طنز مديريتي

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: طنز مديريتي/ www.modiryar.com

ناشر :www.modiryar.com

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1391.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه , رايانه

موضوع:مديريت - طنز

پريدن غواص

... scoffing

مطمئن شويد كه شنونده منظور شما رو به درستي درك كرده است

عنوان

پريدن غواص

نويسنده

آيت النبي، ئاسو

متن كامل لطيفه از يكي ميپرسن ميدوني چرا غواص ها از پشت ميپرن توي آب؟

ميگه آخه اگه از جلو بپرن كه ميوفتن توي قايق!!! شرح برداشت هاي مختلف و طرز فكرهاي مختلفي راجع به مسائل وجود دارد.

مطمئن شويد كه شنونده منظور شما رو به درستي درك كرده است.

 

*منبع: راهكار مديريت

پرسش 45 دلاري

11 اسفند 1387 ، 09:05 پرسش 45 دلاري ... scoffing

حكايت طنز؛ يك برنامه نويس و يك مهندس

سعيد آزاد

يك برنامه نويس و يك مهندس در يك مسافرت طولاني هوائي كنار يكديگر در هواپيما نشسته بودند.

برنامه نويس رو به مهندس كرد و گفت: «مايلي با همديگر بازي كنيم؟»

مهندس كه مي خواست استراحت كند محترمانه عذر خواست و رويش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روي خودش كشيد.

برنامه نويس دوباره گفت: «بازي سرگرم كننده اي است. من از شما يك سوال مي پرسم و اگر شما جوابش را نمي دانستيد 5 دلار به من بدهيد. بعد شما از من يك سوال مي كنيد و اگر من جوابش را نمي دانستم من 5 دلار به شما مي دهم.»

مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهايش را روي هم گذاشت تا خوابش ببرد. اين بار، برنامه نويس پيشنهاد ديگري داد.

گفت: «خوب، اگر شما سوال مرا جواب نداديد 5 دلار بدهيد ولي اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما مي دهم. اين پيشنهاد چرت مهندس را پاره كرد و رضايت داد كه با برنامه نويس بازي كند.»

برنامه نويس نخستين سوال را مطرح كرد: «فاصله زمين تا ماه چقدر است؟»

مهندس بدون اينكه كلمه اي بر زبان آورد دست در جيبش كرد و 5 دلار به

برنامه نويس داد. حالا نوبت خودش بود.

مهندس گفت: «آن چيست كه وقتي از تپه بالا مي رود 3 پا دارد و وقتي پائين مي آيد 4 پا؟»

برنامه نويس نگاه تعجب آميزي كرد و سپس به سراغ كامپيوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طريق مودم بيسيم كامپيوترش به اينترنت وصل شد و اطلاعات موجود در كتابخانه كنگره آمريكا را هم جستجو كرد. باز هم چيز بدرد بخوري پيدا نكرد. سپس براي تمام همكارانش پست الكترونيك فرستاد و سوال را با آنها در ميان گذاشت و با يكي دو نفر هم گپ (chat) زد ولي آنها هم نتوانستند كمكي كنند.

بالاخره بعد از 3 ساعت، مهندس را از خواب بيدار كرد و ٥٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رويش را برگرداند تا دوباره بخوابد.

برنامه نويس بعد از كمي مكث، او را تكان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟»

مهندس دوباره بدون اينكه كلمه اي بر زبان آورد دست در جيبش كرد و 5 دلار به برنامه نويس داد و رويش را برگرداند و خوابيد.

*منبع: راهكار مديريت

زندگي پس از مرگ

... scoffing حكايت طنز مديريتي

عنوان

زندگي پس از مرگ

متن كامل لطيفه

رئيس: شما به زندگي پس از مرگ اعتقاد داريد؟

كارمند: بله!

رئيس: خوب است. چون وقتي صبح امروز براي شركت در مراسم تشييع جنازه پدربزرگتان اداره را ترك كرديد، او به اينجا آمد و گفت كه مي خواهد شما را ببيند.

كليدواژه

ترك محل كار ؛ حضور در محل كار ؛ ساعات كاري ؛ مرخصي ؛ حضور و غياب ؛ صداقت در سازمان

منبع

http://pishgo.wordpress.com

 

*راهكار مديريت

اشتباه موردي

... scoffing حكايت طنز مديريتي

عنوان

اشتباه موردي

متن كامل لطيفه كارمندي به دفتر رئيس خود مي رود و مي گويد: «معني اين چيست؟ شما 200 دلار كمتر از چيزي كه توافق كرده بوديم به من پرداخت كرديد.»

رئيس پاسخ مي دهد: «خودم مي دانم، اما ماه گذشته كه 200 دلار بيشتر به تو پرداخت كردم هيچ شكايتي نكردي.»

كارمند با حاضر جوابي پاسخ مي دهد: «درسته، من اشتباه هاي موردي را مي توانم بپذيرم اما وقتي به صورت عادت شود وظيفه خود مي دانم به شما گزارش كنم.» كليدواژه

حقوق و دستمزد ؛ زياده خواهي ؛ صداقت ؛ منافع فردي ؛ منافع سازماني  

*منبع : راهكار مديريت

سرعت يعني اين

... scoffing حكايت طنز مديريتي

عنوان

سرعت يعني اين!

متن كامل لطيفه

سه تا پسر درباره پدرهايشان لاف مي زدند:

اولي گفت: «پدر من سريعترين دونده است. اون مي تونه يك تير رو با تيركمون پرتاب كنه و بعد از شروع به دويدن، از تير جلو بزنه.»

دومي گفت: «تو به اين ميگي سرعت؟ پدر من شكارچيه. اون شليك ميكنه و زودتر از گلوله به شكار ميرسه.»

سومي سرشو تكون داد و گفت: «شما دو تا هيچي راجع به سريع بودن نمي دونيد. پدر من كارمند دولتي است. اون كارشو ساعت 4:30 تعطيل ميكنه و 3:45 تو خونه است!»

