سخنرانی آیة الله جوادی آملی در کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام

مشخصات کتاب

سخنرانی آیة الله جوادی آملی در کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام
آیة الله جوادی آملی
بر گرفته از مجموعه آثار دومین کنگره جهانی حضرت رضا علیه‌السلام
مشخصات نشر: [مشهد]: کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام ، انتشارات، ۱۳ -
مشخصات ظاهری: ج
فروست: کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام ؛ ۲۲.
وضعیت فهرست نویسی: برون سپاری.
یادداشت: فهرست‌نویسی بر اساس جلد سوم، ۱۳۶۸.
یادداشت: ص. ع به انگلیسی: A collection of the articles presented at the second world congress of Imam Reza (p. b. u. h).
یادداشت: عنوان روی جلد: مجموعه آثار دومین کنگره جهانی حضرت رضا علیه‌السلام ۱۳۶۵ھ. ش.
یادداشت: کتابنامه
عنوان روی جلد: مجموعه آثار دومین کنگره جهانی حضرت رضا علیه‌السلام ۱۳۶۵ھ. ش.
موضوع: علی بن موسی علیهما السلام ، امام هشتم، ۱۵۳؟ - ۲۰۳ق. - - کنگره‌ها
رده بندی کنگره: BP۴۷ / ک‌۹ ۱۳۶۵
رده بندی دیویی: ۲۹۷ / ۹۵۷
شماره کتابشناسی ملی: م‌۶۶ - ۵۴۱

سخنرانی آیة الله جوادی آملی در کنگره جهانی حضرت رضا

اعوذ الله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه و صلی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین سیما خاتم الأنبیاء و خاتم الاوصیاء علیهما آلاف التحیه و الثناء و علی علی ابن موسی الرضا علیه السلام و اللعن علی اعدائهم اجمعین.
همانطوری که از سخنان شیوا و ثمربخش دو شخصیت شنیدیم [1] که حضرت ما را به کنار سفره‌ی باشکوه فرا می خواند در این، تغذیه‌ی پرشکوه مطلب دیگری هم به ما می‌آموزاند، میگوید: وقتی به حرم آمدید بگویید، و معتمد او این زیارت جامعه است که اوج مقام شاگرد را هم تشریح میکند به ما آموختند در هزار روایت آمده که حامل علم ولی حق باشید، این علم نه آن علمی است که عملش میسور هر متعلمی باشد، علمی است که لا یتحمله الا ملک مقرب، او نبی مرسل، او عبد امتحن الله قلبه بالتقوی، او مدینة حصینة در این فراز بلندی داعیه شاگردی امام رضا را و دیگر امامان علیهم‌السلام داشته است می گوییم اگر شما معدن علمید ما متحمل علم شمائیم به جایی رسیده‌ایم که این قلب حصین است، و قلبی حصین است که جایگاه توحید و ولایت باشد ولایت حصن جدای از حصن توحید نیست مگر نه این است که کلمة
[صفحه 72]
لا اله الا الله حصنی و ولایت علی ابن ابیطالب حصنی این دو حصن در مقابل هم یک حصن است ولا غیر، آن قلبی که موحد و متولی اولیای حق است آن مدینه حصینه است این شهر محبوب شایسته حمل علوم اهلبیت است.
بنابراین بدین جهت ما را تشویق فرمودند که بکوشیم علوم اینها را حمل کنیم آن علمی که جز او احدی توان حمل آنرا ندارند باید فلسفه الهی معنا بشود
اولا: نظر ثامن الحجج علیه‌السلام در این زمینه مطرح شود،
ثانیاً: توشه‌های ولایت در مسائل فلسفی توضیح داده شود، ثالثا روشن شود که مراکز علمی اسلامی عموما و حوزه مقدسه و کهنسال خراسان خصوصا (که سالیانی مهد حکمت و فلسفه الهی بود) باید به صورت دیرینش برگردد.
الفلسفه ما هی؟
در جهان حقایقی است که انسان باید با آن حقایق در ارتباط باشد و شناخت آن حقایق بدیهی نیست نشانه‌اش قضایا است محال نیست و گرنه انسان با جهان پیوند نداشت. اختلافات کثیره و عقاید مختلفه در این زمینه است.
باید بشناسیم چی در جهان هست و چه در جهان نیست عالم مبدأی دارد یا نه؟ هدفی دارد یا نه؟ راهی بین آغاز و انجام هست یا نه؟ آن علمی که درباره هست و نیست بحث می کند فلسفه است، چی هست؟ چه نیست؟ هستی را می‌شناساند خواص و آثار هستی را می‌شناساند هر چیزی دارای این خواص بود می‌گوید هست و هر چیزی دارای این خواص نبود می‌گوید نیست این معنای فلسفه است و انسان کاملی که به این حقایق رسیده فیلسوف است در پایان رساله تحصیل السعاده فارابی می‌خوانیم که فیلسوف را امام می‌گویند او رسیده و مردم را می‌رساند پس فلسفه علم هستی شناسی است و امری است ضروری اما بیان ثامن الحجج علیه‌السلام
[صفحه 73]
حضرتش فرماید گرچه هدف انسان عبادت است به قول قرآن وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ
اما لَیْسَ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَکُّرُ فِی أَمْرِ اللَّهِ
تفکر مطلع هستی و شناخت خداست این فکر عبادتی است علمی و آن عمل عبادتی است عملی و اگر انسان بخواهد جهان را بشناسد تا خود را نشناسد میسورش نیست فرمود افضل العقل معرفة الانسان نفسه چه شناخت نفس بهترین راه برای شناخت رب است هم دعوت به فکر کرد و هم فرمود بهترین راه تفکر شناخت نفس است آنگاه فرمود:
رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا … فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا
مردم اگر معارف ما را بفهمند پیروی خواهند کرد: ما را به تفکر فراخواندند معیار تفکر هم نقل نیست عقل است چون حضرتش فرمود:
کونوا دراة و لا تکونوا رواة
به نقل بسنده نکنید به درایت و اندیشه بپردازید
کونوا دراة و لا تکونوا رواة حدیث تعرفون فقهه خیر من الف تروونه
یک سخن با فهم بهتر از نقل هزار حدیث است، و محور تفکر را حس و تجربه قرار نداد زیرا دست حس و تجربه که همان حس مکرره است به فکر نمی‌رسد وقتی شاگرد (نام ورش) ابن السکیت از حضرتش پرسید:
ما حجة الله علی الخلق الیوم یعرف به؟
مَا الْحُجَّةُ عَلَی الْخَلْقِ الْیَوْمَ یُعْرَفُ بِهِ امروز داعیه زیاد است آنچه بتواند نبی را از متبنی امتیاز دهد صادق را از کاذب امتیاز دهد.
