عنوان و نام پديدآور: آيينه ي زيبايي ها
همراه با مقاله هاي چشم خدا مي بيند، مهدويت و اطلاع رساني با كه بگويم..؟/ محمود بحرالعلوم ميردامادي
تهيه و تنظيم مركز جهاني تخصصي حضرت ولي عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف)
مشخصات نشر: قم: بهار قلوب، 1384.
مشخصات ظاهري: 88 ص.
فروست: سلسله مقالات شناخت شناسي مهدويت 2.
شابك: 6000 ريال 964-93610-9-5:؛ 5000 ريال (چاپ سوم)
يادداشت: چاپ دوم.
يادداشت: كتابنامه. مندرجات: ص. [7]- 36. آيينه ي
زيبايي ها - ص. [37]- 54. چشم خدا مي بيند - ص. [55]-
71. مهدويت و اطلاع رساني - ص. [73]- 87. با كه بگويم؟!
موضوع: محمدبن حسن (عجل الله تعای فرجه الشریف) ، امام دوازدهم، 255ق. مقاله ها و خطابه ها
موضوع: مهدويت-- انتظار-- مقاله ها و خطابه ها
رده بندي كنگره: BP224/4/م 93آ9
رده بندي ديويي: 297/462
شماره كتابشناسي ملي: م 84-35972
ص: 1
ص: 2
آيينه ي زيبايي ها
همراه با مقاله های:
چشم خدا می بیند
مهدویّت و اطلاع رسانی
با که بگویم....؟
محمود بحرالعلوم ميردامادي
ص: 3
ص: 4
بسم الله الرحمن الرحيم
چهار مقاله ي «آيينه ي زيبايي ها»، «چشم خدا مي بيند»، «اطلاع رساني» و «با كه بگويم؟! … » كه پيش روي شما قرار دارد، مقالاتي است كه در سفر نوشته ام. اين مقالات بيان درد دل هاي فرهنگي و معنوي است. مطالعه ي اين درد دل ها شايد وسيله اي براي بيداري همگان، به خصوص نسل جوان باشد.
چه كنيم تبسّم يار و لبخند نگار، رضايت صاحب ولايت و خاتم امامت شامل حالمان گردد؟ وظيفه ي ما در زمان غيبت چيست؟ به ويژه وظيفه ي تبليغ دين و ترسيم راه و روش امام مبين و كهف حصين حضرت وليّ عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چگونه و با چه وسيله اي در اين روزگار و عصر بي قرار، عصر توحّش به جاي تمدّن، ظلم به جاي عدالت بايد اجرا گردد؟!
ص: 5
اين ها مسائلي است كه در اين كتاب آمده است. اميدوارم هيأت هاي مهدوي و ندبه اي، در كنار اشك در فراق ولي نعمت، وسايل تحقيق در موضوع امام شناسي را فراهم كنند و در هر شهري كتابخانه ي تخصصي، بلكه در هر مسجد و حسينيّه و مدرسه و دانشگاهي يك حركت با عظمت تخصصي در امر مهدويّت آغاز گردد و «جشن ميلاد نور» به وسيله ي منتظران ظهور، در همه جا به يك دهه ي پرمحتوا تبديل گردد و همه ي صاحبان فطرت در داخل و خارج، تبليغات با ارزش مهدوي را بشنوند و ببينند.
و صلي الله علي محمّد و آله الطاهرين
سيّما بقيّة الله في الأرضين
عجل الله تعالي فرجه الشريف و نحن معه
سيّد محمود بحرالعلوم ميردامادي
27 رجب المرجّب 1425
مبعث رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم
ص: 6
سلسه مقالات شناخت شناسی مهدویت2
آیینه ی زیبایی ها
ص: 7
… مصلحان! چه كسي به شما اين جرأت را داده كه خود را مصلح بخوانيد. علو خواهي و فساد انگيزي مگر مصلح بودن است.
اعلموا ان الله يحي الارض بعد موتها، مهدي آل مهدي مصلح است، شما اگر راست بگوئيد و به وظائف زمان غيبت عمل كنيد، زمينه سازان صلحيد. (فرازهائي از نوشتار)
ص: 8
تصوّر كنيد انسان پاكيزه اي معطّر و با ظاهر و باطني آراسته به سمت شما مي آيد.
آيا شما از او فرار مي كنيد؟
هرگز، مگر از طهارت و پاكيزگي، عطر و زيبايي تنفّر داريد؟
اگر شخص كثيف و آلوده اي با لباس چركين و بدن متعفّن از كنار شما عبور كند، يا در ماشين و يا در سالن غذاخوري كنار شما بنشيند، چه مي كنيد؟
آيا خود را جمع و جور نمي كنيد؟ خود را كنار نمي كشيد؟
پاسخ، مثبت است. چون انسان از آلودگي و كثافت و چرك و تعفّن متنفّر است.
آيا شيء گران بهايي را در اختيار اين فرد آلوده قرار مي دهيد؟ آيا با وجود آلودگي، لباس مرتّب و پر ارزشي را به او اهدا مي نماييد؟
ص: 9
پاسخ، منفي است. چون انسان آلوده، قدر لباس با ارزش را نمي داند و ممكن است از روي بي خردي لباس گران بها را آلوده نمايد.
سؤال ديگري دارم:
آلودگي جسمي و چركين بودن بدن و لباس بدتر است يا آلودگي روحي و فكري؟
مثلاً شخصي حمّام نرفته و بدن و لباس او آلوده و چركين است و ديگري حمّام رفته و ظاهري آراسته دارد، ولي حسود و يا متكبّر و مغرور است، از كدام يك از اين دو بيشتر تنفّر داريد؟
حتماً مي گوييد: آلودگي روحي و فكري بدتر و انسان آلوده به مفاسد روحي و فكري تنفّرآورتر است، راست مي گوييد.
اين نوع آلودگي هاست كه اختلاف مي آفريند و جنگ مي آفروزد. قتل و ترور، غارت و سرقت، ستم و تجاوز، و … از آلودگي فكر و روح سرچشمه مي گيرد.
مثلاً حسد به اندازه اي بد است كه خوبي ها را از بين مي برد و فرد و جامعه را به پستي و زشتي مي كشاند يا تكبّر و غرور كه كفرآور است و انسان را در برابر حق و حقيقت قرار مي دهد.
البتّه آلودگي ظاهري و چركين بودن بدن و لباس هم خوب نيست ولي آلودگي باطني و روحي دو صد چندان بدتر مي باشد.
مسلمان هم بايد لباس ظاهرش خوب و پاكيزه باشد و هم به لباس باطن خود بپردازد و روح و فكر خود را به لباس تقوا مزيّن نمايد.
« لِباسُ التَّقْوي ذلِكَ خَيْرٌ ». (1)
ص: 10
امام مهدي پاك و پاكيزه است زيرا از عترت و اهل البيت است، { إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً }. (1)
او عبد خداوند متعال است و مقام نبوّت و رسالت ندارد، ولي عصاره ي پاكان و بقيه ي خوبان جهان و آنچه از خوبي ها در خوبان عالم وجود داشته و دارد، در وجود مطهّر او يافت مي شود.
امام مهدي « تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ » است اوّلا قرآن مي خواند، چه خواندن خوبي! در تشرّف سيّد بحرالعلوم (ره) خدمت حضرت، نقل شده كه حضرت قرآن تلاوت مي فرمودند؛ سيّد گفت «چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنيدن». (2)
اصلاً قرآن را بايد او بخواند، قرآن با اوست و او با قرآن است.
ثانياً: او در كنار قرآن قرار گرفته است؛ مگر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نفرمود: «دو شيء گران قدر بين شما مي گذارم: كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي ». اين دو هرگز از يكديگر جدا نمي شوند تا بر حوض كوثر بر من وارد شوند. (3)
كتاب خداوند موجود است، امّا عترت كجاست!؟
امروز امام مهدي عليه السلام به عنوان وارث عترت و امامت، در كنار قرآن قرار گرفته است.
خواننده ي عزيز! حتماً به عبارت {لن يفترقا} توجّه كن، چطور ممكن است كه روزي قرآن باشد و عترت نباشد اين امر با كلام رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم منافات دارد. پس امام مهدي عليه السلام آخرين فرد عترت معصوم در كنار قرآن و «تالي كتاب الله است.
در زيارت آل ياسين مي خوانيم:
« السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ
ص: 11
تَرْجُمَانَهُ … » (1)
امام مهدي عليه السلام خواننده ي قرآن و قرآن ناطق و ترجمان كتاب الله است.
مودّت، محبّت همراه با ابراز و عمل به دستورات محبوب است، و مي دانيد خداوند متعال مزد رسالت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را مودّت عترت و اهل بيت ايشان قرار داده است.
قرآن مي فرمايد: { إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلي رَبِّهِ سَبيلاً }. (2)
مطلوب خداوند دو مطلوب نيست، يعني مسلمانان مهم مودّت اهل بيت را داشته باشند و هم راه خدا را اتخاذ نمايند. بلكه اين دو يكي است، يك مطلوب است كه به عنوان مزد رسالت به حساب مي آيد، مودّت اهل بيت (عليهم السلام) كه همان اتخاذ صراط مستقيم و انتخاب راه خداوند مي باشد و شما خوانند عزيز مي تواني در تفاسير فراوان تفسير صراط مستقيم را بشناسي كه جز راه اهل بيت (عليهم السلام) راه ديگري نيست. (3)
قرآن مي فرمايد: {فهو لكم} (4) و اين مودّت، و اتّخاذ راه خداوند و شناخت صراط مستقيم به سود خود شماست.
به به! چه مهرباني و رأفت بزرگي از طرف خداوند؛ پيامبر فرستاده، كتاب قانون نازل كرده، تالي و مفسر در كنارش قرار داده و مي گويد: مزد اين پيامبر آن است كه به كتاب قانون او بر اساس تفسير تالي و مفسّر آن، يعني عترت، عمل نمايي و اين به سود خودتان مي باشد.
برادر و خواهر مسلمان! مودّت امام مهدي عليه السلام بسيار گران بهاست،
ص: 12
همان طور كه خود آن حضرت در كلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ، به نام «ثقل» عنوان شده است و ثقل به شيء گران بها مي گويند.
ارزش امام مهدي عليه السلام نزد خداوند معلوم است او آينه ي زيبايي ها است؛ زيبايي ايمان تقوا، عبوديّت، عدالت و راستي، در وجود وي جلوه گر است.
مودّت او هم گران بهاست، بعضي لايق نيستند مودّت داشته باشند. آدم هاي آلوده و كثيف، كه لباس چركين حسد و كبر و غرور بر روح و فكر آنها احاطه دارد و از لباس تقوا بي بهره اند، چگونه خداوند به آنها مودّت و شيء گران بها عنايت مي كند؟
راستي چرا بعضي مودّت امام مهدي عليه السلام را ندارند؟ و از گوهر گرانبهاي مودّت به دورند. پاسخ اين است كه:
اوّلاً، اين گروه شايد اهل بيت (عليهم السلام) را نشناخته باشند. شناخت مودّت آور است شما چه مقدار امامتان را شناخته ايد؟ هر مقدار مي شناسيد دوست مي داريد.
