آثار تربيتي انتظار

مشخصات كتاب

نويسنده:محمد صادق حائري شيرازي

ناشر:موعود

مفهوم انتظار از ديدگاه حائري شيرازي

موعود:با سپاس از اينكه اجازه فرموديد خدمتتان برسيم و از محضرتان استفاده بكنيم. موضوع اصلي بحث مساله آثار تربيتي انتظار است. اما در مورد مفهوم انتظار فرج و اينكه چه اراده اي از اين مفهوم مي شود، ديدگاههاي متفاوتي هست، هم در گذشته و هم در حال حاضر. هر كس با ديدگاهي با مساله انتظار فرج برخورد كرده است و مفهومي خاص از انتظار فرج ارائه داده است و بر اساس همين مفهوم هم مشي اجتماعيش را شكل داده است. با توجه به اهميت مساله و اينكه هر مفهومي كه ما از انتظار فرج اراده بكنيم، در عمل اجتماعيمان تاثير مي گذارد، به عنوان اولين سؤال بفرمائيد كه اصلا مفهوم انتظار فرج از نظر شما چيست و حضرت عالي ديدگاههاي مختلفي را كه در اين زمينه هست چگونه ارزيابي مي كنيد؟آيت الله محي الدين حائري شيرازي:بسم الله الرحمن الرحيم، هر مطلب مفيد و مثبتي قابل تحريف است، مي شود با اندك تصرفي، اندك دخالتي مطلب را ازمسير خودش منحرف كرد، شيطان كارش همين است كه يك مطلب اصيل را وارونه كند، دين براي يك امري است، شيطان از دين چيز ديگري مي سازد. اين همه كساني كه انسانهاي بسياري را منحرف كرده اند، يعني دين جعل كرده اند، حقيقت دين را مسخ كردند، شد يك چيزي كه شيطان پسند باشد، انتظار هم از اين قبيله مستثني نيست، شياطين بهترين كارشان براي خودشان همين هست كه انتظار را از معني اصلي خودش دور كنند، معني انحرافي برايش درست كنند، پس معني اصيل انتظار را ببينيم چيست تا معني انحرافيش مشخص بشود.معني اصيل انتظار اين است كه انسان در خودش زمينه آمادگي

براي اطاعت و پيوستن به آن حضرت را پيدا بكند و همچنين زمينه را براي آن حضرت آماده كند. يعني هم خودش آماده باشد براي پيوستن به آن حضرت، هم براي آن حضرت زمينه سازي بكند. بعضي ها يك بعد انتظار را گرفته اند و آن اينكه مي گويند آن حضرت تا نيايد امور اصلاح نمي شود اما اينكه آيا لازم است كه ما كاري كنيم تا براي آن حضرت زمينه هموارتر بشود، اين را مي گويند به ما مربوط نيست، اين برداشت غلطي از انتظار است، اين ياس است، اين انتظار نيست. مي گويند از دست ما كاري ساخته نيست. صاحبش مي آيد خودش امور را اصلاح مي كند، خير از دست شما كاري ساخته است، بعضي جايگاه تقدير را و جايگاه مقدرات را نشناخته اند، جايگاه تقدير و مقدرات اين نيست كه از انسانها سلب اختيار كنند، سلب قدرت كنند، تقدير جاي خودش را دارد، قدرت و اختيار انسان هم جاي خودش را دارد و به دليلي كه انسان مختار است و خدا امانت قدرت را به انسان داده است، اين زمينه انتظار فراهم مي شود. چرا؟ چون آن روزي كه آن حضرت مي آيد اينطور نيست كه ايشان از انسانها، سلب قدرت مي كند و انسانها را به راهي كه مي رود مجبور مي كند، اگر بنا بر چنين كاري بود نياز به انتظار نبود، در همان سال وقتي كه ايشان چهار ساله بودند، نه، وقتي كه ايشان ده يازده ساله بودند يا پانزده ساله بودند يا بيست ساله بودند اگر بنا بر اكراه بود خوب همان موقع اقدام مي شد نياز نبود كه اين همه زمان بگذرد و قرآن مكررا مي فرمايد:«انلزمكموها و انتم لها كارهون

