رساله احكام براي جوانان

مشخصات كتاب

سرشناسه : مكارم شيرازي ناصر، 1305 -

عنوان و نام پديدآور : رساله احكام براي جوانان / مطابق با فتاواي مكارم شيرازي.

مشخصات نشر : قم: مدرسه الامام علي بن ابي طالب عليه السلام 1385

مشخصات ظاهري : 176 ص : جدول.

شابك : 8000 ريال : 964-6632-65-3 ؛ 8000 ريال (چاپ دوازدهم ؛ 8000 ريال چاپ چهاردهم : 978-964-663-265-3 ؛ 7000 ريال( چاپ نهم)

يادداشت : احكام كتاب حاضر از رساله مولف استخراج شده است.

يادداشت : چاپ هاي قبلي اين كتاب با عنوان " رساله احكام (براي نوجوانان)"منتشر شده است.

يادداشت : چاپ دهم.

يادداشت : چاپ دوازدهم: 1385.

يادداشت : چاپ چهاردهم: 1386.

يادداشت : چاپ شانزدهم: 1387.

يادداشت : چاپ نهم: 1384.

يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس.

عنوان ديگر : رساله احكام (براي نوجوانان).

موضوع : فقه جعفري -- رساله عمليه -- ادبيات نوجوانان

رده بندي كنگره : BP183/9 ‮ /م7ر50167 1385ب

رده بندي ديويي : ‮ [ج]297/3422

شماره كتابشناسي ملي : 1036094

نگاهى گذرا بر زندگى پربركت مرجع عظيم الشأن حضرت آيةاللّه العظمى مكارم شيرازى «دام ظله»

1. آغاز پربركت

حضرت آيةالله العظمى مكارم شيرازى در سال 1345 هجرى قمرى در شهر شيراز در ميان يك خانواده مذهبى كه به فضائل نفسانى و مكارم اخلاقى معروفند ديده به جهان گشود.

معظم له تحصيلات ابتدايى و دبيرستانى خود را در شيراز به پايان رسانيد. هوش و حافظه قوى و استعداد ممتاز، وى را در محيط مدرسه در رديف شاگردان بسيار ممتاز قرار داده بود.

2. حيات علمى

با اينكه هيچ يك از افراد خانواده معظم له در كسوت روحانيّت نبود، تنها عشق شديد به معارف اسلامى (طى حوادث جالبى) سرانجام ايشان را به اين رشته پرافتخار كشانيد.

معظم له در حدود 14 سالگى رسماً دروس دينى را در «مدرسه آقا باباخان شيراز» آغاز كرد و در مدّت اندكى نيازهاى خود را از علوم: صرف، نحو، منطق، معانى، بيان و بديع به پايان رسانيد.

سپس توجّه خود را به رشته فقه و اصول معطوف ساخت و به

احكام جوانان، ص: 6

خاطر نبوغ فوق العاده اى كه داشت. مجموع دروس مقدّماتى و سطح متوسط و عالى را در مدّتى نزديك به چهار سال! به پايان رساند. در همين سالها گروهى از طلاب حوزه علميّه شيراز را نيز با تدريس خود بهره مند مى ساخت، و گاه در يك روز- علاوه بر درسهايى كه خود مى خواند- هشت جلسه تدريس داشت!

ايشان در 18 سالگى وارد حوزه علميّه قم شدند و قريب پنج سال از جلسات علمى و درس اساتيد بزرگ آن زمان مانند حضرت آيةالله العظمى بروجردى و آيات بزرگ ديگر رضوان الله عليهم بهره گرفتند.

3. هجرت در جوانى

معظم له براى آشنايى با نظرات و افكار اساتيد بزرگ يكى از حوزه هاى عظيم شيعه در سال 1369 ه ق وارد حوزه علميّه نجف اشرف گرديدند و در آنجا در دروس اساتيد عالى مقام و بزرگى همچون آيات عظام آقاى حكيم و آقاى خوئى و آقاى سيّد عبدالهادى شيرازى و اساتيد برجسته ديگر- قدس الله اسرارهم- شركت جستند.

4. رسم ديرينه حوزه

معظم له در سن 24 سالگى به اخذ درجه اجتهاد مطلق از محضر دو نفر از آيات بزرگ نجف نائل شدند.

5. رجعتى پس از هجرت

معظم له در ماه شعبان سال 1330 هجرى شمسى به ايران بازگشت و در شهر مقدّس قم كه آن روز مشتاق رجال علمى بود مأوى گزيد و در جمعى كه بايد بعداً اثرى بس عظيم بوجود آورند وارد شد.

6. حوزه اى ديگر درسى ديگر

حضرت آيةالله العظمى مكارم شيرازى بعد از بازگشت به ايران به تدريس سطوح عالى و سپس خارج «اصول» و «فقه» پرداختند و قريب 50 سال است كه حوزه گرم درس خارج ايشان مورد استقبال طلاب و فضلاست؛ بسيارى از كتب مهم فقهى را تدريس كرده و به رشته تحرير درآورده اند. در حال حاضر حوزه درس خارج ايشان يكى از پرجمعيّت ترين دروس حوزه هاى علميّه شيعه است و قريب به دو هزار نفر از طلاب و فضلاى عاليقدر از محضر ايشان استفاده مى كنند. ايشان از آغاز دوران جوانى به تأليف كتاب در رشته هاى مختلف عقايد و معارف اسلامى و مسأله ولايت و سپس تفسير و فقه و اصول پرداختند، و يكى از مؤلفان بزرگ جهان اسلام محسوب مى شوند.

7. حيات سياسى

معظم له در انقلاب اسلامى حضور فعال داشتند و به همين

احكام جوانان، ص: 8

دليل چند بار به زندان طاغوت افتادند و به سه شهر «چابهار»، «مهاباد» و «انارك» تبعيد شدند در تدوين قانون اساسى در خبرگان اوّل نيز نقش مؤثّرى داشتند.

8. خدمات ارزنده معظم له

در رژيم طاغوت احساس مى شد كه حوزه علميّه قم نيازمند يك نشريه عمومى است تا بتواند با نشريات گمراه كننده اى كه بدبختانه تعداد آنها نيز كم نبود مبارزه نمايد.

معظم له با همكارى جمعى از دانشمندان براى انتشار نشريه ماهانه «مكتب اسلام» كه با كمك بزرگان حوزه علميّه قم تأسيس شده بود، همكارى نمود. اين نشريه در جهان شيعه بى سابقه بود و شايد از نظر وسعت انتشار- در ميان مجلّات علمى و دينى- در تمام جهان اسلام، جزء درجه اوّلها بود.

از ايشان بيش از يكصد جلد كتاب منتشر شده كه بعضى از آنها بيش از سى بار تجديد چاپ گرديده است.

مقدّمه

اشاره

دستورهاى عملى اسلام، كه وظيفه انسانها را، نسبت به كارهايى كه بايد انجام دهند و يا از آن دورى جويند مشخّص مى كند، «احكام» نام دارد.

هر كارى كه انسان انجام مى دهد، در اسلام داراى حكم خاصّى است، احكامى كه تكليف ما را نسبت به كارها مشخّص مى كند پنج قسم است: واجب، حرام، مستحب، مكروه و مُباح.

واجب؛ كارى است كه انجام آن لازم مى باشد و ترك آن عذاب دارد؛ مانند نماز، روزه و ....

حرام؛ كارى است كه ترك آن لازم و انجامش عذاب دارد؛ مانند دروغ، ظلم و ....

مستحب؛ به كارى گويند كه انجامش نيكوست و ثواب دارد؛ ولى ترك آن عذاب ندارد؛ مانند سلام كردن و صدقه دادن.

مكروه؛ كارى است كه ترك آن نيكو مى باشد و ثواب دارد؛ ولى انجامش عذاب ندارد؛ مانند فوت كردن به غذا و خوردن

احكام جوانان، ص: 10

غذاى داغ.

مباح؛ به كارى گويند كه انجام و ترك آن مساوى است، نه عذابى دارد و نه ثوابى؛ مانند راه رفتن و نشستن.

در اين رساله سعى شده

است احكام واجب و حرام و غير آن، كه براى غالب جوانان و نوجوانان مطرح است، به زبان ساده و روشن و دور از اصطلاحات پيچيده فقهى ذكر گردد، تا همه جوانان و نوجوانان عزيز، كه اميدهاى امروز و آينده اجتماع ما هستند، بتوانند با مطالعه آن به وظايف دينى خود آشنا شوند و آن را به كار بندند.

موفّقيّت همه اين عزيزان را در انجام تكاليف دينى خود از خداوند بزرگ خواهانيم.

يادآورى

آنچه در اين كتاب آمده است، تمام مسائل احكام نيست، بلكه بسيارى از قسمتهاى احكام كه در درجه اوّل نياز نوجوانان و جوانان نبوده، در اين رساله آورده نشده كه در صورت نياز مى توانند به رساله توضيح المسائل مراجعه كنند.

اجتهاد و تقليد

مقدّمه

انسان مى تواند از روى «اجتهاد» يا «تقليد» به احكام دين عمل كند.

«اجتهاد» سعى و تلاش در راه استخراج احكام دين از منابع آن است، كه مهمترين آنها قرآن و احاديث معصومين عليهم السلام مى باشد، و اين كار تنها براى كسانى ميسّر است كه علوم مختلف اسلامى را فراگيرند تا قدرت بر اجتهاد پيدا كنند و به كسى كه داراى چنين توانايى علمى باشد «مُجتهد» مى گويند.

«تقليد» به معناى پيروى و دنباله روى است و در اينجا به معناى پيروى از «مجتهد» مى باشد؛ يعنى انسان كارهاى خود را مطابق با فتواى مجتهد انجام دهد.

مسأله 1- به مجتهدى كه ديگران از او تقليد مى كنند «مَرجع تقليد» و به كسى كه از مجتهد تقليد مى كند «مُقَلِّد» مى گويند.

مسأله 2- كسى كه مجتهد نيست و نمى تواند احكام و دستورهاى الهى را از منابع آن بدست آورد، بايد از مجتهد تقليد

احكام جوانان، ص: 12

كند؛ يعنى كارهاى خود را مطابق با فتواى او انجام دهد.

مسأله 3- وظيفه اكثر مردم در احكام دين، تقليد است؛ چون افراد كمى هستند كه بتوانند در احكام، اجتهاد كنند.

مسأله 4- مجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند بايد:

* عادل باشد.

* زنده باشد.

* مرد باشد.

* بالغ باشد.

* شيعه دوازده امامى باشد.

* و در مسايل اختلافى اعلم باشد.

مسأله 5- كسى كه از مجتهدى تقليد مى كند، اگر مرجع تقليدش از دنيا برود در مسايلى كه به فتواى او عمل كرده مى تواند به تقليد

او باقى بماند.

مسأله 6- اعلم كسى است كه در استخراج احكام (از منابع آن) از مجتهدان ديگر استادتر باشد.

مسأله 7- مجتهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت:

* خود انسان يقين كند؛ مثل آن كه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

* گواهى دو نفر عالم عادل كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند؛ به شرط آن كه دو نفر عالمِ عادلِ ديگر با گفته

احكام جوانان، ص: 13

آنان مخالفت نكنند.

* عدّه اى از اهل علم كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند و از گفته آنان اطمينان پيدا مى شود، مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند.

مسأله 8- راههاى بدست آوردن فتواى مجتهد:

* شنيدن از خود مجتهد.

* شنيدن از دو نفر عادل.

* شنيدن از يك نفر مورد اعتماد كه از گفته او اطمينان پيدا مى شود.

* ديدن در رساله مجتهد كه درستى آن مورد اطمينان باشد.

مسأله 9- اگر فتواى مجتهد در مسأله اى عوض شود، مقلّد بايد به فتواى جديد عمل كند و عمل كردن به فتواى قبلى جايز نيست.

مسأله 10- مسائلى را كه انسان غالباً به آنها احتياج دارد، واجب است ياد بگيرد.

فرق بين احتياط مستحب و احتياط واجب

مسأله 11- «احتياط مستحب» هميشه همراه با فتواست؛ يعنى مجتهد در آن مسأله، علاوه بر اظهار نظر، راه احتياط را هم نشان داده است و مقلّد مى تواند در آن مسأله، به فتوا و يا به

احكام جوانان، ص: 14

احتياط عمل كند و نمى تواند به مجتهد ديگرى رجوع كند؛ مانند اين مسأله:

«ظرف نجس را اگر يك مرتبه در آب كُر بشويند پاك مى شود، هرچند احتياط آن است كه سه مرتبه بشويند».

«احتياط واجب» همراه با فتوا نمى باشد

و مقلّد بايد به همان احتياط عمل كند و مى تواند به فتواى مجتهد ديگر مراجعه كند، مانند اين مسأله:

«احتياط آن است كه بر برگ درخت انگور، اگر تازه باشد، سجده نكنند».

طهارت

مقدّمه

طهارت و پاكى بدن و محيط زندگى، در اسلام داراى اهمّيّت بسيارى است. انسان بايد از خوردن و آشاميدن چيزهاى نجس دورى كرده و بدن و لباسش براى «نماز» كه بهترين شيوه پرستش پروردگار عالم است، پاك باشد و بهتر است تميزترين لباس را بپوشد. بنابراين شناختن چيزهاى نجس و آموختن شيوه پاك كردن آنها نيز لازم است.

مسأله 12- در عالَم همه چيز پاك است، مگر يازده چيز و آنچه بر اثر برخورد با اينها نجس شود.

مسأله 13- چيزهاى نجس عبارت است از:

1. ادرار

2. مدفوع

3. مَنى

4. مُردار (حيوانى كه بطور طبيعى بميرد).

5. خون

احكام جوانان، ص: 16

6 و 7. سگ و خوك

8. شراب

9. آبجو

10. كافر

11. عرق شتر نجاستخوار

مسأله 14- ادرار و مدفوع و خون انسان و حيوانهاى حرام گوشت كه خون جهنده دارند (يعنى اگر رگ آن را ببرند خون از آن به سرعت جارى مى شود) نجس است.

مسأله 15- ادرار و مدفوع حيوانهاى حلال گوشت، مانند گاو و گوسفند و ادرار و مدفوع و خون حيوانهايى كه خون جهنده ندارند؛ مانند مار و ماهى، پاك است.

مسأله 16- بول و فضولات حيوانهايى كه گوشت آنها مكروه است، پاك مى باشد؛ مانند اسب و الاغ.

مسأله 17- فضله پرندگان حرام گوشت؛ مانند كلاغ، پاك است.

احكام مُردار

مسأله 18- به حيوانى كه بطور طبيعى بميرد «مُردار» گفته مى شود.

مسأله 19- حيوانها دو دسته اند، برخى خون جهنده دارند؛

احكام جوانان، ص: 17

يعنى اگر رگ آنها بريده شود، خون با فشار از آن بيرون مى آيد و برخى ديگر خون جهنده ندارند؛ يعنى اگر رگ آنها بريده شود، خون با فشار بيرون نمى آيد.

مسأله 20- مردار حيوانى كه خون جهنده ندارد؛ مانند ماهى، پاك است.

مسأله 21-

اجزاى بى روح مردار حيوانى كه خون جهنده دارد؛ مانند مو و شاخِ بيرونى، پاك و اجزاى روح دارش؛ مانند گوشت و پوست، نجس است.

مسأله 22- تمام اجزاى بدن سگ و خوك؛ چه مرده و چه زنده آن نجس است.

مسأله 23- انسان مرده هرچند تازه از دنيا رفته و بدنش سرد نشده باشد (بجز اجزاى بى روح او؛ مانند ناخن، مو و دندان) تمام بدنش نجس مى باشد.

مسأله 24- هرگاه ميّت را غسل دهند، بدنش پاك مى شود.

مسأله 25- كسى كه در راه خدا و براى حفظ اسلام مى جنگد، اگر در ميدان نبرد و معركه درگيرى كشته شود و همانجا از دنيا برود بدنش پاك است و نياز به غسل و كفن ندارد.

احكام خون

مسأله 26- خون انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد؛

احكام جوانان، ص: 18

مانند مرغ و گوسفند، نجس است.

مسأله 27- حيوانى كه خون جهنده ندارد؛ مانند مار، ماهى و پشه، خونش پاك است.

مسأله 28- بنابر احتياط واجب، از تخم مرغى كه ذرّه اى خون در آن است بايد اجتناب كرد؛ ولى اگر خون در زرده باشد، تا پوست نازك روى آن پاره نشده، سفيده تخم مرغ پاك مى باشد.

مسأله 29- خونى كه از لاى دندان (لثه) مى آيد، اگر با آب دهان مخلوط شده و از بين برود پاك است و در آن صورت فرو بردن آب دهان هم اشكال ندارد.

چيز پاك چگونه نجس مى شود؟

مسأله 30- اگر چيز پاكى به نجسى برخورد كند و يكى از آن دو به گونه اى تر باشد كه رطوبتش به ديگرى برسد، چيز پاك نجس مى شود.

مسأله 31- اگر انسان نداند چيز پاكى نجس شده است يا نه؟

پاك است. جستجو و وارسى هم لازم نيست، هرچند بتواند نجس بودن يا پاك بودن آن را با جستجو بفهمد.

مسأله 32- خوردن و آشاميدن چيز نجس حرام است.

مُطهِّرات (پاك كننده ها)

اشاره

مسأله 33- مطهّرات، اشياى نجس را پاك مى كند. عمده پاك كننده ها عبارتند از:

1. آب.

2. زمين.

3. آفتاب.

4. اسلام.

5. برطرف شدن نجاست (به شرحى كه خواهد آمد).

احكام آبها

آب اقسام مختلفى دارد كه شناخت آنها ما را براى بهتر يادگرفتنِ مسائل مربوط به آن، كمك مى كند.

مسأله 34- آب يا «مضاف» است يا «مطلق»:

آب مضاف: آبى است كه آن را از چيزى گرفته باشند (مانند آب سيب و هندوانه) و يا با چيزى مخلوط شده باشد، به قدرى كه به آن «آب» گفته نشود؛ مانند شربت.

احكام جوانان، ص: 20

آب مطلق: آبى است كه مضاف نباشد.

مسأله 35- آب مضاف:

* ممكن است چيز كثيفى را تميز كند؛ ولى هرگز چيز نجس را پاك نمى كند (و از مطهّرات نمى باشد).

* اگر با نجاست برخورد كند، نجس مى شود؛ هرچند نجاست كم باشد و بو يا رنگ و يا مزه آب عوض نشود.

* وضو و غسل با آن باطل است.

اقسام آب مطلق

مسأله 36- آب يا از آسمان مى بارد كه باران است.

- يا از زمين مى جوشد، كه اگر جريان داشته باشد؛ مانند آب چشمه و قنات «آب جارى» است و اگر بدون جريان باشد، «آب چاه» است.

يا نه مى جوشد و نه مى بارد كه اگر به مقدارى كه در مسأله بعد خواهد آمد، باشد «كُر» واگر كمتر از اين مقدار باشد «قليل» است.

مسأله 37- مقدار آبى كه اگر در ظرفى كه درازا و پهنا و گودى آن هر يك حدّاقل 5/ 3 وجب باشد بريزند پر شود، يا وزن آن 384 كيلوگرم باشد، به مقدار كُر است.

مسأله 38- آب قليل به محض برخورد با نجاست، نجس مى شود، مگر آن كه با فشار به چيز نجس برسد كه در اين

احكام جوانان، ص: 21

صورت فقط قسمتى كه با نجس برخورد كرده نجس مى شود؛ مانند ظرف آبى كه از بالا بر چيز نجس ريخته مى شود،

تنها آبهايى كه به چيز نجس رسيده نجس مى شود و آبهاى بالا و داخل ظرف پاك است.

مسأله 39- اگر آب كر يا جارى، به آب قليلِ نجس متّصل شود و با آن مخلوط گردد، پاك مى گردد. (مثلًا: اگر ظرف آب قليلى را كه نجس شده، زير شير آبى كه به منبع كر متّصل مى باشد بگذارند و آب را بر آن باز كنند پاك مى شود) ولى اگر بو يا رنگ يا مزه نجاست گرفته باشد، بايد به قدرى با آن مخلوط شود كه بو يا رنگ يا مزه نجاست از بين برود.

مسأله 40- تمام اقسام آبهاى مطلق، بجز آب قليل، تا زمانى كه بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد، پاك است و هرگاه بر اثر برخورد با نجاست، بو يا رنگ يا مزه نجاست بگيرد نجس مى شود (بنابراين، آب جارى، چاه، كُر و حتّى باران در اين حكم مشتركند).

مسأله 41- آب لوله هايى كه متّصل به منبع كُر مى باشد، در حكمِ آبِ كر است.

مسأله 42- برخى از خصوصيّات آب باران:

احكام جوانان، ص: 22

* اگر باران بر چيز نجسى كه عينِ نجس «1» در آن نيست، يك بار ببارد پاك مى شود.

* اگر بر فرش و لباسِ نجس ببارد فشار لازم ندارد و پاك مى شود؛ به شرط اين كه غُساله آن (آب موجود در آن) خارج شود.

* اگر بر زمين نجس ببارد پاك مى شود.

* هرگاه آب باران در جايى جمع شود، اگرچه كمتر از كُر باشد، چنانچه چيز نجسى را در حالى كه باران همچنان مى بارد، در آن بشويند، تا زمانى كه آن آب، بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته، پاك است.

چگونه چيزهاى نجس را آب بكشيم؟

مسأله 43- براى پاك كردن

چيزهاى نجس، ابتدا بايد نجاست را برطرف كرده، سپس طورى كه در مسائل آينده خواهد آمد، آن را آب كشيد.

