فاطمه (س)، بر كرسي تربيت

مشخصات كتاب

سرشناسه : مدني بجستاني، محمود، 1343-

عنوان و نام پديدآور : فاطمه (س)، بر كرسي تربيت/محمود مدني بجستاني

منشا مقاله : زائر ،ش 137 ، ارديبهشت 1385 : ص 8 - 9

توصيفگر : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت _ 11ق

توصيفگر : شيوه زندگي توصيفگر : تربيت توصيفگر : فرزندان

مقدمه

به زندگي پربار اما كوتاه فاطمه (س) از ابعاد گوناگون مي توان نگريست و از ديدگاههاي مختلف به نظاره نشست. آنچه در اين نوشتار در پي آنيم «بررسي سيره تربيتي آن حضرت است. به عبارتي ديگر زهرا (س) را بر كرسي مادري و در كلاس خانواده و در خدمت كودكانش مي نگريم.

الگوي تربيت

اشاره

تربيت (يعني به فعليت درآوردن همه استعدادهاي بالقوه انسان) كار سترگ پيامبران و علت انگيزش و بعثت آنان است و تنها كساني مي توانند به حقيقت اين هنر را داشته باشند كه از چشمه سار زلال نبوت سيراب شده و از مكتب آنان درس گرفته باشند و فاطمه (س) شاخسار درخت نبوت بلكه ميوه آن درخت است از اين روي در تربيت فرزند بهترين الگو براي هر كسي است كه مي خواهد نقش پدري يا مادري خويش را به طور كامل اجرا كند و بدرستي اين وظيفه سترگ بگذارد.

اكنون به نمونه هايي از آموزه هاي تربيتي زندگي زهرا (س) اشاره مي كنيم:

آغاز تربيت

نكته بسيار مهمي كه بسياري از پدران و مادران بدان توجه ندارند اين است كه تربيت كودك و نقش پذيري او از نخستين لحظات زندگي او آغاز مي گردد و كودك از لحظات آغازين تولد، آماده پذيرش نقشها و درسهايي است كه از طرف پدر، مادر، نزديكان و... به او ارائه مي شود.

بسياري از پدر و مادرها منتظر مي مانند تا ساليان اوليه زندگي بهر شكلي بگذرد تا در ساليان بعد به تربيت كودكان خود بپردازند اما از دستورات اسلامي و نيز از سيره تربيتي فاطمه زهرا (س) مي آموزيم كه پس از تولد و در اولين فرصتها بايد زمزمه توحيد در گوش كودكان طنين انداز شود.

روح هشيار كودك در همان اوان نيز توان درك معارف والا را دارد و اين كلمات تاثير ويژه خويش را بر روح لطيف كودك مي گذارند. به اين نمونه بنگريد:

چون هنگام ولادت كودك فاطمه (س) فرا رسيد، رسول خدا (ص) به اسماء بنت عميس و ام سلمه فرمود: نزد فاطمه بشتابيد و چون كودكش به دنيا آمد در

گوش راستش اذان گوييد و در گوش چپ او اقامه بگوييد زيرا با هر كودكي كه اين گونه رفتار شود از شيطان ايمن مي ماند.

يكي ديگر از اين آموزشهاي روزهاي آغازين زندگي لالايي هاي فاطمه (س) است. لالائي كه معمولا همراه با در آغوش كشيدن كودك گفته مي شود بهترين داروي آرامش بخش براي روان لطيف كودك است.

بدون شك پرآرامش ترين لحظات زندگي انسان و آسايش مندترين دقايق زندگي همان لحظه ها و دقيقه هايي است كه كودك همراه با آهنگ قلب مادر و با آواي مهرآميز او آرام آرام به خواب مي رود اگر در اين لحظات درسهاي ايمان و معرفت، جهاد و مبارزه و انسانيت و اخلاق به كودك داده شود بدون شك چونان نقشي بر سنگ در ضمير ناخودآگاه او جاي گرفته و سرلوحه زندگي فرداي او خواهد بود.

اينك به لالايي فاطمه (س) براي كودكش توجه كنيد:

فاطمه (س) به هنگام حركت دادن كودكش مي گفت:

حسن جانم، چونان پدرت علي باش و بند از پاي حق برگيرخدايي را كه بخشنده نعمتها است بندگي كن و با خطاكاران دوستي منما

نامگذاري

انسان در آغاز زندگي تابلويي را بر دوش مي گيرد كه تا آخرين لحظات زندگي با آن تابلو و علامت شناخته مي شود و آن نام كودك است. اگر هر كشوري براي معرفي خويش پرچمي ويژه دارد. نام كودك پرچمي است كه بر فراز قله شخصيت كودك و در كشور زندگي او برافراشته مي شود از اين روي اسلام بر انتخاب نام زيبا تاكيد بسيار كرده است و توجه به معاني و اثرات جانبي اسمها را يادآور شده است.

