جرعه هاي رسالت "ارمغاني از در واژه هاي نبوي صلي الله عليه و آله و سلم"

مشخصات كتاب

سرشناسه : اسحاقي حسين 1341-

عنوان و نام پديدآور : جرعه هاي رسالت "ارمغاني از در واژه هاي نبوي صلي الله عليه و آله و سلم"/ حسين اسحاقي

مشخصات نشر : تهران : مشعر، 1385.

مشخصات ظاهري : 200 ص.

شابك : 10000 ريال 964-540-010-4

وضعيت فهرست نويسي : فاپا

يادداشت : كتابنامه ص [199] - 200؛ همچنين به صورت زيرنويس

عنوان ديگر : ارمغاني از در واژه هاي نبوي

موضوع : محمد (ص ، پيامبر اسلام 53 قبل از هجرت - 11ق -- كلمات قصار.

موضوع : محمد (ص ، پيامبر اسلام 53 قبل از هجرت - 11ق -- احاديث

موضوع : اخلاق اسلامي

موضوع : احاديث اخلاقي

رده بندي كنگره : BP142/5 /الف5 ج4 1385

رده بندي ديويي : 297/218

شماره كتابشناسي ملي : م 85-16424

ص: 1

مطلع

زان كه ملت را حيات از عشق اوست برگ ساز كاينات از عشق اوست

اقبال لاهورى

بيان شيرين و سخن دل نشين رسول خدا صلى الله عليه و آله، شفابخش ترين داروى دل هاى خسته اى است كه راه و راهنماى كمال و سرچشمه خورشيد را جست وجو مى كنند. حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه مى فرمايد:

بى گمان دل ها نيز بسان بدن ها خسته مى شوند. پس براى رفع خستگى دل، طرفه حكمت هايى بجوييد.

به راستى، سفارش ها و رهنمودهاى پيامبر، مانند بهاريه اى است كه فضاى جان را سرسبز و باطراوت مى سازد.

صرف باطل نكند عمر گرامى پروين آن كه چون پير خرد، راهنمايى دارد

پروين اعتصامى

و خوشا به حال آنان كه گل هاى رنگارنگ از شاخ مراد مى چينند. حال كه ناخداى سبزپوش بحر ولايت، جان زمان را به نام هميشه نورانى رسول وحى و پيامبر رحمت صلى الله عليه و آله آذين بسته، بهترين فرصت براى اين كار است و سخنان گهربار پيامبر بهترين هديه اى است كه مى توان در آغاز بهار هديه همراهان

ص: 2

ساخت. نبى مكرم مى فرمايد:

مسلمان به برادرش، بهتر از كلمه اى حكمت آميز كه بر هدايت او بيفزايد يا او را از سقوط بازدارد، هديه نمى دهد. (1)

اين مجموعه را كه با هدف نهادينه سازى رهنمودهاى پيامبر تهيه شده است و سبزى بهار را در آيينه سخنان رسول اعظم صلى الله عليه و آله مى جويد، تقديم خوانندگان ارجمند مى كنيم؛ باشد كه رواق دل هايمان با نام و ياد او عطرآگين شود.

پيش گفتار


1- 1. ورام بن ابى فراس اشترى، مجموعه ورام، تهران، چاپ خانه حيدرى، ج 2، ص 212.

ص: 3

چه احتياج به عطر است آن پرى رو را به گُل ضرور نباشد گلاب پاشيدن

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله، هر جا كه دل هاى مردم را براى شنيدن آماده مى ديد، سخن مى گفت؛ چه بر منبر، چه روى زمين و چه سوار بر شتر؛ گاه نيز ايستاده سخنرانى مى كرد. اگر بر فراز منبر مى رفت، صورت خود را به طرف مردم مى كرد و به آنان درود مى فرستاد و پايان خطابه اش با استغفار همراه بود.

همواره محور سخنانش، درود بر خداوند و ستايش او به خاطر نعمت هايش، توصيف كمال او، آموزش بنيان هاى اسلام، يادآورى بهشت و دوزخ و سراى واپسين، سفارش به پارسايى و تبيين موارد خشم و خرسندى آفريدگار بود.

چنان شمرده سخن مى گفت كه شنونده مى توانست واژگانش را بشمارد.

همچنين فشرده گوترين انسان ها بود، ولى در عين ايجاز تمامى آنچه را مى خواست بگويد، بيان مى كرد. نه زياده گويى داشت و نه كم گويى؛ جمله هايش پى در پى بود و ميان آنها لحظه اى خاموش مى ماند تا شنونده، سخنانش را دريابد و به خاطر بسپارد.

شيرين سخن ترين و شيواگوترين مردمان بود و مى فرمود: «من فصيح ترين عربم». بارى، بهشتيان به زبان محمد صلى الله عليه و آله سخن مى گويند. جز به ضرورت سخن

ص: 4

نمى گفت و مى فرمود: «از نشانه هاى دانايى آدمى اين است كه در مسائل بيهوده، اندك سخن گويد». نه بسيار كم سخن بود و نه پرگو. هنگام حرف زدن، دهان را كاملًا باز نمى كرد و زمانى كه سخن مى گفت، شنوندگان سرشان را پايين مى انداختند و چنان آرام بودند كه گويا پرنده اى بر سرشان نشسته است و چون خاموش مى شد، آنان حرف مى زدند. به پُرگويان هشدار مى داد و مى فرمود:

هركه گفتارش بسيار باشد، اشتباهش بسيار شود و كسى كه اشتباهش زياد باشد، گناهانش بسيار گردد و هركه گناهانش بسيار باشد، دوزخ براى او شايسته تر است. (1)

آن حضرت هيچ گاه با نهايت مرتبه عقل و فهم خويش با كسى سخن نگفت و مى فرمود: «ما پيامبران، مأموريم كه با مردم به اندازه عقل و فهم آنان سخن بگوييم». (2)

رسول الله صلى الله عليه و آله، نمونه كامل تجلى اين هنر و ادب است؛ سخنش عميق، بامحتوا، زيبا، سنجيده و مختصر بود و اضافه گويى و كاستى در سخن ايشان يافت نمى شد. آداب سخن را كاملًا رعايت مى كرد، شمرده و آرام سخن مى گفت و در گفتارش صراحت لهجه داشت. در سخن گفتن سطح درك و فهم مخاطب را همواره در نظر داشت. او فصيح ترين سخن را داشت و لحن سخن او جالب، جذاب و شيرين بود. با صداى كوتاه سخن مى گفت و كسى را با سخن نمى رنجاند. نعمت را هر چند ناچيز، گرامى مى داشت و از آن بدگويى نمى كرد.

سخن از ترسيم سيماى آفتاب است؛ نور و درخشش او چشم ها را خيره و دل ها را مى ربايد؛ آفتابى كه دل و جان هر آزاده اى با آن آشناست. اين مجموعه، رشحه اى


1- 1. بحارالانوار، ج 14، ص 318.
2- 2. همان، ج 16، ص 280.

ص: 5

از كلمات ناب رسول الله صلى الله عليه و آله است كه از نور محمد صلى الله عليه و آله برگرفته ايم و ما تنها وظيفه گوهرنمايى را برعهده داريم. باشد كه آيينه كلاممان بتواند عطر وجود پيامبر را از خلال گفته هاى حكمت آموزش، به مشام جان ها بيافشاند.

آنچه پيش روى شماست، اندكى از اقيانوس بى كران سخنان رسول اللّه صلى الله عليه و آله است كه به پيشواز سال پر بركت پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله نگارش يافته است. اميد كه رهروى شايسته براى نور تابانش باشيم.

يكى خط است ز اول تا به آخر بر او خلق جهان گشته مسافر

در اين ره، انبيا چون ساربانند دليل و راهنماى كاروانند

وز ايشان سيّد ما گشته سالار هم او اول، هم او آخر در اين كار

بر او ختم آمده پايان اين راه در او مُنزل شده ادعُوا الى الله

شايسته است تا از تلاش دوستان مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما به ويژه آقاى محمدصادق دهقان، ويراستار اثر در به سرانجام رساندن اين تحفه احمدى سپاس گزارى كنيم.

اميد است كه انديشه ورزان بيش از پيش در درياى موّاج سخنان رسول اعظم صلى الله عليه و آله غور كنند و به قدر توان از ذخاير ارزشمند آن بهره گيرند و ارمغان راه ديگران سازند. و امسال كه مزين به ساحت مقدس رسول اللّه صلى الله عليه و آله است، بيش از پيش، معطر به عطر سخنان آنحضرت آغشته گردد و اخلاق نبوى در روح و جانمان نقش بندد.

ان شاء اللّه

ص: 6

بخش اول: پيام سعادت

آ

آبرومندى

ص: 7

بخش اول: پيام سعادت

ص: 8

ص: 9

آ

آبرومندى

انسان هاى شريف و بزرگوار هرگز حاضر نيستند اندكى از آبروى خود را در برابر همه ثروت هاى جهان بدهند. از ديدگاه آنان، انسان بى آبرو مانند تن بى جان است كه از هيچ ارزشى، نصيب و بهره اى ندارد. آنان با اين اعتقاد مى كوشند آبروى خود را به هر شكل ممكن، حفظ و در برابر سختى ها پايدارى كنند. در مقابل، كسانى نيز حاضرند براى به دست آوردن جاه و مال و مقام از آبروى خود مايه بگذارند و به هر كار ناشايستى تن دردهند. اينان تنها به اين دل خوشند كه توانسته اند متاع بى ارزش دنيا را به دست آورند. داورى با شماست؟ آيا مى توان با ثروت و اندوخته هاى دنيوى، آبروى از دست رفته را به انسان آزاده برگرداند؟ پيامبر گرامى اسلام در مقام بيان ارزش و اهميت حفظ آبرو مى فرمايد:

ذُبُّوا عَنْ أَعْراضِكُمْ بِأَمْوالِكُمْ. (1)

با اموال خود از آبروى خويش دفاع كنيد.

آخرت فروشى

بعضى افراد به دليل برخوردارى از مال و مقام و ديگر ظواهر مادى- كه صد البته ناچيز و فانى است- معنويت خود را فدا مى كنند و كالاى با ارزش ايمان


1- 1. نهج الفصاحه، ش 1616.

ص: 10

را به قيمت كم مى فروشند. اينان پس از مدتى، خود را در اين معامله نابرابر، زيان كار مى بينند و به پشيمانى و عذاب وجدان دچار مى شوند. آنان به راستى از زيان كارانند. زيان كارتر و بدبخت تر از اين گروه، كسانى هستند كه براى دنياى ديگران، دين خود را مى فروشند. اينان به كسانى يارى مى رسانند كه در روز حساب، ياور آنان نخواهند بود. چنين افرادى به دليل كمك به دنياپرستان و مسلط كردن آنان بر مردم، گناه بزرگى به گردن خواهند گرفت. پيامبر راستين اسلام مى فرمايد:

إِنَّ مِنْ شَرِّ النّاسِ مَنزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ القيامَةِ عَبْدَاً أَذْهَبَ آخِرَتَهُ بِدُنْيا غَيْرِه (1)

بدترين مردم از نظر مقام در روز قيامت، كسى است كه آخرتش را براى دنياى ديگران بفروشد.

آداب مهمانى

پذيرش و بزرگداشت مهمان از صفات پسنديده است. ميزبان همواره بايد مقدم مهمان را گرامى بدارد. ميهمان نيز نبايد از اين دستور اخلاقى سوءاستفاده كند و با زياده خواهى و خرج تراشى، صاحب خانه را به زحمت افكند. مهمان بايد بداند كه حتى اگر درقالب شوخى، درخواستى بكند، ممكن است ميزبان- به دليل موقعيت ميزبانى اش- آن را جدّى تلقى كند و در راه فراهم آوردن آن، خرج سنگينى را متحمل شود. از آن سو، ميزبان نيز نبايد با تكلف و دشوارى خودخواسته، سفره خويش را رنگين سازد؛ زيرا اين كار افزون بر اسراف كارى، ميهمان را كه در انديشه جبران مهمانى است، به زحمت خواهد


1- 1. نهج الفصاحة، ش 915.

ص: 11

انداخت. پيامبر گرامى اسلام در توصيه به ساده بودن سفره هاى مهمانى مى فرمايد:

لايَتَكَلَّفَنَّ أَحَدٌ لِضَيْفِهِ مالا يَقْدِرُ. (1)

ميزبان نبايد با تكلف، آنچه را قدرت ندارد، براى ميهمان فراهم سازد.

آموزش

كسانى كه از دانش بهره مندند، حق ندارند به بهانه هاى واهى با درخواست كردن مبلغ هاى بسيار، انتظار دانش پژوهان را بى پاسخ بگذارند و به تقاضاى آنان پاسخ منفى بدهند. علما، استادان و معلمان وظيفه دارند تشنگان دانش را از دانش خويش بهره مند سازند. بى ترديد، كسانى كه توانايى انجام آموزش را دارند، ولى از زير بار آن شانه خالى مى كنند، نزد خداوند مسئولند. خداوند با اعطاى نعمت دانش و برداشتن موانع گوناگون از پيش پايشان، از آنان انتظار دارد كه در برابر اين نعمت بزرگ، ديگران را از دانش خود سيراب سازند.

بى تفاوتى و بى توجهى آموزگاران در برابر دانش جويان، با بازخواست شديد خداوند همراه خواهد بود. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

انّ اللَّهَ تَعالى يَسْأَلُ الْعَبْدَ عَنْ فَضْلِ عِلْمِهِ كَما يَسْأَلُهُ عَنْ فَضْلِ مالِهِ. (2)

خداوند از انسان درباره زيادى علمش بازخواست مى كند، همان گونه كه درباره زيادى مالش بازخواست مى كند.

آموزگار خشن

تعليم و تربيت در اسلام، جايگاه ويژه اى دارد و آموزگار و دانش آموز، هر دو مورد احترام هستند، هرچند ارزش استاد و آموزگار به مراتب بيشتر است.


1- 1 همان، ش 2520.
2- 2 همان، ش 761.

ص: 12

آموزگار وظيفه دارد با شاگردان خود مهربان باشد، تا انگيزه و رغبت آنان به تحصيل دانش افزايش يابد. صبر و حوصله و آگاهى آموزگار از فنون تعليم و تربيت، بسيار سازنده و كارگشا خواهد بود. برعكس، هرگونه خشونت و فشارهاى بى امان روحى، مى تواند نوآموز را دل سرد و ناتوان كند و او را به فرار از تحصيل وادارد. افراد بسيارى بوده اند كه به دليل برخوردهاى ناسنجيده و رفتارهاى خشونت آميز آموزگار، از درس و تحصيل بازمانده و به افرادى كم ثمر تبديل شده اند. بر اين اساس، پيامبر گرامى اسلام به آموزگاران توصيه مى فرمايد:

عَلِّمُوا وَ لاتُعْنِفُوا فَانَّ الْمُعَلِّمَ خَيْرٌ مِنَ الْمُعْنِفِ. (1)

آموزش دهيد و خشونت نكنيد؛ زيرا آموزگار بهتر از خشونتگر است.

آينده نگرى در كار

بايد پيش از انجام هر كارى، سود و زيان مادى و معنوى آن راسنجيد و با مقايسه دريافت كه آيا انجام آن كار به سود و صلاح است يا خير؟ كسانى كه در زندگى چنين محاسبه اى را در نظر مى گيرند، نه تنها پشيمان نخواهند شد، بلكه هميشه از نتيجه كار خشنودند. در حقيقت، هر كار سنجيده و حساب شده اى به كام يابى بسيار نزديك است. پس يكى از راه هاى موفقيت در زندگى اين است كه انسان جوانب هر كارى را بسنجد و سود و زيان آن را بررسى كند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

اذا ارَدْتَ انْ تَفْعَلَ امْراً فَتَدَبَّرْ عاقِبَتَهُ فَانْ كَانَ خَيْرَاً فَامْضِهِ وَ انْ كَانَ شَرَّاً فَانْتَهِ. (2)


1- 1. نهج الفصاحة، ش 1958.
2- 2. همان، ش 171.

ص: 13

هرگاه خواستى كارى انجام دهى، درباره نتيجه اش بيانديش؛ اگر نتيجه نيك است، انجام بده و اگر بد است، از انجام آن پرهيز كن.

الف

احترام به آموزگار

آموزگار، مقدس ترين واژه اى است كه شنيدن آن، مهر، محبت و دانايى را در ذهن انسان تداعى مى كند. آموزگار با پيام خود، دل هاى مرده را حيات مى بخشد و آنان را از تاريكستان نادانى به سرزمين آباد و نورانى دانش رهنمون مى سازد. به راستى، آموزگاران، ادامه دهندگان راه پيامبرانند كه روزنه هاى دانش را به سوى دانش پژوهان مى گشايند. خود مانند شمع مى سوزند تا در پرتو روشنايى آنان، ديگران راه هدايت را بپيمايند. اگر امروز، پرده هاى جهل و تاريكى دريده شده و انسان به پيشرفت هاى جديد دست يافته است، در سايه زحمت هاى طاقت فرساى آموزگاران است. پيامبر اسلام كه خود، آموزگار انسان هاست، مى فرمايد:

وَقِّرُوا مَنْ تُعَلِّمُونَ مِنْهُ العِلْمَ وَ وَقِّرُوا مَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ. (1)

به كسانى كه از آنان دانش مى آموزيد و نيز به كسى كه به او دانش مى آموزيد، احترام بگذاريد.

احترام به حقوق ديگران


1- 1 همان، ش 3184.

ص: 14

همان گونه كه آدمى دوست دارد ديگران به حق او تجاوز نكنند و احساسش را ناديده نگيرند، خود نيز به حكم وجدان و انسان بودن، وظيفه دارد تا حقوق همه انسان ها را محترم شمارد. اگر خداى ناكرده تصميم گرفتيد نسبت به حق كسى بى توجهى كنيد، شايسته است پيش از اجراى اين تصميم، خود را به جاى او قرار دهيد و بيانديشيد كه آيا اگر او چنين تصميمى را درباره شما گرفته بود، ناراحت نمى شديد؟ به هر حال، بنابر فرمايش رسول گرامى اسلام، انسان بايد به فكر آسايش و آرامش هم نوعان خود باشد. ايشان مى فرمايد:

احْبِبْ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ. (1)

آنچه را براى مردم مى خواهى، براى خود نيز بخواه.

احترام به هم نشينان

انسان بايد به هم نشينان خود احترام بگذارد، با آنان برخوردى بى تكلف داشته باشد و آنان را با بهترين اسم بخواند تا پيوند دينى بين آنان مستحكم تر شود.

انسان بايد با كسانى هم نشين شود كه هم تراز او بوده و از فرهنگ يكسانى برخوردار باشند؛ زيرا هر دسته و گروهى، رفتارى متناسب با فرهنگ خود دارند و اگر با غير خود مباشرت كنند، به اختلاف و ناسازگارى دچار خواهند شد. بنابراين، براى پايدارى دوستى ها انسان بايد با كسانى معاشرت كند كه از نظر دينى و فرهنگى، هم تراز او باشند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

افْضَلُ الْحَسَناتِ تَكْرِمَةُ الْجُلَساءِ. (2)

بهترين كارهاى نيك، گرامى داشتن هم نشنيان است.

همچنين فرموده است:

لا تَصْحَبَنَّ أَحَداً لايَرى لَكَ كَمِثْلِ ماتَرى لَهُ. (3)

با كسى كه تو را هم سنگ خود نمى داند، هم نشينى مكن.

احسان و نيكوكارى


1- 1. نهج الفصاحة، ش 87.
2- 2. همان، ش 396.
3- 3. همان، ش 2461.

ص: 15

دستگيرى از محرومان و كمك به مستمندان، عبادت است و خداوند را خشنود مى سازد. گاهى صدقه در قالب كمك هاى مالى معنا مى يابد و خداوند نيز براى صدقه دهنده، پاداش هاى فراوانى را در نظر گرفته است. البته با گسترش مفهوم صدقه، آن را مى توان به هرگونه ترك آزار ديگران نيز تعميم داد. اگر كسى سليم النفس باشد و در پى آزار ديگران نباشد، نزد خداوند، ثواب كسى را دارد كه به ديگران صدقه داده و در حق آنان احسان كرده است.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين باره فرمود:

تَرْكُ الشَّرِّ صَدَقَةٌ. (1)

ترك كردن بدى، صدقه است.

ارتباط با ثروت مندان

امكانات همه افراد يكسان نيست. برخى شرايط اقتصادى مطلوبى دارند و بعضى ديگر در وضع متوسط يا بدى به سر مى برند. بهتر است خانواده هاى معمولى با خانواده هاى دارا و ثروت مند كمتر رفت و آمد كنند؛ زيرا هنگامى كه اعضاى خانواده هاى معمولى با امكانات و اشياى گران قيمت و تجملى توانگران روبه رو مى شوند، به آنچه درخانه خود دارند، بى رغبت مى شوند.

اين پديده، اثر مخرّب روانى دارد؛ چون پيش از آن هم وضع چندان خوبى نداشتند، ولى بدون تشويش و نگرانى و حسرت، سپاس گزار خداوند بودند.


1- 1. تحف العقول، ص 57.

ص: 16

اينك در آتش حسرت و ندارى مى سوزند و چه بسا به راه كفران نعمت هاى بى دريغ الهى كشيده شوند. پيامبر گرامى اسلام در اين باره سفارش مى كند:

أَقِلُّوا الدُّخُولَ عَلَى الْأَغْنِياءِ فَانَّهُ احْرى أَنْ لاتَزْدَرُوا نِعَمَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. (1)

پيش توانگران كمتر رويد؛ زيرا در اين صورت، نعمت هاى خدا را خوار نخواهيد شمرد.

ارزش علم و عبادت

از دير زمان اين پرسش مطرح بوده است كه علم برتر است يا عبادت؟ نشستن در حلقه علمى بهتر است يا پرداختن به تكليف عبادى. بايد دانست كه در عبادت، انسان فقط به خود مى رسد، ولى دانش، هم فايده فردى دارد و هم سود اجتماعى. البته دانشى مورد تأييد اسلام است كه به حال فرد و جامعه، مفيد باشد. دانشى كه فايده اى نداشته باشد يا متضمن زيانى باشد، از گردونه اين مقايسه خارج است. دانش مى تواند بشر را به تكنولوژى برتر برساند و نيز مى تواند زمينه ساز وارد آمدن زيان هاى جبران ناپذيرى براى جامعه انسانى باشد. نمونه آن در ساختن سلاح هاى ميكروبى، شيميايى يا بمب هاى اتمى و هيدروژنى به خوبى نمايان است. در كنار اين نبايد از ياد ببريم كه بسيارى از پيشرفت هاى بشر در پرتو دانش صورت گرفته است.

پيامبر ارجمند اسلام درباره وزن علم و عبادت مى فرمايد:

فَضْلُ الْعِلْمِ احَبُّ الَىَّ مِنْ فَضْلِ الْعِبادَةِ وَ افْضَلُ دِينِكُمُ الْوَرَعُ. (2)

فضيلت علم نزد من از فضيلت عبادت محبوب تر است و برترين دستور دين شما، پرهيزگارى و پارسايى است.

ارزش هدايت ديگران


1- 1. نهج الفصاحه، ش 434.
2- 2. تحف العقول، ص 41.

ص: 17

هدايت ديگران و بازداشتن آنان از انحراف، يكى از بزرگ ترين وظايف انسان است. برخى مى پندارند اين مهم را تنها يك دانشمند يا عالم دينى بايد انجام دهد، در حالى كه چنين نيست و همه اعضاى جامعه اسلامى بايد براى انجام آن بكوشند. چه بسا با يك رفتار سنجيده يا سخن منطقى، آينده روشنى براى يك فرد يا خانواده و در نتيجه، جامعه رقم بخورد. همه روزه، حوادث گوناگونى رخ مى دهد كه اگر افراد در آن مسئله پا در ميانى كنند، ممكن است به راه هاى تاريك كشيده نشود. بسيار اتفاق مى افتد كه پس از رخ دادن حادثه اى، انسان خود را ملامت مى كند كه چرا در راه صلح و سازش و هدايت ديگران گامى برنداشته است. پيامبر بزرگوار اسلام در اين باره مى فرمايد:

لَانْ يَهْدِىَ اللَّهُ عَلى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْه الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ. (1)

اينكه خداوند به دست تو، شخصى را هدايت كند، از همه چيزهايى كه خورشيد بر آن طلوع و غروب مى كند، براى تو بهتر است.

استبداد رأى

استبداد رأى، نشانه خودخواهى و يكى از صفات ناپسند اخلاقى است. دارنده اين صفت، انتظار دارد كه ديگران حتماً سخن او را بپذيرند و بى چون و چرا اجرا كنند. اين گونه افراد به دليل انتظار پوچ و بى اساس خود، بيشتر با ناكامى روبه رو مى شوند و مردم به آنان، پاسخ مثبت نمى دهند. به طوركلى، نفس سليم انسانى در برابر زورگويى ها، واكنش منفى نشان مى دهد و هرگز زير بار


1- 1. نهج الفصاحه، ش 2216.

ص: 18

تحميل و اجبار نمى رود. شايسته است كه افراد، از ديگران انتظار بى جا نداشته باشند و خود را با واقعيت هاى موجود، سازگار سازند. پيامبر گرامى اسلام در نكوهش اين خصلت ناپسند مى فرمايد:

... وَ كَفى بِالْمَرْءِ جَهْلًا إِذا أَعْجَبَ بِرَأْيِهِ. (1)

... در گمراهى شخص همين بس كه به رأى خود مغرور شود.

استفاده از تجربه هاى ديگران

برخى انسان ها با زيركى و حسابگرى ويژه خود، از تجربه هاى ديگران بهره مى برند. بسيار اتفاق مى افتد كه افراد در كوتاه ترين زمان ممكن به كمك تجربه هاى ديگران به مسائل جديدى دست مى يابند، در حالى كه اگر به خود متكى بودند، براى رسيدن به آن، بايد زمان زياد و هزينه هاى هنگفت صرف مى كردند. بنابراين، انسان مى تواند با استفاده از تجربه هاى ارزنده ديگران كه حاصل سال ها رنج و تلاش آنان است:

الف) كاستى هاى تجربه گذشتگان را برطرف كند.

ب) به تجربه هاى تازه و غيرمنتظره اى دست يابد.

انسان مى تواند از اندوخته هاى جمعى ديگران، بيشترين بهره را ببرد.

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

... لا حَكيمَ إِلّا ذُو تَجْرِبَةٍ. (2)

... آن كس كه تجربه نياندوزد، خردمند نيست.

استقامت


1- 1. نهج الفصاحة، ش 2129.
2- 2. همان، ش 2491.

ص: 19

برخى افراد با اراده نيرومند، كارها را آغاز مى كنند، ولى پس از رخ دادن كوچك ترين مشكل، از آن دست مى كشند. بايد دانست هيچ مشكلى در برابر نيروى شگرف انسان، تاب ايستادگى ندارد و با مقاومت و پايدارى مى توان ضربه هاى نهايى را به عوامل سست كننده اراده وارد كرد. بكوشيم روح استقامت در برابر حوادث و پيشامدها را در وجودمان زنده نگه داريم و با بردبارى بر مشكلات چيره گرديم.

اساساً هر انسانى در زندگى با مسائل تلخ و شيرين و فراز و فرودهاى گوناگونى روبه رو خواهد شد. آدمى هرگاه در سختى ها قرار مى گيرد، نبايد نااميد و ناتوان باشد، بلكه بايد با توكل به خداوند منان و بردبارى، راه موفقيت را بپيمايد. به طور كلى، كسى كه تاب تحمل مشكلات را ندارد و خود را مى بازد، ظرفيت وجودى متناسب ندارد و مانند بيدى است كه با هر بادى مى لرزد. در مقابل، كسانى كه با ايمان و بردبار هستند، در فراز و نشيب زندگى به كوهى استوار مى مانند كه حتى به برادران دينى خود نيز قوت قلب مى دهند.

حضرت محمد صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

اسْتَقيمُوا وَ نِعِمَّا إِنْ إِسْتَقَمْتُمْ. (1)

استقامت كنيد و چه خوب است كه استوار باشيد.

اظهار خوشحالى از گناه

برخى پس از انجام دادن گناه، از كار خود شرمنده و پشيمان مى گردند و همين پشيمانى سبب مى شود كه به خدا روى آورند و ديگر به گناه آلوده نشوند. آنان


1- 1. همان، ش 286.

ص: 20

مى كوشند تا ديگران هرگز از كارشان باخبر نشوند. در مقابل، عده اى ديگر چنان پرده حيا را دريده اند كه بدون هيچ نگرانى، ديگران را از كار زشت خود آگاه و حتى از آن، احساس خوشحالى مى كنند. بى ترديد، اين افراد كه در رديف بدترين انسان ها قرار مى گيرند و در برابر آيين انسان ساز اسلام كه به پرده پوشى گناه دستور داده است، ايستاده اند، به عقوبتى دردناك دچار مى شوند. پيامبر گرامى اسلام در هشدارى آموزنده مى فرمايد:

مَنْ أَذْنَبَ وَ هُوَ يَضْحَكُ دَخَلَ النّارَ وَ هُوَ يَبْكى (1)

هر كه گناه كند و خندان باشد، در حالى كه گريان است، وارد آتش مى شود.

اظهار كردن حق

بسيارى از انسان ها با اينكه حق را تشخيص مى دهند، ولى از بيان صريح و آشكار آن خوددارى مى كنند. اين گريز از اداى حق و حقيقت، دلايل گوناگونى دارد. گاهى براى تضييع حقوق ديگران است. زمانى، به خاطر رنجشى است كه از طرف مقابل دارند و مى خواهند بدين وسيله، او را ناراحت كنند و مايه آرامش خود را فراهم آورند. گاهى هم ممكن است با اينكه در قلب، تمايل خاصى به اداى حق دارند، ولى ابهت و قدرت زورمندان، آنان را از بيان واقعيت بازمى دارد. اين در حالى است كه بر اساس آموزه هاى آزادى بخش اسلام، هر انسان مسلمان و آزاده اى وظيفه دارد به كمك مظلوم بشتابد. رسول آزادمردان جهان مى فرمايد:

لا تَمْنَعَنَّ احَدَكُمْ مَهابَةُ النّاسِ أَنْ يَقُومَ بِالْحَقِّ إِذا عَلِمَهُ. (2)

مبادا ابهت مردم، شما را از اقامه حق باز دارد.

اظهار نكردن فقر


1- 1. نهج الفصاحة، ش 2959.
2- 2. همان، ش 2488.

ص: 21

بيشتر مردم بر اساس ظواهر قضاوت مى كنند؛ يعنى به محض اينكه دريافتند كسى از نظر مالى، وضعيت خوبى ندارد، به تصور اينكه مبادا روزى از او توقع و انتظارى داشته باشد، از وى كناره مى گيرند. در اين حالت، براى شخص فقير هم پاى ديگران احترام قائل نمى شوند و حتى حاضر نيستند به سخنان منطقى و با ارزش او به اندازه سخنان پوچ و بى ارزش افراد توانگر گوش فرادهند.

با وجود اين، شايسته است انسان، با عزت نفس و خويشتن دارى، فقر و ندارى خود را نزد هر كس و ناكس اظهار نكند تا شخصيت او تخريب نشود.

البته در شرايط اضطرارى، انسان بايد نيازمندى هاى خود را به ديگران بگويد تا بر اساس دستورهاى انسان دوستانه اسلام، نياز او برطرف شود.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره حفظ آبرو و خويشتن دارى مى فرمايد:

مَنْ تَفَاقَرَ افْتَقَرَ. (1)

هر كس خود را فقير نشان دهد، فقير خواهد شد.

اعتدال و ميانه روى

خوش بينى و بدبينى بيش از اندازه ممكن است زيان هاى جبران ناپذيرى در پى داشته باشد. بدبينى بيش از اندازه مى تواند بناى مستحكم خانواده را در هم بكوبد. ساده انديشان بسيارى نيز بوده اند كه با خوش بينى بيش از اندازه و اعتماد نابجا، زمينه ساز فساد و تباهى فرزندان شان شده اند. بنابراين، انسان بايد همواره جانب اعتدال و احتياط را پيش گيرد تا به پشيمانى دچار نگردد.

اعتدال در همه موارد به ويژه وضعيت اقتصادى و معيشتى، توان مندى انسان


1- 1. همان، ش 2758.

ص: 22

را افزايش مى دهد و او را در برابر بحران ها بيمه مى كند. پيامبر رحمت مى فرمايد:

يا ايُّها النّاسُ عَلَيْكُمْ بِالْقَصْدِ. (1)

اى مردم! ميانه روى را پيشه خود سازيد.

اميدوارى به رحمت خداوند

در هيچ حال، نبايد از بخشش خداوند بزرگ نااميد شد. ممكن است گناه فرد، بسيار بزرگ باشد، ولى هرگز نمى توان از رحمت پروردگار بزرگ و بخشنده قطع اميد كرد. گناه هر قدر بزرگ باشد، هرگز از رحمت بى پايان الهى بزرگ تر نيست. ازاين رو، نااميدى از رحمت خداوند، گناهى بزرگ شمرده شده است.

پس انسان مسلمان بايد در خوف و رجا باشد. از يك سو، به آمرزش الهى اميدوار باشد و از سوى ديگر، از گناه خود بترسد و به توبه و استغفار روى آورد. باشد كه درهاى رحمت حضرت حق بر وى گشوده شود و مورد آمرزش قرار گيرد. پيامبر بزرگ اسلام مى فرمايد:

أَلفاجِرُ الرّاجى لِرَحْمَةِ اللَّهِ تَعالى أَقْرَبُ مِنْها مِنَ الْعابِدِ الْمُقْنِطِ. (2)

بدكارى كه به رحمت خدا اميد دارد، از عابد نااميد، به خدا نزديك تر است.

ب

بازتاب رفتار

حج گزاردن، صدقه دادن و پيوند با خويشاوندان از جمله كارهايى هستند كه پاداش فراوانى در دنيا و آخرت به همراه دارند، ولى بعضى از انسان ها فكر


1- 1. نهج الفصاحة، ش 211.
2- 2. همان، ش 2062.

ص: 23

مى كنند كه پاداش مالى و توسعه اقتصادى از وعده هايى است كه بايد برايشان كاملًا محسوس باشد. ازاين رو، وقتى زندگى آنان به شكل محسوسى تغيير نمى كند، دچار سردرگمى مى شوند. غافل از اينكه پاداش دنيوى، تنها به امور اقتصادى محدود نمى شود، بلكه شامل هرگونه گشايش در كارهاست.

هر چند در موارد فراوانى، توسعه مالى هم در زندگى محسوس است و اگر هم چنين نيست، بى شك به خاطر مصلحتى يا نبودن شرايط لازم براى دريافت است. در مجموع، اين توصيه ها، حقايقى حتمى و ترديدناپذير است كه بايد آن را پذيرفت. كم و بيش ديده يا شنيده ايم كه اين سه عمل افزون بر سازندگى، چه نتايج درخشانى براى انسان در پى داشته اند و دقيقاً در فقرزدايى، دفع بلا و درازى عمر مؤثرند.

پيامبر اسلام در صدقه و احسان، زبانزد خاص و عام بود و حتى از اقوامى كه پيوند خود را با ايشان مى بريدند، ارتباط برقرار مى ساخت. ايشان به ديگران نيز مى فرمود كه پروا پيشه كنيد و با خويشان ارتباط داشته باشيد كه بوى بهشت از فاصله هزار سال راه استشمام مى شود، ولى كسى كه پيوند خويشى بگسلد، آن را استشمام نمى كند. ايشان در سخنى زيبا مى فرمايد:

ثَلاثٌ ثَوَابُهُنَّ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ: الْحَجُّ يُفْنِى الْفَقْرَ وَ الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلِيَّةَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِيدُ فِي الْعُمْرِ. (1)

سه چيز است كه ثواب آنها در دنيا و آخرت پايدار مى ماند: حج، فقر را نابود مى سازد؛ صدقه، بلا و گرفتارى را برطرف مى سازد و صله رحم، عمر را طولانى مى كند.

بازخواست مؤدبانه


1- 1. تحف العقول، ص 7.

ص: 24

ممكن است شما از كسى طلب كار باشيد. در اين حال، اگر به تندى و تحكم با او برخورد كنيد، با واكنش منفى او روبه رو خواهيد شد و چه بسا، كار به دعوا و برخوردهاى فيزيكى بيانجامد. در پايان نيز پى آمدهاى مخرب روحى اين كار، شما را آزار خواهد داد. ولى اگر با احترام و محبت، با وى روبه رو شويد، او نيز به اندازه توان، در پرداخت حقوق خود خواهد كوشيد. در اين صورت، كدورت و دشمنى رخ نمى دهد، بلكه روابط صميمانه ترى برقرار مى شود وچه بسا اگر روزى، شما به او احتياج پيدا كنيد، وى از هيچ كمكى، دريغ نخواهد كرد. بنابراين، شتاب و تندى نكردن در بازخواست دِين ها، مى تواند كارساز باشد. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

... فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَجْمِلُوا فِى الطَّلَبِ. (1)

... از خدا بترسيد و در طلب كردن با ملايمت رفتار كنيد.

بازگشت

به جز معصومين عليهم السلام، هيچ كس از گناه ايمن نيست. افراد عادى كم و بيش بر اثر غفلت و ناآگاهى گناه مى كنند و از ياد مى برند كه عالم محضر خداست و آدمى نبايد در حضور خداوند، چنين جسارتى كند. با اين حال، چه بسيارند كسانى كه توفيق زبانى شامل حالشان مى شود و از كرده خود پشيمان و به پاك سازى دل مشغول مى شوند. آنان در تلاشند با دلى پاك و روانى آرام از جهان خاكى به سوى ملكوت اعلا پر بگشايند. اينان آن گاه كه بر اثر


1- 1. نهج الفصاحه، ش 2447.

ص: 25

وسوسه هاى شيطانى، دامن خود را به گناه مى آلايند، از خدا استغفار مى جويند و رنج توبه را بر خود هموار مى سازند. اين حالت، اعتقاد راسخ آنان به معاد و جهان آخرت را نشان مى دهد. وقتى انسان در برابر ديدگان هميشه بيدار خداوند، گناه كرد و فقط او از آن آگاه شد، سپس احساس شرمندگى به او دست داد و با رنج عبادت و اشك ديدگان، در صدد جبران لغزش ها برآمد، خداوند نيز او را شامل رحمت خود مى كند و از او درمى گذرد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در ترغيب به توبه و بازگشت مى فرمايد:

طُوبى لِصُورَةٍ نَظَرَ اللَّهُ الَيهَا تَبْكِي عَلىَ ذَنْبٍ لَمْ يَطَّلعْ عَلَى ذَلِكَ الذَّنْبِ احَدٌ غَيْرُ اللَّهِ. (1)

چه خوش است صورتى كه خداوند به آن نظر افكند و بر گناهى كه كسى جز خداوند از آن آگاه نيست، گريه مى كند.

بازى و تفريح

بعضى ها گمان مى كنند كه انسان هاى مذهبى اجازه ندارند به تفريح و سرگرمى بپردازند. ازاين رو، اگر افراد مذهبى را در حال بازى و تفريح ببينند، شگفت زده مى شوند. در حالى كه مذهب نه تنها مخالف اين گونه رفتارها نيست، بلكه در پاره اى روايت ها، پيروان خود را به اين امر تشويق مى كند؛ زيرا تفريح و بازى هاى مفيد بر سلامتى و نيرومندى انسان ها مى افزايد. البته نوع بازى، بسيار اهميت دارد و بايد با شئون اسلامى سازگار باشد. بازى بايد با


1- 1. تحف العقول، ص 8.

ص: 26

شرايط زمانى، مكانى، سن و شخصيت افراد متناسب باشد. پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

أُلْهُوا وَ الْعَبوُا فَانّى أَكْرَهُ أَنْ يُرى فِى دينِكُمْ غِلْظَةٌ. (1)

تفريح و بازى كنيد؛ زيرا دوست ندارم در دين شما، خشونتى ديده شود.

بدترين فقر

نادانى، بيمارى درمان ناپذيرى است. نادان از هر خير و نيكى بى بهره است، استقلال فكرى ندارد و مانند بيد، با هر بادى به سويى مى چرخد. هميشه چشم به ديگران دوخته است تا براى او تصميم بگيرند و در اين ميان نمى داند كه مسير هدايت را مى پيمايد يا راه گمراهى را؛ زيرا اين موضوع را راهنمايى نادان مشخص مى كند. اگر انسانى عاقل و باتدبير راهنماى او شود، مسير نور و روشنايى نصيب او مى گردد. در غير اين صورت، از گمراهان خواهد بود.

داورى هاى نادان، غلط؛ اظهار نظرهاى او، نادرست؛ گفتارش، متناقض و كردارش، نامبارك است.

چنين انسانى تا مرز سعادت و نيك بختى بسيار فاصله دارد. اگر به سوى بصيرت و دانايى نرود، در دنيا و آخرت چون كوران، خواهد زيست. پيامبر اسلام درباره فقر فرهنگى اين افراد مى فرمايد:

يَا عَلِىُّ! انَّهُ لا فَقْرَ اشَدٌّ مِنَ الْجَهْلِ. (2)

اى على! همانا فقرى سخت تر از نادانى نيست.

بدگويى در غياب افراد


1- 1 نهج الفصاحه، ش 531.
2- 2 تحف العقول، ص 6.

ص: 27

بدگويى و غيبت از عادت هاى بسيار ناپسند است. شخص بدگو و غيبت كننده، در غياب ديگران درباره آنان سخنانى مى گويد كه ايشان را ناراحت مى كند. ازاين رو، همواره از آشكار شدن سخن خود، در رنج و هراس به سر مى برد تا مبادا چهره منافقانه اش پديدار شود. اين ناپسندترين برخورد با دوستان است كه در غياب آنان، اسرارشان را هويدا كنيم يا به بدگويى از ايشان بپردازيم. آيا بهتر نيست كه انسان، مراقب كردار خود باشد و به ديگران احترام گذارد تا خود نيز محترم باشد. پيامبر گرامى اسلام درباره حفظ زبان مى فرمايد:

ما كَرِهتَ أَنْ تُواجِهَ بِهِ اخاكَ فَهُوَ غيبَتُهُ. (1)

هر چيزى را كه دوست ندارى روبه روى برادر خويش اظهار كنى، غيبت است.

بدهكارى در اثر قرض هاى نابجا

انسان گاهى در زندگى خود به كمك مالى ديگران نياز پيدا مى كند. پس بايد نيازهاى اساسى خود را از راه «قرض الحسنه» كه يك سنّت اصيل اسلامى است، برآورده كند. با اين حال، متأسفانه بعضى افراد در بسيارى از مسائل جزئى، به سوى اين و آن دست نياز دراز مى كنند و در جاهايى كه ضرورت چندانى ندارد، خود را مديون و بدهكار مى سازند. آدمى بايد خويشتن دار باشد و بكوشد مقروض ديگران نشود؛ زيرا ممكن است شخصيت والاى


1- 1. نهج الفصاحه، ش 2655.

