سيماي بانوي آينه ها در آيينه ادبيات

مشخصات کتاب

سرشناسه : کامران شرفشاهی، کاظم عنوان و نام پديدآور : سیمای بانوی آینه ها در آیینه ادبیات/کاظم کامران شرفشاهی منشا مقاله : اطلاعات ، 21 تیر 1386: : ص 6 توصیفگر : فاطمه زهرا (س) توصیفگر : شاعران توصیفگر : شعر توصیفگر : ادبیات عرب توصیفگر : ادبیات فارسی

بخش 01

اشاره

عظمت شخصيت و جايگاه رفيع بزرگ بانوي اسلام حضرت زهرا (س) هنوز ناشناخته مانده

است و چه بسيار فضايل و كراماتي كه در كتب تاريخي از ايشان روايت شده اما در

عرصه ادبيات ما ناسروده باقي مانده است. بي گمان حضرت صديقه طاهره (س) داراي شخصيتي شگفت و بسيار عميق و تأثيرگذار

بوده است. آنچنان كه مطالعه زندگاني پرخير و بركت ايشان به راستي اعجاب آور

است. زيرا عليرغم عمر كوتاه دينوي - كه براساس شهادت اكثر منابع بيش از هجده

سال نبوده است - ثمرات بسيار گرانبهايي از ايشان به يادگار مانده است. به اين

ترتيب، ميراث مظلومه بزرگ اهلبيت (ع) از يكسو سيره ايشان است كه شامل رفتار و

شيوه زندگاني مردمي و پرهيزگارانه آن بزرگوار است و از سوي ديگر آثار

برجامانده از آن بانوي گرامي كه در برگيرنده گفتار آن حضرت است. متأسفانه در اكثر آثار ادبي، سرايندگان و نويسندگان كمتر به ديگر ابعاد و

زواياي زندگي حضرت فاطمه (س) پرداخته اند و بيشتر با رويكردي عاطفي به بيان

مسلمات و مشهورات بسنده كرده اند. در حالي كه يك اثر ادبي قابل تأمل، نيازمند

برخورداري از دو بال احساس و انديشه است. با مروري برآثاري كه در اين زمينه خلق شده است به اين واقعيت مي رسيم كه اكثر

ادبا آنقدرها كه از «قبر» ناشناس

ايشان سخن گفته اند، از «قدر» ناشناخته آن

زن نمونه سخن به ميان نياورده اند. حال آنكه انسان امروز بيش از هر زمان

ديگري نيازمند درك و شناخت قدر و منزلت آن بانوي بزرگوار است. شايد علت اين غفلت را بتوان در عدم مراجعه به تاريخ و مطالعه آثاري كه درباره

آن حضرت وجود دارد جستجو كرد. زيرا چگونه ممكن است كه از فرازهاي فراوان

زندگي ايشان كمتر اثري در آثار ادبي ديده شود و به جاي آن شاهد كلي گويي هايي

يك شكل و همسان بود؟

به عنوان مثال، حضرت فاطمه زهرا (س) با آنكه فرزند رسول خدا (ص) و همسر حضرت

علي بن ابيطالب (ع) بوده و از موقعيتي ممتاز و بسيار برجسته برخوردار

بوده اند، اما زندگاني خيلي ساده و حتي دشواري داشته اند كه به گواه روايات،

تحمل آن از عهده هر انساني ساخته نبوده است. با اين حال، احسان و كمك به

ديگران و رعايت حقوق ساير همنوعان بخش زيبا و عظيمي از زندگاني ايشان را

فراگرفته است. اين فرازها در آثار ادبي نمودي بسيار اندك داشته است. به عبارت ديگر، عمده

آثار ادبي، به لحاظ محتوا داراي بار معنا و اطلاعاتي افزون از آنچه مردم كوچه

و بازار به نيكي مي دانند، به مخاطب ارائه نمي دهد. اصولاً در اكثر آثار، نه

ردي از سيره آن حضرت به چشم مي خورد و نه اثري از كلام آن حضرت ديده مي شود.

در حالي كه در خطبه هاي شورانگيز و سخنان گهربار آن بانوي فرزانه، جهاني

بي پايان از معنويت و عرفان نهفته است كه مي تواند انگيزه، راهنما و راهگشاي

انسان دردمند و نيازمند اعصار و قرون باشد.

بخش دلپذيري از زندگاني حضرت زهرا (س) اختصاص به اشعاري دارد كه توسط ايشان

سروده شده و اين اشعار در كتابهاي مختلف نقل و در كتاب «نهج الحيات» گردآوري

و منتشر شده است. موضوع اين اشعار شامل رثاي پدر ارجمند آن حضرت، همدردي با

تهيدستان، ازدواج با حضرت اميرالمومنين (ع)، تربيت فرزندان، همسرداري و شكوه

از دنياست. در واقع اين اشعار بيانگر بلاغت و مهارت آن بانوي يگانه در قلمرو

نظم و هر يك از اشعار سرشار از مضامين دل انگيز و نكته سنجي هاي ارزنده اي

است كه متأسفانه اين مهم آن طور كه بايد و شايد مورد توجه قرار نگرفته است و

چه بسا بسياري از مردم هنوز نمي دانند از حضرت زهرا (س) اشعاري نيز به يادگار

رسيده كه لبريز از مهر و عرفان و عاليترين جلوه هاي اخلاق است. اوضاع خطير عصر حاضر ايجاب مي كند كه شاعران و نويسندگان در آثار خويش بكوشند

تا پيام شكوهمند و سرنوشت ساز آن حضرت به گوش جان مردم برسد. در واقع اشعار

فاطمي بايد تبلور آشكار متعهدترين شعر روزگار ما باشد. شعري كه ارزش گرا و

حق مدار باشد و بتواند به انسان پريشان و راه گم كرده اين دوران، حقيقت

نوراني وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا (س) را به عنوان الگويي كامل و برتر يادآور

