اسلام و كمك هاى مردمى

مشخصات كتاب

سرشناسه : فرازمند، ج عنوان و نام پديدآور : اسلام و کمک های مردمی با اقتباس از تفسیر نمونه ج فرازمند؛ زیرنظر گروه معارف و علوم اسلامی وابسته به مدرسه امیرالمومنین (علیه السلام مشخصات نشر : قم : نسل جوان ، 1382. مشخصات ظاهری : ص 151 وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس موضوع : انفاق -- جنبه های قرآنی رده بندی کنگره : BP104/‮الف 825 ف4 1382 رده بندی دیویی : ‮ 697/159 شماره کتابشناسی ملی : م 84-9189

درخشان ترين اخلاق انسانى

دورنماى بحث به نام خداوند جان آفرين كمكهاى مردمى در فرهنگ اسلام از اهمّيّت بسيار بالائى برخوردار است.

نه تنها كمك به نيازمندان، بلكه هرگونه كمك به كارهاى خير و فعّاليّتهاى مثبت اجتماعى اعم از ساختن مدرسه، درمانگاه، جادّه، مراكز فرهنگى، مساجد و مانند آنها، به عنوان «انفاق في سبيل اللَّه» در اين مفهوم درج است، همه از بهترين اعمال محسوب مى شود، و سرچشمه انواع بركات و آثار معنوى و مادّى در دنيا و آخرت است.

كافى است كه به آيه و روايات زير كه نمونه اى از بسيار است توجّه كنيد:

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 8

1- در قرآن كريم آمده است:

لَنْ تَنَالُواْ ا لْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ «1»

هرگز به حقيقت نيكوكارى نمى رسيد مگر اين كه از آنچه دوست داريد در راه خدا انفاق كنيد.

2- پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

مِنْ افْضَلِ الأَعْمِالِ ابرادُ الاكَبْادِ الحارَّةِ وَاشْباعُ البُطُونِ الجائِعَة فَوَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ مَا آمَنَ بِي عَبْدٌ يَبِيتُ شَبْعانَ وَاخُوهُ أَوْ جَارُهُ المُسلْمِ يَبِيتُ جائِعاً «2»

از بهترين اعمال، خنك كردن جگرهاى سوزان (سيراب كردن تشنگان) و سير كردن شكمهاى

گرسنه است. سوگند به كسى كه جان محمّد در دست قدرت اوست، كسى كه سير بخوابد و همسايه يا برادر مسلمانش گرسنه باشد به من ايمان نياورده است!

3- از همان حضرت صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود:

خَيْرُ النَّاسِ أَنْفَعُهُمْ لِلنَّاسِ «3»

بهترين مردم كسى است كه از همه به حال مردم مفيدتر باشد.

4- اميرمؤمنان على عليه السلام مى فرمايد:

سُوسُوا ايمانَكُم بِالصَّدَقَةِ وَحَصِّنوا امْوالَكُم بِالزَّكاةِ وَادْفَعُوا

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 9

امْواجَ البَلاءِ بِالدُّعاءِ «1»

ايمانتان را با صدقه حفظ كنيد و اموالتان را با زكاه نگه داريد و امواج بلا را با دعا از خود دور كنيد.

5- همان بزرگوار در يكى ديگر از كلمات قصارش مى فرمايد:

الَصَّدَقَةُ دَواءٌ مُنْجِحٌ «2»

صدقه داروى شفابخشى است!

***

اسلام اين كمكها را به اشكال مختلف توصيه كرده است؛ هديه، صدقه، صله رحم، اطعام، وليمه، وقف، وصيّت به ثلث، زكات واجب و مستحب و غير اينها.

اين فرهنگ پر بار اسلامى سبب شده است كه در جوامع اسلامى كمكهاى مردمى به صورت گسترده اى انجام گيرد، و بسيارى از نيازمندان زيرپوشش اين كمكها قرار گيرند؛ گاه به نام «جشن نيكوكارى» گاه «هفته اكرام» گاه تحت عنوان «اعياد مذهبى» و «ايّام سوگوارى» گاه به «عنوان افطارى»، «ستاد رسيدگى به امور ديه و كمك به زندانيان نيازمند»، «كمك به ازدواج جوانان» و عناوين ديگر.

اضافه بر اين، هزاران مدرسه و درمانگاه و بيمارستان و مسجد و كتابخانه و خانه هاى ارزان قيمت نيز با همين انگيزه ساخته شده است.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 10

به يقين، هرگاه اين روحيّه حفظ و بالنده و گسترده شود، محروميّت زدايى از جامعه امكان پذير خواهد بود و جامعه ما مجموعه اى مى شود از بهترين انسانها و

سرشارترين عاطفه ها.

مسأله مهم اين جاست كه كمكهاى مردمى تنها وسيله فقرزدائى يا مبارزه با فاصله طبقاتى نيست، بلكه وسيله بسيار مؤثّرى براى پرورش و ارتقاء روحى و تربيت شخص كمك كننده است؛ كسى كه قسمتى از بهترين اموال خودرا جدا مى كند و براى كمك به شخص آبرومندى اختصاص مى دهد يا يك مركز خيريّه اجتماعى مى سازد، قبل از هر چيز روح خودرا پاك و قلب خودرا صفا مى بخشد.

قرآن مجيد تعبير جالبى دارد، به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور مى دهد و مى گويد:

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهّرُهُمْ وَتُزَكّيهِمْ بِهَا «1»

از اموال آنها صدقه اى بگير كه به وسيله آن آنها را پاك و پاكيزه كنى و آنها را رشد و نمو دهى.

آرى، كمكهاى مردمى روح انسان را مى روياند، رشد و نمو مى دهد، و از بخل و حسد و دنياپرستى و حرص و آز و انحصارطلبى و خودخواهى پاك مى كند و او را روز به روز به خدا نزديكتر مى سازد.

بعلاوه، اموال او بركت پيدا مى كند و درهاى روزى به روى او گشوده مى شود، تا آن جا كه اميرمؤمنان على عليه السلام مى فرمايد:

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 11

إذا مُلِقْتُم فَتاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدقَةِ «1»

هنگامى كه زندگى بر شما تنگ شد و آثار فقر نمايان گشت از طريق صدقه دادن با خدا معامله كنيد و زندگى خودرا رونق بخشيد.

***

در اين راستا يكى از بانوان فاضله، خواهر «ج- فرازمند» آيات انفاق را در قرآن مجيد كه بسيار پر بار و پر معنى است به طرز جالبى گردآورى و تنظيم و تبويب كرده اند، آياتى كه هم از اهمّيّت انفاق سخن مى گويد، و هم از آداب و شرايط كمال و موانع قبولى آن،

و هم اولويّتهاى موارد انفاق.

در تفسير آيات از «تفسير نمونه» كمك فراوان گرفته، سپس چندين حديث از احاديث ناب در هر باب آن افزوده، و مجموعه اى شيرين و آموزنده فراهم كرده است.

اميدواريم نفع آن عام و وسيله اى براى اقبال هر چه بيشتر مردم به اين مسأله مهمّ اجتماعى كه از اصول تعليمات اسلام است، گردد.

گروه معارف به سهم خود از اين خدمت علمى و دينى تشكّر مى كند و اميدوار است اين كتاب روزى يك كتاب درسى براى قشرهاى مردم گردد.

تيرماه 1382- جمادى الاولى 1424

گروه معارف اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 13

بخش اوّل اهمّيّت انفاق در اسلام

1 انفاق دانه اى است پر بار!

اشاره

قرآن مجيد در يك تعبير بسيار جالب مى فرمايد:

مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَا لَهُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى كُلّ سُنبُلَةٍ مّاْ ئَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضعِفُ لِمَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وَا سِعٌ عَلِيمٌ كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه يكصد دانه باشد! و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى داشته باشد) دو يا چند برابر مى كند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسيع و (به همه چيز) داناست.

«سوره بقره، آيه 261»

توضيح انفاق و حلّ مشكلات اجتماعى از مشكلات بزرگ اجتماعى كه همواره انسان گرفتار آن بوده و هم اكنون با تمام پيشرفتهاى صنعتى و مادّى كه نصيب او شده نيز با آن اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 16

دست به گريبان است «مشكل فاصله طبقاتى» است؛ فقر و بيچارگى و تهيدستى در يكطرف و تراكم ثروت در طرف ديگر.

عدّه اى آن قدر ثروت دارند كه حساب اموالشان را نمى توانند بكنند، وعدّه ديگرى از فقر و تهيدستى رنج

مى برند، به طورى كه تهيّه لوازم ضرورى زندگى از قبيل غذا و مسكن و لباس ساده براى آنان خيلى مشكل است.

بديهى است جامعه اى كه پايه هاى آن، قسمتى بر غنا و ثروت و بخش مهمّ ديگر آن بر فقر و گرسنگى بنا شود قابل دوام نيست و هرگز به سعادت و آرامش نخواهد رسيد.

در چنين جامعه اى دلهره و اضطراب و نگرانى و بدبينى، و از همه مهمتر، دشمنى و عداوت اجتناب ناپذير خواهد بود.

گرچه در گذشته اين اختلاف در بين جوامع انسانى وجود داشت، ولى در زمان ما اين فاصله طبقاتى به مراتب بيشتر و خطرناكتر شده است.

زيرا از يك سو درهاى كمكهاى انسانى، و تعاون به معنى حقيقى، به روى مردم بسته شده، و درهاى رباخوارى كه يكى از موجبات بزرگ فاصله طبقاتى است با شكلهاى مختلف باز است.

پيدايش كمونيسم و مانند آن، و خونريزى ها و جنگهاى كوچك و بزرگ و وحشتناك كه در قرن اخير اتفاق افتاد و هنوز هم در گوشه و كنار جهان ادامه دارد عكس العمل همين محروميّت اكثريّت جوامع انسانى است، با اين كه دانشمندان به فكر چاره و حلّ اين مشكل بزرگ اجتماعى بوده اند و هر كدام راهى را انتخاب كرده اند- كمونيسم از راه الغاى مالكيّت اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 17

فردى، و سرمايه دارى از راه گرفتن مالياتهاى سنگين و تشكيل مؤسسات عام المنفعه (كه به تشريفات بيشتر شبيه است تا به حلّ مشكل نيازمندان) به گمان خود به مبارزه با آن برخاسته اند- ولى حقيقت اين است كه هيچ كدام نتوانسته اند گام مؤثّرى در اين راه بردارند، زيرا حلّ اين مشكل با روح مادّيگرى كه بر جهان حكومت مى كند ممكن نيست؛ كمك

بلا عوض در تفكر مادّى جايى ندارد!

با دقّت در آيات قرآن مجيد آشكار مى شود كه يكى از اهداف مهمّ اسلام اين است كه اين اختلافات غير عادلانه اى كه در اثر بيعدالتيهاى اجتماعى در ميان طبقات غنى و ضعيف پيدا مى شود از بين برود و سطح زندگى كسانى كه نمى توانند نيازمنديهاى زندگيشان را بدون كمك ديگران رفع كنند بالا بيايد، و حدّاقل لوازم زندگى را داشته باشند.

اسلام براى رسيدن به اين هدف برنامه وسيعى در نظر گرفته است:

تحريم رباخوارى بطور مطلق، و وجوب پرداخت مالياتهاى اسلامى از قبيل زكات و خمس و مانند آنها، تشويق به انفاق، وقف، و قرض الحسنه و كمكهاى مختلف مالى قسمتى از اين برنامه را تشكيل مى دهد، و از همه مهمتر زنده كردن روح ايمان و برادرى و مساوات است.

يك مثال زيبا

مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَا لَهُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ ...

بعضى از مفسّران گفته اند منظور از انفاق در اين آيه انفاق در جهاد است، چرا كه در چند آيه قبل سخنى از جهاد به ميان آمده است؛ ولى واضح اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 18

است كه اين مناسبت موجب تخصيص نمى شود؛ زيرا «سبيل اللَّه» كه به طور مطلق ذكر شده شامل هر مصرف نيكى مى گردد؛ به علاوه، به گواهى آيات بعد از آن بحث ديگرى غير از بحث جهاد مطرح است زيرا بحث «انفاق» را به طور مستقل دنبال مى كند و در روايات هم طبق نقل تفسير مجمع البيان به عموميّت معنى آيه اشاره شده است.

به هر حال، در اين آيه كسانى كه در راه خدا انفاق مى كنند به دانه پر بركتى كه در زمين مستعدّى افشانده شود تشبيه شده اند، در حالى

كه اين اشخاص نبايد به دانه تشبيه شوند بلكه انفاق آنها بايد تشبيه به دانه شود، و يا خود آنها را به كشاورزى كه دانه مى افشاند تشبيه كنند، و لذا مفسران گفته اند آيه داراى كلمه محذوفى است (يا كلمه «صدقات» قبل از «الذين» يا كلمه «باذر» قبل از «حبّه» در تقدير است).

ولى هيچ گونه دليلى بر حذف و تقدير در آيه نيست بلكه در اين تشبيه سرّى نهفته است، و تشبيه افراد انفاق كننده به دانه هاى پر بركت تشبيه جالب و عميقى است.

قرآن مى خواهد بگويد عمل هر انسانى پرتوى از وجود او است، و هر قدر عمل توسعه پيدا كند وجود آن انسان در حقيقت توسعه يافته است.

وبه عبارت روشن تر، قرآن عمل انسان را از وجود او جدا نمى داند و هر دو را اشكال مختلفى از يك حقيقت معرفى مى كند؛ بنابراين، بدون هيچ گونه حذف و تقدير آيه قابل تفسير است و اشاره به يك حقيقت عقلى است؛ يعنى، اين گونه افراد نيكوكار همچون بذرهاى پر ثمرى هستند كه به هر طرف ريشه و شاخه مى گسترانند و همه جا را زير بال و پر خود مى گيرند.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 19

قرآن در جمله «انبتت سبع سنابل» اين دانه پربركت را چنين توصيف مى كند:

هفت خوشه از آن مى رويد كه در هر خوشه يكصد دانه است و به اين ترتيب (هفتصد برابر) از اصل خود پيشى مى گيرد.

آيا اين يك تشبيه فرضى است، و چنان دانه اى كه از آن هفتصد دانه برخيزد وجود خارجى ندارد؟ و يا منظور دانه هايى همچون دانه هاى (ارزن) است كه اين تعداد در آنها ديده مى شود (چون در دانه گندم و مانند آن مى گويند ديده نشده)

ولى جالب توجّه اين كه چند سال قبل كه سال پربارانى بود در مطبوعات اين خبر انتشار يافت كه در نواحى يكى از شهرستانهاى جنوب در پاره اى از مزارع بوته هاى گندمى بسيار بلند و پرخوشه ديده شده كه در يك بوته در حدود چهارهزار دانه گندم وجود داشت! و اين خود مى رساند كه تشبيه قرآن يك تشبيه كاملًا واقعى است.

سپس مى گويد: «وَاللَّهُ يُضعِفُ لِمَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وَا سِعٌ عَلِيمٌ؛ خدا آن را براى هر كس بخواهد مضاعف مى كند.»

كلمه «يضاعف» در اصل از ماده «ضعف» (بر وزن شعر) به معنى دو برابر يا چند برابر است.

بنابراين، مفهوم جمله چنين است: خداوند براى هر كس بخواهد اين بركت را دو يا چند برابر مى گرداند.

با توجّه به آنچه در بالا اشاره شد دانه هايى يافت مى شود كه چند برابر «هفتصد دانه» محصول مى دهد و بنابراين تشبيه مزبور يك تشبيه حقيقى است.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 20

در جمله آخر آيه اشاره به وسعت قدرت پروردگار و آگاهى او از همه چيز شده تا انفاق كنندگان بدانند او هم از عمل و نيّات آنها آگاه است و هم قادر است همه گونه بركت به آنها بدهد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 21

2 نماز و انفاق در كنار هم

در آيه 3 سوره بقره مى خوانيم:

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ (پرهيزكاران) آنها هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان مى آورند، و نماز را بر پا مى دارند و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنها روزى داده ايم انفاق مى كنند.

***

آرى، مؤمنان علاوه بر ايمان و ارتباط با پروردگار از طريق نماز، رابطه نزديك و مستمرى با خلق خدا نيز دارند؛ و به همين دليل،

سومين ويژگى آنها را در آيه بالا چنين بيان مى كند: «و از تمام مواهبى كه به آنها روزى داده ايم انفاق مى كنند (وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ).»

قابل توجّه اينكه، قرآن نمى گويد: من اموالهم يُنْفِقُون (از اموالشان انفاق مى كنند) بلكه مى گويد «ممّا رزقناهم» (از آنچه به آنها روزى داديم) و به اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 22

اين ترتيب مسأله «انفاق» را آنچنان تعميم مى دهد كه تمام مواهب مادّى و معنوى را در بر مى گيرد.

بنابراين، مردم پرهيزگار آنها هستند كه نه تنها از اموال خود، بلكه از علم و عقل و دانش و نيروهاى جسمانى و مقام و موقعيّت اجتماعى خود، و خلاصه از تمام سرمايه هاى خويش به آنها كه نياز دارند مى بخشند، بى آنكه انتظار پاداشى داشته باشند.

نكته ديگر اينكه: انفاق يك قانون عمومى در جهان آفرينش و مخصوصاً در سازمان بدن هر موجود زنده است؛ قلب انسان تنها براى خود كار نمى كند بلكه از آنچه دارد به تمام سلولها انفاق مى كند، مغز و ريه و ساير دستگاههاى بدن انسان همه از نتيجه كار خود دائماً انفاق مى كنند و اصولًا زندگى دسته جمعى بدون انفاق مفهومى ندارد.

ارتباط با انسانها در حقيقت نتيجه ارتباط و پيوند با خدا است، انسانى كه به خدا پيوسته و به حكم جمله «ممّا رزقناهم» همه روزيها و مواهب را از خدا مى داند (نه از ناحيه خودش)، عطاى خداوند بزرگى مى داند كه چند روزى اين امانت را نزد او گذاشته، نه تنها از انفاق و بخشش در راه او ناراحت نمى شود، بلكه خوشحال است؛ چرا كه مال خدا را به بندگان او داده، اما نتايج و بركات مادّى و معنوى اش را براى خود خريده است. اين

طرز تفكّر روح انسان را از بخل و حسد پاك مى كند، و جهان (تنازع بقا) را به (دنياى تعاون) تبديل مى سازد؛ دنيايى كه هر كس در آن خودرا مديون مى داند كه از مواهبى كه دارد در اختيار همه نيازمندان بگذارد، همچون آفتاب نور افشانى كند بى آنكه انتظار پاداشى داشته باشد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 23

جالب اين كه، در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه در تفسير جمله «ممّا رزقناهم ينفقون» فرمود: «انّ معناه وممّا علّمناهم يبثّون» مفهوم آن اين است از علوم و دانشهايى كه به آنها تعليم داده ايم نشر مى دهند و به نيازمندان مى آموزند.

بديهى است مفهوم اين سخن آن نيست كه انفاق مخصوص به علم است، بلكه چون غالباً نظرها در مسأله انفاق متوجّه انفاق مالى مى شود، امام با ذكر اين نوع انفاق معنوى مى خواهد گستردگى مفهوم انفاق را روشن سازد.

ضمناً از اين جا بخوبى روشن مى شود كه انفاق در آيه مورد بحث خصوص زكات واجب، يا اعم از زكات واجب و مستحب نيست، بلكه معنى وسيعى دارد كه هرگونه كمك بلا عوضى را در برمى گيرد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 25

3 انفاق و عفو و فروبردن خشم، سه عامل مهمّ سعادت

در آيه 134 سوره آل عمران مى خوانيم:

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّآءِ وَالضَّرَّآءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ همانها كه در وسعت و پريشانى انفاق مى كنند، و خشم خودرا فرو مى برند و از خطاى مردم مى گذرند، و خدا نيكوكاران را دوست دارد.

توضيح از آن جا كه در آيه قبل وعده بهشت جاويدان به پرهيزكاران داده شده، در اين آيه پرهيزكاران را معرّفى مى كند و چند صفت از اوصاف والاى انسانى براى آنها ذكر نموده است:

1- آنها در همه حال انفاق مى كنند چه

موقعى كه در راحتى و وسعتند و چه زمانى كه در پريشانى و محروميتند (الَّذِينَ يُنفقون في السّرآء والضّرّآء) آنها با اين عمل ثابت مى كنند كه روح كمك به ديگران و نيكوكارى در جان اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 26

آنها نفوذ كرده است و به همين دليل تحت هر شرايطى اقدام به اين كار مى كنند. روشن است كه انفاق در حال وسعت به تنهايى نشانه نفوذ كامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نيست، امّا آنها كه در همه حال اقدام به كمك و بخشش مى كنند نشان مى دهند كه اين صفت در آنها ريشه دار است.

