سرشناسه: لباف علی ۱۳۵۳ - عنوان و نام پدیدآور: آن روز سرد: قباله فدک و پرسش های فرارو / به اهتمام علی لباف؛ زیر نظر مرتضی فرج پور.
مشخصات نشر: تهران: منیر، ۱۳۸۸.
مشخصات ظاهری: ۱۵ ص.
4 - 112 - 539 - 964 - شابک: ۸۰۰۰ ریال 978
وضعیت فهرست نویسی: فاپا
یادداشت: کتابنامه به صورت زیرنویس.
موضوع: فاطمه زهرا (س)، ۸؟ قبل از هجرت - ۱۱ ق
شناسه افزوده: فرجپور، مرتضی ویراستار
رده بندی کنگره: ۱۳۸۸ ۲ / ل ۲آ ۸ ۵ / ۲۷BP
رده بندی دیویی: ۲۹۷ / ۹۷۳
شماره کتابشناسی ملی: ۷۱۰۳۱۳۱
ماجرای پاره کردن قباله فدک توسط عمر، حکایت جانسوزی است که بخشی از مصائب حضرت زهرا علیهاالسلام را به خود اختصاص داده است. منابع اهل سنّت هر چند به تحریف و سانسور برخی حوادث این ماجرا دست یازیدهاند اما برخی از آنها، واقعه «پاره کردن قباله فدک توسط عمر». را پذیرفته و بدان تصریح نمودهاند به عبارت دیگر، منابع شیعه و سّنی، در این فراز از ماجرای غصب فدک، با یکدیگر اتّفاق نظر دارند. با این وجود، دکتر اصغر قائدان در کتابش به نام «تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابیطالب علیه السلام، صفحه 96» ذیل ماجرای فدک مینویسد:
«در نهایت پس از استدلال قوی فاطمه (س) و علی (ع)، خلیفه فدک را طی نامه ای به او بازگردانید. ولی عمر در قضیه دخالت کرد و حکم بازگشت فدک را گرفته، و پاره کرد … البته باید در پذیرش این روایت، کاملا ً احتیاط کرد؛ زیرا، صحیح به نظر نمیرسد عمر توانسته باشد حکم صادره از سوی ابوبکر را پاره کند. حتی اگر چنین قدرتی هم میداشت، این اندازه میدانست که به مصلحتش نیست که چنین کاری کند …»!
در این نوشتار کوتاه برآنیم تا بر اساس منابع اهل سنّت و با ارائه شواهد نقض تاریخی، به استبعادهای فوق پاسخ دهیم. بدیهی است که در صورت اثبات وقوع حوادثی مشابه با «ماجرای پاره کردن قباله فدک»، بطلان نظریه ارائه شده توسط دکتر اصغر قائدان نیز آشکار میگردد.
ابن ابی الحدید معتزلی (متوفّای 656) مینویسد:
و أما ما یرْوِیه رِجالُ الشیعۀِ و الْأخْبارِیونَ منْهم فی کُتُبِهِم منْ قَولِهِم:
إنَّهما أهاناها و أسمعاها کَلاماً غَلیظاً و إنَّ أبابکْرٍ رقَّ لَها حیثُ لَم یکُنْ عمرُ حاضراً فَکَتَب لَها بِفَدک کتاباً؛ فَلَما خَرَجت بِه وجدها عمرُ فَمد یده إلَیه لیاْخُذَه مغالَبۀً فَمنَعتْه، فَدفَع بِیده فی صدرِها و أخَذَ الصحیفَۀَ فَخَرَقَها، بعد أنْ تَفَلَ فیها فَمحاها … 1
و اما آنچه راویان اخبار از بزرگان شیعه در کتابهایشان روایت کردهاند که:
آن دو، او (= حضرت زهرا علیهاالسلام) را خوار ساختند و سخنان درشتی به گوش او رساندند؛ و این که هنگامی که عمر حاضر نبود، ابوبکر دلش برای او سوخت و قبالهای برای [مالکیت] فدک برای او نوشت؛ پس هنگامی که [حضرت زهرا علیهاالسلام ] با آن [قباله] بیرون آمد، عمر او را یافت، پس دستش را به سمت آن دراز کرد تا به زور آن را بگیرد، اما [حضرت زهرا علیهاالسلام ] او را [از این کار ] بازداشت، پس [عمر ] با دستش به سینه او کوبید و هلش داد و قباله را گرفت و بعد از اینکه در آن آب دهان انداخت و [نوشته] آن را پاک کرد، پاره اش نمود …
علی بن برهان الدین حلبی (متوفّای 1044) به نقل از سبط بن جوزی حنفی (متوفّای 654) مینویسد:
أنَّه کَتَب لَها بِفَد ک و دخَلَ علَیه عمرُ، فَقالَ: ما هذا؟
فَقالَ: کَتَبتُه لفاطمۀَ …
ثُم أخَذَ الْکتاب فَشَقَّه. 2
او (= ابوبکر) برای فاطمه درباره فدک، قباله ای نوشت. عمر نزد او (= ابوبکر) آمد و گفت: این چیست؟
گفت: برای فاطمه نوشته ام …
سپس [عمر ] آن نوشته را گرفت و آن را پاره کرد.
