سرشناسه : امینی، عبدالحسین، 1281 - 1349.
عنوان قراردادی : الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب .فارسی
عنوان و نام پدیدآور : ترجمه الغدیر/ تالیف عبدالحسین امینی نجفی؛ مترجم محمد باقر بهبودی.
مشخصات نشر : تهران: بنیاد بعثت، کتابخانه بزرگ اسلامی، 13 -
مشخصات ظاهری : [22] ج.
فروست : کتابخانه بزرگ اسلامی؛ 27.
شابک : 250 ریال
یادداشت : فهرست نویسی براساس جلد هفتم، 1354.
یادداشت : عنوان روی جلد: الغدیر ترجمه.
یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.
عنوان روی جلد : الغدیر ترجمه.
موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- اثبات خلافت
موضوع : غدیر خم
شناسه افزوده : بهبودی، محمدباقر، 1308 - ، مترجم
شناسه افزوده : بنیاد بعثت
رده بندی کنگره : BP223/54/الف8غ4042 1300ی
رده بندی دیویی : 297/452
شماره کتابشناسی ملی : 1524010
ص: 1
یکی از رادمردان مصر و شخصیت های بارز آندیار، استاد بزرگوار و شاعر زبردست و عالیمقدار. " الاهرام " آقای محمد عبد الغنی حسن مصری که در عداد شعرای " الغدیر " نیز نامبردار است کتاب " الغدیر " را با سخنان نغز خود آرایش داده.
مقاله مزبور نموداری از مراتب دانش و ادب این استاد گرانمایه است که مقام ارجمند علمی و شخصیت بزرگ او را نشان میدهد.
این مقاله مشعر باین نکته است که ادیب ارجمند مذکور دارای روحی حساس و نیروی دراکه بسیار و متصف بازادی فکر است، و هدف او پیوسته کوشش در راه سربلندی امت اسلای و توحید کلمه و نشر و اشاعه علوم حقیقی (که سرمایه ایست بی نیاز کننده) و فراهم ساختن موجبات گردن نهادن اقوام و ملل جهان در مقابل حقایق منزه اسلام است.
ما عین نامه و مقاله معظم له را توام با سپاسگزاری و تقدیر از قلم توانا و سخن متین او درج و زندگی سعادتمندانه و موفقیت ایشان را از خدای متعال مسئلت مینمائیم.
ص: 2
قاهره 7 ربیع الاول 1372 و 25 نوامبر 1952
دانشمند بزرگوار و استاد جلیل القدر آقای عبد الحسین احمد امینی
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته - بعد از ادای سلام و احترام. لحظات کوتاهی دست داد که سلامتی موقتی و ناپایدار خود را در آن احساس و بررسی مختصری در قسمتی از کتاب شما " الغدیر " برایم میسر شد.
با مطالعه ناچیز خود اذعان میکنم که سخن هر قدر هم بزرگ شود در برابر این کتاب ناچیز است
چقدر دوست داشتم که عافیت و تندرستی که از من رو گردانده مرا یاری میکرد تا بررسی بیشتری در این کتاب مینمودم و بغدیر شما وقوف بیشتری می یافتم : تا بتوانم در قبال این عمل بزرگ شما در خور آن مطالعه و تحلیل نمایم. چکنم ؟ عذرم همان عدم استقامت مزاج است که همعنان من است، و بالاتر از معذرت من بخشش آنجناب است که با پذیرش سخنی چند تحت عنوان (در سایه های غدیر) هر نوع مقتضی میدانید امر بنشر آن فرمائید.
بهترین پاداش و توفیق شما را در انجام این خدمت مهم که موجب نیرومندی ملت مسلمان است از خدای متعال درخواست مینمایم.
محمد عبد الغنی حسن
ص: 3
سایه ها این تعبیر از قبیل پاره احساسات شاعرانه یا تمایل عواطف ناشیه از تخیلات نیست. این کلمه از میان پراکندگی های خیالی و یا از خاطرات یک روح ناتوان ناشی نشده این یک حقیقت بارزی است که در جبهه حقایق با چهره روشن و واقعیت نمایان است. آری، سایه های روح پرور غدیر برای خواننده این کتاب فرح بخش و دلنشین است. شما در نظر خود این معنی را مجسم و تصور کنید : یک مسافر که در دشتی پهناور و بی انتها سرگردان گشته باشد و اشعه سوزان آفتاب و گردبادهای شدید و سهمناک او را بتنک آورده باشد. در آنهنگامی که از رنج بسیار سستی و ناتوانی بر او مستولی شده بناگاه منظره مصفائی توجه او را جلب کند و پس از گامی چند خود را در یک باغ خرم و زیبا و در زیر سایه درختان سر سبز و طرب انگیز به بیند. چقدر لذت بخش است ؟ و از یک چنین آسایش و آرامش غیر منتظر تا چه حد شاداب و خوشحال میشود ؟ این داستان خواب و خیال نیست، این حقیقت دارد. براستی. هنگامی که بر این دریاچه با صفا و فروزان میگذرم، زمانیکه منظره روشن و حساس " الغدیر " که برانگیزنده افکار و متضمن مطالب دلپسند و سخنان شیوا است در برابرم نمایان میشود، و گوهرهای گرانبهائی را که در اعماق آن میدرخشد در دسترش خود می بینم. اذعان میکنم که ادامه تفکر در آنحقایق و دست یافتن بر آن ذخایر و دقایق چشم و دل را فروغ می بخشد و اعضاء و جوارح را نیرو می دهد و هر بیننده را بی اختیار دچار اعجاب و شگفتی میکند، مانند سیاح و جهان گردی که باثار و ابنیه هائی برخورد نماید که گذشت زمان و مرور قرن ها و روزگاران در آن تاثیر نکرده و قوائم و بنیان آن استوار و پابرجا مانده
ص: 4
با مطالعه نخستین قسمت از " الغدیر " باید اذعان کرد که جهد و کوشش فراوانی در گرد آوردن آن بکار رفته و ضمن بررسی صفحات حساس آن که معادل تعداد روزهای سال است مشاهده میشود که عالیترین مرتبه کمال و آراستگی را احراز نموده. آری دانشمند بزرگوار و استاد زبردست( عبد الحسین امینی) در آغاز امر ضمن تدوین اولین محصول افکار خود حق داستان غدیر را در حدود وسع و توانائی ادا نموده و نسبت براویان حدیث غدیر از صحابه پیغمبر صلی الله علیه و آله و تابعین و طبقات علماء تا این زمان بطور کافی و مستوفی سخن رانده و باین مقدار از استدلال بحدیث - غدیر خم و تحقیق در سند و روایت آن و دلالت آنها بر استوار بودن مقام شامخ ولایت برای پیشوای گرامی علی علیه السلام اعم از آنچه که از نص حدیث بدست آید و یا آیات قرآن کریم که ضمن حدیث از لسان رسول اکرم صلی الله علیه و آله در برابر اصحاب بیان و اعلان شده حق سخن را ادا نموده. ولی : استاد بزرگوار. پس از ورود در وادی استدلال و تحقیق روایات و سند آنها. توسن همت والای خود را در این میدان پیش رانده و نسبت به بررسی اقوال و مذاهب مختلف و کاوش در حقایق امر پای اندیشه را از سر حد معمول دیگر نویسندگان فراتر نهاده و با نیروی شگرف خود بر همگان سبقت گرفته. بلی : رادمرد ارجمند (امینی) در بررسی این امر خطیر در دشوارترین راهها قدم نهاده و تمام زوایای مسائل مربوط بانرا با نیروی آهنین و بینش نافذ و عجیب خود از زیر نظر گذرانده و هر چه در این راه پیشروی نموده وسعت دامنه مسیرش بیشتر نمایان گشته و چهره معانی و دقایق حقایق منظره های زیباتری را باو نشان داده، مانند چهره ماه که هر قدر بیشتر بدان بنگریم زیبائی بیشتری در نظر جلوه گر میشود.
ص: 5
اینست که می بینیم. اجزاء این کتاب " الغدیر " تاکنون به نه جزء رسیده و هزاران صفحه شامل حقایق روشن و مطالب جالب در برابر چشم جلوه گر گشته و پیوسته این رشته از بحث تحت ممارست مولف بزرگوار و نیروی شکیبائی و پشت کار و عزم خستگی ناپذیرش ادامه خواهد داشت تا آنجا که هدف عالی نویسنده عالیمقام که جز خشنودی حق و حقیقت و دانش و وجدان چیز دیگری نیست بدست آید. و اندیشه سالم و علم و منطق صحیح از آن بهره مند و بدان کامیاب گردد. دانشمند بزرگوار ما (امینی) از جام محبت پیشوائی چون علی علیه السلام و پیروان او سیراب و سر خوش گشته و این عشق جاودانی او را بر آن داشته که برای بدست آوردن وسیله قرب به پیشگاه خاندان بزرگ علوی از بذل عزیزترین نیروهای روحی و جسمی خود دریغ ننموده و از فروغ دانش و بینش خود حداکثر استفاده را بنماید تا بتواند با این فداکاری بی نظیر بندای مذهب و کیش خود پاسخ داده و وظیفه نهائی خود را بانجام برساند. آری، آئین دوستی و شیفتگی چنین است. و این چنین دوستی و فداکاری در خور ملامت نیست. زیرا. باید با صراحت اذعان نموده که این دانشمند بزرگوار و متتبع در عین محبت سرشار و شیفتگی که سراسر وجود او را فرا گرفته. از عصبیت و هوای نفسانی بدور است. او دانشمندی است که نتیجه دانش اندوزی خود را در راه محبت بی منتهائی که بعلی علیه السلام و پیروان او دارد بکار بسته و در عین حال عواطف نفسانی خود را تحت نظام علم و درستی و آراستگی بحث های مستدل و حساس و متین خود از یاوه و سرکشی باز داشته و این چنین پایداری در وادی محبت است که در خور ملامت نیست. آنکس در خور ملامت است که علاقه و محبت بشخص یا چیزی او را از مسیر حق و راستی منحرف سازد و اسیر دلخواه و عصبیت باطل گردد، و استاد بزرگوار ما (امینی) از این صفت منزه و مبرا است زیرا : تمام کوشش او در راه کشف حقیقت و برافکندن نقاب از چهره مقصود است. ما. در نخستین جزء " الغدیر " مشاهده میکنیم که مولف بزرگوار. راویان این حدیث را از طبقه صحابه پیغمبر صلی الله علیه و آله بترتیب حروف تهجی نام برده که تعداد آنها به یکصد و ده تن بالغ گردیده و همه از بزرگان صحابه پیغمبرند. این گروه از راویان را از ابی هریره آغاز نموده و به ابی مرازم. یعلی بن مره ابن وهب ثقفی پایان داده است.
ص: 6
مولف بزرگوار در این رشته از مطلب تنها بذکر نام راویان اکتفا نکرده. بلکه کتب و مدارکی را نیز که راویان مذکور حدیث غدیر را ذکر نموده اند. آنهم با تعیین خصوصیات هر یک از کتب مذکوره و تصریح بذکر شماره صفحات آن بیان داشته و باین کیفیت " الغدیر " در نظر خواننده آن بمانند دریائی بی کران نمایان میشود که کتب معتبره در آن چون سیل خروشان جلوه گر است : مانند : اسد الغابه - الاصابه - تهذیب التهذیب - تاریخ خطیب بغدادی - تهذیب الکمال - تاریخ الخلفاء سیوطی - البدایه و النهایه ابن کثیر - نخب المناقب - مسند احمد بن حنبل - سنن ابن ماجه - و ده ها کتب حدیث و تفسیر و تاریخ که بموجب آنها صحابه پیغمبر صلی الله علیه و آله داستان غدیر را روایت نموده اند. مولف بزرگوار و ارجمند. بعد از ذکر صحابه ذکر تابعین پرداخته سپس دیگر دانشمندان و ائمه حدیث و تاریخ و تفسیر را با رعایت ترتیب عصر و زمان هر یک و حتی با ذکر تاریخ وفات آنان در هر قرنی پس از قرنی نام برده و این گروه را از ابن دینار جمحی آغاز و براویان عصر حاضر پایان داده است. نکته جالب تر آنکه : داستان غدیر خم از این جهت که از فرط شهرت از جمله حقایق مسلمه و غیر قابل تردید شناخته شده محلی برای جدل باقی نگذارده و بحد اجماع امت اسلامی از اهل سنت و شیعه رسیده است تا آنجا که مطرح انظار صحابه و تابعین و مورد احتجاج و مبادله سوگند (مناشده) قرار گرفته است. دانشمند ارجمند. این موضوع را نیز از نظر دور نداشته و فصلی مستقل مبنی بر احتجاجات فیما بین صحابه و تابعین و استدلال و مناشده آنان تشکیل داده. و از شخصیت های بنام نخست بذکر احتجاجات فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و عبد الله بن جعفر پرداخته تا میرسد بعمر بن عبد العزیز و مامون خلیفه عباسی.
ص: 7
و نیز با وصف اینکه این داستان از نظر ثبوت و استواری سند و صحت و تواتخر آن طوری است که نیازی باثبات و تایید آن نیست و مولف ارجمند نیز با اینکه خود را بی نیاز یافته از اینکه فصلی هم بطور مستقل شامل بیان صحت اسناد این حدیث تشکیل دهد. چه این امر چون روشنی روز آشکار و مشهور است و اگر برای اثبات روشنی روز نیازی باقامه دلیل باشد، دیگر هیچ امری بر مدار ثبوت و وضح باقی نمی ماند. مع الوصف بنا بروش علمی و بمنظور رعایت سنن و آداب تالیف و استقامت در مقصود از صفحه 266 و ما بعد آن سخنان راویان و حافظان سند حدیث را برای مزید کمال ذکر نموده. از جمله گفتار ترمذی را از صحیح او نقل نموده که مینگارد : همانا این حدیث نیکو و صحیح است. و حافظ ابن عبد البر قرطبی بعد از ذکر حدیث مربوط به اجراء مراسم اخوت (بین افراد مسلمین) و دو حدیث دیگر مربوط باعطاء پرچم و مربوط بغدیرخم. تصریح نموده که : اینها همه آثار ثابت و مسلم است. و بهمین منوال در این فصل از کتاب خود سخنان حفاظ و راویان را دایر بصحت سند غدیر ذکر نموده است.
ص: 8
شگفت آنکه با این کیفیت که داستان غدیر بر حد تواتر و اجماع رسیده بر خلاف چنین اجماعی نسبت بان بعضی از اشخاص نظرات و سخنانی ایراد نموده اند : در این مورد صاحب کتاب " الغدیر " قیافه دوست خشمگین را در برابر مخالف بخود گرفته و این قبیل مخالفین را مورد محاکمه قرار داده و در یک فصل مستقل حساسی از کتاب خود ابن حزم اندلسی را که تردید و انکار نسبت باین امر محقق را فتح باب کرده محاکمه و دادرسی مینماید. اگر کتاب " الغدیر " بر مبنای استدلال برای صحت این داستان تدوین شده بود آنچه استاد دانشمند " امینی " در این باره از ذکر راویان در طول زمان تاریخ بیان داشته و آن بذل و جهد و سعی بلیغی را که در اثبات معنی حقیقی ولایت بکار برده کافی و رسا و جامع بود. ولی این مولف دانشمند با مهارت بی نظیر و تسلط کامل خود خواسته از این وادی غدیر، دریای بیکرانی تشکیل دهد که امواج خروشان و بر هم انباشته آن بهر جانب دست یافته و از آنمیان محوری بوجود آید که سخنان صریح و تصریحات ملیح پیغمبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله را که درباره پیشوای گرامی چون علی علیه السلام صادر شده از هر سو نمایان گردد : و برای تامین این منظور. نام ادبا و شعرا را بمیان آورده که در قصائد و منظومه های خود از داستان غدیر یاد کرده اند و با شمیم روح پرور و مشک فام نام علی علیه السلام و سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله آثار و اشعار خود را آرایش داده اند. اینست که می بینیم : مولف آزموده و زبر دست " الغدیر " با اولین کاروان از شعرا که از آغاز این داستان یعنی عهد پیغمبر گرامی صلی الله علیه و آله این فخر و شرف را احراز نموده اند همگام شده و بترتیب قرون متوالیه این رشته از تاریخ تابناک اسلامی را در قصاید و اشعار ادبای هر قرن جستجو و غدیریه های هر قرن را نقل و درج نموده
ص: 9
در این مبحث زیبا و شیوای ادبی نیز باین مقدار اکتفاء ننموده و بلکه ضمن درج و ثبت اشعار مزبور شرح احوال و هویت سرایندگان هر قرن را هم بمعرض استفاده علاقمندان بادب و تاریخ و جویندگان حقایق گذارده و نوابغ شعر و ادب را نیز بدین وسیله شناسانده است. مضافا بر آنچه ذکر شد. بذکر مصادر و معرفی دیوانهائی که قبلا شرح حال شعرا را ثبت و ضبط نموده اند پرداخته و این نحو از تذکره خاصه در عصر حاضر بی نظیر است من در اینجا نسبت بابتکار (الغدیر) در تدوین شرح حال شعرا بترتیبی که ذکر شد گزاف گوئی و مبالغه ننموده ام، بلکه عین حقیقت را بیان کرده ام. ملاحظه نمائید : مثلا شرح حال و بیان هویت - کمیت - از شعرای غدیر در قرن دوم اسلامی در جلد دوم " الغدیر " بالغ بر سی صفحه از این کتاب را اشغال نموده که میتوان آنرا یک مجموعه ادبی مستقل بنام (کمیت) بحساب آورد. همچنین در مورد سید حمیری شاعر شهیر دیگر شصت صفحه از همان مجلد مشتمل شرح حال او است و ضمن آن خصوصیات این شاعر بطوری مورد بررسی قرار گرفته که او را در قرن مزبور در میان اقرانش ممتاز نشان میدهد، و نیز شرح حال ابن رومی در جلد سوم ضمن بیست و شش صفحه درج گردیده، بقیه شعرا و ادبا در هر قرن نیز بدین منوال قیاس شود.
ص: 10
این بسط کلام در شرح احوال شعرا شگفتی ندارد بلکه منتهای شگفتی در نیروی شگرفت و طاقت فرسای این مولف بزرگوار است که در مطالعه دوران زندگی و خصوصیات هر یک از این شعرا بکار برده چه آنکه تنها در مورد ابن رومی و تنظیم شرح حال و زندگی او، این دانشمند بی نظیر، بدهها کتب قدیم و جدید مراجعه و حتی نوادر مطالب و تطورات گوناگون هر یک را از مصادری استخراج نموده که بسیاری از ارباب دانش و اهل تتبع بر آن مصادر وقوف نداشته اند : بالاخره باید اذعان نمود که حتی یک کتاب از کتبی که شامل ذکر نام و نشان ابن رومی و متضمن بیان حالات او از زشت و زیبا و نیک و بد بوده از نظر نافذ و دست تتبع توانای او دور و مستور نمانده حتی مقاله استاد عباس محمود عقاد مندرج در مجله " الهدی " منطبعه در عراقی که متضمن قسمتی مربوط بشاعر نامبرده بوده مورد بررسی مولف بزرگوار (الغدیر) واقع شده و ما با توجه باین مقدار از تتبع و احاطه مولف " الغدیر " است که بطور محقق و با ایمان کامل باید اقرار و اذعان کنیم که این پایه و مرتبه از تسلط و احاطه برای کسی میسر نیست. جز آنکه نیروی خاصی با موهبت مخصوص از طرف خداوند باو اعطا شده باشد که تا این اندازه برموز و دقایق هر امر واقف و مطلع گردد. بسی عبرت انگیز است مثلا در مورد ابی تمام شاعر که در جلد دوم " الغدیر " شرح حال او درج گردیده. نام بیست و هفت تن از افراد مشهور که بر دیوان حماسه او شرح نوشته اند ذکر شده که از ابو عبد الله محمد بن قاسم شروع و بمرحوم شیخ سید بن علی مرصفی که از رجال علم و ادب زمان ما بوده منتهی میشود. و در مورد ذکر مولفین اخبار مربوط بابی تمام مذکور دهها از مولفین را نام می برد که از ابوالفضل احمد بن ابی طاهر (در قرن سوم هجری میزیسته) شروع و بدکتر عمر فروخ که از نویسندگان زمان ما است منتهی میگردد.
ص: 11
تا اینجا که درباره " الغدیر " بیان گردید نتیجه یک بررسی اجمالی است که با شتاب و در عین گرفتاری بمشاغل و حوادث زمان توانسته ام بدان دست یابم و امعان نظر بیشتر و دقت در تمام محتویات آن و اظهار نظر درباره آن برایم مقدور نبوده و استاد بزرگوار، عبد الحسین امینی سزاوار است که دوست سنی مصری خود را در قبال این قصور و عجز مورد عفو و اغماض قرار دهند و بر ناراسائی او خورده گیری ننمایند و از خدای متعال مسئلت مینمایم که از این چشمه زلال " الغدیر " یک صفای معنوی بین اهل سنت و شیعه در طریق برادری اسلامی پدید آورد تا با وحدت و یگانگی بتوانند یک امت متحد و یک بنای استوار و زوال ناپذیر برای زندگی توام با آزادی و شرف تشکیل دهند و روز افزون عزت اسلامیان و ارجمندی مقام آنان در جهان تامین گردد و خدای متعال آن دانشمند بزرگوار را در این راه مقدس توفیق عنایت فرماید
محمد عبد الغنی حسن
ص: 12
بسم الله الرحمن الرحیم
بر سخندانان و ارباب دانش پوشیده نیست که گرد آوردن و فراهم ساختن این کتاب نتیجه سالهای متمادی صرف عمر و رنج بسیاری است که متحمل شده ام تا این مجموعه را بنام خدمت بدانش و ادب و بمنظور برافراشتن پرچم فرهنگ قرآن کریم. فرهنگ دین پاک و منزه خدائی در دسترس اهل بصیرت قرار دادم. آنان که در این بحث شگرف با دقت مطالعه نمایند خواهند دانست که چه سختی ها دیده ام تا بانجام این خدمت توفیق یافته ام ؟ اطمینان دارم که مطالعه این کتاب حس قدردانی هر دانشمند و ذیعلاقه را تحریک نموده و بپاس کوشش و مجاهدت فراوانی که در این راه بکار رفته مرا در انتشار آن یاری خواهند نمود و با همین اطمینان و امید، هم اکنون امتنان و سپاسگذاری لازم را به ارباب دانش و تمیز و هواداران حق و فضیلت که با دلیری و شهامت مرا در راه اجراء این برنامه مقدس پشتیبانی نموده و خواهند نمود تقدیم داشته توفیق و پایداری و ثبات قدم را برای آنها از خدای توانا مسئلت مینمایم.
امینی - نجفی
ص: 13
بسم الله الرحمن الرحیم
از زبان پیامبر بزرگوار - صلی الله علیه و آله عنوان صحیفه المومن حب علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
سر آغاز طومار و برنامه هر فرد با ایمان، دوستی علی بن ابی طالب (علیه السلام) است. هر کس خوشنود و شادمان باشد باینکه زندگانی و مرگ او هم آهنگ و همانند زندگی و مرگ من باشد و جایگاه او در بهشت آراسته جاودانی باشد که نهال آن را پروردگار من بدست قدرت خود نشانده. باید پیروی کند و دوست بدارد علی علیه السلام را پس از من و پیروی کند و دوست بدارد پیرو و دوست او را، و به پیشوایان بعد از من اقتدا نماید چه آنان عترت منند و از سرشت من آفریده شده اند و از سرچشمه درک و دانش نصیب کافی گرفته اند، وای بر آن گروه که فضیلت و برتری آنها را دروغ پنداشته و رشته پیوسته مرا با آنها بگسلند خدای.. شفاعت مرا بانان نرساند.
ص: 14
برای اهداء این کتاب خود کسی را سزاوارتر از صاحب اصلی آن نیافتم. پرچمدار ولایت. عظمی امیرالمومنین صلوات الله علیه. ای صاحب ولایت. ای آقای امت. ای پدر امامان و پیشوایان (یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین). این کتاب خود را بعنوان یک سرمایه ناچیز و نموداری از دوستی بی شائبه خود به پیشگاه مقدس تو اهداء میکنم با پذیرش آن بر من بزرگواری فرما و مشمول عنایت و احسان بی کران خود قرار ده و بپاس این خدمت بمن نیکی فرما همانا خدای نیکوکاران را دوست میدارد.
عبد الحسین احمد امینی
ص: 15
ص: 16
حمد و ستایش مخصوص خداوند است که مالک حقیقی و سزاوار آنست، و درود بر پیغمبر او و پیشوایان از اولاد او، و سرپرستان امت. هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق داستان بزرگ و مهم (واقعه غدیرخم) داستان دعوت خدائی است. داستان ولایت کبری است. داستان آراستن و کامل ساختن دین. و تمام نمودن نعمت. و خشنودی پروردگار است. بر طبق آیاتی که کتاب صریح خداوند بدان نازل گشته و اخبار متواتره رسیده از پیغمبر صلی الله علیه و آله تصریح بدان نموده و رشته مدارک و اسناد آن مانند حلقه های بهم پیوسته یک زنجیر، از دوران صحابه (یاران پیغمبر صلی الله علیه و آله) و تابعین تا این زمان امتداد یافته. این کتاب متضمن مطالبی است که در پیرامون حدیث غدیر رسیده، از حقایق روشن و آشکار مربوط به متن حدیث مزبور و سند آن. در این کتاب آنچه با درستی و صراحت و در آشکارترین مظاهر دایر باین امر مهم ثبت و ضبط گشته از میان انبوهی از مطالب درهم آمیخته و آهنگهای ناموزون و بهم ریخته استخراج شده تا حقیقت حال بر خواننده آن آشکار و جلوه گر شود. سپس. نام شعرائی را که داستان غدیرخم را بنظم درآورده اند با شرح حال آنها و قصاید و اشعارشانرا از قرن (صده) اول تا قرن حاضر بترتیب گذشت زمان در این کتاب آورده ایم. و مقصود مهم ما از این کار اینست که شهرت و تواتر این موضوع را بدینوسیله ثابت نمائیم تا دانسته شود که داستان غدیر خم بطوری شهرت داشته که در هر قرن و زمان زبان زد ادبا و شعرای بنام بوده و خصوصیات این امر را نظما و نظرا بیان داشته اند : این کتاب با خصوصیاتی که بیان شد مجموعا در شانزده مجلد تدوین گردیده و بنام خدمت بدین و اعلاء کلمه حق و تجدید بهترین و مهمترین خاطره تاریخ اسلام و بوجود آوردن یک زندگی نوین و با فروغ برای ملل مسلمان و همچنین بمنطور ابراز خلوص و ارادت بساحت مقدس صاحب ولایت مطلقه در اختیار ارباب دانش و بینش گذارده میشود و از خداوند سبحان استمداد و استعانت میجویم که مرا در انجام این وظیفه مهم و هدف مقدس یاری فرماید و این آرزوی مرا به تحقق رساند. و آغاز و سرانجام این خدمت حمد و ستایش حق راست.
(امینی)
ص: 17
تمام اقوام و ملل جهان از هر طبقه بتاریخ محتاجند. و این انگیزه در تمام طبقات و در هر قوم و ملت بدون کم و کاست وجود دارد، و هیچ فرقه ای از فرق مسلمین نیازش بتاریخ کمتر از دیگری نمیباشد، منتهی هر صنفی مقصود خود را از تاریخ میجوید و هر گروهی هدف مخصوص بخود را تعقیب مینماید. مورخ - بطور کلی، منظورش احاطه بر حوادث روزگار و آگاهی از احوال امم و اقوام پیشین و ثبت و ضبط آنهاست. جغرافیادان، منظورش در تاریخ تشخیص قسمتهای سیاسی است که پیروزی ها و مغلوبیت های ملل را در جهات گوناگون میجوید، که کدام ملت بر حدود چه ممالکی دست یافته و در آن استقرار گرفته و کدام ملت در اثر مغلوبیت از مرزهای خود رانده شده اند. خطیب و سخنور - تاریخ را بررسی میکند تا بر موارد عبرت و پند واقف شود و سرنوشت اقوام و ملل و ملوک - آنها که منقرض و نابود شدند و آنگروه دیگر که جایگزین آنها گشتند بر او روشن گردد و آن ملت هائی را که در کشاکش بدیها و ارتکاب ناروائیها دوچار نکبت و ادبار شدند و بالعکس اقوامی که در اثر نیکی و التزام بامور پسندیده برستگاری و نیک بختی رسیدند بشناسد. مرد دینی - میخواهد بوسیله بررسی تاریخ موارد پایه گذاری دین را پیدا کند و مراتب ارتقا و شئونی را که بر آن اساس و پایه نهاده شده احراز نماید و اصول و شئون مزبور را از آنچه در پیرامون آن بر مبنای هوی و هوس و از روی مطامع مادی بصورت دین جلوه گر شده جدا و متمایز نماید. اخلاقی - مقصودش از بررسی تاریخ اینست که ملکات پسندیده و عکس العمل آنها را در آنگروهی که خود را بدانها آراسته و در نتیجه بفوز و رستگاری رسیده اند
ص: 18
و همچنین اخلاق رذیله و ملکات پلید و آثار شوم آن را در آنگروهی که بدان آلوده گشته و دوچار بدبختی و محرومیت گردیده اند بدست آورد، تا بدینوسیله راه بکار بردن تجربیات حاصله را بمردم زمان خود نشان دهد و در نتیجه افراد جامعه را از سقوط در پرتگاه فساد اخلاق و پیکر اجتماع را از پراکندگی و پریشانی ایمن و مصون بدارد. سیاسی - (یعنی آنها که مسئول تامین مصالح ملتی هستند) میخواهد از کاوش تاریخ به راز تقدم و تعالی ملل گذشته مطلع گردد و نیز دریابد که چگونه تمایلات شهوی هواداران و شیفتگان خود را به پستی و هلاکت کشانیده تا بحدی که نامشان را از صفحه روزگار محو نموده تا با وقوف به سرانجام آنان و سختی ها و تنگی ها و مشکلات جبران ناپذیری که گریبانگیر آنان گردیده، با بصیرت کامل برنامه سودمندی برای ملت خود تنظیم و بدانوسیله تقدم و ترقی و سعادت آنان را پیش بینی و تامین نماید. ادیب - میخواهد از لابلای تاریخ احوال امم گذشته نکته های دقیق و رقیق ادبی و آنچه را که برای آرایش الفاظ و عظمت معانی بکار میرفته تشخیص و رموز زیبائی اسلوب کلام و تقریب مقصود در شعر و نثر از فنون اشارات و موارد استعارات را بدست آورده و در مورد خود بکار برد. و با تماس و شمولی که تاریخ در علم رجال و طبقات آنان دارد ناچار باید بگوئیم که : فقهای عظام نیز بتاریخ نیازمندند چه آنکه برای تصحیح اسناد و روایت و استوار نمودن مبانی فتوی ناگزیدند بانقسمت از تاریخ که مربوط بعلم رجال است مراجعه نمایند. محدثین - نیز از این نیازمندی بر کنار نبرده و بمنظور تحصیل وثوق و اعتماد بروایات (که ارتباط مستقیم با فن شریف آنان دارد) بایستی بقسمت مربوط باین امر توجه و امعان نظر نمایند، بعلاوه در فن حدیث اصولا موضوعاتی هست که با
ص: 19
تاریخ آمیخته است از قبیل داستان پیغمبران و تحلیل تعالیم آنان، که محدث ناگزیر است در این زمینه غور کامل نماید و آنچه را که در این قسمت بدست آورده با آنچه که در صفحات تاریخ مورد دقت قرار گرفته مورد مقایسه و بررسی او واقع گردد و موارد تطبیق آنها را در احراز حقیقت بدست آورد. مفسرین - نیز از تاریخ بی نیاز نبوده و در مورد هر یک از آیات کریمه که مشعر بر وقایع گذشتگان و احوال پیشینیان است که باقتضای پاره ای از حکم و یا اشتمال آن به پند و موعظه بیان گشته و همچنین آیات دیگری که در شئون خاصه نازل گردیده باید بانچه در زمینه وقایع و قصص و شئون مذکوره در تاریخ بتفصیل بیان شد مراجعه و بررسی کامل نماید. بالاخره اهل بحث و تحقیق در هر رشته از علوم و فنون که وارد شوند ارتباط و تماس آنرا با تاریخ درک نموده و معترف خواهند بود که بدون غور در تاریخ بمقصود خود نخواهند رسید، و بنا بر آنچه ذکر شد، تاریخ گمشده هر دانشمند است. مطلوب هر هنرمند است. سرمایه اهل تتبع و تحقیق است. مورد علاقه هر متدین است. مقصد هر سیاستمدار است. هدف هر ادیب است. و بالجمله تاریخ مورد احتیاج تمام مجتمع بشری است. اکنون - باید دانست که تاریخ با این ارتباط و پیوستگی که با تمام مقاصد و اغراض کلیه طبقات خلق دارد، آن تاریخی است که صحیح و مبتنی بر حقایق و واقعیات باشد. آن تاریخی که جز ثبت حقایق و امور واقعی مقصد و غرض دیگر در تدوین آن دخالت نداشته باشد. بازیچه اغراض گوناگون قرار نگرفته و تمایلات دسته مخصوص و مقاصد مغرضانه و خودخواهانه گروه خاصلی در تدوین آن راه نیافته باشد. بر مبنای جلب نظر پیشوایان و فرمانروایان وقت و تامین رضایت خاطر امرا یا تقویت مرام و اندیشه خاص و یا بمنظور بالا بردن مقام اشخاص و بزرگ نمودن آنها و یا فرود آوردن اشخاص دیگر و پست و بی ارج ساختن آنان و برای رسیدن بمقاصدی که بر حسب اختلاف موارد اغراض و مقاصد مختلفی پیدا میشود فراهم نشده باشد. و یا برای
ص: 20
اینکه افراد مکار و فریب شعار بعناصر صالح و درستکار مشتبه شوند تدوین نشده باشد مانند بسیاری از مولفات بنام تاریخ که متاسفانه آلوده باین قبیل امور گشته و اغراض خاصی در تدوین آنها دخالت یافته و مولفین این گونه تاریخهای مشوب و آلوده پنداشته اند که گردآوری یکمشت مطالب واهی و بی اساس حکایت از توسعه دامنه علم و دانش آنان مینماید و این معنی بر شهرتشان خواهد افزود این کوته نظران فرومایه نفهمیده اند، که ارزش و منزلت مردان در فهم و درایت است نه در یاوه سرائی و بسیاری روایت اینگونه افراد در اثر همین غفلت و پندار نادرست لغزشهای بیشماری را از پیشینیان خود دریافت و داخل تاریخ نموده اند و متوجه نشده اند که راویان اینگونه اوهام و مطالب بی مایه و بی اساس خود مزدوران و مدافعین گروهی، و دشمنان و معاندین نسبت بگروه دیگر بوده اند و یا داستانسرایان بی معرفتی بوده اند که از پر گوئی و یاوه سرائی باکی نداشته و بمنظور کسب مزید شهرت و یا تسکین ولع و حرصی که بمقتضای امیال پست در آنها بوده دست بچنین جنایاتی زده اند آنها چنین کردن و ساده لوحانی چند در اعصار بعدی آن مطالب واهی را از آنان گرفته و بعنوان حقایق مسلمه در کتب و مولفات خود نقل نمودند ؟ آنگاه افرادی
ص: 21
کنجکاو و باریک بین بر چگونگی آن آثار و منقولات واقف و چون آنها را خرافی و موهوم یافتند بطرد و رد آن پرداخته و بی باکانه زبان و قلم بطعن بر تاریخ گشودند آن ساده لوحان ندانستند که این آثار بی اساس، و کورکورانه دست بدست گشته و آلت اجراء مطامع اشخاصی بوده، و این افراد دقیق و متتبع نیز توجه نکرده اند که آنچه در خور طعن و طرد است، همان پر گوئی ها و بدکرداریهای نویسندگان بی شخصیت است و اصل فن تاریخ در خور طعن و سرزنش نبوده - و اگر بخواهیم شواهد این دسته از ترهات و یاوه سرائی ها را که تاریخ بان ممزوج گشته بیان کنیم سخن بطول میانجامد و با وضع این کتاب سازش ندارد. بلی : اینطور. حقایق و واقعیات در بین دو روش نامطلوب افراط و تفریط پنهان گشته و فدای امیال و شهوات گردید پس بر اهل بحث و تحقیق است، که دنر غور و بررسی در این وادی از آهنگهای ناموزون فرق مختلفه و هو و جنجال بر کنار مانده و بدون تمایل بگروه خاص و دور از عوامل حب و بغض، فقط اصول مسلمه را مقیاس تشخیص قرار دهند و آنچه با مقیاس مزبور تطبیق نکرد بی دریغ آنرا طرد و آنچه مورد اعتماد قرار گرفت بپذیرند بتفصیلی که در اینجا گنجایش شرح آن نیست.
در نظر هیچ خردمندی تردید پذیر نیست که شرف و برتری هر چیزی بسته بفایده و نتیجه آن چیز است. بنابراین قاعده : در میان موضوع های تاریخی نخستین امری که میتواند متضمن مهمترین فواید و نتایج باشد موضوعی است که دین الهی بر آن پایه گذاری شده و کیش و آئینی بر اساس آن استوار گشته و قوائم و استوانه های مذهبی بر آن نصب و اتی از آن بوجود آمده باشد و دولتهائی بر آن مبنی و اساس متشکل وصیت شهرت آن مداوم و ذکر آن جاودانی گردیده باشد.
ص: 22
بهمین جهت است که پیشوایان تاریخ در ثبت مبادی و تعالیم ادیان فداکاری نموده و وقایع تابعه و شئون مربوطه بان از قبیل - کیفیت پیدایش و نحوه دعوت و مبارزات و حکومات و سایر تشکیلات مترتبه به آنرا که روزگاران دراز و قرنهای متمادی بر آن گذشته همه را ثبت و قید نموده اند.
سنه الله فی الذین خلوا و لن تجد لسنه الله تبدیلا.
بدیهی است که، در چنین موارد چنانچه مورخ نسبت بامری از امور مربوطه باین موضوع مسامحه و یا در ثبت و ضبط آن اهمال نماید در رشته تاریخی و طومار تالیفش فاصله و شکافی تولید شود که هیچ امری آنرا پر نمیکند، و تاریخی که آغاز و مبدء آن در اثر چنین غفلت و اهمالی مبهم و نامعلوم گردد چه بسا موجب آن شود که خواننده چنین تاریخی نسبت بسرانجام و پایان آن نیز دوچار سرگردانی و جهل گردد واقعه تاریخی " غدیرخم " از جمله همین قضایای مهمه و خود خطیرترین موضوع تاریخی در جهان اسلام است. زیرا. این واقعه مهم با بسیاری از براهین قاطعه (مرتبط بان) مبنی و اساس مذهب آنهائی است که از آثار خاندان پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله پیروی مینمایند که شامل ملیونها. از نفوس مسلمانان است، در این گروه عظیم مظاهر دانش و بزرگی نمایان و از میان آنها دانشمندان بنام حکما. فلاسفه. مردان بزرگ. نوابغ در علوم و فنون متنوعه. سلاطین. سیاستمداران. فرماندهان. ادبا. فضلا. برخاسته اند.. : و کتب و مولفات گرانبها در هر فن از آنان در جهان منتشر گشته بنابراین اگر مورخ. خود از این گروه باشد، بر او فرض و واجب است که اخبار و مطالب مهمه مربوط به بدو دعوت نبوی صلی الله علیه و آله را بوسیله ثبت و ضبط در تاریخ خود بطور تفصیل در دسترس استفاده هم کیشان خود قرار دهد. و اگر مورخ از غیر این گروه (یعنی غیر از گروه پیروان آثار خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله باشد. باز همین ضمن بررسی در تاریخ جمعیت بزرگی مانند این گروه ناچار است که نسبت
ص: 23
بچنین واقعه مهمی (اگرچه با سادگی و بساطت هم شده) ذکری بنماید و یا چنانچه تحت تاثیر عواطف قومی و مسخر هیجانات فتنه جویانه طایفه خود شده ذکر این قضیه تاریخی را با اموری که در پیرامون این قضیه از لحاظ انتقاد در دلالت آن مورد نظر او است توام نماید.
(اینکه گفتیم : انتقاد در دلالت... این تنها جهتی است که ممکن است دستاویز ایجاد اختلاف قرار گیرد) زیرا برای مورخین از این قبیل مقدور و میسر نخواهد بود که بر سند و مدارک این قضیه طعنی وارد کنند و یا آنرا ضعیف بشمارند ؟ زیرا با آن جهد و مشقتی که پیغمبر صلی الله علیه و آله در کیفیت (زمانی و مکانی) ابلاغ این امر در روز غدیر خم بر خود هموار فرمود وقوع این قضیه طوری است که حتی دو نفر هم در آن اختلاف ندارند. هر چند بعلل اغراض و شائبه هائی که بر افراد آگاه و بینا پوشیده نیست در مدلول و مفاد آن تشکیل اختلاف داده اند... اینک، بذکر و خصوصیات مورخینی که واقعه غدیرخم را در آثار و کتب تاریخی خود ثبت نموده اند مبادرت میشود :
نام مورخ، تاریخ فوت او، نام کتاب او
1 - بلاذری، 279هجری، انساب الاشراف
2 - ابن قتیبه، 276 هجری، " المعارف " و الامامه و السیاسه "
3 - طبری، 310 هجری، کتابی در خصوص این موضوع نوشته
4 - ابن زولاق لیثی مصری، 278 هجری، در تالیف خود
5 - خطیب بغدادی، 463 هجری، در تاریخ خود
6 - ابن عبد البر، 464 هجری، الاستیعاب
7 - شهرستانی، 548 هجری، الملل و النحل
8 - ابن عساکر، 571 هجری، تاریخ شام
9 - یاقوت حموی، 626 هجری، جلد 18 معجم الادباء صفحه 84 چاپ اخیر
10 - ابن اثیر، 630 هجری، اسد الغابه
ص: 24
11- ابن ابی الحدید، 656 هجری، شرح نهج البلاغه
12 - ابن خلکان، 582 هجری، وفیات الاعیان
13 - یافعی، 768 هجری، مرآت الجنان
14 - ابن الشیخ البلوی، حدود 605، در " الف باء "
15 - ابن کثیر شامی، 774 هجری، البدایه و النهایه
16 - ابن خلدون، 808 هجری، در مقدمه تاریخ خود
17 - شمس الدین ذهبی، 748 هجری، تذکره الحفاظ
18 - نویری، حدود 833 هجری، نهایه الارب فی فنون الادب
19 - ابن حجر عسقلانی، 852 هجری، " الاصابه " و " تهذیب التهذیب "
20 - ابن صباغ مالکی، 855 هجری، الفصول المهمه
21 - مقریزی، 845 هجری، الخطط
22 - جلال الدین سیوطی، 911 هجری، در کتب متعدده
23 - قرمانی دمشقی، 1019 هجری، اخبار الدول
24 - نور الدین حلبی، 1044 هجری، السیره الحلبیه
و غیر اینها از مشاهیر فن تاریخ
این از نظر علم تاریخ و شان مورخ. و اما فن حدیث. در این فن نیز موضوع استدلال، بهمان وتیره که در علم تاریخ بیان شد بی کم و کاست وارد است. زیرا : محدث. نیز بهر جانب و هر دسته از حدیث با توسعه که در دامنه آن وجود دارد توجه نماید. روایات صحیحه و مسندی خواهد یافت که مشعر بر این مزیت و تقدم برای ولی دین (علی علیه السلام) میباشد بطوری که هر طبقه از طبقه قبل از خود این حدیث را دریافت نموده تا دور منتهی میشود بطبقه صحابه یعنی آنان که خود حضور داشته و و این خبر را از منبع وحی صلی الله علیه و آله شنیده اند : و در این اینکه طبقات متعدده روات فاصله طولانی تشکیل داده اند، همان نورانیت خیره کننده این واقعه باقی و احساس میشود :
ص: 25
با چنین کیفیت اگر محدث از ذکر چنین حدیثی (که تا این حد از اهمیت و عظمت را واجد است) اهمال یا غفلت نماید از ایفاء حق امت اسلامی کاسته و مسلمین را از یک قسمت زیاد حقایق پاکیزه که پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله از گنجینه وسیع مواهب و احسان خود بملت اسلام روا داشته و عنایت فرموده محروم و بی نصیب نموده، و از راه یافتن بشاهراه روشنی که پیغمبرشان راهنمائی فرموده است امت اسلامی را باز داشته است.
(اکنون نام جمله از محدثین بزرگ. آنها که واقعه)
(غدیر خم را حدیث نموده اند :)
1 - پیشوای مذهب شافعی - ابو عبد الله محمد بن ادریس شافعی (وفات 204) - طبق مذکور در " النهایه " ابن اثیر
2 - پیشوای مذهب حنبلی - احمد بن حنبل (متوفی 241) در (مسند) و (مناقب)
3 - ابن ماجه (متوفی 273) در (سنن)
4 - ترمذی (متوفی 279) در (صحیح) خود
5 - نسائی (متوفی 303) در (خصایص)
6 - ابویعلی موصلی (متوفی 307) در (مسند) خود
7 - بغوی (متوفی 317) در (مصابیح السنه)
8 - دولابی (متوفی 320) در (الکنی و الاسماء)
9 - طحاوی (متوفی 321) در (مشکل الاثار)
10 - حاکم (متوفی 405) در (مستدرک)
11 - ابن المغازلی شافعی (متوفی 483) در (مناقب)
12 - ابن منده اصفهانی (متوفی 512) در تالیف خود بطرق متعدده
13 - خطیب خوارزمی (متوفی 568) در (مناقب) و در (مقتل ابی عبد الله الحسین علیه السلام)
14 - گنجی (متوفی 658) در (کفایت الطالب)
15 - محب الدین طبری (متوفی 694) در (الریاض النضره) و (ذخایر العقبی)
ص: 26
16- حموینی (متوفی 722) در (فراید السمطین)
17 - ذهبی (متوفی 748) در (تلخیص)
18 - هیثمی (متوفی 807) در (مجمع الزواید)
19 - جزری (متوفی 830) در (اسنی المطالب)
20 - ابو العباس قسطلانی (متوفی 923) در (المواهب اللدنیه)
21 - متقی هندی (متوفی 975) در (کنز العمال)
22 - هروی قاری (متوفی 1014) در (المرقاه فی شرح المشکات)
23 - تاج الدین مناوی متوفی 1031) در (کنوز الحقایق فی حدیث خیر الخلایق) و (فیض القدیر)
24 - شیخانی قادری - در (الصراط السوی فی مناقب آل النبی صلی الله علیه و آله)
25 - باکثیر مکی (متوفی 1047) در (وسیله المال فی مناقب الال)
26 - ابو عبد الله زرقانی مالکی (متوفی 1122) در (شرح المواهب)
27 - ابن حمزه دمشقی حنفی در (البیان و التعریف)
- و غیر اینها از محدثین -
اینهم از لحاظ فن حدیث. و همین طور است حال و شان علماء تفسیر. زیرا : آیاتی از قرآن کریم که در مورد این قضیه نازل شده در برابر دیدگان مفسر نمایان میشود و بر مفسر لازم و واجب است که آنچه از مصدر وحی درباره نزول آن آیات و تفسیر آن رسیده بیان کند، و روا نمیداند که کار او نارسا و کوشش او ناقص باشد. : اینک قسمتی از مفسرین بنام که در تفسیر خود بذکر این واقعه پرداخته اند :
1 - طبری (متوفای سال 310) در تفسیر خود
ص: 27
2- ثعلبی (متوفای سال 427 - یا - 437) در تفسیر خود
3 - واحدی (متوفای سال 468) در " اسباب النزول "
4 - ابو محمد بغوی (متوفای سال 516)
5 - قرطبی (متوفای سال 567) در تفسیر خود
6 - فخر رازی (متوفای سال 606) در تفسیر کبیر
7 - قاضی بیضاوی (متوفای سال 685) در تفسیرش
8 - ابن کثیر شامی (متوفای سال 774) در تفسیرش
9 - نیشابوری (متوفای در قرن هشتم) در تفسیرش
10 - جلال الدین سیوطی متوفای سال 911 در تفسیرش
11 - ابو السعود العمادی (متوفای سال 972)
12 - خطیب شرمینی (متوفای سال 977)
13 - قاضی شوکانی (متوفای سال 1173)
14 - آلوسی بغدادی (متوفای در سال 1270) در تفسیرش
- و غیر اینها از مفسرین :
و اما علماء علم کلام - در مورد اقامه دلیل و برهان در هر یک از مسائل کلام - وقتی که بموضوع امامت میرسند : برای غلبه بر مدعی و یا بمنظور نقل دلیل و برهان طرف خود ناگزیرند که متعرض واقعه غدیر خم شوند - هر چند که در عین این اقدام بزعم خود در چگونگی دلالت حدیث مزبور بمناقشه پردازند. اینک جمله از متکلمین بنام که در کتب خود بذکر واقعه غدیرخم پرداخته اند :
1 - قاضی ابوبکر باقلانی بصری (متوفی 403) در (التمهید)
2 - قاضی عبد الرحمن ایجی شافعی (متوفی 756) در (المواقف)
3 - سید شریف جرجانی (متوفی 816) در (شرح المواقف)
4 - بیضاوی (متوفی 685) در (طوالع الانوار)
ص: 28
5 - شمس الدین اصفهانی در (مطالع الانظار)
6 - تفتازانی (متوفی 792) در (شرح المقاصد)
7 - قوشچی - المولی علاء الدین (متوفی 879) در (شرح تجرید)
و عین الفاظ نامبردگان بطوری است که ذیلا ترجمه و ذکر میشود :
بتحقیق پیوسته که پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله در روز غدیرخم که در محلی است بین مکه و مدینه بنام جحفه - هنگام بازگشت از حجه الوداع مردم را جمع فرمود و آن روز بسیار گرم و سوزان بود بحدی که مردم قسمتی از ردای خود را زیر پا میگذاردند از شدت گرمی زمین. پس از گرد آمدن خلق - آنحضرت در جایگاه بلندی خطبه ایراد فرمود و از جمله فرمود : ای گروه مسلمانان. آیا من اولی (سزاوارتر) بر شما و امور شما از خود شما نیستم ؟ گفتند : آری بخدا قسم. آنگاه فرمود : هر کس که من مولای اویم پس از من علی علیه السلام مولای او خواهد بود، خداوندا دوست بدار آنکه را که او را دوست بدارد، و دشمن بدار آنکه را که او را دشمن بدارد، و یاری کن یاران او را و خوار کن خوارکنندگان او را و از جمله متکلمین - قاضی النجم محمد شافعی (متوفی 867) است که در (بدیع المعانی) این واقعه را ذکر کرده است، و جلال الدین سیوطی در اربعین خود و مفتی شام حامد بن علی عمادی در (الصلاه الفاخره بالاحادیث المتواتره) و آلوسی بغدادی (متوفی 1324) در (نثر اللئالی) و غیر اینها. علماء علم لغت نیز در آنجا که بلغاتی از قبیل. مولی. خم. غدیر. ولی بر خورد نمایند ناچار بحدیث غدیر خم اشاره مینمایند - مانند : ابن درید محمد بن حسن (متوفی 321) در جلد 1 " جمهره " ص 71 - و ابن اثیر در " النهایه " و حموی در " معجم
ص: 29
البلدان " در بیان (خم) و زبیدی حنفی در " تاج العروس " و نبهانی در " المجموعه النبهانیه ".
رسول خدا صلی الله علیه و آله در دهمین سال هجرت، زیارت خانه خدا (کعبه) را با اجتماع مسلمین آهنگ فرمود. و در میان قبایل مختلفه و طوائف اطراف بر حسب امر آنحضرت اعلان شد، و در نتیجه گروه عظیمی بمدینه آمدند تا در انجام این تکلیف الهی (ادای مناسک حج بیت الله) از آنحضرت پیروی و تعلیمات آنحضرت را فرا گیرند. این تنها حجی بود که پیغمبر صلی الله علیه و آله بعد از مهاجرت بمدینه انجام داد، نه پیش از آن و نه بعد از آن دیگر این عمل از طرف آنحضرت وقوع نیافته و این حج را باسامی متعدد در تاریخ ثبت نموده اند، از قبیل : حجه الوداع - حجه الاسلام - حجه البلاغ - حجه الکمال - حجه التمام. در این موقع رسول خدا صلی الله علیه و آله غسل و تدهین فرمود و فقط با دو جامه ساده (احرام) که یکی را بکمر بست و آندیگر را بدوش افکند روز شنبه بیست چهارم یا بیست پنجم ذیقعده الحرام بقصد حج پیاده از مدینه خارج شد و تمامی زنان و اهل حرم خود را نیز در هودج ها قرار داد، و با همه اهل البیت خود و باتفاق تمام مهاجرین و انصار و قبایل عرب و گروه عظیمی از خلق حرکت فرمود. اتفاقا در این هنگام بیماری آبله - یا حصبه - در میان مردم شیوع یافته بود و همین عارضه موجب گردید که بسیاری از مردم از عزیمت و شرکت در این سفر باز
ص: 30
ماندند مع الوصف گروه بیشماری با آنحضرت حرکت نمودند که تعداد آنها به یکصد و چهارده هزار و یکصد و بیست تا یکصد و بیست و چهار هزار و بیشتر ثبت شده است. البته از اهالی مکه و آنها که باتفاق امیرالمومنین علی علیه السلام و ابو موسی از یمن آمدند بر این تعداد اضافه میشوند - بامداد یکشنبه موکب نبوی صلی الله علیه و آله در " یلملم " بود و شبانگاه به " شرف السیاله " رسیدند و در آنجا نماز مغرب و عشاء را خواندند و صبح آنشب را در (عرق الظبیه) ادای فریضه فرمودند سپس در (روحاء) فرود آمدند و پس از کوچ از آنجا نماز عصر را در (منصرف) ادا فرمودند و نماز مغرب و عشا را در (متعشی) خواندند و در همانجا صرف غذا کردند و نماز صبح روز بعد را در (اثابه) خواندند و بامداد سه شنبه را در (عرج) درک کردند و در نقطه ای که بنام (لحی جمل) معروف است که در شیب و فرازهای (جحفه) است آنحضرت حجامت کرد سپس در (سقیاء) فرود آمدند (روز چهارشنبه) و پس از حرکت از آنجا نماز صبح را در (ابواء) خواندند و از آنجا حرکت کردند و روز جمعه به (جحفه) رسیدند و از آنجا به (قدید) رفته و شنبه را در آنجا درک فرمودند و روز یکشنبه در (عسفان) و پس از طی راه از آنجا و رسیدن به (غمیم). پیادگان در مقابل پیغمبر صف بستند. و به رسول خدا صلی الله علیه و آله از خستگی شکوه نمودند. پیغمبر صلی الله علیه و آله بانها دستور قدم دو دادند و با اجراء این دستور احساس راحتی نمودند. روز دوشنبه در (مر الظهران) بسر بردند و هنگام غروب آفتاب به (سرف) و پیش از ادای نماز مغرب بحوالی مکه رسیدند و در ثنیتین (دو کوه مشرف بمکه) فرود آمدند و شب را در آنجا بسر برده و روز سه شنبه داخل مکه شدند. پس از آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله مناسک حج را انجام دادند و با جمعیتی که بهمراه آنحضرت بودند آهنگ بازگشت بمدینه فرمودند چون بغدیرخم (که در نزدیک جحفه است) رسیدند. جبرئیل امین فرود آمد و از خدای تعالی این آیه را آورد :
ص: 31
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک... باید دانست که جحفه منزلگاهی است که راه های متعدد (راه اهل مدینه و مصر و عراق) از آنجا منشعب و جدا میشود.. و ورود پیغمبر صلی الله علیه و آله و همراهان به آن نقطه در روز پنجشنبه هجدهم ذیحجه تحقق یافت امین وحی الهی آیه فوق الذکر را آورد و از طرف خداوند آنحضرت را امر کرد که علی علیه السلام را بولایت و امامت معرفی و منصوب فرماید و آنچه درباره پیروی از او و اطاعت اوامر او از جانب خدا بر خلق واجب آمده بهمگان ابلاغ فرماید. در این هنگام آنها که از آنمکان گذشته بودند بامر پیغمبر بازگشتند و آنها هم که در دنبال قافله بودند رسیدند و در همانجا متوقف شدند. در این سرزمین درختان کهن و انبوه و سایه گستر وجود داشت که پیغمبر صلی الله علیه و آله قدغن فرمود کسی زیر درختان پنجگانه که بهم پیوسته بودند فرود نیاید و خار و خاشاک آنجا را برطرف سازند. وقت ظهر حرارت هوا شدت یافت بطوریکه مردم قسمتی از ردای خود را بر سر و قسمتی را زیر پا افکندند و برای آسایش پیغمبر صلی الله علیه و آله چادری تهیه و روی درخت افکندند تا سایه کاملی برای پیغمبر صلی الله علیه و آله فراهم گشت. اذان ظهر گفته شد و آنحضرت در زیر آندرختان نماز ظهر را با همه همراهان ادا فرمود. پس از فراغ از نماز در میان گروه حاضرین بر محل مرتفعی که از جهاز شتران ترتیب داده بودند قرار گرفت و آغاز خطبه فرمود و با صدای بلند همگان را متوجه ساخت و چنین فرمود : حمد و ستایش مخصوص ذات خدا است. یاری از او میخواهیم و باو ایمان داریم
ص: 32
و توکل ما باو است و از بدیهای خود و اعمال ناروا باو پناه میبریم. گمراهان را جز او راهنمائی نیست و آنکس را که او راهنمائی فرموده گمراه کننده نخواهد بود. و گواهی میدهم که معبودی (در خور پرستش) جز او نیست. و اینکه محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده او است. پس از ستایش خداوند و گواهی به یگانگی او. ای گروه مردم. همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگهی داده که دوران عمرم سپری گشته و قریبا دعوت خداوند را اجابت و بسرای باقی خواهم شتافت. من. و شماها هر کدام بر حسب آنچه بعهده داریم مسئولیم. اینک اندیشه و گفتار شما چیست ؟. مردم گفتند : ما گواهی میدهیم که تو ابلاغ فرمودی و از پند ما و کوشش در راه وظیفه دریغ نفرمودی. خدای بتو پاداش نیکو عطا فرماید : فرمود : ایا نه اینست که شماها بیگانگی خداوند و اینکه محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده او است گواهی میدهید ؟ و باینکه بهشت و دوزخ و مرگ و قیامت تردید ناپذیر است و اینکه مردگان را خدا بر می انگیزد و اینها همه راست و مورد اعتماد شما است ؟. همگان گفتند آری، باین حقایق گواهی میدهیم. پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت : خداوندا گواه باش، و با تاکید و مبالغه در توجه و شنوائی همگی و اقرار مجدد آنان باینکه سخنان آنحضرت را شنیده و توجه دارند فرمود : همانا من در انتقال بسرای دیگر و رسیدن بکنار حوض بر شما سبقت خواهم گرفت. و شما در کنار حوض بر من وارد میشوید. پهنای حوض من بمانند مسافت بین صنعا و بصری است و در آن بشماره ستارگان - قدحها و جامهای سیمین هست. بیندیشید و مواظب باشید که پس از درگذشتن من با دو چیز گرانبها و ارجمند که در میان شما میگذارم چگونه رفتار نمائید ؟ در این موقع یکی در میان مردم بانگ برآورد که یا رسول الله آن دو
ص: 33
چیز گرانبها و ارجمند چیست ؟ فرمود آنکه بزرگتر است کتاب خدا است که یکطرف آن در دست خدا و طرف دیگر آن در دست شما است (کنایه از اینکه کتاب خدا وسیله ارتباط با خداوند است) بنابراین آنرا محکم بگیرید و از دست ندهید تا گمراه نشوید. و آن دیگر که کوچکتر است عترت من (اهل بیت من) میباشد و همانا خدای مهربان و دانا مرا آگاه فرمود که این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا کنار حوض بر من وارد شوند. و من این امر را (عدم جدائی کتاب و عترت را) از پروردگار خود درخواست نموده ام. بنابراین. بر آندو پیشی نگیرید و از پیروی آن دو باز نایستید و کوتاهی نکنید که هلاک خواهید شد. سپس دست علی علیه السلام را گرفت و او را بلند نمود تا بحدی که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و مردم او را دیدند و شناختند. و فرمود : ای مردم کیست که بر اهل ایمان از خود آنها (سزاوارتر) میباشد ؟ گفتند : خدای و رسولش داناترند. فرمود همانا خدا مولای من است و من مولای مومنین هستم و اولی و سزاوارترم به آنها از خودشان. پس هر کس که من مولای اویم علی علیه السلام مولای او خواهد بود و این سخن را سه بار و بنا بگفته احمد بن حنبل پیشوای حنبلی ها چهار بار تکرار فرمود. سپس دست بدعا گشود و گفت : بار خدایا. دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد و یاری فرما یاران او را و خوار گردان خوار کنندگان او را، و او را معیار و میزان و محور حق و راستی قرار ده. آنگاه فرمود. باید آنان که حاضرند این امر را بغائبین برسانند و ابلاغ نمایند. هنوز جمعیت پراکنده نشده بود که امین وحی الهی رسید و این آیه را آورد : الیوم " اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا " در این موقع پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود الله اکبر، بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خدا برسالت من و ولایت علی علیه السلام بعد از من، سپس آن گروه شروع
ص: 34
کردند به تهنیت امیرالمومنین علیه اسلام و از جمله آنان (پیش از دیگران) شیخین - (ابوبکر و عمر) بودند که گفتند : به به برای تو ای پسر ابی طالب که صبح و شام را درک نمودی در حالیکه مولای من و مولای هر مرد و زن مومنی گشتی. و ابن عباس گفت : بخدا سوگند که این امر (ولایت علی علیه السلام) بر همه واجب گشت. سپس حسان ابن ثابت گفت : یا رسول الله اجازه فرما تا درباره علی علیه السلام اشعاری بسرایم. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود بگو با میمنت و برکت الهی. در این هنگام حسان برخاست و چنین گفت : ای گروه بزرگان قریش. در محضر پیغمبر اسلام درباره ولایت که مسلم گشت، گفتار و اشعار خود را بیان میکنم و گفت : ینادیهم، یوم الغدیر نبیهم بخم فاسمع بالرسول منادیا این بود اجمالی از واقعه غدیرخم، و تفصیل این اجمال قریبا بنظر شما میرسد و امت اسلامی همگی بر وقوع این امر اتفاق نموده اند و در تمام جهان و قرارگاه این زمین واقعه و داستانی باین نام و نشان و خصوصیات رخ نداده جز آنچه که ذکر شد و هر وقت نامی از این روز برده شود جز باین واقعه بچیز دیگر منصرف نشود و چنانچه نامی از این محل (غدیرخم) برده شود منظور همین محل است که در نزدیکی جحفه است و هیچ سخندان و اهل تحقیقی. بنظر نرسیده که جز این اظهار نظر نماید. بلی. از میان نویسندگان و مورخین فقط یکتن : بنام دکتر ملحم - ابراهیم اسود - یافت شده که در حاشیه ای که بر دیوان ابی تمام نگاشته، از این اصل مسلم منحرف گشته و پس از ذکر جمله (غدیرخم) نوشته است : این واقعه جنگ معروفی است و ما در پیرامون این گفتار بحث کافی نموده ایم که در ترجمه احوال ابی تمام در جلد دوم (الغدیر) انشاء الله تعالی بنظر شما خواهد رسید.
خدای متعال نسبت بنشر و اشتهار کامل این واقعه مهمه، عنایت بسیار فرموده
ص: 35
که این حدیث پیوسته زبان زد همگان باشد و راویان در هر عصر و زمان این داستان را دهان بدهان بگویند و بیان کنند و این موضوع برهان پابرجائی باشد برای طرفداران و حامیان این پیشوای عالمیقام صلوات الله علیه، و بهمین جهه امر بتبلیغ این سمت و مقام برای امیرالمومنین علی علیه السلام مقرون با تاکید و تسریع فرمود، تا در چنین موقع حساس که پیغمبر عالیقدر صلی الله علیه و آله از حج اکبر بازگشت فرموده و در هنگامی که گروه عظیمی از طبقات مختلفه و طوایف عدیده از مسلمین بمناسبت آموختن و انجام حج بیت الله مجتمع گشته اند، پیغمبر گرامیش صلی الله علیه و آله را مامور ابلاغ امر ولایت علی علیه السلام فرمود و آنحضرت نیز قیام فوری باجراء این امر نمود. در چنین موقع بی نظیر که جمعیت فشرده از اقوام و قبایل مختلفه از مسلمین گرد آمده اند در یک نقطه غیر عادی امر بتوقف فرماید و آنان که از آنمحل گذشته اند بامر پیغمبر صلی الله علیه و آله باز گردانده شوند و آنان که در دنبال این کاروان بزرگ میایند بان نقطه برسند و آنجناب با صدای رسا و بانک بلند آن خطبه حساس را ایراد و صدای خود را بهمه آنها برساند و پس از آن مقدمات بشناساندن علی علیه السلام بکیفیت مخصوص مبادرت فرماید و پس از ابلاغ ولایت و امامت او بحاضرین امر کند که بغائبین نیز ابلاغ نمایند تا همه آن افراد که بیش از یکصد هزار تن بوده اند تماما مامور ابلاغ و راویان این حدیث و قضیه مهمه باشند و خدای منان باین مقدار هم اکتفاء نفرمود و بلکه آیات کریمه در این خصوص فرو فرستاد که در هر صبح و شام تلاوت شود و مسلمانان عالم با تلاوت مداوم آن آیات در
ص: 36
همه وقت و همه جا متذکر و متوجه این امر باشند و تنها طریق رشد و سعادت خود را بشناسند و مرجع واقعی و پیشوای حقیقی خود را برای دریافت معالم دین و احکام آئین منزه اسلام بدون تردید تشخیص دهند. رسول خدا صلی الله علیه و آله کانه قبلا پیش بینی فرموده بود که در این مسافرت، نباء عظیم (خبر بزرگ و مهم) در پیش است که اعلام عمومی داد - تا همه افراد و طبقات مسلمین برای آموختن و عمل باداب و مناسک حج از منازل و اوطان خویش بیرون شوند و دسته دسته و گروه گروه بانجناب ملحق گردند تا با تحقق این امر خطیر پایه های دین حنیف و بنیان آئین مقدس اسلام استوار گردد و مظاهر و شرفه های دین بلند و نمایان شود و در زیر این پرچم افراشته الهی امت اسلامی بر سایر امم جهان سروری نمایند و برتری یابند و جنبش پیروزانه و سلطنت این دین شرق و غرب جهان را فرا گیرد. آری. با سازمان اساسی و متقن الهی زمینه این اعتلا و سیادت جهانی از هر حیث فراهم آمد و بر صلحا و عقلای قوم لازم و واجب بوده که برای وصول باین نتیجه آئین عقل و دین و فضیلت را پیش گیرند و با کلمه توحید و توحید کلمه مراحل سیادت و عظمت را طی کنند تا بسر منزل رشد و رستگاری نایل شوند... اما ؟
ص: 37
و برای تامین همین منظور پیشوایان دین سلام الله علیهم اجمعین پیوسته واقعه غدیر خم را در هر موقع و در هر مناسبت بازگو و بان استدلال و احتجاج میفرمودند و با این مبنای راسخ و نص صریح امامت و وصایت پدران خود را آشکار و مدلل میداشتند. همانطور که شخص امیرالمومنین صلوات الله علیه نیز در طول دوران زندگی گرامی و شریف خود پیوسته باین امر احتجاج میفرمود و شنوندگان این حدیث را از افراد صحابه که در حجه الوداع حضور داشته اند در مجامع عمومی سوگند میداد و از آنها بر این امر گواهی میطلبید. این جدیت ها و اهتمام ها همه برای این بوده که این تاریخ روشن و خاطره مقدس پیوسته تازه و شاداب بماند و گذشت زمان بتدریج این واقعه را متروک و مخفی نسازد.
ص: 38
و باز بهمین منظور پیروان و علاقمندان خود را پیوسته وادار میفرمودند که روز غدیر خم را عید بگیرند و مجامع تهنیت و تبریک تشکیل دهند و با ادامه این روش و اعاده مستمر سالیانه آن این واقعه بزرگ را همیشه زنده و آشکار نگاه دارند که تفصیل کامل این مطالب قریبا در این کتاب بنظر خوانندگان ارجمند خواهد رسید انشاء الله تعالی - بامید آینده. علاوه بر مجامع و محافل باشکوهی که بمناسبت عید غدیرخم در میان مسلمین وجود دارد در آستان مقدس و مرقد مبارک علوی علیه السلام نیز همه ساله بهمین مناسبت اجتماعات با عظمتی تشکیل میشود که وجوه خلق از بلاد مختلفه دور و نزدیک بطرف آستان قدس علوی ارواحنا فداه رهسپار و در این مجتمع اصلی شرکت نموده این یادبود مقدس را دنبال و این علم نورانی را بلند میکنند و زیارات طولانی که برای این روز بخصوص از طرف پیشوایان دین سلام الله علیهم اجمعین تعلیم و تلقین شده میخوانند که در ضمن آن زیارات مخصوصه نشانه های امامت و براهین قاطعه خلافت الهیه از کتاب و سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله و خصوصیات داستان روز غدیر خم توضیح و تصریح گشته و مشاهده میشود که هر فردی از افراد این جمعیت که از هزارها نفر تشکیل گشته با صدای رسا آنزیارات را میخوانند و آن کلمات نورانی را بر زبان جاری میکنند و در عین حال آثار سرور و افتخار از وجنات زائرین هویداست که باین هدایت الهیه در صراط مستقیم ولایت راه یافته و مباهات میکنند که با خواندن آن زیارات هر یک خود فردی از راویان این حدیث پر فضیلت گردیده ولایت امیرالمومنین را مبنای واقعی دین خدائی دانسته و بمفاد آن در راه آئین مقدس گام بر میدارند و عمل میکنند آن افراد علاقمند هم که بعزیمت بطرف مرقد مقدس علوی علیه السلام توفیق نیافته اند، در دورترین مناطق از جایگاه خود مرقد منور علی علیه السلام را بنظر آورده و با اشاره بان آستان مقدس زیارت مخصوصه را میخوانند. و از همان جایگاه خود اشاره بساحت قدس ولایت مینمایند. و نیز وظائف و عباداتی از روزه و نماز و دعا که متضمن یادآوری این روز
ص: 39
تاریخی (غدیر) است وارد و مقرر گشته که پیروان آنجناب در شهرها و قراء و اماکن خود قیام بان مینمایند و بدین وسائل و عناوین مقدسه ملیونها نفوس (که یکسوم و حتی بطور تقریب نیمی از مسلمین جهان را تشکیل میدهند) خاطره غدیر خم را پیوسته تجدید و با حکایت نمودن این واقعه قلوب خود را متوجه مرکز ولایت نموده و او را اصل و اساس دین و آئین خود دانسته و وابسته آن میباشند. و اما کتب و آثار امامیه در حدیث و تفسیر و تاریخ و کلام - بهر یک از این آثار توجه و بررسی شود ملاحظه خواهد شد که مشحون و پر است از این واقعه و اثبات قضیه غدیر و استدلال و احتجاج بمدلول و محصل آن - از روایات مسند که نام سلسله روات متعاقب یکدیگر ثبت گشته تا منتهی میشود بمرکز انوار نبوت صلی الله علیه و آله و روایات بیشمار دیگر که من باب ارسال مسلم با حذف سلسله سند ضبط گردیده و حاکی از این است که این موضوع مورد اتفاق عموم فرق مسلمین است، و گمان نمیکنم که دانشمندان اهل سنت نیز در ثبت و ضبط و روایت این حدیث از امامیه دست کمی داشته باشند : چه آنان نیز این واقعه را محقق دانسته و بصحت آن معترف و بتواتر آن اذعان دارند. مگر فرد یا افراد قلیل و ناچیزی که از راه و رسم درایت منحرف گشته، و از روی عصبیت باطله کورکورانه نسبت باین واقعه سخنی بیاوه گفته اند این اقلیت ناچیز جز خود کسی را ندیده و بعلت خودخواهی توجه ننموده اند که اکثریت کامل دانشمندان و مطلعین از اهل فن حدیث و تاریخ و غیرها این حدیث را مسلم و تردید ناپذیر دانسته اند ؟ خلاصه آنکه این موضوع (غدیرخم) در نظر علمای اهل سنت نیز ثابت و محقق است و از متواترات و مسلمیات است و ما اینک نام راویان حدیث غدیر
ص: 40
خم را از صحابه و تابعین تا آنجا که بطرق منتهیه بانها وقوف یافته ایم بترتیب حروف - الفبا - ذکر مینمائیم :
1 - ابو هریره دوسی (که در سن هفتاد و هشت سالگی در یکی از سالهای 59 - 58 - 57 درگذشته) - روایت او بطور مسند در جلد 8 تاریخ خطیب بغدادی صفحه 290 بدو طریق از مطر وراق از شهر بن جوشب از ابوهریره بلفظ او که بعدا ذکر میشود موجود است و در " تهذیب الکمال فی اسماء الرجال " تالیف ابی الحجاج مزی و در جلد 7 از " تهذیب التهذیب " ص 327، و در مناقب خوارزمی ص 130 ذکر شده و خوارزمی در کتاب مقتل امام سبط شهید (حسین بن علی علیه السلام) او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده است. و جزری - در ص 3 از " اسنی المطالب " و سیوطی در " در المنثور " جلد 2 ص 259 از ابن مردویه و خطیب و ابن عساکر هر یک بسلسله سند خود از او (ابو هریره) روایت نموده اند، و در ص 114 " تاریخ الخلفاء " نقل از ابی یعلی موصلی بسلسله سند خود از نامبرده روایت نموده و در " فرائد السمطین " تالیف حموینی باسنادش از شهر بن جوشب او نامبرده روایت شده و در جلد 6 از " کنز العمال " تالیف متقی هندی ص 154 بطریق ابن ابی شیبه از او و از دوازده تن دیگر از صحابه و در همان جلد ص 403 از عمیره بن سعد از او، و در جلد 2 " الاستیعاب " تالیف ابن عبد البر ص 473 و در جلد 5 " البدایه و النهایه " تالیف ابن کثیر دمشقی ص 214 نقل از حافظ ابی یعلی و حافظ ابن جریر باسناد آندو از ادریس و داود از پدر آنها (یزید) از او، و همچنین از شهر بن جوشب از او و همچنین از عمیره بن سعد از او، و در کتاب " حدیث الولایه " تالیف ابن عقده
ص: 41
و " نخب المناقب " تالیف ابوبکر جعابی و در " نزل الابرار " ص 20 از طریق ابی یعلی موصلی و ابن ابی شیبه از او روایت شده، آنچه فوقا از سلسله های متعدد نقل شده همه منتهی به ابی هریره میشود.
2 - ابوعلی انصاری (گفته شده که نامبرده در سال 37 در صفین کشته شده) لفظ او بطور مسند در ص 35 از کتاب " المناقب " خوارزمی باسناد از ثویر بن ابی فاخته از عبد الرحمن ابی لیلی از پدرش چنین مندرج است : پدرم گفت : پیغمبر صلی الله علیه و آله در روز خیبر پرچم را بعلی بن ابی طالب علیه السلام داد و خدای تعالی خیبر را بدست علی علیه السلام گشود - و در روز غدیر خم او را بپا داشت و بمردم اعلام فرمود که او (یعنی علی علیه السلام) مولای هر مرد و زن از اهل ایمان خواهد بود، و ابن عقده حدیث غدیر را باسناد خود در " حدیث الولایه " و سیوطی در " تاریخ الخلفاء " ص 114 و سمهودی در " جواهر العقدین " از ابو لیلی مذکور نقل نموده اند.
3 - ابو زینب بن عوف الانصاری - لفظ روایت او در جلد 3 " اسد الغابه " ص 307 و در جلد 5 ص 205 و در جلد 3 " الاصابه " ص 408 از اصبغ بن نباته و در جلد 4 ص 80 از " حدیث الولایه " ابن عقده - از طریق علی بن حسین عبدی از سعد اسکاف از اصبغ نقل شده و حدیث مناشده (سوگند دادن) - امیرالمومنین علیه السلام را بحدیث غدیر خم در روز رحبه نیز ذکر فرموده که از جمله کسانیکه ضمن مناشده گواهی بان داده اند ابو زینب را نامبرده است و قریبا لفظ حدیث را ملاحظه خواهید فرمود انشاء الله تعالی.
4 - ابو فضاله انصاری - نامبرده از اهل بدر است و در جنگ صفین با امیرالمومنین علی علیه السلام بوده و کشته شده است این شخص در روایت اصبغ بن نباته که در جلد 3 " اسعد الغابه " ص 307 و جلد 5 " حدیث الولایه " ص 205 ثبت شده از جمله کسانی است
ص: 42
که در روز رحبه برای علی علیه السلام بحدیث غدیر شهادت داده است و قاضی بهلول بهجت در تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله ص 67 او را در شمار روایان حدیث غدیر ذکر نموده است.
5 - ابو قدامه انصاری یکی از کسانی است که روز رحبه طرف مناشده و سوگند امیر المومنین علی علیه السلام بوده، طبق مندرج در جلد 5 " اسد الغابه " ص 276 نقل از ابن عقده باسنادش از محمد بن کثیر از فطر و ابن جارود از ابی الطفیل از نامبرده که در روز رحبه شهادت داد برای علی علیه السلام و در (حدیث الولایه) ابن عقده و (جواهر العقدین) سمهودی و در جلد 4 " الاصابه " ص 159 (که او نیز از حدیث الولایه ابن عقده نقل نموده) از طریق محمد بن کثیر از فطر از ابو الطفیل روایت نموده که او گفت نزد علی علیه السلام بودیم که آنجناب فرمود قسم بخدا میدهم کسانی را که روز غدیر خم حضور داشته و شاهد بر این امر بوده اند (تمام حدیث بعدا ذکر میشود) در کتاب نامبرده مذکور است که ابو قدامه انصاری از کسانی است که بداستان غدیر خم در آنروز شهادت داد.
6 - ابو عمره بن عمرو بن محصن انصاری - ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " ص 307 حدیث مناشده امیرالمومنین علی علیه السلام را در کوفه و شهادت ابو عمره نامبرده را بحدیث غدیر ذکر نموده و ابن عقده در کتاب خود " حدیث الولایه " حدیث مزبور را از او روایت نموده است.
7 - ابو الهیثم بن التیهان (در سال 37 در صفین شهادت یافته) حدیث او در کتاب " حدیث الولایه " تالیف ابن عقده و در " نخب المناقب " جعابی موجود است و در مقتل خوارزمی در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر شده است و در " جواهر العقدین " سمهودی از فطر و ابی الجارود از ابی الطفیل شهادت او را از خود نامبرده در
ص: 43
روز مناشده بحدیث غدیر خم ذکر نموده اند و در تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله ص 67 نامبرده در شمار راویان حدیث غدیر ذکر شده است.
8 - ابو رافع قبطی آزاد شده رسول خدا صلی الله علیه و آله - حدیث او را ابن عقده در " حدیث الولایه " و ابوبکر جعابی در " نخب " روایت نموده اند و خوارزمی در مقتل خود او را در شمار راویان حدیث غدیر از زمره صحابه ذکر نموده است.
9 - ابو ذویب خویلد (یا خالد) پسر خالد بن محرث الهذلی (نامبرده از شعرای زمان جاهلیت و عصر اسلام است و در خلافت عثمان درگذشته) ابن عقده در " حدیث الولایه " و خطیب خوارزمی در فصل چهارم از مقتل امام سبط علیه السلام حدیث غدیر را از او روایت کرده اند.
10 - ابوبکر بن ابی قحافه تیمی (وفات : سال 13 هجری) ابن عقده باسناد خود در " حدیث الولایه " و ابوبکر جعابی در " نخب " و منصور رازی در کتاب خود (که در موضوع غدیر نوشته است) حدیث غدیر را از او روایت نموده اند و شمس الدین جزری در " اسنی المطالب " ص 3 او را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر نموده است.
11 - اسامه بن زید بن حارثه کلبی نامبرده در سال 54 هجری در سن هفتاد و پنجسالگی در گذشته) - حدیث او در موضوع غدیر خم در " حدیث الولایه " و در " نخب المناقب " مذکور است.
12 - ابی بن کعب انصاری خزرجی - (سید القراء - یعنی از بزرگان قاریان و حافظان قرآن بوده - (وفات او در یکی از سالهای 30 تا 32 هجری واقع شده و نسبت بسال وفات او جز این نیز ذکری شده است) ابوبکر جعابی در " نخب المناقب " باسناد خود حدیث غدیر خم را از او روایت کرده است.
13 - اسعد بن زراره انصاری - ابن عقده در " حدیث الولایه " از محمد بن فضل بن
ص: 44
ابراهیم اشعری از پدرش از مثنی ابن قاسم حضرمی از هلال بن ایوب صیرفی از ابن کثیر انصاری از عبد الله بن اسعد بن زراره از پدرش اسعد بن زراره مذکور حدیث غدیر را از رسول خدا روایت نموده و ابوبکر جعابی در " نخب " و ابو سعید منصور سجستانی در " کتاب الولایه " از ابی الحسن احمد بن محمد بزاز صینی (چینی) باملاء او در ماه صفر سال 394 ضبط نموده که گفت : ابوالعباس احمد بن سعید کوفی حافظ در سال 330 حدیث نمود و ابوالحسین محمد بن محمد بن علی شروطی بما خبر داد و گفت که ابوالحسین محمد بن عمر بن بهته. و ابو عبد الله حسین بن هارون بن محمد قاضی صینی (چینی) و ابو محمد عبد الله بن محمد اکفانی قاضی بما خبر داده گفتند که : احمد بن محمد بن سعید بما خبر داده گفت که : محمد بن فضل بن ابراهیم اشعری برای ما حدیث نمود (تا آخر سند مذکور که ابن عقده آورده - و شمس الدین جزری در " اسنی المطالب " ص 4 نامبرده را در شمار راویان حدیث غدیر از زمره صحابه ذکر نموده است.
14 - اسماء بنت عمیس خثعیمه - ابن عقده در " حدیث الولایه " باسناد خود از او روایت نموده است.
15 - ام سلمه - زوجه پیغمبر صلی الله علیه و آله - ابن عقده از طریق عمرو بن جعده بن هبیره از جدش از ام سلمه این روایت را آورده که ام سلمه گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم دست علی علیه السلام را گرفت و او را بلند نمود تا بحدی که سفیدی زیر بغل او را دیدم. آنگاه فرمود : هر کس من مولای اویم : علی علیه السلام مولای او است. سپس فرمود : ای مردم. من دو چیز گران و نفیس در میان شما وامیگذارم. کتاب خدا و عترت من، و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند. و این روایت را سمهودی شافعی در " جواهر العقدین " بنابر مندرج در ص 40 " ینابیع الموده " آورده و شیخ احمد بن فضل بن محمد باکثیر مکی شافعی در " وسیله المال " از طریق ابن عقده از ام سلمه بهمین الفاظ روایت نموده است.
ص: 45
16- ام هانی بنت ابی طالب سلام الله علیهما - نامبرده گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله از حج خود بازگشت تا در غدیرخم فرود آمد، سپس در آن هوای گرم ایستاد و خطبه خواند و پس از بیان خطبه فرمود ای مردم... (تا آخر حدیث). این روایت را بزار با ذکر سند در مسند خود از ام هانی ثبت کرده و سمهودی شافعی (بنابر آنچه قندوزی حنفی در ص 40 " ینابیع الموده " ذکر نموده) آنرا از نامبرده روایت نموده و ابن عقده نیز باسناد خود در - " حدیث الولایه " این حدیث را از ام هانی آورده است.
17 - ابو حمزه انس بن مالک انصاری خزرجی - خدمتکار رسول خدا صلی الله علیه و آله (که در سال 93 هجری در گذشته است) خطیب بغدادی در جلد 7 تاریخش در ص 277 و ابن قتیبه دینوری در " المعارف " ص 291 و ابن عقده در - " حدیث الولایه " باسناد خود از مسلم ملائی از انس، و ابوبکر جعابی در " نخب - خود " و خطیب خوارزمی در مقتل، و سیوطی در (تاریخ الخلفاء) ص 114 بطریق طبرانی، و متقی هندی در جلد 6 " کنز العمال " ص 154 و ص 403 از عمیره بن سعید از انس، و بدخشی در " نزل الابرار " ص 20 از طریق طبرانی و خطیب، این حدیث را از نامبرده روایت نموده اند، و در " اسنی المطالب " جزری ص 4 نامبرده در شمار راویان حدیث غدیر ذکر شده است.
18 - براء بن عازب انصاری اوسی (در کوفه اقامت گزیده و در آنجا سال 72 هجری درگذشته است) در جلد 4 - " المسند " احمد بن حنبل ص 281 حدیث غدیر بلفظ نامبرده موجود است که صاحب " مسند " باسناد خود از عفان از حماد بن سلمه از علی بن زید از عدی بن ثابت از او (براء) و بطریق دیگر از عدی از براء روایت کرده بشرح و بیانی که در حدیث تهنیه انشاء الله ذکر خواهد شد و در " سنن " ابن ماجه جلد 2 ص 28 و 29 از ابن جدعان از عدی از او روایت شده که گفت : در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجی که نمود آمدیم. در بعضی منازل فرود آمد و از طرف آنجناب
ص: 46
اعلام شد که همگی برای نماز مجتمع گردند. سپس دست علی علیه السلام گرفت و فرمود : آیا من اولی (سزاوارتر) باهل ایمان از خود آنها نیستم ؟ همگی گفتند، آری هستی، فرمود : آیا من بهر فرد مومن اولی باو از خودش نیستم ؟ گفتند، آری هستی، فرمود : بنابراین، این شخص (یعنی علی علیه السلام) ولی و عهده دار امور کسی است که من مولای اویم. بار خدایا دوست بدار آنکه او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را او دشمن دارد. و در خصایص نسائی ص 16 از ابی اسحق از او، و در تاریخ خطیب بغدادی جلد 14 ص 236 و در تفسیر طبری جلد 3 ص 427 و در " تهذیب الکمال فی اسماء الرجال "، و در " الکشف و البیان " تالیف ثعلبی (لفظ و سند او خواهد آمد) و در " استیعاب " ابن عبد البر جلد 2 ص 473 و در " الریاض النضره " محب الدین طقری جلد 2 ص 169 از طریق حافظ ابن سمان و مناقب خطیب خوارزمی ص 94 (باسناد از عدی) از براء نامبرده و در " الفصول المهمه " تالیف ابن صباغ مالکی ص 25 (نقل از حافظ ابی بکر بن احمد بن حسن بیهقی و امام احمد بن حنبل) و در " ذخایر العقبی " تالیف محب الدین طبری ص 67 و در " کفایه الطالب " تالیف حافظ گنجی شافعی ص 14 از عدی بن ثابت از او - و در تفسیر فخر رازی جلد 3 ص 636 و تفسیر نیشابوری جلد 6 ص 194 و در " نظم درر السمطین " تالیف جمال الدین زرندی و در " جامع صغیر " جلد 1 ص 555 از طریق احمد و ابن ماجه و در " مشکات المصابیح " ص 557 (آنچه که از طریق احمد از براء و زید بن ارقم روایت شده) و در شرح دیوان امیرالمومنین علیه السلام تالیف میبدی بطریق احمد و در " فراید السمطین " به پنج طریق از عدی بن ثابت از او و در " کنز العمال " جلد 6 ص 152 از طریق احمد از او و در ص 397 نقل از سنن حافظ ابن ابی شیبه باسنادش از او و در " البدایه و النهایه " ابن کثیر جلد 5 ص 209 از عدی از او بنقل از ابن ماجه و حافظ عبد الرزاق و حافظ ابویعلی موصلی و حافظ حسن بن سفیان و حافظ ابن جریر طبری و در جلد 7 کتاب مذکور ص 349 از طریق حافظ عبد الرزاق از معمر از ابن جدعان از عدی از براء بن عازب روایت نموده که گفت : با رسول
ص: 47
خدا صلی الله علیه و آله بیرون آمدیم (از مکه) تا در غدیرخم فرود آمدیم. منادی از طرف آنجناب اجتماع عمومی را اعلام کرد و پس از آنکه همگی گرد آمدیم فرمود : آیا من اولی بشما از خود شما نیستم ؟ گفتیم. آری هستی یا رسول الله، فرمود آیا من اولی (سزاوارتر) نیستم بشما از مادرانتان ؟ گفتیم. آری هستی یا رسول الله، فرمود : آیا من اولی نیستم بشما از پدرانتان ؟ گفتیم بلی یا رسول الله هستی، و از این قبیل پرسش ها دایر باولویت خود چند بار تکرار فرمود و همه را تصدیق و اقرار نمودیم. آنگاه فرمود : هر کس که من مولای او هستم پس علی علیه السلام مولای او خواهد بود بار خدایا دوست بدار کسی را که او را دوست دارد و دشمن دار کسی را که او را دشمن دارد پس عمر بن خطاب گفت : گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب که امروز را درک نمودی در حالتیکه ولی و سرپرست هر مومن هستی، و بهمین کیفیت این حدیث را ابن ماجه از حدیث حماد بن سلمه از علی بن زید - و ابی هارون عبدی از عدی بن ثابت از براء آورده و موسی بن عثمان حضرمی نیز از ابن اسحق بهمین عنوان از براء روایت نموده است. و حدیث مزبور را حافظ ابو محمد عاصمی در " زین الفتی " از ابی بکر جلاب از ابی احمد همدانی از ابی جعفر محمد بن ابراهیم قهستانی از ابی قریش محمد بن جمعه از ابی یحی مقری از پدرش از حماد بن سلمه از علی بن زید بن جدعان از عدی بن ثابت از براء بن عازب بشرح و لفظی که در حدیث تهنیه خواهد آمد روایت نموده و در " نزل الابرار " نیز در صفحه 19 از طریق احمد و در صفحه 21 از طریق ابی نعیم در فضایل صحابه حدیث او از براء بن عازب موجود است و در جلد 2 از " الخطط " مقریزی ص 222 بطریق احمد از او (براء) و در " مناقب الثلاثه " از طریق احمد و حافظ ابوبکر بیهقی از او و در جلد 2 از کتاب " روح المعانی " ص 350 از او در تفسیر " المنار " جلد 6 ص 464 از طریق احمد و ابن ماجه از نامبرده این روایت ذکر شده است و جزری در " اسنی المطالب " ص 3 براء بن عازب مذکور را در شمار راویان حدیث غدیر ذکر نموده.