كليدواژه

بهره وري ؛ وجدان كاري ؛ كار مفيد ؛ ساعت كار مفيد ؛ كارمند دولتي ؛ حضور و غياب ؛ ساعت ورود و خروج

منبع

راهكار مديريت

آزموني براي تشخيص شايستگي شما در مورد مديريت

... scoffing حكايت طنز

كوئيز زير از چهار سؤال تشكيل شده كه به شما خواهد گفت آيا براي اين كه يك مدير حرفه اي باشيد، شايستگي لازم را داريد يا نه؟ سؤال ها مشكل نيستند. در مورد هر سؤال اول سعي كنيد خودتان پاسخ بدهيد و بعد پاسخ را بخوانيد تا ببينيد درست جواب داده ايد يا خير.

1-از شما خواسته شده يك زرافه را در يخچال قرار دهيد. چطور اين كار را انجام مي دهيد؟

پاسخ: درب يخچال را باز مي كنيم. زرافه را داخل يخچال مي گذاريم و سپس درب آن را مي بنديم. هدف از اين سؤال اين است كه مشخص شود آيا شما از آن دسته افرادي هستيد كه تمايل دارند مسائل ساده را خيلي پيچيده ببينند يا خير!

2-حال از شما خواسته شده يك فيل را در يخچال قرار دهيد. چه مي كنيد؟

پاسخ: آيا پاسخ شما اين است كه

درب يخچال را باز مي كنيم و فيل را در يخچال مي گذاريم و درب آن را مي بنديم؟ نه! اين درست نيست! پاسخ صحيح اين است كه درب يخچال را باز مي كنيم. زرافه را از يخچال خارج مي كنيم. فيل را در يخچال مي گذاريم و درب آن را مي بنديم. اين سؤال براي اين است كه مشخص شود آيا شما به نتايج كار هاي قبلي خود و تأثير آن برتصميم گيري هاي بعدي تان فكر مي كنيد يا خير.

3-شيرشاه يك كنفرانس براي حيوانات جنگل ترتيب داده است كه به جز يك حيوان، همگي حيوانات در آن حضور دارند. آن يك حيوان غايب كيست؟

پاسخ: يادتان رفته كه فيل الان در يخچال است؟ پس حيوان غايب اين جلسه بايد فيل باشد! هدف از اين سؤال اين است كه حافظه شما در به خاطر سپردن اطلاعات سنجيده شود. اگر تا اين جا به سؤالات پاسخ درست نداده ايد نگران نباشيد، هنوز يك سؤال ديگر مانده است.

4-بايد از يك رودخانه عبور كنيد كه محل سكونت كروكوديل هاست. شما قايق نداريد. چه مي كنيد؟

پاسخ: خيلي ساده است! به داخل رودخانه پريده و با شنا كردن از آن عبور مي كنيد. كروكوديل ها؟ آنها الان در جلسه اي هستند كه شيرشاه ترتيب داده! هدف از اين سؤال اين است كه مشخص شود آيا از اشتباه هاي قبلي خود درس مي گيريد كه دوباره آن ها را تكرار نكنيد يا خير.

*http://moji47.blogfa.com

نگراني هاي من

... scoffing حكايت طنز مديريتي

عنوان

نگراني هاي من

متن كامل لطيفه

جوان تازه فارغ التحصيل رشته حسابداري، يك آگهي استخدام حسابدار ديد و در جلسه مصاحبه حاضر شد. مصاحبه كننده صاحب يك شركت كوچك بود كه خودش آن را اداره مي كرد.

صاحب شركت

گفت: «من به يك نفر داراي مدرك حسابداري نيازمندم. اما در اصل دنبال كسي هستم كه عهده دار نگراني هاي من باشد.»

جوان تازه فارغ التحصيل گفت: «ببخشيد منظور شما چيست؟»

صاحب شركت گفت: «من نگران خيلي از چيزها هستم اما نمي خواهم درباره پول نگراني داشته باشم. كار شما اين است تمام نگراني هاي مالي را از دوش من برداري.»

جوان گفت: «متوجه ام... و حقوق من چقدر است؟»

صاحب شركت گفت: «با 000 ، 000 ، 10 تومان در ماه شروع مي كنيم.»

جوان با تعجب گفت: «000 ، 000 ، 10 تومان. چگونه اين شركت كوچك از عهده چنين حقوقي برمي آيد.»

صاحب شركت گفت: «اين اولين نگراني شماست.»

كليدواژه

توان مالي ؛ درآمدزايي ؛ اقتصاد شركت هاي كوچك ؛ نقدينگي ؛ وظيفه حسابداري ؛ نقش حسابدار

*راهكار مديريت

رئيس هفته ي گذشته مرد

... scoffing

حكايت طنز مديريتي

  عنوان

رئيس هفته گذشته مرد.

متن كامل لطيفه ظالمانه و از روي سنگدلي است اما گاهي اوقات واقعيت دارد...

بياد آنهايي كه رئيشان را دوست دارند.

مردي به رئيسش تلفن مي زند اما همسر رئيس گوشي را بر مي دارد.

همسر رئيس مي گويد: «متأسفم، او هفته گذشته فوت كرد.»

روز بعد مرد دوباره به رئيس زنگ مي زند و همسر رئيس پاسخ مي دهد: «به شما گفتم، او هفته گذشته فوت كرده است.»

باز هم روز بعد، مرد به رئيس زنگ مي زند و مي خواهد كه با رئيس صحبت كند.

