احکام پزشکی مطابق با فتاوای حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

مشخصات كتاب

سرشناسه : مکارم شیرازی ناصر، 1305 - عنوان و نام پديدآور : احکام پزشکی مطابق با فتاوای حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی/ ابوالقاسم علیان نژادی دانغانی. مشخصات نشر : قم: مدرسه امام علی بن ابی طالب (ع 1387. مشخصات ظاهری : 240 ص. شابک : 20000ریال (چاپ اول) ؛ 20000ریال 978-964-533-038-3 : يادداشت : پشت جلد به انگلیسی: Abolqasem Alian Nejadi. Medical rules... يادداشت : چاپ اول: 1387. يادداشت : چاپ دوم. موضوع : پزشکی -- فتواها موضوع : فتوا های شیعه -- قرن 14 موضوع : فقه جعفری -- رساله عملیه شناسه افزوده : علیان نژادی دامغانی، ابوالقاسم. رده بندی کنگره : BP183/9 /م7‮الف 3 1387 رده بندی دیویی : 297/3422 شماره کتابشناسی ملی : 1239280

پيشگفتار

مدّتها بود كه فكر جمع آورى نظريات فقهى مرجع عاليقدر جهان تشيّع حضرت آيت اللَّه العظمى مكارم شيرازى (مدّ ظلّه العالى)، پيرامون مسائل و احكام پزشكى ذهن ما را مشغول داشت، و در برابر پرسش بسيارى از مقلدان و دوست داران معظّم له مبنى بر اينكه: «آيا استفتائات پزشكى حضرت آقا منتشر شده يا نه؟» پاسخ ما منفى بود، امّا اين امور انگيزه شروع كار را تقويت مى كرد، تا اينكه در ماه پر خير و بركت رجب المرجب سال 1424 در مدينة الرسول اين موضوع را خدمت آن مرجع بزرگوار مطرح نموده، و با كسب موافقت ايشان در سالروز ميلاد حضرت على عليه السلام كار را آغاز كرده، و تقارن شروع كار را با ولادت آن حضرت به فال نيك گرفتم. و پس از فراز و نشيب هاى زياد و مطالعات فراوان، اين كار بحمداللَّه در سالروز مبعث پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله روز 27 رجب سال 1428 هجرى قمرى به پايان

رسيد.

اين مجموعه پاسخگوى نيازها و پرسش هاى فقهى دانشجويان رشته پزشكى و پزشكان و بيماران خواهد بود، بنابراين مطالعه دقيق آن به همگان، مخصوصاً اين سه گروه توصيه مى شود.

در پايان، از همه عزيزانى كه به شكلى ما را در تهيّه اين مجموعه يارى احكام پزشكى، ص: 14

نموده اند، به ويژه جناب آقاى دكتر مختار دربانى، كه از ابتدا تا انتهاى كتاب را با دقّت مطالعه نموده، و نكاتى را براى پربارتر شدن كتاب يادآور شدند، تقدير و تشكّر نموده، و با آغوش باز پيشنهادات خوانندگان عزيز را پذيرا خواهيم بود.

قم- حوزه علميّه ابوالقاسم عليان نژادى 20/ 5/ 1386

احكام پزشكى، ص: 15

1 احكام دانشجويان رشته پزشكى

1. مسائل تحصيلى

سؤال 1- اكثر پزشكان مجارى ادرار و كليه، مرد هستند؛ آيا گرفتن اين تخصّص جهت كم كردن ارتباطات غير هم جنس، براى خانمها واجب است؟

جواب: با توجّه به اينكه نگاه به غير همجنس، در مورد عورت گناه سنگين ترى دارد، لازم است به عنوان واجب كفايى گروهى از همجنس ها اين دوره را بگذرانند.

سؤال 2- غالب پزشكان متخصّص قلب را آقايان تشكيل مى دهند، آيا به منظور كاهش ارتباطات با جنس مخالف، اخذ مدرك تخصّصى قلب براى خانمها واجب كفايى است؟

جواب: آرى واجب كفايى است.

سؤال 3- جهت تشخيص بعضى از بيمارى ها، از جمله بيماريهاى زنان، بيشتر از سونوگرافى استفاده مى شود، و متخصّص زن در آن كم است، آيا بر دانشجويان دختر واجب است كه در اين رشته تحصيل كنند؟

جواب: لازم است به عنوان واجب كفايى عدّه اى در اين رشته تحصيل كنند.

سؤال 4- برخى از رشته هاى پزشكى درآمد مناسبترى دارد، لذا متخصّص احكام پزشكى، ص: 16

كافى در آن رشته تربيت شده است. امّا رشته هايى وجود دارد كه درآمد آن

نسبت به آنچه در بالا آمد كمتر است، لذا متخصّص كافى هم ندارد. آيا دانشجويان مى توانند براى كسب درآمد بيشتر به تحصيل در رشته هاى مورد نظر بپردازند؟

جواب: در صورتى كه به اندازه كافى براى رشته هاى ديگر طبيب وجود داشته باشد مانعى ندارد.

سؤال 5- چه امورى بايد مهمترين اولويّت هاى تعيين رشته براى دانشجويان پزشكى باشد؟ درآمد بيشتر و زحمت كمتر؟ نيازهاى جامعه؟ كاهش برخورد با غير همجنس يا امور ديگر؟

جواب: مهمتر از همه نياز جامعه و سپس كاهش برخورد با غير هم جنس است.

سؤال 6- دانشجويانى كه با استفاده از امكانات دولت اسلامى تحصيل كرده، و موفّق بر اخذ مدرك پزشكى شده اند، آيا مى توانند از مسئوليّتهايى كه شرع و قانون بر عهده آنها گذاشته شانه خالى كنند؟ مثلًا براى خدمت به بيماران به مناطق محروم نروند، يا اصلًا در كشور خود طبابت نكنند، و بدين منظور هجرت كنند؟

جواب: بايد به اين مسئوليتها شرعاً عمل كنند.

سؤال 7- فرزندم در رشته پزشكى تحصيل مى كند، و إن شاءاللَّه پس از فراغت از تحصيل قصد خدمت به برادران و خواهران دينى خود را در كشور ايران اسلامى دارد. ولى اكنون در تأمين هزينه هاى تحصيلى او با مشكل مواجه شده ام. آيا مجاز هستم بخشى از وجوهات شرعيّه خويش را به ايشان اختصاص دهم؟

جواب: مجاز هستيد از 3 1 سهم مبارك امام براى اين منظور هزينه كنيد.

سؤال 8- هرگاه دانشجويى (خداى ناكرده) در كنكور تقلّب كند، و قبول شود، چنانچه شك يا يقين داشته باشد كه تقلّب مذكور تأثيرى در قبولى نداشته،

احكام پزشكى، ص: 17

اكنون كه مى خواهد شروع به تحصيل كند وظيفه اش چيست؟

جواب: اگر شك داشته باشد اشكالى ندارد، و اگر يقين داشته

باشد و موارد تقلب كم و محدود بوده آن هم مانعى ندارد، در غير اين صورت اشكال دارد. و در هر حال تقلب كردن خواه كم باشد يا زياد كار حرامى است.

سؤال 9- من بر خلاف ضوابط و مقرّرات در كنكور شركت كرده، و در رشته پزشكى قبول شده ام. مثلًا مشمول بوده و دفترچه آماده به خدمت تهيّه نكرده ام، يا سرباز فرارى بوده و با جعل پايان خدمت امتحان داده ام، يا از اين قبيل، ولى در امتحانات تقلّبى نكرده ام، و اكنون دچار عذاب وجدان شده ام، وظيفه شرعى من چيست؟

جواب: گرچه كار خلاف شرعى كرده ايد، ولى فعلًا مى توانيد به تحصيلات خود ادامه دهيد.

سؤال 10- به منظور تأمين برخى از هزينه هاى تحصيل مجبورم در ضمن تحصيل كار كنم، ولى وقت برخى از درس ها همزمان با ساعت كار است، و با توجّه به آشنايى استاد با وضعيت من، اجازه داده كه در آن ساعت در كلاس حاضر نشوم، امّا موقع امتحان بايد امتحان داده و نمره لازم را بياورم. در صورتى كه مادّه درسى مرتبط با رشته درسى ام (پزشكى) باشد، يا ارتباطى نداشته باشد حكم چيست؟

جواب: در هر صورت با اجازه استاد و در حدود مقررات اشكالى ندارد.

سؤال 11- دانشجويان با استعدادى هستند كه در رشته پزشكى يا مهندسى مشغول به تحصيلند، و در عين حال علاقه خاصى به تحصيل در علوم اسلامى دارند. وظيفه شرعى آنها چيست؟

جواب: بهتر اين است كه تحصيلات دانشگاهى را به پايان برسانند، سپس به تحصيلات حوزوى بپردازند.

2. احكام نگاه و نظر

سؤال 12- در كلاسهاى دانشكده پزشكى اساتيد مرد و زن هر دو تدريس مى كنند. نگاه دانشجويان به استاد غير همجنس و بالعكس چه حكمى دارد؟

جواب:

در صورتى كه نگاه هوس آلودنباشد، در مورد وجه و كفّين اشكالى ندارد.

سؤال 13- حكم مشاهده بيش از مقدار مجاز به دستها و صورت استاد زن كه به هنگام نوشتن مطلب درسى بر روى تخته سياه ظاهر مى گردد چيست؟ با توجّه به اينكه اين كار جهت آموزش به دانشجويان لازم است.

جواب: بايد حجاب را به گونه اى مراعات كنند كه زايد بر وجه و كفّين ظاهر نشود.

سؤال 14- نگاه كردن به تصاوير عريان موجود در كتابهاى پزشكى، كه آموزش آن براى دانشجويان ضرورى است، چه حكمى دارد؟

جواب: بدون قصد لذّت و ريبه «1» اشكالى ندارد. و در صورت ريبه تنها در موارد ضرورت و به مقدار ضرورت نگاه كنند.

سؤال 15- نگاه به جسد همجنس و غير همجنس، مسلمان و غير مسلمان، در مقام آموزش پزشكى براى معاينه و كالبد شكافى، يا قطع اعضا و پيوند چه حكمى دارد؟

جواب: تنها در مورد ضرورت و به مقدار ضرورت جايز است.

سؤال 16- نگاه كردن به اعضاى جدا شده از جسد نامحرم كه گاه در سالن تشريح و به هنگام آموزش مسائل پزشكى، رخ مى دهد چه حكمى دارد؟

جواب: اشكالى ندارد.

سؤال 17- لطفاً نظر خود را در مورد نگاه كردن در موارد زير بيان فرماييد:

الف) در صورتى كه انسان احتمال زيادى بدهد كه در طىّ آموزش بيماران زن احكام پزشكى، ص: 19

وجود نخواهد داشت، يا اينكه اگر وجود داشته باشد شرايط آموزش مهيا نخواهد شد؛ در هر دو صورت فوت اين فرصت موجب نقصان سطح علمى او خواهد شد، يا اينكه يادگيرى بهتر را از دست مى دهد.

جواب: در صورتى كه نگاه كردن مقدّمه انحصارى براى تكميل علم طب جهت نجات جان مسلمانان بوده

باشد، به مقدار ضرورت جايز است.

ب) همان فرض بالا، در صورتى كه انسان بداند عدم اطلاع و مهارت كافى به كوتاهى و قصور در درمان بيماران خواهد انجاميد.

جواب: در موارد ضرورت اشكالى ندارد.

سؤال 18- آيا نگاه مستقيم به عورت بيمار، براى يادگيرى مسأله مهمّ پزشكى، يا درمان جايز است؟ با فرض اينكه در حال حاضر در محيطهاى آموزشى از طريق نگاه مستقيم به عورت بيمار آموزش داده مى شود و شرايط و مقدّمات نگاه غير مستقيم فراهم نشده است.

جواب: اگر راهى جز نگاه مستقيم نداشته باشد به مقدار ضرورت جايز است.

3. احكام لمس و تماس بدنى

سؤال 19- لمس و تماس دست دانشجوى پزشكى با بدن بيمار غير همجنس، به هنگام گرفتن نبض، معاينه و معالجه كه از نظر استاد جهت آموزش الزامى است، چه حكمى دارد؟

جواب: تنها در موارد ضرورت جايز است. و اگر امكان داشته باشد از روى لباس انجام گيرد مقدّم است.

سؤال 20- در دانشگاههاى كشورهاى غربى، هنگام برخورد با اساتيد غير همجنس، دانشجويان ناگزير از دست دادن هستند، و اگر آن را ترك كنند حمل بر اسائه ادب دانشجويان مسلمان مى شود. وظيفه شرعى دانشجويان چيست؟

جواب: وظيفه شرعى آنان دست ندادن است. و بايد اين فرهنگ اسلامى را

احكام پزشكى، ص: 20

براى آنها توضيح داد، تا حمل بر اسائه ادب نشود.

سؤال 21- معاينه و لمس افراد سالم در مقام آموزش پزشكى جهت كنترل سلامتى و استخدام و سربازى و مانند آن، در صورتى كه همجنس نباشد چه حكمى دارد؟

جواب: در امورى كه براى جامعه ضرورت دارد جايز است.

سؤال 22- لمس بدن زن يا مرد كافر براى تشريح، يا نگاه به آن براى دانشجويان پزشكى چه حكمى دارد؟

جواب: تنها به

مقدار ضرورت جايز است.

سؤال 23- آيا لمس و نگاه مولاژ (مجسّمه هاى آموزشى كه از جنس پلاستيك و شبيه اعضاى بدن انسان ساخته شده) براى دانشجويان يا اساتيد غير هم جنس، بدون قصد لذّت جايز است؟

جواب: براى آموزش هاى لازم مانعى ندارد.

سؤال 24- آموزش هايى كه همراه لمس و نظر به نامحرم است، و به احتمال اينكه در آينده حفظ جان فردى منوط به آن باشد، چه حكمى دارد؟

جواب: هرگاه مقصود يادگرفتن و تكميل اطّلاعات طبّى براى نجات جان مسلمانان بوده باشد و بدون اين كار، آن مقصود حاصل نشود جايز است.

سؤال 25- در بعضى از بيمارستان ها، از دانشجويانى كه دوره عملى آشنايى با كارهاى پزشكى را مى گذرانند مى خواهند كه بيماران مراجعه كننده را معاينه كنند، و قصدشان تعليم امور درمانى مى باشد، بفرماييد:

1. در صورت عدم رضايت بيماران، آيا مى توان آنان را به نوعى مجبور به معاينه نمود؟ مثل اينكه پزشك معالج اصلى بگويد: «اگر از معاينه دانشجويان ممانعت نمايى، تو را معالجه و درمان نخواهم كرد.» اين كار چه حكمى دارد؟

2. اگر اقدام فوق فقط در مورد ضرورت تعليم جايز باشد، مورد ضرورت احكام پزشكى، ص: 21

كدام است؟

جواب: 1. كسى را نمى توان مجبور به معاينه كرد، ولى اگر درمان، فورى و واجب نباشد، و طبيب درمان را مشروط به اجازه معاينه كند، و او هم اين شرط را بپذيرد، مانعى ندارد از اين راه وارد شود.

2. منظور از ضرورت اين است كه اگر اين معاينات صورت نگيرد دانشجويان طب نمى توانند اطّلاعات خود را كامل كرده، وجان مسلمانان را از خطر نجات دهند.

سؤال 26- در بيمارستان ها و مراكز آموزش پزشكى، دانشجويان جهت آموزش مبادرت به معاينه نواحى مختلف

بدن مانند شكم، سينه، لگن، نواحى تناسلى و ديگر اعضاى بيمار غير همجنس مى نمايند. با توجّه به اينكه اين امر يك موضوع آموزشى است كه در برنامه تربيت پزشكان قرار دارد چه حكمى دارد؟ و نظر مبارك در مورد حدود آن چيست؟

جواب: تنها در صورتى جايز است كه اين آموزش براى غير همجنس ضرورتى داشته باشد، يعنى بدون آن تعليمات كافى براى نجات جان بيماران از خطر يا بيمارى ميسّر نشود.

سؤال 27- گرفتن نبض و فشار خون و عمل كردن ساير دستورات پزشك توسّط دانشجوى جنس مخالف بيمار چه حكمى دارد؟

جواب: مانند جواب سابق است.

سؤال 28- چنانچه بنابر ضرورت در آموزش پزشكى لازم شود دانشجو يا پزشك نامحرم، بيمار را معاينه يا درمانى كند كه ملازم لمس و نظر مى باشد، آيا اجازه بيمار يا بستگان وى لازم است؟

جواب: هرگاه آموزش ضرورى، منحصر به آن مورد باشد رضايت طرف لازم نيست؛ ولى اگر موارد ديگرى براى آموزش پيدا شود، كه طرف مقابل رضايت نمى دهد، نمى توان از مواردى كه راضى نيستند استفاده كرد.

4. گفتگو و اختلاط

سؤال 29- شوخى و خنده استاد خانم در كلاس درس دانشجويان دختر و پسر، به منظور رفع كسالت وخستگى وتجديد روحيه دانشجويان چه حكمى دارد؟

جواب: رعايت آداب عفّت در كلاس درس واجب است.

سؤال 30- دخترى هستم كه در رشته پزشكى قبول شده ام، ظاهراً كلاس هاى دانشگاه به صورت مختلط برگزار شده، و غالب اساتيد مرد هستند، با اين توصيف شركت در كلاسها چه حكمى دارد؟

جواب: هرگاه توأم با امر حرامى (نظير خلوت با اجنبى و مفاسد ديگر) نباشد مانعى ندارد.

سؤال 31- گاه دانشجوى پسر در بين عدّه اى از دانشجويان دختر يا بالعكس درس مى خواند، با

توجّه به اينكه اگر با اين شرايط ادامه تحصيل ندهد متضرّر مى شود (مثلًا ديرتر فارغ التحصيل مى شود) آيا ادامه تحصيل با اين شرايط حرام است؟

جواب: اگر موجب كار حرامى نشود اشكالى ندارد. ولى سزاوار است مسئولين كشورهاى اسلامى برنامه اى براى جدا ساختن مراكز تحصيلى پسران و دختران تنظيم نمايند.

5. احكام پوشش

سؤال 32- در برخى از مراكز علمى مسائلى به وجود آمده كه سبب ايجاد ذهنيّت ناخوشايند، و بدبينى به اسلام، و موجبات دورى جوانان از دين و مذهب را فراهم آورده است، مسائلى كه هيچ گونه ممانعتى براى انجام آن، نه از سوى دين و نه از سوى مراجع عاليقدر تقليد، ذكر نشده است.

در دانشگاه پزشكى «ع- ك» پوشيدن لباس هاى آستين كوتاه براى مردان احكام پزشكى، ص: 23

ممنوع است، و اين مسأله بحث و گفتگوهايى را در پى داشته است. از آنجايى كه طرح تمام گفتگوهاى مطرح شده فى ما بين ما و مسئولين دانشگاه قدرى مشكل است. سعى كرده ايم خلاصه آن را در اين استفتا بگنجانيم:

دانشگاه: پوشيدن لباسهاى آستين كوتاه ممنوع است.

دانشجويان: در كجاى دين پوشيدن لباسهاى آستين كوتاه براى مردان حرام شمرده شده است؟

دانشگاه: بعضى از مراجع تقليد حرام دانسته اند.

دانشجويان: كدام مرجع تقليد حرام شمرده است؟ شايد ما مقلّد ايشان نباشيم.

دانشگاه جوابى ندارد و فقط مى گويد: شما بايد مقلّد همان كسى باشيد كه ما هستيم.

چندى بعد يكى از روحانيون سرشناس به دانشگاه ما تشريف آوردند، موضوع را با ايشان در ميان گذاشتيم، ايشان فرمودند: هيچ مرجع تقليدى آن را حرام نشمرده است.

نظر حضرتعالى در اين مورد چيست؟

جواب: پوشيدن لباس هاى آستين كوتاه براى مردان شرعاً حرام نيست، ولى مسئولين دانشگاه حق دارند مقرّراتى را طبق

مصالحى كه در نظر دارند براى محدوده دانشگاه ها وضع كنند، مثلًا بگويند شرط ورود به دانشگاه استفاده از فلان نوع و رنگ لباس است. همان گونه كه در محيطهاى نظامى و انتظامى لباس هاى خاصى را شرط مى كنند. بنابراين خوب است دانشجويان عزيز با مسئولين دانشگاه ها در اين گونه مسائل به طور منطقى و بدون جرّ و بحث كنار بيايند، تا مشكل شرعى براى هيچ يك از دو طرف پيدا نشود.

سؤال 33- وظيفه خواهران دانشجوى مسلمان تركيه و ديگر كشورها نسبت به رعايت حجاب در دو فرض زير چيست؟

احكام پزشكى، ص: 24

1. شرط گذراندن تمام ترمهاى دانشجويى در دانشگاه هاى تحت مديريّت آنها، رعايت نكردن حجاب شرعى است.

2. شرط اتمام چند ترم باقيمانده از رشته خاصّى در دانشگاه ترك حجاب است.

جواب: با توجه به اينكه اگر دختران مسلمان و متديّن دروس عالى را نخوانند تنها افراد بى بند و بار و لامذهب پست هاى مهم را اشغال مى كنند، به افراد متديّن اجازه داده مى شود كه حجاب را در خصوص مواردى كه ضرورت دارد رعايت نكنند، ولى در غير آن موارد حتماً مراعات نمايند.

6. استفاده شخصى از امكانات عمومى

سؤال 34- مشاهده مى شود كه برخى از دانشجويان و اساتيد پزشكى از امكانات دولتى و بيت المال، مثلا فرمهاى بيمارستانى و كاغذهاى مكاتبه اى استفاده شخصى مى كنند، در حالى كه هزينه اين وسايل يا از بيت المال تأمين مى شود، يا به هزينه بيماران اضافه شده و از آنان گرفته مى شود. آيا اين كار جايز است؟

جواب: جايز نيست، مگر به اجازه مسئولان بيمارستان، با در نظر گرفتن مصالح مجموعه.

7. ضمان

سؤال 35- در معاينات و درمان هايى كه توسّط دانشجويان رشته پزشكى، انترن ها و مانند آن صورت مى گيرد، چنانچه ضرر و خسارت مالى يا جانى متوجّه بيمار گردد، چه كسى ضامن است؟

جواب: كسى كه مباشر ايجاد ضرر و زيان است ضامن است. مگر اينكه قبلًا از

احكام پزشكى، ص: 25

طرف مقابل برائت گرفته، و در كارهاى خود كوتاهى ننموده باشد.

سؤال 36- در مراكز آموزشى، درمانى و پزشكى دولتى دستياران، به ويژه در سالهاى نخست بايد با حضور و راهنمايى اساتيد خود اقدام به عمل جرّاحى كنند. چنانچه دستيار با اجازه استاد خود، يا به اين اميد كه استاد گفته: «شما كار را شروع كنيد، من هم مى رسم» به تنهايى يا به همراه ساير دستياران، عمل جرّاحى را شروع كنند و استاد حاضر نشود، و آسيبى به بيمار برسد كه ناشى از عدم حضور استاد است، چه كسى ضامن است؟

جواب: دستيار مسئول است؛ مگر اينكه تخلّف استاد از وعده اش سبب اين مشكل شده باشد كه در اين صورت هرچند دستيار مقصّر است، ولى مى تواند خسارتى را كه پرداخته از استاد كه او را مغرور ساخته (فريب داده) بگيرد.

سؤال 37- در مراكز آموزشى كه براى آينده پزشك متخصص تربيت مى نمايند، به دليل

كمى مهارت فى نفسه دستياران و دانشجويان، عوارض و خطراتى متوجه جان بيمار مى گردد؛ اگر احياناً نقص عضوى واقع شود، يا بيمار فوت كند، آيا دستيار مربوطه ضامن است، يا پزشك مسئول، و استاديار مربوطه؟

جواب: اگر دستيار در كار خود مستقل و از خطرات آگاه باشد ضامن است، و اگر به صورت آلت دست استاد باشد ضامن نيست.

8. مسائل ديگر

سؤال 38- اگر دانشجوى پزشكى از اسرار استادش، كه پزشك است آگاه باشد، و فساد اخلاقى او را بداند، وظيفه اش چيست؟ در حالى كه بقيّه او را كاملًا مؤمن مى دانند، و در مسايل بسيارى به او مراجعه مى كنند.

جواب: او بايد به وظيفه خود عمل كند و كارى به ديگران نداشته باشد.

سؤال 39- پيروى از دستورات اساتيدى كه مقيّد به ضوابط شرعى نيستند،

احكام پزشكى، ص: 26

مثلًا با وجود دانشجويان همجنس به دانشجوى غير همجنس دستور معاينه بيمار را مى دهند، چه حكمى دارد؟ با توجّه به اينكه سرپيچى از دستور آنان ممكن است در نمره قبولى دانشجو تأثير گذار باشد.

جواب: در اين صورت كه ضرورت نيست بايد به صورت معقولى تمرّد كند، مگر اينكه معاينه بيمار غير همجنس براى تكميل تحصيلات پزشكى لازم باشد، كه در اين صورت جايز است.

سؤال 40- آيا دانشجويان دختر و پسر جهت جلوگيرى از ارتكاب گناه (در رابطه با مسائل تحصيلى و رفت و آمد) مى توانند بدون اجازه پدرِ دختر، صيغه محرميّت بخوانند؟

جواب: اين كار براى دختران باكره- كه سابقه ازدواج ندارند- بدون اجازه پدر جايز نيست.

سؤال 41- بعضى از دانشجويان در سال هاى انتهايى تحصيل قادر به كار كردن در رشته تحصيلى خود و كسب درآمد هستند، آيا بايستى با دريافت اوّلين حقوق، براى

خود سال خمسى تعيين كنند؟

جواب: در صورتى كه درآمد ساليانه آنها بيش از هزينه ها و مخارج ساليانه باشد، بايد هر سال در همان تاريخ خمس اضافه درآمد را بپردازند.

2 مسائل مربوط به تشريح

1. تشريح مجاز

سؤال 42- آيا مجازيم مسلمانى كه وصيت كرده بعد از وفاتش وى را تشريح كنند، تشريح نماييم؟

جواب: تشريح مرده مسلمان براى مقاصد پزشكى با چند شرط جايز است:

1. مقصود ياد گرفتن و تكميل اطلاعات طبّى براى نجات جان مسلمان بوده باشد، و بدون تشريح اين مقصود حاصل نشود.

2. دسترسى به مرده غير مسلمان نباشد.

3. به مقدار ضرورت و احتياج قناعت شود، و اضافه بر آن جايز نيست. با چنين شرايطى تشريح جايز، بلكه واجب است.

سؤال 43- اگر ندانيم جسدى كه در اختيار ماست جسد مسلمان است، يا كافر، يا اهل كتاب، آيا مجاز به تشريح آن هستيم؟

جواب: اگر جسد از بلاد اسلامى نباشد مانعى ندارد. و اگر مربوط به بلاد اسلامى است، ظاهر اين است كه جسد مسلمان است، و احكام مسلمان بر او جارى مى شود. و اگر از بلدى است كه هر دو گروه به طور وسيع در آن هستند، تشريح آن مانعى ندارد. و اگر ندانيم از كدام بلد است آن هم جايز است.

احكام پزشكى، ص: 28

سؤال 44- آيا مى توان جسد افراد به ظاهر مسلمان- مسلمان اسمى- را كه به خاطر ارتداد، فساد اخلاقى، قاچاق موادّ مخدّر، مسائل سياسى و ... اعدام شده اند تشريح نمود؟

جواب: در مورد مرتد جايز است، و در مورد ديگران تنها طبق ضرورتهاى فوق مجاز خواهد بود.

سؤال 45- در صورت كمبود جسد و استخوان، آيا مى توان استخوانهايى كه در بيابان و قبرستان ها يافت مى شود، و يا به وسيله عمليّات حفّارى

شهردارى ها در سطح خاك ظاهر مى شود- چه متعلّق به مسلمان باشد، يا غير مسلمان- مدّتى جهت آموزش استفاده كرد، و بعد از اتمام كار، به يك مركز آموزشى هديه نمود، يا دفن كرد؟

جواب: نسبت به غير مسلمان اشكالى ندارد، و نسبت به مسلمين تنها در صورتِ ضرورتِ تشريح و تكميل اطّلاعات طبّى جايز است. و بعداً بايد آن را دفن كرد.

سؤال 46- تشريح بدن جنين چه حكمى دارد؟ بر فرض جواز، آيا ديه دارد؟

جواب: در صورتى كه براى پيشرفت علم پزشكى، و جهت حفظ جان مسلمين ضرورتى داشته باشد جايز است، و ديه هم ندارد.

2. تشريح غير مجاز

سؤال 47- آيا در عدم جواز تشريح بدن ميّت بدون ضرورت، تفاوتى بين شيعه و اهل سنّت وجود دارد؟

جواب: تفاوتى ندارد.

سؤال 48- جدا كردن اعضاى ميّت چه حكمى دارد؟ آيا در اين حكم تفاوتى ميان رضايت قبلى وعدم آن، يارضايت ولىّ ميّت و عدم رضايت وى، وجود دارد؟

جواب: جز در موارد ضرورت براى تشريح، با شرايطى كه در پاسخ سؤال اوّل احكام پزشكى، ص: 29

اين فصل گفته شد، يا در مواردى كه معالجات ضرورى أحيا بدون آن ممكن نيست، جايز نمى باشد.

احكام تشريح

سؤال 49- آيا مى توان براى تشريح، جهت آموزش به علّت كمبود جسد و استخوان كه بدون آنها آموزش امكان پذير نيست، اقدام به نبش قبر غيرمسلمانان نمود؟

جواب: هرگاه مفسده خاصّى بر آن مترتّب نشود، اشكالى ندارد.

سؤال 50- در فرض مسأله فوق، اگر ندانيم قبر مورد نظر متعلّق به مسلمان است، يا غير مسلمان، آيا مجاز به نقش قبر هستيم؟

جواب: مانند جواب سؤال دوم همين فصل است، به شرط اينكه قراينى كه نشانه اسلام است در آن قبر نباشد.

سؤال 51- آيا خريد و فروش ميّت مسلمان جهت تشريح، در جايى كه جسد كافر در دسترس نباشد، جايز است؟

جواب: هرگاه آن تشريح براى فرا گرفتن علم پزشكى جهت حفظ جان مسلمين ضرورت داشته باشد، و از غير اين راه دسترسى نداشته باشد، مانعى ندارد.

سؤال 52- برخى از اساتيد براى فراهم ساختن استخوان جهت تشريح، نمره در نظر مى گيرند. آيا براى چنين كارى تشريح استخوان هاى مكشوفه از قبرستان جايز است؟ آيا در اين جهت، ميان قبرهاى قديمى و جديد، استخوان هاى زير زمين و آنچه در سطح قرار گرفته، زن و مرد، تفاوتى وجود دارد؟

جواب: هيچ كدام جايز نيست.

سؤال 53-

نگاه كردن به دستگاه تناسلى مردان و زنان ميّت در حال تشريح چه حكمى دارد؟ آيا اين حكم در مورد بدن مسلمانان وغير مسلمانان يكسان است؟

جواب: جز در موارد ضرورت جايز نيست؛ و فرقى در ميان آنها نيست.

احكام پزشكى، ص: 30

سؤال 54- تشريح جسد مردان براى دانشجويان پزشكى دختر چه حكمى دارد؟ تشريح جسد بانوان براى دانشجويان پزشكى مرد چطور؟

جواب: مادام كه ضرورت قطعى نباشد جايز نيست.

سؤال 55- در مواردى كه تشريح بدن مسلمان به خاطر ضرورتها جايز است، آيا اجازه او قبل از مرگ، ضرورت دارد؟

جواب: جايز است، هرچند خودش قبل از مرگ اجازه نداده باشد. و احتياط آن است كه از اولياى ميّت اجازه بگيرند.

سؤال 56- با وجود امكان تهيّه جسد كافر از خارج- همان گونه كه در بعضى از ممالك اسلامى عمل مى شود- آيا واجب است مسئولين مربوطه اقدام بر اين كار نمايند؟ و با وجود امكان تهيّه، تشريح ميّت مسلمان چه حكمى دارد؟

جواب: لازم است تا آنجا كه امكان دارد از جسدهاى ديگر استفاده شود.

سؤال 57- آيا تشريح بدن در جايى كه جايز است ديه دارد؟

جواب: تشريح بدن انسان در آنجا كه شرعاً جايز است ديه اى ندارد.

احكام پزشكى، ص: 31

3 مسائل مربوط با معاينه و درمان

1. ويزيت

سؤال 58- آيا به دليل رفاقت و آشنايى، يا موقعيّت اجتماعى، ملاقات پزشك خارج از نوبت و بدون در نظر گرفتن حقّ ديگران جايز است؟

جواب: بايد در غير موارد ضرورت از اين كار پرهيز شود.

سؤال 59- چنانچه ملاقات پزشك خارج از نوبت اشكال شرعى داشته باشد، مسئوليّت آن متوجّه كيست؟ پزشك، منشى، يا همه كسانى كه در ناديده گرفتن حق ديگران نقش داشته اند؟

جواب: تمام كسانى كه به اين كار كمك كنند مسئوليّت

دارند.

سؤال 60- در صورتى كه پزشكان بتوانند با برنامه ريزى و نوبت قبلى جلوى تلف شدن وقت مردم را در مراجعات به مطب بگيرند، آيا اتلاف وقت مردم جايز است؟

جواب: بهتر آن است برنامه ريزى كنند كه وقت مردم تلف نشود.

سؤال 61- برخى از پزشكان ادّعا مى كنند در صورت برنامه ريزى براى جلوگيرى از اتلاف وقت مردم، ممكن است در مقاطعى پزشك بدون بيمار بماند. در تعارض بين هدر رفتن وقت مردم، و معطّل شدن احتمالى پزشك، كدام ترجيح دارد؟

جواب: موارد مختلف است؛ گاه مشكل طبيب مهم تر است، و گاه مشكل بيمار.

احكام پزشكى، ص: 32

سؤال 62- پذيرش خانم هاى بيمار كه با حجاب نامناسب و چهره آرايش كرده به مطب مراجعه مى كنند چه حكمى دارد؟ در صورت جواز، نگاه به صورت آنها به هنگام معاينه چه صورتى دارد؟

جواب: پذيرش و معاينه آنها اشكالى ندارد، ولى امر به معروف و نهى از منكر را نبايد فراموش كرد.

2. هزينه هاى درمان و معاينات

سؤال 63- با توجّه به اينكه حقّ طبابت- همانند حقّ وكالت و مواردى از اين قبيل، بر خلاف اجناس كه داراى قيمت خاصّى هستند- از لحاظ مادّى، غير قابل تعيين مى باشد؛ به نظر حضرت عالى بهترين راه تعيين ميزان حقّ طبابت چيست؟ آيا مقدارى كه دولت تعيين مى كند در هر شرايطى قابل دريافت است و پزشك مديون نخواهد بود؟

جواب: آنچه مطابق عرف و عادت است مجاز مى باشد.

سؤال 64- به نظر حضرت عالى بهترين روش دريافت حق طبابت كدام است؟

جواب: اگر منظور جنبه شرعى آن است، بايد با رضايت طرفين صورت گيرد. و اگر قبلًا تراضى حاصل نشده، آنچه در عرف وعادت اجرة المثل است بايد پرداخت گردد و در هر حال

رعايت انصاف و عدالت از طرفين بسيار خوب است.

سؤال 65- آيا دريافت حقّ طبابت قبل از بهبود بيمارى طبق روش مرسوم صحيح است؟

جواب: از جواب قبل معلوم شد.

سؤال 66- آيا پزشكان مؤظّف به رعايت نرخ هاى دولتى هستند؟

جواب: آرى بايد نرخ هاى دولتى را رعايت كنند.

سؤال 67- پزشكان و پرستاران كه در مقابل خدمات مختلف پزشكى دستمزد

احكام پزشكى، ص: 33

مى گيرند، آيا اجر و پاداش اخروى نيز دارند؟

جواب: هرگاه نيّتشان خدمت باشد و گرفتن اجر و مزد براى تأمين زندگى صورت گيرد، اجر و پاداش اخروى آنها محفوظ است.

سؤال 68- آيا بسترى نمودن بيمار جهت انجام شوك برقى (با وجود احتمال عوارض جانبى براى بيمار) به دليل درآمدزا بودن آن مجاز است؟

جواب: جايز نيست؛ ولى اگر اين كار از طرق درمان محسوب شود، و احتمال عوارضى برود و به بيمار گفته شود، و از او اجازه بگيرند مانعى ندارد.

