مناسك زائر مرجع عاليقدر حضرت آية اللَّه شبيري زنجاني «مد ظلّه العالي»

مشخصات كتاب

سرشناسه: شبيري زنجاني موسي

عنوان و نام پديدآور: مناسك زائر

شبيري زنجاني.

مشخصات نشر: قم:

شهاب الدين 1385.

مشخصات ظاهري: 364 ص. : مصور، نقشه؛ 11 / 5×16 / 5 س م.

شابك: 964 - 8346 - 80 - 1

وضعيت فهرست نويسي: برون سپاري.

يادداشت: چاپ قبلي: فقه 1381 ([247] ص.

موضوع: حج

موضوع: زيارتنامه ها

موضوع: دعاها

موضوع: زيارت - آداب و رسوم

موضوع: فقه جعفري - رساله عمليه

رده بندي كنگره: BP188 / 8 / ش25م8 1385

رده بندي ديويي: 297 / 357

شماره كتابشناسي ملي: 1213860

[مقدمه]

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

«وَ اَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» (حج / 27)

«[اي ابراهيم] در ميان مردم براي [اداي] حج بانگ برآور تا [زائران] پياده و سوار بر هر شتر لاغري از هر راه دوري به سوي تو روي آورند.»

نداي حضرت ابراهيم خليل عليه السلام در همه جا پيچيد و به همه انسانها در سراسر تاريخ رسيد.

و تو اي زائر! براي پاسخ به اين نداست كه گام در راه نهاده اي و اوست كه تو را براي مهماني خود برگزيده و دروازه هاي خانه خويش را به رويت گشوده است و چگونه مي توان اين نعمت را شكر گفت كه دعوت خاص او به تو رسيده و تو اكنون كوله بار سفر بر دوش، شور و شوق ديدار سراپاي وجودت را فرا گرفته، با خود مي انديشي كه چگونه بايد براي اين سفر مهيّا شد كه اين سفر سفري ديگر است و راه و رسمي ديگر دارد، مقصد تو «خانه خدا» قطعه اي از اين دنياي خاكي نيست؛ بلكه نقطه وصل مكان و زمان و پيوند زمين و آسمان است.

و تو اينك! پا بر جاي پيامبران نهاده اي و چون فرشتگان گرد

عرش، بر پاي بندگي ايستاده اي و كعبه بيت معمور زمينيان است.

در آسمان فرشتگان به نشانه فرمانبري گرد بيت معمور به طواف مي پردازند و در زمين آدميان در گرد كعبه او آزمون تسليم و رضا به جا مي آورند كه حج سراپا آزمون است و فصل فصل اين عبادت پر راز و رمز، آزمايش تعبد و فرمانپذيري و صبر و بردباري و تسليم مطلق در برابر فرمان حضرت حق است.

و تو اي زائر! از او همت مي طلبي كه از اين امتحان سربلند بيرون آيي و با انجام اين مراسم هر گونه آلودگي و تباهي كه يك عمر به دوش كشيده اي از خويش بزدايي و به حج مقبول و سعي مشكور دست يابي.

«مدينه» شور ديگري را در وجود انسان برمي انگيزد. از يك سو، يادآور شكوه و عظمت سالهاي آغازين اسلام است كه تازه مسلمانان در «مسجد النبي» گرد شمع وجود پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله جامعه اسلامي نمونه را پايه ريزي مي كنند و از سوي ديگر اين شهر، غم و اندوه و مظلوميت خاندان همان پيامبر صلي الله عليه و آله را در خاطره ها زنده مي سازد كه جاي جاي اين شهر، حديث تازه اي از اين مظلوميت بر لب دارد.

نام مدينه با نام «بقيع» و مرقد گمشده بانوي اسلام قرين است و زائر در اين شهر در جستجوي تاريخ گذشته، براي تجديد عهد با آنان كه به ولايشان دل بسته گام مي نهد.

روح مكه را در مدينه مي توان يافت كه حج بدون امامت حج نيست، گرد سنگ و خشت گرديدن است و تلاش خويش تباه كردن.

امام باقر عليه السلام فرمودند:

«اِنَّما اُمِرَ النَّاسُ اَنْ يَأتُوا هذِهِ الْأَحْجارَ فَيَطُوفُوا بِها، ثُمَّ يَأْتُونا فَيُخْبِرُونا

بِوِلايَتِهِمْ وَ يُعْرِضُوا عَلَيْنا نَصْرَهُمْ»

[كافي 4: 1 / 549]

مردم مأمورند كه بيايند و به گرد اين سنگ ها بگردند و پس از آن به نزد ما بيايند و اظهار ولايت كنند و هواداري خود را نسبت به ما نشان دهند. آري! تنها در سايه سار امامت حج كمال مي يابد.

اين كتاب تحرير دوم كتاب «مناسك زائر» است كه با افزدون مسائل بسيار و تلاش براي ارائه بهتر احكام حج و عمره مطابق فتاواي «حضرت آيةالله العظمي شبيري زنجاني مدّ ظله» توسط دفتر معظّم له فراهم آمده است.

اين كتاب براي «عموم زائران» نگارش يافته و كوشش شده با حفظ دقّت در صحّت متن، از نثري شيوا و روان برخوردار باشد و پاسخگوي مسائل مورد نياز زائران شريف باشد. در اينجا تذكّر نكاتي چند لازم مي باشد:

1 - در رساله و مناسك حج معظّم له اصطلاح «احتياط واجب» با قيد واجب به معناي ويژه اي به كار رفته كه چون در مقام عمل با فتوا تفاوتي ندارد در اين كتاب حذف گرديد و در مواردي كه در اين كتاب كلمه «احتياط» ديده مي شود، مي توان به مجتهدين ديگر (با رعايت شرط اعلميت نسبي) مراجعه كرد.

2 - هرگاه براي زائران عزيز مسأله اي پيش آمد از روحانيون معظّم كاروان ها سؤال نمايند و بعثه معظم له در موسم حج نيز همه روزه آماده پاسخگوئي به سؤالات روحانيون مكرّم و زائران محترم است.

3 - از آنجا كه استحباب پاره اي از آداب و مستحباتي كه در اين كتاب ذكر شده، ثابت نيست، شايسته است آنها را به «اميد ثواب» و «قصد رجاء» به جا آورند.

4 - ضمن تشكّر از سروراني كه با تذكّرات خود ما را در تحرير

جديد كتاب ياري رسانده اند، از پيشنهادها و راهنمايي هايي كه درباره اين كتاب ارائه مي دهند صميمانه استقبال مي كنيم و دستشان را به گرمي مي فشاريم.

«دفتر حضرت آية اللَّه العظمي شبيري زنجاني مدّ ظله»

بخش اول؛ مقدمات

اشاره

مسأله (1): «آموختن احكام حج»

بر كسي كه لازم است عمره يا حج به جا آورد، واجب است با ياد گرفتن احكام و مسائل شرعي آن يا با نظارت عالمي كه احكام را مي داند، عمره و حج را به شكل صحيح انجام دهد.

مسأله (2): «بقاء بر تقليد ميت»

اگر مجتهدي كه انسان از او تقليد مي كرده از دنيا برود، در مسائل عمره و حج به احكام مندرج در اين مناسك عمل نمايد.

مسأله (3): «مخاطبين مناسك زائر»

از آنجا كه متن حاضر براي كساني نگاشته شده است كه از راه دور به مكّه مكرّمه مشرف مي شوند و وظيفه آنها انجام «عمره و حج تمتُّع» است، در اين نوشتار به بيان احكام عمره و حج تمتُّع مي پردازيم و نسبت به عمره مفرده و حج اِفراد، تنها نگاهي گذرا خواهيم داشت.

استطاعت

مسأله (4): «حجةالاسلام»

حج از اركان دين اسلام است و بر هر فرد بالغ و عاقلي كه استطاعت داشته باشد واجب مي گردد.

حجّي كه به جهت استطاعت واجب مي شود «حجةالاسلام» نام دارد و در تمام عمر بيش از يك بار واجب نيست و ترك آن از گناهان كبيره است و در منابع اسلامي وعده عذاب بر آن داده شده است.

مسأله (5): «شرايط وجوب حجةالاسلام»

«حجةالاسلام» با چند «شرط» واجب مي شود:

1 - بلوغ

2 - عقل

3 - استطاعت

مسأله (6): «حجةالاسلام، واجب فوري»

مستطيع بايد در اولين سالي كه مي تواند، حج را به جا آورد و تأخير آن جايز نيست و اگر تأخير انداخت بايد در سال بعد انجام دهد و همچنين در سالهاي بعد.

مسأله (7): «امور لازم در استطاعت»

براي اين كه انسان مستطيع گردد بايد چند چيز وجود داشته باشد:

1 - استطاعت مالي: آنچه براي سفر و انجام حج لازم است - مانند:

وسيله سفر و آذوقه - يا هزينه ي تهيه آن را داشته باشد.

2 - استطاعت بدني: از نظر جسماني، توانايي انجام حج را داشته باشد.

3 - استطاعت طريقي: راه سفر حج براي او باز باشد.

4 - استطاعت زماني: براي رسيدن به مكّه و انجام اعمال حج به مقدار كافي وقت داشته باشد.

5 - تشرّف به حج، زندگي او را مختل نكند.

6 - تشرّف به حج با انجام واجب يا ترك حرامي كه اهميت آن مساوي يا بيشتر از حج است مزاحمت نكند؛ بنابراين اگر تشرّف به حج، مستلزم ريختن آبروي مؤمني باشد، حج واجب نمي شود.

مسأله (8): «كساني كه حج بر آنها واجب نيست»

انجام حج بر كودك، شخص ديوانه و كسي كه استطاعت ندارد، واجب نيست.

مسأله (9): «حج كودك و غير مستطيع»

انجام حج بر كودك مميّز و غير مستطيعِ مميّز، مستحب است؛ ولي اين حج از حجةالاسلام آنها كفايت نمي كند و اگر پس از بلوغ مستطيع شوند، بايد حجةالاسلام خود را به جا آورند.

مسأله (10): «استطاعت با دريافت طلب»

كسي كه هزينه حج را ندارد، ولي به مقدار آن از ديگري طلب دارد، اگر مي تواند بدون مشقّت شديد و آبروريزي، طلبش را بگيرد، يا نمي تواند طلبش را بگيرد ولي مي تواند بدون مشقّت شديد، آن را به مقدار هزينه حج مبادله كند، از نظر مالي مستطيع مي باشد.

مسأله (11): «استطاعت با وام گرفتن»

بر كسي كه هزينه حج را ندارد، وام گرفتن براي انجام حج واجب نيست؛ ولي اگر به مقدار هزينه حج قرض كند، چنانچه اگر اين پول را صرف حج كند در پرداخت بدهي به مشقت شديد نمي افتد، از نظر مالي مستطيع است.

مسأله (12): «استطاعت بدهكار خمس و زكات»

كسي كه خمس يا زكات بر گردن اوست، چنانچه علاوه بر خمس و زكات مخارج حج را هم داشته باشد، از نظر مالي مستطيع است و چنانچه تنها به مقدار هزينه پرداخت خمس و زكات، مالي را داشته باشد، بايد خمس و زكاتش را بپردازد و مستطيع نمي باشد؛ بلي اگر خمس و زكاتش را نپردازد و مالش به مقدار هزينه حج باشد از نظر مالي مستطيع است.

مسأله (13): «استطاعت بدهكار به مردم»

كسي كه به ديگران بدهكار است و به مقدار مخارج حج مال دارد، در صورتي استطاعت مالي پيدا مي كند كه انجام حج، او را در پرداخت بدهي به مشقت شديد نيندازد؛ بلي چنانچه آن مال را در پرداخت بدهي مصرف نكند، از نظر مالي مستطيع است.

مسأله (14): «استطاعت با فروش اموال اضافي»

كسي كه به مقدار مخارج حج، پول نقد ندارد، ولي اموالي دارد كه به آن نياز ندارد و بدون مشقت شديد مي تواند با فروش آنها هزينه حج را تأمين كند، از نظر مالي مستطيع است؛ بنابراين كسي كه ملك و مستغلّاتي دارد كه مورد نياز او نيست، يا بخشي از كارخانه يا سرمايه كسب يا ابزار كار يا لوازم خانه يا زيور آلات او بيشتر از نياز اوست و با فروش آنها مي تواند بدون مشقت شديد، هزينه حج را تأمين كند، استطاعت مالي دارد.

مسأله (15): «استطاعت با مال الاجاره»

اگر كسي براي نيابت از ديگري مزدي دريافت كند و با آن از جهت مالي مستطيع شود، اگر نايب شده كه در همان سال اول حج او را انجام بدهد، بايد در سال اول حج نيابي را به جا آورد و اگر با اجرتي كه گرفته مي تواند در سال بعد يا پس از آن براي خودش حج به جا آورد، مستطيع مي باشد و بايد در اولين سالي كه مي تواند حجةالاسلام خود را به جا آورد.

مسأله (16): «استطاعت با تبديل اموال به ارزان تر»

كسي كه هزينه حج را به طور نقدي ندارد، ولي اموالي مثل خانه يا ماشين گران قيمتي دارد كه مي تواند بدون مشقت شديد با تبديل آن به خانه يا ماشين ارزان تر هزينه حج را تأمين كند، از نظر مالي مستطيع است.

مسأله (17): «استطاعت با ارث»

اگر به كسي اموالي به ارث برسد كه به مقدار مخارج حج باشد، با داشتن ساير شرايط، مستطيع است و بايد به حج برود.

مسأله (18): «استطاعت با مهريه»

خانمي كه مهريه اش مساوي يا بيشتر از هزينه حج او است، چنانچه بتواند بدون مشقت شديد و آبروريزي، مهريه اش را بگيرد، از نظر مالي مستطيع است.

مسأله (19): «لزوم پرداخت مهريه»

مردي كه مهريه همسر خود را حج قرار داده يا تعهد كرده كه همسرش را به حج بفرستد، چنانچه بتواند بايد به آن عمل نمايد.

مسأله (20): «اجازه شوهر در حج همسر»

اگر زن مستطيع باشد بايد حج به جا آورد و در اين حج، اجازه شوهر شرط نيست، ولي براي حج و عمره مستحب، بايد از شوهر خود اجازه بگيرد.

مسأله (21): «اخلال حج در زندگي»

يكي از شرايط استطاعت، آن است كه انجام حج، زندگي انسان را مختل نكند؛ بنابراين اگر تشرف به حج، سبب بروز «اختلال» در تأمين زندگي خود يا كساني باشد كه نفقه آنها عرفاً يا شرعاً بر انسان واجب است، چنين شخصي مستطيع نيست.

مسأله (22): «اخلال حج در شغل»

كسي كه رفتن به حج، سبب بركناري او از شغلش باشد و براي تأمين مخارج زندگي آبرويش برود يا به مشقت شديد بيفتد، مستطيع نيست.

مسأله (23): «ازدواج مانع استطاعت»

كسي كه نياز جدي به ازدواج دارد و اگر پولي را كه پس انداز كرده صرف حج نمايد، براي تأمين مخارج ازدواج به مشقّت شديد يا آبروريزي مي افتد، حج بر او واجب نيست.

مسأله (24): «استطاعت فرزند و همسر»

كسي كه ديگري خرجي او را مي دهد، چنانچه هزينه سفر حج را داشته باشد از نظر مالي مستطيع مي باشد؛ بنابراين فرزند و خانمي كه پدر و همسرشان مخارج آنها را تأمين مي كنند، اگر هزينه سفر حج را داشته باشند، از نظر مالي مستطيع هستند.

مسأله (25): «استطاعت طلّاب و دانشجويان»

طلّاب و دانشجوياني كه از شهريه حوزه و دانشگاه، زندگي آنها تأمين مي شود، اگر هزينه حج را داشته باشند، استطاعت مالي دارند.

مسأله (26): «مستطيع مالي كه از جهات غير مالي استطاعت ندارد»

كسي كه از نظر مالي مستطيع است ولي از جهات ديگر استطاعت ندارد، مثلاً بيمار است يا راه حج براي او باز نيست، چنانچه بتواند استطاعت خود را از آن جهات تأمين كند، انجام حج بر او واجب است.

مسأله (27): «لزوم ثبت نام بر مستطيع»

بر كسي كه استطاعت مالي دارد، ولي بدون نام نويسي نمي تواند به حج مشرف شود، واجب است براي حج نام نويسي كند، هر چند نوبت او براي سالهاي بعد درآيد؛ و تا راه مطمئن ديگري پيدا نكرده، نمي تواند با پس گرفتن نوبت راه حج را به روي خود ببندد.

مسأله (28): «استطاعت بيمار»

كسي كه استطاعت مالي دارد، ولي به خاطر بيماري نمي تواند حج به جا آورد، چنانچه بتواند خود را معالجه كند، حج بر او واجب مي شود و براي اين كه بتواند حج به جا آورد بايد خود را معالجه كند.

مسأله (29): «مستطيعي كه نمي تواند حج برود»

مستطيع بايد خودش به حج برود و حج گزاردن ديگري به جاي او كفايت نمي كند؛ بلي كساني كه استطاعت مالي دارند و به جهت ديگري مانند بيماري يا پيري يا بسته بودن راه نمي توانند به حج مشرف شوند و از برطرف شدن مشكل خود نيز نااميد هستند، بايد با قصد قربت براي انجام حج در اولين سال نايب بگيرند و حج ميقاتي كفايت مي كند و در صورت تأخير در سال بعد و همچنين در سالهاي بعد؛ و اين حج كفايت از حجةالاسلام آنها مي كند، هر چند در آينده مشكل آنها برطرف شود.

مسأله (30): «مصرف كردن پول حج»

كسي كه مستطيع است، بايد حج به جا آورد و جايز نيست با مصرف كردن پول حج يا بخشيدن آن به ديگران، حتي پدر و مادر، خود را از رفتن حج ناتوان سازد؛ بلي چنانچه مصرف كردن پول، او را از رفتن حج ناتوان نمي سازد، مي تواند پولي را كه براي حج تهيه كرده به ديگري ببخشد يا در كار خير يا ساير امور زندگي خود هزينه نمايد، هر چند مجبور شود كه با مشقت هزينه حج را تأمين كند و حج به جا آورد.

مسأله (31): «پول قرباني، جزء استطاعت نيست»

كسي كه مي تواند روزه بگيرد، لازم نيست پول قرباني را داشته باشد تا مستطيع شود؛ پس چنانچه ساير شرايط وجوب حج را دارد ولي پول قرباني را ندارد، بايد حج به جا آورد و به جاي قرباني روزه بگيرد.

مسأله (32): «حج بذلي»

كسي كه هزينه حج را ندارد، اگر ديگري هزينه حج را به او ببخشد، يا در اختيار او بگذارد، يا مخارج حج او را به عهده بگيرد، از نظر مالي مستطيع مي باشد و همچنين است اگر كسي بخشي از هزينه حج را داشته باشد و ديگري باقيمانده آن را عهده دار شود و به اين حج «حج بذلي» مي گويند.

مسأله (33): «مشكل در قبول هديه حج»

هر گاه كسي هزينه حج را به مكلّف هديه كند و پذيرفتن هديه با مشقت شديد يا ذلّت و خواري همراه باشد، بر مكلّف حج واجب نمي شود.

مسأله (34): «كفايت حج بذلي»

حج بذلي، كفايت از حجةالاسلام مي كند؛ يعني اگر بعد از انجام اين حج، خودش بدون بذل هم استطاعت پيدا كرد، واجب نيست دوباره به حج برود.

مسأله (35): «قرباني و كفارات در حج بذلي»

بذل مخارج حج تمتّع به حسب ظاهر عرفي، پول قرباني و كفاراتي را كه ارتكاب سبب آن، از لوازم متعارف حج است، شامل مي شود، بنابراين هزينه چيزهايي مانند كفاره رفتن با ماشين سرپوشيده در روزهاي بسيار سرد بر عهده كسيست كه مخارج حج را عهده دار شده است، مگر بر خلاف آن تصريح كند؛ و در صورتي كه بذل كننده پول قرباني را عهده دار نشود، اگر حاجي پول قرباني را داشته باشد بايد حج به جا بياورد و قرباني ذبح كند؛ و اگر پول ندارد، ولي مي تواند روزه بگيرد، به جاي قرباني روزه مي گيرد.

مسأله (36): «تهيه فيش آزاد»

كسي كه مي تواند فيش حج به قيمت آزاد تهيه كند، يا از فيش ثبت نامي متوفّي با اجازه ورثه براي خودش استفاده كند، اگر اين امر براي او مشقت شديد ندارد و با ذلّت و خواري وي همراه نيست، با داشتن شرايط ديگر استطاعت، حج بر او واجب مي گردد.

مسأله (37): «استطاعت حج در ميقات»

كسي كه استطاعت «حج بلدي» ندارد، يعني در محل خودش مستطيع نيست لازم نيست به حج برود، هر چند استطاعت «حج ميقاتي» را داشته باشد؛ ولي اگر رفت و به جايي رسيد كه از آنجا مي تواند حج به جا آورد، با داشتن ساير شرايط، مستطيع است و بايد حج به جا آورد.

مسأله (38): «استطاعت كاركنان حج»

آنان كه با مأموريت به حج مي روند، مانند روحانيون و پزشكان كاروان و كارگران حج، چنانچه از ميقات استطاعت انجام حج را داشته باشند وقتي به ميقات مي رسند مستطيع مي باشند و بايد حج به جا آورند، هر چند لازم است مأموريت خود را نيز انجام بدهند؛ بلي چنانچه انجام حج با وظيفه كاري آنها منافات داشته باشد، حج بر آنها واجب نمي شود.

مسأله (39): «حكم حج مستقر شده»

اگر شخص مستطيع كوتاهي كند و از انجام حج در اولين سالي كه مي توانسته به حج مشرّف شود، باز بماند، حج بر عهده او مستقر مي شود و بايد به هر گونه كه مي تواند در اولين فرصت، حج خود را به جا آورد؛ بلي اگر بدون اختيار، انجام حج بر او با مشقّت بسيار همراه شده باشد، جايز است تا زمان برطرف شدن مشقّت بسيار، حجّ خود را به تأخير بيندازد.

مسأله (40): «تحقيق از استطاعت»

كسي كه نمي داند هزينه سفر حج را دارد يا خير، بايد اموال خود را بررسي و محاسبه نمايد تا براي او معلوم شود مستطيع است يانه.

مسأله (41): «حج با مال حرام»

تصرف در مال حرام و مالي كه وجوه شرعيه آن - خمس يا زكات يا … - پرداخت نشده جايز نيست و بر كسي كه مي خواهد حج برود، واجب است كليه هزينه هايي را كه در راه حج مصرف مي كند - مانند پولي كه براي ثبت نام مي دهد و پول قرباني و لباس احرام و سوغاتي و وليمه و … - از مال حلال تهيه كند.

مسأله (42): «حج با مال خمس نداده»

انسان اگر اطلاع نداشته باشد كه به اموالش خمس تعلّق گرفته و با عين آن اموال لباس احرام تهيه كرده با آن طواف يا نماز يا سعي نمايد يا قرباني تهيه كند، اعمالش صحيح است، ولي اگر در اين كار معذور نباشد، گناه كرده و بنا بر احتياط مؤكَّد مستحب به آن اعمال اكتفا نكند.

مسأله (43): «خمس هزينه حج»

پولي را كه براي نام نويسي حج واجب مي دهند، اگر در همان سالِ درآمد، ثبت نام كرده باشد، خمس ندارد، هر چند تا رسيدن نوبت، چند سال بر آن بگذرد و اگر از درآمد سالهاي قبل است، پرداخت خمس آن واجب است.

پولي كه براي نام نويسي عمره يا حج مستحبي هزينه مي كنند، بعد از گذشتن يك سال از زمان به دست آوردن پول، پرداخت خمس آن واجب مي شود.

مسأله (44): «وصيت به حجةالاسلام»

اگر كسي حجةالاسلام بر او واجب شده و انجام نداده باشد، وقتي نشانه هاي مرگ را در خود ببيند بايد كاري كند كه پس از مرگ از طرف او حجة الاسلام انجام شود مثلاً هزينه حج را به شخص مورد اعتمادي بسپارد و «وصيت» كند كه از طرف او حج بدهد و در هر حال اگر از دنيا برود بايد بدون تأخير از طرف او حج به جا آورند و حج ميقاتي كفايت مي كند و هزينه حج ميقاتي از اصل مال او برداشته مي شود.

مسأله (45): «فوت مستطيع»

اگر مستطيع پيش از انجام حج از دنيا برود، بايد در اولين سال برايش حج بدهند و حج ميقاتي كفايت مي كند و هزينه حج ميقاتي از اصل مال او برداشته مي شود.

مسأله (46): «بيماري يا فوت قبل از رسيدن نوبت»

اگر مستطيع براي حج نام نويسي نمايد و پيش از رسيدن نوبت، سلامتي جسماني خود را از دست بدهد و از سلامتي خود نااميد باشد، بايد براي انجام حج نايب بگيرد؛ و كسي كه استطاعت مالي دارد و براي حج نام نويسي كرده، اگر پيش از رسيدن نوبت از دنيا برود، چنانچه مي توانسته نايب بگيرد و در زمان حياتش نايب براي او حج به جا آورد، بايد پس از مرگ براي انجام حج او نايب بگيرند.

مسأله (47): «شك در استطاعت متوفّي»

هر گاه ورثه ندانند كه متوفّي مستطيع بوده يا خير، لازم نيست از طرف او حج بدهند.

مسأله (48): «وصيت به حج مستحب»

اگر كسي وصيت كند كه برايش عمره يا حج به جا آورند، بايد بعد از فوت بدون تأخير به وصيت عمل نمايند؛ بلي چنانچه عمره يا حج مستحب باشد و بيش از ثلث اموالش وصيت كرده باشد، در صورتي عمل به وصيت واجب است كه ورثه اجازه دهند.

نيابت

مسأله (49): «نيابت»

به كسي كه از طرف ديگري، عملي را به جا مي آورد «نايب» و به آن ديگري «منوب عنه» و كار نايب را «نيابت» مي گويند.

مسأله (50): «نيابت در طواف مستحب»

طواف مستحب را مي توان به نيابت شخص زنده يا مرده انجام داد و درخواست كردن منوب عنه بلكه اطلاع داشتن او نيز لازم نيست؛ بلي انجام طواف مستحب از طرف كساني كه در مكّه يا حوالي آن (تا حدود 18 كيلومتر) حضور دارند و مي توانند خودشان طواف كنند، صحيح نيست.

مسأله (51): «عمره و حج مستحبّي به نيابت از آشنايان و ائمه معصومين عليهم السلام »

انجام عمره و حج مستحب از طرف خويشان و دوستان و غير آنها، هرچند در مكّه يا حوالي آن حضور داشته باشند، همچنين از طرف حضرات معصومين عليهم السلام و حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه) و امام زادگان لازم التكريم، مستحب است.

مسأله (52): «شرايط نايب در حج و عمره»

نايب در حج و عمره بايد داراي شرايط زير باشد:

1 - عاقل باشد.

2 - مميّز باشد.

3 - مسلمان بلكه بنا بر مشهور شيعه دوازده امامي باشد.

4 - در زمان نيابت حج، انجام حجةالاسلامِ خودش بر او واجب نباشد.

5 - هنگام محرم شدن، گمان قابل توجّهي داشته باشد كه مي تواند مناسك اختياري عمره و حج را به جا آورد.

اين شرط اختصاص به حج واجب دارد؛ بنابراين كسي كه - مثلاً - از قرائت صحيح نماز معذور است، مي تواند از طرف ديگري حج مستحب به جا آورد.

مسأله (53): «شرايط منوب عنه در حج و عمره»

كسي كه از طرف او حج يا عمره آورده مي شود، بايد داراي شرايط زير باشد:

1 - مسلمان باشد.

2 - عاقل باشد.

3 - بالغ باشد.

4 - اگر حج نيابتي، حجةالاسلام است، چنانچه منوب عنه از دنيا رفته بايد مستطيعي باشد كه حج خود را به جا نياورده است و چنانچه زنده است بايد استطاعت مالي داشته باشد، ولي از برخي از جهات ديگر نتواند حج به جا آورد و از برطرف شدن مشكل خويش در آينده نيز نااميد باشد.

مسأله (54): «نيابت زن و مرد از يكديگر»

نيابت زن از مرد و نيابت مرد از زن صحيح است و در هر دو صورت، نايب بايد در مناسك حج و عمره و در محرّمات احرام، وظيفه خود را رعايت كند.

مسأله (55): «نايب شدن كسي كه به حج نرفته»

كسي كه تا كنون به حج نرفته اگر خودش مستطيع نباشد و ساير شرايط نايب را داشته باشد مي تواند براي انجام حج از طرف ديگري نايب شود.

مسأله (56): «نيابت معذور»

كسي كه در هنگام احرام بستن ترديد دارد كه آيا مي تواند مناسك اختياري عمره و حج را به جا آورد يا خير، نمي تواند در حج و عمره واجب نايب شود و عمره و حج نيابي معذور باطل است، خواه نيابت مجّاني باشد يا در مقابل پول؛ بلي اگر در هنگام احرام، گمان قابل توجهي داشته باشد كه مي تواند اعمال اختياري را انجام دهد نيابتش صحيح است، هر چند در اثناء عمل برايش عذري پيش بيايد و از انجام اعمال اختياري معذور شود.

مسأله (57): «نيابت معذور از قرائت صحيح»

كساني كه از قرائت صحيح نماز يا قرائت صحيح تلبيه معذورند، نمي توانند در عمره يا حج واجب نايب شوند؛ پس اگر متوفّي وصيت كرده كه - مثلاً - پسرش از طرف او حج واجب او را به جا آورد، چنانچه پسر نمي تواند قرائت نمازش را تصحيح كند، بايد نايب ديگري بگيرند.

مسأله (58): «نيابت با ارتكاب محرّمات احرام»

اگر نايب - از روي اختيار يا ناچاري - برخي از محرّمات احرام را مرتكب شود، به نيابتش صدمه اي نمي رسد.

مسأله (59): «نيابت بانوان و خدمه»

بانوان و خدمه همراه آنها كه مجازند شب عيد قربان پس از وقوف شبانه در مشعر به منا بروند، مي توانند نايب شوند؛ بلي اگر خدمه بتوانند قبل از طلوع آفتاب به مشعر برگردند، بايد بازگردند و تا طلوع آفتاب در آنجا وقوف نمايند.

مسأله (60): «نيابت بانواني كه در شب، رمي مي كنند»

بانوان مي توانند جمره عقبه را در شب عيد قربان سنگ بزنند هر چند از سنگ زدن در روز دهم ناتوان نباشند و اين امر ضرري به نيابت آنها نمي زند؛ ولي در مورد رمي روز يازدهم و دوازدهم چنانچه نمي توانند در روز رمي كنند، نيابتشان صحيح نيست.

مسأله (61): «نايب، فتواي كدام مرجع را رعايت كند؟»

نايب بايد در محرّمات احرام و همچنين در ديگر مناسك حج و عمره، فتواي مرجع تقليد خود را رعايت كند، تا به شكل صحيح محرم شده و از احرام خارج شود و در صورتي كه با نذر يا عهد يا اجاره يا شرط و مانند آن متعهّد شده باشد كه فتواي مرجع ديگري را رعايت كند، بايد آن فتوي را نيز رعايت كند.

مسأله (62): «قصد نايب»

نايب بايد تمام اعمال عمره و حج را از طرف منوب عنه به جا آورد و بايد منوب عنه را - هر چند به طور اجمالي - در نيّت مشخص كند، ولي لازم نيست نام او را به زبان بياورد.

مسأله (63): «نيّت نايب در طواف نساء»

نايب طواف نساء را نيز بايد از طرف منوب عنه به جا آورد و اگر طواف نساء را به طور صحيح به جا نياورد، زن بر خودش حلال نمي شود.

مسأله (64): «نيابت يك نفر از چند نفر»

در حجةالاسلام و حج كفاره اي، نيابت يك نايب از چند نفر در يك سال صحيح نيست و در عمره يا حجي كه به جهت نذر يا عهد يا اجاره و مانند آن واجب شده، صحت نيابت اشتراكي بستگي به كيفيت تعهّد دارد و در عمره و حج و طواف مستحب، يك نفر مي تواند از طرف چندين نفر نايب شود.

مسأله (65): «شركت دادن ديگران در مناسك مستحبّ»

انسان مي تواند يك طواف يا يك عمره و يا يك حج مستحبي را هم از جانب خود و هم به نيابت از ديگران انجام دهد.

مسأله (66): «نيابت در اثناء انجام مناسك حج»

نايب در حج يا عمره مي تواند در اثناء مناسك به نيابت از ديگري طواف يا سعي يا رمي به جا آورد، هر چند اعمال خود را به جا نياورده باشد، ولي نمي تواند عمره يا حج ديگري به جا آورد؛ بلي قبل از آن كه احرام عمره تمتّع ببندد يا بعد از اتمام حج تمتّع و گذشتن روزهاي تشريق (11 و 12 و 13 ذي حجّه) مي تواند عمره مفرده به جا آورد و در اين امر فرقي بين نايب اجير شده و غير او نيست.

مسأله (67): «برداشته شدن حج يا عمره از گردن منوب عنه»

نايب گرفتن، به تنهايي حج يا عمره را از گردن منوب عنه، برنمي دارد، بلكه تا نايب عمل را به طور صحيح انجام نداده، تكليف بر گردن منوب عنه باقي مي ماند.

بلي اگر نايب براي انجام حجةالاسلام، اجير شده باشد و بعد از احرام و ورود به حرم از دنيا برود، حجةالاسلام از گردن منوب عنه برداشته مي شود.

مسأله (68): «صحيح شمردن عمل نايب»

هرگاه نايب، اعمال را انجام دهد و در صحت عمل او شك كنيم، مي توانيم آن را صحيح بدانيم.

اقسام حج و عمره

مسأله (69): «اقسام حج و عمره»

عمره و حج سه گونه است:

1 - تَمَتُّع

2 - اِفراد

3 - قِران

مسأله (70): «حج تمتّع»

وظيفه مستطيعي كه فاصله محل سكونت او تا مكّه معظّمه بيشتر از 16 فرسخ شرعي (حدود 80 كيلومتر) باشد، انجام حج تمتّع است.

حج تمتّع مركب از دو عمل است:

1 - عمره تمتّع

2 - حج تمتّع

مسأله (71): «حج اِفراد و قِران»

وظيفه مستطيعي كه از اهالي مكّه يا ساكنين اطراف آن تا فاصله 16 فرسخي است، انجام حج افراد يا قران است.

مسأله (72): «وظيفه بانوان در ايام پاكي»

خانمي كه از اهالي مكّه و اطراف آن نيست و در ميقات مي داند كه عادت ماهيانه او مانع انجام عمره تمتّع نخواهد شد، بايد عمره و حج تمتّع به جا آورد؛ بلي چنانچه هنگام ورود مكّه حائض باشد مي تواند طواف عمره و نماز آن را رها كند و سعي را به جا آورد و با تقصير از احرام بيرون آيد؛ پس اگر قبل از احرام حج پاك شد، طواف عمره تمتّع و نماز آن را به جا مي آورد و اگر پاك نشد، پس از پاك شدن و قبل از طواف حج، آن را انجام مي دهد.

مسأله (73): «شك در عادت شدن»

خانمي كه در ميقات پاك است و نمي داند آيا قبل از انجام عمره تمتُّع مبتلا به عادت ماهانه خواهد شد يا نه، بايد به عمره تمتّع محرم شود و پس از ورود مكّه بدون تأخير، اعمال آن را انجام دهد و اگر عادت ماهانه پيش آمد به دستور مسأله قبل رفتار مي كند.

مسأله (74): «وظيفه بانوان در ايام عادت»

بانواني كه هنگام احرام مي دانند به خاطر عادت ماهانه، فرصتي براي طواف عمره تمتّع و نماز آن نخواهند داشت، بايد به نيت حج افراد احرام ببندند و پس از انجام آن و گذشتن روز سيزدهم عمره مفرده به جا آورند و اين حج از حجةالاسلام آنها كفايت مي كند؛ بلي اگر قبل از گذشتن وقت عمره تمتّع پاك شدند بايد نيّت خود را به عمره تمتّع برگردانند و با همان احرام اعمال عمره تمتّع و پس از آن حج تمتّع را به جا آورند.

مسأله (75): «شك در پاك شدن»

بانواني كه هنگام احرام مي دانند كه قبل از آن كه بتوانند طواف عمره تمتُّع را به جا آورند مبتلا به عادت ماهانه مي شوند و شك دارند كه آيا بعد از پاك شدن فرصت انجام اعمال عمره تمتّع را پيدا مي كنند يا نه، بايد به دستور مسأله قبل رفتار كنند.

مسأله (76): «تنگي وقت احرام عمره»

كسي كه وظيفه اش حج تمتُّع است ولي ديرهنگام به ميقات رسيده است و نگران آن است كه اگر بخواهد احرام عمره تمتُّع ببندد و اعمال آن را به جا آورد قبل از غروب روز نهم به وقوف عرفات نرسد، به حج افراد محرم مي شود و پس از انجام حج افراد و گذشتن روز سيزدهم عمره مفرده به جا مي آورد و چنانچه در اين تأخير معذور باشد، اين حج از حجةالاسلام او كفايت مي كند.

مسأله (77): «حج واجب و تأخير ورود مكّه»

اگر كسي براي عمره تمتُّع محرم شده، ولي ديروقت به مكّه رسيده است؛ به طوري كه اگر بخواهد بقيه اعمال عمره را به جا آورد، نگران آن است كه به وقوف عرفات نرسد، بايد نيت خود را به حج افراد برگرداند و اعمال حج افراد و بعد از روز سيزدهم، عمره مفرده به جا آورد و اگر در اين تأخير معذور باشد كفايت از حجةالاسلام او مي كند.

مسأله (78): «حج مستحب و تأخير ورود مكّه»

كسي كه حج مستحب به جا مي آورد، اگر پس از ورود مكّه براي به جا آوردن عمره تمتُّع وقت نداشته باشد، بايد نيت خود را به حج افراد برگرداند و حج افراد و پس از آن و گذشتن روز سيزدهم عمره مفرده به جا آورد.

مسأله (79): «صورت حج افراد»

مناسك حج افراد، مانند حج تمتّع است؛ و تنها در دو جهت با آن تفاوت دارد:

اول:

قرباني كردن در حج افراد مستحب است.

دوم:

تمام اعمال آن بايد به نيّت حج افراد به جا آورده شود.

مسأله (80): «عمره و حج كسي كه قرائتش صحيح نيست»

كسي كه نمي تواند تلبيه را صحيح ادا كند يا نمازش را با قرائت صحيح بخواند، همچنانكه مي تواند عمره يا حج واجب به جا آورد مي تواند عمره يا حج مستحب به جا آورد، افراد باشد يا تمتُّع، براي خودش باشد يا ديگري، ولي در هر صورت بايد تا آخرين فرصت براي تصحيح قرائتش تلاش كند.

عمره مفرده

مسأله (81): «موارد وجوب عمره مفرده»

اموري كه انجام عمره مفرده را واجب مي كند، عبارت است از:

1 - استطاعت

2 - براي ورود مكّه يا حرم

3 - تبدّل حج تمتُّع به حج افراد

4 - عهد و نذر و قسم

5 - قراردادِ عمره مفرده

6 - ابطال عمره مفرده. توضيح اين امور در مسائل بعدي خواهد آمد.

مسأله (82): «استطاعتِ عمره مفرده»

بر كساني كه در شهر مكّه و اطراف آن - تا فاصله 16 فرسنگي (حدود 80 كيلومتر) - سكونت دارند و استطاعت انجام عمره مفرده را دارند، واجب است عمره مفرده به جا آورند، هر چند استطاعت انجام حج را نداشته باشند.

مسأله (83): «عمرة الاسلام»

عمره اي كه به خاطر استطاعت واجب مي شود «عمرة الاسلام» ناميده مي شود و در تمام عمر بيش از يك بار واجب نيست.

مسأله (84): «وظيفه ساكنان مناطق دور»

كساني كه منزل آنها تا مكّه معظمه بيشتر از 16 فرسنگ شرعي فاصله دارد، چنانچه استطاعت حج تمتُّع را داشته باشند، بايد حج تمتُّع انجام دهند و لازم نيست عمره مفرده به جا آورند، هر چند استطاعت آن را نيز داشته باشند و اگر استطاعت حج تمتُّع را نداشته باشند، وظيفه اي ندارند؛ بلي اگر استطاعت عمره مفرده را داشته باشند، احتياط مستحب در انجام عمره مفرده است.

مسأله (85): «عمره مفرده براي نايب حج»

اگر شخص غير مستطيع حج نيابي به جا آورد، بنا بر احتياط مستحب براي خودش نيز عمره مفرده به جا آورد و تكرار عمره مفرده در سفرهاي بعدي لازم نيست.

مسأله (86): «عمره مفرده براي ورود مكّه يا حرم»

ورود مكّه يا حرم بدون احرام جايز نيست؛ بلكه كسي كه تصميم دارد وارد مكّه يا حرم شود، نبايد بدون احرام از ميقات هاي پنج گانه يا محاذات نزديك آن عبور كند، بنا براين كسي كه در غير ماه هاي حج مي خواهد به مكّه برود، وقتي به ميقات رسيد بايد به عمره مفرده محرم گردد.

مسأله (87): «تبدل حج تمتُّع به حج افراد»

كساني كه حج تمتُّع آنها مبدَّل به حج افراد شده، بايد پس از انجام حج و گذشتن روز سيزدهم ذيحجه عمره مفرده به جا آورند؛ هر چند حج تمتُّع آنها استحبابي باشد.

مسأله (88): «نذر عمره مفرده»

اگر كسي قسم بخورد يا نذر يا عهد كند كه عمره مفرده به جا آورد، بايد به نذر خود عمل كند و ترك آن كفاره دارد.

مسأله (89): «قرارداد عمره مفرده»

اگر كسي در ضمن قراردادي كه عمل به آن لازم است - مانند اجاره و شرط كردن - متعهد شود كه عمره مفرده به جا آورد، بايد به تعهّدش عمل كند.

مسأله (90): «ابطال عمره مفرده»

هر گاه كسي كه احرام عمره مفرده بسته، قبل از تمام كردن سعي، با همسر خويش مباشرت كند، چنانچه اين كار را با علم و عمد و اختيار انجام داده، عمره اش باطل مي شود و بايد يك شتر قرباني كند و تا اول ماه بعد در مكّه بماند، سپس به ميقات منطقه خويش برود و عمره مفرده ديگري به جا آورد.

مسأله (91): «مناسك عمره مفرده»

اعمال عمره مفرده، به ترتيب عبارت است از:

1 - احرام

2 - طواف

3 - نماز طواف

4 - سعي

5 - حلق يا تقصير

6 - طواف نساء

7 - نماز طواف نساء

مسأله (92): «تفاوت عمره مفرده و عمره تمتُّع»

اعمال عمره مفرده و عمره تمتُّع، فرقي ندارد مگر در دو جهت:

اول:

محرم در عمره تمتُّع بايد تقصير كند، يعني با كوتاه كردن مو يا گرفتن ناخن از احرام بيرون مي آيد و تراشيدن سر در عمره تمتُّع جايز نيست؛ ولي در عمره مفرده مردان مي توانند تقصير كنند يا سر بتراشند.

دوم:

عمره تمتُّع طواف نساء ندارد و پس از تقصير، تمام كارهايي كه به سبب احرام حرام شده بود حلال مي شود؛ و در عمره مفرده طواف نساء واجب است و با تقصير يا حلق هر چند اغلب محرّمات احرام حلال مي شود، ولي هر گونه بهره گيري جنسي زن و مرد از يكديگر همچنان حرام است و پس از طواف نساء و نماز آن حلال مي شود.

مسأله (93): «طواف نساء در عمره مفرده»

طواف نساء اختصاص به مردان متأهل ندارد بلكه همه كساني كه عمره مفرده به جا مي آورند - مرد و زن، متأهل و مجرد، جوان و پير - واجب است.

مسأله (94): «استحباب عمره مفرده»

يكي از مستحبات، انجام عمره مفرده است و تكرار آن نيز مستحب است و فاصله افتادن بين دو عمره لازم نيست؛ بلكه انسان مي تواند در يك روز چندين عمره مفرده به جا آورد؛ و در اين امر فرق نمي كند كه همه عمره ها براي خودش باشد يا به نيابت از ديگري.

مسأله (95): «زمان انجام عمره مفرده»

عمره مفرده را در طول سال مي توان انجام داد، مگر در سه مقطع:

1 - روزهاي تشريق (11 و 12 و 13 @ذي حجّه)

2 - در اثناء عمره يا حج ديگر.

3 - بين عمره تمتّع و حج تمتُّع.

مسأله (96): «عمره مفرده قبل از طواف نساء»

كسي كه هنوز طواف نساءش را به جا نياورده است - خواه طواف نساء حج باشد يا عمره مفرده - مي تواند احرام عمره مفرده ببندد و در اين صورت بايد دو طواف نساء - يكي براي احرام جديد و ديگري براي احرام قبلي - به جا آورد.

مسأله (97): «عمره مفرده به نيابت از ديگران»

عمره مفرده مستحبي را مي توان به نيابت از يك يا چند نفر - زنده يا مرده - انجام داد؛ ولي به نيابت از هر كس كه شروع كرد، بقيه اعمال را بايد به همان نيت، انجام دهد.

مسأله (98): «بيرون رفتن از مكّه در عمره مفرده»

كساني كه عمره مفرده انجام مي دهند مي توانند در اثناء عمره يا بعد از آن از مكّه خارج شوند و در بازگشت نيز احتياج به احرام مجدّد ندارند مگر آن كه بعد از اتمام عمره خارج شده و هنگام بازگشت به حرم يا مكّه يك ماه از احرام قبلي شان گذشته باشد؛ بنابراين كساني كه به عمره مفرده مي روند و سازمان حج آنها را به عرفات و مشعر و منا مي برد و قبل از فاصله شدن يك ماه باز مي گردند، لازم نيست مجدداً محرم شوند هر چند احرام عمره مفرده آنها در ماه گذشته باشد.

مسأله (99): «قطع لبّيك در عمره مفرده»

بر كسي كه احرام عمره مفرده بسته مستحب است لبّيك گفتن را تكرار كند و چنانچه از ميقات هاي پنج گانه محرم شده باشد، استحباب تكرار تلبيه تا ورود در حرم ادامه دارد و اگر احرام عمره مفرده را از حدود حرم مثلاً تنعيم بسته، تكرار تلبيه تا زماني مستحب است كه به جايي برسد كه بتواند مسجدالحرام را ببيند.