[1] .با اينكه شما بدتان مي آيد و كراهت داريد، شما را به قضيه ملزم بكنيم؟ يا مي فرمايد:«انما انت مذكر لست عليكم بمصيطر»; [2] .«لست عليهم بوكيل [3] .پس اين مجموعه ها نشان مي دهد كه آن حضرت در انتظار مساعد شدن شرايط و اذن پروردگار جل و اعلي است، پروردگار متعال هم برنامه اش اين نبوده است كه مردم عوض نشدند او عوض كند، چه ظهور، چه غيبت، جزء اين آيه هستند: «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم [4] .آن روزي كه غيبت صورت گرفت، باز باعثش مردم شدند، مردم يك كاري كردند كه نعمت ازشان سلب شد و آن روزي كه حضور پيدا بشود قبلش مردم عوض شده اند، «ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها علي قوم حتي يغيروا ما بانفسهم [5] .يا مي گويد: «ان عدتم عدنا» [6] .اگر شما برگرديد ما برمي گرديم، گاهي هم در توبه را باز مي كند و خدا لطفي مي كند در آنجا و مي گويد: «تاب عليهم ليتوبوا» [7] .ملاحظه وضعيتشان و ضعفشان را كرده است، نظري كرده است، اجازه داده است كه دلشان بشكند و توبه كنند، آن هم جايگاه خودش را دارد. پس اصل غيبت كه شروع شد از ناشكري شروع شد، كاري با امام يازدهم كردند شيعيان كه با هيچ كدام از امامان نكردند، يك نامه اي به ايشان نوشتند كه پولهايي را كه ما خدمتتان فرستاديم شما بيلانش را به ما بگوييد در «تحف العقول حضرت پاسخشان را اينطوري دادند كه اگر اين امامت امر مستمري است چرا اين سؤال از يكي از پدران من نشد، چرا آنها متهم به اين معنا

نشدند؟ بعد از آن حضرت نپذيرفت و دستور فرمود پرده سياهي در اتاق ايشان آويختند، مردم مي آمدند از پشت پرده سؤال مي كردند و مي رفتند. اين هم پرده غيبت است. اين حركت است، چون خداي تعالي مي توانست آسمانها و زمين رادر يك لحظه خلق كند اما آنها را شش روزه آفريد، در روايت داريم كه اي براي «اناته است، «تاني است، خداوند «تدرج را دوست دارد، اين متين تر است. پس اول غيبت كبري است با نواب لاعلي التعيين [غيرمعيني]، كه حضرت ديگر تعيين نمي كنند، قلوب مردم به سمتي برود و آمادگيشان و ساخته شدنشان براي ظهور، معناي انتظار اين است كه هم خودش را فرد آماده كند براي پيوستن به آن حضرت، و هم ديگران را براي اين كار تشويق كند و براي اين كار تمهيد مقدمات كند. در يك مصداق كوچك مي شود اينطوري مثال زد، امام راحل، قدس سره، در نجف بود و مردم آرزو داشتند بيايد ايران، همكاري با او مي كردند با اينكه در بينشان نبود، نوارش را تكثير مي كردند، صحبتش را اشاعه مي كردند، ذكر خير او مي كردند، اطلاعيه به نفعش مي دادند، كار برايش مي كردند، تا امام رفتند به پاريس. باز هم مردم در اينجا تظاهرات مي كردند، راهپيمايي مي كردند، آن اندازه تلاش كردند، كار كردند، تا حكومت شاه را فلج كردند، تا امام آمد و حكومت هم نتوانست كاري بكند، اين نقش مردم بود. آمدن امام بر اساس كار و حركت و تلاش مردم است، از مردم حركت، از خدا بركت، نتيجه اش اين شد كه آمد. ظهور هم مثل همين است، در قبل از ظهور هم بايد، اينهايي كه دوستان آن حضرت هستند،