ص: 48
19 - بریده بن خصیب ابو سهل اسلمی (وفات در سال : 63 هجری) حدیثش در جلد 3 مستدرک حاکم ص 110 از محمد بن صالح بن هانی ذکر شده که او نقل از احمد بن نصر و باز حاکم از محمد بن علی شیبانی در کوفه شنیده از احمد بن حازم غفاری و او از محمد بن عبد الله عمری و او از محمد بن اسحق و او از محمد بن یحیی و احمد بن یوسف نقل کرده از ابی نعیم و او از ابن ابی غنیه و او از حکم از سعید بن جبیر از ابن عباس - نقل نموده که او از بریده مذکور حدیث غدیر را روایت کرده و در جلد 4 " حلیه الاولیاء " ص 23 باسنادش از طریق ابن عیینه مذکوره آورده و در جلد 2 " الاستیعاب " ابن عبد البر ص 473 در شرح حال امیرالمومنین علیه السلام ذکر شده و در مقتل خوارزمی و اسنی المطالب جزری شافعی ص 3 - نامبرده در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر شده و در " تاریخ الخلفاء " ص 114 حدیث غدیر از طریق بزار از او و در جلد 2 " الجامع الصغیر " ص 555 از طریق احمد و در جلد 6 " کنز العمال " ص 397 نقل از حافظ ابن ابی شیبه و ابن جریر و ابی نعیم باسنادشان از او و در " مفتاح النجا " و " نزل الابرار " ص 20 از طریق بزار - و در جل 4 تفسیر " المنار " ص 464 از طریق احمد از نامبرده روایت نموده اند.
20 - ابو سعید ثابت بن ودیعه انصاری خزرجی مدنی - بطوریکه بعدا خواهد آمد در روایت ابن عقده در " حدیث الولایه " و ابن ایثر در جلد 3 " اسد الغابه " ص 307 و جلد 5 ص 205 - در حدیث مناشده از جمله کسانی است که درباره علی علیه السلام نسبت بواقعه غدیر شهادت داده است. و در تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله ص 67 نامبرده در شمار راویان حدیث غدیر ذکر شده است.
21 - جابر بن سمره بن جناده ابو سلیمان سوائی (نامبرده بکوفه آمده و در
ص: 49
آنجا مسکن گزیده و در همان جا - بعد از سال 70 هجری در گذشته و طبق مندرج در " الاصابه " در سال 74 هجری وفات یافته) ابن عقده در " (حدیث الولایه) واقعه غدیر را بلفظ نامبرده (جابر بن سمره) روایت نموده و خوارزمی در فصل چهارم از مقتلش او را در شمار کسانی که حدیث غدیر را روایت نموده اند از صحابه ذکر نموده و متقی هندی در جلد 6 " کنز العمال " ص 398 نقل از حافظ ابن ابی شیبه باسنادش از نامبرده روایت نموده که او گفت : ما، در جحفه " غدیرخم " بودیم ناگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما بیرون شد. پس دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود : هر کس که من مولای اویم علی علیه السلام مولای او است.
22 - جابر بن عبد الله انصاری (نامبرده در سن نود و چهار سالگی در یکی از سالهای 78 - 74 - 73 در مدینه وفات یافته) حافظ بزرگ. ابن عقده در " حدیث الولایه " باسنادش از او روایت نموده که گفت : ما در سفر حجه الوداع با رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم. پس از بازگشت در جحفه فرود آمد و برای مردم خطبه خواند و فرمود : ای مردم، من مسئول هستم و شما هم مسئول هستید. اکنون رای و نظر خود را باز گوئید، گفتند : گواهی میدهیم که تو اوامر خدا را بما رسانیدی و ما را پند دادی و آنچه متضمن صلاح و سعادت ما بود بیان نمودی. فرمود : همانا من بر شما در انتقال بسرای دیگر پیشی میگیرم و شما در کنار حوض بر من وارد میشوید و من در میان شما دو چیز گران و نفیس وا میگذارم که اگر پیوستگی خود را بان دو حفظ کنید هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و عترت من. اهل بیت من. و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا کنار حوض بر من وارد شوند. سپس فرمود : آیا نمیدانسته اید که من اولی (سزاوارتم) بشما از نفوس شما ؟ گفتند : آری چنین است، در این هنگام در حالیکه دست علی علیه السلام را در دست داشت فرمود : هر کس من مولای اویم. علی مولای او خواهد بود. سپس فرمود : بار خدایا دوست بدار دوستان او را. و دشمن دار دشمنان او را. و همین حدیث را ابوبکر جعابی در نخب خود و ابن عبد البر در جلد 2 (استیعاب)
ص: 50
ص 473 از او روایت کرده اند و حدیث نامبرده در " اسماء الرجال " تالیف ابی الحجاج و " تهذیب التهذیب " جلد 7 ص 337 و " کفایه الطالب " ص 16 بطریق عالی از مشایخ او که همه حافظین حدیث بوده اند و شریف ابو تمام علی بن ابی الفخار الهاشمی، و ابو طالب عبد اللطیف بن محمد قبیطی، و ابراهیم بن عثمان کاشغری بطرقشان از عبد الله بن محمد بن عقیل آورده اند که گفت : باتفاق علی بن الحسین علیه السلام و محمد بن الحنفیه و ابوجعفر علیه السلام نزد جابر بن عبد الله در خانه او بودیم، پس مردی از اهل عراق داخل شد و جابر گفت : تو را بخدا قسم میدهم که آنچه از رسول خدا صلی الله علیه و آله دیدی و شنیدی برای من بیان کن، (تا آخر این داستان که در حدیث مناشده مرد عراقی با جابر ابن عبد الله خواهد آمد. و حافظ حموینی در " فراید السمطین " در سمط اول در باب نهم از طریق حافظ ابن البطی، و ابن کثیر در - " البدایه و النهایه " جلد 5 ص 209 باسناد از عبد الله بن محمد بن عقیل از او (یعنی جابر) این حدیث را روایت نموده اند. و پس از نقل حدیث گفته است : استاد ما ذهبی گفت : این حدیث (از نقطه نظر راویانی که در سلسله روایت دارد) - حدیث نیکوئی است. و ابن لهیعه از بکر بن سواده و جز او ابی سلمه بن عبد الرحمن از جابر - بهمین نحو - و همچنین. متقی هندی در جلد 6 " کنز العمال " ص 398 نقل از بزار باسنادش از او، و سمهودی در " جواهر العقدین " (چنانکه قندوزی حنفی در ینابیع خود در ص 41 از او نقل کرده) - بهمان لفظ و بیان از ابن عقده و وصابی شافعی در " الاکتفاء " نقل از سنن حافظ ابن ابی شیبه باسنادش از او این حدیث را روایت نموده اند. و حافظ ابن المغازلی (بطوریکه در " العمده " تالیف ابن بطریق 53 مذکور است) با ذکر سند و باسناد خود از بکر بن سواده از قبیصه بن ذویب و ابی سلمه بن عبد الرحمن از جابر بن عبد الله روایت نموده باینکه : رسول خدا صلی الله علیه و آله در خم فرود آمد و مردم از آنجناب دور و متفرق گشتند. پس آنجناب علی علیه السلام را امر فرمود که مردم را جمع نماید و پس از اجتماع آنها رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالیکه تکیه بدست
ص: 51
علی علیه السلام داشت در میان آنها ایستاد و پس از ادای حمد و ثنای خداوند. خطاب بانها فرمود : دوری و تفرقه شما بحدی بر من ناگوار آمد که پنداشتم حتی درختی که من تکیه بر آن دارم بیش از هر درخت دیگری مورد بی علاقگی و خشم شما است (کنایه از نهایت تاثر از تفرقه و دوری مسلمین از آنحضرت است) سپس فرمود : لیکن علی پیوسته بمن نزدیک است بطوری که هیچ امری را بر نزدیکی و دوستی من اختیار نمیکند. و بهمین سبب است که خداوند او را برای من بمنزله من برای او قرار داده و همانطور که من از او خشنود و راضی هستم خداوند نیز از او راضی و خوشنود گشته سپس دست علی را بلند کرد و فرمود. هر کس که من مولای اویم پس علی مولای او خواهد بود. بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد - جابر گوید - در این هنگام مردم با شتاب و نگرانی (از ابراز تاثر پیغمبر صلی الله علیه و آله) بسوی آنجناب شتافتند و با تضرع و گریه از تفرقه و دوری خود معذرت خواسته و عرضه داشتند : یا رسول الله تفرق و دور شدن ما از حضرتت برای این بود که مبادا اجتماع ما بر آنجناب گران و ناگوار باشد اکنون که این معنی موجب ناراحتی و خشم شما گشته، پناه بخدا میبریم از خشم پیغمبرش - در این موقع رسول خدا صلی الله علیه و آله ابراز رضایت فرمود و معذرت آنها را پذیرفت و این داستان را ثعلبی در تفسیر خود - بطوریکه در " ضیاء العالمین " مذکور است روایت نموده. و خوارزمی در مقتل خود و جزری در اسنی المطالب " ص 3 و قاضی در " تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله " ص 67 او را (جابر بن عبد الله را) در شمار راویان حدیث غدیر ذکر نموده اند.
23 - جبله بن عمرو الانصاری - ابن عقده حدیث غدیر را از او باسناد خود در " حدیث الولایه " - روایت نموده است.
24 - جبیر بن مطعم بن عدی قرشی نوفلی (در یکی از سالهای 59 - 58 - 57 - هجری درگذشته) - قاضی بهلول بهجت در تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله ص 68 نامبرده را از جمله راویان حدیث غدیر بشمار آورده و همدانی در " موده القربی " قسمتی از حدیث
ص: 52
غدیر را از او روایت کرده و در ص 31 و ص 336 ینابیع الموده حنفی از او نقل کرده
25 - جریر بن عبد الله بن جابر بجلی (در گذشت او در یکی از سالهای 51 الی 54 ثبت شده) روایت نام برده - دایر بحدیث غدیر در جلد 9 " مجمع الزواید " حافظ هیثمی ص 106 نقل از " معجم " طبرانی باسنادش از او موجود است که گفت : ما، در حجه الوداع حضور یافتیم. پس از درک موسم (و بازگشت) بجائی رسیدیم که غدیر خم نامیده میشود. در آنجا اعلام اجتماع عمومی شد و پس از گردن آمدن مهاجرین و انصار رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان ما بپا خواست و خطاب بخلق فرمود : به چه شهادت میدهید ؟ گفتند : بیکتائی خداوند. فرمود : دیگر به چه ؟ گفتند باینکه محمد صلی الله علیه و آله بنده و رسول (فرستاده) او است. فرمود : ولی شما (کسی که در خور سرپرستی و تصرف در جمیع شئون است) کیست ؟ گفتند : خدا و فرستاده او مولای ما است. در این هنگام دست خود را بر بازوی علی علیه السلام نواخت و او را بپا داشت، سپس بازوی او را - رها فرموده و مچ دستهای او را گرفت و فرموده : هر آنکس که خدا و رسول او مولای او است پس این (علی علیه السلام) مولای او خواهد بود. بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد. بار خدایا هر کس از مردم دوست میدارد او را پس تو دوست او باش. و هر که دشمن دارد او را پس تو دشمن او باش، بار خدایا. من نمی یابم کسی را که پس از دو بنده صالح پس از خود در زمین
ص: 53
بودیعت بگذارم. پس تو بنیکی برای او حکم و تقدیر فرما. در این هنگام بشر (از حاضرین بوده) از او (جریر) پرسید : این دو بنده صالح کیانند گفت : نمیدانم. و این روایت را سیوطی نیز در " تاریخ الخلفاء " ص 14 بطریق طبرانی و ابن کثیر " البدایه و النهایه " جلد 7 ص 349 و متقی هندی در " کنز العمال " جلد 6 ص 154 و 399 بطریق طبرانی و وصابی در کتاب " الاکتفاء " و بدخشی در " مفتاح النجا " از او روایت نموده اند و خوارزمی در مقتل خود او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده است.
26 - ابوذر جندب بن جناده الغفاری (در سال 31 هجری وفات یافته) روایت او دایر بحدیث غدیر در " حدیث الولایه " تالیف ابن عقده و در " نخب المناقب " تالیف جعابی و در باب 58 از " فراید السمطین " ثبت گردید و خطیب خوارزمی در مقتلش و همچنین شمس الدین جزری شافعی در " اسنی المطالب " ص 4 نامبرده را در شمار راویان حدیث غدیر از جمله صحابه ذکر نموده اند.
27 - ابو جنیده جندع بن عمرو بن مازن انصاری - ابن اثیر در جلد 1 " اسد الغابه " ص 308 باسناد از عبد الله بن علا از زهری از سعید بن جناب از ابی عنفوانه مازنی از جندع روایت نموده که گفت : از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم میفرمود. هر کس از روی عمد دروغ بر من بندد جایگاه او در آتش خواهد بود - سپس نامبرده گفت. از رسول خدا شنیدم (اگر نه چنین باشد هر دو گوش من کر باد) هنگامی که از حجه الوداع بازگشته بود چون در غدیرخم فرود آمد بپا خواست در حال خطبه و دست علی علیه السلام را گرفت و گفت : هر کس که من مولای او هستم پس این (علی) مولای اوست. بار خدایا دوست دار کسی را که او رادوست دارد و دشمن دار کسی را که او را دشمن دارد. و عبد الله بن علاء گفت : بزهری گفتم : در شام که گوش های تو از دشنام بعلی علیه السلام پر است این حدیث را بازگو منما در جواب من گفت : بخدا قسم از فضایل علی علیه السلام بقدری در خاطرم هست که اگر آنها را بازگو نمایم کشته خواهم شد ؟
ص: 54
نامبردگان هر سه این روایت را با ذکر سند ثبت نموده اند و شیخ محمد صدر العالم در " معارج العلی " از طریق حافظ - ابی نعیم باسنادش از جندع این خبر را روایت نموده و در تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله ص 67 نامبرده در شمار راویان حدیث غدیر ثبت شده است.
28 - حبه (بفتح حاء و تشدید با) ابن جوین ابو قدامه عرنی (بضم عین و فتح راء) بجلی (در یکی از سال های - 76 تا 79 در گذشته) حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 103 او را مورد وثوق و اعتماد معرفی نموده است و خطیب خوارزمی در جلد 8 تاریخش ص 276 مورد وثوق بودن او را از صالح بن احمد از پدرش حکایت نموده و متذکر شده است که نامبرده از تابعین است - ابن عقده در " حدیث الولایه " باسناد خود از او روایت نموده دولابی در جلد 2 " الکنی و الاسماء " ص 88 از حسن ابن علی بن عفان نقل نموده که او از حسن بن عطیه و نامبرده از یحی بن کهیل و او از حبه العرنی نقل نموده و حبه از ابن قلابه روایت نموده که علی علیه السلام مردم را در (رحبه کوفه) دایر بموضوع غدیر خم سوگند داد و هفده تن از آنمردم بپا خواستند و در میان آنان مردی بوده که جبه ای بتن داشت و از اری حضرمیه بر آن پوشیده بوده. پس آنها گواهی دادند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس که من مولای او هستم پس علی علیه السلام مولای او است. حافظ ابن المغازلی در " المناقب " حدیثی در مناشده امیرالمومنین علیه السلام از حبه مذکور روایت نموده که در مبحث مذکور انشاء الله خواهد آمد و خطیب خوارزمی در مقتل خود نامبرده را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده و ابن اثیر در جلد 1 " اسد الغابه " ص 367 در ترجمه حبه چنین گوید : ابو العباس ابن عقده او را در شمار صحابه ذکر نموده و از یعقوب بن یوسف بن زیاد و احمد بن حسین بن عبد الملک روایت نموده که آنها از نضر بن مزاحم و او از عبد الملک بن مسلم ملائی از پدرش از حبه بن جوین العرنی البجلی خبر
ص: 55
داده که گفت : چون روز غدیر خم در رسید بر حسب امر پیغمبر صلی الله علیه و آله در وسط روز عموم مردم مجتمع گشتند و پیغمبر صلی الله علیه و آله حمد و ثنای خداوند را بجا آورد و پس از آن خطاب بمردم فرمود : آیا میدانید که من اولی (سزاوارتر) هستم بشما از خود شما ؟ گفتند. بلی، فرمود پس هر کس که من مولای اویم علی علیه السلام مولای او است. بار خدایا دوست دار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را و دست علی را گرفت و او را بحدی بلند نمود که زیر بغل هر دو را دیدم و من در آن روز مشرک بودم. ابو موسی این روایت را با ذکر سند آورده و ابن حجر در جلد 1 " الاصابه " ص 372 و همچنین قندوزی در " ینابیع الموده " ص 34 این حدیث را از کتاب " الموالات " تالیف ابن عقده روایت نموده اند.
29 - حبشی (بضم حاء) ابن جناده السلولی (در کوفه مسکن گرفته) نامبرده از جمله کسانی است که در روز مناشده برای علی علیه السلام نسبت بداستان غدیر خم شهادت داده (بطوریکه حدیث اصبغ ابن نباته آتی الذکر مشعر بر آن میباشد). ابن عقده در (حدیث الولایه) و ابن اثیر در جلد 3 از " اسد الغابه " ص 307 و نیز در جلد 5 ص 205 و محب الدین طبری در " الریاض النضره " جلد 2 ص 169 (نقل از ذهبی) آنرا روایت نموده اند و سیوطی در " جمع الجوامع " از طریق طبرانی در " معجم الکبیر " و متقی هندی در جلد 6 " کنز العمال " ص 154 و ابن کثیر شامی - در جلد 5 " البدایه و النهایه " ص 211 از ابی اسحق از نامبرده روایت نموده اند : که او در روز غدیر خم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنید که فرمود : هر کس من مولای اویم علی مولای او است. خداوندا دوست دار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را و ابن کثیر در جلد 7 ص 349 نیز آنرا از او روایت کرده. و حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 106 روایت کرده که حبشی گفت : شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله روز غدیر خم میفرمود : بار خدایا هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است. خداوندا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد و یاری کن کسی را که او را یاری کند و دستگیری و پشتیبانی فرما کسی را که او را
ص: 56
پشتی بانی نماید. طبرانی این حدیث را روایت کرده و رجال سند آن توفیق شده اند و سیوطی نیز در " تاریخ الخلفاء " ص 114 بهمین طریق این حدیث را نقل از طبرانی ذکر کرده و در صدر حدیث کلمه (خداوندا) نیست. و بدخشی در " نزل الابرار " ص 20 و " مفتاح النجا " و شیخ ابراهیم وصابی شافعی در " الاکتفاء فی فضل الاربعه الخلفاء ء" از طریق طبرانی به بیان سیوطی از او روایت نموده اند و جزری در " اسنی المطالب " ص 4 نامبرده را از راویان حدیث غدیر بشمار آورده است.
30 - حبیب بن بدیل بن ورقاء خزاعی - ابن عقده در " حدیث الولایه " باسنادش حدیث غدیر را از او روایت نموده و ابن اثیر در جلد 1 " اسد الغابه " ص 368 از کتاب " الموالات " ابن عقده باسنادش از زر بن حبیش حدیث رکبان را که با خطاب (السلام علیک یا مولانا) بامیرالمومنین علی علیه السلام سلام نمودند روایت نموده و در آن شهادت حبیب دایر بحدیث غدیرخم ذکر شده و قریبا در حدیث رکبان این روایت خواهد آمد و ابن حجر در جلد 1 " الاصابه " ص 304 این روایت را بطور خلاصه ذکر نموده.
31 - حذیفه بن اسید ابو سریحه (بفتح سین) غفاری - (از اصحاب شجره است و در یکی از سالهای 40 تا 42 وفات یافته) ابن عقده در کتاب " حدیث الولایه " واقعه غدیر را از او روایت کرده - بطوری که صاحب ینابیع الموده در ص 38 از سمهودی از او (ابن عقده) نقل نموده : و ابن عقده در " الموالات " از عامر بن ضمره و حذیفه بن اسید با ذکر سند روایت نموده که آندو گفتند : پیغمبر صلی الله علیه و آله خطاب بمردم فرمود : همانا خدای مولای من است و من اولی (سزاوارتر) هستم بشما از خود شما. آگاه باشید و کسی که من مولای اویم پس این (یعنی علی علیه السلام) مولای او است و دست علی را گرفت و او را بلند کرد تا همه آن گروه او را شناختند. سپس فرمود. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد. پس از آن فرمود : و همانا در آن هنگام که در کنار حوض بر من وارد میشوید درباره دو چیز گران و نفیس از شما مواخذه و سئوال خواهم نمود.
ص: 57
پس بیندیشید تا چگونه بعد از من درباره آندو رفتار خواهید نمود ؟ گفتند : آندو چیز گران و نفیس چیست ؟ فرمود : آن یک که بزرگتر است کتاب خدا است و آن سبب و رشته ارتباطی است که یکطرف آن در دست خدا و طرف دیگر آن در دست شما است. و آندیگر که کوچکتر است عترت من است... تا پایان حدیث مزبور. و این روایت را بطریق دیگر نیز با ذکر سند آورده سپس گوید : این روایت را طبرانی در " الکبیر " و ضیاء در " المختاره " با ذکر سند آورده اند. و ترمذی در صحیح خود در جلد 2 ص 298 از سلمه بن کهیل از ابی الطفیل از ابی سریحه حذیفه روایت نموده و گفته است که این حدیث درست و نیکو است. و ابن اثیر در " اسد الغابه " باسناد از سلمه بن کهیل از او (حذیفه) از طریق حافظ ابی عمرو و حافظ ابی نعیم و حافظ ابی موسی، و حموینی در " فراید السمطین " و ابن صباغ مالکی در " الفصول المهمه " ص 25 نقل از ابی الفتوح اسعد بن ابی الفضایل عجلی در " الموجز فی فضایل الخلفاء الاربعه " بسند خود تا برسد بحذیفه بن اسید و عامر بن لیلی بن ضمره روایت کرده اند که آندو گفتند : چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع بازگشت (و جز آن حج نفرمود) پس از رسیدن بجحفه قدغن فرمود که کسی در زیر درختان بزرگ و انبوه آنجا فرود نیاید و پس از آنکه - همراهان در جایگاههای خود قرار یافتند دستور فرمود خار و خاشاک زیر درختان مزبور را کنده و برطرف ساختند و پس از اعلام عمومی نماز ظهر آغاز شد و آنجناب بانجا (زیر درختان) تشریف آورده و نماز را با آن جمعیت در آن نقطه باتمام رسانید و این جریان در روز غدیر خم بود پس از فراغ او نماز خطاب بمردم فرمود : همانا خدای مهربان و دانا مرا آگاه فرموده که هیچ پیغمبری جز نیمی از عمر پیغمبر پیشین زیست نمیکند و من گمان دارم که قریبا بسرای دیگر خوانده شوم و اجابت نمایم و من (با سمت پیغمبری) و شما
ص: 58
بر حسب اطاعت و تبعیت که مکلف بان هستید) مسئول خواهیم بود. بنابر این گفتار شما در این مورد چیست ؟ آیا من (اوامر خدا را) بشما رسانیدم و تبلیغ نمودم ؟ گفتند. بتحقیق و درستی تبلیغ فرمودی و با کوشش بسیار آنچه لازمه نصیحت و راهنمائی بود بجا آوردی خدای پاداش نیکو بتو عطا فرماید. فرمود : آیا شما نیستید که شهادت بیکتائی خدا داده اید و اینکه محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده او است و اینکه بهشت و دوزخ او بر انگیخته شدن بعد از مرگ حق است ؟ گفتند : آری. فرمود : بار خدایا گواه باش. سپس بار دیگر خطاب بان مردم با ابراز تاکید و مبالغه در گوش دادن و شنیدن و سخنانش. فرمود : آگاه باشید همانا خدا مولای من است و من اولی (سزاواتر) هستم بشماها از خودتان. آگاه باشید. هر کس که من مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او است. و دست علی علیه السلام را گرفت و او را بلند کرد تا حدی که آنگروه او را دیدند. سپس گفت : بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را که دشمن دارد. و صاحب کتاب مناقب الثلاثه چاپ مصر در ص 19 نیز این روایت را از کتاب " الموجز " تالیف حافظ ابو الفتوح نقل نموده و ابن عساکر در تاریخ خود این روایت را از ابی الطفیل از او (حذیفه) روایت نموده و ابن کثیر در جلد 5 ص 209 و در جلد 7 ص 348 " البدایه و النهایه " اشعار نموده باینکه این روایت را معروف بن خربوذ از ابی الطفیل از حذیفه بن اسید روایت کرده باین شرح : چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع بازگشت قدغن فرمود که یاران و همراهان در اطراف درختان نزدیک بهم که در آن صحرا است فرود نیایند. سپس آنها را احضار فرمود و در زیر درختان مزبور نماز خواند سپس بپا خواست و خطاب بان گروه فرمود. خداوند مهربان و دانا مرا آگاه فرمود که هیچ پیغمبری جز نیمی از عمر پیغمبر پیشین خود زیست نمیکند و من گمان دارم که بهمین زودی بسرای دیگر خوانده شوم و اجابت نمایم و من و شما مورد مواخذه و مسئول خواهیم بود. آیا در قبال مسئولیت خود چه خواهید گفت ؟ گفتند. ما شهادت میدهیم باینکه تو تبلیغ فرمودی و آنچه لازمه
ص: 59
نصیحت و کوشش در راه هدایت ما بوده بعمل آوردی خدای بتو پاداش نیکو عطا فرماید. فرمود آیا شماها نبوده اید که شهادت بیکتائی خدا دادید و اینکه محمد بنده و فرستاده او است و اینکه بهشت و دوزخ او حق است و اینکه مردن حق است و قیامت خواهد آمد و شکی در آن نیست و اینکه خداوند همه مردگان را از قرارگاهشان بر می انگیزد ؟ گفتند. آری ما باین حقایق گواهی داده ایم. فرمود خدایا گواه باش. سپس خطاب بانمردم فرمود. همانا خداوند مولای من است و من مولای اهل ایمانم و من اولی (سزاوارتر) هستم باهل ایمان از خود آنها. هر کس که من مولای اویم پس این (یعنی علیه السلام) مولای او است. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد. سپس فرمود. ای مردم من (در انتقال بسرای جاودانی) بر شما پیشی خواهم گرفت و شماها در کنار حوض بر من وارد میشوید حوضی که وسعت آن از مسافت بین بصری و صنعا بیشتر است و در آن بتعداد ستارگان ظروف و قدحهای سیمین هست، هنگامی که شما بر من وارد شوید از شما درباره دو چیز گران و نفیس پرسش خواهم نمود. پس بیندیشید تا بعد از من نسبت بان دو چیز چگونه رفتار خواهید کرد. آنکه بزرگتر است کتاب خدا است که سبب و رشته ارتباط است و یکطرف آن بدست خداوند و طرف دیگر آن بدست شما است. پس آنرا محکم بگیرید و آنرا تبدیل و تحریف نکنید تا گمراه نشوید و آن دیگر که کوچکتر است عترت من - اهل بیت منند. همانا بتحقیق خداوند مهربان و دانا مرا آگاه فرمود که آندو از یکدیگر هرگز جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند - ابن عساکر تمام این را از طریق معروفی روایت نموده است. و ابن حجر در (صواعق) ص 25 این حدیث را بهمین لفظ و بیان از طبرانی و غیره از حذیفه بسندی که نزد او صحیح شناخته شده روایت نموده و همچنین حلبی در جلد 3 " السیره الحلبیه " ص 301 نقل از طبرانی آنرا ذکر نموده و حکیم ترمذی نیز بهمین لفظ در کتاب خود " نوادر الاصول " و طبرانی در " معجم کبیر " بسند صحیح
ص: 60
بطوریکه صاحب کتاب " مفتاح النجافی مناقب آل العباء) از آندو نقل کرده آن را روایت نموده اند و بهمین تفصیل حافظ هیثمی در جلد 9 کتاب " مجمع الزوائد " ص 165 از دو طریق طبرانی آن را روایت کرده و گفته است : رجال یکی از دو اسناد همه مورد اعتماد و وثوق هستند و در " نزل الابرار " ص 18 از طریق ترمذی در نوادر الاصول و طبرانی در " معجم کبیر " باسنادشان از ابی الطفیل از او و قرمانی در " اخبار الدول " ص 102 از او از پیغمبر صلی الله علیه و آله بطریق ترمذی و سیوطی در " تاریخ الخلفاء " ص 114 نقل از ترمذی روایت مزبور را آورده اند و خطیب خوارزمی در مقتلش و قاضی در تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله ص 68 او را از جمله صحابه راویان حدیث غدیر بشمار آورده اند.
32 - حذیفه بن الیمان الیمانی (در سال 36 وفات یافته) ابن عقده در " حدیث الولایه " و ابوبکر جعابی در نخب خود " و حاکم حسکانی در کتابش " دعاه الهدات الی اداء حق الموالات " حدیث مزبور را بلفظ خودش از او روایت نموده اند. و حاکم بعد از ذکر حدیث او گفته : حدیث او را بر ابی بکر محمد بن محمد صیدلانی قرائت نمودم و بدان اقرار نمود جزری در " اسنی المطالب " ص 4 او را از جمله صحابه راویان حدیث غدیر بشمار آورده است.
33 - حسان بن ثابت - نامبرده یکی از شعرای غدیر است در قرن اول در محل خود بشعر و ترجمه حال او مراجعه فرمائید.
34 - امام مجتبی حضرت حسن السبط صلوات الله علیه - ابن عقده باسناد خود در " حدیث الولایه " و جعابی در " نخب " حدیث غدیر را از آن جناب روایت نموده اند و خوارزمی آنحضرت را در شمار راویان حدیث غدیر ذکر کرده.
35 - امام سبط پیغمبر صلی الله علیه و آله حسین شهید علیه السلام - ابن عقده باسناد خود در
ص: 61
" حدیث الولایه " و جعابی در " نخب " حدیث غدیر را از آنجناب روایت نموده اند و خطیب خوارزمی در مقتل خود آنحضرت را در شمار راویان حدیث غدیر ذکر کرده و حافظ عاصمی در " زین الفتی " از شیخ خود ابی بکر جلاب از ابی سعید رازی از ابی الحسن علی بن مهرویه قزوینی از داود بن سلیمان از علی بن موسی الرضا علیه السلام از پدرش موسی بن جعفر علیه السلام از پدرش جعفر بن محمد علیه السلام از پدرش علی بن الحسین علیه السلام از آنجناب (حسین سلام الله علیه) از امیرالمومنین علیه السلام روایت نموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود. هر کس من مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او است بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد و خوار گردان آنکه را که او را خوار گرداند و یاری کن آنکه را که او یاری کند و این حدیث را باز از شیخ خود محمد بن ابی زکریا از ابی الحسن محمد بن علی همدانی از احمد بن علی بن صدقه رقی از پدرش از علی بن موسی الرضا علیه السلام از پدرش موسی بن جعفر علیه السلام تا آخر سند و لفظی که فوقا ذکر شد، و حافظ ابن المغازلی در " المناقب " از ابی الفضل محمد بن حسین برحی اصفهانی روایت مزبور را ذکر نموده و سلسله راویان را ذکر کرده تا منتهی میشود بحضرت حسین سبط علیه السلام و حافظ ابو نعیم در جلد 9 " حلیه الاولیاء " ص 64 این حدیث را بلفظ و سندی که بعدا انشاء الله ذکر خواهد شد روایت نموده و احتجاج آنجناب بحدیث غدیر نیز در محل خود خواهد آمد.
36- ابو ایوب خالد بن زید انصاری - (در جنگ روم در یکی از سالهای 52 - 51 - 50 شهادت یافته) حدیث او را در موضوع غدیر ابن عقده در " حدیث الولایه " و جعابی در " نخب المناقب " و محب الدین طبری در جلد 2 " الریاض النضره " ص 169 و ابن اثیر در جلد 5 " اسد الغابه " ص 6 باسناد از یعلی بن مره از او و در جلد 3 ص 307 و در جلد 5 ص 205 باسناد از اصبغ بن نباته از او روایت کرده اند. و ابن کثیر در جلد 5 " البدایه و النهایه " ص 209 از احمد بن حنبل از ابن آدم از اشجعی از ریاح بن حارث از او - و سیوطی در جمع الجوامع و در تاریخ الخلفاء ص 114 از
ص: 62
طریق احمد از او و متقی هندی در جلد 2 " کنز العمال " ص 154 بطریق احمد - و طبرانی در " معجم کبیر " و " ضیاء مقدسی " از او و از جمعی از صحابه، و ابن حجر عسقلانی در جلد 7 " الاصابه " ص 780 و جلد 6 ص 223 و جلد 2 از چاپ اول ص 408 و سمهودی در " جواهر العقدین " از ابی الطفیل از او و بدخشی در " نزل الابرار " ص 20 از دو طریق احمد و طبرانی واقعه غدیر را از او روایت نموده اند - در قسمت مربوط به حدیث رحبه و حدیث رکبان در همین کتاب مراجعه نمائید. و جزری در " اسنی المطالب " ص 4 نامبرده را از جمله صحابه راویان حدیث غدیر بشمار آورده است.
37 - ابو سلیمان - خالد بن ولید بن مغیره المخزومی (در سال 21 یا 22 هجری درگذشته) جعابی حدیث او را دایر بقضیه غدیرخم باسناد خود در " نخب با ذکر سند ثبت نموده است.
38 - خزیمه بن ثابت انصاری ذو الشهادتین (در سال 37 در صفین شهادت یافته) حدیث او را ابن عقده در " حدیث الولایه " و جعابی در " نخب المناقب " و سمهودی در " جواهر العقدین " باسناد از ابی الطفیل از او روایت نموده اند و ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " ص 307 بطریق ابو موسی از علی بن حسن عبدی از اصبغ بن نباته حدیث مناشده روز رحبه را ذکر نموده اند و در داستان مزبور شهادت دادن خزیمه برای علی علیه السلام در موضوع غدیرخم تصریح شده و جزری در " اسنی المطالب " ص 4 و قاضی در تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله ص 67 نامبرده را از جمله صحابه راویان حدیث غدیر بشمار آورده اند.
39 - ابو شریح خویلد (بنابر مشهور) ابن عمرو الخزاعی (که بمدینه منزل گزیده و در سال 68 وفات یافته) بطوریکه در موضوع مناشده امیرالمومنین علیه السلام خواهد آمد - نامبرده یکی از شهودی است که برای امیرالمومنین علیه السلام دایر بقضیه غدیر خم شهادت داده است.
ص: 63
40 - رفاعه بن عبد المنذر انصاری - روایت او در " حدیث الولایه " باسناد ابن عقده و در کتاب " نخب المناقب " جعابی و در " کتاب الغدیر " منصور رازی موجود است.
41 - زبیر بن عوام قرشی (در سال 37 کشته شده) ابن عقده در کتاب الولایه و جعابی در نخب خود و منصور رازی در " کتاب الغدیر " حدیث غدیر را از او روایت نموده اند و نامبرده یکی از (عشره مبشره) است که حافظ ابن المغازلی آنان را در شمار راویان غدیر ذکر کرده و جزری شافعی در (اسنی المطالب) ص 3 او را در شمار راویان حدیث غدیر ثبت نموده است.
42 - زید بن ارقم انصاری خزرجی (در یکی از سالهای 66 تا 68 وفات یافته) احمد بن حنبل در جلد 4 از " مسند " ص 368 از ابن نمیر از عبد الملک بن سلیمان از عطیه عوفی با ذکر سند آورده که او گفت : از زید بن ارقم سئوال نموده گفتم : من دامادی دارم و او حدیثی از تو درباره علی علیه السلام در روز غدیر خم ذکر نموده من دوست دارم که آن حدیث را از خودت بشنوم ؟ زید گفت : شما گروه عراقیان، در شما هست آنچه هست : من باو گفتم : بر تو از من باکی نباشد از من اندیشه و ترس نداشته باش. گفت : بلی ما در جحفه بودیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما بیرون شد در وقت ظهر در حالیکه بازوی علی علیه السلام را گرفته بود و خطاب بما فرمود : آیا نمیدانید که من اولی بمومنین هستم از خودشان ؟ همگی گفتند آری چنین است. فرمود بنابراین. هر کس که من مولای اویم علی علیه السلام مولای او خواهد بود. پس باو گفتم آیا آن حضرت این جمله را هم فرمود : بار خدایا دوست بدار دوستان او را دشمن بدار دشمنان او را ؟ گفت : من آنچه را که شنیدم بتو خبر دادم.
ص: 64
و در جلد 4 " مسند " ص 372 از سفیان از ابی عوانه از مغیره از ابی عبید از ابی عبد الله میمون ذکر نموده که از قول زید بن ارقم نقل نموده که در حالیکه من میشنیدم زید چنین گفت : یا رسول خدا صلی الله علیه و آله در وادی که خم نامیده میشود فرود آمدیم. آنحضرت امر باقامه نماز فرمود و در گرمای نیمروز نماز را بجا آورد سپس برای ما خطبه ایراد فرمود در حالیکه با افکندن پارچه بر یکدرخت بزرگ برای آنجناب سایه تشکیل داده شده بود. آنگاه فرمود : آیا نمیدانید ؟ آیا شهادت نمیدهید باینکه من اولی (سزاوارتر) هستم بهر مومنی از خود او ؟ گفتند آری چنین است. فرمود : پس هر که من مولای اویم همانا علی علیه السلام مولای او است. بار خدایا دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد و دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و باز در همان مجلد از مسند و در همان صفحه این حدیث را از محمد بن جعفر از شعبه از میمون روایت نموده و نسائی در " خصایص " ص 16 باسناد خود آنرا از زید روایت کرده و در صفحه 15 " در خصایص " نسائی از احمد بن مثنی آورده که او از قول یحیی بن حماد و او از ابو عوانه از سلیمان از حبیب بن ابی ثابت از ابی الطفیل از زید بن ارقم آورده که گفت : چون پیغمبر صلی الله علیه و آله از حجه الوداع بازگشت فرمود و در غدیرخم فرود آمد، امر فرمود خار و خاشاک آنجا را برطرف ساختند. آنگاه فرمود چنین مینماید که مرا بسرای دیگر خوانده اند و بزودی اجابت خواهم نمود و همانا من وا میگذارم در میان شما دو چیز گران و نفیس را. یکی از آندو بزرگتر از آندیگر. کتاب خدا و عترت من. اهل بیت من. پس بیندیشید که بعد از من چگونه با آندو رفتار خواهید نمود ؟ همانا این دو از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض بمن وارد شوند. سپس فرمود : همانا خدای مولای من است و من ولی هر مومن هستم. پس از این سخن دست علی (رضی الله عنه) را گرفت و گفت : هر کس من ولی او (متصرف و مختار در امور او) هستم پس از من این (یعنی علی علیه السلام) ولی او خواهد بود. بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد. راوی گوید : بزید
ص: 65
گفتم : این سخن را تو از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدی ؟ گفت کسی در آنجا و در میان آن درختان نبود جز اینکه او را بچشم خود دید و این سخنان را بگوش خود شنید. و باز در " خصایص " در ص 16 نیز از قتیبه بن سعید از ابن ابی عدی از عوف از ابی عبد الله میمون روایت کرده که زید بن ارقم گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله بپا خواست و حمد و ثنای خدا را بجا آورد سپس فرمود : آیا نمیدانید که من اولی (سزاوارتر) هستم بهر مومن از خود او ؟ گفتند آری باین امر معترف و گواهیم که تو بهر مومن اولی هستی از خودش. پس فرمود : هر کس من مولای اویم این (یعنی علی علیه السلام) مولای او است و دست علی را گرفت. و بهمین بیان و لفظ، دولابی در جلد 2 " الکنی و الاسماء " ص 61 از احمد بن شعیب از قتیبه بن سعید از ابن ابی عدی از عوف از میمون از زید آورده که گفت : با رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم بین مکه و مدینه تا در منزلی که آنجا را در غدیر خم می نامند فرود آمدیم. در این هنگام اجتماع عمومی اعلام شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله بپا خاست، پس حمد و ثنای خدا را بجا آورد... بشرح حدیث. و مسلم در جلد 2 از " صحیح خود " ص 325 چاپ سال 1327 باسنادش از ابی حیان از یزید بن حیان از زید، و بطریق دیگر قسمتی از حدیث غدیر را روایت نموده که زید گفت : پیغمبر صلی الله علیه و آله در آبی که خم نامیده شده خطبه خواند ولی آنچه را که راجع بولایت است (با اینکه مشایخ و بزرگان او آنرا روایت نموده اند) از او روایت نکرد و این خودداری بمنظور و هدفی است که خودش بان داناتر و شناساتر است : و حافظ بغوی در جلد 2 " مصابیح السنه " ص 199 حدیث ولایت را از زید روایت کرده و آنرا از احادیث نیکو بشما آورده و حفاظ ترمذی در صحیح خود در جلد 2 ص 298 حدیث مزبور را از ابی عبد الله میمون از زید روایت نموده و
ص: 66
گفته است که این حدیث نیکو و درست است. و حاکم در جلد 3 " المستدرک " ص 109 از ابی الحسین محمد بن احمد بن تمیم حنظلی در بغداد از ابی قلابه عبد الملک بن محمد رقاشی از یحیی بن حماد و باز از قول ابوبکر محمد بن بالویه و محمد بن جعفر بزار و آندو از قول عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش از یحیی بن حماد - و نیز از قول ابو نصر احمد بن سهل فقیه بخاری از صالح بن محمد حافظ بغدادی از خلف بن سالم مخرمی از یحیی بن حماد روایت کرده - که او و یحیی ابن حماد) از ابی عوانه نقل کرده و او از سلیمان اعمش و او از حبیب بن ابی ثابت از ابی الطفیل از زید و صحت و درستی این طریق و اسناد را اشعار داشته و بهمین سند حدیث مزبور را احمد بن حنبل در جلد 1 (المسند) ص 118 از شریک - از اعمش روایت نموده. و در ص 109 جلد مذکور " مستدرک " از ابی بکر بن اسحق و دعلج بن احمد سنجری و آندو از محمد بن ایوب و او از ازرق بن علی و او از حسان بن ابراهیم کرمانی و او از محمد بن سلمه بن کهیل و او از پدرش و او از ابی الطفیل و او از زید روایت کرده که : رسول خدا صلی الله علیه و آله بین مکه و مدینه در محلی که پنج اصله درختان تناور و خاردار بود فرود آمد. مردم زیر درختان مزبور را جاروب کردند و خار و خاشاک آنجا را برطرف ساختند و آنجناب شب را در آنجا گذرانید و پس از بجا آوردن نماز برای خطبه بپا خاست و حمد و ثنای خداوند نمود و موعظه فرمود و پس از سخنان خود خطاب بمردم فرمود : همانا من دو امر در میان شما وا میگذارم که اگر آندو را پیروی و تبعیت نمائید هرگز گمراه نشوید و آندو کتاب خداست و عترت (اهل بیت) من، سپس آنجناب سه بار فرمود : آیا میدانید که من اولی (سزاوارتر) هستم باهل ایمان از خود آنها. همگی گفتند : بلی. پس از آن فرمود : هر کس که من مولای اویم علی علیه السلام مولای اوست. و در صفحه 533 (همان مجلد از مستدرک) از محمد بن علی شیبانی در کوفه
ص: 67
روایت نموده که او از قول احمد بن حازم غفاری و او از ابو نعیم از کامل ابو العلاء که او گفت شنیدم حبیب بن ابی ثابت خبر میداد از یحیی بن جعده از زید که گفت بیرون شدیم با رسول خدا صلی الله علیه و آله (از مکه) تا رسیدیم بغدیر خم در روزی که تاکنون گرم تر از آنروز بر ما نگذشته بود پس حسب امر آنجناب خار و خاشاک آنجا رفته شد. پس آنجناب حمد و ثنای خداوند را بجا آورد و سپس خطاب بمردم فرمود : هیچ پیغمبری مبعوث نشده مگر آنکه بیش از نیمی از عمر پیغمبر قبل از خود زیست نکرده و من نزدیک شده که بسرای دیگر خوانده شوم و اجابت نمایم. همانا من وامیگذارم در میان شما چیزی را که هرگز گمراه نشوید بعد از آن (یعنی بعد از تبعیت و ادای حق آن) - کتاب خدای عز و جل. سپس برخاست و دست علی رضی الله عنه را گرفت و خطاب بمردم فرمود : کیست که اولی (سزاوارتر) است بشما از خود شما ؟ گفتند خدا و رسول او داناترند. فرمود : هر کس که من مولای اویم. پس علی علیه السلام مولای او است. سپس حاکم گفته که این حدیث اسنادش درست است و در مقام ذکر سند آن بر نیامده. و حافظ عاصمی در " زین الفتی " روایت نموده و گفته : خبر داد مرا شیخ احمد ابن محمد بن اسحق بن جمع از قول علی بن حسین بن علی درسکی از محمد بن حسین بن قاسم از امام ابی عبد الله محمد بن کرام رضی الله عنه از علی بن اسحق از حسیب بن حسیب برادر حمزه زیات از ابی اسحق همدانی از عمرو از زید بن ارقم باینکه : پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله بغدیر خم آمد و برای مردم خطبه ایراد فرمود پس حمد و ثنای الهی را نمود. پس از آنکه از خطبه خود فارغ شد دست و بازوی علی علیه السلام را گرفت بطوریکه سفیدی زیر بغلش دیده شده. پس خطاب بمردم فرمود : هر کس که من مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او است. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد و یاری و دستگیری فرما آنکه را که او را
ص: 68
یاری و دستگیری نماید و محبوب بدار کسی را که او را محبوب بدارد سپس بعلی علیه السلام فرمود : یا علی آیا بتو نیاموزم کلماتی را که بانها خدا را بخوانی ؟ هر گاه گناهان تو بعدد ذره ها باشد آمرزیده شود با اینکه تو آمرزیده هستی (از گناه منزه و مبرائی). بگو اللهم لا اله الا انت تبارک سبحانک رب العرش العظیم، و صاحب " فراید السمطین " در باب 58 باسناد خود و محب الدین طبری در جلد 2 " الریاض النضره " ص 169 و میبدی در شرح دیوان امیرالمومنین علیه السلام از طریق احمد و ذهبی در جلد 3 تلخیص خود ص 433 (و صحت آنرا تایید کرده) این حدیث را از زید بن ارقم روایت نموده اند و ذهبی بطریق دیگر هم این حدیث را از زید روایت نموده و در جلد 3 " میزان الاعتدال " ص 224 آنرا روایت نموده از غندر از شعبه از میمون ابی عبد الله از زید و ابن صباغ مالکی در " الفصول المهمه " ص 24 از ترمذی و زهری از زید آن را روایت کرده و چنین گفته : ترمذی از زید بن ارقم روایت نموده که او گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس من مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او است. ترمذی تنها همین لفظ و جمله را روایت کرده و بر او چیزی زیاد نکرده ولی جز او یعنی زهری روز و زمان و مکان را نیز تصریح نموده و گوید : چون رسول خدا صلی الله علیه و آله حجه الوداع را انجام داد و بقصد مدینه بازگشت فرمود، در غدیر خم بپا خاست، و آن آبی است بین مکه و مدینه و این امر در روز هیجدهم از ذالحجه الحرام در گرمای شدید نیمروز انجام یافت. پس خطاب بمردم فرمود : من مسئولم، شما نیز مسئول هستید. آیا من تبلیغ نمودم ؟ گفتند : شهادت میدهیم که تو تبلیغ فرمودی و پند دادی. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود. و منهم خود شهادت میدهم که تبلیغ نمودم و پند دادم. سپس فرمود : ای مردم آیا نه اینست که شما به یکتائی خداوند و رسالت من گواهی میدهید ؟ گفتند ما گواهی بیکتائی خدا میدهیم و گواهی میدهیم که تو فرستاده خدائی. فرمود : من خود نیز مانند شما شهادت میدهم. سپس خطاب بمردم کرده فرمود، من در میان شما واگذارده ام چیزیرا که اگر بان تمسک جوئید بعد از من هرگز گمراه نشوید، کتاب خدا و
ص: 69
اهل بیتم. آگاه باشید که خدای مهربان و دانا بمن خبر داد که این دو از یکدیگر جدا نشده تا کنار حوض بمن وارد شوند. حوض من از حیث وسعت و پهنا مانند فاصله بصری و صنعا است، ظرفهای آن بتعداد ستارگان است. بدرستیکه خدا از شما پرسش خواهد فرمود که بعد از من با کتاب او و اهل بیت من چگونه رفتار کرده اید ؟ سپس خطاب بمردم فرمود و گفت : کیست که سزاوارترین مردم است باهل ایمان ؟ گفتند خدا و رسول او داناترند، فرمود : سزاوارترین مردم باهل ایمان اهل بیت من میباشند، و این سخن را سه بار تکرار فرمود و در مرتبه چهارم دست علی را گرفت و فرمود بار خدایا هر کس من مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او است. خداوندا دوست دار کسی را که او را دوست دارد و دشمن دار کسی را که او را دشمن دارد این سخن را نیز سه بار تکرار فرمود : آگاه باشید آنان که اکنون حاضر هستند این واقعه را بغائبین ابلاغ نمایند. و ابن طلحه شافعی در " مطالب السئول " ص 16 حدیث مزبور را نقل از ترمذی از زید روایت نموده و حافظ ابوبکر هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 104 از طریق احمد و طبرانی و بزار باسنادشان از زید و در ص 163 حدیث مزبور را آورده و لفظ او در روایت دوم باین شرح است که زید گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله در جحفه فرود آمد، سپس رو بمردم آورد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود : من نمی یابم - برای هیچ پیغمبری جز نصف عمر پیغمبر قبل از او، و نزدیک شده است که من بسرای دیگر خوانده شوم و اجابت نمایم. اینک بگوئید (درباره وظایفی که بانجام رسانیده ام) چه اقرار دارید ؟ گفتند : بوظیفه نصیحت و ارشاد ما عمل فرمودی. فرمود : آیا نه اینست که به یکتائی خداوند و اینکه محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده او است و اینکه بهشت و دوزخ او حق است شهادت میدهید ؟ گفتند : شهادت میدهیم. آنحضرت در این موقع دست خود را بلند کرد و بر سینه نهاد و فرمود من نیز با شما شهادت میدهم. پس از آن توجه بیشتر مردم را به شنیدن جلب کرد و فرمود : من بر شما پیشی میگیرم و شما در کنار حوض بر من وارد میشوید و همانا پهنای آنحوض مانند
ص: 70
مسافت بین صنعاء و بصری است و در آن بتعداد ستارگان قدحهای سیمین هست. پس بیندیشد که پس از من با دو چیز گران و نفیس (که در میان شما وامیگذارم) چگونه رفتار خواهید نمود ؟ از میان آن گروه یکتن صدا برآورده و گفت : یا رسول الله آندو چیز کدامند ؟ فرمود کتاب خدا. یکطرف آن در دست خداوند و طرف دیگر آن دست شما است، پس آنرا محکم نگاه دارید تا گمراه نشوید و دیگر عشیره و همانا خدای مهربان و دانا مرا آگاه فرمود. که این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند و من این عدم جدائی را برای آندو از خداوند مسئلت نمودم. پس بر آندو پیشی نگیرید که هلاک میشوید و از پیروی آندو تخلف و و کوتاهی نکنید که هلاک میشوید و آندو را چیزی نیاموزید. چه آنان از شما داناترند. سپس دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود : هر کس من اولی (سزاوارتر) به او از خودش هستم پس علی علیه السلام ولی او است، بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد. و در روایت دیگر که مختصرتر ا این است چنین مسطور است : در آن (حوض) بتعداد ستارگان قدحهای طلا و نقره هست و در انروایت دیگر این جمله نیز هست : بزرگتر کتاب خدا و کوچکتر عترت من. و در روایت دیگر چنین رسیده که : چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع مراجعت فرمود و در غدیرخم فرمود آمد. حسب امر آنجناب خار و خاشاک آن زمین زدوده و برطرف شد. سپس بپا خاست و فرمود : چنین مینماید که من بسرای دیگر خوانده شده و اجابت خواهم نمود... و در پایان آن مذکور است که راوی گوید : بزید گفتم : تو این سخنان را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدی ؟ گفت در میان آن درختان انبوه کسی نبود جز آنکه او را بچشم خود دید و این سخنان را بگوش خود شنید. و نیز در جلد 9 - (مجمع الزاوید) ص 105 نقل از ترمذی و طبرانی و بزار
ص: 71
باسنادشان از زید چنین مذکور است : گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله امر فرمود، نهال های خار از آن زمین کنده شد و آنجا را آب پاشی کردند سپس خطبه خواند. پس قسم بخدا هیچ چیزی که تا قیام قیامت واقع میشود نماند جز اینکه انروز ما را بان خبر داد. سپس خطاب بمردم فرمود : کیست که اولی است (سزاوارتر است) بشما از خود شما ؟ گفتیم خدا و رسولش اولی (سزاوارتر) هستند بما از خود ما. فرمود پس هر که من مولای اویم پس از من این یعنی علی علیه السلام مولای او است پس دست او را گرفت و گشود سپس گفت : بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد (و رجال این سند را مورد وثوق و اطمینان دانسته) لفظ حافظ هیثمی تمام شد. و آنچه را که ترمذی و نسائی بطریق خودشان روایت کرده با ذکر سند از زید بن ارقم ثبت نموده است. و حافظ زرقانی مالکی در جلد 7 - " شرح المواهب " ص 13 این حدیث را از زید بن ارقم روایت نموده و ضیاء مقدسی صحت طریق آنرا اعلام داشته و از طریق طبرانی در قسمتی از حدیث، این جمله از فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله را ذکر نموده که فرمود. ای مردم : همانا خدا مولای من است و من مولای اهل ایمان هستم. و من اولی (سزاوارتر) باهل ایمان هستم از خود آنها پس هر کسی که من مولای اویم علی علیه السلام مولای او است بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد (بار دیگر این دعا را تاکید فرموده بجمله : احب من احبه و ابغض من ابغضه). و یاری کن کسی را که او یاری کند و خوار گردان کسی را که او را خوار گرداند و او را مدار و محور حق قرار ده. و این حدیث را خطیب خوارزمی در مناقب ص 93 باسنادش از حافظ ابی بکر احمد بن حسین بیهقی از ابی عبد الله حافظ محمد بن یعقوب از فقیه ابی نصر احمد بن سهیل از حافظ صالح بن محمد بغدادی از خلف بن سالم از یحیی بن حماد از ابی عوانه از سلیمان اعمش از حبیب بن ابی ثابت از ابی الطفیل از زید بن ارقم بلفظ حافظ
ص: 72
نسائی روایت نموده که در صفحه 29 لفظ او از خصایصش نقل شده است. و ابن عبد البر در جلد 2 " الاستیعاب " ص 473 و ابو الحجاج در " تهذیب الکمال فی اسماء الرجال " و ابن کثیر شامی در جلد 5 " البدایه و النهایه " ص 208 از حبیب بن ابی ثابت از ابی الطفیل از زید بطریق نسائی این حدیث را روایت نموده اند و ابن کثیر گفته که این حدیث صحیح است (نقل از ذهبی) و در ص 109 همان جزء " البدایه و النهایه " از ابی الطفیل و یحیی بن جعده و ابی عبد الله میمون از زید روایت کرده و گفته این اسناد نیکو و رجال آن مورد وثوق و اعتمادند و در جلد 7 صفحه 348 از طریق غندر از شعبه از سلمه بن کهیل از ابی الطفیل از ابی مریم یا یزید بن ارقم و از طریق احمد بسند و لفظ مذکور در ص 29 آنرا ذکر نموده سپس گفته که : جماعتی که از جمله آنها ابو اسحق سبیعی و جبیب اساف و عطیه عوفی و ابو عبد الله شامی و ابوالطفیل عامر بن واثله اند این حدیث را از زید بن ارقم روایت نموده اند. و حافظ گنجی شافعی در " کفایه الطالب " ص 14 بطریق سه گانه احمد بن حنبل آنرا روایت نموده و پس از ذکر الفاظ او بطرق او در ص 15 گفته : احمد بن حنبل این چنین در مسند خود روایت مذکور را با ذکر سند ثبت نموده و چنین راوی اگر آنرا بیک سندهم ذکر مینمود کافی بود تا چه رسد باینکه چنین پیشوائی طرق متعدده خود را در ذکر این روایت جمع نموده : سپس از مشایخ خود حفاظ اربعه که عبارتند از : شیخ الاسلام ابو محمد عبد الله ابن ابی الوفاء محمد الباذرائی و قاضی ابو الفضایل عبد الکریم بن عبد الصمد انصاری، و ابو الغیث فرج بن عبد الله قرطبی، و ابو الفتح نصر اله بن ابی بکر بن ابی الیاس، باسنادهایشان از جامع ترمذی باسنادش از سلمه بن کهیل از ابی الطفیل آنرا از زید روایت نموده. حدیث زید بن ارقم در " جمع الجوامع " و " تاریخ الخلفاء " سیوطی ص 114 و " الجامع الصغیر " جلد 2 ص 555 نقل از ترمذی و نسائی و ضیاء مقدسی و جلد 7 " تهذیب التهذیب " ابن حجر ص 337 و ریاض الصالحین ص 152 و جلد 2 " البیان و التعریف " ص 136 از طبرانی و حاکم باسنادشان از ابی الطفیل از زید موجود است. و همچنین
ص: 73
در ص 230 از ترمذی و نسائی و ضیاء مقدسی باسنادشان از او صاحب کتاب (اخیر الذکر) از قول سیوطی گوید که این حدیث متواتر است و در جلد 6 " کنز العمال " ص 152 از ترمذی و ضیاء مقدسی و در ص 154 از احمد و همچنین طبرانی در " المعجم الکبیر " و ضیاء مقدسی از زید و از سی نفر از صحابه و در همان صفحه از " کنز العمال " نقل از " المعجم الکبیر " طبرانی و در ص 390 از ابی الطفیل عامر بن واثله و ابی عبد الله میمون و عطیه عوفی و ابی الضحی همگی از زید و نقل از محمد بن جریر طبری در " حدیث " الولایه " و در ص 102 از زید بن ابی حیان از زید و در مشکاه المصابیح " ص 557 از طریق احمد از براء بن عازب و زید، و در " تذکره خواص الامه " ص 18 گوید : که احمد در " الفضایل " از قول ابن نمیر و او از عبد الملک و او از عطیه عوفی نقل کرده که عطیه عوفی گفت : نزد زید بن ارقم آمدم و باو گفتم : من دامادی دارم که او از تو حدیثی را در شان علی صلی الله علیه و آله در روز غدیر نقل نموده و دوست دارم آن حدیث را از تو بشنوم. گفت : شما گروه اهل عراق، در شما هست آنچه هست : (منظور اظهار عدم اعتماد است) پس باو گفتم : از طرف من بر خود نترس. پس گفت : بلی. در جحفه بودیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالیکه بازوی علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفته بود بر ما بیرون شد و خطاب بمردم فرمود آیا نمیدانید که من اولی (سزاوارتر) هستم بر مومنین از خودشان ؟ همگی گفتند : بلی چنین است پس فرمود : هر کس که من مولای اویم، پس از من علی علیه السلام مولای او است و این سخن را چهار مرتبه تکرار فرمود. محمد بن اسمعیل یمنی در " الروضه الندیه - شرح التحفه العلویه " بعد از ذکر حدیث غدیر بطرق مختلفه خود گوید : فقیه علامه حمید محلی در " محاسن الازهار " تمام خطبه پیغمبر را (که در روز غدیر با آن طول و تفصیل ایراد فرموده) ذکر نموده و بسند خود تا منتهی میشود بزید بن ارقم گوید : زید گفت رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجه الوداع (در مراجعت) آمد تا در جحفه نزول فرمود - بین مکه و مدینه
ص: 74
پس امر فرمود زیر درختان عظیم و انبوه آنجا را از خار و خاشاک پاک کردند، سپس مردم را باجتماع عمومی برای نماز دعوت کردند. آنروز بسیار گرم و سوزان بود و همگی حسب الامر پیغمبر بسوی آنحضرت گرد آمدیم در حالیکه بعضی از ما قسمتی از ردای خود را بر سر کشیده و قسمتی را از شدت سوزندگی زمین زیر پا نهاده بود. پس رسول خدا نماز ظهر را با ما بجا آورد و سپس رو بطرف ما بگردانید و فرمود : حمد و ستایش مخصوص خداوند است. ستایش میکنیم او را و از او یاری میخواهیم و باو ایمان داریم و بر او توکل میکنیم. پناه بخدا میبریم از بدیهای نفوسمان و از ناروائی کردارمان. آن خداوندی که هر که (در اثر سلب عنایت) او را گمراه کرد برای او راهنمائی نیست و آنکه را که او راهنمائی فرماید گمراه کننده ای نخواهد بود. و گواهی میدهیم که معبود لایق پرستش جز ذات مقدس و منزه او نیست، و محمد بنده و فرستاده او است. اما بعد. ای مردم. همانا بتحقیق پیوسته که برای هیچ پیغمبری جز نیمی از عمر پیغمبر قبل از او نیست، و همانا عیسی بن مریم در میان قوم خود چهل سال زیست کرد و من بیست سال شریعت خود را اجرا نمودم. آگاه باشید که جدائی من از شما نزدیک شده و آگاه باشید که من مسئول شما هستم و شما نیز مسئول هستید. اکنون بگوئید آیا من تبلیغ نمودم ؟ در این هنگام از هر طرفی در میان آن گروه پاسخ دهنده برخواسته و گفتند شهادت میدهیم که تو بنده خدائی و فرستاده او هستی و بتحقیق رسالت خداوندی را تبلیغ فرمودی و در راه خدا کوشش کردی و بامر خدا مبادرت نمودی و تا آخرین دم بندگی او نمودی، خدای بهترین پاداش را که به پیغمبری عطا میکند بتو عطا فرماید - در این هنگام فرمود : آیا نه اینست که به یکتائی خدا گواهی میدهید و باینکه محمد بنده و فرستاده او است، و باینکه بهشت و دوزخ او حق است، و بتمامی کتاب خدا ایمان دارید ؟ گفتند. آری. فرمود : من نیز شهادت میدهم که براستی شما را خواندم و شما نیز تصدیق نمودید دعوت مرا. آگاه باشید که من بدیگر سرای بر شما پیشی میگریم و شما پس از من بزودی در کنار حوض بر من وارد میشوید. و هنگامی
ص: 75
که مرا ملاقات میکنید. من از شما مواخذه خواهم نمود که بعد از من با دو چیز گران و نفیس (که در میان شما واگذاردم) چگونه رفتار نمودید ؟ در این موقع امر بر ما مشکل شد : ندانستیم آندو شی ء گران و نفیس چیستند ؟ تا اینکه مردی از مهاجرین برخاست و گفت : پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا. آن دو چیست ؟ فرمود : آن یک که بزرگتر است از آندیگری کتاب خدا است. سبب و رشته ارتباطی است که یکطرف آن در دست خداوند و طرف دیگر آن در دست شما است آنرا محکم نگاه دارید و از آن رو بر مگردانید که گمراه نشوید و آن دیگر که کوچکتر است عترت من است. (آنهائی که رو به قبله من نمودند و دعوت مرا اجابت کردند نکشید آنها را بر و آنها غلبه ننمائید و از آنها واپس نمانید : همانا من درباره آنان از خدای مهربان و دانا درخواست نمودم و خدا بمن (آنچه درباره آنها مسئلت کردم) عطا فرمود یاری کننده کتاب خدا و عترت من یاری کننده من است و خوار کننده آندو خوار کننده من و پیرو و دوست آندو پیرو و دوست من است و متخلف و دشمن آندو دشمن من. آگاه باشید و بتحقیق بدانید که هیچیک از اقوام و امت های قبل از شما هلاک نشدند مگر در اثر اینکه بدلخواه و هوای نفسانی خود رفتار کردند و بر ساحت نبوت خود بمخالفت و دشمنی برخاستند و آنان را که بعدل و داد برخواستند کشتند : سپس دست علی ابن ابی طالب علیه السلام را گرفت و بلند کرد و فرمود : هر کس من ولی اویم پس این (علی علیه السلام) ولی او است. بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله این سخن را سه بار تکرار فرمود : و حافظ ابوالحسن علی بن مغازلی واسطی شافعی در " المناقب " این حدیث را عینا با همین الفاظ و حروف و بهمین تفصیل روایت نموده گوید : از ابویعلی علی بن ابی عبد الله علاف بزار شنیدیم که از قول عبد السلام بن عبد الملک بن حبیب بزار و او
ص: 76
از قول عبد الله محمد بن عثمان بما خبر داد و او روایت کرد از محمد بن بکر بن عبد الرزاق و او از ابو حاتم مغیره بن محمد مهلبی و او از مسلم بن ابراهیم و او از نوح بن قیس حدانی و او از ولید بن صالح و او از پسر زن زید بن ارقم... تا پایان حدیث مزبور. و بدخشانی در " نزل الابرار " ص 19 حدیث غدیر را بلفظ زید بن ارقم از طریق احمد و طبرانی ذکر کرده. و در ص 21 نیز از ابی نعیم و طبرانی از ابی الطفیل از زید روایت کرده و آلوسی در جلد 2 " روح المعانی " ص 350 آنرا روایت نموده و در قمست مربوطه به تابعین نیز بلفظ ابی لیلی کندی حدیثی از زید خواهد آمد.
43 - ابو سعید زید بن ثابت (وفات او در یکی از سالهای 45 تا 48 ذکر شده بعد از سال پنجاهم هجری نیز نوشته شده) ابن عقده در " حدیث الولایه " و ابوبکر جعابی در " نخب المناقب " حدیث غدیر را از او روایت نموده اند. و جزری شافعی در " اسنی المطالب " ص 4 نامبرده را در شمار راویان حدیث غدیر ذکر نموده است.
44 - زید - یزید بن شراحیل انصاری - نامبرده یکی از گواهانی است که در روز مناشده برای امیرالمومنین علیه السلام در موضوع حدیث غدیر شهادت داد که حدیث او بعدا خواهد آمد - حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " داستان شهادت او را روایت کرده و ابن اثیر در جلد 2 " اسد الغابه " ص 233 و ابن حجر در جلد 1 " الاصابه " ص 567 آنرا از ابن عقده نقل نموده اند و در مقتل خوارزمی و تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله ص 67 در شمار روایان حدیث غدیر از صحابه ثبت شده است.
45 - زید بن عبد اله انصاری - ابن عقده در " حدیث الولایه " حدیث او را با ذکر سند روایت نموده است.
ص: 77
46 - ابو اسحق سعد بن ابی وقاص (درگذشت او در یکی از سالهای 54 و 55 و 56 و 58 ذکر شده) و حافظ نسائی در خصایص خود ص 3 باسنادش از مهاجرین مسمار ابن سلمه از عایشه بنت سعد با ذکر سند روایت نموده گفت : از پدرم شنیدم گفت : شنیدم رسول خدا در روز جحفه که دست علی علیه السلام را گرفت و خطبه مشتمل بر حمد و ثنای خداوند ایراد و سپس فرمود : ای مردم : من ولی شما هستم ؟ همگی گفتند : راست فرمودی یا رسول الله، سپس دست علی را که گرفته بود بلند کرده و فرمود : این ولی من است. این ولی من است و از طرف من ادا میکند و من دوستم با کسی که او را دوست باشد و دشمن هستم با کسی که او را دشمن باشد. و در خصایص ص 4 باسنادش از عبد الرحمن ابن سابط از سعد آورده که گفت : در میان جمعی نشسته بودم که علی علیه السلام را نکوهش کردند. بانها گفتم بتحقیق از رسول خدا صلی الله علیه و آله سه خصلت و امتیاز برای علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم که اگر یکی از آن خصلت ها برای من می بود نزد من محبوب تر بود از شتران سرخ مو شنیدم که میفرمود : همانا علی برای من بمنزله هرون است برای موسی جز اینکه پس از من پیغمبری نخواهد بود. و شنیدم که فرمود : البته فردا رایت لشکر اسلام را بکسی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند. و شنیدم که میفرمود : هر کس که من مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او است. و در خصایص ص 18 و در چاپ دیگر آن ص 25 باسناد مهاجربن سمار آورده که گفت : عایشه بنت سعد از سعد نقل کرد که گفت : با رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم در راه مکه در حالیکه متوجه آنجا بود پس چون به غدیر خم رسید در آنجا برای مردم توقف نمود تا آنها که عقب مانده بودند رسیدند و آنان که گذشته بودند بازگشت داده شدند. همینکه همه آن گروه گرد آمدند خطاب بانان فرمود : ای مردم ولی شما (آنکه از روی صلاحیت عهده دار جمیع امور شما است) کیست ؟ گفتند.
ص: 78
خدا و رسولش - این سئوال و جواب سه بار تکرار شد. سپس دست علی علیه السلام را گرفت و او را بپا داشت و فرمود : هر کس که خدا و رسولش ولی او است. پس او (علی علیه السلام) ولی او است. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد : و در ص 18 این حدیث را از عامر بن سعد از او روایت نموده و (در طریق دیگر) از ابن عیینه از عایشه بنت سعد از او. و این حدیث را عبد الله بن احمد بن حنبل (بطوریکه در " العمده " ص 48 مذکور است) باسناد از عبد الله بن صفر در سال 299 روایت نموده و گفته که یعقوب ابن حمدان بن کاسب برای ما بیان نمود از ابن ابی نجیح از پدرش، و ربیعه جرشی از سعد و حافظ بزرگ محمد بن ماجه در جلد 1 " سنن " ص 30 باسنادش از عبد الرحمن بن سابط با ذکر سند روایت نموده از سعد که گفت : هنگامی که معاویه از یکی از سفرهای حج خود آمده بود سعد بر او داخل شد. در آن مجلس نسبت بعلی علیه السلام زبان بطعن و بدی گشودند و معاویه نیز کلماتی گفت، سعد در خشم آمد و گفت : این سخنان ناروا را درباره مردی میگوئی که من از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او شنیدم که میفرمود : هر کس که من مولای اویم علی علیه السلام مولای او است. و شنیدم که باو (علی علیه السلام) میفرمود. تو برای من بمنزله هارون هستی برای موسی جز اینکه بعد از من پیغمبری نیست. و شنیدم که فرمود : امروز رایت جنگ را بمردی میسپارم که خدا و رسول او را دوست دارند ؟ و حافظ حاکم در جلد 3 " مستدرک " ص 116 از ابی زکریا یحی بن محمد عنبری از ابراهیم بن ابی طالب از علی بن منذر - از ابی فضیل از مسلم ملائی از خیثمه بن عبد الرحمن از سعد روایت نموده که مردی باو گفت : همانا علی بن ابی طالب تو را نکوهش نمود برای اینکه از او تخلف نمودی. پس سعد گفت : بخدا قسم این (تخلف از علی) رای من بود که بخطا پیش گرفتم. همانا به علی بن ابی طالب علیه السلام سه امتیاز داده شده است که اگر یکی از آنها بمن عطا شده بود برای من از دنیا و
ص: 79
آنچه که در دنیا است محبوب تر بود بطور تحقیق رسول خدا صلی الله علیه و آله روز غدیرخم پس از حمد و ثنای خداوند فرمود : آیا میدانید که من باهل ایمان اولی و سزاوارترم ؟ گفتیم. آری. فرمود : بار خدایا هر کس من مولای اویم علی علیه السلام مولای او است، دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد. و علی علیه السلام در روز خیبر نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله آورده شد در حالیکه چشمان او بعلت بیماری نمیدید و درد چشم خود را برسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه داشت. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله آب دهان خود را در چشم های او ریخت و درباره او دعا فرمود. از برکت دعای آنحضرت تا هنگام شهادتش دیگر مبتلا بعارضه چشم نگشت و خیبر با نیروی او گشوده و فتح گردید و رسول خدا صلی الله علیه و آله عموی خود عباس و جز او را از مسجد خارج فرمود. پس عباس باو گفت ما را اخراج میفرمائی در صورتیکه وابسته و قبیله تو هستیم و علی را در مسجد باقی میگذاری ؟ فرمود اخراج شماها و باقی گذاردن او در مسجد بمیل و اراده شخص من نبوده و بلکه بر حسب امر الهی این کار انجام یافت. و حافظ ابو نعیم در جلد 4 " حلیه الاولیاء " ص 356 باسنادش از شعبه از حکم از ابن ابی لیلی از سعد ابن ابی وقاص روایت نموده که گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره علی ابن ابی طالب علیه السلام سه موهبت و امتیاز اعطا فرمود (اول) البته رایت لشکر را فردا بمردی میدهم که خدا و رسول را دوست دارد (دوم) داستان مرغ بریان (سوم) حدیث غدیرخم. و حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " باسنادش از سعید بن مسیب از سعد و حافظ ابو محمد عاصمی در " زین الفتی " از طریق ابن عقده حدیث غدیر را از نامبرده (سعد) روایت نموده اند که عین لفظ آن در حدیث تهنیه خواهد آمد. و حافظ طحاوی حنفی در جلد 2 " مشکل الاثار " ص 309 باسنادش از مصعب
ص: 80
ابن سعد از سعد از طریق - شعبه بن حجاج این حدیث را روایت کرده و درباره شعبه ابن حجاج گفته که : این شخص در روایتش از هر حیث ایمن هست و او روایت را ضبط میکند و گفتار او در روایت حجت است، و حموینی در " فراید السمطین " باسنادش از عایشه دختر سعد از پدرش حدیث غدیر را روایت نموده و خطیب خوارزمی در مقتل خود و جزری در " اسنی المطالب " ص 3 نامبرده را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر نموده اند. و حافظ گنجی شافعی در " کفایه الطالب " ص 16 بطریق حافظ یوسف بن خلیل دمشقی و حافظ ابو الغنایم محمد بن علی نرسی باسنادشان از ابن جدعان از سعید ابن مسیب از سعد روایت نموده اند که سعید بن مسیب گوید. بسعد گفتم... تا آخر حدیث که در حدیث تهنیه خواهد آمد و صاحب کفایت الطالب در ص 151 گفته که شیخ الشیوخ عبد الله ابن عمر بن حمویه در دمشق بما خبر داد از قول حافظ ابوالقاسم علی بن حسن بن هبه الله شافعی و او از ابوالفضل فضیلی و او از ابوالقاسم خزاعی و او از هیثم بن کلیب شاشی و او از احمد بن شداد ترمذی از علی بن قادم از اسرائیل از عبد الله بن شریک از حرث بن مالک که او گفته بمکه آمدم و سعد بن ابی وقاص را ملاقات نمودم و باو گفتم آیا منقبتی از علی علیه السلام شنیده ای ؟ گفت : چهار منقبت درباره علی مشاهده نموده ام که اگر یکی از آنها برای من میبود در نزد من محبوب تر بود از اینکه بمانند نوح در دنیا زندگی کنم. همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله ابابکر را بعنوان ابلاغ سوره (برائت) بمشرکین قریش فرستاد و او یکشبانه روز از مسافت را طی کرد، در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود : در پی ابی بکر برو و سوره برائت را از او بگیر و تو آنرا ابلاغ نما. پس علی علیه السلام ماموریت را انجام داد و ابوبکر در حالیکه گریه میکرد برگشت و عرض کرد : یا رسول الله آیا درباره من آیه نازل شده ؟ آنجناب فرمود جز خیر چیزی نیست. همانا از طرف من تبلیغ نمیکند کسی امری را جز من و آنکس که از من باشد. (یا فرمود : و آنکس که از اهل بیت من باشد). و نیز ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله
ص: 81
در مسجد بودیم، هنگام شب ندائی در میان ما شد که : باید هر که در مسجد است بیرون رود، مگر آل رسول و آل علی علیهم السلام. گفت : ما خارج شدیم در حالیکه پاپوش های خود را میکشیدیم (کنایه از شتاب در بیرون رفتن) همینکه صبح نمودیم، عباس بن عبد المطلب نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : یا رسول الله عموهای خود را بیرون کردی و این پسر را " علی علیه السلام " برقرار نمودی ؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : من از پیش خود و بمیل خود امر به بیرون شدن شما و برقراری این پسر ننمودم همانا خداوند بان امر نمود. گفت : سومین منقبت علی علیه السلام : پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله عمر و سعد را بسوی خیبر فرستاد پس سعد مجروح شد و عمر برگشت. در این حال رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود البته رایت لشکر را بمردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند (و این سخن پیغمبر صلی الله علیه و آله متضمن مدح بسیاری نسبت بن علی علیه السلام بود که من از احصای آن ترس دارم). سپس علی علیه السلام را طلبید. عرض کردند : بدرد چشم مبتلا است، ناچار حسب الامر آنجناب علی علیه السلام را در حالیکه دست او را گرفته و او را میکشیدند نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله آوردند. فرمود چشم خود را بگشا عرض کرد نمیتوانم - راوی گوید : رسول خدا صلی الله علیه و آله آب دهان خود را در چشم علی افکند و با انگشت ابهامش آنرا مالید و رایت را باو اعطاء فرمود - و منقبت چهارم - روز غدیرخم رسول خدا صلی الله علیه و آله سخنانی با مبالغه و تاکید بیان داشت. سپس فرمود : ای مردم آیا من اولی (سزاواتر) نیستم باهل ایمان از خودشان ؟ (و این سخن را سه بار فرمود) : همه گفتند. آری هستی. فرمود یا علی نزدیک بیا. پس علی علیه السلام دست خود را بلند کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله دست او را تا بحدی بالا برد که سفیدی زیر بغلش نمودار شد. پس گفت : هر کس که من مولای اویم. علی علیه السلام مولای اوست، و این سخن را نیز سه بار فرمود. حافظ گنجی پس از ذکر این حدیث گفته که : این حدیث نیکو است و جهات آن نیز (از حیث اسناد) درست است. (تا آنجا که گفت) : و چهام - (حدیث غدیرخم). ابن ماجه و ترمذی از محمد
ص: 82
ابن بشار از محمد بن جعفر آن را روایت نموده اند. و حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 107 از طریق بزار از سعد روایت نموده که : رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت و فرمود : آیا من اولی (سزاوارتر) نیستم بمومنین از خودشان ؟ هر کس که من ولی اویم پس علی علیه السلام ولی او است. سپس هیثمی گفت : این حدیث را بزار روایت نموده و رجال آن مورد اعتماد و وثوق هستند. و ابن کثیر شامی در جلد 5 " البدایه و النهایه " ص 212 از کتاب " الغدیر " ابن جریری طبری از ابی الجوزاء احمد بن عثمان از محمد بن خالد از عثمه از موسی بن یعقوب زمعی (و او مردی است متصف بصداقت و راستی) از مهاجربن مسمار از عایشه دختر سعد از سعد روایت نموده که گفت : شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز جحفه در حالیکه دست علی را گرفته بود، و پس از ادای خطبه خطاب بمردم فرمود : من ولی شما هستم. گفتند. راستی گفتی. پس دست علی علیه السلام را بلند کرد و فرمود : این ولی من است و کسی است که از طرف من اوامر را ابلاغ میکند و خداوند تعالی دوست کسی است که او را دوست بدارد. استاد ما ذهبی گفته : و این حدیث نیکو و دارای غربت است، سپس ابن جریر از حدیث یعقوب بن جعفر بن ابی کثیر از مهاجرین مسمار آنرا روایت نموده و حدیث را ذکر کرده و نیز ذکر نموده که آنجناب ایستاد تا آنها که باز مانده بودند ملحق شدند و حسب امر او آنها را که رفته بودند باز گردانیدند، سپس برای آنها خطبه ایراد فرمود (تا پایان حدیث. (و در جلد 7 (البدایه و النهایه) ص 340 مذکوب است که حسن بن عرقه العبدی از قول محمد بن خازم پدر معاویه نابینا از موسی بن مسلم شیبانی از عبد الرحمن بن سابط از سعد بن ابی وقاص روایت نموده گفت : معاویه از یکی از سفرهای حج خود بازگشت پس سعد بن ابی وقاص نزد او آمد، در آن هنگام نام علی علیه السلام را بردند. سعد گفت : سه خصلت و مزیت برای او است که اگر یکی از آنها برای من می بود محبوب تر بود نزد من از دنیا و آنچه در دنیا است. شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس که
ص: 83
من مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او است تا آخر حدیث... بلفظ ابن ماجه که در ص 38 مذکور افتاد. سپس ابن کثیر گفت : سند آنرا ذکر نکرده اند و اسناد آن نیکو است. و بطریق سعد جمال الدین سیوطی در " جمع الجوامع " و " تاریخ الخلفاء " ص 114 از طبرانی آنرا روایت کرده و متقی هندی در جلد 6 " کنز العمال ص 154 از ابی نعیم در فضایل صحابه و در ص 405 از ابن جریر طبری و همچنین وصابی در الاکتفاء فی فضایل الاربعه الخلفاء. " نقل از ابن ابی عاصم و سعید بن منصور در سنن آندو باسنادشان. و بدخشانی در " نزل الابرار " ص 20 از طبرانی. و ابی نعیم در فضایل صحابه " آنرا از او روایت نموده اند، و نامبرده (سعد بن ابی وقاص) یکتن از عشره مبشره است که حافظ ابن المغازلی در مناقب خود آنها را از جمله راویان حدیث غدیر بشمار آورده و همچنین خطیب خوارزمی در مقتلش
47 - سعد بن جناده عوفی (پدر عطیه عوفی) ابن عقده در " حدیث الولایه " و قاضی ابوبکر جعابی در " نخب المناقب) حدیث غدیر را از او روایت نموده اند و خوارزمی در مقتل خود او را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ثبت نموده است.
48 - سعد بن عباده انصاری خزرجی (در سال 14 یا 15 هجری وفات یافته) نامبرده یکی از نقباء دوازده گانه است، ابوبکر جعابی در نخب المناقب " حدیث او را درباره غدیرخم روایت نموده است.
49 - ابو سعید - سعد بن مالک انصاری خدری (در یکی از سالهای 63 و 64و 65 و 74 درگذشته و در بقیع مدفون است) حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " باسناد از سهم بن حصین اسدی روایت نموده که گفت : من و عبد الله بن علقمه متفقا به مکه آمدیم و عبد الله نامبرده مدتها بود که بسیار نسبت به علی علیه السلام ناسزا و دشنام میگفت پس باو گفتم : آیا مایل هستی با این شخص (یعنی ابو سعید خدری)
ص: 84
تجدید عهدی کنی ؟ گفت : آری، پس نزد ابوسعید آمدیم و عبد الله مزبور باو گفت : آیا درباره علی منقبت و فضیلتی شنیده ای ؟ گفت : آری. و پس از آنکه برای تو بیان نمودم، از مهاجر و انصار و قریش نیز آنرا سئوال کن (تا صدق و حقیقت آن بر تو مدلل شود) و آن اینست که : رسول خدا صلی الله علیه و آله روز غدیرخم با تاکید و مبالغه کامل فرمود : آیا من اولی بمومنین نیستم از خودشان ؟ گفتند بلی. و این پرسش را سه بار تکرار فرمود. سپس فرمود : یا علی نزدیک بیا. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دستهای علی را بلند کرد تا بحدی که سفیدی زیر بغلشان نمودار شد و گفت : هر کس که من مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او است، راوی (سهم بن حصین اسدی) گوید : عبد الله بن علقمه بن ابوسعید گفت : تو این سخنان را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدی ؟ ابوسعید گفت بلی، و اشاره بدو گوش و سینه خود نمود - کنایه از اینکه با دو گوش شنیدم و در سینه آنرا حفظ نمودم) عبد الله بن شریک گفت : پس از این جریان عبد الله ابن علقمه و ابن حصین نزد ما آمدند و پس از آنکه فریضه ظهر را در گرمی هوا انجام دادیم. عبد الله بن علقمه گفت : من. بازگشت بسوی خدا میکنم و از او نسبت بناسزاهائی که بعلی علیه السلام گفته ام طلب آمرزش مینمایم - سه بار این کلمات را گفت - و حافظ ابوبکر بن مردویه باسنادش از ابی سعید با ذکر سند روایت کرده : روزیکه در غدیر خم رسول خدا صلی الله علیه و آله - مردم را نزد خود خواند، امر کرد آنچه در زیر درختان خار و خاشاک بود برطرف ساختند و آن روز پنجشنبه بود. و رسول خدا صلی الله علیه و آله مردم را دعوت بسوی علی علیه السلام فرمود... تمام حدیث در ضمن شرح آیه اکمال ذکر خواهد شد، و حافظ ابو نعیم در کتاب خود " ما نزل من القرآن فی علی " باسنادش از ابی سعید با ذکر سند روایت کرده که : پیغمبر صلی الله علیه و آله مردم را دعوت بسوی علی علیه السلام کرد در غدیرخم و امر کرد، آنچه خار و خاشاک در
ص: 85
زیر درخت بود کنده و برطرف ساختند... تمام لفظ او انشاء الله بعدا خواهد آمد. و حافظ ابو سعید مسعود بن ناصر سجستانی در " کتاب الولایه " در آنچه که با ذکر سند از ابی سعید روایت نموده همین روایت را که از حیث متن و روایت و سند آن موافق با روایت ابو نعیم است بیان نموده که در آینده ذکر خواهد شد، و آنچه را که حافظ ابوالقاسم عبد الله حسکانی با ذکر سند بیان نموده نیز از حیث متن و سند با نامبردگان - موافق و مطابق است، و آن نیز انشاء الله خواهد آمد. و حافظ ابو الفتح محمد بن علی نطنزی در " الخصایص العلویه " از حسن بن احمد مهری از احمد بن عبد الله بن احمد روایت نموده که او از قول محمد بن احمد بن علی و او از محمد بن عثمان بن ابی شیبه و او از قول یحیی حمانی و از قیس بن ربیع از ابی هارون عبدی از ابی سعید خدری روایت نموده که : رسول خدا صلی الله علیه و آله دعوت فرمود مردم را در غدیر خم بسوی علی علیه السلام و امر فرمود خار و خاشاک زیر درخت را روفتند و آنروز پنجشنبه بود. پس علی را طلبید و بازوی او را گرفت و او را بلند کرد تا حدی که مردم زیر بغل رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدند سپس - هنوز پراکنده نشده بودند که این آیه نازل شد : " الیوم اکملت لکم دینکم " تا آخر آیه.، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله (از فرط سرور و اعجاب) بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی پروردگار برسالت خود و ولایت علی علیه السلام پس از خود تکبیر فرمود سپس گفت : هر کس که من مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او خواهد بود. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد و یاری فرما آنکه را که او را یاری نماید و خوار گردان آنکه را که او را خوار گرداند. در این هنگام حسان بن ثابت عرض کرد یا رسول الله بمن اذن بده تا درباره علی علیه السلام ابیاتی بگویم تا شما آنها را بشنوید. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بگو بمیمنت و مبارکی که از طرف خداوند شامل حال شده. پس حسان بپا خواست و گفت : ای گروه قریش گفتار مرا با حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد ولایت ثابته بشنوید :
ص: 86
" ینادیهم یوم الغدیر نبیهم ".. تا آخر ابیات او که ضمن شعرای قرن اول ذکر خواهد شد. و نیشابوری در جلد 6 تفسیر خود ص 194 حدیث غدیر را از او (ابو سعید خدری) روایت نموده و حموینی - در " فراید السمطین " بدو طریق از عبد از او روایت نموده و خوارزمی در مناقب ص 80 از ابی هارون عبدی از او و ابن صباغ مالکی در " الفصول المهمه " ص 27، و حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " صفحه 108 از طریق طبرانی در " الاوسط " و ابن کثیر در جلد 2 تفسیرش ص 14 نقل از ابن مردویه و از طریق ابی هارون عبدی از ابی سعید، و در جلد 7 " البدایه و النهایه " ص 349 و 350 از ابن مردویه و ابن عساکر از ابی سعید و سیوطی در " جمع الجوامع " و تاریخ الخلفاء ص 114 و " الدر المنثور " جلد 2 ص 259 از طریق ابن مردویه و ابن عساکر و در ص 298 از ابن ابی حاتم سجستانی و ابن مردویه و ابن عساکر از او، و متفی هندی در جلد 6 " کنز العمال " ص 390 از عطیه عوفی - از او. از طریق ابن جریر طبری بلفظ زید بن ارقم (که در حدیث زید از طریق نسائی مذکور شد) و در ص 403 از عمیره بن سعد، شهادت ابی سعید را در روز مناشده رحبه درباره امیرالمومنین علیه السلام بحدیث غدیر ذکر نموده و بدخشانی در " نزل الابرار " ص 20 از طریق طبرانی از او، و آلوسی در " روح المعانی " جلد 2 ص 349 از سیوطی از ابن ابی حاتم و ابن مردویه و ابن عساکر، و صاحب تفسیر " المنار " در جلد 6 ص 463 از ابی ابی حاتم و ابن مردویه و ابن عساکر و بدر الدین محمود شهر به ابن العینی حنفی در " عمده القاری " از طریق حافظ واحدی از عطیه عوفی از ابی سعید، و قریبا الفاظ روایات این گروه در موضع های خود انشاء الله ذکر خواهد شد. و جزری در " اسنی المطالب " ص 3 او را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ثبت نموده است.
50 - سعید بن زید قرشی عدوی (در سال 51 و 52 در گذشته)، نامبرده یکی از عشره مبشره است که حافظ ابن المغازلی در " مناقب " خود آنها را از جمله
ص: 87
یکصد تن راویان حدیث غدیر بطرق خود بشمار آورده است.
51 - سعید بن سعد بن عباده انصاری - حافظ ابن عقده در کتاب " حدیث الولایه " واقعه غدیر را از او روایت نموده.
52 - ابو عبد الله سلمان فارسی (در سال 36 ر 37 هجری در حالیکه سن شریفش در حدود سیصد سال بود وفات یافته) حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " و جعابی در " نخب " خود و حموینی شافعی در باب 58 از - " فراید السمطین " واقعه غدیر را بطرق خود با ذکر سند از او روایت نموده اند و شمس الدین جزری شافعی در ص 4 از " اسنی المطالب " نامبرده را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر نموده است.
