهاي سبك مي پوشند؛ چرا؟هوشنگ براي اينكه اينها گوسفندان بسياري دارند، از پشم گوسفندبراي قالي بافي استفاده مي كنند وچون مدام درحال

حركت هستند بيشتر، لبهاسهاي سبك مي پوشند.معلم : يوسف تو گفتي كه اينها براي مسافرت بيشتر از شتر استفاده مي كنند؛ مي داني چرا؟ يوسف: بله چون تحمل شتر در برابر بي آبي زياد است و چندين روز بدون خوردن آب دوام مي آورد و مي تواند براي يك مدت طولاني راه پيمايي كند.معلم : بهمن، گفتي در فيلم قبلي مردم بيشتر زارعت مي كردند؛ در حالي كه در فيلم امروز مردم كمتر به زارعت مي پرداختند و در ضمن به جاي صيد ماهي و شكار حيوانات ديگر به پرورش دام مشغول بودند علت اين تفاوت چيست؟بهمن :خوب معلوم است؛ چون آنها در يك جا براي مدت طولاني ساكن نيستند و اين نوع زندگي براي كشاورزي مناسب نيست.معلم : خوب حالا فهميديم كه بعضي از خصوصيات زندگي مردم كوچ نشين چيست وچه تفاوتهايي با زندگي مردم اسكاني يافته دارد. علاوه بر اين، فهميديم كه علت اين تفاوتها در چيست. حالا با توجه به گفتگوهايي كه كرديم، آيا مي توانيد در يك جمله نتيجه گيري كلي بكنيد؟ هوشنگ : بله، زندگي كوچ نشنيي با زندگي اسكان يافتة شهري فرق دارد.معلم : اين درست است؛ و ما فهميديم كه اين تفاوتها علتي دارند،مثل كمبود علوفه، آيا با توجه به اين دلايل كسي مي تواند يك جمله كلي تر براي ما بگويد.رضا: خصوصيات زندگي مردم به نوع محيط آنها بستگي دارد.معلم : خيلي خوب ؛ آيا مردم كوچ نشين در محيط پيرامون خود تغييراتي بوجود نمي آورند؟ هوشنگ : چرا؛ همان طور كه محيط روي ما اثر مي گذارد ما هم محيط را دگرگون مي كنيم و به تبع آن خود را دگرگون مي سازيم.معلم : چرا محيط اطراف خود راتغيير دهيم؟هوشنگ : معمولاً

براي اينكه احتياجات زندگي را برطرف كنيم، مثلاًُ براي پيدا كردن آب، چاه حفر مي كنيم، براي كشاورزي، زمين را شخم مي زنيم براي رفت و آمدجاده سازي مي كنيم.رضا : پس محيط در زندگي ما اثر مي گذارد و ما نيز براي رفع احتياجات خود محيط را تغيير مي دهيم و كارهايي انجام مي دهيم تا با محيط سازش پيدا كنيم.معلم:اين نتيجه گيري كه شما خيلي زود به آن رسيديد درست است؛ يعني ما انسانها براي سازش بهتر با محيط خود،آنرا دگرگون مي كنيم و محيط نيز تا حدودي، نوع زندگي ما را تعيين مي كند. به عبارت ديگر، اين يك رابطة متقابل است.مراحل تدريس:همان گونه كه مشاهده كرديم. فراگيران در سه مرحله به استنتاج، كه هدف اصلي معلم از آموزش بوده است، دست يافتند:در مرحلة اول خصوصيات دو نوع زندگي مختلف بيان شد و مورد مقايسه قرار گرفت.در مرحلة دوم، از فراگيران خواسته شد تا علت تفاوتها و تشابهات اين دو را تبيين كنند. يعني فراگير بايد رابطه اي علت و معلولي را دريابد و آنها را بيان كند؛ مثلاً كمبود علوفه دليلي براي كوچ كردن است. با دريافتن روابط علت و معلولي، فراگير به تدريج متوجه مي شود كه نوع زندگي مردم ، تا حدوي ، براساس تأثير متقابل با محيط و انطباق يافتن با آن به وجود مي آيند.در مرحلة سوم، معلم از فراگيران مي خواهد كه براساس شناختي كه از رابطه هاي علت ومعلولي به دست آورده اند به استنتاج برسند.شيوة سوم : كاربرد تعميم هادانشي كه فراگير از راه فعاليت مشكل گشايي كسب مي كند صرفاً به يك يا چند موقعيت آموزشي محدود نمي شود بلكه براي شناخت بهتر رويدادهاي جديد نيز به كار مي رود، مثلاً هنگامي كه با ويژگيهاي

اقتصادي چند كشور آسيايي آشنا مي شويم. از اين شناخت براي مطالعة كشورهاي ديگر نيز بهره مي گيريم، يا وقتي يك كشاورز دربارة نحوه كشت چند ميوه تجاربي به دست مي آورد، براساس تجارب خود نحوة رشد ساير ميوه ها را، با توجه به نوع آب و هوا و ساير شرايط اقليمي، با دقت بيشتري پيش بيني مي كند. در هر حال، فراگيري، به معناي وسيع كلمه، هيچ گاه نبايد تنها به يك يا چند موقعيت شناخته شده محدود شود.يكي از مهمترين هدفهاي آموزش اين است كه فراگير براساس دانسته هاي پيشين كيفيت ساير رويدادها و پديده ها را دريابد و مهارت لازم را براي پيش بيني بهتر وقايع كسب كند. در واقع مي توان گفت كه مهارت درست پيش بينيكردن، يكي از پيچيده ترين فعاليتهاي ذهني است كه مستلزم كاربرد مفاهيم، اصول و واقعيتهايي است كه از پيش درك شده اند.همان گونه كه درضمن معرفي الگوي مشكل گشايي اشاره كرديم، پرورش هر يك از سه مرحلة فعاليت شناختي مستلزم به كار بردن يكي از سه شيوة تدريس است. در اينجا با نمونه اي از شيوة سوم آشنا مي شويد كه به منظور گسترش شناخت فراگير وتعميم يافتن و كاربرد اصول ودانسته هاي وي در موقعيتهاي جديد ارائه شده است. در اين شيوه فراگير، براي تحليلي كردن پديده هاي جديد مفاهيم و اصولي را كه قبلاًُ كسب كرده است، به كار مي گيرد ودلايلي مبني بر درستي يا نادرستي فرضيه هاي خود بيان مي كند و بالاخره در پرتو عواملي مانند زمان، مكان و متغيرهاي ديگر از ميزان تعميم پذيري فرضيه هاي خود آگاه مي شود.نمونة شيوه سوم : معلم به فراگيران : در درس گذشته با زندگي مردم كوچ نشين آشنا شديم و دانستيم كه كوچ نشينها

براي تهية علوفه از نقطه اي به نقطة ديگر كوچ مي كنند حال فرض كنيد كه كوچ نشينها بتوانند در تمام فصول از يك نقطة بخصوص علوفه تهيه كنند . چه تغييراتي ممكن است در زندگي آنها به وجود آيد؟سوسن : آنها ديگر مجبور نميشوند از جايي به جاي ديگركوچ كنند.معلم : ديگر چه مسائلي پيش ميآيد؟هما: لازم ميشود كه آنها به طور دايم، در يك جا ساكن شوند.معلم : آيا ميتوانيد بگوييد آنها در وهلة اول با چه مشكلي روبرو خواهند شد؟رويا : احتياح به محل سكونت خواهند داشت و مجبور خواهند شد كه تازه شروع به خانهسازي كنند.معلم: براي خانهسازي چه بايد بكنند؟مژگان: اول بايد تقسيم كار به وجود آيد؛ مثلاً براي ساختن خانه يكي توليد آجر را به عهده بگيرد و دگيري در و پنجره بسازد.معلم : براي ساختن خانه از چه وسايلي استفاده ميكنند.سوسن: از وسايل اطراف خود استفاده ميكنند.معلم: به نظر شما چه راهي براي تهية غذا دارند؟ سوسن : ميتوانند محصولات كشاورزي توليد كنند.معلم : در اين مرحله نياز اساسي آنها چيست؟مژگان : آنها به مقررات جديدي كه خاص زندگي اسكان يافتة شهرنشيني است احتياج دارند.معلم : مقررات براي چه؟مژگان: براي به وجود آوردن همكاري و نظم بيشتر معلم : درست است.مراحل تدريس: در اين نمونة كوتاه فراگيران با استفاده از دانستههاي پيشين خود در جهت پيشبيني رويدادهاي بعدي فكر ميكنند اين كار مستلزم سه مرحلهة ذهني است كه اساس فكري اين مرحله است:در مرحلة اول، فراگيران با كاربرد مفاهيم، اصول و استنباطهاي كلي فرضيههايي را به نيت پيشبيني وقايع صرفاً عنوان ميكنند. مثلاً امكان تهية علوفه در تمام فصول از

يك نقطة مشخص، پيشبينيهاي اوليه فرضياتي هستند كه ارائه آنها مستلزم آن است كه آنان در زمينة مورد بحث اطلاعات داشته باشند. درمثال بالا فراگيران، تا  حدودي با نوع زندگي مردم كوچ نشين آشنا بودند. علاوه بر اين، مفاهيمي از نوع زندگي اسكان يافته، تا حدودي براي آنها روشن بود.در مرحله دوم لازم است كه فراگير بر مبناي رابطههاي علت و معمولي دريافته شده از فرضيات يا پيشبينيهاي خود پشتيباني كند. مثلاً مشكلاتي نظير كمبود وسايل و ابزار را بشناسد و در واقع بداند  كه با داشتن امكان بهرهبرداي از علوفه در جاي مشخص چه گامهايي بايد جهت شهرسازي برداشته شود و با اين ترتيب نتيجه بگيرد كه چرا در اين صورت لازم نيست كوچ نشينها از يك نقطه به نقطة ديگر كوچ كنند؛ كشاورزي به چه شكلي رونق ميگيرد، ايجاد زندگي شهري چه نوع داد و ستدهاي اقتصادي به دنبال دارد و بالاخره  مردم شهرنشين چه خدمات اجتماعي ميخواهند.در مرحلة آخر فراگير متوجه ميشود كه پيشبينيها و دانستههاي او تا چه اندازه تعميم پذير هستند.در اين مبحث با يكي ديگر از الگوهاي مشكل گشايي كه شامل سه شيوة تدريس است آشنا شديد. هر يك از اين شيوهها به ترتيب براي يكي از قابليتهاي فكري پيشنهاد شدهاند. در همة آنها فراگير بتدريج اطلاعات و دادههاي جزئي را تجزيه و تحليل ميكند و به مفاهيم، اصلو و استنباطهاي كليتر دست مييابد. علاوه بر اين معلم اين سه شيوة تدريس را بنا بر اصول مشابهي كه در زير به آنها اشاره ميشود به كار ميبرد. براي تجسم بهتر ويژگيهاي اين سه شيوه به نمودار مفهومي زير توجه كنيد.نحوة واكنش

معلم:در اين گونه مشكل گشايي بايد ترتيب كاربرد سه شيوة تدريس رعايت شود؛ زيرا در اين شيوهها فعالتها بتدريج پيچيدهتر ميشوند و ترتيب كاربرد اين شيوهها بايد با ميزان رشد شناختي فراگير منطبق باشد. بدين معني كه معلم، براي طرح مسئله بايد به رشد فكري فراگير توجه كافي داشته بشاد و هر گاه در حل مسئلهاي دچار اشكال شد، مسئله سادهتري را مطرح ميسازد. علاوه بر اين، در اين موارد معلم نقش راهنما را به عهده ميگيرد تا هر يك از فراگيران از طريق پرسش و جستجو به ل مسائل دست يابند. در هر حال مسئله بايد به نحوي مطرح شود كه براي فراگير برانگيزنده باشد و از نظر وي اهميت داشته باشد.ماهيت روابط ميانگروهي:به طور كلي، كاربرد اين گونه شيوههاي مشكلگشايي مستلزم همكاري ميان فراگيران است. در اكثر مواقع آنان يكديگر را در يافتن راه حل كمك ميكنند و در مواردي بدون دخالت معلم، با هم به بحث و گفتگو ميپردازند. در اين گونه مشكل گشاييها، همة فراگيران بايد، به صورتي فعال، نظرها، فرضيهها عقايد و برداشتهاي  خود را با يكديگر در ميان بگذارند.منابع و شرايط لازم:اين الگو بيشتر در تدريس رشتههاي علوم اجتماعي به كار ميرود، زيرا معرف آن ابتدا الگوي بالا را به منظور تدريس اين رشتهها پيشنهاد كرده است. با اين وصف، كاربرد اين الگو در علوم تجربي نيز به آساني امكانپذير است.  براي استفاده از اين الگو، معلم بايد تا حدودي، با نوع علاقهها و ميزان درك و تجارب فراگيران آشنايي داشته باشد و در رشتة تخصصي خود نيز از اطلاعات گستردهاي برخودار باشد. علاوه بر  اين، منابع و رسانههاي

متعدد مانند فيلم، اسلايد، نمودارهاي آماري، نوارهاي ديدادري و بويژه ابزارها و وسايل آزمايشگاهي نيز بايد در دسترس فراگيران قرار گيرد.خود آزمايي:مسئله زير توسط يك دبير علوم زيستي در كلاس درس مطرح شده است، در اين مسئله كه براساس تحول تاريخي آن ارائه شده است، از فراگيران خواسته شده است كه در مورد پارهاي از سؤالها بينديشند. شما نيز سعي كنيد كه در حين مطالعة نمونة زير نخست به اين سؤالها و سپس به سؤالهاي خود آزمايي كه در رابطه با اين نمونة تدريس طرح شدهاند، پاسخ دهيد.آيكن، پزشك هلندي، در سال 1890، براي مطالعه دربارة بيماري بريبري، به جزيرة جاوه مسافرت كرد. در اين سال عدة زيادي از ساكنان اين كشور به بيماري بريبري مبتلا بودند و ميزان تلفات ناشي از آن رو به افزايش بود. آيكمن متوجه شد كه در يكي از زندانهاي جاوه نيز اكثر زندانيان به اين بيماري مبتلا  هستند. علاوه بر اين، مرغهايي كه در داخل حياط زندان بودند علايم اين بيماري را نشان ميداند؛ در حالي كه مرغهاي بيرون زندان سالم بودند.آيكمن حدس ميزد كه اين بيماري به نوع تغذيه مربوط است. او ميدانست كه تنها غذاي مرغهاي داخل زندان باقيماندة برنجي است كه زندانيان از آن تغذيه ميكنند؛ در حالي كه غذاي مرغهاي خارج از محيط از مواد مختلف تشكيل شده است. از سوي ديگر، ايكن آگاه بود كه عدهاي از مردم اين منطقه قبل از پختن برنج، شلتوك و پوستة مياني آن را جدا ميكنند تا از فاسد شدن آن جلوگيري شود. غذاي زندانيان نيز از اين نوع برنج فراهم ميشد.آيكمن براي اثبات اين رابطه آزمايشي به

شكل زير انجام داد: او تعدادي مرغ سالم را به سه دسته تقسيم كرد، دستة اول از برنج شلتوكدار (با شلتوك و پوستة مياني) تغذيه كردند. دستة دوم از برنجي تغذيه كردند كه فقط شلتوك آن جدا شده بود دستة سوم تنها از مغز برنجي كه شلتوك و پوستة مياني آن جدا شده بود تغذيه كردند. پس از مدتي مشاهده كرد كه تنها دستة سوم به بيماري بريبري مبتلا شدند.آيكمن چنين نتيجه گرفت كه احتمالاً رابطهاي بين شلتوك و پوشش مياني برنج و بيماري بريبري وجود دارد؛ زيرا، مرغهايي كه از اين دو ماده تغذيه نميكنند دچار بيماري بريبري ميشوند بنابراين، در شلتوك و پوستة مياني برنج مادهاي وجود دارد كه كشندة ويروس بيماري بريبري است.فردريك گولند، دانشمند انگليسي، در پي اين بررسيها آزمايش ديگري، در رابطه با اين مسئله، انجام داد. وي تعدادي موش را به دو دسته تقسيم كرد. دستة اول از برخي از مواد موجود در شير خوراكي، ولي نه به صورت شير، تغذيه شدند، دسته دوم نه تنها از غذاي دستة اول تغذيه ميكردند، بلكه روزانه به آنها چند قطره شير هم داده ميشد. پس از بيست روز گولند متوجه شد كه وزن موشهاي دستة اول تفاوتي نكرد در حالي كه وزن موشهاي دستة دوم تقريباً دو برابر شد.تحقيقات دربارة نوع تغذيه و رابطه آن با بيماري بريبري بيست سال ادامه يافت تا در سال 1925 كمبود يا فقدان مادهاي در غذا، كه ما امروز آن را ويتامين ميشناسيم، عاملي اصلي اين بيماري شناخته شد. بدين ترتيب، معلوم شد كه بيماري بريبري ناشي از وجود ويروس خاصي نيست، بلكه علت آن كمبود

يا فقدان نوعي ويتامين است.با توجه به موقعيت مشكل گشايي آموزشي بالا به پرسشهاي زير پاسخ دهيد:الف) مراحل انجام گرفتن اين مشكل گشايي را مشخص كنيد و هر يك را در دو سطر توصيف كنيد.ب) چنانچه معلمي بخواهد از اين  مشكلگشايي در تدرسي استفاده كند، نحوة واكنش او چگونه بايد باشد؟ج) روابط ميانگروهي در كاربرد اين الگو بايد از چه كيفيتي برخوردار باشد؟ كيفيت آن را در دو سط بيان كنيد.د) براي به كار بستن اين روش به چه شرايط و منابعي احتياج هست؟

روحانيت و مديريت اجرايي

ارائه: ماندانا مكرم

اسلام ناب، مكتبي است فراگير كه افزون بر ابعاد عقيدتي، عبادي و اخلاقي، جنبه هاي سياسي و اجتماعي نيز دارد. مقصود اين است كه اسلام، ضمن دعوت به عبوديت حق و بيان خوبي ها و بدي ها، شاخص ها و ضابطه هايي را براي حكومت و مديريت جامعه ارايه كرده است. بي گمان دردوران غيبت امام عصر (عج) اين همه قابل تحقق نيست. از سويي ما بايد به عنوان جامعه مسلمان، بسترهاي حاكميت شاخص هاي سياسي و اجتماعي اسلام را فراهم سازيم. بدين سان، اسلام در باور ما، ديني سياسي است و هرگز نمي توان در سياسي بودن آن ترديد داشت.مسئله دوم در گفتار ما، به روحانيت در اسلام و تشيع مربوط است. بايد دانست كه روحانيت دراسلام، به ويژه در مذهب تشيع، ركني اساسي است كه از رهگذر آن مي توان، روند گسترش اسلام و تحقق اهداف دين را محقق ساخت جست و جوي كاركرد نهاد روحانيت نشان مي دهد كه اين قشر در روند زمينه سازي و تحقق اهداف متعالي دين، در ابعاد معرفتي، اخلاقي، رفتاري، اجتماعي و سياسي تلاش داشته است.بايد در نظر داشت كه

نقش روحانيت، هرگز نقشي اختصاصي و انحصاري نبوده است؛ به ديگر سخن، نمي توان روحانيت را در تعريف ساختاري آن، طبقه اي بسته خواند كه كاركردي ويژه و خاص دارد و منطقه اي ممنوعه براي ديگران پديد آورده است !همان گونه كه شهيد بهشتي _ طي مقاله اي در كتاب «بحثي درباره مرجعيت و روحانيت» _ آورده است، نقش روحانيت يا به تعبير ايشان، عالمان دين، نقشي تخصصي و علمي است؛ بدين گونه، هر كس در هر كسوت و شرايطي، اگر مقدمات علمي و اخلاقي را رعايت كند، يك عالم ديني يا روحاني است.در اين نگاه، روحانيت در عرصه انديشه و تربيت ديني جلوه مي كند؛ نه در قالب يك حزب، جناح يا دسته اي كه پيرامون خود حصاري كشيده و ديگران به آساني نمي توانند وارد آن شوند.بدين سان، ورود روحانيت در عرصه سياسي، به دليل پيوند دين و سياست، در باور عالمان دين است؛ به ديگر سخن، روحانيت به منظور بستر سازي ابعاد سياسي دين، در عرصه هاي مختلفي چون جامعه و سياست حضور يافته است. روحانيت و ابعاد تأثير گذاري روحانيت در ابعاد چهار گانه زير مؤثر بوده است: 1. بازشناسي مداوم دين و آموزش انديشه و فرهنگ ديني به جامعه.2. بستر سازي براي تربيت فردي و جمعي در فضاي ارزش هاي الهي.3. مصونيت بخشيدن به جامعه ،از رهگذر دگرگوني در ساختار سياسي و هدايت نظام به سمت حاكميت حق و عدل.4. تبليغ، تذكر و كوشش در جهت استمرار عيني آموزه هاي دين.ضرورت تفكيك مفاهيم سه گانه در نسبت ميان روحانيت ومديريت سياسي جامعه، اين پرسش مطرح مي شود كه آيا ايفاي نقش سياسي و اجتماعي روحانيت، مستلزم حضور روحانيت در موقعيت هاي اجرايي است

يا خير؟براي دست يابي به پاسخ، اگر هدف سياسي و اجتماعي روحانيت شناخته شود، شايدبتوان با روشنايي فزون تر گام برداشت.در بحث روحانيت و سياست، سه مفهوم به هم آميخته شده است. تفكيك اين مفاهيم سه گانه يا يافتن ساختاري روشن و گويا براي پاسخ گويي، ضروري است.1. مفهوم قدرت سياسي نخستين مقوله، قدرت سياسي است. در هر جامعه حاكميت وجودداردو نوعي نظام سياسي برروابط شهروندان سايه افكنده است.! امنيت و نظم اجتماعي، دست آوردهاي نظام حاكم است كه در مجموع، قدرت سياسي را مي نماياند.اكنون بايد به جست و جوي نسبت روحانيت با قدرت سياسي پرداخت. پرسش هايي كه در اين ارتباط طرح مي شود به اين شرح است: الف. چه نسبتي ميان حاكميت سياسي جامعه و روحانيت وجود دارد؟ب. آيا به هم آميختگي روحانيت با قدرت سياسي ضروري است؟ج. آيا روحانيت مي تواند، بي حضور عيني در ساختار سياسي حاكميت، در جامعه و قدرت سياسي تأثير بگذارد؟2. مديريت اجراييمسئله ديگر ،مديريت اجتماعي جامعه است. به نظر، مديريت اجتماعي با قدرت سياسي، دو مفهوم متفاوت اند. لايه ها و سطوح گوناگون مديريتي و اجرايي هر جامعه ونظام ،مي تواند بستر فعاليت ومشاركت روحانيون باشد. به ديگر سخن، عالمان دين مي توانند قاضي،معلم، رئيس اداره و حتي استاندار و وزير باشند و در عين حال، در ساختار قدرت سياسي موجود، چندان تأثير گذار نباشند ؛ يعني آنان دست اندر كار خدمت هاي اجتماعي بوده، نقشي در تصميم سازي ها و جهت گيري هاي كلان سياسي نظام نداشته باشند.چنان كه پيداست، مفاهيم قدرت سياسي ومديريت اجرايي را مي توان از هم تفكيك كرد، زيرا روحانيت مي تواند، مشاركت فرهنگي، اجتماعي و سياسي را بپذيرد، بي آن كه حاكميت سياسي جامعه را عهده دار باشد.3. فرايند حركت

و تحول جامعه مقوله سوم كه از مقوله هاي پيشين كلان تر است، به اين شرح است: فرايند حركت و تحول جامعه .مقصود از اين بحث، دست يابي به حركت جامعه و ملت است. در اين بستر، نزديك سازي جهت گيري هاي اجتماعي با هدف ها و آرمان هاي ديني مطرح مي شود و ميزان تأثيرگذاري هاي روحانيت دراين روند به دست مي آيد.چنان كه پيش تر گذشت، تأثير گذاري روحانيون در جامعه وزندگي شهروندان، در گرو داشتن قدرت سياسي نبوده، آنان درهر حال مي توانند، در حركت جامعه نقش ايفا كنند. رشد فرهنگي، اخلاقي و تربيتي، و رشد علمي جامعه، از رهگذر فعاليت روحانيت ممكن است؛ بي آن كه به موقعيت هاي اجتماعي دست يافته، حتي در هرم قدرت سياسي جاي گرفته باشد.هر چند تحقق اين همه، دور از ذهن به نظر مي رسد؛ با اين همه، تصور آن امكان پذير است ،چرا كه قدرت سياسي يا مديريت اجرايي و نيز فرايند حركت جامعه، هريك ويژگي هاي خود را داشته، جايگاهي متمايز از يكديگر دارند.برخي مي پندارند كه حضوربرجسته و آشكار روحانيت در جامعه و روند تكاملي آن، در صورت حاكميت سياسي روحانيت يا مديريت روحانيون ممكن است؛ از اين رو آنان از نظريه لزوم دخالت روحانيت در امور اجرايي جانبداري مي كنند.برخي ديگر كه مفاهيم سه گانه ياد شده، يعني قدرت سياسي، مديريت اجرايي و فرايند حركت و تحول جامعه را از يكديگر تفكيك كرده اند، براين باورند كه روند تأثير گذاري روحانيت در عرصه هاي فرهنگي، تربيتي و معنوي جامعه، با مديريت اجرايي يا قدرت سياسي ارتباطي ندارد ؛ بدين سان، روحانيون مي توانند، در جامعه حضور عيني، فعال وهدايت گرانه داشته باشند؛ هر چند كه موقعيت هاي اجرايي و رسمي را به

عهده نداشته، يا در هر قدرت سياسي جامعه ديده نشوند.اين دسته براي نمونه از جامعه عراق ياد مي كنند؛ كشور عراق پس از سقوط حزب بعث، بستر نظارت و هدايت معنوي روحانيت و مرجعيت گشته است. چنانكه روند حركت وتكامل جامعه عراقي به دست مي دهد، نهاد مرجعيت ديني، بيش ترين ميزان تأثيرگذاري را دارد؛ بي آن كه در ساختار قدرت سياسي موجود جايگاهي رسمي داشته باشد؛ نه تنها مرجع تقليد، بلكه روحانيون تأثير گذار عراق، در هيچ يك از موقعيت هاي اجرايي، حضور رسمي و آشكار ندارند.از آن چه گذشت بر مي آيد كه تفكيك سه مقوله قدرت سياسي، مديريت اجرايي و روند تحول جامعه يك ضرورت است. به منظور دست يابي به تفكيك ياد شده ،بايد به اين پرسش پاسخ داد كه هدف اصلي روحانيت چيست ؟اگر فرض هايي كه در آغاز گفتار بدان اشاره شد، منطقي و درست باشد، مي توان گفت كه روحانيت، در حقيقت در پي اين است كه جامعه روندي معنوي وروحاني داشته باشد؛ از اين رو عالمان دين، كوشش در اين بستر را تكليفي الهي مي دانند.به ديگر سخن، هدف روحانيت از فعاليت و حضور عيني در جامعه اين است كه مردم از ورطه دنيا گرايي، ماده پرستي، خود خواهي و رذيلت هاي ديگر اخلاقي نجات يافته، خويشتن را به نوعي معرفت ديني ناب و شفاف نزديك سازند. افزون بر آن، ساختارهاي ديني نيز در ابعاد اجتماعي زندگي شهروندان جلوه گر شوند.بدين سان، هدف نهايي روحانيت، همان تأثيرگذاري همه جانبه در فرايند حركت و تحول جامعه است؛ ازاين رو مي توان گفت كه اگر روحانيت به سراغ كار اجرايي مي رود، مقصود بستر سازي موقعيت هاي اجتماعي براي تجلي دين

و ارزش هاي زندگي سازانه آن است. هم چنين اگر مرجعيت، به دنبال نفوذ در هرم قدرت سياسي بوده ،هدف جز عينيت بخشي به ساز و كارهاي ديني، در جامعه نداشته است. آن چه گذشت،اين حقيقت را آشكار مي سازد كه مديريت اجرايي يا قدرت سياسي،هدف روحانيت نيست، بلكه زمينه هايي براي دست يابي به هدف است. پيداست كه اگر تعريف درستي از اهداف سازمان روحانيت در دست باشد، به پاسخ پرسش زير نزديك خواهيم شد كه روحانيت با مديريت اجرايي كشور چه نسبتي بايد داشته باشد؟ضرورت تفكيك مفاهيم دو گانه ديگرافزون بر تفكيك مفاهيم سه گانه ياد شده بايد دو مقوله ديگر را نيز از هم تفكيك كرد كه عبارت است از: الف. حضور عيني و رسمي روحانيت در جامعه.ب. تاثير گذاري و كارآمدي روحانيت.تصور فراگير در مورد تاثير گذاري روحانيت در عرصه هاي اجتماعي بر اين است كه روحانيت براي كار آمدي خود، ناچار از حضور رسمي در حاكميت و نيز مديريت جامعه است؛ به عبارت ديگر، روحانيت اگر دست اندركار قدرت حاكم بر جامعه ونظام هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي آن نباشد، نمي تواند سازماني كارآمد باشد.تأمل در ارتباطات ياد شده، نشان مي دهد كه تصور فراگير درباره لزوم قدرت روحانيت براي تأثير گذاري ، واقع بينانه نيست، زيرا در جامعه حاضر، برخي مراجع تأثير گذار در عرصه هاي فكري، فرهنگي و اجتماعي به چشم مي خورند كه نه تنها حضور رسمي در حاكميت ندارند، بلكه نوعي ممنوعيت براي ورود در عرصه هاي عيني دارند؛ با اين همه نمي توان درتأثير اين دسته ترديد داشت.براي مثال مي توان از دوران پيش از انقلاب ياد كرد. در سالهاي نزديك به پيروزي انقلاب اسلامي، روحانيت، تأثير گذاري فراگيري