آنچنان كار كنند كه دشمنان آن حضرت فلج بشوند. آنچنان تبليغ كنند، ترويج كنند، نام ببرند كه اسم آن حضرت، انتظار آن حضرت، آمدن آن حضرت، يك امر شايع و رايجي بشود. اين مي شود انتظار حقيقي. بعضي ها مي گويند ما چكار داريم كه مي آيد ما خودمان اصلاح مي كنيم، اين غلط است، اين عينا مثل قضيه دعاست، فرد مي گويد من در مساله روزي بايد كار كنم، دعا يعني چه، يكي ديگر مي گويد، دعا مي كنم، كار يعني چه؟ اما دستور اين است كه انسان كار بكند، دعا هم بكند، اگر دعا بكند و كار نكند، روايت داريم چند دسته دعايشان مستجاب نيست، يكيش اين است كه كسي در خانه بنشيند و بگويد «اللهم ارزقني مي گويد خداوند متعال به تو دست داده است، پا داده است، اينها وسايل روزي است، صلاح دانستم مي دهم، مي روي بيرون ممكن است صلاح ندانم و ندهم. تو معذوري، در مساله انتظار تلاشمان را بايد بكنيم، دعا هم بايد بكنيم، دعاي براي تعجيل ظهور و تلاش براي آن. خداوند متعال نمونه دعاي مستجاب را اينجوري مي گويد، موسي عليه السلام، وقتي رسيد به چاه ديد كه عده اي در اطراف چاه جمع شده و مي خواهند به گوسفندانشان مي خواهند آب بدهند، دو زن هم در آنجا ايستاده اند و منتظرند. آمد پيش آنها و گفت شما چه چيزتان است؟ «قال ما خطبكما قالتا لا نسقي حتي يصدر الرعاء» [8] .گفتند: جلوي چشم اين چوپانها آب نمي دهيم، تا اينها بروند «فسقي لهما» رحم كرد به اينها و برايشان آب كشيد، «ثم تولي الي الظل [9] .در آفتاب نايستاد و دعا كند، مي خواست در حال خودش باشد. از اين جهت

رفت توي سايه، «فقال رب اني لما انزلت الي من خير فقير» [10] .كارش را كرد، بعد دعايش را هم كرد، ما داريم در روايت «ارحم ترحم رحم كرد به آنها خدا هم به او رحم كرد. تلاش كرد در حد خودش براي ديگران، اما فرج شد براي خودش، از اين جهت مي گويند دعا كنيد براي فرج ما كه فرج مي شود براي خودتان، موسي، عليه السلام، آب كشيد براي دختران شعيب اما فرج شد براي خودش، در آن وقتي كه درخواست مي كرد «لما انزلت الي من خير فقير» ما نمي دانيم چه خيري مي خواهد، علي، عليه السلام، مي داند، مي فرمايد: «والله ما ساله الا خبزا ياكله [11] .منظور موسي از خبز يك تكه نان بود، يك كف دست نان، از بس علف خورده بود «لانه كان ياكل بقلة الارض و لقد كانت خضرة البقل تري من شفيف صفاق بطنه [12] .از زير پوست شكمش سبزي علف پيدا بود، پيداست كه همه چربي بدنش آب شده بود در اين مدت، اين خيلي حرف است كه علي،عليه السلام، مي فرمايد: سبزي علف از زير پوست شكمش پيدا بود، موسي عليه السلام چقدر پوستهايش نازك شده بود و چقدر هم علف خورده بود، اما با اين همه علف خوردن به كسي نگفت يك تكه نان به من بده، مناعت طبع موسي را نشان مي دهد. خوب گاهي انسان از خدا يك پاره نان مي خواهد، او به اندازه حاجتش مي خواهد خدا به اندازه كرمش به او مي دهد. خدا براي او مساله زن را حل كرد، مساله اشتغال را حل كرد، مساله مسكن را حل كرد، الان مساله جوانان ما و احتياجات عمده جوانان ما