53 - ابو مسلم مسلمه بن عمرو بن اکوع اسلمی (در سال 74 درگذشته) ابن عقده در " حدیث الولایه " حدیث غدیر را از او روایت نموده است.
54 - ابو سلیمان سمره بن جندب فزاری، هم پیمان انصار (در سال های 58 و 59 و 60 هجری در بصره درگذشته) بطوریکه در " حدیث الولایه " ابن عقده و " نخب المناقب " مذکور است، نامبرده یکی از راویان حدیث غدیر است. و شمس الدین جزری شافعی در " اسنی المطالب " ص 4 نامبرده را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر نموده است.
55 - سهل بن حنیف انصاری اوسی (در سال 38 درگذشته) و حافظ ابن عقده بطریق خود و با ذکر سند، و جعابی، حدیث غدیر را از او روایت نموده اند، و ابن اثیر در جلد 3 " اسعد الغابه ص 307 نامبرده را در شمار آنهائی که روز رحبه درباره - علی علیه السلام شهادت داده اند (بطوریکه در حدیث اصبغ ابن نباته آتی الذکر مذکور است) درآورده و گفته که ابو موسی آنرا با ذکر سند روایت نموده. و جزری شافعی در " اسنی المطالب " ص 4 او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده است.
56 - ابو العباس - سهل بن سعد انصاری خزرجی ساعدی (در سال 91 هجری
ص: 88
در سن صد سالگی وفات یافته - نامبرده از کسانی است که در حدیث مناشده درباره علی علیه السلام شهادت بحدیث غدیر داده - حدیث مزبور بطریق ابی الطفیل خواهد آمد و سمهودی آنرا در " جواهر العقدین " از طریق ابن عقده و قندوزی در " ینابیع الموده " ص 38 از او روایت نموده اند و در " تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله) ص 67 در شمار راویان حدیث غدیر ثبت شده است.
57 - ابو امامه صدی ابن عجلان باهلی (در شام مسکن گزیده و در همانجا بسال 86 هجری درگذشته) در شمار کسانی است که ابن عقده در " حدیث الولایه " حدیث غدیر را با ذکر سند از او روایت نموده است.
58 - ضمیره الاسدی - روایت او در " حدیث الولایه " و همچنین در " کتاب الغدیر " تالیف منصور رازی ذکر شده و نام او در کتاب الغدیر - ضمره بن الحدید - ذکر شده و گمان دارم - ضمیره بن جندب - یا - ضمیره بن حبیب - باشد - مراجعه نمائید.
59 - طلحه بن عبید الله تمیمی (در سال 36 هجری روز جمل در سن 63 سالگی کشته شده) - نامبرده در روز جمل برای امیرالمومنین علیه السلام بحدیث غدیر شهادت داده و مسعود در جلد 2 " مروج الذهب " ص 11 و حاکم در جلد 3 " المستدرک " ص 171 و خوارزمی در مناقب ص 112 و حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 107 و سیوطی در ر جمع الجوامع " و ابن حجر در جلد 1 " تهذیب التهذیب " ص 391 (نقل از حافظ نسائی) و متقی هندی در جلد 6 " کنز العمال " ص 83 (نقل از حافظ ابن عساکر و در ص 154 نقل از مستدرک حاکم غیر از حدیث مناشده روز جمل) آنرا از او روایت نموده اند - و در مورد حدیث مزبور طرق بسیار دیگری نیز در دست است که عین الفاق آنها در حدیث مناشده روز جمل خواهد آمد. و حافظ عاصمی در " زین الفتی فی شرح سوره هل اتی " از محمد بن ابی زکریا.
ص: 89
از ابی الحسن محمد بن ابی اسماعیل علوی از محمد بن عمر بزاز از عبد الله بن زیاد مقبری از پدرش از حفص بن عمر - عمری - از غیاث بن ابراهیم از طلحه بن یحیی از عموی او عیسی از طلحه بن عبید الله روایت نموده که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس که من مولای او هستم علی علیه السلام مولای او است. و ابن کثیر در جلد 7 " البدایه و النهایه " ص 349 حدیث غدیر را با ذکر سند بلفظ براء بن عازب روایت نموده، و سپس گفته : این حدیث از سعد و طلحه بن عبید الله و جابر بن عبد الله نیز روایت شده و برای آن طرق متعددی است، و از ابی سعید خدری و حبشی بن جناده و جریر بن عبد الله و عمر بن خطاب و ابی هریره نیز روایت شده و حافظ ابن المغازلی در " مناقب " خود عشره مبشره را از جمله یکصد تن راویان حدیث غدیر شمرده و طلحه نامبرده از آنها است، و جزری شافعی در " اسنی المطالب " ص 3 نامبرده را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر نموده است.
60 - عامر بن عمیر نمیری - ابن عقده در " حدیث الولایه " حدیث غدیر را با ذکر سند از او روایت کرده، و ابن حجر در جلد 2 " الاصابه " ص 255 حدیث مزبور را از موسی ابن اکتل بن عمیر نمیری از عمویش عامیر (نامبرده) روایت نموده.
61 - عامر بن لیلی بن ضمره. حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " با ذکر سند حدیث مزبور را باسنادش از او روایت کرده و ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " ص 92 بطریق ابو موسی از ابی الطفیل از او روایت نموده که گفت : چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع برگشت (جز آن حج نفرموده) آمد تا بجحفه رسید (در روز غدیر خم) - خم در نزدیک جحفه است، و رسول خدا صلی الله علیه و آله در آنجا مسجدی دارد که معروف است. پس خطاب بمردم فرمود... تا پایان حدیث. و ابن صباغ مالکی نقل از کتاب " الموجز " تالیف حافظ اسعد بن ابی الفضایل بسند خود تا منتهی شود به عامر - و ابن حجر در جلد 2 - " الاصابه " ص 257 از کتاب
ص: 90
" الموالات " تالیف ابن عقده از طریق عبد الله بن سنان از ابی الطفیل از حذیفه بن اسید و عامر بن لیلی روایت نموده اند که : چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع بازگشت فرمود آمد تا بجحفه رسید... تا پایان حدیث. و ابو موسی با ذکر سند آن را روایت نموده، و سمهودی نقل از حافظ ابن عقده و ابی موسی و ابی الفتوح عجلی بطرقشان از عامر و حذیفه بن اسید روایت نموده که گفتند : چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع بازگشت فرمود (و جز آن حج نکرده بود) آمد تا به جحفه رسید. قدغن فرمود که در زیر درختان نزدیک بهم (که در آن صحرا است) فرود نیایند. پس از آنکه آنگروه در جایگاههای خود فرود آمدند و مستقر شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد، زیر درختان و شاخه های مشرف بر سر مردم را پاک و خار خاشاک را برطرف و متفرق نمودند تا هنگامی که بانک نماز بلند شد، و رسول خدا صلی الله علیه و آله در زیر درختان مزبور نماز خواند و سپس رو بطرف مردم گردانید و این واقعه در روز غدیر خم بود، و خم از جحفه است، رسول خدا صلی الله علیه و آله در آنجا مسجد معروفی دارد. پس خطاب بمردم فرمود : همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگاه فرمود که هیچ پیغمبری جز نیمی از عمر پیغمبر پیش از خود زیست نمیکند و من گمان دارم که قریبا بسرای دیگر دعوت شوم و اجابت نمایم و همانا من مسئول هستم (در امر تبلیغ) و شما مسئول هستید (در پیروی و تبعیت). آیا من تبلیغ نمودم ؟ نظر و گفتار شما چیست ؟ گفتند ما میگوئیم که بتحقیق تبلیغ فرموده و کوشش و نصیحت نمودی. پس خدای جزای نیک بشما عطا فرماید. فرمود : آیا نه چنین است که شما شهادت به یکتائی خدا میدهید و اینکه محمد بنده و فرستاده او است، و اینکه بهشت و دوزخ او حق است، و محشور شدن بعد از مردن حق است ؟ گفتند بلی. فرمود بار خدایا گواه باش. سپس با مبالغه و تاکید در جلب توجه و شنوائی آنان فرمود : آگاه باشید همانا خداوند مولای من است و من اولی (سزاوارتر) بشما هستم از خود شما. آگاه باشید و هر کس که من مولای او هستم پس این علی علیه السلام مولای او است. و دست علی علیه السلام را گرفت و او را بلند فرمود تا بحدی که تمام آنگروه - او را شناختند.
ص: 91
سپس گفت : بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد - سپس فرمود : ای مردم من (در انتقال بسرای دیگر) بر شما پیشی میگیرم و شما بر من وارد میشوید در کنار حوضی که پهنای آن از مسافت بین بصری و صنعاء بیشتر است. در آن بشماره ستارگان آسمان قدحهای سیمین هست (آگاه باشید) و - هنگامی که بر من وارد میشوید از شما درباره دو چیز گران و نفیس مواخذه و سئوال خواهم نمود. پس بیندیشید تا چگونه بعد از من با آن دو رفتار خواهید نمود، که هنگام ملاقات من اظهار نمائید. گفتند : یا رسول الله آندو چیز گران و نفیس چیست ؟ فرمود : آنکه بزرگتر است کتاب خدا است، سبب (رشته ارتباطی) است که یکطرف آن در دست خدا و طرف دیگر آن در دست شما است. پس آنرا محکم بگیرید تا بعد از من گمراه نشوید و آنرا تبدیل و دگرگون نسازید - و آن دیگر عترت منند. همانا خداوند دانا بمن خبر داد که آندو از یکدیگر جدا نشوند تا مرا ملاقات نمایند. تا پایان حدیث. و بهمین لفظ و بیان. شیخ احمد ابوالفضل بن محمد باکثیر مکی شافعی در " وسیله المال فی مناقب الال " حدیث مزبور را از حذیفه و عامر روایت نموده و خطیب خوارزمی در مقتلش نامبرده را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر نموده و ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " ص 93 از عمر بن عبد الله ابن یعلی از پدرش از جدش شهادت او را بر علی علیه السلام بحدیث غدیر در روز رحبه (که حدیث آن خواهد آمد) روایت نموده.
62 - عامر بن لیلی غفاری - ابن حجر نامبرده را در جلد 2 " الاصابه " ص 257 بعد از عامر سابق الذکر جداگانه نامبرده و گفته که : ابن منده نیز او را ذکر نموده و از طریق عمر بن عبد الله بن یعلی بن مره از پدرش از جدش آورده که گفت : شنیدم پیغمبر صلی الله علیه و آله میگفت : هر کس که من مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او است. و پس از آنکه علی علیه السلام بکوفه آمد مردم را سوگند داد (درباره حدیث غدیر) و هفده تن (از جمله آنان عامر بن لیلی غفاری) گواهی دادند و
ص: 92
ابو موسی تجویز نموده که ممکن است این عامر همان عامر بن لیلی بن ضمره سابق الذکر باشد و ابن اثیر از او پیروی کرده و توجیه نموده باینکه او همان عامر بن لیلی بن ضمره است. و کلمه (من) بغلط (ابن) نگاشته شده - یعنی عامر بن لیلی (ردیف 61) از قبیله ضمره بوده، نه پسر ضمره - و در اینصورت شکی نیست هر کس که غفاری باشد از قبیله ضمره است زیرا غفار پسر ملیل و او پسر ضمره بوده - مولف گوید : مگر اینکه، اختلاف طریق و سند مرحج باشد متعدد بودن آنها را (یعنی عامر بن لیلی غفاری و عامر بن لیلی بن ضمره دو نفر باشند)
63 - ابوالطفیل عامر بن واثله لیثی (در یکی از سالهای 100 و 102 و 108 و 110 درگذشته) پیشوای حنبلیان احمد بن حنبل در جلد 1 مسند خود ص 118 با ذکر سند از علی بن حکیم از شریک از اعمش از حبیب بن ابی ثابت از ابی الطفیل از زید بن ارقم بلفظ مذکور در حدیث زید (صفحه 64) و در جلد 4 ص 370 از ابی الطفیل حدیث مناشده در رحبه را (که بلفظ و سند او خواهد آمد) از او روایت نموده و نسائی در " الخصایص " ص 15 باسنادش از او از زید و در ص 17 از ابن مقدام و محمد ابن سلیمان از فطر از او با ذکر سند روایت نموده و ترمذی در جلد 2 صحیح خود ص 298 از سلمه بن کهیل از او (ابوالطفیل مذکور) از حذیفه بن اسید (همانطور که در صفحه 57 گذشت) روایت نموده و خبری که حاکم در جلد 3 " مستدرک " ص 109 بطرقی که صحت آنرا احراز نموده از ابوالطفیل از زید روایت نموده، در صفحه 66 ذکر شد، و ابو محمد عاصمی در " زین الفتی " باسنادش از فطر حدیث مناشده را که بعدا خواهد آمد از او روایت کرده - و ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " ص 92 و در جلد 5 ص 376 نیز از او روایت کرده - و خوارزمی در " مناقب " ص 93 باسنادش از او حدیث زید بن ارقم را روایت نموده و در ص 217 حدیث شود را که خواهد آمد و متضمن احتجاج و استدلال بحدیث غدیر است، روایت نموده و گنجی شافعی در " کفایه الطالب " ص 15 حدیث زید را، و طبری در - " الریاض النضره " جلد 2 ص 179 و ابن حمزه حنفی دمشقی در " البیان و التعریف " نقل از طبرانی و حاکم. و ابن کثیر
ص: 93
در جلد 5 " البدایه و النهایه " ص 211 از طریق احمد و نسائی و ترمذی و در جلد 7 ص 246 از احمد و نسائی و در همین جلد ص 348 از طریق غندر از شعبه از سلمه بن کهیل از او از زید، و ابن حجر در جلد 4 " الاصابه " ص 159 و در جلد 2 ص 252 از او از حذیفه و عامر بلفظی که خواهد آمد و متقی در جلد 6 " کنز العمال " ص 390 نقل از ابن جریر و سمهودی در " جواهر العقدین " نقل از قندوزی حنفی در ص 38 از ینابیع حدیث او را آورده اند.
64 - عایشه دختر ابی بکر بن ابی قحافه (زوجه پیغمبر صلی الله علیه و آله)، ابن عقده در " حدیث الولایه " واقعه غدیر را با ذکر سند از او روایت نموده.
65 - عباس بن عبد المطلب بن هاشم عموی پیغمبر صلی الله علیه و آله) (در سال 32 وفات یافته) ابن عقده بطریق خود با ذکر سند حدیث غدیر را از او روایت نموده و جزری در " اسنی المطالب " ص 3 او را از جمله راویان حدیث غدیر ذکر نموده.
66 - عبد الرحمن بن عبد رب انصاری، نامبرده یکی از شهود علی علیه السلام است بحدیث غدیر در روز رحبه بطوریکه در حدیث اصبغ بن نباته خواهد آمد که حافظ ابن عقده از او روایت نموده و ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " ص 307 و در جلد 5 ص 205 و ابن حجر در جلد 2 " الاصابه " ص 408 از او ذکر نموده اند. و قاضی در " تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله " ص 67 او را از جمله راویان حدیث غدیر ثبت نموده است.
67 - ابو محمد عبد الرحمن بن عوف قرشی زهری (در سال 31 و 32 هجری درگذشته) حدیث غدیر را ابن عقده باسنادش در " حدیث الولایه " و منصور رازی در " کتاب الغدیر ر از او روایت نموده اند و او از عشره مبشره است که حافظ ابن المغازلی آنها را از جمله یکصد تن راویان حدیث غدیر بطرق خود حساب آورده و جزری در " اسنی المطالب " ص 3 او را از جمله راویان حدیث غدیر ذکر نموده است.
68 - عبد الرحمن بن یعمر دیلی (در کوفه مسکن گزیده)، ابن عقده حدیث
ص: 94
غدیر را در " حدیث الولایه " از او روایت کرده و در مقتل خوارزمی از راویان حدیث مزبور بشمار آمده.
69 - عید الله ابن ابی عبد الاسد مخزومی. ابن عقده حدیث غدیر را از او روایت کرده.
70 - عبد الله بن بدیل بن ورقاء سید خزاعه (در صفین کشته شده) نامبرده یکی از شهود امیرالمومنین علیه السلام است که در روز رکبان بطوریکه حدیث او خواهد آمد بحدیث غدیر گواهی داده.
71 - عبد الله بن بشیر مازنی. ابن عقده او را از راویان حدیث غدیر بشمار آورده است.
72 - عبد الله بن ثابت انصاری. نامبرده بطوریکه در بیان اصبغ بن نباته است (ذکر خواهد شد) در روز رحبه برای علی علیه السلام بحدیث غدیر شهادت داده و در تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله ص 67 از جمله راویان حدیث غدیر بشمار آمده است.
73 - عبد الله بن جعفر بن ابی طالب هاشمی (در سال 80 وفات یافته) ابن عقده حدیث غدیر را با ذکر سند از او روایت نموده و داستان احتجاج او بر معاویه بحدیث غدیر خواهد آمد.
74 - عبد الله بن حنطب قرشی مخزومی. سیوطی در " احیاء المیت " از حافظ طبرانی حکایت نموده که او باسنادش از مطلب بن عبد الله بن حنطب از پدرش خطبه پیغمبر صلی الله علیه و آله را در جحفه با ذکر سند روایت نموده.
75 - عبد الله بن ربیعه. خوارزمی در مقتلش او را از راویان حدیث غدیر بشمار آورده است.
76 - عبد الله بن عباس (در سال 68 وفات یافته) حافظ نسائی در " الخصایص " ص.7
ص: 95
از میمون بن مثنی با ذکر سند روایت نموده که او از قول ابو الوضاح که همان ابو عوانه است نقل کرده و او از ابو بلج بن ابی سلیم از عمرو بن میمون از ابن عباس در حدیثی طولانی آورده که گفت : من نزد ابن عباس نشسته بودم در این هنگام نه گروه نزد او آمدند و باو گفتند ای پسر عباس یا با ما برخیز، و یا مجلس را برای ما از اغیار خالی کن. ابن عباس گفت : با شما بر میخیزم. عمرو بن میمون گوید که : ابن عباس در این موقع چشم او نابینا نشده بود و صحیح بود. پس در کناری نشستند و با یکدیگر سخن گفتند و ما ندانستیم که چه گفتند. راوی گوید : پس از آن جلسه و مذاکره ابن عباس آمد در حالیکه لباس خود را تکان میداد و اظهار تاسف و انزجار میکرد و میگفت : اینان سخنانی ناروا و نکوهش درباره مردی گفتند که بیش از دو فضیلت برای او است بطوریکه برای غیر او این فضایل وجود ندارد اینان بدگوئی از مردی نمودند که پیغمبر صلی الله علیه و آله درباره او فرمود : البته اعزام میدارم مردی را (برای نبرد با دشمن) که او راخداوند هیچوقت خوار نمیکند و او خدا و رسول او را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند. در این موقع شخصی خود را به رایت جنگ نزدیک نمود، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : علی کجا است ؟ گفتند در آسیا مشغول تهیه آرد است. فرمود دیگری نبود که آرد تهیه نماید ؟ ابن عباس گوید. در این موقع علی علیه السلام آمد در حالیکه چشم های او دوچار درد بود بطوریکه قادر به دیدن نبود. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله در چشمان او دمید و رایت را سه بار حرکت داد سپس آنرا باو اعطاء فرمود پس (در نتیجه عزیمت آنجناب به نبرد یا یهودان و احراز پیروی) علی علیه السلام آمد در حالیکه صفه دختر حی را با خود آورد، ابن عباس بسخن ادامه داده گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله فلان را با سوره توبه فرستاد و علی علیه السلام را در پی او فرستاد و سوره را از او گرفت و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود این سوره را برای مشرکین نمی برد مگر مردی که از من است و من از او هستم. ابن عباس گوید : پیغمبر صلی الله علیه و آله به پسر عموهای
ص: 96
خود فرمود : کدامیک از شما حاضر است که با من در دنیا و آخرت دوستی نماید ؟ همگی ابا کردند. ابن عباس گفت : علی نیز در میان آنها نشسته بود و گفت من. من برای این افتخار حاضرم. رسول خدا صلی الله علیه و آله او را واگذاشت و رو بفرد فرد از آنان کرد و این سئوال را تکرار نمود. باز آنها امتناع نمودند. و علی سخن خود را تکرار کرد. در اینموقع رسول خدا صلی الله علیه و آله بعلی علیه السلام فرمود : تو ولی من هستی در دنیا و آخرت. ابن عباس ادامه داده گفت : علی علیه السلام اول کسی است که پس از خدیجه ایمان آورد. باز، ابن عباس ادامه داده و گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله پوشش خود را گرفت و بر علی و فاطمه و حسن و حسین نهاد و گفت : اینست و جز این نیست، اراده فرموده است خداوند که پلیدیرا از شماها ببرد ای اهل بیت من و پاکیزه گرداند شما را پاکیزه گرداندنی. ابن عباس گوید : علی علیه السلام جان خود را فروخت و نثار کرد. لباس پیغمبر صلی الله علیه و آله را پوشیده و در جایگاه او خوابید. مشرکین بطرف رسول خدا صلی الله علیه و آله تیراندازی میکردند. پس ابوبکر آمد در حالیکه علی علیه السلام خوابیده بود و او گمان کرد که رسول خدا است و او را بخطاب یا بنی الله صدا زد. علی علیه السلام فرمود : همانا پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله بطرف بئر میمون رفت، او را دریاب. گفت : پس ابوبکر رفت و با رسول خدا صلی الله علیه و آله داخل غار شد. در این موقع علی علیه السلام از طرف مشرکین سنگ باران میشد همانطور که رسول خدا صلی الله علیه و آله میشد و آنحضرت بخود می پیچید و سر خود را در لباس پیچیده و پنهان ساخته بود و تا بامداد سر خود را بیرون نیاورد. همینکه صبح شد سر خود را بیرون کرد. آنان (مشرکین) - در مقام نکوهش او برآمدند و گفتند صاحب تو (یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله) وقتی که ما او را سنگ میزدیم بر خود نمی پیچید و تو چنین میکنی ؟ و از این قبیل سخنان : ابن عباس بسخنان خود ادامه داده گفت : رسول خدا در غزوه تبوک خارج شد و مردم با آن حضرت خارج شدند. علی علیه السلام عرض کرد ؟ من با شما خارج شوم ؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود. نه در این موقع علی
ص: 97
علیه السلام گریان شد. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود : آیا راضی نیستی که نسبت بمن بمنزله هارون برای موسی باشی جز آنکه پس از من پیغمبری نخواهد بود. همانا روا نیست که من بروم جز آنکه تو بجای من باشی - ابن عباس گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود : تو بعد از من ولی هر مرد و زن مومن خواهی بود. ابن عباس گفت : و رسول خدا صلی الله علیه و آله درهای حجرات ما را که بمسجد باز میشد همه را بست و درب حجره علی را بحال خود گذاشت و در نتیجه، این امتیاز فقط برای علی علیه السلام بود که در هر موقع از خانه خود بیرون میامد در هر حالی که بود داخل مسجد میشد زیرا راه دیگری نداشت. ابن عباس گفت : و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس من مولای او هستم پس علی علیه السلام مولای او است... تا پایان حدیث. این حدیث را با طول و تفصیلش گروه زیادی از حفاظ با سندهای تفصیلی در تالیفات خود ذکر نموده اند از جمله آنها است : پیشوای حنبلیان - (احمد) در جلد 1 مسند خود ص 331 از یحیی بن حماد از ابی عوانه از ابن بلج از عمرو بن میمون از ابن عباس و حافظ حاکم در جلد 3 " المستدرک " ص 132، و نامبرده گفته : که اسناد این حدیث صحیح است و بهمین جهت در مقام ذکر سند آن بر نیامده. و خطیب خوارزمی در " مناقب " ص 75 بطریق حافظ بیهقی آنرا روایت نموده و محب الدین طبری در جلد 2 " ریاض " ص 203 و در " ذخایر العقبی " ص 87، و حافظ حموینی در فراءیدش باسنادش از ضحاک از او بطریق طبرانی ابی القاسم بن احمد، و ابن کثیر شامی در جلد 7 " البدایه و النهایه " ص 337 از طریق احمد بسند نامبرده و از ابی یعلی از یحیی بن عبد الحمید از ابی عوانه تا آخر سند، و حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 108 از احمد و طبرانی، و گفته که رجال طریق احمد درست است جز ابی بلج فزاری و نامبرده دارای یکنوع نرمی و لینت است ولی مورد اعتماد و وثوق است و حافظ هیثمی حدیث غدیر را نیز از ابن عباس در ص 108 روایت کرده سپس گفته که : بزار آنرا در اثناء حدیثی روایت کرده و رجال او مورد
ص: 98
وثوق و اعتمادند و حافظ گنجی در " الکفایه " ص 115 حدیث مزبور را با طول و تفصیل آن نقل از احمد، و ابن عساکر در کتاب خود " الاربعین الطوال " ذکر نموده و ابن حجر در جلد " الاصابه " صفحه 509 آنرا ذکر نموده، حافظ محاملی در امالی خود (بطوریکه شیخ ابراهیم وصابی شافعی در کتاب " الاکتفاء " از او نقل کرده) باسنادش با ذکر سند از ابن عباس روایت نموده که گفت : چون پیغمبر صلی الله علیه و آله مامور شد که علی بن ابی طالب علیه السلام را در مقام خود برقرار فرماید. پیغمبر صلی الله علیه و آله روانه مکه شد و فرمود : دیدم که مردم بعهد جاهلیت و کفر نزدیکند. چنانچه این امر را در این موقعیت انجام دهم، خواهند گفت که چون علی علیه السلام پسر عم او بود (از روی علاقه شخصی) این مقام را باو داد پس آن حضرت به مکه رفت و حجه الوداع را بجا آورد و مراجعت فرمود تا به غدیرخم رسید، در این موقع خدای متعال این آیه را باو فرستاد : یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک... تا آخر آیه مبارکه، در این هنگام منادی از طرف آنحضرت اجتماع عمومی را اعلام نمود. سپس آنجناب بپا خاست و دست علی را گرفت و فرمود : هر کس من مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او است. بار خدایا، دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد. متقی هندی در جلد 6 " کنز العمال " ص 153 این حدیث را از محاملی که در امالی خود ذکر کرده نقل نموده و بهمین الفاظ بدون اختلاف حرفی جمال الدین عطاء الله بن فضل الله در اربعین خود آنرا بطریق ابن عباس روایت نموده و جلال الدین سیوطی در " تاریخ الخلفاء " بطریق بزار در ص 114 از ابن عباس آن را روایت نموده و قرشی در " شمس الاخبار " ص 38 از " امالی المرشد بالله " و بدخشانی در " نزل الابرار " ص 20 بطریق بزار و ابن مردویه، و در ص 21 از طریق احمد و ابن حیان و حاکم و سمویه آنرا روایت نموده اند. و حافظ سجستانی در کتاب " الولایه " که آنرا بحدیث غدیر تنها اختصاص داده باسنادش از ابن عباس با ذکر سند روایت نموده که گفت : چونکه پیغمبر صلی الله علیه و آله
ص: 99
برای حجه الوداع خارج شد و در جحفه فرود آمد. جبرئیل نزد او آمد و (از طرف خداوند) او را امر کرد که علی علیه السلام را بپا دارد، پس آنجناب خطاب بمردم فرمود : آیا نه اینست که معتقدید بر اینکه من بمومنین اولی (سزاوارتر) هستم از خودشان ؟ گفتند بلی یا رسول الله صلی الله علیه و آله. فرمود : هر کس که من مولای اویم، پس علی علیه السلام مولای او است. بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد (و این جمله با تعبیر به کلمه حب و بغض تکرار شده) و یاری کن کسی را که او یاری کند و عزیز دار کسی را که او را عزیز دارد و دستگیری کن کسی را که او را دست گیری نماید، ابن عباس گفت : قسم بخدا (ولایت علی) بر این گروه واجب آمد. و ابن کثیر در جلد 7 تاریخش ص 348 حدیث غدیر را از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده و در ذکر تابعین در ضمن نام ضحاک، حدیثی از او خواهد آمد، و حافظ ابن مردویه با ذکر سند و ابوبکر شیرازی در (فی ما نزل من القرآن)، و ابو اسحق ثعلبی در " الکشف و البیان " و حاکم حسکانی، و فخر الدین رازی در جلد 3 تفسیرش ص 636 و عز الدین موصلی حنبلی و نظام الدین نیسابوری در جلد 6 تفسیرش ص 194 و آلوسی در جلد 2 " روح المعانی " ص 348 و بدخشانی در " مفتاح النجا " و غیر آنها بطرقشان حدیث غدیر را از ابن عباس روایت کرده اند که لفظ آنها در مبحث دو آیه تبلیغ و اکمال دین انشاء الله خواهد آمد.
77 - عبد الله بن ابی اوفی علقمه اسلمی (در سال 86 و 87 درگذشته) حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " حدیث غدیر را از او با ذکر سند روایت نموده.
78 - ابو عبد الرحمن عبد الله بن عمر بن خطاب عدوی (در سال 72 و 73 در گذشته) حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 106 از طریق طبرانی با ذکر سند از عبد الله بن عمر روایت نموده که گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس من مولای او هستم علی علیه السلام مولای او است. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و شمن دار آنکه را که او را دشمن دارد، و حافظ ابن ابی شیبه در سنن
ص: 100
خود روایت او را با ذکر سند آورده و وصابی شافعی در " الاکتفاء " از او روایت مزبور را نقل نموده و سیوطی ر در جمع الجوامع " و در " تاریخ الخلفاء " ص 114 نقل از طبرانی آنرا روایت نموده و متقی هندی در جلد 6 کتاب " کنز العمال " ص 154 بطریق طبرانی در " المعجم الکبیر " آنرا ذکر نموده و بدخشانی نیز بهمین طریق در " نزل الابرار " ص 20 و در " مفتاح النجا " روایت نموده و خطیب خوارزمی در فصل چهارم از مقتلش و همچنین جزری در " اسنی المطالب " ص 4 نامبرده را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده اند.
79 - ابو عبد الرحمن عبد الله بن مسعود هذلی (در سال 32 و 33 در گذشته و در بقیع مدفون است) حافظ ابن مردویه باسنادش نزول آیه تبلیغ را درباره علی علیه السلام در روز غدیر با ذکر سند از او روایت نموده و سیوطی در جلد " الدر المنثور " ص 298 و قاضی شوکانی در جلد 2 تفسیرش ص 57 و آلوسی بغدادی از سیوطی از ابن مردویه در جلد 2 " روح المعانی " ص 348 آنرا از او روایت نموده اند و خوارزمی و شمس الدین جزری " اسنی المطالب " ص 4 او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده اند.
80 - عبد الله بن یامیل حافظ ابن عقده در کتاب " المفرد فی الحدیث " بسندی که منتهی بابراهیم بن محمد نموده از جعفر بن محمد از پدرش و ایمن بن نابل بن عبد الله بن یامیل با ذکر سند از او روایت نموده که گفت : شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود : هر کس من مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او است.. تا آخر حدیث مزبور، ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " ص 274 بطریق حافظ ابو موسی مدینی و ابن حجر در جلد 2 " الاصابه " صفحه 382 از طریق حافظ ابن عقده و حافظ ابو موسی - و قندوزی حنفی در ینابیع ص 34 آنرا از او روایت نموده اند.
81 - عثمان بن عفان (در سال 35 درگذشته) حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " باسناد خود و منصور رازی در " کتاب الغدیر " با ذکر سند از او روایت نموده اند
ص: 101
و او یکی از عشیره مبشره است که ابن المغازلی بطرق خود آنها را از جمله یکصد تن راویان حدیث غدیر بشمار آورده است.
82 - عبید بن عازب انصاری (برادر براء بن عازب)، نامبرده از کسانی است که در روز مناشده در رحبه برای علی علیه السلام بحدیث غدیر گواهی دادند (در داستان رحبه خواهد آمد)
83 - ابو طریف عدی بن حاتم (در سال 68 در سن یکصد سالگی وفات یافته) حافظ ابن عقده در کتاب " حدیث الولایه " از طریق محمد بن کثیر از فطر و ابن جارود از ابی الطفیل با ذکر سند آورده که نامبرده از آنهائی است که در روز مناشده در رحبه برای علی علیه السلام بحدیث غدیر شهادت دادند، و سید نور الدین سمهودی در " جواهر العقدین " آنرا ذکر نموده و قندوزی در " ینابیع الموده " ص 38 از سمهودی نقل کرده و شیخ احمد مکی شافعی در " وسیله المال فی مناقب الال " از او روایت نموده و در تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله ص 67 در شمار راویان حدیث غدیر ثبت گردیده است
84 - عطیه بن بسر - ابن عقده در " حدیث الولایه " واقعه غدیر را با ذکر سند از او روایت نموده.
85 - عقبه بن عامر جهنی (از طرف معاویه بولایت مصر منصوب شد و سه سال در این سمت باقی بوده و نزدیک سال 60 وفات یافته) حافظ ابن عقده ضمن حدیثی که در مورد شهادت عدی بن حاتم باو نسبت دادیم شهادت نامبرده را برای علی علیه السلام بحدیث غدیر در روز رحبه روایت نموده، و قاضی در تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله ص 67 او را در شمار راویان حدیث غدیر ثبت نموده.
86 - امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه - شعر آنجناب در غدیر مشهور است و راویان مورد وثوق و اعتماد، آنرا ذکر نموده اند، در شعرای الغدیر در قرن اول با ذکر راویان آن خواهد آمد، و داستان احتجاج آنجناب در روزهای
ص: 102
شوری و و جمیل بحدیث غدیر و استنشاد آنحضرت (سوگند دادنش) به حدیث غدیر در روز رحبه - خواهد آمد. و پیشوای حنبلیان (احمد بن حنبل) در جلد 1 مسند خود صفحه 152 از حجاج شاعر از شبابه از نعیم بن حکیم با ذکر سند روایت نموده که ابو مریم و مردی از همنشینان علی علیه السلام شنیدم، از آنجناب نقل نمودند که : رسول خدا صلی الله علیه و آله روز غدیرخم فرمود : هر کس که من مولای اویم علی علیه السلام مولای او است، و ابن کثیر در جلد 2 " البدایه و النهایه " ص 348 آنرا از او روایت نموده و سپس گفته که : این حدیث از طرق متعدد. از علی علیه السلام روایت شده و هیثمی در جلد 9 " مجمع الزاید " ص 107 از طریق احمد آنرا روایت نموده و گفته : رجال آن مورد اعتماد و وثوق هستند و سیوطی در " جمع الجوامع " و در " تاریخ الخلفاء " ص 114 بطریق احمد و ابن حجر در جلد 7 " تهذیب التهذیب " ص 337 و بدخشانی در کتاب " نزل الابرار " ص 20 از طریق احمد و حاکم، و در " مفتاح النجا " نیز بطریق آندو، حدیث مزبور را ذکر نموده اند. و حافظ طحاوی در جلد 2 " مشکل الاثار " ص 307 از یزید بن کثیر از محمد بن عمر علی (امیرالمومنین علیه السلام) از پدرش از علی علیه السلام با ذکر سند روایت کرده که پیغمبر صلی الله علیه و آله در خم زیر درخت (پس از آنکه در آنجا ورود فرمود) از قرارگاه خود در حالیکه دست علی علیه السلام را گرفته بود بیرون آمد و خطاب بمردم فرمود : آیا شما نیستید که شهادت میدهید باینکه خداوند پروردگار شما است ؟ گفتند. بلی. فرمود : آیا شما نیستید که شهادت میدهید باینکه خدا و رسولش اولی هستند بشما از خود شما ؟ و اینکه خدا و رسولش مولای شما هستند ؟ گفتند. بلی فرمود : هر کس که من مولای او هستم پس علی علیه السلام مولای او است - همانا من واگذاردم در میان شما چیزی را که اگر آنرا بگیرید و از دست ندهید هرگز بعد از من گمراه نشوید، کتاب خدا که در دست شما است و اهل بیت من.
ص: 103
و ابن کثیر این روایت را در جلد 5 " البدایه و النهایه " ص 211 بطریق ابن جریر و ابن ابی عاصم باسناد آندو از کثیر بن زید از محمد بن عمر بن علی از پدرش از علی علیه السلام روایت نموده و متقی هندی در جلد 6 " کنز العمال " ص 154 از مستدرک حاکم و احمد، و از طبرانی (در المعجم الکبیر) و ضیاء مقدسی و در همان جلد ص 397 نقل از ابن ابی عاصم و در ص 406 از ابن راهویه و ابن جریر و در ص 399 از ابن جریر و ابن ابی عاصم و از محاملی (در امالی او) روایت نموده و صحت آنرا احراز کرده است. و در لفظ آنها این جمله مذکور است : پس هر کس خدا و رسولش مولای او هستند این، علی علیه السلام مولای او است. و این روایت را وصابی در " الاکتفا " نقل از سنن ابن ابی عاصم و سنن سعید بن منصور (ابن شعبه نسائی) ثبت نموده است. و ذهبی در جلد 2 " میزان الاعتدال " ص 303 از مخول بن ابراهیم از جابر ابن حر از ابی اسحاف - عمرو ذی مر از امیرالمومنین علیه السلام با ذکر سند روایت نموده و سپس گفته : و این روایت باسنادی بهتر از این نیز رسیده و حموینی در " فراید السمطین " از عمرو ذی مر از امیرالمومنین علیه السلام و همچنین از ابی راشد حرانی از آنجناب روایت مزبور را آورده است. و در " حلیه الاولیاء " تالیف ابی نعیم اصفهانی در جلد 9 ص 64 از عبد الله بن جعفر از احمد بن یونس ضبی از عمار بن نصر از ابراهیم بن یسع مکی از جعفر بن محمد از پدرش از جدش از علی (امیرالمومنین علیه السلام) مذکور است که : رسول خدا صلی الله علیه و آله در جحفه خطبه خواند تا آخر حدیث و حدیث دیگر خواهد آمد که آنرا حافظ عاصمی در مفاد حدیث غدیر از آنجناب با ذکر سند روایت نموده.
ص: 104
87 - ابو الیقظان عمار بن یاسر عنسی (در سال 37 در صفین شهادت یافته) احتجاج نامبرده بر عمرو بن عاص بحدیث غدیر قریبا از کتاب صفین تالیف نصر بن مزاحم ص 186 ذکر خواهد شد و در شرح نهج البلاغه جلد 2 ص 273 نیز مندرج است، و حموینی باسنادش در " فراید السمطین " در باب چهلم و باب پنجاه و هشتم حدیث غدیر را بطریق خود از او روایت نموده و خوارزمی و شمس الدین جزری در " اسنی المطالب " ص 4 او را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر نموده اند و او (عمار) از رکبان است که برای علی علیه السلام بحدیث غدیر شهادت دادند، در حدیثی که خواهد آمد.
88 - عماره خزرجی انصاری (در روز واقعه یمامه کشته شده) حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 107 از طریق بزار از حمید بن عماره روایت نموده که گفت : از پدرم شنیدم که میگفت : از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم در حالیکه دست علی علیه السلام را گرفته بود فرمود : هر کس من مولای اویم پس این مولای او است. بار خدایا دوست بدار آنکه را که علی را دوست دارد و دشمن بدار آنکه را که علی را دشمن دارد، سپس گوید که این حدیث را بزار روایت کرده و حمید را نشناختم و بقیه رجال این روایت مورد اعتماد و وثوق شناخته شده اند و سیوطی حدیث مزبور را در " تاریخ الخلفاء " ص 65 و بدخشانی در " مفتاح النجا " و " نزل الابرار " بطریق بزار از او روایت نموده اند.
89 - عمر بن ابی سلمه بن عبد الاسد مخزومی ربیب پیغمبر صلی الله علیه و آله) مادر او ام سلمه زوجه پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده و نامبرده در سال 83 درگذشته) حافظ ابن عقده باسناد خود حدیث غدیر را با ذکر سند از او روایت نموده است.
90 - عمر بن خطاب (در سال 23 کشته شد) حافظ ابن المغازلی در " المناقب " بدو طریق از عمران بن مسلم از سوید بن ابی صالح از پدرش از ابی هریره از عمر بن
ص: 105
خطاب (رض) با ذکر سند روایت نموده که گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که من مولای اویم علی علیه السلام مولای او است. و این روایت را سمعانی در " فضایل الصحابه " باسناد خود از ابی هریره از او ذکر نموده و محب الدین طبری در جلد 2 " الریاض النضره " ص 161 نقل از مناقب احمد و ابن سمان بطریق آندو و از او آورد (زیادتی چاپ دوم) و در ص 244 بان اشاره نموده و در " ذخایر العقبی " ص 67 نقل از مناقب احمد و از شعبه باسناد آندو از او روایت شده و حافظ محمد خوارجه پارسا در کتاب " فصل الخطاب " آنرا ذکر نموده و خطیب خوارزمی در مقتلش و ابن کثیر شامی در جلد 7 " البدایه و النهایه " ص 349 و شمس الدین جزری در " اسنی المطالب " او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده اند. و در " موده القربی " تالیف شهاب الدین همدانی. از عمر بن خطاب مذکور است که گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله - علی علیه السلام بطور نمایان منصوب داشت و فرمود : هر کس که من مولای اویم علی علیه السلام مولای او است. بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد و خوار گردان آنکه را که او را خوار گرداند و یاری فرما آنکه را که او را یاری نماید. بار خدایا تو گواه منی بر ایشان. عمر بن خطاب برسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد : یا رسول الله در حالیکه شما این سخن می فرمودی جوان زیبا و خشبوئی پهلوی من بود و بمن گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله بطور تحقیق رشته ای را بست و استوار ساخت که جز منافق (دو رو) آنرا نمیگشاید، پس رسولخدا صلی الله علیه و آله دست مرا گرفت و فرمود : ای عمر، این جوان که پهلوی خود یافتی و این سخن را از او شنیدی از جنس آدمیان نبود. بلکه او جبرئیل بود که خواست گفتار مرا - درباره علی علیه السلام - بر شما استوار و موکد نماید و این داستان را قندوزی حنفی در " ینابیع " ص 249 از عمر روایت نموده و ابن کثیر در جلد 5 ص 213 از جزء اول از " کتاب غدیر " تالیف ابن جریر روایت نموده که در آنجا از قول محمود ابن عوف طائی و او از عبد الله بن موسی و او بطور
ص: 106
اخبار از اسماعیل بن کشیط از جمیل بن عماره از سالم بن عبد الله بن عمر (ابن جریر گوید : گمان دارم که گفت : از عمر، و این جمله در کتاب من نیست). روایت نموده که گفت : شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالیکه دست علی علیه السلام را گرفته بود فرمود : هر کس من مولای اویم پس این علی علیه السلام مولای او است. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد.
91 - ابو نجید عمران بن حصین خزاعی " در سال 52 در بصره درگذشته) ابن عقده در " حدیث الولایه " حدیث غدیر را با ذکر سند از او روایت نموده و مولوی محمد سالم بخاری نقل از حافظ ترمذی نموده و خطیب خوارزمی و - شمس الدین جزری در " اسنی المطالب " ص 4 او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده اند.
92 - عمرو بن حمق خزاعی کوفی (در سال 50 درگذشته) ابن عقده حدیث غدیر را از او روایت نموده و خوارزمی در مقتلش او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده.
ص: 107
93 - عمرو بن شراحیل - خوارزمی در مقتلش نامبرده را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده است.
94 - عمرو بن عاص - یکی از شعرای غدیر است و شعر او ضمن ذکر شعرای قرن اول اسلامی ذکر شده است و قریبا خواهید یافت استدلال و احتجاج (برد) را بر او بحدیث غدیر و اعتراف او بان، این داستان را ابن قتیبه در " الامامه و السیاسه " ص 93 با ذکر سند ثبت نموده، و خواهد آمد نامه که او در مورد حدیث غدیر بمعاویه نوشت و خوارزمی آن را باسناد خود در " المناقب " ص 126 با ذکر سند ثبت نموده است.
95- عمرو بن مره الجهنی ابو طلحه (یا - ابو مریم) احمد بن حنبل و طبرانی (در المعجم الکبیر) باسنادشان از نامبرده روایت نموده اند باینکه : رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیرخم فرمود : هر کس من مولای اویم. پس علی علیه السلام مولای او است. بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد و یاری و دستگیری کن آنکه را که او را یاری و دستگیری نماید. - و صاحب " کنز العمال " در جلد 6 ص 154 این حدیث را از طبرانی نقل کرده. و همچنین شیخ ابراهیم وصابی شافعی در " الاکتفاء " و محمد صدر العالم در " معارج العلی " و نیز بدخشانی در " مفتاح النجا " و " نزل الابرار " آنرا از احمد و از " المعجم " طبرانی نقل نموده است.
96 - فاطمه صدیقه (سلام الله علیها) دختر پیغمبر بزرگ صلی الله علیه و آله - ابن عقده در " حدیث الولایه " و منصور رازی - در " کتاب الغدیر " واقعه غدیر خم را از آن مخدره معصومه روایت نموده اند و احتجاج آن مخدره بحدیث غدیرم بطریق جزری شافعی از استادش " حافظ مقدسی " خواهد آمد، و شهاب الدین همدانی در " موده القربی " از آن مخدره روایت نموده که : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس من
ص: 108
مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او است و هر کس من پیشوای او هستم پس علی علیه السلام پیشوای او است.
97 - فاطمه بنت حمزه ابن عبد المطلب، ابن عقده و منصور رازی " در کتاب الغدیر " حدیث غدیر را از او روایت نموده اند.
98- قیس بن ثابت بن شماس انصاری - نامبرده یکی از (رکبان) شهود امیرالمومنین عیه السلام است بحدیث غدیر که داستان آن (رکبان) خواهد آمد. حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " باسنادش از ابی مریم زر بن حبیش حدیث غدیر را با ذکر سند از او روایت نموده و ابن اثیر در جلد 1 " اسد الغابه " ص 368 و ابن حجر در جلد 1 " الاصابه " ص 305 و شیخ محمد صدر العالم در " معارج العلی " آنرا از نامبرده (ابن عقده) و از ابو موسی نقل نموده اند.
99 - قیس بن سعد بن عباده انصاری خزرجی - نامبرده یکی از شعرای غدیر است در قرن اول اسلامی - کما اینکه یکی از شهود علی علیه السلام است بحدیث غدیر در داستان رکبان که خواهد آمد، و احتجاج او بر معاویه بن ابی سفیان بحدیث غدیر نیز خواهد آمد.
100 - ابو محمد کعب بن عجره انصاری مدنی (در سال 51 در گذشته) - ابن عقده حدیث غدیر را از او روایت نموده.
101 - ابو سلیمان مالک بن حویرث لیثی (در سال 74 در گذشته) پیشوای حنبلیان احمد بن حنبل در " المناقب " و حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " باسنادشان از مالک بن حسین بن مالک بن حویرث از پدرش از جدش با ذکر سند روایت نموده اند که : رسول خدا صلی الله علیه و آله روز غدیرخم فرمود : هر کس من مولای
ص: 109
اویم علی مولای او است. و این حدیث را حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 108 از طریق طبرانی باسنادش از مالک روایت نموده و سپس گفته که رجال این روایت مورد اعتماد و وثوق هستند و در آنها خلافی است، و جلال الدین سیوطی در " تاریخ الخلفاء " صفحه 114 نقل از طبرانی - و بدخشانی در " مفتاح النجا " و در " نزل الابرار " ص 20 بطریق طبرانی و شیخ محمد صدر العالم نیز در " معارج العلی " از طبرانی - و وصابی شافعی در " الاکتفاء " نقل از ابی نعیم در " فضایل الصحابه " آنرا روایت نموده اند و خوارزمی در مقتلش نامبرده را از جمله راویان حدیث غدیر بشمار آورده است.
102 - مقداد ابن عمرو کندی زهری (در سال 33 در سن هفتاد سالگی درگذشته) ابن عقده در " حدیث الولایه " و - حافظ حموینی در " فراید السمطین " حدیث غدیر را از او با ذکر سند روایت نموده اند.
103- ناجیه بن عمرو خزاعی - نامبرده از جمله کسانی است که در روز مناشده در کوفه برای علی علیه السلام بحدیث غدیر گواهی داد. و حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " بطریق عمرو بن عبد الله بن یعلی بن مره از - پدرش از جدش داستان مزبور را با ذکر سند از او روایت نموده و ابن اثیر در جلد 5 " اسد الغابه " ص 6 نقل از ابی نعیم و ابی موسی، و ابن حجر در جلد 3 " الاصابه " ص 542 از طریق ابن عقده داستان مزبور را با ذکر سند از او روایت نموده اند و خطیب خوارزمی او را از جمله روایان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده.
104 - ابو برزه فضله بن عتبه اسلمی (در سال 65 در خراسان در گذشته) ابن عقد در کتاب " حدیث الولایه " واقعه غدیر را بطریق خود با ذکر سند از او روایت نموده است.
ص: 110
105- نعمان بن عجلان انصاری، گواهی نامبرده درباره علی علیه السلام بحدیث غدیر در روز مناشده بطریق اصبغ ابن نباته خواهد آمد و قاضی در " تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله " ص 67 نامبرده را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده است.
106 - هاشم مرقال ابن عتبه ابن ابی وقاص زهری مدنی (در سال 37 در صفین کشته شده است) حافظ ابن عقده باسنادش در " حدیث الولایه " از ابی مریم زر بن حبیش گواهی نامبرده را درباره علی علیه السلام بحدیث غدیر در کوفه در روز (رکبان) با ذکر سند روایت نموده و ابن اثیر آنرا در جلد 1 " اسد الغابه " ص 368 بطوریکه آنرا یافته از ابن عقده نقل نموده و ابن حجر در جلد 1 " الاصابه " ص 305 آنرا روایت کرده و قسمتی از اول آنرا انداخته : و نام هاشم بن عتبه مر قال را ذکر ننموده و چه بسیار از این قبیل (سقط و تحریف) در کتب و تالیف ابن حجر مشاهده میشود.
107 - ابو وسمه وحشی بن حرب حبشی حمصی - ابن عقده در " حدیث الولایه " حدیث غدیر را بلفظ او با ذکر سند روایت نموده و خطیب خوارزمی در مقتلش او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده.
108 - وهب بن حمزه خطیب خوارزمی در فصل چهارم از مقتل خود نامبرده را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده است.
109 - ابو حجیفه وهب بن عبد الله شوائی (بنامبرده وهب الخیر
ص: 111
نیز گفته میشود، در سال 74 در گذشته) حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " بطریق خود حدیث غدیر را از او با ذکر سند روایت نموده.
110 - ابو مرازم (بضم میم) یعلی بن مره بن وهب ثقفی. حافظ ابن عقده و حافظ ابو موسی و حافظ ابو نعیم بطرق خودشان حدیث غدیر را از نامبرده با ذکر سند از او روایت نموده اند و ابن اثیر در جلد 2 - " اسد الغابه " ص 233 و در جلد 4 ص 93 و در جلد 5 ص 6 - و ابن حجر در جلد 3 " الاصابه " ص 452 از آنها نقل کرده اند - عین لفظ او و طریقی که منتهی باو میشود در داستان مناشده روز رحبه خواهد آمد. اینها یکصد و ده تن از بزرگان یاران (صحابه) پیغمبر صلی الله علیه و آله اند که روایت آنها را درباره داستان غدیرخم یافته ایم - و شاید آنچه بدست نیاورده ایم خیلی بیشتر از اینها باشد و طبیعت حال (نظر بخصوصیاتی که در اجتماع غدیر خم وجود داشته) ایجاب میکند که راویان حدیث مزبور چندین برابر نامبردگان باشند. زیرا آنان که در آن روز باین داستان گوش فرا داده و آنرا درک نموده اند زیاده بر یکصد هزار تن بوده اند و بالطبع این گروه عظیم پس از بازگشت باوطان خود - همه از این واقعه سخن رانده اند، همانطور که هر مسافری پس از عود بوطن آنچه از حوادث مهم و غیر عادی در طی مسافرت دیده بکسان و دوستان خود بیان میکند، آری این گروه عظیم هم چنین بوده اند. و این داستان تاریخی و مهم را همگی بازگو کرده اند. منتهی آنانیکه کینه هائی در دل داشته اند - حقد درونی آنها مانع بوده از اینکه این داستان مهم را از آنگروه بسیار نقل و اشاعه دهند بنابراین، این تعداد که نام آنها برده شد، از جمله اشخاصی هستند که این واقعه را از آنجماعت نقل نموده اند، و چه بسیار کسانی هم که پس از درک این مجمع بزرگ و شنیدن این امر مهم قبل از آنکه بوطن و مسکن خود برسند و یا پیش از آنکه موفق ببیان مشهودات و مسموعات خود شوند دست حوادث آنها را نابود ساخته یا در - بیابان ها و پهنه صحرای حجاز مرگ گریبانشان را گرفته و یا سوانح و حوادث گوناگون
ص: 112
آنها را از یادآوری و بیان این خاطره بزرگ باز داشته. و در روایت زید بن ارقم تلویحا باین معنی اشاره شده که قسمتی از حاضرین در آنروز و در آنمکان از جمله صحرانشینان بوده که سخنی از آنان در دسترس دیگران قرار نگرفته و منشا نشر و اسناد این خبر واقع نشده اند و با همه این امور و عوائق و موانع در اثبات و تواتر این حدیث آنچه که بان دست یافته و ذکر نمودیم کافی است. فالحمد لله اولا و آخرا
ص: 113
1 - ابو راشد حبرانی (نام او - خضر - یا نعمان است). عجلی (که از علماء حدیث است) او را از جمله تابعین مورد وثوق و اعتماد دانسته و درباره او گفته : در دمشق احدی افضل از او نبوده، و ابن حجر در " التقریب " صفحه 419 موثق بودن او را اعلام داشته، حدیث نامبرده در صفحه 103 ذکر شده است
2 - ابو سلمه (نام او عبد الله - اسمعیل نیز گفته شده) ابن عبد الرحمن بن عوف زهری مدنی در " خلاصه خزرجی " صفحه 380 از ابن سعد نقل شده که نامبرده مردی فقیه و مورد وثوق و اعتماد است و حدیث بسیار از او نقل شده و در (تقریب) ص 422 مراتب مذکوره نسبت باو تایید و وفات او بسال 94 ثبت شده، - طرق حدیث منسوب باو بجابر انصاری منتهی میشود و طریق مزبور صحیح است و رجال آن همه مورد اعتماد و وثوقند. بصفحه 50 مراجعه شود.
3 - ابو سلیمان موذن - (در " التقریب " ابو سلمان ضبط شده و نامبرده از بزرگان تابعین است و حدیث او در نظر علماء مقبول است. روایت او در قسمت مناشده در رحبه - مشتمل بر رجال ثقه و مورد اعتماد خواهد آمد.
4 - ابو صالح سمان - ذکوان مدنی - آزاد کرده جویریه (بانوی غطفانی). ذهبی در جلد 1 تذکره خود صفحه 78 از احمد نقل نموده که، نامبرده
ص: 114
موثق است، از جمله بزرگترین و موثق ترین مردم است، و در سال 101 درگذشته. بطرق مذکوره در ص 104 مراجعه نمائید و در موضوع نزول آیه تبلیغ درباره علی علیه السلام حدیث او خواهد آمد.
5 - ابو عنفوانه مازنی. طریق روایت او از جندع در صفحه 53 گذشت.
6 - ابو عبد الرحیم کندی، طریق منسوب باو در داستان (مناشده) رحبه بلفظ " زاذان " خواهد آمد.
7 - ابو القاسم اصبغ بن نباته - تمیمی. کوفی. نامبرده از زمره تابعین مورد وثوق و اعتماد است. عجلی و ابن معین باین موضوع اشعار نموده اند. طریق منسوب باو در داستان (مناشده) رحبه خواهد آمد و در صفحه 61 ذکر شده است.
8 - ابو لیلی کندی طبق اشعار " التقریب " صفحه 435 نامبرده از رجال تابعین و موثق است. احمد بن حنبل در " مناقب " از علی بن حسین روایت نموده که او از ابراهیم بن اسمعیل از پدرش از سلمه بن کهیل. از نامبرده (ابو لیلی کندی) از زید بن ارقم چنین نقل کرده گوید : هنگامی که در انتظار مشایعت از جنازه ای بودیم در جواب پرسشی که یکی از حاضرین در آنجا از او نمود و باو گفت : ای ابو عامر (کنیه زید بن ارقم است) آیا در روز غدیر خم از پیغمبر صلی الله علیه و آله شنیدی که فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه - ؟ گفت آری. ابو لیلی گوید : من سئوال او را تکرار کردم و بزید گفتم : این سخن پیغمبر صلی الله علیه و آله را شنیدی ؟ گفت : بلی این سخن را چهار مرتبه فرمود :
9 - ایاس بن نذیر - ابن جبان او را از افراد مورد وثوق و اعتماد ذکر نموده، بروایت نامبرده در داستان احتجاج علی علیه السلام بحدیث غدیر در روز (جمل) قریبا آگاه خواهید شد.
10 - جمیل بن عماره. حدیث او از طریق ابن جریر طبری از ابن کثیر از
ص: 115
او در صفحه 106 گذشت.
11 - حارثه بن نصر - روایت نامبرده در داستان (مناشده) رحبه خواهد آمد.
12 - حبیب بن ابی ثابت اسدی کوفی - ذهبی گوید : نامبرده فقیه کوفی است و از جمله افراد مورد وثوق از تابعین است - در یکی از سالهای 117 تا 119 وفات یافته. و شرح حال او را در جلد 1 تذکره خود در صفحه 103 نگاشته و ابن حجر در جلد 1 " تهذیب التهذیب " صفحه 178 موثق بودن او را از جمعی حکایت نموده، طرق منسوب باو در صفحه... 67 گذشت.
13 - حرث بن مالک. طریق منسوب باو در صفحه 80 گذشت.
14 - حسین بن مالک بن حویرث. طریق منسوب باو در صفحه 108 گذشت.
15 - حکم بن عیینه کوفی کندی. مردی است موثق و کسی است که روایت او مورد اعتماد است. نامبرده فقیه است و دارای طریقه و پیروانیست. ذهبی در جلد 1 تذکره خود صفحه 104 شرح حال او را نوشته، در سال 114 - یا 115 در گذشته است. طریق منوسب باو در صفحه 78 و 79 گذشت و طرق بسیاری در حدیث منسوب باو خواهد آمد.
16 - حمید بن عماره خزرجی. انصاری. حدیث او در صفحه 104 گذشت.
17 - حمید طویل ابو عبیده ابن ابی حمید بصری متوفای سال 143 - ذهبی در جلد 1 تذکره اش در صفحه 136 درباره او گوید : حمید مردی است حافظ محدث، مورد وثوق، از استادان صاحب اجازه، حدیث نامبرده در داستان (تهنیت) خواهد آمد.
18 - خیثمه بن عبد الرحمن جعفی کوفی، ابن حجر در جلد 3 " التهذیب " صفحه 179 از ابن معین و نسائی و عجلی. موثق بودن نامبرده را حکایت نموده -
ص: 116
وفات او بعد از 80 هجری است و ابن قانع تاریخ وفات او را 80 ذکر نموده، اسناد او در صفحه 78 گذشت.
19 - ربیعه جرشی در یکی از سالهای 74 - 61 - 60 کشته شده و صحت این امر مورد اختلاف است. در " التقریب " صفحه 123 مذکور است که : نامبرده فقیهی است که دار قطنی و غیره وثوق و اعتماد باو را اشعار نموده اند، طریق منسوب باو در صفحه 78 گذشت.
20 - ابو المثنی ریاح بن حارث نخعی کوفی - ابن حجر در " التقریب " اشعار نموده که نامبرده مورد وثوق و از بزرگان تابعین است و در جلد 3 " التهذیب " صفحه 299 موثق بودن او را از عجلی و ابن حبان حکایت نموده، طریق منسوب باو در داستان رکبان خواهد آمد.
21- ابو عمرو - زاذان بن عمر کندی - بزار - یا بزاز - کوفی - در " میزان الاعتدال " نامبرده از بزرگان تابعین ثبت شده و ابن حجر در جلد 3 " التهذیب " صفحه 303 موثق بودن او را از جمعی ذکر نموده - وفات او بسال 82 ثبت شده - بداستان مناشده مراجعه نمائید.
22 - ابو مریم - زر بن حبیش اسدی از بزرگان تابعین است و در یکی از سالهای 83 - 82 - 81 درگذشته. ذهبی در جلد 1 تذکره اش در صفحه 40 گوید : نامبرده پیشوا و رهبر بوده و در " التقریب " اشعار شده که نامبرده ثقه و بزرگوار است و در زمان جاهلیت و اسلام زیست نموده و بطوریکه در جلد 3 " التهذیب "
ص: 117
صفحه 332 مذکور است. جمعی او را موثق شمرده اند و ابو نعیم در جلد 4 " حلیه " صفحات 181 - تا - 191 شرح حال مستقل و مفصلی از او نوشته، طریق منسوب باو در داستان های (مناشده) رحبه و رکبان خواهد آمد.
23 - زیاد بن ابی زیاد - حافظ هیثمی در " مجمع الزواید " و ابن حجر در " التقریب " او را توثیق نموده اند، طرق منسوب باو در داستان (مناشده) رحبه خواهد آمد.
24 - زید بن یثیع - همدانی کوفی. بر حسب مندرج در صفحه 136 " التقریب " نامبرده مورد وثوق و اعتماد و از بزرگان تابعین بوده و در زمان جاهلیت و اسلام زیست کرده - طرق بسیاری منسوب باو در (مناشده) رحبه خواهد آمد.
25 - سالم بن عبد الله بن عمر بن خطاب فرشی عدوی مدنی - ذهبی در جلد 1 تذکره اش در صفحه 77 شرح حال او را نوشته و اشعار داشته که : نامبرده فقیهی است با برهان و یکی از کسانی است که علم و عمل و زهد و شرف در او جمع شده و طبق مندرج در " التقریب " نامبرده یکی از فقهاء هفت گانه است، روایت او مورد وثوق و از اهل عبادت بوده، و در متانت و شخصیت همانند پدرش بوده و در عداد بزرگان طبقه سوم است، نامبرده در پایان سال 106 (بنابر تاریخ صحیح) وفات یافته - طریق منسوب او در داستان رکبان خواهد آمد و در صفحه 106 نیز ذکر شده است. و بخاری در جلد 1 از تاریخش - در قسم یک صفحه 375 از طریق عبید از یونس بن بکیر از اسماعیل بن نشیط عامری از جمیل بن عامر روایت نموده که : سالم (نامبرده) برای او حدیث کرد که با یکواسطه گفتار پیغمبر صلی الله علیه و آله را شنیده که در روز غدیرخم فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه
ص: 118
26- سعید بن جبیر اسدی کوفی - ذهبی در جلد 1 تذکره اش در صفحه 65 شرح حال او را نگاشته و او را بطور کامل و رسا، ستایش نموده و بر طبق مندرج در صفحه 116 خلاصه خزرجی نقل از لالکائی - نامبرده مورد وثوق و اعتماد است و پیشوائی است با برهان - و از ابن مهران نقل شده که : سعید (مذکور) چشم از جهان بست در حالی که همه اهل این زمین بعلم او محتاج بودند و در صفحه 133 " التقریب " مندرج است که : نامبرده موثق و روایت او مورد اعتماد و از فقهاء طبقه سوم است. نامبرده در سال 95 هجری قبل از رسیدن بسن پنجاه سالگی در برابر حجاج (و بامر او) بنقل رسیده، و در جلد 4 " تهذیب التهذیب " صفحه 13 از طبری نقل کرده که نامبرده مرد موثقی بوده و حجت بر مسلمین است. طریق منسوب باو در صفحه 48 و 99 گذشت.
27 - سعید بن ابی حدان (ذی حدان نیز باو گفته شده) کوفی - در " تهذیب التهذیب " نگاشته که ابن حبان او را از اشخاص مورد وثوق شمرده - حدیث او در (مناشده) رحبه خواهد آمد.
28 - سعید بن مسیب قرشی مخزومی - داماد ابی هریره - در سال 94 وفات یافته، ذهبی در جلد 1 " تذکره الحفاظ " صفحه 47 مینگارد : بقول احمد بن حنبل و غیره - روایات مرسل سعید - صحیح هستند. و ابن مدنی گفته : در تابعین کسی را بوسعت دامنه علم او نمیدانم، بنظر و عقیده من نامبرده از اجله تابعین است، و ابو نعیم او را در شمار اولیاء آورده و در جلد 2 " حلیه الاولیاء " صفحه 161 شرح حال او را ثبت نموده است. از طریق جمعی از حفاظ روایت او در موضوع (تهنیت) خواهد آمد و حدیث دیگر او در صفحه 79 و 80 گذشت.
29 - سعد بن وهب همدانی کوفی - ابن معین در صفحه 122 خلاصه تهذیب الکمال او را - توثیق نموده - نامبرده سال 76 در گذشته، گروه بسیاری از پیشوایان حدیث بطریق او داستان (مناشده) رحبه را چنانکه خواهد آمد روایت نموده اند.
ص: 119
30 - ابویحیی - سلمه بن کهیل حضرمی کوفی متوفای در سال 121 - احمد و عجلی بشرح مندرج در صفحه 136 " خلاصه التهذیب " و صفحه 154 " التقریب " نامبرده را توثیق نموده اند. طریق منسوب باو در صفحات 54 و 57 و 66 و.. 72، گذشت.
31 - ابو صادق سلیم بن قیس هلالی متوفای سال 90 هجری - نامبرده از جمله کسانی است که باو و بنگارشاتش. در نزد فریقین (سنی و شیعی) استدلال میشود. چنانکه خواهد آمد، نامبرده در مواضع متعدد از کتابش حدیث غدیر را روایت نموده. کتاب او هم اکنون موجود و در دسترس است.
32 - ابو محمد سلیمان بن مهران اعمش، ذهبی و غیره او را توثیق نموده اند و از فرط راستی و درستی او را مصحف مینامیدند. ذهبی در جلد 1 " تذکره " صفحه 138 شرح حال او را ثبت کرده وفات او بسال - 147 و 148 واقع شده و ولادت او در سال 61 بوده - طریق منسوب باو در صفحات 64 و 71 و 92 گذشت و در حدیث (مناشده) و در آیه تبلیغ نیز خواهد آمد.
33 - سهم بن حصین اسدی روایت او در صفحه 83 ذکر شد.
34 - شهر بن جوشب. شرح حال و طرق منسوب باو در آیه اکمال دین و در حدیث تهنیت و در حدیث موضوع روزه غدیر خواهد آمد.
35 - ضحاک بن مزاحم هلالی - ابو القاسم : متوفای 105 هجری - احمد و ابن معین و ابو زرعه او را توثیق نموده اند : طریق او که از ابن عباس روایت کرده در صفحه 97 گذشت و حافظ حموینی در " فراید السمطین " در باب دهم نقل از ابوالقاسم احمد طبرانی از حسین نیری از یوسف بن محمد بن سابق از ابی ملک حسن از جوهر از ضحاک (مذکور) از عبد الله بن عباس روایت کرده که : رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیرخم (ضمن دعای درباره علی علیه السلام) گفت : بار خدایا. او را یاری فرما و بسبب او (مسلمین را) یاری کن - و او را مورد رحم و عطوفت خود
ص: 120
قرار ده و بسبب او (مسلمین را) رحم کن - و نصرت خود را شامل حال او فرما و بسبب او (مسلمین را) نصرت فرما - بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد و این الفاظ از رسول خدا صلی الله علیه و آله باسناد دیگر از عمرو ذی مره از امیرالمومنین علیه السلام روایت شده است.
36 - طاوس بن کیسان یمانی جندی - متوفای 106 هجری، ابو نعیم او را در جلد 4 " حلیه " صفحه 23 - 20 ذکر نموده و در صفحه 23 گوید : حدیث نمود ما را احمد بن جعفر ابن مسلم از - عباس بن علی نسائی از محمد بن علی بن خلف از حسین اشقر از ابن عیینه از عمرو بن دینار از طاوس (مذکور) از بریده از پیغمبر صلی الله علیه و آله که فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه
37 - طلحه بن مصرف ایامی " یمامی " کوفی - ابن حجر گوید : نامبرده مورد اعتماد و وثوق او مردی است اهل قرائت و موصوف بفضل - در سال 112 یا بعد از آن درگذشته است. طرق منسوب باو در داستان (مناشده) رحبه خواهد آمد.
38 - عامر بن سعد بن ابی وقاص مدنی. طبق مندرج در صفحه 185 " التقریب " نامبرده مورد اعتماد و وثوق بوده و از طبقه سوم تابعین است. در سال 104 درگذشته. بصفحه 78 مراجعه شود
39 - عایشه بنت سعد - در سال 117 درگذشته. ابن حجر در " التقریب " صفحه 473 او را توثیق نموده، حدیث مشار الیها در صفحات 77 و 80 و 82 مذکور شد.
40 - عبد الحمید بن منذر بن جارود عبدی. نسائی و همچنین ابن حجر در صفحه 224 " التقریب " او را توثیق نموده اند. روایت او از ابی الطفیل در داستان (مناشده) رحبه بطریقی که رجال سند همگی مورد وثوقند خواهد آمد.
ص: 121
41 - ابو عماره - عبد خیر بن یزید همدانی کوفی مخضرمی، ابن معین و عجلی بطوریکه در " خلاصه " صفحه 269 مندرج است. او را توثیق نموده اند و ابن حجر در " التقریب " صفحه 225 او را توثیق نموده و نامبرده را از بزرگان تابعین بشمار آورده و طریق منسوب باو بلفظ سعید در داستان (مناشده) رحبه خواهد آمد
42 - عبد الرحمن بن ابی لیلی متوفای 4 / 3 / 82 - طبق مندرج در جلد 2 " المیزان " صفحه 115 نامبرده از پیشوایان و موثقین تابعین است و در " تذکره " فقه ناو مورد ستایش قرار گرفته و در " التقریب " توثیق شده، حدیث مناشده در رحبه بطرق بسیار از او خواهد آمد و حدیث از او در صفحه 41 و 79 گذشت.
43 - عبد الرحمن بن سابط. (عبد الرحمن بن عبد الله بن سابط نیز گفته شده) جمحی، مکی - ابن حجر در " التقریب " او را توثیق نموده و نامبرده را از طبقه متوسط تابعین بشمار آورده - وفات او در سال 118 ثبت شد. طرق منسوب باو در صفحات 77 و 78 گذشت
44 - عبد الله بن اسعد بن زراره - بصفحه 44 مراجعه شود.
45 - ابو مریم عبد الله بن زیاد اسدی کوفی - ابن حبان (بطوریکه در صفحه 168 خلاصه خزرجی مذکور است) او را توثیق کرده و ابن حجر در صفحه 130 " التقریب " وثوق و اعتماد باو را اشعار نموده بصفحه 102 مراجعه شود.
46 - عبد الله بن شریک عامری کوفی. بشرح مندرج در صفحه 202 " التقریب " مردی است موصوف بصداقت، ولی شیعه بودن او جوزجانی را بافراط نسبت باو افکنده و او را تکذیب نموده احمد و ابن معین و غیرهما بطوریکه در جلد 2 " میزان ذهبی " صفحه 46 مذکور است او را موثق دانسته اند، طریق منسوب باو در صفحه 80 گذشت.
47 - ابو محمد عبد الله بن محمد بن عقیل هاشمی مدنی، تاریخ وفات او بعد از یکصد و چهل هجری ثبت شده، در خلاصه خزرجی و در تقریب. از ترمذی نقل شده که نامبرده در حدیث، موصوف براستی بوده و احمد و اسحق و حمیدی بحدیث منسوب باو
ص: 122
استدلال مینمودند، بطریق جابر در صفحه 50 مراحعه شود. در جلد 5 " البدایه و النهایه " صفحه 213 از ابن جریری طبری مذکور است که او از قول مطلب بن زیاد از عبد الله بن محمد بن عقیل (مذکور) روایت نموده و او از جابر بن عبد الله شنیده که او گفت، در جحفه، در غدیرخم بودیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله از چار یا خیمه ای بیرون شد، پس دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه، استاد ما. ذهبی گفت این حدیث (از نظر راویانش) حسن است و بتحقیق آنرا ابن لهیعه روایت نموده بطوریکه در صفحه 50 گذشت و در داستان مناشده مردی عراقی با جابر انصاری خواهد آمد.
48 - عبد الله بن یعلی بن مره، طرق منسوب باو در حدیث مناشده خواهد آمد و بعضی از طرق نامبرده در صفحه 91 گذشت.
49 - عدی بن ثابت انصاری کوفی خطمی، متوفای 116، ذهبی در جلد 2 " المیزان " صفحه 193 درباره او مینگارد : دانشمند، راستگو، و محقق شیعه و امام شیعه آنها است و اگر شیعه مانند او بودند، هر آینه بد آنها کم بود، احمد و عجلی و نسائی او را موثق دانسته اند. طرق روایات منسوب باو در صفحه 45 و 46 گذشت و در - حدیث (تهنیت) خواهد آمد.
50 - ابوالحسن عطیه بن جناده عوفی. کوفی - تابعی مشهور. متوفای 111، سبط ابن جوزی در صفحه 25 تذکره خود و همچنین حافظ هیثمی در جلد 9 " محمع الزواید " صفحه 109 بنقل از ابن معین، و یافعی در جلد 1 " مرآت الجنان " صفحه. 242 نامبرده را توثیق نموده اند، حجاج بن یوسف (لعنه الله) او را چهار صد تازیانه زد که به علی علیه السلام دشنام گوید و او این کار را نکرد، طرق روایات منسوب باو در صفحه 63 و 72 گذشت و در آیه تبلیغ خواهد آمد.
51 - علی بن زید بن جدعان بصری متوفای 131 / 129 ابن ابی شیبه او را موثق دانسته و از ترمذی نقل شده که نامبرده موصوف بصداقت است، و ذهبی او را به پیشوائی ستوده، بانچه از او در صفحه 45 و 46 و 47 گذشت مراجعه نمائید.
ص: 123
و طرق بسیاری از او در داستان " تهنیت " خواهد آمد و خطیب در جلد 7 تاریخ خود صفحه 377 با دقت در سند روایت نموده و گفته : عبد الرحمن معدل در اصفهان بما خبر داد، از محمد بن عمر تمیمی حافظ : از حسن بن علی بن سهل عاقولی، از حمدان ابن مختار. از حفص بن عبد الله بن عمر از سفیان ثوری از علی بن زید. از انس که او گفت : از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
52 - ابو هارون، عماره بن جوین عبدی متوفای. 134 طرق روایات منسوب باو در صفحه 47 گذشت و بعض آن در آیه اکمال دین و در داستان " تهنیت " خواهد آمد.
53 - عمر بن عبد العزیز، خلیفه اموی. متوفای 101، استدلال و احتجاج او بحدیث غدیر خواهد آمد.
54 - عمر بن عبد الغفار. در داستان سوگند دادن جوانی بر ابی هریره، از او روایتی خواهد آمد.
55 - عمر بن علی (امیرالمومنین علیه السلام) طبق مندرج در صفحه 281 " التقریب " نامبرده مورد وثوق و اعتماد است و از طبقه سوم از تابعین است، در زمان ولید و بقولی پیش از آن وفات یافته بصفحه 102 مراجعه نمائید.
56 - عمرو بن جعده بن هبیره. حدیث او در صفحه 44 گذشت.
57 - عمرو بن مره. ابو عبد الله کوفی همدانی متوفای. 116 باو : ذو مره گفته میشود، در جلد 8 " تهذیب التهذیب " از عجلی نقل نموده که نامبرده تابعی مورد اعتماد و وثوقی است. و ذهبی در جلد 1 تذکره اش صفحه 108 شرح حال او را ثبت و او را بموثق بودن و نهایت دقت و پیشوائی ستایش نموده، حدیث منسوب باو در صفحه 103 گذشت و در داستان (مناشده) رحبه طرق بسیاری که باو
ص: 124
منتهی میشود خواهد آمد که تعدادی از آنها صحیح است و رجال سند آن مورد وثوق و اعتماد میباشند.
58 - ابو اسحقاق عمرو بن عبد الله سبیعی همدانی، بقول ذهبی در میزانش : نامبرده در زمره تابعین کوفه از پیشوایان و اهل دقت نظر است و در جلد 1 تذکره خود در صفحه 101 شرح حال او را نگاشته و او را ستایش نموده و در " التقریب " نامبرده مردی مورد وثوق و اهل عبادت و پر فیض ذکر شده، در سال 127 و بقولی بیشتر وفات یافته، حدیث او در صفحه 67 و 72 گذشت و در داستان (مناشده) و (تهنیت) طرق بسیاری که باو منتهی میشود خواهد آمد.
59 - ابو عبد الله عمرو بن میمون اودی. ذهبی در جلد 1 تذکره صفحه 56 او را به پیشوائی و مورد اعتماد و وثوق ذکر کرده و در صفحه 288 " التقریب " بعنوان ثقه و عابد ثبت شده. نامبرده در کوفه مسکن گرفته و بسال 74 و بقولی بعد از آن در گذشته، طرق منسوب باو در صفحه 97 گذشت و احتجاج او بحدیث غدیر خواهد آمد.
60 - عمیره بن سعد همدانی کوفی. ابن حبان او را توثیق نموده و در " التقریب " صفحه 291 محدث مقبولی یاد شده. طرق حفاظ که باو منتهی میشود و بسیار است در داستان (مناشده) رحبه خواهد آمد و بعضی از آنها در صفحات و گذشت.
61 - عمیره بنت سعد بن مالک مدنی. خواهر سهل و مادر رفاعه بن مبشر، طرق منسوب باو در داستان (مناشده) امیرالمومنین علیه السلام در رحبه خواهد آمد و ما در این سند نظری داریم که در محل خود بدان اشعار خواهیم نمود.
62 - عیسی بن طلحه بن عبید الله تمیمی. ابو محمد مدنی. یکی از دانشمندانیست
ص: 125
که ابن معین او را توثیق نموده، و بموجب شرح حالی که خزرجی در صفحه 257 خلاصه اش نگاشته، نامبرده در خلافت عمر بن عبد العزیز وفات یافته. طریق منسوب باو در صفحه 88 گذشت.
63 - ابوبکر فطر بن خلیفه مخزومی (آزاد شده بنی مخزوم) حناط - مرد مورد وثوق و متصف براستی است، احمد و ابن معین و عجلی و ابن سعد او را توثیق نموده اند، طبق مندرج در " تهذیب التهذیب " در سال 153 / 150 یا بیشتر وفات یافته، حدیثی از او در مورد (مناشده) در رحبه بطرق بسیار و صحیح که رجال سند آنها مورد وثوق هستند خواهد آمد و طریق منسوب باو در صفحه 92 و 101 گذشت.
64 - قبیصه بن ذویب، ذهبی در جلد 1 تذکره خود صفحه 52 شرح حال او را نوشته و او را ستایش نموده و ابن حبان بطوریکه در صفحه 268 خلاصه مذکور است، او را توثیق نموده، طریق منسوب باو در صفحه 50 گذشت.
65 - ابو مریم. قیس ثقفی مدائنی. بطوریکه در صفحه 395 خلاصه خزرجی مذکور است. نسائی او را توثیق نموده طریق منسوب باو در صفحه 102 گذشت و رجال سند آن مورد وثوق هستند.
66 - محمد بن عمر بن علی امیرالمومنین علیه السلام. در خلافت عمر بن عبد العزیز و بقولی سال 100 هجرت وفات یافته. ابن حبان او را توثیق نموده و ابن حجر گفته که نامبرده از طبقه ششم و متصف براستگوئی است. بعد از (سی) وفات یافته. بطرق منسوب باو در صفحات 103 - 102 مراجعه نمائید.
67 - ابو الضحی. مسلم بن صبیح همدانی کوفی عطار. بطوریکه در صفحه 321 " خلاصه التهذیب " و صفحه 422 " التقریب " مذکور است ابن معین و ابو زرعه او را توثیق نموده اند. طرق منسوب باو در صفحه 73 گذشت.
ص: 126
68 - مسلم ملائی. طرق منسوب باو در صفحات 54 و 78 گذشت.
69 - ابو زراره مصعب بن سعد بن ابی وقاص زهری مدنی. طبق مندرج در صفحه 334 " التقریب " موثق است در سال 103 وفات یافته. بصفحه 79 مراجعه نمائید.
70 - مطلب بن عبد الله قرشی مخزومی مدنی. ابو زرعه و دار قطنی او را توثیق نموده اند. حدیث او در صفحه 94 گذشت.
71 - مطر وراق - شرح حال و حدیث او درباره روز غدیر و در مورد آیه اکمال دین و حدیث تهنیت خواهد آمد.
72 - معروف بن خربوذ. ابن حبان او را توثیق نموده، بصفحه 58 مراجعه نمائید. حدیث او بعدا نیز خواهد آمد انشاء الله تعالی.
73 - منصور بن ربعی. حدیث او در موضوع آیه (سئل سائل) و شرح حال او خواهد آمد.
74 - مهاجر بن مسمار زهری مدنی. ابن حبان او را توثیق نموده. طرق منسوب باو در صفحات 77 و 82 گذشت.
75 - موسی بن اکیل بن عمیر نمیری - طریق منسوب باو در صفحه 89 گذشت.
76 - ابو عبد الله میمون بصری آزاد کرده عبد الرحمن بن سمره، ابن حبان بطوریکه در جلد 9 " مجمع الزواید " صفحه 111 مذکور است او را توثیق نموده و ابن حجر در صفحه 17 " القول المسدد " گوید : میمون مورد توثیق عده واقع شده و نسبت بحفظ او بعضی از علماء رجال سخن گفته اند و ترمذی حدیثی از او را تصحیح نموده - طرق حفاظ منسوب باو بسیار است و در صفحات 64 و 65 و 68 و 73 گذشت و ابن کثیر طرق او را تصحیح نموده.
77 - نذیر الضبی کوفی. از بزرگان تابعین است. حدیثی منسوب باو در
ص: 127
داستان (مناشده) امیرالمومنین علیه السلام در روز جمل - در مورد خود ذکر خواهد شد.
78 - هانی بن هانی همدانی کوفی. بطوریکه در تقریب مذکور است، نسائی گفته است باکی بر او نیست، حدیث او در موضوع (مناشده) رحبه خواهد آمد.
79 - ابو بلج یحیی بن سلیم فزاری واسطی. ابن معین و نسائی و دار قطنی بطوریکه در صفحه 383 خلاصه خزرجی - مذکور است او را توثیق نموده اند و حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " صفحه 109 او را توثیق نموده طرق منسوب باو در صفحات 95 و 97 گذشت و حدیثی که بطریق او از ابن عباس روایت شده صحیح است و تمام رجال سند آن ثقه و مورد اعتمادند.
80 - یحی بن جعده بن هبیره مخزومی، بر حسب مندرج در صفحه 389 " التقریب " مورد اعتماد و وثوق است و از طبقه سوم است. بصفحه 72 مراجعه نمائید.
81 - یزید بن ابی زیاد کوفی - یکی از پیشوایان کوفه است، در سال 136 در سن نود سالگی یا نزدیک بان وفات یافته، حدیث او در (مناشده) رحبه خواهد آمد.
82 - یزید بن حیان تیمی کوفی. عاصمی در " زین الفتی " و نسائی طبق مندرج در صفحه 370 " خلاصه خزرجی " او را توثیق نموده اند و ابن حجر در تقریب خود او را موثق دانسته و در شمار طبقه وسطی از تابعین معرفی نموده است. طریق منسوب باو در صفحات 65 و 73 گذشت و حافظ عاصمی در " زین الفتی " باسنادش از اسحق بن ابراهیم مروزی " ثقه " از یزید بن حیان کوفی (ثقه در حرم) روایت نموده که : رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیرخم بپا خاست. پس موعظه و تذکر فرمود، سپس فرمود : ای مردم : اینست و جز این نیست که من بشری هستم همانند شما، نزدیک است که فرستاده حق مرا برسد و اجابت کنم... تا آخر حدیث.
ص: 128
83 - ابو داود یزید بن عبد الرحمن بن اودی کوفی، بر حسب مندرج در صفحه 372 " خلاصه خزرجی " ابن حبان او را توثیق نموده، طرق منسوب باو در صفحه 40 گذشت و در داستان " مناشده " جوانی با ابی هریره حدیث او خواهد آمد.
84 - ابو نجیح یسار ثقفی متوفای 109 هجری - بر حسب مندرج در صفحه 384 " خلاصه خزرجی " ابن معین او را توثیق نموده. طرق منسوب باو در ص 78 گذشت. آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین
ص: 129
بترتیب تاریخ وفاتشان
توجه و عنایت بموضوع مهم غدیرخم در انحصار صحابه و تابعین نبوده و بلکه علماء قرن های بعدی نیز در حفظ و اجراء این سیره مهم و اثر زوال ناپذیر نهایت مراقبت را داشته اند و با بررسی تاریخ مربوط، ملاحظه میشود که در هر قرنی گروه بسیاری از حفاظ با دقت نظر این نشانه نمایان دین را از گروه پیشین دریافت و بر طبق تحقیقاتی که در این امر خطیر نموده اند بطبقه بعدی که جایگزین آنها شده اند با خضوع و تسلیم بصحت آن، سپرده اند. اینک تعدادی از آنان را برای اثبات این مدعی نام می بریم، که در هر قرنی گواه بر تحقق این داستان میباشند، و احاطه بهمه راویان این حدیث از طبقه علماء موکول بدامنه قدرت خواننده بزرگوار است که در حدود کوششی که دایر بشناسائی اساتید فن حدیث بکار خواهند برد، به منظور خود نائل گردند.
1 - ابو محمد عمرو بن دینار جمحی مکی متوفای 115 ر 116، بطوریکه در ص 244 خلاصه خزرجی مندرج است : مسعر، سه بار (که حاکی از تاکید است) موثق بودن نامبرده را تصدیق و اعلام داشته. بحدیثی که نامبرده از طاوس تابعی در ص 120 روایت نموده مراجعه شود.
2 - ابوبکر محمد بن مسلم بن عبید الله قرشی زهری متوفای. 124 نامبرده یکی از پیشوایان بنام و مشهور است و او عالم حجاز و شام است، بسیاری از صاحبان تذکره شرح حال او را ثبت و نسبت باو ستایش نموده اند، ذهبی در جلد 1 تذکره
ص: 130
خود ص 96 مینگارد : مناقب این دانشمند بزرگ (زهری) در خور آنست که (لااقل) در چهل ورق درج و شرح داده شود، حدیث او در ص 53 و 68 گذشت.
3 - عبد الرحمن بن قاسم بن محمد بن ابی بکر تیمی - ابو محمد مدنی متوفای 126، احمد و ابن سعد و ابو حاتم او را توثیق نموده اند و خزرجی در صفحه 197 خلاصه اش او را به پیشوائی و موثق بودن ستوده است، نامبرده مناشده جوانی را با ابی هریره بحدیث غدیر روایت نموده است، که خواهد آمد.
4 - بکر بن سواده بن ثمامه بصری متوفای 128، طبق مندرج در صفحه 44 خلاصه خزرجی، یکی از فقهاء و پیشوایان است، ابن معین و ابن سعد و نسائی او را توثیق نموده اند، طریق روایت او که منتهی بجابر میشود صحیح و همه رجال سندش ثقه و مورد اعتمادند - در ص 50 گذشت.
5 - عبد الله بن ابی نجیح یسار ثقفی - ابو یسار مکی - متوفای 131، بطوریکه در ص 183 " خلاصه " و ص 145 " التقریب " مندرج است، احمد او را توثیق نموده. حدیث او که طریق آن صحیح و رجال سند آن مورد اعتماد و وثوقند در صفحه 78 گذشت.
6 - حافظ. مغیره بن مقسم ابو هشام ضبی کوفی (از مادر نابینا متولد شده) متوفای 133، طبق مندرج در جلد 1 تذکره ذهبی ص 128 و خلاصه خزرجی ص 320 عرزمی و عجلی او را توثیق نموده اند، حدیث او در ص 64 گذشت.
7 - ابو عبد الرحیم خالد بن زید جمحی مصری متوفای 139، فقیهی است اهل فتوی، ابو زرعه و عجلی و یعقوب بن سفیان و نسائی او را توثیق نموده اند و ابن حبان او را در شمار افراد مورد وثوق و اعتماد یاد کرده، شرح حال او در جلد 3 " تهذیب التهذیب " ص 129 مندرج است، روایت او در داستان (مناشده) بلفظ زاذان و باسناد صحیح که رجال سند آن همگی ثقه هستند، خواهد آمد.
8 - حسن بن حکم نخعی - کوفی (بعد از سال 140 وفات یافته)، طبق مندرج در خلاصه خزرجی ص 67 - ابن معین او را موثق دانسته، حدیث رکبان بطریق
ص: 131
او خواهد آمد و طریق مزبور صحیح و رجال آن همگی ثقه میباشند.
9 - ادریس بن یزید ابو عبد الله اودی کوفی، نسائی او را موثق دانسته، روایت او در ص 40 گذشت و حدیث مناشده جوانی با ابی هریره بطریق او خواهد آمد و طریق حدیث مذکور و مناشده هر دو صحیح و رجال آنها همگی ثقه میباشند.
10 - یحیی بن سعید بن حیان تیمی کوفی مدنی، طبق خلاصه خزرجی ص 363 عجلی او را ثقه و صالج دانسته و ابن حبان وفات او را بسال 145 ثبت نموده - طریق حدیث او از عمویش (یزید بن حیان - تابعی -) که سند آن از اسناد مسلم است (در " صحیح " او) و رجال آن ثقه هستند، در ص 127 گذشت.
11 - حافظ عبد الملک بن ابی سلیمان عرزمی کوفی، متوفای 145 - احمد بن حنبل و نسائی او را توثیق نموده اند و ذهبی در جلد 1 تذکره اش ص 139 گفته که : نامبرده از حفاظ - صاحب دقت نظر است، حدیث از او باسناد صحیح و با رجال موثق در ص 63 و 73 گذشت، و روایت او در داستان (مناشده) رحبه بلفظ زاذان خواهد آمد.