در جامعه داشت ؛ بي آن كه جايگاهي عيني و رسمي در مجموعه حاكميت يا موقعيت هاي اجرايي كشور به دست آورده باشد.تأمل در آن روزگار و تحول هاي فكري و اجتماعي جامعه ديروز ايراني، نشان مي دهدكه روحانيت بيش تر نفوذ را در مردم داشته و از رهگذر همين نفوذ انديشه ديني بود كه توانست بستر انقلاب و تغيير نظام استبدادي به نظام اسلامي را فراهم آورد.روحانيت و ضرورت تفكيك تكليف ها آن چه پيش تر در ارتباط با تأثير گذاري ها يا وظايف روحانيت در جامعه گفته شد، با تكاليف اضطراري و عارضي روحانيت ناسازگار نيست؛ به ديگر سخن ،اگر در برهه اي از تاريخ، روحانيت به عنوان يك ضرورت يا اضطرار، مسئوليت هاي اجرايي و اجتماعي را بپذيرد، نبايد آن را با تكليف هاي بنيادي روحانيت به هم آميخت؛ بي گمان تفكيك وظايف روحانيت، در كنار ضرورت تفكيك هاي پيشين، لازم و ضروري است.از اين رو بايد به اين فرض تن داد كه گاه روحانيت واردعرصه هاي مديريت سياسي و اجتماعي شهروندان مي شود و به تكليف هايي مي پردازد كه جنبه عارضي دارند؛نه ذاتي.تأمل در مواد قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي نشان مي دهد كه براي روحانيت، نوعي حضور عيني در جامعه درنظر گرفته شده است. اين حضور كم ترين حضور رسمي بوده و در جهت تضمين حركت جامعه در روند تحول مطلوب است .نهاد ولايت فقيه يا رهبري در قانون اساسي، هر چند براساس اصل يكصد و ده ،نمودار وظايف اجرايي كلان نظام است، با اين همه در تجزيه وتحليل به دست مي آيد كه اين مسئوليت ها، در حقيقت همان مراقبت ونظارت مؤثر رهبري بر عرصه هاي عيني و اجتماعي است.چنان كه تاريخ انقلاب نشان مي دهد، بسياري از اين نكته

غفلت كردند و تصورشان اين است كه آن چه دراصل يكصد و ده قانون اساسي آمده است، وظايف اجرايي ولي فقيه بوده، خود او بايد آن همه را اجراكند.نگاهي به دو، سه دهه اخير نشان مي دهد كه اين تصور با واقعيت ناسازگار است؛ براي نمونه مي توان از نيروهاي مسلح در نظام جمهوري اسلامي سخن گفت. آيا رهبر در ارتباط با ارتش، سپاه و نيروي انتظامي كشور، در موقعيت يك كارشناس نظامي دخالت و مشاركت دارد؟ آن چه دراصل مرتبط با مسئوليت هاي رهبري به چشم مي خورد ،هدفي جز تضمين سلامت نيروهاي مسلح جامعه ندارد كه از رهگذر نظارت به دست مي آيد.تصور عمومي اين است كه شايد اين گونه حضور براي روحانيت، كافي است و بخش هاي ديگر روحانيت، مانند نهاد حوزه علميه، مرجعيت، نبايد در عرصه هاي عيني جامعه حضور داشته باشند. دليل ارايه شده نيز اين است كه حضور روحانيت با توجه به اصل يكصدو ده قانون اساسي تأمين شده است.به عبارت ديگر، گمان برخي اين است كه همان حضور طرح شده روحانيت و مرجعيت در قانون اساسي _ بخش وظايف رهبري كافي است. اين گروه مي پندارند كه كارآمدي روحانيت و نيز تكليف اجتماعي عالمان دين در برابر جامه ديني، در همان چارچوب اصل يكصد و ده ممكن و بسنده است حال آنكه به نظر مي رسد ،حضور رهبري تنها به عنوان سر پل و نقطه اطمينان بخش است؛نه همه آنچه تكليف روحانيت و عالمان ديني در حضور اجتماعي است. البته اين مسئله بازكاوي فزون تر را مي طلبد.حضور رسمي روحانيت در جامعه آن چه گفته شد ،در حقيقت زمينه هايي براي گشايش اين بحث بود كه آيا وضعيت كنوني جامعه

،مطلوب و پذيرفته است يا بايد آن را در بوته نقد افكند و در اصلاح آن انديشيد؟ امروزه چنان كه پيداست، روحانيت در حاكميت سياسي جامعه و همچنين عرصه هاي مديريت اجرايي، حضوري فراگير و تعيين كننده دارد ؛ به گونه اي كه نمي توان در روزگاران پيشين براي آن نمونه يا پيشينه اي سراغ كرد.در اين ارتباط، نكته هايي قابل طرح است و در تجزيه وتحليل حضور رسمي روحانيت تأثير دارد:1. اگر حضور روحانيت در عرصه هاي سياسي و اجتماعي به راستي در جهت تحقق اهداف متعالي و زندگي ساز دين است، تنها همين نوع حضورعالمان دين قابل توجيه و دفاع است؛ به عبارت ديگر، تنها عمل و حضور آن دسته از روحانيون دست اندركار و شاغل در عرصه مديريت را مي توان مطلوب يا ضروري دانست كه بستر ساز هدف هاي اجتماعي و سياسي دين است.اگر در عرصه اي از عينيت جامعه، در ارتباط باحضور رسمي روحانيت، اين پندار شكل گيرد كه روحانيان براي خود، جايگاه ويژه اي در نظر گرفته و قدرت را در انحصار خويش در آورده اند، بي گمان نمودار آسيب سازمان روحانيت است.چنان كه گذشت، روحانيت يك نقش تخصصي دارد؛ نه نقشي انحصاري؛ به ديگر سخن، روحانيان يا عالمان دين، به دليل صلاحيت ها، مهارت ها ودانايي هاي خود در رشته هاي علمي و ديني، قابل احترام اند و بر خلاف روحانيت اديان ديگر، موقعيت ويژه اي ندارند تا خود را از ديگران برتر بدانند.بدين گونه ضرورت اصلاح گري در سازمان روحانيت مشخص مي گردد. به منظور حفظ وبقاي سازمان روحانيت در روند تكاملي جامعه و تحقق اهداف دين، روحانيان بايد از فلسفه حضور خود در جامعه و نظام سياسي جامعه آگاه گشته، امتيازهاي موهوم براي خود

نسازند.2. با توجه به وظايف ذاتي و بنيادي روحانيت، اگر براي روحانيت در عرصه هاي اجرايي، جايگاهي پذيرفته شده وجود دارد، بي ترديد بايد نسبت ميان آن دو را شفاف ساخت.به نظر مي رسد كه در اين جا، انحراف آشكاري رخ داده است، چرا كه روحانيت در عرصه آموزش، تربيت و فرهنگ جامعه كه رسالت روحانيان است، آن گونه كه بايد، حضور عيني و تأثيرگذاري ندارد؛ از ديگر سو مي توان عرصه هايي را در امور اجرايي به دست داد كه روحانيت حضور رسمي و فعال دارد؛ در حالي كه اين نوع مسئوليت ها نه ضرورت دارد، نه در شمار وظايف اساسي و ذاتي روحانيون است.اين همه در جامعه و چند دهه انقلاب اسلامي، زمينه ساز پاره اي آفت زدگي هاو آسيب رساني ها گشته، حتي نگرش هاي ناسازگار با دين و حركت جامعه را پديد آورده است. نمي توان انكار كرد كه برخي دشواري ها از رهگذار همين حضورگسسته با جريان وظايف بنيادي روحانيت شكل گرفته است.3. روحانيت در جامعه ما، به صورت نهادي ديني طرح شده است، پيشينه اين باور به سده هاي پيشين باز مي گردد. با اين نگرش فراگير كه روحانيت را با دين مرتبط ساخته، نوعي تقدس براي عالمان دين پديد مي آورد، بي گمان جايگاه والايي براي روحانيت فراهم مي آيد.بي ترديد عملكرد عناصر مجموعه روحانيت در برداشت و نگاه مردم به اين نهاد ديني - تاريخي تأثيرگذار است، زيرا آنان با توجه به كسوت و لباس روحانيت، داوري كرده، به مجموعه روحانيت تعميم مي دهند و هرگز شخص را در نظر نمي گيرند.آيت الله حسن زاده آملي مي فرمود: «طلبه اي را در حال انجام يك كار ناشايست ديدم. به او گفتم: برادر من! اين لباس فقط مال تو نيست

كه بتواني هر كاري را انجام دهي. لباس روحانيت را كنار بگذار و هركار خواستي بكن!»امام خميني نيز نسبت به رفتار روحانيان توجه و دغدغه داشت از منظر او، عملكرد يك روحاني، بر نگرش جامعه نسبت به نهاد روحانيت اثر مي گذارد و حتي دين و ايمان مردم را دست خوش آفت مي سازد. حال بايد پرسيد كه با همه اين حساسيت ها و دغدغه ها، كدام بخش ازنهاد روحانيت و حوزه علميه، دست اندركار نظارت و سامان دهي عملكرد روحانيان شاغل در عرصه هاي اجرايي است؟ به ديگرسخن چه مركزي وجود دارد كه از روحانيان و توانمندهاي آنان شناخت داشته، مسئوليت متناسب با شخصيت او را مشخص سازد و در صورت بي كفايتي، در جهت وظايف ذاتي و اصلي روحانيت، بي پروا آنان را از كار بر كنار كند؟ ممكن است كه عرصه هايي به حضور روحانيت احتياج داشته باشد، به هر حال مركزي براي نظارت بر چگونگي حضور اجرايي روحانيان ضروري است.براي مثال مي توان آموزش هاي خاصي را در حوزه ها پيش بيني كرد تا روحانيت بتواند مسئوليت اصلي خويش را كه تربيت و تعليم است، ايفا كند. بي گمان نيروهاي اين بخش بايد تأمين شوند.فقدان مركز ارزيابي و هدايت نيروهاي انساني روحانيت و نظارت بر عملكرد روحانيون دست اندر كار درعرصه هاي گوناگون ،زمينه ساز آسيب پذيري روحانيت است. پس از پيروزي انقلاب كه تعامل بين روحانيت و مديريت اجرايي و سياسي در كشور فراهم گرديد، فصل جديدي در تعامل ميان روحانيت و جامعه پديد آمد كه پيش از آن هرگز در كار نبوده است. در حقيقت، نيازها و ضرورت هاي انقلابي و اجتماعي، بستر ساز نوعي حركت در قدرت ومديريت جامعه شده

است.اكنون اين پرسش طرح مي شود كه آيا روحانيت بايد به طور كامل از عرصه مديريت جامعه كناره گيري كند؟ به باوربنده، بايد تعريفي از حضور روحانيت در جامعه به دست داد و نيز در جهت ارايه الگويي شفاف و كارآمد كوشيد. بدين سان بايد از حضور هدفمند و مشروط روحانيت جانبداري كرد.به هرحال، حضور روحانيون در عرصه هاي گوناگون اجرايي اجتناب ناپذير است. از سوي ديگر، روحانيت به عنوان يك تكليف بايدبه روند حضور در جامعه بنگرد. بي ترديد مردم از روحانيون چنين انتظاري دارند و آينده جامعه و روند مثبت و تحول گرايانه آن، به حضور تأثير گذار عالمان دين نياز دارد.تأمل در وضع جامعه امروز نشان مي دهد كه واقعيت ها با آرمان ها فاصله دارند. آن چه در روند حضور روحانيت در جامعه به چشم مي خورد، نمودار آشفتگي و نا به ساماني است و بي گمان به اصلاح و مدل سازي نياز دارد. اگر روحانيت در بعد اجتماعي خود كوشا باشد، جامعه مسير مثبت خود را خواهد يافت.روحانيت، عرصه ها و آسيب ها مهم ترين عرصه براي حضور و تأثير روحانيت، تحول جامعه و انديشه سازي براي آن است.مسئله ديگر، مدل سازي براي جامعه، براي ارايه ساختارهاي متناسب با شرايط روز و امكاناتي كه بر شاخص ها و چار چوب هاي ديني استوار است. به اين ترتيب روحانيت مي تواند جامعه را به سمت وسوي مثبت هدايت كند.عرصه ديگر، مسئله فرهنگي است. مسئوليت ها و ابزارهاي گوناگوني وجود دارد كه روحانيت ناگزير از شناخت و به كارگيري آن است. عرصه هاي ديگر نيز آموزش، تربيت و مديريت است.وضع موجود روحانيت و جامعه نشان مي دهد كه در وضع كنوني اولويت هاي حضور در نظر گرفته نشده، حتي در برخي

عرصه ها، جريان به گونه معكوس است ؛ به ديگر سخن جامعه و حركت آن، به مدل ها و الگوهاي رفتاري مناسب در زمينه هاي خانواده، سياست و اقتصاد نياز دارد؛ اما روحانيت نتوانسته، به طور سازمان يافته بدين نياز روز جامعه پاسخ مناسب بدهد.كارهاي فكري و عملي فراواني درحوزه ها وجود دارد؛ اما نهاد روحانيت به عنوان پاسخ گوي جامعه در عرصه هاي متنوع دين، از ارايه الگوهاي مطلوب در عرصه هاي مختلف، غافل مانده است؛ براي نمونه مي توان از مواجهه جوانان با نيازهاي جنسي ياد كرد يا احتياج هاي اقتصادي شهروندان را مثال آورد و به همين ترتيب، از ضرورت هاي نظام تربيتي و آموزشي جامعه نام برد.روحانيت در اين بسترها، چه الگوهايي ارايه كرده است؟ آيا فراتر از آن چه در جامعه ديده مي شود، طرحي به چشم مي خورد كه نمودار اصلاحات بنيادي و تحول گرايانه باشد؟ آن چه در ارتباط روحانيت و جامعه وجود دارد، در بسياري زمينه ها، تصدي گري محض است؛ يعني حضور روحانيت در برخي عرصه ها، به دليل فقدان تخصص، ناكارآمد بوده، بهره گيري منفي ديگران را موجب گشته است. اين همه، از اين حقيقت حكايت دارد كه برخي روحانيان به دليل عدم صلاحيت در كاري كه بر عهده گرفته اند، بسا موجب خراب كاري و آفت زدگي شده اند.آن چه گذشت نشان مي دهد كه پي گيري اصلاح در روحانيت و ديدگاه ها و عملكردها ضرورتي اجتناب ناپذير است. بايد اين انديشه را در نهاد روحانيت نهادينه كرد تا حوزه هاي علميه، در جهت سازمان دهي نيازهاي متنوع جامعه بر آيد و حضور روحانيت، حضوري فراگير و سازنده باشد.نكته هاي شايسته يادآوري: 1. نبايد تصور كرد كه حضور روحانيت در روند حركت تكاملي جامعه، ضرورتا"

مسئوليت پذيري در عرصه مديريت اجرايي كشوراست.2. حضور روحانيت در رأس هرم قدرت سياسي، نبايدما را دچار و هم سازد و اين پندارنيرو گيرد كه جامعه دراختيار روحانيت بوده، جاي نگراني وجودندارد. بي گمان بايد دانست كه حركت جامعه، تنها از حركت هاي رسمي و تصميم سازي هاي حاكميت نشأت نمي گيرد.از طرفي نبايد تمامي بار سنگين مسئوليت هدايت وتأثير گذاري در عرصه هاي جامعه را به عهده ولي فقيه دانست كه او يك تنه وظايف روحانيت را بر دوش كشد؛ بي ترديد،چنين انتظاري از رهبري، فراتر از توان مندي يك شخص است.از اين رو، مراجع و عالمان دين و روحانيون، در همه رده ها، نبايد تصور كنند كه دغدغه هاي رهبري بسنده است و آنان مي توانند نسبت به حركت جامعه آسوده خاطر باشند.3. عرصه ها، لايه ها و جايگاه هاي اجرايي كه روحانيت بايد به دست آورد، بايد تعريفي واقع بينانه داشته باشد؛ ازسوي ديگر، روحانيت بايد خود را براي تأثيرگذاري آماده سازد و جامعه نيز در اين ارتباط توجيه شود.به بيان ديگر، جامعه بايد آن چه از سوي روحانيت ارايه مي شود، بپذيرد و نسبت به آن واكنش مثبت داشته باشد؛ براي نمونه، جامعه بايد به اين باور رسيده باشد كه تامين اهداف و آموزش ديني در نظام رسمي آموزش كشور، به عهده روحانيت است.جاي تأسف است كه روحانيت از اين مسئوليت بزرگ و تأثير گذار كاملا" غفلت كرده است. در حقيقت،روحانيون به موقعيت هاي اجرايي ،مانند وزارت يا وكالت رضايت داده و غالبا" از حضور در عرصه انديشه سازي و فرهنگسازي جامعه، دور وبيگانه مانده اند.بايستگي ها و كاستي ها بايستگي هاي ياد شده اين بهره را به دست مي دهد كه بايد بيش ازهر مقوله اي، به نقش و رسالت روحانيت

پرداخت. باز تعريف روحانيت و جايگاه آن در جامعه و فرايندتكاملي آن،، از اهميت به سزايي برخوردار است ؛ به بيان ساده بايد گفت كه روحانيت در جامعه ديني چگونه نهادي است و چه مسئوليتي دارد و اهداف دور و نزديك آن كدام است؟نبايد تصوركرد كه عينيت ديانت و سياست، لزوما" بدين معناست كه بايد روحانيت تمامي مسئوليت هاي اجتماعي را عهده دار باشد؛ به عبارت ديگر، مديريت سياسي و اداري كشور در انحصار روحانيت باشند.در اين زمينه، ضرورت دستيابي به راه كارهاي بايسته در روند موفقيت روحانيت به چشم مي خورد. تدوين راه كارها به منظورمطلوب سازي مواضع و عمل كردهاي روحانيون دست اندركار مديريت كلان جامعه، نخستين گام است.تعريف عرصه هاي مرتبط با رسالت روحانيت و نيز بيان ضوابط و تصوير چارچوب عملي و عيني، بستر ساز كارآمدي آن سازمان است؛ هر چند امروزه به نظر مي رسد كه قدرت در حوزه روحانيت است، با اين همه اين سازمان نمي تواند حتي نظارت همه جانبه بر عملكردهاي روحانيون دست اندركار داشته باشد.ارايه الگوي مطلوب در ارتباط با عرصه هاي دخالت و شركت روحانيت در روند تحول جامعه، كمك مي كند تا آنچه در موضع گيري ها و تكليف گرايي هاي روحانيون به طورناخواسته پديد آمده است، با الگوها سنجيده و پيراسته گردد

www.hawzah.netHawzahMagazinesMagArt.aspxMagazineNumberID=4858id=40440.docx

لطفاً برنده - برنده بينديشيد

مهدي ياراحمدي خراساني

دين مبين اسلام براي ترويج روحيه انسان دوستي و ارتقاي ارزش هاي اخلاقي توصيه هاي زيادي در ارتباط با در نظرگفتن منافع ديگران در رفتار و كردار دارد. بر اين اساس كمك به هم نوع و تلاش حداكثري در راستاي ارتقاي منافع مادي و معنوي ديگران امري حسنه و نيكو شمرده شده است. در يادداشت هاي علمي نوعي دسته

بندي در ارتباطات انساني تعريف مي كنند. استفان كاوي در كتاب: "هفت عادت مردمان مؤثر" زماني كه يكي از بهترينِ اين عادت ها را بيان مي كند، عادت انديشدن بصورت برنده -برنده  را نقل مي نمايد. وي انديشه ها را به چهار دسته تقسيم كرده است: تفكر برنده - برنده، تفكر برنده- بازنده ، تفكر بازنده- برنده  و تفكر بازنده - بازنده. در تفكر برد – برد اين گونه مطرح مي شود كه براي برنده بودن يك طرف ، لزومي ندارد كه طرف ديگر بازنده باشد. بلكه باور براين است كه اگرچه راه حل: برد-باخت ساده ترين راه حل است ، ولي بهترين نيست.واقعيت حاكي از آن است كه نگرش سنتي حاكم بر روابط اجتماعي ، اقتصادي ، سياسي بر پايه تفكر برد – باخت بنا شده است . در اين تفكر تصور چنين است: براي آنكه من يا ما برنده باشيم ، لازم است فرد يا افراد ديگري بازنده شوند. براساس تفكر برد، باخت روابط خانوادگي و اجتماعي بر پايه تسلط يك فرد يا گروه تعريف مي شود. در خانواده يا بايد پدرسالاري باشد و يا مادرسالاري ويا حتي فرزند سالاري. دراجتماع بايد يا مردسالاري باشد و يا زن سالاري. در روابط اقتصادي يا بايد سرمايه داران حاكم باشند يا طبقه كارگر يا كشاورز و ... .در دنياي اقتصاد قانون بازي"رقابت" است. به بيان ديگر دو شركت در يك تجارت رقيب هم هستند و مسلماً قانون بازي براي رقبا برد- باخت است . براي آنكه من در بازار بمانم بايد رقيب از صحنه خارج شود. در عالم سياست قانون بازي" جنگ" است . در

برخوردهاي سياسي اگر حزبي برنده باشد، لزوماً حزب ديگر بايد بازنده باشد. طبيعي است كه فضاي حاكم بر چنين نگرشي جنگ است . ستيز بر سر آنكه: چرا من بازنده باشم و تو برنده ؟ مي جنگيم براي آنكه طرفين معادله را جابه جا كنيم. اما نگاه مدرن ، گذار از نگاه برد-باخت به نگاه برد-برد است . در تفكر برنده-بازنده امكانات و نيروهاي طرفين صرف انهدام منابع يكديگر مي شود. تفكر برنده-برنده به دنبال راه حل هايي است كه منابع در جهت كمك به ارتقا و توسعه طرفين به كار گرفته شوند. امروزه تفكر سالم بشري را به شيوه اي تعريف مي كنند كه هر دو طرف برنده باشند.مديران اثربخش و موفق افق ديد خود را وسعت مي بخشند و از چارديواري تنگ "من" به در مي آيند، تا در ميدان وسيع تر و ارزشمند تر" ما "پرواز كنند. در اين نوع نگرش ديگر جايي براي رقابت ومقايسه وجود ندارد و به جاي آن همياري، همراهي و وحدت شكل مي گيرد. در اين نوع تفكر افراد جوياي منافع متقابل هستند. بنابراين در اين شيوه ي نگرش و تفكر، در جوامع مختلف مفاهيم "سالاري" به "همياري" تبديل مي شود. ديگر كسي  در صدد سلطه برديگري نيست، بلكه با همياري به توسعه همه جانبه مي پردازند. در اجتماع به جاي برخوردهاي حذفي جو همك__اري و همياري حاكم مي شود در روابط اقتصادي، رقابت جاي خود را به همكاري  مي دهد . از اين روست كه امروزه مفهوم تازه اي در ادبيات مديريت و كسب وكار  با عنوان همكاري رقبا رواج يافته است. كه معناي آن عبارتست از: همكاري مشترك

دو سازمان متفاوت ، دو سازمان رقيب واعتماد بين آدم هاي يكديگر. در پايان بايد به اين نكته اشاره نمود كه پيروزي و برد حقيقي زماني محقق مي شود كه ما كاخ آرزوهاي خود را بر روي ويرانه هاي ديگران بنا نكنيم.

چالشهاي مديران اجرايي در سازمانهاي شبه صنعتي

صابر خزاني- رضا سليم پورآذر چالشهاي مديران اجرايي در سازمانهاي شبه صنعتي و روشهاي برخورد با آنها: چكيده: بخش عظيمي از صنعت در كشور هاي جهان سوم به كارخانجات و سازمانهاي شبه صنعتي تعلق دارد. اين گروه سازمانهايي را شامل مي شود كه در حال گذر از سيستم مديريت سنتي به مديريت صنعتي مي باشند. مديران اجرايي در اين سازمانها با چالشهاي عمده اي اعم از تغيير ديدگاه هاي مديران در رده هاي مختلف، ايجاد و اصلاح تعاملات بين واحدي، اصلاح ساختار فكري، فرهنگ سازي سازماني و... دست به گريبان هستند. اين مقاله حاصل بررسي موردي كارخانجات توليدي متعددي بوده و راهكارهاي برخورد با چالشهاي درون سازماني گردآوري و ارائه گرديده است. كليد واژه ها: شبه صنعتي، مدلسازي، هم افزايي، هم روندي  مقدمهمشكلات جوامع انساني و سازمانها روز به روز پيچيده تر و حل آنها نيازمند تعريف، تحليل و درايت عميقتر در ارائه راهكارهاي مناسبتر مي باشد. در اكثر موارد تلاشهاي مديران و مسئولان براي حل يك مشكل، تنها منجر به تسكين آن شده و پس از طي دوره اي كوتاه مدت، همان مشكل بسيار حادتر از قبل عود كرده و مشكلاتي به مراتب پيچيده تر را به ارمغان آورده است. بسياري از رويكرد هاي مديريتي نوين در عصر حاضر، روشها و متدهايي براي برخورد اصولي تر با پيچيدگيهاي دنياي كنوني ارائه داده اند

اما نكته قابل توجه در اين رويكردها تدوين آنها در كشورهاي توسعه يافته با سابقه فرهنگ و دانش مديريتي بالايي مي باشد كه عموما از مشكلات و پيچيدگيهاي فرهنگي، سياسي واقتصادي كشورهاي جهان سوم يا در حال توسعه به دور بوده و با چالشهاي بسيار پيچيده تري در عرصه ها مختلف در بازارهاي جهاني در راستاي حفظ كيفيت و قابليت رقابت پذيري با رقباي بين المللي دست بگريبان هستند. در اين مقاله به بررسي و مشكلات سازمانهاي شبه صنعتي خواهيم بود.  در اين مقاله واژه شبه صنعتي به كارخانجات يا سازمانهايي اطلاق خواهد شد كه در گذر از سيستم مديريت سنتي به صنعتي مي باشند. اكثر ابن گونه واحدها توسط اعضاء يك خانواده يا بصورت قومي پي ريزي رشد و تحت نظر مستقيم مالكين مديريت آنها توسعه يافته و هم اكنون در دوران بلوغ(Maturity) به يك حالت سكون رسيده اند. در اغلب اين كارخانجات و يا سازمانها مديريت با يكي از اعضاي هيئت مديره كه خود جزو مالكين مي باشد (در صورت تعدد شركاء) و يا خود مالك يا موسس مي باشد. در ابتدا تعريفي از سيستم ارائه و انواع آن مورد بررسي اجمالي قرار گرفته و در ادامه به نكاتي كه مديران اجرايي مي بايست در اين گونه سازمان به آنها توجه نمايند اشاره خواهد شد. شناخت سيستم: طبق تعريف سيستم از ديدگاه راسل ايكاف، سيستم كليتي است كه حداقل دو جزء داشته باشد، بصورتي كه هريك از آنها بتواند بر روي عملكرد يا خصوصيات كل سيستم اثر بگذارد، بين عناصر سيستم از نظر رفتاري و نوع تاثير بر كل سيستم، وابستگي متقابل وجود

دارد، همچنين اگر هر زير مجموعه اي از عناصر تشكيل شود، بر رفتار كل سيستم موثر است و اين تاثير بستگي به حداقل يك زير مجموعه ديگر از سيستم دارد. بطور خلاصه مي توان گفت، سيستم كليتي است كه نتوان آن را به اجزاي مستقل يا زيرگروههاي مستقلي از اجزا تقسيم كرد كه كليه خواص سيستم كلي را به ارث برده باشد(1).بنگاههاي اقتصادي خود سيستم هايي هستند كه ميتوان به چند زير گروه مستقل تقسيم و رفتار سيستمي هريك را بصورت مجزا مورد بررسي قرار داد در توضيح هر گروه به باز يا بسته بودن آن سيستم نيز اشاره خواهد شد اين گروه ها عبارتند از سيستمهاي مكانيكي، ارگانيسمي و اجتماعي  الف)مكانيكي: يك سيستم مكانيكي براساس قوانين تحميل شده توسط ساختار دروني و قوانين علّي ذاتي اش عمل مي كند، مثل يك ساعت يا يك اتومبيل. سيستم هاي مكانيكي مي توانند باز و يا بسته باشند. اگر رفتارشان به وسيله هيچ رويداد يا شرايط بيروني متاثر نشود بسته هستند و درغير اين صورت باز خواهندبود. (1) ب) ارگانيكي: اين مجموعه شامل سيستم هائيست كه حداقل يك هدف يا مقصود از خود داشته باشند درحالي كه اجزايشان هيچ هدف و مقصودي را پي نمي گيرند اما وظايفي در راستاي نيل به هدف و مقصود سيستم كلي دارند. سيستم هاي ارگانيكي ضرورتاً باز و تحت تاثير عوامل بيروني هستند، بنابراين، تنها زماني قابل فهم مي باشند كه در پيوند با محيطشان بررسي گردند. محيط هر سيستم شامل مجموعه اي از متغيرهاست كه مي توانند رفتار سيستم را متاثر كنند. اجزاي يك سيستم ارگانيكي هم مي تواند براي

سيستم ضروري بوده و هم غير ضروري باشند.(1) ج) سيستمهاي اجتماعي: اين گونه سيستمها سيستمهايي هستند كه عناصر اصلي و سازنده آن را انسان تشكيل داده و در قالب سازمان، موسسات يا جوامع بشري شناخته ميشوند. اين گونه از سيستم، سيستم هاي بازي هستند كه اولاً براي خود مقصد يا مقاصدي تعريف شده دارند ثانياً حداقل برخي از اجزاي ضروريشان هم مقاصدي مختص به خود دارند و ثالثاً جزئي از سيستم بزرگتري هستند كه آن نيز داراي مقاصدي مختص به خود است. سيستم هايي كه مردم در آنها نقش اساسي را بازي مي كنند، اگر به گونه اي غير از سيستم اجتماعي ديده شوند به خوبي قابل فهم و درنتيجه قابل مديريت نخواهندبود. نوع نگرش به سيستم هاي مردمي در طول زمان تكامل يافته است. اين مسئله با تغييراتي كه درنگرشمان درمورد بنگاههاي اقتصادي روي داده، نموده يافته است. اما چنين تكاملي تدريجي، در مورد هر سيستم اجتماعي ديگري نيز قابل مشاهده است. (1) سير تحول بنگاه هاي اقتصادي از ماكانيكي به ارگانيسمي و اجتماعي نشانگر ديدگاه هاي حاكم سرمايه داران و صاحبان اين سازمانها در طول تاريخ بوده و از چه فراز و نشيبهايي گذر كرده تا به صورت سيستمهاي امروزي رسيده است. ديدگاه هاي حاكم به در هر زمان بنگاه هاي اقتصادي را نيز به آن سمت و سو كشيده كه به تشريح ويژگيهاي هر يك ميپردازيم الف) بنگاه اقتصادي به منزله يك سيستم مكانيكي نگرش حاكم بر دنيا در آغاز انقلاب صنعتي، نگرش نيوتني بود.در اين دوران ديدگاه ها تحليلي و تجزيه گرا بودند و اينگونه به نظر ميرسيد كه بنگاههاي اقتصادي