مَا الْحُجَّةُ عَلَی الْخَلْقِ الْیَوْمَ یُعْرَفُ بِهِ الصَّادِقُ و الکاذب
فقال علیه افضل صلواة المصلین: العقل،
فرمود محور عقل است
ابن السکیت در محضر حضرت عرض کرد هذا وَ اللَّهِ هُوَ الْجَوَابُ
ما را به تفکر فراخواند و هم محور تفکر را درایت دانست و نه روایت، عقل دانست و نه حس و تجربه و استقراء و مانند آنها زیرا تجربه به عقل مستند است و گرنه بهایی ندارد چون محور فکری عقل است عقل این چنین می‌گوید مطلب نظری را باید به استناد بدیهی حل کرد یعنی همانطوری که در جهان علم موجود بالغیر به موجود
[صفحه 74]
بالذات استناد دارد در جهان علم معلوم نظری به معلوم بدیهی استناد دارد و لا غیر، یعنی باید بحث به جایی منتهی بشود که ضروری است اولی بنام مبدأ تصدیقی مسائل نظری، و آن در فلسفه امتناع اجتماع نقیضین و ارتفاع نقیضین است، دیگر مبادی تصدیقی به این مبدأ برمی‌گردد اگر دور محال است اگر تسلسل محال است اگر سلب الشی از نفس ها محال است اگر دیگر امور در فلسفه محال است، چون به این اصل برمی‌گردد که جمع هستی و نیستی محال است ما در تفکرات علوی و رضوی علیهما آلاف التحیه و الثناء این طرز استدلال، را مشاهده می‌کنیم شما وقتی همه ادله امام هشتم را خواه در مناظره با عمران خواه در محاوره با سلیمان مروزی تشریح می‌کنید می‌بینید به یک مبدأ تصدیقی برمی‌گردد در مسئله حدوث اراده و اینکه اراده ازلی نیست حضرت به سلیمان مروزی می‌فرماید:
الشی لا یکون فی حالة واحدة حادثا و قدیما:
یعنی جمع بین نقیضین محال است، سلیمان چه می گویی؟ یا بگو اراده ازلی است که جواب بدهم، یا بپذیر که اراده حادث است که باید جواب بشنوی، فرمود:
اما ان تکون ازلیة او حادثة لان الشیء لا یکون فی حالة واحدة حادثا و قدیما
چون جمع نقیضین است در رفع نقیضین هم به سلیمان مروزی می‌گوید این اراده یا عین خداست که باید به تالی فاسدش حل گردد یا غیر خداست و فعل خداست که نباید جواب بشنوی زیرا شی‌ء ممکن نیست. نه عین باشد و نه غیر چه اینکه ممکن نیست نه ازلی باشد و نه حادث این جزء فلسفه است این جزء تفکر محض است وقتی سلیمان مروزی آن متلکم معروف خراسان در مسئله ازلیت اراده جواب مثبت نداشت در مرز نقیضین ماند مأمون در همان مجلس برآشفت، گفت: علیک بالانصاف یا سلیمان امام هشتم فرمود مأمون آرام باش او جلسه را ترک می‌کند می‌گوید احتشام خلیفه نگذاشت من جواب علی ابن موسی را
[صفحه 75]
بدهم بگذار دوستانه سخن بگویم، همه این محاورات یا در مدار امتناع جمع بین نقیضین است یا در محور امتناع ارتفاع نقیضین، همه با محاصره عقلیه ختم می‌شود این مبدأ تصدیقیه است و اگر مبدأ تصدیقی بدیهی شد یک صورت بدیهی می‌خواهد یعنی استدلال وقتی می‌تواند پایه عقلی داشته باشد که یقین بیاورد که هم ماده‌اش یقینی است و هم صورتش یقین بخش، ماده‌اش چون اصل ارتفاع نقیضین و امتناع ارتفاع و اجتماع نقیضین یقینی است صورتش باید با شکل اول یا قیاس استثنائی باشد در فرض محاوره اول قیاس استثنائی فراوانی است فرمود اگر اراده ازلی باشد باید مراد هم ازلی باشد در حالی که مراد حادث است
انکم تقولون حَدَثَتِ الْأَشْیَاءُ لِأَنَّ الله شَاءَ وَ أَرَادَ
پس اگر اراده ازلی باشد باید مراد ازلی باشد در حالیکه شما به حدوث مراد معترفید، و اگر اراده حادث باشد پس نمی‌تواند عین ذات باشد زیرا اگر اراده عین ذات باشد یا اراده قدیم است یا ذات، این را بصورت قیاس استثنائی تقدیم می‌کند که صورتش یقین بخش و ماده‌اش هم اصل امتناع ارتفاع نقیضین و اجتماع نقیضین است این تفکرات رضوی در محاورات و مناظرات است به یک امر مظنون بسنده نمی‌کند و می‌فرماید :
مَا قُسِمَ فِی النَّاسِ شَیْ‌ءٌ أَقَلُّ مِنَ الْیَقِین
چیزی در بین مردم کمتر از یقین تقسیم نشده است بسیاری به همان ظنون اکتفا کرده‌اند و حضرتش فرمود:
لَمْ یُعْطَ بَنُو آدَمَ أَفْضَلَ مِنَ الْیَقِینِ-
چیزی به مردم بهتر از یقین داده نشده است، تمام اینها نشان می‌دهد که حضرتش ما را به یقین فرا می‌خواند و یقین از مبادی تصدیقی بدیهی بالذات چه در چهره قیاس اقترانی یا استثنائی بدیهی بالذات دیده می‌شود حاصل خواهد شد و لا غیر.
