نيايش هاي سحرگاه

مشخصات كتاب

مولف : مؤسسه جهاني سبطين عليهما السلام

ناشر : مؤسسه جهاني سبطين عليهما السلام

سحرخيزي در قرآن كريم

آيات قرآن در موضوع سحر و سحرخيزي ، فراخواني است كه گاه از برتري وقت سحر و شكوه سحرخيزي و نشانه ها و يادگارها و نكات باريك و حقيقت هاي آن به گونه آشكار و بي پرده ياد كرده و همه را به شب خيزي فراخوانده و نيز در آياتي با اشاره به سحرخيزي پيروان ديگر اديان ، آن را فضيلتي آسماني و فرابشري دانسته است . ما با بهره جويي از تفسيرهاي روايي به هر دو دسته اين آيات اشاره خواهيم كرد :

1_ يا ايها المزمل ، قم اليل الا قليلا ، نصفه او انقص منه قليلا ، او زد عليه و رتل القرآن ترتيل ؛ اي جامه به خود پيچيده ، شب را جز اندكي بپاخيز ، نيمي از شب را يا كمي از آن كم كن ، يا بر نصف آن بيفزا ، و قرآن را با دقت و تأمل بخوان . [1]

2 _ ان ناشئة الليل هي اشد وطأ و اقوم قليل ؛به يقين نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و گفتاري ماندگارتر است . [2]

مرحوم كليني ، شيخ صدوق و شيخ طوسي با سندهاي معتبر به نقل هشام بن سالم از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده اند كه مقصود از اين آيه ، سحرخيزي كسي است كه قصد او از آن جز الله عزوجل نيست . [3]

مرحوم طبرسي مي گويد : مقصود از «ناشئة الليل» ساعات شبانه است كه پي در پي پديد مي آيند . از امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) نقل است كه مقصود از اين آيه ، سحري خيزي براي نماز شب است . [4] و

نماز شب «اشد وطأ» بسيار عمل سنگين و پرمشقت است؛ زيرا شب ، زمان استراحت است و عمل عبادي در آن زحمت دارد .

سپس مي گويد : برخي نيز «وطأ» را «وطاءا» به كسر واو و با مد خوانده اند . بنابراين ، قرائت «اشد وطاءا» يعني بين گوش و چشم ، موافقت است و دل و زبان و گوش نمازگزار براي فهميدن و انديشيدن هماهنگ است؛ زيرا قلب انسان در دل شب به چيزي از امور دنيا ، اشتغال ندارد و نماز شب ، سخن استواري است . از امام صادق(عليه السلام) ذيل اين ايه نيز روايت است كه مقصود سحرخيزي كسي است كه جز الله تعالي را نمي خواهد . [5]

پس عبادتي در دل شب پابرجاتر و پايدارتر است كه هدف از آن خود الله جل و علا باشد .

حضرت آيت الله جوادي آملي در اين باره مي گويد :

«معناي آيه شريفه (ان ناشئة الليل . . . ) اين است كه تو در روز كارهاي فراواني داري ، ولي شب هنگام ، مزاحمي نداري و كسب پايگاه محكم و سخن مستحكم تنها در سحر ميسر است . [6]

3_ و من الليل فتَهَجَّد به نافلة لك عسي ان يبعثك ربك مقاما محمود؛ و پاسي از شب را براي برپايي نافله شب (افزون بر ديگر واجبات ، از خواب) برخيز؛ اميد است كه پروردگارت تو را به مقام محمود رساند» . [7]

واژه تهجد هم خانواده هجود است . هجود به معني خواب است و تهجد (از باب تفعل) بنابر نظر بسياري از اهل لغت به معناي بيداري پس از خواب[8] براي عبادت و اقامه نماز است . كلمه

«نافله» نيز از ماده «نفل» به معناي زيادي مي باشد . [9]

پس متهجد كسي است كه از خواب شبانه براي بپاداشتن نماز شب كه افزون بر نمازهاي واجب است برخيزد .

همه مفسران بر اين باورند كه اين آيه درباره پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) است . اي محمد براي برپايي نماز شب كه زيادي بر واجبات بر تو واجب است پاسي از شب را بيدار باش . [10] از امام صادق(عليه السلام) نيز روايت است كه نماز شب بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) واجب بود . [11]

درباره مقام محمود در يكي از بخش هاي آتي سخن خواهيم گفت .

4_ المستغفرين بالاسحار؛ (پرهيزكاران) آمرزش طلبان در سحرگاه . [12]

5_ كانوا قليلا من الليل ما يهجعون و بالاسحار هم يستغفرون؛ و آنان (پرهيزكاران) كمي از شب را به خواب مي روند و سحرگاهان آمرزش مي طلبند .

لازمه استغفار سحري ، بيداري در پايان شب است و سنت مطهر از آن به نماز شب و استغفار در قنوت نماز وتر تفسير مي كند . [13] در برخي از روايت هاي ديني آمده است كه مقصود از استغفاركنندگان در دو آيه ياد شده ، همان نمازگزاران گاه سحراند . [14] نيز از امام رضا(عليه السلام) نقل است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) در قنوت نماز وتر ، هفتاد مرتبه استغفار مي كرد . [15] مقصود از پوزش طلبان در آيه هجده سوره ذاريات ، كساني اند كه در پايان شب ، هفتاد مرتبه در قنوت نماز وتر استغفار كرده و از خداوند پوزش مي طلبند . [16] از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه : هر كس در گاه سحر استغفار كند از اهل اين

آيه به شمار مي آيد . [17]

از اهل بيت(عليهم السلام) روايت است كه :

آگاه باشيد ، درودهاي خداوند شامل حال اهل سحر و پوزش طلبان سحري است . [18]

رسول خدا مي فرمايد : همانا خداي تعالي صداي كساني را كه سحرگاهان استغفار مي كنند دوست مي دارد . [19]

از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نقل است كه : سه گروه از (وسوسه هاي) ابليس و لشكريانش ، پاك (و در امان)اند : 1_ آنان كه خداوند را ياد مي كنند؛ 2_ كساني كه از بيم (عذاب) خدا ، گريه دارند؛ 3_ گروهي كه سحرگاهان استغفار مي كنند . [20]

امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد : هرگاه بنده (در روز) گناهي انجام دهد تا شب او را مهلت دهند ، پس اگر استغفار كند بر او ننويسند . [21]

و باز از امام صادق(عليه السلام) نقل است كه : هر كس كار بدي مرتكب شود تا هفت ساعت از روز او را مهلت دهند ، پس اگر سه بار بگويد : «استغفرالله الذي لا اله الا هو الحي القيوم» چيزي بر او ننويسند . [22]

6__ پهلوهايشان دل شب از بستر خواب دور مي شود و با بيم و اميد پروردگارشان را مي خوانند و از آنچه به آن داده ايم انفاق مي كنند . و هيچ كس نمي داند چه پاداش هاي مهمي كه مايه روشني چشم هاست براي آن ها نهفته شده ، اين پاداش كارهايي است كه انجام مي دادند . [23]

از امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) روايت است كه مقصود از تهي كنندگان پهلو در آيه ياد شده ، همان كساني اند كه براي خواندن نماز شب از رختخواب خود برمي خيزند . [24]

7_ أ من هو قانت آناء الليل ساجدا و قائما بحذر الآخرة و يرجو

رحمة ربه؛ يا كسي كه در ساعات شبانه به عبادت مي پردازد و در حال سجده و قيام از عذاب خداوند مي ترسد و به رحمت پروردگارش اميدوار است (با ديگران يكسانند) ؟ [25]

از امام باقر(عليه السلام) روايت است كه مقصود از اين آيه ، نماز شب است . [26]

8_ فاصبر علي ما يقولون و سبح بحمد ربك . . . من آناء الليل . . . لعلك ترضي؛ پس در برابر آنچه مي گويند صبر كن ، . . . و برخي از ساعا شب (پروردگارت) را تسبيح گو ، باشد كه (از الطاف الهي) خشنود شوي . [27]

9_ و سبح بحمد ربك حين تقوم؛ و چون از خواب برمي خيزي پروردگارت را تسبيح و حمد گو . [28]

برخي از مفسران ، تسبيح و حمد در اين آيه را همان نماز شب دانسته اند . [29]

10 _ و من الليل فسبحه و ادبار النجوم؛ پاسي از شب و به گاه پشت كردن ستارگان (و طلوع صبح) او (پروردگارت) را تسبيح گو . [30]

صاحب تفسير مجمع اليبان ، ذيل اين آيه ، مقصود از آن را نماز شب دانسته است . از امام باقر(عليه السلام) نيز نقل شده است كه از «ادبار النجوم دو ركعت نماز ، پيش از صبح مقصود است . [31]

11 _ و من الليل فسبحه و ادبار السجود؛ پاسي از شب و پس از سجده ها او (پروردگارت) را تسبيح گو . [32]

از امام صادق(عليه السلام) روايت است كه مقصود از اين آيه ، نماز وتر است كه در آخر شب قرار دارد . [33]

12_ و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويل؛ پاسي از شب را بر او سجده

كن و مقداري طولاني از شب او را تسبيح گو[34]

امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد : تبسيح در اين آيه همان نماز شب است . [35]

13_ و عبادالرحمن . . . والذين يبيتون لربهم سجدا و قيام؛ و بندگان خداي مهربان . . . كساني اند كه شب هنگام براي پروردگارشان سجده و قيام مي كنند . [36]

سجده و قيام در شب از ويژگي هاي عبادالرحمن است و مقصود از بيتوته و سجده و قيام شبانه همان نماز شب است و اين ويژگي اختصاصي بدان خاطر است كه اطاعت شبانه سخت تر و پسنديده تر و از ريا دورتر است .

ابن عباس مي گويد : هر كس در دل شب دو ركعت يا بيش تر نماز بگزارد از عبادالرحمن به شمار مي آيد . [37]

امام صادق(عليه السلام) درباره آيه «ان الحسنات يذهبن السيئات؛[38] همانا نيكي ها بدي ها را از ميان مي برد» . فرمود : نماز شب مؤمن ، گناه روز او را از بين مي برد . [39]

14_ ليسوا سواء من اهل الكتاب امة قائمة يتلون آيات الله آناء الليل و هم يسجدون؛ آنان مساوي نيستند؛ از اهل كتاب گروهي هستند كه قيام مي كنند و پيوسته در اوقات شب ، آيات خدا را مي خوانند ، در حالي كه سجده مي كنند . [40]

مقصود از اهل كتاب كساني اند كه به راهنمايي اسلام ، ره يافتند و شبانه به گاه تهجد ، كتاب خدا را تلاوت مي كنند و به سجده مي روند؛ يعني به نماز شب مي ايستند . [41]

ولي وجه تعبير سجود از نماز شب اين است كه سجده با شكوه ترين ركن در فروتني و رساترين حالت نمازگزار در ستايش خداست . امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد : نزديك ترين حالات بنده به پروردگار ،

گاهي است كه او در سجده مي گريد . [42]

مرحوم طبرسي مي گويد : اين آيه خود بيانگر آن است كه نماز شب نزد خداوند چه عظمتي دارد . [43]

15 _ و رهبانية ابتدعوها ما كتبناها عليهم الا ابتغاء رضوان الله؛ رهبانيتي را كه (پيروان مسيح) ابداع كرده بودند ، ما بر آنان مقرر نداشته ايم گرچه هدف شان جلب رضايت خداوند

بود . [44]

مقصود از رهبانيت در اين آيه ، نماز شب است . چنان كه از ابي الحسن(عليه السلام) روايت شده است . [45] و بنابر اجماع مفسران ، رهبان صيغه مبالغه از رهب و به معني كمال خشيت و انقطاع در عبادت و تنها براي به دست آوردن رضايت خدا است . [46]

شكوه و ارزش سحرخيزي

هر چند در ذيل آيات ياد شده به روايتي متناسب با آن ها نيز اشاره شده است ، ولي در اين بخش به برخي از احاديثي (كه روايات در اين باب ، متظافر[47] است و يا به حد تواتر مي رسد[48] و) جداگانه و آزاد در شكوه و فضيلت و اهميت و ارزش و آثار و نتايج سحر و سحرخيزي وارد و در اهتمام به آن سفارش شده است مي پردازيم و لحظه هايي ميهمان سفره كلام اهل بيت(عليهم السلام) مي شويم و به قدر استعداد جانمان از آن لقمه برمي گيريم :

نماز شب از جمله نمازهاي نافله است كه بر آن اصرار و ابرام شده است و همواره و بر تارك تمام مستحبات مي درخشد .

چند اندرز و سفارش از رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) .

1 _ فضيلت نافله شب بر نافله روز ، مثال برتري انفاق پنهاني بر انفاق آشكار است . [49]

2_ بافضيلت ترين نمازهاي مستحب نماز شب است و

چه اندك است بر دارنده آن . [50]

3_ دو ركعت نمازي كه بنده خدا در پايان دل شب به جا مي آورد ، براي او از دنيا و آنچه در آن است نيكوتر و سودمندتر است و اگر سخت گير مي بودم ، هر آينه نماز شب را بر امتم واجب مي كردم . [51]

4_ دو ركعت نماز در دل شب را از دنيا و هر آنچه در آن است ، بيش تر دوست مي دارم[52]

5_ بهترين و بابركت ترين وقتي كه بتوانيد خداوند را بخوانيد ، اوقات سحري است . يعقوب (عليه السلام) كه به فرزندانش گفته بود : «به زودي از پروردگارم برايتان استغفار مي طلبم[53]» درخواست آنان را تا سحر وانهاد .

6_ بر شما باد به سحرخيزي ، زيرا اين عمل دأب صالحان پيش از شما بوده است . در حقيقت ، سحرخيزي نزديك شدن به خداوند و دور بودن از گناه است . [54]

7_ فرد نبايد بخوابد در حالي كه نماز وتر بر اوست . [55]

امام باقر(عليه السلام) مي فرمايد : هر كس خدا و روز واپسين را باور داشت ، شب را خواب يا بيدار به صبح نمي رساند جز آن كه نماز وتر را بخواند . [56]

از يكي از صالحان نقل است كه : شبي ، از نماز شب باز ماندم ، در خواب شنيدم كه هاتفي فرياد كرد :

آيا بندگان حق تعالي به خوابند؛در حالي كه جنت رضوان در ميان آنان قسمت مي شود ؟ پس هر كه افزون بخوابد شب را با خواب ، كوتاه نكند و به خردي از بهشت ، رضا ندهد . [57]

از امام صادق(عليه السلام) روايت است كه : سحرخيزي را از دست مده؛ چه مغبون (فريب

خورده و زيان ديده) كسي است كه از آن بازمانده محروم شود . [58]

8_ جبرئيل پيوسته مرا به شب زنده داري سفارش مي كرد؛ چونان كه من گمان بردم بهترين هاي امتم شب را جز اندكي نمي خوابند . [59]

امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد : جبرئيل(عليه السلام) نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد ، آن حضرت فرمود : اي جبرئيل ، مرا موعظه كن . جبرئيل عرض كرد :

اي محمد ! هرگونه كه مي خواهي زندگي كن ، ولي بدان كه مي ميري ، هر گونه كه مي خواهي دوست بدار ، ولي بدان پايان آن جدايي است و هر گونه كه مي خواهي عمل كن ، ولي بدان براي كردارهايت جزايي است ، ولي بدان و به خاطر بسپار كه شرف هر كس به سحرخيزي و بي نيازي او از مردم است . [60]

9 _ سه چيز فخر مؤمن و زيور او در دنيا و آخرت است؛ اقامه نماز در پايان شب؛ نا اميدي از آنچه در دست مردم است و پذيرش ولايت امام از آل محمد(صلي الله عليه و آله) . [61]

10_ شرف مؤمن ، نماز شب و عزت او خودداري از تعرض به آبرو (و آزار رساندن به) مردم است . [62]

امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد :

خداي عزوجل فرمود : «مال و فرزندان ، زينت زندگي دنيا هستند» ، (اما) بي گمان هشت ركعت نمازي كه بنده در پايان شب به جا مي آورد زينت آخرت است . [63]

11 . جابر بن عبدالله از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) روايت مي كند كه آن حضرت در خطبه اي پس از سفارش اكيد به نمازهاي واجب روزانه و اثر مداومت بر آن در پاك شدن انسان از گناهان فرمود :

اي مردم

، چنين نيست كه دست و پاي شما آزاد باشد . هيچ بنده اي نيست جز آن كه ريسماني چند بر _ اعضاي _ او گره خورده و محكم بسته است و آزاد نيست ، [هر علاقه اي كه انسان به غير خدا پيدا مي كند گره اي است كه بر خويشتن خويش مي زند و حزام[64] تنگ اسب است] . هر شب در ثلث آخر شب فرشته اي به بالين انسان مي آيد و مي گويد : برخيز به ياد خدا باش كه [وقت] نماز شب [و صبح] نزديك است ، پس اگر از جاي خود حركت كرده برخيزد و خدا را ياد كند يك گره از گره ها باز مي شود و اگر به پا خيزد و وضو بگيرد به نماز بايستد همه گره ها گشوده مي شود تا اين كه با چشمي شاد و روشن پاي به عرصه صبح مي نهد . [65]

12_ هر كه (در راه سفر از خطر) بترسد ، تمام شب را در حركت خواهد بود و آن كه همه شب را پيش رود به منزل مي رسد . آگاه باشيد كه كالاي تجارتي خداوند گران بها ، خوش بو و آرام بخش دل هاست؛ آگاه باشيد كه كالاي تجارتي او بهشت است . [66]

اگر شب كاروان در ره شتابد سحر سر منزل مقصود يابد

گويند كسي از مردان خدا با همراهانش در يكي از منزل هاي ميان راه مكه و نزديك مني ، اتراق كرده بود ، چون پاسي از شب گذشت براي نماز سحري از خواب برخاست ، ديد همه خوابند ، آنان را آواز داد : اي راهگذاران كه براي آسودن كوتاه ، درنگ كرده و دم گرفته ايد ، آيا برآنيد كه همه شب را در

خواب بمانيد ؟ پس چگونه كوچ مي كنيد و از اين منزل مي گذريد ؟

تا شب نروي روز به جايي نرسي

از بانگ او همه از خواب بيدار شدند ، وضو گرفته در دامن سحر به نماز ايستادند و بر رحمت خدايي دست رساندند .