مسأله (100): «استحباب تبديل عمره مفرده به عمره تمتّع»

كسي كه در يكي از ماه هاي حج (شوال، ذي قعده و ذيحجه) عمره مفرده مستحبي براي خودش يا ديگري به جا آورده و بعد از پايان عمره از مكّه بيرون نرفته، مستحب است آن را عمره تمتُّع استحبابي قرار دهد و پس از آن حج تمتُّع به جا آورد و تبديل عمره مفرده واجب به عمره تمتُّع صحيح نيست.

بخش دوم؛ اعمال عمره تمتّع

اشاره

مسأله (101): «اعمال عمره تَمَتُّع»

پيش از حج تمتّع بايد «عمره تمتّع» به جا آورد و اعمال عمره تمتّع به ترتيب عبارت است از:

1 - احرام

2 - طواف

3 - نماز طواف

4 - سعي

5 - تقصير

مسأله (102): «سير اجمالي عمره تمتّع»

كسي كه مي خواهد عمره تمتّع انجام بدهد، بايد ابتدا به قصد انجام عمره تمتّع «احرام» ببندد و پس از ورود به مكّه هفت مرتبه دور خانه خدا «طواف» كند و پس از آن در پشت مقام ابراهيم عليه السلام دو ركعت «نماز طواف» به جا آورد و سپس به كوه صفا برود و هفت مرتبه بين صفا و مروه «سعي» نمايد؛ يعني فاصله بين آنها را بپيمايد و در پايان قدري از «موي سر يا صورت كوتاه» كند، يا از ناخن خود بچيند و با اين كار از احرام بيرون مي آيد.

مسأله (103): «قصد قربت در مناسك حج»

تمام اعمال عمره و حج از عبادات است و بايد با نيّت خالص براي خداوند متعال انجام شود.

مسأله (104): «ارتباط عمره و حج تمتّع»

عمره و حج تمتُّع از يكديگر جدا نمي باشند بلكه اجزاء يك عمل هستند و بر كسي كه محرم به عمره تمتّع مي شود، واجب است عمره تمتُّع را به پايان برساند و پس از آن حج تمتّع نيز به جا آورد، هر چند عمره تمتّع او استحبابي باشد.

مسأله (105): «زمان عمره تمتُّع»

عمره تمتُّع بايد در ماه هاي حج (شوّال، ذي قعده و ذي حجّه) انجام شود و پايان وقت عمره تمتُّع زماني ست كه محرم بتواند اعمال آن را به اتمام رساند و به حج تمتُّع محرم شود و خود را قبل از غروب روز نهم به عرفات برساند.

1 - احرام «اولين عمل عمره تَمَتُّع»

[ 1 - 1] ميقات

مسأله (106): «ميقات»

احرام معمولاً در محلّي بسته مي شود كه به آن «ميقات» مي گويند. ميقات پنج تاست:

× «مسجد شَجَره» كه در منطقه ذوالحُلَيفه، نزديك مدينه منوره واقع شده است و ميقات كساني ست كه از آن مسير به مكّه مي روند.

× «جُحْفه» ميقات كساني ست كه از راه شام به مكّه مي روند. اكنون بسياري از زائران از جده به جحفه مي روند و در آنجا محرم مي شوند.

× «وادي عقيق» براي كساني ست كه از راه عراق و نجد به مكّه مي روند.

× «قَرْن المنازل» ميقات كساني ست كه از راه طائف به مكّه مي روند.

× «يَلَمْلَم» ميقات اهل يمن و كساني ست كه از آن مسير به مكّه مي روند.

مسأله (107): «احرام از ميقات»

كسي كه از مواقيت پنج گانه يا نزديكي آن مي گذرد، نمي تواند از غير ميقات محرم شود، حتي با نذر. كسي كه مسيرش از ميقات و حوالي آن نيست، قبل از رسيدن به حرم هر كجا كه بخواهد مي تواند محرم شود؛ و نيازي به نذر نيست.

مسأله (108): «احرام از مسجد شَجَره»

زائراني كه قبل از حج براي زيارت مرقد مطهّر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و ائمه بقيع عليهم السلام به مدينه منوّره مي روند، آنگاه كه عازم مكّه معظّمه مي شوند، بايد در «مسجد شَجَره» نيّت احرام را «انشاء كنند»، يعني از قلب خود بگذرانند كه خود را - مثلاً - به عمره تمتّع محرم قرار مي دهم. نيّت احرام از قسمت هاي توسعه يافته مسجد صحيح است و لازم نيست محل مسجد اصلي را پيدا كرده در آنجا نيّت كنند. براي محرم شدن بايد لبّيك بگويند؛ ولي لازم نيست داخل مسجد شجره باشد و گفتن لبّيك واجب در كل منطقه ذوالحُلَيْفه جايز است.

مسأله (109): «طهارت در احرام»

در صحت احرام طهارت از حدث و خبث شرط نيست؛ يعني كسي كه وضو ندارد يا غسل بر عهده اوست، يا بدن يا لباسش نجس است، مي تواند در اين حال محرم شود.

مسأله (110): «احرام حائض»

بانوان حائض مي توانند در حال عبور از مسجد شجره نيّت احرام نمايند و با لبّيك گفتن محرم شوند؛ همچنان كه مي توانند در خارج مسجد محرم گردند؛ و اگر قسمت بانوان مسجد شجره تنها يك در داشته باشد، بانوان حائض بايد در خارج مسجد محرم شوند.

مسأله (111): «احرام از جُحْفه»

زائراني كه از جدّه به جحفه مي روند و از آنجا عازم مكّه مي شوند، بايد در منطقه جُحْفه محرم شوند. احرام در هر نقطه از منطقه جحفه صحيح است و لازم نيست احرام در داخل مسجدي كه اخيراً در آن جا ساخته شده، بسته شود.

مسأله (112): «احرام از جدّه»

كساني كه از جدّه مستقيماً به مكّه مي روند، قبل از رسيدن به حرم هر كجا كه بخواهند مي توانند محرم شوند، هر چند در «فرودگاه جدّه» باشد؛ ولي چون ورود به مكّه نيز بدون احرام جايز نيست، چنانچه مسيرشان از طرف خيابان تنعيم است، بايد قبل از ورود به مكّه محرم گردند.

مسأله (113): «احرام كسي كه در مكّه است»

كسي كه در مكّه است، اگر بخواهد عمره تمتّع به جا آورد، مي تواند از حرم خارج شود - مثلاً به مسجد تنعيم برود - و به عمره تمتّع محرم گردد، هر چند بهتر است كه از يكي از مواقيت پنج گانه محرم شود. در اين حكم فرقي بين ساكنان مكّه و زائران آن نيست.

مسأله (114): «عبور از ميقات»

بر كسي كه مي خواهد وارد حرم يا مكّه شود گذشتن از ميقات هاي پنج گانه و محاذات نزديك آن بدون احرام، جايز نيست.

مسأله (115): «ورود مكّه و حرم بدون احرام»

سه گروهند كه مي توانند بدون احرام وارد مكّه و حرم شوند:

1 - كساني كه قبلاً احرامِ حج يا عمره بسته اند و اعمال آن را به جا آورده اند و از آن احرام، يك ماه نگذشته است، هر چند ماه عوض شده باشد.

2 - كساني كه محرم شدن براي آنها با مشقت شديد همراه است.

3 - اشخاصي كه به خاطر شغلشان زياد وارد مكّه يا حرم شده و از آن خارج مي گردند.

مسأله (116): «راه شناخت ميقات»

براي شناخت ميقات، گواهي اهل محل كافي است.

مسأله (117): «واجبات احرام»

واجبات احرام سه چيز است:

1 - پوشيدن لباس احرام (بنا بر مشهور)

2 - نيّت احرام

3 - لبّيك گفتن

مسأله (118): «سير اجمالي احرام بستن»

كسي كه مي خواهد محرم شود، پس از بيرون آوردن لباس هاي عادي «لباس» مناسب احرام را مي پوشد و «نيّت احرام» مي نمايد و براي محرم شدن «لبّيك» مي گويد، پس از لبّيك گفتن، شخص محرم مي شود و محرّمات احرام بر او حرام مي گردد.

مسأله (119): «وجوب اتمام عمره و حج»

بر كسي كه محرم به هر گونه عمره يا حج مي شود، واجب است مناسك آن - حتّي طواف نساء - را به جا آورد و نمي تواند آن را رها كند؛ هر چند مستحبي باشد.

[1 - 2] غسل احرام

مسأله (120): «غسل احرام»

بنا بر احتياط مؤكَّد مستحب، كسي كه مي خواهد محرم شود، براي احرام غسل نمايد و در اين حكم فرقي بين مرد و زن، حائض و غير او نيست.

مسأله (121): «مكان غسل احرام»

بهتر است در ميقات غسل نمايد، ولي انجام آن قبل از ميقات نيز صحيح است.

مسأله (122): «مبطلات غسل احرام»

چهار چيز غسل احرام را باطل مي كند:

1 - پوشيدن پيراهن و به سر بستن دستمال، روسري، مقنعه و مانند آن براي مردان و زدن نقاب براي زنان.

2 - خوردن غذاي معطّر.

3 - خوابيدن قبل از لبّيك گفتن، در مورد كسي كه در ميقات يا نزديك آن غسل كرده است.

4 - به مقدار يك روز و مانند آن فاصله شدن بين غسل و لبّيك گفتن.

ساير مبطلات وضو و غسل، غسل احرام را باطل نمي كند و خوابيدن پس از لبّيك گفتن، اشكال ندارد.

[1 - 3] لباس احرام

مسأله (123): «لباس احرام مردان»

لباس احرام پسران و مردان دو قطعه است كه يكي را مانند «لنگ» به كمر مي بندند و ديگري «رداء» است كه آن را بر شانه مي اندازند.

مسأله (124): «بيرون آوردن لباسهاي معمولي»

مردي كه مي خواهد احرام ببندد، واجب است لباس هايي را كه بر مرد محرم حرام است، از تن بيرون آورد و چنانچه در همان لباس هاي معمولي نيّت كند و لبّيك بگويد، محرم مي شود، ولي اگر بدون عذر اين كار را كرده، گناهكار است.

مسأله (125): «قصد قربت در پوشيدن لباس احرام»

براي بيرون آوردن لباس هاي معمولي و همچنين براي پوشيدن لباس هاي احرام، نيّت و قصد قربت لازم نيست.

مسأله (126): «لباس احرام بانوان»

بانوان براي احرام، لباس مخصوص ندارند و مي توانند در لباس هاي معمولي خود - اگر شرايط زير را داشته باشد - محرم شوند.

مسأله (127): «ويژگيهاي لباس احرام»

لباسي كه محرم در حال احرام مي پوشد - مرد باشد يا زن - نبايد از ابريشم خالص باشد و واجب است شرايط لباس نمازگزار را داشته باشد؛ پس بايد پاك و حلال بوده و از اجزاء مردار و حيوان حرام گوشت نباشد.

مسأله (128): «تطهير لباس و بدن محرم»

هرگاه لباس يا بدن محرم نجس شود، بايد بدون تأخير، آن را تطهير نمايد يا لباس را عوض كند؛ ولي اگر اين كار را نكند، كفّاره ندارد.

مسأله (129): «نجاست بخشيده شده در لباس احرام»

در مواردي كه نجس بودن لباس نمازگزار اشكال ندارد، نجس بودن لباس احرام نيز اشكال ندارد.

مسأله (130): «احرام در لباس خمس نداده»

اگر كسي بدون عذر در لباسي كه خمس داشته و خمس آن داده نشده محرم شود، گناهكار است و بنا بر احتياط مؤكَّد مستحب، به آن احرام اكتفا نكند.

مسأله (131): «لباس، شرط صحت احرام نيست»

پوشيدن لباس احرام، شرط صحت احرام نيست؛ هر چند بنا بر مشهور پوشيدن آن هنگام لبّيك گفتن لازم است و در هر حال اگر لباسي را كه پوشيده شرايط لباس احرام را نداشته باشد، به احرام ضرري نمي رساند.

مسأله (132): «كنار گذاشتن لباس احرام»

لازم نيست محرم، جامه احرام را هميشه پوشيده باشد؛ بلكه مي تواند آن را كنار بگذارد.

مسأله (133): «بستن لباس احرام»

براي مردان در حال احرام گره زدن لباس احرام و بستن آن با دكمه و كش و سنجاق و مانند آن در صورت لزوم جايز است و در غير اين صورت بايد از اين امور اجتناب كنند؛ و در هر حال اين عمل به احرامِ آنان ضرر نمي زند.

مسأله (134): «پوشيدن بيش از دو جامه»

پوشيدن بيش از دو جامه (مثلاً سه حوله) هنگام محرم شدن يا بعد از آن براي جلوگيري از سرما يا غير آن، اشكالي ندارد، ولي تمام اين لباس ها بايد از قبيل حوله و لنگ و ملافه و پارچه و … باشد و دوخته بودن اين لباس ها اشكال ندارد.

[1 - 4] نيّت احرام

مسأله (135): «امور معتبر در نيّت»

در نيّت احرام بايد چند امر را رعايت كرد:

1 - تعيين در نيّت؛ يعني ويژگيهاي عمره يا حجي را كه براي آن احرام مي بندد، در نيّت مشخص كند و اگر عمره و حج به نيابت از ديگري است، بايد نيّت نيابت هم داشته باشد و منوب عنه را معين نمايد؛ هر چند بردن نام او لازم نيست.

2 - انشاء احرام؛ نيّت احرام عمره يا حج را انشاء كند؛ يعني از قلب خود بگذراند كه: «خود را محرم به - مثلاً - عمره تمتّع از حجةالاسلام قرار مي دهم» و در نيّت احرام، داشتن انگيزه و نيّت ارتكازي كافي نيست.

3 - قصد قربت؛ يعني با نيّت خالص براي خداوند متعال احرام ببندد.

4 - تصميم بر انجام مناسك؛ يعني تصميم داشته باشد مناسك حج و عمره را انجام دهد و در عمره و حج تمتّع، عمره و حج تمتّع را به عنوان بخشي از مجموعه عمره و حج تمتّع به جا آورد.

مسأله (136): «قصد تحريم و قصد پرهيز از محرّمات»

در نيّت احرام، قصد حرام كردن محرّمات احرام و قصد پرهيز از آنها لازم نيست؛ بلكه اگر تصميم هم داشته باشد در اثناء احرام برخي از محرّمات احرام را مرتكب شود، ضرري به احرام او نمي زند؛ مگر در احرام عمره مفرده كه اگر قصد نزديكي با زن قبل از اتمام سعي را داشته يا در اين كار ترديد داشته باشد، احرامش باطل است.

مسأله (137): «نيّت در ساير مناسك حج»

به جز احرام در ساير مناسك عمره و حج نيّت ارتكازي كافي است، به طوري كه اگر در حال - مثلاً - طواف از او بپرسند:

«چه مي كني؟» بگويد:

«براي خدا طواف مي كنم».

مسأله (138): «به زبان آوردن نيّت»

به زبان آوردن نيّت در هيچ كدام از مناسك عمره و حج، لازم نيست.

[1 - 5] لبّيك گفتن

مسأله (139): «سومين واجب احرام»

پس از نيّت، لازم است براي خداوند متعال با قرائت صحيح بگويد:

«لَبَّيْك، اَللَّهُمَّ لَبَّيْك، لَبَّيْك، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك،

إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْك، لا شَرِيكَ لَك».

و گفتن «لَبَّيْك» ديگر در آخر عبارت لازم نيست.

مسأله (140): «يادگيري لبّيك»

واجب است لبّيك هاي چهارگانه فوق را به شكل صحيح بگويد و كسي كه آن را نمي داند، بايد ياد بگيرد يا به كمك تلقين ديگري، آن را به شكل صحيح ادا نمايد.

مسأله (141): «وظيفه كسي كه نمي تواند لبّيك را صحيح بگويد»

اگر نتواند - حتي با تلقين شخص ديگر - لبّيك را به طور صحيح ادا كند، بايد براي گفتن آن نايب بگيرد و بنا بر احتياط مستحب، خود نيز به كامل ترين شكلي كه مي تواند آن را ادا كند.

مسأله (142): «وقف به حركت و وصل به سكون»

وقف به حركت و وصل به سكون در گفتن تلبيه و خواندن نماز اشكال ندارد، هر چند خلاف احتياط استحبابي است.

مسأله (143): «ورود در احرام با لبّيك گفتن»

تا زماني كه انسان لبّيك نگفته، محرّمات احرام بر او حرام نبوده و كفّاره ندارد، هر چند لباس احرام را پوشيده نيّت احرام هم كرده باشد، بلكه انسان پس از نيّت احرام و گفتن لبّيك محرم مي شود و تا از احرام بيرون نيامده، بايد از كارهايي كه بر محرم حرام است، پرهيز كند.

مسأله (144): «مقدار واجب لبّيك»

براي محرم شدن تنها يك بار لبّيك گفتن، لازم است.

مسأله (145): «استحباب تكرار لبيك و مقدار آن»

مستحب است محرم لبيك گفتن را تكرار كند و در عمره تمتّع وقتي محرم، به جايي رسيد كه خانه هاي محدوده مكه قديم (محدوده مكه زمان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ) ديده مي شود، لبّيك گفتن را قطع مي كند؛ و تكرار آن ديگر مستحب نيست.

[1 - 6] نماز احرام

مسأله (146): «نماز احرام»

بنا بر احتياط مؤكَّد مستحب كسي كه مي خواهد محرم شود، بعد از خواندن نماز واجب يا مستحبّ، نيت كند و لبيك بگويد. نيت احرام مي تواند پس از نماز تحيّت مسجد هم باشد و كسي كه از مدينه به مكّه مي رود و در مسجد شجره محرم مي شود، اين نماز را در مسجد شجره به جا مي آورد.

[1 - 7] آداب و مستحبات احرام

1 - كسي كه مي خواهد حج به جا آورد از اول ذي قعده موي سر و ريش را كوتاه نكند.

2 - قبل از احرام بدن خود را شستشو دهد.

3 - موي زير بغل و عانه را تميز كند.

4 - ناخن و شارب خود را بگيرد.

5 - هنگام غسل احرام اين دعا را بخواند:

«بِسْمِ اللَّهِ و بِاللَّهِ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي نُوراً وَ طَهُوراً وَ حِرْزاً وَ اَمْناً مِنْ كُلِّ خَوْفٍ وَ شِفآءً مِنْ كُلِّ دآءٍ وَ سُقْمٍ، اَللَّهُمَّ طَهِّرْنِي وَ طَهِّرْ قَلْبِي وَ اشْرَحْ لِي صَدْري و أَجْرِ عَلي لِسانِي مَحَبَّتَكَ وَ مِدْحَتَكَ وَ الثَّنآءَ عَلَيْكَ، فَاِنَّهُ لا قُوَّةَ لِي إِلاَّ بِكَ وَ قَدْ عَلِمْتُ اَنَّ قِوامَ دِينِي التَّسْلِيمُ لَكَ وَ الاِتِّباعُ لِسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ».

6 - لباس احرامش سفيد و پاكيزه و از جنس پنبه باشد.

7 - آنگاه كه جامه احرام را مي پوشد، بگويد:

«اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي رَزَقَنِي ما اُوارِي بِهِ عَوْرَتِي وَ اُؤَدِّيَ فِيهِ فَرْضِي وَ أَعْبُدُ فِيهِ رَبِّي وَ أَنْتَهِي فِيهِ اِلي ما أَمَرَنِي، اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنِي وَ أَرَدْتُهُ فَاَعانَنِي وَ قَبِلَنِي وَ لَمْ يَقْطَعْ بِي وَ وَجْهَهُ اَرَدْتُ فَسَلَّمَنِي، فَهُوَ حِصْنِي وَ كَهْفِي وَ حِرْزي وَ ظَهْرِي وَ مَلاذِي وَ رَجآئِي وَ مَنْجايَ وَ ذُخْرِي وَ عُدَّتِي فِي شِدَّتِي وَ رَخآئِي».

8 - هنگام ظهر مُحرم شود.

9

- مستحب است بعد از نماز نيت احرام كند و محرم گردد، بلكه اين امر مطابق احتياط مؤكَّد استحبابيست و بهتر آن است كه نيت احرام پس از نماز واجب باشد و اگر نمي تواند نماز مستحب بخواند و بهتر است سه نماز دو ركعتي بخواند، در ركعت اول پس از حمد، سوره «توحيد» و در ركعت دوم سوره «كافرون» را بخواند.

10 - بعد از نماز حمد الهي بگويد و صلوات بر پيامبر و آل او بفرستد و بگويد:

«اَللَّهُمَّ اِنّي اَسْأَلُكَ اَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنِ اسْتَجابَ لَكَ وَ آمَنَ بِوَعْدِكَ وَ اتَّبَعَ أَمْرَكَ فَاِنّي عَبْدُكَ وَ فِي قَبْضَتِكَ، لا اُوقِي اِلّا ما وَ قَيْتَ وَ لا آخُذُ اِلّا ما اَعْطَيْتَ وَ قَدْ ذَكَرْتَ الْحَجَّ، فَاَسْأَلُكَ أَنْ تَعْزِمَ لِي عَلَيْهِ، عَلي كِتابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ - صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ - وَ تُقَوِّيَنِي عَلي ما ضَعُفْتُ عَنْهُ وَ تُسَلِّمَ لِي مَناسِكِي، فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عافِيَةٍ وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَفْدِكَ الَّذِي رَضِيتَ وَ ارْتَضَيْتَ وَ سَمَّيْتَ وَ كَتَبْتَ، اَللَّهُمَّ إِنِّي خَرَجْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ وَ أَنْفَقْتُ مالِي ابْتِغاءَ مَرْضاتِكَ، اَللَّهُمَّ فَتَمِّمْ لِي حَجِّي وَ عُمْرَتِي، اَللَّهُمَّ إِنِّي اُرِيدُ التَمَتُّعَ بِالْعُمْرَةِ إلَي الْحَجِّ عَلي كِتابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، فَإِنْ عَرَضَ لِي عارِضٌ يَحْبِسُنِي، فَحِلِّي حَيْثُ حَبَسْتَنِي لِقَدَرِكَ الَّذِي قَدَّرْتَ عَلَيَّ، اَللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ حِجَّةً فَعُمْرَةً، اَحْرَمَ لَكَ شَعْري وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظامِي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي، مِنَ النِّساءِ وَ الثِّيابِ وَ الطِّيبِ، أَبْتَغِي بِذلِكَ وَجْهَكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ».

11 - نيت احرام را به زبان آورد.

12 - اگر مرد است تلبيه را بلند بگويد.

13 - پس از

گفتن تلبيه واجب، مستحب است بگويد:

«لَبَّيْكَ ذَا الْمَعارِجِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ داعِيًا إِلي دارِ اَلسَّلامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُنُوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ اَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا الجَلالِ وَ الْإِكْرامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَ الْمَعادُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَسْتَغْنِي وَ يُفْتَقَرُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْهُوبًا وَ مَرْعُوبًا إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ إِلهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ، لبَّيْكَ ذَا النَّعْماءِ وَ الْفَضْلِ الْحَسَنِ الجَمِيلِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يا كَرِيمُ لَبَّيْكَ».

14 - تلبيه را در حال احرام تكرار كند، تا به جايي برسد كه خانه هاي محدوده مكه زمان رسول الله صلي الله عليه و آله ديده مي شود؛ به خصوص در اين موارد:

الف - بعد از هر نمازِ واجب و مستحب

ب - وقت سوار شدن و پياده شدن

ج - وقت رسيدن به شخص سواره

د - هنگام بالا رفتن از سربالايي و سرازير شدن از آن

ه’ - وقت برخاستن از خواب

و - هنگام سحر

[1 - 8] مكروهات احرام

1 - احرام بستن در جامه سياه.

2 - احرام بستن در جامه چركين.

3 - خوابيدن در رختخواب و بالش سياه.

4 - حمام رفتن و ساييدن بدن.

5 - «لَبَّيْك گفتن» در پاسخ كسي كه او را صدا مي زند.

[1 - 9] مُحرَّمات احرام

مُحرَّمات احرام

بيست چيز بر محرم حرام است:

1 - پوشيدن لباس معمولي (براي مردان)

2 - پوشيدن پاپوش (براي مردان)

3 - پوشاندن سر خود (براي مردان)

4 - پوشاندن صورت خود (براي بانوان)

5 - زير سايبان حركت كردن (براي مردان)

6 - زينت كردن خود

7 - پوشيدن زيورآلات

8 - استفاده از عطريات

9 - استفاده از روغن

10 - بيرون آوردن خون از بدن خود

11 - گرفتن ناخن خود

12 - جدا كردن مو از بدن خود يا ديگري

13 - كشتن و انداختن جانوران بدن

14 - دروغ و دشنام و فخرفروشي

15 - قسم خوردن به خداوند متعال

16 - بهره گيري جنسي زن و مرد از يكديگر

17 - عقد كردن و شاهد عقد شدن

18 - استمناء

19 - شكار حيوانات وحشي صحرايي

20 - مسلّح بودن

برخي از مسائل محرمات
مسأله (147):

در محرّمات احرام فرقي بين عمره و حج و اقسام آنها نيست، همچنان كه فرقي بين حج و عمره واجب و مستحب، حج نيابي و غير آن نيست.

مسأله (148):

برخي از محرّمات احرام، مخصوص مردان و برخي مخصوص بانوان و بقيه محرّمات بين مرد و زن مشترك است.

مسأله (149):

برخي از محرمات احرام - مانند دروغ گفتن و دشنام دادن - در غير حال احرام هم حرام است و حرمت آن در حال احرام شديدتر خواهد بود.

مسأله (150):

بر محرمي كه بدون عذر، مرتكب يكي از محرّمات احرام شده، واجب است كه "استغفار" كند و انجام بسياري از محرّمات احرام، علاوه بر اين كه گناه است، «كفّاره» هم دارد كه توضيح آن در مسائل بعدي خواهد آمد.

(1. ) - پوشيدن لباس معمولي (براي مردان)
مسأله (151): «پوشيدن لباسهاي معمولي»

مرد محرم بايد در حال احرام از پوشيدن كت و قبا، پيراهن و شلوار، شورت و زيرپوش و هر لباسي كه مانند آن تمام عرض بدن را مي پوشاند، خودداري كند؛ هر چند دوخته نباشد.

مسأله (152): «پوشيدن عبا»

مرد محرم مي تواند عبا به دوش بگيرد هر چند دوخته باشد، ولي احتياط استحبابي در ترك آن است؛ و تا ضرورتي پيش نيامده جايز نيست دو لبه آن را با سنجاق يا دكمه و مانند آن به يكديگر وصل نمايد.

مسأله (153): «استفاده از پتو و لحاف»

مرد محرم مي تواند هنگام خواب از رو انداز لحاف و پتو و … - هر چند دوخته باشد - استفاده كند، همچنان كه مي تواند هنگام نشستن يا راه رفتن از آن استفاده كند، مثلاً آن را روي دوش خود بيندازد يا به خود بپيچد.

مسأله (154): «دوخته بودن لباس احرام»

دوخته بودن لباس احرام - لنگ و رداء - اشكال ندارد.

مسأله (155): «لباس بانوان»

براي بانوان پوشيدن انواع لباسهاي معمولي در حال احرام جايز است؛ ولي بايد ابريشم خالص نبوده و شرايط لباس نمازگزار را داشته باشد، علاوه بر اين بانوان محرم نبايد دستكش به دست كنند.

مسأله (156): «پوشيدن هميان و كمربند»

مرد محرمي كه براي نگاه داشتن پول يا لباس احرامش لازم است از هميان و كمربند استفاده كند، مي تواند هميان يا كمربند ببندد، هرچند دوخته باشد و كفّاره هم ندارد ولي اگر لازم نباشد، بايد از پوشيدن آنها پرهيز كند.

مسأله (157): «كيسه خواب»

محرم مي تواند براي خوابيدن از كيسه خواب استفاده كند، هر چند دوخته باشد و روي پايش را نيز بپوشاند.

مسأله (158): «به دوش انداختن كيف دوخته»

دست گرفتن و به دوش انداختن بند كيف و ساك و قمقمه آب، بر محرم جايز است، هر چند دوخته باشد.

مسأله (159): «به مچ بستن ساعت»

به مچ بستن ساعت بر محرم جايز است؛ هر چند بند آن دوخته باشد.

مسأله (160): «كفّاره»

اگر محرم لباسي را بپوشد كه بر وي حرام است بايد يك گوسفند قرباني كند و احتياط مستحب آن است كه تلبيه بگويد و غسل هم بنمايد.

(2. ) - پوشيدن پاپوش (براي مردان)
مسأله (161): «پوشيدن پاپوش»

پوشيدن چكمه، گيوه و كفش و جوراب و هر گونه پاپوشي كه تمام روي پا را مي پوشاند، بر مرد محرم حرام است؛ بلي مي تواند از دمپايي رو باز استفاده كند.

مسأله (162): «پوشيده شدن پا هنگام خواب»

اگر هنگام خواب روي پاي مرد محرم، با پتو و حوله و مانند آن پوشيده شود، اشكال ندارد.

مسأله (163): «پوشيده شدن پا با حوله بلند»

هرگاه حوله احرامي بلند باشد و روي پاي محرم را بپوشاند، مانع ندارد.

مسأله (164): «پوشيدن پاپوش براي زنان»

زن محرم مي تواند كفش و چكمه و جوراب بپوشد.

مسأله (165): «كفّاره»

كفّاره پوشيدن جوراب يك گوسفند است و ظاهراً پوشيدن چكمه و كفش كفّاره ندارد.

(3. ) - پوشاندن سر خود (براي مردان)
مسأله (166): «پوشاندن سر»

مرد محرم نبايد سر خود را بپوشاند؛ خواه با چيزهاي پوششي مانند:

كلاه و لباس احرام يا با چيزهاي غيرپوششي مانند:

بادبزن و حنا و بار.

مسأله (167): «پوشاندن قسمتي از سر»

بر مرد محرم پوشاندن قسمتي از سر حتي گوشها نيز حرام است؛ بنابراين نمي تواند كلاه كوچكي كه فقط وسط سر را مي پوشاند بر سر بگذارد يا دستمال به سر ببندد.

مسأله (168): «هنگام خواب»

مرد محرم مي تواند هنگام خواب، رو انداز خود را روي سر خود بكشد و هر چند اين كار، مكروه و احتياط استحبابي در ترك آن است؛ ولي گذاشتن سر روي بالش هيچ اشكالي ندارد.

مسأله (169): «پوشش غير ثابت»

مرد محرم مي تواند سر خود را با پوششي كه ثابت نيست، بپوشاند؛ بنابراين مي تواند زير دوش برود يا با حوله، سر خود را خشك كند و كفّاره هم ندارد؛ ولي احتياط استحبابي در ترك همه اين كارها است.

مسأله (170): «پوشاندن صورت»

مرد محرم مي تواند صورت خود را بپوشاند؛ بنابراين مي تواند ماسك به صورت خود بزند، هر چند به آن احتياج نداشته باشد.

مسأله (171): «پوشاندن سر با بدن»

مرد محرم مي تواند سر خود را با بعضي از اعضاي بدن بپوشاند، مثلاً براي جلوگيري از تابش خورشيد، دست خود را روي سرش بگذارد.

مسأله (172): «پوشاندن سر با بند كيف»

انداختن بند كيف و ساك و مشك و مانند آن روي سر براي جابجا كردن در حال احرام، اشكال ندارد.

مسأله (173): «پوشاندن سر در حال سردرد»

مرد محرم مي تواند براي سردرد دستمال به سر ببندد، يا كلاه بر سر بگذارد؛ ولي بايد كفّاره بدهد.

مسأله (174): «پوشاندن سر بدون توجه»

مرد محرم هرگاه بدون توجه سر را پوشاند، واجب است فوراً پوشش را بردارد و تلبيه بگويد و گفتن يك «لبّيك» كافي است.

مسأله (175): «كفّاره»

كفاره پوشاندن سر با چيزهاي پوششي مانند:

كلاه و عمامه، يك گوسفند است و پوشاندن سر با غير لباس ظاهراً كفّاره ندارد؛ ولي بنا بر احتياط مؤكَّد مستحب، يك گوسفند قرباني كند.

(4. ) - پوشاندن صورت خود (براي بانوان)
مسأله (176): «پوشاندن صورت»

زن محرم نبايد صورت خود و حتي قسمتي از آن را بپوشاند، خواه به چيزهاي پوششي مانند:

نقاب و پوشيه و روسري و چادر، يا با چيزهاي غير پوششي مانند:

بادبزن و حنا.

مسأله (177): «هنگام خواب»

زن محرم مي تواند هنگام خواب، رو انداز خود را روي صورتش بكشد، هر چند اين كار مكروه و خلاف احتياط استحبابي است؛ ولي گذاردن صورت روي بالش هيچ اشكالي ندارد.

مسأله (178): «پوشش غيرثابت»

زن محرم مي تواند صورت خود را با پوشش هاي غير ثابت بپوشاند؛ بنابراين شستن صورت و خشك كردن آن با حوله جايز است و كفّاره هم ندارد.

مسأله (179): «پوشش صورت هنگام لباس پوشيدن»

براي بانوان پوشيده شدن صورت در حال پوشيدن يا در آوردن مقنعه يا لباس، اشكال ندارد.

مسأله (180): «پوشاندن صورت با بدن»

زني كه در حال احرام است مي تواند صورت خود را با برخي از اعضاي بدن بپوشاند، مثلاً براي جلوگيري از باد يا آفتاب دست خود را روي صورت بگذارد.

مسأله (181): «پوشش نماز»

بانوان براي نماز، بايد بدن و موي سر خود را - به استثناي مقداري از صورت كه در وضو شسته مي شود - بپوشانند و اگر براي پوشاندن سر و گردن مقداري از صورت نيز پوشيده شود، مانعي ندارد، لكن بايد بعد از نماز فوراً آن را باز كنند.

مسأله (182): «پوشش از نامحرم»

زن محرم مي تواند چادر يا روسري خود را از طرف پيشاني آويزان كند؛ بنابراين براي رو گرفتن از نامحرم مي تواند چادر و روسري خود را جلو كشيده روي صورت خود بيندازد، هر چند تمام صورت را بپوشاند.

مسأله (183): «ماسك زدن»

زن محرم در صورت حاجت مي تواند از ماسك هايي كه جهت جلوگيري از ورود هواي آلوده به دهان مي زنند استفاده كند؛ ولي بايد كفاره بدهد.

مسأله (184): «كفّاره»

كفّاره پوشاندن صورت با چيزهاي پوششي مانند:

نقاب و پوشيه يك گوسفند است و در غير لباس ظاهراً كفّاره ندارد؛ ولي بنا بر احتياط مؤكَّد مستحب يك گوسفند قرباني كند.

(5. ) - زير سايبان حركت كردن (براي مردان)
مسأله (185): «ماشين سقف دار و چتر»

حركت كردن با وسيله نقليه سقف دار براي مرد محرم جايز نيست، روز باشد يا شب، هوا آفتابي باشد يا ابري؛ همچنين جايز نيست در هواي آفتابي يا باراني در پناه سايبان متحرك مانند چتر، حركت كند و اين امر براي بانوان و كودكان جايز است و كفّاره اي هم ندارد.

مسأله (186): «سايبان ثابت»

محرم مي تواند در پناه سايبانهاي ثابت و مستقر - مانند ديوارها و پلها و تونلهاي كوتاه - حركت كند؛ بنابراين مي تواند در مسجدي كه محرم مي شود، مساجد و قهوه خانه هاي بين راه، منزلي كه در آن ساكن شده، در شبستان هاي مسجدالحرام و محل سعي و چادري كه در عرفات يا منا منزل گزيده، زير سقف حركت كند.

مسأله (187): «عبور از تونل»

عبور از طول سايبان ها و تونلهاي طولاني كه اخيراً در مكّه و منا احداث شده، در هنگام آفتاب و باران براي مرد محرم، جايز نيست؛ ولي چنانچه انتخاب مسير روباز با مشقت زياد همراه باشد مي تواند از اين تونلها عبور كند، هر چند در هواي آفتابي و باراني كفاره دارد و در هر حال عبور از تونلها و سايبان ها در صورتي كه آفتاب و باران نباشد، جايز است و كفّاره نيز ندارد.

مسأله (188): «سايبان در مكّه و مواقف»

مرد محرم در مكّه و منا و عرفات و مشعر هم نمي تواند در سايه چتر حركت كند يا داخل ماشين سقف دار سوار شود؛ بنابراين براي رفتن به قربانگاه يا جمرات يا مسجد خَيْف نمي تواند در ماشين سقف دار سوار شود يا چتر به دست بگيرد.

مسأله (189): «سوار ماشين سقف دار شدن در مكّه»

مرداني كه از مسجد تنعيم محرم مي شوند، براي رفتن به مسجدالحرام يا هتل، نبايد ماشين مسقف سوار شوند.

مرداني كه در مسجدالحرام براي حج محرم مي شوند، نمي توانند براي رفتن به محل اقامت يا رفتن به عرفات ماشين سقف دار سوار شوند.

مسأله (190): «در كنار ماشين»

اگر محرم در كنار ماشين حركت كند و در سايه آن قرار گيرد يا سايه همسفران و صندليها و ديواره هاي ماشيني كه سوار بر آن است، بر وي بيفتد، اشكال ندارد.

مسأله (191): «مشقت شديد»

در صورتي كه اجتناب از ماشين سقف دار و سايبان متحرك براي محرم مشقت شديد يا ضرر اساسي داشته باشد، حركت با ماشين سقف دار و در پناه سايبان متحرك جايز است، هر چند كفّاره دارد؛ بنابراين كساني كه از حرارت آفتاب يا سرماي هوا شديداً ناراحت مي شوند يا تابش آفتاب و سردي هوا به آنان زيان اساسي مي رساند؛ مي توانند در حال احرام از ماشين سقف دار و مانند آن استفاده كنند، اما بايد كفّاره بدهند.

مسأله (192): «كفّاره»

كفاره حركت در زير سايبان و ماشين سقف دار، براي هر احرام قرباني كردن يك گوسفند است؛ روز باشد يا شب، هوا صاف باشد يا ابري.

مسأله (193): «كفّاره»

هرگاه محرم از روي سهو و فراموشي يا ندانستن مسأله، با وسيله نقليه سقف دار حركت نمايد، اين عمل او كفّاره ندارد.

(6. ) - زينت كردن خود
مسأله (194): «زينت كردن»

هر گونه زينت كردن با لوازم آرايشي بر محرم حرام و پاك كردن آن واجب است و چنانچه قبل از احرام زينت كرده است، بايد براي احرام آن را پاك كند.

مسأله (195): «سرمه كشيدن»

كشيدن سرمه سياه و سرمه معطّر بر محرم جايز نيست و كشيدن سرمه هاي ديگر در صورتي كه زينت به حساب آيد، حرام است و در غير اين صورت اشكال ندارد.

مسأله (196): «رنگ كردن مو»

محرم نبايد موي خود را با رنگهاي زينتي رنگ كند؛ ولي اگر قبل از احرام رنگ كرده باشد، پاك كردن آن لازم نيست.

مسأله (197): «حنا بستن»

حنا بستن و رنگ كردن مو با حنا در صورتي كه زينت به حساب آيد، بر محرم حرام است و اگر زينت نباشد استفاده از آن در غير سر و صورت اشكال ندارد و اما در مورد سر و صورت چون در حال احرام، پوشاندن سر بر مرد و پوشاندن صورت بر زن، حرام است، نبايد در سر و صورت حنا بگذارند.

مسأله (198): «حرمت زينت بر زن و مرد»

در حرمت زينت كردن فرقي بين مرد و زن نيست؛ همچنان كه فرق نيست كه محرم قصد زينت داشته باشد يا خير.

مسأله (199): «سرمه و حنا براي معالجه»

اگر معالجه بيماري متوقف بر سرمه كشيدن باشد، سرمه كشيدن جايز است؛ همچنان كه حنا گذاشتن براي مداواي تَرَك هاي دست و پا جايز مي باشد.

مسأله (200): «نگاه كردن در آينه»

نگاه كردن در آينه اگر به قصد آرايش يا در معرض آرايش باشد، حرام است؛ اما نگاه كردني كه هيچ ارتباطي با آرايش نداشته باشد، مانند نگاه كردن راننده براي ديدن اطراف يا نگاه كردن محرم در آينه براي ديدن ديگري، اشكال ندارد.

مسأله (201): «عكس برداري»

عكس برداري و فيلم برداري در حال احرام اشكال ندارد؛ ولي اگر زن محرم بخواهد عكس بگيرد يا فيلمبرداري كند، بايد مواظب باشد كه دوربين روي صورتش قرار نگيرد.

مسأله (202): «نگاه سهوي در آينه»

اگر چشم محرم بدون توجه در آينه بيفتد و خود را در آن ببيند، اشكال ندارد.

مسأله (203): «كفّاره»

زينت كردن و نگاه كردن در آينه، كفّاره ندارد.

(7. ) - پوشيدن زيورآلات
مسأله (204): «گوشواره و گردنبند»

براي بانوان پوشيدن گوشواره و گردنبند در حال احرام جايز نيست؛ بلي در صورتي كه پيش از احرام عادت به استفاده از آنها داشته باشند جايز است و در هر دو صورت نبايد آن را به مردان نشان دهند.

مسأله (205): «پوشيدن ساير زيورآلات»

پوشيدن ساير زيور آلات بر بانوان در حال احرام مكروه است؛ ولي اگر پوشيدند جايز نيست آن را به مردان نشان دهند.

مسأله (206): «بيرون آوردن زيورآلات»

بر بانوان واجب نيست زيورآلاتي را كه قبل از احرام پوشيده اند، براي محرم شدن بيرون آورند و مي توانند در همان زيورآلات محرم شوند؛ هر چند اين كار مكروه و خلاف احتياط استحبابي است.

مسأله (207): «عينك زدن»

زدن عينك غير زينتي بر محرم جايز است.

مسأله (208): «زيور پوشيدن مرد»

پوشيدن هر گونه زيورآلات بر مرد محرم حرام است و به دست كردن انگشتر، در صورتي كه به قصد زينت نباشد اشكال ندارد؛ خواه براي استحباب آن را دست كند يا هدف ديگري مانند شمارش اعداد طواف داشته باشد.

مسأله (209): «كفّاره»

پوشيدن زيور آلات بر زن و مرد محرم، كفّاره ندارد.

(8. ) - استفاده محرم از عطريات
مسأله (210): «پرهيز از بوي خوش»

مرد يا زن محرم بايد از بوييدن عطريات و گلاب و گلها و سبزيجات معطّر پرهيز كند، بلكه بايد از رسيدن بوي خوش آنها به مشامش جلوگيري نمايد.

مسأله (211): «استفاده از مشك و عود و زعفران»

محرم بايد از هر گونه استفاده از عطرياتي كه بوي خوش آنها همانند مشك و عود و عنبر و زعفران و يا شديدتر از آنهاست، پرهيز كند؛ بنابراين نبايد با آنها خود را معطّر كند، يا آنها را ببويد، يا لباسهاي معطّر به اين عطرها را بپوشد، يا غذاي زعفران دار بخورد، يا در فضاي معطّر به اين عطرها توقف كند.

مسأله (212): «عطرهاي امروزي»

محرم بايد از هر گونه استفاده از عطرهايي كه امروزه استفاده مي شود، پرهيز كند.

مسأله (213): «بوييدن و خوردن گل ها و سبزيجات خوشبو»

بوييدن گل هاي خوشبو مانند:

گل محمدي و ياس و سبزي هاي خوشبو مانند:

ريحان و نعناع، بر محرم حرام است؛ بلكه بايد مواظب باشد كه بوي خوش آنها به مشامش نرسد و بإ؛ ++ٌّّ رعايت اين امر خوردن آنها جايز است.

مسأله (214): «خوردن ميوه هاي خوشبو»

خوردن ميوه هاي خوشبو مانند سيب و ترنج، بر محرم جايز است؛ ولي بايد از بوييدن آنها پرهيز كند.

مسأله (215): «صابونهاي معطّر»

محرم نمي تواند براي شستن صورت از صابونهاي معطّر استفاده كند و شستن دست و بدن با صابون معطّر در صورتي كه بوي خوش آن به مشام او نرسد، اشكال ندارد.

مسأله (216): «عطر كعبه و مسجد النبي صلي الله عليه و آله »

پرهيز از بوي خوشي كه كعبه مطهّر و مسجد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را با آن معطّر مي كنند، بر محرم لازم نيست.

مسأله (217): «رفتن به اماكن معطّر»

رفتن محرمي كه بو را احساس مي كند به مغازه ها و اماكني كه بوي عطر در فضاي آن پراكنده است، جايز نيست.

مسأله (218): «گرفتن بيني از بوي بد»

محرمي كه بود را احساس مي كند نبايد بيني خود را از بوي بد بگيرد؛ ولي مي تواند با تند رفتن از بوي بد فرار كند.

مسأله (219): «كفّاره»

خوردن غذاي معطّرِ به زعفران، يك گوسفند كفّاره دارد و در استفاده هاي ديگر از عطر يا گلهاي معطّر ظاهراً كفّاره اي واجب نيست.

(9. ) - استفاده محرم از روغن
مسأله (220): «روغن معطّر»

هر گونه استفاده از روغنهاي خوشبو و كرم و پمادهاي روغني معطّر، بر مرد يا زن محرم حرام است.

مسأله (221): «ماليدن روغن»

محرم نمي تواند روغن يا كرم يا پمادهاي روغني به بدن خود بمالد، اگر چه بوي خوش نداشته باشد؛ ولي استفاده هاي ديگر، مانند خوردن روغن هاي غير معطّر، براي محرم مانعي ندارد.

مسأله (222): «روغن مالي قبل از احرام»

كسي كه مي خواهد محرم شود اگر به بدن خود روغن خوشبو يا كرم روغني معطّر ماليده باشد، بايد آن را براي احرام پاك كند و اگر روغن يا كرم غير معطّر ماليده چنانچه اثر زيادي از آن نمانده، مي تواند در آن حال محرم گردد.