یک راه دیگری برای یقین پیدا کردن هست که آن راه عقبه کئود دارد و آن راهش از فلسفه دشوارتر است و نتیجه‌اش پربارتر است اما آسان نیست
[صفحه 76]
وقتی از حضرتش پرسیدند: لِمَ احْتَجَبَ اللَّهُ عن الخلق چرا خدا را نمی‌بینیم فرمود :
إِنَّ الِاحْتِجَابَ عَنِ الْخَلْقِ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِمْ
و گرنه او محجوب نیست ممکن است چیزی نور السموات و الارض باشد مع ذالک محجوب؟ آن راه دیگری است و اگر انسان عادل شد گناه صغیره و کبیره نداشت به جایی می‌رسد که لا یقاس به ظن،
هم از امام باقر هم از امام صادق هم از امام هشتم علیهم آلاف التحیه و الثنا رسیده که من ِ احْتَجَبَ بِغَیْرِ حِجَابٍ مَحْجُوبٍ وَ اسْتَتَرَ بِغَیْرِ سِتْرٍ مَسْتُورٍ لَیْسَ بَیْنَهُ تعالی وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ
فرمود چیزی محجوب نیست، مسئله من گفتم نمی‌گذارد انسان هو الله را ببیند حب و بغض حجاب است اگر بزرگان این سخنان را به نظم و نثر درآورند چرا در غیر مکتب اهلبیت نبود فرمود هیچ حجابی بین خلق و خالق جز خلق نیست خود را مبین که این خود راه دیگری دارد راه دشوار تری دارد راه ثمربخش تری دارد که از طریق دین بحث می‌کند راه بحثی و راه فکری آن است که انسان با مبادی یقین در چهره استدلال‌های یقینی یقین پیدا کند اینها مقدمه بحثند، آنچه که در این جزوه در مدت تقریبا دو هفته تنظیم شد گرچه البته خیلی کوتاه بود و ناتمام ماند، و بعدا به خواست خدا با هدایت ها و راهنمائیهای محققان محضر تکمیل می‌شود انشاءالله، چند روضه است، یک روضه در اصل اثبات خدای سبحان است که الله سبحانه و تعالی موجود براهینش از کلمات امام هشتم علیه السلام است یک روضه دیگر در این است که الله واحد لاشریک له.
توحید پنج مرحله دارد یک مرحله‌اش بیرون از عهده بحث ماست یک مرحله‌اش جدای از بحث ما، آنکه بیرون از بحث ماست آنست که یک موجود بالذات در جهان است و لا غیر، دیگران هر چه هستند مرآتند و آیه‌اند آنرا از بیانی که امام هشتم طبق نقل مرحوم صدوق تنظیم کرد می‌شود استفاده کرد، چه از حضرت سؤال کرد :
أَ هُوَ فِی الْخَلْقِ أَمِ الْخَلْقُ فِیهِ ؟
خدا از
[صفحه 77]
خلق است خلق از خداست اگر نه آنست و نه این چگونه خلق خدا را بشناسد حضرت فرمود
فانظر فی الْمِرْآةِ أَنْتَ فِیهَا أَمْ هِیَ فِیکَ ؟
صورتت را که در آینه می‌بینی تو در آینه‌ای ؟
چیزی که در آینه نیست آینه در توست اینچنین نیست اگر نور به سطح شفاف آینه تابید برمی‌گردد به هر جا خورد او را در نقطه‌ی انعطاف می‌بینی و گرنه چیزی در آینه نیست اما مرآة (حق) است این دین غیر از آن است که بگوییم نقش دومین چشم عمل باشد امام (حضرت) آن چنان توضیح داد که او را به حد صراط نرساند و آنها از عالم استقلال هم نیافتند، فرمود سراسر عالم آیات حقند، آینه حق‌اند، نشانه حق‌اند، چیزی بالاستقلال نیست صواب نیست که باطل جوابی پندارد چون صواب تقام بالباطل اما صورت مرآتی حق و صواب همه او را نشان می‌دهد منتهی یکی بلندتر یکی کوتاهتر یکی آینه تمام نما است چون علی ابن ابیطالب که فرمود مالله آیة اکبر منی هیچ موجودی باندازه من خدا را نشان نمی‌دهد یکی هم (کوچکتر) و گرنه همه مرآتند این مسئله تمثیل به مرآة بسیاری از شبهات و شبهیات عده‌ای را حل کرده و اگر عین القضات می‌گوید فایده خلقت آهن جز ساختن آینه اگر نمی‌بود جا داشت خدا بگوید «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ » این آینه بسیار از کارها را حل می‌کند آن یک راه دیگری است، اما آنچه که در فلسفه از مسائل روحی طرح است این است که الموجود الواجب واحد لا شریک له این توحید ذاتی است، الموجود الخالق واحد لاشریک له که در رد شبهه ثنویه و امثال آن است الموجود الرب واحد لا شریک له که در رد شبهات و ثنیین است اما توحید عبادی به بخش حکمت عملی برمی‌گردد که المعبود واحد لا شریک له آن به حکمت عملی برمی‌گردد که باید یکی را پرستید و نه غیر که سخن از باید است این در حکمت عملی است این مراحل پنجگانه توحید یکی فرازش جداست پنجمی هم از مرز
[صفحه 78]
حکمت نظری بیرون است سه قسم می‌ماند این سه قسم را امام هشتم سلام الله علیه با برهان استدلال کرد وقتی سؤال کردند که چه دلیل بر وجود خداست؟ فرمود :
أَنْتَ لَمْ تَکُنْ ثُمَّ کُنْتَ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّکَ لَمْ تُکَوِّنْ نَفْسَکَ وَ لَا کَوَّنَکَ مَنْ هُوَ مِثْلُک
فرمود تو یک موجودی هستی نبودی و پیدا شدی چیزی که نبود پیدا شد معلول است این سخن هم در بیانات امیرالمؤمنین است هم در بیانات امام هشتم حضرت فرمود کل قائم فی سواه معلول اگر چیزی هستی‌اش غیر ذاتش نبود معلول است اگر چیزی هستی‌اش عین ذاتش بود که به غیر تکیه نمی‌کند و اگر چیزی هستی‌اش عین ذاتش بود مطلوب است این تنصیص به نظام علیت است که هر موجودی یا هستی او عین ذات اوست که نیاز به علت ندارد اگر هستی او عین ذات او نبود فهو معلون (کل قائم فی سواه فهو معلول) این فراز هم در سخنان امام هشتم علیه‌السلام است هم در آن خطبه توحیدیه امیرالمؤمنین سلام الله علیه که مرحوم سید رضی می‌گوید این خطبه یشتمل ما لا یشتعمل علیه غیر هذا الخطب.
