سرشناسه: لباف علی ۱۳۵۳ -
عنوان و نام پدید آور: به رنگ خون سیری در نصوص شهادت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها / به اهتمام علی لباف
مشخصات نشر: تهران: منیر، ۱۳۸۵.
مشخصات ظاهری: ۶۱ ص. : نمونه.
شابک: ۶۵۰۰ریال964539001x:
وضعیت فهرست نویسی: فاپا
یادداشت: چاپ دوم
یادداشت: کتابنامه به صورت زیرنویس
موضوع: فاطمه زهرا (س، ۸؟ قبل از هجرت - ۱۱ق - شهادت
رده بندی کنگره: BP۲۷ / ۲ / ل۲ب۹۳
رده بندی دیویی: ۲۹۷ / ۹۷۳
شماره کتابشناسی ملی: م۸۴ - ۴۱۲۱۶
برخی شبهات، هرچه لطیفتر بیان شوند، فریبندهتر و خطرناکترند. هم کشف و استخراج آنها دشوارتر است و هم پاسخگویی به آنها مشکلتر. گاهی تشخیص یک شبهه در لابلای نوشتههای یک فرد، مستلزم آگاهی و اشراف کامل بر دستگاه فکری او است. پیچیدهترین شبهات، شبهاتیند که در قالب تحقیق و پژوهش مطرح میشوند و ابراز کننده آنها، از موضع «جستجوگر کنجکاو» سخن میرانَد.
این سنخ شبهات، هیچ گاه «به طور مستقیم» به انکار یک واقعیت تاریخی رو نمیآورند؛ بلکه شگرد اصلی در طرّاحی آنها این است
که: خواننده خود را در تردید و تعجب فرو میبرند. آنچه در پی خواندن این گونه شبهات پدید میآید، موجی از تردید، ابهام و شگفتیست که در نهایت، خواننده را «ناخودآگاه» به سوی انکار سوق میدهد. انکاری که روح را میخراشد و شاید هیچگاه بر زبان جاری نشود!! یکی از همین گونه شبهات، ضمن پرسش و پاسخی که در شماره 668 از روزنامه آفتاب، به قلم محمد جواد حجتی کرمانی درج گردیده، قابل مشاهدهست که متن آن بدین شرح میباشد:
«در باب ظلم به حضرت سلام الله علیها بعد از وفات رسول خدا (ص) چه میگوئید؟ علت مرگ حضرت زهرا چه بود؟» (1)
«باری: در مورد وفات حضرت سلام الله علیها در منابع متقدم و متأخر از جمله مناقب ابن شهر آشوب (ج 3 ص 361) روضۀ الواعظین ابن فتال نیشابوری (ص 181) منتهی الآمال محدث قمی (ص 99) و أعیانُ الشیعه سید محسن امین عاملی (ج 1 ص 319) و بسیاری از منابع متقدم و متأخر دیگر واژه «وفات» به کار رفتهست و بر حسب آنچه در این گونه منابع آمدهست حضرت سلام الله علیها پس از رحلت رسول (ص) چندان غمگین شد که شب و روز میگریست و چندان دلسوخته و لاغر و نحیف و به شدت بیمار شد که پس از اندک مدتی رحلت فرمود. در پارهای از کتب ناراحتیهای مربوط به مشاجرات و درگیریهای پس از وفات رسول خدا (ص) را هم مزید بر علت کردهاند. اما نمیتوان گفت تمام مواردی که امروز نقل میشود آن گونه که آقای محدثین پنداشتهاند، متواتر و اجماعیست … شهادت یا وفات حضرت سلام الله علیها یک مقوله تاریخیست … و بزرگان شیعه هم که رحلت آن حضرت را «وفات» ثبت کردهاند، سنی نبودهاند. » !
القا کننده شبهه، رحلت و وفات را «مرگ طبیعی»! معنا نموده و تأکید بر آن را به منزله انکار «شهادت» دانسته است!
به عبارت دیگر، نامبرده، استفاده از واژه «وفات» درباره حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را مترادف با «عدم به شهادت رسیدنِ ایشان» میپندارد و بر آن اصرار میورزد!
القاکننده شبهه، با استناد به استفاده عالمان شیعه از واژه «وفات: مرگ طبیعی!» چنین وانمود مینماید که همه به کاربرندگان این واژه، قائل به «شهید نشدن» حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بوده اند!
از آنجایی که ترجمه وفات به «مرگ طبیعی»! و به کار بردن آن برای اشاره به رحلت حضرت زهرا علیهاالسلام از ابتکارات اهل سنّت است، القا کننده شبهه برای دفع هرگونه اتّهام، تصریح میکند:
بزرگان شیعه هم که رحلت آن حضرت را «وفات» ثبت کردهاند، سنّی نبوده اند!
همین تأکید، حاکی از آن است که وی - همانند سنّیان - «وفات» و «شهادت» را در تضاد با یکدیگر میپندارد و لذا دفاع او از به کارگیری واژه «وفات: مرگ طبیعی!» در واقع کوششی پنهان برای انکار، «به شهادت رسیدن حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام » میباشد!
القاکنندهی شبهه، دلیل درگذشت حضرت فاطمه علیهاالسلام را به غصههای ناشی از فقدان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و اندوه حاصل از فراق آن حضرت صلّی الله علیه و آله محدود نموده و با «بزرگ نمایی انحصار گرایانه ای» بر آن تأکید خاص میورزد!
القاکنندهی شبهه، جهت حفظ وجههی علمی خود، به تأثیر گذاری برخی ناراحتیهای مربوط به مشاجرات و درگیریهای پس از رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله اشاره میکند؛ ولی به طور ضمنی، وجود این عوامل (لطمات جسمانی) را انکار مینماید! وی برای دستیابی به هدف خود از «سه شیوه» بهره میبرد که به تفکیک به آنها اشاره مینماییم.
وی هنگامی که میخواهد از «وفات: مرگ طبیعی!» - آن هم تنها به دلیل غم فراق رسول خدا صلّی الله علیه و آله - سخن بگوید، پس از اشاره به چند کتاب مشهور در میان شیعیان، مینویسد:
در بسیاری از منابع متقدم و متأخّر دیگر، واژه «وفات» به کار رفته است! بدین ترتیب، عقیده به «مرگ طبیعی: شهید نشدنِ» حضرت زهرا علیهاالسلام را به تعداد زیادی از کتابهای شیعیان نسبت میدهد و برای دیدگاه خود، طرفداران فراوانی ترسیم مینماید!
نامبرده، تصریح به وجود «لطمات جسمانی» را به «پارهای از کتب» نسبت میدهد و بدین وسیله، چنین وانمود مینماید که: «در اغلب و اکثر کتابها» هیچ اشارهای به تأثیرگذاری «لطمات جسمانی» در رحلت حضرت زهرا علیهاالسلام نگردیده است!