12 - عوف بن ابی جمیله عبدی هجری بصری متوفای 146 - نسائی و جماعتی او را توثیق نموده اند، خزرجی در ص 253 " تذکره " و ابن حجر در ص 199 " تقریب " - از او نام برده اند، بحدیث مذکور در ص 65 مراجعه نمائید، رجال اسناد حدیث مزبور ثقه هستند.
13 - عبد الله بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن خطاب عدوی عمری مدنی، یکی از فقهاء هفتگانه است - ابن معین و نسائی و ابو زرعه و ابو حاتم او را توثیق نموده اند، وفات او بسال 147 و بقولی در غیر این سال واقع شده، ابن حجر شرح حال او را در جلد 8 " تهذیب " ص 40 ذکر نموده و حافظ عاصمی روایتی را بطریق او در " زین الفتی " آورده است.
14 - نعیم بن حکیم مدائنی متوفای 148 حافظ ابو عوانه و حافظ قطان از او روایت کرده اند، ابن معین و عجلی او را توثیق نموده اند و شرح حال او را خطیب
ص: 132
در جلد 13 تاریخش ص 302 ذکر نموده - طریق منتهی باو در ص 102 گذشت و طریق او صحیح و رجال آن همگی ثقه میباشند.
15 - طلحه بن یحیی بن طلحه بن عبید الله تیمی کوفی متوفای 148 - عجلی و ابن معین او را توثیق نموده اند و صلاحیت او را ابو زرعه و نسائی تایید کرده اند. شرح حال او را خزرجی در " خلاصه " ص 153 و ابن حجر در " تهذیب التهذیب " ثبت نموده اند. حدیث او در ص 89 گذشت.
16 - ابو محمد کثیر بن زید اسلمی - بعد از سال 150 درگذشته و به (ابن ماقبه) معروف است. ابو زرعه گفته : نامبرده متصف بصدق است و در (روش) او نرمی و ملایمت است (کنایه از اینکه سخت گیری در خصوصیات رجال ندارد) شرح حال او را خزرجی در " خلاصه " ص 283 ذکر نموده، حدیث از او بطریقی که بقیه رجال آن همگی ثقه هستند در ص 103 گذشت.
17 - حافظ محمد بن اسحاق مدنی صاحب سیره متوفای 151 ر 152 - علماء بنام و معروف او را بموثق بودن و پیشوائی و علم و حفظ و دقت نظر تعریف نموده اند. شرح حال او را ذهبی در جلد 1 تذکره اش ص 155 و خزرجی در ص 279 " خلاصه " ثبت کرده اند : حاکم بطریق او در (مستدرک) جلد 3 ص 110 روایت نموده بطوریکه در ص 48 و غیره گذشت.
18 - حافظ معمر بن راشد، ابو عروه ازدی بصری متوفای 153 ر 4، عجلی و نسائی و سمعانی او را توثیق نموده اند و ذهبی در جلد 1 " تذکره " ص 171 با تعبیر به، امام و حجت او را یاد کرده، و حدیث او بطریق صحیح که رجال آن ثقه هستند در ص 46 گذشت.
19 - حافظ مسعر بن کدام ابن ظهیر هلالی رواسی کوفی متوفای 132 ر 155، قطان گفته : همانند او را نیافتم، او دقیق النظرترین علماء بود و شعبه گفته : از فرط استواری و متانت، مصحف نامیده میشده، احمد و ابو زرعه و عجلی او را توثیق
ص: 133
نموده اند، بتذکره ذهبی در جلد 1 ص 169 و خلاصه خزرجی ص 320 مراجعه نمائید. روایت او در داستان (مناشده) بلفظ عمیره همدانی خواهد آمد
20 - ابو عیسی حکم بن ابان عدنی، متوفای 154 ر 5، عجلی گوید : نامبرده ثقه ایست دارای سیره و روش، نامبرده در آن هنگام که چشمها آرام میگرفت (بخواب میرفت) تا زانوی خود در دریا میایستاد و بذکر خدا اشتغال میورزید خزرجی شرح حال او را در " خلاصه " ص 75 چنین نگاشته، حدیث او در صفحه 48 گذشت.
21 - عبد الله بن شوذب بلخی - ببصره آمده و در آنجا مسکن گرفته، متوفای 157 - قریبا در با روزه غدیر بشرح حال او آگاهی خواهید یافت، و گفتار ابن ولید درباره او خواهد آمد، نامبرده دارای چهره روحانی و منظر ملکوتی بوده، حدیث روزه غدیر را بطریق صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند، او روایت نموده است.
22 - حافظ شعبه بن حجاج ابو بسطام واسطی - به بصره آمده و در آنجا مسکن گزیده و در سال 160 وفات یافته، بقول ابن معین نامبرده پیشوای اهل تقوی است و بقول حکم پیشوای پیشوایان است و بقول ثوری : شعبه در حدیث فرمانروای اهل ایمان است، ذهبی در جلد 1 تذکره ص 174 و خزرجی در " خلاصه " ص 140 شرح حال او را ثبت نموده اند - حدیث او در ص 64 بطریق صحیح و رجال موثق و همچنین در ص 68 و 72 و 79 و 93 گذشت و حدیثی از او در داستان (مناشده) بلفظ زید بن یثیع خواهد آمد.
23 - حافظ ابو العلاء کامل بن علاء تمیمی کوفی متوفای در حدود 160، ابن معین او را توثیق نموده و ابن عدی و نسائی بر حسب مندرج در خلاصه خزرجی ص 272 گفته اند که (باکی بر او نیست) و حاکم در " مستدرک " صحیح بودن
ص: 134
حدیث او را تایید نموده. حدیث نامبرده بطریق صحیح و رجالی که همگی موثق هستند در ص 67 گذشت.
24 - حافظ سفیان بن سعید ثوری ابو عبد الله کوفی - در سال 161 در بصره درگذشته است و ولادت او در سال 77 تعیین شده، خطیب در جلد 9 تاریخش ص 252 او را پیشوائی از پیشوایان مسلمین و نشانه از نشانه های دین دانسته و تصریح نموده که : پیشوائی او مورد اجماع است، بطوریکه را مراتب اتقان و ضبط و حفظ و معرفت و زهد و ورع که در او است از هر گونه تعریف و تزکیه بی نیاز است، در جلد 7 تاریخ خطیب ص 377 مندرج است که : خبر داد ما را ابو الفتح محمد بن حسین عطار (قطیط) از محمد بن احمد بن عبد الرحمن معدل - در اصفهان - از ابوبکر محمد بن عمر تمیمی حافظ (جعابی) از حسن بن علی بن سهل عاقولی از حمدان بن مختار از حفص بن عبید الله بن عمر از سفیان ثوری از علی بن زید از انس که گفت : شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
25 - حافظ اسرائیل بن یونس بن ابی اسحق سبیعی ابو یوسف کوفی متوفای 162، ابن معین و غیره او را توثیق نموده اند و ذهبی در جلد 1 تذکره اش - ص 193 مبالغه در ستایش نسبت باو نموده، حدیث از او در ص 80 گذشت، و در داستان (مناشده) حدیث او بطریق صحیح و رجال موثق خواهد آمد.
26 - جعفر بن زیاد کوفی احمر متوفای 165 ر 7، ابو داود گفته مورد وثوق و اعتماد است، و شیعی است، و بشرح مندرج در خلاصه خزرجی در ص 53 ابو زرعه او را متصف بصدق معرفی کرده و نسائی گفته : باکی بر او نیست، حدیث او در داستان (مناشده) رحبه بلفظ عبد الرحمن بطریق صحیح و رجال موثق خواهد آمد.
27 - مسلم بن سالم هندی ابو فروه کوفی (در اواسط قرن دوم درگذشته) ابن معین او را توثیق نموده و ابو حاتم صلاحیت او را در حدیث تایید و گفته که : باکی
ص: 135
بر او نیست، حدیث او از عبد الرحمن بن ابی لیلی در داستان (مناشده) رحبه بطریق صحیح و رجال موثق خواهد آمد.
28 - حافظ قیس بن ربیع ابو محمد اسدی کوفی متوفای 165، عفان گوید که او مورد وثوق و اعتماد بوده است، و یعقوب ابن شیبه گوید : نامبرده در نزد جمیع اصحاب ما. متصف بصدق است و آنچه را از (احادیث) نوشته دارای صلاحیت است، ولی نیروی حفظ او خوب نیست، ذهبی در جلد 1 " تذکره " ص 205 و خزرجی در " خلاصه " ص 270 شرح حال او را ثبت نموده اند، حدیث او در ص 85 گذشت، و در نزول آیه اکمال دین در مورد علی علیه السلام در روز غدیر نیز حدیث او ذکر خواهد شد.
29 - حافظ حماد بن سلمه ابو سلمه بصری متوفای 167، ابن معین او را توثیق کرده و ابن معمر او را از ابدال بشمار آورده و قطان گوید، هر که را دیدید که نسبت باو نکوهش میکند. او را در اسلام متهم بدانید. وهب گوید : حماد اعلم ما است، و بر ما سروری دارد، ذهبی او را کامل در عربیت و مردی فقیه و فصیح و سخن ور و دارای سیره و روش دانسته، شرح حال او را در جلد 1 تذکره ذهبی ص 182 و در ص 78 خلاصه خزرجی ثبت است، بصفحه 45 مراجعه نمائید. بنابراین - حدیث بطریق او که منتهی به براء بن عازب میشود صحیح و رجال آن موثق است و حدیث او در موضوع تهنیت باسناد صحیح و رجال موثق خواهد آمد.
30 - حافظ عبد الله بن لهیعه ابو عبد الرحمن مصری متوفای 174، ذهبی در جلد 1 " تذکره " ص 215 شرح حال او را ثبت نموده و درباره او گفته : پیشوای بزرگ، قاضی دیار مصر و دانشمند و محدث آن منطقه. و گوید : احمد بن حنبل درباره نامبرده گفته : در آنچه نوشته دارای صلاحیت و در طلب علم کوشا بوده است، بصفحه 50 مراجعه نمائید، بنا بر مراتب مذکوره طریق رسیده از او که منتهی بجابر انصاری میشود صحیح و رجال آن موثق میباشند.
31 - حافظ ابو عوانه وضاح ابن عبد الله یشکری واسطی بزاز متوفای
ص: 136
175 ر 6، نامبرده متصف براستی و مورد وثوق و اعتماد بوده و بطوریکه در " تهذیب التهذیب " و جلد 1 تذکره ذهبی ص 241 مذکور است، همگان بحجیت او در آنچه حدیث نموده اجماع دارند، طرق منسوب باو در ص 64 باسانید صحیح و در ص 31 و 66 و 97 گذشت، و بسیاری از طرق روایت او صحیح است.
32 - قاضی شریک بن عبد الله، ابو عبد الله نخعی کوفی متوفای 177، ذهبی در جلد 1 " تذکره " ص 210 نامبرده را یکی از پیشوایان مشهور اعلام نموده گوید : حدیث او حسن است و نامبرده پیشوائی است فقیه و محدث و دارای احادیث بسیار و در اتقان و استواری مانند حماد بن زید نیست، بخاری استشهاد باو نموده و مسلم بپیروی و متابعت او نقل روایت نموده، یحی بن معین او را توثیق کرده و محی الدین بن ابی الوفاء در جلد 1 " الجواهر المضیه " ص 256، او را از حنفیه معرفی نموده، حدیث او بطریق صحیح و رجال موثق در ص 66 و همچنین در ص 92 گذشت و حدیث او بطریق صحیح در داستان (مناشده) رحبه و در داستان مناشده جوانی با ابی هریره خواهد آمد.
33 - حافظ عبد الله " عبید الله " بن عبید الرحمن " عبد الرحمن " کوفی. پدر عبد الرحمن اشجعی متوفای 182 بطوریکه در جلد 1 " تذکره الحفاظ " ص 284 و " التقریب " ص 170 مذکور است ابن معین و ذهبی و ابن حجر او را توثیق نموده اند حدیث او بطریق صحیح و رجال موثق در ص 61 گذشت.
34 - نوح بن قیس ابو روح حدانی بصری متوفای 183، مره و ابن معین بطوریکه در ص 347 " الخلاصه " و حاشیه آن مذکور است، نامبرده را توثیق نموده اند، حدیث او در ص 76 گذشت.
35 - مطلب بن زیاد بن ابی زهیر کوفی ابوطالب متوفای 185، گروه زیادی از حفاظ و پیشوایان حدیث بروایت او اعتماد نموده اند و ابن معین او را توثیق نموده، در نزد ابی داود و ابن حجر متصف بصدق است و در نزد دیگران محدثی است بزرگوار، شرح حال او در " التقریب " ص 247 و " الخلاصه " 324 مذکور است،
ص: 137
حدیث رسیده از او در داستان (مناشده) مردی عراقی با جابر انصاری بطریق صحیح و رجال موثق خواهد آمد.
36 - قاضی حسان بن ابراهیم عنزی ابوهاشم متوفای 186، احمد و ابو زرعه و ابن معین و ابن عدی چنانکه در " الخلاصه " و حاشیه آن ص 64 مذکور است، نامبرده را توثیق نموده اند، حدیث او بطریقی که تمام رجال آن ثقه هستند در ص 66 گذشت.
37 - حافظ جریر بن عبد الحمید ابو عبد الله ضبی کوفی (بعدا - رازی) متوفای 188 " در سن 78 سالگی در گذشته "، ذهبی در جلد 1 تذکره خود ص 247 ضمن ذکر نامبرده گوید : علماء علم حدیث بسبب اعتماد و وثوق باو و مراتب حفظ و وسعت دامنه دانش او (از مواطن خود) بسوی او میشتافتند. حدیث از او بطریق حافظ عاصمی باسناد صحیح و رجالی که همگی ثقه هستند، در ص 127 گذشت و همین طریق روایت او، سند مسلم است که درباره خطبه روز غدیر در صحیح خود روایت نموده.
38 - فضل بن موسی ابو عبد الله مروزی سینانی متوفای 192، بشرح مندرج در " الخلاصه " ص 263 ابن معین و ابو حاتم او را توثیق نموده اند و در " التقریب " ص 205 بعنوان ثقه و صاحب دقت نظر ثبت گردیده. حدیثی از او بلفظ سعید و زید بطرق صحیح و رجال موثق در داستان (مناشده) رحبه خواهد آمد.
39 - حافظ محمد بن جعفر مدنی بصری ابو عبد الله غندر متوفای 193، نامبرده از حفاظ با اتقان است، ابن معین گوید : آثار کتبی او صحیح ترین آثار است، بعضی خواستند او را بخطاء نسبت دهند و نتوانستند، ذهبی شرح حال او را در جلد 1 تذکره اش ص 274 درج نموده، حدیث او با اسناد صحیح و رجال ثقه در ص 31 و همچنین در صفحات 32 و 35 و 48 گذشت، و روایت از او در داستان (مناشده) در رحبه بلفظ سعید و باسناد صحیح و رجال ثقه خواهد آمد.
40 - حافظ اسمعیل بن علیه ابو بشر ابن ابراهیم اسدی متوفای 193،
ص: 138
ذهبی در جلد 1 تذکره خود در ص 295 از ابی داود حکایت نموده که گفت : احدی نبود مگر آنکه بخطا افتاد، جز - ابن علیه و بشر - و ابن معین گفته : نامبرده مردی است موثق و موصوف بورع و تقوی، و از شعبه نقل شد : که او بر محدثین سروری دارد. حدیث او در داستان (تهنیت) " بعنوان پسر خواهر حمید طویل " خواهد آمد.
41 - حافظ محمد بن ابراهیم ابو عمرو ابن ابی عدی سلمی بصری، در سال 194 در بصره وفات یافته، بطوریکه در جلد 1 " تذکره الحفاظ " ص 296 و در " خلاصه خزرجی " ص 276 مذکور است نسائی و ابو حاتم و ذهبی او را توثیق نموده اند، حدیث بطریق او با اسناد صحیح و رجال موثق در ص 65 گذشت.
42 - حافظ محمد بن خازم ابو معاویه تمیمی ضریر متوفای 195، بشرح مندرج در " خلاصه " و حاشیه آن ص 285، عجلی و نسائی و ابن خراش او را توثیق نموده اند و خطیب شرح حال او را در جلد 5 تاریخ خود ص 249 - 242 درج نموده، حدیث از او با اسناد صحیح در ص 82 گذشت.
43 - حافظ محمد بن فضیل ابو عبد الرحمن کوفی (متوفای 195) ، ابن معین او را توثیق نموده و ابو زرعه او را متصف بصدق دانسته و نسائی گفته، باکی بر او نیست (یعنی بر او و روایتش اشکال و ایرادی نیست) و ابن حجر در " تقریب " گفته که : نامبرده راستگو و (بموازین حدیث) شناسا و دانا است، و ذهبی در جلد 1 " تذکره " از او بوثوق و اعتماد - یاد کرده، حدیث رکبان از او بطریق صحیح و با رجال موثق خواهد آمد.
44 - حافظ. وکیع به جراح رواسی. ابوسفیان کوفی متوفای 196 ر 197، ابن معین و عجلی و ابن سعد او را ثقه دانسته اند و احمد گفته : همانند او در دانش و نیروی حفظ و اتقان توام با خشوع و ورع ندیدم، شرح حال او را خطیب در جلد 13 تاریخش ص 466 و ذهبی در جلد 1 تذکره اش ص 280 و خزرجی در " الخلاصه " صفحه 356 ثبت نموده اند، امام احمد بن حنبل در مناقبش (بنا بر آنچه نقل
ص: 139
شده) حدیثی را با دقت در اسناد آن از نامبرده (حافظ - وکیع) روایت نموده که او از اعمش - از سعد بن عبیده - از ابن بریده از پدرش حدیث کرده که : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه در " الجامع الصغیر " روایت منسوب باو ذکر شده، و اسناد آن صحیح و رجال آن ثقه هستند.
45 - سفیان بن عیینه - ابو محمد هلالی کوفی (در سال 198 در مکه وفات یافته) ذهبی در جلد 1 تذکره اش ص 239 تصریح نموده که : نامبرده پیشوائی بوده دارای حجت و برهان و موصوف بقوه حفظ و وسعت دامنه دانش و بزرگی قدر و مقام، و ابن خلکان در جلد 1 تاریخش صفحه 226 اعلام نموده که : نامبرده پیشوائی بوده است دانشمند و با دقت نظر و زاهد و ورع و اهل حدیث بر صحت حدیث و روایت او اجماع و اتفاق دارند، و بسیاری از صاحبان تذکره شرح حال او را توام با ستایش ثبت نموده اند، حدیث او در نزول آیه سال سائل پیرامون داستان غدیر خواهد آمد و حدیث او بطریق صحیح و با رجال موثق در ص 48 و 120 گذشت.
46 - حافظ عبد الله بن نمیر، ابو هشام همدانی خارفی، ذهبی در جلد 1 تذکره اش ص 299 شرح حال او را ثبت و توثیق یحیی بن معین و غیره را نسبت باو نقل کرده، نامبرده از بزرگان اصحاب حدیث بوده و در سال 199 در سن 84 سالگی درگذشته، به صفحات 63 و 73 مراجعه نمائید، و این طریق که در حدیث او است بر طبق اختیار ابن سعد (و همچنین ابن معین و هیثمی) از عطیه عوفی (ثقه) طریق صحیحی است و رجال آن ثقه میباشند. و حدیث مناشده در روز رحبه بروایت او بلفظ زاذان خواهد آمد.
47 - حافظ حنش بن حرث بن لقیط نخعی کوفی، ابو نعیم و هیثمی او را موثق دانسته اند، و ابو حاتم گفته : باکی بر او نیست، حدیث رکبان از او بطریق صحیح و با رجال ثقه خواهد آمد.
48 - ابو محمد موسی بن یعقوب زمعی مدنی، ابن معین او را موثق دانسته و
ص: 140
ابو داود او را صالح اعلام نموده، وفات او در پایان خلافت منصور اتفاق افتاده، حدیث او در صفحه 82 بطریق صحیح و بارجال ثقه گذشت.
49 - علاء بن سالم عطار کوفی (شیخ الاشج) ابی سعید. پیشوای موثق، خطیب و غیره داستان مناشده را بطریق او روایت نموده اند که خواهد آمد.
50 - ارزق بن علی بن مسلم حنفی - ابو الجهم کوفی، ابن حبان (بطوریکه در ص 21 خلاصه مذکور است) او را موثق دانسته، حدیث او در ص 66 بسند صحیح و با رجال موثق گذشت.
51 - هانی بن ایوب حنفی کوفی، ابن کثیر در جلد 5 تاریخش ص 211 او را توثیق نموده، نسائی حدیث او را در داستان مناشده بلفظ عمیره با دقت در سند روایت نموده، بنابراین طریق او صحیح و رجال آن ثقه هستند.
52 - فضیل بن مرزوق اغر رقاشی رواسی کوفی - ابو عبد الرحمن، متوفای حدود 160، ثوری و ابن عیینه و ابن معین او را توثیق نموده اند و هیثم ابن جمیل گوید : نامبرده از جهه زهد و فضل پیشوای هدایت بوده و مسلم حدیث او را در صحیح خود با دقت در سند روایت کرده، و ابن حجر در جلد 2 " تهذیب التهذیب " ص 299 شرح حال او را ثبت نموده، حدیث او در (مناشده) بلفظ سعید و عمرو با اسناد صحیح که رجال آن ثقه هستند خواهد آمد.
53 - ابو حمزه سعد بن عبیده سلمی کوفی (در زمان ولایت عمرو بن هبیره وفات یافته) نسائی و ابن حجر بطوریکه در (خلاصه) ص 115 و (تقریب) ص 89 مندرج است نامبرده را توثیق نموده اند، حدیث او باسناد صحیح و رجال ثقه که از عبد الله ابن بریده (ثقه) از پدرش روایت کرده، در ص 80 گذشت.
54 - موسی بن مسلم حزامی شیبانی - ابو عیسی کوفی طحان - معروف به - موسی صغیر، ابن معین او را توثیق نموده و ابن حبان در شمار افراد مورد ثقه و اعتماد از او یاد کرده، ابن حجر در جلد 10 " تهذیب التهذیب " ص 372 شرح حال او را ثبت نموده، حدیث او باسناد صحیح و رجال ثقه در ص 82 گذشت.
ص: 141
55 - یعقوب بن جعفر بن ابی کثیر انصاری مدنی، نامبرده از موسی بن یعقوب زمعی (ثقه مذکور در ردیف 48) روایت میکند، و محمد بن یحیی بن ابی عمر (ثقه) متوفای 243 از او روایت مینماید، حدیث او در ص 82 گذشت و هم خواهد آمد.
56- عثمان بن سعد بن مره قرشی ابو عبد الله (ابو علی) کوفی (مکفوف). ابن حبان او را در شمار افراد مورد ثقه و اعتماد یاد کرده و حافظ ابو کریب و نظراء او از پیشوایان علم حدیث، از او روایت کرده اند، حدیث او در موضوع مناشده نقل از شریک خواهد آمد.
57 - حافظ ضمره بن ربیعه قرشی مدنی متوفای 202، شرح حال و حدیث او که بطرق بسیار درباره روزه غدیر روایت نموده خواهد آمد، و در آنجا که حدیث او ذکر میشود گفتار احمد بن حنبل را خواهید یافت، که : نامبرده را یکی از علماء متصف بامانت دانسته و تصریح نموده است که در شام همانند او نبوده، طرق حدیث او بیشتر آن صحیح است اگر تمام آن نباشد.
58 - حافظ محمد بن عبد الله زبیری ابو احمد کوفی، متوفای 203، عجلی و غیره او را توثیق نموده اند و بعضی از بزرگان در ستایش او گفته که : او مورد وثوق و دارای نیروی حفظ، و مردی است عابد و مجتهد، ذهبی در جلد 1 تذکره اش در ص 327 شرح حال او را ثبت نموده، حدیث او در داستان (مناشده) رحبه بلفظ (زیاد) باسنادی که هیثمی آنرا تصحیح نموده و رجال آنرا ثقه دانسته خواهد آمد.
59 - مصعب بن مقدم خثعمی ابو عبد الله کوفی متوفای 203، ابن معین و دار قطنی او را توثیق نموده اند و ابو داود گفته که بر او باکی نیست (یعنی اشکالی و ایرادی باو و حدیثش نمیتوان نمود) و ابو حاتم او را صالح دانسته، شرح حال او را خزرجی در (خلاصه) ص 323 ثبت نموده، حدیث مناشده از او باسناد صحیح که
ص: 142
رجال آن همگی ثقه هستند خواهد آمد، و در ص 92 نیز حدیث او گذشت.
60 - حافظ یحیی بن آدم بن سلیمان قرشی اموی - ابو زکریا کوفی متوفای 203، ابن معین و نسائی و یعقوب بن شیبه او را توثیق نموده اند، ذهبی در جلد 1 تذکره اش ص 330 شرح حال او را ثبت نموده به حدیث او که سندش صحیح و رجالش ثقه هستند در صفحه 61 مراجعه نمائید و روایت بطریق او در حدیث رکبان با اسناد صحیح و رجال ثقه خواهد آمد.
61 - زید بن حباب ابو حسین خراسانی کوفی متوفای 203، ابن مدنی و سبتی و ابن معین و احمد بن صالح و دار قطنی و ابن ماکولا و ابن ابی شیبه او را توثیق نموده اند و ابن حجر شرح حال او را در جلد 1 تهذیبش ص 404 ثبت نموده، روایت او بطرق مختلفه در حدیث مناشده امیرالمومنین علیه السلام در رحبه خواهد آمد که بعضی از آنها صحیح است.
62 - امام شافعیه ابو عبد الله محمد بن ادریس شافعی متوفای 204، بطوریکه در جلد 4 نهایه ابن اثیر ص 246 مذکور است، نامبرده حدیث غدیر را روایت نموده است.
63 - حافظ ابو عمر و شبابه بن سوار فزاری مدائنی متوفای 206، ابن معین و غیره بشرح مندرج در (خلاصه) ص 142 او را توثیق نموده اند، حدیث بطریق او از امیرالمومنین علیه السلام با سند صحیح و رجال ثقه در ص 102 ذکر شده.
64 - محمد بن خالد حنفی بصری، ابن حبان او را از ثقات ذکر نموده و ابو حاتم صلاحیت او را در حدیث تایید کرده و ابو زرعه گفته : باکی بر او نیست، نامبرده از مادر خود (عثمه) روایت میکند. حدیث او در ص 41 گذشت.
65 - حافظ - خلق بن تمیم کوفی - ابو عبد الرحمن - ساکن مصیصه - متوفای 206 ر 213، یعقوب بن شیبه و ابو حاتم بطوریکه در جلد 1 تذکره ذهبی صفحه 347 مذکور است، او را توثیق نموده اند و ابن حجر در " تقریب " گوید : نامبرده مرد راستگو و عابدی است، نسائی بطریق او حدیث مناشده را بلفظ عمر و ذی مره باسناد صحیح و رجالی که همگی آنها ثقه هستند. روایت نموده.
ص: 143
66 - حافظ. اسود بن عامر. ابو عبد الرحمن معروف به (شاذان شامی) - ساکن داد متوفای 208 - ابن المدینی - او را توثیق نموده و ذهبی در جلد 1 تذکره خود ص 338 او را یکی از صاحبان دقت نظر اشعار نوده و خطیب در جلد 8 تاریخش ص 34 شرح حال او را ثبت نموده است، حدیث مناشده بطریق و بلفظ زید بن ارقم و همچنین داستان مناشده جوانی با ابی هریره باسناد صحیح و رجالی که همگی آنها ثقه هستند خواهد آمد.
67 - ابو عبد الله حسین بن حسن اشقر فزاری کوفی متوفای 208، ابن حبان او را در شمار علمای مورد وثوق یاد کرده و ذهبی در جلد 3 " تلخیص المستدرک " ص 130 او را توثیق نموده و حکم بصحت حدیث او داده، همانطور که حاکم در " مستدرک " اشعار داشته، و نامبرده در نظر سایر علماء حدیث نیز متصف بصدق است و بنابراین گفتار کسی که درباره او گفته که : نامبرده فاقد نیرو (ی حفظ است : ارزشی نخواهد داشت، حدیث او در ص 66 گذشت و در نزول آیه تبلیغ درباره علی علیه السلام خواهد آمد.
68 - حافظ حفص بن عبد الله بن راشد ابو عمرو سلمی قاضی نیشابوری - متوفای 209، ابن حبان او را در شمار علمای مورد وثوق یاد کرده و نسائی بطوریکه در خلاصه و حاشیه آن ص 74 مذکور است. گفته : باکی بر او نیست. و بخاری در صحیح خود او نامبرده روایت میکند. حدیث او با اسناد صحیح در ص 68 گذشت.
69 - حافظ عبد الرزاق بن همام. ابوبکر صنعانی - متوفای 211 - ولادت او در سال 126 بوده - ذهبی در جلد 1 تذکره خود صفحه 334 شرح حال او را نگاشته و درباره او گوید که : جمعی از ارباب درایت و رجال - او را توثیق نموده اند و حدیث او در ردیف احادیث صحیح درآمده، روایاتی هم که او بتنهائی آنها را ذکر نموده هست، و بر او بسبب تشیع ابراز بدبینی و کینه نموده اند در حالیکه نامبرده غلوی درباره علی علیه السلام ننموده. بلکه : علی علیه السلام را دوست میداشته و از قاتل او
ص: 144
چشم پوشیده.. تا آخر گفتار ذهبی... حدیث بطریق او و باسناد صحیح و رجالی که همگی آنها ثقه هستند در ص 18 گذشت و حدیث او در موضوع مناشده بلفظ سعید و عبد خیر بطریق صحیح و رجال ثقه خواهد آمد.
70 - حسن بن عطیه بن نجیح قرشی کوفی ابو علی بزار متوفای 211، حفاظ از او روایت میکنند و ابو حاتم گفته : نامبرده متصف براستگوئی است و بخاری در تاریخش از او روایت میکند، حدیث او که بقیه رجال سندش ثقه هستند در صفحه 24 گذشت.
71 - عبدالله بن یزید عدوی آزاد شده آل عمر - ابو عبد الرحمن مقری (معروف به - قصیر) ساکن مکه متوفای 212 و 213 (در حالیکه حدود یکصد سال عمر کرده)، نسائی و ابن سعد و ابن قانع او را توثیق نموده اند و خلیلی گوید : نامبرده ثقه است و حدیث او در شمار احادیث مورد وثوق است و بانها استدلال میشود، و در روایت چند حدیث منفرد است (یعنی جز او کسی آنها را روایت نکرده)، ابن حبان نامبرده را از علمای مورد وثوق شمرده و ابن حجر در جلد 6 تهذیب خود ص 84 بهمین عنوان شرح حال او را ثبت کرده، حدیث او در موضوع تهنیت بروایت حافظ عاصمی باسناد صحیح و رجالی که همگی ثقه هستند. خواهد آمد.
72 - حافظ حسین بن محمد بن بهرام، ابو محمد تمیمی مروزی ساکن بغداد متوفای 213 ر 214، ابن سعد و - ابن قانع و - ابن مسعود و - عجلی و دیگران (بطوریکه ابن حجر در جلد 2 تهذیب ص 367 گفته) او را توثیق نموده اند و خطیب شرح حال او را در جلد 8 ص 88 تاریخش ثبت نموده، حدیث مناشده از او بلفظ ابی الطفیل بسند صحیح و رجالی که ثقه هستند خواهد آمد.
73 - حافظ ابو محمد عبید الله بن موسی عبسی کوفی متوفای 212 (صاحب مسند). ابو حاتم و ابن معین و عجلی و ابن عدی و ابن سعد و عثمان بن ابی شیبه او را توثیق نموده اند و ذهبی در جلد 1 " تذکره " صفحه 324 و ابن حجر در جلد 7 " تهذیب " ص 53
ص: 145
شرح حال او را ثبت نموده اند، حدیث او در داستان (مناشده) رحبه بلفظ زید بن یثیع و عمیره بن سعد باسناد صحیح و رجالی که همه آنها ثقه هستند خواهد آمد.
74 - ابو الحسن علی بن قادم خزاعی کوفی متوفای 213، ابن حبان او را از ثقات ذکر نموده و ابن خلفون او را توثیق کرده و ابن قانع گفته : نامبرده کوفی صالحی است و ابو حاتم گفته : نامبرده متصف به صداقت است، ابن حجر در جلد 7 تهذیبش صفحه 374 شرح حال او را چنین نگاشته، حدیث او در صفحه 39 گذشت.
75 - محمد بن سلیمان بن ابی داود حرانی ابو عبد الله معروف بن (بومه) متوفای 213، ابو عوانه اسفرائینی او را توثیق نموده و ابن حبان او را در ردیف ثقات ذکر کرده، دیگران نیز او را توثیق نموده اند، ابن حجر شرح حال او را در جلد 9 " تهذیب " صفحه 199 نگاشته، حدیث او در صفحه 48 گذشت.
76 - عبد الله بن داود بن عامر همدانی - ابو عبد الرحمن کوفی معروف به (خریبی - محله ایست در بصره) ابن سعد و ابن معین و ابو زرعه و نسائی و دار قطنی و ابن قانع او را توثیق نموده اند (در سال 213 وفات یافته)، ابن حجر در جلد 5 " تهذیب " صفحه 20. شرح حال او را نگاشته، نسائی در خصایص صفحه 22 گوید : خبر داد ما را زکریا بن یحیی از نصر بن علی و او از عبد الله بن داود از عبد الواحد ابن ایمن از پدرش از سعد که : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه سند حدیث مزبور صحیح و رجال آن همگی ثقه هستند.
77 - حافظ ابو عبد الرحمن علی بن حسن بن دینار عبدی مروزی متوفای 215، نامبرده یکی از استادان است، بخاری و احمد و ابن معین و ابن ابی شیبه از
ص: 146
او روایت میکنند، و احمد گفته : در میان آنهائی که از خراسان آمدند افضل از نامبرده ندیدم، ابن حبان او را از ثقات شمرده و ابن حجر در جلد 7 تهذیبش صفحه 298 شرح حال او را چنین نگاشته، حدیث او در صفحه 15 و 29 گذشت و دحیث او در داستان (مناشده) رحبه بلفظ اصبغ خواهد آمد.
78 - حافظ یحیی بن حماد شیبانی بصری متوفای 215 داماد ابی عوانه مذکور و روایت کننده از او، عجلی و ابو حاتم و ابن سعد او را توثیق نموده اند و ابن حبان بطوریکه در خلاصه خزرجی ص 361 و جلد 11 " تهذیب التهذیب " صفحه 199 مذکور است، نامبرده را در شمار ثقات یاد کرده، حدیث او در صفحه 30 بطریق صحیح و با رجال ثقه و همچنین در صفحات 31 و 34 و 51 بطریق صحیح گذشت.
79- حافظ حجاج بن منهال سلمی ابو محمد انماطی بصری - متوفای 217، عجلی و ابن قانع و ابو حاتم و نسائی و ابن سعد او را توثیق نموده اند و فلاس گفته : همانند او را در فضل و دین ندیدم، ذهبی شرح حال او را در جلد 1 تذکره خود صفحه 370 و خزرجی در " خلاصه " صفحه 63 و ابن حجر در جلد 2 " تهذیب " صفحه 206 ثبت نموده اند، حدیث او در باب تهنیت باسناد صحیح و رجال ثقه خواهد آمد.
80 - حافظ فضل بن دکین - ابو نعیم کوفی متوفای 218 و 219، یعقوب بن شیبه گفته که : نامبرده مورد وثوق و اعتماد و دارای دقت نظر و متصف بصدق است، و احمد و ابو حاتم و ابن المدنی و عجلی و ابن سعد و ابن شاهین و خطیب در تاریخش او را توثیق نموده اند و یعقوب بن سفیان گفته : یاران ما اجماع نموده اند بر اینکه ابو نعیم در نهایت اتقان بوده، شرح حال او را ذهبی در جلد 1 " تذکره " صفحه 341 و ابن حجر در جلد 8 " تهذیب " صفحه 276 - 270 ثبت نموده اند، حدیث بطریق او در صفحه 20 و همچنین در صفحه 32 که هر دو سندشان صحیح و رجال آن مورد وثوق هستند گذشت و حدیث او در داستان (مناشده) رحبه (بطرق متعدد) و در باب
ص: 147
نزول آیه " سال سائل " - در پیرامون نص غدیر خواهد آمد.
81 - حافظ عفان بن مسلم ابو عثمان صفار انصاری - بصری - بغدادی - متوفای 219، ذهبی او را در جلد 1 تذکره اش در صفحه 347 ذکر نموده و از قول عجلی نقل کرده که : عفان مورد وثوق و اعتماد و دارای دقت نظر و دارای سیره است و ابو حاتم گفته که : نامبرده ثقه و متصف باتقان و متانت است، و ابن حجر در جلد 7 " تهذیب " صفحه 230 از ابن عدی حکایت نموده که : او در صداقت و ثقه مشهورتر از آنست که درباره او چیزی گفته شود، و ثقه بودن و دقت نظر او را از ابن معین و ابن سعد و ابن خراش و ابن قانع حکایت نموده، حدیث از او و بطریق او باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند در صفحه 18 گذشت.
82 - حافظ علی بن عیاش بن مسلم الهانی - ابوالحسن - حمصی - متوفای 219 یکی از آنهائی است که نسائی و دار قطنی و عجلی بطوریکه در جلد 1 تذکره ذهبی صفحه 352 و در جلد 7 تهذیب ابن حجر صفحه 368 مذکور است او را ثقه و صاحب دقت نظر دانسته اند، بطوریکه خواهد آمد : واحدی نزول آیه تبلیغ را در ولایت علی علیه السلام بطریق او روایت نموده است.
83 - حافظ مالک بن اسماعیل بن درهم ابو غسان نهدی کوفی متوفای 219، ابن معین گوید : در کوفه عالم و محدثی که در اتقان حدیث بر او برتری داشته باشد نیست، و ابن شیبه گوید : نامبرده ثقه است و حدیث او صحیح است و از اهل عبادت است. و نسائی و مره و ابو حاتم او را توثیق نموده اند و ابن حبان و همچنین ابن شاهین او را در شمار ثقات آورده اند، شرح حال او را ابن حجر در جلد 1 " تهذیب " صفحه 3 ثبت نموده، حدیث از او داستان (مناشده) رحبه بلفظ عبد الرحمن و سعید و عمرو باسناد صحیح و رجالی که همگی ثقه هستند خواهد آم.
84 - حافظ قاسم بن سلام - ابو عبیده هروی متوفای 223 ر 224 در مکه، عالمی است ربانی و در اصناف علوم اسلامی و متقن، روایت او حسن و نقل او صحیح، بنظر نرسیده که کسی در امر دینش بر او طعن و نکوهشی نموده باشد. ابن خلکان در جلد 1
ص: 148
تاریخش صفحه 457 شرح حال او را چنین نگاشته، در تفسیر (غریب القرآن) حدیث نزول آیه : سال سائل در پیرامون غدیر از او خواهد آمد.
85 - محمد بن کثیر ابو عبد الله عبد بصری - برادر سلیمان بن کثیر (پنجاه سال از برادرش بزرگتر بوده) ابن حبان گفته : که : نامبرده ثقه و فاضل است، در سال 223 در سن صد سالگی وفات یافته، در خلاصه خزرجی صفحه 295 چنین نگاشته : ابن حجر در " التقریب " صفحه 232 گوید : نامبرده ثقه است و کسی را نیافته که او را تضعیف نماید، و " در تهذیب " از احمد نقل نموده که : ثقه بوده و بر سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله در گذشته، حدیث او در داستان (مناشده) رحبه بلفظ ابوالطفیل خواهد آمد و حدیثی منسوب باو در صفحه 16 گذشت، بنابراین طریق او صحیح و رجال او ثقه میباشند، در صفحه 45 نیز از او روایتی ذکر شد.
86 - موسی بن اسماعیل منقری بصری متوفای 223، از ابن معین نقل شده که نامبرده مورد وثوق و امانت است و از ابن ابی حاتم از طیالسی نقل شده که او مورد وثوق و متصف بصدق است، ابن سعد نیز او را توثیق کرده و شرح حال او را ابن - حجر در جلد 1 " تهذیب " صفحه 334 بهمین اوصاف ثبت نموده، حدیث او در باب تهنیت بروایت ابن کثیر بطریق صحیح و رجالی که همگی ثقه هستند خواهد آمد.
87 - قیس بن حفص بن قعقاع - ابو محمد بصری - متوفای 227، ابن معین و دار قطنی او را توثیق نموده اند و ابن حبان او را از ثقات شمرده، بخاری دوازده حدیث از او روایت نموده و شرح حال او را ابن حجر در جلد 8 تهذیبش صفحه 390 ثبت نموده، حدیث او درباره آیه اکمال دین بروایت خطیب خوارزمی خواهد آمد.
88 - حافظ سعید بن منصور بن شعبه نسائی - ابو عثمان خراسانی - مقیم مکه متوفای 227، خرزجی در " خلاصه " ص 121 گوید : نامبرده دارای نیروی حفظ بوده و در حدیث جولان و احاطه بسیار داشته سنن را تصنیف نموده و در آن آنچه را جز او (دیگران) جمع نکرده اند گرد آورده، ابو حاتم او را متقن و دارای دقت نظر و اهل تصنیف دانسته و ابن حجر در تقریبش ص 94 او را ثقه و اهل تصنیف
ص: 149
دانسته و ثقه بودن او را در جلد 4 تهذیبش صفحه 4 از ابن نمیر و ابن خراش و ابی حاتم و ابن قانع و خلیلی و مسلمه بن قاسم حکایت نموده، حدیث بطریق او در ص 42 و در ص 55 گذشت.
89 - حافظ یحیی بن عبد الحمید حمانی - ابو زکریا کوفی - متوفای 228، مره و ابن معین او را متصف بصدق دانسته اند و احمد و ابن نمیر و بوشنجی او را توثیق نموده اند، ابن معین گوید : ثقه است و در کوفه مردی است که با او در حفظ حدیث شرکت میکند و اینان بر او رشک میبرند، و از ابن کثیر نقل شده که مردم بسیار درباره او سخن گفته اند، و این امر را نمیدانم مگر از سلامت نفس و متانت او، ابن عدی گوید : نامبرده مسندی دارد که دارای صلاحیت است و در مسند او چیز ناپسندی نیافتم و امیدوارم که باکی بر او نباشد. مولف " الغدیر " - امینی - گوید : این شهادتهای بسیار که از پیشوایان نامبرده ملاحظه میشود. این بدگوئی را از بین میبرد. شرح حال او را ابن حجر در جلد 11 تهذیبش ص 249 - 243 ثبت نموده، حدیث از او در ص 43 و 51 باسنادیکه رجال آن ثقه است ذکر شده و درباره نزول آیه اکمال دین در شان علی علیه السلام خواهد آمد.
90 - حافظ ابراهیم بن حجاج بن زید - ابو اسحق سامی - بصری - متوفای 233 - 231 بطوریکه در " خلاصه " صفحه 14 ذکر شده، ابن حبان او را از ثقات ذکر کرده و ابن حجر در " التقریب " صفحه 12 او را توثیق نموده، و در جلد 1 تهذیبش ص 113 ثقه بودن او را از دار قطنی و صلاحیت او را از ابن قانع حکایت نموده است، حدیث او در باب تهنیت در روایت حموئی باسناد صحیح و رجالی که همه آنها ثقه هستند خواهد آمد.
91 - حافظ علی بن حکیم بن ذبیان کوفی - اودی - متوفای 231، ابن معین و نسائی و محمد بن عبد الله حضرمی و ابن قانع بطوریکه در خلاصه خزرجی و تهذیب ابن حجر جلد 7 صفحه 311 مذکور است او را توثیق نموده اند، حدیث او بطریق
ص: 150
صحیح و رجال ثقه در صفحه 48 گذشت و در داستان (مناشده) بطریق صحیح بلفظ سعید و زید ابن یثیع خواهد آمد.
92 - حافظ خلف بن سالم مهلبی مخرمی بغدادی متوفای 231، بطوریکه در خلاصه خزرجی ص 90 - و جلد 3 " تهذیب التهذیب " صفحه 152 مذکور است، نسائی و ابن شیبه و حمزه کنانی او را توثیق نموده اند، و خطیب در جلد 8 تاریخش صفحه 328 موثق بودن و صدق و دقت نظر او را از جمعی حکایت نموده، حدیث از او در ص 31 بطریق صحیح و رجال ثقه گذشت، و همچنین در ص 340
93 - حافظ علی بن محمد - ابوالحسن طنافسی کوفی - مقیم ری - متوفای 233 ر 5، ابو حاتم او را ثقه و راستگو معرفی نموده و خلیلی گوید : پیشوائی است، او و برادرش حسن در قزوین موقعیت مهمی را دارا بوده اند و بزرگان برای ملاقات آندو می شتافتند، ابن حبان او را از ثقات ذکر نموده، و ابن حجر در جلد 7 تهذیبش ص 379 شرح حال او را چنین ذکر کرده و در تقریبش ص 186 او را ثقه و عابد ثبت نموده است و خزرجی در " خلاصه " ص 135 موثق بودن او را ذکر نموده، حافظ ابن ماجه در جلد 1 سنن خود ص 3 از علی بن محمد طنافسی (مذکور) این روایت را آورده که او از ابو معاویه (محمد بن خازم) و او از موسی بن مسلم شیبانی و او از عبد الرحمن بن سابط، از سعد بن ابی وقاص روایت نموده : هنگامی که معاویه از یکی سفرهای حج خود بازگشت... تا آخر حدیث که در ص 78 ذکر شده است و اسناد آن صحیح و رجال آن همگی موثق هستند. ابن ماجه نیز در جلد 1 سنن خود ص 29 گوید : حدیث نمود ما را علی بن محمد از ابوالحسن (زید بن حباب) که او گفت : مرا خبر داد حماد بن سلمه از علی بن زید بن جدعان از عدی بن ثابت از براء بن عازب رضی الله عنه که گفت : با رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدیم... تا آخر حدیث که در صفحه 45 ذکر شده است، و این اسناد صحیح و رجال آن همگی موثق هستند.
94 - حافظ هدبه بن خالد - ابو خالد قیسی - بصری - متوفای 235، ابن معین و
ص: 151
ابن حبان و مسلمه بن قاسم و ابو یعلی او را توثیق نموده اند، و ابن عدی گفته : نامبرده موصوف بصدق است و باکی بر او نیست در حالیکه مردم او را توثیق نموده اند، شرح حال او را ذهبی در جلد 2 " تذکره " صفحه 50 و خرزجی در " خلاصه " ص 355 و ابن حجر در جلد 11 " تهذیب " صفحه 25 ثبت نموده اند، روایت او در حدیث تهنیت بطریق صحیح و رجال ثقه خواهد آمد.
95 - حافظ عبد الله بن محمد بن ابی شیبه - ابوبکر عیسی - کوفی - متوفای 235، عجلی و ابو حاتم و ابن خراش او را توثیق نموده اند، و ابن حبان تدین و حفظ و اتقان او را تایید نموده. شرح حال او را ذهبی در جلد 2 " تذکره " صفحه 20 و خطیب در جلد 10 " تاریخ " صفحه 71 - 66 و ابن حجر در جلد 6 " تهذیب " صفحه 4 ثبت نموده اند، روایت نامبرده در داستان مناشده جوانی با ابی هریره بسند صحیح و همچنین در حدیث رکبان باسنادیکه رجال آن همگی ثقه هستند، و در حدیث تهنیت خواهد آمد.
96 - حافظ ابو سعید عبید الله بن عمر جشمی - قواریری - بصری - متوفای 235، ابن معین و عجلی و نسائی و حافظ صالح جزره چنانکه در جلد 10 تاریخ خطیب صفحه 223 - 220 مذکور است، او را توثیق نموده اند، روایت او در حدیث مناشده رحبه بلفظ عبد الرحمن بن ابی لیلی خواهد آمد.
97 - حافظ احمد بن عمر بن حفص جلاب ابوجعفر وکیعی - کوفی - ساکن بغداد، متوفای 235، ابن معین و عبد الله بن احمد و محمد بن عبدوس بطوریکه در جلد 4 تاریخ خطیب صفحه 284 مذکور است، او را توثیق نموده اند، روایت بطریق او در حدیث مناشده رحبه بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
98 - حافظ ابراهیم بن منذر بن عبد الله حزامی - ابو اسحاق مدنی - متوفای 236، دار قطنی و ابن وضاح او را توثیق کرده اند و ابن حبان او را در شمار ثقات آورده، و خطیب در رد گفتار کسیکه گفته : نامبرده روایات منکر (غیر معروف)
ص: 152
دارد چنین گوید : و اما روایات غیر معروف، در احادیث او بسیار کم یافت میشود مگر روایاتی که از راویان ناشناس باشد، و مع الوصف یحیی بن معین و غیره از علماء حفاظ بروایات او رضایت داده اند و او را توثیق مینمایند، ابن حجر شرح حال او را در جلد 1 " تهذیب " صفحه 167 ثبت نموده، حافظ نسائی در " خصایص " صفحه 25 آورده که : خبر داد مرا ابو عبد الرحمن زکریا بن یحیی سجستانی از محمد بن عبد الرحیم از ابراهیم (مذکور) از معن و او از موسی بن یعقوب از مهاجرین مسمار از عایشه بنت سعد و از عامر بن سعد از سعد که : رسول خدا صلی الله علیه و آله خطبه خواند و فرمود ای گروه مردم، بدرستی که من ولی شما هستم، آنگروه این فرمایش او را تصدیق نمودند، سپس دست علی را گرفت و بلند کرد و فرمود : این ولی من است، و از طرف من - ادا میکند (وظایف او) دوست و پیرو او خدا را دوست دارد و پیروی میکند و کسی که با او عداوت بورزد دشمن خدا است، و اسناد این حدیث صحیح و رجال آن همگی ثقه هستند.
99 - ابو سعید یحیی بن سلیمان کوفی جعفی مقری متوفای 237، دار قطنی و عقیلی او را توثیق نموده اند، و ابن حبان بطوریکه در جلد 11 " تهذیب التهذیب " ص 227 و در " خلاصه " صفحه 364 مذکور است، او را در شمار ثقات آورده، بروایت او در حدیث رکبان باسناد صحیح و رجالی که همگی ثقه هستند خواهد آمد.
100 - حافظ ابن راهویه اسحق بن ابراهیم حنظلی مروزی متوفای 237، احمد گفته : نظیر و همانندی برای او در نزد ما پیشوایان مسلمین بنظر نمیرسد، و چنانکه در " خلاصه " خزرجی ص 23 مذکور است، گروهی او را توثیق نموده اند و ابن خلکان در جلد 1 تاریخ خود ص 68 مینگارد : فن حدیث و فقه و صفت ورع در او جمع است، و نامبرده یکی از پیشوایان اسلام است و دارای مسند مشهوریست،
ص: 153
حدیث او در ص 103 و 117 باسناد صحیح گذشت.
101 - حافظ عثمان بن محمد بن ابی شیبه - ابوالحسن عیسی، کوفی -، صاحب مسند و تفسیر، متوفای 239، بطوریکه در جلد 11 تاریخ خطیب ص 288 - 283 و در جلد 2 تذکره ذهبی ص 30 مذکور است، ابن معین و عجلی او را توثیق نموده اند، نامبرده در " سنن " حدیث " غدیر " را بطریق صحیح که رجال آن، همگی ثقه هستند آورده، بصفحات 40 و 46 و 48 و 50 و 99 مراجعه نمائید، و روایت او در حدیث تهنیت باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند خواهد آمد.
102 - حافظ قتیبه بن سعید بن جمیل بغلانی (بغلان قریه ایست در بلخ) ابو رجاء ثقفی (نامبرده در سال 420 در سن 92 سالگی در گذشته)، سمعانی در " انساب " نگاشته که نامبرده در شرق و غرب محدث بوده و پیشوایان جهان از هر شهر و دیار بسوی او میشتافتند، و پیشوایان پنجگانه (بخاری - مسلم - ابو داود - ابو عیسی ابو عبد الرحمن) و گروه بیشمار دیگر از او روایت کرده اند، ابن معین و نسائی و ذهبی (در جلد 2 " تذکره " ص 33) او را توثیق نموده اند، حدیث او باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند در ص 65 گذشت.
103 - پیشوای حنبلیان - ابو عبد الله احمد بن حنبل شیبانی متوفای 241، حدیث غدیر را در " مسند " و " مناقب " بطرق بسیار و صحیح آورده که جمله از آن قبلا ذکر شده و بقیه آن نیز بطور وافی خواهد آمد انشاء الله تعالی.
104 - حافظ یعقوب بن حمید بن کاسب - ابو یوسف مدنی - متوفای 241، ابن معین و مصعب بن زبیر و مسلمه بن قاسم او را توثیق نموده اند و ابن حبان نامبرده را در شمار ثقات آورده و ابن عدی گفته : باکی بر او نیست، و بخاری گوید : ما جز خوبی در او ندیدیم، او اصلا متصف بصدق است، و بنابر این تضعیف او از کسی مسموع نخواهد بود، شرح حال او در جلد 2 " تذکره " ص 51 و " خلاصه " ص 375
ص: 154
و " تهذیب التهذیب " جلد 11 ص 384 مذکور است، حدیث او در ص 78 گذشت.
105 - حافظ حسن بن حماد بن کسیب - ابو علی سجاده بغدادی متوفای 241 احمد او را صاحب سنت دانسته و بطوریکه در " خلاصه خزرجی " ص 66 و حاشیه آن مذکور است ابن حبان او را در شمار ثقات ذکر کرده، شرح حال او را خطیب در جلد 7 " تاریخ " ص 295 ثبت و او را توثیق نموده است، روایت او بطریق حافظ واحدی در مورد نزول آیه تبلیغ در ولایت علی علیه السلام خواهد آمد.
106 - حافظ هارون بن عبد الله بن مروان - ابو موسی بزار معروف به حمال متوفای 243 دار قطنی و نسائی و ذهبی در جلد 2 " تذکره " ص 62 و خطیب در جلد 14 " تاریخ " ص 22 او را توثیق نموده اند، روایت او در حدیث مناشده رحبه بلفظ ابی الطفیل بطریق صحیح که رجال آن ثقه هستند خواهد آمد.
107- ابو عمار حسین بن حریث مروزی، متوفای 244 (در قصر اللصوص) بطوریکه در جلد 8 تاریخ خطیب ص 36 مذکور است، نسائی او را توثیق نموده و ابن حجر در " تقریب " ص 57 او را ثقه ذکر کرده، روایت او در حدیث مناشده بلفظ سعید و اسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند خواهد آمد.
108 - هلال بن بشر بن محبوب - ابوالحسن بصری - احدب - متوفای 246، نسائی او را توثیق کرده و ابن حبان او را در شمار ثقات آورده، نسائی در " خصائص " ص 3 این حدیث را آورده که : خبر داد ما را هلال بن بشر بصری از محمد بن خالد (ابن عثمه) از موسی بن یعقوب زمعی از مهاجر بن مسمار از عایشه دختر سعد که گفت : از پدرم سعد شنیدم که میگفت... تا آخر حدیث مذکور در ص 77 و اسناد آن صحیح و رجال آن ثقه هستند.
109 - ابو الجوزاء احمد بن عثمان بصری متوفای 246، ابو حاتم او را توثیق نموده و ابن ابی عاصم گفته : که نامبرده از نساک اهل بصره است و بزار او را ثقه و موصوف بامانت دانسته و ابن حبان او را در شمار ثقات ذکر نموده. شرح حال او را ابن حجر در جلد 1 " تهذیب " ص 61 ثبت نموده، حدیث از او در صفحه 82
ص: 155
باسنادیکه رجال آن جز (عثمه) مادر محمد بن خالد همگی ثقه هستند، گذشت و عثمه را نشناختم و نکوهشی هم درباره او ندیدم، نسائی در " خصایص " ص 25 این روایت را آورده گوید : خبر داد ما را احمد بن عثمان بصری - ابو الجوزاء - از ابن عیینه دختر سعد از سعد که گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام را گرفت، سپس خطبه خواند و حمد و ثنای خداوند را ادآء نمود، سپس فرمود : آیا شما نمیدانید که من اولی (سزاوارتر) هستم بشما از خودتان ؟ گفتند : بلی راست فرمودی ای رسول خدا سپس دست علی علیه السلام را گرفت و بلند کرد، و فرمود : من کنت ولیه فهذا ولیه یعنی هر کس که من ولی اویم، این (علی) ولی او است، و همانا خداوند دوست میدارد کسی را که او را دوست بدارد، و دشمن دارد کسی را گه او را دشمن دارد، اسناد صحیح است و رجال آن همگی ثقه هستند.
110 - حافظ محمد بن علاء همدانی کوفی - ابو کریب متوفای 248، ذهبی در جلد 2 " تذکره " ص 80 او را توثیق نموده روایت بطریق او در داستان مناشده جوانی بر ابی هریره باسناد صحیح که رجال آن ثقه هستند، خواهد آمد.
111 - یوسف بن عیسی بن دینار زهری ابو یعقوب مروزی متوفای 249، بحکایت " تقریب " نامبرده ثقه و موصوف بفضل است، و بطوریکه در خلاصه خزرجی ص 378 مذکور است، جمعی از حفاظ او را توثیق نموده اند، نسائی حدیث مناشده را بطریق او و بلفظ حارثه روایت نموده که خواهد آمد و اسناد آن صحیح و رجال آن همگی ثقه هستند.
ص: 156
112 - نصر بن علی بن نصر - ابو عمر و جهضمی بصری - متوفای 251، ابو حاتم و نسائی و ابن خراش او را توثیق نموده اند و مسلمه گوید که : نامبرده در نزد همه آنان ثقه بوده، شرح حال او را ابن حجر در جلد 10 " تهذیب " ص 430 ثبت نموده حدیث او باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند در صفحه 145 گذشت.
113 - حافظ محمد بن بشار شهیر به (بندار) ابوبکر عبدی - بصری - متوفای 252، ائمه حدیث صاحبان صحاح سته از او روایت میکنند، عجلی و ابن سیار و مسلمه ابن قاسم و غیرهم او را توثیق نموده اند، ذهبی در جلد 2 " تذکره " ص 53 گوید : اعتباری بگفتار کسی که که او را ضعیف شمرده نیست، حدیث از او بطریق ابن ماجه و ترمذی باسناد صحیح که رجال آن ثقه هستند در صفحه 82 - 81 گذشت.
114 - حافظ محمد بن مثنی - ابو موسی - عنزی بصری - متوفای 252، شرح حال او را خطیب در جلد 3 " تاریخ " ص 286 - 283 ثبت نموده و گفته : نامبرده ثقه و دارای دقت نظر است و سایر ائمه حدیث بروایت او استدلال مینمایند، موثق بودن و ستایش نسبت باو در بسیاری از کتب تذکره و شرح حال علماء حدیث موجود است روایت او در حدیث مناشده بلفظ سعید و باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند خواهد آمد، و در ص 64 نیز باسناد صحیح گذشت.
115 - حافظ - یوسف بن موسی - ابو یعقوب قطان کوفی - متوفای 253، شرح حال او را خطیب در جلد 14 تاریخ خود ص 304 ثبت نموده و گفته : گروهی از ائمه حدیث نامبرده را توثیق نموده اند و بخاری در صحیح خود بحدیث او استدلال نموده، روایت او در حدیث مناشده، بلفظ زید بن یثیع بطریق صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند خواهد آمد.
116 - حافظ محمد بن عبد الرحیم - ابو یحیی بغدادی - بزاز معروف به (صاعقه)
ص: 157
(در سال 185 متولد و در 255 وفات یافته)، عبد الله بن احمد و نسائی و احمد بن صاعد و ابن اسحق سراج و مسلمه و قراب و غیرهم او را توثیق نموده اند و خطیب اتقان و ضبط و دانش و حفظ او را تایید کرده، ابن حجر شرح حال او را در جلد 9 " تهذیب التهذیب " صفحه 311 ثبت نموده، حدیث از او باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند ذکر شده است.
117 - محمد بن عبد الله (مذکور در ص 84) عدوی - مقری - متوفای 256، ابن ابی حاتم گوید : در سال 255 با پدرم حدیث از او شنیدیم و او ثقه و موصوف بصدق است، درباره او از پدرم سئوال شد و پدرم - گفت : نامبرده متصف بصدق است، و نسائی و مسلمه بن قاسم او را توثیق نموده اند و خلیلی گوید : موثق بودن او مورد اتفاق است، ابن حبان او را در شمار ثقات آورده و ابن حجر در جلد 9 " تهذیب " ص 284 بهمین اوصاف شرح حال او را ثبت کرده، روایت او در داستان تهنیت باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند، خواهد آمد.
118 - (زیادتی چاپ دوم) حافظ ابو عبد الله محمد بن اسمعیل بخاری متوفای 256 - صحیح مشهور و دایر او (معروف به صحیح بخاری) از جمله صحاح سته، است (حدیث غدیر را) نامبرده در جلد 1 تاریخ خود در قسم یک ص 375 (بطوریکه در طریق سالم بن عبد الله بن عمر ذکر شده) آورده است.
119 - حافظ حسن بن عرفه بن یزید - ابو علی عبدی بغدادی - متوفای 257 در سامراء (یکصد و ده سال زندگی کرده)، ابن معین و ابو حاتم و ابن قاسم او را توثیق نموده اند و ابن حبان او را در شمار ثقات ذکر کرده چنانکه در جلد 7 تاریخ خطیب ص 394 و در خاصه خزرجی ص 67 و در جلد 2 " تهذیب التهذیب " صفحه 239 مذکور است، حدیث غدیر بطریق نامبرده در ص 82 باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند گذشت.
ص: 158
120- حافظ عبد الله بن سعید کندی کوفی، ابو سعد اشج - صاحب تفسیر و تصنیف متعدد، متوفای 257، ذهبی در جلد 2 " تذکره " ص 84 شرح حال او را ثبت و نامبرده را به پیشوائی ستوده و از قول ابی حاتم نوشته که نامبرده ثقه و پیشوای اهل زمان خود بوده، و نسائی او را متصف بصدق نموده و ابن حجر موثق بودن او را از قول خلیلی و مسلمه بن قاسم ذکر نموده، روایت از او در داستان مناشده در رحبه بلفظ عبد الرحمن و همچنین در داستان مناشده مردی عراقی با جابر انصاری بطریق صحیح و با رجال ثقه خواهد آمد.
121 - حافظ محمد بن یحیی بن عبد الله نیشابوری ذهلی (آزاد شده بنی ذهل) زهری (گرد آورنده زهریات - احادیث زهری) متوفای 258، ذهبی در جلد 2 " تذکره " ص 111 شرح حال او را ثبت و او را به پیشوائی ستوده گوید : اساتید علم در خراسان باو منتهی شده و مراتب ثقه و صیانت و دین و پیروی از سنن را درباره او گواهی داده و خطیب در جلد 3 تاریخ خود ص 415 نوشته : نامبرده یکی از پیشوایان عراقی و حفاظ متقن و از ثقات موصوف بامانت است، نسائی حدیث رحبه را بطریق او و بلفظ عمیره باسناد صحیح و با رجالی که همگی ثقه هستند روایت نموده و روایت از او در ص 53 و 68 گذشت.
122 - حافظ حجاج بن یوسف ثقفی بغدادی ابو محمد - مشهور به (ابن الشاعر) متوفای 259، شرح حال او را سمعانی در " انساب " در نسبت (شاعر) با اشعار بموثق بودن و فهم و حفظ نامبرده ثبت کرده، ذهبی نیز در جلد 2 " تذکره " ص 129 شرح حال او را نگاشته و موثق بودن او را از ابن حاتم نقل نموده، خطیب هم در جلد 8 تاریخ خود ص 240 او را ذکر کرده و ابن حجر در جلد 2 " تهذیب " ص 210 موثق بودن او را از قول عده از علماء حدیث حکایت نموده - روایت او در ص 102 بطریق صحیح و با رجال ثقه گذشت.
123 - احمد بن عثمان، حکیم ابو عبد الله اودی متوفای 261 ر 262، نسائی و ابن خراش او را توثیق نموده اند - و خطیب شرح حال او را در جلد 4 تاریخش ص 296
ص: 159
ثبت نموده، روایت از او در داستان (مناشده) بلفظ عمیره باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند خواهد آمد.
124 - حافظ عمر بن شبه نمیری - ابو زید بصری - اخباری - متوفای 262، بطوری که در جلد 2 " تذکره " ذهبی ص 98 و در خلاصه خزرجی ص 240 مذکور است، دار قطنی او را موثق دانسته و خطیب در جلد 11 تاریخش صفحه 208 او را توثیق کرده و بطوریکه حکایت شده مرزبانی در معجم الشعراء صدق و موثق بودن او را اشعار نموده، روایت او در داستان احتجاج عمر بن عبد العزیز بحدیث غدیر خواهد آمد.
125 - حافظ حمدان احمد بن یوسف بن حاتم سلمی - ابوالحسن نیشابوری - متوفای 264 در نهمین عشره - (یعنی نزدیک به نزد سال زندگی نموده)، مسلم و خلیلی و دار قطنی او را توثیق نموده اند، و حاکم گوید : نامبرده یکی از افراد برجسته فن حدیث است، بسیار سفر کرده و دامنه فهم او وسیع بوده، شرح حال او را خزرجی در " خلاصه " ص 12 و ابن حجر در جلد 1 " تهذیب " صفحه 92 چنین درج نموده اند، روایت او با سند صحیح و رجال ثقه در ص 48 گذشت.
126 - حافظ عبید الله بن عبد الکریم بن یزید ابو زرعه مخزومی رازی - متوفای 264 ر 8، خطیب در جلد 10 تاریخ خود ص 337 - 326 اشعار نموده که : نامبرده پیشوائی بوده ربانی، دارای حدیث بسیار و حفظ و صدق، و ابو حاتم - گوید : ابو زرعه برای من حدیث نمود : و کسی بمانند او در علم و فهم و خودداری و صداقت جایگزین او نگشته، و در شرق و غرب عالم کسی را چون او در فهم و شان او نمیدانم و چنانچه مشاهده کنی که رازی نکوهش و منقصتی نسبت بابی زرعه نموده - بدان که بی سابقه و بی اساس است، نسائی او را توثیق نموده و جز او نیز از علماء حدیث او را توثیق نموده و ستوده اند، ابن حجر شرح حال او را در جلد 8 " تهذیب " ص 40 - 30 درج نموده روایت او در حدیث " تهنیت " بروایت ابن کثیر باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند خواهد آمد.
127 - حافظ احمد بن منصور بن سیار - ابوبکر بغدادی - صاحب مسند متوفای
ص: 160
265 (در سن 83 سالگی درگذشته)، بطوریکه در جلد 5 تاریخ خطیب صفحه 151 مذکور است، ابو حاتم و دار قطنی او را توثیق نموده اند و ابن حجر موثق بودن او را از قول خلیلی و مسلمه بن قاسم حکایت نموده، حدیث مناشده را بلفظ زید بن یثیع و عبد خیر باسنادیکه رجال آن همگی ثقه هستند روایت نموده خواهد آمد.
128 - حافظ اسمعیل بن مسعود عبدی ابو بشر اصفهانی - مشهور به سمویه متوفای 267، ابو الشیخ گوید : نامبرده حافظ متقنی بوده و ابو نعیم گوید : از جمله حفاظ و فقها است، و ابو حاتم صداقت او را اشعار نموده، ذهبی شرح حال او را در جلد 2 " تذکره " ص 145 چنین نگاشته، بصفحه 98 رجوع نمائید.
129 - حافظ حسن بن علی بن عفان عامری - ابو محمد کوفی - متوفای 270، یکی از استادان حافظ بزرگ ابن ماجه و نظایر او است، دار قطنی و مسلمه بن قاسم او را توثیق نموده اند و ابن حبان او را در شمار ثقات ذکر کرده، شرح حال او را خزرجی در " خلاصه " ص 68 و ابن حجر در جلد 2 " تهذیب " صفحه 302 ثبت نموده اند، حدیث از او بطریق حسن (بواسطه موقعیت حسن بن عطیه بن نجیح که نامبرده موصوف بصدق است و بخاری از او روایت میکند) در ص 54 گذشت اگر چه حدیث مزبور در عداد احادیث صحیح نیست، و روایت از او در حدیث مناشده بلفظ زید بن یثیع بطریق صحیح که رجال آن - ثقات هستند خواهد آمد.
130 - حافظ محمد بن عوف بن سفیان - ابو جعفر طائی حمصی - متوفای 272، ذهبی شرح حال او را در جلد 2 " تذکره " - ص 159 نگاشته و گوید : بطور تحقیق عده از علماء حدیث او را توثیق نموده اند و مراتب بزرگواری و معرفت او را ستوده اند حدیث غدیر بطریق او در ص 105 گذشت.
131 - حافظ سلیمان بن سیف بن یحی الطائی ابو داود الحرانی متوفای 272، نسائی او را توثیق نموده و از او بسیار روایت میکند، ابن حبان نامبرده را در شمار ثقات آورده، ابن حجر شرح حال او را در جلد 4 " تهذیب " صفحه 199
ص: 161
ثبت نموده، روایت بطریق او در داستان (مناشده) رحبه بلفظ زید بن یثیع خواهد آمد.
132 - حافظ محمد بن یزید قزوینی ابو عبد الله ابن ماجه - صاحب سنن - متوفای 173، بسیاری از اعلام شرح حال او را نگاشته اند، ذهبی در جلد 2 " تذکره " صفحه 209 از قول ابویعلی خلیلی گوید : ابن ماجه مرد بزرگی است، و موثق بودن او مورد اتفاق است و بحدیث او احتجاج و استدلال میشود، نامبرده دارای معرفت و حفظ است، حدیث او در صفحه 45 و 46 و 47 باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند، و همچنین در صفحه 78 گذشت.
133 - ابو محمد عبد الله بن مسلم بن قتیبه دینوری بغدادی - متوفای 276، خطیب شرح حال او را در جلد 10 تاریخ خود ص 170 ذکر کرده و نامبرده را ثقه و متدین و فاضل معرفی نموده است، ابن خلکان نیز در تاریخش او را توثیق نموده و فضیلت او را اشعار داشته، حدیثی از او در احتجاج - برد - بر عمرو بن عاصی و حدیثی در مناشده جوانی با ابی هریره خواهد آمد.
134 - حافظ عبد الملک بن محمد، ابو قلابه رقاضی، زاهد و محدث بصره (ولادت او در 190 و وفاتش 276 ثبت شده)، ابو داود گوید : نامبرده موصوف به امانت است و من روایت او را شنیده و ثبت نموده ام، ذهبی شرح حال او را در جلد 2 " تذکره " ص 197 ثبت نموده و ابن حجر در جلد 6 " تهذیب " ص 420 موثق بودن او را از ابن اعرابی و مسلمه بن قاسم حکایت کرده، ابو حبان نیز او را در شمار ثقات ذکر نموده، حدیث از او در ص 66 بطریق صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند، گذشت.
135 - حافظ احمد بن حازم غفاری - کوفی - مشهور به (ابن عزیزه) متوفای 276 - صاحب مسند - ابن حبان او را در شمار ثقات ذکر کرده و اتقان او را اشعار
ص: 162
داشته ذهبی در جلد 2 " تذکره " ص 171 شرح حال او را چنین ثبت نموده، حدیث بطریق او باسناد صحیح و با رجال ثقه در ص 48 گذشت، و همچنین آنچه از او در ص 67 ذکر شده، و روایت باسناد او در حدیث مناشده بلفظ عمرو ذی مره بطریق صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند خواهد آمد.
136 - حافظ محمد بن عیسی - ابو عیسی ترمذی متوفای 279، یکی از ائمه شش گانه - صاحبان صحاح - از هر توثیقی بی نیاز است، بصفحات 57 ر 60 ر 65 ر 68 ر 69 ر 70، و غیرها مراجعه شود، و بسیاری از طرق او صحیح و رجال آن ثقه میباشند.
137 - حافظ احمد بن یحی بلاذری، متوفای 279، پیشوایان اسلام از زمان او تا امروز باو و بکتاب و تالیفات او و بنقل از او اعتماد داشته و دارند، نامبرده حدیث غدیر را در " انساب الاشراف " ذکر نموده.
138 - حافظ ابراهیم بن حسین کسائی - همدانی - ابو اسحق معروف به (ابن دیزیل) متوفای 280 ر 281، نامبرده بطوریکه خواهد آمد، از ابو سعید یحیی جعفی متوفای 237 روایت میکند، ذهبی در جلد 2 " تذکره " ص 183 از قول حاکم ثقه بودن و امانت او را حکایت میکند، نامبرده در کتاب صفین بطوریکه خواهد آمد. حدیث رکبان را بطریق صحیح که رجال آن ثقه هستند و همچنین نزول آیه " سال سائل " را در پیرامون واقعه غدیر روایت مینمایند.
139 - حافظ احمد بن عمرو ابوبکر شیبانی - مشهور به (ابن ابی عاصم) متوفای 287، ذهبی در جلد 2 " تذکره " ص 214 شرح حال او را ثبت و نامبرده را به پیشوائی و زهد و صدق و نفقه ستوده، حدیث او در ص 83 و 103 گذشت و روایت او بلفظ ذازان در داستان مناشده رحبه خواهد آمد.
140 - حافظ زکریا بن یحیی بن ایاس ابو عبد الرحمن سجزی (منسوب به سجستان) ساکن دمشق معروف به (خیاط السنه) - " در سن نود و چهار سالگی در سال 289 وفات یافته " نسائی و ازدی و همچنین ذهبی در جلد 2 " تذکره " ص 223 او را توثیق نموده اند، حدیث از او باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند، در
ص: 163
ص 41 و 62 گذشت، و نسائی در " خصایص " ص 25 از نامبرده (زکریا بن یحیی) خبر داده که او از یعقوب بن جعفر ابن کثیر بن ابی کثیر از مهاجربن مسمار حدیث نموده که او از عایشه دختر سعد و او از پدرش سعد خبر داد که سعد گفت در راه مکه با رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم.. تا آخر حدیث که در ص 77 مذکور است.
141 - حافظ عبد الله بن احمد بن حنبل - ابو عبد الرحمن شیبانی متوفای 290، خطیب در جلد 9 تاریخش ص 375 نامبرده را بموثق بودن و دقت نظر و فهم ستوده و ذهبی در جلد 1 " تذکره " ص 237 درباره او مینگارد : ما پیوسته مشاهده نمودیم که بزرگان و استادان ما نسبت بمراتب معرفت نامبرده بحال رجال و شناسائی علل حدیث و نامها و مواظبت بر طلب و کاوش او شهادت میدادند تا بحدی که بعضی از آنان افراط نموده و او را بر پدرش پیشوای حنبلیان در بسیاری (دقت و معرفت) مقدم میداشتند، بحدیث از او در ص 66 که باسناد صحیح و رجالی که همگی آنها ثقه هستند و همچنین بسند صحیح مذکور در ص 78 مراجعه نمائید، روایاتی نیز از او در حدیث مناشده بطرق صحیح خواهد آمد.
142 - احمد بن عمر و ابوبکر بزار بصری - متوفای 292 - صاحب مسند معلل، خطیب در جلد 4 تاریخش ص 334 گوید : نامبرده داری قوه حفظ و مورد وثوق بوده، مسند را تصنیف نموده و در پیرامون احادیث سخن گفته و علل آنها را بررسی و بیان داشته، ذهبی شرح حال او را در جلد 2 " تذکره " ص 228 ثبت و موثق بودن او را از دار قطنی حکایت نموده، حدیث او در صفحات 50 ر 69 ر 82 ر 97 ر 98 ر 104 - گذشت و روایات او بطرق دیگر نیز خواهد آمد که عده از طرق او صحیح است و رجال آن ثقات هستند و حافظ هیثمی بر آنها صحه گذارده است.
143 - حافظ ابراهیم بن عبد الله بن مسلم کجی - بصری - صاحب سنن، متوفای 292، ذهبی شرح حال او را در جلد 2 " تذکره " صفحه 195 ثبت نموده و گفته که : دار قطنی و غیره او را توثیق نموده اند، نامبرده بزرگوار و دانای بحدیث است، بحتری او را مدح کرده، و نامبرده حدیث تهنیت را چنانکه خواهد آمد باسناد صحیح
ص: 164
که رجال آن همگی ثقه هستند روایت نموده.
144 - حافظ صالح بن محمد بن عمرو بغدادی ملقب به (جزره) متوفای 293 ر 4، خطیب شرح حال او را در جلد 9 تاریخش ص 322 ثبت نموده و گفته : نامبرده حافظی بوده از جمله عارفان از ائمه حدیث و از علمائی که در علم آثار و معرفت راویان اخبار مرجع اهل فن حدیثند، نامبرده موصوف بصدق و دقت نظر و امانت بوده، ذهبی در جلد 2 " تذکره " صفحه 215 از او یاد کرده و از دار قطنی حکایت نموده که او نیز نامبرده را ثقه و حافظ و عارف بموازین شناخته، حدیث او باسناد صحیح و با رجال ثقه در ص 66 گذشت و همچنین حدیثی که از او در ص 71 ذکر شد اسنادش صحیح و رجالش از ثقات است.
145 - حافظ محمد بن عثمان بن ابی شیبه ابو جعفر عیسی - کوفی - متوفای 297، صالح جزره او را توثیق کرده و حاکم و ذهبی آنچه را که بطریق او در مستدرک و تلخیص روایت کرده اند بصحت آن اعتراف نموده اند، ذهبی در جلد 2 " تذکره " ص 233 شرح حال او را ثبت نموده، حدیث باسناد او در ص 85 گذشت، و در مورد نزول آیه تبلیغ در روز غدیر خم حدیث او خواهد آمد.
146 - قاضی علی بن محمد مصیصی، نامبرده بر حافظ نسائی و نظراء او استاد بوده، بطوریکه در " سنن " و در خلاصه خزرجی ص 135 مذکور است نسائی او را توثیق نموده و ابن حجر در " تقریب " او را موثق دانسته و در جلد 7 " تهذیب " ص 380 توثیق او را از طرف نسائی و ابن حبان و مسلمه بن قاسم حکایت نموده، حدیث مناشده را نسائی بلفظ سعید و زید باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند از نامبرده روایت نموده.
147 - ابراهیم بن یونس بن محمد مودب بغدادی - مقیم طرطوس ملقب به (حرمی)، ابن حبان او را در شمار ثقات ذکر کرده و نسائی او را متصف بصدق اشعار نموده و ابن حجر در " تقریب " از او پیروی کرده، نسائی در " خصائص " ص 4 از حرمی (نامبرده) بطور اخبار از او روایت نموده که : او از ابو غسان (مالک بن
ص: 165
اسماعیل) خبر داده و مالک مزبور از عبد السلام و او از موسی صغیر (شرح حال او در ص 140 گذشت) از عبدالرحمن بن سابط از سعد که سعد گفت : نشسته بودیم که نسبت بعلی بن ابی طالب علیه السلام در مقام منقصت و نکوهش برآمدند... تا آخر حدیث مذکور در ص 77 که سند آن صحیح و رجال آن همگی ثقه هستند.
148 - ابو هریره محمد بن ایوب واسطی، ابو حاتم - بحکایت خزرجی صلاحیت او را تایید نموده و ابن حجر شرح حال او را در " تقریب " با اشعار بصلاحیت او ثبت نموده و در جلد 9 " تهذیب " صفحه 69 گوید : ابن حبان او را در شمار ثقات آورده و ابن ابی حاتم گفته : پدرم در سال 214 حدیث او را نوشته و حاکم در جلد 3 " مستدرک " صفحه 109 صحت حدیث او را اشعار نموده، حدیث نامبرده باسنادیکه حاکم بصحت آن تصریح نموده در صفحه 66 گذشت، و حدیث از او در مورد نزول آیه سال سائل در پیرامون قضیه غدیر خواهد آمد.
149 - حافظ عبد الله بن صقر بن نصر - ابوالعباس سکری - بغدادی - متوفای 302، خطیب در جلد 9 تاریخش صفحه 483 شرح حال او را ثبت و او را ثقه دانسته و دار قطنی صداقت او را تایید کرده، حدیث او باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند در صفحه 78 ذکر شده است.
150 - حافظ ابو عبد الرحمن احمد بن شعیب نسائی - صاحب سنن (در سال 303 در سن 88 سالگی در گذشته) ذهبی در جلد 2 " تذکره " صفحه 268 از دار قطنی حکایت نموده که : نسائی فقیه ترین استادان مصر و اعلم علماء عصر خود در حدیث بوده، و از نیشابوری حکایت نموده که : نسائی پیشوائی است بدون معارض، و سبکی
ص: 166
در جلد 2 طبقات خود صفحه 84 از قول ابی جعفر طحاوی حکایت نموده که : نسائی پیشوائی است از پیشوایان مسلمین، و ابن کثیر در جلد 11 تاریخش ص 123 از قول ابن یونس حکایت نموده که : نسائی پیشوائی بوده در فن حدیث که موصوف است به ثقه و دقت نظر و قوه حفظ، نامبرده (نسائی) حدیث غدیر را در " سنن " و در " خصایص " بطرق بسیار روایت نموده که اغلب آنطرق صحیح و رجال آنها ثقه هستند از جمله آن طرق روایاتی است که خواهد آمد و قسمتی هم از آن در ص 46 و 64 و 65 و 72 و 77 و 88 و 92 و 94 ذکر شد.
151 - حافظ حسن بن سفیان بن عامر - ابو العباس - شیبانی - نسوی - بالوزی صاحب مسند کبیر متوفای 303، سمعانی در " انساب " او را در فقه و علم و ادب مقدم داشته و در جای دیگر او را به نام پیشوائی با اتقان و با ورع و حافظ یاد کرده، و سبکی در جلد 2 " طبقات " ص 210 از حاکم نقل کرده که : نامبرده محدث عصر و زمان خود در خراسان بوده که در دقت نظر و کثرت احاطه و فهم و فقه و ادب بر همگان مقدم بوده، حدیث از او در ص 46 گذشت و روایت او در داستان مناشده امیرالمومنین علیه السلام در روز جمل و در داستان مراسم تهنیت باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند خواهد آمد.
152 - حافظ احمد بن علی موصلی - ابویعلی - صاحب مسند کبیر متوفای 307، ابن حبان و حاکم و ذهبی در جلد 2 " تذکره " صفحه 274 او را توثیق نموده اند و ابن کثر در جلد 11 تاریخش ص 130 او را با اوصاف حفظ و نیک اندیشی و دارای تصنیف پسندیده و رعایت عدالت در آنچه روایت میکند، و دارای نیروی ضبط، در آنچه بدان حدیث مینماید، ذکر نموده است، حدیث از او در صفحات 40 و 46 و 97 گذشت، و روایت او در حدیث مناشده و همچنین در داستان مناشده جوانی بر ابی هریره باسناد صحیح که رجال آن ثقه هستند و همچنین در حدیث تهنیت باسناد صحیح خواهد آمد.
153 - حافظ محمد بن جریری طبری ابوجعفر صاحب تفسیر و تاریخ مشهور
ص: 167
متوفای 310، خطیب شرح حال او را در جلد 2 تاریخش صفحات 169 - 162 نگاشته و گوید : نامبرده یکی از علمائی است که بگفتارشان حکم میشود و برای آنها رجوع میشود، بسبب مراتب معرفت و فضل، و سپس نسبت باو تعریف و ستایش بسیار نموده، و ذهبی در جلد 1 " تذکره " صفحات 283 - 277 او را ذکر و باوصاف امامت و زهد و ترک دنیا او را ستایش نموده است، نامبرده کتاب جداگانه ای در موضوع غدیر تالیف نموده، حدیث از او در صفحات 40 و 46 و 48 و 82 و 86 و 93 و 103 و 105 و 122 گذشت و بطرق دیگر هم از او خواهد آمد.
154 - ابو جعفر احمد بن محمد ضبعی - احول -، متوفای 311، حدیث از او در موضوع مناشده رحبه بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
155 - حافظ محمد بن جمعه بن خلف قهستانی، ابو قریش، صاحب مسند کبیر، متوفای 313، خطیب در جلد 12 تاریخش ص 169 گوید : نامبرده دارای نیروی ضبط و حفظ و اتقان است و بسیار بوقایع و اخبار گوش فرا داده و بسیار سفر کرده، و ذهبی در جلد 2 " تذکره " صفحه 328 از قول ابی علی حافظ گوید : خبر داد ما را ابو قریش حافظ ثقه و امین اشاره بحدیث او در ص 47 گذشت و روایت او در موضوع تهنیت باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند خواهد آمد.
156- حافظ عبد الله بن محمد بغوی - ابوالقاسم - متوفای 317، خطیب شرح حال او را در جلد 10 تاریخش ص 117 - 111 با اشعار باینکه نامبرده ثقه و دارای دقت نظر و آثار بسیار و دارای نیروی فهم و عرفان است - ثبت نموده، و از موسی بن هارون نیز حکایت کرده که : هر گاه روا باشد که بانسانی گفته شود : ما فوق ثقه، هر آینه درباره ابوالقاسم گفته میشد، نامبرده در کتاب خود (معجم) داستان رکبان را روایت نموده که خواهد آمد، و حدیثی از او باسناد حسن در صفحه 65 ذکر شد.
157 - ابو بشر محمد بن احمد دولابی، در سال 224 ولادت یافته و در 320
ص: 168
در گذشته، بطوریکه ابن خلکان در جلد 2 تاریخش ص 85 قید نموده، روایت نامبرده مورد اعتماد است، حدیث او در ص 54 و 65 هر دو باسناد صحیح و رجال ثقه، ذکر شد.
158 - ابو جعفر احمد بن عبد الله بن احمد بزاز معروف به، ابی النیری، در سال 232 ولادت یافته و در 320 درگذشته است، خطیب در جلد 4 تاریخش ص 226 شرح حال او را ثبت و گفته که : نامبرده ثقه است، حدیث از او در موضوع آیه اکمال دین و در داستان تهنیت خواهد آمد که اسناد آن صحیح و رجال آن همگی ثقه هستند.
159 - حافظ ابوجعفر احمد بن محمد ازدی طحاوی حنفی - مصری - در سال 229 ولادت یافته و در 321 درگذشته است، استاد فقه و حدیث است و ریاست دینی در مصر باو منتهی میشود، ابن کثیر در جلد 11 تاریخش ص 174 شرح حال او را نگاشته و گفته که : نامبرده یکی از علماء ثقه و دارای دقت نظر و نیروی حفظ و از افراد برجسته این فن است، و ذهبی در جلد 3 " تذکره " ص 30 از ابن یونس حکایت نموده که نامبرده ثقه و دارای دقت نظر و فقاهت است و خردمندی است که چون او کسی جایگزین او نیست، حدیث از او باسناد صحیح که رجال آن ثقه هستند در ص 79 و همچنین در ص 102 ذکر شد.
160 - ابو اسحق ابراهیم بن عبد الصمد بن موسی هاشمی متوفای 325 خطیب در جلد 6 تاریخش ص 137 شرح حال او را ثبت کرده، حدیث بطریق او در داستان مناشده مردی عراقی بر جابر انصاری بحدیث غدیر خواهد آمد.
161 - حافظ حکیم، محمد بن علی ترمذی - صوفی - شافعی - صاحب کتاب " فروق " و " نوادر الاصول " بطوریکه در شرح حال او مذکور است، در کتاب خود " نوادر الاصول " از بعضی استادان خود روایت میکند، حافظ ابو نعیم در " حلیه " او را ستوده و شرح حال او را سبکی در جلد 2 طبقاتش صفحه 20 ثبت نموده، حدیث از
ص: 169
او در 59 گذشت.
162 - حافظ، ابن الحافظ، عبد الرحمن بن ابی حاتم محمد بن ادریس تمیمی حنظلی رازی، متوفای 327، ذهبی در جلد 3 " تذکره " ص 48 شرح حال او را ثبت و نامبرده را بسمت پیشوائی و نیروی حفظ و تشخیص ستوده و موثق بودن او را از ابن ولید باجی حکایت نموده، سبکی نیز در جلد 2 طبقاتش ص 237 شرح حال او را ثبت کرده و از ابی یعلی خلیلی حکایت نموده که نامبرده مرد زاهدی بوده و از ابدال شمرده میشد، حدیث از او در ص 86 گذشت و در مورد نزول آیه تبلیغ در شان علی علیه السلام نیز خواهد آمد.
163 - ابو عمرو، احمد بن عبد ربه قرطبی متوفای 328، ابن خلکان در جلد 1 تاریخش ص 34 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده از علمائی است که دارای محفوظات بسیار و اطلاع زیاد بر اخبار مردم بوده و کتاب " العقد الفرید " را که از کتب سودمند است، او تصنیف نموده، نامبرده در جلد 2 کتاب خود " عقد الفرید " ص 275 چنین نگاشته : علی علیه السلام در سن پانزده سالگی اسلام آورد و او اولین کسی است که شهادت بوحدانیت خداوند و رسالت محمد صلی الله علیه و آله داد، و پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه و روایت از او در داستان احتجاج مامون بر چهل تن از فقهاء باحادیثی که از جمله آن حدیث غدیر است، خواهد آمد.
164 - فقیه ابو عبد الله حسین بن اسمعیل بن سعید محاملی ضبی (در سن 95 سالگی در سال 330 در گذشته، سمعانی در انسابش نامبرده را فاضل و صادق و متدین و ثقه معرفی نموده، و ابن کثیر در جلد 3 تاریخش صفحه 203 او را موصوف بصدق و تدین و فقیه و محدث اعلام کرده و اشعار نموده که شصت سال قضاوت در کوفه بعهده او بوده و قضاوت فارس و توابع آن نیز باو محول گشته، سپس از مقام مزبور بکلی استعفا کرده و ملازم خانه خود شده و اکتفاء بشنیدن و بیان حدیث نموده، روایت از او در ص 98 و 103 باسنادیکه صحت آنرا در امالی خود تصدیق نموده
ص: 170
گذشت، و روایت دیگر او در حدیث مناشده بلفظ زید بن یثیع باسناد صحیح که رجال آن ثقه هستند، خواهد آمد.