ص: 28

انسانى او به دليل تأخير در بازپرداخت بدهى خدشه دار شود. پيامبر بزرگوار و عزيز اسلام مى فرمايد:

ايّاكُمْ وَ الدَّيْنَ فَإِنَّهُ هَمٌّ بِاللَّيْلِ وَ مَذلَّةٌ بِالنَّهارِ. (1)

از قرض كردن بپرهيزيد؛ زيرا غم شب و ذلت روز است.

برادران الهى

تنها دوستانى ارزشمندند كه انسان را در مسير صحيح هدايت كنند و از گرداب هاى انحراف، نجات بخشند. چنين دوستانى، حافظ دين و ايمان انسان هستند و او را در گرفتارى هاى زندگى يارى خواهند كرد. بايد بكوشيم با افرادى كه از كردار و گفتارشان، عطر الهى برمى خيزد، طرح دوستى بريزيم.

افزون بر آن، خود نيز بايد به اخلاق الهى آراسته باشيم تا در شمار كسانى درآييم كه پيامبر رحمت و مدارا، آنان را مى ستايد. ايشان مى فرمايد:

خِيارُكُمْ مَنْ ذَكَّرَكُمْ بِاللَّهِ رُؤْيَتُهُ وَ زادَ فِى عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ رَغَّبَكُمْ فِى الْآخِرَةِ عَمَلُهُ. (2)

بهترين شما آن كس است كه ديدار او، خدا را به ياد شما آورد و سخنانش، بر دانش شما بيافزايد و رفتارش، شما را به آخرت، مشتاق سازد.

برخورد جوان مردانه با محرومان

بسيارى از مردم با آنكه خود، بهترين غذاها را مصرف مى كنند، ولى هنگامى كه مى خواهند به فقيران غذا بدهند، غذايى مى دهند كه خودشان هيچ تمايلى


1- 1. نهج الفصاحة، ش 990.
2- 2. همان، ش 1478.

ص: 29

براى خوردن آن ندارند. اين كار دور از جوان مردى است؛ زيرا مروت اقتضا مى كند انسان همان چيزى را براى ديگران بپسندد كه براى خود مى پسندد.

بر اساس دستور قرآن مجيد و سيره ائمه معصومين عليهم السلام، شايسته است انسان از بهترين داشته هاى خود، به فقيران ببخشد و نبايد با دادن چيزهاى پست و بى ارزش، طبع انسانى آنان را خوار بشمارد؛ زيرا پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

لا تُطْعِموُا الْمَساكينَ مِمّا لا تَأكُلُونَ. (1)

از آنچه خودتان نمى خوريد، به مسكينان ندهيد.

برخورد مناسب با زيردستان

انسان نبايد با زيردستان، برخورد متكبرانه و غيرانسانى داشته باشد. وظيفه اخلاقى ايجاب مى كند كه با ديگران به لطف و مهر سخن گوييم و به شكرانه موقعيتى كه خداوند در اختيارمان نهاده است، متواضع باشيم. چه بسا ممكن است زيردستان، از توانايى ها و كمال اخلاقى برخوردار باشند كه نزد خدا و خلق بسيار باارزش تر است. انسان ها را نبايد فقط با عينك جاه و مقام و موقعيت ها سنجيد؛ زيرا ميزان قضاوت درباره ديگران، اخلاق و رفتار و منش آنان است. براين اساس، پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

أَيَّما راعٍ لَمْ يَرْحَمُ رَعِيَّتَهُ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ. (2)

هر مسئولى كه به زيردست خود رحم نكند، خدا، بهشت را بر او حرام مى كند.

بصيرت به خود


1- 1 همان، ش 2465.
2- 2 همان، ش 1028.

ص: 30

بعضى افراد با تعريف هاى بى جاى ديگران، احساس غرور مى كنند و مى پندارند به راستى آدم هاى خوبى هستند كه مورد توجه ديگران قرار گرفته اند. در نتيجه، خود را برتر مى بينند. برعكس، اگر مورد سرزنش و بدگويى ديگران قرار بگيرند، در روحيه آنان، اثر بسيار بدى مى گذارد و خواب و خوراك را از آنان سلب مى كند و گمان مى كنند كه انسان هاى بد، كوچك و بى ارزش هستند. اين دو، هيچ يك خود را با واقعيت تطبيق نداده اند. حقيقت آن است كه هر انسانى در درون خويش بهتر مى داند كه چگونه آدمى است و چه خصلت هاى خوب و بدى دارد. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در توصيه اى ارزشمند مى فرمايد:

إِسْتَفْتِ نَفْسَكَ وَ إِنْ أَفْتاكَ الْمُفْتُونَ. (1)

(نيكى و بدى) را از خودت بپرس؛ ديگران هر چه مى خواهند، بگويند.

بهترين كردار

ترك محرمات و انجام واجبات، راه دست يابى به كمال و اطاعت از ذات الهى است. در كنار اين اعمال عبادى و دورى از گناهان، آدمى بايد قناعت پيشه كند و به روزى تقسيم شده الهى راضى باشد. حرص و طمع از موانع كمال آدمى هستند و انسان كمال جو، در دام آنها اسير نمى شود. مگر نه اين است كه خداوند پيش از تولد كودك، روزى ا و را از پيش مهيا ساخته است و در اعماق درياها و اوج آسمان ها هيچ جنبنده اى را بى غذا رها نمى سازد. پس چگونه


1- 1. نهج الفصاحة، ش 284.

ص: 31

انسان مؤمن در غم روزى فرو مى رود و به هزاران ترفند دست مى زند تا نصيب و بهره اى بيشتر عايدش شود. چگونه خاطر آسوده نداريم و در آرامش نباشيم وقتى كه آفريننده اى مهربان، ناظر بر احوال بندگان است؟ آيا بهتر نيست كه براى دست يابى به زندگى زودگذر، زير بار منت و تملق نرويم و در هر حال، عزت و كرامت خويش را حفظ كنيم. به راستى كه آزادگان از جيفه دنيا و از بند تعلق آزادند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

احَبُّ الْعَمَلِ الَى اللَّهِ ثَلاثُ خِصالٍ: مَنْ اتَى اللَّهَ بِمَا افْتَرَضَ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ اعْبَدِ النَّاسِ وَ مَنْ وَرَعَ عَنْ مَحارِمِ اللَّهِ فَهُوَ مِنْ اوْرَعِ النَّاسِ وَ مَنْ قَنَعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ اغْنَى النَّاسِ. (1)

بهترين كارها نزد خدا، سه كار است: انجام دادن واجبات و كسى كه واجبات خود را به جا بياورد، از عابدترين مردم است؛ دورى از گناهان و هر كس از محرمات اجتناب كند، از پارساترين مردم است؛ قناعت به داده خدا و شخصى كه به روزى خدا قانع باشد، از بى نيازترين مردم است.

بى احترامى به والدين

پدر و مادر حق بزرگى بر انسان دارند؛ زيرا حيات و هستى انسان ها، مرهون وجود والدين است و خدمات شبانه روزى فرزندان نمى تواند ذره اى از تلاش خالصانه و بى دريغ آنان را پاسخ گو باشد. چه بسيار ناپسند است اگر انسانى كه توان كوچك ترين حركتى را نداشت و با مراقبت و نگه دارى والدين، به دوران شكوفايى و جوانى رسيده است، با ناسپاسى و نمك نشناسى


1- 1. تحف العقول، ص 7.

ص: 32

به والدين ناسزا بگويد و مايه رنجش خاطر آنان گردد. ادب و انسانيت اقتضا مى كند كه دست كم اگر نمى توانيم تلاش هاى طاقت فرساى آنان را ارج بنهيم، با آزار دادن و بى حرمتى به والدين، خود را گرفتار عذاب و نفرين الهى نسازيم. پيامبر رحمت در كلامى گران سنگ مى فرمايد:

مَلْعُونٌ مَنْ سَبَّ أَباهُ مَلْعُونٌ مَنْ سَبَّ أُمَّهُ. (1)

كسى كه به پدر و مادرش ناسزا گويد، ملعون است.

بى نيازى و توانگرى

متأسفانه مى بينيم گاهى افراد ثروتمند به بى بند و بارى روى مى آورند و ثروت هاى خدادادى را در مسير نادرست به كار مى گيرند. اين در حالى است كه مى توان داده هاى خدا را در راه خدايى مصرف كرد كه اگر چنين شود، خشنودى خالق و مخلوق را به همراه دارد.

چه بسيار انسان هايى كه زير اين آسمان كبود حاتم وار زيستند و نام نيك دنيايى براى خويش به يادگار گذاشتند و پاداش بى پايان الهى را در عالم برزخ و دنياى جاويدان ذخيره كردند. آرى، مى توان ثروت فناپذير دنيا را ارزشمند و جاودانه كرد، به شرطى كه بر اساس آموزه هاى دينى از آن بهره بردارى شود.

رسول گرامى اسلام مى فرمايد:

نِعْمَ الْعَونُ عَلى تَقْوَى اللَّهِ الْغِنى (2)

بى نيازى و توانگرى، براى پرهيزگارى، خوب ياورى است.

پ

پاسدارى در راه خدا


1- 1. نهج الفصاحه، ش 2744.
2- 2. تحف العقول، ص 49.

ص: 33

بى ترديد، كسانى كه در شب هاى سرد زمستان و گرماى طاقت فرساى تابستان، براى حفاظت از مال و جان و ناموس ديگران، هرگونه خطرى را به جان مى خرند و لحظه اى از تلاش و كوشش باز نمى مانند، در پيش گاه خداوند از پاداش بزرگى برخوردارند. پاسدارى در راه خدا در عين عبادت بودن، خدمت بزرگى به جامعه انسانى است. چه كسى مى تواند خدمات صادقانه اين عزيزان را كه ماه ها از زن و فرزند و خانه و كاشانه خود دور مى مانند، به هيچ بيانگارد؟ انصاف و جوان مردى ايجاب مى كند كه سپاس گزار اين ايثارگران باشيم. پيامبر گرامى اسلام درباره ارزش عمل اين عزيزان مى فرمايد:

عَيْنانِ لايَمَسُّهُمَا النَّارُ أَبَداً عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ باتَتْ تَحْرُسُ فِى سَبيلِ اللَّهِ. (1)

دو چشم است كه هرگز آتش بدان نمى رسد؛ چشمى كه از ترس خدا گريسته و چشمى كه شب را به حراست در راه خدا به سر برده است.

پاكيزگى

بهداشت تن و روان در سيره عملى پيشوايان اسلام، جايگاه بس ارجمندى داشته است. ازاين رو، روايت شده است كه آنان با ظاهرى آراسته و لباس هايى پاكيزه در بين مردم حاضر مى شدند. بايد دانست آراستگى ظاهرى به معناى نو پوشيدن نيست، بلكه انسان با لباس هاى ساده، ولى تميز و مرتب مى تواند


1- 1 نهج الفصاحه، ش 1996.

ص: 34

پاكيزگى را به بهترين شكل نمودار سازد. مردم از انسان هاى كثيف و بى نظافت همواره نفرت دارند و مى كوشند از آنان فاصله بگيرند. پيامبر نيكو خصال مى فرمايد:

أَلْإسْلامُ نَظيفٌ فَتَنَظَّفُوا فَإِنَّهُ لايَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلّا نَظيفٌ. (1)

اسلام پاكيزه است، شما نيز پاكيزه باشيد؛ زيرا جز پاكيزگان، كسى به بهشت نمى رود.

پرحرفى

انسان هاى پُرگو، مخزن سخنان پوچ و بى ارزشند. آنان براى اينكه رشته سخن را از دست ندهند، مى كوشند بى انديشه و ناسنجيده، مطالبى را بر زبان آورند.

بدين ترتيب، شنوندگان نه تنها به سخنان او توجه نمى كنند، بلكه با ناراحتى و تنفر، هر لحظه منتظرند كه سخنان او پايان پذيرد تا دمى بياسايند. از آن پس نيز سعى مى كنند كه از هم نشينى با او بپرهيزند. بنابراين، انسان بايد در سخن گفتن، اعتدال را رعايت كند تا به لغزش دچار نشود و دل زدگى ديگران را فراهم نسازد. پيامبر ارجمند اسلام مى فرمايد:

مَنْ كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ سَقَطُه. (2)

هر كس كلامش زياد باشد، لغزشش نيز زياد مى شود.

همچنين مى فرمايد:

نِعْمَ الْهَدِيَّةُ الْكَلِمَةُ مِنْ كَلامِ الْحِكْمَةِ. (3)

چه نيكو هديه اى است يك گفتار حكمت آموز.

پرخورى


1- 1. نهج الفصاحة، ش 1055.
2- 2. همان، ش 2751.
3- 3. همان، ش 3132.

ص: 35

بعضى افراد گمان مى كنند هر چه بر سر سفره گذاشته اند، براى مصرف است و با تلاش و اصرار زياد مى خواهند آن را ميل كنند. در حالى كه اين كار، سرآغاز بسيارى از بيمارى ها و بر خلاف توصيه هاى ائمه معصومين عليهم السلام است. آن بزرگواران تأكيد دارند پيش از سيرى كامل و با وجود داشتن اشتها به غذا، از سر سفره برخيزيد. بسيارى از اوقات، با اينكه پزشكان، افراد را از خوردن غذاى بيش از حد منع مى كنند، باز مى بينيم كه آنان نمى توانند از اشتهاى كاذب خود جلوگيرى كنند. در نتيجه، به بيمارى هاى ديگرى دچار مى شوند.

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در بيان زيان هاى پرخورى مى فرمايد:

مَنْ قَلَّ طَعْمُهُ صَحَّ بَدَنُهُ وَ مَنْ كَثُرَ طَعْمُهُ سَقُمَ بَدَنُهُ وَ قَسا قَلْبُهُ. (1)

هر كس كم بخورد، بدنش سالم مى ماند و هر كس زياد بخورد، بدنش بيمار و قلبش پر قساوت خواهد شد.

پرخورى و سخت دلى

كسانى كه به پرخورى عادت دارند، از كارهاى عبادى و وظايف معنوى خود باز مى مانند؛ زيرا پرخورى، امكان هرگونه فعاليتى را از آنان مى گيرد. در اين صورت، به تدريج در چنگال انواع بيمارى هاى جسمى و روحى گرفتار مى شوند و سلامتى خود را از دست مى دهند. نبود سلامتى نيز قدرت انديشيدن را از آنان مى گيرد. افزون بر اين، ممكن است بعضى افراد، براى سير


1- 1. همان، ش 2779.

ص: 36

كردن خود، به هر حلال و حرامى پناه ببرند. بدين ترتيب بايد منتظر عذاب الهى باشند. پيامبر اسلام مى فرمايد:

مَنْ تَعَوَّدَ كَثْرَةَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ قَسا قَلْبُهُ. (1)

هر كس به پرخورى عادت كند، سخت دل مى شود.

پرداخت بدهى برادران دينى

بر عهده گرفتن پرداخت بدهى بدهكاران، يكى از با ارزش ترين كارها است. بعضى افراد به دلايلى، به ديگران بدهكار شده اند و چون توان باز پرداخت آن را ندارند، اكنون در گوشه زندان ها به سر مى برند و خانواده هاى آنان با مشكلات فراوانى دست به گريبانند. در چنين حالى، اگر كسى توان مالى دارد، بايد پيش گام شود و با بر عهده گرفتن پرداخت بدهى بدهكار، او و خانواده اش را از پى آمدهاى فقر و نادارى نجات دهد. اين عمل كه نشانه جوان مردى و آزادگى است و ارمغانِ رهايى با خود دارد، خداوند متعال را خشنود مى سازد. پيامبر گرامى اسلام يكى از بهترين اعمال را نزد خداوند زدودن غصه و رنج بدهكاران دانسته است:

احَبُّ الأَعْمالِ الى اللَّهِ ... اوْ دَفَعَ عَنْهُ مَغْرَماً اوْ كَشَفَ عَنْهُ كُرْباً. (2)

بهترين كارها نزد خداوند اين است كه قرض مديون را پرداخت كنند يا غم را از چهره او بزدايند.

پرده پوشى


1- 1. نهج الفصاحة، ش 2776.
2- 2. همان، ش 76.

ص: 37

چون انسان معصوم نيست، ممكن است در طول زندگى مرتكب گناه يا اشتباهى شود كه هر چند از نظرگاه الهى دور نمى ماند، ولى دوست ندارد اسرارش در بين مردم، آشكار و رسواى عام و خاص شود. بنابراين، اگر انسان از اعمال پنهانى كسى آگاه شود، اجازه ندارد آن را آشكار كند؛ زيرا سبب لكه دار شدن حيثيت و آبروى آن فرد مى شود و چه بسا وى گستاخ تر شود و حتى آشكارا به كارهاى بدتر دست يازد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره حفظ اسرار ديگران مى فرمايد:

لا تَخْرِقَنَّ عَلى احَدٍ سِتراً. (1)

هرگز پرده اسرار ديگران را نَدريد.

پرسش قيامت

يكى از نام هاى قيامت، «يوم الحساب» است. در اين روز، انسان بايد پاسخ گوى گفتار و رفتار خود باشد، هرچند خداوند از نهان و پنهان ما آگاه است. در اين روز، از سرمايه عمر انسان مى پرسند و از اينكه عمر گران مايه را در چه راهى به كار گرفته است. از بهترين دوران عمر كه مى تواند بار و بنه فراوان برچيند (يعنى جوانى) مى پرسند كه چگونه از بهار عمر، بهره بردارى كرده است. از مالش مى پرسند كه آن را از چه راهى به دست آورده و در چه طريقى مصرف كرده است. در پايان نيز مى پرسند كه آيا عشق و محبت


1- 1. همان، ش 2431.

ص: 38

اهل بيت عليهم السلام را در تار و پود وجود خود تنيده يا از آن فاصله گرفته و جاده گمراهى را پيموده است. به هر حال، سعادت و شقاوت هر كس در گرو پاسخى است كه در چنته دارد. پيامبر خدا، محمد مصطفى صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

لا تَزُولُ قَدَما عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتى يُسْأَلَ عَنْ ارْبَعٍ: عَنْ عُمْرِهِ فِيما افْناهُ وَ عَنْ شَبابِهِ فيما ابْلاهُ وَ عَنْ مالِهِ مِنْ ايْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا انْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنا اهْلِ الْبَيْتِ. (1)

روز قيامت، هيچ بنده اى قدم از قدم بر نمى دارد تا اينكه چهار چيز از او پرسيده شود: از عمرش كه در چه كارى آن را گذرانده است؛ از جوانى اش كه در چه كارى آن را صرف كرده است؛ از مالش كه آن را از كجا به دست آورده و در چه موردى خرج كرده است و از محبت ما اهل بيت.

پرسش گرى

اساساً هر پرسشى كه از اهل آن پرسيده شود، بر دانسته هاى آدمى افزايد و درجه اى هم نزد خالق هستى مى يابد. اگر انسان رنج پرسيدن را بر خود هموار كند، در پرتو نور و روشنايى دانش، آرامش مى يابد. پرسيدن، عيب نيست و چيزى از مقام و مرتبه او نمى كاهد، بلكه ندانستن، عيب است. آدمى هيچ گاه نبايد به خاطر حياى نابجا، لذت دانستن را از دست بدهد. پس شايسته است در هر موقعيتى، پرسش هاى خود را با عالمان مطرح كنيم.


1- 1. بحارالانوار، ج 7، ص 258؛ ارشاد القلوب، ج 1، ص 15.

ص: 39

پرسش مى تواند منشأ علم و كمال شود و اسلام هم همگان را به پرسشگرى فرا مى خواند، ولى پرسش هاى نهفته در ذهن آدمى، كارگشا نيست. عيب هاى آدمى با پرسشگرى رفع و با هر پرسشى، گنجينه دانش دانشمندان به سوى ديگران گشوده مى شود و آنان شايسته برخوردارى از پاداش معنوى مى شوند. چه بسا افراد ديگرى نيز همين پرسش را دارند كه با پاسخ عالم، جان خويش را از جام دانش سرشار مى سازند. بر اين اساس، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

الْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مَفَاتِيحُهُ السُّؤالُ، فَاسْأَلُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَانَّهُ تُؤْجَرُ ارْبعَةٌ:

السَّائِلُ وَ الْمُتَكَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ. (1)

دانش، گنجينه ها و پرسيدن كليدهاى آنها است. پس بپرسيد. خدا رحمت كند شما را؛ زيرا در اين بين، چهار نفر پاداش مى برند: پرسنده، پاسخ گو، شنونده و دوستدار آن.

پرگويى

برخى افراد چنان پرحرفند كه عرصه را بر شنونده تنگ مى كنند. در اين حالت، شنونده در جست وجوى راهى است تا خود را از شرّ اين گوينده پرحرف خلاص كند. اين گونه افراد چون زياد سخن مى گويند، هر سخن پوچ و كم ارزشى را بر زبان مى رانند و چه بسا دچار مكررگويى و دروغ گويى مى شوند و بعدها ناگزيرند پاسخ گوى سخنان ناسنجيده خود باشند. بنابراين،


1- 1. تحف العقول، ص 41.

ص: 40

شايسته است انسان، مختصر و مفيد سخن بگويد و توجه داشته باشد كه پرحرفى، از اعتبار او در جامعه مى كاهد. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در نكوهش اين صفت ناپسند مى فرمايد:

شِرارُ امَّتى الثَّرثارُونَ. (1)

پرگويان و پرچانه ها، بدهاى امت من هستند.

پرورش روح نيكوكارى

فرزندان، هر خوب و بدى را ابتدا از اولين خاستگاه تربيتى؛ يعنى خانواده مى آموزند. اگر والدين به آنچه مى گويند، عمل كنند، او احساس مى كند كه در جمع افراد صادق و متعهد زيست مى كند. ازاين رو، از همان دوران كودكى، روح گذشت و ايثار در فرزند تقويت مى شود. پدر و مادر نيز از ديدن روحيه گذشت فرزندشان لذت خواهند برد؛ زيرا محصول رفتار پسنديده خودشان بوده است. اگر اين عمل تكرار شود، به ملكه تبديل خواهد شد و فرزند نيز اين عمل را به فرزندان خويش منتقل خواهد كرد. درنتيجه، در پايه گذارى اين سنت پسنديده و اجر آن همگان شريك خواهند بود. پيامبر مهربان اسلام چنين سفارش فرموده است:

رَحِمَ اللَّهُ والِداً أَعانَ وَلَدَهُ عَلى بِرِّهِ. (2)

خدا رحمت كند پدرى را كه فرزندش را در راه نيكوكارى يارى دهد.

پرهيز از دخالت نابجا


1- 1. نهج الفصاحه، ش 1804.
2- 2. همان، ش 1660.

ص: 41

يكى از صفات ناپسند اين است كه انسان درباره موضوعى اظهار نظر كند كه به او مربوط نيست. اين امرممكن است براى فرد، خانواده و جامعه، زيان هاى جبران ناپذيرى به بار آورد. ممكن است انسان به دليل كم تجربه بودن يا به هر دليل ديگرى، در كارى كه به او مربوط نيست، دخالت كند و در نتيجه، قدر و منزلت خود را از دست بدهد. بر اين اساس، پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

اعْظَمُ النّاسِ قَدْرَاً مَنْ تَرَكَ ما لا يَعْنِيه. (1)

عالى قدرترين مردم كسى است كه در آنچه به او مربوط نيست، دخالت نكند.

پرهيز از سخت گيرى

سخت گيرى بر ديگران، نه تنها بر احترام و ارزش انسان نمى افزايد، بلكه روز به روز از محبوبيت او نيز مى كاهد. به طور كلى، سخت گيرى، روش و منش كسانى است كه از وجدان انسانى پيروى نمى كنند و به ديگران به ديده تحقير مى نگرند. فرد سخت گير، به بيمارى خودكم بينى دچار است و اينك كه روزگار، وى را به ظاهر بر ديگران مسلط كرده است، مى كوشد عقده هاى پيشين را فرافكنى كند. پيامبر رحمت و شفقت در توصيه به مهربانى مى فرمايد:

الا اخبِرُكُمْ بِمَنْ يَحْرُمُ عَلَيْهِ النَّارُ غَداً، عَلى كلِّ هَيِّنٍ لَيِّنٍ قريبٍ سَهْلٍ.(2)

آيا مى خواهيد شما را خبر دهم كه فردا آتش بر چه كسى حرام است؛ هر كس كه ملايم، نرم خو، زودجوش و آسان گير باشد.

پرهيز از نجوا


1- 1. همان، ش 355.
2- 2. همان، ش 459.

ص: 42

اگر خواستيد سخنى خصوصى را به كسى بگوييد، سعى كنيد گفت وگوى تان در حضور ديگران، نجواگونه نباشد؛ زيرا در اين حالت، اطرافيان مى پندارند درباره آنان صحبت مى كنيد يا اينكه شما، آنان را غريبه فرض كرده و سخن تان را با ايشان در ميان نگذاشته ايد. در نتيجه، بدگمانى پديد مى آيد و رشته محبت و دوستى از هم گسيخته خواهد شد. شايسته است از گفت وگوهاى خصوصى در حضور ديگران بپرهيزيم تا زيان هاى روحى به ديگران وارد نيايد. پيامبر گرامى اسلام نيز در هشدارى مى فرمايد:

اذا كانُوا ثَلاثَةً فَلا يَتَناجى إِثْنان دُونَ الثّالِثِ. (1)

وقتى سه تن با هم هستند، دو نفرشان جدا از سومى نجوا نكنند.

پشتكار

بعضى افراد با اينكه هوش و استعداد كافى دارند و زمينه هاى رشد و تعالى نيز براى آنان فراهم است، ولى پيشرفت چندانى ندارند. اين ناكامى بيشتر به دليل نداشتن همت و پشتكار كافى است. در مقابل، افراد بى استعدادى را مى بينيم كه با پشتكار و تلاش و پى گيرى همه جانبه به بهترين موفقيت ها دست مى يابند. بارى، آدمى با پشتكار مى تواند بسيارى از ضعف ها و ناتوانى هاى خود را جبران كند و به پيروزى هاى عالى دست يابد. رسول اللَّه صلى الله عليه و آله در تشويق به پى گيرى و تلاش مى فرمايد:

مَنْ يُدِمْ قَرْعَ الْبابِ يُوشَكُ أَنْ يُفْتَحَ لَهُ. (2)

هر كس به كوفتن در ادامه دهد، در را به سوى او بگشايند.

پناهگاه نيازمندان


1- 1. نهج الفصاحة، ش 235.
2- 2. همان، ش 3065.

ص: 43

بعضى از انسان ها نزد مردم جايگاهى بس ارزشمند دارند و مردم در رفع مشكلاتشان به سوى آنان مى شتابند. اين توفيقى ربّانى است كه شامل حالشان شده است تا گشايشگر گره هاى كور زندگى ديگران باشند. زمانى كه به اين اشخاص مراجعه مى كنيم، با نهايت احترام و عزّت با ديگران برخورد مى كنند، به گونه اى كه فرد احساس حقارت نمى كند، بلكه آنان را چون برادرانى مهربان مى بيند. اين بزرگواران، بى اعتنا از كنار مشكلات ديگران نمى گذرند، بلكه خود به سويشان مى شتابند و رنج سؤال را از دوش آنان برمى دارند. آنان از كمك به ديگران شادمانند و رفع خواسته هاى ديگران را تحفه اى رحمانى مى شمارند. چه سعادتى از اين بهتر كه آدمى، پناه گاهى براى ديگران باشد؛ تكيه گاهى مطمئن كه خود به پناه گاهى قدرتمند پيوسته است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره چنين انسان هايى مى فرمايد:

انَّ لِلَّهِ عِباداً يَفْزَعُ الَيْهِمُ النَّاسُ فِي حَوائِجِهِم، اولئِكَ هُمُ الْآمِنُونَ مِنْ عَذابِ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ. (1)

خداوند بندگانى دارد كه مردم در نيازمندى ها و مشكلاتشان به آنان مراجعه مى كنند و پناه مى برند. آنان در روز قيامت از عذاب خدا ايمن هستند.

پندآموزى از درگذشتگان

رفتن به گورستان و انديشيدن درباره فرجام كار، انسان را متوجه سرنوشت آينده خود مى كند و با اندكى تأمل، پى مى برد كه دوران خوشى ها و ناخوشى ها به سرعت ابر و باد در گذر است. بارى، آنچه انسان را به سعادت و


1- 1. تحف العقول، ص 52.

ص: 44

سربلندى مى رساند، رفتار نيك اوست. پس نيكوست كه از گذر ايام و سرگذشت مسافرانى كه به سراى آخرت شتافته اند، عبرت گيريم و خود را براى اين سفر خطير آماده كنيم. پيامبر بزرگوار اسلام درباره اهميت پندآموزى از درگذشتگان مى فرمايد:

اطَّلِعْ فِى الْقُبُورِ وَ اعْتَبِرْ بِالنُّشُورِ. (1)

در قبرها بنگر و از روز رستاخير پند بگير.

پند و اندرز

هيچ كس نبايد خود را از نصيحت بى نياز بداند. چه بسا بزرگانى كه به دليل بى توجهى، دچار لغزش مى شوند، به راهنمايى نياز دارند. در حكومت اسلامى، مسئولان ارشد و عالى رتبه نيز بايد خود را از اشتباه مصون ندانند و در همه حال، پذيراى راهنمايى اهل منطق باشند. همچنين اگر مردم، سياست مداران يا حاكمان خود را در لغزش و اشتباه ببينند، بايد به نصيحت آنان بپردازند. بنابراين، همگان وظيفه دارند تا با نصيحت يكديگر، راه از چاه باز شناسند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

اذا وَجَدَ أَحَدُكُمْ لِاخيهِ نُصْحاً فِي نَفْسِه فَلْيَذْكُرْهُ لَهُ. (2)

اگر كسى براى برادر خود نصيحتى در خاطر مى يابد، بايد به او بگويد.

پيشرفت معنوى

امروزه مردم به جمع آورى مال و حتى يك دست كردن وسايل زندگى اهميت فراوانى مى دهند و اگر وسيله اى را كم ببينند، با گذشتن از وقت ارزشمند و


1- 1. نهج الفصاحه، ش 330.
2- 2. همان، ش 245.

ص: 45

مال خود مى كوشند آن را به دست آورند. اين همه تلاش براى امرى زودگذر و فناپذير كه بايد نيروى آن را براى ديگران واگذارد، آيا خردمندانه است؟

اى كاش همان قدر كه به امور دنيوى اهميت مى دهيم، درانديشه اصلاح كاستى هاى روحى و معنوى خود بوديم. انسان كامل كسى است كه دو روزش مثل هم نباشد. اگرصداقت، سپاس گزارى، حيا و گشاده رويى اش كم رنگ است، بايد آنها را با جديت و كوشش پررنگ كند و همان شود كه خدا و رسولش انتظار دارند. رسول گرامى اسلام مى فرمايد:

ارْبَعٌ مَنْ يَكُنْ فِيهِ كَمُلَ اسْلامُهُ: الصِّدْقُ وَ الشُّكْرُ وَ الْحَياءُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ. (1)

چهار صفت هستند كه اگر در كسى باشند، اسلام آن شخص كامل است:

راست گويى، سپاس گزارى، حيا و خوش رويى.

پيمان ازدواج

با ازدواج، پيوندى صميمى و ناگسستنى ميان زن و مرد پديد مى آيد و هر دو زوج عهد مى بندند كه در سختى ها و آسانى ها، خوشى ها و ناخوشى ها، ياور يكديگر باشند. هيچ يك از طرفين، نبايد اين پيمان مقدس را ناديده بگيرند و با رخ دادن كمترين مشكلى، از جدايى سخن بگويند. هم دلى زن و شوهر، ضامن يك عمر سعادت و دل خوشى خانوادگى است. اين گونه است كه مى توان ضريب دوام آن را افزايش داد. بايد با ثبت و ضبط اين پيوند، از هرگونه سوء استفاده و بى مسئوليتى پيش گيرى كرد. تثبيت ازدواج، تعهد


1- 1. تحف العقول، ص 9.

ص: 46

زوجين را افزايش و احتمال گسست آن را كاهش مى دهد. بر اين اساس، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در تثبيت ازدواج مى فرمايد:

أَشيدُوا النِّكاحَ وَ اعْلِنُوهُ. (1)

نكاح را محكم و آشكار كنيد.

ت

تأخير در انجام كار

يكى از ويژگى هاى انسان هاى سست اراده اين است كه با وجود آگاهى از ارزش فرصت هاى زمانى، انجامِ كارها را به فردا حواله مى دهند و گاهى تا هفته ها، ماه ها و سال ها از انجام آن خوددارى مى كنند. تأخير در كار، هيچ توجيهى ندارد و در پايان نيز خود وى زيان مى بيند؛ زيرا فرصت ها هيچ گاه تكرار نمى شود. گاهى هم كارها چنان انباشته مى شود كه به هيچ وجه نمى توان آنها را انجام داد. بر اين اساس، پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در توصيه اى نيكو مى فرمايد:

لا تَدَعَنَّ حَقّاً لِغَدٍ فَانَّ لِكُلِّ يَوْمٍ مافِيهِ. (2)

كارى را براى فردا مگذار؛ زيرا هر روزى را كارى هست.

تأخير در پرداخت بدهى

بعضى افراد با اينكه توان پرداخت بدهى خود را دارند، ولى در اين كار درنگ مى كنند. اينان چنان به اين كار عادت كرده اند كه با پرداخت به موقع قرض،


1- 1 نهج الفصاحه، ش 313.
2- 2 همان، ش 2433.

ص: 47

احساس كمبود به آنان دست مى دهد و فكر مى كنند حقى از آنان ضايع شده است. اين افراد همان قدر كه در پرداخت بدهى، تعلل مى ورزند، در گرفتن مطالبات خود شتاب دارند و با بدهكاران به شدت برخورد مى كنند و تأخير آنان را برنمى تابند. اينان با چنين رفتارى، اعتبار خود را از دست خواهند داد و در موارد نياز، ديگر كسى به آنان اعتماد نخواهد كرد. پيامبر عظيم الشأن اسلام در نكوهش چنين اخلاق ناپسندى مى فرمايد:

أَلْمَعْكُ طَرَفٌ مِنَ الظُّلْمِ. (1)

تأخير در پرداخت دين، گوشه اى (پرده اى) از ستم است.

تأمين پوشاك مستمندان

پوشاك، يكى از نيازهاى اساسى هر انسان است؛ زيرا او را از گزند گرما و سرما در امان مى دارد. البته تهيه پوشش آبرومندانه براى افراد بى بضاعت، كار پسنديده اى است كه بر آن تأكيد شده است.

به فرض اگر در آستانه عيد نوروز، پوشاك مناسب فصل را در قالبى آبرومندانه به خانواده هاى بى بضاعت اهدا كنيم، موجى از شادمانى، آن خانواده را فرامى گيرد و رضايت خداوندى را فراهم مى سازد. بدين ترتيب، كودكان بى بضاعت آن خانواده ها، با حسرت به لباس هاى اطرافيان نمى نگرند و خانواده ها نيز نزد فرزندانشان شرمسار نخواهند شد. پيامبر گرامى اسلام در ترويج اين سنت پسنديده مى فرمايد:

مَنِ اسْتَطاعَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتُرَ أَخاهُ الْمُؤْمِنَ بِثَوْبِهِ فَلْيَفْعَلْ. (2)

هر كس از شما مى تواند برادر مؤمن خويش را به جامه اى بپوشاند، بپوشاند (اين كار را انجام دهد).

رعايت عدالت ميان فرزندان


1- 1. همان، ش 3116.
2- 2. همان، ش 2957.

ص: 48

تبعيض ميان فرزندان، در روحيه فرزندان آثار نامطلوبى به جا مى نهد. والدين نبايد به يكى از فرزندان محبت فراوان نشان دهند، ولى با ديگرى، سرد و عادى برخورد كنند. اين گونه برخوردها، بذر حسادت و دشمنى را در فرزندان، بارور و آنان را به عقده خود كم بينى دچار مى سازد. درگيرى هاى خانوادگى و اختلال در تعادل روانى از مهم ترين پى آمدهاى اين گونه برخوردهاست. بكوشيم هميشه محبت را به مساوات ميان فرزندانمان تقسيم كنيم؛ زيرا پيامبر گران قدر اسلام مى فرمايد:

إِنَّ اللَّهَ تَعالى يُحِبُّ أَنْ تَعْدِلوا بَيْنَ اوْلادِكُمْ حَتَّى فِى الْقُبَلِ. (1)

خداوند، عدالت و برابرى ميان فرزندان را دوست دارد، حتى در بوسه.

بنابراين، پدر و مادر هيچ گاه نبايد ميان فرزندان خود با تبعيض رفتار كنند؛ يعنى به بعضى، امتيازهاى بيشترى بدهند و برخى ديگر را از آن امتيازها محروم كنند. چنين كارى، حسات فرزندان را به يكديگر برمى انگيزد و كانون گرم خانواده را از آموزشگاه مساوات و يكسان نگرى، به محيط پرآشوب و جدال تبديل مى كند. والدين بايد بكوشند روح لطيف و آسيب پذير كودكان را از بحران هاى روحى دور نگاه دارند. پيامبر ارجمند اسلام براى كودكان احترام و ارزش فوق العاده اى قائل بود. ايشان مى فرمايد:

اتَّقُواللَّهَ وَاعْدِلوُا بَيْنَ اوْلادِكُمْ كَما تُحِبُّونَ أَنْ يَبَرُّوكُمْ. (2)

از خدا بترسيد و ميان فرزندان خود به عدالت رفتار كنيد. همان گونه كه مى خواهيد با شما به نيكى رفتار كنند.

تحقير ديگران


1- 1. نهج الفصاحة، ش 754.
2- 2. همان، ش 36.

ص: 49

هر انسانى براى خود احترام قائل است و هرگز نمى خواهد ديگران، او را تحقير كنند. چگونه انسان مسلمان حاضر مى شود روح و روانِ برادر دينى خود را آزرده سازد؟ به راستى، انسانى كه شخصيت والا و روحى لطيف و پاك دارد، هرگز حاضر نيست به ديگران اهانت كند و آنان را بى ارزش و حقير سازد. چنين كارى، مخالفت صريح با دستور پيامبر اسلام است كه مى فرمايد:

أَذَلُّ النّاسِ مَنْ اهانَ النّاسَ. (1)

خوارترين مردم كسى است كه به مردم اهانت كند.

تدبير و خويشتن دارى

انسان درصورت از دست دادن روحيه خود، روز به روز و لحظه به لحظه در منجلاب تباهى ها فرو خواهد رفت. بى ترديد، اگر انسان به خود تلقين كند كه نيروى فوق العاده اى دارد و مى تواند با تلاش و پشتكار و همت بلند خويش بر ناكامى ها چيره شود، به پيروزى هاى چشم گيرى دست خواهد يافت.

برعكس، اگر خود را كوچك شمارد، در برابر كوچك ترين مشكلى، تاب مقاومت را از دست مى دهد و شكست را پذيرا خواهد شد. پس بكوشيم به كمك همت بلند انسانى، با نابسامانى ها و حوادث به مبارزه برخيزيم و خويشتن دار باشيم. پيامبر گرامى اسلام دراين باره فرموده است:

لاعَقْلَ كَالتَّدْبيرِ وَ لاوَرَعَ كَالْكَفِّ. (2)

عقلى، مانند تدبير و تقوايى چون خويشتن دارى نيست.

تربيت فرزند


1- 1. همان، ش 250.
2- 2. همان، ش 2504.

ص: 50

بسيارى از پدران و مادران، از وضع ناهنجار روحى و جسمى فرزندان خود شكايت مى كنند. اين در حالى است كه آنان بايد از بى مبالاتى ها و سهل انگارى هاى خودشان متأثر باشند. فرزند مانند نهالى است كه با مراقبت شايسته، به درختى بارور تبديل خواهد شد؛ يعنى اگر براى پرورش روح و روان آنان سرمايه گذارى كنيم، افرادى سالم و صالح به جامعه اسلامى تحويل داده مى شود. بنابراين، والدين بايد در تربيت فرزندان از هيچ كوششى دريغ نورزند و آنان را با آداب اسلامى آشنا كنند؛ زيرا اين كار به سود فرد، خانواده و جامعه است. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله، مسئوليت پرورش فرزندان را بر دوش والدين مى داند و در اين باره مى فرمايد:

اكْرِمُوا أَوْلادَكُمْ وَ احْسِنوا آدابَهُمْ. (1)

فرزندان را گرامى شماريد و آنان را نيكو پرورش دهيد.

ترحم

رحمت و رأفت به ديگران در نهاد آدمى به وديعت نهاده شده است. انسان دوست دارد به ديگران كمك كند و دست فتادگان را بگيرد و آنان را به اوج برساند. به ويژه كسانى كه زمانى براى خود مقام و مرتبه اى داشته اند، ولى بر اثر ناملايمات و فراز و فرودهاى دنيوى، مال و مقام و موقعيت و منزلت خويش را از دست داده اند. بديهى است كسانى كه در وضعيت متعادلى زندگى مى كنند يا زير خط فقر هستند، به همان حالت عادت كرده اند و به گونه اى از آن رضايت دارند، ولى براى كسانى كه زندگى خوبى را تجربه كرده اند،


1- 1. نهج الفصاحة، ش 451.

ص: 51

روآوردن به زندگى معمولى بسيار دشوار و عذاب آور است. كسانى كه در زمانى نه چندان دور و به سبب پست و مقام خود، مورد احترام عوام و خواص بوده اند يا ثروتمندانى كه افراد زيادى بر خوان كرم او روزى مى خورده اند، اينك بايد مانند يك فرد معمولى زندگى كنند و اين وضعيت برايشان دردآور است.

براى مثال، اگر انديشمندى كه قدرت علمى بالايى دارد، در ميان كسانى قرار گرفته است كه هيچ استفاده علمى از او نمى برند، خود را بى فايده مى شمارد؛ زيرا نمى تواند زكات علم خود را كه انتشار آن است، بپردازد. بر اين اساس، رسول رحمت در توصيه اى گران سنگ مى فرمايد:

ارْحَمُوا عَزِيزاً ذَلَّ وَ غَنِيّاً افْتَقَرَ وَ عالِماً ضَاعَ فِي زَمانِ جُهَّالٍ. (1)

[به سه كس رحم كنيد:] آدم عزيز و ارجمندى كه به خاك خوارى افتاده است؛ شخص بى نياز و توانگرى كه به فقر و هلاكت دچار شده است؛ دانشمندى كه در زمان مردمى نادان حضور دارد و تباه گشته است.

ترويج فساد

بنيان گذار هر مكتب و ايده اى، عامل اساسى در ترويج آن سنت و ايده است.