القا کنندهی شبهه، پس از محکوم نمودن نقلهای «لطمات جسمانی» به درج شدن در «تعداد اندکی از کتابها»، این نقلها را به شدت تضعیف نموده و به انکار تواتر آنها میپردازد. به عبارت دیگر، چنین القا مینماید که: در صحت و اعتبار «عواملی: لطمات جسمانی» که تنها «پارهای از کتب» از آنها یاد نمودهاند، شک و تردید اساسی وجود دارد!
ما هرگز منکر غصهها و گریههای جانگداز صدیقه طاهره علیهاالسلام در سوگ رحلت پدر بزرگوار شان، رسول خدا صلّی الله علیه و آله نیستیم. ما نیز میپذیریم و باور داریم که آن سوز و گدازها در غم فقدان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم، تأثیر جانکاهی بر جسم و جان حضرت فاطمه علیهاالسلام نهاده است. اما آنچه به شدت با آن مخالفیم، «بزرگ نمایی انحصارگرایانه» این بخش از رنجهای فاطمه زهرا علیهاالسلام است؛ چرا که این قبیل تأکیدها را تلاشی برای به فراموشی سپردن سایر رنجهای جسمی و روحی آن حضرت علیهاالسلام میدانیم. محدود نمودن «دلایل رحلت حضرت زهرا علیهاالسلام » به رنجهای ناشی از فراق رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم و غفلت از سایر عوامل تأثیرگذار بر رنجوری جسم شریف ایشان، جفایی نابخشودنی در حقّ زهرای اطهر علیهاالسلام میباشد که در نهایت، به انکار «شهادت ایشان» میانجامد. ما در عین پذیرش تأثیر عمیق اندوه بیپایان صدیقه طاهره علیهاالسلام در فقدان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم، بر نقش آفرینی عوامل بسیار مهم دیگری در رحلت حضرت زهرا علیهاالسلام ، تأکید ویژه میورزیم. در ضمن، یادآور میشویم که در صفحات تاریخ، هیچ نشانهای از ضعف جسمانی حضرت زهرا علیهاالسلام تا قبل از حوادث سال یازدهم هجری، به چشم نمیخورد (2) و بر خلاف آنچه برخی پنداشتهاند، (3) «نصوص تاریخی»، حاکی از قوت جسمانی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام میباشد؛ (4) هر چند که اظهار شده:
«فاطمه از نظر جسمی کوچک و لاغر بود … »! (5)
آشنایی با عوامل تأثیرگذار بر رنجوری جسم شریف صدیقه طاهره علیهاالسلام (دورنمایی کلّی از لطمات جسمی و روحی صدیقه طاهره علیهاالسلام )
ابن قولویه (متوفّای 367 (در کتاب «کامل الزیارات» (صفحه 333) نقل میکند:]
عنْ أبِی عبداللهِ الصادقِ علیه السلام :
قالَ جبرَئِیلُ خطاباً للنَبِیِّ صلّی الله علیه و آله و سلم:] و أما ابنَتُک فَتُظْلَم و تُحرَم و یؤْخَذُ حقُّها غَصباً الَّذی تَجعلُه لَها و تُضْرَب و هی حاملٌ و یدخَلُ علی حرِیمها و منْزِلِها بِغَیرِ إذْنٍ، ثُم یمسها هوانٌ و ذُلٌّ، ثُم لاتَجِد مانعاً و تَطْرَح ما فی بطْنها منْ الضَرْبِ و تَموت منْ ذلک الضَرْبِ …
[از امام صادق علیه السلام :
جبرئیل خطاب به رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفت؛ ] و اما دخترت؛ مورد ستم واقع میشود و محروم میگردد و حقّش غاصبانه گرفته میشود؛ همان حقّی که تو برایش قرار میدهی و در حالی که باردار است، او را میزنند و به حریم و خانهاش بدون اجازه وارد میشوند. سپس [از جهت ورود مهاجمان به خانه اش] به او خواری و ذلّت میرسد، بعد هم [مدافع و] بازدارندهای نمییابد و به جهت کوفته شدن، فرزندی را که در بطن دارد، فرو میاندازد و به دلیل آن ضربه، از دنیا میرود …
همان طور که تأکید نمودیم، نخستین عامل مؤثّر، غصهها و گریههای ناشی از اندوه رحلت رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود؛ اندوهی که ما هرگز به عمق آن پی نخواهیم برد.
دومین عامل مؤثّر، لطمات روحی ناشی از مظلومیت، غربت و تنهایی وصی بر حقّ رسول خدا صلّی الله علیه و آله ، یعنی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام بود.
ابن شهر آشوب (متوفّای 588)
در کتاب «مناقب آل أبیطالب» (جلد 2، صفحه 205، چاپ: مکتبۀ العلمیه) نقل میکند:
دخَلَت اُم سلَمۀَ علی فاطمۀَ علیهاالسلام فَقالَت لَها: کیف أصبحت عنْ لَیلَتک یا بِنْت رسولِ اللهِ صلّی الله علیه و آله؟ قالَت: أصبحت بینَ کَمد و کَرْبٍ، فَقْد النَبِی و ظُلْمِ الْوصی. هتک – واللهِ - حجاب …
ام سلمه بر فاطمه علیهاالسلام وارد شد و به وی گفت:
ای دختر رسول خدا صلّی الله علیه و آله! شبِ خود را چگونه صبح نمودی؟
فرمود:
میان غصه و غم به صبح رساندم. [غصه] فقدان پیامبر و [غم و اندوه] ظلم به جانشین وی. به خدا سوگند! حرمت وصی پایمال شد …
سومین عامل مؤثّر، لطمات روحی ناشی از تحقیر مقام عصمت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام توسط خلیفه وقت و اطرافیانش بود. (6)
طبرسی (متوفّای قرن 6 (در کتاب «احتجاج» (جلد 1، صفحه 107) نقل میکند:
[حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پس از اتمام خطبه فدک فرمودند؛ ]
لَیتَنی مت قَبلَ هینَتی (7) و دونَ ذلَّتی … (8)
کاش پیش از [روز] خواری و سقوطم، مرده بودم …
جمع بندی عوامل فوق
لطمات روحی صدیقه طاهره علیهاالسلام تنها به غم و اندوه جانسوز از دست دادن رسول خدا صلّی الله علیه و آله منحصر نبوده است؛ بلکه بایستی بر این غصه جانگداز، دو اندوه جانکاه دیگر را هم افزود.