براي همين است كه فرموده اند: «كسي كه بميرد و امام زمان خودش را نشناخته باشد، به موت جاهليّت مرده است». (1)
راستي همين است؛ مسلمان وقتي تالي و مبين واقعي قرآن، يعني امام زمان را نشناسد، به او مودّت ندارد و مسلمان بدون مودّت يعني مسلماني كه به اجر و مزد رسالت توجّه نداشته و با ميزان و شاقول قرآن و سنّت بيگانه بوده در نتيجه به مرگ جاهليّت مرده است.
ص: 13
ثانياً، شايد حق را فهميده و حجّت بر او تمام شده، ولي فساد درون و آلودگي قلب و مريضي روح وي را از نگاه به زيبايي ها و استشمام عطرها محروم نموده، حسد و كبر چشم دل او را كور كرده است.
شما از كوردل چه توقّع داريد؟ زيبايي و عطر گل و حتّي وجود خود گل را انكار مي كند.
راه اين است كه بشر از حسد و كبر و صفات رذيله ي ديگر خود را رها نمايد. راه اين است كه بشر به پرورش و تزكيه ي روح بپردازد و خود را از تاريكي ها و چركي هاي فكري و فرهنگي برهاند.
مهدي شناسي با «تقوا» ميّسر است.
مهدي يعني هدايت شده چه كسي او را هدايت كرده است؟
هدايت پيشوايان معصوم با خداوند است و هدايت ما با پيشوايان معصوم؛ يعني آنها واسطه ي هدايت ما مي باشند.
پس هدايت شده ي از طرف خداوند مي تواند هادي مردم باشد.
حضرت مهدي عليه السلام جزء پيشوايان هدايت شده و صادق است و ما دستور قرآني داريم با پيشوايان صادق باشيم. قرآن مي فرمايد:
{ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ }. (1)
مي بينيد … قبل از اينكه بفرمايد: { كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ } مي فرمايد { اتَّقُوا اللَّهَ }. كلام ما همين است اتَّقُوا اللَّهَ!
مهدي شناسي اتّقوا الله را مي طلبد، بايد براي نشست با امام پاكيزه، پاكيزه شوي؛ لباس پاكيزه باشد خودت را از آلودگي ها و چركي ها شست و شو دهي.
ص: 14
مهدي شناسي، تزكيه ي روح و پاكي قلب مي خواهد؛ بايد برنامه ي نبيّ مكرّم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم { يُزَكِّيهِمْ } (1) را در نظر بگيري و صفات رذيله خودخواهي علوّطلبي، ريا و سمعه و شرك را ترك نموده از گناه توبه نمايي.
دو نكته را براي خوشبختي در نظر بگيريد:
1- در طيّ راه و مسير مواظبت كنيد كه پاي شما به خار و خس و اشياء اذيّت كننده مبتلا نگردد.
در سير الي الله خار گناه، موذي روح و قلب آدمي است. انسان با گناه به زمين مي خورد و در سير و سلوك موفق نمي شود. «اتّقوا الله» به همين معناست، به معناي مواظبت و رعايت كردن، خود را از آلودگي ها حفظ نمودن است و شما توجّه داريد آلودگي ها دو نوعند: «قلبي» و «جوارحي».
انسان متّقي، و در واقع سالك راه خداوند، بايد هم تقواي قلبي داشته باشد، و هم تقواي جوارحي
تقواي قلبي اين است كه انسان بداند مالك ملك فقط خداوند متعال است؛ عالم اوست، غني اوست، قادر اوست، و او مي تواند از علم و غنا و قدرتش به بندگان خويش عنايت فرمايد.
تقواي قلبي اين است كه آدمي دل و قلبش را فقط به خدا بدهد، يعني دل و قلب آدمي جاي محبّت خداوند باشد.
ص: 15
البته اولياي خداوند را براي رضاي خدا دوست بدارد و با دشمنان او دشمن باشد.
تقواي جوارحي، اين است كه انسان سالك مواظبت كند تا گرفتار گناه چشم و گوش و زبان و ديگر جوارح نگردد.
خواهيد گفت ملاك اين كه اين كار گناه است يا نه، چيست؟
چه گناه قلبي و روحي و چه گناه جوارحي، ملاك و معيارش قرآن و سنّت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است، امّا به تفسير و تبيين هادي كه در هر زماني وجود دارد.
{إنّما أنت منذرٌ و لكلّ قومٍ هاد}. (1)
پيامبر منذر است، امّا بيان انذار او و تبيين نسخه ي وي، با هادي مي باشد.
هادي بعد از پيامبر، علي بن ابيطالب عليه السلام است و هادي امروز، امام مهدي عليه السلام مي باشد.
ما با ميزان و شاقل امامت اين بزرگواران مي توانيم صواب را از گناه تشخيص دهيم و حلال و حرام را از زبان هادي دريافت كنيم.
ممكن است سؤال كنيد مگر قرآن و سنّت پيامبر معلوم و آشكار نيست مي گويم مگر ما در قرآن متشابهات نداريم؟ همانطور در سنّت، هادي كه راسخ در علم (2) است، انسان سالك را به خوب و بد حلال و حرام آگاه مي كند و نسخه ي خدا و رسول را توضيح مي دهد.
2- نكته ي ديگري كه براي خوشبختي لازم است اين است كه با هادي حركت كنيد؛ نه مقدّم و نه مؤخّر. (3) در اين مسير طولاني و اين
ص: 16
راه ظلماني، بدون چراغ حركت كردن كار عاقلان و كاري عاقلانه نيست.
{ قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً }. (1)
برگرديد نور بياوريد! اين چه نوري است؛ نور با مهدي بودن است، نور ندبه در فراق مهدي عليه السلام ، نور زيارت آل ياسين، نور خيريّه و مدرسه ساختن به نام و يادش، نور جشن دهه ي مهدويه.
آيه را خوب توجّه كن!
{ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ }. اوّل، « اتَّقُوا اللَّهَ » دوم «با صادقين بودن»، يعني تقوا داشتن بر اساس مكتب صادقين بايد باشد نه اين كه آنچه را كه من و ديگران اسمش را تقوا مي گذاريم، دستورالعمل باشد. تقوا در كلام خدا و سنّت رسول، به توضيح و تبيين صادقين يعني اهل البيت (عليهم السلام) مطلوب است.
{ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ } (2) نگاه كن! كتاب و ميزان، «كتاب الله و عترتي» قرآن و علي عليه السلام و امروز قرآن و مهدي عليه السلام فلاح آور و عامل و خوشبختي مي باشد.
همين مطلب جاي ديگر قرآن نيز آمده است:
{ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ }. (3)
در اين آيه اوّل تقوا را دستور مي دهد و بعد توسّل به وسيله را، اين توسّل يك امر الهي است.
توسّل به عترت براي أخذ دستورالعمل و توضيح مراد خداوند از آيات متشابهات و حلال و حرام الهي- توسّل به عترت جهت رفع اجمال قرآن و فهم تفصيلي آيات و سنّت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ، توسّل به عترت،
ص: 17
آبرومندان درگاه خداوند، براي رفع مشكلات مادي و معنوي و اين امر مشروعيت دارد و فرمان { ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ }- براي اهل فضل و كمال، ميزان و دليل خوبي است.
براي همين است كه به امام عليه السلام مي گوييم: « يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ ». (1)
او خدا نيست، وجيه نزد خداوند است مي تواند به اذن خداوند براي ما شفيع گردد.
پس باز امر «اتّقوا» در آيه ي شريفه با همراه بودن با آبرومندان هم آمده است.
آن آبرومندان كيانند؟
تاريخ را بخوانيد! حتماً تاريخ را بخوانيد، نه تاريخ دروغين همراه با جعل و مكر را … بسيار با احتياط، با تدبّر، بدون شتاب زدگي، تاريخ صحيح، واقعيت ها را، بدون تعصّب بخوانيد.
آبرومندان پيشگاه خداوند كيانند؟ چه كساني در مباهله با پيامبر شركت داشتند؟ (2)
«آيه ي تطهير» و «داستان كساء» چه مي گويد؟
امروز فرزند محمّد و علي و فاطمه و حسن و حسين، يعني مهدي آل محمد (عليهم السلام) «وجيه عندالله است و { كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ } امروز يعني با مهدي آل محمّد بودن؛ و { ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ } امروز، يعني در راه مهدي آل محمد كار و تلاش داشتن.
« أَيْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ ». (3)
ص: 18
كجاست آن وسيله ي الهي؟ كجاست آن سبب كه انسان را از خاك به عالم پاك برساند و به او سير و سلوك پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را يادآوري نمايد؟ سنّت و روش مهدي عليه السلام ، سنّت و روش پيامبر است؛ (1) از خودش چيزي نمي گويد، آنچه خداوند فرموده و در سنّت رسول صلي الله عليه و آله و سلم بوده توضيح و تعليم مي دهد.
آيا مي توانيم به او راه پيدا كنيد؟ «أين بقيّة الله؟» كجاست بقية الله؟يعني عروج سينه هاي سوخته، رهبر و آخرين اندوخته كجاست؟
در ندبه حالت انتظارت را نشان مي دهي، روان خويش را مهدوي مي كني، گلاب مهدوي مي زني!
خير چيست و كجاست؟ همه به دنبال اويند؛ همه به دنبال او مي گردند، امّا او را نمي يابند؛ اشتباه رفته اند؛ با شهرت طلبي و شهوت خواهي كه نمي توان به خير رسيد: {بقية الله خيرٌ لكم}. (2)
مهدي براي شما خير است، فقط «مهدي هذه الأمّة من نسل الأئمّة الطّاهرين صلوات الله عليهم اجمعين» براي شما خير است.
كجا مي رويد؟ كجا مي رويد خير اين جاست! مگر قرآن نخوانده ايد؟ مگر دلسوز خود و اجتماعتان نيستيد { بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ }، ولي مطلب اين است كه مي فرمايد { إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ } ايمان گره گشاست { الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ } (3) غيب حق تعالي است و مظهر غيب خداوند، امام مهدي عليه السلام است.
مگر عيسي عليه السلام غايب نيست مگر يونس عليه السلام غايب نبود. امام مهدي هم به قدرت خداوند زنده و غايب است.
ص: 19
بياييد به غيب مؤمن باشيم و به بقية الله و آخرين اندوخته ي خداوند توسل جوييم.
سحر آمد زمان و صل دلدار
كجا شد عاشقي با قلب غمبار؟
بيا معشوق را يك دم صدا كن
به لبيّك ولا رو جانب دار!
كجا برويم كه امن تر از خانه ي فرزند امين باشد مگر محمد صلي الله عليه و آله و سلم امين نيست عترت او نيز امينند، مهدي او نيز امين است.
امين تر از مهدي عليه السلام كيست و كجاست؟ از زبان ميليون ها نفر انسان به شما مي گويم: ما را راهنمايي كنيد.
ما را راهنمايي كنيد! مگر نمي دانيد بايد زكات علمتان را بدهيد اگر علم داريد؟!
آيا آگاهيد امين درگاه خداوند متعال امروزه كجاست؟
آيا در كتاب خدا و سنّت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نشانه اي از او داريد؟
شما را به خدا، منِ سرگردان را ارشاد كنيد! آيا در «رَضوي» است يا در « ذِي طُوًي »؟ (1) آيا در مدينه است يا كربلا؟
شما را به خدا، غريق را نجات دهيد! من هم مثل ميليون ها نفر انسان غريق اين اقيانوس مهلك ام.
