مهرِ يَار محور مودّتها

مشخصات كتاب

سرشناسه: بحرالعلوم ميردامادي محمود

عنوان و نام پديدآور: مهر يار محور مودتها / نگارش محمود بحرالعلوم ميردامادي تدوين مجمع مطالعات و تحقيقات مسائل جهاني مهدويت مدرسه و كتابخانه تخصصي حضرت ولي عصر

مشخصات نشر: اصفهان موسسه انتشاراتي بهار قلوب 1378.

مشخصات ظاهري: [136] ص فروست: (آثار برگزيده پيرامون حضرت بقيه الله الاعظم (عج )

شابك: 964-92392-3-5 ؛ 964-92392-3-5

وضعيت فهرست نويسي: فهرستنويسي قبلي يادداشت: پشت جلد به انگليسي … Mihryar the pivot of All love: A sclection of works on Hazrat .

يادداشت: كتابنامه به صورت زيرنويس موضوع: مهدويت موضوع: محمد بن حسن (عج ، امام دوازدهم ق 255

شناسه افزوده: مجمع مطالعات و تحقيقات مسائل جهاني مهدويت شناسه افزوده: مدرسه و كتابخانه تخصصي حضرت ولي عصر (عج

رده بندي كنگره: BP224 / 4 / ب 27م 9

رده بندي ديويي: 297 / 462

شماره كتابشناسي ملي: م 78-21730

تهيه و تنظيم: مجمع مطالعات و تحقيقات مسائل جهاني مهدويّت

مدرسه و كتابخانه ي تخصصّي حضرت ولي عصر عجل

Email: walisr.as@isfahan.or-ir

مركز پخش: قم- خيابان ارم (مرعشي نجفي)- پاساژ قدس- طبقه همكف

پلاك 98- كتابفروشي اسلامي- يعقوبي (742092)

پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحيم

بعد از حمد و ثناي الهي و صلوات بر رسولان آسماني به ويژه بر پيامبر اسلام و آل طاهرين ايشان عليهم السلام ، مدتي است افتخار بزرگ سربازي بزرگ مصلح جهان بشريت در مكان مقدس مدرسه و كتابخانه ي تخصصي حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف تحت عنوان «مجمع مطالعات و تحقيقات مسائل جهاني مهدويت» و آخرالزمان شناسي نصيبمان شده است.

اين مدرسه و كتابخانه كه در موضوع كلام و پاسداري از مرزهاي عقيدتي به ويژه

مباحث بلند امامت و ولايت اهل البيت عليهم السلام خاصّه حضرت بقيةالله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف تلاش مي نمايد، كار تحقيق بعضي از كتب پيرامون مهدويت و وجود مطهر حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف را به اين مجمع واگذار نموده است، به حمدالله كتاب حاضر كه شامل شش اثر ارزنده، از آثار برگزيده ي حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد محمود بحرالعلوم ميردامادي (زيده عزّه العالي)

به نامهاي:

1- مهر يار محور موّدتها «چاپ شده در مجلّه موعود»

(به نام آينده ي جهان و جهان آينده شماره ي 12 / بهمن و اسفند / 1377) تهران

2- نويد پيامبران بر مصلح آخرالزمان «چاپ شده توسط بنياد انديشه تهران در مجله ي فرانسوي»

LE MESSAGE DE (I’ISLAM) AVRIL 1998 / NO.161

3- پرتو نورِ هو، اشراق نورِ ربّ

4- اشكِ جوان بر اميرِ زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف

5- امام زمان (عج) نشاط بخش روزگاران «چاپ شده در مجله ي «پيداي نهان» (نيمه ي شعبان 1419 ه.ق مسجد آيت الله انگجي- تبريز)

6- مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف قطب جهان هستي

مي باشد، خدمت دوستداران نور و منتظران ظهور ارائه مي گردد، البته آثار ديگري در زمينه ي كلام و عقائد، ولايت اهل البيت عليهم السلام نقد كتب مستشرقين از مؤلف عاليقدر آماده ي چاپ است، كه با تحقيق و ويراستاري جديد اين مجمع منتشر مي شود، كه اينجا به نام بعضي از آنها اشاره مي گردد.

1- اشك خونين «مناظره اي پيرامون ولايت تكوينيّه و انكسار موجودات در برابر مصائب اهل البيت عليهم السلام به ويژه حضرت سيدالشهدا عليه السلام

2- در محضر دوست جلد سوم «هدايت يافتگان به عنايت حضرت ولي عصر (عج)»

3- فرياد «عليه انحرافات فكر و عقيدتي»

4- پاي درس استاد «شرح تجريد الاعتقاد»

5- جامعه شناسي مدينه

«پژوهشي پيرامون وضعيت شيعه و آثار مربوط به حضرت بقية الله الاعظم (عج) در مدينه ي طيّبه»

6- مباحث ولايت بر محور كتاب شريف الغدير

در خاتمه جهت تعجيل فرج حضرت بقيةالله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف دست به دعا بر مي داريم و موفقيت و سربلندي دوستان و مدافعين حريم ولايت آل عصمت عليهم السلام را از خداوند متعال خواهانيم.

والسّلام عليكم و رحمة الله

مجمع مطالعات و تحقيقات مسائل جهاني مهدويّت مدرسه و كتابخانه ي تخصصي حضرت ولي عصر (عج) 13 / رجب المرجّب / 1420 هجري قمري ميلاد با سعادت حضرت علي بن ابي طالب ‘

اثر برگزيده (1) مِهرِ يار محور مودّتها

پيرامون محبّت قلبي نسبت به مولاي هستي حضرت بقية الله الاعظم عجل

[اساس دين اسلام محبت است]

بسم الله الرحمن الرحيم

اساس دين اسلام محبت است، محبت خداوند، كه منعم است، محبت پيامبر كه خيرخواه بشر و مذّكر است، محبت راهنمايان نور، كه نگاهدار دين و مفسران نسخه سعادتند و محبت راهيان نور و منتظران ظهور، آنها كه وابسته به محبوبان الهيند.

روايت مي فرمايد:

«هَلِ الدِّينُ اِلاَّ الْحُبُّ وَ البُغْضُ». (1)

آيا ايمان غير از دوستي خدا و اولياء او و دشمني با دشمنان ايشان است؟

پاسخ اين است كه:

«اَلْدّينُ هُوَ الْحُبُّ و الْحُبُّ هُوَ الْدِّين». (2)

حقيقت اين دوستي خدا و اولياء اوست، دوستي خدا و اولياء او حقيقت دين است.

انسان محبّ، در طريق محبت محبوب پيروي از كتاب تكوين «آفرينش» و كتاب تشريع «قرآن كريم» مي نمايد. قانون محبت در سراسر عالم وجود حكمفرماست و همه موجودات با نظم خاص و ارتباط و اثرپذيري نسبت به يكديگر، گوش به فرمان خالق، تسبيح گوي و محبّ اويند.

«يُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِي السَّمواتِ و ما فِي الاَرْض» (3)

قرآن كريم كه خود نسخه محبت و سعادت است، انسان را به هماهنگي با كتاب آفرينش فراخوانده و به محبت الله و اولياء او

دعوت مي نمايد.

موجبات محبت

موجبات محبت فراوان است، و ما به خواست خداوند در گفتارهاي آينده به بررسي آنها مي پردازيم.

نفع رساني محبوب به محب، يكي از موجبات محبت است.

قرآن كريم مي فرمايد:

«فَاَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفآءً وَ اَمّا ما يَنْفَعُ النّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الاَرْض» (4)

اما كف (خاشاك روي آب) نابود گردد، ولي آنچه براي مردم سودمند است در زمين پايدار بماند.

زبد، كف و خاشاك كه خود فاقد كمال است، چگونه مي تواند به جامعه بشري نفع رسان باشد؟

كور چگونه مي تواند عصاكش كور ديگر شود، خودش در هوي خواهي و علوّ طلبي مانده، ادّعاي خليفة اللهي و مرشديّت خلق مي كند.

خاشاك هاي تاريخ، سلاطين جور، حكّام ستمگر، از خوبيها چه داشتند كه بتوانند عطا كنند و سود ببخشند؟

اما آب؛ اولاً طهور است، پاك و پاك كننده، چه هنري از اين بالاتر؟ محيط زيست را از آلودگي پاك مي كند، به جنگ ميكروبها و آفتها مي رود، هوا را طراوت و طهارت مي دهد.

و ثانياً حيات بخشي دارد، حيات هر ذي حياتي از آب است، پس آب به دليل نفع رسانيش باقي مي ماند و محبوب حيات داران عالم است.

علماء و دانشمندان ربّاني، مجاهدان و شهيدان الهي كه بعد از پيشوايان معصوم عليهم السلام نقش آب را در طهارت بخشي و حيات دهي در جامعه انساني دارند، محبوب انسانها و باقي به بقاء حق و جاويدانند.

حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:

«اَلْعُلَماءُ باقُوُنَ ما بَقِيَ الدَّهْر». (5)

دانشمندان پايدار و جاويدانند، چندان كه روزگار بجا است.

قرآن مي فرمايد:

«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللهِ اَمْواتٌ بَلْ أحْياءٌ وَلكِنْ لا تَشْعُرُونَ» (6)

خورشيد هم نفع رسان است

چگونه راه را از چاه تشخيص مي دهيد، به چه وسيله؟

اگر نور نباشد چطور؟

«اللهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الاَرْض». (7)

خداوند راه و

چاه را به شما نمايانده و همگان را به پيمودن صراط مستقيم امر فرموده است.

نور او بوسيله عقل «حجّت درون» و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم و ائمة معصومين عليهم السلام «حجج برون» به انسان مي رسد.

پس هادي بالذّات و اول اوست، نفع رسانيش براي همه ي لايقان عالم است، و لذا محبوب هدايت يافتگان و روشن ضميران است.

رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم خورشيد آشكار هدايت كه بايدها و نبايدها را از طرف خداوند براي مردم بيان داشت، صراط مستقيم و طريق ظلمت را معيّن نمود و صحراي خشك و خزان زده فكر و انديشه بشر را، با باران رحمت آيات و آب حيات مواعظ و روايات، زندگي دوباره و جان تازه بخشيد، نيز محبوب زنده دلان و پاك سيرتان است:

پيامبري كه بيشتر از همه ي انبياء در راه بيداري مردم و سعادت جامعه ي بشري، رنج و شكنجه ديده و براي رضاي محبوبش، خداي متعال صبر استقامت را پيشه ساخت.

حبّ شيء مستلزم حبّ آثار شيء است

انسان محبّ، خدا را براي نعم، خاصّه نعمت هدايتش دوست مي دارد و پيامبر را به خاطر خدا و به جهت نفع رساني، طهارت بخشي و نور افشانيش محبّت مي ورزد.

سؤال اين است، آنكه در نفع رساني و حيات بخشي به جامعه بشري، كمالات و فضائل انساني، نفس (خود) رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است، از محبت محبّان مستثني است؟

راستي آيا كسي مي تواند، پيامبر را دوست داشته باشد، ولي قلبش خالي از محبت علي عليه السلام باشد؟

اينچنين كسي در دوستيش دروغگو و كاذب است، زيرا روح و جان نبّي و وليّ، طبق آيه شريفه

مباهله (8) و روايات منقول از فريقين متّحد و دوستي هر كدام مستلزم دوستي ديگري مي باشد.

شما را به خدا حديث منقول از فريفتن «كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتي» چه مي گويد؟

كتاب الله يعني كتاب خداوند، عترتي يعني عترت من پيامبر، آيا كسي مي تواند خدا را دوست داشته باشد ولي با كتابش بيگانه و مخالف باشد، ادعاي دوستي با رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم بكند و دوستي عترتش را ناديده بگيرد؟

دوستي عترت عليهم السلام چگونه تحقق مي يابد؟

آيا مقدّم داشتن مفضول بر فاضل، خانه نشين نمودن «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابْ» (9) و شمشير كشيدن بر اعلم امّت و استاد فرشته و ملك، دوستي عترت عليهم السلام محسوب مي شود؟ مگر حبّ پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مستلزم حبّ آثار و وابستگان به آن حضرت نيست؟

پس چرا آثار و احاديث حيات بخش پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم محو گرديد، و بيان و نشر آن ممنوع اعلام شد؟

چرا هر چه در تاريخ اسلام مي نگريم كمتر دوستي و دوست، نسبت به خاندان عصمت عليهم السلام پيدا مي كنيم و بيشترين صفحات تاريخ را ستم در حقّ اهل بيت عليهم السلام پر كرده است؟

«مسلمانان اين زمان بايد پاسخگو باشند كه چرا با يگانه وارث پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بيگانه اند و نسبت به ياد او و اهداف مقدسش بي تفاوت مي باشند»؟

مگر اهل سنت به وجود و قيام و ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بي عقيده اند؟

مگر احاديث حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را بسياري از صحابه مثل عثمان بن عفّان؛ طلحة بن عبيدالله؛ عبدالرحمن بن عوف؛

ابوهريره؛ عبدالله بن عمر؛ انس بن مالك و … نقل نكرده و در كتابهاي سنن مثل ابوداوود؛ ترمذي؛ ابن ماجه و مسانيدي مثل مسند احمد و … گزارش اين موضوع مقدّس ثبت نشده است؟

«آقاي خطيب جمعه، شما در مسجدالحرام و مسجد النبي صلي الله عليه و آله و سلم چرا در اين موضوع سرنوشت ساز سخن نمي گوئيد و با بيان احاديث المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از كتب خودتان، قلوب مسلمين را در برابر تهاجم دشمنان اسلام تسكين نمي دهيد؟

مگر شما نبايد دوستدار عترت باشيد؟ و مگر حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از عترت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نمي باشد ما نمي گوئيم سني نباشيد، اما آيا سنت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم دوستي به عترت عليهم السلام را درس نمي دهد؟

«ايدئولوك مرام شما- ابن تيمّيه- در كتاب فتاوايش» (10)

و بزرگان اهل سنت آيا احاديث قيام و ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را متواتر و غير قابل انكار معرفي نكرده اند؟

مگر ابو نعيم (صاحب كتاب اخبار المهدي) و ابن حجر هيثمي (صاحب كتاب القول المختصر في علامات المهدي المنتظر) از علماء شما نيستند؟

مگر رابطة العالم السلامي (حجاز) در جواب سؤال ابو محمد كنيائي مسأله ي قيام و ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را از اخبار متواتر معرفي نكرده است؟ (11)

به چه علت اگر شيعه اي محبت قلبي خودش را نسبت به عترت و (بقيه عترت)، بقية الله «حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف» بروز دهد و در فضاي پر معنويت مسجدالحرام و مسجد النبي صبح جمعه اي به ياد آن يگانه مصلح جهان بشريت اظهار مودَّت كند و

دعاي فرج آن حضرت را كه فرج و گشايش مؤمنين و آزادي مسلمين از اسارت كفار و مستكبرين است، بخواند، مشرك خوانده مي شود و تحت محاكمه قرار مي گيرد؟

راستي سرزنش كنندگان شيعه حديث شريف نبوي:

«مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ ميتَةٌ جاهِليّةً» (12)

را چه پاسخ مي دهند؟

حديث مذكور منقول از فريفتن است، و مدلولش اينست كه در هر زماني بايد امام و رهبر الهي وجود داشته باشد، بنابر اين امام و پيشواي زمان ما چه كسي مي باشد؟

شما را به خدا از بحث فرار نكنيد و مجادله به غير علم ننمائيد، امامي كه عدم شناختش، كفر به حساب بيايد، يعني افراد بي معرفت در حق او در صف كفار و مشركين قرار گيرند، آيا مي تواند حاكم غير معصوم باشد؟

ما قائل به امامت آن آقائي هستيم كه، سنّتش سنّت نبوي است، و انبياء به ظهورش بشارت داده و حكومتش را مظهر قسط و عدل و آئينه ايزد نمائي معرفي كرده اند.

محور محبتها

برادري و اخوت مسلمين بايد بر اساس محور محبت خداوند و اولياء او برقرار باشد، در تفسير آيه شريفه:

«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (13)

مفسرين شيعه و اهل سنّت رواياتي نقل كرده اند مبني بر اينكه حبل الله حضرت علي عليه السلام مي باشد. (14)

حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:

بِنا يُصْبِحُونَ اِخْوانَاً بَعْدَ ضَلالَةِ الفِتْنَةِ كَما بِنا اَصْبَحُوا اِخْوانَاً بَعْدَ ضَلالَةِ الشِّرْكِ» (15)

يعني: به وسيله ي ما مردم بعد از گمراهي فتنه، به برادري روي مي آوردند همان طور كه به وسيله ي ما پس از گمراهي شرك، برادر شدند.

در حديث كمي تدبّر نمائيد، نمي فرمايد «بي» يعني به وسيله من، مي فرمايد «بنا» يعني به وسيله ما

پس محور برادري، دوستي پيامبر و اهل بيت عليهم السلام ايشان است، احترام و تعظيم مقام بالا و والاي ايشان است.

اخوت شيعه و دوستي و محبت گرم آنان با يكديگر، به محبت آنان نسبت به رهبران معصوم بر مي گردد. امروز نقطه اصلي مودتها و كانون مركزي و اساسي محبتهاي مؤمنين نسبت به يكديگر قالب عالم هستي، حضرت ولي الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف مي باشند.

كساني كه خواهان تأليف قلوبند و شعار وحدت سر مي دهند بايد جامعه مسلمين «اعم از اهل سنت و شيعه» را به اين نقطه اصلي و محور اساسي؛ يعني وجود مطهر و منور و مقدس حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ؛ توجه داده با بيان آياتي كه در مورد آن جناب است، تشريح رواياتي كه «فريقين» درباره ي آن حضرت نقل كرده اند و بيان وظائف در زمان غيبت، افكار را به اين باب بزرگ الهي سوق دهند. در دعاي ندبه مي خوانيم:

«اَيْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَ الرِّضا»

كجاست آقائي كه پراكندگي در امور دين و صلاح و رضاي مؤمنين را جمع مي كند؟

راستي چه سعادتمند هستند مردمي كه به ولي خداوند و وارث انبياء و ائمه طاهرين عليهم السلام حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مودت و دوستي ورزيده و در نتيجه اين حب، صفات محبوب را پيدا كرده اند مگر نه اينست كه بر دوستي آثاري مترتّب است، از جمله اينكه محب صفات محبوب را به خود مي گيرد.

و اين خود دليلي ديگر بر لزوم ترويج و تبليغ حب ولي خدا در جامعه انساني است.

دلسوزان جامعه، معلمان و مربيان، كساني كه عليه انحطاط فرهنگي و تهاجم فكري قدم برداشته، دنبال پيشگيري و يا

درمان مفاسد اجتماعي مي باشند، بايد تابلوهاي تقوي و فضيلت، جوانمردي و عدالت را كه در زندگي اهل البيت عليهم السلام وجود دارد به نمايش گذاشته، حيات سرتاسر نوراني و اهداف مقدس حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را به تمام زبانهاي جهان ترجمه نموده، مبلغ دوستي مصلح بشريت بشوند.

امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دوست داشتني اند، زندگي زيبائي دارند، اهداف والا و حيات بخشي دارند مگر مي شود كسي ايشان را بشناسد و زيبايي صورت و سيرتشان را ببيند ولي دوستشان نداشته باشد؟

آنقدر در وجود مطهرشان براي انسانهاي لايق؛ جاذبه وجود دارد كه در زمان غيبت، دوستداران، ايشان را ناديده خريدارند و بر پيروي آن جناب كمر همت بسته اند.