چهارمین عامل مؤثّر - که در رأس همه عوامل قرار دارد - صدمات جسمانی ناشی از هجوم به «بیت فاطمه علیهاالسلام » و ضرب و جرح شدید صدیقه طاهره علیهاالسلام بود. به عبارت دیگر، رنجوری جسم شریف حضرت فاطمه علیهاالسلام تنها ناشی از لطمات روحی ایشان نبودهست و تأثیرگذاری عمیق صدمات جسمانی بر رنجوری جسم شریف ایشان را نباید از یاد برد.
قاضی نعمان مغربی (متوفّای 363) در کتاب «دعائم الإسلام» (جلد 1، صفحه 232) نقل میکند:
[عنْ أبِی عبداللهِ جعفَرِبنِ محمد الصادقِ علیه السلام عنْ أبِیه علیه السلام :
قالَ:] إنَّ رسولَ اللهِ صلّی الله علیه و آله أسرَّ إلی فاطمۀَ علیهاالسلام أنَّها أولی (أولُ) منْ یلْحقُ بِه منْ أهلِ بیته فَلَما قُبِض و نالَها منْ الْقَومِ ما نالَها لَزِمت الْفراش و نَحلَ جِسمها و ذاب لَحمها و صارت کَالْخَیالِ.
[از امام جعفر بن محمد صادق از پدرش علیهماالسلام که فرمود؛ ] رسول خدا صلّی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام محرمانه فرمود که وی نخستین شخص از اهل بیت او است که به ایشان میپیوندد. (9) بعد، وقتی آن حضرت صلّی الله علیه و آله رحلت فرمود و از طرف جماعت به آن بانو آن آسیبها رسید، در بستر افتاد و جسمش ضعیف گشت و گوشت [بدن] وی آب شد (به تدریج لاغر شد) و مانند شَبحی گردید.
شیخ طوسی (متوفّای 460) در کتاب «تلخیص الشافی» (جلد 3، صفحه 156) نقل میکند:
و الْمشْهور الَّذی لاخلاف فیه بینَ الشیعۀِ أنَّ عمرَ ضَرَب علی بطْنها حتّی أسقَطَت …
و مشهوری که در میان شیعه هیچ اختلافی در آن نیست، آن است که عمر چنان ضربهای بر شکم آن بانو وارد کرد که سقط جنین نمود …
طبری امامی (متوفّای قرن 5) در کتاب «نوادر المعجزات» (طبع جدید:
ص 97– 98، چاپ: مؤسسۀ الإمام المهدی علیه السلام ، قم) نقل میکند:
فَلَما قُبِض رسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و جری ما جری فی یومِ دخُولِ الْقَومِ علَیها دارها و إخْراجِ ابنِ عمها اَمیرِالْْمؤْمنین َ علیه السلام و ما لَحقَها منْ الرَجلِ أسقَطَت بِه ولَداً تَماماً و کانَ ذلک أصلَ مرَضها و وفاتها.
وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله جان سپرد و آن ماجراها در روز وارد شدنِ جماعت به خانه آن بانو و بیرون کشاندن پسر عمویش
امیرالمؤمنین علیه السلام و آن بلایی که از ناحیه آن مرد به او رسید، اتّفاق افتاد؛ فرزند کاملی را سقط کرد و این مسأله، ریشه بیماری و
وفات آن بانو بود.
علّامه حلّی (متوفّای 726) در کتاب «شرح التجرید» (صفحه 376) نقل میکند:
و ضُرِبت فاطمۀُ علیهاالسلام فَألْقَت جنیناً اسمه محسنٌ …
و فاطمه علیهاالسلام کتک خورد و کوفته شد، لذا جنینی را که نامش محسن بود، فرو انداخت …
نتیجه گیری از بررسی عوامل رنجوری صدیقه طاهره علیهاالسلام
حضرت فاطمه علیهاالسلام در مسیر دفاع از امیرالمؤمنین علی علیه السلام متحمل لطمات روحی و به ویژه صدمات جسمانی شدیدی
شدند و «علّت اصلی» رحلت ایشان، ضرب و جرحهای ناشی از هجوم هوادارانِ خلیفه به «بیت فاطمه علیهاالسلام » بود.
طبری امامی (متوفّای قرن 5) در کتاب «دلائل الإمامه» (صفحه 45، چاپ جدید؛ صفحه 134) نقل میکند:
[عنْ أبِی بصیرٍ عنْ أبِی عبداللهِ علیه السلام :
قالَ:] و کانَ سبب وفاتها أنَّ قُنْفُذاً مولی عمرَ لَکَزَها بِنَعلِ السیف بِأمرِه، فَأسقَطَت محسناً و مرِضَت منْ ذلک مرَضاً شَدیداً …
[از ابوبصیر از امام صادق علیه السلام که فرمود؛ ]
و دلیل وفات آن بانو این بود که قُنْفُذ - غلام عمر - به دستور او با نعل شمشیر (آهنی که انتهای غلاف شمشیر است) بر آن بانو به شدت ضربهای زد؛ لذا محسن را سقط نمود و از این جهت، به سختی بیمار شد …
کفعمی (متوفّای 905) در کتاب «مصباح» (صفحه 522) نقل میکند:
إنَّ سبب وفاتها علیهاالسلام هو أنَّها ضُرِبت و أسقَطَت.
همانا سبب درگذشت آن بانو این است که وی ضربه خورد، کوفته شد و سقط جنین کرد. با توجه به آنچه ملاحظه فرمودید، به حق باید رحلت و درگذشت صدیقه طاهره علیهاالسلام را «شهادت» نامید.
طبرسی (متوفّای قرن 6) در کتاب «احتجاج» (جلد 1، صفحه 83) نقل میکند:
و حالَت فاطمۀُ علیهاالسلام بینَ زوجِها و بینَهم عنْد بابِ الْبیت فَضَرَبها قُنْفُذٌ بِالسوط علی عضُدها، فَبقی أثَرُه فی عضُدها منْ ذلک مثْلَ الدملُوجِ منْ ضَرْبِ قُنْفُذ إیاها فَأرسلَ أبوبکْرٍ إلی قُنْفُذ إضْرِبها، فَألْجأها إلی عضادةِ بیتِها، فَدفَعها فَکَسرَ ضلْعاً منْ جنْبِها و ألْقَت جنیناً منْ بطْنها، فَلَم تَزَلْ صاحبۀَ فراشٍ حتّی ماتَت منْ ذلک شَهِیده …
فاطمه علیهاالسلام در آستانه در، بین همسرش و آنان (مهاجمان) مانع شد و قُنْفُذ با شلّاق بر بازوی آن بانو کوبید و اثر آن، بر بازوی وی
مثل بازوبند باقی ماند و ابوبکر، سراغ قُنْفُذ فرستاد که او را بزن! لذا آن بانو را به سمتی از خانهاش پرت کرد و استخوان دندهای از پهلویش را شکست و آن بانو جنینی را از بطنش فرو انداخت. سپس پیوسته در بستر افتاده بود تا بر اثر آن [لطمات]، شهید از دنیا رفت …
تعریف شهادت و انطباق آن بر رحلت صدیقه طاهره علیهاالسلام
محمد صالح مازندرانی (متوفّای 1081 یا 1086) در کتاب «شرح الکافی» (جلد 7، صفحه 207، چاپ: اسلامیه) نقل میکند:
الشَهِید منْ قُتلَ منْ الْمسلمینَ فی معرَکَۀِ الْقتالِ الْماْمورِ بِه شَرْعاً. ثُم اتَّسع فَاُطْلقَ علی کَُلِّ منْ قُتلَ منْهم ظُلْماً کَفاطمۀَ علیهاالسلام إذْ قَتَلُوها بِضَرْبِ الْبابِ علی بطْنها و هی حاملٌ فَسقَطَ حملُها فَماتَت لذلک.