به منزله ماشيني كه توسط مالكانشان به منظور انجام كارهاي موردنظرشان ايجاد مي شد، فرض گردد.(12) اين سيستمها (بنگاههاي اقتصادي) براي خود مقصودي نداشتند، بلكه وظيفه آنها خدمت به مقاصد مالكان و فراهم كردن بازدهي سرمايه گذاريهاي آنها از طريق ايجاد سود بود مالكان، قدرت مطلق بودند و نوعاً قوانين يا مقررات خاصي برا ي مقيد كردن آنها وجود نداشت. آنها مي توانستند در حيطه بنگاههاي خود هرآنچه مي خواستند انجام دهند. و عموما كارگران از ديد آنها به شكل اجزاي قابل تعويض ماشين بودندكه ميتوان آنها را دور انداخته و نيروي جديد وارد سيستم نمود. كار به مهارت كمي نياز داشت و كارگران غيرماهر و آموزش نديده فراوان بودند. آنها نسبتاً كم توقع و نوعاً هيچ گونه تامين اجتماعي نداشتند. به همين دلايل آنها حاضر بودند كه تحت هر شرايطي كار كنند و براي گريز از فقر اقتصادي ناچار به تحمل هر وضعيتي بودند. (1) ب) بنگاه اقتصادي به منزله يك ارگانيسم در فاصله زماني جنگ هاي جهاني اول و دوم ديدگاه ارگانيسمي از بنگاه اقتصادي، جايگزين ديدگاه هاي مكانيكي و ماشيني شد. دلايل بسياري براي اين جايگزيني وجود داشت كه درميان آنها مي توان به آموزش فزاينده نيروي كار، افزايش مهارتهاي لازم براي نيروي كار، مقررات مترقي شرايط كار به وسيله دولت و اعمال نفوذ اتحاديه ها در شرايط كار و بيمه شغلي اشاره كرد. شايد مهمترين دليل اين تغيير در نگرشها ناشي از آن بود كه بسياري از بنگاههاي اقتصادي نمي توانستند، حتي با تزريق مجدد تمامي سود حاصل از فعاليت خود به كسب و كارشان، رشد بالقوه را به فعليت نزديك

كنند. بنابراين، مالكان مجبور بودند يا با حفظ كنترل كامل بر بنگاه اقتصاديشان رشد آن را محدود كنند، يا با تبديل تدريجي آن به سمت سهامي عام، سرمايه بيشتري براي كنترل و توسعه مجموعه خود فراهم سازند و درنتيجه مقداري از حق مالكيت و كنترل خود را از دست دادند. درعمل مشاهده شد كه نرخ تداوم حيات بنگاههايي كه به دنبال رشد رفتند خيلي بيشتر از آنهايي بود كه به دنبال كنترل كامل بودند. وقتي بنگاه اقتصادي به شكل سهامي عام درآمد، مالك ناپديد و سهامداران براي كارگران، بي نام و نشان و دست نيافتني شدند. در اين اثنا، علم مديريت و مديران پديد آمدند تا جوابگوي تقاضاي فزآينده مالكان بنگاههاي اقتصادي براي كنترل واحدهايشان بوده بعلاوه خواسته هاي مالكان را شناسايي و آنها را به كارگران نيز منتقل نمايند. مديران، سود را يك وسيله مي پنداشتند نه يك هدف. سود براي يك بنگاه اقتصادي همانند اكسيژن براي انسانها، به منزله عنصري ضروري براي بقا و رشد آن پنداشته مي شد و نه دليلي براي وجود آن. آنچه مديران سعي در حداكثر نمودن آن داشتند، استاندارد و كيفيت زندگي كاري بود نه ارزش سهام سهامداران. ايجاد بازده كافي براي سهامداران لازمه بقا بود نه يك هدف. اما افسانه حداكثر كردن سود به دليل مناسبات عمومي، حفظ مي شد. بنگاههاي اقتصاديي كه مالكيت عمومي داشتند شركت ناميده و مديرعامل سازمان ناميده مي شد. به تدريج واژگان زيست شناسانه اي مانند؛ سالم، بيمار، فلج، پرانرژي، بالغ و در حال مرگ درمورد بنگاههاي اقتصادي مصداق يافت. چنين مفاهيمي هنوز هم كاربرد دارند.(1،12) ج) بنگاه اقتصادي به منزله يك

سيستم اجتماعي به دليل فشارهاي داخلي و خارجي، مديران شركتها آگاهيهاي لازم براي درنظر گرفتن مقاصد و علايق بخشهاي سيستم تحت مديريتشان، سيستم هاي بزرگتري كه آنها را نيز دربرگرفته(جامعه) و سيستم هاي مشابه ديگري كه جزء همان سيستم بزرگتر هستند(شركتها ي موسسات هم تراز)، به دست آوردند. به علاوه مديران بنگاهها به طور آشكار مجبور به توجه به مقاصد سيستمي كه آن را مديريت مي كردند نيز بودند. بسط دامنه توجه مديران به آنچه ذكر شد، نگرش به سازمان به منزله يك سيستم مكانيكي يا بيولوژيك را بسيار مشكل ساخت. آنها به تدريج به سازمانشان به شكل يك سيستم اجتماعي (سيستمي كه مردم به صورت فردي و گروهي نقش اصلي را در آن ايفا مي كنند) نگاه مي كردند.بنا به تعريف سيستم، هرگز با جمع كردن فعاليتهاي اجزا به صورت مستقل، نمي توان به عملكرد كلي سيستم دست يافت، زيرا اين عملكرد تابعي از اثرات متقابل اجزا بر يكديگر است. مي توان نشان داد كه وقتي تك تك اجزاي سيستم به صورت مجزا، به بهترين نحو ممكن عمل كنند، سيستم كلي نمي تواند در بهترين وضعيت ممكن قرار بگيرد. اين مطلب كاربردهاي بسيار مهمي براي مديريت بنگاههاي اقتصادي دارد. زيرا عملكرد يك سيستم آشكارا به عملكرد اجزايش وابسته است، اما يك جنبه مهم، چگونگي تعامل آنها با يكديگر به منظور تاثيرگذاري بر عملكرد سيستم كلي است. مديريت بايد به جاي توجه به فعاليت مستقل اجزا، بر تعامل و ارتباط متقابل آنها با هم تمركز كند زيرا وظيفه تعريف شده يك سيستم به وسيله هيچ جزئي از سيستم حتي اجزاي اصلي و ضروري آن به

تنهايي دست يافتني نيست.(1،12) بررسي و تحليل متدها متدهاي مديريتي بسيار ي از طرف تحليل گران و نظريه پردازان در عرصه هاي مختلف براي بنگاه هاي اقتصادي جهت ايجاد تغييرات در ساختار و نظام مديريتي معرفي و در بوته آزمايش قرار گرفته اند و هركدام ميتواند به زعم خود در بالا بردن كيفيت اجراي فرايندهاي درون و برون سازماني نقشي سازنده ايفا كند. اما نكات حائز اهميت در اين متدها، اولاً تدوين اين متدها در كشورهاي توسعه يافته با قدمت بالاي فرهنگ و دانش مديريت مي باشد ثانياً اين متدها و روشها با دستورالعمها و رويه هاي عملياتي يا اجرايي براي جوامعي با ظريب بالاي ثبات اقتصادي و قطعيت بالاي تعادل در نوسانات اقتصادي و اجتماعي طراحي و قابل اجرا مي باشند. در حاليكه عموما در كشورهاي جهان سوم يا در حال توسعه سازمانها يا موسسات با مشكلات اقتصادي و اجتماعي فراواني در ميادين داخلي و خارجي دست بگريبان هستند. مشكلات سياسي در اين كشورها به تنهايي فاكتوري تعيين كننده براي مشكلات قبلي و بسياري مسائل ديگر مي باشد. اجرا و پياده سازي متدهاي مديريتي نيازمند آمادگي و انعظاف پذيري زيرساختهاي درون سازماني و مناسب بودن بستر و محيط اجتماعي برون سازماني مي باشد. بنابر اين استفاده و اجراي كامل و بي نقص بسياري از اين متدها در حالت عادي در چنين كشورهايي با چنين شرايطي در حد غير ممكن مي باشد اما اين بدين معني نيست كه اين سازمانها نمي توانند حتي از برخي از جزئيات اين متدها استفاده ننمايند و نتيجه نگيرند. آشنايي با سازمانهاي شبه صنعتي همانگونه كه پيشتر اشاره شد سازمانهاي

شبه صنعتي بخش عمده اي از سازمانهاي داخلي موسسات، صنايع و كارخانجات در كشورهاي جهان سوم يا در خال توسعه را دربر ميگيرد كه در اين قسمت به برخي از ويژگيهاي اين گونه سازمانها اشاره ميشود. در اكثر سازمانهاي شبه صنعتي جهان بيني و نگرش حاكم نگرش مالك(مالكان) مي باشد نه نگرشي جهانشمول، مهندسي و سيستماتيك. ابزارهاي مديريتي نيز متعاقبا مختص و تحت الشعاع اين ديدگاه مي باشند كه در قسمتهاي مختلف خود را نشان ميدهند. جذب نيروي انساني معيار خاص نداشته و در اكثر موارد سليقه اي، سفارشي يا واسطه اي بوده پستهاي سازمان (علي الخصوص پستهاي كليدي) به افراد سببي يا نسبي سپرده شده كه ناشي از عدم يا ضعف اعتماد به ساير افراد مي باشد انجام امور و گردش كار بنا به صلاحديد و تحليل مالك تعريف ميگردد. شرح وظايف مدون نبوده و يا در سازمان حدود معيني ندارد. گردش كار داراي پيچيدگي بسيار زياد و گلوگاه هاي متعدد مي باشد تمركز بر كنترل اعم از افراد و فرآيندها بوده كه مبتني بر گزارشات واصله از روابط و اتفاقات درون سازماني بوده و عموما منتج به تخريبهاي شخصيتي ميگردد. مديران اجرايي در سمت مديرداخلي يا مديران واحد و در سازمانهايي با ساختارهاي سازماني گسترده كه غالبا داراي شكستگي مي باشند در قالب معاونتهاي مختلف كه زير نظر مدير عامل مي باشد جاي گرفته اند. جريانهاي فكري غير هم جهت در درون سازمان تحت عنوان باند در بخشهاي مختلف و در سلسله مراتب وجود دارد كه اكثرا در تقابل با يكديگر مي باشند. ساختار سازماني عموما غير مهندسي و تعاملات بين واحدها فاقد

هم افزايي و همروندي مي باشد. در اين گونه سازمانها هزينه و انرژي بسياري در پرداختن به مسائل حاشيه اي از دست ميرود كه پس از مدتي به توده عظيم و پيچيده اي از مشكلات كوچك كش داده شده كه كل فرآيندهاي سازمان را معلول كرده اند ميرسند.صرف نظر از اين كه مدير يا مديران اجرايي چه كساني و در چه سمتي مي باشند لازم است موارد زير را حتما مد نظر داشته باشند موارد فوق از نقاط بسيار چالش برانگيز اين گونه سازمانها به شمار مي آيند. با توجه به اينكه مسائل بسيار زيد و نيازمند وظرافتهاي مديرانه بسيار دقيق ميباشد كه بيان همه آنها عملا غير ممكن ميباشد به برخي از عمده مشكلات اشاره و توضيح داده ميشود لازم به توضيح است اين نقاط گلوگاه هايي در روند انجام سالم و سريع فرآيندهاي درون سازماني ميباشند كه مرتفع كردن هركدام به نوعي در تسهيل پيچيدگيهاي سازماني بسيار كليدي مي باشند. تفكر تركيبي مكمل تفكر تحليلي  تغيير بايد ابتدا از مديران رده بالا آغاز شود تا كارمندان نيز تشويق به تغيير شوند بنابر اين بايد ابتدا تفكري كه پيش زمينه تصميمات و مديريت است تغيير يابد. غالبا مديران مي آموزند تا باور كنند كه كارايي يك سيستم اجتماعي را مي توان با ارتقاي كارايي هريك از اجزاي آن به صورت مجزا، افزايش داد. يعني اگر هريك از اجزا به خوبي مديريت شود كل نيز همان طور خواهدشد. اين امر به ندرت اتفاق مي افتد. علت آن است كه اگر اجزا به صورت مجزا ديده شوند، با وجودي كه به نظر مي رسد خوب مديريت

شده اند ولي به ندرت با همديگر سازگار خواهند شد. در بهترين وضعيت، مديران مي آموزند كه چگونه فعاليتهاي اجزاي يك سيستم اجتماعي را مديريت كنند. ولي مديران موثر، تعاملات بين اجزايي از سيستم كه مسئوليت آن را به عهده دارند و نيز تعاملات آن جزء با اجزاي ديگر داخل يا خارج ازسازمان را مديريت مي كنند. اين گرايش به تكه كردن اجزا و برخورد جداگانه با آنها از پيامدهاي تفكر تحليلي است. متاسفائه تعداد كمي از مديران از انواع روشهاي تفكر آگاهند و اثر اين عدم آشنايي با روش تفكر به معني بروز مشكلات حادتر، از ريشه مشكل فعلي در آينده درصورت ارائه راه حلي غلط درامروز است. در روش تحليل، ابتدا آنچه كه قرار است فهميده شود به اجزا تقسيم مي شود. سرانجام درك حاصل از اين اجزا يك كاسه مي شود. تا دركي از كل موضوع حاصل شود. روش تركيب دقيقاً در مقابل اين روش قرار مي گيرد. در قدم اول آنچه قرار است فهميده شود به صورت جزيي از يك كل بزرگتر درنظر گرفته مي شود و دركي از سيستم بزرگتر به دست مي آيد. سپس رفتار يا ويژگيهاي سيستم موردنظر از طريق روشن شدن نقش يا وظيفه آن سيستم در سيستم بزرگتري كه آن را دربرمي گيرد توضيح داده مي شود. يك سيستم را نمي توان به روش تحليلي درك كرد. تحليل يك سيستم، ساختار و چگونگي كار آن را روشن مي سازد، بنابراين، دستاورد چنين روشي دانش است و نه فهم سيستم. سيستم يك كل است كه ويژگيهاي اصلي آن با خواص هيچ يك از اجزا مشترك نيست.(1) عموما

مديران با مشكلات مجزا روبرو نمي شوند بلكه با موقعيتي مواجه مي شوند كه شامل سيستم پيچيده اي از مشكلات به شدت درهم تنيده اند كه ميتوانند منشائي از يك سري تغييرات درون سازماني (تغييرات اصلاحي، يا بنيادين) داشته يا متاثر از يك يا چند تغيير برون سازماني  باشد.روشهاي عمده مواجهه با مسائل به چهار گروه تقسيم ميشود. چشم پوشي كردن از مسائل: مسئله را ناديده گرفتن و انتظار حل آن در گذر زمان.بي تاثير كردن و تحليل دادن مسئله: طي برخي فعاليتها و تغييرات اثرات نامطلوب مسئله را تا حد مطلوبي تقليل دادن.حل كردن مسائل: ارائه يا انجام كاري كه به بهترين نتيجه يا نزديكترين نتيجه به بهترين وضعيت ممكن مارا نائل ميكند. بعبارتي ديگر بهينه سازي.محو كردن مسائل: باز آفريني محيطي كه منجر به بروز مشكل شده بصورتي كه مشكل بصورت ريشه اي ناپديد گردد به عبارت ديگر ايده آل سازي. مديران موثر، مسايل را حل نمي كنند، بلكه سعي در مرتفع نمودن سيستم مشكلات و حذف آنها بر مي آيند. در مقابل، مديران غير موثر به جاي آنكه سيستم پيچيده مشكلات را مديريت و آنها را با رهبري سازمان حل نمايند دامنه و برد مسائل را گسترده تر راه حل حارا بغرنج تر و پيچيده تر ميكنند. (12،11)مديراني كه به دنبال محو و ناپديد كردن رفتارهاي نامطلوب سيستم يا مشكلات آن دارند بيشتر به جواب اين سوال ميروند كه چرا بايد مشكلي در سازمان به وجود بيايد كه ما را ملزم به ارائه يك راه حل نمايد؟. از ديد بسياري از منتقدين اين سوال شايد نامعقول به نظر برسد ولي چون در

اصل هدف ايده آل سازي يك سيستم مي باشد خود مشكلات هدف قراد داده نميشود بلكه سيستمي كه بيمار است مورد درمان قرار گرفته مي شود.(1) از مديريت تا رهبري يك سيستم همواره بايد مديران كاركنان خود را رهبري كنند تا كاركنان نيز خود را در رسيدن به اهداف سازمان مهم دانسته و بدون آنكه كنترل شوند و تحت فشارهاي مختلف قرار گيرند وظايف خود را انجام دهند، درواقع با رهبري كردن است كه كاركنان حتي بودن حضور مديران و سرپرستان سعي مي كنند وظايف خود را به بهترين نحو ممكن انجام دهند چرا كه به كار خود عشق مي ورزند و شيفته آن شده اند و اين بخاطر آن است كه يك رهبر خوب توانائيها و استعدادهاي افراد را شناسايي كرده وهركس را در جاي مناسب خود قرار مي دهد. اين چنين رهبري اگر قرار باشد كسي را سرزنش كند هيچ گاه خود شخص را سرزنش نمي كند بلكه عملكرد نامناسب او را مورد سرزنش قرار مي دهد.(2،9) ايجاد هم افزايي(سينرژي) هم افزايي يعني همكاري مجزاي چند عامل به طوري كه اثر كلي آنها از جمع اثرات آنها كه به صورت مستقل به دست مي آيد بيشتر باشد. چنين افزايشي در توانايي تنها زماني روي مي دهدكه اجزا دركنار يكديگر بتوانند ارزشي را ايجاد كنند كه به تنهايي قادر به خلق آن نباشند. (11)سيستم هاي ميتوانند طيف انتخابهاي دردسترس اجزايشان را افزايش و يا كاهش دهند. آنها شايد طيف انواعي از رفتارها را افزايش و انوع ديگر را كاهش دهند. براي مثال، قوانين و مقررات، منافعي را براي ما ايجاد مي كنند ولي نه به قيمت كاستن ازحقوق ديگران. يك سيستم

اجتماعي مستبد، عموماً دامنه رفتار دردسترس اجزايش را محدود مي كند درحالي كه يك سيستم دموكراتيك آن را گسترش مي دهد. يك بنگاه يا شركت، هنگامي به هم افزايي دست مي يابد كه از منابع خويش، بويژه منابع منحصر به فرد استفاده بهينه كند.استفاده بهينه به معناي صرفه جويي ويامصرف نكردن نيست بلكه منابع را بايد در جاي صحيح به كار برد. وجود هم افزايي در داراييهاي نامشهود شركتها وبنگاهها بيشتر نمود دارد.داراييهاي نامشهود نظيرمارك، علامت تجاري، آگاهي مشتري، تخصص تكنولوژيكي وفرهنگ كار جمعي در مواردي بسيار مفيدتر وارزشمندتر ازداراييهاي مشهود ومادي نظيرساختمان وابزار توليد هستند. لازم به توضيح است چنين تنوعي تنها به شكل انجام كار محدود مي شود و نه خودكار.(12) Your browser may not support display of this image. امروزه مديران سه وظيفه اصلي برعهده دارند و تا زماني كه آنها به طور كامل اجرا نگردند، نمي توانيم محصول يا خدمات را با آن كيفيتي كه انتظار ميرود بدست آوريم اولين وظيفه مدير ايجاد محيطي است كه كاركنان بتوانند در آن به بهترين نحو ممكن از دانش خود استفاده كنند و به شكوفايي برسند. دومين وظيفه اين است كه مديران بايد دركارمندان توانايي را ايجاد كنند كه هر روز بهتر از روز قبل كارهايشان را انجام دهند و براي اين امر لازم است تا آنها را پرورش يابند يعني به افزايش ظرفيتهاي فردي در سازمان دست يابي داشته باشيم. توسعه كسب و كار و ذينفعان آن نمي بايست هدف اصلي باشد. متاسفانه اكثر مديران، رشد و توسعه را مترادف مي پندارند. توسعه را در حالت عمومي ميتوان ايجاد ظرفيت معنا يا تفسير

كرد. سومين وظيفه اصلي مديران، مديريت :الف) تعاملات بين كساني كه وي مسئول آنهاستب ) تعاملات بخشهاي تحت مديريت با بخشهاي ديگر سازمانج ) تعاملات سازمانهايي كه وي در آنها مسئوليت دارد با ساير سازمانهاي موجود كه در ارتباط با آنهاست ما به نوعي از سازمان نياز داريم كه چنين مديريتي را تسهيل كند، درواقع نيازمند به يك ساختار سلسله مراتبي دموكراتيك هستيم كه از اين نوع سازمانها تحت عنوان سازمانهاي حلقوي ياد مي شود. مديران اجرايي در سازمانهاي شبه صنعتي ميتوانند با تغييراتي كه اشازه ميشود اين ساختار فعلي را باز مهندسي و ساختار نو را ايجاد نمايند. همانطور كه در شكل مقابل ديده ميشود پرسنل و كاركنان در هر واحد محور اصلي تمركز بوده و ساختار اصلي سازمان را تشكيل ميدهند يك نيروي انساني در واحد با اعضاي واحد و در درون سازمان با اعضاي ساير واحد ها و در محيط تجاري با سازمانهاي مرتبط تعاملاتي دارد كه بايد به خوبي مديريت و رهبري شود. تفكر سيستمي :در طول تاريخ دو نگرش نسبت به پديده ها رايج بوده كه دانشمندان و صاحب نظران جوامع، هر پديده اي را به دو شيوه متفاوت مورد توجه خويش قرار مي دادند ديدگاه اول نگرش تجزيه نگر يا مكانيستي وديدگاه دوم كل نگر يا سيستمي بود. درنگرش تجزيه گرايتانه كه ساختار مسئله بررسي و تحليل ميگردد هر مسئله اي مي تواند در يك طبقه بندي نظام يافته مانند فيزيك، شيمي، زيست شناسي، روانشناسي، جامعه شناسي، سياست و يا اخلاق جاي بگيرد. با اين وجود چيزي به عنوان يك مسئله نظام يافته (طبقه بندي شده) وجود ندارد.(12) تفكيك

جهان به واحد ها و سازمانهاي مختلف، اطلاعاتي را درمورد ماهيت مسايل آشكار نمي كند، بلكه فقط ماهيت كساني كه آنها را در آن طبقه قرار داده اند را به ما مي دهد. بهترين جاي برخورد با مسئله لزوماً جايي نيست كه آن مسئله به وجود آمده است. براي حل مسايل ابتدا مي بايست آن را از زواياي مختلفي بررسي كرد. اغلب اوقات بهترين روش از تركيب نقطه نظرات گوناگون و يك ديدگاه فرارشته اي به دست خواهد آمد. تفكر سيستمي نوع سازمان يافته اي از انديشيدن است كه بر مبناي آن مي توان به درك بنيادي از رفتار يك سيستم بر مبناي فهم عميق از ساختار آن نائل شد. منظور از ساختار شبكه روابطيست كه بين اجزاء سيستم برقرار است. برخلاف وقايع و اثرات رفتاري كه معمولا قابل مشاهده هستند بسيار مشكل است كه ساختار يك سيستم را بوضوح ديد. در ساختار يك سيستم اجتماعي علاوه بر افراد و روابط بين آنها بايد به مدلهاي ذهني بازيگران نيز توجه كافي مبذول داشت. مدلهاي ذهني عبارتند از مجموعه فرضيات، عقايد و ارزشهاي موجود در سيستم و اجزاء آن و معمولا عامل اصلي پيچيدگي خاص سيستمهاي اجتماعي هستند. آگاهي از اين مدلهاي ذهني و روابط متقابل اجزاء سيستم شرط لازم براي شناخت سيستم و برخورد مناسب با آن است. رابطه بين تفكر سيستمي و ديالوگ در ارتباط با آشكار سازي مدلهاي ذهني موجود بخوبي ديده ميشود.(1) آموزش كاركنان با توجه به پيشرفت فزاينده علم و تكنولوژي لازم است مديران امكانات لازم را براي فراگيري اطلاعات و علوم جديد براي كاركنان تحت مديريت خود را فراهم نمايند.

از آنجا كه نتايج آموزش مشهود نيست بسياري ازمديران توجهي به آموزش كاركنان خود ندارند. آموزش يك سرمايه گذاري پنهان است كه نتايج آن در درازمدت مشخص مي شود و انگيزش خوبي براي كاركنان مي باشد كه خود را از ديد مديران موثر در سازمان بدانند. لازم به توضيح است بسياري از مديران بر اين باور هستند كه تنها قشر جوان نياز به آموزش دارند يا برعكس فقط قشر ميانسال نياز به آموزشهاي در حين خدمت دارند. اين باور نادرست بوده و مي بايست تمامي اقشار در سازمان به برنامه هاي آموزشي مرتبط با شغل معرفي و متعاقبل پيگير اثرات آن در كار و سازمان بود. و مديران نتيجه گرايي كه عمدتاً با آمار و ارقام كار مي كنند و هر فعاليتي را براي رسيدن به نتايج قابل ملموس آن انجام مي دهند، به آموزش كاركنان توجه لازم را مبذول نمي دارند. اين درحالي است كه آموزش يك امر كيفي است و تبديل فعاليتهاي كيفي به كمي و اندازه گيري آنها بسيار مشكل است.(4،2،9) مديريت رفتار سازماني رفتار سازماني در هر موسسه يا سازمان و واحدي متاثر از رفتار فرد در سازمان و ساختار رفتاري تعريف شده در سازمان مي باشد. با اصلاح رفتار سازماني ميتوان تاثبر بسازي در رفتار كاركنان داشت نبايد سازمان را بصورتي خشك و خشن مديريت نمود تا در سازمان ترس، اضطراب، استرسهاي رواني حاكم گردد. مديران اجرايي بايستي بصورت موشكافانه رفتار سازماني را بررسي و چنانچه در سازمان عمل منفي و بازدارنده اي يافته آن را از بين ببرند بسياري از سازمانها به دليل خلق و خوي تند مالكان يا مديران در هاله اي از ترس و

اضطراب به سر ميبرند(5). بايد ترس را حاكم بر محيط كار را ازبين برد چرا كه با مغشوش شدن ذهن كاركنان نوآوريها نيز ازبين مي رود. ايجاد ترس يا برهم زدن افكار كاركنان و مغشوش كردن ذهن آنها سبب ازبين رفتن خلاقيتها و نوآوريها مي شود. لذا بايد نگرانيها را از سازمان دور كرده و با ايجاد امنيت و اطمينان شغلي در سازمان، به كاركنان اجازه داد با فكري آسوده و به صورتي كارا و موثر در سازمان فعاليت كنند. بايد هميشه اين موضوع را مد نظر داشت كه ملاك تنها كاركردن بيشتر نيست بلكه مهم با فكر و درست كاركردن است.(6) شفاف سازي و شناساندن اهداف عموما در سازمانها كسي از برنامه كوتاه مدت يا بلند مدت سازمان خبر ندارد و نميداند كه سازماني كه در آن در حال انجام وظيفه است در راستاي رسيدن به چه هدفي در چه زماني قام برميدارد بنابر اين نميتواند خود را در رسيدن به آن هدف موثر بداند. بايد درنظر داشت، كسي كه هدف را نشناسد نمي تواند راه رسيدن به آن را بيابد و كسي كه موقعيت خود را نشناسد نمي تواند هدفي را تعريف كند. كليه كاركنان و كارمندان بايد بتوانند تعريفي روشن از اهداف دراز مدت و كوتاه مدتي كه سازمان مطبوعشان دنبال ميكند را ارائه نمايند. بهبود مستمر محصول و يا خدمات بايد يكي از اهداف ثابت سازمان باشد زيرا منبع تغذيه سازمان خدمات يا محصولي است كه ارائه ميدهد و با آن شناخته مي شود. (2) ايجاد فلسفه جديد مديريت در سازمان تمامي مديران، مسولان و سرپرستان در سازمانهاي مختلف داراي تجاربي هستند كه در طي

ساليان دراز جمع آوري شده و منبع اصلي استناد آنها مي باشد و براساس آنها ساليان سال است كه به امر مديريت يا انجام امور مشغولند و تغيير دادن اين ذهنيات كار ساده اي نيست. مديران اجرايي بايد بتوانند نسبت به وضعيتهاي مختلف ديدگاههاي مختلفي ارائه دهند و يك فلسفه و نگرشي نو به آنچه كه هست و آنچه كه ميخواهند باشند را ارائه نمايد و تمامي اعضاي سازمان را با آن هم جهت نمايد. بايد دقت داشت انچه كه از زبان مدير بيرون مي آيد توسط تمامي كاركنان به ميدان تحليل و انتقاد كشيده خواهد شده و در صورتي كه فلسفه جديد داراي نقص يا انجراف باشد از آن به عنوان سفسطه ساز ياد خواهد شد لذا در اين مورد بايد بسيار دقيق و با مطالعه قدم برداشت. در ضمن مديران نبايد مسير برگشت و بازخور اطلاعات يا انتقادات را مسدود نمايند بلكه بايستي انتقادپذير و پيشنهاد پذير باشند. اين امر موجب احترام و ارتباط متقابل بين پرسنل و مديران مي شود.(2،9) مدلسازي و تحليل فرآيندهاي دروني واحدها امروزه مرزي براي در نورديدن توسط تكنولوژي نمانده و جاي نيست فناوري اطلاعات در آن قسمت گام ننهاده و به عنوان ابزار بكار نرفته باشد. از ابزارهايي كه فناوري اطلاعات و علوم رايانه در اختيار مديران قرار ميدهد ابزار مدلسازي و شبيه سازي است مدلسازي به ما اين امكان را فراهم مي كند تا با مينياتوري كردن يك سيستم پيچيده با استفاده از الفباي گرافيكي رفتار سيستم را مورد بررسي قرار دهيم. در واقع آنچه را كه قصد بررسي داريم را بصري سازي كرده و به صورت