اين چهار تاست، شغلي، خانه اي، همسري، بعد هم براي ادامه تحصيل كنكور بدهند و وارد دانشگاه بشوند، خداوند متعال همه اينها را براي موسي عليه السلام فراهم كرد. اول گفت: «اني اريد ان انكحك احدي ابنتي هاتين [13] .همه مي روند سراغ فردي كه او پيشنهاد كند به پدر زن، پدر زن پيشنهاد مي كند به داماد، يكي از اين دو تا دختر را مي خواهم به تو بدهم، اين از زنش، «علي ان تاجرني ثماني حجج ; [14] .هشت سال برايم كار كني، اين هم از شغلش، الان كه مي خواهد دست توي اين سفره بكند بر اساس قرارداد است، ميهمان نيست، تصدقي و اعانت و اينها نيست، از همين امشب غذايي كه مي خواهد بخورد بر اساس اين است كه مي خواهد كار بكند، از حالا جزء قرارداد است. چون اجير اينهاست بايد به اجير مسكنش را هم بدهند، چون كار مي كند، در مقابل كار مسكن مي گيرد و زن مي گيرد و قوت و غذا و بالاتر از هر سه اينها دانشگاه است، چه استاد دانشگاهي بهتر از شعيب و دانشگاهي بهتر از تربيت پيغمبر، شما دانشگاه تربيت معلم يا تربيت مهندس داريد اما اينجا دانشگاه تربيت پيغمبر است، خوب او يك تكه نان خواست، اينطوري بهش دادند، خدا به ما مي آموزد عمل كنيد، دعا هم كنيد، در انتظار هم، هم عمل، هم دعا، هر كس بگويد من تلاش مي كنم براي آن حضرت، دعا نمي كنم، اشتباه مي كند. هركس بگويد من دعا مي كنم، كاري از دست ما ساخته نيست، ما فقط نشسته ايم. پس آنها انتظار افراطي و تفريطي و اين هم حد وسط، حد اعتدال، اين نوع انتظار، اثر تربيتي اش اين

است كه من مي گويم. من براي اصلاح عالم، هر كاري را مقدورم شد مي كنم، هر چه را كه نتوانستم او مي آيد تكميلش مي كند، ما مي خواهيم اين عالم را بسازيم، هر اندازه اش را كه بتوانم مي كنم، او مي آيد تكميل مي كند، من وقتي كه بدانم كه اين كار من ديگر كسي دنبالش را نمي آورد، انگيزه كار كردن از من گرفته مي شود، وقتي كه من مي دانم بالاخره ديگران مي آيند و اين امور درست مي شود، من هيچ نگران نيستم، چقدر از كار را مي كنم، طلبه تربيت مي كنم كه برود انصار ايشان بشود. چون مي دانم كه آقا بعدا از اينها استفاده مي كند. هيچ نگراني نيست، خستگي، افسردگي حاصل نمي كند، اثر ديگرش اين است كه انسان در حين انتظار اين حكومتهايي كه هست قبول ندارد مي گويد اينها طاغوتند، الا يك حكومت انتظار كه اهل انتظار باشد، آن حكومت را قبول دارد. بيعت با اينها نمي كند چون منتظر است كه با آقا بيعت كند، ببينيد كسي كه منتظر است از آن سفره بخورد، از اين سفره نمي خورد، مي گويد سفره ما بعد از اين هست. خودش را از اين وضعيت سير نمي كند، حالش، حالت مسافر مي شود، آن حال منتظر است، حال منتظر يك حال قائم است نه يك حال قائد، ببينيد شما نشسته باشيد بخواهيد از اين طرف اتاق نشسته برويد آن طرف اتاق، چقدر طول مي كشد و چقدر زحمت دارد، اما اگر برخيزيد چقدر راحت مي توانيد كار كنيد. توان انسان را انتظار بالا مي برد، ببينيد بعضي مي پرسند مثلا چه كار مي كند؟ «جعل الله الكعبة البيت الحرام قياما للناس [15] .اين كعبه را اينطوري نگاهش نكن. هر كه به اين كعبه معتقد