جاذبه وجود مطهر خاتم الانبيا صلي الله عليه و آله و سلم را در تاريخ خوانده ايد؟ آن طور كه از اويس قرني با اينكه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را رؤيت ننموده، محبّ دلباخته و پيرو استواري ساخته بود. همين جاذبه در وجود خاتم الاوصياء وجود دارد، شما كه از تهاجم فرهنگي و تلاش شرق و غرب در ترويج فساد گله و شكايت داريد چرا از جاذبه هاي الهي حضرت مهدي عج نمي گوييد و نمي نويسيد، چرا نسل جوان را به معرفت و شناخت صاحب اسلام و صاحب زمان نزديك نمي كنيد؟

تشكيل كلاس شناخت آن بزرگوار، نقل تشرفات معتبر و بيان دستگيري و عنايات حضرت، ترويج مراسم ندبه و اشك در فراق آن جناب، مس وجود آدمي را مبدل به زر ناب مي سازد و جوان طاغي و گمشده ي راه را، خاضع و متّقي مي نمايد.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم خريداران ولايت آن حضرت را به

شگفتي ايمان، عظمت يقين وصف فرموده است.

« … اِنَّ اَعْجَبَ النّاسُ اِيمانَاً وَ اَعْظَمَهُمْ يَقينَاً قَوْمٍ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حَجَبَتْهُمُ الحُجَّةُ، فَآمَنُوا بِسَوادٍ بَياضٍ» (16)

يعني: شگفت انگيزترين مردم از نظر ايمان و بزرگترين آنها از نظر يقين كساني هستند كه در آخرالزمان زندگي مي كنند و با اينكه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را نديده و حجت الهي هم از ديدگان آنها غايب است، ولي ايمان دارند به آنچه در كتب نوشته شده است.

شگفتي ايمان اين مردان الهي در آخرالزمان به اينست كه تبليغات مسموم و تهاجم فرهنگي دشمنان در اعتقاداتشان اثر نمي گذارد، و دل به آيات قرآن و روايات معتبره پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم و عترت ايشان عليهم داده، تسليم قوانين و مقررّات دين مي باشند. و اين در حالي است كه محبوبان الهي را با چشم ظاهر نديده و جمال نوراني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و حجت الهي عليه السلام را ظاهراً مشاهده ننموده اند.

اما در واقع با تقواي جوارحي و قلبي كه داشته اند، و در اثر مطالعه و تفكر در آثار و احاديث اهل البيت عليهم و چشيدن شيريني ذكر و نام آن بزرگواران و شركت در مجالسشان و در سايه خدمت در راه دوست و دفاع از حريم محبوب الهي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بصيرت و بينائي يافته، ناديده را با چشم دل ديده اند و دل به او داده اند.

به همين جهت، از اين گروه پايدار در دين و استوار در ولايت محبوب، پيشوايان معصوم عليهم قدرداني نموده، جايگاه آنان را رفيع دانسته اند.

امام صادق عليه السلام

مي فرمايند:

يا اَبابَصير: طُوبي لِشِيعَةِ قائِمِنا المُنْتَظِرينَ لِظُهُورِه فِي غَيْبَتِه وَالمُطيعِينَ لَهُ فِي ظُهُورِه، اُولئِكَ اُولِياءَاللهَ اَلَّذينَ لاخَوْفٌ عَلَيهِم وَ لا هُمْ يَحْزَنُون». (17)

اي ابابصير: خوش به حال شيعيان قائم ما، آنها كه در زمان غيبت، انتظار او را مي كشند، و زمان ظهور، فرمان آن حضرت را مي برند، آنها اولياء خدايند كه خوفي بر آنها نيست، و اندوهي ندارند.

و اين مقام و بلندي نام كه امام صادق عليه السلام توصيف مي فرمايند، نشأت گرفته از معرفت و شناختي است كه شيعيان در زمان غيبت نسبت به امامشان كسب مي كنند.

پس همه به پيش، بسوي كسب معرفت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ، تشكيل مجامع بزرگ و كنفرانسهاي عظيم براي شناساندن آن وجود مطهر به تشنگان صلح و طالبان سعادت در همه جاي دنيا، بيائيد همه بلندگوي فضائل و كمالات آن آقاي دوست داشتني شده، صورت و سيرت آن بزرگوار را از آينه قرآن و روايات معتبره به نسل جوان و همه لايقان جهان نشان دهيم.

شخص حضرتش غايب است چون شخصيت او ناشناخته و براي غالب افراد نامعلوم است.

سبب غيبت او ابرهاي جهل و ناداني است كه بر فكر و انديشه انسانها نشسته و آنها را از ديدار خورشيد باز داشته است.

منتظران ظهور و طالبان نور آنهايي هستند كه با تلاش پيگير و فعاليت فراوان در زدودن ابر ناداني جامعه نسبت به حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مي كوشند و در تمسك به حبل ولايت، ابراز دوستي نسبت به پيشوايان هدايت و برائت از اعداء و عترت عليهم مي خروشند.

از امام هفتم عليه السلام نقل شده كه فرمود:

«طُوبي لِشِيعَتِنا المُتُمَسِّكينَ بِحَبْلِنا فِي غَيبَة قائِمِنا اَلثّابِتِينَ

عَلي مُوالاتِنا وَالْبرائَةِ مِنْ اَعْدائِنا، اُولئِكَ مِنّا وَ نَحْنُ مِنْهُم» (18)

خوشا به حال شيعيان ما، آنها كه در زمان غيبت قائم ما متمسك به حبل ولايت ما مي باشند و در دوستي ما و دشمني با اعداء ما استوار و ثابت قدمند، آنها از ما هستند و ما از آنها مي باشيم.

رمز اين محبت، جاذبه الهي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است، عارفان به آن حضرت، متنعّم به اين جاذبه اند، و در امواج خروشان اين كشش غرقند، براي همين سر از پا نمي شناسند و سرفرازيشان در سربازي نمودن است، خدمت در راه دوست، ياري به وابستگان و دوستان دوست، كارشان مي باشد.

دل جز ره عشق تو نپويد هرگز

جز محنت و درد تو نجويد هرگز

صحراي دلم عشق تو شورستان كرد

تا مهر كسي دگر نرويد هرگز

بر همه مصلحين جامعه و خيرخواهان امت اسلامي لازم است با مجاهده دائمي و با گامهاي استوار، ابر جهالت را از افكار انسانها برداشته، آنان را با خورشيد پنهان و آب حيات دوران، يگانه منتقم سيده بانوان جهان، يادگار قتال كننده بر تأويل و باطن قرآن، مصلح جهان بشري از نسل اميرمؤمنان عليه السلام ، بهترين فرزند رسولان و فرزند بهترين رسولان، امام انس و جان زيبا رَبيعَ الاَنامْ وَ نَضْرًةَ اَلايّامْ، حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف آشنا سازند، كه آشنائي با آن مبدأ زيبائيها و محبت آفرين است و محبت حلّال مشكلهاست.

تمت

اثر برگزيده (2) نويد پيامبران بر مصلح آخرالزّمان

ديدگاه اديان و مكاتب پيرامون حضرت بقية الله الاعظم عجل

بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ

قال اَللهُ اَلْحَكيم:

«وَلَقَدْ كَتَبْنا في الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِكْرِ اَنَّ الأرْضَ يَرِثُها عِباديَ الصّالِحُونْ» (19)

اين آيه و آيات متعدد ديگر، بشارتي است براي مستضعفين و عباد شايسته ي خداوند، بر اينكه حكومت واحده ي جهاني در آينده

به دست شايسته ترين بندگان الهي بر پا مي شود.

امام باقر عليه السلام ذيل اين آيه ي شريفه مي فرمايند:

«هُمْ اَصْحابُ اَلْمَهْدي فِي آخِرِالزَّمانِ». (20)

يعني: «عباد شايسته اي كه حكومت داران تمام زمين خواهند شد، اصحاب حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در آخر زمان مي باشند».

البته باور اين معنا، كه حق به حقدار مي رسد و حكومت به صاحبان اصليش بر مي گردد، براي مستكبرين و ستمكاران مشكل، بلكه محال به نظر مي رسد.

لذا قرآن مي فرمايد:

«إِنَّ فِي هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدينَ» (21)

يعني: «درك اين مطلب، براي بندگان شايسته امكان دارد، آنها همواره در نماز و راز و نيازشان از خداوند متعال ظهور منجي جهاني را خواستار بوده اند، و به حكومتهاي طاغوت ستمگر دل نداده، ولايت آنها را نپذيرفته اند».

حكومت واحده ي جهاني

انبياء و سفيران الهي تشكيل حكومت جهاني و ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را نويد و بشارت داده اند. تحقق اين بشارت تنها راه علاج دردها و مشكل بشر، و يگانه طريق رسيدن به كمال انساني است. حتي انديشمندان و فلاسفه هم براي يك جامعه ي منظم جهاني، پيشنهاد وضع يك قانون جهاني را داده اند. مثلاً كانت (Kant) فيلسوف آلماني (1804-1724) مي گويد: «ايجاد نظم جهاني بستگي به وضع يك قانون همگاني و جهاني دارد».

انتظار اين مطلب كه جامعه ي انساني بسوي قانونمندي جهاني گام بردارد حتي در گفتار و حركتهاي غير الهيّين هم يافت مي شود. به تعبير ديگر سيستمهاي بشري نيز با اديان الهي، در اين انتظار شريك مي باشند. به گفته ي راسل (Rasel) فيلسوف و نويسنده ي معروف انگليسي «انتظار ماركس- پايه گذار فلسفه ي ماركسيسم- همان انتظار مسيحيان براي رجعت مسيح است». (22)

البته انتظار اين گروه بر اساس هوي پرستي و رفاه طلبي مادي بنا

شده و با انتظار مؤمنان به مكتب انبياء فرق مي كند. به هر حال با مطالعه در زندگي اقوام بشر و دقت در گفتار سران مذهبها و مسلكهاي مختلف در مي يابيم كه اعتقاد به يك منجي بزرگ، اعتقادي رايج و مشترك در بين انسانها بوده است.

گلدزيهر خاورشناس يهودي مي گويد:

«اعتقاد به بازگشت و ظهور منجي موعود، اختصاص به اسلام ندارد … ». افكار مشابهي را مي توان در ميان اقوام ديگري نيز به فراواني يافت.

بنا بر اعتقاد هندوايسم «ويشنو در حالي كه بر اسبي سفيد سوار است و شمشيري از شعله ي آتش در دست دارد، در پايان دوره ي كنوني جهان، به عنوان كال كي ظاهر خواهد شد … ».

در ميان اقوام شرقي و غربي حتي در ميان سرخ پوستان آمريكا پندارهاي مشابهي درباره ي بازگشت يا ظهور منجي موعود پديد آمده است. (23)

اصولاً فتوريسم (24) يعني اعتقاد به دوره ي آخرالزمان، و انتظار ظهور منجي جهاني، عقيده اي است كه در كيشهاي آسماني، يهوديت (جودائيسم)، و زرتشتي (زور استريانيسم) و مسيحيت (در سه مذهب عمده ي آن: كاتوليك، پروتستان و ارتدوكس)، و مدعيان نبوت عموماً، و دين مقدس اسلام خصوصاً به مثابه ي يك اصل مسلم قبول شده است. و درباره ي آن در مباحث تئولوژيك مذاهب و آئينهاي آسماني، رشته ي تئولوژي بيبليكال، كاملاً شرح و بسط داده شده است. (25)

بعثت پيامبر اسلام صل

مطلب لازمي كه اينجا بايد يادآوري شود اين است كه پيامبران قبل، از جمله حضرت مسيح عليه السلام مبشر بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم بوده اند.

كلمه ي «فارقليط» Paraqlit كه معرّب كلمه ي يوناني پاراكلتوس Parakletos و به معناي تسلي دهنده و راحت آور آمده است، نام مقدسي است كه مصداق واقعي

آن رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم مي باشد.

مرحوم علامه سيد احمد علوي (صهر محقق بزرگ مرحوم ميرداماد) در كتاب «مصقل صفا» كه در ردّ مبلغ مسيحي «پادري» نوشته و با متن سخنراني تقريظ مانند آقاي پروفسور (هانري كربن محقق معروف فرانسوي) اخيراً چاپ شده است كه از كلمه ي «فارِقْليط» كه در انجيل آمده است (26) و كلمه (مادماد) كه در تورات از او ذكري به ميان آمده، استدلال مي نمايد به اينكه اين دو پيامبر عظيم الشأن موسي و عيسي عليهما السلام پيروان خود را به بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم بشارت داده اند. (27)

ايشان در اين تحقيق عالمانه از عبارتي كه از تورات نقل مي كند در مورد امامت ائمه ي اثني عشر عليهم السلام نيز نتيجه گيري مي نمايد. (28)

اميد به آينده ي درخشان

اميد به فرداي سعادت بخش و عقيده به آينده ي درخشان باعث ادامه ي حيات فرد و جامعه است. مردمي كه به يأس و نااميدي كشيده شوند، با زندگي سعادتمندانه بيگانه مي گردند.

با همين هدف، در تهاجم فرهنگي عليه ملتهاي ضعيف ولي اميدوار، دشمن به گفتار يأس آور و تكذيب انبياء و اوصياء كه پيام آوران اميد مي باشند، مي پردازد و مردم را به حيرت و در نتيجه گمراهي مي كشاند.

همانطور كه در زمان غيبت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف سران حكومتهاي طاغوتي و استثمارگران جهاني با تبليغات مصلحين دروغين همت گمارده، اميد و انتظار توده هاي محروم و مستضعف را به يأس و نااميدي مي كشانند، اينان به وسيله ي وعده هاي دروغين و جعل مسلكهاي سست و بي محتوا، مردم را در مورد حقايق الهي و واقعيتهاي آسماني به ترديد مي اندازند.

وقتي مردم ناآگاه به كذب وعده هاي اصلاحگرانِ

ساخته ي استعمار واقف شدند و فريب نيرنگ مهدي نمايان قلابي برايشان آشكار شد، به اصل دين و مذهب و انتظار مصلح واقعي شك مي كنند و به مسير يأس و نااميدي كشيده مي شوند. براي همين در اخبار پيشوايان معصوم عليهم السلام وارد شده كه به مدعيان تشرف (29) توجه نكنيد و براي ظهور حضرت، وقت تعيين ننمائيد. (30)

در حديث امام جواد عليه السلام است كه سرگرداني و حيرت پيش مي آيد، اگر براي اين امر وقتي معين شود، دلها را قساوت مي گيرد و مردمان از اسلام برمي گردند، ولي گفته اند: چه زود است چه نزديك است، (اين گفتار براي اميد دادن به مردم است تا دل مردم آرامش پيدا كند و فرج برسد) (31)

يعني بايد جامعه مأيوس و مضطرب نباشد، با اميد و آرامش پيش برود، كار و فعاليت و سازندگي دروني و بيروني داشته باشد، پر تحرك و استوار به مسؤوليتها و وظائف عمل نمايد.

و اينست معناي انتظار فرج كه برترين عبادتها به شمار آمده است.

نويد پيامبران بر مصلح آخرالزمان

گفتيم پيامبران الهي از جمله حضرت مسيح عليه السلام ، بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم را به امتشان بشارت داده اند و ادامه دهنده ي راه آن حضرت يعني وجود مطهر حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز ظهورش مورد توجه انبياء عليهم السلام به ويژه حضرت عيسي عليه السلام بوده و از ناحيه ي آنها بر حكومت واحده ي جهاني آن حضرت بشاراتي به پيروانش رسيده است.

روايات اسلامي ما

قبل از اينكه از انجيل مطلبي در اين باره نقل كنيم، سه روايت اسلامي را مورد توجه قرار مي دهيم.

1- رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:

«مِنّا اَلّذي يُصَلّي عِيسَي بْنُ مَرْيَم خَلْفَهُ» (32)

«از ما است آن كسي كه عيسي بن مريم عليهما السلام پشت سر او نماز مي خواند».

2- و نيز مي فرمايد:

«سوگند به خدا به يقين پسر مريم به عنوان داوري عادل در ميان شما نازل مي شود، و او پشت سر مهدي نماز مي گذارد». (33)

3- امام باقر عليه السلام مي فرمايد:

«حتماً عيسي عليه السلام پيش از رسيدن قيامت به اين جهان مي آيد (تا آنجا كه مي فرمايد): او پشت سر مهدي عليه السلام نماز مي خواند». (34)

انجيل چه مي گويد؟

« … بعد ديدم آسمان باز شد و يك اسب سفيد در آنجا بود و يك نفر سوار اسب بود كه اسمش «امين و حق» بود و روي سرش تاجهاي فراوان وجود داشت، بر پيشاني اش اسمي نوشته بود كه فقط خودش معني آن را مي دانست، لباس او غرق خون بود او را «كلمه ي خدا» مي ناميد. لشكر آسماني او با لباس لطيف كتاني سفيد و پاكيزه، سوار بر اسب هاي سفيد به دنبال او مي آمدند. در دهان خود شمشيري تيز

داشت تا با آن به ملّتهاي بي ايمان ضربه بزند. او با عصاي آهني بر آنها سلطنت خواهد كرد». (35)

البته عبارتهاي كتب آسماني بخصوص انجيل درباره ي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فراوان است محققين را به مطالعه ي كتاب ارزنده ي «عبقري الحسان»: آيةالله نهاوندي قدس جلد اول صفحات 18-21-31-35 و كتاب ارزشمند «نوائب الدّهور» نوشته ي آية الله ميرجهاني قدس جلد چهارم صفحات 298 الي 319 و كتاب ارزنده ي «لوامع ربّاني» نوشته ي علامه مير سيد احمد علوم قدس كه در اين مورد به راهنمائي پرداخته، دعوت مي نمائيم.

شباهت حضرت مهدي به حضرت عيسي بن مريم عليهم السلام :

در خاتمه به شباهتهاي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به حضرت عيسي عليه السلام اشاره مي گردد:

اميد است بر معرفت همه ي پيروان انبياء و طرفداران شرايع آسماني افزوده شود و همگان براي برپائي حكومت واحده ي جهاني لياقت سربازي پيدا كنيم.

1- مادر حضرت عيسي عليهما السلام بهترين زنان زمانش مي باشد، مادر حضرت مهدي عليهما السلام نيز همينطور و جدّه اش بهترين زنان عالميان است.

2- حضرت عيسي عليه السلام در شكم مادر تكلم فرمود، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز همينطور.

3- حضرت عيسي عليه السلام در گهواره سخن گفت، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز همينطور.

4- حضرت عيسي عليه السلام در كودكي حكمت و خصائص نبوت را در يافت، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز در كودكي، مسؤليت امامت را بر عهد گرفت.

5- حضرت عيسي عليه السلام غايب گرديد، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز همينطور.

6- در حيات و ممات حضرت عيسي عليه السلام مردم اختلاف كردند، در تولد، حيات ممات حضرت مهدي عجل

الله تعالي فرجه الشريف نيز همينطور.