متاسفانه در برخي موارد پدران يا مادران يا حتي خويشان دور و نزديك بدون توجه به بار فرهنگي

اسامي تنها و تنها سعي در اعمال سليقه و تحميل پسند خويش نسبت به كودك تازه به دنيا آمده دارند و گاه صحنه نامگذاري به ميدان كارزاري مي ماند كه هر كسي سعي مي كند طرف مقابل را مغلوب ومنكوب كند اكنون به نامگذاري كودكان زهرا (س) دقت كنيم. چگونه او با تمام قدرت علمي و توان معرفتي خويش براي تعيين نام كودك پيشقدم نشده و از علي (ع) مي خواهد كه او نام كودك را تعيين كند و علي (ع) هم بر پيامبر اكرم و پدربزرگ كودكان پيشي نمي گيرد و انتخاب نام كودك را به او واگذار مي كند. و چون داوري به رسول خدا واگذار مي شود، او كه شخصيت كودكان فاطمه (س) را شخصيتي ملكوتي و آسماني مي بيند براي اسم آنان نيز منتظر سروش غيبي مي شود. دقت كنيم:

جابر بن عبدالله انصاري مي گويد: چون امام حسن مجتبي (ع) متولد شد فاطمه (س) به علي (ع) گفت: يا علي برايش نامي انتخاب كن. علي (ع) فرمود: هرگز به رسول خدا (ص) در نامگذاري فرزندم سبقت نخواهم جست، رسول خدا (ص) وارد خانه فاطمه (س) شد و كودك را گرفت و بوسيد و سپس دهان خود را بر دهان او گذارد... سپس در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه آن گاه روي به علي كرده فرمود: چه نامي برايش برگزيده اي؟ علي (ع) عرض كرد: هرگز بر شما پيشي نمي گيرم! رسول خدا (ص) فرمود: من نيز بر خداي خويش پيشي نمي گيرم! پس خدا به جبرئيل فرمود: فرود آي و محمد را از جانب ما سلام و تهنيت گوي، و به او بگوي كه خدايت مي فرمايد نام فرزند تو همسان نام

فرزند هارون (جانشين و برادر حضرت موسي (ع)) بايد باشد، پيامبر پرسيد: نام پسر هارون چيست؟ جبرئيل پاسخ داد: شبر. پيامبر فرمود: به عربي چه ناميده مي شود و جبرئيل پاسخ داد: حسن. پيامبر نام كودك را حسن گذاشت.

در جريان نامگذاري حضرت زينب سلام الله عليها هم جريان اينگونه بود.

چون زينب به دنيا آمد، رسول خدا صلي الله عليه و آله به سفري رفته بود. فاطمه (س) به علي عرض كرد: يا علي! اسمي براي دخترت برگزين! علي فرمود: فاطمه! صبر كن تا رسول خدا (ص) از سفر برگردد. پس از گذشت سه روز پيامبر از سفر برگشت و به خانه فاطمه وارد شد. علي (ع) عرض كرد: اي رسول خدا (ص) خداوند به دخترت فاطمه دختري عنايت كرده است اكنون نام او را برگزين. رسول اكرم فرمود: دخترم نوزادت را بياور. زينب را به محضرش بردند او را در آغوش گرفت و صورتش را به صورت كوچك زينب نهاد و با صداي بلند گريست؛ تا آنجا كه اشك بر گونه هايش جاري شد. زهرا (س) گفت: پدر جان چشمانت گريان مباد چرا مي گريي؟ پيامبر (ص) فرمود: دخترم اين كودك پس از تو و من به مشكلات و امتحانات بسياري گرفتار خواهد شد و مصيبتهاي بزرگي خواهد ديد.

آنگاه فرمود: اولاد فاطمه فرزندان خودم هستند ولي براي نامگذاري اين دختر منتظر سروش آسماني مي مانم. در اين هنگام جبرئيل فرود آمد و عرض كرد: اي رسول خدا! خداي سلامت مي رساند و مي گويد نام اين كودك را زينب بگذار زيرا ما او را در لوح محفوظ زينب نام نهاده ايم.

توجه به حفظ و سلامت كودك

يكي از مهمترين دغدغه هاي ذهني و دلهره هاي هميشگي پدر

و مادر حفظ و سلامت كودك است. آنان براي حفاظت و سلامت كودك از هيچ كوششي دريغ نمي كنند تا آنجا كه گاه سلامت خويش را نيز در اين راه به خطر مي اندازند.