بعضی از خطبه‌های علی علیه السلام آنقدر بلند است که مرحوم کلینی بعد از نقل آن خطبه معروف می‌گوید لو اجتمعت الانس و الجن و لیس فیهم نبی و لا وصی این سخن کلینی بعد از نقل آن خطبه معروف است فرمود لو اجتمعت الانس و الجن و لیس فیهم نبی ولا وصی اگر همه محققان عالم جمع بشوند و ولی الله در بین اینها نباشد توان سخنی چون سخن علی را ندارند این را کلینی به عظمت در کافی یاد می‌کند بعد محقق داماد در شرح اصول کافی خوب تشریح می‌کند بعد دیگران نقل می‌کنند در اینجا امام هشتم می‌گوید کل قائم فی سواه معلول هر چه که هستی‌اش عین ذاتش نیست معلول است تو هستی‌ات عین ذاتت نیست و گرنه، نه عدم سابق داشتی و نه عدم لا حق تو که محکوم به عدمیتی عین هستی نیستی حتما علت می‌خواهی علتت نه
[صفحه 79]
خودت خواهی بود می‌شود دور، نه مثل تو خواهد بود می‌شود تسلسل کسی تو را آفرید که مثل ندارد، لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ
این سخن را امیرالمؤمنین هم فرمود که:
إِنَّ الْمِثْلَ دَلِیلٌ عَلَی شِبْهِهِ
این قانون اتحاد حکم امثال از بیان علی علیه السلام چرا این معارف ظریف در فلسفه‌های غیر اسلامی نبود؟ گفته‌اند بسیاری از معارف در نهج‌البلاغة است که سید رضی به عمقش نرسید بسیاری از معارف در سخنان مرحوم صدوق است که صدوق رضوان الله علیه با همه پایگاه فکری که داشت به عمقش نرسید رب فقیه حامل فقه الی من هو فقه منه آن رساله معروف شیخ مفید را بخوانید او را حدود صد عقیده اعلام کرد که اعتبار ها کذا اعتبار ها کذا، مرحوم صدوق در آن رساله اعتقادات مرحوم مفید رضوان الله علیه آشناتر به این بحثها بود زیرا همه آن عقاید و یا اکثر آن عقاید را یک تعبیر بلندی هم دارد او به خودش اجازه داد که درباره مرحوم صدوق اینچنین بگوید و اما به دیگران نمی‌رسد درباره صدوق سخن بگویند چون و ما ادراک ما الصدوق، مرحوم آقا علی حکیم (رض) در آن رساله سبیل الرشاد الی علم المعاد نوشته فرمود: جریان ابن بابویه را خودم از نزدیک مشاهده کردم به من خبر دادند که در هنگام تعمیر مقبره مرحوم شیخ صدوق به قبری رسیدند وقتی این قبر کنار رفت بدن مطهر محمد ابن علی ابن بابویه قمی را سالم یافتند بعد از هشت قرن به اعجاز، مرحوم آقا علی حکیم در آن رساله معاد می‌گوید من خودم مشتاق بودم این صحنه را از نزدیک زیارت نمایم بعد از اینکه آنجا آرام شد چند روز طول کشید بعد خودم بدن مطهر صدوق را سالم دیدم صدوق یک همچه حالی داشت که آقا علی حکیم می‌گوید من خودم شخصا بدن این بزرگوار (این محدث اسلامی) را بعد از هشت قرن سالم دیدم در همان کتاب سبیل الرشاد الی علم المعاد می‌گوید من که عمری را در فلسفه گذراندم
[صفحه 80]
می‌گویند حکما منکر معاد جسمانیند من سنم به سالمندی رسید چون مرحوم آقا علی شاید جزء موفق‌ترین حکمای عصر اخیر بود که بیش از شصت سال فلسفه تدریس کرد فرمود من که عمری به این حد رسیده است من استدعا می‌کنم یک بزرگواری که زبان شناس و زبان فهم باشد این نوشته‌ای از یک حکیمی پیدا کند که در آن نوشته آمده باشد که معاد معاذالله منحصر در روحانی است و معاد جسمانی نیست شما را ممنوع می‌کنم از فلسفه، من که در عمرم از هیچ کسی نشنیدم و ندیدم ولی به شرط اینکه زبان حکمت را بفهمد چون این زبان زبان خاصی است ابن سینا هم در اول کتاب هم در آخر کتاب وصیت دارد که به هر کسی حکمت نیاموزید صدر المتالهین می‌گوید این علم بر بسیاری از افراد ضعیف حرام است اما مباحث را هم مخلوط نکنید به ضعفا نیاموزید کسی آمده حضور امام رضا سلام الله علیه از این ثنویین گفت ما الدلیل علی التوحید حضرت که با او بحث فلسفی نمی‌کند این سلیمان مروزی، است که محفل را گرم می‌کند آن عمران صابی است که محفل را گرم می‌کند مشتعل می‌کند با هر ثنوی که بحث فلسفی نمی‌کند مرحوم صدوق رضوان الله علیه نقل کرد که این ثنوی که می‌گفت دو رب در عالم است به امام هشتم عرض کرد ما الدلیل علی انه واحد حضرت فرمود تو باید دلیل بیاوری نه من زیرا یکی را هم ما قبول داریم هم تو، تو که مدعی دو تا هستی تو باید دلیل بیاوری یکی مجمع علیه است ثانی محل اختلاف است تو باید دلیل بیاوری اینکه غیر فلسفی نیست مگر آن موحد و مشرک مدعی و منکرند یا تداعی است ما یک دعوای لااله الا الله داریم که به دو امر منتهی می‌شود یکی ولا غیر آن لا غیر را باید نفی کنیم با او اینچنین سخن می‌گوید با عمران صابی آنچنان بحث می‌کنید با سلیمان مروزی اینچنین می‌فرماید همان بیانی که
[صفحه 81]
امیرالمؤمنین فرمود …
