زخم آتش احراق بیت فاطمه علیهاالسلام در منابع اهل سنت

مشخصات کتاب

سرشناسه : لباف علی 1353 - عنوان و نام پدیدآور : زخم آتش احراق بیت فاطمه علیهاالسلام درمنابع اهل سنت به اهتمام علی لباف

مشخصات نشر : تهران منیر 1385.

مشخصات ظاهری : 62 ص.

شابک : 6500 ریال 978-964-539-006-6:

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : چاپ دوم.

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

عنوان دیگر : احراق بیت فاطمه علیهاالسلام درمنابع اهل سنت موضوع : فاطمه زهرا (س) ، 8؟ قبل از هجرت - 11ق -- تعقیب و ایذاء

موضوع : فاطمه زهرا (س) ، 8؟ قبل از هجرت - 11ق -- نظر اهل سنت

رده بندی کنگره : BP27/3 /ت 7ل 2 1385

رده بندی دیویی : 297/973

شماره کتابشناسی ملی : م 85-7373

ص:1

دورنمای مطالب

پیشگفتار

گفتار یکم:بررسی استناد ماجرای تهدید به احراق

ثبت ماجرای(تهدید بیت فاطمه«علیهاالسّلام»به احراق)در سایر منابع اهل سنّت

کتاب«الإمامۀ و السیاسه»نوشته«ابن قُتَیبَه دِینَوَری»است

تصریحات اهل سنّت به صحّت انتساب کتاب«الإمامۀ و السیاسه»به«ابن قُتَیبَه»

1-تصریح«ابوبکر بن العربی»

2-تصریح«نجم الدین عمر بن محمّد مکّی»

3-تصریح«قاضی ابوعبدالله تنوزی»

4-تصریح«ابن حَجَرهیتمی»

5-تصریح«ابن خلدون»

6-تصریح«تقی الدین فاسی مکّی»

7-تصریح«شاه سلامۀ الله»

تصریحات محقّقان مُعاصر عرب به صحّت انتساب کتاب«الإمامۀ و السیاسه»به«ابن قُتَیبَه»

ص:2

1-تصریح«فرید وجدی»

2-تصریح«عمر رضا کحاله»

مهّم ترین دلایل مخالفان انتساب کتاب«الإمامۀ و السیاسه»به«ابن قُتَیبَه»

پاسخ به محورهای چهارگانه

گفتار دوم:بررسی دلالت ماجرای تهدید به احراق

آشنایی با عقاید مذهبی«ابن قُتَیبَه دِینَوَری»

نکات راهگشا در تحلیل اندیشه های«ابن قُتَیبَه»

نکته یکم

نکته دوم

نکته سوم

نکته چهارم

فرازهایی از عقاید«اهل حدیث»

1-عقیده صریح و بیپروا به تجسیم و تشبیه خداوند!

2-تقدیرگرایی به مفهوم جبری آن!

3-فضیلت خلفای چهارگانه به ترتیب خلافت آنها!

4-عدالت همه صحابه!

ص:3

5-وجوب اطاعت از سلطان جائر!

دستیابی به شخصیّت مذهبی«ابن قُتَیبَه»

1-دیدگاه«ذهبی»

2-دیدگاه« ابن حَجَرعَسقلانی»

جمع بندی

انگیزه ثبت سندی حاکی از(تهدید بیت فاطمه«علیهاالسّلام»به احراق)توسّط«ابن قُتَیبَه»چیست؟

الف)در مسیر پاسخگویی

سیری در مطالب مندرج در کتاب«الإمامۀ و السیاسه»

سیر یکم

سیر دوم

سیر سوم

سیر چهارم

سیر پنجم

ب)نتیجه گیری

سایر مورخین سنّی که ماجرای«تهدید به احراق»را ثبت نموده اند

چرا مؤلّف کتاب«الإمامۀ و السیاسه»از(آتش زدن درب خانه فاطمه«علیهاالسّلام»)سخنی به میان نمی آورد؟

الف)در مسیر پاسخگویی

تبیین پرسش

ص:4

یادآوری انگیزه مؤلّف کتاب،از ثبت سند حاکی از(تهدید بیت فاطمه«علیهاالسّلام»به احراق)

نمونه هایی از تلاش مؤلّف کتاب،برای صیانت از این انگیزه

معیار مؤلّف کتاب،برای ثبت یا کتمان حوادث فاطمیّه

ب)نتیجه گیری

جستجو برای کشف اسناد حاکی از(آتش زدن درب خانه فاطمه«علیهاالسّلام»)در منابع اهل سنّت

الف)قرائن آتش زدن درب خانه فاطمه«علیهاالسّلام»

نقل«بَلاذری»

نقل«ابوالفداء»

نقل«ابن عبد ربّه»

ب)نشانه هایی از اسناد آتش زدن درب خانه فاطمه«علیهاالسّلام»

نقل«ابن ابی الحدید»

جمع بندی و نتیجه گیری

نقل«مسعودی»

ثبت سند حاکی از(ضرب و جرح حضرت زهراعلیهاالسّلام»)توسّط«ابن قُتَیبَه»و حذف آن از کتاب«المعارف»

ص:5

نقل«ابن شهر آشوب مازندرانی»

نقل«گنجی شافعی»

خاتمه

و آنگاه که تعصّب،دیده عقل را نابینا میکند

ص:6

*آغاز مطالب

پیش گفتار

«عبد العزیز نعمانی»در نقد اسناد و مدارک تاریخی حاکی از به شهادت رسیدن حضرت فاطمه زهرا«علیهاالسّلام»مینویسد:

«یکی دیگر از راویان این داستان، ابن قتیبه، عبداللهبن مسلم دینوری است که در کتاب الإمامۀ و السیاسه میگوید:

ابوبکر درباره گروهی که از بیعت با او خودداری کرده و پیرامون علی گرد آمده بودند،پرسید و عمر را پیش آنان فرستاد.

عمر به خانه علی آمد و آنان را آواز داد ولی آنان بیرون نیامدند،پس عمر هیزم خواست و گفت:

سوگند به آن که جان عمر در دست اوست، اگر بیرون نیایید،خانه را با هر که در آن است به آتش خواهم کشید.

به او گفتند:اگر فاطمه در آنجا باشد چه؟

گفت:حتی اگر او در آنجا باشد.

پس همه جز علی بیرون آمدند و بیعت کردند.(1).

برخی با استناد از کتاب الإمامۀ و السیاسه که به زعم آنان نویسنده آن ابن قتیبه دینوری که مسلک سنی داشته،سعی نمودهاند تا از این طریق شهادت حضرت فاطمه به اثبات برسانند، در حالی که در این استناد دو اشکال وجود دارد.

اول آن که از روایت الإمامۀ و السیاسه چنین بر می آید که حضرت عمر صرفاً به تهدید بسنده نمود و مخالفان را متقاعد ساخت تا بیعت نمایند و در جهت سوزاندن خانه حضرت فاطمه و حمله به آن بانوی گرامی هیچگونه اقدامی ننمود.

دوم آن که کتاب الإمامۀ و السیاسه تألیف ابن قتیبه دینوری نمی باشد و علما در انتساب آن به ابن قتیبه دینوری تردید دارند.»!(2).

در این نوشتار،سعی داریم تا به اختصار،به بررسی ادعاهای«عبد العزیز نعمانی»درباره«استناد و دلالتِ»این مدرک مهم تاریخی

ص:7


1- به نقل از:الإمامۀ و السیاسه،ج1،ص12
2- فصلنامه ندای اسلام،شماره3،مقاله،«فاطمه زهرا از ولادت تا افسانه شهادت»ص69-70

بپردازیم.

گفتار یکم

بررسی استناد ماجرای تهدید به احراق

ثبت ماجرای(تهدید بیت فاطمه«علیهاالسّلام»به احراق)در سایر منابع اهل سنّت

قبل از آن که به بررسی استناد کتاب«الإمامۀ و السیاسه»به«ابن قُتَیبَه»بپردازیم،این نکته مهم را یادآور میشویم که:

ثبت و ضبطِ(تهدید عمر مبنی بر،به آتش کشیدن خانه فاطمه«علیهاالسّلام»)تنها به کتاب«الإمامۀ و السیاسه»اختصاص نداشته وتصریحات حاکی از صحّت وقوع این ماجرا را در سایر منابع معتبر مکتب خلفا نیز میتوان مشاهده نمود.

جالب تر آن که این تصریحات،در منابع و مآخذی مندرج می باشند که جای هیچگونه تردیدی در انتساب آنها به نویسندگانشان وجودندارد.