براي تامين سلامت و حفظ كودك از بيماري ها، خطرات و مشكلات راههاي مختلفي وجود دارد. پدر و مادر آگاه سعي مي كنند در كنار توجه به مسائل مهمي همچون رعايت بهداشت، تغذيه سالم و كامل، بررسي رشد طبيعي كودك و مواظبت دقيق در مقابل خطرات و حوادث تنها به همين مسائل اكتفا نكنند بلكه براي حفظ و سلامت و سعادت كودك از راههاي ديگري هم كه اسلام پيشنهاد كرده است، بهره جويند. برخي از اين راهها صدقه دادن براي كودك و عقيقه كردن براي اوست. اين نكته در زندگي زهرا (س) مورد توجه كامل قرار گرفته است.

امام صادق (ع) فرمود: فاطمه زهرا (س) هر دو پسرش را عقيقه كرد و در روز هفتم تولدشان موي سر آنان را تراشيد و به اندازه وزن آن پولهاي نقره صدقه داد.

و در روايتي ديگر اضافه فرمود: فاطمه زهرا (س) حسن و حسين را عقيقه نمود و به خانم قابله اي كه در تولد آنان كمك كرده بود يك ران گوسفند و يك سكه طلا هديه داد.

تساوي در محبت

از مهمترين نكاتي كه در زندگاني كودكان نقشي بس بااهميت دارد و گاه رعايت نكردن آن صحنه هاي بسيار دردناك و ناراحت كننده اي مي آفريند، تبعيض در محبت به كودكان است.

برخي پدران و مادران به تصوري ناصحيح، گمان مي كنند اختيار اظهار احساسات خود و اختيار فرزندان و اموال خويش را دارند و از اين روي مي توانند به هر كس خواستند ببخشند. و از هر كه

خواستند دريغ كنند. و به هر كس خواستند و به هر مقداري كه دلشان خواست اظهار محبت و ابراز احساسات كنند و از اين روي به برخي كودكان خود توجه ويژه اي مي كنند، اظهار محبت بيشتر، توجه زيادتر، كمك هاي مالي و هديه هاي فراوان تر به برخي كودكان نمونه هاي بارز اين تبعيض در محبت است.

آنان با اين كار تخم دشمني و كينه و حسادت را در دل پاك كودكان مي كارند و چه ميوه هاي تلخ و ناگوار و چه حاصلي شوم به دست مي آورند.

برخي ديگر از پدر و مادران گمان مي كنند كودكان توان فهم مسائل ارتباطي و عاطفي را ندارند و نمي توانند محبتهاي آنان به ديگر كودكان را بفهمند و يا اينكه دل شكسته آنان را مي توان با هديه اي كوچك به دست آورد از اين روي به يكي از فرزندان توجه بي حساب و به ديگري بي اعتنايي بي اندازه مي كنند و گاه مي خواهند با هديه اي جبران اين بي توجهي ها و عدم رعايت تساوي در اظهار محبت و ابراز احساسات را بنمايند.

آنان نمي دانند كه هيچ نگاه محبت آميز پدر و مادر به يكي از كودكان از ديد تيزبين ديگر فرزندان پنهان نمي ماند و اثر سوء بياد مانده از يك رفتار تبعيض آميز با هيچ هديه و سرگرمي از ذهن كودك زدوده نمي شود.

در اين رابطه روايات بسياري رسيده است ما تنها به دو روايت اشاره كرده سپس به اين نكته مهم در زندگي زهرا (س) توجه مي كنيم.

امام صادق (ع) فرمود: پيامبر اكرم (ص) مردي را ديد كه دو پسر داشت يكي را بوسيد و ديگري را نبوسيد. رسول اكرم 3 به او اعتراض كرده فرمود: چرا بين آن دو به تساوي رفتار نكردي؟

امام

باقر (ع) فرمود: به خدا سوگند برخي فرزندانم را بر روي زانويم مي نشانم و بسيار به او محبت نموده از او تشكر مي كنم با اينكه حق با فرزند ديگرم هست ولي براي حفاظت همان فرزند (كه حق با اوست) و نيز حفاظت ساير فرزندانم اين كار را انجام مي دهم تا برادران آنگونه كه با يوسف رفتار كردند با وي رفتار نكنند.