مسأله 44- ظرف نجس را، بعد از برطرف كردن نجاست، اگر

احكام جوانان، ص: 23

يك مرتبه در آب كر يا آب لوله كشى بشويند كافى است؛ ولى با آب قليل سه مرتبه بايد شست.

مسأله 45- ظرف نجس را مى توان اين گونه آب كشيد:

با آب كر: يك بار آن را در آب برده و بيرون آورند.

با آب قليل: آن را سه مرتبه پر از آب كرده و خالى كنند، يا سه مرتبه قدرى آب در آن ريخته و هر مرتبه آب را بطورى در آن بگردانند كه به جاهاى نجس برسد و بيرون بريزند.

مسأله 46- فرش و لباس و چيزهايى مانند آن، كه آب را به خود مى گيرد و قابل فشار دادن است، چنانچه با آب قليل تطهير مى كنند، بايد بعد از هر بار شستن، آن را فشار دهند تا آبهاى داخل آن بيرون آيد و يا به گونه اى ديگر آبِ آن گرفته شود؛ ولى در آب كُر و جارى فشار دادن لازم نيست. به شرط اين كه آن را طورى در آب تكان دهند كه آب از آن بگذرد.

زمين

مسأله 47- اگر كف پا يا كف كفش، هنگام راه رفتن، نجس شود، با راه رفتن يا ماليدن پا به زمين پاك مى شود؛ به شرط آن كه عين نجاست از آن محل برطرف شود.

و زمين بايد:

* پاك باشد.

* خشك باشد.

* خاك، شن، سنگ، آجر فرش آسفالت و مانند اينها باشد.

احكام جوانان، ص: 24

مسأله 48- اگر بر اثر راه رفتن يا ماليدن پا بر زمين، نجاستِ تهِ كفش يا كفِ

پا برطرف شود، پاك مى گردد، ولى بهتر است حدّاقل پانزده قدم راه برود.

آفتاب

مسأله 49- آفتاب (با شرايطى كه خواهد آمد) زمين و پشت بام را پاك مى كند؛ ولى پاك كردن ساختمان و چيزهايى كه در آن به كار رفته است، مانند در و پنجره، محلّ اشكال است.

مسأله 50- آفتاب زمين و پشت بام را با اين شرايط پاك مى كند:

* چيز نجس، تر باشد، به قدرى كه اگر چيزى به آن برسد، تر شود.

* با تابش آفتاب، چيز نجس خشك شود، اگر مرطوب بماند، پاك نشده است.

* چيزى؛ مانند ابر يا پرده، مانع تابش آفتاب نباشد، مگر آن كه نازك باشد و از تابش آفتاب جلوگيرى نكند.

* آفتاب، به تنهايى آن را خشك كند؛ مثلًا به كمك باد خشك نشود.

* هنگام تابش آفتاب، نجاست در آن نباشد، پس اگر نجاست هست، پيش از تابش آفتاب برطرف كنند.

احكام جوانان، ص: 25

مسأله 51- اگر زمين و مانند آن نجس باشد، ولى رطوبتى نداشته باشد، مى توان مقدارى آب، يا چيز ديگرى كه سبب مرطوب شدن آن بشود، بر آن ريخت تا آفتاب بر آن بتابد و آن را پاك كند.

اسلام

مسأله 52- غيرمسلمان نجس است (بنابراحتياط) و اگر شهادتين را بگويد، مسلمان مى شود؛ يعنى بگويد:

«اشْهَدُ انْ لا اله إلَّا اللَّه، وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه»

و با اسلام، پاك مى گردد.

برطرف شدن عين نجاست

مسأله 53- در دو مورد، با برطرف شدن نجاست، چيز نجس پاك مى شود و نيازى به آب كشيدن ندارد.

الف) بدن حيوان، مثلًا منقار مرغى كه غذاى نجس خورده است، هنگامى كه نجاست از منقارش برطرف شود پاك است.

ب) باطن بدن، مانند داخل دهان و بينى و گوش؛ مثلًا اگر هنگام مسواك كردن، از لثه ها خون بيايد و خون برطرف شود، داخل دهان پاك است و آب كشيدن آن لازم نيست. ولى مسواك اگر با خون برخورد داشته باشد به احتياط واجب، نجس مى شود هرچند داخل دهان باشد.

وضو

اشاره

نمازگزار بايد قبل از انجام نماز، وضو گرفته و خود را براى انجام اين عبادت بزرگ آماده كند.

در برخى از موارد هم بايد «غُسل» كند؛ يعنى تمام بدن را بشويد و هرگاه نتواند وضو بگيرد يا غسل كند، بايد به جاى آن «تيمّم» انجام دهد كه در اين قسمت با احكام هر يك آشنا خواهيد شد.

چگونه وضو بگيريم؟

مسأله 54- براى انجام وضو، انسان بايد ابتدا صورت و سپس دست راست و بعد از آن دست چپ را بشويد، آنگاه با رطوبتى كه از شستن دست بر كف آن است، سر را مسح كند؛ يعنى دست را بر آن بكشد و سپس پاى راست و در آخر پاى چپ را مسح نمايد.

توضيح اعمال وضو

شستن

مسأله 55- در وضو انسان بايد ابتدا صورت را، از جايى كه موى سر روييده تا آخر چانه، از بالا به پايين بشويد و براى آن كه يقين كند مقدار واجب را شسته، بايد كمى اطراف صورت را هم بر آن بيفزايد.

مسأله 56- بعد از شستن صورت، بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشويد.

مسأله 57- براى آن كه يقين كند آرنج را كاملًا شسته بايد كمى بالاتر از آرنج را هم بشويد.

مسأله 58- كسى كه پيش از شستن صورت، دستهاى خود را تا مچ شسته، هنگام وضو بايدتا سر انگشتان را بشويد، و اگر فقط تا مچ را بشويد، وضويش باطل است.

مسح

مسأله 59- جاى مسح، يك قسمت از چهار قسمت سر، كه بالاى پيشانى است (جلوى سر) مى باشد.

مسأله 60- مسح سر، به هر مقدار كافى است.

مسأله 61- مستحب است سر را به پهناى سه انگشت بسته و طول يك انگشت مسح كند.

مسأله 62- لازم نيست مسح بر پوست سر باشد، بلكه بر

احكام جوانان، ص: 28

موى جلوى سر هم صحيح است، مگر اين كه موى سر به قدرى بلند باشد كه هنگام شانه زدن، به صورت بريزد، كه در اين صورت بايد، پوست سر يا بيخ مو را مسح كند.

مسأله 63- پس از مسح سر، بايد با رطوبتى كه از وضو بر كف دست باقيمانده، روى پاها را از سر يكى از انگشتها تا برآمدگى روى پا مسح كند، و احتياط مستحب آن است كه تا مفصل (جايى كه متّصل به ساق پا مى شود) را نيز مسح كند.

مسأله 64- در مسح بايد دست را بر سر

و پاها بكشد و اگر دست را نگهدارد، و سر يا پا را به آن بكشد وضو باطل است، ولى اگر موقعى كه دست را مى كشد سر يا پا مختصرى حركت كند اشكال ندارد.

مسأله 65- اگر براى مسح رطوبتى در كف دست نمانده باشد، نمى تواند دست را با آب خارج تر كند؛ بلكه بايد از اعضاى ديگرِ وضو؛ مثلًا صورت، رطوبت بگيرد و با آن مسح كند.

مسأله 66- رطوبت دست بايد بقدرى باشد كه هنگام مسح بر سر و پا اثر بگذارد.

مسأله 67- محلّ مسح (سر و روى پاها) بايد خشك باشد، بنابراين اگر جاى مسح تر باشد، بايد آن را خشك كرد؛ ولى اگر رطوبت آن بقدرى كم باشد كه مانع از تأثير رطوبت دست بر آن

احكام جوانان، ص: 29

نباشد اشكالى ندارد.

مسأله 68- روى كلاه يا جوراب نمى توان مسح كرد.

مسأله 69- محلّ مسح بايد پاك باشد، پس اگر نجس است و نمى تواند آن را آب بكشد بايد تيمّم كند.

شرايط وضو

مسأله 70- با بودن شرايط زير، وضو صحيح و با نبودن حتّى يكى از آنها وضو باطل است:

1. آب وضو پاك باشد (نجس نباشد).

2. آب وضو و فضايى كه در آن وضو مى گيرد مباح باشد (غصبى نباشد).

3. آب وضو مطلق باشد (مضاف نباشد).

4. ظرف آب وضو مباح باشد (به شرحى كه خواهد آمد).

5. ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد (به شرحى كه خواهد آمد).

6. اعضاى وضو پاك باشد.

7. مانعى از رسيدن آب بر اعضاى وضو نباشد.

8. با قصد قربت و بدون ريا وضو بگيرد.

9. رعايت ترتيب (به همان صورت كه قبلًا گفته شد).

10. رعايت مُوالات (بين اعمال وضو فاصله نيفتد).

11. در كارهاى وضو

از ديگرى كمك نگيرد. (به شرحى كه

احكام جوانان، ص: 30

خواهد آمد).

12. استعمال آب براى او مانعى نداشته باشد.

13. براى وضو گرفتن وقت داشته باشد.

توضيح شرايط وضو

مسأله 71- وضو با آب نجس و مضاف باطل است؛ خواه بداند آن آب نجس يا مضاف است يا نداند، يا فراموش كرده باشد.

مسأله 72- آب وضو بايد مباح باشد، بنابراين در موارد زير وضو باطل است:

* وضو گرفتن با آبى كه صاحب آن راضى نيست (راضى نبودن او معلوم است).

* آبى كه معلوم نيست صاحب آن راضى است يا نه.

* آبى كه وقف افراد خاصّى است، براى غير آن افراد؛ مانند آب برخى از مدارس كه وقف محصّلين همان مدرسه است و وضوخانه مساجد، كه وقف كسانى است كه در آنجا نماز مى خوانند.

مسأله 73- وضو گرفتن از نهرها و چشمه ها، گرچه انسان نداند صاحبان آنها راضى هستند يا نه اشكال ندارد، امّا اگر صاحبان آن از وضو گرفتن جلوگيرى كنند، احتياط واجب آن

احكام جوانان، ص: 31

است كه با آن آبها وضو نگيرد.

مسأله 74- اگر آب در ظرف غصبى باشد و آب ديگرى نباشد بايد تيمّم كرد.

مسأله 75- اعضاى وضو؛ يعنى صورت، دستها و پاها در موقع شستن و مسح بايد پاك باشد.

مسأله 76- اگر چيزى بر صورت يا دستها باشد كه از رسيدن آب به آن جلوگيرى كند، براى وضو بايد برطرف شود.

مسأله 77- اگر چيزى بر اعضاى مسح (جلوى سر و روى پاها) باشد، هرچند از رسيدن آب جلوگيرى نكند، بايد برطرف شود؛ چون بين دست و محلّ مسح نبايد چيزى فاصله شود.

مسأله 78- خطّ قلم خودكار و لكّه هاى رنگ و چربى و كِرِمْ، در صورتى كه

رنگ بدونِ جِرم باشد، مانع وضو نيست، ولى اگر جِرم دارد و روى پوست را گرفته باشد بايد برطرف شود. ولى رنگ خودكار معمولًا مانع رسيدن آب نيست.

مسأله 79- اگر مى داند چيزى بر اعضاى وضو چسبيده، ولى نمى داند كه از رسيدن آب جلوگيرى مى كند يا نه، بايد آن را برطرف كند، يا آب را به زير آن برساند.

مسأله 80- كارهاى وضو بايد بدين ترتيب انجام شود: اوّل صورت، بعد دست راست و سپس دست چپ را بشويد و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح كند، و نبايد پاى چپ را پيش از پاى

احكام جوانان، ص: 32

راست مسح كند، و اگر به اين ترتيب وضو نگيرد باطل است.

مسأله 81- موالات يعنى؛ پشت سر هم انجام دادن و فاصله نينداختن بين اعمال وضو.

مسأله 82- اگر بين كارهاى وضو به قدرى فاصله شود كه مردم بگويند پشت سر هم وضو نمى گيرد وضوى او باطل است.

مسأله 83- كسى كه مى تواند اعمال وضو را انجام دهد، نبايد از ديگرى كمك بگيرد، پس اگر شخص ديگرى صورت و دست او را بشويد و يا مسح او را انجام دهد وضو باطل است؛ ولى اگر آب كف دست او بريزد و خودش صورت و دستها را بشويد مانعى ندارد.

مسأله 84- كسى كه نمى تواند وضو بگيرد، بايد به كمك شخص ديگر وضو بگيرد، ولى خود او بايد نيّت وضو كند.

مسأله 85- كسى كه مى داند اگر وضو بگيرد مريض مى شود و يا مى ترسد كه مريض شود، بايد تيمّم كند و اگر وضو بگيرد باطل است. ولى اگر نداند كه آب براى او ضرر دارد و وضو بگيرد و بعد بفهمد

كه ضرر داشته، وضويش صحيح است.

مسأله 86- وضو، بايد به قصد قربت انجام شود، يعنى براى انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد و لازم نيست نيّت را به زبان آورد، يا از قلب خود بگذراند، بلكه همين مقدار كه مى داند

احكام جوانان، ص: 33

وضو مى گيرد كافى است، بطورى كه اگر از او بپرسند، چه مى كنى؟ بگويد وضو مى گيرم.

مسأله 87- اگر وقت نماز به قدرى تنگ است كه اگر انسان بخواهد وضو بگيرد، تمام نماز يا قسمتى از آن، بعد از وقت خوانده مى شود، بايد تيمّم كند. لكن اگر براى وضو و تيمّم يك اندازه وقت لازم است، بايد وضو بگيرد.

احكام وضوى جبيره اى

چيزى كه با آن زخم يا عضو شكسته را مى بندند و دوايى كه روى آن مى گذارند «جبيره» ناميده مى شود.

مسأله 88- هرگاه در يكى از جاهاى وضو زخم يا دُمَل يا شكستگى باشد، چنانچه روى آن باز است و خون ندارد و آب هم براى آن ضرر ندارد بايد مطابق معمول، وضو بگيرد.

مسأله 89- هرگاه زخم يا دُمَل يا شكستگى در صورت و دستهاست و روى آن باز مى باشد؛ امّا آب ريختن روى آن ضرر دارد، كافى است اطراف آن را بشويد، ولى اگر كشيدن دستِ تر بر آن ضرر ندارد بايد دستِ تر بر خود آن نيز بكشد و اگر ضرر دارد مستحب است پارچه پاكى روى آن بگذارد و دستِ تر روى آن بكشد.

مسأله 90- هرگاه زخم يا دمل و شكستگى در محلّ مسح

احكام جوانان، ص: 34

باشد چنانچه نتواند آن را مسح كند بايد پارچه پاكى روى آن بگذارد و روى پارچه را با رطوبت آب وضو مسح كند و بنابر احتياط واجب، تيمّم

هم بنمايد و اگر گذاشتن پارچه ممكن نباشد بايد وضوى بدون مسح بگيرد و بنا بر احتياط واجب تيمّم هم بكند.

مسأله 91- هرگاه زخم يا دمل و شكستگى با پارچه يا گچ يا مانند آن بسته شده است، چنانچه باز كردن آن ضرر و مشقّت زيادى ندارد و آب هم براى آن مضر نيست، بايد آن را باز كند و وضو بگيرد، در غير اين صورت اطراف زخم يا شكستگى را بشويد و احتياط مستحب آن است كه روى جبيره را نيز مسح كند و اگر جبيره، نجس است يا نمى شود روى آن دستِ تر بكشد، پارچه پاكى را بر آن ببندد و دستِ تر روى آن بكشد.

مسأله 92- هرگاه جبيره تمام صورت يا تمام يكى از دستها را گرفته باشد، بايد بنا بر احتياط هم وضوى جبيره اى بگيرد و هم تيمّم كند، همچنين اگر جبيره تمام اعضاى وضو را گرفته باشد.

مسأله 93- كسى كه در كف دست و انگشتهايش جبيره دارد و در موقع وضو دستِ تر روى آن كشيده، مى تواند مسح سر و پا را با همان رطوبت انجام دهد و اگر كافى نباشد، از جاهاى ديگر وضو رطوبت مى گيرد.

مسأله 94- هرگاه جبيره بيشتر از معمول، اطراف زخم را

احكام جوانان، ص: 35

گرفته و برداشتن آن ممكن نيست بايد به دستور جبيره عمل كند و بنا بر احتياط مستحب، تيمّم هم بنمايد و اگر برداشتن جبيره اضافى ممكن است بايد آن را بردارد.

مسأله 95- هرگاه در جاى وضو، زخم و جراحت و شكستگى وجود ندارد، امّا به جهت ديگرى آب براى آن ضرر دارد، بايد تيمّم كند، ولى اگر فقط براى مقدارى از دست

و صورت ضرر دارد، چنانچه اطراف آن را بشويد كافى است و احتياط آن است كه تيمّم هم بكند.

مسأله 96- اگر در جاى وضو يا غسل چيزى چسبيده كه برداشتن آن ممكن نيست، يا بسيار مشقّت دارد بايد به دستور جبيره عمل كند، يعنى اطراف آن را بشويد و روى آن را دست بكشد.

مسأله 97- غسل جبيره اى مثل وضوى جبيره اى است، ولى تا ممكن است بايد غسل را ترتيبى بجا آورد، بنا بر احتياط واجب.

مسأله 98- كسى كه وظيفه او تيمّم است، هرگاه در اعضاى تيمّم او زخم، يا دُمَل، يا شكستگى باشد بايد مطابق دستور وضوى جبيره اى تيمّم جبيره اى كند.

مسأله 99- كسى كه وظيفه او وضو يا غسل جبيره اى است، چنانچه مى داند تا آخر وقت عذر او برطرف نمى شود مى تواند

احكام جوانان، ص: 36

در اوّل وقت نماز بخواند، امّا اگر اميد دارد كه تا آخر وقت عذر او برطرف شود احتياط واجب آن است كه صبر كند.

مسأله 100- اگر بخاطر درد چشم شستن صورت ضرر دارد بايد تيمّم كند و اگر مى تواند اطراف چشم و بقيّه صورت را بشويد كافى است.

مسأله 101- نمازهايى را كه با وضو يا غسل جبيره اى مى خوانند اعاده ندارد، مگر اين كه قبل از پايان وقت نماز، عذر برطرف شود، در اينجا بنابر احتياط واجب، نماز را اعاده كنند.

چيزهايى كه بايد براى آنها وضو گرفت

مسأله 102- انسان بايد براى نماز (بجز نماز ميّت) و براى طواف كعبه و براى تماسّ بدن با نوشته قرآن و اسم خداوند وضو بگيرد.

مسأله 103- اگر نماز يا طواف، بدون وضو انجام شود باطل است.

مسأله 104- كسى كه وضو ندارد نبايد جايى از بدن خود را به اين نوشته ها برساند:

* خطّ

قرآن، ولى ترجمه آن اشكال ندارد.

* اسم خداوند به هر زبانى كه نوشته شده باشد، مانند «اللّه»، «خدا»، «god».

احكام جوانان، ص: 37

* نام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اسامى امامان عليهم السلام و نام حضرت زهرا عليها السلام اگر بى احترامى به آنها باشد.

مسأله 105- براى اين كارها وضو گرفتن مستحب است:

* رفتن به مسجد و حرم امامان عليهم السلام

* خواندن قرآن.

* همراه داشتن قرآن.

* تماسّ بدن با جلد يا حاشيه قرآن.

* زيارت اهل قبور.

چگونه وضو باطل مى شود؟

مسأله 106- اگر يكى از امور زير از انسان سر بزند وضو باطل مى شود:

* خارج شدن ادرار يا مدفوع يا باد معده و روده از انسان.

* خواب؛ چنانچه گوش نشنود و چشم نبيند.

* چيزهايى كه عقل را از بين مى برد؛ مانند ديوانگى، مستى، بيهوشى. (بنا بر احتياط واجب).

* استحاضه زنان. «1»

* آنچه سبب غسل شود؛ مانند جنابت ومَسّ ميّت و مانند آن.

غسل

اشاره

گاهى براى نماز و ساير كارهايى كه بايد با وضو انجام داد، غسل واجب مى شود.

شيوه غسل كردن

مسأله 107- در غسل بايد تمام بدن و سر و گردن شسته شود، خواه غسل واجب باشد؛ مانند جنابت، و يا مستحب، مانند غسل جمعه. به عبارت ديگر: تمام غسلها در عمل فرقى ندارند مگر در نيّت.

مسأله 108- غسل را به دو صورت مى توان انجام داد: «ترتيبى» و «ارتماسى».

در غسل ترتيبى، ابتدا سر و گردن شسته مى شود، سپس نيمه راست و بعد از آن نيمه چپ بدن.

در غسل ارتماسى، تمام بدن يكباره در آب قرار مى گيرد.

پس براى انجام غسل ارتماسى بايد آب قدرى باشد كه انسان بتواند تمام بدن را يكجا در آب فرو ببرد.

شرايط صحيح بودن غسل

مسأله 109- تمام شرطهايى كه براى صحيح بودن وضو گفته شد، «1» در صحيح بودن غسل هم شرط است، بجز موالات. و همچنين لازم نيست بدن را از بالا به پايين بشويد.

مسأله 110- كسى كه چند غسل بر او واجب است، مى تواند به نيّت همه آنها يك غسل بجا آورد. و اگر تنها يكى از آنها بخاطرش باشد و براى آن غسل كند بقيّه از او ساقط مى شود هرچند نيّت نكرده باشد.

مسأله 111- هر غسل واجب و مستحب، كفايت از وضو مى كند ولى احتياط مستحب آن است كه در غير غسل جنابت وضو بگيرد.