سؤال 69- برخى از جرّاحان خارج از تعرفه تعيين شده از بيماران پول دريافت مى كنند، و بيمار نيز به ناچار آن را مى پردازد. آيا اين كار مجاز است؟

جواب: در صورتى كه طبيب استخدام دولت باشد، در برابر انجام وظيفه خود نمى تواند پول اضافى بگيرد، ولى اگر در استخدام نبوده باشد، هر قدر با بيمار توافق كند مانعى ندارد؛ ولى بايد عدل و انصاف را رعايت كند.

سؤال 70- در صورتى كه بيمارى به طبيبى مراجعه كند و طبيب براى او نسخه اى بنويسد و بيمار مداوا نگردد، و علّت آن عدم پاسخ هاى صحيح بيمار به سؤالات دكتر، يا عدم صرف كافى وقت از سوى طبيب براى سؤالات لازم و معاينه بيمار، يا عمل نكردن دقيق بيمار به دستورات پزشك، يا امور ديگر

باشد، آيا طبيب در مقابل هزينه اى كه بر بيمار تحميل شده و نتيجه اى نگرفته، ضامن است؟

جواب: در صورتى كه بى دقّتى طبيب، يا نگذاشتن وقتى كافى، يا عدم سؤال كافى، سبب خسارت بيمار شده، طبيب ضامن است. ولى اگر عدم همكارى بيمار سبب اين خسارات شده، يا بيمارى او طورى بوده كه با دقّت و بررسى لازم نتيجه اى عايد او نمى شده، طبيب ضامن نيست.

3. تشخيص بيمارى

سؤال 71- اگر تشخيص بيمارى به درستى صورت گيرد، ولى داروى مؤثّر در دسترس نباشد، و يا بسيار گران باشد، به گونه اى كه بيمار قادر بر تهيّه آن نباشد، آيا پزشكِ معالج ملزم به تهيّه آن، به هر طريق ممكن مى باشد؟

جواب: اگر جان بيمار در خطر باشد و طبيب قدرت بر آنچه گفته شد داشته باشد، لازم است. و هرگاه يكى از اين دو شرط حاصل نباشد واجب نيست.

سؤال 72- اگر پزشك بر اثر فراموشى انواع و علائم بيماريها- به خاطر گستردگى موضوع- بيمارى شخص را تشخيص ندهد، در نتيجه اصلًا دارويى تجويز نكند؛ در صورتى كه بيمارى تشديد و يا منجر به مرگ گردد، اين پزشك در چه حدّى مسئول است؟ (در صورتى كه امكان ارجاع به متخصّص باشد)

جواب: وظيفه اش آن است كه دخالت نكند و او را به فرد آگاهترى هدايت نمايد.

سؤال 73- اگر فرصت و امكان آزمايش وجود داشته باشد، امّا به دلايل ديگر (همانند: عدم قدرت بيمار بر پرداخت هزينه ها، نبودن امكانات مورد نياز، نداشتن وقت كافى از ناحيه بيمار، و مانند آن) آزمايشات لازم صورت نگيرد، در اين صورت وظيفه پزشك چيست؟

جواب: اگر بدون آزمايش تشخيص بيمارى ممكن نيست بايد به سراغ آن برود، (مگر اينكه وقت

كافى موجود نباشد). و اگر بيمارى طبق موازين تشخيص داده شده، و آزمايش براى اطمينان بيشتر است، وجوبى ندارد.

سؤال 74- اگر بدانيم يا احتمال دهيم كه يك بيمار در اثر بيمارى خاصّى (مثل برخى سرطانها) بزودى خواهد مرد، آيا مجازيم فقط براى افزايش طول عمر وى هرچند به مدّت كوتاه، روشهاى درمانى خطرناك وبسيار پر عارضه را، (مثل شيمى درمانى كه گاه عواض آن شديدتر از بيمارى اوّليه است) براى وى تجويز كنيم؟

جواب: در فرض مسأله دليلى بر وجوب و جواز اين گونه درمانها نداريم. ولى احكام پزشكى، ص: 35

اگر بيمار خودش با علم به اين عوارض راضى بشود مانعى ندارد.

سؤال 75- در بعضى از بيماريها، مثل برخى عفونتهاى نه چندان مهم، پزشك جهت تسريع بهبودى بيمار، يا اطمينان از اينكه داروى تجويزى وى بسيار قوى است و در مورد خيلى از عفونتها مى تواند مؤثّر باشد، يا به خاطر اينكه از هزينه درمان بيمار و مراجعات مكرّر وى بكاهد، اقدام به تجويز داروهايى مى كند كه ضررهاى آن كاملًا شديد، و به اثبات رسيده است، و اين در حالى است كه شايد بتوان از طريق داروهاى ديگر، كه ضرر بسيار كمترى دارد، ولى ممكن است با عدم اطمينان كامل و هزينه زيادتر همراه باشد بيمار را معالجه نمود. با چنين فرضى، بهترين كار چيست؟ انتخاب راه سريع و پرخطر، يا راه كم خطر و احياناً دير اثر؟

جواب: انتخاب راه دوم لازم است.

سؤال 76- مطمئنيم كه يك بيمارى، بيمار را به زودى خواهد كشت. از طرفى مى دانيم كه با يك عمل درمانى، مثل جرّاحى، ممكن است بيمار بهبودى نسبى و احتمالى پيدا كند، يا حتّى زودتر از

موعد از دنيا برد، وظيفه ما در چنين حالتى چيست؟ اگر با اين كار به تسريع مرگ بيمار كمك كنيم، مديون نيستيم؟ اگر اقدام به درمان نكنيم مسئول نيستيم؟ با توجّه به اينكه گاهى نتيجه كار كاملًا نامشخّص است.

جواب: اگر احتمال بهبودى، احتمال قابل توجّهى است بايد اقدام كرد (البتّه با جلب رضايت بيمار). و اگر احتمال ضعيف است و احتمال خطر نيز وجود دارد اقدام نكنيد.

4. احكام مختلف معالجه و درمان

سؤال 77- برخى از بيماران عاقل و بالغ، كه نيازمند عمل جرّاحى هستند، به احكام پزشكى، ص: 36

علّت ترس يا هر دليل ديگرى درد و رنج را تحمّل نموده، ولى تن به عمل نمى دهند؛ همراهان بيمار نيز حاضر به اين كار نيستند. اين در حالى است كه پزشك مى داند در صورتى كه عمل انجام نشود بيمار به زودى خواهد مُرد، يا دچار عوارضى خواهد شد كه تا پايان عمر زمين گير مى شود. با اين فرض، آيا پزشك مى تواند دست به عمل جرّاحى بزند؟ اگر عليرغم مخالفت بيمار، كسان وى چنين اجازه اى دهند، تكليف طبيب چيست؟

جواب: در صورتى كه جرّاحى سبب طول عمر شود، مريض مى تواند به خاطر عوارض ناخوشايند جرّاحى، از آن صرف نظر كند؛ ولى اگر بدون جرّاحى، بيمار در معرض مرگ باشد، طبيب يا كسان مريض مجازند اقدام به جرّاحى كنند، هرچند بيمار راضى نباشد.

سؤال 78- آيا پزشك معالج موظّف است عوارض يا ضايعات احتمالى ناشى از عمل جرّاحى را براى بيمار تشريح كند؟

جواب: در صورتى كه عوارض مهمّى باشد بايد به بيمار بگويد، در غير اين صورت لازم نيست.

سؤال 79- گاه به هنگام ختنه كردن در اتاق عمل، دست و پاى بيمار را مى بندند، يا

در مواجهه با فرياد شديد بچّه او را مى زنند، يا دهانش را مى گيرند.

در حالى كه با عمل بيهوشى به راحتى مى توان آنها را ختنه نمود. در اين موارد چه بايد كرد؟

جواب: بايد از طريقى كه مشكلات آن كمتر است استفاده كرد، و اين منوط به تشخيص اهل خبره است.

سؤال 80- در صورتى كه پزشك بيمارى را تشخيص ندهد، آيا با احتمال ضعيف مى تواند دارو تجويز كند؟ در حالى كه با ارجاع به پزشك حاذق تر احتمال درمان بيشتر است و از هدر رفتن پول بيمار نيز جلوگيرى مى گردد؟

جواب: در صورت عدم تشخيص، لازم است او را به ديگرى ارجاع دهد.

احكام پزشكى، ص: 37

سؤال 81- بيمارى كه به ناراحتيهاى روانى شديدى دچار است، جهت معالجه به پزشك مراجعه مى نمايد. پزشك احتمال خوب شدن وى را منحصراً در عمل جرّاحى مى داند، ولى در صورت عمل كردن احتمال مى دهد حيات مغزى اين بيمار از بين رود، و براى هميشه فلج شود، آيا در اين صورت طبيب مى تواند دست به عمل جراحى بزند؟

جواب: اگر وضع بيمارى روانى او و همچنين در صد احتمال نجات با جرّاحى در حدّى است كه عقلا چنين اقدامى را معقول و منطقى مى دانند شرعاً اشكالى ندارد. در ضمن بايد شخص نامبرده (اگر قدرت تشخيص دارد) يا ولىّ او (در صورت عدم قدرت تشخيص بيمار) با اين كار موافقت كند.

5. نگاه

سؤال 82- گاه براى انجام عمل جرّاحى يك گروه ده نفره لازم است، كه همگى در همه مراحل آماده سازى بيمار، از تعويض لباس تا انجام امور ديگر حاضرند، و هم زمان هركس كار مربوط به خود را انجام مى دهد. آيا تعويض لباس در مقابل ديدگان

گروه جايز است؟

جواب: تنها در مورد ضرورت جايز است.

سؤال 83- در مراكز بيمارستانى، يا مطب، يا راديولوژى، يا سونوگرافى، كه بعضاً بيمار بايد بخشى يا همه بدن خود را عريان نمايد، رفت و آمد پرسنل امرى عادّى است، و معمولًا چشمشان به بدن نامحرم مى افتد. آيا اين رفت و آمدها، كه گاه ضرورى و گاه ربطى به بيمار ندارد، جايز است؟

جواب: جز در موارد ضرورت جايز نيست.

سؤال 84- بيمار در مواردى، براى راديولوژى، بايد عريان شود. اين كار، گاه در مقابل غير هم جنس اتّفاق مى افتد، مثل موارد اورژانسى كه هم جنس حضور

احكام پزشكى، ص: 38

ندارد، در اين شرايط نگاه به بدن نامحرم چگونه است؟

جواب: تا ضرورت قطعى نباشد نگاه كردن جايز نيست.

سؤال 85- در مواردى كه راديولوژى يا سونوگرافى شلوغ است، اگر متصدّيان براى انجام خدمات منتظر پوشيدن لباس نفر قبلى باشند متضرّر مى شوند، لذا قبل از اينكه فردى كاملًا لباس بپوشد. نفر بعد بايد آماده شود. در اين مواقع مشتريان چشمشان به بدن يا موى نامحرم مى افتد؛ چنين وضعيّتى از نظر شرعى چه حكمى دارد؟ آيا متصدّيان بايد ضرر را متقبّل شوند، تا گناه براى ديگران اتّفاق نيافتد؟

جواب: براى حفظ ارزشهاى اسلامى گاه بايد ضررهايى را متحمّل شد.

سؤال 86- بيهوش ساختن بيمار و كنترل علايم حياتى وى در اتاق عمل، معمولًا توسّط پرسنل مرد انجام مى گيرد، و تا پايان عمل جرّاحى آنچه در معرض ديد پزشك جرّاح است، معمولًا در معرض ديد پرسنل اتاق عمل و گروه بيهوشى نيز هست. آيا مشاهده بدن بيمار غير هم جنس توسّط اين افراد جايز است؟

جواب: در صورت ضرورت اشكال ندارد.

سؤال 87- با توجّه به اينكه براى

بيمار بيهوش امكان پوشانيدن بدن وجود ندارد، آيا افراد ديگر، اعمّ از پزشك، پرسنل بيهوشى، جرّاح، تكنسين هاى اتاق عمل، كارمندان عادّى بيمارستان، مكلّف به پوشانيدن بدن او از نامحرم هستند؟

جواب: تا آنجا كه مى توانند و امكان دارد بايد بدن را بپوشانند.

سؤال 88- پزشكان زن براى معالجه خانم هاى بيمار به عورت آنها نگاه مى كنند، اين عمل چه حكمى دارد؟

جواب: اين كار تنها در صورت ضرورت و به مقدار ضرورت جايز است.

سؤال 89- فلسفه حرمت نگاه به عورت، جلوگيرى از مفاسد اجتماعى عنوان احكام پزشكى، ص: 39

شده است. آيا جنبه غير اخلاقى اين كار، و عدم ورود به حريم خصوصى افراد، نيز نقشى در اين تحريم دارد؟

جواب: آرى اين جنبه نيز مؤثّر است.

6. لمس

سؤال 90- تزريق آمپول به جنس مخالف چه حكمى دارد؟

جواب: در غير صورت ضرورت جايز نيست.

سؤال 91- بسيارى از احكام شرع در مسائل پزشكى مشروط به عدم لمس و نظر جنس مخالف شده است، آيا منظور از لمس، لمس مستقيم پوست يا بدن بيمار است، يا در صورتى كه دست پزشك با پوششهايى نظير دستكش طبّى پوشيده باشد، نيز اشكال دارد؟

جواب: در صورتى كه بدن مستقيماً تماس پيدا نكند، براى نيازهاى پزشكى اشكالى ندارد.

سؤال 92- لمس بدن بيمار با دستكش پلاستيكى چه حكمى دارد؟

جواب: اگر مفاسدى بر آن مترتّب نشود اشكالى ندارد.

سؤال 93- براى معاينه كليه ها لمس مستقيم ضرورى است، ولى از روى لباس نازك و بدون نگاه هم بيمارى قابل تشخيص است. آيا در اين صورت لمس و نگاه بدون پوشش، يا با پوشش جايز است؟

جواب: با پوشش مانعى ندارد.

سؤال 94- هرگاه گرفتن نبض و فشار خون به راحتى از روى پارچه يا

دستكش امكان پذير باشد، آيا برهنه كردن جايز است؟

جواب: در فرض مسأله حرام است.

سؤال 95- نگاه و لمس در اتاق عمل، به ندرت شهوانى، بلكه امرى كاملًا

احكام پزشكى، ص: 40

عادى است. آيا عادى شدن، حكم شرعى را تغيير مى دهد؟

جواب: عادى شدن حكم شرع را تغيير نمى دهد؛ ولى اين كار به مقدار ضرورت جايز است.

سؤال 96- آيا لمس و نظر باطن بدن نامحرم، اعم از ريه ها، ناى، مرى، قلب، معده، روده، مثانه و رحم، حكم ظاهر را دارد؟

جواب: لمس و نظر به باطن حكم ظاهر را ندارد؛ ولى بهتر آن است تنها به موارد ضرورت قناعت شود.

سؤال 97- آيا حكم لمس و مشاهده فرد بيهوش و باهوش، زنده و مرده، مسلمان و كافر متفاوت است؟

جواب: همه اينها در حال ضرورت جايز است.

سؤال 98- خانمى نمى دانسته گذاشتن دستگاه درون رحمى اگر مستلزم نظر و لمس حرام باشد جايز نيست، لذا اين كار را انجام داده است. با توجّه به اينكه اگر آن را خارج نكند مجبور است هرچند وقت يك بار براى معاينه نزد دكتر برود، و اين مستلزم نظر و لمس حرام است. آيا بايد آن را بيرون آورد؟

جواب: مادام كه بيرون آوردن آن لازم نباشد، مى تواند آن را به حال خود باقى بگذارد، و بعد به عنوان ضرورت آن را خارج نمايد.

سؤال 99- با توجه به اينكه ختنه كردن افراد بالغ، بدون مشاهده و لمس امكان ندارد، حكم آن چيست؟

جواب: از بابت ضرورت جايز است.

سؤال 100- در بسيارى از موارد در اتاق عمل، يا غير اتاق عمل، نياز به وصل سوند (لوله مخصوص تخليه ادرار) است، و اين كار بدون نگاه و لمس آلت تناسلى امكان پذير

نيست. آيا نگاه و لمس براى اين كار جايز است؟

جواب: آرى در موارد ضرورت جايز است.

احكام پزشكى، ص: 41

سؤال 101- در معاينات مربوط به مثانه، بايد آلت تناسلى شستشو و ضدّ عفونى شود، و وضع مثانه با وارد ساختن دستگاهى به داخل آن، مشاهده گردد.

آيا اين كار توسّط پرسنل اتاق عمل (هم جنس، يا غير همجنس) جايز است؟

جواب: تنها در صورت ضرورت جايز است.

سؤال 102- مشاغلى چون دندان پزشكى، زايمان، جرّاحى و مانند آن مستلزم نظر و لمس بدن بيمار است. حكم شرعى آن چيست؟ آيا تفاوتى بين صورت ضرورت و غير آن هست؟ معيار ضرورت چيست؟

جواب: اين گونه امور فقط در صورت ضرورت جايز است، و معيار ضرورت تشخيص عرف عام و صالح است.

سؤال 103- در سازمانهاى نظامى كشور و برخى ديگر از سازمانهاى دولتى، براى استخدام نيروى جديد، ابتدا بايستى متقاضى را از هر جهت معاينه كامل بدنى نمايند، تا از سلامت جسمى وى اطمينان حاصل شود. در اين آزمايشات تمامى اعضاى بدن از جمله دستگاه تناسلى مورد معاينه قرار مى گيرد. آيا پزشك همجنس اجازه ديدن و لمس آن قسمت از بدن را جهت معاينه و احراز سلامتى دارد؟

جواب: در مواردى كه ضرورت دارد مجاز است. و منظور از ضرورت اين است كه معاينه بدنى براى آن كار لازم است، و بدون معاينه بدنى استخدام نمى كنند، و شخص هم نياز به استخدام دارد.

7. خلوت با اجنبيّه

سؤال 104- در بسيارى از موارد مجبور هستم در اطاق ويزيت براى چند دقيقه با بيمار غير همجنس تنها باشم، تا به راحتى مشكلات خود را بيان كند. آيا اين كار خلوت با اجنبيّه محسوب شده و حرام است؟

جواب: چنانچه

درب اطاق قفل نباشد، خلوت با اجنبيّه صدق نمى كند.

احكام پزشكى، ص: 42

سؤال 105- در پاره اى از اوقات جز من و منشى ام كس ديگرى در مطب نيست.

آيا مى توانم او را عقد موقّت كنم، تا مرتكب گناه خلوت با اجنبيّه نشوم؟

جواب: با رعايت شرايط شرعيّه- از جمله اينكه در صورت باكره بودن با رضايت پدر دختر باشد- اشكالى ندارد. در ضمن توجّه داشته باشيد كه اين امر عوارض و آثار نامطلوب جنبى نداشته باشد. البتّه در صورتى كه درِ مطب از داخل قفل نباشد و هركس بتواند وارد شود، خلوت با اجنبيّه صدق نمى كند.

8. انواع درمان

الف) روان درمانى سؤال 106- آيا بسترى كردن بيمار روانى، با توجّه به اينكه هنوز امكان روان درمانى مناسب وجود ندارد، و بخش روانى گاه همچون يك زندان جهت تجويز داروهاى خواب آور و خواب كردن بيشتر بيماران مورد استفاده قرار مى گيرد، جايز است؟

جواب: در صورتى كه راه درمان، يا راه پيشگيرى از مزاحمت ها، منحصر به آن باشد مانعى ندارد.

سؤال 107- تعدادى از مبتلايان به بيماريهاى روانى به علّت انجام كارهاى خلاف اخلاق اجتماعى، يا منافى عفّت، به آن گرفتار شده اند. روان پزشك بايد جهت درمان، يا دادن مشاوره، از آنها اطّلاعاتى كسب كند. آيا تجسّس در چنين مواردى براى پزشكان جايز است؟ در صورتى كه بخشى از تجسّس به دليل حسّ كنجكاوى خود پزشك بوده، و نقش آن جهت درمان ضعيف باشد، چه حكمى دارد؟

جواب: تجسّس هاى روان درمانى، كه براى درمان ضرورى به نظر برسد، جايز است.

احكام پزشكى، ص: 43

سؤال 108- افشاى برخى از اسرار بيماران روانى ممكن است باعث جلوگيرى از جرمهاى قانونى شود. آيا انتقال چنين اطّلاعاتى به نيروهاى امنيّتى

جايز، يا واجب است؟ با توجّه به اينكه در صورت افشا، اعتماد مردم از آنها سلب مى شود.

جواب: در صورتى كه بتوانند به عنوان نهى از منكر اطّلاعات كلّى را برسانند، بى آنكه نام اشخاصى فاش شود مانعى ندارد، بلكه گاهى واجب است.

سؤال 109- افشاى بسيارى از اسرار بيماران، ممكن است موجب كاهش فساد يا فحشا گردد. آيا روان پزشك مجاز به افشاى آن، و دادن اطّلاعات به نيروى انتظامى مى باشد.

جواب: مانند جواب سابق است.

سؤال 110- در بعضى از تيمارستان ها گاهى اوقات براى آرام كردن بيماران روانىِ شديد، آنان را كتك مى زنند. آيا گناهى متوجّه پرستاران مى باشد؟

جواب: در صورتى كه راهى براى آرام كردن جز اين كار نباشد، ضامن نيستند.

ب) جرّاحى زيباسازى سؤال 111- نظر شما در مورد عمل جرّاحى زيباسازى چيست؟ قابل توجّه اينكه اين عمليّات گاه براى از بين بردن زشتى مادرزادى، و گاه براى از بين بردن زشتى حاصل از زخمها و جراحاتى است كه بعداً عارض مى شود، و گاه براى از بين بردن زشتى نيست، بلكه براى زيباتر شدن است. حكم هر يك از صور سه گانه چيست؟

جواب: در صورتى كه آميخته با حرام ديگرى نباشد در هيچ صورت اشكال ندارد، و چنانچه مستلزم حرامى باشد (مانند نظر و لمس نامحرم) تنها در صورت ضرورت، مجاز است.

احكام پزشكى، ص: 44

ج) حجامت سؤال 112- اينجانب از علاقه مندان به طبّ اسلامى و سنّتى مى باشم. نيازى به توضيح نيست كه جوامع روائى ما سرشار از توصيه هاى حكيمانه در زمينه مسائل بهداشتى و درمانى است (براى مثال توصيه هاى عديده و مؤكّدى در باب حجامت وجود دارد) كه عمل و تمسّك به اين گنجينه گرانبها، گذشته از

اجر اخروى، مى تواند منشاء خير و بركت براى جامعه اسلامى و مسلمانان، بلكه تمام بشريّت گردد؛ زيرا نظر به هزينه هاى گزاف درمان به شيوه امروزى، و در بعضى اوقات تبعات منفى پزشكى كنونى كه ناشى از وارداتى بودن صِرف اين شيوه است، عمل به دستورات دين مبين اسلام به دليل هماهنگى آن با روح و جان انسان عليرغم سادگى اين فرامين در مرحله اجرا، مى تواند ضامن سلامت روحى و جسمى جامعه، و در بعد سياسى، اجتماعى موجب استقلال و بى نيازى مملكت اسلامى گردد.

از سوى ديگر، در مجامع علمى امروز، اثبات اين مدّعا منوط به داشتن پشتوانه محكم تحقيقاتى و بررسى آمارى منطبق با شيوه هاى پژوهشى استاندارد مى باشد.

لذا با توجّه به موارد فوق الذّكر خواهشمند است نظر خود را در مورد مسائل ذيل بيان فرماييد:

الف) انجام تحقيق و پژوهش پيرامون حجامت و فصد (و ساير موضوعات پزشكى مشابه كه در روايات آمده) مطابق با استانداردهاى علمى بين المللى و بررسى آمارى نتايج حاصل از آن از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

جواب: اين گونه پژوهش ها بسيار خوب و موجب سربلندى اسلام و مسلمين است؛ ولى بايد موازين شرعى در مورد عوارض جانبى آن رعايت شود.

ب) با توجّه به اثرات مثبت ناشى از به كارگيرى توصيه هاى بهداشتى و

احكام پزشكى، ص: 45

درمانى دين مبين اسلام، و نيز اثرى كه مى تواند در خودكفايى و قطع وابستگى از بيگانگان داشته باشد، به نظر حضرت عالى ضرورت تحقيق پيرامون اين موضوعات به منظور كاربردى كردن آنها در سطح جامعه تا چه حدّى است؟

جواب: بى شك انجام اين كار مفيد و سودمند، بلكه در بعضى از موارد لازم و ضرورى است.

سؤال 113- حجامت از

نظر شرعى چه حكمى دارد؟

جواب: طبق روايات متواتره مستحب است؛ مگر نسبت به اشخاصى كه براى آنها ضررى داشته باشد.

سؤال 114- آيا اهداى خون در عصر و زمان ما كفايت از حجامت مى كند و آثار و ثوابهاى آن را دارد؟

جواب: هرگاه به نيّت خدمت به بندگان خدا باشد ان شاء اللَّه ثواب آن را دارد، ولى ممكن است آثار آن را نداشته باشد.

د) هيپنوتيزم سؤال 115- آيا هيپنوتيزم از نظر اسلام مشروع است؟

جواب: براى مقاصد طبّى و مانند آن مشروع است، مشروط بر اينكه تجربه و آگاهى كافى داشته باشد، و آثار منفى و خلاف شرعى بر آن مترتب نگردد. ولى براى كشف امور پنهانى، يا اطّلاع از گذشته و آينده و حال جايز نيست.

ه) درمان با امور حرام سؤال 116- تجويز موسيقى براى بيمارانى كه مبتلا به افسردگى هستند چه حكمى دارد؟

جواب: اگر راه درمان آنها منحصر به شنيدن موسيقى باشد، به مقدار ضرورت مانعى ندارد.

احكام پزشكى، ص: 46

سؤال 117- توصيه بيماران به استفاده از موادّ مخدر به عنوان درمان بيمارى چه حكمى دارد؟

جواب: اين كار جايز نيست، مگر به مقدار ضرورت؛ آن هم در جايى كه هيچ راه ديگرى وجود نداشته باشد.

سؤال 118- آيا پزشكان مى توانند براى تقويت اسپرم، خوردن اشياى نجس يا حرام (مثل دنبلان) را تجويز كنند؟

جواب: در صورتى كه داروى منحصر به فرد باشد و جايگزينى نداشته باشد اشكالى ندارد.

و) درمان با گياهان دارويى سؤال 119- آيا بيان تأثير خواص داروهاى گياهى جهت معالجه امراض و بيماريها براساس روايات و فرمايشات ائمه معصومين عليهم السلام و همچنين ساير كتب داروهاى گياهى مانند طب الرضا عليه السلام، طب الصادق عليه السلام و

نسخه عطّار و مانند آن جايز است؟

جواب: در صورتى كه بگويد: «در فلان كتاب چنين نوشته شده است» جايز است.

سؤال 120- در موارد نادرى ديده مى شود كه برخى از جوانان متديّن كه تحصيلات پزشكى خود را با موفّقيت پشت سر گذاشته اند از معالجه و درمان براساس طب جديد خوددارى نموده، و به روش طبّ سنّتى و گياهى عمل مى كنند. آيا اين روش درمان براى چنين كسانى كه با استفاده از بودجه بيت المال تحصيل كرده اند جايز است؟

جواب: هرگاه روش طبّ قديم را به صورت كلاسيك و به شكل علمى و تجربى خوانده و آموخته باشند مانعى ندارد.

احكام پزشكى، ص: 47

سؤال 121- متأسّفانه در مورد طبّ جديد و طبّ سنّتى و درمان با گياهان دارويى افراط و تفريطهايى مشاهده مى شود. لطفاً جايگاه هر كدام را از نظر شرع مقدّس بيان فرمائيد.

جواب: در صورتى كه هر دو به صورت علمى دنبال شود هركدام در حدّ خود مفيد و كارساز است.

احكام پزشكى، ص: 49

4 تحقيقات پزشكى و تبعات آن

اشاره

سؤال 122- لطفاً به سؤالات زير پيرامون آزمايش و پژوهش روى افراد پاسخ دهيد:

الف) آيا مى توان از انسانها براى آزمايش داروها استفاده كرد؟ براى مثال معمول است كه در آزمايش داروها از گروه شاهد (گروه سالم) استفاده مى كنند، و برخى مى گويند: اگر اثر داروى مورد مطالعه مشخّص نباشد مى توان گروه شاهد را انتخاب كرد، ولى در مواردى كه اثر درمانى داروى مورد مطالعه حتمى است، يا عدم تجويز آن سبب خطراتى مى شود تعيين گروه شاهد صحيح نيست.

نظر شما چيست؟

ب) آيا از نظر اخلاقى تجويز دارونما اشكالى ندارد؟

برخى مى گويند استفاده از داروى كاملًا بى اثر (Placebo) اشكال دارد، و در مقايسه يك دارو بايد آن

را با داروى قديمى مقايسه كرد؛ ولى اگر داروى قديمى موجود نباشد، مى توان از دارونما استفاده كرد. البتّه دارونماىِ كاملًا بى اثر «مثل تزريق مايع نمكى داخل رگ به جاى دارو» بايد به اطّلاع و موافقت بيمار باشد.

آيا بيماران چنين مسأله اى را مى پذيرند؟ بيمارى كه به بيمارستان مراجعه مى كند براى درمان است نه براى آزمايش، و پيدا شدن افراد داوطلب كه بيمار هم باشند

احكام پزشكى، ص: 50

مشكل است. پس راه حل چيست؟ آيا مى توان بدون اطّلاع بيمار به او دارونما داد؟

ج) آيا استفاده از كفّار، اسرا و محكومين به مرگ، براى آزمايش و پژوهش مجاز است؟ اين روش را هيتلر روى يهوديها، و آمريكائيها روى سياه پوستان انجام مى دادند.

جواب: استفاده از داروهايى كه خطر مرگ يا بيماريهاى مختلف دارد جايز نيست، مخصوصاً با عدم اطّلاع بيمار. و استفاده از داروهاى بى اثر اگر جنبه درمانى، هرچند از طريق تلقين داشته باشد، در فرض نبودن داروهاى واقعى مانعى ندارد.

سؤال 123- آيا براى انجام تحقيقات پزشكى، ضرر رساندن به حيوانات يا گياهان جايز است؟

جواب: در مورد گياهان اشكالى ندارد. و در مورد حيوانات، هرگاه تحقيقات براى منظور مهمّى باشد جايز است.

سؤال 124- در عالم پزشكى متداول شده كه روى ژنهاى «1» درون سلولهاى بدن انسان و غير انسان اقداماتى انجام مى دهند كه گفته مى شود موجب پيدايش تغييراتى در ساختمان روانى انسان ها و يا تغييرات جسمى انسانها و غير انسان ها مى گردد، بفرماييد:

1. آيا نفس اين عمل (دست كارى كردن ژنها) جايز است؟

2. در صورتى كه اين اقدام به منظور درمان صورت نگيرد، ولى در جهت دستيابى به برتريهاى جسمى يا روانى، و پيشرفت علم پزشكى بوده باشد، آيا مى توان چنين

اقدامى انجام داد؟

3. اگر اقدام فوق روى نطفه يا جنين انجام شود، حكم چگونه خواهد بود؟

جواب: 1. هرگاه اين تغييرات مثبت باشد اشكالى ندارد.

2. اگر مثبت باشد اشكالى ندارد.

احكام پزشكى، ص: 51

3. مانند مسأله سابق است.

سؤال 125- معمولًا براى كسب اطّلاعات بيشتر پزشكى در جهت تشخيص امراض و درمان آن روى انسانها، آزمايشهاى طبّى گوناگونى كه گاه خطرناك هم هست انجام مى دهند، در اين مورد به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

1. اگر بيمار يقين داشته كه چنانچه خود را در معرض چنين آزمايشاتى قرار دهد به استقبال خطرات جانى براى خود رفته است، ولى از طرفى هم به پيشرفت علم پزشكى و به معالجه و مداواى جامعه مسلمانان در آينده كمك نموده است. آيا قرار گرفتن در معرض چنين آزمايشاتى جايز است؟

2. اگر ضرر جانى محتمل، ولى كمك به علم پزشكى فوق الذّكر قطعى باشد، آيا در اين صورت بيمار مى تواند خود را در معرض آزمايش قرار دهد؟

3. اگر هيچ گونه علمى به ضرر جانى براى خود نداشته باشد، و فايده آزمايش هم براى كمك فوق الذكر محتمل باشد، چه حكمى دارد؟

4. اگر فايده آزمايشات فوق الذكر به سود تمامى افراد بشر باشد، در معرض قرار دادن در صورت علم به ضرر، يا احتمال ضرر، يا عدم علم به ضرر چه حكمى خواهد داشت؟

5. در صورتى كه آزمايشات مورد بحث براى اهداف فوق الذكر هيچ گونه ضررى براى انسان بيمار نداشته باشد، آيا طبيب بدون اطّلاع و كسب اجازه از بيمار مى تواند چنين اقدامى نمايد؟

6. چنانچه در صورت ضرورت انجام چنين آزمايشاتى جايز باشد، منظور از ضرورت چيست؟

جواب: 1. جايز نيست.

2. اگر احتمال آن قوى باشد

مشكل است.

3. اشكالى ندارد.

احكام پزشكى، ص: 52

4. تنها در صورتى كه ضرر ضعيف باشد مى تواند اقدام كند.

5. اگر آزمايشها، جزئى از معالجه بيمار يا مقدّمه درمان او باشد مانعى ندارد؛ در غير اين صورت نياز به اجازه دارد.

6. در صورتى كه نجات جان مسلمانان بستگى به آزمايش روى اين شخص داشته باشد، و اين شخص راضى باشد اشكالى ندارد.

سؤال 126- اگر آزمايشات فوق روى حيوانات انجام شود كه در پايان آنها از بين خواهند رفت، بفرماييد صرف نظر از ضمان، آيا چنين كارى براى پيشرفت كارهاى پزشكى جايز است؟

جواب: مانعى ندارد.

سؤال 127- با توجّه به اينكه گروههاى بسيار زيادى در جهان مشغول تحقيق هستند، و نتايج كار خود را دائماً اعلام مى نمايند. و از طرفى ممكن است اعضاى اين گروهها برخى از لحاظ علمى، برخى از لحاظ اخلاقى و صداقت، و برخى از هر دو جهت، كاملًا مورد تأييد نباشند. به عبارت ديگر، هيچ تضمينى نيست كه نتيجه اعلام شده تحقيق با واقعيّات كاملًا منطبق باشد، و از طرف ديگر هيچ مرجع واحدى در مورد تأييد يا ردّ تحقيقات وجود ندارد، و اگر هم موجود باشد مدّت زيادى طول مى كشد كه نتيجه صحيح كار ارائه شود، در چنين شرايطى اگر نتيجه تحقيقاتى كه در رسانه ها و مجلّات حتّى معتبر اعلام شود با روشهاى قبلى ما كه به فايده كامل و قطعى آنها اطمينان نداريم مغاير باشد و يا مكمّل آنها باشد، در اين صورت وظيفه ما چيست؟

جواب: بايد طبيب بررسى لازم را به عمل آورد، و با اطبّاى ديگر در صورت امكان مشورت كند و آن روشى كه بهتر به نظر مى رسد برگزيند.

سؤال 128- با

توجه به اينكه اگر بخواهيم طبابت پزشك را، با توجّه به مشكلات فوق و در صورت مواجهه با اين مشكلات، تنها در صورتى مجاز

احكام پزشكى، ص: 53

بدانيم كه وى در اين زمينه ها داراى تخصّص و تجربه كافى باشد، عملًا مسائل درمان با اختلال كامل روبه رو خواهد شد، زيرا:

اوّلًا: هر پزشكى تا رسيدن به اين تخصّص و تجربه كافى بايد همان مراحل اوليّه را طى كند؛ كه همان دوران بدون تجربه و تخصّص است.

ثانياً: به علّت جمعيّت زياد، امكانات كم، فرصت هاى ناكافى، و دهها علل ديگر- حدّاقل در كشور ايران- نمى توان انتظار داشت پزشكانى كه از ابتدا كاملًا مسلّط باشند به طبابت بپردازند.

با توجّه به مقدمه فوق و موضوعات مطرح شده در كليّه سؤالهاى فوق، مسائل مهمّى مطرح مى شود كه:

الف) در مواردى كه پزشك داروى مؤثّر بيمارى، يا عوارض خطرناك آن را فراموش نموده، و فرصت و امكانات كافى جهت دسترسى به اطّلاعات كافى يا پزشك متخصّص ديگرى نيز ندارد.