بسيار كوچكتر در قالب مدلهاي (نمودارهاي) گردش اطلاعات(dataflow diagram) دياگرام گردش كار(workflow diagram) مدل فرآيندي كسب و كار(Buseiness process model) و مدلهاي متفاوت ديگر به نمايش گذاشت. كه يكي از بهترين راه هاي ممكن براي شناخت و تجزيه تحليل جزئيتر رفتار يك واحد يا زير مجموعه هاي يك واحد و تركيب نتايج حاصل با نتايج در خور انتطار از سيستم در حالت كلي مي باشند. برخي از اين مدلسازيها به سوالاتي كه در حالت كلي جواب دادن آن سخت به نظر ميرسد به آساني جواب ميدهند. به عنوان مثل انجام چه كاري و چگونگي انجام كار از جمله جوابهايي هست كه اين ابزار جواب گوي آنها مي باشند. (3) ايجاد فرهنگ سازماني  محل كار تمامي كاركنان و پرسنل در يك سازمان نقطه مشترك آنها محسوب گرديده و آشناييهاي ثانويه در طول زمان حاصل ميگردد. خر بنگاه اقتصادي يك جامعه كوچك محصوب مي شود كه لزوما فرهنگ، عقايد و طرز فكر هيچ كس يكي و در يك سطح نمي باشد. مدير اين بنگاه با ايجاد يك فرهنگ سازماني ساخت يافته باز بطوريكه ارزشهاي انساني و اخلاقي در بالاترين سطح ممكن در نظرگرفته شده از بروز رفتارهاي غير اخلاقي در بين اعضاي جامعه خود داري نموده و تنشهاي رفتاري و مسائل حاشيه اي را كم رنگتر مي نمايد. بسيار مشهود است در سازمانهايي كه فرهنگ سازماني در نقطه كور ديد مديران آن سازمان قرار گرفته است برخي با اشراف به اين موضوع سعي در ايجاد تغيير اذهان مديران بالا دست نموده و تنشهاي رفتاري حادي را در سازمان به وجود مي آورند. مديران اجرايي بايد توجه داشته

باشند كه تحت تاثير رفتار، افكار و گفتار چه كساني قرار گرفته و برحسب چه فاكتور هايي قضاوت ميكنند و اينكه اين افراد چه مقاصدي را از اين سوء استفاده دنبال مي كنند.(4) اصلاحات راديكالي  هيچ الزامي در باز كردن گره با دندان وجود ندارد وقتي همان گره با دست باز مي شود. يكي از مشكلات سازمانهاي شبه صنعتي وجود اينرسي و مقاومت در مقابل تغييرات در كليه سطوح مي باشد. بنابراين نميتوان در قبال چنين مشكلي تغييرات را بصورت راديكالي و يكجانبه بدون در نظر گرفتن عواقب و تاثير آن اعمال كرد. بهترين كار ايجاد يك سيستم انعطاف پذير در مقابل تغييرات مي باشد. زيرا در هر اقدام اصلاحي با اين مشكل روبرو خواهيم شد.(3) جاري سازي باز نگري و باز مهندسي فرآيندهاهر سيستم يا بنگاه اقتصادي همانند يك موجود زنده بايد تحت نظر سيستم كنترلي و مديريتي آن قرار داشته باشد. و چرخه بهبود سيستم در سطح فرآيندها مد نظر مديران واحدها بوده و مورد بررسي قرار گيرند و بهبود مداوم در كليه سطوح جاري باشد. بدين معنا كه سعي ميشود رفتار هر واحد طوري كه به ماهيت كار و شخصيت فردي كاركنان صدمه زده نشود مورد بررسي قرار گيرد. اين امر به خاطر افزايش كارايي واحد و پرسنل آن واحد و همروندي با واحدهاي ديگر مي باشد. همچنين اين امر موجب كاهش عيوب سيستم و افزايش ضريب سلامت سيستم مي شود.(8)مديريت و ايجاد كار تيمي   در اكثر واحدهاي شبه صنعتي غالبا فعاليتها به صورت انفرادي انجام ميشود و اصطلاحا تك تك كاركنان لشكر تك نفره محسوب ميشوند در چنين واحد هايي فرهنگ

كار تيمي و درصد هم پوشاني و هم افزايي در انجام فعاليتها پائين تر از حد مورد انتظار مي باشد لذا بايد فرهنگ كار تيمي و تعاملي را به درصد بالايي در سازمان ارتقاء داد. لازم به توضيح است هر فردي داراي دامنه و برد فكري و بردار فكري جداگانه اي مي باشد هنر يك مدير خوب اين است كه با تشكيل تيم هاي كاري خوب دامنه و برد فكري افراد را بخوبي شناخته و بردارهاي فكري آنهارا طوري در توالي هم قرار دهد كه يك بردار يكه به دست آيد. در يك تيم مهم نيست كه يك فرد چه فكر ميكند مهم آين است كه افكار و روش (يا روشهاي) خود را تا چه اندازه در خدمت يك تيم قرار دهد و از اين طريق براي نيل به هدف ياري گر تيم باشدو و اين جز با يادگيري تعامل با اعضا در يك گروه بدست ميآيد. لازم به ذكر است در سازمان سنتي داشتن اطلاعات قدرت است و وظيفه گرايي فردي مورد توجه قرار مي گيرد، اما در سازمانهاي مدرن انتشار اطلاعات قدرت است و تيم محوري مدنظر است اين سازمانها در نوع خود توليد دانش مي نمايند و قابليت پايداري بيشتري دارند.(10) رهبري جلسات و روند انجام كارها يك رهبر خوب با شناسايي استعدادها هركس را در جاي مناسب خود قرار مي دهد و نظم و انظباط جايگاهي را مدون ميسازد باتوجه به امكان مقاومت واحدها در مقابل تغييرات لازم است مديران اجرايي با تشكيل كارگروهي متشكل از كليه مديران مياني و مسئولين واحدها اهداف را مشخص و نقش هر واحد را در اجراي سناريوي تدوين

شده معرفي نموده و در جلسات بعدي مسير پيموده شده بررسي و ضعيت جديد و عملكردها مورد بررسي قرار گيرد. و اهداف آتي مشخص و برنامه ريزي گردد. (8) بدين ترتيب سعي مي شود بجاي رياست بر روي كاركنان آنها را به طريقي رهبري كرد تا كاركنان نيز خود را درگير و موثر در سازمان احساس كنند يك رهبر هميشه به نتيجه چشم نمي دوزد بلكه عملكرد و پتانسيلهاي فردي را جهت بالا بردن ضريب دسترسي به اهداف را نيز مد نظر قرار ميدهد و اگر قرار بر سرزنش كسي شود هيچ گاه خود شخص سرزنش نمي شود بلكه عملكرد نامناسب او را مورد سرزنش و انتقاد سالم و سازنده قرار ميگيرد. لازم به توضيح است تاثير تمامي جلسات در عمل به صورتجلسات منعكس مي شود نبايد جلسات به يك رفتار كليشه اي و صوري تبديل شود كه مورد تمسخر افراد قرار گيرد. زيرا زماني كه براي حضور در جلسات از دست ميرود زمان مفيد كاري است لزا بايد جلسات نتايج در خور چشمي داشته باشند تا براي پرسنل ملموس و مفيد بنظر آيد.(11) مديريت منابع انساني  بايد توجه داشت كه اعضاي يك جامعه نسبت به بسياري از مسائل فوق العاده حساس و آسيب پذير مي باشند لذا بايد با افراد سازمان مطابق شخصيت و ذهنيات درونيشان رفتار شود و با استفاده از مواردي همچون تشويق به موقع كاركنان، نظرخواهي كردن از آنها در امور مختلف، ايجاد شرايط مناسب در محيط كار، افزايش صميميت و احترام متقابل دربين كاركنان، ارائه آموزشهايي در زمينه افزايش اعتماد به نفس، خودباوري غرور سالم فردي و لذت از كار در بين

كاركنان افزايش يابد.(5) مديران بايد كاركنان را به نقطه اي از تفكر و انديشه برسانند كه همه آنها با تمام وجود قبول كنند كه دگرگوني درسازمان به گونه اي كه درجهت اهداف سازمان و بهبود مستمر كيفيت محصولات باشد به نفع همه آنها خواهدبود و هركسي در هر رده و پست سازماني كه هست بايد سازمان را درجهت رسيدن به اهدافش ياري كند. و اين جز خود باوري و اعتماد به نفس فردي قابل حصول نيست. در سازمان سنتي مديريت سلسله مراتبي وجود دارد و كاركنان به عنوان هزينه هستند و بر فرآيندها و اصلاح آنها تاكيد مي شود اما در سازمانهاي مدرن همانند سازمان دانايي خود مديريتي وجود دارد و كاركنان به عنوان سرمايه محسوب مي شوند و بر اهداف و رويكردها تاكيد مي شود.(7) عمل گرايي و پرهيز از شعارهاي تهي شعارهاي صوري با گذشت زمان نه تنها باعث افزايش انگيزه و رغبت به فعاليت در كاركنان نمي شود، بلكه انگيزه هاي جاري در كاركنان را هم از آنها سلب مي كند و باعث بي اعتمادي آنها نسبت به سازمان و مديرانشان مي شود. مديران حرفه اي به جاي ارائه شعارهاي صوري عملاً در راستاي اهداف مورد نظر خود گام برميدارند و كارداني و لياقت خود را درعمل ثابت مي كنند. مديراني كه خود پيشرو نباشند نميتوانند چابكي، انعطاف پذيري، شهامت و قدرت مانوري از كاركنان خود انتظار داشته باشند. ابتدا مديران بايد بزرگ سدشكن باشند تا سرمشق زير مجموعه خود قرار بگيرند. مديراني كه اسير شعار و رفتارهاي كليشه اي هستند نمي توانند سازمان را بيش از آچيزي كه در حال حاظر هست به پيش ببرند.(9) بي پرده، صريح و قانون

مند بودن برخي از قوانين همانند قوانين راهنمائي و رانندگي صريح و بدون بند، تبصره يا ماده واحده و لازم الجرا براي همه مي باشند. مديران اجرايي به عنوان قانون گذار و مجري قوانين در يك سازمان مي باشند لذا بايستي در احكام اجرايي حد و حدود را به طور كاملا و دقيق مشخص نمايد و سيستم را در اجراي آن راهنمايي نمايند احكام و تصميمات بايد صراحت و مجري آن در اجرا قاطعيت داشته باشد تا از بروز شبه جلوگيري و مجاري گريز و فرار نداشته باشند. در تمامي سازمانها افرادي هستند كه قوانين را نقض و اين امر را نوعي زيركي ميدانند كه بايستي بصورت كاملا جدي آنها را متقاعد به اجراي و احترام به قوانين كرد زيرا عدم احترام به قوانين از طرف برخي از افراد اثر سوء در ساير كاركنان خواهد داشت كه به عدم كفايت اجرايي مديران گذاشته خواهد شد. نبايد در سازمان امكان سوء استفاده از چيزي به كسي داده شود قانون براي همه قانون و يكسان مي باشد. نتيجه گيري باتوجه به مطالبي كه ارائه گرديد تعرف سيستم و سير تحولات در نگرش به سيستم در حالت كلي مطرح سازمانهاي شبه تعريف و ساختار اصلي، نگرشهاي مالكان ومديران و همچنين سيستم مديريتي مورد بررسي قرار گرفت. مديران اجرايي در سازمانهاي شبه صنعتي در هر سمت و رده مديريتي كه باشند با مشكلات حاد و درهم تنيده اي مواجهند كه مي بايست بطور ريشه اي با آنها برخورد و سيستمي كه منجر به توليد مشكلات و مسائل مي شود را از ساختار سازمان محو نمايند. مديران مي بايست به

اين موضوع كه ريشه همه مشكلات به تفكرات و نگرشهاي غلط برميگردد در سازمان فلسفه اي نو و نگرشي تازه به مسائل را ايجاد و به عنوان يك رهبر و راهنما با عملگرايي و سد شكني عيوب سيستم سنتي را با مزاياي سيستم مديريت صنعتي جايگزين نمايند طوري در سازمان حركت نمايد تا نيروي تغيير و هم افزايي در بين كاركنان و همروندي و هم پوشاني در فرآيندها به وجود آيد. سالم سازي روابط بين انسانها، روش و فرهنگ ارتباطي درون و برون سازماني از موارديست كه امكان رشد و شكوفايي در سازمان را به كاركنان ميدهد. ازجمله مواردي كه در سازمان به حساب عدم كفايت مديران گذاشته ميشود نفوذ و تاثير كاركناني است كه در تصميم گيري مديران ارشد را شارژ و مديريت مي كنند و از اين طريق قوانين را نقض و اين عمل را به عنوان زيركي و تفاوت گذاشتن مديريت بين آنها و ساير پرسنل بيان ميكنند كه بايستي مديران اجرايي در برخورد با اين گونه موارد ظرافت و درايت داشته باشند. با توجه به اينكه اين سازمانها داراي استعداد هاي مناسب ميباشد بايد از پتانسيلهاي موجود در سازمان به نحو احسن استفاده و با تشكيل كارگروه هاي تيمي در انجام امور از اينرسي و مقاومت در مقابل تغييرات كاسته شود. و از ابزارهاي مدرن براي تجزيه و تحليل فرآيندهاي سازماني جهت كاستن پيچيدگي كار و تقليل زمان انجام كار بهره گيري نمايند. منابع و مآخذ: الف: مجلات و نشريات 1- رنجبري، بهراد؛ مشرفي ، رسام ، تفكر سيستمي و سيستم هاي متفكر، ماهنامه تدبير، شماره 130، سال 812- ماهراني حميد،

چهارده اصل مديريتي دكتر ويليام ادوارد دمينگ ماهنامه تدبير، شماره 126، سال 813- اخوان، پيمان؛ معيني، علي رضا، بررسي نقش مهندسي مجدد در شبيه سازي سازمان، ماهنامه تدبير،شماره 185، سال 844- شهايي، بهنام، كسب مزيت رقابتي با خلق سازمان يادگيرنده، ماهنامه تدبير، شماره 184،سال 865- عليزاده، محسن؛ عرب، محبوبه، كسب مزيت رقابتي پايدار از طريق منابع انساني، ارائه شده در ششمين كنفرانس بين المللي مديران كيفيت، سال 13846- كاخساز ناصر، پاكيزگي عقل،روزنامه ايران امروز،27 اسفند 13867-حيدري،داود، عوامل موفقيت فرد در سازمان،روزنامه سرمايه، 19 شهريور 1386 ب: كتاب ها 8- ايكاف راسل، برنامه ريزي تعاملي، ترجمه دكتر سهراب خليلي، نشر مركز، 1380.9 - آگوايو، رافائل ، 14 اصل دكتر دمينگ، مترجم ميترا تيموري، چاپ اول، انتشارات آموزه، 1378.

10 – R.J. ALLIO، R. ACKOFF، Iconoclastic Management Authority، 2003. 11 – C. NOVAK، Interview with R. ACKOFF، 2000. 12 – R. ACKOFF، transforming the systems movement، 2004

روش دلفي

علي راد   دلفي نام معبدي با شكوه و محل تشكيل جلسات نمايندگان يونان باستان بوده است. جايي كه مشكلات آتن به راي دانشمندان آن زمان گذاشته مي شد. نام دلفي بعداً به عنوان يكي از تكنيك هاي آينده پژوهي اختصاص يافت. اين تكنيك به عنوان يكي از روش هاي مطرح در آينده پژوهي همواره راه گشاي بسياري از دغده هاي آينده بوده است. روش دلفي از جمله موارد روش كلان طوفان فكري است كه در حقيقت اجماع  صاحب نظران روي مساله اي خاص است. از اين روش براي  دستيابي به بهترين گزينه هنگامي كه نظر افراد درگير مهم است، استفاده مي شود. همچنين هرگاه پيچيدگي هاي مسأله به گونه اي است كه نمي توان از روش هاي معمول و متعارف مساله را حل كرد،

از اين روش كمك گرفته مي شود.از آن جا كه هميشه "دو ذهن بهتر از يك ذهن كار مي كند" بايد ديدگاه ديگران به ويژه افراد خبره و كارشناس را نسبت به آينده جويا شويم. به عنوان نمونه، از طريق مشورت با ديگران مي توانيم بفهميم كه آيا از مسافرت به يك شهر مشخص لذت خواهيم برد يا خير؟ مديران شركت ها و مقام هاي دولتي براي درك بهترِ رويدادهاي ممكنِ آينده و اتخاذ تصميم هاي درست به طور مستمر از مشاوره بهره مي جويند. اطلاعات را مي توان از طريق گفت وگوي رو در رو، مصاحبه ي تلفني و پرسش نامه ها جمع آوري كرد. روش "دلفي" يكي از روش هاي نظرخواهيِ مورد علاقه ي آينده پژوهان است. در اين روش با استفاده از دستورالعمل هاي ساختاريافته، پيش بيني هاي دقيق تري صورت مي گيرد.بنيان روش دلفي بر پايه ي گردآوري نظرهاي تمامي كارشناسان كليدي استوار است. در اين روش ، مدير يا فرد مسوول حل مساله، فرمي را تهيه نموده، سوال مورد نظر را روي آن درج مي كند و اين فرم را براي كليه ي افراد صاحب نظر ارسال كرده و از آن ها مي خواهد در مدت زمان مشخصي  به سوال پاسخ گويند. پس از بازگشت پاسخ ها، مدير آن ها را بررسي و دسته بندي مي كند. او مي تواند روي هر پيشنهاد تامل كوتاهي داشته باشد و تحليل كند كه آيا روش پيشنهادي، امكان پذير و شدني است يا خير. پس از آن، مدير برگه هايي حاوي فهرست كامل پيشنهادها، تهيه و آن ها را براي تمام افراد ارسال مي كند و سپس آن ها را در جلسه اي حضوري گرد هم آورده، مدل هاي پيشنهادي را به بحث مي گذارد تا در نهايت يكي انتخاب شود. برتري اين روش اين است كه افراد در هنگام ارايه ي

پيشنهاد تحت تاثير عقايد يكديگر قرار نمي گيرند و تاثير جمع را احساس نكرده، آزادانه و به دور از تشويش حضور در جمع نظر خود را ابراز مي كنند. نقد گروهي كارشناسان ممكن است به بهبود برخي پيشنهادها بيانجامد.آينده پژوهان بر اين ايده تاكيد دارند كه روش دلفي مي تواند صرفاً به عنوان تكنيك طوفان فكري ساختاريافته قلمداد شود و غالباً در تمرين هاي آينده نگاري ملي مورد بهره برداري قرار مي گيرد و دربردارنده ي سوالات پي در پي كارشناسان در قالب يك پرسشنامه ارائه شده، مي باشد. هر بازگويي يك چرخه را به وجود مي آورد و وسيله اي براي كارشناسان محسوب مي شود تا ديدگاه خود را بيان كنند. ماحصل هر نوبت نظرسنجي و گردآوري آراء از لحاظ كيفي و كمي مورد بررسي قرار مي گيرد و بر اساس نظر اكثريت، مخالفان اصلي براي ارايه ي دلايل مخالفت خود فراخوانده مي شوند. تعداد نوبت هاي لازم در هر يك از مطالعات فرضي به درجه ي اجماع و توافقي بستگي دارد كه هر تحقيقي بدان دست مي يابد.فرضيه ي اصلي يك طرح دلفي متداول، توافقي است كه در ميان يك گروه پژوهشي شكل مي گيرد، توافقي كه از قابليت مبدل شدن به الگويي بهره مي برد كه به هر عقيده ي شخصي مرجح است. بسيار حايز اهميت است كه كارشناسان در جايگاهي قرار داشته باشند كه بيانگر نگرش هاي مستدل و مستند پيرامون موضوع مربوطه باشد تا حدي كه به افق ذهني و محدوده ي زماني مطلوب دست يابند. در عمل، جنبه ي كار گروهي كارشناسان، برتري اصلي اين روش به شمار مي رود. با اين وجود بايد اذعان نمود كه مضرات اين روش عبارتند از: تمركز و فشردگي منابع و حساسيت موجود در انتخاب كارشناسان و سوالات به

كار گرفته.آن چه كه مي تواند به عنوان معياري در ارزشيابي ديدگاه ها و نظرهاي ارايه شده توسط آينده پژوهان در روش دلفي مورد نظر قرار بگيرد، ميزان آگاهي و اطلاعات موثق آن ها از ايده هايي است كه مطرح مي كنند. از دورانهاي اوليه، آگاهي به آينده، تجربيات زندگي روزمره و هوشياري نسبت به گذشته وحال بخش ذاتي هستي بشر بوده است. واضح است كه بشر امكانات عقلاني در دسترس دارد تا بدان وسيله از اختلاف ميان موقعيت هاي مختلف زماني آگاه باشد و قادر باشد نسبت به تمامي بخش هاي زمان آگاهي يابد.ما واقعيت را با حواس پنج گانه ي خود درك مي كنيم و آنچه را كه درك نموده ايم، به صورت اشكال نمادين در مغز و سيستم عصبي خود حفظ و ذخيره مي كنيم، در نتيجه به اطلاعات واقعي عيني دست يافته و واقعيت زماني را كه در آن به سر مي بريم، درك مي نماييم. ما از طريق فرايندهاي ذهني خود، واقعيت را به خاطر مي آوريم و آن را با قراين همسان سازي مي كنيم و به واسطه ي آن، آگاهي تفسيري و ادراكي از واقعيت گذشته به دست مي آوريم و مي توانيم واقعيت را درك كنيم و پيش بيني نماييم. بنابراين، آگاهي ادراكي و بينشي نسبت به واقعيت آينده را كس_ب مي كنيم.اگر بپذيريم كه روش دلفي نيز براي تقويت اين آگاهي به كار مي رود، آن گاه مي توانيم بگوييم آينده پژوهي چيزي نيست جز اصلاح هر روزه ي آگاهي و اين امر  يعني درك و پيش بيني آينده بر اساس توانمندي هاي عقلاني جاري.وجود عيني آينده ناشي از ويژگي تصادفي بودن آن است، كه ممكن است به وجود آيد يا به وجود نيايد. يعني حوادث آينده ممكن، چندگانه و

تصادفي هستند نه اين كه حادث شدن آن ها از پيش تعيين شده باشد. بر اين اساس ابداع و كاربرد اصطلاحات و تعابيري مانند "آينده ي مطمئن" يا "آينده ي پايدار" امري غيرعلمي و تمسخرآميز است.  اما بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه وقايع آينده ، مصداق عيني احتمالات كنوني هستند، به اين معنا كه وقايع آينده، صرف نظر از نهفتگي واقعيت آينده، به طور بالقوه در زمان حال وجود دارند. البته بديهي است كه آگاهي نسبت به چنين وقايعي از آگاهي نسبت به وقايعي كه در حوزه ي علوم رايج محسوس اند، متفاوت است. همانند هر دانش ديگري، آينده پژوهي نيز زمينه ها و شيوه هاي هستي شناختي و معرفت شناختي خاص خود را براي استدلال حقيقت ادعاهايي كه به عنوان آگاهي مطرح مي شود، داراست.پيش از هر چيز بايد بدانيم كه آگاهي از آينده در چارچوبي نظام مند قابل بررسي و شناسايي است. نظام آگاهي نسبت به آينده را مي توان از ديدگاه هاي فراگير گوناگوني پيرامون اسلوب هاي "شناخت"، مورد بررسي قرار داد. نخست، اسلوب نحوي (نمادشناسانه) براي پژوهش هاي آينده گرا كه بر شيوه شناسي  تاكيد مي كند. به بياني ديگر، مجموعه اي از روش ها، سبك ها، الگوها و فنون كسب آگاهي در زمينه ي آينده پژوهي كاربرد دارند. دوم، اسلوب معنايي (معنا شناختي)  پژوهش هاي آينده گرا كه بر موضوع، درونمايه هاي پژوهشي، معاني و جستارهاي مفهومي امور مربوط به آينده تاكيد دارد. و سوم، اسلوب واقع گرايانه پژوهش هاي آينده گرا، كه اين اسلوب زماني قابل درك است كه از خود مي پرسيم: "چه اصولي براي اجرا، تصميم گيري و تدوين خط مشي هاي پژوهش هاي مربوط به آينده، مديريت و يا هدايت آن قابل كاربرد است؟"اغلب دوران كنوني را به دليل گسترش سريع

اطلاعات و فناوري هاي ارتباطي و رشد پرشتاب صنعت و تجارت، عصر اطلاعات يا جامعه اطلاعاتي مي نماند. گاهي از اصطلاح يا واژه ي "جامعه ي اطلاعاتي" استفاده مي شود. اما "جامعه ي آگاه" چه طور؟ به نظر مي رسد كه آگاهي و اطلاعات ،اغلب به عنوان مترادف يا متضاد يكديگر به كار برده مي شوند. واقعيت اين است كه تمايز معناداري ميان واژه هاي "آگاهي" و "اطلاعات" وجود دارد. قلمرو اطلاعات رو به گسترش است، اما اين لزوماً به اين معنا نيست كه آگاهي نيز به همين سرعت در حال توسعه باشد.ممكن است آگاهي قطعي نباشد و يا از لحاظ عقلاني، تعريف دقيقي از ان در دست نباشد. دريافت يك عقيده درست و ريشه دار بايد به صورت يك ماهيت عقلاني باز باقي گذاشته شود. به اين معنا كه پذيراي درونمايه ها و ادراكات نوين باشد نه اين كه به عنوان پيش انديشي شناخته شود. اگرچه، بعضي از بخش هاي آگاهي هميشه اندكي يا بيشتر قابل تمييز و از لحاظ عقلاني قابل درك هستند، ولي برخي ديگر از بخش هاي آگاهي مي توانند قالب مادي به خود بگيرند يا در اين قالب ارايه شوند مانند اساطير يا افسانه ها، نمادها، موسيقي، دست نوشته ها، كتابها، تصاوير، فيلم ها، محاسبات وپالس هاي الكتريكي در رايانه ها و غيره. آگاهي تلويحي،  نوعي آگاهي است كه به آساني به صورت اطلاعات كدگذاري و نظام مند نمي شود.شناخت ماهيت و چيستي "آگاهي" دروازه اي به سوي درك بهتر آينده انديشي است. در اين مسير همگرايي علومي مانند عصب شناسي، هورمون شناسي و روان شناسي افق تازه اي را فراروي علاقمندان قرار مي دهد و آنان را قادر مي سازد شناخت واقع بينانه اي از شكوه روش دلفي يا هر تكنيك آينده پژوهي

ديگري داشته باشند.

http://novin21.blogsky.com/1388/07/07/post-131/

كپسول مديريت

مهري دنگ كوبان

مقدمه: نيروي كار امروز نسبت به گذشته بسيار با تجربه تر و آگاه تر شده از طبقات گوناگون جامعه مي باشد. روش من يا بهترين روش به منظور كنترل و نظارت بر مديريت هيچ منافعي با شرايط فوق ندارد. در نهايت مردم به دنبال يككار متفاوت والبته  بهتردر مديريت سازماني مي باشند.آن ها به رهبران و مديراني نياز دارند كه نه تنها شرايط خوبي را فراهم مي آورند بلكه اعتماد و احترام افراد تحت كنترل و مديريت خود را نيز جلب كنند.باور ما بر اين است كه وقتي شما از خواسته ها و نيازهاي واقعي افراد آگاه هستيد بهتر از هر كسي ديگري مي توانيد وارد عمل شويد. حتي كسي كه فكر مي كند به كپسول كامل رهبري و مديريت دست يافته است.كپسول مديريت اكتشافدر يك روز آفتابي كپسول مديريت( LpI) خط توليد اولين محصولشان را با تبليغاتي شروع كرد كه به سرعت توسط رسانه هاي ملي تحت پوشش قرار گرفت:« ما مي توانيم همه ي ويژگي هاي مديريت كارا و مؤثر را يك جا در يك كپسول گردهم آوريم.رسانه ها كپسول مديريت را به عنوان يك دست آورد و ابتكار خارق العاده و ويژه معرفي كردند. پس از ابراز تأسف هاي بسيار از نبود مديران شايسته در عرصه تجارت، سياست و ساير بخش هاي سازماني، رسانه ها هياهوكنان به دنبال اطلاعات بيشتري در اين زمنيه بودند.سخنگوي LPI گزارش داد كه: « اطلاعات به دست آمده از بررسي ها وتحقيقات در صنعت بازگو كننده ي نياز هر چه بيشتر به كپسول مديريت مي باشد» در پي اقدامي جهت بدست آوردن

بازار برا ي محصول جديد، LPI آژانس مستقلي را براي طرح سؤال هاي مهم و گوناگون از گروه هاي خاصي در جامعه به كار گرفت.» يك سوال به طور چشم گيري، حياتي ترين پاسخ را در ميان اكثر شركت كنندگان به خود اختصاص داد: « از ميان تمام رهبران و مديراني كه تاكنون ديده ايد، به نظر شما چند نفر از آن ها واقعاً مديران لايق و شايسته اي هستند.»LPI طي گزارش پس از دريافت و تجزيه وتحليل نتايج به رسانه ها اعلام كرد كه،« اطلاعات بدست آمده از گروه مورد مطالعه از صحت كامل برخوردار مي باشد.» مديران اجرايي سازمان ها و معاونين طبق بررسي به عمل آمده از كمترين امتياز برخوردار بوده، خصوصاً در سطح مديريت مياني. فقط تعداد كمي از مسئولان و  كا رمندان رده بالا بيان كردند كه تاكنون براي يك مدير واقعاً شايسته و لايق كار كرده اند.»در حالي كه تداركات براي كپسول مديريت كار بسيار عظيمي بود، يك شخصيت برجسته و قابل احترام در مديريت سازماني- كه به طور شايسته و بجا تحت عنوان مدير كارآمد و به خاطر قابليت ها و توانايي هاي به اثبات رسيده اش طي ساليان شناخته مي شود- با هشداري توجه همگان را بر انگيخت. مدير كارآمد در يك مصاحبه ي تلويزيوني بيان كرد:« اگر آن ها مخلوط درستي از تركيبات مديريت  و رهبري را كنار هم نگذارند، كپسول مديريت به جاي آنكه مفيد باشد آسيب رسان و مضر خواهد شد.»كنفرانس مطبوعاتيكنفرانس مطبوعاتي در پاسخ به توجهي كه كپسول مديريت به خود جلب كرده و سروصدايي كه راه انداخته بود، مدير بخش روابط عمومي