چه بسا كسانى كه مكتبى را تأسيس و در طول تاريخ، افراد زيادى از آن مكتب پيروى مى كنند. اين اشخاص ممكن است سنت نيكويى را پايه گذارى كنند يا راه غلطى را به ديگران رهنمون شوند. بى شك، هر ايده پردازى به پيروانى نياز دارد كه افكار او را تبليغ كنند و آن را در ميان مردم رواج دهند. افرادى كه فكر نادرست يا كردار زشتى را در ميان ديگران رواج مى دهند، در فرهنگ سازى


1- 1. تحف العقول، ص 36.

ص: 52

غلط، نقش فراوانى دارند. آنها مى كوشند تا روز به روز افراد ديگرى را در مسير راه و رسم نادرست هم فكران خود قرار دهند و آنان را از جاده سلامت خارج سازند. اگر نبود تلاش هاى اين افراد، هيچ گاه آن گونه كه بايد و شايد، آن ايده يا فكر نادرست در ميان ديگران نهادينه نمى شد. پس اگر بنيان گذار مكتب انحرافى، گناه كار است، ترويج گران اين ايده ها نيز بخشى از مسئوليت و بار گناهان را بر دوش مى كشند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

مَنْ اذاعَ فَاحِشَةً كَانَ كَمُبْتَدِعِهَا. (1)

كسى كه گناهى را انتشار دهد، مانند كسى است كه آن را ايجاد كرده باشد.

تظاهر به گناه

گناهى كه انسان آشكارا و در حضور ديگران مرتكب مى شود، مستوجب مجازات بيشترى خواهد بود؛ زيرا اين كار به معناى بى اهميت دانستن دستورهاى الهى و پشت پا زدن به آنهاست. تظاهر به گناه، حيا و عفت عمومى را خدشه دار مى كند و سبب مى شود تا ديگران براى انجام گناه گستاخ شوند.

در نتيجه، ميزان گناه و فساد در جامعه افزايش مى يابد و محيط پاك و سالم جامعه اسلامى آلوده مى شود. پيامبر گرامى اسلام درباره نكوهش اين ناهنجارى مى فرمايد:

كُلُّ امَّتى مُعافى إِلّا الْمُجاهِرينَ. (2)

همه امّت من بخشيده خواهند شد مگر تظاهركنندگان به گناه.

تظاهر و ريا


1- 1. اصول كافى، ج 2، ص 356.
2- 2. نهج الفصاحه، ش 2167.

ص: 53

ريا، نوعى بيمارى است كه بعضى از مردم به آن دچار هستند. اين افراد در هر كار خيرى و در هر عمل مفيدى، به ريا و تظاهر عادت دارند. اينان اگر بدانند در كارى، نام و نشانى از آنها نيست و تعريف و تمجيدى نمى شوند، از انجام آن سر بازمى زنند. اين انسان هاى متظاهر، خواه ناخواه در اجتماع شناخته مى شوند و مردم به نيت شان پى مى برند. آنان عبادت ها و رفتارهاى خير خود را به دليل تظاهر، باطل و بى ارزش مى كنند. در مقابل، شخص با ايمان، با اخلاص كامل، عملش را براى رضاى خدا انجام مى دهد و انتظار تشكر از سوى مردم را ندارد؛ زيرا پاداش الهى، بزرگ و بى پايان است. وى به روزى چشم دوخته است كه مال و فرزند و متاع دنيوى فايده اى ندارد و اخلاص، گشاينده بسيارى از درهاى بسته به روى او خواهد بود. بنابراين، كردار نيك خود را با ريا به هدر نمى دهد. اگر هم نيت بدى از دلش گذشت، به فكر چاره مى افتد تا خود را از اين بيمارى مهلك برهاند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نشانه رياكار را چنين برمى شمارد:

لِلْمُرائِي ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَنْشَطُ اذَا كَانَ عِنْدَ النَّاسِ وَ يَكْسَلُ اذَا كَانَ وَحْدَهُ وَ يُحِبُ انْ يُحْمَدَ فِي جَمِيعِ الْامُورِ. (1)

شخص رياكار سه نشانه دارد: وقتى كه ميان مردم است، با نشاط است؛ هنگامى كه تنهاست، كسل است و دوست دارد كه در همه كارها از او ستايش شود.

تكريم ديگران


1- 1 تحف العقول، ص 10.

ص: 54

احترام به ديگران بايد بر اساس عقل، دانش، شرافت، بزرگى و كرامت افراد باشد. اگر اين عوامل منشأ احترام قرار گيرند، تكريم هميشگى و از روى رضايت قلبى خواهد بود. در مقابل، اگر احترام به فردى بر اثر ترس و محافظه كارى باشد، احترام تنها از اعضا و جوارح خارجى او سر مى زند و با قلب او همراه نيست. انسان به ظاهر، در حال تكريم است، ولى در درون از او اكراه دارد. پس احترام او براى خلاص شدن از يك وظيفه اجبارى است.

چه خوب است كه به اين سخن ارزشمند پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله توجه كنيم كه فرمود احترام به منظور امنيت از شر ديگران شايسته احترام شونده نيست:

الا انَّ شَرَّ امَّتِى الَّذِينَ يُكْرَموُنَ مَخَافَةَ شَرِّهِم، الا وَ مَنْ اكْرَمَهُ النَّاسُ اتِّقاءَ شَرِّهِ فَلَيْسَ مِنِّي. (1)

آگاه باشيد! بدترين پيروان من، كسانى هستند كه از ترس شرشان، مورد احترام باشند. آگاه باشيد! كسى كه مردم به خاطر ايمن بودن از شرش به او احترامى مى نهند، از من نيست.

تلاوت قرآن

آدمى در طول زندگى و در رويارويى با مسائل گوناگون مادى به زنگارها و آلودگى هايى دچار مى شود كه براى زدودن آن، به تصفيه روحانى نياز دارد.

يكى از بهترين راه هاى تصفيه ناخالصى ها، تلاوت قرآن است. قرآن، گوهر گران بهايى است كه با هر چه برخورد كند، به آن رنگ خدايى مى دهد و ناخالصى ها را به نورانيت و صفا تبديل مى كند. در حقيقت، كلام قرآن،


1- 1 تحف العقول، ص 58.

ص: 55

معجون شفابخش و داروى هر دردى است كه خداى بزرگ، آن را براى تصفيه دل هاى بيمار قرار داده است. با شنيدن آيات الهى، نورانيت به قلب انسان وارد مى شود و معنويت خاصى، سراسر وجود آدمى را فرا مى گيرد و احساس آرامش و آسايش به او دست مى دهد. پس بياييم ساعتى از شب يا روز را به اين مهم اختصاص دهيم كه پيامبر اسلام فرموده است:

إِنَّ هذِهِ الْقُلوُبَ تَصْدَءُ كَمايَصْدَءُ الحَديدُ. قيل فما جَلاءُها؟ قالَ: ذِكْرُ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةُ الْقُرْانِ. (1)

دل ها مانند آهن زنگ مى زند. گفتند: «صيقل آن چيست»؟ گفت: «ياد مرگ و خواندن قرآن».

تنفر از گناه

ممكن است انسان بر خلاف ميل خود ناگزير شود در محل معصيت يا جايى كه گروهى در آنجا گناه مى كنند، حضور يابد. در چنين شرايطى، اگر احساس ناراحتى به او دست دهد و مايل باشد كه هر چه زودتر آنجا را ترك گويد، بايد به خود و ايمانش اميدوار باشد، ولى اگر از بودن در آنجا احساس ناراحتى نمى كند و چه بسا با آنان هم گام شود يا در درون خود خوشحال است، بايد به حال خود متأسف باشد. بايد بدانيم اگر شخصى در جمع معصيت كاران باشد و از اين توقف احساس ناراحتى كند، مانند كسانى است كه در آن شركت نداشته اند. برعكس، اگر قلب و فكر او، با مجالس لهو و لعب باشد و از حضور در آن احساس شادمانى كند، مانند حاضران در آن است. پيامبر ارجمند اسلام مى فرمايد:


1- 1. نهج الفصاحه، ش 934.

ص: 56

مَنْ حَضَرَ مَعْصِيَةً فَكَرِهَها فَكَأَنَّما غابَ عَنْها وَ مَنْ غابَ عَنْها فَرَضِيَها فَكَانَّهُ حَضَرَها. (1)

هر كس ناظر گناهى باشد و از آن متنفر شود، مانند كسى است كه در آنجا نيست و هر كس در محل گناه نباشد و از آن راضى باشد، مانند كسى است كه در آنجا حضور دارد.

توكل به قدرت الهى

انسان از نظر جسمانى، از بسيارى موجودات ديگر ضعيف تر است، ولى از نظر قدرت اراده و استعداد، اشرف مخلوقات است. همين قدرت روحى سبب شده است تا خداوند، موجودات ديگر را به تسخير او درآورد. انسان با قدرت اراده، زمين و آسمان و آنچه را در آن وجود دارد، تا حدودى به سيطره خود درآورده است. آن گاه كه انسان به قدرت بى پايان الهى مى پيوندد و پاى خود را از محدوده زندگى مادى فراتر مى نهد، اين توانايى افزايش مى يابد. در اين حال، خود را از هر چيز جز قدرت الهى بالاتر مى بيند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در توجه دادن و پيوند داشتن به اين رشته مستحكم الهى مى فرمايد:

مَنْ احَبَّ انْ يَكُونَ اقْوىَ النّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ. (2)

هر كسى دوست دارد از همه مردم قوى تر باشد، بايد به خدا توكل كند.

تهمت دزدى

بعضى مال باختگان پس از دزديده شدن اموالشان، به هر كس بخواهند تهمت مى زنند. آنان بدون تحقيق كافى و استدلال منطقى، بى درنگ دادگاه غيابى


1- 1. نهج الفصاحة، ش 2927.
2- 2. همان، ش 2819.

ص: 57

تشكيل مى دهند و آبروى ديگران را بر باد مى دهند، در حالى كه هتك حيثيت يك انسان آبرومند در ديد شرع و عرف خطاست. آبروى افراد نبايد بازيچه پندارهاى ناصواب ما شود. پس در چنين مواردى، فرد بايد تعادل روحى خود را حفظ كند و اگر دليل و مدرك مستندى دارد، به دادگاه صالح مراجعه كند، نه اينكه با هياهو، حقوق ديگران را پاى مال سازد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در نكوهش چنين رويه اى مى فرمايد:

لايَزالُ الْمَسْرُوقُ مِنْهُ فِى تُهْمَةِ مَنْ هُوَ بَرئٌ مِنْهُ حَتّى يَكُونَ أَعْظَمَ جُرْماً مِنَ السّارِقِ. (1)

دزد زده كسانى را كه از دزدى بى خبرند، آن قَدر تهمت مى زند كه گناهش از خود دزد بيشتر خواهد شد.

ث

ثروت اندوزى

بى ترديد، ثروت در رفع نيازهاى فردى و اجتماعى مى تواند اثربخش باشد.

ثروت مندى كه در مسير سازندگى تلاش مى كند، مى تواند اسباب آسايش اجتماعى را فراهم آورد و از شكاف هاى عميق طبقاتى جلوگيرى كند. متأسفانه افرادى يافت مى شوند كه نه تنها از ثروت خود در راه منافع جمعى سود نمى برند، بلكه از به كارگيرى آن در رونق زندگى شخصى خود نيز دريغ مى ورزند. اين انباركنندگان ثروت، از چرخش صحيح پول در جامعه جلوگيرى مى كنند و سرمايه اى را كه مى تواند گشايشگر مشكلات ديگران باشد، در انحصار خود نگه مى دارند. اين افراد


1- 1 همان، ش 2539.

ص: 58

با به كارگيرى درست سرمايه خود، مى توانند نيك نامى دنيا و آخرت را براى خويش فراهم آورند. رسول اللَّه صلى الله عليه و آله در ترغيب به اين اقدام خداپسندانه مى فرمايد:

... طوبى لِمَنْ عَمِلَ بِعِلْمِهِ وَ انْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مالِهِ. (1)

... خوشا به حال كسى كه به علم خويش عمل كند و زيادى مال خود را ببخشد.

ثروت مندان بى تفاوت

ثروت مندان در برابر درماندگان وظيفه سنگينى بر عهده دارند و نبايد به بهانه هاى واهى از اين تكليف الهى- وجدانى شانه خالى كنند. اگر هم نمى خواهند به ديگران كمك كنند، با برچسب هايى همچون دروغ گو، دارا، شيّاد، كلاه بردار، تنبل و مانند آن، ديگران را نرنجانند. توانگران نبايد به ثروت هاى بى شمار خود مغرور شوند. چه بسا ممكن است در حادثه اى، همه دارايى شان را از دست بدهند يا به دليل بيمارى و از دست دادن سلامتى، هيچ يك از سرمايه هاى دنيايى برايشان سودمند نيافتد. آيا بهتر نيست به شكرانه بازوى توانا و دارايى خدادادى، به يارى ناتوانان بشتابند و بدانند كه اين گونه اعمال نه تنها از ثروت شان نمى كاهد، بلكه خوش نامى دنيا و آخرت را برايشان به ارمغان مى آورد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در نكوهش ثروت مندان بى تفاوت مى فرمايد:

وَيْلٌ لِلْاغْنِياءِ مِنَ الْفُقَراءِ. (2)

واى بر توانگران [به دليل رسيدگى نكردن به نيازمندان.

ج

جبران نيكى


1- 1 نهج الفصاحة، ش 1911.
2- 2 همان، ش 3187.

ص: 59

پاسخ دادن به احسان ديگران، نشانه ادب و بزرگى آدمى است، ولى شيوه پاسخ گويى به توان آدمى بستگى دارد. اگر كسى مى تواند، به هداياى مالى مردم پاسخ مالى بدهد، نبايد از آن دريغ ورزد. اگر هم توانايى اين كار را نداشت، بايد قدردانى و سپاس گزارى خود را حتى با زبان و سخن ابراز كند.

چنين پاسخى بازتاب هاى خوبى هم براى خود فرد و هم براى هديه دهنده در پى دارد. سپاس گزار با اين كار، احساس سبكى و آرامش مى كند و احسان كننده نيز به كار خير تشويق مى شود. به طور كلى، بايد دانست كسى كه از خوبى هاى ديگران سپاس گزارى نكند، در مقابل نعمت هاى بى شمار الهى نيز زبان به قدردانى نمى گشايد. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در اين باره دستورالعمل ويژه اى صادر كرده است:

مَنْ اتَى الَيْكُمْ مَعْرُوفاً فَكافُوهُ، فَانْ لَمْ تَجِدُوا فَأَثْنُوهُ فَانَّ الثَّناءَ جَزَاءٌ. (1)

كسى كه به شما احسان كرد، آن را جبران كنيد و اگر نتوانستيد، تشكر كنيد؛ زيرا سپاس گزارى، پاداش و جبران به شمار مى آيد.

جدال هميشگى

بعضى افراد هميشه در فكر جدال و با ديگران در حال ستيزند و به بهانه هاى واهى، محيط امن خانواده را به صحنه هاى جنگ و جدال تبديل مى كنند. از همه بدتر اينكه حتى با خود نيز درگيرند و هميشه زيرلب غرولند مى كنند.


1- 1 تحف العقول، ص 49.

ص: 60

رفتار و گفتار آنان نشان مى دهد كه در درون خويش با كسى، درگيرى لفظى يا فيزيكى دارند. اينان در خواب آرامش ندارند و با داد و قال هاى كذايى از خواب مى پرند و عرصه را بر خود و همگان تنگ مى كنند. اين افراد تعادل روحى ندارند.

اطرافيان بايد با كمك همديگر، از انجام دادن كارهايى كه آنان را تحريك مى كند، پرهيز كنند. پيامبر گرامى اسلام، جدال هميشگى را مردود شمرده است و مى فرمايد:

كَفى بِكَ إِثْماً أَنْ لاتَزالَ مُخاصِماً. (1)

همين گناه تو را بس كه پيوسته در حال ستيزه جويى باشى.

جدايى نزديكان

اسلام با توجه به لزوم ارتباط سالم و عاطفى ميان اعضاى يك خانواده و جامعه، براى تحكيم آن، توصيه هاى مؤكدى صادر كرده است. اسلام، كسانى را كه به شكل هاى گوناگون مى كوشند رابطه افراد را تيره و تار و آنان را نسبت به هم بدبين كنند، نكوهيده و عذاب هاى بسيار رنج آورى به آنان وعده داده است. از بدترين نوع جدايى، گسستن پيوند زناشويى است كه كودك از مادر و برادر از برادر دور مى افتد. آنان ساليان سال در آرزوى ديدار يكديگر لحظه شمارى مى كنند و آتش حسرت در دل دارند. به راستى آيا بچه هاى طلاق با اين ضربه هاى جبران ناپذير روحى و عاطفى، مى توانند شخصيت سالم داشته و فرد مفيدى براى آينده ميهن خويش باشند؟

افراد بسيارى هستند كه عجولانه و تحت تأثير احساسات، به جدايى تن مى دهند و سپس پشيمان مى شوند يا اينكه فرد سومى با وسوسه هاى شيطانى، پيوند زناشويى آنان را به هم مى زند. تفرقه گرايان، به آنان وعده هاى پوچ


1- 1. نهج الفصاحه، ش 2138.

ص: 61

مى دهند و ديرى نمى پايد كه آنان به ناپسند بودن عمل خويش پى مى برند، ولى افسوس كه ديگر اميدى به اصلاح كار نيست. پيامبر عظيم الشأن اسلام در نكوهش تفرقه افكنان مى فرمايد:

لَعَنَ اللَّهُ مَنْ فَرَّقَ بَيْنَ الوالِدَةِ وَ وَلَدِها وَ بَينَ الْاخِ وَ اخيهِ. (1)

خدا لعنت كند كسى را كه ميان فرزند و مادر و برادر و برادر جدايى مى افكند.

جلب اعتماد مردم

بعضى ها آن قدر پاك و با ايمانند كه ديگران در امور دين و دنياى خود به آنان اعتماد مى كنند و در گرفتارى ها و سختى ها، آنان را پشتوانه خويش مى دانند. بسيار نيكوست كه انسان به چنان مرتبه والايى دست يابد كه ديگران او را مايه دلگرمى خود بشمارند و اسرار و درخواست هاى خود را با او در ميان بگذارند. چنين فردى كه براى وجدان و شرافت انسانى احترام قائل است، در هيچ حالى، ارزش هاى معنوى خويش را فداى خواسته هاى زودگذر دنيوى نمى كند. به يقين، خداوند به اين افراد كه پناه گاه و تكيه گاه مردمند، نظر لطف دارد و آنان را مشمول رحمت خويش قرار مى دهد. پيامبر اسلام، اعتماد مردم را مايه خوشبختى انسان مى داند و مى فرمايد:

كَفى بِالْمَرْءِ سَعادَةً أَنْ يُوثَقَ بِهِ فى أَمْرِ دينِهِ وَ دُنْياهُ. (2)

در خوشبختى مرد همين بس كه در كار دين و دنيايش به او اعتماد كنند.

جلب رضايت الهى


1- 1. همان، ش 2240.
2- 2. همان، ش 2135.

ص: 62

اگر انسان تشخيص دهد كه كارى مورد رضايت الهى است، بايد با تمام توان در انجام آن بكوشد، هر چند ديگران را ناخوش آيد. حتى اگر ديگران به او اعتراض كنند، وى نبايد در انجام وظيفه كوتاهى كند. آنچه اهميت دارد، ترجيح دادن رضايت الهى بر رضايت بندگان است. چنين كردارى از اعتقاد عميق و ايمان راسخ انسان هاى وارسته ريشه مى گيرد كه دنيا را بسيار ناچيز و هر حب و بغضى را در برابر خشم و رضاى الهى ناپايدار مى دانند. جلب رضايت الهى از توصيه هاى پيامبر گرامى اسلام است. ايشان مى فرمايد:

مَنْ إِلْتَمَسَ رِضىَ اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُ .... (1)

هر كس رضاى خدا را بر خشم مردم ترجيح دهد، خداوند از او راضى مى شود ....

جنس فاسد

بعضى افراد سودجو، اجناس فاسد شده را با ظاهرسازى، به عنوان جنس سالم به مشتريان مى فروشند. اين عمل بيشتر در ميدان هاى ميوه فروشى و تره بار شايع است و فروشنده با اينكه مى داند يك طرف ميوه فاسد شده و قابل استفاده نيست، آن را به شيوه مخصوصى مى چيند. آن گاه با تردستى ويژه اى به فروشنده مى فروشد. اين عمل بسيار ناپسند و اجحاف است و نارضايتى خريدار از جنس خريدارى شده، فروشنده را مديون خواهد كرد. در نتيجه، بركت از مال و دارايى فروشنده رخت برمى بندد. رسول گرامى اسلام مى فرمايد:


1- 1. نهج الفصاحة، ش 2783.

ص: 63

ما مِنْ عَبْدٍ يَبيعُ قالِداً الّا سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ تالِفاً.(1)

خداوند به هر كس كه جنس فاسد بفروشد، تلف كننده اى مسلط خواهد كرد.

جواب نامه

بعضى افراد در پاسخ دادن به نامه دوستان و آشنايان درنگ مى كنند يا نامه را براى زمانى طولانى يا براى هميشه بى پاسخ مى گذارند. وقتى كسى نامه اى مى نويسد، در انتظار پاسخ است و پاسخ ندادن، نوعى سهل انگارى و بى توجهى به نويسنده نامه است. چه بسا در نامه درخواستى داشته باشد كه با پاسخ گويى به آن، تكليف كار معلوم شود و فرد بتواند خواسته خود را از راه ديگرى تأمين كند. بر اين اساس، پيامبر اسلام مى فرمايد:

انَّ لِجوَابِ الْكِتابِ حَقّاً كَرَدِّ السَّلامِ. (2)

به درستى كه پاسخ نامه لازم است، همان گونه كه پاسخ سلام واجب است.

چ

چشم داشتن به مال ديگران

چه خوب است كه انسان به فكر كار خويش باشد و فكر و ذهنش را به كار و مال ديگران ندوزد؛ زيرا اين كار، نه تنها سودى براى وى ندارد، بلكه سبب اختلال روحى او مى شود و از وقت و انرژى او مى كاهد. بدين ترتيب نيرويى را كه مى تواند در


1- 1. همان، ش 2684.
2- 2. همان، ش 880.

ص: 64

توسعه زندگى خود به كار گيرد، در خيال ها و اوهام هزينه مى كند. موضوع اينكه فلانى چه مى كند، چه معامله اى انجام داده، چقدر سود برده و چقدر مال و منال اندوخته است، نه تنها فايده اى ندارد، بلكه مايه نگرانى فرد مى شود و گاهى درصدد مقايسه برمى آيد. گاهى هم دچار ترديد در روزى رسانى خداوند مى شود و به همين سبب، خود و ديگران را سرزنش مى كند. رسول اللَّه صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

مَنْ مَدَّ عَيْنَيْهِ الَى مَا فِي ايْدِى النَّاسِ مِنْ دُنْياهم طالَ حُزْنُهُ وَ سَخَطَ مَا قَسَّمَ اللَّهُ لَهُ مِنْ رِزْقِهِ وَ تَنَغَّصَ عَلَيْهِ عَيْشُهُ. (1)

كسى كه به مال و منال مردم چشم داشته باشد، غم و اندوه او طولانى مى شود و از رزقى كه خدا براى او مقرر فرموده است، خشم ناك مى گردد و زندگى براى او تيره مى شود.

ح

حفظ آبرو

آبرو براى هر انسانى مسئله با اهميتى است كه براى حفظ آن حاضر است جان خود را فدا كند. آبروى انسان، بزرگ ترين تكيه گاه شخصيت اوست، ولى متأسفانه در بعضى موارد، بجا يا نابجا، چنان آبروى افراد بر باد مى رود كه تا پايان عمر از زير بار سنگين بى آبرويى خارج نمى شوند. در اين حال فكر مى كنند همه حيثيت آنان لكه دار شده است و زبانزد خاص و عام گشته اند. به اين دليل از مشاركت دست مى كشند و خود را از ديگران پنهان مى سازند. چه پسنديده است حتى در مواردى كه فرد، اشتباهى انجام داده است، گونه اى با او رفتار شود كه آبرويش محفوظ بماند. به يقين، اگر كسى، حيثيت بى گناهى را


1- 1 تحف العقول، ص 51.

ص: 65

بى دليل لكه دار كند، خود نيز به خوارى خواهد افتاد. پيامبر بزرگوار اسلام درباره حفظ آبروى برادران دينى مى فرمايد:

مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ اخيهِ رَدَّ اللَّهُ عَنْ وَجهِهِ النّارَ. (1)

خدا، آتش را از چهره كسى كه از آبروى برادر دينى خويش دفاع كند، بازمى دارد.

حفظ آبروى ديگران

بارها ديده يا شنيده ايم كه افرادى، با ايثار و گذشت، آبرودارى مى كنند و نمى گذارند آبروى ديگران بريزد. در نتيجه، پيش وجدان خويش و خلق خدا سرافراز شده اند. از سوى ديگر مى بينيم برخى افراد، به دليل مسائل كم اهميت و بى ارزش، آبرو و حيثيت ديگران را از بين مى برند. گاهى اين آبروريزى چنان سنگين است كه فرد ناگزير مى شود شهر و كاشانه خود را ترك كند و به جايى پناه ببرد كه كسى او را نمى شناسد. حضرت محمد صلى الله عليه و آله، حفظ آبروى مسلمان را واجب مى داند و مى فرمايد:

أَرْبَى الرِّبا شَتْمُ الْاعْراضِ .... (2)

بدترين ربا، ناسزايى است كه نسبت به آبروى مردم گفته شود ....

حق كشى

برخى افراد، تنها و تنها به منافع خويش مى انديشند و براى به دست آوردن سود بيشتر مى كوشند از راه هاى گوناگون، اموال و حقوق ديگران


1- 1. نهج الفصاحه، ش 3014.
2- 2. همان، ش 260.

ص: 66

را از چنگ آنان بيرون آورند. اين افراد، گاهى مستقيم و زمانى غيرمستقيم، براى اجراى اين مقاصد شوم، نقشه هاى گوناگونى طرح مى كنند تا صاحب حق را به چشم پوشى از حق خويش وادار كنند. طول دادن، امروز و فردا كردن و به تأخير انداختن حق يا كار مردم به منظور خسته كردن و گذشتن از حق خويش از اين نقشه هاى فريب كارانه به شمار مى رود. پيامبر گرامى اسلام در نكوهش اين عمل ناپسند مى فرمايد:

وَيْلٌ لِمَنْ اسْتَطالَ عَلى مُسْلِمٍ فَانْتَقَصَ حَقَّهُ. (1)

واى بر كسى كه حق مؤمنى را به تدريج مى خورد.

حل اختلاف

رفع اختلاف، از بهترين كارهايى است كه مورد رضاى خداوند و مخلوقات اوست. اين اختلاف ها ممكن است در سطح خانواده به وجود آيد كه اگر ريشه دار شود، سبب از ميان رفتن بنيان هاى خانوادگى مى گردد. چنانچه اختلاف در سطح اجتماع باشد، زيان هاى آن به مراتب بيشتر است. البته گاهى طرفين دعوا از كرده خود پشيمان مى شوند و انتظار دارند كسى با ميانجى گرى، آنان را آشتى دهد و محبت و مودّت پيشين را به آنان بازگرداند.

رسول گرامى اسلام در اين باره مى فرمايد:

أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ إِصْلاحُ ذاتِ الْبَيْنِ. (2)

بهترين صدقه، اصلاح و آشتى ميان دو نفر است.

حلال و حرام


1- 1. نهج الفصاحة، ش 3192.
2- 2. همان، ش 407.

ص: 67

برخى مى پندارند براى رسيدن به مقام هاى معنوى، بايد بسيارى از نعمت هاى پروردگار را بر خود حرام كنند و از آنها بهره نگيرند. ازاين رو، مى كوشند با پرهيز از خوردنى ها و نعمت هاى گوناگون خداوند، برخود و خانواده خويش، سخت گيرى كنند. چنين رفتارى، آنان را به مراتب قرب معنوى نمى رساند، بلكه به چاه كفران و گمراهى درخواهد افكند. رشد مادى و معنوى، به سلامت مزاج و روح آدمى بستگى دارد و اين مسئله، هنگامى براى او فراهم مى آيد كه در مسير طبيعى و در چارچوب حلال و حرام الهى، گام بردارد. سخت گيرى بى مورد، روح و جسم انسان را بيمار و به كسالت و ملال دچار مى كند. در نتيجه، پيمودن مسير تعالى بر او ناممكن مى شود. پيامبر رحمت در تشبيه هشدار دهنده اى مى فرمايد:

إِنَّ مُحَرِّمَ الْحَلالِ كَمُحَلِّلِ الْحَرامِ. (1)

كسى كه حلال خدا را حرام مى كند، مانند كسى است كه حرام خدا را حلال مى كند.

حيا و ايمان

حيا با فلسفه وجودى انسان، پيوندى ديرينه دارد. از نظر اسلام كسى كه حيا ندارد، دين ندارد؛ زيرا دين مى كوشد تا انسان، به اخلاق و رفتار انسانى آراسته شود، در حالى كه شخص بى حيا، از اين هدف فرسنگ ها فاصله دارد.

البته حيا به اين معنا نيست كه انسان به گونه اى سر به زير باشد كه در هر جا فريب بخورد يا توان پرسش از مشكلات خود را نداشته باشد يا نتواند از


1- 1. همان، ش 902.

ص: 68

حقوق خود پاسدارى كند. اسلام چنين حيايى را مردود مى شمارد. انسان با حيا كسى است كه در گفتار و كردار، ادب و نزاكت را رعايت و در زمان مناسب، از منافع دنيوى و اخروى خود دفاع كند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله:

الحياءُ وَالايمانُ قُرِنا جَميعا فَاذا رُفِعَ احَدُهُما رُفِعَ اْلآخَرُ. (1)

حيا و ايمان قرين يكديگرند. وقتى يكى رفت، ديگرى هم خواهد رفت.

خ

خبر ناموثق

بعضى افراد به محض اينكه خبرى را شنيدند، بدون آگاه شدن از درستى يا نادرستى اش، آن خبر را براى ديگران نقل مى كنند و به گونه اى رفتار مى كنند كه انگار خود شاهد ماجرا بوده اند و اين كار در پيش ديدگانشان انجام شده است. اين كار، نشانه بى توجهى و بى دقتى گوينده است و شايد سبب پيدايش اختلاف يا ريختن آبروى ديگران شود. اگر واقعى نبودن خبر آشكار شود، گوينده، احترام و اعتبار خود را نزد ديگران از دست مى دهد و از آن پس، مردم حتى اخبار صادقانه او را نيز نامستند و غيرواقعى مى پندارند. بنابراين، انسان بايد سخنان خود را با دليل و سند و اطمينان از درستى آن نقل كند تا به پى آمدهاى منفى آن دچار نشود. حضرت محمد صلى الله عليه و آله- آن امين راست گو- مى فرمايد:

كَفى بِالْمَرءِ إِثْماً أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مايَسْمَعُ. (2)

در گناه كار بودن فرد همين بس كه هر چه را مى شنود، نقل كند.

خداترسى


1- 1. نهج الفصاحة، ش 1429.
2- 2. همان، ش 2136.

ص: 69

انسان پرهيزگار در شرايط گوناگون زندگى، خود را در محضر پروردگار متعال مى بيند و خدا را شاهد و ناظر رفتار خويش مى داند. ايمان به خداوند در اعماقِ جانِ چنين فردى ريشه دوانيده است و رشته حضور الهى را هيچ گاه گسسته نمى بيند. وى به هنگام خوشى و ناخوشى، سختى و سادگى، خداوند را نزديك ترين ياور خود مى داند و همچون كسانى نيست كه تنها در سختى ها به درگاه ربوبى روى مى آورند و پس از حل مشكل، به خدافراموشى و خودگرايى مبتلا مى شوند. او، مودّت و امنيت الهى را بر جاذبه مال و مقام ترجيح مى دهد و دار قرار را بر دار فرار نمى فروشد. پيامبر گرامى اسلام در اين باره مى فرمايد:

اتَّقِ اللَّهَ فِى عُسْرِكَ وَ يُسْرِكَ. (1)

هنگام سختى و خوشى، خداترس باش.

خداخواهى

مردان خدا مى توانند با رفتار پسنديده خود، ديگران را نيز با طريق قرب الهى آشنا كنند. آنان مى توانند با سخنان دل نشين و عميق خود، وجدان خداجو و خداگراى افراد را بيدار سازند و با كردار خود، اسوه عملى ديگران باشند.

رفتار خالصانه اهل حق، اكسيرى است كه قلب بندگان را جلا مى بخشد و به محبت و مودّت خالق، رهنمون مى كند. چه زيبا است انسان به درجه اى از ايمان و يقين برسد كه ديگران با ديدن او به ياد خداوند بزرگ بيافتند. همانا


1- 1. همان، ش 33.

ص: 70

اينان رستگارانند. حضرت محمد صلى الله عليه و آله؛ بنده برگزيده خدا كه بشريت را از بربريت به معبودى يگانه، رهنمون ساخت، مى فرمايد:

حَبِّبُوا اللَّهَ إِلى عِبادِهِ يُحِبُّكُمُ اللَّهُ. (1)

خدا را نزد بندگانش محبوب سازيد تا او شما را دوست بدارد.

خدامحورى و رضايت الهى

انسان موحد در همه كارها، رضاى الهى را محور قرار مى دهد و كارهاى خود را با آن تنظيم مى كند. هر جا كه كارى را هم سو با رضايت الهى نيافت، ترك مى كند و اگر كارى را پرمشقت، ولى مقبول الهى ديد، تمام زحمت هايش را به جان مى خرد تا آن را به انجام رساند. بى شك، خداوند از چنين فردى راضى است و بهشت در انتظارش خواهد بود. پيداست كسى كه به چنين مقامى دست مى يابد، با افراد عادى متفاوت است و حب و بغض او تنها براى خدا خواهد بود. اگر با كسى دوستى مى كند، چون او را بنده خوب خدا مى داند، هم نشينى با او را مطلوب مى پندارد؛ زيرا ديدار و رفتار آن دوست، او را به ياد خدا مى اندازد و بر درجه يقين و حضورش مى افزايد. اگر كسى را نيز از خود مى راند، به اين سبب است كه او مسير رحمانى را رها كرده و به جاده شيطانى وارد شده است. پس چون هم گامى با او را سراسر زيان مى بيند، از او مى برد.

به راستى كه رسيدن به اين مقام، بسيار دشوار است و به خاطر دشوارى آن، چنين آدمى را مى توان از برگزيدگان خاص الهى به شمار آورد، چنان كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:


1- 1. نهج الفصاحة، ش 1344.

ص: 71

وُدُّ الْمُؤمِنِ الْمُؤمِنَ فِى اللَّهِ مِنْ اعْظَمِ شُعَبِ الايْمانِ وَ مَنْ احَبَّ فِي اللَّهِ وَ ابْغَضَ فِي اللَّهِ وَ اعْطَى فِي اللَّهِ وَ مَنَعَ فِي اللَّهِ فَهُوَ مِنَ الاصْفِياءِ. (1)

دوستى مؤمن با مؤمن براى رضاى خدا، از بزرگ ترين رشته هاى ايمان است و كسى كه براى خدا دوست بدارد و براى خدا با كسى دشمن باشد و براى خدا بخشش داشته باشد و براى خدا از دادن، خوددارى كند، از برگزيدگان است.

انسانى كه در دايره خشنودى خداوند گام برمى دارد، براى انجام كار، از تمام امكانات لازم بهره مى گيرد. حتى اگر به نتيجه هم نرسيد، اندوهگين نمى شود؛ زيرا به وظيفه خويش عمل كرده و مصلحت او چنين بوده است. چه بسيار نتايجى كه آدمى به گمان خود، آنها را نيكو مى شمارد، ولى در واقع، جز زيان نصيبش نمى شود. درباره نعمت ها هم انسان بايد بخشنده واقعى را بشناسد و از او سپاس گزارى كند. ممكن است واسطه هايى اين نعمت ها را به آدمى برسانند، ولى نبايد هرگز سبب اصلى را فراموش كند. پيامبر گرامى اسلام در توصيه اى مى فرمايد:

انَّ مِنَ الْيَقِينِ انْ تَرْضَى احَداً بِسَخَطِ اللَّهِ وَ لا تَحْمَدَ احَداً بِما آتَاكَ اللَّهُ وَ لا تَذُمَّ احَداً عَلَى مَا لَمْ يُؤتِكَ اللَّهُ. (2)

از نشانه هاى يقين آن است كه براى رضاى كسى، خدا را از خود خشمگين نسازى. در برابر نعمت هايى كه خداوند به تو داده است، فردى را سپاس نگويى و در مورد آنچه خدا به تو نداده است، كسى را نكوهش نكنى.

خدمت به مردم


1- 1. تحف العقول، ص 48.
2- 2. همان، ص 6.

ص: 72

بعضى از مردم براى خدمت به ديگران هيچ علاقه اى ندارند و همچون طلب كاران در انتظار كمك و يارى ديگران نشسته اند. آنان با اينكه امكانات كافى نيز دارند، ولى همچنان منتظر مساعدت بيشتر هستند. از سوى ديگر، با نيكانى روبه رو مى شويم كه در راه خدمت به خلق اللَّه، چنان شيفته و از خود باخته اند كه سر از پا نمى شناسند و هر شب به اميد آن مى خوابند كه فردا، بارى از دوش درمانده اى بردارند و دل هاى شكسته اى را آرامش بخشند. اينان نه تنها از خدمت به مردم خسته نمى شوند، بلكه هر روز در اين راه تشنه تر مى شوند. در حقيقت، آنان محبوب خداوندند كه رفع نياز مردم دردمند به دست آنان سپرده شده است. پيامبر رحمت مى فرمايد:

إِذا ارادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْرَاً صَيَّرَ حَوائجَ النّاسِ الَيْه. (1)

وقتى خداوند براى بنده اى نيكى بخواهد، حاجت مردم را در دست او قرار مى دهد.

خدمت گزارى

خدمت به خلق خدا ارزش والايى دارد؛ زيرا رضايت الهى را فراهم مى آورد.

در راه خدمت به مردم با دو گروه روبه رو هستيم؛ دسته اى، با تبليغ هاى رنگارنگ و دميدن در بوق و كرنا، چنان وانمود مى كنند كه از خيرخواهان و نيكوكاران نامدار هستند، در حالى كه با اندكى بررسى درمى يابيم كه انگيزه هاى غيرخدايى، چهره آنان را پوشانيده است. گروهى ديگر، بى صدا و


1- 1. نهج الفصاحه، ش 144.

ص: 73

بى ريا، سودمندترين خدمت ها را براى مردم نيازمند انجام مى دهند و تنها خداوند را ناظر رفتار خود مى دانند. پيامبر عظيم الشأن اسلام درباره خدمت به مردم و سود رساندن به ديگران مى فرمايد:

اصْلَحُ النّاسِ اصْلَحُهُمْ لِلنّاسِ. (1)

بهترين مردم كسى است كه براى مردم سودمندتر باشد.

خريدار پشيمان

ممكن است خريدار، پس از گذشت چند ساعت يا چند روز از معامله پشيمان شود. در اين حال، فروشنده بايد با صبر و حوصله و گذشت و سعه صدر با او برخورد كند. هرچند فروشنده مى تواند از قبول جنس فروخته شده خوددارى كند، ولى رسم جوان مردى ايجاب مى كند كه درخواست او را بپذيرد و او را مورد لطف و مرحمت خود قرار دهد. به يقين، اين برخورد، اثر عميقى بر آن شخص خواهد گذاشت و هنگام برخورد با آن فرد يا شنيدن نام وى در محافل ديگر، با احترام خاصى از او ياد خواهد كرد. پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

مَنْ أَقالَ نادِماً بَيْعَهُ أَقالَهُ اللَّهُ تَعالى عَثْرَتَهُ. (2)

هر كس، معامله پشيمانى را پس بگيرد، خداوند از لغزش او درمى گذرد.

خريد نسيه

بعضى افراد به خريدن جنس نسيه اى عادت كرده اند. آنان حتى اجناس غيرضرورى را با وعده و وعيد به نسيه مى خرند و بعدها به دليل بدقولى،


1- 1. همان، ش 317.
2- 2. همان، ش 2860.

ص: 74

اعتبار خود را از دست مى دهند. تجربه نشان داده است كه بيشتر اوقات، نسيه خريدن اين افراد چنان گسترش مى يابد كه معامله هاى بزرگ انجام مى دهند و در پايان، به سرشكستگى و ورشكستگى دچار مى شوند. انسان مسلمان بايد آينده نگر باشد و اقتصاد متوازنى را در پيش بگيرد و آنچه را ضرورى نمى داند، بر خود تحميل نكند تا رسواى عام و خاص نشود. پيامبر عظيم الشأن در معرفى سيره پسنديده خويش مى فرمايد:

لا أَشْتَري شَيْئَاً لَيْسَ عِندي ثَمَنُهُ. (1)

خشم

اسب سركش، گاهى اختيار را از سوارش مى گيرد و با بى رحمى تمام، او را بر زمين مى كوبد و براى مدتى وى را در پى دوا و درمان راهى مى كند. حتى ممكن است اين سركشى، به قيمت جان او تمام شود. خشم و غضب نيز همين حالت را دارد؛ يعنى تعادل روحى و روانى آدم را برهم مى ريزد و ابزار تعقل او را از كار مى اندازد. در اين هنگام، تصميم هايى مى گيرد كه پى آمدهاى جبران ناپذيرى خواهد داشت. چه بسا انسان هايى كه براى يك لحظه عصبانيت، ساليان درازى ازعمر ارزشمند خود را پشت ميله هاى زندان به سر برده و حتى جان خود را از دست داده اند. افزون بر اين، بر اثر خشم فراوان، آدمى كارهايى انجام مى دهد يا سخنانى را بر زبان مى آورد كه از وقار او مى كاهد و چهره اجتماعى و خانوادگى وى را زير سؤال مى برد. براى رهايى


1- 1. نهج الفصاحة، ش 2427.

ص: 75

از چنين پى آمدهاى زيان بارى، راهنمايان دينى، آدميان را به بردبارى و مهار خشم و غضب فراخوانده اند. مردى به پيامبر اسلام گفت: مرا سفارشى بفرماييد. حضرت فرمود: خشم مكن. بار ديگر عرض كرد: باز هم توصيه اى بفرماييد: حضرت باز هم فرمود: خشم مكن. سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

لَيْسَ الشَديدُ بِالصُّرعَةِ انَّمَا الشَديدُ الَّذى يَمْلِكُ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ. (1)

نيرومند آن نيست كه ديگرى را بر زمين بكوبد، بلكه نيرومند آن است كه هنگام خشم بر نفس خود مسلط باشد.