مسأله (223): «ماليدن پماد براي درمان»

ماليدن پماد طبي در حال ناچاري مثلاً براي درمان بيماري جايز است؛ ولي تا زماني كه مشكل او با ماليدن پماد غير معطّر برطرف مي شود، نبايد از پماد معطّر استفاده كند.

مسأله (224): «خوردن غذاي چرب»

خوردن غذاهاي چرب بر محرم جايز است.

مسأله (225): «كفّاره خوردن روغن معطّر»

كفّاره خوردن روغن معطّر، يك گوسفند است.

مسأله (226): «كفّاره ماليدن روغن»

كفّاره ماليدن روغن در صورتي كه از روي علم و عمد باشد، يك گوسفند است و اگر از روي ناداني باشد، غذا دادن يك فقير است.

(10. ) - بيرون آوردن خون از بدن خود
مسأله (227): «بيرون آوردن خون»

مرد يا زن محرم نبايد از بدن خود خون بيرون آورد، هر چند با خاراندن بدن باشد؛ ولي مي تواند از بدن ديگري - مثلاً با كشيدن دندان او - خون بيرون بياورد.

مسأله (228): «كشيدن دندان»

محرم مي تواند دندان خود را چنانچه منجر به خونريزي نشود بكشد؛ ولي اگر منجر به خونريزي مي شود تنها در صورت ضرورت جايز است.

مسأله (229): «مسواك زدن»

محرم مي تواند بدون استفاده از خمير دندان خوشبو مسواك بزند، هر چند خون بيايد؛ ولي كسي كه مي تواند بدون خونريزي مسواك كند، بايد مراعات نمايد.

مسأله (230): «تزريق آمپول»

تزريق آمپول در حال احرام جايز است؛ ولي اگر موجب بيرون آمدن خون مي شود، تنها در صورت لزوم جايز مي باشد.

مسأله (231): «براي درمان»

اگر در حال احرام خون دادن يا حجامت كردن يا رگ زدن لازم شود، مانعي ندارد.

مسأله (232): «خون آمدن هنگام سر تراشيدن»

اگر در هنگامي كه مرد محرم براي بيرون آمدن از احرام سرش را مي تراشد، خون بيايد اشكال ندارد.

مسأله (233): «كفّاره»

بيرون آوردن خون كفّاره ندارد.

(11. ) - گرفتن ناخن خود
مسأله (234): «ناخن گرفتن»

مرد يا زن محرم نبايد ناخن دست يا پاي خود را بگيرد، با هر وسيله اي كه باشد، كم باشد يا زياد؛ ولي گرفتن ناخن از ديگري اشكال ندارد.

مسأله (235): «گرفتن ناخن در ناچاري»

چيدن ناخن در حال ناچاري اشكال ندارد؛ مثل آن كه مقداري از آن افتاده باشد و قسمت باقي مانده باعث آزار محرم شود.

مسأله (236): «كفّاره»

كفاره گرفتن يك ناخن تا نه ناخن دست يا پا بدون ضرورت براي هر ناخن به مقدار يك مُدّ (حدود 900 گرم) غذا دادن به فقير است و گرفتن ده ناخن دست يا ده ناخن پا، يك گوسفند كفّاره دارد و در گرفتن بعضي از ناخن هاي دست و بعضي از ناخن هاي پا كفّاره هاي مختلفيست كه در مناسك حج آمده است.

(12. ) - جدا كردن مو از بدن خود يا ديگري
مسأله (237): «انواع جدا كردن مو»

جدا كردن مو به هر شكل آن - كندن، تراشيدن، قيچي كردن، سوزاندن و … - بر محرم حرام است؛ و در حرمت آن فرقي نيست كه محرم مرد باشد يا زن، مو كم باشد يا زياد، موي خود را بكند يا ديگري، موي سر باشد يا صورت يا بدن.

مسأله (238): «كنده شدن مو هنگام غسل و وضو»

اگر در وقت غسل يا وضو بدون قصد، مو كنده شود اشكال ندارد؛ هر چند غسل يا وضوي مستحب باشد.

مسأله (239): «خاراندن و شانه كردن مو»

خاراندن سر و صورت و شانه كردن مو و دست كشيدن بر آن، در صورتي كه ترس ريزش مو در آنها نباشد، جايز است.

مسأله (240): «كفّاره»

جدا كردن مو كفّاره دارد و توضيح آن در مناسك حج آمده است.

(13. ) - كشتن و انداختن جانوران بدن
مسأله (241): «كشتن جانوران بدن»

در حال احرام، كشتن پشه و كك در صورتي كه آزار نرسانند، جايز نيست و كشتن شپش هم جايز نيست؛ مگر موجب آزار شديد شود و راه رهايي از آن منحصر به كشتن باشد.

مسأله (242): «انداختن جانوران بدن»

انداختن شپش از بدن يا لباس براي محرم جايز نيست و انداختن حشرات ديگر اشكالي ندارد.

مسأله (243): «كفاره كشتن و انداختن شپش»

كفاره انداختن شپش از بدن يا لباس يك مشت طعام است و كشتن شپش هم بنا بر احتياط يك مشت طعام كفّاره دارد.

مسأله (244): «كفّاره ساير جانوران»

انداختن و كشتن ساير جانوراني كه در بدن ساكن مي شوند، كفّاره ندارد.

(14. ) - دروغ و دشنام و فخرفروشي
مسأله (245): «موارد فسوق»

فسوق بر مرد يا زن محرم حرام است و در روايات، دروغ گفتن و دشنام دادن و فخرفروشي، هر سه از موارد فسوق شمرده شده است و محرم بايد از آنها پرهيز كند.

مسأله (246): «حرمت دروغ و دشنام»

دروغ گفتن، دشنام دادن، بلكه فخرفروشي اگر با اهانت به مؤمن همراه باشد، در همه حال حرام است؛ ولي در حال احرام به خصوص از آنها نهي شده و حرمت آن شديدتر است.

مسأله (247): «دستور دادن محرم»

محرم مي تواند به ديگري دستور بدهد؛ ولي اگر در آن فخرفروشي و برتري جويي باشد، جايز نيست.

مسأله (248): «كفّاره»

فسوق كفّاره ندارد.

(15. ) - قسم خوردن به خداوند متعال
مسأله (249): «جدال»

يكي از محرّمات احرام، جدال است و آن عبارت است از: قسم خوردن به خداوند متعال در مقام اثبات يا ابطال مطلبي، راست باشد يا دروغ، همراه با نزاع و ستيزه جويي باشد يا نباشد.

مسأله (250): «انواع قسم به خدا»

مرد و زن محرم بايد از قسم خوردن به خداوند به شكل هاي زير پرهيز كنند:

1 - شكل هاي مختلف قسم خوردن به لفظ «اللَّه» مانند:

«وَاللَّهِ» و «تَاللَّهِ».

2 - قسم خوردن به ساير اسماء مخصوص خداوند مانند:

«بالرّحمان».

3 - قسم خوردن به مرادف لفظ «اللَّه» در زبانهاي ديگر مانند:

«به خدا».

مسأله (251): «قسم به غير خدا»

قسم خوردن به غير خداوند متعال - هر چند به حضرات معصومين عليهم السلام باشد - بر محرم جايز است.

مسأله (252): «قسم هاي روزمرّه»

قسم هايي كه بدون توجه از محرم صادر مي شود، اشكال ندارد.

مسأله (253): «كفّاره»

در انواع جدال، كفّاره هاي مختلفيست كه در مناسك حج آمده است.

(16. ) - بهره گيري شهواني زن و مرد از يكديگر
مسأله (254): «التذاذ جنسي»

آميزش و هر گونه تمتّع جنسي (بوسيدن، نگاه كردن با لذّت، در آغوش گرفتن، لمس كردن و …) به تفصيلي كه در مناسك حج آمده، بر زن و مرد محرم حرام است.

مسأله (255): «ارتباط عادي محرم با همسر»

مرد محرم مي تواند با همسر خود هر چند او نيز محرم باشد، صحبت كند يا كنار او بنشيند يا دست يكديگر را بگيرند يا به يكديگر نگاه كنند، ولي هيچ كدام از اين امور نبايد از روي لذت باشد.

مسأله (256): «ارتباط محرم با محارم»

افرادي مانند مادر، خواهر، عمه و خاله كه با انسان محرم هستند، محرميت آنها در حال احرام نيز باقيست و معاشرت با آنها با غير حال احرام تفاوتي ندارد.

مسأله (257): «كفّاره»

بهره گيري جنسي زن و شوهر از يكديگر در حال احرام، در بسياري از موارد كفّاره دارد و در بعضي موارد بايد حج را در سال آينده تكرار كرد كه توضيح آن در مناسك حج آمده است.

(17. ) - عقد كردن و شاهد عقد شدن
مسأله (258): «عقد كردن و شاهد عقد شدن»

ازدواج كردن و صيغه عقد خواندن و شاهد عقد شدن، بر محرم حرام است و اگر زن يا شوهر يا مجري صيغه عقد، مُحرم باشند، چنين عقدي باطل است در اين امر فرقي بين عقد دائم و موقت نيست.

مسأله (259): «خواستگاري»

خواستگاري كردن در حال احرام، مكروه است.

مسأله (260): «شهادت دادن بر عقد»

محرم مي تواند در حال احرام، بر واقع شدن عقد ازدواج شهادت دهد؛ هر چند اين كار او خلاف احتياط استحبابي است.

مسأله (261): «حرام ابدي»

هرگاه كسي كه مي داند محرم است و ازدواج در حال احرام حرام است، با ديگري ازدواج نمايد، آن شخص بر او حرام ابدي مي شود؛ هر چند با يكديگر آميزش نكرده باشند.

(18. ) - استمناء
مسأله (262): «استمناء»

بر محرم حرام است؛ يعني نبايد با خود يا ديگري - همسر يا غير همسر - كاري به جز آميزش انجام دهد كه مني از او بيرون آيد.

(19. ) - شكار حيوانات وحشي صحرايي
مسأله (263): «شكار صحرايي وحشي»

شكار حيوانات وحشي صحرايي، بر مرد و زن محرم، حرام است و همچنين كمك كردن به شكارچي ولو با راهنمايي او و نگاه داشتن حيوان شكار شده و ذبح آن و خوردن گوشت شكار، بر محرم حرام است، خواه صيّاد در حال احرام باشد يا نه. در حرام بودن اين امور فرقي نيست كه صيد، داخل حرم باشد يا خارج از آن.

مسأله (264): «پرندگان و ملخ»

بر محرم شكار پرندگان و ملخ و كشتن آنها حرام است؛ بنابراين در روزهايي كه ملخ ها به مكّه مي آيند و در صحن هاي اطراف مسجدالحرام روي زمين مي نشينند، محرم بايد هنگام راه رفتن مراقب باشد تا ملخ ها زير پاي او از بين نروند و اگر سهواً زير پا رفته و كشته شوند اشكال ندارد.

مسأله (265): «شكار دريايي و ذبح حيوان اهلي»

در حال احرام شكار حيوانات دريايي و ذبح و خوردن حيوانات اهلي مانند:

مرغ خانگي و گاو و گوسفند، اشكال ندارد؛ مگر باعث نجس شدن بدن يا لباس گردد.

مسأله (266): «كشتن زنبور و مگس»

محرم نبايد زنبور و مگسي را كه به او آزار نمي رساند بكشد.

مسأله (267): «كشتن مگس»

كشتن مورچه براي محرم اشكال ندارد.

مسأله (268): «كفّاره»

انواع شكار، كفّاره هاي مختلفي دارد كه در كتابهاي فقهي آمده است.

(20. ) - مسلّح بودن
مسأله (269): «مسلّح بودن»

مسلّح بودن بر محرم جايز نيست؛ مگر در صورت ضرورت.

[1 - 10] احكام عمومي كفاره محرّمات احرام

مسأله (270): «صورت اشتباه يا ندانستن مسأله كفّاره ندارد»

همه كفارات احرام فقط در صورت علم و عمد لازم مي شود؛ بنابراين بر كسي كه حرام بودن كاري را نمي داند و بر كسي كه سهواً يكي از محرّمات را مرتكب شود، كفّاره اي نيست مگر در شكار و ماليدن روغن.

مسأله (271): «مكان قرباني كفّاره»

كفارات عمره و حج به جز كفاره مباشرت با زنان و شكار محل معيني ندارد و اگر پس از مراجعت به وطن هم انجام شود، كافي است.

مسأله (272): «شرايط قرباني كفّاره»

حيواني كه به عنوان كفّاره كشته مي شود، بايد داراي همان شرايطي باشد كه در قرباني حج تمتّع لازم است.

مسأله (273): «مصرف قرباني كفّاره»

پس از ذبح قرباني كفّاره، بايد تمام قسمتهاي آن را به فقير صدقه بدهد و نمي تواند خود از آن بخورد هر چند نيازمند باشد و براي صدقه دادن مي تواند با گوشت قرباني غذايي تهيه كند و فقرا را ميهمان كند، همچنان كه مي تواند آن را به صورت خام به فقرا بدهد.

[1 - 11] احكام حرم

مسأله (274): «حدود حرم»

مسجدالحرام و منطقه اي در اطراف آن را كه احترام خاص و احكام و آداب ويژه اي دارد، «حرم» مي گويند. اين منطقه از «تنعيم» تا نزديكي آخر «مشعر الحرام» ادامه دارد.

مسأله (275): «ورود به حرم»

مكلف نبايد بدون احرام وارد حرم شود.

مسأله (276): «شكار در حرم»

شكار حيوانات در حرم بر محرم و غير محرم حرام است.

مسأله (277): «كندن درخت و گياه حرم»

كندن يا بريدن يا سوزاندن درخت و گياهي كه در حرم روييده باشد، بر محرم و غير محرم، حرام است.

مسأله (278): «راه رفتن عادي»

اگر در حركت عادي انسان در حرم گياهي كنده شود، اشكال ندارد.

[1 - 12] آداب ورود به حرم

1 - براي ورود به حرم غسل كند.

2 - پياده و پاي برهنه با تواضع و فروتني كامل نسبت به ذات اقدس حق - جلّ جلاله - پاپوش خود را به دست بگيرد و وارد حرم شود.

3 - وقت دخول حرم بخواند:

«اَللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ فِي كَتابِكَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ: «وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» اَللَّهُمَّ اِنِّي أَرْجُوا أَنْ أَكُونَ مِمَّنْ أَجابَ دَعْوَتَكَ، قَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعيدَةٍ وَ فَجٍّ عَمِيقٍ، سامِعًا لِنِدآئِكَ وَ مُسْتَجِيبًا لَكَ، مُطِيعًا لِأَمْرِكَ وَ كُلُّ ذلِكَ بِفَضْلِكَ عَلَيَّ وَ إِحْسانِكَ إِلَيَّ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلي ما وَفَّقْتَنِي لَهُ، أَبْتَغِي بِذلِكَ الزُّلْفَةَ عِنْدَكَ وَ الْقُرْبَةَ إِلَيْكَ وَ الْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ وَ الْمَغْفِرةَ لِذُنُوبِي وَ التَّوْبَةَ عَلَيَّ مِنْها بِمَنِّكَ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ حَرِّمْ بَدَنِي عَلَي النَّارِ وَ آمِنِّي مِنْ عَذابِكَ، بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».

[1 - 13] آداب و مستحبات مسجدالحرام

آداب

1 - براي ورود به مسجد غسل كند.

2 - با پاي برهنه و با حالت تواضع و وقار وارد شود.

3 - از باب بني شيبه (1) داخل گردد.

4 - بر درِ مسجدالحرام بايستد و بگويد:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَركاتُهُ، بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ، اَلسَّلامُ عَلي أَنْبِياءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ اَلسَّلامُ عَلي رَسُولِ اللَّهِ وَ اَلسَّلامُ عَلي إِبْراهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ».

5 - پس داخل مسجدالحرام شود و رو به كعبه دستها را بلند كرده، بگويد:

«اَللَّهُمَّ اِنِّي اَسْأَلُكَ فِي مَقامِي هذا فِي اَوَّلِ مَناسِكِي، اَنْ تَقْبَلَ تَوْبَتِي وَ اَنْ تَجاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِي وَ تَضَعَ عَنِّي وِزْرِي، اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي بَلَّغَنِي بَيْتَهُ الْحَرامَ،

اَللَّهُمَّ إِنِّي اُشهِدُكَ أَنَّ هذا بَيْتُكَ الْحَرامُ الَّذِي جَعَلْتَهُ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْنًا مُبارَكًا وَ هُديً لِلْعالَمِينَ، اَللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَ الْبَلَدُ بَلَدُكَ وَ الْبَيْتُ بَيْتُكَ، جِئْتُ اَطْلُبُ رَحْمَتَكَ وَ أَؤُمُّ طاعَتَكَ، مُطِيعًا لِأَمْرِكَ، راضِيًا بِقَدَرِكَ، اَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْفَقِيرِ اِلَيْكَ، اَلْخائِفِ لِعُقوبَتِكَ، اَللَّهُمَّ افْتَحْ لِي اَبْوابَ رَحْمَتِكَ وَ اسْتَعمِلْنِي بِطاعَتِكَ وَ مَرْضاتِكَ».

6 - آنگاه به كعبه خطاب كند و بگويد:

«اَلحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَظَّمَكِ وَ شَرَّفَكِ وَ كَرَّمَكِ وَ جَعَلَكِ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ اَمْناً مُبارَكاً وَ هُديً لِلْعالَمِينَ».

7 - وقتي روبروي حجرالاسود رسيد بگويد:

«اَشْهَدُ اَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ و اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، آمَنْتُ بِاللَّهِ و كَفَرْتُ بِالطَّاغُوتِ و بِاللَّاتِ وَ العُزّي و بِعِبادَةِ الشَّيْطانِ و بِعِبادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدعي مِنْ دُونِ اللَّهِ».

8 - و مستحب است رو به حجرالاسود بايستد و بگويد:

«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدانَا اللَّهُ، سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ اَكْبَرُ، اَكْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ، اَكْبَرُ مِمَّنْ اَخْشي وَ اَحْذَرُ وَ لا إِلهَ إِلّاَ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحيِي، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بارِكْ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، [وَ تَرَهَّمْ عَلي مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ] كَاَفْضَلِ ما صَلَّيْتَ وَ بارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلي إِبْراهِيمَ وَ آلِ إِبْراهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ سَلامٌ عَلي جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، اَللَّهُمَّ اِنِّي اُومِنُ بِوَعْدِكَ وَ اُصَدِّقُ رُسُلَكَ وَ اَتَّبِعُ كِتابَكَ».

9 - آنگاه بگويد:

«اَللَّهُمَّ إِنِّي اُومِنُ بِوَعْدِكَ وَ

أُوفِي بِعَهْدِكَ».

10 - و در روايت معتبر آمده است كه وقتي نزديك حجرالاسود رسيدي، دستهاي خود را بلند كن و حمد و ثناي الهي را به جا آور و بر پيامبر و آل او صلي الله عليه و آله درود فرست و از خداوندِ عالم بخواه كه حج تو را قبول فرمايد، پس از آن حجرالاسود را ببوس و اگر نتوانستي دست روي آن بكش و اگر نتوانستي از دور به آن اشاره كن و بگو:

«اَللَّهُمَّ اَمانَتِي اَدَّيْتُها وَ مِيثاقِي تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوافاةِ، اَللَّهُمَّ تَصْدِيقًا بِكِتابِكَ وَ عَلي سُنَّةِ نَبِيِّكَ، اَشْهَدُ اَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ بِاللاَّتِ وَ العُزّي وَ عِبادَةِ الشَّيْطانِ وَ عِبادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعي مِنْ دُونِ اللَّهِ».

و اگر نتواني همه را بخواني، قسمتي از آن را بخوان، سپس بگو:

«اَللَّهُمَّ إِلَيْكَ بَسَطْتُ يَدِي و َفِي ما عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتِي، فَاقْبَلْ سَيْحَتِي وَ اغْفِرْلِي وَ ارْحَمْنِي، اَللَّهُمَّ اِنِّي اَعُوذُ بِكَ مِنَ الكُفْرِ وَ الْفَقْرِ وَ مَواقِفِ الْخِزْيِ فِي الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ».

«تذكر مهم»

بوسيدن و استلام حجرالاسود در صورت مزاحمت و شلوغي مستحب نيست و بنا بر روايات معتبر، امام صادق عليه السلام به جهت اجتناب از مزاحمت براي مردم، از استلام حجر، خودداري كرده اند.

2 - طواف «دومين عمل عمره تمتّع»

[مسائل]

مسأله (279): «دومين عمل عمره تمتّع»

كسي كه به عمره تمتّع محرم شده، پس از آن كه وارد مكّه شد، بايد براي خداوند متعال هفت مرتبه به دور خانه كعبه بگردد. به اين كار «طواف» مي گويند و هر دور آن را يك «شوط» مي نامند.

مسأله (280): «آغاز وقت طواف عمره تمتُّع»

كسي كه محرم به عمره تمتُّع شده، پس از ورود مكّه مي تواند طواف و ديگر اعمال عمره را به جا آورد.

مسأله (281): «پايان وقت طواف»

پايان وقت طواف عمره تمتُّع، زماني ست كه محرم بتواند اعمال عمره تمتُّع را به پايان ببرد و پس از احرام حج قبل از غروب روز نهم ذيحجه خود را به عرفات برساند.

مسأله (282): «ترك عمدي طواف»

طواف از اركان عمره است و كسي كه از روي عمد و اختيار همه يا بعضي از اشواط طواف را انجام ندهد تا وقت آن بگذرد، عمره تمتّعش به حج افراد، مبدَّل مي شود - خواه بداند كه طواف واجب است يا نداند - و بايد با همان احرام به عرفات برود و اعمال حجّ افراد و پس از آن و گذشتن روز سيزدهم عمره مفرده را به جا آورد، هر چند عمره تمتّع او مستحبي باشد و اگر بدون عذر، طواف را ترك كرده، كفايت از حجةالاسلام نمي كند.

مسأله (283): «فراموشي طواف»

اگر كسي طواف را فراموش كرده يا همه طوافي را كه انجام داده باطل بوده، مسأله دو صورت پيدا مي كند:

اول:

در مكّه يا حوالي آن متوجه شود؛ در اين صورت از محرّمات احرام پرهيز مي كند و طواف و اعمال بعد از آن را به جا مي آورد و اگر مشقت شديد دارد، نايب مي گيرد.

دوم:

پس از بازگشت به وطن متوجه شود؛ در اين صورت محرّمات احرام بر او حلال است، ولي بايد طواف را به جا آورد و مي تواند براي طواف نايب بگيرد، مگر آن كه انجام آن براي خودش هيچ گونه مشقتي نداشته باشد و در هر صورت لازم نيست اعمال بعدي را دوباره به جا آورد.

مسأله (284): «فراموشي بخشي از طواف»

هر گاه يادش آمد كه طواف را ناقص گذاشته يا بخشي از آن را باطل انجام داده است، مسأله سه صورت پيدا مي كند:

اول:

قبل از سعي يادش بيايد، كه طواف را تكميل مي كند.

دوم:

در حال سعي يادش بيايد، در اين صورت سعي را رها مي كند و پس از تكميل طواف و خواندن نماز آن، ادامه سعي را به جا مي آورد.

سوم:

بعد از انجام سعي يادش بيايد، در اين صورت طواف و نمازش را تكميل مي كند و لازم نيست اعمال بعدي را دوباره به جا آورد، به خصوص اگر بعد از مراجعت به وطن يادش آمده باشد، كه در اين صورت علاوه بر اين كه لازم نيست اعمال بعدي را دوباره انجام دهد، مي تواند براي تكميل طواف نايب بگيرد، مگر تكميل طواف براي خودش هيچ گونه مشقتي نداشته باشد.

مسأله (285): «شك در طواف بعد از انصراف»

كسي كه فكر مي كرد، طوافش كامل است و از مطاف خارج شد، اگر در تعداد دورهاي طواف يا شرايط آن شك كند، چنانچه احتمال بدهد هنگام طواف به رعايت شرايط آن توجه داشته، به شك خود اعتنا نمي كند و طوافش صحيح است.

مسأله (286): «شك در طواف در حال نماز»

هر گاه پس از شروع نماز در تعداد دورهاي طواف يا شرايط آن شك كرد، به شك خود اعتنا نمي كند و طوافش صحيح است.

مسأله (287): «امور لازم در طواف»
اشاره

اموري كه رعايت آن در طواف واجب، لازم است، عبارت است از:

1 - نيّت

2 - پاك بودن از حدث اكبر و اصغر

3 - پاك بودن بدن و لباس از نجاست

4 - ختنه براي مردان

5 و 6 - شروع از حجرالاسود و ختم به آن

7 - طواف در جهتي كه خانه خدا، سمت چپ او باشد

8 - از بيرون حجر اسماعيل عليه السلام طواف كردن

9 - در فاصله مقام ابراهيم عليه السلام طواف كردن

10 - وارد كعبه نشدن

11 - هفت دور طواف كردن

12 - موالات عرفي بين اجزاء طواف

13 - با اختيار طواف كردن

14 - ترتيب بين اجزاء طواف

15 - اطمينان به عدد دورها

16 - بدون نقاب طواف كردن (براي بانوان)

1 - نيّت
مسأله (288): «قصد قربت»

طواف عبادت است و بايد آن را با نيّت خالص براي خداوند متعال به جا آورد و اگر آن را براي خدا انجام ندهد، يا در انجام آن ريا كند، طوافش باطل است.

مسأله (289): «به زبان آوردن نيّت»

لازم نيست طواف كننده نيّت طواف را به زبان آورد، يا حتي از قلب خود بگذراند؛ بلكه نيّتي كه در قلب او مرتكز است كافي است؛ يعني همين مقدار كه براي خدا طواف مي كند، كافي است.

مسأله (290): «نيت قبل از حجرالاسود»

اگر قبل از رسيدن به حجرالاسود نيت كند كه براي خدا هفت دور از حجرالاسود تا حجرالاسود براي عمره تمتُّع طواف مي كنم كافيست و تجديد نيت موقع رسيدن به حجرالاسود و همچنين در دورهاي بعد لازم نيست.

مسأله (291): «ريا در عبادات»

ريا كردن در عبادات حرام است و اگر كسي در انجام عبادتي مانند نماز، طواف يا سعي، ريا كند، عملش باطل است؛ بلي اگر در خواندن دعاهاي طواف يا سعي ريا كند، اصل طواف و سعي او باطل نمي شود.

2 - پاك بودن از حدث اكبر و اصغر
مسأله (292): «طهارت از حدث»

كسي كه طواف واجب به جا مي آورد بايد از حدث اصغر و اكبر پاك باشد؛ يعني با وضو بوده و از جنابت و حيض و نفاس پاك باشد و اگر بدون طهارت، طواف كند طواف او باطل است؛ هر چند از روي غفلت يا به خاطر ندانستن مسأله باشد.

مسأله (293): «طهارت در اعمال عمره و حج»

در ميان اعمال عمره و حج، تنها طواف و نماز طواف است كه نياز به طهارت دارد؛ و طهارت در ساير مناسك عمره و حج لازم نيست.

مسأله (294): «طهارت در طواف واجب و مستحب»

طهارت از حدث، در طوافِ واجب شرط است، چه طواف عمره باشد يا طواف حج يا طواف نساء؛ حتي در طواف عمره و حج مستحب كه پس از احرام بستن، واجب است بقيه اعمال آن از جمله طواف را به جا آورد. رعايت طهارت در طواف مستحب لازم نيست.

مسأله (295): «تيمم به جاي وضو يا غسل»

كسي كه مي خواهد طواف كند، اگر از وضو گرفتن يا غسل كردن معذور است، چنانچه اميد دارد عذرش برطرف شود، بنا بر احتياط بايد صبر كند تا عذرش برطرف گردد و اگر از آن مأيوس است يا نمي تواند صبر كند، بايد به جاي وضو يا غسل، تيمم كند.

مسأله (296): «كفايت غسل از وضو»

غسل جنابت بدون ترديد كفايت از وضو مي كند و غسل هاي واجب ديگر و نيز غسل هايي كه استحباب آنها ثابت شده است مانند غسل احرام، غسل جمعه، غسل ورود مسجد النبي صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، غسل زيارت خانه خدا، كفايت از وضو مي كند؛ هر چند احتياط مؤكد استحبابي در آن است كه در نماز و طواف واجب خانه خدا به اين غسل ها اكتفا نكنند.

مسأله (297): «شك در حدث»

كسي كه مي داند قبلاً با طهارت بوده، اگر شك كند حدثي از او سر زده، لازم نيست دوباره وضو بگيرد و يا غسل نمايد؛ خواه قبل از طواف شك كند يا در اثناء طواف يا بعد از آن.

مسأله (298): «شك در طهارت»

كسي كه وضو يا غسل بر او لازم بوده، اگر شك كند كه وضو گرفته يا غسل كرده، بايد آن را انجام دهد و سپس طواف كند و اگر در اثناء طواف چنين شكي پيدا كند، بايد پس از طهارت طواف را از سر بگيرد.

مسأله (299): «شك در طهارت بعد از طواف»

اگر پس از طواف شك كند با طهارت طواف كرده يا نه، طوافش صحيح است؛ ولي براي اعمال بعدي كه نياز به طهارت دارد، بايد وضو بگيرد يا غسل كند.

مسأله (300): «حدث در اثناء طواف»

هرگاه مشغول طواف واجب باشد و بدون اختيار، وضوي او باطل شود، سه صورت دارد:

اول:

قبل از رسيدن به نيمه دور چهارم باشد؛ در اين صورت بايد بعد از تجديد وضو، طواف را از سر بگيرد.

دوم:

پس از پايان دور چهارم باشد؛ در اين صورت بايد بعد از تجديد وضو، طواف قبل را از جايي كه وضويش باطل شده، كامل كند.

سوم:

پس از رسيدن به نصف طواف و قبل از اتمام دور چهارم باشد؛ در اين صورت بايد بعد از وضو گرفتن، ابتدا طواف قبلي را تكميل كند و پس از خواندن نماز طواف، مجدداً يك طواف كامل به جا آورد و نماز طواف بخواند.

مسأله (301): «قرص خوردن بانوان»

بانوان مي توانند با خوردن قرص، عادت خود را به عقب بيندازند و طواف عمره و حج را به جا آورند.

3 - پاك بودن بدن و لباس@@@
مسأله (302): «پاكي بدن و لباس»

كسي كه طواف واجب به جا مي آورد، بايد بدن و لباسش پاك باشد و طواف واجب در بدن يا لباس نجس باطل است؛ ولي اگر پس از پايان طواف بفهمد يا يادش بيايد كه با بدن يا لباس نجس طواف كرده، طوافش صحيح است. همچنين اگر بعد از نماز بفهمد بدن يا لباسش نجس بوده، نمازش صحيح است ولي اگر نجاست بدن يا لباس را فراموش كند و نماز طواف را به جا آورد، نمازش باطل است.

مسأله (303): «نجاست در اثناء طواف»

اگر در بين طواف واجب ببيند بدن يا لباسش نجس است، طواف را رها مي كند و پس از آب كشيدن جاي نجس، طوافش را ادامه مي دهد و كامل مي كند.

مسأله (304): «طواف با نجاست بخشوده شده در نماز»

طواف كردن با نجاساتي كه در نماز بخشوده شده است - مانند:

خون غير حيض و نفاس و استحاضه اگر كمتر از درهم باشد و نجاست عينك و انگشتر و جامه اي كه نمي توان عورت را با آن پوشاند، مانند:

كلاه و جوراب - اشكال ندارد.

مسأله (305): «همراه داشتن چيز نجس»

اگر چيز نجسي همراه طواف كننده باشد، اشكال ندارد و به طواف او صدمه اي نمي زند.

مسأله (306): «شك در پاكي لباس و بدن»

كسي كه شك دارد لباس يا بدنش نجس است، مي تواند در آن حال طواف كند؛ مگر آن كه نجاست آن اثبات شود يا اثبات شود قبلاً نجس بوده است.

4 - ختنه (براي مردان)
مسأله (307): «ختنه براي مردان»

هرگاه مرد يا پسر مميّزي بخواهد طواف واجب به جا آورد، بايد ختنه شده باشد وگرنه طوافش باطل است؛ اگر چه توجه نداشته باشد و اين امر در طواف مستحب لازم نيست.

5 و 6 - شروع از حجرالاسود و ختم به آن
مسأله (308): «آغاز و پايان طواف»

بايد طواف را از مقابل گوشه اي از كعبه كه حجرالاسود در آن قرار دارد شروع كند و به همانجا ختم نمايد و در تشخيص روبروي حجرالاسود، دقت لازم نيست، بلكه همين اندازه كه از جايي شروع كند كه در عرف گفته شود:

از حجرالاسود شروع كرده و به آن ختم نموده، كافي است.

7 - طواف در جهتي باشد كه خانه خدا، سمت چپ او قرار گيرد.
مسأله (309): «مسير طواف»

در طواف بايد در جهتي حركت كند كه خانه كعبه، سمت چپ طواف كننده باشد يعني بر خلاف جهت حركت عقربه هاي ساعت طواف كند.

مسأله (310): «برگرداندن صورت»

در حال طواف، لازم نيست روي طواف كننده به طرف جلو باشد و مي تواند به چپ و راست يا پشت سر نگاه كند.

مسأله (311): «طواف رو به كعبه»

در حال طواف، لازم نيست شانه چپ طواف كننده به سمت كعبه باشد، بلكه طواف كردن در مسير متعارف مردم در حالي كه روي طواف كننده به طرف كعبه باشد، صحيح است؛ بلكه اگر بخشي از همان مسير را عقب عقب طواف نمايد، ضرري به طوافش نمي زند.

مسأله (312): «تند و كند رفتن»

هنگام طواف كردن، به هر شكلي حركت كند مانع ندارد و مي تواند آهسته يا تند برود؛ ولي بهتر است با آرامش حركت كند و به خواندن دعاهاي طواف و ذكر خدا مشغول باشد.

مسأله (313): «بوسيدن خانه خدا»

حاجي مي تواند در هنگام طواف به خانه كعبه دست بگذارد يا آن را ببوسد و در حال بوسيدن طواف كند، همچنان كه مي تواند طواف را رها كند و كعبه را ببوسد و سپس برگردد و طواف را از همانجا كه قطع كرده ادامه دهد.

8 - از بيرون حجر اسماعيل طواف كردن
مسأله (314): «طواف كردن دور حجر اسماعيل»

طواف كننده بايد دور حجر اسماعيل عليه السلام بگردد و اگر از داخل حجر اسماعيل عليه السلام طواف كند، بايد آن دور را از حجر الاسود دوباره طواف نمايد.

مسأله (315): «دست گذاردن روي ديوار حجر»

دست گذاردن روي ديوار حجر اسماعيل عليه السلام در حال طواف، مانع ندارد.

9 - در فاصله مقام ابراهيم عليه السلام طواف كردن
مسأله (316): «محدوده مطاف در شرايط عادي»

محدوده اصلي مطاف يعني منطقه اي كه در شرايط عادي مي توان در آن طواف نمود، در تمام اطراف كعبه به مقدار فاصله بين كعبه و مقام ابراهيم عليه السلام است و در شرايط عادي طواف در فاصله دورتر باطل است و در اين جهت فرقي بين طواف عمره و حج و همچنين بين طواف واجب و مستحب نيست.

مسأله (317): «محدوده طواف در طرف حجر اسماعيل»

اين محدوده در طرف حجر اسماعيل از بيرون ديوار حجر اسماعيل عليه السلام محاسبه مي شود نه از كعبه، بنابراين محدوده طواف در طرف حجر اسماعيل عليه السلام كم نمي شود.

مسأله (318): «تأخير طواف براي رعايت محدوده»

در شرايط عادي محرمي كه هنگام ورود به مكّه نمي تواند در محدوده مقام ابراهيم عليه السلام طواف كند ولي با تأخير مي تواند، چنانچه تأخير انداختن طواف برايش زحمت شديد نداشته باشد، بايد طواف را تأخير بيندازد، تا در محدوده مقام ابراهيم عليه السلام طواف نمايد.

مسأله (319): «رعايت محدوده مقام براي ناتوان ها»

در شرايط عادي كسي كه مي خواهد طواف واجبش را به جا آورد و نمي تواند - ولو با چرخ يا كمك شخص ديگر - در محدوده مقام طواف كند، بايد براي طواف در محدود نايب بگيرد (و بنا بر احتياط مستحب خودش نيز در خارج محدوده طواف كند) و اگر نمي تواند نايب بگيرد، در فاصله دورتر طواف مي كند و لازم نيست هر چه مي تواند نزديك تر به مقام طواف كند؛ بلكه اگر در آخر جمعيت هم طواف كند صحيح است.

مسأله (320): «محدوده مطاف در ايام شلوغ»

در ايامي از سال - مانند ايام شلوغ حج - كه محدوده مقام با ازدحام جمعيت روبروست و طواف كردن در اين محدوده در شب و روز براي معمول مردم مشقت شديد دارد، براي طواف كردن رعايت محدوده مقام لازم نيست؛ بلكه طواف كننده مي تواند در فاصله دورتر طواف كند؛ هر چند براي شخص او طواف كردن در محدوده مشقت نداشته باشد. در اين امر فرقي بين طواف عمره و حج و همچنين طواف واجب و مستحب نيست.

مسأله (321): «طواف در طبقه دوم»

در حال اختيار طواف در طبقه دوم كفايت نمي كند و در شرايط كنوني حج كه به چرخ ها اجازه طواف در محدوده مقام نمي دهند، كساني كه نمي توانند - ولو با دوش گرفتن - در طبقه اول طواف كنند، يا اين كار برايشان مشقت شديد دارد، براي طواف در پايين نايب مي گيرند و بنا بر احتياط مستحب خودشان نيز در طبقه دوم طواف داده شوند؛ بلي در صورتي كه نتوانند نايب بگيرند، يا اين كار برايشان مشقت شديد داشته باشد، مي توانند در طبقه دوم طواف كنند.

10 - وارد كعبه نشدن
مسأله (322): «ورود كعبه»

وارد شدن به كعبه، همه طواف را باطل مي كند، بنا بر اين اگر طواف كننده در اثناء طواف وارد كعبه شود، بايد همه طواف را از سر بگيرد؛ البته امروزه امكان ورود به كعبه براي افراد عادي وجود ندارد.

مسأله (323): «طواف روي شاذَروان»

اگر طواف كننده از روي شاذَروان (پيش آمدگي كه در پايين ديوار اطراف كعبه است) طواف كند، آن قسمت از طوافش باطل است.

11 - هفت عدد بودن تعداد دورها
مسأله (324): «تعداد دورها»

طواف بايد هفت دور باشد، نه كمتر و نه بيشتر.

مسأله (325): «شروع قبل از حجرالاسود»

اگر كسي طواف را قبل از حجرالاسود - مثلاً از ركن يماني - شروع كند، همه طوافش باطل است؛ خواه از روي علم و عمد باشد، يا به خاطر غفلت يا ندانستن مسأله، يا اشتباه در تشخيص ركن حجرالاسود. همچنين اگر بعد از حجرالاسود - مثلاً از مقابل در كعبه - طواف را شروع كند، همه طوافش باطل است.

مسأله (326): «تكرار قسمتي از طواف»

اگر به خاطر غفلت يا ندانستن مسأله، قسمتي از اول يا وسط يا آخر محل طواف را دو بار طواف كند؛ مثلاً در اثناء طواف براي همراهي دوستانش مقداري به عقب بازگشته و دوباره آن مقدار را طواف نمايد، طوافش اشكال پيدا نمي كند.

مسأله (327): «اضافه كردن بر هفت دور»

اگر بعد از طواف متوجه شد كه بيش از هفت دور طواف نموده، طوافش صحيح است. همچنين اگر بعد از طواف، به خيال اين كه يك دور نيز جداگانه مستحب است، يك دور طواف نمود، طوافش صحيح است.

مسأله (328): «ترك قسمتي از وسط طواف»

اگر به جهت غفلت يا ندانستن مسأله، قسمتي از وسط طواف را طواف ننمود، مانند كسي كه براي بوسيدن كعبه، طواف را رها كرده و در بازگشت، از مقداري جلوتر طواف را ادامه داده، بنا بر احتياط آن دور را از حجرالاسود دوباره به جا بياورد و در طواف كردن قسمتي را كه قبلاً طواف كرده قصد رجاء كند؛ بلي اگر پس از آن كه در دور بعدي به نقطه قطع شده رسيده متوجه شود، يك دور از طواف او كم شده است و بايد يك دور ديگر طواف نمايد.

مسأله (329): «ناقص ماندن طواف»

اگر پس از طواف، متوجه شود كه طوافش هفت دور نشده است، بايد برگردد و باقيمانده طواف را به جا آورد.

12 - رعايت موالات بين اجزاء طواف
مسأله (330): «موالات در طواف»

رعايت موالات عرفي بين اجزاء طواف واجب، لازم است و طواف كننده - در غير مواردي كه مي آيد - نبايد طواف واجب را «قطع» كند، يعني بين اجزاء آن عملي انجام دهد يا به قدري فاصله بيندازد كه مجموعه هفت دوري كه طواف كرده از نظر متعارف مردم از صورت يك عمل خارج شود؛ ولي قطع طواف مستحب اشكال ندارد.

مسأله (331): «موارد جواز قطع طواف»

قطع طواف واجب در موارد زير جايز است:

براي رفع خستگي، وضو گرفتن، غسل كردن، آب كشيدن بدن يا لباس، تنگي وقت نماز واجب يا نماز وتر، رسيدن به نماز جماعت يا به نماز اول وقت، برآوردن احتياج ديگري، بيماري، عيادت بيمار و هر كاري كه مطلوب شارع مقدس است و وقت آن مي گذرد مانند:

تطهير مسجد و تشييع جنازه مؤمن.

مسأله (332): «استراحت در اثناء طواف»

طواف كننده مي تواند براي رفع خستگي، طواف را رها كند و به استراحت بپردازد و براي اين كار مي تواند از مطاف بيرون رود يا داخل حجر اسماعيل گردد؛ ولي بايد پس از رفع خستگي بلافاصله طواف را ادامه دهد.

مسأله (333): «قطع دلخواه طواف»

اگر در غير موارد خاص، بدون عذر، طواف واجب را «قطع» كند، طوافش باطل مي شود و بايد آن را از سر بگيرد؛ هر چند بعد از دور چهارم باشد.

مسأله (334): «رها كردن موقت طواف»

كسي كه طواف واجب را «رها كرده»، تا زماني كه موالات عرفي آن از بين نرفته، بايد آن را تكميل كند و طوافش صحيح است، هر چند بدون عذر رها كرده باشد.

مسأله (335): «نقص سهوي طواف»

اگر به جهت فراموشي يا ندانستن مسأله، طواف واجب را ناقص گذاشت، هر وقت متوجه شود، طواف قبلي را تكميل مي كند؛ هر چند قبل از دور چهارم باشد.

مسأله (336): «حكم قطع طواف در موارد خاص»

اگر براي تجديد وضو، طواف واجب را قطع كرده، حكم آن در شرط دوم طواف گذشت و اگر براي رفع خستگي، يا تطهير بدن يا لباس يا مسجد، يا براي تنگي وقت نماز واجب، يا رسيدن به نماز اول وقت، يا شركت در نماز جماعت، طواف واجب را قطع كرده، پس از رفع عذر، طواف قبلي را از همانجا كه قطع كرده - اگر چه كمتر از نصف باشد - ادامه مي دهد و حكم موارد ديگر قطع طواف واجب در مناسك حج آمده است.

مسأله (337): «از سرگيري طواف»

اگر طواف كننده به هر جهت، در وسط طواف آن را رها نمايد و از اول شروع كند، طواف جديدش اشكال پيدا نمي كند؛ هر چند بدون فاصله طواف جديد را شروع كرده باشد.

13 - با اختيار طواف كردن
مسأله (338): «اختيار در طواف»

طواف كننده بايد با اختيار خود طواف نمايد؛ بلي اگر فشار طواف كنندگان باعث تند يا كند رفتن او شود، مانعي ندارد؛ بلكه همين مقدار كه عملي انجام دهد كه معمول مردم درباره او بگويند:

«طواف مي كند» كافي است.

مسأله (339): «طواف ناتوان ها»

كسي كه بر اثر عذري - مانند بيماري يا پيري - نمي تواند با پاي خود طواف كند، بايد با وسيله اي مانند صندلي چرخ دار، طواف كند و خودش آن را راه ببرد و اگر نمي تواند يا مشقت شديد دارد، از كسي مي خواهد كه او را در محدوده - با چرخ يا دوش گرفتن يا … - طواف دهد و اگر از كمك گرفتن هم عاجز است يا اين كار برايش مشقت شديد دارد، براي طواف نايب مي گيرد و اگر نمي تواند نايب بگيرد در بيرون محدوده طواف داده شود.

14 - ترتيب بين اجزاء طواف
مسأله (340): «ترتيب بين اجزاء»

طواف كننده بايد قسمت هاي طواف را به ترتيب انجام دهد؛ بنابراين اگر در پايان يك دور فهميد كه قسمتي از اول آن دور باطل بوده، بايد تمام آن دور را از سر بگيرد، تا ترتيب بين اجزاء طواف رعايت شود.

15 - اطمينان به عدد دورها
مسأله (341): «اطمينان به تعداد دورها»

طواف كننده بايد نسبت به تعداد دورهاي طواف اطمينان پيدا كند؛ و اگر در حال طواف در عدد دورها شك كند، مي تواند طواف را در حال شك ادامه دهد؛ بلي اگر شكش تا آخر باقي ماند و به اطمينان نرسيد، طوافش باطل است.

مسأله (342): «گمان در عدد دورها»

گمان در تعداد دورها اعتبار ندارد و حكم شك را دارد؛ پس كسي كه نمي داند دور پنجم اوست يا ششم، اگر اين شك ادامه يابد، طوافش باطل است، اگر چه گمان او به يك طرف بيشتر باشد.

مسأله (343): «اعتماد به شمارش ديگري»

طواف كننده مي تواند در عدد دورهاي طواف به شمارش ديگري اعتماد كند، اگر چه گفته او برايش اطمينان بخش نباشد.

16 - بدون نقاب بودن بانوان
مسأله (344): «نقاب بانوان»

اگر خانمي در حال طواف، نقاب بر صورت داشته باشد، طوافش باطل است؛ و در اين امر فرقي بين طواف واجب و مستحب نيست.