برخی از این منابع عبارت اند از:

1- «أنساب الأشراف»(تألیف:بَلاذری،متوفّای279)،ج1،ص586،رقم1184،چاپ مصر.

2-«تاریخ الاُمم و الملوک»(تألیف:طبری،متوفّای310)،ج2،ص443،چاپ بیروت.

3-«العقد الفرید»(تألیف:ابن عبد ربّه،متوفّای328)،ج5،ص13-14،چاپ بیروت،1404ق(=ج3،ص64،چاپ مصر،1353

ص:8

ق.)

4-

«المختصر فی أخبار البشر»(تألیف:ابو الفداء،متوفّای732)،ج1،ص156،چاپ بیروت(=ج1،ص165،چاپ مصر.)

همان طور که ملاحظه می فرمایید،ثبت و ضبطِ(تهدید عمر مبنی بر احراق بیت فاطمه«علیهاالسّلام»)«الإمامۀ و السیاسه»اختصاص نداشته و با استناد به منابع فوق می توان گفت:

جای هیچ شکّی در(تهدید عمر مبنی بر،به آتش کشیدن خانه فاطمه«علیهاالسّلام»)وجود ندارد و وقوع این ماجرا،از حوادث قطعی وتردید ناپذیر در تاریخ اسلام می باشد.

کتاب«الإمامۀ و السیاسه»نوشته«ابن قُتَیبَه دِینَوَری»است

اشاره

این کتاب،بارها با نام مؤلّف آن،یعنی«ابن قُتَیبَه دِینَوَری،متوفّای276»در مصر و سایر کشورها به چاپ رسیده است.

علاوه بر این،بسیاری از علمای اهل سنّت به تألیف این کتاب توسّط«ابن قُتَیبَه»و صحّت انتساب آن به وی،تصریح نموده اند.

برخی تصریحات اهل سنّت به صحّت انتساب کتاب«الإمامۀ و السیاسه»به«ابن قُتَیبَه»بدین شرح میباشد:

1-

«ابوبکربن العربی»در کتاب«العواصم من القواصم»صفحه248.

2-

«نجم الدین عمربن محمّد مکّی»مشهور به«ابن فهد»در کتاب«إتحاف الوری بأخبار ام القری»،ذیل حوادث سال93قمری.

3-

ص:9

«قاضی ابوعبدالله تنوزی»معروف به«ابن شباط»درکتاب«الصلۀ السمطیّه»،فصل دوم،باب34.

4-

«ابن حَجَر هیتمی»درکتاب«تطهیر الجنان و اللسان»،صفحه72.

5-

«ابن خلدون»در کتاب«العبر و دیوان المبتداء و الخبر»معروف به«تاریخ ابن خلدون»،جلد دوم،صفحه166.

6-

«تقی الدین فاسی مکّی»در کتاب«العقد الثمین»،جلد ششم،صفحه72.

7-

«شاه سلامۀ الله»در کتاب«معرکۀ الآراء»،صفحه126.

اظهارات شخصیّت های فوق-که همگی از بزرگان اهل سنّت می باشند-مؤیّد صحّت انتساب کتاب«الإمامۀ و السیاسه»به«ابن قُتَیبَه»می باشد.

همچنین برخی از محقّقان مُعاصر عرب نیز به تألیف این کتاب توسّط«ابن قُتَیبَه»تصریح نموده اند.

برخی تصریحات محقّقان مُعاصر عرب به صحّت انتساب کتاب«الإمامۀ و السیاسه»به«ابن قُتَیبَه»بدین شرح می باشد:

1-

«فرید وجدی»درکتاب«دائرة المعارف القرن العشرین»،جلد دوم،صفحه749وصفحه754.

2-

ص:10

«عمر رضا کحاله»در کتاب«معجم المؤلّفین»،جلد دوم،صفحه297.

مهّم ترین دلایل مخالفان انتساب کتاب«الإمامۀ و السیاسه»به«ابن قُتَیبَه»را در چهار محور میتوان گردآوری نمود:(1)

محور یکم)

مؤلّف در متن کتابش از بانویی نقل قول کرده است که در سال92قمری شاهد فتح اندلس بوده است؛و این مطلب با سال حیات«ابن قُتَیبَه»سازگاری ندارد!

محور دوم)

مؤلّف در متن کتابش از«ابو لیلی»نقل قول کرده است؛در حالی که وی به سال148قمری قاضی کوفه بوده است؛و این مطلب با سال حیات«ابن قُتَیبَه»سازگاری ندارد!

محور سوم)

در متن کتاب آمده است که مؤلّف آن در شهر دمشق بوده است؛در حالی که«ابن قُتَیبَه»ازشهر بغداد جز به شهر«دینَور»نرفته است!

محور چهارم)

مؤلّف در کتابش از حمله«موسی بن نصیر»به مراکش یاد میکند؛در حالی که این شهر در سال454قمری بنا شده است؛و این مطلب با سال حیات«ابن قُتَیبَه»سازگاری ندارد!

پاسخ به محورهای چهارگانه

اشاره

پاسخ به محورهای چهارگانه(2).

ص:11


1- ر.ک:مقاله«دراسۀ فی کتب ابن قُتَیبَه»(تألیف:عبدالله جبوری)،مجلّه«آداب المستنصریّه»،ش2،ص245؛مقدمه کتاب«عیون الاخبار»(تألیف:محمّد اسکندری)،ج1،ص25؛مقدمه کتاب«المعارف»(تألیف:ثروت عکاشه)،ص59.
2- ر.ک:مقاله«کتاب الإمامۀ و السیاسه»(تألیف:جبرائیل جبور)،مجلّه«الأبحاث»ش3(سال سیزدهم)،ص388-389.
پاسخ به محور یکم)

در سند،نام برخی از افراد ساقط شده است؛چنانچه در برخی نسخه های کتاب،عبارت«ذَکَروا»به چشم میخورد.

پاسخ به محور دوم)

روش«ابن قُتَیبَه»چنین بوده است که مطالب را بی واسطه از«ابن ابی لیلی»نقل می نموده است؛چنانچه در تألیف کتاب« المعارف»هم همین رویّه را به کار برده است.

پاسخ به محور سوم)

از مطالعه دقیق کتاب می توان دریافت که در آن،هیچ اشاره صریحی مبنی بر اقامت مؤلّف آن در شهر دمشق،به چشم نمی خورد.

پاسخ به محور چهارم)

در چاپ سال1331نامی از مراکش نیامده است و تنها نام«مغرب»به چشم می خورد.

به احتمال زیاد،«گاینگوس،خاورشناس اسپانیایی»در تشخیص قلمرو حکومت«موسی بن نصیر»دچار اشتباه گردیده و نام«مراکش»را به متن کتاب افزوده است.

آیا کتاب«الإمامۀ و السیاسه»تألیف«ابن حَزْم اندلسی،متوفّای456»(1).است؟

ص:12


1- وی فرقه هایی که به اسلام اقرار دارند را به پنج گروه تقسیم می کند: اهل سنّت، معتزله،مُرجئه،شیعه و خوارج. از دیدگاه«ابن حَزْم»همه این فرقه ها گمراهند جز«اهل سنّت»که وی آنان را«اهل الحق»و جز ایشان را«اهل البدعه»می نامد.(ر.ک:الفِصَل،ج2،ص106-107)

جالب است که«جبرائیل جبور»پس از رد ادلّه مخالفین انتساب کتاب«الإمامۀ و السیاسه»به«ابن قُتَیبَه»،با استناد به کتاب«الذخیره فی محاسن أهل الجزیره»(تألیف:ابن بسّام)می نویسد:

مؤلّف کتاب«الإمامۀ و السیاسه»،«ابن حَزْم»می باشد!

در نقد ادعای فوق،به طرح یک پرسش اکتفا مینماییم:

چرا«قاضی ابوبکربن العربی،متوفّای543»که با«ابن حَزْم»مُعاصر بوده و آثار وی را به خوبی می شناخته است،«به صراحت»کتاب«الإمامۀ و السیاسه»به«ابن قُتَیبَه»نسبت داده است؟(1).

گفتار دوم

بررسی دلالت ماجرای تهدید به احراق

جهت بررسی دلالت سند تاریخی مندرج درکتاب«ابن قُتَیبَه»-که از(تهدید عمر مبنی بر سوزاندن خانه فاطمه«علیهاالسّلام»)سخن به میان می آورد-نخست باید با افکار و عقاید مذهبی«ابن قُتَیبَه»آشنا شویم و پس از آن،به تحلیل این«مدرک تاریخی مهم»بپردازیم.