يعني توجه كردن به فرزندي كه شايستگي آن را هم دارد (همانند يوسف پيامبر) باعث شد ديگر برادران حسادت ورزيده و كينه او را به دل گرفته در چاهش بيندازند.از اين روي بايد همه فرزندان را احترام كرد، حتي آن را هم كه ظاهرا سزاوار احترام و توجه و محبت نيست مورد توجه و نوازش قرار داد.

علامه مجلسي مي گويد: حسن و حسين (عليهما السلام) در كودكي خط مي نگاشتند. امام حسن (ع) به امام حسين رو كرد و گفت: خط من از خط تو بهتر است. و امام حسين (ع) گفت: نه بلكه خط من از خط تو نيكوتر است.

پس هر دو نزد مادرشان شتافتند و گفتند: مادر، بين ما داوري كن. فاطمه (س) نخواست يكي را بر ديگري برتري داده و يكي را برنجاند از اين روي گفت: از پدرتان سؤال كنيد. آنان نزد پدر آمدند اما اميرالمؤمنين (ع) نيز نخواست يكي را برتري دهد و ديگري را آزرده خاطر نمايد فرمود: از جدتان رسول خدا (ص) بپرسيد. و چون آن دو نزد پيامبر اكرم (ص) آمدند. او فرمود: من داوري نمي كنم...

تا اينكه بالاخره بنا شد فاطمه (س) مجددا بين آنها داوري كند در اينجا فاطمه (س) شيوه بسيار زيبا و هنرمندانه اي را انتخاب كرد،

تا ضمن پايان گرفتن ماجرا هيچكدام ناراحت نشده ضربه عاطفي نبينند. آري فاطمه (س) فرمود: من گردنبندي دارم كه داراي چند گوهر است. اكنون بند آن را مي گشايم و آن گوهرها بر زمين مي ريزد شما گوهرها را از زمين برگيريد، هر كس تعداد بيشتري گوهر بدست آورده باشد خط او نيكوتر است...

و در روايتي ديگر اين جريان اينگونه بازگو شده است:

پيامبر اكرم (ص) در مسجد نشسته بود كه حسن و حسين (عليهما السلام) وارد شدند و امام حسن (ع) اظهار داشت: پدر بزرگ! من و برادرم حسين كشتي گرفتيم ولي هيچكداممان بر ديگري پيروز نشد اكنون مي خواهيم بدانيم نيروي كداميك از ما بيشتر است. پيامبر اكرم (ص) فرمود: اي عزيزان من دو پاره جگرم كشتي سزاوار شما نيست. برويد و خط بنگاريد. هر كدام خط او نيكوتر باشد، نيرو و توان او نيز بيشتر خواهدبود.

آن دو رفتند و هر كدام سطري نگاشته آمدند و نوشته هاي خود را به پيامبر دادند تا بين آنها داوري كند. ولي پيامبر نخواست دل آنان را بشكند از اين روي گفت به سراغ پدرتان برويد. علي (ع) نيز نخواست آنان را آزرده خاطر سازد و آنها را به سراغ فاطمه (س) فرستاد. فاطمه (س) به خاطر رعايت عواطف كودكانه آنان و نيازردن آنها پيشنهاد كرد رشته گردنبند خود را بگشايد و آنان گوهرهاي آن را برگيرند هر كدام گوهر بيشتري به دست آورد برنده مسابقه اعلام شود...

آموزشهاي سياسي و عبادي

اشاره

انسان بايد از سويي رسم بندگي بياموزد، تا حق حق تعالي گذارد و از طرفي براي خدا به خدمت به خلق بپردازد تا وظيفه سترگ اجتماعي خويش را به انجام برساند و از

اصلي ترين وظايف پدر و مادر آموزش كودكان و آماده ساختن آنان براي انجام دادن اين دو وظيفه بزرگ است.

آموزش بندگي

اگر چه عبادت وظيفه بالغان و مكلفان است ولي كودكان نيز نبايد از اين فيض محروم بمانند بلكه بايد در سنين خردسال با عبادت و راز و نياز و شب زنده داري آشنا شده براي اين امور آماده شوند.

پدران و مادراني كه تنها به خورد و خواب و كفش و لباس كودكانشان مي انديشند و به تغذيه روحي و اشباع بعد معنوي آنان توجه نمي كنند هرگز فرزنداني كامل و صالح تحويل جامعه نخواهند داد و روح سوخته و تشنه كام فرزندانشان از اين نگرش يك سويه آنان به خداي شكايت خواهد برد.