آيا اثري از كشتي نجات نمي بينيد؟ آيا سراغ ستاره ي نجات بخش را داريد؟ مگر نجات غريق در اسلام واجب نيست؟
مگر صداي غريق را نمي شنويد؟
اي عالمان! انديشمندان، مصلحان، صلح خواهان دلسوزان … ! صداي مرا نمي شنويد؟ من غريق گناهم، غريق شهوت و شهرت، حيران
ص: 20
و سرگردان «ايسم ها و مسلك ها تبليغاتشان بر حيرتم مي افزايد! آيا چاره اي نمي يابيد؟
چاره اي براي من بيچاره؟!
انسان اين قرن، قرن توحّش به جاي تمدّن قرن ظلم به نام عدل.
چاره اي براي همه ي بيچارگان دنيا؛ مي دانيد كه نجات غريق، كار صواب و براي آن، چه ثواب ها مي نويسند؟
{ مَنْ أَحْياها } (1) را خوانده ايد؟
بياييد آب شيرين و گوارايي به كام من بريزيد، قبل از اينكه مرگ مرا در كام خود بگيرد!
{ فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ }؟ (2) آفرين به قرآن! به كلام الهي و آب گوارا به دست چه كسي است؟
چه كسي ساقي تشنگان است؟ شما به من بگوييد: ساقي كوثر چه كسي است الآن نسل تشنه ي حقيقت را چه كسي سيراب مي كند؟
{ فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ }؟ …
يافتم … يافتم! من به شما زكات علم مي دهم؛ شكر يافتن در يافتن ديگران است؛ نجات ديگران از مهلكه ي جهل و غفلت!
«ماء معين» مهدي آل محمّد عليه السلام است.
آب گوارا، از «بحرين علم و عصمت … همان بحرين كه «لؤلؤ» و «مرجان» دارد … (3) لؤلؤ صلح و مرجان قيام!
ص: 21
مهدي هم صلح دارد با مستضعفان، و هم قيام دارد با مستكبران.
آب آور و ساقي تشنگان، نه مردگان! بياييد تشنه باشيم و به مصداق { قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ } (1) به { بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ } (2) سري بزنيم و دست ساقي را ببوسيم.
يافتم! … يافتم!
مصلحان! چه كسي به شما اين جرأت را داده كه خود را مصلح بخوانيد.
علوّخواهي و فسادانگيزي، مگر مصلح بودن است؟!
{ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها }. (3)
مهدي آل محمّد عليه السلام مصلح است؛ شما اگر راست بگوييد و به وظايف زمان غيبت عمل كنيد، زمينه سازان صلحيد.
عالمان! انديشمندان! به علم و انديشه ي خودتان مغرور نگرديد، شما كمي از زياد را هم نمي دانيد قطره اي از اقيانوس علم را هنوز حايز نيستيد!
براي چه تكبّر مي كنيد و به چه علّت مغروريد؟
چه بخواهيد و چه نخواهيد، { مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ } (4) خواهد آمد.
آيا خود را با او برابر مي بينيد؟ {هل يستوي الّذين يعلمون و الّذين لايعلمون}. (5) يا به وجود او ايمان نداريد؟! پس «روايات المهدي عليه السلام » در كتب فريقين چه مي شود؟ و مگر او فرزند امام عسكري عليه السلام يازدهمين اختر خاندان رسالت نيست؟ (6) مگر مي شود او هنوز متولّد نشده باشد؟
ص: 22
با علمتان جهل مي ورزيد، علم وسيله ي بيداري مردم است نه بهانه اي براي نشر جهالت!
حمد خداي را، كه آيه ي شريفه ي { وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ } (1) را خوانده و تفسير و تأويلش را دانستم.
خداوندا! تشنه بودم، آب حيات مهدوي به من رساندي و از درياي مهلك جهل و غفلت و عدم شناخت امام مهدي عليه السلام نجاتم دادي!
با اين آيه، دانستم كه آمدن او حتمي است.
مي فرمايد: { وَ لَقَدْ كَتَبْنا }- الله اكبر! - از ناحيه ي قدرت، قادر متعال مي فرمايد: { لَقَدْ كَتَبْنا }؛در كتب آسماني قبل، در صحف سماويه بشارت داده ايم، به تشنگان گفته ايم كه حكومت زمين به بندگان صالحم مي رسد. مقصود حكومت مهدي آل محمّد عليه السلام است؛ پس چرا كلمه ي بندگان را به كار برده است؟ حكومت او حكومت بندگان خداوند است، نجات بندگان در تحت لواي ولايت اوست مگر مي شود كسي بنده ي صالح باشد، بدون اين كه توسّل و تمسّك به ولايت او داشته باشد؟!
به به … چه آيه اي!
اين آيه را براي همگان بخوانيد به زبان هاي مختلف ترجمه كنيد، در مدخل دانشگاه هاي دنيا بزنيد؛ همه بدانند كه او خواهد آمد.
همه بدانند تا مأيوس نباشند؛ همه بدانندتا اميدواري را با اميد استقبال كنند و فاتحه ي يأس را در جامعه بخوانند!
مسلمانان، با آيه ي { وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ } (2) به انتظار آمدن حبل الله باشند و با گل علم و عمل، مقدم منتظر را گرامي بدارند. موحّدان، با
ص: 23
عطر توحيد و كلمه ي « لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ » به ديدار شرط فلاح بشتابند (1) و بزرگي كردگار را در آيينه ي دلدار ببينند.
بر آن سريم كه سر به پايش نهيم و مقدمش را بوسه باران كنيم.
بر آن قصديم كه بر محور «كتاب الله» و ميزان «عترت»، مطهِّر باشيم تا لايق درك مطهَّر شويم!
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
سيّد محمود بحرالعلوم ميردامادي
ص: 24
ص: 25
ص: 26
ص: 27
ص: 28
ص: 29
ص: 30
ص: 31
ص: 32
ص: 33
ص: 34
ص: 35
ص: 36
ص: 37
… حسين شناسان، چرا مهدي شناسي را دنبال نمي كنند؟!
مگر عاشورا با انتظار بي ارتباط است؟
چرا، دهه ي عاشورا و دهه فاطميه داريم، اما دهه ي مهدويه نداريم؟!
… اگر دولت و ملت تمام ماه شعبان را گردهمائي و كنفرانسهاي مهدي شناسي برپا كنند، در برابر بزرگي ولي نعمت، بسيار ناچيز است.
… جشن هاي روز جهاني كودك را ديدي، چه كارهائي، چه بودجه اي؟! اما به عين الله كه مي رسيم چشمانمان را مي بنديم، يا وقت نداريم و يا بودجه! ! !
… در برابر تهاجم عليه مهدويت چه كرده ايم …؟! ! (فرازهايي از نوشتار)
ص: 38
اگر ديده باشيد قلعه ها و دژها ديده بان دارد، ديده بان اخبار بيرون را كسب مي كند، و به درون دژ و خودي ها خبر مي دهد، به ويژه اگر خطري پيش بيايد، نقش او مانند عين (چشم) است كه مُخبِر اخبار و خطرها به مغز است.
امام رضا عليه السلام از قول اجداد خود (عليهم السلام) و از قول خداوند متعال، دين را به قلعه و دژي استوار تشبيه فرموده است. (1)
اين قلعه و دژ براي چيست و به چه كار مي آيد؟
يكي از جوانان خوبمان سؤال مي كرد كه آيا دين، ساخته ي ذهن بشر است؟
گفتم: اين سخن ممكن است براي آن ها كه مجسمه ي تبليغات غربي ها و مقلّد بيگانه هستند، قابل قبول باشد؛ چون در مسيري سير مي كنند كه هر حقيقتي را وارونه مي بينند. ولي نزد آن ها كه تبليغات پوچ
ص: 39
غرب و اروپا فريبشان نداده و با دين، بيگانه نيستند اين مطلب مردود است.
دين، ساخته ي بشر نيست؛ بلكه بشر ساخته ي دين است. آن گاه كه بشر به نداي فطرت و عقل خود توجه كند و به اوامر پيشوايان نور گوش جان بسپارد، ساخته مي شود و صفات انساني در وجود او شكفته مي گردد و به كمال و رستگاري دست مي يابد.
اين عامل كمال و رستگاري، همان «دين» است كه خداوند متعال براي حفظ آن ديده بان و «عين» قرار داده است. ديده بان خطر را مي بيند و به اهل دين خبر مي دهد.
حال دو مطلب را دوستانه بررسي مي كنيم:
1 بديهي است كه ديده بان بايد ببيند؛ يعني نبايد كور باشد. بايد مفاسد و خطرات عقيدتي، اخلاقي، فردي، اجتماعي، سياسي و … را بشناسد و درك كند. اگر سارق را نبيند، اگر دشمن را نشناسد، « … كوري ببين عصا كش كور دگر شده»؛ اين چه ديده باني است؟!
در يكي از مجلاّتي كه مطالعه مي كردم، به مطلب عجيبي برخوردم؛ نوشته بود «امام زمان بايد تجربه بيندوزد»! ! !
آقاي نويسنده! امام زمان تجربي چه كاري از پيش مي برد؟ آن هم امام زماني كه صدها سال تجربه آموخته و هنوز هم محتاج تجربه است! ! !
آيا ائمّه ي قبل از امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) علم و آگاهي شان تجربي بوده است يا خدايي؟
ص: 40
اگر امام، به مدرسه و درس محتاج است، چه كسي استاد اوست؟ و اگر استادي داشته باشد، پس استاد بايد امام باشد؛ چرا كه استاد، اعلم از شاگرد است.
به نظر شما چرا اين مطالب در مجلاّت ديني به چشم مي خورد؟ آيا نويسندگان اين مقالات جاهل اند يا عالم منحرف؟ و چرا اجازه ي چاپ اين مطالب از طرف مسئولين صادر مي شود؟
بايد بدانيم كه منبع و منشأ علم امام، خداوند متعال است. ديده بانِ قلعه و دژ دين محتاج كسب تجربه و يا علم آموزي از مردم نيست، بلكه تنها نيازمند علمِ عليم بالذّات است.
2) ديده بان بايد صادق و امين باشد. داستان چوپان دروغگو را حتماً شنيده ايد، چوپان دروغگو نمي تواند حافظ و نگهبان باشد؛ نمي تواند قلعه و دژ را نگهداري كند.
اين جاست كه بايد گفت: خوشا به حال شيعيان، كه اوّلاً معتقد به علم امامان (عليهم السلام) هستند و ثانياً معتقد به عصمت و پاكي آنان.
شيعه معتقد است ائمه (عليهم السلام) كه ديده بان دژ اسلامند، هم علم الهي دارند و هم عصمت الهي.
ممكن است كسي بگويد: شيعه به چه دليل اين اعتقاد را دارد؟
در جواب مي گوييم: به دليلي كه شرح آن گذشت (دلايل عقلي) و ادّله ي ديگر (دلايل نقلي) كه در كتب كلامي و متون اعتقادي بحث آن به خوبي آمده است. آيات قرآن و روايات بي شمار بر علم امام و عصمت او دلالت دارد.
ص: 41
مطلب ديگري كه بايد بررسي شود، شناخت ديده بان واقعي دژ است. ممكن است كساني به دروغ خود را ديده بان معرّفي كنند، ولي مفاسد و خطرات را كتمان كرده و نگويند و خود شريك دزد باشند و رفيق قافله؛ و چه بسا سارقين را به دژ راه داده و شرايط را براي بر باد دادن بنياد قلعه آماده سازند.