احكام متفرقه طواف

مسأله (345): «پوشش طواف كننده»

بانوان كه در هنگام طواف در معرض ديد نامحرم هستند، بايد سر و بدن خود را بپوشانند البته پوشاندن صورت و دستها از مچ تا سر انگشتان لازم نيست. همچنان كه بر مردان واجب است در حال طواف، عورت خود را بپوشانند و اگر بدون عذر خود را نپوشانند، گناهكارند.

مسأله (346): «پوشش، شرط صحت طواف نيست»

اگر مرد يا زني پوشش لازم را در حال طواف رعايت نكرد، طواف او باطل نمي شود؛ هر چند احتياط مؤكَّد استحبابي در آن است كه به اين طواف اكتفا نكند، بنابراين اگر پوشش بانوان در حال طواف بدن نما باشد، بنا بر احتياط مؤكَّد استحبابي به آن اكتفا نكنند.

مسأله (347): «پوشيدن لباس حرام»

پوشيدن لباس ديگري بدون رضايت صاحب آن و پوشيدن لباسي كه خمس آن داده نشده است، جايز نيست و اگر طواف كننده چنين لباسي پوشيد، بنا بر احتياط مؤكَّد استحبابي به اين طواف اكتفا نكند.

مسأله (348): «ترك لباس احرام در طواف»

كسي كه عمره تمتّع يا عمره مفرده به جا مي آورد، اگر بدون عذر، لباس احرام را كنار گذارد و در لباسهاي عادي، طواف يا سعي عمره را به جا آورد، گناهكار است؛ ولي در هر حال به اعمالش ضرري نمي رسد.

مسأله (349): «صحبت در حال طواف»

در حال طواف، صحبت كردن، خنديدن و حتي خوردن و آشاميدن اشكال ندارد؛ ولي بهتر است به ذكر و دعا مشغول باشد و حضور قلب خود را با اين امور دنيوي از بين نبرد.

مسأله (350): «نگاه و تماس با نامحرم»

هرگاه در حال طواف به نامحرم نگاه كند، يا با وي برخورد كند، طوافش باطل نمي شود؛ ولي بايد به خصوص هنگام ازدحام مراقب دامهاي شيطان بود.

مسأله (351): «استراحت در طواف»

كسي كه طواف مي كند مي تواند براي رفع خستگي، طواف را رها كند و به استراحت بپردازد؛ ولي بايد پس از رفع خستگي بدون فاصله طواف را ادامه دهد.

مسأله (352): «همراه داشتن پول خمس نداده»

اگر طواف كننده بدون عذر، پول خمس نداده همراه داشته باشد، گناهكار است و در هر حال به طوافش ضرري نمي رسد.

طواف مستحب

مسأله (353): «طواف مستحب»

از مستحباتي كه در روايات شريف، بسيار بر آن تأكيد شده است، طوافِ كعبه است و به تكرار آن نيز سفارش شده است.

مسأله (354): «كيفيت طواف مستحب»

اين طواف مانند طواف واجب، هفت دور است و از حجرالاسود شروع و به آن ختم مي شود و كمتر از هفت دور طواف كردن مستحب نيست.

مسأله (355): «طواف به نيابت»

انجام طواف به نيابت از ديگران - بستگان، دوستان و … - نيز مستحب است، به شرطي كه آن افراد ديگر در مكّه و حوالي آن حضور نداشته باشند، يا اگر در آنجا هستند، خودشان نتوانند طواف كنند.

مسأله (356): «نيابت از حضرات معصومين عليهم السلام »

انجام طواف به نيابت از انبياء عظام و حضرات معصومين عليهم السلام مستحب است؛ ولي چون بنا بر برخي از روايات، حضرت بقية الله الاعظم (عجل اللّه تعالي فرجه) در موسم حج حضور دارند، به جاي طواف به نيابت از آن حضرت در اين ايام، بسيار مناسب است طواف را به جا بياورند و ثواب آن را محضر مبارك آن حضرت تقديم كنند.

مسأله (357): «طواف براي چند نفر»

يك طواف مستحب را مي توان به نيابت از چندين نفر به جا آورد؛ همچنان كه مي توان براي خود و به نيابت از ديگران، يك طواف انجام داد؛ ولي نمي توان هر يك يا چند شوط از طواف را به نيت يك نفر انجام داد.

مسأله (358): «طواف مستحب در اثناء عمره يا حج تمتُّع»

كسي كه طواف عمره تمتّع يا طواف حج تمتّع يا طواف نساءِ حجّ تمتّع بر عهده اوست، نمي تواند طواف مستحب به جا آورد و اگر طواف مستحب به جا آورد، به عمره يا حج ضرر نمي زند.

مسأله (359): «طواف مستحب در اثناء عمره مفرده يا حج افراد»

انجام طواف مستحب در اثناء عمره مفرده يا حج افراد صحيح است، هر چند زائر هنوز طواف عمره يا حج را انجام نداده باشد.

مسأله (360): «طهارت در طواف مستحب»

در طواف مستحب با وضو بودن و طهارت بدن و لباس شرط نيست، هر چند بهتر است؛ ولي براي نماز آن، لازم است.

مسأله (361): «مكان نماز طواف مستحب»

نماز طواف مستحب را در هر نقطه مسجدالحرام مي توان به جا آورد و بسيار مناسب است كه در مواقع شلوغ، كساني را كه طواف واجب به جا مي آورند، مراعات كنند و پشت مقام ابراهيم عليه السلام را در اختيار آنان قرار دهند.

مسأله (362): «شك در طواف مستحب و نماز آن»

شك در تعداد دورهاي طواف مستحب، آن را باطل نمي كند؛ همچنان كه شك در ركعات نماز آن نيز، نماز را باطل نمي كند و در هر دو مسأله كسي كه شك مي كند مي تواند بنا را بر اقلّ بگذارد.

مسأله (363): «رها كردن طواف مستحب»

تمام كردن طواف مستحب واجب نيست؛ بلكه مي توان آن را بدون هيچ عذري رها كرد.

مسأله (364): «پي در پي بودن طواف مستحب»

رعايت موالات عرفي در طواف مستحب شرط نيست و اگر كسي اين طواف را رها كرد، هر وقت بازگشت مي تواند آن را ادامه دهد.

× × ×

مسأله (365): «رعايت كردن حجّاج»

در مواقعي كه محل طواف شلوغ است، بسيار مناسب است كه زائران محترم به جاي طواف، نماز بخوانند و مطاف را در اختيار كساني قرار دهند كه طواف واجب را به جا مي آورند.

آداب و مستحبات طواف

1 - در حال طواف مستحب است كه بگويد:

«اَللَّهُمَّ اِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي يُمْشي بِهِ عَلي طَلَلِ الْمآءِ، كَما يُمْشي بِهِ عَلي جُدَدِ الْأَرْضِ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَهْتَزُّ لَهُ عَرْشُكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي تَهْتَزُّ لَهُ أَقْدامُ مَلائِكَتِكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكِ الَّذِي دَعاكَ بِهِ مُوسي مِنْ جانِبِ الطُّورِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ أَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّدٍ - صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ - ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ ما تَأَخَّرَ وَ اَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ اَنْ تَقْضِيَ حَوائِجِي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» و به جاي «اَنْ تَقْضِيَ حَوائِجِي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» مي تواند حاجات خود را طلب كند.

2 - و نيز مستحب است بگويد:

«اَللَّهُمَّ إِنِّي اِلَيْكَ فَقِيرٌ وَ اِنِّي خآئِفٌ مُسْتَجِيرٌ، فَلا تُغَيِّرْ جِسْمِي وَ لا تُبَدِّلِ اسْمِي».

3 - صلوات بر محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله بفرستد، به خصوص وقتي به درب خانه مي رسد.

4 - روبروي در خانه بخواند:

«سآئِلُكَ فَقِيرُكَ مِسْكِينُكَ بِبابِكَ، فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ، اَللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحَرَمُ حَرَمُكَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ وَ هذا مَقامُ الْعائِذِ الْمُسْتَجِيْرِ بِكَ مِنَ النَّارِ، فَاَعْتِقْنِي وَ والِدَيَّ وَ اَهْلِي وَ وُلْدِي وَ اِخْوانِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ النَّارِ، يا جَوادُ يا كَرِيمُ».

5 - چون به حجر اسماعيل رسيد، به ناودان نگاه كند و بگويد:

«اَللَّهُمَّ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ وَ أَجِرْنِي بِرَحْمَتِكَ مِنَ النَّارِ وَ عافِنِي مِنَ السُّقْمِ وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ

فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ و َالْعَجَمِ».

6 - وقتي كه از حجر گذشت و به پشت كعبه رسيد، بگويد:

«يا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ وَ الْجُودِ وَ الْكَرَمِ، إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضاعِفْهُ لِي، تَقَبَّلْهُ مِنِّي، إِنَّكَ اَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»

7 - آن گاه كه به ركن يماني (2) رسيد، دست به سوي آسمان بلند كند و بگويد:

«يا اَللَّهُ، يا وَلِيَّ الْعافِيَةِ وَ خالِقَ الْعافِيَةِ وَ رَازِقَ الْعافِيَةِ وَ المُنْعِمُ بِالْعافِيَةِ وَ الْمَنَّانُ بِالْعافِيَةِ وَ الْمُتَفَضِّلُ بِالْعافِيَةِ عَلَيَّ وَ عَلي جَمِيعِ خَلْقِكَ، يا رَحْمنَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُما، صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنَا الْعافِيَةَ وَ دَوامَ الْعافِيَةِ وَ تَمامَ الْعافِيَةِ وَ شُكْرَ الْعافِيَةِ، فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».

8 - و در ميان ركن يماني و حجرالاسود بگويد:

«رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ».

9 - و در شوط هفتم وقتي به مستجار (3) رسيد مستحب است دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد، شكم و صورت خود را به ديوار كعبه بچسباند و بگويد:

«اَللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ وَ هذا مَكانُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ النَّارِ».

پس به گناهان خود اعتراف نمايد و از خداوندِ عالم، آمرزش آن را بطلبد كه ان شاء الله تعالي مستجاب خواهد شد.

بعد بگويد:

«اَللَّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَ الفَرَجُ وَ الْعافِيَةُ، اَللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضاعِفْهُ لِي وَ اغْفِرْ لِي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي وَ خَفِيَ عَلي خَلْقِكَ، اَسْتَجِيرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ»

و آنچه خواهد دعا كند.

10 - ركن يماني را استلام كند و به نزد حجرالاسود بيايد و طواف خود را تمام نمايد و بگويد:

«اَللَّهُمَّ قَنِّعْنِي بِما رَزَقْتَنِي وَ

بارِكْ لِي فِيما آتَيْتَنِي».

3 - نماز طواف «سومين عمل عمره تمتّع»

مسائل

مسأله (366): «سومين عمل عمره تمتّع»

پس از طواف عمره تمتُّع، بايد «دو ركعت نماز»، به نيّت نماز طواف خواند.

مسأله (367): «كيفيت نماز طواف»

نماز طواف، مانند نماز صبح است، ولي اذان و اقامه ندارد.

مسأله (368): «حمد و سوره در نماز طواف»

در نماز طواف پس از حمد، هر سوره اي را مي توان خواند، جز سوره هايي كه سجده واجب دارد، (سوره هاي فصّلت، سجده، نجم و علق) و مرد و زن محرم مي توانند حمد و سوره نماز طواف را بلند يا آهسته بخوانند.

مسأله (369): «فاصله طواف و نماز»

نماز طواف وقت معيني ندارد ولي چون از توابع و ملحقات طواف است، نبايد بدون عذر بين آن و طواف فاصله بيندازد، به قدري كه عرفاً از توابع آن به حساب نيايد؛ بلي اگر به جهت عذري مانند تشكيل صفوف جماعت يا وضو گرفتن يا ندانستن مسأله به تأخير بيفتد، اشكال ندارد.

مسأله (370): «مكان نماز طواف»

نماز طواف واجب را بايد «پشت مقام حضرت ابراهيم عليه السلام » به جا آورد و همچنين بايد نزديك مقام باشد، به قدري كه مردم متعارف بگويند:

«نزد مقام» نماز مي خواند.

مسأله (371): «نماز هنگام ازدحام»

در مواقع ازدحام جمعيت، نماز طواف را مي توان دور از مقام خواند؛ ولي بايد پشت مقام باشد به طوري كه مقام، بين او و كعبه قرار گيرد.

مسأله (372): «نماز مردان و بانوان در كنار هم»

از احكام مسجدالحرام و اطراف نزديك آن - كه محل تراكم نمازگزاران است - آن است كه بانوان مي توانند در كنار مردان، بلكه جلوتر از آنها نماز بخوانند و اين امر كراهت نيز ندارد.

مسأله (373): «سجده بر سنگ هاي مسجد»

سجده بر سنگ فرش هاي مسجدالحرام و مسجد النبي صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، صحيح است.

مسأله (374): «جماعت در نماز طواف»

به جماعت خواندن نماز طواف صحيح نيست و كسي كه طواف كرده نمي تواند نماز طواف - واجب يا مستحب - را به نماز ديگري اقتدا كند، خواه نماز امام جماعت نماز طواف باشد يا از نمازهاي روزانه.

مسأله (375): «يادگيري نماز»

بر هر فرد بالغ و عاقل واجب است كه نماز و احكام آن را ياد بگيرد، تا وظيفه الهي خود را به طور صحيح انجام دهد؛ به خصوص كسي كه قصد عمره يا حج را دارد بايد از فرصت استفاده كند و قرائت نماز خود را تصحيح كند، تا تمامي نمازها - كه يكي از آنها نماز طواف است - به طور صحيح انجام شود.

مسأله (376): «تأخير طواف براي تصحيح قرائت»

كسي كه قرائتش اشتباه است، ولي مي تواند همه يا برخي از اشتباههايش را تصحيح كند، بايد طواف را به تأخير بيندازد و پس از تصحيح قرائت، طواف و نماز آن را به جا آورد؛ بلي اگر بدون اطلاع از اين امر، طواف كند و اعمال بعدي را به جا آورد، هر وقت متوجه شود بايد قرائتش را ياد بگيرد و نماز طوافش را به طور صحيح بخواند، ولي طواف و اعمال بعدي او صحيح است.

مسأله (377): «كسي كه قرائتش غلط است»

كسي كه قرائتش اشتباه است و نمي تواند آن را تصحيح كند بايد به بهترين شكلي كه مي تواند - ولو با تلقين شخص ديگر - نماز طواف را بخواند و اين نماز براي او كافيست و لازم نيست نايب بگيرد.

مسأله (378): «كوتاهي در تصحيح قرائت»

اگر در ياد گرفتن نماز كوتاهي كند، تا فرصت تمام شود، گناه كرده است و بايد به دستوري كه در مسأله قبل گفته شده عمل كند.

مسأله (379): «فراموشي نماز طواف»

اگر كسي نماز طواف را فراموش كند چهار صورت پيدا مي كند:

اول:

قبل از سعي يادش بيايد؛ كه نماز طواف را مي خواند.

دوم:

در اثناء سعي يادش بيايد؛ در اين صورت سعي را رها مي كند و پس از خواندن نماز طواف، سعي را از همانجا كه رها كرده تكميل مي كند.

سوم:

بعد از اعمال بعدي در مكّه يا حوالي آن يادش بيايد كه اگر مي تواند بايد به مسجدالحرام برگردد و نماز طواف را به جا آورد.

چهارم:

بعد از خروج از حوالي مكّه يادش بيايد؛ در اين صورت مي تواند در همانجا كه يادش آمد، نماز طواف را به جا آورد.

در هيچ يك از اين چند صورت لازم نيست اعمال بعدي را دوباره به جا آورد.

مسأله (380): «نماز طواف در غير مقام»

كسي كه نماز طواف را فراموش كرده يا آن را در غير مقام ابراهيم به جا آورده و به اعتقاد صحت سعي و تقصير نموده است، هرگاه متوجه شود دو ركعت نماز طواف مي خواند و لازم نيست اعمال بعدي را دوباره انجام دهد.

مسأله (381): «شك در ركعات نماز طواف»

اگر انسان در تعداد ركعت هاي نماز طواف واجب شك كند، بايد مقداري فكر كند، پس اگر يادش آمد يا گمان به يك طرف پيدا كرد، مطابق آن عمل كند و نمازش صحيح است، ولي در صورتي كه به يك طرف يقين يا گمان پيدا نكرد، نمازش باطل است و بايد دوباره بخواند.

مسأله (382): «شك در افعال نماز طواف»

هرگاه انسان شك كند كه يكي از كارهاي واجب نماز را به جا آورده يا نه، چنانچه جزء بعدي را آغاز نكرده، بايد آن را به جا آورد، ولي اگر وارد جزء بعدي شده، به شك خود اعتنا نمي كند و نماز را ادامه مي دهد.

مسأله (383): «شك در صحت اجزاء نماز طواف»

هر گاه نمازگزار شك كند كه بعضي از اجزاء نماز را صحيح به جا آورده يا خير، چنانچه وارد جزء بعدي شده اعتنا به شك خود نمي كند و نماز را ادامه مي دهد.

آداب و مستحبات نماز طواف

1 - در نماز طواف، مستحب است بعد از حمد در ركعت اول سوره «توحيد» و در ركعت دوم سوره «كافرون» را بخواند.

2 - پس از نماز، حمد الهي بگويد و بر پيامبر و آل او صلي الله عليه و آله درود بفرستد و دعا كند كه خداوند اعمالش را بپذيرد.

3 - بگويد:

«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ بِمَحامِدِهِ كُلِّها عَلي نَعْمآءِهِ كُلِّها، حَتّي يَنْتَهِيَ الْحَمْدُ اِلي ما يُحِبُّ وَ يَرْضي، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَقَبَّلْ مِنِّي وَ طَهِّرْ قَلْبِي وَ زَكِّ عَمَلِي».

4 - در روايت ديگر آمده است كه بعد از نماز طواف بگويد:

«اَللَّهُمَّ ارْحَمْنِي بِطاعَتِي إِيَّاكَ وَ طاعَةِ رَسُولِكَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، اَللَّهُمَّ جَنِّبْنِي اَنْ اَتَعَدّي حُدُودَكَ وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يُحِبُّكَ وَ يُحِبُّ رَسُولَكَ وَ مَلائِكَتَكَ وَ عِبادَكَ الصَّالِحِينَ».

5 - در بعضي روايات است كه حضرت صادق عليه السلام بعد از نمازِ طواف به سجده رفته، چنين مي گفتند:

«سَجَدَ وَجْهِي لَكَ تَعَبُّداً وَ رِقّاً، لا إِلهَ إِلاَّ اَنْتَ حَقّاً حَقّاً، اَلْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ الْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَيْ ءٍ، وَ ها أَنَا ذا بَيْنَ يَدَيْكَ، ناصِيَتِي بِيَدِكَ وَ اغْفِر لِي إِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ، فَاغْفِرْ لِي، فَإِنِّي مُقِرٌّ بِذُنُوبِي عَلي نَفْسِي وَ لا يَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ».

و بعد از سجده، روي مبارك آن حضرت از گريه چنان بود كه گويا در آب فرو رفته باشد.

6 - پس از فراغ از نماز، مستحب است از «آب زمزم» بنوشد و به

سر و پشت خود بريزد و بگويد:

«اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَ رِزْقاً واسِعاً وَ شِفاءً مِنْ كُلِّ دآءٍ وَ سُقْمٍ».

7 - سپس نزد «حجرالاسود» بيايد و آن را «استلام» كند، اگر چه از دور باشد.

8 - از روبروي حجرالاسود با آرامش و وقار به سوي صفا برود.

4 - سعي «چهارمين عمل عمره تمتّع»

مسائل

مسأله (384): «چهارمين عمل عمره تمتّع»

پس از طواف و نماز آن، بايد براي خداوند متعال، هفت مرتبه فاصله ميان «صفا» تا «مروه» را بپيمايد. به اين عمل «سعي» مي گويند و هر مرتبه آن را يك «شوط» مي نامند.

مسأله (385): «سعي، ركن عمره»

سعي، از اركان عمره است و ترك آن از روي عمد و اختيار يا سهو و فراموشي، حكم ترك طواف را دارد كه در آغاز مسائل طواف گذشت.

مسأله (386): «سعي مستحب نداريم»

در شرع مقدّس سعي مستحب نداريم و مناسب است كساني كه سعي واجب خود را انجام داده اند، محل سعي را براي ديگران خلوت كنند.

مسأله (387): «امور لازم در سعي»
اشاره

اموري كه رعايت آن در سعي لازم است عبارت است از:

1 - ترتيب بين طواف و سعي

2 - زمان سعي

3 - نيّت سعي

4 و 5 - شروع از صفا و ختم به مروه

6 - هفت عدد بودن تعداد دورها

7 - بين دو كوه بودن در حال سعي

8 - رعايت موالات عرفي بين اجزاء سعي

9 - اطمينان به عدد دورها

10 - با اختيار سعي كردن

11 - رعايت ترتيب بين اجزاء سعي

1 - ترتيب بين طواف و سعي
مسأله (388): «سعي بعد از طواف»

سعي، بايد بعد از طواف و نماز آن باشد و اگر پيش از طواف سعي كند، باطل است.

2 - فاصله سعي از طواف
مسأله (389): «زمان سعي»

اگر طواف در روز انجام شود، تأخير سعي تا شب اشكال ندارد؛ ولي بدون عذر، سعي را تا فردا به تأخير نيندازد.

3 - نيّت سعي
مسأله (390): «قصد قربت»

سعي از عبادات است و بايد آن را با نيّت خالص براي خداوند متعال، به جا آورد و اگر آن را براي خداوند متعال به جا نياورد، يا در انجام آن ريا كند، باطل است.

مسأله (391): «به زبان آوردن نيّت»

لازم نيست نيّتِ سعي را به زبان آورد يا حتي از قلب خود بگذراند، بلكه نيّتي كه در قلب انسان مرتكز است، كافي است؛ يعني همين مقدار كه براي خدا سعي مي كند، كفايت مي كند.

4 و 5 - شروع از صفا و ختم به مروه
مسأله (392): «آغاز و پايان سعي»

سعي را بايد از كوه صفا شروع كند، آن گاه كه به مروه مي رسد، يك دور و به صفا كه باز مي گردد، دور دوم به حساب مي آيد و به همين ترتيب پس از هفت دور در مروه، سعي را تمام مي كند.

مسأله (393): «اشتباه در نقطه شروع سعي»

اگر كسي از مروه، سعي را شروع كند، همه سعيش باطل است.

مسأله (394): «سعي در طبقه فوقاني»

سعي از طبقه فوقاني باطل است و كسي كه نمي تواند در طبقه اول سعي نمايد، بايد براي سعي در طبقه اوّل نايب بگيرد.

6 - هفت عدد بودن تعداد دورها
مسأله (395): «تعداد دورها»

دورهاي سعي بايد هفت عدد باشد.

مسأله (396): «زيادي عمدي در سعي»

اگر عمداً بيش از هفت شوط سعي كند، همه سعيش باطل است.

مسأله (397): «زيادي سهوي در سعي»

اگر سهواً بيش از هفت شوط سعي كند، سعي او صحيح است و اگر در حال سعي متوجه شود، مي تواند از همانجا رها كند، اگر چه مي تواند هفت شوط دوم را نيز تكميل كند.

مسأله (398): «تكرار قسمتي از سعي»

اگر به جهت غفلت يا ندانستن مسأله، قسمتي از اول يا وسط يا آخر سعي تكرار شود، به سعي، ضرري نمي رساند.

مسأله (399): «كم كردن از سعي»

اگر به جهت غفلت يا ندانستن مسأله، قسمتي از اول يا وسط يا آخر سعي ناقص بماند، بايد آن قسمت و بعد از آن را تكميل كند؛ بلي اگر بعد از رسيدن به همان نقطه در دو دور بعد متوجه شده، بعد از تكميل سعي بايد دو دور (از صفا به مروه و از مروه به صفا) به آن اضافه كند و اگر بعد از خارج شدن از مكّه متوجه شده، بايد برگردد و سعي را تكميل كند؛ بلي اگر اين كار برايش مشقت شديد دارد، مي تواند براي اتمام سعي نايب بگيرد.

7 - بين دو كوه بودن در حال سعي
مسأله (400): «بيرون رفتن از مسعي»

سعي كننده بايد در حال سعي بين دو كوه باشد، پس اگر از يكي از درهاي مسعي خارج شده، از در بعدي وارد شود، به طوري كه بخشي از سعي را بين دو كوه نباشد، آن مقدار از سعيش باطل است.

مسأله (401): «برگرداندن صورت»

برگرداندن صورت در حال سعي اشكال ندارد؛ بلكه اگر همان مسير را به پهلو يا عقب عقب هم سعي نمايد، صحيح است.

8 - رعايت موالات عرفي بين اجزاء سعي
مسأله (402): «قطع سعي»

قطع كردن سعي در غير موارد خاص بدون عذر، جايز نيست؛ يعني سعي كننده نبايد با فاصله انداختن يا انجام دادن كاري، موالات عرفي سعي را از بين ببرد.

مسأله (403): «از بين رفتن موالات عرفي»

اگر سعي كننده در غير موارد خاص عمداً كاري انجام دهد كه موالات عرفي سعي از بين رود، بايد سعي را از سر بگيرد، هر چند در دور دوم به بعد باشد.

مسأله (404): «توقف طولاني در صفا و مروه»

توقّف و اشتغال به تلاوت قرآن و ذكر و دعا در كوه صفا و مروه، در اثناء سعي، اشكال ندارد؛ هر چند طول بكشد.

مسأله (405): «موارد قطع سعي»

اموري كه مجوّز قطع طواف است - و ضمن شرط دوازدهم طواف گذشت - مجوّز قطع سعي نيز مي باشد.

مسأله (406): «حكم قطع سعي»

در مواردي كه قطع سعي جايز است، اگر سعي را در كوه صفا يا مروه قطع نمايد، پس از تمام شدن كارش بايد بلافاصله برگردد و سعي را از همان جا كه قطع كرده، ادامه دهد و اگر در اثناء دورها، سعي را قطع كرده، صورتهاي مختلفي دارد كه در مناسك حج آمده است.

مسأله (407): «از سر گيري سعي»

كسي كه مشغول سعيست اگر آن را رها كرده و از اول دوباره شروع كند، در هر صورت سعي جديدش اشكال پيدا نمي كند؛ هر چند بين دو سعي فاصله نشده باشد.

مسأله (408): «خوردن در اثناء سعي»

خوردن و آشاميدن و صحبت كردن و خنديدن در اثناء سعي، اشكال ندارد؛ بلكه سعي كننده مي تواند به طور موقّت، سعي را رها كند و براي كاري مثل آب خوردن از مسعي خارج شود؛ ولي بايد قبل از آن كه موالات از بين برود، برگردد و سعي را از همان محل كه رها كرده ادامه دهد.

مسأله (409): «استراحت در اثناء سعي»

استراحت كردن در اثناء سعي در صفا و مروه و بين آن دو براي رفع خستگي، اشكال ندارد، گر چه طولاني باشد؛ ولي بايد پس از رفع خستگي، بلافاصله سعي را ادامه دهد.

9 - اطمينان به عدد اشواط
مسأله (410): «شك در تعداد دورها»

سعي كننده بايد نسبت به عدد دورها اطمينان داشته باشد؛ و كسي كه در عدد دورهاي سعي شك مي كند، مي تواند به سعي ادامه دهد و چنانچه شك او تا آخر باقي باشد و به اطمينان تبديل نشود، سعيش باطل است.

مسأله (411): «اطمينان به شمارش ديگري»

سعي كننده مي تواند به شمارش شخص ديگر اكتفا كند، هر چند برايش اطمينان حاصل نشود.

مسأله (412): «گمان در عدد دورها»

گمان در عدد دورها، اعتبار نداشته، حكم شك را دارد؛ يعني اگر مثلاً ترديد دارد كه دور ششم است يا چهارم، چنانچه در ادامه به اطمينان نرسد، سعيش باطل است، هر چند گمانش به شش باشد.

مسأله (413): «شك در تعداد دورها»

اگر هنگام سعي، در تعداد دورها شك كند، سه صورت پيدا مي كند:

اول:

شك كند هفت شوط به جا آورده يا بيشتر؛

در اين صورت اگر شك در پايان دور پيش آيد اعتنا نمي كند و سعي او صحيح است؛ ولي اگر به آخر نرسيده، چنانچه شك او تا آخر باقي باشد، سعي او باطل است.

دوم:

شك ميان هفت و كمتر؛

سوم:

شك ميان دورهاي كمتر از هفت،

مثلاً شك دارد سه شوط به جا آورده يا پنج شوط؛ در اين دو صورت، چنانچه شك او تا آخر باقي باشد، سعي او باطل است.

مسأله (414): «شك در تعداد دورها بين سعي و تقصير»

اگر بعد از سعي و قبل از تقصير در تعداد دورها شك كند، باز مسأله سه صورت پيدا مي كند:

اول:

شك كند هفت شوط به جا آورده يا بيشتر؛ كه چنين شكي اعتبار ندارد و سعي صحيح است.

دوم:

شك ميان هفت و كمتر؛

سوم:

شك ميان دورهاي كمتر از هفت؛ در اين دو صورت اگر شك باقي باشد، سعي باطل است.

مسأله (415): «شك در سعي بعد از تقصير»

اگر بعد از تقصير، در سعي شك كند، به اين شك اعتنا نكند و سعي او صحيح است.

10 - با اختيار سعي كردن
مسأله (416): «با اختيار، سعي كردن»

كسي كه سعي مي كند، بايد با اختيار خود سعي كند.

مسأله (417): «سعي ناتوان ها»

كسي كه نمي تواند با پاي خود سعي نمايد، بايد با وسيله اي مانند صندلي چرخ دار سعي كند ولي خودش آن وسيله را راه ببرد و اگر نمي تواند يا مشقت شديد دارد، از كسي مي خواهد كه او را سعي بدهد و اگر از اين امر هم عاجز باشد يا اين كار برايش مشقت شديد داشته باشد، براي سعي نايب مي گيرد.

11 - رعايت ترتيب بين اجزاء سعي
مسأله (418): «رعايت ترتيب بين سعي»

اگر در پايان يك دور فهميد قسمتي از اول آن دور باطل بوده، بايد آن دور را از اول از سر بگيرد تا ترتيب بين اجزاء سعي رعايت شده باشد.

احكام متفرقه سعي@@@

مسأله (419): «وضو و طهارت بدن و لباس»

با وضو بودن و طهارت بدن و لباس در حال سعي، لازم نيست.

مسأله (420): «سعي حائض»

محل سعي، مسجد نيست و احكام مسجد را ندارد و سعي در حال حيض يا نفاس صحيح است؛ ولي چنين كسي بايد مراقب باشد كه براي رفتن به صفا از مسجدالحرام عبور نكند.

مسأله (421): «پوشش سعي كننده»

بانوان بايد در محلّ سعي كه در معرض ديد نامحرم هستند، سر و بدن خود را بپوشانند؛ ولي پوشاندن صورت و دست ها از مچ به پايين واجب نيست.

همچنين مردان بايد در حال سعي عورت خود را بپوشانند و اگر بدون عذر نپوشانند، گناهكارند؛ ولي به سعي آنها ضرري نمي رسد.

مسأله (422): «نگاه و تماس با نامحرم»

اگر در حال سعي به نامحرم نگاه كند يا با وي برخورد داشته باشد، سعي او باطل نمي شود؛ ولي بايد در همه حال مراقب دام هاي شيطان بود.

مسأله (423): «سعي با لباس حرام»

هر گاه بدون عذر با لباس غصبي يا لباسي كه با عين پول خمس نداده تهيه شده سعي كند گناهكار است ولي سعي او صحيح است؛ و بنا بر احتياط مؤكَّد استحبابي به اين سعي اكتفا نكند.

مسأله (424): «همراه داشتن پول خمس نداده»

كسي كه بدون عذر در حال سعي پول خمس نداده همراه داشته باشد، گناهكار است؛ ولي سعي او صحيح است.

مسأله (425): «از سرگيري سعي»

كسي كه پس از انجام مقداري از سعي، آن را رها و دوباره از ابتدا شروع مي كند، سعيش صحيح است.

مسأله (426): «حلال شدن محرّمات بعد از تقصير»

در عمره تمتُّع با انجام سعي، هيچ يك از محرّمات احرام حلال نمي شود و محرّمات احرام با تقصير حلال مي گردد.

آداب و مستحبات سعي

1 - بر بالاي كوه صفا برود و رو به حجرالاسود كند و كعبه را بنگرد.

2 - حمد و ثناي الهي كند و نعمت هاي او را به ياد آورد.

3 - آنگاه بگويد:

«اَللَّهُ اَكْبَرُ» هفت مرتبه.

«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» هفت مرتبه.

«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» هفت مرتبه.

«لا إِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِي وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ» سه مرتبه.

4 - پس بر پيامبر اكرم و آل او صلي الله عليه و آله صلوات بفرستد و بگويد:

«اَللَّهُ أَكْبَرُ عَلي ما هَدانا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلي ما اَبْلانا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْحَيِّ الدَّآئِمِ» سه مرتبه.

پس بگويد:

«اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، لا نَعْبُدُ إِلاَّ إِيَّاهُ، مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» سه مرتبه.

پس بگويد:

«اَللَّهُمَّ اِنِّي أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَ الْعافِيَةَ وَ الْيَقِينَ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» سه مرتبه.

«اَللَّهُمَّ آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» سه مرتبه.

5 - سپس بگويد:

«اَللَّهُ اَكْبَرُ» صد مرتبه.

«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» صد مرتبه.

«لا إِلهَ اِلَّا اللَّهُ» صد مرتبه.

«سُبْحانَ اللَّهِ» صد مرتبه.

6 - سپس بگويد:

«لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ، اَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ غَلَبَ الْأَحْزابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، وَحْدَهُ وَحْدَهُ، اَللَّهُمَّ بارِكْ لِي فِي الْمَوْتِ وَ فِي ما بَعْدَ الْمَوْتِ، اَللَّهُمَّ إِنِّي اَعُوذُ بِكَ مِنْ ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَ وَحْشَتِهِ، اَللَّهُمَّ اَظِلَّنِي فِي ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لا

ظِلَّ إِلّا ظِلُّكَ»

7 - مكرّر خود و خانواده و دينش را به خداوند متعال بسپارد و بگويد:

«أَستَوْدِعُ اللَّهَ الرَّحْمنَ الرَّحِيمَ، اَلَّذِي لا تَضِيعُ وَدائِعُهُ دِينِي وَ نَفْسِي اَهْلِي، اَللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِي عَلي كِتابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ وَ تَوَفَّنِي عَلي مِلَّتِهِ وَ اَعِذْنِي مِنَ الْفِتنَةِ».

8 - سپس سه مرتبه بگويد «اَللَّهُ أَكبَرُ» و دعاي سابق را دوباره بخواند و باز بگويد:

«اَللَّهُ أَكبَرُ» و در حدّ توان دعا را تكرار كند و اگر نتواند تمام اين اعمال را انجام دهد، برخي از آن را بخواند.

9 - در روايات است كه حضرت امير عليه السلام هنگامي كه بر بالاي صفا مي رفت، رو به قبله مي كرد و دست هاي مباركش را بلند مي نمود و سپس مي خواند:

«اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِي كُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ قَطُّ، فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ، فَإِنَّكَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ، اَللَّهُمَّ افْعَلْ بِي ما اَنْتَ اَهْلُهُ، فَاِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بِي ما اَنْتَ اَهلُهُ تَرْحَمْنِي وَ إِنْ تُعَذِّبْنِي فَاَنْتَ غَنِيٌّ عَنْ عَذابِي وَ اَنَا مُحْتاجٌ اِلي رَحْمَتِكَ، فَيا مَنْ اَنَا مُحْتاجٌ اِلي رَحْمَتِهِ ارْحَمْنِي، اَللَّهُمَّ لا تَفْعَلْ بِي ما اَنَا اَهْلُهُ، فَإِنَّكَ اِنْ تَفْعَلْ بِي ما اَنَا اَهْلُهُ تُعَذِّبْنِي وَ لَنْ تَظْلِمْنِي، أَصْبَحْتُ اَتَّقِي عَدْلَكَ وَ لا أَخافُ جَوْرَكَ، فَيا مَنْ هُوَ عَدْلٌ لا يَجُورُ ارْحَمْنِي».

10 - در حديث شريف از امام صادق عليه السلام وارد شده است:

«هر كس بخواهد مال او زياد شود، بسيار بر بالاي صفا بماند».

11 - مستحب است از صفا تا چراغ هاي سبز، با آرامش و وقار گام بردارد و از آنجا تا چراغ هاي سبز دوم «هَرْوَله» كند؛ يعني مانند شتر تند رود، از آنجا تا مروه نيز با آرامش حركت كند و در برگشت به همان ترتيب عمل كند.

12 -

چون به مروه رسيد دعاهايي كه درباره كوه صفا گفته شد، بر كوه مروه نيز بخواند.

13 - سپس بگويد:

«يا مَنْ اَمَرَ بِالْعَفْوِ، يا مَنْ يُجْزِي عَلَي الْعَفْوِ، يا مَنْ دَلَّ عَلَي الْعَفْوِ، يا مَنْ يُعْطِي عَلَي الْعَفْوِ، يا مَنْ يَعْفُو عَلَي الْعَفْوِ، يا رَبِّ الْعَفْوَ، اَلْعَفْوَ، اَلْعَفْوَ»

14 - مستحب است در گريه كردن بكوشد و خود را به گريه وادارد و در حال سعي بسيار دعا كند.

5 - تقصير «آخرين عمل عمره تمتّع»

تقصير

مسأله (427): «آخرين عمل عمره تمتّع»

محرم پس از انجام طواف و سعي بين صفا و مروه، بايد براي خداوند متعال «تقصير» كند؛ يعني قدري از مو يا ناخن خود را بچيند و احتياط مؤكَّد مستحب در آنست كه براي تقصير، كوتاه كردن مو را انتخاب كند.

مسأله (428): «مقدار تقصير»

براي تقصير، چيدن مقدار كمي از موي سر يا صورت يا كمي از ناخن دست يا پا، با هر وسيله اي - قيچي يا ناخن گير يا … - كفايت مي كند.

مسأله (429): «خروج از احرام»

در عمره تمتّع پس از تقصير، هر آن چه به خاطر احرام حرام شده بود، حلال مي شود.

مسأله (430): «طواف نساء در عمره تمتّع»

عمره تمتّع طواف نساء ندارد و با تقصير، اعمال عمره تمتُّع پايان مي يابد و بهره گيري جنسي زن و مرد از يكديگر نيز حلال مي شود.

مسأله (431): «تراشيدن سر»

تراشيدن سر و كندن مو براي تقصير كفايت نمي كند، بلكه اگر از روي علم و عمد باشد، گناهكار است و يك گوسفند كفاره دارد.

مسأله (432): «فاصله زماني سعي و تقصير»

رعايت ترتيب بين سعي و تقصير لازم است؛ ولي فاصله افتادن بين سعي و تقصير اشكال ندارد و تأخير تقصير تا زماني كه بتواند بعد از آن احرام حج ببندد و خود را قبل از غروب روز نهم به عرفات برساند، جايز است.

مسأله (433): «مكان تقصير»

تقصير در عمره، مكان خاصي ندارد و محرم در محل اقامت خود نيز مي تواند تقصير كند.

مسأله (434): «تقصير بانوان»

بانوان بايد موي سر خود را از نامحرم بپوشانند؛ از اين رو بسيار شايسته است كه براي رعايت اين امر، در هتل و محل سكونت خود تقصير نمايند و اگر بدون عذر در برابر نگاه نامحرم از موي خود تقصير كنند، گناهكارند؛ ولي در هر حال تقصيرشان صحيح است.

مسأله (435): «تقصير كردن براي ديگري»

كسي كه خودش تقصير نكرده، نمي تواند براي تقصير، موي ديگري را بچيند؛ ولي براي او، چيدن ناخن ديگري اشكال ندارد.

مسأله (436): «تقصير توسط شخص ديگر»

محرم مي تواند از شخص ديگري هر چند شيعه نباشد بخواهد كه براي او تقصير كند؛ ولي در هر حال بايد خودش نيّت كند.

مسأله (437): «ترك عمدي تقصير»

اگر كسي از روي عمد و اختيار تقصير را ترك نمايد - خواه بداند بايد تقصير كند يا خير - و براي حج محرم شود عمره تمتُّع او تبديل به حج افراد مي شود و بايد با همان احرام اعمال حج افراد را به جا آورد و پس از آن و گذشتن روزهاي تشريق (11 تا 13 ذيحجه) عمره مفرده به جا آورد؛ هر چند عمره تمتُّع او مستحب باشد و اين حج و عمره كفايت از حجةالاسلام نمي كند؛ مگر در ترك تقصير كوتاهي نكرده باشد.

مسأله (438): «فراموشي تقصير»

هرگاه تقصير را فراموش كندو براي حج محرم شود، عمره تمتُّع و احرام حج او صحيح است؛ ولي احتياط مؤكَّد مستحب در آن است كه يك گوسفند قرباني كند و آن را به فقرا بدهد.

از تقصير تا احرام حج

مسأله (439): «سر تراشيدن مردان»

پس از تقصير عمره تمتّع، احتياط مؤكَّد مستحب در آن است كه مردان سرشان را نتراشند.

مسأله (440): «حرام بودن محرّمات حرم»

محرّمات حرم، يعني اموري كه به احترام حرم الهي حرام شده بود، مانند شكار كردن در حرم و كندن يا بريدن درخت و گياه حرم، با تقصير حلال نمي شود و بر هر مكلفي محرم باشد يا غير محرم، حرام است.

مسأله (441): «انجام عمره مفرده بين عمره تمتّع و حج تمتّع»

بين عمره تمتّع و حج تمتّع نبايد عمره مفرده به جا آورد و اگر كسي به جا آورد، عمره تمتّع او باطل مي شود.

مسأله (442): «انجام عمره مفرده قبل از عمره تمتّع و بعد از حج تمتّع»

قبل از احرام بستن به عمره تمتّع و همچنين بعد از انجام حج تمتّع و گذشتن روزهاي تشريق (11 و 12 و 13 ذيحجه)، مي توان عمره مفرده به جا آورد.

مسأله (443): «خروج از مكّه بين عمره و حج تمتّع»

بيرون رفتن از شهر مكّه در اثناء عمره تمتّع اشكال ندارد ولي بعد از اتمام عمره تمتّع و قبل از احرام حج خروج از مكّه و اطراف نزديك آن، جايز نيست، مگر در صورت نياز و در اين صورت نيز بايد به حج تمتّع محرم شود و با احرام حج خارج گردد؛ بلي اگر خروج با احرام براي او با مشقت شديد همراه باشد، مي تواند بدون احرام بيرون رود.

مسأله (444): «خروج عمدي، مبطل عمره»

در فاصله بينِ اتمام عمره تمتّع و احرام حج تمتّع اگر كسي بدون نياز و بدون عذر از مكّه خارج شود، عمره تمتّعش باطل مي شود و اگر ندانسته يا از روي اشتباه يا ناچاري از مكّه خارج گردد، به عمره تمتّع و حج او لطمه اي وارد نمي شود.

مسأله (445): «رفتن به غار حرا و غار ثور»

رفتن به غار حرا و غار ثور اگر در نظر اهالي منطقه از مكّه يا اطراف نزديك آن محسوب گردند، جايز است.

مسأله (446): «ارتباط عمره و حج تمتُّع»

كسي كه احرام عمره تمتُّع بست، بايد پس از عمره تمتُّع حج تمتُّع انجام دهد، هر چند عمره او استحبابي باشد.

بخش سوم؛ اعمال حج تمتّع

اعمال حج تمتّع

1 - احرام؛ «اولين عمل حج تمتّع»

مسأله (447): «اولين عمل حج»

اولين عمل حج تمتُّع، احرام حج است و آن مانند احرام عمره تمتُّع است؛ پس حاجي لباس احرام را مي پوشد، نيت احرام حج تمتُّع مي كند و با لبيك گفتن محرم مي شود.

مسأله (448): «زمان احرام»

زمان احرام حج، بعد از اعمال عمره تمتّع است، تا وقتي كه بتواند پيش از غروب روز نهم به وقوف در عرفات برسد و بهترين وقت آن روز هشتم ذيحجه است.

مسأله (449): «مكان احرام»

مكان احرام حج تمتّع، شهر «مكّه معظّمه» است از هر كجاي آن باشد؛ هر چند مستحب است در مسجدالحرام محرم شود و بهترين نقطه مسجد براي محرم شدن، كنار مقام ابراهيم عليه السلام و پس از آن، داخل حجر اسماعيل عليه السلام است.

مسأله (450): «احرام بستن از مناطق جديد مكّه»

در احرام از مكّه، فرقي بين مكه قديم و جديد نيست؛ بلكه احرام از «مناطق جديد» شهر مكّه كه اخيراً احداث شده نيز صحيح است.

مسأله (451): «نيّت احرام»

در نيّت احرام حج - مانند احرام عمره تمتّع - رعايت چهار امر لازم است:

1 - تعيين در نيّت؛ يعني ويژگي هاي حجّي را كه به جا مي آورد، در نيّت مشخّص كند.

2 - انشاء احرام؛ يعني از قلب خود بگذراند كه خود را محرم - مثلاً - به حج تمتّع از حجةالاسلام قرار مي دهم.

3 - قصد قربت؛ يعني با نيّت خالص براي خداوند متعال احرام ببندد.

4 - تصميم انجام مناسك حج را داشته باشد و حج تمتّع را به عنوان بخش ديگري از مجموعه عمره و حج تمتّع به جا آورد.

بنابراين، براي احرام حج تمتّع - مثلاً - چنين نيّت مي كند:

«خود را محرم به حج تمتّع از حجةالاسلام قرار مي دهم قربةً إلي اللَّه» و چنانچه همراه اين نيّت لبّيك بگويد محرم مي شود.

مسأله (452): «لبّيك واجب»

تلبيه در احرام حج مانند احرام عمره است و حاجي با گفتن «لَبَّيْك، اَللَّهُمَّ لَبَّيْك، لَبَّيْك، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك، اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْك، لا شَرِيكَ لَك» محرم مي شود.

مسأله (453): «محرّمات احرام»

بر كسي كه محرم به احرام حج شد، تمام محرّماتي كه در احرام عمره تمتُّع گذشت حرام است و كفاره محرّمات نيز همان كفاراتيست كه گذشت.