و چون سپيده سر برآ ورد گفت : «عند الصباح يحمد القوم السري؛ صبح هنگام ، شبروان ستايش مي شوند» . [67]

امام حسن عسگري(ع) مي فرمايد :

ان الوصل الي الله سفر لا يدرك الا بامتطاء الليل ، من لم يحسن ان يمنع لم يحسن ان يعطي؛[68] سير الي الله و وصول به خداي سبحان سفري است كه مركوب راهوار آن ، شب زنده داري است ، براي كسي كه مشتاق لقاي حق است بهترين وسيله ، شب زنده داري است . [69]

13_ پيامبر اكرم(ص) به امام علي(عليه السلام) وصيت فرمود كه : يا علي ، چند چيز را به تو سفارش مي كنم ، آن ها را از من به خاطر بسپار . سپس فرمود : بار خدايا ، علي را ياري رسان _ تا آن جا كه فرمود : بر تو باد به نماز شب ، بر تو باد به نماز شب ، بر تو به نماز شب . [70]

و در برخي از نقل هاست كه چهار بار تكرار فرمود . [71]

14_ [يا علي] سه شادماني ويژه مؤمنان است : 1_ ديدار با برادر ديني؛ 2_ روزه دار را ميهمان كردن؛ 3_ سحرخيزي . [72]

امام علي(عليه السلام) اين آموخته مكتب و تربيت يافته دامان پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نيز مي فرمايد :

1_ برترين عبادت ، شب زنده داري براي ذكر خداي سبحان است . [73]

2_ شب زنده داري بهشت و گلزار آرزومندان است . [74]

3_

بيداري شبانه و شب زنده داري به خاطر ذكر و فرمان بري و بندگي خداوند ، زماني مناسب براي سعادت مندان و پاكيزگي و خرمي[75] و بهار دوستان خدا و گلستان افراد خوش بخت ، [76] نشان خود نگه داران خوي و عادت آرزومندان[77] و دوست ويژه اي براي عارفان و مژدگاني مقربان درگاه خداوند است . [78]

از امام زين العابدين(عليه السلام) روايت است كه : همانا بين شب و روز باغ و گلستاني است كه نيكان در شكوفه هاي آن مي گردند و خودنگهداران در آن بهره مندند . [79]

مقصود از باغ و گلستان ، بين طلوعين و هنگامه سحر است .

4_ چشمانتان را (براي نماز شب بيدار كنيد) و شكم هايتان را گرسنه نگاه داريد و از كالبدتان بستانيد و به جان هايتان ببخشيد . [80]

5_ از (عذاب) خداوند چونان خردمندي بترسيد كه دل را به انديشيدن مشغول داشته و هراس (از عقاب رنج آور) خدا ، بدنش را فراگرفته و شب زنده داري خواب را از چشمانش ربوده است . [81]

6_ اي بندگان خدا ، همانا تقواي خدايي ، دوستان خدا را از انجام محرمات باز مي دارد و قلب هايشان را از ترس خدا پر مي سازد . تا آن كه شب هاي آنان با بي خوابي و روزهايشان با تحمل تشنگي و روزه داري سپري مي گردد . [82]

7 _ همانا خداي عزوجل هر گاه بخواهد اهل زمين را به عذابي دچار كند ، مي فرمايد : اگر نمي بودند كساني كه با جلالم دوستي دارند و مساجدم را آباد مي سازند و سحرگاهان استغفار مي طلبند ، بي شك عذابم را فرو مي فرستادم . [83]

8_ سحرخيزي صحت بخش بدن و چنگ زدن به اخلاق پيامبران است و رضاي پروردگار عالميان را در پي دارد . [84]

9_ «نبه بالتفكر قلبك ،

و جاف عن النوم[85] جنبك و اتق الله ربك؛ با تفكر دلت را بيدار كن و شب هنگام براي نماز برخيز و از خداي خويش بهراس» . [86]

ان_ت_ب_ه ق_ب_ل ال_س_ح_ر ي_ا ذال_م_نام ن_وب_ت ع_شرت بزن پيش آر جام

ت_ا س_وار ع__ق__ل ب__ر دارد دم__ي طبع شورانگيز را دست از لگام

دوري از بط[87] در قدح كن پيش از آنك در خروش آي_د خروس صبح بام[88]

س_ال ه_ا م_ر خ_واب را گ_شتي اسير ي_ك ش_ب_ي ب_يدار شو دولت بگير[89]

10_ شخصي خدمت آن حضرت رسيده و از فضيلت برپايي نماز و تلاوت قرآن در شب پرسيده ، آن حضرت فرمود :

مژده باد تو را كه هر كس يك دهم شب را يك دله و با اخلاص براي خدا نماز گزارد و تنها خشنودي او را قصد كند ، حق تعالي به فرشتگان خود مي فرمايد تا به عدد دانه ها ، برگ ها ، درختان ، ريشه ها و شاخه هايي كه از رود نيل بر زمين مي رويد براي او پاداش بنويسند .

و هر كس يك نهم شب را به نماز بايستد ، حق تعالي ده دعاي او را به اجابت رساند و در روز واپسين نامه اعمالش را در دست راستش قرار مي دهد . [90]

و چنان چه كسي يك هشتم شب را نماز گزارد ، خداوند عالم پاداش كسي را كه در جهاد ثابت قدم مانده و با نيتي راستين جنگ كرده و شهيد شده است به او مرحمت مي فرمايد؛ و شفاعت او از كسان و يارانش را پذيرا مي شود .

و اگر كسي يك هفتم شب را به نمااز بايستد ، چون از قبرش برانگيخته شود چهره اش مانند ماه شب چهارده مي درخشد و بي خطر از پل

صراط بگذرد .

و هر كه يك ششم شب را نماز بخواند ، حق تعالي نام او را در زمره توبه كنندگان مي نويسد و گناهانش را مي آمرزد .

و آن كه يك پنجم شب را نماز بگزارد ، خداوند او را در بهشت ، زير قبه و سايه ابراهيم خليل الرحمان بنشاند .

و هر كه يك چهارم شب را نماز بپادارد ، حق تعالي او را در روز واپسين از رستگاران قرار دهد و چونان تندباد از صراط بگذرد و بي حساب وارد بهشت شود .

و هر كه يك سوم شب را به نماز بايستد ، هيچ فرشته اي نماند جز آن كه ارج و جايگاهش در نزد خداوند را آرزو كند و در روز رستاخيز به او خواهند گفت : از هر در بهشت كه مي خواهي وارد شو .

و اگر كسي نيمي از شب را نماز بخواند ، چنانكه هفتاد بار زمين را از طلا و جواهر پر سازند و به او بدهند هرگز با پاداش نماز برابري نمي كند و اين عملش نزد خداوند از آزادسازي هفتاد بنده از فرزندان اسماعيل پيامبر(عليه السلام) بهتر است .

و هر كس دو سوم شب با نماز بپا دارد ، حق تعالي به او حسنه اي به عدد ريگ هاي بيابان عالج كه كم ترين آن از كوه احد ده برابر سنگين تر است كرامت مي فرمايد .

و هر كه يك شب تمام را نماز بگزارد و قرآن تلاوت كند و به ركوع و سجده و ذكر خدا مشغول باشد ، مانند روزي كه از مادر به دنيا آمده از گناهان پاك شود و (فرشتگان) به عدد آفريده هاي خداوند در نامه عملش حسنات بنويسند و بر همين اساس او را

درجات دهند و بلند آوازه سازند ، حق تعالي قبر او را نوراني سازد و گناه و حسادت را از دل و جانش بردارد و او را از عذاب قبر ايمني دهد و دوري از آتش دوزخ را براي او بنويسد و در روز رستاخيز با كساني كه از دهشت هاي آن در امانند محشور شود و حق تعالي به فرشتگان خود مي فرمايد : اي فرشتگان من ، بنده ام را بنگريد كه براي خشنودي من يك شب را با عبادتم زنده نگاه داشته است ، او را (به دقت) در بهشت ويژه جاي دهيد و در آن به او صد هزار شهر و در هر شهر هر آنچه دل خواهش كند و ديده از آن لذت برد و به خاطر كسي خطور نكرده است ، بدهيد و براي او جز آنچه من براي او از كرامت ها و الطاف فراوان و قرب مقدس خود مهيا كرده ام ، مقرر كنيد . [91]

آثار سحرخيزي در نشانه هاي وضعي گفتار و كردار

اثرها و نشانه هاي وضعي گفتار و كردار آدمي ، به يك باره ظاهر نمي شود ، بلكه آهسته آهسته جاي خود را به يكديگر مي دهند؛ چه گفتارها و رفتارهاي پسنديده و يا ناپسند . سخنان ، كردارها و رفتارهاي شايسته و ناشايست در روح و روان آدمي اثر ضد و عكس هم دارند و گويا هر كدام با سپاه خويش برآنند كه ديگري را شكست دهند و دست آوردهاي او را نابود سازند . يكي مي كوشد دل و جان انسان را فرود آرد ، سنگي و دست و پا بسته ، دژم ، با فهم و نگاهي در هم ريخته و كژ ، و با ديدگان كم

سو و بي فروغ بدون چراغ و بلد راه ، او را زبون و پست ساخته از حقايق انساني و فراسويي ، گمراه و گريز پا بپروراند و آن ديگري چنان است كه زنگار پليدي را از قلب او پاك كرده ، درونگاه او را جلا دهد؛ وجودش را بر فراز برده از دنياي سه بعدي بيرونش كرده ، پرواز دهد و بر سفره افاضه و اشراق و خلسه و جذبه و لذت هاي بهجت انگيز ميهمان كند و از تهذيب و يقين ، اثري آسماني اش بخشد؛ روشنايي ظاهر و باطن را به او هديه كند و وجودش را سعه داده ، ادراكاتش را گسترش دهد و ديده اش را بينا و گوشش را شنوا سازد؛ به گونه اي كه از اين ربايش و كشش روح مستعدش بتواند در باطن اين عالم ، سرك بكشد و ديدني ها را ببيند و از آن ها باخبر شود و به سبب آمادگي و استعدادش و ارادت قلبي اش افزايش يابد و دريافت هاي تازه داشته باشد و حقايقي را كشف بنمايد . و هر چند ديگران بدانند يا ندانند او خود را موظف خواهد دانست كه كر و لال و دهان دوخته بگذراند و هماره از نامحرم ، هر كه باشد حذر كند و چونان لحظه هاي نخست اين راه ، بلكه بيش از آن به هوش باشد كه دل به هيچ نسپارد .

در خلوت شب هاي تارت مي تواني آري به كف ، سرچشمه آب بقا را[92]

نور نماز شب

پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد : نماز شب ، نور است . [93]

نور آن است كه در ظهور و ظاهر بودن به غير نياز ندراد ، بلكه ديگر چيزها

را نيز براي بروز و برآمدن ، بهره رساند . نور چنين است كه هماره هم خود را شناسا كند و هم شناسايي اشيايي را كه از اين ويژگي برخوردار نيستند و پرده نشين عدم و بركنار از جوار وجودند و بر دامن تاري و سياهي منزل دارند عهده دار است . نماز شب نور است؛ يعني در بودن و نموداري بر خود تكيه دارند و نمازگزار را نيز برآورده ، به بود و وجود و فروزش و درخشش رساند و در جهاني ديگر ميهمانش كند؛ بر فرازش برده تا راه را از بي راهه بازشناسد ، ديدگانش را پرفروغ و شعاع ديد او را فراخ گرداند و آنچه را پيش تر نمي ديده از بركت نماز شب ، در آينه و منظر خويش بيايد و به قدر هوش و گنجايش و آمادگي اش ، از حقيقت انواع بر او پرده بردارند . علاوه بر آن ، نماز شب با توان بازدارنده و پس زننده ، تيرگي و رنجش روح و روان را كنار زده و خيرگي و چموشي دل و تمايلات نفساني را مهار كند و با نيروي ربايش و كشش ، دارايي و ارزاق مادي و معنوي سحرخيز را ضمانت كند .

مرا در اين ظلمات آنكه رهنمايي كرد نياز نيم شبم بود و گريه سحري

حضرت عيسي(عليه السلام) در موعظه هايش به مسيحيان مي فرمايد :

شما را سخني راست و درست مي گويم : سعادتمند آنانند كه سحرخيزند؛ آن ها كساني اند كه نور ماندگار را به ارث مي برند؛ زيرا در تاريكي شب برمي خيزند . [94]

«چرا تهجد و شب زنده داري و دعا از اسباب تحصيل علم است . بدين خاطر است كه علم _ همان گونه كه

در بعضي از روايات به اين مطلب تصريح شده است _ به كثرت تعلم و مطالعه نيست ، بلكه علم نوري است كه خدا در دل هر يك از بندگان خود كه بخواهد مي افكند و شب زنده داري و مناجات در دل شب ، دل را نوراني مي گرداند و باعث ثبات نور در دل مؤمن مي شود . . . بسياري از محصلين را مي شناسم كه اهل تهجد و شب زنده داري بودن و همين امر سبب استقامت فهم و باروري ذهن آن ها در وصول و دست يابي به مطالب حقه در مسايل علمي گشت و به مراتب عاليه علمي نائل آمدند و به خلاف طلابي كه پيوسته به مطالعه كتب علمي مشغولند كه كم تر مي شود فرد صاحب نظري از ميان آن ها برخيزد» . [95]

پاداش بي كران

از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه براي هر عملي كه بنده خدا انجام مي دهد ، در قرآن پاداشي هست؛ جز نماز شب ، زيرا خداوند براي آن به دليل شكوه و عظمتي كه دارد هيچ پاداشي ذكر نكرده است . [96]

به چند دليل :

الف) حقيقت و ارزشمندي برخي از مسائل فرازين در واژه هاي اين سويي نمي گنجد و در واقع اين جامه بر آن قامت ، كوتاه است و راست نمي آيد .

ب) پنهان بودن پاداش برخي از كردارها ، شعف انگيز و با فصاحت و بلاغت سازگارتر است .

ج) جزا و سزاي نماز شب با خود اين عمل و زمان برگزاري آن ، يعني تاريكي همگون است .

د) ظرف دنيا ، تنگ و گنجايش آن كم و اندك است . از اين رو ، ممكن نيست بتواند پذيراي عظمت پاداش نماز شب باشد .