7- حضرت عيسي عليه السلام به امر خداوند مرده زنده مي كرد و اعجاز داشت، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز ولايت تكوينيّه دارد و شفا مي دهد و مرده زنده مي كند، از اين بالاتر زنده نمودن دلها و قلوب مردم است كه خداوند به وسيله او:

«يُحْيِي اَلارْضَ بَعْدَ مَوتِها» (36)

اثر برگزيده (3) پرتوِ نورِ هوُ @اشراق نور رَب

پيرامون ميعاد ظهور و نور افشاني حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

اين سطور را در بيمارستان فيض اصفهان در پاسخ يك دانشجوي زيدي مذهب اهل كشور يمن نوشته ام.

سؤال او در مورد بداء بود كه: آيا بداء در مسأله ي ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف راه دارد؟ و نيز سؤال مي نمود كه بداء در مورد اسماعيل فرزند امام صادق عليه السلام به چه معنائي مي باشد؟

پاسخ را بحول الله و قوته آغاز مي كنم:

ابتداء بايد معناي بداء را فهميد، لذا مختصراً مي گويم: مردم فكر مي كنند كاري مورد تقدير خداوند است و انجام مي گيرد، اما انجام نمي گيرد، معلوم مي شود اين كار اصلاً تقدير نبوده و خداوند انجام آنرا اراده نكرده، مردم فكر مي كرده اند تقدير و مورد نظر خداوند بوده است، اين معني اجمالي بداء است.

آقايان علماء از جمله مرحوم ميرداماد قدس در «نبراس الضّياء» و مرحوم علامه ي مجلسي قدس در «بحارالانوار» اين مسأله را خوب بحث كرده اند.

مخالفين مي گويند:

شيعه به بداء معتقد است و مي گويد:

خداوند پشيمان مي شود و كاري را كه اراده كرده، از انجامش بر مي گردد، اين تهمت به شيعه است، شيعه خداوند را فراموشكار و يا پشيمانكار نمي داند.

همانطور كه گفتم، بداء به اين معني است كه كاري را انسان گمان مي كند، انجام مي گيرد و خداوند انجامش را خواسته است ولي بعد معلوم مي شود كه اين طور نبوده و مقدّر

نبوده و از اول خداوند نمي خواسته است.

رعد و برقي مي آيد و مردم گمان مي كنند الان باران مي بارد، در حاليكه خبري از بارش نمي شود، اگر كسي بگويد خداوند پشيمان شده، بيجا و ناسزا گفته است بلكه بايد بگويد ما گمان مي كرديم باران مي بارد، ولي خداوند اراده نكرده بود.

شيعه بداء را به اين معني بيان مي دارد و نسبت فراموشي و پشيماني به خداوند متعال نمي دهد.

اما سؤال در مورد اسماعيل فرزند امام صادق عليهالسلام

اجمالاً پاسخ اين است كه مردم گمان مي كردند كه اسماعيل جانشين بعد از امام صادق عليه السلام است، يعني خداوند اراده كرده او امام باشد، و اين خيال و گمان بود و خداوند متعال اين مطلب را اراده نكرده بود بلكه خواست خداوند متعال، ولايت امام موسي بن جعفر عليهما السلام بود.

و رواياتي هم كه در باب قيم شدن اسماعيل و يا امامت او داريم، مقابل روايات متواتر كه تعيين اوصياء عليهم السلام نموده، دوام و قدرتي ندارند و مردودند.

اما در مورد علامات ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و موارد مشابه آن، ممكن است بعضي مسائل و علامات به نحو حتم نباشد، يا روايت ضعيف باشد و مردم حتم بگيرند و گمان كنند خواست خداوند است، در حاليكه مورد اراده خداوند نبوده و انجام هم نمي گيرد.

ولي اصل وجود حضرت و غيبت ايشان و ظهور نوراني آن جناب و علامتهاي حتميّه ي ظهور، خيالبافي و ساخت فكر انسانها نيست، و مسأله ي مذهبي هم نيست كه فقط شيعه و علماء اماميه گفته باشند و رواياتش را نقل كرده باشند، بلكه مسأله ي اسلاميه و الهيه است، يعني همه ي علماء اسلام، اعمّ از شيعه و سني

در اين رابطه سخن گفته اند و روايات متواتري را از رسول خدا صلي نقل نموده اند.

اهل سنت كتابهاي زيادي در اين باره نوشته اند، بلكه مكتبهاي الهي و آسماني از ظهور آن جناب خبر داده اند و در تورات و انجيل و زبور و … بشارتهائي در اين مورد وجود دارد. نويدهاي مصلح غيبي از زبان پيامبران اولوا العزم عليهم السلام به ما رسيده است و حداقل 60 قرن (6000سال) اين نويدها دست به دست هم گشته و امروز بدست ما رسيده است. سالم ماندن اين نويدها در طول قرون متمادي، بر اهميت موضوع افزوده و مسأله را براي ما قطعي تر نموده است. (37)

پس در مورد حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و ظهور ايشان، بداء معني ندارد، تولد ايشان كه واقع شده و اخبار غيبت و ظهور آن حضرت، متواتر است و صدها كتاب در اين موضوع نوشته شده و آيات و روايات در اين باب فراوان است.

از جمله:

«وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُور … » (38)

اين آيه در مورد حكومت الهيه حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف است و مي فرمايد:

ما اين مسأله را در زبور بيان داشتيم بعد از آنكه در تورات گفتيم.

«وَ نُريدُ اَنَّ مُنَّ عَلَي الّذين … » (39)

و اين آيه هم درباره ي حكومت مقدسه ي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي باشد.

«سَنُريَهُمْ آياتِنا فِي الآفاق … » (40)

تحقق اين معني كه مردم به عاليترين درجه كمال و معرفةالله برسند، در حكومت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است (41)، عقلها طبق روايات كامل مي گردد و برهان «اِنّ» ، از مخلوق به خالق رسيدن و توجه به بنّاي هستي داشتن، براحتي

بدون دردسر و مناظره و جدل انجام مي گيرد و قلوب، خزانشان از بين مي رود و بهار دلها آشكار مي شود (كما اينكه در زيارت حضرت، همين معنا وارد شده است).

در نتيجه بصيرت الهيّه پيدا مي گردد و قبل از نگاه به مخلوق، انسان خالق را با ديده ي دل مي بينيد و برهان «لمّ» تحقّق پيدا مي كند.

بصيرت الهيه در زمان غيبت هم براي انسان متقي ممكن است پيدا بشود و آن هم در سايه ي لطف آن حضرت است كه:

«يَهْدِي اللهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاء» (42)

عنايت آن حضرت در زمان غيبت تابش نور «هو» است كه تشنگان معرفت را دستگيري مي نمايد و آنان را از دستگيري ادعائي اقطاب و خرقه پوشان صوفيّه «خذلهم الله تعالي» بي نياز مي نمايد.

حكومت نوراني حضرت و ظهور الهي آن جناب، چراغ راه عارفان و حق شناسان است.

«وَ بِكَ عَرَفْتُكَ» و «يا مَنْ دَلَّ عَلي ذاتِهِ بِذاتِه»

(آفتاب آمد دليل آفتاب)

«اَ وَ لَمْ يَكْفِ بِربِّك … » (43)

در زمان ظهورش كه تجلي نور رب است،

«اَشْرَقَتِ الاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» (44)

تحت نظر و عنايت آشكار آن جناب، تحقق كامل پيدا مي كند.

پس آيه ي «يَهْدِي اللهُ لِنُورِه مَنْ يَشاء» و آية: «وَ اَشْرَقَتِ الاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»

از آيات مهدويتند و نورافشاني غائبانه و اشراق آشكارانه ي نورالله را بيان مي دارند. و اين براي همگان مقدور نيست، ايسمي ها كه بر اساس هوس، مكتب باز مي كنند و از مكتب انبياء و ائمه عليهم السلام دور افتاده اند و صوفيها كه مردود پيشوايان مي باشند راهي به نور او در زمان غيبت و نور ربّ در زمان ظهور ندارند.

ادعاهاي روشنفكري دسته ي اول و هاي و هوي مستانه ي دسته ي دوّم، مانع فيض بردن آنها از «ربَيعَ القُلُوب وَ نَضرَة اَلاَيّام» است.

دگرانديشان

و كساني كه احكام الله را تغيير مي دهند و طراحان صراطهاي شيطاني و طرفداران مباحيگري و بي قيدي و هوهو كنان وادي تصوف و درويشگري، هرگز هرگز نه از (نور هو) در زمان غيبت و نه از (نور ربّ) در زمان ظهور، نمي توانند استفاده نمايند، و در قيامت هم گوياي:

«اُنْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ … » (45) مي باشند.

غير از قرآن و آيات آسماني كه در باب غيبت و ظهور آن سرور عزيز و امام عالي مقام فراوان است، روايات شيعه و سني به حد تواتر و فوق آن در اين باب، مبشّر و اميد دهنده مي باشند.

حتي متعصب ترين اهل سنت (وهابيون) كه با شيعه دل خوشي ندارند، قائل به وجود و ظهور آن جناب هستند و روايات مهدويت را متواتر مي دانند.

يك مدرك زنده

حدود دو سال قبل شخصي بنام ابو محمد از كشور كنيا، درباره ي ظهور مهدي منتظر عجل الله تعالي فرجه الشريف از مركز «رابطة العالم الاسلامي» كه از منتفذترين مراكز مذهبي حجاز و مكه است، سؤال كرده است.

دبير كل رابطه، محمد صالح القزاز در پاسخي كه براي او فرستاده است ضمن تصريح به اينكه «ابن تيميّه» مؤسس مذهب وهابيان نيز احاديث مربوط به ظهور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را پذيرفته، متن رساله ي كوتاهي را كه پنج تن از علماي معروف فعلي حجاز در اين زمينه تهيه كرده اند، براي او ارسال داشته است.

در اين رساله پس از ذكر نام حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و محل ظهور او يعني مكه چنين مي خوانيم:

«به هنگام ظهور فساد در جهان و انتشار كفر و ستم خداوند به وسيله ي او (مهدي)، جهان را پر از عدل و داد مي كند، همان گونه

كه از ظلم و ستم پر شده است. او آخرين خلفاي راشدين دوازده گانه است كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خبر از آنها را در كتب صحاح داده است. احاديث مربوط به حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را بسياري از صحابه ي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نقل كرده اند، از جمله:

عثمان بن عفّان، عليّ بن ابيطالب، طلحة بن عبيدالله، عبد الرّحمن بن عوف، عبدالله بن عبّاس، عمّار ياسر، عبدالله بن مسعود، ابو سعيد خدري، ثوبان، قرة بن اساس مزني، عبدالله بن حارث، ابوهريره، حذيفة بن يمان، جابر بن عبدالله، ابو امامه، جابر بن ماجد، عبدالله بن عمر، انس بن مالك، عمر بن حصين و امّ سلمه. اينها بيست نفر از كساني هستند كه روايات حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را نقل كرده اند و غير از آنها افراد زياد ديگري نيز وجود دارند». (46)

به تعبير مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمي صافي گلپايگاني كه خداوند سلامتشان بدارد، عقيده به حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و غيبت و ظهورشان، اصالت قرآني و روائي و تاريخي دارد.

بر خلاف نظر بعضي روشنفكر نماهاي وطني كه مسأله ي مهدويت را افسانه انگاشته اند، اين مسأله، اصالت الهي و آسماني داشته و مستند به دهها آيه ي قرآني و صدها روايت معتبر است.

طائفه ي منكرين، انكارشان از سر عناد و دشمني با آل پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است.

آنها از اين كه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به عنوان يك فرد هاشمي، فاطمي، علوي و حسيني مطرح مي شود و لقب منتقم خون مظلومان و قائم آله محمد عجل الله تعالي فرجه الشريف

را به خود اختصاص مي دهد، و به نام «اَلطّالبُ بِدَمِ المَقْتُولِ بكَرْبَلا» خوانده مي شود، ناراحتند و با انكار موضوع مهدويت و وجود مطهر حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي خواهند افتخار بزرگي را از اهل البيت عليهم السلام سلب نمايند. بنابراين مسأله ي بداء در اين موضوع راه نداشته و چون وعده ي آسماني و بشارت الهي است، خلف پذير نيست و برگشت ندارد.

در حديثي از امام باقر عليه السلام آمده است كه ظهور حضرت قائم آل محمد عجل الله تعالي فرجه الشريف از ميعاد است يعني از وعده هاي حتمي خداوند كه خلف در آن راه ندارد: «اِنَّ اللهَ لا يُخْلِفُ الميعادْ» (47) خداوند در وعده هاي خود خلف نمي كند.

اين سطور را به مودت مولايم حضرت بقية الله، منتقم و قائم آل محمد عجل الله تعالي فرجه الشريف در سي سي يو بيمارستان فيض اصفهان روز 28 / 11 / 1377 نوشتم. حوصله ي زياد نداشته و از كتابخانه و مدارك فراوان دور بودم، خدا كند با ظهور مباركش مظلومان و محرومان جهان را از كفر و شرك و ستم و نفاق، خلاص نمايد و فرياد مقدّس «جاءَ الحَقُ وَ زَهَقَ الباطِل» در گوش شيفتگان نور و منتظران ظهور، طنين انداز گردد.

اثر برگزيده (4) اشك جوان بر اميرِ زمان

پيرامون ارتباط جوان، با بهار آفرين دلهاي خزان حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف

بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ

برادر پرهيزكارم آقاي دكتر گلشاهي و پزشك بيمارستان فيض دستور دادند يكي دو شب ديگر تحت مراقبت باشم.

حال چون شب جمعه فرا مي رسد دوست دارم در مورد مولايمان مطالبي را يادآور شوم و در اين خلوت، بياد او اشك فراق بريزم كه:

«اَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقْتُولِ بِكَرْبَلا» (48)

آينه ي خدا نما

فكر مي كردم عظمت و اهميت هر علمي به بزرگي و اهميت موضوعش بستگي دارد.

لذا معرفت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و آگاهي به فضائل و شئونات آن جناب، ضمن اين كه كار لازمي است، بسيار بزرگ و با اهميت است.

اعمال صالحه بر محور معرفت امام دور مي زند، او را كه بشناسي و دوست بداري، مي فهمي او چه مي خواهد و چه چيز مطلوب آن جناب است.

سلمان و اباذر چون شناختند و ايمان داشتند موفق به انجام صالحات شدند.

«اِنَّ الاِنْسانَ لَفِي خُسْر٭ اِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا و وَ عَمِلُوا الصّالِحات … » (49)

امام ميزان الاعمال است، ملاك و معيار است و معرفت او مشخص خوبيها و صالحات مي باشد. اعمال سرخودي بدون بخشنامه و دستور امام، صالحات شمرده نمي شود، اثر و ثمري ندارد.

سيّئات هم بر همين ميزان معلوم مي شود، كاري كه رضايت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف را به دنبال نداشته باشد، و حضرتش را ناخشنود نمايد.

قرآن كريم مي فرمايد:

«اَطيعُوا اللهَ وَ اَطيعُوا الّرسُول وَ اُولِي الاَمْرِ مِنْكُمْ» (50)

بعد از امر به اطاعت خداوند متعال و رسول گرامي او، فرمان مي دهد از اولي الامر پيروي نمائيم.

با توجه به آيه ي شريفه، در مي يابيم پيروي از اولي الامر، يعني ائمه عليهم السلام ، مطلقاً واجب است، بر خلاف مجتهدان در زمان غيبت كه مشروط به عدالت داشتن آنان مي باشد.

اينكه

اطاعت اولي الامر در رديف و عرض اطاعت خدا و رسول صلي الله عليه و آله و سلم آمده، و مطلق هم بيان شده، مي يابيم آنان معصوم مي باشند.

امر و نهي معصوم عليه السلام به طور يقين امر و نهي خدا و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم است و ما در اين موضوع به دلائل مختلف از جمله همين آيه ي شريفه، تصويبي مي باشيم. (51)

پس ميزان صالحات و سيئات، امام عليه السلام است. تأييد و امضاء او صلاحيت را مي رساند و رد و تكذيب او انحراف از حق و فساد را ثابت مي نمايد.

براي شناخت صالحات و سيئات، خيرات و شرور بايد ميزان و شاقول را بشناسيم و با دستور و فرمان الهي او حركت كنيم و يا از حركت باز بايستيم.

دخالت در احكام الله و تغيير حدود و مرزهاي الهي، ناديده گرفتن امر و نهي اولي الامر، با تشيّع يعني مكتب پيروي، مخالف مي باشد.

قياسي فكر كردن و به تراوش فكر غير معصوم بدون استناد به قول معصوم به عنوان ميزان و قانون بها دادن، نهايت تجرّي و جسارت را ثابت نموده، بي ادبي در برابر حقّ را مي رساند.

مكتب تشيع با روش نان به نرخ روز خوردن، مخالف است و متأخر و متقدم از اولي الامر را محكوم مي نمايد.

در اين مكتب نه طرفداران خلفاء جور راه دارند و نه طبقات صوفيه بهره اي، اولي از رهبر الهي عقب افتاده و دومي از امام زمانش جلوتر به حركت در آمده است.

بيماري كه در مجاورت من در بيمارستان فيض خوابيده است اظهار تشنگي و عطش مي نمايد. تازه از عمل جراحي در آمده و نيمه هوش است. به بستگانش

پرخاش مي كند كه آب مي خواهم ولي پزشك دستور داده آب، حتي به مقدار كم هم به او ندهند. به پرخاش و تندي او افزوده مي شود، شنيدم به دخترش با صداي ضعيفي مي گفت: كافر چرا به من آب نمي دهي؟!

طبيب حاذق روي علم و آگاهي امر كرده عوض آب و غذا به اين بيمار سِرُم بزنند تا كمبود مواد غذائي را از اين طريق جبران نمايند.

ولي او چه مي داند؟ از طبّ چه خبر دارد؟ بايدها و نبايدها را چه مي شناسد؟ اصلاً بيهوش است، مصلحت يا مفسده سرش نمي شود.

اين مثل آنهائيست كه حبّ دنيا هوش از سرشان برده ولي خود را هوشمند مي دانند و دخالت در امر و نهي پيشوايان ديني و ائمه ي معصومين عليهم السلام مي نمايند.

بيچاره از ظاهر و باطن، صورت و سيرت انسان بي خبر مانده و اين موجود ناشناخته را شناخته انگاشته، مي خواهد براي او قانون بتراشد و حكم صادر نمايد.

امام به علم الهي انسان شناس است و بر همين اساس قانون شناس و آمر و ناهي است، طبيبي حاذق و دلسوز است، كه امر و نهيش براي كمال آدمي مطلوب و بايد مسموع واقع گردد.

پس لزوم شناخت امام از اين طريق معلوم مي گردد كه براي شناخت تكاليف بايد مكِلّف و پيشواي الهي را بشناسيم.

مطالب ديگر: شناخت خداوند متعال است كه وظيفه و اصل و هدف خلقت است. چگونه او را بشناسيم؟

نگاه به آينه ي خدانمائي كنيد، مظهر حق و نمايش دهنده علم و قدرت و غناء حقّ را بشناسيد.

امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف نماينده ي خداوند متعال هستند، و شناخت ايشان باب معرفة الله است.

«مِنْ اَرادَ اللهَ بَدَءَ بِكُمْ»

نماينده ي غيبت حقّ و كَرم و

رأفت او در بين خلق، امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف مي باشند. غائب است اما كرم مي كند و به خلق عنايت مي فرمايد.