ب) مطمئن است كه داروى خاصّى براى بيمارى مفيد است، و از سوى ديگر نيز مطمئن است، يا احتمال مى دهد كه در صورت تجويز آن دارو عوارضى خفيف، يا شديدتر از خود بيمارى، و حتّى مرگ، گريبانگير اين بيمار خواهد شد- البتّه موارد الف و ب شامل مسائل تشخيصى نيز مى باشد- آيا پزشك در اين حالات مى تواند مريض را به حال خود بگذارد، و چنين فرض كند كه گويا پزشكى موجود نبوده، و قضا و قدر الهى هرچه باشد بر او جارى خواهد شد، و بدين ترتيب خود را در معرض خطر مؤاخذه مادّى و معنوى حاصل از عوارض احتمالى و هزينه هاى نابجاى آن قرار ندهد، و

كار وى را به خداوند واگذارد، كه يا خود بهبودى نسبى يابد، و فرصت تحقيقات بعدى فراهم گردد، و يا به تدريج دچار عوارض شديد و مرگ گردد؟

اصولًا در چنين مواردى كه پزشك واقعاً نمى داند كه براى نجات جان يا

احكام پزشكى، ص: 54

تسكين آلام يك بيمار چه كارى انجام دهد وظيفه او چيست؟ درمانهاى بدون اطمينان و غير قابل اطمينان كه ممكن است باعث مرگ يا عوارض شديدتر شود؟ يا عدم هرگونه اقدام درمانى؟ اگر پزشك با اقدام به درمان نامطمئن موجب خسارت و مرگ مريض گردد آيا مسئول است؟ اگر اقدام به هيچ درمانى نكند با توجّه به علل و توضيحات فوق، مسئوليّتى متوجّه او نخواهد بود؟

اين موضوع با توجّه به اين نكته بايد در نظر گرفته شود كه گاه فرصت هيچ مشورت و ارجاع بيمار به پزشكان متخصّص و آگاه ديگرى وجود ندارد.

در خاتمه جهت روشن شدن موضوع، مثالى ذكر مى شود: گاهى پزشكى كه داراى تجربه كافى نيست با بيمارى در حالت بيهوشى مواجه مى شود كه نمى داند (به طور مثال) اين بيمار در اثر كمبود قند، دچار بيهوشى شده يا بر اثر بالا بودن قند؟ و در اين حالت طبيعى است كه درمان كاملًا متناقض است، و باعث اشتباه پزشك مى شود. وظيفه چيست؟

جواب: اين مسأله چند حالت دارد:

1. چنانچه خطرِ قطعى يا ظنّى بيمار را تهديد نمى كند و معالجه نيز نامطمئن است در اين صورت اقدام به معالجه نشود.

2. در صورتى كه معالجه از نظر عرف پزشكى قابل قبول است، هرچند احتمال عوارض وجود دارد، در اين مورد پزشك مى تواند اقدام كند، مخصوصاً اگر خطرى بيمار را تهديد كند.

3. در صورتى كه خطر

حتمى، و معالجه نامطمئن است، ولى درصد نجات وجود دارد، و امكان مراجعه به متخصّص نيز وجود ندارد، در اينجا مى تواند، با رعايت آنچه در جواب سؤال 422. گفته خواهد شد، اقدام كند.

شبيه سازى

سؤال 129- شبيه سازى تحت چه شرايطى جايز مى باشد؟ توضيح اينكه دانشمندان از طريق موادّى از پوست خود زن باعث ايجاد جنينى در او مى شوند، كه اين جنين از هر جهت شبيه به خود او مى باشد. اين كار براى اوّلين بار در انگلستان نسبت به گوسفند انجام شده است، آيا اين عمل جايز است؟

جواب: اين عمل از نظر شرعى خالى از اشكال نيست، و مفاسد زيادى بر آن مترتّب مى شود، به همين جهت حتّى افرادى كه پايبند به دين و شريعتى نيستند به خاطر مفاسد اجتماعى آن به مخالفت با آن پرداخته اند.

سؤال 130- با توجّه به پيشرفت علم پزشكى و ژنتيك، و موفقيّت انسان در توليد غيرجنسى گوسفند، موش و مانند آن، و قابليّت اجراى اين عمل در توليد غير جنسى انسان و ترميم اعضا، لطفاً بفرماييد:

الف) آيا انجام چنين عملى (توليد انسان كامل از طريق شبيه سازى) شرعاً صحيح است؟

جواب: همان گونه كه قبلًا اشاره كرده ايم اين كار ممكن است ذاتاً اشكالى نداشته باشد؛ ولى با توجّه به عوارض نامطلوب فراوان اجتماعى و اخلاقى كه بر آن مترتّب مى شود، شرعاً مجاز نيست؛ بعلاوه، اگر مستلزم نظر و لمس حرام به هنگام كشت سلّول مشابه در رحم انسان گردد، از اين نظر اشكال ديگرى متوجّه آن مى شود.

ب) آيا ساخت اعضا و پيوند آن به انسان، شرعاً صحيح است؟

جواب: اشكالى ندارد، مشروط بر اينكه مستلزم كار حرام خاصّى نبوده باشد.

ج) با فرض اجراى چنين

عملى در خارج از ممالك اسلامى و پيدايش چنين موجودى، آيا اين موجود مى تواند به دين اسلام مشرّف شود؟

جواب: تشرّف چنين انسانى به دين اسلام بى مانع است.

د) آيا مى توان با چنين موجودى معاشرت و معامله كرد؟

احكام پزشكى، ص: 56

جواب: اشكالى ندارد؛ انسانى است همانند ساير انسانها.

ه) ازدواج با چنين موجودى چه حكمى دارد؟

جواب: ازدواج و نكاح او با هركس جز محارم، يعنى كسى كه سلّول از او گرفته شده، يا در رحم او پيوند زده شده، بى مانع است.

و) آيا مى توان از چنين انسانى ارث برد؟

جواب: چنين موجودى از كسى ارث نمى برد؛ همانند فرزندان رضاعى كه محرم هستند، و ارث نمى برند.

ز) آيا او مى تواند ازدواج كند؟

جواب: آرى، از اين نظر فرقى با ساير انسانها ندارد.

سؤال 131- ممكن است با فن آورى شبيه سازى چند نفر نسخه بدل يك اصل باشند. در صورتى كه جرمى واقع شود، و از طريق اثر انگشت، يا ديگر آثار جسمى، يا علم قاضى، اثبات شود يكى از اين افراد (اصل و فروع) مرتكب جرمى شده اند، كدام نسخه محاكمه و مجازات خواهد شد؟

جواب: ديه در ميان آنها تقسيم مى شود.

احكام پزشكى، ص: 57

5 دندان پزشكى

اشاره

سؤال 132- آيا براى مسّ دندان جدا شده، غسل مسّ ميّت لازم است؟ اگر همراه دندان مقدارى گوشت لثه نيز باشد چطور؟ آيا مقدار گوشت لثه همراه دندان (كم يا زياد آن) تأثيرى در حكم دارد؟

جواب: در هر حال غسل ندارد.

سؤال 133- در جرّاحى هاى فكّ و صورت، مقدارى گوشت و استخوان به صورت ريز و پودر شده، به دست و صورت دندان پزشك مى پاشد. آيا اين مطلب باعث وجوب غسل مسّ ميت مى شود؟

جواب: غسل مسّ ميّت ندارد.

سؤال 134- آيا

دندان پزشك مجاز به نصب دندان طلا براى مردان مى باشد؟

جواب: جز در موارد ضرورت و يا در جايى از دهان كه در موقع سخن گفتن نمايان نمى شود مجاز نيست.

سؤال 135- آيا دندان پزشك مى تواند مبلغ و زمان درمان را با بيمار مشخّص كند؟ اگر اين مقاطعه بر خلاف تعرفه هاى وزارت بهداشت باشد، چگونه است؟

جواب: مقاطعه با روشن شدن شرايط اشكالى ندارد؛ ولى تخلّف از مقرّرات جمهورى اسلامى مجاز نيست.

احكام پزشكى، ص: 58

سؤال 136- آيا دندان پزشك مى تواند براى درمان افراد غير عادّى (افراد حسّاس، بچّه ها و مانند آن) با توجّه به وقت بيشترى كه صرف درمان مى كند، مبلغ زيادترى مطالبه نمايد؟

جواب: اگر واقعاً وضع بيمار غير عادّى است، قرار داد مخصوص مانعى ندارد؛ ولى در هر حال انصاف را رعايت كند.

سؤال 137- تحويل دارو در مطب طبق مقرّرات ممنوع مى باشد، آيا دندان پزشك مى تواند با توجّه به اينكه تهيّه دارو براى بيمار باعث عسر و حرج مى گردد، دارو تجويز و تحويل نمايد؟

جواب: در موارد ضرورت مانعى ندارد.

ضمان دندان پزشك

سؤال 138- آيا دندان پزشك مى تواند قبل از شروع به كار، به بيمار يا ولىّ او اعلان كند كه نسبت به ضررهاى احتمالى مسئوليّتى نمى پذيرد؟ در صورت موافقت بيمار يا ولىّ صغير، اگر بيمار صدمه اى ببيند، آيا پزشك ضامن خواهد بود؟

جواب: هرگاه قبلًا برائت خود را اعلام دارد، و در كار خود كوتاهى نكند، ضامن نيست.

سؤال 139- برخى از ابزار دندان پزشكى بدون استريل يا ضدّ عفونى، به صورت مشترك براى بيماران متعدّد مورد استفاده قرار مى گيرد، و ممكن است بيماريها از اين طريق منتقل گردد. آيا چنين كارى جايز، و در صورت انتقال بيمارى پزشك گنهكار و

ضامن است؟

جواب: در صورتى كه احتمال انتقال، احتمال قابل ملاحظه اى باشد، اين كار جايز نيست. و ضامن بودن پزشك بعيد به نظر نمى رسد.

احكام پزشكى، ص: 59

سؤال 140- غالباً و به ويژه در درمانگاه هاى دولتى، به بيماران توصيه مى شود كه فلان دندان قابل معالجه است، و لذا اصرار بر نكشيدن آن مى نمايند؛ آيا كشيدن دندان در اين حالت براى پزشك ضمانت دارد؟ اگر به خاطر وضع اقتصادى يا عدم بينش فرهنگى انجام شود، چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه دندان خراب است، و بعضى به علل مختلف ترجيح مى دهند آن را بكشند، و طبيب توجيه لازم را نموده، ولى بيمار اصرار در كشيدن آن دارد، اشكالى ندارد.

سؤال 141- معالجات دندان پزشكى ممكن است با شكست يا كوتاهى عمر دندان همراه شود، لطفا بفرماييد:

1. اگر دندان پزشك سعى كافى و دقّت لازم را نموده باشد، ولى در حين معالجه ضررهايى به دندان و دهان برسد، چه حكمى دارد؟

جواب: هرگاه اين گونه ضررها طبيعى باشد، و معمولًا در غالب موارد رخ مى دهد، ضامن نيست. در غير اين صورت، اگر از مريض برائت نگرفته باشد، ضامن است.

2. هرگاه پس از معالجه، با وجود دقّت كافى در انجام وظيفه، عواضى براى بيمار به وجود آيد چطور؟

جواب: مانند مسأله سابق است.

3. در هر حال، آيا اتمام حجّت با بيمار قبل از معالجه لازم است؟

جواب: براى اينكه مشكلى براى طبيب پيش نيايد، بهتر است در هر حال از بيمار برائت بگيرد.

سؤال 142- بعضى از اعمال داندانپزشكى، مانند كاشت نگين فقط جهت زيبايى انجام مى شود. در صورتى كه دندانپزشك بداند بيمار اين عمل را براى جلب توجّه و نشان دادن به نامحرمان انجام

مى دهد، مجاز به انجام آن خواهد

احكام پزشكى، ص: 60

بود؟ آيا دستمزد وى حلال است؟

جواب: در صورتى كه بيمار از آن سوء استفاده كرده، و كار طبيب چنين اثرى نداشته، دستمزد او حلال است.

احكام پزشكى، ص: 61

6 زنان و زايمان

1. آموزش رشته زنان و زايمان

سؤال 143- آيا تحصيل و تدريس در رشته مامايى، و مسائل مربوط به زنان و زايمان (با توجّه به اينكه معمولًا همراه با نظر و لمس موضع مخصوص مى باشد) براى مردان جايز است؟

جواب: در صورتى كه دانشجوى دختر به اندازه كافى در اين رشته وجود نداشته باشد، يا احتمال قابل ملاحظه اى داده شود كه در آينده براى حفظ جان زنان مسلمان مورد نياز باشد، جايز است.

سؤال 144- آموزش واحدهاى زنان و زايمان براى دانشجويان پزشكى و پرستارى الزامى است. آيا اين الزام نگاه به عورت زن را جهت آموزش تجويز مى كند؟

جواب: تنها در صورت ضرورت چنين آموزشى جايز است.

سؤال 145- آيا مشاهده چگونگى زايمان جهت آموزش پزشكان مجاز است؟

با توجّه به اينكه ممكن است با آموزش زايمان در آينده انسان يا انسانهايى از مرگ حتمى نجات يابند، اين امر براى مردان چه حكمى دارد؟

جواب: در فرض مسأله به عنوان ضرورت مانعى ندارد.

احكام پزشكى، ص: 62

سؤال 146- آيا مشاهده چگونگى زايمان جهت آموزش از طريق فيلم ويديويى يا سى دى كامپيوترى جايز است؟

جواب: باشرايطى كه در بالا گفته شد جايز، و اين مقدّم بر مشاهده مستقيم است.

سؤال 147- دانشجويان پسر ودختر در بيمارستانها و مراكز پزشكى، جهت آموزش مبادرت به انجام زايمان، كورتاژ و مانند آن مى كنند، چه حكمى دارد؟

جواب: تنها در صورتى جايز است كه اين آموزش براى غير همجنس ضرورتى داشته باشد، يعنى بدون آن، تعليمات كافى براى نجات

جان بيماران از خطر يا بيمارى ميسّر نشود.

سؤال 148- دركارهاى مربوط به زايمان، دانشجويان زن (اعمّ از پزشكى و مامايى) به اندازه كافى تربيت شده اند. آيا لزومى براى حضور مردان در بخشهاى زايمان كه موجب نظر يا تماس با بدن زن مى شود، وجود دارد؟

جواب: در صورت وجود زنان لايق، حضور مردان در اين موارد جايز نيست.

2. سزارين

سؤال 149- برخى از خانم هاى حامله، كه مى توانند به وضع طبيعى زايمان كنند، اصرار دارند سزارين شوند تا درد كمترى تحمّل كنند. حكم شرع در اين زمينه چيست؟

جواب: اگر اين كار جنبه عقلايى داشته باشد اشكالى ندارد.

سؤال 150- آيا درآمد زا بودن سزارين، مجوّز توصيه پزشك به بيماران جهت زايمان غير طبيعى هست؟

جواب: جايز نيست.

سؤال 151- در صورت عدم جواز آنچه در مسأله بالا آمد، آيا پزشك ضامن ضرر جانى يا مالى بيمار خواهد بود؟

جواب: آرى ضامن است؛ مگر اينكه بيمار را از اين امر با خبر كرده، و اجازه گرفته باشد.

احكام پزشكى، ص: 63

سؤال 152- حضور شوهر بر بالين همسر به هنگام زايمان، نقش زيادى در آرامش وى دارد. آيا چنين كارى شرعاً نيز توصيه مى شود؟

جواب: اگر واقعاً چنين اثرى داشته باشد مانعى ندارد؛ ولى ظاهراً اين اثر قابل ترديد است.

سؤال 153- براى تشخيص زمان زايمان، ماما بايد دست را داخل رحم حامله كند، آيا اين كار جايز است؟

جواب: در صورت ضرورت جايز است.

سؤال 154- آيا پزشك مرد متخصّص زنان، مجاز به انجام آنچه در سؤال قبل آمد مى باشد؟

جواب: در صورت دسترسى به پزشك زن، اين كار براى پزشك مرد مجاز نيست. و در صورت عدم دسترسى، تنها به هنگام ضرورت جايز است.

سؤال 155- آيا عدم منع آن

در طول تاريخ توسّط اقوام و ملل مختلف دليل مجاز بودن چنين كارى نمى شود؟

جواب: در طول تاريخ نيز هميشه در موارد ضرورت اين كار انجام شده است.

سؤال 156- آيا پزشك يا پرستار حق تحقير كردن و ناسزا گفتن به زنان حامله كه فرزندان زيادى به دنيا آورده اند را دارد؟

جواب: تحقير هيچ مسلمانى جايز نيست.

7 جلوگيرى از انعقاد نطفه

اشاره

سؤال 157- جلوگيرى از انعقاد نطفه، شرعاً چگونه است؟

جواب: براى جلوگيرى از انعقاد نطفه هر وسيله اى كه بى ضرر باشد، و باعث نقص مرد يا زن نشود، (مثل اينكه مرد يا زن براى هميشه از قابليت توليد مثل بيفتد) مجاز است؛ ولى اگر مستلزم نظر يا لمس حرام باشد جايز نيست، مگر در موقع ضرورت.

سؤال 158- آيا براى جلوگيرى از بچّه دار شدن، جايز است لوله زنان يا مردان بسته شود؟

جواب: در مواردى كه به تشخيص اهل خبره، كنترل جمعيّت ضرورت داشته باشد، براى جلوگيرى از انعقاد نطفه هر وسيله مشروعى كه بى ضرر باشد و باعث نقص مرد يا زن نشود، (مثل اينكه مرد يا زن براى هميشه از قابليّت توليد مثل ساقط شوند) ذاتاً مجاز است، ولى اگر مستلزم نظر و لمس نامشروع باشد، تنها در صورت ضرورت فردى يا اجتماعى جايز است.

سؤال 159- كلّاً بستن لوله هاى رحم از نظر شرع مقدّس اسلام در بيماريهاى مختلف چه حكمى دارد؟

جواب: هرگاه قابل بازگشت نباشد جايز نيست، و در صورت قابل بازگشت احكام پزشكى، ص: 66

بودن جايز است (مشروط بر اينكه موجب لمس و نظر حرام نشود) ولى در موارد ضرورى جايز است.

سؤال 160- برخى از روشهاى جلوگيرى باعث عقيم شدن مى گردد. چرا در جامعه ما اين كار به طور مكرّر و به

صورت عادى انجام مى شود؟

جواب: انجام كارِ حرام دليل بر مشروعيّت آن نيست.

راههاى جلوگيرى از باردارى

سؤال 161- كپسولهايى به نام «نورپلانت» وجود دارد كه در زير پوست (بيشتر در قسمتهاى خارجى فوقانى) بازو كاشته مى شود، و اين يكى از روشهاى جلوگيرى از باردارى است. آيا شرعاً اين عمل جايز است؟

جواب: در صورتى كه ضرر قابل ملاحظه اى نداشته باشد و همسر راضى باشد، مانعى ندارد.

سؤال 162- استفاده از «IUD» «1» كه اثر آن جلوگيرى از لانه گزينى نطفه بسته شده است، چه حكمى دارد؟

جواب: هرگاه موجب لمس و نظر حرام نشود مانعى ندارد؛ مگر اينكه ضرورت فردى يا اجتماعى ايجاب كند.

سؤال 163- كاندوم (قرار دادن روكش نازك پلاستيكى بر روى آلت تناسلى مرد در حين مقاربت) از وسايل جلوگيرى از حاملگى است، استفاده از آن چگونه است؟ آيا رضايت همسر شرط است؟

جواب: استفاده از آن جايز است و رضايت همسر شرط نيست؛ ولى بدون اجازه او كراهت دارد.

احكام پزشكى، ص: 67

سؤال 164- داروهاى تزريقى وجود دارد كه از طريق عضلانى تزريق مى شود، و براى مدّت معيّنى اثرات ضدّ حاملگى دارد. استفاده از اين داروها چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه ضرر قابل ملاحظه اى نداشته باشد، و همسر راضى باشد، مانعى ندارد.

سؤال 165- در صورت ضرورت كنترل باردارى در زن و شوهر خاصّى، و عدم موفقيّت آنها در رعايت مناسب ساير روشها، بستن لوله ها چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه خطرى از ناحيه باردارى متوجّه مادر باشد مانعى ندارد.

سؤال 166- آيا جواز شرعى براى وازكتومى (يعنى بستن لوله ها در مرد) جهت كنترل مواليد و جلوگيرى از رشد غير متعارف جمعيّت، عنوان حكم ثانوى داشته و با از بين رفتن ضرورت

قابل لغو است؟

جواب: در صورتى كه طبق تشخيص متخصّصان مورد اعتماد، ضرورت فردى يا اجتماعى اقتضا كند مانعى ندارد؛ در غير اين صورت جايز نيست.

سؤال 167- بستن لوله هاى «منى بر» در مردان (وازكتومى) و لوله هاى «منى بر» در زنان (توبكتومى) كه اكثراً موجب عقيمى دائمى مى گردد چه حكمى دارد؟

جواب: اگر موجب عقيم شدن دائم است اشكال دارد.

سؤال 168- حكم كاهش رشد جمعيّت با استفاده از قرصهاى ضدّ حاملگى و اعمال جرّاحى چيست؟

جواب: براى جلوگيرى از انعقاد نطفه، هر وسيله مشروعى كه بى ضرر باشد و باعث نقص مرد يا زن نشود (مثل اينكه مرد يا زن براى هميشه از قابليّت توليد مثل ساقط شود) ذاتاً مجاز است، ولى اگر مستلزم نظر و لمس نامشروع باشد، تنها در صورت ضرورت فردى يا اجتماعى جايز است سؤال 169- بستن لوله هاى رحم باعث قطع دائم حاملگى در خانمها مى شود و

احكام پزشكى، ص: 68

در شرايط ايده آل شانس برگشت، با عمل جراحى مجدّد، حدوداً 50% است. اين عمل چه حكمى دارد؟

جواب: در غير حال ضرورت، اشكال دارد.

سؤال 170- حكم عزل (كه مرد هنگام آميزش، نطفه خود را خارج از رحم بريزد) چيست؟ آيا رضايت زن شرط است؟

جواب: اشكال ندارد، ولى مكروه است؛ مگر در مواردى كه ضرورتى باشد، و رضايت زوجه شرط نيست، مگر در آميزش واجب كه در هر چهار ماه واجب است كه عزل در آن اشكال دارد.

سؤال 171- جهت بستن لوله هاى رحمى «TL» «1»، روش «لاپاراسكوپى» مى تواند مورد استفاده قرار گيرد (اين كار با برشهاى حدود نيم تا يك سانتيمترى از روى شكم انجام مى شود) حكم اين روش ذاتاً چيست؟

جواب: چنانچه اين روش مانند ساير روش ها

سبب عقيم شدن باشد جايز نيست؛ مگر در موارد ضرورت.

سؤال 172- در سؤال فوق با توجّه به پوشيده بودن بدن بيمار و فرستادن وسايل «لاپاراسكوپى» از منفذهاى نيم تا يك سانتيمترى به داخل شكم بيمار و عدم لزوم لمس و نظر، آيا پزشك مرد مى تواند به اين عمل اقدام كند (با توجّه به آماده كردن محيط عمل تا پوشش كامل، توسّط خانمها)؟

جواب: اگر لمس و نظر لازم نيايد، از اين جهت مشكلى نيست.

سؤال 173- در كل، با توجّه به سؤالات مطروحه، در صورتى كه حضرتعالى ارشاد و نظر خاصّى داريد، لطفاً جهت استفاده پزشكان بفرماييد.

جواب: توصيه حقير اين است كه بايد در مسأله كنترل مواليد، مانند همه مسائل اجتماعى، از افراط و تفريط پرهيز كرد، و تنها مسائل كوتاه مدّت را در نظر نگيرند، و به واقعيّت ها توجّه كنند؛ نه شعارها.

جلوگيرى هاى مجاز

سؤال 174- بچّه دار شدن براى مبتلايان به بيمارى ايدز مضر است، آيا در اين حالت شوهر مى تواند لوله هاى خود را ببندد؟

جواب: اگر زيان مهمّى داشته باشد، مانعى ندارد.

سؤال 175- اگر حمل زن، موجب ناقص الخلقه شدن كودك گردد، آيا بستن لوله واجب نمى شود؟

جواب: هرگاه خوف ضرر و خطر قابل ملاحظه اى، هرچند نسبت به بچّه وجود داشته باشد، جايز است.

سؤال 176- در مواردى كه حاصل حاملگى جنين هاى داراى نقص در خلقت يا بيمارى ژنتيكى است، آيا مى توان با بستن لوله هاى زن يا مرد اقدام به جلوگيرى از حاملگى بعدى كرد؟

جواب: هرگاه خوف ضرر و خطر قابل ملاحظه اى، هر چند نسبت به بچه وجود داشته باشد، جايز است.

سؤال 177- با توجّه به منابع علمى پزشكى معتبر در مورد مادرانى كه بيش از پنج زايمان داشته،

و داراى سن بالاتر از 35 سال مى باشند، مبنى بر اينكه اگر حامله شوند در معرض خطرات جسمى قرار دارند، آيا مجاز به بستن لوله هاى رحم هستند؟

جواب: چنانچه خطر قطعى يا احتمال قابل ملاحظه اى باشد جايز است.

سؤال 178- پس از آزمايشات معلوم شد فرزندان آينده زن و شوهرى از نظر ژنتيكى تالاسمى مينور خواهند داشت. امّا به خاطر محبّت زياد با هم ازدواج نموده، مادام العمر جلوگيرى مى كنند. آيا اين كار جايز است؟

جواب: در صورتى كه واقعاً احساس خطرى براى فرزند كنند، جلوگيرى مادام العمر مانعى ندارد.

احكام پزشكى، ص: 70

سؤال 179- اگر دكترها به خانمى بگويند كه حاملگى برايت خطرهايى دارد، آيا زن مى تواند لوله هاى رحم خود را ببندد اگرچه مستلزم عقيم شدن دائم و يا مستلزم نظر و لمس حرام باشد؟ آيا اين از مصاديق اضطرار است؟

جواب: در صورتى كه از گفتار دكترها خوف خطر حاصل شود، مجاز هست.

احكام جلوگيرى از باردارى

سؤال 180- با توجّه به بند ب از مادّه «14» و بند ه از مادّه «16» كنوانسيون «محو كلّيه اشكال تبعيض عليه زنان» كه حقّ تصميم گيرى در مورد تعداد فرزندان، فواصل باردارى و تنظيم خانواده را براى زنان مطرح مى كند، آيا زن بدون رضايت همسرش مى تواند اقدام به بستن لوله رحم، استفاده از داروها و روشهاى ضدباردارى، و تنظيم فواصل باردارى كند؟

جواب: اين كار جايز نيست؛ مگر اينكه خطر قابل ملاحظه اى سلامت زن را تهديد كند.

سؤال 181- آيا مرد مى تواند به زن دائمى خود بگويد نبايد بچّه دار شوى؟

جواب: زن را نمى توان مجبور كرد كه مثلًا لوله هاى خود را ببندد؛ حتّى نمى توان او را مجبور كرد كه به وسيله قرص و مانند آن جلوگيرى كند.

ولى مرد مى تواند با خوردن دارو، يا استفاده از آمپول، يا مانند آن، موقّتاً از انعقاد نطفه جلوگيرى نمايد.

سؤال 182- در صورتى كه بستن لوله هاى زن يا مرد اجازه داده شود، حقّ تقدّم با كدام است؟

جواب: در شرايط مساوى بعيد نيست مرد مقدم باشد.

سؤال 183- هرگاه پزشك، مرد يا زنى را عقيم كند، آيا بايد ديه بپردازد؟

جواب: ديه ندارد، ولى اگر قابل بازگشت نباشد شرعاً جايز نيست.

احكام پزشكى، ص: 71

سؤال 184- در مورد پزشكى كه در استخدام دولت مى باشد، بفرماييد:

1. اگر از طرف دولت موظّف شود كه براى كنترل مواليد، مردان و زنان را عقيم كند چه تكليفى دارد؟

2. اگر طبيب را براى انجام اين كارها مجبور نمودند در چه مرحله اى از اجبار، چنين اقدامى براى وى معصيت محسوب نمى گردد؟

3. آيا در مورد اجبار، طبيب ضامن خواهد آمد؟

جواب: 1. هرگاه كارشناسان متديّن ضرورت اين كار را تصديق كنند مانعى ندارد.

2. اگر منظور از اجبار اين است كه شغل خود را از دست مى دهد، نبايد تن به كار حرام بدهد.

3. طبيب در اين حال ضامن است.

سؤال 185- قرار دادن «نورپلانت» توسّط پزشك زن كه فقط سطح خارجى بازو را مشاهده مى كند، چه حكمى دارد؟ آيا در صورت پوشيدن دستكش توسّط طبيب و پوشش كامل زن، به جز محلّ عمل (حدود چند سانتيمتر روى بازو)، پزشك مرد مى تواند به اين كار اقدام كند؟

جواب: در صورت ضرورت اشكال ندارد.

سؤال 186- خانمى براى جلوگيرى از باردارى مى خواهد دستگاه بگذارد، و براى اين كار دكتر زن بايد به عورت او نگاه و آن را لمس نمايد. با توجّه به اين دو نكته غير مجاز، و اينكه جلوگيرى از باردارى معالجه

نيست، آيا اين كار جايز است؟

جواب: اگر ضرورت فردى يا اجتماعى نباشد جايز نيست؛ و در صورت ضرورت (به تشخيص اطبّاى مورد وثوق) جايز است.

سؤال 187- در صورتى كه پزشكان متخصّص زنان و زايمان در مورد حاملگى احكام پزشكى، ص: 72

به خانمى اعلام خطر كنند، (خطرات جانى و جسمى و مشكلات احتمالى براى جنين) آيا در اين گونه موارد اضطرار تحقّق يافته است؟

جواب: هرگاه پزشكان مزبور در كار خود حاذق و از نظر صداقت و تعهّد مورد تأييدند، تشخيص آنها در مورد انواع جلوگيريهايى كه در بالا ذكر شد، كافى است.

سؤال 188- جهت بستن لوله هاى رحم، (TL) حين عمل، هيچ الزامى بر مشاهده عورت خانمها وجود ندارد، و عمل از طريق شكم صورت مى گيرد. آيا انجام عمل توسّط پزشك زن مانعى ندارد؟ (با توجّه به اينكه لمس و نظر در ناحيه شكم صورت مى گيرد)

جواب: از نظر لمس و نظر مشكل نيست.

سؤال 189- خانمى است كه به علّت ديگرى تحت عمل جرّاحى قرار گرفته، و شكم وى باز شده است. با توجّه به باز بودن شكم، بستن لوله ها چه حكمى دارد؟ آيا باز هم مسأله لمس و نظر مطرح است؟ در صورتى كه پزشك مرد مسئول جرّاحى مشكل اوّليه بيمار باشد چطور؟

جواب: لمس و نظر بايد به مقدار ضرورت باشد، و بيش از آن مجاز نيست.

علاوه بر آنكه احراز شرايط فوق و رضايت بيمار و همسرش نيز لازم است.

سؤال 190- در صورتى كه شكم زن بيمار توسّط دستيار زن باز شود، آيا پزشك مرد مى تواند با دستكش، به عمل بستن لوله ها بپردازد، با توجّه به اينكه نظر به پوست ظاهر شكم صورت نمى گيرد، و بيشتر داخل

شكم مشاهده مى گردد؟

جواب: تنها در موارد ضرورت جايز است.

سؤال 191- «IUD» براى جلوگيرى از حاملگى در زنان استفاده مى شود. اين وسيله بايستى از طريق مهبل در داخل رحم گذارده شود، و غالباً متخصّصين زن مى توانند مبادرت به اين كار نمايند؛ ولى زنان كافى در تمام مراكز بهداشتى- درمانى و يا بيمارستانها، براى اين كار آموزش داده نشده اند، انجام اين كار توسّط

احكام پزشكى، ص: 73

پزشك مرد چه حكمى دارد؟ در صورتى كه اين كار توسّط زن صورت گيرد، آيا مشاهده توسّط دانشجويان پزشكى پسر به منظور يادگيرى اشكال دارد؟

جواب: اين كار جز در موارد ضرورت جايز نيست. و اگر ضرورتى باشد، مادام كه دسترسى به جنس موافق است، مراجعه به جنس مخالف جايز نمى باشد.

سؤال 192- شخصى از نظر مرجع تقليدش اطّلاع نداشته، و اقدام به بستن لوله هاى خود نموده است. آيا پس از اطلاع از حرمت، بايد جبران كند؟

جواب: لازم نيست.

سؤال 193- تبليغ و ترويج مردم مسلمان ايران در امر جلوگيرى و كنترل جمعيّت به عنوان يك كار فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى جامعه ايرانى در منابر و محافل دينى، چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه اهل خبره و كارشناسان متديّن، مسأله كنترل و محدود ساختن مواليد را يك ضرورت اجتماعى تشخيص دهند، شرعاً مى توان به طور موقّت با آن موافقت كرد، و يا در صورت لزوم به طور حساب شده از آن تبليغ نمود. در ضمن بايد توجّه داشت كه افزايش نسل به عقيده هيچ كس جزء واجبات نيست، بنابراين محدود ساختن، حرام نمى باشد، مگر در مناطقى كه تغيير بافت جمعيّتى به زيان مسلمين يا پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام باشد، كه در چنين مواردى بايد

برنامه كنترل مواليد تعطيل شود.

در ضمن بايد در موارد كنترل جمعيت به جاى افزايش كمّى به سراغ افزايش كيفى رفت، تا مسلمانانى عالمتر و كارآمدتر به جامعه اسلامى تحويل داده شوند، و عزّت و عظمت مسلمين حفظ شود. و نيز بايد توجه داشت كه در مواردى كه طبق تشخيص اهل خبره متعهد، كنترل جمعيّت ضرورى است، بايد حتماً از وسايل مشروع استفاده كرد، نه از وسايل نامشروعى مانند سقط جنين و امثال آن.

احكام پزشكى، ص: 75

8 تلقيح و بارورى مصنوعى

1. تلقيح مجاز

الف) مادر جانشين سؤال 194- رحم بانويى به هر علّت قادر بر نگاهدارى جنين نيست، و آن را سقط مى كند. با آميزش تخمك وى و نطفه شوهرش در آزمايشگاه، و انتقال جنين به رحم زن ديگرى كه شوهر ندارد (وبه اصطلاح مادر جانشين، يا مادر قائم مقام ناميده مى شود) بچّه رشد نموده، و به موقع، متولّد مى شود، و برابر قرار داد اجرت معيّنى به مادر جانشين داده مى شود، تا كودك تحويل زن و شوهر گردد. آيا اين كار جايز مى باشد؟

جواب: اين كار ذاتاً مانع شرعى ندارد، ولى مستلزم مسائل جنبى حرامى از قبيل لمس و نظر كردن است. بنابراين، هرگاه اين كار به وسيله محرمى مانند شوهر انجام شود، به اين صورت كه نطفه خود و يكى از دو همسرش را بگيرد، و تركيب نمايد، و در رحم همسر ديگر (هرچند عقد موقّتى با او خوانده باشد) كشت كند، مرتكب حرامى نشده اند. در غير اين صورت، براى مجاز بودن اين محرّمات جنبى بايد ضرورتى وجود داشته باشد.

سؤال 195- در فرض سؤال قبل، با وجود اينكه اين كودك در رحم مادر

احكام پزشكى، ص: 76

جانشين بزرگ شده، امّا داراى صفات ارثى

زن اوّل مى باشد. با توجّه به آيه دوم سوره مباركه مجادله، به كدام يك از اين دو زن تعلّق دارد، و وارث كدام يك از آنهاست؟

جواب: اين فرزند متعلّق به صاحبان نطفه، و با آنها محرم است، و از آنها ارث مى برد. و مورد مادر جانشين به منزله فرزند رضاعى او است، بلكه در بعضى جهات نسبت به آن اولويت دارد؛ چرا كه تمام گوشت و استخوان او از وى روييده است. بنابراين حرام است كه بعداً با آن زن و فرزندان او ازدواج كند، امّا ارث نمى برد.