و) ويژگي هاي ثواب نماز شب

، فراتر از نفوذ دانش و تيزبيني خرد و درك انسان است . [97]

«و لهم فيهما ما يشائون و لدينا مزيد؛ و در بهشت هر چه را بخواهند از آنِ آنان خواهد بود و نزد ما افزون بر آن است» . [98]

«و فيهما ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين؛ و در بهشت است آنچه دل ها هوس كنند و ديده ها لذت برند» . [99]

پس دور نيست كه به تعبير روايات ديني ، دو ركعت نماز و سرشك و گونه تر در دل شب آن هم تنها براي پرواز از خداوند و خرسندي آن عزيز ، از دنيا و هر چه در آن است سودمندتر باشد و پاداشي بي نهايت به فراخور جهان بي كرانه به خود گيرد و حتي زندگي دنيايي نمازگزار را ممتاز و متعالي سازد و به نور خويش بيفروزد .

همدمي با اهل سحر و هم نشيني با سرخوشان مست جام لدينا مزيد و به نظاره نشستن نشانه هاي رحمت خدايي و استشمام بوي دلآويز بهشت گونه و نسيم خنكي كه از جان و حكمت هاي دهان ملكوتي آنان مي وزد و معرفت انسان را مي نوازد ، گواه اين مدعاست .

چو شو گيرم خيالش را در آغوش سحر از بسترم بوي گل آيو[100]

سليمان بن خالد از امام باقر(عليه السلام) روايت مي كند كه امام به او فرمود :

آيا مي خواهي تو را از دروازه هاي خير آگاه سازم ؟

سليمان : فدايتان گردم بفرماييد .

امام : روزه ، سپري در برابر آتش دوزخ است؛ صدقه (كمك رايگان به ديگران) ، گناه و اشتباه را از بين مي برد؛ و بيداري در دل شب براي ذكر خداوند (هفتاد مرتبه طلب مغفرت در نماز وتر[101]) سپس آيه ياد

شده (تتجافي . . . ) را خواندند . [102]

البته امام باقر(عليه السلام) نيز با پيروي از قرآن ، براي نماز شب ، پاداشي ذكر نكرده است .

از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است كه آيه ياد شده درباره اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) و شيعيان ما نازل شده است ، آنان كه در ابتداي شب به خواب مي روند و چون از شب دو سوم يا به مقداري كه خدا خواست بگذرد _ از خواب برمي خيزند _ و به سوي پروردگارشان ناله و زاري مي كنند؛ در حالي كه با ميل و اميد و هراس اند و در عطايايي كه خداوند در كتابش براي پيامبر خويش ياد كرده ، از اقامت در جوار او ، ورود به بهشت ويژه و امان از ترس و وحشت ، حرص مي ورزند . [103]

در شب دل زنده را به حق ميل بود در ديده شبروان او سيل بود

امام علي(عليه السلام) مي فرمايد :

خوش بخت و سعادتمند كسي است كه فرايض پروردگار خويش را به انجام رسانده ، رنج ها را (مانند سنگ آسيا دانه را) خرد كرده و شب هنگام از خواب دوري گزيند و چون خواب بر او چيره شود ، زمين را تشك و دست خود را بالش قرار مي دهد؛ در حالي كه از زمره گروهي است كه بيم روز واپسين ، خواب را از چشمان شان ربوده و پهلويشان از خوابگاه آنان جدا شده و به ذكر پروردگارشان زمزمه دارند و گناهان خويش را با استغفار پي در پي برطرف مي سازند . آنان حزب الله اند ، همانا به حقيقت حزب الله رستگارست . [104]

روايت است كه خداوند به خاطر سحرخيزي نيكوكاران جامعه از خشم خود و عذاب

گنه كاران صرف نظر مي كند . [105]

راستي كه نماز شب ، خير دنيا و آخرت است و نگريستن به آن از دريچه نگاه انسان كامل دل و جان آدمي را به شور وجود مي آورد .

مرحوم علامه طباطبايي(ره) مي گفت : من وقتي براي تحصيل به شهر مقدس نجف اشرف مشرف شدم ، از آن جهت كه با مرحوم عارف رباني سيد علي قاضي ، خويشي و نسبت داشتم ، گاهي از اوقات به محضر آن حضرت شرفياب مي شدم ، تا اين كه روزي جلو در مدرسه ايستاده بودم ، مرحوم قاضي از آنجا مي گذشتند . وقتي به من رسيدند ، دست شان را بر شانه من گذاردند و گفتند : اي فرزند ، دنيا مي خواهي نماز شب ، آخرت هم مي خواهي نماز شب .

و علامه پس از آن برخورد رمزآلود و اين موعظه ژرف و تأثيرگذار نه از نماز شب جدا شد و نه مرحوم قاضي را رها كرد .

هر دل كه پريشان شود از ناله بلبل در دامنش آويز كه با او خبري هست

خداي متعال روح استاد آيت الله ايازي را در جوار و جرگه آل الله جاي داده ، بَر سفره رزق رب ميهمان فرمايد ، ايشان همواره طلبه ها را به سحرخيزي دعوت مي كرد و آنان را حتي در نحوه راه رفتن به سكوت و آرامش و رعايت حال ديگران فرا مي خواند؛ در مجموعه «راز سر به مهر» كه به نام ايشان نوشته ام ، ياد كرده ام :

روزي خدمت «آقا جان»[106] مشرف شدم . بعد از اقامه نماز ظهر به امامت آقا و صرف نهار هميشگي ، آش دوغ و استفاده محضر و بيانات آن عزيز ،

هنگام مرخص شدنم ، گفتم : آقا جان ، عرضي داشتم . ا و با لحن هميشگي اش فرمود : «بگو بابا» . گفتم اسم من اين است (محمد هادي) و نام فاميل ما اين (فلاح) ، شما اهل سحريد ، درخواست من از شما اين است كه در آن اوقات خوشتان ، وقت سحر نزد خداوند را به اسم و نام فاميل ياد كنيد و براي بيچارگي ام دعايي بفرماييد كه ناگه بي اختيار ، اشك ، امانم را بريد و آن عزيز مرا به سينه خود چسباند و فرمود : «خدا توفيقتان دهد . » من نيز بي درنگ ، قلب نازنين او را كه ذكر الله ، الله مي گفت ، بوسيدم .

اگر چه مستي عشقم خراب كرد ، ولي اساس هستي من زان خراب آباد است[107]

از امام علي(عليه السلام) روايت است كه سحرخيزي چهار اثر دارد

1_ تن درستي؛ 2_ رضايت پروردگار؛ 3_ تمسك به اخلاق پيامبران؛ 4_ دست رساندن به رحمت خداوند . [108]

ضمانت رزق و زيبايي چهره

امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد : دروغ مي گويد كسي كه نماز شب مي خواند و گمان برده (مي گويد) گرسنه مي ماند؛ زيرا نماز شب ، عهده دار رزق روزانه است . [109]

«گره هاي روز را با نماز شب باز مي كند» . [110]

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد : خداي تعالي به دنيا پيغام داد كه هر كس بنده تو باشد ، او را رنجور دار و آن كه تو را رها سازد در خدمت او باش . هر گاه بنده اي با خداوند در دل شب تنها و دور از چشمان ديگران با او به مناجات بنشيند ، حضرتش نور را در قلب او ماندگار سازد و چون يا

رب يارب بگويد از سوي خداوند خطاب رسد : لبيك بنده من ، هر چه خواهي طلب كن تا تو را بخشم و كارهايت را به من واگذار كه تو را بسنده باشم؛ سپس به فرشتگانش مي فرمايد : اي فرشتگان من ، بنده ام را بنگريد كه در دل اين شب تيره با من خلوت نشسته است؛ در حالي كه ديگران به بطالت سرگرم و به غفلت خواب اند . اي فرشتگانم ، گواه باشيد كه من از او درگذشتم . [111]

نماز شب ، چهره را زيبا ، خلق و خوي را نيكو ، فرد را خوش بو ، رزق را مهيا مي سازد و بدهي را ادا مي كند و اندوه را از ميان برده و ديده را جلا مي بخشد . [112]

امام رضا(عليه السلام) مي فرمايد : از امام علي بن الحسين(عليه السلام) پرسيده شد : چرا چهره سحرخيزان از همه مردم زيباتر است ؟ امام فرمود : زيرا آنان با خداوند خلوت مي كنند و آن حضرت از نور خود برقامتشان مي پوشاند . [113]

آن را كه نشان ضرب عشق است از چهره او چو نور پيداست

ضمانت روزي معنوي

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود :

بر شما باد به برپايي نماز شب؛ زيرا اين عمل ، شيوه بندگاني است كه با آن به پروردگارشان نزديك مي شوند و از گناهان پاك مي گردند . [114]

حاملان قرآن و شب زنده داران ، بزرگواران و آبرومندان امتم هستند . [115]

بهترين شما كسي است كه سخنان پاكيزه گويد و ميهمان پذير باشد و طعام دهد و شب هنگام در حالي كه مردم خوابند ، برخيزد و نماز بگزارد . [116]

از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه هر كس در پايان نماز

وتر ، هفتاد مرتبه «استغفر الله ربي و اتوب اليه» بگويد و تا يك سال بر آن مداومت كند نام او در زمره «المستغفرين بالاسحار»[117] نگاشته مي شود . [118]

روايت است كه خداي تعالي به حضرت داود وحي فرمود :

اي داود ، همواره در تاريكي شب استغفار كن ، كه هر كس وقتي مردم خوابند ، تنها براي من به نماز بايستد ، فرشتگانم را فرمان دهم تا براي او استغفار كنند و بهشت ويژه من او را آرزو كند و هر تر و خشكي براي او دعا خواند . [119]

اي داود ! همانا من بندگاني دارم كه از ميان ديگران مرا دوست مي دارند و من هم آنان را دوست دارم . آن ها مشتاق من اند و من نيز مشتاق آنانم؛ آنان مرا ياد مي كنند ، من هم آن ها را ياد مي كنم ، آنان به من مي نگرند ، من نيز به آنان مي نگرم (اي داود ! ) اگر تو نيز به طريقت آنان گام نهي تو را هم دوست خواهم داشت و چنانچه از راه آنان بازگردي تو را دشمن مي دارم .

(داود) گفت : پروردگارا ! نشانه اينان چيست ؟

خداوند فرمود : چشم به سايه روز دوخته اند؛ چنان كه چوپان به رمه خود چشم دوخته است ، اينان غروب آفتاب را آرزو دارند ، چونان كه پرنده بازگشت به سوي لانه اش را آرزو مي كند و چون شب همه جا را بپوشاند و با تاريكي درآميزد و بسترها پهن گردند و تخت خواب ها برپا شوند و هر دوستداري با دوستدارش خلوت كند ، اينان قدم هايشان را به سوي من مي گمارند و گونه هايشان را (بر زمين) مي گسترانند و با سخنان من

مرا مي خوانند و به خاطر نعمت هايم نشسته ، ايستاده ، در حال ركوع و سجده لابه كرده ، ضجه مي زنند و گاه گريه كنان آه مي كشند و شكوه مي كنند ، من آنان را مي بينم كه به خاطر من چه تحملي مي كنند و مي شنوم كه از دوستي (دوري) ام گلايه دارند .

(اي داود) نخستين چيزهايي كه به آنان مي دهم سه چيز است ؟

1_ از نور خويش در دل هايشان مي افكنم (در نتيجه) آنان از من آگاه مي شوند؛ چونان كه من از آنان آگاهم .

بر او علم يك ذره پوشيده نيست كه پيدا و پنهان به نزدش يكي است

2_ اگر آسمان ها و زمين و هر آنچه در آن هاست ، در ترازوي عملشان قرار گيرد ، من همه اين ها را اندك مي شمارم .

3_ رويكردم به سوي آنان است ، (اي داود) از نگاه تو آنكه را من به سويش رو كنم (آيا) كسي مي داند كه مي خواهم چه به او عطا كنم ؟ [120]

پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد :

خداوند ابراهيم(عليه السلام) را به دوستي برنگزيد؛ جز به اين خاطر كه ميهمان نواز بود و در حالي كه مردم به خواب بودن او به نماز شب مي ايستاد . [121]

به نيمه شب كه همه مست خواب خوش باشند من و خيال تو و ناله هاي دردآلود

امام خميني(ره) ذيل همين روايت مي فرمايد :

«در فضيلت نماز شب تنها همين روايت براي اهل آن بسنده است ، ما نمي دانيم خلعت خلت (دوست شدن با خداوند) چه خلعتي است و اين كه حق تعالي بنده اي را به دوستي برگزيند ، چه مقامي است ؟ تمام عقل ها از تصور آن درمانده اند؛ اگر همه بهشت ها را به خليل (دوست خدا)

بدهند ، او به آن ها نگاه هم نكند؛ براي مثال ، اگر كسي را دوست بداري و او نزد تو عزيز باشد و برتو وارد شود ، تو با وصال جمال و ديدار او از هر ناز و نعمتي باز ماني و بي نياز گردي ، و اين مثل با دوستي حق تعالي بسيار بي تناسب و فرق بين مشرقين است . [122]

چنانچه بيداري شب انسان را به حقيقت و سرّ نماز آگاه كند و با ذكر و فكر حق انس بگيرد و شب ها ، مطيه[123] معراج قرب او شود ، كه ديگر جز جمال جميل حق براي او چيزي نتواند بود . »[124]

از پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) روايت است كه : هرگاه خداوند نماز شب را روزي مرد و زني مي فرمايد و او از خواب برخيزد و يك دله و با اخلاص تنها براي خدا وضوي كاملي بسازد و با نيتي راستين و دلي درست و دور از بدي ها و با خشوع و ديده اي گريان به نماز بايستد ، خداوند نه صف از ملائكه را پشت سر او قرار مي دهد؛ چونان كه عدد هر صف را جز خداوند كسي نتواند بشمارد؛ به گونه اي كه يك سر صف در مشرق و طرف ديگر آن در مغرب باشد و چون از نماز فارغ شود ، به عدد ملائكه بر او درجات بنويسند . [125]

لذت و بهجت نماز شب

يا رب شب دوشين چه مبارك سحري بود .

استا شهيد مطهري مي گويد :

«ما يك سلسله لذت هاي معنوي داريم كه معنويت ما را بالا مي برد . براي كسي كه اهل تهجد و نماز شب است ، جزو صادقين و صابرين و مستغفرين

بالاسحار باشد ، نماز شب لذت و بهجت دارد ، آن لذتي كه يك نفر نماز شب خوان حقيقي و واقعي از نماز شب خودش مي برد ، از آن «استغفرالله ربي و اتوب اليه»ها مي برد ، از آن «العفو گفتن ها و ياد كردن و دعا كردن هاي حداقل چهار مؤمن مي برد ، و آن لذتي كه از آن «يا رب يا رب» گفتن ها مي برد ، هيچ وقت يك آدم عياش . . . احساس نمي كند .

لذت آن نماز شب خوان خيلي عميق تر ، نيرومند تر و نشاط بخش تر است» . [126]

پاداش پس از مرگ

امام حسين(عليه السلام) از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نقل مي كند :

آنكه عمرش را با شب خيزي و بندگي خداوند به پايان رساند اهل بهشت خواهد بود . [127]

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد :

در روز واپسين بعد از آن كه حق تعالي همه انسان ها را گرد هم آورده ، ندايي به گوش مي رسد كه مي گويد :

آنان كه در دل شب از بستر خابشان كناره گرفته ، خدا را مي خواندند و از خشم او در هراس بودند ، گام پيش نهند ، سپس گروهي قدم فرا نهادند پيش از ديگران بر مقام خويش وارد مي شوند و پس از آنان به حساب مردم رسيدگي مي شود . [128]

به سند صحيح از آن حضرت روايت است كه فرمود :

در بهشتي كه اقامت گاه همشيگي است ، درختي وجود دارد كه از آن اسب هاي دو رنگ (سياه و سفيد) با زين هايي از ياقوت و زبرجد (سنگي گران بها) و داراي يال و پر و بدون فضولات حيواني بيرون مي آيد؛ دوستان خدا بر آن ها سوار مي شوند و به هر كجا كه بخواهند

پرش مي كنند و چون اهل بهشت آن ها را ببينند خطاب به آنان مي گويند : اي برادران ، با ما به انصاف رفتار نكرديد ، سپس از خداوند مي پرسند : پروردگارا ! اين بندگانت چگونه به اين مقام رسيده اند ؟ ملكي از عرش ، بانگ زند كه اينان در دنيا شبانگاه براي نماز از خواب برمي خواستند؛ در حالي كه شما خواب بوديد ، آنان روزه داشتند ، ولي شما طعام مي خورديد ، آن ها در راه خدا انفاق مي كردند و شما دست تنگ مي داشتيد ، آنان خدا را بسيار به ياد مي آوردند و هر چند او را دوست مي داشتند ، ولي از ترس و هراس (عذاب) او گريه سر مي دادند . [129]

هم چنين روايت است كه حق تعالي به حضرت موسي(عليه السلام) فرمود :

اي موسي ! در نماز شب ، تاريكي قبر را به ياد آور . [130]

اي موسي ، در تاريكي شب از از خواب برخيز (و با من به نجوا بنشين) تا قبرت را باغي از باغ هاي بهشت قرار دهم . [131]

اين عبادت از موعظه هاي ابوذر غفاري بر در كعبه به حاجيان است كه مي گفت :

حجي به جاي آور كه تو را به اهداف بلند برساند ، روزه اي بگير كه تو را از رنجش قيامت باز دارد و براي ايمني از وحشت قبر در تاريكي شب دو ركعت نماز بگزار . [132]

عارفي را پس از مرگش به خواب ديدند و از او پرسيدند : «خداي با تو چه كرد ؟ گفت : اين همه اشارت ها ناپديد شد و آن _ همه _ عبارت ها همه ناچيز شد و هيچ چيز به كار نيامد مگر آن تسبيح ها كه بامدادان

كردمي» . [133]

مرا در اين ظلمات آنكه رهنمايي كرد نياز نيم شبي بود و گريه سحري[134]

اشك هاي سحري

اشك ريزي ، به ويژه سرشك سحري كه از يادآوري گناهان و ترس و هراس از عذاب خداي قهار و سختي هاي روز واپسين بر گونه هاي خداگرايان جاري مي شود ، به چند دليل بهترين آداب به شمار مي آيد :

1_ گريستن بر رقت قلب ، و نرمي و نازكي دل بر اخلاصي دلالت دارد كه اجابت در دامانش حاصل است .