165 - ابو نصر حبشون بن موسی بن ایوب خلال - در سال 234 متولد و در 331 درگذشته، نامبرده استاد - حافظ دار قطنی و امثال او است، خطیب در جلد 8 تاریخش صفحه 290 شرح حال او را ثبت نموده و گفته : نامبرده ثقه است، حدیث او و شرح حالش در باب روزه غدیر خواهد آمد و بزودی بر صحت اسناد آن و ثقه بودن تمامی رجال آن واقف خواهید شد.
166 - حافظ ابو العباس احمد بن عقده متوفای 333، بهر یک از کتب تذکره و شرح حال دست بیابید، شرح حال و ستایش نسبت باو را خواهید یافت، نامبرده یک کتاب تالیف و اختصاص بداستان غدیر داده و قریبا در تعداد مولفین کتب در موضوع غدیرخم از تالیف مزبور بتفصیل آگاه خواهید شد، نامبرده داستان غدیرخم را بطرق بسیار روایت نموده که قسمتی از آن قبلا ذکر شده و قسمتی نیز خواهد آمد.
167 - ابو عبد الله بن علی بن خلف عطار کوفی مقیم بغداد، خطیب شرح حال او را در جلد 3 تاریخش در ص 57 ثبت و از قول منصور که خود از او شنیده نقل کرده که : محمد بن علی بن خلف ثقه و متصف بامانت و حسن عقل و خرد است، حدیث او باسناد صحیح و رجال ثقه در ص 120 گذشت.
168 - حافظ هیثم بن کلیب ابو سعید شاشی - متوفای 335 صاحب مسند کبیر، دهبی در جلد 3 " تذکره " ص 66 شرح حال و توثیق او را ثبت نموده، حدیث او در ص 80 گذشت و کنجی اشعار نموده که حدیث مزبور حسن و اطراف آن صحیح است.
169 - حافظ محمد بن صالح بن هانی ابوجعفر وراق نیشابوری متوفای 340 ابن کثیر در جلد 11 تاریخش " البدایه و النهایه " ص 225 شرح حال او را ثبت نموده و گفته : نامبرده ثقه و زاهد بوده و از خصوصیات زهد او این بوده که فقط از
ص: 171
دسترنج خود امرار زندگی میکرد و تهجد (نافله شب) خود را قطع و ترک نکرد، سبکی نیز در جلد 2 طبقاتش در س 164 شرح حال او را نگاشته و او را ستایش کرده حدیث او در ص 48 لاسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند گذشت.
170 - حافظ ابو عبد الله محمد بن یعقوب بن یوسف شیبانی نیشابوری، معروف به " ابن اخرم " (در سال 250 متولد شده و در 344 درگذشته)، - صاحب مسند کبیر - ذهبی در جلد 3 " تذکره " ص 82 شرح حال او را ثبت و نامبرده را مورد ستایش قرار داده گوید : ابن خزیمه پیوسته ابا عبد الله بن یعقوب را بر تمام اقرانش مقدم میداشت و در آنچه که بر او وارد میشد بگفتار نامبرده اعتماد داشت و هر زمان در چیزی شک میکرد آنرا باو عرضه مینمود، حافظ ابوبکر بیهقی روایت او را که در ص 71 ذکر شده از حافظ حاکم نیشابوری روایت کرده که اسناد آن صحیح و رجال آن همگی ثقه هستند.
171 - حافظ یحیی بن محمد بن عبد الله - ابو زکریا العنبری - البغیانی در سن هفتاد و شش سالگی سال 344 وفات یافته، سمعانی در " انساب " شرح حال او را ثبت و نامبرده را ستوده، و سبکی در جلد 2 " طبقات " ص 321 او را بعنوان یکی از پیشوایان ذکر نموده، و حاکم او را بوصف عدل. ادیب. مفسر یگانه بین اقرانش - معرفی نموده، و از قول ابو علی حافظ گوید : مردم از حفظ ما نسبت باین اسانید و طرق روایات تعجب میکنند، در حالیکه : ابو زکریا عنبری بحدی در حفظ علوم پیش رفته که چنانچه حفظ قسمتی از آن بما تکلیف شود، از آن عاجز خواهیم بود و من یاد ندارم که نظر او را دیده باشم حدیث او در ص 78 گذشت.
172 - مسعودی - علی بن حسین بغدادی - مصری - متوفای 346، نسب او منتهی میشود بعبد الله بن مسعود، سبکی در جلد 2 " طبقات الشافعیه " ص 307 شرح حال او را نگاشته و گوید : نامبرده اخباری و مردی پرهیزکار و بسیار دانشمند (علامه) بوده، و گفته شده که : از حیث عقیده معتزلی بوده، حدیث از او در احتجاج امیر المومنین علیه السلام طلحه بحدیث غدیر در روز جمل خواهد آمد.
ص: 172
173 - ابو الحسین محمد بن احمد بن تمیم خیاط - قنطری - حنظلی و در سال 259 متولد و در 340 وفات یافته)، خطیب در جلد 1 تاریخش ص 283 شرح حال او را ثبت نموده، حدیث او در ص 66 باسنادی که تمام رجال آن ثقه هستند ذکر شده.
174 - حافظ جعفر بن محمد بن نصیر - ابو محمد خواص - معروف بن خلدی - متوفای 347، خطیب در جلد 7 تاریخش صفحه 226 و 231 شرح حال او را ثبت نموده و گفته : نامبرده ثقه و صادق و متدین و فاضل بوده، حدیث او در باب نزول آیه اکمال درباره علی علیه السلام باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند خواهد آمد.
175 - ابو جعفر محمد بن علی شیبانی کوفی، از جمله علمائی است که درباره حدیث غدیرخم دارای تصنیف هستند، حاکم در " مستدرک " و ذهبی در " تلخیص " در موارد عدیده صحت حدیث او را تصریح نموده اند، حدیث او در صفحه 48 باسناد صحیح که رجال آن ثقه هستند، و همچنین در صفحه 66 گذشت.
176 - حافظ دعلج بن احمد بن دعلج بن عبد الرحمن - ابو محمد سجستانی معدل، متوفای 341، خطیب در جلد 8 تاریخش صفحه 392 / 387 شرح حال او را نگاشته و گفته : نامبرده ثقه و دارای دقت نظر بوده و حکام شهادت او را پذیرفته اند و عدالت او را اثبات کرده اند، و برای او " مسند " ترتیب داده اند، (یعنی روایت های مسند او را جمع کرده اند)، دار قطنی گوید : در میان اساتید خود چون او دارای دقت نظر نیافتیم او ثقه و امین بود، و عمر بصری گوید : در بغداد در میان کسانی که انتخاب نمودم کسی نیافتم که در صحت کتابت و نیکوئی سماع (سماع احادیث) از دعلج بهتر باشد حدیث او باسنادی که حاکم صحت آنها را در جلد 3 " مستدرک " صفحه 109 تصریح نموده در صفحه 66 گذشت.
177 - ابوبکر محمد بن حسن بن محمد نقاش - مفسر موصلی - بغدادی - متوفای 351، ابن کثیر در جلد 11 تاریخش صفحه 241 شرح حال او را نگاشته و گفته : نامبرده مردی است دارای صلاحیت نفسانی و عابد و ملتزم باداب، تفسیر موسوم به " شفاء الصدور " از اوست، حدیث او در باب نزول آیه سال سائل در پیرامون نص
ص: 173
غدیر خواهد آمد.
178 - حافظ محمد بن عبد الله شافعی - بزاز - بغدادی، متوفای 354 (در سال 260 متولد شده)، خطیب در جلد 5 تاریخش ص 456 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده ثقه و دارای دقت نظر و حدیث بسیار و تصنیف پسندیده و نیکو است، و از دار قطنی حکایت نموده که : نامبرده ثقه و امین بوده و ذهبی در جلد 3 " تذکره " ص 96 از او یاد نموده و گوید : نامبرده ثقه و امین است و در زمان او کسی از او موثق تر نبوده، و ابن کثیر در جلد 11 تاریخش صفحه 260 گفته : نامبرده ثقه و دارای دقت نظر و دارای روایت بسیار است، حدیث او در داستان (مناشده) رحبه بلفظ زید بن ارقم باسناد صحیح خواهد آمد.
179 - حافظ ابو حاتم - محمد بن حبان بن احمد تمیمی - بستی متوفای 354، ذهبی در جلد 3 " تذکره " ص 133 شرح حال او را نگاشته و گفته : نامبرده از فقهاء دین و حافظین آثار بوده و حاکم گوید : او از علم فقه و لغت و وعظ پر و از مردان خردمند بوده، و خطیب گوید : ثقه و بزرگوار و دارای فهم بوده و ابن کثیر در جلد 11 تاریخش صفحه 259 از او یاد نموده و گوید ؟ نامبرده یکی از حفاظ بزرگوار و از مصنفین و مجتهدین عالیمقدار است حافظ محب الدین طبری در جلد 2 " ریاض النضره " ص 169 حدیث مناشده در رحبه را که بلفظ ابی الطفیل خواهد آمد، روایت نموده، سپس گفته : این حدیث را ابو حاتم با بررسی در اسناد روایت کرده
180 - حافظ سلیمان بن احمد بن ایوی لخمی - ابوالقاسم طبرانی (در سال 260 متولد و در 360 وفات یافته) ذهبی در جلد 3 " تذکره " ص 131 - 126 شرح حال او را نگاشته و درباره او گوید : امام علامه حجت - یگانه صاحب مسند دنیا، از هزار استاد و بیشتر حدیث نموده و با وصف صداقت و امانت از مردان زبده این امر (امر حدیث) بوده، ابو العباس شیرازی موثق بودن او را اعلام داشته، نامبرده حدیث غدیر را بطرق بسیار روایت نموده که اغلب آن صحیح و رجال اسنادش ثقه هستند، بصفحات 45 و 53 و 55 و 56 و 57 و 59 و 69 و 70 و 73 و 76 و 82
ص: 174
و 83 و 86 و 92 و 94 و 97 و 99 و 103 و 107 و 109 و 119 مراجعه نمائید، و روایت او در حدیث مناشده بلفظ زید بن یثیع باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند خواهد آمد.
181 - احمد بن جعفر بن محمد بن مسلم، ابوبکر حنبلی، صاحب مسند کبیر، متوفای 365، ابن کثیر در جلد 11 تاریخش ص 283 گوید : نامبرده ثقه است، نزدیک نود سال زندگی کرده، حدیث او باسناد صحیح و رجال ثقه در صفحه 120 گذشت.
182 - ابوبکر - احمد بن جعفر بن حمدان بن مالک قطیعی (در سن 96 سالگی در سال 367 وفات یافته)، خطیب در جلد 4 تاریخش ص 74 شرح حال او را نگاشته و از ابن مالک حکایت نموده که : نامبرده استادی بوده با صلاحیت و از دیگری حکایت نموده که : نامبرده متصف بصدق بوده، و از برقانی حکایت نموده که : قسمتی از نوشتجات او در آب غرق و تلف شد و او آنقسمت را از نوشته ای استنساخ کرد که (میگفتند) مسموعات او در آن نبوده، و بهمین مناسبت او را مورد نکوهش قرار دادند، وگرنه، نامبرده ثقه است و ابن کثیر در جلد 11 تاریخش ص 293 نوشته که : نامبرده ثقه و دارای حدیث بسیار است، و حاکم در " مستدرک " و ذهبی در تلخیص خود صحت حدیث او را تصریح نموده اند، حدیث مناشده در رحبه بطریق او از عبد الرحمن بن ابی لیلی و ابی الطفیل باسناد صحیح و رجالی که همگی ثقه مستند، خواهد آمد، و حاکم در جلد 3 " مستدرک " ص 132 گوید : خبر داد ما را، ابوبکر احمد بن جعفر بن حمدان قطیعی در بغداد از اصل نوشته خود، حدیث از عبد الله بن حنبل و او از پدرش - از یحیی بن حماد از ابو عوانه - از ابو بلج از - عمرو بن میمون که گفت : من نزد عبد الله بن عباس نشسته بودم : در این هنگام نه گروه بر او وارد شدند... تا آخر حدیث مذکور در ص 95، و اسناد آن صحیح و رجال آن همگی ثقه هستند.
ص: 175
183- ابو یعلی زبیر بن عبد الله بن موسی بن یوسف بغدادی، توزی مقیم نیشابور، متوفای 370، خطیب در جلد 8 تاریخش ص 473 شرح حال او را ثبت نموده و ابن اثیر در جلد 9 " کامل " - ص 4 او را ذکر کرده، حدیث او در باب تهنیت باسناد صحیح خواهد آمد.
184 - ابو یعلی - ابوبکر - محمد بن احمد بن بالویه - نیشابوری - معدل (در سال 374 در سن 94 سالگی وفات یافته) خطیب در جلد 1 تاریخش ص 282 شرح حال او را ثبت و موثق بودن او را از برقانی حکایت کرده، و حاکم در " مستدرک " روایت بسیار از او نقل نموده و صحت حدیث او را تصریح کرده، ذهبی نیز در تلخیص خود از او یاد نموده، حدیث او راجع به غدیرخم باسنادیکه رجال آن همگی ثقه هستند، در ص 66 گذشت.
185 - حافظ - علی بن عمر بن احمد دار قطنی - متوفای 385، در بسیاری از کتب تذکره و تاریخ شرح حال او یافت میشود، خطیب در جلد 12 تاریخش ص 34 گوید : نامبرده یگانه زمان و نادره عصر خود و پرورش یافته بفطریات منحصر بخود و پیشوای زمان خود بوده، علم باثار پیشین و شناسائی نسبت بعلل حدیث و نام مردان حدیث و احوال راویان با التزام بصداقت و امانت و با وصف فقه و عدالت و قبول شهادت در صحت اعتقاد و سلامت مذهب و در برداشتن و احاطه بسیار انواع علوم، تمامی باو منتهی میشود، حدیث او در موضوع روزه روز غدیر و همچنین در باب مناشده رحبه خواهد آمد که هر دو باسناد صحیح و با رجال ثقه میباشد.
186 - حافظ - حسن بن ابراهیم بن حسین - ابو محمد مصری مشهور به (ابن زولاق) (در سال 387 در سن 81 سالگی وفات یافته)، ابن خلکان در جلد 1 تاریخش ص 146 و ابن کثیر در جلد 11 (البدایه و النهایه "، ص 321 شرح حال او را
ص: 176
ثبت کرده اند، نامبرده بطوریکه مقریزی در جلد 2 " خطط " ص 222 متعرض است حدیث غدیر را در تاریخ خود روایت نموده است.
187 - حافظ - عبید الله بن محمد عکبری - ابو عبد الله بطی - حنبلی - مشهور بن " ابن بطه " متوفای 387، سمعانی در انسابش او را ذکر نموده و به پیشوائی و فضل و علم و حدیث و فقه و زهد او را ستوده، حدیث تهنیت را که خواهد آمد، بلفظ براء بن عازب با ذکر سند روایت نموده است.
188 - حافظ محمد بن عبد الرحمن بن عباس - ابو ظاهر مشهور به (مخلص الذهبی) متوفای. 388 ابن کثیر در جلد 11 تاریخش ص 333 شرح حال او را ثبت و درباره او گفته : نامبرده استادیست کثیر الروایه، و ثقه و از افراد صالح، محب الدین طبری در جلد 2 " رباض النضره " ص 169 حدیث غدیر را بلفظ حبشی مذکور در ص 55 روایت نموده و گفته : این روایت را با بررسی و ذکر اسناد - مخلص الذهبی ذکر نموده است.
189 - حافظ - احمد بن سهل - فقیه بخاری - یکی از استادان حاکم که روایات بسیار در " مستدرک " از او نقل کرده و صحت حدیث او را در آنجا تصریح نموده و همچنین، ذهبی در تلخیص خود - حدیث نامبرده در ص 66 بدو اسناد صحیح که تمامی رجال آن ثقه هستند ذکر شد.
190 - عباس بن علی بن عباس نسائی، خطیب در جلد 12 تاریخش ص 154 شرح حال او را ثبت و او را ثقه دانسته، حدیث او در ص 120 باسناد صحیح که رجال آن ثقه هستند گذشت.
191 - یحیی بن محمد اخباری - ابو عمر بغدادی، خطیب در جلد 14 تاریخش ص 236 شرح حال او را ثبت و حدیث مناشده رحبه را در آنجا بطریق او و بلفظ عبد الرحمن باسناد حسن آورده که خواهد آمد،
ص: 177
192 - متکلم، قاضی - محمد بن طیب بن محمد - ابوبکر باقلانی متوفای 403، از اهل بصره است که در بغداد اقامت گزیده، سخنان و تصنیف او در (کلام) بیش از دیگران است، خطیب در جلد 5 تاریخش ص - 379 او را توثیق و ستایش نموده نامبرده حدیث موالات و حدیث تهنیت را در کتاب خود " التمهید " در رد بر مذاهب روایت نموده، که خواهد آمد.
193 - حافظ - محمد بن عبد الله بن محمد، ابو عبد الله - حاکم ضبی - معروف به (ابن البیع) نیشابوری - متوفای 405 - صاحب " مستدرک " بر صحیحین (صحیح مسلم و صحیح بخاری) که مورد نظر همگان و مشهور است - در سال 321 ولادت یافته و از دوران کودکی در تحصیل و طلب حدیث بوده و در سن 30 سالگی صلاحیت شنیدن و حفظ حدیث را احراز کرده خطیب و ذهبی - و ابن کثیر در جلد 6 تاریخش ص 273 و در جلد 3 " تذکره " صفحه 242 و در جلد 11 (البدایه و النهایه) صفحه 355 او را توثیق نموده اند، حدیث غدیر را در مستدرک خود بطرق مختلف که صحت اکثر آنها را تصریح نموده، روایت کرده، از جمله آنها در صفحات 48 و 66 و 72 و 78 و 88 و 92 و 97 و 103 گذشت، و روایت او در حدیث مناشده رحبه بلفظ زید بن یثیع باسناد صحیح که رجال آن ثقه هستند و در حدیث احتجاج روز جمل، خواهد آمد.
194 - احمد بن محمد بن موسی بن قاسم بن صلت - ابوالحسن مجبر بغدادی متوفای 405، خطیب در جلد 5 تاریخش صفحه 95 شرح حال او را ثبت و از دقاق حکایت نموده که : نامبرده استادی با صلاحیت و متدین بوده، روایت او در حدیث مناشده مردی عراقی بر جابر انصاری باسناد صحیح خواهد آمد.
ص: 178
195 - حافظ - عبد الملک بن ابی عثمان - ابو سعد نیشابوری - مشهور بن (خرکوشی) متوفای 407، ذهبی در (عبر) شرح حال او را ثبت و از قول حاکم گوید : جامع تر از او از حدیث علم و ذهد و تواضع و ارشاد بسوی خداوند ندیدم، حدیث تهنیت از او بدو طریق خواهد آمد.
196 - حافظ - احمد بن عبد الرحمن بن احمد - ابوبکر فارسی - شیرازی متوفای 411 / 407، ذهبی در جلد 3 " تذکره " صفحه 267 شرح حال او را ثبت و درباره او چنین گوید : حافظ، پیشوا، محیط و جولان گر (در احادیث)، و از ابی الفرج بجلی حکایت نموده که او را : موصوف بصدق و حفظ که در این رشته بسیار نیکو از عهده برآمده ذکر نموده است، حدیث از ابن عباس را در آیات که از قرآن درباره علی علیه السلام نازل شده، با بررسی در اسناد روایت نموده، حدیث منسوب باو در صفحه 99 گذشت، و در مورد آیه تبلیغ نیز خواهد آمد.
197 - حافظ - محمد بن احمد بن محمد بن سهل - ابی الفتح بن ابی الفوارس (جد او - سهل - کنیه اش ابوالفوارس بوده) - در سال 338 متولد و در 412 وفات یافته، خطیب در جلد 1 تاریخش صفحه 352 شرح حال او را ثبت و درباره او چنین مینگارد : بسیار نوشته و گرد آورده و دارای قوه حفظ و معرفت و امانت و ثقه بوده و مشهور بصلاحیت است، و مردم از روی تشخیص و انتخاب او احادیثی را که از اساتید بدست آورده استنساخ و نوشته اند، روایت او در حدیث تهنیت خواهد آمد.
198 - حافظ - احمد بن موسی بن مردویه - اصفهانی - ابوبکر متوفای 410، ذهبی در جلد 3 " تذکره " صفحه 252 او را ذکر نموده و درباره او چنین نگاشته : حافظ دارای دقت نظر و علامه، در رشته بررسی احادیث و جمع آن ثابت قدم و دارای بصیرت بحال رجال حدیث و تحقیق او بسیار و دارای تصانیف نمکین و مطلوب میباشد، حدیث منسوب باو در صفحات 40 و 84 و 86 و 99 و 100 گذشت، و روایت او در داستان رکبان و در مورد آیه اکمال دین و در حدیث تهنیت خواهد آمد.
ص: 179
199 - ابو علی - احمد بن محمد بن یعقوب - ملقب به (مسکویه) صاحب کتاب " التجارب " متوفای 421، ابو حیان در جلد 1 " الامتاع " صفحه 35 و یاقوت در جلد 5 " معجم الادباء " صفحه 19 - 5 و ابن شاکر در جلد 2 " الوافی بالوفیات " ص 269 و غیر آنها را ستوده اند، نامبرده حدیث غدیرخم را در " ندیم الفرید " روایت نموده که لفظ او در احتجاج مامون خلیفه عباسی بر فقهاء بحدیث غدیر خواهد آمد.
200 - قاضی - احمد بن حسین بن احمد - ابوالحسن - معروف به " ابن سماک بغدادی " (در سن 95 سالگی در 424 وفات یافته)، نامبرده مرد بزرگی بوده و در جامع منصور مجلس وعظی داشته که در آن مجلس - سخنرانی میکرده، خطیب در جلد 4 تاریخش صفحه 110 این موضوع را ذکر کرده، نامبرده حدیث نزول آیه اکمال دین را درباره علی علیه السلام روایت نموده است.
201 - ابو اسحق احمد بن محمد بن ابراهیم ثعلبی نیشابوری - مفسر مشهور - متوفای 427 ر 37، ابن خلکان در جلد 1 تاریخش صفحه 22 شرح حال او را ثبت و گوید : نامبرده در علم تفسیر یگانه عصر و زمان خود بوده و تفسیر کبیر را که برتر از سایر تفاسیر است، تصنیف نموده، و فارسی - در تاریخ نیشابور او را نام برده و گفته : ثعلبی آنچه نقل میکند - صحیح و مورد وثوق و اعتماد است، او از ابی طاهر بن خزیمه و امام ابی بکر بن مهران مقری حدیث میکند و حدیث او بسیار و مشایخ و استادان او زیادند، در تفسیر خود " الکشف و البیان " حدیث نزول آیه تبلیغ و حدیث نزول آیه سال سائل را پیرامون واقعه غدیر با بررسی در اسناد آن روایت نموده است.
202 - ابو محمد عبد الله بن علی بن محمد بن بشران - در سال 355 متولد و در 429 وفات یافته، شیخ خطیب بغدادی در جلد 10 تاریخش صفحه 14 گوید : من از احادیث او نوشتم و آنچه را با شنیدن از اساتید و مشایخ خود نقل کرده صحیح است، حدیث او در داستان تهنیت و روزه غدیر باسناد صحیح که رجال آن همگی ثقه هستند، خواهد آمد.
ص: 180
203 - ابو منصور عبد الملک بن محمد بن اسمعیل ثعالبی - نیشابوری - متوفای 429 صاحب " یتیمه الدهر " ابن خلکان در جلد 1 تاریخش ص 315 شرح حال او را ثبت و او و تالیفات و زین و گرانبهایش را ستوده، و ابن کثیر در جلد 12 تاریخش ص 44 او را نام برده و گفته : نامبرده در لغت و اخبار و حوادث ایام خلق پیشوا و محیط و وجود سومندی بوده، حدیث غدیر را در ص 511 کتاب " ثمار القلوب " روایت نموده، لفظ او در - عید غدیر، خواهد آمد.
204 - حافظ - احمد بن عبد الله - ابو نعیم اصفهانی - در سال 336 متولد و در 430 وفات یافته، شرح حال و ستایش او در بسیاری از کتب تاریخ و شرح حال رجال مندرج و ثبت است، ابن خلکان در جلد 1 تاریخش ص 27 گوید : نامبرده از محدثین بنام و مشهور و از بزرگان حفاظ مورد اعتماد و وثوق است، از افاضل محدثین گرفته و افاضل از او اخذ و بحدیث او منتفع شده اند، و کتاب او " حلیه الاولیاء " از بهترین کتب است، و ذهبی در جلد 3 تذکره اش ص 292 از قول ابن مردویه نقل کرده که : ابو نعیم در زمان خود کسی بوده که طالبان حدیث برای درک مجلس و بهره گیری از او بار سفر می بستند و بسوی او می شتافتند، و در افق اقطار جهان احدی در قوه حفظ و سندیت کلام چون او نبوده، او یگانه حافظ دنیا (در زمان خود) بوده، همگان در نزد او جمع میشدند و هر یک از حاضرین بنوبه خود در هر روز آنچه از احادیث مورد نیازش بود تا نزدیک ظهر در محضرش قرائت مینمود و تصحیح میکرد، احادیث او (در غدیرخم) در صفحات 47 و 54 و 57 و 61 و 76 و 79 و 83 و 84 و 103 و 111 و 120 گذشت، و حدیث او در داستان (مناشده) رحبه و در باب احتجاج عمر بن عبد العزیز و در نزول آیه تبلیغ و آیه اکمال دین درباره علی علیه السلام خواهد آمد که بسیاری از اسناد آن صحیح و رجال آن ثقه هستند.
205 - ابو علی - حسن بن علی بن محمد تمیمی - واعظ معروف به (ابن المذهب) (در سال 444 در سن 89 سالگی وفات یافته) خطیب در جلد 7 تاریخش ص 390 شرح حال او را ثبت و گفته که : مسموعات او نسبت بمسند احمد از قطیعی
ص: 181
صحیح است، مگر در بعض اجزاء آن که اسم او در آنها الحاق شده - ابن کثیر (در جلد 12 ص 94 " البدایه و النهایه ") از قول ابن جوزی گوید : این امر موجب قدح و نکوهش سماع او نخواهد بود، زیرا پس از تحقق موضوع (اعتماد بانچه شنیده) رواست، که نام خود را به آنچه شنیدن آن محقق شده ملحق نماید، روایت او در مورد - مناشده رحبه بلفظ عبد الرحمن ابن ابی لیلی خواهد آمد.
206 - حافظ، اسماعیل بن علی بن حسین - ابو سعید رازی - معروف به (ابن سمان) متوفای 445، ابن عساکر در جلد 3 تاریخش ص 35 شرح حال او را ذکر و گفته : نامبرده از عده مشایخ و استادان حدیث در حدود چهار صد نفر - استماع حدیث کرده، در عصر و زمان خود پیشوای معتزله بوده و از بزرگان حفاظ است، در او زهد و ورع مشهود بوده، و عمر کلبی گوید : نامبرده بزرگ و استاد عدلیه (یعنی معتزله) و عالم و فقیه و متکلم و محدث آنگروه بوده و در قرائت ها و حدیث و شناسائی رجال و انساب و فرایض و حساب و شروط و مقدورات پیشوائی بلا معارض بوده، و نیز در فقه ابی حنیفه پیشوا بوده.. و از این قبیل کلمات رسا در ستایش او، حدیث منسوب باو در ص 46 و 105 گذشت.
207 - حافظ - احمد بن حسین بن علی - ابوبکر بیهقی - در سال 458 در سن 74 سالگی وفات یافته، اکثر ارباب تذکره و تاریخ، شرح حال او را ذکر کرده اند، سبکی در جلد 3 " طبقات " ص 3 گوید : امام بیهقی - یکی از ائمه مسلمین و راهنمایان اهل ایمان و دعوت کننده گان بسوی حبل الله متین بوده، فقیهی است بزرگوار، حافظی است کبیر، اصولیی است برجسته و جامع، زاهدی است با ورع، بنده خالصی است برای خداوند، که قیام بیاری مذهب از اصول و فروع نموده، کوهی است از کوههای علم، و ابن اثیر در جلد 10 " کامل " ص 20 گوید : نامبرده در حدیث و فقه بر مذهب شافعی پیشوا بوده، و در این رشته ها مصنفات متعددی دارد، یکی از آنها سنن کبرای او است مشتمل برده مجلد و غیر آن از تصنیف های پسندیده او، نامبرده موصوف به عفت و زهد بود، حدیث او در صفحات 46 و 47 و
ص: 182
71 و 97، باسنادی که عده ای از آنها صحیح است، گذشت و روایت او در حدیث روزه غدیر باسناد صحیح که رجال آن ثقه هستند خواهد آمد که در آن موضوع نزول آیه اکمال نیز ذکر شده.
208 - حافظ - ابو عمر - یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر - نمری - قرطبی (در سال 368 متولد و در 463 وفات یافته)، کتاب " استیعاب " تالیف او است، ذهبی در جلد 3 تذکره اش ص 324 گوید : امام - شیخ الاسلام - حافظ مغرب - ابو عمر - در میان (علماء) عصر و زمان خود در حفظ و اتقان آقائی و سروری یافت، و ابو الولید باجی گوید : مانند ابی عمر در علم حدیث، در اندلس نبود، نامبرده در طلب و بدست آوردن حدیث مداوم کوشید و چنان تسلط و تخصصی در آن یافت که بر پیشینیان خود از رجال اندلس برتری و تفوق یافت، و در عین تفوق و برتری که، در علم بروایت و اثر و بینش کامل بفقه و معانی احراز نموده بود - در علم انساب و ابار نیز بسط و تسلط بسپاری یافت و نامبرده پای بند به دین و دارای شهرت فراوان و مورد وثوق و دارای حجیت و صاحب سنت و پیروان بود، نامبرده در آغاز امر (از حیث عقیده) ظاهری و اخباری بود، سپس بروش مالکی درآمد و در عین حال بفقه شافعی میل و رغبت بسیاری داشت، حدیث او بطرق مختلف در صفحات 40 و 48 و 72 49 گذشت و روایات مذکوره را از آثار ثابته شمرده است.
209 - حافظ - احمد بن علی بن ثابت - ابوبکر خطیب بغدادی متوفای 463، ابن اثیر در جلد 10 " کامل " ص 26 گوید : نامبرده در زمان خود پیشوای جهانی بوده، و سبکی در جلد 3 " طبقات " ص 16 - 12 شرح حال او را ذکر و او را بسیار مورد ستایش قرار داده، و از قول ابن ماکولا گوید : ابوبکر (خطیب) آخرین شخصیتی بود از کسانی که ما از حیث معرفت و حفظ و اتقان و ضبط حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله و تسلط در تشخیص علل و اسانید آن و تشخیص صحیح و غریب و فرد و منکر و مطروح آنها - مشاهده نمودیم، و در میان بغدادیها بعد از - ابوالحسن - دار قطنی مانند او نبود، شرح حال کامل و رسائی نیز از او در جلد 1 تاریخ ابن عساکر
ص: 183
در ص 398 مذکور است، حدیث او در صفحات 40 و 45 و 123 و 124 و 134 گذشت و حدیث او در باب روزه غدیر خواهد آمد که عده ای از اسناد آن صحیح و رجال آن ثقه هستند.
210 - مفسر کبیر ابوالحسن بن احمد بن محمد بن علی بم متویه (یا بر طبق ضبط ابن خلکان - متویه) - واحدی - نیشابوری - متوفای 468، ابن خلکان در جلد 1 تاریخش ص 361 گوید : نامبرده در نحو و تفسیر استاد عصر خود بوده و در تصانیف خود سعادت و توفیق نصیب او گشته، بطوریکه در نظر عموم نیکو آمده و مدرسین در درسهای خود از آنها نام می برند، از جمله تصانیف او " الوسیط " و " البسیط " و " الوجیز " در تفسیر، و کتاب " اسباب النزول " از او است حدیث غدیر منسوب باو در ص 86 گذشت و در مورد نزول آیه تبلیغ درباره علی علیه السلام پیرامون واقعه غدیر نیز خواهد آمد.
211 - حافظ - مسعود بن ناصر بن عبد الله بن احمد - ابو سعید سجزی (سجستانی) متوفای 477، ذهبی در جلد 4 تذکره اش ص 16 شرح حال او را ثبت و او را بعنوان : حافظ - فقیه - یاد کرده که برای بدست آوردن حدیث سفرها کرده و در نتیجه تصنیفاتی فراهم ساخته، و محمد بن عبد الواحد دقاق گوید : در میان محدثین از حیث اتقان و نیروی ضبط بهتر از او نیافتم، و ابن کثیر در جلد 12 تاریخش ص 127 درباره او گوید : در راه جمع حدیث رنج سفر برده و حدیث بسیار از اساتید فن استماع نموده و کتب گرانبهای بسیار گرد آورده، نامبرده خوش خط و صحیح النقل و حافظ و ضابط بوده، کتابی درباره حدیث غدیر اختصاص داده، بعضی از طرق او در ص 44 و 85 و 98 گذشت و بعض دیگر خواهد آمد.
212 - ابو الحسن علی بن محمد جلابی - شافعی - معروف به (ابن المغازلی) متوفای 483، کتاب او " مناقب " نمودار بارزی است از مراتب احاطه و تسلط او در حدیث و فنون آن، حدیث او در ص 50 و 54 و 61 و 63 و 75 و 83 و 86 و 93 و 104 گذشت و جز آنچه ذکر شده خواهد آمد.
ص: 184
213 - ابو الحسن علی بن حسن بن حسین - قاضی - خلعی - اصلا موصلی است و خانه او در مصر است، و در آنجا در سال 405 متولد شده و در 492 وفات یافته، سبکی در جلد 3 طبقاتش ص 296 شرح حال او را نگاشته و گوید : نامبرده در عصر خود در مصر مرکز اسناد و اخبار بوده، و ابن سکره گوید، فقیهی است دارای تصانیف، متصدق مقام قضاوت شد و فقط یکروز داوری کرد و سپس از قام خود مستعفی و در قرافه گوشه نشینی و انزوا اختیار نمود، نامبرده بعد از (حبال) در مصر مرکز اسناد بوده، حدیث مناشده رحبه از کتاب او (خلیعات) بلفظ زید بن یثیع نقل و ذکر خواهد شد.
214 - حافظ - عبید الله بن عبد الله بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن حسکان - ابوالقاسم - حاکم نیشابوری - حنفی - معروف به (ابن الحد ادحسکانی) ذهبی در جلد 3 تذکره اش صفحه 390 شرح حال او را درج و گوید : نامبرده دارای اتقان بوده و عنایت و توجه تمامی بعلم حدیث داشته، مردی سالخورده و دارای اسناد عالی بوده، (حدیث را) تصنیف و گردآوری نموده، نامبرده بعد از سال 490 وفات یافته، کتابی جداگانه درباره حدیث غدیر نوشته، حدیث او در صفحات 60 و 85 و 99 گذشت و دو حدیث از او در مورد آیه اکمال دین و آیه سال سائل در واقعه غدیر خواهد آمد.
215 - ابو محمد - احمد بن محمد بن علی، عاصمی، یکی از پیشوایان قرن پنجم، مولف کتاب " زین الفتی در شرح سوره هل اتی " و این کتاب تسلط و احاطه او را در تفسیر و حدیث و ادب نشان میدهد، چنانکه ضمن آن مخالفت و انکار شدید او را بر رفص و تشیع آشکار میسازد در کتاب مزبور " زین الفتی " حدیث غدیر را بطرق مختلفه با بررسی در اسناد آن روایت نموده که بعضی از آنها در صفحات 47 و 61 و 79 و 88 و 92 و 127 ذکر شده و طرق دیگر او نیز خواهد آمد.
ص: 185
216 - حافظ - ابو حامد - محمد بن محمد طوسی - غزالی - مشهور به (حجه الاسلام) متوفای 505، شرح حال و ستایش او در کتب تاریخ و تذکره رجال موجود است، سبکی در جلد 4 طبقاتش ص 182 - 101 شرح حال او را ثبت نموده، و دکتر احمد رفاعی مصری یک کتاب جداگانه در سه مجلد اختصاص بشرح احوال نامبرده داده، و این تالیف از مزایا و محسنات عصر حاضر بشمار میاید، بنابراین طالبین شرح تفصیلی احوالات نامبرده باین دو کتاب (طبقات سبکی - و کتاب دکتر رفاعی) مراجعه نمایند، گفتار نامبرده در پیرامون سند حدیث غدیر خواهد آمد.
217 - حافظ - ابو الغنایم - محمد بن علی کوفی - نرسی - (در سال 424 متولد و در 510 وفات یافته)، او محدث کوفه بوده - ذهبی در جلد 4 تذکره اش ص 57 شرح حال او را ثبت و از ابن طاهر حکایت نموده که : نرسی حافظی بوده با اتقان و مورث وثوق، همانند او را نیافتیم، پیوسته شب زنده دار و متهجد بود، حدیث منسوب باو در صفحه 80 گذشت و در حدیث تهنیت نیز خواهد آمد.
218 - حافظ - یحیی بن عبد الوهاب - ابو زکریا اصفهانی - مشهور به (ابن منده) متوفای 512، ابن خلکان در جلد 2 تاریخش ص 366 گوید : نامبرده از حفاظ مشهور و بنام و یکی از مبرزین اصحاب حدیث بوده، مردیست جلیل القدر، دارای فضل بسیار و روایات بی شمار، ثقه و دارای حفظ و احادیث بسیار و موصوف بصدق و صاحب تصانیف زیاد بوده، حدیث او در صفحه 91 گذشت.
219 - حافظ - حسین بن مسعود - ابو محمد فراء - بغوی - شافعی، متوفای 516، ذهبی در جلد 4 تذکره اش ص 54 شرح حال او را ثبت و درباره او گفته : امام حافظ، مجتهد، زنده کننده سنت، نامبرده از علماء ربانی و دلداده بعبادت و متصف بقناعت بچیز کم، و ابن کثیر در جلد 12 تاریخش ص 193 گوید : نامبرده
ص: 186
صاحب تفسیر و " شرح السنه و التهذیب " در فقه، و کتاب " جمع بین صحیحین " و " مصابیح " در احادیث صحیح و حسن - و غیر ذلک میباشد، در علوم نامبرده تسلط و تخصص یافته و در آنها علامه زمان خود بوده و متصف بدین داری و ورع و زهد و عبادت و صلاحیت است، حدیث منسوب باو نقل از " مصابیح " در صفحه 65 گذشت.
220 - ابو القاسم هبه الله بن محمد بن عبد الواحد شیبانی (در سال 525 در سن 94 سالگی وفات یافته)، ابن کثیر در تاریخش صفحه 203 گوید : نامبرده راوی مسند از ابی علی ابن المذهب از ابی بکر بن مالک از عبد الله بن احمد از پدرش میباشد، و ابن جوزی و عده ای از محدثین از او روایت نموده اند، عالمی بوده ثقه و دارای دقت نظر و صحت سماع، حدیث مناشده رحبه بطریق او و بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
221 - ابن زاغونی - علی بن عبد الله بن نصر بن سری زاغونی، متوفای 527، ابن کثیر در جلد 12 تاریخش ص 205 گوید : پیشوائی است بنام، احادیث را قرائت کرده، و آنها را استماع نموده، و اشتغال به فقه و نحو و لغت داشته و در اصول و فقه دارای مصنفات بسیاری است، در وعظ و خطابه دستی داشته، مردم در تشییع جنازه او جمع شدند و جمعیت قابل ملاحظه بودند، حدیث مناشده مردی عراقی بر جابر انصاری باسناد صحیح از او ذکر خواهد شد.
222 - ابو الحسن رزین بن معاویه عبدری - اندلسی متوفای 535، ذهبی در " عبر " شرح حال او را ثبت نموده، نامبرده در کتاب خود " الجمع بین الصحاح السته " از ابی سریحه - یا زید بن ارقم روایت نموده که : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود من کنت مولاه، فعلی مولاه.
223 - ابوالقاسم جار الله -محمود بن عمر زمخشری متوفای 538، ابن خلکان در جلد 2 تاریخش صفحه 197 شرح حال او را نگاشته و درباره او گوید : امام کبیر در تفسیر و حدیث و نحو و علم بیان، نامبرده پیشوای بلا معارض زمان
ص: 187
خود بوده که برای بهره گیری از فنون او بار سفر می بستند و بسوی او میشتافتند، یافعی در " مرات " نگاشته که : نامبرده در تفسیر و حدیث و نحو و لغت و بیان دارای اتقان و در فنون خود پیشوای زمان خود بوده، دارای تصنیف های بسیار و بی نظیر است که مورد ستایش قرار گرفته، سیوطی در " بغیه الوعاه " ص 388 از او یاد کرده گوید : زمخشری دامنه علمش وسیع و دارای فضل بسیار و منتهای هوش و ذکاوت و خوش قریحه و متقن در هر علم بوده، نامبرده معتزلی بوده قوی و توانای در مذهبش، و بدان تظاهر میکرده و حنفی بوده است، سپس اساتید و تالیفات او را نام برده، شرح حال او در " الفواید البهیه " ص 209 موجود است که در کتاب مزبور نیز مورد ستایش قرار گرفته و تالیفات او تعداد شده، ابن کثیر در جلد 12 تاریخش ص 219 از او یاد کرده، حدیث او در استدلال و احتجاج دارمیه بر معاویه بن ابی سفیان نقل از کتاب زمخشری " ربیع الابرار " خواهد آمد - کتاب مزبور در نزد مولف " الغدیر " موجود است، در آن گوید : شب غدیر در نزد شیعه مورد تعظیم است و در آن شب - با تهجد و عبادت بیدارند و شب مزبور شبی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله (در روز آن) در غدیرخم بر جهاز شتران خطبه خواند و در خطبه خود فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه.
224 - حافظ - قاضی - عیاض بن موسی - یحصبی - سبتی - متوفای 544، بسیاری از صاحبان تذکره و تاریخ شرح حال او را ثبت نموده اند، ابن خلکان در جلد 1 تاریخش ص 428 گوید : نامبرده در حدیث و علوم مربوط بان و در نحو و در لغت و کلام عرب و وقایع ایامشان و در انساب آنرا پیشوا و زبده عصر و زمان خود بوده، و تصنیفات سودمندی نموده سپس تالیفات او را نام برده و نمونه از شعر او را ذکر کرده، نامبرده حدیث غدیر را در کتاب مشهور خود " الشفاء " روایت نموده است.
225 - ابو الفتح - محمد بن ابی القاسم - عبد الکریم شهرستانی - شافعی - متکلم بر روش اشعری متوفای 548، ابن خلکان گوید : پیشوائی مبرز و فقیهی متکلم
ص: 188
بوده، سبکی در جلد 4 طبقاتش ص 78 شرح حال او را ثبت و او و کتابش " الملل و النحل " را ستوده، نامبرده حدیث غدیر را در " الملل و النحل " ذکر نموده، لفظ او در حدیث تهنیت خواهد آمد.
226 - ابوالفتح - محمد بن علی بن ابراهیم نطنزی - در سال 480 متولد شده (تاریخ وفات او بدست نیامده)، سمعانی در " انساب " او را ذکر نموده گوید : نامبرده از علمائی که در خراسان و عراقند در فنون لغت و ادب و قیام بصنعت شعر افضل است، نامبرده در سال 521 بمرو آمد و بر ما وارد شد و من قسمت متناسبی از ادب را بر او قرائت نمودم و از او بهره مند شدم و از دریای علوم و فنون او کفی برگرفتم، سپس او را در همدان ملاقات نمودم، بعدا من در بغداد اقامت داشتم و چندین مرتبه بانجا آمد و بر ما ورود نمود و هیچکدام او را ملاقات ننمودم مگر آنکه از کلمات و اشعار او نوشتم و از انوار دانش او اقتباس کردم، سپس نام مشایخ و استادان او را ذکر کرده، حدیث غدیر باسناد او در ص 85 گذشت و باز بطریق دیگر از او در آیه اکمال دین خواهد آمد.
227 - حافظ - ابو سعد - عبد الکریم بن احمد سمعانی - شافعی - (در سال 506 متولد و در 3 / 562 وفات یافته)، صاحب کتابهای " الانساب " و " فضائل الصحابه " - ابن خلکان در جلد 1 تاریخش ص 326 شرح حال او را ثبت و نامبرده را ستوده، ذهبی در جلد 4 تذکره اش ص 111 گوید که : او عالمی است ثقه و حافظ - و حجت، دامنه سیر او از حدیث عدل و دین وسیع بوده، مردی بوده خوش سیرت و نیکو معاشرت و دارای محفوظات بسیار، ابن نجار گوید : از شخص آگاهی شنیدم که : تعداد مشایخ و اساتید سمعانی به هفتهزار نفر بالغ میشد و این چیزی است که احدی بان نرسیده، حدیث منسوب باو در ص 105 گذشت.
228 - ابوبکر یحیی بن سعدون بن تمام الازدی - قرطبی - ملقب به (سابق الدین) - در سال 7 / 486 متولد و در 567 وفات یافته - صاحب تفسیر کبیر - ابن اثیر در جلد 11 " کامل " ص 152 گوید : نامبرده در قرائت و نحو غیر آن از علوم پیشوا
ص: 189
بوده، و در زهد و عبادت بمقامی رسید که مردم بسیاری از بلاد از وجود از منتفع میشدند، بخصوص اهل موصل، زیرا نامبرده در آنجا اقامت گزید و همانجا وفات یافت، یاقوت در دو کتاب خود شرح حال او را ثبت نموده، در جلد 7 " مجمع البلدان " ص 54 گوید : بسیاری از شیوخ و استادان ما بر او قرائت نمودند، او مردی بود، ادیب، فاضل، آموزنده قرائت، عارف به نحو و لغت، بسیاری از کتب ادب را درک کرده و از اساتید شنیده، و در جلد 20 " مجمع الادباء " ص 14 گوید : استادی است فاضل و عارف به نحو و وجوه قراآت، و نامبرده ثقه و دارای دقت نظر و متصف بصدق و دین بوده و خیر وجود او بسیار بوده، حدیث او از تفسیرش در باب نزول آیه سال سائل پیرامون قضیه غدیر خواهد آمد.
229 - موفق بن احمد - ابو الموید - اخطب خطباء خوارزمی - متوفای 568، نامبرده یکی از شعرای غدیر است، شعر او و شرح حالش در ضمن شعراء قرن ششم خواهد آمد، - حدیث غدیر را در " مناقب " و در " مقتل، خود - بطرق بسیار روایت کرده که بعضی از آنها در صفحات 40 و 41 و 42 و 45 و 48 و 49 و 51 و 53 و 54 و 60 و 61 و 71 و 76 و 80 و 83 و 82 و 84 - گذشت و طرق دیگری از او خواهد آمد.
230 - عمر بن محمد بن خضر اردبیلی - معروف به : ملا - حدیث غدیر را " وسیله المتعبدین " بلفظ براء بن عازب روایت نموده، در حدیث تهنیت خواهد آمد.
231 - حافظ - علی بن حسن بن هبه الله - ابو القاسم دمشقی - شافعی - ملقب به : ثقه الدین - مشهور به : ابن عساکر - متوفای 571، صاحب تاریخ کبیر - دایر و مشهور است - ابن خلکان در جلد 1 تاریخش ص 363 شرح حال او را ثبت کرده و ابن اثیر در جلد 11 " کامل " ص 177 و ابن کثیر در جلد 12 تاریخش ص 294 او را ستوده اند و در تاریخ اخیر الذکر گوید : نامبرده یکی از بزرگان حفاظ حدیث است و کسی است که از حیث سماع حدیث و جمع و تصنیف و اطلاع و حفظ
ص: 190
نسبت باسناد و متن احادیث و اتقان نسبت به اسلوب حدیث و فنون آن مورد توجه و اقبال علاقمندان باین رشته بوده، نامبرده تاریخ شام را در هشتاد مجلد تصنیف نموده، سپس (ابن کثیر) در ستایش نسبت باو و تالیفاتش مبالغه و اطناب نموده، و رساترین و کامل ترین شرح حال او شرحی است که سبکی در جلد 4 طبقاتش ص 277 - 273 ذکر کرده و او را و موثق بودن او را بسیار ستوده و اتقان او و تالیفات او را تقدیر نموده، و چنانکه ابن کثیر بیان داشته، نامبرده احادیث بسیاری درباره این داستان مهم " غدیر " در تاریخش آورده، بعض از آنها در صفحات 40 و 58 و 80 و 86 و 88 و 98 گذشت و حدیث او در نزول آیه تبلیغ و آیه اکمال درباره علی علیه السلام خواهد آمد.
232 - حافظ - محمد بن ابی بکر - عمر بن ابی عیسی - احمد ابو موسی مدینی اصفهانی - شافعی (در سال 501 متولد و در 581 وفات یافته)، ابن خلکان در جلد 2 تاریخش ص 161 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده در حفظ و شناسائی، پیشوای زمان خود بوده و در حدیث و علوم دارای تالیفات سودمندیست، سپس بذکر تا لیفات او پرداخته، و سبکی در جلد 4 طبقاتش ص 90 و ذهبی در جلد 4 تذکره اش ص 128 او را ذکر نموده اند و ذهبی درباره او چنین نگاشته : حافظ - شیخ الاسلام - بزرگ، تقدم و پیشدستی در جمع و بررسی حدیث با بلندی اسناد باو منتهی گشته، و ابن الزینبی گوید : ابو موسی چندان زیست و زندگی کرد تا یگانه عصر خود شد و از حیث اسناد و حفظ، استاد زمان خود گردید، سمعانی گوید : من از او حدیث استماع نمودم و از احادیث من نوشت و او ثقه و متصف بصدق است، عبد القادر گوید : برای نامبرده مسموعات حدیث در اصفهان بحدی حاصل گشت که برای احدی در زمان او حاصل نگشت و مضافا بر این مزیت که مخصوص او است مراتب حفظ و اتقان او است، نامبرده دارای تصانیفی است که در آن بر پیشینیان با وصف ثقه بودن و نیروی عفت برتری و زیادتی یافته،
ص: 191
طرق منسوب باو در صفحات 54 و 57 و 62 و 87 و 89 و 100 و 108 و 109 و 111 گذشت و غیر از طرق مذکوره نیز دارد.
233 - حافظ محمد بن موسی بن عثمان - ابوبکر حازمی (نسبت به جد او حازم است) همدانی - شافعی (در سال 548 متولد و در 584 وفات یافته)، سبکی در جلد 4 طبقاتش ص 189 شرح حال او را ثبت و او را پیشوای با اتقان و برجسته خوانده، و از ابن الزینبی نقل شده که : نامبرده از حدیث حفظ حدیث و اسانید و رجال آن با اوصافی که در او است از قبیل زهد و التزام بعبادت و ریاضت و ذکر، بهترین مردم زمان خود بوده، در علم حدیث مصنفاتی دارد : و ابن نجار گوید : نامبرده از پیشوایان حفاظ عالمین بفقه حدیث و معانی و رجال آن بوده و مورد اعتماد و وثوق و حجت بزرگواری بوده، متصف بزهد و ورع و ملازم با خلوت و مباشر امر تصنیف و نشر علم بوده، چنانکه در جلد 2 تاریخ ابن خلکان ص 223 و جلد 3 " معجم البلدان " ص 466 مذکور است نامبرده بخطبه پیغمبر صلی الله علیه و آله در غدیرخم تصریح نموده است.
234 - حافظ عبد الرحمن بن علی بن محمد - ابو الفرج ابن جوزی - بکری - (بمناسبت نسبت او بجدش ابی بکر صدیق) بغدادی - حنبلی - متوفای 597، ابن خلکان در جلد 1 تاریخش ص 301 گفته : نامبرده علامه عصر و پیشوای زمان خود در حدیث و فن وعط بوده، در فنون عدیده تصنیف کرده و در عده ای از کتب تذکره و تاریخ شرح حال او ذکر شده، حدیث مناشده در رحبه را بلفظ زاذان از طریق احمد روایت نموده (زیادتی چاپ دوم) و لفظ او در کلمات پیرامون سند حدیث خواهد آمد.
235 - فقیه - اسعد بن ابی الفضایل محمود بن خلف عجلی - ابو الفتوح (باو - ابو الفتح - نیز گفته میشود) - شافعی - اصفهانی (در سن 85 سالگی در سال
ص: 192
600 وفایت یافته)، ابن اثیر در جلد 12 " کامل " ص 83 گوید : نامبرده پیشوای فاضلی بوده،. و ابن کثیر در جلد 13 تاریخش ص 40 گوید : استماع حدیث نموده و در فقه تسلط و احاطه یافته و کتاب تصنیف نمود، از مزایای زهد و عبادت بهره مند بوده، سبکی در جلد 5 طبقاتش ص 50 شرح حال او را ثبت و بسیار او را ستوده و تالیفاتش را تعداد کرده، ابن خلکان در جلد 1 تاریخش ص 71 از او نام برده و نسبت باو ستایش نموده، حدیث منسوب بنامبرده نقل از کتابش " الموجز " در فضایل خلفاء چهارگانه درس 57 و 89 گذشت.
236 - ابو عبد الله - محمد بن عمر بن حسن - فخر الدین رازی - شافعی - متوفای 606، صاحب تفسیر کبیر مشهور، ابن خلکان در جلد 2 تاریخش ص 48 شرح حال او را ثبت نموده و گوید : یگانه عصر و پرورش یافته فطرت یگانه و مخصوص خود بوده، در علم کلام و معقولات و علم اوایل بر (دانشمندان) زمان خود تفوق و برتری یافته، سپس تالیفات او را تعداد نموده، و ابن اثیر چنین گوید : نامبرده در عصر خود پیشوای جهانی بوده و ابن کثیر در جلد 13 تاریخش ص 55 از او نام برده، و سبکی در جلد 5 طبقاتش ص 40 - 33 در شرح حال او بسط کلام داده و او را ستوده و در رد نکوهش ذهبی بر او در " میزان الاعتدال " - مبالغه نموده، حدیث او در ص 46 و 99 گذشت و در آیه تبلیغ نیز خواهد آمد.
237 - ابو السعادات - مبارک بن محمد بن عبد الکریم - ابن اثیر شیبانی - جزری - شافعی - متوفای 606، برادرش - ابن اثیر در جلد 12 " کامل " ص 120 - شرح حال او را ثبت و چنین نگاشته : برادرم - مجد الدین ابو السعادات، در عده ای از علوم، از جمله در فقه و اصول نحو و اصول حدیث و لغت - عالم بود و دارای تصنیفات مشهوریست، در تفسیر و حدیث و نحو و حساب و غریب حدیث، رساله هائی
ص: 193
فراهم ساخته، نامبرده نویسنده برجسته و ممتازی بوده که در میان اهل زمان طرز نگارش او ضرب المثل بوده، دارای دین ثابت و استوار و ملتزم طریق مستقیم بوده، در کتاب خود " جامع الاصول فی احادیث الرسول " این روایت را از زید بن ارقم - یا - ابی سریحه (شعبه - این تردید را نموده) نقل کرده که : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه، ترمذی این روایت را با بررسی در اسنادش روایت کرده و آنرا از شافعی (پیشوای شافعیان) در کتاب خود " النهایه " جلد 4 ص 246 حکایت نموده.
238 - ابو الحجاج - یوسف بن محمد بلوی - مالکی - مشهور بن (ابن الشیخ) متوفای حدود 605، مولف کتاب " الف با " این کتاب نموداریست از مجامع فضل و ادب سرشار او، زرکانی در جلد 3 " الاعلام " ص 1184 او را ذکر نموده - لفظ او در مجلد دوم - (الغدیر) در شعرای قرن اول پیرامون ابیات امیرالمومنین علیه السلام خواهد آمد.
239 - تاج الدین - زید بن حسن بن زید کندی - ابو الیمن بغدادی - در بغداد ولادت و در آنجا پرورش یافته، سپس بشام منتقل و در آنجا اقامت گزیده و در سال 613 درگذشته، ابن اثیر در جلد 12 " کامل " ص 130 گوید : نامبرده در نحو و لغت پیشوا بوده و در حدیث دارای اسناد عالی است و فنون بسیار و علوم متنوع را دارا بوده، حدیث مناشده رحبه باسناد او و بلفظ عبد الرحمن بن ابی لیلی خواهد آمد.
240 - شیخ علی بن حمید قرشی متوفای 621، نامبرده - حدیث غدیر را در " شمس الاخبار المنتقی من کلام النبی المختار "، ذکر نموده، چنانکه در ص 98 گذشت، و لفظ او در مفاد حدیث خواهد آمد.
241 - ابو عبد الله - یاقوت بن عبد الله - نژاد او رومی است و حموی المولد است : مسکن او در بغداد بوده، نامبرده در کودکی اسیر شده و در بغداد مرد تاجری او را خریده، در سال 626 درگذشته، کتاب " معجم البلدان " و " معجم الادباء "
ص: 194
از او است، در ادبیات گامهای بلندی برداشته و بر امیرالمومنین علی علیه السلام متعصب بوده، ابن خلکان در جلد 2 تاریخش ص 355 - 349 شرح حال او را از حیث مقام و علم و ادب و تالیفات و مذهب ثبت نموده، نامبرده در جلد 3 " معجم البلدان " ص 466 از حازمی این حدیث را ذکر نموده که : رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیرخم خطبه ایراد فرمود... و سخنان او نقل از کتاب " معجم الادباء " ضمن بیان مولف در مورد حدیث غدیر ذکر شده است.
242 - ابو الحسن علی بن محمد شیبانی - معروف بن - ابن اثیر - جزری متوفای 630، صاحب تاریخ " کامل " و " اسد الغابه "، ابن خلکان در جلد 2 تاریخش ص 378 شرح حال او را ثبت و درباره او گفته : در حفظ حدیث و شناسائی آنچه که مربوط بانست و در حفظ تاریخ متقدم و متاخر پیشوا بوده. سپس تالیفات او را ذکر نموده و آنها را ستوده و یافعی در جلد 4 " مرآت الجنان " ص 70 او را ذکر و نسبت باو و تالیفاتش ستایش نموده، ذهبی در جلد 4 تذکره اش ص 191 نامبرده را از حفاظ بشمار آورده و از او ستایش کرده، حدیث غدیر را بطرق بسیار روایت کرده که قسمتی از آن خواهد آمد و قسمتی هم در صفحات 41 و 48 و 53 و 54 و 55 و 61 و 76 و 87 و 89 و 91 و 93 و 100 و 108 و 110 ذکر شده است.
243 - حنبل بن عبد الله بن فرج بغدادی - رصافی (در سال 640 در سن 90 سالگی وفات یافته)، نامبرده محدث است و حدیث بسیار روایت نموده، مسند احمد بن حنبل باسنادش که ذکر خواهد شد از پسرش عبد الله روایت میکند، ابو شامه در " ذیل الروضتین " شرح حال او را درج کرده، حدیث مناشده رحبه باسناد او بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
244 - حافظ - ضیاء الدین محمد بن عبد الواحد - ابو عبد الله مقدسی - دمشقی -
ص: 195
حنبلی (در سال 569 متولد و در 643 وفات یافته)، ابن کثیر در جلد 13 تاریخش ص 169 نام او را با ستایش از او ذکر نموده، و تالیفات او را ستوده است، ذهبی در جلد 4 تذکره اش ص 197 شرح حال او را ثبت و از قول عمر بن حاجب حکایت کرده که او گفته : بزرگ و استاد ما ابو عبد الله بزرگ زمان خود و پرورش یافته بر فطرت و شخصیت انحصاری خودش میباشد، و از حیث علم و حفظ و مورد وثوق بودن و دین از علماء ربانی است، در روایت، بسیار دقت و بررسی میکرده و در عبارت کوشش بسیار نموده، بسیار بیاد خدا و منقطع از غیر خدا و متصف بتواضع و فروتنی بوده.. بالاخره در وصف و ستایش او گوید : ابن النجار گفته : نامبرده حافظی است با اتقان و عالمی است حجت و واقف بحال رجال حدیث، موصوف بورع و تقوی است، در آگاهی و عفت نفس و حسن طریقت، همانند او ندیدم -. تا آخر.. حدیث او در صفحه 57 و 62 و 71 و 72 و 103 و 107 گذشت و احادیث دیگری نیز از او خواهد آمد.
245 - ابو سالم - محمد بن طلحه قرشی - نصیبی - شافعی - متوفای 652، نامبرده یکی از شعراء غدیر است در قرن هفتم که در محل خود شعر و شرح حال او خواهد آمد، حدیث منسوب باو در ص 69 گذشت و حدیث دیگر نقل از کتاب او " مطالب السئول " که مکر را به چاپ رسیده نقل خواهد شد.
246- ابو المظفر - یوسف - امیر حسام الدین قز اوغلی ابن عبد الله بغدادی - حنفی - متوفای 654، سبط حافظ ابن جوزی (از دختر گرامی او " رابعه ") یافعی در جلد 4 " مرآت " ص 136 و ابن کثیر در جلد 13 تاریخش ص 194 شرح حال او را ثبت نموده و ابن کثیر ضمن شرح حال، او را نسبت بمراتب علم و فضل و حسن خطابه ستوده، و ابو الحسنات در " فواید البهیه " ص 230 او را نام برده و
ص: 196
گفته : نامبرده در فقه تسلط یافته، عالمی است فقیه و واعظ و خوش معاشرت، ابو المعالی سلامی - بطوریکه در " منتخب المختار " ص 236 مذکور است درباره او گفته : نامبرده استادیست صالح و دانشمند - عالم به تفسیر و حدیث و فقه، دارای تفسیری است بزرگ در بیست نه مجلد، و سپس استادان و تالیفات او را ذکر کرده - حدیث او در ص 73 گذشت و در عنوانات دیگر بالفاظ دیگر غیر از آنچه ذکر شده نقل از تالیف مشهور او " تذکره خواص الامه " خواهد آمد.
247 - عز الدین عبد الحمید بن هبه الله مدائنی - مشهور به " ابن ابی الحدید " معتزلی متوفای 655، مولف شرح نهج البلاغه که مشهور و در دسترش عموم است و این شرح نمودار بارزی است از احاطه کامل او در حدیث و کلام و تاریخ و ادب، شرح حال او در جلد 4 (شرح نهج البلاغه) او ص 575 مذکور است، حدیث او در ص 104 گذشت و در داستان مناشده رحبه و داستان نفرین و داستان رکبان و احتجاج عمار بحدیث غدیر و مناشده جوانی بر ابی هریره خواهد آمد.
248 - حافظ - ابو عبد الله - محمد بن یوسف - گنجی - شافعی - متوفای 658 - صاحب کتاب " کفایه الطالب " که در مصر در 160 صفحه چاپ شده و اسناد آن حذف گردیده و در نجف اشرف با ذکر سند (مطابق اصل آن) چاپ شده، و کتاب مزبور نموداریست از پیشروی و تسلط او در حدیث و احاطه کامل او در علوم و فضیلت بسیاری که احراز نموده و توجه و عنایت خاصی که در کار حدیث و فنون آن دارد، ابن صباغ مالکی در " فصول المهمه " از او نقل میکند و از نامبرده به جمله : امام - حافظ : تعبیر مینماید، حدیث او در صفحات 46 و 50 و 72 و 80 و 92 و 98 گذشت و در داستان مناشده رحبه بطرق مختلف و در موضوع مناشده مردی عراقی بر جابر انصاری و در حدیث تهنیت خواهد آمد.
249 - حافظ - ابو محمد - عبد الرزاق بن عبد الله بن ابی بکر - عز الدین رسعنی - حنبلی - متوفای 661، ذهبی در جلد 4 " تذکره الحفاظ " ص 243 او را
ص: 197
ذکر نموده گوید : پیشوائی بوده متقن، دارای فنون و ادب، کتاب " مقتل الحسین علیه السلام " از او است، و تفسیر خوبی گرد آوری و تصنیف نموده، من آنرا دیدم، در آن باسناد خود روایت میکند، ابن کثیر در جلد 13 تاریخش ص 241 او را ستوده است، و قسمتی از گفتار اربلی (همردیف و - همکار او) در شرح حال نامبرده خواهد آمد، حدیث او در نزول آیه تبلیغ درباره علی علیه السلام ذکر خواهد شد.
250 - فضل الله بن ابی سعید - حسن شافعی - تور بشتی، سبکی در جلد 4 طبقاتش ص 146 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده مردی است محدث و فقیه از اهل شیراز، شرح خوبی بر " مصاییح " بغوی نوشته و صحیح بخاری را از عبد الوهاب ابن مغرم (باسنادش) روایت کرده، گمان دارم، این مرد بزرگ در حدود سال 660 وفات یافته، و بوساطه وقعه تاتار معرفت بحال او میسر نشده، پس از ابو طالب سبکی بعضی از فوائد مذکوره در شرح مصابیح (تالیف او را) ذکر نموده، نامبرده حدیث غدیرخم را در کتابش " المعتمد فی المعتقد " روایت نموده.
251 - حافظ - محی الدین - یحیی بن شرف بن حسن - ابو زکریا نووی دمشقی - شافعی متوفای 676، سبکی در جلد 5 طبقاتش ص 168 - 166 شرح حال او را ذکر و ستایش بلیغ نسبت باو نموده، ابن کثیر در جلد 13 تاریخش ص 278 او را ذکر نموده و گوید : استاد مذهب و بزرگ فقهاء زمان خود بوده و از حیث زهد و عبادت و ورع و تحقیق و فراهم ساختن موجبات بهم پیوستگی مردم - بمرتبه ای رسید که احدی از فقهاء قادر بوصول بان نبودند، سپس تالیفات او را ذکر و توصیف نموده، ذهبی نیز در جلد 4 تذکره اش ص 264 - 259 در شرح حال او بسط کلام داده، حدیث غدیر نقل از تالیف او " ریاض الصالحین " در ص 72 گذشت، و در کتاب دیگرش که در تهذیب اسماء و لغات تالیف نموده چنین نگاشته : و در کتاب
ص: 198
ترمذی از ابی سریحه صحابی - یا زید بن ارقم (تردید از شعبه است) از پیغمبر صلی الله علیه و آله روایت شده که : فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه، ترمذی آنرا روایت نموده و گوید حدیث حسن است و شک در شخص صحابی (راوی) بصحت حدیث لطمه نمیزند، زیرا تمام آنها عدول هستند.
252 - شیخ مجد الدین - عبد الله بن محمود بن مورود حنفی - موصلی (در سال 599 متولد و در 683 وفات یافته)، ابو الحسنات در " الفوائد البهیه " ص 106 شرح حال او را ثبت نموده و گفته : نامبرده در فروع و اصول یگانه روزگار بوده و پیوسته تا پایان عمر خود بامر فتوی و تدریس اشتغال داشته، ابن حمویه صاحب " فراید السمطین " حدیث مناشده مردی را بر جابر انصاری که خواهد آمد از او روایت نموده.
253 - قاضی ناصر الدین - عبد الله عمر - ابو الخیر بیضاوی شافعی - متوفای 685 صاحب " الطوالع و المصباح " در اصول دین و " الغایه القصوی " در فقه و " المنهاج " در اصول فقه و " مختصر الکشاف " در تفسیر و " شرح المصابیح " در حدیث، سبکی در جلد 5 طبقاتش ص 59 گفته : نامبرده پیشوای مبرزی بوده - و بسیار اهل نظر و دارای صلاحیت و ملازم با عبادت و متصف بزهد بوده، در شیراز متصدق مقام - قاضی القضاه شد و به تریز رفت، ابن کثیر در جلد 13 تاریخش ص 309 شرح حال او را ثبت نموده و گفته که در تبریز وفات یافت، حدیث او در موضوع غدیرخم از کتابش " طوالع الانوار " در ص 27 گذشت.
254 - حافظ - احمد بن عبد الله - فقیه حرم - محب الدین - ابو العباس طبری - مکی - شافعی متوفای 494، سبکی شرح حال او را در جلد 5 طبقاتش ص 9 ثبت و او را ستوده و ابن کثیر در جلد 13 تاریخش ص 340 او را ذکر نموده و ذهبی در جلد 4 " تذکره " ص 264 او را از جمله حفاظ بشمار آورده و گفته : نامبرده در فقه تسلط یافت و تدریس نمود و فتوی داد و کتاب تصنیف نمود، و استاد شافعیه
ص: 199
و محدث حجاز بود، پیشوائی بود دارای صلاحیت و متصف بزهد و عالیقدر، حدیث غدیر را در کتابش " ریاض النضره " و " ذخائر العقبی " بطرق متعدد با بررسی در اسناد روایت نموده که بعضی از آن در حدیث مناشده رحبه و در حدیث رکبان و در داستان تهنیت خواهد آمد و بعضی دیگر از طرق او در صفحات 46 و 55 و 61 و 68 و 92 و 97 و 105 گذشت.
255 - ابراهیم بن عبد الله وصابی - یمنی - شافعی - مولف کتاب " الاکتفاء فی فضل الاربعه الخلفاء " حدیث غدیر را بطرق متعدد در " الاکتفاء " ذکر نموده که بعضی از آن در حدیث مناشده رحبه و در احتجاج امیرالمومنین علیه السلام در روز جمل و در نزول آیه سال سائل پیرامون قضیه غدیر خواهد آمد، و بعضی از طرق نامبرده در ص 50 و 53 و 56 و 83 و 98 و 100 و 103 و 107 و 109 گذشت.
256 - سعید الدین - محمد بن احمد فرغانی، قصیده تائیه ابن فارض را شرح داده، در حدود سال 700 وفات یافته، ذهبی در " العبر " تاریخ وفات او را - 699 ضبط کرده، نامبرده اول کسی است که قصیده تائیه ابن فارض را شرح نموده، چنین شکایت شده که قصیده مزبور را اول در حضور جلال الدین رومی - مولوی - خوانده بعدا شرح فارسی بر آن نوشته و سپس شرح عربی بر آن نگاشته و نام آنرا " منتهی المدارک " گذارده و کتاب بزرگی است، چلبی در جلد 1 " کشف الظنون " صفحه 209 این جریان را چنین نگاشته، و از کفوی نقل شده که : نامبرده علوم شرعیه و حقیقیه را جمع نموده، زبان گویای عصر خود و برهان زمان خود و دلیل راه حق و سر خداوندی در بین خلق بوده، شرح حال او در جلد 1 صفحه 270 " عبقات الانوار " موجود است، لفظ او در سخنان پیرامون مفاد حدیث غدیر خواهد آمد.
ص: 200
257 - شیخ الاسلام - ابو اسحق - ابراهیم بن سعد الدین - محمد بن موید حمویه خراسانی جوینی متوفای 722 (در سن 78 سالگی در گذشته)، ذهبی در جلد 4 " تذکره " ص 298 او را ستوده و درباره او گوید : امام محدث یگانه اکمل : و نیز درباره او گوید : نسبت بروایت بسیار توجه و عنایت داشته و در بررسی و بدست آوردن جهات حدیث کوشش بسیار مینموده، ملک غازان بدست او اسلام آورده، ابن حجر در جلد 1 " درر " ص 67 شرح حال او را نگاشته و نسبت باو ستایش کرده، نامبرده حدیث غدیر را بطرق بسیار در کتاب خود " فرائد السمطین " که در فضیلت مرتضی علیه السلام و بتول و سبطین (علیهم السلام) تالیف نموده (و در نزد مولف " الغدیر " موجود است) روایت نموده بعضی از طرق او در صفحات 40 و 46 و 50 و 53 و 57 و 68 و 80 و 86 و 87 و 103 و 104 و 119 ذکر شده و روایت او در حدیث مناشده رحبه و حدیث مناشده مرد عراقی بر جابر انصاری و در موضوع احتجاج عمر بن عبد العزیز و در نزول آیه اکمال دین درباره علی علیه السلام و در نزول آیه سال سائل پیرامون قضیه غدیر و در حدیث تهنیت، خواهد آمد.
258 - علاء الدین - احمد بن محمد بن احمد سمنانی (در سال 659 متولد و در 736 وفات یافته، ابن حجر در جلد 1 " الدرر الکامنه " ص 250 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده فر فقه تسلط یافت و در مقام طلب حدیث برآمد و در فضایل شریکت نموده و در علم تبحر یافت، ذهبی درباره او گوید : پیشوائی بود جامع، بسیار تلاوت (قرآن) مینمود، موقعیتی در نفوس یافت، و چنین ذکر کرده که مصنفات او بیش از سیصد کتاب است، صدر الدین ابن حمویه از او اخذ حدیث کرده، لفظ او نقل از کتابش " عروه الوثقی " در باب سخنان پیرامون سند حدیث غدیر خواهد آمد.
ص: 201
259- حافظ - یوسف بن عبد الرحمن بن یوسف بن عبد الرحمن بن یوسف دمشق - ابو الحجاج مزی شافعی - متوفای 742، سبکی در جلد 6 طبقاتش ص 267 - 251 شرح حال او را نگاشته گوید : بزرگ ما و استاد ما و پیشوای ما - شیخ جمال الدین - ابو الحجاج مزی، حافظ زمان ما، حامل پرچم سنت و جماعت و برپا دارنده شئون این صناعت، و در برگیرنده لباس طاعت و پیشوای حفاظ... تا آخر... ابن کثیر در جلد 14 تاریخش ص 191 و ابن حجر در جلد 4 " الدرر الکامنه " ص 461 - 457 او را ذکر نموده اند، و از " ابن سید الناس " حکایت شده که گفت : در دمشق از میان اهل علم پیشوائی یافتیم که بر همه برتری داشت، و حافظی که بر همه اقرانش (چه آنها که بعد از او آمدند و چه آنها که پیش از او بودند)، تفوق یافت، ابو الحجاج، دریار خروشان این علم (علم حدیث) و بزرگ مردی که خود گوید : کم ترک الاول الاخر ؟ داناترین خلق بشرح احوال (رجال) و آگاه ترین مردم نسبت براویان... تا آخر ستایش های او نسبت بنامبرده - حدیث غدیر را در " تهذیب الرجال " روایت نموده که در صفحات 40 و 46 و 50 و 72 مذکور است، و نامبرده حدیث مزبور را در " تحفه الاشراف بمعرفه الاطراف " از ترمذی و نسائی باسناد آندو از ابی الطفیل از زید بن ارقم بسند و لفظ مذکور در صفحه 64 - و از ابن ماجه بدو سند و لفظ مذکور در صفحه 78 از عبد الرحمن از سعد - روایت نموده است.
260 - حافظ - شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی - شافعی - متوفای 748، جزری در جلد 2 " طبقات القرآء " شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده
ص: 202
استادی است بزرگ و مورد وثوث و اعتماد،... تا آنجا که درباره او گوید : و اشتغال بحدیث و اسماء رجال آن داشت تا بحدی که تعداد استادان او در فن حدیث و سایر فنون بهزار تن بالغ گشت. و سبکی در جلد 5 تاریخش ص 219 - 216 از او نام برده و در ستایش و توصیف او تفصیل و مبالغه زیادی کار برده، و ابن کثیر در جلد 14 تاریخش ص 225 نیز از او نام برده و در شان او گوید : حافظ کبیر - مورخ اسلام و استاد بزرگان محدثین - حفاظ حدیث و سایر فنون بوجود او ختم شد، و ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 338 - 336 شرح حال او را ثبت و گوید : در فن حدیث و گرد آوری تاریخ اسلام بطوری مهارت و تسلط یافت که در نگارش و ثبت اخبار علماء حدیث (مخصوصا) بر پیشینیان برتری و تفوق یافت، سپس تالیف او را ذکر و مورد ستایش قرار داده، نامبرده کتاب جداگانه درباره حدیث غدیر تالیف نموده و حدیث او در صفحات 68 و 72 و 82 و 103 ذکر شده است.
261 - نظام الدین - حسن بن محمد قمی - نیشابوری - صاحب تفسیر کبیر موسوم به (غرائب القرآن) که چندین بار در مصر و ایران چاپ شده، حدیث غدیر را نامبرده در تفسیرش ذکر کرده، بصفحات 46 و 86 و 99 مراجعه نمائد، و حدیث او در باب نزول آیه تبلیغ درباره علی علیه السلام پیرامون واقعه غدیر خواهد آمد.
262 - ولی الدین - محمد بن عبد الله - خطیب - عمری تبریزی - مولف " مشکاه المصابیح " متوفای 737، حدیث از او در صفحه 46 و 73 گذشت و در داستان تهنیت بطریق احمد خواهد آمد.
263 - تاج الدین - احمد بن عبد القادر بن مکتوم - ابو محمد قیسی - حنفی - نحوی - متوفای 749، جزری در جلد 1 " طبقات القراء " ص 70 شرح حال او را ثبت و نامبرده را ستوده، و ابن حجر در جلد 1 " الدرر " ص 176 - 174 - ضمن شرح حال بذکر استادان و تالیفات او پرداخته و گوید : در فقه و تدریس پیشروی نموده و نیابت در حکم یافت، سپس تالیفاتش را ذکر و از جمله آنها " تذکره " را نام برده
ص: 203
و گوید : کتاب مزبور را در سه مجلد تدوین و نام آنرا " قید الاوابد " نهاد و من آنرا بخط خود او از محمودیه یافتم - نامبرده در کتاب خود " تذکره مذکور " ابیات حسان را در حدیث غدیر ذکر نموده که ضمن شعراء قرن اول خواهد آمد.
264 - زین الدین - عمر بن مظفر بن عمر - معری - حلبی - شافعی - مشهور به - ابن الوردی - متوفای 749، سیوطی در " بغه الوعاه " شرح حال او را نگاشته و گوید : نامبرده پیشوائی بود کامل در فقه و نحو و ادب و مسلم در علم و نظم او در عالی ترین مرتبه (از زیبائی و نیکوئی) بود فضایل مشهوری دارد، سپس تالیفات و قسمتی از اشعار او را ذکر کرده، نامبرده حدیث ولایت را در " تتمه المختصر فی اخبار البشر " چاپ مصر - ذکر نموده است.
265 - جمال الدین - محمد بن یوسف بن حسن بن محمد زرندی - مدنی - حنفی - شمس الدین - متوفای در حدود 757، بطوریکه در " منتخب المختار " ص 210 مذکور است، سلامی - معاصر او - شرح حال او را نوشته و استادان او را ذکر کرده و ملاقات با او را بیان کرده، و ابن حجر در جلد 4 " الدرر " ص 295 او را نام برده و گوید : نامبرده، کتاب (درر السمطین فی مناقب السبطین) را تصنیف نموده و بعد از پدرش در مدینه بریاست رسید و کتب متعددی تصنیف کرد و فقه و حدیث تدریس نمود، سپس بشیر از مسافرت کرد و در آنجا متصدق مقام قضاوت شد تا اینکه در سال 747 یا 748 وفات یافت، ابن فرحون این جریان را از او ذکر کرده و از بزرگان و استادان جنید حکایت شده که تاریخ وفات او را در شیراز 757 تعیین کرده، و ابن صباغ مالکی در " فصول المهمه " از او به : شیخ - و پیشوا و علامه محدث در حرم شریف نبوی تعبیر نموده. نامبرده (جمال الدین زرندی) در کتاب (نظم درر السمطین فی فضایل المصطفی و المرتضی و البتول و السبطین) گوید : امام حافظ - ابوبکر - احمد بن حسین بیهقی رحمه الله بسند خود از براء بن عازب روایت میکند که گفت : با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمدیم.... تا آخر لفظ مذکور در حدیث تهنیت.
ص: 204
266 - قاضی عبد الرحمن بن احمد ایجی - شافعی متوفای 756، سبکی در جلد 6 طبقاتش ص 108 گوید : نامبرده پیشوائی بوده در معقولات و عارفی بوده است بهر دو اصل (اصول فقه و حدیث) و بمعانی و بیان و نحو و فقه، و کتاب " المواقف " را در کلام او نوشته، و ابن حجر در جلد 2 " الدرر " ص 322 شرح حال او را ثبت و او را ستوده و تالیفاتش را تعداد نموده، لفظ نامبرده در پیرامون غدیر نقل از " المواقف " در ص 27 گذشت.
267 - سعید الدین، محمد بن مسعود بن محمد بن خواجه مسعود کازرونی - متوفای 758، ابن حجر در جلد 4 " الدرر " ص 255 شرح حال او را ثبت و استادان او را ذکر کرده سپس گوید : سعید الدین محدثی بود فاضل، حدیث بسیار شنید و - مزی - باو اجازه حدیث داد آه... و او شاگرد ابو حمویه مولف " فراید السمطین " مذکور در ص 20. است و از او روایت میکند، نامبرده در کتابش " المنتقی فی سیره المصطفی " گوید : و گفت (یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره علی) : من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
268 - ابو السعادات - عبد الله بن اسعد بن علی یافعی - شافعی - یمنی - سپس مکی - متوفای 768، سبکی در جلد 6 " طبقاتش " ص 103 او را ذکر و صلاحیت او و تصنیفات بسیار و نظم زیاد او را ستوده، ابن حجر در جلد 2 " الدرر " ص 247 شرح حال او و استادان او را در حدیث و فقه ذکر و او را مورد ستایش قرار داده و گوید : نامبرده را در مذمت و نکوهش ابن تیمیه سخنی هست، نامبرده حدیث غدیر را در جلد 1 تاریخش " مرآت الجنان " ص 109 از طریق احمد بن حنبل از جمله احادیث ارسال مسلم بشمار آورده است.
269 - حافظ عماد الدین - اسماعیل بن عمر بن کثیر شافعی - قیسی - دمشقی متوفای 774، ابن حجر در جلد 1 " الدرر " ص 384 شرح حال و استادان و تالیفات او را ذکر نموده، سپس از قول ذهبی در " المعجم المختص " گوید : پیشوائی است صاحب فتوی و محدث با احاطه و جامع و فقیه صاحب فنون، محدثی است متقن
ص: 205
و مفسریست که بسیار نقل حدیث نموده، دارای تصانیف سودمندی است، حدیث غدیر را نامبرده بطرق بسیار خود در تاریخ کبیر خود روایت کرده که قسمتی از آن در صفحات 40 و 46 و 53 و 55 و 58 و 61 و 82 و 86 و 89 و 92 و 97 و 99 و 103 و 105 و 122 گذشت و قسمتی هم در مورد حدیث مناشده رحبه و در حدیث رکبان و در مناشده جوانی بر ابی هریره و در مناشده مردی عراقی بر جابر انصاری خواهد آمد.
270 - ابو حفص - عمر بن حسن بن مزید بن امیله مراغی سپس - حلبی سپس - دمشقی - سپس - مزی - مشهور به " ابن امیله " (در سال 679 متولد و در 778 وفات یافته)، جزری در جلد 1 " طبقات القرآء " ص 590 و ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 159 شرح حال او را ثبت نموده اند و ابن حجر درباره او گوید : مسند زمان خود بوده، احادیث بسیار روایت کرده و از وجود او بسیار منتفع شده اند، در حدود پنجاه سال حدیث گفته و بسیار تلاوت نموده.. اه، و ابن الجزری در " طبقات القرآء " نامبرده را بموثق بودن و دینداری و صلاحیت و نیکوئی ستوده، و از فضل ابن روز به ان نقل شده که درباره او گفته : نامبرده ثقه و با اتقان است، و اسناد بزرگان از اساتید و اجله اصحاب باو منتهی میشود، حدیث او در موضوع مناشده رحبه بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
271 - شمس الدین ابو عبد الله - محمد بن احمد بن علی الهواری - مالکی - مشهور به - ابن جابر اندلسی - متوفای - 780، نامبرده یکی از شعرای غدیر است، شعر و شرح حالش ضمن شعرای قرن هشتم خواهد آمد.
272 - سید علی بن شهاب بن محمد همدانی، متوفای 786، عده ای از اعلام و بزرگان نسبت باو و تالیفات و مقامات و کراماتش مدح و ستایش نموده اند، شرح حال نامبرده در " العقبات " جلد 1 مجلد مخصوص " غدیر " ص 244 - 241 مذکور است
ص: 206
نامبرده حدیث غدیر را در کتاب خود " موده القربی " که از کتب دایر و چاپ شده است بطرق متعدده روایت نموده، قسمتی از طرق نامبرده در صفحات 51 و 105 و 107 گذشت، در با نزول آیه تبلیغ در شان علی علیه السلام و در حدیث تهنیت خواهد آمد.
273 - حافظ، شمس الدین - ابوبکر محمد بن عبد الله بن احمد مقدسی - حنبلی معروف به (صامت) متوفای 789، جزری در جلد 2 طبقاتش، س 174 شرح حال او را ثبت و گوید : پیشوای مبر زما، حافظ بزرگ، شمس الدین، سپس بذکر بعض از استادان او در قرائت و تالیفاتش پرداخته و او را نظما و نثرا ستایش نموده، و ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 465 شرح حال او و اساتید و اجازات او را درج و درباره او گوید : نامبرده استادان بسیاری را درک و سماع او زیاد بوده و خود نیز شخصا در کاوش و طلب احادیث بوده و بسیار قرائت کرده و مبانی و اسناد را بخوبی بدست آورده و از این راه سود بسیاری عاید طالبین حدیث نموده، نامبرده عالمی بوده است ذو فنون که در این راه رنج و مشقت بسیار تحمل کرده تا بحدی که کسی چون او رنج نبرده روزگاری بکار حدیث و نقل آن اشتغال ورزیده تا در " صالحیه " وفات یافت، نامبرده در راه کسب کمال بمدارج عالیه نائل شد تا آنجا که بر اقران خود برتری یافت، و متصدق فتوی و درس بود و در عین حال بسیار دارای مردانگی و متصف بصفات کمال انسانی بود، جزری حدیث احتجاج و استدلال صدیقه طاهره سلام الله علیها را بحدیث غدیر در " اسنی المطالب " از او روایت میکند، چنانکه خواهد آمد.
274 - سعد الدین - مسعود بن عمر بن عبد الله هروی تفتازانی - شافعی در سن قریب به هشتاد سالگی در سال 791 وفات یافته - ابن حجر در جلد 4 " الدرر " ص 350 شرح حال او را ثبت و تالیفات او را تعداد نموده، سپس گفته : برای او جز آنچه ذکر شد تصنیفات دیگری نیز شامل انواع علوم هست بطوریکه ائمه حدیث در بدست آوردن آنها و اعتناء بدانها مبالغه بسیار مینمودند، مقام نامبرده در علم و معرفت بحدی رسید که شناسائی رموز بلاغت و علم معقول در شرق و حتی
ص: 207
در سایر مناطق و بلاد باو منتهی میشد، همانند و نظیری در شناسائی این علوم نداشت، سیوطی در " بغیه الوعاه " ص 391 او را ستوده و تالیفات او را تعداد نموده است، لفظ نامبرده از کتابش " شرح المقاصد " در ص 28 گذشت.
275 - حافظ علی بن ابی بکر بن سلیمان - ابوالحسن هیثمی - قاهری - شافعی - در سال 735 متولد و در 807 وفات یافته، سخاوی در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 203 - 20. شرح حال او را ثبت و استادان او را تعداد و تالیفاتش را ذکر و نسبت باو بسیار ستایش نموده، و از قول : تقی فاسی نقل نموده که : نامبرده (حافظ هیثمی) نسبت بمتن حدیث و آثار، حفظ بسیار داشته و عالمی نیکو و با صلاحیت بوده، و اقفهسی گفته : نامبرده، پیشوائی بوده عالم و حافظ و زاهد و متواضع و با مودت و محبت نسبت بمردم، دارای علاقه بعبادت و تحمل رنج و مشقت و متصف بورع بود،.. آه... سپس گوید : دینداری و زهد و ورع و سایر ملکات عالیه او بسیار مورد ستایش واقع شده، بلکه در این جهات مورد اتفاق است، و عبد الحی حنبلی در جلد 7 " شذرات " ص 70 از او نام برده و او را ستوده و استادان و تالیفات او را ذکر نموده، نامبرده حدیث غدیر را در کتاب بزرگ خود " مجمع الزواید " بطرق بسیار روایت نموده که جز یک طریق بقیه طرق او صحیح است، قسمتی از روایات بطرق او در صفحات 52 و 55 و 60 و 69 و 70 و 82 و 86 و 88 و 97 و 99 و 102 و 104 و 109 گذشت و حدیث او در باب مناشده بلفظ زاذان و زیاد و زید بن ارقم و ابی الطفیل و همچنین در باب رکبان بطریقی که صحت آن و ثقه بودن رجال آن را تصریح نموده خواهد آمد.
276 - حافظ ولی الدین - عبد الرحمن بن محمد مشهور به " ابن خلدون " حضرمی - اشبیلی - مالکی - (در سال 732 متولد و در 808 وفات یافته)، صاحب
ص: 208
تاریخ مشهور و دایر، محبی در جلد 4 " الضوء اللامع " ص 149 - 145 در شرح حال او بسط کلام داده و استادان او را در علوم متنوعه معقول و منقول ذکر نموده و تالیفات او را تعداد و خود و مولفاتش را مورد ستایش قرار داده، نامبرده در مقدمه تاریخش ص 138 درباره بیان نص بر امامت در نزد امامیه گوید : این موضوع هم آشکار و هم پنهان است، اما آنچه که آشکار است مانند قول (رسول خدا صلی الله علیه و آله) من کنت مولاه فعلی مولاه، سپس گوید : گفته اند که این ولایت شامل و منطبق باحدی نیست مگر درباره علی علیه السلام و بهمین جهت عمر گفت : اصبحت مولی کل مومن و مومنه، سپس بمناقشه در مفاد آن اشاره نموده است.
277 - سید شریف جرجانی - علی بن محمد بن علی - ابوالحسن حسینی - حنفی - (در سال 816 در شیراز وفات یافته) سخاوی در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 330 - 328 شرح حالش را ثبت و او را ستوده و گفته : عفیف جرهی در جمله استادانش او را توصیف نموده به : علامه یگانه عصرش و بی همانند روزگارش سلطان العلماء العاملین - افتخار اعاظم المفسرین.. سپس مراتب ستایش نسبت باو را ذکر و تالیفات او را تعداد و ابو الحسنات در " الفوائد البهیه " ص 134 - 125 در شرح حال او و ذکر استادان او و تالیفاتش و بالاخره در ستایش او بسط کلام داده، نامبرده حدیث غدیر را در شرح " المواقف " روایت کرده بطوریکه در صفحه 24 ذکر شده است.