وَ لَمْ یَحْجُبْهَا عن غایه معرفته در بیان امام هشتم حضرت فرمود بخواهید به کنه حق برسید، نمی‌توانید ولی آن مقداری که واجب هست راهش باز است اگر به کنه رسیدن محال است لازم هم نیست یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ این سخن بزرگان است آنها می‌گویند در عرفان مسئله ایکه موضوعش هویت مطلقه باشد و ذات اقدس الله باشد محمولش وصفی از اوصاف باشد اصلا این در عرفان نیست این حرف آنهاست می‌گویند درباره‌ی هویت مطلقه بحث نیست چه در فلسفه چه در عرفان سخن از اسمای حسنای اوست به شما بشارت بدهم که صدرالمتألهین و دیگر حکما داخل فی الاشیاء را چگونه حمل کردند این داخل صفت آن هویت مطلقه نیست نه فکر حکیم راه دارد که درباره هویت مطلقه خدا بحث کند نه قلب عارف را بر شهود او راه است اینها مادامی که در اسمای حسنی بحث می‌کنند غواصند اگر از اسم گذشتند غریقند مگر کسی می‌تواند در دریای هویت مطلقه بحث کند اینها که سخنی گفتند غوص کردند آنکه بخواهد از مرز امکان بگذرد غرق می‌شود گفتند بین غریق و غواص فرق هاست نباید رفت تا غرق شد محال است رسیدن، آنها می‌گویند ما مسئله‌ای در عرفان نداریم که در عرفان نظری این صریح حرف قونوی است که موضوع مسئله الهویت المطلقه باشد محمول مسئله اسمی از اسماء یک چنین مسئله‌ای در عرفان نیست می‌گویند راه به مقام هویت مطلقه نیست هر چه هست در مقام هو الظاهر و الباطن هو الاول و الاخر است در هویت مطلقه احدی بحث نمی‌کند چون اینچنین است در شرح اصول کافی چه مرحوم صدرالمتألهین در شرح صحیح از روایت سماعة ابن مهران می‌گوید همان طوری که بسیاری از مسائل قبر و برزخ را باید از مشکوة نبوت آموخت عقل راه ندارد، بسیاری از مسائل جنود عقل و
[صفحه 82]
جهل را باید از مشکوة ولایت آموخت که عقل راه ندارد کسی را در برابر ائمه‌ی ما خاضع تر از اینها نداریم نه کتابهای آنها نه اساتیدی که خدمتشان درس خوانده‌اند می‌گوید عقل در بسیاری از مسائل راه ندارد عقل چراغ است نه صراط، العقل هو السراج لا الصراط
همه برآنند که با عقل نمی‌شود به مقصد رسید منتهی عقل یک چراغ خوبی است که راه را نشان می‌دهد لذا علی علیه السلام و اولاد علی راه است (نحن الصراط) با این چراغ ما این راه را می‌بینیم در یکی از جمله‌های بلند در شرح اصول کافی می‌گوید و هو داخل که به هویت مطلقه برنمی‌گردد هو داخل یعنی آن فیض منبسط نه هویت مطلقه این داخل، صفت فعل اگر صفت فعل بر هو اعم شد محور اتحاد موضوع و محمول را محمول تعیین می‌کند نه موضوع. چی داخل در اشیاء است هویت مطلقه که عقل و قلب بر او راه ندارد یا فیض او داخل در اشیاست و رنگ نمی‌گیرد می‌گوید هو داخل فی الاشیاء گرچه موضع هواست اما محمول تعیین کننده محور است بیان ذلک: شما می‌گویید زید ناطق این یک قضیه است می‌گویید زید عالم این دو قضیه است می‌گویید زید قائم این سه قضیه است در هر قضیه موضوع و محمول با هم متحدند امام محور اتحاد کجاست تعیین کننده محور اتحاد موضوع و محمول، محمول است نه موضوع، اگر گفتیم زید ناطق یعنی در محور ذات چون، ناطق ذاتی است نشانه آن است که محور اتحاد ذات است اگر گفتیم زید عالم یعنی در محور وصف است چه آن عالم وصف است اگر گفتیم زید قائم محور اتحاد، فعل است نه ذات اگر گفتیم الله علیم این صفت ذات است اگر گفتیم الله رازق هو قائم علی کل نفس بما کسبت اگر اسماء فعلیه را به او نسبت دادیم محور اتحاد، فعل است نه ذات، فعل خداست که همه جاست فعل خداست که داخل در اشیاء است و رنگ نمی‌گیرد فیض است که رنگ
[صفحه 83]
نمی‌گیرد دائم الفیض علی البریة است این مستفیض است که حادث است و دائم نیست اگر حکیم سبزواری رضوان الله علیه سرود:
و الفیض منه دائم متصل مساوی
و المستفیض دائم المنفصل
که او دائم الفیض علی البریة است سماوات و ارضین و ما فیهن، ما بینهن، ما فوقهن و ما تحتهن همه و همه محتاج او است اما کل من به قدیم او دائم الفیض است و اگر نبود تلاش حکما، ما معنای فعل را درست درک نمی‌کردیم و اگر نبود اصرار کتاب و سنت بر ابدیت فیض بسیاری از افراد ساده اندیش ابدیت فیض را درک نمی‌کردند ابدیت فیض از بین رفتنی نیست این راه انکار ساده اندیشان را بست و گرنه عقل عادی نمی‌پذیرفت که یک موجودی مخلوق باشد و انقطاع نداشته باشد ابدیت فیض را با اصرار کتاب و سنت پذیرفتند اما آن اصرار در ازلیت فیض نیست منظور آن است که هو داخل یعنی فیض منبسط آن هویت مطلقه این که کسی راه به او ندارد، او نه، مورد بحث حکیم است و نه مورد یافت عارف. امام هشتم سلام الله علیه می‌فرماید به اینکه نه تو و نه مثل تو خود را نیافرید هر چیزی هم که هستی‌اش عین ذات او نیست نه خود ساخته است یعنی تصادف نه خود علت خود است یعنی دور محال نه مثل او علت اوست یعنی تسلسل پس چیزی که لیس کمثله شی، خداست همان بیانی که امیرالمؤمنین فرمود اکتناه محال است ولی مقدار لازم میسور است در بیان امام هشتم نیز آمده است فرمود به اینکه:
لا یفهمه و لیس یفهمه المتخالف عقله الحاجب علمه بل یفهمه بنور العقل ان یوصفه
این مسائل، توحیدیه را به هر آن کسی که عقلش متخالف است و ناهماهنگ، درک نمی‌کند آنکه فرض اندیشه‌اش تفاوت دارد تفاوت به آن سلسله بی نظم گویند اگر یک سلسله‌ای همه‌ی حلقاتش سرجایش باشد می‌گویند سلسله هماهنگ، است اگر بعضی از حلقه‌ها سست بشود وقتی یکی جدا شد هماهنگی را از دست می‌دهد و این سلسله
[صفحه 84]