اَينَ تذهبون؟

چرا بيراهه مي رويد؟ نماينده ي حقّ را چرا تنها مي گذاريد؟

جوانان! نوجوانان! شما چرا اينگونه با امام زمانتان بي وفائي مي كنيد؟

چرا به جاي نگاه به آينه ي نور به تابلوهاي ظلمت چشم دوخته، اسم ها و اقطاب تاريكي را استاد مي گيريد؟

آيا شده است يك روز به غريبي ولي عصرتان انديشه كنيد و او را در برابر تهاجم فرهنگي دوران ياري نمائيد؟ آيا مي دانيد قلمها به جاي مسلسل ها عليه تشيع و اسلام و اهل البيت عليهم السلام بكار رفته و بيگانه زدگان با ادعاي روشنفكري تيشه به ريشه ي فرهنگ نوراني قرآن و عترت مي زنند؟

چرا از سربازي فرار مي كنيد؟ مگر نمي دانيد سربازي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف سرفرازي و عزّت دنيا و آخرت است؟

چرا فرزندان علماء و سادات هم بعضاً توفيق سربازي ندارند؟

آيا مي دانيد امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف با كمي سرباز و قلّت كمك كار روبرو مي باشند؟

دنيا در حال حاضر خواهان است مكتب اهل البيت عليهم السلام يعني تيشيّع را بشناسد، نزديكترين نقطه به ايران تا دورترين نقطه، طبق اطلاع خواستار مبلغ مي باشند ولي كدام جوان جوانمردي است كه به هوسها پشت پا بزند و به افتخار سربازي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نائل گردد و صداي مظلوميت فرزندان فاطمه عليهم السلام را به گوش ملّتهاي شرق و غرب برساند؟

سؤالات و شبهات دوست و دشمن در موضوعات مختلف ديني و مذهبي، سرازير جامعه و حوزه هاي علميه ي ما شده است.

انديشمندان دنيا چشم به راه تلاش پيگير شيعه براي نشان دادن مكتب اهل بيت عليهم السلام مي باشند.

رو

آوردن غير مسلمانها به اسلام و مكتب اهل البيت عليهم السلام و تشنگي آنها نسبت به فهم مسائل اسلامي، لزوم تقويت جبهه ي سربازان امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را صد چندان نموده است، ولي كدام شيعه ي متمكن و توانمندي است كه حداقل از سهم خود امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ، براي تقويت جبهه ي آن حضرت ياري رساند؟ و جوانان پاك طينت، پاكيزه نيت و سرباز، كه با زرق و برق دنيا وداع كرده اند را به ادامه ي راه تشويق و ترغيب نمايد؟

و كدام شيعه ي توانمندي است كه خوش استعدادترين و با تقواترين فرزند خويش را براي سربازي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف انتخاب كرده و تأمين احتياجات او نمايد؟

جوانان و نوجوانان! خدا را شاهد مي گيرم با نا اميدي كه از بعض طبقات مردم دارم، به شما اميدوار هستم، براي همين مورد خطاب قرارتان مي دهم.

چرا به آينه ي خدانمائي نگاه نمي كنيد؟

آنها كه ديده اند مي گويند چه زيباست؛ چرا زيبا نباشد؟ مگر آن چه خوبان همه دارند از زيبائي ها، او تنها ندارد؟ چرا زيبا نباشد؟ او مبدأ زيبائي ها است. زيبا است و زيباها را دوست مي دارد. زيبا تقوائي و ايماني، پيشگاه او مقام و منزلت دارد. بيائيد هر طور شده و به هر وسيله به وجه الله، نماينده ي حقّ، آينه ي خدانمائي، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نزديك شويم و غم دل آن عزيز را بزدائيم نه بر غمش بيفزائيم.

او كه فرمود ما شما را فراموش نمي كنيم پس چرا ما او فراموش مي كنيم؟

مگر او وليّ نعمت ما نيست، مگر ما سر سفره ي اطعام او نيستيم، مگر ما از خودمان چيزي داريم؟ چه زيبا

است، كار جواني كه در بين مكتبها، مكتب او را برگزيند و در بين رهبران، رهبري او را انتخاب نمايد.

چه زيباست اشك جوان در هجر امير زمان و يار محرومان، آن هنگام كه دعاي فرج، ندبه و زيارت مولا مي خواند و فرياد صادقانه ي يابن الحسن سر مي دهد.

چه زيبنده است جواني كه به سربازي مولاي مظلوم و غريب، يگانه غوث و فريادرس، درآيد و بهترين بهار زندگي را صرف بهترين انسان و برترين پيشوا نمايد.

خدا شاهد است از روي عقيده و اخلاص مي نويسم و غير از وصيت شخصي كه نوشته ام اين وصيت و سفارش عمومي است كه از باب اداء وظيفه مي نگارم.

بايد بهترين فصل زندگي صرف بهترين راه بشود، بهترين راه كسب معرفت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و سربازي آن جناب است.

حداقل در رشته و كاري كه داريد سربازي را فراموش نكنيد، در مدرسه و دانشگاه، در اداره و ارگان، در بازار و خيابان، هر كجا هستيد آمر به معروف و ناهي از منكر باشيد.

خصوصاً از انحرافات عقيدتي جلوگيري نموده با منحرفين از ولايت اهل البيت عليهم السلام و شاگردان ابن تيميّه و محمد بن عبدالوهاب، اسلام بافهاي متجدّد و دگرانديشان متكبّر به مقابله فرهنگي و فكري برخيزيد.

اگر قدرت و توان مقابله نداريد در فكر كسب آن باشيد. مطالعه كنيد، سؤال نمائيد، كلاس امام شناسي و معارف ببينيد، با مراكز فكري و فرهنگي در خط ولايت ارتباط داشته باشيد و آنها را تقويت نماييد.

خاتمه

در خاتمه از يادگار آل يس، سبط خيرالمرسلين، گرامي فرزند اميرالمؤمنين، منتقم خون سيّده ي نساء عالمين، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، خواهانم بر خادمين درگاه و اين عبد روسياه و غلام

بي پناه، نگاهي همراه با تبسّم رضايت فرمايند.

29 / 11 / 1377

اثر برگزيده (5) امام زمان نشاط بخش روزگاران

(علت انحطاط مسلمين، دوري از نشاط بخش قلوب مؤمنين)

(حضرت بقيّة الله الاعظم) عجل الله تعالي فرجه الشريف

بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ

الّلهُمَّ بِميم وَ عَيْن وَ فاءْ وَ حائَين عَجِّل لِوَليّكَ اَلْفَرَجْ (52)

خداي متعال را سپاس كه باز مورد لطف ناصرين حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف قرار گرفته و مأمور به نوشتن مقاله اي پيرامون آن وجود مطهر شدم.

اميد است خدمات خالصانه ايشان مورد نظر بهار آفرين دل هاي لايق و نشاط بخش قلوب مؤمنين گردد.

در يكي از سخنرانيها كه اخيراً در اصفهان داشتم، دعوت كنندگان موضوع صبحت را بحث پيرامون ولايت و رهبري حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف قرار داده بودند. يكي از مستمعين آن مجلس نوراني به مدرسه و كتابخانه ي تخصصي ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مراجعه نموده و پرسيد شما غير از بحث ولايت چيزي نميدانيد يا نمي خواهيد غير از اين بحث، به بحث هاي ديگر مذهبي بپردازيد؟ به چه دليل و براي چه اين موضوع پافشاري مي كنيد و غالباً از ولايت سخن مي گوئيد؟

گفتم: اولاً، بحث ولايت و امامت ديني است و بالاترين بخش عقائد اسلامي را تشكيل مي دهد.

آيات قرآن و روايات رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم در اهميت اين موضوع فراوان است و رهبري اهلبيت عليهم السلام ستون و علت مبقيه ي دين مي باشد يعني در واقع قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بر اين موضوع پافشاري دارند و بشر را به شناخت و پيروي ائمه ي نور عليهم السلام امر و توصيه مي فرمايند.

از ديدگاه اماميّه «شيعه» كه از قرآن و سنت نبوي صلي الله عليه و آله و سلم اتخاذ

شده است امامت ادامه ي راه انبياء و امام مبيّن و حافظ قرآن و معلم و مربي جامعه بشريت است.

حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليهما السلام مي فرمايند:

«اَيُهَااَلنّاسُ اِنّي قَدْ بَثَثْتُ لَكُمُ اَلْمَواعِظَ اَلَّتي وَعَظَ بِهَا اَلأنْبِياء اُمَمَهُمْ» (53)

يعني اي مردم، من به شما پندهائي دادم كه پيامبران امت هاي خود را (به همان پندها) موعظه نموده و پند داده اند.

گروه هاي مخالف به امامت به چشم حقارت نگريسته و گفته اند: مقتضي نصب امام، اقامه حدود، مواظبت مرزها و تجهيز لشكر براي جهاد و امور متعلّقه حفظ نظام است و اين كارها عصمت امام را لازم ندارد. (54)

ولي ما بدليل اهميتي كه براي امامت قائل هستيم عصمت را در امام شرط مي دانيم و اعتقاد به امام معصوم را شرط كمال (55) و وسيله قرب به خداوند متعال مي شناسيم. (56)

اينجا مستمع به سخن در آمد و گفت:

آيا بهتر نبود شما عوض سخن از ولايت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در مورد علل انحطاط مسلمين صحبت مي نموديد و خطوط انحرافي كه از طرف استعمار براي شكست مسلمين ترسيم شده است را آشكار مي ساختيد؟

گفتم: سؤالتان بنده را وا مي دارد باز سخن از ولايت بگويم و در عظمت رهبري اهل البيت عليهم السلام صحبت نموده به شما بفهمانم، انحطاط مسلمين علت اصليش دوري از ولايت ائمه ي نور عليهم السلام و مربيان منتخب خداوند است.

شناخت امام

امام در قرآن، ذكرالله و ذكر ربّ معرفي شده است كه اعراض از او معيشت ضَنك و زندگي پر مشقّت را به دنبال دارد.

توضيح اينكه؛ ذكرالله در آيه شريفه:

«فَاسْعَوا اِلي ذِكْرِالله» (57)

باطناً به مولاي موحّدان امام علي عليه السلام نظر داشته و آيه شريفه:

«وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْري» (58)

و

آيه شريفه:

«وَ مَنْ يُعْرَضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّه» (59)

نيز حتّي به قول اهل سنّت به اعراض كنندگان از ولايت آن جناب توجه مي دهد.

امام همچون سوره ي توحيد؛ «قُلْ هُوَاللهُ اَحَد»؛ شناسنامه خداوند است، هر كه او را بشناسد به شناخت خداوند راه پيدا مي كند، او در بين مخلوق احد و يگانه است، در فضائل انساني و كمالات نفساني دومي ندارد و بي نياز از قدرت انس و جان و غيرهما، هيچ كس نمي تواند در حكومت وي شركت و در ولايت او همتائي كند. رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: مثل علي بن ابي طالب عليهما السلام در اين امت مثَلَ قول هو الله احد در قرآن است. (60)

امام نور است كه در آيه شريفه:

«فَآمِنوُا بِاللهِ وَ رَسُولِهُ وَ النُّورِ الَّذي اَنْزَلْنا … » (61)

دستور اعتقاد به ولايت او آمده است.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: نور (ولايت) از خداوند متعال، اوّل در وجود من و سپس در علي عليه السلام و سپس در نسل او تا قائم المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف قرار گرفته است. (62) خداوند متعال در آيه شريفه 157- سوره اعراف» سِمَت نور مُنزَل را به امام داده است و مؤمنان و تعظيم كنندگان و ناصرين رسالت محمدي صلي الله عليه و آله و سلم و پيروان ولايت علوي عليه السلام را رستگاران شمرده است. (63)

صراط

حقيقت پل بزرگي كه روي جهنّم است و همگان بايد از آن عبور كنند، چه مي باشد؟ آيا شما از آن خبر داريد؟

شما را به خدا فكر بكنيد، بعضي مانند برق جهنده از روي آن عبور مي كنند و به سعادت مي رسند.

«يَوْمَ تَرَي

المُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ يَسْعي نُوْرُهُمْ بَيِنَ اَيْديهِمْ وَ … » (64)

و بعضي در اثر سختي راه و نداشتن نور به دست و پا زدن و كمك خواهي مبتلا مي شوند.

اينها كيانند؟ منافقون و منافقات؟ مي گويند ما به ناداري گرفتاريم، ناداري نور ولايت، ما در دنيا با علي و اولاد طاهرين او عليهم السلام بيگانه بوديم منافقانه عمل مي كرديم، به عاملين تهاجم فرهنگي (استعمار شرق و غرب) كمك مي نموديم، ناصرين حضرت حجّت عجل الله تعالي فرجه الشريف و مدافعين حريم ولايت را مي شكستيم، حالا قيامت شده و ما بيچاره گشته ايم، براي حركت روي صراط نور مي خواهيم، شما كه مؤمن هستيد و نور ولايت داريد به ما نظر كنيد تا از نور شما استفاده نموده، صراط را طي كنيم.

پاسخ داده مي شود

به دنيا بر گرديد و از آنجا نور بياوريد:

«قِيلَ ارْجِعُوا وَرائَكُم فَالْتَمِسُوا نُوراً» (65)

ما اين نور را از دنيا آورده ايم، در متجر اولياء، تجارت خانه ي مقرّبان، ما كمك كار ولايت و از اعوان و انصار امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف بوديم، با انحراف مخالفان قرآن و عترت عليهم السلام مقابله مي نموديم.

پس شناخت امام و دوستي او نور است كه باعث حركت سريع مؤمنين و ناصرين دين بر روي صراط مي گردد.

حاكم حسكاني حنفي نقل كرده:

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:

«نوراني ترين شما در قيامت شيفته ترين شما نسبت به آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم است» (66)

در مورد آيه ي شريفه اِهْدِنَا الصِّراطَ المُسْتَقيم؛ مفسّرين شيعه و بسياري از علماء اهل سنّت با استفاده از روايات بيان داشته اند كه صراط مستقيم، طريق و راه آل محمد عليهم السلام مي باشد. (67)

امام صادق عليه السلام

فرمود: صراط، دو صراط است؛ صراط دنيا كه آن معرفت امام و حجت خداست، كسي كه امام را بشناسد و از او پيروي كند از صراط آخرت مي گذرد، و كسي كه او را نشناسد، قدمش مي لغزد و به آتش مي افتد. (68)

راستي آيا آيه ي:

«يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا اِتَّقُواللهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِه يُؤتِكُم كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِه وَ يَجْعَلْ لَكُم نُوراً تَمْشُونَ بِهِ … » (69)

را خوانده ايد و تدبّر كرده ايد؟

شواهد التنزيل كه مصنّفش سني است درباره نور در اين آيه از قول ابن عباس و جابر چه گفته است؟

براي شما خلاصه مي گويم، نوري كه باعث حركت انسان بر روي صراط مي شود نور اعتقاد به ولايت علي عليه السلام است. (70)

و همگان بايد در راه كسب اين نور بيش از بيش بكوشيم بعضي خفاش صفت از نور ولايت گريزانند و از بيان آيه نور و منطق نوريان كراهت دارند، چون دزد عقيده اند از چراغ مي ترسند و با مصابيح هدايت مي ستيزند. براي همين قرآن مي فرمايد:

«ذلِكَ بِاَنَّهُم كَرِهُوا ما اَنْزَلَ الله … » (71)

امام باقر عليه السلام در توضيح اين آيه ارشاد مي كنند: (يعني از آنچه در بيان عظمت نور ولايت علي عليه السلام نازل شده، كراهت دارند). (72)

از همه محروم تر خفّاش بود

كو عدوي آفتاب فاش بود

روز خفّاشك نمي تاند پريد

شب در آيد همچو دزدان عنيد

نيست خفّاشك عدوي آفتاب

او عدوي خويش آمد در حجاب

اشاره كردم كه خفاشان از آيه ي نور كراهت دارند، مگر آيه نور مبيّن چه مطلبي مي باشد؟

جابر بن عبدالله انصاري مي گويد: در مسجد كوفه وارد شدم، علي عليه السلام را متبسم يافتم. علت تبسم شما چيست؟ فرمود: عجب دارم از كسي كه اين آيه را مي خواند اما حقّ معرفت آن

را ندارد.

يا اميرالمؤمنين كدام آيه را مي فرمائيد؟ فرمود: قول خداي متعال «اللهُ نُوْرُ السَّمواتِ وَ الاَرْض … »؛ «مشكوة» محمد است، مصباح» من هستم، «زجاجه» (اوّل) حسن عليه السلام است، «زجاجه» (دوم) حسين عليه السلام است، «كوكبٌ درّي» ، علي بن حسين عليهما السلام ، «يوقد من شجرة مباركة»؛ محمد بن علي عليهما السلام ، زيتونه» جعفر بن محمد عليهما السلام ، «لا شرقيّه»؛ موسي بن جعفر عليهما السلام ، «لا غربيّة»؛ علي بن موسي عليهما السلام ، « ٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِي ء »؛ محمد بن علي عليهما السلام ، «لو تمسسه نار»؛ علي بن محمد عليهما السلام ، «نورُ علي نور»؛ حسن بن علي عليهما السلام ، «يهدي الله لنوره من يشاء»؛ «القائم المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي باشد. (73)

در هر حال به آقاي مستمع «اشكال كننده به بحث درباره ي ولايت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف گفتم و به همه اشكال كنندگان و سنگ اندازان مي گويم، چرا سيري در سوره ي بزرگ «عصر» نمي كنيد و تدبيري حكيمانه نمي نمائيد تا علّت انحطاط مسلمين را در يابيد؟

خداوند مي فرمايد:

«قسم به عصاره هستي، خلاصه وجود، انسان كامل، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف كه انسان در خسران و زيانكاري است»

چرا چنين است؟ چون او با امام زمانشان فاصله گرفته، از ذكر پروردگار و صراط مستقيم «ولايت اهل البيت عليهم السلام اعراض نموده است.

مگر نمي گوئيد با وجود قرآن و قوانين درخشان اسلام بايد مسلمين رستگار مي شدند و در طول تاريخ از نظر علمي و عملي بر بيگانگان شرق و غرب سبقت و پيشي مي گرفتند.

ولي چرا؟

ولي چرا سمت استادي به دست ديگران افتاده و بيگانه با همه مفاسدش به جامعه

اسلامي از نظر دانش مباهات مي كند و عزت اوليه مسلمين از دست رفته، سربلندي با آنان خداحافظي كرده است؟

مي گويم مروري محقّقانه بر تاريخ داشته باشيد، ببينيد جامعه اسلامي از بعد وفات پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم تا امروز با علّت فلاح و رستگاري اهل البيت عليهم السلام چه كردند و چگونه

«اُدْخُلُوا فِي السِّلْمِ كافَّه» (74)

«و رَضيتُ لَكُمُ الاْسلامَ دِيناً» (75)

را ناديده گرفته، تابلوي دانشگاه «وَ اعْتَصِموا بِحَبْلِ الله» (76) را شكستند؟

راستي آيا به آيه شريفه ي «وَ اَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأتُوكَ رِجالاً». (77) فكر كرده ايد؟

مي فرمايد: مردم را به حج دعوت كن تا مردم پيش تو آيند. كسي كه حج مي رود و مناسك را انجام مي دهد، بايد دلش و روحش پيش امام و حجّت حق باشد.

طواف و سعي و … همه درست، اما روح اين برنامه ها و شرط قبوليش توجه به ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف و قطب عالم هستي است.