همسر رئيس عصباني مي شود و فرياد مي زند: «قبلاً دو بار به شما گفتم، شوهرم، رئيس تو، هفته گذشته مرد. چرا دوباره تماس مي گيري؟»

مرد پاسخ مي دهد: «من فقط دوست دارم پاسخ پرسشم را بشنوم...» كليدواژه

رئيس ؛ كارمند

؛ رابطه رئيس و كارمند ؛ علاقه كارمندان به رئيس ؛ رئيس دوست داشتني ؛ رئيس ظالم ؛ رضايت از رئيس ؛ رضايت از مديريت  

*راهكار مديريت

مرخصي اجباري

... scoffing حكايت طنز مديريتي

عنوان

مرخصي اجباري

فرستنده لطيفه

منصوري، مهدي

نويسنده

راثي تهراني، جعفر

متن كامل لطيفه

دو مدير در رابطه با چگونگي مقابله با مشكلات كاري خود با هم صحبت مي كردند.

اولي: من روش جديدي را از سال قبل شروع كرده ام و اصرار دارم هر كدام از كارمندانم هر سه ماه يكبار دست كم يك هفته به مرخصي اجباري برود.

دومي: دليل اين كار چيست؟

اولي: براي اينكه به اين ترتيب تشخيص بدهم بدون وجود كداميك از آنان مي توان كارها را سر و سامان داد!

كليدواژه

مدير ؛ كارمند ؛ مرخصي ؛ نيروي انساني اضافي ؛ بهره وري ؛ نيروي انساني مازاد ؛ تعديل نيرو ؛ اخراج

منبع

ماهنامه افق رسانه

*راهكارمديريت

رنگ آميزي جدول هاي خيابان

... scoffing حكايت طنز مديريتي

عنوان

رنگ آميزي جدول هاي خيابان

متن كامل لطيفه

شركتي در مناقصه پروژه رنگ زدن جدول هاي خيابان هاي شهر برنده شد. مديريت شركت تصميم گرفت چند نفر را كه بالاترين توانايي را داشته باشند استخدام كند. بنابراين از داوطلبان آزموني به عمل آورد. در اين آزمون به هر داوطلب يك سطل رنگ و يك قلم مو داده شد و از آنها خواسته شد در زمان مشخصي هر تعداد جدول را كه مي توانند رنگ كنند. در بين داوطلبان كسي بود كه توانست 5 برابر ديگران جدول ها را رنگ بزند. مدير شركت با خوشحالي او را به همراه چند نفر ديگر استخدام كرد. روز اول همه چيز خوب پيش رفت. روز دوم متوجه شدند كارگر برتر نسبت به روز اول افت كاري داشته است. روز سوم تعداد جدول هايي كه كارگر برتر رنگ زد كمتر از

كارگران معمولي بود.

در پايان روز، رئيس شركت با ناراحتي به كارگر برتر گفت: «تو آنگونه كه در آزمون وانمود كردي كار نمي كني، حتي از كارگران ديكر نيز كمتر كار مي كني.»

كارگر با قيافه حق به جانب گفت: «روز اول سطل رنگ كنارم بود، اما حالا من كجا و سطل رنگ كجا!»

كليدواژه

روش كار ؛ كارايي ؛ بهره وري ؛ ابزار كار ؛ آموزش نيروي كار ؛ طراحي كار

*راهكارمديريت

اول رئيس

... scoffing حكايت طنز مديريتي

عنوان

اول رئيس

متن كامل لطيفه

يك روز مسوول فروش، منشي دفتر و مدير شركت براي ناهار به سمت سلف قدم مي زدند. يهو يه چراغ جادو روي زمين پيدا مي كنن و روي اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه.

جن ميگه: من براي هر كدوم از شما يك آرزو برآورده مي كنم. منشي مي پره جلو و ميگه: «اول من ، اول من!... من مي خوام كه توي باهاماس باشم، سوار يه قايق بادباني شيك باشم و هيچ نگراني و غمي از دنيا نداشته باشم»... پوووف! منشي ناپديد ميشه.

بعد مسوول فروش مي پره جلو و ميگه: «حالا من ، حالا من!... من مي خوام توي هاوايي كنار ساحل لم بدم، يه ماساژور شخصي و يه منبع بي انتهاي نوشيدني خنك داشته باشم و تمام عمرم حال كنم»... پوووف! مسوول فروش هم ناپديد ميشه.

بعد جن به مدير ميگه: حالا نوبت توئه. مدير ميگه: «من مي خوام كه اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توي شركت باشن»!

نتيجهء اخلاقي اينكه هميشه اجازه بده كه رئيست اول صحبت كنه. كليدواژه

رئيس ؛ كارمند

*راهكار مديريت

مطالعه تطبيقي خواستگاري و بازاريابي

مطالعه تطبيقي خواستگاري و بازاريابي... scoffing

طنز مديريتي

ادوارد زادوريان

  عنوان مطالعه تطبيقي خواستگاري و بازاريابي فرستنده لطيفه زادوريان، ادوارد گوينده يكي از استادان دانشگاه استنفورد متن كامل لطيفه در يكي از كلاس هاي دانشگاه استنفورد، استاد در حال شرح دادن مفهوم بازاريابي به دانشجويان خود بود...

1) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و مي گين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با

من ازدواج كن" ، به اين ميگن بازاريابي مستقيم

2) شما در يك مهماني به همراه دوستانتون، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله يكي از دوستاتون ميره پيش دختره ،به شما اشاره مي كنه و مي گه : " اون پسر ثروتمنديه ، باهاش ازدواج كن" ، به اين مي گن تبليغات

3) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و شماره تلفنش رو مي گيرين ، فردا باهاش تماس مي گيرين و مي گين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" ، به اين ميگن بازاريابي تلفني

4) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله كراواتتون رو مرتب مي كنين و ميرين پيشش ، اون رو به يك نوشيدني دعوت مي كنيين ، وقتي كيفش مي افته براش از روي زمين بلند مي كنين ، در آخر هم براش درب ماشين رو باز مي كنين و اون رو به يك سواري كوتاه دعوت مي كنين و ميگين : " در هر حال ،من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج مي كني؟ " ، به اين ميگن روابط عمومي

5) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين كه داره به سمت شما مياد و ميگه : "شما پسر ثروتمندي هستي ، با من ازدواج مي كني؟" ، به اين مي گن شناسايي علامت تجاري شما توسط مشتري

6) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو

مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و مي گين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" ، بلافاصله اون هم يك سيلي جانانه نثار شما مي كنه ، به اين ميگن پس زدگي توسط مشتري

7) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و مي گين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفي مي كنه ، به اين مي گن شكاف بين عرضه و تقاضا

8) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، ولي قبل از اين كه حرفي بزنين ، شخص ديگه اي پيدا مي شه و به دختره ميگه : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" به اين ميگن از بين رفتن سهم توسط رقبا

9) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، ولي قبل از اين كه بگين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" ، همسرتون پيداش ميشه ، به اين ميگن منع ورود به بازار كليدواژه بازايابي مستقيم ؛ تبليغات ؛ بازاريابي تلفني ؛ روايط عمومي ؛ شناسايي علامت تجاري توسط مشتري ؛ پس زدگي مشتري ؛ شكاف بين عرضه و تقاضا ؛ از دست دادن سهم بازار ؛ منع ورود به بازار ؛ مفاهيم بازار و بازاريابي به زبان ساده

*راهكار مديريت

شكار فيل توسط حرفه هاي مختلف

متن كامل لطيفه *رياضيدان ها

رياضيدانها به آفريقا مي روند،

هر موجودي كه فيل نيست كنار مي گذارند و سپس يكي از آنها را كه باقي مانده است مي گيرند.

البته رياضيدانهاي با تجربه، ابتدا سعي مي كنند تا ثابت كنند حداقل يك فيل در آفريقا وجود دارد. آنگاه به آنجا مي روند.

استادان رياضي با تجربه، ابتدا ثابت مي كنند حداقل يك فيل در آفريقا وجود دارد و سپس پيدا كردن و شكار آن را به عنوان تمرين براي دانشجو باقي مي گذارند.

*مهندسان نرم افزار كامپيوتر

اين دسته شكار فيل را بر اساس اجراي الگوريتم زير انجام مي دهند:

گام 1) برو به آفريقا.

گام 2) از دماغه رود نيل (جنوبي ترين نقطه آفريقا) شروع كن.

گام 3) به سمت شمال حركت كن و هر منطقه را از غرب به شرق بپيما.

گام 4) در هر گذر،

الف – هر حيواني را كه مي بيني شكار كن.

ب – آن را با فيل مقايسه كن.

ج – اگر با هم برابر بودند كار تمام است و گرنه برو به گام 3 .

برنامه نويسان با تجربه، ابتدا يك فيل را در قاهره (شمال آفريقا) قرار مي دهند تا مطمئن شوند كه الگوريتم فوق خاتمه مي يابد.

*اقتصاددان ها

اقتصاددان ها فيلي را شكار نمي كنند زيرا اعتقاد دارند كه با ايجاد بازار آزاد و دادن پول به اندازه كافي به فيلها، خودشان، خودشان را شكار مي كنند.

*معاونين بخش مهندسي و تحقيق و توسعه

اينان خيلي سعي مي كنند كه فيلي را شكار كنند اما كارمندانشان به آنها اطمينان مي دهند كه تمام فيلهاي موجود قبلا شكار شده اند.

*مامورين كنترل كيفيت

اينها به فيلها كاري

ندارند بلكه دنبال اشتباهات ساير شكارچيان مي گردند. كليدواژه

رويكرد ؛ نگرش ؛ ابزار موجود ؛ كنترل كيفيت ؛ تحقيق و توسعه  

 * راهكار مديريت

جاي مناسب براي كارمند جديد

را تشخيص دهيم؟ ... scoffing

طنز مديريتي

رضا بژگي    

 

  عنوان چگونه جاي مناسب براي كارمند جديد را تشخيص دهيم؟ فرستنده لطيفه بژگي، رضا نويسنده شرح بژگي، رضا متن كامل لطيفه براي جايابي كاكنان جديد، مراحل زير را اجرا كنيد:

1. 400 آجر را در اتاقي بسته بگذار.

2. كارمندان جديد را در اتاق بگذار و در را ببند.

3- آنها را ترك كن و بعد از 6 ساعت برگرد.

4- سپس موقعيت ها را تجزيه تحليل كن:

الف: اگر آنها در حال شمردن آجرها هستند، آنها را در بخش حسابداري بگذار.

ب: اگر آنها براي دومين بار در حال شمردن آجرها هستند، آنها را در بخش مميزي بگذار.

پ: اگر آنها همه اتاق را با آجرها آشفته كرده اند،(گند زده اند) آنها را در بخش مهندسي بگذار.

ت: اگر آنها آجرها را به طرز فوق العاده اي مرتب كرده اند آنها را در بخش برنامه ريزي بگذار.

ث: اگر آنها آجرها را به سمت يكديگر پرتاب مي كنند آنها را در بخش اداري بگذار.

ج: اگر خواب هستند، آنها را در بخش حراست بگذار.

چ: اگر آنها آجرها را تكه تكه كرده اند آنها را در قسمت فناوري اطلاعات بگذار.

ح: اگر آنها بي كار نشسته اند، آنها را در قسمت نيروي انساني بگذار.

خ: اگر آنها سعي مي كنند با آجرها تركيب هاي مختلفي ايجاد كنند و مدام جستجوي بيشتري مي كنند ولي هنوز يك آجر را هم تكان نداده اند، آنها را در

قسمت حقوق و دستمزد بگذار.

د: اگر آنها اتاق را ترك كرده اند آنها را در قسمت بازاريابي بگذار.

ذ: اگر آنها به بيرون پنچره خيره شده اند، آنها را در قسمت برنامه ريزي استراتژيك بگذار.