صنايع كپسول مديريت به كنفرانس مطبوعاتي رسمي دعوت شد. اين كنفرانس هم زمان به طور زنده از تلويزيون ملي و اينترنت پخش مي شد.سؤالات و نظريه ها توسط هيئتي از كارشناسان خبره، پيشكسوتان عرصه ي مديريت و بازرسان سازمان هاي ناموفق مطرح شد. يك تحليل گر از كنسرسيوم مديريت بين المللي پرسيد:« آيا مي توانيد تضمين كنيد كه كپسول مديريت واقعاً اثر بخش است؟»مدير روابط عمومي پاسخ داد:« مي توان گفت كه كپسول مديريت حاوي عصاره و چكيده ي درس هايي از رهبران و مديران نتيجه گرا نظير هيون، ناپلئون، آتيلا و پاتون است. در واسع مخلوطي قدرتمند از تركيبات اوليه مي باشد.هياهوسرو صدايي كه به دنبال كنفرانس مطبوعاتي بوجود آمد، موجي از شور و هيجان را براي كپسول مديريت به راه انداخت. سفارشات پشت سرهم روانه ي LPI مي شد. نكته ي قابل توجه علاقه ي شديد چشم گير در همه ي صنايع بود. تنها در يك هفته وب سايت Ieadership- pill.com  بالغ بر هفت ميليون بازديد كننده داشت. نتايج اوليه نشان داد كه كپسول فروش بسيار خوبي دارد.پس از مدت كوتاهي صنايع كپسول مديريت از شعار جديدش پرده برداشت: كپسول مديريت- وقتي كه نياز به مديريت و رهبري پيدا مي كنيد.دعوت به رقابت و مبارزه طلبي با افزايش محبوبيت و اعتبار كپسول مديريت مصاحبه اي با مدير كارآمد در صفحه ي اول روزنامه ي« ليدر شيپ تايمز» به چاپ رسيد به طور همزمان مورد توجه شبكه هاي خبري ملي قرار گرفت. مدير كار آمد كه كابوس هولناكي براي كپسول مديريت شده بود، ادعا مي كرد كه كپسول مديريت از تركيبات اشتباهي درست شده

است.وي بيان نمود: « مشكل مديريت به آنچه كه در آن است بر مي گردد. LpI سعي كرده است كه محصولش را با دروس كلاسسك مديريت به همه جا انتشار دهد، اما ظاهراً آن ها كاملاً در اشتباه هستند. من كساني را ديده ام كه از كپسول مديريت استفاده مي كنند و فقط به نتايج مثبت به دست آمده از كارشان توجه دارند. در حالي كه مديران و رهبران واقعاً شايسته و لايق علاوه بر اين، اعتماد و احترام كاركنانشان را نيز بدست مي آورند. آن ها در قدرت دادن به ديگران بي نظير بوده و اجازه مي دهند كه آن ها بدانند كاري كه انجام مي دهند از اهميت بسيار بالايي برخوردار است.»سخنان و نظريات مدير كارآمد تريددهايي را نسبت به كپسول مديريت برانگيخت و سؤالات و اعتراضات بي شماري را روانه ي LPI  كرد.مدير اجرايي سازمان گفت:« بايد براي اين مدير كار آمد برنامه اي ترتيب دهيم. ديگر هيچ كس به شيوه ي بدون كپسول مديريت نمي كند. او بايد متوجه اين موضوع شود.» مدير روابط عمومي در پاسخ گفت: وي مصر است كه يك رقابت بدون كپسول را آغاز كنيممدير اجرايي سازمان با عصبانيت گفت: بگو ببينم منظورش از مبارزه طلبي بدون كپسول چيست؟» مدير روابط عمومي پس از مكث كوتاهي گفت:« مثل يك نوع تست مزه مي باشد، مديريت با كپسول در مقابل مديريت بدون كپسول. يك هيئت بي طرف دو گروه كاري با عملكرد ضعيف را كه به ارائه ي خدمات نامطلوب به مشتريان، روحيه ي نامناسب و سود دهي كم دچار شده اند انتخاب مي كند. مدير كارآمد رهبري

يكي از گروه ها را به دست مي گيرد، با اين هدف كه در مدت دوازده ماه بدون استفاده از كپسول مديريت وضعيت گروه را تغيير دهد.آماده سازي رهبري و مديريت تنها آن چيزي نيست كه در حضور شما رخ مي دهد بلكه چيزي است كه در غياب شما رخ مي دهد هيئت بي طرف كه بر رقابت بدون كپسول نظارت داشت، شركت هاي درمانده و آژانس هاي دولتي با سود دهي پائين را هفته ها زيرو رو كرد. يافتن سازمان هاي مبتلا به سوء عملكرد در هر صنعتي كه بتوان به آن ها تغييرات سريع و رقابت شديد را وارد نمود، كار مشكلي نبود.پس از بررسي ها و مشاوره هاي دقيق هيئت فوق دو شركت بي رونق را كه سود دهي نداشتند مشخص كرد. سپس ضعيف ترين افراد در اين سازمان ها به عنوان اعضاي گروه جديد انتخاب شدند. اين دو دسته در واقع گروه هاي رقابت بدون كپسول را تشكيل دادند.طبق گزارش هيئت منصفه هر دو گروه شديداً نيازمند يك مديريت كارآمد و اثر بخش بودند و آن ها طي دو سال گذشته دچار تغييرات مديريتي زيادي شده بودند . اعضاي دو گروه در ارزيابي هاي عملكردي كه بر روي آن ها انجام گرفت به عنوان افراد تنبل، اخلال گر و بي تفاوت و بي مسئوليت شناخته شدند.با نزديك شدن شروع مبارزه ي بدون كپسول رسانه هاي مختلف از سراسر كشور به منظور استقرارشان جهت مشاهده ي اين اتفاق بزرگ به شهر هجوم آوردند.مدير كارآمد نيز پذيرفت كه يك جلسه پرسش و پاسخ زنده با مطبوعات در مورد رقابت بدون كپسول داشته باشد.«

به چه منظور براي رقابت بدون كپسول به يك سال تمام وقت نياز داريد؟» سؤالي بود كه گزارشگر راديو ملي پرسيد. مدير كارآمد پاسخ گفت:« خوب، وقتي در مقام مسئول يك گروه هستيد، براي اينكه واقعاً  كارآمد و اثر بخش باشيد به زمان نياز داريد.» او با تكان دادن سر گفت« متوجه شدم پس موضوع داشتن وقت كافي براي گرفتن نتيجه است.»مدير كارآمد ادامه داد:« رهبري و مديريت كارا و اثر بخش خيلي بيشتر از فقط بدست آوردن نتيجه مي باشد. اين بدان معني است كه بايد اعتماد و احترام گروه را نيز بدست آورد. بسياري از مديران فقط به بدست آوردن نتيجه توجه مي كنند و از كارمندانشان غافل مي شوند. آن ها آنقدر بر سر كارمندانشان مي زنند تا كار انجام گيرد.تعريف آن ها از مديريت بازده كوتاه مدت گروه مي باشد، اما از طرف ديگر تجربه ي واقعي رهبري و مديريت جلب حس اعتماد و احترام گروه، بالا نگه داشتن انگيزه ي آن ها و كمك به رسيدن به مراتب بالاتر مي باشد. در نتيجه گروه ها با يكديگر كار خواهند كرد و همواره به طور ثابت با گذشت زمان همكاري مي كنند- حتي اگر مدير نيز حضور نداشته باشد.»معجون سريصداقت اساس اعتماد و احترام است در اولين روز مبارزه و رقابت بدون كپسول، مدير كارآمد طبق برنامه ريزي قبلي دقيقاً ساعت هشت صبح در جلسه ي ملاقات با گروهي كه توسط هيئت منصفه انتخاب شده بود، حاضر شد. هر چند تا ساعت هشت و ربع تنها فرد حاضر در اتاق كنفرانس بود. رفته رفته افراد وارد شدند كه البته اكثر آن

ها به نظر مي رسيد هنوز خواب بودند.مدير كارآمد با بي اعتنايي به اين استقبال سرد ادامه داد:« مطمئن هستم كه همگي شما بي صبرانه مشتاق اين هستيد تا در مورد رقابت بدون كپسول كمي بيشتر بدانيد.» مدير منابع انساني غرغركنان گفت: « بله، همگي ما مي دانيم كه در بدترين گروه ممكن قرار گرفته ايم. اين طور كه معلوم است شيوه ي شما بدون كپسول مي باشد در حاليكه مدير تيم مقابل متوسل به كپسول هاي مديريت است. لذا ما هيچ شانسي را براي خود نمي بينيم. از اين به بعد دوازده ماه به دنبال كار خواهيم بود، اما هيچ كس ما را استخدام نمي كند، ديگر تا آخر عمر به ما شكست خوردگان بدون كپسول خواهند گفت.»در حاليكه مدير كارآمد به اتيكت نام جاوير چشم دوخته بود نتوانسته اند تيم موفق و كارآمدي تشكيل دهند آشنا شده ام. اما لازم است بگويم كه چيزهايي در مورد معجون سري مديريت كارآمد و موثر ياد گرفته ام.»مدير كارآمد به سؤال نوشته شده روي تختۀ پشت سرش اشاره كرد: « اگر شما هر چيزي را كه از يك مدير مي خواستيد مي توانستيد بدست آوريد، چه آروز و خواسته اي داشتيد؟»سالن در سكوت فرو رفته بود. چند دقيقه گذشت تا اينكه دنزل فردريك مدير فروش شروع به صحبت كرد:« از مديريت چه انتظاري دارم؟ نظر شما در مورد مديري كه هيچ وقت حضور ندارد چيست؟همه به نوعي خود را جمع و جور كردند. مدير كارآمد با خونسردي با اين نيش و كنايه ي وي برخورد كرد و به او گفت:« دنزل، اگر تو يك از ما

بهترون بودي، فكرمي كنم به دردسر مي افتادم. چه طور است كه جور ديگري به قضيه نگاه كنيم؟دنزل كه متوجه شده بود تلاشش براي بهم ريختن عصباني كردن مدير كارآمد تأثيري نداشته ادامه داد:« خوب، من آرزو دارم كه مديران حقيقت را به ما بگويند يعني به جاي دورغ گفتن با ما رو راست باشند.»مدير كارآمد با تمجيد از وي گفت:« من صداقت و سادگي تو را تحسين مي كنم. حال مي تواني مثالي براي من بزني؟»دانيل نونان كه در تكاپوي بهبود كارش بود گفت: « من مي توانم. مثلاً وقتي كه مدير ارشد به ما مي گويد هيچ كس را از كار اخراج نخواهيم كرد، اما درست سه هفته بعد نيمي از افراد پروژه ي من كارشان را از دست مي دهند.مدير كارآمد ادامه داد:« تمام بررسي ها نشان داده است اولين چيزي كه كارمندان از يك مدير مي خواهند صداقت وي است. صداقت و درستي يك سري از ارزش هاي عملكردي را بوجود مي آورد. وقتي نحوه ي عملكرد مديري ارزش هاي سازماني را به وجود مي آورد و شكل مي بخشد، نتيجه كار بوجود آمدن يك فرهنگ مبتني بر ارزش ها مي باشد. اين اساس صداقت ودرستي است يعني اولين ماده ي تشكيل دهنده ي معجون سري.»مشاركت و همكاري پتانسيل و نيروي بالقوه گروه را بارور مي سازد. مليسا اكرت سرپرست از اطلاعات شركت گفت: به نظر مي رسد قوانين براي كسي كه سمت مدير را به دنبال خود مي كشد فرق مي كند.» مدير كارآمد از او خواست تا بيشتر توضيح دهد.مليسا گفت:« تمام پول، اعتبار و قدرت به سمت بالا

دستي ها مي رود و همين طور از كارمنداني كه تمام كار به دوش آن ها است و نزديك ترين افراد به مشتريان مي باشند، دورتر مي شود. اين چيزي نيست كه از آن بتوان تحت عنوان شرايط برابر نام برد.»لاري جنسين از قسمت بازاريابي ادامه داد:« اين يك نوع حس حلقه اي جدا از زنجير بودن است. هر كدام از ما در اين گرفتاري و مشكل نقشي را ايفا مي كنيم. آنقدر سرمان به كار خود و حفاظت از ملك خود مشغول است كه فراموش مي كنيم عضو يك گروه هستيم.»مدير كارآمد خاطر نشان كرد:« لاري، گاهي اوقات حفظ قلمرو و حيطه ي شخصي كار آساني است. دومين ماده ي تشكيل دهنده ي معجون سري يعني- مشاركت و همكاري- بيان مي كند كه مديران بايد به كارمندانشان در انجام كارها، يادگيري و با هم رشد كردن در يك مجموعه كمك كنند.تخمين وتصديق سبب مي شود افراد بدانن كاري كه انجام مي دهند حائز اهميت مي باشد.مدير كارآمد پرسيد: « ديگر چه انتظاري از يك مدير داريد؟»سارا هاوكينگز كه در صندوق دريافت كار مي كرد پاسخ داد:« من دوست دارم مديران به ما بگويند كه براي چه كسي كار مي كنيم.» رايان فالچر كه در بخش ارائه ي خدمات به مشتريان كار مي كرد گفت:« اين جزء آروزهاي من نيز مي باشد. تنها باري كه آخرين رئيسم با من صحبت كرد زماني بود كه مشكلي پيش آمده بود. فكر نمي كنم كه حتي اسم من را مي دانست.»بنابراين تحسين وتصديق كه آخرين ماده تشكيل دهنده براي معجون سري مديريت كارا و اثر بخش مي باشد

سبب مي شود افراد احساس ارزشمند بودن كنند.در جستجوي صداقت مديريت كاري نيست كه شما در مورد كارمندانتان انجام مي دهيد بلكه كاري است كه به همراه آن انجام مي دهيد يك هفته بعد، مدير كارآمد تحت اولين آزمايش مصرف دارو قرار گرفت و نتبجه كپسول مديريت و رسانه ها فرستاده شد. نتيجه ي آزمايش نشان داد كه او از كپسول استفاده نكرده و در عين حال گروهش پيشرفت كرده است. گر چه شواهد اوليه نشان مي داد كه گروه مقابل در رقابت بدون كپسول به نتابج قابل توجهي در هر يك از پارامترهاي آزمايش سه گانه دست يافته است. در مقابل تيم مدير كارآمد شروع آهسته اي داشت.صبح جلسه ي بعد در حاليكه مدير كارآمد ساعت 7:50 دقيقه وارد اتاق كنفرانس شد توسط عده اي از اعضاي گروه مورد استقبال قرار گرفت. آن ها گفتند:« ما مي خواستيم يك جاي خوب براي خود بگيريم.» رأس ساعت 8 بيش از نيمي از اعضاي گروه حاضر شدند و در جاي خود نشستند.مدير كارآمد رو به آن ها گفت:« از آمدنتان متشكرم. من هميشه اين را به فال نيك مي گيريم. خب، تا كجا پيش رفته بوديم؟»دنزل فردريك صحبت وي را قطع كرد و گفت :« پس بقيه چي؟» او در پاسخ گفت ما مي توانيم بدون آن ها شروع كنيم.» دنزل درپاسخ گفت:« فكر كردم كه قصد يك تيم منسجم تشكيل دهيد. وي در جواب ادامه داد:« همين طور است. اما تيم هاي كارآمد نمي توانند كساني كه از خود تلاشي نشان نمي دهند، آهسته حركتت كنند، همگي ما تصميم گرفتيم كه امروز صبح اينجا باشيم

و كساني كه به گفته ي خود عمل نمي كنند، در واسع نسبت به ديگران بي احترامي مي كنند.هنر تحسين وتقديرتمجيد و تشكر آسان ترين راه براي اين است كه افراد بدانند مورد تقدير قرار گرفته اند. نتايج سه ماهه ي اول رقابت بدون كپسول در مطبوعات و رسانه ها اعلام شد. گروه مقابل عملكرد بهتري به لحاظ جلب مشتري و سود دهي از خود نشان دادند، اما روحيه ي آن ها به نظر رفته رفته رو به كاهش بود. در مقابل گروه كارآمد به پيشرفت هاي قابل توجهي در هر سه فاكتور آزمايش سه گانه دست يافت.مدير كارآمد طي اظهار نظري گفت:« ما پيشرفت هاي خوبي در ايجاد فرصت ها، استفاده از فرصت ها و سرمايه گذاري روي فرصت ها داشته ايم. تا رسيدن به هدف در اين بازي راه زيادي وجود دارد و مي خواهيم بدون كپسول مديريت پيروز شويم.»دانيل پرسيد:« چگونه مي توانيم تحسين وتصديق را عملي كرده و به اجرا در آوريم؟»مدير كارآمد در پاسخ به وي گفت:« گفتن جمله ي از شما متشكرم يك راه ساده ي آن مي باشد. مي توانيد تغيير بزرگي در طرز تفكر افراد نسبت به خود با تحسين وقدرداني از تلاش آن ها و نشان دادن اهميت كاري كه انجام مي دهند، بوجود آوريد. نكته ي كليدي دراين جا پيروي از قوانين، تمجيد وتشكر مؤثر مي باشد.»دانيل گفت:« قوانين»وي ادامه داد:« بله، تمجيد و تشكر موقعي مؤثر مي باشد كه همراه با صميميت و خولص بوده و تا حد امكان بلافاصله بعد از رفتار قابل استحقاق انجام گيرد. اين كار بايد تنها در مواقعي صورت

گيرد كه تمجيد وتشكر قابل توجيه باشد، نه اينكه هر بار كه فرد كار درستي را انجام مي دهد.»اگر زمان كوتاهي را براي تجديد قوا مكث كنيد، مطمئناً راه طولاني را مي توانيد. بپيماييد تيم كارآمد دريافت كه فرصت ها و موقعيت هاي بي شماري به منظور اعطاي لوح سپاس به پيروان قابل استحقاق معجون سري وجود دارد. هر چند مواقعي نيز وجود داشت كه اوضاع خوب پيش نمي رفت. وقتي اعضاي گروه كمتر از حد قابل انتظار كار مي كردند، مسلماً امكان قدرداني از آن ها وجود نداشت.مدير كارآمد مي دانست كه افراد با عملكرد ضعيف توانايي اين را دارند كه بهتر كار كنند. به جاي صرف انرژي و تمركز در عملكرد ضعيف آن ها تصميم گرفت كه آن ها را به مسير صحيحي باز گرداند.بدين منظور با آن ها جلساتي ترتيب داد و برنامه هاي كاري را مشخص كرد، آن ها را در قسمت ها و پروژهايي براي كار تعيين كرد كه بيشتر استعداد داشته و يا ليستي از اعضاي تيمشان به عنوان مشاور تهيه كرد. سپس مدير كارآمد با پيشرفت عملكردشان از آن ها تشكر و قدرداني نمود.در راستاي عملي نمودن  تحسين و تصديق مدير كارآمد تصميم گرفت كه از گزينه هاي دوستانه- خانوادگي نظير وقت كار شناور، تقسيم كردن كارها و انجام مشترك آن ها، ارتباط تلفني و كار فشرده هفتگي استفاده كد.او به گروهش گفت:« قبول مي كنم كه همگي شما در محيط خارج از كار نيز زندگي داريد.»در ضمن مدير كارآمد به منظور تحسين عملكردهاي خوب زماني را براي وقفه و استراحت فكري اختصاص داد.كامل كردن معجون آدمها خودشان

شروع به فكر كردن مي كنند به شرطي كه شما اين كار را براي آنها نكنيد« مسابقه اي كه رو به پايان است» مطبوعات اقتصادي كه موضوع را دنبال مي كردند با يك شوك مواجه شدند، اكنون تيم مدير كارآمد به لحاظ سوددهي شانه به شانه ي گروه مقابل حركت مي كرد. اما به لحاظ داشتن روحيه و ارائه ي خدمات به مشتريان بسيار پيشي گرفته بود.شايد پر سرو صداترين خبر، افزايش ميزان تحرك كار از سوي كارمندان گروه مقابل در رقابت بدون كپسول بود.با افزايش بي اعتمادي مشتريان كپسول مديريت سهام LPI به شدت سقوط كرد. به اميد گذر از بحران سه ماهه ي چهارم مدير گروه مقابل شروع به مصرف چهار برابر كپسول مديريت نمود. در ميان تمام اين آشفتگي ها، مدير كارآمد تيمش را بر روي سه اصل معجون سري متمركز كرده بود. او رو به تيمش درجلسه ي ملاقات گفت:« زمان مسابقه و اتحاد فرا رسيده است . اين مرحله ي پاياني مي باشد. پس با تمام قوا بمايند و پا پس نكشيد.سارا مشتاقانه پرسيد:« نقشه ي حمله چيست؟»مدير كارآمد پاسخ داد:« من مسئوليت تصميم گيري آن را به تيم واگذار مي كنم. طي اين يك سال شما به انداره ي كافي مهارت واطمينان دربه كار بستن صداقت و يكپارچگي، مشاركت و همكاري و تحسين و تصديق به دست آورده ايد. از هم اكنون تا بقيه ي رقابت بدون كپسول علمي كردن صداقت، همكاري وتحسين بايد شعار شما باشد.»جاور روبلز پرسيد:« اگر توانستيم چه؟» مدير كارآمد گفت:« روزي يك مدير با تجربه به من گفت كه تو فقط هدف را ترسيم

كن و كنار بايست.»جاوير گفت:« متوجه منظورتان نمي شوم.»« به توانايي ات در فكر كردن به خود اطمينان داشته باش. خودت را دست كم نگير. من به تو قدرت مي دهم تا به هدف برسي، هر چند به نظر مي رسد كه خودت قادر به انجام اين كار هستي. فقط تا آن جا كه مي تواني بهترين قضاوت را داشته باش و من از تو حمايت خواهم كرد.»مديريت عبارتست از: فرآيندي كه افراد طي آن به جايي كه قرار است بروند فرستاده مي شونددر طول اولين روز سه ماهه ي آخر لاري و رايان به كمك يكديگر مقدمات برگزاري مراسم پذيرايي وقدرداني از مشتريان را ترتيب دادند.رايان به بقيه ي اعضاي گروه توضيح داد كه:« با روي هم ريختن تجربه هايمان در زمينه ي خدمات مشتري و بازاريابي، من و لاري تصميم گرفتيم كه دست به روش هاي جديدي براي بهبود ارتباطمان با مصرف كنندگان نهايي بزنيم، و اين در حالي است كه در همان جا از آنها تشكر و قدرداني به عمل مي آيد.»لاري افزود:« افزايش ارتباط با مشتريانمان حس اعتماد و همكاري متقابلي را به وجود مي آورد.»در عين حاتل مليسا برنامه ي مديريتي اش را كامل كرد و سپس از نرم افزار يانگ جهت بنيان گذاري يك برنامه ي كامپيوتري به منظور افزايش مهارت در مديريت استفاده كرد.قبل از تست بتا آن ها يك نمونه ي اصلي برا ي مدير كارآمد آورند.ما نام شايسته اي براي اين برنامه انتخاب كرده ايم- مديريت: فراتر از يك كپسول مي باشد.بالاترين چيز براي يك مدير بدست آودرن احترام و اعتماد نيمش استبا افزايش قابليت اعتماد

وقدرت تصميم گيري گروه، مدير كارآمد اكثر اوقاتش را با اطمينان خاطر از اينكه اعضاي گروهش منابع مورد نياز را در اختيار دارند سپري مي كرد. او به آن ها اعتبار و اعتمادي داده بود كه آنها را تشويق مي كرد تا خود فكر كرده، تصميم گيري كنند و در صورت لزوم براي كاهش فشار استرس به خود استراحت ذهني و فكري دهند.مدير كارآمد همچنان از طريق جلسات مشاوره ي تك به تك در دسترس اعضاي گروه بود و زماني را براي شنيدن وجويا شدن نظرات آن ها پيشرفت كار اختصاص مي داد. با نزديك شدن پايان رقابت بدون كپسول به او اثبات شده بود كه همه ي اعضاي گروه با اصول معجون سري زندگي مي كنند.

تمركز روي هدف

نويسنده: برايان تريسي خلاصه كتاب: مترجم: منيرالدين اعتضادي- تخليص:كاري مشترك از مليحه محمودي ثاني و مهناز اناركي- مقدمه: همانطور كه انرژي متمركز در اشعه ليزر مي تواند فولاد را برش دهد، توانايي شما درتشخيصِ مهمترين عامل موفقيتتان، در هر وضعيتي، شمارا قادر مي كند تا در هر كاري به بالاترين ستون موفقيت برسيد. امروزه شايد ما در بهترين عصر در تاريخ بشر به سر مي بريم. تا كنون هرگز براي اين تعداد زياد مردم تا اين حد فرصت و امكانات براي رسيدن به اهداف وجود نداشته است. ميزان رفاه، طول عمرمفيد، انتخاب گسترده و ثبات جهان از نظر صلح و كاميابي تا اين حد بي سابقه است.ضمنا تركيب انفجار اطلاعات و تكنولوژي در سالهاي اخير از يكطرف و تشديد رقابت در كليه زمينه ها از طرف ديگر باعث ايجاد شتاب در سرعت تحولات شده است، روز به روز

كارها بيشتر و وقت كمتر مي شود بنظر مي رسد وظايف و مسئوليت ها مدام در حال افزايش است و هرگز در شبانه روز وقت كافي براي انجام تمام كارها وجود ندارد.اين نوشته گامي است براي پيش بردن شما در موفقيت كاريتان واين كه در عين حال وقت بيشتري براي فعاليتهاي شخصي داشته باشيد شما در مي يابيد چطور توانايي هايتان را بشناسيد و چگونه از آنها در حوزه هاي جديد استفاده كنيد و بتوانيد پاسخي براي اين سوال كه "حقيقتا مي خواهيد با زندگي تان چه كنيد ؟"داشته باشيد.از تمام توانتان استفاده كنيدبا پيروي از روش تمركز روي كارهاي كم ولي ارزشمند و نپرداختن به امور كم ارزش مي توانيد كيفيت زندگي تان را طي چند ماه به نحو چشمگيري افزايش دهيد.بيشتر مردم به اين ادعا با نظر ترديد مي نگرند آنها نمي توانند باور كنند دو برابر كردن درآمد و بطور هم زمان دو برابر كردن اوقات فراغت امكان پذير باشد. اغلب مردم در دام اين باور قديمي گرفتارند كه تنها راه افزايش در آمد افزايش ساعات كاري است. پيتر دراكر عصر حاضر را عصر دانش كار مي نامد.  در اين عصر ديگر به شما نه براي مدّت زمان انجام كار، بلكه بابت كيفيت انجام كار در همان مدّت، دستمزد پرداخت مي شود. اين تحول در ماهيت كار فرصت هاي نامحدودي را براي افراد خلاقي كه آن را غنيمت بشمرند و از آن استفاده كنند به وجود مي آورد.كارايي خود را دو برابر كنيددر اينجا روش ساده را براي شما توضيح مي دهيم كه تقريبا كاريايي آن را براي دست يافتن به اين

مطلوب، مي توان تضمين كرد و ارزش خود و درآمدتان را دو برابر كنيد.قانون 20/80نخست فعاليت هايي را كه براي شما و سازمانتان بالاترين ارزش را دارند را شناسايي كنيد . قانون 20/80 چنين است:20 درصد از فعاليت هاي شما بيش از 80 درصد ارزش كليه فعاليت هاي شما را در بر دارد. اوقات خود را بيشتر صرف كارهايي كنيد كه داراي بالاترين ارزش هستند و اين امكان را براي شما بوجود مي آورند تا بهترين نتايج ممكن را به دست آوريد. به اين ترتيب بهره وري، عملكرد، كارايي و نهايتا دستمزدتان افزايش پيدا مي كند و پس از چندي دو برابر مي شود.خود را مسئول بدانيدقبول مسئوليت كامل زندگي تان به اين معني است كه ديگران را به خاطر ناكامي هاي شخصي تان سرزنش نكنيد و آن ها را توجيه شكست هاي خود ندانيد. از اين لحظه به بعد به هيچ دليلي ديگران را مورد انتقاد قرار ندهيد.در مورد وضعيت خودتان يا مواردي كه در گذشته روي داده است شكايت نكنيد. تمامي اي كاش ها و چه مي شد اگر ها را حذف و در عوض به آنچه كه خواسته واقعي شما و مقصدتان است تمركز كنيد.از اين به بعد هر اتفاقي كه بيفتد به خودتان بگوييد "من مسئولم" يعني  اگر اشتباهي رخ داد مسئوليت آن را قبول كنيد و به دنبال راه حل بگرديد.قبول مسئوليت اساس بها دادن و احترام به خود و احساس شايستگي است. "قبول مسئوليت" اساس شخصيت همه ي انسان هاي برجسته است.روي هر چيز تمركز كنيد در همان زمينه رشد مي كنيداساس زندگي توجه است. توجه شما به هر

چيز جلب شود قلبتان نيز به همان سو مي رود معطوف كردن توجه از فعاليت هاي كم ارزش به موارد ارزشمند براي انجام هر كاري در زندگي اساس است.روانشناسان و سايرين متوجه شدند كه فقط مشاهده يك رفتار توسط ديگران باعث بهبود آن مي شود.وقتي شما خود را درحين فعاليت تحت مشاهده قرار مي دهيد. آن كار را با هوشياري بيشتر و بهتر انجام مي دهيد.اگر توجه خود را به هر جزئي از رفتارتان معطوف كنيد، عملكرد شما در آن زمينه در مقايسه با وضعيت معمولي بسيار بهتر خواهد شد.قانون بازده مضاعفقانون بازده مضاعف مربوط به استفاده از روش تمركز است . اين قانون چنين است: هرچه بيشتر بر ارزشمند ترين فعاليت هاي خود تمركز كنيد در انجام آن ها متبحر تر مي شويد و زمان كمتري براي انجام آنها نياز داريد. عادهايتان تعيين كننده سرنوشت تان هستندتقريبا هر كاري كه انجام مي دهيد عادت هاي شما در آن نقش تعيين كننده دارند. به جرات مي توان گفت كه حداقل 95 درصد از فعاليت اوقات بيداريتان مانند گفتار، كردار و عكس العمل ها تحت تاثير عادت هاي شما قرار دارند.خوشبختانه همه ي عادات قابل يادگيري هستند.عادت را مي توان يك عكس العمل طبيعي به محركات تعريف كرد.يك عادت پس از ايجاد از بين نمي رود فقط مي توان آن را با عادت جديد و بهتري جايگزين كرد ما شكل دهنده عادت هاي خود هستيم و عادت هاي ما نيز شكل دهنده ما.گوته مي نويسد :((هر چيز قبل از اينكه آسان شود مشكل است.)) ممكن است شما براي پرورش عادات فكري و رفتاري جديد به تلاش