اين جاست كه لزوم بحث امام شناسي مطرح مي شود، امّت بايد در حدّ خود، عين بصير و نافذ و انديشه ي صحيح و روشن داشته باشد تا «عين الله واقعي» را بشناسد.
حديث نبوي «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِف اِمامَ زَمانِه ماتَ ميتَةً جاهِليَّةً» (1) كه در كتب شيعه و عامّه آمده است، وظيفه ي ما را در «معرفت الحجّة» معلوم نموده است.
كساني كه به دنبال اين امر مهم و معنوي نيستند، چه جوابي براي «يوم الدّين آماده كرده اند؟
سفارش هاي «قرآن و عترت» نسبت به علم آموزي و كسب دانش، سفارش به كسب دانستني هاي تجربي و رياضي نيست؛ اگر چه اين علوم و دانستني ها بسيار خوب و در واقع، فضل است، امّا علمِ مطلوب و ذوالمقدّمه، معرفت نسبت به «عين الله» و شناخت ديده بان قلعه و دژ اسلام است.
البته تصوّر نشود كه دانستني هاي تجربي، رياضي و دانش دانشگاهي مردود اسلام است، هرگز! اگر خوب بررسي كنيد مي بينيد كه مؤسّس اين علوم هم، رهبران اسلامي و پيشوايان معصوم (عليهم السلام) هستند.
ص: 42
«پروفسور مونتگمري وات» (استاد عربي و مطالعات اسلامي در دانشگاه ادينبورگ انگلستان) در كتاب «تأثير اسلام در اروپا» چنين مي نويسد:
«ما اروپائي ها مديون بودن فرهنگمان را به اسلام ناديده مي گيريم. ما اغلب اوقات، گستره و اهميّت تأثير اسلام را بر ميراث فرهنگي مان دست كم مي گيريم و بعضي اوقات حتي از آن به كلّي چشم پوشي مي كنيم. امروزه بر ما اروپاييانِ غربي است كه برداشت غلط خود را اصلاح كنيم و بر دينمان نسبت به جهان اسلام و عرب اعتراف نماييم.» (1)
چه كسي مي تواند دانش اهل بيت (عليهم السلام) به خصوص امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) را انكار نمايد؟
امام صادق عليه السلام با تربيت چهارهزار شاگرد در رشته ها و علوم مختلف ديني و فنون گوناگون در بين انديشمندان و محقّقان بزرگ جهان، مشهور و معروف است و چونان ستاره اي مي درخشد.
مطلب مورد نظر ما در اين جا آن است كه كسب معرفت حجّت خدا، وظيفه ي بزرگي است كه اگر به آن عمل نكني، از جميع خيرات و معارف بازمي ماني و به فريب دزدان راه مبتلا مي گردي.
صادق و كاذب را بايد شناخت و به ولايت صادق و رهبري ديده بان و عينِ راستين، دل بست.
اگر عين الله و ديده بان خبير و صادق را نشناسي و به نگهبان سارق و ستم پيشه دل بسپري، نه دنيايت آباد مي گردد و نه مي تواني آخرتي همراه با نورانيّت داشته باشي.
ص: 43
ديدي بني اميّه و بني عبّاس و حكّام جور قبلي، كسب دانش را مانع شدند و احاديث را دفن كردند؟
«محمّد رشيد رضا» صاحب «المنار» مي نويسد:
«اين مسأله (منع نقل و نوشتن حديث بر فرهنگي اسلامي ضربه ي بزرگي زده كه به طور طبيعي جبران ناپذير مي باشد». (1)
واويلاه! چه بگويم؟ براي فريب انسان ها و كسب به ناحقّ قدرت ها عين الله واقعي و ديده بان حقيقي را سارق، و سارق را نگهبان و پاسدار معرّفي كردند.
از يكي از بزرگان اهل شام سؤال شد «ابوتراب» كيست كه او را لعن مي كنيد؟
پاسخ داد: فكر مي كنم يك سارق فتنه گر باشد! ! ! (2)
يا علي! «يا عينَ الله النّاظِرَة وَ يَدَهُ الباسطَة و اُذنهُ الواعِيَة! » (3) قربانت گردم، فدايت شوم، اي اوّل مظلوم! ظلمي كه بر تو روا داشتند، در حقّ فرزندت مهدي عليه السلام هم روا مي دارند.
پس بايد عين الله را شناخت چشم خدا تا كجا را مي بيند؟ {فَسَيَرَي اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُون}. (4)
آيا حرف هاي روشن فكرنماها را بزنيم يا سخن خدا را شنوا باشيم؟
آنها مي گويند: امام نابغه است، استعدادش زياد است، حافظه ي خوبي دارد.
ما مي گوييم: اين طرز تفكّر از امام شناسي شيعه، كه قرآني است دور است. امام، استاد، معلّم و بزرگ نوابغ است. خوش استعدادان و
ص: 44
حافظه داران عالم، نظر شده ي امامند. امام عين الله است چشم خدا!
خوب فكر كن! مي گويم امام «عين الله» است، چشم خدا.
مثلاً آيا امام حسين عليه السلام وقايع كربلا را نمي دانست؟ اسرار را نمي ديد؟ از شهادت با خبر نبود؟
البتّه كه مي دانست و مي ديد؛ «عين الله» كور نيست، امّا گاهي اين آگاهي را بروز نمي دهد و براي مصلحت و يا مصالحي، مطلب را آشكار نمي فرمايد. اين مطالب ابتدائيات مدرسه ي شيعه است، ولي بعضي نويسندگان و يا گويندگان غافل اند و يا خود را به غفلت مي زنند.
علامه ي بزرگوار مرحوم آقاي محمدتقي جعفري (ره) مي فرمايد:
«علم ماوراي طبيعي و تصرّف خلاف روش طبيعي در حقوق و مقرّرات تثبيت شده كه از بنده يا مانند خضر بروز كرده است، اثبات كننده ي همين مزيّت است كه پيشوايان الهي و اولياء الله دارا مي باشند. انكار اين حقيقت، يا از عدم اطلاع ناشي مي شود و يا از مقايسه ي كار پاكان با مردم معمولي، كه از حيات چيزي جز خور و خواب و خشم و شهوت بهره برداري نكرده اند. افرادي كه به جهت تخلّق به اخلاق الله داراي علم ماوراي طبيعي و تصرّف در طبيعتند، به قدري فراوانند كه جايي براي بحث و ترديد نمي گذارد. در صورتي كه بنا به اصول مسلّمه ي اسلامي، مخصوصاً عالم تشيّع، مقام امام عليه السلام خيلي بالاتر از اولياءالله معمولي است.» (1)
تو چرا در واقعه شک میکنی؟
در حیاتت ظلم را حک میکنی؟
ازچه علت منکری تو علم را؟
آگهیِ آن امامِ حلم را
ص: 45
برتريِ نور حق در چيستي؟
علم غيب رب به نزد كيستي؟
حق مگر قادر نباشد اي فضول!
علم را اعطا نمايد بر فُحول؟
باني كعبه چرا ذابح شده؟
در مسير عشق حق فاتح شده
ذابح و مذبوح هر دو حجتند
در مسير دين حق در نصرتند
تَهْلُكه اينجا بود يا فوز رب؟
معرفت درياب، فاقد از ادب!
تَهْلُكه، بي عشق مولا بودن است
بي ولا در فكر عقبا بودن است (1)
از توفيق شركت در ركاب محمّد و علي و حسن و حسين (عليهم السلام) باز مانديم و از حضور در مدرس علي دوم عليه السلام و دو امام دانش و بينش امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) تا امام عسكري عليه السلام دور افتاديم. يك كلاس برايمان باقي مانده است آن، كدام كلاس است؟ كلاس انتظار! … ولي تو بگو انتظار بدون معرفتِ «عين الله» چه انتظاري است؟
انتظار، عبادت است امّا بايد بدانيم منتظر چه كسي هستيم و وقتي او بيايد چه مي شود؟ او چه مي خواهد؟ او چه مي كند؟
«اُذُنٌ سامِعَة» (2) او كه هم بيناست و هم شنوا … به بينايي و شنوايي خداوند اشك ما را در فراقش مي بيند و «لَيْتَ شِعري» ما را در جمعه هاي غمبار مي شنود.
جدّش اميرالمؤمنين عليه السلام «اذنٌ واعية» بود و او «اُذُنٌ سامعة». هم شنواي امر خداوند است و هم سامع گدايي مأموم.
حسين شناسان چرا مهدي شناسي را دنبال نمي كنند مگر عاشورا با انتظار، بي ارتباط است؟ چرا دهه ي عاشورا و دهه ي فاطميّه داريم، امّا دهه ي مهدويّه نداريم؟!
ص: 46
اگر دولت و ملّت تمامي ماه شعبان را گردهمايي و كنفرانس هاي مهدي شناسي برپا كنند، در برابر بزرگي ولي نعمت، بسيار ناچيز است.
جشن هاي روز جهاني كودك را ديدي؟ چه كارهايي، چه بودجه اي؟! اما به «عين الله» كه مي رسيم چشمانمان را مي بنديم؛ يا وقت نداريم و يا بودجه! ولي واقعيّت اين است كه از عشق عين الله بي خبريم و بعضاً وظيفه شناس نيستيم.
در برابر تهاجم عليه «مهدويّت» چه كرده ايم و چه مي كنيم؟
البتّه خادمانِ مخلصي در صحنه هستند كه كمي از زيادِ وظيفه ها را انجام داده و با برپايي مجالس، نشر نشريه ها و آثار صوتي و تصويري و يا از طريق فعاليت در سايت هاي اينترنتي و … تلاش دارند.
ولي آيا همه ي عاشوراييان به لزوم تشكيل يكّ دهه همايش امام شناسي، حداقل در ايّام ولادت عين الله (حضرت ولي عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف) ) توجه كامل دارند؟
عاشوراييان اگر به ده ها روايت در باب خصايص و سيره ي امام حسين و امام زمان عليه السلام توجه نمايند و اگر به شعار ياوران امام زمان عليه السلام (يالثارات الحسين عليه السلام ) دقت كنند و در پيوند فرهنگ عاشورا با انتظار در زيارات و اعمال شب نيمه ي شعبان انديشه نمايند، تلاشي همانند دهه ي عاشورا، در بزرگداشت دهه ي مهدويّه خواهند كرد.
اينجانب پيشنهادهايي را حدود دوازده سال قبل در بزرگداشت دهه ي مهدويّه، تشكيل مدرسه و كتابخانه تخصّصي در موضوع مهدويت و مبارزه با تهاجم مخالفان، حضور بزرگان فقها ارائه دادم، و به عنايت
ص: 47
خداوند متعال به تأسيس مركزي جامع و مدرسي نافع پرداختم. از جمله فعاليت هاي اين مركز تشكيل جشن هاي دهه ي مهدويّه مي باشد كه به صورت مجالس بزرگ، كنفرانس ها و همايش هاي تخصّصي، با حضور محقّقان داخلي و خارجي برگزار مي گردد.