2_ نشانه انقطاع الي الله و داشتن خشوع فراوان است .

3_ گردن نهادن به توصيه ها و فرماني است كه خداي سبحان به پيامبرانش داشته است؛

4_ ويژگي هايي را كه اشك ريزي داراست در طاعات ديگر يافت نمي شود . [135]

از آيت الله جوادي آملي نقل است : دل مؤمن كه عرش رحمان خوانده شده ، بر اشك استوار است؛ زيرا «قلب المؤمن عرش الرحمن» و «كان عرشه علي الماء»[136] .

حافظ ز ديده دانه اشكي همي فشان باشد كه مرغ وصل كند قصد دام ما

خداوند به حضرت موسي(عليه السلام) مي فرمايد :

اي پسر عمران . . . از ديدگانت اشك را به من ببخش . [137]

به حسن آنچه كه دادند ندانه اند مگر همه از اشك بصر بوده و آه سحري

از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) روايت است كه :

1_ هر چيزي را پيمانه و سنجشي است ، جز گريستن (براي خدا) كه يك قطره از آن درياهايي از آتش (عذاب) را فرو مي نشاند . [138]

2_ چنانچه در يك ملت و گروهي تنها يك نفر آن ها از بيم (عذاب) خداوند بگريد ، حق تعالي بر همه آنان ترحم كند . [139]

3_ گريستن از ترس (عذاب) خداوند ، موج هاي

درياي خشم حق تعالي را فرو مي نشاند . [140]

4_ هر كس از گناهي بگريد بخشوده مي شود ، و هر كه از ترس آتش عذاب گريه كند ، خداوند او را از آتش ايمن گرداند و آنكه از شوق بهشت به گريه افتد ، خداوند در بهشتش جاي دهد و ايمني از هراس بزرگ قيامت را براي او بنويسد . و اگر كسي از بيم (قهر) خداوند اشك بريزد ، آن حضرت او را با پيامبران و صديقان و شهدا و نيكان محشور سازد و اينان چه نيكو رفقايي هستند . [141]

5_ هيچ مؤمني نيست كه سرشگ چشمانش به اندازه پر مگسي بر گونه هايش جاري گردد ، جز آنكه خداوند آتش را بر روي او حرام كند .

كنونت كه چشم است اشكي ببار زبان در دهان است عذري بيار

در برخي از احاديث آمده است هر چند به اندازه سر مگش هم باشد از چشمانش اشك بگيرد .

از امام صادق(عليه السلام) روايت است :

من نور قلب را مي جستم ، آن را در انديشيدن و گريستن يافتم .

نقل است كه كسي «پيامر(صلي الله عليه و آله) را در خواب ديد ، _ پيامبر وي را فرمود : _ قرآن خواندي ، گريستن كو ؟ »

پيامبر(صلي الله عليه و آله) به اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود :

يا علي ، بر تو باد به گريستن از ترس و هراس (عذاب) خداوند كه به ازاي هر سرشك آن ، خانه اي در بهشت براي تو بنا مي شود .

تا به خرمن برسد كشت اميدي كه تو راست چاره كار به جز ديده باراني نيست

گويند كسي رويي زيبا به خواب ديد و مي گفت : هرگز از آن نيكوتر

نديه بودم . چونان كه مي درخشيد ، به او گفتم : چه نيكو رويي داري ، گفت : ياد داري آن شب كه بگريستي ؟ گفتم : دارم ، گفت : من از آن اشك تو برگرفتم ، به روي خويش اندر ماليدم ، روي من چنين شد كه مي بيني . [142]

همچنين در حديث است كه اگر دل و جانت بسته بود و ديدگانت بخيلي كردند ، خود را به حالت گريه درآور . [143]

تاك خويش از گريه هاي نيمه شب سيراب دار ك_ز درون او ش_ع_اع آف_ت_اب آي_د ب_رون

گر ب_ه روي ت_و ح_ريم خ_ويش را در بسته اند سر به سنگ آستان زن ، لعل ناب آيد برون[144]

ولي بدانيم كه خشكي و بسته شدن ديده هايمان از سنگ دلي است و براي اين كه در پيشگاه خداوند دلي نرم و نازك و ديدگاني سخاوتمند داشته باشيم بايد كه پيش تر ، از خود مراقبت كنيم و در دست يافتن به آن بكوشيم . باور كنيم كه جهان را صاحبي باشد خدا نام ، نگاه او را بپذيريم و نزد او آبروداري كنيم .

اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي فرمايد :

اگر كسي از شما خواست بداند كه جايگاه و منزلت او نزد خداوند چون است بايد بنگرد جايگاه و منزلت خداوند نزد او در هنگام گناه چگونه است .

«شيخ بو علي دقاق ، مريدي داشت بازرگان [كه] بيمار شد [ه بود] ، شيخ به عيادت وي آمد و پرسيد كه تو را چه شد ؟ _ بازرگان _ گفت : شب برخاستم كه وضو سازم _ تا نماز شب به جاي آرم _ تابي بر پشت من افتا و دردي سخت پديد آمد و

تب در پيوست [دردش ادامه يافت] . استاد [شيخ بوعلي دقاق] گفت : تو را به اين فضولي چه كار كه نماز شب كني ؟ تو را [وابستگي به] مردار دنيا از خويشتن دور مي بايد كرد؛ كسي را كه سر[ش] درد كند _ و طِلا[145] بر پا نهد ، هرگز به نشود و چون دست[ش] نجس گردد [و] آستين شويد ، هرگز پاك نگردد» . [146]

تحصيل معرفت

اشك و سرشك ديده مي بايست كه از هراس دروني و حقيقي و از سر معرفت و شناخت ژرف با پيش زمينه اي از نگاه مطالعاتي و انديشه اي و از سر عشق و مهرورزي باشد و الا جز شوري آن ، چيزي به دست و دل سود ، نرسد .

گوهر معرفت اندوز كه با خود ببري كه نصيب دگران است نصاب زر و سيم

«كليد همه خوبي ها و سعادت ها ، معرفت خدا و محبت اوست ، و لذيذترين لذات و خوشي ها در ا نس با خداست» . [147]

در زيارت شريف عاشورا مي خوانيم : «فأسئل الله الذي اكرمني بمعرفتكم؛[148] پس از خداوندي سؤال مي كنم كه مرا به معرفت شما گرامي داشته است» . پس گرامي داشتن در نزد خدا از جمله بر معرفت آل الله مبتني است و بر آن تكيه دارد . هم چنين است گرسيتن در پيشگاه خدا ، و فراتر از آن ، زسيتن ايده آل جز بر پايه شناخت بنا نمي شود و زندگي ، بي معرفت هيچ امنيت ندارد و گوارا نيست .

گر كيميا دهندت بي معرفت گدايي ور معرفت دهندت بفروش كيميا را

اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود :

چه بسا تلاشگري كه نشسته باشد و پيش نرود و چه بسا بيداري كه خفته باشد . [149]

هم چنين

امام زين العابدين(عليه السلام) مي فرمايد : ترس اين نيست كه كسي گريه كند و از ديده هايش اشك بريزد ، ولي از پارسايي كه او را از گناهان باز دارد برخوردار نباشد كه اين جز ترس كاذب نيست . [150]

بي كمال سوز دردي نام دين هرگز مبر بي جمال شوق وصلي تكيه بر ايمان مكن

شهيد مطهري درباره گروه خوارج مي نويسد : «آنان [خوارج] دوازده هزار نفر بودند كه از سجده زياد ، پيشاني شان و سر زانوهاشان پينه بسته بود؛ زاهدانه مي خوردند و زاهدانه مي پوشيدند و زاهدانه زندگي مي كردند؛ زبانشان همواره به ذكر خدا جاري بود ، ولي روح اسلام را نمي شناختند و ثقافت اسلامي نداشتند؛ همه كسري ها را با فشار بر روي ركوع و سجود مي خواستند جبران كنند؛ تنگ نظر ، ظاهرپرست ، جاهل و جامد بودند و سدي بزرگ در برابر اسلام» . [151]

به گوش اميرالمؤمنين(عليه السلام) رساندند ، فلاني كه از خوارج است ، وقت سحر براي نماز برمي خيزد و قرآن مي خواند ، امام فرمود : «خوابي كه بر يقين استوار باشد از نمازي كه بر شك و ترديد بلغزد سودمندتر است» . [152]

و نيز از آن حضرت روايت است :

چه بسا روزه داري كه از روزه گرفتنش جز گرسنگي و تشنگي سود نبرد و چه بسا نمازگزاري كه از سحرخيزي اش جز بيداري و رنجوري عايدش نشود ، چه خوش است خواب زيركان و طعام خوردنشان» . [153]

امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد :

اگر مردم مي دانستند كه در معرفة الله چيست ، هرگز به زندگي دنياي دشمنان و نعمت هاي آن كه همچون شكوفه مي درخشند ، چشم نمي دوختند و دنياي آن ها در نظرشان از آنچه كه زير پاي خود مي گذارند بسي كم ارج تر مي بود

! و با معرفت خدا متنعم مي شدند و از آن مثال شادماني كسي كه همواره در باغ هاي بهشت با دوستان خدا است لذت ها مي بردند .

همانا معرفة الله ، آشنايي در شرايط ترس و دلتنگي ، همراهي در تنهايي ، روشنايي در تاريكي ، نيرويي در بربر ناتواني و بهبودي هر دردي است . [154]

جاي دارد در اين بخش از حالات سحري امام اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) ياد كنيم : «حبه عرني و نوف بكالي؛ شب را در صحن درالاماره كوفه خوابيدند . بعد از نيمه شب ديدند اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) آهسته از داخل قصر به طرف صحن حياط مي آيد ، ولي با حالتي غير عادي ، دهشت فوق العاده اي بر او مستولي است ، قادر نيست تعادل خود را حفظ كند ، دست خود را به ديوار تكيه داده و خم شده و با كمك ديوار قدم به قدم پيش مي آيد و با خود آيات آخر سوره آل عمران را زمزمه مي كند :

ان في خلق السموات و الارض واختلاف الليل و النهار لآيات لاولي الالباب . الذين يذكرون الله قياما و قعودا و . . . انك لا تخلف الميعاد .

همين كه اين آيات را به آخر رساند از سر گرفت ، مكرر اين آيات را _ در حالي كه از خود بي خود شده بود و گويي هوش از سرش پريده بود _ تلاوت كرد .

حبه و نوف هر دو در بستر خويش آرميده بودند و اين منظره عجيب را از نظر مي گذراندند ، حبه مانند بهت زدگان خيره خيره مي نگريست ، ولي نوف نتوانست جلو اشك چشم خود را بگيرد و مرتب گريه مي كرد ، تا اين كه اميرالمؤمنين(عليه السلام)

به نزديك خوابگاه حبه رسيد و گفت :

_ خوابي يا بيدار ؟

_ بيدارم يا اميرالمؤمنين ، تو كه از هيبت و خشيت خدا اين چنين هستي پس واي به حال ما بيچارگان !

اميرالمؤمنين چشم ها را پايين انداخت و گريست ، آن گاه فرمود :

اي حبه ، همگي ما روزي در مقابل خداوند نگهداشته خواهيم شد ، و هيچ عملي از اعمال ما بر او پوشيده نيست ، او به من و تو از رگ گردن نزديك تر است . هيچ چيز نمي تواند بين ما و خدا حائل شود .

آن گاه به نوف خطاب كرد :

_ خوابي ؟

_ نه اميرالمؤمنين ، بيدارم ، مدتي است كه اشك مي ريزم .

_ اي نوف ، اگر امروز از خوف خدا زياد بگريي ، فردا چشمت روشن خواهد شد .

اي نوف ، هر قطره اشكي كه از خوف خدا از ديده اي بيرون آيد ، درياهايي از آتش را فرو نشاند .

اي نوف ، هيچ كس مقام و منزلتش بالاتر از كسي نيست كه از خوف خدا بگريد و به خاطر خدا دوست بدارد .

اي نوف ، آن كس كه خدا را دوست بدارد ، و هر چه را دوست مي دارد به خاطر خدا دوست بدارد ، چيزي را بر دوستي خدا ترجيح نمي دهد و آن كس كه هر چه را دشمن مي دارد به خاطر خدا دشمن بدارد ، از اين دشمني جز نيكي به او نخواهد رسيد . هرگاه به اين درجه رسيديد حقايق ايمان را به كمال دريافته ايد .

سپس لختي حبه و نوف را موعظه كرد و اندرز داد؛ آخرين جمله اي كه گفت اين بود : از خدا بترسيد ، من به

شما ابلاغ كردم .

آن گاه از آن دو نفر گذشت و سرگرم احوال خود شد ، به مناجات پرداخت ، مي گفت : خدايا ، اي كاش مي دانستم هنگامي كه از تو غفلت مي كنم تو از من رو مي گرداني يا باز به من توجه داري ؟ اي كاش مي دانستم در اين خواب هاي طولاني ام و در اين كوتاهي كردنم ، در شكرگزاري ، حالم نزد تو چگونه است ؟

حبه و نوف گفتند : به خدا قسم ، دائما راه رفت و حالش همين بود تا صبح طلوع كرد» . [155]

تا به خرمن برسد كشت اميدي كه تو راست چاره كار به جز ديده باراني نيست

يكي از اصحاب اميرالمؤمنين(عليه السلام) در حضور معاويه از حالات شبانگاهي آن حضرت بازگفت (به گونه اي كه معاويه اين دشمن ديرينه اميرالمؤمنين را به گريه واداشت)؛

«گواهي مي دهم كه من به چشم خود ديده ام آن حضرت در جاهايي از عبادتش ، وقتي شب پرده اش را بر همه جا مي گسترانيد او در محرابش به نماز مي ايستاد و ريش مباركش را در دست خود مي گرفت و چونان مارگزيده اي به خود مي پيچيد و مثال دل سوخته اي مي گريست و مي گفت :

آه از كمي توشه و درازي راه و دوري سفر و كلاني و بزرگي محل فرود . [156]

ابودرداء مي گويد : اميرالمؤمنين(عليه السلام) را در حالت سجده به گونه اي مشاهده كردم كه گويي هيچ صدايي نمي شنود و حركتي ندارد ، فرياد زدم : سوگند به خدا علي(عليه السلام) مرده است ، شتابان به فاطمه(سلام الله عليها) خبر دادم كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) در مسجد فوت كرده است .

فاطمه به من فرمود :

هي و الله الغشية التي تأخذه من خشية الله .

به خدا سوگند اين حالت ، نوعي

بيهوشي از ترس خداست كه بر اميرالمؤمنين(عليه السلام) عارض مي شود . [157] (ابودرداء تو يكبار ديده اي ، فاطمه هميشه اميرالمؤمنين را به اين حال مشاهده مي كند؛ اين حالت اميرالمؤمنين براي فاطمه ناآشنا نيست) .