مسأله 112- در غسل ارتماسى بايد تمام بدن پاك باشد، ولى در غسل ترتيبى پاك بودن تمام بدن لازم نيست، بنابراين اگر هر قسمتى را پيش از غسل دادنِ همان قسمت، آب بكشد كافى است.

مسأله 113- غسل جبيره اى مثل وضوى جبيره اى است. «2»

مسأله 114- كسى كه روزه واجب گرفته، نمى تواند در حال روزه غسل ارتماسى انجام دهد، چون روزه دار نبايد تمام سر را

احكام جوانان، ص: 40

در آب

فرو برد. ولى اگر از روى فراموشى غسل ارتماسى كند.

صحيح است.

مسأله 115- در غسل لازم نيست تمام بدن با دست شسته شود، و چنانچه با نيّت غسل، هرطور آب را به تمام بدن برساند كافى است.

غسلهاى واجب

مسأله 116- غسلهاى واجب هفت تاست:

* جنابت* ميّت* مسّ ميّت* حيض* استحاضه* نفاس* و غسل مستحبّى كه به سبب نذر واجب مى شود.

غسل جنابت

مسأله 117- اگر از انسان مَنى «1» بيرون آيد، هرچند در خواب باشد، جُنُب مى شود و بايد براى نماز و كارهايى كه نياز به طهارت دارد، غسل جنابت انجام دهد.

مسأله 118- اگر منى از جاى خود حركت كند، ولى بيرون نيايد، سبب جنابت نمى شود.

مسأله 119- كسى كه مى داند منى از او خارج شده است و يا

احكام جوانان، ص: 41

مى داند آنچه بيرون آمده منى مى باشد، جنب است و بايد غسل كند.

مسأله 120- اگر از انسان رطوبتى خارج شود كه نداند بول است يا منى يا غير اينها، چنانچه با شهوت و جستن بيرون آمده، آن رطوبت منى است، ولى اگر تمام اين نشانه ها يا برخى از آنها وجود نداشته باشد آن رطوبت منى نمى باشد، ولى نسبت به زن و مريض وجود يك نشانه؛ يعنى بيرون آمدن در اوج شهوت، كافى است.

مسأله 121- مستحبّ است انسان بعد از بيرون آمدن منى بول كند و اگر بول نكند و بعد از غسل رطوبتى از او خارج شود كه نداند منى است يا رطوبتِ ديگر، دوباره بايد غسل كند.

كارهايى كه بر جنب حرام است

مسأله 122- چند كار بر جنب حرام است:

الف) رساندن جايى از بدن به خطّ قرآن، اسم خداوند و بنابر احتياط واجب اسامى پيامبران و امامان عليهم السلام.

ب) رفتن به مسجدالحرام و مسجدالنبى صلى الله عليه و آله هرچند از يك در وارد شود و از در ديگر بيرون رود.

ج) توقّف در ساير مساجد و حرم امامان عليهم السلام؛ ولى اگر از يك در برود و از در ديگر خارج شود يا براى برداشتن چيزى برود

احكام جوانان، ص: 42

مانعى ندارد؛ امّا هنگامى كه جنب غسل كند و يا در صورت عدم

توانايى بر غسل، تيمّم كند، تمام اين امور بر او حلال مى شود.

د) خواندن آيه هاى سجده واجب كه در چهار سوره قرآن آمده است:

سجده فُصِّلت نَجم عَلَق

مسأله 123- اگر شخصى در خانه اش مكانى را براى نماز قرار دهد (و همچنين در مؤسّسه يا اداره اى) حكم مسجد ندارد.

مسأله 124- توقّف در حرم امامزاده ها در حال جنابت اشكال ندارد؛ ولى توقّف در مساجدى كه كنار حرم ها ساخته اند، حرام است.

غسل ميّت

مسأله 125- هرگاه مسلمانى از دنيا برود، بايد او را غسل داده و كفن كنند و بر او نماز بخوانند، سپس دفن كنند. «1»

غسل مسّ ميّت

مسأله 126- اگر كسى جايى از بدن خود را به بدن انسان مرده اى كه سرد شده و غسلش نداده اند برساند، بايد غسل مسِّ ميّت كند.

غسلهاى اختصاصى دخترها و بانوان

مسأله 127- سه غسل از غسلهاى واجب؛ يعنى غسل حيض، استحاضه و نفاس، تنها بر دخترها و بانوان واجب مى شود و سبب اين غسلها خونى است كه از رحم بيرون مى آيد و هر يك احكام خاصّى دارد.

غسل حيض (قاعدگى)

مسأله 128- زمانى كه خونريزى قاعدگى (رگل) قطع شود، زن بايد براى نماز و ساير كارهايى كه نياز به طهارت دارد غسل كند.

مسأله 129- خونريزى قاعدگى قبل از بلوغ اتّفاق نمى افتد.

مسأله 130- دوره قاعدگى كمتر از سه روز مستمر نيست، پس اگر جريان خون قبل از سه روز قطع شود حكم حيض را ندارد.

مسأله 131- دوره قاعدگى بيش از ده روز طول نمى كشد و چنانچه خونريزى بيش از ده روز طول بكشد، پس از ده روز حكم حيض را ندارد.

مسأله 132- خون حيض معمولًا غليظ، گرم و پررنگ است و با فشار و كمى سوزش مى آيد.

مسأله 133- در مدّت قاعدگى اين كارها بر زن حرام است.

نماز و طواف كعبه.

احكام جوانان، ص: 44

كارهايى كه بر جنب حرام است، مانند توقّف در مسجد «1»

مسأله 134- در ايّام قاعدگى نماز و روزه واجب نيست و نمازها قضا ندارد؛ ولى قضاى روزه ها را بايد بجا آورد.

مسأله 135- غسل حيض با جنابت فرقى ندارد؛ مگر در نيّت.

مسأله 136- با غسل حيض به تنهايى مى توان نماز خواند، و احتياج به وضو نيست.

غسل استحاضه

مسأله 137- يكى ديگر از خونهايى كه گاهى اوقات از رحم بيرون مى آيد «استحاضه» است.

مسأله 138- خون استحاضه معمولًا زردرنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بيرون مى آيد و غليظ نيست، ولى گاهى ممكن است شباهتى با خون حيض داشته باشد.

مسأله 139- خون استحاضه بر اساس كمى و زيادى آن به دو دسته تقسيم مى شود، كه اگر كم باشد، غسل ندارد ولى وضو را باطل مى كند و اگر زياد باشد فقط غسل واجب مى شود. براى

احكام جوانان، ص: 45

توضيح بيشتر به رساله توضيح المسائل ما مراجعه كنيد.

غسل نفاس

مسأله 140- غسل نفاس مربوط به ولادت فرزند است و در زمان ديگرى ديده نمى شود كه زن پس از خونريزى زايمان بايد آن را انجام دهد (به شرحى كه در رساله توضيح المسائل، مسأله 484 به بعد آمده است).

تيمّم

اشاره

مسأله 141- در چند مورد بايد به جاى وضو و غسل تيمّم كرد:

* دسترسى به آب نداشته باشد.

* آب براى انسان ضرر داشته باشد؛ مثلًا به سبب استعمال آب بيمارى در او پيدا مى شود يا بيماريش شدّت مى يابد و يا دير خوب مى شود.

* اگر آب را به مصرف وضو يا غسل برساند، خودش يا همسر او يا فرزندانش يا رفيقش و يا كسانى كه به او مربوطند از تشنگى هلاك مى شوند يا بيمار مى شوند، يا به قدرى تشنه مى شوند كه تحمّل آن سخت است (حتّى حيوانى كه در اختيار اوست نيز همين حكم را دارد).

* بدن يا لباس او نجس است و آب بيش از تطهير و آب كشيدن آن ندارد، و لباس ديگرى نيز ندارد.

* وقت به قدرى تنگ است، كه اگر بخواهد وضو بگيرد يا غسل كند، تمام نماز يا مقدارى از آن، بعد از وقت خوانده مى شود.

دستور تيمّم

مسأله 142- در تيمّم پنج چيز واجب است:

1. نيّت

2. زدن كف دو دست با هم بر چيزى كه تيمّم بر آن صحيح است.

3. كشيدن هر دو دست بر تمام پيشانى و دو طرف آن، از جايى كه موى سر مى رويد تا روى ابروها و بالاى بينى.

4. كشيدن كفِ دستِ چپ بر تمام پشت دستِ راست.

5. كشيدنِ كف دست راست بر تمام پشت دست چپ (انگشتان هم جزء كف دست مى باشند).

مسأله 143- براى آن كه يقين كند تمام پشت دست را مسح كرده، بايد كمى بالاتر از مچ را هم مسح كند، ولى مسح بين انگشتان لازم نيست.

مسأله 144- انسان بايد براى تيمّم انگشتر را از دست بيرون آورد و اگر مانع ديگرى نيز در پيشانى

يا دستها وجود دارد برطرف كند.

مسأله 145- تمام كارهاى تيمّم بايد با قصد تيمّم و براى اطاعت خداوند انجام شود، و همچنين بايد معلوم كند كه تيمّم بجاى وضو است يا غسل، و اين همان نيّت تيمّم است.

چيزهايى كه تيمّم بر آنها صحيح است

مسأله 146- تيمّم بر خاك، ريگ، كلوخ و سنگ، صحيح است، به شرط اينكه پاك باشد و غصبى نباشد.

احكام تيمّم

مسأله 147- تيمّمى كه بجاى وضو است با تيمّمى كه به جاى غسل است فرقى ندارد. ولى بهتر است در تيمّم به جاى غسل يك بار ديگردستها را به زمين بزند و فقط پشت دستها را مسح كند.

مسأله 148- كسى كه بجاى وضو تيمّم كرده است، اگر يكى از چيزهايى كه وضو را باطل مى كند از او سر بزند تيمّمش باطل مى شود.

مسأله 149- كسى كه به جاى غسل، تيمّم كرده، هرگاه يكى از چيزهايى كه غسل را باطل مى كند، پيش آيد تيمّمش باطل مى شود؛ مثلًا اگر به جاى غسل جنابت تيمّم كرده اگر دوباره جنب شود تيمّمش باطل مى شود.

مسأله 150- تيمّم در صورتى صحيح است كه انسان نتواند وضو بگيرد، يا غسل كند؛ بنابراين اگر بدون عذر تيمّم كند، صحيح نيست و اگر عذر داشته باشد و برطرف شود؛ مثلًا آب نداشته، و آب پيدا كند، تيمّم او باطل مى شود.

احكام جوانان، ص: 49

مسأله 151- اگر به جاى غسلهاى واجب تيمّم كند، لازم نيست براى نماز وضو بگيرد.

نماز

مقدّمه

نماز مهمترين عبادت است كه اگر قبول درگاه خداوند بزرگ شود، عبادتهاى ديگر نيز قبول مى گردد و اگر نماز پذيرفته نشود، اعمال ديگر نيز ارزش نخواهد داشت.

همان طور كه اگر انسان، در شبانه روز پنج نوبت، خود را در نهر آبى شستشو كند، هيچ گونه آلودگى در بدنش نمى ماند، نمازهاى پنجگانه هم انسان را از گناهان پاك مى كند و غبار معصيت را از دلها مى شويد.

سزاوار است انسان نماز را در اوّل وقت بخواند كسى كه نماز را سبك بشمارد، مانند كسى است كه نماز نمى خواند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «كسى كه به نماز اهمّيّت ندهد و آن

را سبك شمارد، سزاوار عذاب آخرت است».

سزاوار است نمازگزار كارهايى كه ثواب نماز را كم مى كند بجا نياورد؛ مثلًا با حالت خواب آلودگى نماز نخواند و در نماز به آسمان نگاه نكند. بلكه كارهايى كه ثواب نماز را زياد مى كند بجا

احكام جوانان، ص: 51

آورد؛ مثلًا لباس پاكيزه بپوشد، خود را خوشبو كند، دندانهايش را مسواك بزند و موهايش را شانه كند.

اقسام نماز

براى آشنايى با مسائل و احكام نماز، ابتدا يادآور مى شويم كه نماز يا واجب است و يا مستحب. نمازهاى واجب هم دو دسته اند؛ برخى از آنها تكليف هر روزه مى باشد كه بايد در هر شبانه روز و در زمانهاى خاصّى بجا آورده شود و برخى ديگر نمازهايى هستند كه گاهى اوقات به سببى خاص واجب مى شود و برنامه هميشگى و هر روزه نيست.

وقت نمازهاى روزانه

مسأله 152- نمازهاى هر روزه، پنج نماز و مجموع آنها هفده ركعت است.

نماز صبح: دو ركعت

نماز ظهر: چهار ركعت

نماز عصر: چهار ركعت

نماز مغرب: سه ركعت

نماز عشا: چهار ركعت

مسأله 153- وقت نماز صبح از اذان صبح تا طلوع آفتاب است

احكام جوانان، ص: 52

كه در اين مدّت بايد خوانده شود و هرچه به اذان صبح نزديكتر باشد بهتر است.

وقت نماز ظهر و عصر از ظهر شرعى تا غروب است، و به اندازه خواندن يك نماز چهار ركعتى از اوّل وقت، مخصوص نماز ظهر و به همين مقدار كه به غروب مانده مخصوص نماز عصر است.

وقت نماز مغرب و عشا از مغرب تا نصف شب است و به اندازه خواندن يك نماز سه ركعتى از اوّل وقت، مخصوص نماز مغرب و به اندازه يك نماز چهار ركعتى كه به نصف شب مانده است مخصوص نماز عشا مى باشد. و احتياط آن است كه اگر از نصف شب بگذرد نيّت ما فى الذّمه كند (يعنى آنچه خدا به او دستور داده، خواه ادا باشد يا قضا).

وقت اذان صبح

مسأله 154- نزديك اذان صبح، از طرف مشرق، سپيده اى رو به بالا حركت مى كند كه آن را «فجر اوّل» گويند، هنگامى كه آن سپيده، شفّاف و پهن شد، «فجر دوّم» و ابتداى وقت نماز صبح است.

ظهر

مسأله 155- اگر چوب يا چيزى مانند آن را عمود بر زمين قرار

احكام جوانان، ص: 53

دهيم، صبح كه خورشيد طلوع مى كند، سايه آن به طرف مغرب مى افتد و هرچه آفتاب بالا مى آيد سايه كم مى شود، وقتى كه سايه آن به كمترين مقدار رسيد و رو به افزايش گذاشت، «ظهر شرعى» و ابتداى وقت نماز ظهر است. «1» (و به عبارت ديگر خورشيد از روى نقطه جنوب بگذرد).

مغرب

مسأله 156- «مغرب» موقعى است كه آفتاب غروب كند و احتياط آن است كه سرخى طرف مشرق، كه بعد از غروب آفتاب پيدا مى شود از بالاى سر بگذرد.

نيمه شب

مسأله 157- براى محاسبه نيمه شب، كه پايان وقت نماز عشا به دست مى آيد، احتياط واجب آن است كه فاصله بين غروب آفتاب تا اذان صبح را نصف كنيم. «2»

احكام وقت نماز

مسأله 158- نمازهاى غير روزانه داراى وقت مشخّصى

احكام جوانان، ص: 54

نمى باشد، و بستگى به زمانى دارد كه به علّتى آن نماز واجب شود؛ مثلًا نماز آيات بستگى به زلزله يا كسوف يا خسوف و يا حادثه اى دارد كه پيش آمده است و نماز ميّت، زمانى واجب مى شود كه مسلمانى از دنيا برود.

مسأله 159- اگر تمام نماز قبل از وقت خوانده شود و يا عمداً نماز را قبل از وقت شروع كند، نماز باطل است.

[اگر نماز در وقت خودش خوانده مى شود، در اصطلاحِ احكام گويند: نماز «ادا» است و اگر نماز بعد از گذشتن وقت خوانده شود، در اصطلاح گويند: نماز «قضا» شده است.]

مسأله 160- انسان بايد نماز را در وقت معيّن آن بخواند و اگر عمداً در آن وقت نخواند، گناهكار است.

مسأله 161- مستحب است انسان نماز را در اوّل وقت بخواند، و هرچه به اوّل وقت نزديكتر باشد بهتر است، مگر آن كه تأخير آن از جهتى بهتر باشد، مثلًا صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند.

مسأله 162- اگر وقت نماز تنگ باشد به گونه اى كه اگر بخواهد مستحبّات نماز را بجا آورد، بخشى از نماز بعد از وقت خوانده مى شود بايد مستحبّات را بجا نياورد، مثلًا اگر بخواهد قنوت بخواند، وقت مى گذرد، بايد قنوت را نخواند.

مسأله 163- انسان بايد نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز

احكام جوانان، ص: 55

عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر

را پيش از نماز ظهر و نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند باطل است. ولى اگر سهواً باشد مانعى ندارد.

قبله

مسأله 164- خانه كعبه، كه در شهر مكّه و در مسجدالحرام قرار دارد، «قبله» ما مسلمانهاست و نمازگزار بايد رو به آن نماز بخواند.

مسأله 165- كسى كه بيرون شهر مكّه و دور از آن است اگر طورى بايستد كه بگويند رو به قبله نماز مى خواند، كافى است.

قبله را مى توان به وسيله قبله نما يا قبله مساجد يا قبور مسلمانان تشخيص داد.

پوشانيدن بدن در نماز

مسأله 166- پسرها و مردان در نماز، بايد عورت را بپوشانند و بهتر است از ناف تا زانو پوشانده شود.

مسأله 167- دخترها و زنان؛ بايد تمام بدن را بپوشانند؛ ولى پوشاندن دستها و پاها تا مچ و صورت به مقدارى كه در وضو بايد شسته شود، لازم نيست، گرچه پوشاندن آن نيز اشكال ندارد.

احكام جوانان، ص: 56

مسأله 168- لباس نمازگزار بايد اين شرايط را داشته باشد:

* پاك باشد. (نجس نباشد)

* مباح باشد. (غصبى نباشد)

* از اجزاى مردار نباشد؛ حتّى كمربند و كلاه، ولى اگر آن را سر بريده باشند، هرچند مطابق دستور اسلام نباشد، پاك است و مى توان در آن نماز خواند.

* از حيوان حرام گوشت نباشد، مثلًا از پوست پلنگ يا روباه تهيّه نشده باشد.

* اگر نمازگزار مرد است لباس او طلاباف يا ابريشم خالص نباشد و زينت طلا حتّى انگشتر طلا نپوشيده باشد.

مسأله 169- علاوه بر لباس، بدن نمازگزار نيز بايد پاك باشد.

مسأله 170- اگر انسان بداند بدن يا لباسش نجس است ولى هنگام نماز فراموش كند و با آن نماز بخواند نمازش باطل است.

مسأله 171- در موارد زير اگر با بدن يا لباس نجس نماز بخواند صحيح است:

* نداند بدن يا لباسش نجس است و بعد از نماز متوجّه شود.

* به واسطه زخمى

كه در بدن اوست، بدن يا لباسش نجس شده و آب كشيدن يا عوض كردن آن لباس هم دشوار است.

* لباس يا بدن نمازگزار به خون نجس شده است؛ ولى مقدار آلودگى كمتر از دِرْهَم [تقريباً به اندازه يك بند انگشت

احكام جوانان، ص: 57

است. «1»

* ناچار باشد كه با بدن يا لباس نجس نماز بخواند، مثلًا آب براى آب كشيدن آن ندارد و لباس پاك هم ندارد.

مسأله 172- اگر لباسهاى كوچك نمازگزار؛ مثل دستكش و جوراب، نجس باشد، و يا دستمال كوچك نجسى در جيب داشته باشد، چنانچه از اجزاى مردار يا حرام گوشت نباشد اشكال ندارد.

مسأله 173- پوشيدن عبا و لباس سفيد و پاكيزه ترين لباسها و خوشبو كردن خود و دست كردن انگشترى عقيق در نماز، مستحب است.

مسأله 174- پوشيدن لباس سياه و چرك و تنگ و لباسى كه نقش صورت دارد و باز بودن دكمه هاى لباس در نماز مكروه است. بهتر است در غير نماز هم از آن پرهيز شود، مگر پوشيدن لباس مشكى در عزاى معصومين عليهم السلام يا بستگان.

مكان نمازگزار

مسأله 175- مكانى كه انسان بر آن نماز مى خواند بايد داراى شرايط زير باشد:

احكام جوانان، ص: 58

* مباح باشد (غصبى نباشد).

* بى حركت باشد (مانند اتومبيل در حال حركت نباشد؛ ولى در قطار و هواپيما كه انسان بتواند تعادل خود را حفظ كند و سمت قبله را مراعات نمايد نماز خواندن مانعى ندارد).

* جاى آن تنگ و سقف آن كوتاه نباشد تا بتواند قيام و ركوع و سجود را بطور صحيح انجام دهد.

* جايى كه پيشانى را مى گذارد (در حال سجده) پاك باشد.

* مكان نمازگزار اگر نجس است، تر نباشد كه به بدن

يا لباس وى سرايت كند، و اگر خشك باشد، مانعى ندارد.

* جايى كه پيشانى را به سجده مى گذارد، از جاى قدمهاى او، بيش از چهار انگشتِ بسته پست تر يا بلندتر نباشد؛ ولى اگر شيب زمين كم باشد، اشكال ندارد. «1»

احكام مكان نمازگزار

مسأله 176- در حال ناچارى نماز خواندن بر چيزى كه حركت مى كند، مانند اتومبيل و در جايى كه سقف آن كوتاه است و يا جايش تنگ است، مانند سنگر، اشكال ندارد.