آشنایی با عقاید مذهبی«ابن قُتَیبَه دِینَوَری»

در تحلیل اندیشه های مذهبی«ابن قُتَیبَه»توجّه به نکات ذیل بسیار راهگشا می باشد:

ص:13


1- ر.ک: العواصم من القواصم، ص 245 و 248

نکته یکم

حنبلیان او را ستوده اند.(1).

نکته دوم

وی شاگرد«ابن راهوَیه»و سخت تحت تأثیر عقاید او بود.(2).

نکته سوم

درباره«ابن راهوَیه،متوفّای238»میخوانیم:

در بغداد،در اجتماع محدثانِ نامداری مانند احمد بن حنبل...،شرکت میکرد...خطیب او را از اَقران احمد بن حنبل دانسته...(3)وی همچون احمد بن حنبل متمایل به معانی حدیث و پیرو سلَف بود.(4).

نکته چهارم

«احمد بن حنبل،متوفّای241»پیشوای مکتب فکری«اهل حدیث»و پایه گذار«فقه حنبلی»در میان اهل سنّت می باشد.

ص:14


1- دائرة المعارف بزرگ اسلامی،ج4،ص452؛به نقل از:Lecomte,Ibn Qutayba,216.
2- دائرة المعارف بزرگ اسلامی،ج4،ص452؛به نقل از:«اسحاق موسی حسینی»در کتاب«ابن قُتَیبَه»(ترجمه هاشم یاغی)،ص25-26و ص32.
3- دائرة المعارف بزرگ اسلامی،ج3،ص450؛به نقل از:«خطیب بغدادی،متوفّای464»درکتاب«تاریخ بغداد»،ج6،ص346-347وص351.
4- دائرة المعارف بزرگ اسلامی،ج3،ص450؛به نقل از:«ابن عبد البر،متوفّای463»درکتاب«الإنتقاء»،ص108.

وی در کتاب«السُنّه»به تبیین اصول عقاید«اهل حدیث»پرداخته است.

او در واقع توانست در قرن سوم هجری،اصولی را به عنوان عقاید اهل سنّت پِی ریزی کرده و به ترویج آن ها بپردازد.

فرازهایی از عقاید«اهل حدیث»بدین شرح می باشد:(1).

1-عقیده صریح و بی پروا به تجسیم و تشبیه خداوند!

2-تقدیرگرایی به مفهوم جبری آن!

3-فضیلت خلفای چهارگانه به ترتیبِ به خلافت رسیدنِ آن ها!

4-عدالت همه صحابه!

5-وجوب اطاعت از سلطان جائر!

دستیابی به شخصیّت مذهبی«ابن قُتَیبَه»

از دقّت و تأمّل در نکات فوق می توان دریافت که«ابن قُتَیبَه»به واسطه استادش«ابن راهوَیه»به شدت تحت تأثیر عقاید«اهل حدیث»بوده است؛به گونه ای که تعصّب مذهبی او غیر قابل انکار است.

ص:15


1- ر.ک:«الإبانۀ فی اُصول الدیانه»(تألیف:ابو الحسن اشعری،متوفّای324)،ص18-19؛«التنبیه و الرد»(تألیف:ابو الحسین مَلَطی،متوفّای377)،ص14-15. لازم به یادآوری است که: الف-«ابن تیمیّه حَرّانی،متوفّای728»بار دیگر مکتب فکری«احمدبن حنبل»را در قرن هفتم و هشتم هجری احیا نمود. او همچنین با نگارش کتاب«منهاج السنّه»روح انکار فضائل اهل بیت(علیهم السّلاام)را نیز پرورش داد. ب-«محمّد بن عبد الوهّاب نَجدی،متوفّای1206»با احیاء افکار«ابن تیمیّه»فرقه وهّابیّت(سَلَفی گری) را بنیان نهاد.

«ذهبی،متوفّای748»و«ابن حَجَر عَسقلانی،متوفّای852»از قول«دارقُطْنی،متوفّای385»درباره«ابن قُتَیبَه»می نویسند:

کانَ ابنُ قُتَیبۀَ یمیلُ إلی التَشْبِیه، منْحرِف عنْ الْعتْرَه.(1).

«ابن قُتَیبَه»به تشبیه،گرایش داشت و از اهل بیت[علیهم السّلام]منحرف بود.

«ابن حَجَر عَسقلانی،متوفّای852»درباره«ابن قُتَیبَه»می نویسد:

و الَّذی یظْهرُ لی أنَّ مراد السلَفی بِالْمذْهبِ النَصب فَإنَّ فی ابنِ قُتَیبۀَ انْحرافاً عنْ أهلِ الْبیت.(2).

نظر من این است که منظور«سَلَفی،متوفّای576»از[سخنش مبنی بر این که اختلاف حاکم نیشابوری با ابن قُتَیبَه در خصوص]مذهب[بوده است]،ناصبی بودن [ابن قُتَیبَه] می باشد؛زیرا«ابن قُتَیبَه»از اهل بیت انحراف دارد[؛ولی حاکم نیشابوری چنین انحرافی ندارد].

جمع بندی

اشاره

روح ناصبی گری و انحراف«ابن قُتَیبَه»از اهل بیت(علیهم السّلام)مورد تأیید بزرگان اهل سنّت و شخصیّت های برجسته ای همچون«ذهبی»و«ابن حَجَر عَسقلانی»می باشد.

نتیجه گیری

با توجّه به شناختی که از گرایش فکری«ابن قُتَیبَه»به دست آوردیم،نمی توان باور کرد که او به قصد طرفداری از اهل بیت(علیهم السّلام)،

ص:16


1- میزان الإعتدال،ج2،ص503؛لسان المیزان،ج3،ص357-358.
2- لسان المیزان،ج3،ص359.

به ثبت سندی حاکی از«تهدید عمر به احراق»مبادرت ورزیده است.لذا، باید خود را از این اندیشه خام رها ساخت و برای نقل این سند توسّط او،انگیزه دیگری را جستجو نمود.(1).

در بخش بعدی،به کشف این انگیزه خواهیم پرداخت.

انگیزه ثبت سندی حاکی از(تهدید بیت فاطمه«علیهاالسّلام»به احراق)توسّط«ابن قُتَیبَه»چیست؟

اشاره

حال این سؤال مطرح است که:

با توجّه به حمیّت و تعصّب شدید«ابن قُتَیبَه»،انگیزه او از ثبت سخنان«عمربن خطّاب»مبنی بر(تهدید خانه فاطمه«علیهاالسّلام»به سوزاندن)چه می تواند باشد؟

به عبارت دیگر،چرا«ابن قُتَیبَه»-که یک ناصبی است-به درج سندی دست می یازد که میتوان از آن(مظلومیّت اهل بیت«علیهم السلام»)و«مذّمت عمر و ابوبکر»را استخراج نمود؟

الف)در مسیر پاسخگویی
اشاره

برای دستیابی به جوابِ پرسش فوق،نخست باید دید که«ابن قُتَیبَه»در کجای کتابش و در چه فضایی به ذکر این ماجرا پرداخته است؛(2)تا پس از آن،بتوانیم با توجّه به شناختی که از محتوای کتاب«الإمامۀ و السیاسه»به دست آورده ایم،انگیزه مؤلّف آن را کشف

ص:17


1- با توجّه به دورنمایی که از عقاید مذهبی«ابن حَزْم»ترسیم نمودیم،حتّی اگر مؤلّف کتاب«الإمامۀ و السیاسه»را«ابن حَزْم»بدانیم،باز باهمین نتیجه گیری مواجه میشویم.
2- انتشار ترجمه فارسی کتاب«الإمامۀ و السیاسه»به نام«امامت و سیاست»،فرصتی به دست داد تا بر اساس این نوشتار،مطالب این بخش را تنظیم نماییم. ترجمه مورد نظر توسّط«سیّد ناصر طباطبایی»و از روی چاپ مصر:«شرکۀ مکتبۀ و مطبعۀ مصطفی البانی الحلبی و أولاده»انجام یافته است.

نماییم.(1).

بدین منظور،ابتدا به سیری در کتاب می پردازیم.

سیری در مطالب مندرج در کتاب«الإمامۀ و السیاسه»
سیر یکم

مؤلّف،کتاب خود را با نقل پنج روایت جعلی،(2).با موضوع«برتری ابوبکر و عمر»آغاز می نماید!

جالب تر آن که سه حدیث دروغین از احادیث این باب،از زبان حضرت علی(علیه السّلام)نقل شده است!

بدین ترتیب،او در آغاز کتابش،عقیده غلط و انحرافی خود مبنی بر(برتری ابوبکر و عمر از حضرت علی«علیه السّلام»)رابه خوانندگانِ اثرش تحمیل و القا می نماید و با درج این احادیث در ابتدای کتابش،تعصّب کور مذهبی خود را به طور شفّافی به نمایش میگذارد.