ع_ل_ي آن ش_ي_ر خ_دا ش_اه عرب ال_ف_تي داشته با اين دل شب

ش_ب ز اس_رار ع_ل_ي آگاه است دل شب محرم سر الله است

ش_ب ش_ن_فته است مناجات علي ج_وش_ش چشمه عشق ازلي

در جهاني همه شور و همه شر ه_ا ع_ل_ي ب_ش_ر ك_ي_ف ب_شر

ش_ب_روان م_س_ت ولاي تو علي ج_ان ع_ال_م به فداي تو علي[158]

اميرالمؤمنين(عليه السلام) ضمن توصيف حالات پرهيزكاران در شب و سحر ، ديگران را نيز راه مي نمايد و چگونه بودن و زيستن در هر سحر را به آنان مي آموزد :

_پرهيزكاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند؛

_ قرآن را جز جزء و با تفكر و انديشه مي خوانند؛

_ با قران جان خود را محزون ساخته و داروي درد خود را مي يابند؛

_ وقتي به آيه اي برسند كه تشويقي در آن است ، با شوق و طمع بهشت به آن روي آورند و با جان پر شوق در آن خيره شوند ، و گمان مي برند كه نعمت هاي بهشت در برابر ديدگانشان قرار دارد؛

_ هر گاه به آيه اي مي رسند كه ترس از خدا در آن باشد ، گوش دل به آن مي سپارند و گويا صداي بر هم خوردن شعله هاي آتش ، در گوششان طنين افكن است؛

_ پس قامت به شكل ركوع خم كرده ، پيشاني و دست و پا بر خاك مي سايند؛

_ از خدا آزادي خود را از آتش جهنم مي طلبند؛

_ در روز ، دانشمنداني بردبار و نيكوكاراني با تقوا هستند . [159]

از پيشوايان ديني نقل شده است

كه از نشانه هاي پيروان اميرالمؤمنين(عليه السلام) اين است كه هر گاه شب همه جا را بپوشاند ، آنان زمين را بستر خود مي سازند و با پيشاني شان روي به زمين ، سجده هايشان بسيار و سرشك ديده هاشان فراوان و دعا و خواسته آن ها (از خداوند) فراوان است؛ مردم شادمانند؛ در حالي كه آنان به دل اندوه دارند . [160]

نقل است مرحوم ميرزا جواد ملكي تبريزي _ اين مست ولاي مولايش اميرالمؤمنين و آموخته مكتب علوي _ شب ها كه براي نماز شب از خواب برمي خاستند؛ ابتدا مدتي در همان بسترشان بلند بلند گريه مي كرد .

با ياد خوشت خسبم ، در خواب خوشت بينم از خواب چو برخيزم ، اول تو به ياد آيي

سپس بيرون آمده با نگاه به آسمان آيات آخر سوره آل عمران را قرائت مي كرد و سر بر ديوار مي گريست و باز پس از تطهير و پيش از وضو كنار حوض مي نشست و اشك مي ريخت . و تا رسيدن بر سر سجاده و شروع نماز شب چندين جا نشسته و برخاسته ، گريه مي كرد و چون به نماز مي ايستاد ، ديگر حال و وصال در نمازشان به وصف نگنجد . [161]

در گ_ل_س_ت_ان خ_واه_ش ، ب_ي ش_ب_ن_م س_رشكي گ_ل دست_ه دع_ا را رن_گ اث_ر ن_ب_اش_د

بي فيض گريه عاشق ، از نشئه بي نصيب است پيمانه تهي دان چشمي كه تر ن_باش_د

گريه و ناله امروز تو ، به درگاه الهي ، و بي شك از گريه نسيه و شيون فرداي ديگران براي تو ، عاقلانه و سودمندتر است .

خداوند به حضرت موسي و عيسي(عليهماالسلام) فرمود :

اي موسي ، تا در دنيايي به حال خود گريه كن : «ابك علي نفسك ما كنت في

الدنيا»

اي عيسي در خلوت ها گريه به حال خود را پيشه كن : «يا عيسي ، ابك علي نفسك في الخلوات» .

نقل است كه امام صادق(عليه السلام) گاه شبانه بر مزار اهل قبور مي آمد و مي گفت :

اي اهل قبور ، چگونه است كه من شما را مي خوانم و شما هيچ پاسخ نمي گوييد ؟

سپس مي گفت : سوگند به خدا ميان آنان و جواب گويي ، پرده افتاده است و گويا من هم مثل آن ها خواهم شد . آن گاه تا برآمدن خورشيد رو به قبله به نماز مي ايستاد .

مفتقرا متاب رو ، از در او به هيچ سو زان كه مس وجود را فضه او طلا كند

نقل است كه مرحوم ملا محمد اشرفي از شاگردان مرحوم سعيد العلماء بار فروشي[162] وقت سحر در نجوا و زمزمه سحري ، به گونه اي بر سر و سينه مي زد كه صبح هنگام چهره اش چونان مي نمود كه گمان مي رفت از بستر بيماري برخاسته است . [163]

چون شب آمد همه را ديده بيارامد و من گويي اندر بن مويم سر نشتر مي شد

يكي از نزديكان سيد جليل القدر حجت الاسلام شفتي نقل مي كند كه با ايشان هم سفر بودم ، وقتي شب فرا رسيد در يكي از روستاهاي بين راه منزل كرديم . چون لختي از شب گذشت ، براي خواب به جاي خود رفتم ، سيد گمان برد كه من خوابيدم ، برخاست و به نماز ايستاد و گريه را سر داد؛ چونان كه بندبند كالبدش مرتعش بود و دو فكش به هم مي خورد و نمي توانست كلمات نماز را صحيح ادا كند .

به گواهي بزرگان او هر سحرگاه در خانه و كتاب خانه اش نيز ديوانه وار سخت

مي گريست و گاه همسايگان با خبر و بيدار مي شدند . [164]

ز جور كوكب طالع سحرگهان چشمم چنان گريست كه ناهيد ديد و مه دانست[165]

حضرت سيدالساجدين امام زين العابدين(عليه السلام) با چشماني اشك بار به خداي متعال عرضه مي دارد :

بار الها ، مرا به گريه بر حال خودم ، كمك ده؛ زيرا من حقيقتا با مسامحه و آرزوها ، عمرم را به باد فنا سپردم و آن چنان تنزل يافتم كه از خير خود نااميدم . پس بد حال تر از من كيست اگر بر همين حال به قبرم كه براي خوابيدن و آرميدن ، آن را هموار و با عمل صالح ، مفروش نساختم ، پاي بگذارم ؟

من چرا نگريم در حالي كه نمي دانم بازگشت من به چه سوي خواهد بود . و مي بينم نفس (اماره ام) بر من خدعه به كار مي برد و روزگارم در حالي كه مرگ بالهايش را بر سرم مي جنباند فريبم مي دهد . چرا من نگريم ؟

گريه مي كنم براي جان دادنم؛ گريه مي كنم براي تاريكي قبرم ، گريه مي كنم براي تنگي و فشار لحدم ، گريه مي كنم براي پرسشي كه (منكر و نكير) از من خواهند داشت؛ گريه مي كنم براي آن زماني كه از گورم بيرون مي آيم؛ در حالي كه برهنه و خوارم و سنگيني بار گناهانم بر دوش مي كشم؛ يكبار از طرف راستم و بار ديگر از طرف چپم مي نگرم ، آن گاه كه مردم همه در كاري غير از كار من باشند در آن روز براي هر كدام از آن ها كار و وضع خاصي است كه آن ها را بس است . چهره هايي در آن روز ، گشاده و خندان و شادمان ، و چهره هايي

غبارآلود و گرفته و مات و خوارند . [166]

آداب پس از بيداري

آي آمد صبح تا كه از خاك

اندوده تيرگي كند پاك

و آلوده تيرگي بشويد

آسوده پرنده اي زند پر[167]

«من الليل؛ پاره اي از شب را به نماز بايست»[168] . از قبيل اغراء تحريك و تهييج و نظير عليك بالليل؛ برتو باد به شب مي باشد . [169] نيز از كلمه «من الليل» فهميده مي شود كه هر كس به مقتضاي معرفت و حال خويش مي تواند بر مدت تهجد خود بيفزايد يا از آن بكاهد و به اندكي بسنده كند علاوه بر آن در سوره مزمل آمده است : «عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ ؛ خداوند مي داند كه شما توان شمارش مقدار معيني از شب را نداريد ، از اين رو ، عذر شما را پذيرفته است» . [170]

ولي از زياده روي به ويژه در ايام و لحظه هاي ادبار و بي حالي بپرهيزيم تا نتيجه عكس ندهد و به سرخوردگي ، دل زدگي و محروميت از نماز شب نينجامد .

به تعبير حضرت امام خميني(ره) : «ممكن است پس از مدتي بيداري شب انس و عادت به آن ، خداي تعالي كم كم دستگيري مي فرمايد و با يك لطف خفي خلعت رحمت بر تو بپوشاند ، ولي از سر عبادت مجملا غافل مباش و همه را به تجويد قرائت و تصحيح ظاهر فقط مپرداز» . [171]

از اميرالمؤمنين(عليه السلام) روايت است كه : «يا كميل ، ان الله لا يسألك الا علي فرض[172]؛ اي كميل ، خداوند تو را جز بر (عملي كه انجام يا ترك آن) واجب است پرسش نخواهد كرد .

پس قدر معيني از شب را ذكر و حضور بپردازد و در صورت داشتن وقت

و حال بيش تر ، باز به ذكر يا فكر و يا مناجات مشغول شود .

از امام صادق(عليه السلام) روايت است[173] چون صداي خروس را بشنود ، بخواند :

سبوح قدوس ربنا و رب الملائكة و الروح سبقت رحمتك غضبك لا اله الا انت ، عملت سوء و ظلمت نفسي فاغفر لي انه لا يغفر الذنوب الا انت فتب علي انك انت التواب الرحيم؛ پاك و منزه است پروردگار ما و پروردگار فرشتگان و روح؛[174] مهرباني ات بر خشم تو پيش دارد ، معبودي جز تو نيست ، تو را منزه مي دانم و سپاس مي گويم ، من بد كرده ام و بر خود ستم روا داشته ام ، مرا بيامرز ، همانا جز تو ، گناهان را نيامرزد .

شرم باد از حضرت حق آدمي را هر سحر كو به خواب غفلت است و حمد گويان فاخته[175]

الهي ! خروس را سحر باشد و حسن را نباشد . [176]

الهي ، خروس را در شب خروش باشد و حسن خاموش باشد . [177]

گرچه همه را خواب سحرگه بربايد ليكن تو مرا ديده بيدار عطا كن[178]

چون از خواب برخاستيم ، سجده كنيم؛ چنان كه رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) پس از بيداري سجده مي كرد .

«فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ ؛ پروردگارت را به حمد و سپاس ، تسبيح گوي و از سجده كنندگان باش . و پروردگارت را پرستش كن تا تو را يقين فرا رسد . »[179]

«وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا ؛ مقداري از شب ، خدا را سجده كن و شب طولاني را به تسبيح او بپرداز . »[180]

ارباب معرفت گفته اند : جداي

از سجده هاي نمازهاي واجب روزانه ، سجده اي بايد كه به تعجيل سر از خاك برنداري و بگويي : « لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ؛ خدايا معبودي جز تو نيست ، تو پاك و منزهي و من از ستمكارانم» . [181]

مرحوم ميرزا جواد ملكي تبريزي به نقل از استاد خود مرحوم ملا حسين قلي همداني ، مداومت بر يك مرتبه سجده طولاني در هر شبانه روز را با ذكر «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» براي اصلاح دل و دريافت و تحصيل معارف خدايي بسيار تأثير گذار مي دانست . [182]

همه شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهي به پيام آشنايان بنوازد آشنا را[183]

الهي ، غبطه ملائكه اي مي خورم كه جز سجده ندانند . كاش حسن از ازل تا ابد در يك سجده بود . [184]

از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) روايت است كه : سه نفراند كه خداوند ، فرشتگانش را مباهات كند : (يكي از آنان) كسي است كه مقداري از شب را برخيزد ، تنها به سجده رفته در آن به خواب رود . پس خداوند (در اين حال) به ملائكه مي فرمايد : بنده ام را بنگريد كه روحش نزد من است و كالبدش برايم به سجده رفته است . [185]

«خواب خداوندان مجاهده ، صدقه بود از خداي _ تعالي _ بر ايشان و خداي تعالي مباهات كند _ با فريشتگان _ به بنده اي كه در سجود بخسبد ، گويد : بنگريد به بنده من كه جان وي به محل راز گفتن است و تن وي بر بساط عبادت _ گسترده _ است . [186]

به سجده رفته

بگوييم :

الحمدلله الذي احياني بعد ما اماتني و اليه النشور ، الحمدلله الذي رد علي روحي لاحمده و اعبده؛[187] سپاس خدايي را سزاست كه مرا پس از مرگم (خوابم) زنده (بيدار) كرده است ، و (زنده شدن در) قيامت (بازگشت) به سوي اوست؛ سپاس از آن خدايي است كه روحم را در (كالبد) من بازگردانده تا سپاسش گويم و عبادتش كنم .

يا بگوييم :

الحمدلله الذي رد علي روحي لاحمده و اعبده و اشكره ؛ سپاس از آن خدايي است كه روحم را بر (كالبد) من بازگردانده تا سپاسش گويم و عبادتش كنم و شكرگزارش باشم .

حسبي الرب من العباد ، حسبي الذي هو حسبي منذ كنت حسبي ، حسبي الله نعم الوكيل؛ پروردگار ، مرا در ميان بندگان كفايت كند ، آنكه كفايتم كند مرا بسنده است ، هر زماني كه باشم ، او مرا بس است ، خداوند مرا پشت كار و كارساز خوبي است .

طهارت و وضو بگيريم و مسواك كنيم .

امام باقر(عليه السلام) فرمود : همانا مسواك زدن پيش از گرفتن وضو در سحر از سنت (پيامبر(صلي الله عليه و آله) است . [188]

اهل بيت(عليهم السلام) سفارش كرده اند كه چون براي برپايي نماز شب برخاستيد ، به آسمان بنگريد و اين آيات را بخوانيد[189] :

«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا

وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ ؛ به يقين در آفرينش آسمان ها و زمين و آمد و رفت شب و روز ، نشانه هاي (روشني) براي خردمندان است ، همان ها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته ، و آن گاه كه بر پهلو خوابيده اند ، ياد مي كنند؛ و در اسرار آفرينش آسمان ها و زمين مي انديشيند؛ (و مي گويند : بار الها اين ها را بيهوده نيآفريده اي؛ منزهي تو مرا از عذاب آتش نگاه دار . پروردگارا ! هر كه را تو ( به خاطر اعمالش) به آتش افكني ، او را خوار و رسوا ساخته اي ، و براي افراد ستمگر ، هيچ ياوري نيست . پروردگارا ، گناهان ما را ببخش و بدي هاي ما را بپوشان و ما را با نيكان (و در مسير آن ها) بميران . پروردگارا ، آنچه را به وسيله پيامبرانت و به ما وعده فرمودي ، به ما عطا كن و ما را در روز رستاخيز ، رسوا مگردان؛ زيرا تو هيچ گاه از وعده خود تخلف نمي كني . »[190]

استاد شهيد مطهري درباره اين آيات مي گويد :

«آيات آخر سوره آل عمران . . . صداي هستي است و از قلب وجود برخاسته است» . [191]

از اميرالمؤمنين(عليه السلام) روايت است كه : رسول خدا(صلي الله عليه و آله) پيوسته هر شب سه مرتبه از خواب بيدار مي شدند و (مسواك كرده)[192] به آفاق آسمان مي نگريستند و پس از قرائت پنج آيه ياد شده از سوره آل عمران به نماز مي ايستادند . [193]

و نيز يكي از همسران پيامبر(صلي الله عليه و آله) پرسيده شد كه

: شگفت آورترين چيزي كه از پيامبر ديده اي چه بود ؟ گفت : همه رفتار پيامبر اعجاب انگيز بود ، ولي عجيب ترينش در شبي رخ داد كه در خانه ام استراحت مي كرد كه ناگهان از جاي برخاست و جامه اش بر تن كرد و وضو ساخت و به نماز ايستاد و در آن حال سرشك ديدگانش از گونه هاي مبارك آن عزيز جاري مي شد؛ به گونه اي كه بخشي از جامه آن حضرت تر شد ، سپس به سجده رفتند . و همچنان تا صبح مي گريستند تا اين كه بلال به اذان ايستاد و پيامبر به مسجد رفتند ، بلال آن حضرت را گريان ديد و عرض كرد : اي پيامبر خدا ! لطف حق تعالي كه شما را فرا گرفته ، چرا چنين گريانيد ؟

پيامبر فرمودند : «افلا اكون عبدا شكور» آيا بنده سپاس گزاري نباشم ؟ » و گريان نباشم ، چه شامي كه گذشت خداي متعال آياتي بر من فرو فرستاد؛ در پايان فرمود : «ويل لمن قرأها و لم يتفكر فيه؛ واي بر آنكه اين آيات را بخواند و در آن نينديشد» .