شهید، شخصی از مسلمانان است که در معرکه جنگی که شرعاً به آن مأمور شده است، کشته شود. سپس این اصطلاح گسترش یافت و بر هر مسلمانی اطلاق میشود که مظلومانه کشته شود؛ مانند فاطمه علیهاالسلام که او را با کوبیدنِ در بر شکمش - در حالی که باردار بود - به قتل رساندند؛ لذا فرزندش را سقط کرد و به همین دلیل جان سپرد. بر اساس همین مبنا، در احادیث اهل بیت علیهم السلام از حضرت زهرا علیهاالسلام با وصف «شهیده» یاد شده است. برای مثال:
ثقۀ الاسلام کلینی (متوفّای 329 (در کتاب «اصول کافی» (جلد 1، صفحه 458) نقل میکند:
[عنْ علی بنِ جعفَرٍ عنْ أخیه أبِی الْحسنِ علیه السلام :
قالَ:] إنَّ فاطمۀَ صدیقَۀٌ شَهِیده.
[از علی بن جعفر از برادرش ابوالحسن (امام کاظم علیه السلام ) که فرمود:]
همانا فاطمه، صدیقهای شهیده است.
تذکّر
از آنجایی که مبنای مذکور، مورد پذیرش اهل سنّت نیز میباشد؛ (10) در منابع معتبر عامه از «سمیه: مادر عمار» با لقب شهیده یاد شده
است.
ر. ک؛ ابن حجر: الإصابه، ج 8، ص 190.
ابن کثیر: السیرة النبویه، ج 1، ص 495.
ابن کثیر: البدایۀ و النهایه، ج 3، ص 76.
ابن اثیر: اُسد الغابه، ج 5، ص 481.
ابن سعد؛ الطبقات الکبری، ج 8، ص 264.
توصیف صدیقه طاهره علیهاالسلام به «مقتوله»، تأکیدی دیگر بر وقوع شهادت
شیخ صدوق (متوفّای 381) در کتاب «أمالی» (صفحه 100، چاپ: بیروت)
جوینی شافعی (متوفّای 722)
در کتاب «فرائد السمطین» (جلد 2، صفحه 35، چاپ: محمودی) نقل میکنند:
[عنْ النَبِیّ ِ صلّی الله علیه و آله : قالَ:] فَتَقْدم علَی محزُونَۀً مکْرُوبۀً مغْمومۀً مغْصوبۀً مقْتُولَه …
[از رسول خدا صلّی الله علیه و آله که فرمود]
پس [فاطمه علیهاالسلام ] بر من با حالتی محزون، رنجدیده، غمگین و در حالی که حقّش به تاراج رفته و به قتل رسیده است، وارد میگردد …
کراچکی (متوفّای 449) در کتاب «کنز الفوائد» (صفحه 63، چاپ دیگر: جلد 1، صفحه 150) نقل میکند:
[عنْ مولانا الصادق ِ علیه السلام :
قالَ جدی رسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله :] ملْعونٌ ملْعونٌ منْ یظْلم بعدی فاطمۀَ ابنَتی و یغْصبها حقَّها و یقْتُلُها.
[از مولای ما، امام صادق علیه السلام :
جدم رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:]
ملعون است، ملعون؛ کسی که بعد از من به فاطمه دخترم ستم روا میدارد و حقّش را غصب میکند و او را به قتل میرساند.
تذکّری در پایان
همانطور که میدانید، سلسله صفویه از سال 907 تا سال 1135 هجری در ایران سلطنت کردند. جهت دفع هرگونه توهمی مبنی بر این که عقیده به «شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام » پرداخته دوران صفویه است، به سال وفات مورخان و محدثانی که از آثار مکتوب آنها بهره بردهایم، توجه فرمایید.
اندک تعمقی در معنای لغوی واژه «وفات» (11) و کاربرد قرآنی آن، (12) ما را به این نکته مهم رهنمون میگرداند که: هیچ گونه تعارض و تضادی میان معنای کلمات «وفات» و «شهادت» برقرار نمیباشد. زیرا معنای لغوی «وفات»، «هر نوع مرگی» را پوشش میدهد و در نتیجه، برای اشاره به «مرگ یک شهید» نیز میتوان از کلمه «وفات» بهره برد. به عبارت دیگر، یکی از انواع مرگ «شهادت» میباشد و «شهید شدن» یکی از اقسام و مصادیق «وفات» به شمار میآید که تحقّق آن، از شرایط خاصی برخوردار میباشد. لذا به کاربردن واژه «وفات» برای اشاره به «درگذشت یک شهید» خالی از هر گونه اشکال بوده و هرگز وقوع «شهادت» را زیر سؤال نمیبرد. برای مثال: هرچند درباره به شهادت رسیدن امیرالمؤمنین علیه السلام ، حضرت امام حسین علیه السلام ، جناب جعفر طیار و زید بن حارثه هیچ شک و تردیدی وجود ندارد؛ در عین حال، برای اشاره به درگذشت ایشان، میتوان از لغت «وفات» نیز استفاده نمود. بدیهیست که چنین کاربردی، هرگز به معنای انکار به شهادت رسیدن «امیرالمؤمنین علیه السلام ، حضرت امام حسین علیه السلام ، جناب جعفر طیار و زید بن حارثه» نمیباشد؛ چرا که مفهوم لغت «وفات» هر نوع مرگی - از جمله شهادت - را در برمیگیرد.