اوّلاً، براي شناخت و شناساندن معارف مهدوي به كتاب و وسايل ديگر براي مطالعه و تحقيق نياز است. اين وسايل چرا بايد فقط در قم و تهران متمركز باشد مگر شهرهاي ديگر نبايد امام زمان خويش را بشناسند؟ مهدويّون شهرهاي دور و نزديك، داخل و خارج بايد با ارشاد مؤسسات تخصّصي مهدوي و با ياري اهل خير، كتابخانه هاي تخصّصي در ارتباط با معارف امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) تأسيس نمايند، و نسل جوان را به مطالعه و بهره برداري از سايت ها، سي دي هاي آموزنده و كتب سازنده سوق دهند. بحمدالله اين مقصد از طرف مركز تخصّصي حضرت ولي عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف) اصفهان دنبال شده و بحول الله و قوّته، قصد داريم 313 كتابخانه ي تخصّصي با موضوع مهدويت، در داخل و خارج تأسيس نماييم كه بعضي از اين شعب در داخل و خارج كشور تأسيس شده است.
ثانياً، براي تأسيس كتابخانه و يا چاپ و نشر كتاب و مجلّه به ناظران خبير و متخصّص نياز است؛ والاّ چشم باز مي كنيم و مي بينيم كه به جايي ديگر رفته ايم. مثلاً كتاب يا مجلّه اي بدون توجه، چاپ و منتشر مي شود
ص: 48
كه ممكن است مبلّغ مخالفين مهدويّت و انتظار گردد و يا عاملي نفوذي، مقاله اي بر خلاف معتقدات شيعه و امام زماني ها در مجلّه يا كتابي چاپ نمايد. بي ادبي نسبت به بزرگان دين و تبليغ غربي ها و مستشرقين، راه دادن به مخالفين ولايت ائمّه (عليهم السلام) و مرجعيّت شيعه، اختلاف و دودستگي بين مهدويّون و مؤسسات مهدوي هيأت هاي ندبه اي و برگزار كنندگان دهه ي فرخنده ي مهدويّه، خطراتي است كه در پيش روي ما قرار دارد.
چنانچه اين حركت تبليغي مهدوي- يعني تأسيس 313 كتابخانه ي تخصّصي پيرامون حضرت ولي عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف) - از طرف همه ي مؤسسات تخصّصي مهدوي دنبال شود و مهدويّون و هيأت هاي مذهبي در تهران، قم، مشهد، تبريز، اصفهان، شيراز و … هر كدام 313 كتابخانه ي امام زماني تأسيس نمايند و با حدود دو هزار عنوان كتاب تخصّصي و سازنده ي مهدوي، مساجد و حسينيه ها مدارس و دانشگاه ها را نورافشاني كنند ديگر «بابي» و «بهايي» چه مي تواند بكند.
مهم اين است كه ما به نسل جوانمان غذاي فكري و معنوي سالم برسانيم و راه هاي سوء استفاده ي دشمنان را مسدود سازيم. البتّه در تأسيس كتابخانه هاي مذكور، هماهنگي و همفكري مؤسّسات تخصّصي مهدوي بسيار مطلوب است. اگر هر كدام از اين 313 كتابخانه يك جوان متّقي و ولايي بسازد، شما 313 سرباز براي فرماندهان خاصّ حضرت ساخته ايد و اين كار كوچك و كمي نيست.
مگر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه (عليهم السلام) چند نفر را ساختند؟ عدد، كم بود؛ امّا ارزش زياد: سلمان محمّدي الگوي خوبان جهان؛ اباذر استاد أحرار عالم؛
ص: 49
عباس بن علي (عليهما السلام) ، سرور و مراد مجاهدان راه خدا؛ حبيب بن مظاهر نمونه رشادت و شجاعت.
ما نبايد از قلّت يار نگران باشيم. تبسّم نگار و دعاي دلدار، حضرت وليّ عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف) ما را بس!
خداوند به پيامبر خويش مي فرمايد: {حَسبُكَ الله و مَنِ اتّبعك مِنَ المؤمنين}. (1)
مهم اين است كه به وظايفمان در زمان غيبت عمل كنيم و بدانيم «چشم خدا» ما را مي بيند و حتي از خطورات قلبيّه ي ما باخبر است. نبايد يأس در فكر ما راه پيدا كند. بايد بدانيم زمينه براي تبليغ فراهم است. وسايل ارتباط جمعي مي توانند دنيا را به تشيّع و راه امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) متوجه سازند.
شما مي توانيد با يك كتاب «المراجعات» يا «الغدير» و يا كتاب هاي فارسي مانند «شب هاي پيشاور» و «آن گاه هدايت شدم» وهابيّون غير مُعاند را به تشيّع نزديك نماييد.
با يك كتاب «منتخب الأثر» يا كتب فارسي در ردّ بابيّت و بهائيّت مانند كتاب «نصيحت به فريب خوردگان باب و بهاء» (ترجمه ي نصايح الهدي الي من كان مسلما فصار بابيا مي توانيد هادي راه گمشدگان باشيد.
مردم به فطرت خداپرستي و حق خواهي خلق شده اند. {فِطرَتَ الله الَّتي فَطَرَ النّاس عليها}. (2)
اگر ما بتوانيم حق را خوب تبليغ كنيم، يعني اوّلاً بدون هوا و هوس و ثانياً به زبان روز، كسي از حق فرار نمي كند، مگر اين كه لجوج و عنود باشد.
ص: 50
جوانان، حق خواه هستند؛ جوان، زيبايي را دوست مي دارد. اگر شما زيبايي هاي دين را به او نشان دهيد، زيبايي هاي امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) را براي او بيان كنيد، چه دليلي دارد او از دين و امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) فرار كند؟
خانمي مسيحي از آلمان (1) به مركز تخصّصي حضرت ولي عصر عليه السلام اصفهان آمد و مسلمان گرديد. گفتم: چرا اسلام را اختيار كردي؟ گفت آيا شما زيبايي را دوست نداريد؟ گفتم البته. گفت اسلام زيباست و من آن را دوست دارم!
در خاتمه عرض مي كنم اين جانب دست همه ي بزرگان را مي بوسم و از آنها در راه مقدّسِ خدمات مهدوي، ارشاد و راهنمايي مي طلبم.
و نيز دست هيئتي ها، ندبه اي ها، برگزاركنندگان جشن هاي دهه ي مباركه ي مهدويّه و شاعران و مادحين را مي بوسم و از آنها براي تأسيس كتابخانه هاي مذكور و ترويج انديشه ي مهدوي و تبليغ فكر انتظار و به دست آوردن رضايت يار، ياري مي طلبم.
درخواست ديگرم اين است هر كجا اين نوشته را خوانديد، در ختامش از جان و دل بگوييد: « السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ »، و پس از آن عرض كنيد «اللّهم عجل لوليّك الفرج». (2)
باب محبّت تو را به بسمله باز كنم
به نام جاودانه ات سخن سرآغاز كنم
اصل «متمّ نوره وجود اطهرت بوَد
براي كه، براي چه، اين سند ابراز كنم؟
ص: 51
وجه خدا تويي و بس، بگو كجاست خانه ات
مدد كني اگر مرا، ميل به پرواز كنم
ربيع مردمان تويي، نشاط روزگار ما!
قلوب خستگان ره، به عشق تو ساز كنم
دلم گرفته و خرد، خموش بين قافله
به نام نامي ات شها، علاج صد آز كنم
سفره ي شاهانه ي تو نصيب خلق عالمين
براي جمع عاشقان، سخن به آواز كنم
گر مددي ز يمن تو، رسد به جان خسته ام
به مثل روز عاشقان، كار دو سرباز كنم
شكوه انتظار من! فتح و ظفر به دست توست
خانه ي دل بروبم و سراي دل باز كنم
گر فكني به جان من، مودّت الهي ات
سر بدهم به راه تو، سلام جانباز كنم
گر به مهار نفس خود، عنايتي شود مرا
هوي برم، هوا پرم، اوج دوصد بازكنم
در اين تهاجم عدو، توسّلم به كوي توست
صبر نمايم و از آن، جلوه ي ممتاز كنم
تلاش بي ولايتت، نماز بي وضو بود
روي دلم به عشق حق، ياد تو آغاز كنم
نام تو و مسير تو، به دل قرار مي دهد
قرار دل! بيا برم، به عشق تو راز كنم
گر نظرم به روي تو، فتد أيا حبيب من!
اگر چه «كوچك»ام ولي به عرشيان نظر كنم (1)
ص: 52
ص: 53
ص: 54
ص: 55
… ما بايد اطلاع رساني كنيم كه ظهور زيباست …
… آيا در فكر فيلم و سريال بوده كه صفا و صلح، وفا و جود امام مهدي عليه السلام را نشان دهيم؟
… آيا اطلاع رساني از كار و راه دشمن، دسيسه ها و جعل ها و مكرها، وهابيتِ فرزند استعمار، بابيت و بهائيتِ دست نشانده حكومتهاي طاغوتي داشته ايم؟! (فرازهايي از نوشتار)
ص: 56
بشر مي خواهد به سوي كمال و فلاح حركت كند، و هرگز قاصد راه انحطاط و بدبختي نمي باشد.
مدينه ي فاضله در فلسفه ي افلاطون قبل از ميلاد، پيروزي اهورامزدا بر اهريمن در تفكّر زردشتيان، تعابير تورات و انجيل در مورد آينده ي جهان و ديدگاه مثبت هندوئيسم در موضوع فرداي عالم، و حتّي نگاه ماترياليست ها و ملحدين، پيرامون اصلاحات امر مالكيّت و تشكيل خانواده ي واحد، بيان كننده ي اين معناست كه بشر به آينده ي خود، خوش بين است و براي به دست آوردن سعادت تلاش مي كند.
آن چه مورد بحث و گفت و گوست و با اختلاف آرا رو به رو گشته بحث اصل فلاح و رستگاري است كه در كدام مكتب و راه و روش يافت مي شود؟ و آينده ي جهان با حاكميّت كدام حاكم و كدام قانون، اداره مي گردد؟
ص: 57
اعتقاد ما اين است كه اسلام دين كامل و كامل ترين اديان و باعث فلاح و رستگاري بشر مي باشد.
بر اثر مطالعه در قوانين اسلام و مقايسه ي آن با قوانين اديان و مذاهب ديگر، هر محقّق منصفي مي تواند به اين نتيجه برسد.
ما حق نداريم عقيده ي خودمان را به هيچ كس تحميل كنيم، (1) امّا حق داريم به همه ي مردم دنيا و محقّقان عالم، پيشنهاد تحقيق داده، و آنها را در اين مسير ياري رسانيم.
اطلاع رساني در موضوع اسلام معرفت خدا و رسول صلي الله عليه و آله و سلم و ائمّه ي طاهرين (عليهم السلام) ، يك واجب ديني و زكات علم محسوب مي گردد. (2)
امر به معروف و نهي از منكر، به اطلاع رساني پيرامون خيرات و خوبي ها و شرور و بدي ها نيازمند است.
اوّلين مطلب كه بايد به اطلاع همه ي مردم دنيا برسد اين است كه «فلاح و رستگاري» را مي توانيد در «مكتب اسلام» پيدا كنيد.
يكي از پايه هاي مهمّ خوشبختي علم و دانش است؛ يعني آگاهي از خود و موجودات ديگر.
ببينيد دستور علم آموزي و فراگيري دانش، در كدامين مكتب آمده است.
اسلام پيشنهاد علم آموزي نمي دهد، امّا فرمان مي دهد علم بياموزيد و دانش كسب كنيد. (3) اسلام افراد بي فكر و بي دانش را توبيخ و سرزنش مي نمايد.