باشد از جايش برمي خيزد، مي گويد ديگران دل به دنيا بسته اند، نشسته اند سر سفره دنيا همين را كرده اند خانه و مسكن، اين بيت الله انسان را از خاك بلند مي كند، انسان را سراپا بلند مي كند، انتظار هم همين طور است، انتظار انسان را سرپا مي كند، روحيه به انسان مي دهد، يك اثر ديگر انتظار اين است كه به انسان سنخيت مي دهد با آنها، چون به خودش مي گويد من منتظر آنها هستم اما اگر آنها آمدند و گفتند ما تو را قبول نداريم، چه كار كنم؟ قرآن را مشاهده مي كند كه طالوت گفت كه «ان الله مبتليكم بنهر فمن شرب منه فليس مني و من لم يطعمه فانه مني الا من اغترف غرفة بيده . [16] .خوب مي گويد آقا امام زمان عليه السلام هم كه قيام مي كند اول جنودش 313 نفر است، طالوتيها هم كه 313 نفر بودند پس وقتي كه در313 اين دو تا مشتركند، جنگ بدر هم 313 تا بوده است، پس يك مشتركات ديگري هم دارد. نه همين شرب كه به من بگويد هر كس خورد با ما نيست، هر كس نخورد از ماست مواظب مي شود كه از قدرتش سوء استفاده نكند، از آنچه كه در اختيارش هست، «الا من اغترف غرفة بيده تا «من لم يطعمه فانه مني بشوي، پس انتظار اين خاصيت را دارد كه دريچه اي است بسوي نور.انتظار مي گويد اصلا آن حال تو اين نيست منتظرش شو، و همين مي شود نفس كش او، زمينه تنفس او، مثل نماز، نماز براي انسان تنفس است، كه اين همه فاني، اين همه كوچك، اين هم يكجور ديگر بازي، يك طرفي هست كه انسان با آن بازي نكند، وگرنه اين همه

عالم را ببيند، اگر اين نماز نباشد، اين انسان دق مي كند و انتظار هم نباشد انسان مؤمن دق مي كند. پس اثر روحي مي گذارد، اثر تربيتي مي گذارد، اثر اخلاقي مي گذارد و بالاتر از همه ايشان گفته اند: شما دعا كنيد براي تعجيل فرج ما كه همين كار، فرج خود شماست.موعود:ببخشيد در صحبتهاي شما نكته اي بود، در ارتباط با برخورد شخص منتظر با حكومتهايي كه در زمان غيبت وجود دارند، اين نكته ممكن است اين سؤال را پيش بياورد كه پس حركتي كه در كشور ما براي تشكيل يك حكومت اسلامي ايجاد شد، چگونه بايد توجيه كرد؟ اين حركت چگونه با مساله انتظار قابل جمع است؟آيت الله محي الدين حائري شيرازي:جمهوري اسلامي خصلت بالايش همين انتظار است، امام راحل هميشه مي فرمود «ما منتظر طلوع خورشيديم ، «ان شاءالله اين حكومت را ما به صاحب اصليش بسپاريم ، نسبت به غير اين حكومت بله، بگويد آنها فاسقند، آنها فاسدند، آنها موانع راهند، از من نيستند، من از اينها نباشم، امانسبت به اين حكومت بايد معتقد باشد، براي پيوستن به آن حضرت آمادگي داشته باشد كه افراد را به حضرت ملحق كند، اما اينكه كار آن حضرت را اين حكومت مي كند، خير، آنطوري كه حضرت اقامه عدل مي كنند، اينها هم مي توانند، نه، اينها مي توانند زمينه چيني كنند، چرا، بعضي از امور را هم اينها تجربه كنند كه زمينه فراهم بشود، مثلا ما مي گوييم ولايت مطلقه فقيه، خوب كسي كه به ولايت مطلقه فقيه معتقد بود و راضي شد به ولايت مطلقه امام به طريق اولي حاضر مي شود كه براي غير معصوم ولايت مطلقه قائل بود و اينطوري از آن اطاعت كرد، تمريني مي شود