پدر و مادر در ضمن اينكه خود اهل عبادت و نيايش و شب زنده داري هستند بايد كودكان خويش را با بهترين شيوه ها و مناسبترين روشها به اين سوي هدايت كنند. از اين رو در روايات اسلامي دستور داده شد كه به هنگام راز و نياز شبانه و عبادت كودكان را بيدار كنيد تا آنان از نگاه به عبادت و تضرع و زاري پدر و مادر درسهاي فردا را فرا گيرند. ما در نمونه هايي از روايات مشاهده مي كنيم كه كودكان فاطمه (س) شاهد عبادتها و شب زنده داريهاي مادر بوده اند.

امام حسن مجتبي (ع) مي گويد: شب جمعه اي مادرم را ديدم كه در محراب عبادت ايستاده بود و هماره در ركوع و سجود بود تا سپيده دميد، در تمام اين مدت مي شنيدم كه براي مؤمنين و مؤمنات دعا مي كرد و آنان را نام مي برد و هيچگاه براي خودش دعا نكرد. به او گفتم: مادر جان چرا براي خودت دعا نكردي و همه اش براي ديگران

دعا نمودي؟! فرمود: فرزندم اول همسايه سپس خانواده.

در نمونه اي ديگر مي بينيم كه زهرا (س) چگونه كودكان خويش را به عبادت و شب زنده داري وا مي دارد. اميرمؤمنان علي (ع) فرمود: شب قدر را دهه آخر ماه مبارك رمضان بجوييد... چون دهه آخر ماه رمضان فرا مي رسيد پيامبر بستر را نمي گسترد و كمر همت (براي عبادت) را محكم مي نمود و چون شب بيست و سوم فرا مي رسيد خانواده اش را بيدار مي كرد و (هر گاه خوابشان مي گرفت) به صورتشان آب مي پاشيد. و زهرا (س) در اين شب نمي گذاشت هيچ يك از افراد خانواده اش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذاي كمتر براي اين شب زنده داري آماده مي ساخت و خود از روز بيست و دوم براي شب زنده داري شب بيست و سوم مهيا مي شد و مي فرمود: محروم (واقعي) كسي است كه از خير امشب محروم شود.

آماده سازي براي جهاد

اسلام اگر چه به لطافتهاي معنوي و روحي و عرفاني توجه بسيار كرده است و از عشق و محبت و صلح و صفا بسيار سخن گفته و به آن دعوت نموده است، اما مسلمان يك بعدي و فاقد غيرت ديني را نمي پسندد. اسلام در كنار نماز، جهاد را مطرح مي كند و مي گويد: آنكه جهاد نكرده و يا خويش را براي آن آماده نساخته است چون بميرد به گونه اي از نفاق بميرد.

انسان مسلمان همانگونه كه خويش اهل جهاد و دفاع از ارزشهاي ديني است بايد فرزندان خود را هم مبارز و غيور و داراي شهامت دفاع از آرمان و عقيده بپروراند. در صحنه مسؤوليتهاي اجتماعي و جهاد و تلاش براي حفظ اسلام فاطمه (س) را مي بينيم كه در دوران مصيبت بار و اندوه خيز پس از

پيامبر يك تنه در مقابل انحراف حكومت ايستاده است و در اين راه فرزندان خردسال خويش را هم در كوران اين مبارزه و كانون داغ اين كوره ملتهب قرار داده و آنان را به خط مقدم جبهه مبارزه عليه جهالت مسلط و فرمانروايي نابحق مي برد.

سلمان مي گويد: (پس از رحلت رسول خدا (ص) و بيعت سقيفه) چون شب مي شد علي (ع) فاطمه را سوار بر مركبي مي كرد و در حالي كه دست حسن و حسين را گرفته بود به در خانه تمامي مبارزان بدر - از مهاجرين و انصار - مي رفت و علي (ع) حقانيت خويش را برايشان بيان مي كرد و آنان را به ياري خود مي خواند ولي جز چهل و چهار نفر به او پاسخ مثبتي نمي دادند. علي (ع) به همين عده (چهل و چهار نفر) فرمان مي داد كه صبحگاهان با سلاح در حالي كه سرهاي خود را تراشيده باشند براي بيعت كردن براي شهادت حاضر شوند ولي در پگاه جز چهار نفر حاضر نمي شدند و اين جريان سه شب تكرار شد و چون علي (ع) اين بي وفايي را ديد در خانه نشست... و آن گاه كه همه راههاي مبارزه را بر روي فاطمه (س) بستند او دست به مبارزه اي منفي با سلاح اشك و گريه زد. او با گريه خويش و اظهار ناراحتي از وضعيت موجود به بهترين وجه، پرده تزوير را از چهره حكومت غاصبانه دريد و نارضايتي خاندان پيامبر را بارها اعلام نمود. در اين مبارزه نيز كودكان فاطمه در كنار اويند. با اينكه معمولا مادران گريه خود را از كودكانشان پنهان مي كنند ولي او حسن و حسين (عليهما السلام) را هماره شاهد و ناظر

گريه خويش مي گيرد و آنان را همه جا مي برد تا درس شهامت، شجاعت، مبارزه بياموزند و مظلوميت و غربت دين خدا و ولي خدا علي (ع) را با تمامي وجود خويش درك كنند و خود را آماده كنند تا در موقع لازم و بصورت مناسب و به شيوه صحيح به ياري او بشتابند.