طبری (متوفّای 310) مینویسد:
و خَرَج زِبرِقانُ و الْأقْرَع إلی أبِی بکْرٍ، و قالا: إجعلْ لَنا خَراج الْبحرَینِ و نَضْمنُ لَک ألّا یرْجِع منْ قَومنا أحد، فَفَعلَ و کَتَب الْکتاب. و کانَ الَّذی یخْتَلف بینَهم طَلْحۀُ بنُ عبیداللهِ، و أشْهدوا شُهوداً منْهم عمرُ. فَلَما اُتی عمرُ بِالْکتابِ فَنَظَرَ فیه لَم یشْهد … ثُم مزَّقَ الْکتاب و محاه … 3
و زبرقان و اقرع به نزد ابوبکر آمدند و گفتند: خراج بحرین را برای ما قرار بده و [در عوض ما نیز ] برای تو ضمانت میکنیم که از قوم ما احدی مرتد نگردد. پس [ابوبکر ] این کار را کرد و نامهی [خراج بحرین] را نوشت و کسی که بین آنها رفت و آمد میکرد [و واسطه بود]، طلحۀ بن عبیدالله بود. و آنها شاهدانی را [برای آن سند] به گواهی گرفتند که یکی از آنها [که میخواستند به گواهی بگیرند] عمر بود. پس هنگامی که آن نامه را نزد عمر آوردند، در آن نگاه کرد و گواهی نداد … سپس نامه را تکّه تّکه کرد و آن را محو نمود …
ابن ابی الحدید معتزلی (متوفّای 656) مینویسد:
جاء عیینَۀ بنُ حصنٍ و الْأقْرَع بنُ حابِسٍ إلی أبِی بکْرٍ، فَقالا: یا خَلیفَۀَ رسولِ اللهِ! إنَّ عنْدنا أرضاً سبِخَۀً لَیس فیها کَلَاٌ و لا منْفَعۀٌ، فَإنْ رأیت أنْ تُقْطعناها، لَعلَّنا نَحرُثُها أو نَزْرعها! و لَعلَّ اللهَ أنْ ینْفَع بِها بعد الیومِ!
فَقالَ أبوبکْرٍ لمنْ حولَه منْ الناسِ الْمسلمینَ: ما تَرَونَ؟
قالُوا: لا باْس،
فَکَتَب لَهما بِها کتاباً و أشْهد فیه شُهوداً و عمرُ ما کانَ حاضراً فَانْطَلَقا إلَیه لیشْهد فی الْکتابِ فَوجداه قائماً یهنَاُ بعیراً، فَقالا:
إنَّ خَلیفَۀَ رسولِ اللهِ کَتَب لَنا هذا الْکتاب و جِئْناک لتَشْهد علی ما فیه … فَلَما سمع ما فیه أخَذَه منْهما ثُم تَفَلَ فیه فَمحاه … 4
عیینۀ بن حصن و اقرع بن حابس نزد ابوبکر آمدند و گفتند: ای جانشین پیامبر خدا! نزد ما زمین شوره زاری است که در آن گیاهی [نیست] و منفعتی وجود ندارد؛ پس اگر صلاح میدانی آن را به ما واگذار کن تا ما در آن کشت و کار کنیم! به امید این که خداوند بعد از امروز با آن سودی برساند!
ابوبکر به مسلمانانی که در کنارش بودند گفت: نظر شما چیست؟
گفتند: اشکالی ندارد.