خواب صبح گاهى

بعضى افراد، صبح گاهان از بستر خواب برمى خيزند و با نشاطى مضاعف، كار و تلاش را از سر مى گيرند. عده اى ديگر با گذشت زمانى از روز، همچنان در بستر خود به اين سمت و آن سمت مى غلتند و مانند بيمارى رنجور، توان برخاستن ندارند. اين سستى، ناشى از پرخوابى آنان است كه به دليل همين عادت ناپسند، بسيارى از فرصت ها را از دست مى دهند. در حالى كه ديگران بخشى از كارهاى روزانه خود را از انجام داده اند، وى با كسالت از خواب برمى خيزد و تا پايان روز همچنان در سستى باقى مى ماند. پس شايسته است كه به توصيه هاى حضرت رسول صلى الله عليه و آله عمل كنيم و از خواب بى ثمر چشم بپوشيم. ايشان مى فرمايد:

أَلصُّبْحَةُ تَمْنَعُ الرِّزْقَ. (2)

خواب صبح گاهى مانع روزى است.

خواندن نامه ديگران


1- 1. تحف العقول، ص 47.
2- 2. نهج الفصاحه، ش 1857.

ص: 76

از عادت هاى زشتى كه در برخى افراد وجود دارد، اين است كه بى اجازه، نامه ديگران را مى خوانند يا در كار ديگران تجسس مى كنند. اينان براى توجيه كار نادرست خود مى گويند: «من و او نداريم»، «بين ما يگانگى كامل وجود دارد».

البته اين عذرى ناپذيرفتنى است و حتى اگر پدر و فرزند، نامه هاى همديگر را بخوانند، ناراحت مى شوند؛ زيرا ممكن است مطالبى وجود داشته باشد كه صاحب نامه نمى خواهد ديگران از آن آگاه شوند. پيامبر گرامى اسلام با توصيه به ترك چنين كار نكوهيده اى، مى فرمايد:

مَنْ نَظَر فِى كِتابِ أخيهِ بِغَيرِ إِذْنِه فَكَأَنّما يَنْظُرُ فى النَّارِ. (1)

هر كس بى اجازه برادرش به نامه او نگاه كند، مانند آن است كه در آتش نگريسته است.

خوش بويى

انسان بنا بر طبيعت خود، بوى خوش و نيكو را دوست دارد و از بوى بد بيزارى مى جويد. ازاين رو، همواره مى كوشد فضاى زيستگاهش عطرآگين باشد و از بوى بد پرهيز دارد. مكتب اسلام، پاكيزگى و بهداشت فردى و اجتماعى را سرلوحه دستورهاى ارزشمند خود قرار داده است و بر رعايت آن در مكان هاى ارزشمند مانند مساجد و زيارت گاه ها بيشتر تأكيد مى كند؛ زيرا سبب جذب بيشتر مردم به اين مكان ها مى شود. پيامبر اسلام نيز هميشه خوش بو بود و به ديگران توصيه مى فرمايد:

انَّ خِيارَ عِبادِاللَّهِ المُوفوُنَ المُطيبُونَ. (2)

بهترين بندگان خدا كسانى هستند كه به وعده وفا مى كنند و عطر به كار مى برند.

خوش رفتارى با خانواده


1- 1. نهج الفصاحة، ش 2846.
2- 2. همان، ش 850.

ص: 77

اعضاى خانواده در برابر يكديگر، وظايف و حقوقى دارند، مانند: تأمين امكانات رفاهى و آسايش و خوش رفتارى متقابل. متأسفانه افرادى يافت مى شوند كه در بيرون از محيط خانه، بسيار خوش اخلاق و خوش برخورد هستند، ولى زمانى كه وارد محيط امن خانواده مى شوند، بسيار سخت گيرند و مانند انسان هاى خودخواه و پرتوقع، انتظار دارند كه ديگران مطيع دربست آنان باشند. اينان هرگز با كسى مشورت نمى كنند و براى اعضاى خانواده ارزشى قائل نيستند. به سخنان ديگران گوش نمى دهند و بى حوصله و زورگو هستند. گويى اين فرد همان انسان خوش رو و خوش اخلاق بيرون از خانه نيست. اسلام اين خصلت ناپسند را بسيار نكوهش كرده است و پيامبر گرامى اسلام براى تأمين ثبات و آسايش خانواده و توصيه به بهترين رفتارها در محيط خانواده مى فرمايد:

خِيارُكُمْ خَيْرُكُمْ لِاهْلِهِ. (1)

بهترين شما كسانى هستند كه براى اهل خود بهترند.

خوش رفتارى با مردم

خوش رفتارى از راه هاى جلب محبت ديگران است. خوش رفتارى، اكسيرى است كه دل ها را به هم پيوند مى زند و كارهاى به ظاهر ناشدنى را ممكن مى سازد. خداوند رحيم به پيامبر خدا اعلام مى دارد كه اگر تو فردى خشن و بداخلاق بودى، همگان از پيرامونت پراكنده مى شدند. بارى، راز موفقيت پيامبر گرامى اسلام، برخوردارى از اخلاق نيكو بود و همين عامل


1- 1. همان، ش 1477.

ص: 78

سبب شد مردم گروه گروه به ايشان بپيوندند و دين مبين اسلام در همه جا گسترش يابد. ايشان مى فرمايد:

احَبُّ عِبادِاللَّهِ الَى اللَّهِ احْسَنُهُمْ خُلْقاً. (1)

بهترين بندگان خداوند، خوش اخلاق ترين آنهاست.

خوش قلبى

خوش قلب كسى است كه مى كوشد از هيچ كس كينه و كدورتى به دل راه ندهد. وى از خوشحالى ديگران، شادمان و از بدحالى آنان، اندوهگين مى شود. خود را از هم نوعان جدا نمى داند و در فراز و نشيب ها در كنار آنان، احساس آرامش مى كند. اين ويژگى، نشانه پاكى روح و رشد و كمال مقام انسانيت اوست. بعضى افراد گاهى پا را فراتر مى نهند و حتى بدى ها را با خوبى پاسخ مى گويند. چنين برخورد سازنده اى در سيره پيامبر گرامى اسلام ديده مى شود. ايشان مى فرمايد:

مَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ صالِحٌ تَحَنَّنَ اللَّهُ عَلَيْه. (2)

خداوند مشتاق كسى است كه قلبى نيكو دارد.

خيرخواهى

انسان مسلمان خود را در غم و شادى ديگران شريك مى داند؛ يعنى آنچه را براى خود مى خواهد، براى ديگران نيز خواهان است و آنچه را براى خود آرزو مى كند، براى ديگران نيز آرزومند است. در اين حال، اگر موفقيت و كمالى نصيب ديگران شود، لذت مى برد و اين، اوج خيرخواهى است.


1- 1. نهج الفصاحة، ش 84.
2- 2. همان، ش 2913.

ص: 79

مسلمانان عضو خانواده بزرگ اسلامى اند و بايد در غم و شادى يكديگر شريك باشند. پس بكوشيم به فرمايش رسول اكرم صلى الله عليه و آله جامه عمل بپوشانيم و چنين احساسى را در خويشتن پديد آوريم، آنجا كه مى فرمايد:

احْبِبْ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ. (1)

آنچه براى خود مى پسندى، براى ديگران نيز بخواه.

د

دانش اندوزى

همه كسانى كه به مراتب بالايى از علم و آگاهى رسيده اند، از هر فرصتى براى كسب دانش سود جسته اند. آنان از مطالبى كه ديگران قابل مطالعه نمى دانند و به راحتى از كنار آن مى گذرند، بى اعتنا نمى گذرند و در راه تحصيل علم، مرارت ها و سختى هاى فراوانى را بر خود هموار مى كنند. آنان با چشم پوشيدن از خواب و خوراك، كنار نهادن تكبر و غرور و با فروتنى و احترام در برابر استاد، ساعت ها و ماه ها و سال ها به تعليم و آموختن نشسته اند. در نظر اينان، دانش همانند آب دريا است كه هرچه از آن مى آشامند، همچنان خود را تشنه تر و نيازمندتر مى بينند. پيامبر گرامى اسلام در توصيه به فراگيرى دانش مى فرمايد:

اعْلَمُ النّاسِ مَنْ جَمَع عِلْمَ النّاسِ الى عِلْمِهِ. (2)

دانشمندترين شخص آن است كه علم ديگران را بر علم خود بيافزايد.

دانشجو بايد از تنبلى و بى كارى دورى كند و با پشتكار به كسب دانش بپردازد. دانشجو بايد از هر فرصتى كه پيش مى آيد، بيشترين بهره را ببرد تا


1- 1. همان، ش 87.
2- 2. همان، ش 360.

ص: 80

موفقيت لازم را به دست آورد. دانش طلبان از شتاب نكردن در بهره گيرى از زمان، بيشترين زيان را مى بينند؛ زيرا دانشجو بايد در طلب علم همچون تيرى از چله كمان رها شود و از اما و اگرها و امروز و فرداها رها باشد. پيامبر گرامى اسلام كه پى جويى و پى گيرى علم را تا راه هاى دوردست توصيه مى كرد، درباره جد و جهد براى فراگيرى دانش، سخنى نيكو به يادگار گذاشته است:

اغْدُوا فِى طَلَبِ الْعِلْمِ فَانّ الْغُدُوَّ بَرَكَةٌ وَ نَجاحٌ. (1)

در طلب دانش زودخيز باشيد؛ زيرا در زودخيزى، بركت و كام يابى است.

دانشمندان بى عمل

بعضى از مردم، ديگران را ارشاد و راهنمايى مى كنند و راه خير و سعادت را به آنان نشان مى دهند. آنها را از زشتى گناه آگاه مى كنند و راه خير و سعادت را پيش پاى آنان قرار مى دهند. به طور كلى، مردم در پرتو دانش و فضل اين دانشمندان به رضوان الهى دست مى يابند و سعادتمند و رستگار مى شوند، ولى آن گاه كه نوبت به خودشان مى رسد و بايد به دانستنى هاى خود عمل كنند، درمانده مى شوند و در مقام عمل كم مى آورند. تو گويى اين اندوخته ها را فقط براى راهنمايى ديگران در مخزن ذهن خود بايگانى مى كنند. اين افراد جز حسرت و پشيمانى و گزيدن زبان هاى خويش بهره اى ندارند.

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله درباره وضعيت اين عالمان بى عمل مى فرمايد:

يُطْلِعُ قَوْمٌ مِنْ اهْلِ الْجَنَّةِ الَى قَومٍ مِنْ اهْلِ النَّارِ فَيَقُولُونَ مَا ادْخَلَكُمُ النَّارَ وَ قَدْ دَخَلنَا الْجَنَّةَ لِفَضْلِ تَأدِيْبِكُمْ وَ تَعْلِيْمِكُمْ فَيَقُولُونَ انَّا كُنَّا نَأمُرُ بِالْخَيْرِ وَ لَا نَفْعَلُهُ. (2)


1- 1. نهج الفصاحة، ش 376.
2- 2. وافى، ج 14، ص 52.

ص: 81

گروهى از بهشتيان به عده اى از دوزخيان نظر مى افكنند و مى گويند: چه كارى شما را به آتش كشانيد در صورتى كه ما به بركت تأديب و آموزش شما داخل بهشت شده ايم. آنان در پاسخ مى گويند: ما به نيكى امر مى كرديم، ولى خودمان به آن عمل نمى كرديم.

دانشمند فاسد

اگر دانشمندى از جاده سلامت خارج شود و از دانش خود در مسير نادرست بهره بردارى كند، مى تواند زيان هاى جبران ناپذيرى براى بشريت داشته باشد.

عالم چون از ظرايف امور آگاه است، اگر گمراه شود، مى تواند تعداد زيادى را به ورطه نابودى بكشد. عالم، راه گمراه كردن مردم را بهتر مى شناسد و مى داند چگونه حقيقت را وارونه و باطل را حق جلوه دهد. امروزه بسيارى از آسيب ها و زيان هاى جامعه انسانى بر اثر سوءاستفاده دانشمندان از دانششان رخ مى دهد. دانشمند، نه تنها مى تواند فكر مردم را بيمار كند، بلكه از راه دستاوردهاى علمى او، گاهى زيان هاى فراوانى متوجه مردم مى شود.

بنابراين، همان گونه كه يك عالم بافضيلت مى تواند افراد زيادى را به سوى رستگارى راهنمايى كند تا جامعه انسانى از دانش او بهره بگيرد، عالم گمراه هم منشأ آسيب هاى بسيارى خواهد شد. از پيامبر گرامى اسلام پرسيدند: «اىُّ النَّاسِ شَرٌّ؛ كدام يك از مردم بدترند؟» ايشان فرمود: «الْعُلَمَاءُ اذَا فَسَدُوا؛ دانشمندان هر گاه فاسد شوند». (1)

دانشورى


1- 1. تحف العقول، ص 35.

ص: 82

علم در منطق اسلام، نورى است كه پروردگار آن را در قلب هاى مستعدى پروراند و او را به راه راست و بندگى عاشقانه و عارفانه فرا مى خواند. سعادت و نيك فرجامى آدمى در سايه اين دانش به دست مى آيد. علم، آدمى را از تاريكى و ظلمت مى رهاند و او را به سوى نور و روشنايى رهنمون مى سازد.

آدمى چگونه مى تواند از اين منبع درخشان، روى گردان و بى بهره بماند، در حالى كه در آموزه هاى روايى، پى گيرى آن حتى در دوردست ترين سرزمين ها (يعنى چين) سفارش شده است. اصولًا آدمى براى رسيدن به گوهرى ارزشمند، تا اعماق زمين و درياها را مى كاود و دانش نيز چنين است؛ گوهرى ارزشمند و عافيت آفرين كه هر رنج و زحمتى براى به دست آوردن آن رواست. بايد كوشيد و لباس زيباى دانش را بر تن كرد و خود را به زيور ارزش ها آراست كه اگر چنين شود، منزلت دنيوى و سعادت اخروى نصيب آدمى مى شود. علم ارزشى، مسير زندگى را به درستى مى نماياند و بهترين يار و ياور آدمى در حل مشكلات و آراستن به فضايل اخلاقى است. انسان دانشمند، بسيار دقيق است و هر چيزى را آن گونه كه بايد، ادا مى كند. پيامبر دانش گستر و دانشمندپرور در فضيلت دانش مى فرمايد:

بِالْعِلْمِ يُطاعُ اللَّهُ وَ يُعْبَدُ وَ بِالْعِلْمِ يُعْرَفُ اللَّهُ وَ يُوَحَّدُ وَ بِهِ تُوصَلُ الْارْحامُ وَ يُعْرَفُ الْحَلالُ وَ الْحَرامُ وَ الْعِلْمُ امامُ الْعَقْلِ. (1)

با دانش، اطاعت و پرستش خدا انجام مى گيرد. به واسطه دانش، خداوند شناخته مى شود و عقيده به يگانگى او پيدا مى شود. به وسيله دانش، حق خويشان ادا


1- 1. تحف العقول، ص 28.

ص: 83

مى شود و حلال و حرام شناخته مى گردد و دانش، پيشواى عقل است.

دخالت در درگيرى

يكى از بدترين كارها اين است كه انسان بى آنكه درباره موضوعى آگاهى كافى داشته باشد، پيشاپيش درباره آن نزاع كند يا بدون دليل منطقى و تنها براى خودنمايى و غرور بى جا، در دعواى ديگران دخالت كند. در اين صورت، نزاعى كه ممكن است با مصلحت سنجى طرفين، پايان پذيرد، به يك اختلاف ريشه اى و عميق تبديل مى شود. البته اين گونه افراد به زودى از كرده خود پشيمان خواهند شد، ولى «چرا عاقل كند كارى/ كه بازآرد پشيمانى؟» پيامبر گرامى اسلام با انتقاد از اين عمل ناسنجيده مى فرمايد:

مَنْ جادَلَ فِى خُصُومَةٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ لَمْ يَزَلْ فِى سَخَطِ اللَّهِ حَتّى يَنْزَعَ. (1)

هر كس بدون آگاهى در خصومتى شركت كند، در خشم خداست تا آن گاه كه از آن دست بردارد.

در انتظار فردا

حقيقت اين است كه هيچ كس نمى تواند به زندگى فرداى خود اعتماد داشته باشد؛ زيرا هر لحظه در معرض مرگ است و نمى داند چه چيزى برايش اتفاق خواهد افتاد.

چگونه انسان مى تواند فردا را جزو عمر خود به حساب آورد، در حالى كه پيرامون خويش، كسانى را مى بيند كه در يك چشم برهم زدن با مرگ طبيعى يا حوادث ناگهانى، به سوى سراى ديگر كوچ مى كنند. پس براى تهيه ره توشه آخرت، با اميد به فردا و فرداها نمى توان زيست. بايد لحظه ها را غنيمت دانست و از آن بهره برد؛ زيرا جز ذات الهى، كسى نمى داند چه سرنوشتى براى فرادى او رقم خورده است.

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله درباره اميد داشتن واهى به فرداها مى فرمايد:


1- 1. نهج الفصاحه، ش 2865.

ص: 84

مَنْ عَدَّ غَداً مِنْ أَجَلِهِ فَقَدْ أَساءَ صُحْبَةَ الْمَوْتِ.(1)

هر كس، فردا را از عمر خويش شمارد، مرگ را خوب نشناخته است.

درخت كارى

اگر نهال كوچكى در زمين بنشانيد، پس از مدتى به درخت بزرگى تبديل خواهد شد كه همگان مى توانند از سايه دل پذير آن و ميوه هاى شيرين و آب دارش بهره گيرند. درخت كارى در پاكيزگى و تلطيف هوا نيز اثرگذار است. البته اين همه فايده، به يك تصميم به ظاهر ساده برمى گردد. هنگامى كه انسان مى تواند با كاشتن يك نهالِ كوچك، اين گونه براى خود و ديگران سودمند باشد، چرا چنين نكند و در سرسبزى و زيبا سازى محيط پيرامون خود نقش نداشته باشد؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين عمل را بسيار ستوده است:

مَنْ غَرَسَ غَرْساً لَمْ يَأْكُلْ مِنْهُ آدَمِىٌّ وَلا خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا كانَ لَهُ صَدَقَةٌ. (2)

هركه درختى بكارد، هربار كه انسان يا يكى از مخلوقات خدا از ميوه آن بخورد، براى وى صدقه است.

درخواست

تمنّا كردن از ديگران، از شخصيت و بزرگى آدمى مى كاهد. بر اين اساس، اسلام براى تكريم شخصيت انسانى، دستور داده است تا آنجا كه مى توانيد دست نياز به سوى اين و آن دراز نكنيد. در حقيقت، بى نيازى در پس پرده مناعت طبع قرار دارد. كسى كه عزت نفس و بزرگى دارد، هيچ گاه به خاطر تأمين اندكى از نيازهاى خود، رنج خواهش از ديگران را بر خود هموار


1- 1. نهج الفصاحة، ش 2926.
2- 2. همان، ش 2921.

ص: 85

نمى كند و خود را پيش ديگران خوار و كوچك نمى سازد. عملكرد معصومين ما در قناعت و درخواست نكردن بسيار آموزنده است. آنان هيچ گاه براى به دست آوردن چيزى از ديگران مطالبه نمى كردند و بردبارى پيشه مى كردند تا در زمان مناسب به خواسته مشروع خود دست پيدا كنند. فقر و غنا به داشتن مال و منال نيست، بلكه چه بسيار فقيرانى كه در حقيقت، استغناى نفس داشته اند و بزرگند و چه دارندگانى كه هنوز هم دست نياز به سوى اين و آن دراز مى كنند. اينان در واقع، خود به نوعى فقر و نيازمندى دچارند كه در ظاهر ديده نمى شود. به راستى ما جزو كدام دسته ايم؟

پيامبر ارجمند اسلام درخواست كردن غير ضرورى را نشانه فقر مى شمارد و مى فرمايد:

قِلَّةُ طَلَبِ الْحَوائِجِ مِنَ النَّاسِ هُوَ الْغِنَى الْحَاضِرُ وَ كَثْرَةُ الْحَوائِجِ الَى النَّاسِ مَذَلَّةٌ وَ هُوَ الْفَقْرُ الْحاضِرُ. (1)

كم خواهش كردن از مردم، بى نيازى حاضر و زياد خواهش كردن از مردم، خوارى و فقر حاضر است.

دروغ گويى

دروغ يكى از انحراف هاى شديد اخلاقى است. دروغ گو پيوسته دچار تشويش و نگرانى است و بيم آن دارد كه حقيقت مطالب آشكار و او رسوا شود. بر اثر كشف حقايق، شرافت ذاتى دروغ گو از دست مى رود و وى نزد ديگران حقير و ناچيز مى شود. دروغ گويى از صفات ناپسندى است كه در همه آيين ها عامل انحطاط شخصيت فرد و آسيب اجتماعى شمرده شده


1- 1. تحف العقول، ص 9.

ص: 86

است. هر كس راست گوتر باشد، سخن مردم را زودتر باور مى كند و هر كه دروغ گوتر است، بيشتر مردم را دروغ گو مى شمارد.

از روايات معصومين برمى آيد كه درمان دروغ گويى بر بهسازى روحى و معنوى آدمى تأثير فراوانى دارد. در حقيقت، وقتى آدمى، مادر زشتى ها را ترك مى كند، رفته رفته كاستى هاى اخلاقى ديگر را نيز از خود دور مى سازد.

پيامبر بزرگوار اسلام با تأكيد بر پرهيز از دروغ مى فرمايد:

ايَّاكَ وَ الْكِذْبَ فَانَّ الْكِذْبَ يُسَوِّدُ الْوَجْهَ، ثُمَّ يُكْتَبُ عِنْدَ اللَّهَ كَذَّاباً وَ انَّ الصِّدْقَ يُبَيِّضُ الْوَجْهَ وَ يُكْتَبُ عِنْدَ اللَّهِ صادِقاً وَ اعْلَمْ أَنَّ الصِّدْقَ مُبَارَكٌ وَ الْكِذْبَ مَشْؤُومٌ. (1)

از دروغ بپرهيز؛ زيرا دروغ، رو را سياه مى كند و سپس مرتكب آن، نزد خداوند دروغ گو نوشته مى شود و راست گويى، رو را سفيد مى كند و نزد خداوند راست گو نوشته مى شود و بدان كه راست گويى، مبارك و دروغ گويى، شوم است.

دعا در غياب ديگران

دعاهايى كه در نبود افراد، در حق آنان انجام مى شود، بسيار به اجابت، نزديك و نشان دهنده كمال اخلاص دعا كننده است؛ زيرا ممكن است دعاهايى كه در حضور ديگران انجام مى شود، با شايبه ريا و جلب اعتماد و رضايت ذى نفع همراه باشد. به يقين، چنين اعمالى نزد پروردگار متعال، هيچ ارزشى نخواهد داشت. دعا كننده در دعاهاى پنهانى كه تنها براى رضايت الهى است، دعا را حتى پس از اجابت نيز فاش نمى سازد تا ذى نفع متوجه نشود كه با چه


1- 1. تحف العقول، ص 14.

ص: 87

واسطه اى، مورد لطف خداوند قرار گرفته است. پيامبر اسلام، عمل خالصانه را گران سنگ ترين و با ارزش ترين اعمال مى داند و مى فرمايد:

اسْرَعُ الدُّعاءِ اجابَةً دعاءُ غائِبٍ لِغائِبٍ. (1)

سريع ترين دعا كه اجابت مى شود، دعاى غايب براى ديگرى است.

دعوت به گمراهى

هر كس مسئول رفتار و گفتار خويش است، ولى گاهى انسان با گفتار يا رفتار خويش در گناه يا ثواب ديگران شريك مى شود و آن در صورتى است كه فرد، ديگران را به انحراف بكشاند. برعكس، چنانچه انسان، ديگران را به كار و سنت نيكو فرا بخواند تا به سعادت دنيا و آخرت برسند، در ثواب عمل كنندگان نيز شريك خواهند بود. پس مبادا كه با گفتار و كردار خويش، ديگران را گمراه كنيم؛ زيرا در آن صورت، عذابى دردناك در انتظارمان خواهد بود. رسول گرامى اسلام در اين باره مى فرمايد:

ايَّما داعٍ دَعا الى ضَلالَةٍ فَاتُّبِعَ فَانَّ عَلَيْهِ مِثْلَ اوْزارِ مَنِ اتَّبَعَهُ .... (2)

هر كس كه مردم را به گمراهى بخواند و از او پيروى كنند، گناهى مثل گناه عمل كنندگان به آن خواهد داشت ....

دگرگونى هاى زندگى

زندگى هميشه يكنواخت نيست، بلكه هميشه تغيير، دگرگونى و فراز و نشيب هايى دارد. انسان انديشمند از تحول هاى مثبت و منفى روزگار، درس زندگى مى آموزد و درمى يابد كه چه عواملى در شكست يا پيروزى اثرگذار


1- 1. نهج الفصاحه، ش 291.
2- 2. همان، ش 1026.

ص: 88

است. از طبيعت بى جان كه با رويش جوانه ها و دميدن روح بهار، طراوت و سرزندگى مى يابد و از پايدار نبودن جاه و مقام ها، به ماهيت اين سراى گذر، پى مى برد. در نتيجه، از خواب غفلت برمى خيزد و خود را براى روزى آماده مى كند كه مال و فرزند به يارى انسان نمى شتابند. بلكه قلب سليم و پرهيزگارى، دستگير انسان است. پيامبر اسلام، كسانى را كه از گذر زمان و فراز و فرودهاى روزگار پند نمى گيرند، نكوهش مى كند و مى فرمايد:

اغْفَلُ النَّاسُ مَنْ لَمْ يَتَّعِظْ بِتَغَيُّرِ الدُّنْيا مِنْ حالٍ إِلى حالٍ. (1)

غافل ترين مردم كسى است كه از دگرگونى هاى دنيا پند نگيرد.

دنياگرايى

مردم دنيا پرست بسيارند و افراد دنيادار هم بى شمار. تمام فكر اين افراد در دايره ماديات سير مى كند و انديشه آنان از شهوت ها فراتر نمى رود. اگر از دين سخن مى گويند، بسيار سطحى و گذرا است. آنان دين را هم وسيله دست يابى به اهداف دنيوى خويش قرار داده اند. اگر ميان دين و دنيايشان تزاحمى پيش آيد و مجبور شوند يكى را برگزينند، حتماً در پى دنيا خواهند رفت. در صورت به مخاطره افتادن دينشان، هيچ حساسيتى نشان نمى دهند و بى اعتنا از كنار آن مى گذرند، ولى شتابان به دور دنيا مى چرخند و تمام نيروى خود را به كار مى گيرند تا توشه دنيايى را به دست آورند. حتى در اين راه از ستمگرى و حق كشى، نيرنگ و مانند آن هم روى گردان نيستند. آنان نمى دانند كه چه گوهرهاى ارزشمندى را در راه به دست آوردن مال ناچيز دنيا هدر داده اند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله براى پيش گيرى از اين وضعيت اجتماعى و بر حذر بودن از اين گونه افراد مى فرمايد:


1- 1. نهج الفصاحة، ش 379.

ص: 89

يَأتِي عَلَى النَّاسِ زَمانٌ لَا يُبَالِي الرَّجُلُ مَا تَلِفَ مِنْ دِيْنِهِ اذَا سَلِمَتْ لَهُ دُنْيَاهُ. (1)

زمانى براى مردم پيش خواهد آمد كه مردم به تلف شدن دين اهميتى نمى دهند، هنگامى كه دنياى آنها محفوظ و سالم باشد.

دورانديشى

شتاب زدگى در كارها، نتيجه اى جز زيان و پشيمانى به همراه ندارد. براى انجام هر كارى بايد جنبه هاى آن را خوب سنجيد و پيش بينى هاى لازم را انجام داد و به عاقبت كار نيز توجه داشت. بى شك، با چنين مقدمه چينى هايى، درصد موفقيت كارها بالا مى رود و بيشتر مى توان به نتيجه كار خوش بين بود. بايد گفت مشورت و مراجعه به افراد شايسته، خردمند و كارشناس، كارگشا خواهد بود. هرگونه راى زنى با ناآگاهان نه تنها مشكلى را نمى گشايد، بلكه مشكلى بر مشكلات خواهد افزود.

در آموزه هاى دينى، درباره پيمودن مسير صحيح براى دست يابى به نتايج كار توصيه هاى مؤكدى بيان شده است. براى مثال، مردى از پيامبر اسلام پرسيد: حزم چيست؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در پاسخ فرمود:

تَشاوَرْ امْرَءً ذارَأْىٍ ثُمَّ تُطِيعُهُ. (2)

حزم آن است كه با مردى كه داراى انديشه صحيح و رأى عاقلانه باشد، مشورت و از او پيروى كنى.

دورويان

ظاهر و باطن بعضى از انسان ها با هم متفاوت است. آنان در ظاهر، ادعاى دوستى مى كنند، ولى در پنهان بر طبل دشمنى مى كوبند؛ در جمع، به تعريف و تمجيد


1- 1. تحف العقول، ص 52.
2- 2. همان، ص 46.

ص: 90

مى پردازند و در پنهان، هزار و يك عيب درست و نادرست را برجسته مى سازند و مى كوشند تا از قدر و قيمت افراد بكاهند. اين افراد اگر به كسى هم احترام بگذارند، از روى صداقت نيست، بلكه براى رفع نيازهاى خود، نزد ديگران كرنش مى كنند.

در ظاهر براى او هزاران دعاى خير مى كنند، ولى اگر غمى به ديگران روى آورد، شادمان مى شوند. در حقيقت، اعتماد كردن به اين انسان هاى دورنگ و در دام آنها گرفتار آمدن، آسيب هاى جدى به روح و روان آدمى و دين و ايمان او وارد مى كند.

چه بسا با تعريف هاى او غرور و بزرگى در خود احساس كند و از جاده بندگى خارج شود. پس شايسته است با آشنايى با ويژگى هاى اين افراد كه به وسيله پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله بازگو شده است، از دوستى با آنان پرهيز كنيم. رسول حقيقت مى فرمايد:

انَّ لِلْمُتَكَلِّفِ مِنَ الرِّجالِ ثَلاثَ عَلاماتٍ: يَتَمَلَّقُ اذَا شَهِدَ وَ يَغْتَابُ اذَا غَابَ وَ يَشْمَتُ بِالْمُصِيبَةِ. (1)

مردمان ظاهرساز و حيله گر سه نشانه دارند: رودرروى اشخاص، چاپلوسى مى كنند؛ پشت سرشان، غيبت و بدگويى مى كنند و به خاطر مصيبتى كه به ديگران رسيده است، شادى مى كنند.

دورى از مواضع اتهام

گاهى انسان، خود، شخص محترم و آبرومندى است، ولى به دليل نشست و برخاست با كسانى كه مورد اتهام هستند، در معرض تهمت قرار مى گيرد. مردم مى پندارند او نيز در سلك و پيشه آنان است؛ چون اگر با آنان مخالف بود، به هم نشينى با آنان ادامه نمى داد. چه بسا ممكن است او فرد درست كارى باشد، ولى به دليل رفت و آمد با بدان، به تدريج خوى و خصلت آنان را بگيرد و رنگ الهى


1- 1. تحف العقول، ص 10.

ص: 91

خويش را از دست بدهد. بنابراين، بسيار شايسته است كه انسان، براى سلامت روح و روان و دورى از اتهام، دوستى با چنين افرادى را ترك كند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

اوْلَى النَّاسِ بِالتُّهْمَةِ مَنْ جالَسَ اهْلَ التُّهْمَةِ. (1)

هر كه با متهمان هم نشينى كند، بيش از همه سزاوار تهمت است.

دوستى خدا

آفرينش انسان به گونه اى است كه حب به ذات دارد، هرچند به ديگر انسان ها نيز علاقه نشان مى دهد. حب به ذات سبب مى شود انسان براى حفظ جان خويش تلاش كند و براى پايدارى دوستى ها به فداكارى و جانبازى دست بزند. برترين گونه عشق و محبت كه به آن عشق واقعى مى گويند، حب به ذات لايزال الهى است. عاشق خداوند، دوستى او را بر هر چيزى مقدم مى دارد و همه هستى خويش را براى محبت او فدا مى كند. محبت به خدا در زندگى دنيوى، با كمك به نيازمندان، انجام خدمات خداپسندانه و اصلاح امور هم نوعان تجلى مى يابد. پيامبر گرامى اسلام در توصيه به علاقه مُحبِّ و محبوب مى فرمايد:

مَنْ اثَرَ مَحَبَّةَ اللَّهِ عَلى مَحَبَّةِ النّاسِ كَفاهُ اللَّهُ مَؤُنَةَ النَّاسِ. (2)

هر كه محبت خدا را بر محبت مردم ترجيح دهد، خداوند، گرفتارى مردم را از او كفايت مى كند.

دين دارى

هرچند سرپرست خانواده در برابر تأمين مخارج زندگى مسئول است، ولى اين به آن معنا نيست كه در تأمين نيازمندى ها، از دين و شرف و انسانيت


1- 1. نهج الفصاحه، ش 975.
2- 2. همان، ش 2837.

ص: 92

بگذرد. منظور آن است كه او بكوشد از راه هاى پسنديده و مقبول، امرار معاش كند. سرپرستى كه به هر شيوه اى دست مى يازد تا رفاه و امكانات زندگى را فراهم كند، افزون بر اينكه در مسير ديانت حركت نمى كند، به گونه اى، افراد خانواده را نيز در دام چنين روش هاى نادرستى خواهد افكند. چنين شخصى بايد بداند كه به زودى، همه اندوخته هاى مادى او به دست وارثان مى افتد و تنها اعمال او مى تواند او را از عذاب آخرت نجات دهد. چرا انسان بايد ديانت خود را فداى كسانى كند كه نمى توانند در سختى ها و تنگناهاى حساب رسى، اندك كمكى به او كنند؟ بر اين اساس، پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله هشدار مى دهد:

الَوْيلُ لِمَنْ تَرَكَ عيالَهُ بِخَيرٍ وَ قَدِمَ عَلى رَبِّهِ بِشَرٍّ. (1)

واى بر آن كسى كه خير براى اهل خود نهد و با شر نزد خدا برود.

دين گريزى

عمل به مفاهيم دينى جز خوش بختى و پيروزى مادى و معنوى به بار نمى آورد، همچنان كه سرنوشت كسانى كه به اين گنج عظيم پشت مى كنند، جز پشيمانى نخواهد بود. هر آن كس كه خواهان سعادت جاودانه است، بايد هم پاى دستورهاى دينى حركت كند؛ زيرا دين دارى، انسان را از حالت سرگردانى مى رهاند و راه هدايت را فرا روى او مى نماياند. بعضى دين گريزان مى كوشند چهره دين را ترسناك نشان دهند و رشته انس و الفت دينى را در جامعه بگسلند. در حالى كه بهترين انسان ها، دين داران هستند كه با دين دارى، محبوب قلب ها شده اند. پيامبر محبوب اسلام مى فرمايد:

لا تُخيفُوا أَنْفُسَكُمْ بِالدِّينِ. (2)

خويشتن را از دين مترسانيد.

ر

راز دارى


1- 1 نهج الفصاحة، ش 3202.
2- 2 همان، ش 2432.

ص: 93

اگر شخصى، رازى نزد شما دارد، نبايد آن را آشكار سازيد؛ زيرا گناه آن كمتر از خيانت در امانت نيست. در حقيقت، هنگامى كه كسى، رازى را با شما در ميان مى گذارد، به شما اعتماد كرده و امانتى سپرده است. اگر اين راز آشكار شود، نه تنها در امانت او خيانت شده است، بلكه ضربه هاى شديد روحى و روانى بر او وارد مى شود كه جبران ناپذير است. آشكار كردن راز ديگران، مايه آبروريزى برادر مسلمان و زمينه ساز جدال و بدبينى است. پيامبر بزرگواردرباره حفظ اسرار ديگران مى فرمايد:

إذا حَدَّثَ الرَّجُلُ بِحَديثٍ ثُمَّ الْتَفَتَ فهي أَمانَةٌ. (1)

وقتى كسى حرفى زد و اطرافش را نگاه كرد (كه ديگران نفهمند)، آن حرف امانت است.

راست گويان دروغين

ظاهر و باطن برخى افراد يكسان است و به دليل اين ويژگى، همواره مورد احترام مردم هستند و ديگران به آنان اعتماد دارند. در مقابل، با افرادى روبه رو مى شويم كه با ظاهرسازى و رياكارى هاى حساب شده، خود را به عنوان انسان هاى راست گو معرفى مى كنند، ولى در مواقع مقتضى، برخلاف انتظار ظاهر مى شوند. در اين حالت، افرادى كه به آنان اطمينان كرده اند، پشيمان مى شوند و اعتماد آنان به طور كامل از بين مى رود. رسول الله صلى الله عليه و آله، اين راست گويان دروغين را به شدت مورد انتقاد قرار مى دهد و مى فرمايد:


1- 1. همان، ش 197.

ص: 94

كَبُرَتْ خِيانَةً أَنْ تُحَدِّثَ أَخاكَ حَديثاً هُوَ لَكَ بِهِ مُصَدِّقٌ وَ أَنْتَ لَهُ كاذِبٌ. (1)

خيانتى بس بزرگ است كه تو به برادر خويش سخنى بگويى كه او تو را راست گو شمارد، در حالى كه دروغ گفته باشى.

راه نجات و رستگارى

انسان در مسير زندگى، همواره در دو راهى انتخاب قرار دارد؛ راه شقاوت يا راه سعادت. آدمى بر اساس فطرت خدادادى و آموزه هاى وحيانى راه را از بى راه مى شناسد، ولى مانعى به نام هواى نفس هم بر سر راهش قرار دارد كه او را از رسيدن به كمال باز مى دارد. در نتيجه، عاقبتى جز ناكامى و بدفرجامى بهره اش نمى گردد. چه نيكوست كه آدمى در مسير هدايت و صراط مستقيم، آموزه هاى نورانى نبى اكرم صلى الله عليه و آله را چراغ راهش سازد كه راه نجات و رستگارى را در ملكه كردن فضيلت هاى انسانى مى شمارند و مى فرمايد اگر اين اخلاق پسنديده و ارزش ها در وجود آدمى ريشه گيرد؛ چه در حالت رضا و چه در حال نگرانى و خشم، رويه اى واحد در پيش مى گيرد و از جاده اعتدال خارج نمى شود.

اگر بر خلاف اين راه حركت كند، مانند كسى است كه خلاف جريان آب شنا مى كند. در نتيجه، جز خستگى چيزى برايش به همراه ندارد و او را از مسير كمال و سعادت دور مى سازد. توصيه هاى رسول اعظم صلى الله عليه و آله چنين است:

وَ امّا الْمُنْجِياتُ: فَالْعَدْلُ فِي الرِّضا وَ الْغَضَبِ وَ الْقَصْدُ فِي الْغِنى وَ الْفَقْرِ وَ خَوْفُ اللَّهِ فِى السِّرِّ وَ الْعَلانِيَّةِ كَأنَّكَ تَراهُ فَانْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَانَّهُ يَراكَ. (2)


1- 1. نهج الفصاحة، ش 2120.
2- 2. تحف العقول، ص 8.

ص: 95

عوامل نجات و رستگارى عبارتند از: عدالت و ميانه روى در حال خشنودى و غضب؛ ميانه روى در بى نيازى و نيازمندى؛ بيم از خدا در نهان و آشكار، به گونه اى كه گويى او را مى بينى و اگر تو او را نبينى، او تو را مى بيند.

پاداش ها و ثواب ها سلسله مراتبى دارند و بعضى كارها، ثواب فراوان و بعضى ديگر ثواب كمتر دارند. ما انسان ها به معاملات دنيوى اهميت بسيارى مى دهيم و همه چيز را به خوبى مى سنجيم. در نهايت، وارد معامله اى مى شويم كه امكان دست يابى به سود سرشارى براى ما فراهم باشد. شايسته است همين دورانديشى را براى فضيلت هاى اخلاقى نيز به كار بنديم تا از گنج بى پايان الهى، بهره لازم را به دست آوريم. تا آنجا كه از كلمات نورانى رسول مكرم برمى آيد، اخلاق خوب، خوش برخوردى و معاشرت نيك، از جمله كارهايى است كه مقام بالايى براى انسان به همراه مى آورد. در ترازوى عمل كسى در روز قيامت، چيزى بهتر از خوش خلقى گذاشته نشده است و خوش اخلاق، نزديك ترين هم نشين رسول الله صلى الله عليه و آله در روز رستاخيز است. رسول اخلاق مى فرمايد:

احْسِنْ خُلْقَكَ مَعَ اهْلِكَ وَ جِيْرانِكَ وَ مَنْ تُعاشِرُ وَ تُصاحِبُ مِنَ النَّاسِ، تُكْتَبْ عِنْدَ اللَّهِ فِي الدَّرَجاتِ الْعُلى (1)

با اهل خانه، همسايه ها و كسانى كه با آنان معاشرت دارى، خوش اخلاق باش تا نزد خداوند در شمار اشخاصى نوشته شوى كه درجات عالى دارند.

راهنمايى

از كارهاى پسنديده آن است كه ره گم كردگان را به راه راست هدايت كنيم تا به


1- 1. همان، ص 14.

ص: 96

مقصد برسند. در يك قياس كوچك مى توان گفت گاهى به افرادى كه مسافر و غريبه اند، برمى خوريم كه كوچه ها و خيابان هاى شهر ما را نمى شناسند. ما وظيفه داريم تا آنان را به مقصد راهنمايى كنيم؛ زيرا كارى پسنديده و ارزشمند است. همچنين گاهى افرادى هستند كه راه را از چاه باز نمى شناسند و گمراهند. در اينجا نيز انسان مشفق و خيرخواه مى كوشد تا راه راست را به او باز شناساند و وى را به سوى جاده سلامت و سعادت رهنمون شود. پيامبر گرامى اسلام درباره هدايت ره جويان مى فرمايد:

... ارْشادُكَ الرَّجُلَ فى أَرْضِ الضَّلالِ لَكَ صَدَقَةٌ .... (1)

... راهنمايى كسى كه راه را گم كرده است، صدقه است ....

رسوايى آخرت

بى شك، انسان پس از مرگ با نتيجه اعمال خود روبه رو خواهد شد و روز حساب بيش از هر چيز ديگرى به انسان نزديك تر است. راست گوترين افراد؛ يعنى پيامبران و امامان، با تصديق اين امر، مردم را از انجام كارهاى زشت برحذر داشته و فرموده اند كه نتيجه هر كار خوب يا بدى به انسان بازمى گردد.