سؤال 196- در موردى كه تخمك زن سالم است، امّا رحم قدرت نگهدارى و پرورش جنين را ندارد، اگر اسپرم شوهر با تخمك زن در آزمايشگاه تركيب شود، و سپس نطفه تركيب شده يا جنين حاصله در آزمايشگاه به رحم زن ديگرى منتقل گردد، لطفاً بفرماييد:

اوّلًا: آيا اين امر جايز مى باشد؟

جواب: اين كار ذاتاً جايز است، امّا چون معمولًا موجب نظر و لمس حرام است، تنها در موارد ضرورت جايز است.

ثانياً: آيا اجازه صاحب رحم لازم است؟

جواب: آرى لازم است.

ثالثاً: زنى كه نطفه تركيب شده يا جنين در رحم او قرار مى گيرد، آيا مى تواند جهت انجام اين عمل درخواست اجرت كند؟

جواب: مانعى ندارد.

رابعاً: رابطه شرعى كودك متولّد شده، از نظر نسب مادرى، با صاحب رحم و زن صاحب تخمك چگونه است؟

جواب: زن صاحب تخمك مادر اوست، و زن صاحب رحم به منزله مادر

احكام پزشكى، ص: 77

رضاعى مى باشد، و به او محرم است.

خامساً: رابطه شرعى اين كودك از نظر نسب، ارث، محرميّت و نكاح با شوهر زن صاحب رحم چگونه است؟

جواب: فقط نسبت به او محرم است.

سؤال 197- بچّه

دار شدن تعدادى از زوجين به دلايل طبّى، به طور طبيعى مشكل بوده، و لازم است كه از روشهاى درمانى مختلف براى كمك به آنها استفاده شود. يكى از اين روشها، لقاح خارج از رحمى مى باشد؛ به اين معنا كه تخمك را از زوجه و نطفه را از شوهرش گرفته و آنها را با هم مخلوط نموده، تا از اختلاط و امتزاج تخمك و نطفه، جنين حاصل شود، سپس اين جنين به رحم زوجه منتقل شود، تا حاملگى و بعد زايمان صورت گيرد. لازم به تذكّر است كه جنين ها هنگام انتقال به رحم، فقط 24 تا 48 ساعت از زمان لقاحشان گذشته، و داراى 4 الى 8 سلول مى باشند. گاهى از اوقات، تعداد جنين هاى حاصل از نطفه زن و شوهر بيش از حدّ نياز است، كه در اين صورت اضافه بر نياز منجمد شده، و پس از زايمان زن با رضايت زوجين، جنين ها از رده خارج و دور ريخته مى شود. از طرف ديگر، تعدادى از زوجها وجود دارند كه به دلايل طبّى، به هيچ وجه صاحب فرزند نمى شوند؛ امّا براى برخى از آنها، اين امكان از نظر طبّى وجود دارد كه جنين هاى مازاد دسته اوّل را در صورت عدم نياز زوجين، به رحم آنان انتقال داد. سؤالاتى كه در اين زمينه مطرح مى شود عبارتند از:

1. انتقال اين جنين هاى بارور نشده به رحم زن ثالث از نظر شرعى چگونه است؟

جواب: اين كار ذاتاً مانع شرعى ندارد؛ ولى چون مستلزم لمس و نظر حرام است تنها در صورت ضرورت جايز مى باشد.

2. در صورت عدم نياز زوجين به جنين خود، آيا موافقت آنها براى هديه احكام پزشكى، ص:

78

جنين به غير لازم است؟

جواب: آرى، لازم است.

3. آيا والدين صاحب جنين مى توانند در ازاى اهداى جنين خود وجهى دريافت نمايند؟

جواب: بهتر اين است كه چيزى نگيرند.

4. آيا ارائه مشخّصات اهداكنندگان جنين به دريافت كنندگان و برعكس لازم است؟

جواب: نظر به اينكه فرزند مزبور تعلّق به صاحبان اصلى نطفه دارد، لازم است هويّت آنها ثبت شود و به اطّلاع برسد.

5. در صورتى كه فرزند پسر باشد، آيا با زنى كه در رحم او بزرگ شده، محرم است؟

جواب: آرى، محرم است.

6. در صورت دختر بودن فرزند، آيا با شوهر مادر جانشين محرم است؟

جواب: آرى، محرم است.

7. والدين فرزند حاصل چه كسانى هستند؟

جواب: پدر و مادر او صاحبان نطفه اند، هرچند به زن ثالث نيز محرم مى باشد.

8. ارث اين بچّه ها پس از تولّد چگونه است؟

جواب: فقط از صاحبان نطفه ارث مى برند.

9. در صورت موافقت قبلى والدين صاحب جنين (صاحب نطفه و تخمك) در اهداى جنين خود، آيا مى توانند پس از تولّد نوزاد و يا سالها بعد، از شخص ثالث متقاضى استرداد طفل شوند؟

جواب: احتياط آن است كه با رضايت مادرِ جانشين، بچّه را بگيرند.

سؤال 198- لطفاً در مورد انتقال جنينِ تكوين يافته از اسپرم و تخمك زوج قانونى در خارج از رحم، به رحم زن اجنبى (مادر جانشين) به سؤالات زير

احكام پزشكى، ص: 79

پاسخ دهيد:

1. اين كار از لحاظ تكليفى چه حكمى دارد؟

جواب: اين امر ذاتاً جايز است؛ ولى چون غالباً مستلزم نگاه و لمس حرام است، جز در موارد ضرورت جايز نيست.

2. مادر طفل تولّد يافته كدام زن است؟ آيا مى توان مادر جانشين را در حكم مادر رضاعى دانست؟

جواب: صاحبان اسپرم و تخمك، پدر و مادر حقيقى فرزند متولّد شده هستند.

و

مادر جانشين در حكم مادر رضاعى است.

3. آيا مجرّد يا متأهّل بودن زن اجنبى (مادر جانشين)، علم و جهل مادر جانشين، مجّانى يا غير مجّانى بودن رحم، تأثيرى در احكام مربوطه مى گذارد؟

جواب: هيچ كدام تفاوتى ندارد، ولى اگر مادر جانشين شوهر دارد، بايد با اجازه شوهرش باشد.

ب) توليد فرزند فقط با اسپرم مرد در رحم مصنوعى سؤال 199- اگر علم در آينده آن قدر پيشرفت كند كه اسپرم مرد را بدون تركيب با نطفه زن، در رحم مصنوعى پرورش دهند، حكم آن چه خواهد بود؟

جواب: آن مولود فقط منسوب به صاحب اسپرم است؛ ولى فرزند شرعى او محسوب نمى شود.

ج) توليد فرزند با استفاده از دانه ها و محصولات نباتى سؤال 200- اگر علم تا آنجا پيشرفت كند كه اسپرم و نطفه را از دانه ها و محصولات نباتى و مانند آن بگيرند و به زن تلقيح كنند، و نوزاد مصنوعى به عمل آورند، در اين صورت كودك متعلّق به چه كسى است؟

جواب: اين كودك فقط باآن زن محرم است، ولى ارث بردن او از آن زن ثابت نيست.

احكام پزشكى، ص: 80

د) توليد فرزند با اسپرم و نطفه نباتى در رحم مصنوعى سؤال 201- اگر نطفه و اسپرم را از فرآورده هاى نباتى تهيّه، و آن را در رحم مصنوعى پرورش دهند، و از آن كودكى به عمل آورند. نوزاد به چه كسى ملحق مى شود؟

جواب: اين نوزاد متعلّق به كسى نيست؛ يعنى نه پدر دارد و نه مادر.

ه) طلاق از شوهر اوّل و ...

سؤال 202- مرد نطفه ندارد، و لذا همسرش را طلاق داده است. اگر اين زن به صيغه مردى درآيد، سپس نطفه شوهر جديد و آن زن را تركيب

كنند، و زن بعد از پايان صيغه و عدّه به عقد شوهر اوّل درآيد، و بعداً آن نطفه را به رحم زن تزريق كنند، اين كار چه حكمى دارد؟ و در هر صورت پدر و مادر آن بچّه كيست؟ و ارث و محرميّت به چه صورت است؟

جواب: اگر ضرورت ايجاب كند جايز است، ولى فرزند به صاحبان اصلى نطفه تعلّق دارد.

و) لقاح خارج رحمى سؤال 203- تلقيح اسپرم و تخمك زن و شوهر شرعى در خارج از بدن و جايگزينى آن در رحم همان زن چه حكمى دارد؟ آيا كودك حاصل حلال زاده است؟

جواب: اين كار ذاتاً اشكالى ندارد؛ ولى چون معمولًا مستلزم نظر و لمس حرام است، تنها در صورت ضرورت جايز مى باشد. (منظور از ضرورت اين است كه مثلًا اگر اين كار انجام نشود زندگى زناشويى آن مرد و زن مختل، و يا زن گرفتار بيمارى مى شود). و در هر حال فرزند مذكور حلال زاده است.

احكام پزشكى، ص: 81

سؤال 204- تلقيح اسپرم و تخمك زن و شوهر شرعى و رشد جنين در محيط غير انسانى چه حكمى دارد؟ آيا كودك حاصل از اين عمل حلال زاده است.

جواب: با همان شروطى كه در بالا گفته شد اشكالى ندارد، و فرزند مذكور حلال زاده است.

2. تلقيح غير مجاز

الف) تلقيح نطفه متوفّى به زوجه اش سؤال 205- نطفه مرد از نظر علمى تا 72 ساعت پس از مرگ داراى حيات كامل است. اگر زوجه درخواست تلقيح مصنوعى از شوهر متوفّاى خود داشته باشد، آيا اطبّا مجاز به اين كار هستند؟ لازم به ذكر است كه اين عمل بعضاً در كشورهاى خارجى اعمال مى گردد، و عمدتاً در مواردى است كه

زوجه از زوج فرزندى نداشته، و زوج در همان اوايل ازدواج به هر دليلى از دنيا رفته است.

جواب: اشكال دارد.

سؤال 206- اسپرم زوج با رضايت او و به طريق اصول پزشكى گرفته شده تا به زوجه او تلقيح شود، امّا قبل از اين كار از دنيا رفته است. و پس از فوت شوهر تلقيح صورت گرفته، و فرزند به دنيا آمده است. آيا فرزند مذكور فرزند مشروع همان زوج است و از او ارث مى برد؟

جواب: اين كار مجاز نبوده است؛ ولى چنانچه نمى دانستند فرزند مزبور حلال زاده است و احكام محرميّت را دارد و از مادرش ارث مى برد، ولى از پدر ارث نمى برد.

ب) پيوند تخمدان زن اجنبيّه به زوجه سؤال 207- در مورد پيوند تخمدان زن اجنبى (مانند پيوند كليه) براى باردار

احكام پزشكى، ص: 82

شدن زوجه، لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) آيا اين كار جايز است و ديه دارد؟

ب) آيا تخمدان را مى توان فروخت؟

ج) حكم اولاد زوجه چگونه است؟

د) آيا زن اجنبى حقّى مانند مادر بودن پيدا مى كند؟

جواب: چنانچه ضرورتى براى اين كار نباشد از آن صرف نظر شود. و اگر ضرورتى وجود دارد، بعد از پيوند اين عضو جزء بدن آن زن مى شود، و فرزند مال خود اوست. و در فرض فوق ديه ندارد، و خريد و فروش آن جايز است؛ هرچند بهتر است كه پول را در مقابل اجازه برداشتن عضو مزبور بگيرد، نه در مقابل خود آن.

ج) استفاده از نطفه هاى موجود در بانك نطفه سؤال 208- بعضى از مؤمنين و مؤمنات، كه از حيث نطفه نقايصى دارند، براى اولاددار شدن به مراكز نابارورى مراجعه مى كنند. آيا مى توان از نطفه هايى كه در

بانك نطفه نگهدارى مى شود، در لقاح مصنوعى با منى خود آنها ممزوج، و شرايط لقاح را فراهم، و با دستگاه در رحم همسرانشان قرار داد؟ در صورتى كه به طور كلّى در منى آنها اسپرم و تخمك وجود نداشته باشد، آيا مى توانند از اسپرمها و تخمكهاى مجهول الهويه موجود در بانك نطفه استفاده نمايند؟ و چنانچه در دو فرض فوق فرزندى به وجود آيد، متعلّق به چه كسى خواهد بود؟

جواب: استفاده از نطفه بيگانه براى صاحب فرزند شدن جايز نيست، و تولّد فرزند بايد مستند به ازدواج صحيح شرعى باشد. ولى اگر چنين عملى انجام شود، فرزند متعلّق به صاحبان نطفه است، و نسبت به مادرى كه در رحم او كشت شده نيز محرم مى باشد، بى آنكه از او ارث ببرد.

احكام پزشكى، ص: 83

د) تلقيح نطفه اجنبى به اجنبيّه سؤال 209- مردى عقيم، ولى زن او سالم و قدرت بارورى دارد. اگر اسپرم مرد ديگرى در آزمايشگاه با تخمك زن مذكور تركيب، سپس نطفه تركيب يافته در رحم زن نهاده شود، لطفاً بفرماييد:

اوّلًا: آيا اين كار جايز است؟

جواب: جايز نيست.

ثانياً: آيا اين امر زنا محسوب مى شود؟

جواب: زنا نيست؛ ولى از جهاتى شبيه زناست.

ثالثاً: آيا مشخّص بودن يا ناشناس بودن دهنده اسپرم در حكم مسأله تأثيرى دارد؟

جواب: هيچ تأثيرى ندارد.

رابعاً: رابطه شرعى كودك با شوهر زن از لحاظ ارث، محرميّت و نكاح چگونه خواهد بود؟

جواب: رابطه اى بااوندارد؛ جزاينكه فرزندطبيعى همسراوست، وبااومحرم مى باشد.

خامساً: رابطه شرعى كودك با مرد صاحب اسپرم از نظر ارث، محرميّت و نكاح چگونه مى باشد؟

جواب: به منزله فرزندنامشروع اوست كه محرم است؛ ولى ازيكديگرارث نمى برند.

سؤال 210- هشت سال است ازدواج كرده، ولى بچّه دار نمى شوم. مشكل از ناحيه

شوهرم است، و هيچ اميدى به بچّه دار شدن من نيست، آيا مى توان از نطفه مرد ديگرى استفاده كرد؟ به گونه اى كه دو طرف همديگر را نبينند، و اسپرم مرد را در مطب دكتر به زن تزريق كنند. در ضمن شنيده ام كه گفته اند اين عمل چون براى جلوگيرى از طلاق است، و دو طرف همديگر را نمى بينند، اشكالى ندارد، و مانند خونى است كه از شخصى گرفته، و به شخص ديگرى تزريق مى كنند، و

احكام پزشكى، ص: 84

لهذا از نظر شرعى حلال است. آيا چنين چيزى صحّت دارد؟

جواب: اين كار گناه دارد و جايز نيست؛ مگر اينكه شما از شوهرتان طلاق بگيريد؛ و بعد از گذشتن عدّه به عقد موقّت مثلًا يك روزه مردى درآييد، هرچند او را هرگز نديده و نبينيد، و نطفه آن مرد را در مطب دكتر گرفته و به شما تزريق كنند، و بعد از تولّد فرزند مجدّداً به عقد شوهرتان درآييد. در غير اين صورت جايز نيست.

سؤال 211- آيا مى توان اسپرم مرد و زن اجنبى را در لوله آزمايش قرار داد؟ اگر فرزندى متولّد شود متعلّق به كيست؟ آيا حكم ولد الزنا را دارد؟

جواب: اين كار جايز نيست و اگر فرزندى متولّد شود در بسيارى از احكام تابع صاحبان نطفه است؛ ولى از آنها ارث نمى برد.

يك راه حلّ مناسب!

سؤال 212- زنى 26 ساله هستم. قبل از ازدواج دردهاى شديد ماهيانه داشتم.

دكترها گفتند: مشكلات شما با ازدواج و زايمان حل مى شود. بدين جهت 6 سال پيش ازدواج كردم، و چون درد زيادى متحمّل مى شدم، تصميم گرفتم كه زود بچّه دار شوم، ولى متأسّفانه 9 ماه پس از ازدواج متوجّه شدم شوهرم به طور

كامل عقيم است، و اصلًا بچّه دار نمى شود. من كه اين مسأله برايم خيلى مهم بود، بيش از پيش روحيه خود را از دست دادم. اكنون پزشكان مى گويند تنها راه اين است كه: «اسپرم مرد بيگانه اى با سرنگ به شما تزريق شود». من اوّل به اين كار راضى نبودم، چون مقلّد شما هستم، و طبق فتواى شما اين كار حرام است. ولى اكنون جانم به لب رسيده است. لطفاً بگوييد: چه كنم كه هم بچّه دار شوم، و هم مرتكب گناهى نگردم؟

جواب: تنها راه مشروع آن است كه شما از شوهرتان (هرچند به صورت احكام پزشكى، ص: 85

مخفيانه و بدون اطّلاع اطرافيان) طلاق بگيريد، و پس از گذشتن عدّه به عقد موقّت صاحب نطفه درآييد (هرچند همديگر را هرگز نبينيد)، سپس نطفه به شما تزريق شود، و پس از پايان عقد موقّت و زايمان دوباره مى توانيد به عقد شوهر اوّل درآييد. در اين صورت شما مادر آن بچّه، و صاحب نطفه پدرش محسوب مى شود. و به شوهر شما هم محرم است. ولى به اقوام شوهرتان محرم نيست. امّا به اقوام شما محرم است. «1»

3. احكام تلقيح مصنوعى

سؤال 213- برخى از مراجع عظام تلقيح را در صورتى تجويز فرموده اند كه:

«نطفه شوهر بدون ايجاد مقدّمات حرام، توسّط خود شوهر در رحم زن تزريق گردد». حال اگر به علّت نداشتن تخصّص و آشنايى، اين كار باعث عفونت ثانويّه و احياناً مرگ همسرش گردد، آيا شوهر ضامن است، يا ضمان متوجّه افراد متخصّصى بوده كه بدون دادن آگاهيهاى لازم او را نسبت به اين عمل ترغيب كرده اند؟

جواب: در صورتى كه ضرورتى براى اين كار احساس شود مى توان از افراد متخصّص استفاده

كرد، تا خطرى پيش نيايد.

سؤال 214- در جايى كه عمل تلقيح به طور شبهه صورت گرفته (مثل جايى كه زن گمان مى كرده نطفه از شوهرش بوده، و مرد نيز گمان مى كرده زنى كه نطفه وارد رحم او شده، همسر واقعى او مى باشد، در حالى كه اين طور نبوده است).

آيا احكام اولاد بر فرزندى كه به دنيا خواهد آمد، جارى مى شود؟

جواب: نسبت به صاحب آن نطفه و آن زن ولد شبهه است. و به شوهر آن زن نيز محرم است.

احكام پزشكى، ص: 86

سؤال 215- آيا مادر جانشين (زن پذيراى جنين) مستحقّ دريافت نفقه يا اجرةالمثل تا زمان تولّد جنين، از صاحب نطفه و پدر جنين مى باشد؟ و آيا اين كار نوعى اجاره اعضا (اجاره رحم) تلقّى مى گردد؟ يا مشمول عقد ديگرى است؟

جواب: اين موضوع تابع قرار داد است، و اگر قراردادى ندارند، و جنبه رايگان نداشته، حقّ اجرة المثل دارد. و عمل مزبور نوعى اجاره است، نه اجاره اعضا؛ بلكه اجير شدن براى پرورش جنين.

احكام پزشكى، ص: 87

9 مسائل مربوط به سقط جنين

الف) سقط غير مجاز

1. بعد از انعقاد نطفه سؤال 216- آيا بعد از انعقاد نطفه از بين بردن آن جايز است؟

جواب: در صورتى كه يقين يا خوف خطر يا ضرر مهمى براى مادر نباشد، جايز نيست و ديه دارد.

2. جنين كافر

سؤال 217- سقط جنين مسلمان و كافر چه حكمى دارد؟

جواب: واضح است كه ساقط كردن جنين مسلمان جايز نيست، حتّى اگر فرزند نامشروع باشد. و در مورد بچّه هاى كفّار نيز ساقط كردن مجاز نيست، حتّى اگر در مذهب آنها فرزند نامشروع باشد.

سؤال 218- آيا در موارد زير قبل از ولوج روح مى توان سقط درمانى انجام داد:

الف) بيماريهايى كه مى دانيم مسلّماً جنين

پس از تولّد خواهد مرد.

ب) بيماريهاى ژنتيكى.

احكام پزشكى، ص: 88

ج) ناهنجاريهاى نوزادان «مثل آنانسفالى».

جواب: سقط جنين در اين موارد اشكال دارد، به خصوص كه پيش بينى هاى فوق جنبه قطعى ندارد.

سؤال 219- عوامل فوق در مورد جنين پس از ولوج روح چگونه خواهد بود؟

جواب: جايز نيست.

3. جنين غير شيعه سؤال 220- سقط جنين غير شيعه چه حكمى دارد؟

جواب: سقط جنين در هيچ مورد جايز نيست؛ مگر در موارد ضرورت.

ب) مواردى كه سقط جنين جايز است

1. نطفه رشد يافته در لوله آزمايشگاه سؤال 221- اطبا در آزمايشگاه، منى مرد (اسپرم) را با تخمك زن (اوول) در لوله آزمايش قرار داده، و آن را رشد مى دهند، بفرماييد:

1. آيا نطفه رشد يافته را مى توان دور افكند، يا اين كار حكم سقط جنين دارد، و لذا بايد تا طفلِ كامل (صاحب روح) شدن از وى محافظت نمود؟

2. اگر دور افكندن آن جايز نباشد، آيا بايد ديه سقط جنين پرداخت شود؟ در صورتى كه بايد پرداخت شود بر عهده كيست؟

3. آيا بين دور انداختن آن قبل از ولوج روح، يا بعد از ولوج، فرقى هست؟

4. در مورد سؤال فوق، آيا تفاوتى بين نطفه مرد اجنبى با منى زن اجنبيه براى لقاح و رشد در لوله آزمايشگاهى هست؟

5. اگر منى متعلّق به مرد و زن اجنبى و اجنبيّه باشد، آيا اصل انجام اين عمل احكام پزشكى، ص: 89

جايز است؟

جواب: 1. نگهدارى آن واجب نيست.

2. از جواب قبل روشن شد كه ديه ندارد.

3. مادام كه به صورت انسان زنده اى در نيامده، حفظ آن دليلى ندارد.

4. تفاوتى نيست.

5. خالى از اشكال نيست.

2. در صورتى كه جنين ناقص الخلقه شود

سؤال 222- در زن حامله اى كه مبتلا به سرطان رحم شده،

و درمان آن هم به اشعه درمانى نياز دارد، و دادن اشعه هم باعث ناقص الخلقه شدن جنين مى شود، آيا مى توان قبل از اشعه درمانى، سقط درمانى كرد؟

جواب: اگر ناقص الخلقه شدن او قطعى و شديد است، و در مراحل نخستين باردارى و قبل از رسيدن به مرحله جنينِ كامل باشد، و راه درمان نيز منحصر به اين راه گردد مانعى ندارد.

3. جان مادر در خطر باشد

سؤال 223- معمول است كه در زنان حامله مبتلا به سرطان «مثلًا سرطان پستان» اگر سرطان از نوع پيشرفته باشد حمل در هر مرحله اى باشد سقط درمانى را انجام داده و به درمان مادر مى پردازند. و اين كار از «دو نظر» اهمّيت دارد:

نخست اينكه حيات مادر در خطر است، و ديگر اينكه با اجازه ندادن به ختم حاملگى هم مادر از بين مى رود و هم فرزند بدون مادر به جاى مى ماند. بدين جهت اگر سرطان از نوع اوّليّه باشد، و حاملگى در ماههاى انتهايى، صبر مى كنند

احكام پزشكى، ص: 90

تا جنين به حدّ قابليت زندگى برسد، و سپس با عمل جرّاحى آن را زودتر از موعد از شكم خارج، و تحت مراقبت ويژه او را بزرگ مى كنند. و اگر حاملگى در ماههاى اوليّه باشد، سقط درمانى انجام شده، و درمان سرطان هم صورت مى پذيرد. البتّه در اين موارد سقط درمانى در صورتى انجام مى پذيرد كه درمان اساسى سرطان براى جنين مضر باشد، مثل شيمى درمانى. يا اشعه درمانى؛ آنچه در بالا آمد از منظر شرع چه حكمى دارد؟

جواب: اگر حيات مادر در خطر باشد، و جنين ماههاى اوّل را طى كند مانعى ندارد. و متولّد كردن بچّه قبل از موعد

وپرورش او با شرايط ويژه هم اشكالى ندارد.

سؤال 224- زنى كه در ماه هفتم حاملگى به سر مى برد، در اثر تصادف نياز به عمل جرّاحى فورى پيدا مى كند، كه لازمه اش بيهوش نمودن اوست، ولى در اثر بيهوشى بچّه مى ميرد (علم يقينى به فوت بچّه داريم) آيا جايز است مادر، جرّاحى و عمل شود؟

جواب: اگر جان مادر در خطر است و راه منحصر به عمل جرّاحى و بيهوشى باشد مانعى ندارد.

سؤال 225- در فرض بالا در صورتى كه احتمال فوت بچّه برود، آيا باز هم جايز است مادر عمل شود؟

جواب: با شرايط بالا، اين فرض به طريق اولى جايز است.

سؤال 226- اگر پس از ولوج روح، علم به تلف شدن مادر و جنين باشد، آيا سقط جنين جايز است؟

جواب: در فرض مسأله، كه اگر مادر به همان حال باقى بماند هر دو مى ميرند، مى توان با سقط جنين جان مادر را نجات داد.

سؤال 227- اگر طبيب تشخيص قطعى دهد كه ماندن جنين موجب مرگ مادر

احكام پزشكى، ص: 91

مى گردد، بفرماييد:

1. آيا جايز است جنين را در شكم مادر از بين ببرد، تا مادر سالم بماند؟

2. آيا مى توان مادر را به همان حال باقى نهاد تا بچّه سالم بماند و مادر بميرد؟

3. اگر در باقى گذاردن مادر به همان حال، احتمال مرگ، هم براى مادر و هم براى بچّه در كار باشد تكليف چيست (يعنى احتمال مرگ و سلامت براى هر دو مساوى باشد)؟

4. آيا حكم فوق نسبت به جنين قبل از ولوج روح تفاوت دارد؟

جواب: 1. چنانچه خلقت جنين كامل نشده مانعى ندارد.

2. هرگاه بچّه به صورت انسان كامل در نيامده باشد، سقط جنين براى نجات مادر اشكال ندارد.

3.

اگر بدانيم يكى از آن دو قطعاً نجات پيدا مى كند، بايد آنها را به حال خود گذاشت تا يكى از آن دو بدون دخالت انسان ديگرى نجات يابد. و اگر امر داير ميان اين است كه هر دو بميرند يا فقط جنين بميرد، مى توان جنين را سقط كرد تا مادر زنده بماند.

4. از جوابهاى بالا معلوم شد.

4. سلامتى مادر در خطر باشد

سؤال 228- خانمى دچار بيمارى چشمى گرديده، و اطبّا نظر به عمل جرّاحى به طور اورژانسى داده اند؛ امّا متأسّفانه اين خانم داراى حمل سه ماهه است، و به ناچار بايد سقط جنين كند، و بعد عمل جرّاحى چشم را به انجام برساند. و اگر چشم خود را عمل نكند كور مى شود، و همچنين ضررهاى زيادى به جنين وارد مى گردد، در اين صورت آيا سقط جنين جايز است؟

جواب: در فرض مسأله پايان دادن به باردارى ظاهراً مانعى ندارد.

احكام پزشكى، ص: 92

سؤال 229- آيا در موارد زير مى توان سقط جنين كرد؟

الف) مادر بيمار باشد، و ادامه حاملگى (با تشخيص پزشك، و وضعيّتى كه مادر دارد، و خودش نيز تشخيص داده) باعث تشديد بيمارى و وخامت حال مادر گردد.

ب) بيمارى فوق به درجه اى برسد كه حيات مادر متوقّف بر سقط جنين باشد.

ج) مادر در كمال صحّت و سلامتى است، و هيچگونه خطرى او را تهديد نمى كند، و جنين نيز سالم است، ولى دو سر دارد. يا سر جنين به شكل انسان نيست، و اگر با چنين حالتى متولّد شود، طبق تشخيص پزشك، ممكن است چند روز پس از تولّد از دنيا برود. يا ادامه حيات چنان فرزندى براى خود او، و والدين و جامعه مشكلاتى خواهد داشت.

د)

در فروض فوق، حكم مسأله را قبل و بعد از ولوج روح بيان فرماييد.

ه) در هر صورت، آيا مسئوليّتى از نظر شرعى براى پزشك و زوجين وجود دارد؟

و) چنانچه لازم باشد پزشك مرد اقدام به سقط جنين نمايد، چه حكمى دارد؟

جواب: سقط جنين تنها در صورتى جايز است كه جان مادر در خطر باشد.

همچنين اگر بيمارى شديدى مادر را تهديد كند، و جنين هنوز به مرحله دميدن روح نرسيده باشد. و نيز اگر تشخيص قطعى داده شود كه جنين به گونه اى ناقص است كه براى پدر و مادر و اطرافيان سبب عسر و حرج شديد مى شود، مشروط بر اينكه روح در آن دميده نشده باشد. در اين سه صورت، ختم حاملگى جايز است است. و اگر راه منحصر به طبيب مرد باشد، در اين صورت مانعى ندارد. و احتياط آن است كه پدر و مادر، طبيب را نسبت به ديه تبرئه كنند.

احكام پزشكى، ص: 93

5. جنين معيوب يا ناقص الخلقه باشد

سؤال 230- آيا سقط عمدى جنينى كه مطمئنّيم يا احتمال مى دهيم، معيوب و نارسا متولّد خواهد شد، در هر ماهى از باردارى اگر ديه لازمه پرداخت شود، مجاز است؟

جواب: هرگاه در مراحل ابتدايى جنين باشد، و جنين به صورت انسان كامل در نيامده باشد، و باقى ماندن جنين در آن حالت و سپس تولّد ناقص آن باعث عسر و حرج شديد براى پدر و مادر گردد، با اين شرايط مانعى ندارد. و احتياطاً بايد ديه را بدهند.

سؤال 231- با عكس بردارى از جنين درون شكم مادرى، معلوم شد كه جنين ناقص الخلقه مى باشد، و پس از تولد مانند تكه گوشتى به كنارى خواهد افتاد، و

هيچ گونه فعّاليّتى نمى تواند داشته باشد، و فاقد هرگونه درك و شعور انسانى خواهد بود، بفرماييد:

1. آيا جايز است در همان حال جنين بودن- قبل از ولوج روح يا بعد از ولوج روح- جنين را ساقط نمود؟

2. اگر اين طفل به دنيا آمد و سپس بيمار شد، آيا جايز است كه هيچ گونه اقدامى در مورد درمان وى انجام نداد تا زودتر بميرد، و چه بسا از درد و رنج هم راحت شود؟

جواب: 1. هرگاه در مراحل ابتدايى جنين باشد، و جنين به صورت انسان كامل در نيامده باشد، و باقى ماندن جنين در آن حالت و سپس تولّد ناقص آن باعث عسر و حرج شديد براى پدر و مادر گردد، با اين شرايط مانعى ندارد، و احتياطاً بايد ديه را بدهند.

2. خالى از اشكال نيست.

احكام پزشكى، ص: 94

سؤال 232- با توجه به اينكه در برخى از سؤالات بالا حكم سقط بعد از ولوج روح و قبل از آن متفاوت بيان شده، لطفاً بفرماييد كه ولوج روح چه زمانى است؟

جواب: هنگامى است كه بچّه در شكم مادر به حركت در مى آيد، كه معمولًا در حدود چهار ماهگى است.

سؤال 233- در صورت اطمينان داشتن به ناقص الخلقه بودن جنين بعد از ولوج روح، آيا مجاز به سقط هستيم (با توجّه به تبعات شديد به دنيا آمدن آن براى والدين و جامعه و ...)؟

جواب: در صورتى كه روح در جنين دميده شده باشد، كه معمولًا پس از چهارماهگى حاصل مى شود، ساقط كردن آن جايز نيست.

ج) انتقال جنين

سؤال 234- اطباء مى توانند جنين را از شكم زنى كه نمى تواند آن را در رحم معيوب خود پرورش دهد و سقط مى كند خارج

نموده، و در رحم سالم زن ديگرى قرار داده تا در آنجا به رشد خود ادامه دهد و به طور طبيعى متولّد شود، بفرماييد:

1. اگر زن دوّم هم همسر شوهر زن اوّل باشد (كه نطفه متعلّق به يك شوهر مى شود) آيا اين كار جايز است؟

2. در صورتى كه زن دوم با شوهر زن اوّل بيگانه باشد، اين كار چه حكمى دارد؟

3. انجام اين كار قبل از ولوج روح يا بعد از ولوج روح چه تفاوتى دارد؟

جواب: در هر سه صورت، انتقال جنين (بعد از انعقاد نطفه) مانعى ندارد، ولى چون معمولًا مستلزم نظر و لمس حرام است، تنها در موارد ضرورت مجاز مى باشد.

احكام پزشكى، ص: 95

سؤال 235- جنينى است كه اگر در شكم مادر بماند خواهد مرد، ولى اگر آن را از شكم مادر خارج نمايند و در دستگاه مخصوص (انكوباتور) بگذارند زنده مانده، و به رشد و حيات خود ادامه مى دهد، بفرماييد:

1. تكليف در اين مورد چيست، آيا مى توان بچّه را از شكم مادر خارج نمود؟

2. آيا قبل از ولوج روح و يا بعد از ولوج، حكم فرق مى كند؟

جواب: 1. اگر اين موضوع قطعى باشد نه تنها اشكالى ندارد، بلكه اقدام بر آن مطابق احتياط است.

2. تفاوتى ندارد.

د) احكام سقط جنين

سؤال 236- در مواردى كه لازم است پزشك سقط جنين كند، ديه لازمه بايد توسّط چه كسى پرداخت شود، آيا پزشك مى تواند شرط كند كه ديه بر عهده وى نباشد؟ آيا اين شرط، جهت رفع دين از وى كافى است؟

جواب: احتياط اين است كه طبيب با بيمار يا كسان او شرط كند كه ديه را خودشان بپردازند، و الّا خودش بايد عهده دار بشود (بنابر احتياط).

سؤال

237- اگر طبيبى متوجّه نقض عضو جنين درون شكم مادرى شود، و در صورت اطّلاع دادن به والدين او، احتمال مى دهد آنان سقط جنين كنند، و شايد هم در مقام معالجه نقص عضو از جنين برآيند، كه احتمال بهبودى بسيار كم است. و در ضمن اگر اطّلاع ندهد، در معرض شكايت والدين نسبت به عدم اطّلاع به آنان از وضعيّت جنين قرار خواهد گرفت، وظيفه طبيب در اينجا چيست؟

جواب: اطّلاع دادن اشكالى ندارد.

احكام پزشكى، ص: 96

سؤال 238- چنانچه به بيمارانى كه از درد شديداً رنج مى برند مسكّن هاى قوى داده شود، دردشان تسكين خواهد يافت، ليكن به احتمال قوى به اين خاطر بعداً دچار عوارض جنين و ناراحتيهايى خواهند شد، تكليف طبيب نسبت به اين گونه بيماران چيست؟

جواب: هرگاه ضررى باشد كه در برابر تسكين درد شديد در ميان عقلا قابل پذيرش باشد اشكالى ندارد. و اگر ضرر مهمّى است كه او را به خطر مى اندازد، جايز نيست. و اگر براى خودش ضرر نداشته باشد، بلكه براى جنين ضرر داشته باشد نيز حكم مسأله همين است.

سؤال 239- اگر پزشك به طور قطع تشخيص دهد كه فرزندان بعدى زن و شوهرى، ناقص العضو خواهند شد، بفرماييد:

1. آيا بر طبيب واجب است، درصورت سؤال والدين، واقعيّت را به آنان اطلاع دهد؟

2. آيا در صورت عدم سؤال، بر طبيب واجب است به آنان بگويد، تا از پيدا كردن چنين فرزندانى جلوگيرى نمايند؟ اگر واجب نيست، آيا گفتنش حرام است؟

3. اگر طبيب احتمال دهد كه در صورت اطّلاع والدين از اين مطلب، هربار كه فرزندى پيدا كنند، اقدام به سقط وى خواهند نمود، در اينجا وظيفه طبيب چيست؟

جواب: 1. واجب نيست، مگر اينكه

در سرنوشت آنان اثر مهمّى داشته باشد.

2. در اين گونه موارد اگر مسأله مهمّى است طبيب كتمان نكند.