ممكن است گفته شود انسان در حال تنگدستى چگونه مى تواند انفاق كند؟

پاسخ اين سؤال روشن است؛ زيرا اولًا افراد تنگدست نيز به مقدار توانايى مى توانند در راه كمك به ديگران انفاق كنند، و ثانياً انفاق منحصر به مال و ثروت نيست بلكه هرگونه موهبت خدا دادى را شامل مى شود خواه مال و ثروت باشد يا علم و دانش يا مواهب ديگر.

و به اين ترتيب، خداوند مى خواهد روح گذشت و فداكارى و سخاوت را حتّى در نفوس مستمندان جاى دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى كه از (بخل) سرچشمه مى گيرد بركنار بمانند.

آنها كه انفاق هاى كوچك را در راه خدا ناچيز مى انگارند براى اين است كه هر يك از آنها را جداگانه مورد مطالعه قرار مى دهند، وگرنه اگر همين كمكهاى كوچك را در كنار هم قرار دهيم و مثلًا اهل يك مملكت اعم از فقير و غنى هر كدام مبلغ ناچيزى براى كمك به مستمندان انفاق كنند و براى پيشبرد اهداف اجتماعى مصرف نمايند كارهاى بزرگى بوسيله آن مى توانند انجام دهند؛ علاوه

بر اين، اثر معنوى و اخلاقى انفاق بستگى به حجم انفاق و زيادى آن ندارد و در هر حال عايد انفاق كننده مى شود.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 27

جالب اين كه، در اين جا نخستين صفت برجسته پرهيزكاران (انفاق) ذكر شده، زيرا اين آيات نقطه مقابل صفاتى را كه درباره رباخواران و استثمارگران در آيات قبل ذكر شد، بيان مى كند؛ به علاوه، گذشت از مال و ثروت آنهم در حال خوشى و تنگدستى روشنترين نشانه مقام تقواست.

سپس به اهمّيّت فروبردن خشم و عفو و گذشت اشاره كرده مى فرمايد:

«والكاظمين الغيظ والعافين عن النّاس»

و از آن جا كه همه اين امور در مفهوم نيكوكارى و احسان جمع است در پايان آيه مى فرمايد: «خدا نيكوكاران را دوست دارد (وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ).»

چه افتخارى از اين بالاتر كه خدا انسان را دوست دارد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 29

4 آنها كه اشك مى ريختند چرا كه توان انفاق نداشتند!

قرآن در آيات زير از مؤمنان پاكبازى سخن مى گويد كه به خاطر عدم توانايى بر انفاق در راه خدا (براى جبهه و جهاد) چشمانشان پر اشك بود، خداوند به آنها دلدارى مى دهد، و دستورى كه جانشين انفاق است به آنها مى دهد، بشنويد:

لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِن سَبيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحيمٌ وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَآ أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَاأَجِدُ مَآ أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّواْ وَّأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُواْ مَايُنفِقُونَ بر ضعيفان و بيماران و آنها كه وسيله اى براى انفاق (در راه جهاد) ندارند ايرادى نيست (كه در ميدان مبارزه شركت نكنند) هر گاه براى خدا و رسولش خيرخواهى كنند (و از آنچه در توان دارند مضايقه ننمايند. چه اسلام

و كمك هاى مردمى، ص: 30

اين كه) بر نيكوكاران راه مؤاخذه نيست، و خداوند آمرزنده و مهربان است.

و (نيز) ايرادى نيست بر آنها كه وقتى نزد تو آمدند كه آنها را بر مركبى (براى ميدان جهاد) سوار كنى گفتى مركبى كه شما را بر آن سوار كنم ندارم (از نزد تو) بازگشتند در حالى كه چشمانشان اشكبار بود، چرا كه چيزى كه در راه خدا انفاق كنند نداشتند.

«سوره توبه، آيات 91 و 92»

توضيح در شأن نزول آيه نخست چنين آمده است كه يكى از ياران با اخلاص پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: اى پيامبر خدا! من پيرمردى نابينا و ناتوانم، حتّى كسى كه دست مرا بگيرد و به ميدان جهاد بياورد، ندارم؛ آيا اگر در جهاد شركت نكنم معذورم؟ پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت كرد، سپس آيه نخست نازل شد و به اينگونه افراد اجازه داد.

از اين شأن نزول چنين استفاده مى شود كه حتّى نابينانان به خود اجازه نمى دادند كه بدون اطلاع پيامبر صلى الله عليه و آله از شركت در جهاد سرباز زنند، و به اين احتمال كه شايد وجودشان با همين حالت براى تشويق مجاهدان و يا حدّ اقل سياهى لشكر، مفيد واقع شود از پيامبر صلى الله عليه و آله كسب تكليف مى كردند.

در مورد آيه دوم نيز در روايات مى خوانيم كه هفت نفر از فقراى انصار خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدند و تقاضا كردند وسيله اى براى شركت در جهاد در اختيارشان گذارده شود، امّا چون پيامبر صلى الله عليه و آله وسيله اى در اختيار نداشت، جواب منفى به آنها داد، آنها با چشمهاى پر از

اشك از خدمتش خارج شدند و بعداً به نام «بكّائون» مشهور گشتند.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 31

5 پاداش بزرگ انفاق

ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ أَنْفَقُواْ لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ

به خدا و رسولش ايمان بياوريد و از آنچه شما را نماينده (خود) در آن قرار داده انفاق كنيد (زيرا) كسانى كه از شما ايمان بياورند و انفاق كنند اجر بزرگى دارند.

«سوره حديد، آيه 7»

توضيح ايمان و انفاق دو سرمايه بزرگ آيه بالا همگان را دعوت به «ايمان» و «انفاق» مى كند.

نخست مى فرمايد: به خداوند و رسولش ايمان بياوريد (ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ).

اين دعوت يك دعوت عام است كه شامل همه انسانها مى شود؛ مؤمنان را به ايمانى كاملتر و راسختر، و غير مؤمنان را به اصل ايمان دعوت مى كند،

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 32

دعوتى كه توأم با دليل است و دلائلش در آيات توحيدى پيش از آن آمده است.

سپس به يكى از آثار مهمّ ايمان كه «انفاق فى سبيل اللَّه» است دعوت كرده مى گويد: از آنچه خداوند شما را در آن «جانشين خود» ساخته انفاق كنيد (وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ).

اين دعوتى است به ايثار و فداكارى و گذشت از مواهبى كه انسان در اختيار دارد، منتها اين دعوت را مقرون به اين نكته مى كند كه فراموش نكنيد «در حقيقت مالك اصلى خداست» و اين اموال و سرمايه ها چند روزى به عنوان امانت نزد شما سپرده شده همان گونه كه قبلًا در اختيار ديگران بوده است و در آينده نيز به دست گروهى ديگر خواهد افتاد.

به راستى چنين است؛ زيرا در آيات ديگر قرآن خوانده ايم كه مالك حقيقى كلّ جهان خدا است. ايمان به اين واقعيت

بيانگر همين است كه ما «امانتدار» او هستيم، چگونه ممكن است امانتدار فرمان صاحب امانت را ناديده بگيرد!

توجّه به اين نكته به انسان روح سخاوت و ايثار مى بخشد، و دست و دل او را در انفاق باز مى كند.

تعبير به «مستخلفين» (جانشينان) ممكن است اشاره به نمايندگى انسان از سوى خداوند در زمين و مواهب آن باشد، و يا جانشينى از اقوام پيشين و يا هر دو.

و تعبير به «ممّا» (از چيزهايى كه ...) تعبير عامى است كه نه تنها اموال بلكه تمام سرمايه ها و مواهب الهى را شامل مى شود و همان گونه كه در گذشته نيز گفته ايم انفاق مفهوم وسيعى دارد كه منحصر به مال نيست، بلكه اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 33

علم و هدايت و آبروى اجتماعى و سرمايه هاى معنوى و مادّى ديگر را نيز شامل مى شود.

سپس براى تشويق بيشتر مى افزايد: «آنها كه از شما ايمان بياورند و انفاق كنند اجر بزرگى دارند» (فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنْكُمْ وَأَنْفَقُواْ لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ).

توصيف اجر به بزرگى، اشاره اى به عظمت الطاف و مواهب الهى، و ابديّت و خلوص و دوام آن است، نه تنها در آخرت كه در دنيا نيز قسمتى از اين اجر كبير عايد آنها مى شود.

سپس به استدلالى براى مسأله انفاق پرداخته، مى فرمايد: چرا در راه خدا انفاق نكنيد در حالى كه ميراث آسمانها و زمين از آن او است!»؟ (وما لكم ألّا تنفقوا في سبيل اللَّه وللَّه ميراث السّموات والأرض).

يعنى سرانجام همه شما چشم از جهان و مواهبش فرومى بنديد و همه را مى گذاريد و مى رويد، پس اكنون كه در اختيار شما است چرا بهره خودرا نمى گيريد!

«ميراث» در اصل چنانكه راغب در مفردات مى گويد به معنى مالى است

كه بدون قرارداد به انسان منتقل مى شود، و آنچه از ميّت به بازماندگان منتقل مى شود يكى از مصداقهاى آن است كه بر اثر كثرت استعمال هنگام ذكر اين كلمه همين معنى تداعى مى شود.

تعبير «للَّه ميراث السّموات والأرض» از اين نظر است كه نه تنها اموال و ثروتهاى روى زمين بلكه آنچه در تمام آسمان و زمين وجود دارد به ذات پاك او برمى گردد؛ همه خلايق مى ميرند و خداوند وارث همه آنهاست.

***

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 34

از سوى ديگر، از آنجا كه انفاق در شرايط و احوال مختلف ارزشهاى متفاوتى دارد در جمله بعد مى افزايد: آنهايى كه قبل از «پيروزى» انفاق كردند و جهاد نمودند با كسانى كه بعد از فتح اين كار را انجام دادند مساوى نيستند» (لا يستوي منكم من انفق من قبل الفتح وقاتل).

در اين كه منظور از اين «فتح» كدام فتح است، ميان مفسّران گفتگو است، بعضى آنرا اشاره به «فتح مكّه» در سال هشتم هجرت مى دانند، و بعضى آنرا اشاره به «فتح حديبيّه» در سال ششم مى دانند.

البتّه نظر به اين كه كلمه «فتح» در سوره انّا فتحنا لك فتحاً مبيناً، به فتح حديبيّه تفسير شده است، مناسب اين است كه در اينجا نيز فتح حديبيّه باشد، ولى تعبير به «قاتل» (پيكار كردند) مناسب با فتح مكّه است زيرا در حديبيّه پيكارى رخ نداد امّا در فتح مكّه پيكارى سريع و كوتاه كه با مقاومت چندانى روبه رو نشد صورت گرفت.

اين احتمال نيز وجود دارد كه مراد از «الفتح» در اين آيه، جنس فتح و هرگونه پيروزى مسلمين در جنگهاى اسلامى باشد؛ يعنى، آنها كه در مواقع بحرانى از بذل مال و جان ابا داشتند

از آنها كه بعد از فرو نشستن طوفانها به يارى اسلام شتافتند، برترند؛ و اين تفسير بسيار مناسب است.

لذا براى تأكيد بيشتر مى افزايد: «اين گروه مقامشان برتر و بالاتر از كسانى است كه بعد از فتح انفاق كردند و جهاد نمودند (اولئك أعظم درجة من الّذين انفقوا من بعد وقاتلوا).

اين نكته نيز لازم به يادآورى است كه بعضى از مفسّران اصرار دارند كه انفاق برتر از جهاد است و شايد ذكر انفاق را در آيه فوق قبل از جهاد گواه اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 35

بر اين مطلب بدانند، در حالى كه روشن است مقدّم داشتن انفاق مالى به خاطر اين است كه وسائل و مقدّمات و ابزار جنگ به وسيله آن فراهم مى گردد، و گر نه بدون شك بذل جان و آمادگى براى شهادت از انفاق مالى برتر و بالاتر است.

به هر حال، از آنجا كه هر دو گروه (چه آنها كه قبل از پيروزى انفاق كردند و چه آنها كه بعد از پيروزى انفاق كردند) با تفاوت درجه مشمول عنايات حقّند، در پايان آيه مى افزايد: «خداوند به هر دو گروه وعده نيك داده است (وكلّاً وعداللَّه الحسنى .»

اين يك قدردانى براى عموم كسانى است كه در اين مسير گام برداشتند و (حسنى در اين جا مفهوم وسيعى دارد كه هر گونه ثواب و پاداش نيك دنيا و آخرت را در برمى گيرد.

و از آنجا كه ارزش عمل به خلوص آن است، در پايان آيه مى افزايد:

«خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است (واللَّه بما تعملون خبير).»

يعنى هم از كمّيّت و كيفيّت اعمال شما با خبراست و هم از نيّات و ميزان خلوص شما.

*** و در

آخرين آيه مورد بحث باز هم براى تشويق نسبت به «انفاق فى سبيل اللَّه» از تعبير جالب ديگر استفاده كرده مى گويد: «كيست كه به خدا قرض نيكويى دهد و از اموالى كه به او بخشيده است انفاق نمايد، تا آن را براى او چندين برابر كند و براى او پاداش فراوان و پرارزشى است (من ذا الّذي يقرض اللَّه قرضاً حسناً فيضاعفه له وله أجر كريم)!»

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 36

راستى تعبير عجيبى است، خدايى كه بخشنده تمام نعمتها است، و همه ذرّات وجود ما لحظه به لحظه از درياى بى پايان فيض او بهره مى گيرد و مملوك او است، ما را صاحبان اموال شمرده، و در مقام گرفتن وام از ما برآمده، و بر خلاف وامهاى معمولى كه عين همان مقدار باز پس مى دهند، او چندين برابر، گاه صدها و گاه هزاران برابر، بر آن اضافه مى كند و علاوه بر اينها وعده «اجر كريم» كه پاداشى است بس عظيم كه جز خدا نمى داند نيز مى دهد.

نكته انگيزه هاى انفاق در آيات گذشته براى تشويق به انفاق- اعم از كمك به موضوع جهاد يا انفاقهاى ديگر به نيازمندان- تعبيرات مختلفى ديده مى شد كه هر يك مى تواند عاملى براى حركت به سوى اين هدف باشد.

در يك آيه اشاره به مسأله استخلاف و جانشينى مردم از يكديگر، يا از خداوند در اين ثروتها مى كند و مالكيّت حقيقى را مخصوص خدا مى شمرد، و همه را نماينده او در اين اموال؛ اين بينش مى تواند دست و دل انسان را در انفاق باز كند و عاملى براى حركت در اين زمينه باشد.

در آيه ديگر تعبير ديگرى آمده كه از ناپايدارى اموال و سرمايه ها

و بازماندن آن بعد از همه انسانها حكايت دارد، و آن تعبير به «ميراث» است مى گويد، ميراث آسمانها و زمين از آن خدا است!

و در آيه ديگر، تعبيرى است كه از همه حسّاستر است؛ خدا را

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 37

وام گيرنده، و انسانها را وام دهنده مى شمرد، وامى كه مسأله تحريم ربا در آن راه ندارد و چندين برابر تا هزاران برابر در مقابل آن پرداخته مى شود- اضافه بر پاداش عظيمى كه در هيچ انديشه اى نمى گنجد!

اينها همه براى اين است كه بينشهاى انحرافى و انگيزه هاى حرص و آز و حسد و خودخواهى و ترس از فقر و طول امل را كه مانع از انفاق است از ميان ببرد، و جامعه اى بر اساس پيوندهاى عاطفى و روح اجتماعى و تعاون عميق بسازد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 39

6 پس انداز جاويدان

اشاره

قُلْ إِنَّ رَبّى يَبْسُطُ الرّزْقَ لِمَن يَّشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَآ أَنفَقْتُم مّن شَىْ ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّا زِقِينَ بگو: پروردگارم روزى را براى هر كس بخواهد توسعه مى دهد و براى هر كس بخواهد تنگ (و محدود) مى سازد، و هر چيزى را (در راه او) انفاق كنيد جاى آن را پر مى كند و او بهترين روزى دهندگان است.

«سوره سبأ، آيه 39»

توضيح در اين آيات به پاسخ گفتار آنها كه اموال و اولاد خودرا دليل بر قرب خويش در درگاه خداوند مى پنداشتند باز مى گردد، و به عنوان تأكيد مى گويد: «بگو پروردگار من روزى را براى هر كس از بندگانش بخواهد گسترده يا محدود مى كند (قُلْ إِنَّ رَبّى يَبْسُطُ الرّزْقَ لِمَن يَّشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ).»

سپس مى افزايد: «آنچه را در راه خدا انفاق كنيد خداوند جاى آن را پر

اسلام و

كمك هاى مردمى، ص: 40

مى كند و او بهترين روزى دهندگان است (وَمَآ أَنفَقْتُم مّن شَىْ ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّا زِقِينَ).»

گر چه محتواى اين آيه تأكيد بر مطلب گذشته است ولى از دو جهت تازگى دارد:

نخست اين كه، آيه گذشته كه مفهومش همين مفهوم بود بيشتر ناظر به اموال و اولاد كفّار بود در حالى كه تعبير به «عباد» (بندگان) در آيه مورد بحث نشان مى دهد كه ناظر به مؤمنان است؛ يعنى، حتّى در مورد مؤمنان، گاه روزى را گسترده مى كند- آن جا كه صلاح مؤمن باشد- و گاه روزى را تنگ و محدود مى سازد آن جا كه مصلحتش ايجاب كند، و به هر حال وسعت و تنگى معيشت دليل بر هيچ چيزى نمى تواند باشد.

ديگر اين كه آيه قبل وسعت و تنگى معيشت را درباره دو گروه مختلف بيان مى كرد در حالى كه آيه مورد بحث ممكن است اشاره به دو حالت مختلف از يك انسان باشد كه گاه روزيش گسترده و گاه تنگ و محدود است. به علاوه آنچه در آغاز اين آيه آمده در حقيقت مقدّمه اى است براى آنچه در پايان آيه است و آن تشويق به انفاق در راه خدا است.

جمله «فهو يُخْلِفُهُ؛ او جايش را پر مى كند» تعبير جالبى است كه نشان مى دهد آنچه در راه خدا انفاق گردد در حقيقت يك تجارت پر سود است، چرا كه خداوند عوض آن را بر عهده گرفته، ومى دانيم هنگامى كه شخص كريمى عوض چيزى را بر عهده مى گيرد رعايت برابرى و مساوات نمى كند بلكه چند برابر و گاه صد چندان مى كند.

البتّه اين وعده الهى منحصر به آخرت و سراى ديگر نيست- آن كه در

اسلام و كمك هاى مردمى،

ص: 41

جاى خود مسلّم است- در دنيا نيز با انواع بركات جاى انفاق ها را به نحو احسن پر مى كند.

جمله «هو خير الرّازقين؛ او بهترين روزى دهندگان است» معناى گسترده اى دارد و از ابعاد مختلف قابل دقّت است.

او از همه روزى دهندگان بهتر است به خاطر اين كه مى داند چه چيز ببخشد و چه اندازه روزى دهد كه مايه فساد و تباهى نگردد، چرا كه به همه چيز عالم است. او هر چه بخواهد مى تواند عطا كند چرا كه به هر چيز قادر است.

او در برابر آنچه مى بخشد پاداش و جزايى نمى خواهد چرا كه غنىّ بالذّات است. او حتّى بدون درخواست مى دهد چرا كه از همه چيز با خبر است و حكيم است.

بلكه در حقيقت هيچكس جز او «روزى دهنده» نيست؛ چرا كه هر كس هر چه دارد از او است و هر كس چيزى به ديگرى مى دهد «واسطه انتقال روزى» است نه روزى دهنده.

اين نكته نيز قابل دقّت است كه او در برابر «اموال فانى»، «نعمتهاى باقى» مى دهد؛ و در مقابل «قليل»، «كثير» مى بخشد.

چند نكته مهم

الف- انفاق مايه فزونى است نه كمبود

تعبيرى كه در آيات فوق در مورد انفاق خوانديم كه فرمود هر چيزى را كه در راه خدا انفاق كنيد خداوند جاى آن را پر مى كند تعبيرى است بسيار پر معنى:

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 42

اولًا، از اين نظر كه (شى ء) به معنى وسيع كلمه، تمام انواع انفاقها را اعم از مادّى و معنوى، كوچك و بزرگ، به هر انسان نيازمند اعم از صغير و كبير، همه را شامل مى شود، مهم اين است كه انسان از سرمايه هاى موجود خود در راه خدا ببخشد به هر كيفيّت و به هر كمّيّت كه باشد.

ثانياً،

انفاق را از مفهوم فنا بيرون مى آورد، و رنگ بقا به آن مى دهد، چرا كه خداوند تضمين كرده با مواهب مادّى و معنوى خود كه چندين برابر و گاه هزاران برابر- و حدّ اقل ده برابر است- جاى آن را پر كند؛ و به اين ترتيب شخص انفاق كننده هنگامى كه با اين روحيّه و اين عقيده به ميدان مى آيد دست و دل بازترى خواهد داشت؛ او هرگز احساس كمبود و فكر فقر به مغز خود راه نمى دهد، بلكه خدا را شكر مى گويد كه او را موفّق به چنين تجارت پرسودى كرده است.