شود و روش زندگي آن حضرت را به عنوان يك مدل الهي كه به رستگاري دنيا و آخرت

مي انجامد، در حد توان معرفي كند. شاعري كه خود را فاطمي مي داند نبايد نسبت به درد بزرگ حضرت فاطمه، انديشه و

دغدغه هاي ايشان فاصله داشته باشد. بي ترديد مطالعه تاريخ زندگاني آن حضرت و انديشه و انس

با كلام ملكوتي آن

بانوي دو جهان، موجبات ارتقاي توانايي هاي شاعران و دست يافتن آنان به

افق هاي تازه اي خواهد شد. درخصوص شخصيت مقدس حضرت ام ابيها (س) و فضايل و كرامات بي شمار آن بانوي مكرمه تا كنون كتابهاي ارزنده بسياري به رشته تحرير درآمده است و بسياري از علما و

انديشمندان در اعصار و قرون گذشته و نيز عصر حاضر كوشيده اند تا هر يك در حد

بضاعت خويش در بيان زوايايي از شخصيت سترگ و الهي آن حضرت نقشي ايفا نمايند. در اين عرصه پهناور، آنچه تا به حال كمتر بدان پرداخته شده است، قلمرو

سحرانگيز ادبيات است كه با نگاهي ژرف در اين گستره شگفت مي توان به جلوه هاي

تازه و ناگفته هاي دلپذيري دست يافت. به تحقيق و به شهادت تاريخ، در طول حيات پرفراز و نشيب بشريت، هرنام و

واقعه اي به سهولت امكان راهيابي به قلمرو ادب و هنر را نداشته است و چه

فراوان است اسامي و وقايعي كه حتي عليرغم وسعت و عظمت، به هيچ وجه مورد اشاره و استقبال اهل قلم قرار نگرفته و يا اينكه در اندك آثار معدودي به آن اشاره

مختصري شده است كه همين اندازه نيز در رهگذر زمان به تدريج رنگ باخته و به

فراموشي گراييده است. يكي از جهات شكوهمند و جلوه هاي عظمت آسماني شخصيت حضرت ام الائمه (س) رويكرد گسترده و اعجاب آور سخن سرايان و هنرمندان نسبت به تعظيم و تكريم مقام و

منزلت آن بانوي بانوان است تا بدانجا كه به جرات مي توان ادعا كرد كه در طول

تاريخ هيچ بانويي تا به اين ميزان مورد احترام و ستايش سخن سرايان واقع نشده

است. كثرت آثار در اين باره به اندازه اي وسيع و حيرت انگيز است كه محاسبه

دقيق آن به راستي دشوار و چه بسا امكان ناپذير است و به يكي دو زبان و چند

لهجه نيز محدود نمي شود. به علاوه، شور و ارادت شاعران در اين عرصه با گذشت

ايام نه تنها هرگز روي در كاستي و زوالي ننهاده، بلكه به مرور بر اين عشق و

ارادت بي نظير آنچنان افزوده شده كه به گواه آثار خلق شده در اين زمينه

مي توان گفت كه آفرينش چنين آثاري همواره رو به فزوني بوده است و ناگفته نيز

نماند كه برخي از شاعران در اين طريق تنها به يك سروده اكتفا نكرده اند. ذكر

اين نكته نيز خالي از لطف نيست كه بسياري از شاعران در سروده هاي متعدد خويش

از قالب هايي نظير قصيده و مثنوي سودجسته و در ابيات فراواني كوشيده اند تا

در حد استطاعت خويش حق مطلب را به زيباترين شكل ممكن ارائه نمايند. در

سده هاي نخست هجري، جاهليت عرب از يكسو واختناق دستگاه خلافت امويان و

عباسيان از سوي ديگر مانع از اين بودكه شاعران بتوانند آزادانه و بي هيچگونه

رعب و وحشتي در منقبت و رثاي آن بانوي گرامي و مصائبي كه بر او گذشت شعر

بسرايند، و چه بسيار آثاري كه توسط اين دستگاه ها مورد تاراج قرار گرفت و

سراينده آن به سخت ترين مجازات ها گرفتار آمد. ليكن شعر فاطمي عليرغم همه اين

موانع، راه خود را به سمت آينده بازگشود تا پيام سرخ خويش را به نسل ها و

عصر هاي آينده برساند. سيماي پرفروغ بانوي ممتاز آيين اسلام در شعر شاعران

شيعي و غيرشيعي، بيانگر عظمت بانويي است

كه وارث راستين خاندان رسالت است و

تجسم دردناك سهمگين ترين و عظيم ترين مظلوميت ها.

حضرت فاطمه در آيينه ادبيات

يكي از فضايل غيرقابل انكار و بزرگ بانوي ممتاز اسلام، كه در بسياري از كتب

معتبر تاريخي مورد ستايش قرار گرفته است، احاطه ادبي و تسلط ايشان در

سخن سرايي بوده است.

ابوالفضل احمدبن ابي طاهر مروزي (204 - 280 ه-. ق) مؤلف كتاب

«بلاغات النساء» در كتاب ارجمند خويش خطبه شورانگيز، شيوا، بليغ و تاريخ ساز

حضرت فاطمه زهرا (س) در مسجد مدينه را در شمار بهترين و تفكرانگيزترين آثار

بانوان صدر اسلام ذكر كرده است.

اين خطبه آنچنان قوي و به لحاظ ادبي برخوردار از آرايه هاي لفظي و معنوي

فراوان و خصوصاً صنعت سجع است كه برخي از محدثان سنت و جماعت را برآن داشته

كه در اصالت آن ترديد نمايند و آن را به «ابوالعيناء» نسبت دهند! مهمترين

استدلال اين گروه براين پايه استوار است كه براي بيان شكوه و دادخواهي و سخن

گفتن با عامه مردم، زبان گفتاري مي بايست نثر مرسل باشد. در حالي كه هنر

سجع گويي در خاندان رسول اكرم (ص) امري عادي به شمار مي آمده و گذشته از اين

نكته نيز هنر سجع گويي حتي پيش از ظهور اسلام نيز در شهر مكه رواج بسيار

داشته است. از طرفي، اين نكته نيز شايان تأمل فراوان است كه نخستين دسته از

آيات مكي قرآن كريم نيز بدين صورت نازل شده است.