براي اطاعتش از معصوم و معمولا هم اينطور بزرگان وقتي كه مي آينديكضرب نمي آيند، يك امتحاني مي كنند، يك آزمايشي مي كنند، يك سر و چشمي آب مي دهند و بعد مي آيند. هر عاقلي اينطوري است، امام حسين،عليه السلام، وقتي كه كوفيان اين همه نامه نوشتند، مسلم بن عقيل را فرستاد كه سالي كه نكوست از بهارش پيداست، با ايشان چه كنند. معلوم مي شود كه با آن حضرت چه مي كنند. امام راحل را كه براي اين امت فرستادند مثل مسلم بن عقيل بود، اگر با او خوشرفتاري مي كردند پيدا بود كه مي شد براي آن آقا هم اينها مريدهاي خوبي باشند. واقعا هم مردم براي امام مريدان خوبي بودند، استقبالي از او كردند پنج ميليوني. وقت رحلتش هم بدرقه اي كردند بيشتر از آن استقبال، هر چه هم فتوا داد رعايت احترام فتوايش را كردند با سنتش و آدابش و عاداتش و مي گفتند مرجع هرچه بگويد، هشت سال جنگيدن را لازم كرد، آدم يك روز بجنگد، دو روز بجنگد، يك ماه، يك سال، آن هم با دست خالي، اينها همه اش پيداست كه آن وفاداري كه به آن حضرت كردند براي اين حضرت هم مي كنند.موعود:وقتي كه ما معارفي را كه از ائمه معصومين،عليهم السلام، در مورد انتظار به ما رسيده است مورد مطالعه قرار مي دهيم، مي بينيم كه تعبيرات خيلي بلندي در مورد اصل مساله انتظار در آنها وجود دارد، تعبيري مثل اينكه «افضل العبارة انتظارالفرج . اين موضوع اين سؤال را در ذهن ايجاد مي كند كه حالت يك انسان منتظر با حالت يك انسان غير منتظر چه تفاوتهايي دارد؟ چه چيزي به انتظار اين فضيلت را بخشيده كه «برترين عبارتها» شده است؟ اصولا وجه مميزه انسان

منتظر چيست؟آيت الله محي الدين حائري شيرازي:انتظار و عدم انتظار مثل مسافر و حاضر است، كساني كه اهل دنيا هستند قصد اقامت كرده اند، كساني كه اهل آخرت هستند توي دنيا قصد اقامت ندارند، حالت مسافر دارند. مسافر چه كار مي كند؟ مسافر مثلا مي خواهد برود كشور عربستان، مي خواهد برود در آنجا مثلا متوطن بشود، نمي خواهد برود حج و برگردد، يك كساني هستند كه مي خواهند بروند خارج و بمانند و ديگر برنگردند، اينها چه كار مي كنند، همين ها كافي است براي مطالعه كار، اينها همه چيزشان را دلار مي كنند، فرششان، باغشان، تجارت خانه شان، همه شان را پول مي كنند مي گذارند توي بانكهاي خارج، كسي هم كه اهل آخرت است، همه را مي فرستد توي بانكهاي آخرت، اينجا مصرفش نمي كند، پس آن كسي هم كه معتقد است به آخرت، حالتش، حالت مسافر دارد كه قصد رفتن كرده است، حالتش اين است كه همه چيزش را تبديل به جنس ارز آن كشور مي كند، انتظار هم همين حال را به انسان مي دهد كه شايد امشب آمد، شايد امروز صبح آمد، در روايات نگفته اند كه آقا ده سال ديگر مي آيد، بيست سال ديگر مي آيد، راوي مي گويد كه به آقا امام صادق،عليه السلام، عرض كردند كه آقا من نماز صبح را كه خواندم دلم مي خواهد بخوابم اما مي ترسم كه خورشيد از مغرب طلوع كند (چون در روايت است كه از علائم است) اگر خورشيد از مغرب طلوع كند آن وقت من آماده نباشم به خاطر اينكه مي خواهم نگاه كنم ببينم از كدام طرف طلوع مي كند امروز روز ظهور است. الان شمشيرم را بردارم و آماده باشم براي قيام، خوابم نمي برد، حضرت فرمودند: نه بگير بخواب. روزي كه بايد آفتاب