مسأله 177- انسان بايد رعايت ادب را بكند و جلوتر از قبر

احكام جوانان، ص: 59

پيغمبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام نماز نخواند، و اگر موجب هتك احترام شود، نماز باطل است.

مسأله 178- مستحبّ است، انسان نمازهاى واجب را در مسجد بخواند، و در اسلام بر اين مسأله سفارش بسيار شده است.

احكام مسجد

مسأله 179- در اسلام به مسجد اهمّيّت زيادى داده شده است زيرا:

* زياد رفتن به مسجد براى عبادت مستحب است.

* رفتن به مسجدى كه نمازگزار ندارد مستحب است.

* همسايه مسجد اگر عذرى نداشته باشد مكروه است در غير مسجد نماز بخواند.

* مستحب است، انسان با كسى كه در مسجد حاضر نمى شود، غذا نخورد، در كارها با او مشورت نكند، همسايه او نشود، از او زن نگيرد و به او زن ندهد.

مسأله 180- اين كارها در رابطه با مسجد، حرام است:

* زينت كردن مسجد با طلا.

* خريد و فروش مسجد، هرچند خراب شده باشد.

* نجس كردن مسجد، و چنانچه نجس شود بايد فوراً تطهير كنند.

احكام جوانان، ص: 60

* بردن خاك و ريگ از مسجد به جاى ديگر، مگر خاكهاى زيادى، مانند خاكروبه.

مسأله 181- اين كارها در رابطه با مسجد، مستحب است:

* زودتر به مسجد رفتن.

* چراغ مسجد را روشن كردن.

* تميز كردن مسجد.

* هنگام وارد شدن، ابتدا پاى راست را داخل مسجد گذاشتن كه نشانه احترام به مسجد است.

* هنگام بيرون آمدن از مسجد اوّل پاى چپ را بيرون گذاشتن.

* خواندن

دو ركعت نماز مستحبّى به عنوان تحيّت مسجد.

* خوشبو كردن خود و پوشيدن بهترين لباسهاى خود براى رفتن به مسجد.

مسأله 182- اين كارها در رابطه با مسجد، مكروه است:

* عبور از مسجد به عنوان محلّ عبور.

* انداختن آب دهان و بينى در مسجد.

* خوابيدن در مسجد، مگر در حال ناچارى.

* صدا را بلند كردن، مگر براى اذان.

* خريد و فروش در مسجد.

* سخن گفتن از امور دنيا.

احكام جوانان، ص: 61

* رفتن به مسجد براى كسى كه سير يا پياز خورده و بوى دهانش مردم را آزار مى دهد.

آمادگى براى نماز

اكنون، پس از فراگرفتن مسائل وضو، غسل، تيمّم، وقت نماز، پوشش و مكان نمازگزار آماده شروع نماز مى شويم:

اذان و اقامه

مسأله 183- مستحب است، نمازگزار قبل از نمازهاى يوميّه، ابتدا اذان بگويد و بعد از آن اقامه، و سپس نماز را شروع كند.

اذان

اللَّهُ اكْبَر 4 مرتبه

اشْهَدُ انْ لا الهَ إِلَّا اللَّه 2 مرتبه

اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه 2 مرتبه

حَىَّ عَلىَ الصَّلاةِ 2 مرتبه

حَىَّ عَلىَ الفَلاحِ 2 مرتبه

حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ 2 مرتبه

اللَّهُ اكْبَرُ 2 مرتبه

لا الهَ إلَّا اللَّه 2 مرتبه

مسأله 184- جمله «اشْهَدُ انَّ عَلِيًّا وَلِىُّ اللَّه» جزءِ اذان و اقامه نيست، ولى خوب است بعد از «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» به قصد قربت و تبرّك گفته شود.

اقامه

اللَّهُ اكْبَر 2 مرتبه

اشْهَدُ انْ لا الهَ إِلَّا اللَّه 2 مرتبه

اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه 2 مرتبه

حَىَّ عَلىَ الصَّلاةِ 2 مرتبه

حَىَّ عَلىَ الفَلاحِ 2 مرتبه

حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ 2 مرتبه

قَدْ قامَتِ الصَّلاة 2 مرتبه

اللَّهُ اكْبَرُ 2 مرتبه

لا الهَ إلَّا اللَّه 1 مرتبه

مسأله 184- جمله «اشْهَدُ انَّ عَلِيًّا وَلِىُّ اللَّه» جزءِ اذان و اقامه نيست، ولى خوب است بعد از «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» به قصد قربت و تبرّك گفته شود.

احكام اذان و اقامه

مسأله 185- اذان و اقامه بايد بعد از داخل شدن وقتِ نماز گفته شود و اگر قبل از وقت بگويد باطل است.

مسأله 186- اقامه بايد بعد از اذان گفته شود و اگر آن را قبل از اذان بگويد صحيح نيست.

مسأله 187- بين جمله هاى اذان و اقامه نبايد، زياد فاصله شود

احكام جوانان، ص: 63

و اگر بين آنها بيشتر از معمول فاصله بيندازد، بايد دوباره آن را از سر بگيرد.

مسأله 188- اگر براى نماز جماعتى اذان و اقامه گفته باشند، كسى كه با آن جماعت نماز مى خواند، نبايد براى خود اذان و اقامه بگويد.

مسأله 189- اگر انسان براى خواندن نماز جماعت به مسجد برود و ببيند نماز جماعت تمام شده و براى نماز جماعت اذان و اقامه گفته شده باشد، تا وقتى كه صفها بهم نخورده و جمعيّت متفرّق نشده است، بنابر احتياط واجب نبايد براى نماز خود اذان و اقامه بگويد.

مسأله 190- نماز مستحبّى اذان و اقامه ندارد، همچنين نمازهاى واجب ديگر غير از نماز يوميّه.

مسأله 191- مستحب است در روزهاى اوّل كه بچّه به دنيا مى آيد، در گوش راست او اذان و در گوش چپش

اقامه بگويند.

مسأله 192- مستحب است كسى را كه براى گفتن اذان معيّن مى كنند، عادل و وقت شناس و صدايش بلند باشد.

اعمال نماز

مسأله 193- نماز با گفتن «اللَّهُ اكْبَرُ» شروع مى شود و با سلام به پايان مى رسد.

احكام جوانان، ص: 64

مسأله 194- آنچه در نماز انجام مى شود يا واجب است و يا مستحب.

مسأله 195- واجبات نماز، يازده چيز است كه برخى رُكن و برخى غير رُكن است.

واجبات نماز

* نيّت* تكبيرةالإحرام* قيام* ركوع* سجود* قرائت* ذكر* تشهّد* سلام* ترتيب* موالات

ركنهاى نماز

* نيّت* تكبيرةالإحرام* قيام (ايستادن هنگام تكبيرةالإحرام و قيام متّصل به ركوع، يعنى ايستادن پيش از ركوع).* ركوع* سجود.

فرق بين رُكن و غير رُكن

مسأله 196- اركان نماز، اجزاى اساسى آن به شمار مى آيد و چنانچه يكى از آنها بجا آورده نشود و يا اضافه شود، هرچند بر اثر فراموشى هم باشد، نماز باطل است. واجبات ديگر، گرچه انجام آنها لازم است ولى چنانچه از روى فراموشى، كم يا زياد شود نماز باطل نيست. ولى اگر عمداً ترك شود، يا زياد شود نماز باطل است.

احكام واجبات نماز

نيّت

مسأله 197- نمازگزار، از آغاز تا پايان نماز، بايد بداند چه نمازى مى خواند و بايد آن را براى انجام فرمان خداوند عالَم بجا آورد.

مسأله 198- به زبان آوردن نيّت در نماز و ساير عبادات، لازم نيست، ولى چنانچه به زبان هم بگويد اشكال ندارد.

مسأله 199- نماز، بايد از هر گونه ريا و خودنمايى به دور باشد، يعنى نماز را تنها براى انجام فرمان خداوند بجا آورد و چنانچه تمام نماز يا قسمتى از آن، براى غير خدا باشد، باطل است. همچنين اگر قصد او خدا و ريا هر دو باشد باز هم باطل است.

تكبيرةالإحرام

مسأله 200- همانگونه كه گذشت نماز با گفتن «اللَّهُ اكْبَرُ» آغاز مى شود و به آن «تَكْبيرَةُ الإِحرام» مى گويند. [چون با همين تكبير است كه بسيارى از كارها كه قبل از نماز جايز بوده، بر نمازگزار حرام مى شود، مانند خوردن و آشاميدن، خنديدن و گريستن و سخن گفتن .

مسأله 201- مستحب است نمازگزار موقع گفتن تكبيرةالاحرام و تكبيرهاى بين نماز، دستها را تا مقابل گوشها

احكام جوانان، ص: 66

بالا ببرد. (كف دستها رو به قبله باشد).

قيام

مسأله 202- قيام؛ يعنى ايستادن. نمازگزار بايد تكبيرةالاحرام و قرائت را در حال قيام و آرامش بدن بخواند.

مسأله 203- اگر ركوع را فراموش كند و بعد از قرائت به سجده برود و قبل از وارد شدن به سجده يادش بيايد، بايد برخيزد و بايستد سپس به ركوع برود و پس از آن سجده ها را بجا آورد (اين همان قيام متّصل به ركوع است).

مسأله 204- نمازگزار بايد موقع ايستادن هردو پا را بر زمين بگذارد، ولى لازم نيست سنگينى بدن روى هر دو پا مساوى باشد.

مسأله 205- كسى كه به هيچ وجه حتّى با تكيه كردن بر عصا يا ديوار نتواند ايستاده نماز بخواند، بايد نشسته، رو به قبله نماز بخواند، و اگر نشسته هم نتواند، بايد خوابيده بخواند. نخست به طرف راست رو به قبله و اگر نمى تواند روى طرف چپ و اگر نمى تواند به پشت بخوابد و صورت و سينه رو به آسمان و پاها رو به قبله باشد.

مسأله 206- واجب است بعد از ركوع بطور كامل بايستد و سپس به سجده برود و چنانچه اين قيام از روى عمد ترك شود نماز باطل است.

قرائت

اشاره

مسأله 207- در ركعت اوّل و دوم نمازهاى روزانه، انسان بايد اوّل حمد و بعد از آن يك سوره كامل قرآن (مثلًا سوره توحيد) را بخواند:

سوره حمد

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ*

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ* الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ* ايَّاكَ نَعْبُدُ وَ ايَّاكَ نَسْتَعِينُ* إِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ* صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالّينَ*

سوره توحيد

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ*

قُلْ هُوَ اللَّهُ احَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ* وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً احَدٌ*

و در ركعت سوم و چهارم نماز، بايد فقط سوره حمد، يا سه مرتبه تسبيحات اربعه خوانده شود و اگر يك مرتبه هم بخواند كافى است.

تسبيحات اربعه

«سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اكْبَرُ» است

احكام قرائت

مسأله 208- در ركعت سوم و چهارم نماز بايد حمد يا تسبيحات، آهسته خوانده شود.

مسأله 209- در نماز ظهر و عصر، قرائت ركعت اوّل و دوم نيز بايد آهسته خوانده شود؛ ولى در ساير ذكرها در همه نمازها مخيّر است بلند يا آهسته بخواند.

مسأله 210- پسرها و مردان در نماز صبح، مغرب و عشا بايد حمد و سوره را در ركعت اوّل و دوم بلند بخوانند، ولى دخترها و بانوان اگر نامحرم صدايشان را نمى شنود مى توانند بلند بخوانند وگرنه، بنابر احتياط واجب آهسته بخوانند.

مسأله 211- اگر در جايى كه بايد نماز را بلند بخواند، عمداً آهسته بخواند يا در جايى كه بايد آهسته بخواند، عمداً بلند بخواند، نمازش باطل است، ولى اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله باشد، صحيح است.

مسأله 212- اگر در بين خواندن حمد و سوره بفهمد اشتباه كرده است؛ مثلًا مى بايست بلند بخواند ولى آهسته خوانده، لازم نيست مقدارى را كه خوانده، دوباره بخواند.

مسأله 213- انسان بايد مسائل و قرائت نماز را ياد بگيرد كه غلط نخواند و كسى كه اصلًا نمى تواند به طور كامل قرائت صحيح را ياد بگيرد، بايد هر طور كه مى تواند بخواند و احتياط

احكام جوانان، ص: 69

مستحب است كه نماز را به جماعت بجا آورد.

ركوع

مسأله 214- نمازگزار در هر ركعت بعد از قرائت حمد و سوره، بايد به اندازه اى خم شود كه بتواند دست را به زانو بگذارد و اين عمل را «ركوع» مى گويند. و واجب است در حال ركوع ذكر بگويد.

مسأله 215- در ركوع، سه مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ» يا يك مرتبه «سُبْحانَ رَبِّىَ العَظيمِ وَ بِحَمْدِهِ» بگويد.

مسأله 216- در حال ذكر ركوع بايد بدن آرام

باشد.

مسأله 217- اگر پيش از آنكه به مقدار ركوع خم شود و بدن آرام گيرد، عمداً ذكر ركوع را بگويد، نمازش باطل است.

مسأله 218- اگر پيش از تمام شدن ذكر واجب، عمداً سر از ركوع بردارد نمازش باطل است.

سجود

مسأله 219- نمازگزار بايد در هر ركعت از نمازهاى واجب و مستحب، بعد از ركوع دو سجده بجا آورد.

مسأله 220- سجده آن است كه اعضاى هفتگانه، يعنى پيشانى و كف دو دست و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها (شَست)، را بر زمين بگذارد و در حال سجده واجب است ذكر بگويد.

احكام جوانان، ص: 70

مسأله 221- در سجده سه مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ» يا يك مرتبه «سُبْحانَ رَبِّىَ الْأَعْلى وَ بِحَمْدِهِ» بگويد.

مسأله 222- در حال ذكر سجده، بايد بدن آرام باشد.

مسأله 223- اگر كسى پيش از آن كه پيشانى او به زمين برسد و آرام گيرد، عمداً ذكر سجده را بگويد، نمازش باطل است و چنانچه از روى فراموشى باشد، بايد دوباره، ذكر بگويد.

مسأله 224- نمازگزار بايد بعد از تمام شدن ذكر سجده اوّل بنشيند تا بدن آرام گيرد و دوباره به سجده رود.

مسأله 225- اگر نمازگزار پيش از تمام شدن ذكر، عمداً سر از سجده بردارد، نمازش باطل است.

مسأله 226- اگر موقعى كه ذكر سجده را مى گويد، يكى از هفت عضو را عمداً از زمين بردارد، نماز باطل مى شود، ولى موقعى كه مشغول گفتن ذكر نيست، اگر غير از پيشانى، جاهاى ديگر را از زمين بردارد و دوباره بگذارد، اشكال ندارد.

مسأله 227- اگر همراه با انگشتان شست پا، انگشتان ديگر هم به زمين برسد مانع ندارد.

مسأله 228- نمازگزار بايد در سجده پيشانى را بر

زمين و يا آنچه از زمين مى رويد، ولى خوراكى و پوشاكى نباشد، مانند چوب و برگ درخت، قرار دهد.

مسأله 229- سجده بر چيزهاى معدنى؛ مانند طلا و نقره و

احكام جوانان، ص: 71

عقيق و فيرزوه، صحيح نيست.

مسأله 230- سجده بر چيزهايى كه از زمين مى رويد و خوراك حيوان است، مثل علف و كاه صحيح است.

مسأله 231- سجده بر كاغذ، اگرچه از پنبه و مانند آن ساخته شده باشد، صحيح است.

مسأله 232- براى سجده، بهتر از هر چيز تربت حضرت سيّدالشّهدا عليه السلام مى باشد و بعد از آن بدين ترتيب:

* خاك پاك

* سنگ

* گياه

مسأله 233- اگر در سجده اوّل، مُهر به پيشانى بچسبد و بدون اين كه مُهر را بردارد دوباره به سجده رود نمازش اشكال دارد.

وظيفه كسى كه نمى تواند بطور معمول سجده كند

مسأله 234- كسى كه نمى تواند پيشانى را به زمين برساند، بايد به اندازه اى كه مى تواند خم شود و مُهر را بر جاى بلندى بگذارد و سجده كند، ولى بايد كف دستها و زانوها و انگشتان پا را بطور معمول بر زمين بگذارد.

مسأله 235- اگر نمى تواند اين كار را انجام دهد بايد براى سجده بنشيند و با سر اشاره كند، ولى احتياط واجب آن است كه

احكام جوانان، ص: 72

قدرى خم شود و مُهر را بلند كند و بر پيشانى بگذارد.

سجده واجب قرآن

مسأله 236- در چهار سوره قرآن، آيه سجده است؛ كه اگر انسان آن آيه را بخواند يا به آن گوش فرا دهد، بعد از تمام شدن آن آيه بايد فوراً سجده كند، و اگر به گوشش بخورد احتياط واجب سجده كردن است.

مسأله 237- سوره هايى كه آيه سجده دارد:

* سوره شماره 32: سوره سجده، آيه 15.

* سوره شماره 41: سوره فُصِّلَت، آيه 37.

* سوره شماره 53: سوره نجم، آيه 62.

* سوره شماره 96: سوره عَلَق، آيه 19.

مسأله 238- اگر سجده را فراموش كند، هر وقت يادش آمد بايد سجده كند.

مسأله 239- اگر آيه سجده را از راديو و ضبط صوت و مانند آن بشنود، بنابر احتياط واجب بايد سجده كند.

مسأله 240- اگر آيه سجده را از مثلِ بلندگو كه صداى انسان را مى رساند بشنود، واجب است سجده كند.

مسأله 241- گفتن ذكر در اين سجده واجب نيست، امّا مستحب مى باشد. مثلًا بگويد: «لا الهَ إلّا اللّهُ حَقّاً حَقّاً سَجَدْتُ لَكَ

احكام جوانان، ص: 73

يا رَبِّ تَضَرُّعاً وَرِقّاً».

تشهّد

مسأله 242- در ركعت دوم همه نمازها و ركعت آخر نمازهاى سه ركعتى و چهار ركعتى نمازگزار بايد بعد از سجده بنشيند و در حال آرام بودن بدن، تشهّد بخواند، يعنى بگويد:

«اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».

سلام

مسأله 243- در ركعت آخر نماز، پس از تشهّد بايد سلام دهد و نماز را به پايان برد.

مسأله 244- سلام نماز به اين صورت است:

«السَّلامُ عَلَيْكَ ايُّهَا النّبِىُّ وَ رحمةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ، السَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلى عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحينَ السَّلامُ عَلَيْكُم وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ».

و مى تواند به سلام سوم قناعت كند.

ترتيب

مسأله 245- نماز بايد به اين ترتيب خوانده شود:

تكبيرةالإحرام، قرائت، ركوع، سجود، و در ركعت دوم پس از سجود، تشهّد بخواند و در ركعت آخر، پس از تشهّد، سلام دهد.

مُوالات

مسأله 246- موالات؛ يعنى پشت سر هم بودن اجزاى نماز و فاصله نينداختن بين آنها.

مسأله 247- اگر كسى بقدرى بين اجزاى نماز فاصله بيندازد كه از صورت نمازگزار خارج شود، نمازش باطل است.

مسأله 248- طول دادن ركوع و سجود و خواندن سوره هاى بزرگ، موالات را بهم نمى زند، بلكه سكوت زياد موالات نماز را بهم مى زند.

قنوت

مسأله 249- مستحبّ است در ركعت دوم نماز، بعد از حمد و سوره و پيش از ركوع، قنوت بخواند؛ يعنى دستها را بلند كند و مقابل صورت بگيرد و دعا يا ذكرى بخواند.

مسأله 250- در قنوت هر دعايى بخواند كافى است و مى تواند اين دعا را بخواند:

«رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِى الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ».

تعقيب نماز

تعقيب يعنى مشغول شدن به ذكر و دعا و قرآن بعد از سلام

احكام جوانان، ص: 75

نماز. و در واقع آثار نماز را در وجود انسان عميق تر مى كند.

مسأله 251- بهتر است انسان در حال تعقيب رو به قبله باشد.

مسأله 252- لازم نيست تعقيب به عربى باشد، و معناى آن را نيز بفهمد؛ ولى بهتر است چيزهايى را كه در كتاب دعا دستور داده اند بخواند.

مسأله 253- از چيزهايى كه براى تعقيب نماز زياد سفارش شده، تسبيح حضرت زهرا عليها السلام است؛ يعنى گفتن: 34 مرتبه «اللَّهُ اكْبَرُ» و 33 مرتبه «الْحَمْدُ لِلَّه» و 33 مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ».

مُبطِلات نماز

اشاره

مسأله 254- آنگاه كه نمازگزار، تكبيرةالإحرام مى گويد و نماز را شروع مى كند، تا پايان آن، بعضى از كارها بر او حرام مى شود كه اگر در نماز، يكى از آنها را انجام دهد نمازش باطل است، مثل:

سخن گفتن.

خنديدن.

گريستن.

روى از قبله برگرداندن.

خوردن و آشاميدن.

بر هم زدن صورت نماز.

كم يا زياد كردن اركان نماز. (به شرحى كه در مسأله 193 گذشت» «1»

احكام مبطلات نماز

سخن گفتن

مسأله 255- اگر نمازگزار عمداً كلمه اى بگويد كه دو حرف يا بيشتر داشته باشد، اگرچه آن كلمه معنايى هم نداشته باشد، نمازش باطل است. (بنابراحتياط واجب).

مسأله 256- اگر از روى فراموشى سخن بگويد؛ مثلًا متوجّه نبود كه در حال نماز است، نماز باطل نمى شود.

مسأله 257- سرفه كردن و عطسه نمودن نماز را باطل نمى كند.