در خطبه حضرت زهرا (س) علاوه بر سجع، از صنايع ادبي ديگري همانند تشبيه،

استعاره، كنايه، موازنه، ترصيع، تضاد و گونه هاي ديگري نيز استفاده شده است

كه اين موضوع حكايت از دانش ادبي گسترده آن بانوي گرامي دارد.

در اهميت و اصالت اين خطبه، احمدبن ابي طاهر در حديثي از زيد بن علي بن حسين

بن زيدالعلوي آورده است كه پيرمردان آل ابوطالب اين خطبه را از دختر پيامبر

(ص) روايت كرده اند و آن را به فرزندان خويش مي آموختند و به يكديگر درس

مي داده اند. از دلايل ديگر ناظر بر اصالت داشتن اين مهم، مي توان به

خطابه هاي حضرت اميرالمومنين امام علي بن ابيطالب (ع) و ديگر فرزندان ايشان و

به ويژه به خطابه هاي آتشين حضرت زينت كبري (س) در مجلس عبيدالله بن زياد

اشاره كرد. چنانكه ابن زياد نيز در اين مجلس به بلاغت حضرت علي (ع) خاندان

بني هاشم و تيره عبدمناف اقرار نمود. علاوه بر آنچه ذكر شد، ديگر احاديثي

كه از آن بانوي عظيم الشان به يادگار رسيده است را مي توان به عنوان شاهدي

ديگر بر فصاحت و بلاغت سخنان ايشان به شمار آورد. در اين احاديث، انديشه

آسماني ريحانه رسول اكرم (ص) با زيباترين كلمات و تعابير آراسته شده است؛ به

نحوي كه خواننده يا شنونده از مطالعه يا استماع آن احساس شيفتگي و جذبه اي

ملكوتي مي يابد. و اما در قلمرو شعر نيز اشعاري به آن حضرت منسوب است كه برخي

از اين اشعار در معتبرترين كتاب ها به طور متواتر نقل شده است. آنچنان كه

ترديد در اين مسأله جايز به نظر نمي آيد. به ويژه فضاي خاص و نحوه تكلم با

مخاطبان خاص شكي برجاي نمي گذارد كه اين اشعار متعلق به آن حضرت است.نخستين

شعر، سروده اي است كه مربوط به لحظه هاي آغازين زندگاني زناشويي آن حضرت است.

شعري با مضمون ستايش همسر نمونه اش امام علي (ع):

اضحي الفخارلنا و عزشامخ

ولقد سمونا في بني عدنان

فلت العلاوعلوت في كل الوري

وتقاصرت عن مجدك الثقلان

اعني علياخيرمن وطاالثري

ذالمجد والاء فضال والاءحسان

فلهُ المكارم والمعالي والحبا

ماناحت الاء طيارفي الاغصان

يعني:

1- افتخار و عزت والا از آن ما شد و ما در ميان فرزندان «عدنان» سربلند شديم.

2- تو به بزرگي و برتري رسيدي و از همه آفريده ها والاتر شدي و جن و انس از

عظمت تو عقب ماندند.

3- معصوم «علي» است. بهترين كسي كه گام برخاك نهاده؛ بزرگوار و داراي احسان و

نيكي.

4- والايي هاي اخلاقي و بزرگي ها از آن اوست، تا آنگاه كه مرغان برشاخه ها به

ترنم مشغولند.

در روايتي كه در كتاب هايي همچون «مناقب ابن شهرآشوب»، «مسنداحمد»، «عوالم»،

«بحارالانوار»، «فتح الباري»، «فضائل خمسه» و... نقل شده، آمده است كه حضرت

زهرا (س) هنگام بازي دادن كودكان خود اين اشعار را زمزمه مي كرده اند:

اشبه اباك يا حسن

واخلع عن الحق الرسن

واعبدالها ذاالمنن

ولا توال ذالاحسن

يعني: 1- حسن جان! مانند پدرت باش، ريسمان ظلم را از گردن حق بركن.

2- خدايي را بپرست كه صاحب نعمت هاي فراوان است وهيچگاه با صاحبان ظلم و تعدي

دوستي مكن. وآنگاه كه امام حسين (ع) را بر روي دست نوازش مي داد، مي فرمود: انت شبيه با بي لست شبيهاً بعلي يعني: حسين جان! تو به پدرم رسول الله (ص) شباهت داري و به پدرت شبيه نيستي. امام علي (ع) اين اشعار را مي شنيدند و تبسم مي فرمودند. در روايت ديگري كه در كتب «تفسيرالبرهان»، «امالي شيخ صدوق»، «احقاق الحق»،

«تفسير نورالثقلين»، «نورالابصار»، «تفسير فرات الكوفي» و.... آمده است،

حكايت از آن دارد كه روزي

گرسنه اي، در منزل امام علي (ع) را كوبيد و تقاضاي

كمك كرد. امام در قالب شعري، نيازمندي آن تهيدست را به حضرت فاطمه بازگو كرد

و تذكر داد كه اگر امكان دارد، به او مساعدت شود و حضرت فاطمه (س) نيز با شعر

چنين پاسخ گفت:

امرك سمع يا بن عم و طاعه

ما بي من لوم و لا و ضاعه

اطعمه و لا ابالي الساعه

ارجو اذا اشبعت من مجاعه

يعني:

1- فرمان تو را اي پسرعمو بي درنگ اطاعت خواهم كرد. از طرف من تو را در اين

پيشنهاد سرزنشي نخواهد بود. 2- هم اكنون اين گرسنه را اطعام مي كنم و به ياد آينده خويش نخواهم افتاد و

آرزو دارم با شكم گرسنه در راه خدا ايثار كنم. در اين روايت چندين بار امام علي (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) با زبان شعر با

يكديگر گفتگو مي كنند.