3. طبيب بايد به وظيفه خود عمل كند، و اگر بيمار عمل خلافى انجام دهد او مسئول نيست؛ منتها طبيب وظيفه خود را در امر به معروف و نهى از منكر انجام دهد.

سؤال 240- اگر مادرى براى سقط بچّه اش كارى انجام ندهد، لكن با مراعات احكام پزشكى، ص: 97

نكردن موارد لازم و تهيّه نكردن شرايط حفظ جنين، باعث سقط بچّه شود، آيا كار حرامى كرده است؟

جواب: اگر در حفظ جنين مطابق معمول كوتاهى كرده باشد مسئول است.

سؤال 241- دكتر دارويى داده كه مادر بخورد تا بچّه اش سقط نشود، آيا زن مى تواند به منظور سقط جنين دارو را نخورد؟

جواب: جايز نيست.

سؤال 242- نگهدارى جنين مرده در شيشه، جهت آموزش چه حكمى دارد؟

آيا جهت دكور آزمايشگاهى، يا نگهدارى در منزل جايز است؟

جواب: جهت دكور و امثال آن جايز نيست؛ ولى اگر ضرورتى براى آموزشهاى لازم ايجاب كند، و چيزى جانشين آن نشود، مانعى ندارد.

سؤال 243- تبليغات زياد باعث شده كه افراد از داشتن فرزند احساس شرمندگى نموده و مبادرت به سقط جنين نمايند، آيا چنين تبليغاتى جايز است؟

جواب: جايز نيست.

احكام پزشكى، ص: 99

10 ازدواج

الف) ازدواج مبتلايان به ايدز

سؤال 244- آيا شخص مبتلا به ايدز مى تواند دختر مسلمانى را به عقد خود درآورد؟

جواب: در صورتى كه توليد خطر كند جايز نيست.

ب) ترميم پرده بكارت

سؤال 245- بعضى از زنان با مراجعه به پزشك در خواست دوختن يا ايجاد پرده بكارت به صورت جرّاحى ترميمى دارند. اين عمل از ديدگاه پزشكى يك اقدام طبّى همانند ساير موارد، نظير اصلاح عيوب ظاهرى بينى، صورت، شكم، و اندامها است، و از ديدگاه بيماران همانند كسانى كه داراى يك اشكال در صورت، دست و ساير قسمتهاى بدن مى باشند، و از معالجه آن منتفع مى گردند، مى تواند براى فرد متقاضى منافع اجتماعى داشته باشد. اشتغال به عمل فوق، از نظر شرع مقدّس چگونه است؟

جواب: در صورتى كه اشخاص مزبور واقعاً ضرورتى براى اين كار احساس احكام پزشكى، ص: 100

كنند، و قصد تدليس نداشته باشند، جرّاحى فوق شرعاً اشكالى ندارد.

سؤال 246- با توجّه به آنچه در پاسخ سوال قبل آمده كه «قصد تدليس نداشته باشند» آيا تدليس يك امر قصدى است؟

جواب: آرى تدليس يك امر قصدى است.

ج) آزمايش پرده بكارت

سؤال 247- چنانچه عروسى از باب احتياط، براى بررسى بكارت به دكتر زن، و در صورت نبودن زن به طبيب مرد مراجعه كند، با توجّه به لزوم لمس و نظر اين كار چه حكمى دارد؟

جواب: هرگاه ترك اين كار مظنّه مفاسد و اختلافات مهمّى بوده باشد جايز است. و در اين صورت بايد حتّى الامكان از طبيب زن استفاده شود، و اگر ممكن است از غير طريق رؤيت مثلًا با استفاده از لمس غير مستقيم به وسيله دستكش و مانند آن انجام گيرد.

د) آزمايش هاى قبل از عقد

سؤال 248- معمولًا قبل از ثبت رسمى عقد ازدواج از پسر و دختر آزمايشاتى گرفته و بعضاً واكسن مخصوصى تزريق مى گردد. چنانچه انجام اين آزمايشات مستلزم نظر يا لمس عورت توسّط همجنس، و يا نظر و لمس ساير اعضاى بدن توسّط غير همجنس باشد چه حكمى دارد؟

جواب: تنها در صورت ضرورت جايز است.

ه) بيماريها و عيوب فسخ نكاح

1. عيب هاى مخصوص زنان سؤال 249- زوج در چه مواردى حقّ فسخ عقد نكاح را دارد؟

جواب: هرگاه مرد بعد از عقد بفهمد كه همسرش يكى از هفت عيب زير را دارد مى تواند عقد را فسخ كند: 1. ديوانگى 2. بيمارى خوره 3. بيمارى برص «1» 4. كور بودن «2» 5. شَل بودن، به طورى كه آشكار باشد 6. افضا شدن (يعنى راه بول و حيض او، يا راه حيض و غائطش يكى شده باشد، و به طور كلّى پارگى طورى باشد كه قابل استفاده براى آميزش جنسى نباشد) 7. گوشت يا استخوان يا غدّه اى در او باشد كه مانع نزديكى شود. و چنانچه مرد به سبب يكى از اين عيوب عقد را به هم بزند نياز به طلاق نيست، همان فسخ كافى است.

سؤال 250- آيا نبودن بكارت در دختر باعث جواز فسخ عقد مى شود؟ معناى فسخ چيست؟

جواب: در صورتى كه شرط بكارت كرده باشد حق فسخ دارد، و معمولًا در محيطهاى ما، شرط بكارت به عنوان يك شرط ضمنى و از پيش توافق شده مى باشد. و معناى فسخ اين است كه بگويد: «من عقد را فسخ كردم، يا به هم زدم» و به هر زبانى باشد كافى است.

2. عيوب مخصوص مردان سؤال 251- زوجه در چه مواردى حق فسخ ازدواج را دارد؟

جواب:

زن در چند صورت مى تواند عقد را به هم زند: 1. ديوانه بودن شوهر 2.

احكام پزشكى، ص: 102

نداشتن آلت مردى 3. ناتوانى از نزديكى جنسى 4. در صورتى كه بيضه هاى او را كشيده باشند. و چنانچه زن به خاطر يكى از عيوب بالا عقد را بر هم زند نيازى به طلاق نيست، و همان فسخ كافى است. «1»

سؤال 252- در صورتى كه زوجه با استفاده از حقّ فسخ، عقد را بر هم زند حكم مهريّه چيست؟

جواب: هرگاه زن به خاطر ناتوانى مرد از نزديكى، عقد را بر هم زند، شوهر بايد نصف مهر او را بپردازد، ولى اگر به خاطر يكى ديگر از عيبهايى كه گفته شد مرد يازن عقد را بر هم زند، چنانچه با هم نزديكى نكرده باشند چيزى بر مرد نيست، و اگر آميزش كرده باشند بنابر احتياط واجب بايد تمام مهر را بپردازد.

سؤال 253- اگر حال شوهر پس از عقد بر خلاف آنچه ادعا كرده بود و عقد بر مبناى آن حال و شرايط اجرا گرديده بود ظاهر گردد، آيا باز هم طلاق و فسخ به دست شوهر است؟ اگر زن مهريّه را گرفته و بخواهد عقد را قبل از دخول فسخ كند حكم مهريّه چيست؟

جواب: اگر زن شرايطى را بر مرد شرط كرده باشد و مرد از آن شرايط تخلّف كند، يا در بعضى صفات زن را فريفته باشد و خلاف آن ثابت شود، زن حق فسخ عقد را دارد. و اگر قبل از دخول فسخ كند مستحق مهريّه نيست.

و) عيوب و بيماريهاى قابل درمان

سؤال 254- مواردى كه قبلًا بيان مى شد كه مرد مى تواند عقد را به هم زند، مانند بيمارى برص (ويتيليگو)، نقص

مادر زادى، افضا، موانع مقاربت (مانع استخوانى يا پرده پوستى و مانند آن) همگى امروزه با درمان قابل رفع مى باشد.

احكام پزشكى، ص: 103

حال چنانچه مردى پس از ازدواج متوجّه موارد مذكور گردد، آيا باز هم اختيار بر هم زدن عقد را دارد؟

جواب: چنانچه به سهولت قابل معالجه بوده باشد، و زن با هزينه خود اقدام به درمان نمايد، خيار فسخ جارى نيست.

سؤال 255- اگر يكى از مجوّزات فسخ نكاح قبل از عقد وجود داشته، لكن با عمليّات پزشكى درمان شده، و عيب مزبور رفع گرديده باشد، آيا حقّ فسخ نكاح براى طرف ديگر پابرجاست؟

جواب: حقّ فسخ ندارد.

ز) بيماريها و عيوب جايگزين

سؤال 256- با توجّه به اينكه كشور ما در حال حاضر در مرحله حدف بيمارى جذام است، آيا مى توان جايگزينهاى ديگرى، مانند بيمارى ايدز، يا ساير بيماريهاى پوستى كه مخلّ به روابط زناشويى است، براى آن در نظر گرفت؟

جواب: در صورتى كه واقعاً مخلّ روابط زناشويى باشد، حقّ فسخ ثابت است.

سؤال 257- با توجّه به اينكه يكى از راههاى سرايت بيمارى ايدز تماس جنسى است، لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1. ازدواج و همبستر شدن با همسر مبتلا به ايدز چه حكمى دارد؟

2. آيا بيمارى ايدز مبطل عقد است و مجوّز فسخ مى شود؟

جواب: ازدواج با مبتلايان به ايدز باطل نيست، ولى چنانچه اطّلاع نداشته قابل فسخ است. امّا احتياط آن است كه زن با اجازه حاكم شرع خود را مطلّقه كند. و در هر صورت، اگر آميزش خطر ابتلا به ايدز را به همراه داشته باشد، جايز نيست.

ح) برخى از عيوبى كه حق فسخ نمى آورد

1. بيمارى صرع سؤال 258- دخترى را به ازدواج دائم پسرم در آورده ام. پس از عروسى معلوم شد كه دختر مدتها به بيمارى صرع (غش كردن) مبتلاست. خود دختر و طبيبش نيز اين مطلب را تصديق كرده، ولى پدر و مادرش آن را از ما پنهان كرده اند. حتى دختر مى گويد: «مى خواستم بگويم، ولى پدر و مادرم مانع شدند.» تكليف عقد و مهريّه چيست؟

جواب: بيمارى صرع موجب خيار فسخ در عقد نكاح نيست؛ بنابراين اگر زوج بخواهد زوجه را طلاق دهد. چنانچه عروسى نموده اند بايد تمام مهر را بپردازد.

2. بيماريهاى روحى و عصبى سؤال 259- زوجه در دوران عقد متوجّه بيمارى روحى و عصبى صعب العلاجى در همسرش مى گردد، به گونه اى كه عوارض بيمارى زندگى را براى وى

مخاطره آميز ساخته است. نظر به ترس و نگرانى زوجه از زندگى مشترك، و ضرورت درمان طولانى چند ساله، و نبودن عزم جدّى بر معالجه از سوى زوج و خانواده اش، آيا زوجه مى تواند نكاح را فسخ نموده، يا درخواست طلاق كند؟

جواب: در صورتى كه قبلًا زوج و كسان او اظهار داشته اند كه از سلامت كامل برخوردار است زوجه مى تواند به عنوان تدليس، نكاح را فسخ كند. در غير اين صورت، هرگاه ثابت شود زندگى با آن مرد مستلزم عسر و حرج شديد است حق دارد از حاكم شرع تقاضاى طلاق كند.

3 و 4. سوختگى و پرده ضخيم مانع آميزش سؤال 260- پس از ازدواج معلوم شد كه در قسمتهاى بالاى پاى زوجه آثار

احكام پزشكى، ص: 105

سوختگى به طور ضعيفى به جاى مانده است، و از طرفى پرده بكارت از نوع گوشتى و بسيار ضخيم است كه آميزش قبل از عمل جرّاحى ممكن نيست.

چنانچه در خصوص سلامتى زوجه قبل از ازدواج هيچ سؤالى مطرح نشده باشد، آيا اين مورد از موارد فسخ است؟

جواب: در صورتى كه با جرّاحى معمولى مشكل حل شود و عوارض خاصى نداشته باشد، اين مقدار عيب باعث فسخ نمى شود.

5. غير طبيعى بودن قسمتى از بدن سؤال 261- جوانى دختر باكره اى را، مشروط بر صحّت كامل طرفين، عقد كرده است. زوجه در اوّلين فرصت پس از عقد كه با شوهرش تنها بوده، متوجّه مى شود كه ناحيه فوقانى بدن زوج داراى عوارض مادرزادى، قيفى شكل، ناموزون و غير طبيعى است، بدين جهت از تمكين خوددارى نموده است. آيا زوجه حق فسخ دارد؟

جواب: اين عيب از عيوب موجب فسخ نكاح نيست؛ مگر اينكه قبلًا شرط صحّت

كامل كرده باشند. كه در اين صورت زن حقِّ فسخ از باب خيار تدليس دارد.

6. بيمارى ام اس (MS)

سؤال 262- آيا بيمارى MS موجب فسخ نكاح مى شود؟

جواب: اين بيمارى از عيوب مجوّز فسخ نكاح نيست.

ط) حكم ازدواج بعد از تغيير جنسيّت واقعى

سؤال 263- اگر زن و شوهر با هم در يك زمان تغيير جنسيّت دهند، حكم احكام پزشكى، ص: 106

ازدواج قبلى آنها چيست؟

جواب: اگر تغيير حقيقى باشد زوجيّت بلافاصله فسخ مى شود، و مى توانند مجدّداً عقد ازدواج درشكل جديدبخوانند؛ ولى احتياط آن است كه زمان عدّه بگذرد.

سؤال 264- اگر يكى از زوجين تغيير جنسيّت دهد لطفاً بفرماييد:

1. حكم ازدواج آنها چيست؟

2. مهريّه زوجه چه حكمى دارد؟

جواب: اگر تغيير جنس واقعى باشد نه صورى، ازدواج آنها باطل مى شود، ولى مهريّه مربوط به زمان قبل به قوّت خود باقى است.

ى) نفقه زوجه بيمار

سؤال 265- با توجّه به اينكه مداواى بيمارى عرفاً جزء نيازهاى اوليّه هر انسانى است، آيا هزينه دارو و درمان زوجه مريض نيز جزء نفقه زوجه محسوب مى شود؟

جواب: مداوا در حدّ متعارف جزء نفقه است.

سؤال 266- هرگاه طبق نظر پزشك، زوجه دائمى مبتلا به بيمارى باشد كه براى مدّت طولانى يا براى هميشه قادر بر تمكين نباشد، يا به علّت ابتلاى به جنون ادوارى يا دائم، در تيمارستان يا منزل بسترى و تحت درمان باشد، و به هيچ وجه حاضر به نزديكى با شوهرش نباشد، آيا چنين زنى در دو فرض بالا نفقه دارد؟

جواب: در صورتى كه زن مقصّر نبوده باشد احتياط واجب آن است كه نفقه او را بپردازد.

سؤال 267- زنى به سبب آتش سوزى در منزل شوهر راهى بيمارستان شده، و پس از چند ماه بسترى شدن فوت مى كند. آيا هزينه بيمارستان برعهده شوهراست؟

جواب: احتياط واجب آن است كه شوهر هزينه درمان او را بدهد.

11 تغيير جنسيّت

1. تغيير جنسيّت از منظر شرع

سؤال 268- تغيير جنسيّت از نظر شرع چگونه است؟

جواب: تغيير جنسيّت ذاتاً خلاف شرع نيست، ولى بايد از مقدّمات مشروع استفاده شود؛ يعنى نظر به عورت و لمس آن لازم نيايد، مگر اينكه به حدّ ضرورت، همچون ضرورت مراجعه به طبيب رسيده باشد، كه در اين صورت جايز است.

سؤال 269- مردى در اثر عدم تربيت صحيح، و مراعات نكردن مسائل شرعى در خانواده، در كودكى لباس زنانه پوشيده، و اكنون كه بزرگ شده خود را زن مى داند، و با استفاده از داروهاى شيميايى حالات زنانه را در خود تقويت كرده، و درخواست تغيير جنسيّت دارد، آيا مى تواند تغيير جنسيّت بدهد؟

جواب: همان طور كه در بالا گفته شد تغيير جنسيّت

صورى جايز نيست، ولى اگر جنسيّت واقعى او خلاف آن است كه در او ظاهر مى باشد، تغيير آن جايز، بلكه گاه واجب است.

سؤال 270- مردى به علّت اينكه در گذشته علاقه زيادى به بازى با دختران احكام پزشكى، ص: 108

داشته، و به جهت اينكه صاحب فرزندى در زندگى مشترك خود نگرديده، و به خاطر لجبازى در برخى مسائل با دوستانش، تصميم به تغيير جنسيّت مى گيرد.

وى بدون اطّلاع خانواده اش، قريب به شش ماه داروهاى هورمونى زنانه مصرف كرده، و جهت محكم نمودن تصميم خويش با روانشناسى مشاوره نموده است. ابتدا با طرح مسائلى دروغ در خانواده، از قبيل اينكه به گفته پزشكان «قلب من زنانه است» و مانند آن، قصد آماده سازى زمينه اين كار را داشته است، پس از مدّتى با اغفال خانواده اش موفّق مى شود خانمش را طلاق دهد، و در گام بعد براى اوّلين بار لباس زنانه پوشيده، و با آراستن شكل ظاهرى خويش به شكل زنان به منزلشان مى آيد، كه با عكس العمل تند والدين روبه رو مى شود، ولى نه تنها عقب نشينى نكرده، بلكه تهديد مى نمايد كه اگر به آرزويش نرسد انتحار خواهد كرد. و بالاخره تغيير جنسيّت داده، و با تغيير نام خود با مردى ازدواج مى كند. حكم اين مسأله چيست؟

جواب: چنانچه قبلًا هم گفته ايم تغيير جنسيّت دو صورت دارد:

گاهى صرفا ظاهرى و صورى است؛ يعنى اثرى از آلت جنس مخالف نيست، بلكه فقط يك جرّاحى صورى انجام مى گيرد، و چيزى شبيه آلت جنس مخالف ظاهر مى گردد، اين كار حرام است، و بايد بشدّت از آن پرهيز نمود. و اگر ازدواجى براساس آن صورت گيرد حرام و باطل است و حدّ شرعى

دارد.

ولى گاه واقعى است، يعنى با جرّاحى كردن، عضو تناسلى مخالف ظاهر مى گردد، اين كار ذاتاً جايز است و محذور شرعى ندارد، مخصوصاً در مواردى كه آثار جنس مخالف در او باشد؛ امّا چون اين جرّاحى نياز به لمس و نظر دارد، تنها در موارد ضرورت جايز است.

سؤال 271- سؤالى در موردِ جنسيّتِ يكى از دوستان به شرح زير دارم:

احكام پزشكى، ص: 109

«پس از ازدواج تا دو سال مشخّص نشد كه زن است؛ ولى اين مطلب بعداً باعث طلاق شد. در اين روستاى كوچك همه با هم خويشاوند هستند، و ايشان با همه مردها روابط حسنه و دوستانه اى دارد. اكنون كه با اين مشكل مواجه شده، نمى تواند در روستا زندگى كند.» با اين مشكل چه كند؟ نماز و روزه اين شخص چگونه است؟ كدام حالت را رعايت كند؟ مرد باشد همان گونه كه در اين مدّت بوده، يا زن شود؟

جواب: چنانچه واقعاً جنسيّت او زن است، و مرد بودن اشتباه بوده، بايد فعلًا به وظايف زن عمل كند، و نسبت به گذشته كه اطّلاعى نداشته، گناهى مرتكب نشده است. البتّه ماندن او در آن محيط كوچك با اين حال مشكل است، و مصلحت اين است كه از آنجا مهاجرت كند. شكّى نيست كه او گرفتار وضع دشوارى است، امّا به لطف خدا مشكل او حلّ مى شود.

2. وظيفه پزشك در برابر متقاضيان تغيير جنسيّت

سؤال 272- دخترى از كودكى لباس مردانه مى پوشيده، و اكنون كه بزرگ شده خود را مرد مى داند، و با استفاده از داروهاى شيميايى حالت مردانه در خود ايجاد كرده، و با مراجعه به پزشك، در خواست تغيير جنسيّت نموده است، آيا پزشك مجاز به تغيير جنسيّت مى باشد؟

جواب: تغيير جنسيّت

اگر صورى باشد، جايز نيست، و اگر واقعى باشد (اين امر در افراد دو جنسى واقع مى شود) به عنوان درمان و ظاهر شدن جنسيّت واقعى جايز، و گاه واجب است.

سؤال 273- با توجّه به اينكه تغيير جنسيّت از نظر طبّى در غير خنثى (دو جنسى) به تعبير اطبا تنقيص جنسيّت محسوب مى شود، بعضاً اطبا با مواردى احكام پزشكى، ص: 110

مواجهند كه شخص از نظرِ ظاهرِ بدن، بدون هيچ شبهه اى يا مرد است يا زن، ولى داراى تمايلات، احساسات و عواطف جنس مخالف است. بسيارى از اين افراد مى گويند: اگر اين تغيير ولو به طور صورى و ظاهرى صورت نگيرد، انتحار خواهيم كرد (تا به حال دوبار اين مسأله پيش آمده است) و با توجّه به اينكه آمارهاى علمى نشان مى دهد، اين گونه افراد شش الى شانزده ماه بعد از وضعيّت جديد پشيمان خواهند شد. آيا اطبّا در اين گونه موارد كه با تهديد انتحار مواجهند، مى توانند از باب اينكه حفظ نفس مقدّم بر حفظ عضو است، اين عمل را انجام دهند؟

جواب: همان گونه كه گذشت تغيير جنسيّت دو صورت دارد، گاه صرفاً ظاهرى و صورى است، يعنى اثرى از آلت جنس مخالف در او نيست، فقط يك جرّاحى صورى در او انجام مى گيرد، و چيزى شبيه آلت جنس مخالف ظاهر مى گردد، اين كار جايز نمى باشد. و گاه واقعى است، يعنى با جرّاحى كردن عضو تناسلى مخالف ظاهر مى شود، اين كار ذاتاً جايز است و محذور شرعى ندارد، مخصوصاً در مواردى كه آثار جنس مخالف در او باشد، امّا چون اين جرّاحى نياز به نظر و لمس دارد تنها در موارد ضرورت، مانند آنچه ذكر كرده ايد، مجاز

است.

سؤال 274- دو جنسى هاى كاذب از لحاظ پزشكى بر دو دسته اند: دسته اوّل دو جنسى هاىِ كاذبِ مؤنّث اند، كه از لحاظ كروموزومى مؤنّث، ولى ظاهرى كاملًا مردانه دارند. دسته دوّم دو جنسى هاىِ كاذب مذكّر هستند، كه وضعيّت كروموزومى آنان مذكّر، ولى داراى ظاهرى كاملًا زنانه هستند. ضمناً دو جنسى هاى حقيقى (كه در فقه به آنها خنثاى مشكل مى گويند) داراى دو گناد (بيضه و تخمدان) هستند، و ممكن است هر دو فعّال باشد. (ممكن است تخمدان در يك طرف و بيضه ها در طرف ديگر باشد، يا مخلوطى از بافت بيضه احكام پزشكى، ص: 111

و تخمدان در يك طرف، يا در هر دو طرف باشد.

خلاصه داراى اندام تناسلى، به اشكال گوناگون هستند.) باتوجّه به مطالب بالا بفرماييد:

1. آيا پزشك در دو جنسى هاى كاذب مؤنّث، مجاز است، در صورت تمايل فرد و عليرغم ماهيّت زنانه، اقدامى كند كه ظاهر مردانه وى حفظ شود؟

جواب: جايز نيست.

2. اگر دوجنسى كاذب مؤنّث- كه ماهيّتش زنانه است- بازن سالم ازدواج كرده باشد، تكليف شرعى پزشك در اقدام به عمل جرّاحى براى حفظ ظاهر مردانه وى چيست؟

جواب: بايد سفارش كند آنها از هم جدا شوند، زيرا ازدواج آنها باطل است.

3. اگر دو جنسى كاذب مؤنّث هنوز ازدواج نكرده باشد، با توجّه به اينكه اگر ازدواج كند- هرچند ظاهرش بر اثر عمل جرّاحى باقى مى ماند- دو زن با هم ازدواج كرده اند، تكليف پزشك در انجام عمل جرّاحى براى ظاهر مردانه چيست؟

جواب: جايز نيست.

4. در مواردى كه دو جنسى كاذب مؤنّث با زن ازدواج كرده باشد، و پزشك متوجّه دو جنسى بودن وى شود، وظيفه اش در كتمان يا افشاى اسرار چيست؟

(كتمان سر موجب ازدواج يا ادامه ازدواج دو زن مى شود، و افشاى سرّ

نيز كار ناشايستى است، چون صاحب آن راضى به افشا نيست.) پزشك چه كند؟

جواب: سزاوار است خود آنها را از نامشروع بودن اين كار با خبر سازد.

5. آيا پزشك مجاز است در مورد دو جنسى هاى كاذب مذكّر، كه على رغم ظاهر زنانه از لحاظ ماهيّت مرد هستند، براى حفظ ظاهر زنانه آنها، عمل جرّاحى انجام دهد؟

جواب: جايز نيست.

احكام پزشكى، ص: 113

12 مرگ مغزى

اشاره

سؤال 275- درباره مرگ مغزى كراراً سوالى كرده ايم و جواب فرموديد. اجازه دهيد آن را به صورت كلّى تر مطرح كنيم: در مورد مرگ مغزى، كه مغز از كار افتاده، و تنها دستگاههاى حياتى نباتى كار مى كند، و هيچ اميدى به بازگشت چنين كسى به حيات حيوانى و انسانى نيست، احكام مختلفى در زمينه مسائل گوناگون حقوقى و مالى و پزشكى تصوّر مى شود. لطفاً شرح جامعى درباره تمام اين مسائل هرچند به صورت فشرده بيان فرماييد.

جواب: با توجّه به اينكه پزشكان تصريح مى كنند اين گونه افراد مانند شخصى هستند كه مغز او بكلّى متلاشى شده، و يا سر از تن او جدا كرده اند، كه با كمك وسايل تنفّس مصنوعى و تغذيه، ممكن است تا مدّتى به حيات نباتى او ادامه داد، يك انسان زنده محسوب نمى شوند، در عين حال يك انسان كاملًا مرده هم نيستند. بنابراين، در احكام مربوط به حيات و مرگ بايد تفصيل داده شود. مثلًا احكام مسّ ميّت، غسل و نماز ميّت، و كفن و دفن درباره آنها جارى نيست، تا قلب از كار بيفتد و بدن سرد شود. اموال آنها را نمى توان در ميان ورثه تقسيم كرد، و همسر آنها عدّه وفات نگه نمى دارد، تا اين مقدار حيات آنان نيز پايان

پذيرد.

احكام پزشكى، ص: 114

ولى وكلاى آنها از وكالت ساقط مى شوند، و حقّ خريد و فروش يا ازدواج براى آنها، يا طلاق همسر از طرف آنان ندارند، و ادامه معالجات در مورد آنها واجب نيست، و برداشتن بعضى از اعضاى بدن آنها، در صورتى كه حفظ جان مسلمانى متوقّف بر آن باشد مانعى ندارد؛ ولى بايد توجّه داشت كه اينها همه در صورتى است كه مرگ مغزى به طور كامل و به صورت قطعى ثابت گردد، و احتمال بازگشت مطلقاً وجود نداشته باشد.

سؤال 276- تعدادى از بيماران به دليل ضايعات مغزى غير قابل بازگشت، فعاليّتهاى قشر مغز خود را از دست داده، و در حالت اغماى كامل بوده، و به تحريكات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند، ضمناً فعاليّتهاى ساقه مغز خود را نيز از دست داده، فاقد تنفّس و پاسخ به تحريكات متفاوت نورى و فيزيكى مى باشند. در اين گونه موارد احتمال بازگشت فعّاليّتهاى مورد اشاره، مطلقاً وجود نداشته، و بيمار داراى ضربان خودكار قلب بوده، كه ادامه اين ضربان هم موقّتى و تنها به كمك دستگاه تنفس مصنوعى به مدّت چند ساعت و حدّ اكثر چند روز مقدور مى باشد. اين وضعيّت در اصطلاح پزشكى مرگ مغزى ناميده مى شود؛ از طرفى نجات جان عدّه ديگرى از بيماران منوط به استفاده از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى است. با عنايت به اينكه اين اشخاص فاقد تنفّس، شعور، احساس و حركت ارادى هستند، و هيچ گاه حيات خود را باز نمى يابند. لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1. در صورت احراز شرايط فوق، آيا مى توان از اعضاى بدن آنها براى نجات جان بيماران ديگر استفاده كرد؟

2. آيا صرف ضرورت نجات

جان مسلمانان نيازمند به پيوند عضو، براى جواز قطع عضو كافى است، يا اذن قبلى و وصيّت صاحب عضو نيز لازم است؟

احكام پزشكى، ص: 115

3. آيا در صورت جواز قطع اعضا ديه، ثابت است، يا ساقط مى شود؟

4. در صورت ثبوت ديه، پرداخت آن بر عهده كيست؟ پزشك يا بيمار؟

5. موارد مصرف ديه مذكور كدام است؟

جواب: 1. جواب اين مسأله در سابق گفته شد، ولى از نظر اهميّت مسأله توضيحاً عرض مى شود كه در موارد مرگ مغزى، به صورتى كه در بالا ذكر شد، اگر موضوع قطعى و يقينى باشد، چنان فردى در اين گونه احكام مانند ميّت است (هر چند پاره اى از احكام ميّت مانند غسل و نماز و كفن و دفن و غسل مسّ ميّت بر او جارى نمى شود) بنابراين برداشتن اعضاى او براى نجات جان مسلمانان مانعى ندارد.

2. در مواردى كه عضو را بعد از مرگ كامل بر مى دارند، و نجات جان ديگران منوط به آن است، اذن قبلى يا اجازه بازماندگان لازم نيست، هرچند بهتر است.

3. در مورد جواز قطع اعضا، احتياط دادن ديه است.

4. بر عهده كسى است كه عضو را قطع كرده است.

5. دركارهاى خير براى ميّت مصرف مى شود.

پايان دادن به زندگى

سؤال 277- شخصى دوازده سال است كه بر اثر تصادف بيهوش است، يا بيمارى كه مدّت طولانى است كه پس از عمل جرّاحى به هوش نيامده است، آيا در چنين مواردى مى توان با تزريق آمپول به زندگى آنها پايان داد؟

جواب: اين كار جايز نيست؛ ولى اگر بازگشت به حال طبيعى عادتاً امكان نداشته باشد، مى توان از ادامه معالجه خوددارى كرد.

سؤال 278- بيمارى كه مى داند بيماريش درمان ناپذير است، آيا مى تواند مرگ احكام

پزشكى، ص: 116

را انتخاب كند؟

جواب: جايز نيست.

سؤال 279- شخصى از يك بيمارى لاعلاج مانند سرطان رنج مى برد، و پزشكان هم از معالجه وى نااميد شده اند، حال اگر پزشكى از روى ترحّم و دلسوزى از معالجه وى كه منتهى به ادامه زندگى شخص بيمار در مدّت كوتاهى مى شود خوددارى نمايد و بيمار زودتر بميرد، آيا از نظر فقهى چنين كارى جرم است؟ لطفاً به دليل آن اجمالًا اشاره كنيد.

جواب: قتل انسان مطلقاً جايز نيست، حتى از روى ترحّم، و حتّى با اجازه خود مريض. دليل اصلى اين مسأله اطلاقات ادلّه حرمت قتل از آيات و روايات است، و همچنين ادلّه وجوب حفظ نفس. و ممكن است فلسفه آن اين باشد كه چنين اجازه اى سبب سوء استفاده هاى فراوان مى شود، و قتل از روى ترحّم به بهانه هاى واهى صورت مى گيرد، يا افرادى به قصد انتحار و خودكشى از اين راه وارد مى گردند. به علاوه مسائل پزشكى غالباً يقين آور نيست، و اى بسا افرادى كه از حيات آنها مأيوس بوده اند، و به طور عجيبى از مرگ رهايى يافته اند.

سؤال 280- آيا انسان مى تواند به ديگرى اجازه قتل خويش را بدهد؟ آيا قاتل ضامن است؟ اگر مانند مريض در حال مرگ باشد، كه به پزشك اذن تزريق آمپول مرگ آور بدهد چطور؟ نسبت به اشخاص ديگر چه مى فرماييد؟

جواب: اجازه چنين چيزى جايز نيست، و اگر اجازه بدهد و راضى باشد سبب جواز نمى شود.

سؤال 281- بيماران مرگ مغزى در علم پزشكى اشخاصى هستند كه دچار توقّف تمامى فعّاليّتهاى شناخته شده مغزى شده، ولى قلب و بعضى از اعضاى ديگر بدن آنها به كار خود ادامه مى دهد. تنفّس در اين بيماران متوقّف

شده، و با

احكام پزشكى، ص: 117

استفاده از دستگاه تنفّس دهنده (اسپيراتور) مى توان تنفّس را برقرار كرد. اين گونه بيماران در فواصل زمانى چند ساعت يا بيشتر نهايتاً دچار ايست قلبى و مرگ خواهند شد، آيا مى توان با توجّه به فروض ذيل اين گونه بيماران را از دستگاه تنفّس دهنده جدا نمود:

الف) هزينه سنگين دستگاه هاى تنفس دهنده.

ب) استهلاك اين دستگاه ها در حدّى كه در موارد ضرورى تر كارآيى كافى را نخواهد داشت.

ج) تحمّل اضطراب و انتظار طولانى خانواده بيمار، در حالى كه بيمار آنها بهبود نخواهد يافت.

د) وجود بيمارى كه شانس بهبودى بيشترى داشته، و همزمان محدوديّت در تعداد دستگاههاى تنفّس دهنده وجود دارد. نظر شما چيست؟

جواب: در فرض مسأله اگر به امور مزبور يقين حاصل شود در تمام موارد ادامه معالجه واجب نيست.

احكام پزشكى، ص: 119

13 پيوند اعضا

الف) پيوندهاى مجاز

1. پيوند از اعضاى انسان مرده سؤال 282- امروزه علم پزشكى بسيار پيشرفت نموده، و پزشكان مى توانند برخى از اعضاى فردى كه به طور طبيعى فوت كرده، و حتّى ضربان قلب او نيز از كار افتاده، را به بيمارانى كه در خطر مرگ هستند، يا زندگانى پر مشقّت و رنج آورى دارند پيوند زنند (مانند كليه، استخوان، كبد، چشم و ...) آيا اين عمل جايز است؟

جواب: در فرض مسأله اشكالى ندارد.

سؤال 283- اگر جسد مجهول الهويّه اى، كه اعضاى قابل پيوندى دارد، در دسترس باشد، آيا مى توان اعضا آن را به بيمارى كه محتاج آن است پيوند زد؟

جواب: اگر موجب نجات جان مسلمانى از مرگ يابيمارى مهمّى شود جايز است.

سؤال 284- در فرض مسأله فوق اگر بعداً ولىّ متوفّى پيدا شود، و نسبت به اين كار اظهار نارضايتى كند چه بايد كرد؟

جواب:

در فرض فوق عدم رضايت او مشكلى ايجاد نمى كند، و فرقى بين احكام پزشكى، ص: 120

مجهول الهويّه و غير آن نيست؛ ولى احتياط صرف ديه آن در خيرات براى ميّت است.

سؤال 285- در صورتى كه حيات رزمنده مسلمانى متوقّف بر پيوند اعضا باشد، لطفاً بفرماييد:

الف) آيا مى توان اعضاى ميّت غير مسلمان را قطع، و براى پيوند استفاده نمود؟

ب) بر فرض جواز، آيا ديه لازم است؟ بر عهده بيمار است، يا قطع كننده؟

ج) آيا عضو پيوند شده براى نماز اشكالى ايجاد نمى كند؟

جواب: پيوند در چنين فرضى جايز، بلكه واجب است. و بعد از اينكه جزء بدن شد، براى نماز اشكالى ندارد. و در فرض مسأله ديه اى ندارد.

سؤال 286- قطع عضو ميّت مسلمان، و پيوند آن، در صورتى كه حفظ جان يا عضو مسلمانى متوقّف بر آن باشد، چه حكمى دارد؟ آيا اجازه قبل از فوت تأثيرى در حكم دارد؟ اگر اجازه شخص موضوعيّت داشته باشد، آيا فرد مى تواند در زمان حيات عضوى از بدنش را براى استفاده پس از مرگ بفروشد؟

جواب: در صورتى كه حفظ جان مسلمان يا حفظ عضو مهمّى از آن منوط به پيوند باشد، جايز است. و در اين صورت، اجازه شخص متوفّى، و اولياى دم او لازم نيست؛ هرچند گرفتن اجازه بهتر است. و احتياط آن است كه ديه را بپردازد.