ابتدا فاطمه، شهر مدينه و كنار گورستان بقيع را ميدان مبارزه خويش با بدعتها و تحريفها و غصب خلافت قرار داد و حسنين در اينجا در كنار مادر بودند.

علامه مجلسي مي نگارد: پس از شكايت بزرگان مدينه از گريه هاي زهرا (س) اميرالمؤمنين (ع) در بيرون مدينه در كنار بقيع خانه اي براي زهرا بنا كرد كه آنرا «خانه اندوه (بيت الاحزان) مي ناميدند چون صبحگاهان فرا مي رسيد زهرا در حالي كه گريان بود حسن و حسين (عليهما السلام) را پيشاپيش فرستاده، خود از پشت سر آنان حركت مي كرد و به بقيع مي رفت و هماره گريه مي كرد. تا آنكه شب فرا مي رسيد. در آن هنگام علي (ع) به بقيع مي رفت و آنها را به خانه باز مي آورد.

و زماني نيز فاطمه زهرا (س) به ديدار شهداي احد و عمويش حمزه مي رفت و آنجا به گريه سياسي خويش مي پرداخت و پرده هاي دروغ و خيانت و تزوير حاكم را مي دريد. شايد در اين سفرها هم كودكان را به همراه داشت.

و چون فاطمه زهرا براي اعتراض به غصب فدك و آشكار ساختن چهره سلطه غاصبانه حكومت به مسجد رفت و با خطبه اي شگفت به دفاع از حق خويشتن و حق ولايت پرداخت آنگونه كه همه حاضران را به گريه واداشت. باز دختر خردسالش زينب همراه او بود و اين خطبه را

به تمام و كمال براي آيندگان ضبط كرده و نقل فرمود.

و هنگامي كه حاكمان غاصب از فاطمه (س) گواه خواستند تا بر ادعاي او نسبت به فدك شهادت دهد او دو كودك خود را به عنوان گواه به بيدادگاه آنان آورد و آن دو شهادت دادند اگر چه شهادت دو سرور جوانان بهشت، و اميرمؤمنان و ام ايمن (زني كه به شهادت همه مسلمانان پيامبر به بهشتي بودن او شهادت داده بود) هرگز حقي را ثابت نكرد و به نفع زهرا (س) حكمي صادر نشد.

و باز در همين جريان اعتراض به غصب فدك فاطمه و علي (ع) براي اتمام حجت در خانه تمام مهاجران و انصار مي روند و آنان را به ياري مي خوانند ولي كسي آنان را ياري نمي كند و در اين استمداد شبانه حسن و حسين هماره همراه فاطمه و علي (عليهما السلام)اند.

امام صادق (ع) مي فرمايد: فاطمه (س) پس از پيامبر هفتاد و پنج روز بزيست و هرگز خوشحال و خندان ديده نشد. او هر هفته دوشنبه و پنجشنبه، سراغ قبور شهداي (احد) مي آمد. و در اين سفرها شرح مبارزات نبرد احد را بيان مي كرد و مي گفت: در اين جا رسول خدا ايستاده بود و در اين مكان مشركان ايستاده بودند. و تا هنگام شهادت در آنجا نماز مي گذارد و دعا مي كرد.

و ثقة المحدثين قمي از شيخ مفيد نقل مي كند كه: فاطمه زهرا (س) پس از رحلت پيامبر (ص) هر صبح و شام به زيارت قبر حمزه مي آمد.

فردي به نام محمود بن لبيد مي گويد: پس از رحلت رسول خدا (ص) فاطمه (س) به سراغ قبر شهدا و قبر حمزه مي آمد

و آنجا مي گريست. در يكي از روزها او را در كنار قبر شهدا ديدم به محضرش آمده او را سلام گفتم و عرض كردم اي سرور زنان بخدا سوگند رگ قلبم را با اين گريه هايت بريدي. فاطمه (س) فرمود: مرا شايسته است كه اينگونه بگريم كه پدري مثل رسول خدا را از دست داده ام... سپس مفصل به مسائل سياسي روز پرداخته و جريان غصب خلافت را توضيح داد و با عبارتهايي بسيار زيبا و آهنگين و همراه با استدلال به آيات قرآن و سنت رسول الله حقانيت اميرالمؤمنين را بر وي اثبات نمود.