مسأله 258- در نماز نبايد به كسى سلام كرد، ولى اگر كسى به نمازگزار سلام كند واجب است جواب او را بدهد، و بايد همان طور كه او سلام كرده جواب دهد؛ مثلًا اگر گفته: «سلامٌ عليكم» در جواب بگويد «سلامٌ عليكم» و اگر گفته: «سلام»، بگويد: «سلام»، در غير نماز نيز جواب سلام واجب است.

خنديدن و گريستن

مسأله 259- اگر نمازگزار عمداً با صدا بخندد، نمازش باطل است. حتّى اگر بى اختيار بخندد نيز نمازش باطل مى شود.

مسأله 260- لبخند زدن نماز را باطل نمى كند.

روى از قبله برگرداندن

مسأله 261- اگر عمداً به قدرى روى خود را از قبله برگرداند كه نگويند رو به قبله است، نمازش باطل است، بنابر احتياط

احكام جوانان، ص: 78

واجب.

مسأله 262- اگر سهواً تمام صورت را به طرف راست يا چپ قبله برگرداند، احتياط واجب آن است كه نماز را دوباره بخواند.

خوردن و آشاميدن

مسأله 263- اگر نمازگزار چيزى بخورد يا بياشامد، نمازش باطل است.

مسأله 264- اگر نمازگزار خرده غذايى كه در دهانش باقى مانده فرو برد نمازش باطل نمى شود.

بر هم زدن صورت نماز

مسأله 265- اگر در بين نماز كارى كند كه صورت نماز را بر هم زند؛ مثل دست زدن، به هوا پريدن و مانند اينها، هرچند از روى فراموشى باشد، نماز باطل مى شود.

مسأله 266- اگر در بين نماز به قدرى ساكت بماند كه نگويند نماز مى خواند، نمازش باطل است.

مسأله 267- رها كردن نمازِ واجب (شكستن نماز) حرام است، بنابراحتياط واجب؛ مگر در حال ناچارى، مانند اين موارد:

1. حفظ جان خود يا ديگرى.

2. حفظ مال مهمّى از خود يا ديگرى.

3. جلوگيرى از ضرر مالى و بدنى.

احكام جوانان، ص: 79

مسأله 268- شكستن نماز براى پرداخت بدهى مردم، در صورتى كه بعد از نماز دسترسى به او پيدا نمى كند، واجب است.

مسأله 269- شكستن نماز براى مالى كه اهمّيّت چندانى ندارد مكروه است.

مسأله 270- برخى از كارها در نماز مكروه است؛ مانند:

1. برهم گذاشتن چشمها.

2. بازى كردن با انگشتان و دستها و موى سر يا صورت.

3. سكوت كردن براى شنيدن حرف كسى در هنگام خواندن حمد، يا سوره، و يا ذكر.

4. هر كارى كه خضوع و خشوع را از بين ببرد.

5. برگرداندن صورت به طرف راست يا چپ به مقدار كم (چون زياد آن نماز را باطل مى كند).

ترجمه اذان و اقامه

* «اللَّهُ اكْبَرُ»

خدا از همه چيز و همه كس برتر است.

* «اشْهَدُ ان لا الهَ الَّا اللَّهُ».

گواهى مى دهم كه جز آفريدگار جهان، خدايى نيست.

* «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ».

گواهى مى دهم كه محمّد فرستاده خداست.

احكام جوانان، ص: 80

* «اشْهَدُ انَّ عَلِيّاً وَلِىُّ اللَّهُ».

گواهى مى دهم كه على ولىّ خدا بر همه خلق است.

* «حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ».

بشتابيد بسوى نماز.

* «حَىَّ عَلَى الفَلاحِ».

بشتابيد به سوى رستگارى.

* «حَىَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ».

بشتابيد به سوى بهترين كارها.

* «قَدْ قامَتِ

الصَّلاةُ».

همانا نماز برپا شد.

* «اللَّهُ اكْبَرُ».

خدا از همه چيز و همه كس برتر است.

* «لا الهَ الَّا اللَّهُ».

جز آفريدگار جهان معبودى نيست.

ترجمه نماز

تكبيرةالإحرام:* «اللَّهُ اكْبَرُ».

خدا از همه چيز و همه كس برتر است.

احكام جوانان، ص: 81

حمد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ».

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

* «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ».

ستايش، مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است.

* «الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ».

بخشنده و بخشايشگر است.

* «مالِكِ يَوْمِ الدّين».

(خداوندى كه) مالك روز جزاست.

* «ايَّاكَ نَعْبُدُ وَ ايَّاكَ نَسْتَعِينُ».

(پروردگارا) تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جوييم.

* «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ».

ما را به راه راست هدايت كن.

* «صِراطَ الَّذينَ انْعَمْتَ عَلَيْهِم».

راه كسانى كه آنان را مشمول نعمت خود ساختى.

* «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالّينَ».

نه كسانى كه بر آنان غضب كردى و نه گمراهان.

احكام جوانان، ص: 82

سوره:* «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ».

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

* «قُلْ هُوَ اللَّهُ احَدٌ».

بگو خداوند، يكتا و يگانه است.

* «اللَّهُ الصَّمَدُ».

خداوندى است كه همه نيازمندان قصد او مى كنند.

* «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ».

(هرگز) نزاد و زاده نشد.

* «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً احَدٌ».

براى او هيچگاه شبيه و مانندى نبوده است.

ذكر ركوع:* «سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِهِ».

خداى خود را، كه بزرگ است، منزّه مى دانم و مى ستايم.

ذكر سجود:* «سُبْحانَ رَبِّىَ الْأَعْلى وَ بِحَمْدِهِ».

خداى خود را، كه از همه بالاتر است، منزّه مى دانم و مى ستايم.

تسبيحات اربعه:* «سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ إلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اكْبَرُ».

احكام جوانان، ص: 83

منزّه است خدا، ستايش مخصوص خداست، جز آفريدگار جهان معبودى نيست و خدا از همه برتر است.

تشهّد و سلام:* «اشْهَدُ انْ لا إلهَ إلَّااللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ».

گواهى مى دهم كه جز آفريدگار، خدايى نيست و يكتا و بى همتاست

و شريك ندارد.

* «وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».

و گواهى مى دهم كه محمّد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده اوست.

* «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».

خداوندا! بر محمّد و خاندان او درود فرست.

* «السَّلامُ عَلَيْكَ ايُّها النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ».

درود و رحمت و بركات خدا بر تو اى پيامبر.

* «السَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلى عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحينَ».

درود بر ما و بر بندگان صالح خدا.

* «السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ».

درود بر شما (اى نمازگزاران و مؤمنان) و رحمت و بركات خدا بر شما.

احكام جوانان، ص: 84

شَكيّات نماز

مقدّمه

گاهى ممكن است نمازگزار در انجام بعضى از كارهاى نماز شك كند؛ مثلًا نمى داند تشهّد را خوانده است يا نه و يا نمى داند يك سجده بجا آورده است يا دو سجده.

و گاهى در تعداد ركعاتى كه خوانده است شك مى كند؛ مثلًا نمى داند اكنون مشغول ركعت سوم است يا چهارم.

براى شك در نماز، احكام خاصّى است و بيان تمام موارد آن از حدّ اين نوشته خارج است؛ ولى بطور مختصر، به بيان اقسام شك و احكام هر كدام مى پردازيم:

شك در كارهاى نماز

مسأله 271- اگر نمازگزار در انجام يكى از كارهاى نماز شك كند؛ يعنى نمى داند آن را بجا آورده است يا نه، اگر كار بعدى را شروع نكرده؛ يعنى هنوز از محلّ آن كار نگذشته است؛ بايد آن را بجا آورد. ولى اگر بعد از داخل شدن در كار بعدى شك پيش

احكام جوانان، ص: 85

آمده؛ به چنين شكّى اعتنا نمى كند و نماز را ادامه داده و صحيح است. (مثلًا اگر در ركوع شك كند، سوره را بجا آورده يا نه، اعتنا نمى كند چون محلّ سوره گذشته است).

مسأله 272- اگر بعد از انجام جزئى از نماز در صحّت آن شك كند، يعنى نمى داند جزئى را كه بجا آورده، صحيح انجام شده است يا نه، در اين صورت به شكّ خود اعتناء نمى كند؛ يعنى بنا مى گذارد بر صحيح بودن آن و نماز را ادامه مى دهد و صحيح است.

شكهايى كه نماز را باطل مى كند

مسأله 273- اگر در نماز دو ركعتى مثل نماز صبح يا در نماز مغرب شك در ركعت پيش آيد، نماز باطل است.

مسأله 274- اگر بين يك و بيشتر از يك شك كند؛ مثلًا شك كند كه در ركعت اوّل است يا دوم، نماز باطل است.

مسأله 275- اگر اصلًا نداند چند ركعت خوانده، نماز او باطل است.

مسأله 276- شك در ركعات نماز چهار ركعتى:

در اين جدول مواردى كه شك سبب باطل شدن نماز مى شود و مواردى كه صحيح است و راه اصلاح آن بيان شده است.

احكام جوانان، ص: 86

نوع شك در حال قيام در ركوع بعد از ركوع در سجده بعد از سجده بطور نشسته وظيفه نمازگزار در مواردى كه نماز صحيح مى باشد بين 2 و 3 باطل باطل باطل باطل

صحيح بنا را بر سه گذاشته و يك ركعت ديگر مى خواند و پس از سلام، ايستاده، يك ركعت نماز احتياط بخواند.

بين 2 و 4 باطل باطل باطل باطل صحيح بنا را بر چهار مى گذارد و نماز را تمام مى كند و بعد از نماز دو ركعت نماز احتياط ايستاده مى خواند.

بين 3 و 4 صحيح صحيح صحيح صحيح صحيح بنا را بر چهار مى گذارد و نماز را تمام مى كند و بعد از نماز يك ركعت نماز احتياط ايستاده مى خواند.

بين 4 و 5 صحيح باطل باطل باطل صحيح اگر در حال قيام شك پيش آمده است، بدون ركوع مى نشيند و نماز را تمام مى كند و يك ركعت نماز احتياط ايستاده مى خواند و احتياطاً نماز را اعاده مى كند و اگر در حالت نشسته بعد از سجده ها پيش آمده است، بنا را بر چهار مى گذارد و نماز را تمام مى كند و بعد از نماز دو سجده سهو بجا مى آورد.

مسأله 277- شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد

* در نماز مستحبّى.

* در نماز جماعت.

* پس از سلام نماز.

* بعد از گذشت وقت نماز.

* شك كثيرالشّك؛ يعنى كسى كه بسيار شك مى كند.

مسأله 278- اگر كسى در تعداد ركعتهاى نماز مستحبّى شك كند، بنا را بر دو مى گذارد، چون تمام نمازهاى مستحبّى- بجز نماز وتر و نماز اعرابى- دو ركعتى است. پس اگر شك بين يك و دو، يا دو و بيشتر از آن پيش آيد، بنا بر دو مى گذارد و نماز صحيح است.

مسأله 279- اگر امام جماعت در نماز جماعت، در ركعتهاى نماز شك كند، ولى مأموم شك نداشته باشد و به امام بفهماند كه ركعت چندم است، امام جماعت نبايد به شكّ خود اعتنا كند، همچنين اگر مأموم شك كند، ولى

امام جماعت شك نداشته باشد، از امام جماعت پيروى مى كند و نماز او صحيح است.

مسأله 280- اگر بعد از سلام نماز شك كند كه نمازش صحيح بوده يا نه؛ مثلًا شك كند ركوع كرده يا نه، يا شك كند كه چهار ركعت خوانده يا پنج ركعت، به شكّ خود اعتنا نكند.

مسأله 281- اگر بعد از گذشتن وقت نماز شك كند كه نماز

احكام جوانان، ص: 88

خوانده يا نه، يا گمان كند كه نخوانده، خواندن آن لازم نيست؛ ولى اگر پيش از گذشتن وقت شك كند كه نماز را خوانده يا نه، بايد نماز را بخواند.

مسأله 282- اگر يكى از شكهايى كه نماز را باطل مى كند پيش آيد، بايد مقدارى فكر كند و چنانچه چيزى يادش نيامد و شك باقى ماند، نماز را بهم مى زند و دوباره شروع مى كند.

نماز احتياط

مسأله 283- در مواردى كه نماز احتياط واجب مى شود، مثل شك بين 3 و 4، بايد بعد از سلام نماز، بدون آن كه صورت نماز را بهم بزند و يا يكى از مبطلات نماز را انجام دهد برخيزد و بدون اذان و اقامه تكبير بگويد و نماز احتياط را بخواند.

مسأله 284- فرق نماز احتياط با نمازهاى ديگر:

* نيّت آن را نبايد به زبان آورد.

* سوره و قنوت ندارد.

* سوره حمد، حتّى بسم اللّه را بايد آهسته بخواند. (بنابر احتياط واجب).

مسأله 285- اگر يك ركعت نماز احتياط، واجب باشد پس از سجده ها، تشهّد مى خواند و سلام مى دهد و اگر دو ركعت واجب شده باشد در پايان ركعت دوم تشهّد بخواند و سلام دهد.

سجده سهو

مسأله 286- هر كم و زيادى در غير اركان نماز حاصل شود و نيز در كلام سهوى و سلام سهوى، سجده سهو بجا مى آورد و همچنين در شك بين 4 و 5، و سجده سهو چنين است كه بعد از سلام نماز، به سجده رود و بگويد: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ ايُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ». و بعد بنشيند و دوباره به سجده رود و ذكر بالا را بگويد، سپس بنشيند و تشهّد و سلام را بخواند. و احتياطاً فقط سلام آخر را بگويد.

نماز مسافر

اشاره

مسأله 287- انسان بايد در سفر، نمازهاى چهار ركعتى را شكسته، يعنى دو ركعت، بجا آورد؛ به شرط آن كه مسافرتش از هشت فرسخ كمتر نباشد. [هشت فرسخ شرعى در حدود 43 كيلومتر است .

مسأله 288- اگر مسافر از جايى كه نمازش تمام است؛ مثل وطن، حدّاقل چهار فرسخ مى رود، و چهار فرسخ برمى گردد، نمازش در اين سفر هم شكسته است.

مسأله 289- كسى كه به مسافرت مى رود، زمانى بايد نمازش را شكسته بخواند كه حدّاقل به مقدارى دور شود كه اذان آنجا را نشنود، يا اين كه اهل آنجا او را نبينند و نشانه آن اين است كه او اهل آنجا را نبيند و چنانچه قبل از آن كه به اين مقدار دور شود، بخواهد نماز بخواند، بايد تمام بخواند.

مسأله 290- اگر به جايى مى رود كه دو راه دارد، يك راه آن كمتر از هشت فرسخ و راه ديگر آن هشت فرسخ يا بيشتر باشد، اگر از راهى كه هشت فرسخ است برود، بايد نماز را شكسته

احكام جوانان، ص: 91

بخواند و اگر از راهى كه هشت فرسخ نيست

برود بايد نماز را چهار ركعتى بخواند.

مسأله 291- در اين موارد نماز تمام است:

1. قبل از آن كه هشت فرسخ برود، از وطن خود مى گذرد و يا در جايى قصد دارد ده روز بماند.

2. از اوّل قصد نداشته است به سفر هشت فرسخى برود و بدون قصد، اين مسافت را پيموده؛ مثل كسى كه به دنبال گمشده اى مى گردد.

3. قبل از رسيدن به چهار فرسخ از رفتن منصرف شود.

4. كسى كه شغل او مسافرت است، مثل راننده قطار و ماشينهاى برون شهرى، خلبان، ملوان (در سفرى كه شغل اوست) همچنين كسانى كه براى كار يا تحصيل از جايى به جاى ديگر رفت و آمد دارند.

5. كسى كه براى كارش بطور متعارف حدّاقل هفته اى سه روز مسافرت مى رود و آخر هفته به وطن خود برمى گردد.

6. كسى كه به سفر حرام مى رود؛ مانند سفرى كه موجب اذيّت پدر و مادر باشد. در همه اينها نماز تمام است.

7. در اين مكانها نيز نماز تمام است:

در وطن.

در جايى كه بنا دارد ده روز بماند.

احكام جوانان، ص: 92

در جايى كه سى روز با ترديد مانده است؛ يعنى معلوم نبوده كه مى ماند يا مى رود و تا سى روز به همين حالت مانده، و بايد بعد از سى روز نماز را تمام بخواند.

وطن كجاست؟

مسأله 292- وطن، جايى است كه انسان براى اقامت و زندگى خود اختيار كرده است، خواه در آنجا به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، يا خودش آنجا را براى زندگى اختيار كرده است.

مسأله 293- فرزند، تا زمانى كه با پدر و مادر زندگى مى كند و مستقل نشده است، همان وطن پدر و مادر وطن او مى باشد، هرچند در آنجا

به دنيا نيامده باشد و پس از آن كه در زندگى مستقل شد، اگر جاى ديگرى را براى زندگى مستمر اختيار كرد، آنجا وطن او مى شود.

مسأله 294- تا انسان قصد ماندنِ مستمر در غير وطن اصلى خودش را نداشته باشد، آنجا وطن او حساب نمى شود.

مسأله 295- اگر قصد دارد در محلّى كه وطن اصلى او نيست مدّتى بماند؛ مثلًا يك سال يا بيشتر، آنجا مانند وطن او حساب مى شود، مانند دانشجويى كه مدّتى براى تحصيل در شهرى مى ماند.

مسأله 296- اگر انسان بدون قصد ماندن مستمر و بدون قصد

احكام جوانان، ص: 93

رفتن در جايى آن قدر بماند كه مردم او را اهل آنجا بدانند، آنجا حكم وطن او را دارد.

مسأله 297- اگر به جايى برود كه قبلًا وطن او بوده، ولى هم اكنون از آنجا اعراض كرده است؛ يعنى بنا گذاشته كه ديگر براى سكونت مستمر به آنجا برنگردد، نبايد نماز را تمام بخواند، اگرچه در آنجا خانه دارد يا گه گاه ديدن مى كند.

مسأله 298- مسافرى كه به وطنش بر مى گردد، وقتى به جايى برسد كه اهل وطن او را ببينند و صداى اذان را بشنود بايد نماز را تمام بخواند.

قصد ده روز

مسأله 299- مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلى بماند، اگر بيشتر از ده روز در آنجا بماند، تا وقتى مسافرت نكرده است بايد نمازش را تمام بخواند و لازم نيست دوباره قصد ماندن ده روز كند.

مسأله 300- اگر مسافر از قصد ده روز برگردد:

الف) قبل از خواندن نماز چهار ركعتى از قصد خود برگردد؛ بايد نماز را شكسته بخواند.

ب) بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتى از قصد خود برگردد؛ تا وقتى كه در آنجا هست

بايد نماز را تمام بخواند.

نماز قضا

اشاره

نماز قضا، نمازى را گويند كه بعد از وقت خوانده شود.

مسأله 301- انسان بايد نمازهاى واجب را در وقت معيّن آن بخواند و چنانچه خداى نكرده بدون عذر نمازى از او قضا شود گناهكار است و بايد توبه كرده و قضاى آن راهم بجا آورد.

مسأله 302- در دو مورد، بجا آوردن قضاى نماز، واجب است:

الف) نماز واجب را در وقت آن، نخوانده باشد.

ب) بعد از وقت متوجّه شود نمازى كه خوانده است باطل بوده.

مسأله 303- كسى كه نماز قضا دارد، نبايد در خواندن آن كوتاهى كند، ولى واجب نيست فوراً آن را بجا آورد.

مسأله 304- قضاى نمازهاى روزانه لازم نيست به ترتيب خوانده شود، ولى اگر نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا يك روز

احكام جوانان، ص: 95

باشد، بايد به ترتيب بخواند.

مسأله 305- كسى كه مى داند نماز قضا دارد، ولى شماره آنها را نمى داند؛ مثلًا نمى داند چهارتا بوده يا پنج تا، چنانچه كمتر را بخواند كافى است.

مسأله 306- اگر شماره آنها را مى دانسته، ولى اتّفاقاً فراموش كرده است اگر مقدار كمتر را بخواند كفايت مى كند.

مسأله 307- نماز قضا را با جماعت مى توان خواند، چه نماز امام جماعت ادا باشد يا قضا، و لازم نيست هر دو، يك نماز را بخوانند، مثلًا اگر نماز قضاى صبح را با نماز ظهر يا عصر امام بخواند، اشكال ندارد.

مسأله 308- اگر مسافرى كه بايد نماز را شكسته بخواند، نماز ظهر يا عصر يا عشا، از او قضا شود، بايد آن را دو ركعتى بجا آورد، اگرچه در شهر خودش باشد.

مسأله 309- در سفر نمى توان روزه گرفت، حتّى روزه قضا، ولى نماز قضا مى توان بجا

آورد.

مسأله 310- اگر در سفر بخواهد نمازهايى را كه در غير سفر قضا شده است بجا آورد، بايد نمازهاى ظهر و عصر و عشا را چهار ركعتى قضا كند.

مسأله 311- نماز قضا را در هر وقتى مى توان بجا آورد.

نماز قضاى پدر و مادر

مسأله 312- تا انسان زنده است، اگرچه از خواندن نماز خود عاجز باشد، ديگرى نمى تواند نمازهاى او را قضا كند.

مسأله 313- پس از مرگ پدر يا مادر، نماز و روزه هايى را كه به خاطر عذرى بجا نياورده باشد، بر پسر بزرگتر او واجب است آن نماز و روزه ها را قضا كند.

نماز جماعت

مقدّمه

وحدت امّت اسلامى، از جمله مسائلى است كه اسلام، به آن اهمّيّت بسيارى داده است، و براى حفظ و ادامه آن، برنامه هاى ويژه اى دارد؛ يكى از آنها نماز جماعت است.