بزند از مغرب سپيده اش هم از مغرب مي زند، ببينيد آقا چطوري با اين حرف زد، نگفت آقا اين قضيه مربوط به حالا نيست مربوط به نوه پشت چندمي من است، ايشان كه اينقدر منتظر بود كه هر روز به دنبال وقتش مي گشت آقا حالش را به هم نزد، گفت حال خوشي دارد بگذار در حال خودش باشد، حال انتظار قربي داشت. حضرت آب سرد نريخت رويش. از اين جهت بسياري مي گفتند همين امروز ممكن است آقا ظهور كند. زمان نمي گفتند، مي گفتند شايد همين جمعه آمد، اين حالتي كه آنها مي خواستند اين بوده است كه انسان آمادگي خودش را حاصل كند، خوب وقتي كه انسان آماده شد، مرگ هم بخواهد در آن حال آمادگي برسد، پشيماني ندارد، مي سازد انسان را از نظر اخلاقي.موعود:يكي از مسائل مهمي كه الان وجود دارد مسئله تهاجم فرهنگي و مسائلي است كه در مورد جوانها وجود دارد، به نظر شما ما چه استفاده اي مي توانيم از ترويج فرهنگ انتظار و توسعه فرهنگ مهدويت و انتظار براي اصلاح وضعيت فرهنگي، بخصوص جوانان داشته باشيم. با ترويج فرهنگ انتظار چه تاثيري مي توانيم بگذاريم در اصلاح جوانان و هدايت آنها به طريقي مطلوب؟آيت الله محي الدين حائري شيرازي:فرهنگ انتظار ولايت انسان را حفظ مي كند و با ولايتش انسان هر چه بخواهد بشود، مي شود «الله ولي الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الي النور» [17] .ولايت است كه سبب مي شود كه انسان از ظلمت به سوي نور بيايد اين وقتي كه انتظار آقا را دارد چهره ولايت در انتظار تجلي مي كند، من اين را برايتان توضيح بدهم يعني چهره ممكن است ابعاد مختلف داشته باشد، كسي به

نام زيد مي خواهد توي اتاق بيايد، هركسي نسبت به زيد موضعي مي گيرد. آنكه از زيد طلبكار است مي گويد به او بگويم و طلبم را از او بگيرم، او كه به زيد بدهكار است يا مي خواهد از زيد فرار كند كه زيد را نبيند يا مي خواهد بدهيش را به او بپردازد، خلاصه هركس يك جوري با او برخورد مي كند. وقتي كه مي گوييم ولايت، وقتي كه امام حاضر است، ولايت يعني اطاعت، وقتي كه امام غايب است، نيست كه از او اطاعت كني، انتظارش را كه مي كشي ولايت در همين انتظار تجلي پيدا مي كند. وقتي كه ولايت آمد همه چيز مي آيد،اول ولايت بعد نماز، اين ولايت است كه به نماز روح مي دهد، چطور مي گوييم اول لباس غصبي نباشد بعد نماز، زمين غصبي نباشد، بعد نماز، انتظار جلوگاه ولايت است.

پاورقي

[1] سوره هود(11)، آيه 28.

[2] سوره غاشيه(88)، آيات 22-21.

[3] سوره انعام (6)، آيه 66.

[4] سوره رعد (13)، آيه 11.

[5] سوره انفال، آيه 53.

[6] سوره اسراء(17)، آيه 8.

[7] سوره توبه(9)، آيه 118.

[8] سوره قصص(28)، آيه 23.

[9] همان سوره، آيه 24. [

[10] همان آيه.

[11] فيض الاسلام، نهج البلاغه، ص 507، خطبه 159.

[12] همان جا.

[13] سوره قصص(28)، آيه 27.

[14] همان آيه.

[15] سوره مائده(5)، آيه 97.

[16] سوره بقره(2)، آيه 249.

[17] سوره بقره(2)، آيه 257.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109