البته اثر اين تربيت سياسي را به خوبي در زندگي كودكانش مي بينيم كه چگونه بزودي همين راه مادر را ادامه داده به غاصبان خلافت اعتراض مي كنند.

امير مؤمنان (ع) مي فرمايد: روز جمعه اي ابوبكر بر منبر بالا رفت تا خطبه بخواند امام حسين (ع) برخاست و فرمود: اين جايگاه پدر من است نه جايگاه پدر تو. ابوبكر گريست و گفت: آري منبر از آن پدر توست و پدر مرا منبري نيست.

در خلافت عمر نيز امام حسين (ع) در وسط سخنان عمر بپا خاست و فرياد زد: اي دروغگو از منبر پدرم رسول خدا (ص) فرود آي اين منبر پدر تو نيست.

عمر گفت: آري به جان خودم سوگند اين منبر آن پدر توست و پدر مرا منبري نيست. آيا اين سخنان را پدرت علي به تو آموخته است؟

امام حسين (ع) فرمود: اگر آنچه را پدرم بفرمايد، فرمان برم او هدايتگر و من هدايت شده خواهم بود. بيعت با پدرم كه جبرئيل آن را از جانب خداي فرود آورد بر گردن اين مردمان است و آن

را انكار نمي كنند مگر آنكه منكر كتاب خدا باشند. اين مردم با قلبهاشان بدان يقين دارند و با زبانشان انكار مي ورزند واي بر آنان كه حق ما اهل بيت را انكار مي كنند چگونه با رسول خدا (ص) روبرو خواهند شد با خشمي مداوم و عذابي شديد.

... عمر به شدت خشمگين شد. با گروهي به خانه اميرالمؤمنين (ع) آمد و به حضرت اعتراض كرده گفت: حسين، اراذل و اوباش مدينه را بر عليه من مي شوراند امام حسن (ع) كه حاضر بودفرمود: آنكه حق حكومت ندارد بر حسين فرزند رسول خدا (ص) خشم مي گيرد و همكيشان خود را (مسلمانان را) اراذل و اوباش مي نامد به خدا سوگند تو جز با همدستي اوباش و اراذل به اين مقامات نرسيدي پس خداي لعنت كند آنكس را كه اوباش و اراذل را شوراند...

تشويق به دانش آموزي

براي كمال انسان ضروري ترين شرط، دانش آموزي و به دست آوردن اندوخته هاي ارزشمند علمي است و براي دريافت دانش ها و بينشها مهمترين راه چشم و گوش است. بيشترين آموخته هاي انسان از راه گوش و چشم فراچنگ مي آيد. بنابراين آموختن به كودك كه شنونده خوبي باشد در حقيقت گشودن راههاي دانش به سوي اوست.

و نيز بازخواست كردن دانشهاي آموخته همراه با محبت بي شائبه و اظهار عواطف خالصانه مادري بهترين راه شكوفا كردن استعداد كودكان است.

فاطمه (س) كودكانش را به محضر رسول خدا (ص) مي فرستاد تا از درياي دانش متصل به وحي و علم مطلق الهي رسول خدا (ص) استفاده برند و باز از آنان بازمي خواست كه آنچه را آموخته اند بازگو كنند به جريان زير دقت كنيد:

امام حسن مجتبي عليه السلام هفت ساله بود كه در جلسات رسول خدا (ص)

شركت مي جست و آنچه را از وحي بيان مي كرد به خاطر مي سپرد. آنگاه به حضور مادرش مي آمد و آنچه را به خاطرسپرده بود براي مادر بازگو مي نمود. چون اميرالمؤمنين (ع) به خانه مي آمد، مي ديد فاطمه (س) از آنچه امروز به پيامبر اكرم وحي شده است و آن را در مسجد بازگفته است با خبر است. شگفت زده مي پرسيد: از كجا اين مطالب را مي داني. با اينكه در جلسات رسول خدا (ص) حضور نداشتي. فاطمه زهرا (س) مي فرمود: فرزندت حسن، برايم نقل مي كند. روزي اميرمؤمنان (ع) در خانه پنهان شد تا جريان بازگو كردن سخنان پيامبر (ص) توسط امام حسن (ع) را ببيند در اين هنگام امام حسن به خانه وارد شد و شروع به سخن گفتن كرد ولي دچار لكنت زبان شد مادر شگفت زده شد كه هيچ گاه اين چنين نبودي. امام حسن پاسخ داد: مادر تعجب نكن زيرا بزرگمردي به سخنانم گوش فرا مي دهد و بدين واسطه است كه دچار لكنت زبان شدم. علي (ع) از مخفي گاه خود خارج شد و امام حسن (ع) را بوسيد.