متخالف است. قرآن کریم که می‌گوید در جهان تفاوتی نیست یعنی ظلم نشده هر چیزی بجای خود است حضرت فرمود آن اندیشمند ی که عقلش متفاوت است او این معارف را درک نمی‌کند اما کسی که اولوالعزم باشد و منصف باشد می‌تواند آن چیزهایی را که من می‌گویم درک کند آنگاه شروع کند به استدلال کردن اول الدین معرفته و کمال معرفته توحیده و کمال توحیده التسلیم به و الاخلاص له مشابه همان بیانی که در نهج‌البلاغة استاد گاهی بعضی از فرازها فرق می‌کند در این فرازها که هم در کلمات امام هشتم است هم در کلمات امیرالمؤمنین رسیده است حضرت می‌فرماید اینکه صفات خدا عین ذات خداست مبادا بگویید (این حرفها را، با کسی در میان می‌گذارد که عقلش می‌کشد آنها را) فرمود اگر کسی صفات خدا را زائد بر ذات دانست و دان بذالکَ لَیْسَ مِنْ وَلَایَتِنَا معلوم می‌شود ما را که به ولایت خود می‌خوانند تشویق به این مقام دارند که خدا را بشناسید صفات او را بشناسید صفات او را عین ذات بدانید کدام صفت عین ذات است کدام صفت صفت فعل است یک وقت می‌گوید کسی که غیبت کرد از ولایت ما بیرون است یک وقت می‌گوید کسی که صفات ذاتی خدا را زائد بر ذات بداند لَیْسَ مِنْ وَلَایَتِنَا در آنجا حضرت استدلال می‌کند می‌فرماید به اینکه اگر صفت زائد بر ذات باشد هم زائد شهادت بر بیگانگی می‌دهد هم مزید علیه شهادت بر بیگانگی می‌دهد این ِشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ
یعنی: شهادة کل صفة زائده علی انها غیر موصوف و شهاده کل موصوف مزید علیه انه غیر الصفه در پایان حضرت می‌فرماید: به اینکه کسی خدا را حق توصیف ندارد هکذا یوصف الهنا خدا را آنطور که ما توصیف می‌کنیم توصیف کن این از آن مقامهایی است ظاهرا به عمق آن مقام، در زیارت جامعه می‌رسیم حضرت فرمود کسی حق ندارد خدا
[صفحه 85]
را توصیف کند، ماییم که این حق را داریم، چون در قرآن کریم حق توصیف را به احدی نداده است فقط به بندگان مخلص، برای مخلصین که فوق مخلصین است مقامهایی خدا قرار داده است که بعضی از آن مقامها در دسترس فرشتگان مقرب هم هست اگر شیطان می‌گوید لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ
این جزء مقام بلند اهلبیت ماست که دیگر فرشتگان مقرب هم، دارند اگر خدای سبحان مخلصین را از احضار در محکمه عدل مستثنی می‌کند که می‌گوید: همه در قیامت محضرند جمع می‌شوند محضرونند إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ این خیلی اوج مقام اهلبیت را نشان نداده است چون فرشتگان هم مستثنایند اما وقتی می‌گوید سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ
این اوج مقام است احدی حق توصیف خدا ندارد مگر بندگان مخلص چون اینها نمی‌گویند چیزی را جز خدای متعال سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (چون در جلسه افراد دیگری هستند که باید از این مسائل بیشتر استفاده کنند سخنانی هم از امام هشتم سلام الله‌علیه در این زمینه …) این [2] «همان نامه‌ای است که در خطبه شقشقیه به دست امیرالمؤمنین رسید حرف بلند را به کجا آورده‌ای افغان و هزاران افغان، فریاد و هزاران فریاد» باید اینها را به آن مقام رساند که اگر زیارت جامعه می‌خوانند بفهمند چه می‌گویند. بنابراین حضرت به او فرمود که اگر صفات را عین ذات ندانی از ولایت ما بیرونی از مرحله توحید که می‌گذریم که خدا واحد است صفاتش عین ذات است رب عالم واحد است، به مسئله قضا و قدر می‌رسیم از مسئله قضا و قدر که در این جزوه گذشتیم به مسئله جبر و تفویض می‌رسیم که نکته‌ای درباره جبر و تفویض
[صفحه 86]
عرض کنم که هم به احترام این نامه سخنی گفته باشیم و هم از آن بحث نگذشته باشیم این مثلها را به کسانی که این جزوه در خدمتشان هست عرض می‌کنم در جبر و تفویض امام هشتم اصلی دارد می‌فرماید: من اصلی را به شما می‌آموزانم که با هیچ کسی بحث، نمی‌کنید مگر اینکه او را شکست می‌دهید مسئله جبر و تفویض از آن مسائل پیچیده نظری است، مرحوم کاشف الغطاء قدس الله نفسه الزکیة در صفحه 173 کشف الرضا دارد می‌گوید جبریه آمدند مفوضه آمدند که این منکر ضروری است مرحوم صاحب جواهر رضوان الله علیه می‌گوید این جزء مسائل پیچیده نظری است مرحوم فقیه همدانی گذشته از مطلب صاحب جواهر دو مسئله بسیار ظریف دارد یک مطلبش آن است می‌گوید (این را همه عنایت مخصوصا اوتاد محضر هم توجه کنند) مرحوم فقیه همدانی در مصباح الفقیهش در رد سخن کاشف الغطاء اینچنین می‌گوید:
بسیاری از دانشمندان و علمای ما، قبل از آنکه به جبر اشکال کنند تفویض درآمد، این کجا ضروری است؟! ما بعضی از مثالها که می‌زنیم می‌بینید که چنین است بین جبر و تفویض گرچه منزله‌ای است، اوسع مما بین الارض و السماء اما کسی که اهل نظر نیست این منزله‌ای که اوسع مما بین الارض و المساء رآ ضاقت علیه بما رحبت خیلی‌ها جبر را باطل کردند تفویض درآمد. نکته‌ی دیگری که مرحوم فقیه همدانی می‌گوید این است می‌گوید: بعضی از مکاتب، برای توجیه تبه کارهای طاغوت، عامل موثر است جبر از آن مکتب‌هایی است که برای توجیه طغیان طغاة جهان عامل خوبی است، اموی از مکتب جبر حمایت کرد عباسیه از مکتب جبر حمایت کردند آزاد اندیشان را سرکوب کردند جبریه را تقویت کردند معتزله را و دیگر آزاد اندیشان را که می‌گفتند انسان مسئوول است و آزاد، از بین بردند در رژیم گذشته هم اینچنین بود الان هم آنچنان