آقا و خانم محقّق! به هر دين و مذهبي كه بدان مؤمن هستي، روي
ص: 58
آيات قرآن مجيد و دستورات اسلام فكر كن و بدون تعصّب، ببين اين مطلب درست است يا نه.
البته ما نبايد اعمال بعضي از مسلمان نماها و خلفا و سلاطين را در مخالفت با علم آموزي و كسب دانش، ملاك قرار دهيم و به اين دين مقدّس بدبين باشيم.
بايد به مردم دنيا بگوييم آيينه ي اسلام نمايي، «علي عليه السلام » است. ببينيد علمش را، با اين كه زمان به او اجازه نداد علمش را آشكار كند، امّا در همه ي علوم، مبدأ و منبع بوده است. مكتب اميرالمؤمنين علي عليه السلام مكتب خودشناسي، جامعه شناسي، طبيعت شناسي، تاريخ شناسي و در نتيجه، خداشناسي است. مكتب امام مهدي عليه السلام هم همين طور است. «فَاِنّهُم عَيشُ العِلم و مَوتُ الجَهل». (1) خاندان پيامبر مانند خود آن بزرگوار، مروّج علم و دانش و دشمن جهل و ناداني بوده و هستند.
چرا مكتب انتظار، فلاح آور و باعث خوشبختي است؟ چون امامش عالم، و مأمومش دانش پژوه و طالب علم است.
در مكتب انتظار، علم آموزي ممنوع نيست، تحقيق و بررسي مردود نيست، بلكه بر خلاف روش سران حكومت هاي استعمار و سياست هاي شيطاني، يك امر واجب است.
يكي ديگر از پايه هاي مهمّ خوشبختي، عمل به خوبي هاست؛ عمل طبق علم واقعي نه عمل به القائات شيطاني و دستورالعملهاي استعماري. اوّل عالم بشو خودشناسي را پي گيري كن بعد جهان شناسي و سپس خداشناسي را دنبال كن و بعد به عمل بپرداز.
ص: 59
ببينيد دستورالعمل به خوبي ها چه خوب در اسلام آمده است.
آقا و خانم محقّق خودش بيايد مطالعه كند؛ هم علم اسلام را و هم عمل اسلام را. وقتي خوب بررسي كرد، مي فهمد اخلاق خوب، اعمال خوب، در اسلام وجود دارد. البتّه اسلامي كه آيينه اش، اصحاب خوب رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و بالاتر از آنان عترت (عليهم السلام) هستند.
امروز امام مهدي عليه السلام كه وارث عترت (عليهم السلام) است، عملش مثل علم او بهترين و برترين عمل هاست.
لذا از ما تقوا مي خواهد خوبي مي خواهد، سفارش امام مهدي عليه السلام به همه ي انسان ها علم آموزي و عمل به سجاياي انساني و دوري از ظلم و ستم مي باشد.
ما بايد به متديّنين اديان مختلف و به اهل سنّت اطلاع رساني كنيم كه محمّد صلي الله عليه و آله و سلم ، همان «پركليوس» (Perikleos) (1) به معناي بسيار ستوده مي باشد كه به خاطر علم و عملش در بين انبيا و رسل و ميان اوليا، بدين نام معروف و مشهور است.
هم چنين كلام خداوند در كتب قبل و صحف سماويه، مدحش را به خوبي بيان مي دارد: {يَجِدونَه مَكتوباً عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَ الإِنجيلِ} (2) و امروز وصيّ او، امام مهدي (عجل الله تعای فرجه الشریف) ، با همه ي بزرگي او به غير از سمت نبوّت و رسالت در ميان اولياي الهي و سفيران ربّاني بسيار ستوده است.
رمز اين كه نام امام مهدي (عجل الله تعای فرجه الشریف) «م. ح. م. د» (3) است چيست؟
ص: 60
تا به حال به اين مطلب برخورد كرده ايد؟
هم نام پيامبر اسلام، همان كه قبلاً گفتيم، «محمّد»، «بسيار ستوده»، «پركليوسPerikleos» … چرا …؟
اين يك اتفاق نيست، يك كار بدون فكر … بدون دليل … اسم امام مهدي عليه السلام را اسم پيامبر قرار داده اند البتّه مي دانيد كه القاب و كنيه هاي امام مهدي عليه السلام فراوان است، و يك اطّلاع رساني وسيع و عميق براي همگان مي طلبد. ولي سخن ما در اين جا بر سر اسم آن حضرت است، چرا اسم او «م. ح. م. د» است «بسيار ستوده يعني چه؟
چرا ستوده است، چه كسي او را مدح مي كند براي چه؟
1. براي علمش؛ كه فوق همه ي علم هاست، خداوند علم او را ستوده است. {مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتاب} (1) امروز، اوست.
امام مهدي عليه السلام ، علم و دانش به تكوين و جهان آفرينش دارد و از ذرّه تا كهكشان، كوچك و بزرگ عالم، برّي و بحري، آسماني و زميني را مي بيند و مي داند. «تاليِ كتابِ تشريع» است، «تَرجُمانِ كتاب الله» (2) است، قرآنِ ناطق، عالم به حقايق و دانا به دقايق مي باشد.
2.براي عملش؛ امام مهدي عليه السلام بهترين عامل به قانون خداوند است، عبادتش فوق عبادت هاست، صبرش فوق همه ي صبرهاست، تو ببين چندين قرن است منتظر فرمان خداوند است تا عدل را بياورد و تاريكي را برطرف سازد. اين كار چه مقدار صبر مي خواهد؟
و تا ظهور، پيش نيايد و مردم، علمش را نبينند، و عملش را درك نكنند، تا زيبايي هاي او آشكار نشود و شيريني علم و عمل، حِكَم و عِبَر،
ص: 61
حكومت و ولايت، سجاياي اخلاقي و عرفاني وي براي لايقان ظاهر نگردد، هيچ كس نمي تواند معني «بسيار ستوده» و حتّي «ستوده» را درك نمايد.
پس حالا بگوييد: يا مهدي! يا صاحب الزمان! اسم نبريد، در «ستوده» و «بسيار ستوده» مي مانيد، نمي توانيد درك كنيد. ولي ظهور كه آمد، پرده كنار مي رود و مثل آشكار شدن تسبيح، خداوند متعال براي اهل كمال، مدح عالي و داني را مي فهمي؛ غزل خواني موجودات تمجيد جمادات و نباتات و حيوانات. (1)
چه مي گويي؟! «ستوده» را بزرگان عالم مدح مي كنند، حتّي «عيسي» به وزارتش قيام مي كند (2) و {تَنَزَّلُ المَلائِكَة وَ الرُّوحُ} (3) كه فرمانش را استماع و با فوريّت، مُجري مي باشند.
ما بايد اطّلاع رساني كنيم كه ظهور زيباست مگر خودمان ظهور را ديده ايم؟
نه، امّا از صادق مصدَّق به ما رسيده است، از قرآن، از حديث معتبرِ فريقين.
دشمنان، ظهور را بد جلوه مي دهند، انتقام! خون! خون ريزي! ما چه كرده ايم و چه گفته ايم؟
آيا در فكر ساختن فيلم و سريال بوده ايم كه: صفا و صلح وفا و جود امام مهدي (عجل الله تعای فرجه الشریف) را نشان دهيم؟
نه از خودمان، بلكه از قرآن، از اخبار، از تاريخ، از تشرّفات حقيقي. از اين انقلاب 25 سال گذشته است، نه دشمن به ما فرصت داده و نه
ص: 62
از فرصت كمي كه داشته ايم استفاده كرده ايم؟!
در زمان كسب اطّلاعات و عصر اطّلاع رساني كوفه و سهله كه مفرّح اوليا و مفرِّج ستمديدگان بود، لگدمال كفر بعث و ستم غرب و تجاوز اروپا گرديد؛ ولي جمكران چه …؟!
آري … در پايگاه بزرگ شيعه، پايگاه بزرگ مهدويّون، تغذيه ي دنيا، دانشگاه ها، تشنگان خارجي و داخلي …
آيا اطّلاع رساني كرديم كه امام ما حاكمِ جاني مستبد، قاتل سلطان بي رحم و ديكتاتور نيست، و مظهرِ {يا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَهُ} (1) مي باشد؟
اگر مدح حضور و ظهور را، اگر جود و كرمِ مظهرِ كريم و جواد را، اگر مهرباني و رأفت نماينده ي رحمان و رحيم را، اگر رحم و دلسوزي ذخيره ي خداوند را، اگر اخلاق وارث محمّد واحمد، نماينده ي فارقليطا (paraglita) (2) و پركليوس « perikleos » و امير عيسي و سلطان خوبان را به خوبي با سند معتبر، بيان داريم و عطرِ «معرفة الحجّة» را با وسايل ارتباط جمعي به مشام مردم دنيا برسانيم، چه مي شود؟!
كار دشمن، زار شده و دنيا ميدان كارزار مي گردد، مردم مي گويند: «اَللّهُم عَجِّل لوَليّكَ الفَرَج»؛ همه مي گويند: «اَللّهُم عَجِّل لوَليّكَ الفَرَج» و اين است كه استعمارگران مي خواهند از ظهور جلوگيري كنند.
همين الآن با اين كه ما در اطّلاع رساني سست هستيم دشمن يك مطالبي را فهميده، كوفه را مي زند مسجد سهله را خراب مي كند، سامرا را مورد حمله قرار مي دهد و گاهي از «مهدي» و جاي او سؤال مي كند.
ص: 63
در مورد گمشده ي انسان كه «فلاح و خوشبختي» است، زمينه ي اطلاع رساني در مردم جهان فراوان است.
اما اطلاع رسان لايق با نيّت صادق كم است. شما مستبصرين را ببينيد، (1) وقتي با آن ها سخن مي گويي و از اسلام آوردن آن ها يا شيعه شدن آن ها مي پرسي، خيلي ساده مي گويند: (مثلاً) يك كتاب از شهيد مطهري خوانده ام، يا يك كتاب از علامّه اميني (ره) ، يا يك كتاب از سلطان الواعظين (ره). اين چه تشنگي است از كجا مردم دنيا اين اندازه تشنه شده اند، از همه ي ملل، از غرب از اروپا از افريقا و غيره، چه شده است …؟! چه عامل و عواملي مردم دنيا را تشنه حقيقت كرده است؟
مردم دنيا ديدند صلح خواهي دروغين حكومت هاي غربي و اروپايي را. مشاهده كردند پاپ و اسقف ها چه مقدار به حقّ ستمديدگان، بدون اعتنايند. دانش پژوهان، مخالفت علماي اديان با علم و دانش را مشاهده نمودند. علما و دانشجويان سنّي در كتب حديث و تاريخ، منع حديث و دفن علم و ستم به بيت علم و عمل را نظاره كردند. به كجا پناه ببرند؟
در گذشته، سرخوردگان از اديان و مذاهب منحرف و محرِّف، به ماترياليسم و الحاد پناه مي آوردند.
ولي در اين زمان با اين همه سستي ما در اطّلاع رساني، نشر بعضي از آثار بزرگان در معرّفي اسلام و تشيّع و ارتباط حوزويان و دانشگاهيان اعمّ از داخل و خارج، باعث شده است متديّنين به اديان غيراسلامي و مذاهب غيرشيعي به «دانشگاه علوي و مهدوي» پناه آورند و با نوشتن كتاب به زبان هاي مختلف دوستان و هم وطنان خود را بيدار نمايند.