و انضباط بسيار زيادي نياز داشته باشيد اما پس از دستيابي به آنها مي توانيد كارهاي بسيار بيشتري را با كمترين تلاش به انجام برسانيد.قانون برندهفرمول برنده در روش تمركز از چهار بخش تشكيل شده داست: ساده كردن، استفاده از اهرم، سريع بودن و پيشرفت تصاعدي .ساده كردنبياموزيد كه هركاري را چگونه ساده كنيد شما بايد دائما به كاهش و حذف فعاليت هايي بپردازيد كه بسيا زمان بر هستند و كمك شاياني نيز به هدف هايتان نمي كنند.استفاده از اهرمشما بايد نيرو ها و توانايي هاي خود را اهرم كنيد تا نتايجي بيش از آنچه فكر مي كنيد بدست آوريد. هفت نوع اهرم وجود دارد كه شما مي توانيد از آنها استفاده كنيد كه مي توان نام برد از:1-دانش ديگران: اين دانش مي تواند موجب صرفه جويي بزرگي در هزينه شود و همچنين از پرداختن به كار دشوار به مدت طولاني جلوگيري كند، جستجو در كتاب ها ،مجله ها، نوارها ، مقاله ها و كنفرانس ها براي يافتن ايده ها و الهامات منابعي هستند كه ميتوان در قالب دانش ديگران از آنهااستفاده كرد. 2-انرژي ديگران: انسان هاي بسيار موثر همواره به دنبال راه هايي براي واگذاري و ارجاع كارهاي كم ارزش به ديگران هستند تا بتوانند وقت بيشتري را صرف فعاليت هايي كنند كه بيشترين سود را براي آنها داشته باشد.3-پول ديگران: توانايي وام گرفتن ازمنابع مالي ديگران به شما امكان مي دهد تا كارهاي بزرگي انجام دهيدشما بايد هميشه به دنبال فرصتي براي قرض وسپس سرمايه گذاري در كارهايي كه بازدهي بالايي دارند باشيد.4-موفقيت هاي ديگران: با مطالعه موفقيت هاي ساير مردم و سازمان

ها مي توانيددر وقت خود صرفه جويي كنيد و كيفيت كار خود را بسيار افزايش دهيد.5-شكست هاي ديگران: بنيامين فرانكلين مي گويد: ))انسان مي تواند قدرت تشخيصِ خود را بخرد يا آن را قرض بگيرد.اگر آن را بخرد تمام بهاي آن را بر حسب زمان و هزينه پرداخت مي كند. اما با درس گرفتن از شكست هاي ديگران وبدون صرف وقت و هزينه در واقع اين توانايي را قرض مي گيرد.))6-ايده هاي ديگران7-ارتباط با ديگران: هر كسي را مي شناسيد،افراد زيادي را مي شناسد كه بسياري از آنها ممكن است براي شما مفيد باشند.يك معرفي به فردي كليدي مي تواند روند زندگي تان را كاملا تغيير دهد.سريع بودندر اجتماع امروزي ما نياز مبّرم به سرعت عمل داريم. در زندگي به دنبال راه هايي براي انجام سريع تر كار ها براي افراد و مشتريان كليدي تان باشيد.پيشرفت تصاعديروش اصلي براي پيشرفت تصاعدي،كار كردن با افرادي است كه مهارت ها و توانايي هاي مكمل شما را دارند.روش الف ب پ ت ث را روزانه به كار گيريد از اين روش براي الويت بندي كارها استفاده كنيد.    فعاليت نوع ((الف)) مهم است.اين فعاليت حتما انجام شود چون منجر به كسب نتايج مهمي مي شود.    فعاليت نوع ((ب))كاري است كه بايد انجام شود اما ميزان تاثير نتايج حاصله از آن به اندازه نتايج بدست آمده از فعاليت نوع الف نيست در ضمن تا زماني كه فعاليت نوع الف به اتمام نرسيده فعاليت ب را آغاز نكنيد.    فعاليت نوع ((پ))خوب است كه انجام شود اما تاثير چنداني در موفقيت شما ندارد. مانند خواندن روزنامه،صرف چاي و...    فعاليت نوع ((ت)) قاعده

اين است كه شما مي توانيد حتي الامكان انجام كاري را كه فرد ديگري قادر به انجام آن است به وي واگذار كنيد تا فرصت كافي براي كارهايي كه تنها خود شما مي توانيد انجام دهيد به دست آيد.    فعاليت نوع ((ث)) اين نوع فعاليت شايد در گذشته مهّم بوده ولي در حال حاضر توقف آن اثري بر زندگي حرفه اي شما نخواهد داشت كه مي توانيد آن را به كلي حذف كنيد.هفت كليد براي بهره وري بيشتر1-سخت كار كنيد:تمام طول ساعت كاري را كار كنيد و وقت را تلف نكنيد.محل كار جايي براي گپ زدن با دوستان نيست.2-سريع تر كار كنيد:براي انجام دادن كار در خودتان احساس فوريت ايجاد كنيد.كار را فورا به دست بگيريدو هيچ زماني را از دست ندهيد.3-كارهاي ارزشمندتر را انجام دهيد:به خاطر داشته باشيدميزان ساعات كاري شما در مقايسه با ارزشِ كارِ به اتمام رسيده وكيفيت و كميت آن اهميت چنداني ندارد.4-كارهايي را كه در آن مهارت داريد انجام دهيد:هنگامي كه فعاليت هاي تخصصي خود را انجام مي دهيد،حاصل كارتان نسبت به شخصي كم تجربه بسيار بيشتر خواهد بود.5-كارها را دسته بندي كنيد:چند كار مشابه را همزمان انجام دهيد به اين ترتيب،سرعت انجام كار بيشتر مي شود و زمان صرف شده براي هر فعاليت تا 80درصد كاهش مي يابد.6- كارها را ساده كنيد:ساده كردن كار آن را آسان مي كند. چند بخش از كار را بايكديگر ادغام كنيد تا تعداد مراحل انجام آن كاهش يابد.7- ساعات بيشتري كار كنيد: درمورد فراغت از كار اينكه يك واقعيت است كه قدري كار رازودتر شروع كردن و ديرتر دست كشيدن،بهره وري را افزايش

مي دهد.زندگي تان را ساده كنيدشش راه براي ساده كردن زندگي روزانه:1-    زندگيتان را سامان دهي كنيد.قبل از شروع فضاي محل كارتان را مرتب كنيد،كارهاي اضافي را روي زمين بگذاريد هر بار نبايد بيش از يك كار روي ميزتان قرار داشته باشد.2-    نوشته هاي بدرد نخور خود را دور بريزيد.3-    براي ايجاد لحظاتي سكوت در زندگيتان بعضي كارها را نكنيد.بگذاريد تلويزيون خاموش باشد تا با ايجاد سكوت ذهنتان به آرامش برسد تا بتوانيد بهتر عمل كنيد در اين راه براي گفتگو با اعضاي خانواده و دوستانتان وقت بيشتري را پيدا مي كنيد.4-    اتومبيل ،كمد و كاراژ خود را وارسي كنيد و خود را از هرچه كه از مد افتاده،غير قابل استفاده يا غير قابل تعميراست خلاص كنيد. وسائل اضافي خود را به افراد محتاج و مؤسسات خيريه اهدا كنيد.5-    هر روز تنهايي را تمرين كنيد. روزانه نيم تا يك ساعت تنها باشيد واجازه دهيد كه ذهنتان استراحت كند نفس عميق بكشيد و بگذاريد افكارتان شناور شود.6-    خود را متعهد كنيد كه مراحل ساده كردن زندگي روزانه را انجام دهيد. همين كه اولين قدم را برداريد،خود به خود به انجام ساير اقدامات ترغيب مي شويد.از با ارزش ترين سرمايه تان استفاده كنيد بزرگترين سرمايه شما توانايي فكر كردن است.قابليت اتخاذ تصميم و سپس عمل به آن تعيين كننده تمام چيزهايي است كه برايتان پيش خواهد آمد.علاوه براين شما ميتوانيد بر انتخاب افكار و عكس العمل هاي خودتان كنترل كامل داشته باشيد.گرانبهاترين سرمايه شما ذهنتان است توانايي تفكر،برنامه ريزي، تصميم گيري و عمل، قدرتمندترين نيرو بر زندگي شماست.ما اكنون به مرحله اي وارد شديم كه هارلو شاپلي

از دانشگاه هاروارد آن راعصر سيكوزوئيك يا عصر ذهن مي نمايد. هم اكنون درون شما منابع دست نخورده عظيمي وجود دارد و بقدري نيرومند است كه در تمام طول زندگيتان قادر نيستيد حتي جزء كوچكي از اين توان را بكارگيريد.قانون علت و معلول اين قانوني است كه ارسطو نامگذار آن بوده و در كتب مقدس به قانون كاشت وبرداشت ياد شده و نيوتن نيز آن را قانون عمل وعكس العمل ناميده است واين قانون بزرگ زيربناي تمدن غرب و اساس بيش از2000سال پيشرفت درعلوم پايه،پزشكي،تكنولوژي و تجارت است. قانون علت و معلول مي گويد:براي هر معلولي علت يا علتهايي وجود دارد وهراتفاقي به دليلي رخ مي دهد.درساده ترين شكل خود قانون علت و معلول چنين مي گويد:اگر معلولي است كه مي خواهيد در زندگيتان آن را بدست آوريد فقط كافيست سلسله علت و معلول پيشين آن را بررسي كنيد و كسي را پيدا كنيد كه زماني آن معلول را نداشته و ببينيد او براي بدست آوردن آن، چه كرده است سپس شما هم همان مراحل را انجام دهيدنهايتا همان نتايج نصيبتان مي شود. اين معجزه نيست بلكه يك قانون است.برتراند راسل فيلسوف معروف مي گويد:((بهترين دليل براي اينكه انجام كاري ممكن است اين است كه ديگران قبلا آن را انجام داده اند.))شرط موفقيت در اين دنياي تحولات سريع،داشتن ديد بازوتمايل تجديد نظردرافكاربراساس اطلاعات جديد است.مهمترين كاربرد قانون علت و معلول اين است: افكار علت هستند و موقعيت ها معلول. جهت زندگيتان و هر چيزي كه برايتان اتفاق مي افتد توسط نحوه تفكر شما تعيين مي شود، بوسيله افكاري كه در ذهن شماست، چه افكار مثبت

ويا منفي، سازنده يا مخرب.مانند يك برنده فكر كنيد:مردم موفق بيشتراوقات درمورد آنچه كه مي خواهند ونحوه دستيابي به آن فكر مي كنند. به دليل همين تمركز ذهني، آنها بسيار موفق تر از افراد عادي هستند.اما افراد ناموفق اغلب در مورد آنچه كه نمي خواهند فكر و صحبت مي كنند.آنها قالبادرمورد اينكه چه كسي مسبب مشكلاتشان است فكروصحبت مي كنند كه اين كار موجب عادت كردن به اين نوع تفكردرآنها مي شود ووضع ازگذشته هم بدترمي شود.ميزان خوش بيني شما بهترين معيار تعيين كننده ميزان خوشبختي،تندرستي،ثروت و طول عمرتان است .عمق خوش بيني شما برابر است با ميزان ورزيدگي ذهنتان برنامه هفت قسمتي براي پرورش ذهن:هفت تمرين ذهني يا نحوه تفكر وجود دارد كه مي توانيد بياموزيد و روزانه تمرين كنيد1-    به آينده فكركنيد در قرون متمادي محققين دريافتند كه در كليه تحقيقات يك صفت مشترك بين رهبران وجود دارد كه آن آينده نگري است. افراد زمان حال و گذشته نگر معمولا در مورد آينده خود ابهام دارند.يك تمرين مؤثر كه مي توانيد براي تقويت تفكر و تسريع در كسب نتايج انجام دهيد تمرين ايده آل سازي است. شما سه تا پنج سال آينده و يا بيشتر را در نظرمي گيريد وسپس يك تصوير ايده آل از زندگي و يا كارتان خلق مي كنيد.2- به هدف هايتان فكر كنيد دومين هدف انسانهاي بسيار موفق هدف گرايي آن هاست. افراد موفق بيشتر اوقات در  مورد هدفهايشان و اينكه چگونه به آن برسند فكر مي كنند. برعكس افراد ناموفق بيشتر اوقات به مشكلاتشان فكر مي كنند و وقتشان را صرف انتقاد، شكايت و بهانه آوردن مي كنند.آينده

نگري در واقع داشتن ديد بلند مدت ايده ال است، در حالي كه هدف گرايي داراي دقت بيشتري است.ديويد تاور مي گويد(( آيا قلعه هايي در هوا ساخته ايد؟ بسيار خوب اين همانجايي است كه بايد باشيد .اكنون موقع قرار دادن پي در زير آن هاست.)) افراد بدون هدف محكوم هستند كه تا ابد براي افراد هدف دار كار كنند.كليد تعيين كردن هدف، مكتوب كردن افكار است.هفت گام براي هدف گذاري1-    مشخص كنيد در هر زمينه از زندگي تان چه مي خواهيد.شفاف بودن خواسته ها بسيار مهم است.2-    خواسته هايتان را واضح و دقيق بنويسيد، طوري كه قابل سنجش و اندازه گيري باشد.3-    براي دسترسي به هدف هايتان مهلت تعيين كنيد و اگر هدفي هدف يا هدف هاي فرعي هم دارد براي آن ها هم مهلت تعيين كنيد.4-    يك ليست از كليه اقداماتي كه بايد انجام دهيد تا به هدفتان برسيد تهيه كنيد.5-    ليست تهيه شده را بصورت برنامه اي تنظيم و اولويت بندي كنيد.6-    بر اساس برنامه فوق فورا كار را شروع كنيد.7-    از همين امروز تصميم بگيريد هر روز براي نزديك تر شدن به هدف اصلي كاري بكنيد. اين عادت كه هر روز در اين جهت اقدامي بكنيد به كارتان شتاب مي دهد.اقدام روزانه عزم تان را راسخ، انرژي شما را افزايش و مي تواند نقطه عطفي در زندگي تان باشد.3-خودتان را متعهد كنيد كه هميشه برتر باشيدبراي دستيابي به عملكرد برتر خود را متعهد كنيد و از همين امروز تصميم بگيريد كه در حوزه كاري تان جزء 10 درصد برتر باشيد و در اين راه از هيچ تلاش، فداكاري و صرف وقت

دريغ نكنيد.اشخاصي كه به علت تجربه محدود و خود ناباوري هرگز به فكرشان خطور نكرده كه مي توانند در كاري عالي باشند اگر گاهي عملكرد خوبي هم داشته باشند آن را به شانس و اتفاق نسبت مي دهند.اين را باور داشته باشيد كه هر كس كه امروز عملكرد خوبي دارد، زماني عملكرد ضعيفي داشته است.زندگي مانند يك سلف سرويس است. هيچكس چيزي را به شما نمي دهد. شما نمي توانيد سر ميز بنشينيد و انتظار داشته باشيد ديگران به شما خدمت كنند. بايد بلند شويد، قبول مسئوليت كنيد و به خودتان خدمت كنيد.خوشبختانه راه موفقيت در زندگي هرگز تعطيل نمي شود و به مدت 24 ساعت باز است. شمامي توانيد با تصميمات بهترتان دوست يا دشمن خودتان باشيد.4-روي نتايج تمركز كنيدويژگي لازم براي رسيدن به خوش بيني و عملكرد برتر ، نتيجه گرايي است. افراد موفق همواره به نتايجي كه از آن هاي انتظار مي رود مي انديشند.آنها مرتبا در حال نوشتن، برنامه ريزي و تعيين اولويت براي مهمترين وظايفشان هستند.نتيجه گرايي جدي موجب افزايش بهره وري، عملكرد و كارايي شما مي شود براي اين كار بايد 4 سوال زير را هر روز مرتب از خود بپرسيد:1-    ارزشمندترين فعاليت هاي من كدامند؟ مهمترين نتايجي كه از شما انتظار مي رود چه هستند. فراموش نكنيد بدترين نوع اتلاف وقت اين است كه كاري را كه اصلا لازم نيست به بهترين وجه انجام دهيد.2-    نتايج كليدي كه من بايد به آن ها برسم كدامند؟ مشخص كنيد نتايجي كه بايد به بهترين وجه ممكن به ثمر برسد تا مسئوليت هايتان را تمام و كمال ايفا كنيد كدامند؟3-    چه

كارهايي كه من و فقط من مي توانم انجام دهم و اگر آن ها رابسيار خوب انجام دهم تاثير واقعي بر سازمانم مي گذارند؟4-    بهترين استفاده من از وقتم چيست؟ در مديريت زمان اين مهمترين پرسش است. هم اكنون بهترين استفاده شما از وقتتان چيست؟ پرسش و پاسخ به اين سوال كليد عملكرد مطلوب است.5-بر رو ي راه حل ها تمركز كنيدبيشتر اوقات بجاي تعيين مقصر به اين فكر كنيد كه چه مي شود كرد و چگونه مي توان مشكل را رفع كرد. اين را بياد داشته باشيد كه زندگي زنجيره اي از مشكلات بي پايان است كه مانند امواج اقيانوس پي در پي از راه مي رسند و بعلاوه اگر يك زندگي فعالي داشته باشيد احتمالا هر دو يا سه ماه يكبار دچار بحران خواهيد شد نكته اصلي اين است كه هنگام وقوع مشكلات چقدر مي توانيد موثر عمل كنيد. هر وقت مشكلي پيش مي آيد بجاي عصباني شدن، سرزنش كردن ديگران يا عذر آوردن، سوالاتي از اين قبيل را مطرح كنيد: (( راه حل چيست؟ قدم بعدي چيست؟ چگونه مشكل را حل كنم؟ چگونه مي توان از بروز مجدد آن جلوگيري كرد؟)) 6- خود را وقف يادگيري مستمر كنيداين يك حقيقت است كه زندگي شما وقتي بهتر مي شود كه خودتان بهتر شويد. افرادي كه علاقمند به رشد فكري هستند به خود و آينده شان متعهد هستند. آن ها مشتاق آموختن ايده ها، افكار ، تكنيك ها ، روش ها و راهبردهاي جديد هستند. جمله معروفي هست كه مي گويد: (( اگر در حال بهتر شدن نيستيد، پس در حال بدتر شدن هستيد.))

بزرگترين سرمايه شما خودتان هستيد. ذهن شما داراي منابع دست نخورده عظيمي است و شما قدرت يادگيري زمينه ها و حرفه هاي بسيار زيادي را داريد و مي توانيد در تمامي اين حوزه ها در سطح عالي باشيد اما ذهن شما مانند عضله است. اگر از آن استفاده نكنيد حاقل بطور موقت ضعيف مي شود.براي رشد فكري 3 كليد ساده وجود دارد كه عبارتند از:1-    هر روز يك ساعت يا بيشتر در مورد حرفه خودتان مطالعه كنيد تا خود را بروز نگه داشته و عملكرد ذهنتان را بهبود ببخشيد.2-    در حين رانندگي، ورزش يا گردش و يا زمان انجام فعاليت هاي روزانه تان به برنامه هاي صوتي گوش دهيد. گوش دادن منظم به اين برنامه معادل حضور تمام وقت در دانشگاه خواهد بود.3-    در هر دوره آموزشي و سمينار مفيد شركت كنيد.اگر به خود و آينده تان اعتقاد داشته باشيد بر روي خود و توانايي تان سرمايه گذاري خواهيد كرد. عكس آن نيز صادق است هر چه روي خودتان بيشتر سرمايه گذاري كنيد خودتان را بيشتر قبول خواهيد داشت.7- همين امروز آن را انجام دهيديك حس فوريت در كارتان ايجاد كنيد. ديوار بزرگي كه افراد موفق را از ناموفق جدا مي كند عمل گرايي است. صحبت، بي ارزش و عمل همه چيز است. برنامه ريزي راهبردي فردي را تمرين كنيدبرنامه ريزي راهبردي فردي وسيله ايست براي حركت از هرجا كه هستيد به هر جايي كه قصد داريد به آن جا برسيد. تفاوت بين استفاده از برنامه ريزي راهبردي فردي به عنوان يك اقدام اساسي و اينكه بگذاريد زندگي تان بدون برنامه ريزي و خود بخود

بجلو برود مانند تفاوت حركت با اتومبيل و يا با دوچرخه است. هر دو وسيله شما را از يك نقطه به نقطه ديگر مي رسانند اما اتومبيل يا برنامه ريزي راهبردي فردي شما را بسيار سريع تر و راحت تر به مقصد مي رساند. خوشبختانه اين نوع برنامه ريزي يك روش سيستماتيك براي تفكر وعمل است و بنابراين قابل يادگيري است،  درست مانند آموختن ماشين نويسي يا رانندگي. اين مهارت كليدي جزئيات زيادي دارد اما با تمرين عادت خواهيد كرد كه در تمام طول زندگي و بطور استراتژيك فكر و عمل كنيد و وقتي چنين شود پيشرفت زندگي آينده شما موشك وار اوج مي گيرد.مزاياي داشتن استراتژي خوب •    برنامه ريزي راهبردي در زمان و هزينه صرفه جويي مي كند. دليل مفيد بودن برنامه ريزي راهبردي اين است كه در زمان و هزينه بسيار صرفه جويي مي كند. با فكر كردن در مورد سوالات و مفاهيم كليدي، خيلي زود خود را در موقعيتي مي يابيد كه وظايف مهم بيش تري را در جهت هدفي اصلي تان به انجام مي رسانيد و هم زمان نيز كمتر فعاليت هايي كه چنان مفيد نيستند انجام مي دهيد.هدف از برنامه ريزي فردي افزايش بازده انرژي انسان است.•    طراحي زندگي شخصي و شغلي تان سرمايه شخصي شما عبارت است از انرژي هاي ذهني، احساسي و فيزيكي كه بايد آن ها را در زندگي شغلي تان سرمايه گذاري كنيد. هدف تان بايد اين باشد كه در هر كاري كه انجام مي دهيد بالاترين بازده ممكن را از سرمايه هاي فردي تان بدست آوريد. اگر مي بينيد درزندگي شخصي و حرفه اي

نتيجه دلخواهتان حاصل نمي شود بايد بدانيد كه زمان بررسي مجدد برنامه راهبردي تان فرا رسيده است. هفت سوال در برنامه ريزي راهبردي مديريت:1-    تعريفي واضح از كارو آينده شغلي تان داشته باشيد. اولين و مهمترين سوالي كه بايد از خودتان بكنيد اين است (شغل يا حرفه من چيست؟) . كارتان را براساس آنچه براي مشتري و سازمانتان انجام مي دهيد تعريف كنيد. تا آنجا كه ممكن است در اين مورد تعريفي روش ارائه كنيد هرگز با اولين پاسخ راضي نشويد.2-    به آينده فكر كنيد. در آينده بايد چه شغلي داشته باشيد. به خودتان نگاه كنيد و به استعداد ها، توانايي ها، تمايل به پيشرفت، انرژي و مخصوصا خواست قلبي تان و سپس تعيين كنيد كه مي خواهيد در آينده به چه شغلي بپردازيد.3-    مشتري هاي خود را شناسايي كنيد. قرن 21 عصر مشتري ناميده شده است. مشتري پادشاه يا ملكه است. توانايي شناخت و كسب رضايت مشتري هاي كليدي عامل حياتي موفقيت شما و رسيدن به نتايج مطلوب است. مشتري را مي توان چنين تعريف كرد: كسي كه براي موفقيتش به شما وابسته است و كسي كه شما نيز براي موفقيت خود به او وابسته ايد. بااين تعريف همكاران و زير دستان شما نيز مشتري هاي شما محسوب مي شوند. هر كسي در اطراف شما كه به او كمك مي كنيد يا او به شما كمك مي كند به نحوي مشتري شما است. مشتري شما به چه عواملي بها مي دهد؟ براي رضايت كامل، او از شما چه مي خواهد و نيازش چيست؟ محصول شما چگونه باعث بهبود زندگي شخصي و كاري او مي

شود.4-    مهارت هاي خود را شناسايي كند. مهارت هايي را كه براي بهتر شدن نياز داريد به عنوان هدف تعيين، براي كسب آن ها برنامه ريزي و سپس هر روز براي يادگيري آن ها تلاش كنيد واين سوالات را مدام از خود بپرسيد چه كاري را من خوب انجام ميدهم؟ امتياز من نسبت به سايرين در اين حوزه چيست؟5-    با ارزش ترين فعاليتتان را مشخص كنيد. در اينجا نيز از قانون 20/80 را استفاده مي كنيم.6-    محدوديت هاي اصلي خود رادر راه رسيدن به هدف بر طرف كنيد. 7-    اقدام كنيد.آينده شغلي تان را پربار كنيدكليد موفقيت شما در هر كاري كه به عهده داريد اين است كه خود را مستقل بدانيد. بايد دائما در جستجوي راه هايي باشيد كه هر روز به ارزشتان بيفزايد. شما در قبال اين كار مسئول هستيد.كنترل داشتن بر خود مثبت انديشي و قدرت فردي ايجاد مي كند . هنگامي كه مسئوليت كامل زندگي تان را مي پذيريد، سرنوشتتان را بدست مي گيريد و احساسي فوق العاده خواهيد داشت. نخستين مسئوليت شما در قبال خودتان اين است كه بجاي اين كه قرباني شرايط باشيد  بر وقايع مسلط شويد و آينده تان را آنگونه كه مي خواهيد طراحي كنيد.ارزش هاي مرتبط با كار و آينده شغلي تان را مشخص كنيدشما بايد ارزش هاي مهم و ترتيب آن ها را براي خود مشخص كنيد و آينده حرفه اي خود را بر مبناي اين ارزش ها پايه ريزي كنيد . انسان هنگامي بيشترين احساس رضايت را دارد كه زندگي اش مطابق والاترين ارزش ها و عميق ترين اعتقاداتش باشد.جهت زندگي شما از درون

به بيرون است. هسته اصلي وجودتان متشكل از باورهايي است در مورد صفات خوب و بد انسان ها. ارزش هاي شما تعيين كننده احساسات ، انگيزه ها و عكس العمل هايتان نسبت به دنياي اطراف است. اين ارزش ها نوع افرادي را كه دوست داريد، جذب آنها مي شويد و از كار و زندگي با آن ها لذت مي بريد را تعيين مي كند.ارزش هاي هر فردي تعيين كننده رفتار اوست. ارزش هاي شما داراي سلسله مراتب هستند. بعضي در رده هاي بالاتر و برخي پايين ترند، برخي ارزش هاي اوليه و بعضي ثانويه هستند.كلام راهنما در زندگي خود داشته باشيداين كلام توصيفي است ايده آل از آنچه مي خواهيد در آينده شغلي تان به آن برسيد كه هم قابل دسترسي و هم قابل سنجش است.بطور مثال مي توان از كلام راهنماي شركتATT كه سال هاي متمادي اين بود:" دسترسي هر آمريكايي به تلفن".  راهنماي شركت كوكاكولا" برنده شدن از پپسي " و كلام راهنماي شركت پپسي كولا" برنده شدن از كوكاكولا".هدف هاي شغلي خود را مشخص كنيد هدف هاي شما براي كار و آينده حرفه تان چه هستند؟هدف هايتان علت اصلي فعاليت هاي شماهستند. هدفها بايد روشن، مكتوب، قابل دسترسي وداراي برنامه زمان بندي شده براي اجرا باشند.هر هدف بايد معياري براي سنجش عملكرد داشته باشد. با اين معيار مي توانيد نزديك يا دور شدن از هدف را به وضوح تشخيص دهيد.چهار كليد براي موفقيت هاي شغلي1-    تخصص گراييتوانايي هدايت استعدادها و توانايي هايتان به حوزه اي حياتي از كارتان است. كه براي شركت يا مشتري هايتان ارزش قابل توجه دارد.2-    ممتاز سازيتوانايي متمايز

كردن خود از ديگران از طريق داشتن عملكرد برتر در يك تخصص يا بيشتر است اين توانايي شايد مهمترين اصل در آينده شغلي شما باشد. 3-    جدا سازي توانايي تشخيص افراد يا سازمان هايي كه بيشترين سود را در سريع ترين زمان از عملكرد شما در يك حوزه خاص خواهند بود. در جداسازي ابتدا مهمترين مشتري خود را به وضوح مشخص كنيد و سپس تصميم مي گيريد كه او را بيش از هر كس ديگر راضي كنيد.4-    تمركزتمركز يعني توانايي توجه مدام به ارئه خدمات و توليدات در آن بخش خاص از بازار خودتان كه كار شما از نظر مشتري ها، چه فرد و چه سازمان در اين بخش عالي است.عادت هاي عالي بودن در كار و زندگي را در خود ايجاد كنيدپرورش عادت هاي جديد يك مسئوليت دائمي براي هر فردي است و به قدري اهميت دارد كه نبايد به حال خود رها شود بلكه بايد مدام بر روي آن كار شود.برخي عادت هاي انسان هاي بسيار موفق عبارت است از وقت شناسي، انظباط، مديريت زمان عالي، تكميل وظايف و انديشمندي. اين ها عادت هايي هستند كه شما مي توانيد از راه تكرار آن ها را بدست آوريد، عاداتي كه به شما كمك مي كنند تا سريع تر پيشرفت كنيد. مسئوليت شما اين است كه در هر حوزه از زندگي تان عادت هايي را پرورش دهيد كه به مرور زمينه عملكرد بهتر در آن بخش را فراهم مي كنند.براي پرورش عادت دلخواه خود كافي است در هر فرصتي طوري عمل كنيد كه گويي آن عادت را داريد با انجام اين روش و تكرار آن