همان تعبيرى كه قرآن مجيد در آيه 10 و 11 سوره صف فرموده است:

يا أيّها الّذين آمنوا هل ادلّكم على تجارة تنجيكم من عذاب اليم* تؤمنون باللَّهِ و رسوله و تجاهدون في سبيل اللَّه باموالكم وانفسكم ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون اى كسانى كه ايمان آورده ايد آيا شما را به تجارت پرسودى كه از عذاب دردناك رهاييتان مى بخشد راهنمايى بنمايم، به خدا و پيامبرش ايمان بياوريد و در راه خدا با اموال و جانهايتان جهاد كنيد اين براى شما بهتر است اگر بدانيد.

در روايتى از پيغمبر گرامى اسلام مى خوانيم كه فرمود:

ينادي مناد كلّ ليلة لدوا للموت!

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 43

ينادي مناد ابنوا للخراب! وينادى مناد اللّهمّ هبّ للمنفق خلفا! وينادي مناد اللّهمّ هب للممسك تلفاً! وينادي مناد ليت النّاس لم يخلقوا! وينادي مناد ليتهم إذ خلقوا فكروا فيما له خلقوا!

در هر شب منادى آسمان ندا مى دهد: بزاييد براى مردن!

ومنادى ديگرى ندا مى دهد: بنا كنيد براى ويرانى!

ومنادى ندا مى دهد: خداوندا! براى آنها كه انفاق مى كنند عوضى قرار ده!

ومنادى ديگرى ندا مى كند: خداوندا! براى آنها

كه امساك مى كنند تلفى قرار ده!

ومنادى ديگرى مى گويد: اى كاش مردم آفريده نمى شدند!

ومنادى ديگرى صدا مى زند: اى كاش اكنون كه آفريده شدند، انديشه مى كردند كه براى چه آفريده شده اند!

منظور از اين مناديها كه ندا مى دهند فرشتگانند كه به فرمان خدا تدبير امور اين عالم مى كنند.

در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم:

من أيقن بالخلف سخت نفسه بالنّفقة!

كسى كه يقين به عوض و جانشين داشته باشد، در انفاق كردن سخاوتمند خواهد بود.

همين معنى از امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است.

امّا مسأله مهم اين است كه انفاق از اموال حلال و مشروع باشد كه خدا غير آن را قبول نمى كند و بركت نمى دهد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 44

لذا در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: شخصى خدمتش عرض كرد دو آيه در قرآن است كه هر چه من به سراغ آن مى روم آن را نمى يابم (و به محتواى آن نمى رسم).

امام فرمود كدام آيه است؟

عرض كرد نخست اين سخن خداوند بزرگ است كه مى گويد:

«ادعوني استجب لكم؛ مرا بخوانيد تا دعاى شما را مستجاب كنم» من خدا را مى خوانم اما دعايم مستجاب نمى شود!

فرمود: آيا فكر مى كنى خداوند عزّوجلّ وعده خود را تخلّف كرده؟

عرض كرد: نه فرمود: پس علّت آن چيست؟

عرض كرد: نمى دانم.

فرمود: ولى من به تو خبر مى دهم:

من اطاع اللَّه عزّوجلّ فيما أمره من دعائه من جهة الدّعاء اجابه كسى كه اطاعت خداوند متعال كند در آنچه امر به دعا كرده و جهت دعا را در آن رعايت كند، اجابت خواهد كرد.

عرض كرد: جهت دعا چيست؟

فرمود: نخست حمد خداى مى كنى، و نعمت او را يادآور مى شوى؛ سپس شكر مى كنى؛ بعد درود بر پيامبر

صلى الله عليه و آله مى فرستى؛ سپس گناهانت را به خاطر مى آورى، اقرار مى كنى و از آنها به خدا پناه مى برى و توبه مى نمايى؛ اين است جهت دعا.

سپس فرمود: آيه ديگر كدام است؟

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 45

عرض كرد: اين آيه است كه مى فرمايد: «وما انْفَقْتُمْ مِنْ شَي ءٍ فهو يخلفه وهو خير الرّازقين» امّا من در راه خدا انفاق مى كنم ولى چيزى كه جاى آن را پر كند عايد من نمى شود.

امام عليه السلام فرمود: فكر مى كنى خداوند از وعده خود تخلّف كرده؟

عرض كرد: نه فرمود: پس چرا چنين است؟

عرض كرد: نمى دانم.

فرمود:

لو ان احدكم اكتسب المال من حلّه، وانفقه في حلّه، لم ينفق درهماً إلّااخلف عليه اگر كسى از شما مال حلالى به دست آورد و در راه حلال انفاق كند، هيچ درهمى را انفاق نمى كند مگر اين كه خدا عوضش را به او مى دهد.

ب- اموال خودرا بيمه الهى كنيد

يكى از مفسّران در اين جا تحليل جالبى دارد مى گويد:

عجب اين است كه تاجر هنگامى كه بداند يكى از اموالش در معرض تلف است حاضر است آن را به راحتى به صورت نسيه بفروشد، هر چند طرف فقير باشد؛ مى گويد: اين بهتر از اين است كه بگذارم و نابود شود.

و اگر تاجرى در چنين شرايطى اقدام به فروش اموالش نكند تا نابود شود او را (خطاكار) مى شمرند.

و اگر در چنين شرايطى خريدارِ سرمايه دارى پيدا شود و به او نفروشد

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 46

او را (بى عقل) معرفى مى كنند.

و اگر علاوه بر همه اينها خريدار با داشتن تمكّن مالى همه گونه وثيقه بسپارد و سند قابل اطمينانى نيز بنويسد در عين حال به او نفروشد (ديوانه) اش مى خوانند ولى تعجّب در اين

است كه همه ما اين كارها را انجام مى دهيم و هيچكس آن را جنون نمى شمرد!

زيرا تمام اموال ما قطعاً در معرض زوال است و خواه ناخواه از دست ما بيرون خواهد رفت، و انفاق كردن در راه خدا يك نوع وام دادن به او است، و ضامنى بسيار معتبر يعنى خداوند بزرگ فرموده: «وما انفقتم من شي ء فهو يخلفه؛ هر چه را انفاق كنيد عوضش را مى دهد.»

ودر عين حال املاك خودرا نزد ما گروگان گذاشته، چرا كه هر چه در دست انسان است عاريتى از ناحيه اوست (و محكمترين سندها از كتب آسمانى در اين زمينه در اختيار ما نهاده).

امّا با همه اينها، بسيارى از ما اموال خودرا انفاق نمى كنيم و مى گذاريم از دستمان برود، نه اجرى داريم و نه كسى از ما تشكّرى مى كند.

ج- وسعت مفهوم انفاق

براى اين كه بدانيم مفهوم انفاق تا چه حد در اسلام گسترده است كافى است حديث زير را مورد توجّه قرار دهيم:

پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:

كلّ معروف صدقة، وما انفق الرّجل على نفسه وأهله كتب له صدقة وما وقى به الرّجل عرضه فهو صدقة، وما انفق الرّجل اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 47

من نفقة فعلى اللَّه خلفها، إلّاما كان من نفقة في بنيان أو معصية

هر كار نيكى به هر صورت باشد صدقه و انفاق در راه خدا محسوب مى شود (و منحصر به انفاقهاى مالى نيست).

و هر چه انسان براى حوايج زندگى خود و خانواده خود صرف مى كند صدقه نوشته مى شود.

و آنچه را كه انسان آبروى خودرا با آن حفظ مى كند صدقه محسوب مى گردد.

و آنچه را انسان در راه خدا انفاق مى كند عوض آن را به او خواهد

داد مگر چيزى كه صرف بنا شود (همچون بناى خانه) يا در راه معصيت صرف گردد.

استثناء خانه ممكن است از اين نظر باشد كه عين آن باقى است به علاوه مردم بيشترين توجّهشان به آن است.

7 انفاقهاى شما نزد خداست!

وَمَآ أَنفَقْتُم مّن نَّفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُم مّن نَّذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ

و هر چيزى را كه انفاق مى كنيد يا (اموالى را كه) نذر كرده ايد (كه در راه خدا انفاق كنيد) خداوند آنها را مى داند و ستمگران ياورى ندارند.

«سوره بقره، آيه 270»

توضيح اين آيه مى گويد: آنچه را در راه خدا انفاق مى كنيد اعم از اين كه واجب باشد يا غير واجب، كم باشد يا زياد، از راه حلال تهيّه شده باشد يا حرام، با اخلاص در راه خدا انفاق شود يا با ريا، توأم با منّت و آزار باشد يا بدون آن، از اموالى باشد كه خداوند دستور به انفاق آن داده است يا انسان بوسيله نذر بر خود واجب كرده باشد، به هرگونه اى كه باشد، خدا آن را مى داند و جزاى آن را خواهد داد.

خلاصه اين كه، تمام انفاقها حتماً مورد توجّه ذات پاك پروردگار است،

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 50

چه خوب است كه همه پاك باشد.

«وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ»

در اين جمله مى گويد «ستمگران يار و ياورى ندارند.» يعنى، آنها كه اموال خويش را در راه خدا انفاق مى كنند و به اين وسيله محرومان و تهيدستان را نجات مى دهند يا با صرف مال در كارهايى كه نفع اجتماعى دارد رفاه و آسايش عمومى را فراهم مى سازند، اين انفاقها پشتيبان و مددكار آنها خواهد بود و از آن استفاده خواهند كرد، در حالى كه ثروت اندوزان بخيل و

يا انفاق كنندگان رياكار و مردم آزار از اين «يار و ياور» محرومند!

و ممكن است اشاره به اين باشد كه در برابر كيفرهايى كه در قيامت در انتظار رياكاران و بخيلان و منّت گذاران و مردم آزاران است، هيچ كس از آنها حمايت و شفاعت نخواهد كرد، اينها ستمگرانى هستند كه حقوق توده هاى رنجديده را پايمال كرده اند؛ بنابراين، كسى در آن دادگاه بزرگ از آنها دفاع نمى كند، اين اثر ظلم و ستم در هر چهره و به هر شكل و گونه است.

خوشا به حال آنان كه در آن روز ياورانى از كمكهاى مردمى و انفاقهاى فى سبيل اللَّه دارند!

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 51

8 انفاق كنيد و از فقر نترسيد

اشاره

الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ ا لْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَآءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَا سِعٌ عَلِيمٌ شيطان شما را (به هنگام انفاق) وعده «فقر» و «تهيدستى» مى دهد و به زشتيها دعوت مى كند، ولى خداوند به شما وعده «آمرزش» و «فزونى» مى دهد، خداوند قدرتش وسيع و (به هر چيز) داناست (و به وعده خود وفا مى كند).

«سوره بقره، آيه 268»

توضيح

مبارزه با افكار شيطانى كه مانع انفاق است

در نخستين جمله مى گويد: هنگام انفاق يا اداى زكات، شيطان شما را از فقر و تنگدستى مى ترساند (بخصوص اگر اموال خوب و قابل توجّه بخواهيد انفاق كنيد) و چه بسا اين وسوسه شيطانى مانع از انفاق و بخشش گردد، و حتّى ممكن است در اداى زكات و خمس و ساير انفاقهاى واجب نيز اثر بگذارد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 52

خدا به اين وسيله مردم را آگاه مى كند كه خوددارى از انفاق به جهت ترس از تهيدستى، فكرى غلط و از وسوسه هاى شيطانى است و چون ممكن است به نظر برسد كه اين ترس گرچه از ناحيه شيطان است ولى يك ترس منطقى است، بلا فاصله مى فرمايد:

«ويأمركم بالفحشاء؛ شيطان شما را وادار به معصيت و گناه مى كند.»

بنابراين، ترس از فقر و تهيدستى به يقين غلط است زيرا شيطان جز به باطل و گمراهى دعوت نمى كند.

اصولًا هر نوع فكر «منفى و بازدارنده» سرچشمه اش انحراف از فطرت و تسليم در برابر وسوسه هاى شيطانى است، امّا هرگونه فكر «مثبت» و «سازنده» و آميخته با بلند نظرى سرچشمه اش الهامات الهى و فطرت پاك خداداد است.

و با توجّه به اين كه وسوسه هاى شيطانى بر ضدّ قوانين آفرينش و سنّت الهى است، نتيجه و اثرش زيان و بدبختى است.

در مقابل، فرمان هاى پروردگار، هماهنگ و هم

دوش با آفرينش و فطرت است و نتيجه آن، حيات و زندگى سعادت بخش مى باشد.

به تعبير روشن تر، در نظر ابتدايى انفاق و بذل مال، چيزى جز «كم كردن» مال نيست، و اين همان نظر كوته بينانه شيطانى است، ولى با دقّت و ديد وسيع واضح است كه انفاق ضامن بقاى جامعه، و تحكيم عدالت اجتماعى، وسبب كم كردن فاصله طبقاتى، و پيشرفت همگانى مى باشد، و مسلّم است كه با پيشرفت اجتماع افرادى كه در آن اجتماع زندگى مى كنند نيز در رفاه و آسايش خواهند بود؛ اين همان نظر واقع بينانه الهى است.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 53

خلاصه، در يك جامعه بدبخت نمى توان خوشبخت زندگى كرد.

قرآن به اين وسيله مسلمانان را توجّه مى دهد كه انفاق اگر بظاهر چيزى از شما كم مى كند، در واقع چيزهايى بر سرمايه هاى شما مى افزايد، و هم از نظر معنوى و هم از نظر مادّى خوشبختى مى آفريند.

در دنياى امروز كه در نتيجه اختلاف طبقاتى، پايمال شدن ثروتها در جنگها و حوادث ديگر به روشنى بچشم مى خورد، درك معنى آيه فوق چندان مشكل نيست.

ضمناً از آيه استفاده مى شود كه يك نوع ارتباط ميان «ترك نمودن انفاق» و «فحشاء» وجود دارد، البتّه اگر فحشاء به معنى بخل باشد ارتباط آن از اين جهت است كه ترك انفاق و بخششهاى مالى، آرام آرام صفت «بخل» را كه از بدترين صفات است در انسان نهادينه مى كند، و اگر فحشاء را به معنى مطلق گناه، يا فحشاى جنسى بگيريم باز ارتباط آن با ترك انفاق بر كسى پوشيده نيست، زيرا سرچشمه بسيارى از گناهان، وبى عفّتى ها و خود فروشيها، فقر و تهيدستى است!

علاوه بر همه اينها، انفاق يك سلسله آثار و

بركات معنوى دارد كه در ادامه آيه به آن اشاره شده است: «وَاللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مّنْهُ وَفَضْلًا».

در تفسير مجمع البيان از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه هنگام انفاق دو چيز از طرف خدا است و دو چيز از ناحيه شيطان است، آنچه از جانب خداست «آمرزش گناهان» و «وسعت روزى» است، و آنچه از طرف شيطان است «وعده فقر» و «امر بفحشاء» است.

بنابراين، منظور از مغفرت، آمرزش گناهان است و منظور از فضل،

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 54

همان طور كه از ابن عبّاس نقل شده وسعت روزى در پرتو انفاق مى باشد.

جالب توجّه اينكه، از اميرمؤمنان على عليه السلام نقل شده كه فرمود:

هنگامى كه در سختى و تنگدستى افتاديد بوسيله انفاق كردن، با خدا معامله كنيد يعنى انفاق كنيد تا از تهيدستى نجات يابيد!

در پايان آيه مى فرمايد:

«وَاللَّهُ وَا سِعٌ عَلِيمٌ».

در اين جمله اشاره به اين حقيقت شده كه چون خداوند داراى قدرت وسيع و علم بى پايان است مى تواند به وعده خويش عمل كند؛ بنابراين، بايد به وعده او دلگرم بود، نه وعده شيطان «فريبكار» و «ناتوان» كه انسان را به گناه مى كشاند و چون از آينده آگاه نيست و قدرتى ندارد، وعده او جز گمراهى و تشويق به گناه نخواهد بود.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 55

9 حتّى به غير مسلمانان انفاق كنيد!

اشاره

لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلكِنَّ اللَّهَ يَهْدِى مَن يَّشَآءُ وَمَا تُنْفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنفُسِكُمْ وَمَاتُنفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَآءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَاتُظْلَمُونَ هدايت آنها (بطور اجبار) بر تو نيست (بنابراين ترك انفاق به غير مسلمانان براى اجبار به اسلام صحيح نيست) ولى خداوند هر كه را بخواهد (و شايسته باشد) هدايت مى كند و آنچه

را از خوبيها انفاق مى كنيد براى خودتان است، (ولى) جز براى رضاى خدا انفاق نكنيد، و آنچه از خوبيها انفاق مى كنيد به شما داده مى شود و به شما ستم نخواهد شد.

«سوره بقره، آيه 272»

شأن نزول در تفسير «مجمع البيان» از ابن عبّاس نقل شده كه مسلمانان حاضر نبودند به غير مسلمين انفاق كنند، آيه فوق نازل شد و به آنها اجازه داد كه در مواقع لزوم اين كار را انجام دهند.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 56

شأن نزول ديگرى براى آيه فوق نقل شده كه بى شباهت به شأن نزول اوّل نيست و آن اين كه زن مسلمانى بنام اسماء در سفر «عمرة القضاء» در خدمت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله بود، مادر وجدّه آن زن به سراغ او آمدند و از او كمكى خواستند، از آنجا كه آن دو نفر مشرك و بت پرست بودند «اسماء» از كمك به آنها امتناع ورزيد، گفت بايد از پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه بگيرم، زيرا شما پيرو آيين من نيستيد، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد اجازه خواست، آيه مورد بحث نازل گرديد و به او اجازه داد.

مى فرمايد: «لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ؛ تو مجبور به هدايت آنها نيستى.»

اين جمله خطاب به پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله است و ارتباط آن با آيات قبل روشن است، زيرا آيات قبل مسأله انفاق را بطور كلّى مطرح نموده، و اين آيه مسأله جواز انفاق به غير مسلمانان را شرح مى دهد، به اين معنى كه عدم انفاق بر بينوايان غير مسلمان به منظور اين كه تحت فشار فقر قرار گيرند و اسلام را اختيار كنند و هدايت

شوند، صحيح نيست!

بنابراين، همان طور كه بخششهاى الهى و نعمتهاى او در اين جهان شامل حال همه انسانها (صرف نظر از عقيده و آيين آنها) مى شود، مؤمنان هم بايد به هنگام انفاقهاى مستحبّى و رفع نيازمنديهاى بينوايان، رعايت حال غير مسلمانان را نيز بكنند!

البتّه اين در صورتى است كه انفاق بر غير مسلمانان به خاطر يك كمك انسانى باشد و موجب تقويت كفر و پيشبرد نقشه هاى شوم دشمنان نگردد بلكه آنها را به روح انساندوستى اسلام آگاه سازد.

روشن است كه منظور از عدم وجوب هدايت مردم بر پيامبر اين نيست اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 57

كه او موظف به ارشاد و تبليغ آنها نباشد، زيرا ارشاد و تبليغ روشن ترين و اساسى ترين برنامه پيامبر است، بلكه منظور اين است كه او موظّف نيست كه آنها را تحت فشار قرار دهد و اجبار بر هدايت كند؛ و به عبارت ديگر، منظور نفى هدايت اجبارى است نه اختيارى؛ و به تعبير ديگر، منظور نفى هدايت تكوينى است نه تشريعى.

اثر انفاق در زندگى انفاق كنندگان

سپس مى افزايد: «وَمَاتُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنفُسِكُمْ»

اين جمله مى گويد منافع انفاق به خود شما بازگشت مى كند و به اين وسيله انفاق كنندگان را تشويق به اين عمل انسانى مى نمايد. مسلّماً انسان هنگامى كه بداند نتيجه كار او به خود او باز مى گردد بيشتر به آن كار علاقه مند خواهد شد؛ ممكن است در ابتدا چنين به نظر برسد كه منظور از بازگشت منافع انفاق به انفاق كننده همان پاداش و نتايج اخروى آن است؛ البتّه اين معنى صحيح است، ولى نبايد تصوّر كرد كه سود انفاق تنها جنبه اخروى دارد، بلكه از نظر اين دنيا نيز به سود آنهاست. از نظر معنوى، روح گذشت

و بخشش و فداكارى و نوع دوستى را در انفاق كننده پرورش مى دهد، و در حقيقت وسيله مؤثّرى براى تكامل روحى و پرورش شخصيّت اوست. و امّا از نظر مادّى وجود «افراد محروم و بينوا» در يك اجتماع، موجب انفجارهاى خطرناك مى گردد، همان انفجارى كه گاه تمام اصل مالكيّت را در خود فرو مى برد و تمام ثروتها را مى بلعد و نابود مى سازد!