ص: 64
نمي دانم تا به حال فكر كرده ايد كه چرا قبل از بعضي زيارت نامه ها، گفتن «الله اكبر امر شده است؟ مثلاً قبل از خواندن زيارت جامعه كه دانشگاه جامع و بزرگ «معرفت الحجّة» مي باشد مأموريم صدبار «الله اكبر» (1) بگوييم؛ چرا؟
براي اين كه به غُلو مبتلا نشويم. غلوزدايي، درست است. مكتب ما با افراد غالي مخالفت كرده است. ما پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و عترت ايشان (عليهم السلام) را خدا نمي دانيم، عبد مي دانيم؛ ولي عبدي كه بالاترين رتبه و مقام و جاه را در پيشگاه خداوند دارد.
ولي مطلبي را كه در مقدّمه ي «سه رساله درباره ي حجة بن الحسن العسكري عليه السلام » آورده ام و شايد مطلب خوبي باشد، اين است كه ما بايد از خداشناسي شروع كنيم، «اَللّهُمَ عَرِّفني نَفسَك». (2) زائر هم گويد: «الله اكبر الله اكبر»، عظمت و بزرگي خداوند متعال را درس مي دهد، «الله اكبر» مي گويد: خداوند متعال، بزرگ تر است از اينكه توصيف شود و به وصف آيد. مگر امام، خليفه و وليّ «الله اكبر» نيست؟ خداي اكبر بايد خليفه و وليّ اش، «اكبر» باشد مگر امام را مي توان وصف نمود؟ مگر مي توان كُنْه عظمتش را شناخت، فقط مي توان گفت به بزرگي خداوند، بزرگ است. بزرگي او از خداوند است، نماينده و نمايش دهنده ي قدرت و علم و بزرگي حق تعالي است.
پس وقتي خداي متعال را به بزرگي شناختي، وليّ و خليفه ي او را هم به بزرگي وصف مي كني. عبارات زيارت جامعه يا زيارت مطلقه را
ص: 65
تصوّر نمي كني غلو باشد؛ بهانه گيري نمي كني، وهّابي زده نمي شوي، معجزه و شفاعت را شرك نمي داني و رد نمي كني.
اين اطّلاع رساني عرفاني براي درك معارف شيعه لازم است، براي شناساندن امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) ضرورت دارد.
آقا و خانم محقق! ما سخن از يك شخص عادّي نمي گوييم. در اين كتاب در اين روزنامه يا فصل نامه، در اين سايت، سخن از «خليفة الله» و «ولي الله» است. امام مهدي (عجل الله تعای فرجه الشریف) يك عالم و عابد، يك انديشمند و فيلسوف، يك فقيه و محقّق نيست، او عينِ علم و انديشه عين بندگي و معرفت و كمال است. مدرّس بزرگ در مَدرَس بزرگ هستي. آنچه خوبان همه دارند، او تنها دارد. او خليفه و وليّ خداوند است. پس امام زمان را بشناس؛ نه با آيينه ي سخنان بيگانه. مستشرقين، غربي ها و اروپايي ها كه امام را يك دانشمند و يا نابغه، معرّفي مي كنند و نه با آيينه ي استعمارگران كه امام را يك خشونت گرا تعريف مي نمايند.
بالاي منبرها، حديث «مَن ماتَ وَ لَمْ يعرِف اِمامَ زَمانِه ماتَ مَيتَةً جاهِليَّةً» (1) را براي مردم بيان نمودن، اين يك وظيفه است.
«هشدار! هشدار! اگر او را نشناسي، مرگت مرگ جاهليّت خواهد بود.» ولي چه منبعي و چه مأخذي براي شناخت در اختيار مردم قرار داديم؟
شيعه ي افريقا نه، كه با رنج هاي فراوانِ بعض مبلّغين دلسوز شيعه شده است؛ شيعه ي اروپا و امريكا نه …، شيعه ي ايران خودمان، كتاب
ص: 66
مي خواهد كتابخانه، مدرّس، مشوّق، ولي بعضي از بزرگان ما به «فقه اصغر»، شرح «عروة الوثقي» و «شرايع» و «جواهر» پرداختند، و «فقه اكبر» (1) در تدريسشان نيامد. يك روز هفته «جامعه، جامعه، جامعه» (2) را بخوانند و بدانند و تدريس كنند.
«عاشورا، عاشورا، عاشورا» يك متن درسي حوزه باشد. براي ندبه آل ياسين، يك كلاس بزرگ نداشته ايم؛ براي همين مي بينيد كفايه خوانِ ما پاسخ گوي شبهات و سؤالات نيست.
آيا از كار و راه دشمن دسيسه ها، جعل ها و مكرهاي وهابيت فرزند استعمار بابيّت و بهائيّتِ دست نشانده ي حكومت هاي طاغوتي، اطلاع رساني داشته ايم؟
چند مدرسه و دانشگاه عترت شناسي، چند كلاس اطّلاع رساني در باب نقشه هاي استعمار، تفرقه افكني مخالف و سرقت اعتقادات داشته و داريم.
پيشنهاد 313 تأسيس كتابخانه ي تخصصي درباره ي امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) را براي بعضي بيان مي كردم؛ يك دوست كه نافهمي اش براي مكتب، از تير دشمن خطرناك تر است، گفت با اين پيشنهادهاي بزرگ مردم را فراري مي دهيد! ! به نظرم اين كارها ضرورت ندارد! گفتم اين پيشنهاد، فقط براي يك شهر است. هر شهر و يا هر استان حدّاقل بايد 313 كتابخانه ي تخصّصي درباره ي امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) داشته باشد. (3)
شما اين عدد را براي دنيا بزرگ مي داني؟!
ص: 67
آقاي شيعه! شيعه ي متمكّن! خير الحاج! مردم عاشق از اين پيشنهادها فرار نمي كنند، شما فرار مي كنيد! !
دولت براي جشن كودكان پول دارد؛ شما براي جشن تولّد فرزند و نوه پول داريد؛ سفره ها و عقد و عروسي هاي آنچناني با آن همه خرج و اسراف؛ امّا به كارهاي فرزند فاطمه حضرت مهدي (عجل الله تعای فرجه الشریف) كه مي رسيم، مخالفت مي كنيم … اين پيشنهاد، بزرگ است! اين توقّع، چنان و چنين است؛ بازار بد است، بودجه نيست وقت نيست و ده ها بهانه ي ديگر؛ همان بهانه هاي اصحاب بي وفاي ائمّه ي قبل از امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) به زبان شما تكرار مي شود.
ولي مردم غالباً آماده اند؛ به شرط اين كه به آن ها اطّلاع رساني كنيم. حتّي مردم غرب و اروپا آماده اند به صف مهدويّون بپيوندند، ولي راه را نمي شناسند؛ از مهدي عليه السلام خبر ندارند و سرگردان و حيران مانده اند.
چه كسي بايد كتابخانه تأسيس كند و نشريّه ي مهدوي نشر دهد؟ در مساجد، حسينيّه ها دانشگاه ها، مراسم دعاي ندبه كتابخانه، نوار خانه، سايت، به زبان هاي زنده دنيا.
به يقين اين كار، كار ماست. امّا ما براي خودمان كار مي كنيم؛ داعي به نفس، يا داعي به سوي امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) ؟! … تفاوت مي كند. از كجا و براي كه بگويم …؟!
يا مهدي! روحي فداك
سيّد محمود بحرالعلوم ميردامادي
1383/4/7 ادامه دارد …
ص: 68
ص: 69
ص: 70
ص: 71
ص: 72
ص: 73
براي كه بگويم، كه از باء بسم الله تا آخر كتاب وحي، آيه هاي فراواني وصف تو را مي گويد!
آري! تو نه فقط در كلام يهود و نصاري آمده اي كه در انديشه زرتشتيان و ديگر مكاتب هم جاي داري.
ص: 74
* 4- … با كه و براي كه بگويم؟! !
با كه بگويم؟!
با كه و براي كه بگويم؟
براي كه بگويم كه از «باء» «بسم الله تا آخر قرآن، آيه هاي فراواني، وصف تو را مي گويد؟ (1)
تو نه فقط در كلام يهود و نصاري آمده اي كه در انديشه ي زرتشتيان و ديگر مكاتب هم جاي داري!
هر چه سخن از عدل و قسط گفته شود، هر كنفرانس و همايشي در موضوع عدالت و شرف انساني، برگزار گردد، چشم فطرتِ گويندگان و برگزاركنندگان، به وجود مطهّر توست، {فِطرَتَ الله الّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيها} (2) از تو سخن مي گويند، امّا تو را نمي شناسند، از خوبي هايت، از كمالاتت، امّا آدرس تو را ندارند.
با كه بگويم كه «غيب در آيه ي {ألّذين يُؤمنونَ بِالغَيب} (3) تويي، {اُولئِكَ هُمُ المُفْلِحونَ} (4) به كساني گفته مي شود كه به تو مؤمن باشند.
ص: 75
چگونه مي توان منكر «غيب» شد روح، عقل، فكر و انديشه، كجاست؟ آن ها را نمي بينيم ولي از آثار، پي به آنها مي بريم.
از ساختمان هستي مي فهميم خدايي كه از ديد جسماني ما «غيب» است حكيمانه، مهندسي اين ساختمان بزرگ را نموده است.
جهان چون خطّ و خال و چشم و ابروست كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست راستي! آيا كسي مي تواند منكر خداي شود؟ هرگز ماترياليست دروغ مي گويد، اصلاً ماترياليست در كلّ عالم وجود ندارد. اين ها قيافه ي ملحد و منكر را به خود مي گيرند. مگر بنّاي ساختمان را كسي منكر مي شود ماترياليست هاي پشيمان زيادند تاريخ آن ها خواندني است، يك بدي از دين دارها ديده، عصباني شده و منكر خدا گشته اند؛ بعد به فكر آمده اند كه مگر مي شود ساختمان جهان هستي بدون بنّا باشد؟! پشيمان شده و از الحاد برگشته اند.
همان طور، كسي نمي تواند منكر پيامبر بشود؛ قرآن را كه آورده؟ پيام آور چه كسي بوده است؟ اين آثار، اين سنّت بزرگ، اين دانشگاه عظيم … از اثر، پي به مؤثّر مي بريم و به وجود پيامبر، كه او را نديده ايم اقرار مي نماييم.
از آثار عترت، از نهج البلاغه، ادعيه، زيارات بيانات، شاگردان، اصحاب، تاريخشان، دوستي ها دشمني ها، به وجود مطهّر آنان علم پيدا كرده، ناديده را خريدار مي شويم.
مخالفي از مخالفان عزاداري امام حسين عليه السلام به يك شيعه ي بيدار
ص: 76
اعتراض كرده كه: چه مي گوييد، روز تاسوعا و عاشورا! اين همه سر و صدا و شلوغ راه مي اندازيد؟ يك حسيني آمد و كشته شد و تمام شد!
شيعه ي بيدار در جواب آن مخالف كج گفتار گفت: اين كه اصل وجود امام حسين عليه السلام و شهادت را قبول داري، به جهت همين سر و صدا و شعارهاست؛ و الاّ اگر اين آثار نمي بود، اصل وجود حضرت را منكر مي شدي و واقعه ي عاشورا را رد مي كردي.
و اضافه كرد ما در مورد «غدير خم» كم كاري كرديم، شما دلالت غدير را به ضعف كشانديد (1) و الحمدلله اصل غدير، ثابت و آيات و روايات و قراين بزرگ، به دلالت آن دلالت دارند.