در نماز جماعت، يكى از نمازگزاران كه داراى تقوا و عدالت است پيشاپيش جمعيّت مى ايستد و ديگران در صفوفى منظّم، پشت سر او و هماهنگ با او نماز را بجا مى آورند.

كسى كه در اين نمازِ دسته جمعى، پيشاپيش جمعيّت مى ايستد «امام جماعت» است و كسى كه پشتِ سر او، در نماز از او پيروى مى كند «مأموم» است.

اهمّيّت نماز جماعت

گذشته از آن كه در روايات زيادى، براى نماز جماعت، اجر و پاداش بسيارى وارد شده است، با دقّت در مضمون روايات

احكام جوانان، ص: 98

اسلامى به اهمّيّت اين عبادت پى مى بريم، و در اينجا به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

مسأله 314- شركت در نماز جماعت براى هر كسى مستحب است؛ بويژه براى همسايه مسجد.

مسأله 315- مستحب است، انسان صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند.

مسأله 316- نماز جماعت، هرچند اوّل وقت خوانده نشود، از نماز فُراداىِ «1» اوّل وقت بهتر است.

مسأله 317- نماز جماعتى كه مختصر خوانده مى شود، از نماز فُرادايى كه آن را طول بدهد بهتر است.

مسأله 318- سزاوار نيست انسان بدون عذر نماز جماعت را ترك كند.

مسأله 319- حاضر نشدن به نماز جماعت از روى بى اعتنايى به آن، جايز نيست.

شرايط نماز جماعت

مسأله 320- در نماز جماعت، شرايط زير بايد مراعات شود:

1. مأموم از امام جلوتر نايستد، و احتياط واجب آن است

احكام جوانان، ص: 99

كمى عقب تر بايستد.

2. جايگاه امام جماعت از جايگاه مأمومين، بالاتر نباشد.

(مقدار كم و سراشيبى مختصر مانعى ندارد).

3. فاصله امام و مأموم و فاصله صف ها، زياد نباشد، و احتياط آن است كه فاصله بيش از دو سه قدم نباشد.

4. بين امام و مأموم و همچنين بين صف ها، چيزى مانند ديوار يا پرده مانع نباشد، ولى نصب پرده و مانند آن بين صفِ مردها و زنها اشكال ندارد.

مسأله 321- امام جماعت بايد بالغ و عادل باشد و نماز را بطور صحيح بخواند.

پيوستن به نماز جماعت (اقتدا كردن)

اشاره

مسأله 322- در هر ركعت، تنها در بين قرائت و در ركوع مى توان به «امام» اقتدا كرد، پس اگر به ركوع امام جماعت نرسد، بايد در ركعت بعد اقتدا كند، و اگر تنها به ركوع امام جماعت هم برسد، يك ركعت به حساب مى آيد.

مسأله 323- حالتهاى مختلف براى پيوستن به نماز جماعت.

ركعت اوّل

1. در بين قرائت: مأموم حمد و سوره را نمى خواند و بقيّه

احكام جوانان، ص: 100

اعمال را با امام جماعت بجا مى آورد.

2. در ركوع: ركوع و بقيّه اعمال را با امام جماعت بجا مى آورد.

ركعت دوم

1. در بين قرائت: مأموم حمد و سوره را نمى خواند و با امام، قنوت و ركوع و سجده را بجا مى آورد و آنگاه كه امام جماعت تشهّد مى خواند، بنابراحتياط واجب بايد به صورت نيم خيز، بنشيند «1» و اگر نماز دو ركعتى است بعد از سلام امام يك ركعت ديگر به تنهايى بخواند و نماز را تمام كند و اگر سه يا چهار ركعتى است، در ركعت دوم كه امام جماعت در ركعت سوم مى باشد، حمد و سوره را خودش آهسته بخواند و آنگاه كه امام جماعت ركعت سوم را تمام كرد، و براى ركعت چهارم برمى خيزد، مأموم بايد پس از دو سجده، تشهّد بخواند، و براى خواندن ركعت سوم برخيزد و در ركعت آخر نماز كه امام جماعت با تشهّد و سلام، نماز را به پايان مى برد او نيم خيز مى نشيند سپس يك ركعت ديگر را خودش مى خواند.

2. در ركوع: ركوع را با امام جماعت بجا مى آورد و بقيّه نماز را همانگونه كه گفته شد، انجام مى دهد.

ركعت سوم

1. در بين قرائت: زمانى كه مى داند اگر اقتدا كند، براى خواندنِ حمد و سوره و يا حمد تنها وقت دارد، مى تواند اقتدا كند و بايد حمد و سوره و اگر امام به ركوع رفت فقط حمد را بخواند، ولى اگر مى داند فرصت ندارد، بايد صبر كند تا امام جماعت به ركوع رود، سپس به او اقتدا كند.

2. در ركوع: چنانچه در ركوع اقتدا كند، ركوع را با امام بجا مى آورد و حمد و سوره براى آن ركعت لازم نيست و بقيه نماز را همانگونه كه قبلًا بيان شد بجا مى آورد.

ركعت چهارم

1. در بين قرائت: حكم اقتدا در ركعت سوم را دارد، و آنگاه كه امام جماعت در ركعت آخر نماز براى تشهّد و سلام مى نشيند، مأموم بطور نيم خيز بنشيند تا تشهّد و سلام امام جماعت تمام شود و سپس برخيزد و بقيّه نماز را خودش بخواند.

2. در ركوع: ركوع و سجده ها را با امام بجا مى آورد، (اكنون ركعت چهارم امام و ركعت اوّل مأموم است) و بقيّه نماز را همانگونه كه در مسأله قبل گذشت انجام مى دهد.

احكام نماز جماعت

مسأله 324- اگر امام جماعت يكى از نمازهاى يوميّه را مى خواند، هر كدام از نمازهاى يوميّه را مى توان به او اقتدا كرد، بنابراين اگر امام، نماز عصر را مى خواند، مأموم مى تواند، نماز ظهر را به او اقتدا كند، و اگر مأموم پس از آن كه نماز ظهر را خواند، جماعت برپا شود مى تواند، نماز عصر را به ظهر امام اقتدا كند.

مسأله 325- مأموم مى تواند نماز قضاى خود را به نماز اداى امام، اقتدا كند، هرچند قضاى ديگر نمازهاى يوميّه باشد، مثلًا امام جماعت نماز ظهر را مى خواند و او قضاى نماز صبح را.

مسأله 326- نماز جماعت، حدّاقل با دو نفر برپا مى شود، يك نفر امام و يك نفر مأموم، مگر در نماز جمعه كه حدّاقل بايد پنج نفر باشند.

مسأله 327- نمازهاى مستحبّى را نمى توان به جماعت خواند، مگر نماز طلب باران. «1»

مسأله 328- مأموم نبايد تكبيرةالإحرام را پيش از امام بگويد.

مسأله 329- مأموم، بايد غير از حمد و سوره همه چيز نماز را خودش بخواند، ولى اگر ركعت اوّل يا دوم او، همراه ركعت

احكام جوانان، ص: 103

سوم يا چهارم امام باشد، بايد حمد و سوره را نيز خودش

بخواند.

نماز جمعه

مقدّمه

يكى از اجتماعات هفتگى مسلمانان «نماز جمعه» است، و نمازگزاران در روز جمعه مى توانند به جاى نماز ظهر، نماز جمعه بخوانند، و برتر از نماز ظهر است.

در فضيلت اين نماز، همين بس كه سوره اى در قرآن به اين نام آمده و در آنجا مؤمنان را به حضور در نماز جمعه، دعوت فرموده است.

چگونگى نماز جمعه

مسأله 330- نماز جمعه دو ركعت است، مانند نماز صبح، ولى دو خطبه دارد كه توسّط امام جمعه، قبل از نماز ايراد مى شود.

مسأله 331- احتياط آن است كه امام جمعه، حمد و سوره را بلند بخواند.

مسأله 332- در نماز جمعه مستحبّ است در كعت اوّل پس از

احكام جوانان، ص: 105

سوره حمد، سوره «جمعه» و در ركعت دوم پس از حمد، سوره «منافقون» خوانده شود.

مسأله 333- در نماز جمعه دو قنوت مستحب است، يكى در ركعت اوّل، پيش از ركوع، و ديگرى در ركعت دوم، پس از ركوع.

شرايط نماز جمعه

مسأله 334- در نماز جمعه شرايط زير بايد مراعات شود:

* تمام شرايطى كه در نماز جماعت بايد رعايت شود، در نماز جمعه هم معتبر است.

* بايد به جماعت برگزار شود و فُرادا صحيح نيست.

* حدّاقلّ تعداد افراد، براى برپايى نماز جمعه، پنج نفر مى باشد؛ يعنى يك نفر امام، و چهار نفر مأموم.

* بين دو نماز جمعه، حدّاقل بايد يك فرسخ فاصله باشد.

وظيفه نمازگزاران جمعه

مسأله 335- بنابر احتياط واجب مأمومين بايد به خطبه ها گوش دهند.

مسأله 336- احتياط واجب است كه از سخن گفتن بپرهيزند

احكام جوانان، ص: 106

هرچند سخن گفتن، نماز جمعه را باطل نمى كند.

مسأله 337- احتياط واجب آن است كه شنوندگان، هنگام ايراد خطبه ها، رو به امام جمعه بنشينند و به اين طرف و آن طرف نگاه نكنند.

مسأله 338- اگر انسان به ركعت اوّل نماز جمعه نرسد، در صورتى كه خود را به ركعت دوم، هرچند در ركوع، برساند صحيح است و ركعت دوم را خودش مى خواند؛ ولى احتياط واجب آن است كه عمداً تأخير نيندازد.

نماز آيات

اشاره

مسأله 339- يكى از نمازهاى واجب «نماز آيات» است كه به سبب پيش آمدن اين حوادث واجب مى شود: زلزله، خسوف (ماه گرفتگى)، كسوف (خورشيدگرفتگى)، و نيز رعد و برق شديد و وزيدن بادهاى زرد و سرخ در صورتى كه مايه وحشت نوع مردم شود.

چگونگى نماز آيات

اشاره

مسأله 340- نماز آيات دو ركعت است و هر ركعت آن پنج ركوع دارد. قبل از هر ركوع، سوره حمد و سوره ديگرى از قرآن خوانده مى شود؛ يعنى در دو ركعت، ده حمد و ده سوره خوانده مى شود، ولى مى توان يك سوره را پنج قسمت كرده و قبل از هر ركوع يك قسمت از آن را خواند، كه در اين صورت، در دو ركعت دو حمد و دو سوره خوانده مى شود.

در اينجا با تقسيم سوره «اخلاص» چگونگى نماز آيات را

احكام جوانان، ص: 108

مى آوريم:

ركعت اوّل

پس از تكبيرةالإحرام سوره حمد را بخواند و «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» بگويد و به ركوع رود.

سپس بايستد و بگويد: «قل هو اللّه احد» و به ركوع رود.

بار ديگر بايستد و بگويد: «اللّه الصمد» و به ركوع رود.

سر از ركوع بردارد و بگويد: «لم يلد و لم يولد» و به ركوع رود.

از ركوع سر بردارد و بگويد: «و لم يكن له كفواً احد» و به ركوع رود.

و بعد از سر برداشتن از ركوع به سجده رود و پس از انجام دو سجده براى ركعت دوم برخيزد و در همه ركوعها ذكر ركوع مطابق معمول گفته شود.

ركعت دوم

ركعت دوم را نيز مانند ركعت اوّل بجا مى آورد و سپس با تشهّد و سلام، نماز را به پايان مى برد.

احكام نماز آيات

مسأله 341- اگر يكى از سبب هاى نماز آيات فقط در شهرى

احكام جوانان، ص: 109

اتّفاق بيفتد، مردم همان شهر بايد نماز آيات بخوانند و بر مردم جاهاى ديگر واجب نيست.

مسأله 342- اگر در يك ركعت از نماز آيات پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در ركعت ديگر يك حمد بخواند و سوره را تقسيم كند صحيح است.

مسأله 343- قنوت در نماز آيات مستحب است و اگر يك قنوت پيش از ركوع دهم بخواند كافى است.

مسأله 344- هر يك از ركوع هاى نماز آيات، ركن است، كه اگر عمداً يا سهواً كم يا زياد شود، نماز باطل است.

مسأله 345- نماز آيات را مى توان به جماعت خواند، كه در اين صورت حمد و سوره ها را تنها امام جماعت مى خواند.

احكام جوانان، ص: 110

نمازهاى مستحب «1»

اشاره

مسأله 346- نمازهاى مستحب بسيار است و اين نوشته گنجايش بيان تمام آنها را ندارد، امّا برخى از آنها را كه اهمّيّت بيشترى دارد مى آوريم:

نماز عيد

مسأله 347- در دو عيد «فطر» و «قربان» خواندن نماز مخصوص عيد در زمان غيبت امام زمان (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف) مستحب است.

وقت نماز عيد

مسأله 348- وقت نماز عيد، از طلوع آفتاب است تا ظهر.

مسأله 349- مستحب است، در عيد فطر، بعد از بلند شدن آفتاب، افطار كنند و زكاتِ فِطره «2» را هم بدهند، سپس نماز عيد

احكام جوانان، ص: 111

را بخوانند.

چگونگى نماز عيد

مسأله 350- نماز عيد دو ركعت است، با نُه قنوت و اينگونه خوانده مى شود:

* در ركعت اوّل نماز پس از حمد و سوره بايد پنج تكبير گفته شود، و بعد از هر تكبير يك قنوت، و بعد از قنوت پنجم تكبير ديگرى و سپس ركوع و دو سجده.

* در ركعت دوم پس از حمد و سوره چهار تكبير گفته مى شود و بعد از هر تكبير يك قنوت و بعد از قنوت چهارم، تكبير ديگرى و سپس ركوع و دو سجده و تشهّد و سلام بجا مى آورد.

* در قنوت هاى نماز عيد، هر دعا و ذكرى بخوانند كافى است، ولى بهتر است، اين دعا را بخوانند:

«اللَّهُمَّ اهْلَ الْكِبْرِياءِ وَ الْعَظَمَةِ، وَ اهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ، وَ اهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ، وَ اهْلَ التَّقْوى وَ الْمَغْفِرَةِ، اسْألُكَ بِحَقِّ هذَا الْيَوْمِ، الَّذِى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمينَ عيداً، و لُمحَمَّدٍ صَلّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ كَرامَةً وَ مَزيداً، انْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلَ مُحَمَّدٍ، وَ انْ تُدْخِلِنَى فِى كُلِّ خَيْرٍ، ادْخَلْتَ فيهِ مُحَمَّداً وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ انْ تُخْرِجَنِى مِنْ

احكام جوانان، ص: 112

كُلِّ سُوءٍ اخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ، صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ؛ اللَّهُمَّ انّى اسْألُكَ خَيْرَ ما سَألَكَ بِهِ عِبادُكَ الصَّالِحُونَ، وَ اعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُكَ الُمخْلَصُونَ».

نافله هاى شبانه روزى

نافله هاى شبانه روزى در غير روز جمعه 34 ركعت است كه از جمله آنها يازده ركعت «نافله شب» و دو ركعت «نافله صبح» و دو ركعت «نافله عشا» مى باشد كه به صورت نشسته بجا آورده مى شود و چهار ركعت «نافله مغرب» كه ثواب بسيار دارد «1».

نماز شب

مسأله 351- نماز شب يازده ركعت است كه بدين ترتيب خوانده مى شود:

چهار تا دو ركعت به نيّت نافله شب، دو ركعت به نيّت نافله شَفع و يك ركعت به نيّت نافله وَتْر.

وقت نماز شب

مسأله 352- نماز شب آثار و فوايد و نورانيّت بسيار دارد و

احكام جوانان، ص: 113

وقت آن از نصف شب است تا اذان صبح و بهتر است نزديك اذان صبح خوانده شود.

مسأله 353- مسافر و كسى كه براى او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، مى تواند آن را قبل از خوابيدن بجا آورد.

نماز غُفيلَه

مسأله 354- يكى ديگر از نمازهاى مستحبّى، نماز «غُفيلَه» است كه بين نماز مغرب و عشا خوانده مى شود (اين نماز را بايد به قصد رجا يعنى به اميد مطلوبيّت بجا آورد).

كيفيّت نماز غفيله

مسأله 355- نماز غفيله دو ركعت است، كه در ركعت اوّل، پس از حمد اين آيه خوانده شود:

«وَ ذَا النُّونِ اذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ انْ لَنْ نَقدِرَ عَلَيْهِ فَنَادى فِى الظُّلُماتِ انْ لا الهَ الَّا انْتَ سُبْحانَكَ انّى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاستَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنينَ».

و در ركعت دوم، پس از حمد، اين آيه خوانده مى شود:

«وَ عِنْدَهُ مفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها الّا هُوَ وَ يَعْلَمُ مَا فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ و مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ الّا يَعْلَمُهَا وَ لَا حَبَّةٍ فى ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لَا

احكام جوانان، ص: 114

رَطْبٍ وَ لَا يابِسٍ الَّا فِى كِتابٍ مُبينٍ».

و در قنوت آن، اين دعا خوانده مى شود:

«اللَّهُمَّ انّى اسأَلُكَ بِمَفاتِحِ الْغَيْبِ الَّتِى لا يَعْلَمُهَا الَّا انْتَ انْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ [وَ انْ تَغْفِرَ لى ذُنُوبى «1» اللّهُمَّ انْتَ وَلِىُّ نِعْمَتِى وَ القادِرُ عَلَى طَلِبَتِى تَعْلَمُ حاجَتِى فَأسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ لَمَّا قَضَيْتَهَا لِى».

روزه

مقدّمه

يكى ديگر از عبادتهاى مهم و واجب كه از برنامه هاى سالانه اسلام براى خودسازى انسانهاست «روزه» است، روزه آن است كه انسان از «اذان صبح» تا «مغرب» براى اطاعت فرمان خداوند از برخى كارها، كه شرح آنها خواهد آمد، بپرهيزد.

نيّت روزه

مسأله 356- روزه از عبادات است و بايد براى انجام فرمان خداوند بجا آورده شود و اين همان «نيّتِ» روزه است.

مسأله 357- انسان مى تواند در هر شب ماه رمضان براى روزه فرداى آن، نيّت كند، و بهتر است كه شب اوّل ماه هم، روزه همه ماه را نيّت كند.

مسأله 358- لازم نيست نيّت روزه را به زبان بگويد، بلكه همين قدر كه براى انجام دستور خداوند عالم از اذان صبح، تا

احكام جوانان، ص: 116

مغرب، كارى كه روزه را باطل مى كند، انجام ندهد كافى است، كسى كه براى خوردن سحرى برمى خيزد حتماً نيّت روزه دارد.

مُبطلات روزه

مسأله 359- چنان كه گفتيم روزه دار بايد از «اذان صبح» تا «مغرب» از برخى كارها بپرهيزد و اگر يكى از آنها را عمداً انجام دهد، روزه اش باطل مى شود، به مجموعه اين كارها «مُبطلاتِ روزه» گفته مى شود، كه از جمله آنهاست:

* خوردن و آشاميدن.

* رساندن غبار غليظ به حلق.

* فرو بردن تمام سر در آب.

* قى كردن.

بجز آنچه گفته شد، كارهاى ديگرى نيز روزه را باطل مى كند كه براى آشنايى با آنها، مى توانيد به رساله توضيح المسائل، مسأله 1335 مراجعه كنيد.

احكام مُبطلات روزه

خوردن و آشاميدن

مسأله 360- اگر روزه دار عمداً چيزى بخورد يا بياشامد،

احكام جوانان، ص: 117

روزه اش باطل مى شود.

مسأله 361- اگر كسى عمداً چيزى را كه لاى دندانش مانده است فرو برد، روزه اش باطل مى شود.

مسأله 362- فرو بردن آب دهان، روزه را باطل نمى كند، هرچند زياد باشد.

مسأله 363- اگر روزه دار به سبب فراموشى (نمى داند روزه است) چيزى بخورد يا بياشامد، روزه اش باطل نمى شود، خواه كم باشد يا زياد.

مسأله 364- انسان نمى تواند، بخاطر ضعف، روزه را بخورد، ولى اگر ضعف او به قدرى است كه معمولًا نمى شود آن را تحمّل كرد، يا سبب بيمارى مى شود، خوردن روزه اشكال ندارد.

تزريق آمپول

مسأله 365- احتياط واجب آن است كه روزه دار از تزريق آمپولهاى غذايى و تقويتى و دارويى پرهيز كند؛ ولى آمپولهايى كه محل را سِر مى كند (مانند آمپول براى كشيدن دندان) مانعى ندارد.

رساندن غبار غليظ به حلق

مسأله 366- اگر روزه دار غبار غليظى به حلق برساند، بنابراحتياط واجب روزه اش باطل مى شود؛ چه غبار خوراكيها باشد مانند آرد، يا غير خوراكى، مانند خاك.

فرو بردن تمام سر در آب

مسأله 367- اگر روزه دار عمداً تمام سر را در آب فرو برد، بنا بر احتياط واجب روزه اش باطل مى شود. ولى دوش حمام و مانند آن مانعى ندارد.

مسأله 368- اگر روزه دار بى اختيار در آب بيفتد و تمام سر او را آب بگيرد، يا فراموش كند كه روزه است و سر در آب فرو برد، روزه او باطل نمى شود؛ ولى همين كه فهميد بايد فوراً سر را از آب بيرون آورد.