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 58

انفاق، فاصله طبقاتى را كم مى كند و خطراتى را كه از اين رهگذر متوجّه افراد اجتماع مى شود، از ميان مى برد.

انفاق آتش خشم و شعله هاى سوزان طبقات محروم را فرومى نشاند و روح انتقام و كينه توزى را از آنها مى گيرد.

بنابراين، انفاق از نظر سلامت جامعه و امنيّت آن به سود انفاق كنندگان نيز هست.

ودر ادامه مى افزايد: «وَ مَاتُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَآءَ وَجْهِ اللَّهِ»

يعنى، مسلمانها اموال خودرا انفاق نمى كنند مگر براى «وجه اللَّه»، براى طلب رضا و خشنودى او.

ممكن است همان طور كه بعضى از مفسّران گفته اند اين جمله «خبريّه» در اين جا به معنى نهى باشد يعنى مردم نبايد انفاق كنند مگر براى رضاى خدا؛ زيرا تنها در صورتى انفاق آن همه منافع دارد كه به خاطر خدا انجام گيرد.

وجه اللَّه چه معنى دارد؟

وجه در لغت به معنى صورت است، و گاهى به معنى «ذات» به كار برده مى شود، بنابراين «وجه اللَّه» يعنى ذات خدا.

انفاق كنندگان بايد نظرشان ذات پاك پروردگار باشد، پس ذكر كلمه وجه در اين آيه متضمّن يك نوع تأكيد است، زيرا هنگامى كه گفته شود «براى ذات خدا» تأكيد آن از «براى خدا» بيشتر است.

بعلاوه، صورت، شريفترين قسمت ظاهرى بدن است، زيرا اعضاى اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 59

مهمّ بينايى، شنوايى و گويايى در آن قرار گرفته

است؛ به همين دليل هنگامى كه كلمه وجه به كار برده شود شرافت و اهمّيّت را مى رساند؛ و در اين جا كه به طور كنايه در مورد خداوند به كار برده شده است، در واقع يك نوع احترام و اهمّيّت از آن فهميده مى شود؛ بديهى است كه خدا نه جسم است و نه صورت دارد.

و در جمله پايانى آيه آمده است: «وَمَا تُنْفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لَاتُظْلَمُونَ»

اين جمله مطلب گذشته را روشن تر مى سازد كه گمان نكنيد تنها از انفاق سود مختصرى مى بريد بلكه تمام آنچه را انفاق مى كنيد به طور كامل به خود شما باز مى گردد، و كوچكترين ظلمى به شما نخواهد شد؛ بنابراين، در انفاقهاى خود كاملًا دست و دل باز باشيد.

اين جمله ضمناً دليل ديگرى بر مسأله تجسّم اعمال است؛ زيرا مى گويد همان چيزى را كه انفاق كرده ايد به شما پس داده خواهد شد.

(دقّت كنيد)

10 با انفاق، خود را از خطرات نجات دهيد

وَأَنْفِقُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ ا لْمُحْسِنِينَ و در راه خدا انفاق كنيد، (وبا ترك انفاق) خودرا به دست خود به هلاكت نيفكنيد و نيكى كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد.

«سوره بقره، آيه 195»

توضيح جهاد به همان اندازه كه به مردان با اخلاص و نيرومند و كار آزموده نيازمند است به اموال و ثروت نيز احتياج دارد؛ زيرا در جهاد هم آمادگى روحى و بدنى لازم است، و هم اسلحه مناسب و تجهيزات جنگى؛ درست است كه عامل تعيين كننده سرنوشت جنگ، در درجه اوّل روحيّه سربازان است، ولى سرباز احتياج به وسايل دارد؛ اين جاست كه اين آيه تأكيد مى كند انفاق نكردن در اين راه به هلاكت افكندن

خود و مسلمانان است.

مخصوصاً در زمان ظهور اسلام، بسيارى از مسلمانان شور و عشق به اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 62

جهاد در سر داشتند ولى فقير و نيازمند بودند و نمى توانستند حتّى وسايل ساده جنگى تهيّه كنند، چنان كه قرآن نقل مى كند كه آنها مى آمدند و از پيغمبر مى خواستند كه وسيله جنگ براى آنها فراهم سازد و آنان را به ميدان جهاد برساند و چون وسيله فراهم نبود غمناك و افسرده با چشم اشكبار برمى گشتند (تولّوا واعينهم تفيض من الدّمع حزناً ألّا يجدوا ما ينفقون «1»

؛ با چشمان گريان و پر اشك برمى گشتند محزون بودند كه چرا مالى نداشتند وسيله تهيه كنند و در جنگ حاضر گردند.)!

از سوى ديگر، اين آيه هر چند در ذيل آيات جهاد آمده است ولى يك حقيقت گسترده اجتماعى را مى توان از آن استفاده كرد و آن اين كه انفاق به طور كلّى سبب رهايى افراد اجتماع از هلاكت است، و بعكس هنگامى كه انفاق فراموش شود و ثروتها در يك قطب اجتماع جمع گردد، اكثريّتى محروم و بينوا به وجود مى آيند، و ديرى نخواهد گذشت كه انفجار عظيمى در اجتماع به وجود مى آيد كه نفوس و اموال سرمايه داران در آتش آن خواهد سوخت!

از اين جا ارتباط مسأله «انفاق» و «پيشگيرى از هلاكت» روشن مى گردد.

بنابراين، انفاق قبل از آن كه به حال محرومان مفيد باشد به نفع ثروتمندان است. آرى، تعديل ثروت حافظ ثروت است؛ على عليه السلام به همين حقيقت اشاره مى كند آنجا كه مى فرمايد:

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 63

«حصّنوا أموالكم بالزّكاة «1»؛ اموال خويش را با دادن زكات حفظ كنيد.»

در پايان آيه دستور به احسان داده شده (وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ

يُحِبُّ ا لْمُحْسِنِينَ).

يعنى، از مرحله جهاد و انفاق به مرحله احسان و نيكى رهبرى مى كند؛ زيرا مرحله احسان بالاترين مراحل تكامل انسانى است كه اسلام به آن توجّه دارد.

آمدن اين جمله در ذيل آيه انفاق در ضمن اشاره به اين است كه در انفاق مى بايست كمال نيكى و مهربانى باشد و از هر نوع منّت و آنچه باعث رنجش و ناراحتى انفاق شونده مى باشد برحذر گردد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 65

11 چه كسانى از آتش دوزخ بر كنارند؟

اشاره

وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى* الَّذِي يُؤتِى مَالَهُ يَتَزَكَّى و به زودى با تقواترين مردم از آن (آتش سوزان) دور داشته مى شود، همان كس كه مال خود را (در راه خدا) مى بخشد تا پاك شود.

«سوره ليل، آيات 17 و 18»

توضيح در اين جا قرآن از گروهى سخن مى گويد كه از آتش شعله ور و سوزان جهنّم بركنارند.

تعبير به «يتزكّى» اشاره به قصد قربت و نيّت خالص است خواه اين جمله به معنى كسب نموّ معنوى و روحانى باشد، يا به دست آوردن پاكى اموال، چون «تزكيه» هم به معنى نموّ دادن آمده و هم پاك كردن.

در آيه 103 سوره توبه نيز مى خوانيم:

«خُذْ مِنْ أَمْوَا لِهِمْ صَدَقَةً تُطَهّرُهُمْ وَتُزَكّيهِم بِهَا وَصَلّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَو تَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ؛ از اموال آنها زكاتى بگير تا به وسيله آن آنها را پاك سازى و پرورش دهى و

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 66

(هنگام گرفتن زكات) به آنها دعا كن كه دعاى تو مايه آرامش آنها است.»

سپس براى تأكيد بر مسأله خلوص نيّت در انفاقها مى افزايد: «وما لأحد عنده من نعمة تجزى؛ هيچ كس را نزد خدا حقّ نعمتى نيست تا انفاق در مقابل آن باشد.»

بلكه تنها هدف انسان بايد جلب رضاى پروردگار بزرگ باشد (إلّا ابتغاء

وجه ربّه الأعلى).

و به تعبير ديگر، بسيارى از انفاقها در ميان مردم پاسخى است به انفاق مشابهى كه از ناحيه طرف مقابل قبلًا شده است، البتّه حق شناسى و پاسخ احسان به احسان كار خوبى است، ولى حسابش از انفاقهاى خالصانه پرهيزگاران جدا است، آيات فوق مى گويد: انفاق مؤمنان پرهيزگار به ديگران نه از روى ريا است، و نه به خاطر جوابگويى خدمات سابق آنها، بلكه انگيزه آن تنها و تنها جلب رضاى خداوند است، و همين است كه به آن انفاق ارزش فوق العاده اى مى دهد.

تعبير به «وجه» در اين جا به معنى ذات است، و منظور رضايت و خشنودى ذات پاك او است.

تعبير به «ربّه الأعلى» نشان مى دهد كه اين انفاق با معرفت كامل صورت مى گيرد، و در حالى است كه هم به ربوبيّت پروردگار آشنا است و هم از مقام اعلاى او با خبر است.

در ضمن اين استثناء هر گونه نيّت غير الهى را نيز نفى مى كند، مانند انفاق كردن براى خوشنامى و جلب توجّه مردم، يا كسب موقعيّت اجتماعى، و مانند آن، زيرا مفهوم آن منحصر ساختن انگيزه انفاقها در جلب خشنودى پروردگار است.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 67

فرهنگ انفاق در روايات اسلامى

انفاق و بخشش در راه خدا و كمك مالى به افراد محروم و آبرومند، توأم با خلوص نيّت، از امورى است كه در آيات قرآن مجيد مكرّر بر مكرّر روى آن تكيه شده و از نشانه هاى ايمان ذكر شده است.

روايات اسلامى نيز مملو از تأكيد در اين باره است تا آنجا كه نشان مى دهد در فرهنگ اسلام انفاق مالى به شرط اين كه انگيزه اى جز رضاى پروردگار نداشته باشد و از هرگونه رياكارى و منّت و

آزار خالى باشد از بهترين اعمال است.

به روايات زير توجّه كنيد:

1در حديثى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم:

انّ احبّ الأعمال إلى اللَّه إدخال السّرور على المؤمن، شبعه أو قضاء دينه «1»

محبوبترين اعمال نزد خدا اين است كه قلب مؤمن نيازمندى را مسرور كند، او را سير كرده، يا بدهى او را ادا كند.

2در حديثى از رسول اللَّه صلى الله عليه و آله آمده است:

من الايمان حسن الخلق، واطعام الطّعام، وإراقة الدّماء «2»

حُسن خلق و اطعام طعام و ريختن خون (قربانى كردن در راه خدا) از نشانه هاى ايمان است.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 68

3در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است:

ما أرى شيئاً يعدل زيارة المؤمن إلّااطعامه، وحقّ على اللَّه أنْ يطعم من اطعم مؤمناً من طعام الجنّة «1»؛

من چيزى را همانند ديدار مؤمن نمى بينم، جز اطعام كردن، و هر كس مؤمنى را اطعام كند بر خدا است كه او را از طعام بهشت اطعام نمايد.

4در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است كه مردى مهار مركب حضرت را گرفت وعرض كرد اى رسول خدا! «اىّ الأعمال افضل؛ چه عملى از همه اعمال برتر است؟»

فرمود:

اطعام الطّعام، واطياب الكلام «2»

غذا دادن به مردم و خوش زبان بودن.

5در حديث ديگرى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى خوانيم:

من عال اهل بيتٍ من المسلمين يومهم وليلتهم غفراللَّه ذنوبه «3»

كسى كه خانواده اى از مسلمين را يك شبانه روز پذيرايى كند، خداوند گناهانش را مى بخشد.

چه كار كوچك و چه نتيجه بزرگى!

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 69

12 راه رسيدن به مقاصد عالى

اشاره

لَنْ تَنَالُواْ ا لْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَاتُنفِقُواْ مِن شَىْ ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ هرگز به (حقيقت)

نيكوكارى نمى رسيد مگر اين كه از آنچه دوست مى داريد (در راه خدا) انفاق كنيد، و آنچه انفاق مى كنيد خداوند از آن با خبر است.

«سوره آل عمران، آيه 92»

توضيح لَنْ تَنَالُواْ ا لْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ واژه (بِرّ) در اصل به معنى وسعت است، و لذا صحراهاى وسيع را «بَرّ» مى گويند، و به همين جهت به كارهاى نيك كه نتيجه آن گسترده است و به ديگران مى رسد «بِرّ» گفته مى شود، و تفاوت ميان «بِرّ» و «خير» از نظر لغت عرب اين است كه «بِرّ» نيكوكارى توأم با توجّه و از روى قصد و اختيار است، ولى «خير» به هر نوع نيكى كه به ديگرى بشود اگر چه بدون توجّه باشد، اطلاق مى گردد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 70

آيه فوق مى گويد: شما هرگز به حقيقت «بِرّ» و نيكى نمى رسيد مگر اين كه از آنچه دوست مى داريد در راه خدا انفاق كنيد.

در اين كه مقصود در اين جا از كلمه «بِرّ» چيست، مفسّران گفتگوى بسيار دارند؛ بعضى آن را به معنى بهشت، و بعضى به معنى پرهيزكارى و تقوا، و بعضى به معنى پاداش نيك گرفته اند؛ ولى آنچه از آيات قرآن استفاده مى شود اين است كه «بِرّ» معنى وسيعى دارد و به تمام نيكيها اعم از ايمان و اعمال پاك گفته مى شود چنانكه از آيه 177 سوره بقره استفاده مى شود كه (ايمان به خدا، و روز جزا، و پيامبران، و كمك به نيازمندان، و نماز و روزه، و وفاى به عهد، و استقامت در برابر مشكلات و حوادث، همه از شعب «بِرّ» محسوب مى شوند.

بنابراين، رسيدن به مقام نيكوكاران واقعى، شرايط زيادى دارد كه يكى از آنها انفاق كردن از اموالى است

كه مورد علاقه انسان است؛ زيرا عشق و علاقه واقعى به خدا، و احترام به اصول انسانيّت و اخلاق، آنگاه روشن مى شود كه انسان بر سر دو راهى قرار گيرد، در يك طرف مال و ثروت يا مقام و منصبى قرار داشته باشد كه مورد علاقه شديد او است، و در طرف مقابل، خدا و حقيقت و عواطف انسانى و نيكوكارى؛ اگر از اوّلى به خاطر دومى صرف نظر كرد معلوم مى شود كه در عشق و علاقه خود صادق بوده است، و اگر تنها در اين راه از موضوعات جزئى حاضر بود صرف نظر كند، معلوم مى شود عشق و علاقه معنوى او نيز به همان پايه است و اين مقياسى است براى سنجش ايمان و شخصيّت.

نفوذ آيات قرآن در دلهاى مسلمانان

نفوذ آيات قرآن در دلهاى مسلمانان بقدرى سريع و عميق بود كه بلا فاصله بعد از نزول آيات اثر آن ظاهر مى گشت؛ به عنوان نمونه، در مورد آيه فوق در تواريخ و تفاسير اسلامى چنين مى خوانيم:

1يكى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله بنام «ابوطلحه انصارى» در مدينه نخلستان و باغى داشت بسيار مصفّا و زيبا، كه همه در مدينه از آن سخن مى گفتند، در آن چشمه آب صافى بود كه هر موقع پيامبر صلى الله عليه و آله به آن باغ مى رفت از آن آب ميل مى كرد و وضو مى ساخت؛ و علاوه بر همه اينها، آن باغ درآمد خوبى براى ابوطلحه داشت؛ پس از نزول آيه فوق به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: مى دانى كه محبوبترين اموال من همين باغ است، و من مى خواهم آن را در راه خدا انفاق كنم

تا ذخيره اى براى رستاخيز من باشد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

«بخ بخ ذلك مال رابح لك؛ آفرين بر تو، آفرين بر تو، اين ثروتى است كه براى تو سودمند خواهد بود!»

سپس فرمود: «من صلاح مى دانم كه آن را به خويشاوندان نيازمند خود بدهى!»

ابوطلحه دستور پيامبر صلى الله عليه و آله را عمل كرد و آن را در ميان بستگان خود تقسيم كرد.

2روزى مهمانى بر «ابوذر» وارد شد؛ او كه زندگى ساده اى داشت از مهمان معذرت خواست كه من بر اثر گرفتارى نمى توانم شخصاً از تو

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 72

پذيرايى كنم؛ من چند شتر در فلان نقطه دارم، قبول زحمت كن، بهترين آنها را بياور (تا براى تو قربانى كنم). ميهمان رفت و شتر لاغرى با خود آورد؛ ابوذر به او گفت حقّ امانت را ادا نكردى! چرا چنين شترى آوردى؟

او در جواب گفت من فكر كردم روزى به شترهاى ديگر نيازمند خواهى شد؛ ابوذر گفت روز نياز من زمانى است كه از اين جهان چشم فرو مى بندم (چه بهتر كه براى آن روز ذخيره كنم)، خداوند مى فرمايد «لَنْ تَنَالُواْ ا لْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ «1»». 3

«زبيده» همسر هارون الرّشيد قرآنى بسيار گران قيمت داشت كه آن را با زر و زيور و جواهرات تزيين كرده بود و علاقه فراوانى به آن داشت؛ يك روز هنگامى كه از همان قرآن تلاوت مى كرد به آيه «لَنْ تَنَالُواْ ا لْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ» رسيده، با خواندن آيه در فكر فرو رفت و با خود گفت هيچ چيز مثل اين قرآن نزد من محبوب نيست و بايد آن را در راه خدا انفاق كنم؛

كسى را به دنبال جواهر فروشان فرستاد و تزيينات و جواهرات آن را بفروخت و بهاى آن را در بيابانهاى حجاز براى تهيّه آب مورد نياز باديه نشينان مصرف كرد؛ مى گويند: امروزه هم بقاياى آن چاه ها وجود دارد و به نام او ناميده مى شود.

وَمَاتُنْفِقُواْ مِن شَىْ ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ در پايان آيه براى جلب توجّه انفاق كنندگان مى فرمايد: آنچه در راه خدا انفاق مى كنيد كم يا زياد از اموال مورد علاقه يا غير مورد علاقه،

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 73

خداوند از همه آنها آگاه است و بنابراين هرگز گم نخواهد شد و نيز چگونگى آن بر او مخفى نخواهد ماند (اشاره به اين كه تمام اينها محفوظ است و پاداش همه را در قيامت خواهيد ديد).

*** انفاق در روايات اسلامى 1رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

من اعطى درهماً في سبيل اللَّه كتب اللَّه له سبعمائة حسنة «1»

كسى كه يك درهم در راه خدا بدهد، خداوند هفتصد حسنه در نامه اعمال او مى نويسد.

قابل توجّه اين كه درباره هيچ يك از اعمال خير چنين پاداش عظيمى نيآمده است و اين نشانه اهمّيّت فوق العاده انفاق است.

تازه، اين كمترين پاداشى است كه به انفاق كنندگان داده مى شود و گرنه به مقتضاى «واللَّه يضاعف لمن يشاء» بعضى دو يا چند برابر اين پاداش مى برند!

2اميرمؤمنان على عليه السلام فرمود:

طوبى لمن أنفق الفضل من ماله وأمسك الفضل من كلامه «2»

خوشا به حال كسى كه اضافه بر نياز خودش از اموالش را انفاق كند و از سخنان اضافى خوددارى نمايد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 74

3از همان بزرگوار عليه السلام نقل شده كه فرمود:

ليس لأحد من دنيا إلّاما انفقه على اخراه «1»

بهره هر

كسى از دنيا همان است كه براى آخرت خود انفاق كرده است.

4و نيز فرمود:

إنّما لك من مالك ما قدّمته لاخرتك وما أخّرته فللوارث «2»

سهم تو از مالت همان است كه براى جهان ديگر از پيش فرستاده اى، بقيّه سهم وارث است.

تجربه نيز نشان داده كه وارثان چنان دلباخته اموال بادآورده ارث مى شوند كه كمتر به صاحب مال مى پردازند و حتّى به وصيّت موكّد او عمل نمى كنند.

5امام صادق فرمود:

ملعون ملعون من وهب اللَّه له مالًا فلم يتصدّق منه بشي ء «3»

كسى كه خداوند به او مالى بخشيده و چيزى از آن را در راه خدا ندهد ملعون و رانده شده درگاه خداست.

6اميرمؤمنان عليه السلام مى فرمايد:

انّ العبد إذا مات قالت الملائكة ما قدّم وقال الناس ما أخّر «4»

انسان هنگامى كه از دنيا مى رود فرشتگان مى گويند چه از پيش فرستاده و مردم مى گويند: چه از خود باقى گذارده؟

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 75

7كسى نزد امام كاظم عليه السلام آمد و عرض كرد فرزندانى دارم همه بيمارند فرمود:

داووهم بالصّدقة فليس شي ء اسرع اجابة من الصّدقة ولا اجدى منفعة على المريض من الصّدقة «1»

بيماران خودرا با صدقه درمان كنيد، براى اجابت دعا چيزى بهتر از صدقه نيست و براى درمان بيماران چيزى مفيدتر از آن نمى باشد.