سیر دوم

وی در ادامه نوشته اش،باب دیگری را با عنوان(برگزیده شدن ابوبکر به خلافت توسّط پیامبر«صلی الله علیه وآله»)می گشاید!

سپس در ذیل آن،ماجرای دروغین«نماز ابوبکر»(3).را با آب و تابِ فراوانی نقل می کند!

ص:18


1- حتّی اگر نویسنده کتاب«الإمامۀ و السیاسه»را«ابن حَزم»ویا«مورخی گمنام»بدانیم،اشکال یکم از شبهه برگرفته از مقاله«افسانه شهادت»را با همین نگاه و با همین شیوه تحلیل،پاسخ میدهیم.
2- ر.ک:(علی بن ابیطالب«علیه السّلام»و حدیث تربیع)«تألیف:حسین غیب غلامی هرساوی).
3- ر.ک:(آخرین نماز پیامبر«صلّی الله علیه وآله»)«تألیف:سیّد مرتضی عسکری،ترجمه:محمّد باقر ادیبی».

مؤلّف کتاب،در ضمن نقل این ماجرای ساختگی،به خوانندگانِ کتابش چنین القا مینماید که:

الف)میراث پیامبر«صلّی الله علیه وآله»در میان مردم،انصار هستند؛نه قرآن و عترت (ثقلَین)!

ب)وقتی پیامبر«صلّی الله علیه وآله»در بستر بیماری چشمانش را باز نمود و فرمود:دوستم را بخوانید؛منظورش ابوبکر بود،نه حضرت علی(علیه السّلام)!

ج)ابوبکر فردی نازک دل بود که سخت در نمازهایش میگریست!

د)ابوبکر بنا به دستور رسول خدا«صلّی الله علیه وآله»،تا روزی که ایشان رحلت کرد،با مردم نماز می خواند!

بدین ترتیب،او موفّق می شود تا به طرز زیرکانه ای،عقیده باطل خود مبنی بر«حقّانیّت خلافت ابوبکر»را به خوانندگانِ کتابش القا نماید و پشتوانه هایی از احادیث نبوی را برای آن بتراشد!

سیر سوم

مؤلّف کتاب،در ادامه نوشتارش وارد مبحث«سرگذشت سقیفه»می شود.وی در این بخش،ابوبکر را-به طور ضمنی-شایسته خلافت جلوه میدهد! و از زبان«عمر»و«ابوعُبَیده»سخنانی را می آورد که از برتری و لیاقت ابوبکر برای کسب خلافت حکایت دارد!

در ادامه،به یادآوری سخنانی از«انصار»می پردازد و در ضمن آنها،خشنودی و رضایت انصار از به خلافت رسیدن ابوبکر را یادآوری می کند!

ص:19

سپس سخنانی از«انصار»را به میان می آورد که بر اساس آنها میتوان گفت:انصار،خلافت را حقّ ابوبکر می دانسته و مخالفت با او رابرخلاف تقوای الهی می شمرده اند!

مؤلّف کتاب،پس از این مقدمه چینی های هدفمند،وارد مبحث«خودداری سعد بن عُباده از بیعت با ابوبکر»می شود.

بدیهی است که اگر خواننده کتاب«الامامه والسیاسه»تا بدین بخش از کتاب،با نویسنده آن«همدلی و همراهی»کرده و پیام های او را به خوبی دریافته باشد،«سعد بن عُباده»را در این ماجرا،به مخالفت با خلیفه رسول خدا و دوری از جماعت صحابه و مسلمین محکوم خواهد کرد!

سیر چهارم

مؤلّف کتاب،پس از ذکر گام به گام مطالبی که دورنمای آنها را ملاحظه فرمودید،با اتّکا به فضایی که برای مخاطبش فراهم ساخته است،خانه علی«علیه السّلام»را مرکز توطئه و آشوب علیه جماعت مسلمین معرّفی نموده و می نویسد:

«ابوبکر از کسانی که همراه علی بودند و از بیعت با او خودداری کرده بودند پرسش کرد؛هنگامی که آگاه شد آنان در خانه علی گرد آمده اند،عمر را به سوی آنان فرستاد.

عمر به درب خانه علی آمد و از آنان خواست تا بیرون بیایند و با ابوبکر بیعت کنند ولی آنان از این کار خودداری کردند.

عمر درخواست هیزم کرد و گفت:

سوگند به کسی که جان عمر در دست اوست،بیرون آیید و گرنه خانه و اهلش را به آتش خواهم کشید.

به عمر گفته شد:ای ابوحفص،فاطمه در آن خانه است.

عمر گفت:حتّی اگر فاطمه نیز در خانه باشد.

آنانی که در خانه علی بودند، همگی بیرون آمدند و بیعت کردند،مگر علی.

این چنین گفته شده است که علی سوگند یاد کرده بود از خانه بیرون نیاید و عبا بر دوش نیندازد تا وقتی که قرآن را گردآوری کند.

فاطمه جلوی درب ایستاد و گفت:هیچ مردمی همچون شما دیدارشان برای من،بد و نفرت انگیز نیست.

جنازه رسول خدا[صلّی الله علیه وآله]را بر روی دستهای ما تنها گذاشتید و کار خلافت را میان خود قطعه قطعه کردید،و در این خصوص از ما جویا نشدید،و حق را به ما بازنگرداندید.

عمر نزد ابوبکر آمد و گفت:آیا از این فرد متخلّف بیعت نمی گیری؟

ابوبکر به قُنْفُذ که آزادشده وی بود گفت: برو و علی را نزد ما بیاور.

ص:21

قُنْفُذ نزد علی آمد و گفت: خلیفه رسول خدا تو را میخواند.

علی گفت:چقدر زود بر پیامبر[صلّی الله علیه وآله]دروغ روا داشتید.

قُنْفُذ برگشت و موضوع را به آگاهی ابوبکر رسانید،ابوبکر پس از شنیدن سخنان علی،گریه ای طولانی کرد.

عمر بار دوم گفت:به کسی که از بیعت با تو خودداری کرده است فرصت مده.

ابوبکر بار دیگر به قُنْفُذ گفت:نزد علی برو و به او بگو:امیرالمؤمنین تو را به بیعت با خود فرامیخواند.(1).

قُنْفُذ نزد علی آمد و وی را از سخنان ابوبکر آگاه گردانید.

علی در پاسخ وی گفت:سبحان الله،چیزی را ادعا کرده است که از آنِ او نیست.

قُنْفُذ برگشت و سخنان علی را به آگاهی ابوبکر رسانید.وی نیز بار دیگر گریه ای طولانی کرد.

عمر برخاست و گروهی نیز با وی آمدند،تا این که به درب خانه فاطمه رسیدند.

فاطمه وقتی آگاه شد چه کسانی پشت درب هستند،با صدای بلند چنین گفت:

پدر،رسول خدا،چه چیزهایی که پس از تو،از فرزند خطّاب و ابوقُحافه دیدم.

مردم وقتی صدا و گریه فاطمه را شنیدند،گریه کنان برگشتند.نزدیک بود قلب های آنان پاره و جگر آنان تکّه تکّه شود.

امّا عمر و عده ای باقی ماندند.

آنان علی را از خانه بیرون آوردند و وی را نزد ابوبکر بردند.

به علی گفتند:بیعت کن.

علی گفت:اگر بیعت نکنم چه میکنید؟

در پاسخ وی گفتند:در این صورت سوگند به خدا،گردن تو را خواهیم زد.

ص:22


1- لازم به تذکّر است که استفاده از لفظ امیرالمؤمنین برای اشاره به خلفا،از دوران عمر در میان مسلمانان رواج یافت.

علی گفت:در این صورت بنده خدا و برادر رسول خدا را می کشید.

عمر گفت:بنده خدا را می کشیم ولی برادر رسول خدا را هرگز.

ابوبکر ساکت بود و سخنی نمی گفت؛کسی در آن میان گفت:

آیا او را فرمان نمی دهی که با تو بیعت کند.

ابوبکر گفت:تا زمانی که فاطمه در کنار اوست،او را مجبور بر این کار نمی کنم.»

تا اینجا دانستیم که مؤلّف کتاب«الإمامۀ و السیاسه»در کجای کتابش و در چه فضایی به ذکر ماجرای«تهدید به احراق»پرداخته است.

حال می خواهیم با توجّه به شناختی که از محتوای کتاب به دست آورده ایم،انگیزه مؤلّف آن را کشف نماییم.