مسأله (454): «ماشين سقف دار»

محرم نبايد براي رفتن به منزل خود در مكّه، يا رفتن به عرفات، چتر به دست بگيرد يا از وسيله نقليه سقف دار استفاده كند.

مسأله (455): «تكرار تلبيه»

تكرار تلبيه بر محرم مستحب است و اين استحباب تا ظهر روز عرفه ادامه دارد.

مسأله (456): «ترك احرام بدون عذر»

اگر كسي بدون عذر محرم به احرام حج نشود، تا اين كه زمان وقوف به عرفات بگذرد، حج او باطل است.

مسأله (457): «فراموشي احرام حج»
اشاره

اگر احرام حج را فراموش كند يا به جهت ندانستن مسأله بدون احرام از مكّه خارج شود مسأله چهار صورت پيدا مي كند:

اول:

@

قبل از عرفات متوجه شود؛ كه بايد به مكّه برگردد و محرم شود و اگر نتواند همانجا كه هست محرم مي شود.

دوم:

در عرفات متوجه شود؛ كه همان جا محرم مي شود و براي محرم شدن علاوه بر تلبيه مي گويد:

«اَللَّهُمَّ عَلي كِتابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّك».

سوم:

بعد از عرفات و قبل از حلق يا تقصير متوجه شود، در اين صورت همانجا محرم مي شود و براي محرم شدن بنا بر احتياط علاوه بر تلبيه، ذكر سابق را بگويد.

چهارم:

بعد از حلق يا تقصير متوجه شود، كه چيزي بر عهده او نيست.

در تمام چهار صورت اين حج صحيح است و كفايت از حجةالاسلام مي كند.

مستحبات احرام حج تا وقوف در عرفات

كارهايي كه در احرام عمره مستحب است و در صفحه 71 گذشت، در احرام حج نيز مستحب است.

مستحبات مخصوص احرام حج عبارت است از:

1 - در روز «تَروِيَه» (هشتم ذي حجّه) احرام ببندد و بهتر آن است كه قبل از ظهر مُحرم شود و نماز ظهر و عصر را در منا بخواند و اگر سخت است، بعد از نماز ظهر مُحرم شود.

2 - مستحب است در «مسجدالحرام»، محرم گردد و بهترين مكان براي احرام، نزد مقام ابراهيم عليه السلام و پس از آن داخل حجر اسماعيل عليه السلام است و زير ناودان طلا مُحرم شدن، استحباب مخصوصي ندارد.

3 - پس از خروج از مسجدالحرام همين كه به «اَبْطَح» (4) مُشرف شود به آواز بلند «تلبيه» بگويد

4 - چون به سوي منا حركت كند بگويد:

«اَللَّهُمَّ إِيَّاكَ اَرْجُو وَ إِيَّاكَ اَدْعُو، فَبَلِّغْنِي اَمَلِي وَ اَصْلِحْ لِي عَمَلِي».

و با وقار و دلي آرام به سوي منا برود و به تسبيح و ذكر حق تعالي مشغول باشد.

5 - چون به منا رسيد بگويد:

«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اَقْدَمَنِيها صالِحاً فِي عافِيَةٍ وَ بَلَّغَنِي هذَا الْمَكانَ».

پس بگويد:

«اَللَّهُمَّ هذِهِ مِني وَ هذِهِ مِمَّا مَنَنْتَ بِهِ عَلَيْنا مِنَ الْمَناسِكِ، فَأَسْأَلُكَ اَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ بِما مَنَنْتَ بِهِ عَلي اَنْبِيآئِكَ، فَإِنَّما أَنَا عَبْدُكَ وَ فِي قَبْضَتِكَ».

6 - مستحب

است «شب عرفه» (شب نهم) را در منا باشد و به طاعت خدا مشغول گردد و چون نماز صبح را خواند تا طلوع آفتاب تعقيب بگويد و به سوي عرفات روانه شود و اين دعا را بخواند:

«اَللَّهُمَّ إِلَيْكَ صَمَدْتُ وَ إِيَّاكَ اعْتَمَدْتُ وَ وَجْهَكَ أرَدْتُ، فَأَسأَلُكَ اَنْ تُبارِكَ لِي فِي رِحْلَتِي وَ اَنْ تَقْضِيَ لِي حاجَتِي وَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنْ تُباهِي بِهِ الْيَومَ مَنْ هُوَ اَفْضَلُ مِنّي»

7 - «تا ظهر عرفه» تلبيه را تكرار كند و پس از آن، تلبيه گفتن مستحب نيست.

2 - وقوف در عرفات؛ «دومين عمل حج تمتّع»

مسائل
مسأله (458): «دومين عمل حج»

حاجي پس از احرام حج، بايد به «عرفات» برود و در آنجا «وقوف» نمايد.

مسأله (459): «معناي وقوف»

وقوف در عرفات يعني «حضور» در آن صحرا، به هر حالتي كه باشد، در حال توقف باشد يا حركت، سواره باشد يا پياده، نشسته باشد يا ايستاده يا به هر حالت ديگر.

مسأله (460): «نيت وقوف»

وقوف در عرفات عبادت است و حاجي بايد با نيت خالص براي خداوند در عرفات بماند و به زبان آوردن نيت وقوف لازم نيست؛ بلكه همين مقدار كه در آن صحرا بماند، كافي است.

مسأله (461): «زمان وقوف»

زمان اصلي وقوف در عرفات، از ظهر تا مغرب روز عرفه (= روز نهم ذيحجه) است.

مسأله (462): «تأخير وقوف از ظهر عرفه»

لازم نيست حاجي از ابتداي ظهر نهم در عرفات باشد، بلكه تأخير آن تا نزديك غروب اشكال ندارد؛ بنابراين مي تواند كمي قبل از مغرب خود را به عرفات برساند و نيت وقوف نمايد.

مسأله (463): «وقوف در عرفات ركن حج»

وقوف در عرفات از اركان حج است، بنابراين اگر حاجي از روي عمد و اختيار وقوف را ترك كند و در هيچ مقداري از ظهر تا غروب روز نهم موفق به وقوف در عرفات نشود، حج او باطل مي شود - خواه بداند كه وقوف واجب است يا خير - در اين صورت وقوف در شب عيد قربان براي او كفايت نمي كند.

مسأله (464): «كوچ كردن قبل از مغرب»

حاجي وقتي عرفات را در زمان وقوف درك كرد، تا مغرب نشده نبايد از آنجا كوچ كند و اگر بدون عذر قبل از مغرب خارج شود و ديگر برنگردد، گناه كرده و بايد يك شتر كفاره بدهد و اگر نتواند بايد هجده روز روزه بگيرد.

مسأله (465): «وقوف اضطراري عرفات»

اگر كسي به جهت عذري - مانند بيماري يا ماندن در راه بندان - تا مغرب روز عرفه موفّق به وقوف در عرفات نشد، واجب است مقداري از شب عيد تا طلوع فجر را - هر چند كم باشد - در آنجا وقوف كند.

مسأله (466): «وضو و طهارت بدن و لباس»

براي وقوف در عرفات، مانند ساير اعمال حج - به جز طواف و نماز - وضو داشتن و پاك بودن از حيض و نفاس لازم نيست و اگر بدن يا لباس محرم نجس شود، بايد بدون تأخير تطهير كند، ولي نجس ماندن آنها وقوف را باطل نمي كند.

مسأله (467): «ذكر و دعا در عرفات»

حاجي در عرفات غير از حضور و وقوف وظيفه واجب ديگري - مانند ذكر و دعا - ندارد، ولي اذكار و ادعيه مستحب بسياري براي وقوف در عرفات ذكر شده كه قسمتي از آنها خواهدآمد.

مسأله (468): «خوابيدن در عرفات»

خوابيدن در زمان وقوف مانعي ندارد و اگر كسي نيت وقوف كند و بخوابد، وقوف او صحيح است، هر چند در تمام وقت خواب باشد.

مسأله (469): «حدود عرفات»

حدودي كه با نصب علائم براي عرفات و مشعر و منا مشخص شده است و اهالي منطقه آن را قبول دارند، معتبر است.

مسأله (470): «رفتن بالاي جَبَل الرَّحْمَة»

بنا بر احتياط مستحب حاجي در مدت وقوفِ واجب بالاي جبل الرحمة - كه كوهي در عرفات است - نرود.

مسأله (471): «ثبوت هلال نزد قاضي عامه»

هرگاه قاضي عامه ثبوت هلال ماه ذيحجه را اعلان نمود، تا زماني كه خلاف آن براي حاجي ثابت نشده باشد، بايد تبعيت كند.

آداب و مستحبات وقوف در عرفات

1 - در زمين همواري كه در طرف چپ «جَبَلُ الرَّحمَة» است، وقوف كند.

2 - در حال وقوف با وضو باشد.

3 - غسل كند و بهتر است نزديك ظهر باشد.

4 - در اول وقت، نماز ظهر و عصر را با يك اذان و دو اقامه به جا آورد.

5 - كاملاً متوجه ذات اقدس الهي باشد و از غير خدا منقطع شود و بداند كه عرفات از بهترين مكانها براي استجابت دعاست و مستحبات بسياري دارد.

از بهترين مستحبات وقوف در عرفات خواندن «دعاي معروف حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام » و «حضرت امام زين العابدين عليه السلام » است و اعمال ديگري نيز در روايات آمده است.

6 - حمد و ثناي الهي كند و صد مرتبه «اَللَّهُ أَكبَرُ» بگويد و صد مرتبه «سوره توحيد» بخواند و بگويد:

«اَللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشاعِرِ كُلِّها فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ اَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ. اَللَّهُمَّ لا تَمْكُرْ بِي وَ لا تَخْدَعْنِي وَ لا تَسْتَدْرِجْنِي. اَللَّهُمَّ اِنِّي اَسْاَلُكَ بِحَوْلِكَ وَ جُودِكَ وَ كَرَمِكَ وَ مَنِّكَ وَ فَضْلِكَ، يا اَسْمَعَ السَّامِعِينَ وَ يا اَبْصَرَ النَّاظِرِينَ وَ يا اَسْرَعَ الْحاسِبِينَ وَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، اَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَفْعَلَ بِي كذا و كذا» و به جاي «اَنْ تَفْعَلَ بِي كذا و كذا» حاجت خود را نام برد.

پس دست به آسمان بردارد و بگويد:

«اَللَّهُمَّ حاجَتِي إِلَيْكَ الَّتِي إِنْ اَعْطَيْتَنِيها لَمْ يَضُرَّنِي ما مَنَعْتَنِي وَ الَّتِي اِنْ مَنَعْتَنِيها لَمْ يَنْفَعْنِي ما

اَعْطَيْتَنِي، اَسْأَلُكَ خَلاصَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ. اَللَّهُمَّ اِنِّي عَبْدُكَ وَ مِلْكُ يَدِكَ، ناصِيَتِي بِيَدِكَ وَ اَجَلِي بِعِلْمِكَ، اَسْأَلُكَ اَنْ تُوَفِّقَنِي لِما يُرْضِيكَ عَنِّي وَ اَنْ تُسَلِّمَ مِنِّي مَناسِكِيَ اَلَّتِي اَرَيْتَها خَلِيلَكَ إِبْراهِيمَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ دَلَلْتَ عَلَيْها نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّي اللَّهُ عَلَيْه وَ آلِهِ. اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِمَّنْ رَضِيتَ عَمَلَهُ وَ أَطَلْتَ عُمْرَهُ وَ اَحْيَيْتَهُ بَعْدَ المَوْتِ».

7 - اين دعا را بخواند:

«لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِي وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ، اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ، اَنْتَ كَما تَقُوُلُ وَ خَيْرُ ما يَقُولُ القآئِلُونَ، اَللَّهُمَّ لَكَ صَلاتي وَ دِينِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي وَ لَكَ تُراثِي وَ بِكَ حَوْلِي وَ مِنْكَ قُوَّتِي، اَللَّهُمَّ اِنِّي اَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَقْرِ وَ مِنْ وَسْواسِ الصَّدْرِ وَ مِنْ شَتاتِ الْأَمْرِ وَ مِنْ عَذابِ النَّارِ وَ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ، اَللَّهُمَّ اِنِّي اَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ ما تَأْتِي بِهِ الرِّياحُ وَ اَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ ما تَأْتِي بِهِ الرِّياحُ وَ أَسْأَلُكَ خَيْرَ اللَّيْلِ وَ خَيْرَ النَّهارِ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْ فِي قَلْبِي نُوراً وَ فِي سَمْعِي وَ بَصَرِي نُوراً وَ فِي لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظامِي وَ عُرُوقِي وَ مَقْعَدِي وَ مَقامِي وَ مَدْخَلِي وَ مَخْرَجِي نُوراً وَ اَعْظِمْ لِي نُوراً يا رَبِّ يَوْمَ اَلْقاكَ، إِنَّكَ عَلي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ».

8 - آنگاه رو به قبله كند و اين ذكرها را بگويد:

«سُبْحانَ اللَّهِ» صد مرتبه.

«اَللَّهُ أَكْبَرُ» صد مرتبه.

«ما شآءَ اللَّهُ، لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ» صد مرتبه.

«اَشْهَدُ أَنْ لا اِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ

حَيٌّ لا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ» صد مرتبه.

9 - سپس آيات زير را بخواند:

الف - آيه هاي اول تا دهم «سوره بقره».

ب - «سوره توحيد» سه مرتبه.

ج - «آية الكُرسي»

د - «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلُ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ الْنُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ، أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ، تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ، اُدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً، إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَ لَا تُفْسِدُواْ فِي الْأَرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً، إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ».

ه’ - «سوره فَلق»

و - «سوره ناس»

10 - نعمتهاي خدا را به ياد آورد و بر آنها خدا را شكر كند و بگويد:

«اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلي نَعْمآئِكَ الَّتِي لا تُحْصي بِعَدَدٍ وَ لا تُكافَأُ بِعَمَلٍ».

و آياتي از قرآن كه در آن «حمد» و «تسبيح» الهي و «الله اكبر» و «لا اله الا الله» آمده است بخواند.

بر محمد و اهل بيتش صلي الله عليه و آله درود فرستد.

خدا را به اسماء الهي كه در قرآن آمده است، بخواند و بگويد:

«اَللَّهُ، عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ، اَلرَّحْمنُ، اَلرَّحِيمُ، اَلْمَلِكُ، اَلقُدُّوسُ، اَلسَّلامُ، اَلْمُؤْمِنُ، اَلْمُهَيمِنُ، اَلْعَزِيزُ، اَلجَبَّارُ، اَلْمُتَكَبِّرُ، اَلْخالِقُ، اَلبارِي ءُ، اَلْمُصَوِّرُ».

11 - سپس اين دعا را بخواند:

«اَسْأَلُكَ يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ وَ اَسْأَلُكَ بِقُوَّتِكَ وَ قُدْرَتِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ بِجَمِيعِ ما اَحاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَ بِجَمْعِكَ وَ بِاَرْكانِكَ وَ بِحَقِّ رَسُولِكَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ بِاسْمِكَ الْأَكْبَرِ الْأَكْبَرِ وَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ، اَلَّذِي مَنْ دَعاكَ بِهِ كانَ حَقّاً عَلَيْكَ اَنْ لا تُخَيِّبَهُ وَ بِاسْمِكَ الْاَعْظَمِ الْاَعْظَمِ، اَلَّذِي

مَنْ دَعاكَ بِهِ كانَ حَقّاً عَلَيْكَ اَنْ لا تَرُدَّهُ وَ أَنْ تُعْطِيَهُ ما سَأَلَ، اَنْ تَغْفِرَلِي جَمِيعَ ذُنُوبِي فِي جَمِيعِ عِلْمِكَ فِيَّ».

12 - حاجات خود را از خدا بخواهد و از خداوند كريم بخواهد كه همه ساله حج نصيبش گرداند و بگويد:

«اَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ» هفتاد مرتبه.

«اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ» هفتاد مرتبه.

پس بخواند:

«اَللَّهُمَّ فُكَّنِي مِنَ النَّارِ وَ اَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ الطَّيِّبِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْاِنسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ».

13 - نزديك غروب اين دعا را بخواند:

«اَللَّهُمَّ اِنِّي اَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَقْرِ وَ مِنْ تَشَتُّتِ الْاَمْرِ وَ مِنْ شَرِّ ما يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ، أَمْسي ظُلْمِي مُسْتَجِيراً بِعَفْوِكَ وَ اَمْسي خَوْفِي مُسْتَجِيراً بِاَمانِكَ وَ اَمْسي ذُلِّي مُسْتَجِيراً بِعِزِّكَ وَ اَمْسي وَ جْهِيَ الْفانِي مُسْتَجِيراً بِوَجْهِكَ الْباقِي، يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَ يا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطي، جَلِّلْنِي بِرَحْمَتِكَ وَ اَلْبِسْنِي عافِيَتَكَ وَ اصْرِفْ عَنِّي شَرَّ جَمِيعِ خَلْقِكَ».

پس بگويد:

«يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَ يا اَوْسَعَ مَنْ اَعْطي، يا اَرْحَمَ مَنِ اسْتَرْحَمَ» و حاجات خود را از خدا بخواهد.

14 - پس از غروب اين دعا را بخواند:

«اَللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هذَا الْمَوْقِفِ وَ ارْزُقْنِيهِ مِنْ قابِلٍ اَبَداً ما اَبْقَيْتَنِي وَ اقْلِبْنِيَ الْيَوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً لِي مَرحُوماً مَغْفُوراً لِي، بِاَفْضَلِ ما يَنْقَلِبُ بِهِ اليَوْمَ اَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ وَ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرامِ وَ اجْعَلْنِي الْيَوْمَ مِنْ اَكْرَمِ وَفْدِكَ عَلَيْكَ وَ اَعْطِنِي اَفْضَلَ ما اَعْطَيْتَ اَحَداً مِنْهُمْ مِنَ الْخَيْرِ وَ الْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوانِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ بارِكْ لِي فِيما اَرْجِعُ اِلَيْهِ مِنْ اَهْلٍ اَوْ مالٍ اَوْ قَلِيلٍ اَوْ كَثِيرٍ وَ بارِكْ لَهُمْ فِيَّ».

و بسيار بگويد:

«اَللَّهُمَّ اَعْتِقْنِي مِنَ النَّارِ».

در راه مشعر

استغفاركنان

با تن و دلي آرام از عرفات به سوي مشعر الحرام روانه شود.

3 - وقوف در مشعرالحرام؛ «سومين عمل حج تمتّع»

مسائل
مسأله (472): «سومين عمل حج»

حاجي پس از عرفات بايد به «مشعرالحرام» برود و در آنجا با نيت خالص براي خداوند متعال «وقوف» نمايد.

مسأله (473): «شب ماندن در مشعر»

بنا بر احتياط مؤكَّد مستحب حاجي شب عيد را در مشعرالحرام «بيتوته» كند، يعني با نيت خالص براي خداوند متعال شب را تا طلوع فجر در آنجا بگذراند.

مسأله (474): «زمان وقوف»

وقت اصلي وقوف در مشعر، از طلوع فجر تا طلوع آفتاب روز عيد قربان است.

مسأله (475): «تأخير وقوف از طلوع فجر»

لازم نيست از ابتداي طلوع فجر در مشعرالحرام توقف كند؛ بلكه مي تواند كمي قبل از طلوع آفتاب خود را به آن صحرا برساند و نيت وقوف نمايد.

مسأله (476): «كوچ كردن قبل از طلوع آفتاب»

حاجي وقتي شب عيد وارد مشعرالحرام شد، نبايد قبل از روشن شدن هوا - بلكه بنا بر احتياط قبل از طلوع آفتاب - از آنجا كوچ نمايد و اگر بدون عذر زودتر كوچ كرد، بايد به تفصيلي كه در مناسك آمده كفاره بدهد.

مسأله (477): «وقوف در مشعر ركن حج»

وقوف در مشعرالحرام (از بين غروب شب دهم تا طلوع آفتاب) از اركان حج است و اگر حاجي از روي عمد و اختيار هيچ مقداري از شب عيد تا طلوع آفتاب روز عيد را وقوف نكند، حجش باطل مي شود، خواه بداند كه وقوف واجب است يا نداند و در اين صورت وقوف بعد از طلوع آفتاب كفايت نمي كند.

مسأله (478): «وقوف اضطراري مشعر»

اگر حاجي به جهت عذري - مانند بيماري يا دير رسيدن - در شب عيد تا طلوع آفتاب روز عيد موفق به وقوف در مشعرالحرام نشد، بايد مقداري از طلوع آفتاب تا ظهر را در مشعر وقوف نمايد - اگر چه كم باشد - و حجش صحيح است.

مسأله (479): «وضو و طهارت بدن و لباس»

براي وقوف در مشعر - مانند وقوف در عرفات - وضو داشتن و پاك بودن از حيض و نفاس لازم نيست؛ هر چند اگر بدن يا لباس محرم نجس شود، بايد بدون تأخير تطهير كند، ولي ترك آن ضرري به حج نمي زند.

مسأله (480): «ذكر در مشعرالحرام»

يكي از واجبات مشعرالحرام «ذكر خداوند» است و لازم نيست كه آن را به عنوان ذكر مشعرالحرام بگويد؛ بلكه اگر بدون توجه به اين امر نماز واجبش را بخواند، كفايت مي كند.

مسأله (481): «ذكر به زبان»

ذكر قلبي كافي نيست و حاجي بايد خدا را «به زبان» ياد كند و به هر صورت (نماز، دعا، تسبيح، استغفار و …) خدا را به زبان ياد كند، كافيست و در هر حال ترك آن وقوف را باطل نمي كند.

مسأله (482): «وقوف ناتوانان»

دو گروهند كه بايد در مشعرالحرام شبانه وقوف نمايند:

1 - كساني كه مي ترسند اگر بخواهند تا صبح بمانند و وقوف بين الطلوعين را درك كنند با ضرري اساسي يا خطري جدي روبرو شوند.

2 - مسؤولان تداركات حجاج كه براي تهيه و آماده سازي مايحتاج آنان بايد قبل از طلوع فجر از مشعر كوچ كنند.

3 - كساني كه موظفند جمره عقبه را شب عيد رمي كنند - به تفصيلي كه در رمي جمره عقبه خواهد آمد -.

اين سه گروه موظفند در مشعرالحرام شبانه وقوف نمايند از آنجا خارج شوند؛ هر چند اگر شب را در مشعر بمانند، لطمه اي به حج آنها وارد نمي شود.

مسأله (483): «وقوف بانوان و بيماران»

سه دسته اند كه مي توانند در مشعرالحرام شبانه وقوف كنند:

1 - بانوان

2 - كودكان

3 - افراد ناتوان (مانند كهنسالان) كه وقوف بين الطلوعين برايشان مشقت - هر چند شديد نباشد - داشته باشد.

اين چند گروه مي توانند مقداري از شب دهم را در مشعرالحرام وقوف نمايند و سپس به منا كوچ كنند؛ هر چند احتياط مؤكَّد مستحب در آن است كه قبل از نيمه شب از مشعر خارج نشوند.

مسأله (484): «وقوف همراهان بانوان و بيماران»

كساني كه لازم است همراه بانوان يا بيماران باشند، مي توانند شبانه نيت وقوف كنند و به منا بروند؛ ولي اگر مشقت شديد نداشته باشد، بايد قبل از طلوع آفتاب خود را به مشعرالحرام برسانند و نيت وقوف نمايند و اگر نايب باشند نيابتشان هم صحيح است.

آداب و مستحبات وقوف در مشعر الحرام

1 - چون به مشعر رسيد، بگويد:

«اَللَّهُمَّ هذِهِ جَمْعٌ، اَللَّهُمَّ اِنِّي اَسْأَلُكَ اَنْ تَجْمَعَ لِي فِيها جَوامِعَ الْخَيرِ، اَللَّهُمَّ لا تُؤْيِسْنِي مِنَ الْخَيْرِ الَّذِي سَأَلْتُكَ اَنْ تَجْمَعَهُ لِي فِي قَلْبِي وَ اَطْلُبُ اِلَيْكَ اَنْ تُعَرِّفَنِي ما عَرَّفْتَ اَوْلِيآءَكَ فِي مَنْزِلِي هذا وَ اَنْ تَقِيَنِي جَوامِعَ الشَّرِ».

2 - مستحب است سنگريزه هايي كه براي رمي جمرات مي خواهد، از مشعر الحرام بردارد.

3 - هر قدر كه مي تواند به عبادت الهي مشغول باشد.

4 - پس از نماز صبح، حمد و ثناي الهي به جا آورد و نعمتهاي او را به ياد آورد و صلوات بفرستد و اين دعا را بخواند:

«اَللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الحَرامِ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ اَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الجِنِّ وَ الْاِنْسِ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ خَيْرُ مَطْلُوبٍ اِلَيهِ وَ خَيرُ مَدْعُوٍّ وَ خَيْرُ مَسْؤُولٍ وَ لِكُلِّ وافِدٍ جائِزَةٌ، فَاجْعَلْ جائِزَتِي فِي مَوْطِنِي هَذا اَنْ تُقِيلَنِي عَثْرَتِي وَ تَقْبَلَ مَعْذِرَتِي وَ اَنْ تَجاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِي، ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوي مِنَ الدُّنْيا زادِي».

در راه منا

از مشعر به سوي منا كه مي رود به «وادي مُحَسِّر» (5) مي رسد، مستحب است در آن وادي به مقدار صد قدم «هَروَله»

كند، يعني مانند شتر تند برود و بگويد:

«اَللَّهُمَّ سَلِّمْ لِي عَهْدِي وَ اقْبَلْ تَوْبَتِي وَأَجِبْ دَعْوَتِي وَ اخْلُفْنِي بِخَيْرٍ فِي مَنْ تَرَكْتُ بَعْدِي».

4 - رمي جَمَره عَقَبه؛ «چهارمين عمل حج تمتّع»

مسائل
مسأله (485): «كوچ كردن از مشعر»

پس از وقوف در مشعرالحرام، حاجي براي انجام اعمال منا روانه سرزمين «منا» مي شود.

مسأله (486): «اعمال منا»

اعمال منا عبارت است از:

1 - «رمي جمره عقبه»

2 - «قرباني»

3 - «حلق يا تقصير»

4 - «بيتوته شبهاي يازدهم و دوازدهم ذيحجه»

5 - «رمي جمرات سه گانه» در روزهاي 11 و 12 ذي حجّه.

مسأله (487): «جمرات»

در آخر صحراي منا به طرف مكّه سه علامت قرار دارد كه به آنها به ترتيب «جمره اُولي»، «جمره وُسْطي» و «جمره عَقَبه» مي گويند.

مسأله (488): «اولين عمل روز عيد قربان»

حاجي بايد هفت سنگريزه به جمره عقبه بزند، به اين سنگ زدن «رمي» مي گويند.

مسأله (489): «نيت رمي»

رمي جمره عبادت است و بايد با «نيت خالص براي خداوند متعال» انجام شود؛ و به زبان آوردن نيت لازم نيست.

مسأله (490): «چگونه سنگ بزنيم؟»

حاجي بايد سنگريزه ها را يكي بعد از ديگري پرتاب كند و اگر چند سنگ را باهم پرتاب كند و به جمره بخورد، فقط يك بار به حساب مي آيد.

مسأله (491): «موالات در رمي»

رعايت «موالات» در زدن شش سنگ اول لازم است، يعني: نبايد بين آنها فاصله زياد بيندازد؛ ولي فاصله انداختن سنگ هفتم مانعي ندارد.

مسأله (492): «برخورد ريگ ها»

ريگ ها بايد به جمره «برخورد» كند و انداختن در حوضچه اي كه در اطراف جمرات است، كافي نيست.

مسأله (493): «شك در تعداد»

اگر شك كند كه ريگي به جمره خورده يا نه، نبايد به حساب آورد؛ بلكه اگر گمان كند كه به جمره خورده است، نمي تواند به حساب آورد و بايد به قدري بزند كه اطمينان كند هفت عدد از آنها به جمره خورده است.

مسأله (494): «شرايط سنگ ها»

سنگ ها بايد داراي ويژگي هاي زير باشد:

1 - جنس آنها از «سنگ» باشد و سيمان و كلوخ و گل سفت شده و … كافي نيست.

2 - سنگها بايد به اندازه اي باشد كه به آن «ريگ» بگويند و اگر شك كند كه به آن ريگ گفته مي شود يا خير، كافي نيست.

3 - ريگها بايد از «حرم» برداشته شده باشد - مثلاً از مشعرالحرام يا منا يا مكّه - و اگر از جائي كه حرم بودن آن معلوم نيست بردارد، كفايت نمي كند.

4 - ريگها را از «پاي جمرات» برندارد و اگر از جاهاي ديگر حرم بردارد، كافي است؛ هر چند قبلاً براي رمي جمره از آن سنگ ها استفاده شده باشد.

مسأله (495): «مباح بودن ريگ ها»

استفاده كردن از ريگ هايي كه مال ديگري است، بدون رضايت او حرام است و اگر براي سنگ زدن از چنين ريگ هايي استفاده كند، بنا بر احتياط مؤكَّد مستحب، به آن اكتفا ننمايد.

مسأله (496): «بهترين مكان براي جمع آوري سنگ ها»

مستحب است حاجي سنگ ها را از مشعرالحرام جمع كند و پس از مشعر، جمع كردن سنگ ها از منا، بهتر از نقاط ديگر حرم است.

مسأله (497): «ريگ هاي ريخته شده در مكّه و مشاعر»

ريگ هايي كه در اطراف خيابانهاي مكّه يا در مشعرالحرام يا سرزمين منا ريخته شده، براي رمي جمرات كافي است؛ هر چند قبلاً از خارج حرم آورده شده؛ ولي عرفات و بخشي از مكّه - از مسجد تنعيم به بعد - خارج از حرم است و استفاده از ريگ هاي آن اماكن براي رمي جمرات، كافي نيست.

مسأله (498): «سنگ زدن به جمرات جديد»

سنگ زدن به جمراتي كه اخيراً احداث شده است، حتّي قسمتهايي از آن كه بيرون از محلّ جمرات سابق است و همچنين سنگ زدن به هر دو طرف ديوار جمره كافي است؛ هر چند احتياط مستحب در آن است كه قسمتي از وسط ديوار جمرات را كه مقابل ستون سابق قرار گرفته، رمي نمايند.

مسأله (499): «رمي از طبقات فوقاني»

رمي جمرات از طبقات فوقاني، مانعي ندارد.

مسأله (500): «رمي با تير و كمان»

حاجي مي تواند با وسيله اي چون فلاخن يا تير و كمان، سنگ بزند.

مسأله (501): «زمان رمي جمره»

وقت اصلي رمي جمره عقبه، از طلوع آفتاب تا غروب روز عيد قربان است.

مسأله (502): «رمي ناتوانان»

سه دسته اند كه جمره عقبه را بايد شب عيد رمي كنند:

1 - كساني كه نمي توانند در روز عيد رمي كنند.

2 - كساني كه مي ترسند در رمي در روز با خطري جدي روبرو شوند.

3 - كساني كه رمي در روز براي آنها ضرر اساسي دارد.

اين سه گروه اگر از سنگ زدن در شب عيد هم معذورند، براي رمي نايب مي گيرند و در صورت امكان بايد كسي را نايب بگيرند كه در روز سنگ بزند.

مسأله (503): «وظيفه بانوان و ناتوانان»

پنج دسته اند كه علاوه بر اين كه مي توانند در روز جمره عقبه را رمي كنند، مي توانند شب عيد رمي نمايند:

1 - بانوان

2 - كودكان

3 و 4 - بيمار و ضعيفي كه رمي در روز بر آنها سخت باشد، هر چند سختي آن شديد نباشد.

5 - همه كساني كه رمي در روز بر آنها بسيار سخت است.

اين چند گروه مي توانند جمره عقبه را شب عيد رمي كنند و رمي شب عيد بر نيابت مقدم است؛ و نمي توانند رمي را به شب يا روز بعد به تأخير بيندازند.

مسأله (504): «نايب گرفتن در رمي جمره»

حاجي بايد خودش رمي نمايد؛ ولي گروه هايي كه در مسأله قبل گفته شد، چنانچه از رمي در روز عيد و همچنين شب قبل آن معذور باشند، براي سنگ زدن «نايب» مي گيرند و در صورت امكان بايد كسي را نايب بگيرند كه در روز عيد رمي نمايد، هر چند خود آنها و نايب آنها از بانوان باشند.

مسأله (505): «بررسي از نزديك»

كساني كه نمي دانند آيا مي توانند جمره را رمي نمايند يا خير، بايد تا جمرات بروند و از نزديك توانايي خود را بررسي كنند؛ مگر اين امتحان براي آنها مشقت شديد داشته يا خطرناك باشد.

مسأله (506): «با ماشين به جمرات رفتن»

كسي كه از پيمودن مسافت ميان خيمه ها و جمرات ناتوان است، ولي اگر او را به جمرات برسانند، مي تواند خودش رمي را انجام دهد، در صورتي كه بتواند با ماشين يا وسيله نقليه ديگري خود را به جمرات برساند، بايد به جمرات برود و خودش رمي كند و نمي تواند براي آن نايب بگيرد.

مسأله (507): «سنگ زدن بدون گفتن حاجي»

كسي كه وظيفه او نايب گرفتن است، اگر ديگري بدون گفته او برايش سنگ زد، كافي است، ولي بنا بر احتياط مؤكَّد مستحب به آن اكتفا نكند.

مسأله (508): «وضو داشتن و طهارت از حيض و نفاس»

در رمي جمره وضو داشتن و طهارت از حيض و نفاس معتبر نيست؛ هر چند وضو داشتن مستحب، بلكه مطابق احتياط استحبابي است.

مسأله (509): «پاك بودن رمي كننده و ريگ ها»

در رمي جمره پاك بودن ريگ ها و همچنين پاك بودن بدن و لباس كسي كه سنگ مي زند، لازم نيست.

مسأله (510): «شك بعد از رمي»

هر گاه بعد از آن كه خود را از رمي فارغ شده يافت در تعداد سنگ زدن ها يا شرايط آنها، شك كند، چنانچه احتمال بدهد هنگام رمي جمره به رعايت شرايط آن توجه داشته است، اعتنا به شكش نمي كند.

مسأله (511): «شك بعد از روز دهم»

هر گاه بعد از روز دهم در انجام رمي جمره يا تعداد سنگها يا شرايط آنها شك كند، اعتنا به شكش نمي كند.

مسأله (512): «فراموشي رمي جمره عقبه»

اگر رمي جمره عقبه را فراموش كرد يا به جهت ندانستن مسأله آن راترك كرد، سه صورت پيدا مي كند:

اول:

در روزهاي تشريق (11 تا 13 ذيحجه) متوجه شود؛ در اين صورت رمي را قضا مي كند.

دوم:

بعد از سيزدهم در مكّه متوجه شود؛ در اين صورت بنا بر احتياط قبل از گذشتن ذيحجه رمي را قضا نمايد و در سال بعد در همان روز رمي نيز خودش و اگر نمي تواند نايبش رمي را قضا كند.

سوم:

بعد از خارج شدن از مكّه متوجه شود كه چيزي بر عهده او نيست و حجش صحيح است.

مسأله (513): «موفق نشدن به رمي»

اگر كسي به هر جهت موفق به رمي نشد، نمي تواند شب بعد رمي كند؛ بلكه بايد روز بعد، قضاي آن را به جا آورد.

مسأله (514): «ترتيب بين رمي نيابتي و رمي خود»

اگر حاجي براي رمي نايب شود، مي تواند ابتدا رمي خودش را انجام دهد و سپس رمي نيابتي را، همچنان كه مي تواند عكس آن رفتار كند.

آداب و مستحبات رمي جمره

1 - مستحب است كه در حال رمي با وضو باشد؛ بلكه احتياط استحبابي در اين كار است.

2 - سنگ ها پاك باشد.

3 - سنگ ها را كه در دست مي گيرد، بگويد:

«اَللَّهُمَّ هؤُلاءِ حَصَياتِي فَأَحْصِهِنَّ لِي وَ ارْفَعْهُنَّ فِي عَمَلِي».

4 - با هر سنگي كه مي اندازد، تكبير بگويد و اين دعا را بخواند:

«اَللَّهُ اَكْبَرُ، اَللَّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّي الشَّيْطانَ، اَللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتابِكَ وَ عَلي سُنَّةِ نَبِيِّكَ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَجّاً مَبْرُوراً وَ عَمَلاً مَقْبُولاً وَ سَعْياً مَشْكُوراً وَ ذَنْباً مَغْفُوراً».

5 - جمره «عَقَبه» را پشت به قبله رمي كند و جمره «اُولي» و «وُسْطي» را رو به قبله.

6 - و چون به چادر خود باز مي گردد، بگويد:

«اَللَّهُمَّ بِكَ وَ ثِقْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، فَنِعْمَ الرَّبُّ وَ نِعْمَ الْمَولي وَ نِعْمَ النَّصِيرُ».

5 - قرباني؛ «پنجمين عمل حج تمتّع»

مسأله (515): «دومين وظيفه روز عيد»

كساني كه حج تمتُّع به جا مي آورند، پس از رمي جمره عقبه، اگر مي توانند بايد حيواني را در راه خدا «قرباني» كنند.

مسأله (516): «ترتيب بين رمي جمره و قرباني»

حاجي بايد ترتيب بين رمي جمره عقبه و قرباني و بين آن و حلق يا تقصير را رعايت كند و اگر بدون انجام عمل قبل، عمل بعدي را انجام دهد، عمل بعدي باطل است؛ بلي چنانچه از روي فراموشي يا ندانستن مسأله خلاف ترتيب عمل نمايد، عمل انجام شده صحيح است.

مسأله (517): «نوع قرباني»

قرباني بايد شتر يا گاو يا گوسفند باشد و بر هر حاجي حداقل يك قرباني واجب است و بيشتر از آن مستحب مي باشد؛ و اگر چند نفر به طور مشترك يك حيوان قرباني كنند كفايت نمي كند.

بهترين قرباني شتر و پس از آن گاو و پس از آن گوسفند است و غير اينها مانند مرغ كفايت نمي كند.

مسأله (518): «نيت قرباني»

قرباني عبادت است و بايد با نيت خالص براي خداوند متعال انجام گيرد.

مسأله (519): «شرايط قرباني»

قرباني بايد داراي شرايط زير باشد:

1 - به سن معتبر رسيده باشد.

2 - سالم بوده و مريض نباشد.

3 - معيوب و ناقص العضو نباشد.

4 - لاغر نباشد.

5 - اخته نباشد.

مسأله (520): «شرط اول؛ سن قرباني»

حداقل سن قرباني عبارت است از:

حداقل سن گوسفند ميش: شش ماه تمام

حداقل سن گوسفند بز: يك سال تمام

حداقل سن گاو: يك سال تمام

حداقل سن شتر: پنج سال تمام

مسأله (521): «تحقيق از سن قرباني»

تحقيق از سن قرباني لازم است و اگر شك كند كه قرباني داراي سن لازم است يا خير، نمي تواند به آن اكتفا كند؛ بلكه اگر به خيال اين كه سن قرباني كم نيست، ذبح كند و بعد از ذبح متوجه شود كه سنّ حيوان كم بوده، كفايت نمي كند.

مسأله (522): «شرط دوم؛ سالم باشد»

حيوان قرباني بايد از بيماري اي كه گوشتش را فاسد مي كند، سالم باشد.

مسأله (523): «تحقيق از سلامت قرباني»

اگر شك دارد كه گوشت حيوان فاسد شده يا نه، اعتنا به شكش نكند و تحقيق لازم نيست؛ هر چند اگر بعد از ذبح فهميد كه گوشت حيوان فاسد بوده، كفايت نمي كند.

مسأله (524): «شرط سوم؛ معيوب و ناقص العضو نباشد»

حيواني كه براي قرباني انتخاب مي شود بايد معيوب نبوده و هيچ يك از اعضايش ناقص نباشد.

مسأله (525): «نقص گوش»

حيواني كه گوش آن از بيخ بريده شده، كافي نيست، ولي اگر گوش آن را شكاف داده اند يا بخشي از آن را بريده اند، اشكال ندارد.

مسأله (526): «نقص شاخ»

قرباني كردن حيواني كه شاخ اصليش - كه معمولاً سفيد است - شكسته، كافي نيست؛ ولي شكسته بودن پوسته و غلاف شاخ كه رنگ تيره دارد و همچنين ذبح حيواني كه مادرزاد شاخ ندارد، اشكال ندارد.

مسأله (527): «نقص چشم»

حيواني كه كور يا به طور آشكار لوچ باشد، كافي نيست.

مسأله (528): «نقص دست و پا»

حيواني كه دست يا پاي آن شكسته يا به طور آشكار لنگ باشد، كافي نيست.

مسأله (529): «نقص دم»

قرباني كردن حيواني كه دم او كنده شده، كافي نيست و اگر در اصل خلقت دم نداشته باشد، چنانچه عرفاً ناقص محسوب نشود، كفايت مي كند.

مسأله (530): «تحقيق از ناقص نبودن قرباني»

اگر شك كند كه قرباني ناقص است يا خير، اعتنا به شكش نكند و تحقيق لازم نيست؛ بلي چنانچه احتمال بدهد كه حيوان نقص مادرزادي دارد، چنانچه اين احتمال به حدي باشد كه قابل توجه متعارف مردم است، بايد تحقيق كند.

مسأله (531): «اطلاع از نقص بعد از ذبح»

اگر هنگام ذبح فكر مي كرد كه حيوان سالم است، ولي بعد از ذبح متوجه شد كه قرباني ناقص العضو بوده، كفايت نمي كند.

مسأله (532): «شرط چهارم؛ لاغر نباشد»

قرباني كردن حيواني كه در نظر متعارف مردم لاغر شمرده مي شود، كفايت نمي كند و اگر روي قلوه هاي قرباني قدري چربي باشد، كافي است.

مسأله (533): «اطلاع از لاغري بعد از ذبح»

اگر به خيال چاق بودن حيواني را ذبح كرد، بعد فهميد لاغر بوده، كفايت مي كند.

مسأله (534): «شرط پنجم؛ اخته نباشد»

يعني بيضه هاي قرباني را نكشيده باشند، ولي اگر يكي از بيضه ها باقي باشد، كافي است.

مسأله (535): «اگر غير اخته پيدا نشود»

اگر غير از حيوان اخته پيدا نشود، مي تواند آن را قرباني كند.

مسأله (536): «حيوان بيضه كوبيده يا رگ ماليده يا تابيده»

بنا بر احتياط مستحب حيواني كه بيضه هايش را كوبيده يا رگهاي آن را ماليده يا تابيده باشند، قرباني نكند.

مسأله (537): «تحقيق از اخته نبودن قرباني»

اگر شك كند حيواني را اخته كرده اند يا خير، اعتنا به شكش نكند و تحقيق لازم نيست.

مسأله (538): «اطلاع از اخته بودن بعد از ذبح»

هرگاه به خيال اخته نبودن حيواني را ذبح كند و پس از ذبح متوجه شود كه حيوان اخته است، كفايت نمي كند مگر غير حيوان اخته پيدا نشود.

مسأله (539): «قرباني با پول خمس نداده»

تهيه قرباني با پولي كه خمس بر آن واجب شده، قبل از پرداخت خمس آن حرام است و احتياط مؤكَّد مستحب در آن است كه به آن اكتفا نكند.

مسأله (540): «زمان قرباني»

زمان قرباني حج، روز دهم و يازدهم و دوازدهم ذي حجّه است، ولي بنا بر احتياط مستحب قرباني را از روز عيد به تأخير نيندازد.

مسأله (541): «قرباني در شب»

قرباني كردن در شب كفايت نمي كند.

مسأله (542): «مكان قرباني»

مكان اصلي قرباني حج تمتُّع، سرزمين «منا» است.

مسأله (543): «ذبح در مسلخ هاي كنوني»

در شرايط كنوني قرباني كردن در مسلخ هايي كه در خارج منا و نزديك آن احداث شده است، اشكال ندارد و تأخير آن براي اين كه در منا ذبح كنند - اگر چه براي حاجي مشقت نداشته باشد - لازم نيست.

مسأله (544): «قرباني در وطن»

انجام قرباني حج تمتُّع در غير از منا و مكّه و حوالي آن كفايت نمي كند؛ بنابراين انجام قرباني حج تمتُّع در وطن كافي نيست، هر چند در روز عيد قربان باشد و به طور كامل به مصرف تعيين شده برسد.

مسأله (545): «فرستادن ديگري براي قرباني»

حاجي مي تواند شخص ديگري را براي قرباني بفرستد و چون همه كساني كه از طرف حجّاج براي قرباني كردن به قربانگاه مي روند، نمي توانند براي خودشان ذبح كنند و مجبور مي شوند به ديگري وكالت بدهند، لذا حجّاج محترم بايد به نماينده شان وكالت مطلق بدهند كه او حق داشته باشد خودش ذبح كند يا آن را به ديگري بسپارد.

مسأله (546): «تعيين قرباني»

قرباني اي كه ذبح مي شود بايد معين باشد كه مال كدام يك از حجّاج است؛ بنابراين اگر مثلاً سه قرباني را از طرف سه حاجي بدون تعيين قرباني ها ذبح كنند كفايت نمي كند. در تعيين گوسفند لازم نيست نماينده حجّاج اسم آنها را ببرد، بلكه تعيين اجمالي كافي است؛ بنابراين كسي كه به نمايندگي گروهي از حجّاج به قربانگاه مي رود چنانچه اسامي آنها را در ليستي بنويسد و در نيت خود هر گوسفند را براي يكي از آنها به ترتيب شماره ليست تعيين نمايد - مثلاً در نيّت مشخص كند كه گوسفند اول براي حاجي شماره يك - كافي است، هر چند اسم آنها را نخواند يا اصلاً توجهي به اسم آنها نداشته باشد.

مسأله (547): «نيت ذابح»

ذابحي كه براي حاجي ذبح مي كند، لازم نيست هنگام ذبح اسم حاجي را ببرد؛ بلكه لازم نيست قصد نيابت يا قصد حج تمتُّع كند و همين مقدار كه گوسفندي را كه براي حاجي معين شده با رعايت شرايط ذبح، ذبح كند، كافي است.