ر: اگر آنها با يكديگر در حال حرف زدن هستند، بدون هيچ نشانه اي از تكان خوردن آجرها، به آنها تبريك بگو و آنها را در قسمت مديريت ارشد قرار بده! شرح مديريت خوب بايد آگاهي كامل از توانايي هاي اعضاي تيم و موقعيت هاي سازمان داشته باشد. مشكلاتي كه در قسمت هاي مختلف يك سازمان وجود دارد ممكن است ناشي ازقرار نگرفتن افراد لايق در پست هاي مشخص شده سازمان باشد. مشكلات وكاستي هايي كه در پست هاي مختلف وجود دارد كه ناشناخته مانده اند به طوري كه ممكن است براي عموم نيز عادي جلوه كند. گاهي اوقات همين مشكلات عادي موجب اتلاف وقت ارباب رجوع ميشود به طوري كه در بسياري ازموارد موجب بر هم خوردن نظم سازمان مي شود. افراد عهده دار پست ها و نحوه كاركرد آنها بايد مورد بازبيني قرار گيرند. خلأ ناشي از مهندسي مجدد در بسياري از سازمان هاي كشور حس ميشود كه خود ناشي از نبود مديريت كيفيت در نحوه عملكرد عوامل اجرايي سازمان است. اگر سازمان خود اين وظيفه را بر عهده گيرد در كاركنان سازمان اين تفكر بوجود مي آيد كه كوچكترين عمل مثبت ومنفي آنها از چشم مديريت دور نيست و خود اين طرز تفكر موجب پيشرفت سازمان مي شود به طوري كه بحث مشتري مداري نيز خود به خود حل مي شود. كليدواژه جايابي ؛ جابجايي ؛ استخدام

؛ شغل و شاغل ؛ خصوصيات شغلي ؛ شرايط احراز شغل ؛ تعريف شغل ؛ روحيات كاركنان

 

 

* راهكار مديريت

مصاحبه شغلي

، 19 اسفند 1387 ، 18:53 مصاحبه شغلي ... scoffing

طنز مديريتي

 عنوان

مصاحبه شغلي

متن كامل لطيفه در پايان مصاحبه شغلي براي استخدام در شركتي، مدير منابع انساني شركت از مهندس جوان صفر كيلومتر ام آي تي پرسيد: «و براي شروع كار، حقوق مورد انتظار شما چيست؟»

مهندس گفت: «حدود 75000 دلار در سال، بسته به اينكه چه مزايايي داده شود.»

مدير منابع انساني گفت: «خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطيلي، 14 روز تعطيلي با حقوق، بيمه كامل درماني و حقوق بازنشستگي ويژه و خودروي شيك و مدل بالاي در اختيار چيست؟»

مهندس جوان از جا پريد و با تعجب پرسيد: «شوخي مي كنيد؟!»

مدير منابع انساني گفت: «بله، اما اول تو شروع كردي.» كليدواژه

استخدام ؛ مصاحبه ؛ حقوق ؛ مزايا  

 

* راهكار مديريت

دلايل ميوه فروش شدن

فند 1387 ، 18:53 دلايل ميوه فروش شدن ... scoffing

طنز مديريتي

عنوان 15 دليل براي «ميوه فروش» شدن به جاي «مهندس نرم افزار» شدن! متن كامل لطيفه سالها پيش آنقدر از فشارهاي پروژه و دشوار بودن توليد نرم افزار در ايران خسته شده بودم كه با يكي از دوستان هم دانشگاهي تصميم گرفتيم يك شغل شرافتمندانه انتخاب كنيم! اين بود كه مشاغل مختلف را علمي، بررسي كرديم و آخر از همه تصميم گرفتيم يك ميوه فروشي باز كنيم! چرا؟ به هزار و پانزده دليل! 15 دليلش را مي نويسم، هزارتاي بقيه اش را خودتان خواهيد دانست: 1- عدم وجود گارانتي: بعد از فروش نرم افزار بايد آن را گارنتي كني. برخلاف بسياري از مشاغل كه شما بابت گارانتي پول اضافه مي گيريد و نزد خود نگه مي داريد، در نرم افزار بر عكس عمل مي شود و

اين كارفرماي شماست كه از شما تضمين (درصدي از قرارداد، چك تضمين، سفته و يا ضمانت نامه بانكي يا همه مواد) مي گيرد. در حاليكه ميوه فروشي گارانتي ندارد، جنس فروخته شده پس گرفته نمي شود. 2- بازه كوتاه زمان فروش: يك پروژه نرم افزاري ماهها طول مي كشد و باعث فرسايش نيروي كار مي شود در حاليكه در ميوه فروشي، صبح زود بار ميوه و سبزي مي آوري، حداكثر تا ظهر سبزي ها تمام مي شود، ميوه ها هم، بسته به محيط شما، در مدت زمان كوتاهي فروش مي روند و شما بازهم بار جديدي مي آوريد. 3- تغيير نياز نداريد: رايج است كه نيازهاي مشتري تازه زماني آشكار مي شود كه شما نرم افزار را فروخته ايد و مشتري متوقع است كه در چارچوب همان قرارداد تغييرات اعمال شود، حتي اگر ماهيت تغيير كند. اما در ميوه فروشي، خريدار كه از مغازه خارج شد شما ديگر مسؤوليتي نداريد، اگر تصميمش عوض شد، شما نگران نيستيد، يك كالاي جديد به وي مي فروشيد. 3- عدم محصول ارجاعي: در نرم افزار اگر محصول شما كار نكرد و يا قديمي شد مشتري يا ارجاع مي دهد و يا ديگر سراغش نمي آيد، در ميوه فروشي شما ميوه سالم را به مردم به قيمت گران، ميوه نيمه خراب را ارزان تر به مردم كم درآمد تر و احتمالا ميوه كاملا خراب را به آبميوه فروشي ها و نمي دانم لواشك سازي ها مي فروشيد! 4-واسطه گري به جاي توليد: در ميوه فروشي شما محلي براي عرضه كالاي ديگران هستيد، معمولا افزايش قيمت بين ميدان ميوه و تره