سؤال 287- هرگاه شخصى نسبت به پيوند اعضاى خود به ديگران پس از مرگش ناراضى باشد، امّا پس از وفاتش ولىّ وى نسبت به اين كار رضايت دهد، در اين صورت پيوند چه حكمى دارد؟

جواب: اگر موجب نجات جان مسلمانى از مرگ يا بيمارى مهمّى گردد جايز است.

احكام پزشكى، ص: 121

سؤال 288-

اگر شخصى در طول زندگيش نظر مخالف يا موافقى در مورد پيوند اعضايش نداشته باشد، آيا پس از مرگش مى توان با اجازه ولىّ وى چنين كارى را انجام داد؟

جواب: اگر ضرورتى ايجاد كند مانعى ندارد.

سؤال 289- با توجّه به وجود هزاران هزار بيمار دياليزى، و نظر به اينكه پيوند كليه قطعى ترين درمان اين عزيزان است، احتراماً خواهشمند است نظر خود را در مورد مسائل ذيل مرقوم بفرماييد:

الف) به نظر حضرت عالى، پيوند عضو از فردى كه دچار مرگ مغزى شده چه حكمى دارد؟ لازم به ذكر است كه طبق نظر متخصّصين با از كار افتادن مغز، كليّه اعضاى بدن نيز پس از ساعتى از كار مى افتد.

ب) آيا با وصيّت فرد، چنين پيوندى جايز است؟

ج) چنانچه پيوند عضو از فرد دچار مرگ مغزى شده جايز باشد، براى روشن شدن اذهان مردم نسبت به اين امر چه بايد كرد؟

جواب: هرگاه مرگ مغزى به طور كامل و مسلّم باشد، و هيچ گونه احتمال بازگشت به زندگى عادى وجود نداشته باشد، برداشتن بعضى از اعضا (خواه مانند قلب باشد يا كليه يا عضو ديگر) براى نجات جان مسلمانى، مانعى ندارد، خواه وصيّت به اين كار كرده باشد يا نه، ولى بهتر جلب رضايت اولياى ميّت است.

سؤال 290- هرگاه اعضاى مهمّ بدن بيمارى بر اثر ضعف و ناراحتى در حال مرگ باشد، و از طرفى جسد مرده اى نيز در اختيار باشد، آيا مى توان عضو مورد نظر را از بدن ميّت برداشت، و به بدن شخص مريض پيوند زد؟

جواب: اگر زندگى آن بيمار متوقّف بر اين كار باشد، واجب است.

احكام پزشكى، ص: 122

2. پيوند از اعضاى انسان زنده سؤال 291- اهداى

كليه در چه سنّى جايز است، آيا براى انسان غير بالغ، در صورتى كه ولىّ او اجازه دهد، اين كار جايز است؟

جواب: اهداى كليه براى غير بالغ جايز نيست، چون ولى در اين گونه موارد ولايت ندارد.

سؤال 292- آيا برداشتن عضو از بدن فرد زنده جهت پيوند جايز است؟ در صورت جواز مستلزم پرداخته ديه مى باشد؟

جواب: اگر با اجازه خود او باشد، و خطرى وى را تهديد نكند، جايز است و ديه ندارد.

سؤال 293- آيا جدا كردن عضو از بدن شخص زنده جهت پيوند جايز است؟

در صورت جواز، آيا تفاوتى ميان اعضاى رئيسى (مانند قلب) و غير آن هست؟

جواب: تنها اعضايى را مى توان با رضايت صاحب آن جدا كرد كه فقدان آن (مانند كليه) جان صاحبش را به خطر نيندازد، و براى نجات جان ديگرى مورد استفاده قرار بگيرد.

سؤال 294- در مورد محكومين به اعدام يا حبسهاى طولانى، آيا قاضى يا حاكم شرع مى تواند به لحاظ مصلحت، تخفيف كيفر محكوم را موكول به اهداى عضوى براى نجات مسلمانى از بيمارى يا مرگ نمايد؟

جواب: هرگاه محكوم راضى به اين امر باشد، و ضرر مهمّى براى او نداشته باشد، جايز است؛ ولى چنانچه انعكاس خارجى اين امر، نامطلوب و دستاويزى براى دشمنان اسلام گردد بايد از آن پرهيز كرد.

سؤال 295- آيا مى توان تخفيف جرم محكومين به اعدام را موكول به اهداى عضوى از آنها براى نجات جان مسلمانى دانست؟

جواب: تنها صاحب حق در مورد قصاص يا ديات مى تواند گذشت از تمام يا

احكام پزشكى، ص: 123

قسمتى از حقّ خود را مشروط به اهداى عضوى كه اهداى آن جايز است بكند، و طرف مقابل مى تواند اين شرط را بپذيرد

يا نپذيرد.

سؤال 296- آيا برداشتن قطعه اى از استخوان يا عضله شخص مسلمان «با رضايت يا بدون رضايت وى» براى استفاده در بدن شخص غير مسلمانى كه دشمنى با مسلمانان ندارد جايز است؟

جواب: اگر با اجازه بردارند و اين كار براى شخصى كه از او بر مى دارند خطر جانى يا نقص عضو مهمّى نداشته باشد، مانعى ندارد.

سؤال 297- استفاده از باقيمانده هاى زايمانى «جفت، پرده جنين و ...» براى اعمال جرّاحى ديگران، چه حكمى دارد؟

جواب: اشكالى ندارد.

سؤال 298- پيوند زدن انگشتان قطع شده سارق به دست شخص ديگرى (كه فرضاً در كارخانه بريده شده) چه حكمى دارد؟ بر فرض جواز، آيا اجازه صاحب عضو در اين كار لازم است؟

جواب: با اجازه صاحب عضو جايز است.

سؤال 299- آيا از فردى كه در حال مرگ مغزى است، ولى به وسيله دستگاه تنفس مصنوعى به حيات نباتى ادامه مى دهد، و از نظر پزشكى امكان برگشت وى به زندگى عادى وجود ندارد و مرده تلقّى مى شود، مى توان در موارد زير عضوى را (مثل چشم يا كليه) براى پيوند خارج كرد؟

الف) در مورد مسلمانان به طور كلّى.

ب) در مورد مسلمانان با وصيّت قبلى، و يا اجازه اطرافيان.

ج) در مورد غير مسلمانان.

جواب: با اجازه و رضايت قبلى خودش در مورد يك كليه و مانند آن مانعى احكام پزشكى، ص: 124

ندارد، و امّا در غير مسلمان مطلقاً جايز است. و در مورد اعضاى اصلى مانند مسأله 282 است.

3. وصيّت به پيوند اعضا

سؤال 300- آيا اهداى اعضاى بدن، مثل قلب، كليه و چشم، بعد از فوت و با موافقت ورثه جهت پيوند به انسان زنده ديگرى جايز است؟

جواب: در موارد ضرورت اشكالى ندارد.

سؤال 301- آيا

انسان بالغ مى تواند وصيّت كند كه پس از مرگ اعضاى بدنش را (مانند قلب و كليه و ...) بدون اخذ وجهى به بيماران نيازمند داده، سپس او را دفن كند؟ آيا مى تواند شرط كند كه اعضا را بفروشند و در مواردى كه وصيّت مى كند خرج كنند؟

جواب: اين وصيّت تنها در صورتى نافذ است كه ضرورتى ايجاب كند كه اعضاى بدن او را بردارند. و بهتر آن است كه رايگان در اختيار نيازمندان بگذارند، هرچند گرفتن پول به صورتى كه در بالا گفته شد مانعى ندارد.

سؤال 302- آيا انسان مى تواند وصيّت كند اعضاى بدنش را بعد از وفات، به مسلمانى كه اعضاى مهمّ بدنش مثل قلب و غير آن در خطر است اهدا كنند، به بيمار غير مسلمان چطور؟

جواب: در مورد مريض مسلمان، در فرض مسأله اشكالى ندارد، و امّا در مورد مريض غير مسلمان جايز نيست؛ مگر اينكه هدف مهمترى در كار باشد، يا اينكه وصيّت كننده از كفّار باشد.

سؤال 303- اگر شخصى وصيّت كند بعد از وفات، اعضاى قابل پيوندش را به بيماران پيوند زنند، آيا مجاز به اين كار هستيم؟

جواب: اگر موجب نجات جان مسلمانى از مرگ يا بيمارى مهمّى گردد جايزاست.

احكام پزشكى، ص: 125

سؤال 304- اگر شخصى وصيّت كند بعد از وفاتش، اعضايش را به ديگران پيوند بزنند، اما ولىّ وى نسبت به اين كار ناراضى باشد، آيا مجازيم اين كار را بدون اجازه ولى انجام دهيم؟

جواب: اگر موجب نجات جان مسلمانى از مرگ يا بيمارى مهمّى گردد جايز است، و اجازه ولى شرط نيست.

4. پيوند از اعضاى حيوانات سؤال 305- پيوند اعضاى حيوانات به انسان چه حكمى دارد؟

جواب: در موارد ضرورت

اشكالى ندارد.

سؤال 306- آيا مى توان از اعضاى بدن خوك به انسان پيوند زد؟

جواب: در موارد ضرورت مانعى ندارد.

ب) پيوندهاى غير مجاز

1. پيوند دست قطع شده سارق سؤال 307- پس از اجراى حدّ سرقت عضو قطع شده ملك كيست؟ ملك حكومت است كه اجراى حد كرده، يا ملك سارق؟ در صورت دوم، پيوند آن عضو به شخص سارق، يا فروش آن براى پيوند به ديگرى چه حكمى دارد؟

جواب: عضو قطع شده متعلّق به صاحب آن است، ولى پيوند مجدّد آن به صاحب اصلى جايز نيست. امّا مى تواند به ديگرى به صورت مجّانى يا در برابر قيمت آن واگذار كند.

2. برداشتن اعضاى بدن اعدامى ها براى پيوند

سؤال 308- گرفتن اعضا از كسانى كه به دلايلى غير از قصاص محكوم به اعدام احكام پزشكى، ص: 126

مى شوند، با اجازه و رضايت خود متّهم، در بيمارستان و اطاق عمل براى پيوند به افراد مسلمان نيازمند و نجات جان آنان، چه حكمى دارد؟ به عبارت ديگر، در مواردى كه شرع مقدّس و قانون، نوع اعدام را مشخّص ننموده، اعضايى از آنها برداشته شود به شكلى كه با اين كار (برداشتن عضو مثل قلب، ريه، كبد و مانند آن) متّهم فوت خواهد كرد، كه اين كار نوعى اعدام تلقى مى شود. آيا اين كار جايز است؟

جواب: دليلى بر جواز اين نوع اعدام نيست.

3. پيوند دست قطع شده محارب سؤال 309- آيا پس از اجراى حدّ محاربه مى توان به محكوم عليه اجازه داد تا با هماهنگى يك پزشك متخصّص نسبت به پيوند اعضا جدا شده اقدام نمايد؟

جواب: محارب حق ندارد عضو قطع شده را پيوند بزند.

4. پيوند عضوى كه با قصاص قطع شده است سؤال 310- پيوند

عضوى كه با قصاص قطع مى شود جايز است؟

جواب: اشكال دارد.

5. برداشتن اعضاى بيمار لاعلاج براى پيوند

سؤال 311- چنانچه در اثر وقوع بيمارى لاعلاج و پيشرونده، مرگ بيمارى از نظر پزشكان حتمى و قريب الوقوع باشد، آيا مى توان از اعضاى بدن وى نظير قلب، كليه و كبد براى پيوند به بيماران و نجات جان آنان استفاده كرد؟

جواب: جايزنيست؛ مگر در مورد مرگ مغزى كه بطور قطع قابل بازگشت نيست.

احكام پزشكى، ص: 127

6. برداشتن اعضاى كسى كه دچار مشكل مى شود

سؤال 312- اگر احتمال دهيم با برداشتن يك يا چند عضو از شخص زنده، در آينده نزديك يا دور دچار عوارض خفيف يا شديدى خواهد شد، و از طرفى نجات جان بيمار ديگرى وابسته به همين كار باشد، و مورد ديگرى نيز در دسترس نيست، آيا مجازيم بدون آگاهى هديه دهنده، چنين كارى انجام دهيم؟

اگر به وى اطّلاع دهيم و با تمايل وى اين كار انجام شود، در صورت ايجاد عارضه، آيا پزشك مسئول است؟

جواب: اگر عارضه مثلًا در حدّ از دست دادن يك كليه يا مانند آن باشد واجب نيست كسى براى نجات جان ديگرى اين كار را انجام دهد، امّا اگر عارضه، خفيف و قابل تحمّل باشد، وجوب نجات جان ديگرى با رضايت صاحب عضو بعيد نيست. و در صورتى كه با اطّلاع و رضايت صاحب عضو باشد، و احتمال عارضه ضعيف بوده، امّا تصادفاً گرفتار آن شود، پزشك مسئول نمى باشد؛ مانند برداشتن يك كليه، كه معمولًا خالى از خطر است، ولى گاه ممكن است عارضه اى پيش آيد.

7. برداشتن اعضا با اطمينان به ردّ پيوند

سؤال 313- اگر مطمئن باشيم و يا احتمال دهيم كه پيوند رد

خواهد شد، و نهايتاً مفيد نخواهد بود، آيا مجازيم با خوش بينى و به عنوان كمك به بيمار از بدن فرد زنده يا مرده ديگرى عضوى را جدا و به آن بيمار پيوند بزنيم؟

جواب: اگر اطمينان به عدم نتيجه باشد اين كار جايز نيست، ولى در صورت احتمال عقلايى، برداشتن عضو پيوندى از مرده مانعى ندارد، و از زنده در صورت عدم ضرر و خطر نيز جايز است.

احكام پزشكى، ص: 128

8. برداشتن اعضاى بدن در غير مورد ضرورت سؤال 314- آيا مى توان اجازه داد كه در حال حيات يا پس از مرگ، بعضى از اعضا كه حفظ نفس بيمار متوقّف بر آن نيست، از قبيل انگشت، دست، قرنيه چشم و ... را در مقابل پول يا به صورت مجّانى به ديگرى پيوند زنند؟

جواب: در حال حيات مشكل است، ولى بعد از مرگ در مواردى كه اثر مهمّى داشته باشد مانعى ندارد.

ج) خريد و فروش اعضاى بدن

سؤال 315- خريد و فروش اعضا براى پيوند چه حكمى دارد؟

جواب: جايز است، ولى بهتر است پول را در برابر اجازه برداشتن عضو بگيرد.

سؤال 316- آيا فروش عضو قطع شده در حدّ يا قصاص، يا واگذارى آن به مسلمان ديگر جايز است؟

جواب: اگر به منظور پيوند به انسان ديگرى باشد (همان گونه كه در پيوند كليه مرسوم است) با اجازه صاحب آن جايز است.

سؤال 317- خريد و فروش موادّى كه از اعضاى پيوندى انسان استخراج مى گردد، نظير پروتئين، فاكتور تحريك كننده استخوان سازى، و نظاير آن چه حكمى دارد؟

جواب: جايز است، هرچند بهتر است پول را در مقابل اعمالى كه روى آن مواد انجام مى دهند بگيرند.

سؤال 318- آيا خريد و فروش و پيوند مو جايز

است؟

جواب: جايز است.

سؤال 319- قاچاق ميّت غير مسلمان، و خريد و فروش آن چه حكمى دارد؟

جواب: اگر منظور از قاچاق اين است كه بر خلاف مقرّرات حكومت اسلامى احكام پزشكى، ص: 129

باشد، اين كار شرعاً اشكال دارد.

سؤال 320- آيا فروش برخى از اعضاى بدن قبل از مرگ، براى تحويل پس از مرگ، جايز است؟

جواب: در صورتى كه سبب نجات جان مسلمان، يا درمان بيمارى مهمّى باشد مانعى ندارد.

سؤال 321- اجسادى از كفّار موجود است كه برخى اعضاى آن را، جهت كارهاى تحقيقاتى يا پيوند و مانند آن، به مبالغ هنگفتى خريدارى مى كنند. آيا خريد و فروش اين اعضا جايز است؟ آيا ميان اجسادى كه شناسايى نشده و اوليايى ندارند، با ديگر اجساد تفاوتى وجود دارد؟

جواب: هرگاه اين كار براى حفظ جان افراد زنده، يا درمان بيمارى مهمّى ضرورت داشته باشد مانعى ندارد. و فرقى ميان افراد شناخته شده و غير آنها نيست.

سؤال 322- آيا جسد انسان مال تلقّى مى شود و خريد و فروش آن براى اهداف مشروع جايز است؟ آيا سرقت آن حدّ شرعى دارد؟ به خصوص اگر صدها سال از تاريخ مرگ گذشته باشد، و موضوع از جهت باستان شناسى و تاريخى حايز اهميّت باشد.

جواب: خريد و فروش بدن ميّت مسلمان جايز نيست، و مال محسوب نمى شود. و نسبت به بدن غير مسلمان براى اهداف مشروع مانند تشريح در مواردى كه مجاز است نيز خالى از اشكال نيست. و در هر حال اجراى حدّ سرقت مشكل است.

سؤال 323- آيا محكومين به اعدام يا قطع عضو، مى توانند قبل از اجراى حكم، اعضاى بدن خود را بفروشند، يا به كسى اهدا كنند؟

جواب: درصورتى كه منافع عقلايى براى پيوند

بر آن مترتّب باشد، اشكالى ندارد.

احكام پزشكى، ص: 130

سؤال 324- بعضى از افراد براى كمك به درمان بيمارانى كه نياز به فرآورده هاى خونى يا اعضاى بدن دارند، حاضرند خون يا مثلًا كليه يا چشم خود را بفروشند، خريد و فروش اين اعضا چه حكمى دارد؟

جواب: فروختن خون و كليه در صورتى كه خطرى براى دهنده ايجاد نكند اشكالى ندارد؛ ولى بهتر آن است كه پول را در مقابل اجازه برداشتن كليه يا گرفتن خون بگيرند؛ ولى در مورد چشم مطلقاً جايز نيست.

د) احكام پيوند

1. پيوند مغز و آثار آن سؤال 325- با توجّه به قوانين اسلامى در رابطه با اصالت روح، آيا پيوند مغزى در جمجمه انسان ديگرى امكان دارد؟ به عبارت ديگر، آيا جسم پيوند زده شده با مغز پيوندى، هويّت شخصى خود را از دست داده، و روح شخص پيوند خورده به شخص پيوند زده شده انتقال مى يابد؟

جواب: در حال حاضر اين مسأله به عنوان يك فرضيّه مطرح است، و عملًا كارى انجام نگرفته، تا بتوان درباره آن بحث كرد. اگر چنين امرى انجام گيرد، بايد ديد فرد مزبور با مغز جديد، شخصيّت فرد اوّل را نشان مى دهد، يا دوم، و يا شخص ثالثى خواهد شد، تا احكام آنها تبيين گردد.

2. وظيفه پزشك در پيوند

سؤال 326- آيا بر پزشكى كه قادر بر پيوند اعضاى مختلف مى باشد، واجب است با اين كار جان انسانى را نجات دهد؟

جواب: در صورتى كه بتواند او را از مرگ نجات دهد، واجب است.

احكام پزشكى، ص: 131

سؤال 327- با توجّه به اينكه بعد از پيوند، شيمى درمانى ضرورى به نظر مى رسد، و اين عمل باعث عوارضى خفيف يا شديد در

بيمار مى گردد، آيا پزشكى كه مجبور به انجام اين كار جهت عدم ردّ پيوند مى باشد، در ايجاد عوارض آن مسئول است؟

جواب: چنانچه قبلًا مسأله را با بيمار در ميان بگذارد و به او تفهيم كند و او رضايت بدهد مانعى ندارد.

سؤال 328- آيا براى پزشك جايز است كه عمليّات انتقال كليه را عهده دار شود، در حالى كه مى داند اهدا كننده پولى در مقابل اين كار گرفته است؟

جواب: در صورتى كه باعث نجات جان مسلمانى شود جايز است.

3. گرفتن پول براى صاحب عضو

سؤال 329- اگر بگوييم: «افراد مى توانند وصيّت كنند كه جسدشان، يا قطعاتى از اعضاى بدن آنها، براى نجات جان بيماران نيازمند، يا بالا بردن دانش پزشكى دانشجويان و اساتيد در اختيار قرار گيرد.» آيا مى توان در قبال آن پولى تعيين نمود، تا در مصرفى كه در وصيّتنامه آمده صرف شود؟

جواب: اشكالى ندارد.

4. اجازه اولياى ميّت سؤال 330- در مواردى كه عضو پيوندى براى نجات جان مسلمانى ضرورى باشد، و يا عدم استفاده از آن سلامت مسلمان ديگرى را به خطر اندازد، آيا كسب اجازه جهت برداشت آن از اولياى ميّت، يا خود ميّت در حال حيات لازم است؟

جواب: الزامى نيست؛ ولى بهتر است كسب اجازه شود.

احكام پزشكى، ص: 132

5. دريافت هزينه آماده سازى سؤال 331- در مورد اعضاى پيوندى كه بر روى آن عمليّات آماده سازى انجام مى گيرد، دريافت هزينه آماده سازى از بيمار، جايز است؟

جواب: اشكالى ندارد.

6. قصاص قطع دست پيوندى سؤال 332- دست فردى قطع شده، و شخص ديگرى آن دست را به خود پيوند زده، و شخص ثالثى دست پيوندى را قطع مى كند. بفرماييد:

الف) چه مسئوليّتى متوجه جانى است؟

ب) آيا بين

صورتى كه دست پيوندى به طور كامل ترميم يافته، و آنجا كه به طور ناقص بهبود يافته، تفاوتى وجود دارد؟

جواب: در صورتى كه آن دست به طور كامل ترميم يافته، حكم دست اصلى را دارد.

7. طهارت و نجاست عضو پيوندى سؤال 333- اگر عضوى از بدن ميّت غير مسلمان، به بدن مسلمانى وصل شود، ولى روح در آن حلول نكند، لمس آن چه حكمى دارد؟

جواب: چنانچه عرفاً جزء بدن كسى كه به او پيوند زده شده محسوب شود، پاك است.

سؤال 334- اگر چشم انسان مرده يا زنده، يا چشم حيوان نجس العين مرده يا زنده اى را به چشم شخص نابينايى پيوند زنند، چشم پيوندى و رطوبتى كه از آن خارج مى شود، چه حكمى دارد؟

جواب: هنگامى كه پيوند گرفت، وآن عضو عملًا جزء بدن گيرنده شد، پاك است.

احكام پزشكى، ص: 133

8. حقّ ولىّ دم نسبت به اعضاى اعدامى سؤال 335- هرگاه مجرم، محكوم به قصاص (اعدام) شود، آيا ولى دم مى تواند مثلًا كليه يا ساير جوارح او را مجاناً به دست آورد، چون او صاحب حق در مقابل متّهم است؟

جواب: ولىّ دم حقّى در آن ندارد.

9. ديه عضو جدا شده جهت پيوند

سؤال 336- اگر نياز به عضوى از اعضاى مرده باشد، و آن را از بدن او جدا كنند، آيا ديه دارد؟ ديه آن چه مقدار است؟ چه كسى بايد بدهد؟ به چه كسى تعلّق مى گيرد؟ در صورت ثبوت ديه، آيا بين مسلمان و كافر از يك طرف، و كافر ذمّى و غير ذمّى از سوى ديگر، فرقى هست؟

جواب: در چنين صورتى احتياط پرداخت ديه است. و بايد در راه خيرات براى آن ميّت صرف شود، و

حربى ديه ندارد.

10. پيوند تخمدان زنى به زن ديگر

سؤال 337- اگر از نظر طبّى اين امكان فراهم گردد كه همانند ساير اعضا بتوان تخمدان يك زن را به زن ديگر پيوند زد، در اين صورت هرگاه زن دريافت كننده پيوند در اثر ازدواج صاحب فرزند شود با توجّه به اينكه نطفه، حاصلِ لقاح سلولهاى زاياى مرد (اسپرم) با سلولهاى زاياى موجود در تخمدان (تخمك) زن اوّل است، و طبيعتاً از نظر وراثت و خصوصيّات فردى و ژنتيكى، پنجاه درصد متعلّق به زن اوّل است، لطفاً بفرماييد: رابطه فرزند يا فرزندان متولّد شده با زن اوّل و دوم چگونه خواهد بود؟

جواب: در صورتى كه تخمدان زنى را به ديگرى پيوند بزنند و جزء بدن او

احكام پزشكى، ص: 134

شود، يعنى پيوند كاملًا بگيرد، در اين صورت هرچه از آن متولّد شود متعلّق به زن دوم است، و رابطه اى با زن اوّل ندارد.

11. اعضاى پيوندى كشورما براى مسلمانان ديگر كشورها

سؤال 338- استفاده از اعضاى پيوندى تهيّه شده در كشور ما، براى مسلمانان ديگر كشورهاى اسلامى چه حكمى دارد؟

جواب: اشكالى ندارد.

احكام پزشكى، ص: 135

14 خون و فرآورده هاى آن

1. طهارت و نجاست

سؤال 339- چنانچه در خون دارويى ريخته شود كه رنگ آن را تغيير دهد (مثلًا سفيد شود، آيا باز هم نجس است؟

جواب: آرى بايد از آن احتياط كرد.

سؤال 340- فرآورده هاى مختلفى كه از خون گرفته مى شود، نظير پلاكت، گلبول قرمز، سرم، پلاسما و مانند آن، همانند خون نجس است؟

جواب: آرى تمام آنها حكم خون را دارد.

سؤال 341- وسايل آزمايشگاهى، بدن، لباس و مانند آنكه در اثر تماس با نجاساتى مانند خون نجس مى شود، آيا با انجام عمل استريل و يا ضدّ عفونى كردن پاك مى شود؟

جواب:

بايد آنها را نخست بشويند و بعد استريل كنند.

سؤال 342- اگر بشر موفق به ساخت و توليد خون و فرآورده هاى آن شود، آيا خون مصنوعى هم احكام خون طبيعى را دارد و نجس خواهد بود؟

جواب: احكام خون طبيعى ندارد.

2. خريد و فروش خون

سؤال 343- با توجّه به اينكه خريد و فروش چيزهاى نجس از جمله خون حرام است، چرا سازمان انتقال خون به خريد و فروش اين فرآورده مبادرت مى كند؟

جواب: خريد و فروش اشياى نجس در صورتى حرام است كه فايده حلالى نداشته باشد، و در حال حاضر كه خون براى نجات جان بيماران مصرف مى شود و داراى منافع حلالى است، خريد و فروش آن مانعى ندارد.

سؤال 344- خريد خون و فرآورده هاى آن از غير مسلمانان چه حكمى دارد؟

در صورتى كه امكان خريد خون از كفار باشد آيا همچون خريد اجسادشان جهت تشريح، اولويّت دارد؟

جواب: از هر دو گروه مى توان خون را خريد.

سؤال 345- فروش خون و فرآورده هاى خونى كه در كشورهاى اسلامى تهيّه شده، به غير مسلمانان چه حكمى دارد؟ آيا بين كفّار حربى و غير حربى تفاوتى هست؟

جواب: به غير كفّار حربى مى توان فروخت، مشروط بر اينكه نياز مسلمانان از طريق ديگر حل شود.

3. اهدا و انتقال خون

سؤال 346- اهدا و انتقال خون از غير مسلمان به مسلمان، و از مرد به زن و بالعكس چه حكمى دارد؟

جواب: اشكالى ندارد، مگر اينكه بيم انتقال بيمارى برود.

سؤال 347- آيا انسان مى تواند خون خود را به زوجه اش اهدا كند؟

جواب: اشكالى ندارد.

احكام پزشكى، ص: 137

سؤال 348- اهداى خون در حال روزه چه حكمى دارد؟

جواب: انجام كارهايى كه باعث ضعف مى شود، مانند خون گرفتن و حمام رفتن كراهت دارد.

سؤال 349- آيا تزريق خون به بدن روزه دار روزه را باطل مى كند؟

جواب: احتياط اتمام آن روز، و قضاى آن است.

سؤال 350- بيرون آوردن خون از بدن در حال احرام چه حكمى دارد؟

جواب: بهتر است در حال احرام از دادن خون به روش امروزى

خوددارى كند، مگر در مواقع ضرورت و براى حفظ جان مسلمانان.

15 پزشكى قانونى

الف) كالبد شكافى براى تعيين علّت مرگ

سؤال 351- يكى از وظايف پزشكى قانونى تشخيص و تعيين علّت تأمّه مرگ امواتى است كه بنا به دلايلى، از جمله بيم وقوع و يا وقوع جنايت، بايد علّت تامّه مرگ آنان براى محاكم قضايى روشن گردد، و در اكثر موارد تشخيص و تعيين دقيق علّت فوت، فقط با كالبد شكافى مقدور مى باشد، و با اين اقدام بسيارى از جنايات به وقوع پيوسته كشف گرديده، و از پايمال شدن خون بناحق ريخته مقتولين جلوگيرى به عمل مى آيد. با عنايت به مطالب فوق، نظر مبارك خويش را در خصوص مسائل زير مرقوم فرماييد:

1. با توجّه به اينكه انجام عمل كالبد شكافى راهى است براى كشف حقيقت و احقاق حقّ اولياى دم، آيا انجام اين عمل شرعاً جايز است؟

2. بر فرض جايز بودن، آيا رضايت اولياى دم براى انجام عمل كالبد شكافى لازم است؟ در صورتى كه شرط باشد، اگر بعضى از اولياى دم راضى و بعضى ناراضى باشند، چه حكمى دارد؟

3. آيا براى انجام عمل كالبد شكافى، تشخيص پزشكى قانونى مى تواند مجوّز

احكام پزشكى، ص: 140

شرعى باشد، يا علاوه بر آن، درخواست مقام قضايى نيز در اين خصوص لازم است؟

4. با فرض شرط بودن رضايت اولياى دم در جواز شرعى انجام كالبد شكافى، آيا در صورت درخواست مقام قضايى باز هم رضايت اولياى دم شرط است؟

جواب: چون شارع مقدّس راضى به هدر رفتن و پايمال شدن خون مسلمان نيست، در اين گونه موارد بر حاكم شرع لازم است امر به كالبد شكافى كند، تا مشكل حل شود. و در اين صورت بر متخصّص اين امر جايز،

بلكه واجب است اطاعت كند، و در چنين فرضى بر ورثه نيز لازم است رضايت دهند.

ب) كالبد شكافى براى اثبات نسب

سؤال 352- امروزه كالبد شكافى داراى اهميّت فراوانى است، و مراكز مهمّ علمى و پژوهشى در اين زمينه مشغول فعاليّت هستند، و عمدتاً براى اثبات نسب، كشف جرم، و هر هدف عقلايى ديگر، يا صرفاً به قصد آموزشهاى پزشكى، اجسادى را كالبد شكافى مى نمايند. لطفاً نظر مبارك خود را در مورد جواز، يا عدم جواز اين كار مرقوم فرماييد.

جواب: كالبد شكافى ذاتاً جايز نيست. جز در مواردى كه هدف مهمّ دينى و اجتماعى بر آن مترتب شود، كه تحت قاعده اهمّ و مهم قرار گيرد.

ج) كالبد شكافى با عدم رضايت اولياى دم

سؤال 353- در صورتى كه قاضى پرونده اى تشخيص دهد كشف حقيقت لازم و ضرورى است، و براى اين منظور چاره اى جز كالبد شكافى نيست. ولى اولياى احكام پزشكى، ص: 141

دم حاضر به كالبد شكافى نباشند، يا بعضى راضى باشند و بعضى ديگر راضى نباشند، يا ميّت بر عدم كالبد شكافى وصيّت كرده باشد، تكليف چيست؟

جواب: هرگاه تشريح جهت احقاق حقوق اولياى دم باشد، و آنها حاضرند از حق خود بگذرند و تشريح صورت نگيرد، نبايد تشريح كرد. ولى اگر پيشگيرى از يك مشكل مهمّ اجتماعى متوقّف بر اين كار باشد، رضايت آنها شرط نيست.

د) كالبد شكافى براى تعليم دانشجويان

سؤال 354- لطفاً به سؤالات زير كه پيرامون كالبد شكافى است، پاسخ فرماييد:

1. آيا براى تشخيص علّت مرگ جهت پيشرفت علم پزشكى و تعليم به دانشجويان، كالبد شكافى جايز است؟

2. اگر كالبد شكافى براى كشف جرم و شناسايى قاتل باشد حكم چگونه است؟

3. اگر كالبد شكافى تنها راه براى رهايى يك متهم بى گناه از مرگ باشد قضيه چه حكمى دارد؟

جواب: چنانچه كالبد شكافى ضرورتى داشته باشد، مانند نجات جان متهم بى گناه، شناسايى قاتل، و تعليماتى كه براى دانشجويان ضرورى است، مانعى ندارد.

ه) كالبدشكافى جنس مخالف

سؤال 355- با توجّه به اينكه صدور جواز دفن اجساد منوط به معاينه توسّط پزشك قانونى است، و از آنجا كه در مركز پزشكى قانونى بعضى از استان ها به دليل كمبود امكانات، معاينه متوفّيات توسّط پزشك مرد صورت مى گيرد، آيا از نظر شرعى پزشك مرد مجاز به معاينه جسد زن مى باشد؟ توضيح آنكه معاينه احكام پزشكى، ص: 142

جسد منوط به عريان بودن كامل آن مى باشد.

جواب: اين امر شرعاً جايز نيست؛ بايد تلاش كنند پزشك قانونى زن براى اجساد زنان تعيين شود.

و) اظهار نظر پزشكى قانونى در صورت داشتن مفسده

سؤال 356- اگر از طرف قاضى، زنى را جهت معاينه و تشخيص نطفه اى كه در رحم دارد به پزشك قانونى بفرستند، و طبيب به طور قطع تشخيص دهد كه نطفه متعلّق به شوهر اين زن نبوده، بلكه از مرد اجنبى است. در اين حال اگر طبيب واقعيّت را گزارش دهد يقين دارد اين زن را بناحق خواهند كشت، و اگر خلاف گزارش كند بچّه ملحق به شوهر اين زن مى گردد، و مسائل حقوقى و ارث و محرميّت و ساير مشكلات پيش خواهد آمد، بفرماييد وظيفه طبيب چيست؟

جواب: مهم اين است كه قول طبيب و يقين او براى قاضى در اين گونه موارد حجّت نيست، و حتّى حجيّت يقين خود قاضى هم كه از اين طريق حاصل شود محلّ اشكال است. بنابراين لزومى ندارد يقين خود را در اين گونه موارد بازگو نمايد، و در نتيجه به حسب حكم ظاهرى بچّه ملحق به آن شوهر است، و اين گونه احكام ظاهرى مشكلى ايجاد نمى كند.

ز) كالبد شكافى براى تشخيص حيات

سؤال 357- اگر براى تشخيص حيات يا مرگ مصدومى تنها راه، شكافتن يكى از شريانهاى وى باشد، بفرماييد:

1. آيا اين كار جايز است؟

2. آيا اين عمل در صورت ضرورت ديه دارد؟ ديه آن بر عهده كيست؟

جواب: جايز است، و ديه هم ندارد.

احكام پزشكى، ص: 143

سؤال 358- احترام ميّت مسلمان در صحنه قتل، يا در سالن تشريح، عمدتاً مورد توجّه قرار نمى گيرد. و از طرفى، جهت ارتقاى دانش پزشكى، و كشف علمى جرم، و بررسى صحنه قتل، و احقاق حق، تشريح ضرورى به نظر مى رسد.

در اين صورت تكليف چيست؟

جواب: شرايط سه گانه جواز تشريح را براى مقاصد پزشكى، در آخر رساله توضيح المسائل

نوشته ايم.

ح) نبش قبر براى تشريح

سؤال 359- در صورتى كه تعيين علت مرگ ضرورت داشته باشد، به طور مثال جهت تعيين قاتل وى، آيا مجازيم نبش قبر كرده، جسد وى را در پزشكى قانونى تشريح كنيم؟

جواب: در صورت ضرورت جايز است.