مسأله (548): «قرباني كردن ذابح بدون گفتن حاجي»

اگر شخصي بدون گفتن حاجي از طرف او قرباني كند، كافي نيست؛ اگر چه حاجي به كار او راضي باشد.

مسأله (549): «دين و مذهب ذابح»

كسي كه قرباني را ذبح مي كند، بايد مسلمان باشد و اگر شيعه نباشد، مانعي ندارد.

مسأله (550): «شك در قرباني كردن نماينده»

هر گاه كسي را براي قرباني بفرستد، تا ثابت نشده كه وي عمل را انجام داده نمي تواند حلق يا تقصير كند و گمان كفايت نمي كند.

مسأله (551): «شك در صحت عمل ذابح»

اگر شك كند كه كسي كه از طرف او قرباني كرده، شرايط قرباني و شرايط ذبح را رعايت كرده يا خير، به شك خود اعتنا نمي كند.

مسأله (552): «شك در صحت ذبح خود»

اگر حاجي خودش قرباني كند و بعد از قرباني كردن شك كند كه شرايط معتبر در قرباني يا شرايط ذبح را رعايت كرده است يا خير، چنانچه احتمال بدهد كه هنگام قرباني كردن به رعايت شرايط شرعي آن توجه داشته است، به شك خود اعتنا نمي كند.

مسأله (553): «ذبح با كارد استيل»

ذبح با كارد استيل، بلكه با هر وسيله اي كه در برندگي از چاقوي آهني كمتر نباشد، صحيح است.

مسأله (554): «جدا كردن سر قرباني»

بنا بر احتياط مؤكّد استحبابي قبل از آن كه قرباني به طور كامل جان بدهد، عمداً سر حيوان را از بدنش جدا نكنند يا مغز حرام را كه در تيره پشت است و از مهره هاي گردن تا دم حيوان امتداد دارد نبرد.

مسأله (555): «سهم فقير از قرباني»

پس از قرباني كردن واجب است لااقل يك سوم آن را به فقيري كه در حرم حضور دارد - هر چند زائر حرم باشد - صدقه بدهند و براي اين كار كافيست سهم فقير را به وكيل او تحويل دهند.

مسأله (556): «هديه دادن و خوردن از قرباني»

بنا بر احتياط مستحب يك سوم قرباني را به يكي از مؤمنين هديه دهد و خود حاجي نيز مقداري از يك سوم باقي مانده بخورد.

مسأله (557): «چگونه سهم فقير را به او برسانيم؟»

براي صدقه دادن سهم فقير، حاجي يا نماينده او مي تواند از فقيري كه در حرم حضور دارد - خواه اهل حرم باشد يا زائر حرم - وكالت بگيرد كه پس از قرباني كردن يك سوم قرباني را از طرف او قبول نمايد و سهم او را در قربانگاه رها كند يا پس از قبول، سهم فقير را به مبلغ معيني از او بخرد و مال خود را رها نمايد.

مسأله (558): «روزه گرفتن به جاي قرباني»

بر كسي كه نمي تواند قرباني كند - يعني نه حيواني براي قرباني دارد و نه پول آن را - واجب است به جاي قرباني ده روز روزه بگيرد و براي اين كار بايد احرام حج ببندد و قبل از رفتن به عرفات سه روز متوالي روزه بگيرد و هفت روز ديگر را بعد از بازگشتن به وطن روزه مي گيرد. اين روزه احكام و فروع بسياري دارد كه در مناسك حج آمده است.

مسأله (559): «وام گرفتن براي قرباني»

كسي كه نمي تواند قرباني كند و بايد روزه بگيرد، لازم نيست براي آن كه بتواند قرباني كند، هزينه قرباني را تحصيل يا قرض كند، هر چند اين كار براي او موجب مشقت نشود؛ ولي اگر پول قرباني را به دست آورد وظيفه او تغيير مي كند و بايد قرباني نمايد، مگر آن كه در بازپرداخت بدهي خود به مشقت شديد بيفتد.

مسأله (560): «فروش اموال براي قرباني»

اگر حاجي پول قرباني را به طور نقدي ندارد، ولي اموالي دارد كه مي تواند - بدون مشقت شديد - با تبديل آن پول قرباني را تهيه كند، قرباني بر او واجب است.

مسأله (561): «اگر قرباني پيدا نشود»

اگر توانايي مالي دارد، ولي حيوان براي قرباني پيدا نكند و نتواند تا فراهم شدن قرباني در مكّه بماند، بايد پول آن را نزد شخصي بگذارد كه در باقيمانده ماه ذيحجه از طرف او قرباني كند.

آداب و مستحبات قرباني

1 - بهترين قرباني شتر و پس از آن گاو و سپس گوسفند ميش و پس از آن بز است.

2 - مستحب است قرباني بسيار چاق باشد.

3 - در هنگام ذبح بخواند:

«وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ مآ اَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ، إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، لاشَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ اُمِرْتُ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ، اَللَّهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ بِسْمِ اللَّهِ، اَللَّهُ اَكْبَرُ، اَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي».

4 - مستحب است خودش قرباني را ذبح كند و اگر نمي تواند دست خود را روي دست ذابح بگذارد.

6 - حلق يا تقصير؛ «ششمين عمل حج تمتّع»

مسأله (562): «سومين وظيفه روز عيد»

پس از قرباني، حاجي بايد «حلق» كند (يعني تمام سرش را بتراشد) يا «تقصير» نمايد (يعني مقداري از موي سر يا صورت يا مقداري از ناخن دست يا پاي خود را كوتاه كند) و كندن مو كفايت نمي كند.

مسأله (563): «اولين مرحله حلال شدن»

پس از قرباني، تراشيدن سر يا تقصير كه از جمله مناسك حج است، براي محرم حلال مي شود.

مسأله (564): «دومين مرحله حلال شدن»

با حلق يا تقصير، كارهايي كه به خاطر احرام حرام شده بود، حلال مي شود، به استثناي بوي خوش و هر نوع بهره گيري جنسي از همسر، بنابراين بعد از حلق يا تقصير، حاجي مي تواند لباسهاي معمولي خود را بپوشد و ساير امور مربوط به بانوان - مانند خواستگاري رفتن و عقد كردن آنها - نيز حلال مي گردد.

مسأله (565): «مرحله سوم و چهارم حلال شدن»

بعد از سعي صفا و مروه، بوي خوش و بعد از طواف نساء و نماز آن هر نوع بهره گيري جنسي زن و شوهر از يكديگر حلال مي گردد و بعد از اين عمل حاجي به طور كامل از احرام حج بيرون مي آيد.

مسأله (566): «مردان در حجةالاسلام خود بايد سر بتراشند»

مردي كه «حجةالاسلام» خود را به جا مي آورد، بايد تمام سرش را بتراشد، هر چند سفر اول او نباشد.

مسأله (567): «مشقت يا ضرر در حلق»

مردي كه حجةالاسلام خود را به جا مي آورد چنانچه حلق براي او ضرر اساسي داشته باشد، بايد تقصير كند و اگر حلق براي او مشقت شديد داشته باشد، مي تواند به جاي حلق تقصير كند.

مسأله (568): «مخير بودن بين حلق و تقصير»

مردي كه حج نيابتي به جا مي آورد يا حج خودش است، ولي حجةالاسلام نيست، بين تراشيدن سر و تقصير مخير است و تراشيدن قسمتي از سر نه كفايت از حلق مي كند و نه تقصير.

مسأله (569): «وظيفه بانوان»

بانوان بايد تقصير كنند و تراشيدن سر براي آنها جايز نيست.

مسأله (570): «انتخاب كوتاه كردن مو در تقصير»

كسي كه مي خواهد تقصير كند، بنا بر احتياط مؤكَّد مستحب كوتاه كردن مو را انتخاب كند، هر چند مي تواند با ناخن گرفتن از احرام بيرون بيايد.

مسأله (571): «خون آمدن سر هنگام حلق»

كسي كه سر مي تراشد، اگر سرش خون بيايد، اشكال ندارد، هر چند از اول بداند كه سرش خوني مي شود و جايز نيست براي جلوگيري از خون آمدن، اول موي سرش را كوتاه كند و بعد سرش را بتراشد.

مسأله (572): «نيت حلق و تقصير»

حلق و تقصير عبادت است و بايد با نيت خالص براي خداوند متعال انجام گيرد.

مسأله (573): «مكان حلق و تقصير»

مويي كه براي حلق يا تقصير كنده مي شود بايد در منا ريخته شود؛ بلكه در صورت امكان - بنا بر احتياط - عمل حلق يا تقصير نيز بايد در سرزمين منا انجام پذيرد.

مسأله (574): «حلق و تقصير در قربانگاه»

حلق و تقصير در قربانگاه هاي كنوني كه خارج از منا قرار دارند، بنا بر احتياط براي كسي كه مي تواند در منا حلق يا تقصير كند، كفايت نمي كند.

مسأله (575): «زمان حلق و تقصير»

زمان حلق و تقصير، از صبح روز عيد قربان شروع شده و تا آخر ماه ذي حجّه ادامه دارد، به طوري كه بعد از تقصير فرصتي براي انجام اعمال مكّه در ذيحجه داشته باشد، ولي تا قرباني نكرده نبايد حلق يا تقصير كند.

مسأله (576): «مقدم داشتن حلق و تقصير»

حاجي تا در روز عيد قرباني نكرده نبايد حلق يا تقصير كند مگر در سه مورد:

1 - كسي كه مي ترسد اگر بخواهد صبر كند كه ذبح انجام شود و سپس حلق يا تقصير كند، مشكلي مانند مراجعت كاروان يا حائض شدن برايش پيش آيد كه نتواند شخصاً اعمال مكه را به جا آورد.

2 - كسي كه مي ترسد تأخير اعمال مكه باعث بروز مشكلي كه شرعاً برايش خطر جاني داشته باشد.

3 - كسي كه تأخير اعمال مكه مشقت شديد بيش از متعارفي را براي او ايجاد مي كند.

اين سه گروه مي توانند شبانه از مشعر روانه منا شوند و جمره عقبه را رمي كنند و به كسي براي قرباني وكالت بدهند و در شب عيد با حلق يا تقصير از احرام بيرون آيند؛ هر چند قرباني آنها انجام نشده باشد.

مسأله (577): «حلق و تقصير در شب»

حلق و تقصير در شب مانعي ندارد.

مسأله (578): «تراشيدن سر با ماشين»

تراشيدن سر با هر وسيله اي كه باشد كفايت مي كند و لازم نيست حتماً با تيغ سر تراشي باشد بلكه اگر با ماشيني كه مانند تيغ موها را از بيخ مي زند، سر را بتراشد، كافي است.

مسأله (579): «حلق و تقصير توسط ديگري»

حاجي مي تواند از كسي - هر چند شيعه نباشد - بخواهد كه سرش را بتراشد يا مو يا ناخنش را كوتاه كند و در هر حال بايد خود حاجي نيت كند.

مسأله (580): «حلق و تقصير محرم از ديگري»

محرمي كه خودش حلق يا تقصير نكرده، مي تواند براي تقصير ناخن ديگري را بگيرد ولي نبايد موي او را كوتاه كند يا بتراشد هر چند اگر چنين كرد حلق و تقصيرش صحيح است.

مسأله (581): «ماشين كردن سر قبل از حلق»

كسي كه وظيفه او تراشيدن سر است، نمي تواند اول سرش را ماشين كند و سپس آن را بتراشد.

مسأله (582): «ترتيب بين قرباني و حلق»

رعايت ترتيب بين قرباني و حلق يا تقصير لازم است و اگر حاجي براي قرباني به كسي وكالت داده تا برايش قرباني نكرده اند، نمي تواند حلق يا تقصير كند؛ بنابراين كساني كه خود به قربانگاه نمي روند بايد صبر كنند تا خبر قرباني به آنها برسد و پس از اين كه ثابت شد قرباني انجام شده حلق يا تقصير كنند.

مسأله (583): «كسي كه قرباني نكرده»

اگر حاجي به هر دليل موفق به قرباني نشد، نمي تواند حلق يا تقصير كند و از احرام خارج شود، بلكه بايد ترتيب بين آنها را رعايت نمايد مگر در سه موردي كه در مسائل پيشين گذشت.

مسأله (584): «حلق به خيال انجام قرباني»

اگر به اعتقاد اين كه نماينده اش قرباني كرده، حلق يا تقصير كند، از احرام خارج مي شود؛ ولي تا وقت قرباني نگذشته بايد قرباني كند و تا قرباني نكرده نمي تواند اعمال مكّه را به جا آورد.

مسأله (585): «فراموشي حلق و تقصير»

اگر حلق يا تقصير نكرد و از منا بيرون رفت، دو صورت پيدا مي كند:

1 - از روي عمد حلق و تصير را ترك كرده، در اين صورت بنا بر احتياط بايد به منا بازگردد و در آنجا حلق يا تقصير كند.

2 - حلق يا تقصير را فراموش كرده يا به جهت اشتباه فهميدن مسأله آن را ترك كرده، در اين صورت مي تواند در جايي كه هست حلق يا تقصير كند؛ هر چند احتياط مؤكَّد مستحب در اين است كه اگر مي تواند برگردد و حلق يا تقصير را در منا انجام دهد و در هر حال اگر بيرون منا حلق يا تقصير نمود، واجب است موي خود را به منا بفرستد.

آداب و مستحبات حلق و تقصير

@@@

1 - رو به قبله باشد.

2 - بسم الله بگويد و بخواند:

«اَللَّهُمَّ اَعْطِنِي بِكُلِّ شَعْرَةٍ نوراً يَوْمَ الْقِيامَةِ».

3 - مستحب است پس از حلق، ناخن هاي خود را كوتاه كند و از شارب و اطراف ريش خود نيز بگيرد.

7 تا 11 - اعمال مكّه

مسائل
مسأله (586): «اعمال مكّه»

«اعمال مكّه» به ترتيب عبارت است از:

1 - طواف حج

2 - نماز طواف حج

3 - سعي صفا و مروه

4 - طواف نساء

5 - نماز طواف نساء

مسأله (587): «ترتيب بين حلق يا تقصير و اعمال مكّه»

اعمال مكّه پس از حلق يا تقصير انجام مي شود و كسي كه حلق و تقصير نكرده نمي تواند اعمال مكّه را به جا آورد، مگر از افرادي باشد كه مي توانند اعمال مكّه را قبل از وقوف به عرفات انجام دهند.

مسأله (588): «زمان اعمال مكّه»

بهترين وقت براي طواف و سعي «روز عيد قربان» است، ولي چون وقت اين اعمال تا پايان ذيحجه ادامه دارد، حجّاج مي توانند براي انجام بيتوته شب يازدهم و دوازدهم و رمي جمرات در اين دو روز در منا بمانند و بعد از آن كه از منا كوچ كردند، اعمال مكّه را به جا آورند.

مسأله (589): «ترتيب بين اعمال مكّه»

در حال اختيار بايد ترتيب بين اعمال مكه را رعايت كرد و اگر كسي در حال اختيار از روي علم و عمد بر خلاف اين ترتيب عمل كند، عمل او باطل است.

مسأله (590): «موالات بين طواف حج و سعي»

هرگاه طواف در روز انجام شود، تأخير سعي تا شب اشكال ندارد، ولي بدون عذر، سعي را تا فردا به تأخير نيندازد.

مسأله (591): «طواف مستحب»

كسي كه هنوز طواف حج يا طواف نساء آن را به جا نياورده، نمي تواند طواف مستحب به جا آورد.

طواف حج، نماز طواف و سعي

مسأله (592): «كيفيت طواف و سعي»

چگونگي طواف حج و نماز آن و سعي و شرايط و احكام آنها، همانگونه است كه در اعمال عمره تمتُّع گذشت با اين تفاوت كه اين اعمال بايد به نيت طواف حج و نماز طواف حج و سعيِ حج به جا آورده شود.

مسأله (593): «طواف و سعي از اركان حج»

طواف و سعي از اركان حج است و اگر حاجي از روي عمد و اختيار تا آخر ذيحجه طواف يا سعي را به جا نياورد، حج او باطل مي شود؛ خواه بداند كه طواف واجب است يا نداند.

مسأله (594): «فراموشي طواف يا سعي»

اگر كسي طواف حج يا سعي را فراموش كند تا زمان آن (= ماه ذيحجه) بگذرد، حجش باطل نمي شود و بايد عملي را كه انجام نداده قضا كند و چنانچه در مكّه متوجه شده، عمل بعد از آن را نيز بايد قضا نمايد.

مسأله (595): «ترتيب طواف و سعي»

اگر سعي قبل از طواف حج انجام شود، باطل است، هر چند از روي فراموشي يا ندانستن مسأله باشد.

مسأله (596): «حلال شدن بوي خوش»

بعد از انجام سعي بين صفا و مروه، استفاده از بوي خوش حلال مي شود.

طواف نساء و نماز آن

مسأله (597): «طواف نساء و نماز آن»

بعد از سعي بين صفا و مروه حاجي بايد «طواف نساء» و نماز آن را به جا آورد.

مسأله (598): «كيفيت طواف نساء»

چگونگي طواف نساء و نماز آن و احكام و شرايط آنها مانند طواف عمره تمتُّع و نماز آن است، ولي بايد به نيت طواف نساء و نماز آن به جا آورده شود.

مسأله (599): «طواف نساء بانوان»

طواف نساء اختصاص به مردان متأهل ندارد بلكه بر مرد و زن، متأهل و مجرد، جوان و پير، بلكه بر همه كساني كه حج به جا مي آورند واجب است، هر چند هيچگونه تمايل جنسي نداشته باشند و بر همه آنها لازم است اين طواف را به نيت «طواف نساء» به جا آورند.

مسأله (600): «آخرين مرحله بيرون آمدن از احرام»

چهارمين مرحله بيرون آمدن از احرام «طواف نساء» است و با انجام آن بهره گيري جنسي زن و شوهر از يكديگر حلال مي گردد و با اين عمل حاجي به طور كامل از احرام بيرون مي آيد؛ ولي تا زماني كه در حرم باشد محرّمات حرم يعني كارهايي كه به احترام حرم الهي انجام آنها جايز نيست - مانند كندن درخت و گياه حرم و شكار كردن در حرم - همچنان حرام خواهد بود.

مسأله (601): «طواف نساء از مناسك حج»

طواف نساء هر چند از اركان حج نيست و ترك عمدي آن حج را باطل نمي كند؛ ولي يكي از مناسك واجب حج است و بايد در ماه ذيحجه انجام شود و اگر ذيحجه بگذرد، بايد آن را قضا نمايد.

مسأله (602): «موالات بين سعي و طواف نساء»

پس از سعي لازم نيست فوراً طواف نساء را به جا آورد؛ بلكه تأخير طواف نساء تا آخر ذيحجه اشكال ندارد؛ ولي تا زماني كه آن را انجام نداده، بهره گيري جنسي زن و شوهر از يكديگر حرام است.

مسأله (603): «ترتيب بين طواف حج و طواف نساء»

اگر طواف نساء قبل از طواف حج به جا آورده شود، باطل است، هر چند از روي غفلت يا ندانستن مسأله باشد.

مسأله (604): «ترتيب بين سعي و طواف نساء»

اگر كسي بدون عذر طواف نساء را قبل از سعي به جا آورد، طوافش باطل است؛ ولي اگر سهواً يا به جهت ندانستن مسأله يا پيش آمدن ضرورتي مانند ترس از عادت ماهانه، طواف نساء را قبل از سعي به جا آورد، طوافش صحيح است.

مسأله (605): «نيت نايب»

نايب بايد طواف نساء را نيز از طرف منوب عنه به جا آورد و اگر به نيت ما في الذمّة انجام دهد، اشكال ندارد.

مسأله (606): «عمره مفرده قبل از طواف نساء حج»

كسي كه هنوز طواف نساء به جا نياورده، مي تواند عمره مفرده انجام دهد و در اين صورت بايد دو طواف نساء - يكي به نيت عمره مفرده و ديگري به نيت حج تمتُّع - به جا آورد.

انجام اعمال مكّه قبل از عرفات

مسأله (607): «جايگاه اصلي اعمال مكّه»

در حج تمتّع اعمال مكّه را در حال اختيار بايد بعد از وقوف در عرفات و مشعر و بعد از اعمال منا انجام داد و انجام آنها قبل از آن صحيح نيست.

مسأله (608): «لزوم انجام اعمال مكّه قبل از عرفات»

بر كساني كه مي ترسند بعد از رفتن به عرفات و منا نتوانند به مكّه بازگردند، واجب است تمامي اعمال مكّه (طواف حج و سعي و طواف نساء) را قبل از رفتن به عرفات انجام دهند.

مسأله (609): «لزوم انجام طواف و سعي قبل از عرفات»

بر كساني كه به جهتي - مانند:

پيري زياد يا بيماري يا عادت ماهانه يا وضع حمل - نمي توانند يا مي ترسند كه نتوانند طواف حج و سعي را بعد از آن كه از منا به مكه برگشتند انجام دهند، واجب است طواف حج و نماز آن و سعي را قبل از رفتن به عرفات انجام دهند.

مسأله (610): «جواز انجام طواف و سعي قبل از عرفات»

حجّاجي كه انجام طواف و سعي بعد از برگشتن از منا بر آنها با مشقت بسيار همراه است مي توانند طواف حج و سعي را قبل از رفتن به عرفات انجام دهند.

مسأله (611): «مقدم داشتن طواف نساء»

گروه هايي كه در دو مسأله پيش گفته شد، نمي توانند طواف نساء را قبل از رفتن به عرفات به جا آورند؛ بلكه طواف نساء را بايد پس از اعمال منا به جا آورند و اگر نتوانستند نايب مي گيرند، همچنين نمي توانند تنها طواف حج را - بدون سعي - مقدم بدارند.

مسأله (612): «احرام بستن براي انجام اعمال مكّه»

اين گروه ها مي توانند حتّي در اوائل ماه ذيحجه اعمال مكّه را به جا آورند؛ ولي در هر حال بايد اول احرام حج ببندند و اين اعمال را با احرام حج به جا آورند و اگر بدون احرام به جا آورند، باطل است، هر چند به جهت غفلت يا ندانستن مسأله باشد.

مسأله (613): «كفايت اعمال مكّه قبل از عرفات»

اعمالي كه اين چند گروه، قبل از عرفات به جا مي آورند، كفايت مي كند و تكرار آن پس از بازگشتن از منا لازم نيست، هر چند بيمار بهبودي يابد يا زن پاك باشد يا پيرمرد بتواند بدون مشقت اعمال مكّه را دوباره به جا آورد.

مسأله (614): «تشخيص عذر»

تشخيص عذر براي كساني كه اعمال مكّه را مقدم مي دارند، بر عهده خود آنهاست؛ بلي تشخيص كسي كه بر خلاف متعارف كمترين دشواري را عذر مي داند ملاك نيست و چنين كسي بايد به متعارف رجوع كند.

مسأله (615): «زمان حلال شدن محرّمات احرام»

كساني كه طواف و سعي يا تمام اعمال مكّه را مقدم داشته اند، بوي خوش و بهره گيري جنسي از همسر بر آنها حلال نمي شود و همه محرّمات احرام بعد از تقصير يا حلق براي آنها حلال مي شود.

آداب و مستحبات طواف حج و سعي

1 - مستحب است حاجي روز عيد قربان، طواف و سعي را به جا آورد.

2 - وقتي به در مسجدالحرام رسيد، بايستد و اين دعا را بخواند:

«اَللَّهُمَّ اَعِنِّي عَلي نُسُكِكَ وَ سَلِّمْنِي لَهُ وَ سَلِّمْهُ لِي، أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْعَلِيلِ الذَّلِيلِ الْمُعْتَرِفِ بِذَنْبِهِ، اَنْ تَغْفِرَ لِي ذُنُوبِي وَ اَنْ تَرْجِعَنِي بِحاجَتِي، اَللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَ الْبَلَدُ بَلَدُكَ وَ الْبَيْتُ بَيْتُكَ، جِئْتُ اَطْلُبُ رَحْمَتَكَ وَ أَؤُمَّ طاعَتَكَ، مُتَّبِعاً لِاَمْرِكَ، راضِياً بِقَدَرِكَ، اَسْاَلُكَ مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّ إِلَيْكَ الْمُطِيعِ لِأمْرِكَ الْمُشْفِقِ مِنْ عَذابِكَ اَلْخائِفِ لِعُقُوبَتِكَ، اَنْ تُبَلِّغَنِي عَفْوَكَ وَ تُجِيرَنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ».

3 - آنچه از مستحبات كه در «طواف و سعي عمره تمتُّع» بيان شد، در طواف و سعي حج نيز مستحب است.

12 - بيتوته در منا؛ «دوازدهمين عمل حج تمتّع»

مسائل
مسأله (616): «وظيفه شب هاي منا»

حاجي بايد شب يازدهم و شب دوازدهم و در برخي موارد شب سيزدهم را در منا «بيتوته» يا «اصباح» نمايد. «بيتوته» يعني شب را در جايي گذراندن و «اصباح» يعني حضور داشتن هنگام طلوع فجر.

مسأله (617): «نيت بيتوته و اصباح»

بيتوته و اصباح از عبادات است و بايد با نيت خالص براي خداوند متعال به جا آورده شود.

مسأله (618): «بيتوته شب يازدهم»

در اين شب حاجي مخير است بين «بيتوته نيمه اول شب» و بين «اصباح» يعني مي تواند از غروب شب يازدهم تا نيمه شب در منا به سر برد و مي تواند هنگام طلوع فجر در منا حضور داشته باشد.

مسأله (619): «خروج پس از نيمه شب»

اگر كسي از اول غروب شب يازدهم تا نيمه شب در منا بماند، مي تواند پس از آن از منا بيرون برود و اگر نيمه اول شب يا بخشي از آن را در منا نبود، بايد هنگام طلوع فجر در منا حضور داشته باشد.

مسأله (620): «كفاره ترك بيتوته»

كسي كه بيتوته و اصباح واجب منا را ترك مي كند، بايد يك گوسفند قرباني كند.

مسأله (621): «ترك بيتوته براي اعمال واجب مكّه»

پس از حلق و تقصير حاجي مي تواند براي انجام طواف و سعي و طواف نساء به مكّه برود و چناچه بر اثر اشتغال به اعمال مكّه و مقدمات و آداب و مستحبات آن، بيتوته و اصباح را ترك كند، اشكال ندارد و كفاره هم واجب نمي شود.

مسأله (622): «ترك بيتوته براي اعمال مستحب»

حاجي براي انجام عبادات مستحب در مكّه و مسجدالحرام مانند طواف مستحبي، نماز خواندن، قرائت قرآن كريم و دعا، نمي تواند بيتوته و اصباح را ترك كند و اگر ترك كرد، بايد يك گوسفند قرباني كند.

مسأله (623): «مقدار بيتوته شب دوازدهم»

حاجي بايد از غروب آفتاب روز يازدهم تا طلوع آفتاب روز دوازدهم در منا بماند و از آنجا بيرون نرود؛ حتي براي طواف و سعي واجب.

مسأله (624): «كفّاره ترك بيتوته»

كسي كه بيتوته شب دوازدهم را ترك مي كند، بايد يك گوسفند قرباني كند؛ ولي اگر براي انجام اعمال واجب مكّه بيتوته را ترك نمايد، كفاره ندارد؛ هر چند اگر بدون عذر باشد، گناهكار است.

مسأله (625): «بيتوته شب سيزدهم»

بيتوته اين شب بر سه گروه واجب است:

اول:

كسي كه از منا كوچ نكرده و غروب آفتاب شب سيزدهم؛ بلكه حوالي غروب كه خورشيد زرد رنگ مي نمايد، در منا باشد.

دوم:

كسي كه در حال احرام عمره يا حج از نزديكي با زن اجتناب نكرده است.

سوم:

كسي كه در حال احرام عمره يا حج از شكار پرهيز نكرده است.

مسأله (626): «مقدار بيتوته شب سيزدهم»

مقدار بيتوته شب سيزدهم و احكام و كفارات آن مانند بيتوته شب دوازدهم است.

مسأله (627): «وقت خارج شدن روز سيزدهم»

كسي كه شب سيزدهم در منا مانده است قبل از رمي جمرات روز سيزدهم نبايد از آنجا خارج شود و بعد از رمي جمرات مي تواند از منا كوچ كند، هر چند قبل از ظهر باشد.

مسأله (628): «مشقّت شديد در بيتوته»

كسي كه ماندن در منا براي او مشقت شديد دارد، مي تواند بيتوته نكند؛ ولي بايد يك گوسفند قرباني كند.

مسأله (629): «ضرر اساسي در بيتوته»

كسي كه بيتوته در منا باعث ضرر اساسي او مي شود - مانند بيماري كه بيتوته باعث نقص عضوش مي شود - واجب است بيتوته را ترك كند و كفاره هم ندارد.

مسأله (630): «وظيفه پزشكان و پرستاران»

پزشكان و پرستاراني كه براي نجات جان بيماران لازم است بيتوته را ترك كنند، نبايد بيتوته كنند و كفاره نيز ندارد.

آداب و مستحبات منا

1 - مستحب است حاجي روز يازدهم و دوازدهم را در منا بماند و حتي به خاطر طواف مستحب از آنجا بيرون نرود.

2 - بعد از هر نماز (از نماز ظهر روز عيد تا پانزده نماز) تكبير بگويد و بهتر است اين تكبيرها را بگويد:

«اَللَّهُ اَكْبَرُ، اَللَّهُ اَكْبَرُ، لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اَكْبَرُ، اَللَّهُ اَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ، اَللَّهُ اَكْبَرُ عَلي ما هَدانا، اَللَّهُ اَكْبَرُ عَلي ما رَزَقَنا مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلي ما أَبْلانا».

آداب و مستحبات مسجد خَيْف

مستحب است تا وقتي كه در منا است، نمازهاي واجب و مستحب را در مسجد «خَيْف» بخواند.

آداب مسجد خيف عبارت است از:

1 - صد ركعت نماز.

2 - «سُبْحانَ اللَّهِ» صد مرتبه.

3 - «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» صد مرتبه.

4 - «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» صد مرتبه.

13 - رمي جمرات سه گانه

«آخرين عمل حج تمتّع»

ادامه ي مسائل

مسأله (631): «وظيفه روز يازدهم و دوازدهم»

حاجي در روز يازدهم و دوازدهم ذيحجه، بايد با نيت خالص براي خداوند متعال، به هر يك از سه جمره - جمره اولي، جمره وسطي، جمره عقبه - به ترتيب هفت سنگريزه بزند.

مسأله (632): «وظيفه روز سيزدهم»

بر اشخاصي كه شب سيزدهم در منا بيتوته كرده اند، واجب است روز سيزدهم نيز جمرات سه گانه را رمي كنند.

مسأله (633): «زمان رمي جمرات»

زمان اصلي رمي جمرات در اين سه روز از طلوع تا غروب آفتاب است و در حال اختيار سنگ زدن در شب صحيح نيست.

مسأله (634): «لزوم رمي در شب قبل»

سه گروهند كه بايد جمرات را شب قبل رمي كنند:

1 - كساني كه توانايي رمي در روز ندارند.

2 - كساني كه مي ترسند در رمي در روز با خطري جدي روبرو شوند.

3 - كساني كه رمي در روز براي آنها ضرر اساسي دارد.

اين چند گروه اگر از سنگ زدن در شب قبل هم معذور باشند بايد براي رمي در روز نايب بگيرند و نمي توانند جمرات را در شب يا روز بعد رمي نمايند.

مسأله (635): «جواز رمي در شب قبل»

چند گروهند كه علاوه بر روز مي توانند جمرات را شب قبل رمي كنند:

1 و 2 و 3 - بيمار و كودك و ناتواني كه رمي در روز بر آنها سخت باشد؛ هر چند سختي آن شديد نباشد.

4 - كساني كه رمي در روز براي آنها بسيار دشوار است. اين چند گروه نيز نمي توانند در شب يا روز بعد جمرات را رمي نمايند.

مسأله (636): «نايب گرفتن معذورين»

گروه هايي كه در مسأله پيشين گفته شد، اگر از سنگ زدن در شب قبل نيز معذور باشند، مي توانند براي رمي نايب بگيرند، ولي در صورت امكان بايد كسي را نايب بگيرند كه در روز سنگ بزند؛ و نبايد رمي را به شب بعد يا روز بعد به تأخير بيندازند.

مسأله (637): «اگر معلوم شود معذور نبوده»

اگر كسي به اعتقاد اين كه معذور است، براي رمي جمرات نايب بگيرد و بعد معلوم شود كه معذور نبوده است، بايد خودش جمرات را سنگ بزند و اگر وقت آن گذشته قضا نمايد.

مسأله (638): «رمي شبانه در صورت عذر»

بانوان و كودكان، رمي جمره عقبه روز دهم را در حال اختيار هم مي توانند شب عيد انجام دهند؛ ولي رمي جمرات روزهاي يازدهم و دوازدهم را تا معذور نباشند، نمي توانند در شب قبل انجام دهند.

مسأله (639): «كيفيت و احكام رمي»

كيفيت رمي جمرات و احكام آن و شرايط سنگريزه ها، همانگونه است كه در رمي جمره عقبه در روز عيد بيان شد.

مسأله (640): «ترتيب رمي جمرات»

بايد در رمي جمرات ترتيب را رعايت كرد و از «جمره اولي» شروع كرد و سپس «جمره وسطي» را سنگ زد و پس از آن «جمره عقبه» را؛ بلي در سنگ هفتم لازم نيست ترتيب را رعايت كند، پس اگر بعد از آن كه شش سنگ به جمره اولي زد، جمره وسطي را رمي نمايد، اشكال ندارد.

مسأله (641): «رعايت نكردن ترتيب»

هرگاه ترتيب بين رمي جمرات را رعايت نكرد - هر چند به خاطر فراموشي يا ندانستن مسأله باشد - بايد برگردد و طوري عمل كند كه ترتيب رعايت شود.

مسأله (642): «ترتيب قرباني و تقصير و رمي جمرات»

كسي كه در روز عيد قربان موفق به قرباني يا حلق و تقصير نشده است، مي تواند در روزهاي بعد، قبل از اين اعمال، جمرات سه گانه را رمي كند.

مسأله (643): «رمي جمرات ركن حج نيست»

رمي جمرات از مناسك واجب حج است؛ ولي كسي كه رمي جمرات را ترك كرد حج او باطل نمي شود، هر چند بدون عذر رمي را ترك كرده باشد.

مسأله (644): «ترك عمدي رمي جمرات»

اگر كسي - در حال اختيار يا ناچاري - جمرات سه گانه يا بعضي از آنها را تا غروب آفتاب سنگ نزد، بايد روز بعد آن را قضا كند و نمي تواند در شب رمي نمايد.

مسأله (645): «فراموشي رمي جمرات»

اگر كسي به خاطر غفلت يا ندانستن مسأله، جمرات يا بعضي از آنها را سنگ نزند، مسأله سه صورت دارد:

اول:

در روزهاي تشريق (11 و 12 و 13 ذيحجه) يادش بيايد؛ در اين صورت بايد آن را قضا كند، هر چند از منا كوچ كرده باشد و اگر نمي تواند نايب مي گيرد.

دوم:

بعد از روزهاي تشريق در مكّه يادش بيايد، در اين صورت بنا بر احتياط تا آخر ذيحجه رمي را قضا كند و در سال ديگر نيز در همان روزها، رمي كند و اگر خودش نمي تواند براي رمي نايب مي گيرد.

سوم:

پس از بيرون رفتن از مكّه يادش بيايد؛ در اين صورت قضاي آن لازم نيست، ولي احتياط مستحب در آن است كه سال بعد در همان روزها، خودش و اگر نمي تواند نايبش رمي را قضا كنند.

مسأله (646): «ترتيب بين رمي قضا و ادا»

كسي كه مي خواهد در روزي كه رمي جمرات بر او واجب است، رمي قضايي به جا آورد، بايد اول قضا را به جا آورد و يك ساعت (يك دوازدهم روز) فاصله بيندازد و سپس جمرات همان روز را رمي نمايد؛ بلي اگر به خاطر فراموشي يا ندانستن مسأله، اين امر را رعايت نكرد، اشكال ندارد.

مسأله (647): «شك پس از خروج از محلّ جمرات»

هر گاه پس از آن كه خود را از رمي جمرات فارغ شده يافت در تعداد سنگ زدن ها يا شرايط آن ها شك كند، چنانچه احتمال بدهد هنگام رمي جمره به رعايت شرايط آنها توجه داشته، اعتنا به شكش نمي كند.

مسأله (648): «شك بعد از وقت»

هر گاه پس از گذشتن روز رمي، در انجام رمي جمرات يا تعداد سنگ ها يا شرايط آن شك كند، اعتنا به شكش نمي كند.

كوچ كردن از منا

مسأله (649): «كوچ كردن از منا»

حجّاج نبايد قبل از ظهر دوازدهم از منا كوچ كنند (يعني با جمع كردن اثاثيه به قصد رفتن از آنجا خارج شوند) ولي اگر به هر دليلي كوچ كردند، لازم نيست كه ديگر به منا بازگردند.

مسأله (650): «خروج موقت»

حاجي مي تواند صبح روز دوازدهم بدون برداشتن اثاثيه خود، به طور موقت از منا بيرون رود، در اين صورت بايد به منا بازگردد و لازم نيست بازگشتن قبل از ظهر باشد؛ بلكه اگر بعد از ظهر دوازدهم نيز بازگشته، سپس كوچ نمايد اشكال ندارد.

بخش چهارم؛ خاتمه

محصور و مصدود

مسأله (651): «محصور و مصدود»

@@@اگر حاجي «محصور» شود، يعني «بيمار» گردد به طوري كه نتواند مناسك عمره يا حج را انجام دهد يا «مصدود» گردد، يعني به جهتي «غير از بيماري» مانند ممانعت حكومت يا دشمن يا بسته بودن راه يا فراهم نشدن وسيله نقليه، از انجام مناسك عمره يا حج باز بماند، بايد به وظايفي كه براي محصور و مصدود گفته مي شود، عمل نمايد.

مسأله (652): «موارد صدّ و حصر»

حاجي در عمره و حج تمتُّع، در موارد زير محصور يا مصدود مي گردد:

1 - كسي كه احرام عمره تمتُّع بسته، ولي نمي تواند اعمال آن را انجام دهد و قبل از غروب روز نهم خود را به عرفات برساند.

2 تا 5 - كسي كه احرام حج تمتُّع بسته و از وقوف در مشعر، يا رمي جمره عقبه روز عيد، يا طواف حج، يا سعي باز بماند.

مسأله (653): «مصدود و محصوري كه شرط تحلل كرده اند»

مصدود و محصور اگر هنگام احرام شرط تحلّل كرده اند - يعني از خداوند متعال خواسته اند كه اگر مانعي پيش آمد همانجا از احرام بيرون آيند - به مجرد صدّ يا حصر از احرام بيرون مي آيند.

مسأله (654): «وظيفه مصدود از حج تمتُّع»

كسي كه از حج تمتّع مصدود شده اگر شرط تحلل نكرده باشد، بايد در همان محل صدّ يا در مكّه يا منا يا بين آنها، يك شتر يا گاو يا گوسفند قرباني كند و با تراشيدن سر يا گرفتن از موي سر، از احرام بيرون آيد و همه محرّمات احرام بر او حلال مي شود.

و اگر نمي تواند قرباني كند بايد صبر كند تا وقت حج بگذرد و با عمره مفرده و اگر نمي تواند با حلق يا تقصير از احرام خارج شود.

مسأله (655): «وظيفه محصور از حج تمتُّع»

محصور از حج تمتّع اگر شرط تحلل نكرده بايد به تفصيلي كه در مناسك حج آمده قرباني كند و با انجام قرباني محرّمات احرام - به جز زن - بر او حلال مي گردد و نياز به حلق يا تقصير نيست و اگر نمي تواند قرباني كند، سه روز روزه مي گيرد و براي حلال شدن زن بايد بعداً عمره يا حج به جا آورد و اگر انجام عمره و حج يا اجتناب از زن تا آن زمان مشقت، شديد داشته باشد، براي انجام عمره يا حج نايب مي گيرد.

مسأله (656): «وظيفه ديگر مصدود و محصور از حج»

مصدود و محصور علاوه بر وظيفه اي كه در دو مسأله پيش گفته شد، اگر مي تواند بايد در سال آينده همان قسم از حجي را كه ناقص گذاشته دوباره به جا آورد، هر چند در حج اول شرط تحلل كرده باشد.

مسأله (657): «صد و حصر در حج استحبابي و نيابتي»

در احكام صد و حصر فرقي بين عمره و حج استحبابي و غير آن و بين نيابي و غير آن - هر چند نيابت از حضرات معصومين عليهم السلام باشد - نيست.

آداب و مستحبات مكّه مكرّمه

آداب و مستحبات شهر مكّه - به جز آن چه در اعمال عمره و حج گذشت - از اين قرار است:

1 - زياد ذكر خدا گفتن.

2 - قرآن خواندن و مستحب است تمام قرآن را در مكّه - مسجدالحرام يا جاي ديگر شهر - تلاوت كند.

3 - خوردن آب زمزم و خواندن اين دعا پس از آشاميدن آب: «أَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَ رِزْقاً واسِعاً وَ شِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ وَ سُقْمٍ» و نيز اين دعا «بِسْمِ اللَّهِ و بِاللَّهِ وَ الشُّكْرُ لِلَّهِ».

4 - نگاه كردن به كعبه و تكرار آن.

5 - در هر شبانه روز ده مرتبه طواف كردن، در اول شب سه طواف، در آخر شب سه طواف، صبح دو طواف و بعد از ظهر دو طواف.

6 - در مدت اقامت در مكّه، سيصد و شصت مرتبه طواف كردن و اگر اين مقدار نشد پنجاه و دو مرتبه و اگر آن هم ممكن نشد هر مقدار كه بتواند.

طواف وداع

بر كسي كه مي خواهد از مكّه بيرون رود مستحب مؤكّد است كه «طواف وداع» به جا آورد.

طواف وداع نيز هفت شوط است و خواندن نماز آن هم مستحب است.

مستحب است كه از خداوند متعال توفيق بازگشت به مكّه را طلب كند.

بهتر است كه در طواف وداع اين امور را رعايت كند:

1 - در هر شوطي حجرالاسود و ركن يماني را استلام كند و اگر نمي تواند از دور اشاره كند.

2 - چون به مستجار مي رسد، دعاي مستجار را - كه قبلاً ذكر شد - بخواند.

3 - يك دست بر حجرالاسود و دست ديگرش را طرفِ درِ كعبه بگذارد و اين دعا را بخواند:

«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ

عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ حَبِيبِكَ وَ نَجِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، اَللَّهُمَّ كَما بَلَّغَ رِسالاتِكَ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِكَ وَ صَدَعَ بِأَمْرِكَ وَ أُوذِيَ فِيكَ وَ فِي جَنْبِكَ وَ عَبَدَكَ حَتّي أَتاهُ الْيَقِينُ، اَللَّهُمَّ اقْلِبْنِي مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً لِي بِاَفْضَلِ ما يَرْجِعُ بِه اَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ، مِنَ الْمَغْفِرَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ الرِّضْوانِ وَ الْعافِيَةِ».

4 - از باب حنّاطين كه مقابل ركن شامي است، بيرون رود.

نماز حجّاج در مكّه و مدينه

مسأله (658): «نماز مسافر در مكّه و مدينه»

زائراني كه به مكّه يا مدينه مي روند، بسيار شايسته است كه قصد اقامه ده روز كنند و نمازشان را تمام بخوانند؛ ولي تا قصد اقامه نكرده اند، بايد نمازشان را شكسته بخوانند، هر چند بخواهند در مسجدالحرام يا مسجد النبي صلي الله عليه و آله نماز بخوانند.

مسأله (659): «رفتن به احد»

زائراني كه تصميم دارند در مدينه منوره حداقل ده روز بمانند، نمازشان تمام است و رفتن به احد و مسجد قبا و مسجد ذوقبلتين در اثناء ده روز، اين وظيفه را تغيير نمي دهد.

مسأله (660): «نماز در عرفات و مشعر و منا»

حجّاجي كه قصد كرده اند قبل از رفتن به عرفات ده روز در مكه بمانند نمازشان در مكّه تمام است، اين حجّاج وقتي به عرفات مي روند بايد در آنجا و در مشعر و منا و پس از بازگشت در مكّه نيز نمازشان را تمام بخوانند؛ ولي اگر قصد اقامه نكرده باشند، در تمام اين اماكن بايد نمازشان را شكسته بخوانند.

مسأله (661): «شركت در نماز جماعت اهل سنت»

حجّاج محترم بايد از هر كاري كه موجب وهن شيعه است، جداً خودداري كنند و مناسب است در نماز جماعت اهل سنت شركت نمايند؛ ولي نبايد به آن اكتفا كنند، بلكه بايد آن را دوباره بخوانند.

مسأله (662): «خارج شدن از مسجد هنگام نماز جماعت»

برخي از حجّاج هنگام برپايي نماز جماعت از مسجدالحرام يا مسجد النبي صلي الله عليه و آله خارج مي شوند يا در كناري مي ايستند و تماشا مي كنند؛ اين كارها بسيار ناپسند است و جداً بايد از آنها خودداري شود.

مسأله (663): «سجده بر فرش»

سجده كردن بر فرش، حتي فرش هاي مسجدالحرام و مسجد النبي صلي الله عليه و آله و ساير مساجد مكّه و مدينه، صحيح نمي باشد و بايد بر زمين و قسمت هايي از مسجد كه سنگ فرش شده يا روي سجاده حصيري و مانند آن سجده كرد و زائر در صورت ضرورت روي فرش سجده مي نمايد؛ ولي نمي تواند به آن اكتفا كند.

مسأله (664): «گذاشتن مهر»

گذاشتن مهر و باد بزن و مانند آن و سجده كردن روي آن ها در صورتي كه موجب وهن شيعه شود، جايز نيست و اگر وهن نباشد، اشكال ندارد.

مسائل متفرقه

مسأله (665): «شك بعد از وقت»

در هر يك از اعمال عمره يا حج، اگر بعد از آن كه وقت آن گذشت، شك كند كه آن را به جا آورده يا خير اعتنا به شكش نمي كند و اگر يا شك كند كه صحيح به جا آورده يا خير چنانچه احتمال بدهد كه به رعايت شرايط عمل توجه داشته است به شك خود اعتنا نكند.