ش_ن_ي_دس_ت_م شبي شب زنده داري ب_ه گ_ردون داش_ت چ_ش_م اش_ك_باري

ه_م_ي دي_د آن ن_ظر ب_از ش_بانه ك__واك را ب_ه چ__ش__م ع_اش__ق__ان_ه

ب_ه چ_شمان در تماشاي سماوات ب_ه ج_ان ب_ا روي ج_ان_ان در م_ناجات

نظر بر انجم رخشنده مي دوخت به حيرت همچ_و شمع بزم مي سوخت

گهي با فكر و گه با ذكر سبوح ه_م_ي روش__ن ن_م_ود آي_ي_ن_ه روح

چو مرغ ح_ق به دل با ناله زار ب_ه ذك_ر ح_ق س_ح_ر كردي شب تار

ه__م__ي گ_ف_ت_ا ال_ه_ي ي_ا الهي ب_ه س_وي خ_ود م_را ب_ن_م_اي راهي

موهايمان را شانه كنيم و تميز و معطر به نماز بايستيم

.

نماز شب را با آداب و حال و حضور قلب و محزون برپا داريم و در تحصيل حال همت كنيم .

از گريه و ندبه و آه و دعا ، دريغ نكنيم كه سخت در نزول رحمت بي كران پروردگار و جلب عنايت و رضايت آن عزيز مؤثراند .

بگو به خواب كه امشب ميا به ديده ما جزيره اي كه مكان تو بود آب گرفت

الهي ، به حرمت راز و نياز اهل راز و نيازت ، اين نااهل را سوز و گداز ده . [194]

حتما ظهور حضرت حجت را از خداوند بخواهيد .

نگران با من استاده سحر

صبح مي خواهد از من[195]

مهديا ، تو نه دوري و نه آمدنت دير است؛ تو زودتر از انتظاري .

به جان خواجه و حق قديم و عهد درست كه مونس دم صبحم ، دعاي دولت توست[196]

همواره دل و زبانمان يكي باشد ، حتي در مناجات ، دعاهايي را بخوانيم كه با حالمان مناسبت دارد؛ يعني چيزي بگوييم و بخواهيم كه با حال و حقيقت درونمان سازگار است .

وقت سحرگاه رحيل دعا بر سپه غصه شبيخون زنم[197]

از مناجات و دعاي اهل بيت(عليهم السلام) بهره بجوييم و خود را با مفاهيم و محتواي آن همگون سازيم؛

سحرگاهان كه مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه[198]

«بر بنده مراقب ، به حكم عقل واجب است كه در جهات عبوديت و بندگي و در تهجد و شب زنده داري خصوصا و ديگر اوراد و اذكاري كه دارد ، به پيشوايان ديني اقتدا كند و وظايف خود را در اين موارد از اهل بيت(عليهم السلام) نبوت اخذ نمايد و آنچه را كه از آنان رسيده اسوه و الگوي خود قرار دهد ، بلكه

مي بايست حال خود را با احوالات آن ها مقايسه كند و از اين مقايسه ، آنچه را كه از تمكن ، و تذلل و تضرع و زاري بر او واجب است به دست آورد و ببيند جايي كه آن ها با اين كه مقربان درگاه الهي و مطيع فرامين او بوده اند و لحظه اي معصيت او نكرده و از ياد او غافل نشده اند اين گونه در مقابل او به تضرع و زاري و گريه و ناله مي پردازند ، وظيفه ما با اين همه گناه و اتصاف به اين همه اخلاق زشت و ناپسند چه خواهد بود» . [199]

شكرگزار باشيم كه در دوره كفر و كافر و معاند با اهل بيت(عليهم السلام) به دنيا نيامده ايم و از نفاق و دو رويي برحذريم .

براي شفاعت و وساطت به اهل بيت(عليهم السلام) متوسل شويم ، تا خداوند از گناهانمان بگذرد و آن ها را به حسنات تبديل سازد و از ما راضي شده ، ما را در جرگه خواص ، پذيرا باشد . [200]

فرستاده حبيب _ (ملكي كه او را از خواب بيدار كرده)_ را گرامي داريم؛ يعني پس از تصديق رسالت پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) تصديق اوصياي دوازده گانه آن حضرت كه حجت هاي خداوند و خلفاي او در زمين اند ، بگوييم :

اي فرشته _ اي _ كه از جانب مهربان ترين مهربانان و بزرگوارترين و بخشنده ترين بزرگواران و بخشندگان ندا مي دهي . . . آنچه را كه از سؤال ، توبه ، استغفار ، نياز ، ذلت و انكسار بر تو عرضه داشتم به صورت امانت تسليم تو مي كنم و اميدوارم كه تو آن ها را از من ستانده و به آن كه تو

را به سوي ما فرستاده و ابواب توسل را به روي ما گشوده عرضه بداري . [201]

اميدي كه دارم به فضل خداست كه بر سعي خود تكيه كردن خطاست

طريقت همين است كه اهل يقين ن_ك_و ك__ار ب_ودن_د و ت_ق_ص_ي_ر ب_ي_ن

م_ش_ايخ همه شب دعا خوانده اند س__ح___رگ_اه س__ج__اده اف_شان_ده ان_د[202]

گاه به اقتضاي حال و حضور بي واسطه ، دارايي دل و جانش را عرضه كنيم و همه واسطه ها را كه به او منتسب اند و نيز زيبايي هاي آسمان و زمين را نام بريم ، ناز كنيم و آرزومندي هايمان را خواستار شويم .

الهي ، خوشا آنان كه در جواني شكسته شدند كه پيري خود شكستگي است . [203]

الهي ، شكرت كه پير ناشده استغفار كردم كه استغفار پير ، استهزاء را ماند . [204]

توصيه ها

1_ سعي كنيم عاشقانه سحرپيشه باشيم هر چند دست رد بر سينه سحرخيزي كاسبانه نزده اند .

گر از دوست چشمت به احسان اوست تو در بند خويشي ، نه در بند دوست

خ__لاف ط__ري_ق_ت ب__ود ك__ه اول__ي__ا ت__م__ن__ا ك__ن__ن__د از خ_دا ج__ز خ_دا[205]

2_ حق تعالي را از اين نعمت سحرخيزي سپاس گزار باشيم .

هم تازه رويم هم خجل ، هم شادمان هم تنگدل كز عهد بيرون آمدن نتوانم اين انعام را[206]

3_ نماز شب و اشك و حال سحري ، هديه خدا به جان هاي پذيرا و با استعداد است ، نبايد معطل هر كسي بود .

نه هر عاشق تواند اشك ريزي نه هر طالب تواند صبح خيزي

الهي ، آدم شب كور كجا و عبد شكور كجا ؟ كه شب كور شكور نباشد . [207]

من نه براي اين كه در بحث نماز شب حرفي را نوشته باشم ، بلكه انصافا برخي از

افراد در زندگي با رفتارهاي زشت و ناپسند و آلوده شان آن چنان بر سر جان شان بلا آورده و خود را خفه كرده و مرده اند كه هيچ روزنه و اميدي نمي يابي .

«وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ ؛ تو نمي تواني سخن خود را به انان كه در گور خفته اند برساني»[208]

«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ لِيُنذِرَ مَن كَانَ حَيًّا ؛ آن (كتاب آسماني) جز ذكر و قران مبين نيست تا افرادي را كه زنده اند بيم دهد» . [209]

هر آن كسي كه در اين حلقه نيست زنده به عشق بر او نمرده به فتواي من نماز كنيد[210]

نقل است كه مرحوم علامه بحرالعلوم روزها به امور مراجعه كنندگان رسيدگي مي كرد و براي طلبه ها درس مي گفت و شب ها نيز به شيوه اهل بيت(عليهم السلام) از كوچه هاي نجف مي گذشت و دور از چشم مردم براي تهي دستان شهر غذا مي برد ، تا اين كه طلبه ها با خبر شدند . علامه درس را تعطيل كرد ، ولي دليل آن را نمي دانستند . از اين رو ، مرحوم علامه زين العابدين سلماسي را كه به مرحوم علامه نزديك تر بود شفيع قرار دادند تا از استاد بپرسد كه چرا درس را تعطيل كرد ؟

اين پرسش چند روز به تكرار از استاد پرسيده مي شد ، ولي ايشان هيچ جوابي نمي داد ، تا اين كه در يكي از روزها وقتي براي چندمين بار از استاد پرسيده شد ، در پاسخ گفت :

من در نيمه هاي شب از كوچه هاي اين شهر مي گذرم ، سزاوار نيست كه طلبه ها براي نماز شب بيدار نشوند و با خداي متعال مناجات نكنند؛ من شاگردي را كه سحرپيشه نباشد نمي خواهم .

و پس

از اهتمام طلبه ها بر سحرخيزي بود كه حضرت استاد نيز درس را دوباره آغاز كرد . [211]

پ__اس_ب_ان ح_رم دل ش__ده ام ش__ب ه_م__ه ش_ب ب_و ك_ه س_يري ب_كند آن مه ناكاسته ام

خوش بسوز از غمش اي شمع كه امشب من نيز به همين كار كمر بسته و برخاسته ام

نقل است كه شهيد قدوسي شبي در مسجد گوهرشاد مي گفت : برايم بسيار ناگوار و دور از انتظار بود ، وقتي شنيدم كه يكي از اساتيد مدرسه حقاني به نماز شب مقيد نيست . با او صحبت كردم ، معلوم شد كه در شب ، سبكي معده را رعايت نمي كند . [212]

الهي ، شب پره را در شب ، پرواز باشد و حسن را نباشد . [213]

الهي ، توفيق شب خيزي و اشك ريزي به حسن ده . [214]

4_ در تحصيل رقت قلب و نرم ساختن دل به ويژه از راه عبرت ها كوشا باشيم .

5_ در زمستان بيداري مان بيش تر از سحرخيزي ما در تابستان باشد .

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد :

زمستان براي مؤمن فصل خوبي است؛ زيرا روزهاي آن را روزه مي گيرد و شب هاي دراز آن را به نماز مي ايستد . [215]

6_ براي سحر شب هاي جمعه اهميت بيشتري قائل شويم كه بر شب ها و سحرهاي هفته ، مزيت هاي فراواني دارد . چنان كه پيش تر يادآور شدم . حضرت يعقوب(عليه السلام) براي تحقق بخشي به درخواست پسران خود كه پس از برملا شدن درون شان از پدر خواسته بودند : اي پدر ، براي ما از خداوند آمرزش بخواه ، پدر آنان را به فرا رسيدن سحر شب جمعه حوالت داد . [216]

از امام صادق(عليه السلام) نيز روايت است كه :

از انجام گناه در شب

جمعه برحذر باشيد كه دو برابر به حساب ايد و هم در اين شب (بيش تر) به عبادت بپردازيد كه آن نيز دو برابر شمارش شود . [217]

بانوان سحرخيز

از پيامبر(صلي الله عليه و آله) روايت است كه :

دخترم فاطمه (سرور زنان عالم از اولين تا آخرين شان است) هرگاه در محراب و در پيشگاه پروردگارش مي ايستد ، نورش بر فرشتگان آسمان آشكار مي شود؛ چونان كه نور ستارگان بر اهل زمين ، و (در هنگام) خداوند به ملائكه هم مي فرمايد : اي فرشتگانم ، بنده ام فاطمه را بنگريد كه در پيشگاهم از ترس من ، لرزان ايستاده است ، من (نيز) به او روي كردم و گواه باشيد كه شيعيانش را از آتش ايمن دارم . [218]

حضرت زينب(عليها السلام) با همه رنج و محنت هاي پيش آمده در شام اسارت ، هر چند مصيبت زده بود و غم هجرت برادر و غربت كربلا ، دل و جانش را در هم مي فشرد و سوخته تر از خيمه هاي سوخته مي نمود ، ولي باز سحرخيزي اش را ادامه داد و نماز شبش را نشسته برپا داشت . و چه پيام رسايي كه اين بانو در اهميت سحرخيزي و برپايي نماز شب به همه ابلاغ كرده است .

حضرت ابا عبدالله الحسين(عليه السلام) كه از نماز شب و حال و حضور خواهرش زينب (عليهاالسلام) با خبر بود ، در آخرين وداع خود از اهل خيام ، خواهرش را فراخواند و از او خواست ، جان خواهر ، حسين را در نماز شبت فراموش نكن . [219]

امام حسين(عليه السلام) درباره دخترش فاطمه[220] فرمود : او در دينداري به گونه اي بود كه شب را به نماز مي گذراند . [221]

بانو نفيسه از

نوادگان امام حسن مجتبي(عليه السلام) و عروس امام صادق(عليه السلام) است ، برادر زاده اش درباره او مي گويد : من چهل سال خدمتگزارش بودم ، او در اين مدت همواره وقت سحر براي نماز شب بيدار بود . [222]

روايت است كه حضرت مسيح(عليه السلام) پس از مرگ مادرش مريم عذرا(عليها السلام) او را فراخواند و از مادرش پرسيد :

مادر ، آيا ميل داري به دنيا بازگردي ؟

مادر پاسخ گفت : آري ، ولي براي برپاداشتن نماز در شب سرد و گرفتن روزه در روز گرم .

در زمان حضرت عيسي مسيح (عليه السلام) زني زندگي مي كرد كه بسيار شايسته بود و در عبادت خدا و اداي نماز در وقت آن ، زياده اهتمام داشت . روزي مشغول پختن نان بود كه زمان اداي نماز فرا رسيد ، او خميري را كه در تنور گذارده بود رها كرد و به نماز ايستاد ، شيطان بر خاطرش در آويخت و به وسوسه او پرداخت كه :

«تا نماز را به پايان برساني نانت همه سوخته است» .

_ زن بي اعتنا در دل ، او را پاسخ گفت : كه اگر هم نان بسوزد بهتر كه من در آتش دوزخ بسوزم .

_ شيطان : پسرت در تنور مي سوزد .

_ زن به دل گفت : اگر قضاي خدايي است كه پسرم در نمازم به آتش درافتد؛ من به قضاي او سر سپارم و از نماز دست برندارم و اگر نه كه او در نماز نگاهدار پسر من است .

در اين هنگام ، همسرش به خانه درآمد و ديد زن ، به نماز ايستاده و نان ، سالم بر ديواره تنور و پسرش نيز بي هيچ سوزشي در آتش چونان

كه در چمن زاري بازي مي كند .

شوهر در شگفت از اين حادثه ، پس از نماز همسرش او را از اين معجزه با خبر ساخت . زن به سجده افتاد و خداوند را سپاس گفت .

مرد ، كودك را در آغوش گرفت و به نزد عيسي(عليه السلام) آمد و ماجرا را باز گفت .

عيسي(عليه السلام) فرمود : از همسر خود بپرس كه چه رازي با خداي تعالي داشت كه با او چنين معامله كرده است ؟ اگر او مرد مي بود ، به پيامبري برگزيده و جبرئيل بر او نازل مي شد .

مرد به خانه باز گشت و از همسر خويش ، پرسش عيسي(عليه السلام) را باز پرسيد . زن پاسخ داد :

كار آخرت پيش گرفتم ، كار دنيا را پس گذاردم ، جز چند روزي در ماه ، همواره به طهارت گذراندم ، نمازم را در وقتش ، بر هزار كار ديگرم مقدم داشتم . كينه و دشمني آنكه مرا دشنام مي داد و بر من جفا مي كرد دل دل نمي گرفتم . امورم را به خدا واگذار كردم . به قضاي او رضا دادم . فرمانش را بزرگ داشتم ، با آفريده هايش مهربان بودم ، نيازمندان و تهي دستان را هر چند اندك بخشيدم و هر سحر نماز شب را برپاداشتم . [223]

نقل است كه يكي از عرفا كنيزكي داشت و آن را به ديگران فروخت . چون پاسي از شب گذشت كنيزك از خواب برخاست و اهل خانه را به نماز شب فراخواند . همه در عجب شدند كه مگر صبح در آمده است ؟

كنيزك گفت : نه ، مگر شما فقط واجب به جا مي آوريد ؟

گفتند : آري .