روزى فرامى رسد كه پرده ها فرو مى افتد و باطن و حقايق انسان آشكار مى شود و انسان هاى بدكار، رسواى عام و خاص خواهند شد. پس اى عزيز! ما كه حاضريم براى حفظ آبروى خود در دنيا، هزينه هاى گزاف بپردازيم، چگونه در برابر حفظ آبروى خود در زندگى جاويد بى توجهيم. آيا نبايد براى حفظ آبروى خود در دنياى ديگر چاره اى بيانديشيم؟ پيامبر راستين اسلام در اين باره مى فرمايد:

فُضُوحُ الدُّنْيا أَهْوَنُ مِنْ فُضُوحِ اْلآخِرَةِ. (2)

رسوايى دنيا آسان تر از رسوايى آخرت است.

رسيدگى به خانواده


1- 1. نهج الفصاحه، ش 1119.
2- 2. همان، ش 2057.

ص: 97

در اسلام، تأمين نفقه و مخارج زندگى بر عهده مرد نهاده شده و از او خواسته شده است تا در اين راه، از هيچ كوششى كوتاهى نورزد. اسلام، پدر را در مقابل همسر و فرزند، مسئول مى داند و از او مى خواهد تا براى فراهم آوردن خواسته هاى معقول آنان بكوشد. حتى سفارش مى كند كه شوهر بايد وضعيت بهترى از خانه پدرى همسر را براى او ايجاد كند. بى ترديد، تنبلى و كسالت در تأمين مخارج و سخت گيرى در اداى حقوق خانواده، در پيش گاه وجدان انسانى و خداوند بزرگ محكوم است و آتش بى مهرى و نزاع را در محيط آرام خانواده شعله ور مى سازد. پيامبر اسلام در تشويق كسى كه مسئوليت حفظ و بقاى خانواده را به عهده گرفته است، مى فرمايد:

اوَّلُ ما يُوضَعُ فى ميزانِ الْعَبْدِ نَفَقَتُهُ عَلى اهْلِهِ. (1)

نخستين چيزى كه در ترازوى بنده مى گذارند، خرجى است كه براى خانواده كرده است.

رسيدگى به فرزندان

بسيارى از خانواده ها در رسيدگى به فرزندان، راه افراط و تفريط را در پيش مى گيرند. برخى، چنان بر فرزندان خود سخت مى گيرند كه آنان به عقده هاى روانى دچار و به راه ناصواب كشانده مى شوند. بعضى ديگر نيز چنان امكانات بى حساب در اختيار فرزند خويش قرار مى دهند كه او را نازپرورده بار مى آورد. چنين فرزندى در رويارويى با كوچك ترين مشكل، روحيه خود را


1- 1. همان، ش 983.

ص: 98

از دست مى دهد يا اينكه به همه قوانين و مقررات شرعى و اخلاقى دهن كجى مى كند. اين ثمره افراطگرى خانواده هاست. اگر خانواده ها، راه اعتدال و ميانه روى را در پيش بگيرند، فرزندانى سالم به جامعه تحويل مى دهند، نه فرزندانى اسرافگر و بى مبالات يا عقده اى و سهل انگار. حضرت محمد صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

انَّكَ إِنْ تَتْرُكْ اوْلادَكَ أَغنِياءَ خَيْرٌ مِنْ أَنْ تَتْرُكَهُمْ عالَّةً. (1)

اگر پس از تو، فرزندانت بى نياز باشند، بهتر است از اينكه نيازمند رهايشان سازى.

رضايت خلق

اگر آدمى، علت العلل و سبب الاسباب را فراموش كند، دچار سردرگمى مى شود. علت ها را اشتباه مى گيرد و تصور مى كند كه گره مشكلات او به دست بندگان گشوده مى شود. ازاين رو، دست نياز به سوى آنان دراز مى كند و براى جلب رضايتشان به هر كارى دست مى زند تا به اهداف دنيوى خود دست يابد. چنين تفكرى، جز فروتنى در برابر دارندگان مقام و ثروت، چيزى به همراه ندارد. در اين حال، انسان ارزشمند و اشرف مخلوقات براى به دست آوردن زر و زيور و مال و مقام، به خواسته انسان هاى صاحب ثروت و مكنت تن مى دهد و چه بسا كه درخواست هاى اين افراد، مخالف دين بوده و غضب و روى گردانى خداوند را نيز در پى داشته باشد. انسان مادى گرا و مقام طلب به تنها چيزى كه توجه ندارد، رضوان الهى است؛ چون راه را گم كرده و پناه گاه را اشتباه گرفته است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره اين افراد مى فرمايد:


1- 1. نهج الفصاحة، ش 875.

ص: 99

مَنْ طَلَبَ رِضَى الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ سَلَّطَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَيْهِ ذَلِكَ الْمَخْلُوقَ. (1)

كسى كه به سبب خشنود ساختن شخصى، كارى را انجام دهد كه خدا از آن كار ناراضى و خشمگين باشد، خداوند، همان شخص را بر آن كس مسلط مى گرداند.

رفع نيازمندى ها

بعضى افراد به دليل پاكدلى و خدمت خالصانه به مردم، از لطف خاص الهى برخوردار شده اند و همواره شوق خدمت به مردم در قلب آنان فروزان تر مى شود.

اين توفيق بزرگى است كه تنها نصيب انسان هاى بلند همت مى شود. اينان در راه خدمت به مردم، از لذت هاى روحانى سرشار مى شوند و در پى رفع نياز حاجت مندان، سر از پا نمى شناسند. به راستى، چه زيباست كه انسان هاى توان مند در پى شادمان ساختن بندگان خدايند. اينان بندگان خاص خدا هستند كه پاداشى بى حساب در انتظارشان خواهد بود. رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

إِذا أَرادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً صَيَّرَ حَوائجَ النّاسِ إِلَيْهِ. (2)

وقتى خدا بخواهد به بنده اى نيكى رساند، حاجت هاى مردم را در دست او قرار مى دهد.

روش تبليغ

يكى از عوامل موفقيت در تبليغ، سخن گفتن به اندازه درك مخاطبان است.

سخنان پرمغز و پرمعنا براى كسانى كه ظرفيت هاى بالايى ندارند، نامفهوم


1- 1. تحف العقول، ص 52.
2- 2. نهج الفصاحه، ش 144.

ص: 100

خواهد بود، همان گونه كه سخنان سبك و ساده براى افراد زيرك خسته كننده است. در صورتى كه مبلّغ به اندازه درك مخاطب سخن نگويد، آنان از دور او پراكنده مى شوند و مقصود نهايى به دست نمى آيد. مبلّغ آن گاه كه دل هاى مردم را مستعد و آماده مى بيند، بايد با ظرافت و زيركى، بذر دانش را در آن بپاشد تا بهترين محصول كه همانا رسيدن به قرب و كمال است، به دست آيد.

پيامبران الهى كاملًا به اين مهم توجه داشتند و آن را در برخورد با مخاطبان خويش به كار مى بستند. پيامبر گرامى اسلام نيز با هر كسى به اندازه عقلش سخن مى گفت. انسان هاى مختلف، خوشه چين كرامت انسانى حضرت بودند و همه از سخن گفتن با رسول الله صلى الله عليه و آله توشه برمى گرفتند و از محضر مبارك ايشان راضى برمى خاستند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

انَّا مَعاشِرَ الْانْبِياءِ امِرْنَا انْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِم. (1)

ما جماعت پيغمبران مأموريم كه با مردم، به اندازه عقل آنان سخن بگوييم.

ز

زهد و پارسايى

زهد به معناى غايب شدن از بين مردم و پناه بردن به غار و بيابان نيست. زهد به معناى تسبيح به دست گرفتن و به طور كلى امور دنيا را وانهادن نيست. زهد به معناى بى خبرى انسان از عالم سياست و ناآگاهى از آنچه در پيرامونش مى گذرد، نيست. زهد به معناى گوشه گيرى و گره گشايى نكردن از امور فردى و اجتماعى ديگران نيست. اينها همه تفسيرهاى نادرست از زهد


1- 1. تحف العقول، ص 37.

ص: 101

و پارسايى است. در اسلام، زاهد به كسى گفته مى شود كه از دنياگرايى شديد و محور قرار دادن امور مادى پرهيز مى كند و اگر هم اندوخته اى دارد، بر اساس چارچوبى كه دين آن را تعيين كرده است، هزينه مى كند و به ديگران نيز يارى مى رساند. حقيقت زهد و پارسايى را بايد در سيره رفتارى و كلام نورانى معصومين عليهم السلام جست وجو كرد؛ زاهدانى حقيقى كه پارسايان شب و شيران روز بودند. پيامبراعظم صلى الله عليه و آله در ترسيم گوشه اى از حقيقت زهد مى فرمايد:

الزُّهْدُ فِي الدُّنْيا قَصْرُ الْامَلِ وَ شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ وَالْوَرْعُ عَنْ كُلِّ مَا حَرَّمَ اللَّهُ. (1)

زهد در دنيا، كوتاهى آرزو، به جا آوردن شكر هر نعمت و پرهيز از هر چيزى است كه خداوند آن را حرام كرده است.

زيبا سخن گفتن

به راستى كه كلام، معجزه گر است و مى تواند تأثير فراوانى بر مخاطبان خود داشته باشد. سخن زيبا، محكم، مستدل و منطقى، آدمى را ارشاد و راهنمايى مى كند و او را به راه راست نزديك مى سازد. سخن نيكو در خاندان عصمت و طهارت به روشنى ديده مى شود. آنان هرجا دل هاى مردم را براى شنيدن آماده مى ديدند، به سخنرانى مى پرداختند. كوتاه سخن مى گفتند؛ زياده گو و تناقض گو نبودند. شيرين سخن ترين و شيواگوترين مردمان بودند. آورده اند حتى بهشتيان نيز به زبان محمد صلى الله عليه و آله سخن مى گويند. آنان هيچ گاه با نهايت مرتبه عقل و فهم خويش با كسى سخن نمى گفتند. به اندازه عقل و فهمشان حرف مى زدند. حتى دشمنان نيز در رويارويى با سخنان دل نشين معصومين عليهم السلام، لب به اعتراف و اقرار مى گشودند و بر زيبايى كلامشان صحه


1- 1. همان، ص 58.

ص: 102

مى گذاشتند. آنان نه تنها خود نيكوسخن بودند، بلكه پيروانشان را نيز به شيوايى، ساده گويى و نيكوسخنى دعوت مى كردند. آنان با رعايت ادب در گفتار، از ديگران مى خواستند گفتار خويش را پاس بدارند و آن را به ناسزاگويى و سخنان ناپسند آلوده نسازند. آنان سخن زيبا را با ارزش تر و اثرگذارتر از چهره زيبا مى ديدند. پيامبر گرامى اسلام، سرسلسله نيكوسخنان فرموده است:

الْجَمَالُ فِى اللِّسانِ. (1)

زيبايى در زبان است

س

سست ايمانى و تجمل گرايى

بعضى مردم عادت كرده اند زندگى تجملى داشته باشند. اينان كه به رفاه طلبى و دنيادوستى روآورده اند، ساده زيستان را كه در راهى جز راه آنان گام برمى دارند، عقب افتاده و واپس گرا مى نامند. آنان چنان در تجمل گرايى خويش فرورفته اند كه به كلى از كاروان انسانيت عقب مانده اند و ساده زيستى را كه هنر مردان خداست، به باد تمسخر و استهزا مى گيرند. خانه دل و جان تجمل گرايان از معنويت تهى است و هميشه سزاوار نكوهشند. ساده زيستى، روش پسنديده پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام است و آنان اسوه و الگوى ديگرانند. پيامبر اسلام مى فرمايد:

أَخْشى ما خَشيتُ عَلى أُمَّتى كِبَرُ البَطْنِ وَ مُداوَمَةُ النَّوْمِ وَ الْكَسَلُ وَ ضَعْفُ الْيَقينِ. (2)

بر امت خويش بيشتر از هر چيز، از شكم پرستى و پرخوابى و كسالت و سست ايمانى بيم ناكم.

سپردن كار به كاردان


1- 1. تحف العقول، ص 37.
2- 2. نهج الفصاحه، ش 109.

ص: 103

تجربه ثابت كرده است هر كارى را بايد به اهلش سپرد تا از عهده انجام دادن آن برآيد. بسيار اتفاق افتاده كه براى برخى ملاحظه كارى ها و به اصطلاح مصلحت سنجى ها، اين امر ناديده گرفته شده است. همين امر، زيان هاى بسيار سنگين بر بنيان هاى اجتماعى وارد كرده است؛ زيرا هنگامى كه كار به ناكاردان سپرده مى شود، بايد منتظر آثار مخرّب آن نيز باشيم. دقت در اين امر همان است كه امروزه به آن «شايسته سالارى» مى گويند.

شايسته سالارى آن است كه هر كس بر اساس لياقت و توانايى خود، به كارى گمارده شود؛ چون در اين صورت، بازده كارها دوچندان خواهد شد.

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در توصيه به اين مهم مى فرمايد:

اذا وُسِّدَ اْلَامرُ الى غَيْرِ اهْلِهِ فَانْتَظِرْ السَّاعَةَ. (1)

آن گاه كه كار به دست غير اهلش بسپارند، منتظر رستاخيز باش.

ستايش بدكار

بى شك، هر انسانى به تشويق و تنبيه نياز دارد تا از كارهاى نيك و بد خود آگاه شود و در به كار بستن روش درست دقت كند. آدمى با تشويق، انگيزه قوى ترى نسبت به انجام دادن كار مى يابد و با تنبيه مى كوشد از تكرار آن پرهيز كند. اين اصل مسلّم بايد در جاى خود به كار گرفته شود. اگر شخص بدكارى از تشويق و تحسين بهره مند شود، نه تنها نوعى بى عدالتى نسبت به نيكوكاران خواهد بود، بلكه اين كار به زيان بدكاران هم است؛ زيرا او را به ادامه دادن و تكرار كار زشتش مصمم تر خواهد كرد. از آن گذشته، تحسين


1- 1. همان، ش 246.

ص: 104

فرد بدكار در حقيقت نشانه رضايت از كار زشت او خواهد بود كه چنين تمجيدى خلاف عقل و منطق است. اين رويه حتى تعادل اخلاقى جامعه را برهم مى زند و روز به روز بر شمار زشت كاران مى افزايد. بنابراين، تشويق و تنبيه هر چند اهرم هاى كارسازى در انجام عمل و بازدارندگى هستند، ولى شيوه استفاده بجا از آنها بسيار مهم است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در نهى از ستايش بدكاران مى فرمايد:

اذا مُدِحَ الْفاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ. (1)

هنگامى كه از آدم بدكار ستايش شود، عرش الهى به لرزه درمى آيد و خداوند خشمناك مى شود.

ستايش فريب كارانه

هنگامى كه انسان را مى ستايند، نفس آدمى شادمان مى شود، ولى بايد دانست كه بيشتر اين مدح و ثناها با صداقت و خلوص انجام نمى شود، بلكه بسيارى از ستايشگران، آن را براى فريب ديگران به كار مى برند. در طول تاريخ، بزرگان و علماى بسيارى با همين حيله به زانو درآمده اند. جاه طلبان براى جلب نظر اين افراد از آنان تعريف و تمجيد مى كنند تا ايشان را دچار خودباختگى سازند و در شرايط گوناگون بتوانند از آنان بهره كشى كنند. انسان آگاه بايد احتياط كند كه با تعريف و تمجيد ديگران، تصميم گيرى نكند و بداند كه بيشتر تعريف ها و تشويق ها و ترغيب ها با هدف هاى شناخته يا ناشناخته سودجويان همراه است. پيامبر ارجمند اسلام درباره تأثير ناپسند تعريف هاى نابجا مى فرمايد:


1- 1. تحف العقول، ص 46.

ص: 105

حُبُّ الثَّناءِ مِنَ النّاسِ يُعْمى وَ يُصِّمُ. (1)

علاقه به تعريف از مردم، چشم را كور و گوش را كر مى كند.

ستايش هاى بى جا

اگر كسى را به دليل كار با ارزش او ستايش كنيم، مطلوب و پسنديده است، ولى گاهى، مدح و ستايش نه تنها خوب نيست، بلكه بسيار ناپسند است. آن هم زمانى است كه انگيزه آن، مادى باشد يا براى شاد كردن زورمداران انجام گيرد. اين كار، چاپلوسى است و چه بسا فرد ستايش شده، مى پندارد انسان والا مقامى است. بدين ترتيب، پرده غرور، ديدگان او را مى پوشاند، عيب هاى خود را نمى بيند و راه نجات را نمى پيمايد. ازاين رو، پيامبر درباره كسانى كه فردى را بى جا مى ستايند، چنين فرموده است:

احْثُوا التُّرابَ فِى وُجُوهِ المَدَّاحينَ. (2)

بر چهره ستايش گران (نابجا) خاك بيافشانيد.

سحرخيزى و بى نيازى

سحرخيزى و بى نيازى از ويژگى هاى مردان خداست. آنان در سايه سحرخيزى، روحى سرشار از عشق الهى و صفاى باطن دارند، به گونه اى كه انسان، ناخودآگاه در نگاه نافذ آنان گم مى شود و تحت تأثير عظمت و بزرگوارى آنان قرار مى گيرد. اينان هرچند از امكانات مادى بى بهره اند، ولى چنان عزت نفسى دارند كه هيچ كس نمى تواند از اسرارشان آگاه شود. آنان نزد همه كس حتى دشمنان خود، عزيز و قابل احترامند. سخن شان اثرگذار و كارشان


1- 1. نهج الفصاحه، ش 1341.
2- 2. همان، ش 91.

ص: 106

مورد تأييد همگان است. اين بزرگ مردان هميشه از الطاف الهى برخوردار بوده اند و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز وجود اين خصلت هاى نيكو را در آنان مى ستايد:

شَرَفُ الْمُؤْمِنِ قِيامُهُ بِاللَّيْلِ وَ عِزُّهُ اسْتِغْناؤُهُ عَنِ النَّاسِ.(1)

شرف مؤمن در شب زنده دارى اوست و عزت وى در بى نيازى از مردم است.

سخنان دل نشين

بعضى افراد به جاى به كار بردن سخنان ساده و همه فهم، كلمات سنگين و مشكل به كار مى برند كه اين مسئله، شنونده را به زحمت مى افكند. بايد با مردم به قدر فهم شان سخن گفت و از چاشنى پند و لطافت نيز بهره برد تا براى آنان قابل درك باشد. دشوارگويى و اظهار فضل گوينده، سبب رنجش خاطر شنوندگان مى شود. در اين صورت، شنوندگان خواهند كوشيد از او دورى كنند؛ زيرا مى پندارند وى با اين گفته ها مى خواهد دانش خود را به رخ مردم بكشد و ديگران را پايين تر از خود بداند. پيامبر اسلام به زبان مردم سخن مى گفت و به ديگران نيز توصيه مى فرمود:

حَدِّثُوا النّاسَ بِما يَعْرِفُونَ أَتُريدُونَ أَنْ يُكَذَّبَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ. (2)

با مردم آن گونه كه مى فهمند، سخن بگوييد. آيا مى خواهيد (با به كار بردن كلماتى كه نمى فهمند)، خدا و پيامبرش را تكذيب كنند؟

سد معبر

يكى از عادت هاى ناپسند برخى افراد اين است كه براى پاك نگه داشتن خانه خود، سنگ، كلوخ، پاره آجر و زباله هايشان را در كوچه و خيابان محل گذر


1- 1. نهج الفصاحة، ش 1815.
2- 2. همان، ش 1353.

ص: 107

مردم رها مى كنند. اين مسئله سبب مى شود كه آلودگى در كوچه و خيابان پخش شود و سلامت اجتماعى به خطر افتد. گروهى از رانندگان بى مبالات نيز وسيله نقليه خود را جلوى در خانه ها يا كارگاه ها متوقف مى كنند و ساعت ها از محل غايب مى شوند و راه عبور مردم را مى بندند. البته جالب آن است كه اين افراد از خود راضى كه حقوق شهروندان را رعايت نكرده اند، با چهره اى حق به جانب حتى با معترضان درگير هم مى شوند. پيامبر خدا، محمد مصطفى صلى الله عليه و آله با توجه به اين مهم مى فرمايد:

مَنْ أَذَى الْمُسْلِمينَ فِى طُرُقِهِمْ وَجَبَتْ عَلَيْهِ لَعْنَتُهُمْ. (1)

هر كس بر سر راه مسلمانان مزاحمت ايجاد كند، استحقاق لعنت آنان را دارد.

سراشيبى سقوط

پيروى از هوا و هوس، به بخل رو كردن، به حرص درآويختن، به خود باليدن، خود بزرگ بينى و مانند آن، آدمى را به ورطه هلاكت و نابودى نزديك مى سازد و او را به سراشيبى سقوط مى كشاند. انسان در هر حال به راهبرى قابل اعتماد نياز دارد كه با يادآورى، او را از پيروى هوا و هوس و گرايش به رذايل اخلاقى باز دارد و جاده سلامت دنيا و سعادت عقبى را به او نشان دهد.

اين راهنمايان، پيامبران الهى هستند كه همواره در كنار مردم مى زيستند. ايشان با گفتار و رفتار نيكوى خود، اسوه هاى عملى براى بشريت به شمار مى روند. آنانى كه پيش از سفارش كارى به ديگران، خود، عامل آن كار بودند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستورى سعادت آفرين و نجات بخش به آدميان هديه كرده است:


1- 1. همان، ش 3036.

ص: 108

ثَلَاثٌ مُوبِقاتٌ: هَوىً مُتَّبَعٌ وَ شُحٌّ مُطاعٌ وَ اعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ. (1)

سه چيز موجب هلاكت است: هوا و هوسى كه پيروى مى شود؛ حرص و بخلى كه از آن فرمان برند و خود پسندى كه عايد انسان شود.

سرعت در خيرات

برخى مردم، دارايى و اندوخته هاى خود را در راه خدا انفاق مى كنند و هنگام ديدار خدا، سبك بارند؛ زيرا زاد و توشه سفر آخرت را از پيش فرستاده اند.

گروهى ديگر، تنها هنگامى به انديشه انفاق مى افتند كه سلامت جسم را از دست داده و در يك قدمى مرگ قرار گرفته اند. در اين حال، چون از نبود زاد و راحله سفر آخرت، وحشت كرده اند، با شتاب، به انفاق و بخشش مى پردازند. هرچند اين عمل نيز از پاداش برخوردار است، ولى بخششى كه براى رضاى خداست، با بخششى كه از ترس مرگ است، بسيار فرق دارد. گروه سوم، كسانى هستند كه حتى هنگام مرگ نيز دست بخشش ندارند و آشكار نيست كه دارايى شان پس از مرگ، در چه راهى مصرف خواهد شد. بر اين اساس، پيامبر اسلام مى فرمايد:

لَأَنْ يَتَصَدَّقَ الْمَرْءُ فى حَياتِهِ بِدِرْهَمٍ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَتَصَدَّقَ بِمِأَئةٍ عِنْدَ مَوْتِهِ. (2)

اگر انسان در حيات خود، درهمى صدقه دهد، بهتر است از اينكه هنگام مرگش، صد درهم صدقه بدهد.

سستى در عبادت

سستى در هر كارى ناپسند است و سبب مى شود كه كارها به درستى انجام نشود و در نتيجه، اثر مطلوبى در پى نداشته باشد. عبادت هم از كارهايى است كه به


1- 1. تحف العقول، ص 8.
2- 2. نهج الفصاحه، ش 2210.

ص: 109

اخلاص، نشاط و سرزندگى نياز دارد. اگر يكى از اين عوامل نباشد، به همان اندازه به عبادت آسيب مى رساند. در اين ميان، سستى و كاهلى و بى ميلى در عبادت به شدت، از دامنه اثر آن مى كاهد. بى ميلى نشانه بى انگيزه بودن است و هنگامى كه شوق و علاقه در كار نباشد، عبادت، اثر روحى و معنوى نخواهد داشت.

نمازى آدمى را از منكر و زشتى باز مى دارد كه با رعايت تمام شرطها انجام شود تا اثر گذار و بازدارنده باشد. در غير اين صورت، عبادت زبانى كه تنها لقلقه زبان آدمى است، نمى تواند آدمى را از زشتى ها باز دارد. پيامبر گرامى اسلام به نماز اهميت فراوان مى داد. با شادابى و نشاط بسيار، براى برگزارى نماز آماده مى شد و نماز تا عمق جان او مى نشست، به گونه اى كه گفته اند پيامبر در حال نماز بود و آواى گريستن او همچون آواى جوشيدن ديگ بود. ايشان نماز خواندن را چنان سازنده مى دانست كه با اشتياق تمام، وقت نماز را انتظار مى كشيد و آن را با آداب كامل بجا مى آورد. ايشان در سفارشى زيبا به على عليه السلام براى آموزش پيروانشان اين گونه سخن مى گويد:

يَا عَلِىُّ آفَةُ الْعِبَادَةِ الْفَتْرَةُ. (1)

اى على! آفت عبادت، سستى است.

سلام

سلام، بهترين هديه اى است كه با كمترين هزينه و بيشترين فايده به همديگر مى بخشيم. سلام، واژه اى معجزه آفرين است كه غبار كدورت را مى زدايد و رشته هاى محبت را مستحكم مى سازد. از درود و سلام فرستادن دريغ نورزيم و اين كلمه زيبا را با تكان دادن سر يا برداشتن كلاه يا اشاره و


1- 1. تحف العقول، ص 6.

ص: 110

رفتارهاى ماشينى عوض نكنيم. سلام را آشكار كنيم و صداقت و صفا و احترام به ديگران هديه دهيم. در سيره پيامبر گرامى اسلام آمده است كه ايشان در سلام دادن حتى به كودكان، پيش قدم بود و كسى نتوانست در اين مسابقه، گوى سبقت را از ايشان بربايد. آن پيامبر رحمت مى فرمايد:

افشُوا السَّلامَ تَسْلَموا. (1)

سلام را آشكار سازيد تا سلامت بمانيد.

سودمندى

كارگشايى و سودمندى در دين اسلام، جايگاه والايى دارد. اسلام از همگان خواسته است تا آنجا كه مى توانند به ديگران سود برسانند. سودمند بودن هم به گونه هاى مختلف است. گاهى رسيدگى مالى است و گاهى هم ممكن است معنوى باشد. همان گونه كه يك انسان ثروتمند با تأمين نياز مستمندان يا تأمين وسايل ضرورى ازدواج براى يك زوج جوان، تأمين مخارج درمان يك بيمار، احداث يك مركز آموزشى يا بهداشتى، براى افراد و جامعه سودمند است؛ يك نويسنده، با قلم خود و دعوت كردن از مردم به بوستان كتاب و يك خطيب با سخنرانى و موعظه، وظيفه خدمت رسانى خويش را به انجام مى رساند. پيامبر گرامى اسلام، خدمت رسانى و سودمندى را در كنار ايمان به خداوند از نيكى هاى مهم انسانى مى شمارد و مى فرمايد:

خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوقَهُمَا مِنَ البِرّ شَى ءٌ: الِايمَانُ بِاللَّهِ وَ النَّفْعُ لِعِبَادِ اللَّهِ. (2)

دو صفت است كه در نيكى، چيزى فراتر از آنها نيست: ايمان به خدا و سودمند بودن براى بندگان خدا.

سوغات سفر


1- 1. نهج الفصاحه، ش 382.
2- 2. تحف العقول، ص 35.

ص: 111

سوغات سفر، صرف نظر از ارزش مادى، نشان دهنده محبت و علاقه افراد به يكديگر است. در واقع، مسافر با اين كار مى فهماند كه در سفر نيز به ياد دوست خود بوده است. در حقيقت، اين كار، يكى از بهترين راه هاى تحكيم پيمان دوستى و جلب محبت طرف مقابل است. بنابراين، بسيار شايسته است انسان هنگام بازگشت از مسافرت، در حد توان، سوغات دوستان و خويشان را تهيه كند. البته در اين رهگذر، نبايد خود را به تكلف و سختى افكند و به ارزش مادى اشيا توجه كند؛ زيرا راضى كردن ديگران به بهاى به زحمت انداختن بيش از حد خود، مطلوب نيست. پيامبر اسلام براى احياى اين سنت حسنه مى فرمايد:

اذا قَدِمَ احَدُكُمْ مِنْ سَفَرٍ فَلْيَقْدَمْ مَعَهُ بِهَدِيَّةٍ وَ لَوْ يُلْقى فى مِخْلاتِهِ حَجَراً. (1)

هرگاه كسى از سفر مى آيد، بايد با خود سوغاتى بياورد، اگر چه سنگى در توبره خود بياندازد.

سوگند ناصواب

بعضى افراد عادت كرده اند براى اثبات گفته هاى خود در امور كوچك و بزرگ، قسم مى خورند. اگر سوگند به دروغ باشد، حرام و غيرشرعى است.

اگر راست باشد و براى امور ضرورى باشد، مانند اثبات حق يا برطرف كردن ستم، مانعى ندارد. با اين حال، اگر فرد در امور جزئى و پيش پا افتاده قسم بخورد، خدا را كوچك مى كند و رفته رفته از عظمت و قداست الهى مى كاهد.

البته انسان براى ترك هر عادتى بايد رنج آن را بر خود هموار كند تا عادت هاى


1- 1. نهج الفصاحه، ش 228.

ص: 112

نكوهيده از او دور شوند و خود را به خلق نيكو بيارايد. پيشوايان معصوم، اين عادت ناپسند را برنمى تابند و از پيروان خود مى خواهند آن را ترك كنند.

پيامبر محبوب اسلام مى فرمايد:

لَا تَحْلِفْ بَاللَّهِ كَاذِباً وَ لَا صَادِقاً مِنْ غَيْرِ ضَرُورَةٍ وَ لَا تَجْعَلِ اللَّهَ عُرْضَةً لِيَمِينِكَ فَانَّ اللَّهَ لَا يَرْحَمُ وَ لَا يَرْعى مَنْ حَلَفَ بِاسْمِهِ كَاذِباً. (1)

سوگند دروغ به خدا مخور و سوگند راست هم بدون ضرورت ياد مكن و خداوند را در معرض قسم خود قرارمده؛ زيرا خدا به كسى كه به نام او سوگند دروغ مى خورد، رحم نمى كند و او را مورد ملاطفت خود قرار نمى دهد.

ش

شادى چشم ها

وحشتى بى سابقه، دهشتى بى مانند، هولى پريشان زا و هيبتى بيچاره كننده همه مردم را دربرمى گيرد. همه دل ها مضطرب و در تشويش؛ همه بدن ها لرزان؛ همه چشم ها گريان و همه در انديشه فرجام كار خويشند. جايى براى فرار نيست. نمى توان به مكر و حيله روى آورد و به گونه اى از مهلكه خود را رهانيد و نام آن را زرنگى نهاد. گاهى در دنياى خاكى، بعضى افراد از اين راه ها براى گريز و رهايى سود مى جستند، ولى اينجا پايان دنياست. جايى كه انسان ها همه در پيش گاه عدل الهى قرار مى گيرند و كردارها سنجيده مى شود.

جملگى در اضطراب و هراسند جز مؤمنان و فرمانبرداران؛ آنان كه توشه از پيش فرستاده و امنيت را با بندگى خريده و اينك در سايه سار لطف الهى قرار گرفته اند. آنان چنين فرجام نيكى را با شب زنده دارى و حركت در دايره


1- 1. تحف العقول، ص 14.

ص: 113

شريعت براى خويش مهيا ساخته اند. همان وعده اى كه رسول رحمت به ايشان داده بود:

كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الّا ثَلاثَةَ اعْيُنٍ: عَيْنٌ سَهِرَتْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ فَاضَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ. (1)

هر چشمى در روز قيامت گريان است، جز سه چشم: چشمى كه در راه خدا شب بيدارى كشيده باشد؛ چشمى كه به چيزهايى كه خدا حرام كرده است، نگاه نكرده باشد؛ چشمى كه از خوف خدا اشك بسيار ريخته باشد.

شايسته سالارى

بايد گفت هر كسى اگر در جايگاه خود قرار گيرد، مى تواند در كارها پيشرفت كمّى و كيفى ايجاد كند، ولى اگر در راستاى انگيزه ها، توانايى ها و علاقه هاى خود قرار نگيرد، نه تنها پيشرفتى در كار ايجاد نمى كند، بلكه عامل ركود و افت در كارها مى شود. بنابراين، شايسته است در تقسيم كارها بين نيروهاى انسانى به اين مهم توجه شود. همچنين اگر كسى نابجا در جاى ديگرى كه استحقاق آن كار را دارد، قرار گيرد، جلو رشد فردى و اجتماعى خودش گرفته مى شود؛ زيرا شخصى كه داراى تخصص، اطلاعات و توانايى مناسب باشد و در جاى خود قرار داده شود، عامل پيشرفت و موفقيت در كارها مى گردد. بنابراين، بهتر است براى پيشرفت


1- 1. تحف العقول، ص 8.

ص: 114

كيفى در كارها و پيش گيرى از ركود و كم كارى افراد، كارها به دست اهلش سپرده شود. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

مَنْ عَمِلَ عَلَى غَيْرِ عِلْمٍ كَانَ مَا يُفْسِدُ اكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُ. (1)

كسى كه از روى نادانى كارى انجام دهد، افساد او بيش از اصلاحش خواهد بود.

شتاب در توبه

كاروان مرگ بى خبر به سراغ ما مى آيد. هميشه بيمارى، مقدمه مرگ نيست. چه بسا حوادث گوناگون به انسان مهلت نمى دهد تا چشمان باز خود را ببندد يا چشمان بسته اش را باز بگشايد. پس چرا اكنون كه فرصت باقى است، از گذشته هاى خود باز نگرديم و ره به سوى سلامت و سعادت نسپاريم تا رحمت بى منتهاى الهى شامل حالمان شود. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در هشدارى ارزنده مى فرمايد:

تُوبُوا الى رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ انْ تَمُوتُوا .... (2)

پيش از آنكه مرگتان فرا رسد، به سوى خداى خود توبه كنيد ....

شركت در مجلس ختم

انسان با از دست دادنِ عزيزان خود به رنج و اندوه فراوان دچار مى شود.

طبيعى است در چنين شرايطى، اظهار هم دردى و تسليت گويى، تا اندازه زيادى مى تواند از رنج و ناراحتى هاى او بكاهد. بنابراين، ادب و جوان مردى ايجاب مى كند انسان با شركت در مجالس ختم و عرض تسليت، روح آزرده صاحب عزا را التيام بخشد. البته بايد با چهره اى گرفته و اندوهگين وارد


1- 1. تحف العقول، ص 47.
2- 2. نهج الفصاحه، ش 1188.

ص: 115

مجلس شد و از گفت وگوى زياد خوددارى كرد. خواندن قرآن و دعا براى آمرزش ميت بهترين و مهم ترين كار است. همچنين توصيه شده است كه حتماً خود را به صاحب عزا نشان دهيد تا دريابد كه در فراز و نشيب هاى زندگى، او را تنها نگذاشته ايد. رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره پاداش اين عمل مى فرمايد:

مَنْ عَزَّى مُصاباً فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ. (1)

هر كس مصيبت زده اى را تسليت گويد، پاداشى همانند او دارد.

شغل مناسب

اسلام، افرادى را كه سست اراده اند و از كار و تلاش دورى مى كنند، بسيار نكوهش مى كند. با اين حال، اسلام اجازه نمى دهد كه انسان، هر شغلى را انتخاب كند؛ زيرا شغل بايد براى فرد و جامعه، مفيد باشد. متأسفانه بعضى شغل هاى واسطه اى، نه تنها سودى براى جامعه ندارد، بلكه با دست به دست كردن كالا، قيمت كالاها را چند برابر افزايش مى دهند. در اين بين، واسطه گران بدون تحمل هيچ رنج و تلاشى، به مراتب بيشتر از توليدكننده سود مى برند. بعضى افراد نيز فقط به شغل هاى كم تحرك و دفترى علاقه مندند كه اگر وجدان كارى داشته باشند و كار ارباب رجوع را به فردا محول نكنند، تا حدودى پذيرفتنى است. در مقابل، ولى چنانچه با بى تفاوتى و سستى، فقط به پشت ميزنشينى و دريافت ماهيانه از بيت المال بسنده كنند، بسيار ناپسند است و اسلام، آن را نكوهش مى كند. پيامبر ارجمند اسلام مى فرمايد:

أَطْيَبُ الْكَسْبِ عَمَلُ الرَّجُلِ بِيَدِهِ. (2)

بهترين كسب ها اين است كه انسان با دست خود، كار كند.

شكار بى دليل حيوانات


1- 1. همان، ش 2792.
2- 2. همان، ش 332.

ص: 116

هر انسان باعاطفه اى، در غير موارد ضرورت، از شكار حيوانات بيزار است.

بعضى افراد نيز هستند كه اين كار را وسيله تفريح و خوش گذرانى خود قرار مى دهند و از ريختن خون حيوانات لذت مى برند. چه بسا حيوانى را شكار مى كنند كه بچه هايش در انتظار او لحظه شمارى مى كنند. كدام وجدانِ بشرى مى پذيرد پرنده اى را كه براى جوجه هايش دانه مى برد، به خون غرقه كنند؟

اين كار به تدريج، سبب قساوت قلب مى شود و انسان را از مقام انسانيت فرسنگ ها دور مى سازد. پيامبر مهربان اسلام مى فرمايد:

مَنْ قَتَلَ عُصْفُوراً بِغَيْرِ حَقٍّ سَأَلَهُ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ القِيامَةِ. (1)

هر كس گنجشكى را به ناحق بكشد، خداوند در روز قيامت از او بازخواست مى كند.

شكر نعمت

نعمت هاى الهى بسيار ارزشمند است و انسان زمانى به اهميت آنها پى مى برد كه در حادثه اى ناخوشايند، عضوى از بدن خود يا نعمتى از نعمت هاى مادى را به طور موقت يا دايم از دست بدهد. اين گونه است كه درمى يابد چه نعمت بزرگى را از دست داده است. انسان شاكر و مخلص، با عمل خود، ديگران را نيز از حالت غفلت و بى خبرى بيرون مى آورد و به فكر و تأمل در قدرت لايزال الهى وا مى دارد.

البته بايد دقت شود كه آشكار ساختن شكر، جنبه ريا و خودنمايى پيدا نكند.

رسول گرامى اسلام در توصيه به سپاس گزارى آشكار از نعمت الهى مى فرمايد:

مِنْ شُكْرِ النِّعْمَةِ إِفْشاؤُها. (2)

از مصداق هاى شكر نعمت، آشكار كردن آن است.

شنيدن سخنان خوب


1- 1. نهج الفصاحة، ش 2918.
2- 2. همان، ش 3045.

ص: 117

مؤمن- همچون عاشقى كه در راه رسيدن به معشوق سر از پا نمى شناسد- نه تنها از آموختن مطالب حكمت آميز و هر آنچه او را به سوى محبوب هدايت كند، خسته نمى شود، بلكه اشتياق او براى شنيدن حكمت، روز به روز افزايش مى يابد. وى چنان در اين راه مصمم است كه هيچ گونه ضعف و سستى در او ديده نمى شود. مؤمن حيات معنوى خود را به اين سخنان خوب و باارزش وابسته مى داند و از هم نشينى با عالمان مهذب و مطالعه كتاب هاى سودمند لذت مى برد. هم نشينى با خوبان، خواه ناخواه آثارمثبتى در انسان بر جا مى نهد. پس بكوشيم حقِّ گوش را كه شنيدن نيكوست، ادا كنيم. پيامبر اسلام در تحسين اين رويه پسنديده مى فرمايد:

لَنْ يَشْبَعَ الْمُؤْمِنُ مِنْ خَيْرٍ يَسْمَعُهُ حَتَّى يَكُونَ مُنْتَهاهُ الجَنَّةَ. (1)

مؤمن هرگز از شنيدن سخنان خيرى كه مى شنود، خسته نخواهد شد تا به بهشت برسد.

شهادت دروغ

دروغ يكى از گناهان بزرگ است و دروغ گو نزد مردم ارزش و جايگاهى ندارد، ولى بدترين دروغ آن است كه شخص براى پاى مال كردن حق ديگران، شهادت دروغ بدهد. اين كار، روح فرد را به ناپاكى مى آلايد و حقوق ديگران را ضايع مى كند. شاهد دروغين، افكار را به راه خطا و ناصواب مى كشاند. در نتيجه، طرف مقابل نيز براى احقاق حق خود، به ستيزه جويى روى مى آورد.

پيامبر رحمت در هشدارى به شهادت دهندگان دروغين مى فرمايد:


1- 1. همان، ش 2292.

ص: 118

لَنْ تَزُولَ قَدَمُ شاهِدِ الزُّوُّرِ حَتّى يُوجِبَ اللَّهُ لَهُ النَّارَ. (1)

شاهد دروغين از جاى نمى جنبد، مگر اينكه خداوند، دوزخ را بر او واجب مى كند.

ص

صدا زدن به بهترين نام ها

كسانى كه از ادب و اخلاق اسلامى بهره مندند، مى كوشند ديگران را به زيباترين نام ها بخوانند و آنان را به نامى كه از آن نفرت دارند، صدا نكنند، ولى با كمال تأسف، برخى به اين مسئله مهم كه با روح و روان آدمى ارتباط مستقيم دارد، توجه ندارند و گاه به عمد و با قصد و غرض، اشخاص را به نام هايى صدا مى زنند كه از آن ناراحت مى شوند. هنگامى كه اينان با برخورد تند طرف مقابل، روبه رو مى شوند، نام كار خود را شوخى مى گذارند، در حالى كه اين توجيه، غلط و نادرست است. پيامبر محبت و مهربانى مى خواهد ديگران را با بهترين نام ها بخوانند:

... وَ تَدْعُوهُ بِأَحَبِّ أسْمائِهِ .... (2)

... و آنان را با نيكوترين نام هايشان بخوانيد ....

صداقت در تجارت

اگر تجارت و معامله، عادلانه و بر اساس قانون الهى باشد، بسيار پسنديده است، ولى بعضى سودجويان، از اين رهگذر، به انواع بى رحمى ها دست مى يازند. اين زياده طلبان، براى غارت اموال مردم، با انواع و اقسام حيله و


1- 1. نهج الفصاحة، ش 2287.
2- 2. همان، ش 1387.

ص: 119

بازارگرمى، اجناس خود را به چندين و چند برابر مى فروشند و همچنان مى پندارند كه سرمايه مفيدى اندوخته اند. آيا درست است كه افزون خواهان، با پنهان ساختن و انبار كردن اجناس مورد نياز مردم، آن را به قيمت گزاف بفروشند و با گستاخى تمام، خود را مسلمان نيز بدانند؟ پيامبر خدا در توصيه به راستى و صداقت در كسب و كار مى فرمايد:

يا مَعْشَرَ التُّجّارِ إِنَّ اللَّهَ باعِثُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فُجّاراً إِلّا مَنْ صَدَقَ وَ أَدَّى الْأَمانَةَ. (1)

اى گروه تاجران! خدا شما را فاجر محشور مى كند جز آنان كه امين و درست كار هستند.