278 - محمد بن محمد بن محمود حافظی - بخاری - معروف به (خواجه پارسا) در سال 756 متولد و در 822 وفات یافته - سخاوی در جلد 10 " الضوء اللامع " ص 20 شرح حال او را ثبت نموده و ابو الحسنات در " فواید " ص 199 او را نام برده و گوید بر علماء عصرش احادیث را قرائت نمود و از حیث مهارت (در قرائت) بر اقران خود برتری یافت و و فرع و اصول را تحصیل نمود، و در معقول و منقول تسلط یافت، فقه را از ابی طاهر محمد آموخت.. تا آنجا که گوید : نامبرده دارای تصنیف هائی است، از جمله کتاب " الفصول السته " و " فصل الخطاب " و کتاب اخیر کتابیست دارای لطف و عظمت و مشتمل است بر حقایق علم لدنی و متضمن دقایق طریق
ص: 209
نقشبندی است،.. اه. و طاشکبری زاده در جلد 1 " الشقایق " ص 286 شرح حال نامبرده را درج نموده، روایت او در حدیث نقل از کتابش - " فصل الخطاب " خواهد آمد.
279 - ابو عبد الله - محمد بن خلیفه و شتانی - مالکی متوفای 827 ر 8، روایت او در داستان احتجاج امیرالمومنین علیه السلام بحدیث غدیرخم در روز جمل نقل از شرحی که نامبرده بر صحیح مسلم نگاشته خواهد آمد.
280 - شمس الدین محمد بن محمد بن محمد - ابو الخیر دمشقی - مقری - شافعی معروف به (ابن الجزری) متوفای 833، شرح حال کامل و وافی از او در جلد 9 " الضوء اللامع " ص 260 - 255 موجود است که ضمن آن استادان او در فقه و در اصول فقه و در حدیث و در معانی و بیان ذکر شده و سخاوی در کتاب مزبور گوید : عده ای از مشایخ باو اجازه فتوی و تدریس و اقراء داده اند، و تصنیفات او را در علوم مختلفه تعداد نموده و آنها را ستوده و از جمله تصنیفات او کتاب " اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابی طالب علیه السلام " را ذکر مینماید، و در جلد 1 " الشقائق النعمانیه " ص 49 - 39 و همچنین در حواشی " الفواید البهیه " ص 140 شرح حال مفصلی از او مذکور است، نامبرده حدیث غدیر را بطرق مختلفه در کتاب مذکور خود " اسنی المطالب " روایت نموده، اشاره به بعضی از طرق نامبرده در صفحات 45 - 43 و 47 و 51 و 53 و 56 و 60 و 62 و 76 و 80 و 86 و 87 و 89 و 93 و 100 و 104 و 106 گذشت و روایت او در احتجاج حضرت صدیقه سلام الله علیها بحدیث غدیر خواهد آمد.
281 - تقی الدین احمد بن علی بن عبد القادر حسینی - قاهری - مقریزی حنفی - متوفای 845، شرح حال مبسوط و کامل او در جلد 1 " الضوء اللامع " ص 25 - 21 مذکور است و سخاوی ضمن شرح حال او گوید : نامبرده در نون متعدده وارد شده و در اصول فضایل با اهل آن شریک گشته و با خط پاکیزه و زیباش بسیار کتابت نموده و کلمات شعر و نثر گفته و در نتیجه تحصیل و تکمیل
ص: 210
فنون بطالبین علم سودها رسانیده و مقام نیابت در حکم و داوری را یافته و احکام صادر کرده و چندین بار در قاهره متصدی امور حسبی گشته و در مسجد جامع عمرو خطابه ایراد کرده و در مسجد جامع حاکم امامت نموده، و در جامع مویدیه قرائت حدیث کرده، سپس تالیفات او را تعداد و مورد ستایش قرار داده و گفته که : بخط خود او (مقریزی) خواندم که تصنیفات او از دویست مجلد بزرگ بیشتر است، و استادان او به ششصد تن بالغ گشته، اشاره بحدیث او (در موضوع داستان غدیرخم) در ص 47 گذشت و در حدیث تهنیت نیز خواهد آمد.
282 - قاضی شهاب الدین - احمد بن شمس الدین - عمر، دولت آبادی، متوفای 849، صاحب " الارشاد " در نحو - و " هدایه السعداء " و " البحر المواج ". در تفسیر، در جلد 2 " العبقات " صفحه 33 - 29 شرح حال کامل و مفصلی از او مذکور است، لفظ او در کلمات پیرامون مفاد حدیث غدیرخم و در نزول آیه سال سایل در اطراف قضیه غدیر خواهد آمد.
283 - حافظ احمد بن علی بن محمد - ابوالفضل عسقلانی - مصری - شافعی - معروف به (ابن حجر) - در سال 773 متولد و در 852 وفات یافته - صاحب کتابهای " الاصابه " و " تهذیب التهذیب "، سخاوی در جلد 2 " الضوء اللامع " ص 40 - 36 در شرح حال او بسط کلام داده و استادان او و تالیفاتش را ذکر و مورد ستایش قرار داده و درباره او گوید : پیشوای پیشوایان، قدمای از علماء به نیروی حفظ و مورد وثوق بودن و امانت و معرفت تامه و ذهن روشن و درخشان و هوش مفرط و وسعت دامنه علم او در فنون مختلفه شهادت داده اند، و استاد او " عراقی " شهادت داده که نامبرده داناترین اصحاب او بحدیث است، و هر یک از دو نفر - تقی فاسی - برهانی حلبی گفته اند : همانند او را نیافتیم، و عبد الحی در جلد 7 " شذرات " ص 273 - 270 از او نام برده و گوید. در فقه و عربیت احاطه و تسلط یافته و حافظ اسلام شده، و سپس در ستایش نسبت باو سخن بدرازا کشید و تالیفات او را ذکر و آنها را ستوده، اشاره بحدیث او (در موضوع غدیر) در صفحات 40 ر 41 ر 50 ر 56 ر 62 ر 72 ر 88 ر 89 ر 91 و 93
ص: 211
100 ر 102 ر 108 ر و 109 و 111 گذشت و در داستان مناشده رحبه و موضوع رکبان خواهد آمد.
284 - نور الدین علی بن محمد بن احمد - غزی الاصل - مکی - مالکی - معروف بن (ابن صباغ - در سال 784 متولد و در 855 وفات یافته - سخاوی از او باجازه روایت میکند و شرح حال او را در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 283 ثبت و استادان او را در فقه و غیره ذکر نموده، سپس گوید : نامبرده دارای مولفاتی است، از جمله آنها " الفصول المهمه لمعرفه الائمه " با تصریح باینکه : آنها دوازده نفرند، و " العبر فیمن شفه النظر ".. اه - صفوری در " نزهه المجالس " و شیخ احمد بن عبد القادر شافعی در " ذخیره المال " و شبلنجی در " نور الابصار " از کتاب او " الفصول المهمه " نقل حدیث میکنند، روایت او در باب غدیرخم در صفحات 46 و 57 و 78 و 86 و 89 گذشت و در آیه تبلیغ و حدیث تهنیت خواهد آمد.
285 - محمود بن احمد بن موسی بن احمد - قاضی القضاه - بدر الدین - مشهور به عینی حنفی - در سال 762 در مصر متولد و در 855 وفات یافته - در جلد 10 الضوء اللامع " ص 135 - 131 شرح حال او مذکور است، و در آنجا استادان او را در فقه و اصول فقه و حدیث و ادب ذکر نموده و تالیفات او را تعداد و آنها را ستوده و گفته : نامبرده (عینی) حدیث کرد و فتوی داد و تدریس نمود، و تمام پیشوایان از هر مذهب و طبقه یکی پس از دیگری حدیث را از او گرفتند، بلکه علماء اهل طبقه سوم نیز از او حدیث دریافت داشته اند، و من خود یکی از کسانی هستم که مقداری (از احادیث را) بر او قرائت نمودم، ابن خطیب ناصری در تاریخش از او نام برده و درباره او گوید : پیشوائی است عالم - فاضل، در فرا گرفتن علوم شرکت نموده، خصوصیات نفسانی - او را محتشم و در خور احترام نموده، دارای مردانگی و عصبیت و دیانت است، سیوطی در " بغیه الوعاه " ص 386 شرح حال او را ذکر و او را ستوده و استادان و قرائت و تالیفات او را بیان نموده و درباره او گوید : پیشوائی
ص: 212
است عالم - بسیار دانا و عارف بعربیت و تصریف و غیر آنها، ابوالحسنات در " فوائد " ص 207 او را ذکر نموده، اشاره بحدیث او در صفحه 86 گذشت و در آیه تبلیغ نیز لفظ او خواهد آمد.
286 - نجم الدین محمد بن قاضی عبد الله بن عبد الرحمن اذرعی (زرعی) - دمشقی - شافعی معروف به (ابن عجلون - در سال 831 متولد و در 876 وفات یافته - سخاوی در جلد 8 " الضوء اللامع " ص 96 گوید : نامبرده پیشوائی است علامه و با اتقان و حجت و ضابط و دارای نیروی درک و فهم نیکو، لکن نیروی حفظ او بهتر است متدین و موصوف بن عفت و عقل فراوان، سپس استادان قرائت او را در فقه و اصول فقه و حدیث و تفسیر و منطق و عربیت، ذکر و تصنیفات او را تعداد نموده، عبد الحی در جلد 7 " شذرات " خود ص 322 شرح حال او را ثبت و درباره او گوید : او پیشوائی است علامه، از علماء عصر خود آموخته و تسلط یافته و ماهر شده بحدی که گروه بیشماری از او اخذ حدیث کرده و از او آموخته اند، در جلد 2 " البدر الطالع " ص 197 نیز شرح حال او موجود است، لفظ او در شعر ابی عبد الله شیبانی ضمن ذکر شعراء غدیر خواهد آمد.
287 - علاء الدین - علی بن محمد قوشچی متوفای 879، بدر الدین در حواشی " الفوائد البهیه " ص 214 شرح حال او را ذکر و تالیفات او را بیان و درباره او گوید : نامبرده در علوم ریاضی مهارت یافته، کاتب چلبی در " کشف الظنون " در مورد ذکر - شرح تجرید او - از او، به : مولای محقق - تعبیر نموده و شرح تجرید او را ستوده، و طاشکبری زاده در جلد 1 " الشقایق النعمانیه " 181 - 177 شرح حال او را ثبت و با تعبیر به مولای فاضل او را ستوده. شوکانی در جلد 1 " البدر الطالع " ص 495 شرح حال او را ثبت نموده، نامبرده حدیث غدیر را در شرح تجریدش ذکر
ص: 213
کرده چنانکه در صفحه 28 گذشت.
288 - عبد الله بن احمد بن محمد مشهور به : سید اصیل الدین حسینی - ایجی - شافعی - مقیم مکه - متوفای 883، مورخ بزرگ غیاث الدین در تاریخ کبیر " حبیب السیر شرح حال او را بسیار ستایش نموده و درباره او گوید : نامبرده بر علماء جهان و بزرگان آدمیان بسبب جلالت و هوشیاری و پارسائی و دین و ورع برتری و تفوق یافته، کتاب " درج الدرر - فی - سیره سید البشر " از او است، سخاوی در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 12 او را نام برده و گوید : او از جمله افاضلی است که در مکه از من اخذ حدیث نمودند، مضافا بر مراتب دینداری و فروتنی و قبول قناعت و ادب و نیکوئی خط و ضبط و سایر ملکات و صفات نیکو و پسندیده که در او جمع است، نامبرده شرح حدیث غدیر را که بلفظ براء بن عازب در حدیث تهنیت روایت شده و خواهد آمد، در کتاب خود " درج الدرر " ذکر نموده و آنرا از امور کلیه واقعه در حجه الوداع بشمار آورده است.
289 - ابو عبد الله محمد بن محمد بن یوسف حسینی - سنوسی - تلمسانی - متوفای در سال 895، ملالی شاگرد او کتابی جداگانه در احوال و سیره و فواید او تالیف نموده و نام آنرا " المواهب القدسیه فی المناقب السنوسیه " گذارده، و نسبت باو ستایش بسیار نموده به جلد 1 " معجم المطبوعات " ص 1058 مراجعه نمائید، داستان احتجاج امیرالمومنین علیه السلام بر طلحه روز جمل بحدیث غدیرخم نقل از شرحی که او بر صحیح مسلم نوشته خواهد آمد.
290 - ابو الخیر فضل الله بن روزبهان - فضل الله خنجی شیرازی - شافعی - معروف به " خواجه ملا " سخاوی در جلد 6 " الضوء اللامع " ص 171 شرح حال او را درج و استادان او را ذکر و گوید : نامبرده در فنونی از عربیت و معانی واصلین و جز آنها پیشروی کرده مضافا بر خصلتهای نفسانی از خوشرفتاری و توجه.. تا آنکه گوید اطلاع یافتم در سال 97 که در اثر بلاغت و نیک اندیشی منشی دیوان سلطان
ص: 214
یعقوب شد، لفظ نامبرده در مورد داستان غدیر نقل از کتابش " ابطال الباطل " در باب سخنان در پیرامون حدیث غدیر خواهد آمد.
291 - کمال الدین - حسین بن معین الدین یزدی - میبدی شارح دیوان منسوب به امیر المومنین علیه السلام در سال 890 شرح مزبور را نوشته و کتابی در حکمت و فلسفه در سال 897 تالیف نموده، و در شرح حدیث غدیر کتابی دارد که در سال 908 آنرا تالیف نموده، و بنابراین تاریخ وفات او را که در بعضی از کتب تذکره و شرح حال بسال 870 اشعار داشته اند بی مورد است، و تالیفات او نمودار از مشارکت و اطلاع او است بر علوم، اشاره بحدیث او در موضوع غدیر در صفحه 46 و 68 گذشت و در داستان تهنیت و آیه اکمال دین خواهد آمد.
292 - حافظ - جلال الدین عبد الرحمن بن کمال الدین مصری - سیوطی شافعی متوفای 911، عبد الحی در جلد 8 " شذرات " ص 55 - 51 شرح حال او را ثبت و درباره او گوید : مسند محقق با دقت، صاحب تالیفات عالی و سودمند، بسیار او را ستوده و تالیفاتش را تعداد نموده و گفته : نامبرده هفتاد و چند بار پیغمبر صلی الله علیه و آله را در بیداری دیده و کرامت طی الارض برای او قائل و حکایت نموده که همسفر خود را از قرافه بمکه برد و رفتن و برگشتن او با برداشتن چند گام انجام یافت : و ابن عیدروس در " النور المسافر " ص 57 - 54 او را نام برده و مورد ستایش قرار داده و بعض از کرامات و تالیفات او را ذکر نموده، اشاره بحدیث او در داستان غدیر در صفحات 40 و 45 و 48 و 53 و 55 و 60 و 61 و 72 و 83 و 86 و 98 88 و 100 و 102 و 109 گذشت و حدیث او در موضوع مناشده امیرالمومنین علیه السلام در روز شوری و در رحبه بحدیث غدیر و در باب نزول آیه تبلیغ و آیه اکمال دین درباره علی علیه السلام پیرامون
ص: 215
واقعه غدیر خواهد آمد.
293 - نور الدین - علی بن عبد الله بن احمد حسنی - مدنی - سمهودی - شافعی - متوفای 911، عبد الحی در جلد 7 " شذرات الذهب " ص 50 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده بمدینه منوره آمده و در آنجا سکنی گرفته و عالم و مفتی و مدرس و مورخ شافعی و پیشوای مورد احترام و حجت صاحب فنون در مدینه بوده سپس استادان و تالیفات او را تعداد نموده و آنها را ستوده، و ابن عیدروس در " النور السافر " ص 60 - 58 او را نام برده و استادان او را ذکر و تالیفات او را تعداد و مورد ستایش قرار داده، و شوکانی در جلد 1 " النور الطالع " ص 470 شرح حال او را درج نموده. اشاره به حدیث او در صفحات 41 و 42 و 44 و 50 و 56 و 62 و 88 و 90 و 93 و 101 گذشت و روایت او در احتجاج عمر بن عبد العزیز بحدیث غدیر و در داستان تهنیت خواهد آمد.
294 - حافظ - احمد بن محمد بن ابی بکر - ابو العباس قسطلانی - مصری - شافعی متوفای 926، شرح حال او در " النور السافر " ص 115 - 113 - موجود است و استادان و تالیفات او تعداد و ذکر شده، و گوید : نامبرده پیشوائی بوده و حافظ و با اتقان و جلیل القدر و دارای تقریر و تحریر نیکو و لطف اشاره و عبارات رسا و گردآوری و تالیف او نیکو و منظم و آراسته، نامبرده زینت اهل زمان خود و برگزیده مردم عصر خود بوده و از جمله تالیفات او " المواهب اللدنیه فی المنح المحمدیه " و " شرح صحیح بخاری " را نام برده (هر دو کتاب در نزد مولف " الغدیر " موجود است)، و شوکانی در جلد 1 " النور الطالع " ص 102 شرح حال او را ذکر نموده، لفظ نامبرده در حدیث غدیر نقل از " المواهب اللدنیه " در سخنان پیرامون سند حدیث غدیر خواهد آمد.
295 - سید عبد الوهاب ابن محمد رفیع الدین احمد حسینی - بخاری متوفای 932، شرح حال و ستایش او و توصیف او از حیث علم و عمل در " اخبار الاخیار "
ص: 216
شیخ عبد الحق دهولی و در " تذکره الابرار " سید محمد موجود است، روایت او نقل از تفسیرش در نزول آیه تبلیغ درباره علی علیه السلام پیرامون واقعه غدیر خواهد آمد.
296 - حافظ عبد الرحمن بن علی - معروف به (ابن الدبیع) ابو محمد شیبانی - شافعی (در سال 866 متولد و در 944 وفات یافته)، ابن عید روس در " النور السافر " ص 221 - 212 شرح حال او را درج و او را ستایش بسیار نموده و تالیفات او را ذکر و درباره او گفته : امام. حافظ. حجت با اتقان - شیخ الاسلام - علامه الانام - پیشوای دقیق و با تشخیص - مسند دنیا - فرمانده اهل ایمان در حدیث سید المرسلین - خاتمه المحققین - استاد استادان مبرز ما، و شوکانی در جلد 1 " البدر الطالع " ص 335 او را نام برده و استادان او را در فقه و حدیث و تفسیر و حساب و هندسه تعداد کرده و تالیفات او را در جلد 3 " تیسیر الوصول الی جامع الاصول " ص 271 ذکر نموده.
297 - حافظ - شهاب الدین احمد بن محمد بن علی بن حجر هیتمی - سعدی - انصاری - شافعی (در سال 909 متولد و در سال 974 در مکه مکرمه وفات یافته)، ابن عیدروس در " النور السافر " ص 292 - 287 در شرح حال او بسط کلام داده و درباره او گوید : شیخ - پیشوا - شیخ الاسلام - خاتمه اهل فتوی و تدریس، در علم فقه بمنزله دریائی است که با دلو جد و جهد نمیتوان از زلال تحقیق او بهره گرفت - بطوریکه عارفین اجماع و اتفاق بر آن دارند، که نامبرده امام الحرمین است و فضایل او در میان هر گروه مشهور و تعداد شده، پیشوائی است که پیشوایان باو اقتدا نموده اند، بزرگواری است که قلوب عموم مردم اقلیم حجاز متوجه و منصرف باو بوده تصنیفات او در زبان خود آیتی است که هم عصران او از آوردن مانند آن ناتوانند، سپس - استادان او و تالیفاتش را تعداد و آنها را ستوده، و در جلد 1 " البدر الطالع " ص 109 نیز شرح حال او موجود است، حدیث او درباره غدیر در صفحه 59 گذشت و تفصیل آنچه
ص: 217
که در سخنان پیرامون سند حدیث غدیر از او ذکر شده خواهد آمد.
298 - متقی - علی بن حسام الدین بن قاضی عبد الملک قرشی - هندی، به مکه مشرفه آمده و در آنجا در سال 975 وفات یافته، صاحب کتاب گرانبها و بزرگ " کنز العمال "، در " النور السافر " ص 319 - 315 شرح حال مفصل و کافی از او موجود است، در آنجا درباره او گوید : نامبرده از علماء عاملین و از بندگان صالح خداوند بوده و از جهت ورع و تقوی و کوشش در عبارت و ترک ما سوی الله مقام بزرگی را دارا بوده، مصنفات عدیده دارد و شهرت حالات پسندیده او زبان زد مردم بوده و از جمله مناقب او، گفتار پیغمبر را ذکر نموده، که در عالم خواب فرموده : او افضل خلق است در زمان خود، سپس گوید : مولفات او بسیار و از کوچک و بزرگ در حدود یکصد مجلد است، محاسن اخلاق و مناقب او بقدری است که علامه عبد القادر بن احمد فاکهی مکی تالیف لطیفی مخصوص و مشتمل بر مناقب و فضایل او ترتیب داده و آن را " القول النفی فی مناقب المتقی " نامیده و در آن سیره و روش پسندیده او و ریاضت های بزرگ و کوششهای دشوار و حیرت انگیز او را ذکر نموده.. تا آنجا که گوید : خلاصه سخن آنکه این مرد - نیست جز یکی از نیکوئی های زمان و خاتمه اهل ورع و از مفاخر هند، و شهرت او از توضیح شرح حال مستغنی و بزرگی او در قلوب از ستایش بی نیاز، اشاره به حدیث او در صفحات 40 و 45 و 48 و 50 و 53 و 55 و 62 و 73 و 86 و 93 و 98 و 103 و 107 گذشت و در موضوع مناشده رحبه بطرق مختلف خواهد آمد.
299 - شمس الدین - محمد بن احمد (در شذرات : محمد ذکر شده) شربینی - قاهری - شافعی - متوفای 977، صاحب دو تالیف بزرگ و مهم : تفسیر او موسوم به " السراج المنیر " که در سال 968 تالیف شده و در چهار مجلد بچاپ رسیده - و " الاقناع فی حل الفاظ ابی شجاع " که در دو مجلد بچاپ رسیده - و در کتب تذکره و شرح احوال علماء حدیث، تالیفات چاپ شده او هشت جلد تعداد شده - عبد الحی در جلد 8 " شذرات " ص 384 شرح حال او را ذکر کرده و درباره او چنین گوید :
ص: 218
خطیب - امام - علامه - شربینی در " الکواکب " گفته : از شیخ احمد برلسی اخذ حدیث نموده، سپس استادان او را تعداد کرده تا اینکه گوید : مشایخ او باو اجازه افتاء و تدریس دادند و او در زمان حیات استادانش تدریس نمود و فتوی داد و خلق بی شماری از وجود او منتفع شدند و همه اهل مصر بصلاحیت او معتقد و او را به علم و عمل و زهد و ورع و بسیاری عبادت و نماز توصیف کردند، سپس بعض از تالیفات و گامهائی را که در راه اصلاح برداشته ذکر نموده و بالاخره درباره او گوید : او آیتی از آیات الهی و حجتی از حجج خداوند بر خلقش بود، حدیث نزول آیه سال سائل درباره علی علیه السلام پیرامون واقعه غدیرخم نقل از تفسیر او خواهد آمد.
300 - ضیاء الدین ابو محمد احمد بن محمد وتری - شافعی - در عشره هشتم بعد از سال 900 در مصر وفات یافته، حدیث ولایت را در کتاب خود " روضه الناظرین " ص 2 بطور ارسال مسلم ذکر نموده است.
301 - حافظ - جمال الدین - محمد طاهر ملقب به (ملک المحدثین) هندی - فتنی - در سال 986 کشته شد، و از شاگردان ابن حجر هیتمی و استاد - علی متقی هندی بوده، ابن عیدروس در " النور السافر " س 361 شرح حال او را ثبت و در ستایش او مبالغه بسیار نموده و گروهی از استادان او را تعداد نموده و گوید : نامبرده در علوم عدیده تسلط یافت و بر اقران خود برتری گرفت تا آنجا که دیگر احدی از علماء گجرات بنظر نرسید که در علم حدیث بمرتبه او رسیده باشد، بعض از بزرگان ما چنین ذکر کرده اند، نامبرده را تصنیف های سودمندیست، از جمله کتاب موسوم به (مجمع بحار الانوار فی غرائب التنزیل و لطایف الاخبار) و شرح حال او در حواشی (الفواید البهیه) ص 164 موجود است، در آنجا بعد از ستایش نسبت باو گوید : از جمله کتب او که مطالعه نمودم کتاب " مجمع البحار فی غریب الحدیث " و المغنی فی ضبط اسماء الرجال و " قانون الموضوعات فی ذکر الضعفاء
ص: 219
و الوضاعین " و " تذکره الموضوعات فی الاحادیث الموضوعه " میباشد و تمام این کتب مشتمل بر فواید بزرگی است، و عبد الحی در جلد 8 " شذرات " ص 410 از او نام برده و استادان او را ذکر نموده و درباره او گوید : نامبرده مردی بوده عالم و عامل و محیط و متبحر در علوم و موصوف بورع و او را مصنفاتی است، که از جمله آنها مجمع بحار الانوار است : تا آخر... نامبرده آنچه را که ابن اثیر در پیرامون حدیث غدیرخم در " النهایه " گفته در کتاب مزبور " مجمع البحار " ذکر نموده است.
302 - میرزا مخدوم بن عبد الباقی متوفای حدود 995، نامبرده تواتر حدیث غدیر را در تالیفش " نواقص الروافض " ذکر نموده و جز و قطع بدلالت حدیث مزبور را بر امامت امیرالمومنین علیه السلام نفی نموده است.
303 - شیخ عبد الرحمن بن عبد السلام صفوری - شافعی، مولف کتاب " نزهه المجالس " که در مصر چند بار چاپ شده، روایت او در باب نزول آیه سال سائل درباره علی علیه السلام که نقل از قرطبی نموده خواهد آمد.
304 - جمال الدین عطاء الله بن فضل الله حسینی - شیرازی - متوفای 1000، کتاب " الاربعین فی مناقب امیرالمومنین علیه السلام و کتاب " روضه الاحباب فی سیره النبی صلی الله علیه و آله و الال و الاصحاب " از او است، کاتب چلبی در جلد 1 " کشف الظنون " ص 582 - تفصیل فصول کتاب اخیر الذکر او را ذکر نموده، حدیث غدیر از نامبرده در ص 98 گذشت که در " اربعین " خود بلفظ : حذیفه بن اسید مذکور در ص 56 روایت نموده گذشت، و روایت او در باب نزول آیه تبلیغ درباره علی علیه السلام و در حدیث رکبان و تصریح او بتواتر حدیث در کلمات پیرامون سند حدیث غدیر خواهد آمد.
ص: 220
305 - ملا علی بن سلطان محمد هروی معروف به " قاری " حنفی به مکه مشرفه آمده و در آنجا مسکن گزیده و در سال 1014 وفات یافته، تالیفات بسیار گرانبهائی دارد، محبی در جلد 4 " خلاصه الاثر " ص 185 شرح حال او را ذکر و درباره او گوید : یکی از علماء عالی مقام، یگانه زمانش، در تحقیق و تنقیح عبارات (حدیث) دارای تسلط و چهره و هیئت روشن و خیره کننده ای بوده، شهرت او کافی است و نیازی بستایش و توصیف ندارد، در هرات متولد شد و بسوی مکه شتافت و در آنجا از استاد ابوالحسن بکری اخذ حدیث نمود، سپس مشایخ و استادان او را تعداد مینماید، و باز در توصیف او گوید : نام او مشهور گشت و آوازه او در بلاد منتشر گردید، تالیفات بسیار و دارای لطف و مشتمل بر فواید بزرگ فراهم ساخت : از جمله آنها : شرح بر " المشکاه " که چندین مجلد است و نام آن " المرقاه " است، و این بزرگترین و گرامی ترین تالیفات او است، و " شرح الشفاء " و " شرح الشمائل " - همینطور تالیفات او را تعداد نموده و تاریخ وفات او را ذکر کرده آنگاه گوید : چون خبر در گذشتن او بعلماء عصر و زمان او رسید - علماء مصر در جامع از هر مجتمع گشتند - جمع کثیر شامل چهار هزار تن و بیشتر - و بر او - در حالتیکه بدنش در میان نبود نماز گزاردند، و زر کلی در جلد 2 " الاعلام " خود ص 697 شرح حال او را ثبت و تالیفات او را تعداد نموده، و در جلد 1 " معجم المطبوعات " ص 1792 بیست مجلد از تالیفات چاپ شده او را تعداد کرده، نامبرده (قاری) در " المرقات فی شرح المشکات " در شرح قول مصنف گوید : (حدیث غدیر را) احمد و ترمذی - روایت نموده اند، و در " الجامع " : " حدیث مزبور را " احمد و ابن ماجه از براء روایت نموده اند، و احمد از بریده، و ترمذی و نسائی و ضیاء از زید بن ارقم، آنگاه (در شرح خود در این مورد) مینگارد : در اسناد مصنف، حدیث از زید بن ارقم را به احمد و ترمذی مسامحه ایست
ص: 221
که پوشیده نیست، و در روایت منسوب به احمد و نسائی و حاکم از بریده بلفظ : من کنت ولیه فعلی ولیه ذکر شده و محاملی در آمالی خود از ابن عباس روایت میکند و لفظ او چنین است : علی بن ابی طالب مولی من کنت مولاه، و روایت از او در کلمات پیرامون سند حدیث خواهد آمد.
306 - ابو العباس احمد چلبی بن یوسف بن احمد مشهور به " ابن سنان قرمانی " دمشقی - متوفای 1019، مولف تاریخ مشهور - موسوم به " اخبار الدول و آثار الاول " که چندین بار بچاپ رسیده است، محبی در جلد 1 خلاصه اش ص 209 شرح حال او را ثبت نموده، اشاره بحدیث غدیر از نامبرده در صفحه 60 گذشت.
307 - زین الدین- عبد الروف بن تاج العارفین بن علی حدادی - مناوی - قاهری - شافعی (در سال 1031 در سن 79 سالگی وفات یافته) - محبی در جلد 2 " خلاصه الاثر " ص 412 در شرح حال او بسط سخن نموده و درباره او گوید : پیشوای بزرگ، حجت - صاحب دقت نظر - برگزیده در میان علماء - صاحب تصنیفات مشهور و دایر - بزرگوارترین اهل شهرش (بدون تردید)، نامبرده پیشوائی بوده فاضل، زاهد، عابد، متوجه و خاشع در پیشگاه خداوند، منافع وجودی او بسیار و با کردار پسندیده در طریق قرب بحق به تسبیح و ذکر خدا مشغول بوده، متصف به صبر و صدق بوده، در شبانه روز به یک نبوت غذا اکتفا میکرده، از علوم متنوعه و معارف بقدری تحصیل نموده که احدی از علماء همزمان او در تحصیل آن قادر نبوده، سپس مشایخ و استادان او را در فقه و اصول و تفسیر و حدیث و ادب و طریقت و خلوت ذکر و تالیفات بسیار او را تعداد و نسبت بانها بسیار ستایش کرده، نامبرده در " کنوز الحقایق " ص 147، این فرموده پیغمبر صلی الله علیه و آله را : من کنت مولاه فعلی مولاه، و : من کنت ولیه فعلی ولیه. و : علی مولی من کنت مولاه روایت کرده، و حدیث نزول آیه سال سائل در واقعه غدیر خم نقل از کتاب او " فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر " خواهد آمد و همچنین افاده او در صحت حدیث در باب کلمات پیرامون سند حدیث غدیر خواهد آمد.
ص: 222
308 - فقیه - شیخ بن عبد الله بن شیخ بن عبد الله بن شیخ بن عبد الله عید روس - حسینی - یمنی (در سال 933 متولد و در 1041 وفات یافته، محبی در جلد 2 " خلاصه الاثر " ص 235 شرح حال او را ثبت و او را با کلمات : استاد بزرگوار - محدث صوفی - فقیه - ستوده و مشایخ و استادان او را در قرائت حدیث - در یمن و در حرمین و در هند تعداد نموده و کرامتی برای او در مورد بهبودی جراحت سلطان ابراهیم (که زمین گیر شده بود) بامر او - حکایت نموده که در نتیجه سلطان مزبور که نخست رافضی بوده بمذهب اهل سنت و جماعت درآمده. و سید محمود قادری مدنی در کتابش " الصراط السوی " ضمن نقل از کتاب " العقد النبوی و السر المصطفوی " تالیف نامبرده، او را با این عنوانها و القاب ستوده : شیخ امام و غوث همام، بحر الحقایق و المعارف، السید السند و الفرد الامجد روایت او در مورد نزول آیه سال سائل پیرامون واقعه غدیرخم نقل از کتاب مذکور " العقد النبوی " خواهد آمد.
309 - محمود بن محمد علی شیخانی - قادری - مدنی، مولف کتاب " الصراط السوی. فی مناقب آل النبی صلی الله علیه و آله " و کتاب " حیات الذاکرین " روایت او در مورد نزول آیه سال سائل پیرامون قضیه غدیر خم خواهد آمد.
310 - نور الدین، علی بن ابراهیم بن احمد حلبی - قاهری - شافعی، متوفای 1044، صاحب کتاب مشهور " السیره النبویه " محبی در جلد 3 " الخلاصه " ص 122 شرح حال او را ثبت و درباره او گوید : پیشوای بزرگوار، جلیل القدرترین مشایخ اعلام، علامه زمان، کوهی از کوههای دانش و دریای بی کران آن، دارای منطقه وسیع حلم (بردباری) دانشمند عالی مقدار، گردآورنده پراکندگیها، کسی که نقد عمر شریفش را در اندوختن علم نافع و نشر آن صرف نموده، و در اثر رسیدن بمقامات شامخه علوم حظ و نصیبی احراز کرده که احدی بدان پایه از موفقیت نایل نگشته مجلس درس او مجمع فضلا بوده و خردمندان و شخصیتهای بزرگ در حریم دانش او بار سفر میگشودند، منتهای مراتب تحقیق را پیموده، و با فهم
ص: 223
تند و نافذ و نیرومندی فکر، کاوش در فتاوی نموده و بین علم و عمل را جمع کرده، و جد و جهد فراوان در درک حقایق نموده، منافع وجودی و آثار علمی او بهمگان رسیده بطوریکه طالبین علم و فضیلت از هر نقطه و شهری بسوی او میشتافتند،... سپس در ثنا و ستایش او سخن بسیار گفته و استادان و تالیفات او را تعداد کرده و تالیفاتش را ستوده، تالیفات بسیاری دارد، روایت او در حدیث غدیر در صفحه 59 گذشته و در مورد نزول آیه سال سائل در اطراف واقعه غدیر و همچنین سخن او در باب کلمات پیرامون سند حدیث غدیر خم خواهد آمد.
311 - شیخ احمد بن فضل بن محمد باکثیر مکی - شافعی - متوفای 1047، محبی در جلد 1 " خلاصه ص 271 از او نام برده و گوید : او از ادباء و فضلاء با تمکین حجاز بوده، در فضل و ادب دارای مقامی ارجمند بوده، در علوم فلکیه و معرفت آفاق جهان و عالم آفرینش دستی داشته و در میان بزرگان و اشراف مکه منزلت و شهرت بسزائی داشته.. تا آنجا که گوید : از جمله مولفات او " حسن المال فی مناقب الال " است، که آنرا بنام : شریفش ادریس امیر مکه قرار داده، سپس قصیده ای از او نقل میکند که ضمن آن شریف حسنی - علی بن برکات را مدح و ستایش کرده، روایت او در مورد نزول آیه سال سائل در اطراف قضیه غدیرخم خواهد آمد و حدیث غدیر از او در صفحات 44 و 91 و 101 مذکور و نامبرده را در پیرامون صحت حدیث غدیر و مفاد آن سخنی است که در باب کلمات پیرامون حدیث غدیرخم خواهد آمد.
312 - حسین بن امام منصور بالله - قاسم بن محمد بن علی یمنی متوفای 1050، صاحب تالیف گرانبها و وزین که در دو مجلد ضخیم در هند بچاپ رسیده و آنرا به " غایه السئول فی علم الاصول " نامیده، و شرح آن بنام " هدایت العقول " در سال 1049 از آن فراغت یافته، محبی در جلد 2 " خلاصه " ص 104 شرح حال او را ثبت و از قول قاضی حسینی مهلا گوید که او در حق نامبرده چنین گفته : پیشوای علوم محمد صلی الله علیه و آله، آنچنان کسی که اهل تحقیق، اعتراف به مراتب تحقیق او، و ارباب دقت نظر
ص: 224
تصدیق بدقت نظر او نمودند و در تمام اقطار بلاد یمن بدارا بودن علوم عالیه مشهور گشته، او از پدرش : امام منصور اخذ حدیث نموده، سپس بقیه استادان او را ذکر نموده و از جمله تصانیف عالیه او همین کتاب " غایه السئول " و شرح آن : " هدایت العقول " را بشمار آورده و کتابی هم در آداب علماء و متعلمین، سپس گوید : نامبرده کتاب مزبور را از " جواهر العقدین " تالیف سید سمهودی خلاصه نموده، سپس قطعه ای از نمونه های شعر او را ذکر نموده. نامبرده در کتاب خود " هدایت العقول " (که در نزد مولف معظم " الغدیر " موجود است) حدیث غدیر را بطرق بسیار ذکر نموده که هر گاه جداگانه آنرا تنظیم میکرد خود رساله ای مستقل بود، سخن او در باب کلمات پیرامون سند حدیث غدیرخم خواهد آمد.
313 - شیخ احمد بن محمد بن عمر - قاضی القضات - ملقب به - شهاب الدین - خفاجی - مصری - حنفی - متوفای 1069 (که سن او قریب نود سال بوده)، محبی در جلد 1 " خلاصه الاثر " ص 343 - 331 در شرح حال و ستایش او بسط کلام داده و استادان و تالیفات او را تعداد کرده و اشعار نموده که نامبرده متصدی قضاوت شد و بدمشق آمد و در آنجا مسکن گرفت، و نمونه ای از شعر او را ذکر کرده و درباره او چنین گوید : دارای - تصنیف های حساس و مهم و یکی از شخصیتهائی است، که در احاطه و تخصص شهرت جهانی یافته، و در عصر خود بمانند ماه آسمان دانش و خورشید تابان در افق نظم و نثر بوده، بر اهل تالیف و ارباب تصنیف ریاست و سروری داشته و نام و شخصیت او بتمام نقاط منتشر گشته و اخبار او چون ستاره گان درخشان فلک در افق علوم تابیده و هر که را دیدیم و از هر کسی که ملاقات او را درک کرده - شنیدیم، همگان به یگانه بودن و برتری او در تقریر و تحریر و حسن انشاء معترف بودند، و کسی در زمان او بجایگاه بلند او در دانش نرسیده، و تالیفات او بسیار و در خور استفاده عموم و در تمام بلاد منتشر گشته و از این راه موفقیت و سعادت بزرگی را احراز نموده است، تا آخر... نامبرده حدیث غدیر را در جلد 3 شرحی که بنام " نسیم الریاض "
ص: 225
بر کتاب " الشفاء " تالیف قاضی عیاض نوشته و در چهار مجلد بچاپ رسیده، در ص 456 ذکر نموده، آنجا که مصنف (قاضی عیاض) گوید : رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، شارح نامبرده گوید : و این فرمایش در غدیرخم بوده در حالیکه آنحضرت برای مردم خطبه خواند.
314 - عبد الحق بن سیف الدین دهلوی - بخاری - متوفای 1052، صاحب تالیفات گرانبها، از جمله : " اللمعات فی شرح المشکات "، و " رجال المشکات " و " ترجمه فصل الخطاب "، و " جذب القلوب "، و " اخبار الاخیار " و " مدارج النبوه "، لفظ نامبرده در کلمات پیرامون سند حدیث غدیر خواهد آمد.
315 - محمد بن محمد مصری، مولف کتاب " الدرر العوال بحل الفاظ بدء المال "، در کتاب مزبور در ذکر نام امیرالمومنین علیه السلام گوید : در فضل او احادیث بسیار وارد شده، از جمله آنها : فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
316 - محمد محبوب العالم ابن صفی الدین جعفر - بدر العالم، مولف تفسیر مشهور به (تفسیر شاهی)، روایت او در باب نزول آیه تبلیغ درباره علی علیه السلام و نزول آیه سال سائل پیرامون حدیث غدیر نقل از تفسیر نامبرده خواهد آمد.
317 - سید محمد عبد الرسول بن عبد السید بن عبد الرسول حسینی - شافعی - برزنجی (در سال 1040 متولد و در 1103 وفات یافته)، مرادی در جلد 4 " سلک الدرر " ص 65 شرح حال او را ثبت و استادان او را در قرائت ذکر نموده و درباره او گوید : نامبرده به همدان رفته، سپس ببغداد و دمشق و قسطنطنیه و مصر مسافرت کرده و از علماء بلاد مذکوره اخذ حدیث نموده، سپس در مدینه منوره متوطن گشته و از روسای آنجا
ص: 226
محسوب شده سپس تالیفات او را تعداد نموده که از جمله آنها کتاب " النواقض للروافض " است، و از جمله تالیفات او که مرادی آن را ذکر نکرده، کتابی است که در نجات ابوین پیغمبر صلی الله علیه و آله و عم او ابی طالب نوشته، دانشمند محترم، زینی دحلان قسمت مربوط به نجات ابی طالب را از کتاب مزبور خلاصه کرده و آن را " اسنی المطالب فی نجات ابی طالب " نامیده و در آغاز آن چنین عنوان کرده : بر تالیف بزرگی آگاهی یافتم که از علامه بزرگوار - مولانا سید محمد بن رسول برزنجی متوفای در یکهزار و یکصد است که در نجات ابوین پیغمبر صلی الله علیه و آله تالیف نموده و در پایان کتاب مزبور در باب نجات ابی طالب بحث نموده و نجات او را اثبات نموده است، و اقامه دلیل بر این امر کرده و براهینی از کتاب و سنت و اقوال علماء آورده که هر کس در ادله و براهین نامبرده تامل و بررسی نماید، یقین به نجات ابی طالب برای او حاصل میشود، با بیان معانی صحیحه نسبت به نصوصی که خلاف این معنی را اقتضاء مینماید که در نتیجه تمام نصوص صراحت بر نجات او دارد و در این زمینه راهی را پیموده که تاکنون احدی در این راه بر او سبقت نگرفته و بطوریست که حتی آنها که نجات ابی طالب را انکار مینمودند در قبال طریقه استدلال و برهان او ملزم میشوند که دلائل او را بپذیرند و تمام دلائلی را که قائلین بعدم نجات ابی طالب اقامه نموده اند، او همه را (با برهان مخصوص خود) بر میگرداند و همان دلائل را منطبق با مقصود و عقیده خود دایر بنجات ابی طالب مینماید، و هر شبهه را که قائلین بعدم نجات ابی طالب بان تمسک جسته اند با دلایل مقتن آنها را مرتفع و زایل نموده و با رفع شهبات مزبوره اقامه دلیل بر دعوی خود نموده، و در بعض از این مباحث موضوعهای دقیقی هست که درک آن دقایق فقط از عهده فحول علماء بر می آید و بر آنها که قصود دارند درک آن دشوار است : و بعض از مباحث نامبرده زاید بر اثبات مطلوب است که جنبه تقویت مورد اثبات او را دارند و من (زینی دحلان) خواستم مطالب مذکوره را ملخص نمایم.... تا آخر مطالبش.
ص: 227
لفظ نامبرده (برزنجی) درباره حدیث غدیر در باب کلمات پیرامون سند حدیث غدیر خواهد آمد.
318 - برهان الدین ابراهیم بن مرعی بن عطیه شبر خیتی - مصری - مالکی، متوفای 1106، از علماء نامی و فضلاء گرامی مصر است، نامبرده از شیخ اجهوری و شیخ یوسف فیشی درس گرفته و کسب فقه کرده و در علوم حدیث و نحو و غیرهما تالیف کتاب نموده، کتاب " الفتوحات الوهبیه " در شرح اربعین (چهل حدیث) نووی که در مصر بچاپ رسیده از او است، عازم رفتن به (رشید) بود و در رود نیل غرق شد، نامبرده در کتاب مزبور (فتوحات الوهبیه) در حدیث یازدهم نام امیرالمومنین علیه السلام را که می برد، مینگارد : همان کسی که پیغمبر صلی الله علیه و آله درباره او فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
319 - ضیاء الدین. صالح بن مهدی بن علی بن عبد الله مقبلی سپس صنعانی - سپس - مکی - (در سال 1047 متولد و در 1108 در مکه وفات یافته)، شوکانی در جلد 1 " البدر الطالع " ص 292 - 288 شرح حال او را ثبت و درباره او گوید : نامبرده کسی است که در جمیع علوم کتاب و سنت تسلط و تبحر یافته و اصول فقه و حدیث و عربیت و معانی و بیان و تفسیر را مورد بررسی قرار داده، و در جمیع آنها تفوق و برتری احراز نموده، نامبرده مولفاتی دارد که در نظر علماء محبوب و مقبول واقع شده، و بانها اقبال نموده و بمطالب آنها احتجاج و استدلال مینمایند و در خور چنین مقامی هم هست، سپس. مولفات او را تعداد نموده که از جمله آن " الابحاث المسدده فی الفنون المتعدده "، لفظ نامبرده درباره غدیر در باب کلمات پیرامون سند حدیث غدیر و نص او بر تواتر حدیث مزبور خواهد آمد.
320 - ابراهیم بن محمد بن محمد - کمال الدین حنفی - معروف به - ابن حمزه حرانی - دمشقی، متوفای 1120، مرادی در جلد 1 " سلک الدرر " ص 24 - 22 شرح حال او را ثبت و درباره او گوید : عالم و پیشوای مشهور. محدث نحوی و علامه،
ص: 228
نامبرده در خور احترام فراوان و مشهور بفضایل بسیار است، و یکی از اعلام محدثین و علماء عظیم القدر است، سیدی است شریف و دارای حسب و نسب، در دمشق متولد شده و در همانجا نشو و نما کرده، سپس استادان او را در اخذ حدیث و روایت ذکر نموده و گوید : در اجازه او بخط او یافتم که تعداد مشایخ و اساتید او به هشتاد نفر بالغ شده، سپس تالیفات او وفات او را ذکر نموده، حدیث غدیر را در تالیفش " البیان و التعریف " ذکر نموده و اشاره بحدیث او در صفحه 72 و 92 گذشت.
321 - ابو عبد الله محمد بن عبد الباقی بن یوسف زرقانی مصری - مالکی (در سال 1055 در مصر متولد و در 1122 وفات یافته) آخرین شخصیتهای برجسته از محدثین در دیار مصر که در انواع علوم شرکت و تسلط داشته، مرادی در جلد 4 از " سلک الدرر " ص 32 شرح حال او را ثبت و استادان و تالیفات گرانبهای او را تعداد و ذکر نموده، مانند کتاب " شرح المواهب اللدنیه " - چاپ بولاق در هشت جلد - و " شرح الموطا " چاپ مصر در چهار جلد - و چلبی در " کشف الظنون " با تعبیر به : المولی العلامه - خاتمه المحدثین - او را ستایش نموده، حدیث او درباره غدیرخم در ص 71 گذشت، و در حدیث تهنیت بلفظ سعد خواهد آمد و نامبرده را در صحت حدیث مزبور و تواتر آن سخنی است که در باب کلمات پیرامون سند حدیث غدیر خواهد آمد.
322 - حسام الدین محمد با یزید - سهارنپوری - صاحب " مرافض الروافض " نامبرده در تالیف خود ذکر نموده : از براء بن عازب و زید بن ارغم که : رسول خدا صلی الله علیه و آله چون در غدیر خم فرود آمد دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود : آیا شما نیستید که میدانید باینکه. من اولی (سزاوارتر) هستم بر هر مومنی از خودش ؟ گفتند بلی - سپس فرمود : بار خدایا هر کس که من مولای اویم پس علی علیه السلام مولای او است، خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد، پس عمر بعد از این جریان علی علیه السلام را ملاقات کرد و باو گفت : گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب، صبح و شام نمودی در حالیکه مولای
ص: 229
هر مرد و زن مومنی هستی.
323 - میرزا محمد بن معتمد خان بدخشی، مولف " مفتاح النجا فی مناقب آل العبا " و " نزل الابرار بما صح من مناقب اهل البیت الاطهار " - در بمبی بچاپ - رسیده - و این دو کتاب دلالت دارند بر تسلط کامل و احاطه مولف نامبرده در علم حدیث و فنون آن وقوف کامل به مسانید آن، حدیث غدیر را در دو کتاب مذکور بطرق بسیار روایت نموده که بنقل از دو کتاب مزبور در صفحات 41 و 45 و 48 و 53 و 56 و 60 و 62 و 76 و 86 و 98 و 99 و 102 و 107 ذکر شده، و روایت او در حدیث مناشده رحبه خواهد آمد، و نامبرده را در پیرامون صحت حدیث مزبور سخنی است که در باب کلمات در پیرامون سند حدیث خواهد آمد.
324 - محمد صدر العالم، مولف کتاب " المعارج العلی فی مناقب المرتضی "، نامبرده حدیث غدیر را بطرق متعددش در کتاب خود (معارج) ذکر نموده، بعضی از طرق او در صفحات 54 و 107 و 109 گذشت، و در باب نزول آیه سال سائل پیرامون حدیث غدیر و در حدیث تهنیت خواهد آمد. و در تواتر و صحت حدیث مزبور نامبرده را سخنی است که در باب کلمات پیرامون سند حدیث خواهد آمد.
325 - حامد بن علی بن ابراهیم بن عبد الرحیم حنفی - دمشقی - معروف به عمادی - (در سال 1103 - در دمشق متولد و در 1171 وفات یافته)، مرادی در جلد 2 " سلک الدرر " ص 19 - 11 شرح حال او را ثبت و درباره او گوید : مفتی حنفیه در دمشق و فرزند مفتی آنجا، صدر آنها و پسر صدر، صدری که دارای مهابت و بزرگواری بوده جلیل القدرترین عالم، فقیه فاضل فرضی، نامبرده عالمی است محقق و ادیب و عارف و هوشیار و کامل و مهذب. سپس استادان او و تالیفات بسیار و گرانبهای او را تعداد نموده، از جمله " الصلوه الفاخره بالاحادیث المتواتره " که در مصر چاپ شده و نمونه هائی از نظم و نثر او را ذکر نموده که هر دو نمودار احاطه و تسلط او در علم و ادب است، نامبرده حدیث غدیر را از طرق بسیار روایت نموده و آنها را در کتاب خود " الصلوه الفاخره " از احادیث متواتره بشمار آوره، لفظ او در باب
ص: 230
کلمات پیرامون سند حدیث غدیر خواهد آمد.
326 - عبد العزیز، ابو ولی الله احمد بن عبد الرحیم عمری - دهلوی، متوفای 1176، یکی از کسانی است که تالیف بسیار نموده، از جمله تالیفات گرابنهایش که چاپ شده " اجوبه المسائل الثلاث " " الانصاف فی بیان سبب الاختلاف " " تنویر العینین " " رسائل الدهلوی " " حجه الله البالغه فی اسرار الاحادیث و علل الاحکام " " شرح تراجم ابواب صحیح بخاری " " عقد الجید فی الاجتهاد و التقلید " " فتح الخبیر بما لابد من حفظه فی علم التفسیر " " الفوز الکبیر مع فتح الخبیر فی اصول التفسیر " " القول الجمیل فی التصوف " و از جمله کتب و تالیفات او است " قره العینین "، و " ازاله الخفاء "، نامبرده - در قره العینین " ذکر نموده : از براء بن عازب و زید بن ارقم باینکه : رسول خدا صلی الله علیه و آله چون در غدیر خم فرود آمد، دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود : آیا شما نیستید که میدانید، من اولی (سزاوارتر) هستم بهر مومن از خودش ؟ گفتند : بلی : پس فرمود : بار خدایا هر کس که من مولای اویم، علی مولای او است، بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد، سپس بعد از این جریان عمر او را (علی علیه السلام را) ملاقات نمود و باو گفت : گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب، صبح و شام نمودی در حالیکه مولای هر مرد زن مومن هستی، احمد این روایت را با بررسی سند ذکر نموده، و در " ازاله الخلفاء " روایتی را که حاکم با بررسی سند از زید بن ارقم از حدیث غدیر آورده، بدو لفظ و بدو طریق که در صفحه 66 ذکر شده، روایت نموده.
327 - محمد بن سالم بن احمد مصری حفنی شمس الدین شافعی (در سال 1101 متولد و در 1181 وفات یافته) نامبرده یکی از فقهائی است که با استفاده از استادان ذیفنون قاهره در علوم متنوعه شرکت کرده، شرح حال او در جلد 4 (سلک الدرر) ص 49 و در جلد 10 (الخطط الجدیده) صفحه 74 موجود است،
ص: 231
نامبرده را تالیفات گرانبهائی است، از جمله آنها " انفس نفائس الدرر " که در حاشیه " المنح المکیه " چاپ شده و حاشیه او بشرح عزیزی بر " الجامع الصغیر " و " الثمره البهیه فی اسماء الصحابه البدریه "، نامبرده حدیث غدیر را در حاشیه " الجامع الصغیر " چاپی ذکر نموده است.
328 - سید محمد بن اسماعیل بن صلاح، الامیر الیمانی - صغانی - حسینی - (در سال 1059 متولد و در 1182 وفات یافته)، نامبرده یکی از شعرای غدیر است که شعر و شرح حال او در شعراء قرن دوازدهم خواهد آمد، حدیث او درباره غدیر خم در صفحه 73 گذشت و در داستان تهنیت خواهد آمد، و او را سخنی است که در باب کلمات پیرامون سند حدیث ذکر خواهد شد.
329 - شهاب الدین، احمد بن عبد القادر حفظی، شافعی، نامبرده یکی از شعراء غدیر است که شعر و شرح حال او ضمن شعراء قرن دوازدهم خواهد آمد، و لفظ او در کلمات پیرامون سند حدیث غدیر و در شرح حال او ذکر خواهد شد.
330 - ابو الفیض محمد بن محمد المرتضی حسینی - زبیدی - حنفی (در سال 1145 متولد و در 1205 وفات یافته) مولف " تاج العروس فی شرح القاموس " یگانه مرجع در لغت، جایگاه او در " واسط " عراق بوده، در هند متولد شده و در زبید - از کشور یمن - نشو و نما نموده و بطرف حجاز رهسپار گردیده و در مصر اقامت گزیده در کسب علوم متنوعه شرکت جسته، و در انواع علوم احاطه و تسلط یافته، و آوازه او وصیت فضلش منتشر گشته و همه جا شهرت یافته، کتب گرانبها و بسیار نفیس تالیف نموده، از جمله آنها " اتحاف الساده المتقین " در شرح " احیاء العلوم " غزالی - که در ده جلد چاپ شده - و " اسانید الصحاح الست " و نیز قسمتی از کتب و تالیفات او چاپ شده است، در جلد 10 " تاج العروس " ص 399 در تعداد معانی مولی گوید : و نیز ولی
ص: 232
کسی است که متولی امر تو میشود و آندو را (مولی و ولی) معنی یک است، و از این باب است حدیث : و ایما امراه نکحت بغیر اذن مولاها.. و بعض از ارباب حدیث چنین روایت نموده اند، بغیر اذن ولیها، - (در هر دو صورت، معنای جمله بالا : و هر زنی که زناشوئی کند بدون اذن سرپرست خود.. (و ابن سلام از یونس روایت کرده که : مولی. در دین همان ولی است، و اینست قول خدای تعالی : ذلک بان الله مولی الذین آمنوا و ان الکافرین لا مولی لهم یعنی لا ولی لهم، و از این قبیل است، حدیث : من کنت مولاه... یعنی : من کنت ولیه... و شافعی گفته : حمل میشود بر ولاء اسلام، و نیز (یعنی حمل میشود) به - ناصر -، جواهری آنرا نقل نموده و جمله : من کنت مولاه... نیز بان تفسیر شده است.
331 - ابو العرفان، شیخ محمد بن علی صبان - شافعی - متوفای سال 1206، نامبرده در مصر متولد و نشو و نما کرده و در تحت تعلیمات عالیه علماء آن دیار فارغ التحصیل شده و بتحقیق ادامه داده تا در علوم عقلی و نقلی تخصص و احاطه یافته و به تحقیق و دقت نظر مشهور گشته و در مصر و شام نام او پیچیده، نامبرده تالیفات گرانبها و بسیاری نموده که بالغ بر ده فقره از تالیفات او بچاپ رسیده، از جمله آنها : " اسعاف الراغبین فی سیره المصطفی و فضایل اهل بیته الطاهرین " که در سال 1185 تالیف شده، در کتاب مزبور که در حاشیه " نور الابصار " چاپ شده در ص 152 گوید : رسول خدا (ص) در روز غدیر خم فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار این حدیث را سی تن از صحابه از پیغمبر صلی الله علیه و آله روایت نموده اند و بسیاری از طرق آن صحیح یا حسن است.
ص: 233
332 - رشید الدین خان دهلوی، نامبرده در رساله خود موسوم به " الفتح المبین فی فضایل اهل بیت سید المرسلین " چنین نگاشته، گوید : طبرانی با بررسی در سند از ابن عمر و غیره روایت کرده که : رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیرخم فرمود : " من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه "
333 - مولوی محمد مبین لکهنوی، نامبرده حدیث مزبور را در " وسیله النجاه " از طریق حاکم بلفظ زید بن ارقم و ابن عباس و از طریق طبرانی بسند صحیح از ابی الطفیل از حذیفه بن اسید، و از طریق احمد از براء بن عازب و زید بن ارقم و از طریق ابن حبان و حاکم از ابن عباس، و بطریق احمد و طبرانی از ابی ایوب و گروهی از صحابه از علی و زید بن ارقم و از " المشکاه " از براء بن عازب و زید از طریق احمد و ترمذی و از " صواعق " ابن حجر بطور مرسل روایت نموده است.
334 - مولی محمد سالم - بخاری دهلوی، نامبرده در رساله خود " اصول الایمان " حدیثی را که احمد از براء بن عازب و زید بن ارقم روایت نموده ذکر کرده است، که در ص 106 از او نقل و ذکر شده است.
335 - مولوی ولی الله لکهنوی، نامبرده در کتاب " مرآت المومنین فی مناقب اهل بیت سید المرسلین " حدیثی را که ابن حجر در " صواعق " از طبرانی روایت کرده و حدیثی را که (قبلا گذشت) از عامر بن سعد و عایشه بنت سعد از سعد، روایت نموده و حدیثی را (خواهد آمد) که از " خصایص " نسائی از حدیث مناشده رحبه بلفظ زید ابن یثیع و ابی الطفیل عامر روایت نموده همه را ذکر کرده است. سپس سخن ابن حجر را در صحت حدیث و اینکه قدح و نکوهش در صحت آن قابل توجه و التفات نیست. در کتاب مزبور آورده.
336 - مولوی حیدر علی فیض آبادی، حدیث غدیر را نامبرده در " منتهی الکلام " نقل از احمد بن حنبل و ابن ماجه ذکر نموده است.
ص: 234
337 - قاضی محمد بن علی بن محمد شوکانی - صنعانی (در سال 1173 متولد و در 1250 وفات یافته)، فقیهی است با احاطه و مسلط در علوم و آراسته به فضائل. تالیف زیادی دارد و همه تالیفات او نیکو و پسندیده است، شرح حال کاملی از او و بقلم خودش در کتاب خودش " البدر الطالع " جلد 3 ص 225 - 214 موجود است، مشایخ و استادان خود را در حکمت و کلام و فقه و اصول فقه و حدیث و فنون آن و معانی و بیان و علوم عربیه ذکر نموده و از رساله های و نوشته های خود بالغ بر یکصد کتاب تعداد نموده و تالیفات دیگری هم دارد که ضمن - تعداد کتب و مولفاتش از آنها نام برده و کسی که حاشیه بر کتاب او " البدر الطالع " نوشته استدراک نموده و از مولفات دیگر او یاد کرده، بسیاری از تالیفات او چاپ شده و همه دلالت دارد بر تسلط و احاطه او بفنون و علوم شرعیه از کتاب و سنت و آنچه مربوط باندو است از معرفت استادان حدیث و مسانید آنها، و نیز شرح حال او در مقدمه کتاب دیگر او موسوم به " نیل الاوطار " موجود است که بقلم حسین بن محسن سبعی نوشته شده - کتاب مزبور در هشت مجلد در بولاق مصر بچاپ رسیده است. حدیث او در نزول آیه تبلیغ درباره امیرالمومنین علیه السلام پیرامون قضیه غدیر نقل از تفسیرش " فتح القدیر " خواهد آمد.
338 - سید محمود بن عبد الله حسینی - آلوسی - شهاب الدین - ابو الثناء بغدادی - شافعی (در سال 1217 در کرخ متولد و در 1270 وفات یافته)، نامبرده یکی از نوابغ عراق و دانشمندان بنام است، که صیت شهرتش در آفاق پیچیده، و در انواع علوم و فنون محیط و مسلط است، نامبرده از یک خاندان مشهور عراقی است که قدیما در علم و ادب ریشه داشته اند، تالیفات بسیار و گرانبهای قابل ملاحظه دارد، اشاره بحدیث او در صفحات 76 و 86 و 99 و 100 - گذشت و حدیث او در
ص: 235
نزول آیه تبلیغ در شان امیرالمومنین علیه السلام خواهد آمد و او را در پیرامون صحت حدیث " غدیر " سخنی است که در باب کلمات در اطراف سند حدیث خواهد آمد.
339 - شیخ محمد بن درویش الحوت بیروتی - شافعی - متوفای 1276، نامبرده در کتاب " اسنی المطالب فی احادیث مختلفه المراتب (چاپ بیروت) نگاشته، گوید : حدیث : من کنت مولاه فعلی مولاه : را صاحبان سنن جزابی داود، روایت کرده اند، و احمد نیز آنرا روایت نموده و بر آن صحه گذارده اند، و بلفظ : من کنت ولیه فعلی ولیه نیز روایت شده، احمد و نسائی و حاکم، آنرا روایت کرده اند و بر آن صحه گذارده اند.
340 - شیخ سلیمان بن شیخ ابراهیم معروف به (خواجه کلان) ابن شیخ محمد معروف به (بابا خواجه) حسینی - بلخی - قندوزی حنفی، نامبرده اهل بلخ است و در قسطنطنیه در سال 1293 وفات یافته، نامبرده از اعلام یگانه بوده و در علم حدیث و فنون آن بسرحد نبوغ رسیده، کتابهای : " اجمع الفوائد " و " مشرق الاکوان " و " ینابیع الموده " را تالیف نموده، کتاب اخیر در نزد عموم معروف و مشهور است، و در اقطار مختلفه مکرر بطبع رسیده، حدیث او در صفحات 45 و 50 و 55 و 56 و 88 و 93 و 100 گذشت.
341 - سید احمد بن مصطفی قادین خانی، مولف کتاب " هدایه المرتاب فی فضایل الاصحاب " که در آستانه چاپ شده، شعر امیرالمومنین علیه السلام را در موضوع غدیر روایت نموده که خواهد آمد.
ص: 236
342 - سید احمد بن زینی بن احمد دحلان مکی - شافعی (در سال 1232 در مکه متولد و در سال 1304 در مدینه منوره وفات یافته) مفتی شافعیان در مکه مشرفه و شیخ الاسلام آنجا بوده، عالمی است ذیفنون که از علوم مختلفه بهره مند بوده، مورخی است محیط، تالیفات بسیاری دارد که بالغ بر بیست جلد از آنها چاپ شده، ابوبکر عثمان بن محمد بکری - دمیاطی کتابی جداگانه بشرح حال او اختصاص داده، بنام " نفحه الرحمن فی مناقب سید احمد زینی دحلان " (چاپ مصر) حدیث - در موضوع تهنیت از او خواهد آمد.
343 - شیخ یوسف بن اسمعیل نبهانی - بیروتی، رئیس محکمه حقوق در بیروت، مولف کتاب " منتخب الصحیحین من کلام سید الکونین " - که در سال 1329 در مصر چاپ شده - سخنور بزرگی است و در علم ادب سهم کافی احراز نموده، حداد در جلد 1 " القول الفصل " ص 444 از او به : عالم عصر - شیخ علامه تعبیر نموده است، در حدیث و ادب تالیف بسیار نموده که در حدود پنجاه مجلد از تالیفات او در مصر و بیروت چاپ شده، شرح حال خود را نامبرده بقلم خود در کتاب خود " الشرف الموبد " ص 143 - 140 ثبت نموده، حدیث او در باب مناشده رحبه خواهد آمد.
344 - سید مومن بن حسن مومن شبلنجی مولف " نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار " که پنج مرتبه یا بیشتر بچاپ رسیده، در آغاز آن شرح حال خود را ثبت و استادان خود را در علوم مختلفه ذکر نموده و بعض از تالیفات خود را تعداد کرده - در حدود سال 1250 متولد شده ولی از تاریخ وفات او اطلاعی بدست نیامده، حدیث او در باب نزول آیه سال سائل پیرامون قضیه غدیر خواهد آمد.
ص: 237
345 - شیخ محمد عبده بن حسن خیر الله مصری متوفای 1323 مفتی و علامه بزرگوار دیار مصر نامبرده در مراتب علمی شهرت طولانی دارد و در اصلاحات اجتماعی و سعی در مصالح امت ثابت قدم بوده، تاریخ، این خصوصیات را برای او در اوراق جلد 1 " مشاهیر الشرق " ص 300 و " تاریخ الادب العربی " ص 439 - 434 و غیرهما تسجیل و ضبط نموده است، اشاره بحدیث او قبلا شده و حدیث او در نزول آیه تبلیغ درباره امیرالمومنین علیه السلام پیرامون قضیه غدیر خواهد آمد.
346 - سید عبد الحمید بن سید محمود آلوسی بغدادی - شافعی - نابینا - در سال 1232 متولد و در 1324 وفات یافته - در بغداد پایتخت کشور عراق علامه و ادیب یگانه بوده، کتاب او موسوم به " نثر اللئالی فی شرح نظم الامالی " بچاپ رسیده، نامبرده حدیث غدیر را در ص 166 کتاب مزبور از فضائل امیرالمومنین علیه السلام بشمار آورده و در ص 170 در مفاد آن و در مسلم الصدور بودن آن از مصدر وحی الهی سخن گفته و در ص 172، غدیرخم را تعیین نموده و بحدیث مزبور اشاره کرده است.
347 - شیخ محمد حبیب الله بن عبد الله یوسفی از حیث نسب، و مدنی از جهت مهاجرت او بانجا. و شنقیطی از لحاظ اقلیم و منطقه - سخنور و علامه و محدث مصر بوده کتاب " اکمال المنه " در موضوع اتصال سند مصافحه که موجب دخول بهشت میشود، و " ایقاظ الاعلام " در موضوع وجوب پیروی رسم الخط مصحف امام، و کتاب " ثبت الشیخ الامیر الکبیر " و " الخلاصه النافعه " از او است و در دنباله کتاب اخیر الذکر ارجوزه دارد که به " النصایح الدینیه " موسوم است، و تمام این کتب در حدود سال 1345 بچاپ رسیده، نامبرده در کتاب خود " کفایه الطالب لمناقب علی ابن ابی طالب علیه السلام " چاپ مصر در ص 30 - 28 حدیثی را که ترمذی از ابی سریحه یا - زید - با بررسی در سند روایت نموده و حدیثی را که ابن سمان از براء بن عازب و احمد از زید در مسندش و از عمر در مناقبش با بررسی در سند روایت نموده، و حدیث
ص: 238
مناشده در رحبه را از طریق ابی حاتم، و از طریق احمد از سعید بن وهب و حدیث رکبان را از طریق احمد و بغوی و حدیثی را که ابن عبد البر در " استیعاب " از بریده و ابی هریره و جابر و براء و زید از داستان غدیر روایت نموده اند ذکر کرده است.
348 - قاضی بهلول بهجت شافعی - قاضی زنکه زور، مولف " تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله " که بلغت ترکی نوشته و ادیب دانشمند میرزا مهدی تبریزی آنرا بفارسی و فاضل بزرگوار شیخ میرزا علی قمشه آنرا بعربی ترجمه نموده اند، و این کتاب نامبرده از محسنات این عصر است و نموداری است از احاطه و تسلط مولفش در حدیث و تاریخ، و اطلاع مبسوط او در مباحث دینی، و از تالیفات او کتابی است بنام " الماه یوم " یعنی : صدر روز، در واقعه صفین، که جنبه روائی دارد، و " الارشاد الحمزوی " و " حجر بن عدی " که منظوم است، و " الحقوق الارثیه " و " آثار آذربایجان که کتابی است ادبی - تاریخی - جغرافی، اشاره بطرقی که نامبرده برای حدیث غدیر ذکر کرده، در صفحات 43 و 47 و 51 و 54 و 60 و 62 و 76 و 88 و 93 گذشت.
349 - نویسنده شهیر، عبد المسیح انطاکی - مصری، نامبرده یکی از شعرای غدیر است در قرن چهاردهم که در محل خود شعر و شرح حال او خواهد آمد.
350 - دکتر احمد فرید رفاعی، در حاشیه " معجم الادباء " جلد 14 ص 48 دو بیت امیرالمومنین علیه السلام را درباره غدیر ذکر نموده.
351 - استاد احمد زکی عدوی - مصری - رئیس قسمت تصحیح در - دار الکتب المصریه - نامبرده بوسیله حواشی که در کتب متعدده دارد، آثار گرانبها و جاودانی از خود گذارده، نامبرده در حواشی " الاغانی " جلد 7 ص 363 از چاپ اخیر داستان غدیر را ذکر نموده است.
352 - استاد احمد نسیم مصری عضو قسمت ادبی در - دار الکتب المصریه - نامبرده داستان غدیر را در حاشیه بر دیوان مهیار جلد 3 ص 182 ذکر نموده.
353 - استاد حسین علی اعظمی - بغدادی - مدیر دانشکده حقوق در بغداد، یکی از شعراء غدیر است که شعر و شرح حال او در قسمت مربوط به شعراء قرن
ص: 239
چهاردهم خواهد آمد، نامبرده شخصا بمولف معظم " الغدیر " خبر داده که کتابی درباره امیرالمومنین علیه السلام تالیف نموده و در آنجا نیز حدیث غدیر را ذکر کرده است.
354 - سید علی - جلال الدین حسینی - مصری - سخنوری است محیط و مسلط و ادیبی است شاعر، دیوان او موسوم به " حدیث النفس " و کتاب او بنام " الحسین علیه السلام " در دو جزء در قاهره بچاپ رسیده، حدیث ولایت را نامبرده در جلد 1 تالیف مزبور ص 132 ذکر نموده است.
355 - استاد محمد محمود رافعی - مصری، شرح او بر هاشمیات (کمیت) که چندین بار در مصر چاپ شده نموداری است از احاطه و تسلط او در تاریخ و ادب و نامبرده در شرح این بیت (کمیت) : و یوم الدوح دوح غدیرخم ابان له الولایه لو اطیعا در ص 81 چنین گوید : دوح درخت بزرگی است، واحد آن دوحه است و غدیرخم موضعی است بین مکه و مدینه - ابان. یعنی آشکار کرد : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : " اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله " و فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه. بعد از فرمایشات پیغمبر صلی الله علیه و آله عمر گفت : خوشا بحال تو یا علی صبح نمودی در حالیکه مولای هر مرد و زن مومن هستی.
356 - استاد محمد شاکر خیاط نابلسی - ازهری مصری - شارح هاشمیات " کمیت " که در سال 1321 در مصر چاپ شده، نامبرده در شرح مزبور ص 60 در شرح قول کمیت : و یوم الدوح دوح غدیرخم ابان له الولایه لو اطیعا گوید : غدیر خم موضعی است بین مکه و مدینه در جحفه ابان له الولایه امام احمد از ابی الطفیل روایت کرده که گفت : علی علیه السلام در سال 35 مردم را در میدان وسیع کوفه (رحبه) جمع کرد، سپس بانها گفت : شما را بخدا قسم میدهم، هر مرد مسلمی که روز غدیر خم سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را شنیده است، برخیزد،
ص: 240
در نتیجه : سی تن از مردم برخاستند و شهادت دادند باینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
357 - استاد عبد الفتاح - عبد المقصود مصری - صاحب کتاب " الامام علی " در 4 مجلد، نامبرده در تقریظی که باین کتاب، نموده اشاره بحدیث غدیر خم نموده و تمام مقال او در مقدمه جلد ششم خواهد آمد.
358 - استاد، شیخ محمد سعید دحدوح، یکی از ائمه جماعت در حلب، نامبرده در نامه که به علامه حجت - شیخ محمد حسین مظفری نوشته - داستان غدیر را در آن درج نموده و بزودی عین و نص نامه او که در آغاز جلد هشتم مندرج است، خواهد آمد.
359 - استاد صفا خلوصی مقیم لندن و فارغ التحصیل دانشگاه آنجا و مدرس در همانجا، نامبرده داستان غدیر را در نامه که بمولف جلیل القدر نوشته قعطی تلقی نموده و بزودی عین آن که در آغاز جلد پنجم مندرج است خواهد آمد.
360 - حافظ مجتهد - ناصر السنه - شهاب الدین - ابو الفیض - احمد بن محمد بن صدیق، صاحب تالیفات گرانبها، نامبرده داستان غدیر را در کتاب مهم و ارجمند خود " تشنیف الاذان " ص 77 نقل از گروه بسیاری از حفاظ باسناد آنها از پنجاه و چهار تن از صحابه ذکر کرده - نامهای صحابه مذکورین از اینقرار است : علی امیرالمومنین علیه السلام - امام سبط - حسین بن علی علیه السلام - امام سبط - حسین بن علی علیه السلام - عبد الله بن عباس - براء بن عازب - زید بن ارقم - بریده - ابو ایوب - حذیفه بن اسید - سعد بن ابی وقاص - انس بن مالک - ابو سعید خدری - جابر بن عبد الله - عمرو بن ذی مره
ص: 241
مره - عبد الله بن عمر - مالک بن حویرث - حبشی بن جناده - جریر بن عبد الله بجلی عماره - عمار بن یاسر - ریاح بن حارث - عمر بن خطاب - نبیط بن شریط - سمره بن جندب - ابو لیلی - جندب انصاری - حبیب بن بدیل - قیس بن ثابت - زید بن شرحبیل عباس بن عبد المطلب - عبد الله بن جعفر - سلمه بن اکوع - زید بن ابی ثابت - ابوذر غفاری - سلمان فارسی - یعلی بن مره - خزیمه بن ثابت - سهل بن حنیف - ابو رافع. زید بن حارثه - جابر بن سمره. ضمره الاسلمی - عبد الله بن ابی اوفی - عبد الله بن بسر مازنی - عبد الرحمن بن یعمر دیلمی - ابوالطفیل عامر - سعد بن جناده - عامر بن عمیره - حبه عرنی - ابو امامه - عامر بن لیلی - وحشی بن حرب - عایشه - ام سلمه - طلحه بن عبید الله، و لفظ او بزودی در باب بحث از سند حدیث انشاء الله بنظر شما خواهد رسید.
(ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب او القی السمع)
(و هو شهید)
ص: 1
این واقعه (غدیرخم) از ابتدای وقوع (روز هجدهم ذی الحجه سال دهم از هجرت نبوی (ص))- از قرنهای نخستین تا عصر حاضر پیوسته و بدون انقطاع از اصول مسلمه و حوادث غیر قابل تردید بوده، بطوریکه نزدیکان باین داستان ایمان و اذعان بان داشته و دشمنان و مخالفین بدون اینکه تردید یا انکاری در خاطر خود راه دهند، آنرا بازگوئی (روایت) نموده اند، و تا بدان پایه از تحقق رسیده که ارباب جدل و معارضه نیز هر وقت که از طرف مدعیان آنها دامنه مناظره بدان کشیده شده و قضیه بروایت آن منتهی گشته، ناچار بدان تن داده و نتوانسته اند با هیچ نیرنگ و جدلی آنرا نادیده و یا ناشنیده انگارند.
لذا، فیما بین صحابه و تابعین، چه پیش از دوران خلافت ظاهری امیرالمومنین علی (ع) و چه در عهد خلافت آنجناب و اعصار بعد از آن، استدلال به قضیه غدیر و یادآوری بدان با مبادله سوگند (مناشده) بسیار دست داده.
نخستین استدلال بدین منوال، کیفیت گفت و شنودی است که بوسیله شخص امیرالمومنین (ع) با اشخاص همزمان و معاصر در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از رحلت پیغمبر صلی الله علیه و سلم وقوع یافته، این ماجرا را سلیم بن قیس هلالی در کتاب خود " که بچاپ رسیده " بتفصیل بیان داشته، آنها که آگاهی بان را خواستارند بدان مراجعه نمایند و ما در اینجا آنچه را که از مناشدات بعد آن بوقوع پیوسته ذکر مینمائیم.
ص: 2
به سال 23- و یا- آغاز سال 24 از هجرت
اخطب خطباء خوارزم- حنفی- در صفحه 217 " مناقب " گوید: خبر داد مرا استاد و پیشوا- شهاب الدین- افضل حفاظ- ابو النجیب- سعید بن عبد الله بن حسن همدانی معروف به " مروزی " در آنچه که از همدان بمن نوشته، باخبار او از حافظ- ابو علی- حسن ابن احمد بن حسین در آنچه اذن و اجازه روایت آنرا باو داده، باخبار از استاد ادیب ابو یعلی- عبد الرزاق بن عمر بن ابراهیم همدانی. بسال 437، باخبار از پیشوای حافظ- طراز المحدثین- ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه.
و استاد پیشوا، شهاب الدین. ابو النجیب- سعد بن عبد الله همدانی گفته که: ما را خبر داد باین حدیث عالی پیشوای حافظ- سلیمان بن محمد بن احمد- از یعلی بن سعد رازی. از محمد بن حمید. از زافر بن سلیمان. از حارث بن محمد. از ابی الطفیل- عامر بن واثله که گفت:
من در روز شوری دربان بودم و علی علیه السلام در خانه (محل اجتماع و شوری) بود و شنیدم که بانها میفرمود: من بطور موکد بر شما احتجاج و استدلال خواهم نمود به چیزیکه هیچ فرد عربی و غیر عربی از شما نتواند آنرا دگرگون نماید، سپس فرمود: شما افراد، همه شما را سوگند میدهم بخدا، که آیا در میان شما کسی هست که پیش از من بوحدانیت خدا ایمان آورده باشد؟ همگی گفتند: نه، فرمود شما را بخدا سوگند میدهم که در میان شما کسی هست که برادری چون جعفر طیار داشته باشد که در بهشت با فرشتگان پرواز میکند؟ همگی گفتند: نه بخدا قسم، فرمود شما را بخدا سوگند میدهم آیا در میان شما غیر از من کسی
ص: 3
هست که عموئی چون عموی من حمزه داشته باشد که شیرخدا و شیر رسول خدا و سرور شهیدان است؟ گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم آیا در میان شما جز من کسی هست که همسری چون همسر من فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله داشته باشد، که بانوی زنان اهل بهشت است، گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من کسی هست، که دو سبط مانند دو سبط من حسن و حسین داشته باشد که دو آقا و سرور جوانان اهل بهشت میباشند؟ گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من و پیش از من کسی هست که چندین بار با رسول خدا صلی الله علیه و آله نجوی کرده باشد و پیش از نجوی صدقه داده باشد؟ گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا درباره او فرموده باشد:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره، لیبلغ الشاهد الغائب؟ گفتند: نه بخدا قسم،... تا آخر حدیث... و این روایت را با بررسی در سند آن پیشوای (محدثین) حموینی در باب 58 در " فراید السمطین " آورده گوید: خبر داد مرا استاد و پیشوا- تاج الدین، علی بن حب بن عبد الله خازن بغدادی، معروف به: ابن الساعی واو. از پیشوا، برهان الدین، ابو المظفر، ناصر بن ابی المکارم مطرزی خوارزمی، و او از اخطب خوارزم، ضیاء الدین، ابو الموید، موفق بن احمد مکی. تا آخر سند بدو طریقی که ذکر شد.
ص: 4
و نیز این روایت را ابن حاتم شامی در " الدر النظیم " از طریق حافظ ابن مردویه بسند دیگرش آورده، که گوید: حدیث نمود، ابو المظفر، عبد الواحد بن حمد بن محمد بن شیذه مقری و او از حدیث عبد الرزاق بن عمر طهرانی و او از ابوبکر احمد بن موسی حافظ (ابن مردویه) از ابی بکر احمد بن محمد بن ابی دام از منذر بن محمد و او از عموی خود و او از ابان بن تغلب، از عامر بن واثله روایت نموده که گفت: من در روز شوری دربان بودم و علی علیه السلام در آن خانه بود (که شوری در آن تشکیل یافت)، شنیدم که آنجناب میفرمود (عین الفاظی که فوقا ذکر شد). تا آنجا که راوی گفت: علی فرمود شما را بخدا سوگند میدهم آیا کسی از شما جز من هست که او را رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر بولایت نصب فرموده باشد؟ گفتند: نه بخدا قسم.
و این حدیث شوری را حافظ بزرگ- دار قطنی با بررسی در طریق آن روایت نموده و ابن حجر بعض از فصول مطالب حدیث مزبور را از او در صواعق نقل میکند، نامبرده در صفحه 75 گوید: دار قطنی با دقت در سند آورده که علی علیه السلام با آن شش نفری که عمر امر خلافت را در میان آنها بشوری محول نمود سخن طولانی گفت، از جمله سخنان او " علی علیه السلام ": شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله باو فرموده باشد: یا علی تو در روز قیامت قسمت کننده بهشت و دوزخی، گفتند: نه بخدا قسم، و در صفحه 93 گوید: دار قطنی با دقت در سند آورده که علی علیه السلام در روز شوری بر اعضای شوری استدلال و احتجاج نمود و بانها گفت: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما کسی در خویشاوندی با پیغمبر صلی الله علیه و آله از من نزدیک تر هست؟
و این حدیث را حافظ بزرگوار ابن عقده با بررسی در سند آن آورده، گوید: حدیث کرد ما را علی بن محمد بن حبیبه کندی از حسن بن حسین، از ابی غیلان
ص: 5
سعد بن طالب شیبانی از اسحق از ابی الطفیل که گفت: من در روز شوری دربان بودم و شنیدم که علی علیه السلام میگفت. بشرح مذکور که از جمله آن مناشده بداستان غدیر است.
و نیز حافظ ابن عقده، گوید: حدیث نمود ما را، احمد بن یحیی بن زکریا ازدی، صوفی، از عمرو بن حماد بن طلحه قناد، از اسحق بن ابراهیم ازدی از معروف بن خربوذ، و زیاد بن منذر، و سعید بن محمد اسلمی، از ابی الطفیل که گفت: عمر در هنگام احتضار و مرگ خود امر خلافت را بین شش نفر بشوری نهاد، علی بن ابی طالب علیه السلام و عثمان بن عفان و طلحه و زبیر و سعد بن ابی وقاص و عبد الرحمن بن عوف رضی الله عنهم و عبد الله بن عمر نیز عضو مشاور بود بدون، حق تصدی خلافت، ابوالطفیل گوید: چون این عده مجتمع گشتند، مرا دربان قرار دادند که از ورود مردم جلوگیری نمایم، در این موقع علی علیه السلام فرمود... بشرح مذکور، که از جمله آن مناشده بحدیث غدیر است.
و این روایت را حافظ عقیلی با بررسی و دقت در سند آورده گوید: حدیث نمود ما را، محمد بن احمد وراجینی از یحیی بن مغیره رازی، از زافر، و او از مردی و او از حارث بن محمد از ابی الطفیل که گفت: من در روز شوری بر در بودم... و فراز کاملی از حدیث را ذکر نمود.
ابن ابی الحدید در جلد 2 شرح " نهج البلاغه " صفحه 61 گوید: ما در اینجا آنچه را که در روایات از داستان مناشده اصحاب شوری بطور تواتر و استفاضه رسیده،
ص: 6
و متضمن فضایل و خصایصی است که علی علیه السلام بسبب آنها از دیگران متمایز گشته ذکر مینمائیم، این جریان را محدثین بسیار ذکر نموده اند. و آنچه در نزد ما بصحت پیوسته این جریان، بانچه ذکر شد (از روایات مشتمل بر فضایل آنجناب) پایان نیافته، و بلکه بعد از آنکه عبد الرحمن و حاضرین با عثمان بیعت کردند و علی علیه السلام از بیعت با او خودداری نمود چنین گفت: همانا برای ما حقی است اگر بما داده شود آنرا می گیریم و اگر منع شود با سختی ها میسازیم اگرچه شب روی طولانی باشد، او (علی علیه السلام) این سخن را ضمن کلامی فرمود که ارباب سیر آنرا ذکر نموده اند و ما در آنچه قبلا نگاشته شد بعض از آنرا بیان داشتیم... بر میگردد بسیاق روایت... سپس بانها فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم: آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را با خود برادر کند در آن هنگام که مراسم برادری را در میان مسلمین اجراء فرمود؟ گفتند: نه، سپس فرمود: آیا در میان شما غیر از من کسی هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او فرموده باشد: من کنت مولاه فهذا مولاه؟ گفتند: نه.
(زیادتی چاپ دوم)- و قسمتی از این داستان را ابن عبد البر در جلد 3 " الاستیعاب " ص 35 در حاشیه " الاصابه " بطور مسند ذکر کرده گوید، حدیث نمود ما را عبد الوارث از قاسم از احمد بن زهیر از عمرو بن حماد قناد- از اسحق بن ابراهیم ازدی، از معروف بن خربوذ، از زیاد بن منذر، از سعد بن محمد ازذی، از ابی الطفیل.
و طبری در جلد 3 تفسیرش در ص 418 در مورد قول خدای تعالی: انما ولیکم الله و رسوله. الایه... چنین گوید: همانا علی بن ابی طالب علیه السلام از این رافضیان داناتر بتفسیر قرآن است، بنابراین اگر این آیه دلالت بر امامت او داشت، در یکی از مجالس و محافل بدان استدلال مینمود، و این گروه (رافضیان) را
ص: 7
نمیسزد که بگویند، از راه تقیه استدلال بان ننموده، چه آنکه از او نقل میکند که در روز شوری بخبر غدیر و خبر مباهله و بتمام فضایل و مناقب خود تمسک جسته و بطور حتم در اثبات امامت خود باین آیه تمسک ننموده، اه. و تو (خواننده این سطور) بخوبی میدانی که سخن طبری در اسناد روایت احتجاج و استدلال بحدیث غدیر و غیره بخصوص رافضیان فقط، ناشی از عصبیت و کینه توزی او است و مردود است، زیرا چنانکه دانستید، خوارزمی حنفی اسناد حدیث مزبور (احتجاج) را از استادان و ائمه حفاظ و آنها از کسانی چون ابی یعلی و ابن مردویه که از حفاظ حدیث و ائمه نقل حدیثند بشرحی که دایر به تصریح ابن حجر بروایت حافظ دار قطنی بیان شد، نقل نموده، بدون اینکه نکوهش و نظر مخالفی در آن ابراز نماید، و روایت حافظ ابن عقده و حافظ عقیلی، و نیز شنیدید سخن ابن ابی الحدید و تصریح او را، باینکه داستان احتجاج در میان اهل حدیث شایع و مستفیض است و آنچه را که در نظر او از حدیث مزبور مورد صحت و تایید واقع گشته، ملاحظه نمودید.
و از مجموع مطالب مذکوره بقدر و قیمت مطالب سیوطی نیز در جلد 1 " اللئالی المصنوعه " صفحه 187 واقف خواهید شد، که نامبرده در آنجا حکم به موضوع بودن و عاری از حقیقت بودن حدیث مزبور (احتجاج و استدلال) میدهد بعنوان اینکه در اسناد عقیلی، زافر وجود دارد و او در میان روات ضعیف است، و نیز در طریق روایت نامبرده مردی ناشناس و مجهول وجود دارد، در حالیکه ما اسنادها و طرق دیگری را نیز ذکر نمودیم که در آنها نه زافری هست و نه مرد مجهول وانگهی ما اگر بنا او در عقیده بضعف زافر همراه باشیم آیا بمجرد وجود ضعیف در طریق رواست که بعاری از حقیقت بودن آن حکم قطعی داد؟ چنانکه سیوطی گمان کرده؟ و در جمیع موارد از کتاب نامبرده خود بر خلاف روش آنها که درباره روایات ساختگی و بی حقیقت تالیف نموده اند رفتار نموده است؟ نه. نه چنین است، و بلکه چنین پندار و روشی از ضعف
ص: 8
رای و کمی بصیرت است، زیرا (بر طبق رویه اهل درایت) منتهی آنچه درباره روایت ضعفاء معمول به است، اینست که: استدلال بان روایت نمیشود. گرچه در استدلال بان بعنوان تایید، باکی نیست، بعلاوه ما می بینیم: حفاظ ثقه و صاحبان دقت نظر در نقل حدیث چه بسا روایاتی از ضعفاء می آورند، بواسطه قرائن بسیاری که بر صحت آن و در روایت خاص و یا در نوشته مرد خاصی وجود دارد، با چنین قرائن و خصوصیاتی، آن روایت محفوفه بقرائن صحت را از او روایت میکنند و در آن مورد بخصوص معتقدند که از حکم عمومی روایات ضعیف خارج است و یا راوی در آن مورد بخصوص مورد اعتماد و وثوق است، هر چند در سایر موارد اعمالش ناپسند بوده و مورد اعتماد نیست.