شما به ترتيب عادت دلخواهتان را درخود ايجاد مي كنيد بطوري كه اين عادت جزئي دائمي از شخصيت شما مي شود.زندگي شخصي و خانوادگي تان را بهبود ببخشيدخوشبختي در زندگي عمدتا به دليل داشتن روابط خوب بااعضا خانواده، دوستان و همكاران حاصل مي شود. تحقيقاتي كه توسط دانيل گلمن و ديگران انجام شده نشان مي دهد كه مهارت در ايجاد روابط اجتماعي خوب تاثير بيشتري بر موفقيت دارد تا مجموعه توانايي هاي ذهني، تحصيلي و تجربه.ارزش هاي خانوادگي و فردي را معين كنيدارزش هاي شما درارتباط با خانواده و ساير افراد مهم زندگي تان چه هستند؟ اصول مشترك اين ارزش ها چيست و در روابط خود با ديگران شما مظهر چه ارزشي هستيد؟ در روابط اجتماعي چه نوع رفتاري را مناسب مي دانيد و از نظر شما چه عواملي در شخصيت و رفتار خود و ديگران بيشترين اهميت را دارد؟هنگامي كه رفتارتان با ديگران انعكاس والاترين ارزش هايتان باشد احساس خوشحالي و اعتماد به نفس بيشتري به شما دست مي دهد. براي خود بها و احترام بيشتري قائل مي شويد احساس آرامش و رضايت بيشتري مي كنيد و در زندگي تان با سايرين هماهنگي بيشتري را تجربه مي كنيد. اگر همواره بر طبق ارزش هايتان عمل كنيد، يك زندگي طبيعي همراه با آرامش را خواهيد داشت.ارزش هاي شما در رفتارتان منعكس مي شود، بخصوص هنگامي كه تحت فشار قرار بگيريد يا دچار وسوسه شويد. وقتي كه خسته، عصباني، تحت فشارو يا احساس بيهودگي كنيد اغلب گفته ها يا اعمالي انجام مي دهيد كه كاملا غير منتظره است و اين اوقات ارزش يا اعتقاداتي را اظهار

مي كنيد كه خودتان از آن ها اطلاع نداشته ايد.تصوير ذهني شفافي براي آينده خود و خانواده تان بسازيدتصوير ايده آل و شفاف 5 ساله اي براي خود و خانواده تان بسازيد.مي توانيد براي تصوير سازي بهتر پاسخ به پرسش هاي زير را در نظر بگيريد:-    نظرتان در مورد يك زندگي خانوادگي كامل (بي عيب و نقص) چيست؟ -    دوست داريد چه نوع محيط زندگي و خانه براي خودتان وخانواده تان بسازيد؟-    دوست داريد در زندگي خانوادگي چه چيز هايي را تجربه كنيد؟-    دوست داريد با هر يك از اعضاء خانواده و كساني كه با آن ها بسيار صميمي هستيد چه نوع روابطي داشته باشيد؟-    و....هدف هاي زندگي خانوادگي و شخصي تان را مشخص كنيد اهداف شامل دو دسته :1-اهداف قابل لمس :شامل خانه، اتومبيل، لباس و ساير اشياء. اين اهداف مهم هستند و شما بايد در مورد اين اهداف خوب فكر كنيد.2- غير قابل لمس :اهداف غير قابل لمس كيفي هستند، از قبيل صرف وقت با خانواده و دوستان، گذراندن تعطيلات، قدم زدن، كيفيت زندگي، تندرستي، امنيت خانواده و بهداشت هر يك از اعضاي خانواده. اين اهداف در مقايسه با اهداف ملموس به علت ارتباط داشتن با عواطف و احساسات اهميت بيش تري دارند.مهارت هاي مربوط به روابط فردي و خانوادگي خود راافزايش دهيددانش و مهارت هايي را كه براي كيفيت زندگي شخصي تان نياز داريد افزايش دهيد. زندگي شما هنگامي بهتر مي شود كه خودتان بهتر شويد.عادت هايي را كه موجب موفقيت شما در روابط خانوادگي و فردي مي شود در خود پرورش دهيدشرايط خود را كامل و دقيق بررسي كنيد و عادت

ها و رفتارهايي كه كيفيت روابط شخصي ما را افزايش مي دهند شناسايي كنيد. شايد ضروري باشد به ديگران بيشتر گوش بدهيد يا سوالات بهتري را مطرح كنيد يا لازم باشد صبر و علاقه واقعي بيشتري نسبت به فعاليت هاي مربوط به خانواده ودوستان نشان دهيد يا لازم باشد به اين نتيجه برسيد كه زمان فراغت بيشتري براي فعاليت هاي خانوادگي در نظر بگيريد.نحوه برخورد شما با اعضاء خانواده به نحوي كه گويا هريك از آن ها مهمترين انسان روي زمين است روش عالي است كه موجب مي شود عزت نفسشان بيشتر شود و احساس كنند ارزش بيشتري پيدا كرده اند اگر هر روز به آن ها بگوييد كه چقدر دوستشان داريد تاثير فوق العاده بر اعتماد به نفس آن ها خواهد داشت.ايجاد و حفظ روابط خوباز ويژگي هاي يك رابطه شخصي خوب سعه صدر داشتن در مورد ايده ها و نظرات جديد توسط طرفين است. با اين كار ايجاد هماهنگي ها و سازگاري هايي كه براي داشتن يك رابطه خوب و سالم ضروري است برايتان بسيار آن مي شود.بخاطر داشته باشيد در زندگي شما دو نوع وقت وجود دارد يكي وقت كار كه معيارسنجش آن نتيجه كار و بهره وري آن است، ديگري وقت شخصي كه معيار سنجش آن محبت و رضايت است.براي زندگي خانوادگي و فردي خود تعهد به عمل ايجاد كنيدهنگامي كه خود را مقيد به ايجاد و حفظ يك زندگي شخصي متعالي كنيد كيفيت كليه بخش هاي زندگي تان بهبود مي يابد و خوشحال تر، سالم تر، آسوده تر، فعال تر و ثمر بخش تر در زندگي فردي و شغلي تان

مي شويد. استقلال مالي پيدا كنيد"پول ريشه همه بدي هاست". اين جمله اي عموما به اشتباه در گفته هاي عامه مردم نقل مي شود.اما حقيقت گفته و تعبير درست آن اين است كه:"پول دو ستي ريشه همه ي بدي هاست."شايد دقيق تر هم اين باشد كه بگوييم پول نداشتن ريشه ي همه ي بدي هاست.پول زياد داشتن ممكن است مشكلات معدودي را ايجاد كند ولي مشكلاتي كه موجب بروز اختلال در زندگي، سلامتي و احساسات انسان مي شود تقريبا هميشه به علت كمبود پول است.يكي از مسئوليت هاي مهم شما نسبت به خودوخانواده تان رسيدن به استقلال مالي است تا حدي كه ديگري هرگز نگران پول نباشيد.موفق ترين افراد از نظر مالي در هرجامعه اي آنهايي هستند كه نگرش بلند مدت دارند و فكر و برنامه ريزي مي كنند. اين افراد فعاليت هاي روزانه و هفتگي خود را به نحوي سامان دهي مي كنند كه همه چيز با اهداف بلند مدت آن ها مطابقت داشته باشد .دليل اينكه مردم به استقلال مالي نمي رسند اين است كه اگر چه اينكار به عنوان يك هدف برايشان مطرح است، اما يك هدف اصلي نيست و فقط يكي از اهداف متعددي است كه گاه گاه به آن فكر مي كنند. موقعي كه هنگام عمل فرا مي رسد هدف هاي ديگري تقدم پيدا مي كنند.تصوير ذهني خود را در مورد امور مالي شفاف كنيدپنج، ده يا بيست سال آينده را در نظر بگيريد. مجسم كنيد كه وضعيت مالي شما از هر جهت عالي است. زماني كه گويي همه ي آرزوهاي شمابه حقيقت پيوسته است. اين آينده چگونه بنظر مي

رسد؟هدف هاي مالي خود را مشخص كنيدهدف هاي شما چه هستند؟ در ميان اين اهداف كدام از همه مهم تر است؟ هدفي كه مي خواهيد بيشترين تمركز را در آن داشته باشيد كدام است؟ بطور كلي شما بايد 4 هدف مالي داشته باشيد:بيشترين درآمد ممكن را كسب كنيد، كمترين مخارج را داشته باشيد، تا آنجا كه ممكن است پس انداز و سرمايه گذاري كنيد و خود را در مقابل ضررهاي مالي و تعقيب هاي قانوني غير منتظره محافظت كنيد. دانش و مهارت مالي خود را به روز كنيدچه دانش و مهارت هاي ديگري نياز داريد تا به اهداف مالي تان برسيد؟ چه مهارت ها و توانايي هايي نياز داريد تا بالاترين درآمد ممكن را كسب كنيد و سرانجام به استقلال مالي برسيد؟ موضوع پول پيچيده است ولي اگر بخواهيد وضعيت مالي خود را تحت كنترل درآوريد بايد به آن مسلط شويد. نخستين دانشي كه براي رسيدن به استقلال مالي نياز داريد، ميزان درآمد امروز، ميزان هزينه ماهيانه و ميزان دارايي هايتان است. هرچه بيش تر به هزينه هاي روزمره توجه كنيد با مقدار پولي كه بدست مي آوريد عاقلانه تر برخورد خواهيد كرد.فرمول ثروتكمتر از درآمدتان هزينه كنيد و باقي مانده را پس انداز و سرمايه گذاري كنيد اين فرمول مي تواند شما را ثروتمند كند.مهارت هاي مالي قابل يادگيري هستنديك مهارت مورد نياز شما داشتن دانش عميق در مورد پول و امور مالي است. بايد بهترين كتاب هاكتاب ها و مجله ها را اين مورد مطالعه كنيد و در سمينارهاي مفيد كه در مورد برنامه ريزي مالي برگزار مي شود شركت كنيد. با افرادي

كه در امور مالي موفق بودند مشورت كنيد و در مورد جمع آوري و حفظ پول هرچه مي توانيد بياموزيد.هيچ چيز را به شانس واگذار نكنيد. در خود عادت هايي ايجاد كنيد كه موجب عملكرد عالي در امور مالي شوداولين و مهمترين عادت اين است كه اول از همه حق خودتان رابدهيد. جرج كليسون در كتاب برجسته خود، ((ثروتمند ترين مرد بابل)) مي نويسد: (( بخشي از درآمد كل شما متعلق به خودتان است.)) هدفتان اين باشد كه ده تا بيست درصد از درآمدتان را در طول زندگي پس انداز كنيد، با اين هدف كه اين مبلغ را مرتبا كنار گذاشته و سپس با نظر اهل فن در جايي مناسب سرمايه گذاري كنيد و بگذاريد به مرور زمان به مقدار آن افزوده شود. پس انداز را حتي قبل از پرداختن بدهي ها انجام دهيد.اين موضوع خيلي اهميت دارد.مهمترين عاداتي كه مي توانيد در جهت كسب استقلال مالي در خود ايجاد كنيد صرفه جويي است. قبل از صرف هر هزينه آن را به دقت بررسي كنيد. در صورت امكان يك خريد بزرگ را به تاخير بيندازيد و از اين زمان براي دوباره فكر كردن درباره آن استفاده كنيد. اغلب وقتي كه يك خريد عمده را براي مدتي به تاخير بيندازيد اصلا آن را نمي خريد. بيش تر مردم پس انداز را مترادف با از خود گذشتگي، رنج، محدوديت و محروميت مي دانند. به همين دليل اغلب پس انداز نمي كنند زيرا در اين مورد ذهنيت غلطي دارند.براي بهبود وضعيت مالي خود تعهد به عمل ايجاد كنيد موفقيت مالي قابل پيش بيني است.حداقل اقدامي كه شما را

به سوي استقلال مالي سوق مي دهد و مي توانيد فورا آن را شروع كنيد انتخاب نماييد. اين برنامه مي تواند به سادگي بازكردن يك حساب بانكي براي واريز درصد معيني از حقوق ماهيانه تان و يا مي تواند به پيچيدگي طرح ريزي يكبرنامه مالي براي تمام زندگي تان باشد.از سلامتي و تناسب اندام كافي برخوردار شويددر طول تاريخ بشر، عصر حاضر از لحاظ طول عمر و تندرستي عصري درخشان است.هرگز در گذشته تا به اين حد امكان زندگي طولاني و خوب وجود نداشته است.در سال 1901 متوسط طول عمر كمتر از پنجاه سال بود. در سال2001 متوسط عمر هفتادو پنج سال بوده و هر سال در حال افزايش است.هدف شما بايد اين باشد كه عمر طولاني داشته باشيد.چند نفر از شما درمورد عمرتان تصميم گرفته ايد و مي خواهيد چند سال عمر كنيد؟پس از پاسخ به اين پرسش اكنون مي توانيد كليه بخش هاي زندگي تان را كه با جسم تان در ارتباط است بررسي كنيد و ببينيد  آيا راه و روش فعلي تان مي تواند شما را به سن دلخواهتان برساند.يكي از بهترين كارهايي كه هم اكنون مي توانيد بكنيد اين است كه هر چيزي را كه مانعي بر سر راه يك زندگي طولاني و سالم است از سر راه برداريد.به ياد بياوريد كه چهار طريق براي ايجاد تغيير وجود دارد:مي توانيد كارهايي را بيشتر انجام دهيد، كارهايي را كمتر انجام دهيد، كارهايي را تازه شروع كنيد و كارهايي را كه براي شما و رسيدن به هدف هايتان مفيد نيستند متوقف كنيد.بهرحال شما در انتخاب كارهايي كه مي خواهيد انجام دهيد و آنهايي

كه نمي خواهيد انجام دهيدآزاد هستيد ودر قبال آن مسئوليد.مشخص كنيد تا چه حد براي سلامتي خود ارزش قائليد افرادي كه ورزيده و سالم هستند اغلب اوقات به آن فكر مي كنند. آن ها تمامي زندگي شان را حول رفتارها و فعاليت هايي سازمان دهي مي كنند كه براي آن ها يك زندگي طولاني و شاد بوجود مي آورد.ارزش هاي خود را در مورد سلامتي شفاف كنيد.بعضي از ارزش هاي مرتبط با تندرستي و ورزيديگ عبارتند از: خوشحالي، انرژي داشتن، زيبايي، انضباط، كنترل بر خود، پشتكار و ورزيدگي.كداميك از ارزش ها برايتان داراي درجه اهميت بيش تر است؟تصوير ذهني روشني از سلامتي و تناسب اندام آينده خود داشته باشيدتصوير آينده بلند مدت شما براي سلامتي تان چيست؟ايده آل هايتان را مورد وضعيت سلامتي و تناسب اندام تان شرح دهيد.اگر يك زندگي از هر جهت ايده آل و كامل داشته باشيد، چه خواهيد كرد و چگونه؟براي تندرستي و وضعيت فيزيكي خود هدف هاي مشخصي تعيين كنيدتمركز خود را براي دستيابي به شرايطي عالي و تناسب اندام قرار دهيد، در وضعيت كنوني يك توصيف كامل و صادقانه از وضعيت فيزيكي خودتان تهيه كنيد و مبنا يا معياري براي مقايسه پيشرفت خود مشخص كنيد. دانش و مهارت هاي مربوط به حفظ سلامتي وتناسب اندام خود را به روز كنيددانش و مهارت هاي لازم براي دست يابي و حفظ تندرستي و تناسب اندام را شناسايي كنيد. يكي از عاقلانه ترين كارها اين است كه فرض كنيد در مورد اين بخش مهم از زندگي تان اطلاعات زيادي وجود دارد كه شما هيچ چيز درباره آن ها نمي دانيد. فرض كنيد

كه بسياري از آنچه را هم كه مي دانيد غير دقيق و ناقص است. يك دانش آموز بشويد. خود را در معرض همه ي ايده ها، اطلاعات و تاثيرات قرار دهيد. با موضوع سلامتي و تناسب اندام طوري برخورد كنيد كه گويي در اين مورد كشف هاي بزرگ و باور نكردني به وقوع پيوسته، كه همين طور هم هست و اين كه هر يك از اين ايده هاي بزرگ مي توانند تاثير مهمي بر طول عمر و احساس شما نسبت به خودتان داشته باشد.عادت هايي را كه باعث حفظ سلامتي و تناسب اندام مي شوند در خود ايجاد كنيدبراي دستيابي به سلامت كامل فيزيكي و ذهني اقدامات مهمي وجود دارد كه مي توانيد هر روز و در راستاي رسيدن به زندگي طولاني همراه با رضايت خاطر انجام دهيد. هدف شما بايد اين باشد كه آن ها را بياموزيد و بكار بگيريد بطوري كه ديگر برايتان عادي شود.هفت رمز سلامتي كامل1.    اولين رمز سلامتي، نشاط و طول عمر داشتنِ وزن مناسب و حفظ آن است. يك فرمول ساده 6 كلمه اي براي كنترل وزن وجود دارد:"كمتر بخوريد و بيش تر ورزش كنيد." 2.    خوردن غذاي مناسب. از غذاهاي متنوعي كه طيف گسترده از مواد غذايي را دارند استفاده كنيد. تعريف يك رژيم غذايي عالي ساده است: ميوه و سبزيجات بيش تر، پروتئين بدون چربي، مواد غذايي سبوس دار، آب زياد و پرهيز مصرف زياد از شكر، نمك و مواد غذايي تهيه شده با آرد سفيد.3.    انجام ورزش مناسب است. شما بايد 3 تا 5 روز در هفته و هر روز 30 تا 60 دقيقه ورزش كنيد.4.   

خواب و استراحت كافي. شما به 7 تا8 ساعت خوابِ شبانه نياز داريد تا بتوانيد بهترين عملكرد را داشته باشيد. حداقل يك روز كامل در هفته كار نكنيد و طي آن خود را مقيد كنيدكه به هيچ وجه درگير كار نشويد. تمام مدت روز هيچ فعاليتي كه مربوط به كارتان باشد انجام ندهيد.5.    استفاده از مكمل هاي غذايي مناسب. اغلب غذاهايي كه ما امروزه مصرف مي كنيم حاوي ويتامين ها و مواد معدني لازم براي بهترين عملكرد نيستند. رژيم غذايي متعادل از نظر متخصصان اين است كه شما بايد در روز حدود 10 كيلو مواد غذايي مصرف كنيد تا تمام مواد لازم براي سلامتي كامل تامين بشود. بادكتر خود مشورت كنيد گاهي اگر بدنتان نياز داشته باشد اضافه كردن فقط يك عنصر مانند آهن، سلنيوم يا كروم مي تواند وضعيت سلامتي شما را دگرگون كند. مي توانيد خودتان هم تحقيق كنيد و بهترين مواردي را كه براي بهترين عملكرد خود نياز داريد استفاده كنيد.6.    سيگار نكشيد. سيگار كشيدن شايد بدترين كاري است كه مي توانيد با بدن خود بكنيد. سيگار كشيدن باعث بروز 32 نوع بيماري مختلف مي شود. از سرطان بيني، حنجره، تارهاي صوتي، ريه ومعده گرفته تا تصلب شريان ها، نارسايي قلبي، كاهش عملكرد مغز، بيماري هاي استخوان و از بين رفتن بافت هاي لثه كه منجر به نَفسِ بد بو و دندان هاي فاسد مي شود.7.    عدم مصرف الكل. علت بروز بسياري از مشكلات جسمي، ذهني و اجتماعي مانند اختلافات خانوادگي، حوادث رانندگي، از بين رفتن كبد، آسيب مغزي و....براي سلامتي و تناسب اندام خود برنامه زمان بندي شده روزانه تهيه كنيدفعاليت

هاي روزانه اي را كه براي دستيابي به سطح بالايي از سلامتي و حفظ آن لازم است انتخاب كنيد آنها را بنويسيد و بر اساس ساعت مرتب كنيد. براي حفظ سلامتي و تناسب اندام خود تعهد و عمل ايجاد كنيدبه ميدان بيايد و بازي را شروع كنيد. برنامه اي را در جهت داشتن زندگي سالم و تناسب اندام براي تمام عمر آغاز كنيد.نيرو هاي بالقوه خود را بالفعل درآوريدقانون بزرگِ حاكم بر جهان و سرنوشت بشر اين است: "موفقيت و شكست اتفاقي نيست."براي موفقيت بيشتر در دنياي بيرون بايد ابتدا روي دنياي درون كار كنيد و در اين زمينه رشد و پيشرفت كنيد.گوته مي نويسد: ((براي بيشتر داشتن،بايد نخست بيشتر باشيد.))رشد شخصي و حرفه اي قدرتمند ترين ابزاري است كه مي توانيد براي دست يابي به هدف هاي مورد نظرتان از آن ها استفاده كنيد. توانايي و نيروي ذهني اغلب مردم با يكديگر بسيار مشابه است. انسان ها داراي منابع عظيمي از توان بالقوه هستند كه بر حسب عادت از آن بهره اي نمي برند.هر انسان داراي اين توانايي است كه بسيار فراتر ازآنچه هست بشود.آبراهام مازلو مي گويد داستان نسل بشر حكايت از مردان و زناني است كه ((خود را به بهاي كمي مي فروشند)). بيش تر مردم به چيزي بسيار كمتر از توانايي هاي واقعي شان راضي مي شوند و انواع توجيهات و دلايل را براي عملكرد ضعيفشان ارائه مي دهند.آنها خود را متقاعد مي كنند يا اجازه مي دهند با سست ترين شواهد متقاعد شوند كه نيرو و توان كساني را كه موفق تر از آن ها هستند را ندارند. آنها به

جاي اينكه غل و زنجيرهاي ذهني خود را پاره كنند و از زندان ذهني خود رها شوند يك زندگي متوسط را مي پذيرند. فرمول1000اساس فرمول 1000 درصد قاعده بهبود گام به گام است كه چنين مي گويد: ((گام بزرگ برداشتن مشكل است اما گام كوچك برداشتن آسان است.))اگر شما دائما به مطالعه، يادگيري وبه روز آوري مهارت ها، شفاف كردن هدف ها، تعيين اولويت هاي بهتر وواضح تر و تمركز روي وظايف ارزشمند خود بپردازيد مي توانيد بهره وري كلي و كارايي خودرا هر روز و براي مدت زمان نامحدودي به ميزان 1/0 درصد افزايش دهيد و اين بهبود پنج روز در هفته ادامه پيدا كند، در پايان هفته ميزان افزايش بهره وري شما 5/0 درصد و در پايان چهار هفته 2درصد خواهدشد. پس از گذشت 52 هفته ميزان افزايش بهره وري نسبت به شروع كار به 26 درصد خواهد رسيد. اگر شمابه يادگيري، رشد و موثر و كارا بودن خود ادامه دهيدظرف مدت ده سال ميزان بهره وري شما 1004 درصد افزايش خواهديافت.هفت مرحله مربوط به فرمول 1000 درصد 1-    دو ساعت قبل از شروع كار از خواب بلند شويد و به مدت 1 ساعت در رشته ي خود مطالعه كنيد. اين زمان را كه آن را زمان طلايي ناميده اند آهنگ باقي مانده روز را تعيين مي كند. تلويزيون را خاموش كنيد، روزنامه را كنار بگذاريد. 60 دقيقه اول روز را صرف خودتان و ذهنتان بكنيد. اولين ساعت روز جهت دهنده بقيه آن است.2-    هر روز قبل از شروع به كار هدف هاي اصلي خود را مجددا بنويسيدو آن ها را مرور كنيد.

جمله ها را به زمان حال بنويسيد درست مانند اينكه به هدف هايتان رسيده ايد.3-    براي كارهاي هر روز از شب قبل برنامه ريزي كنيد. با اين كار، ذهن ناخودآگاه شما درحالي كه خواب هستيد روي اين ليست كار مي كند. هنگام بيدار شدن ايده هايي خواهيد داشت كه به شما در دستيابي به هدف هاي روزانه تان كمك مي كند.4-    هميشه روي با ارزش ترين استفاده از وقتتان تمركز كنيد. كاري را انتخاب كنيد كه بيش ترين تاثير مثبت رادر زندگي شغلي تان داشته باشد.5-    به برنامه هاي آموزنده صوتي گوش دهيد.6-    پس از هر تجربه كاري، عمل خود را مورد تجزيه و تحليل قرار دهيد و از خود بپرسيد: ((چه كاري را درست انجام دادم؟ و چه كاري را بايد به صورت ديگر انجام مي دادم؟)) اين دو سوال موجب مي شود شما از هر كاري كه مي كنيد بياموزيد و رشد كنيد.7-    با هر مشتري احتمالي يا مشتري واقعي طوري رفتار كنيد كه گويي مبلغ بسيار زيادي از توليدات و خدمات شركت خريداري كرده و قرار است مجددا چنين كند. همين طور با افراد خانواده مانند باارزش ترين مردم جهان رفتار كنيد زيرا واقعيت هم همين است.براي جامعه تان موثر باشيدشما بدنيا آمديده ايد كه از زندگيتان استفاده عالي بكنيد. هرگز كسي مانند شما نبوده و نخواهد بود. شما بي نظيرهستيد.تركيب خاصي از استعدادها و توانايي ها، احساسات،ايده ها وطرز تلقي ها،شما را از تمام موجوداتي كه تا ابد وجود خواهد داشت متمايز مي كند.استيون كاوي در پرفروش ترين كتاب سال خود به نام هفت عادت مردمان بسيار موفق مي نويسد: چهارهدف

مهم زندگي عبارتند از: زندگي كردن،دوست داشتن،يادگرفتن و باقي گذاشتن ميراث مفيد.درطول تاريخ افرادي كه برجامعه خود تاثير واقعي به جاگذاشتن معتقد بودند كه زندگي آنها داراي معني و هدف خاصي است.آنها باور داشتند كه وجودشان در زمين براي اين است كه براي خدمت به بشريت بايد كار بزرگي انجام دهند.نمونه اي از افراد بزرگي كه خود را وقف خدمت به بشريت كردند را مي توانيم به آلبرت شوآيتزر و مادر ترزا و باغچه بان و ... اشاره كنيم.ارزش هاي انسان دوستانه خود را مشخص كنيدوقت و پول خود را صرف فعاليت هاي معنوي هدفمند كنيدو يا سعي كنيد از راه سياسي و اقتصادي تاثيرگذار باشيد. وجه مشترك عشق به خدمت است افرادي بيشترين تاثير را برجامعه شان مي گذارند كه عاشق خدمت به مردم باشند.به شكوفايي معنوي وآرامش دروني برسيم    همه ما تمايل به اتصال به موجودي بالاتر و بزرگتر از خودمان داريم. اين تمايل دروني بصورت طبيعي و خود به خود ايجاد مي شود و اغلب بدون هدايت با آموزش خاصي بوجود مي آيد.شكوفايي معنوي يك موضويع پيچيده و جدال برانگيز است افراد معتقد به هر دين و مذهبي معمولا مطمئن هستند كه ايده هاي آنها در مورد خداوند درست است و بقيه همه در اشتباهند و با درجات مختلف در گمراهي بسر مي برند. جنگ هاي مذهبي از خوفناك ترين جنگ هاي تاريخ است كه وقوع آنها به سبب اختلاف نظر در عقايد، اصول وتفسيرهاي معنوي بوده است. بيشتر اديان مي گويند كه خداوند خداي عشق، رحمت و گذشت است اما شگفت آور است كه به نام خداوندچه اعمال خشونت آميزي صورت

گرفته و يا در حال انجام است. شكوفايي معنوي متعالي ترين و مهمترين كمالي است كه كسي مي تواند دنبال كند. شكوفايي معنوي، اگر درست درك شود، مي تواند كليد آرامش، كاميابي، رضايتمندي و تكامل فردي باشد.ارسطو در كتاب اخلاق نيقوماخوس وجه مشترك انسان ها را تمايل به شاد بودن مي داند.زيگموند فرويد به پيروي از نظريات ارسطو آن را اصل لذت مي داند فرويد مي گويد كه انسان ها مشتاق دستيابي به لذت، دوري از رنج و متمايل به آسايش و دوري از هر نوع ناراحتي فيزيكي، احساسي و مالي هستند.والاترين فضيلت انسان  والاترين فضيلت براي انسان آرامش درون است. ميزان موفقيت خود را براساس ميزان شادي و آرامش دروني و اينكه در مورد خود ودنيايتان چه احساسي داريد بسنجيد. آرامش موقعي حاصل مي شود كه به نداي باطني گوش دهيد و چيزهايي را بگوييد و انجام دهيد كه آنها را كاملا درست بدانيد.يك اصل ساده براي آرامش درون باور اين است كه يك قدرت يا موجود مافوق وجود دارد كه ما را بسيار دوست دارد، مي شناسد، درك مي كند و بهترين چيزها را براي ما مي خواهد. مهم نيست او را چه بناميم. در سايه پذيرش اين قدرت مافوق در جهان و با گوش دادن به نداي درونمان  مي توانيم به او پناه ببريم، او خير ما را مي خواهد و ما را در جهت گفتار و كردار درست هدايت مي كند و به ما آرا مش مي دهد.تمرين تنهايييكي از مؤثر ترين تمرينات معنوي، خلوت نشيني و مراقبه است. پاسكال مي نويسد: ((تقريبا تمام مشكلات انسان نشات گرفته از اين واقعيت

است كه او نمي تواند براي مدتي در يك اتاق با خودش خلوت كند.))اگرواقعا به دنبال پاسخي براي يك پرسش، راه حلي براي گرفتاري يا مشكلي باشيد به خلوت پناه ببريد گوشه ساكت و آرامي را انتخاب و به مدت 60 دقيقه آرام بگيريد.درطي اين مدت ذهن شما شفاف مي شود و پس از حدود 30 دقيقه مراقبه احساس شادي مي كنيد.شما با جهان احساس يگانگي مي كنيد وسپس در لحظه اي خاص ايده ها و افكار به ذهنتان راه مي يابد.قانون طلايي ((با ديگران همان گونه رفتار كن كه ميل داري با تو رفتار كنند.)) حقايق بزرگ ساده اند.اين قانوني است طلايي كه مي توان آن را به تمامي رفتار و عاداتمان بسط داد.اصل جهاني ((چنان زندگي كن كه گويي هر عمل تو به يك قانون جهاني تبديل مي شود))اين اصلي مشترك در آيين هاي مذهبي جهان است كه توسط ايمانوئل كانت به بهترين وجه بيان شده و او آن را اصل جهاني ناميده است.ايده عجيبي است! تصور كنيد كه هر كس چنان زندگي و رفتار كند كه گويي همه افراد دقيقا به همان روش عمل خواهند كرد. مجسم كنيد رفتارهمه با مردم مانند رفتار شما با آنها باشد. چهار سؤال بزرگ اين سؤالات به شما كمك مي كندتا اصل جهاني را در زندگي خود بكار بگيريد.1-    اگر همه درست مثل من عمل مي كردن، دنيا به چه صورت بود؟2-    اگر همه درست مانند من بودند، كشور من چگونه جايي بود؟3-     اگر همه درست مانند من بودند، سازمان من به چه صورتي در مي آمد؟4-    اگر همه اعضاي خانواده من همه درست مانند من

بودند، خانواده ام چگونه بود؟طريق شكوفايي معنوي در هر شرايطي به دنبال خوبي ها باشيد. از هر مشكل يا شكستي چيزهايي را كه برايتان سودمنداست بدست آوريد. ايمان كامل داشته باشيد وبدانيد براي هر اتفاقي كه برايتان رخ بدهد دليل محكمي وجود دارد. درس گرفتن از آنچه اكنون براي ما اتفاق مي افتد به ما كمك مي كند تا در آينده موفق تر و راضي تر باشيد.نورمن وينسنت پيل مي گويد: ((وقتي خداوند مي خواهد هديه اي به ما بدهد، آن را دريك مشكل مي پيچد هر چه بزرگتر باشد مشكل بزرگتر است.))در هر مشكلي به دنبال درسي پرارزش باشيد، با ايمان كامل به اينكه نيرويي مراقب شماست و هر قدم شما را هدايت مي كند. هنگامي كه با اين طرز تفكر به مسائل نگاه كنيد از اتفاقات خوبي كه برايتان مي افتد شگفت زده خواهيد شد.هفت درس براي زندگي در قرن بيست و يكم1-    زندگي شما هنگامي بهتر مي شويد كه شما بهتر شويد.2-    مهم نيست از كجا آمده ايد. نكته اساسي اين است كه به كجا خواهيد رفت؟3-    هر كاري كه ارزش خوب انجام شدن را داشته باشد، در ابتدا ارزش بد انجام شدن را دارد.4-    ميزان آزادي شما بستگي به تعداد انتخاب هايتان دارد.5-    درون هر مسئله يا مشكلي كه تجربه مي كنيد هسته سود يا منفعتي وجود دارد كه از آن مشكل يا مسئله بزرگ تر است.6-    براي هر هدفي كه معين كنيد مي توانيد هر چه را كه لازم است بياموزيد.7-    تنها محدوديت هاي ايجاد شده در مورد آنچه مي توانيد باشيد يا انجام دهيد آن هايي است كه با

ذهنتان براي خود خلق مي كنيد.