صله رحم

اسلام بر ديدار و رسيدگى به حال خويشاوندان بسيار تأكيد كرده است. اين امر، محبت و دوستى را بين اقوام و خانواده ها پديد مى آورد و سبب مى شود آنان در گاه گرفتارى، با انگيزه بيشترى به يارى يكديگر بشتابند. البته بايد كوشيد اين ديدارها، به محفلى براى بدگويى و غيبت ديگران تبديل نشود.

اين ديدارها زمانى سودمند است كه با بحث هاى مفيد وآگاهى دادن به يكديگر همراه باشد. پيامبر گرامى اسلام نيز براى ديدار و رسيدگى به خويشاوندان، اهميت بسيارى قائل بود. ايشان مى فرمايد:

لايَدْخُلُ الْجَنَّةَ قاطِعُ رَحِمٍ. (2)

قطع كننده صله رحم وارد بهشت نخواهد شد.

ض

ضيافت مقبول


1- 1 همان، ش 3204.
2- 2 همان، ش 2533.

ص: 120

ترتيب دادن مجلس مهمانى كار بسيار خردمندانه و پسنديده اى است، اگر:

1. براى تحكيم رشته هاى محبت باشد.

2. به شكرانه اعطاى نعمتى از جانب خداوند باشد.

3. سبب اسراف و هدر رفتن نعمت هاى الهى نگردد.

در اين صورت، نشست و برخاست ها، وسايل رشد مادى و معنوى افراد را فراهم مى آورد. بنابراين، بايد تلاش شود تا افزون بر پذيرايى، به طور مستقيم يا غيرمستقيم، ديگران را به وظايف انسانى شان آگاه سازيم. در اين ميان، آنچه مورد نكوهش اولياى الهى است، اين است كه دعوت شدگان تنها از ميان ثروت مندان و صاحبان قدرت و شوكت باشند. به راستى آيا مى توان انسان هايى را كه تنها گناهشان، نداشتن مال و قدرت ظاهرى است، از ورود به چنين مجالسى منع كرد؟ آيا اين بزرگ ترين توهين به مقام انسانيت نيست؟ حضرت ختمى مرتبت مى فرمايد:

بِئْسَ الطَّعامُ طعامُ العُرْسِ يَطْعَمُهُ الأَغْنِياءُ وَ يُمْنَعُهُ الْمَساكينُ. (1)

چه بد است خوراك عروسى كه ثروت مندان از آن بخورند و فقيران محروم بمانند.

ط

طلب عافيت براى ديگران

برخى انسان ها پيش از دعا براى خود، در حق ديگران دعا مى كنند و اين نشان دهنده علاقه و محبتى است كه نسبت به دوستان و نزديكان خود دارند.


1- 1. نهج الفصاحة، ش 1080.

ص: 121

تجربه نشان داده است چنين كسانى زودتر از ديگران به حاجت خود مى رسند. شايد اين موفقيت سريع آنان به دليل گذشت و نيت پاك آنان باشد؛ زيرا چه بسا دعاى خالصانه آنان بدون اطلاع و تقاضاى طرف مقابل، صورت مى گيرد و اين، نشان دهنده اخلاص و علاقه بسيار آنان به شخص دعا شده است. رسول اسلام يكى از رمزهاى اجابت دعا را چنين معرفى مى كند:

اطْلُبِ الْعافِيَةَ لِغَيْرِكَ تَرْزُقْها فِى نَفْسِكَ. (1)

براى ديگران عافيت بخواه تا نصيب تو گردد.

ع

عالم به دنيا و جاهل به آخرت

دانش زمانى ارزشمند است كه به مسائل مادى و دنيوى محدود نگردد و سعادت دنيا و آخرت صاحب دانش را تأمين كند. امروز بيشتر ويرانى ها و خرابى ها، به دليل نگاه يك بُعدى به علوم بوده است. به گونه اى كه برخى در مسائل مادى اطلاعات بسيار ريز و دقيقى دارند، ولى متأسفانه در مسائل دينى و اخروى بسيار كم خبرند. بنابراين، چنانچه علوم مادى با علوم مربوط به دين و آخرت همراه شود، بشر را به سعادت و سربلندى مى رساند. هر عالمى بايد باتوجه به فايده هاى دنيوى و اخروى هر علم، با بينشى درست و حساب شده، آن را به كار برد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

انّ اللَّهَ يُبْغِضُ كُلَّ عالِمٍ بِالدُّنْيا جاهِلٍ بِالآخِرَةِ. (2)

خداوند هر كسى را كه به كار دنيا، دانا و در كار آخرت، نادان است، دشمن مى دارد.

عبادت مخفى


1- 1. همان، ش 326.
2- 2. همان، ش 796.

ص: 122

برخى عبادت ها در دين اسلام، جنبه شعارى دارند؛ يعنى براى تعظيم شعاير، بايد آنها را آشكارا انجام داد. عبادت هايى چون اذان، نماز جماعت، حج و جهاد، روح يگانگى را در همگان تقويت مى كند و مردم را در راه اجراى آنها مصمم تر مى سازد. بعضى ديگر از عبادت ها بايد مخفيانه انجام گيرد.

عبادت هايى مانند نماز شب، روزه و دستگيرى از مستمندان اگر پنهانى انجام گيرد، ارزشمندتر و مطلوب تر است؛ زيرا بيم رياكارى و وسوسه هاى شيطانى در اين موارد زياد است. پيامبر گرامى اسلام تأكيد دارد كه اين گونه كارها پنهانى صورت گيرد تا جنبه خودنمايى به خود نگيرد و پاداش آن از بين نرود. بنابراين مى فرمايد:

اعْظَمُ الْعِبادةِ اجْرَاً أَخْفيها. (1)

بالاترين عبادت از نظر پاداش، مخفى ترين آنهاست.

عذرپذيرى

گاهى انسان در برخوردهاى اجتماعى خويش، با ديگران اختلاف پيدا مى كند كه گاه به مشاجره لفظى يا برخورد فيزيكى مى انجامد، ولى سرانجام ممكن است خود آن فرد يا با واسطه نزدش بيايد و عذرخواهى كند. در چنين حالى، مروّت و جوان مردى اجازه نمى دهد دست رد به سينه او بزنيم؛ زيرا وى خودش را شرمسار مى داند و از عذاب وجدان رنج مى برد. پسنديده است كه


1- 1. نهج الفصاحة، ش 349.

ص: 123

با برخوردى بزرگوارانه، عذرش را بپذيريم و براى انجام اين كار نيك، از او سپاس گزارى كنيم. رسول گرامى اسلام در اين باره مى فرمايد:

مَنْ لَمْ يَقْبَلِ الْعُذْرَ مِنْ مُتَنَصِّلٍ صادِقاً كانَ اوْ كاذِباً لَمْ يَنَلْ شَفاعَتي. (1)

هركس عذر پوزش گرى را- راست باشد يا دروغ- نپذيرد، به شفاعت من نمى رسد.

عزت نفس

برخى نيازمندان چون طبع بلند دارند، همواره مى كوشند خود را بى نياز نشان دهند و به اصطلاح «با سيلى، صورت خود را سرخ نگه دارند». در مقابل، به افرادى برمى خوريم كه با داشتن رفاه و برخوردارى از امكانات مالى، همچنان دست نياز به سوى اين و آن دراز مى كنند. اينان، فرومايگانى هستند كه به آسانى، عزت نفس خود را از دست مى دهند و دين و شخصيت خود را مى فروشند. آيين اسلام به پيروانش دستور مى دهد كه هيچ گاه شخصيت والاى خود را به بهاى ناچيز نفروشند و براى به دست آوردن نيازهاى مادى خويش، به سوى اين و آن دست دراز نكنند. پيامبر عظيم الشأن اسلام مى فرمايد:

إِسْتَغْنُوا عَنِ النّاسِ وَ لَوْ بِشَوْصِ السِّواكِ. (2)

از مردم بى نياز باشيد و از آنان، يك قطعه چوب مسواك هم نخواهيد.

عزيزان به ذلت فتاده

اخلاقِ پسنديده اسلامى حكم مى كند از افرادى كه در ميان قوم و قبيله خود احترامى داشته و اكنون به هر دليل به ذلت و خوارى افتاده اند، دل جويى كنيم.


1- 1. همان، ش 2757.
2- 2. همان، ش 283.

ص: 124

اين افراد به دليل از دست دادنِ مقام و موقعيت خود، به مهر و محبت اطرافيان خود بسيار نيازمندند. ممكن است آنان در از دست دادن موقعيت خود، تقصير چندانى نداشته باشند و حادثه اى ناگوار، ايشان را از سرير اقتدار به حضيض ناتوانى كشانده باشد. پيامبر رحمت مى فرمايد:

ارْحَمُوا عَزيزاً ذُلَّ .... (1)

به عزيزى كه خوار گرديده است، احترام بگذاريد ....

عفت كلام

زبان، وسيله بدبختى و خوشبختى انسان را فراهم مى آورد. اگر زبان در اختيار آدمى قرار گيرد و وى با نيروى تعقل و تدبير، آن را به كنترل خويش درآورد، از بسيارى مفاسد و گناهان در امان مى ماند. زبان، تنها عضوى است كه منشأ بسيارى از گناهان و انحراف ها است. از زبان مى توان براى شهادت حق و ناحق، حفظ آبرو و بى آبرويى، دروغ و صداقت، غيبت و سكوت، تهمت و واقعيت استفاده كرد. انسان بدزبان در نظر ديگران متنفر است و همگان از نيش زبانش كه چون شمشير برنده و تيز است، فرار مى كنند. با اين وصف، سعادت انسان در گرو آن است كه از شرّ زبان به خدا پناه ببرد و آن را به كنترل خود درآورد. پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

إِحْفَظْ لِسانَكْ. (2)

زبانت را حفظ كن.

عفو به هنگام قدرت


1- 1. نهج الفصاحة، ش 262.
2- 2. همان، ش 100.

ص: 125

هر انسانى حق دارد نسبت به آن مقدار حقى كه از او ضايع شده است، دادخواهى كند و حق خود را باز پس گيرد. با اين حال شايسته است انسان خود را به گونه اى تربيت كند كه عفو و بخشش را اصل قرار دهد و فقط در مواردى كه ضرورت دارد، از حق انتقام استفاده كند. اين خصلت، ويژه كسانى است كه از كرامت نفس و روحيه والاى گذشت برخوردارند. چه بسا ممكن است با اين روح بزرگوارشان، انسان هاى گناه كار و متجاوز را دگرگون سازند و به پاسدارى از حقوق ديگران، رهنمون شوند. پيامبر رحمت در اين باره مى فرمايد:

اذِا قَدَرْتَ عَلى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ. (1)

وقتى بر دشمنت چيره شدى، عفو را شكرانه اين چيرگى قرار ده.

علاقه به كار

يكى از بزرگ ترين عوامل موفقيت در كارها، علاقه به كار است. كسى كه به كارى علاقه مند باشد، با تمام توان در انجام دادن آن مى كوشد. بر عكس، يكى از عوامل مهم در شكست انسان، نداشتن انگيزه است كه نه تنها انسان را به پيشرفت نمى رساند، بلكه روز به روز به شكست و ناكامى نزديك تر مى كند.

بنابراين، اگر خواهان آسايش جسمى و روحى هستيد، بايد كارى را انتخاب كنيد كه به آن علاقه مند باشيد. پيامبر اسلام در نكوهش علاقه نداشتن به كار و به اجبار كسى را به كار گماشتن مى فرمايد:

إِذا حاكَ فِى نَفْسِكَ شَيْئٌ فَدَعْهُ. (2)

وقتى دل تو از كارى چركين است، از آن چشم بپوش.

عيادت از بيماران


1- 1. همان، ش 227.
2- 2. همان، ش 196.

ص: 126

نشاط روحى و روانى تأثير فراوانى در بهبودى بيمارى دارد. بيمار به دليل درد و رنج، به غم و اندوه مبتلا مى شود و با فرو رفتن در خود، خزيدن در گوشه تنهايى و دورى از اجتماع، بر عذاب روح خود مى افزايد. پيامبر عزيز اسلام به دوستان و خويشان بيمار توصيه مى كند كه به ديدار وى بروند؛ چون براى قدم هايى كه در اين راه برمى دارند، ثواب هاى فراوانى در نظر گرفته شده است. آن گاه كه كنار بيمار مى نشينيد، از خوشى ها و اميدها و سلامتى سخن بگوييد تا حالت نشاط و سرزندگى و اميد در او پديد آيد و با روحيه مناسب با بيمارى مبارزه كند. ايشان در سخنى جاودانى مى فرمايد:

عائِدُ الْمَريضِ يَمْشى فى طَريقِ الْجَنَّةِ حَتّى يَرْجِعَ.(1)

كسى كه بيمارى را عيادت مى كند، تا هنگامى كه باز مى گردد، در راه بهشت قدم مى زند.

عيادت بيماران، آداب و شرايط ويژه اى دارد. بيمار به استراحت و آرامش جسمى و روحى نياز دارد. ازاين رو، عيادت طولانى نه تنها او را شادمان نمى كند، بلكه مايه رنجش خاطر وى نيز خواهد شد. همچنين شايسته است عيادت كننده هنگام ديدار، ارمغانى را كه با ذايقه بيمار سازگار است، به او هديه كند. عيادت كننده نبايد بسيار سخن بگويد، بلكه بايد براى سلامتى بيمار دعا كند و وعده بهبودى بدهد تا او را به آينده اميدوار سازد. پيامبر ارجمند اسلام در ستايش اين عمل پسنديده و توجه به آداب آن مى فرمايد:

افْضَلُ الْعِبادَةِ أَجْراً سُرْعَةُ الْقِيام مِنْ عِنْدِ الْمَريضِ. (2)

از بهترين عبادت اين است كه از نزد بيمار، زودتر برخيزى.

غ

غذاى دسته جمعى


1- 1. نهج الفصاحة، ش 1926.
2- 2. همان، ش 412.

ص: 127

يكى از آسيب هاى زندگى ماشينى و صنعتى اين است كه به دليل كثرت مشاغل و نيازهاى مادى، ميان افراد خانواده ها جدايى انداخته است. كمتر اتفاق مى افتد كه همه اعضاى يك خانواده، بر سر يك سفره مشترك، غذا بخورند. اين وضعيت، به تدريج، روح انزواطلبى را در افراد خانواده پديد مى آورد و از محبت و الفت آنان نسبت به يكديگر مى كاهد. هم نشينى و گرد آمدن بر سر سفره مشترك، صميمت و صفاى خاصى دارد و حتى لذت خوردنى ها را در ذايقه انسان افزايش مى دهد. چه بسا مشكلات خانوادگى هم پس از خوردن غذا، قابل بررسى و نتيجه گيرى است. پيامبر رحمت درباره دل چسب بودن خوردنى ها مى فرمايد:

احَبُّ الطَّعامِ الَى اللَّهِ ما كَثُرَتْ عَلَيْهِ الْايدى. (1)

بهترين غذاها آن است كه گروه زيادى بر گرد آن بنشينند.

غرور علمى

بى شك، بهره مندى از دانش، كمال انسانى است و همه مردم، دوستدار دانش و دانشمندند. دانشمندان همانند درختان ميوه، هرچه پربارتر باشند، بيشتر فروتن خواهند شد. گذشته از عالمان واقعى، عده اى نيز بى دليل، ادعاى برخوردارى از دانش را دارند. در حقيقت، اين مدعيان دروغين كه با تبليغات نادرست، براى خويش، مقام و موقعيتى كسب كرده اند، از تجربه هاى علمى


1- 1. همان، ش 82.

ص: 128

بى بهره اند. دانشمندان واقعى هيچ گاه در دانش خود، تظاهر نكرده اند و از دانش خود، براى تكامل مادى و معنوى جامعه استفاده مى كنند. پيامبر گرامى اسلام به مدعيان دانش هشدار مى دهد:

مَنْ سَمَّعَ النّاسَ بِعِلْمِهِ سَمَّعَ اللَّهُ بِهِ مَسامِعَ خَلْقِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ حَقَّرَهُ وَ صَغَّرَهُ. (1)

هركس، گوش مردم را از علم خود پر كند [و به آن ببالد]، خداوند در روز رستاخيز، گوش مردم را از رسوايى وى پر و او را حقير و ناچيز مى سازد.

غوغا سالارى

برخى افراد براى اينكه حق و باطل را در هم آميزند، به جار و جنجال مى پردازند. اينان با هياهوگرى، خود را صاحب حق جلوه مى دهند و اشك تمساح مى ريزند، به گونه اى كه افراد ساده لوح، بسيار زود فريب مى خورند.

در اين صورت، ساده لوحان به كمك آنان مى شتابند. البته پس از مدتى، به نادرستى ادعاى آنان پى مى برند و خود را سرزنش مى كنند كه چرا بى تأمل، زير پرچم غوغاسالاران گرد آمدند. بسيار پسنديده خواهد بود كه انسان با شنيدن هر صداى بلندى به آن سو كشيده نشود و حساب شده و سنجيده رفتار كند. پيامبر بزرگوار مى فرمايد:

دَعْ قيلَ وَ قالَ وَ كَثْرَةَ السُّؤالِ وَ إِضاعَةَ الْمالِ. (2)

از جنجال و هياهوگرى و سؤال زياد و تلف كردن مال بپرهيز.

ف

فداكارى براى دين


1- 1. نهج الفصاحه، ش 2821.
2- 2. همان، ش 1566.

ص: 129

در اسلام، مال و جان و دين اهميت ويژه اى دارند و انسان مسلمان بايد در برابر به خطر افتادن هر يك از آنها حساسيت نشان دهد و براى احياى آنها مبارزه كند. البته اهميت اينها به يك اندازه نيست. درست است كه مال و جان ارزشمندند و به دفاع نياز دارند، ولى وقتى پاى دين به ميان مى آيد، همه چيز را تحت الشعاع قرار مى دهد. پيشوايان ما نيز وقتى صحبت دين به ميان مى آمد، دشوارترين سختى ها و از دست دادن اموال را به راحتى تحمل مى كردند تا دين پاينده بماند. اين گذشت ها در زندگى ائمه معصومين به ويژه پيامبر گرامى اسلام به خوبى ديده مى شود. ايشان در 23 سال سخت ترين شرايط را در مكه و مدينه تحمل كرد تا نهال اسلام بارور شود وانسان ها بتوانند در پرتو آموزه هاى دينى راه كمال و سعادت بپيمايند. ايشان در پندى گران بها به حضرت على عليه السلام مى فرمايد:

وَ ابْذُلْ مَالَكَ وَ نَفْسَكَ دُونَ دِيْنِكَ. (1)

مال و جانت را در راه دين خود فدا كن.

فروش مسكن

تجربه نشان مى دهد كسانى كه بى دليل، خانه مسكونى خويش را مى فروشند، پس از مدتى كوتاه، پشيمان مى شوند. اين افراد با همسايگان و راه و چاه محله قديمى خود كاملًا آشنا بوده اند و اينك درمى يابند كه چه نعمت بزرگى را از دست داده اند. همچنين اگر سريع تر مسكن جديد تهيه نكنند، بسيار زودتر از


1- 1. تحف العقول، ص 6.

ص: 130

آنچه تصور مى كنند، پول خانه را از دست مى دهند و تا مدت هاى مديد بايد در خانه هاى استيجارى به سر ببرند. همچنين ممكن است در مدتى كه در جست وجوى مسكن جديد هستند، ارزش مسكن افزايش يابد كه در اين صورت، با پول موجود نمى توانند يك خانه حتى در متراژ قبلى و در يك نقطه دوردست به دست آورند. پس شايسته است پيش از فروش خانه، همه جنبه هاى كار را بسنجند و بى انديشه به چنين معامله خطيرى روى نياورند. پيامبر اسلام مى فرمايد:

مَنْ باعَ عَقْرَ دارٍ مِنْ غَيْرِ ضَرورَةٍ سَلَّطَ اللَّهُ عَلى ثَمَنِها تالِفاً يَتْلَفُهُ. (1)

هر كس، بى دليل، خانه اى را بفروشد، خدا تلف كننده اى را مى فرستد كه قيمت آن را تلف كند.

فريب كاران

مردم سه دسته اند؛ گروهى راه صواب مى پيمايند و ديگران را يا از هم نوعان خود يا از هم كيشان خويش مى شمارند. ازاين رو، در برخوردهاى فردى و اجتماعى با صداقت و سلامت با آنان روبه رو مى شوند. گروه ديگر، در پى حيله گرى و فريب دادن ديگران براى به دست آوردن مقام و موقعيت اجتماعى يا زرق و برق دنيايى برمى آيند و براى به دست آوردن توشه دو روزه دنيا، از زيان رساندن به ديگران هيچ گونه پروايى ندارند. اينان در روابط اجتماعى خود با ديگران از در نيرنگ وارد مى شوند. بى شك، مردم در روياروى با اين افراد سودجو، آرامش خويش را از دست مى دهند و تلاش مى كنند از شر نقشه هاى آنان رها شوند. اين افراد، اعتماد اجتماعى را از ميان مى برند و امنيت روانى را نابود مى سازند. چگونه است كه بعضى افراد، از


1- 1. نهج الفصاحه، ش 2933.

ص: 131

مسلمانى و پيروى از اسوه فضيلت و تقوا؛ يعنى پيامبر گرامى اسلام دم مى زنند، ولى در عمل، هيچ بهره اى از رفتار پيامبر ندارند. حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله اين افراد را از دايره مسلمانى جدا مى سازد و مى فرمايد:

لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً اوْ ضَرَّهُ اوْ ماكَرَهُ. (1)

كسى كه با مسلمانى غل و غش كند يا به او زيان برساند يا با او از در مكر و خدعه درآيد، از ما نيست.

ق

قرض گرفتن

برخى عادت كرده اند كه به شيوه هاى گوناگون از ديگران، پول قرض بگيرند.

اين افراد به دليل فزونى بدهى ها، آسايش روحى و روانى خود را از دست مى دهند و هميشه در انديشه بازپرداخت دَين هاى خود هستند و چه بسا آرزو مى كنند كه كاش به اين كار دست نمى زدند. اگر اين اشخاص با چشم پوشى از زياده خواهى، به آنچه داشتند، راضى مى شدند و زندگى اجتماعى خود را متناسب با دارايى خويش تنظيم مى كردند، به چنين بلايى گرفتار نمى شدند. رعايت اعتدال در فراهم آوردن امكانات رفاهى زندگى سبب خواهد شد افراد، بى دليل زير بار سنگين قرض هاى متعدد فرو نروند.

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله، دَيْن و بدهى را به از دست دادن آزادى تعبير كرده و فرموده است:

اقِلَّ مِنَ الدَّيْنِ تَعِشْ حُرَّاً. (2)

از بدهى خود بكاهد، تا آزاد زندگى كند.

قضاوت


1- 1 تحف العقول، ص 42.
2- 2 نهج الفصاحه، ش 432.

ص: 132

قضاوت، يكى از مهم ترين پست هاى اجتماعى است. قضاوت درست، زمينه ساز گسترش عدالت در جامعه اسلامى و بازستاندن حق مظلوم از ظالم است. به دليل حساسيت و ظرافت موجود در قضاوت، اين كار از عهده هر كسى ساخته نيست؛ زيرا ممكن است به دليل كوچك ترين بى توجهى در صدور حكم، بنيان خانواده ها متزلزل و انسان بى گناهى گرفتار شود. بر اين اساس، اسلام افزون بر لازم دانستن علم و عدالت و صبر و شجاعت براى قاضى، به صدور زمان حكم نيز توجه كرده است. اسلام مى خواهد قاضى در بهترين شرايط ممكن و با فراغت بال، به دور از هرگونه حب و بغض، تصميم بگيرد و حكم صادر كند. رسول خدا صلى الله عليه و آله در بيانى شيوا درباره اهميت شغل قضاوت مى فرمايد:

مَنْ جُعِلَ قاضياً فَقَد ذُبِحَ بِغَيْرِ سِكّينٍ. (1)

هركس را قاضى قرار دهند، مانند آن است كه با چيزى جز چاقو، او را ذبح كرده اند.

قناعت

قناعت پيشگان در برابر حوادثى كه به گونه اى شرف و عزّت آنان را به خطر مى اندازد، پايدارند. قناعت، فرصت مناسبى را براى آدمى فراهم مى كند تا جنبه هاى معنوى خويش را تقويت كند و به آسايش و خوشبختى جاودان برسد. قناعت از حرص و آزمندى انسان پيش گيرى مى كند و به او اعتدال مى بخشد. فرد قانع، وقت گران بهاى خود را صرف خواسته هاى نابجا نمى كند


1- 1 نهج الفصاحه، ش 2808.

ص: 133

و آسان تر مى تواند نردبان تعالى و تكامل را بپيمايد. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله به پيروان خود توصيه مى كند كه به اين ويژگى پسنديده آراسته شوند:

عَلَيْكُمْ بِالقَناعَةِ فَانَّ الْقَناعَةَ مالٌ لايَنْفَدُ. (1)

به قناعت خو كنيد؛ كه به راستى، قناعت مالى پايان ناپذير است.

ك

كارگشايى

بعضى افراد، كليد خير هستند؛ يعنى گفتار و رفتارشان به گونه اى است كه انسان احساس مى كند منشأ كارهاى خير و پسنديده خواهند شد. اينان همواره مى كوشند از گرفتارى و مشكلات ديگران بكاهند و در اين راه از هيچ گونه فداكارى، دريغ نمى ورزند. آنان چون خورشيدى هستند كه با شعاع وسيع و گرمابخش خود، همه جا را روشنايى مى بخشند و تلاش مى كنند موجى از شادمانى به ديگران ارزانى دارند. در مقابل، با كسانى روبه رو مى شويم كه رفتارهاى منفى و قفل كننده دارند؛ يعنى به جاى گره گشايى، مشكلات جديد بر آن مى افزايند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در توصيه به كارگشايى مى فرمايد:

انَّ مِن النَّاسِ ناساً مَفاتيحُ لِلْخَيْرِ مَغاليقُ لِلشَّرِّ .... (2)

بعضى از مردم، كليد خير و قفل شر هستند ....

كردار نيك

كارهاى نيك بسيار است و راه هاى خدمت رسانى فراوان. انسان با راهنمايى حجت درون و بيرون كه همانا عقل و معصومين عليهم السلام هستند، راه را از بيراهه و خوب را از


1- 1 همان، ش 1980.
2- 2 همان، ش 920.

ص: 134

بد تشخيص مى دهد. پيروى از عقل و شريعت، آدمى را از جمله نيكان و نيكوكاران قرار مى دهد. نيكان جهان، نه تنها خود را به زيور فضايل و كردار نيك مى آراستند، بلكه به ديگران نيز سفارش مى كردند تا زينت احسان و نيكى را بر گردن خود بياويزند و محبوب خدا و خلق شوند. نيك مردانى كه زير آسمانى كبود زيستند و با كردار نيكشان، نامى جاودانه براى خويش به يادگار گذاشتند، فراوانند و سرسلسله آنان؛ برترين انسان ها، يعنى پيامبر رحمت و كرامت مى فرمايد:

ثَلاثٌ مِنْ ابْوابِ الْبِرِّ: سَخاءُ النَّفْسِ وَ طيبُ الْكَلامِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْأذى (1)

سه چيز از نيكى هاست: سخاوت و بخشش، سخن نيك و شكيبايى در برابر آزار.

كسب حلال

عبادت، تنها در برپايى نماز خلاصه نمى شود، بلكه انسان مسلمان مى تواند در واجبات توصلى نيز قصد قربت كند و بسيارى از كارهاى خداپسندانه را در دايره عبادى قرار دهد. كسى كه دانش مى آموزد، به عيادت بيمار مى رود، براى به دست آوردن نيازمندى هاى زندگى خود و خانواده، رنج و كار و تلاش را براى خويش هموار مى سازد؛ اگر همه اينها را با قصد قربت و براى رضاى خدا انجام دهد، عبادت كرده است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با وجود سفارش هاى فراوان به فعاليت اقتصادى، هشدار مى داد به گونه اى در جست وجوى دنيا برآييد كه از آن جهان روى گردان نشويد. رعايت حلال و حرام در


1- 1 تحف العقول، ص 8.

ص: 135

كسب روزى از مهم ترين سفارش هاى آن حضرت به تمام مسلمانان است.

ايشان در سخنى زيبا مى فرمايد:

الْعِبَادَةُ سَبْعَةُ اجْزاءٍ افْضَلُهَا كَسْبُ الْحَلالِ. (1)

عبادت هفت بخش است كه بالاترين آن كسب حلال است.

كم حوصله بودن

كم حوصله بودن يا نشانه بيمارى جسمى است يا از ضعف روحى حكايت دارد.

انسانى كه از روح و جسمى سالم برخوردار است، توانِ رويارويى با مشكلات را دارد و هيچ گاه خود را نمى بازد و هياهو به راه نمى اندازد. در مقابل، انسان هاى كم حوصله، به تدريج محبوبيت خويش را از دست مى دهند و در مواقع حساس، از قضاوت و تصميم گيرى درست باز مى مانند. انسان هاى صبور و مقاوم كه از نعمت صبر و دقت نظر بهره مندند، هيچ گاه در كارها و اظهارنظرهاى خود، شتاب نمى كنند. به گفته پيامبر گرامى اسلام، در امور مربوط به دنيا با حوصله و تأمل اقدام كنيد، ولى در كارهاى خير و فراهم ساختن توشه آخرت، به خود ترديد راه ندهيد:

التَّوْدَةُ فى كُلِّ شَيْئٍ خَيْرٌ الّا فِى عَمَلِ الآخرةِ. (2)

حوصله كردن در همه چيز خوب است جز در كار آخرت.

كمك به تحصيل فرزندان

يكى از مهم ترين حقوق فرزندان اين است كه آنان از دانش برخوردار باشند.

بنابراين، هرگونه كوتاهى در اين مورد، ستمى نابخشودنى است بر فرزندان.

فرزندان، امانت هايى الهى هستند و نگه دارى و رسيدگى به آنان به والدين سپرده


1- 1. همان، ص 37.
2- 2. نهج الفصاحه، ش 1208.

ص: 136

شده است كه اندك كوتاهى در راه كمال آنان، مورد بازخواست قرار مى گيرد.

بنابراين، بايد همواره شعله دانش طلبى را در نهاد فرزندان مان روشن نگه داريم تا آينده تابناك در انتظارشان باشد. انسان بى سواد، آينده روشنى ندارد و نمى تواند در برابر مشكلات زندگى از خود واكنش هاى مناسبى نشان دهد. ازاين رو، با تنگناهاى بسيارى در زندگى صنعتى كنونى روبه رو خواهد شد. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله، تحصيل دانش را از حقوق مسلّم فرزند مى شمارد و مى فرمايد:

انَّ مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ انْ يُعَلِّمَهُ الْكِتابَة .... (1)

يكى از حقوق فرزند بر پدرش، اين است كه به او نوشتن بياموزد ....

كمك به نابينايان

هرچند انسان ها از نظر شخصيتى با هم فرقى ندارند، ولى ممكن است افرادى به دليل نداشتن قدرت بينايى، در انجام دادن بعضى كارها، نيازمند كمك ديگران باشند. انسان مسلمان در اين باره، وظيفه اى دارد و نبايد آسوده خاطر باشد. هر انسان با وجدان و آزاده اى، وظيفه دارد به هم نوعان خود كمك كند.

شكرانه دست توانا و نعمت هاى فراوان الهى، گرفتن دست ناتوان است. اگر ما بگوييم ديگران به او كمك مى كنند و به كمك من نيازى ندارد، ممكن است ديگران نيز چنين تصورى داشته باشند. در نتيجه، انتظارهاى آن نيازمند بى پاسخ مى ماند. پيامبر گرامى ما درباره كمك و يارى رساندن به نابينايان مى فرمايد:

مَنْ قادَ اعَمى أَرْبَعينَ خُطْوَةً غُفِرَلَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ. (2)

هركس، نابينايى را تا چهل قدم بكشد، گناهانى كه تاكنون كرده است، آمرزيده خواهد شد.

كمك در ابلاغ پيام


1- 1. نهج الفصاحه، ش 923.
2- 2. همان، ش 2916.

ص: 137

بسيارى از اوقات به افرادى برمى خوريم كه از اعلام نياز و ابلاغ پيام خويش ناتوانند و در جست وجوى كسانى هستند تا يار و مددكار آنان باشند. انسان ها در برابر نيازهاى يكديگر مسئولند؛ زيرا ممكن است با رساندن پيامشان به مسئولان، گره مشكل ها گشوده شود. اين كار، دل مسلمانان را شاد مى كند و رحمت و گشايش الهى بر آن فرد سايه گستر مى شود. پيامبر اسلام در توصيه اى ارزنده مى فرمايد:

أَبْلِغُوا حَاجَةَ مَنْ لا يَسْتَطيعُ إِبْلاغَ حاجَتِه .... (1)

حاجت كسى را كه از ابلاغ آن ناتوان است، به مسئولان برسانيد ....

كم گويى

زبان، عضوى از بدن است كه مى تواند منشأ بسيارى از گناهان مانند: تهمت، غيبت، دروغ و سخن چينى شود. هر چه انسان، زيادتر سخن بگويد، گناهانش افزايش مى يابد و هر چه سكوت او طولانى تر باشد، به سعادت و سلامت نزديك تر است. انسان عاقل كسى است كه بيشتر مى انديشد و كمتر سخن مى گويد. خاموشى، عيب هاى احتمالى انسان را پوشش مى دهد و شخصيت او را نزد ديگران محفوظ مى دارد. برعكس، پرگويى به سرعت، باطن انسان را نزد ديگران آشكار مى سازد. انسان هاى پرسخن معمولًا براى اثبات سخنان نابجاى خود به تلاش بيهوده دست مى يازند و در اين راه، با از دست دادن سلامت روحى و روانى خويش، در نگاه ديگران، منفور جلوه مى كنند. پيامبر


1- 1. همان، ش 21.

ص: 138

راستين اسلام براى حفظ سلامت و شخصيت فرد مسلمان، در توصيه ارزنده اى مى فرمايد:

سُكوُتُ اللِّسانِ، سَلامَةُ الْانْسانِ. (1)

خاموشى مايه سلامت است.

كوچك شمردن ديگران

يكى از بدترين صفاتى كه ممكن است در انسان وجود داشته باشد، اين است كه گاهى براى آنكه خود را بزرگ جلوه دهد، ديگران را كوچك تر از آنچه هستند، نشان مى دهد. در حقيقت، افراد فرومايه براى پوشاندن نادانى خود مى كوشند مقام ديگران را پايين بياورند تا احساس خود بزرگ بينى شان ارضا شود. البته آنچه به دست مى آورند، چيزى نيست كه منتظر آن بوده اند؛ زيرا مردم، سره را از ناسره و حقيقت را از دروغ باز مى شناسند. در اين حالت، ماهيت او نزد ديگران آشكار مى شود، گرچه ديدگاه او چيز ديگرى باشد.

حضرت محمد صلى الله عليه و آله در اين باره چه زيبا مى فرمايد:

اذَلُّ النّاسِ مَنْ اهانَ النّاسَ. (2)

خوارترين مردم كسى است كه مردم را خوار شمارد.

كوچك شمردن مشكلات

اگر انسان اراده كند، مى تواند به تدريج، به نيرويى دست يابد كه تحمل مشكلات را آسان پندارد. اين مسئله با قدرت تحمل آدمى، رابطه مستقيم دارد. اگر مشكلات را كوچك شمارد و با آن مبارزه كند، مى تواند به راحتى بر


1- 1. نهج الفصاحه، ش 1769.
2- 2. همان، ش 250.

ص: 139

مشكلات بزرگ نيز چيره شود. اين همه در سايه پشتكار و ايستادگى ممكن است و مهم اين است كه در برابر گرفتارى ها، خود را نبازد و از ميدان به در نرود. گاهى انسان در رويايى با مشكلات، از آن معضل، تصوير نادرستى در ذهن خود ترسيم مى كند؛ يعنى مشكل بسيار بزرگ نمايى مى شود. در حالى كه با كوچك شمردن مشكلات بزرگ، مى توان بر آن چيره شد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

لا سَهْلَ الّا ما جَعَلْتَ سَهْلًا. (1)

هر قدر آسان بگيرى، آسان مى گذرد.

كيفيت بخشيدن به كار

برخى عادت كرده اند كه با سهل انگارى كارهاى خود را بدون كيفيت انجام دهند و پيش از انجام درست يك كار، به كار ديگرى بپردازند. آشكار است كه در اين صورت، انسان نمى تواند از كارهاى آنان بهره بردارى كند. در مقابل، افراد نيكى هستند كه به دليل تعهد خويش، كارهايى كه به آنان سپرده مى شوند، به بهترين صورت انجام مى دهند و محبوبيت مردمى و رضايت الهى را از آن خود مى سازند. رسول اكرم صلى الله عليه و آله در توصيه به اين مهم مى فرمايد:

يُحِبُّ اللَّهُ العامِلَ اذا عَمِلَ انْ يَحْسُنَ. (2)

خداوند دوست دارد كه انسان وقتى كارى انجام مى دهد، آن را خوب و كامل كند.

گ

گذشت


1- 1. همان، ش 2498.
2- 2. همان، ش 3217.

ص: 140

داشتن روحيه گذشت، نشانه همت بلند و قدرتِ استقامت فرد است. كسانى كه روحيه گذشت دارند، افزون بر اينكه مى توانند در برابر سختى هاى روزگار استقامت كنند، بر نيروى خشم خود نيز مسلط خواهند شد. چنين افرادى اين قدرت را دارند تا در مقابل بى ادبى، آرامش خويش را حفظ و حتى در بعضى موارد، از تقصير ديگران چشم پوشى كنند. از نظر اسلام، انسان هاى با گذشت در اين جهان، به ناراحتى و ناملايمات گرفتار نمى شوند و در آخرت نيز از لطف و محبت خاص الهى بهره مند خواهند شد. در حقيقت، آنان بلند همتند و خداوند به دليل عظمت وجودى شان، آنان را در پناه لطف و عنايت خاص خود قرار مى دهد. پيامبر رحمت مى فرمايد:

اسْمَحْ يُسْمَحْ لَكَ. (1)

آسان گير تا بر تو آسان گيرند.

ايشان در حديث ديگرى مى فرمايد:

خُلْقانِ يُحِبُّهُما اللَّهُ ... فَامَّا اللِّذانِ يُحْبُهُما اللَّهُ فَالسَّخاءُ وَ السَّماحَةُ. (2)

خدا، دو صفت را دوست دارد ... ولى آن دو چيزى كه خدا دوست دارد، بخشش و گذشت است.

گردش ايام

انسان خردمند، از گردش روزگار و پيشامدها و حوادث غافل نيست و از همه آنها درس عبرت و سازندگى مى آموزد. افراد بسيارى از بهترين امكانات


1- 1. نهج الفصاحه، ش 293.
2- 2. همان، ش 1454.

ص: 141

مادى برخوردار بودند، ولى اينك به تكه اى نان محتاج شده اند يا چه بسا آدم هايى كه آه دربساط نداشتند، ولى امروز صاحب مال و منال فراوانند. چه افراد توان مندى كه نعمت سلامتى و قدرت جسمانى داشتند، ولى اينك زمين گير شده اند. آيا بهتر نيست انسان از آنچه در پيرامونش مى گذرد، درس عبرت بگيرد و به قدرت جسمانى و مال و دارايى خود مغرور نشود؟

به ياد آوريم اين سخن ظريف قائم مقام فراهانى را:

روزگار است اين، كه گه عزت دهد، گه خوار دارد چرخ بازيگر از اين بازيچه ها، بسيار دارد

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

كَفى بِالدَّهْرِ واعِظاً وَ بِالْمَوْتِ مُفَرِّقاً. (1)

چه آموزگارى است روزگار و چه جماعت پراكنى است مرگ!

گشاده رويى

بسيار اتفاق مى افتد كه انسان حال مناسبى دارد، ولى در برخورد با افراد اخم آلود و در خود فرورفته، حال خوش خود را از دست مى دهد. همچنين چه بسا از پيشامدى، اندوهگين است، ولى با افرادى كه چهره اى بشاش و خوش رو دارند، روبه رو مى شود و غم و غصه هاى خويش را از ياد مى برد. در حقيقت، گشادگى چهره يا درهم كشيدن آن، به اختيار انسان است؛ با خوش رويى، مى تواند توجه ديگران را به خود جلب كند و با اخم و ناراحتى، ديگران را از خود خواهد راند.

پيامبر گرامى اسلام، گشاده رويى را نوعى صدقه شمرده است و مى فرمايد:

مِنَ الصَّدَقَةِ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى النَّاسِ وَ أَنْتَ طَلِقُ الْوَجْهِ. (2)

از جمله صدقات اين است كه با گشاده رويى به مردم سلام كنى.

گشايش در زندگى


1- 1. همان، ش 2126.
2- 2. همان، ش 3068.

ص: 142

خداوند به هر كس به اندازه مناسب، نعمت و روزى مى دهد و دوست دارد بنده اى به اندازه گشايش در زندگى، براى خود و اهل و عيالش تسهيلاتى فراهم آورد. بعضى از انسان ها فكر مى كنند هرچه آدمى ناچيزتر باشد و از امكانات مالى بهره نگيرد، رضايت الهى را بهتر به دست آورده است، در حالى كه چنين انديشه اى درست نيست. استفاده متعادل از زندگى متناسب با شأن آدمى، مطلوب خداوند و توصيه ائمه معصومين عليهم السلام است. درست است كه آدمى نبايد براى به دست آوردن زندگى بهتر، از عزت و آبرومندى خود هزينه كند و دست نياز به سوى اين و آن بگشايد، ولى وقتى خداوند، گشايشى در زندگى او ايجاد كرد و نعمتى را به او ارزانى داشت، حق استفاده از آن را دارد.

در اين صورت، خداوند نيز راضى تر است. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

انَّ اللَّهَ يُحِبُّ اذَا انْعَمَ عَلَى عَبْدٍ انْ يَرى اثَرَ نِعْمَتِهِ عَلَيهِ وَ يُبْغِضُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَؤُّسَ. (1)

هر وقت خداوند نعمتى به بنده اى داد، دوست دارد اثر آن نعمت را بر آن بنده ببيند و از فقر و حالت نادارى به خود گرفتن، بدش مى آيد.

گوهرهاى درخشان

دست يابى به اهداف انسانى در پرتو داشته هاى كمالى امكان پذير خواهد بود.

ايمان از عواملى است كه آدمى را در برابر لغزش حفظ مى كند و همچون سپرى است محكم در برابر هجوم افكار شيطانى و حصارى است كه سعادت و سلامت دنيوى و اخروى را در خود جاى داده است. در كنار ايمان و


1- 1. تحف العقول، ص 56.