در حديث امام باقر عليه السلام است كه فرمود:

«اِتْمامُ الْحَجِّ لِقاءُ الاِمامْ»

يعني: تكميل حج آن است كه انسان امام را ملاقات نمايد. (78)

كسي كه در دانشگاه تربيتي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نام نويسي كند، دل و جانش پيشگاه امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف باشد و روحش بر كعبه وجود او طواف نمايد، نماز و طوافش قبول و به فلاح و رستگاري مي رسد «من اَتاكُمْ نَجي» و كسي كه اعراض از او (كه ذكر ربّ و صراط مستقيم است) بنمايد و با ولايتش پرورش دل و جان ندهد، بايد با شقاوت و بدبختي دست و پنجه نرم نموده، فردا پاسخگوي «ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرٍ» (79) باشد.

كعبه آن

سنگ نشاني است كه ره گم نشود

حاجي احرام دگر بند ببين يار كجاست

امروز مسلمين بايد با نور قرآن و وليّ انس و جان، حجّت يگانه دوران، امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف روح خود را پرورش داده، عوض پناه بردن به روشهاي طاغوتي و سر سپردن به قطب هاي دروغين پناه به «مَن عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابْ» (80) و صاحب ضياء و نور، آقاي منتظران ظهور ببرند.

تو گفتي چرا مسلمين به انحطاط كشيده شده، با عزّت و عظمت خداحافظي كرده اند؟

مي گويم چون گويندگان توحيد با وارث ابوتراب «پدر خاك» (81) مبدأ بركات «اَلاَرْضِ البَسيطَه» (82) خداحافظي كرده، «فَانْتَشِروُا فِي الاَرْض» (83) را بفروشي سپردند.

توقّع داريد كساني كه مشكاة را بخاطر مصباح جسارت كردند و از بحرين (84) فاصله گرفته، ماء معين (85) و بئر معطّله (86) يعني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را ترك گفتند به سعادت برسند؟ انتظار داريد قدر ناشناسان لؤلؤ و مرجان (حسن و حسين) و وارث آن دو بزرگوار «امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف » كساني كه

«وَ قِفُوُهُمْ اَنّهُمْ مَسْئُولُونْ» (87)

را ناديده گرفته، كمك كننده جمعيت

«يُريدونَ لِيُطْفِؤا نُورَ الله بَاَفْواهِهِم» (88)

شدند به خوشبختي نائل گردند؟

خواهانيد، كساني كه «كُونُوا مَعَ الصّادِقين» (89) را از سر فصل كتاب حياتشان حذف كرده، و «لِكُلّ قَومٍ هادٍ» (90) را خط بطلان كشيده، به مبارزه با جزء اخير از علّت تامّه ي سعادت، يعني ولايت، برخاسته اند به رستگاري دست يابند؟

و چرا خود شما هم با اينان رفيق راه گشته، اعوان و انصار امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را زمان غربت قرآن و دين، تنها و غريب مي گذاريد؟

شما در مورد مسافرت از شهري به

شهر ديگر به دنبال دليل، راهنما و راننده مي گرديد، راننده اي كه هوشيار و رهشناس باشد، چرا در مورد سفر به سوي خدا و سير الي الله از راهنماي معصوم عليه السلام گريزانيد؟

راستي، رانندگي فكرتان را به چه كسي مي دهيد؟ حيات طيبه را از كه مي جوئيد؟ سعادت را از چه كسي طالب هستيد؟ علم و نورانيّت را از كدام كلاس برداشت مي كنيد؟ آيا شما «فَلْيَنْظُرِ الاِنْسانُ اِلي طَعامِه» (91) را خوانده ايد؟

چه مي گويم؟ علم و نورانيت، مگر مخالفين ولايت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف علم و نورانيت دارند مگر خفاش صفتان و روباه پيشگان از الفباي سعادت و خوشبحتي با خبرند؟

فاقد شيء كه نمي تواند معطي شيء باشد.

« أَيْنَ تَذْهَبُونَ »، كجا مي رويد؟ علم و نورانيت اينجاست، كمال و معرفت اينجاست، فلاح و رستگاري اينجاست «اِنْ ذُكِرَ الخَيْرُ كُنْتُمْ اَوّلَهُ … » در شأن حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و آباء ايشان است، رَبِيْعَ الاَنام (بهار قلوب مردم) وَ نَضْرَةَ الاَيّام (نشاط روزگاران) (92) فقط در مورد آن وجود مطهر، صادق است.

«أَيْنَ تَذْهَبُونَ»، كجا مي رويد؟ هرزه مگرديد، بيراهه نرويد، دستور از غير مجوئيد، سراغ معارف از بيگانه نگيريد. (93)

راستي شما محكوميت ها و نمره هاي صفر در زندگي مادّي و معنوي را. پاي چه كسي مي نويسيد؟

انحطاط و عقب گرد مسلمين را به حساب چه گروهي واريز مي كنيد؟

اشتباه مي كنيد «اسلام به ذات خود ندارد عيبي». حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مرشد واقعي خلق و هادي به سوي سعادت و خوشبختي مي باشند، مكتب ولايت الفباي كمال و رستگاري را تا آخر براي بشر ترسيم نموده است. علت بدبختي ها و نابسامانيهاي مسلمين، ابتلاء به زندگي سخت

و سرانجام افتادن به سقر، اينست كه آنان در مسابقه ي حيات يابي و حركت به سوي بارگاه الهي بدنبال «سابق» (94) برنده ي شماره ي اول به تعبير بهتر، يگانه برنده، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف حركت نكرده، خود را در شمار «مصلّين» (95) برندگان شماره ي دو قرار نداده، هوچيگري و هواخواهي، متابعت از ايسم هاي زمانه، طرفداري از روشنفكرنماهاي دردانه را شعار خود ساختند.

اَلّلهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسنِ حالِكْ وَ عَجِّلْ لِوَليّكَ اَلفَرَج بِميم، عَين، حائَين صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِم اَجْمَعين

اثر برگزيده (6) مهدي قطب جهان هستي

(پيرامون معرفت يابي و عوامل شناخت)

(حضرت بقيةالله الاعظم) عجل الله تعالي فرجه الشريف

بِسْمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين سيّما بقيةالله في الارضين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين

حديث معروفي است كه شما هم شايد، آن را حفظ داشته باشيد، پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:

مَن ماتَ وَ لَم يَعرِف اِمامَ زَمانِه مَاتَ ميتهً جاهِليةً (96)

كسي كه بدون معرفت و شناخت امام زمانش بميرد، به مرگ جاهليت مرده است.

مطلوب اين حديث

جاي سئوال است كه منظور از معرفت و شناخت امام زمان چيست؟ و چگونه كسب مي شود و بدست مي آيد؟ آيا شناخت امام، شناسائي نام پدر و مادر و وابستگان ايشان و دانستن تاريخ تولد و مدت زندگاني و محل زندگي ايشان است؟ يا معناي ديگري دارد؟ البته بايد نام پدر و مادر امام و مسائل تاريخي مربوط به ايشان را بدانيم، ولي مطلوب حديث (من مات … ) بالاتر و برتر از اين است.

اگر كسي مثلاً تاريخ تولد حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف و محل تولد ايشان را ندانست و مرگ سراغش آمد، آيا مرگش مرگ جاهليت

است؟

در حالي كه امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف را پيشواي دوازدهم و حجت غائب خدا و ولي دوران و امام زمان مي دانسته و به حقانيت ايشان و آباء طاهرين ايشان معتقد بوده و آن بزرگواران را داراي علم و قدرت الهي و خدادادي مي شناخته است.

يقيناً اين شخص بدليل ندانستن تاريخ تولد و محل تولد امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف مؤاخذه نمي شود و مرگش مرگ جاهليت به حساب نمي آيد.

زيرا همانطور كه گفته شده اولاً: حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف و آباء آن بزرگوار را امام و پيشواي الهي مي دانسته و به حقانيتشان معتقد بوده يعني در حقيقت به ولايت تشريعيّه اهلبيت عليهم السلام ايمان داشته و ثانياً: آن بزرگواران را داراي علم و قدرت الهي و خدادادي مي شناخته و در واقع به ولايت تكوينيّه اعتقاد داشته است.

پس مطلوب حديث مذكور، شناخت مقام، شأن امام، بزرگي و عظمت او، و اعتراف به حقانيّت و فضيلت او مي باشد.

راه معرفت يابي

و اما اين معرفت چگونه كسب مي شود و بدست مي آيد؟

همانطور كه خودشان فرموده اند:

«فيهِمْ كَرائِمُ القُرْآنْ» (97)

بهترين مأخذ امام شناسي قرآن كريم است. آياتي كه در مورد عموم ائمّه عليهم السلام و به خصوص حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف در قرآن داريم كم نيستند.

چرا در مورد امام شناسي به كتاب خالق رجوع نمي نمائيم و با مطالعه كتب مخلوق كه بعضاً بوي روشنفكرمآبي مي دهد، خود را سرگردان مي كنيم؟

مأخذ ديگر در شناخت امام، روايات معتبره از رسول گرامي و ائمه ي معصومين عليهم السلام است.

وقتي معصوم مي فرمايد: ما چنان و چنين هستيم، علم ما، قدرت ما، مقام و شأن ما اينطور است، با عصمتي

كه براي او قائليم، گفتارش براي ما مبنا و مدرك مي باشد، ديگر نبايد منتظر بنشينيم كه فلان دانشمند نما اين مطلب را قبول دارد يا نه.

تذكر اين نكته لازم است كه بايد براي فهم آيات قرآني از روايات معتبره كمك بگيريم و براي تشخيص روايات معتبره از علماء رباني و محدثين ولائي ياري بجوئيم.

البته تنها با مطالعه آيات الولاية، و دقت در احاديث اين موضوع، كار به نتيجه نمي رسد.

بر طرف كردن موانع معرفت

كساني را مي شناسيم، كه حافظ قرآن بوده اند، و هنگام نزول آيات الولاية حضور داشته اند و مثلاً خطبه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم در غدير خم را شنيده اند، اما از معرفت واقعي و شناخت حقيقي، بهره اي نبرده اند.

چرا؟

چون معرفت و شناخت امام عليه السلام نور است، و اين نور از عالم بالا بايد به قلب انسان برسد، وقتي مانع سر راهش باشد، چگونه مي رسد؟

مانع تابش نور خدائي به قلب انسان چيست؟

بايد بدانيم صفات رذيله، اخلاق بد، اعمال ناروا، هوا پرستي، مانع اين نور مي باشد.

امام صادق عليه السلام در حديث عنوان بصري مي فرمايد:

«زماني كه اين نور را بخواهي (يعني اگر بخواهي) و در طلبش باشي بايد دنبال بندگي واقعي بروي و اهل عمل بشوي و از خداوند متعال هم درخواست نمائي» (98)

معرفت يابي، مطالعه آيات و توجه به روايات را مي طلبد ولي از همه بالاتر قلب لايق و جايگاهي پاكيزه مي خواهد.

آيا شما آب زلال و پاكيزه را در ظرف كثيف و آلوده جاي مي دهيد؟

معرفت آب حيات است، آب حيات با قلب آلوده، دل تاريك و فرسوده چه مناسبتي دارد؟ اين مطلب براي همگان بخصوص نسل جوان مفيد است كه بدانند:

تقوا داشتن و شستن

دل و جان با معرفت و شناخت واقعي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف پيوند ناگسستني دارد.

قرآن مي فرمايد:

يا اَيها الذَّينَ آمَنوُا اِتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصادِقينْ (99)

يعني: اي مؤمنان تقواي الهي پيشه كنيد، خانه دل را جاروب كنيد، و با صادقين همراه باشيد.

معيّت صادقين كه آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم مي باشند. (100)

يعني شناخت و معرفتشان، بدست نمي آيد مگر براي كساني كه (اتّقوالله = تقواي الهي داشته باشيد) را رعايت كرده باشند.

بگذر از قومي كه مباحيگري را رواج مي دهند و با شعار (برو قلبت را صاف كن) نماز و روزه را استهزاء مي كنند و با اين حال خراب، مدعي بالاترين درجه حبّ و شناخت علي و آل اويند.

صاف كردن قلب كه مقدمه معرفت يابي و بودن با صادقين است، عمل به واجبات و ترك محرمات (يعني تقوي) مي خواهد، توجه به نماز و روزه و فرائض ديني لازم دارد.

گاهي با خواندن اين آيه به فكر فرو مي روم، ما كه معيت و همراه بودن با حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف را ادعا مي كنيم، تا چه اندازه به سفارش اول «اتّقوالله» عمل كرده ايم؟

داستان سيد موسي زرآبادي

حقير داستان اين سيد بزرگوار و صاحب كرامت را در كتاب (اشك خونين) از كتاب اجساد جاويدان آورده ام و اينجا هم نقل مي كنم: ايشان در اثر بعضي از رياضتها به جائي مي رسد كه پرده ها و حجاب ها از جلو چشمش برداشته مي شود، به او گفته مي شود: اگر مي خواهي به مقامات بالاتر برسي، بايد ترك اعمال ظاهري بنمائي!!

مي فرمايد: اين اعمال ظاهري با دلائل قطعي و براهين مسلّم شرعي به ما ثابت شده است، من هرگز تا زنده ام آنها

را ترك نخواهم كرد.

گفته شد: در اين صورت همه ي آنچه كه به شما داده شده، از شما سلب خواهد شد.

مي فرمايد: به جهنّم.

در اين هنگام حالات شبه عرفاني كه براي فريفتن اشخاص ساده انديش و بي ظرفيت گاهي دست مي دهد، از ايشان سلب مي گردد.

ايشان مي فرمايد: «متوجه شدم كه شيطان از اين اعمال ظاهري ما با آن همه نقصي كه دارد، شديداً در رنج و عذاب است، لذا تصميم گرفتم كه با تمام قدرت به اعمال مستحبي روي بياورم و در حد توان چيزي از مستحبات را ترك نكنم.

از فضل پروردگار در پرتو التزام به شرع مبين، حالاتي به من دست داد كه حالات پيشين در برابر آن ناچيز بود». (101)

آري همگان به ويژه نسل جوان بايد خدمت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف متعهد گرديم، از التزام به شرع مبين و عمل به واجبات دين، دست بر نداريم و محرمات الهي را ترك كنيم و بدانيم، پرداختن به گناه و معاصي با توجيهات شيطاني، خواسته استعمارگران و ايادي آنها مانند احزاب سياسي و ارتدادي بابيّت و بهائيّت مي باشد.

بندگان شايسته

خداي متعال در آيه ي شريفه ي «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الْزَبُورِ» (102) به عباد شايسته نظر دارد، و حكومت زمين را حق حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف كه مصداق واقعي بنده ي صالح است، مي داند.

آيه ي بعد از اين آيه مي فرمايد:

«اِنَّ فِي هذا لَبَلاغاً لِقَوْمِ عابِدينْ» (103).

يعني: درك اين معني كه حكومت از آن بندگان شايسته است و رسيدن به اين مطلب كه در آينده، حاكم علي الاطلاق جهان حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مي باشد، مخصوص گروه عابدين است.

هم امام، بنده ي شايسته و شايسته ترين

بندگان است، هم مأمومين قوم عابدين هستند و در مسير بندگي قدم بر مي دارند. اميدواريم با بندگي و عبوديّت و ترك گناه و معصيت، جزء قوم عابدين گشته، در مسابقه ي امام شناسي برنده شويم.

ادب در برابر امام

ادب در برابر حجت خداوند باعث مي شود، نور معرفت بر قلب انسان بتابد و آدمي به مدرسه ي عرفان واقعي راه يابد.

آيا داستان حرّ بن يزيد رياحي را خوانده ايد كه در مقابل امام حسين عليه السلام ادب به خرج داد، آن وقت نور معرفت به قلبش تابيد.

وقتي مانع حركت امام حسين عليه السلام شد، حضرت فرمود: «مادرت به عزايت بنشيند از ما چه مي خواهي؟»

حُر گفت: اگر كسي غير از شما نام مادرم را مي برد، متعرّض مي شدم و جواب او را به همان نحو مي دادم، (يعني اسم مادرش را مي بردم) اما در حق مادر تو به غير از احترام و تعظيم، سخني نمي توانم داشته باشم (104).

يعني: مادر، شما حضرت صدّيقه ي كبري، فاطمه ي زهرا عليها است، من درباره ي او و شما تقوي زبان را رعايت مي كنم، ادب را مراعات مي نمايم، و پاسخ شما را نمي گويم.

خدا مي داند، اين تقوي چه اندازه جناب حُر را ترقّي داد و بالا برد.

معيّت روحاني واقعي با امام زمانش پيدا كرد و نور معرفت در اثر كنار رفتن پرده ي تاريك غرور و خود خواهي به قلبش تابيد.

چون كنترل نفس پيدا كرد و جهاد اكبر نمود (لطف)

«لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (105) شامل حالش شد و به وسيله ي نور امام شناسي از مرگ جاهلي نجات يافت.

تو خود حديث مفصّل بخوان در اين مجمل

تو كه سرِ جنگ با امام زمان نداري، و بحمدالله دوست حضرتي، اگر تقوا را فراموش نكني، و دنبال گناه نروي، و

با افراد منحرف ننشيني، اهل نماز و طاعت باشي، چه اندازه در عرفان واقعي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و شناخت حقيقي آن حضرت پيش مي روي.

حرّبن يزيد رياحي راه را بر امام بسته بود، ولي نسبت به مادر امام عليه السلام ادب به خرج داد و تقواي زبان را رعايت كرد، به كجا رسيد ما نمي دانيم، هيچ كس نمي داند به غير از معصوم، مقام حرّ بن يزيد ره چگونه و چه مقدار بالا رفت؟ فقط مي دانيم افتخار دفاع از مقام ولايت امام زمانش را پيدا نمود و به عنوان اولين شهيد اين راه به خاك و خون كشيده شده و عزيز زهراء عليها السلام به غمخواري، سرش را به زانو گرفت پس راه ترقي و تكامل باز است، ما خودمان مانع راه شده ايم، غرور و عجب، گناه و هوا پرستي مانع پيشرفت و ترقي ما شده است.

شرط قبول توحيد و رسيدن به كمال

حال كه به لزوم امام شناسي واقف شدي و مأخذ اين موضوع را قرآن و روايات معتبره دانستي، بدان امام آب حيات براي جامعه ي بشري است، دريائي است كه تشنه كامان معرفت را سيراب مي كند و غوّاصان كمال و هدايت را لؤلؤ و مرجان مي بخشد (106)، او حبل الله است، وسيله ي اتصال خلق به خالق، ريسمان نجات از چاه كفر و نفاق كه امر اعتصام به او در قرآن (107) آمده است.

صاحب ينابيع المودّة كه خود از علماء عامّه است از رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم نقل كرده كه حبل الله حضرت علي عليه السلام مي باشد (108).

امام مشكوة معرفت و مصباح هدايت است، آيه ي نور (109) مبيّن نور بخشي اوست، او مظهر

«اللهُ نُورُ السَمواتِ وَ اَلارْض» (110) است و به قول خودش، «عيشُ العِلْمِ وَ مَوتُ الجَهْلِ» (111) هر جا قدم گذارد و سخن براند، قدمش خير و سخنش زنده كننده ي دانش و ميراننده ي جهل و ناداني است.

نعمت عظمي در قرآن كريم ولايت و رهبري امام است كه «اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي» (112) شاهد آن مي باشد.