سیر پنجم

مؤلّف کتاب،در ادامه ماجرای«سعد بن عُباده»،از بیعت یکپارچه بنی امیّه و بنی زهره با«ابوبکر»یاد می کند؛آن گاه به موضوع(خودداری حضرت علی«علیه السّلام»از بیعت با ابوبکر)می پردازد و از زبان«ابوبکر»خطاب به حضرت امیر«علیه السّلام»می نویسد:

«اگر بیعت نکنی،تو را مجبور نمی کنم.»!

و از زبان«ابوعُبَیده»خطاب به آن حضرت(علیه السّلام)می نویسد:

«ابوبکر در کار خلافت از تو نیرومندتر است و کارها را همه جانبه در نظر می گیرد؛بنابراین کار خلافت را به او بسپار...»!

آن گاه در پاسخ به سخنان«ابوبکر»و سخنان«ابوعُبَیده»از زبانِ حضرت علی«علیه السّلام»می نویسد:

«ای گروه مهاجران،خدا را در نظر آورید، خلافت و زمامداری محمّد[صلّی الله علیه وآله]را از خانه او خارج نکنید...پیروی هوای نفس نکنید تا گمراه نشوید...»

او در ادامه نقل سخنان حضرت علی«علیه السّلام»،از استنصارهای شبانه ایشان نیز یاد می کند و می نویسد:

«علی،شبانه فاطمه دختر پیامبر را بر چهارپایی سوار میکرد و به مجالس انصار میرفت و از آنان کمک و یاری میخواست.»

ص:20

(بدین ترتیب،خواننده کتاب،این آمادگی را از لحاظ فکری و روحی پیدا میکند تا سند تاریخی دیگری به اطّلاع او برسد.)

ب)نتیجه گیری
اشاره

به نظر شما،خوانندهای که مطالب مندرج در کتاب«الإمامۀ و السیاسه»را تا انتهای سیر سوم،مطالعه کرده و صحّت آنها را پذیرفته است؛هنگام ملاحظه مطالبی حاکی از خودداری حضرت امیر«علیه السّلام»از انجام بیعت با ابوبکر(مطالعه سیر چهارم و پنجم)،به چه نتیجه ای می رسد؟

آیا حضرت علی«علیه السّلام»را در تخلّف از انجام بیعت با ابوبکر،مُحِق میداند یا ایشان را به مخالفت با خلیفه رسول خدا و جماعت مسلمین متّهم و محکوم می نماید؟!

آیا چنین خواننده ای،حضرت علی«علیه السّلام»را همچون«سعد بن عُباده»مستحقّ سرزنش نمی انگارد؟و رفتارهای آن دو را در یک راستا ارزیابی نمی کند؟

بدیهی است که اگر وی،مبانی پِی ریزی شده در کتاب«الإمامۀ و السیاسه»را باور کرده و به دلالت آنها معتقد شده باشد،اولاً:

ص:23

حضرت علی«علیه السّلام»را در استنکافش از پذیرش خلافت ابوبکر،مورد مذمّت قرار می دهد!

ثانیاً:

به ابوبکر به عنوان خلیفه رسول خدا این حق را میدهد که در مقابل مخالفت های حضرت علی«علیه السّلام»به تُندی موضع گیری نموده و به زور از حضرت علی«علیه السّلام»مطالبه بیعت نماید!

ثالثاً:

عمر را به واسطه رشادتش می ستاید!

به عبارت دیگر،مؤلّف کتاب،پس از ترتیب دادن فضایی حاکی از حقّانیّت خلافت ابوبکر،از ماجرای(مطالبه بیعت از حضرت علی«علیه السلام»)و(تهدید عمر مبنی بر سوزاندن خانه فاطمه«علیهاالسّلام»)سخن به میان می آورد.

او در این ماجرا،از حضرت علی«علیه السّلام»چهره یک«متخلّف»را به نمایش می گذارد که از انجام بیعت با خلیفه رسول خدا و پذیرش آن،استنکاف می نماید!

لذا،خلیفه مسلمین،این اجازه و حق را دارد که با وی برخورد کرده و برای وادار ساختن او به انجام بیعت،خانه اش را به سوزاندن تهدید کند!

در نهایت نیز به گونه ای از رفتار ابوبکر یاد میکند که بر نرمش و بزرگواری او در برخورد با مخالفان حکومتش دلالت دارد!

بنابراین،هر سُنّی زادهای که در فضای کتاب غوطه وَر شود،از مشاهده حادثه(تهدید عمر به احراق بیت فاطمه«علیهاالسّلام»)به هیچ نتیجه ای جز مذمّت و نکوهش حضرت علی«علیه السّلام»آن هم به دلیل امتناع از انجام بیعت با ابوبکر دست نمی یابد! و این،همان انگیزه ای است که مؤلّف کتاب«الإمامۀ و السیاسه»را به ثبت«تهدید عمر به احراق»واداشته است.(1).

ص:24


1- مؤلّف کتاب،ماجرای استنصارهای شبانه و عیادت ابوبکر و عمر از حضرت زهرا«علیهاالسّلام»را نیز با همین انگیزه پلید نقل می نماید. ر.ک:«شعله های همیشه»(تألیف:علی لبّاف)،مندرج در کتاب«درسنامه های فاطمیّه»مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر.
توجّه

انگیزه فوق،تنها به«ابن قُتَیبَه ناصبی»اختصاص نداشته و همه تاریخنگارانِ سنّی که ماجرای«تهدید عمر»را در آثارشان به ثبت رسانده اند-آگاهانه یا مقلّدانه-در همین فضا سخن گفته و از همین انگیزه پیروی کرده اند؛چرا که پشتوانه و خاستگاه اصلی ایجاد این فضا وتحقّق این انگیزه،عقاید تند تسنّن گرایانه است و توجّه به روح ناصبی گریِ«ابن قُتَیبَه»در آغاز این نوشتار،تنها،یاری رسان ما در کشف آن گردید.

سایر مورخین سنّی که ماجرای«تهدید به احراق»را در همین فضا نقل نموده اند،عبارت اند از:

1-بَلاذری(متوفّای279)

2-طبری(متوفّای310)

3-ابن عبد ربّه(متوفّای328)

4-ابوالفداء(متوفّای732)

چرا مؤلّف کتاب«الإمامۀ و السیاسه»از(آتش زدن درب خانه فاطمه«علیهاالسّلام»)سخنی به میان نمی آورد؟
اشاره

چرا مؤلّف کتاب«الإمامۀ و السیاسه»از(آتش زدن درب خانه فاطمه«علیهاالسّلام»)سخنی به میان نمی آورد؟(1).

الف)در مسیر پاسخگویی
تبیین پرسش

با شناختی که از عقاید تند تسنّن گرایانه مؤلّف به دست آوردیم،و با تحلیلی که از انگیزه وی در ثبت مدرک حاکی از(تهدید بیت فاطمه

ص:25


1- هر معیاری که رعایت آن،مؤلّف کتاب«الإمامۀ و السیاسه»را از ثبت چنین سندی منصرف گرداند،در سایر مورخین سنّی که ماجرای«تهدید به احراق»را نقل نموده اند نیز قابل کشف می باشد

«علیهاالسّلام»به احراق)ارائه نمودیم؛طبیعی است که به این نتیجه دست یابیم که:

همان طور که او مدرک حاکی از«تهدید عمر به آتش افروزی»را در فضای تسنّن گرایی نقل کرده و با انگیزه مذمّت امیرالمؤمنین(علیه السّلام)،به ثبت آن اقدام نموده است،توقّع می رود که در صورت وقوع احراق درب خانه فاطمه(علیهاالسّلام)نیز از درج آن مدرک تاریخی،هیچ ابایی نداشته باشد؛چنانچه درگذشته،برخی از«اهل حدیث»به«وقوع احراق»تصریح می کردند.

لذا،سؤال اساسی این است که:

آیا عدم ثبت چنین سندی در کتاب«الإمامۀ و السیاسه»به دلیل عدم وقوع حادثه«احراق درب»نمی باشد؟

به عبارت دیگر،این سؤال مطرح می گردد که:

در شرایطی که مؤلّف کتاب،بی باکانه از(تهدید عمر مبنی بر احراق بیت فاطمهعلیهاالسّلام»)سخن می راند،دلیل انصراف او از ثبت«وقوع احراق درب خانه»چیست؟و این حذف و تحریف،تابع چه معیاری بوده است؟

یادآوری انگیزه مؤلّف کتاب«الإمامۀ و السیاسه»از ثبت سند حاکی از(تهدید بیت فاطمه«علیهاالسّلام»به احراق)

یادآور می شویم که انگیزه مؤلّف کتاب،(1).از ثبت(تهدید عمر مبنی بر احراق بیت فاطمه«علیهاالسّلام»)،اثبات حقّانیّت و مظلومیّت حضرت علی«علیه السّلام»و ایراد خدشه به خلافت ابوبکر نبوده است.