ص: 143

پرهيزگارى، علمى كه بتواند براى او و ديگران ثمربخش باشد و همچنين تدبرى كه وى را به نرم خويى فرا خواند تا با ديگران به مدارا رفتار كند، بسيار ارزشمند است. اگر آدمى، پرهيزگار باشد، خود را نيز به زيور دانش بيارايد و وسيله سنجش اعمالش، عقل و تدبير باشد، مى تواند منشأ عمل خير باشد.

رسول گرامى اسلام نيز بر اين سه گوهر ارزشمند تأكيد كرده است و مى فرمايد:

ثَلاثٌ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ لَمْ يَقُمْ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ عِلْمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهْلَ السَّفِيهِ وَ عَقْلٌ يُدارِى بِهِ النَّاسَ. (1)

سه چيز است كه اگر در كسى نباشد، عملى از او سر نمى زند: پرهيزگارى كه او را از نافرمانى هاى خداوند متعال باز دارد؛ دانشى كه با آن، نادانى آدم نادان را برطرف سازد؛ عقلى كه به وسيله آن، با مردم به مدارا رفتار كند.

ل

لبخند

بعضى چهره اى گرفته و خشن دارند، به گونه اى كه آدمى با ديدن آنان به ياد گرفتارى هاى خويش مى افتد. بعضى نيز چهره اى تبسم آميز و روحيه اى شاد دارند كه ديگران با ديدن آنان، رنج و مصيبت خود را از ياد مى برند و دوست دارند ساعت ها با آنان باشند. افراد خنده رو به سرعت در قلب ديگران، نفوذ و محبت آنان را به خود جلب مى كنند. به گونه اى كه انسان، ناخودآگاه احساس مى كند ساليان درازى است با آنان آشنايى و صميمت دارد.

بارى، اولياى الهى نيز همواره با چهره اى گشاده و شاد با مردم روبه رو


1- 1. همان، ص 7.

ص: 144

مى شوند كه در اين ميان، پيامبر رحمت، زبانزد خاص و عام است. آن وجود نازنين مى فرمايد:

تَبَسُّمُكَ فِى وَجْهِ اخيكَ لَكَ صَدَقَةٌ. (1)

لبخند تو بر روى برادرت، براى تو صدقه اى است.

لجاجت و ستيزه جويى

افراد ستيزه جو، انسان هاى خودخواه و بى گذشتى هستند كه مى كوشند با لجاجت و دشمنى با ديگران، رنج و ناراحتى درونى خويش را كاهش دهند.

اين در حالى است كه هرچه ميزان لجاجت و ستيزه جويى آنان بيشتر شود، فشار روحى و جسمى آنان نيز افزايش مى يابد. برعكس، آدم هاى معتدل همواره مى كوشند تحت تأثير احساسات ناشى از خشم و غريزه قرار نگيرند و بى درنگ به ستيزه جويى و لجاجت نپردازند. بسيار اتفاق افتاده است كه كنترل نفس و بردبارى، نتيجه شيرين و خوشايندى چون مودت و دوستى به همراه داشته است و فردى كه ممكن بود با يك برخورد تند و ناسنجيده، در شمار مخالفان و دشمنان انسان درآيد، به يكى از دوستان و مريدان او تبديل شده است. نه تنها افراد جامعه به انسان لجوج، بى اعتنا مى شوند، بلكه خداوند نيز او را از عنايت خود محروم مى كند. پيامبر عطوفت و مدارا مى فرمايد:

ابْغَضُ الرِّجالِ الىَ اللَّهِ الْالَدُّ الْخَصِمُ. (2)

منفورترين مردان نزد خدا، مرد لجوج و ستيزه جوست.

م

مبارزه با هواى نفس


1- 1. نهج الفصاحه، ش 1119.
2- 2. همان، ش 18.

ص: 145

به هر ميزان كه انسان خواهان اميال نفسانى باشد، به همان اندازه، از نيروى عقل و اراده فاصله مى گيرد. آدمى به دليل افراط در هواپرستى، سست اراده و بى اختيار مى شود و همه فضايل انسانى را از دست مى دهد. از نظر اسلام، منشأ همه گناهان، پيروى بى چون و چرا از هواى نفس است و پرهيزگار كسى است كه از دام هوا و هوس رهيده باشد. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله، هوسْ گريزان را از شجاعان امت خويش مى شمارد و مى فرمايد:

اشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ هَواهُ. (1)

شجاع ترين مردم كسى است كه بر خواسته هاى نفسانى چيره شود.

مدارا با بدهكاران

چون برخى افراد، امكانات مالى بسيارى ندارند، ممكن است در پاره اى موارد، وام بگيرند، ولى از بازپرداخت آن در زمان تعيين شده، ناتوان باشند. در اين حال، برخورد وام دهندگان متفاوت است. گروهى با سعه صدر و واقع نگرى، درصدد تمديد بازپرداخت برمى آيند يا حتى در پاره اى موارد، آن را مى بخشند كه البته از پاداش فراوانى برخوردار خواهند شد. گروهى ديگر با سرسختى و لجاجت بسيار تلاش مى كنند كه به هر شكل ممكن، حتى با آبروريزى و فشار و سخت گيرى بر بدهكار، طلب خود را باز پس بگيرند كه كار بسيار نكوهيده اى است. به يقين، اگر


1- 1. همان، ش 299.

ص: 146

كسى با بزرگوارى و درك موقعيت طرف مقابل، با بدهكار مدارا كند، در پيش گاه خداوند روسپيد خواهد بود. بر اين اساس، رسول الله صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

مَنْ نَفَّسَ عَنْ غَريمِه أَوْ مَحى عَنْهُ كانَ فى ظِلِّ الْعَرْشِ يَوْمَ الْقِيامَةِ. (1)

هر كه به بدهكار خويش مهلت دهد يا قرض او را ببخشد، روز قيامت در سايه عرش الهى خواهد بود.

مدارا با مردم

برخى مى پندارند كه خواسته هاى آنان بايد همواره بى كم و كاست اجرا شود.

ازاين رو، انتظار دارند تا ديگران به بهترين صورت ممكن، به كمك آنان بشتابند و زمانى هم كه به مطلوب نمى رسند، ديگران را مقصر مى دانند و به ناسازگارى و بداخلاقى با آنان مى پردازند. بعضى نيز روح گذشت و بخشش ندارند و كوچك ترين لغزش ديگران را با شديدترين شيوه ممكن، مجازات مى كنند. اينان بسيار خودخواهند و از مردم، توقع زيادى دارند. اينان با چنين روحيه اى، پايگاه خود را در ميان مردم از دست مى دهند و به زيان هاى جبران ناپذير دچار مى شوند.

حضرت رسول در توصيه به مدارا با هم نوعان مى فرمايد:

اعْقَلُ الناسِ أَشَدُّهُمْ مُداراةً لِلنّاسِ.(2)

خردمندترين مردم كسى است كه با مردم بيشتر مدارا كند.

مداراى مشروط

تا آنجا كه مى توان و شريعت به ما اجازه داده، نرمش و مدارا با مردم پسنديده است. در حقوق شخصى و امور جارى، بايد از لغزش ديگران چشم پوشيد و


1- 1. نهج الفصاحه، ش 2849.
2- 2. همان، ش 358.

ص: 147

با گذشت، باآنان روبه رو شد. البته مدارا با مردم آن گونه نيست كه در صورت آسيب ديدن دين، حيثيت و عزت آدمى با ديگران كنار بياييم؛ زيرا كوتاه آمدن در اين موارد، رفته رفته از ارزش و اهميتشان مى كاهد و آنها را به امورى معمولى و ابتدايى تبديل مى كند. اگر قرار باشد آدمى در برابر حق كشى يا حق گريزى، در برابر ديگران كنار بيايد، چگونه مى توان دوام و قوام ارزش ها را انتظار داشت.

ارزش ها حساسند و واكنش مدافعانه در برابر آنها لازم و ضرورى است، ولى همان گونه كه گفته شد، در برابر چيزهاى كم ارزش و غيراصولى نبايد سخت گيرى نشان داد؛ زيرا با گذشت مى توان ديگران را نسبت به شخصيت خود و دستورهاى اخلاقى و ظريف پيامبر گرامى اسلام متمايل ساخت.

حضرت محمد صلى الله عليه و آله درباره نوع مدارا با مردم مى فرمايد:

رَأسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْايمانِ بِاللَّهِ مُداراةُ النَّاسِ فِي غَيْرِ تَرْكِ حِقٍّ. (1)

عاقلانه ترين كارها پس از ايمان به خداوند، مدارا كردن با مردم است، به گونه اى كه حقى ضايع نشود.

مداومت بر كار خير

هرگاه انسان در حال انجام دادن كار خير از دنيا برود، با رضايت الهى روبه رو خواهد شد؛ چون بنده اى فرمان بردار بوده است، ولى اگر كسى در حال انجام دادن معصيت از جهان فانى رخت بربندد، در جهان ديگر نيز با خشم و غضب پروردگار روبه رو مى شود؛ زيرا حق بندگى را به جا نياورده است. هرچند ممكن است او نيز در نهايت از رحمت ومغفرت الهى برخوردار شود، ولى شرمندگى در پيش گاه او را چگونه تحمل خواهد كرد؟ آيا بهتر نيست انسان در محضر خدا گناه نكند و خود را براى


1- 1. تحف العقول، ص 42.

ص: 148

روزى آماده سازد كه هيچ چيز حتى مال و فرزند نمى توانند پشتيبان او باشند؟ پيامبر ارجمند اسلام در توصيه به انجام كارهاى پسنديده مى فرمايد:

مَنْ ماتَ عَلى خَيْرٍ عَمِلَهُ فَارْجُوا لَهُ خَيْراً وَ مَنْ ماتَ عَلى شَرٍّ عَمِلَهُ فَخافُوا عَلَيْهِ وَلا تَيأَسُوا. (1)

هر كس بر خيرى كه انجام داده است، بميرد، برايش اميدوار باشيد و هر كس بر شرى كه انجام داده است، بميرد، برايش بيم ناك باشيد، ولى نااميد نشويد.

مردم آزارى

مردم آزارى در اجتماع نمودهاى گوناگونى دارد. براى مثال، همسايه اى با بى مبالاتى و سر و صداى زياد، كارمندى با بى پاسخ گذاشتن خواسته ارباب رجوع، راننده اى با بوق هاى زدن هاى ممتد و بى جا و نيز ديگران با صدها كردار خلاف و دور از نزاكت، سبب رنجش خاطر اطرافيان مى شوند. از آن بدتر وقتى است كه در برابر هرگونه اعتراض، خود را بى گناه و حتى صاحب حق مى دانند. آيا پسنديده است كه آسايش و آرامش ديگران را به هم بريزيم و خود را بى گناه نيز بدانيم؟

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در نكوهش اين رفتار ناپسند مى فرمايد:

كُلُّ مُوذٍ فِى النَّار. (2)

هر آزارگرى در دوزخ است.

مزد كارگر

بنا بر وظيفه اخلاقى و انسانى، انسان بايد حق كارگر را با احترام به او بپردازد و حتى اگر پرداخت مزد بدون درخواست كارگر انجام گيرد، پسنديده تر است.


1- 1. نهج الفصاحه، ش 2831.
2- 2. همان، ش 2171.

ص: 149

بعضى افراد نه تنها پس از انجام كار، قدردانى نمى كنند، بلكه با منّت نهادن، حقوق كارگر را مى پردازند كه اسلام، اين كار را بسيار نكوهش كرده است.

همچنين بسيار شايسته است اگر كارگرى بيش از مقدار كارش، تلاش كرد و كار را به خوبى به پايان رساند، مزد بيشترى به او پرداخت شود. پرداخت مزد نيز بايد در زودترين وقت ممكن انجام شود. پيامبر گرامى اسلام، دست كارگران را مى بوسيد و به آنان بسيار احترام مى گذاشت. ايشان مى فرمايد:

... اعْطِ الْاجيرَ حَقَّهُ قَبْلَ انْ يَجُفَّ عَرَقُهُ. (1)

... پيش از اينكه عرق كارگر خشك شود، حق او را بپردازيد.

مشاركت در كارِ خانه

برخى مى پندارند خدمت در خانه منحصر به همسران است و مردان كوچك ترين وظيفه اى در اين زمينه ندارند. ازاين رو، به اصطلاح دست به سياه و سفيد نمى زنند و خانه را با مهمان خانه اشتباه مى گيرند. انجام دادن كارهاى خانه، وظيفه اى است مشترك ميان زن و مرد و اداره نيكوى خانه به وسيله زن، وظيفه شرعى واخلاقى او نيست، بلكه تلاش خالصانه اى است كه وى براى محبت به همسر و فرزند انجام مى دهد. نبايد پنداشت كه زن موظف است همه كارهاى خانه را انجام دهد؛ زيرا وجود رابطه همسرى، هرگز به معناى خدمت گزارى براى مرد نيست. بنابراين، زن و مرد بايد با مشاركت و هم يارى به كارهاى خانه بپردازند و نظام خانواده را اصلاح كنند. حضرت ختمى مرتبت در اين باره مى فرمايد:

خِدْمَتُكَ زَوْجَتَكَ صَدَقَةٌ. (2)

خدمت تو به همسرت، صدقه است.

مشورت


1- 1. همان، ش 347.
2- 2. همان، ش 1435.

ص: 150

انسان در هر مرتبه از آگاهى و دانش قرار داشته باشد، هرگز از مشورت بى نياز نخواهد شد. تجربه ثابت كرده است كه گاهى انسان در مسائل ساده نيز دچار اشتباه و غفلت مى شود، در حالى كه اگر با افراد آگاه و با تجربه مشورت مى كرد، به اين اشتباه دچار نمى شد. هنگامى كه انسان با كسى مشورت مى كند، فكر او را با فكر خود شريك مى سازد. در حقيقت، نيروى فكرى او قوى تر مى شود و بدين ترتيب، از اشتباه در امان مى ماند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در توصيه به مشورت مى فرمايد:

لا مُظاهَرَةَ اوْثَقُ مِنَ الْمُشاوَرَةِ. (1)

پشتيبانى مطمئن تر از مشاوره نيست.

ملاحظه كارى

اخلاص و خدامحورى در انجام دادن كارها سبب موفقيت و ذخيره سازى پاداش آن براى جهان آخرت مى شود. اخلاص، اكسيرى است كه در برخورد با كار و تلاش، آن را پربها و مانا مى سازد و در جريده عالم ثبت مى كند؛ همان گونه كه ريا و خودنمايى از ارزش كار مى كاهد و آن را مانند كف روى آب، زودگذر و بى دوام مى سازد. بنابراين، مغز كارها، اخلاص و انجام عمل براى خداوند است و بايد به كارها رنگ خدايى زد تا ماندگار شود. وقتى كارى مورد رضايت الهى است، هرگز نمى توان آن را براى ملاحظه يا خوشامد خلق رها كرد. چگونه مى توان رضايت مخلوق را بر رضاى خدا ترجيح داد يا بر اثر شرم و حياى نكوهش شده، از انجام كارى طفره رفت. از اين رو اگر كسى در جمعى است


1- 1. نهج الفصاحه، ش 2506.

ص: 151

كه با او هم عقيده نيستند يا از آنها شرم دارد، بايد با صلابت به پاخيزد و كارش را بدون شرم و ملاحظه كارى انجام دهد.

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله فرمود:

لا تَعْمَلْ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ رِياءً وَ لا تَدَعْهُ حَياءً. (1)

هيچ كار خيرى را براى ريا انجام مده و هيچ كار نيكى را به سبب خجالت كشيدن رها مكن.

مهمان ناخوانده

برخى مردم با آنكه از وضع مالى خوبى برخوردارند، ولى مى كوشند بدون دعوت به خانه اين و آن بروند و در اين راه، چه بسا اعضاى خانواده يا دوستانشان را نيز با خود همراه مى سازند. اين كار پسنديده نيست؛ زيرا صاحب خانه را به زحمت مى افكنند و بى اطلاع ميزبان، او را غافل گير و در برابر مهمان ناخوانده، شرمسار مى كنند. بنابراين، بدون هماهنگى و دعوت، به خانه كسى نرويم؛ چون اين كار در هر مكتب و مرامى ناشايست و خلاف اخلاق است. پيامبر گرامى اسلام در يكى از هشدارهاى شديد مى فرمايد:

مَنْ مَشى إِلى طَعامٍ لَمْ يُدْعَ إِلَيْهِ فَقَدْ دَخَلَ سارِقاً وَ خَرَجَ مُعَيِّراً. (2)

هر كه بى دعوت به طعامى رود، دزد مى رود و ننگين بيرون مى آيد.

ميزان سنجش عقل

عقل چيست و عاقل كيست؟ هر كسى، عقل را بر اساس فهم و خرد خود معنى مى كند. ازاين رو، ممكن است برداشت بعضى افراد، با تفسيرى كه پيشوايان


1- 1. تحف العقول، ص 58.
2- 2. نهج الفصاحه، ش 2767.

ص: 152

دينى از عقل و خرد دارند، متفاوت باشد. چه بسا كسانى از نظر افراد معمولى، عاقل شمرده مى شوند، ولى بر اساس معيارهاى معصومين عليهم السلام در شمار افراد عاقل قرار نگيرند.

آورده اند: مردى نصرانى از اهل نجران به مدينه آمد. او مردى خوش بيان، باوقار و با فضيلت بود. مردم به رسول اللَّه صلى الله عليه و آله گفتند: اين مرد نصرانى چقدر با عقل و خرد است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از شنيدن اين سخنان، معيار داورى براى انسان خردمند را چنين بيان فرمود:

مَهْ انَّ العاقِلَ مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ وَ عَمِلَ بِطاعَتِهِ. (1)

دست نگه دار! خردمند كسى است كه خدا را به يگانگى بشناسد و به فرمان او عمل كند.

ن

نزديك ترينان به پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله

رسول رحمت و هدايت آمد تا چراغ راه آدميان به سوى خير و نيك بختى باشد. ايشان براى رسيدن انسان به كمال و سعادت، دستورهايى داده است كه انسان ها با عمل به آنها، خود را به خلق و خوى محمدى خواهند آراست.

انسان ها اگر چنين كنند، در سايه لطف پيامبر قرار مى گيرند و از آسيب هاى روز واپسين در امان مى مانند. در اين صورت، در آخرت نيز از ياران و نزديكان آن حضرت خواهند بود. در مقابل، كسانى كه دستورهاى نبوى را ناديده بيانگارند و در دنيا، خود را از نبى مكرم اسلام جدا سازند، در آخرت نيز از ايشان دور خواهند بود. بنابراين، چه خوب است كه با آراسته


1- 1. تحف العقول، ص 54.

ص: 153

شدن به اوصاف نبوى، خود را مشمول رحمت الهى و قرين عطوفت محمدى قرار دهيم كه آن پيامبر مهرپرور مى فرمايد:

اقْرَبُكُمْ مِنّى غَداً فِي الْمَوْقِفِ اصْدَقُكُم لِلْحَدِيثِ وَ آداكُم لِلَامانَةِ وَ اوْفاكُم بِالْعَهْدِ وَ احْسَنُكُم خُلْقاً وَ اقْرَبُكم مِنَ النَّاسِ. (1)

نزديك ترين شما به من در فرداى قيامت، آن كسى است كه بيش از همه سخن راست بگويد، اداى امانت كند، به پيمان وفا كند و اخلاق وى نيكوتر و به مردم نزديك تر باشد.

نفرين ستم ديدگان

مظلومان، دل هاى پراندوه و خاطرى افسرده از ستم بيدادگران دارند و مباد كه دست دعا به نفرين بلند كنند؛ زيرا آتش دل سوختگان، ويرانى ها به بار مى آورد و از اين آتش سوزان، گريزى نيست. اصولًا واژه اى زيباتر از عدالت وجود ندارد و اين مهم، از اهداف عالى پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام بوده است. چگونه انسان مى تواند گلبانگ عدالت را نشنيده انگارد و به سوى ستم و تعدى ره پويد. منادى قسط و عدل و مبارزه با جور و ستم مى فرمايد:

اتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَانَّها تَصْعَدُ الى السَّماءِ كَأَنَّها شَرارَةٌ. (2)

از نفرين ستم ديده بترسيد؛ كه چون شعله آتش به آسمان مى رود.

نگاهى به دنيا، نگاهى به آخرت

انسان به كلى نمى تواند از علاقه به دنيا پرهيز كند؛ زيرا در طبيعت رشد كرده است و به مسائل طبيعى علاقه خاصى دارد. البته نبايد آن چنان در دنيا


1- 1. همان، ص 46.
2- 2. نهج الفصاحه، ش 47.

ص: 154

فرو برود و اسير تعلق ها شود كه تمام فكر و ذكرش به آنها مشغول باشد و براى آخرت خود كوچك ترين گامى برندارد. انسان عاقل كسى است كه در عين بهره مندى از طيّبات دنيا، ره توشه آخرت را نيز فراهم مى آورد و بخشى از ذهن و روح خود را با مسائل معنوى پر مى كند؛ زيرا اگر جز اين باشد، چيزى جز زيان متوجه او نخواهد شد. دنيادوست، به تدريج از انسانيت، تهى و به درنده اى انسان نما تبديل خواهد شد. چنين فردى چنان در منجلاب دنيا فرومى رود كه جز به تأمين منافع شخصى نمى انديشد. پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

لا تَشْغَلُوا قُلوبَكُمْ بِذِكْرِ الدُّنْيا. (1)

دل هاى خود را فقط با ياد دنيا پر نكنيد.

نماز

ترك نماز، بزرگ ترين گناه است. نماز براى تربيت و تكامل روحى انسان ها واجب شده است، ولى برخى افراد براى گريز از انجام تكليف و پيروى از هواى نفس يا تنبلى و كسالت، آن را انجام نمى دهند. اين بندگان به جاى شكرگزارى به درگاه حق و همراهى و هم نوايى با برگ درختان سبز و زمين و زمان و پرندگان و خزندگان در مدح خداى روزى رسان، به بهانه هاى گوناگون از زير بار اين مسئوليت انسان ساز مى گريزند. گاهى مى گويند:

«خداوند به نماز ما احتياج ندارد». در پاسخ بايد گفت نخستين چيزى كه در قيامت از مسلمان مى پرسند، درباره ستون دين است و براى ترك كنندگان نماز، عذاب دردناكى مقرّر شده است. آيا شايسته است انسان به دليل تنبلى و


1- 1. نهج الفصاحه، ش 2459.

ص: 155

كسالت، در دسته ناسپاسان قرار گيرد و از به جا آوردن نماز كه وظيفه بندگى است، سرباز زند؟ پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

اوَّلُ ما يُحاسَبُ بِهِ الصَّلوةُ. (1)

نخستين چيزى كه از آن حساب رسى مى كنند، نماز است.

نماز شب

اسلام به جز نمازهاى واجب، بر اداى بعضى نمازها به دليل آثار بسيار مهم تربيتى كه در پى دارند، تأكيد كرده است. در اين ميان، نماز شب از اهميت بيشترى برخوردار است. وقت اين نماز، از نيمه هاى شب تا نزديك نماز صبح است و سحرخيزان و شب زنده داران با راز و نيازهاى شبانه خود، به حال و هواى معنوى ويژه اى دست مى يابند. اينان در خلوت ربانى خود، محو ديدار معشوق حقيقى مى شوند و جز خدا، همه چيز را به فراموشى مى سپارند. رمز موفقيت بسيارى از علما و اولياى الهى را در اداى نافله نماز شب دانسته اند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در ترغيب به اداى نماز شب مى فرمايد:

مَنْ كَثُرَتْ صَلوتُهُ بِالّلَيْلِ حَسُنَ وَجْهُهُ بِالنَّهارِ. (2)

هر كس در شب، نماز بسيار بخواند، در روز، چهره اش نورانى مى شود.

نماز صبح در مسجد

آن گاه كه تاريكى همه جا را فرا گرفته و سكوتى سنگين بر زمين حاكم است، بندگان صالح خدا از بستر برمى خيزند و براى به جا آوردن نماز صبح، به سوى مسجد مى روند. اين حركت و خيزش به سوى مساجد، صفاى خاصى دارد. در فضاى


1- 1. همان، ش 979.
2- 2. همان، ش 2813.

ص: 156

سراسر ملكوتى مساجد و در اين تماشاگه راز، بندگان خاص خدا را در حالت هاى گوناگون مى توان ديد. يكى در حال ركوع، ديگرى با چشمان گريان از خدا طلب عفو مى كند و با او در راز و نياز است و آن ديگر، غرق در تفكر و تعمق. چه زيباست همراه شدن با اين جماعت عاشق. در آن سو مى بينيم كه گروهى بى خبر از عالم معنا در خوابى عميق فرو رفته اند و به دور از اين غوغاى ملكوتى، تنها به اين مى انديشند كه پاسى از صبح گذشته از خواب برخيزند و زندگى تكرارى فردا و فرداها را آغاز كنند. رسول اللَّه صلى الله عليه و آله در بشارتى نيكو به سحرخيزان مى فرمايد:

بَشِّرِ الْمَشَّائينَ فِى ظُلَمِ اللَّيْلِ إِلَى المَساجِدِ بالنُّورِ التّامِ يَوْمَ القِيامَةِ. (1)

به آنان كه در ظلمات شب به سوى مساجد مى روند، بشارت بده كه در روز رستاخيز، روشنى كامل دارند.

نيكوكارى

هر كارى مى تواند آثار مثبت يا منفى دربرداشته باشد. خداوند بزرگ به انسان، حق انتخاب داده است و انسان هاى شايسته كسانى هستند كه راه هاى مفيد را مى پيمايند. اينان فرصت هاى الهى را از دست نمى دهند و با نيت خداپسندانه، براى رفع نياز خود و ديگران مى كوشند. بر عكس، انسان هاى ناسپاس، نعمت هاى الهى را به رايگان از دست مى دهند و در برخورد با نيازمندان، آنان را به تمسخر مى گيرند. اينان مى گويند: «اگر خدا مى خواست به فقيران روزى مى داد و به كمك ما نيازى نيست.» اين گونه افراد نمى دانند كه كمك به نيازمندان، انسان را از سقوط به پستى ها و حوادث ناگوار و ناگهانى در امان نگاه مى دارد. نيكوكارى و صدقه پنهانى و آشكار از كارهايى است كه مايه


1- 1. نهج الفصاحه، ش 1090.

ص: 157

سپيدرويى انسان در جهان آخرت خواهد شد. پيامبر گرامى اسلام در توصيه به اين عمل پسنديده مى فرمايد:

صَنائِعُ الْمَعروفِ تَقِى مَصارِعَ السُّوءِ. (1)

نيكوكارى، انسان را از مرگ هاى ناگوار در امان نگاه مى دارد.

و

وساطت در ازدواج

در فرهنگ اسلام اين كار از ارزشمندترين وساطت ها به شمار آمده است. البته اين كار به دليل اهميت و حقانيتش نيازمند تجربه و دقت و امانت دارى است. فرد ميانجى بايد ويژگى هاى دو طرف را به خوبى و بدون كم و كاست براى يكديگر بيان كند و زمينه شناخت آن دو را فراهم آورد. در اين صورت است كه مى تواند زمينه سعادت و آرامش دو جوان را فراهم كند و فرد ميانجى را نيز به پاداش الهى برساند. ازاين رو، پيامبر خدا، محمد مصطفى صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

مِنْ افْضَلِ الشَّفاعَةِ أَنْ تَشْفَعَ بَيْنَ اثْنَيْنِ فى النِّكاحِ. (2)

از جمله بهترين وساطت ها اين است كه ميان دو نفر در ازدواج، وساطت كنيد.

وصيت نامه

بى شك، همه موجودات، طعم تلخ مرگ را خواهند چشيد جز ذات لايزال الهى كه هميشه بوده و خواهد بود. مخلوقات دير يا زود، از اين جهان فانى خواهند رفت، ولى نياز به سفارش پس از مرگ، بسيار ضرورى است تا نظام


1- 1. همان، ش 1852.
2- 2. همان، ش 3073.

ص: 158

خانوادگى و روابط اجتماعى دچار مشكل نگردد. چه بسا انسان هايى كه بدون وصيت، از اين جهان رفته اند و پس از مرگ آنان، اختلاف هاى شديد مالى ميان اعضاى خانواده اتفاق افتاده است يا اشخاص بيگانه، ادعاى طلب كارى داشته اند. آيا بهتر نيست انسان با نوشتن وصيت نامه، از رخ دادن اين غايله ها پيش گيرى كند و خداى نكرده زير دَين ديگران قرار نگيرد و سبب اختلاف خانواده نيز نشود. پيامبر اسلام مى فرمايد:

تَرْكُ الْوَصيَّةِ عارٌ فِى الدُّنْيا وَ نارٌ وَ شَنارٌ فِى الْآخِرَةِ. (1)

وصيت نكردن، مايه ننگ اين جهان و آتش آن جهان است.

وظايف والدين

خانواده، نخستين و مهم ترين خاستگاه تربيتى فرزندان است. پدران و مادران بايد براى تربيت صحيح فرزندان، سرمايه گذارى كنند تا اين گل هاى زندگى شكوفا شوند و باقيات صالحاتى باشند براى والدين؛ زيرا به يادگار نهادن فرزندان صالح از نعمت هاى الهى است. پدر و مادر در آشنا كردن فرزندان با هنجارهاى اجتماعى، نقش اساسى دارند. ازاين رو، بايد آنان را به گونه اى پرورش دهند كه با اصول دينى و مبانى اعتقادى آشنا شوند. نام گذارى نيكو و پسنديده يكى از اين موارد است؛ زيرا تأثير روانى بسزايى بر فرزند دارد. پيامبر بزرگوار اسلام در توصيه اى به والدين، پاره اى از وظايف آنان را چنين برمى شمارد:

حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوالِدِ انْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِّنَ مَوْضِعَهُ وَ يُحَسِّنَ ادَبَهُ. (2)

حق پسر بر پدر آن است كه نام نيكو بر او نهد و بر جايگاه نيكو نشاند و ادب نيك بياموزد.

وفاى به عهد


1- 1. نهج الفصاحه، ش 1141.
2- 2. همان، ش 1393.

ص: 159

وفاى به عهد و پيمان، نشان دهنده طبع والا و فضايل اخلاقى آدمى است. از انسان مسلمان انتظار مى رود كه اگر توان انجام كارى را ندارد، با عذرخواهى و پاسخ صريح، ناتوانى خود را اعلام كند تا درخواست كننده، تكليفش را بداند و با بهره گيرى از وسايل ديگر، آن نياز را برآورد. متأسفانه گاهى با افرادى روبه رو مى شويم كه وعده هاى بيهوده مى دهند و چه بسا به دليل از دست رفتن فرصت، سائل نيز به مطلوب خود نمى رسد. پيامبر بزرگ اسلام، عهدشكنان را در شمار بى دينان شمرده است و مى فرمايد:

لا دينَ لِمَنْ لاعَهْدَ لَهُ. (1)

هر كه پيمان نگاه ندارد، دين ندارد.

ه

هديه

هديه، محبت ميان انسان ها را افزايش مى دهد. در حقيقت، هديه دهنده با اين كار، علاقه و محبت خود را بيان مى كند. قيمت و ارزش بالاى هديه، معيار و ملاك جلب محبت نيست؛ زيرا ممكن است هداياى غيرمادى كه نشان دهنده حسن نيت و صداقت اهدا كننده است، بسيار كارسازتر باشد. در اسلام، نفس و اصل عمل مورد توجه است. بنابراين، تهيه هداياى گران بهاى مادى را خردمندانه نمى داند.

اصالت هر هديه، مفيد و معنوى بودن آن است و ارزش مادى آن اهميتى ندارد. از سوى ديگر، اگر هديه پر قيمت باشد، طرف مقابل نيز براى جبران آن گرفتار سختى و دردسر مى شود. گاهى اوقات، تهيه هديه اى هم سنگ هديه


1- 1. همان، ش 2497.

ص: 160

آشنايان، از عهده فرد خارج است. ازاين رو، به ناچار از او فاصله مى گيرد. در اين حالت، هديه نه تنها محبت را افزون نكرده، بلكه رشته هاى مودت و دوستى پيشين را نيز از هم گسيخته است. بر اين اساس، براى تقويت رشته هاى محبت بايد شئون و توانايى طرف مقابل در نظر گرفته شود.

پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

تَهادَوْا تَحابُّوا. (1)

به يكديگر هديه دهيد تا رشته هاى محبت تان استوار گردد.

هديه معنوى

گاهى افرادى را مى بينيم كه وقتى سخن خوبى را مى شنوند يا مطلب سودمندى را در كتابى مى خوانند و آن را سودمند مى يابند، بى درنگ يادداشت مى كنند تا در زمان مقتضى، به اطلاع دوستان و آشنايان و ديگران برسانند. اين كار، شيوه بسيار پسنديده اى است و در طول تاريخ، بسيارى از انسان ها، از همين راه به آگاهى هاى بسيار ارزشمندى دست يافته اند. چه بسا اگر اين كار انجام نمى شد، امروز بسيارى از دانستنى هاى ما وجود نداشت. پس بكوشيم سخنان و گفتار سودمند را به آگاهى همگان برسانيم تا با ثبت و ضبط آن در حافظه ها و عمل به آن، راه هدايت را بپيماييم. حضرت محمد صلى الله عليه و آله درباره هداياى كلامى مى فرمايد:

نعم العَطِيَّةُ كَلِمَةُ حَقٍّ تَسْمَعُها ثُمَّ تَحْمِلُها الى اخٍ لَكَ مُسْلِمٍ. (2)

چه نيكو عطايى است كلمه حقى كه آن را مى شنوى، سپس به برادر مسلمانت مى رسانى.

هم نشينى با فقيران


1- 1. نهج الفصاحه، ش 1189.
2- 2. همان، ش 3127.

ص: 161

بعضى افراد هميشه از فقيران و نيازمندان فاصله مى گيرند تا مبادا از ايشان چيزى بخواهند يا اينكه شأن خود را از آنان بالاتر مى دانند. اين در حالى است كه ارزش هر كسى با تقواى او محك زده مى شود و چه بسا فقيرى با جامه مندرس، در پيش گاه الهى صاحب مقام و موقعيت والا باشد. هم نشينى با فقيران و رسيدگى به آنان در سيره تابناك اولياى الهى كاملًا نمايان است. آنان همواره با فقيران نشست و برخاست داشتند و كسانى را كه از فقيران فاصله مى گرفتند، به شدت نكوهش مى كردند. پيامبر عظيم الشأن اسلام درباره دوستى با فقيران مى فرمايد:

اتَّخِذُوا عِنْدَ الْفُقَراءِ أَيادِىَ فَانَّ لَهُمْ دَوْلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ. (1)

با فقيران دوستى كنيد؛ زيرا آنان در روز قيامت، منزلت بزرگى دارند.

هم نشينى با نيكان

انسان هميشه نيازمند آموختن مسائل اخلاقى و تربيتى است تا راه كمال و پويايى را در پيش گيرد. يكى از راه هايى كه آدمى را در پيمودن نردبان قرب و تهذيب نفس يارى مى كند، هم نشينى با خوبان است. نيكان كسانى هستند كه فضايل و تجربه كافى دارند و انسان با خيال آسوده مى تواند به آنان اعتماد كند؛ از گفتار و رفتارشان، توشه سفر، فراهم آورد و روح و روان خويش را پالايش كند. آن گاه هم چون فرشته اى سبك بال، با عطر صفا و محبت، پروازى دل نشين را بيازمايد و از لذت علم و عمل بهره مند شود. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره معاشرت با نيك منشان مى فرمايد:


1- 1. همان، ش 29.

ص: 162

جالِسُوا الْكُبراءَ وَ سائلِوُا الْعُلَمَاءَ وَ خالِطُوا الْحُكَماءَ. (1)

با بزرگان هم نشين شويد، از دانشمندان بپرسيد و با حكيمان ارتباط داشته باشيد.

ى

يادداشت دانستنى ها

يكى از بهترين كارها اين است كه انسان، آموخته هاى خود را يادداشت كند.

بعضى افراد به اين مسئله توجهى ندارند و فكر مى كنند كه مى توانند آن اندوخته ها را در حافظه خود نگه دارى كنند، ولى به تدريج، معلومات خود را به فراموشى مى سپارند. همه انسان ها ذهن قدرت مندى چون ابن سيناها ندارند و مانند ماشين حساب و رايانه نيز نيستند كه اگر چنين هم بود به دليل اختلال و نقص، همه حافظه خود را از دست مى دادند. انسان براى نگه دارى اندوخته هاى خود به ناچار بايد آنها را ثبت و ضبط كند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله نيز به اين امر توجه كرده و فرموده است:

قَيِّدوُا الْعِلْمَ بِالْكِتابِ. (2)

دانش را با نوشتن ثبت كنيد.

ياد كرد نيكى مردگان

چون انسان معصوم نيست، خواه ناخواه در طول زندگى مرتكب اشتباه و خطا مى شود. پس همه در پرونده كار خود، رفتار نيك و بد دارند. با اين حال


1- 1. نهج الفصاحه، ش 1300.
2- 2. همان، ش 2105.

ص: 163

شايسته است پس از درگذشت آنان، رفتارهاى خوبشان را بازگو كنيم و از بدى هاى آنان سخنى نگوييم؛ زيرا:

1. شايد خداوند، وى را به دليل كارهاى نيكش، آمرزيده باشد.

2. اينك او درگذشته است و زنده نيست تا از خود دفاع مى كند.

3. اين كار، بازماندگانش را بسيار ناراحت مى كند.

4. در آموزه هاى اسلامى آمده است كه از درگذشتگان به نيكى ياد كنيم.

پيامبر وارسته اسلام مى فرمايد:

اذكُروا محاسِنَ مَوْتاكُمْ وَ كُفُّوا عَنْ مَساويهِم. (1)

نيكى هاى مردگانتان را ياد كنيد و از بدى هايشان چشم بپوشيد.

يتيم نوازى

كودكان يتيم به مهر و محبت، بسيار نياز دارند و مهرورزى به آنان مى تواند تا اندازه اى، غم جان كاه از دست دادن والدين را جبران كند. ازاين رو، اسلام توصيه مى كند كه مسلمانان، چتر محبت و مهربانى را بر سر آنان بگسترانند و مانند آنچه را براى فرزندان خود مهيا مى كنند، براى آنان نيز فراهم آورند.

بى ترديد، كسانى كه به اين وظيفه انسانى بى توجه باشند يا مايه آزار آنان شوند، به خشم پروردگار دچار خواهند شد. رسول گرامى اسلام درباره ارزشمندى اين رفتار نيكو و پسنديده مى فرمايد:

خَيْرُ بُيُوتِكُمْ بَيْتٌ فيهِ يَتِيمٌ مُكَرَّمٌ. (2)

بهترين خانه هاى شما، خانه اى است كه يتيمى در آن گرامى داشته شود.


1- 1. همان، ش 249.
2- 2. همان، ش 1511.

ص: 164

بخش دوم: سيرى در گلستان نبوى صلى الله عليه و آله

فصل اول: خوشه هاى نور

اشاره

ص: 165

بخش دوم: سيرى در گلستان نبوى صلى الله عليه و آله

ص: 166

ص: 167

فصل اول: خوشه هاى نور

سعدى از تربيت يافتگان و شاگردان مكتب اسلام و از شيفتگان و ارادتمندان خاندان نبوت و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام است. وى بسيارى از پندها و اشعار خود را متأثر از آيه ها و روايت ها سروده است. استاد مطهرى در اين باره مى گويد:

«سعدى نصايح بسيار بسيار سودمندى دارد كه از متن اسلام گرفته شده است». (1)

در سالى كه با نور نام محمد صلى الله عليه و آله تابيدن آغاز كرده، بسيار شايسته است تا با يادكردى از اين شاعر توانا، اشعارى را كه برگرفته از سخن تابناك و انسان ساز پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله است، زينت بخش اين نوشتار سازيم. (2) باشد كه نور محمد صلى الله عليه و آله فرا راهمان را همواره فروزان و دست يابى به راه كمال را بر ما آسان گرداند.

ارزش عمر

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله فرمود:

كُنْ عَلَى عُمْرِكَ اشَحَّ مِنْكَ عَلَى دِرْهَمِكَ وَ دِينارِكَ. (3)

بر عمر خويش بخيل تر باش تا بر درهم و دينار خود.


1- 1. مرتضى مطهرى، فلسفه اخلاق، ص 89.
2- 2. اين مطالب با استفاده از سعدى در گلستان حديث آل محمد صلى الله عليه و آله، نوشته: سيد عبدالوهاب محصل، با تغيير و تلخيص تنظيم شده است.
3- 3. بحارالانوار، ج 77، ص 76.

ص: 168

قيمت عمر اگر بداند مرد پس بگريد بر آنچه ضايع كرد

طفل را سيبكى دهند به نقش بستانند از او نگين بدخش (1)

جوهرى را كه اين بصيرت هست ندهد بى بهاى خويش از دست

بريدن سخن ديگران

رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود:

مَنْ عَرَضَ لِاخِيهِ الْمُسْلِمِ فِي حَدِيثِهِ فَكَانَّما خَدَشَ وَجْهَهُ.(2)

هر كه در ميان سخن برادر مسلمانش بدود، مانند اين است كه چهره اش را خراشيده باشد.

سخن را سر است اى خردمند و بن مياور سخن در ميان سخن

خداوند تدبير و فرهنگ (3) و هوش نگويد سخن تا نبيد خموش

به دنبال مال حلال

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

انَّ اللَّهَ يُحِبُّ انْ يَرَى عَبْدَهُ تَعِباً فِي طَلَبِ الْحَلالِ. (4)

خداوند دوست دارد كه بنده اش را در جست وجوى مال حلال، خسته ببيند.

چو خورد شير شرزه در بن غار؟ بازِ افتاده را چه قوت بود؟

گر تو در خانه صيد خواهى كرد دست و پايت چو عنكبوت بود

تكريم سالمندان


1- 1 ولايتى در افغانستان كه در كوهستان آن لعل فراوان يافت مى شود.
2- 2 الكافى، ج 2، ص 660.
3- 3 صاحب نظر.
4- 4 كنزالعمال، ج 4، ص 2.

ص: 169

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله فرمود:

مِنْ اجْلالِ اللَّهِ اجْلالُ ذِى الشَّيْبَةِ الْمُسْلِمِ. (1)

از جمله تجليل خداوند، بزرگداشت مسلمان سپيد موى است.

دلم مى دهد وقت وقت اين اميد كه حق شرم دارد ز موى سپيد

عجب دارم ار شرم دارد ز من كه شرمم نمى آيد از خويشتن

توبه در جوانى

حضرت محمد صلى الله عليه و آله فرمود:

التَّوْبَةُ حَسَنٌ وَ لكِنْ فِي الشَّبابِ احْسَنُ. (2)

توبه نيكوست، ولى در جوانى نيكوتر است.