مسأله (666): «شك بعد از انجام عمل»

هرگاه پس از آن كه خود را از عملي از اعمال عمره يا حج فارغ شده يافت يا وارد عمل بعدي شد، شك كند كه آن عمل را با تمام اجزاء و شرايطش انجام داده يا خير، بلكه ناقص انجام داده يا برخي از شرايطش را رعايت نكرده، چنانچه احتمال بدهد كه در حال عمل به رعايت شرايط آن توجه داشته اعتنا به شكش نمي كند.

مسأله (667): «عبور حائض از مسجدالحرام»

حائض و جنب نمي توانند در مسجدالحرام و مسجد النبي صلي الله عليه و آله حتّي قسمت هايي از آن كه جديداً ساخته شده است، وارد شوند.

مسأله (668): «برداشتن قرآن از مساجد»

برداشتن قرآن هايي كه در مسجدالحرام يا مسجد النبي صلي الله عليه و آله است، بدون آن كه از متصدي آن اجازه بگيرند، جايز نيست و اگر از مسجد بيرون برده اند، بايد برگردانند.

مسأله (669): «سنگ صفا و مروه»

برداشتن سنگ از صفا و مروه، جايز نيست.

مسأله (670): «وضو گرفتن از آبهاي آشاميدني»

وضو گرفتن از آبهاي كلمن ها و شيرهايي كه مخصوص آشاميدن است، جايز نيست.

مسأله (671): «روزه مستحب در مدينه منوره»

زائران مدينه منوره مي توانند براي خواستن حاجت سه روزه روزه مستحبي بگيرند و بنا بر احتياط آن سه روز، روزهاي چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه باشد؛ و در اين امر فرقي بين زائراني كه قصد ماندن ده روز را دارند و غير آنها نيست. بلي كسي كه روزه قضا بر عهده اوست، نمي تواند روزه مستحب بگيرد.

مسأله (672): «نذر روزه در مسافرت»

انسان مي تواند نذر كند كه در سفر روزه بگيرد و براي گرفتن اين روزه نيازي به قصد ماندن ده روز نيست و لازم نيست قبل از رفتن به مسافرت نذر كند؛ بلكه اگر بعد از رفتن به مسافرت هم نذر كند كه در همان سفر روزه بگيرد، عمل كردن به آن لازم است.

ادعيه و زيارات «مدينه مُنَوّره»

اهميت عبادت و تلاوت قرآن در سفر حج

«نماز در مسجدالحرام و مسجد النبي صلي الله عليه و آله »

«مسجدالحرام» و «مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله » والاترين و ارجمندترين مكان هاي مقدّس در روي زمين است و زائران محترم بايد فرصت را غنيمت شمرده و از عبادت و دعا و تلاوت قرآن در اين دو مكان شريف غفلت نورزند، در روايات ثواب «نماز در مسجد النبي صلي الله عليه و آله » به اندازه ثواب هزار نماز در اماكن ديگر و ثواب نماز در مسجدالحرام به اندازه ثواب هزار «نماز در مسجد النبي صلي الله عليه و آله » دانسته شده است.

«ختم قرآن در مكه»

«ختم قرآن» در مكّه مكرّمه بسيار با ارزش است.

در روايتي از امام باقر عليه السلام مي خوانيم:

«هر كس قرآن را در مكّه ختم كند، پيش از مرگ پيامبر صلي الله عليه و آله را مي بيند و جايگاه خويش را در بهشت مشاهده مي كند». (6)

بنابر روايتي ديگر از آن حضرت، ثواب ختم قرآن از يك جمعه تا جمعه ديگر (يا در روزهاي ديگر) به اندازه ثواب تمام كارهاي نيك از اولين جمعه عمر تا آخرين جمعه اي كه انسان در اين دنيا زنده است، مي باشد. (7)

«نگاه به قرآن و كعبه» زائراني كه از فيض قرائت قرآن محرومند، بسيار شايسته است كه قرآن را بگشايند و به آيات الهي

نظر كنند يا در مكّه مكرّمه نظاره گر خانه خدا باشند.

در روايتي شريف نگاه به سيماي ملكوتي حضرت امير عليه السلام و نگاه محبّت آميز به والدين و نظر در كتاب خدا و نگاه به كعبه، عبادت شمرده شده است؛

«قالَ النَّبِيّ صلي الله عليه و آله : اَلنَّظَرُ اِلي عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِبٍ عِبادَةٌ وَ النَّظَرُ اِلَي الْوالِدَيْنِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عِبادَةٌ وَ النَّظَرُ فِي الْمُصْحَفِ - يَعْنِي صَحِيفَةَ الْقُرْآنِ - عِبادَةٌ وَ النَّظَرُ اِلَي الْكَعْبَةِ عِبادَةٌ». (8)

دعاي فَرَج

در حاشيه «مصباح» كفعمي قدس سره آمده كه حضرت هادي عليه السلام فرموده:

آل محمّد عليهم السلام هنگام پيش آمدن بلاها، روبروشدن با دشمنان و ترس از فقر و تنگي سينه، اين دعا را مي خوانند:

«يا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكارِهِ وَ يا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ وَ يا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ اِلي رَوْحِ الْفَرَجِ، ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْاَسْبابُ وَ جَري بِقُدْرَتِكَ الْقَضاءُ وَ مَضَتْ عَلي اِرادَتِكَ الْاَشْياءُ، فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِاِرادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ، اَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ وَ اَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، لا يَنْدَفِعُ مِنْها اِلّا ما دَفَعْتَ وَ لا يَنْكَشِفُ مِنْها اِلّا ما كَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِي يا رَبِّ ما قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ وَ اَلَمَّ بِي ما قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ وَ بِقُدْرَتِكَ اَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطانِكَ وَجَّهْتَهُ اِلَيَّ، فَلا مُصْدِرَ لِما اَوْرَدْتَ وَ لا صارِفَ لِما وَجَّهْتَ وَ لا فاتِحَ لِما اَغْلَقْتَ وَ لا مُغْلِقَ لِما فَتَحْتَ وَ لا مُيَسِّرَ لِما عَسَّرْتَ وَ لا ناصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ، فَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ افْتَحْ لِي يا رَبِّ بابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ وَ اَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيما شَكَوْتُ

وَ اَذِقْنِي حَلاوَةَ الصُّنْعِ فِيما سَأَلْتُ وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً وَ لا تَشْغَلْنِي بِالاِهْتِمامِ عَنْ تَعاهُدِ فُرُوضِكَ وَ اسْتِعْمالِ سُنَّتِكَ، فَقَدْ ضِقْتُ لِما نَزَلَ بِي يا رَبِّ ذَرْعاً وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ ما حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً وَ اَنْتَ الْقادِرُ عَلي كَشْفِ ما مُنِيْتُ بِهِ وَ دَفْعِ ما وَقَعْتُ فِيهِ، فَافْعَلْ بِي ذلِكَ وَ اِنْ لَمْ اَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ، يا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ وَ ذَا الْمَنِّ الْكَرِيمِ، فَأَنْتَ قادِرٌ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، آمِينَ رَبَّ الْعالَمِينَ».

دعاي استغاثه

«استغاثه به حضرت صاحب الزمان «عج»

سيد عليخان در «كَلِم طيّب» فرموده:

اين استغاثه ايست به «حضرت صاحب الأمر عجّل اللَّه تعالي فرجه الشريف». هر جا كه باشي، دو ركعت نماز بخوان، پس رو به قبله زير آسمان بايست و بگو:

«سَلامُ اللَّهِ الْكامِلُ التَّامُّ الشَّامِلُ الْعامُّ وَ صَلَواتُهُ الدَّائِمَةُ وَ بَرَكاتُهُ الْقائِمَةُ التَّامَّةُ، عَلي حُجَّةِ اللَّهِ وَ وَلِيِّهِ فِي اَرْضِهِ وَ بِلادِهِ وَ خَلِيفَتِهِ عَلي خَلْقِهِ وَ عِبادِهِ وَ سُلالَةِ النُّبُوَّةِ وَ بَقِيَّةِ الْعِتْرَةِ وَ الصَّفْوَةِ، صاحِبِ الزَّمانِ وَ مُظْهِرِ الْاِيمانِ وَ مُلَقِّنِ اَحْكامِ الْقُرْآنِ وَ مُطَهِّرِ الْاَرْضِ وَ ناشِرِ الْعَدْلِ فِي الطُّولِ وَ الْعَرْضِ وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ الْاِمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ وَ ابْنِ الْاَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ، اَلْوَصِيِّ ابْنِ الْاَوْصِياءِ الْمَرْضِيِّينَ، اَلْهادِي الْمَعْصُومِ ابْنِ الْاَئِمَّةِ الْهُداةِ الْمَعْصُومِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِينَ الْمُسْتَضْعَفِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُذِلَّ الْكافِرِينَ الْمُتَكَبِّرِينَ الظَّالِمِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْاَئِمَّةِ الْحُجَجِ الْمَعْصُومِينَ وَ الْاِمامِ عَلَي الْخَلْقِ اَجْمَعِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِي الْوِلايَةِ،

اَشْهَدُ اَنَّكَ الْاِمامُ الْمَهْدِيُّ قَوْلاً وَ فِعْلاً وَ اَنْتَ الَّذِي تَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً، بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، فَعَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَكَ وَ سَهَّلَ مَخْرَجَكَ وَ قَرَّبَ زَمانَكَ وَ كَثَّرَ اَنْصارَكَ وَ اَعْوانَكَ وَ اَنْجَزَ لَكَ ما وَعَدَكَ، فَهُوَ اَصْدَقُ الْقائِلِينَ: «وَنُرِيدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ» يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ، يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ حاجَتِي كَذا وَ كَذا و به جاي «كذا و كذا» حاجات خود را ذكر كند، فَاشْفَعْ لِي فِي نَجاحِها، فَقَدْ تَوَجَّهْتُ اِلَيْكَ بِحاجَتِي لِعِلْمِي اَنَّ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ شَفاعَةً مَقْبُولَةً وَ مَقاماً مَحْمُوداً، فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّكُمْ بِاَمْرِهِ وَ ارْتَضاكُمْ لِسِرِّهِ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِي لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ، سَلِ اللَّهَ تَعالي فِي نُجْحِ طَلِبَتِي وَ اِجابَةِ دَعْوَتِي وَ كَشْفِ كُرْبَتِي».

دعاي توسّل

مرحوم «علّامه مجلسي قدس سره » نقل مي فرمايد:

دعاي توسّل را محمّد بن بابويه از «ائمّه معصومين عليهم السلام » روايت كرده و گفته است:

در هيچ امري اين دعا را نخواندم، مگر آن كه بزودي اثر اجابت آن را يافتم:

«اَللَّهُمَّ اِنِّي اَسْأَلُكَ وَ اَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، يا اَبَا الْقاسِمِ يا رَسُولَ اللَّهِ، يا اِمامَ الرَّحْمَةِ، يا سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إِلَي اللَّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ.

يا اَبَا الْحَسَنِ يا اَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يا عَلِيَّ بْنَ اَبِي طالِبٍ، يا حُجَّةَ اللَّهِ عَلي خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إِلَي اللَّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ.

يا فاطِمَةُ

الزَّهْرآءِ، يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يا سَيِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكِ اِلَي اللَّهِ وَ قَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللَّهِ.

يا اَبا مُحَمَّدٍ، يا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، اَيُّهَا الْمُجْتَبي، يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، يا حُجَّةَ اللَّهِ عَلي خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إِلَي اللَّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ.

يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ، يا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، اَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، يا حُجَّةَ اللَّهِ عَلي خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ اِلَي اللَّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ.

يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، يا زَيْنَ الْعابِدِينَ، يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، يا حُجَّةَ اللَّهِ عَلي خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إِلَي اللَّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ.

يا اَبا جَعْفَرٍ، يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، اَيُّهَا الْباقِرُ، يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، يا حُجَّةَ اللَّهِ عَلي خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إِلَي اللَّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ.

يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ، يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، اَيُّهَا الصَّادِقُ، يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، يا حُجَّةَ اللَّهِ عَلي خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إِلَي اللَّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ.

يا اَبَا الْحَسَنِ، يا مُوسي بْنَ جَعْفَرٍ، اَيُّهَا

الْكاظِمُ، يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، يا حُجَّةَ اللَّهِ عَلي خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إِلَي اللَّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ.

يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِيَّ بْنَ مُوسي، اَيُّهَا الرِّضا، يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، يا حُجَّةَ اللَّهِ عَلي خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إِلَي اللَّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ.

يا اَبا جَعْفَرٍ، يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، اَيُّهَا التَّقِيُّ الْجَوادُ، يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، يا حُجَّةَ اللَّهِ عَلي خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إِلَي اللَّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ.

يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ، اَيُّهَا الْهادِي النَّقِيُّ، يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، يا حُجَّةَ اللَّهِ عَلي خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إِلَي اللَّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ.

يا اَبا مُحَمَّدٍ، يا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، اَيُّهَا الزَّكِيُّ الْعَسْكَرِيُّ، يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، يا حُجَّةَ اللَّهِ عَلي خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إِلَي اللَّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ.

يا وَصِيَّ الْحَسَنِ وَ الْخَلَفَ الْحُجَّةَ، اَيُّهَا الْقآئِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِيُّ، يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، يا حُجَّةَ اللَّهِ عَلي خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، اِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ اِلَي اللَّهِ و قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ».

پس حاجت خود را بطلبد كه إن

شاء الله تعالي برآورده مي شود.

در روايت ديگر وارد شده كه بعد از اين بگويد:

«يا سادَتِي وَ مَوالِيَّ، إِنِّي تَوَجَّهْتُ بِكُمْ اَئِمَّتِي وَ عُدَّتِي لِيَوْمِ فَقْرِي وَ حاجَتِي إِلَي اللَّهِ وَ تَوَسَّلْتُ بِكُمْ إِلَي اللَّهِ وَ اسْتَشْفَعْتُ بِكُمْ إِلَي اللَّهِ، فَاشْفَعُوا لِي عِنْدَ اللَّهِ وَ اسْتَنْقِذُونِي مِنْ ذُنُوبِي عِنْدَ اللَّهِ، فَإِنَّكُمْ وَسِيلَتِي إِلَي اللَّهِ وَ بِحُبِّكُمْ وَ بِقُرْبِكُمْ اَرْجُو نَجاةً مِنَ اللَّهِ، فَكُونُوا عِنْدَ اللَّهِ رَجائِي، يا سادَتِي يا اَوْلِياءَ اللَّهِ، صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِمْ اَجْمَعِينَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اَعْداءَ اللَّهِ ظالِمِيهِمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، آمِينَ رَبَّ الْعالَمِينَ».

آداب زيارت

1 - غسل زيارت مي كني.

2 - در هنگام غسل مي خواني:

«اَللَّهُمَّ طَهِّرْنِي وَ طَهِّرْ لِي قَلْبِي وَ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ اَجْرِ عَلي لِسانِي مِدْحَتَكَ وَ الثَّناءَ عَلَيْكَ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي طَهُوراً وَ شِفاءً وَ نُوراً، اِنَّكَ عَلي كُلِّ شَيْي ءٍ قَدِيرٌ».

3 - پس از غسل مي خواني:

«اَللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي وَ زَكِّ عَمَلِي وَ اجْعَلْ ما عِنْدَكَ خَيْراً لِي. اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهِّرِينَ».

4 - جامه پاك و پاكيزه مي پوشي و خود را خوشبو مي كني.

5 - آرام و با وقار حركت مي كني و گامها را كوتاه برمي داري.

6 - در راه با ذكر «اَللَّهُ اَكْبَرُ» و «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» و «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» و «سُبْحانَ اللَّهِ» و صلوات بر مُحَمَّد و آل محمّد صلي الله عليه و آله دهانت را خوشبو مي كني.

7 - بر در حرم شريف ايستاده، با خشوع اذن دخول مي خواني.

8 - هنگام ورود پاي راست و در خروج پاي چپ را مقدم مي داري.

9 - پس از ورود سجده شكر به جا مي آوري و تكبير مي گويي.

10 - اگر قصد زيارت مرقد مطهّر پيامبر صلي الله عليه و آله

را داري، صد مرتبه «اَللَّهُ اَكبَرُ» مي گويي، آنگاه دو ركعت نماز تحيّت مسجد به جا مي آوري.

11 - با خضوع و خشوع و حضور قلب زيارات مأثوره را مي خواني.

12 - در هنگام زيارت صداي خود را بلند نمي كني.

13 - پس از زيارت نماز زيارت مي خواني و بهتر است در ركعت اول سوره «يس» و در ركعت دوم سوره «اَلرَّحْمن» بخواني.

14 - پس از نماز دعا و توبه و استغاثه مي كني.

15 - قرآن تلاوت كرده، ثواب آن را به محضر مبارك حضرات معصومين عليهم السلام هديه مي كني.

16 - به نيابت از پدر و مادر و اساتيد و ساير حق داران زيارت مي كني.

17 - در طول زيارت از كلمات لغو و بيهوده پرهيز مي كني.

18 - با قصد مراجعت به حرم مطهّر زيارت وداع مي خواني.

19 - به آرامي و عقب عقب از حرم بيرون مي آيي.

20 - بر فقرا و مساكين خصوصاً سادات از ايشان انفاق مي كني.

زيارت جامعه اوّل

(كه هر امامي را با آن مي توان زيارت كرد)

«اَلسَّلامُ عَلي اَوْلِيآءِ اللَّهِ وَ اَصْفِيآئِهِ، اَلسَّلامُ عَلي اُمَنآءِ اللَّهِ وَ اَحِبَّآئِهِ، اَلسَّلامُ عَلي اَنْصارِ اللَّهِ وَ خُلَفآئِهِ، اَلسَّلامُ عَلي مَحآلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلي مَساكِنِ ذِكْرِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلي مُظْهِرِي اَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ، اَلسَّلامُ عَلَي الدُّعاةِ اِلَي اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَي المُسْتَقِرِّينَ فِي مَرْضاتِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَي المُخْلَِصِينَ فِي طاعَةِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَي الْاَدِلّآءِ عَلَي اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَي الَّذِينَ مَنْ والاهُمْ فَقَدْ والَي اللَّهَ وَ مَنْ عاداهُمْ فَقَدْ عادَي اللَّهَ وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ وَ مَنْ تَخَلَّي مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّي مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اُشْهِدُ اللَّهَ اَنِّي سِلْمٌ

لِمَنْ سالَمْتُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلانِيَتِكُمْ، مُفَوِّضٌ فِي ذلِكَ كُلِّهِ اِلَيْكُمْ، لَعَنَ اللَّهُ عَدُوَّ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ وَ اَبْرَءُ اِلَي اللَّهِ مِنْهُمْ وَ صَلَّي اللَّهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ».

زيارت جامعه كبيره

شيخ صدوق قدس سره در «فقيه» روايت كرده از موسي بن عبدالله نَخَعي كه گفت:

به حضرت امام علي النّقي عليه السلام عرض كردم:

يا بن رسول الله، مرا تعليم فرما زيارتي با بلاغت كه كامل باشد كه هرگاه خواستم يكي از شما را زيارت كنم، بخوانم.

فرمود:

با حال غسل باش، چون به درگاه رسيدي بايست و بگو:

«اَشْهَدُ اَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».

و چون داخل حرم شوي و قبر را ببيني بايست و سي مرتبه «اَللَّهُ اَكْبَرُ» بگو، پس با دل و تني آرام اندكي راه برو و گامها را كوتاه بردار، پس بايست و سي مرتبه «اَللَّهُ اَكْبَرُ» بگو، پس نزديك مرقد مطهّر برو و چهل مرتبه «اَللَّهُ اَكْبَرُ» بگو، پس بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَي الْحِلْمِ وَ اُصُولَ الْكَرَمِ وَ قادَةَ الْاُمَمِ وَ اَوْلِيآءَ النِّعَمِ وَ عَناصِرَ الْاَبْرارِ وَ دَعآئِمَ الْاَخْيارِ وَ ساسَةَ الْعِبادِ وَ اَرْكانَ الْبِلادِ وَ اَبْوابَ الْاِيمانِ وَ اُمَناءَ الرَّحْمنِ وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ وَ صَِفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ وَ عِتْرَةَ خِيَرَةِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ. اَلسَّلامُ عَلي اَئِمَّةِ الْهُدي وَ مَصابِيحِ الدُّجي وَ اَعْلامِ التُّقي وَ ذَوِي النُّهي وَ اُولِي الْحِجي وَ كَهْفِ الْوَري وَ وَرَثَةِ الْاَنْبِيآءِ وَ الْمَثَلِ الْاَعْلي وَ الدَّعْوَةِ الْحُسْني

وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلي اَهْلِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ الْاُوْلي وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ. اَلسَّلامُ عَلي مَحآلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَساكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ وَ مَعادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ كِتابِ اللَّهِ وَ اَوْصِيآءِ نَبِيِّ اللَّهِ وَ ذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ. اَلسَّلامُ عَلَي الدُّعاةِ اِلَي اللَّهِ وَ الْاَدِلّاءِ عَلي مَرْضاةِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَقِرِّينَ فِي اَمْرِ اللَّهِ وَ التَّآمِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِينَ فِي تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ الْمُظْهِرِينَ لِاَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ وَ عِبادِهِ الْمُكْرَمِينَ الَّذِينَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِهِ يَعْمَلُونَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ. اَلسَّلامُ عَلَي الْاَئِمَّةِ الدُّعاةِ وَ الْقادَةِ الْهُداةِ وَ السَّادَةِ الْوُلاةِ وَ الذَّادَةِ الْحُماةِ وَ اَهْلِ الذِّكْرِ وَ اُولِي الْاَمْرِ وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ وَ خِيَرَتِهِ وَ حِزْبِهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ صِراطِهِ وَ نُورِهِ وَ بُرْهانِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ. اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، كَما شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلائِكَتُهُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ، لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ وَ رَسُولُهُ الْمُرْتَضي، اَرْسَلَهُ بِالْهُدي وَ دِينِ الْحَقِّ، لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ وَ اَشْهَدُ اَنَّكُمُ الْاَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ، اَلْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُونَ، اَلْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ، اَلصَّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ، اَلْمُطِيعُونَ لِلَّهِ، اَلْقَوَّامُونَ بِاَمْرِهِ، اَلْعامِلُونَ بِاِرادَتِهِ، اَلْفآئِزُونَ بِكَرامَتِهِ، اِصْطَفيكُمْ بِعِلْمِهِ وَ ارْتَضيكُمْ لِغَيْبِهِ وَ اخْتارَكُمْ لِسِرِّهِ وَ اجْتَبيكُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ اَعَزَّكُمْ بِهُداهُ وَ خَصَّكُمْ بِبُرْهانِهِ وَ انْتَجَبَكُمْ لِنُورِهِ وَ اَيَّدَكُمْ بِرُوحِهِ وَ رَضِيَكُمْ خُلَفآءَ فِي اَرْضِهِ وَ حُجَجاً عَلي بَرِيَّتِهِ وَ اَنْصاراً لِدِينِهِ وَ حَفَظَةً لِسِرِّهِ وَ خَزَنَةً لِعِلْمِهِ

وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِهِ وَ تَراجِمَةً لِوَحْيِهِ وَ اَرْكاناً لِتَوْحِيدِهِ وَ شُهَدآءَ عَلي خَلْقِهِ وَ اَعْلاماً لِعِبادِهِ وَ مَناراً فِي بِلادِهِ وَ اَدِلّاءَ عَلي صِراطِهِ، عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ اَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً، فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ وَ اَكْبَرْتُمْ شَأْنَهُ وَ مَجَّدْتُمْ كَرَمَهُ وَ اَدَمْتُمْ ذِكْرَهُ وَ وَكَّدْتُمْ مِيثاقَهُ وَ اَحْكَمْتُمْ عَقْدَ طاعَتِهِ وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلانِيَةِ وَ دَعَوْتُمْ اِلي سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ بَذَلْتُمْ اَنْفُسَكُمْ فِي مَرْضاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلي ما اَصابَكُمْ فِي جَنْبِهِ وَ اَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ اَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ، حَتّي اَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ بَيَّنْتُمْ فَرآئِضَهُ وَ اَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ شَرآيِعَ اَحْكامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَ صِرْتُمْ فِي ذلِكَ مِنْهُ اِلَي الرِّضا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضاءَ وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضي، فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مارِقٌ وَ اللّازِمُ لَكُمْ لاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ اِلَيْكُمْ وَ اَنْتُمْ اَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مِيراثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ وَ اِيابُ الْخَلْقِ اِلَيْكُمْ وَ حِسابُهُمْ عَلَيْكُمْ وَ فَصْلُ الْخِطابِ عِنْدَكُمْ وَ آياتُ اللَّهِ لَدَيْكُمْ وَ عَزآئِمُهُ فِيكُمْ وَ نُورُهُ وَ بُرْهانُهُ عِنْدَكُمْ وَ اَمْرُهُ إِلَيْكُمْ، مَنْ والاكُمْ فَقَدْ والَي اللَّهَ وَ مَنْ عاداكُمْ فَقَدْ عادَي اللَّهَ وَ مَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ اَبْغَضَكُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ، اَنْتُمُ الصِّراطُ الْاَقْوَمُ وَ شُهَدآءُ دارِ الْفَناءِ وَ شُفَعآءُ دارِ الْبَقاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْاَمانَةُ الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبابُ الْمُبْتَلي بِهِ النَّاسُ، مَنْ اَتيكُمْ نَجي وَ

مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَكَ، اِلَي اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ اِلي سَبِيلِهِ تُرْشِدُونَ وَ بِقَوْلِهِ تَحْكُمُونَ، سَعَدَ مَنْ والاكُمْ وَ هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ وَ خابَ مَنْ جَحَدَكُمْ وَ ضَلَّ مَنْ فارَقَكُمْ وَ فازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ وَ اَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُمْ وَ هُدِيَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ، مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْواهُ وَ مَنْ خالَفَكُمْ فَالنَّارُ مَثْواهُ وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كافِرٌ وَ مَنْ حارَبَكُمْ مُشْرِكٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي اَسْفَلِ دَرَكٍ مِنَ الْجَحِيمِ، اَشْهَدُ اَنَّ هذا سابِقٌ لَكُمْ فِيما مَضي وَ جارٍ لَكُمْ فِيما بَقِيَ وَ اَنَّ اَرْواحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ واحِدَةٌ، طابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ، خَلَقَكُمُ اللَّهُ اَنْواراً، فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ، حَتّي مَنَّ عَلَيْنا بِكُمْ، فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ اَذِنَ اللَّهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلاتَنا عَلَيْكُمْ وَ ما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنا وَ طَهارَةً لِأَنْفُسِنا وَ تَزْكِيَةً لَنا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنا، فَكُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِينَ بِفَضْلِكُمْ وَ مَعْرُوفِينَ بِتَصْدِيقِنا إِيَّاكُمْ، فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ اَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ وَ اَعْلي مَنازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ اَرْفَعَ دَرَجاتِ الْمُرْسَلِينَ، حَيْثُ لا يَلْحَقُهُ لاحِقٌ وَ لا يَفُوقُهُ فآئِقٌ وَ لا يَسْبِقُهُ سابِقٌ وَ لا يَطْمَعُ فِي اِدْراكِهِ طامِعٌ، حَتّي لا يَبْقي مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لا صِدِّيقٌ وَ لا شَهِيدٌ وَ لا عالِمٌ وَ لا جاهِلٌ وَ لا دَنِيٌّ وَ لا فاضِلٌ وَ لا مُؤْمِنٌ صالِحٌ وَ لا فاجِرٌ طالِحٌ وَ لا جَبَّارٌ عَنِيدٌ وَ لا شَيْطانٌ مَرِيدٌ وَ لا خَلْقٌ فِيما بَيْنَ ذَلِكَ شَهِيدٌ، إِلّا عَرَّفَهُمْ جَلالَةَ اَمْرِكُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِكُمْ وَ كِبَرَ شَأْنِكُمْ وَ

تَمامَ نُورِكُمْ وَ صِدْقَ مَقاعِدِكُمْ وَ ثَباتَ مَقامِكُمْ وَ شَرَفَ مَحَلِّكُمْ وَ مَنْزِلَتِكُمْ عِنْدَهُ وَ كَرامَتَكُمْ عَلَيْهِ وَ خآصَّتَكُمْ لَدَيْهِ وَ قُرْبَ مَنْزِلَتِكُمْ مِنْهُ، بِأَبِي اَنْتُمْ وَ اُمِّي وَ اَهْلِي وَ مالِي وَ اُسْرَتِي، اُشْهِدُ اللَّهَ وَ اُشْهِدُكُمْ اَنِّي مُؤْمِنٌ بِكُمْ وَ بِما آمَنْتُمْ بِهِ، كافِرٌ بِعَدُوِّكُمْ وَ بِما كَفَرْتُمْ بِهِ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ وَ بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَكُمْ، مُوالٍ لَكُمْ وَ لِأَوْلِياءِكُمْ، مُبْغِضٌ لِأَعْدآءِكُمْ وَ مُعادٍ لَهُمْ، سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ، مُحَقِّقٌ لِما حَقَّقْتُمْ، مُبْطِلٌ لِما اَبْطَلْتُمْ، مُطِيعٌ لَكُمْ، عارِفٌ بِحَقِّكُمْ، مُقِرٌّ بِفَضْلِكُمْ، مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ، مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِكُمْ، مُعْتَرِفٌ بِكُمْ، مُؤْمِنٌ بِإِيابِكُمْ، مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ، مُنْتَظِرٌ لِأَمْرِكُمْ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ، آخِذٌ بِقَوْلِكُمْ، عامِلٌ بِاَمْرِكُمْ، مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ، زآئِرٌ لَكُمْ، لائِذٌ عآئِذٌ بِقُبُورِكُمْ، مُسْتَشْفِعٌ اِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُمْ وَ مُتَقَرِّبٌ بِكُمْ اِلَيْهِ وَ مُقَدِّمُكُمْ اَمامَ طَلِبَتِي وَ حَوائِجِي وَ إِرادَتِي فِي كُلِّ اَحْوالِي وَ اُمُورِي، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلانِيَتِكُمْ وَ شاهِدِكُمْ وَ غآئِبِكُمْ وَ اَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ وَ مُفَوِّضٌ فِي ذلِكَ كُلِّهِ اِلَيْكُمْ وَ مُسَلِّمٌ فِيهِ مَعَكُمْ وَ قَلْبِي لَكُمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْيِي لَكُمْ تَبَعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ، حَتّي يُحْيِيَ اللَّهُ تَعالي دِينَهُ بِكُمْ وَ يَرُدَّكُمْ فِي اَيَّامِهِ وَ يُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ وَ يُمَكِّنَكُمْ فِي اَرْضِهِ، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لا مَعَ غَيْرِكُمْ، آمَنْتُ بِكُمْ وَ تَوَلَّيْتُ آخِرَكُمْ بِما تَوَلَّيْتُ بِهِ اَوَّلَكُمْ وَ بَرِئْتُ اِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ اَعْدآءِكُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّياطِينِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِينَ لَكُمْ وَ الْجاحِدِينَ لِحَقِّكُمْ وَ الْمارِقِينَ مِنْ وِلايَتِكُمْ وَ الْغاصِبِينَ لِإِرْثِكُمْ و الشَّآكِّينَ فِيكُمْ وَ الْمُنْحَرِفِينَ عَنْكُمْ وَ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَكُمْ وَ كُلِّ مُطاعٍ سِواكُمْ وَ مِنَ الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ يَدْعُونَ اِلَي النَّارِ، فَثَبَّتَنِيَ اللَّهُ اَبَداً ما

حَيِيتُ عَلي مُوالاتِكُمْ وَ مَحَبَّتِكُمْ وَ دِينِكُمْ وَ وَفَّقَنِي لِطاعَتِكُمْ وَ رَزَقَنِي شَفاعَتَكُمْ وَ جَعَلَنِي مِنْ خِيارِ مَوالِيكُمُ التَّابِعِينَ لِما دَعَوْتُمْ إِلَيْهِ وَ جَعَلَنِي مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثارَكُمْ وَ يَسْلُكُ سَبِيلَكُمْ وَ يَهْتَدِي بِهُداكُمْ وَ يُحْشَرُ فِي زُمْرَتِكُمْ وَ يُكَرُّ فِي رَجْعَتِكُمْ وَ يُمَلَّكُ فِي دَوْلَتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فِي عافِيَتِكُمْ وَ يُمَكَّنُ فِي اَيَّامِكُمْ وَ تَقِرُّ عَيْنُهُ غَداً بِرُؤْيَتِكُمْ، بِأَبِي اَنْتُمْ وَ اُمِّي وَ نَفْسِي وَ اَهْلِي وَ مالِي، مَنْ اَرادَ اللَّهَ بَدَءَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ، مَوالِيَّ لا اُحْصِي ثَناءَكُمْ وَ لا اَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُمْ وَ اَنْتُمْ نُورُ الْاَخْيارِ وَ هُداةُ الْاَبْرارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ، بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الْأَرْضِ اِلّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ وَ عِنْدَكُمْ ما نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلائِكَتُهُ وَ اِلي جَدِّكُمْ - و اگر زيارت امير المؤمنين عليه السلام باشد به جاي «وَاِلي جَدَّكُمْ» بگو:

«وَ اِلي اَخِيكَ» - بُعِثَ الرُّوحُ الْاَمِينُ، آتيكُمُ اللَّهُ ما لَمْ يُؤْتِ اَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ، طَأْطَأَ كُلُّ شَرِيفٍ لِشَرَفِكُمْ وَ بَخَعَ كُلُّ مُتَكَبِّرٍ لِطاعَتِكُمْ وَ خَضَعَ كُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِكُمْ وَ ذَلَّ كُلُّ شَيْ ءٍ لَكُمْ وَ اَشْرَقَتِ الْاَرْضُ بِنُورِكُمْ وَ فازَ الْفآئِزُونَ بِوِلايَتِكُمْ، بِكُمْ يُسْلَكُ اِلَي الرِّضْوانِ وَ عَلي مَنْ جَحَدَ وِلايَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمنِ، بِاَبِي اَنْتُمْ وَ اُمِّي وَ نَفْسِي وَ اَهْلِي وَ مالِي، ذِكْرُكُمْ فِي الذَّاكِرِينَ وَ اَسْمآؤُكُمْ فِي الْاَسْماءِ وَ اَجْسادُكُمْ فِي الْأَجْسادِ وَ اَرْواحُكُمْ فِي الْاَرْواحِ وَ اَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ وَ آثارُكُمْ فِي الْآثارِ وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ، فَما اَحْلي اَسْمآءَكُمْ وَ اَكْرَمَ اَنْفُسَكُمْ

وَ اَعْظَمَ شَأْنَكُمْ وَ اَجَلَّ خَطَرَكُمْ وَ اَوْفي عَهْدَكُمْ وَ اَصْدَقَ وَعْدَكُمْ، كَلامُكُمْ نُورٌ وَ اَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوي وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عادَتُكُمُ الْاِحْسانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ وَ شَأْنُكُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ وَ قَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ، اِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ اَوَّلَهُ وَ اَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْويهُ وَ مُنْتَهاهُ، بِاَبِي اَنْتُمْ وَ اُمِّي وَ نَفْسِي، كَيْفَ اَصِفُ حُسْنَ ثَنآءِكُمْ وَ اُحْصِي جَمِيلَ بَلاءِكُمْ وَ بِكُمْ اَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الْكُرُوبِ وَ اَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَكاتِ وَ مِنَ النَّارِ، بِاَبِي اَنْتُمْ وَ اُمِّي وَ نَفْسِي، بِمُوالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِينِنا وَ اَصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا وَ بِمُوالاتِكُمْ تَمَّتِ الْكَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ وَ بِمُوالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْواجِبَةُ وَ الدَّرَجاتُ الرَّفِيعَةُ وَ الْمَقامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَكانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجاهُ الْعَظِيمُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ وَ الشَّفاعَةُ الْمَقْبُولَةُ، رَبَّنا آمَنَّا بِما اَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ، فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ، رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً، اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهَّابُ، سُبْحانَ رَبِّنا اِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً، يا وَلِيَّ اللَّهِ، اِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لا يَأْتِي عَلَيْها اِلّا رِضاكُمْ، فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلي سِرِّهِ وَ اسْتَرْعاكُمْ اَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طاعَتَكُمْ بِطاعَتِهِ، لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي وَ كُنْتُمْ شُفَعآئِي، فَاِنِّي لَكُمْ مُطِيعٌ، مَنْ اَطاعَكُمْ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصاكُمْ فَقَدْ عَصَي اللَّهَ وَ مَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ اَبْغَضَكُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللَّهَ، اَللَّهُمَّ اِنِّي لَوْ

وَجَدْتُ شُفَعآءَ اَقْرَبَ اِلَيْكَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيارِ الْأَئِمَّةِ الْاَبْرارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعآئِي، فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي اَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ، اَسْأَلُكَ اَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعارِفِينَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفاعَتِهِمْ، اِنَّكَ اَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ وَ صَلَّي اللَّهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ».

زيارت أمين اللَّه

يكي از زيارت هاي بسيار معتبر است، مرحوم «علّامه مجلسي قدس سره » فرموده:

اين زيارت از نظر متن و سند «بهترين زيارات» است و بايد در همه حرم هاي ائمّه اطهار عليهم السلام بر اين زيارت مداومت كنند.

كيفيت آن چنان است كه روايت شده از جابر از امام محمد باقر عليه السلام كه «امام زين العابدين عليه السلام » به زيارت مرقد مطهّر اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و نزد قبر آن حضرت ايستاد و گريست و فرمود:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمِينَ اللَّهِ فِي اَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلي عِبادِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، اَشْهَدُ اَنَّكَ جاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ عَمِلْتَ بِكِتابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيِّهِ، صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، حَتّي دَعاكَ اللَّهُ اِلي جِوارِهِ، فَقَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيارِهِ وَ اَلْزَمَ اَعْداءَكَ الْحُجَّةَ مَعَ ما لَكَ مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَةِ عَلي جَمِيعِ خَلْقِهِ، اَللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ، راضِيَةً بِقَضآئِكَ، مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعآئِكَ، مُحِبَّةً لِصَِفْوَةِ اَوْلِيآئِكَ، مَحْبُوبَةً فِي اَرْضِكَ وَ سَمآئِكَ، صابِرَةً عَلي نُزُولِ بَلائِكَ، شاكِرَةً لِفَواضِلِ نَعْمآئِكَ، ذاكِرَةً لِسَوابِغِ آلآئِكَ، مُشْتاقَةً اِلي فَرْحَةِ لِقآئِكَ، مُتَزَوِّدَةً التَّقْوي لِيَوْمِ جَزآئِكَ، مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ اَوْلِيآئِكَ، مُفارِقَةً لِأَخْلاقِ اَعْدآئِكَ، مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيا بِحَمْدِكَ وَ ثَنآئِكَ».

پس پهلوي روي مبارك خود را بر قبر گذاشت و گفت:

«اَللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ و الِهَةٌ وَ سُبُلَ الرَّاغِبِينَ إِلَيْكَ شارِعَةٌ وَ اَعْلامَ الْقاصِدِينَ إِلَيْكَ واضِحَةٌ

وَ اَفْئِدَةَ الْعارِفِينَ مِنْكَ فازِعَةٌ وَ اَصْواتَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ صاعِدَةٌ وَ اَبْوابَ الْإِجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَ دَعْوَةَ مَنْ ناجاكَ مُسْتَجابَةٌ وَ تَوْبَةَ مَنْ اَنابَ إِلَيْكَ مَقْبُولَةٌ وَ عَبْرَةَ مَنْ بَكي مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ وَ الْإِغاثَةَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِكَ مَوْجُودَةٌ وَ الْإِعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِكَ مَبْذُولَةٌ وَ عِداتِكَ لِعِبادِكَ مُنْجَزَةٌ وَ زَلَلَ مَنِ اسْتَقالَكَ مُقالَةٌ وَ اَعْمالَ الْعامِلِينَ لَدَيْكَ مَحْفُوظَةٌ وَ اَرْزاقَكَ اِلَي الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْكَ نازِلَةٌ وَ عَوآئِدَ الْمَزِيدِ إِلَيْهِمْ واصِلَةٌ وَ ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرِينَ مَغْفُورَةٌ وَ حَوائِجَ خَلْقِكَ عِنْدَكَ مَقْضِيَّةٌ وَ جَوآئِزَ السَّآئِلِينَ عِنْدَكَ مُوَفَّرَةٌ وَ عَوآئِدَ الْمَزِيدِ مُتَواتِرَةٌ وَ مَوآئِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ وَ مَناهِلَ الظِّمآءِ [لَدَيْكَ] مُتْرَعَةٌ، اَللَّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعآئِي وَ اقْبَلْ ثَنآئِي وَ اجْمَعْ بَيْنِي وَ بَيْنَ اَوْلِيائِي، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ، اِنَّكَ وَلِيُّ نَعْمآئِي وَ مُنْتَهي مُنايَ وَ غايَةُ رَجآئِي، فِي مُنْقَلَبِي وَ مَثْوايَ».

در كتاب شريف «كامل الزيارات» بعد از زيارت، اين جملات آمده است:

«اَنْتَ إِلهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلايَ، إِغْفِرْ لِأَوْلِيآئِنا وَ كُفَّ عَنَّا اَعْدآءَنا وَ اشْغَلْهُمْ عَنْ اَذانا وَ اَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَ اجْعَلْهَا الْعُلْيا وَ اَدْحِضْ كَلِمَةَ الْباطِلِ وَ اجْعَلْهَا السُّفْلي، إِنَّكَ عَلي كُلِّ شَيْئٍ قَدِيرٌ».

زيارت وارث

(زيارت مطلقه حضرت أبا عبداللَّه الحسين عليه السلام )

هنگام زيارت حضرت اباعبداللَّه الحسين عليه السلام مي گويي:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ آدَمَ صَِفْوَةِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ إِبْراهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ مُوسي كَلِيمِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ عِيسي رُوحِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِيبِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ اَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيِّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ

الزَّهْرآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ خَدِيجَةَ الْكُبْري، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكاةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اَطَعْتَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ حَتّي اَتاكَ الْيَقِينُ، فَلَعَنُ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ، يا مَوْلايَ يا اَبا عَبْدِاللَّهِ، اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْاَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ بِأَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِيابِها وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعآئِمِ الدِّينِ وَ اَرْكانِ الْمُؤْمِنِينَ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ الْاِمامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ، اَلرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهادِي الْمَهْدِيُّ وَ اَشْهَدُ اَنَّ الْاَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوي وَ اَعْلامُ الْهُدي وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقي وَ الحُجَّةُ عَلي اَهْلِ الدُّنْيا وَ اُشْهِدُ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ وَ اَنْبِيآءَهُ وَ رُسُلَهُ، اَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرآئِعِ دِينِي وَ خَواتِيمِ عَمَلِي وَ قَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَ اَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْكُم وَ عَلي اَرْواحِكُمْ وَ عَلي اَجْسادِكُمْ وَ عَلي اَجْسامِكُمْ وَ عَلي شاهِدِكُمْ وَ عَلي غآئِبِكُمْ وَ عَلي ظاهِرِكُمْ وَ عَلي باطِنِكُمْ.»

پس خود را بر قبر بينداز و ببوس و بگو:

«بِاَبِي اَنْتَ وَ اُمِّي يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، بِاَبِي اَنْتَ وَ اُمِّي يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَينا وَ عَلي جَمِيعِ اَهْلِ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ، فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَهَيَّأَتْ لِقِتالِكَ، يا مَوْلايَ يا اَبا عَبْدِاللَّهِ، قَصَدْتُ حَرَمَكَ وَ اَتَيْتُ اِلي مَشْهَدِكَ، اَسْأَلُ اللَّهَ بِالشَّأْنِ الَّذِي لَكَ عِنْدَهُ وَ بِالْمَحَلِّ الَّذِي لَكَ لَدَيْهِ، اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيا وَ

الْآخِرَةِ».

پس برخيز و دو ركعت نماز بخوان و در آن دو ركعت هر سوره كه مي خواهي بخوان و پس از نماز بگو:

«اَللَّهُمَّ اِنِّي صَلَّيْتُ وَ رَكَعْتُ وَ سَجَدْتُ لَكَ، وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ، لِأَنَّ الصَّلاةَ وَ الرُّكُوعَ وَ السُّجُودَ لا تَكُونُ اِلّا لَكَ، لِأَنَّكَ اَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَبْلِغْهُمْ عَنِّي اَفْضَلَ السَّلامِ وَ التَّحِيَّةِ وَ ارْدُدْ عَلَيَّ مِنْهُمُ السَّلامَ، اَللَّهُمَّ فَهاتانِ الرَّكْعَتانِ هَدِيَّةٌ مِنِّي اِلي مَوْلايَ، اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلامُ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَقَبَّلْ مِنِّي وَ أْجُرْنِي عَلي ذلِكَ بِاَفْضَلِ اَمَلِي وَ رَجائِي فِيكَ وَ فِي وَلِيِّكَ، يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ».

زيارت حضرت عليّ بن الحسين عليهماالسلام

پس قصد زيارت عليّ بن الحسين عليهماالسلام نموده و بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ نَبِيِّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يابْنَ اَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الشَّهِيدُ وَ ابْنُ الشَّهِيدِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمَظْلُومُ وَ ابْنُ الْمَظْلُومِ، لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ».

پس خود را بر قبر بينداز و ببوس و بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِيَّ اللَّهِ وَ ابْنَ وَلِيِّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ وَ جَلَّتِ الرَّزِيَّةُ بِكَ عَلَينا وَ عَلي جَمِيعِ الْمُسْلِمِينَ، فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ وَ اَبْرَءُ اِلَي اللَّهِ وَ اِلَيْكَ مِنْهُمْ».