او كودكانش را به گونه اي تربيت كرد كه دخترش زينب سلام الله عليها روايات بسياري را كه از مادرش زهرا شنيده بود براي ما نقل كرده است و امروز روايات او بخشي ارزشمند از فرهنگ غني شيعي به شمار مي رود.

همه مي دانيم مدت زندگي فاطمه زهرا (س) بسيار كوتاه بود و از سويي ديگر اخبار و گزارشهاي همين زندگي كوتاه را هم دست سياست غاصبانه نگذاشت منتشر شود. به قول دانشمندي: فضايل اين خاندان را دوستان از ترس پنهان كردند و دشمنان از حسد بازگو ننمودند اما با اين همه آنچه به

دست مردمان رسيده، بوي دل انگيزش دنيا را عطرآگين كرده و مشرق و مغرب را فرا گرفته است.

ما برخي از آثار و رواياتي كه در زمينه سيره تربيتي فاطمه (س) بدست ما رسيده بود بررسي كرديم ولي بررسي كاملتر آن را بايد در فرآورده هاي اين تربيت جستجو و نظاره كرد.

آري، تمام عظمتها و شكوههايي كه به بهترين صورت در زندگي فرزندان فاطمه (س) متجلي است نشانگر تربيت تابناك و دامان پاك و آموزه هاي گران ارج فاطمه (س) است.

به اين خانه گلين كوچك بنگريد. چه كساني را به جامعه تحويل داده است.

حسنين (حسن و حسين عليهماالسلام)

زينبين (زينب و ام كلثوم سلام الله عليهما)

دو مردي كه قلم و بيان از ترسيم شكوه صلح و جنگ آنان و دستيابي به فراز قله هاي دانش و بينش آن دو و بلنداي چكاد اخلاق آنها ناتوان است بلكه پرنده تيزپرواز و بلندگراي انديشه را نيز ياراي رسيدن به بلنداي آن نيست. و دو زني كه «مردانگي در ركابشان جوانمردي آموخته و در غروب سياه تمامي ارزشهاي انساني فرياد رساي آن دو تاريكزار بي تپش توده هاي مردم كوفه و شام را به حركت و هيجان و شور و شعور و شعار واداشته است. در ميادن معنويت و صفا و عرفان نيز چشم عارفان روزگار را خيره و انديشه عابدان اعصار را سرگردان و متحير نموده اند.

آري همه آن عظمت ها مديون تربيت فاطمه (س) و ريشه در پرورش نيكوي او دارد. از اين رو در با شكوه ترين نمايش حق و باطل و در رساترين و گيراترين و زيباترين هماوردي نور با سياهي و تباهي و فضيلت كشي - در عاشورا - تك

سوار ميدان، همه اين شكوهها و عظمتها و اوجها را مرهون دامان پاك فاطمه مي داند و مي گويد: هيهات منا الذلة... زبوني، خواري، پستي از پيرامون ما به دور است (ما و ذلت هرگز) خداي و پيامبر و مؤمنان و آن دامنهاي پاك و پاكيزه اي كه ما را پرورانده است از ذلت ما پروا دارند و ما را خوار و زبون نمي پسندند.

زهرا در جهان حقيقت

اكنون اين مختصر را با روايتي به پايان مي بريم كه پرده اي ديگر از شكوه هوش رباي فاطمه (س) را بازگو مي كند.

آري فاطمه كه تربيت را از محضر وحي آموخته و در دنياي تربيت بهترين نمونه هاي ادب و تعالي را پرورانده و در اين مرحله بهترين شاگرد و برترين معلم بوده است. در جهان حقيقت و زندگي جاودان آخرت نيز از جانب خداي بزرگ عهده دار همين مسؤوليت است اما اين بار نه در محدوده خانه و كودكان خود بلكه تمامي كودكان شيعيانش و دوستدارانش شاگردان مكتب تربيتي اويند و سر بر دامان محبت اين مادر مي گذارند توجه كنيد.

ءابوبصير مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: كودكان شيعيان ما را ]در عالم برزخ[ فاطمه زهرا (س) تربيت مي كند و در روز قيامت به پدرانشان تحويل مي دهد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109