بلکه برعکس،او در فضای اعتقاد غلطش به حقّانیّت خلافت ابوبکر و با انگیزه مذمّت حضرت علی«علیه السّلام»و محکوم نمودن ایشان به تخلّف از انجام بیعت با خلیفه رسول خدا،به ثبت«تهدید عمر»اقدام نموده است.

بنابراین،ثبت،تحریف و یا حذف هر سند تاریخی دیگری در کتابِ«الإمامۀ و السیاسه»،در راستای صیانت از«این انگیزه»صورت می گیرد و تابع حفظ و نگهداری آن می باشد.

ص:26


1- و سایر مورخین سنّی که ماجرای«تهدید به احراق»را نقل نموده اند.
نمونه هایی از تلاش مؤلّف کتاب،برای صیانت از این انگیزه

نمونه هایی از تلاش مؤلّف کتاب،(1)برای صیانت از این انگیزه

برای مثال:

به یاد بیاورید که مؤلّف کتاب«الإمامۀ و السیاسه»،چگونه برای حفظ انگیزه فوق،به ثبت نقلهای دروغین(2)بیعت مختارانه(3)پرداخته(4)

ص:27


1- و سایر مورخین سنّی که ماجرای«تهدید به احراق»را نقل نموده اند.
2- ر.ک:(دانشنامه روابط سیاسی حضرت علی«علیه السّلام»با خلفا)«تألیف:علی لبّاف»،بخش دوم.
3- لازم به یادآوری است که او در ادامه ماجرای(تهدید عمر به احراق بیت فاطمه«علیهاالسّلام»)،تمهید زیرکانه ای اندیشیده است تا از طریق آن،سندی که به زعم او حاکی از(مذمّت حضرت علی«علیه السّلام»)می باشد،به هیچ روی و تحت هیچ شرایطی به سندی حاکی از«مذمّت ابوبکر»تبدیل نگردد!او با چنین هدف پلیدی دست به ثبت دروغ دیگری مییازد و گستاخانه می نگارد: «علی تا زمانی که فاطمه زنده بود با ابوبکر بیعت نکرد،فاطمه پس از پدرش رسول خدا فقط75شب زنده بود.گویند وقتی فاطمه وفات کرد،علی در پی ابوبکر فرستاد تا نزد وی آید. ابوبکر آمد،بنی هاشم نیز نزد علی بودند.علی پس از ستایش پروردگار،ابوبکر را چنین مخاطب قرار داد:عدم بیعت ما با تو به خاطر انکار فضیلت و برتری تو نبود،بلکه ما می دیدیم که ما نیز در کار خلافت دارای حقّی و بهره ای هستیم. در این مورد به ما ستم روا داشته شد.آنگاه علی قرابت خود را نسبت به پیامبر یادآور شد،و هنوز سخن او به پایان نرسیده بود که ابوبکر شروع به گریه کرد.ابوبکر گفت:قرابت با رسول خدا از خانواده خودم برایم دوست داشتنی تر است.من کسی را به کاری فرا نمی خوانم مگر آنچه را که رسول خدا به آن خوانده است و آن کاری را انجام میدهم که رسول خدا انجام داده است.علی به ابوبکرگفت:میعادگاه ما وشما برای بیعت،فردا در مسجد جامع انشاءالله...ابوبکر...به مسجد رفت،و روی به سوی مردم کرد و علی را از اینکه با وی بیعت نکرده است معذور داشت.پس از ابوبکر،علی برخاست و مقام وی را بزرگ داشت و فضیلت و سابقه او را یادآور شد.پس از آن علی با ابوبکر بیعت کرد.مردم نیز به علی گفتند:کاری درست و پسندیده انجام دادی.پس از آنکه کار بیعت مردم با ابوبکر به پایان رسید،ابوبکر سه روز با مردم سخن گفت؛ابوبکر با مردم چنین می گفت:شما را در بیعت با خود آزاد گذاشته ام،آیا کسی این بیعت را ناخوشایند میداند؟ علی در صف اول مردم ایستاده بود و می گفت:سوگند به خدا،ما تو را سرور و پیشوای خود قرار ندادیم،بلکه این رسول خدا بود که تو را بر ما مقدم داشت،تا دینمان بر جا ماند. چه کسی خواهد تو را بهخاطر دنیای ما مؤخّر گرداند؟»!!!
4- ر.ک:بَلاذری:أنساب الأشراف،ج1،ص578،چاپ مصر؛طبری:تاریخ الاُمم و الملوک،ج3،ص207،چاپ دارالتراث؛ابن عبد ربّه: العقد الفرید،ج4،ص247،چاپ بیروت؛ابوالفداء:المختصر فی أخبار البشر(معروف به:تاریخ أبیالفداء)،ج1،ص165،چاپ مصر.

و یا این اعتراف را از زبان«ابوبکر»نقل کرده است که:

«دوست میداشتم خانه علی را ترک میکردم؛ اگرچه او آشکارا با من جنگ می کرد.»(1)(2).

ص:28


1- بدیهی است که هدف مؤلّف کتاب،(و امثال او)از ثبت این اعتراف،دفاع از ابوبکر می باشد،نه ثبت سندی حاکی از مذمّت او؛چنانچه«ابن ابی الحدید،متوفّای656»می نویسد: و هذا یدلُّ علی قُو ةِ دینه و خَو فه منْ اللهِ تَعالی، فَهو بِأنْ یکُونَ منْقَبۀً لَه أولی منْ کَونه طَعناً علَیه. و این اعتراف،استحکام دینداری و ترس او از خدا را نشان می دهد. بنابراین سزاوار است که این اعتراف،فضیلتی برای او محسوب گردد تا طعنه و نکوهشی. (شرح نهج البلاغه،ج17،ص168) (جالب است که عبدالعزیز نعمانی در مقاله«فاطمه زهرا از ولادت تا افسانه شهادت»(مندرج در فصلنامه ندای اسلام،شماره3،ص69)،ابن ابی الحدید را شیعه معرّفی می نماید!؟) به عبارت دیگر از منظر پیروان مکتب خلافت،اعتراف ابوبکر مبنی بر اینکه«دوست می داشتم خانه علی را ترک میکردم،اگرچه او آشکارا بامن جنگ می کرد.»،چنین توجیه می شود: ابوبکر آن قدر بزرگوار بود که علیرغم این که اجازه داشت جهت سرکوب مخالفین حکومتش از اجبار و تهدید استفاده نماید،ولی در قلب خود مایل به استفاده از این حق نبود و ترجیح می داد مجبور به استفاده از این حق نشود!!؟ امّا به راستی اگر این اعتراف،حاکی از ذم ابوبکر نمی باشد،پس به چه دلیل«ابو عُبَید،متوفّای224»،به تحریف آن پرداخته و از قول ابوبکرمی نویسد: فَوددت أنِّی لَم أکُنْ فَعلْت کَذا و کَذا. دوست داشتم که چنین و چنان نکرده بودم.(الأموال،ص174)
2- طبری:تاریخ الاُمم و الملوک،ج4،ص2140،چاپ لیدن(=ج3،ص340،چاپ دار سویدان)؛ابن عبد ربّه:العقد الفرید،ج4،ص268،چاپ مصر(=ج5، ص21،چاپ دارالکتب).
معیار مؤلّف کتاب،برای ثبت یا کتمان حوادث فاطمیّه

معیار مؤلّف کتاب،(1)برای ثبت یا کتمان حوادث فاطمیّه

در حقیقت،در کتاب«الإمامۀ و السیاسه»،از درج هر سند و مدرکی که دلالت آن-به گونه ای-در تعارض با«انگیزه مؤلّف کتاب،ازثبت تهدید عمر»قرار گیرد،اجتناب شده است.(2).