اي امام! تو به مانند اجدادت صاحب اثر و ثمري، {كَشَجَرةٍ طَيّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِي السَّماءٍ}. (2) چه بزرگي اي بزرگ! بقاي اسلام اثر توست؛ {اِنّا لَه لَحافِظُونَ}. (3) قرآن با آن همه دشمن حفظ شده، نقطه اي از آن كم و زياد نشده، عنايات خاصّه ي تو نگهبان است.
«كُهوفُ كُتُبه» (4) در كلام علي عليه السلام مربوط به شما هم هست.
اي كهف امين و خورشيد پرده نشين! اگر عنايات حضرتت نبود، 12 قرن نه، 12 روز هم اسلام باقي نمي ماند.
مگر دشمن را نمي بينيم؟ مگر از قدرت دشمن بي خبريم؟ مگر از اتّحاد سران كفر و الحاد آگاهي نداريم؟ دلخوشيم كه دانشگاه بزرگ اسلام تحت اشراف مدير و مدبّري چون تو حفظ و پاسداري مي گردد.
با كه بگويم شجره ي بهشتي در قرآن نظر به عظمت تو و آبائت دارد.
{لا تَقرَبا هذِهِ الشَّجَرَة} (5) يعني چه؟ به آدم مي گويد تو مقامت،
ص: 77
مقام محمد و آل محمد (عليهم السلام) نمي شود، تو علي و مهدي (عليهما السلام) نمي شوي. به حوّاء مي گويد تو زهرا عليها السلام نمي شوي!
اينجا به متفكّران و مصلحان مي گويم هر مقدار از بزرگي فكر و انديشه را دارا باشيد و در مورد صلح جهاني، قيام به بيان و قلم و قدم انجام دهيد مهدي نيستيد و نمي شويد. مهدي عليه السلام هدايت شده ي الهي «عَلَم منصوب و عِلم مَصبوب» (1) است؛ كدام آيه در شأن شما نازل شده كه «عَلَم منصوب» باشيد و چرا اگر «عِلم مصبوب» ايد، مدرسه و دانشگاه رفته ايد؟ چرا به استاد محتاج بوده و هستيد؟!
{لا تَقرَبا هذِهِ الشَّجَرَة} با آدم و حوّاء مي گويد: مقام اين خانواده استثنايي است. نكند رتبه و جايگاه اين ها را تمنّا كني! و در واقع به همه ي آدميان مي گويد: حساب ها را جدا كنيد. در مورد اصلاح بشريّت بگوييد و بنويسيد، اطّلاع رساني كنيد مردم را به صلح و صفا عدالت و كرامت دعوت كنيد، اما نه بر مبناي فكر خودتان. شما به آن چه واقع است احاطه نداريد، شما مظهر خداي محيط نيستيد، {مَن عِندَه عِلمُ الكِتاب} (2) فرد ديگري است كه هم كتاب تكوين را مي داند و هم كتاب تشريع را مُدرّس است. قياستان صد در صد اشتباه است. مگر علي عليه السلام نفرمود: «لا يُقاسُ بِآلِ مُحمّدٍ صلي الله عليه و آله و سلم من هذِهِ الأمّة اَحَدٌ». (3)
علامه ي روزگار كه باشيد و سلمان زمان، شاگرد كوچك مدرس علوي و مهدوي هستيد؛ تازه، با منّتي كه خداي متعال بر شما دارد {لَقَد مَنّ الله عَلَي المؤمِنينَ … } (4) منّتِ اين كه قبولتان كردند و در مدرسه رسالت و دانشگاه سلاله ي نبوّت «مهدِيّ هذِهِ الاُمَّة» (5) نامتان را نوشتند.
ص: 78
نه مصلحيد نه امام و نه باب امام؛ اشتباه بزرگ را نفس، القا مي كند، شيطان بزرگترش مي كند يا بالعكس، نفس اژدرهاست … واي از نفس! واويلاه از شيطان پرستي و شهرت خواهي! استعمار دنبال مصلح هايي مي گردد كه هنوز خودشان را نساخته مي خواهند جامعه را بسازند، و امروز بايد بيشتر از ديروز بترسيم كه دچار مسيرهاي شيطانيِ وهابيّت، بابيّت بهائيّت و فرقه هاي صوفيّه نشويم و «حزب شيطان» را به جاي «حزب الله يار نگيريم.
با كه بگويم؟ با شما! با شما كه نور و ظلمت را يكسان گرفته ايد، بلكه ظلمت را به جاي نور تبليغ مي كنيد. با شما! با شما كه سقيفه را جاي {في بُيوتٍ اَذِنَ الله اَن تُرفَعَ … } (1) آدرس مي دهيد؟
آيا در دعاي قرآني {اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقيمَ} (2) سقيفه را منظور داريد يا خانه ي عترت را؟
گمان ندارم اين قدر با كتاب، تفسير و تاريخ بيگانه باشيد. نكند خود را به بي عقلي زده ايد! نكند كه عمداً كور شده، احاديث را در باب «صراط مستقيم»، «بيوت»، «پاكان» (3) و «شجره ي طيّبه» عمداً فراموش مي كنيد!
{مَن كانَ في هذِهِ اَعمي … } (4) نمي ترسيد فردا هم كور وارد محشر شويد؟
انسانيد يا خفّاش؟ پس چرا از نور فرار مي كنيد؟ چرا {مِشكات} را درست ترسيم نمي كنيد؟ چرا {مِصْباح} را درست تدريس نمي كنيد؟ چرا در دانشگاه هاي بزرگ اسلامي، {يَكادُ زَيتُها يُضيءُ} (5) را كاملاً تعريف نمي نماييد؟
ص: 79
خدياا! چه مي گويم؟ با كه بگويم …؟! با كه بگويم كه امروز مصداق {لِكُلِّ قَومٍ هادٍ} (1) مهدي آل محمّد عليه السلام است نه پاپ ها، اسقف ها و مصلح هاي ادّعايي.
علماي شيعه در زمان غيبت، خود را ريزه خوار سفره ي علمي و معنوي حضرت مهدي عليه السلام مي دانند و هرگز خود را مصلح مطلق، هادي معصوم و حتي باب آن حضرت نمي دانند.
بايد دانست «هادي در آيه ي شريفه، برابري «هادي» را با «مُنذِر» مي رساند. «مُنذِر بنّاي ساختمان اسلام است و «هادي» علّت مُبقيه. (2) فقط هادي نبي و رسول نيست و دين جديد نمي آورد، بلكه وقتي بِدَع و خرافات را كنار مي زند و با جهالت مبارزه مي كند، بعضي فكر مي كنند دين جديد آورده است.
سنّت او سنّت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است؛ (3) اهل صلح است نه اهل خشونت مگر با مفسدين و سران فساد و تباهي، اخلاق، اخلاق محمّدي و روش روش احمدي صلي الله عليه و آله و سلم است.
يكي از بزرگان در باب ولايت «هادي» گفته است «جزءِ اخير از علّت تامّه». (4) بدين معنا كه اگر اعتقاد به ولايت حضرت علي عليه السلام و ائمّه ي ديگر (عليهم السلام تا حضرت مهدي عليه السلام ، با اعتقاد به پيامبر و توحيد الهي همراه نباشد، اين دو اعتقاد، سودبخش و فلاح آور نخواهد بود.
جزءِ اخير از علّت تامّه- يعني ولايت و امامت- است كه باعث «اِكمال دين» ميباشد همان كه قرآن مي فرمايد {اَليَومَ اَكمَلتُ} (5) دين بدون امامت علي عليه السلام مورد رضايت خداوند نبوده و نيست.
ص: 80
اگر «واقفي» (1) شدي، «زيدي» (2) شدي، مسأله همين است، دين بدون ولايت امام مهدي عليه السلام جزء اخير از علّت تامّه را ندارد. علّت تامه ي سعادت و فلاح، توحيد، نبوت امامت و قرآن و سنّت به تفسير و تبيين وليّ الله الاعظم (عجل الله تعای فرجه الشریف) است.
اي شيعيان! براي چه در دعاي ندبه، به «اَيْنَ … اَيْن … » گفتن دل مي سوزانيد؟!
چه گمشده اي داريد؟! … مگر توحيد نداريد؟! مگر به رسالت پيامبر معتقد نيستيد؟!
«كتاب الله» آيا كافي نيست؟ مي گوييد توحيد شرط دارد، رسالت، علّتِ مُبقيه مي خواهد. كتاب الله مفسّر و مبيّن لازم دارد. مي گويم: درست است. همان جزء اخير از علّت تامه را مي گوييد، قرآن هم همين را مي فرمايد: {ان لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ}. (3)
«اينَ الحَسنُ؟ اَينَ الحُسَينُ؟ اَينَ اَبناءُ الحُسَينِ؟ صالِحٌ بَعدَ صالحٍ وَ صادِقٌ بَعدَ صادِقٍ؟» (4) در اين طرق طولاني و اين روش هاي ظلماني با وجود «ايسم ها» و مكتب هاي پوشالي، «شاقل و ميزان» (5) كجاست؟ نور كجاست؟
«اَيْنَ … اَيْن … »، سرگرداني انسان را مي رساند، به خصوص انسان اين عصر؛ انسان اين عصر را بگوييد هر روز ندبه بخواند و هر روز «اَيْنَ … اَيْنَ … » نمايد.
رفيق راه كجاست رفيقي كه رهرو و ره شناس باشد، رفيقي كه با دزدان طريق، رفيق نباشد؟ {حَسُنَ أولئِك رَفيقاً}. (6)
ص: 81
به روايات بنگريد … رفيق راه «مهدي آل محمّد» است. «صالح بعد از صالح» و «صادق بعد از صادق» را در كدام قوم و طايفه و حزب و جَمعيّت مي يابيد؟
«اَلا اِنّ الاسلامَ لايَزالُ عَزيزاً اِلي اِثنَي عشرَ خليفَةً» (1) يعني چه؟
برادران! خواهران! … دوازده خليفه اي كه باعث سربلندي و آسيب ناپذيري اسلامند كجايند؟
از كدام قوم و طايفه؟
«اَيْنَ … اَيْنَ …؟! » راه را با تحقيق پيدا كنيد، راهنما را با تحقيق بجوييد.
مگر مردم صدر اسلام، وكيل ما بودند كه راهنماي دين و امام مبين براي ما تعيين كنند و كدامين اين ها صالح و صادق و مصداق «امام مبين» (2) قرآن بودند؟
آيا مي توانيد بگوييد گذشته ها گذشت؟ مگر گذشته با حال و امروز ما مربوط نيست؟ چرا در معرفي «دوازده خليفه» سرگردانند؟ خليفه اي كه به اسلام آسيب نرساند و باعث عزّت دين باشد كجاست؟
آن كه در زمان پيامبر باعث سربلندي اسلام بود، كه بود؟ «آيه ي تطهير» (3) چه مي گويد؟ مَدرَس امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) بر چه دلالت دارد؟ آيا خلفاي بني اميّه و بني عبّاس طهارت و صداقتشان به امضاي حق رسيده است؟ آيا مبدأ علم و دانش بوده اند؟
اَيْنَ … اَيْنَ …؟! بر كدام راه دل بسته ايد و در برابر كدام امام سرفرود آورده ايد؟ امام نور يا امام نار؟! …
ص: 82