پس او برای آن دو قباله ای نوشت و گواهانی را بر آن شاهد گرفت، در حالی که عمر حاضر نبود، پس آن دو به نزد او رفتند تا بر آن قباله گواهی دهد و او را در حالی یافتند که ایستاده بود و با صمغ درخت شتری را چرب میکرد. به او گفتند:
جانشین پیامبر خدا برای ما این قباله را نوشته است و نزد تو آمده ایم تا بر آن گواهی دهی …
پس چون محتویات آن را شنید، آن را از آن دو گرفت و در آن آب دهان انداخت و آن را پاک نمود …
عبدالله موصلی (متوفّای 683) و ابوبکر زبیدی (متوفّای 800) مینویسند:
إنَّ الْمؤَلَّفَۀَ قُلُوبهم جاءوا بعد النَبِی إلی أبِیبکْرٍ لیکْتُب لَهم بِعادتهِم، فَکَتَب لَهم بِذلک فَذَهبُوا بِالْکتابِ إلی عمرَ لیاْخُذُوا خَطَّه علی الصحیفَۀِ، فَمزَّقَها … 5
کسانی که دلهایشان [به وسیله دریافت بخشی از زکات، به سوی اسلام ] نزدیک میشد، بعد از پیامبر نزد ابوبکر آمدند تا طبق عادتشان برای آنها [سهمشان را از زکات] بنویسد. پس او این مطلب را برای آنها نوشت.
آنها آن نوشته را نزد عمر بردند تا دست خط ّ او را [نیز به عنوان تأیید] بر آن نوشته بگیرند، ولی او آن قباله را پاره کرد …
علی محمد میر جلیلی در کتاب «امام علی علیه السلام و زمامداران» : صفحه 62، مینویسد:
«استقلال عمر در برابر خلیفه اول به جایی رسید که به فرمان او گوش نمیداد، چنانکه قضاوت خلیفه را در مورد فرزندش عاصم نپذیرفت. »
در ادامه نقل فوق میخوانیم:
فَرَجعوا إلی أبِیبکْرٍ فَقالُوا لَه: أنْت الْخَلیفَۀُ أم هو؟
فَقالَ: بلْ هو …
پس آنها به نزد ابوبکر بازگشتند و به او گفتند: تو خلیفه هستی یا او؟
گفت: او …
آنجا که ابابکر حکم کرد: حق نگهداری کودکش (= عاصم که عمر، مادر او را طلاق داده بود) با مادربزرگش باشد. عمر با وجود حکم ابابکر، آن را رد نمود و فرزندش را گرفت. 6
از این رو، اَشْعث بن قیس به عمر میگفت:
«سِر آن که من نسبت به ابابکر نافرمانی میکنم آن است که تو دستورهای او را زیر پا میگذاری. 7»
1 شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 234.
2 السیرة الحلبیه، ج 3، ص 362، چاپ: المکتبۀ الإسلامیه / دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
3 تاریخ الاُمم و الملوک، ج 3، ص 275، چاپ: دار التراث، بیروت.
در ادامه نقل فوق میخوانیم:
فَغَضب طَلْحۀُ فَأتی أبابکْرٍ فَقالَ: أ أنْت الْأمیرُ أم عمرُ؟
فَقالَ: عمرُ؛ غَیرَ أنَّ الطاعۀَ لی.
پس طلحه خشمگین شد و به نزد ابوبکر آمد و گفت: تو امیر هستی یا عمر؟!
[ابوبکر ] گفت: عمر؛ اما باید از من اطاعت کنید.
4 شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 58.
در ادامه نقل فوق میخوانیم:
فَذَهبا إلی أبِی بکْرٍ و هما یتَذَمرانِ، فَقالا: و اللهِ! ما نَدرِی أنْت أمیرٌ أم عمرُ؟
فَقالَ: بلْ هو لَو شاء کانَ.
پس در حالی که آن دو خشمگین بودند به نزد ابوبکر رفتند و گفتند: به خدا ما نمیدانیم تو امیر هستی یا عمر؟
او گفت: البتّه هرگاه بخواهد اوست.
5 الإختیار لتعلیل المختار، ج 1، ص 118، چاپ: دار الدعوه، استانبول؛ الجوهرة النیرة و هو شرح علی مختصر القدوری، ج 2، ص 164، چاپ: المطبعۀ الخیریه.
6 المصنّف (تألیف: صنعانی)، ج 7، ص 155، بیروت.
7 شرح نهج البلاغه (تألیف: ابن ابی الحدید)، ج 2، ص 33.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».