شیخ صدوق (متوفّای 381) در کتاب «من لایحضره الفقیه» (حدیث شماره 527) نقل میکند:
[عنْ الصادقِ علیه السلام :
قالَ:] إنَّ النَبِیَّ صلّی الله علیه و آله حینَ جاء تْه وفاةُ جعفَرِبنِ أبِیطالبٍ و زید بنِ حارِثَۀَ، کانَ إذا دخَلَ بیتَه
کَثُرَ بکاؤُه علَیهِما جِداً …
[از امام صادق علیه السلام که فرمود:]
هنگامی که خبر درگذشت جعفر بن ابیطالب (طیار) و زید بن حارثه به رسول خدا صلّی الله علیه و آله رسید، هرگاه به منزل خود وارد میشد، گریهاش بر آن دو شدت مییافت …
ابن شهر آشوب (متوفّای 588) در کتاب «مناقب آل أبیطالب» (جلد 4، صفحه 175، چاپ: مؤسسه انتشارات علّامه، قم) درباره تاریخ تولّد امام سجاد علیه السلام نقل میکند:
قَبلَ وفاةِ أمیرِالْمؤْمنینَ بِسنَتَینِ … دو سال پیش از وفات امیرالمؤمنین علیه السلام …
طبرسی (متوفّای قرن 6) در کتاب «احتجاج» (جلد 2، صفحه 273) برای اشاره به عملکرد محمد بن حنفیه در دوران پس از شهادت امام حسین علیه السلام مینویسد:
بعد وفاةِ أخیه الْحسینِ صلَوات اللهِ علَیه …
بعد از وفات برادرش امام حسین علیه السلام … نکته قابل توجه این است که در منابع اهل سنّت نیز برای یاد کردن از دو شهید بزرگوار صدر اسلام، یعنی جناب حمزه (13) و جناب جعفر طیار (14) واژه وفات استعمال شده است.
بررسی کاربرد واژه «وفات» در منابع متقدم و متأخّر
الف) کاربرد واژه وفات در کتاب «مناقب» ابن شهر آشوب
مروری بر کتاب «مناقب آل أبیطالب» (15) به صراحت نشانگر آن است که کلمه «وفات» در نوشتار ابن شهر آشوب، در تقابل و مخالفت با معنای «شهادت» به کار نرفته است.
در صفحه 42 از جلد چهارم این کتاب، درباره امام مجتبی علیه السلام میخوانیم:
فَصلٌ فی وفاته و زِیارته.
ابن شهر آشوب در حالی از لغت «وفات» در این فصل از کتابش استفاده میکند که در همان صفحه، درباره «جعدة بنت اشعث» مینویسد:
فَقَتَلَتْه و سمتْه.
او (امام حسن علیه السلام ) را به قتل رساند و مسموم نمود.
در صفحه 175 از جلد چهارم کتاب وی درباره امام سجاد علیه السلام چنین آمده است:
تُوفِّی بِالْمدینَه …
در مدینه وفات نمود … و در صفحه بعد، تصریح شده است:
سمه الْولِید بنُ عبدالْملک.
ولید بن عبدالملک به وی زهر داد.
در صفحه 326 از جلد چهارم این کتاب درباره امام کاظم علیه السلام میخوانیم:
فَصلٌ فی وفاته.
و در صفحه بعد، با این عبارت مواجه میشویم که:
فَدعا السنْدی فَأمرَه بِأمرِه فَامتَثَلَه و جعلَ سماً فی طَعامٍ فَقَدمه إلَیه.
و [هارون،] سنْدی [بن شاهک] را خواست و او را به قتل مأمور کرد؛ او فرمان را اجرا کرد و زهری را در غذایی ریخت و به وی داد.
جالبتر آن که: ابن شهر آشوب در صفحه 357 از جلد سوم کتابش، از حضرت زهرا علیها السلام با وصف «المظلومۀ الشهیدة» یاد کرده
است.
سیری در کتاب «روضۀ الواعظین» (16) به وضوح حاکی از آن است که به کارگیری لغت «وفات» در این کتاب، به معنای «انکار شهادت» نمیباشد.
ابن فتّال نیشابوری (متوفّای 508) در صفحه 167 از کتابش مینویسد:
مجلس فی ذکْرِ وفاةِ الْحسنِ بنِ علیٍّ علیهماالسلام.
کاربرد کلمه «وفات» برای اشاره به درگذشت امام مجتبی علیه السلام در این کتاب در حالیست که در صفحه 167 از زبان امام حسن
علیه السلام خطاب به امام حسین علیه السلام میخوانیم:
لَقَد سقیت السم.
بیتردید به من زهر خورانیدهاند و این کلام، تصریح میکند که امام حسن علیه السلام به شهادت رسیدهاند.
در صفحه 216 از کتاب «روضۀ الواعظین» میخوانیم:
[مجلس] فی ذکْرِ وفاةِ موسی الْکاظم ِ علیه السلام.
اشاره به «وفات» امام کاظم علیه السلام در حالیست که ابن فتّال در ذیل همین عنوان، در صفحه 217 نقل میکند:
و کانَت خُضْرَةٌ وسطَ راحته تَدلُّ علی أنَّه سم.
و بخش سبز رنگی در وسط کف دست وی نمایان بود که نشان میداد به ایشان زهر خورانیدهاند و این نقل، به صراحت از به شهادت رسیدن امام کاظم علیه السلام حکایت دارد.
در صفحه 229 از همین کتاب میخوانیم:
[مجلس] فی ذکْرِ وفاةِ الرِضا علیه السلام.
جالب است که مؤلّف در ذیل عنوان «وفات» حضرت رضا علیه السلام ، در صفحه 233 روایت میکند:
[عنْ الرِضا علیه السلام :
قالَ:] واللهِ ما منّا إلّا مقْتُولٌ شَهِید. فَقیلَ لَه: فَمنْ یقْتُلُک یابنَ رسولِ اللهِ؟ قالَ: شَرُّ خَلْقِ اللهِ فی زمانی یقْتُلُنی بِالسم.
[از امام رضا علیه السلام که فرمود:]
به خدا سوگند! هیچ یک از ما نیست مگر آن که مقتولِ شهید است. سپس به ایشان گفته شد:
ای پسر رسول خدا صلّی الله علیه و آله! چه کسی شما را میکشد؟
فرمود:
بدترین مخلوقات خدا در زمان من، مرا با زهر به قتل میرساند.
ج) کاربرد واژه وفات در کتاب «منتهی الآمال»
نگاهی به کتاب «منتهی الآمال» (17) تألیف مرحوم حاج شیخ عباس قمی (متوفّای 1359) به روشنی گویای آن است که مؤلّف آن، «وفات» و «شهادت» را دارای دو معنای متضاد ندانسته است.
در صفحه 92 از جلد دوم کتاب «منتهی الآمال» درباره حضرت زین العابدین علیه السلام میخوانیم:
بدان که در وفات آن حضرت … و در چند سطر بعد میخوانیم:
آن حضرت را به زهر شهید کردند.