رحلت رسول گرامي اسلام حضرت محمدبن عبدالله (ص) فاجعه اي بس بزرگ و

جبران ناپذير بود و اندوه اين واقعه دردناك بر فاطمه زهرا (س) كه پدر، او را

«ام ابيها» مي خواند و همه از شدت علاقه اين دختر به پدر بزرگوارش آگاه

بودند، بسيار سخت و طاقت فرسا بود. اندوهي كه هيچگاه پاياني نداشت و بيقراري

فاطمه در اين مصيبت جانكاه به گونه اي جلوه گر بود كه شگفتي تمامي مردمان، از

دوست و دشمن را برانگيخته بود. به شهادت رواياتي كه دركتب تاريخي مربوط به اين دوره ثبت و ضبط شده است، حضرت

صديقه طاهره (س) اندوه خويش را در قالب سوگ سروده هايي بر مزار

شريف پدر

عاليقدر خويش زمزمه مي كرد. اشعاري كه از اين دوره نقل و به ما يادگار رسيده است را مي توان به 2 دوره

تقسيم كرد: 1- نخست اشعاري كه صرفاً مرثيه است و بيانگر غم و اندوه ناشي از رحلت پدري

عاليقدر كه پيامبر بزرگ خداست و بيان صفات و فضايل آن رسول گرانقدر است. در

اين اشعار با زيباترين و لطيف ترين كلمات و تشبيهات از هجران رسول خدا (ص) ياد

شده است و بيتابي در آن موج مي زند. تا بدانجا كه تحمل زندگاني پس از پيامبر

را بسيار دشوار و ناممكن توصيف مي نمايد در اشعاري كه در كتاب «احقاق الحق»

(ج19 ص160) آمده، چنين مي خوانيم:

قل صبري و بان عني عزائي

بعد فقدي لخاتم الانبياء

عين يا عين اسكبي الدمع سحا

ويك لاتنجلي بفيض الدماء

يا رسول الله يا خيره الله

و كهف الايتام و الضعفاء

قد كتك الجبال و الوحش جمعا

والطير و الارض بعد بكي السماء

و بكاك الحجون و الركن و

المشعر يا سيدي مع البطحاء

وبكاك المحراب والدرس للقر

و ان في الصبح معلناً و السماء

و بكاك الاسلام اذا صارفي

الناس غريباً من سائر الغرباء

لو تري المنبر الذي كنت تعلوه

علاه الظلام بعد الضياء

يا الهي عجل و فاتي سريعاً

لقد تنغفت الحياه يا مولائي

يعني: صبر و تحمل من كوتاه و عزا و مصيبتم آشكار است؛ چون خاتم پيامبران را از دست

داده ام. ديده! اي ديده، اشك ببار! واي بر تو اگر سيل اشك

را جاري نسازي. اي

رسول خدا، اين برگزيده حضرت حق، اي پناه يتيمان و مستضعفان، كوهها و حيوانات

و پرندگان برتو مي گريند. زمين هم پس از آسمان گريست. شهر مكه وركن و مشعر و

سرزمين بطحاء اشكها باريدند. و محراب و محل درس قرآن در صبح و شب از فراق تو گريه دارند. و اسلامي كه در ميان تو غريب و تنها مانده است برتو مي گريد. پدرجان، اگر منبرت را بنگري خواهي ديد كه پس از نور و روشنايي، ظلمت از آن

بالا مي رود خدايا مرگم را زود مقرر فرما؛ زيرا زندگي دنيا بر من تيره و

تاريك شده است. 2- دسته دوم، اشعاري هستند كه ضمن ابراز اندوه و دلتنگي، داراي لحني

گلايه آميز از روزگار و بيانگر تنگناها و فشاري است كه بعد از رحلت

رسول اكرم (ص) گريبانگير خاندان پاك آن حضرت شده است. به عبارت ديگر اين اشعار

را مي توان نمونه هاي ارزنده اي از شعر متعهد آن روزگار به شمار آورد. شعري

كه با زبان شكايت به محضر نبي اكرم (ص)، از كجرويها، نفاق ها، انحراف ها و

تنهايي بزرگ اهل بيت (ع) رسول خدا كه در محاصره انواع و اقسام توطئه ها و

دسيسه ها قرار گرفته اند و پايمال شدن حقوق آنان و ناديده انگاشته شدن شأن

والاي آنان حكايت دارد. در شعري كه در كتاب عوالم (ج11 ص454) آمده است و همچنين در منابع ديگري همچون

«مناقب» (ج1 ص242) و «وفاء الوفاء» (ج2 ص443) نيز ثبت شده است، چنين

مي خوانيم:

صبت علي مصائب لوانها

صبت علي الايام صدن ليالياً

قدكنت ذات جمي بظل محمد

لااخش من ضيم و كان

جمالياً

فاليوم اخشع للذليل واتقي

ضيمي و ادفع ظالمي بردائيا

يعني: مصايبي برمن باريدن گرفته كه اگر بر روزها مي باريد، شب مي شد. من در سايه حيات و ياري محمد بودم و از هيچ دشمن و كينه اي نمي ترسيدم و او

جمال من بود.