بخش دوم شرايط انفاق ارزشمند

13 انفاق ارزشمند

اشاره

يأَيُّهَا الَّذِينَ امَنُواْ أَنْفِقُواْ مِن طَيّبَاتِ مَاكَسَبْتُمْ وَمِمَّآ أَخْرَجْنَا لَكُم مّنَ الْأَرْضِ وَلَاتَيَمَّمُواْ ا لْخَبِيثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حَمِيدٌ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد از قسمتهاى پاكيزه اموالى كه (از طريق تجارت) به دست آورده ايد و از آنچه از زمين براى شما خارج ساخته ايم (از منابع و معادن زيرزمينى) انفاق كنيد و به سراغ قسمتهاى ناپاك نرويد تا

از آن انفاق كنيد در حالى كه خود شما (به هنگام پذيرش اموال) حاضر نيستيد آن را بپذيريد مگر از روى اغماض و كراهت، و بدانيد خداوند بى نياز و شايسته ستايش است.

«سوره بقره، آيه 267»

توضيح در شأن نزول اين آيه از امام صادق عليه السلام نقل شده كه اين آيه درباره جمعى نازل شد كه ثروتهايى از طريق رباخوارى در زمان جاهليّت جمع آورى كرده بودند، و از آن در راه خدا انفاق مى كردند، خداوند آنها را از اين كار

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 80

نهى كرد و فرمود از اموال پاك و حلال انفاق كنند!

در «تفسير مجمع البيان» پس از نقل اين حديث، از على عليه السلام نقل مى كند كه فرمود اين آيه درباره كسانى نازل گرديد كه به هنگام انفاق، خرماهاى خشك و نامرغوب را با خرماى خوب مخلوط مى كردند به آنها دستور داده شد كه از اين كار بپرهيزند.

اين دو شأن نزول هيچ گونه منافاتى با هم ندارند و ممكن است آيه در مورد هر دو دوسته نازل شده باشد كه يكى ناظر به پاكى معنوى و ديگرى ناظر به مرغوبيّت مادّى و ظاهرى انفاق است.

ولى بايد توجّه داشت كه طبق آيه 275 سوره بقره، كسانى كه در زمان جاهليّت اموالى از طريق رباخوارى جمع آورى كرده بودند و پس از نزول آيه خوددارى از ادامه رباخوارى نمودند، اموال گذشته بر آنها حلال شده است يعنى اين قانون شامل گذشته نمى شده، ولى مسلّم است كه اين مال در عين حلال بودن با اموال ديگر فرق داشت و در حقيقت شبيه اموالى بود كه از طرق مكروه به دست بيايد.

چگونه اموالى را بايد انفاق كرد؟

در اين آيه چگونگى مالى

كه بايد انفاق شود تشريح مى گردد. در جمله اوّل آيه، خداوند به مردم با ايمان دستور مى دهد كه از «طيّبات» اموال خود انفاق كنند؛ مى دانيم «طيّب» در لغت به معنى پاكيزه است و «طيّبات» جمع آن است و همان طور كه به پاكيزگى ظاهرى و مادّى گفته مى شود به پاكيزگى معنوى و باطنى نيز اطلاق مى گردد؛ يعنى، اموالى كه هم خوب و مفيد و

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 81

ارزنده باشد و هم خالى از هرگونه شبهه و آلودگى به حرام.

شأن نزولهايى كه در بالا ذكر شد عموميّت معنى آيه را نيز تأييد مى كند.

وجمله «لَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ؛ خودتان حاضر نيستيد اموال غير طيّب را قبول كنيد مگر با اغماض و كراهت» دليل بر اين نيست كه منظور منحصراً پاكى ظاهرى است، زيرا افراد با ايمان هم حاضر نيستند اموالى كه از نظر ظاهرى آلوده و يا بى ارزش باشد، بپذيرند و هم اموال شبهه ناك را مگر با چشم پوشى و كراهت.

جمله «مَاكَسَبْتُمْ؛ آنچه به دست آورده ايد» اشاره به درآمدهاى تجارى است؛ و جمله «مِمَّآ أَخْرَجْنَا ...» اشاره به درآمدهاى «زراعى» و «معادن و منابع زيرزمينى» است.

بنابراين، تمام انواع درآمدها را شامل مى شود، زيرا سرچشمه تمام اموالى كه انسان دارد زمين و منابع گوناگون آن است و حتّى صنايع و تجارات و دامدارى و مانند آن نيز از آن مايه مى گيرد.

ضمناً اين جمله اشاره لطيفى دارد به اين كه تمام منابع را ما در اختيار شما گذاشتيم، بنابراين نبايد از انفاق كردن قسمتى از آن در راه خدا مضايقه داشته باشيد.

سپس مى فرمايد: «وَلَاتَيَمَّمُواْ ا لْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ»

از آنجا كه بعضى از

مردم عادت كرده اند هميشه از اموال كم ارزش و آنچه تقريباً از مصرف افتاده و قابل استفاده خودشان نيست انفاق كنند، و اين گونه انفاقها، نه موجب تربيت معنوى و پرورش روح انسانى در

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 82

انفاق كننده است و نه سود چندانى به حال نيازمندان دارد، بلكه گاه يك نوع اهانت و تحقير نسبت به آنها نيز محسوب مى شود.

اين جمله، صريحاً مردم را از اين كار نهى مى كند و مى گويد: چگونه از اين گونه اموال انفاق مى كنيد در حالى كه خودتان حاضر به پذيرش آن نيستيد، مگر با كراهت، آيا بايد برادران مسلمان شما، و از آن بالاتر، خدايى كه در راه او انفاق مى كنيد، در نظر شما از خودتان كمتر باشند!

و در حقيقت، آيه به نكته دقيقى اشاره مى كند و آن اين كه انفاقهايى كه در راه خدا مى شود يك طرف آن مستمندان هستند، و طرف ديگر خدايى است كه به خاطر او انفاق انجام مى گيرد؛ در اين حال، اگر اموال پست و كم ارزش انتخاب شود از يك سو توهين به مقام قدس پروردگار محسوب مى شود كه او را شايسته اجناس «طيّب» نشمرده، و از سوى ديگر تحقيرى است نسبت به نيازمندانى كه ممكن است على رغم تهيدستى مقام والايى از نظر ايمان و انسانيّت داشته باشند و روح آنها بر اثر چنين انفاقى آزرده گردد.

در ضمن بايد توجّه داشت كه جمله «لا تيمّموا؛ قصد نكنيد» ممكن است اشاره به اين باشد كه اگر در لابه لاى اموالى كه انسان انفاق مى كند بدون توجّه چيز نامرغوبى باشد مشمول اين سخن نيست بلكه اين سخن درباره آنها است كه عمداً اقدام به چنين

كارى مى كنند.

و در پايان آيه مى فرمايد:

«وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حَمِيدٌ؛ بدانيد خداوند بى نياز و شايسته ستايش است.»

اشاره به اين كه توجّه داشته باشيد كه در راه خداوندى انفاق مى كنيد كه اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 83

نيازى به انفاق شما ندارد و ستايش شايسته او است كه اين همه نعمتها را در اختيار شما گذارده!

اين احتمال نيز وجود دارد كه «حميد» به معنى «ستايش كننده» باشد؛ يعنى، از شما در عين بى نيازى نسبت به انفاقهايتان ستايش به عمل مى آورد و پاداش مى دهد؛ بنابراين، بكوشيد از اموال پاكيزه انفاق كنيد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 85

14 انفاق به صورتهاى گوناگون

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَا لَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبّهِمْ وَلَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَاهُمْ يَحْزَنُونَ آنها كه اموال خودرا به هنگام شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مى كنند مزدشان نزد پروردگارشان است، و نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين مى شوند.

«سوره بقره، آيه 274»

توضيح در احاديث بسيارى آمده است كه اين آيه درباره على عليه السلام نازل شده است؛ زيرا آن حضرت درهمى در شب، و درهمى در روز و درهمى آشكارا و درهمى در نهان انفاق كرد؛ ولى قرآن آن را به صورت حكم كلّى درباره چگونگى و طرز انفاق و كيفيّات مختلف آن ذكر كرده است، و وظيفه انفاق كنندگان را مشخّص مى سازد كه بايد از نظر آشكار بودن و پنهان بودن مراعات جنبه هاى اخلاقى و اجتماعى و حفظ آبروى كسى را كه به او انفاق مى كنند، بنمايند؛ يعنى، در آنجا كه انفاق به نيازمندان موجبى اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 86

براى اظهار ندارد، به منظور حفظ آبروى آنها و خلوص بيشتر به طور مخفى انفاق كنند، و در آنجا

كه پاى مصالح ديگرى (همانند تعظيم شعائر مذهبى و تشويق و ترغيب دگران) در كار باشد، و موجب هتك احترام مسلمانى نگردد، آشكار انفاق كنند.

خداوند به چنين افرادى مژده اجر و پاداش شايسته مى دهد، مى فرمايد:

«فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبّهِمْ وَلَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَاهُمْ يَحْزَنُونَ؛ اجر و پاداش آنها در نزد خداست، و براى آنها وحشت و خوف و اندوه نيست.»

مى دانيم انسان چون براى ادامه و اداره زندگى خويش خودرا بى نياز از مال و ثروت نمى داند، معمولًا هنگامى كه آن را از دست مى دهد نسبت به گذشته اندوهناك مى گردد و براى آينده خود نيز نگران مى شود، زيرا نمى داند در آينده وضع او چگونه خواهد بود.

همين امر در بسيارى از مواقع مانع انفاق است، مگر آنها كه از يك سو به وعده هاى الهى ايمان داشته باشند، و از سوى ديگر آثار اجتماعى انفاق را بدانند؛ چنين افرادى از انفاق در راه خدا، نه خوف و وحشتى از آينده دارند و نه به سبب از دست دادن قسمتى از ثروت خود اندوهگين مى شوند، زيرا مى دانند در مقابل چيزى كه از دست داده اند، بيشتر از آن از فضل پروردگار و از بركات فردى و اجتماعى و اخلاقى آن، در اين جهان و آن جهان بهره مند خواهند شد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 87

15 انفاق از همه چيز و به هر صورت

قُل لّعِبَادِىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُقِيمُواْ الصَّلَو ةَ وَيُنْفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً مّن قَبْلِ أَن يَأْتِىَ يَوْمٌ لَّابَيْعٌ فِيهِ وَلَاخِللٌ بگو به بندگان من كه ايمان آورده اند، نماز را بر پا دارند و از آنچه به آنها روزى داده ايم پنهان و آشكار انفاق كنند پيش از آن كه روزى فرارسد كه نه در آن خريد و فروش است و نه

دوستى (نه با مال مى توانند از چنگال كيفر خدا رهايى يابند و نه با پيوندهاى مادّى).

«سوره ابراهيم، آيه 31»

توضيح نخست مى گويد: «به بندگان من كه ايمان آورده اند بگو: نماز را بر پاى دارند و از آنچه به آنها روزى داده ايم در پنهان و آشكار انفاق كنند (قُل لّعِبَادِىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُقِيمُواْ الصَّلَو ةَ وَيُنْفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً).»

سپس مى افزايد: «پيش از آن كه روزى فرا رسد كه نه در آن روز خريد و

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 88

فروش در كار است تا بتوان از اين راه سعادت و نجات از عذاب را براى خود خريد، و نه دوستى به درد مى خورد. (مّن قَبْلِ أَن يَّأْتِىَ يَوْمٌ لَّابَيْعٌ فِيهِ وَلَاخِللٌ).»

آرى، در آن جا بازار عمل كساد است و خريد و فروش نيست تنها زاد و توشه هاى از قبل تهيّه شده به كار مى آيد، و هر كس در گرو اعمال خويش است.

بهترين زاد و توشه براى آن روز همين كمك هاى مردمى و انفاق به نيازمندان است.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 89

16 انفاق پنهانى بهتر است

إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِىَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا ا لْفُقَرَآءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَيُكَفّرُ عَنْكُم مّن سَيَاتِكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

اگر انفاقها را آشكار كنيد خوب است، و اگر آنها را مخفى ساخته به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است و قسمتى از گناهان شما را مى پوشاند (و در پرتو بخشش در راه خدا بخشوده خواهيد شد) و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.

«سوره بقره، آيه 271»

توضيح ترديد نيست كه انفاق در راه خدا چه علنى و آشكار باشد چه پنهان، هر كدام اثر مفيدى دارد؛ زيرا هنگامى كه انسان به طور آشكار و علنى مال

خود را در راه خدا انفاق مى كند اگر انفاق واجب باشد گذشته از اين كه مردم تشويق به اين گونه كارهاى نيك مى شوند، رفع اين تهمت نيز از انسان مى گردد كه به وظيفه واجب خود عمل نكرده است.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 90

و اگر انفاق مستحب باشد در حقيقت يك نحوه تبليغ عملى است كه مردم را به كارهاى خير، و حمايت از محرومان و انجام كارهاى عام المنفعه تشويق مى كند.

و چنانچه انفاق به طور مخفى، و دور از انظار مردم انجام شود، ريا و خودنمايى در آن كمتر است، و خلوص بيشترى در آن خواهد بود، مخصوصاً درباره كمك به محرومان، آبروى آنها بهتر حفظ مى شود؛ و لذا، آيه فوق مى گويد: «هر دو خوب است ولى انفاق پنهانى بهتر است.»

بعضى از مفسّران گفته اند اين دستور تنها درباره انفاقهاى مستحبّى است، و انفاقهاى واجب از قبيل زكات و مانند آن بهتر است هميشه آشكار و علنى باشد.

ولى مسلّم است كه هيچ يك از اين دو دستور (اظهار و اخفاى انفاق) جنبه عمومى و همگانى ندارد، بلكه موارد، مختلف است؛ در پاره اى از موارد كه اثر تشويقى آن بيشتر است و لطمه اى به اخلاص نمى زند، بهتر است اظهار گردد، و در مواردى كه افراد آبرومندى هستند كه حفظ آبروى آنها ايجاب مى كند انفاق به صورت مخفى انجام گيرد و بيم رياكارى و عدم اخلاص مى رود، مخفى ساختن آن بهتر خواهد بود.

در بعضى از احاديث تصريح شده كه انفاقهاى واجب بهتر است اظهار گردد، و امّا انفاقهاى مستحب بهتر است مخفيانه انجام گيرد.

از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: «زكات واجب را به طور آشكار از مال

جدا كنيد و به طور آشكار انفاق نماييد، امّا انفاقها مستحب اگر مخفى باشد بهتر است.»

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 91

اين احاديث با آنچه در بالا گفتيم منافات ندارد، زيرا انجام وظايف واجب كمتر آميخته به ريا مى شود، چون وظيفه اى است كه در محيط اسلامى هر كس بايد آن را انجام دهد و همچون يك ماليات قطعى است كه بايد همه بپردازند؛ بنابراين، اظهار آن بهتر است، واما انفاقهاى مستحبّى چون جنبه الزامى ندارد ممكن است اظهار آن لطمه به خلوص نيّت بزند، اخفاى آن شايسته تر مى باشد.

«وَيُكَفّرُ عَنكُم مّن سَيَاتِكُمْ»- از اين جمله استفاده مى شود كه انفاق در راه خدا در آمرزش گناهان اثر عميق دارد؛ زيرا بعد از دستور انفاق در اين جمله مى فرمايد: «و گناهان شما را مى پوشاند.»

البتّه مفهوم اين سخن آن نيست كه بر اثر انفاق كوچكى همه گناهان بخشوده خواهد شد، بلكه با توجّه به كلمه «مِن» كه معمولًا براى «تبعيض» به كار مى رود، استفاده مى شود كه انفاق بخشى از گناهان را مى پوشاند.

روشن است كه آن بخش بستگى به (مقدار انفاق) و ميزان اخلاص دارد.

درباره اين كه انفاق سبب آمرزش مى شود روايات فراوانى از طرق اهل بيت واهل تسنّن وارد شده است، از جمله در حديثى آمده است: «انفاق نهانى خشم خدا را فرو مى نشاند، و همان گونه كه آب آتش را خاموش مى كند، گناه انسان را از بين مى برد!»

و نيز در روايتى آمده است: «هفت كس هستند كه خداوند آنها را در سايه لطف خود قرار مى دهد، در روزى كه سايه اى جز سايه او نيست:

پيشواى دادگر؛ جوانى كه در بندگى پروردگار پرورش مى يابد؛ كسى كه قلب او با مسجد پيوسته است؛

كسانى كه يكديگر را براى خدا دوست اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 92

دارند و با محبّت گرد هم آيند و با محبّت متفرّق مى شوند؛ كسى كه زن زيباى صاحب مقامى او را به گناه دعوت كند و او بگويد من از خدا مى ترسم؛ كسى كه انفاق نهانى مى كند به طورى كه دست راست او از انفاقى كه دست چپ او كرده آگاه نمى گردد؛ و كسى كه در تنهايى به ياد خدا مى افتد و قطره اشكى از گوشه هاى چشم او سرازير مى شود.»

«وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»- معنى اين جمله اين است كه خدا عالم است به آنچه انفاق مى كند، چه آشكار باشد و چه مخفى؛ و همچنين از نيّات شما آگاه است كه اظهار و اخفاى انفاق را به چه منظور و هدفى انجام مى دهيد.

در هر حال، آنچه در انفاق بسيار مهم است، نيّت پاك و خلوص در عمل است؛ دانستن و ندانستن مردم اثرى ندارد؛ و آنچه مهم است علم خداست، چرا كه اوست كه جزاى اعمال انسان را مى دهد و از نهان و آشكار آگاه است.

بخش سوم به چه كسانى انفاق كنيم و چگونه انفاق كنيم

17 چگونه و به چه كسانى انفاق كنيم؟

اشاره

وَءَاتِ ذَا ا لْقُرْبَى حَقَّهُ وَا لْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَاتُبَذّرْ تَبْذِيرًا

و حقّ نزديكان را بپرداز و (همچنين) مستمند و وامانده در راه را، و هرگز تبذير مكن.

«سوره اسراء، آيه 26»

إِنَّ ا لْمُبَذّرِينَ كَانُواْ إِخْوَا نَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبّهِ كَفُورًا

چرا كه تبذيركنندگان برادران شياطينند، و شيطان كفران (نعمتهاى) پروردگارش را كرد.

«سوره اسراء، آيه 27»

وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ا لْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا

هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد آن را مگشا، مبادا مورد سرزنش قرار

گيرى و از كار فرومانى.

«سوره اسراء، آيه 29»

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 96

توضيح رعايت اعتدال در انفاق در اين آيات، فصل ديگرى از سلسله احكام اصولى اسلام در رابطه با انفاق و اداى حقّ خويشاوندان و مستمندان و در راه ماندگان، و همچنين دور بودن انفاق از هرگونه اسراف و تبذير بيان شده است.

نخست مى گويد: «حقّ ذى القربى و نزديكان را به آنها بده (وَءَاتِ ذَا ا لْقُرْبَى حَقَّهُ)!»

همچنين «مستمندان و در راه ماندگان (وَا لْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ)!» در عين حال «هرگز دست به تبذير نيالاى (وَلَاتُبَذّرْ تَبْذِيرًا)!»

«تبذير» در اصل از مادّه «بذر» به معنى پاشيدن دانه مى آيد؛ منتها، اين كلمه مخصوص مواردى است كه انسان اموال خودرا به صورت غير منطقى و نادرست مصرف مى كند و معادل آن در فارسى امروز «ريخت وپاش» است.

و به تعبير ديگر، تبذير آن است كه مال در غير موردش مصرف شود، هر چند كم باشد؛ و اگر در موردش صرف شود تبذير نيست ولى اگر بيش از حد باشد «اسراف» است.

چنانكه در «تفسير عيّاشى» از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: كه در ذيل اين آيه در پاسخ سؤال كننده اى فرمود:

«من انفق شيئاً في غير طاعة اللَّه فهو مبذّر ومن انفق في سبيل اللَّه فهو مقتصد؛ كسى كه در غير راه اطاعت فرمان خدا مالى انفاق كند، تبذيركننده است و كسى كه در راه خدا انفاق كند ميانه رو است.»

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 97

و نيز از آن حضرت نقل شده كه روزى دستور داد براى پذيرايى از حاضران رطب بياورند، بعضى رطب را مى خوردند و هسته آن را به دور مى افكندند، فرمود: «اين كار را نكنيد كه اين تبذير است

و خدا فساد را دوست نمى دارد!»