ص:29


1- و سایر مورخین سنّی که ماجرای«تهدید به احراق»را نقل نموده اند.
2- همان طور که در ماجرای«تهدید به احراق»ملاحظه فرمودید،مورخین اهل سنّت(به پشتوانه عقاید تند تسنّن گرایانه شان)،تنها به ثبت حوادثی پرداخته اند که با انگیزه آنان از درج این حوادث،در تعارض قرار نگیرد؛یعنی:انگشت اتّهام خواننده را به سمت نظام خلافت برنگرداند و باور خواننده را به سوی حقّانیّت عملکردهای امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا«علیهماالسّلام»متمایل نسازد. بنا بر«انگیزه و معیار فوق»،حوادث فاطمّیه به سه دسته تقسیم می شوند: دسته اول:حوادثی اند که باید به طور کامل حذف یا تحریف شوند؛زیرا کوچک ترین اشاره ای به حقیقت آنها،در تعارض با«انگیزه و معیار»مورخ سنّی قرار می گیرد؛همانند حوادث مربوط به ضرب و جرح حضرت زهرا«علیهاالسّلام». دسته دوم:حوادثی اندکه نیازی به حذف یا تحریف ندارند و حتّی اگر به طور کامل نیز نقل شوند؛نه تنها با«انگیزه و معیار»مورخ سنّی درتعارض نمی اُفتند؛بلکه،تأمین کننده هدف او نیز به شمار می روند؛همانند حوادث مربوط به هجوم منجر به شکست تحصّن(هجوم اول)یااستنصارهای شبانه. دسته سوم:حوادثی اند که نیازمند به نوع خاصّی از تحریف می باشند و اگر این حوادث،به صورت«تقلیل یافته»نقل گردند،نه تنها در تعارض با«انگیزه و معیار»مورخ سنّی قرارنمی گیرند؛بلکه،تأمین کننده هدف او نیز محسوب می شوند؛همانند حوادث احراق بیت فاطمه«علیهاالسّلام»که به صورت تقلیل یافته(=تهدید به احراق)نقل گردیده اند.به عبارت دیگر«انگیزه و معیار»مذکور،مورخ سنّی را بر آن داشته است تا برخی حوادث فاطمیّه را به طور کامل از صفحه کتابش محو نسازد؛بلکه آن را تحریف کرده و به صورت«تقلیل یافته»نقل نماید.
ب)نتیجه گیری
اشاره

آری!مؤلّف کتاب«الإمامۀ و السیاسه»از ثبت(احراق درب خانه فاطمه«علیهاالسّلام»)ترسی به دل راه نمی دهد؛زیرا ساکنان خانه رامستحقّ این مجازات می انگارد!(1).

ولی این احتمال نیز وجود دارد که برخی از خوانندگان کتابش،تحت تأثیر عواطفشان قرار گرفته و با مشاهده اسناد حاکی از وقوع آتش افروزی،ناگهان انگشت اتّهام را بهسوی ابوبکر نشانه روند.(2)(3).

ص:30


1- چنانچه«قاضی عبدالجبّار،متوفّای415»می نویسد: فَأما ما ذَکَرُوه منْ حدیث عمرَ فی بابِ الْإحراقِ فَلَو صح لَم یکُنْ طَعناً علی عمرَ لأنَّ لَه أنْ یهدد منْ امتَنَع عنْ الْمبایعۀِ إرادةً للْخلاف علی الْمسلمینَ. آنچه که[شیعیان]از حادثه آتش افروزی توسّط عمر ذکر کرده اند،اگر هم درست باشد،ایرادی برای او نیست.چرا که عمر حق داشته است تا هر کسی را که به عنوان مخالفت با مسلمین از انجام بیعت سر باز زده است؛تهدید کند.(المغنی،ج2،ص331)
2- بر اساس این مبنا،به روشنی می توان حدس زد که در ماجرای هجوم،آتش مهیبی افروخته شده؛چرا که در فضای فکری مخاطبِ سنّی،شعله ور شدن چند بوته خار-همچون فریادهای تهدید آمیز به احراق-،قابل پذیرش و توجیه است و نیازی به سانسور خبری ندارد.
3- از نظر مورخینی که ماجرای«تهدید به احراق»را ثبت کرده اند،این احتمال که خواننده سنّی،هنگام مواجهه با سندی حاکی از(احراق درب خانه فاطمه«علیهاالسّلام»)،ابوبکر را به«ارتکاب جنایت»متّهم کند؛احتمالی کاملاً جدی است؛به ویژه آن که از قول ابوبکر نوشته اند: «دوست می داشتم روزی که بر فُجائه سُلَمی دست یافتم یا او را میکشتم و یا اینکه آزادش می کردم و هرگز او را به آتش نمی کشیدم.» بنابراین هر چقدر هم که مورخین سنّی این حق را به ابوبکر بدهند که برای سرکوب مخالفانش از«سوزاندن باآتش»بهره ببرد،ولی چون خود خلیفه-در ماجرای فُجائه-استفاده از این حق را ناخوشایند دانسته است،لذا،مورخین سنّی برای صیانت از انگیزه شان در نقل ماجرای«تهدید به احراق»،از درج اسناد حاکی از(احراق درب خانه فاطمه«علیهاالسّلام»)صرفنظر نموده اند.

در این صورت،ثبت«وقوع احراق درب»از نظر مؤلّف کتاب،نوعی«نقض غرض»محسوب گشته(1)و با توجّه به این نکته بسیارحسّاس که «احادیث وقوع احراق،قابل تشکیک در دلالت و قابل تأویل در الفاظشان نمی باشند»،(2)از اشاره به وقوع این حادثه درادامه ماجرای«تهدید عمر»پرهیز کرده است.(3).

جستجو برای کشف اسناد حاکی از(آتش زدن درب خانه فاطمه«علیهاالسّلام»)در منابع اهل سنّت
الف)قرائن آتش زدن درب خانه فاطمه«علیهاالسّلام»
قرینه یکم)

«بَلاذری،متوفّای224»(4)می نویسد:

ص:31


1- او با همین هدف،از ثبت حوادث(هجوم به بیت فاطمه«علیهاالسّلام»)و(یورش به حضرت زهراعلیهاالسّلام»)اجتناب می ورزد.
2- یعنی معنای اینگونه احادیث،قابل دگرگون سازی به معنای دیگری نمی باشد.
3- سایر مورخین سنّی که ماجرای«تهدید به احراق»را نقل نموده اند،با انگیزه هایی مشابه،از ثبت و درج(وقوع احراق درب خانه فاطمه«علیهاالسّلام»پرهیز کرده اند. البتّه این نحوه از کتمانِ حقایق در قرون نخستین،الگوی نسل های بعدی نیز قرار گرفته و برخی مورخین،به پیروی(آگاهانهیامقلّدانه)ازعملکرد پیشینیان،از ثبت«اسناد احراق»پرهیز کرده اند؛به گونه ای که هیچ کدام از نقل های آتش افروزی،در چاپهای فعلی از منابع اهل سنّت،یافت نمی شود.
4- «ذهبی،متوفّای748»درباره او می نویسد:حافِظٌ أخْبارِی عَلّامَه.(او،حافظ احادیث بسیار،آگاه به تاریخ و فردی دانشمند بود.(تذکرة الحفّاظ،ج3،ص892)

أنَّ أبابکْرٍ أرسلَ إلی علی یرِید الْبیعۀَ فَلَم یبایِع. فَجاء عم(1)و معه فَتیلَه.(2).

ابوبکر سراغ علی فرستاد تا از وی بیعت بگیرد؛ولی او بیعت ننمود؛لذا عمر،فتیله(3)به دست،آمد.

قرینه دوم)

«ابوالفداء،متوفّای732»(4)مینویسد:

فَأقْبلَ عمرُ بِشَیء منْ نارٍ علی أنْ یضْرِم الدار(5).

عمر با پارهای از آتش پیش آمد تا خانه را به آتش کشد.

همچنین،در نقل«ابن عبد ربّه،متوفّای328»می خوانیم:

ص:32


1- در وصف نحوه«آمدن عمر»می خوانیم:إنَّ عُمَر جاء إلی بیت علی لیحرِّقَه علی منْ فیه. عمر سوی خانه علی آمد تا خانه را با اهلش بسوزاند. ر.ک:«روضۀ المناظر»(تألیف:ابن شحنه،متوفّای882)،چاپ در حاشیه کتاب«الکامل»(تألیف:ابن اثیر،متوفّای630)،ج11،ص113،چاپ الأفندی،1301ق(=ج7،ص164).
2- أنساب الأشراف،ج1،ص586.
3- فتیله به ریسمان تابیده ای گویند که برای برافروختن آتش،آن را شعله ور می سازند.
4- «ذهبی،متوفّای748»درباره او می نویسد:و کانَ الْمؤید کَرِیماً فاضلاً عارِفاً للْفقْه.المؤیّد[عماد الدین،ابو الفداء،اسماعیل بن علی]فردی کریم،فاضل و دانای به احکام بود.(سیر أعلام النبلاء،ج23،ص247)
5- المختصر فی أخبار البشر،ج1،ص156.