زيارت قبور شهدا

پس متوجّه شو به سوي قبور شُهداء و بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَ اَحِبّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَصْفِيآءَ اللَّهِ وَ اَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دِينِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنصارَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ

الْعالَمِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَلِيِّ الزَّكِيِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبِي عَبْدِاللَّهِ، بِأَبِي اَنْتُمْ وَ اُمِّي، طِبْتُمْ وَ طابَتِ الْاَرْضُ الَّتِي فِيها دُفِنْتُمْ وَ فُزْتُمْ فَوْزاً عَظِيماً، فَيا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَاَفُوزَ مَعَكُمْ».

زيارت حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله

زيارت حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله

حضرت صادق عليه السلام از «حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله » نقل فرموده كه: «هر كس در حيات يا پس از فوت من، مرا زيارت كند، در روز قيامت شفيع او گردم».

آداب زيارت

غسل زيارت مي كني و لباس هاي پاكيزه مي پوشي و خود را با عطر خوشبو مي كني و هنگام رفتن با آرامش و وقار و خضوع و خشوع قدم هاي كوتاه برمي داري و تا رسيدن به حرم مطهّر با تسبيح و ذكر و حمد الهي و صلوات بر محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله دلت را منوّر مي سازي و چون به بارگاه قدسي ايشان رسيدي، ايستاده با خشوع كامل و حضور قلب اجازه ورود مي طلبي.

اذن دخول

هنگام ورود مي گويي:

«اَللَّهُمَّ اِنِّي وَقَفْتُ عَلي بابٍ مِنْ اَبْوابِ بُيُوتِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ اَنْ يَدْخُلُوا اِلّا بِاِذْنِهِ، فَقُلْتَ: «يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ اِلّا اَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ» اَللَّهُمَّ اِنِّي اَعْتَقِدُ حُرْمَةَ نَبِيِّكَ فِي غَيْبَتِهِ، كَما اَعْتَقِدُها فِي حَضْرَتِهِ وَ اَعْلَمُ اَنَّ رَسُولَكَ وَ خُلَفآءَكَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ اَحْياءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ، يَرَوْنَ مَقامِي وَ يَسْمَعُونَ كَلامِي وَ يَرُدُّونَ سَلامِي وَ اَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلامَهُمْ وَ فَتَحْتَ بابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُناجاتِهِمْ وَ اِنِّي اَسْتَأْذِنُكَ يا رَبِّ اَوَّلاً وَ اَسْتَأْذِنُ رَسُولَكَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثانِياً وَ اَسْتَأْذِنُ خَلِيفَتَكَ الْاِمامَ الْمَفْرُوضَ عَلَيَّ طاعَتُهُ وَ الْمَلائِكَةَ الْمُوَكَّلِينَ بِهذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ ثالِثاً، ءَاَدْخُلُ يا رَسُولَ اللَّهِ، ءَاَدْخُلُ يا حُجَّةَ اللَّهِ، ءَاَدْخُلُ يا مَلائِكَةَ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ الْمُقِيمِينَ فِي هذَا الْمَشْهَدِ، فَأْذَنْ لِي يا مَوْلايَ فِي الدُّخُولِ اَفْضَلَ ما اَذِنْتَ لِاَحَدٍ مِنْ اَوْلِيآئِكَ، فَاِنْ لَمْ اَكُنْ اَهْلاً لِذلِكَ فَاَنْتَ اَهْلٌ لِذلِكَ».

پس ببوس آستان حرم را و داخل شو و بگو:

«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلي مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي وَ تُبْ عَلَيَّ، اِنَّكَ اَنْتَ التَّوَّابُ

الرَّحِيمُ».

اگر خواستي به حرم يكي از «ائمّه معصومين عليهم السلام » مشرّف شوي، همين اذن دخول را مي خواني و پس از عبارت «اَلْاِمامَ الْمَفْرُوضَ عَلَيَّ طاعَتُهُ» نام آن امام همام و پدر بزرگوارش را مي بري، مثلاً مي گويي: «اَلْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ الْمُجْتَبي» و بقيه اذن دخول را مي خواني.

پس از اذن دخول وارد حرم مي شوي و هنگام ورود پاي راست را مقدّم مي داري، پس صد مرتبه مي گويي: «اَللَّهُ اَكْبَرُ»، آنگاه دو ركعت نماز تحيّت مي خواني.

زيارت اول پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله

به سمت حجره شريفه رفته، مي ايستي و مي گويي:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِيَّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خاتَمَ النَّبِيِّينَ، اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ وَ اَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكاةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلَِصاً حَتّي اَتيكَ الْيَقِينُ، فَصَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ وَ عَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ».

پس در بالاي سر پيامبر رو به قبله مي ايستي و مي گويي:

«اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ اَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِاُمَّتِكَ وَ جاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ حَتّي اَتيكَ الْيَقِينُ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ اَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ وَ اَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَي الْكافِرِينَ، فَبَلَّغَ اللَّهُ بِكَ اَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ، اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلالَةِ، اَللَّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَ صَلَواتِ مَلائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ اَنْبِياءِكَ الْمُرْسَلِينَ وَ عِبادِكَ الصَّالِحِينَ وَ اَهْلِ السَّمواتِ وَ الْاَرَضِينَ وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ يا رَبَّ الْعالَمِينَ مِنَ

الْاَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ عَلي مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ اَمِينِكَ وَ نَجِيِّكَ وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ خآصَّتِكَ وَ صَِفْوَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، اَللَّهُمَّ اَعْطِهِ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ وَ آتِهِ الْوَسِيلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ ابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْاَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ، اَللَّهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ: «وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً» وَ اِنِّي اَتَيْتُكَ مُسْتَغْفِراً تآئِباً مِنْ ذُنُوبِي وَ اِنِّي اَتَوَجَّهُ بِكَ اِلَي اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّكَ لِيَغْفِرَ لِي ذُنُوبِي».

در «مزار كبير» آمده است كه «پس از زيارت» پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله دو ركعت نماز به جا مي آوري و بهتر است در آن سوره «يس» و «الرحمن» بخواني و پس از نماز براي خود و خانواده و دوستانت دعا كني.

پس پيش روي مبارك مي روي و رو به قبله حاجات خود را مي طلبي، اميد است كه برآورده شود ان شاء الله و بهتر است اين دعا را بخواني:

«اَللَّهُمَّ اِلَيْكَ اَلْجَأْتُ ظَهْرِي وَ اِلي قَبْرِ مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ اَسْنَدْتُ ظَهْرِي وَ الْقِبْلَةَ الَّتِي رَضِيتَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اسْتَقْبَلْتُ، اَللَّهُمَّ اِنِّي اَصْبَحْتُ لا اَمْلِكُ لِنَفْسِي خَيْرَ ما اَرْجُو لَها وَ لا اَدْفَعُ عَنْها شَرَّ ما اَحْذَرُ عَلَيْها وَ اَصْبَحَتِ الْاُمُورُ بِيَدِكَ وَ لا فَقِيرَ اَفْقَرَ مِنِّي، اِنِّي لِما اَنْزَلْتَ اِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ، اَللَّهُمَّ ارْدُدْنِي مِنْكَ بِخَيْرٍ وَ لا رآدَّ لِفَضْلِكَ، اَللَّهُمَّ اِنِّي اَعُوذُ بِكَ مِنْ اَنْ تُبَدِّلَ اسْمِي، اَوْ تُغَيِّرَ جِسْمِي، اَوْ تُزِيلَ نِعْمَتَكَ عَنِّي، اَللَّهُمَّ زَيِّنِّي بِالتَّقْوي وَ جَمِّلْنِي بِالنِّعَمِ وَ اغْمُرْنِي بِالعافِيَةِ وَ ارْزُقْنِي شُكْرَ الْعافِيَةِ».

زيارت دوم پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله

در حديث صحيح از

«حضرت ابي الحسن عليه السلام » روايت شده كه در زيارت مرقد شريف پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي گويي:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبِيبَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صَِفْوَةَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمِينَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللَّهِ، اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ نَصَحْتَ لِاُمَّتِكَ وَ جاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَبَدْتَهُ حَتّي اَتاكَ اليَقِينُ، فَجَزاكَ اللَّهُ اَفْضَلَ ما جَزي نَبِيّاً عَنْ اُمَّتِهِ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلي اِبْراهِيمَ وَ آلِ اِبْراهِيمَ، اِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».

سلام مخصوص پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله

در روايت صحيح از «حضرت امام رضا عليه السلام » آمده كه براي سلام به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پس از نمازهاي روزانه مي گويي:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ و رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيرَةَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبِيبَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صَِفْوَةَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمِينَ اللَّهِ. اَشْهَدُ اَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ نَصَحْتَ لِاُمَّتِكَ وَ جاهَدْتَ فِي سَبِيلِ رَبِّكَ وَ عَبَدْتَهُ حَتّي اَتاكَ الْيَقِينُ؛ فَجَزاكَ اللَّهُ يا رَسُولَ اللَّهِ اَفْضَلَ ما جَزي نَبِيّاً عَنْ اُمَّتِهِ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلي اِبْراهِيمَ وَ آلِ اِبْراهِيمَ، اِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».

صلوات مخصوص حضرت رسول صلي الله عليه و آله

شيخ طوسي قدس سره از «حضرت عسكري عليه السلام » روايت مي كند كه در صلوات بر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي خواني:

«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ كَما حَمَلَ وَحْيَكَ وَ بَلَّغَ رِسالاتِكَ وَ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ كَما اَحَلَّ حَلالَكَ وَ حَرَّمَ حَرامَكَ وَ عَلَّمَ كِتابَكَ وَ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ كَما اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَ دَعا اِلي دِينِكَ وَ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ كَما صَدَّقَ بِوَعْدِكَ وَ اَشْفَقَ مِنْ وَعِيدِكَ وَ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ كَما غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ وَ سَتَرْتَ بِهِ الْعُيُوبَ وَ فَرَّجْتَ بِهِ الْكُرُوبَ وَ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ كَما دَفَعْتَ بِهِ الشَّقآءَ وَ كَشَفْتَ بِهِ الْغَمَّآءَ وَ اَجَبْتَ بِهِ الدُّعآءَ وَ نَجَّيْتَ بِهِ مِنَ الْبَلآءِ وَ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ كَما رَحِمْتَ بِهِ الْعِبادَ وَ اَحْيَيْتَ بِهِ الْبِلادَ وَ قَصَمْتَ بِهِ الْجَبابِرَةَ وَ اَهْلَكْتَ بِهِ الْفَراعِنَةَ وَ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ كَما اَضْعَفْتَ بِهِ الْاَمْوالَ وَ اَحْرَزْتَ بِهِ

مِنَ الْاَهْوالِ وَ كَسَرْتَ بِهِ الْاَصْنامَ وَ رَحِمْتَ بِهِ الْاَنامَ وَ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ كَما بَعَثْتَهُ بِخَيْرِ الْاَدْيانِ وَ اَعْزَزْتَ بِهِ الْاِيمانَ وَ تَبَّرْتَ بِهِ الْاَوْثانَ وَ عَظَّمْتَ بِهِ الْبَيْتَ الْحَرامَ وَ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ الْاَخْيارِ وَ سَلِّمْ تَسْلِيماً».

در كنار ستون توبه

در كنار ستون توبه دو ركعت نماز مي خواني و پس از نماز مي گويي:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

، اَللَّهُمَّ لاتُهِنِّي بِالْفَقْرِ وَ لاتُذِلَّنِي بِالدَّيْنِ وَ لا تَرُدَّنِي اِلَي الْهَلَكَةِ وَ اعْصِمْنِي كَيْ اَعْتَصِمَ وَ اَصْلِحْنِي كَيْ اَنْصَلِحَ وَ اهْدِنِي كَيْ اَهْتَدِيَ، اَللَّهُمَّ اَعِنِّي عَلَي اجْتِهادِ نَفْسِي وَ لا تُعَذِّبْنِي بِسُوءِ ظَنِّي وَ لاتُهْلِكْنِي وَ اَنْتَ رَجآئِي وَ اَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَغْفِرَ لِي وَ قَدْ اَخْطَأْتُ وَ اَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَعْفُوَ عَنِّي وَ قَدْ اَقْرَرْتُ وَ اَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تُقِيلَ وَ قَدْ عَثَرْتُ وَ اَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تُحْسِنَ وَ قَدْ اَسَأْتُ وَ اَنْتَ اَهْلُ التَّقْوي وَ الْمَغْفِرَةِ، فَوَفِّقْنِي لِما تُحِبُّ وَ تَرْضي وَ يَسِّرْ لِيَ الْيَسِيرَ وَ جَنِّبْنِي كُلَّ عَسِيرِ، اَللَّهُمَّ اَغْنِنِي بِالْحَلالِ عَنِ الْحَرامِ وَ بِالطَّاعاتِ عَنِ الْمَعاصِي وَ بِالْغِني عَنِ الْفَقْرِ وَ بِالْجَنَّةِ عَنِ النَّارِ وَ بِالْاَبْرارِ عَنِ الْفُجَّارِ، يا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ وَ اَنْتَ عَلي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ».

نيابت در زيارت

شيخ كليني قدس سره در آداب زيارت به نيابت، از «حضرت امام موسي كاظم عليه السلام » روايت مي كند:

آن گاه كه از زيارت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فارغ شدي، دو ركعت نماز مي خواني و در بالاي سر حضرت مي ايستي و مي گويي:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِيَّ اللَّهِ مِنْ اَبِي وَ اُمِّي وَ زَوْجَتِي وَ وَلَدِي وَ جَمِيعِ حامَّتِي وَ مِنْ جَمِيعِ اَهْلِ بَلَدِي، حُرِّهِمْ وَ عَبْدِهِمْ وَ اَبْيَضِهِمْ وَ اَسْوَدِهِمْ».

زيارت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام

زيارت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام

در روايت است كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از حضرت زهرا عليهاالسلام نقل فرموده، كه «پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله » به من فرمود:

«اي فاطمه كسي كه بر تو صلوات بفرستد خداوند او را بيامرزد و او را به من ملحق كند در هر كجا از بهشت باشم».

شيخ طوسي قدس سره مي فرمايد:

«براي زيارت حضرت زهرا عليهاالسلام بهتر است آن حضرت را در دو جا، روضه منوّره و كنار خانه شريف آن حضرت، زيارت كرد».

زيارت اول حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام

شيخ طوسي قدس سره در «تهذيب» روايت مي كند كه در زيارت آن حضرت مي خواني:

«يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ اَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً وَ زَعَمْنا اَنَّا لَكِ اَوْلِيآءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صابِرُونَ لِكُلِّ ما اَتانا بِهِ اَبُوكِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اَتي بِهِ وَصِيُّهُ، فَاِنَّا نَسْأَلُكِ اِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ اِلّا اَلْحَقْتِنا بِتَصْدِيقِنا لَهُما، لِنُبَشِّرَ اَنْفُسَنا بِاَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ».

زيارت دوم حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام

شيخ صدوق قدس سره در «فقيه» مي گويد:

در زيارت آن حضرت مي گويي:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمِينِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَفْضَلِ اَنْبِيآءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلآئِكَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْحُورِيَّةُ الْاِنْسِيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ المَقْهُورَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ. صَلَّي اللَّهُ عَلَيْكِ وَ عَلي رُوحِكِ وَ بَدَنِكِ، اَشْهَدُ اَنَّكِ مَضَيْتِ عَلي بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ وَ اَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و آله وَ مَنْ جَفاكِ فَقَدْ جَفا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي

اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ مَنْ آذاكِ فَقَدْ آذي رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ مَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و آله وَ مَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، لِاَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ، كَما قالَ عَلَيْهِ اَفْضَلُ سَلامِ اللَّهِ وَ صَلَواتِهِ، اُشْهِدُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ اَنِّي راضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلي مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ، مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوالٍ لِمَنْ والَيْتِ، مُعادٍ لِمَنْ عادَيْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ اَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ اَحْبَبْتِ وَ كَفي بِاللَّهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جازِياً وَ مُثِيباً».

سپس مي گويي:

«اَللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ عَلي عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ خاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ اَجْمَعِينَ وَ صَلِّ عَلي وَصِيِّهِ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِبٍ اَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ اِمامِ الْمُسْلِمِينَ وَ خَيْرِ الْوَصِيِّينَ وَ صَلِّ عَلي فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمِينَ وَ صَلِّ عَلي سَيِّدَيْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، اَلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ صَلِّ عَلي زَيْنِ الْعابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ صَلِّ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ باقِرِ عِلْمِ النَّبِيِّينَ وَ صَلِّ عَلَي الصَّادِقِ عَنِ اللَّهِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلي كاظِمِ الْغَيْظِ فِي اللَّهِ مُوسَي بْنِ جَعْفَرٍ، وَصَلِّ عَلَي الرِّضا عَلِيِّ بْنِ مُوسي وَ صَلِّ عَلَي التَّقِيِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ صَلِّ عَلَي النَّقِيِّ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَي الزَّكِيِّ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ صَلِّ عَلَي الْحُجَّةِ الْقآئِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ، اَللَّهُمَّ اَحْيِ بِهِ الْعَدْلَ وَ اَمِتْ بِهِ الْجَوْرَ وَ زَيِّنْ بِبَقآءِهِ الْاَرْضَ وَ اَظْهِرْ بِهِ دِينَكَ وَ سُنَّةَ نَبِيِّكَ، حَتّي لا يَسْتَخْفِيَ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخافَةَ اَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ

وَ اجْعَلْنا مِنْ اَشْياعِهِ وَ اَتْباعِهِ وَ الْمَقْبُولِينَ فِي زُمْرَةِ اَوْلِيآئِهِ، يا رَبَّ الْعالَمِينَ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَيْتِهِ، اَلَّذِينَ اَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِيراً». سپس دو ركعت نماز بگزار و ثوابش را به آن حضرت هديه كن.

زيارت سوم حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام

علامه مجلسي قدس سره از «حضرت امام صادق عليه السلام » آورده است كه در زيارت مرقد مطهر حضرت زهرا عليهاالسلام مي گويي:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا والِدَةَ الْحُجَجِ عَلَي النَّاسِ اَجْمَعِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ حَقُّها.»

سپس مي گويي: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي اَمَتِكَ وَ ابْنَةِ نَبِيِّكَ وَ زَوْجَةِ وَصِيِّ نَبِيِّكَ، صَلاةً تُزْلِفُها فَوْقَ زُلْفي عِبادِكَ الْمُكَرَّمِينَ، مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ اَهْلِ الْاَرَضِينَ.»

در روايت است كه هر كس حضرت زهرا عليهاالسلام را با اين زيارت، زيارت كند سپس استغفار نمايد، خداوند او را مي آمرزد و به بهشت وارد مي كند.

زيارت امامان مظلوم بقيع عليهم السلام

زيارت امامان مظلوم بقيع عليهم السلام

فضيلت زيارت

از عبدالله بن عباس نقل شده كه «حضرت رسول صلي الله عليه و آله » فرمود كه:

«هر كس امام حسن عليه السلام را در بقيع زيارت كند قدمش بر صراط ثابت باشد، در روزي كه قدمها در آن بلغزد».

در «كامل الزيارات» از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:

«هر كس پدرم (امام محمد باقر عليه السلام ) را زيارت كند بهشت از براي اوست، اگر به امامت او اعتقاد داشته باشد و از او پيروي كند».

در مناقب از «حضرت صادق عليه السلام » روايت شده كه فرمود:

«هر كس مرا زيارت كند گناهانش آمرزيده شود و فقير و پريشان نمي ميرد».

زيارت ائمّه بقيع عليهم السلام

چون خواستي اين بزرگواران را زيارت كني، پس از غسل به سوي بقيع مي روي و بر در بقيع مي ايستي و اجازه ورود مي طلبي و مي گويي:

«يا مَوالِيَّ يا اَبْناءَ رَسُولِ اللَّهِ، عَبْدُكُمْ وَ ابْنُ اَمَتِكُمُ الذَّلِيلُ بَيْنَ اَيْدِيكُمْ وَ الْمُضْعِفُ فِي عُلُوِّ قَدْرِكُمْ وَ الْمُعْتَرِفُ بِحَقِّكُمْ، جآءَكُمْ مُسْتَجِيراً بِكُمْ، قاصِداً اِلي حَرَمِكُمْ، مُتَقَرِّباً اِلي مَقامِكُمْ، مُتَوَسِّلاً اِلَي اللَّهِ تَعالي بِكُمْ، ءَاَدْخُلُ يا مَوالِيَّ، ءَاَدْخُلُ يا اَوْلِياءَ اللَّهِ، ءَاَدْخُلُ يا مَلائِكَةَ اللَّهِ الْمُحْدِقِينَ بِهذَا الْحَرَمِ، اَلْمُقِيمِينَ بِهذَا الْمَشْهَدِ».

و با خضوع و خشوع و رقّت قلب داخل شو و چنانچه با خشوع قلب و چشم هاي اشك آلود وارد شوي، علامت قبولي زيارت و اجازه ورود است و در هنگام ورود پاي راست را مقدّم دار و بگو:

«اَللَّهُ اَكْبَرُ كَبِيراً وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ كَثِيراً وَ سُبْحانَ اللَّهِ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ، اَلْماجِدِ الْاَحَدِ، اَلْمُتَفَضِّلِ الْمَنَّانِ، اَلْمُتَطَوِّلِ الْحَنَّانِ، اَلَّذِي مَنَّ بِطَوْلِهِ وَ سَهَّلَ زِيارَةَ ساداتِي بِاِحْسانِهِ وَ لَمْ يَجْعَلْنِي عَنْ زِيارَتِهِمْ مَمْنُوعاً، بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ»

پس نزديك قبور مقدّس ايشان برو

و رو به مرقد ايشان كن و بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَئِمَّةَ الْهُدي، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَهْلَ التَّقْوي، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الْحُجَجُ عَلي اَهْلِ الدُّنْيا، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الْقُوَّامُ فِي الْبَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الصَّفْوَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ آلَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَهْلَ النَّجْوي، اَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ فِي ذاتِ اللَّهِ وَ كُذِّبْتُمْ وَ اُسِي ءَ اِلَيْكُمْ فَغَفَرْتُمْ وَ اَشْهَدُ اَنَّكُمُ الْاَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ وَ اَنَّ طاعَتَكُمْ مَفْرُوضَةٌ وَ اَنَّ قَوْلَكُمُ الصِّدْقُ وَ اَنَّكُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجابُوا وَ اَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطاعُوا وَ اَنَّكُمْ دَعآئِمُ الدِّينِ وَ اَرْكانُ الْاَرْضِ، لَمْ تَزالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ، يَنْسَخُكُمْ مِنْ اَصْلابِ كُلِّ مُطَهَّرٍ وَ يَنْقُلُكُمْ مِنْ اَرْحامِ الْمُطَهَّراتِ، لَمْ تُدَنِّسْكُمُ الْجاهِلِيَّةُ الْجَهْلاءُ وَ لَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الْأَهْوآءِ، طِبْتُمْ وَ طابَ مَنْبَتُكُمْ، مَنَّ بِكُمْ عَلَيْنا دَيَّانُ الدِّينِ، فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ اَذِنَ اللَّهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلاتَنا عَلَيْكُمْ رَحْمَةً لَنا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنا، إِذِ اخْتارَكُمُ اللَّهُ لَنا وَ طَيَّبَ خَلْقَنا بِما مَنَّ عَلَيْنا مِنْ وِلايَتِكُمْ وَ كُنَّا عِنْدَهُ مُسَمَّيْنَ بِعِلْمِكُمْ، مُعْتَرِفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ وَ هذا مَقامُ مَنْ اَسْرَفَ وَ اَخْطَأَ وَ اسْتَكانَ وَ اَقَرَّ بِما جَني وَ رَجا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ وَ اَنْ يَسْتَنْقِذَهُ بِكُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْكي مِنَ الرَّدي، فَكُونُوا لِي شُفَعآءَ، فَقَدْ وَفَدْتُ إِلَيْكُمْ إِذْ رَغِبَ عَنْكُمْ اَهْلُ الدُّنْيا وَ اتَّخَذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها»

سپس سر را به سوي آسمان بلند كن و بگو:

«يا مَنْ هُوَ قآئِمٌ لا يَسْهُو وَ دآئِمٌ لا يَلْهُو وَ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْ ءٍ، لَكَ الْمَنُّ بِما وَفَّقْتَنِي وَ عَرَّفْتَنِي بِما اَقَمْتَنِي عَلَيْهِ، إِذْ صَدَّ عَنْهُ عِبادُكَ وَ جَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ وَ اسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ وَ مالُوا اِلي سِواهُ، فَكانَتِ الْمِنَّةُ مِنْكَ عَلَيَّ

مَعَ اَقْوامٍ خَصَصْتَهُمْ بِما خَصَصْتَنِي بِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ اِذْ كُنْتُ عِنْدَكَ فِي مَقامِي هذا مَذْكُوراً مَكْتُوباً، فَلا تَحْرِمْنِي ما رَجَوْتُ وَ لا تُخَيِّبْنِي فِيما دَعَوْتُ، بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ صَلَّي اللَّهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ». پس دعا كن هر چه خواهي و بعد از آن هشت ركعت نماز زيارت به جا آور و هر دو ركعت را به يكي از ائمه مظلوم بقيع هديه نما.

× × ×

مورّخين گفته اند كه بيشتر اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله در بقيع مدفون گشته اند، هر چند مدفن غالب آنان مشخص نيست و فقط برخي از آنها كه عنايت خاص به حفظ آن بوده است، از حوادث تاريخ مصون مانده كه از آن جمله است:

قبرهاي جناب عباس عموي پيامبر گرامي اسلام صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، حضرت فاطمه بنت اسد، جناب ابراهيم فرزند رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، دختران پيامبر «زينب، امّ كلثوم، رقيه»، عمه هاي پيامبر «جناب عاتكه و صفيه»، حضرت فاطمه امّ البنين مادر حضرت ابوالفضل العباس، همسران پيامبر (غير از حضرت خديجه و ميمونه)، عقيل بن ابي طالب، عبدالله بن جعفر بن ابي طالب و شهداي حَرّه و اُحُد و حضرت حليمه سعديه مادر رضاعي پيامبر و صحابي بزرگوار جناب عثمان بن مظعون.

بهترين زيارت مؤمنين

در منابع حديثي براي زيارت مرقد حضرت فاطمه بنت اسد و جناب ابراهيم فرزند پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، زيارت مخصوصي وارد شده است و در ساير مراقد شايسته است زيارتهاي معتبر عمومي خوانده شود.

از بهترين زيارات، زيارت كردن مؤمنين است با هفت مرتبه خواندن سوره «انّا انزلناه»، چنانچه در روايات

معتبر آمده و بر آن فوايد بسياري - چون در امان بودن از ترس روز قيامت - ذكر شده است.

در صحيحه عبدالله بن سنان از «حضرت صادق عليه السلام » نقل شده كه در زيارت اهل قبور بگو:

«اَلسَّلامُ عَلي اَهْلِ الدِّيارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ، اَنْتُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ اِنْ شآءَ اللَّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ».

زيارت فاطمه بنت اسد عليهاالسلام (مادر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام )

«اَلسَّلامُ عَلي نَبِيِّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلي رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْاَوَّلِينَ، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْآخِرِينَ، اَلسَّلامُ عَلي مَنْ بَعَثَهُ اللَّهُ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلي فاطِمَةَ بِنْتِ اَسَدٍ الْهاشِمِيَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الْمَرْضِيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْكَرِيمَةُ الرَّضِيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا كافِلَةَ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا والِدَةَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ ظَهَرَتْ شَفَقَتُها عَلي رَسُولِ اللَّهِ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ تَرْبِيَتُها لِوَلِيِّ اللَّهِ الْاَمِينِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَ عَلي رُوحِكِ وَ بَدَنِكِ الطَّاهِرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَ عَلي وَلَدِكِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ. اَشْهَدُ اَنَّكِ اَحْسَنْتِ الْكِفالَةَ وَ اَدَّيْتِ الْاَمانَةَ وَ اجْتَهَدْتِ فِي مَرْضاةِ اللَّهِ وَ بالَغْتِ فِي حِفْظِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِ، مُعْتَرِفَةً بِنُبُوَّتِهِ، مُسْتَبْصِرَةً بِنِعْمَتِهِ، كافِلَةً بِتَرْبِيَتِهِ، مُشْفِقَةً عَلي نَفْسِهِ، واقِفَةً عَلي خِدْمَتِهِ، مُخْتارَةً رِضاهُ، مُؤْثِرَةً هَواهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَي الاِْيمانِ وَ التَّمَسُّكِ بِاَشْرَفِ الْاَدْيانِ، راضِيَةً مَرْضِيَّةً، طاهِرَةً زَكِيَّةً، تَقِيَّةً نَقِيَّةً، فَرَضِيَ اللَّهُ عَنْكِ وَ اَرْضاكِ وَ جَعَلَ الْجَنَّةَ مَنْزِلَكِ وَ مَأْواكِ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ انْفَعْنِي بِزِيارَتِها وَ ثَبِّتْنِي عَلي مَحَبَّتِها وَ لا تَحْرِمْنِي شَفاعَتَها وَ شَفاعَةَ الْاَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِها وَ ارْزُقْنِي مُرافَقَتَها

وَ احْشُرْنِي مَعَها وَ مَعَ اَوْلادِهَا الطَّاهِرِينَ. اَللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَتِي اِيَّاها وَ ارْزُقْنِي الْعَوْدَ اِلَيْها اَبَداً ما اَبْقَيْتَنِي وَ اِذا تَوَفَّيْتَنِي فَاحْشُرْنِي فِي زُمْرَتِها وَ اَدْخِلْنِي فِي شَفاعَتِها، بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. اَللَّهُمَّ بِحَقِّها عِنْدَكَ وَ مَنْزِلَتِها لَدَيْكَ، اِغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِجَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا بِرَحْمَتِكَ عَذابَ النَّارِ».

زيارت ابراهيم فرزند رسول اكرم صلي الله عليه و آله

«اَلسَّلامُ عَلي رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلي نَبِيِّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلي حَبِيبِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلي صَفِيِّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلي نَجِيِّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ سَيِّدِ الْاَنْبِياءِ وَ خاتَمِ الْمُرْسَلِينَ وَ خِيَرَةِ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ فِي اَرْضِهِ وَ سَمائِهِ، اَلسَّلامُ عَلي جَمِيعِ اَنْبِيائِهِ وَ رُسُلِهِ، اَلسَّلامُ عَلَي الشُّهَداءِ وَ السُّعَداءِ وَ الصَّالِحِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلي عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيَّتُهَا الرُّوحُ الزَّاكِيَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيَّتُهَا النَّفْسُ الشَّرِيفَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيَّتُهَا السُّلالَةُ الطَّاهِرَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيَّتُهَا النَّسَمَةُ الزَّاكِيَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ خَيْرِ الْوَري، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ النَّبِيِّ الْمُجْتَبي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْمَبْعُوثِ اِلي كآفَّةِ الْوَري، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْبَشِيرِ النَّذِيرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ السِّراجِ الْمُنِيرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْمُؤَيَّدِ بِالْقُرْآنِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْمُرْسَلِ اِلَي الْاِنْسِ وَ الْجانِّ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ صاحِبِ الرَّايَةِ وَ الْعَلامَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الشَّفِيعِ يَوْمَ الْقِيامَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ مَنْ حَباهُ اللَّهُ بِالْكَرامَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ. اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدِ اخْتارَ اللَّهُ لَكَ دارَ اِنْعامِهِ، قَبْلَ اَنْ يَكْتُبَ عَلَيْكَ اَحْكامَهُ، اَوْ يُكَلِّفَكَ حَلالَهُ وَ حَرامَهُ، فَنَقَلَكَ اِلَيْهِ طَيِّباً زاكِياً مَرْضِيّاً طاهِراً مِنْ كُلِّ نَجَسٍ، مُقَدَّساً مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ بَوَّأَكَ جَنَّةَ الْمَأْوي وَ رَفَعَكَ اِلَي الدَّرَجاتِ الْعُلي وَ صَلَّي اللَّهُ

عَلَيْكَ صَلاةً تَقَرُّ بِها عَيْنُ رَسُولِهِ وَ تُبَلِّغُهُ اَكْبَرَ مَأْمُولِهِ. اَللَّهُمَّ اجْعَلْ اَفْضَلَ صَلَواتِكَ وَ اَزْكاها وَ اَنْمي بَرَكاتِكَ وَ اَوْفاها عَلي رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ عَلي مَنْ نَسَلَ مِنْ اَوْلادِهِ الطَّيِّبِينَ وَ عَلي مَنْ خَلَّفَ مِنْ عِتْرَتِهِ الطَّاهِرِينَ، بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. اَللَّهُمَّ اِنِّي اَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ صَفِيِّكَ وَ اِبْراهِيمَ نَجْلِ نَبِيِّكَ، اَنْ تَجْعَلَ سَعْيِي بِهِمْ مَشْكُوراً وَ ذَنْبِي بِهِمْ مَغْفُوراً وَ حَياتِي بِهِمْ سَعِيدَةً وَ عاقِبَتِي بِهِمْ حَمِيدَةً وَ حَوائِجِي بِهِمْ مَقْضِيَّةً وَ اَفْعالِي بِهِمْ مَرْضِيَّةً وَ اُمُورِي بِهِمْ مَسْعُودَةً وَ شُؤُونِي بِهِمْ مَحْمُودَةً. اَللَّهُمَّ وَ اَحْسِنْ لِيَ التَّوْفِيقَ وَ نَفِّسْ عَنِّي كُلَّ هَمٍّ وَ ضِيقٍ، اَللَّهُمَّ جَنِّبْنِي عِقابَكَ وَ امْنَحْنِي ثَوابَكَ وَ اَسْكِنِّي جِنانَكَ وَ ارْزُقْنِي رِضْوانَكَ وَ اَمانَكَ وَ اَشْرِكْ لِي فِي صالِحِ دُعآئِي والِدَيَّ وَ وُلْدِي وَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ، اَلْاَحْياءِ مِنْهُمْ وَ الْاَمْواتَ، اِنَّكَ وَلِيُّ الْباقِياتِ الصَّالِحاتِ، آمِينَ رَبَّ الْعالَمِينَ».

پس حاجت هاي خود را مي خواهي و دو ركعت نماز زيارت مي گزاري.

زيارت حضرت حمزه عليه السلام (عموي گرامي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ) در احد

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَمَّ رَسُولِ اللَّهِ، صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَيْرَ الشُّهَداءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَسَدَ اللَّهِ وَ اَسَدَ رَسُولِهِ، اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ جاهَدْتَ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ جُدْتَ بِنَفْسِكَ وَ نَصَحْتَ رَسُولَ اللَّهِ وَ كُنْتَ فِيما عِنْدَ اللَّهِ سُبْحانَهُ راغِباً، بِاَبِي اَنْتَ وَ اُمِّي، اَتَيْتُكَ مُتَقَرِّباً اِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِزِيارَتِكَ وَ مُتَقَرِّباً اِلي رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِذلِكَ، راغِباً اِلَيْكَ فِي الشَّفاعَةِ، اَبْتَغِي بِزِيارَتِكَ خَلاصَ نَفْسِي، مُتَعَوِّذاً بِكَ مِنْ نارٍ اسْتَحَقَّها مِثْلِي بِما جَنَيْتُ عَلي نَفْسِي، هارِباً مِنْ ذُنُوبِيَ الَّتِي احْتَطَبْتُها عَلي ظَهْرِي، فَزِعاً اِلَيْكَ رَجاءَ رَحْمَةِ رَبِّي، اَتَيْتُكَ

مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ، طالِباً فَكاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ قَدْ اَوْقَرَتْ ظَهْرِي ذُنُوبِي وَ اَتَيْتُ ما اَسْخَطَ رَبِّي وَ لَمْ اَجِدْ اَحَداً اَفْزَعُ اِلَيْهِ خَيْراً لِي مِنْكُمْ اَهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ، فَكُنْ لِي شَفِيعاً يَوْمَ فَقْرِي وَ حاجَتِي، فَقَدْ سِرْتُ اِلَيْكَ مَحْزُوناً وَ اَتَيْتُكَ مَكْرُوباً وَ سَكَبْتُ عَبْرَتِي عِنْدَكَ باكِياً وَ صِرْتُ اِلَيْكَ مُفْرَداً وَ اَنْتَ مِمَّنْ اَمَرَنِيَ اللَّهُ بِصِلَتِهِ وَ حَثَّنِي عَلي بِرِّهِ وَ دَلَّنِي عَلي فَضْلِهِ وَ هَدانِي لِحُبِّهِ وَ رَغَّبَنِي فِي الْوِفادَةِ اِلَيْهِ وَ اَلْهَمَنِي طَلَبَ الْحَوائِجِ عِنْدَهُ، اَنْتُمْ اَهْلُ بَيْتٍ لا يَشْقي مَنْ تَوَلّيكُمْ وَ لا يَخِيبُ مَنْ اَتيكُمْ وَ لا يَخْسَرُ مَنْ يَهْويكُمْ وَ لا يَسْعَدُ مَنْ عاديكُمْ»

پس رو به قبله مي كني و دو ركعت نماز زيارت به جا مي آوري و مي گويي:

«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، اَللَّهُمَّ اِنِّي تَعَرَّضْتُ لِرَحْمَتِكَ بِلُزُومِي لِقَبْرِ عَمِّ نَبِيِّكَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، لِيُجِيرَنِي مِنْ نِقْمَتِكَ وَ سَخَطِكَ وَ مَقْتِكَ، فِي يَوْمٍ تَكْثُرُ فِيهِ الْاَصْواتُ وَ تَشْغَلُ كُلُّ نَفْسٍ بِما قَدَّمَتْ وَ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها، فَاِنْ تَرْحَمْنِي الْيَوْمَ فَلا خَوْفٌ عَلَيَّ وَ لا حُزْنٌ وَ اِنْ تُعاقِبْ فَمَوْليً لَهُ الْقُدْرَةُ عَلي عَبْدِهِ وَ لا تُخَيِّبْنِي بَعْدَ الْيَوْمِ وَ لا تَصْرِفْنِي بِغَيْرِ حاجَتِي، فَقَدْ لَصِقْتُ بِقَبْرِ عَمِّ نَبِيِّكَ وَ تَقَرَّبْتُ بِهِ اِلَيْكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِكَ وَ رَجاءَ رَحْمَتِكَ، فَتَقَبَّلْ مِنِّي، وَعُدْ بِحِلْمِكَ عَلي جَهْلِي وَ بِرَأْفَتِكَ عَلي جِنايَةِ نَفْسِي، فَقَدْ عَظُمَ جُرْمِي وَ ما اَخافُ اَنْ تَظْلِمَنِي وَ لكِنْ اَخافُ سُوءَ الْحِسابِ، فَانْظُرِ الْيَوْمَ تَقَلُّبِي عَلي قَبْرِ عَمِّ نَبِيِّكَ، فَبِهِما فُكَّنِي مِنَ النَّارِ وَ لا تُخَيِّبْ سَعْيِي وَ لا يَهُونَنَّ عَلَيْكَ ابْتِهالِي وَ لا تَحْجُبَنَّ عَنْكَ صَوْتِي وَ لا تَقْلِبْنِي بِغَيْرِ حَوآئِجِي، يا غِياثَ كُلِّ

مَكْرُوبٍ وَ مَحْزُونٍ وَ يا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَلْهُوفِ الْحَيْرانِ الْغَرِيقِ الْمُشْرِفِ عَلَي الْهَلَكَةِ، فَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ انْظُرْ اِلَيَّ نَظْرَةً لا اَشْقي بَعْدَها اَبَداً وَ ارْحَمْ تَضَرُّعِي وَ عَبْرَتِي وَ انْفِرادِي، فَقَدْ رَجَوْتُ رِضاكَ وَ تَحَرَّيْتُ الْخَيْرَ الَّذِي لا يُعْطِيهِ اَحَدٌ سِواكَ، فَلا تَرُدَّ اَمَلِي، اَللَّهُمَّ اِنْ تُعاقِبْ فَمَوْليً لَهُ الْقُدْرَةُ عَلي عَبْدِهِ وَ جَزائِهِ بِسُوءِ فِعْلِهِ، فَلا اَخِيبَنَّ الْيَوْمَ وَ لا تَصْرِفْنِي بِغَيْرِ حاجَتِي وَ لا تُخَيِّبَنَّ شُخُوصِي وَ وِفادَتِي، فَقَدْ اَنْفَدْتُ نَفَقَتِي وَ اَتْعَبْتُ بَدَنِي وَ قَطَعْتُ الْمَفازاتِ وَ خَلَّفْتُ الْاَهْلَ وَ الْمالَ وَ ما خَوَّلْتَنِي وَ آثَرْتُ ما عِنْدَكَ عَلي نَفْسِي وَ لُذْتُ بِقَبْرِ عَمِّ نَبِيِّكَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ تَقَرَّبْتُ بِهِ ابْتِغاءَ مَرْضاتِكَ، فَعُدْ بِحِلْمِكَ عَلي جَهْلِي وَ بِرَأْفَتِكَ عَلي ذَنْبِي، فَقَدْ عَظُمَ جُرْمِي، بِرَحْمَتِكَ يا كَرِيمُ يا كَرِيمُ».

زيارت شهداي احد

«اَلسَّلامُ عَلي رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلي نَبِيِّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلي اَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الشُّهَداءُ الْمُؤْمِنُونَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ الْاِيمانِ وَ التَّوْحِيدِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دِينِ اللَّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ، عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ، سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدَّارِ، اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ اخْتارَكُمْ لِدِينِهِ وَ اصْطَفاكُمْ لِرَسُولِهِ وَ اَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ عَنْ نَبِيِّهِ وَ جُدْتُمْ بِاَنْفُسِكُمْ دُونَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّكُمْ قُتِلْتُمْ عَلي مِنْهاجِ رَسُولِ اللَّهِ، فَجَزاكُمُ اللَّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَ عَنِ الْاِسْلامِ وَ اَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزآءِ وَ عَرَّفَنا وُجُوهَكُمْ فِي مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَ مَوْضِعِ اِكْرامِهِ مَعَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ اُولئِكَ رَفِيقاً، اَشْهَدُ اَنَّكُمْ حِزْبُ اللَّهِ وَ اَنَّ

مَنْ حارَبَكُمْ فَقَدْ حارَبَ اللَّهَ وَ اَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ الْفائِزِينَ، اَلَّذِينَ هُمْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ، فَعَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ اَجْمَعِينَ، اَتَيْتُكُمْ يا اَهْلَ التَّوْحِيدِ زآئِراً وَ بِحَقِّكُمْ عارِفاً وَ بِزِيارَتِكُمْ اِلَي اللَّهِ مُتَقَرِّباً وَ بِما سَبَقَ مِنْ شَرِيفِ الْاَعْمالِ وَ مَرْضِيِّ الْاَفْعالِ عالِماً، فَعَلَيْكُمْ سَلامُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكاتُهُ وَ عَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ، اَللَّهُمَّ انْفَعْنِي بِزِيارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْنِي عَلي قَصْدِهِمْ وَ تَوَفَّنِي عَلي ما تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَ اجْمَعْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فِي مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِكَ، اَشْهَدُ اَنَّكُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِكُمْ لاحِقُونَ» و بخوان سوره «اِنّا اَنْزَلْناهُ» را هر قدر كه مي تواني.

دعاي مسجد فتح

معاوية بن عمار از «حضرت صادق عليه السلام » نقل مي كند كه حضرت فرمود:

در مسجد فتح اين دعا را مي خواني:

«يا صَرِيخَ الْمَكْرُوبِينَ وَ يا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ، اِكْشِفْ عَنِّي هَمِّي وَ غَمِّي وَ كَرْبِي، كَما كَشَفْتَ عَنْ نَبِيِّكَ هَمَّهُ وَ غَمَّهُ وَ كَرْبَهُ وَ كَفَيْتَهُ هَوْلَ عَدُوِّهِ فِي هذَا الْمَكانِ».

زيارت وداع رسول اكرم صلي الله عليه و آله

هرگاه خواستي از مدينه بيرون روي، غسل كن و نزد قبر پيغمبر برو و آن حضرت را زيارت كن، پس وداع كن آن حضرت را و بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ وَ اَسْتَرْعِيكَ وَ اَقْرَءُ عَلَيْكَ السَّلامَ، آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ بِما جِئْتَ بِهِ وَ دَلَلْتَ عَلَيْهِ، اَللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيارَةِ قَبْرِ نَبِيِّكَ، فَاِنْ تَوَفَّيْتَنِي قَبْلَ ذلِكَ فَاِنِّي اَشْهَدُ فِي مَماتِي عَلي ما شَهِدْتُ عَلَيْهِ فِي حَياتِي، اَنْ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ، صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ».

«حضرت صادق عليه السلام » در وداع قبر پيغمبر صلي الله عليه و آله به يونس بن يعقوب فرموده كه بگو:

«صَلَّي اللَّهُ عَلَيْكَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ، لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ تَسْلِيمِي عَلَيْكَ».

زيارت وداع ائمّه بقيع عليهم السلام

شيخ طوسي رحمه الله و سيّد ابن طاووس رحمه الله گفته اند كه در وداع ايشان بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَئِمَّةَ الْهُدي وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ، اَسْتَوْدِعُكُمُ اللَّهَ وَ اَقْرَءُ عَلَيْكُمُ السَّلامَ، آمَنَّآ بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ بِما جِئْتُمْ بِهِ وَ دَلَلْتُمْ عَلَيْهِ، اَللَّهُمَّ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ».

پي نوشت

(1) - گفته اند آن باب در مقابل «باب السلام» كنوني بوده است.

(2) - گوشه اي از خانه است كه قبل از زاويه حجرالاسود قرار گرفته است.

(3) - قسمتي از پشت كعبه كه نزديك ركن يماني و روبروي درِ خانه كعبه واقع شده است.

(4) - وادي ابطح محدوده ايست كه هم اكنون در مكّه قرار گرفته و حوالي ميدان معابده است.

(5) - سرزميني ست كه قدري از مشعر فاصله دارد و به منا متصل است.

(6) - بحار الانوار ج 92، ص 205، ح 5.

(7) - كافي، ج 2، ص 612، ح 4.

(8) - بحار الانوار، ج 93، ص 199، ح 14.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109