بخش 02

اشاره

در شعري كه در كتاب عوالم (ج11 ص454) آمده است و همچنين در منابع ديگري همچون «مناقب» (ج1 ص242) و «وفاء الوفاء» (ج2 ص443) نيز ثبت شده است، چنين

مي خوانيم:

صبت علي مصائب لوانها

صبت علي الايام صدن ليالياً

قدكنت ذات جمي بظل محمد

لااخش من ضيم و كان جمالياً

فاليوم اخشع للذليل واتقي

ضيمي و ادفع ظالمي بردائيا

يعني:

مصايبي برمن باريدن گرفته كه اگر بر روزها مي باريد، شب مي شد من در سايه

حيات و ياري محمد بودم و از هيچ دشمن و كينه اي نمي ترسيدم و او جمال من

بود امروز در برابر فرومايگان خاضعم و باك دارم از تعدي دشمنان كه ظالم را

با پيرهنم دفع مي كنم. اين اشعار بدون شك نشانگر اوضاع سياسي و اجتماعي آن عصر است و سندي برمظلوميت

آن حضرت و خاندان پاك وحي (ع). در شعري غم انگيز و تكان دهنده كه در كتابهايي

همچون «طبقات ابن سعد» (ص853)،

«الابدال» (ج1ص164)،«بلاغات النساء» (ص12ابن طيفور،

«مجمع بحارالانوار» (ج3ص491)، «الفائق» (ج3 ص217)، «البد و التاريخ» (ج5 ص68)،

«رياحين الشريعه» (ج1 ص338)،«امالي»شيخ مفيد (ص41)، «تفسيرالبرهان» (ج 3ص264)،

«تفسيرنورالثقلين» (ج4ص187)، «الطرائف» (ص265)، «احتجاج» طبرسي (ص92)،

«الغدير» (ج7 ص192)، «الواني» (ج2 ص188)، «اعيان الشيعه» (ج1 ص318)، «كوكب

الدري» (جزء اول ص222) و.... بسياري از كتابهاي معتبر ديگر آمده است، چنين

مي خوانيم:

قد

كان بعدك ابناء و هنبثه

لو كنت شاهدها لم يكبر الخطب

انا فقد ناك فقد الارض و ابلها

و اختل قومك فاشهدهم فقد نكبوا

و كل اهل له قربي و منزله

عند الاله علي الادنين مقترب

ابدت رجال لنا نجوي صدورهم

لما مفيت و جالت دونك التوب

تجهمتنا رجال و استخف بنا

لما فقدت و كل الارض مغتصب

... انا دز ئنابمالم يرز ذوشجن

من البريه لاعجم و لاعرب

يعني:

بعد از تو خبرها و مسايل مختلف و بلاهاي درهم و برهمي پيش آمد كه اگر تو بودي

آنچنان بزرگ جلوه نمي كرد.

ما تو را از دست داديم مانند سرزميني كه از باران محروم شود، و قوم تو مختل

ماند، بيا ببين كه چگونه از راه منحرف شدند.

هر خانداني كه براي او نزد خدا قرب و منزلتي بود، نزد بيگانگان هم محترم بود،

غير از ما كه حرمت ما را در هم شكستند.

مرداني چند از امت تو همين كه رفتي و پرده خاك ميان ما و تو فاصله انداخت،

اسرار سينه ها را آشكار كردند.

همين كه تو رفتي، مرداني ديگر به ما رو ترش كردند و ما را كوچك شمردند و هر

زميني از ما غصب شد. به راستي ما بلاديدگان به مصيبتي گرفتار شديم كه هيچ بلا

ديده اي، نه در عرب و نه در عجم آنچنان مبتلا نشده است.

از ديگر اشعاري كه به حضرت فاطمه (س) منسوب است، شعري است كه ورقه بن عبدالله

از فضه همدم آن حضرت در واپسين روزهاي زندگي نقل كرده است و در «رياحين

الشريعه

(ج 2 ص 73) و چند كتاب معتبر ديگر اين شعر ديده مي شود.

«ابكني ان بكيت يا خير هاد

واسبل الدمع فهو يوم الفراق

يا قرين البتول اوصيك بالنسل

فقد اصبحا حليفا اشتياق...

يعني:

اگر خواستي گريه كني، بر من گريه كن، اي بهترين راهنما و اشكها را سرازير كن

كه امروز روز جدايي است. اي همدم فاطمه! وصيت مي كنم تو را به فرزندانم كه

همدم شوق و محبت شده اند... در ادامه اين شعر كه مهر و دلواپسي مادرانه در آن

متبلور است، حضرت فاطمه زهرا (س) آينده تلخ و سياهي را پيش بيني مي فرمايند كه سرانجام به شهادت فرزندان ايشان مي انجامد.

آينده نگري و يا به تعبير ديگر پيشگويي تاريخي از ديگر جلوه هاي اشعار منسوب

به حضرت فاطمه (س) است كه البته در خطبه ها و سخنان به يادگار مانده از آن

بانوي بزرگوار نيز شاهد اين كرامت الهي هستيم.

و اما نكته اي كه جا دارد به آن اشاره شود اينكه غالباً كساني كه درصدد تكذيب

اين اشعار برآمده اند، همان كساني هستند كه نه تنها منكر خطبه ها، بلكه حتي

منكر بخشي از روايات و احاديث مربوط به تاريخ صدر اسلام و خصوصاً هر آنچه كه

مربوط به مظلوميت خاندان وحي (ع) است، مي باشند. و اين خط، استمرار همان

جرياني است كه از دوران صدر اسلام تمام تلاش خود را به كار بست تا هرگونه

اثري را در اين باره به يغما ببرد و از تاراج بخش اعظمي از اين آثار هرگز

فروگذار نكرد و در مقابل با جعل و تحريف تاريخ درصدد فضيلت تراشي براي دشمنان

اهلبيت (ع) برآمد.

پيشگامان شعر فاطمي

شأن و

شخصيت والاي حضرت فاطمه زهرا (س) چنان شگفت و پر عظمت است كه هيچ صاحبدل آگاه و متعهدي نمي تواند در برابر اين همه بزرگي و پاكي سر تعظيم فرود نياورد و زبان به تحسين و ستايش نگشايد.