بار با مغازه شما چند برابراست . اما در نرم افزار شما توليد مي كنيد و دردسر هاي آن را داريد تازه در انتها و پس از كسر انواع ماليات و بيمه هزينه توليد را در بياوريد خيلي هنر كرده ايد! 5-مديريت نيروي انساني، خير! : شما در شركت نرم افزاري با نيروي لوس و نازك نارنجي كارشناس سروكار داريد كه كافي است يك كم ناراحت شود، هوس كانادا به سرش مي زند، اما در ميوه فروشي يكي دو كارگر از برادران افغاني مي گيريد، مثل ساعت براي شما كار مي كنند و غر كه نمي زنند هيچ با همه سختي ها هم مي سازند. 6-فصلي بودن كار، تعطيل: در توليد و فروش نرم افزار شما وابسته به زمان هستيد، براي مثال دولتي ها معمولا در ماه هاي خاصي خريد بيشتري مي كنند، يا در فروردين و ارديبهشت شما با افت فروش مواجه مي شويد، اما در ميوه فروشي هر فصلي ميوه خودش را دارد و شما آن را مي آوريد، هر ميوه اي هم طرفدار خاص خودش را دارد و شما تقريبا در همه سال فروش خود را يكنواخت خواهيد داشت. شب عيد ها هم كه جاي خودش را دارد و شما پوست خلايق را حسابي خواهيد كند. 7- بازار دائمي: نرم افزاري ها مانند يك كارگر ساختماني هستند، بايد ساختماني ساخته شود تا به آنان نياز باشد، وقتي بودجه IT كشور صفر شود كه نمي توان پروژه اي تعريف كرد كه نرم افزاري روي آن كار كند، چون هنوز از ديدگاه اغلب تصميم گيرندگان ما، نرم افزار يك كار تشريفاتي است. اما ميوه

فروشي نياز روز مردم است، همه هر روز خريد خودشان را دارد، وضع مردم بد هم بشود باز هم مهماني مي آيد كه شما وادار شويد حتما ميوه خوب بخريد. 8-درهم است: در نرم افزار شما قاصر هستيد از اينكه به يك مشتري بفهمانيد نرم افزار با نرم افزار متفاوت است. چون با يك چيز انتزاعي طرف است، بين نرم افزاري حسابداري 5 هزارتوماني با حسابداري 10 ميليون توماني فرقي قائل نيست. در حاليكه در ميوه فروشي ، مشتري تفاوت سيب با سيب را در مي يابد و اگر دنبال كيفيت خوب است پولش را هم مي پردازد. 9- شما فقط ميوه را مي فروشيد: در نرم افزار وقتي شما نرم افزاري عرضه مي كنيد، داستان عرضه خدمات پس از فروش شروع مي شود، آموزش كاربران -بعضا واقعا تعطيل!- تبديل اطلاعات و انتقال آنها از سيستم قديمي به جديد، عرضه سخت افزار، نگراني از كاركردن نرم افزار روي هر نوع سخت افزار آشغالي كه مشتري به شما مي دهد و ... اما در ميوه فروشي، شما فقط ميوه را مي فروشيد اينكه هندوانه را چطور مي خورند، گيلاس را چطور؟ اينكه آيا مشتري ظرف مناسبي براي نگهداري ميوه دارد و يا خير نيز به شما ربطي ندارد. 10- يك بار براي هميشه، هرگز: نرم افزار را كه مي فروشيد مشتري توقع دارد اين نرم افزار مادام العمر باشد برايش ، به سادگي حاضر نيست قرارداد پشتيباني و ارتقاء نرم افزار ببندد، اما همه مي دانيم كه يك ميوه را براي همه سال نمي توان نگه داشت، خورده مي شود بالاخره! بايد ميوه جديدي خريد! 11-

باگ: خرابي ميوه نگراني ندارد، روشهاي نگهداري ميوه معلوم است و اگر شما يك كم تجربه پيدا كنيد مي توانيد به سادگي آن را نگهداري كنيد، اما در نرم افزار آنقدر مشكلات متعدد و متفاوت پيش مي آيد كه شما گيج مي شويد كه اين خطا از كجاست و راه حلش چطور است؟ مناطق بحراني ، آنقدر خطايابي را سخت مي كنند كه شما نياز به فاز مجزايي براي آن پيدا مي كنيد و هزينه زيادي براي هر خطا مي پردازيد، تازه تضميني وجود ندارد كه همه خطا ها را پيدا كرده باشيد و روز تحويل به مشتري، جلوي چشم وي، آنقدر سيستم خطا مي دهد كه شما آب مي شويد و زمين مي رويد. 12-آن كه خربزه مي خورد پاي لرزش مي نشيند: شما مسؤول نحوه استفاده مشتري از ميوه نيستيد، مهم نيست برايتان كه در عزا بخورند يا در عروسي، مهم نيست كه به طرف نمي سازد يا مي سازد. اما در نرم افزار، كافي است از نرم افزار شما سوء استفاده شود، نمي دانم چرا يقه شما را مي گيرند كه چرا از طريق نرم افزار شما به ما آسيب وارد شد، چرا هك شد، چرا ....؟ 13-دوره بازپرداخت سريع: در ميوه فروشي به محض فروش ميوه پولتان را مي گيريد، اما در نرم افزار تازه پروژه را كه تحويل داديد و صورتجلسه كرديد، بايد بدويد به دنبال پولتان، آنقدر اين پول دادن دير و تكه تكه مي شود كه به نوش داروي پس از مرگ سهراب مي ماند، به شكلي كه بعضي وقت ها بي خيال پولتان مي شويد. 14- تنوع

مشتري: شما در يك شركت نرم افزاري با طيف خاصي از مشتري سروكار داريد، يا دولتي يا خصوصي يا آموزشي يا ... اما در ميوه فروشي شما قيدي براي مشتري نداريد، زن و مرد، كوچك و بزرگ، دارا و ندار، پير و جوان، شهري و روستايي ،... همه به نوعي مشتري شما هستند، آنهم مشتري دائمي كه از همه چيز مي گذرد الا از خوردن! 15- كپي رايت: در ميوه فروشي نمي توانيد يك ميوه را بخريد و تكثير كنيد، در نرم افزار مي توانيد، خوب هم مي توانيد. اگر توليد كننده ناراحت هم شد مهم نيست، چون يا قانون كافي نداريم و يا آنقدر اين قضيه پيچيده است كه شما بي خيال مي شويد. .....براي تصميم گرفتن كافي نيست!؟