كنيزك

صبح گاهان به نزد صاحب پيشين خود آمد و گفت : اي شيخ ، مرا از اينان باز پس گير كه ايشان اهل سحر نيستند . [224]

يكي از بزرگان كنيزي داشت كه شب هنگام از نظر ها دور مي شد و كسي نمي دانست كه كجاست يا دير وقت به كجا مي رود . مولايش با خود انديشيد كه نكند او هرزه باشد . به همين خاطر بر ان شد كه او را بپايد . شبي خود را به خواب زد ، ولي بيدار و مراقب رفتار كنيز ، پاسي از شب گذشت كنيز در خانه را باز كرده از آن خارج شد . بي آن كه كنيزش خبردار شود ، از پي او روانه شد ، از كوچه ها گذر كرد تا اين كه به گورستاني رسيد ، نزديك قبري خالي شد و در آن نشست و ذكر الله الله سر داد و گاه شنيده مي شد كه مي گفت : اي خدايي كه مرا دوست داري . ارباب از خود پرسيد : «او چگونه دانست خدا او را دوست دارد ؟ من اين را به طور حتم از او خواهم پرسيد . » و گاه نيز با ديدن اين منظره زير لب مي گفت : بار خدايا ! تو را از داشتن چنين كنيزي سپاس مي گويم .

صبح هنگام جريان شب پيش را براي كنيزش باز گفت و اظهار داشت : من تنها يك پرسش از تو دارم .

تو از كجا مي داني كه خدا تو را دوست دارد ؟

كنيز : از آنجا كه مرا به هم نشيني با خود دعوت مي كند وگرنه من نيز مانند ديگران به خواب رفته بودم .

زني به حضور امام

صادق(عليه السلام) رسيد و عرضه داشت :

اي پسر پيامبر خدا ، شوهرم مرا دوست نمي دارد ، چه كنم كه مهرم به جانش در آيد ؟

امام فرمود : گاه سحر برخيز و نماز شب بخوان .

پس از چندي اين زن براي سپاس گزاري به خدمت امام رسيد . گفت : اكنون با عمل به دستور شما ، شوهرم كسي را به اندازه من دوست ندارد . [225]

موانع سحرخيزي

چنان كه برپايي نماز شب ، آثاري را به همراه دارد ، ترك آن نيز پيآمدهايي دارد كه به علل و عواملي انسان را از فيوضات و فيضان سحر باز مي دارد .

حاج شيخ عباس قمي صاحب كتاب مفاتيح الجنان همواره در گذار سال و در هر چهار فصل حداقل يك ساعت پيش از طلوع فجر بيدار شده و به نماز مي ايستادند . فرزند ايشان نقل مي كند كه يك روز صبح ديدم پدرم گريه مي كند ، سحر از دست داده اي كه گويا مي گفت : «يا ليتني قدمت لحياتي؛ كاش براي زندگي ام پيش مي فرستادم» . [226]

«يَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ ؛ دريغا بر آنچه در حضور خدا كوتاهي ورزيدم . »[227]

گفتم : پدر جان چرا گريه مي كنيد ؟

_ پسرم ، شب گذشته نماز شب را از دست دادم .

_ پدر جان ، شما كه واجبي را ترك نكرده و حرامي را نيز مرتكب نشده ايد؛ به علاوه نماز شب ، مستحب است نه واجب .

دريغا عيش شبگيري كه در خواب سحر بگذشت نداني قدر وقت اي دل مگر وقتي كه در ماني[228]

مرحوم ميرزا جواد ملكي تبريزي ترك كنندگان نماز شب را به چهار دسته تقسيم مي كند : [229]

ترك كنندگان نماز شب

دسته نخست

1_ كساني كه به شب نشيني هاي بيهوده و بي محتوا دل مشغول و سرگرم هستند . به راستي اين موضوع ، _ حتي اگر از نماز شب هم بحث نمي كرديم _ زيان هاي فراواني دارد مثل : اتلاف وقت ، پراكنده گويي و هجمه به آبروي ديگران و از هم دريدن آن . حقيقتا خواب بر اين امور شرف دارد .

«گفته اند : بر ابليس هيچ چيز دشوارتر از خواب عاصي

نيست ، گويد : كي بود كه بيدار شود تا _ خداي را _ معصيت كند .

و گفته اند كه : نيكوترين حال عاصي _ را _ آن _ وقت _ بود كه بخسبد اگر خيري نكند باري شري از وي نيايد» . [230]

علاوه بر آن ، شب زنده داري هاي پرمحتوا نيز كه بي حد و مرز برگزار مي شود ، رهزن طريقت آل الله و پيمايش راهي است كه با سرشت و سرنوشت آدمي ناسازگار است؛ براي مثال برخي ها به سيدالشهداء(عليه السلام) تا دير وقت به سر و سينه مي زنند؛ به گونه اي كه با اين افراطي گري ، نوبت به خداي متعال و نماز واجب صبح هم نمي رسد .

گر مسلماني به اين است كه حافظ دارد آه اگر از پس امروز بود فردايي

2_ پرخوري و شكم انباشتن خواب را سنگين و زياد مي سازد؛

برخي از حكيمان گفته اند : «الاكل للقوت لا للشهوة؛ خوردن براي نيرو گرفتن است ، نه شهوت» .

الهي ، آزمودم تا شكم دائر است دل بائر است : «يا من يحيي الارض الميتة» دل دائرم ده . [231]

از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) روايت است : دل آن كس كه شكمش پر است ، به ملكوت آسمان راه ندارد . [232]

ره نيابد بر دري از آسمان دنياپرست در نه بگشايند بر وي گر چه درها واستي[233]

امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد : براي قلب مؤمن چيزي زيان بارتر از پرخوري نيست؛ پرخوري دو چيز را به ارث مي گذارد؛ سنگ دلي و هيجان شهوت . [234]

از لقمان حكيم نقل شده است كه به پسر خود گفته است : جان پسر ، هرگاه معده انسان پر شود فكر او به خواب مي رود

. از (دريافت) حكمت باز مي ماند و عضوهايش از عبادت فرو مي نشينند . [235]

از اميرالمؤمنين(عليه السلام) روايت است كه : با دارا بودن سه چيز در سه چيز طمع نورز :

الف) در بيداري با پرخوري .

ب) در نورانيت چهره با خوابيدن در تمام شب؛

ج) در امان بودن از دنيا با هم نشيني گنه كاران .

3_ بستري كه بيش از حد نرم و راحت باشد ، زمينه ساز خوش خوابي و سنگين تر شدن آن است .

امام صادق(عليه السلام) : من به يقين دشمن دارم كسي را كه قرآن مي خواند ، و برخي از شب را بيدار است ، ولي از رختخوابش (براي نماز شب) جدا نمي شود تا اين كه صبح براي نماز برمي خيزد . [236]

تا كي آخر چو بنفشه سر غفلت در پيش حيف باشد كه تو در خوابي و نرگس بيدار

«اين چنين روا نيست كه انسان بخوابد تا نزديك طلوع آفتاب و بعد به زحمت نمازش را اداء بخواند . انسان را كه خواه و ناخواه مي برند ، چه بهتر كه خودش برود» . [237]

اگر شب بخوابيم و بعد از سحر بيدار شويم ، آن چه خواب و اين چه بيداري ؟

بيدار شو اي ديده كه ايمن نتوان بود زين سيل دمادم كه درين منزل خواب است[238]

«آيا طالبان اين دنيا را نمي بيني كه اگر يكي از آن ها را سلطان وقت به خلوت فرا خواند ، گرچه وقت ملاقات با او را دل شب قرار دهد ، او به خواب نخواهد ماند ، بلكه آن شب را از ترس اين كه مبادا به خواب بماند كلا بيدار و پيوسته به فكر مجلس سلطان و صحبتش با او خواهد بود . و

تو اگر به احوال خويش تأمل كني به يقين خواهي ديد كه اگر احتمال دهي كه كسي نيمه شب مبلغ قابل توجهي پول برايت خواهد آورد از شوق دست يابي به آن مال و ترس اين كه مبادا به واسطه خواب از دستت برود ، قدرت بر خوابيدن نخواهي داشت» . [239]

شورش بلبلان سحر باشد خفته از صبح بي خبر باشد[240]

الهي ، آنكه سحر ندارد از خود خبر ندارد . [241]

در روايت است كه حضرت موسي(عليه السلام) به خداوند عرض داشت بار خدايا مبغوض ترين بندگان نزد تو كيست ؟ جواب آمد : «جيفة بالليل ، بطال بالنهار[242]؛ مبغوض ترين خلق ، نزد من ، كسي است كه شب مردار است و روز را به بطالت مي گذارد . »

4_ نافرماني و گناه خدا(حق الله و حق الناس) .

مردي نزد اميرالمؤمنين(عليه السلام) آمد و عرضه داشت : من از نماز شب باز مانده ام ! امام فرمود : گناهانت تو را زنجير كرده اند . [243]

امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد :

حقيقتا فردي تنها به خاطر يك دروغ از نماز شب باز ماند[244] و كسي كه از نماز شب (رزق معنوي) محروم گردد ، از رزق و روزي (مادي) نيز محروم مي ماند . [245]

[گاه] انسان ، گناه مي كند و به همين سبب از نماز شب باز مي ماند ، همانا تأثير عمل زشت در جان آدمي از وارد شدن چاقو در گوشت ، چالاك تر است . [246]

دسته دوم

عجب و روي و ريا

دسته دوم كساني اند كه همه موارد بالا را رعايت كرده اند . ولي بنا بر روايت هاي وارد شده براي نگهداري بنده از عجب يكي دو شب از نماز شب باز مي ماند .

از عجب و روي و ريا بپرهيزيم

تا از فيض رحمت خدايي در هر سحر بي بهره نمانيم . بيماري هاي اخلاقي را حقيقتا بيماري بدانيم و از آن سرسري نگذريم و به اهل و طبيبان و روح مراجعه كنيم و دل و جانمان را درمان و كاستي ها را جبران كنيم .

دسته سوم

بيماران و كساني كه به سحر خيزي و برپايي نماز شب اهتمام دارند ، ولي معذوراند ، اينان چون بر نيت خويش استوارند و به درستي و خردورزانه ، همگون با آموزه هاي متعالي ديني ، زندگي را مي گذرانند به وعده و خبر آل الله(علهيم السلام) نيت اينعمل آنان را به پاداش نماز شب خواهد رساند .

پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد : اگر كسي پيش خود قصد كند كه لحظه اي از شب را برخيزد ، ولي ناخواسته به خواب رود ، خداوند نيتش را پذيرفته و پاداش عملي را كه قصد كرده بود برايش بنويسد . [247]

دسته چهارم : [248]

كسي كه گمان مي برد فضيلت مطالعه از نماز شب برتر است ، «و اين چيزي جز غرور و فريب نيست»[249] ، «بايد از اين مصيبت عظمي و فضيحت آشكار به خدا پناه برد ، كه شيطان پليد اين گونه علما را فريب دهد كه اشتغال به مطالعه اين علوم رسمي كه براي اغلب آن نمي توان قصد شرعي كه به وجهي از وجوه صحيح باشد يافت ، از استغفار در سحرگاهان و خلوت با خداوند عزيز غفار افضل بدانند . . . .

علمي كه انسان را بر تهجد و شب زنده داري برنيانگيزد ، علمي است كه نور و بهره و خيري در آن نيست . . . بايد دانست كه مؤمن در راه تحصيل علم ، نماز شب را از مطالعه كارسازتر مي بيند» . [250]

حافظا در كنج فقر و خلوت شب هاي تار تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

و نيز مي نويسد :

«مردان متقي براي تصحيح نيت خود در تحصيل عمل به نماز شب پناه مي بردند و درد خود

را با داروي شب زنده داري و تضرع در دل شب درمان مي نمودند ، و به جان خودم سوگند كه براي تصحيح نيات واجبه عينيه ، اين راه بهترين راه هاست و دستگيره محكمي است كه نبايد از آن دست كشيد .

و شيخ و پيشواي من در علوم حقه ، برايم حكايت نمود كه از طالبان آخرت ، احدي به مقامي از مقامات ديني نرسيد : مگر آنان كه اهل تهجϠو شب زنده داري بودند» . [251]

و نيز گفته اند :

«شما هيچ عارف و انسان بلند مرتبه اي را در اين عالم نمي يابيد كه آنچه به دست آورده از دولت بيداري شب ها نبوده باشد ، چه پارسايان مسلمان و چه غير مسلمان ، شب خيزي در همه اديان جزو سنن محبوبه است» . [252]

«حافظ نيز شاگرد مكتب اسلام و بهره مند از معنويت ها و صفاهاي شبانه بود و پيروزي هاي خود را مديون شب خيزي هاي خود مي دانست» . [253]

نقل است كه كسي از شيخ مرتضي انصاري پرسيد : فضيلت نماز شب بيش تر است يا مطالعه و تحصيل علم ؟

شيخ با پرسشي او را به جواب رساند ، از او پرسيد : آيا تو قليان مي كشي ؟

گفت : بلي .

شيخ : به جاي دو بار قليان كشيدن ، نماز شب بخوان .

يعني اگر تو تا اين اندازه نگراني كه به پاداش بيش تر نرسي و فضيلت نماز شب از مطالعه را هم نداني ، چگونه لحظه هايي از زندگي ات را به كشيدن قليان مي گذراني و آن گاه به بهانه كمي وقت مي خواهي يكي از آن ها را برگزيني . [254]

چگونه ممكن مي شود كه انسان تحصيل علم را از تهجد و شب زنده داري و نماز شب افضل بداند

پى نوشتها

1تا130

[1]- سوره مزمل،

آيات 1 و 2.

[2]- سوره مزمل، آيه 6.

[3]- وسائل الشيعه: ج 5، باب 39 از ابواب بقية الصلوات المندرية و ميزان الحكمة: ج 5، باب 2311، ص 417، حديث 10448.

[4]- همان، ح 10447.

[5]- مجمع البيان: ج 10، ص 378.

[6]- مراحل اخلاق در قرآن: فصل هفتم.

[7]- سوره اسراء، آيه 79.

[8]- تفسير الميزان: ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، ج 13، ص 241.

[9]- همان.

[10]- همان.

[11]- تهذيب: ج 2، ص 242، ط نجف، ح 959.

[12]- سوره آل عمران، آيه 17.

[13]- عدة الداعي و نجاح الساعي: احمد بن فهداالحلي، صححه و علق احمد الموحدي القمي، ص 251.

[14]-المصلين وقت السحر.» ميزان الحكمة: ج 7، باب 3084، ص 249، ح 14806 و مجمع البيان: ط تهران، 1373، ج 2.

[15]- وسائل الشيعه: ج 4، ح 7 و 9، باب 10 از ابواب قنوت.

[16]- ميزان الحكمة: پيشين، ح 14807.

[17]- همان: ح 14808.

[18]- عدة الداعي و نجاح الساعي: پيشين، ص 251.

[19]- ميزان الحكمة: حديث 14810

[20]-. همان: حديث 14812.

[21]- همان: حديث 14818.

[22]- همان، حديث 14819.

[23]- سوره سجده، آيات 16 و 17.

[24]- مجمع البيان: پيشين، ج 8، ص 331.

[25]- سوره زمر، آيه 9.

[26]- وسائل الشيعه: ج 3، باب 17، از ابواب اعداد فرائض و نوافلها، حديث 7.

[27]- سوره طه، آيه 13.

[28]- سوره طور، آيه 48.

[29]- تفسير قمي: ج 2، ص 333.

[30]- سوره طور، آيه 49.

[31]- تفسير قمي: ج 2، ص 333.

[32]- سوره ق، آيه 40.

[33]- مجمع اليبان: ج 9، ص 150.

[34]- سوره دهر، آيه 26.

[35]-

مجمع اليبان: ج 10، ص 413 و ميزان الحكمة: ج 5، باب 2311، ص 417، حديث 10449.

[36]- سوره فرقان: آيات 63 و 64.

[37]- صلاة الليل: ص 29.