دقّت در مسأله اسراف و تبذير تا آن حد است كه در حديثى مى خوانيم:

پيامبر صلى الله عليه و آله از راهى عبور مى كرد، يكى از يارانش به نام «سعد» مشغول وضو گرفتن بود، و آب زياد مى ريخت، فرمود: چرا اسراف مى كنى اى سعد! عرض كرد: آيا در آب وضو نيز اسراف است؟ فرمود: نعم وإن كنت على نهر جار (آرى، هر چند در كنار نهر جارى باشى!)

در اين كه منظور از «ذى القربى» در اين جا همه خويشاوندان است يا خصوص خويشاوندان پيامبر صلى الله عليه و آله (زيرا مخاطب در آيه، او است)، در ميان مفسّران گفتگو است.

در احاديث متعدّدى اين آيه به ذوى القرباى پيامبر صلى الله عليه و آله تفسير شده و حتّى در بعضى از اين روايات مى خوانيم كه آيه ناظر به بخشيدن سرزمين فدك به فاطمه زهرا عليها السلام است.

ولى همان گونه كه بارها گفته ايم اين گونه تفسيرها مفهوم وسيع آيات را محدود نمى كند، و در واقع بيان مصداق روشن و واضح آن است.

بنابراين، خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله در جمله «وآت» دليل بر اختصاص اين حكم به او نيست، زيرا ساير احكامى كه در اين سلسله آيات وارد شده، مانند نهى از تبذير، يا مدارا كردن با سائل و مستمند و يا نهى از بخل و اسراف، همه به صورت خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله ذكر شده، در حالى كه مى دانيم اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 98

اين احكام جنبه اختصاصى ندارد و مفهوم آن كاملًا عام است.

توجّه به اين نكته نيز لازم است كه نهى از تبذير بعد از دستور اداى

حقّ خويشاوندان و مستمندان و ابن السّبيل، اشاره به اين است كه مبادا تحت تأثير عواطف خويشاوندى و يا عاطفه نوع دوستى در مقابل مسكين و ابن السّبيل قرار بگيريد و بيش از حد استحقاقشان به آنها انفاق كنيد و راه اسراف را بپوييد كه اسراف و تبذير در همه جا نكوهيده است.

آيه بعد به منزله استدلال و تأكيدى بر نهى از تبذير است، مى فرمايد:

«تبذيركنندگان برادران شياطين هستند!»

آرى، آنها برادران شيطانند، چرا كه كار شيطان فساد و تباهى است؛ تبذيركنندگان هم نعمتهاى خدا را بيهوده تباه مى سازند.

بنابراين، آنها كه غذاى اضافى درست مى كنند و دور مى ريزند، و آنها كه براى خودنمايى غذاى بيست نفر را مثلًا براى پنج نفر ميهمان مهيّا مى كنند و اضافات را ضايع مى كنند، و آنها كه شنيده شده در كشورهاى خارج براى بالا نگه داشتن نرخ فرآورده هاى زراعتى و دامى مثلًا مقادير زيادى گندم و كره را به دريا مى ريزند، همه برادران شيطانند؛ بلكه بسيارى از آنان خود شيطانند!

در آيه بعد تأكيد مى كند نه بخل نه اسراف؛ مى فرمايد: «دست خودرا بر گردن خويش بسته قرار مده (وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ)!»

اين تعبير، كنايه لطيفى است از اين كه دست دهنده داشته باش و همچون بخيلان كه گويى دستهايشان به گردنشان با غل و زنجير بسته است و قادر به كمك و انفاق نيستند، مباش!

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 99

از سويى ديگر، دست خود را فوق العاده گشاده مدار و بذل و بخشش بى حساب مكن كه سبب شود از كار بمانى، و مورد ملامت اين و آن قرار گيرى و از مردم جدا شوى (وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ا لْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا)!

همان گونه كه «بسته بودن دست به

گردن» كنايه از بخل است، گشودن دستها به طور كامل آن چنان كه از جمله «ولا تبسطها كلّ البسط» استفاده مى شود، كنايه از بذل و بخشش بى حساب است.

و جمله «تقعد» كه از مادّه «قعود» به معنى نشستن است كنايه از توقّف و از كار افتادن مى باشد.

تعبير به «ملوم» اشاره به اين است كه گاه بذل و بخشش زياد نه تنها انسان را از فعّاليّت و ضروريّات زندگى باز مى دارد، بلكه زبان ملامت سرزنش كنندگان را به روى او مى گشايد.

«محسور» از مادّه «حسر» (بر وزن قصر) در اصل معنى برهنه ساختن است؛ به همين جهت «حاسر» به جنگجويى مى گويند كه زره در تن و كلاه خود بر سر نداشته باشد.

به حيواناتى كه بر اثر كثرت راه رفتن خسته و وامانده مى شوند، كلمه «حسير» و «حاسر» اطلاق شده است، گويى تمام گوشت تن آنها يا تمام قدرت و نيرويشان كنار مى رود و برهنه مى شوند!

و بعداً، اين مفهوم توسعه يافته، به هر شخص خسته و وامانده كه از رسيدن به مقصد عاجز است «محسور» يا «حاسر» گفته مى شده است.

به هر حال، هرگاه انفاق و بخشش از حد بگذرد و تمام توان و نيروى انسان جذب آن گردد، طبيعى است كه انسان از ادامه كار و فعّاليّت و سامان اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 100

دادن به زندگى خود وامى ماند و طبعاً ارتباط و پيوند او با مردم نيز قطع خواهد شد.

در بعضى از روايات كه در شأن نزول اين آيه نقل شده، اين مطلب به وضوح ديده مى شود.

در روايتى مى خوانيم:

پيامبر صلى الله عليه و آله در خانه بود، سؤال كننده اى بر در خانه آمد، چون چيزى براى بخشش آماده نبود،

و او تقاضاى پيراهن كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله پيراهن خودرا به او داد، و همين امر سبب شد كه آن روز نتواند براى نماز به مسجد برود!

اين پيش آمد زبان كفّار را باز كرد و گفتند: محمّد صلى الله عليه و آله خواب مانده يا مشغول سرگرمى است و نمازش را به دست فراموشى سپرده است!

و به اين ترتيب، اين كار هم ملامت و شماتت دشمن، و هم انقطاع از دوست را در پى داشت، و مصداق «ملوم و محسور» شد؛ آيه فوق نازل گرديد و به پيامبر صلى الله عليه و آله هشدار داد كه اين كار تكرار نشود.

در مورد تضادّى كه ظاهراً اين دستور با مسأله «ايثار» دارد در آينده بحث خواهيم كرد.

بعضى نيز نقل كرده اند كه گاهى پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه را در بيت المال داشت به نيازمند مى داد به گونه اى كه اگر بعداً نيازمندى به سراغ او مى آمد، چيزى در بساط نداشت و شرمنده مى شد، و چه بسا شخص نيازمند، زبان به ملامت مى گشود و خاطر پيامبر صلى الله عليه و آله را آزرده مى ساخت، لذا دستور داده شد كه نه همه آنچه را در بيت المال دارد انفاق كند و نه همه را نگاهدارد، تا اين گونه مشكلات پيش نيايد.

پاسخ به يك سؤال

در اين جا اين سؤال مطرح مى شود كه اصلًا چرا بعضى از مردم محروم و نيازمند و مسكين باشند كه لازم شود ما به آنها انفاق كنيم، آيا بهتر نبود خداوند به آنها هر چه لازم بود مى داد تا نيازى نداشته باشند كه ما به آنها انفاق كنيم؟

آخرين آيه مورد بحث، گويى اشاره به پاسخ همين سؤال

است؛ مى فرمايد:

«خداوند روزيش را بر هر كس بخواهد گشاده مى دارد و بر هر كس بخواهد تنگ مى كند، چرا كه او نسبت به بندگان آگاه و بينا است (انّ ربّك يبسط الرّزق لمن يّشاء ويقدر انّه كان بعباده خبيراً بصيراً).»

در واقع، اين يك آزمون براى شما است وگرنه براى او همه چيز ممكن است؛ او مى خواهد به اين وسيله شما را تربيت كند، و روح سخاوت و فداكارى و از خود گذشتگى را در شما پرورش دهد.

بعلاوه، بعضى از مردم اگر كاملًا بى نياز شوند راه طغيان و سركشى پيش مى گيرند، و صلاح آنها اين است كه در حدّ معيّنى از روزى باشند، حدّى كه نه موجب فقر گردد، نه طغيان.

از همه اينها گذشته، وسعت و تنگى رزق در افراد انسان (بجز موارد استثنايى يعنى از كار افتادگان و معلولين) بستگى به ميزان تلاش و كوشش آنها دارد و اين كه مى فرمايد خدا روزى را براى هر كس بخواهد تنگ و يا گشاده مى دارد، اين خواستن هماهنگ با حكمت او است و حكمتش ايجاب مى كند كه هر كس تلاشش بيشتر باشد، سهمش فزونتر، و هر كس كمتر باشد، محرومتر گردد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 102

بعضى از مفسّران در پيوند اين آيه با آيات قبل، احتمال ديگرى را پذيرفته اند و آن اين كه آيه اخير در حكم دليل براى نهى از افراط و تفريط در انفاق است؛ مى گويد حتّى خداوند با آن قدرت و توانايى كه دارد در بخشش ارزاق حدّ وسط را رعايت مى كند، نه آنچنان مى بخشد كه به فساد كشيده شوند، و نه آنچنان تنگ مى گيرد كه به زحمت بيفتند، همه اينها براى رعايت حال و صلاح

بندگان است.

بنابراين، سزاوار است كه شما هم به اين اخلاق الهى متخلّق شويد، طريق اعتدال در پيش گيريد، و از افراط و تفريط بپرهيزيد. «1»

در اين جا توجّه شما عزيزان را به چند نكته جلب مى كنيم:

الف- بلاى اسراف و تبذير

بدون شك، نعمتها و مواهب موجود در كره زمين، براى ساكنانش كافى است، امّا به يك شرط، و آن اين كه بيهوده به هدر داده نشوند، بلكه به صورت صحيح و معقول و دور از هرگونه افراط و تفريط مورد بهره بردارى قرار گيرد، زيرا اين مواهب آن قدر هم زياد و نامحدود نيست كه با بهره گيرى نادرست، آسيب نپذيرد!

به يقين اسراف و تبذير در منطقه اى از زمين باعث محروميّت در منطقه ديگر مى شود؛ و يا اسراف و تبذير انسانهاى امروز باعث محروميّت نسلهاى آينده مى گردد؛ اين مطلب در يك جامعه واضح تر است.

آن روز كه ارقام و آمار، همچون امروز دست انسانها نبود، اسلام هشدار

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 103

داد كه در بهره گيرى از مواهب خدا در زمين، اسراف و تبذير روا مداريد! به گونه اى كه قرآن در آيات فراوانى شديداً مسرفان را محكوم كرده است:

در جايى مى گويد: اسراف نكنيد كه خدا، مسرفان را دوست ندارد (ولا تسرفوا انّه لا يحبّ المسرفين «1»).

در مورد ديگر، مسرفان را اصحاب دوزخ مى شمرد (انّ المسرفين هم أصحاب النّار «2»).

و از اطاعت فرمان مسرفان، نهى مى كند (ولا تطيعوا امر المسرفين «3»).

و مجازات الهى را در انتظار مسرفان مى شمرد (مسوّمة عند ربّك للمسرفين «4»).

و اسراف را يك برنامه فرعونى قلمداد مى كند (وانّ فرعون لعال في الأرض وانّه لمن المسرفين «5»).

و مسرفان دروغگو را محروم از هدايت الهى مى شمرد (انّ اللَّه لا يهدي مَنْ هو مسرف كذّاب

«6»).

و سرانجام سرنوشت آنها را هلاكت و نابودى مى داند (واهلكنا المسرفين «7»).

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 104

همان گونه كه ديديم، آيات مورد بحث نيز تبذير كنندگان را برادران شيطان و قرين آنها مى شمرد.

اكنون ببينيم اسراف چيست؟

«اسراف» به معنى وسيع كلمه، هر گونه تجاوز از حد در هر كارى است كه انسان انجام مى دهد، ولى غالباً اين كلمه در مورد هزينه ها و خرجها گفته مى شود.

از آيات قرآن بخوبى استفاده مى شود كه اسراف نقطه مقابل سختگيرى است آنجا كه مى فرمايد: «والّذين إذا انفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا وكان بين ذلك قواماً «1»

؛ كسانى كه به هنگام انفاق نه اسراف مى كنند و نه سختگيرى، بلكه در ميان اين دو، حدّ اعتدال و ميانه را مى گيرند.»

ب- فرق ميان اسراف و تبذير

در اين كه ميان اسراف و تبذير چه تفاوتى است، بحث روشنى در اين زمينه از مفسّران نديده ايم، ولى با در نظر گرفتن ريشه اين دو لغت، چنين به نظر مى رسد كه وقتى اين دو در مقابل هم قرار گيرند، اسراف به معنى خارج شدن از حدّ اعتدال است بى آنكه چيزى را ظاهراً ضايع كرده باشد، مثل اين كه ما لباس گران قيمتى بپوشيم كه بهايش ده برابر لباس مورد نياز ما باشد، و يا غذاى خود را آن چنان گران قيمت تهيّه كنيم كه با قيمت آن بتوان عدّه زيادى را تغذيه كرد؛ در اين جا از حد گذرانده ايم ولى ظاهراً چيزى نابود نشده است.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 105

امّا «تبذير» و «ريخت و پاش» آن است كه آن چنان مصرف كنيم كه به اتلاف و تضييع بينجامد؛ مثل اين كه براى دو نفر ميهمان غذاى ده نفر را تهيّه ببينيم، و باقى مانده

را در زباله دان بريزيم و اتلاف كنيم آن گونه كه بعضى از ثروتمندان مى كنند.

ولى ناگفته نماند كه گاه اين دو كلمه در يك معنى به كار مى رود و حتّى به عنوان تأكيد پشت سر يكديگر قرار مى گيرند.

على عليه السلام طبق آن چه در نهج البلاغه نقل شده، مى فرمايد:

ألا و أنّ إعطاء المال في غير حقّه تبذير و اسراف و هو يرفع صاحبه في الدّنيا ويضعه في الآخرة ويكرمه في النّاس ويهينه عنداللَّه «1»

آگاه باشيد مال را در غير مورد استحقاق صرف كردن تبذير و اسراف است، ممكن است اين عمل انسان را در دنيا بلند مرتبه كند امّا مسلّماً در آخرت پست و حقير خواهد كرد؛ در نظر توده مردم ممكن است سبب اكرام گردد، اما در پيشگاه خدا موجب سقوط مقام انسان خواهد شد.

در شرح آيات مورد بحث خوانديم كه در دستورهاى اسلامى آن قدر روى نفى اسراف و تبذير تأكيد شده كه حتّى از زياد ريختن آب براى وضو ولو در كنار نهر آب باشد، نهى فرموده اند، و نيز امام صادق عليه السلام از دور افكندن هسته خرما نهى مى فرمايد.

گروهى از انديشمندان در دنياى امروز كه احساس مضيقه در پاره اى از مواد مى شود سخت به اين موضوع توجّه كرده اند تا آن جا كه از همه چيز

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 106

استفاده مى كنند، از زباله بهترين كود مى سازند، و از تفاله ها، وسائل مورد نياز، و حتّى از فاضلابها پس از تصفيه كردن، آب قابل استفاده براى زراعت درست مى كنند، چرا كه احساس كرده اند موادّ موجود در طبيعت نامحدود نيست كه به آسانى بتوان از آنها صرف نظر كرد، بايد از همه به صورت (دورانى) بهره گيرى

نمود. آيا با اين حال اسراف و تبذير صحيح است؟

ج- آيا ميانه روى در انفاق با ايثار تضاد دارد؟!

با در نظر گرفتن آيات فوق كه دستور به «رعايت اعتدال در انفاق» مى دهد، اين سؤال پيش مى آيد كه در سوره «دهر» و آيات ديگر قرآن و همچنين روايات، ستايش ايثارگران را مى خوانيم كه حتّى در نهايت سختى از خود مى گيرند و به ديگران مى دهند، اين دو چگونه با هم سازگار است؟

دقّت در شأن نزول آيات فوق، و همچنين قرائن ديگر، پاسخ اين سؤال را روشن مى سازد و آن اين كه:

دستور به رعايت اعتدال در جايى است كه بخشش فراوان سبب نابسامانيهاى فوق العاده در زندگى خود انسان گردد، و به اصطلاح «ملوم و محسور» شود؛ و يا ايثار سبب ناراحتى و فشار بر فرزندان او گردد و نظام خانوادگى اش را به خطر افكند؛ ولى هرگاه هيچ يك از اينها تحقّق نيابد، مسلّماً ايثار كار بسيار خوبى است.

از اين گذشته، رعايت اعتدال يك حكم عام است و ايثار يك حكم خاص كه مربوط به موارد معيّنى است و اين دو حكم با هم تضادّى ندارند.

(دقّت كنيد).

18 بهترين مورد انفاق

لِلْفُقَرَآءِ الَّذِينَ أُحْصِرُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ لَايَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِى الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ ا لْجَاهِلُ أَغْنِيَآءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لَايَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (انفاق شما مخصوصاً بايد) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا محصور شده اند (و توجّه به آيين خدا آنها را از وطنهاى خويش آواره ساخته و شركت در ميدان جهاد به آنها اجازه نمى دهد كه براى تأمين هزينه زندگى دست به كارى زنند)، نمى توانند مسافرتى كنند (و سرمايه اى به دست آورند) و چنان هستند كه از شدّت خويشتندارى، افراد بى اطّلاع آنها را غنى مى پندارند، ولى آنها را از چهره هايشان مى توانى بشناسى، آنها

هرگز با اصرار چيزى از مردم نمى خواهند (اين است ويژگيهاى اين افراد آبرومند) و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق كنيد خداوند از آن آگاه است.

«سوره بقره، آيه 273»

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 108

توضيح در شأن نزول اين آيه از امام باقر عليه السلام چنين نقل شده است كه اين آيه در باره اصحاب (صُفّه) نازل شده است (اصحاب صفّه حدود چهارصد نفر از مسلمانان مكّه و اطراف مدينه بودند كه نه خانه اى در مدينه داشتند و نه خويشاوندانى كه به منزل آنها بروند، از اين جهت در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله مسكن گزيده بودند، و آمادگى خودرا براى شركت در ميدانهاى جهاد اعلام مى داشتند)، ولى چون اقامت آنها در مسجد با شؤون مسجد سازگار نبود دستور داده شد به «صفّه» (سكّوى بزرگ و وسيع) كه در كنار مسجد قرار داشت منتقل شوند، آيه فوق نازل شد و به مردم دستور داد كه كمكهاى ممكن خودرا از اين دسته از برادران دينى دريغ ندارند، آنها هم چنين كردند.

در اين آيه، خدا بهترين موارد انفاق را بيان مى كند و آن در مورد كسانى است كه داراى اين صفات باشند:

1- «الَّذِينَ أُحْصِرُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ»- يعنى، كسانى كه اشتغال به كارهاى مهمّى از قبيل جهاد و نبرد با دشمن و فراگرفتن علوم دين، مانع از تحصيل هزينه زندگى براى آنها شده است، همچون اصحاب صفّه كه مصداق روشن اين موضوع بودند.

2- «لَايَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِى الْأَرْضِ»- آنها نمى توانند مسافرت كنند و براى كسب هزينه زندگى به شهرها و سرزمينهايى كه نعمتهاى الهى در آنجا فراوان است، بروند؛ بنابراين، كسانى كه مى توانند تأمين زندگى كنند

بايد مشقّت و رنج سفر را تحمّل كنند، و هرگز از انفاق و دسترنج دگران استفاده نكنند، مگر اين كه كار مهمترى همچون جهاد كه ضرورت براى مسلمين اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 109

دارد و مورد رضاى خداست مانع از مسافرت آنها شود.

3- «يَحْسَبُهُمُ ا لْجَاهِلُ أَغْنِيَآءَ مِنَ التَّعَفُّفِ»- كسانى كه از حال آنها اطّلاعى ندارند به سبب خويشتندارى و عفّت نفس آنها گمان مى كنند غنى و بى نيازند.

4- «تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ؛ آنها را از سيمايشان مى شناسى.»- سيما در لغت به معنى «علامت و نشانه» است، يعنى گر چه آنها سخنى از حال خود نمى گويند، ولى در چهره هاى آنها نشانه هايى از رنجهاى درونى وجود دارد كه براى افراد فهميده آشكار است، آرى «رنگ رخساره خبر مى دهد از سرّ درون»!

5- «لَايَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا»- آنها هرگز بسان فقراى عادى با اصرار چيزى از مردم نمى خواهند؛ اصولًا سؤال نمى كنند، چه رسد به اين كه اصرار در سؤال داشته باشند.

اگر قرآن مى گويد آنها با اصرار سؤال نمى كنند، معنى آن اين نيست كه بدون اصرار سؤال مى كنند، بلكه معنى اش اين است كه همانند فقراى معمولى نيستند تا سؤال كنند.