در صفحه 226 از جلد دوم، درباره امام محمد باقر علیه السلام میخوانیم:
مؤلّف گوید که در تاریخ وفات آن حضرت … و در چند سطر بعد میخوانیم:
آن حضرت را ابراهیم بن ولید بن عبدالملک مروان به زهر شهید کرده و …
در صفحه 289 از جلد دوم، درباره امام جعفر صادق علیه السلام میخوانیم:
وفات کرد حضرت صادق علیه السلام در ماه شوال سنه یکصد و چهل و هشت به سبب انگور زهر آلوده که منصور به آن حضرت
خورانیده بود و در وقت شهادت از سنّ مبارکش …
هرچند که محدث قمی در کتاب «منتهی الآمال»، عبارت «وفات حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام » را به کار برده است، ولی در کتاب دیگرش به نام «بیت الأحزان» (18) (صفحه 3) در وصف آن بانو مینویسد:
الشَهِیدةُ الْمظْلُومۀُ الْمقْهوره …
د) کاربرد واژه وفات در کتاب «أعیان الشیعه»
سیری در جلدهای اول و دوم کتاب «أعیان الشیعه» بیانگر آن است که مرحوم سید محسن امین (متوفّای 1371) تنها برای امام حسین
علیه السلام از لغت «شهید» استفاده کرده است. (19) وی برای امیرالمؤمنین علیه السلام از کلمه «قتل» (20) و برای سایر ائمه علیهم السلام از واژه «وفات» بهره برده است. (21)
ه) کاربرد واژه وفات در سایر منابع متقدم و متأخّر
از میان منابع متعددی! که به زعم القا کننده شبهه «وفات» این لغت را به معنای «مرگ طبیعی: عدم شهادت» به کار بردهاند، تنها به معرّفی یک نمونه اکتفا مینماییم:
کتابی را انتخاب کردهایم که از لغت «وفات» حتّی در نامگذاری آن نیز استفاده شده است:
کتاب «وفاةُ الصدیقه علیهاالسلام » (22) تألیف: علّامه سید عبدالرزاق مقَرَّم (متوفّای 1391).
در صفحه 113، ذیل عنوان «یوم الْوفاةِ» [ «روز رحلت» :] میخوانیم:
قَد قَضَت نَحبها شَهِیدةً صابِرَةً مظْلُومه …
آن بانو در حالی که شهید، بردبار و ستمدیده بود؛ جان باخت …
در صفحه 120، ذیل عنوان «تاریخُ الشَهادةِ» [ «تاریخ شهادت» :] میخوانیم:
اُخْتُلف فی وفاةِ الصدیقَۀِ علی أقْوالٍ …
در [تعیین زمانِ] وفات حضرت صدیقه علیهاالسلام اقوال مختلفی هست …
ابن شهرآشوب (متوفّای 588) در کتاب «مناقب آل أبیطالب» (23) نقل میکند:
([عنْ النَبِیِّ صلّی الله علیه و آله : قالَ:] أبکی منْ ضَرْبتک علی الْقَرْنِ و لَطْمِ فاطمۀَ خَدها … (24)
[از پیامبر صلّی الله علیه و آله که فرمود؛ ] از ضربت بر فَرْق تو (امیرالمؤمنین علیه السلام ) و سیلی بر گونه فاطمه گریه میکنم …
أنَّ محسناً فَسد منْ زخْمِ قُنْفُذ الْعدوِی. (25)
[نقل شده است:] محسن بر اثر هل دادن بسیار شدید قُنْفُذ عدوی از میان رفت.
از آنجایی که مرحوم محدث قمی در کتاب «منتهی الآمال» (صفحه 269) مینویسد:
«فقیر گوید که من مصائبی که بر حضرت زهرا علیهاالسلام وارد شده در کتاب مخصوصی ایراد کردم و نامیدم آن را بیت الأحزان فی مصائب سیدة النسوان. هرکه طالبست به آنجا رجوع کند، این کتاب (منتهی الآمال) محلّ آن نیست. » ما نیز در این نوشتار، به دو نمونه از نقلهای مندرج در کتاب شریف «بیت الأحزان» اشاره مینماییم.
محدث قمی (متوفّای 1359) در کتاب «بیت الأحزان» نقل میکند:
فَأمرَ عمرُ قُنْفُذاً ابنَ عمه أنْ یضْرِبها بِسوطه فَضَرَبها قُنْفُذٌ بِالسوط علی ظَهرِها و جنْبیها إلی أنْ أنْهکَها و أثَّرَ فی جِسمها الشَرِیف و کانَ ذلک الضَرْب أقْوی ضَرَرٍ فی إسقاط جنینها … (26)
عمر به قُنْفُذ - پسر عمویش - دستور داد که آن بانو را با شلّاقش بزند. لذا قُنْفُذ با تازیانه بر پشت و دو پهلوی آن بانو کوبید تا جایی که ایشان را بیرمق کرد و از پای درآورد و [این ضربه ها] بر جسم شریف ایشان تأثیر گذارد و آن ضرب و جرح، اصلیترین آسیبی بود که باعث سقط جنین ایشان گردید …
و کانَ سبب وفاتها أنَّ قُنْفُذاً مولی عمرَ نَکَزَها بِنَعلِ السیف بِأمرِه فَأسقَطَت محسناً و مرِضَت منْ ذلک مرَضاً شَدیداً … (27)
و سبب وفات ایشان آن بود که قُنْفُذ - غلام عمر - به دستورِ او، نعل شمشیر (آهنی که در انتهای غلاف شمشیر است) را بر تن وی فرو
کوفت و لذا محسن را سقط نمود و به همین دلیل سخت بیمار گردید …
سید عبدالرزاق مقرّم (متوفّای 1391) در کتاب «وفاة الصدیقه علیهاالسلام » مینویسد:
… حینَ أقْبلَ [الرَجلُ] یلْطم خَدها حتّی احمرَّت عینُها و الْعبد یضْرِبها بِالسوط علی عضُدیها. (28)
… هنگامی که [آن مرد] به سیلی زدن بر گونه وی مبادرت ورزید - آن چنان که چشم ایشان سرخ شد - ؛ و غلام، با تازیانه بر بازوانش
میکوبید.