نمي دانم چرا با وجود همه اين استدلال هاي منطقي، ميوه فروش نشدم. آرزو مي كنم حداقل يك نفر اين مطلب را بخواند و به راه راست هدايت شود! دست از مهندسي نرم شدن بردارد و به قول بچه ها يك كار «شرافتمندانه» پيدا كند. اميدوارم... كليدواژه مهندسي نرم افزار ؛ توليد نرم افزار ؛ تجارت نرم افزار ؛ مشكلات توليد و فروش نرم افزار ؛ كپي رايت ؛ قانون حق مؤلف

 

 

* راهكار مديريت

كسي حاضر نبود داوطلب شود

. دراين هنگام، مدير گفت كه حاضر است طناب را رها كند ولي دلش مي خواهد براي آخرين بار براي كاركنان سخنراني كند.

او گفت: چون كاركنان حاضرند براي سازمان دست به هر كاري بزنند و چون كاركنان خانواده خود را دوست دارند و درمورد هزينه هاي افراد خانواده هيچ گله و شكايتي ندارند و بدون هيچ گونه چشمداشتي پس از خاتمه

ساعت كار در اداره مي مانند من براي نجات جان آنان طناب را رها خواهم كرد!

به محض تمام شدن سخنان مشوقانه و تحسين برانگيز مدير، كاركنان كه به وجد آمده بودند شروع كردند به دست زدن و ابراز سپاسگزاري از مدير!! كليدواژه مدير ؛ كارمند ؛ كاركنان ؛ فداكاري مدير ؛ رابطه مدير و كارمند ؛ روابط مدير و كاركنان منبع پيام نماي تلويزيون

* راهكار مديريت

از اين شركت به آن شركت

1387 ، 18:55 از اين شركت به آن شركت ... scoffing

طنز مديريتي

آندره نولان

عنوان از اين شركت به آن شركت نويسنده آندره نولان متن كامل لطيفه تازه وارد شركت شده ام.

توي هر شركتي كه وارد مي شوم بايد جمع كند بروند.

قبل از اين كه من به شركت بيايم، كارها خوابيده.

قرارداد، مصاحبه يا گزينشي در كار نيست.

من، مديران و رئيس شركت را نمي شناسم.

پرونده ها، پوشه ها، ميزها و صندلي ها را بسته بندي كرده اند.

من هم همراه وسايل، تجهيزات و كاركنان قديمي شركت جا به جا مي شوم.

پس از جابجايي، از اين شركت هم بايد بروم.

من كارگر فصلي حمل بار هستم. كليدواژه استخدام ؛ شغل سيار ؛ محل كار منبع روزنامه همشهري، پنجشنبه 26 بهمن 1385، سال پانزدهم، شماره 4207، صفحه 28.

* راهكار مديريت

چرخه ي توسعه ي نرم افزار

387 ، 18:56 چرخه ي توسعه ي نرم افزار ... scoffing

طنز مديريتي

  عنوان

چرخه توسعه نرم افزار

متن كامل لطيفه 1- برنامه نويس برنامه نرم افزار را مي نويسد و معتقد است كه هيچ خطايي ندارد.

2- نرم افزار تست مي شود. 20 خطا پيدا مي شود.

3- برنامه نويس 10 خطا را اصلاح مي كند و به واحد تست توضيح مي دهد كه 10 مورد ديگر واقعاً خطا نيستند.

4- واحد تست نرم افزار متوجه مي شود 5 مورد از اصلاحات انجام شده كار نمي كنند و 15 خطاي جديد هم كشف مي كند.

5- مراحل 3 و 4 سه بار تكرار مي شود.

6- به خاطر فشار بازاريابي و اعلام عمومي زود هنگام كه بر اساس زمانبندي خوش بينانه برنامه نويسي انجام شده است، نرم افزار منتشر مي شود.

7- كاربران 137 خطاي جديد پيدا مي كنند.

8- برنامه نويس پول خود را دريافت كرده است و ديگر نمي توان

او را پيدا كرد.

9- تيم جديد برنامه نويسي تقريباً تمام 137 خطا را اصلاح مي كند اما 546 خطاي ديگر به نرم افزار اضافه مي كند.

10- برنامه نويس اصلي به واحد تست نرم افزار كه پول كمي دريافت كرده اند از فيجي يك كارت پستال مي فرستد. كل افراد واحد تست كار را رها مي كنند.

11- شركت رقيب فرصت طلب با استفاده از سود حاصل از فروش آخرين نسخه نرم افزار كه 783 خطا دارد، شركت را مي خرد.

12- مدير عامل جديد تعيين مي شود. او يك برنامه نويس استخدام مي كند تا نرم افزار موجود را بازنويسي كند.

13- برنامه نويس برنامه نرم افزار را مي نويسد و معتقد است كه هيچ خطايي ندارد... كليدواژه

توليد نرم افزار ؛ مشكلات توليد نرم افزار ؛ پشتيباني ؛ برنامه نويس  

 *راهكار مديريت

مأموريت فروش محصول

سفند 1387 ، 18:56 مأموريت فروش محصول ... scoffing

طنز مديريتي

 عنوان مأموريت فروش محصول متن كامل لطيفه يكي از كارمندان فروش شركتي موظف مي شود محصول جديد شركت را به يكي از مشتريان مهم و تأثيرگذار بفروشد اما در مأموريت خود شكست مي خورد. او به منشي شركت پيامكي مي فرستد تا خبر را به صورت غيرمستقيم به اطلاع رئيس برساند. در پيامك نوشته شده بود: «فروش محصول با شكست مواجه شد، رئيس را آماده كن.»