وجود مقدس آن بانوي پرهيزگار مجموعه اي از عاليترين صفات و ارزشهايي است كه

كمتر در وجود يك انسان اجتماع مي كند. آن بانو، آيينه تمام نماي فداكاري،

ادب، شجاعت، عصمت، ساده زيستي، نوعدوستي، دينداري، عفت، گذشت، صبر، استقامت،

جهاد، صداقت و... است.

او با آنكه فرزند پيامبر عظيم الشان اسلام (ص) است، ليكن از تمام مردم عصر

خويش در شرايط دشوارتري كه به دلخواه برگزيده زندگي مي كند. و آنچنان زندگي

مي كند كه نه تنها زنان بلكه مردان و نه تنها مسلمانان بلكه پيروان ساير

اديان نيز او را سزاوارترين سرمشق و راهنماي خويش برمي شمارند.

محبوب ترين بانوان جهان در نگاه سخن سرايان بزرگ، خاتون آينه و آب، بانوي

عاطفه و ايثار، و يگانه اي است كه در عظمت ولادت فرخنده اش سوره مباركه كوثر

نازل شد. سوره اي كه سخن از عطاي رحمتي بزرگ مي گويد. بشارتي است كه قلب

محزون پيامبر (ص) را گرم مي كند و به او نويد آينده اي بزرگ را مي بخشايد.

هيچكس نمي تواند فاطمه را نستايد و تاريخ گواه اين سخن است كه دوست و دشمن در

مقابل او جز تكريم و سپاس و ستايش نكرده اند و به راستي چگونه مي توان اين

همه بزرگي و شكوه را ناديده انگاشت، كه هر كس ناديده انگارد خود را حقير و

كوچك نمايانده است و بس. علاوه بر تمام فضايل و كرامات، فاطمه دختر محمد (ص) و

خديجه (س) همسر علي مرتضي (ع)، مادر حسنين (ع) و

زينب (س) و ام الائمه است و

خويشان او همه از مجاهدان و شهيدان والامقام. فاطمه ممتازترين بانوان دو گيتي

است. در چنين مرتبتي آسماني است كه هيچ بانويي همشان و همطراز او نبوده و

نخواهد بود.

پيرامون نخستين اشعاري كه در باره حضرت فاطمه زهرا (س) سروده شده است، ذكر اين

نكته ضروري به نظر مي رسد كه اولاً تمامي اشعاري كه در باره آن بانوي بزرگوار

سروده شده است به ما نرسيده، و سهواً يا عمداً بخشي از آن از ميان رفته است و

يا به صورت مكتوب ثبت نشده است. ثانيا عليرغم مبارزه پيامبر اكرم (ص) با رسوم

غلط عصر جاهليت، تعصبات جاهلي مانع از آن بوده تا شاعران به مدح و منقبت

بانوان پرهيزگار نيز بپردازند و عرف حاكم را نديده بگيرند. با نگاهي به گذشته، ظاهراً نخستين اشعاري كه در باره حضرت فاطمه (س) سروده شده

است و در كتب تاريخي به ثبت رسيده، مربوط مي شود به مراسم ازدواج حضرت

زهرا (س) با حضرت اميرالمومنين علي (ع).

در مناقب ابن شهرآشوب اشعاري در اين مراسم از ام سلمه روايت شده است:

سرن بعون الله جاراتي

واشكر نه في كل حالات

و اذكرن ما انعم رب العلي

من كشف مكروه و آفات...

يعني:

اي زنان پيغمبر و نزديكان من! به كمك خدا حركت كنيد و در همه حال او را

سپاسگزاري نماييد. نعمت پروردگار بزرگ را به ياد آوريد كه ناراحتي ها و آفات

را از ما دور كرد. ابن شهرآشوب كه اين روايت را به نقل از ابن بابويه ذكر

كرده است، در ادامه اشعاري را نيز از عايشه، حفصه

ومعاذه مادر سعدبن معاذ

نقل كرده است. در بخشي از شعر معاذه آمده است:

و نحن مع بنت بني الهدي

ذي شرف قد مكنت فيه

في ذروه شامخه اصلها

فما اري شيئاَ يدانيه

يعني:

به راه افتيد با دخت پيامبر شريف و بزرگوار كه شأن او والا و بي همانند است.

او از نژادي شامخ و بلندمرتبه است كه همانندي بر آن نمي بينم.

در قطعه اي كه از حفضه نقل شده، چنين آمده است:

فاطمه خير نساءالبشر

و من لها وجه كوجه القمر

فضلك الله علي كل الوري

بفضل من خُص بآي الزّمر

زوجك الله فتي فاضلاً

اعني علياً خير من في الحضر

فسرن جا راتي بها انّها

كريمه بنت عظيم الخطر

يعني: فاطمه بهترين زنان بشر؛ آن دختري كه رويش چون قرص ماه درخشندگي دارد. خدايت

برهمگان برتري داد به فضيلت، آن كس كه به آيات قرآني او را مخصوص گردانيد.