قى كردن

مسأله 369- هرگاه روزه دار عمداً قى كند، هرچند به سبب بيمارى باشد، روزه اش باطل مى شود.

مسأله 370- اگر روزه دار نداند روزه است، يا بى اختيار قى كند، روزه اش باطل نمى شود.

قضا و كفّاره روزه

قضاى روزه

مسأله 371- اگر كسى روزه ماه رمضان را در وقت آن نگيرد، يا آن را باطل كند، بايد بعد از ماه رمضان قضاى آن را بجا آورد.

كفّاره روزه

مسأله 372- كسى كه بدون عذر روزه خود را با يكى از مبطلات روزه باطل كند، بايد قضاى آن را بجا آورده و يكى از اين كارها را نيز انجام دهد (و اين همان كفّاره روزه است):

* آزاد كردن يك برده.

* دو ماه روزه گرفتن كه سى و يك روز آن بايد پى درپى باشد.

* سير كردن شصت فقير، يا دادن يك مُدّ طعام «1» به هر يك از آنها، كسى كه كفّاره بر او واجب شود، بايد يكى از اين سه را انجام دهد، و چون امروز «برده» وجود ندارد، مورد دوم يا سوم را انجام مى دهد، و اگر هيچ يك از اينها برايش مقدور نيست، بايد يا 18 روز روزه بگيرد و يا چند مُدّ طعام به فقير بدهد و اگر نتواند، هرچند روز را كه مى تواند روزه بگيرد و اگر آن را هم

احكام جوانان، ص: 120

نتواند انجام دهد، بايد استغفار كند.

احكام قضا و كفّاره روزه

مسأله 373- لازم نيست قضاى روزه را فوراً بجا آورد، ولى بنابراحتياط واجب بايد تا رمضان سال بعد، انجام دهد.

مسأله 374- انسان نبايد در بجا آوردن كفّاره كوتاهى كند، ولى لازم نيست، فوراً آن را انجام دهد و اگر چند سال بر آن بگذرد چيزى بر آن اضافه نمى شود.

مسأله 375- اگر به سبب عذرى مانند سفر، روزه نگرفته و پس از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان سال بعد، عمداً قضاى آن را بجا نياورد، بايد علاوه بر قضا، براى هر روز، يك مُدّ طعام به فقير بدهد.

مسأله 376- اگر به سبب بيمارى نتواند روزه بگيرد و آن بيمارى تا رمضان سال بعد طول بكشد قضاى آن ساقط مى شود،

ولى بايد براى هر روز يك مُدّ طعام به فقير بدهد.

روزه مسافر

مسأله 377- مسافرى كه بايد نمازهاى چهار ركعتى را در سفر، دو ركعت بخواند، نمى تواند در آن سفر روزه بگيرد؛ ولى بايد

احكام جوانان، ص: 121

قضاى آن را بجا آورد، و مسافرى كه نمازش را تمام مى خواند؛ مثل كسى كه شغل او سفر است، بايد در سفر روزه بگيرد.

مسأله 378- اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت كند، بايد روزه خود را تمام كند و صحيح است.

مسأله 379- اگر روزه دار پيش از ظهر مسافرت كند، وقتى به «حدّ ترخّص» برسد؛ يعنى به جايى برسد كه صداى اذان شهر را نشنود و اهل آنجا او را نبينند، بايد روزه خود را رها كند و اگر پيش از آن روزه را باطل كند، علاوه بر قضا، بنابراحتياط واجب، كفّاره هم دارد.

مسأله 380- مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد، ولى اگر براى فرار از روزه باشد مكروه است.

مسأله 381- اگر مسافر، پيش از ظهر به وطنش برسد، يا به جايى برسد كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند، چنانچه تا آن وقت، كارى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده است، بايد آن روز را روزه بگيرد و اگر انجام داده، بايد بعداً قضاى آن را بجا آورد.

مسأله 382- اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش يا به جايى كه مى خواهد ده روز بماند برسد، نبايد آن روز را روزه بگيرد، و بعداً قضاى آن را بجا مى آورد.

زكاتِ فطره

مسأله 383- كسانى كه فقير نيستند؛ يعنى هزينه سال خود را دارند، بايد روز عيد فطر مقدارى از مال خود را به عنوان زكاتِ فطره به فقير بدهند.

مقدار زكات فطره

مسأله 384- براى خودش و كسانى كه نان خور او هستند؛ مانند همسر و فرزند، هر نفر يك صاع (تقريباً سه كيلو) مى دهد.

جنس زكات فطره

مسأله 385- جنس زكات فطره، گندم، جو، خرما، كشمش، برنج، ذرّت و مانند اينهاست، و نيز اگر پول يكى از اينها داده شود كافى است. و احتياط واجب آن است كه از جنس يكى از موادّ غذايى باشد كه در آن شهر معمول و متعارف است.

خُمس

اشاره

يكى از وظايف اجتماعى مسلمانان، پرداختن «خُمس» است، كه در برخى از چيزها، بايد يك پنجم آنها را براى مصارف مشخّصى به مجتهد جامع الشّرايط بپردازند.

مسأله 386- در هفت چيز، خُمس واجب است:

* از درآمد كسب و كار، آنچه از خرج سال زياد بيايد.

* معدن.

* گنج.

* غنايم جنگى.

* جواهرى كه غوّاصان با فرو رفتن در دريا به دست مى آورند.

* مال حلال مخلوط به حرام.

* زمينى كه كافر ذمّى از مسلمان مى خرد (بنابراحتياط).

مسأله 387- پرداخت خمس نيز مانند نماز و روزه از واجبات است و تمام افراد بالغ و عاقل كه يكى از موارد هفت گانه را داشته باشند بايد به آن عمل كنند.

احكام جوانان، ص: 124

يكى از آن موارد كه اكثر افراد جامعه را در بر مى گيرد «خُمسِ درآمد كسب و كار است كه از خرج سال انسان و خانواده اش زياد بيايد».

[اسلام به كسب و كار افراد احترام گذاشته و تأمين نياز خودشان را به پرداخت خمس مقدّم داشته است، بنابراين هر كس در طول سال مى تواند تمام مخارج مورد نياز خود را از درآمدش تأمين كند و در پايان سال، اگر چيزى اضافه نيامد، خمس بر او واجب نيست، ولى پس از آن كه بطور متعارف و در حدّ نياز خود زندگى را گذراند، اگر در پايان سال چيزى اضافه آمد، يك پنجم آنچه را كه اضافه آمده است بايد به

مجتهد جامع الشّرايط براى مصارف اجتماعى مهمّى بپردازد و چهار پنجم آن را مى تواند پس انداز كند.]

احكام خمس

مسأله 388- انسان تا خمس مال خود را ندهد نمى تواند در آن تصرّف كند، يعنى غذايى كه در آن خمس باشد نمى تواند بخورد و در چنان لباسى نمى تواند نماز بخواند و با پولى كه خمس آن را نداده نمى تواند چيزى بخرد.

مسأله 389- آذوقه اى كه از درآمد سال براى مصرف سالش

احكام جوانان، ص: 125

خريده؛ مانند برنج، روغن و چاى، اگر در آخر سال زياد بيايد، بايد خمس آن را بدهد.

مسأله 390- اگر كودكِ غيربالغ سرمايه اى داشته باشد و از آن سودى به دست آيد، و تا زمان بلوغ باقى بماند بنابراحتياط واجب بايد پس از بلوغ، خودش خمس آن را بدهد و بر ولىّ او واجب نيست كه قبل از بلوغ او بدهد.

مصرف خمس

مسأله 391- خمس مال را بايد دو قسمت كرد، نصف آن كه سهم امام زمان (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف) است بايد به مجتهد جامع الشّرايط يا نماينده او پرداخت شود و نصف ديگر را به سادات نيازمند بدهند.

زكات

مقدّمه

يكى ديگر از وظايف مهمّ اجتماعى مسلمانان، پرداخت زكات است.

درباره اهمّيّت زكات همين بس كه در قرآن مجيد بارها پس از نماز آمده و نشانه ايمان و عامل رستگارى شمرده شده است.

در روايات متعدّدى كه از معصومين عليهم السلام نقل شده آمده است: «كسى كه از پرداخت زكات جلوگيرى كند، از دين خارج است!».

زكات هم مانند خمس موارد معيّنى دارد، يك قسم از آن زكات بدن و حيات انسان است كه هر سال يك مرتبه در روز عيد فطر پرداخت مى شود و تنها بر كسانى كه قدرت پرداخت آن را (از نظر مالى) دارند واجب است، مسائل اين نوع از زكات در پايان بحث روزه گذشت.

قسم ديگر، زكات اموال است و تنها نُه چيز است كه زكات

احكام جوانان، ص: 127

واجب دارد:

مسأله 392- اموالى كه پرداخت زكات آنها واجب مى شود عبارت است از:

گندم، جو، خرما، كشمش، شتر، گاو، گوسفند، طلا و نقره سكّه دار، البته در بسيارى از اموال ديگر نيز دستور پرداخت زكات به صورت مستحب آمده است.

مسأله 393- زكات در صورتى واجب مى شود كه مورد زكات به حدّ نصاب برسد كه نصاب هريك و مقدار زكات آنها در جدول زير آمده است.

رديف نوع مال نصاب مقدار زكات 4321 گندم جوخرماكشمش 207/ 847 كيلوگرم* 110- در صورتى كه با آب باران و آب رودخانه آبيارى شده است.* 120- در صورتى كه با آب دستى ودلو و موتور پمپ آبيارى شده است.* 340- در

صورتى كه با هردو، آبيارى شده است. 5 شتراوّلين نصاب 5 شترتا 25 شتر 26 شتريك گوسفندهر 5 شتر يك گوسفنديك شتر حدّاقل يكساله

احكام جوانان، ص: 128

6 گاو 30 گاويك گوساله يكساله 7 گوسفند 40 گوسفنديك گوسفند 8 طلا 15 مثقال 9140 نقره 105 مثقال 140

يادآورى: شتر، گاو و گوسفند و طلا و نقره، نصابهاى ديگرى نيز دارد كه براى آشنايى با آنها مى توانيد به رساله توضيح المسائل، بحث زكات مراجعه كنيد.

احكام زكات

مسأله 394- احتياط واجب آن است كه زكات گاو و گوسفند و شتر را اگر به حدّ نصاب رسيد بدهند، خواه از علف بيابان خورده باشد، يا از علف دستى.

مسأله 395- زكات طلا و نقره در صورتى واجب است كه به صورت سكّه اى باشد كه معامله با آن رواج دارد، بنابراين آنچه امروزه بانوان به عنوان زيور استفاده مى كنند، زكات ندارد.

مسأله 396- پرداخت زكات از عبادات است و بايد آنچه مى پردازند با قصد قربت باشد.

مصرف زكات

مسأله 397- مصرف زكات هشت مورد است كه مى توان آن را در تمام يا برخى از اين موارد مصرف كرد و برخى از آن موارد بدين قرار است:

فقير و مسكين.

بدهكارى كه نمى تواند قرض خود را بدهد.

غيرمسلمانانى كه اگر به آنها زكات داده شود، به دين اسلام مايل مى شوند، يا در جنگ به مسلمانان كمك مى كنند.

در راه خدا؛ يعنى در كارهايى كه براى اسلام نفع داشته باشد؛ مانند ساختن مسجد و كتابخانه و كارهاى فرهنگى و تبليغى و تقويت رزمندگان اسلام. «1»

احكام خريد و فروش

اشاره

مسأله 398- ياد گرفتن احكام معامله، به مقدارى كه مورد احتياج مى باشد، واجب است.

مسأله 399- فروختن و اجاره دادن خانه يا وسيله ديگر براى استفاده حرام، حرام است.

مسأله 400- خريد و فروش، نگهدارى، نوشتن، خواندن و درس دادن كتابهاى گمراه كننده حرام است، مگر زمانى كه براى هدفى صحيح باشد، مثلًا براى پاسخ دادن به اشكالهاى آن، البتّه براى كسانى كه قدرت اين كار را دارند.

مسأله 401- فروختن جنسى كه با چيز ديگر مخلوط است، در صورتى كه آن چيز معلوم نباشد و فروشنده هم به خريدار نگويد، حرام است؛ مثلًا شير را با آب مخلوط كند و بفروشد (اين عمل را غشّ در معامله مى گويند).

مسأله 402- در معامله بايد خصوصيّات جنسى را كه خريد و فروش مى كنند معلوم باشد، ولى گفتن خصوصيّاتى كه گفتن و

احكام جوانان، ص: 131

نگفتن آنها تأثيرى در ميل و رغبت مردم نسبت به آن كالا ندارد، لازم نيست. (مثلًا لازم نيست بگويد اين گندم مال كدام مزرعه است).

مسأله 403- خريد و فروش دو كالاى همجنس- كه با وزن يا پيمانه مى فروشند- به زيادتر «رِبا» و حرام است؛ مثلًا يك

تُن گندم بدهد و يك تُن و دويست كيلوگرم بگيرد. (هرچند گندم اوّل مرغوبتر باشد).

مسأله 404- مستحبّ است فروشنده در قيمت بين مشتريها فرق نگذارد و در قيمت جنس سخت گيرى نكند و سود عادلانه اى براى خود در نظر بگيرد و درخواست بهم زدن معامله را از كسى كه پشيمان است بپذيرد.

مسأله 405- قسم خوردن در معامله اگر راست باشد مكروه، و اگر دروغ باشد حرام است.

بهم زدن معامله (فسخ)

مسأله 406- در برخى موارد فروشنده يا خريدار مى توانند معامله را بهم بزنند كه از جمله آنهاست:

* خريدار يا فروشنده گول خورده و مغبون شده باشد.

* در هنگام معامله قرارداد كرده اند كه تا مدّت معيّنى، هردو

احكام جوانان، ص: 132

يا يكى از آنها بتوانند معامله را بهم بزند؛ مثلًا هنگام خريد و فروش بگويند، هر كس پشيمان شد تا سه روز ديگر مى تواند پس بدهد.

* خريدار و فروشنده از محلّ معامله متفرّق نشده باشند، مثلًا از صاحب مغازه كالايى را خريدارى كرده، قبل از آن كه آن محل را ترك كند مى تواند آن را پس بدهد.

* كالايى كه خريده است معيوب بوده و بعد از معامله بفهمد.

* فروشنده براى كالاى خود كه خريدار آن را نديده، خصوصيّاتى را بيان كرده و بعداً معلوم شود آن گونه نبوده است؛ مثلًا بگويد اين دفتر 200 برگ است بعداً معلوم شود كمتر است.

مسأله 407- اگر بعد از معامله عيب مال را بفهمد و فوراً آن را بهم نزند، ديگر حقّ بهم زدن معامله را ندارد. (بنابر احتياط) ولى مقدارى تأخير براى فكر كردن مانعى ندارد.

قَرض

اشاره

قرض دادن از كارهاى مستحبّى است كه در قرآن و روايات، راجع به آن سفارش فراوان شده است و قرض دهنده در دنيا و در روز قيامت پاداش بسيارى خواهد داشت.

اقسام قرض

1. مدّت دار: يعنى هنگام قرض دادن مشخّص شده است كه قرض گيرنده چه موقع بدهى را بپردازد.

2. بدون مدّت: قرضى كه زمان پرداخت آن مشخّص نشده است.

احكام قرض

مسأله 408- اگر قرض مدّت دار باشد، طلبكار نمى تواند پيش از تمام شدن مدّت، طلب خود را درخواست كند.

مسأله 409- اگر قرض مدّت دار نباشد، طلبكار هر وقت

احكام جوانان، ص: 134

بخواهد مى تواند طلب خود را درخواست كند. ولى مهلت دادن به كسى كه براى پرداخت بدهى خود در زحمت است بسيار خوب است.

مسأله 410- اگر طلبكار، طلب خود را درخواست كند؛ چنانچه بدهكار بتواند بدهى خود را بدهد، بايد فوراً بپردازد و اگر تأخير بيندازد، گناهكار است.

مسأله 411- اگر قرض دهنده شرط كند كه پس از مدّتى، مثلًا يك سالِ ديگر، زيادتر بگيرد، و يا كارى براى او انجام دهد، رِبا و حرام است؛ مثلًا يك صدهزار تومان بدهد و شرط كند كه پس از يك سال يك صد و بيست هزار تومان بگيرد، يا لباسى براى وى بدوزد، يا او هم در آينده قرض دهد.

مسأله 412- اگر قرض دهنده شرط نكرده باشد كه زيادتر بگيرد، ولى خود بدهكار زيادتر از آنچه قرض كرده پس بدهد، اشكال ندارد، بلكه مستحبّ است.

امانتدارى

مقدّمه

اگر انسان مالِ خود را به كسى بدهد و بگويد نزد تو امانت باشد و او هم قبول كند، بايد به احكام امانتدارى عمل كند.

احكام امانتدارى

مسأله 413- كسى كه توانايى ندارد از امانت نگهدارى كند، نبايد چيزى را به امانت قبول كند.

مسأله 414- كسى كه چيزى را امانت مى گذارد، هروقت بخواهد مى تواند آن را پس بگيرد و كسى كه امانت را قبول مى كند، هر وقت بخواهد مى تواند آن را به صاحبش برگرداند (به شرط اين كه امانت به خطر نيفتد).

مسأله 415- كسى كه امانت را قبول مى كند، اگر براى آن، جاى مناسبى ندارد، بايد جاى مناسبى تهيّه كند؛ مثلًا اگر امانت، پول است و در خانه نمى تواند نگهدارى كند، به بانك بسپارد.

احكام جوانان، ص: 136

مسأله 416- امانتدار بايد طورى از امانت نگهدارى كند، كه مردم نگويند در امانت خيانت و يا در نگهدارى آن كوتاهى كرده است.

مسأله 417- اگر امانت مردم از بين برود دو حالت دارد:

الف) اگر امانتدار در نگهدارى آن كوتاهى كرده باشد، بايد عوض آن را به صاحبش بدهد.

ب) اگر در نگهدارى آن كوتاهى نكرده و بطور اتّفاقى آن مال از بين رفته؛ مثلًا سيل برده، يا سارقى آن را از محلّ امن و امان دزديده است، در اين صورت امانتدار ضامن نمى باشد و لازم نيست عوض آن را بدهد.

مسأله 418- امانتدار نمى تواند از امانت استفاده كند، مگر با اجازه صاحب آن، و اگر صاحب امانت بميرد بايد آن را به ورثه او بدهد.

عاريه

مقدّمه

عاريه آن است كه انسان مال خود را به ديگرى بدهد كه از آن استفاده كند و در عوض، چيزى هم از او نگيرد؛ مثل آن كه دوچرخه خود را به كسى مى دهد تا منزل برود و برگردد، يا كتابى را به رفيق خود براى مطالعه بدهد.

مسأله 419- كسى كه چيزى را عاريه

داده، هر وقت بخواهد مى تواند آن را پس بگيرد و كسى هم كه عاريه كرده، هر وقت بخواهد مى تواند آن را پس بدهد.

مسأله 420- اگر مالى را كه عاريه كرده از بين برود يا معيوب شود: اگر در نگهدارى از آن كوتاهى، و يا در استفاده آن زياده روى نكرده است، ضامن نيست. ولى اگر در نگهدارى آن كوتاهى كرده و يا در استفاده از آن زياده روى كرده باشد، بايد خسارت آن را بپردازد.

مسأله 421- اگر قبلًا شرط كرده باشند كه هرگونه خسارت بر آن مال وارد شود عاريه كننده ضامن است، بايد خسارت را در هر حال بپردازد.

اشياى گمشده

اشاره

مسأله 422- اگر شخصى چيزى پيدا كند ولى برندارد، وظيفه خاصّى بر عهده اش نمى آيد.

مسأله 423- اگر چيزى پيدا كند و بردارد، احكام خاصّى به اين شرح دارد:

اگر قيمت آن كمتر از 6/ 12 نخود نقره سكّه دار «1» است و صاحب آن معلوم نباشد مى تواند براى خودش بردارد؛ ولى اگر صاحبش پيدا شد بنابر احتياط واجب بايد عوض آن را به او بدهد.

اگر قيمت آن بيشتر از 6/ 12 نخود نقره سكّه دار است؛ ولى نشانه اى دارد كه مى توان با آن صاحبش را پيدا كرد بايد تا يك هفته هر روز و بعد از آن هفته اى يك بار اعلام كند و چنانچه تا يك سال اعلام كرد و صاحبش پيدا نشد مى تواند براى خودش

احكام جوانان، ص: 139

بردارد به قصد آن كه: اگر صاحبش پيدا شد عوض آن را به او بدهد، ولى احتياط مستحب آن است كه از طرف صاحبش به شخص نيازمندى صدقه بدهد.

مسأله 424- اگر مى داند، اعلام كردن فايده ندارد و يا از پيدا شدن صاحبش نااميد شده است، اعلام لازم

نيست، و آن را به شخص نيازمندى بدهد.

عوض شدن كفش

مسأله 425- اگر كفش انسان را ببرند و كفش ديگرى به جاى آن مانده باشد، چنانچه مى داند كفشى كه مانده، مالِ كسى است كه كفش او را برده است، و دسترسى به او ندارد، مى تواند آن را به جاى كفش خودش بردارد، ولى اگر قيمت آن كفش بيشتر از قيمت كفش خودش باشد، و از پيدا شدن صاحبش نااميد شود، بايد مبلغ اضافى را به شخص فقيرى بدهد.

مسأله 426- اگر احتمال مى دهد، كفشى كه مانده، مالِ كسى نيست كه كفش او را برده، و دسترسى به او نيست، بايد صاحبش را جستجو كند و چنانچه از پيدا كردن وى مأيوس شود، قيمت آن يا خودش را، به شخص نيازمندى مى دهد.