چنانچه به صحیح مسلم و صحیح بخاری و سایر صحاح و مسندها مراجعه نماید ملاحظه خواهید کرد که مملواند از روایت، از خوارج و ناصبیان آیا این جز همان مبنی که بدان اشعار نمودیم محمل دیگری دارد؟
گذشته از آنچه بر سبیل مماشات (در مورد زافر و ضعف او) ذکر شد، اصولا احمد و ابن معین زافر را توثیق نموده اند و ابو داود گوید: او ثقه است، او مردی صالح بوده، و ابو حاتم گوید جایگاه او راستی و صداقت است سیوطی در این مورد (طعن بن زافر) از ذهبی پیروی نموده که نامبرده در " میزان " حدیث مزبور را ناشناس و غیر صحیح یافته، و بعد از او ابن حجر آمده و در لسانش از او تقلید کرده و زافر را متهم بوضع حدیث نموده است و حال آنکه ذهبی و ابن حجر را آنها که شناخته اند، از روی " میزان " او شناخته اند که در آن هزار انحراف است و لسانی که آلوده بطعن و هدفهای مغرضانه است اینست تلخیص ذهبی بر مستدرک حاکم بیائید به بینید: آنچه که از فضایل آل الله در احادیث صحاح آن روایت شده ذهبی بر آن ها طعن و نکوهش نموده و هیچ مبنی و دلیلی برای آن نمیتوان یافت جز همان کینه، که در او رسوخ یافته و تمایل و علاقه ای که بما سوای آنها (عترت
ص: 9
پیغمبر صلی الله علیه و آله) دارد و ابن حجر هم در تالیفات خود قدم بقدم از او پیروی نموده است
شیخ الاسلام، ابو اسحق، ابراهیم بن سعد الدین ابن الحمویه (شرح حال او در صفحه 200 جلد 1 گذشت) باسنادش در " فراید السمطین " سمط اول در باب 58 از تابعی بزرگ، سلیم بن قیس هلالی روایت کرده که گفت: در زمان خلافت عثمان در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله گروهی مجتمع بودند که با یکدیگر سخن میگفتند و از علم و عفت سخن بمیان آوردند. در ضمن نام قریش و فضایل و سوابق آنها و هجرتشان بمیان آمد و آنچه را که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آنها از فضیلت فرموده مانند این فرمایش: " الائمه من قریش " (یعنی امامان از قریش میباشند) و فرمایش دیگر آنحضرت " الناس تبع لقریش و قریش ائمه العرب " (یعنی مردم پیروان قریشند و قریش پیشوایان عرب هستند) تا آنجا که گوید (بعد از ذکر مفاخرت هر قبیله بمردان خود) و در این حلقه بیش از دویست تن گرد آمده بودند که در میان آنها بودند: علی بن ابی طالب علیه السلام و سعد بن ابی وقاص و عبد الرحمن بن عوف و طلحه و زبیر و مقداد و هاشم بن عتبه و ابن عمر و حسن و حسین و ابن عباس و محمد بن ابی بکر و عبد الله بن جعفر، و از انصار: ابی بن کعب و زید بن ثابت و ابی ایوب انصاری و ابو الهیثم بن التیهان و محمد بن سلمه و قیس بن سعد بن عباده و جابر ابن عبد الله و انس بن مالک و زید بن ارقم و عبد الله بن ابی اوفی و ابی لیلی، و با او پسرش عبد الرحمن نشسته بود و او پسرکی بود نورس و زیبا روی، و در این هنگام ابوالحسن بصری آمد و پسرش حسن بصری با او بود که او نیز پسرکی بود زیباروی و معتدل القامه، راوی گوید: من باو و به عبد الرحمن بن ابی لیلی مینگریستم و نمیدانم کدام زیباتر از آن دیگری بود؟ جز اینکه حسن بصری دارای اندامی درشت تر و قدی رساتر بود، در این هنگام آن گروه بسیار سخن گفتند و این اجتماع از
ص: 10
بامداد تا هنگام زوال آفتاب (ظهر) طول کشید و عثمان در خانه خود بود و از اجتماع و سخنان این گروه اطلاعی نداشت، و علی بن ابی طالب در آن میان خاموش و ساکت بود و نه خودش و نه احدی از کسان و اهل بیتش سخنی نمیگفتند، در نتیجه آن گروه متوجه او شدند و گفتند: یا ابا الحسن چه مانعی هست که تو نیز سخن بگوئی؟ فرمود هر یک از افراد دو قبیله سخن گفتند و فضیلتی از خود بیان داشتند و درست هم گفتند، اکنون، من از شما ای گروه قریش و انصار سوال میکنم: این فضیلت ها را خداوند بچه وسیله بشما عطا فرمود؟ آیا منشاء این فضایل که بخود نسبت دادید، در وجود خود شما و قبیله و خاندان شما بوده یا موجبی جز اینها داشته؟ همگی در پاسخ گفتند: عشیره و خاندانهای ما منشاء هیچ یک از این فضایل نبوده اند، بلکه خدای بزرگ بر ما منت نهاد و این فضایل را بسبب محمد صلی الله علیه و آله و عشیره و اهل بیت او بما عطا فرمود، علی علیه السلام فرمود: راست گفتید، ای گروه قریش و انصار آیا نمیدانید که آنچه از خیر دنیا و آخرت نصیب شما گشته فقط از ما اهل البیت است نه غیر ما؟ و همانا پسر عمم پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: بدرستی که من و خاندانم نوری بودیم که در پیشگاه عظمت خداوند نمایان بودیم چهارده هزار سال پیش از آنکه خدای متعال آدم را بیافریند، پس از آفرینش او این نور را در صلب او نهاد و او را بزمین فرود آورد، سپس نور ما منتقل بصلب نوح شد و در کشتی نشست، سپس منتقل بصلب ابراهیم شد و در آتش افکنده شد، سپس پیوسته خدای توانا ما را از اصلاب گرامی بارحام پاکیزه منتقل فرمود، و این انتقال از پدران و مادران بکیفیتی بود که همگی از هر ناپاکی و پلیدی بدور و منزه بودند.
پس از این سخنان علی علیه السلام، آنها که سبقت و پیشی داشتند و از آنهائی بودند که بدر و احد را درک نموده بودند گفتند: آری. ما این سخنان را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده ام، سپس فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم همگی میدانید که خدای عز و جل در کتاب خود در آیات متعدد سابق را بر مسبوق مقدم داشته و من در پرستش خدای یگانه و پیروی رسول او سابق و مقدم بوده ام، بطوریکه احدی از این امت
ص: 11
در این راه بر من پیشی نگرفته است؟ همگی گفتند: آری چنین است.
فرمود شما را بخدا سوگند میدهم آیا آگاهی دارید؟ هنگامی که این آیه: و السابقون الاولون من المهاجرون و الانصار... و این آیه و السابقون السابقون اولئک المقربون نازل شد در چه مورد و در چه موضوعی نازل شد؟ از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره مدلول این آیات سوال شد؟ فرمود: خدای متعال اینها را نازل فرموده درباره انبیاء و اوصیاء آنها، پس من افضل انبیاء و رسل هستم و علی بن ابی طالب وصی من، افضل اوصیاء است، همگی گفتند: آری بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا آگاهی دارید؟ هنگامی که این آیه: یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و این آیه و لم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المومنین ولیجه، نازل شد مردم گفتند: یا رسول الله آیا اختصاص به بعض از مومنین دارد یا شامل همه آنها میشود؟ پس خدای عز و جل امر فرمود پیغمبرش را که بانها تعلیم فرماید تا اولیاء و متصدیان امرشان را بشناسند و امر فرمود او را همانطور که نمازشان و زکاتشان و حجشان را تفسیر و بیان فرموده، ولایت را نیز برای آنها تفسیر فرماید، و مامور گشت که مرا در غدیرخم برای مردم بولایت منصوب فرماید، سپس خطبه ایراد فرمود و ضمن آن فرمود: ای مردم همانا خداوند مرا باجراء امری مامور کرده که سینه ام را آن امر تنگ نموده و چنین پنداشتم که مردم مرا تکذیب میکنند، پس خداوند مرا تهدید بشکنجه فرمود در صورتیکه آن امر را ابلاغ ننمایم. سپس مردم را برای انجام نماز جماعت دعوت فرمود، پس از انجام نماز خطبه خواند و فرمود ای مردم: آیا میدانید: که همانا خدای عز و جل مولای من است و من مولای مومنین هستم و من اولی (سزاوارتر) هستم بر مومنین از خودشان، گفتند آری. چنین است، پس فرمود یا علی برخیز، پس برخواستم در این موقع فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، در این هنگام سلمان بپا خاست و گفت: یا رسول الله
ص: 12
ولاء کما ذا؟ یعنی ولاء " درباره علی علیه السلام چگونه ولائی است "؟ فرمود: ولاء کولائی، یعنی ولاء مانند ولای من، من کنت اولی به من نفسه یعنی هر کس که من اولی (سزاوارتر) هستم باو از خودش، پس خدای متعال این آیه را فرو فرستاد: الیوم اکملت لکم دینکم.. تا آخر آیه، پس رسول خدا تکبیر فرمود و گفت " الله اکبر " تمامی نبوت من و تمامی دین خدا ولایت علی است، بعد از من، پس ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: یا رسول الله: این آیات در مورد علی علیه السلام خاصه است؟ فرمود: بلی، در او و درباره اوصیاء من است تا روز قیامت، گفتند: بیان فرما ایشان را (اوصیاء خود را) برای ما، فرمود: علی علیه السلام برادر من و وزیر من و وارث من و وصی و خلیفه من است در امت من، و ولی هر مومن است بعد از من، سپس دو فرزندم اول حسن و پس از او حسین، پس از او نه تن از فرزندان پسرم حسین هر یک پس از دیگری، قرآن با آنها است و آنها با قرآنند، از قرآن جدا نشوند و قرآن از آنها جدا نشود تا بر من کنار حوض وارد شوند؟ (پس از این شرح و بیان، امیرالمومنین علیه السلام با قید قسم در میان انجمن در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله) همگی گفتند: آری بخدا قسم این کلمات رسول خدا را ما شنیده ایم و بطوریکه گفتی بدان شهادت میدهیم. و بعض دیگر از آن گروه گفتند بیشتر این مطالب را در خاطر داریم ولی تمام آن را در حفظ نداشتیم ولی اینان که تمام آن را در خاطر داشته و بدان گواهی دادند همه آنها از نیکان و مردم با فضیلت ما میباشند، پس علی علیه السلام فرمود: راست گفتید همگی مردم در حفظ یکسان نیستند، من آنانی را که این گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خاطر دارند بخدا سوگند میدهم که برخیزند و بدانچه در خاطر دارند خبر دهند، پس این اشخاص برخواستند: زید بن ارقم، براء بن عازب، و سلمان، و ابوذر، و مقداد، و عمار: اینها گفتند: ما گواهی میدهیم که فرمایشات رسول خدا را در خاطر داریم در حالتیکه بر منبر ایستاده بود و تو پهلوی او بودی، و او میفرمود: ای مردم. همانا خدای عز و جل امر کرده که امام و پیشوای شما را منصوب نمایم و آنکه را که بعد از من وصی من و خلیفه من است و
ص: 13
آنکسی را که خدای عز و جل در کتاب خود طاعت او را واجب فرموده و طاعت او را همدوش طاعت من ساخته و شما را امر بولایت او فرموده بشما معرفی کنم، و من در ابلاغ این امر از ترس طعن، و نکوهش اهل نفاق و تکذیب آنها بخدای خود مراجعه نمودم، خدای مرا تهدید فرمود که اگر این امر را تبلیغ نکنم مرا عذاب فرماید.
ای مردم همانا خداوند شما را امر به صلاه (نماز) فرموده و بطور تحقیق آن را برای شما بیان کرده است و امر بزکاه و روزه و حج فرموده و آنها را برای شما بیان نموده و من آنها را برای شما تفسیر کرده ام، و امر کرده است شما را " بولایت، و من شاهد میگیرم شما را که همانا آن ولایت (که خداوند امر فرموده) اختصاص باین (یعنی علی علیه السلام) دارد- در هنگام ادای کلمه اشاره، دست خود را بر علی نهاد سپس فرمود: بعد از او اختصاص به پسرش دارد و سپس باوصیاء بعدشان از فرزندانشان، از قرآن جدا نشوند و قرآن از آنها جدا نشود تا بر من در کنار حوض وارد شوند ای مردم، بتحقیق من بیان کردم برای شما، و پناه گاه شما و پیشوای شما و ولی شما و راهنمای شما را نشان دادم و او برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام است و او در میان شما بمنزله من است، پس قلاده اطاعت او را در دین بر گردن نهید و او را در تمام امور اطاعت نمائید، زیرا تمام آنچه خدای عز و جل بمن تعلیم فرموده از علم و حکمتش، همانا تماما در نزد او است، پس از او سوال کنید و از او بیاموزید و از اوصیا بعد از او، و آنها را تعلیم ندهید و بر آنها پیشی نگیرید و از آنها دور و عقب نمایند، زیرا همانا آنها با حقند و حق با آنهاست، هیچگاه آنها از حق و حق از آنها زایل و جدا نشود- این اشخاص که برخاسته بودند. پس از شهادت باین مطالب نشستند... تا آخر حدیث، این لفظ حموینی با آنچه که در خود کتاب سلیم ابن قیس مذکور است اختلاف کمی و زیاداتی دارد و سخن ما را در پیرامون سلیم و کتاب او خواهد آمد.
ص: 14
سال 35 هجری
در اثر معارضه و منازعه که در امر خلافت با امیرالمومنین علیه السلام وقوع یافت برخی از مردم نسبت بانچه که آنحضرت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دایر بتقدیم آنجناب بر دیگران روایت و نقل فرموده بود آنحضرت را متهم ساختند و واردات از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله را در این موضوع با تردید و انکار تلقی کردند، چون این کیفیت بانحضرت رسید، در میدان وسیع کوفه حضور یافت و در میان گروه بسیاری که در آنجا گرد آمده بودند بمنظور دفاع از حق و رد بر آنها که در امر خلافت با آن جناب منازع میکردند، با آن گروه استدلال و مناشده فرمود، و این موضوع بحدی جلب اهمیت کرده که بسیاری از تابعین آنرا روایت نموده اند و اسناد آن در کتب علماء بحد تواتر و تظافر رسیده و ما بروایت چهار تن از اصحاب و چهارده نفر از تابعین (در این خصوص) واقف شدیم، و اینک تفصیل آن
1- ابو سلیمان موذن، (شرح حال او در 113 جلد 1 گذشت) ابن ابی الحدید در جلد 1 شرح نهج البلاغه ص 362 گوید: ابو اسرائیل از حکم روایت کرده و او از سلیمان موذن (این همان سند احمد است که خواهد آمد) اینکه، علی علیه السلام سوگند داد مردم را که هر کس از آنها این فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله را
ص: 15
شنیده که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.. گواهی دهد، پس گروهی بدان شهادت دادند و زید بن ارقم از شهادت بان در حالیکه بدان آگاه بود امساک نمود، پس امیرالمومنین علیه السلام او را به نابینائی نفرین فرمود و او نابینا شد، و پس از نابینا شدن داستان این گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را برای مردم بیان میکرد، و بطرق دیگر از او (یعنی سلیمان موذن) خواهد آمد که این داستان را از زید بن ارقم روایت کرده و شاید این روایت هم از آنست و از قلم افتاده است.
2- ابو القاسم، اصبغ بن نباته (شرح حال او در ص 114 جلد 1 ذکر شد). ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " ص 307 و در جلد 205 از حافظ ابن عقده، از محمد بن اسماعیل بن اسحاق راشدی روایت نموده و او از محمد بن خلف نمیری، از علی بن حسن عبدی، از اصبغ، که گفت: علی علیه السلام سوگند داد مردم را در رحبه که هر کس گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر خم شنیده برخیزد و بدان گواهی دهد، و فقط کسی برخیزد که گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را شخصا شنیده باشد، جمعی در حدود هفده نفر برخاستند که در میان آن گروه، ابو ایوب انصاری، و ابو عمره بن عمرو بن محصن، و ابو زینب (ابن عوف انصاری)، و سهل بن حنیف، و خزیمه بن ثابت، و عبد الله بن ثابت انصاری، و حبشی بن جناده سلولی، و عبید ابن عازب انصاری، و نعمان بن عجلان انصاری، و ثابت بن ودیعه انصاری، و ابو فضاله انصاری، و عبد الرحمن بن عبد رب انصاری، بودند، گروه نامبرده که برخاستند، گفتند: ما شهادت میدهیم که، شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
الا من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و اعن عن اعانه.
و در اسد الغابه از اصبغ بن نباته ذکر شده، که گفت: علی علیه السلام سئوال کرد و بدان سوگند دادم مردم را که هر کس گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر خم شنیده برخیزد، در این هنگام جمعی بالغ بر هفده تن برخاستند که در میانشان ابو ایوب انصاری و ابو زینب بودند، آنها که برخاستند گفتند: شنیدیم
ص: 16
از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم در حالیکه دست تو را گرفته و بلند نموده بود، فرمود: آیا شما گواه نیستید باینکه من (اوامر خدا را) رساندم و خیر و صلاح شما را بیان نمودم؟ سپس فرمود: آگاه باشید، همانا خدای عز و جل ولی من است، و من ولی مومنین هستم، پس هر کس که من مولای اویم پس این علی، مولای او است، بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او دشمن بدارد، این روایت را ابو موسی با دقت در سند آورده است.
و روایت مزبور را ابن حجر عسقلانی در جلد 4 " الاصابه " ص 408 از طریق ابن عقده از اصبغ آورده که گفت: چون علی علیه السلام در رحبه مردم را سوگند داد و از آنها سوال کرد که هر کس (سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله) را شنیده باز گوید، در نتیجه بالغ بر هفده نفر برخاستند که در آنها ابو ایوب و ابو زینب و عبد الرحمن بن عبد رب بودند و آن گروه گفتند: شهادت میدهیم که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم، در حالیکه دست تو را در روز غدیرخم گرفته و بلند کرده بود، فرمود: آیا شما گواه نیستید که من (اوامر خدا را) رسانیدم؟ گفتند: آری گواهی میدهیم، فرمود: فمن کنت مولاه فعلی مولاه، و در جلد 4 " الاصابه " ص 80 آن را روایت کرده و گوید: ابو موسی گفت: که این روایت را ابوالعباس ابن عقده در کتاب " الموالات " از طریق علی بن حسن عبدی از سعد (اسکاف) از اصبغ بن نباته ذکر نموده که گفت: علی علیه السلام در رحبه مردم را سوگند داد و از آنها پرسید که: هر کس گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر خم شنیده برخیزد، پس بالغ بر هفده تن برخاستند که از جمله آنها بود ابو ایوب و ابو زینب ابن عوف آنان گفتند: ما شهادت میدهیم که شنیدیم، رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم در حالیکه دست تو را گرفته و بلند نموده فرمود: آیا گواه نیستید که (او امر خدا را) رسانیدم؟ گفتند: گواهیم، فرمود: فمن کنت مولاه فعلی مولاه.
ص: 17
3- حبه بن جوین عرنی، ابو قدامه بجلی- صحابی، متوفای 76 و 79 حافظ ابن مغازلی شافعی در " المناقب " از ابی طالب، محمد بن احمد بن عثمان، از ابی عیسی حافظ روایت نموده که او روایت را میرساند به حبه عربی و او داستان روز غدیر و استشهاد علی علیه السلام را بدان با سوگند دادن ذکر مینماید، تا آنجا که گوید: پس دوازه تن از اهل بدر برخاستند که از جمله آنها، زید بن ارقم بود، و گفتند: ما گواهی میدهیم که شنیدیم رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه.. بشرح حدیث.
و در صفحه 54 جلد 1 از دولابی مذکور گردید که باسنادش از ابی قدامه روایت کرده که علی علیه السلام در رحبه سوگند داد مردم را و از آنها سوال فرمود، پس جمعی بالغ بر ده و اندی برخاستند، که در میان آنها مردی بود که جبه بر تن داشت و بر آن بالاپوش حضر موتی افکنده بود پس آن گروه شهادت دادند.. بشرح حدیث.
4- زاذان بن عمر (شرح حال او در صفحه 116 جلد 1 ذکر شده) احمد پیشوای حنبلیان در جلد 1 مسندش در ص 84 با بررسی در سند آورده از ابن نمیر، از عبد الملک، از ابی عبد الرحیم کندی، از زاذان بن عمر که گفت: سخن علی علیه السلام را شنیدم که در رحبه از مردم سوال کرد و آنها را سوگند داد که هر کس رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر خم دیده و سخنان او را شنیده برخیزد و گواهی دهد، سیزده تن برخاستند و شهادت دادند که آنها از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدند که میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه.
و حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 107 این حدیث را از زاذان، از طریق احمد بلفظی که ذکر شد روایت نموده، و همچنین ابوالفرج ابن جوزی در جلد 1 " صفه الصفوه " ص 121 و ابو سالم محمد بن طلحه شافعی در " مطالب السول " ص 54 (در سال 1302 بچاپ رسیده) و ابن کثیر شامی در جلد 5 " البدایه و النهایه "
ص: 18
ص 210 و در جلد 7 ص 348 از طریق احمد و سبط ابن جوزی در " تذکره " ص 17، و سیوطی در " جمع الجوامع " نقل از احمد، و ابن ابی عاصم در " السنه " (بطوری که در جلد 6 " کنز العمال " ص 407 مذکور است) روایت مذکوره را ذکر نموده اند 5.- زر بن حبیش اسدی (شرح حال او در صفحه 116 جلد 1 ذکر شده) حافظ ابو عبد الله زرقانی- مالکی- در جلد 7 " شرح المواهب " ص 13 گوید: ابن عقده با دقت در سند از زر بن حبیش روایت کرده که گفت: علی علیه السلام فرمود: در اینجا از اصحاب محمد صلی الله علیه و آله چه کسانی هستند؟ دوازده تن برخاستند و شهادت دادند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدند، فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه.
6- زیاد بن ابی زیاد (شرح حال او در ص 117 ج 1 ذکر شده)، احمد بن حنبل در جلد 1 " مسند " ص 88 آورده، از محمد بن عبد الله، از ربیع- یعنی ابن ابی صالح اسلمی، از زیاد بن ابی زیاد که گفت: شنیدم علی بن ابی طالب رضی الله عنه از مردم سوال نمود و آنها را سوگند داد باینکه هر مرد مسلمی که شنیده است از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر آنچه را فرموده، برخیزد، پس دوازده تن از اصحاب بدر برخاستند و شهادت دادند.
و این حدیث را حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 106 از طریق احمد روایت نموده و گفته که رجال آن ثقه هستند و ابن کثیر در جلد 7 البدایه " ص 348 از احمد، و حافظ محب الدین طبری در جلد 2 " الریاض النضره " صفحه 170 و ذخایر العقبی " ص 67 روایت مزبور را ذکر نموده اند.
7- زید بن ارقم انصاری- صحابی- احمد با دقت در سند از اسود بن عامر، از ابی اسرائیل، از حکم از ابی سلیمان، از زید بن ارقم روایت کرده که گفت: علی علیه السلام با قید سوگند از مردم سئوال نمود که هر کس شنیده است از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه
ص: 19
برخیزد و گواهی دهد، دوازه تن از اصحاب بدر برخاستند و بان شهادت دادند و من از کسانی بودم که کتمان نمودند و در نتیجه چشم خود را از دست دادم.
و هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 106 از احمد و طبرانی در " الکبیر " بلفظ مذکور، این حدیث را روایت نموده اند، و طبرانی رجال آنرا مورد وثوق دانسته، و در روایتی که نزد او ضبط شده این جمله مذکور است: و علی بر هر که کتمان میکرد نفرین میفرمود: و ابن مغازلی در " المناقب " آنرا از ابی الحسین علی بن عمر بن عبد الله بن شوذب از پدرش از محمد بن حسین زعفرانی از احمد بن یحیی بن عبد الحمید از ابی اسرائیل، از حکم از ابی سلیمان، از زید، بلفظ مذکور روایت کرده و در آن مذکور است (از قول زید) که: من از جمله کسانی بودم که کتمان کردند، پس خدای چشمم را نابینا فرمود و علی کرم الله وجهه کسی را که کتمان کند نفرین فرمود و شیخ ابراهیم وصابی آنرا در " الاکتفاء " بلفظ مذکور از طبرانی در " المعجم الکبیر " روایت نموده.
و حافظ، محب الدین طبری در " ذخایر العقبی " ص 67 از زید روایت نموده که گفت: علی علیه السلام با قید سوگند از مردم سئوال نمود که: هر کس از پیغمبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیده که فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، برخیزد و گواهی دهد، شانزده تن برخاستند و بان گواهی دادند، و بهمین لفظ هیثمی آنرا در " مجمع الزواید " ص 107 از طریق احمد روایت نموده و سیوطی بطوریکه در جلد 6 " کنز العمال " ص 403 بنقل از " المعجم الاوسط " طبرانی مذکور است، این حدیث را در " جمع الجوامع " آورده و در آن مذکور است: دوازده تن برخاستند و بان شهادت دادند.
ص: 20
و حافظ، محمد بن عبد الله (شرح حال او در ص 173 ج 1 ذکر شده)، در کتاب خود " فواید (که در مکتبه حرم الهی " مکه " موجود است) با بررسی در سند آورده از محمد بن حرث از عبید الله بن موسی، از ابی اسرائیل ملائی، از حکم، از ابی سلیمان موذن، از زید که: همانا علی علیه السلام از مردم با قید سوگند سئوال کرد که هر کس از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده که فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه برخیزد و شهادت دهد، شانزده تن برخاستند و بان شهادت دادند، و من در میان آنها بودم و این روایت را ابن کثیر در جلد 7 " البدایه و النهایه " ص 346 از او حکایت نموده است.
8- زید بن یثیع (شرح حال او در ص 117 ج 1 ذکر شده)، احمد بن حنبل درج 1 " المسند " ص 118 آورده از علی بن حکیم اودی، از شریک، از ابی اسحق، از سعید بن وهب و زید بن یثیع که آندو گفتند: علی علیه السلام سوگند داد مردم را در رحبه و از آنها سئوال نمود که هر کس گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر خم شنیده برخیزد و گواهی دهد، از قبل سعد شش تن و از قبل زید شش تن برخاستند و گواهی دادند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیدند که درباره علی علیه السلام فرمود: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله باهل ایمان اولی (سزاوارتر) نیست؟ گفتند: آری. فرمود:
اللهم من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و ابن کثیر در جلد 5 " البدایه و النهایه " ص 210 و گنجی شافعی در " کفایه الطالب "
ص: 21
ص 17 و جزری در " اسنی المطالب " ص 4 از طریق احمد بهمین لفظ آنرا روایت نموده اند.
و نسائی در " خصایص " ص 22 از قاضی علی بن محمد بن علی از خلف (ابن تمیم) از شعبه، از ابی اسحق، از سعید و زید و در ص 23 از ابی داود (سلیمان حرانی) از عمران (متوفای 205 (ابن ابان، از شریک، از ابی اسحق از زید، روایت نموده که: شنیدم از علی بن ابی طالب رضی الله عنه که بر منبر کوفه میگفت: همانا من بخدا سوگند میدهم آن مردی را (و شهادت ندهد مگر اصحاب محمد صلی الله علیه و آله) که شنیده باشد از رسول خدا صلی الله علیه و آله که در روز غدیر خم فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه- برخیزد و شهادت دهد، شش تن از جانب دیگر منبر برخاستند و شهادت دادند که این سخن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدند که میفرمود... شریک گوید: بابی اسحق گفتم: آیا از براء بن عازب شنیدی که باین گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله حدیث کند؟ گفت: بلی.
و ابن جریر طبری با بررسی در سند آورده، از احمد بن منصور، از عبید الله بن موسی، از فطر بن خلیفه، از ابی اسحاق، از سعید بن وهب و زید بن یثیع و عمرو ذی مر که: همانا علی علیه السلام در کوفه مردم را سوگند داد و... حدیث مزبور را ذکر کرده، و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش ص 210 این را از ابن جریر حکایت نموده است.
و حافظ ابن عقده با بررسی در سند آنرا آورده از حسن بن علی بن عفان عامری، از عبید الله بن موسی، از فطر، از ابی اسحاق، از عمرو بن مره و سعید بن وهب و زید بن یثیع که نامبردگان گفتند: شنیدم علی علیه السلام در رحبه میگفت.. و حدیث مزبور را ذکر کرده، و در آن ذکر نموده که: سیزده تن برخاستند
ص: 22
و شهادت دادند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله، ابو اسحق هنگام فراغت از این حدیث گفت: ای ابابکر، آنها چه بزرگانی بودند؟ ابن کثیر در جلد 7 تاریخش ص 347 آنرا از ابن عقده روایت نموده، و حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزوائد " ص 105 این حدیث را از طریق بزار روایت نموده و گفته که: رجال این طریق رجال صحیح است، جز فطر، و او ثقه است، و در صفحه 107 آنرا از طریق بزار و عبد الله بن احمد روایت نموده و بطوریکه در جلد 6 " کنز العمال " ص 403 مذکور است، سیوطی حدیث مزبور را در " جمع الجوامع " از ابی اسحق از عمرو ذی مر و سعید بن وهب و زید بن یثیع، نقل از بزار و ابن جریر و از خلعی در " خلیعیات " روایت نموده، سپس از قول هیثمی گفته که: رجال اسناد آن ثقات هستند و لفظ آنها چنین است.
گفتند: شنیدیم علی علیه السلام میگفت: سوگند میدهم بخدا مردی را که سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر شنیده، برخیزد و بانچه شنیده گواهی دهد، سیزده تن برخاستند و شهادت دادند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که آیا من، اولی (سزاوارتر) بمومنین از خود آنها نیستم؟ گفتند: بلی یا رسول الله، پس دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود:
من کنت موالاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله، و این حدیث را شیخ یوسف نبهانی در " الشرف الموبد " صفحه 113 از طریق ابن ابی شیبه از زید بن یثیع روایت نموده است.
9- سعید بن ابی حدان (شرح حال او در ص 118 ج 1 ذکر شده) شیخ الاسلام حموینی در " فراید السمطین " در باب دهم گوید: خبر داد ما را، شیخ عماد الدین عبد الحافظ
ص: 23
ابن بدران بوسیله قرائت من نزد او، باو گفتم: خبر داده است تو را قاضی محمد بن عبد الصمد بن ابی الفضل خزستانی بطور اجازه گفت: خبر داد ما را ابو عبد الله محمد بن فضل عراوی بطور اجازه، گفت: خبر داد ابوبکر احمد بن حسین بیهقی حافظ از ابوبکر احمد بن حسین قاضی، از ابوجعفر محمد بن علی بن دنعیم، از احمد بن حازم بن عزیره، از ابو غسان (مالک) از فضیل بن مرزوق، از ابی اسحق از سعید بن ابی حدان و عمر و ذی مر که آندو گفتند: علی علیه السلام فرمود: بخذا سوگند میدهم، و سوگند نمیدهم مگر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را که خطبه آنحضرت را در روز غدیرخم شنیده اند، راوی گوید: دوازده تن برخاستند، شش تن از قبل سعید و شش تن از قبل عمرو ذی مر و شهادت دادند که آنها شنیدند از رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمود:
اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه.
10- سعید بن وهب (شرح حال او در ص 118 ج 1 ذکر شد)، ابن حنبل در ج 1 مسندش ص 118 آورده از علی بن حکیم اودی از شریک، از ابی اسحق از سعید و زید بن یثیع این حدیث را بلفظی که در پیش در صفحه 20 نقل نمودیم و در جلد 5 ص 366 از محمد بن جعفر از شعبه از ابی اسحق روایت کرده که گفت از سعید بن وهب شنیدم گفت: علی علیه السلام سوگند داد بر مردم، پنج یا شش تن از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله برخاستند و گواهی دادند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه.
و نسائی در " خصایص " ص 26 از حسین بن حریث مروزی، از فضل بن موسی از اعمش (سلیمان) از ابی اسحق " عمرو " از سعید روایت کرده که گفت: علی کرم الله وجهه در رحبه مردم را بخدا سوگند داد که هر کس شنیده است
ص: 24
از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیرخم که فرمود: همانا خدا و رسول خدا ولی مومنین هستند:
و من کنت ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره راوی از قول سعد گوید که شش تن از پهلوی من برخاستند و از قول زید بن یثبع گوید که: شش تن از پهلوی من برخاستند و از قول عمرو ذی مر این جمله را نیز ذکر کرده: " احب من احبه و ابغض من ابغضه " و سپس دنباله حدیث را ذکر نموده است، این حدیث را اسرائیل از اسحاق از عمرو ذی مر روایت کرده و در صفحه 40 " خصایص " آنرا از یوسف بن عیسی از فضل بن موسی از اعمش تا آخر سند و لفظ مذکور روایت نموده است. و در صفحه 22 " خصایص " گوید: خبر داد ما را مجمد بن مثنی از محمد (بن جعفر غندر) از شعبه از ابی اسحق از سعید بن وهب که گفت: (پس از سوگند دادن علی علیه السلام) پنج یا شش تن از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاستند و گواهی دادند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه
و علامه عاصمی در زین الفتی آورده، از ابی بکر جلاب از ابی سعید عبد الله بن محمد رازی از ابی احمد ابن منبه نیشابوری از ابی جعفر حضرمی از علی بن سعید کندی از جریر سری همدانی از سعید، که گفت: امیرالمومنین کرم الله وجهه در رحبه مردم را سوگند داد و فرمود: بخدا سوگند میدهم مردی را که شنیده است از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: " من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاده "، برخیز و شهادت دهد، دوازده تن برخاستند و شهادت دادند.
و ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " صفحه 321 از ابی العباس ابن عقده از طریق موسی بن نضر از ابی غیلان سعد بن طالب از ابی اسحق از سعید بن وهب
ص: 25
و عمر و ذی مر، و زید بن یثیع، و هانی بن هانی روایت نموده، و ابو اسحق گفته که: و حدیث نمودند بمن عده که نمیتوانم آنها را شماره نمایم باینکه: علی علیه السلام سوگند داد مردم را در رحبه باینکه: هر کس گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه شنیده، گواهی دهد، گروهی برخاستند و گواهی دادند که این سخن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده اند و گروهی کتمان نمودند، در نتیجه کتمان از دنیا نرفتند مگر آنکه نابینا شدند و بانها آفت و بلیه ای رسید، از جمله آنان یزید بن ودیعه وعید الرحمن بن مدلح بودند، این داستان را ابو موسی با بررسی در طریق روایت نموده است. و این حدیث ابن عقده را، ابن حجر در جلد 2 " الاصابه " صفحه 421 ذکر نموده و در شرح حال عبد الرحمن بن مدلح گفته که: ابوالعباس ابن عقده آنرا در کتاب " المولات " ذکر نموده. و از طریق موسی بن نضر بن ربیع حمصی با بررسی در سند آورده که: حدیث نمود مرا سعد بن طالب- ابو غیلان- ، از ابو اسحق که گفت: حدیث نمودند مرا عده که احصاء آن عده را نتوانم نمود، باینکه: علی علیه السلام مردم را در رحبه سوگند داد که هر کس از رسول خدا صلی الله علیه و آله این گفتار را (من کنت مولاه فعلی مولاه) شنیده گواهی دهد، در نتیجه تعدادی از آنان- برخاستند که از جمله آنها عبد الرحمن بن مدلج بود، و شهادت دادند که این گفتار را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده اند، و ابن شاهین این حدیث را با بررسی در سند از ابن عقده آورده و ابو موسی آنرا بررسی و اثبات نموده است، و تو (خواننده عزیز) می بینی که ابن حجر چگونه با حدیث مزبور از حیث سند و متن آن بازی کرده و آنرا با از قلم. انداختن چهار نفر راویان نامبرده اش زیر و رو کرده و داستان آنان را که کتمان شهادت نمودند و دچار نفرین (امیرالمومنین علیه السلام) شدند حذف نموده و عبد الرحمن بن مدلج را که از جمله کتمان کنندگان حدیث بوده در شمار راویان آن در آورده و نام یزید بن ودیعه را اساسا از بین برده؟ (خداوند امانت در نقل را درود فرستد) و چه بسیار نظیر این بازی ها خاصه در کتاب " اصابه " از
ص: 26
ابن حجر سر زده. و حدیث مزبور را حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " صفحه 104 از طریق احمد روایت نموده و گفته است رجال این حدیث جز فطر رجال صحیح است و فطر ثقه و مورد اعتماد است.
و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش صفحه 209 نقل از احمد بدو طریق او، و از نسائی، و از طریق ابن جریر از احمد بن منصور از عبد الرزاق از اسرائیل از ابی اسحق از سعید و عبد خیر، و در جلد 7 صفحه 347 از طریق ابن عقده بسندیکه ما قبلا در روایت زید بن یثیع ذکر نمودیم، و از طریق حافظ عبد الرزاق از اسرائیل از ابی اسحق از سعید، و از طریق احمد، از محمد " غندر " از شعبه از ابی اسحق از او (سعید) این روایت را ذکر نموده، و خوارزمی در " مناقب " صفحه 94 باسنادش که بحافظ عبد الرزاق منتهی میشود از اسرائیل از ابی اسحق از او (سعید) و از عبد خیر روایت نموده که آندو گفتند: در رحبه کوفه از علی علیه السلام شنیدیم که میگفت: سوگند میدهم بخدا هر کس از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده که فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه گواهی دهد، گوید در نتیجه عده ای از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله برخاستند و همه آنها شهادت دادند که این سخن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده اند، و در آنجا طرق دیگری هم هست که در طریق زید بن یثیع گذشت.
11- ابوالطفیل عامر بن واثله لیثی (از صحابه پیغمبر صلی الله علیه و آله) متوفای حدود سالهای یکصد و یکصد و دو و یکصد و هشت و- یکصد و ده- احمد در جلد 4 (مسند) صفحه 370 از حسین بن محمد و ابی نعیم این معنی را روایت کرده که آندو از فطر و او از ابی الطفیل حدیث نمودند که گفت: علی رضی الله عنه مردم را در رحبه (میدان وسیع کوفه) جمع نمود و سپس بانها فرمود: بخدا سوگند میدهم هر مرد مسلمی را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیرخم شنیده آنچه شنیده برخیزد، در نتیجه سی تن از آنمردم برخاستند. و ابو نعیم (شرح حال او در ص 114 ج 1- مذکور است) گوید: پس مردم بسیاری برخاستند و گواهی دادند هنگامی را که
ص: 27
سرسول خدا صلی الله علیه و آله دست او را (علی علیه السلام را) گرفت و بمردم فرمود: آیا میدانید که من بمومنین اولی (سزاوارتر) هستم از خود آنها؟ گفتند: آری یا رسول الله، آنگاه فرمود:
من کنت مولاه فهذا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، (ابوالطفیل) گفت: من بیرون شدم در حالیکه گوئی چیزی در دل من هست، پس زید بن ارقم را ملاقات و باو گفتم: همانا از علی رضی الله عنه شنیدم که چنین میگفت، (زید) گفت چه انکاری داری؟ بتحقیق من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که این سخنان را درباره او میفرمود، و این حدیث را حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " صفحه 104 از سند و متن از احمد روایت نموده و سپس گفته: رجال آن جز فطر بن خلیفه رجال صحیح است ولی نامبرده ثقه و مورد اعتماد است.
و نسائی حدیث مزبور را در خصایص صفحه 17 با بررسی طریق آن آورده گوید: خبر داد مرا هارون بن عبد الله بغدادی حمال، از معصب بن مقدام و او از فطر بن خلیفه و او از ابی الطفیل، و از ابی داود، و او گفت که محمد بن سلیمان از فطر از ابی الطفیل بلفظ مذکور روایت نموده، و ابو محمد احمد بن محمد عاصمی در " زین الفتی " حدیث مزبور را بلفظ مذکور از استاد خود ابن الجلاب روایت نموده و او از ابی احمد همدانی از ابی عبد الله محمد صفار از احمد بن مهران از علی بن قادم از فطر از ابی الطفیل، و بطریق دیگر از استادش محمد بن احمد از علی بن ابراهیم بن علی همدانی از محمد بن عبد الله از احمد بن محمد لباد از ابی نعیم از فطر از ابی الطفیل، و بهمین لفظ گنجی در (کفایه) اش صفحه 13 آنرا از استاد خود یحیی بن ابی المعالی محمد بن علی قرشی از ابی علی حنبل بن عبد الله بغدادی و ابی القاسم ابن حصین از ابی علی ابن مذهب از ابی بکر
ص: 28
قطیعی از عبد الله بن احمد از پدرش.. تا آخر سند احمد روایت نموده، و محب الدین طبری در جلد 2 " ریاض النضره " صفحه 169 آنرا بلفظ مذکور روایت نموده و در پایان آن هست که: بفطر گفتم (یعنی کسیکه این حدیث از او نقل شده): بین این گفتار و در گذشتن او چند روز فاصله بود؟ گفت، صد روز، این حدیث را ابو حاتم با بررسی طریق آورده و گوید: مقصود او در گذشتن علی بن ابی طالب بوده و ابن کثیر در جلد 5 (البدایه) صفحه 211 و بدخشی در (نزل الابرار) صفحه 20 این حدیث را از طریق احمد و بلفظ او روایت نموده اند.
و ابن اثیر در جلد 5 " اسد الغابه " صفحه 276 از استاد خود ابی موسی از شریف ابی محمد حمزه علوی از احمد باطرقانی از ابی مسلم بن شهدل از ابی العباس ابن عقده از محمد اشعری از رجا بن عبد الله از محمد بن کثیر از فطر، و ابن جارود از ابی الطفیل روایت نموده که گفت: در نزد علی رضی الله عنه بودیم که فرمود: سوگند میدهم بخدای تعالی هر کرا که روز غدیرخم را درک نموده و حضور داشته برخیزد، در نتیجه هفده تن برخاستند که از جمله آنها ابو قدامه انصاری بود، سپس گفتند: ما گواهی میدهیم که با رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع بر میگشتیم، هنگام ظهر رسول خدا (از قرارگاه خود) بیرون آمد و امر فرمود چند درخت را محکم بستند و پارچه بر آنها افکندند، سپس نماز را اعلام کرد، پس نماز گذاردیم، سپس بپا خاست و حمد و ثنای خداوند نمود، سپس فرمود: ای مردم: آیا میدانید که خدای عز و جل مولای من است و من مولای مومنین هستم و همانا من بشما اولی (سزاوارتر)
ص: 29
هستم از خود شما- این سخن را چند بار تکرار فرمود، گفتیم: آری. در این هنگام در حالیکه دست تو را (خطاب بعلی علیه السلام) گرفته بود فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه- سه بار. ابو موسی این حدیث را با بررسی سند روایت نموده و از طریق ابن عقده از کتاب او (الموالات فی حدیث الغدیر) ابن حجر در جلد 4 " الاصابه " صفحه 159 آنرا روایت کرده است.
و سید نور الدین سمهودی در " جواهر العقدین " نقل از حافظ ابی نعیم اصفهانی در " حلیه الاولیاء " از ابی الطفیل روایت کرده که گفت: علی رضی الله عنه بپا خاست و حمد و ثنای خداوند نمود و سپس گفت: بخدا سوگند میدهم هر کس که روز غدیر خم حضور داشته برخیزد- آنها که با نقل قول از دیگران بر این امر گواهند بر نخیزند، فقط کسانی برخیزند که گوش آنها (از رسول خدا صلی الله علیه و آله) این گفتار را شنیده و قلب آنها آنرا ضبط نموده است، در نتیجه هفده تن برخاستند که از جمله آنها: خزیمه بن ثابت و سهل بن سعد و عددی بن حاتم و عقبه بن عامر و ابو ایوب انصاری و ابو سعید خدری و ابو شریح خزاعی و ابو قدامه انصاری و ابو لیلی و ابو الهیثم بن تیهان و مردانی از قریش بودند. سپس علی رضی الله عنه و عنهم گفت: بیاورید آنچه شنیدید، آنان گفتند: شهادت میدهم که: ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع آمدیم تا هنگام ظهر که رسول خدا صلی الله علیه و آله (از جایگاه خود) بیرون آمد و امر فرمود شاخه و خارهای چند درخت را زدودند و خرقه بر آنها فکندند سپس اعلام نماز فرمود و ما بیرون شدیم و نماز گذاردیم، سپس بپا خاست و حمد و ثنای خدا نمود و پس از آن فرمود: ای مردم گفتار شما (در زمینه وظایفی که انجام داده ام) چیست؟ گفتند: بتحقیق ابلاغ نمودی. گفت: خدایا گواه باش (سه بار این کلام را فرمود). سپس فرمود: نزدیک است که من دعوت شوم
ص: 30
و اجابت نمایم و من مسولم و شما مسولید. سپس فرمود: ای مردم من در میان شما دو چیز خطیر و گرانبها میگذارم، کتاب خدا و عترت من: اهل بیت من، اگر باندو متمسک شوید هرگز گمراه نخواهید شد.
پس متوجه باشید که پس از من درباره آندو، چه گونه خلفی خواهید شد؟ و همانا آندو هرگز جدا نمیشوند تا کنار حوض بر من وارد شوند، خداوند ذی لطف و آگاه، مرا باین خبر امر خبر داد. سپس فرمود: همانا خدای مولای من است و من مولای مومنین هستم. آیا نمیدانید که من بشما اولی (سزاوارتر) هستم از خودتان؟ گفتند بلی میدانم- سه بار- سپس دست تو را یا امیرالمومنین گرفت و بلند کرد و فرمود:
من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه پس علی علیه السلام فرمود: راست گفتید و من نیز بر این امر از گواهان هستم. و صاحب ینابیع الموده در صفحه 38 این حدیث را از سهمودی حکایت نموده و شیخ احمد بن فضل بن محمد باکثیر مکی شافعی در (وسیله المال فی عد مناقب الال) آنرا بهمین لفظ از ابی الطفیل ذکر نموده است
12- ابو عماره عبد خیر بن یزید همدانی کوفی (شرح حال او در ص 121 جلد 1 گذشت)، خوارزمی در " المناقب " صفحه 94 باسنادش از حافظ احمد بن حسین بیهقی آورده که او باخبار از ابو محمد عبد الله بن یحیی بن هارون بن عبد الجبار سکری در بغداد باخبار از اسمعیل بن محمد صفار و او از احمد بن منصور مادی از عبد الرزاق از اسرائیل از ابی اسحق روایت نموده که گفت: حدیث نمود مرا سعید بن وهب و عبد خیر... تا آخر آنچه که در صفحه 26- گذشت. و در همان صفحه از ابن کثیر از طریق ابن جریر از سعید و عبد خیر ذکر شد. مراجعه نمائید.
13- عبد الرحمن بن ابی لیلی (شرح حال او در ص 121 ج 1 ذکر شد)، احمد ابن حنبل در ج 1 مسندش در ص 119 با بررسی در سند از عبد الله بن عمر قواریری آورده که او از یونس بن ارقم از یزید بن ابی زیاد از عبد الرحمن بن ابی لیلی روایت
ص: 31
نموده که گفت: علی علیه السلام را در رحبه مشاهده نمودم، سوگند میداد مردم را که: هر که از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم این گفتار را من کنت مولاه فعلی مولاه شنیده برخیزد و گواهی دهد، عبد الرحمن گفت: دوازده تن از کسانی که در غزوه بدر شرکت نموده بودند بپا خاستند، گوئی بیکی از آنان مینگرم سپس گفتند: ما شهادت میدهیم که در روز غدیرخم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم که فرمود: آیا من اولی (سزاوارتر) بمومنین از خودشان نیستم و آیا زنان من مادران مومنین نیستند؟ گفتیم بلی یا رسول الله. سپس فرمود:
فمن کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و نیز در ص 119 با بررسی سند از احمد بن عمر و کیعی آورده که او از زید بن حباب از ولید بن عقبه بن نزار عبسی از سماک بن عبید بن ولید عبسی روایت نموده که گفت: بر عبد الرحمن بن ابی لیلی وارد شدم و او برای من حدیث نمود باینکه علی رضی الله عنه را در رحبه مشاهده نمود که گفت بخدا سوگند میدهم مردی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله را روز غدیر خم دیده و گفتار او را شنیده برخیزد. و جز آنکه خودش او را دیده، بر نخیزد. در نتیجه دوازده مرد برخاستند و گفتند ما رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدیم در حالیکه دست تو را (علی علیه السلام را) گرفته بود شنیدیم که فرمود:
اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و انصر من نصره، و اخذل من خذله و در آن هنگام (هنگام مناشده و سوگند دادن علی علیه السلام) سه تن برنخاستند، پس علی علیه السلام بر آنها نفرین کرد و اثر نفرین او بانها رسید. و احمد بن محمد عاصمی در " زین الفتی " از شیخ زاهد ابی عبد الله احمد بن مهاجر روایت نموده و او از شیخ زاهد ابی علی هروی از عبد الله بن عروه از یوسف بن موسی قطان از مالک بن اسماعیل از جعفر بن زیاد احمد از یزید ابن ابی زیاد و از
ص: 32
مسلم بن سالم، از عبد الرحمن بلفظ او که در حدیث اول از دو حدیث احمد ذکر شد، و بهمین لفظ خطیب بغدادی در ج 14 تاریخش در ص 236 از محمد بن عمر بن بکیر روایت کرده که گفت: خبر داد ما را ابو عمر یحیی بن محمد بن عمر اخباری در سال 363 از ابی جعفر احمد بن محمد ضبعی از عبد الله بن سعید کندی- ابو سعید اشج- از علاء بن سالم عطار از یزید بن ابی زیاد از عبد الرحمن که گفت: شنیدم از علی علیه السلام در رحبه...
و طحاوی در ج 2 " مشکل الاثار " ص 308 با بررسی سند از عبد الرحمن روایت نموده که گفت: از علی علیه السلام شنیدم که سوگند میداد و میگفت: بخدا سوگند می دهم هر مردی را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم آنچه شنیده برخیزد و گواهی دهد، در نتیجه دوازده تن از آنها که جنگ بدر را درک نموده بودند برخاستند و گفتند: رسول خدا دست علی علیه السلام را گرفت و بلند کرد و فرمود: ای مردم آیا من بمومنین اولی (سزاوارتر) نیستم از خودشان؟ گفتند: آری یا رسول الله هستی، فرمود: بار خدایا هر کس که من مولای اویم پس این (علی علیه السلام) مولای او است... و تمام حدیث را ذکر نموده.
و ابن اثیر در ج 4 " اسد الغابه " ص 28 از ابی الفضل بن عبید الله فقیه باسنادش به ابی یعلی احمد بن علی روایت نموده که او بطور اخبار از قواریری نقل نموده و او از یونس بن ارقم، از یزید بن ابی زیاد از عبد الرحمن بن ابی لیلی که گفت: علی علیه السلام مشاهده نمودم که در رحبه مردم را سوگند می داد و میفرمود: سوگند می دهم بخدا هر کس که از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیده که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه برخیزد، عبد الرحمن گفت در نتیجه دوازه نفر از اصحاب بدر برخاستند، گوئی یکی از آنانرا می بینم که شلوار بتن داشت و همگان گفتند: ما گواهیم که شنیدیم رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم میفرمود: آیا من اولی (سزاوارتر) بمومنین از خودشان نیستم؟ و آیا زنان من مادران مومنین نیستند؟ گفتیم: بلی، یا رسول الله، سپس فرمود:
ص: 33
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه- سپس ابن اثیر گوید مانند این حدیث از براء بن عازب نیز روایت شده و در آن افزوده است که: در نتیجه این گفتار پیغمبر صلی الله علیه و آله عمر بن خطاب گفت: ای پسر ابی طالب امروز ولی هر مومن گشتی، و حموینی در " فراید السمطین " باب دهم روایت کرده گوید: خبر داد مرا، شیخ ابوالفضل اسمعیل بن ابی عبد الله بن حماد فسفلانی در کتاب خود باخبار از شیخ حنبل بن عبد الله بن سعاده مکی رصافی بطور سماع از او باخبار از ابی القاسم هبه الله بن محمد بن عبد الواحد بن حصین بطور سماع از او باخبار از ابو علی ابن المذهب بطور سماع از او باخبار از ابی بکر قطیفی، از ابی عبد الله عبد الله بن احمد بن حنبل.. تا آخر سند و لفظ او که هر دو مذکور افتاد.
و شمس الدین جزری در " اسنی المطالب " صفحه 3 حدیث مزبور را روایت نموده گوید: خبر داد مرا ابو حفص عمر بن حسن مراغی بطور مشافهه از ابی الفتح یوسف بن یعقوب شیبانی، از ابی الیمن زید کندی، از ابی منصور قراز، از ابی بکر بن ثابت، از محمد بن عمر، از ابی عمر، تا آخر سند خطیب بغدادی که کمی پیش ذکر شد سپس گفته: این حدیث از این وجه حسن است و از وجوه بسیار صحیح است که بطور تواتر از امیرالمومنین علیه السلام رسیده و از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز بطور متواتر رسیده است، و حافظ ابوبکر هیثمی آن حدیث را بلفظ مذکور از ابن اثیر در جلد 9 " مجمع الزواید " خود صفحه 105 از عبد الله بن احمد، و حافظ ابی یعلی روایت کرده و رجال آنرا توثیق نموده است.
و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش حدیث مزبور را در صفحه 211 از دو طریق و بدو لفظ احمد که ذکر شد روایت نموده و بعد از ذکر کردن روایت بلفظ دوم گوید: و نیز از عبد الاعلی ابن عامر ثعلبی و غیره از عبد الرحمن بن ابی لیلی حدیث مزبور بدین لفظ روایت شده، و در جلد 7 صفحه 346 آن کتاب حدیث مزبور را از طریق
ص: 34
ابی یعلی و احمد (بدو اسنادش) روایت نموده سپس گوید: و همچنین حدیث مزبور را ابو داود طهوی (بضم طاء) و نامش عیسی بن مسلم است از عمرو بن عبد الله بن هند جملی و عبد الاعلی ابن عامر ثعلبی و آندو از عبد الرحمن روایت نموده اند و سپس بهمان نحو آنرا ذکر کرده، و بطوریکه در جلد 6 " کنز العمال " صفحه 397 مذکور است سیوطی حدیث مزبور را از دار قطنی در " جمع الجوامع " روایت نموده و لفظ او چنین است:
علی علیه السلام خطبه ایراد کرد و سپس گفت: سوگند میدهم بخدا (سوگندی که در اسلام مقرر است) هر فردی را که روز غدیر خم در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله حضور داشته آنگاه که دست مرا گرفت و فرمود: آیا من اولی (سزاوارتر) بشما ای گروه مسلمین از خود شما نیستم؟ گفتند بلی، هستی ای رسول خدا، پس فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله، برخیزد و شهادت دهد، در نتیجه حدود هفده تن برخاستند و شهادت دادند و گروهی کتمان نمودند و آنان از دنیا نرفتند مگر بعد از آنکه نابینا و دچار برص شدند.
و حدیث مزبور را در جلد 6 صفحه 407 بلفظ اول که از احمد ذکر شد، از طریق عبد الله بن احمد، و ابی یعلی موصلی- و ابن جریر طبری، و خطیب بغدادی، و ضیاء مقدسی روایت نموده، و وصابی در " الاکتفاء " حدیث مزبور را بلفظ اول از دو لفظ احمد که ذکر شد نقل از " زواید المسند " عبد الله بن احمد و از طریق ابی یعلی در مسندش و از ابن جریر طبری در " تهذیب الاثار " و از خطیب در تاریخش و از ضیاء در " المختاره " ع 2 صفحه 132 روایت نموده است.
14- عمرو ذی مر (شرح حال او در صفحه 123 ج 1 مذکور است)، احمد بن حنبل در جلد 1 مسندش صفحه 118 با بررسی طریق روایت کرده گوید: حدیث نمود ما را علی بن حکیم باخبار از شریک از ابی اسحق از عمرو بمانند حدیث ابی اسحق از سعید و زید که در صفحه 21 ذکر شد و در روایت مزبور این جمله را نیز ذکر نموده
ص: 35
و افزوده است: و انصر من نصره و اخذل من خذله، و نسائی در خصایص صفحه 19 و در طبعه 26 روایت کرده گوید: خبر داد ما را علی بن محمد بن علی بحدیث از خلف بن تمیم و او از اسرائیل و او از ابی اسحق و او از عمرو ذی مر که گفت: علی علیه السلام را در رحبه مشاهده نمودم که سوگند میداد اصحاب محمد صلی الله علیه و آله را و بانها میفرمود کدام یک از شما سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیرخم شنیده آنچه را که فرموده، در نتیجه مردمی برخاستند و شهادت دادند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدند که می فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه، و انصر من نصره، و در صفحه 40 باسناد دیگر حدیث مزبور را از او روایت نموده است.
و حموینی در " فراید السمطین " باب دهم این حدیث را از او (عمرو ذی مر) بسند و لفظ مذکور در صفحه 22 روایت نموده، و حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " صفحه 105 از نامبرده و از زید بن یثیع و سعید بلفظ ابن عقده که در صفحه 22 ذکر شد از طریق بزار روایت را ذکر کرده و تصریح او در آنجا دایر بصحیح بودن رجال سند حدیث تا آخر گذشت.
و گنجی شافعی در " الکفایه " صفحه 17 باسناد از عمرو بن مره و زید بن یثیع و سعید بن وهب- و ذهبی در جلد 2 (المیزان) صفحه 303 از ابی اسحق از عمرو- و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش صفحه 211 از طریق احمد و نسائی و ابن جریر، و در جلد 7 صفحه 347 از طریق ابن عقده از حسن بن علی بن عفان عامری از عبید الله بن موسی از فطر از عمر و بلفظ او که در صفحه 22 ذکر شد حدیث مزبور را روایت نموده اند، و سخن ابی اسحق را ذکر کرده که گفت: ای ابی بکر؟ آنان چگونه استادانی هستند؟
و سیوطی در " تاریخ الخفاء " صفحه 114 و " جمع الجوامع "- چنانکه در جلد 6 " کنز العمال " صفحه 403 مذکور است از ابی اسحق از عمرو و سعید و زید بلفظ پیش
ص: 36
گفته از طریق بزار و ابن جریر و خلیعی- و جزری در " اسنی المطالب " صفحه 4 بلفظ احمد- حدیث مزبور را روایت نموده اند.
15- عمیره بن سعد (شرح حال او در صفحه 124 گذشت) حافظ ابو نعیم اصفهانی در جلد 5 " حلیه الاولیاء " صفحه 26 با بررسی طریق آورده گوید: حدیث نمود ما را سلیمان بن احمد (طبرانی) از احمد بن ابراهیم بن کیسان از اسمعیل بن عمرو بجلی از مسعر بن کدام، از طلحه بن مصرف، از عمیره بن سعد که گفت علی علیه السلام را بر منبر مشاهده کردم در حالیکه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را سوگند میداد و در میان آنها: ابو سعید و ابوهریره، و انس بن مالک از جمله دوازده تن که در اطراف منبر بودند حضور داشتند و علی علیه السلام در حالیکه بر منبر قرار داشت فرمود: شما را بخدا قسم میدهم آیا شنیدید از رسول خدا صلی الله علیه و آله که میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه.
در نتیجه همه آنها برخواستند و گفتند: بار خدایا، آری، یکی از آن گروه بر نخاست، علی علیه السلام فرمود: تو را چه مانع شد از اینکه برخیزی؟ گفت: یا امیرالمومنین در اثر سالخوردگی دچار فراموشی شدم علی علیه السلام گفت: بار خدایا اگر دروغ میگوید او را گرفتار بلائی حسن (نیکو) بگردان راوی گوید: از
ص: 37
دنیا نرفت تا اینکه ما دیدیم که بین دو چشم او نقطه سفیدی آشکار شد که عمامه آنرا نمیتوانست بپوشاند حدیث غریبی است از طلحه بن مصرف که مسعر بن کدام تنها بطور طولانی از او نقل کرده، و این حدیث را ابن عایشه از اسمعیل بمانند او روایت کرده، و اجلح و هانی بن ایوب آنرا بطور اختصار از طلحه روایت نموده اند.
و نسائی در خصایصش در صفحه 16 از محمد بن یحیی بن عبد الله نیشابوری، و احمد بن عثمان بن حکم، از عبید الله بن موسی از هانی بن ایوب، از طلحه، از عمیره بن سعد روایت نموده که نامبرده از علی علیه السلام شنیده که آنجناب در رحبه سوگند داد هر که را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله این گفتار را (من کنت مولاه فعلی مولاه) شنیده برخیزد و گواهی دهد و در نتیجه شش تن برخاستند و شهادت بدان دادند.
و ابوالحسن ابن المغازلی در مناقب خود روایت کرده گوید: حدیث کرد مرا ابو القاسم فضل بن محمد بن عبد الله اصفهانی هنگام ورودش بما در واسط که از کتاب خود در تاریخ آخر رمضان سال 434 املاء نموده و گفت: حدیث نمود را محمد بن علی بن عمر بن مهدی، از سلیمان بن احمد بن ایوب طبرانی، از احمد بن ابراهیم بن کیسان ثقفی اصفهانی از اسمعیل بن عمر بجلی، از مسعر بن کدام، از طلحه بن مصرف از عمیره بن سعد که گفت: علی علیه السلام را بر منبر دیدم در حالیکه سوگند میداد اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را که در روز غدیر آنچه پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده بدان گواهی
ص: 38
دهند، و در نتیجه دوازده تن برخاستند که از جمله آنها بودند: ابو سعید خدری و ابو هریره و انس بن مالک که شهادت دادند باینکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدند میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه
و ابن کثیر حدیث مزبور را در جلد 5 تاریخش در صفحه 211 از طریق اسمعیل بن عمر بجلی از مسعر از طلحه از عمیره و از طریق عبید الله بن موسی، از هانی بن ایوب، از طلحه، از عمیره و در جلد 7 صفحه 347 از طریق طبرانی مذکور روایت نموده، و سیوطی بطوریکه در جلد 6 " کنز العمال " صفحه 403 مذکور است در " جمع الجوامع " از طریق طبرانی در کتاب اوسط او بدو لفظش آنرا روایت نموده که در یکی از آندو چنین است که: در نتیجه هجده تن برخاستند و شهادت دادند و در روایت دوم دوازده تن، و شیخ ابراهیم وصابی در کتاب " الاکتفاء " نقل از " المعجم الاوسط " طبرانی بدو لفظ او آنرا روایت نموده.
فائده- حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " صفحه 108 حدیث مناشده را با بررسی در سند از طریق طبرانی در جامع اوسط و صغیر او از عمیره بنت سعد، بلفظ عمیره بن سعد که در بالا از ابن مغازلی ذکر شده روایت نموده، سپس: بعضی از متاخرین حدیث مزبور را از عمیره بنت سعد ذکر و شرح حال و معرفی او را بطوریکه در صفحه 124 مذکور است درج نموده، در حالیکه از نظر او مخفی و پوشیده مانده که این امر اشتباه و غلط است و حدیث مذکور همان روایتی است که حفاظ آنرا از طریق طبرانی از عمیره بن سعد نقل نموده اند.
16- یعلی بن مره بن وهب ثقفی صحابی، ابن اثیر در جلد 5 " اسد الغابه "
ص: 39
صفحه 6 از طریق ابی نعیم و ابی موسی مدینی باسناد آندو بابی العباس ابی عقده، روایت نموده، از عبد الله بن ابراهیم بن قتیبه از حسن بن زیاد، از عمرو بن سعید بصری، از عمرو بن عبد الله بن یعلی بن مره، از پدرش، از جدش (یعلی نامبرده) که گفت: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه
پس از آنکه علی علیه السلام بکوفه آمد، مردم را سوگند داد و در حدود هفده تن از آنان در قبال سوگند آنجناب شهادت دادند (باستماع این گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله) و در میان آنعده بودند: ابو ایوب صاحب منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله و ناجیه بن عمرو خزاعی، و ابن حجر حدیث مذکور را از جلد 3 " کتاب الموالات " ابن عقده در کتاب الاصابه ج 3 صفحه 542 روایت نموده، و حدیث نامبرده در جلد 2 " اسد الغابه " صفحه 233 از طریق حافظ ابن عقده و ابن موسی مدینی بهمان اسناد و لفظ مذکور روایت شده جز اینکه در آن چنین مذکور است: چند نفر از ده بیشتر شهادت دادند و از جمله آنها یزید- یا- زید بن شراحیل انصاری بود، و ابن حجر در جلد 1 " الاصابه " صفحه 567 آنرا حرف بحرف از " کتاب الموالات " ابن عقده نقل کرده و ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " صفحه 93 آنرا باسناد و لفظ مذکور روایت نموده جز اینکه در آن چنین ذکر شده: ده و اندی از آنان شهادت دادند که در میان آنها عامر بن لیلی غفاری بود.
17- هانی بن هانی همدانی کوفی تابعی، ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " صفحه 331 از طریق ابن عقده و ابی موسی از ابی غیلان، از ابی اسحق، از عمرو ذی مر و زید بن یثیع و سعید بن وهب و هانی بن هانی (حدیث مزبور را) بلفظی که در صفحه 25 گذشت روایت نموده و در آنجا توجه به تحریف ابن حجر در " الاصابه " نسبت به حدیث مزبور نمودید!.
18- حارثه بن نصر تابعی، نسائی در خصایص صفحه 40 با بررسی آورده گوید: خبر داد ما را یوسف بن عیسی، باخبار از فضل بن موسی بروایت او از اعمش
ص: 40
از ابی اسحق از سعید بن وهب که گفت: علی علیه السلام در رحبه فرمود بخدا سوگند میدهم که شنیده است از رسول خدا صلی الله علیه و آله که در روز غدیر خم فرمود: خداوند ولی من است و من ولی مومنین هستم و هر کس که من ولی اویم، این علی ولی او است خدایا دوست بدار کسی را که او را دوست دارد و دشمن دار کسی را که او را دشمن دارد و یاری کن کسی را که او را یاری کند؟ سعید گفت: از پهلوی من شش تن برخاستند، و حارثه بن نصر گفت، شش تن برخاستند، و زید بن یثیع گفت: شش تن در نزد من برخاستند، و عمرو ذی مر این جمله را (اضافه بر آنچه از ادعای پیغمبر صلی الله علیه و آله فوقا ذکر شد) بیان نمود: احب من احبه و ابغض من ابغضه.
ابن ابی الحدید در جلد 1 شرح " نهج البلاغه " صفحه 209 گوید: عثمان بن سعید از شریک بن عبد الله- قاضی (متوفای 177 (روایت نموده که گفت: چون بعلی علیه السلام رسید که مردم او را در خصوص ادعایش راجع بمقدم داشتن و برتری دادن پیغمبر صلی الله علیه و آله او را بدیگران متهم داشته و بیانات او را خلاف واقع می پندارند فرمود آنهائی را که (از صحابه پیغمبر صلی الله علیه و آله) باقی مانده اند و گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر شنیده اند، بخدا سوگند میدهم که برخیزند و بانچه شنیده اند گواهی دهند در نتیجه شش تن از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله از طرف راست آنجناب و شش تن از طرف چپ آنحضرت که آنها نیز از صحابه بودند بپا خاستند و شهادت دادند که خود از پیغمبر شنیدند که در آنروز در حالیکه دستهای علی علیه السلام را بلند کرده بود فرمود:
و من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه.
و برهانه الدین حلبی در جلد 3 " سیره الحلبیه " ص 302 گوید: بتحقیق پیوسته که علی کرم الله وجهه در حال خطبه بپا خاست، و پس از حمد و ثنای خداوند فرمود: آنان را که روز غدیر خم را درک نموده اند بخدا قسم میدهم که برخیزند، آنها که بگویند: آگاهی یافتم- یا- بمن چنین رسیده، برنخیزند، تنها کسانی که دو
ص: 41
گوش آنها (از رسول خدا صلی الله علیه و آله) شنیده و قلب آنها آنرا درک نموده برخیزند، در نتیجه هفده تن صحابی (یعنی از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله) بپا خاستند و در روایتی سی تن، در معجم الکبیر- شانزده تن- و در روایتی دوازده تن- در این هنگام علی علیه السلام بانها فرمود: بیاورید و بیان کنید آنچه شنیده اید، آنها این حدیث را ذکر نمودند که از جمله آن این کلام بود من کنت مولاه فعلی مولاه. و در روایتی چنین است که: فهذا مولاه، و از زید بن ارقم رضی الله عنه نقل کرده اند که گفت: من از کسانی بودم که کتمان کردند و شهادت ندادند؟ و در نتیجه خداوند مرا نابینا ساخت، و علی کرم الله وجهه بر کتمان کنندگان این نفرین را نموده بود.
در این مورد گروه دیگری از متاخرین علماء حدیث هستند که بذکر و روایت این مناشده پرداخته اند که ما از ذکر و شرح آنها صرف نظر میکنیم و بانچه ذکر شد اکتفا مینمائیم:
1- ابو زینب بن عوف انصاری.
2- ابو عمره بن عمرو بن محصن انصاری.
3- ابو فضاله انصاری- نامبرده از اصحاب بدر است و در صفین در راه یاری امیرالمومنین علیه السلام شهادت یافته.
4- ابو قدامه انصاری که در صفین شهادت یافته.
5-ابو لیلی نصاری- گفته شده که او نیز در صفین شهادت یافته.
6-ابو هریره دوسی که (در یکی از سالهای 9/ 8/ 57 در گذشته).
7- ابو الهیثم بن تیهان که از اصحاب بدر است و در صفین بشهادت رسیده.
8- ثابت بن ودیعه انصاری- خزرجی- مدنی.
ص: 42
9- حبشی بن جناده سلولی در غزوات امیرالمومنین علیه السلام حضور داشته.
10- ابو ایوب خالد انصاری که از اصحاب بدر است و در جنگ با روم (حدود سالهای 2/ 1/ 50 بشهادت رسیده.
11- خزیمه بن ثابت انصاری و ذو الشهادتین که از اصحاب بدر است و در صفین شهادت یافته.
12- ابو شریح خویلد بن عمرو خزاعی که در سال 68 وفات یافته.
13- زید- یا یزید بن شراحیل انصاری.
14- سهل بن حنیف انصاری اوسی که از اصحاب بدر است و در سال 38 وفات یافته.
15- ابو سعید سعد بن مالک خدری انصاری که در یکی از سالهای 5/ 4/ 63 وفات یافته.
16- ابوالعباس سهل بن سعد انصاری که در سال 91 وفات یافته.
17- عامر بن لیلی غفاری.
18- عبد الرحمن بن عبد رب انصاری.
19- عبد الله بن ثابت انصاری که خدمتکار رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است.
20- عبید بن عازب انصاری که از جمله ده نفری است که برای دعوت مردم باسلام گماشته شدند.
21- ابو طریف عدی بن حاتم که در سال 68 در سن صد سالگی وفات یافته.
22- عقبه بن عامر جهنی که از نزدیکان و خویشاوندان معاویه بود و نزدیک سال 60 درگذشته.
23- ناجیه بن عمرو خزاعی.
24- نعمان بن عجلان انصاری- سخنگو و شاعر انصار بوده.
ص: 43
اینهایند کسانیکه از گواهان مشهور و بنام داستان غدیر در مناشده رحبه بدستیاری تاریخ و بر حسب احادیث پیش گفته بدانها واقف و آگاه شدیم. و امام احمد در حدیثی که در صفحه 26 گذشت، تصریح نموده که تعداد شهود در آنروز (رحبه) سی تن بوده و حافظ هیثمی در مجمع الزواید خود بطوریکه گذشت این داستان را بررسی و صحت آن اشعار نموده، و در تذکره سبط ابن جوزی ص 17 و تاریخ الخلفای سیوطی ص 65 و جلد 3 السیره الحلبیه ص 302 نیز ملاحظه میشود، و لفظ ابی نعیم " فضل بن دکین " در اینجا چنین است (پس از سوگند دادن امیرالمومنین علیه السلام) مردم بسیاری بپا خاستند و گواهی دادند- چنانکه در صفحه 26- گذشت.
جلب توجه- خواننده گرامی باین نکته جدا توجه دارد، که این مناشده در تاریخی صورت گرفته (سال 35 (که با تاریخ وقوع (سال حجه الوداع) بیش از بیست و پنجسال فاصله داشته و در خلال این مدت بسیاری از اصحاب پیغمبر که در روز غدیر خم حضور داشته اند وفات یافته اند و بعضی از آنها در جنگها کشته شده اند و گروهی هم در بلاد مختلفه پراکنده گشته اند، و کوفه هم با مدینه منوره که مرکز اجتماع اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده فاصله زیادی داشته و جز معدودی از پیروان حق که در عصر خلافت امیرالمومنین علیه السلام بدانجا مهاجرت نموده بوده اند حضور نداشته اند و این داستان مناشده از امور اتفاقی بوده است که بدون سابقه و مقدمه صورت گرفته و طوری نبوده که قبلا اعلام شده باشد تا علاقمندان بحضور در آن اجتماع آهنگ آنجا نمایند و گواهان بسیار و راویان فراوانی در مجمع مناشده امیرالمومنین علیه السلام حضور داشته باشند، و در میان حاضرین نیز کسانی بوده اند که از روی سفاهت یا کینه ورزی از ادای شهادت خودداری و کتمان کرده اند بطوریکه در بسیاری از احادیث مذکوره بان اشاره شد و تفصیل آن نیز در مطالب آتیه بیان خواهد شد، با همه این علل و جهات گروه بسیاری این داستان را نقل و روایت نموده اند تا چه رسد باینکه چنین موانع و عللی وجود نمیداشت پس با آنچه ذکر شد بر خواننده آشکار
ص: 44
است که این حدیث (داستان غدیر خم) در آن اعصار و ازمنه گذشته تا چه حد دارای شهرت و تواتر بوده است؟
و اما اختلاف تعداد گواهان در احادیثی که ذکر شد، محمول بر اینست که هر یک از راویان قضیه مناشده رحبه کسانی را که میشناخته یا بدو توجه داشته یا کسانی را که در نزد او یا در پهلوی منبر یا یکی از دو طرف آن در آنروز بوده اند دیده و شهادت آنها را ذکر نموده و بدیگری توجه نداشته- و یا فقط آنهائی که از اصحاب بدر و یا از گروه انصار در آنروز و در آن مجلس حضور داشته اند مورد توجه راوی بوده یا در نتیجه بلند شدن صداهای آن گروه برای شهادت و دوخته شدن چشمها و گوشها بدرک موضوع شهادت و وجود اختلال و هرج مرج در مجلس چنانکه مقتضای امثال آن مجتمعاتست بعضی از بعض دیگر غفلت ورزیده و هر کس آنکسی را از شهادت دهندگان که بحساب درآورده است نقل نموده است.
سال 36 هجری
حافظ بزرگ ابو عبد الله- حاکم- در جلد 3 " مستدرک " صفحه 371 با بررسی در طریق روایت نموده از ولید و ابی بکر بن قریش که آندو از حسن بن سفیان و او از محمد بن عبده و او از حسن بن حسین و او از رفاعه بن ایاس ضبی و او از پدرش و او از جدش نقل نموده که: در جنگ جمل با علی علیه السلام بودیم، آنحضرت فرستاد نزد طلحه بن عبید الله و ملاقات با او را خواستار شد، در نتیجه طلحه بنزد آن
ص: 45
حضرت آمد، باو فرمود تو را بخدا سوگند میدهم آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدی که می فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،
طلحه گفت: آری، فرمود: پس چرا با من مقاتله و نبرد میکنی؟ گفت متذکر نبودم راوی گوید که طلحه از خدمت آنجناب بازگشت نمود.
و این داستان را مسعودی در جلد 2 " مروج الذهب " صفحه 11 روایت کرده و لفظ او اینست:
سپس هنگام بازگشت زبیر، علی علیه السلام بر طلحه بانگ زد و فرمود: ای ابا محمد چه امری تو را بمیدان نبرد با من برانگیخته؟ گفت: خونخواهی عثمان، علی علیه السلام فرمود: خداوند بکشد از ما و شما آنکه را که بدین امر سزاوارتر است آیا نشنیدی که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. و تو اول کسی بوده که با من بیعت کردی و سپس بیعت را شکستی در حالیکه خداوند عز و جل فرماید " و من نکث فانما ینکث علی نفسه " در این هنگام طلحه گفت استغفر الله (طلب آمرزش میکنم از خدا) و سپس برگشت.
و این داستان را خطیب خوارزمی حنفی در " المناقب " صفحه 112 باسناد خود از طریق حافظ ابو عبد الله حاکم از رفاعه از پدرش، از جدش، روایت کرده و گفته که در روز جمل با علی علیه السلام بودیم که فرستاد نزد طلحه بن عبید الله تمیمی و نامبرده آمد بنزد آنجناب، باو فرمود تو را بخدا سوگند میدهم آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدی که فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و اخذل من خذله و انصره من نصره؟ گفت: آری فرمود: پس چرا با من جنگ میکنی؟ گفت فراموش کرده بودم و متذکر نبودم- راوی گوید: سپس طلحه بدون اینکه سخن
ص: 46
دیگری در جواب امیرالمومنین علیه السلام بگوید مراجعت نمود.
و این موضوع را حافظ بزرگ ابن عساکر در جلد 7 تاریخ شام صفحه 83، و سبط ابن جوزی در تذکره خود صفحه 42 و حافظ ابوبکر هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " صفحه 107 از طریق بزار، و ابن حجر در جلد 1 " تهذیب " صفحه 391 باسنادش از طریق نسائی، و سیوطی در " جمع الجوامع " (بطوریکه در جلد 6 " کنز العمال " صفحه 83 مذکور است) قریب بلفظ خوارزمی از طریق ابن عساکر، و ابو عبد الله محمد بن محمد بن یوسف سنوسی در جلد 6 " شرح مسلم " صفحه 236، و ابو عبد الله محمد بن خلیفه و شتانی مالکی در شرح مسلم جلد 6 صفحه 236، و شیخ ابراهیم و صابی در " الاکتفاء " از طریق ابن عساکر روایت نموده اند.
سال 36 و 37 هجری
پیشوای حنبلیها- احمد بن حنبل با بررسی و دقت روایت نموده از یحیی بن آدم، از حنش بن حارث بن لقیط نخعی اشجعی، از ریاح (با یاء دو نقطه) بن حارث که او گفت: چند تن در رحبه نزد علی علیه السلام آمدند و گفتند: السلام علیک یا مولانا. فرمود: چگونه من مولای شما هستم در حالیکه شما عرب هستید؟ گفتند ما از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیدیم که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه ریاح گفت: چون از آنجا گذشتند، من بدنبال آنها رفتم و پرسیدم اینها کیانند؟ گفتند: گروهی از انصارند، که در میان آنها ابو ایوب انصاری است.
و باسنادش از ریاح روایت نموده که گفت: گروهی از انصار را دیدم که در رحبه نزد علی علیه السلام آمدند، آنجناب پرسیدند: چه کسانی هستید؟ گفتند موالی تو یا امیرالمومنین... بشرح حدیث و باز از او نقل کرده که گفت: هنگامی که علی علیه السلام نشسته بود، مردیکه اثر سفر بر او بود داخل شد و گفت: السلام علیک یا
ص: 47
مولای، علی علیه السلام فرمود: این کیست؟ گفت: ابو ایوب انصاری هستم، فرمود: او را راه دهید، پس از آنکه ابو ایوب وارد شد بر آنجناب، گفت: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه و ابراهیم بن حسین بن علی کسائی معروف به ابن دیزیل (شرح حال او در صفحه 162 ج 1 گذشت) در کتاب صفین کفته حدیث نمود ما را، یحیی بن سلیمان (جعفی) از ابن فضیل (محمد کوفی)، از حسن ابن حکم نخعی، از ریاح بن حارث نخعی که گفت: نزد علی علیه السلام نشسته بودم، در این هنگام گروهی که لثام بسته بودند (مطابق رسم عرب پارچه را که بر سر وزیر عگال دارند جلو بینی و دهان خود میفکنند و این را عرب لثام گوید) بر علی علیه السلام وارد شده گفتند: السلام علیک یا مولینا فرمود: مگر شما گروهی از عرب نیستید؟ گفتند: آری، ولی ما شنیدیم از رسول خدا صلی الله علیه و آله که در روز غدیرخم فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله، سپس گفت: دیدم علی علیه السلام را که خندان شد بحدی که دندانهای کنار دهان مبارکش نمودار شد، و سپس فرمود: گواه باشید بعدا آن گروه بسوی مرکبهای خود روانه شدند، من آنها را تعقیب نمودم و بیکی از آنها گفتم: شما از چه طایفه و قومی هستید گفتند؟ ما گروهی از انصار هستیم و آن (اشاره بمردی از خودشان بود) ابو ایوب صاحب منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله است ریاح گوید، من نزد او رفتم و با او مصافحه نمودم.
و حافظ ابوبکر بن مردویه (بطوریکه در " کشف الغمه " صفحه 93 مذکور است) از ریاح بن حارث روایت نموده که گفت: من در رحبه با امیرالمومنین علیه السلام بودم، در این هنگام قافله ای کوچک رو آوردند و در میدان رحبه شتران خود را خوابانیدند سپس براه افتادند تا بنزد علی علیه السلام رسیدند، گفتند: السلام علیک یا امیرالمومنین
ص: 48
و رحمه الله و برکاته، فرمود: چه کسانی هستید؟ گفتند: موالی تو یا امیر المومنین راوی گوید آنجناب را دیدم که با خنده فرمود: چگونه (از موالی من هستید) و حال آنکه شما گروهی از عرب هستید؟ گفتند، در روز غدیر خم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم در حالیکه بازوی تو را گرفته بود خطاب بمردم فرمود: آیا من بمومنین اولی (سزاوارتر) هستم از خودشان؟ گفتیم بلی، هستی ای رسول خدا، پس فرمود همانا خداوندی مولای من است و من مولای مومنین هستم، و علی مولای کسی است که من مولای اویم، بار خدایا دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد، فرمود: شما این را میگوئید (و معتقد هستید)؟ گفتند: آری، فرمود: و بر این گفتار گواهی میدهید؟ گفتند: آری، فرمود: راست گفتید پس آن گروه روانه شدند و من بدنبال آنها رفتم و بمردی از آنها گفتم: شما چه کسانی هستید؟ ای بنده خدا؟ گفت: ما گروهی از انصاریم و این است ابو ایوب صاحب منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله، پس دست او را گرفتم و باو درود و تحیت گفتم و با او مصافحه نمودم.
و از حبیب بن یسار، از ابی رمیله روایت شده که چهار سوار آمدند نزد امیر المومنین علیه السلام تا اینکه شتران خود را در رحبه خوابانیدند، سپس بنزد آنجناب آمدند و گفتند: السلام علیک یا امیرالمومنین، و رحمه الله و برکاته، فرمود و علیکم السلام از کجا آمده این قافله؟ گفتند: موالی تو از سرزمین فلان آمده اند، فرمود از کجا شما موالی من هستید؟ گفتند: ما در روز غدیر خم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و ابن اثیر در جلد 1 " اسد الغابه " ص 368 روایت کرده از کتاب الموالات ابن عقده باسنادش از ابی مریم زرین حبیش که گفت: علی علیه السلام از قصر بیرون آمد و با او روبرو شدند سوارانی که شمشیر حمایل داشتند، و گفتند: السلام علیک یا امیرالمومنین، السلام علیک یا مولانا و رحمه الله و برکاته، علی علیه السلام
ص: 49
فرمود: در اینجا از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله چه کسی حضور دارد؟ پس دوازده تن برخاستند که از جمله آنها بودند: قیس بن ثابت بن شماس، و هاشم بن عتبه و حبیب بن بدیل بن ورقاء، پس گواهی دادند که از پیغمبر صلی الله علیه و آله شنیده اند که میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، و ابو موسی " مدینی " این حدیث را با بررسی و دقت در سند آورده.
و ابن حجر در جلد 1 " الاصابه " صفحه 305 آنرا از کتاب الموالات ابن عقده روایت نموده و صدر خبر را تا آنجای از متن که " علی علیه السلام گفت "... از آن انداخته و هاشم بن عتبه را ذکر نکرده و این روش او بمقتضای عادتی است که نامبرده در کاهش فضایل آل الله دارد
و محب الدین طبری در جلد 2 " الریاض النضره " ص 169 روایت مزبور را از طریق احمد بلفظ اول او و از معجم حافظ بغوی ابوالقاسم بلفظ دوم احمد، و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش صفحه 212 از احمد بدو طریق و دو لفظ اولی او، و در جلد 7 صفحه 347 از احمد بلفظ اول او ذکر نموده اند، و در صفحه 348 گوید: ابوبکر بن ابی شیبه گفت: حدیث کرد ما را شریک از حنش از ریاح بن حارث که گفت: هنگامیکه ما در رحبه با علی علیه السلام نشسته بودیم، مردی بر آنحضرت وارد شد که اثر سفر بر او بود و گفت: السلام علیک یا مولای، گفتند: این کیست؟ گفت: ابو تراب انصاری هستم، من شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.
و حافظ هیثمی در ج 9 " مجمع الزواید " ص 104 حدیث مزبور را بلفظ اول احمد روایت نموده، سپس گوید: حدیث مزبور را احمد و طبرانی روایت نموده اند، جز اینکه او گفته که: گفتند: شنیدیم رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه- و این ابو ایوب است که میان ماست پس ایو ایوب روپوش را از خود دور کرد سپس گفت شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:
ص: 50
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،
و رجال طریق احمد ثقه هستند... تا آخر حدیث، و جمال الدین عطاء الله بن فضل الله شیرازی در کتاب خود " الاربعین فی مناقب امیرالمومنین " در مورد ذکر حدیث غدیر گوید: و آنرا زر بن حبیش روایت نموده و چنین گفته: علی علیه السلام از قصر خارج شد، در این هنگام سوارانی که شمشیر حمایل داشتند و روپوش بر صورت و تازه از راه رسیده بودند با آنحضرت روبرو شدند و گفتند:
السلام علیک یا امیرالمومنین، و رحمه الله و برکاته، السلام علیک یا مولانا علی علیه السلام پس از جواب سلام فرمود: در اینجا از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله چه کسانی هستند؟ پس دوازده تن از آنها برخاستند، که از جمله خالد بن زید ابو ایوب انصاری، و خزیمه بن ثابت و ذو الشهادتین، و قیس بن ثابت بن شماس، و عمار بن یاسر، و ابو الهیثم بن تیهان، و هاشم بن عتبه بن ابی وقاص، و حبیب بن بدیل بن ورقاء بودند. پس شهادت دادند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیدند که میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.. تا آخر حدیث. پس علی علیه السلام به انس به مالک و براء بن عازب (که از ادای شهادت خودداری کردند) فرمود: چه چیز مانع شد شما را از اینکه برخیزید و شهادت دهید؟ چه آنکه شما نیز همانطور که این گروه شنیده اند، شنیده اید؟ سپس فرمود: بار خدایا اگر این دو نفر بعلت عناد کتمان کردند آنها را مبتلا کن، اما براء نابینا شد و پس از نابینا شدن هنگامی که از منزل خود سوال میکرد میگفت: کسیکه گرفتار نفرین شده چگونه راه مقصود را در می یابد؟ و اما انس، پاهای او مبتلا به برص شد، و گفته شده است هنگامیکه علی علیه السلام طلب گواهی دایر بگفتار پیغمبر صلی الله علیه و آله من کنت مولاه فعلی مولاه فرمود نامبرده معتذر بفراموشی شد و علی علیه السلام فرمود: بار خدایا اگر دروغ میگوید او را مبتلا بسفیدی (برص) کن که دستار او آنرا مخفی نسازد پس چهره او دچار برص شد و پیوسته خرقه بر چهره خود می افکند- ع 1 صفحه 211 و ج 2 صفحه 137.
ص: 51
و ابو عمرو کشی در صفحه 30 فهرست خود در آنچه که از جهت عامه روایت نموده گوید: عبد الله بن ابراهیم روایت نموده باخبار از ابو مریم انصاری، از منهال ابن عمرو، از زر بن حبیش که گفت: علی بن ابی طالب علیه السلام از قصر خارج شد و سوارانی که شمشیر حمایل و لئام بر چهره داشتند با آنجناب روبرو شدند و گفتند:
السلام علیک یا امیرالمومنین، و رحمه الله و برکاته، السلام علیک یا مولانا، آنحضرت فرمود: در اینجا چه کسی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله هست؟ خالد بن زید ابو ایوب، و خزیمه بن ثابت ذو الشهادتین، و قیس بن سعد بن عباده، و عبد الله ابن بدیل بن ورقاء بپا خاستند، و همگی آنها شهادت دادند باینکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدند در روز غدیر خم که میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، پس از آن علی علیه السلام به انس بن مالک و براء بن عازب فرمود: چه مانع شد شما را که برخیزید و شهادت دهید؟ زیرا شما هم شنیده اید همانطور که این گروه شنیده اند؟ سپس فرمود: بار خدایا اگر این دو نفر از روی عناد شهادت خود را کتمان نمودند آنها را مبتلا کن، در نتیجه براء بن عازب نابینا شد و قدمهای انس بن مالک دچار برص شد پس انس بن مالک سوگند یاد کرد که هیچ منقبتی و فضیلتی را که درباره علی علیه السلام وجود دارد هرگز کتمان نکند، و اما براء بن عازب، از منزل خود سوال میکرد و باو نشانی میدادند، پس میگفت چگونه راهنمائی و ارشاد میشود کسیکه مورد اصابت نفرین واقع شده؟
و در این زمینه و راجع باین جریان تعداد دیگری از محدثین متاخر هستند که این داستانها و وقایع را ذکر نموده اند و ما بذکر آنها سخن را طولانی نمیکنیم.
شهود مشهور و بنام که نسبت بحدیث غدیر در روز رکبان (قافله) شهادت داده اند بر حسب آنچه از احادیث گذشت.
1- ابو الهیثم بن تیهان (از اصحاب بدر).
2- ابو ایوب خالد بن زید انصاری.
3- حبیب بن بدیل بن ورقاء خزاعی.
ص: 52
4- خزیمه بن ثابت ذو الشهادتین (از اصحاب بدر است و در صفین شهادت یافته).
5- عبد الله بن بدیل بن ورقاء- در صفین شهادت یافته.
6- عمار بن یاسر (از اصحاب بدر است و در صفین بدست گروه ستمکار کشته شده).
7- قیس بن ثابت بن شماس انصاری
8- قیس بن سعد بن عباده خزرجی (از اصحاب بدر است).
9- هاشم مرقال بن عتبه (پرچمدار علی صلی الله علیه و آله در صفین که در همان جنگ شهادت یافته).
در تعدادی از احادیث مناشده روز رحبه و روز " ورود سواران " اشاره شد که جمعی از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله که در روز غدیر خم حاضر بوده اند شهادت خود را در مقابل امیرالمومنین علیه السلام کتمان نمودند و در نتیجه نفرین آنجناب دچار بلیه شدند چنانکه در بسیاری از کتب معاجم تصریح بدان شده است، آن افراد اینها هستند:
1- ابو حمزه انس بن مالک متوفای در یکی از سالهای 93/91/99.