و دفَع الْباب و کانَت ابنَۀُ رسولِ اللهِ صلّی الله علیه و آله خَلْفَها فَمانَعتْه منْ الدخُولِ فَرَکَلَ الْباب بِرِجله و ألْصقَها إلی الْجِدارِ ثُم لَطَمها علی خَدها منْ ظاهرِ الْخمارِ حتّی تَناثَرَ قُرْطُها و ضَرَب کَفَّها بِالسوط … (29)
و در را فشار داد در حالی که دختر رسول خدا صلّی الله علیه و آله پشت آن بود. آن بانو مانع وارد شدن گردید؛ لذا آن مرد با لگد بر در
کوبید و ایشان را به دیوار چسبانید. سپس از روی خمار (پارچهای که با آن سر را میپوشانند) چنان بر گونه آن بانو سیلی نواخت که گوشوارهاش پاره شد و بر دست وی نیز تازیانه کوبید …
ابن فتّال نیشابوری (متوفّای 508) در کتاب «روضۀ الواعظین» نقل میکند:
[عنْ فاطمۀَ الزَهراء علیهاالسلام :] أوصت أنْ لا یشْهد أحد جِنازتی منْ هؤُلاء الَّذینَ ظَلَمونِی و أخَذُوا حقِّی فَإنَّهم أعدائی و أعداء
رسولِ اللهِ … (30)
[حضرت زهرا علیهاالسلام ] وصیت فرمود که احدی از آنان که به من ظلم کردند و حقّ مرا غصب نمودند بر جنازه من حاضر نشوند؛ چرا که آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدا صلّی الله علیه و آله هستند …
([عنْ أمیرِ الْمؤْمنینَ علیه السلام :
قالَ:] إنَّها کانَت ساخطَۀً علی قَومٍ کَرِهت حضُورهم جِناز تَها … (31)
[از امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود:]
آن بانو بر گروهی که از حضورشان بر سر جنازهاش نفرت داشت، غضبناک بود …
ه) رنجهای حضرت زهرا علیهاالسلام در کتاب «أعیان الشیعه»
سید محسن امین (متوفّای 1371) در کتاب «أعیان الشیعه» نقل میکند:
[و روِی أنَّ أمیرَالْمؤْمنینَ قام بعد دفْنها علیهاالسلام فَحولَ وجهه إلی قَبرِ رسولِ اللهِ صلّی الله علیه و آله ثُم قالَ:] و ستُنَبِّئُک ابنَتُک بِتَضافُرِ (32) اُمتک علی هضْمها فَأحفها السؤالَ و استَخْبِرْها الْحالَ فَکَم منْ غَلیلٍ معتَلجٍ بِصدرِها لَم تَجِد إلی بثِّه سبِیلاً … (33)
[نقل شدهست که امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از دفن آن بانو برخاست و رویش را به سوی قبر رسول خدا صلّی الله علیه و آله نمود، سپس
عرضه داشت:] و به زودی دخترت، تو را از همیاری امتت برای ستم به او آگاه خواهد ساخت. با سؤال از او استقبال نما [و از او بپرس] و وضعیت را از او جویا شو؛ چه بسا سوز دلی که سینهاش [از آن] برآشفتهست و راهی برای افشای آن نمییابد … (34)
یادآوری
میرحبیب الله هاشمی خوئی (متوفّای 1324) در کتاب «منهاج البراعه» (جلد 13، صفحه 14) فرمایش حضرت امیر علیه السلام را مطابق نقل کتاب «اصول کافی» (35) (جلد 1، صفحه 382) بدین صورت نقل میکند:
«و ستُنَبئُک ابنَتُک بِتَظافُرِ اُمتک علی هضْمها. »
وی سپس در شرح این کلام مینویسد:
فَإنَّ التَظافُرَ بِمادته الَّتی هی الظَفَرُ و هو الْفَوز علی الْمطْلُوبِ یدلُّ علی أنَّ هضْمها کانَ مطْلُوباً لَهم … و إنْ کانَ ماْخُوذاً منْ «أظْفَرَ الصقْرُ الطائرَ» منْ بابِ افْتَعلَ و تَظافَرَ أی أعلَقَ علَیه ظُفُرَه و أخَذَه بِرَاْسه فَیدلُّ علی أنَّهم علَّقُوا أظْفارهم علی هضْمها قاصدینَ بِذلک قَتْلَها و إهلاکَها. ثُم إنَّ الْمعانی الْخَمسۀَ الْمذْکُورةَ للْهضْمِ کُلَّها مناسبۀٌ للْمقامِ. (36)
و تظافر با توجه به ریشهاش که «ظفر» است و به معنای دستیابی به مطلوب میباشد، بر این دلالت میکند که «ظلم به آن بانو» مطلوب آنان بودهست و اگر از «أظفر الصقر الطائر» (باز شکاری بر پرنده چنگال انداخت) باشد که در باب «إفتعل» و «تظافر» وارد شده است؛ یعنی بر آن چنگال و ناخن فرو کرد و از رأس، آن را گرفت. لذا دلالت میکند بر آن که آنان برای ظلم بر آن بانو چنگال انداختند که با این کار، قصد قتل و نابودی اش را داشتند. سپس همه معانی پنجگانه «هضم» که ذکر شد، مناسب با عبارت است.
و) لطمات جسمانی حضرت زهرا علیهاالسلام در سایر منابع متقدم و متأخّر
استاد ارجمند، علّامه جعفر مرتضی در کتاب «مأساة الزهراء علیهاالسلام » (جلد 2، صفحات 332 - 336) به 64 منبع روایی و تاریخی
استناد مینمایند که در آنها به لطمات جسمانی حضرت زهرا علیهاالسلام تصریح شده است. در این بخش تنها به 14 مأخذ جدید (علاوه بر منابعی که تاکنون بدانها استناد نموده ایم) اشاره میکنیم:
- «أمالی»، تألیف: شیخ مفید (متوفّای 413) صفحات 99، 101 و 118.
- «إثبات الهداه»، تألیف: شیخ حرّ عاملی (متوفّای 1104) جلد 1، صفحات 280 و 281.
- «إرشاد القلوب»، تألیف: حسن بن محمد دیلمی (متوفّای 771) صفحه 295.
- «بشارة المصطفی»، تألیف: محمد بن علی طبری (متوفّای 553) صفحات 197 و 200.
- «الفضائل»، تألیف: ابن شاذان قمی (متوفّای 660) صفحات 8، 11.
- «غایۀ المرام»، تألیف: سید هاشم بحرانی (متوفّای 1107) صفحه 48.
- «تفسیر العیاشی»، تألیف: ابونصر عیاشی (متوفّای 320) جلد 2، صفحات 307 و 308.
- «البرهان»، تألیف: سید هاشم بحرانی (متوفّای 1107) جلد 2، صفحه 434.
- «الهدایۀ الکبری»، تألیف: خصیبی (متوفّای 334) صفحات 179، 407، 408 و 417.
- «نوادر الأخبار»، تألیف: فیض کاشانی (متوفّای 1091) صفحه 183.
- «علم الیقین»، تألیف: فیض کاشانی (متوفّای 1091) صفحات 686، 688.