خداي تعالي تو را به ازدواج جواني فاضل درآورد و منظورم همان علي است كه

بهترين مردان است. اي زنان، در ركاب فاطمه به راه افتيد كه به راستي او عروسي

بزرگوار و دختر شخصيت بزرگي است. در شعري نيز كه از حضرت عايشه نقل شده است، شاهد ستايش از اين گونه هستيم:

سرن بها فالله اعطي ذكرها

و خصّها منه بطهر طاهر

يعني: با نوعروسي حركت كنيد كه خداي بزرگ نامش را عطا كرده و به پدر (يا شوهر) پاك

و منزهي او را مخصوص گردانيده است. در روايتي كه در كتاب «مناقب» از

حضرت امام محمدباقر (ع) نقل شده است، آن حضرت

ميزان مهريه حضرت فاطمه زهرا (س) را در آسمان، پنج يك دنيا و ثلث بهشت و چهار

رود از رودهاي دنيا؛ فرات، نيل، نهروان و بلخ ذكر نموده و در زمين نيز

«مهرالسنه يعني پانصد درهم نقل فرموده اند. در پايان همين حديث است كه

اشعاري را از «عبدي» در اين باره مي خوانيم:

و زوج في السماء بامر ربي

بفاطمه المهذبه الطّهور

و صيّر مهرها خمسا بارض

لما تحويه من كرم وحور

فذا خيرالرجال و تلك خير

النساء و مهرها خيرالمهور

و زوّجهُ بفاطمه ذوالمالي

علي الارغام من اهل النفاق

و خمس الارض كان لها صداقاً

الا لله ذلك من صداق

مرثيه امام علي (ع) در فقدان غم انگيز فاطمه زهرا (س) بسيار زيبا و ژرف است.

اين مرثيه كه نوزده بيت است، در ديوان منسوب به آن حضرت ضبط شده است و زبيربن

بكار در كتاب خود با عنوان «الاخبار الموفقّيات» كه آن را در نيمه دوم قرن

سوم هجري قمري به رشته تحرير درآورده است و از مصادر قديمي به شمار مي آيد،

در اين باره چنين نوشته است: «مدايني گويد كه چون اميرالمومنين علي بن

ابي طالب رضي الله عنه از دفن فاطمه فراغت يافت، برسر قبر او ايستاد و اين دو

بيت را انشاء كرد:

لكل اجتماع من خليلين فرقه

و كل الذي دون الممات قليل

و آن افتقادي واحداً بعد واحد

دليل علي ان يدوم خليل

يعني: جمع هر دو دوست را بريشاني است و هر چيز

جز مرگ ناچيز است. اينكه من يكي نفر

را پس از ديگري از دست مي دهم نشان آن است كه هيچ دوست جاويد نمي ماند. علامه مجلسي در كتاب شريف «بحارالانوار» نيز اين روايت را نقل كرده است. در

آن كتاب آمده است كه هاتفي از غيب شعر مولا (ع) را پاسخ گفته است و سپس چهار

بيت شعر را ذكر نموده است. از جمله نخستين اشعاري كه در آن به حضرت فاطمه زهرا (س) اشاره شده است،

مي توان به شعري از يحيي بن حكم (برادر مروان) در مجلس يزيدبن معاويه اشاره

كرد. چنان كه شيخ مفيد (ره) مي نويسد: وي در مجلس يزيد آنچنان از جنايت

ابن زياد و از اسارت خاندان پاك وحي متأثر شد كه بي اختيار اين اشعار برزبان

وي جاري گشت:

لمام باذني الطف ادني قرابه

من ابن زياد العبد ذي الحسب الوغل

اميه امسي نسلها عدد الحصي

و بنت رسول الله ليس لها نسل

يعني: سرهايي كه در كنار طف جدا شد، از نظر خويشاوندي نزديكتر از پسر زياد و

بنده اي است كه داراي نسب پستي است. اكنون اميه روزگاري را دارد كه دودمانش

به شماره ريگهاست، اما دختر رسول خدا دودماني ندارد؟! در روايت آمده است كه يزيد آنچنان از ابراز انزجار يحيي بن حكم به خشم آمد كه

بي هيچ ملاحظه اي درحضور جمع دست خود را محكم برسينه يحيي بن حكم زد. و گفت:

ساكت شو! و اما سيماي منور حضرت فاطمه زهرا در شعر شاعران نامدار عرب، به ويژه در

سده هاي نخست حكايتي بس شنيدني و تأثرانگيز دارد. يكي از شاعران بزرگ

عرب، ابوالمستهل، كميت بن زياد اسدي (متوفاي 126 ه-. ق)

است كه در روزگار دشوار مروانيان به دفاع از اهلبيت (ع) اشعار بسيار غرايي

سرود. قصيده هاي وي به نام «هاشميات» معروف است و از شجاعت و حق گويي اين

شاعر بلندآوازه حكايت دارد. سيد اسماعيل حميدي (105 - 173 ه-.ق) معروف به سيد حميدي از شاعران شيعي بلند

مرتبه عرب و معاصر امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است. وي نيز داراي اشعاري

بسيار محكم و تكان دهنده است. سيد حميدي در اشعار خود، پرده از حجابهاي

تاريخي برمي دارد و با صراحت از ستمي كه برخاندان نبوت رفته است، سخن

مي گويد:

و فاطم قداوصت بان لايصليا

عليها و ان لا يدنوا من رجا القبر

علياً ومقداداً و ان يخرجوا بها

رويداً بليل في سكوت وفي ستر

يعني: فاطمه، علي و مقداد را وصيت كرد كه شب هنگام به آرامي، در خاموشي و

پوشيده از ديده ها، او را به خاك سپارند. و آنهايي كه از ايشان ناخشنود است،

بر وي نماز نخوانند و به قبر او نزديك نشوند.

يكي از نكات مهم درباره چنين اشعاري «سند» بودن اين آثار است كه مي توان به

استناد آن به درك و دريافت تاريخي روشني از وقايع صدر اسلام نايل شد و همچنين

اين اشعار مي تواند پاسخ محكمي باشد بر كساني كه با شبهه افكني، سعي در تحريف

تاريخ سراسر مظلوميت اهلبيت (س) دارند. از آنجا كه چنين شاعراني در صدر اسلام

و معاصر ائمه (ع) مي زيسته اند و با واقعيتها و حقايق كاملاً آشنا بوده اند و

به لحاظ قوتي كه در آثار آنان وجود دارد

و غيرقابل انكار است، مي توان اين

اشعار را پاسخ مستند و دندان شكني به شبهه افكنان و مغرضان به شمار آورد.