ولايت امام شرط قبول توحيد و نبوت است. يعني اعتقاد به ولايت امام شرط قبول توحيد و نبوت است. يعني اعتقاد به توحيد و نبوت از ما وقتي پذيرفته مي شود كه معتقد به ولايت امام باشيم و دهها دليل بر اين معنا در قرآن و روايات موجود است كه «اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه» (113) «وَ بِشُرُوطِها وَ اَنَا مِنْ شُرُوطِها» (114) نمونه اي از آن است.

علت اصلي انحطاط

با وجود آب حيات و درياي پر از ارزشهاي معنوي و علمي كه امام عليه السلام است بايد مسلمانان كليددار و استاد و مربي دانشگاه هاي حيات يابي و تربيتي و علمي جهان در طول تاريخ اسلام مي شدند، و در فلاح و رستگاري نمونه مي گشتند و در علم و عمل بر بيگانگان غرب و شرق پيشه مي گرفتند.

ولي چرا؟

ولي چرا سمت استادي بدست ديگران افتاده و بيگانه با تمام مفاسدش به مسلمين از نظر علم و دانش فخر و مباهات نموده است؟

پاسخ اين سؤال معلوم است، اسلام و مكتب پيشوايان الهي طريق و راه سعادت است، ولي براي كساني كه عمل كننده ي به دستورات و اوامر قرآن و عترت باشند، نه براي كساني كه به نهي «لا تفرّقوا» (115) توجه نكرده در تهاجم فرهنگي و ترويج انحرافات، كمك كار مهاجمين و ياور منحرفين باشند.

مسلمين از درياي بزرگ امامت،

دور شدند و از وجود مطهر ائمه عليهم السلام استفاده نكردند و به قول قرآن (اعراض از ذكر ربّ نمودند) يعني «از ولايت ولي الله» سرپيچي كردند، براي همين، به مشكلات مادي و معنوي گرفتار گرديدند.

وجود مطهر حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف

وجود مطهر او مَثَلِ آب است كه حياتبخشي دارد.

«وَ جَعَلْنا مِنَ الماءِ كُلِّ شَيءٍ حَيٍّ» (116)

آب اوّلاً پاك سازي مي كند و ثانياً حياتبخشي مي نمايد، كه رابطه ي پاك سازي و حياتبخشي براي اهل معنويت معلوم و آشكار است.

قرآن مي فرمايد:

«وَ اَنْزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً، لِنُحيَي بِهِ بَلْدَةً مَيِّتا» (117)

تا پاك سازي و تزكيه ي قلب در مدرسه تربيتي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف يعني مكتب تشيع صورت نپذيرد، حيات طيبه براي طالب كمال ميسر نمي گردد.

امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف مُطَهِّرِ قلبهاي لايق و محيي دلهاي پاك است.

«يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِسْتَجيبُوا لِلّهَ وَ الرَّسُول اِذا دُعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ» (118)

يعني: اي كساني كه ايمان آورده ايد دعوت خدا و رسول را اجابت كنيد، وقتي شما را به سوي چيزي كه باعث حياتتان است دعوت مي كند.

مرحوم جد ما سيد احمد علوي (صهر ميرداماد) در كتاب شريف لطائف غيبيه صفحه ي 420 مي فرمايد: ابن مردويه در كتاب مناقب روايت كرده از رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم كه مقصود، از «دُعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ» امامت و ولايت علي بن ابيطالب عليهما السلام است.

امروز اجابت خداوند متعال و رسول او در قبول ولايت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف نهفته است، و تزكيه و خودسازي و احياء قلوب زير لواي امامت و تحت توجهات آن حضرت ميسر مي باشد.

اعراض از ذكر ربّ، كه ترك ولايت اهلبيت عليهم السلام تفسير شده (119) بدين معناست كه

براي خودسازي و حيات يابي، عوض تمسك به قطب واقعي جهان هستي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف اين در و آن در بزنيم و قطبهاي كاذب را مربي خود قرار دهيم.

بايد بدانيم دستور ذكر و دعا از غير اهل الذكر (120) خواستن، و سرانجام بي توجهي به صاحب ولايت و تقصير در پيروي آن جناب نمودن معيشت ضنك (121) و كوري در قيامت را دنبال دارد.

در سوره ي حج (122) امام عليه السلام به چاه آب تشبيه شده است، چاه آبي كه كسي بدان مراجعه نمي كند و تشنه اي از آن آب بر نمي دارد.

و اين دليل غربت اسلام و صاحب آن است و در سوره ي ملك حضرتش به آب جاري (ماء معين) تشبيه شده است (123).

و تشبيه بالاتر، اينست كه امام در مَثَل درياست (124) درياي كمالات و فضائل، علوم و مناقب، كه تشنه كامان معرفت و غواصان فضيلت را سود مي بخشد.

وجه تشبيه امام به چاه و آب جاري و دريا شايد، به دليل اختلاف استعدادهاي متعلمين و تفاوت كشش فكري و معنوي شاگردان و دوستان اهلبيت عليهم السلام باشد.

وجود امام براي غواصان واقعي و مستعدّين حقيقي دريا، و براي تشنه كامان (در مراتب پائين تر) جويبار و براي تازه واردها چاه آب است.

نسل جوان بايد بداند به مقتضاي اين آيه ي شريفه:

«اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرُ وَ لِكُّلِ قَومٍ هادٍ» (125)

هدايت كننده ي واقعي در اين عصر حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي باشند، بايد با پيروي از ايشان و توسل به حضرتش راه را باز يابيم و در طريق نور حركت نمائيم.

بايد كتب پيرامون آن حضرت را خوانده و در نشر آثار مربوط به ايشان كوشا باشيم، بايد پاسخ شبهات

و اشكال تراشي مخالفين را داده، نسل جوان را از انحرافات فكري، بازداريم.

بر تعداد اين جلسات ديني و بيان معارف اسلامي، بيفزائيم، و با تشكيل كتابخانه و نوارخانه هاي مذهبي، جوانان جامعه را از فسادهاي اخلاقي و عقيدتي نجات دهيم مهمتر از همه ي اينها، مجالس دعا براي سلامت و تعجيل فرج حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف تشكيل داده، از بُعد عاطفه و محبت وارد شده با جاذبه ي «يَابنَ الحَسَن وَ أينَ مُعزُّالاولياء وَ مُذلُّ الاَعداء» قلوب را مستعد نموده، در زدودن تاريكيها، و مبارزه با خطوط التقاطي و احزاب سياسي استعماري متّحد شويم.

ثمره ي هستي

در حديث قدسي آمده است: اگر تو نبودي عالم را خلق نمي كردم. و ادامه ي حديث (126) مجموعاً مي رساند كه نظر خداوند متعال به اين خانواده يعني محمد و آل محمد عليهم السلام بوده است. في المثل باغباني را در نظر بگيريد براي رسيدن به ميوه چقدر زحمت مي كشد باغ را رسيدگي مي كند، شخم مي زند آبياري مي كند، آفت زدائي مي نمايد، همه اين كارها را براي رسيدن به ميوه مي كند. (البته او از باب احتياج اين كارها را مي كند)

پس به معني آن شجر از ميوه زاد

گر به صورت از شجر بودش نهاد

گر به صورت من ز آدم زاده ام

در حقيقت جد جد افتاده ام

كز براي من بدش سجده ملك

وز پي من رفت بر هفتم فلك

پس ز من زائيد در معني پدر

پس ز ميوه زاد در معني شجر

همانطور كه سعدي هم گفته:

تو اصل وجود آمدي از نخست

دگر هر چه موجود شد فرع تست

با اين توضيح مختصر قصد داشتم بگويم وجود مطهر حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ثمره ي هستي و مقصد خداوند متعال

است و بقيه موجودات در پرتو ايشان و طفيل آن حضرت هستي دارند.

همانطور كه شاعر در مورد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤمنين علي عليه السلام گفته:

هفت آسمان ز نور محمد بيافريد

آنگاه چرخ و انجم و افلاك و ماه و خور

آنگاه آفريد ز نور علي زمين

افلاك و كوهسار و نباتات و بحر و بر

خواندش اباتراب پيمبر از اين سبب

كز نور او زمين شد و بُد خاك را پدر

اين شاعر اشاره كرده به حديث منقول كه مرحوم شيخ صدوق در معاني الاخبار آوره است:

شخصي به امام صادق عليه السلام گفت: چرا پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به حضرت علي عليه السلام كنيه ي ابوتراب داد؟ حضرت فرمود: چون پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم علي عليه السلام صاحب زمين و حجت خدا بر اهل زمين است و بقا و سكون زمين بستگي به وجود او دارد.

بايد بدانيم امروز بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و يازده امام صاحب زمين و حجت خدا بر اهل زمين و علت مبقيه زمين و عالم هستي وجود مطهر حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي باشد. (جانمان به قربان خاك پاي عشاق او باد)

سئوال در مورد علم امام

شخصي از مطالب جزوه اي كه به نام حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف و به اصطلاح ويژه ايشان اخيراً چاپ و منتشر شده، سئوال نموده از جمله مي گويد:

در جزوه ي مذكور آمده است: شخصي كه مي خواهد دنيا را متحول سازد و دست به اصلاحي همه جانبه و فراگير بزند، عدل را بگستراند و ظلم و ستم را در همه ي

اشكال و انواع آن، برچيند، تمدن بشري را بر اساس زر و زور و تزوير بنا گرديده ويران سازد و تمدني همه جانبه و بر اساس ارزشهاي الهي و معنوي ايجاد كند، بايد داراي عِدّه و عُدّه فراوان باشد، با ابزار مدرن و پيشرفته آشنا باشد، فراز و فرود تمدنها را بشناسد و بالاخره، از علل سقوط و سعود ملتها تجربه بيندوزد، تا بتواند حركتي اساسي و بنيادي را آغاز و رهبري كند و موانع را از سر راه بشر بردارد.

پاسخ مطلب

پاسخ اين مطلب به طور جدا و مستقل نوشته و منتشر شود، ولي بطور اختصار در مورد علم و دانش و آگاهي غيبي حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف و آباء گرامي ايشان، و اينكه آنها نيازمند كسب تجربه نبوده و نيستند، مطالبي را مي نگارم، خدا كند قبول دوست افتد و ما را هم به نگاهي احسان نمايد.

انشاءالله تعالي

آيا غير خدا علم غيب دارد؟

قرآن مي فرمايد:

«لا يَعْلَمُها اِلّا هُو» (127)

و باز مي فرمايد:

«قُلْ لا اَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللهِ وَلا اَعْلَمُ الغِيبْ» (128)

اين آيات مي فرمايد: علم غيب ذاتي، مخصوص خداوند است و كسي اين نوع علم و آگاهي را ندارد.

ولي در سوره ي جن آيه ي 26 مي فرمايد:

خداوند عالم به غيب است، هيچ كس را بر غيب آگاه نمي كند، مگر رسولي را كه برگزيده …

و در جاي ديگر مي فرمايد:

چنان نيست كه خداوند شما را از غيب آگاه نمايد، ولي از ميان رسولان خود هر كس را بخواهد انتخاب مي كند (129).

اين آيات مي فرمايد: برگزيدگان خداوند به خواست او مي توانند از غيب برخوردار باشند، پس علم غيب خداوند استقلالي است و از خود اوست، ولي علم غيب اولياء الهي

از خداوند و به اراده ي اوست.

حضرت عيسي عليه السلام مي گفت:

خبر مي دهم شما را از آنچه مي خوريد و آنچه در بيوت خود ذخيره مي نمائيد (130). پس از نظر امكان علم غيب (در رهبران الهي) ما مشكلي نداريم يعني قرآن اگر نفي علم غيب در غير خداوند مي فرمايد، نفي علم غيب استقلالي مي كند، ولي علم غيب خدادادي و به قول ما بخششي، از طرف حق تعالي را نفي نمي كند، بلكه در مواردي از اين نوع علم غيب كه برگزيدگان داشته اند، خبر مي دهد.

از ناحيه وقوع، هم در كتب شيعه و عامه مسأله آشكار و واضح است.

داستان فتح مكه كه در آيه ي 27 سوره ي فتح آمده است:

«لَتَدْخُلَنَّ المَسْجِدَ الحَرامَ … »

و پيشگوئيهاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤمنين حضرت علي عليه السلام و اولاد طاهرين ايشان در موارد مختلف، ترديدي براي اهل انصاف باقي نمي گذارد. كه اولياء خداوند (پيامبر و ائمه عليهم السلام ) «به اذن الله» عالم به غيب و آگاه به اسرار و بواطن بوده اند.

اباذر ره مي گويد:

در محضر حضرت علي عليه السلام حركت مي نموديم تا به وادي مورچگان رسيديم. گفتم بزرگ است خدائي كه تعداد اين مورچه ها را مي داند، امام فرمود: اينطور مگو، بلكه بگو بزرگ است خالق آنها، به خدائي كه تو را صورت بخشيده، من عدد آنها را مي دانم و از نر و ماده ي آنها (به اذن الله) با خبرم. (131)

با توجه به اين مطلب، امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف در هر فصلي از حيات خود برگزيده خداوند است، و عالم به غيب و وظائف خويش، و از علل صعود و سقوط ملت ها با خبر است.

در عباراتي كه

از جزوه ي مذكور نقل شد، اشكالاتي وجود دارد، اهمّ آنها اين است كه به علم غيب امام بي توجهي شده است. مي گويد: «امام بايد تجربه بيندوزد، امام بايد طلوع و غروب تمدنها را ديده و با كوله باري از تجربه و شناخت به ميدان بيايد.

احاطه ي امام بر تاكتيكها و روشهاي دنياي بشري لازمه اش اين است كه امام دوراني را طي نمايد. اما در دل تاريخ فرو رفته و با آزمودگي و تجربه اي كه در اين مدت طولاني كسب كرده است توانائي دگرگوني اساسي جهان را خواهد داشت و … »

عبارات مقاله نشان مي دهد كه نويسنده جهت مشهور شده به ميدان مشهورات اعتقادي و تاريخي قدم نهاد قلم را به عبارت پردازي رها ساخته و گاه از كتب روشنفكرنماهاي گذشته ياري طلبيده كلمات (زر و زور و تزوير) را در مقاله اش به كار برده است.

قضاوت نويسنده مقاله در مورد نيازمندي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به تجربه و علم كسبي قضاوت جاهلانه و غير منطقي مي باشد قرآن كريم (132)، بلوغ كامل عقل را ورود به سن چهل سالگي مي داند و اين نظر در مورد انسانهاي غير منتخب و افراد عادي است، در صورتي كه حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف انسان منتخب و برگزيده خداوند و خليفة الله و بقية الله است و از سن شريفش نيز اربعينها مي گذرد.

بر اساس مطالب بي اساس نويسنده كه امام و رهبر الهي را نيازمند طول عمر جهت تجربه اندوزي مي داند، نبوت و رهبري حضرت يحيي عليه السلام زير سئوال مي رود.

قرآن در سوره ي مريم آيه 12 مي فرمايد:

«يا يَحْيي خُذِ الكِتابُ بِقُوَةٍ وَ آتَيْناهُ الحُكْمَ صَبيّا»

اي يحيي كتاب را با قوت

بگير و ما فرمان نبوت، در كودكي به او داديم.

از آقاي نويسنده سئوال مي كنيم، كودكي كه علم و تجربه نداشت چگونه پيامبر خدا و هادي خلق گرديد؟

آيا غير از اين است كه مفتخر به علم الهي و برخوردار به دانش خدائي شده بود؟

در مورد رهبري حضرت عيسي چه مي گوئيد؟

مردم به مادر عيسي بدبين شده بودند، زيرا او بدون داشتن شوهر، فرزندي به نام عيسي آورد «فَاَشارَتْ اِلَيّه» براي ردّ تهمت، حضرت مريم اشاره به كودك نمود.

از او سئوال كنيد!!!

از چه كسي؟

از بچه اي كه تازه به دنيا آمده، گفتند: ما چگونه با كودكي كه در مهد است، سخن برانيم؟

مادر مي داند، فرزندش رشد فكري الهي دارد و مي تواند پاسخگوي تهمت زنندگان باشد، مريم با توجه به قدرت خداوند، قدرت رهبري خلق را در كودكش مي بيند و نمي گويد براي راهنمايي مردم، بايد عمرش زياد بشود و تجربه و علم كسب نمايد ولي مردم زمانش مثل وهابي زده هاي زمان ما كه قبول معجزات و غيبگوئي ائمه عليهم السلام برايشان مشكل است، مي گويند، ما چگونه با كودك تازه به دنيا آمده سخن بگوئيم.

خداي متعال قدرتش را به نمايش گذاشت و حضرت عيسي عليه السلام را به زبان آورد.

گفت: من بنده خدا هستم، او به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است. (133)

آيات بعدي نيز، هدايت مردم و ارشاد خلق است، ارشاد به نماز و زكات و نيكوكاري در حقّ مادر يعني، حضرت عيسي عليه السلام در گهواره ضمن اينكه به وسيله جمله، «اِنيّ عَبْدُالله» درس توحيد و به وسيله ي جمله، «آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبيّاً» درس پيامبر شناسي به مردم داد و پاكدامني مادرش را آشكار ساخت تدريس

نماز و زكات و نيكوكاري نيز نمود.

آيا عيسي عليه السلام نمي خواست دگرگوني در جامعه اش بوجود آورد و مردم را از آلودگي نجات بدهد؟

پس چرا صبر نكرد تا عمرش طويل بشود و علم و تجربه كسب نمايد؟ گمان مي كنم همين مقدار در ردّ مطالبي كه سؤال كننده درباره ي علم غيب از جزوه ي مذكور مطرح كرده كافي باشد، و تفصيل جواب را به خواست خداوند متعال به كتاب ديگري موكول مي نمائيم.

هشدار به نسل جوان

نسل جوان بدانند، علم و آگاهي، بيداري و هشياري، نورانيت و بصيرت، فقط در بيت آل پيامبر، ائمه معصومين عليهم السلام يافت مي شود، و آن بزرگواران در هر موقعيتي و در هر سني كه باشند، لايق رهبري خلق مي باشند.

از حديث:

«سَدَّ الاَبْوابَ اِلّا بابَه»

كه شيعه و عامّه (134) نقل كرده اند، اين معنا را در مي يابيم، كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم عملاً به ما درس داد صاحبخانه هاي ديگر قابل رهبري خلق نيستند، آن كسي كه بايد مسجد و محل عبادت به خانه اش مرتبط باشد و مردم عبادتشان را زير لواي رهبري او انجام دهند، فقط علي بن ابي طالب و اولاد ايشان عليهم السلام است و امروز وارث آن خانه و خانواده، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي باشند.

ولايت تكوينيه ي حضرت ولي عصر عجل

حقير در كتاب «اشك خونين» كه در انكسار تمام مخلوقات در برابر محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم نوشته ام، درباره ي ولايت تكوينيه به خواست خداوند به خوبي توضيح داده ام.

بايد دانست كه ولايت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف و دست تصرف ايشان در عالم مطلقه است، و آن بزرگوار (باذن الله) حاكم علي الاطلاق جهان هستي مي باشند.

همانطور كه در باب اثبات علم غيب، براي اولياء عليهم السلام از آيات قرآن استفاده كرديم، براي اين موضوع هم آيه ي 43 سوره ي آل عمران را مي آوريم و تفصيل آن را به اشك خونين ارجاع مي دهيم.