جوانا! ره طاعت امروز گير كه فردا جوانى نيايد ز پير

فراغ دلت هست و نيروى تن چون ميدان فراخ است، گويى بزن

قضا روزگارى ز من در ربود كه هر روزى از وى شبى قدر بود

من آن روز را قدر نشناختم بدانستم اكنون كه در باختم

به غفلت بدادى ز دست، آب پاك چه چاره كنون جز تيمم به خاك

چو از چابكان در دويدن گرو نبردى هم افتان و خيزان برو

گر آن بادپايان برفتند تيز تو بى دست و پاى از نشستن بخيز

خلوت انس


1- 1 كافى، ج 2، ص 658؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص 97.
2- 2 كنزالعمال، ح 44168.

ص: 170

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله فرمود:

لِي مَعَ اللَّهِ وَقتٌ لا يَسَعُني فِيهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِىٌّ مُرْسَلٌ. (1)

براى من با خداوند وقتى است كه در آن وقت، نه فرشته مقربى و نه پيامبر مرسلى مى گنجد.

يكى پرسيد از آن گم كرده فرزند (2) كه اى روشن گهر پير خردمند

ز مصرش بوى پيراهن شنيدى چرا در چاه كنعانش نديدى؟

بگفت احوال ما برق جهان است دمى پيدا و ديگر دم نهان است

گهى بر طارم اعلى نشينم گهى در پيش پاى خود نبينم

اگر درويش در حالى بماندى سر دست از دو عالم برفشاندى

خودشناسى و خداشناسى

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ. (3)

كسى كه خود را بشناسد، خدايش را شناخته است.

نزيبد تو را با چنين سرورى كه سر جز به طاعت فرود آورى

به انعام خود، دانه دادت، نه كاه نكردت چو انعام، سر در گياه

وليكن بدين صورت دل پذير فريبا مشو، سيرت خوب گير

ره راست بايد، نه بالاى راست كه كافر هم از روى صورت چو ماست


1- 1 بحارالانوار، ج 79، ص 343.
2- 2 حضرت يعقوب.
3- 3 بحار الانوار، ج 2، ص 32؛ غررالحكم، ص 232.

ص: 171

تو را آن كه چشم و دهان داد و گوش اگر عاقلى، در خلافش مكوش

گرفتم كه دشمن بكوبى به سنگ مكن بارى از جهل، با دوست، جنگ

خردمند طبعان منت شناس بدوزند نعمت به ميخ سپاس

دانشورى

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ. (1)

فراگرفتن علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.

طلب كردن علم شد بر تو فرض اگر واجب است از پِى اش قطع ارض

برو دامن علم گير استوار كه علمت رساند به دارالقرار

دشمن ترين دشمن ها

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله فرمود:

اعْدى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ. (2)

دشمن ترين دشمنانت، نفس توست.

مبارزان طريقت كه نفس بشكستند به زور بازوى تقوا و للحروب رحال

مراد نفس ندادند از اين سراى غرور كه صبر پيش گرفتند تا به وقت مجال

قفا خورند و ملامت برند و خوش باشند شب فراق به اميد بامداد وصال

دواى نادانى


1- 1 مستدرك الوسائل، ج 17، ص 49.
2- 2 بحارالانوار، ج 67، ص 36.

ص: 172

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

انَّما شِفاءُ الْعَمَى السُّؤالُ. (1)

شفاى نادانى، پرسش است.

اميد عافيت آن گه بود موافق عقل كه نبض را به طبيعت شناس بنمايى

بپرس هر چه ندانى كه ذُلّ پرسيدن دليل راه تو باشد به عِزّ دانايى

راست گويى

رسول اعظم صلى الله عليه و آله فرمود:

الصِّدْقُ مَبارَكٌ. (2)

راست گويى، فرخنده است.

دلا راستى گر كنى اختيار شود دولتت همدم و بخت يار

نپيچد سر از راستى هوشمند كه از راستى نام گردد بلند

دم از راستى گر زنى صبح وار ز تاريكى جهل گيرى كنار

مزن دم به جز راستى زينهار كه دارد فضيلت يمين بر يسار

به از راستى در جهان كار نيست كه در گلبن راستى خار نيست

زن شايسته

حضرت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله فرمود:

مِنْ سَعَادَةِ الْمَرءِ الزَّوْجَةُ الصَّالِحَةُ. (3)

داشتن زن شايسته از خوشبختى مرد است.


1- 1. مواعظ العدديه، باب اول، فصل سوم.
2- 2. بحارالانوار، ج 76، ص 60.
3- 3. كافى، ج 5، ص 327.

ص: 173

زن خوب فرمانبر پارسا كند مرد درويش را پادشا

برو پنج نوبت (1) بزن بر درت چو يارى موافق بود بر درت

همه روز اگر غم خورى، غم مدار چو شب غمگسارت بود در كنار

چو مستور باشد زن و خوبروى به ديدار او در بهشت است شوى

كسى بر گرفت از جهان كام دل كه يك دل بود با وى آرام دل

سربار جامعه

پيامبر گرامى اسلام فرمود:

مَلْعُونٌ مَنْ الْقَىَ كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ. (2)

از رحمت خدا دور است كسى كه بار زندگى خود را بر دوش ديگران مى نهد.

به چنك آر و با ديگران نوش كن نه بر فضله ديگران گوش كن

بخور تا توانى به بازوى خويش كه سعى ات بود در ترازوى خويش

چون مردان ببر رنج و راحت رسان مخنث (3) خورد دسترنج كسان

بگير اى جوان دست درويش پير نه خود را بيفكن كه دستم بگير

خدا را بر آن بنده بخشايش است كه خلق از وجودش در آسايش است

كرم ورزد آن سر، كه مغزى در اوست كه دون همتانند بى مغز و پوست

كسى نيك بيند به هر دو سراى كه نيكى رساند به خلق خداى

سودمندترين مردم


1- 1 پنج نوبت نقاره زدن به علامت جاه و جلال سلطنت در گذشته مرسوم بوده است.
2- 2 تحف العقول، ص 37.
3- 3 نامرد.

ص: 174

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله فرمود:

خَيْرُ النَّاسِ مَنِ انْتَفَعَ بِهِ النَّاسُ. (1)

بهترين مردم كسى است كه مردم از او بهره مند گردند.

اگر نفع كس در نهاد تو نيست چنين گوهر و سنگ خارا يكى است

غلط گفتم اى يار شايسته خوى كه نفع است در آهن و سنگ و روى

چنين آدمى مرده به ننگ را كه بر وى فضيلت بود سنگ را

نه هر آدمى زاده از دد به است كه دد ز آدمى زاده بد به است

به است دد، از انسان صاحب خرد نه انسان كه در مردم افتد چو دد

طمع ورزى

رسول اللَّه صلى الله عليه و آله فرمود:

عَزَّ مَنْ قَنَعَ وَ ذَلَّ مَنْ طَمَعَ. (2)

عزيز كسى است كه قناعت كند و خوار است كسى كه طمع ورزد.

قناعت سرافرازد اى مرد هوش سر پر طمع برنيايد ز دوش

طمع، آبروى توقّر بريخت براى دو جو، دامنى دُر بريخت

چو سيراب خواهى شدن ز آب جوى چرا ريزى از بهر برف، آبروى؟


1- 1 بحارالانوار، ج 75، ص 23.
2- 2 معراج السعاده، ص 304.

ص: 175

مگر از تنعم شكيبا شوى وگرنه ضرورت به درها شوى

برو خواجه كوتاه كن دست آز چه مى بايدت ز آستين دراز

كسى را كه درج طمع در نوشت نبايد به كس عبد و خادم نبشت

توقع براند ز هر مجلست بران از خودش تا نراند كست

عزت مؤمن

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله فرمود:

عِزُّ الْمُؤمِنِ اسْتِغْناؤُهُ عَنِ النَّاسِ وَ فِي الْقَناعَةِ الْحُرِّيَّةُ وَ الْعِزُّ. (1)

عزت مؤمن در بى نيازى از مردم است و آزادگى و عزت در قناعت نهفته است.

دلا گر قناعت به دست آورى در اقليم راحت كنى سرورى

اگر تنگ دستى، ز سختى منال كه پيش خردمند هيچ است مال

ندارد خردمند از فقر عار كه باشد نبى را ز فقر افتخار

غنى را ز سيم و زر آرايش است وليكن فقير اندر آسايش است

قناعت به هر حال اولى تر است قناعت كند هر كه نيك اختر است

ز نور قناعت برافروز جان اگر دارى از نيك بختى نشان

مسافرت


1- 1 تنبيه الخواطر، ص 169.

ص: 176

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

سافِرُوا فَانَّكُم انْ لَمْ تَغْنَمُوا مالًا افَدْتُم عَقْلًا. (1)

مسافرت كنيد؛ زيرا اگر مالى هم به دست نياوريد، بر عقلتان افزوده مى شود.

تا به دكان و خانه در گروى هرگز اى خام، آدمى نشوى

برو اندر جهان تفرج كن پيش از آن روز كز جهان بروى

هديه نيكو

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله فرمود:

خَيْرُ اخوانِكُمْ مَنْ اهْدى الَيْكُم عُيُوبَكُم. (2)

بهترين برادر شما كسى است كه عيبت هايتان را به شما هديه كند.

از صحبت دوستى برنجم كه اخلاق بدم، حَسَن نمايد

عيبم، هنر و كمال بيند خارم، گل و ياسمن نمايد

گو دشمن شوخ چشم (3) ناپاك تا عيب مرا به من نمايد؟

***

آيين برادرى و شرط يارى آن نيست كه عيب من هنر پندارى

آن است كه گر خلاف، شايسته روم از غايت دوستى ام، دشمن دارى ام

فصل دوم: 85 مرواريد محمدى صلى الله عليه و آله

1. اداى حق


1- 1 مكارم الاخلاق، ج 1، ص 513.
2- 2 تنبيه الخواطر، ج 3، ص 123.
3- 3 گستاخ.

ص: 177

انَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْجَوادَ فِي حَقِّهِ. (1)

همانا خداوند كسى را كه در پرداخت حقش سخاوتمند باشد، دوست دارد.

2. امانت دارى

الْامانَةُ تَجْلِبُ الرِّزْقَ وَالْخِيانَةُ تَجْلِبُ الْفَقْرَ. (2)

امانت دارى، روزى مى آورد و خيانت كارى، ندارى.

3. انتظار فرج

افْضَلُ جِهادِ امَّتِي انْتِظارُ الْفَرَجِ. (3)

بهترين كوشش امت من، انتظار فرج است.

4. بخشندگى


1- 1 تحف العقول، ص 35.
2- 2 همان، ص 45.
3- 3 همان، ص 31.

ص: 178

الَايْدِى ثَلاثَةٌ: سَائِلَةٌ وَ مُنْفِقَةٌ وَ مُمْسِكَةٌ وَ خَيْرُ الايْدي الْمُنْفِقَةُ. (1)

دست ها سه گونه اند: خواهنده، دهنده و بازدارنده و بهترين دست ها، دهنده است.

5. بخل و بدزبانى

ابْعَدُكُم بِي شِبْهاً الْبَخِيلُ الْبَذِىُّ الْفاحِشُ. (2)

بخيل، بد زبان و ناسزاگو، دورترين (بيگانه ترين) شما از من است.

6. بدگمانى

احْتَرِسُوا مِنَ النَّاسِ بِسُوءِ الظَّنِّ. (3)

بپرهيزيد از بدگمانى نسبت به مردم.

7. بهترين اخلاق

الا ادُلُّكُم عَلَى خَيْرِ اخْلاقِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ؟ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ تُعْطى مَنْ حَرَمَكَ وَ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَكَ. (4)

آيا شما را به بهترين اخلاق در اين جهان و آن جهان راهنمايى نكنم؟

بپيوندى با كسى كه از تو ببرد و ببخشى به كسى كه از تو دريغ دارد و بگذرى از كسى كه به تو ستم كرده است.

8. پرسشگرى


1- 1 تحف العقول، ص 44.
2- 2 همان، ص 43.
3- 3 همان، ص 53.
4- 4 همان، ص 43.

ص: 179

الْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مَفاتِيحُهُ السُّؤالُ، فَاسْأَلُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ، فَانَّهُ تُؤجَرُ ارْبَعَةٌ: السَّائِلُ وَ الْمُتِكَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَ الْمُحِبُّ لَهُم. (1)

دانش، گنجينه ها است و كليدهايش، پرسش است. خداوند شما را رحمت كند، بپرسيد؛ زيرا چهار كس مزد دارند: پرسشگر، سخن گو، شنوده و دوست دار آنان.

9. پرهيزگارى

فَضْلُ الْعِلْمِ احَبُّ الَىَّ مِنْ فَضْلِ الْعِبادَةِ وَ افْضَلُ دِينِكُم الْوَرَعُ. (2)

فضيلت علم نزد من از فضليت عبادت محبوب تر است و برترين [عمل در] دين شما پرهيزگارى است.

10. پستى دنيا

وَ لَوْ كانَتِ الدُّنْيا تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْخَيْرِ جَناحَ بَعُوْضَةٍ مَا سَقى فيها كافِراً شَرْبَةَ ماءٍ. (3)

اگر دنيا نزد پروردگار به اندازه بال مگسى ارزش داشت، جرعه اى آب به كافر نمى نوشانيد.

11. پشيمانى از گناه

النَّدَمُ تَوْبَةٌ. (4)

پشيمانى، خود توبه است.

12. تراشيدن شارب (سبيل)


1- 1 تحف العقول، ص 39.
2- 2 همان، ص 39.
3- 3 همان، ج 73، ص 87.
4- 4 تحف العقول، ص 55.

ص: 180

لا يُطَوِّلَنَّ احَدُكُمْ شارِبَهُ فَانَّ الشَّيْطانَ يَتَّخِذُهُ مَخْبَأً يَسْتَتِرُ بِهِ. (1)

شارب (سبيل) خود را بلند نكنيد؛ چون شيطان آن را پناه گاه خود قرار مى دهد و در آن پنهان مى شود.

13. ترك ازدواج

شَرارُ امَّتي عُزَّابُها. (2)

بدترين افراد امتم، كسانى هستند كه تجرد را برمى گزينند.

14. ترك جهاد

فَمَنْ تَرَكَ الْجِهادَ الْبَسَهُ اللَّهُ ذُلّاً وَ فَقْراً فِي مَعِيشَتِهِ. (3)

كسى كه جهاد را ترك كند، خداوند لباس خوارى به او مى پوشاند و او را در زندگى تهى دست مى گرداند.

15. ترويج فساد

مَنْ اذاعَ فَاحِشَةً كانَ كَمُبْتَدِيها وَ مَنْ عَيَّرَ مُؤمِناً بِشَى ءٍ لَمْ يَمُتْ حَتّى يَرْكَبُهُ. (4)

كسى كه فحشا و منكرات را منتشر كند، مانند كسى است كه آن را آغاز كرده است و كسى كه مؤمنى را به چيز ناشايستى سرزنش كند، نمى ميرد تا اينكه خودش نيز به آن گرفتار شود.

16. تقويت حافظه


1- 1. بحارالانوار، ج 76، ص 112.
2- 2. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 531.
3- 3. وسائل الشيعه، ج 11، ص 5.
4- 4. محجة البيضاء، ج 3، ص 377.

ص: 181

يا عَلِىُّ ثَلاثٌ يَزِدْنَ فِي الْحِفْظِ وَ يُذْهِبْنَ السُّقْمَ الِلِّبانُ وَ السِّواكُ وَ قِرائَةُ الْقُرْآنِ. (1)

اى على! سه چيز سبب زيادى حافظه و از ميان رفتن بيمارى مى شود:

استفاده از كندر، مسواك كردن و قرآن خواندن.

17. تفرقه افكنى ميان زن و شوهر

مَنْ عَمِلَ فِي فُرْقَةٍ بَيْنَ امْرَئَةٍ وَ زَوْجِها عَلَيْهِ غَضَبُ اللَّهِ وَ لَعْنَتُهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ. (2)

هر كس براى جدايى زن و شوهرى قدمى بردارد، مورد غضب و نفرين خداوند در دنيا و آخرت قرار مى گيرد.

18. تنبلى

مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ الْقَىَ كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ. (3)

نفرين شده است كسى كه بار زندگى خود را بر عهده ديگران مى گذارد.

19. توبه كار

عَلامَةُ التَّائِبِ ارْبَعَةٌ: النَّصِيحَةٌ لِلَّهِ فِي عَمَلِهِ وَ تَرْكُ الْباطِلِ وَ لُزُومُ الْحَقِّ وَ الْحِرْصُ عَلى الْخَيْرِ. (4)

نشانه توبه كننده چهار چيز است: كردار براى رضاى خدا، ترك باطل، پيروى از حق و شوق به انجام دادن كار خير.

20. توكل


1- 1. خصال، ج 1، ص 62.
2- 2. وسائل الشيعه، ج 14، ص 27.
3- 3. تحف العقول، ص 32.
4- 4. همان، ص 20.

ص: 182

مَنْ احَبَّ انْ يَكُونَ اقْوَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ. (1)

هر كس مى خواهد نيرومندترين مردم باشد، بايد بر خدا توكل كند.

21. تهمت

لا يَزالُ الْمَسْرُوقُ مِنْهُ فِي تُهْمَةِ مَنْ هُوَ بَرى ءٌ حَتّى يَكُونَ اعْظَمَ جُرْماً مِنَ السَّارِقِ. (2)

دزدزده، پيوسته در حال تهمت زدن به بى گناهان است تا جرمش از دزد بزرگ تر شود.

22. ثروت طلبى

الدِّينارُ وَ الدِّرْهَمُ اهْلَكَا مَنْ كانَ قَبْلَكُمْ وَ هُما مُهْلِكاكُم. (3)

دينار و درهم، انسان هاى پيش از شما را به هلاكت رساند و با شما نيز چنين خواهد كرد.

23. حب و بغض

انَّ اللَّهَ جَعَلَ قُلُوبَ عِبادِهِ عَلَى حُبِّ مَنْ احْسَنَ الَيْها وَ بُغْضِ مَنْ اساءَ الَيْها. (4)

به راستى كه خدا، دل بنده هاى خود را به دوستى كسى كه به آن ها احسان كند و به دشمنى كسى كه بدان ها بد كند، سرشته است.

24. حقيقت بى نيازى


1- 1. تحف العقول، ص 27.
2- 2. همان، ص 35.
3- 3. خصال، ج 1، ص 43.
4- 4. همان، ص 52.

ص: 183

لَيْسَ الْغِنى عَنْ كَثْرَةِ الْعَرَضِ وَ لكِنَّ الْغِنى غِنى النَّفْسِ. (1)

توانگرى به داشتن كالاى بسيار نيست، بلكه توانگرى، بى نيازى دل است.

25. حيا

الْحَياءُ مِنَ الْايمانِ. (2)

حيا از ايمان است.

26. خدمت رسانى

دَخَلَ عَبْدٌ الجَنَّةَ بِغُصْنٍ مِنْ شَوْكٍ كانَ عَلَى طَريقِ الْمُسْلِمينَ فَاماطَهُ بِهِ. (3)

بنده اى داخل بهشت مى شود؛ چون شاخه چوبى را از سر راه مسلمانان برمى دارد تا افراد به راحتى بتوانند رفت و آمد كنند.

27. جاودانه ها

ارْبَعَةٌ لا تَبْلَى: الْانْبِياءُ وَ الشُّهَداءُ وَ الْعُلَماءُ وَ حَمَلَةُ الْقُرْانِ. (4)

چهار دسته اند كه از بين نمى روند (هميشه جاويدند): پيامبران، شهيدان، دانشمندان و حاملان قرآن.

28. جايگاه عقل


1- 1. همان، ص 56.
2- 2. همان، ص 55.
3- 3. خصال، ج 1، ص 32.
4- 4. مواعظ العدديه، ص 125.

ص: 184

انَّما يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لا ديْنَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ. (1)

همانا هر كار نيك و خيرى با عقل سنجيده مى شود و آن كه عقل ندارد، دين ندارد.

29. خشم

وَ قالَ رَجُلٌ: اوْصِنِي، فَقالَ: لا تَغْضَبْ، ثُمَّ اعادَ عَلَيْهِ فَقالَ: لا تَغْضَبْ ثُمَّ قالَ:

لَيْسَ الشَّدِيدُ بِالصَّرْعَةِ، انَّمَا الشَّدِيدُ الَّذِي يَمْلِكُ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ. (2)

مردى به پيامبر گفت: به من سفارشى كن. فرمود: خشم مكن. باز درخواست كرد، فرمود: خشم مكن. سپس فرمود: پهلوانى، به زمين زدن حريف نيست، بلكه پهلوان كسى است كه هنگام خشم، خوددار باشد.

30. خودنمايى

لا تَعْمَلْ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ رِئاءً وَ لا تَدَعْهُ حَياءً. (3)

هيچ كار خيرى را براى خودنمايى مكن و از انجام آن به خاطر شرم و حيا دست مكش.

31. خوش خلقى

انَّ اكْمَلَ الْمُؤمِنينَ ايْماناً احْسَنُهُمْ اخْلاقاً. (4)

كامل ترين مؤمنان در ايمان، خوش اخلاق ترين آنان است.

32. خويشتن دارى


1- 1. تحف العقول، ص 53.
2- 2. همان، ص 47.
3- 3. همان، ص 57.
4- 4. همان، ص 47.

ص: 185

مَنْ كَفَّ نَفْسَهُ عَنْ اعْراضِ النَّاسِ اقالَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ. (1)

هر كس خود را از آبرو و ناموس مردم دور نگاه دارد، خداوند، او را در قيامت در پناه خود مى گيرد.

33. دانشورى

سائِلُوا الْعُلَماءَ وَ خاطِبُوا الْحُكَماءَ وَ جالِسُوا الْفُقَراءَ. (2)

از دانشمندان بپرسيد و با حاكمان گفت وگو كنيد و با فقيران هم نشين شويد.

34. دروغ و خيانت

يَطْبَعُ الْمُؤمِنُ عَلَى كُلِّ خِصْلَةٍ وَ لا يَطْبَعُ عَلَى الْكِذْبِ وَ لا عَلَى الْخِيانَةِ. (3)

مؤمن به هر خصلتى خو كند و بر دروغ و خيانت خو نكند.

35. درهاى نيكى

ثَلاثٌ مِنْ ابْوابِ الْبِرِّ: سَخاءُ النَّفْسِ وَ طِيبُ الْكَلامِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْاذىَ. (4)

سه چيز از دروازه هاى نيكى است: سخاوتمندى دل، شيرين سخنى و شكيبايى بر آزار.

36. ذكر


1- 1. وسائل الشيعه، ج 11، ص 287.
2- 2. تحف العقول، ص 39.
3- 3. همان، ص 44.
4- 4. همان، ص 9.

ص: 186

ذِكْرُ اللَّهِ افْضَلُ مِنَ الصَّدَقَةِ. (1)

ذكر خداوند از صدقه بهتر است.

37. رحمت الهى

مَنْ وَعَدَهُ اللَّهُ عَلى عَمَلٍ ثَواباً فَهُو مُنْجِزٌ لَهُ وَ مَنْ اوْعَدَهُ عَلى عَمَلٍ عِقاباً فَهُوَ بِالْخِيارِ. (2)

خدا به هركه وعده ثواب در كارى داده است، بدان وفا مى كند و به هر كه تهديد كيفر در كارى كرده است، اختيار دارد.

38. رضايت همسر

وَيْلٌ لِامْرَئَةٍ اغْضَبَتْ زَوْجَها وَ طُوبى لِامْرَئَةٍ رَضِىَ عَنْها زَوْجُها. (3)

واى بر زنى كه شوهرش را خشمگين كند و خوشا به حال زنى كه موجب شادى و خشنودى شوهرش شود.

39. روزى

لا تَهْتَمَّ لِرِزْقِ غَدٍ فَانَّ كُلَّ غَدٍ يَأتِى رِزْقُهِ. (4)

غم روزى فردا مخور؛ زيرا روزى هر فردايى مى رسد.

40. زهد


1- 1. تحف العقول، ص 42.
2- 2. همان، ص 48.
3- 3. وسائل الشيعه، ج 14، ص 56.
4- 4. تحف العقول، ص 15.

ص: 187

الزُّهْدُ فِي الدُّنْيا قَصْرُ الْامَلِ وَ شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ الْوَرَعُ عَنْ كُلِّ ما حَرَّمَ اللَّهُ. (1)

زهد در دنيا، كوتاه كردن آرزو است و شكر هر نعمت و خوددارى از آنچه خدا حرام كرده است.

41. سخن چينى

احْذَرِ الْغيبَةَ وَ النَّمِيمَةَ، فَانَّ الْغيبةَ تُفْطِرُ وَ النَّمِيْمَةَ تُوجِبُ عَذابَ الْقَبْرِ. (2)

از غيبت و سخن چينى بر حذر باش؛ زيرا غيبت، روزه را بشكند و سخن چينى مايه شكنجه در گور است.

42. سرمايه عمر

كُنْ عَلَى عُمْرِكَ اشَحَّ مِنْكَ عَلى دِرْهَمِكَ وَ دِيْنارِكَ. (3)

بر عمر خود، بخيل تر از درهم و دينارت باش.

43. سلام

سَلِّمْ عَلَى مَنْ لَقيتَ يَزِيدُ اللَّهُ فِي حَسَناتِكَ وَ سَلِّمْ فِي بَيْتِكَ يَزِيدُ اللَّهُ فِي بَرَكَتِكَ. (4)

به هر مسلمانى برخورد كردى، سلام كن؛ چون خداوند بر حسنات تو مى افزايد و به اهل منزلت سلام كن؛ زيرا خداوند بركت هايش را به تو افزايش مى دهد.

44. شكرگزارى


1- 1. همان، ص 57.
2- 2. همان، ص 14.
3- 3. بحارالانوار، ج 77، ص 76.
4- 4. همان، ج 76، ص 3.

ص: 188

الطَّاعِمُ الشَّاكِرُ افْضَلُ مِنَ الصَّائِمِ الصَّامِتِ. (1)

آنكه بخورد و شكر كند، بهتر است از روزه دار خاموش.

45. صبر و شكر

الْايمانُ نِصْفانِ: نِصْفٌ فِي الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِي الشُّكْرِ. (2)

ايمان دو نيم است؛ نيمى صبر است و نيمى شكر.

46. صلوات

مَنْ نَسِىَ الصَّلاةَ عَلَىَّ اخْطَأ طَرِيقَ الْجَنَّةِ. (3)

هركس صلوات فرستادن بر من را فراموش كند، راه بهشت را گم خواهد كرد.

47. صله رحم

صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِيدُ فِي الْعُمْرِ. (4)

صله رحم، عمر را طولانى مى كند.

48. عامل كورى و كرى

ايَّاكُم وَ الْهَوى فَانَّ الْهَوَى يُعْمى وَ يُصِمُّ. (5)

از هواى نفس خود بر حذر باشيد؛ زيرا آدمى را نابينا و ناشنوا مى سازد.

49. عبرت


1- 1. تحف العقول، ص 48.
2- 2. همان، ص 47.
3- 3. وسائل الشيعه، ج 4، ص 221.
4- 4. تحف العقول، ص 9.
5- 5. نهج الفصاحه، ش 1001.

ص: 189

كَفى بِالْمَوْتِ واعِظاً وَ كَفى بِالتُّقى غَنِىًّ. (1)

مرگ براى پندآموزى و پرهيزگارى براى توانگرى بس است.

50. عطابخشى

مُرُوءَتُنا اهْلَ الْبَيْتِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمنا وَ اعْطاءُ مَنْ حَرَمَنا. (2)

جوان مردى خاندان ما، گذشت از كسى است كه به ما ستم كند و عطابخشى به كسى است كه از ما دريغ دارد.

51. عفو و گذشت

اوْصانِي رَبِّي بِانْ اعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنِي. (3)

پروردگارم به من سفارش كرده است كه از كسى كه به من ستم كند، درگذرم.

52. عيب پوشى

مَنْ سَتَرَ عَوْرَةَ اخِيهِ سَتَرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ. (4)

كسى كه عيب برادرش را بپوشاند، خداوند در دنيا و آخرت، عيب هايش را پنهان مى دارد.

53. غفلت

عَلامَةُ الْغَافِلِ ارْبَعَةٌ: الْعَمى وْ السَّهْوُ وَ اللَّهْوُ وَ النِّسْيانُ. (5)

نشانه غافل چهار چيز است: كورى، سهو، لهو و فراموشى.

54. فال بد


1- 1. تحف العقول، ص 34.
2- 2. همان، ص 37.
3- 3. همان، ص 35.
4- 4. محجة البيضاء، ج 3، ص 327.
5- 5. تحف العقول، ص 23.

ص: 190

اذَا تَطَيَّرْتَ فَامضِ وَ اذَا ظَنَنْتَ فَلَا تَقْضِ وَ اذَا حَسَدْتَ فَلَا تَبْغِ. (1)

چون فال بد زدى، پيش برو؛ چون گمانى بردى، داورى مكن و چون حسد بردى، تجاوز نكن.

55. فضيلت امام على، امام حسن و امام حسين عليهم السلام

الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدا شَبَابِ اهْلِ الْجَنَّةِ وَ ابُوهُما خَيْرٌ مِنْهُما. (2)

حسن و حسين عليهما السلام دو سرور اهل بهشت هستند و پدر ايشان على عليه السلام بهتر از آنها است.

56. كسب حلال

الْعِبادَةُ سَبْعَةُ اجْزاءٍ افْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ. (3)

عبادت هفت بخش است و برتر از همه كسب حلال است.

57. كمال دين

يا عَلِىُّ! ارْبَعٌ مَنْ يَكُنْ فِيهِ كَمُلَ اسْلامُهُ: الصِّدْقُ وَ الشُّكْرُ وَ الْحَياءُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ. (4)

يا على! چهار چيز در هر كس باشد، اسلامش كامل است: راستى، شكرگزارى، شرم و خوش رفتارى.

58. كمال عقل


1- 1. تحف العقول، ص 50.
2- 2. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 33.
3- 3. تحف العقول، ص 36.
4- 4. همان، ص 10.

ص: 191

قَسَّمَ اللَّهُ الْعَقْلَ ثَلاثَةَ اجْزاءٍ فَمَنْ كُنَّ فِيهِ كَمُلَ عَقْلُهُ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فَلا عَقْلَ لَهُ:

حُسْنُ الْمَعْرِفَةِ لِلَّهِ وَ حُسْنُ الطَّاعَةِ لِلَّهِ وَ حُسْنُ الصَّبْرِ عَلَى امْرِ اللَّهِ. (1)

خداوند خرد را سه بخش كرده است. هر كه همه را دارد، خردش تمام است و هر كه هيچ از آنها ندارد، خردى ندارد: خوب شناختن خدا، خوب طاعت كردن براى خدا و خوب صبر كردن بر كار خدا.

59. كم خورى

مَنْ اجاعَ بَطْنَهُ عَظُمَتْ فِكْرَتُهُ وَ فَطِنَ قَلْبُهُ. (2)

كسى كه شكمش را خالى نگه دارد، زيرك و هوشيار و خوش استعداد خواهد شد.

60. كنترل زبان

افْضَلُ الصَّدَقَةِ حِفْظُ اللِّسانِ. (3)

بهترين صدقه، كنترل زبان است.

61. گناهان كوچك

انَّ ابْلِيسَ رَضِىَ مِنْكُم بِالْمُحَقَّراتِ. (4)

چه بسا شيطان به انجام دادن گناهى كوچك از شما راضى شود.

62. گشاده رويى


1- 1. همان، ص 53.
2- 2. محجة البيضاء، ج 5، ص 154.
3- 3. نهج الفصاحه، ش 404.
4- 4. بحارالانوار، ج 73، ص 363.

ص: 192

حُسْنُ الْبِشْرِ يَذْهَبُ بِالسَّخِيمَةِ. (1)

خوش رويى، كينه را از بين مى برد.

63. لج بازى

ايَّاكَ وَ اللَّجاجَةَ فَانَّ اوَّلَها جَهْلٌ وَ آخِرَها نَدامَةٌ. (2)

از لج بازى بپرهيز؛ كه آغازش، نادانى و پايانش، پشيمانى است.

64. مبارزه با هواى نفس

جاهِدُوا اهْوائَكُمْ تَمَلِكُوا انْفُسَكُم. (3)

با هواهاى نفسانى خود مبارزه كنيد؛ چون مالك نفستان خواهيد شد.

65. مصلحت انديشى در گفتار

ثَلاثٌ يَقْبَحُ فِيهِنَّ الصِّدْقُ: النَّمِيمَةُ وَ اخْبارُكَ الرَّجُلَ عَنْ اهْلِهِ بِما يَكْرَهُ وَ تَكْذِيبُكَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَيْرِ. (4)

راستى در سه چيز، زشت است: سخن چينى، خبر ناراحت كننده دادن به مردى از زنش و تكذيب مردى كه دعوى نيكوكارى مى كند.

66. مهريه


1- 1. تحف العقول، ص 44.
2- 2. تحف العقول، ص 15.
3- 3. نهج الفصاحه، ش 1302.
4- 4. تحف العقول، ص 10.

ص: 193

افْضَلُ نِساءِ امَّتِي اصَحُّهُنَّ وَجْهًا وَ اقَلُّهُنَّ مَهْراً. (1)

بهترين زنان امتم، كسانى هستند كه از همه زيباتر و مهريه شان از ديگران كمتر باشد.

67. ميانجى گرى

اصْلاحُ ذاتِ الْبَيْنِ افْضَلُ مِنْ عامَةِ الصَّلوةِ وَ الصَّوْمِ. (2)

برقرارى صلح و سازش بين افراد بهتر از يك سال نماز و روزه (مستحبى) است.

68. ناسزاگويى

انَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى كُلِّ فَاحِشٍ بَذِىٍّ قَلِيلِ الْحَيَاءِ لَايُبالِي مَا قَالَ وَ لا مَا قِيلَ لَهُ. (3)

همانا خداوند بهشت را حرام گردانده است بر هر ناسزاگويى كه كم حيا باشد و بى باكانه هر چه از دهانش در آمد، بگويد و هر چه شنيد، ناراحت نشود.

69. نشان منافق

عَلامَةُ الْمُنافِقِ ارْبَعَةٌ: فاجِرٌ دَخْلُهُ يُخالِفُ لِسانُهُ قَلْبَهُ وَ قَوْلُهُ فِعْلَهُ وَ سَرِيرَتُهُ عَلانِيَتَهُ، فَوَيْلٌ لِلْمُنافِقِ مِنَ النَّارِ. (4)


1- 1. بحارالانوار، ج 23، ص 55.
2- 2. امالى طوسى، ج 2، ص 135.
3- 3. بحارالانوار، ج 79، ص 212.
4- 4. تحف العقول، ص 22.

ص: 194

نشانه منافق چهار چيز است: نهادش هرزه است؛ زبان و دلش دو تا است؛ گفتارش جز كردارش است و باطنش جز ظاهر او است. واى بر منافق از آتش دوزخ.

70. نشانه اخلاص

عَلامَةُ الْمُخْلِصِ ارْبَعَةٌ: يَسْلَمُ قَلْبُهُ وَ تَسْلَمُ جَوارِحُهُ وَ بَذَلَ خَيْرَهُ وَ كَفَّ شَرَّهُ. (1)

نشانه مخلص چهار چيز است: دلش درست است؛ اعضايش بى آزار است؛ خيرش به ديگران مى رسد و از بدكردن خوددارى مى كند.

71. نشانه بدبختى

ارْبَعُ خِصالٍ مِنَ الشَّقاءٍ: جُمُودُ الْعَيْنِ وَ قَساوَةُ الْقَلْبِ وَ بُعْدُ الْامَلِ وَ حُبُّ الدُّنْيا مِنَ الشَّقاءِ. (2)

چهار خصلت از بدبختى است: خشك چشمى، سخت دلى، درازى آرزو و دوست داشتن دنيا.

72. نشانه راست گويان

عَلامَةُ الصَّادِقِ فَارْبَعَةٌ: يَصْدُقُ فِي قَوْلِهِ وَ يُصَدِّقُ وَعْدَ اللَّهِ وَ وَعيدَهُ وَ يُوفِي بِالْعَهْدِ وَ يَجْتَنِبُ الغَدْرَ. (3)


1- 1. تحف العقول، ص 21.
2- 2. همان، ص 13.
3- 3. همان، ص 9.

ص: 195

صادق چهار نشانه دارد: راست گويى، باور داشتن خوف و رجا، وفاى به عهد و كناره گيرى از مكر.

73. نشانه فاسق

عَلامَةُ الْفاسِقِ ارْبَعَةٌ: اللَّهْوُ وَ اللَّغْوُ وَ الْعُدْوانُ وَ الْبُهْتانُ. (1)

نشانه فاسق چهار چيز است: بازيگرى، بيهوده گويى، تجاوزگرى و تهمت و بهتان زدن.

74. نفاق

ايَّاكُمْ وَ تَخَشُّعَ النِّفاقِ وَ هُوَ انْ يُرى الْجَسَدُ خاشِعاً وَ الْقَلْبُ لَيْسَ بِخاشِعٍ. (2)

مبادا خشوع منافقانه كنيد و آن اين است كه تن، خاشع باشد و دل، خاشع نباشد.

75. نگارش

قَيِّدُوا الْعِلْمَ بِالْكِتابِ. (3)

دانش را در بند نگارش كشيد.

76. نگاه مهربانانه فرزند

نَظَرُ الْوَلَدِ الَى وَالِدَيْهِ حُبّاً لَهُما عِبادَةٌ. (4)


1- 1 همان، ص 23.
2- 2 همان، ص 59.
3- 3 همان، ص 35.
4- 4 همان، ص 38.

ص: 196

نگاه فرزند به پدر و مادرش از روى محبت و دوستى، عبادت است.

77. نماز جماعت

مَنْ مَشى الَى مَسْجِدٍ يَطلُبُ فِيهِ الْجَمَاعَةَ كَانَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ سَبْعُونَ الْفَ حَسَنَةٍ وَ يُرْفَعُ لَهُ مِنَ الدَّرَجَاتِ مِثْلُ ذَلِكَ. (1)

كسى كه براى اقامه نماز جماعت به سوى مسجد حركت كند، براى هر قدمى، هفتاد هزار حسنه و هفتاد هزار درجه و مقام برايش خواهد بود.

78. نماز جمعه

فَما مِنْ مُؤمِنٍ مَشَى الَى الْجُمُعَةِ الّا خَفَّفَ اللَّهُ عَلَيْهِ اهْوالَ يَوْمِ الْقِيمَةِ ثُمَّ يَأمُرُ بِهِ الَى الْجَنَّةِ. (2)

هر مؤمنى به سوى نماز جمعه حركت كند، خداوند، سختى هاى قيامت را از او برطرف مى گرداند و آن گاه به بهشت راهنمايى مى شود.

79. نيرنگ

ايَّاكَ وَ الْمَكْرَ فَانَّ اللَّهَ قَضى «لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِى ءُ الَّا بِاهْلِهِ». (3)

مبادا نيرنگ ببازى كه خدا حكم كرد نيرنگ بد، جز به نيرنگ باز، برنمى گردد.

80. نيرنگ

لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً اوْ ضَرَّهُ اوْ ما كَرَهُ. (4)

از ما نيست كسى كه به مسلمانى دغلى و دورنگى كند يا زيان رساند يا نيرنگش زند.

81. وفاى به عهد


1- 1. وسائل الشيعه، ج 17، ص 372.
2- 2. همان، ج 5، ص 4.
3- 3. تحف العقول، ص 34.
4- 4. همان، ص 41.

ص: 197

مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَفِ اذا وَعَدَ. (1)

هر كه به خدا و روز جزا عقيده دارد، بايد به وعده خود وفا كند.

82. ولايت محورى

يا عَلِىُّ! لا يُبْغِضُكَ مُؤمِنٌ وَ لا يُحِبُّكَ مُنافِقٌ. (2)

اى على! هيچ مؤمنى تو را دشمن ندارد و هيچ منافقى تو را دوست ندارد.

83. هديه

الْهَدِيَّةُ عَلى ثَلاثَةِ وُجُوهٍ: هَدِيَّةُ مُكافَاةٍ وَ هَدِيَّةُ مُصانَعَةٍ وَ هَدِيَّةٌ لِلَّهِ. (3)

هديه بر سه گونه است: هديه با عوض، هديه ساخت و ساز (كار راه اندازى) و هديه براى خدا.

84. هم نشينى

مُجالَسَةُ اهْلِ الدِّينِ شَرَفُ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ. (4)

دوستى و هم نشينى با افراد دين دار سبب شرافت دنيا و آخرت است.

85. ياد خدا

وَ مَنْ اكْثَرَ ذِكْرَ اللَّهِ اجَرَهُ اللَّهُ. (5)

و هركه بسيار خدا را ياد كند، خدا جزايش مى دهد.


1- 1 همان، ص 44.
2- 2 نهج البلاغه، دشتى، كلمات قصار، ش 45.
3- 3 تحف العقول، ص 49.
4- 4 خصال، ج 1، ص 5.
5- 5 تحف العقول، ص 45.

ص: 198

كتاب نامه

ص: 199

1. اصفهانى، رضا، اخلاق براى همه (جلد 1)، تهران، مؤسسه اطلاعات، چاپ دوم، 1374.

2. پاينده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، انتشارات جاويدان.

3. حرانى، ابومحمد حسن، تحف العقول، تهران، مكتبة الصدوق، 1376 ه. ق.

4. حكيم، سيد محمد تقى، پيام پيامبر، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374.

5. سجادى، محمد صادق و مرتضى فريد، اخلاق از ديدگاه قرآن و عترت، دفتر نشر و فرهنگ اسلامى، چاپ ششم، 1368.

6. صالحى، عبدالله، زندگى و سخنان چهارده معصوم عليهم السلام، قم، دارالنشر، چاپ سوم، 1370.

7. صبحى، صالح، نهج البلاغه، بيروت، چاپ اول، 1387 ه. ق.

8. صدوق، خصال، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 ه. ق.

9. طباطبايى، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، مؤسسه اسماعيليان، 1392 ه. ق.

10. فيض كاشانى، ملا محسن، المحجة البيضاء، تهران، چاپ خانه حيدرى، 1340.

11.-، وافى، اصفهان، 1324 ه. ق.

12. قمى، شيخ عباس، سفينة البحار، تهران، چاپ افست مروى، بى تا.

13. كلينى، اصول كافى، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1388 ه. ق.

ص: 200

14. متقى هندى، كنز العمال، بيروت، مؤسسة الرساله، 1409 ه. ق.

15. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403 ه. ق.

16. محصل، سيد عبدالوهاب، سعدى در گلستان حديث آل محمد صلى الله عليه و آله، قم، انتشارات محصل، چاپ اول، 1381.

17. مفيد، الارشاد، تهران دارالكتب الاسلاميه، 1377 ه. ق.

18. نورى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آل البيت، 1408 ه. ق.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109