منصور بن زبرقان بن مسلم، معروف به منصور نمري، از شاعران عرب بلندپايه قرن

دوم هجري است كه در سروده هاي خويش ستمكاران بر آل محمد (ص) را چنان نكوهش

كرده است كه سرانجام خشم هارون را برانگيخت تا فرمان به كشتن وي دهد. وي در

يكي از سروده هاي خويش اينچنين از حضرت فاطمه و ستمي كه بر خاندان ايشان روا

شده است، سخن مي گويد:

دينكم جفوه النبي و ما

الجافي لآل النبي كالواصل

مظلومه والنبي والدها

قرير ارجاء مقله حافل

الامصاليت يغضبون لها

بسله البيض والقنا الذابل؟

يعني:

دين شما ستم بر رسول است - ستمكار و دوستدار آل پيامبر، نه در يك درجه از

قبول است. ستم رسيده اي كه دختر پيامبر است و چشم او در دانه هاي اشك غوطه ور

است. شمشير زنان دلاور كجايند؟ و چرا به خاطر او به خشم نمي آيند و دست به

شمشير و نيزه نمي گشايند؟

ابومحمد، عبدالسلام مشهور به «ديك الجن» از شاعران نامدار عرب قرن دوم هجري

است (161-235 ه-. ق) وي شاعري نستوه و حق جو بود كه به خاندان وحي عاشقانه

ارادت مي ورزيد و داراي روحي انقلابي بود. از معروفترين آثار برجاي مانده از

ديك الجن، هشت چكامه اوست كه در فضيلت خاندان پيامبر (ص) سروده شده و يكي از

اين قصايد، قصيده اي است در مدح حضرت فاطمه زهرا (س) با مطلع زير:

يا قبر فاطمه الذي ما مثله

قبر بطيبه طاب فيه مبيتا

ابوعلي

ملقب به «دعبل خزاعي»، شاعر شهيد شيعي و معاصر امام موسي كاظم (ع) و

امام رضا (ع) است. وي را شاعري صريحه اللهجه و با شهامت دانسته اند كه در طول

حيات خويش از حقگويي و دفاع از حريم ولايت هيچگاه فروگذار نكرد. معروفترين

اثر دعبل، قصيده تائيه اوست كه آن را خدمت امام رضا (ع) قرائت كرد و چنان كه

در رواياتي آمده است، در هنگام قرائت اين اشعار، حضرت امام رضا (ع) از شدت

تأثر گريستند و از هوش رفتند و نيز نقل است كه آن حضرت ابياتي براي قصيده

افزودند در بخشي از قصيده تائيه، دعبل با حزن و اندوه از فاطمه زهرا (س) ياد

مي كند و از سرنوشت تلخي كه بر خاندان پيامبر روا داشته شد، مي نالد:

افاطم لو خلت الحسين مجدلا

وقد مات عطشانا بشط فرات

اذن للطمت الخد فاطم عن--ده

واجريت دمع العين في الوجنات

افاطم قومي يا بنه الخير واندبي

نجوم سماوات بارض فلاه...

يعني:

اي فاطمه، اگر به خاطرت مي گذشت كه حسين تشنه كام در كنار فرات بر روي خاك

جان سپرده است، بر كنار او مي ايستادي و برچهره مي زدي و اشك برگونه ها روان

مي ساختي. فاطمه! اي دختر بهترين آدميان، برخيز و برستارگان آسمان كه برپهنه

بيابان افتادند نوحه كن! در اينجا جا داد از دو تن از شاعران گرانسنگ عرب و

پيشگامان شعر فاطمي كه از طلايه داران ادبيات تشيع هستند ياد شود. اين دو تن

«ابوالاسود دوئلي» و «فرزدق» هستند كه در مقام ارجمند آنان ترديدي نمي باشد.

ظالم بن عمرو (متوفي 69 ه-.ق) مشهور به ابوالاسود دوئلي از شاعران

و ادباي

گرانقدر و از اصحاب و شاگردان حضرت اميرالمومنين علي (ع) بوده است. از كارهاي

ارزنده و خدمات او مي توان به اين نكات اشاره كرد كه وي قرآن كريم را

نقطه گذاري كرد و همچنين وي را واضع علم نحو دانسته اند كه البته در تمام اين

امور، وي به امام علي (ع) استناد نموده است. سلامت و رواني، استحكام و

برخورداري از بافت استوار موجب شده است تا اشعار وي در كتب نحو و لغت و علم

قرائت مورد استدلال و استشهاد قرار گيرد. وي در يكي از سروده هاي خويش چنين

از فاطمه (س) مي گويد و بر ستم زمانه خويش برمي آشوبد:

وانت تظنينهم بالهدي

وبا لطف هام بني فاطمه

يعني: آيا بني اميه را به هدايت توصيف مي كني؟ چگونه چنين مي كني، حال آنكه

سرهاي فرزندان فاطمه (س) به جرم حمايت از دين مبين در سرزمين طف، به خاك و

خون افتاده است.

فرزدق را يكي از بزرگترين شاعران مسلمان و چنانكه ملا عبدالله افندي در «رياض

العلما» ذكر كرده است، شاعري شيعي به شمار آورده اند. درباره او گفته اند كه

محضر پنج امام را درك كرده و شأن او در ادبيات عرب به گونه اي است كه يونس بن

حبيب نحوي درباره اش گفته است: «اگر شعر فرزدق نبود، يك سوم ادبيات عرب از

بين مي رفت.»

مشهورترين اثر فرزدق، قصيده «ميميه» در فضل حضرت امام علي بن الحسين (ع) در

موسم حج است. آنگاه كه هشام بن عبدالمالك با حسد درباره امام سجاد (ع) مي پرسد

و فرزدق في البداهه اين شعر را در حضور هشام بر زبان جاري مي كند و چنان خشم

هشام را

برمي انگيزد كه دستور مي دهد تا نام وي را از دفتر جوائز حذف و او را

به زندان بيفكنند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109