و) برداشتن قرنيه اجساد

سؤال 360- برداشتن قرنيه اجساد در سالن تشريح پزشكى قانونى و نگهدارى آن در بانك قرنيه (با اجازه ولى و يا بدون آن) چه حكمى دارد؟

جواب: هرگاه سبب نجات مسلمانى از بيمارى شديد چشم شود مانعى ندارد، و بهتر است از كسان بيمار اجازه بگيرند.

16 وظيفه پزشك در برابر افراد مختلف

1. وظيفه پزشك در برابر بيماران مختلف

سؤال 361- اگر دو مصدوم را جهت معالجه نزد پزشكى ببرند، كه هر دو در شرايط خطر جانى قرار دارند، چنانچه يكى از آن دو، عضو خانواده اى باشد كه اين پزشك، طبيب خانوادگى آنان مى باشد، و اقدام پزشك براى معالجه هر يك از آن دو مستلزم رها ساختن مصدوم ديگر مى باشد، كه در نتيجه مصدوم ديگر خواهد مرد، لطفاً با توجّه به امور زير بفرماييد: وظيفه طبيب پرداختن به معالجه كدام يك از اين دو مصدوم است؟

1. طبيب هيچ گونه تعهّد شرعى نسبت به معالجه اعضاى خانواده مصدومى كه وى پزشك آنان است نداده باشد.

2. نسبت به معالجه اعضاى خانواده يكى از آن دو، تعهّد شرعى داشته باشد.

3. مصدوم و مجروحى كه وى پزشك خانوادگى آنان مى باشد حالش بسيار وخيم، ولى احتمال خطر مرگ براى وى كمتر است.

جواب: در صورت اوّل و دوّم با توجه به اينكه هر دو بيمار در شرايط مساوى قرار دارند طبيب مخيّر است، ولى اگر تعهّد شرعى نسبت به يكى از آنها دارد او را

احكام پزشكى، ص: 146

مقدّم دارد. و در صورت سوم، بايد آن را كه خطرش بيشتر است مقدّم دارد.

سؤال 362- بيان بيماريهاى بيمار براى ساير پزشكان يا برخى از اعضاى خانواده و اقوامش كه از آن اطّلاع ندارند چه حكمى دارد؟

جواب: آنچه براى درمان او لازم است جائز است، و بيش از

آن مجاز نيست مگر به اجازه بيمار.

سؤال 363- شخصى سرطان دارد و طبيب مى داند هرگونه اقدام در جهت معالجه او بى فايده است، و اگر به بيمار و كسان وى اطّلاع دهد گرچه ضربه روحى و صدمات روانى به آنان وارد مى شود، امّا از صرف هزينه فراوان براى معالجه جلوگيرى مى شود، و طبيب هم مورد شكايت نسبت به كتمان بيمارى قرار نمى گيرد. و اگر اطّلاع ندهد، اموال فراوانى خرج معالجه مى شود كه بى فايده خواهد بود، و طبيب هم مورد اعتراض واقع مى شود. با توجّه به اصرارى كه بيمار و كسانش در مورد دانستن واقعيّت دارند، تكليف طبيب چيست؟

جواب: با توجّه به اينكه ضربه هاى روحى از يكسو، و هزينه هاى درمان از سوى ديگر كاملًا متفاوت است، طبيب بايد آن طرف را اختيار كند كه صدماتش كمتر است.

سؤال 364- پزشكى يقين دارد كه عمل جرّاحى روى فلان بيمار تأثيرى در زنده ماندن او ندارد، بطورى كه بيمار چه عمل شود و چه عمل نشود بيش از مدّت كوتاهى زنده نخواهد ماند. آيا بنا به اصرار همراهان بيمار يا مسئولين بيمارستان، مى تواند اقدام به جرّاحى نمايد؟

جواب: در صورتى كه بيمار راضى باشد و اطّلاع كافى به او داده شود، مانعى ندارد.

سؤال 365- مبلغى پول در اختيار است كه آن را مى توان يا صرف مداواى يك احكام پزشكى، ص: 147

بيمار قلبى نمود، يا صرف ده بيمار ديگر كرد، كه به امراض ديگرى مبتلا هستند، حال اگر بيمار قلبى را مداوا ننماييم خواهد مرد، و اگر مداواى بيماران ديگر را رها سازيم دچار رنجهاى شديد، و موجب پيشرفته شدن بيمارى آنان مى گردد، و راهى هم براى مداواى هيچ يك از بيماران

فوق جز از طريق هزينه كردن اين پول وجود ندارد، در اين صورت تكليف طبيب انتخاب كدام طرف مى باشد؟

جواب: هرگاه بيمارى آن يك نفر خطر جانى دارد و بيمارى آن ده نفر خطرناك نيست، بايد اوّلى را مقدّم داشت.

سؤال 366- اگر پزشكى خطرناك بودن بيمارى بيمار و نااميد بودنش را از حيات بيمار به وى بگويد، اسباب نگرانى شديد روحى بيمار و كسان وى را فراهم مى نمايد. ولى از طرف ديگر براى گرفتن اذن از بيمار و كسان وى در صورت نياز به عمل جرّاحى گفتن آن لازم است. و چه بسا موجب مى شود بيمار وصيّت نمايد، يا امانات مردم را به آنان بازگردانده، و از آنها كسب حلّيّت كند، و خود پزشك هم مورد اعتراض بعدى بازماندگان بيمار نسبت به عدم اخبار به آنان در مورد خطرناك بودن بيمارى قرار نگيرد. و چنانچه خطرناك بودن بيمارى را اطّلاع ندهد، صدمه روحى و فكرى به بيمار وارد نمى شود- هرچند تأثيرى هم در جهت بهبودى مريض ندارد- اگر راه منحصر در گفتن صريح خطرناك بودن بيمارى و يا نگفتن باشد، طبيب چه بكند؟

جواب: معمولًا در اين گونه موارد راه سومى وجود دارد، و آن اينكه با عبارات مناسبى از مريض و كسان او اجازه مى گيرند، و مى توان مطلب را براى بعضى از كسان او، كه روحيه بهترى دارند، بيان كرد. بنابراين ضرورتى ندارد كه همه چيز را با صراحت بگويد.

سؤال 367- انتخاب اولويّت در رسيدگى به چند بيمار كه همگى به اقدامات احكام پزشكى، ص: 148

اورژانس نياز دارند بر چه اساسى است؟ آيا تنها معيار، رسيدگى به حال بيمار بد حال تر است، يا اينكه شخصيّت حقوقى

و حقيقى افراد باعث تقديم يك نفر بر ديگرى مى شود. مثلًا رسيدگى به جان يك پزشك يا مهندس تحصيل كرده كه براى جامعه مفيدتر است با يك كارگر ساده يكسان است؟ يا مثلًا رسيدگى به يك فرد معتاد به هروئين كه تصادف كرده، با يك فرد مؤثر در جامعه مساوى است؟

جواب: اگر حال يكى خطرناك تر است اولويّت دارد، و هرگاه از نظر وضع پزشكى در شرايط مساوى باشند رعايت اولويّت هاى اجتماعى و اخلاقى بهتر است.

سؤال 368- گاه به خاطر مصالح بيمار يا اطرافيان وى مجبور به كتمان حقيقت هستيم. اين كار چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه مصلحت ايجاب كند اين كار لازم است.

سؤال 369- در برخى بيماريها، مثل نارسايى كليه، با اطمينان مى توان به بيمار توصيه نمود كه روزه نگيرد؛ امّا در خيلى از موارد به علّت شكّى كه در اصل بيمارى، يا چگونگى تأثير روزه بر آن وجود دارد، يا به علّت عدم وجود تحقيقات و نتايج لازم در مورد اثرات روزه بر بسيارى از بيماريها، و كلّاً به خاطر عدم امكان تعيين نقش روزه بر بيمارى، پزشك واقعاً نمى داند روزه را به بيمار توصيه كند يا خير؟ در اين صورت وظيفه پزشك چيست؟ آيا پزشك در صورت توصيه، يا عدم توصيه به روزه مسئول است؟

جواب: اين مسأله دو صورت دارد: گاه براى طبيب خوف ضرر حاصل مى شود، يعنى احتمال قابل توجّهى نسبت به زيان داشتن روزه براى او حاصل مى شود، در اينجا مى تواند همان را به بيمار منتقل كند، چنانچه بيمار از قول طبيب احكام پزشكى، ص: 149

خوف ضرر پيدا كرد روزه را ترك مى كند. صورت دوّم آن است كه احتمال ضعيف

و كم رنگى باشد، در اينجا نمى توان ترك روزه را به بيمار توصيه كند.

2. وظيفه پزشك در برابر اطرافيان بيمار

سؤال 370- جوانى جهت ازدواج براى آزمايش به پزشك مراجعه مى كند.

پزشك وى را دچار بيمارى مسرى مى يابد، و يا متوجّه مى شود كه معتاد است.

در اينجا، اگر واقعيّت را براى ديگران، كه منتظر نتيجه آزمايش هستند بگويد، پرده از روى راز پنهان بيمار برداشته مى شود، كه قطعاً براى بيمار تبعات سوئى به دنبال خواهد داشت. و اگر نگويد همسر آينده وى دچار بيمارى مسرى شده، و گرفتاريهايى پيدا مى كند، و ممكن است براى طبيب هم مشكل ساز شود. تكليف طبيب چيست؟

جواب: با توجّه به اينكه اين گونه آزمايشها نوعى مشورت با طبيب است، كتمان كردن واقعيّت، خيانت درمشورت محسوب مى شود، و بايد واقعيّت را بگويد.

3. وظيفه پزشك در برابر همكاران

سؤال 371- متأسفانه برخى از همكاران پزشك سيگار مى كشند. اين كار چه حكمى دارد؟ مخصوصاً كه برخى از مردم با استدلال به كار آنها سيگار مى كشند و مى گويند: اگر سيگار ضرر داشت پزشكان سيگار نمى كشيدند؟ وظيفه ما چيست؟

جواب: با توجه به اينكه سيگار كشيدن به خاطر ضررهاى «1» فوق العاده اش كه همه آگاهان به آن اعتراف دارند حرام مى باشد با زبان خوب به آنها تذكّر دهيد كه اين كار را ترك كنند.

4. وظيفه پزشك در برابر حكومت اسلامى

سؤال 372- اگر بيمارى به پزشك مراجعه نمايد، وپزشك هم در معاينات وى به سرّى از اسرار بيمار مطّلع شود كه در صورت كتمان، نفع بيمار و كسان وى در آن لحاظ مى گردد، و بيمار هم خواهان مكتوم ماندن آن بيمارى پنهان باشد، ولى اگر به اطّلاع مسئولين مملكتى و حكومتى برساند، نفع و مصلحت جامعه در آن وجود دارد، اينجا طبيب چه تكليفى دارد؟

جواب: تنها در موردى كه مصالح جامعه به خطر مى افتد لازم است آن را فاش كند، و به مسئولين مربوطه اطّلاع دهد.

5. وظيفه پزشك در برابر خودش

سؤال 373- اينجانب پزشك هستم. آيا مى توانم براى دستيابى به جديدترين دستاوردهاى علمى پزشكى از ماهواره استفاده كنم؟

جواب: در صورتى كه مطمئن باشيد در منزل شما كسى از آن سوء استفاده نمى كند مانعى ندارد.

سؤال 374- ساخت و نگهدارى و استفاده از اسكلتهاى انسان جهت آموزش پزشكى چه حكمى دارد؟ آيا احكام مجسّمه بر آن بار مى شود؟

جواب: احكام مجسّمه ندارد، و به مقدار ضرورت مى توان از آن استفاده كرد.

سؤال 375- گاه اموال بيماران در مطب مى ماند و آدرسى از بيمار در اختيار ما نيست. با آنها چه كنيم؟

جواب: در صورتى كه از يافتن صاحبان آن مأيوس باشيد بايد آن را از طرف صاحب اصلى به نيازمندى صدقه دهيد.

سؤال 376- آيا آزمايش اسپرم، كه با استمنا حاصل مى شود و براى ازدواج در

احكام پزشكى، ص: 151

بعضى از موارد لازم مى باشد، جايز است؟

جواب: گرفتن اسپرم براى آزمايش از طريق استمنا، تنها در صورت ضرورت جايز است.

سؤال 377- هرگاه به هنگام عمل جرّاحى وقت نماز تنگ شود، و امكان وضو و تيمّم نباشد، با توجّه به اينكه كادر اطاق عمل بايد تمام هوش و

هواس خود را بر روى بيمار متمركز كنند تكليف نماز آنان چه مى شود؟

جواب: در صورتى كه هيچ راهى ندارد نماز را به همان صورت در حين كار انجام دهد، و اگر آن هم ميسّر نيست به چند تكبير قناعت كند و بعداً قضا نمايد.

سؤال 378- نگهدارى جنين ساقط شده، چه از حيث جسمى سالم باشد يا ناقص الخلقه و يا عقب مانده، و چه مال خود شخص باشد يا آن را از ديگرى گرفته باشد، به عنوان كلكسيون در شيشه الكل چه حكمى دارد؟

جواب: هرگاه جنين به صورت انسان كاملى در آمده باشد بايد او را غسل داد و كفن كرد و دفن نمود. و نگهدارى آن به صورتى كه نوشته ايد جايز نيست. امّا اگر به اين مرحله نرسيده باشد، مانعى ندارد.

سؤال 379- چنانچه دست پزشك با جنين مرده داخل شكم مادر تماس پيدا كند، آيا غسل مسّ ميّت بر او واجب مى شود؟

جواب: تنها در صورتى غسل مسّ ميّت واجب مى شود كه تماس در بيرون از رحم صورت گيرد، و خلقت جنين كامل شده باشد؛ يعنى بعد از چهار ماه.

سؤال 380- پزشكان و پرستارانى كه به عنوان مأموريّت به حج مشرف مى شوند، آيا حج آنها كفايت از حج واجب (حجة الاسلام) مى كند؟

جواب: آرى كفايت مى كند.

سؤال 381- طبيبى ابزار كار اضافه بر نياز دارد، كه اگر اضافه را بفروشد مى تواند

احكام پزشكى، ص: 152

با بقيّه آن بدون زحمت امرار معاش كند، آيا چنين شخصى مستطيع است؟

جواب: در صورتى كه فروختن آن مخالف شؤونات او نباشد، و ساير شرايط نيز جمع باشد، مستطيع است.

سؤال 382- در ساعات كارى كه در استخدام بيمارستان يا درمانگاههاى خصوصى هستم و مراجعه

كننده اى ندارم، آيا مى توانم به كارهاى شخصى نظير مطالعه، نظافت، شست و شو و مانند آن بپردازم؟

جواب: هرگاه هيچ وظيفه اى در آن ساعت نداريد، مطالعه و مانند آن مانعى ندارد.

سؤال 383- پزشك در برخى از مسائل پزشكى مقلّد يك مرجع، و بيمار مقلّد مرجع تقليد ديگرى است. چنانچه نظر آنها متفاوت باشد، كدام نظريّه ملاك عمل است؟

جواب: پزشك به وظيفه خود مطابق فتواى مرجع تقليدش عمل مى كند.

سؤال 384- آيا پزشك در مسائلى كه حكم آن را نمى داند مى تواند به اجتهاد خويش عمل كند؟ در صورت اضطرار و نياز و اقدام به عمل فورى چطور؟

جواب: اگر واقعاً اضطرار باشد، و دسترسى به شخص مطّلعى نباشد، مى تواند به آنچه احساس ضرورت مى كند عمل نمايد.

احكام پزشكى، ص: 153

17 ضمان طبيب

1. خسارات ناشى از داروها

سؤال 385- اگر پزشك بنا به اصرار بيمار، دارويى تجويز نمايد، يا ساير اقدامات درمانى مضرّ را انجام دهد، در صورت ايجاد عارضه، مسئول كيست؟

جواب: اگر پزشك اثر زيانبخش دارو را اعلام كند مسئوليّتى در برابر عارضه ندارد؛ و اگر اعلام نكند، مسئول است. ولى در هر صورت پزشك بايد مقاومت كرده، و داروى مضرّ را به بيمار معرّفى نكند.

سؤال 386- با توجّه به اينكه ممكن است جان بيمار به طور اورژانسى (فورى) در خطر باشد، و زمانى جهت تعيين حساسيّت فرد به دارويى خاص وجود نداشته باشد، چنانچه با تجويز دارو، بيمار به آن حساسيّت پيدا كرده، و دچار عوارض شديد و يا مرگ شود، آيا پزشك معالج در قبال اين عوارض مسئوليّتى خواهد داشت؟

جواب: بايد از بيمار يا ولىّ او اجازه بگيرد. و اگر دسترسى به آنها نيست، ما به عنوان حاكم شرع در اين گونه موارد ضرورى

به اطبا اجازه مى دهيم و ضامن نيستند. (به شرط اينكه به مقدار كافى دقّت كنند).

احكام پزشكى، ص: 154

سؤال 387- با توجّه به علوم روز، چنانچه امكان تعيين حسّاسيّت يك دارو وجود نداشته باشد، آيا پزشك، در صورت ايجاد عارضه مسئول است؟

جواب: در صورتى كه آن دارو منحصر به فرد نباشد، و بيمار جنبه اورژانسى نداشته باشد، استعمال آن دارو روى انسان جايز نيست؛ امّا اگر دارو منحصر به فرد است، و استعمال آن ضرورى به نظر مى رسد، و احتمال نجات بيشتر از احتمال خطر است، بايد آن را در مورد بيمار به كار برد.

سؤال 388- به طور كلّى با توجّه به علوم امروزى اگر بدانيم يا احتمال دهيم كه نجات جان بيمار وابسته به مصرف داروهاى خاصّى مى باشد كه مضر است، و اين مضرّات به احتمال قوى براى همگان رخ خواهد داد، و با تجويز پزشك، شخص دچار يك يا چند مورد از اين عوارض شود، آيا پزشك مسئول است؟

جواب: در صورتى كه دارو منحصر به فرد باشد، و تأثير آن از زيانهاى آن بيشتر است، و پزشك چگونگى آن را به بيمار اعلام كند، تجويز آن مانعى ندارد.

سؤال 389- اگر دارو يا داروهايى نه براى نجات جان بيمار، بلكه جهت تسكين و مداواى ناراحتيهايى كه باعث آزار وى مى شود (همانند: تب، خارش، درد، زخم و مانند آن) تجويز گردد، و بدانيم يا احتمال دهيم كه اين داروها مؤثر است، ولى با توجّه به اينكه اكثر داروهاى موثر، در كوتاه مدّت يا دراز مدّت داراى عوارض زيادى مى باشد، در صورت تجويز پزشك و ايجاد عارضه، كه گاه بدتر از بيمارى اوّليه مى باشد، آيا چيزى بر

عهده پزشك خواهد بود؟ (لازم به ذكر است شايع ترين و بيشترين تجويز دارو در چنين مواردى صورت مى گيرد، و لذا اهمّيت فراوانى دارد، و از طرفى اگر به دنبال دارويى باشيم كه هيچ ضررى نداشته باشد، گاه هيچ درمانى نبايد انجام شود).

جواب: اگر ضرر مهمّى نداشته باشد اشكالى ندارد؛ زيرا داروها به هر حال احكام پزشكى، ص: 155

عوارضى دارند، ولى اگر ضرر مهمّى داشته باشد تجويز آن جايز نيست، مگر در صورت ضرورت شديد، و با كسب رضايت بيمار يا ولىّ او.

سؤال 390- در صورتى كه داروها كاملًا مؤثّر به هر علّتى در دسترس نباشند، آيا پزشك مى تواند داروهايى كه احتمال مى دهد مؤثّر باشد تجويز كند؟ در صورت عدم موفقيّت، آيا پزشك در قبال عوارض احتمالى اين داروها، يا هزينه بيهوده اى كه بر بيمار تحميل شده مسئول و مديون است؟

جواب: اگر راه منحصر به استفاده از آن داروها باشد اشكالى ندارد، ولى بايد بيمار را در جريان بگذارد و رضايت وى را جلب كند.

سؤال 391- با توجّه به گستردگى بسيار زياد علوم پزشكى، كه واقعاً امكان فراگيرى و به خاطر سپردن تمام بيماريها، و همه داروهايى كه روى انواع بيماريها مؤثّرند، و نيز تشخيص عوارض آنها وجود ندارد. اگر پزشك به خاطر فراموشى بنا به حدس خود، در موارد اورژانس جهت نجات جان و يا تسكين آلام بيمار، سهواً اقدام به تجويز دارويى غير مؤثّر نموده، و بيمار را متحمّل هزينه بيهوده و يا عوارض جانبى كند، (در صورتى كه امكان ارجاع به متخصّص ديگرى هم نباشد) آيا پزشك ضامن است؟

جواب: از جواب مسأله بالا معلوم شد.

سؤال 392- در برخى بيماريها، مانند فشار خون بالا،

به علّت عوامل ناشناخته ايجاد كننده آن، براساس روش معمول كه اجراى آن طبق علوم روز ضرورى است، يك يا چند دارو به كار برده مى شود. و در صورت عدم تأثير، از داروهاى ديگر استفاده مى شود. با توجّه به اينكه اين داروها از يك طرف در تمام افراد مؤثر نيست. يعنى ممكن است نسبت به شخصى درمانهاى اوّليّه، و نسبت شخص ديگرى درمانهاى آخر مؤثّر باشد. و از سوى ديگر، هر يك از داروها

احكام پزشكى، ص: 156

داراى عواض خاصى هستند، آيا پزشك معالج- كه در حقيقت داروهاى مختلف را به ترتيب در مورد بيمار آزمايش مى كند- در قبال هزينه اضافه يا عوارض داروها مسئول است؟

جواب: اگر راه درمان منحصر به همين راه است، بايد اقدام كند و مسئوليّتى ندارد.

2. خسارات ناشى از اطّلاعات نادرست بيمار به پزشك

سؤال 393- آيا جواب منفى خانم بيمار در مورد پرسش پزشك از حاملگى وى، چه خود بداند باردار است و به هر علّتى نگويد، و چه نداند كه باردار است، از پزشك معالج در قبال عوارض احتمالى رفع مسئوليّت مى كند؟

جواب: اگر راه تشخيص باردارى منحصر به سؤال از بيمار است، در فرض مسأله مسئوليّتى ندارد.

3. خسارات ناشى از آزمايشات

سؤال 394- برخى از اوقات، پزشك تنها جهت احتياط و مطمئن شدن در جهت تشخيص و يا ردِّ يك بيمارىِ احتمالى مثل سل در هر بيمار مشكوكى- با هر علامت غير اختصاصى- دستور راديوگرافى مى دهد، تا بيمارى مخفى احتمالى را كشف كند، در صورت وجود يا عدم هرگونه بيمارى (كه احتياج به راديوگرافى دارد) آيا پزشك در ايجاد عوارض احتمالى و هزينه درمان مسئول است؟

جواب: در صورتى كه احتمال بيمارى، احتمال قابل ملاحظه اى باشد، اين اقدام اشكال ندارد، و مسئول نيست.

احكام پزشكى، ص: 157

سؤال 395- در بسيارى از بيماريها و اختلالات جسمانى، پزشك دستور انجام راديوگرافى، سى تى اسكن و مانند آن را مى دهد، كه مطمئنّاً به خصوص براى برخى افراد مضر است؛ ولى در خيلى از موارد، اين آزمايشات مى تواند به تشخيص بيمارى كمك كند. به هر حال، در فرض فوق مسئوليّت پزشك در صورت ايجاد عوارض آزمايشها تا چه حدّى است؟

جواب: از پاسخ هاى قبل روشن شد.

4. خسارات ناشى از كوتاهى يا كمبود اطّلاعات پزشك

سؤال 396- در علم پزشكى برخى از روشهاى درمانى با گذشت زمان دچار تغييراتى شده، يا به كلّى ارزش خود را از دست مى دهد. در صورتى كه پزشك به علّت عدم مطالعه، از اطّلاعات جديد مطّلع نشود، آيا مسئول است؟

جواب: اين مسأله دو حالت دارد: حالت اوّل اين است كه عرف پزشكان، پزشك را در برابر فرا نگرفتن معلومات جديد مقصّر مى شناسند، در اين صورت ضامن است. حالت دوم آن است كه فرا گرفتن آن مسائل را وظيفه طبيب نمى دانند، بلكه جزء تكامل علم محسوب مى شود، در اين صورت مسئول نيست.

سؤال 397- اگر پزشك با توجّه به گستردگى موضوع نداند، يا فراموش كرده باشد كه دارو يا

روش تشخيصى وى براى خانمهاى باردار يا شيرده مضر است، مسئوليّت پزشك در صورت ايجاد عارضه در جنين يا مادر در چه حد است؟

جواب: پزشك موظّف است از زنانى كه در معرض باردارى هستند سؤال كند.

و اگر بدون تحقيق داروى مضرّى بدهد مسئول است.

سؤال 398- اگر پزشك از باردارى بيمار سؤال نكند، و وى هم متذكّر نشود، مسئوليّت عوارض احتمالى بر عهده كيست؟

جواب: جواب اين مسأله از آنچه در جواب سوال قبل گفته شد روشن مى شود.

احكام پزشكى، ص: 158

سؤال 399- آيا اقدامات پزشكى طبيب در غير رشته تخصّصى خود، كه آگاهى لازم را ندارد، و باعث تشديد بيمارى يا بروز عارضه اى جديد در بيمار مى شود، يا منجر به فوت وى مى گردد، موجب ضمان است؟

جواب: آرى، موجب ضمان است.

سؤال 400- لطفاً به دو سؤال زير پاسخ دهيد:

1. اگر به سبب تشخيص نادرست طبيب حاذق آسيبى به بيمار وارد شود، آيا بايد ديه پرداخت شود؟ ديه بر عهده كيست؟

2. چنانچه در تشخيص سهل انگارى نموده باشد، حكم چگونه است؟

جواب: در صورت اوّل ضامن است، مگر اينكه قبلًا به طور خصوصى يا به طور عام نسبت به خسارتها اعلام برائت كرده باشد. و در صورت دوّم، طبيب به هر حال ضامن است، چون كوتاهى كرده است.

سؤال 401- هرگاه پزشك يا دستيار وى، به هنگام معالجه بيمار، لطمه يا ضربه اى بر عضو ديگر او وارد كند، مثلًا جهت احياى قلب، دنده هاى بيمار در حال ماساژ بشكند. يا جهت تحريك به عكس العمل، به صورت بيمار سيلى بزند، و پرده گوشش پاره شود. آيا پزشك ضامن است؟

جواب: در صورتى كه اين كار براى معالجه اجتناب ناپذير باشد، و از مريض يا

اولياى او اجازه گرفته باشد، ضامن نيست. در غير اين صورت ضامن است.

5. خسارات ناشى از ترك معالجه

سؤال 402- لطفاً به دو سؤال زير پاسخ دهيد:

1. پزشكى به علّت فقر مالى بيمار اورژانسى، كه قادر بر پراخت هزينه هاى مربوطه نبوده، از معالجه و جرّاحى وى اجتناب نموده، و در نتيجه بيمار فوت احكام پزشكى، ص: 159

كرده است. يا عمل جرّاحى را به روزهاى ديگر موكول نموده، كه به اندازه آن روز نمى تواند مفيد باشد، آيا پزشك ضامن است؟

2. اغلب بيمارستانها اوّل پول مى گيرند، سپس بيمار را به پزشك ارجاع مى دهند. در صورتى كه تأخير در اين امر منجر به مرگ يا عوارض ديگر شود، آيا اين كار جايز است؟

جواب: در فرض سؤال پزشك ضامن خون نيست، ولى گناه بزرگى مرتكب شده و قابل تعقيب است.

سؤال 403- چنانچه پزشك معالج، عمداً يا سهواً در مداواى بيمار يا مجروحى كه مسئوليّت درمان وى را پذيرفته كوتاهى ورزد، و شخص در اثر سرايت بيمارى، يا جراحت سابق، صدمه ديده و يا تلف شود، آيا طبيب مسئوليّت خواهد داشت؟

جواب: در صورتى كه بيمار در شرايط خطرناكى باشد، و اولياى مريض او را به طبيب بسپارند كه از او مراقبت كند، و طرفين يا خصوص طبيب بداند كه اگر از بيمار غفلت كند، خطرى بيمار را تهديد مى كند، چنانچه طبيب اين مسئوليت را پذيرفته باشد، و از انجام وظيفه تخلّف نمايد، در برابر نتيجه آن مسئول است. و اگر عمداً و به قصد زيان رساندن به مريض اين كار را كرده باشد، قتل عمد، يا جرح عمد محسوب مى شود، در غير اين صورت، شبه عمد است.

6. خسارات ناشى از كمبود امكانات

سؤال 404- اگر به خاطر كمبود امكانات لازم براى تشخيص كامل، تشخيص ممكن نگردد، و مداواى لازم صورت نگيرد، و بيمارى

تشديد يا منجر به مرگ شود، آيا پزشك معالج مسئول است؟

جواب: مسئوليّت ندارد، ولى بايد داروهاى مشكوك و مضر به بيمار ندهد.

احكام پزشكى، ص: 160

سؤال 405- با توجّه به اينكه باردارى، در هفته هاى اوّل از روى ظواهر و گاه با روشهاى ساده چندان قابل تشخيص نيست، و از طرفى بيشترين عوارض خطرناك روشهاى درمانى در همين زمان آن هم به صورت اختلالات شديد در جنين رخ مى دهد، و بدين ترتيب، يا به خاطر كمبود امكانات، يا عدم فرصت كافى، يا عدم تمايل بيمار به صرف هزينه هاى تشخيص باردارى، يا عدم اطّلاع وى از باردارى، و جواب منفى دادن به پرسش پزشك از باردارى وى، و حتّى گاهى به علّت عدم امكان تشخيص به وسيله روشهاى مدرن به خاطر جوابهاى منفى كاذب آزمايشات، پزشك نمى تواند تشخيص دهد، و يا نمى داند كه بيمار باردار است، و روشهاى تشخيص درمانى مختلف را براى وى به كار مى گيرد؛ حال در صورت ايجاد عارضه در مادر يا جنين، آيا پزشك معالج مسئول است؟

جواب: در صورتى كه راهى براى تشخيص باردارى نباشد و داروها منحصر به فرد باشد، و از بيمار اجازه بگيرد مسئول نيست.

7. ضمانت پرستاران

سؤال 406- آمپولى به بيمارى تزريق شده، و بيمار به واسطه آن فوت كرده است. حكم ضمان يا عدم ضمان، و فردى كه بايد ديه را بپردازد، در صورتهاى ذيل چگونه است؟

1. تزريق توسّط شخص آشنا به آمپول و تزريق صورت گرفته، ولى در تزريق اشتباه كرده است.

2. اين كار توسّط شخص غير آشنا به آمپول و تزريق، صورت گرفته است.

3. تزريق توسّط طبيب حاذق بوده، و ليكن سهل انگارى كرده است.

جواب: 1 تا 3. كار

تزريق كننده مانند كار طبيب است؛ هرگاه حاذق باشد و اخذ

احكام پزشكى، ص: 161

برائت (به طور عام يا خاص) كند ضامن نيست، و بدون اخذ برائت ضامن است.

و در صورت سهل انگارى و عدم حذاقت مطلقاً ضامن است.

سؤال 407- اگر تزريق آمپول منجر به عارضه، يا فوت شود، آيا تزريق كننده در موارد ذيل ضامن است؟

الف) اشتباه در تجويز پزشك باشد.

ب) تزريق كننده مجوّز قانونى دارد؛ امّا قواعد تزريقات را رعايت نكرده باشد.

ج) تزريق كننده مجوّز قانونى دارد؛ و قواعد تزريقات را نيز رعايت كرده است.

د) تزريق كننده مجوّز قانونى ندارد.

جواب: در مورد اوّل پزشك و در مورد دوم تزريق كننده ضامن است. در مورد سوم چنانچه مرگ يا عارضه، ناشى از خطاى تزريق كننده باشد، او ضامن است؛ مگر اينكه قبلًا به طور خصوصى يا به طور عام از بيماران خود برائت گرفته باشد، و اگر به خاطر عيب و علّت غير عادى در بيمار بوده، ضامن نيست. و در مورد چهارم تزريق كننده ضامن است.

سؤال 408- اگر خون گرفتن منجر به عارضه گردد، چه حكمى بر آن مترتّب است؟

جواب: مانند مسأله سابق است.

سؤال 409- عدم رعايت بهداشت توسّط پزشك يا پرستار در هر بخش، ممكن است موجب ضرر و زيان به بيمار شود. آيا چنين كارى ضمان آور است؟

جواب: در صورتى كه از حدّ معمول و متعارف پزشكى كمتر رعايت كنند، و بيم انتقال بيمارى برود، موجب ضمان است.

احكام پزشكى، ص: 162

سؤال 410- چنانچه طبيب حاذق اشتباهاً داروى عوضى براى بيمارى تجويز كند و پرستار هم همان دارو را به بيمار بدهد، و آسيبى متوجه بيمار گردد، خسارت وارده بر عهده كيست؟

جواب: بر

عهده طبيب است.

سؤال 411- عدم استريل وسايل آندوسكوپى باعث انتقال بيمارى به ديگر بيماران مى شود. اگر چنين اتّفاقى بيفتد چه كسى ضامن است؟

جواب: كسى كه مباشر كار بوده ضامن است.

سؤال 412- براى پرستارانى كه مأموريّت دارند همراه بيمار به شهرستانهاى همجوار سفر كنند، گاه اتفاق مى افتد كه در يك هفته ده بار اعزام مى شوند و گاه ممكن است در يك هفته اصلًا اعزام نشوند. نماز و روزه چنين پرستارانى چه حكمى دارد؟

جواب: اگر بيشتر هفته ها اعزام مى شوند و اعزام به طور مكرّر است، نماز و روزه آنها تمام است. در غير اين صورت شكسته است.

سؤال 413- آيا مى توان بيمارى كه امكان تطهير عورتين وى توسّط خودش وجود ندارد، را تطهير كرد؟

جواب: چنانچه مستلزم نگاه و لمس نباشد، يا اينكه به وسيله همسرش انجام گيرد اشكالى ندارد. در غير اين صورت تنها در موارد ضرورت جايز است.

سؤال 414- پزشكى قانونى در تعيين علّت فوت يك خانم باردار چنين نظر داده است: «چون ماما مى بايست طبق مقررات زائو را به پزشك متخصّص معرفى نمايد، و اين امر صورت نگرفته، 20% مقصّر است» آيا دادگاه مجاز به محكوم كردن ماما به لحاظ عدم راهنمايى زائو به پزشك متخصّص به ميزان فوق مى باشد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا ماما بايد ديه جنين را نيز به همان احكام پزشكى، ص: 163

نسبت بپردازد؟

جواب: شخص ماما تنها مستحق تعزير است؛ و ممكن است تعزير مالى انتخاب شود.

8. ضمانت جرّاحان

سؤال 415- چنانچه سهل انگارى طبيب در عمل جرّاحى موجب آسيب وارد شدن به بيمار گردد لطفاً بفرماييد:

1. آيا طبيب ضامن پرداخت ديه است؟

2. اگر به واسطه سهل انگارى در عمل جرّاحى قلب، نياز به

عمل جرّاحى و درمان بعدى شود، آيا طبيب سهل انگار بايد هزينه آن را بپردازد، يا همان ديه كافى است؟

3. اگر سهل انگارى طبيب منتهى به فوت بيمار شود، قتل چگونه قتلى خواهد بود؟

جواب: 1. آرى ضامن است.

2. هرگاه هزينه بيش از ديه باشد، بايد علاوه بر ديه تفاوت آن را نيز بپردازد.

3. معمولًا از قبيل قتل شبه عمد است.

سؤال 416- طبيب حاذق و ماهرى بدون سهل انگارى اقدام به عمل جرّاحى نموده، و در ضمن عمل، آسيبى به بيمار وارد گرديده است، لطفاً موارد ضمان يا عدم ضمان طبيب را در صورتهاى ذيل بيان فرماييد:

1. بدون اذن از بيمار يا كسان وى اقدام به عمل نموده باشد.

2. غفلت از گرفتن اذن داشته است.

3. بيمار در حال اغما بوده، و دسترسى به كسان بيمار نداشته، و تأخير هم احكام پزشكى، ص: 164

جان بيمار را به خطر مى انداخته است.