2- براء بن عازب انصاری متوفای در یکی از سالهای 72/71.
3- جریر بن عبد الله بجلی متوفای در یکی از سالهای 54/51.
4- زید بن ارقم خزرجی متوفای در یکی از سالهای 68/66.
5- عبد الرحمن بن مدلج.
6- یزید بن ودیعه.
چه بسا اختلاف احادیثی که صراحت دارد باینکه انس به مالک بسبب کتمان شهادت مبتلا باثر نفرین گردید با آنچه از احادیث که ایهام به شهادت دادن او دارد
ص: 53
در خاطر خواننده ایجاد شبهه کند و لا ینحل بماند.
ولی (با قدری توجه) معلوم خواهد شد که متن اخبار موهم بشهادت نامبرده دچار تحریف و تصحیف گشته و بفرض اینکه تحرفی هم دست نداده باشد در مقابل اخبار مصرحه به کتمان او و ابتلایش باثر نفرین- چه از نظر زیادی تعداد اخبار و چه از لحاظ صحت و صراحت- نمیتواند برابری کند، خاصه آنکه در این باره نصوص دیگریهم جز آنچه ذکر شده وجود دارد.
ابو محمد ابن قتیبه (شرح حال او در ج 1 صفحه 161 گذشت) در " المعارف " صفحه 251 گوید: در چهره انس بن مالک برص نمایان بود و گروهی ذکر کرده اند که علی رضی الله عنه از او درباره گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه) سوال نمود، نامبرده در پاسخ گفت: سن من زیاد شده و فراموش کرده ام، و علی علیه السلام گفت: اگر دروغ بگوئی خداوند تو را مبتلا به سفیدی (مراد برص است) نماید که دستار (عمامه) آنرا پنهان نکند؛
امینی گوید: اینست تصریح ابن قتیبه در کتاب مزبور و نامبرده کسی است که ابن ابی الحدید بر او اعتماد نموده آنجا که در جلد 4 شرح نهج البلاغه صفحه 388 گوید: ابن قتیبه حدیث برص و نفرین امیرالمومنین علیه السلام را بر انس بن مالک در کتاب " المعارف " در باب برص که اعیان رجال بدان مبتلا بوده اند ذکر نموده و نامبرده (ابن قتیبه) با وجود آنچه نسبت بانحراف او مشهور است اتهامی (دایر بمحبت و علاقه بعلی علیه السلام) ندارد،.. اه. و این کاشف است از یقین ابن ابی الحدید بصحت عبارت و برابر بودن نسخه های کتاب و تطابق آنها بر این مطلب همانطور که از سایر اشخاصیکه این کلمه را از کتاب " المعارف " نقل کرده اند نیز همین مطلب بدست میاید ولی در چاپخانه های مصری دستهائیکه باید نسبت به ودایع علماء در کتبشان امین باشند (متاسفانه) مرتکب خیانت شده و کلماتی که از ابن قتیبه نیست و در متن کتاب او وجود نداشته بر آن افزوده اند و پس از ذکر این داستان این جمله را درج کرده اند: ابو محمد (ابن قتیبه) گوید: این داستان اصل و حقیقت
ص: 54
ندارد. غافل از اینکه سیاق مطالب اصل کتاب این خیانت را نشان خواهد داد و این افزایش خائنانه را نمی پذیرد زیرا: مولف کتاب " المعارف " در مورد هر موضوعی مصادیق و مواردی را ذکر میکند که در نزد او مسلم باشد، و از آغاز تا انجام این کتاب دیده نشده که موضوعی را عنوان نماید و مصادیق آنرا ذکر کند و سپس آنها را نفی و رد نماند، جز موضوع مورد بحث چه اول کسی را که مبتلا به برص شده و نام او را می برد انس بن مالک است، سپس نام افراد دیگر را می برد بنابراین آیا ممکن است که مولف در اثبات امری، چیزی را که مصداق آن امر دانسته ذکر و بدان تصریح نماید و سپس آنرا انکار کند و بگوید: این داستان اصل ندارد؟
و این تحریف که در کتاب " المعارف " صورت گرفته در این باب بی سابقه نیست، و عنقریب در مناشده چهاردهم خواهید یافت که این قسمت را از آن حذف و اسقاط کرده اند، و ما در شرح حال مهلب بن ابی صفره، در جلد 2 تاریخ ابن خلکان صفحه 273 موضوعی را نقل از " المعارف " بدست آوردیم که چاپخانه ها آنرا حذف نموده اند؛
و احمد بن جابر (بلاذری) متوفای 379 در جزء اول از " انساب الاشراف " گوید: علی علیه السلام بر منبر گفت: بخدا سوگند میدهم کسی را که شنیده است از رسول خدا که در روز غدیر خم فرمود: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه برخیزد و گواهی دهد، و انس بن مالک، و براء بن عازب، و جریر بن عبد الله بجلی، در زیر منبر بودند، علی علیه السلام سوگند دادن خود را تکرار نمود و احدی پاسخ او را نداد، پس فرمود بار خدایا هر کس که این شهادت را کتمان میکند در حالیکه آنرا میداند او را از دنیا مبر مگر بعد از آنکه بر او علامتی قرار دهی که بدان شناخته شود گوید: در نتیجه انس گرفتار برص شد، و براء نابینا گشت، و جریر بصحرانشینی و گمراهی جاهلیت (پس از مهاجرت باسلام) برگشت و بجایگاه اولی خود رفت و در خانه مادرش درگذشت.
و ابن ابی الحدید در جلد 4 شرح نهج البلاغه در صفحه 488 گوید: مشهور
ص: 55
اینست که علی علیه السلام در رحبه کوفه مردم را سوگند داد و گفت: بخدا سوگند میدهم هر کس را که در بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع از آنحضرت شنیده که درباره من فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، برخیزد و گواهی دهد، در نتیجه مردانی بپا خاستند و باین گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله گواهی دادند، سپس علی علیه السلام به انس به مالک فرمود: تو نیز آن روز حضور داشتی، تو را چه می شود (که گواهی نمیدهی)؟ نامبرده گفت: یا امیرالمومنین سن من زیاد شده و آنچه را که فراموش کرده ام بیشتر است از آنچه بیاد دارم، فرمود: اگر دروغ میگوئی خداوند تو را بسفیدی مبتلا کند که عمامه آنرا پنهان نکند، پس نامبرده نمرد تا مبتلا به برص شد.
و در جلد 1 صفحه 361 گوید: و گروهی از استادان بغدادی ما ذکر نمودند که عده از صحابه و تابعین و محدثین از علی علیه السلام منحرف بودند و نسبت باو بدگوئی میکردند و بعضی از آنها برای رسیدن بدنیا و منافع آنی و جاعل آن، مناقب او را کتمان میکردند و بدشمنان او اعانت مینمودند و از جمله آنها انس بن مالک است، علی علیه السلام در رحبه (میدان بزرگ) قصر- (یا- رحبه مسجد جامع کوفه) سوگند داد که کدام یک از شما از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه در نتیجه دوازده تن بپا خاستند و بدان شهادت دادند و انس بن مالک که در میان آن گروه بود بر نخاست، علی علیه السلام فرمود: ای انس چه چیز تو را مانع شد که برخیزی و شهادت دهی در حالیکه تو نیز (در غدیر خم) حضور داشتی؟ گفت: یا امیرالمومنین پیر شده ام و فراموش نموده ام، علی علیه السلام گفت: بار خدایا اگر دروغ میگوید او را گرفتار کن به سفیدی که عمامه آنرا نپوشاند، طلحه بن عمیر گفت: قسم بخدا بعد از آن بطور آشکار دیدم که سفیدی بین دو چشم او از برص پیدا شد.
و عثمان بن مطرف گفت: مردی از انس بن مالک در پایان عمرش درباره علی بن ابی طالب سوال نمود، انس در جواب او گفت: من بعد از روز واقعه رحبه قسم
ص: 56
خوردم که درباره علی علیه السلام چیزی را که از من سئوال کنند، کتمان نکنم او در روز قیامت سرور اهل تقوی است، بخدا قسم این سخن را از پیغمبر صلی الله علیه و آله شما شنیدم.
و در جلد 3 تاریخ ابن عساکر صفحه 150 مذکور است که: احمد بن صالح عجلی گفت: احدی از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله مبتلی نشد، مگر دو نفر، یکی معیقیب که مبتلا به بیماری جذام بود و یکی انس بن مالک که مبتلا به برص بود.
و ابو جعفر گفت: انس را دیدم که مشغول خوردن بود و لقمه های بزرگی میگرفت و بیماری برص در او نمایان بود و (برای اینکه برص را مخفی بدارد) خلوق میمالید و گفتار عجلی را که فوقا ذکر شد ابو الحجاج مزدی در کتاب تهذیب خود (بطوریکه در خلاصه خزرجی صفحه 35 مذکور است) حکایت نموده، و سید حمیری موضوع اصابت نفرین را در قصیده لامیه خود که خواهد آمد بدین دو بیت بنظم درآورده:
فی رده سید کل الوری
مولاهم فی المحکم المنزل
فصده ذو العرش عند رشده
و شانه بالبرص الانکل
و زاهی در قصیده خود که در مورد خود خواهد آمد چنین سروده:
ص: 57
ذاک الذی استوحش منه انس
ان یشهد الحق فشاهد البرص
اذ قال من یشهد بالغدیر لی؟
فبادر السامع و هو قد نکص
فقال انسیت: فقال: کاذب
سوف تری ما لا تواریه القمص
در اینجا حدیث مجملی هست که اجمالی از این تفصیل را شامل است، خوارزمی با بررسی از طریق حافظ ابن مردویه در مناقب خود روایت کرده از زاذان ابی عمرو که: علی علیه السلام در رحبه از مردی درباره حدیثی پرسش کرد؟ آن مرد او را تکذیب نمود، علی علیه السلام فرمود مرا تکذیب کردی؟ گفت تو را تکذیب نکردم، پس علی علیه السلام فرمود: از خدا میخواهم که اگر مرا تکذیب کردی چشم تو را کور کند، گفت بخواه، در این هنگام علی علیه السلام او را نفرین کرد و در نتیجه آنمرد از رحبه بیرون نرفته بود که چشمش نابینا شد!
و این روایت را خواجه پارسا در " فصل الخطاب " از طریق امام مستغفری ذکر نموده و همچنین نور الدین عبد الرحمن جامی از مستغفری روایت کرده، و ابن حجر در " صواعق " صفحه 77 آنرا از جمله کرامات امیرالمومنین علیه السلام شمرده و وصابی در محکی " الاکتفاء " از زاذان از طریق حافظ عمر بن محمد ملائی در " سیره " او و جمع دیگر (از ارباب حدیث) آنرا روایت نموده اند.
ص: 58
در روز صفین سال 37 هجری
ابو صادق سلیم بن قیس هلالی تابعی بزرگوار در کتاب خود عنوان کرده که: علی علیه السلام (در صفین) در میان سپاهیان خود و گروهی از مردم و کسانی که
ص: 59
در نواحی مختلفه و از مهاجرین و انصار حضورش بودند بر منبر بالا رفت و پس از حمد و ستایش خداوند فرمود: ای گروه مردم، مناقب من بیش از حد احصاء است و بعد از آنچه خداوند در کتاب خود نازل فرموده و آنچه که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده از تمام مناقب و جهات برتری خود اکتفا بان میکنم: آیا میدانید که خداوند در کتابش سابق را بر مسبوق برتری داده، و احدی از این امت در راه خدا و رسول بر من پیشی نگرفته است؟ گفتند: آری چنین است. فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا هنگامی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله سئوال شد از قول خدای تعالی: السابقون السابقون اولئک المقربون: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این آیه را خداوند نازل فرموده درباره پیغمبران و اوصیاء پیغمبران و من افضل انبیاء و رسولان خداوند هستم و وصی من علی بن ابی طالب افضل اوصیاء است؟ در این هنگام نزدیک هفتاد تن از اصحاب بدر که اکثر آنها از انصار و بقیه از مهاجرین بودند برخاستند و از جمله آنها بودند: ابو الهیثم بن تیهان، و خالد بن زید ابو ایوب انصاری، و در میان مهاجرین بود عمار بن یاسر و گفتند: ما شهادت میدهیم که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم که این سخن را فرمود.
فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم در مورد قول خدای تعالی یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و قول خدای تعالی انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا تا آخر آیه و سپس این آیه که فرماید:
و لم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المومنین ولیجه، پس مردم گفتند: یا رسول الله آیا مخصوص بعضی از مومنین است و یا شامل همه آنها است؟
ص: 60
در نتیجه خدای عز و جل امر فرمود به پیغمبر خود صلی الله علیه و آله که بانها بیاموزد و برای آنها تفسیر نماید ولایت را همان طور که نماز و روزه و زکوه و حج آنها را تفسیر و تعلیم فرمود، پس مرا در غدیر خم منصوب نمود و فرمود: همانا خداوند مرا بابلاغ امری مامور فرموده که سینه من بان تنگ شده و اندیشه نمودم که مردم در مقام تکذیب من برآیند. پس خداوند مرا تهدید بعذاب فرمود چنانچه آنرا ابلاغ نکنم. یا علی برخیز و سپس مردم را برای نماز جماعت دعوت کرد و نماز ظهر را با آنان خواند.
سپس فرمود: ای مردم همانا خداوند مولای من است و من مولای مومنین هستم و اولی هستم (سزاوارترم) بانها از خودشان، هر کس که من مولای اویم پس علی مولای او است بار خدایا دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد و دشمن دار کسی را که او را دشمن بدارد و یاری کن آنکه را که او را یاری نماید و خوار گردان آنکه را که او را خوار نماید. در آن هنگام سلمان (از میان آن جمع کثیر) برخاست و گفت: یا رسول الله چگونه ولائی؟ فرمود: ولائی مانند ولاء من، هر کس که من باو اولی (سزاوارتر) هستم از خودش علی علیه السلام اولی (سزاوارتر) باو است از خود او و خدای متعال نازل فرمود این آیه را: " الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا (تا آنجا که راوی گوید) در این موقع دوازده تن از اصحاب بدر بپا خاستند و گفتند ما شهادت میدهیم که آنچه را فرمودی از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم.. تا آخر حدیث و آن طولانی است و مشتمل بر فواید بسیاری.
شمس الدین ابوالخیر جزری دمشقی- مقری- شافعی (شرح حال او در ج 1 ص 209 گذشت) در کتاب خود (اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابی طالب) گوید لطیف ترین و غریب ترین طریق برای این حدیث (یعنی حدیث غدیر)
ص: 61
که بنظر من رسیده آنست که خبر داد آنرا بما استاد ما خاتمه حفظ کنندگان حدیث ابوبکر محمد بن عبد الله بن محب مقدسی با زبان خود که گفت خبر داد بما استاد بانو ام محمد، زینب بنت احمد بن عبد الرحیم مقدسیه، از ابی مظفر محمد بن فتیان بن مثنی باخبار از ابی موسی محمد بن ابی بکر حافظ، باخبار از پسر عمه پدر من قاضی، ابوالقاسم عبد الواحد بن محمد بن عبد الواحد مدنی بوسیله قرائت در محضر او باخبار از ظفر بن داعی علوی در استرآباد، باخبار از پدرش و از ابو احمد بن مطرف مطرفی، که آندو گفتند، حدیث نمود ما را ابو سعید ادریسی بطریق اجازه در آنچه در تاریخ استرآباد بررسی و بدست آورده، بحدیث از محمد بن محمد بن حسن ابوالعباس رشیدی- از اولاد هاورن الرشید- در سمرقند و ابو سعید ادریسی گفت: ننوشتیم ما این حدیث را مگر از او که گفت: حدیث نمود ما را ابوالحسن محمد بن جعفر حلوانی، از علی بن محمد بن جعفر اهوازی (وابسته رشید)، از بکر بن احمد قصری که گفت: حدیث نمودند برای ما: فاطمه، و زینب، و ام کلثوم، دختران موسی بن جعفر علیهما السلام که آنها گفتند: حدیث نمود برای ما فاطمه دختر جعفر بن محمد صادق علیهما السلام، و گفت: حدیث نمود برای من، فاطمه دختر محمد بن علی علیهما السلام و او گفت: حدیث نمود برای من: فاطمه دختر علی بن الحسین علیهما السلام و گفت: حدیث نمودند برای من: فاطمه و سکینه دختران حسین بن علی علیهما السلام از ام کلثوم دختر فاطمه علیها السلام دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله که فاطمه علیها السلام دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا فراموش کردید گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه. و گفتار آنجناب را که فرمود (بعلی علیه السلام) انت منی بمنزله هارون من موسی علیهما السلام؟؟:
و بهمین طریق حافظ بزرگوار ابو موسی مدینی با دقت و بررسی در کتاب خود " المسلسل بالاسماء " این حدیث را روایت نموده و گوید:
این حدیث از یک وجه مسلسل است، و آن اینست که: هر یک از بانوان موسوم
ص: 62
به فاطمه از عمه خود روایت نموده اند و بنابراین، این روایتی است از پنج دختر برادر که هر یک از آنها از عمه خود روایت نموده اند.
در سال 41 هجری
حافظ بزرگ ابو العباس بن عقده با دقت و بررسی در طریق آورده که: حسن بن علی علیهما السلام پس از موافقت در صلح با معاویه برای ادای خطبه بپا خاست و پس از حمد و ثنای خداوند و نام بردن از جدش مصطفی صلی الله علیه و آله برسالت و نبوت فرمود: همانا ما اهل بیتی هستیم که خدای متعال ما را باسلام گرامی داشت و ما را برگزید و برطرف ساخت از ما هر پلیدی را و پاکیزه و منزه ساخت ما را، از زمان آدم تا زمان جد من محمد صلی الله علیه و آله مردم دو فرقه و گروه نشدند مگر آنکه ما را در بهترین آندو فرقه قرار داد، پس از آنکه محمد صلی الله علیه و آله را به نبوت مبعوث و برسالت برگزید و فرو فرستاد باو کتابش (قرآن) را و سپس امر فرمود او را که بسوی خدای عز و جل (خلق را) دعوت کند، پدر من اول کسی بود که خدا و رسول را اجابت نمود، و اول کسی بود که ایمان آورد و تصدیق نمود خدا و رسول او را، و خداوند در کتاب خود که به پیغمبر فرستاده خود نازل نموده فرماید: " افمن کان علی بینه من ربه و یتلوه شاهد منه "... (آیا پس کسی که از پروردگارش بر مبنای برهان و گواه است و پیروی میکند او را گواهی، از او) پس جد من آنچنان کسی است که از پروردگارش بر برهان گواه (مبعوث گشته) و پدر من آنچنان کسی است که پیروی میکند او را، و او شاهد و گواهی است از او.... تا آنجا که فرمود: این امت از جد من شنیده اند که فرمود: هیچ قوم و امتی زمام امور را بدست کسی نداد در حالتی که داناتر از آنکس در میان آنها وجود داشته باشد مگر آنکه پیوسته امر آن امت به پستی میگراید تا بسوی آنچه آنرا واگذاشته اند بازگشت نمایند، و از او شنیدند که بپدرم میفرمود:
انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه الا نبی بعدی یعنی (یا علی) تو از من بمنزله هارون هستی از موسی، جز آنکه پیغمبری بعد از من نخواهد بود،
ص: 63
و دیدند او را و شنیدند از او، هنگامی که در غدیرخم پدرم را گرفت و بانان فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و سپس بانها امر فرمود که حاضر بغایب ابلاغ نماید. و قندوزی حنفی قسمتی از این خطبه را در " ینابیع الموده " صفحه 482 ذکر نموده و در این خطبه (چنانکه تصریح بان دارد) بحدیث غدیر استدلال و احتجاج شده است.
در سال 9-58 هجری
تابعی بزرگوار- ابو صادق- سلیم بن قیس هلالی در کتاب خود، در پیرامون سخت گیرهای و مزاحمت های خصمانه معاویه بن ابی سفیان بر شیعیان و وابستگان امیر المومنین علیه السلام بعد از شهادت آنجناب مطالب جامع و سخنان وافی بیان داشته سپس چنین مینگارد:
تا اینکه دو سال قبل از مرگ معاویه حسین بن علی علیهما السلام بحج بیت الله بهمراهی عبد الله بن عباس و عبد الله بن جعفر عزیمت فرمود و بنی هاشم را (از مرد و زن) و پیروان و وابستگانشان را چه آنها که حج نموده بودند و چه آنها که حج نه نموده بودند جمع نمود و از انصار آنها را که بشخصیت و مقام آنجناب و اهل بیتش عارف بودند همه را گرد آورد و از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و از تابعین انصار که بصلاحیت و تقوی موصوف بودند و آن سال بحج آمده بودند احدی را فرو گذار نفرمود، در نتیجه جمعیتی بالغ بر هفتصد نفر از مردان در محضر آنجناب جمع شدند که همگی از تابعین بودند و بالغ بر دویست تن از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله که همگان در منی و در خرگاه و اقامتگاه آنحضرت حضور یافتند، سپس بعد از حمد و ثنای خداوند فرمود: همانا این ستمکار یاغی (معاویه) بر سر ما و بر سر شیعیان ما آورد آنچه را که دانستید و دیدید. مشاهده کردید و بشما خبر آن رسید، و من میخواهم از شما درباره چیزی سئوال کنم، چنانچه سخن من مقرون بصداقت و راستی است
ص: 64
مرا تصدیق کنید و اگر بر خلاف حقیقت چیزی از من شنیدید مرا تکذیب نمائید، سخن مرا بشنوید و گفتار مرا بنویسید و ثبت کنید، سپس بشهر و دیار خود مراجعت کنید و آنها را که از آنها ایمن هستید (که نفاق نورزند و سخن چینی و فتنه انگیزی نکنند) و بانها اعتماد و وثوق دارید دعوت کنید و آنچه را که درباره ما و حق ما علم بان دارید و بدان معتقد هستید بانان بیاموزید و ابلاغ نمائید زیرا ما می ترسیم از اینکه این حق کهنه و متروک شود و (در اثر کید و نیرنگ و تبلیغات مداوم دشمن) از بین برود و مغلوب شود در حالیکه خدای متعال (بر حسب وعده و تصریحی که در قرآن فرموده) نور خود را تمام و کامل می فرماید اگرچه کفار و ناسپاسان از آن اکراه داشته باشند، در این موقع آنجناب فرو گذار نفرموده و آنچه خداوند در قرآن درباره اهل البیت نازل فرموده تلاوت و بیان داشت و تفسیر فرمود و آنچه را که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره پدرش و مادرش و خودش و اهل بیتش فرموده بود روایت فرمود و در مورد هر جمله از فرمایشات آنجناب حاضرین میگفتند: بار خدایا تمام اینها درست است و راست است و از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده و بدانها گواهیم و تابعین میگفتند: بار خدایا چنین است. آنان که از صحابه مورد وثوق و تصدیق هستند این را حدیث نموده اند و ما از آنها شنیده و بان ایمان داریم و گواهیم...
آنجا که فرمود: بخدا سوگند میدهم شما را آیا آگاهی دارید که رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را) در روز غدیر خم منصوب فرمود و ولایت او را اعلام نمود و فرمود باید حاضر بغایب ابلاغ کند؟ گفتند: بار خدایا آری باین جریان آگاه و مطلع و گواهیم. تا پایان خبر. و در آن قسمتهای جالبی از اخبار متواتر مشتمل بر فضایل امیر المومنین علیه السلام مذکور است. مراجعه کنید.
عبد الله بن جعفر بن ابی طالب گفت: نزد معاویه بودم و حسن و حسین علیهما السلام با ما بودند و عبد الله بن عباس و فضل بن عباس نیز نزد معاویه بودند، معاویه بطرف
ص: 65
من توجه کرد و بمن گفت: چقدر حسن و حسین را بزرگ میشماری؟ و حال آنکه نه خود آنها بهتر از تو هستند و نه پدرشان بهتر از پدر تو؟ و اگر نه این بود که فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله است، هر آینه میگفتم که: مادر تو اسماء بنت عمیس هم مادون او نیست، در جواب او گفتم: بخدا آگاهی تو نسبت بانها و پدر و مادر آنها کم است، و چنین نیست که پنداشتی، بخدا سوگند این دو بهترند از من و پدر آنها بهتر است از پدر من و مادر آنها بهتر است از مادر من، ای معاویه تو غافل هستی از آنچه که من از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آنها و درباره پدر و مادر آنها شنیدم و آنچه شنیدم حفظ کردم و درک نمودم و آنرا روایت کردم. گفت بیاور ای پسر جعفر بخدا قسم تو نه دروغ میگوئی و نه مورد اتهام هستی. گفتم آنچه من در این موضوع میدانم بزرگتر است از آنچه تو می پنداری گفت: هر چند بزرگتر از کوهها احد و حراء (بکسر حاء) باشد. اکنون که خدا او را کشته و جمع شما را مبدل بتفرقه نموده و امر خلافت باهلش رسیده تو حدیث کن، ما با کی از آنچه بگوئی نداریم و آنچه (در فضایل او) تعداد کنی زیانی بما نمیرساند.
گفتم: شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامیکه از این آیه از حضرتش سوال شد: " و ما جعلنا الرویا التی اریناک الا فتنه للناس و الشجره الملعونه فی القرآن ": فرمود: همانا دیدم دوازده تن از پیشوایان گمراهی را که بر منبر من بالا میروند و فرود میایند و امت مرا بسیر قهقهرائی می برند و شنیدم از آنحضرت میفرمود: همانا فرزندان ابی العاص زمانی که تعدادشان بپانزده تن رسید کتاب خدا را مورد تجاوز و تحریف قرار میدهند و بندگان خدا را بردگان خود قرار میدهند و مال خدا را ثروت شخصی پندارند.
ای معاویه، همانا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم در حالیکه آنجناب بر منبر بود
ص: 66
و من در برابر او بودم و عمر بن ابی سلمه، و اسامه بن زید، و سعد بن ابی وقاص، و سلمان فارسی، و ابوذر، و مقداد، و زبیر بن عوام نیز در مقابل منبر حضور داشتند آنجناب فرمود: آیا من بمومنین اولی (سزاوارتر) نیستم از خودشان؟ گفتیم: بلی یا رسول الله، فرمود: آیا زنان من مادران شما نیستند؟ گفتیم بلی یا رسول الله فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اولی به من نفسه و ضرب بیده علی منکب علی فقال اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،- یعنی: هر کس که من مولای او هستم، پس علی مولای او است، اولی (سزاوارتر) است باو از خودش و دست خود را بر شانه علی علیه السلام نواخت و فرمود: بار خدایا، دوست بدار آنکه را که او را دوست بدارد و دشمن بدار آنکه را که او را دشمن دارد، ای مردم، من بمومنین اولی (سزاوارتر) هستم از خودشان و با وجود من برای آنان امری (اختیاری) نیست (یعنی باید مطیع و بفرمان من باشند و از خود رای و عقیده ابراز نکنند) و علی پس از من اولی (سزاوارتر) است بمومنین از خودشان و با وجود او برای آنان امری (اختیاری) نیست، سپس، پسرم حسن اولی بمومنین است از خودشان و با وجود او برای آنها امری (اختیاری) نیست، سپس بار دیگر خطاب بمردم نمود و فرمود: زمانیکه من از دنیا رخت بربستم، علی بشما اولی است از خود شما، و زمانی که علی از دنیا رفت، پسرم حسن اولی بمومنین است از خود آنها و زمانیکه حسن از دنیا رفت پسرم حسین اولی بمومنین است از خود آنها... تا آنجا که عبد الله بن جعفر گوید: معاویه گفت: ای فرزند جعفر سخن بزرگی گفتی، و چنانچه آنچه گفتی بحق باشد، بطور تحقیق امت محمد صلی الله علیه و آله از مهاجر و انصار همگی، جز شما اهل بیت و دوستان و یاران شما هلاک شده اند گفتم: قسم بخدا آنچه گفتم، بحق و مطابق واقع گفتم و آنرا از رسول خدا صلی الله علیه و آله استماع نمودم، معاویه (رو بطرف حسن و حسین علیهما السلام و ابن عباس نمود و بانها) گفت: فرزند جعفر چه میگوید؟ ابن عباس در پاسخ معاویه گفت: اگر تو بانچه او گفت ایمان نداری بفرست دنبال
ص: 67
آنهائی که نام آنها را برد و از آنها دایر باین مطالب سوال کن، معاویه فرستاد دنبال عمر بن ابی سلمه و اسامه بن زید و از آنها سوال نمود، آنها گواهی دادند که آنچه را فرزند جعفر گفت، خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدیم همانطور که او شنیده تا آنجا که گفت (تتمه سخن ابن جعفر است) و پیغمبر ما صلی الله علیه و آله بطور تحقیق بهترین و برترین خلق را در غدیرخم و در مواطن دیگر برای امت خود نصب فرمود و بر آنها با او حجت گرفت و آنها را باطاعت او امر فرمود و بمردم آگاهی داد که او (علی علیه السلام) از رسول خدا صلی الله علیه و آله بمنزل هارون است برای موسی و اینکه او ولی هر مومن است بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و اینکه هر کس پیغمبر صلی الله علیه و آله ولی (متصرف در امور) او است علی علیه السلام ولی (متصرف در امور) او است و هر کس پیغمبر صلی الله علیه و آله باو اولی (سزاوارتر) است از خودش، علی علیه السلام اولی (سزاوارتر) است باو. و اینکه او (علی علیه السلام) جانشین پیغمبر صلی الله علیه و آله است در میان آنها و وصی او است و اینکه هر کس اطاعت او کند، اطاعت خدا نموده و هر کس نافرمانی او کند نافرمانی خدا نموده، و هر کس او را دوست بدارد، خدا را دوست داشته، و هر کس با او کینه بورزد و دشمنی کند با خدا دشمنی کرده... تا پایان حدیث که مشتمل بر فوائد بسیار و گرانبهائی است " کتاب سلیم ".
ابو محمد، ابن قتیبه (شرح حال او در ج 1 ص 161 مذکور است) در کتاب خود " الامامه و السیاسه " ص 93 گوید: و (مورخین) ذکر کرده اند که: مردی از (همدان) بنام " برد " بنزد معاویه آمد، در آنهنگام از عمرو بن عاص شنید که نسبت بعلی علیه السلام سخنان ناروا و توهین آمیز میگوید باو گفت: همانا بزرگان ما از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده اند که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، آیا این مطلب حق و درست؟ یا نادرست و باطل است؟ عمرو بن عاص گفت: حق و درست است و من
ص: 68
بر آنچه شنیده ای میافزایم و میگویم: احدی از صحابه رسول خدا نیست که مناقبی چون مناقب علی برای او باشد، آن جوان همدانی (برد) بیتاب و هراسان شد، عمرو گفت: علی مناقب خود را بسبب اقدامی که درباره عثمان نمود تباه و نابود ساخت برد گفت: آیا علی علیه السلام امر بکشتن عثمان نمود یا خود اقدام بکشتن او کرد؟ عمرو گفت: نه (او نه امر نمود و نه خود او را کشت) ولی پناه داد (قاتل او را) و منع کرد (از دست یافتن باو)، برد گفت: آیا (با این وصف) مردم با او بخلافت بیعت کردند؟ گفت: آری، برد گفت: پس چه چیزی تو را از بیعت علی علیه السلام خارج نمود؟ گفت: متهم دانستن من او را درباره قتل عثمان، برد گفت: تو خود نیز مورد چنین اتهامی واقع شدی؟ عمرو گفت: راست گفتی، و بهمین علت به فلسطین رفتم، پس از این محاوره و احتجاج جوان نامبرده (برد) بسوی قبیله و قوم خود برگشت و بانها گفت: ما بسوی قومی رفتیم و علیه آن قوم از لفظ خودشان برهان (و سند محکومیتشان را) گرفتیم علی علیه السلام بر حق است، از پیروی کنید.
خطیب خوارزمی- حنفی- در کتاب " المناقب " ص 124 نامه ای را ذکر نموده که معاویه به عمرو بن عاص نوشته و ضمن آن نامه او را در جنگ صفین بیاری خود ترغیب نموده، و سپاس نامه ای را از عمرو ذکر کرده که بمعاویه جواب داده و قریبا در شرح احوال عمرو بن عاص بهر دو نامه اطلاع و وقوع خواهید یافت، و از جمله مطالب نامه عمرو در جواب بمعاویه این جمله است: و اما آنچه را که بابی الحسن (علی علیه السلام) برادر و وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله دایر به ستم نمودن آن جناب و رشک بردن او بر عثمان نسبت دادی و صحابه را فاسق نامیدی و چنین پنداشتی که او آنها را وادار بکشتن عثمان نمود، این مطلب خلاف واقع و پنداشتن آن گمراهی است!
ص: 69
وای بر تو ای معاویه آیا ندانستی که ابوالحسن جان خود را در راه رسول خدا صلی الله علیه و آله بذل نمود و در فراش او خوابید؟ و او در اسلام و هجرت بر سایرین سبقت دارد و رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او فرمود: علی از من است و من از علی هستم. و او از من بمنزله هارون است از موسی، جز آنکه پس از من پیغمبری نیست، و درباره او در روز غدیر خم فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.
سال 37 هجری
نصر بن مزاحم کوفی در کتاب " صفین " صفحه 176 در حدیثی طولانی از عمار بن یاسر روایت نموده که در روز صفین خطاب به عمرو بن عاص نمود و گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا امر فرمود که با ناکثین (شکنندگان پیمان) جنگ کنم، و من با آنها (اصحاب جمل، طلحه و زبیر و یارانشان) جنگ نمودم، و مرا فرمود که با قاسطین (منحرفین از طریق حق) روبرو شوم، و شما آنهائید و اما مارقین (آنها که از دین بیرون جستند) نمیدانم آنان را درک میکنم یا نه؟ ای ابتر (بلا عقب): آیا تو نمیدانسته ای که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انا مولی الله و رسوله و علی بعده و لیس لک مولی.
عمرو در جواب عمار گفت: ای ابو الیقظان (کنیه عمار است) چرا مرا دشنام میدهی؟... تمامی حدیث ضمن شرح احوال عمرو بن عاص خواهد آمد، مراجعه کنید، و ابن ابی الحدید نیز در جلد 2 " شرح نهج البلاغه " در صفحه 273 آنرا ذکر کرده است.
ص: 70
در سال 37 هجری
امیرالمومنین صلوات الله علیه در ایام جنگ صفین نامه ای بمعاویه بن ابی سفیان نوشت و بدست اصبغ بن نباته داد که باو برساند، (شرح حال او در جلد 1 صفحه 114 مذکور است) نامبرده گوید بر معاویه داخل شدم در حالیکه بر قطعه چرمی نشسته بود و بر دو بالشت سبزی تکیه داده بود، در طرف راست او عمرو بن عاص، و حوشب، و ذو الکلاع و در طرف چپ او برادرش عتبه ابن ابی سفیان (متوفای سال 4/43 (و عبد الله بن عامر بن کریز (متوفای سال 8/57 (و ولید (فاسق بنص قرآن) بن عقبه، و عبد الرحمن بن خالد (متوفای سال 47 (و شرحبیل بن سمط (متوفای سال 1/40 (و در برابرش، ابوهریره و ابو الدرداء و نعمان بن بشیر (متوفای سال 65 (و ابو امامه باهلی (متوفای سال 81 (قرار داشتند، پس از آنکه معاویه نامه آنجناب را قرائت کرد، گفت: همانا علی کشندگان عثمان را بما تسلیم نمی کند، اصبغ گوید: باو گفتم ای معاویه خون عثمان را بهانه مگیر، تو جویای پادشاهی و سلطنت هستی، و اگر در زمان زندگی عثمان میخواستی او را یاری کنی میکردی، ولی در کمین فرصت و در انتظار کشته شدن او بودی تا این امر را دستاویز رسیدن بمقصود (پادشاهی) قرار دهی، اصبغ گوید: معاویه از سخنان من در خشم شد و من خواستم خشم او بیشتر شود، لذا رو به ابی هریره کردم و باو گفتم ای یار رسول خدا صلی الله علیه و آله من تو را سوگند میدهم بان خداوندی که معبودی جز او نیست و دانای آشکار و نهان است و بحق حبیبش مصطفی
ص: 71
علیه و آله السلام که مرا خبر دهی، آیا روز غدیر خم را درک نمودی و حضور داشتی؟ گفت: بلی حاضر بودم، گفتم چه درباره علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدی؟
گفت: شنیدم میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره، و اخذل من خذله.
باو گفتم: بنابراین ای ابا هریره، تو با دوست او دشمن شدی و با دشمن او دوست در این موقع ابوهریره نفس بلندی که حاکی از تاسف او بود کشید، و گفت: انا لله و انا الیه راجعون، این روایت را حنفی در مناقب ص 130 و سبط ابن جوزی در تذکره ص 48 ذکر نموده اند.
حافظ ابویعلی موصلی (شرح حال او در ج 1 ص 166 مذکور است) با بررسی و دقت در طریق آورده گوید: حدیث نمود ما را ابوبکر بن ابی شیبه، باخبار از شریک از ابی یزید داود اودی متوفای 150، از پدرش یزدی اودی، و حافظ ابن جریر طبری نیز با دقت در طریق آورده از ابی کریب، از شاذان، از شریک، از ادریس و برادرش داود، از پدرشان یزید اودی که گفت: ابوهریره داخل مسجد شد، مردم گرد او جمع شدند، جوانی برخاست و رو به ابی هریره نموده و گفت: تو را بخدا سوگند میدهم، از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدی که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، ابوهریره گفت: من شهادت میدهم که شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.
ص: 72
و این روایت را حافظ ابوبکر هیثمی در ج 9 " مجمع الزواید " ص 105 به نقل از ابی یعلی، و طبرانی، و بزار، بدو طریق خود ذکر نموده و یکی از دو طریق را بصحت اعلام و رجال آن را توثیق نموده، و ابن کثیر در جلد 5 تاریخ خود ص 213 از طریق ابی یعلی موصلی، و ابن جریر طبری آنرا روایت نموده است.
و ابن ابی الحدید در ج 1 شرح نهج البلاغه ص 360 گوید: سفیان ثوری روایت نموده از عبد الرحمن بن قاسم، از عمر بن عبد الغفار، اینکه زمانیکه ابو هریره با معاویه بکوفه آمد، شبها در باب کنده می نشست و مردم گرد او جمع میشدند جوانی از کوفه آمد و در نزد او نشست و خطاب باو گفت: تو را بخدا سوگند میدهم آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده ای که درباره علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمود: اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه؟
ابوهریره گفت: بار خدایا، آری، آن جوان گفت: بنابراین من خدا را گواه میگیرم، بتحقیق تو، دشمن او را دوست گرفتی و با دوست او دشمنی نمودی و سپس از نزد او برخاست، و راویان چنین روایت نموده اند که: اباهریره با کودکان در رهگذر هم غذا میشد و با آنها بازی میکرد، و هنگامی که امیر مدینه بود خطبه چنین خواند: " الحمد لله الذی جعل الدین قیاما و ابا هریره اماما " یعنی حمد خدائی را که دین را قیام قرار داد و ابی هریره را امام نمود. و مردم را با این سخن میخندانید و نیز هنگامیکه امیر مدینه بود در بازار راه میرفت و هر گاه بمردی میرسید که در جلو او راه میرفت با پای خود بر زمین میزد و میگفت: راه دهید راه دهید امیر آمد، و مقصودش خودش بود، ابن ابی الحدید سپس گوید: ابن قتیبه تمامی این امور را در کتاب " المعارف " در شرح حال ابی هریره ذکر نموده و گفتار نامبرده در حق او حجت است، زیرا او متهم نیست.
امینی گوید: دست خیانت با این روایت بازی کرده و تمام این مطالب را از کتاب " المعارف " طبع مصر مورخ سال 1353 هجری از قلم انداخته، و چه بسیار
ص: 73
این دست با امانت نظایر این خیانت را در موارد متعددی از آن مرتکب شده، همانطور که همین دست خیانت کار چیزی را که در آن نبوده داخل کرده چنانکه در ص 53 اشاره باین امر شد.
از ابی عبد الله شیبانی رضی الله عنه روایت شده که گفت: زمانی من در نزد زید بن ارقم بودم ناگاه مردی آمد و پرسید، کدامین از شما زید بن ارقم است؟ زید را باو نشان دادند، آنمرد روی باو کرد و گفت: تو را سوگند میدهم بان خداوندی که معبودی جز او نیست، آیا شنیدی از رسول خدا صلی الله علیه و آله که میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه؟ زید گفت: آری- ماخذ این روایت: موده القربی، و ینابیع الموده صفحه 249.
علامه گنجی- شافعی در " کفایه الطالب " صفحه 16 با دقت در سند آورده گوید: این روایت را در ضمن روایات عالی استادان متعدد بمن خبر دادند، از جمله آنها: شریف خطیب ابو تمام، علی بن ابی الفخار بن ابی منصور هاشمی در کرخ- بغداد- و ابوطالب عبد اللطیف بن محمد بن علی بن حمزه قبیطی، در- نهر معلی، و
ص: 74
ابراهیم بن عثمان بن یوسف بن ایوب کاشغری، همگی آنها باخبار از ابوالفتح، محمد بن عبد الباقی بن سلیمان- معروف بن نسیب ابن البطی، و کاشغری نیز باخبار از ابوالحسن علی بن ابی القاسم طوسی، معروف به " ابن تاج القراء " و آندو باخبار از ابو عبد الله مالک بن احمد بن علی با نیاسی، از ابوالحسن احمد بن محمد بن موسی بن صلت، بحدیث از ابراهیم بن عبد الصمد هاشمی، از ابو سعید اشج، از مطلب بن زیاد از عبد الله بن محمد بن عقیل، روایت کرده اند که گفت: من نزد جابر بن عبد الله در خانه او بودم، و علی بن الحسین علیهما السلام، و محمد بن حنفیه، و ابوجعفر نیز حضور داشتند، مردی از اهل عراق داخل شد و (بجابر) گفت: سوگند بخدا برای من حدیث کرد آنچه را دیدی و از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدی، گفت: در جحفه، در غدیر خم بودیم، و در آنجا مردم بسیار از (قبایل) جهینه، و مزینه، و غفار، بودند، رسول خدا صلی الله علیه و آله از خیمه خود (خباء- و در فراید مذکور است- یا- فسطاط چادر بافته شده از موی حیوانات) بیرون آمد و سه بار بدست خود اشاره کرد، سپس دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.
و حموینی در " فراید السمطین " در باب نهم این حدیث را روایت کرده گوید: خبر داد مرا، شیخ مجد الدین، عبد الله بن محمود بن مودود حنفی هنگام خواندن من نزد او در بغداد در تاریخ سوم رجب سال 672: شیخ ابوبکر، مسمار بن عمر بن عویس بغدادی بطور سماع بر او (شنیدن از او) گفت: خبر داد ما را، ابوالفتح، محمد بن عبد الباقی، معروف بن- ابن البطی- بطور سماع بر او، و نیز حموینی گفت خبر داد ما را، پیشوای فقیه، کمال الدین، ابو غالب، هبه الله سامری هنگام خواندن من نزد او در جامع نصر در بغداد شب یکشنبه بیست و هفتم ماه رمضان سال 682 گفت: خبر داد، شیخ محاسن بن عمر بن رضوان حرائینی بطور سماع بر او بیست و یکم ماه محرم
ص: 75
سال 622 گفت: خبر داد ابوبکر، محمد بن عبد الله بن نصر زعفرانی بطور سماع بر او در شانزده ماه رجب سال 505 گفت: خبر داد ابو عبد الله، مالک بن احمد بن علی بن ابراهیم- فرا- با نیاسی بطور سماع بر او، از ابن الزاغونی (شرح حال او در ج 1 ص 186 ذکر شد) در ماه شعبان سال 463 که گفت: خبر داد ابوالحسن احمد بن محمد بن موسی بن قاسم بن صلت هنگام قرائت پیش او در حالیکه من میشنیدم در سیزدهم ماه رجب سال 405، از ابراهیم بن عبد الصمد هاشمی مکنی به ابی اسحاق. گفت: خبر داد، ابو سعید اشج، از ابی طالب مطلب بن زیاد، از عبد الله بن محمد بن عقیل که گفت در نزد جابر بودم... بشرح و لفظ حدیث مزبور.
و همین روایت را ابن کثیر در جلد 5 تاریخش صفحه 213 ذکر نموده و گفته: مطلب بن زیاد از قول عبد الله بن محمد بن عقیل گفت که از جابر بن عبد الله شنیده که گفت: در جحفه در غدیر خم بودیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله از خیمه (در لفظ روایت- خباء او فسطاط- مذکور است) بیرون شد و دست علی را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، استاد ما، ذهبی گفت که این حدیث حسن است.
امینی گوید: برای ما مهم نیست که ابن کثیر قسمتی از حدیث را مشتمل بر ذکر گروهی که نزد جابر بوده اند از آن انداخته و مناشده مرد عراقی را بر جابر ذکر نکرده و حدیث را کوچک و بی قدر ذکر نموده زیرا صفحات تاریخ نامبرده " البدایه و النهایه " لسان بی شرم او و دست جنایتکار او را نسبت بودایع پیغمبر بزرگ صلی الله علیه و آله و فضایل ذریه و عترت او که آل الله هستند آشکار میسازد و درون آلوده او را که از عداوت نسبت بخاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله شعله ور است نشان میدهد، چنانچه مشاهده میکنید (در کتاب مزبور) دوستان این خاندان را دشنام و ناسزا میدهد و نسبت بدشمنان این خاندان و مخالفین آنها مدح و ستایش مینماید؟ و روایات صحیح و صریح در مناقب اهل بیت را بساختگی بودن متهم مینماید، و راوی آنروایات را با وصف ثقه بودن آنها بضعف منسوب مینماید، و هیچیک از این امور را و مبتنی بر
ص: 76
قاعده و دلیلی نبوده. سخنان حق را از موضوعهای اصلی منحرف میسازد، و اگر بخواهیم در مقام ذکر تمام آنچه که مورد تصرفات ستمکارانه و تعصبات معاندانه او واقع گشته برآئیم، یک کتاب ضخیم تشکیل می یابد و برای اثبات تحریفات و تصرفات بیجای او کافی است شما را آنچه نامبرده از داستان آغاز دعوت نبوی صلی الله علیه و آله ذکر نموده در مورد نزول آیه: و انذر عشیرتک الاقربین: (انذار کن بترسان از عذاب خداوند خویشاوندان خود را آنان که نزدیکترند): نامبرده در جلد 3 تاریخ خود صفحه 40 بعد از ذکر حدیثی که از طریق بیهقی در مورد آیه شریفه مذکوره روایت شده، گوید: و بتحقیق این حدیث را ابوجعفر، ابن جریر از محمد بن حمید رازی روایت کرده و سند روایت را تا آخر بیان داشته، سپس گوید: و بعد از ذکر این فرمایش خود که فرمود: و همانا من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام، این جمله را اضافه فرمود: و بتحقیق خداوند مرا امر فرموده که شما را بسوی آن دعوت نمایم، پس کدامین یک از شما مرا بر این امر پشتی بانی میکند تا برادر من باشد؟ و چنین و چنان... گفت (مراد امیرالمومنین علی علیه السلام است) در قبال این پیشنهاد پیغمبر صلی الله علیه و آله همگی خاموش نشستند، و من در حالیکه نورس تر و جوان ترین آنها بودم و چشمم با چرک آلوده تر و ساق پایم از همه لاغرتر و شکمم بزرگتر بود گفتم: ای پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله من حاضرم پشتیبان تو بر این امر باشم، در این هنگام (رسول خدا صلی الله علیه و آله) گردن مرا گرفت و گفت: همانا این برادر من است و چنین و چنان است، از او شنوائی داشته باشید و امر او را اطاعت کنید، گفت: در این هنگام آن گروه برخاستند در حالیکه میخندیدند و به ابی طالب میگفتند: (محمد صلی الله علیه و آله) تو را امر کرد که در قبال فرزند خود فرمانبردار و مطیع باشی و بهمین لفظ (حدیث مزبور را) در جلد 3 تفسیرش صفحه 351 ذکر نموده و گوید: این روایت را ابوجعفر ابن جریر از ابن حمید عینا تا آخر آن ذکر نموده. و ما اکنون لفظ طبری را عینا ذکر میکنیم، تا حقیقت آشکار و از کژی و ناراستی متمایز و مشهور گردد:
ص: 77
نامبرده در جلد 2 تاریخ خود صفحه 217 از چاپ اول چنین گفته: همانا من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام و بتحقیق خدای تعالی مرا امر فرموده که شما را بسوی آن بخوانم، پس کدامین یک از شما مرا بر این امر پشتیبانی میکند تا او برادر و وصی و خلیفه من در میان شما بوده باشد؟ گفت (یعنی علی علیه السلام): آن گروه همگی خاموش ماندند و من گفتم در حالیکه سن من از همه کمتر بود و چشمم آب آلوده تر و شکمم بزرگتر و ساق پایم نازکتر: من، ای پیامبر خدا، پشتیبان تو بر این امر خواهم بود، پس (پیغمبر صلی الله علیه و آله) گردن مرا گرفت و فرمود: همانا این، برادر من و وصی من و خلیفه من است در میان شما، پس باو شنوا باشید و اطاعت کنید، گفت: در این هنگام آن گروه برخاستند در حالیکه میخندیدند و بابی طالب میگفتند: (محمد صلی الله علیه و آله) تو را امر کرده که به پسر خود شنوا باشی و امر او را گردن نهی.. بنابراین.. مرجع شکوه ما ذات اقدس خداوند است.
(افزایش چاپ دوم " الغدیر ") بلی. طبری (به پندار بدون دلیل ابن کثیر) این روایت را از که در جلد 19 تفسیرش صفحه 74 ذکر کرده آنرا تحریف نموده آیا بجا نبوده که ابن کثیر بر آنچه طبری در تاریخ خود آورده وقوف می یافت که در آنجا آنرا بدون تحریف آورده؟ و یا بانچه غیر از طبری از پیشوایان حدیث و تاریخ در تالیفات خود ذکر نموده اند توجهی مینمود؟ یا اینکه او تحت تاثیر کینه و عناد خود قرار گرفته که سخنان تحریف شده را اختیار کرده است؟ در حالیکه خدای تعالی بانچه در سینه های آکنده بکین آنها است آگاهست!!
در سال 56-50 هجری
معاویه در دوره تصدی خلافت بعنوان حج بیت الله در مسافرت خود بحجاز، بعد از وفات امام سبط، حسن بن علی علیهما السلام بمدینه آمد، اهل مدینه او را استقبال
ص: 78
نمودند، در این موقع بین او و قیس بن سعد بن عباده انصاری، خزرجی، صحابی بزرگوار داستانی رخ داد که شرح و تفصیل آن در شرح احوال قیس ضمن شعراء قرن اول خواهد آمد، و در داستان مزبور است، پس از این گفتار قیس: و بجان خودم، با وجود علی علیه السلام و فرزندان او بعد از آنجناب، برای احدی نه از انصار و نه از قریش و نه برای کسی از عرب و عجم در خلافت حقی نیست، چنین مذکور است: پس معاویه در خشم شد و گفت: ای پسر سعد این مطلب را از که گرفتی؟ و از که روایت نمودی؟ و از که شنیدی؟ آیا پدرت تو را از آن آگاه ساخته و از او گرفته ای؟ قیس گفت: آنرا از کسی شنیدم و اخذ نمودم که از پدرم بزرگتر و حق او بیشتر و بالاتر است، معاویه گفت: او کیست؟ قیس گفت او علی بن ابی طالب علیه السلام است، عالم و صدیق این امت، آن کسی که خداوند درباره او نازل فرموده: قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب) 1 (در این موقع (قیس) فرو گذار نکرد هر آیه در شان علی علیه السلام نازل شده بود همه را ذکر نمود و بیان داشت، معاویه گفت: صدیق این امت ابوبکر است و فاروق این امت عمر است و آنکه در نزد او علمی از کتاب است، عبد الله بن سلام است، قیس گفت: سزاوارترین افراد باین نامها آن کسی است که خداوند درباره او نازل فرموده: افمن کان علی بینه من ربه و یتلوه شاهد منه و آنکسی که: رسول خدا صلی الله علیه و آله او را در غدیر خم نصب فرمود و گفت: من کنت مولاه- اولی به من نفسه- فعلی اولی به من نفسه و در غزوه تبوک باو فرمود: تو از من بمنزله هارون هستی از موسی جز آنکه پیغمبری پس از من نخواهد بود. (کتاب سلیم بن قیس هلالی)
ص: 79
در سال 56-50 هجری
زمخشری (شرح حال او در ج 1 ص 186 مذکور است) در " بیع الابرار " در باب چهل و یک گوید: معاویه بحج رفت، و در آنجا در جستجوی زنی برآمد که دارمیه حجونیه نامیده میشد، نامبرده از شیعیان علی علیه السلام بود، زنی بود سیاه چرده و تنومند، پس از آنکه به نزد معاویه آمد، معاویه باو گفت: حالت چونست؟ ای دختر حام؟ گفت: حالم خوبست ولی من از اولاد حام نیستم و بلکه زنی هستم از بنی کنانه، معاویه گفت: راست گفتی، آیا میدانی برای چه تو را دعوت و احضار نمودم؟ گفت: یا سبحان الله (در مورد اعجاب گفته میشود) من عالم بن غیب نبوده ام، معاویه گفت: میخواستم از تو بپرسم که: چرا علی علیه السلام را دوست داری و مرا دشمن هستی و از او پیروی میکنی و با من دشمنی مینمائی؟ گفت: آیا مرا از پاسخ این سوال بخشوده میداری؟ گفت: نه، گفت حال که از پذیرش عفو من امتناع داری، من علی علیه السلام را دوست میدارم، برای اینکه در میان رعیت عدالت را اجراء میکرد، و قسمت را بطور مساوی انجام میداد، و تو را دشمن میدارم، برای اینکه با کسیکه بامر خلافت سزاوارتر از تو است، نبرد کردی و چیزی را میجستی که از آن تو نیست، و از علی علیه السلام پیروی نمودم برای اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم و با حضور تو رشته ولایت او را منعقد فرمود، و برای اینکه آنجناب مسکینان را دوست میداشت، و اهل دین را بزرگ میشمرد، و با تو دشمن هستم برای اینکه موجب خونریزی و اختلاف کلمه شدی، و در قضاوت ستم نمودی و بدلخواه خود
ص: 80
داوری نمودی... تا پایان حدیث مزبور..
شریک بن عبد الله نخعی- مفتی و قاضی کوفه (شرح حال او در ج 1 ص 136 گذشت)، از ابی اسحق سبیعی (شرح حال او در ج 1 ص 124 گذشت)، از عمرو ابن میمون اودی (شرح حالش در ج 1 ص 124 ذکر شد) روایت نموده گوید، در محضر او (یعنی عمرو مذکور) از علی بن ابی طالب نام برده شد، گفت: گروهی نسبت بانجناب سخنان ناروا میگویند این گروه آتش گیره جهنم هستند، من بطور تحقیق از عده از اصحاب محمد صلی الله علیه و آله که از جمله آنان، حذیفه بن الیمان و کعب بن عجره اند، شنیدم که هر یک از آنها میگفتند: بتحقیق اعطاء شده است به علی علیه السلام چیزهائی (موهبت های بزرگی) که بهیچ بشری داده نشده او، همسر فاطمه است، که بانوی زنان جهانیان است، مانند چنین بانوئی که دیده؟ و که شنیده که کسی در خلق اولین و آخرین با بانوئی چون او ازدواج نموده است؟ و او (یعنی علی علیه السلام) پدر، حسن، و حسین علیهما السلام است، که سرور جوانان اهل بهشتند از اولین و آخرین، ای مردم کی است که برای او مانند آندو فرزند بوده باشد؟ و رسول خدا صلی الله علیه و آله پدر زوجه و همسر او است و او وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله است در میان خاندان و زنانش، و تمام درهائی که از حجره های اصحاب و کسان پیغمبر صلی الله علیه و آله بمسجد باز میشد، بسته و مسدود گردید، جز در حجره او (علی علیه السلام). او است کسی که در جنگ خیبر پرچم را بدست گرفت و در قلعه خیبر را بتنهائی کند در حالیکه دچار درد چشم بود، رسول خدا صلی الله علیه و آله آب دهان
ص: 81
مبارکش را بچشمان او زد و بهبودی یافت بطوریکه بعد از آن دیگر چنین بیماری (درد چشم) عارضش نشد، و بعد از آنروز هیچ گرم و سردی در آنجناب موثر نیفتاد. و او است صاحب روز غدیر، زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن روز تصریح بنام او کرد و امت را ملزم بولایت او فرمود و اهمیت و عظمت او را شناساند و جایگاه او را برای مردم بیان فرمود، خطاب بمردم فرمود: کیست اولی (سزاوارتر) بشما از خود شما گفتند: خدا و رسولش داناترند، فرمود: فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه.. تا پایان سخن.
متوفای سال 101
حافظ، ابو نعیم. در جلد 5 " حلیه الاولیاء " صفحه 364، از ابی بکر محمد تستری (شوشتری) روایت نموده و او از یعقوب، و از عمر بن محمد سری (متوفای 378 (از ابن ابی داود، و آندو- از عمر بن شبه، از عیسی، از یزید بن عمر بن مورق- که گفت: من در شام بودم هنگامی که عمر بن عبد العزیز بمردم عطا مینمود، من نیز به نزد او رفتم، بمن گفت: تو از چه قبیله هستی؟ گفتم: از قریش، گفت از کدام گروه از قریش؟ گفتم: از بنی هاشم، گوید: در اینجا پس از کمی تامل و سکوت گفت: از کدام قبیله از بنی هاشم؟ گفتم: از پیروان و دوستان علی علیه السلام، گفت: علی کیست؟ و ساکت شد، سپس دست خود را بر سینه نهاد و گفت: من نیز قسم بخدا، از دوستان علی بن ابی طالب علیه السلام هستم، سپس گفت: عده ای برای من حدیث نمودند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدند میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، سپس خطاب به مزاحم کرد و گفت: بکسانی مانند این شخص چه
ص: 82
مبلغی از عطای مرا میدهی؟ گفت: صد، یا دویست درهم، گفت: باو (یعنی بمن) پنجاه دینار اعطاء کن (ابن ابی داود گوید، دستور داد که شصت دینار اعطاء کند برای ولایت او نسبت به علی بن ابی طالب علیه السلام) سپس بمن گفت: بمحل و شهر خود بر گرد، قریبا آنچه بافرادی مانند تو اعطاء میشود، بتو نیز اعطاء خواهد شد.
افزایش چاپ دوم- و این روایت را، ابوالفرج در " الاغانی " ج 8 ص 156 از طریق عمر بن شبه از عیسی بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علی- از یزید بن عیسی بن مورق ذکر نموده است. و ابن عساکر نیز در جلد 5 تاریخش صفحه 320 از زریق قرشی مدنی- از موالی و دوستان علی بن ابی طالب علیه السلام- با دقت در سند روایت نموده.
و حموینی در " فراید السمطین " در باب دهم از استاد خود ابو عبد الله بن یعقوب حنبلی باسنادش از حافظ ابی نعیم بسند و لفظ مذکور، آنرا روایت نموده، و حافظ جمال الدین زرندی در " نظم درر السمطین " و سهمودی در " جواهر العقدین " از یزید بن عمرو بن مرزوق آنرا روایت نموده اند (در آن تصحیف " اشتباهی " وجود دارد. (
ابو عمر بن عبد ربه (شرح حال او در ج 1 صفحه 169 گذشت) در جلد 2 " العقد الفرید " صفحه 42، از اسحق بن ابراهیم بن اسمعیل بن حماد بن زید روایت کرده که گفت: یحیی بن اکثم، فرستاد نزد من و عده ای از یاران من و نام برده در آنوقت قاضی القضاه بود باینکه: امیرالمومنین (مامون) مرا امر کرده که مقارن
ص: 83
فجر فردا چهل نفر که همه آنها فقیه باشند و گفته را خوب درک و فهم نمایند و بخوبی بتوانند جواب دهند با خود بحضور او ببرم، اینک آنها را که بنظر شما صلاحیت دارند نام ببرید، برای این منظور احضار شوند، ما عده ای را نام بردیم و خود او هم عده ای را بنظر آورد تا تعداد مورد لزوم تعیین شد، و نام آنان نوشته شدن که مقارن طلوع فجر حاضر شوند پیش از طلوع فجر کس فرستاد بدنبال آنان و امر بحضور داد، هنگامی که ما حاضر شدیم دیدم لباس پوشیده و نشسته و در انتظار ما است، بلا درنگ سوار شد و ما هم با او سوار شدیم تا بدر منزل مامون رسیدیم، خادمی در آنجا ایستاده بود، تا ما را دید خطاب به قاضی القضاه نمود و گفت: یا ابا محمد امیرالمومنین در انتظار تو است، داخل شدیم، بما امر شد که نماز بخوانیم، هنوز از نماز فارغ نشده بودیم که خادم اعلام کرد، داخل شوید، همینکه داخل شدیم دیدیم امیرالمومنین بر فراش خود قرار دارد... تا اینکه اسحق گوید قاضی القضاه روی بما نموده گفت: من بدین جهت بدنبال شما کس نفرستادم، بلکه خواستم بشما اعلام کنم که همانا امیرالمومنین خواسته در مذهب و روش دینی خود با شما مناظره نماید، گفتم: اقدام فرمایند خدا او را موفق دارد، گفت: همانا امیرالمومنین عقیده دینی او در مقابل خداوند بر اینست که: علی بن ابی طالب علیه السلام بهترین خلفای الهی است بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سزاوارترین مردم است برای خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله.
اسحق گوید: رو به مامون نموده گفتم: یا امیرالمومنین در میان ما کسانی هستند که نسبت بانچه که درباره علی علیه السلام فرمودید سابقه و معرفتی ندارند، و حال آنکه ما را برای مناظره دعوت فرموده اید؟ مامون گفت: ای اسحق اکنون تو مختاری اگر بخواهی من از تو سوال کنم سوال میکنم، و اگر بخواهی تو از من بپرسی حاضرم، اسحق گوید: این اختیار را مغتنم شمرده و گفتم یا امیرالمومنین من سوال میکنم، گفت: سوال کن، گفتم: این عقیده و گفتار امیرالمومنین (که
ص: 84
علی بن ابی طالب علیه السلام افضل خلق است بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سزاوارترین خلق است بخلافت بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله) بر چه مبنی و دلیلی است؟ مامون گفت: ای اسحق، آیا مردم بچه چیز دارای افضلیت میشوند تا آنجا که گفته شود: فلان از فلان افضل است؟ گفتم: بوسیله کارهای خوب و پسندیده، گفت: راست گفتی، اکنون بمن خبر ده از دو نفر که یکی از آندو در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله بر آن دیگری برتری و فضیلت یافته، سپس آن دیگری (که مفضول واقع شده) بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله عملی بنماید که از عمل آن شخص برتری یافته در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله بهتر و افضل باشد، آیا در فضیلت بشخص اول میرسد؟ اسحق گوید: من سر بزیر افکندم و ساکت ماندم، مامون گفت: نگوئی: که باو میرسد، زیرا من در زمان خودمان برای تو پیدا میکنم کسی را که عمل هایش از جهاد، و حج، و روزه، و نماز، و صدقه از او هم بیشتر باشد، گفتم: چنین است، یا امیرالمومنین آنکه در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مفضول بوده، بعد از آنجناب در اثر عمل بهتر بانکه در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله فضیلت و برتری داشته هرگز نمیرسد و ملحق نمیشود.
مامون گفت: ای اسحق آیا حدیث و داستان ولایت را بدست آورده ای؟ گفتم: بلی. گفت بیان کن و روایت نما، من هم حدیث ولایت را بیان داشتم مامون گفت: آیا نه چنین است که این حدیث بر ذمه ابی بکر و عمر نسبت بعلی چیزی را ایجاب میکند که بر ذمه علی نسبت بان دو آن امر را ایجاب نمی نماید (یعنی آنها را ملزم میکند که علی را مولای خود بدانند) گفتم: مردم میگویند که داستان غدیر بسبب زید بن حارثه بوده برای جریانی که بین او و علی علیه السلام دست داده بود و او ولایت علی علیه السلام را در آن جریان انکار نمود.
لذا پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، مامون گفت پیغمبر صلی الله علیه و آله این سخن را در کجا و چه
ص: 85
موقع فرمود؟ مگر نه اینست که در بازگشت از حجه الوداع بوده؟ گفتم: بلی، گفت: کشته شدن زید بن حارثه قبل از غدیر وقوع یافته چگونه رضایت دادی برای خود به قبول چنین شایعه بی اساس؟ اکنون بمن بگو: اگر پسری داشته باشی که بسن پانزده سال رسیده باشد و بگوید: مولای من، مولای پسر عموی من است، مردم این را بدانید، در حالیکه همه مردم این را میدانند و چیزی را که مردم انکار ندارند و نسبت بان بی اطلاع نیستند و این پسر در مقام تعریف و تاکید آن برآید آیا در نظر تو چگونه خواهد آمد، آیا ناپسند نیست؟ گفتم: چرا، گفت: ای اسحق آیا فرزند پانزده ساله خود را از چنین عملی منزه میدانی ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله را از آن منزه نمیشماری؟ وای بر شما، فقهاء خود را بمنزله معبود و پروردگار خود قرار ندهید خدای متعال در کتاب خود (در مقام نکوهش یهود و نصاری) میفرماید: " اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله " در حالیکه آنها نماز خود را برای آنها نخواندند و روزه برای آنها نگرفتند و از روی واقع آنها را خدایان خود نمی دانستند، فقط احبار و رهبان بانها امر میکردند و آنها امرشان را گردن مینهادند.
و ابن مسکویه (شرح حال او در ج 1 ص 179 گذشت) در تالیف خود " ندیم الفرید " نامه را از مامون روایت میکند که به بنی هاشم نوشته و از نامه مزبور این جمله را ذکر نموده که: احدی از مهاجرین قیام بخدمت و فداکاری نسبت برسول خدا صلی الله علیه و آله چون علی بن ابی طالب علیه السلام نکردند، زیرا او بود که پشتی بانی کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله را و جانفشانی در راه او نمود و در خوابگاه او خوابید، و سپس پیوسته حدود و مرزهای اسلامی را نگاه داشت و با شجاعان و دلاوران روبرو شد و در برابر هیچ
ص: 86
جنگ جوی قوی پنجه ناتوان نشد و از هیچ سپاهی رو بر نگرداند، قلب او قوی و نفوذ ناپذیر بود، بر همگان تسلط و آمریت یافت و احدی بر او چنین تسلطی نمیتوانست داشته باشد. در کوبیدن اهل شرک از همه سخت تر بود و جهاد او در راه خداوند از همگان بیشتر، دین خدا را از همه بهتر فهمیده و کتاب خدا را از همه بهتر خواند و نسبت بحلال و حرام از همگان داناتر بود، و او صاحب ولایت است در حدیث غدیرخم، و دارنده این مقام است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود " انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی ".
ابوالحسن مسعودی- شافعی (شرح حالش در ج 1 ص 171 ذکر شد) در جلد 2 " مروج الذهب " صفحه 49 گوید:
چیزهائی که اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بسبب آن استحقاق فضیلت و برتری بر دیگران می یافتند همانا پیشدستی در ایمان و هجرت و یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله و نزدیک شدن بانجناب در خویشی و قناعت و جانفشانی در راه رسول خدا صلی الله علیه و آله و علم بکتاب و تنزیل و جهاد در راه خدا و ورع و زهد و حکم و داوری و عفت و علم بود و در تمام این مزایا و افتخارات، علی علیه السلام حداکثر آنرا دارا و حظ و نصیب فراوان بسیاری احراز نموده است.
و تا آنجا (در برتری و شرف و فضیلت) پیشرفته که بتنهائی و منحصرا باین سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی که سنت برادری میان اصحاب خود اجرا فرمود مفتخر گشته که فرمود: انت اخی یعنی: تو برادر من هستی در صورتیکه برای رسول خدا صلی الله علیه و آله کس حریف و همانند نبود، و در جای دیگر فرمود: انت منی بمنزله هارون من موسی الا لا نبی بعدی یعنی: تو از من بمنزله هارون هستی از موسی، جز آنکه بعد از من پیغمبری نخواهد بود،
ص: 87
و بالاخره این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله " من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه "، و سپس دعای آنحضرت هنگامی که انس مرغ بریانی را بحضور آنجناب آورد، دعا کرد و عرض نمود: اللهم ادخل علی احب خلقک الیک یاکل معی من هذا الطائر، یعنی بار خدایا محبوب ترین خلقت را بر من داخل فرما تا با من از این مرغ بخورد، و در نتیجه این دعا علی علیه السلام بر رسول خدا صلی الله علیه و آله داخل شد. تا پایان سخن مسعودی.
(ان هذا تذکره، فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا) سوره مزمل
ص: 88
در گذشته اشاره شد باینکه مشیت و اراده مولی (ذات اقدس باری سبحانه) بر این تعلق یافت که داستان غدیر پیوسته باقی و تر و تازه بماند و گذشت زمان آن را کهنه و متروک نسازد و سال و ماه، او اهمیت و اثر آن نکاهد، لذا در پیرامون آن آیاتی نازل فرمود که با صراحت بیان ترجمان آن باشد و امت اسلامی هر صبح و شام با ترتیل، آیات قرآن کریم را تلاوت و مدلول آیات کریمه را بخاطر بسپارند، و گوئی خداوند سبحان ضمن تلاوت هر یک از آیات مربوط بان توجه قاریان قرآن را بداستان مزبور معطوف میدارد، و اثر درخشان واقعه مهمه غدیرخم را در قلب قاری تجدید، و طنین این واقعه را در گوش او منعکس میفرماید تا هر مسلم و قاری قرآن آنچه را که از دین الهی در باب خلافت کبری بر او واجب گشته نصب العین قرار داده و بمدلول آن استوار و ثابت بماند.
از جمله آیات کریمه: قول خدای تعالی است در سوره مائده:
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک، فان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس.
این آیه شریفه روز هجدهم ذی الحجه سال حجه الوداع (دهم از هجرت) نازل شد، پس از آنکه پیغمبر گرامی صلی الله علیه و آله و بزرگوار بغدیرخم رسید جبرئیل در ساعت پنجم از روز مذکور بر آنجناب فرود آمد و گفت: یا محمد صلی الله علیه و آله همانا خدای متعال بتو درود میفرستد و میفرماید: " ای فرستاده خدا، ابلاغ کن آنچه را (که درباره علی علیه السلام) از جانب پروردگارت بتو نازل شد، و اگر این امر را اجراء
ص: 89
ننمائی، رسالت خود را انجام نداده ای... " تا آخر آیه، در این موقع پیشروان آن کاروان عظیم که تعداد آنها یکصد هزار یا بیشتر بود نزدیک جحفه رسیده بودند پیغمبر صلی الله علیه و آله امر فرمود آنها را که از آن نقطه پیشروی کرده اند برگردانند و آنها را که عقب بودند در جای خود متوقف سازند تا علی علیه السلام را در میان آنگروه آشکار سازد و آنچه را که خداوند متعال درباره او نازل فرموده بانها ابلاغ فرماید، و (جبرئیل) آن جناب را آگاه ساخت، که خداوند او را (از کید بدخواهان) نگاهداری فرموده.
آنچه در بالا بدان اشعار نمودیم در نزد علماء ما امامیه) مورد اتفاق همگانی است، ولی ما اینجا در این مقام باحادیث اهل سنت در این زمینه استدلال و احتجاج مینمائیم، اینک بیان مقصود:
1- حافظ ابوجعفر محمد بن جریر طبری متوفای 31. (شرح حال او در ج 1 ص 166 ذکر شد) باسناد خود با بررسی، در " کتاب الولایه " در طریق حدیث غدیر از زید بن ارقم روایت نموده که: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله در بازگشت از حجه الوداع بغدیرخم رسید، هنگام ظهر بود و هوا در نهایت گرمی بود، بامر آنجناب خار و خاشاک آن محل را برطرف ساخته و نماز جماعت اعلام شد و ما همگی مجتمع شدیم سپس خطبه رسا انشاء فرمود، بعد از آن فرمود: همانا خداوند متعال این آیه را نازل فرموده است:... بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس، و جبرئیل از طرف پروردگار من بمن امر نموده که در این محل (که گروه مسلمانان حضور دارند) بایستم و هر سفید و سیاهی را آگاه نمایم باینکه: علی بن ابی طالب برادر من، وصی من، خلیفه من، و پیشوای بعد از من است، من از جبرئیل درخواست کردم که پروردگارم مرا از انجام این امر بر کنار فرماید، زیرا میدانستم که افراد با تقوی کم و موذیان و ملامت کنندگان زیادند که مرا به پیوستگی زیاد باعلی نکوهش میکنند و از توجه زیاد من بعلی بحدی نگران و بدبین هستند که مرا اذن (گوش) نامیده اند، و خدای
ص: 90
متعال ضمن این آیه، نکوهش و گفتار آنان را بمن خبر داد: و منهم الذین یوذون النبی و یقولون هو اذن قل اذن خیر لکم و اگر بخواهیم نام آنها را ببرم و آنها را معرفی کنم، خواهم نمود، ولی با ندریدن پرده آنها بکرامت خود افزودم.
خدای متعال راضی نشد جز بابلاغ این امر، پس ای گروه مردم این را بدانید همانا خداوند او را (علی علیه السلام را) بعنوان ولی و امام بر شما نصب نمود و اطاعت امر او را بر همه واجب فرمود، حکم او جاری و گفتار او روا و نافذ است، و هر کس با او مخالفت نماید از رحمت خدا دور است، و کسیکه او را تصدیق نماید مشمول رحمت پروردگار است بشنوید و اطاعت کنید پس همانا: خدای مولای شما است، و علی امام (پیشوا) شما است، و سپس امامت در فرزندان من از صلب او (علی علیه السلام) برقرار است، تا روز قیامت، حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش آنرا حلال فرموده اند، و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش آنرا حرام نموده اند و آنان، (یعنی علی علیه السلام و امامان از فرزندان او)، علمی نیست مگر خدای متعال آنرا در من احصاء (و بمن موهبت فرموده) و من آنرا نقل نمودم به علی، پس، از او گمراه نشوید و از اوامر او استنکاف ننمائید. زیرا اوست که بسوی حق راهنمائی میکند و بحق عمل مینماید، خداوند توبه احدی را از آنانکه او را انکار نمودند نمی پذیرد و او را نمیامرزد. بر خدا حتم است که چنین کند: او را جاویدان بعذاب دردناکی مبتلا کند پس او (علی علیه السلام) افضل تمام مردم است بعد از من مادام که رزق بندگان نازل میشود و خلق جهان باقی هستند، آنکس که خلافت او را مرتکب شود از رحمت خدا دور است.
این گفتار من، از جبرئیل، از خداوند است، پس هر کس نگران باشد و بیندیشد که برای فردای خود چه پیش فرستاده است؟
ص: 91
بفهمید محکم قرآن را (مطالب استوار و صریح آنرا) و پیروی نکنید متشابه آنرا (آیاتیکه نیازمند به بیان و تفسیر و توضیح و تاویل است) و هرگز تفسیر درست نتواند کرد آنرا مگر کسیکه من دست او را گرفته ام و بازوی او را بلند نموده ام و بشما او را نشان میدهم: هر کس من مولای اویم، این علی مولای او است، و موالات او از جانب خداوند است که آنرا برمن نازل نموده است، آگاه باشید، بطور تحقیق وظیفه خود را اداء نمودم، آگاه باشید امر حق را ابلاغ کردم، آگاه باشید آنچه را مامور بودم بشما شنوانیدم، آگاه باشید، آنچه نیازمند به توضیح بود توضیح نمودم، امارت و فرماندهی مومنین بعد از من برای احدی جز او روا نیست سپس، او را (علی علیه السلام را) ببالا بلند فرمود تا بحدی که پای او مقابل زانوی پیغمبر صلی الله علیه و آله قرار گرفت، و فرمود: ای گروه مردم، این برادر من، و وصی من و فرا گیرنده علم من است و جانشین من بر هر کس که بمن ایمان آورده و بر تفسیر کتاب پروردگار من، و در روایتی افزود. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و العن من انکره، و اغضب علی من جحد حقه.
یعنی بار خدایا دوست بدار دوستان او را و دشمن بدار دشمنان او را، و از رحمت خود دور دار منکرین او را، و خشم فرما بر کسیکه حق او را انکار نماید. بار خدایا تو نازل فرمودی هنگام آشکار کردن این امر برای علی این آیه را: " الیوم اکملت لکم دینکم " (بامامته) یعنی امروز کامل ساختم برای شما دین شما را، بسبب امامت او، پس هر کس به پیشوائی او و آنها (از امامان) که از فرزندان من از صلب او است تا روز قیامت تن ندهند، این گروه اعمالشان نابود میشود و آنان همیشه در آتش خواهند بود، همانا ابلیس باعث بیرون شدن آدم علیه السلام (با اینکه برگزیده خدا بود) گردید، بسبب حسد، پس حسد نورزید که در نتیجه اعمال شما نابود شود و قدمهای شما بلغزد، درباره علی نازل شده است، سوره " و العصر، ان الانسان لفی خسر ".
ص: 92
ای گروه مردم: ایمان بیاورید بخدا و رسول او، و بنوریکه با او نازل شده، پیش از آنکه چهره هائی را دگرگون سازیم و آنها را به پشت سر برگردانیم یا آنها را لعنت کنیم همانطور که اصحاب سبت را لعنت نمودیم، آن نور از خداوند در من است، و سپس در علی علیه السلام و بعد از او در نسل او است تا قائم مهدی.
ای گروه مردم: بزودی بعد از من، پیشوایانی خواهند بود که بسوی آتش دعوت میکنند (پیروان خود را مستحق عذاب الهی مینمایند) و روز قیامت کسی آنها را یاری نمیکند، و خداوند و من از آنان بیزاریم، آنان و یاران و پیروانشان در پست ترین درجات جهنم خواهند بود، و زود است که امر خلافت را بدون حق تبدیل بپادشاهی (و تسلط خودخواهانه بر خلق) خواهند نمود، پس در این هنگام است که خداوند بمجازات شمامی پردازد ای گروه جن و انس، و بسوی شما شراره های آتش و مس گداخته و روان میسازد و در این هنگام دیگر روی نصرت نخواهید دید... تا پایان حدیث- نقل از " ضیاء العالمین ".
2- حافظ، ابن ابی حاتم، ابو محمد حنظلی، رازی، متوفای 327 (شرح حال او در ج 1 ص 169 گذشت) باسناد خود از ابی سعید خدری آورده، که این آیه " یا ایها الرسول بلغ... " روز غدیر خم درباره علی علیه السلام بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد.
3- حافظ، ابو عبد الله محاملی متوفای 330 (شرح حال او در ج 1 ص 169 گذشت) در امالی خود باسنادش از ابن عباس حدیثی را روایت کرده که در ج 1 ص 98 گذشت و در حدیث مزبور است که: تا آنگاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله بغدیرخم رسید، خدای عز و جل بر او نازل فرمود: " یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک... " تا آخر آیه در این هنگام ندا کننده نماز بپا خاست و نماز جماعت اعلام شد... تا پایان حدیث بشرحیکه مذکور شد.
ص: 93
4- حافظ ابوبکر فارسی، شیرازی، متوفای 11/407 (شرح حال او در ج 1 ص 178 گذشت) در کتاب خود " ما نزل من القرآن فی امیرالمومنین " باسناد از ابن عباس روایت نموده که این آیه روز غدیرخم درباره علی بن ابی طالب علیه السلام نازل گشت.
5- حافظ، ابن مردویه، متولد سال 323 و متوفای سال 416 (شرح حال او در ج 1 ص 178 گذشت) باسناد خود از ابی سعید خدری روایت نموده که این آیه: روز غدیر خم درباره علی بن ابی طالب علیه السلام نازل گردید.
و باسناد دیگر از ابن مسعود روایت نموده که گوید: ما در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله این آیه را چنین تلاوت میکردیم: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک ان علیا مولی المومنین، و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، و الله یعصمک من الناس.
و باسناد خود از ابن عباس روایت نموده که: پس از آنکه خداوند متعال امر فرمود پیغمبرش صلی الله علیه و آله را که علی علیه السلام را بپا دارد و بگوید در حق او آنچه را که گفت، پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت بار خدایا، همانا قوم من از جاهلیت تازه باسلام گرائیده اند و پس از بیان این مطلب بحج خود روانه شد، هنگام مراجعت چون در غدیرخم فرود آمد، خداوند بر او نازل فرمود: " یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک... " تا آخر آیه. پس بازوی علی علیه السلام را گرفت و سپس بمحل اجتماع مردم خارج شد و خطاب بخلق فرمود ای مردم: آیا من بشما اولی (سزاوارتر) از خودتان نیستم؟ گفتند: بلی یا رسول الله، تو اولی هستی بما از خود ما، فرمود: بار خدایا هر کس من مولای اویم علی مولای او است، بار خدایا دوست بدار دوستان او را و دشمن بدار، دشمنان او را و اعانت کن اعانت کننده او را و خوار گردان خوار کننده او را
ص: 94
و یاری فرما یاوران او را و دوست بدار دوست دارنده او را و دشمن بدار دشمن دارنده او را، ابن عباس گفت: پس از این اعلام بخدا سوگند واجب شد (ولایت علی علیه السلام) بر گردن آن گروه، و حسان بن ثابت گفت:
ینادیهم، یوم الغدیر نبیهم
بخم و اسمع بالرسول منادیا
یقول: فمن مولاکم و ولیکم
فقالوا و لم یبدوا هناک التعامیا
الهک مولانا و انت ولینا
و لم تر منا فی الولایه عاصیا
فقال له: قم یا علی فاننی
رضیتک من بعدی اماما و هادیا
" ترجمه منظوم شعرهای بالا (1)"
پیمبر پاک رای، بامر حی قدیر
ندا بامت نمود بخم، بروز غدیر
بشنو زان پیشوا ندای بس دلپذیر
که جبرئیلش ستود بعصمت بی نظیر
کاکنون باید کنی بدون سستی بیان
امر خدا را بخلق نترسی از دشمنان
سپس بپا خاست آن مظهر خلق عظیم
دست علی را گرفت چون ید بیضا کلیم
پلنگ رسایش دمید روح بعظم رمیم
بانگی پس دلفزا قول رسول کریم
گفت که هر کس منم بجان و مالش ولی
هست ورا بعد من ولی و مولی علی
راهنمای شما علی بود بعد من
علی امام است و نیست جز وی کس موتمن
علی بود پیشوای بر همه از مرد و زن
ملجاء و ماوی بود علی بسر و علن
بار خدایا توئی باین رسالت گواه
که من نمودم عیان بر همگان شاهراه
ص: 95
ایندم آنشاه دین گشود دست دعا
که بار الها تو باش دوست باهل ولا
دشمن او را عدو تو باش بی منتها
یارانش را تو باش یار بهر دو سرا
بار خدایا بلطف باش و را دستگیر
تا کند اندر جهان جلوه چو بدر منیر
و از زید بن علی روایت شده که: چون جبرئیل امر ولایت را آورد، عرصه بر پیغمبر صلی الله علیه و آله تنگ شد و فرمود: قوم من تازه از جاهلیت باسلام گرائیده اند، سپس این آیه نازل شد (نقل از " کشف الغمه " صفحه 94 (.
6- ابو اسحق ثعلبی- نیشابوری- متوفای 37/427 (شرح حال او در ج 1 ص 179 ذکر شد) در تفسیر خود " الکشف و البیان " از ابی جعفر محمد بن علی (امام باقر علیه السلام) روایت نموده که معنی آیه مزبور چنین است: "... تبلیغ نما آنچه را که از جانب پروردگارت بر تو نازل شده در برتری و فضل علی " و پس از نزول این آیه دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه
و ثعلبی مذکور گوید: خبر داد مرا، ابو محمد عبد الله بن محمد قاینی، از ابو- الحسین محمد بن عثمان نصیبی، از ابوبکر محمد بن حسن سبعی، از علی بن محمد دهان و حسن بن ابراهیم جصاص، از حسین بن حکم، از حسن بن حسین، از حبان، از کلبی، از ابی صالح، از ابی عباس، درباره قول خدای تعالی: " یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک... " تا آخر آیه، گفت: درباره علی علیه السلام نازل شده است، به پیغمبر صلی الله علیه و آله امر شد که درباره او تبلغ کند، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.
ص: 96
7- حافظ ابو نعیم اصفهانی متوفای سال 430 (شرح حال او در ج 1 ص 180 ذکر شد) در تالیف خود " ما نزل من القرآن فی علی علیه السلام) از ابی بکر بن خلاد از محمد بن عثمان بن ابی شیبه، از ابراهیم بن محمد بن میمون، از علی بن عابس، از ابی الحجاف و اعمش، و این دو از عطیه روایت کرده اند که: این آیه درباره علی علیه السلام برسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیرخم نازل شد (بنقل " الخصایص " ص 29).
8- ابوالحسن واحدی نیشابوری متوفای 468 (شرح حال در ج 1 ص 183 ذکر شد) در " اسباب النزول " ص 150، از ابی سعید محمد بن علی صفار، از حسن بن احمد مخلدی، از محمد بن حمدون بن خالد، از محمد بن ابراهیم حلوانی، از حسن بن حماد سجاده، از علی بن عابس، از اعمش و ابی الحجاف و این دو، از عطیه، از ابی سعید خدری روایت نموده که گفت: این آیه در روز غدیر خم درباره علی بن ابی طالب رضی الله عنه نازل شده است.
9- حافظ، ابو سعید سجستانی متوفای 477 (شرح حال او در ج 1 ص 183 ذکر شد) در " کتاب الولایه " باسنادش از چندین طریق از ابن عباس روایت کرده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله مامور شد که ولایت علی علیه السلام را تبلیغ نماید، پس خدای عز و جل این آیه را باو نازل فرمود: " یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک... " تا آخر آیه، چون روز غدیر خم شد، پیغمبر صلی الله علیه و آله بپا خاست و پس از ادای حمد و ستایش خداوند فرمود: آیا من اولی (سزاوارتر) بشما نیستم از خود شما؟ گفتند: بلی فرمود: فمن کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه، و انصر من نصره و اعز من اعزه و اعن من اعانه (طرایف).
10- حافظ، حاکم حسکانی، ابو القاسم (شرح حال او در ج 1 ص 184 ذکر شد) در " شواهد التنزیل لقواعد التفصیل و التاویل " باسنادش، از کلبی، از ابی صالح، از ابن عباس و جابر انصاری روایت نموده که گفتند: خدای تعالی امر فرمود محمد صلی الله علیه و آله را که علی علیه السلام را منصوب و ولایت او را بر خلق اعلام نماید.
ص: 97
آنحضرت ترسید مبادا بگویند: از پسر عم خود هواداری میکند و آنحضرت را بر آن نکوهش کنند، لذا خدای متعال باو وحی فرمود: " یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک... " تا آخر آیه، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله روز غدیر خم ولایت او را بر خلق استوار فرمود. (مجمع البیان ج 2 ص 223 (.
11- حافظ، ابو القاسم ابن عساکر شافعی، متوفای سال 571 (شرح حال او در ج 1 ص 189 ذکر شد) باسناد خود از ابی سعید خدری روایت نموده که آیه مذکوره در روز غدیر خم در شان علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است.
12- ابو الفتح نطنزی (شرح حال او در ج 1 ص 188 ذکر شد) در خصایص العلویه باسناد خود از امامین، محمد بن علی الباقر و جعفر بن محمد الصادق علیهم السلام روایت کرده که آیه مزبور روز غدیرخم نازل شده است (ضیاء العالمین).
13- ابو عبد الله فخر الدین رازی شافعی، متوفای 606 (شرح حال او در ج 1 ص 192 ذکر شد) در ج 3 تفسیر کبیر ص 636 گوید: دهم آیه مزبور در فضل علی علیه السلام نازل شد و چون آیه نازل شد (پیغمبر صلی الله علیه و آله) دست او را (علی علیه السلام را) گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، پس از آن عمر رضی الله عنه او را ملاقات کرد و گفت: گوارا باد تو ای پسر ابی طالب، گردیدی مولای من و مولای هر مرد و زن مومن، و این قول ابن عباس و براء بن عازب و محمد بن علی است.
14- ابو سالم نصیبی، شافعی، متوفای 562 (شرح حال او در شعرای قرن هفتم خواهد آمد) در " مطالب السول " ص 16 گوید: پیشوا ابوالحسن علی واحدی در کتاب خود، مسمی به " اسباب النزول " بسند خود خبری را نقل نموده که سند آنرا منتهی میکند به ابی سعید خدری رضی الله عنه که گفت: این آیه در روز غدیر خم
ص: 98
درباره علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است.
15- حافظ، عز الدین رسعنی موصلی، حنبلی، متولد سال 589 و متوفای 661 (شرح حال او در ج 1 ص 196 ذکر شد) در تفسیر خود (ستایش نسبت به تفسیر او از قول ذهبی قبلا ذکر شده) از ابن عباس رضی الله عنه روایت نموده که گفت: چون این آیه نازل شد پیغمبر صلی الله عیه و آله دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،
16- شیخ الاسلام، ابو اسحق حموینی متوفای 722 (شحر حال او در ج 1 ص 200 ذکر شد) در " فراید السمطین " از استادان سه گانه خود: سید برهان الدین ابراهیم بن عمر حسینی مدنی، و شیخ پیشوا مجد الدین عبد الله بن محمود موصلی، و بدر الدین محمد بن محمد بن اسعد بخاری باسنادشان از ابی هریره روایت کرده که: آیه مزبور در شان علی علیه السلام نازل شده است.
17- سید علی همدانی متوفای 786 (شرح حال او در ج 1 ص 205 گذشت) در " موده القربی " از قول براء بن عازب رضی الله عنه نقل کرده که گفت: با رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجه الوداع آمدم چون بغدیر خم رسیدیم نماز جماعت اعلام شد رسول خدا صلی الله علیه و آله زیر درختی نشست و دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: آیا من اولی (سزاوارتر) بمومنین از خود آنها نیستم؟ گفتند: بلی، هستی یا رسول الله
ص: 99