[صفحه 87]
است، اگر کسی بیندیشد بگوید هر قیامی قبل از ولی عصر محکوم به شکست است می‌بینید از این فکر پلید، بیگانه حمایت می‌کند اگر کسی بگوید حدود الهی در زمان غیبت قابل اجرا نیست از او حمایت می‌کنند. مرحوم فقیه همدانی می‌گوید جبریه را سلاطین می‌پرورانیدند چون هر چه انسان می‌کند می‌گوید من مورد جبرم و عامل اجرای او، هیچ مکتبی برای توجیه طغیان هیات حاکمه ستم بهتر از مکتب جبر نیست به اینها کمک می‌کند، آن تفکری که انسان را مسؤول و آزاد می‌داند آنها را محکوم می‌کردند. الان هم اگر یک روایتی بود 4 تا یا 5 تا روایت متشابه را کسی جمع آوری کند بگوید هر انقلابی در زمان غیبت محکوم به شکست است، مورد پسند شرق و غرب قرار می‌گیرد، بدانید. کسی این داعیه را ندارد که این انقلاب لیظهره علی الدین کله، است این مال ولی عصر است و بس ما هم فرض می‌کنیم الان یک امام معصومی قیام کرده است بیش از این توقع داریم؟ اگر علی ابن ابیطالب علیه افضل الصلوة المصلین قیام کرده بود چه می‌شد ما این انقلاب را شناختیم و وارد شدیم بیش از این توقع هم نداریم، سعی می‌کنیم از نقطه ضعفها بکاهیم ولی همین است، شما نگویید 60% شد، هنوز 40% از اخلاق اسلامی باقی ماند، ببینید 5% به 60% رسید، شما وقتی آیه مبارک وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ را در کتابها مینوشتید در منابر می گفتید کسی گوش نمی‌داد الان در آسمان ایران این آیه دارد امتثال می‌شود، وقتی از مسافرت خارج برگشتیم همین که هواپیما وارد آسمان ایران شد مهماندار به احترام نظام جمهوری اسلامی به پای بلندگو رفت سرنشینان و مهمانان هواپیما را که در او مسلمان، یهودی، مسیحی و غیر موحد (چون از یک کشور کفر برمی‌گشتیم) بود گفت: مهمانان گرانقدر به پاس احترام به شئون نظام جمهوری اسلامی ایران،
[صفحه 88]
حجاب اسلامی را رعایت کنید این آیه در آسمان ایران دارد عمل می‌شود این 5% شده 60% دو نامه در نهج‌البلاغه است یکی را برای کمیل می‌نویسد یکی برای زیاد اگر همه اصحاب علی مانند کمیل بودند که حضرت محذوری نداشت، او که عارف است و حکیم است، مدیر و مدبر نیست آنکه قدرت تدبیر دارد از نظر تقوی مقداری ضعیف است، جمع عناصری که هم مدیر و مدبر باشند هم با تقوی چون بهشتی و امثال بهشتی و شهید مطهری کم است. حضرت در یک نامه‌ای برای کمیل بعنوان گله می‌نویسد این کمیلی است که جزء اصحاب خاص حضرت است جز اصحاب معارف حضرت است حضرت دست او را می‌گیرد به بیابان می‌برد بعد از اصرار او بعد می‌گوید:
یا کمیل إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا
می‌گوید مردم سه قسمند عالم ربانیند،
مُتَعَلِّمٍ عَلَی سَبِیلِ نجَاتند نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ
که لطیفه شیخ بهایی اینجا این است که حضرت آن دوتا را مفرد آورد و سومی را جمع این سومی فراوان است، و اولی و دومی کم است آنکه جزء اسرار حضرت است حضرت یک نامه گلایه آمیز به او می‌نویسد که من تو را فرمانده سپاه کردم حکومت اموی آمدند زدند غارت کردند، بردند تو چه کردی؟ یک نامه رسمی برای زیاد می‌نویسد، آنکه قدرت دارد تقوایش کم است او که تقواش زیاد است مدیریتش کم است کجا اسلام پیدا کند افرادی را که مدیر و مدبر و با تقوی، باارزش و همه احکام را داشته باشند؟ کو؟ شما خیال نکنید که الان پسر پیغمبر قیام کرده است الآن خیال کنید خود پیغمبر قیام کرده است اگر انسان گذشته را توجه کند و آن نامه‌ای که امیرالمؤمنین سلام الله علیه در عهدنامه برای مالک نوشت بخوانید می‌بینیم الآن دین آباد باشد حضرت در آن نامه مرقوم فرمود: ان هذا الدین کان اسیرا فی ایدی الأشرار فرمود قرآن در چنگ طاغوت بود دین اسیر بود شما آن تاریخ 23
[صفحه 89]
ساله را خواندید یا نه؟ هیچ مسلمانی بخود اجازه می‌دهد که آن کتاب تاریخ 23 ساله را بخواند و فریاد نزند؟ و الان ممنون انقلاب نباشد آن تاریخ 23 ساله را خواندید یا نخواندید که رسول الله را اهانت کردند و او را در سطح وسیع پخش کردند کتابی بی غلط چاپ کردند، حضرت در آن نامه که عهدنامه معروف است می‌فرماید مالک این دین اسیر بود ما قیام کردیم دین را آزاد کردیم ان هذا الدین کان اسیرا فی ایدی الاشرار یعمل فیه للهوی و یطلب به الدنیا یک مقدار نقطه ضعف‌هایی را ما داریم اما ما دین را از این قفس باز کردیم قرآن را آزاد کردیم مگر اینچنین نبود انقلاب اسلامی ایران که به لطف الهی دارد پیش می‌رود ما باید بکوشیم که خود را دریابیم اگر یک سری به جبهه‌ها بزنیم می‌بینیم در جبهه‌ها چه می‌گذرد اگر سری به این سنگرها بزنیم (به پاس احترام خدمات این سنگر داران این جمله را هم عرض کنم شاید بعد از ماه مبارک رمضان توفیق شرفیابی به جبهه نصیب ما شد و ما ادراک ما الجبهه؟).