حضرت عيسي عليه السلام مي فرمايد:

«وَ رَسُولاً اِلي بَنِي اِسْرائِيلَ اَنّي قَدْ جِئْتُكُمْ بآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ اَنّي اَخْلُقُ لَكُمْ مِنْ الطّينِ … » (135)

در اين آيه ي شريفه چند قدرت نمائي از قول عيسي عليه السلام

بيان فرموده است كه توضيح اين است:

1- شكل پرنده اي را از گل مي سازم و سپس در آن مي دمم، پرنده واقعي مي گردد باذن الله.

2- كور مادر زاد را شفا مي دهم.

3- مبتلا به بَرَص و پيسي را شفا مي دهم.

4- مردگان را زنده مي كنم باذن الله.

5- خبر مي دهم شما را به آنچه مي خوريد و به آنچه در خانه هاي خود ذخيره مي كنيد.

درمورد حقانيت اين آيه كه قدرت و توانائي نماينده ي خداوند متعال، حضرت عيسي عليه السلام را از قول خودش بيان مي نمايد آيا مسلماني مي تواند شك كني؟

اين آيه، هم ردّ بر منكرين معجزات اولياء خداست و افكار وهابي زده را محكوم مي كند و هم ردّ طبقه ي غالي است و انديشه هاي صوفي زده را مردود مي نمايد.

توضيح اينكه ضمن بيان عيسي عليه السلام كه من چنان و چنين مي كنم، مي بينيد كلمه ي (باذن الله) دو مرتبه آمده است، پس نمايندگان خداوند قدرت و توانائي و به تعبير بهتر معجزه دارند ولي به اذن خداوند متعال، پس وهابيگري و مخالفت با ولايت اولياء از يك طرف و عيسي اللهي و علي اللهي و سوء استفاده از ولايت معصومان از طرف ديگر، محكوم مي گردد.

امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف كه از نظر مقام و رتبه از حضرت عيسي عليه السلام بالاترند احاطه و علم، ولايت و حكومتشان باذن الله مي باشد، آن بزرگوار عبدالله و مخلوق خداوند هستند، ولي در عالم هستي به عنوان عضد و يد خداوند كارگشائي و قدرت نمائي مي كنند. (136)

و اعتقاد به چنين مطلبي اضافه بر اينكه شرك نيست شرط توحيد است و اگر نباشد مشروط كه توحيد است حاصل نمي شود. (137)

نكته

در قسمت آخر آيه اي كه در معجزه ي حضرت عيسي عليه السلام بيان

گرديده مي فرمايد:

«اِنَّ فِي ذلِكَ لآيَةٍ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنِينْ»

اين قدرت نمائي و معجزات، نشانه اي بر صدق گفتار من است اگر مؤمن باشيد.

خواهيد گفت:

مؤمن به چه كسي؟ پاسخ اين است:

مؤمن به خدا و قدرت و حكومت او يعني اگر به خداي متعال و توانايي بي نهايتش مؤمن باشيد، اين قدرت نمائي و معجزات ارتباط مرا با او بازگو مي كند و مي فهميد چون من پيامبر خداي قادر هستم، توانائي بر كارهاي اين چنيني دارم.

پس نتيجه مي گيريم كه براي كساني كه به قدرت خداوند مؤمن باشند، كارهاي خارق العاده و معجزات پيامبران و ائمه حال شده و بعيد به نظر نمي آيد.

آنهائي كه ولايت اولياء را رد مي كنند و معجزات و قدرت نمائي ائمه ي عليهم السلام را تكذيب مي نمايند، در كلاس خداشناسي و توحيد مردودند و به تعبير ديگر كساني كه اولياء دين عليهم السلام را به بزرگي نشناسد خداي متعال را به بزرگي نمي شناسند.

در مورد بيماراني كه به عنايت ائمه عليهم السلام و امروز به توجه حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف شفا يافته و مي يابند، چرا بعضي توقف مي كنند و مطلب برايشان قابل درك نمي باشد؟

آيا عيب به شفا يافتن بدست ولي خداوند بر مي گردد يا عيب مربوط به اعتقاد ضعيف توقّف كننده است مگر شفا بدست خداوند نيست، مگر خداوند قدرت بر شفا دادن مريض ندارد، آيا مي تواند اين قدرت را به وليّ خودش بدهد، آيا اشكالي دارد، همان كه علم غيب را به برگزيده ي خودش مي دهد اين قدرت را هم به او عنايت كند؟.

ما معتقديم وليّ خداوند به اذن خداوند قدرت نمائي مي كند، خبر از غيب مي دهد، شفا مي دهد، مرده زنده مي كند، و اين اعتقاد

با توحيد منافاتي ندارد، بلكه عدم اين اعتقاد مخرب توحيد است. در كتاب امراء هستي، مرحوم آيت الله حاج سيد ابوالفضل قمي قدس نقل مي كند از انوار البَهيّه از عمر بن فرج رخجي كه به امام جواد عليه السلام گفتم:

شيعيان معتقدند كه شما از وزن آب دجله آگاهي داريد؟

(و اين سؤال را در حالي از امام كردم كه در كنار فرات نشسته بوديم)

حضرت فرمود: آيا خداوند مي تواند اين علم را به پشه اي عطا فرمايد؟

گفتم: آري.

فرمود: من از پشه و از اكثر خلق خدا نزد او عزيزترم.

كسي كه منكر علم غيب و معجزات ائمه عليهم السلام مي شود پايه ي توحيد و اعتقادش به خدا لنگ است، توحيد را نفهميده در ولايت مطلقه ائمه اطهار عليهم السلام و دست تصرف آن بزرگواران در عالم تكوين به بحث مي نشيند و كتاب مي نويسد، و افراد تازه وارد و غير مطّلع را به انحراف مي كشاند.

ما معتقديم امام عليه السلام همانطور كه مي تواند امراض جسماني را به اذن خدا شفا دهد، امراض و كمبودهاي روحاني و فكري را نيز شفا مي دهد.

زازان كه صداي خوشي داشت و به شعر خواني مي پرداخت و با قرآن بيگانه بود، با يك نظر ولي خدا اميرالمؤمنين عليه السلام حافظ كلّ قرآن شد. (138)

داستان توجه امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف به كربلائي كاظم ساروقي معروف بين اساتيد و بزرگان حوزه ي علميه ي قم است.

پدر و مربّي عزيزم آيت الله بحرالعلوم ميردامادي قدس فرمودند: من او را در مدرسه ي فيضيه ملاقات نمودم، او به عنايت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دفعتاً حافظ قرآن شده بود با اينكه سابقه ي قرآن خواندن و سواد داشتن نداشت.

هدايت يافتگان

پيش درآمد

عنوان (هدايت يافتگان) به

عنايت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف هم بايد در آينده مورد توجه مؤلفان و محققاني كه در راه حضرت به خدمت مشغول مي باشند، قرار بگيرد.

اعتقاد ما اين است كه همه ي فيوضات، بخصوص فيض هدايت و راهيابي به عنايت آن وجود مطهر كه مطهِّر دلهاي لايق است، به مردم مي رسد.

كما اينكه در معني حديث و توقيع حضرت كه مردم صنايع ما هستند، گفته شده يعني ما مُرَبّي مردم و مردم مربّي و پرورش يافته ي ما مي باشند.

مكتبهاي ديگر چه دارند، مرادهاي غير معصوم چه مي گويند؟

كور كه نمي تواند عصاكش كور ديگر شود، كسي كه خودش را نساخته و به جمع مريد مي پردازد و دعاوي باطل و بيهوده مي كند، تا مي رسد به دعوي بابيّت و … آيا مي تواند من و تو را به سر منزل مقصود برساند؟.

نسل جوان مواظب باشند، طلاب و دانشجويان دقت كنند، كسي كه در مقام است، خطي مقابل اهلبيت عليهم السلام باز كند و كلاسي مقابل دين بگشايد و براي اين ادعا رؤيت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و مشاهده ي آن حضرت را مي كند، و خود را با آن بزرگوار، مرتبط مي داند، قابل پيروي و احترام و تعظيم نيست، بلكه گفته اند او را تكذيب نمائيد. (139)

توقيع شريف كه هر كس ادعاي رؤيت كند، پيش از خروج سفياني، او را تكذيب كنيد، به جهت بستن دكان دكانداران و مدعيان به نيابت خاصه، مي باشد.

و الا اگر كسي خدمت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در خواب يا در بيداري رسيده باشد (كما اينكه عده اي از علماي بزرگ و بندگان شايسته مشرف به خدمت آن جناب شده اند و داستان تشرفشان را محدثين

عاليقدري مثل علامه مجلسي و حاجي نوري نهاوندي ره نقل كرده اند) و ادعاي نيابت و مقامي براي خود نكند، مقدمه چيني براي جمع مريد و دِرهم و دينار ننمايد، براي چه او را تكذيب نمايند.

مگر بارگاه لطف امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف بسته است و مگر در وجود مطهر او (نعوذ بالله) بخل راه دارد و اين مطلب را كه سيد صاحب كرامات، عالم با فضيلت مرحوم آيت الله طباطبائي ابرقوئي قدس در كتاب ارزنده و شريف «ولايت المتقين» صفحه 182 بيان فرموده است و به عنوان آگاهي بيشتر خوانندگان عزيز نقل مي كنيم:

نظريه ي آيت الله طباطبائي قدس در مورد مدعي رؤيت

[مذهب باب ]

چون در زمان غيبت صغري اختلاف عظيمي در ميان شيعه افتاد تقريباً در مذهب بيست فرقه گرديدند كه فتنه ي بزرگي به پا شده بود.

چنانچه در جلد 13 بحار و ساير كتب غيبت شرحي دارد.

غرض كه در همان زمان مذهب باب طلوع كرد كه چند نفري دعوي نمودند كه ما خدمت امام عليه السلام مي رسيم و ما باب منزل غيبيه ي آن حضرتيم و بايد ارجاع احكام دين و اموال و وجوهات به ما بشود و به دست ما برسد. با آنكه سفراي عظام هم در اين مدت بودند، مع ذلك بر بعض از عوام شيعه امر مشتبه شده بود تا آنكه از ناحيه ي حضرت صاحب عجل الله تعالي فرجه الشريف لعن آنها صادر گرديد.

و اين كرشمه تا بعد از زمان غيبت صغري هم بود كه خَلَفاً عن سَلَف دعوي نيابت خاصّه و ادعاي رؤيت مي نمودند. و كم كاري به دعوي مهدويت نوعيه و ركن رابع كشيد تا زماننا هذا كه اين ترّهات و خرافات باقي است.

غرض كه گمان نويسنده اين است كه

به جهت جلوگيري از اين دعاوي باطله و دكّان شياطين مجسمه، حضرت صاحب الامر عجل الله تعالي فرجه الشريف نوشتند از براي سَمَري كه سفير چهارمي بود، كه ديگر نايبي براي خود نصب نكن كه درب بسته شده و هر كس بعد از اين ادعاي رؤيت نمايد او را تكذيب نمايد.

اين تقريب توقيع بود و الاّ توقيع مبارك في الجمله مفصّل است و شاهد مدعي كه حضرت عليه السلام به لفظ ادّعا تعبير فرموده كه «من ادّعي الرؤيه» بوده باشد.

يعني كسي كه ادعا نموده كه من خدمت امام عليه السلام مي رسم او را تكذيب كنيد كه خود اين ادعا دلالت بر كذبش مي نمايد.

زيرا كه اگر خدمت امام عليه السلام مي رسيد و او را مشاهده مي نمود و اخذ فيوضات مي كرد، هرگز ادعائي نداشت و اظهار چنين موهبت و سرّي را نمي كرد.

پس آن كساني كه خدمت حضرت عليه السلام رسيده اند، ابداً ادّعائي نداشته اند، بلكه همين قدر مي گويند كه در فلان مرحله يا فلان گرفتاري، شخصي نمايان شد و ما را نجات داد. يا اينكه به ايماء و اشاره مي رسانند كه اين دعا و اين كلام از ناحيه اي به ما رسيده، يا آنكه رفقاء و اصحابش از حالات و حركات و كلماتش گمان مي برند كه او خدمت حضرت رسيده و به التماس و قسم زياد او را وادار مي نمايند كه قضيه را بگويد.

چنانچه حاجي نوري «نَوَّرَالله مرقده» با جمعي از خوبان خدمت حاج علي بغدادي ره رسيدند و به التماس او را وادار نمودند كه حكايت خود را تماماً بيان نمايد.

و هكَذا و هَكَذا و هكَذا.

پس اگر غير از اين معناي مزبور معنائي براي اين روايت گفته شود،

پس روايت بر خلاف حس و قطع و يقين است. و اين نتيجه خلاف است. پس معناي مزبور، حقّ و موافق است. مثلاً كسي كه در كمال ورع و تقوا بوده باشد و از هر جهتي آراسته و از دنيا وارسته شب و روز به زهادت و عبادت بسر مي برد و سي سال است مثلاً با تو رفاقت و معاشرت دارد. و تو هرگز از او معصيتي نديده و دروغي نشنيده اي و خلافي از او مشاهده ننموده اي، بعد از سفر زيارت به ديدن او بروي و او از روي اخوّت و شفقت و مهرباني به تو مژده دهد كه در فلان موقع در مسجد سهله تنها بودم كه در نصف شب ديدم مسجد روشن گرديد. پس بسوي روشني شتافتم تا آنكه رسيدم به آنجا كه مقام حضرت صاحب عجل الله تعالي فرجه الشريف است. ديدم كه آن حضرت در محراب عبادت است. پس هيبت و جلال آن حضرت مانع شد كه پيش روم كه ناگاه خود حضرت فرمودند: يا فلان. عرض كردم: لبيك بابي انت و امي.

فرمودند: پيش آي، پيش رفتم. پس آن حضرت لطف و دلجوئي نسبت به حقير نمودند. و فرمودند: به فلان بگو كه فلان كار را ترك نما. و يكي يكي اسرار نهاني ترا از جانب حضرت بگويد. و علوم و حكمتي كه حضرت به او تعليم نمودند به تو نشان و نمايش دهد. و تو هم او را خوب مي شناسي كه در اين خبر هيچ غرض و ادعائي ندارد. و به احدي هم نگفته و نمي گويد جز به تو كه امين و متّقي مي باشي و هم حقّ اخّوت داشتي. و

تو مسلّم با اين مقدمات مزبوره قطع و يقين صادق به قولش پيدا مي كني كه خدمت آن حضرت رسيده است. پس بعد از آنكه يقين كردي آيا به حديث عمل مي نمائي و او را تكذيب مي كني؟ حاشا و كلاّ مگر ديوانه و بي هوش باشي.

مگر حديث شريف و كلام حكيم مي گويد كه منكر آفتاب شويد؟

يا آنكه تكذيب روشني روز و تاريكي شب را نمائيد.

حاشا و كلّا.

پس واقعاً تعجب است از بعضي كه از بي تأملي و بي فكري خود را از فيض و سعادت محروم ساخته اند كه سيري در كتب غيبت كه علماي اعلام مثل مرحوم علامه ي مجلسي ره و مرحوم حاجي نوري ره و سابقين و لاحقين آنها نوشته اند نمي نمايند كه هر مرده اي را حيات و هر سست عقيده اي را ثبات و هر خوابي را بيدار و هر مستي را هوشيار مي نمايند.

پس چنين آدمي با چنين عقيده اي لابد هيچ وقت در فكر و خيال ديدن امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف هم نمي باشد چه رسد به آنكه خود را مجهز و آماده و پاك و پاكيزه نمايد براي شرفيابي حضور مبارك.

يعني پاره اي از اعمال و عبادات و رياضات مخصوصه را بجا آورد، چنانچه مجرب است، تا آنكه خدمت امام برسد.

گمان نمي كنم كه همچه آدمي هيچ وقت خواب امام عليه السلام را هم ببيند. بلكه گمان نمي كنم كه مايل هم باشد. (140)

هدايت يابي خطيب عراقي

يكي از هدايت يافتگان اخير آقاي شيخ عبدالرّحمن العلي (عراقي) است.

او سنّي شافعي بود و در اثر بعض تبليغات وهّابيّت، با شيعه و مكتب تشيّع، مخالفت و ضدّيّت داشت. نامبرده در تاريخ 17 / 1 / 75 بوسيله ي عدّه اي از دوستان به مدرسه و

كتابخانه ي تخصّصي حضرت وليّ عصر عج آمد و اينجانب در محيطي كه به استغاثه به حضرت صاحب الزمان عج و ذكر شريف (يابن الحسن) و توسّل به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف متبرّك شده است، با او بحث نمودم و اين همان محيطي است كه آقاي مهندس بودائي سومياكي (روح الله) و اهل ژاپن بعد از دو سه روز مباحثه در تاريخ 25 / 8 / 74 در برابر اسلام سر فرود آورد و به بركت عنايت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به گروه هدايت يافته و فرقه ي ناجيه پيوست.

نتيجه ي مباحثات ما با آقاي شيخ عبدالرحمن العليف اين شد، كه به عنايت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ايشان از گذشته ي خويش نادم شده با تمام وجود و از روي صميم قلب مكتب اهلبيت عليهم السلام را پذيرفت.

احياءگري امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف تا آنجا رسيد كه نامبرده جزوه اي به نام (موعظتي لكلّ مسلم) نوشته و مسلمين را به اتحاد زير لواي امامت اهلبيت عليهم السلام فرا خوانده است.

اين جزوه از طرف هيئت تحريريه مدرسه و كتابخانه ي تخصّصي حضرت وليّ عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ترجمه گرديد و به نام «گمشده ام را يافتم» براي بيداري نسل جوان منتشر شد.

نمونه اي از مباحثات با خطيب عراقي

حديث «من مات … » كه اول اين مقاله آوردم، از طريق فريفتن شيعه و سني نقل شده است.

به آقاي شيخ عبدالرّحمن گفتم:

آيا شما اين حديث را قبول داريد؟

گفت: آري گفتم: آيا شما حديث «الخلافة بعدي ثلاثون سنه» را ديده ايد؟

گفت: اين حديث را نديده ام و از آن خبر ندارم.

گفتم: اين حديث را فقط علماء شما از قول پيامبر اسلام

صلي الله عليه و آله و سلم نقل كرده و در پي توجيه حكومت خلفاء بوده اند و چند مأخذ از علماء شما دارد از جمله سنن ترمذي جلد4 صفحه ي 436

گفت: غرض شما از مطرح ساختن اين دو حديث چه مي باشد؟

گفتم: اگر من و شما ساعت و آنِ بعد از وفاتِ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم حيات داشتيم آيا مأمور به معرفت يابي نسبت به امام زمانمان بوديم؟

گفت: بلي

گفتم: امام زمان ما در آن ساعت چه كسي بود؟

اگر بگوئيد، ابابكر پيشوائي داشت، مي گوئيم او كه بعد از مدتي انتخاب گرديد، قبلاً كه پيشوائي نداشت، صحبت ما آنِ بعد از وفاتِ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم تا انتخاب ابابكر است، در اين فتره و فاصله، امام مردم چه كسي بوده است؟

توضيح اينكه اهل سنّت انتخاب را كاشف حكومت نمي دانند بلكه مثبت حكومت مي دانند، بنابراين قبل از انتخاب، ابابكر (به قول عامّه) هيچ كاره بوده است. (141)

شما بفرمائيد بعد از وفات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم تا انتخاب ابابكر (هر مقدار باشد) امام زمان مسلمين و پيشواي موحّدين چه كسي مي باشد؟

اگر بگوئيد در آن فاصله مسلمين امام زمان نداشته اند خلاف حديث سخن گفته ايد، چون معني حديث (من مات … ) اين مي شود كه همواره بايد امام زماني در جامعه باشد تا مردم او را شناسند.