- «المنتخب»، تألیف: فخرالدین طریحی (متوفّای 1085) صفحات 136، 137 و 293.
- «کامل بهائی»، تألیف: عماد الدین طبری (متوفّای قرن 7) جلد 1، صفحات 306، 312 و 313.
- «النَقض»، تألیف: عبدالجلیل قزوینی (متوفّای 821) صفحات 298، 302.
(1) - متن اصلی این پرسش مربوط به مقاله جناب آقای جواد محدثین در شماره 377 روزنامه جام جم میباشد که با اشاره ضمنی به افکار و
اندیشههای انحرافی محمد جواد حجتی کرمانی، در مقام مناظره، از وی سؤال کرده بود:
«اساساً علّت درگذشت آن حضرت چه بود؟ آیا مرگ طبیعی بود؟ »
پرسش و پاسخ فوق (به قلم محمد جواد حجتی کرمانی، مندرج در روزنامه آفتاب) در واقع، به جهت پاسخگویی به این سؤال نگاشته شده
است.
(2) - عباس محمود عقّاد در کتاب «فاطمۀ الزهراء و الفاطمیون» (چاپ دوم، صفحه 68) بر این نکته تصریح مینماید.
(3) - دکتر علی شریعتی در کتاب «فاطمه، فاطمه است» (صفحه 117) میپندارد:
«فاطمه اساساً تنی ضعیف داشت. » !
(4) - سید محسن امین در کتاب «أعیان الشیعه» (جلد 1، صفحه 307) به نقل از کتاب «مستدرک حاکم نیشابوری» بر این نکته، تصریح میآورد.
(5) - ایوب گنجی، فاطمه زهرا از خود دفاع میکند، ص 36.
(6) - ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی، ج 16، ص 214.
(7) - «هینَتی» از ماده «هون: خواری» میباشد.
(8) - در منبع فوق، «هنیئتی: راحتی ام» چاپ شده است؛ لکن «هینَتی» از لحاظ ادبیات عرب مناسبتر به نظر میرسد.
(9) - توجه: برخی نویسندگان با اتّکا به «تقدیرگرایی به مفهوم جبری آن در تفکّرات سنّیان»، «علّت» درگذشت زودهنگام حضرت زهرا علیهاالسلام را «تحقّق» این پیش بینی رسول خدا صلّی الله علیه و آله عنوان مینمایند!! انگیزه نقل و ثبت احادیثی با مضامین پیش گویی رسول خدا صلّی الله علیه و آله درباره رحلت زودهنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام ، توسط هواداران مکتب خلفا (از جمله: عایشه) را باید در همین نکته مهم جستجو نمود.
(10) - الشهید فی الشرع، القتیل فی سبیل اللّه.
زبیدی حنفی (متوفّای 1205) تاج العروس فی شرح القاموس، ج 2، ص 391.
(11) - ر.ک: لسان العرب، ج 3، ص 960، مکتبۀ لبنان.
وفات «حالت از دنیا رفتن» را گویند؛ لذا هر نوع مرگی را شامل میگردد.
(12) - اللهُ یتَوفّی الْاَنْفُس حینَ موتها … (زمر: 42)
(13) - عاصمی شافعی (م 1111 هجری): سمط النجوم العوالی، ج 1، ص 426، دارالکتب العلمیه.
(14) - ابن ابی شیبه (م 235 هجری): المصنِّنف، ج 3، ص 62 و ج 7، ص 414، مکتبه الرشد.
(15) - چاپ: مؤسسه انتشارات علّامه، قم.
(16) - چاپ: منشورات الرضی.
(17) - چاپ: انتشارات هجرت.
(18) - چاپ: حسینیه عماد زاده.
(19) - أعیان الشیعه، ج 1، ص 578.
(20) - أعیان الشیعه، ج 1، ص 530.
(21) - ر.ک: أعیان الشیعه، ج 1، ص 578؛ ج 1، ص 659؛ ج 2، ص 11؛ ج 2، ص 30؛ ج 2، ص 36؛ ج 2، ص 39؛ ج 2، ص 42.
(22) - چاپ: انتشارات الشریف الرضی.
(23) - چاپ: مکتبۀ العلمیه.
(24) - مناقب آل أبیطالب، ج 2، ص 209.
(25) - مناقب آل أبیطالب، ج 3، ص 358.
(26) - بیت الأحزان، ص 94.
(27) - بیت الأحزان، ص 160
(28) - وفاة الصدیقه علیهاالسلام ، ص 41.
(29) - وفاة الصدیقه علیهاالسلام ، ص 67.
(30) - روضۀ الواعظین، ص 151.
(31) - روضۀ الواعظین، ص 153.
(32) - همیاری.
(33) - أعیان الشیعه، ج 1، ص 322.
(34) - علّامه جعفر مرتضی در کتاب «مأساة الزهراء علیهاالسلام » (جلد 1، صفحه 44) مینویسد:
و هذه الْاُمور هی غَیرُ فَدک و الْإرث و غَصبِ الْخلافَۀِ لأنَّ هذه الْاُمور قَد أعلَنَتْها علیهاالسلام و بثَّتْها بِکُلِّ وضُوحٍ و احتَجت لَها و ألْقَت خُطَباً جلیلَۀً فی بیانها.
و این مسائل غیر از فدک و ارث و غصب خلافت است؛ چرا که این مسائل را آشکارا بیان نمود و با نهایت وضوح افشا فرمود و بر آن
احتجاج کرد و خطبههای گرانقدری در توضیح آنها ایراد نمود.
(35) - چاپ: مکتبۀ الإسلامیه.
(36) - هضَمه هضْماً منْ بابِ ضَرَب دفَعه عنْ موضعه فَانْهضَم، و قیلَ: هضَمه کَسرَه و هضَمه حقَّه نَقَصه هکَذا، فی الْمصباحِ، و قالَ فی الْقاموسِ: هضَم فُلاناً ظَلَمه و غَصبه کَاهتَضَمه و تَهضَّمه فَهو هضیم. (منهاج البراعه، ج 13، ص 3
(«هضَمه هضْماً» مشابه ضَرَب خوانده میشود. [یعنی:] او را از جایگاهش راند و لذا او مورد ظلم واقع شد و گفته شده است: «هضَمه»
یعنی او را شکست و «هضَمه حقَّه» یعنی به او توهین کرد؛ اینگونه در کتاب مصباح نقل شدهست و در کتاب قاموس گفته است: «هضَم فُلاناً» یعنی به او ظلم کرد و حقّش را غصب کرد؛ درست همانند «إهتَضَمه» و «تَهضَّمه» «فَهو هضیم» (یعنی او مظلوم است).
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».