اینجا اگر سمیناری کنگره‌ای سخنرانی نامه‌هایی که برای ما می‌آید یا فلان چیز کم است یا فلان چیز زیاد است فلان چیز می‌خواهیم اما آنجا سخن این است چه کنیم که ولی عصر را ببینیم چه کنیم که در قلب ما جز مهر حق چیزی نباشد چه کنیم که به لقای حق بشتابیم سخن این است و وعده الهی هم یقینی است هرگز خدا ملتی اینچنین را رها نمی‌گذارد و به لطف الهی انقلاب را پیش می‌برد. بکوشیم که عقب نمانیم و گرنه إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ اینچنین نیست که خدا، وقتی دین مطرح شد از دین حمایت نکند فرمود: اینچنین نیست که دین در یک نظامی طرح بشود و همه علیه دین قیام بکنند و من اجازه بدهم دین نابود شود فرمود هر وقت علیه دین خواستند آتش روشن کنند من شخصا خاموش می‌کنم کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً
[صفحه 90]
لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ
این به صورت فعل ماضی تعبیر می‌کرد و آن را هم به خودش نسبت داد نگفت من ملک می‌فرستم ملک می‌فرستاد نگفت خاموش می‌کنیم فرمود تا دیگران بجنبد من خاموش کردم اینطور نیست؟ لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ این، جریان را به خود نسبت داد بصورت فعل ماضی بما هم فرمود: إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ همه شما را می‌گذاریم کنار یک آدمهای خوب می‌آوریم خبر را داد بکوشیم آنچه که از ما بر می‌آید مضایقه نکنیم مطلبی که از فقهای محضر متوقع است این است که این کنگره را با نوشتن مواضع فقهی امام رضا علیه السلام پربار کنند اگر کسی تک تک مسائل فلسفی را نوشت … باید این کنگره را پربار کرد، باید علوم امام هشتم را مطرح کرد ابعاد فراوانی که در علوم حضرت هست عرضه کرد حضرت فرمود این دین اسیر بود انقلاب برای آزادسازی دین است والا همه بنده‌اند اینکه در اول سخن عرض کردم امام رضا محور فلسفه الهی بود در شرح مقام فلسفه‌ی بحرالعلوم را بخوانید ببینید این لقب پرافتخار بحرالعلوم مال که بود مرحوم بحرالعلوم مردی است که امور دین را می‌گرداند 5 سال به همت و تقوای فقیه بهبهانی فقه آل محمد را گسترش می‌داد به ایران سفر کرد به زیارت ثامن الحجج شرفیاب شد و حوزه خراسان او را جذب کرد 6 سال فلسفه را خدمت مرحوم آقا میرزا مهدی فیلسوف آن عصر، که روزی در اثنای محادثه استاد به او گفت: «انت بحر العلوم حقا» که این لقب ماند در عصرهای اخیر هم اساتید ما در همین خراسان، حکمت آموختند آنها می‌گفتند در عصر ما حکمت مشاء را مرحوم آقا بزرگ حکیم خراسانی تدریس می‌کرد فلسفه اشراق را مرحوم آشیخ اسدالله یزدی تدریس می‌کرد این حکمت الاشراقی که با شرحش تزیین شده و اصلاح شده محصول دسترنج مرحوم آشیخ اسدالله یزدی، مدرس رسمی فلسفه اشراق در حوزه مشهد است.
[صفحه 91]
و در پایان نگوییم ما تابع خط امامیم فقط یک بعد این اغراق نیست که این دهن، دهن اغراق نیست، سلوه این مرد را قبل ان تفقدوه بگذارید بخواهید و او هفته‌ای یک شب هم که شده معارف اسلامی بگوید تفسیر بگوید حدیث بگوید نیم ساعت به این 40 میلیون درس بدهد «سلوه قبل ان تفقدوه» او در آن دستور سیاسی که در 22 بهمن امسال داشت حوزه‌های علمیه را زیر پوشش ولایت فقیه گرفت همانطوری که ارگانهای اجرائی و همه نهادها را دستور می‌دهد دستوری که به حوزه‌های علمیه داد تشویق به علوم اسلامی عموما و به سه علم خصوصا فرمود فقه، تفسیر، فلسفه سه تا علم، بگذارید این علوم درست تقویت بشود، که هم امام برخیزد و هم شاگرد امام چون مطهری، این‌ها اینچنین هستند اینها فدا کارند اینها می‌توانند در برابر هر مکتب باطلی با قدرت فکر و منطق بایستند این حصن فولادین را بیش از پیش در این حوزه کهن که سابقه دارد تقویت کنید از محضر همه بزرگان عذر می‌خواهم از ریاست محترم کنگره دبیر محترم کنگره، تولیت محترم استان قدس، شما میهمانان گرانقدر، دانشمندان، علماء، اساتید دانشگاه، رجال علم چه از ایران چه از غیر ایران از همه شما عذر می‌خواهم امیدوارم که خدای متعال به برکت علی ابن موسی الرضا علیهما السلام دلهای ما را به نور معارف الهی منور کند و علوم اسلامی را بیش از پیش احیا بفرماید رزمندگان اسلام را به پیروزی نهایی برساند رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و نائب ولی عصر را از امدادهای غیبی برخوردار بگرداند، خدمتگزاران به نظام جمهوری اسلامی را بیش از پیش مؤید و مظفر و منصور بفرماید، شهدای اسلام عموما و شهدایی که خاندان گرانقدر شان در این کنگره حضور دارند خصوصا همه را خدایا با ارواح انبیاء و اولیای الهی محشور بگردان به بازماندگانشان صبر جزیل عنایت کن مفقود الاثرها را به
[صفحه 92]
خاندانشان برگردان ما را از قرآن و عترت در دنیا و آخرت جدا مفرما، غفرالله لنا ولکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

پاورقی

[1] پیام آقای خامنه‌ای به کنگره و سخنرانی آقای هاشمی رفسنجانی.
[2] یادداشت تذکر آمیزی از جایگاه هیئت رئیسه داده که آیةالله جوادی می‌فرمایند.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».