بنابراين، جمله مزبور با آغاز آيه كه مى گويد آنها از سيما شناخته مى شوند نه از سؤال، هيچ گونه منافاتى ندارد.

احتمال ديگرى در آيه نيز هست و آن اين كه در صورتى كه اضطرار شديد آنها را مجبور به اظهار حال خود كند هرگز اصرار در سؤال ندارند؛ بلكه نياز خودرا به شكل محترمانه اى به اطّلاع برادران مسلمان خود مى رسانند.

6- «وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»- اين جمله براى تشويق انفاق كنندگان است؛ خصوصاً انفاق به افرادى كه داراى عزّت نفس و طبع اسلام و

كمك هاى مردمى، ص: 110

بلند هستند؛ زيرا هنگامى كه توجّه داشته باشند كه آنچه را در راه خدا انفاق مى كنند ولو به طور مخفى باشد خداوند بر آن آگاه است، و آنها را از ثمرات عملشان بهره مند مى سازد، بيشتر علاقه به اين خدمت بزرگ پيدا مى كنند.

متأسّفانه، در هر اجتماعى اين گونه افراد نيازمند آبرومند كه غالب افراد از رنج درون آنها آگاه نيستند، وجود دارند؛ وظيفه مسلمانان آگاه است كه آنها را بيابند و مورد كمك و نوازش قرار دهند كه بهترين انفاق همين انفاق است.

اولويّتها در روايات اسلامى 1رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

انّ على كلّ مسلم في كلّ يوم صدقة

بر هر مسلمانى لازم است در هر روز صدقه اى بدهد.

بعضى عرض كردند: اى رسول خدا چه كسى توانايى بر اين كار دارد؟

فرمود:

اماطَتكُ الاذى عن الطّريق صدقة؛ كنارزدن موانع از راه مردم صدقه است.

و ارشادك الرّجل إلى الطّريق صدقة؛ و راهنمايى كردن رهگذر به راه و عيادتك المريض صدقة؛ و عيادت بيماران و أمرك بالمعروف صدقة؛ و امر به معروف و نهيك عن المنكر صدقة؛ و نهى از منكر

وردّك السّلام صدقة «1»؛ و پاسخ سلام.

همه اينها صدقه و انفاق در راه خدا است.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 111

2در حديث ديگرى مى خوانيم:

كان أبو عبداللَّه عليه السلام إذا اعتمّ وذهب من اللّيل شطره أخذ جراباً فيه خبز و لحم والدّراهم فحمله على عنقه ثمّ ذهب به إلى أهل الحاجة من أهل المدينة فقسّمه فيهم و لايعرفونه، فلمّا مضى أبو عبداللَّه عليه السلام فقدوا ذلك فعلموا انّه كان أباعبداللَّه عليه السلام «1»

امام صادق عليه السلام هنگامى كه نماز عشا را مى خواند و پاسى از شب مى گذشت، كيسه اى را كه در آن نان و گوشت

و پول بود، به دوش مى گرفت، سپس به سراغ نيازمندان مدينه مى رفت و در ميان آنها تقسيم مى كرد و به صورتى بود كه او را نمى شناختند، هنگامى كه امام عليه السلام رحلت فرمود، و آن كمكها از نيازمندان مدينه قطع شد، دانستند كه آن شخص نيكوكار كمك كننده، امام صادق عليه السلام بوده است.

3در حديث ديگرى از همان بزرگوار مى خوانيم:

ليس المسكين بالطّواف ولا بالّذي تردّه التّمرة والتّمرتان، واللّقمة واللّقمتان، ولكن المسكين المتعفّف الّذي لا يسأل النّاس ولا يفطن له فيتصدّق عليه «2»

مسكين كسى نيست كه دوره گردى مى كند، يا يكى دو خرما يا يكى دو لقمه او را قانع مى سازد، مسكين واقعى كسى است كه بسيار عفيف است و از كسى چيزى تقاضا نمى كند، وكسى نمى فهمد كه او فقير است تا به او صدقه دهد (بايد چنين كسى را جستجو كرد و به او انفاق نمود).

بخش چهارم موانع قبول انفاق

19 شرط قبول انفاق

اشاره

يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَاتُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنّ وَالْأَذَى كَالَّذِى يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَآءَ النَّاسِ وَلَايُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَاليَوْمِ الْأَخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَّايَقْدِرُونَ عَلَى شَىْ ءٍ مّمَّا كَسَبُواْ وَاللَّهُ لَايَهْدِى ا لْقَوْمَ ا لْكفِرِينَ* وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَا لَهُمُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مّنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَاتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد بخششهاى خودرا با منّت و آزار باطل نسازيد، همانند كسى كه مال خودرا براى نشان دادن به مردم و رياكارى انفاق مى كند و ايمان به خدا و روز رستاخيز نمى آورد؛ (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن (قشر نازكى از) خاك باشد و (بذرهايى در آن افشانده شود) و باران

درشت به آن برسد (و همه خاكها و بذرها را

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 116

بشويد) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند، (آرى) آنها از كارى كه انجام داده اند چيزى عايدشان نمى شود، و خداوند گروه كافران را هدايت نمى كند!

و (كار) كسانى كه اموال خودرا براى خشنودى خدا و تثبيت (ملكات انسانى) در روح خود انفاق مى كنند همچون باغى است (سرسبز) كه در نقطه بلندى باشد و بارانهاى درشت به آن برسد (و از هواى آزاد و نور آفتاب به حدّ كافى بهره بگيرد) و ميوه خودرا دوچندان دهد، و اگر باران درشتى بر آن نبارد بارانهاى ريز و شبنم بر آن مى بارند (لذا هميشه شاداب و با طراوت است) و خداوند به آنچه انجام مى دهيد بيناست!

«سوره بقره، آيات 264 و 265»

توضيح انگيزه ها و نتايج انفاق بسيار مختلف است و چهره هاى آن نيز متفاوت مى باشد.

در دو آيه بالا نخست اشاره به اين حقيقت شده است كه افراد با ايمان نبايد انفاقهاى خودرا در راه خدا بر اثر منّت گذاردن و آزار رسانيدن، باطل و بى اثر سازند.

سپس دو مثال جالب براى انفاقهايى كه آميخته با منّت و آزار و رياكارى وخودنمايى است، وانفاقهايى كه از روح اخلاص و عواطف انسانى سر چشمه گرفته بيان شده است:

قطعه سنگ محكمى را در نظر بگيريد كه قشر نازكى از خاك روى آن را پوشانده باشد، بذرهاى مستعدّى در اين خاك افشانده شود، و در معرض اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 117

هواى آزاد و تابش آفتاب قرار گيرد، و سپس باران پر بركت دانه درشتى بر آن ببارد؛ مسلّم است كه اين باران كارى جز اين نمى كند

كه آن قشر نازك خاك را همراه بذرها مى شويد و پراكنده مى سازد، و سنگ سخت غير قابل نفوذ كه هيچ گياهى بر آن نمى رويد با قيافه خشن خود آشكار مى گردد؛ اين به خاطر آن نيست كه تابش آفتاب و هواى آزاد و نزول باران مزبور اثر بدى داشته است، بلكه به سبب اين است كه محلّ بذرها، محلّ نامناسبى بوده، ظاهرى آراسته و درونى خشن و غيرقابل نفوذ داشته است، و تنها قشر نازكى از خاك روى آن را پوشانده بوده در حالى كه پرورش گياه نياز به اين دارد كه علاوه بر روى زمين، اعماق آن هم آماده براى پذيرش ريشه ها و تغذيه آن باشد.

قرآن، اعمال رياكارانه و انفاقهاى آميخته با منّت و آزار را كه از دلهاى قساوتمند سرچشمه مى گيرد، تشبيه به اين قشر خاك مى كند كه روى سنگ سختى را پوشانده است، و هيچ گونه بهره اى از آن نمى توان برد، بلكه زحمات باغبان و برزگر را بر باد مى دهد.

اين بود مثالى كه در آيه اول براى انفاقهاى رياكارانه و توأم با منّت و آزار ذكر شده است.

يك مثال جالب ديگر

باغ سرسبزى را در نظر بگيريد كه بر زمين مرتفع و حاصلخيزى در برابر نسيم آزاد و نور آفتاب قرار گرفته باشد و بارانهاى درشت نافع بر آن ببارد، و هنگامى كه باران نمى بارد لااقل در برابر ريزش شبنم و بارانهاى اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 118

ريز، طراوت و لطافت و خرّمى باغ همچنان حفظ مى گردد.

در نتيجه، چنين باغى دو برابر بيشتر از باغهاى ديگر ميوه مى دهد، زيرا گذشته از اين كه زمين حاصلخيز است به طورى كه حتّى شبنم و بارانهاى ريز براى به ثمر

رسيدن ميوه هاى آن كافى است تا چه رسد به بارانهاى درشت، چون در بلندى قرار گرفته از هواى آزاد و نور كافى خورشيد بهره فراوانى مى گيرد و علاوه بر منظره زيبايى كه از دور چشم هر بيننده اى را به خود جلب مى كند، از خطر سيلاب نيز محفوظ است!

كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا و استوار شدن ايمان و يقين در قلب و جان خويش انفاق مى كنند، همانند اين باغ هستند كه محصولى پربركت و مفيد و پرارزش خواهد داشت.

در اينجا توجّه به چند نكته لازم است:

1- از جمله «لَاتُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنّ وَالْأَذَى انفاقهاى خودرا با منّت و آزار باطل نكنيد» استفاده مى شود كه پاره اى از اعمال ممكن است نتايج اعمال نيك را از بين ببرد و اين همان مسأله «احباط» است كه شرح آن در كتب تفسير وعقائد آمده است.

2- تشبيه عمل رياكارانه به قطعه سنگى كه قشر نازكى از خاك روى آن را پوشانيده است بسيار گويا است، زيرا افراد رياكار، باطن خشن و بى ثمر خودرا با آب و رنگ خيرخواهى و نيكوكارى مى پوشانند، و اعمالى كه هيچ گونه ريشه ثابتى در وجود آنها ندارد انجام مى دهند، اما طوفانهاى زندگى بزودى اين پرده را كنار مى زند و باطن آنها را آشكار مى سازد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 119

3- جمله «ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مّنْ أَنفُسِهِمْ» انگيزه هاى انفاق صحيح و الهى را بيان مى كند و آن دو چيز است: «طلب خشنودى خدا» و «تقويت روح ايمان و ايجاد آرامش در دل و جان».

اين جمله مى گويد انفاق كنندگان واقعى كسانى هستند كه تنها براى خشنودى خدا و پرورش فضايل انسانى و تثبيت اين صفات در درون

جان خويش و همچنين پايان دادن به اضطراب و ناراحتيهايى كه بر اثر احساس مسؤوليّت در برابر محرومان در وجدان آنها پيدا مى شود، اقدام به انفاق مى كنند. بنابراين «مِن» در آيه به معنى «فى» مى باشد.

4- جمله «وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ؛ خدا به آنچه انجام مى دهيد بينا است» كه در آخر آيه دوم ذكر شده، هشدارى است به همه كسانى كه مى خواهند عمل نيك انجام دهند كه مراقب باشند كوچكترين آلودگى نيّت يا طرز كار ممكن است نتيجه اعمال آنها را بر باد دهد، زيرا خداوند كاملًا مراقب اعمال آنهاست!

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 121

20 موانع قبول!

قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مّنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ أَذًى وَاللَّهُ غَنِىٌ حَلِيمٌ گفتار پسنديده (در برابر نيازمندان) و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنها) از بخششى كه آزارى به دنبال آن باشد بهتر است و خداوند بى نياز و بردبار است.

«سوره بقره، آيه 263»

توضيح اين آيه همانند آيات گذشته، به انفاق كنندگان هشدار مى دهد و مى گويد: عمل آنها را كه در برابر ارباب حاجت گفتار نيكو و زبان خوش دارند، و در برابر اصرار آنها حتّى اگر توأم با خشونت باشد، عفو و گذشت مى كنند، بهتر است از بخشش كسانى كه به دنبال انفاق، نيازمندان را آزار مى دهند.

اين آيه، منطق اسلام را در مورد ارزشهاى اجتماعى مردم و آبرو و حيثيّت آنها روشن مى سازد، و عمل آنهايى را كه در حفظ اين سرمايه هاى اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 122

انسانى مى كوشند و ارباب حاجت را با گفتار نيكو و احياناً راهنمايى هاى لازم بهره مند كرده، هرگز اسرار آنها را فاش نمى سازند، از بخشش افراد خودخواه و كوته نظرى كه در برابر كمك مختصرى هزار گونه زخم زبان

به افراد آبرومند مى زنند و شخصيّت آنها را در هم مى شكنند، برتر و بالاتر مى شمرد. در حقيقت اين گونه اشخاص همان گونه كه اشاره كرديم بيش از آن اندازه كه نفع مى رسانند، ضرر مى زنند، و اگر سرمايه اى مى دهند سرمايه هايى را نيز مى گيرند.

از آنچه در بالا گفتيم روشن مى شود كه «قول معروف» معنى وسيعى دارد، و هرگونه سخن نيك، دلجويى و راهنمايى را شامل مى شود.

«مغفرت» به معنى «عفو و گذشت» در برابر خشونت ارباب حاجت است؛ آنها كه بر اثر هجوم گرفتاريها پيمانه صبرشان لبريز شده، گاهى بدون هيچ گونه تمايل درونى سخنان خشونت آميزى بر زبان جارى مى سازند؛ اين افراد در واقع از اجتماع ظالمى كه حقّ آنها را نداده، به اين وسيله مى خواهند انتقام بگيرند، و كمترين جبرانى كه اجتماع و افراد متمكّن در برابر محروميّت آنان مى توانند بكنند اين است كه سخنان آنها را كه جرقّه هاى آتش درون آنان است با تحمّل بشنوند و با ملايمت خاموش سازند.

بديهى است كه تحمّل خشونت آنها و گذشت از برخوردهاى زننده آنان از عقده هايشان مى كاهد؛ از اين رو اهمّيّت اين دستور اسلامى روشنتر مى گردد، و گاه ارزش آن از ارزش انفاق به آنها بيشتر است.

بعضى كلمه «مغفرت» را در اين جا به معنى ريشه اصلى آن كه پوشانيدن اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 123

و مستور ساختن است، گرفته اند، و اين كلمه را اشاره به پرده پوشى بر اسرار حاجتمندان آبرومند دانسته اند، البتّه اين تفسير با آنچه در بالا گفتيم منافاتى ندارد، زيرا اگر مغفرت به معنى وسيع تفسير شود، هم عفو و گذشت را در برخواهد داشت، هم «پوشانيدن و مستور داشتن اسرار نيازمندان» را.

در تفسير «نور الثّقلين» از پيغمبر گرامى

اسلام چنين نقل شده:

«إذا سئل السّائل فلا تقطعوا عليه مسألته حتّى يفرغ منها ثُمَّ ردّوا عليه بوقارٍ ولينٍ امّا ببذل يسير أو ردّ جميل فإنّه قد يأتكم من لّيس بأنس ولا جان ينظرونكم كيف صنيعكم فيما خوّلكم اللَّه تعالى»

در اين حديث پيامبر صلى الله عليه و آله گوشه اى از آداب انفاق را روشن ساخته مى فرمايد: «هنگامى كه حاجتمندى از شما چيزى بخواهد گفتار او را قطع نكنيد تا تمام مقصود خويش را شرح دهد، سپس با وقار و ادب و ملايمت به او پاسخ بگوييد، يا چيزى كه در قدرت داريد در اختيار او بگذاريد، و يا به طرز شايسته اى او را باز گردانيد، زيرا ممكن است سؤال كننده فرشته اى باشد كه مأمور آزمايش شما است، تا ببيند در برابر نعمتهايى كه خداوند به شما ارزانى داشته چگونه عمل مى كنيد!

«وَاللَّهُ غَنِىٌ حَلِيمٌ»

جمله هاى كوتاهى كه در آخر آيات قرآن آمده است و صفاتى از صفات خداوند را بيان مى كند، با مضمون همان آيه حتماً ارتباط دارد، و با توجّه به اين نكته منظور از جمله «وَاللَّهُ غَنِىٌ حَلِيمٌ؛ خدا بى نياز و بردبار است.» گويا اين است كه چون بشر طبعاً طغيانگر است با رسيدن به مقام و ثروت خود را

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 124

بى نياز گمان مى كند و اين حالت گاهى موجب پرخاشگرى و بدزبانى او نسبت به محرومان و مستمندان مى شود؛ لذا، مى فرمايد بى نياز (فقط) خداست.

در حقيقت اوست كه از همه چيز بى نياز است و بى نيازى بشر در واقع سرابى بيش نيست و نبايد موجب غرور و طغيان و بى اعتنايى او نسبت به فقرا گردد؛ بعلاوه، خداوند در برابر ناسپاسى مردم بردبار است، افراد با

ايمان نيز بايد چنين باشند!

ونيز ممكن است جمله مزبور اشاره به اين باشد كه خداوند از انفاقهاى شما بى نياز است و آنچه انجام مى دهيد، به سود خود شما است؛ بنابراين، منّتى بر كسى نداريد بعلاوه، او در برابر خشونتهاى شما بردبار است و در عقوبت عجله نمى كند، تا بيدار شويد و خود را اصلاح كنيد. (دقّت كنيد)

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 125

21 باز هم موانع قبول انفاق

اشاره

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَا لَهُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَايُتْبِعُونَ مَآ أَنْفَقُواْ مَنًّا وَلَا أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبّهِمْ وَلَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَاهُمْ يَحْزَنُونَ كسانى كه اموال خودار در راه خدا انفاق مى كنند و سپس به دنبال انفاقى كه كرده اند منّت نمى گذارند و آزارى نمى رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است، و نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند.

«سوره بقره، آيه 262»

توضيح چه انفاقى با ارزش است و مورد قبول؟

پاسخ اين سؤال در آيه فوق آمده است، مى فرمايد:

انفاق در راه خداوند در صورتى در پيشگاه پروردگار مورد قبول واقع مى شود كه به دنبال آن منّت و چيزى كه موجب آزار و رنجش نيازمندان مى شود نباشد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 126

بنابراين، كسانى كه در راه خداوند بذل مال مى كنند ولى به دنبال آن منّت مى گذارند، رياكارى كه موجب آزار و رنجش نيازمندان است، انجام مى دهند و با اين عمل ناپسند اجر و پاداش خود را از بين مى برند.

آنچه در اين آيه بيشتر جلب توجّه مى كند اين است كه قرآن در واقع سرمايه زندگى انسان را منحصر به سرمايه هاى مادّى نمى داند، بلكه سرمايه هاى معنوى و اجتماعى را نيز به حساب آورده است.

كسى كه چيزى به ديگرى مى دهد و منّتى بر او مى گذارد و يا با آزار خود

او را شكسته دل مى سازد، در حقيقت چيزى به او نداده است، زيرا اگر سرمايه اى به او داده، سرمايه اى هم از او گرفته است؛ و چه بسا آن تحقيرها و شكست ها و ضررهاى روحى به مراتب بيش از مالى باشد كه به او بخشيده است.

بنابراين، اگر چنين اشخاصى اجر و پاداشى نداشته باشند، كاملًا طبيعى و عادلانه خواهد بود، بلكه مى توان گفت چنين افرادى در بسيارى از موارد بدهكار هم هستند نه طلبكار! زيرا آبروى انسان به مراتب برتر و بالاتر از ثروت و مال است.

نكته ديگر اين كه: منّت گذاردن و اذيت كردن در آيه با كلمه «ثمَّ» كه معمولًا براى فاصله بين دو حادثه (و به اصطلاح براى تراخى) است، ذكر شده؛ بنابراين، معنى آيه چنين مى شود: كسانى كه انفاق مى كنند و بعداً منّتى نمى گذارند و آزارى نمى رسانند، پاداش آنها نزد پروردگار محفوظ است.

واين خود مى رساند كه منظور قرآن تنها اين نيست كه پرداخت انفاق مؤدّبانه و محترمانه و خالى از منّت باشد؛ بلكه در ماهها و سالهاى بعد نيز نبايد با يادآورى آن منّتى بر گيرنده گذارده شود، و اين نهايت دقّت اسلام را

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 127

در خدمات خالص انسان مى رساند.

بايد توجّه داشت كه منّت و آزارى كه موجب عدم قبول انفاق مى شود اختصاص به مستمندان ندارد بلكه در كارهاى عمومى و اجتماعى از قبيل جهاد در راه خدا و كارهاى عام المنفعه، ساختن مدارس و مساجد و درمانگاهها و ... كه احتياج به بذل مال دارد، رعايت اين موضوع نيز لازم است.