در مورد حديث خودتان هم (الخلافة بعدي … ) پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:

خلافت بعد از من سي سال است، ظاهر كلمه (بعدي) چه چيزي را مي رساند،

يعني: آنِ بعد وفات من خلافت آغاز مي گردد و تا سي سال

طول مي كشد، سؤال را تكرار مي كنيم، در اين فتره و فاصله ي زماني يعني از آنِ بعد از وفات رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم تا انتخاب ابابكر چه كسي خليفه و جانيشين پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم بوده است؟

اگر بگوئيد ابابكر خليفه بود، مي گوئيم قبل از انتخاب كه (روي قول شما) (142) او كاره اي نبوده است.

اگر بگوئيد در آن فاصله ي زماني جامعه بدون خليفه بوده است، اين هم خلاف حديثي است كه خودتان نقل كرده ايد كه (الخلافة بعدي … ) چون اين حديث گوياي اينست كه، لحظه ي بعد از وفاتِ پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خلافت بايد آغاز بشود و نه بعد از گذشت مدّتي از وفات او، پس

1- حديث (من مات … ) كه علماء ما و شما از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نقل كرده اند.

2- حديث (الخلافة بعدي … ) كه علماء شما از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نقل كرده اند، اين مطلب را به ما مي گويد كه: بايد امام و خليفه اي آنِ بعد از وفات رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم موجود باشد، تا مردم به عنوان حجت و امام او را بشناسند و به او مراجعه كنند، و الا در اين فاصله زمين خالي از حجت مي ماند و رهبري خلق گسيخته مي شود، و مردم در معرفت يابي امام زمانشان، سرگردان مي شوند و مي گويند ما مأمور به شناخت كسي شده ايم كه وجود ندارد.

اين بود قسمت مختصري از صحبت اينجانب با آقاي عبدالرحمن العلي كه نقل كرديم و تفصيل مطالب در مورد ولايت

تشريعيّه و تكوينيّه، و توسّلات و وجود مطهر امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف كه مدتها طول كشيد، بايد در نوشته ديگري، بنام (هدايت يافتگان) به عنايت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف بيان و تشريح گردد. ممكن است بگوئيد، نتيجه اين قسمت مباحثه چه شد و سخن به كجا كشيد؟

وقتي اينجانب مطالب ياده شده را در مورد حديث (من مات … ) و (الخلافة بعدي … ) گفتم، و از آقاي عبدالرّحمن سئوال كردم، اگر ما، در آن زمان بوديم به امامت و خلافت چه كسي اعتقاد پيدا مي كرديم و چه كسي را بايد امام مي دانستيم و مي شناختيم تا مرگمان مرگ جاهليت نباشد؟

ايشان خواست از بحث فرار كند، لذا بحثهاي ديگري از قبيل آيه ي تطهير و يا معجزه را پيش كشيد.

حقير گفتم: مسأله اصلي و اولي ما مسأله خلافت و رهبري بعد از رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم است چرا از بحث فرار مي كنيد و به مسائل ديگر مي پردازيد؟ گفت من بايد در مورد سؤال شما فكر كنم.

گفتم: بسيار كار خوبي است، اسلام آئين تفكر و تدبر است اگر خوب فكر كنيد و ادلّه ي شيعه را در امامت ائمه عليهم السلام بررسي نمائيد، به نتيجه مي رسيد.

همانطور كه بسياري از افراد، اعم از عالم و غير عالم بوده اند، كه گرايش به مذهب عامّه داشته و ابابكر را خليفه و جانشين پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي دانستند، ولي در اثر مباحثه و مطالعه و تفكر به تشيع رو آورده اند، و به دفاع از مكتب ولايت پرداخته اند.

البته ما در مورد آيه ي تطهير و معجزات هم بحث مي كنيم و

از مباحث ديني و مذهبي فراري و روگردان نيستيم ولي فعلاً شما بايد در مورد فتره و فاصله بعد از وفات رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نظرتان را بگوئيد. جلسه ي آن روز تمام شد و حقير چند كتاب در مورد ولايت ائمه عليهم السلام در اختيار آقاي عبدالرحمن العلي گذاشتم.

جلسه بعد، ديدم او از نظر روحي فرق كرده، شادابي خاصي پيدا نموده است، معلوم شد خواب ديده، كه آقائي به او عينك داده اند. اول نگران شده بود ولي دوستان به او گفته بودند، اين عينك بصيرت در دين است، چرا نگران شده اي؟

و راستي بصيرت پيدا كرد و آقا دستش را گرفتند.

قبول كرد كه امام و خليفه ي بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم وجود مطهر حضرت علي عليه السلام بوده اند و خلاصه حق با علي عليه السلام و خاندان ايشان بوده و هست، خدا مي داند آن جلسه، چه مقدار شاد و شادي آفرين بود و جوانان شيعه تا چه اندازه در ولايت اهلبيت عليهم السلام استواري پيدا كردند. (143)

وقت را مغتنم مي شمرم و در اينجا به عشّاق امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مي گويم در نشر اين قبيل جريانها بكوشيد و بدانيد همانطور كه نقل تشرفات علماء و صلحاء خدمت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف مردم را در طريق هدايت استوارتر مي سازد، نقل و نشر داستان هدايت يافتگان هم، عقائد مردم را تقويت مي نمايد.

پي نوشت

(1) - وسائل الشيعه جلد 11 / صفحة 435

(2) - وسائل الشيعه جلد 11 / صفحة 435

(3) - سورة جمعه / آية 1

(4) - سورة رعد / آية 17

(5) - نهج البلاغه فيض

الاسلام / ص 1156

(6) - سورة بقره / آيه 154

(7) - سورة نور / آيه 35

(8) - سورة آل عمران / آية 61

(9) - من عنده علم الكتاب، حضرت علي بن ابي طالب ‘ مي باشند. شواهد التنزيل جلد 1 / صفحه ي 307

(10) - راجع بيانيه رابطة العالم الاسلامي- مهدي انقلابي بزرگ / صفحه ي 154

(11) - الفتوي في مسالة المهدي المنتظر- پاسخ يك مسلمان كنيائي- از طرف رابطه العالم الاسلامي- مكه- در كتاب مهدي انقلابي بزرگ / صفحه 146 ترجمه آن به فارسي آمده و نيز محقق معظم حجةالاسلام و المسلمين جناب آقاي مهدي پور آنرا به لاتين برگردانده اند. راجع: او خواهد آمد / صفحة 83

(12) - سند حديث و شرح آن را در كتاب شناخت امام يا راه رهائي از مرگ جاهلي نوشته: محقق معظم حجةالاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ مهدي فقيه ايماني مطالعه فرمائيد.

(13) - سورة آل عمران / آية 103

(14) - ينابيع المودّة جلد 1 / صفحة 139

(15) – كمال الدين / باب 22

(16) - كتاب شريفه منتخب الاثر- تأليف مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني (دام ظله العالي) صفحة 513، معظم له مي فرمايند: و رواه في ينابيع المودّة / صفحه 494

(17) - اثبات الهداة جلد3 / صفحه ي 476 حديث163

(18) - اثباةالهداة جلد3 / صفحه ي477-حديث168

(19) - سوره ي انبياء / آيه ي 105

(20) - مجمع البيان: جلد4 / صفحه ي 66

(21) - سوره ي انبياء / آيه ي 106

(22) - مهدي قائم آل محمد / ص4

(23) - آخرين اميد / صفحة 184 با كمي تغيير عبارت – اين قسمت از سخنرانيهاي گلدزيهر- درباره ي اسلام نقل گرديد بايد دانست كه در نظرات اين گونه خاورشناسان غرض

ورزي عليه اسلام و شيعه وجود دارد.

(24) - Fotorism

(25) - خورشيد مغرب / صفحه ي52

(26) - عبارت انجيل: «اي قوم، حق را بگويم به شما- تا آنكه من نروم فارقليط نخواهد آمد و در آمدن او مصالح بسيار است».

(27) - مصقل صفا / صفحات 66-69

(28) - مصقل صفا / صفحة69

(29) - يعني آنها كه ادعاي تشرف محضر مبارك حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مي نمايند و از اين ادعا سوء استفاده كرده به فريب مردم مي پردازند. صاحب كتاب ارزنده ي ولاية المتقين مرحوم طباطبايي ابرقويي قدس در مورد روايت تكذيب مدعي رؤيت بياناتي دارد كه خلاصه اش اين است كه: مدعي رؤيت را تكذيب كنيد يعني كسي كه ادعا دارد و اظهار مي كند و به قول معروف دكان باز مي كند را تكذيب كنيد واگر غير اين مطلب معناي ديگري براي حديث گرفته شود خلاف حس و قطع و يقين است- چون بسياري از بزرگان خدمت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف رسيده اند.

(30) - كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ: تعيين كنندگان وقت دروغگويند. اصول كافي جلد 1 / صفحة 368

(31) - غيبت نعماني / صفحة 158

(32) - منتخب الاثر / صفحه ي 316

(33) - ينابيع المودة / جلد3 / صفحة88- الملاحم والفتن / صفحة66

(34) - بحارالانوار / جلد53 / صفحة51 «باب الرجعة»

(35) - انجيل عيسي مسيح / صفحة353 چاپ دوم، خرداد 1364 نشر آفتاب عدالت

(36) - تفصيل اين شباهتها را در كتاب شريف مكيال المكارم في فوائد الدعاء للقائم جلد1 / صفحه ي 254 نگاه كنيد.

(37) - روزگار رهائي جلد1 / صفحة53 و 54

(38) - سوره ي انبياء / آيه ي 105

(39) - سوره ي قصص / آيه ي 5

(40) - سوره ي فصلت / آيه ي

53

(41) - بحارالانوار جلد 51 / صفحة62

(42) - سوره ي نور / آيه ي 35

(43) - سوره ي فصّلت / آيه ي 53

(44) - سوره ي زمر / آيه ي 69

(45) - سوره ي حديد / آيه ي 13

(46) - مهدي انقلابي بزرگ / صفحه ي 146

(47) - سوره ي آل عمران / آيه ي9

(48) - فرازي از دعاي شريفه ي ندبه

(49) - سوره ي العصر / آيه ي3 و 2

(50) - سوره ي نساء / آيه ي59

(51) - يعني امام را معصوم مي دانيم و اعتقاد داريم امر و نهي ايشان عين حق و صواب است.

(52) - اقتباس از دعاي اميرالمؤمنين عليه السلام صحيفه علويه، ترجمه فارسي آقاي رسول محلاتي / صفحه279

(53) - نهج البلاغه فيض الاسلام / صفحه ي 595

(54) - توضيح المراد علامه مرحوم سيد هاشم حسيني طهراني قدس صفحه696 از قول علماء عامّه

(55) - بشروطها و انا من شروطها- فرمايش امام رضا عليهالسلام

(56) - … وابتغوا اليه الوسيله- سوره ي مائده / آيه ي 35

(57) - سوره ي جمعه / آيه ي9- راجع ابواب الجنات في آداب الجمعات تأليف آيةالله سيد محمد تقي موسوي اصفهاني صاحب مكيال المكارم / صفحه341

(58) - سوره ي طه / آيه ي 124- راجع شواهد التنزيل ج1 / صفحه378

(59) - سوره ي جن / آيه ي 16 راجع شواهد التنزيل ج2 / صفحه 290

(60) – سورة الاخلاص شرح حديث تمثيل- بقلم محقّق بزرگ مرحوم ميرداماد كه حقير آن را به نام سوره ي توحيد و علي عليه السلام ترجمه نموده ام. / صفحه36

(61) - سوره تغابن / آيه ي 8

(62) - اهل البيت في القرآن صفحه 353 / به نقل از ينابيع المودة شيخ سليمان حنفي

(63) - راجع تفسير صافي جلد2 / صفحه ي 243

(64) - سوره ي حديد / آيه ي12

(65) - سوره ي حديد / آيه ي13

(66) - شواهد التنزيل جلد2

/ صفحه ي 227

(67) - شواهد التنزيل جلد1 / صفحه ي 57

(68) - معاني الاخبار / صفحه ي 32

(69) - سوره ي حديد / آيه ي 28

(70) - شواهد التنزيل جلد2 / صفحه ي 227

(71) - سوره ي محمد / آيه ي 9

(72) - مجمع البيان جلد6 / صفحه ي 164

(73) - تفسير برهان جلد 3 / صفحه136

(74) - سوره ي بقره / آيه208-سلم ولايت است- ينابيع المودة جلد1 / صفحه 33

(75) - سوره ي مائده / آيه ي 3

(76) - سوره ي آل عمران / آيه ي 103؛حبل الله حضرت علي بن ابيطالب عليهما السلام است؛ ينابيع المودة جلد1 / صفحه139

(77) - سوره ي حج / آيه ي 27

(78) - وسائل الشيعه جلد14 / صفحه ي 325

(79) - سوره ي مدثر / آيه ي 40- راجع نورالثقلين جلد5 / صفحه458

(80) - سوره ي رعد / آيه ي43؛مقصود، حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مي باشد. شواهد التنزيل جلد1 / صفحه ي 307 از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي كند كه (من عنده علم الكتاب) حضرت علي بن ابيطالب عليهما السلام مي باشند.

(81) - اشاره به مقام اميرالمؤمنين عليه السلام كه صاحب زمين و حجت خدا بر اهل زمين است راجع معاني الاخبار / صفحه120

(82) - تعبير حضرت امام رضا عليه السلام در مورد امام؛ راجع اصول كافي جلد2 / صفحه200

(83) - همانطور كه در معني آيه شريفه « فَاسْعَوْا إِلي ذِكْرِ اللَّهِ » گفته شد ذكرالله علي عليه السلام است؛ « ُ فَاسْعَوْا إِلي ذِكْرِ اللَّه » نيز اشاره به اوصياء آن حضرت است.

(84) - مشكاة: رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ، مصباح: علي عليها لسلام ، و بحرين: فاطمه و علي عليهما السلام هستند؛ راجع تفسير

برهان جلد3 / صفحه 136 و شواهد التنزيل جلد1 / صفحه208

(85) - سوره ي ملك / آيه ي 30

(86) - سوره ي حج / آيه ي45

(87) - سوره ي طه / آيه ي 124

(88) - سوره ي صف / آيه ي 8

(89) - سوره ي توبه / آيه ي 119

(90) - سوره ي رعد / آيه ي 7

(91) - سوره ي عبس / آيه ي 24

(92) - زيارت حضرت صاحب الامر عجل الله تعالي فرجه الشريف مفاتيح الجنان

(93) - اشاره به فرمايش حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف به مرحوم آيةالله ميرزا مهدي اصفهاني قدس- در ردّ تصوف و انحرافات آنها

(94) - شرح لمعه جلد4 صفحه428 بحث سبق و رمايه- در بحث اسب دواني برنده اول را سابق گويند و برنده دوم را مصلي نامند. در مسابقه ايمان و تقوا، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف برنده اول و سابقند، شيعيان ايشان برنده دوم و مصلين مي باشند.

(95) - پيروان ائمّه عليهم السلام راجع نورالثقلين جلد 5 / صفحه 458

(96) - به كتاب شناخت امام يا راه رهائي از مرگ جاهلي رجوع نمائيد.

(97) - نهج البلاغه فيض الاسلام / صفحه ي 480

(98) - منية المريد شهيد ثاني / صفحه ي16

(99) - سوره ي توبه / آيه119

(100) - مرحوم علامه مير سيد احمد علوي داماد مرحوم ميرداماد ره در كتاب لطائف غيبيه از قول علماء عامه (اهل سنت) نقل كرده كه صادقين در اين آيه، منظور حضرت علي عليه السلام و ياران اويند. رجوع كنيد به صفحه ي 413 كتاب مذكور و صاحب ينابيع المودّه صفحه ي 119 نقل نموده كه صادقين، پيامبر و اهل بيت آن حضرت مي باشند.

(101) - اجساد جاويدان / صفحه ي 317

(102) - سوره ي انبياء / آيه ي 105

(103) - سوره ي انبياء

/ آيه ي 106

(104) - منتهي الامال جلد1 / صفحه ي 240

(105) - سوره ي عنكبوت / آيه ي 69

(106) - بحرين(حضرت علي و حضرت فاطمه عليهما السلام لؤلؤ و مرجان (امام حسن و امام حسين عليهما السلام ) شواهدالتنزيل / جلد1 / صفحه ي208

(107) - سوره ي آل عمران / آيه ي 103

(108) - ينابيع المودة جلد1 / صفحه ي 139

(109) - نورالثقلين جلد3 / صفحه ي 604

(110) - سوره ي نور / آيه ي34

(111) - نهج البلاغه فيض الاسلام / صفحه ي 825

(112) - سوره ي مائده / آيه ي3

(113) - سوره ي مائده / آيه ي 67

(114) – ثواب الاعمال / صفحه ي21

(115) - سوره ي آل عمران / آيه ي 3

(116) - سوره ي انبياء / آيه ي30

(117) - سوره ي فرقان / آيه ي48

(118) - سوره ي انفال / آيه ي24

(119) - شواهد التنزيل جلد1 / صفحه ي380

(120) - اهل الذكر ائمه ي اطهار عليهم السلام مي باشند- رجوع كنيد به شواهد التّنزيل جلد 1 صفحه ي 334

(121) - اشاره به آيه ي 124 / سوره ي طه

(122) - آيه ي 45

(123) - آيه ي 30

(124) - سوره ي الرحمن / آيه ي19

(125) - سوره ي رعد / آيه ي7- يعني: اي رسول اين است و جز اين نيست كه تو بيم دهنده هستي، و براي هر قوم هادي و راهنمائي هست.

(126) - جنة العاصمه / مرحوم آيت الله ميرجهاني ره صفحه ي 149

(127) - سوره ي انعام / آيه ي29

(128) - سوره ي انعام آيه ي50

(129) - سوره ي آل عمران / آيه ي179

(130) - سوره ي آل عمران / آيه ي 49

(131) - امراء هستي صفحه ي332 / به نقل تأويل آلايات

(132) - سوره ي احقاف / آيه ي15

(133) - سوره ي مريم / آيه ي 29 الي30.

(134) - ينابيع المودة / جلد1 / صفحه ي100

(135) - سوره ي آل عمران / آيه ي 43.

(136) - رجوع كنيد به دعاي رجب، توقيع شريف

(137) -

« بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا »: فرمايش امام رضا عليه السلام ثواب الاعمال / صفحه ي6

(138) - امراء هستي / صفحه ي337

(139) - بحارالانوار / جلد52 / صفحه ي 152

(140) - ولايت المتقين / صفحه ي182-185

(141) - اين استدلال از عالم عظيم الشأن، فقيه و فيلسوف عاليقدر، معلم ثالث مرحوم ميرداماد قدس نقل گرديد.

(142) - و بنا بر قول شيعه بعد از انتخاب هم كاره اي نبوده است.

(143) - نوار مباحثات و منبر آقاي شيخ عبدالرحمن العلي موجود است و فيلم سخنراني و اذان گفتن و نماز خواندن او به طريق شيعه نيز موجود مي باشد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109