غَصب

مقدّمه

غَصب آن است كه انسان، به ناحق و از روى ظلم و ستم، بر اموال ديگران يا حقوق آنان مسلّط شود.

غصب از گناهان بزرگ است و انجام دهنده آن در قيامت به عذاب سخت گرفتار مى شود. و در اين جهان نيز عواقب دردناكى دارد.

مسأله 427- اگر انسان چيزى را غصب كند، علاوه بر آن كه كار حرامى كرده، بايد آن را به صاحبش برگرداند و اگر آن چيز از بين برود، بايد عوض آن را به او بدهد.

مسأله 428- اگر چيزى را كه غصب كرده، خراب كند، بايد آن را برگرداند و تفاوت قيمت آن را هم بدهد.

مسأله 429- اگر چيزى را كه غصب كرده، تغييرى در آن داده كه از اوّلش بهتر شده باشد، مثل اينكه دوچرخه را تعمير كرده، بايد آن را به همان صورت، به او بدهد، و نمى تواند براى

احكام جوانان، ص: 141

زحمتى كه كشيده مزد بگيرد، و حق ندارد آن را

تغيير دهد كه مثل اوّلش بشود، به علاوه بايد معادل كرايه آن را در مدّتى كه غصب كرده، بپردازد.

خوردن و آشاميدن

مقدّمه

خداوند بزرگ براى استفاده انسانها، طبيعتِ زيبا و تمام حيوانات و ميوه ها و سبزيجات را در اختيار آنها قرار داده است، تا از آن براى خوردن و آشاميدن و پوشاك و مسكن و ساير نيازهاى خود بهره گيرند، ولى براى حفظ جان انسانها و سلامت جسم و روح آنها و بقاى نسلها و احترام به حقوق ديگران، قوانين و مقرّراتى قرار داده است كه در اين قسمت با برخى از آنچه كه در رابطه با خوراكيها و آشاميدنيهاست آشنا مى شويد:

مسأله 430- خوردن چيزى كه براى انسان ضرر مهمّى دارد حرام است.

مسأله 431- خوردن و آشاميدنِ چيز نجس حرام است.

مسأله 432- خوردنِ گِل حرام است.

مسأله 433- خوردن كمى از تربت سيّدالشّهدا عليه السلام براى شفا از بيمارى اشكال ندارد (مى توانند اين مقدار كم را در آب حل كنند

احكام جوانان، ص: 143

و عدّه اى بخورند).

مسأله 434- بر هر مسلمانى واجب است مسلمان ديگرى را كه به خاطر گرسنگى يا تشنگى جانش در خطر است آب و غذا داده و او را از مرگ نجات دهد.

آداب غذا خوردن

مسأله 435- اين كارها در رابطه با غذا خوردن مستحب است:

1. دستها را قبل و بعد از غذا خوردن بشويد.

2. در اوّل غذا «بِسمِ اللَّه» و در پايان «الحَمدُ لِلَّه» بگويد.

3. با دست راست غذا بخورد.

4. لقمه را كوچك بردارد.

5. غذا را خوب بِجَوَد.

6. ميوه را پيش از خوردن با آب بشويد.

7. اگر چند نفر سر سفره نشسته اند، هر كسى از غذاى جلوى خودش بخورد.

8. ميزبان پيش از همه شروع به خوردن كند و بعد از همه دست بكشد. (تا ميهمانها خجالت نكشند).

مسأله 436- اين كارها در رابطه با غذا خوردن مكروه است:

1. در

حال سيرى غذا خوردن.

احكام جوانان، ص: 144

2. پرخورى (زياد غذا خوردن).

3. نگاه كردن به ديگران هنگام غذا خوردن.

4. خوردن غذاى داغ.

5. فوت كردن به غذايى كه مى خورد.

6. پاره كردن نان با كارد.

7. گذاشتن نان زير ظرف غذا.

8. دور انداختن بقيّه ميوه، پيش از آن كه كاملًا آن را بخورد.

آدابِ آب نوشيدن

مسأله 437- در نوشيدن آب رعايت اين امور سزاوار است:

1. در روز، ايستاده آب بخورد.

2. پيش از آشاميدن آب «بِسمِ اللَّه» و بعد از آن «الحَمدُ للّه» بگويد.

3. به سه نفس آب بياشامد. (با يك نفس آب نخورد).

4. پس از آشاميدن آب، بر حضرت امام حسين 7 و خاندان و ياران او سلام بفرستد و قاتلان ايشان را لعنت كند.

مسأله 438- در نوشيدن آب اين امور سزاوار نيست:

1. زياد آشاميدن.

2. آشاميدن آب بعد از غذاى چرب.

احكام جوانان، ص: 145

3. با دست چپ آب نوشيدن.

4. در شب، ايستاده آب نوشيدن.

5. آب مشكوك يا آلوده نوشيدن.

6. از كوزه شكسته و ظرف آلوده آب خوردن.

احكام سر بريدن حيوان

اشاره

مسأله 439- اگر چهار رگ بزرگ گردن حيوان حلال گوشت را از پايين برآمدگى زير گلو با شرايطى كه خواهد آمد، بطور كامل ببرّند، گوشت آن پاك و حلال خواهد بود.

شرايط سر بريدن حيوان

مسأله 440- سر بريدن حيوان پنج شرط دارد:

* كسى كه سر حيوان را مى برد، مسلمان باشد.

* سر حيوان را با ابزار فلزّى ببرند.

* هنگام بريدن، صورت و دست و پا و شكم حيوان رو به قبله باشد.

* هنگام سر بريدن حيوان، نام خدا را ببرد، و اگر بگويد «بسم اللّه» كافى است.

* حيوان پس از سر بريدن حركتى بكند كه معلوم شود موقع سر بريدن زنده بوده است.

شكار با اسلحه

مسأله 441- اگر حيوان حلال گوشت وحشى را با شرايطى كه بيان مى شود، با اسلحه شكار كنند پاك و حلال خواهد بود:

* اسلحه شكار، مثل كارد و شمشير برّنده باشد، يا مثل نيزه و تير، تيز باشد يا مانند گلوله هاى ساچمه اى باشد كه بدن حيوان را پاره كند و خون جارى شود.

* كسى كه حيوان را شكار مى كند، مسلمان باشد.

* اسلحه را براى شكار به كار ببرد، پس اگر جاى ديگر را نشانه بگيرد و بطور اتّفاقى به حيوان بخورد، حلال نيست.

* هنگام بكار بردن اسلحه (مثلًا هنگام رها كردن تير) نام خدا را ببرد.

* پس از زدن حيوان، با شتاب به سوى حيوان برود، و هنگامى به حيوان برسد، كه مرده باشد و يا به مقدار سر بريدن آن وقت نباشد، بنابراين اگر هنوز نمرده، و وقت براى سر بريدن آن باشد ولى سر آن را نبرّد، تا بميرد حرام است.

صيد ماهى

مسأله 442- اگر ماهى پولك دار را زنده از آب بگيرند و بيرون آب يا درون دام بميرد، پاك و خوردن آن حلال است، ولى اگر در

احكام جوانان، ص: 148

آب و خارج از دام بميرد، گرچه بدنش پاك است ولى خوردن آن حرام مى باشد.

مسأله 443- ماهيهايى كه پولك ندارند، حرام است؛ ولى ميگو حلال است.

مسأله 444- كسى كه ماهى را صيد مى كند، لازم نيست مسلمان باشد، و لازم نيست نام خدا را ببرد.

احكام ازدواج

نگاه كردن

يكى از نعمت هاى خداداد، قدرت بينايى است، انسان بايد از اين نعمت بزرگ در راه كمال و ترقّى خود و همنوعانش استفاده كند، و آن را از نگاه به نامحرمان باز دارد، گرچه نگاه به طبيعت و زيبايى هاى آن، اشكال ندارد، ولى نگاه به ديگران، احكام خاصّى دارد كه در اينجا به برخى از آنها مى پردازيم:

مَحْرَم و نامَحرم

مسأله 445- مَحرم كسى است كه ازدواج با او حرام است و نگاه به او اشكالى ندارد.

مسأله 446- افراد زير به خاطر رابطه نَسَبى بر پسرها و مردان محرمند:

* مادر و مادربزرگ.

* دختر و دختر فرزند (نوه).

احكام جوانان، ص: 150

* خواهر.

* خواهر زاده (دختر خواهر).

* برادر زاده (دختر برادر).

* عمّه (عمّه خودش و عمّه پدر و مادرش).

* خاله (خاله خودش و خاله پدر و مادرش).

و گروهى ديگر هم به سبب ازدواج محرم مى شوند، از جمله آنهاست:

* همسر

* مادرِ زن و مادربزرگ او.

* زنِ پدر (نامادرى).

* زنِ پسر (عروس)

زن برادر و خواهر زن نامحرمند؛ همچنين زن عمو و زن دايى.

مسأله 447- افراد زير به خاطر رابطه نَسَبى بر دخترها و زنان محرمند:

* پدر و پدربزرگ.

* پسر و پسرِ فرزند (نَوه).

* برادر

* خواهرزاده (پسر خواهر).

احكام جوانان، ص: 151

* برادرزاده (پسر برادر).

* عمو (عموى خودش و عموى پدر و مادرش).

* دايى (دايى خودش و دايى پدر و مادرش).

و گروهى ديگر هم به سبب ازدواج بر دخترها و بانوان محرم مى شوند، از جمله آنهاست:

* شوهر.

* پدر شوهر و پدربزرگ شوهر.

* شوهر دختر (داماد).

شوهر خواهر و برادرشوهر محرم نيستند، همچنين شوهر عمّه و شوهر خاله.

بجز افرادى كه بيان شد ممكن است كسان ديگرى نيز به سبب ازدواج، با شرايط خاصّى بر يكديگر محرم شوند كه در

كتابهاى مفصّل فقهى آمده است.

مسأله 448- اگر زنى با شرايطى كه در كتابهاى فقهى آمده است، بچّه اى را شير دهد، آن بچّه بر آن زن و افراد ديگر محرم مى شود كه جهت آشنايى بيشتر مى توانيد به رساله توضيح المسائل، مسأله 2108 مراجعه كنيد.

نگاه به ديگران

مسأله 449- بجز زن و شوهر، نگاه كردن هر انسانى به فرد ديگر، اگر براى لذّت بردن باشد حرام است، خواه همجنس باشد مانند نگاه مرد به مرد ديگر، و يا غير همجنس باشد مانند نگاه مرد به زن، و خواه از محارم باشد و يا غيرمحارم و به هر جاى بدن باشد همين حكم را دارد.

مسأله 450- پسرها و مردان مى توانند به آن مقدار از بدن زنانى كه محرم هستند نگاه كنند كه معمولًا آن را در برابر محرم نمى پوشانند.

مسأله 451- پسرها و مردان نمى توانند به بدن و موى زن نامحرم نگاه كنند، ولى نگاه كردن به دستها تا مچ و صورت به مقدار گردى صورت، اگر به قصد لذّت بردن نباشد، اشكال ندارد.

مسأله 452- دخترها و بانوان مى توانند بدون قصد لذّت به سر و صورت و گردن مردنامحرم به مقدارى كه بطور متعارف نمى پوشانند، نگاه كنند.

ازدواج

مسأله 453- كسى كه به واسطه نداشتن همسر به حرام مى افتد؛

احكام جوانان، ص: 153

و آلوده به بى عفّتى مى شود واجب است ازدواج كند.

مسأله 454- در ازدواج بايد صيغه مخصوص آن خوانده شود و تنها راضى بودن دختر و پسر و علاقه داشتن كافى نيست، بنابراين، خواستگارى تا زمانى كه صيغه ازدواج خوانده نشده، سبب محرم شدن نيست و با ساير زنان نامحرم تفاوتى ندارد، ولى پسر و دخترى كه قصد ازدواج دارند مى توانند به مقدارى كه براى شناخت لازم است به يكديگر نگاه كنند (بدون قصد لذّت).

مسأله 455- بهتر است صيغه عقد را فرد عالِمى بخواند كه از تمام شرايط آن آگاه است.

احكام سلام كردن

اشاره

مسأله 456- سلام كردن به ديگران مستحب، ولى جواب سلام واجب است.

مسأله 457- سلام كردن به كسى كه در حال خواندن نماز مى باشد، مكروه است.

مسأله 458- اگر كسى به نمازگزار سلام كند بايد همانطور كه او سلام كرده جواب دهد؛ مثلًا اگر گفته: «سلامٌ عليكم» در جواب بگويد: «سلامٌ عليكم» و اگر گفت: «سلام»، بگويد:

«سلام».

مسأله 459- كسى كه نماز مى خواند، جايز نيست به ديگران سلام كند.

مسأله 460- سلام را بايد فوراً جواب داد.

مسأله 461- اگر دو نفر، همزمان به يكديگر سلام كنند، بر هر كدام واجب است، جواب سلام ديگرى را بدهد.

مسأله 462- جواب سلام بچّه نيز واجب است و اگر غير

احكام جوانان، ص: 155

مسلمان سلام كند در جواب فقط مى گويد: «سلام».

آداب سلام كردن

مسأله 463- مستحب است: سواره به پياده و ايستاده به نشسته و گروه اندك به گروه زياد و كوچكتر به بزرگتر سلام كند.

مسأله 464- مستحب است، در غير نماز، جواب سلام را بهتر از آن بدهد، مثلًا اگر كسى بگويد: «سلامٌ عليكم» مستحب است در جوابش بگويد: «سلامٌ عليكم و رحمةاللّه».

مسأله 465- سلام كردن مرد به زن جوان نامحرم مكروه است.

احكام جوانان، ص: 156

احكام قرآن

اشاره

مسأله 466- قرآن هميشه بايد پاك و تميز باشد و نجس كردن خط و ورق قرآن، حرام است، و اگر نجس شود بايد فوراً آن را به طرز صحيحى آب بكشند.

مسأله 467- اگر جلد قرآن نجس شود و بى احترامى به قرآن باشد، بايد آن را هم آب بكشند.

لَمس كردن خطوط قرآن

مسأله 468- دست زدن، بوسيدن و رساندن جايى از بدن به نوشته قرآن، براى كسى كه وضو ندارد حرام است.

مسأله 469- در لمس نوشته قرآنى، فرقى بين آيات و كلمات، بلكه حروف و حتّى حركاتِ آن نيست.

مسأله 470- در چيزى كه قرآن بر آن نوشته شده است، بين كاغذ و زمين وديوار و پارچه فرقى نيست.

مسأله 471- در نوشته قرآنى فرقى نيست كه با قلم نوشته شده

احكام جوانان، ص: 157

باشد يا چاپ يا گچ و يا چيز ديگر.

مسأله 472- اگر نوشته قرآنى در قرآن هم نباشد، لمس آن حرام است. پس اگر آيه اى از قرآن در كتاب ديگرى نوشته شده باشد، بازهم لمس آن بدون وضو حرام است.

مسأله 473- موارد زير، لمس نوشته قرآن به حساب نمى آيد و حرام نمى باشد:

* لمس آن از پشت شيشه، يا پلاستيك.

* لمس ورق قرآن و جلد آن و اطراف نوشته ها.

* لمس ترجمه قرآن، به هر لغتى باشد، مگر اسم خداوند كه به هر لغتى باشد، لمس آن براى كسى كه وضو ندارد حرام است، مانند كلمه «خدا».

مسأله 474- كلماتى كه مشترك بين قرآن و غير قرآن است مانند «مؤمن»، «الّذين» اگر نويسنده به قصد قرآن نوشته باشد لمس آن بدون وضو حرام است. (بنابر احتياط).

مسأله 475- لمس خطوط قرآن بر جُنُب، حرام است.

مسأله 476- انسان جُنُب نبايد آيات سجده واجب

قرآن را بخواند، (تفصيل آن در مسأله 121 گذشت).

احكام جوانان، ص: 158

قسم خوردن

مسأله 477- اگر كسى به يكى از اسامى خداوند عالَم مانند «خدا» و «اللّه» قسم بخورد كه كارى را انجام دهد، يا ترك كند، مثلًا سوگند بخورد كه دو ركعت نماز بخواند، واجب است به آن عمل كند.

مسأله 478- اگر عمداً به سوگندى كه خورده است عمل نكند، بايد كفّاره بدهد و كفّاره آن يكى از دو چيز است:

* سير كردن ده فقير.

* پوشاندن ده فقير.

و اگر هيچ كدام از اينها را نتواند انجام دهد، بايد سه روز روزه بگيرد.

مسأله 479- كسى كه براى اثبات چيزى قسم مى خورد، اگر حرف او راست باشد، قسم خوردن او مكروه است و اگر دروغ باشد، حرام و از گناهان بزرگ است. ولى كفّاره ندارد، كفّاره در جايى است كه چيزى را بر عهده بگيرد و سپس انجام ندهد.

مسائل متفرّقه

مسأله 480- اگر انسان به صورت كسى سيلى يا چيز ديگرى بزند، بطورى كه صورت او سرخ شود، بايد 5/ 1 مثقال شرعى طلاى سكّه دار، بدهد و اگر كبود شود، سه مثقال، و اگر سياه شود شش مثقال، و هر مثقال شرعى 18 نخود است. (34 مثقال معمولى).

مسأله 481- اگر جاى ديگر (غير از صورت) بدنِ كسى را به واسطه زدن، سرخ يا كبود يا سياه كند، بايد نصف آنچه در مسأله قبل گفته شد بدهد.

مسأله 482- كشتن حيوانى كه اذيّت مى رساند و مال كسى نيست؛ مانند مار و عقرب، اشكال ندارد.

مسأله 483- اگر چيزى را به صنعتگرى بدهند كه درست كند و صاحبش نيايد آن را ببرد، چنانچه صنعتگر جستجو كند و از پيدا كردن صاحب آن نااميد شود، بايد بنا بر احتياط با اجازه حاكم شرع آن را به

نيّت صاحبش به شخص نيازمندى صدقه بدهد.

احكام جوانان، ص: 160

مسأله 484- ديوارى كه مال دو نفر است؛ مانند ديوار مشترك بين دو منزل، هيچ كدام از آنان حق ندارد بدون اجازه شريك ديگر، آن را خراب كند، يا سر تيرآهن و مانند آن را بر ديوار بگذارد يا به ديوار ميخ بكوبد، ولى كارهايى كه معلوم است شريك راضى است؛ مانند تكيه دادن به ديوار و لباس انداختن روى آن اشكال ندارد.

مسأله 485- اگر ريشه درخت همسايه در مِلك [زمين، باغ، خانه و ...] انسان بيايد، صاحب ملك مى تواند از صاحب درخت بخواهد كه ريشه درخت را برگرداند، يا قطع كند و در صورتى كه صاحب درخت اين كار را نكرد خودش مى تواند از آن جلوگيرى كند و چنانچه ضررى از ريشه درخت به او برسد، مى تواند از صاحب درخت بگيرد.

مسأله 486- درخت ميوه اى كه شاخه آن از ديوار باغ بيرون آمده، اگر انسان نداند صاحبش راضى است يا نه، نمى تواند از ميوه آن بچيند، و اگر ميوه آن روى زمين هم ريخته باشد نمى تواند آن را بردارد، مگر آن باغ در كنار راه باشد، كه عابرين- با شرايطى كه در كتابهاى مفصّل فقهى آمده است- مى توانند از آن استفاده كنند.

مسأله 487- جايزه اى را كه بانك به بعضى از كسانى كه در

احكام جوانان، ص: 161

صندوق پس انداز پول مى گذارند مى دهد، در صورتى كه بانك براى تشويق مردم از خودش بدهد حلال است.

مسأله 488- احتياط در ترك تراشيدن ريش است

مسأله 489- استمنا كردن حرام است، و اين كار زيانهاى زياد و غيرقابل انكارى دارد.

مسأله 490- كليّه صداها و آهنگ هايى كه مناسب مجالس لهو و فساد است حرام،

و غير آن حلال است و تشخيص آن با مراجعه به اهل عرف خواهد بود.

مسأله 491- اگر شطرنج از صورت قمار خارج شده باشد و نزد عامّه مردم جزء ورزش محسوب شود مانعى ندارد. ولى بازى با پاسور بدون برد و باخت نيز اشكال دارد.

مسأله 492- كف زدن اشكال ندارد؛ ولى در مساجد و حسينيه ها ترك شود.

مسأله 493- تنها رقص زن براى شوهرش جايز است.

مسأله 494- سينه زدن در كوچه و خيابان با اينكه زنها مى بينند، در صورتى كه كه سينه زن، پيراهن پوشيده باشد، اشكال ندارد، ولى اگر برهنه شود جايز نيست.

مسأله 495- نشانه بلوغ يكى از سه چيز است: «اوّل» پانزده سال قمرى تمام در پسران، و نُه سال قمرى تمام در دختران.

احكام جوانان، ص: 162

«دوم» بيرون آمدن منى. «سوم» روييدن موى درشت بالاى عورت.

مسأله 496- هرگاه دختران پس از سن بلوغ قدرت انجام روزه را نداشته باشند، بر آن ها واجب نيست و بجاى هر روز روزه، كفّاره مدّ طعام مى دهند.

مسأله 497- ساختن و خريد و فروش مجسّمه اشكال دارد، ولى اسباب بازى بچّه ها اشكالى ندارد.

مسأله 498- بازى ها و مسابقاتى كه در آن برد و باخت مالى باشد، حرام است.

مسأله 499- تنبيه بدنى دانش آموزان جايز نيست، مگر در شرايط خاصّى.

مسأله 500- تقلّب در امتحانات جايز نيست.

وَ آخِرُ دَعْوانا انِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ

پايان

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109