جمله «لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبّهِمْ؛ پاداش آنها نزد پروردگارشان است.» به انفاق كنندگان اطمينان مى دهد كه پاداش آنها نزد پروردگارشان محفوظ

است، تا با اطمينان خاطر در اين راه گام بردارند، زيرا چيزى كه در نزد خدا است نه خطر نابودى دارد و نه نقصان، بلكه تعبير «ربّهم» (پروردگارشان) گويا اشاره به اين است كه خداوند اعمال آنها را پرورش داده و پيوسته بر آن مى افزايد همان گونه كه از آيات ديگر استفاده مى شود.

جمله «وَلَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَاهُمْ يَحْزَنُونَ»- همان طور كه در سابق نيز اشاره شد با توجّه به اين كه «خوف» نسبت به امور آينده است و «حزن» و اندوه نسبت به گذشته است، مى گويد: انفاق كنندگان با توجّه به محفوظ بودن پاداششان در پيشگاه خدا، نه از آينده و رستاخيز ترسى دارند، و نه از آنچه در راه خدا بخشيده اند، اندوهى به خود راه مى دهند و فكر فقر و تهيدستى مى كنند.

شرايط قبول انفاق در روايات اسلامى

در روايات اسلامى دستورات موكّدى در باره پرهيز از آفات انفاق در راه خدا آمده است؛ به عنوان نمونه:

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 128

1در حديثى از امام اميرالمؤمنين عليه السلام مى خوانيم كه فرمود:

آفة العطاء ألْمَطَل «1»

آفت بخشش، تأخير و معطّل ساختن است.

2امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

إذا كانت لك يد عند انسان فلا تفسدها بكثرة المنّ والذّكر لها ولكن اتبعها بأفضل منها فإنّ ذلك اجمل بك في اخلاقك «2»

هرگاه نعمتى به كسى بخشيدى، آن را با فزونى منّت و يادآورى تباه مكن، بلكه آن را با نعمت برترى تكميل كن كه اين كار در زيباسازى اخلاق تو مؤثّر است.

3اميرمؤمنان عليه السلام در عهدنامه مالك اشتر به او چنين توصيه فرمود:

إيّاك والمنّ على رعيّتك باحسانك أو التّزيّد فيما كان من فعلك أو أن تعدّهم فتتبع موعدك بخلفك فإن المنّ يبطل الإحسان والتّزيّد يذهب بنور الحقّ «3»

از منّت بر

رعيّت به هنگام نيكى كردن، بپرهيز، و از آنها زياده خواهى در برابر آنچه انجام داده اى، مكن، و هرگاه وعده اى به آنها مى دهى، تخلّف منما، چرا كه منّت، احسان را باطل مى كند و زياده خواهى، نور حق را از ميان مى برد.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 129

بخش پنجم انفاقهاى ريايى

22 انفاق رياكاران!

اشاره

وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَا لَهُمْ رِئَآءَ النَّاسِ وَلَايُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَابِالْيَوْمِ الْأَخِرِ وَمَن يَّكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَآءَ قَرِينًا* وَمَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَا لْيَوْمِ الْأَخِرِ وَأَنْفَقُواْ مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَكَانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِيمًا

آنها كسانى هستند كه اموال خودرا براى نشان دادن به مردم و رياكارى انفاق مى كنند و ايمان به خداوند و روز بازپسين ندارند (چرا كه شيطان، رفيق و همنشين آنها است) و كسى كه شيطان قرين او است، بد قرينى انتخاب كرده است!

چه مى شد اگر آنها ايمان به خدا و روز بازپسين مى آوردند و از آنچه خدا به آنها روزى داده، (در راه او خالصانه) انفاق مى كردند، و خداوند نسبت به آنها آگاه است.

«سوره نساء، آيات 38 و 39»

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 132

توضيح

انفاقهاى الهى و انفاقهاى ريايى

اين آيه اشاره به افراد متكبّر و خودخواه و بخيل است كه در آيه قبل به آنها اشاره شده، مى فرمايد: آنها كسانى هستند كه نه تنها خودشان از نيكى كردن به مردم، بخل مى ورزند، بلكه ديگران را نيز به آن دعوت مى كنند (الّذين يبخلون ويأمرون الناس بالبخل).

علاوه بر اين، سعى دارند آنچه را كه خدا به آنها مرحمت كرده، مخفى كنند، مبادا مردم از آنها توقّعى پيدا كنند (ويكتمون ما آتاهم اللَّه من فضله).

سپس، سرانجام و عاقبت كار آنها را چنين بيان مى كند: ما براى كافران عذاب خواركننده اى مهيّا ساخته ايم (واعتدنا للكافرين عذاباً مهيناً).

شايد سرّ تعبير به كفر اين باشد كه «بخل» غالباً از كفر سرچشمه مى گيرد، زيرا افراد بخيل، در واقع ايمان كامل به مواهب بى پايان پروردگار و وعده هاى او نسبت به نيكوكاران ندارند؛ فكر مى كنند كمك به ديگران آنها را بيچاره خواهد كرد.

و اين كه مى گويد: عذاب

آنها خواركننده است براى اين است كه جزاى «تكبّر» و خواركردن ديگران همين است.

ضمناً بايد توجّه داشت كه بخل منحصر به امور مالى نيست، بلكه سختگيرى در هر نوع موهبت الهى را شامل مى شود؛ بسيارند كسانى كه در امور مالى بخيل نيستند ولى در علم و دانش و مسائل ديگرى از اين قبيل بخل مى ورزند!

در آيه مورد بحث به يكى ديگر از صفات متكبّران بخيل اشاره كرده،

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 133

مى فرمايد: آنها كسانى هستند كه اگر انفاقى مى كنند به خاطر تظاهر و نشان دادن به مردم و كسب شهرت و مقام است، و هدف آنها خدمت به خلق، و جلب رضاى خالق نيست؛ به همين دليل، در موارد انفاق، پايبند استحقاق طرف نيستند، بلكه دائماً در اين فكرند كه چگونه انفاق كنند تا بيشتر بتوانند از آن بهره بردارى به سود خود نموده، و موقعيّت خودرا تثبيت كنند، زيرا آنها ايمان به خدا و روز رستاخيز ندارند؛ به همين جهت، در انفاقهايشان انگيزه معنوى نيست.

«وَمَن يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَآءَ قَرِينًا»- آنها شيطان را دوست و رفيق خود انتخاب كردند و كسى كه چنين باشد، بسيار بد رفيقى براى خود انتخاب كرده و راهى بهتر از اين نخواهد پيمود، چون منطق و برنامه آنها همان منطق و برنامه رفيقشان شيطان است؛ او است كه به آنها مى گويد انفاق خالصانه موجب فقر مى شود (الشّيطان يعدكم الفقر «1») و بنابراين، يا انفاق نمى كنند و بخل مى ورزند (چنانكه در آيه قبل اشاره شد) و يا اگر انفاق كنند در مواردى است كه از آن بهره بردارى شخصى خواهند كرد (چنانكه در اين آيه اشاره شده است).

از اين آيه ضمناً

استفاده مى شود كه يك همنشين بد تا چه اندازه مى تواند در سرنوشت انسان مؤثّر باشد، تا آنجا كه او را به آخرين درجه سقوط بكشاند، و نيز از آن استفاده مى شود كه رابطه «متكبّران» با شيطان (و اعمال شيطانى) يك رابطه مستمر است نه موقت و گاهگاهى، چون مى فرمايد شيطان را قرين و رفيق و همنشين خود انتخاب كرده اند.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 134

سپس مى افزايد: «وَمَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَا لْيَوْمِ الْأَخِرِ وَأَنْفَقُواْ مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ»- چه مى شد اگر آنها از اين بيراهه ها باز مى گشتند و ايمان به خدا و روز رستاخيز پيدا مى كردند، و از مواهبى كه خداوند در اختيار آنها گذاشته با خلوص نيّت و فكر پاك به بندگان خدا انفاق مى كردند، و از اين راه براى خود كسب سعادت و خوشبختى دنيا و آخرت مى نمودند.

در پايان آيه مى فرمايد: «خداوند از حال آنها آگاه است (وَكَانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِيمًا).»

آرى، در هر حال خداوند از نيّات و اعمال آنها با خبر است، و بر طبق آن به آنها جزا و كيفر مى دهد.

قابل توجّه اين كه، در آيه سابق كه سخن از انفاقهاى رياكارانه بود، انفاق به «اموال» نسبت داده شده است، و در اين آيه به «ممّا رزقهم اللَّه» نسبت مى دهد؛ اين تفاوت تعبير ممكن است اشاره به سه نكته باشد:

نخست اين كه، در انفاقهاى ريايى توجّه به حلال و حرام بودن مال نمى شود، در حالى كه در انفاقهاى الهى حلال بودن و مصداق (ما رزقهم اللَّه) بودن، مورد توجّه است.

ديگر اين كه، در انفاقهاى ريايى افراد انفاق كننده چون مال را متعلّق به خودشان مى دانند، از منّت گذاردن ابا ندارند، در حالى كه در

انفاقهاى الهى چون توجّه به اين دارند كه اموال را خدا به آنها داده است و اگر گوشه اى از آن را در راه او خرج مى كنند، جاى منّت نيست، از هرگونه منّت خوددارى مى كنند.

از سوى سوم، انفاقهاى ريايى غالباً منحصر به مال است، زيرا چنين اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 135

اشخاصى از سرمايه هاى معنوى بى بهره اند تا از آنها انفاق كنند، امّا انفاقهاى الهى دامنه وسيعى دارد و تمام مواهب مادّى و معنوى را اعم از مال و علم و موقعيّت اجتماعى و آنچه مصداق «ممّا رزقهم اللَّه» است، شامل مى شود.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 137

23 باز هم انفاقهاى ريايى!

اشاره

أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهرُ لَهُ فِيهَا مِن كُلّ الثَّمَرَا تِ وَأَصَابَهُ ا لْكِبَرُ وَلَهُ ذُرّيَّةٌ ضُعَفَآءُ فَأَصَابَهَآ إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذلِكَ يُبَيّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْأَيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ آيا هيچ كس از شما دوست مى دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير درختان آن نهرها در جريان باشند و براى او در آن (باغ) از هرگونه ميوه اى وجود داشته باشد در حالى كه به سن پيرى رسيده و فرزندانى (كوچك و) ضعيف دارد، (در اين هنگام) گرد بادى (كوبنده) كه در آن آتش (سوزانى) است به آن برخورد كند و آن باغ شعله ور گردد و بسوزد (اين گونه است حال كسانى كه انفاقهاى خودرا با ريا و منّت و آزار باطل مى كنند)؛ اين چنين خداوند آيات خودرا آشكار مى سازد، شايد بينديشيد (و با انديشه راه حق را بيابيد).

«سوره بقره، آيه 266»

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 138

توضيح

يك مثال زيبا

«أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ ...»- قرآن در اين آيه براى روشن كردن شدّت احتياج انسان به اعمال صالح در روز رستاخيز و اين كه چگونه رياكارى و منّت و آزار، انفاق و اعمال صالح انسان را بر باد مى دهد، مثال جالبى ذكر مى كند؛ اين مثال، منظره كسى را مجسّم مى كند كه باغى سرسبز و خرّم با درختان گوناگون از قبيل درخت خرما و انگور پرورش داده كه همواره آب از پاى درختان آن مى گذرد و نياز به آبيارى ندارد، در حالى كه پير و سالخورده شده و فرزندان ناتوان و ضعيفى اطراف او را گرفته اند، و تنها راه تأمين زندگى و معيشت آنان همين باغ

است، و اگر اين باغ از بين برود نه او، و نه فرزندان او، قدرت و توانايى بر احياء آن ندارند؛ ناگهان گرد باد سوزان و آتشبارى بر آن مى وزد و آن را كاملًا مى سوزاند و از بين مى برد؛ در اين هنگام، اين شخص سالخورده كه قواى جوانى را از دست داده و نمى تواند از راه ديگرى تأمين زندگى كند، و فرزندان او هم ضعيف و ناتوان هستند، چه حالى پيدا مى كند، و چه حسرت و اندوه مرگبارى به او دست مى دهد!

حال كسانى كه عمل نيكى انجام مى دهند، و سپس با رياكارى يا منّت و اذّيت و آزار، آن را از بين مى برند همانند چنين كسى است كه زحمات فراوانى كشيده و به هنگامى كه نياز شديدى به بهره بردارى از آن دارد، نتيجه كار او بكلّى از ميان مى رود و جز حسرت و اندوه چيزى براى او باقى نمى ماند.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 139

«كَذلِكَ يُبَيّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْأَيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ»- از آنجا كه سرچشمه همه بدبختيها مخصوصاً كارهاى ابلهانه اى مانند منّت گذاردن كه سودش هيچ و زيانش بسيار و سريع است، از به كار نينداختن انديشه سرچشمه مى گيرد، خداوند در پايان آيه مردم را به تفكّر و انديشه دعوت كرده، مى فرمايد: اين چنين خداوند آيات را براى شما توضيح مى دهد، شايد بينديشيد.

دو نكته

1- از جمله «واصابه الكبر وله ذريّة ضعفاء؛ (صاحب آن باغ) پير و سالخورده است و فرزندانى كوچك و ناتوان دارد» استفاده مى شود كه انفاق و بخشش در راه خدا و كمك به نيازمندان همچون باغ خرّمى است كه هم خود انسان از ثمرات آن بهره مند مى شود و هم فرزندان او، در حالى

كه رياكارى و منّت و آزار، هم سبب محروميّت خود او مى شود، و هم نسلهاى آينده كه بايد از ثمرات و بركات اعمال نيك او بهره مند گردند محروم خواهند شد.

اين خود دليل بر آن است كه نسلهاى آينده در نتايج اعمال نيك نسلهاى گذشته سهيم هستند؛ از نظر اجتماعى نيز چنين است زيرا محبوبيّت و حسن شهرت و اعتمادى كه پدران بر اثر كار نيك در افكار عمومى پيدا مى كنند، سرمايه بزرگى براى فرزندان آنها خواهد بود.

2- جمله «اعصار فيه نار» يعنى گردبادى كه در آن آتشى باشد، ممكن است اشاره به گردبادهاى ناشى از بادهاى سموم و سوزان و خشك كننده اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 140

باشد، و يا گردبادى كه از روى خرمن آتشى بگذرد، و طبق معمول كه گرد باد هر چه را بر سر راه خود بيابد با خود همراه مى برد، آن را از زمين برداشته و به نقطه ديگرى بپاشد؛ و ممكن است اشاره به گردبادى باشد كه به همراه صاعقه است كه هرگاه به نقطه اى اصابت كند، همه چيز را تبديل به خاكستر مى كند؛ و در هر حال، اشاره به نابودى سريع و كامل است (احتمال سوم نزديكتر به نظر مى رسد).

انفاق ريايى در روايات اسلامى خلوص نيّت شرط قبولى همه طاعات و عبادات است، بخصوص كمكهاى مردمى و كارهاى خير، و اين مسأله بازتاب وسيعى در روايات معصومين عليهم السلام دارد؛ به عنوان نمونه:

1رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

سبعة في ظلّ عرش اللَّه عزّوجلّ يوم لا ظلّ إلّاظلّه: رجل تصدّق بيمينه فاخفاه عن شماله «1»

هفت گروه هستند كه در سايه عرش خدا- در آن روز كه سايه اى جز

سايه (لطف) او نيست- قرار دارند؛ (از جمله) كسى كه صدقه اى با دست راست خود بدهد و از دست چپ مخفى كند ...

2على عليه السلام مى فرمايد:

افضل ما توسّل به المتوسّلون، الإيمان باللَّه ... وصدقة السّرّ،

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 141

فإنّها تذهب الخطيئة وتطفي غضب الرّب «1»

برترين چيزى كه توسّل جويان به آن متوسّل مى شوند، ايمان به خدا ... و صدقه پنهانى است كه گناه را پاك مى كند، و آتش خشم خدا را خاموش.

3امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

لا تتصدّق على أعين النّاس ليزكّوك فإنّك إن فعلت ذلك فقد استوفيت أجرك ولكن إذا أعطيت بيمينك فلا تطّلع عليها شمالك فإن الّذي تتصدّق له سرّاً يجزيك علانية «2»

در برابر ديدگان مردم و براى اين كه تو را آدم پاكى بشمرند، انفاق مكن، چرا كه اگر اين كار را كردى، پاداش خودرا (كه همان ثناى مردم است) گرفته اى! ولى هرگاه صدقه اى با دست راست دادى چنان كن كه دست چپ تو با خبر نشود! زيرا كه آن كس كه براى او پنهانى صدقه مى دهى، آشكارا به تو جزا خواهد داد!

بخش ششم ده شرط لازم براى انفاق ارزشمند

24 ده شرط لازم براى انفاق ارزشمند

سابقاً خوانديم كه قرآن مجيد تعبير لطيف و بزرگوارانه اى در مورد انفاق در راه خدا دارد و از آن به عنوان وام دادن به خدا تعبير مى كند؛ وامى كه سود كلانى از سوى خدا به آن پرداخته مى شود. جالب اين است كه از آن تعبير به «قرض الحسنه» مى كند؛ اين تعبير، اشاره اى به اين حقيقت دارد كه وام دادن انواع و اقسامى دارد كه بعضى را «وام نيكو» و بعضى را وام كم ارزش و يا حتّى بى ارزش مى توان شمرد!

قرآن مجيد شرايط وام نيكو را در برابر خداوند، يا به تعبير

ديگر، «انفاق ارزشمند» را در آيات مختلف بيان كرده است، و بعضى از مفسّران از جمع آورى آن ده شرط به شرح زير استفاده كرده اند.

1انفاق از بهترين قسمت مال انتخاب شود، نه از اموال كم ارزش:

يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنْفِقُواْ مِنْ طَيّبَاتِ مَاكَسَبْتُمْ وَمِمَّآ أَخْرَجْنَا لَكُم مّنَ الْأَرْضِ وَلَاتَيَمَّمُواْ ا لْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 146

بَاخِذِيهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حَمِيدٌ «1»

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از اموال پاكيزه اى كه به دست آورده ايد، يا از زمين براى شما خارج ساخته ايم، انفاق كنيد؛ و به سراغ قسمتهاى ناپاك (براى انفاق) نرويد، در حالى كه خودتان حاضر نيستيد آنها را بپذيريد، مگر از روى اغماض، و بدانيد خداوند بى نياز و شايسته ستايش است.

2از اموالى كه مورد نياز مردم است، باشد، همان گونه كه مى فرمايد:

وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ «2»

آنها ديگران را بر خود مقدّم مى دارند، هر چند خود شديداً نيازمند باشند.

3به كسانى انفاق كند كه سخت به آن نيازمندند و اولويّتها را در نظر گيرد:

لِلْفُقَرَآءِ الَّذِينَ أُحْصِرُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ «3»

(انفاق شما مخصوصاً) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا در محاصره قرار گرفته اند.

4انفاق اگر مكتوم باشد، بهتر است:

وإن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ «4»

هر گاه آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد، براى شما بهتر است.

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 147

5هرگز منّت و آزارى با آن همراه نباشد:

يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَاتُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنّ وَالأَذَى «1»

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، انفاقهاى خود را با منّت و آزار باطل نكنيد!

6انفاق بايد توأم با اخلاص و پاكى نيّت باشد:

يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ «2»

(كسانى كه) اموالشان را براى جلب خشنودى خداوند

انفاق مى كنند.

7آنچه را انفاق مى كند، كوچك و كم اهمّيّت بشمارد، هر چند ظاهراً بزرگ باشد:

وَلَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ «3»

(به هنگام انفاق) منّت مگذار و آن را بزرگ مشمر!

8از اموالى باشد كه به آن دل بسته است و مورد علاقه او است:

لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ «4»

هرگز به حقيقت نيكوكارى نمى رسيد مگر اين كه از آنچه دوست داريد، انفاق كنيد.

9هرگز خود را مالك حقيقى تصوّر نكند، بلكه خود را واسطه اى ميان خالق و خلق بداند:

اسلام و كمك هاى مردمى، ص: 148

وانفقوا ممّا جعلكم مستخلفين فيه «1»

انفاق كنيد از آنچه خداوند شما را نماينده خود در آن قرار داده است.

10

و قبل از هر چيز بايد انفاق از اموال حلال باشد، چرا كه خداوند فقط آن را مى پذيرد:

إنّما يتقبّل اللَّه من المتّقين «2»

خداوند تنها از پرهيزگاران قبول مى كند.

آنچه گفته شد در واقع قسمت مهمّى از اوصاف و شرايط لازم انفاق مقبول است، ولى منحصر به اينها نيست، و با دقّت و تأمّل در آيات و روايات اسلامى به شرايط ديگرى نيز مى توان دست يافت.

ضمناً آنچه گفته شد، بعضى از شرايط «واجب» است (مانند عدم منّت و آزار و رياكارى)، و بعضى، از شرايط كمال است (مانند ايثار به نفس در موقع حاجت خويشتن)، كه عدم آن، ارزش انفاق را از ميان نمى برد هر چند در سطح اعلا قرار نگيرد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109