[38]- سوره هود، آيه 114.

[39]- ميزان الحكمة: ج 5، باب 2314، ص 421، حديث 10462.

[40]- سوره آل عمران، آيه 113.

[41]- تفسير اثني عشري: ج 2، ص 216.

[42]- عدة الداعي و نجاح الساعي: پيشين، ص 161.

[43]- مجمع البيان: ج 2، ص 409.

[44]- سوره حديد: آيه 27.

[45]- وسائل الشيعه: ج 5، باب 39 از ابواب بقية الصلوات المندوية:، ح 9.

[46]- صلاة اليل: ص 28.

[47]- نك: مفاتيح الفلاح: ص 355.

[48]- حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي، اسرار الصلوة: ص 456.

[49]- نك: كنزالعمال: ج 7، ص 788، حديث 21411.

[50]- همان: ص 780، ش 21379.

[51]- مجمع البيان: ج 2، ص 409.

[52]- علل الشرايع: ص 138.

[53]- سوره يوسف، آيه 98.

[54]- كافي: ج 2، ص 346 _ ميزان الحكمة: ج 7، باب 3084، ص 249 . در روايتي از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه: خواسته شان را تا سحر شب جمعه به تأخير انداخت.(نك: همان).

[55]- همان: ج 3.

[56]- التهذيب: ج 2، ص 341 _ علل الشرايع: ج 2، باب 26.

[57]- ارشاد القلوب: ج 2، باب 22، ص 21 و 22.

[58]- وسائل الشيعه: ج 5، باب 40 _ ميزان الحكمة: ج 5، باب 2311، ص 417.

[59]- ميزان الحكمة: پيشين.

[60]- من لا يحضره الفقيه: ج 1، ص 471-484 _ بحارالانوار: ج 84، ص 1368_ امالي صدوق: ص 24 _ وسائل الشيعه: ح 27 و

33.

[61]- بحارالانوار: ج 87، ص 120 و روضة الكافي: ح 311.

[62]- همان و ميزان الحكمه: ح 10439.

[63]- همان: ح 10442.

[64]- حزام چيزي را گويند كه محكم به كمر مي بندند؛ حازم فردي را گويند كه با احتياط مثل كسي كه كمرش را بسته است حركت مي كند؛ حزم يعني انسان محكم خود را ببندد و تلرزد و از هر آسيبي در اثر اين محكم بستن مصون بماند.» نك: اسرار عبادت: عبدالله جوادي: ص 300.

[65]- نك: حكمت عبادات، عبدالله جوادي آملي: ص 116 _ اسرار عبادات: ص 209، ح 16.

[66]- ميزان الحكمة: ج 4، ص 573، ح 8963.

[67]- نك: شب مردان خدا، سيد محمد ضياءآبادي: ص 52 و 53.

[68]- بحارالانوار: ج 75، ص 379.

[69]- نك: حكمت عبادات: ص 116 و اسرار عبادات.

[70]- الوافي: ج 14، ص 46 _ وسائل الشيعه: ج 5، باب 39 و ج 3، ح 5.

[71]- وسائل الشيعه: ج 40، 35، 21، 17 و 10 _ ميزان الحكمه: ج 5، ص 417، ح 10434.

[72]- همان _ ميزان الحكمه: ج 5، ص 417، ح 10434 _ تفسير نمونه: ج 12، ص 221-231.

[73]- ميزان الحكمه: ج 4، باب 1919، ص 573، ح 8960.

[74]- همان: ح 8951.

[75]- ميزان الحكمه: ج 4، باب 1919، ص 572، ح 8955.

[76]- همان: ح 8956.

[77]- همان: ح 8953.

[78]- همان: ح 8954.

[79]- ارشاد القلوب، ديلمي: باب بيست و يكم.

[80]- ميزان الحكمه: ح 8958.

[81]- نهج البلاغه: خطبه 83.

[82]- همان: خطبه 114.

[83]- ميزان الحكمه: ج 7، باب 3084، ص 249.

[84]- ميزان الحكمه: ج

5، باب 2314، ص 421.

[85]- «جاف عن الليل» نيز نقل شده است. نك: اصول كافي: ج 3، ص 191.

[86]- نك: حكمت عبادات: پيشين: ص 116 و 117 _ اسرار عبادات: پيشين، ص 300

[87]- صراحي شراب كه به شكل مرغابي ساخته باشد.

[88]- سعدي.

[89]- مثنوي مولوي.

[90]- چنان كه در آيه 17 سوره سجده آمده است.

[91]- بحارالانوار: ج 84، ص 170، برگرفته از ثواب الاعمال: ص 39 و 40 و امالي صدوق: ص 175.

[92]- علامه حسن زاده آملي.

[93]- ميزان الحكمة: ج 5، باب 2314، ص 421، ح 10461.

[94]- ميزان الحكمة: ج 10، باب 3961، ص 234، ح 20536.

[95]- اسرار الصلوة: ص 464-465.

[96]- وسائل الشيعه: ج 5، باب 40.

[97]- نك: تفسير مجمع البيان: ذيل آيه ياد شده.

[98]- سوره ق، آيه 35.

[99]- سوره زخرف، آيه 71.

[100]- باباطاهر.

[101]- مجمع البيان: ذيل آيه 17 سوره ذاريات _ وسائل الشيعه: ج 2، باب 10 ، ح 7 و 9 _ تفسير صافي: ج 5، ص 70 ، برگرفته از تهذيب و مجمع: تهذيب الاحكام: ج 2، ص 130 _ التهجد و قيام الليل: ص 90.

[102]- اصول كافي، ثقة الاسلام كليني: ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوي، ص 38.

[103]- الفقيه: جزء اول، ص 305 _ علل الشرايع: ص 265.

[104]- نهج البلاغه: نامه 45.

[105]- رموز نماز: ص 193.

[106]- همه طلبه ها ايشان را آقاجان خطاب مي كردند.

[107]- حافظ.

[108]- وسائل الشيعه: ج 4، باب 10.

[109]- محاسن برقي، باب 61.

[110]- نك: اسرار عبادات: ص 301.

[111]- ميرزا جواد ملكي تبريزي، اصرار الصلاة: ص 464. هم

چنين نك: ميزان الحكمة: ج 5، ص 419، ح 10451.

[112]- همان.

[113]- ميزان الحكمة: ج 5، ص 421، ح 10464.

[114]- رموز نماز، ص 189. برگرفته از، كتاب دعوات ابن راوندي.

[115]- نك: صدوق، خصال.

[116]- بحارالانوار.

[117]- سوره آل عمران: آيه 17.

[118]- محاسن برقي: ص 54 _ مجمع البيان و تفسير نورالثقلين، ذيل آيه ياد شده _ خصال صدوق، ح 1184 _ وسائل الشيعه: باب 10.

[119]- نك: ميرزا جواد ملكي تبريزي، رساله لقاء الله: ص 129.

[120]اسرار الصلوة: ص 454_456.

[121]- ميزان الحكمة: ج 5، ص 417، ح 10438.

[122]- نك: اربعين حديث، حضرت امام خميني: ج 1، ص 203.

[123]- چهارپايي كه بر آن سوار شوند. فرهنگ عميد

[124]- نك: اربعين حديث: ص 204.

[125]- وسائل الشيعه: ج 5، ح 29 _ بحارالانوار: ج 84، ص 136 _ امالي صدوق: ص 24 _ ميزان الحكمة: ج 5، ص 419، ح 10452.

[126]- احياي تفكر اسلامي: ص 93.

[127]- نك: سازندگي هاي اخلاقي امام حسين(عليه السلام): ص 146.

[128]- ارشاد القلوب: ج 2، ص 3 و 4.

[129]- بحارالانوار: ج 84 ، ص 139 _ ارشاد القلوب: ج 1، ص 173 _ امالي صدوق: ص 175.

[130]- نك: بحارالانوار: ج 87، ص 155.

131تا254

[131]- سفينة البحار: ج 2، ص 46.

[132]- بحارالانوار: ج 87، ص 160.

[133]- ترجمه رساله قشيريه: پيشين، ص 710 .

[134]- حافظ.

[135]- نك: عدة الداعي و نجاح الساعي: ص 156_154.

[136]- سوره هود، آيه 7.

[137]- نك: وسائل الشيعه: ج 4، باب 30.

[138]- ارشاد القلوب: ج 1، ص 191 _ بحارالانوار: ج 93، ص 331.

[139]- همان.

[140]- ارشاد

ا لقلوب: ج 1، ص 190.

[141]- همان، ص 192 _ مستدرك الوسائل: ج 11، ص 247.

[142]- ترجه سراله قشيريه: ص 717.

[143]- نك: عدة الداعي و نجاح الساعي: ص 160. [144]- اقبال لاهوري.

[145]- طلاء: قطران، دارويي كه بر عضوي بمالند، ماده دهني (روغني) شكل و سياه رنگ كه از برخي درختان مانند صنوبر و عرعر و امثال آن مي چكد، در فارسي كتران و كتيران هم گفته شده؛ قطران زغال سنگ، ماده سياهي از تقطير زغال سنگ به دست مي آيد و در معالجه داء الصدف و اكزما (نوعي بيماري پوستي) به كار مي رود. نك: فرهنگ عميد، واژه هاي طلاء، قطران، داء الصف و اكزوما

[146]- نفحات الانس من حضرات القدس، نور الدين عبدالرحمن جامي، ص 298.

[147]اسرار الصلوة: ص 472.

[148]- بخشي از دعاي زيارت عاشورا.

[149]- ميزان الحكمة: ج 4، ص 574، ح 9868.

[150]- نك: عدة الداعي و نجاح الساعي: ص 163 و 164.

[151]- مجموعه آثار، شهيد مطهري: ج 16، ص 493.

[152]- ميزان الحكمة: پيشين: ح 8969.

[153]- همان.

[154]- نك: وافي: ج 1، ص 42 و 43.

[155]- داستان راستان، استاد شهيد مرتضي مطهري: داستان 111. برگفته از : بحارالانوار: ج 9، ص 589 _ الكني و الالقاب، ذيل «البكالي».

[156]- نك: نهج البلاغه: فيض الاسلام: حكمت 74.

[157]- نهج الحياة، محمد دشتي: ج 24، ص 46.

[158]- شهريار.

[159]- نهج البلاغه: ترجمه محمد دشتي، خطبه 193.

[160]- رموز نماز: ص 189. برگرفته از: خصال صدوق.

[161]- نك: رساله لقاء الله: ص 128.

[162]- مرقد ا ين دو داشمند بزرگ با فاصله از هم در نزديكي مسجد شهر بابل (استان مازندران)

قرار دارد.

[163]- قصص العلماء: ص 123.

[164]- نك: داستان هاي شيرين از نماز شب: ص 56 و 57 . برگرفته از كتاب وحيد بهبهاني: ص 222 و قصص العلماء: ص 123 و 127.

[165]- حافظ.

[166]- نك: دعاي امام سجاد(عليه السلام)، معروف به دعاي ابوحمزه ثمالي.

[167]- نيما يوشيج (اميد پليد).

[168]- سوره اسراء، آيه 79.

[169]- تفسير الميزان: ترجمه، سيد محمد باقر موسوي همداني: ج 13، ص 241.

[170]- سوره مزمل، آيه 20.

[171]- نك: اربعين حديث: ج 1، ص 204.

[172]- ميزان الحكمة: ج 5، ص 424،

[173]- مفتاح الفلاح: ص 349.

[174]- فرشته اي بزرگ تر از ملائكه.

[175]- خواجه عبدالله انصاري.

[176]- الهي نامه: استاد حسن حسن زاده آملي: ص 37.

[177]- همان: ص 75.

[178]- نگارنده.

[179]- سوره حجر، آيات 98 و 99.

[180]- سوره انسان، آيه 26.

[181]- سوره انبيا، ايه 87.

[182]- اسرار الصلوة: ص 270 و 271.

[183]- حافظ.

[184]- الهي نامه: ص 39.

[185]- ميزان الحكمة: ج 5، ص 419، ح 10453.

[186]- ترجمه رساله قشيريه: ص 701.

[187]- نك: رموز نماز: ص 193.

[188]- ميزان الحكمة: ج 2، ص 599، ح 9073.

[189]- تفسير نمونه: ج 3، ص 213.

[190]- سوره آل عمران: آيات 190-194.

[191]- نك: احياي تفكر اسلامي: ص 93.

[192]- تفسير نور الثقلين.

[193]- همان و مجمع البيان: ج 9، ص 170 ذيل آيه 49 سوره مباركه طور.

[194]- همان: ص 73.

[195]- نيما يوشيج.

[196]- حافظ.

[197]- علي نقي كمره اي.

[198]- حافظ.

[199]- اسرار الصلوة: ص 483.

[200]- همان: ص 466_491.

[201]- همان: ص 482.

[202]- سعدي.

[203]- اسرار الصلوة: ص 23.

[204]- همان: ص 23.

[205]- سعدي.

[206]- سعدي.

[207]- الهي نامه: ص 75.

[208]- سوره فاطر: آيه 22.

[209]- سوره يس: آيات 69 و 70

[210]- حافظ.

[211]- نك: داستان هاي شيرين از نماز شب، پيشين، ص 58. برگرفته از كتاب قصص العلماء: ص 173 و 174.

[212]- همان: ص 70-72. برگرفته از:: يادنامه آيت الله قدوسي: ص 76، 77، 129، 130.

[213]- الهي نامه: ص 29.

[214]- همان: ص 73.

[215]- ارشاد القلوب: ج 2، ص 17.

[216]- سوره يوسف: آيات 97 و 98.

[217]- رموز نماز: ص 190 برگرفته از: بحارالانوار.

[218]- ميزان الحكمة: ج 5، ص 382، ح 10306.

[219]- نك: زينب بنت الامام اميرالمؤمنين(عليه السلام): ص 17 و 18.

[220]- هم او كه به نقلي همسر حسن مثني و عروس امام حسن مجتبي(عليه السلام) بوده است.

[221]- نك: فاطمه بنت الحسين: ص 14.

[222]- نك: داستان هاي شيرين از نماز شب، ص 86. برگرفته از: كتاب داستان هاي نماز: ص 73.

[223]- نك: عرفان اسلامي، حسين انصاريان: ج 1، ص 333.

[224]- نك: داستان هاي شيرين از نماز شب: ص 125. برگرفته از كتاب يك كهكشان اشك: ص 71 و 72.

[225]- همان: ص 150. برگرفته از: كتاب پيشاني و خاك: ص 83.

[226]- سوره فجر، آيه 24.

[227]- سوره زمر، آيه 56.

[228]- حافظ.

[229]- اسرار الصلوة: ص 458-465.

[230]- ترجمه رساله قشيريه: ص 702.

[231]- الهي نامه: ص 12.

[232]- المحجة البيضاء: ج 5، ص 146.

[233]- ميرفندرسكي.

[234]- كافي: ج 6، ص 270.

[235]- جامع السعادات: ج 2، ص 5.

[236]- ميزان الحكمة: ج 5، ص 417، ح 10444.

[237]- نك: اسرار الصلوة: ص 300.

[238]- حافظ.

[239]-

اسرار الصلوة: ص 458.

[240]- سعدي.

[241]- همان: ص 28.

[242]- بحارالانوار: ج 13، ص 354.

[243]- ميزان الحكمة: ج 5، ص 422 و 421، ح 10465 و 10466.

[244]- همان: ص 422، ح 10468.

[245]- بحارالانوار: ج 78، ص 142 _ وسائل الشيعه: ج 5، ح 3 و 5 و 8.

[246]- وسائل الشيعه: ج 11، ح 12 _ ميزان الحكمة: پيشين، ح 10467.

[247]- ميزان الحكمة: ج 5، ص 423.

[248]- مرحوم ميرزا جواد ملكي تبريزي پس از پنج صفحه بحث و گلايه از برتر دانستن مطالعه و ترك شب زنده داري مي نويسد: «و اين به خاطر عقده اي بود كه از قديم الايام در دل داشتم، خداوند از ا ين كه از روي هواي نفس سختي گفته باشم و قلبم از طريق حق خارج شده باشد در گذرد». نك: اسرار الصلوة: پيشين: ص 465.

[249]- همان: ص 460 و 461.

[250]- همان: ص 463 و 464.

[251]- اسرار الصلوة: ص 462 و 463.

[252]- اوصاف پارسايان، عبدالكريم سروش: ص 139 و 140.

[253]- همان: ص 142.

[254]- اسرار الصلوة: ص 463.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109