مديريت اردو

جاويد شورچي خلاصه كتاب: جذبه ي هستي عالم ،عالم هستي را پيوسته به شدن و رفتن واداشته است.عالمي كه همواره در حركت است ،مركب راهوار انسان راهي مسافر است و اين مسافر افلاكي خاك نشين ، هر لحظه از صورتي به صورت ديگر و از نشئه اي به نشئه تازه تر در سير و سفر است ..سفر را چنانچه به معناي رفتن و مقابل واژه حضر ( به معناي ماندن ) بياوريم اين واژه حركت را نيز به همراه خواهد داشت ، و حركت  اساس زندگاني بشري است و آيا بدون حركت آدمي چيزي فراتر از جمادات خواهد بود ؟ همانگونه كه آب با رفتن و جاري شدن است كه رود شده و به وصال دريا نائل مي آيد و اگر بماند عاقبتي جز مرداب شدن نخواهد داشت آدمي نيز اگر نرود ، هرگز نخواهد رسيد

شناسنامه كتابگردآوري  و تأليف                                               جاويد شورچيهدايت و اشراف                                                  يعقوب سليمانينظارت                                                                 حامد واعظ زادههماهنگي ومشاوره                                                ابوذر علي پورويرايش ادبي                                                       فريده ارونقيناشر                                                                    سازمان اردويي راهيان نور ،گردشگري بسيجچاپ                                                                 مركز چاپ و نشر سپاه پاسداران انقلاب اسلاميشمارگان                                                            5000 جلدنوبت چاپ                                                          اولتاريخ انتشار                                                        تابستان 1389 سفر جذبه ي هستي عالم ،عالم هستي را پيوسته به شدن و رفتن واداشته است.عالمي كه همواره در حركت است ،مركب راهوار انسان راهي مسافر است و اين مسافر افلاكي خاك نشين ، هر لحظه از صورتي به صورت ديگر و از نشئه اي به نشئه تازه تر در سير و سفر است ..سفر را چنانچه به معناي رفتن و مقابل واژه حضر ( به معناي ماندن ) بياوريم اين واژه حركت را

نيز به همراه خواهد داشت ، و حركت  اساس زندگاني بشري است و آيا بدون حركت آدمي چيزي فراتر از جمادات خواهد بود ؟ همانگونه كه آب با رفتن و جاري شدن است كه رود شده و به وصال دريا نائل مي آيد و اگر بماند عاقبتي جز مرداب شدن نخواهد داشت آدمي نيز اگر نرود ، هرگز نخواهد رسيد .اقبال لاهوري در اين باب بيتي سروده : ساحل افتاده گفت : « گرچه بسي زيستم                هيچ نه معلوم شد جمله كه من كيستم»موج ز خود رفته اي تيز خراميد و گفت               « هستم اگر مي روم ، گر نروم نيستم»در قرآن اين صحيفه وحياني و اين هديه رباني دلايلي چند در لزوم و اهميت سفر و انواع آن ذكر گرديده ، كه در اين مجال به بيان شمه اي از آن مي پردازيم : سفر  به منظور شناخت حق و درك حقيقت براي اهل بصيرت و يقين مشاهده خردمندانه جهان آفرينش درس معرفت و خداشناسي است . براي صاحبان انديشه ، سفر فرصتي است مناسب كه نداي توحيد و زمزمه هاي ذكر توحيدي كه بر  زبان حال ذرات عالم جاري است ، به گوش جان نيوش كند ، و آيا صاحب خردي را مي توان سراغ داشت كه باديدن جلوه هاي صنع پروردگار مدهوش باده دانايي و هشياري نگردد .قرآن كريم انسان را به توجه در نشانه هاي وجود خداوند متعال ، چه در عالم اكبر و چه در عالم اصغر ( وجود  خود انسان ) دعوت كرده و مي فرمايد : سنريهم آياتنا في الآفاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق

اولم يكفر بربك انه علي كل شيء شهيد ( فصلت 53)بزودي نشانه هاي خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مي دهيم تا براي آنان آشكار گردد كه او حق است آيا كافي نيست كه پروردگارت بر همه چيز شاهد و گواه است !؟سفر به منظور شناخت چگونگي  آغاز آفرينش : چرخه زندگي موجو دات كه با آفرينش پديدار مي شود ، بازندگي جريان مي يابد و با مرگ به صورتي ديگر جلوه مي كند، نه تنها چگونگي آغاز خلقت را هويدا مي سازد ، بلكه براي اهل خرد ، نشانه هايي  از رستاخيز را با خود به  همراه دارد ، سفر عالمانه كليد مخازن معرفت است و راز آغاز خلقت را آشكار مي سازد . خداوند متعال در قرآن كريم سير در زمين را براي مشاهده چگونگي  خلقت مورد توجه قرار داده است . قل سيروا في الارض فانظروا كيف بدأ الخلق ثم الله ينشئ النشأه الآخره ان الله علي كل شيء قدير ( العنكبوت 20)بگو : در زمين بگرديد و بنگريد خداوند چگونه  آفرينش را آغاز كرده است؟سپس خداوند (به همين گونه ) جهان آخرت را ايجاد مي كند يقينا خدا بر همه چيز تواناست!سفر وسيله ي توسعه شناخت و تقويت توحيد : در هر سفر خطرات و مخاطراتي پديد مي آيد كه انسان از مواجهه با آن ها بيمناك و از مقابله با آنها عاجز است ، آن هنگام كه انسان به ناتواني خويش آگاه شود ، به قادري متعال دل خواهد بست ، و آنگاه كه پي به كوچكي خود برد ، دربرابر عظمت خداوند سبحان

سر به سجده خواهد ساييد . سفارش به سفر به منظوردرك سرانجام پيشينيان :سفر ، درسهاي بسيار دارد و آموزه هاي بيشمار ، چه بسيارند آيينه هاي عبرت كه در طول سفر مقابل چشمان انسان حقيقت بين ، نمايان مي شوند و او را نهيب مي زنند : كه اي انسان !گذشتگان آمدند مدتي كوتاه ماندن و گذاشتند و گذشتند ، تو نيز فرصتي كوتاه پيش رو خواهي داشت اين دم را غنيمت دان . قرآن عاقبت انديشان را به سير در زمين فرا ميخواند تا ببينند و عبرت گيرند : قل سيروا في الارض فانظروا كيف كان عاقبت الذين من قبل كان أكثرهم مشركين (روم42)بگو : درزمين سير كنيد و بنگريد عاقبت كساني كه قبل از شما بودند چگونه بود ؟ بيشتر آنها مشرك بودند .سفر به منظور درك سرانجام تكذيب كنندگان :در طول تاريخ چه بسيار امت هايي بودند كه چون روزگاري قدرت يافتند و به خيال خام خويش حكومتهايي توانمند ساختند ، درسرزمين هاي سرتاسر جهان تاختند و به طغيان پرداختند اين مردمان كوته نظر چند صباحي در تاريكي و كفر و غفلت سر كردند و ثمري جز هلاكت و نيستي برنداشتند . قرآن مبين كتاب تاريخ را به روي بشر گشوده است و آدمي را به سير در زمين و پند آموزي از عاقبت ناگوار تكذيب كنندگان فرا مي خواند.قل سيروا في الارض ثم انظروا كيف كان عاقبت المكذبين (انعام11)بگو :  روي زمين گردش كنيد !سپس بنگريد سرانجام تكذيب كنندگان آيات الهي چه شد ؟سفر اسباب كسب روزي : اگرچه سفر كلاس درس عبرت بينان عاقبت انديش است و فوايد معنوي

و ثمرات اخروي بسياري دارد، ليكن همين سفر مي تواند وسيله معاش و اسباب كسب روزي حلال مسافر را نيز همراه آورد و علاوه  بر ذخيره آخرت تامين كننده حوائج دنيوي او نيز باشد . سفر موجب رحمت و غفران الهي : سفرهايي كه به قصد رضايت حق تعالي صورت مي پذيرند و هدفي جز حفظ دين و دفاع از مكتب توحيدي ندارند موجب بارش باران رحمت و نزول بركات مغفرتند. ان الذين آمنوا والذين هاجروا و جاهدوا في سبيل الله اولئك يرجون رحمه الله والله غفور الرحيم.كساني كه ايمان آورده و كساني كه هجرت كرده و درراه خدا جهاد نموده اند، آنها اميد به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده مهربان است.سفر پيوند دهنده قلوب مومنان :سفر مومنان را به هم نزديك مي كند ودلهاي آنان را نسبت به هم مهربان مي سازد و اين خاصيت سفر است ، سفري كه درآن همسفران يك مقصد و يك مقصوددارند ، و براي رسيدن به يك هدف مشترك ، توأمان تلاش مي كنند همراهان را از خود مي دانند و با جان و دل به ايشان ياري مي رسانند.انواع سفر سفر پنج قسم است سفر اول : در طلب علم است ، واين سفر فريضه بود ، چون تعلم علم فريضه و سنت بود سفر د وم: براي عبادت است چون حج و زيارت گور انبياء و صحابه و تابعين ، بلكه زيارت علما و بزرگان دين كه نظردر روي ايشان عبادت بود .سفر سوم : گريختن بود از چيزي كه مشوش دين باشد ، چون جاه و مال و ولايت و شغل دنيا سفر چهارم

: تجارت بود در طلب دنيا . اين سفر مباح است و اگر نيت آن باشد تا خود را و عيال خود را از روي خلق بي نياز دارد ، اين سفر طاعت باشد .سفر پنجم : سفر تماشا و تفريح باشد چون اندكي باشد و گاه گاه ، اما اگر كسي در شهرها گرديدن عادت گيرد و وي را هيچ غرضي نباشد مگر آنكه شهرهاي نو .گروهي گفته اندك «كه اين رنجانيدن خود باشد »اردو تعريف لغوي اردو : فرهنگ لغت علامه دهخدا ، اردو را كلمه اي معرفي كند كه ريشه اي تركي _ مغولي دارد ، علامه براي اردو معاني متعددي ذكر نموده است كه از آن ميان به موارد زير اشاره مي شود :- جماعتي بسيار .- جا به جايي لشكر و سپاه . - لشكر پادشاهي .- زباني در پاكستان و قسمتي از هندوستان .- زباني جهت گفتگو در بين لشكريان سلطان محمود . -  محلي كه ورزشكاران يا پيش آهنگان براي تمرين يا تفريح در آنجا گرد مي آيند .تعريف اصطلاحي اردو :امروزه نظام هاي تعليم و تربيت پيشرو ادو را نه تنها بخشي از زندگي بلكه ان را عين زندگي ميدانند اين نظام هاي مدرن براي يادگيري و ياددهي حد و مرزي نميشناسند كلاس هاي بي ديوار را تبليغ مي كنند و مدارس بي انحصار را ترويج ميدهند در واقع امروزه در نظام هاي اموزشي و پرورشي  پيشرفته :1-اردو اموزشي است براي زندگي اجتماعي2-و مكملي است براي فعاليت هاي اموزشي و پرورشيگروهي اردو را چنين تعريف ميكنند به حركتي دسته جمعي گفته ميشود كه با هدف مشخص افراد

گروهي به مكاني معين راهنمايي مي شوند در ان فضاي مفرح با استفاده از كلاس هاي غير رسمي و بحث هاي اصولي روح تازه اي ته ان جمع بخشيده مي شود و انها را ترغيب به تكاپو در جهت كسب معارف و تثبيت شخصيت خويش مي كنند انان مي توانند در زمان فعاليت نشاط شادابي و طراوت را در زندگي توأم با فعاليت در يابند و در ساعات استراحت خويش در خود فرو روند و بهاعماق اگاهاي ها چشم بدوزند و بهنر وجود خويش را در يابند با اينكه تعاريف متعددي از اردو موجود است اما همگي در نكات اساسي ان يكسانند كه در زير به برخي از انها اشاره مي كنيم :1-اردو گروهي است 2-اردو فعاليتي تربيتي است 3-اردو فعاليتي سازمان يافته و منسجم است 4-برنامه هاي اردو روح تعاون و حس مشاركت جويي را در افراد بالا مي برد5-اردو برنامه هايي مشخص و معين دارد 6-محيط اردو بايد مفرح ، جذاب و توأم با صميميت باشد 7-برنامه هاي اردو بايد با شرايط سني و رشدي متّربيان آن سازگار باشد اهداف اردو :اعتقادي    تدبر د ر آيات الهي و اسرار آفرينش تقويت مباني ديني ، اعتقادي و اخلاقي آشنايي با فرايض ديني و التزام عملي به انجام آن ترويج ادب واخلاق اسلامي ، شجاعت و رادمردي ، حقيقت طلبياجتماعي    آشنايي با زندگي گروهي و ارتقاء مهارتهاي اجتماعي گسترش فرهنگ نوع دوستي ، ظالم ستيزي و دفاع از مظلوم ترويج آداب معاشرت ، قانون مداري ، خويشتن داري ، خوشرويي تقويت حس اعتمادبه نفس و روحيه مشاركت جويي و مسئوليت پذيري تربيتي    تقويت قوه ابتكار

، خلاقيت و نوآوري پرورش قواي جسمي و حفظ سلامت و شادابي ارضاي نيازهاي عاطفي و رواني متناسب با ويژگيهاي سني  و رشدي افرادحمايتي    معرفي ميراث فرهنگي صنايع دستي و ... آشنايي با جاذبه هاي طبيعي ، فرهنگي ، هنري ، تاريخي و اجتماعي ارتقاء كيفيت و افزايش بهره وري صنعت گردشگري مليانواع اردو :به طور كلي اردو ها را از نظر مدت زمان ، موقعيت جغرافيايي ، سطوح برگزار كننده ، موضوع محتوا مي توان تقسيم بندي نمود كه هر يك از اين اقسام داراي بخش هايي است .مدت زمان : 1- اردو يكروزه بدون بيتوته 2- اردوهاي دو روزه يا چند روزه به بيتوتهموقعيت جغرافيايي : -    اردوهاي درون شهري-    اردوهاي برون شهري-    اردوهاي درون استاني-    اردوهاي برون مرزيسطوح برگزار كننده - اردوهاي آموزشگاهي ، مدرسه اي ، پايگاهي - اردوهاي حوزه اي- اردوهاي استاني- اردوهاي كشوري موضوع و محتوا-    اردوهاي علمي ، پژوهشي و آموزشي-    اردوهاي تلاش و سازندگي -    اردوهاي بهداشتي -    اردوهاي ورزشي-    اردوهاي گردشگري-    اردوهاي سياحتي ، زيارتي شرايط و لوازم مديريتشرايط ولوازم مديريت    دانش دانش مديريت عمومي با اتكا به آن ، مدير با اصول ، اقسام و روشهاي برنامه ريزي ، سازماندهي ، هدايت و رهبري ، نظارت و كنترل و ايجاد هماهنگي ميان اجزاء مختلف سازمان ، آشنايي ضروري را بدست مي آورد دانش مديريت خاص آشنايي به مسا ئل خاص نوع و رشته اي از مديريت كه مدير بدان مي پردازد ، نيز ضروري است ساير دانش هاشناخت پاره اي از مسائلي كه مدير را در بازيابي اصول و قوانين حاكم بر انسان و جامعه

مدد مي كند ، ضرورت دارد مانند جامعه شناسي، حقوق مهارت به معني زبر دستي و چالاكي در كار است كه در اثر تكرار و تمرين حاصل مي شود لذا در گزينش مديران موفق علاوه بر عامل دانش سابقه كارهم حائز اهميت استاخلاق منظور از اخلاق منش ، رو حيه و شخصيت هاي اخلاقي ويژه اي است كه مديران و فرماندهان بايد آن را احراز كنندويژگيهاي مديران ويژگيهاي شخصيتي مديران    اصالت و سلامت خانواده ها تقوا ( و نه طبقه و گروه اجتماعي )ويژگيهاي رفتاري    خدامحوري     اخلاق مداري تقوا گرايي     خادميت امانتداري    تواضع و فروتني عدالت محورياصالت و سلامت خانواده : امام علي در دستورالعمل سياسي به مديران ارشد خود رهنمود مي دهد كه مديران كشور اسلامي را از خانواده هاي پاك و با اصالت و نيكوكار انتخاب كند زيرا آنها داراي شخصيت حساب شده  و دلاور و سلحشور و بخشنده و بلند نظرندتقوا : امام علي به مالك اشتر رهنمود مي دهد با يك  طبقه ممتاز اجتماعي روابط نداشته باشد بلكه از آنها در برابر محرومان و ديگر طبقات ضعيف جامعه چشم بپوشد .خدامحوري : به دنيا پرستي روي نياوريد گرچه به سراغ شما آيد و بر آنچه از دنيا از دست مي دهيد اندوهناك مباشيد.امانتداري: كسي كه امانت الهي را خوار شمرد و دست به خيانت آلوده كند و خود و دين خود را پاك نسازد ، درهاي خواري را در دنيا به روي خود گشوده و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود، و همانا بزرگترين خيانت ، خيانت به ملت و رسواترين دغل كاري ، دغل بازي با امامان

است، عدالت محوري : در نگاههايت وخيره شدن با مردم به تساوي رفتار كن تا بزرگان در ستمكاري تو طمع نكنند ، و ناتوان ها در عدالت تو مأيوس نگردند.ويژگيهاي عمومي مديريت اردو: مدير اردو كسي است كه بطور عمومي شايستگي زير را داشته باشد.1-    توانايي تشخيص و شناسايي اصول و مفاهيم اردو2-    توانايي تشخيص و شناسايي اصول و مفاهيم مديريت اردو3-    توانايي تشخيص اصول و مفاهيم برنامه ريزي در اردو4-    سازماندهي و ايجاد ساختار اردو5-    توانايي برگزار ي هماهنگي در اردو6-    توانايي اعمال و رهبري و جلب همكاري افراد براي انجام فعاليتهاي اردو7-    هدايت و اداره كردن منظم اردو8-    توانايي كنترل و نظارت اردو9-    آشنايي و توانايي برقراري بهداشت رواني در طول برگزاري اردو مشخصات اختصاصي مدير اردو با تقوا و پرهيزگار                                 امين و مردم دار انتقاد پذير                                  صبور و شكيبا با گذشت و مهربان                              داراي انضباط اجتماعي برخودار از حسن سابقه و تجربه كافي                                               بلند همت شجاع و دلير                                داراي انگيزه كافي صادق و راست كردار                                  داراي سعه صدر صالح و متعهد                              كوشا در انجام وظايف قاطع و صريح الهجه در بيان حق                            مسئوليت پذير و پاسخگو مقاوم و پايدار                             برخودار از جاذبه و دافعهويژگيهاي مهم مديران در اردورفتار پدرانه    رسول گرامي اسلام (ص) فرمود:من و علي دو پدر اين امت هستيم.محبت ورزي    خداوند متعال در قرآن كريم فرمودند به سبب رحمت خداست كه تو به آنها اينچنين خوشخو و مهربان هستي اگر تندخو و سخت دل بودي از گرد تو پراكنده مي شدند ، پس بر آنها ببخشا و برايشان آمرزش بخواه

.تغافل و چشم پوشي    امام صادق مي فرمايد: صلاح زندگي و معاشرت با ديگران بر اساس پيمانه است كه دو سوم آن زيركي و آگاهي است و يك سوم آن تغافل( و تظاهر به ناداني ) است.عفو و گذشت رسول گرامي اسلام فرمود:تا آنجا كه مي توانيد مجازاتها را از مسلمانان بازدار يد زيرا اگر زمامداري در بخشش خطا كند بهتر از آنست كه در مجازات خطا كند.صراحت و قاطعيت امام علي به زيادبن ابيه مي نويسد: من صادقانه به خدا سوگند مي خورم اگر به من خبر رسد كه تو در بيت المال مسلمانان خيانت ورزيده اي خواه چيز كوچك باشد خواه بزرگ آنچنان بر تو سخت خواهم گرفت كه به فقر گرفتار شوي.انضباط اقتصادي اي گروه بازر گانان نخست احكام را بياموزيد سپس به بازار رويد.انضباط اخلاقي بسياري از مسائل اخلاقي نيز در اجتماع مفهوم پيدا مي كند و نقش اساسي را در تنظيم روابط اجتماعي ايفا مي كند.اردو پيش از تصميم تا پس از اجرا   : هدف كلي از اين بحث آشنايي مختصري با مراحل مختلف اجراي اردو ، كه اين مراحل پيش از تصميم   آغاز مي گردد ، تا پايان اردو ادامه دارد در صورتي كه بازخورد مناسبي از آن دريافت شود راهنماي خوبي براي اردوهاي بعدي است .    اقدامات پيش از اردو :    از لحظه اي كه مقرر مي شود اردويي برگزار شود دو سوال عمده مطرح مي گردد سوالاتي كه پاسخ منطقي  به هر يك از آنها مي تواند دستيابي به اردو را آسان نموده ، مديران را به بالاترين نصاب توفيق و شركت  كنندگان  را به  بيشترين رضايت

و بهره برداري از آن نايل آورد . اما آن دو سوال اساسي چيست؟      الف ) كجا برويم ؟  ( به اين معنا كه هدف خود را انتخابكنيم )  ب ) چرا برويم ؟ (بدانيم به كدام دلايل منطقي ، اين هدف را برگزيده ايم ) سلسله اقدامات پيش از اردو را مي توان به پنج گام اساسي تقسيم كرد :    نياز چيست  ؟فاصله ميان نتايج جاري و نتايج موردنظر تعريف هدف :نقطه اي كه كوشش ها معطوف به آن مي باشد و بيانگر نتايجي است كه انتظار مي رود بدست آيد.روشهاي اولويت بندي اهداف :روش نظر خواهي ساده : نظر خواهي از جامعه مورد نظر و گروه مخاطب نظر كساني كه قرار است به اردو بروند راجع به نوع ، مكان و زمان و برنامه هاي اردو جويا شويد . روش نظر خواهي كامل : نظر خواهي از اقشار مختلف مرتبط با موضوع و كل جامعهروش طبقه بندي بر اساس الويت ها : طبقه بندي و الويت بخشي به اهداف بر حسب اهميت و ضرورت آنها براي فرد ، گروه ، سازمان و يا جامعه مورد نظر . روش جامعه : در اين روش اهداف كلي از لحاظ سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي تعيين شده هر كدام به گروه ها و دسته هاي پايين تر تقسيم و تجزيه مي شوند ، سپس اهداف ويژه بررسي و تحليل مي شوند . تصميم گيري:برگزيدن بهترين و مناسبترين راه براي رسيدن به هدف است.نكات قابل توجه در امر تصميم گيري : -    در فرآيند تصميم گيري ، زمان و روابط انساني نقش هاي مهمي ايفا

مي كنند .-    تصميم گيري مبتني و متكي بر تجربيات گذشته و دانايي هاي موجود است . -    تجربه هاي مدير ، در تعيين گذينه هاي مطلوب و يا ممكن ، نقش ايفا مي كنند .-    تصميم گيري فرآيندي است كه مديران در ارتباط با ساير تصميم گيرندگان مسير را شناسايي مي كنند .-    تصميم گيري با مسائل سر و كار دارد ، بنابراين مديران بايد به عواملي توجه كنند ، كه آنها را با مسائل و فرصت هاي پيش رو آشنا مي سازند .فرآيند تصميم گيري عقلايي :   برنامه ريزي:براي دست يافتن به هدف مورد نظر بايد قبل از تلاش فيزيكي يا اقدام به انجام كار يا تلاش ذهني برنامه ريزي كافي صورت گيرد.هدف هاي برنامه ريزي : افزايش احتمال رسيدن به هدف از طريق تنظيم فعاليت ها افزايش جنبه اقتصادي انجام امور (مقرون به صرفه بودن عمليات )تمركز روي اهداف و پرهيز از تغيير مسير و يا انحراف از آن تهيه ابزاري براي كنترل مسير و فرآينداگر وظايف مديريت را سطوح مختلف يك هرم در نظر بگيريم ، برنامه ريزي در رأس آن قرار مي گيرد اگر چه وظايف مديريت را بطور جداگانه بررسي مي كنيم ، ولي اين وظايف به مرتبط بوده و در اين  ميان برنامه ريزي از اهميت و الويت ويژه اي برخوردار است . سازماندهي : طي آن با تقسيم كار ميان افراد و گروههاي كاري و ايجاد هماهنگي ميان آنها براي كسب اهداف تلاش مي شود.به بيان ديگر ، سازماندهي فرآيندي سه مرحله اي است مركب از : الف ) طراحي كارها و فعاليت ها .ب ) دسته

بندي فعاليت ها به پست هاي سازماني .ج ) برقراري رابطه ميان پست ها به منظور كسب هدف مشترك .اقدامات حين اردو مديران اردو حين اردو چه اقداماتي بايد انجام دهند ؟ از چه قابليت هايي مي بايست برخوردار باشند ؟ چه شيوه هايي را بايد برگزينند تا بهترين نتيجه را از اقدامات خود دريافت كنند ؟ مديران در هنگام اردو بايد بطور همزمان چهار قابليت ويژه داشته باشند : تعاريف :فرماندهي : داشتن قدرت نفوذ در ديگران و توان دستور دادنرهبري : استفاده از قدرت نفوذ براي رسيدن به هدف اداره كردن : مدير از تمامي مادي و انساني به بهترين شكل بهره مي گيرد و مجموعه برنامه ها را چنان با دقت و نظم و از روي اصول و ضوابط خاص اداره مي كند كه حداكثر اثربخشي و بالا ترين كارايي را داشته باشد كنترل و تظارت : تحت نظر داشتن كليه كنش ها و واكنش ها ي اردو و نظارت بر جريان آنهاسلسله اقدامات پس از اردوپس از اجراي هر برنامه دو فعاليت مهم و اساسي صورت مي پذيرد :نخست : ارزشيابي پاياني از برنامه اجرا شده و بررسي ميزان تحقق اهداف كلي و ويژه ي تعيين شده ، به منظور بهره برداري در ساير برنامه ها دوم : ارائه گزارش نهايي از كميت و كيفيت برنامه هاي اجرا شده به منظور تنوير افكار مديران تعاريف سلسله اقدامات پس از اردو :ارزشيابي : يك فرايند نظام دار براي جمع آوري و تفسير اطلاعات گفته مي شود به اين منظور تعيين مي شود كه آيا هدف مورد نظر تحقق يافته است دا نه

؟ گزارش نويسي : نوشته اي است كه د رآن نويسنده آگاهي هاي لازم را از فعاليت ها و بررسي خود د رمورد موضوعات گوناگون به اطلاع فرد يا گروهي مي رساند انواع گزارش : 1-    شخصي و غير رسمي 2-    اداري و رسمي : توسط يك يا چند نفر به حسب اهميت و گستردگي موضوع تهيه مي گردد و همه خود را مسئول حسن تنظيم آن مي دانند . گزارش اداري و رسمي نوعي وظيفه جدي و گاه مهم و دشوار است كه فرد يا افرادي در سازمان مأمور تهيه آن مي شوند و از طريق جريان گزارش مي توان از فعاليت و نتايج كار سازمان يا نقايص موجود اطلاع پيدا كرد.اركان گزارش :1-    موضوع گزارش2-    گيرنده گزارش3-    هدف از تهيه گزارشبازخوردگيري : به معني پرسش از ديگران در مورد چگونگي روند اردو اين در تهيه گزارش نويسي موثر استحفظ انسجام : در پايان اردو به تمامي شركت كنندگان در اردو هدايايي به رسم ياد بود تقديم نماييد در غير اين صورت از همه ي آنها به خاطر همكاري و مشاركتشان در برگزاري اردو تشكر و قدرداني كنيد . نتيجه گيري : هيچ اردويي به خوبي برگزار نمي شود مگر اينكه يك مدير با تمام مولفه هاي مديريتي در پس آن وجود داشته باشد

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109