فَأقْبلَ بِقَبسٍ منْ نارٍ علی أنْ یضْرِم علَیهِم الدار.(1).

او با پاره ای از آتش پیش آمد تا خانه را بر سر اهلش به آتش کشد.

ب)نشانه هایی از اسناد آتش زدن درب خانه فاطمه«علیهاالسّلام»
نشانه یکم)

«ابن ابی الحدید معتزلی،متوفّای656»(2)می نویسد:

فَأمّا حدیثُ التَحرِیقِ... الشیعۀُ تَنْفَرِد بِه، علی أنَّ جماعۀً منْ أهلِ الْحدیث قَد رووا نَحوه.(3).

امّا واقعه آتش افروزی...آن را تنها شیعیان نقل کرده اند؛هر چند که گروهی از«اهل حدیث»نیز همانند آن را روایت کرده اند.

نشانه دوم)

در ادامه دیدگاه ابن ابی الحدید معتزلی،به نوشته یکی از فقها و متکلّمین نامدار امامیّه اشاره می کنیم:

«ذوالمجدین،جناب سیّد مرتضی عَلَم الهُدی قدس سرّه،متوفّای436»در پاسخ به«قاضی عبد الجبّار،متوفّای415»می نویسد:

ص:33


1- العقد الفرید،ج5،ص13.
2- «ذهبی،متوفّای748»به معتزلی بودن«ابن ابی الحدید»تصریح کرده و می نویسد: فَإنَّ الْعزَّ معتَزِلی. عزّالدین[عبد الحمید بن هبۀ الله،مشهور به ابن ابی الحدید]معتزلی بود. (سیر أعلام النبلاء،ج23،ص274)
3- شرح نهج البلاغه،ج2،ص21

قَد بینّا أنَّ خَبرَ الْإحراقِ قَد رواه غَیرُ الشیعۀِ ممنْ لا یتَّهم علی الْقَومِ...(1).

روشن نمودیم که خبر آتش افروزی را جماعتی از راویانِ غیر شیعه-که نزد اهل سنّت متّهم نیستند-نیز نقل کرده اند.

مروری دیگر بر حوادث تلخ(هجوم به بیت فاطمه علیهاالسّلام»):

حادثه یکم)

ابوبکر دستور اکید صادر می کند:(2).

قالَ:ائْتنی بِه بِأعنَف الْعنْف.(3).

گفت:او(علی بن ابیطالب«علیه السّلام»)را به شدیدترین نحو ممکن[و به هر صورت، به جهت اخذ بیعت]به نزد من بیاور.

إنْ أبوا فَقاتلْهم.(4).

ص:34


1- الشافی فی الإمامه، ج4،ص119.
2- جالب است که در توصیف شخصیّت خلیفه اظهار شده است: (...خلیفه که بر اساس روحیه شخصی خویش،تمایلی به برخورد خشونتبار با علی«علیه السلام»و بنیهاشم نداشت...)! اصغر قائدان:تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابی طالب«علیه السّلام»،ص93.
3- ر.ک:«أنساب الأشراف»(تألیف:بَلاذری،متوفّای289)،ج1،ص587(=ج 2،ص269).
4- ر.ک:«العقد الفرید»(تألیف:ابن عبد ربّّه،متوفّای328)،ج4،ص242(=ج 4،ص259).

اگر[برای انجام بیعت]خارج نشدند،با آنها بجنگ!

حادثه دوم)

عمر هیزم می طلبد:

فَدعا بِالْحطَبِ.(1).

دستور داد: هیزم فراهم آورید!

حادثه سوم)

عمر فتیله می آورد:

فَجاء عمرُ و معه فَتیلَه.(2).

پس عمر،فتیله به دست،آمد.

حادثه چهارم)

عمر پاره ای آتش می آورد:

فَأقْبلَ عمرُ بِشَیء منْ نارٍ.(3).

عمر با پاره ای از آتش پیش آمد.

ص:35


1- ر.ک:«الإمامۀ و السیاسه»تألیف:ابن قُتَیبَه،متوفّای276)،ج1،ص12.
2- ر.ک:«أنساب الأشراف»(تألیف:بَلاذری،متوفّای224)،ج1،ص586.
3- ر.ک:«المختصر فی أخبار البشر»تألیف:ابو الفداء،متوفّای732)،ج1،ص156.
حادثه پنجم)

عمر سوگند یاد می کند:

و اللهِ! لَاُحرِّقَنَّ علَیکُم أو لَتَخْرُجنَّ إلی الْبیعه.(1).

به خدا سوگند! یا برای بیعت خارج می شوید یا خانه را بر شما به آتش می کشم.

ثبت سند حاکی از(ضرب و جرح حضرت زهراعلیهاالسّلام»)توسّط«ابن قُتَیبَه»وحذف آن از کتاب«المعارف»

یکی دیگر از آثار«ابن قُتَیبَه»،کتاب«المعارف»می باشد که متأسّفانه دستخوش تحریف گردیده است.

«عالم شیعی،ابن شهرآشوب مازندرانی قدس سرّه،متوفّای588»می نویسد:

و فی معارِف الْقُتَیبِی: أنَّ محسناً فَسد منْ زخْمِ قُنْفُذ الْعدوِیَّ.(2).

در کتاب«معارف»تألیف«ابن قُتَیبَه»چنین نقل شده است:

محسن به دلیل ضربه سنگین قُنْفُذ-از قبیله بنی عدی-از میان رفت.

هر چند در چاپ های فعلی از کتاب«المعارف»از(مرگ حضرت محسن«علیه السّلام»در کودکی)!سخن به میان آمده است؛(3).ولی«گنجی شافعی،متوفّای658»درکتاب خود به نام«کفایۀ الطالب،صفحه413»تصریح نموده است که:

«ابن قُتَیبَه»قائل به(سقط شدنِ حضرت محسن«علیه السّلام»)بعد از رحلت رسول خدا«صلّی الله علیه وآله»بوده است.

بدیهی است آنچه این شخصیّت برجسته اهل سنّت به«ابن قُتَیبَه»نسبت می دهد،در تعارض با متن مندرج در چاپ های امروزین از

ص:36


1- ر.ک:«تاریخ الاُمم و الملوک»(تألیف:طبری،متوفّای310)،ج2،ص433.
2- مناقب آل أبی طالب،ج3،ص407.
3- المعارف،ص92(چاپ دار إحیاء التراث العربی).

کتاب«المعارف»می باشد.

خاتمه

یادآوری(سخنان عمر مبنی بر تهدید بیت فاطمه«علیهاالسّلام»به سوزاندن)تنها به گذشته های دور و عصر مورخین سنّی اختصاص نداشته است و در دوران مُعاصر نیز شاهد آن بوده ایم.

برای مثال،به« قصیده عُمَریّه»،سروده(محمّد حافظ بن ابراهیم«ملقّب به:شاعر النیل»،متوفّای1351)اشاره می کنیم که در«مدح و«ستایش عمر»می باشد!سراینده مصری این قصیده،در مقام یادآوری یکی از«افتخارات عمر»می گوید:

و قَو لَۀٍ لعلی قالَها عمرُ

أکْرِم بِسامعها أعظم بِملْقیها

حرَّقْت دار ک لا اُبقی علَیک بِها

إنْ لَم تُبایِع و بِنْت الْمصطَفی فِیها(1).

چه نیکو سخنی عمر به علی گفت،شنونده این کلام را گرامی بدار و گوینده اش را بزرگ بشمار.

بی تردید به آتش می کشم خانه ات را و نمی گذارم در آن بمانی،در صورتی که بیعت نکنی؛اگرچه دختر پیامبر در آن خانه باشد.

«حافظ ابراهیم»در ادامه این دو بیت،در«تمجید از شجاعت عمر»می گوید:

ص:37


1- دیوان حافظ إبراهیم،ج1،ص82(بیروت،1937م).

ما کانَ غَیرُ أبِی حفْصٍ یفُوه بِها

أمام فارِسِ عدنانَ و حامیها

چه کسی غیر از بوحفص این توان را داشت تا در مقابل شهسوار عدنانیان و مدافع آنان چنین سخنی بگوید.

و آن گاه که تعصّب،دیده عقل را نابینا می کند

استاد جعفر سبحانی درباره شعر«حافظ ابراهیم»می نویسد:

جای بسی شگفتی است که شاعر نیل، آنچه موجب هلاک می شود را موجب نجات و گناهان را حسنات به حساب آورده است.

و آیا این امر، جز برای آن است که دوستی،آدمی را کور و کر میکند؟!(1)

ص:38


1- الحجّۀ الغرّاء علی شهادة الزهراء«علیهاالسّلام»ص44.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109