چند لحظه بعد، كارمند فروش از منشي پيامكي دريافت كرد كه در آن نوشته شده بود: «رئيس آماده است...خودت را آماده كن.» كليدواژه فروش محصول ؛ فروشنده ؛ مشتري ؛ اطلاع غير مستقيم

* راهكار مديريت

كارمند تازه وارد

اسفند 1387 ، 18:56 كارمند تازه وارد ... scoffing

طنز مديريتي

عنوان كارمند تازه وارد متن كامل لطيفه مردي به استخدام يك شركت بزرگ چندمليتي درآمد. در اولين روز كار خود، با كافه تريا تماس گرفت و فرياد زد: «يك فنجان قهوه براي من بياوريد.»

صدايي از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلي را اشتباه گرفته اي. مي داني تو با كي داري حرف مي زني؟»

كارمند تازه وارد گفت: «نه»

صداي آن طرف گفت: «من مدير اجرايي شركت هستم، احمق.»

مرد تازه وارد با لحني حق به جانب گفت: «و تو ميداني با كي حرف ميزني، بيچاره.»

مدير اجرايي گفت: «نه»

كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سريع گوشي را گذاشت. كليدواژه مدير ؛ كارمند ؛ روابط سازماني ؛ فرهنگ سازماني ؛ اشتباهات كارمندان تازه وارد ؛ آموزش اوليه كاركنان ؛ آموزش بدو ورود ؛ فرايند اجتماعي كردن

*راهكار مديريت

كي بايد رئيس باشه

؟

طنز مديريتي

تمام اعضاي بدن جلسه اي تشكيل دادند تا رئيس بدن را تعيين كنند. مغز گفت: "من رئيسم، چون تمام سيستم هاي بدن را كنترل مي كنم و بدون من هيچ عملي در بدن انجام نمي شود." خون گفت: "من بايد رئيس بدن باشم، چون اكسيژن را به تمام اعضاي بدن مي رسانم و بدون من هيچ عضوي كار نخواهد كرد."معده گفت: "من بايد رئيس باشم، چون تمام غذاها را من پردازش مي كنم و انرژي لازم اعضاي بدن را تأمين مي كنم."همهمه اي سر گرفت و باقي اعضاء نيز تلاش مي كردند رئيس بودن خود را توجيه كنند. در اين بين مقعد با صداي بلند گفت: "من رئيس بدن هستم."به يكباره اعضاي بدن شروع به خنديدن كردند و مقعد را مسخره كردند. او نيز عصباني و منقبض شد.در فاصله چند

روز، مغز دچار سردرد وحشتناكي شد، معده ورم كرد و خون نيز سمي شد. به ناچار همه اعضاء تسليم شدند و توافق كردند كه مقعد رئيس بدن باشد.

All the organs of the body were having a meeting, trying to decide who was in charge. "I should be in charge", said the brain, because I run all the body's systems, so without me nothing would happen". "I should be in charge", said the blood, "because I circulate oxygen all over, so without me you'd all waste away". "I should be in charge", said the stomach, "because I process food and give all of you energy". "I should be in charge", said the rectum, "because I'm responsible for waste removal". All the other body parts laughed at the rectum and insulted him, so in a huff, he shut down tight. Within a few days, the brain had a terrible headache, the stomach was bloated, and the blood was toxic.Eventually the other organs gave in. They all agreed that the rectum should be the boss. شرحاگر سيستمي خوب طراحي و توليد شده باشد (مانند بدن) همه اجزاي آن لازم و ضروري هستند. عملكرد چنين سيستمي در حد مورد انتظار، نيازمند وجود و همكاري تمام اجزاي آن است و اجزا نسبت به يكديگر برتري ندارند. چنين سيستمي يك سيستم ناب (Lean) است و كوچكترين خللي در يكي از اعضاء، موجب اختلال در كل سيستم و اجزا مي شود.بني آدم اعضاي يكديگرند ******* كه در آفرينش ز يك گوهرند

*راهكار مديريت

پيگماليون

::::: ايمان ميقاني :::::: روزي بزرگي پرسيد پيگماليون شنيديد؟چه عاقليد

، چه نادان برام پيپر بنويسيدجانم برايت بگه پيگماليون از اولاسم يه فردي بوده ، كه رومي بوده اصلااما چي شد كه ايشون نامش افتاد بر زبون ؟پيگماليون هميشه يه چكش داشت يه تيشهدنبال سنگ مرمر تا بتراشه پيكريه روزي اتفاقا مجسمه ساخت از زنپيكر تراشيد حوري باغت آباد انگوريدماغ رو به بالاگيسو نگو ماشااللهاسمش گالاتئا بودتو خوشگلي تنها بودپيگماليون دلخسته شد عاشق و وابستهكارش شده دلتنگي واسه پيكر سنگياون رو نوازش مي كردتعارف و خواهش مي كرداز فرط عشق بي نوا مشهور شد انگشت نمااين قدر اعتقاد داشتكه ونوس لنگش نذاشت ونوس الهه ي عشق فقط با يه گوشه چشمگالاتئا رو زنده كرد لبش رو پر از خنده كرد يه ازدواجي سر داد به چه وصالي رخ دادعشقشون شد رويايياي شانس ما كجاييصدا بر آمد اي مردكوته نبايد فكر كردبابا اين از شانس نبود پيگماليون افكت بوديعني وقتي تو داري توقعي از يارياين توقع و باورتبديل مي شه به عمليعني كار انجام ميشه ثابت شده هميشهتحقيق شده چندين سالتوسط رزينتالاونم مي گه وقتي كه باور قلبي داريبه همكارت و دوستات تو سازمان اداريدوستات تمايل دارن نتيجه حرفت رور توي عمل در آرنپيگماليون يه چيزي است شبيه فكر مثبتاما فرقش در اينه كه بي عمل فتيره

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109