4. در مورد فوق اگر تأخير موجب نقص عضو، يا تعطيل شدن عضوى از بيمار گردد حكم چيست؟

5. اگر در موارد فوق بايد ديه داده شود، ديه بر عهده كيست؟

جواب: طبيب در صورت اوّل و دوم ضامن است. و در صورت سوّم، اگر دسترسى به حاكم شرع باشد، بايد اذن بگيرد، و اگر دسترسى به شخص خاصّى نيست ما اذن مى دهيم كه اطبا اقدام كنند و ضامن نيستند. و در مورد چهارم اگر تأخير بيندازد گناه كرده ولى ديه ندارد، و جواب مورد پنجم از جوابهاى گذشته معلوم شد.

سؤال 417- بعضى جرّاحان در حين عمل دچار اشتباهاتى مى شوند، كه موجب فوت يا نقص عضو مى گردد. آيا ديه اى بر آنها واجب مى شود؟ در صورتى كه دكتر تضمين نكرده باشد، و

احتمال فوت يا نقص عضو بدهد، چه حكمى دارد؟

جواب: موارد خطاى پزشكان ديه دارد. بهترين راه آن است كه در اين گونه موارد قبلًا از بيمار يا اولياى او (در صورتى كه حال بيمار مساعد نباشد) برائت و رضايت بگيرند. يا اينكه اطبا يا بيماران در برابر اين گونه مسائل بيمه شوند.

سؤال 418- گاه غرور پزشك، يا اطمينان وى به موفّقيت در كارش، باعث فراهم نكردن وسائل و شرايط كافى براى انجام عمل جرّاحى مى گردد. اگر اين موضوع به مرگ يا ضرر و زيان بيمار منجر شود، آيا پزشك ضامن است؟

جواب: در صورتى كه پزشك سهل انگارى نكرده باشد، و از بيمار يا اولياى وى برائت گرفته باشد ضامن نيست.

9. ضمانت آزمايشگاه

سؤال 419- با توجّه به اينكه تشخيص بسيارى از بيماريها يا اختلالات به احكام پزشكى، ص: 165

وسيله آزمايش امكان پذير است، و از طرفى امكان اشتباه در آزمايشگاه و تفسير آزمايشها هميشه وجود دارد، در صورت اشتباه آزمايشگاه و در نتيجه معالجه اشتباه پزشك، مسئول خسارات و عوارض احتمالى كيست؟

جواب: آزمايشگاه مسئول است.

10. ضمانت داروخانه

سؤال 420- با توجّه به اينكه تجويز دارو (به استثناى داروهاى بدون نسخه) بر عهده پزشك است نه داروساز، اگر بيمارى به حال اضطرار به داروساز مراجعه كند و داروساز، دارويى را در اختيار وى قرار ندهد، آيا در صورت بروز نقص جسمى، يا جراحت، يا فوت بيمار، دارو ساز مقصّر است؟

جواب: ضامن نيست، هرچند در بعضى از صور مسأله مرتكب گناه شده است.

سؤال 421- با توجّه به اينكه شيوه معالجه و درمان به اين شكل است كه طبيب نسخه را نوشته، و به بيمار مى دهد، و او دارو را تهيّه و استفاده مى كند. حال اگر طبيب حاذق نسخه را غلط بنويسد، و در نتيجه صدمه اى به بيمار وارد شود، بفرماييد:

1. آيا بايد ديه اى پرداخت شود؟

2. ديه بر عهده كيست؟

3. در صورت حاذق نبودن طبيب حكم چيست و ديه بر عهده كيست؟

4. در صورت سهل انگارى چه تكليفى متوجّه طبيب مى باشد؟

جواب: 1 تا 4. بر عهده طبيب است.

11. ضمانت بيمارستان

سؤال 422- در مواردى كه به علل غير مربوط به كار پزشك (مثل اختلال در

احكام پزشكى، ص: 166

دستگاه ها و رفتن برق و ...) به بيمار لطمه اى وارد شود ضامن كيست؟

جواب: در صورت عدم تقصير و عدم سهل انگارى، طبيب ضامن نيست. در مورد مدير بيمارستان و مسئول برق نيز همين گونه است.

سؤال 423- ضمان نقص عضو، يا فوت بيمار به دليل فقدان وسائل لازم، يا نبودن خون در بيمارستان بر عهده كيست؟

جواب: چنانچه امكان تهيّه وجود داشته و اقدام نكرده اند، مسئولين آن بخش و مسئولين بيمارستان در برابر اين حوادث ضامن خواهند بود.

12. ضمانت كادر اطاق عمل

سؤال 424- كمى بى دقّتى از طرف كاركنان، يا پزشكان، در اتاق عمل باعث خفگى بيمار، كم شدن شديد خون، پايين افتادن فشار خون، و احتمالًا مرگ بيمار مى شود. آيا «دقّت كردن» در اين امور براى چنين افرادى واجب است؟

جواب: سهل انگارى در اين امور مسئوليّت شديد دارد.

13. ضمانت افراد عادى كه طبابت مى كنند

سؤال 425- برخى از افراد عادى (كه در مسائل پزشكى تخصّصى ندارند) در اين امر دخالت نموده، و قرص، آمپول يا دارويى را براى بيمار توصيه مى نمايند.

در صورتى كه اين امر منجر به مرگ يا آسيب جسمى بيمار شود، آيا آنها ضامن هستند؟

جواب: چنين شخصى كار خلافى كرده و مجازات دارد، ولى ضامن ديه طرف نيست؛ مگر اينكه شخصاً دارو را به او تزريق كرده يا خورانده باشد.

14. اخذ برائت براى رفع ضمان

سؤال 426- در صورتى كه بيمار يا ولىّ او به پزشكى كه در كارش متخصّص و داناست، اجازه معالجه دهد، آيا در صورت مرگ بيمار، پزشك ضامن است؟

جواب: در صورتى كه پزشك از پيامدهاى احتمالى برائت جويد، و در كار خود كوتاهى و سهل انگارى نكرده باشد، ضامن نيست.

سؤال 427- اگر بيمار كاملًا بيهوش باشد، آيا مى توان از خويشان بالغ وى اجازه گرفت؟

جواب: مى توان از ولىّ او اجازه گرفت.

سؤال 428- به طور كلّى، و در تمام روشهاى تشخيصى و درمانى، اگر پزشك قبل از انجام هر عملى به خود بيمار و يا ولىّ او- اگر بيمار بالغ يا عاقل نباشد- متذكّر شود كه اين روشها از يك طرف ممكن است بى فايده باشد و وقت و مال او را به هدر دهد، و از طرف ديگر ممكن است عوارض متفاوتى براى او داشته باشد. و بدين ترتيب، پزشك با ذكر اين مطلب، قبل از هرگونه معاينه و دستور روش هاى تشخيصى و درمانى و تجويز دارو، در قبال خسارات و عوارض احتمالى از خود كاملًا سلب مسئوليّت كند، و بيمار چه از روى ناچارى و چه از روى تمايل و يا به ظاهر از روى تمايل، اين شرط را

قبول نمايد، آيا در صورت اشتباه سهوى پزشك، طبيب نسبت به هزينه هاى بيهوده، بى فايده بودن، يا عوارض ناشى از روشهاى تشخيصى و درمانى، مسئول است؟ در صورتى كه وى حدّ اكثر تلاش خود را بكند چطور؟

جواب: اگر از آنها اجازه گرفته، و در برابر اين گونه امور از خود سلب مسئوليّت نموده، ضامن نيست.

سؤال 429- در فرض سؤال فوق اگر بيمار، كاملًا بيهوش باشد، و در حال احكام پزشكى، ص: 168

حاضر هيچ يك از خويشاوندان وى نيز در دسترس نباشند، و از طرفى جان بيمار در خطر جدّى باشد، جهت اجازه و شرط چه بايد كرد؟ آيا مى توان طبق وظيفه پزشكى هرگونه اقدام ممكن را بدون اجازه انجام داد؟ اگر با اقدامات غير مؤثّر به صورت غير عمدى به مرگ بيمار تسريع بخشيده شود مسئوليّتى بر گردن پزشك معالج خواهد بود؟ اگر به خاطر خوف از عدم تأثير درمان و كمك به تسريع مرگ و مديون شدن، پزشك هيچ كارى انجام ندهد، در اين صورت مسئول خواهد بود؟

جواب: اگر بتواند از حاكم شرع اجازه بگيرد، اين كار لازم است. و ما به پزشكان براى اين گونه موارد اجازه مى دهيم كه با دقّت عمل كنند و مريض را رها نكنند.

سؤال 430- در فرض مسائل فوق اگر بيمار يا ولىّ او شرط را قبول نكنند، آيا پزشك مى تواند بيمار را رها نمايد؟

جواب: اگر بيمار در خطر نيست مى تواند او را رها كند.

سؤال 431- در فرض مسأله فوق، آيا بايد با تك تك بيماران شرط نمود، و با امضاى پرسشنامه مربوطه، يا نصب اطّلاعيّه در مراكز درمانى (مبنى بر اينكه مراجعه بيماران نشانگر قبول اين شرايط است) يا

به اطّلاع رساندن از طريق رسانه هاى گروهى كه مراجعه شما نزد پزشك منوط به اين شرايط است، از پزشك رفع مسئوليّت شرعى نمود؟ مثلًا اگر قبل از عمل جرّاحى، بيمار مجبور به امضاى شرايطى باشد كه در صورت هرگونه ناموفّق بودن جرّاحى وى هيچ گونه حقّ و حقوقى بر جرّاح و بيمارستان ندارد، آيا در صورت هرگونه اختلال در جرّاحى مى توان مدّعى شد كه با توجّه به امضاى قبلى بيمار، كادر درمانى هيچ مسئوليت شرعى ندارند؟

جواب: بهترين راه براى حلّ مشكل پزشكان از نظر ضمان شرعى اين است كه احكام پزشكى، ص: 169

از طريق رسانه هاى گروهى و طرقِ ديگرِ اعلانِ همگانى، اعلام شود كه پزشكان نهايت سعى و كوشش و دقّت خود را براى درمان بيماران به كار مى گيرند، ولى با توجّه به جهات مختلف، اعمّ از كمبودهاى علم پزشكى و وسايل شناخت بيماريها، و اختلاف وضع جسمى و روحى بيماران، و خطاهاى احتمالى كه در طبيعت هر انسانى نهفته است، ممكن است عوارضى پيش آيد، پزشكان در برابر آن مسئول نيستند؛ و مراجعه به پزشك به معناى قبول اين رفع مسئوليّت است.

البتّه در برابر عوارضى كه بر اثر سهل انگارى و تقصير حاصل شود، مسئوليّت آنها به قوّت خود باقى است. اين اعلان ممكن است به صورت تابلويى در تمام مطب ها و بيمارستانها نيز نصب شود، به طورى كه به همه مراجعين تفهيم گردد، و در مورد جرّاحيهاى مهم برائت خصوصى نيز گرفته شود.

سؤال 432- اگر كشفيّات جديد خيلى ديرتر از زمان كشف به اطلاع پزشك برسد، و قبل از اطّلاع به همان روشهاى قبلى عمل شود، آيا پزشك در قبال عوارض يا هزينه هاى بيهوده

روشهاى بى فايده مسئول است؟

جواب: مانند جواب مسأله سابق است.

سؤال 433- اگر به خاطر عدم وجود امكانات كافى اطلاع رسانى، اطلاعات جديد به پزشك نرسد و وى هيچ گاه مطلع نگردد، مسئوليّت بى فايده بودن روشهاى قبلى بر عهده كيست؟

جواب: مانند جواب مسأله 431 است.

سؤال 434- در مواردى كه براى معالجه بيمار بايد اذن گرفت تا ضمان متوجّه طبيب نشود، بفرماييد:

1. آيا اذن از ولىّ طفل مميّز كافى است، يا بايد از طفل هم اذن گرفته شود؟

2. به هنگام عمل جرّاحى بر روى بيمار بيهوش، از كدام يك از كسان بيمار

احكام پزشكى، ص: 170

بايد اذن گرفت؟ آيا ترتيب، يا اولويّتى در كار است؟

3. در مورد بيمار بيهوش يا طفلِ صغيرِ مصدوم، كه مشخّص نيست ولىّ دارد يا ندارد، و دسترسى به حاكم شرع هم نيست، و عدول المؤمنين (مؤمنان عادل) هم حاضر نيستند، و معالجه هم فوريّت دارد، تكليف چيست؟

4. آيا طبيب مى تواند از حاكم شرع اسلام براى كلّ موارد مشابه فوق قبلًا اذن بگيرد؟

جواب: 1. اذن ولى كافى است.

2. از ولىّ شرعى او اذن بگيرد، و اگر ولىّ شرعى نداشت از حاكم شرع.

3. در اين گونه موارد ما به اطبا اجازه مى دهيم كه با رعايت دقّت و احتياط وظيفه را انجام دهند.

4. نسبت به مواردى كه دسترسى به ولى نيست، يا ولى ندارد مانعى نيست.

سؤال 435- آيا پزشك مى تواند ضمن انعقاد قرار داد معالجه با بيمار، هرگونه مسئوليّت شرعى را نسبت به آسيب هاى احتمالى كه در ضمن معالجه ممكن است پيش بيايد از خود سلب كند، تا هيچ گونه ضمانى بر عهده وى يا عاقله اش نباشد؟

جواب: اشكالى ندارد، مشروط براينكه طبيب درتلاش وكوشش خود كوتاهى نكند.

سؤال 436- نكته مهم

در مورد كشفيّات جديد علوم پزشكى اين است كه هر سال و هر ماه، و حتّى هر روزه، كشفيّات و يا تحقيقات جديدى در مورد جنبه هاى مختلف علوم پزشكى اعلام مى شود كه طبق روشهاى تشخيصى يا درمانى جديد، داروهاى متفاوت و جديد يا موادّ غذايى مؤثّر جديد براى انواع بيماريها پيشنهاد مى شود. و برعكس، برخى روشها يا داروها يا مواد قبلى، كاملًا غير مؤثّر، مضرّ و بى فايده معرّفى مى شود. آيا پزشك در قبال عوارض يا هزينه هاى بيهوده ناشى از روشهايى كه در گذشته مطرح بوده، امّا كسى نمى دانسته كه آنها مضر يا

احكام پزشكى، ص: 171

بى فايده اند، ولى امروزه آنها را بى فايده يا مضر شناخته اند مسئول است؟

جواب: مراجعه بيماران به طبيب در چنان شرايطى برائت ضمنى محسوب مى شود، بنابراين ضامن نيستند.

15. برخى از مواردى كه پزشك ضامن نيست

سؤال 437- اگر پزشك روش درمانى يا دارويى را تعريف كند، و بگويد: «اين دارو براى فلان بيمارى مفيد است» و يا بگويد: «درمان، مترتّب بر فلان داروست» بدون آنكه بيمار را وادار به مصرف آن دارو كند، آيا در اين حالت، در صورت عدم تأثير يا عوارض دارو، پزشك مسئول يا مديون است؟

جواب: اگر از آنها اجازه گرفته، و در برابر اين گونه امور سلب مسئوليت كرده، ضامن نيست.

سؤال 438- اگر پزشك سعى خود را در مداواى بيمار انجام دهد، ولى بيمار بهبود نيابد، آيا پزشك نسبت به هزينه درمانى كه بيمار پرداخته مديون است؟

جواب: در صورتى كه پزشك وظيفه خود را طبق ضوابط انجام داده باشد، مسئوليّتى ندارد.

سؤال 439- ممكن است بيمار قلبى به هنگام تست ورزش دچار ايست قلبى منجر به فوت شود. در اين حالت چه كسى ضامن است؟

جواب:

در صورتى كه اين مسأله به مريض تفهيم شود كه چنين خطرى ممكن است در پيش باشد، و مريض راضى شود، يا وقوع چنين مطلبى بسيار نادر باشد، طبيب ضامن نيست.

سؤال 440- شخصى در اثر سوختگى به بيمارستان منتقل مى شود، و پزشك معالج در انجام معالجه كوتاهى مى كند و شخص مصدوم فوت مى كند. پزشكى احكام پزشكى، ص: 172

قانونى اعلام مى كند: «ميزان سوختگى به حدّى بوده كه در نهايت منتهى به فوت مى شده، هرچند سهل انگارى پزشك باعث گرديده كه بيمار زودتر فوت كند» آيا در فرض سؤال پزشك ضامن است؟

جواب: پزشك گناه كرده و بايد تعزير شود.

سؤال 441- خانمى به هنگام زايمان طبيعى و در زمان خروج جنين، دچار پارگى مقعد و در نتيجه بى اختيارى مدفوع شده است. به علّت عدم تشخيص دكتر زايمان، و در نتيجه ترميم نشدن به موقع، نقص مذكور به خوبى ترميم نشده، و در حال حاضر 40 تا 50 درصد بى اختيارى دارد. آيا دكتر زايمان ضامن است و بايستى ديه نقص ايجاد شده را بپردازد؟ يا به علّت عدم تشخيص و اطلاع ندادن به پزشك مسئول شيفت، فقط تعزير مى شود؟

جواب: در صورتى كه در مسأله زايمان خلافى از عامل (دكتر زايمان) سر نزده، ضامن نيست.

سؤال 442- فردى فرزندش را براى ختنه به بيمارستان برده است. دكتر علاوه بر عمل ختنه بدون اذن پدر يك غدّه چربى را عمل كرده است. پزشكى قانونى اعلام نموده: «عمل مذكور لازم بوده، و در آينده هم براى بچّه مشكلى ايجاد نخواهد شد» ولى پدر بچّه مى گويد: «چون دكتر بدون اجازه من اقدام به عمل كرده، من شاكى هستم» آيا دكتر ضامن است؟

جواب: هرگاه

كار او موجب نقصى براى آن بچّه نشده ضامن نيست، ولى بدون اجازه نبايد چنين كارى كند.

سؤال 443- پزشكى از معالجه بيمارى امتناع كرده، و در نتيجه آن بيمار فوت نموده است. مجازات او چيست؟

جواب: مجازات او تعزير است.

احكام پزشكى، ص: 173

18 احكام بيمارستانها

سؤال 444- كمبود خون در بيمارستان ها، و برخى مقرّرات دست و پاگير براى استفاده از وسايل، ممكن است موجب مرگ بيماران در اتاق عمل شود. آيا اصلاح اين مقرّرات واجب است؟

جواب: واجب است كارى كنند كه جان مردم در اتاق عمل به خطر نيفتد.

سؤال 445- جداسازى اتاق عمل در بيمارستانها به طور كامل، مستلزم هزينه زيادى براى دولت است. آيا اجراى احكام شرع با هر هزينه اى واجب است؟

جواب: در صورتى كه براى دولت موجب عُسر و حرج نشود، اين كار لازم است.

سؤال 446- در بسيارى از مراكز آموزشى، درمانى و پزشكى، امكان جداسازى دانشجويان دختر و پسر وجود دارد. لكن برخى از مسئولين نسبت به اين مسأله بى توجّهى مى كنند. نظر جنابعالى در اين زمينه چيست؟

جواب: اگر امكان تفكيك باشد، تفكيك لازم است.

سؤال 447- نبودن وسائل جرّاحى، يا كم بودن آن در اتاق عمل، ممكن است باعث مرگ بيماران شود. آيا تهيّه اين وسائل واجب است؟

جواب: بر حكومت اسلامى لازم است وسائل را فراهم كند. همچنين احكام پزشكى، ص: 174

بيمارستانهاى خصوصى، هرگاه بيمارى را پذيرش كنند، بايد وسائل را فراهم سازند.

سؤال 448- بيمارانى به بيمارستان مراجعه مى كنند كه قادر بر پرداخت هزينه درمان يا عمل جرّاحى نيستند. آيا مسئوليتى متوجه بيمارستان، دكتر جرّاح يا حكومت اسلامى هست؟ در صورت فوت يا نقص عضو، ديه اى بر ذمّه آنها استقرار پيدا مى كند؟

جواب: بر حكومت اسلامى

واجب است در اين گونه امور تدبيرى بينديشد، كه مشكل اين افراد حل شود.

سؤال 449- درمان اهل كتاب و استفاده از خدمات درمانى و بهداشتى آنان چه حكمى دارد؟

جواب: مانعى ندارد، مگر در مواردى كه آنها بر ضدّ مسلمين سوء استفاده كنند.

احكام پزشكى، ص: 175

19 احكام داروخانه ها

سؤال 450- آيا خريد و فروش داروهاى غير مجاز، يا تاريخ گذشته، جايز است؟

جواب: خريد و فروش داروهاى غير مجاز جايز نيست؛ و داروهايى كه تاريخ آن گذشته، اگر مقدار قابل ملاحظه اى از آثار خود را داشته باشد و به طرف اعلام شود اشكالى ندارد، در غير اين صورت جايز نيست.

سؤال 451- خريد و فروش داروهاى دولتى، خارج از سيستم نظارتى چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه بر خلاف مقرّرات جمهورى اسلامى باشد، يا منشأ ضرر و زيانى شود، جايز نيست.

سؤال 452- با تزريق آمپولى به نام «پروستودين» در سه ماهه اول حاملگى، معمولًا جنين پس از يك ساعت سقط مى شود، اين داروها گاه به شكل شياف يا ژل نيز عرضه مى گردد. آيا خريد و فروش چنين دارويى جايز است؟

جواب: خريد و فروش آن اشكالى ندارد، ولى بايد حتماً با اجازه و نسخه پزشك متعهّد باشد، تا از آن سوء استفاده نشود.

احكام پزشكى، ص: 176

سؤال 453- داروى مذكور به صورت قاچاق در بازار به وفور وجود دارد، آيا بايد از خريد و فروش آن جلوگيرى كرد؟

جواب: آرى بايد از خريد و فروش آن بدون شرطى كه در بالا گفتيم جلوگيرى شود.

20 احكام بيماران

1. احكام طهارت و نجاست

الف) الكل طبّى و صنعتى سؤال 454- بنا به نقل بعضى از دانشجويان رشته شيمى، موادّ تشكيل دهنده الكل صنعتى و طبّى يكى است، كه براى غير قابل شرب شدن الكل صنعتى مادّه اى رنگى به آن اضافه مى گردد. با اين فرض، حكم استفاده از اين دو نوع الكل چيست؟

جواب: الكل طبّى و صنعتى پاك است، زيرا با قطع نظر از مادّه رنگى، قابل شرب نيست، و نوعى سمّ محسوب مى شود. بنابراين، ادلّه مسكر مايع

شامل آن نمى گردد.

سؤال 455- آيا هر مادّه اى كه در آن الكل باشد حرام است؟

جواب: اگر عرفاً مسكر و مست كننده نباشد اشكالى ندارد.

سؤال 456- مصرف غذاها يا مايعات، يا عطرهايى كه به طور طبيعى مقدار بسيار كمى الكل در آن به كار رفته، چه حكمى دارد؟

جواب: هرگاه مشروبات الكلى برآن صدق نكند اشكالى ندارد.

سؤال 457- الكلى كه جهت ضدّ عفونى كردن بعد از تزريقات به كار مى رود،

احكام پزشكى، ص: 178

نجس است؟

جواب: پاك است، مگر اينكه با خون مخلوط شود.

سؤال 458- لطفاً به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

الف) آيا از نظر طهارت تفاوتى بين الكل صنعتى و الكل طبّى وجود دارد؟

جواب: تمام الكلهايى كه درجه غلظت آن بالاست و به خاطر غلظت آن قابل شرب نيست، هرچند مواد سمّى در آن نباشد پاك است. و فرقى ميان الكل طبّى و صنعتى از اين نظر نيست؛ امّا الكلهايى كه درجه غلظت آن در حدّى است كه قابل شرب است از نظر طهارت اشكال دارد.

ب) الكل را مى توان از تقطير مشروبات الكلى نيز به دست آورد. چنين الكلى چه حكمى دارد؟

جواب: آنچه از تقطير مشروبات الكلى به دست مى آيد همان حكم را دارد.

ج) اگر ندانيم الكل مورد استفاده ما، از مشروبات الكلى تهيّه شده يا از طريق ديگر، آيا چنين الكلى پاك است؟

جواب: با شرايطى كه در بالا گفته شد پاك است.

د) آيا استفاده از الكل براى ضدّ عفونى كردن محلّ تزريقات، يا ناف بچّه، موجب نجاست پوست مى شود؟

جواب: اشكالى ندارد، پاك است.

ه) برخى از داروهاى پوستى، نظير محلولهاى جلوگيرى از ريزش مو، يا برطرف كننده جوش هاى جلدى، حاوى الكل مى باشند؛ آيا استفاده از اين محلولها موجب نجاست مو

و پوست بدن مى شود؟

جواب: اگر از الكلهاى پاك در آن استفاده شده اشكالى ندارد، همچنين اگر شك داشته باشيم.

احكام پزشكى، ص: 179

و) مصرف عطرها و ادكلن هايى كه حاوى الكل مى باشند از لحاظ طهارت چه حكمى دارد؟ منظور عطرها وادكلن هاى خارجى (فرانسوى، ايتاليايى و مانند آن است) كه در مغازه هاى لوازم آرايشى و بهداشتى به فروش مى رسد. آيا براى نماز اشكال دارد؟ استفاده طلّاب و روحانيّت معزّز از آنها چه صورت دارد؟

جواب: آنها نيز اشكالى ندارد.

سؤال 459- لطفاً به دو سؤال زير پيرامون الكل پاسخ دهيد:

الف) در مواردى كه الكل حكم دارو دارد (مثل مسموميّت با متانول) و خوردن آن ضرورت پيدا مى كند، در اين گونه موارد شُرب الكل چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه از الكلهاى مست كننده و در غلظت هاى قابل شرب باشد، تنها وقتى جايز است كه داروى منحصر به فرد محسوب شود و جانشينى نداشته باشد.

ب) گروهى از داروهاى تزريقى به دليل مسائل فرمولاسيون حاوى مقاديرى الكل هستند. مصرف اين گونه داروها چه حكمى دارد؟

جواب: اگر از الكلهاى طبى در آن استفاده شود و در شرايط فعلى جنبه مايع مسكر ندارد، اشكالى ندارد.

سؤال 460- آيا الكلِ سفيدِ خالص، كه مسكر است و براى مصارف پزشكى مورد مصرف قرار مى گيرد، نجس است و بايد از آن پرهيز كرد؟ ساير الكل ها كه مسكر نيستند چطور؟

جواب: الكلهايى كه به صورت فعلى قابل شرب نيست و بايد آن را رقيق كرد نجس نمى باشد؛ ولى اگر به صورت كنونى اش قابل شرب باشد نجس است (بنابر احتياط واجب) و اگر مشكوك باشد آن نيز پاك است.

احكام پزشكى، ص: 180

سؤال 461- اگر الكل سفيد را در ادكلن ها و

مواد آرايشى بكار ببرند، با توجّه به اينكه موادّ شيميايى ديگرى نيز به اين گونه كالاها اضافه مى كنند و در نتيجه مثل الكل صنعتى، قابليّت شرب ندارند، محكوم به طهارت هستنند؟

جواب: اگر بدون آن مواد قابل شرب است و مايع مست كننده محسوب مى شود نجس است (بنابر احتياط واجب).

سؤال 462- اگر مقادير كمى الكل سفيد، به منظور استفاده و خواص دارويى، به شربت ها اضافه شود، چه حكمى دارد؟

جواب: از جواب بالا معلوم شد.

سؤال 463- «كامبوجيا» قارچى است كه در محلول چاى و شكر تكثير مى شود و مدّت تكثير آن، يك هفته تا 15 روز است. قارچ را در محلول شكر و چاى قرار مى دهند و بعد از يك هفته محلول به دست آمده را به مصرف دارويى- كه يك نوشيدنى است- مى رسانند، البتّه بدون بيمارى هم مى توان از آن استفاده كرد؛ ولى اين محلول حاوى 5% الكل است. آيا نوشيدن اين محلول حلال است؟

جواب: اگر اين محلول مست كننده بوده باشد، هرچند مستى خفيف بياورد، حرام است؛ مگر در مواردى كه داروى منحصر به فرد باشد.

سؤال 464- نوشيدن ماءالشعير، كه براى برخى از بيماريها نيز توصيه مى شود، چه حكمى دارد؟

جواب: آبى كه براى خواصّ طبّى مى گيرند، و به آن «ماءالشعير» مى گويند، و ابداً مسكر نيست، پاك و حلال است.

ب) خون سؤال 465- آيا مايعى كه از كيسه آب جنين (مايع آمنيوتيك) خارج احكام پزشكى، ص: 181

مى شودنجس است؟ شايان ذكر است كه ممكن است اين كيسه قبل از زايمان پاره شود و از طريق مجراى تناسلى خارج گردد؟

جواب: محتواى كيسه آب جنين نجس نيست، مگر اينكه آلوده به خون باشد.

سؤال 466- آيا استفراغ نجس است؟ آيا

تفاوتى بين استفراغ بزرگسالان و كودكان مى باشد؟

جواب: استفراغ نجس نيست، مگر اينكه بدانيد خونى همراه آن است. و تفاوتى بين بچّه و بزرگ، دختر يا پسر نمى باشد.

سؤال 467- سله اى كه روى زخم مى بندد، و خونريزى ندارد (كه گاه به آن دلمه گفته مى شود)، چه حكمى دارد؟ آيا به هنگام غسل بايد آن را برداشت؟

جواب: در صورتى كه از حالت خون بيرون آمده، و با شستن زايل نمى شود پاك است، و به همان حالت غسل مى كند.

سؤال 468- يونيت دندانپزشكى معمولًا متصل به آب لوله كشى است. با توجّه به اين مطلب، آيا ترشّحاتى كه به هنگام ترميم دندان از دهان خارج مى شود، و غالباً با آب دهان و موادّ مخصوص دندان پزشكى و بخار و قطرات خون ملاقات كرده، پاك است؟

جواب: چنانچه آبى كه در دهان مى ريزد متّصل به آب لوله كشى باشد، و معلوم نباشد ترشّحات از آن آب است يا چيز ديگر، پاك است.

سؤال 469- هرگاه دندانپزشك هنگام پر كردن دندان متوجّه نجس شدن مادّه پر كننده، يا خود دندان طبيعى شود، كه طبعاً بعد از پر كردن باطن آن نجس است، آيا تطهير ظاهر آن كفايت مى كند؟

جواب: آرى كفايت مى كند.

سؤال 470- بيمارانى كه داراى ناراحتى لثه مى باشند، به هنگام خوردن غذا

احكام پزشكى، ص: 182

مقدارى خون از لثه آنها خارج و با غذا مخلوط مى گردد، خوردن غذاى فوق براى آنها چه حكمى دارد؟

جواب: اگر خون قطع نمى شود و جنبه ضرورت دارد جايز است، امّا احتياط واجب آن است كه اگر ممكن است درمان كنند.

سؤال 471- آيا پوسته اى كه روى زخمها به وجود مى آيد، و معمولًا متشكّل از خون و ترشحات زخم مى باشد، نجس است؟

جواب:

هرگاه استحاله گردد، يعنى تبديل به پوست بدن يا شبيه آن شده باشد نجس نيست، و اگر واقعاً خون است و با شستشو از بين مى رود نجس است.

ج) اهل كتاب سؤال 472- موادّ خوراكى و دارويى اهل كتاب چه حكمى دارد؟

جواب: استفاده از موادّى كه احتمال دارد به وسيله كارخانه ها توليد شده باشد، يا به وسيله ابزار و آلاتى، بدون دخالت دست، تهيّه شده باشد، يا احتمال دارد كه با دستكش تهيّه كرده باشند اشكالى ندارد. ولى از خوردن گوشتهاى ذبح شده آنها بايد پرهيز كرد.

سؤال 473- آيا درمان بيماران اهل كتاب، و استفاده از خدمات درمانى و بهداشتى آنان جايز است؟

جواب: مانعى ندارد، مگر در مواردى كه آنها بر ضدّ مسلمين سوء استفاده كنند.

د) ژلاتين سؤال 474- حكم ژلاتين كه از استخوان خوك و يا گاو گرفته مى شود چيست؟

لازم به ذكر است كه بيشتر موادّى كه ويتامين دارد، و نيز بيشتر داروها در برخى احكام پزشكى، ص: 183

كشورها، و حتّى بعضى از شيرينى ها از اين ماده درست مى شود.

جواب: استفاده از آن در موارد ضرورت مانعى ندارد.

سؤال 475- ژلاتين مادّه اى است كه پس از تأثير اسيد و برخى از موادّ شيميايى و طىّ روند خاصّى از استخوان و پوست گاو، يا خوك استخراج مى گردد. از نظر نحوه استخراج مى توان استخوان و پوست را به پارچه اى بافته شده از انواع الياف تشبيه كرد كه به طريقى الياف آن جدا مى گردد. اين مادّه در صنايع غذايى، دارويى، فيلم سازى و چسب سازى مصرف مى شود، و در حال حاضر كشورهاى غربى، سازنده اين محصول بوده و بازار مصرف دنيا را پوشش مى دهند، لطفاً بفرماييد:

الف) با توجّه به نحوه استخراج

ژلاتين آيا مى توان آن را نوعى استحاله دانست؟

جواب: در موارد مشكوك كه نمى دانيم از چه مادّه اى گرفته شده حكم حليّت و طهارت است، و فحص و جستجو لازم نيست.

ب) از آنجا كه نياز كشور در حال حاضر از كشورهاى خارجى و عمدتاً غربى تأمين مى گردد، مصرف آن چه حكمى دارد؟

جواب: اگر يقين داشته باشيم كه از مادّه حرام و نجس گرفته شده، استحاله صدق نمى كند، امّا راه ديگرى براى حليّت و طهارت آن وجود دارد (و آن راه عدم جريان استصحاب نجاست به سبب تغيير موضوع در نظر عرف است).

2. احكام وسواس

سؤال 476- مشكل اصلى من ديوار خانه و شستن بچّه ام مى باشد، زيرا دستمالى را كه نجس بود روى لبه ديوار كه رنگ روغن شده گذاشتم. البتّه عين احكام پزشكى، ص: 184

نجس روى ديوار ريخته نشد، ولى رطوبت دستمال با ديوار ارتباط داشت. و چون بچّه ام به تازگى چهار دست و پا راه مى رود، و دستهايش را مرتّب به ديوارها مى زند، من مرتّب دستهايش را آب مى كشم، و اين مرا آزار مى دهد. لطفاً به سؤالهاى زير پاسخ دهيد، تا ان شاء اللَّه نجات يابم.

1) راههاى سرايت نجاست را خوانده ام، ولى نمى دانم منظور از رطوبت كم و غير مسرى چقدر است؟ خواهش مى كنم توضيح دهيد.

جواب: شما بى شك گرفتار وسواس شده ايد، و اگر به دستوراتى كه مى دهيم عمل كنيد به زودى نجات خواهيد يافت، و الّا مشكلات شما زياد خواهد شد.

ابتدا پاسخ سؤالهاى شما، و بعد يك دستور كلّى:

منظور از رطوبت براى سرايت اين است كه وقتى دست خشك بر آن شى ء مرطوب بگذارد، انسان به آسانى آثار ترى را ببيند.

2) آيا ديوارهاى خانه به خاطر مسأله اى

كه پيش آمده نجس است؟

جواب: ديوارهاى خانه به صورتى كه نوشته ايد كاملًا پاك است.

3) ظرفى كه زير شير (منظور آب لوله كشى) گذاشته مى شود، حتّى اگر سر نرود آيا حكم آب كر را دارد؟ آيا مى توان لباس نجس را در آن آب كشيد؟

جواب: ظرفى كه زير آب لوله كشى است حكم آب كر دارد؛ پر باشد، يا خالى.

4) اگر جايى مثل دسته در، سردى آن احساس شود، آيا نجاست با دست خشك به آن منتقل مى گردد؟

جواب: سردى دسته در هيچ ارتباطى به رطوبت ندارد، و نجاست به آن منتقل نمى شود، و اين سؤال دليل وسواسى بودن شماست.

و امّا دستور كلّى:

وسواسى بودن شما به علّت ندانستن مسائل است. اگر مسائل را درست، ياد

احكام پزشكى، ص: 185

بگيريد، راحت مى شويد. مسأله مهم اين است كه علم و يقين وسواسى نه ملاك نجاست است، نه ملاك طهارت؛ و به عبارت واضح تر، بايد ببينيد افراد عادى متديّن چه موقع علم به نجاست پيدا مى كنند، و چه موقع علم به طهارت، به همان مقدار قناعت كنيد، و اگر قلب شما راضى نشد به آن اعتنا نكنيد، و مسئوليت آن را به عهده ما بگذاريد. به شك و ترديد اعتنا نكنيد، حتّى كف توالت مادامى كه با چشم خود نجاستى در آن نبينيد بگوييد پاك است؛ كوچه ها، خيابانها، مغازه ها همه پاك است. اتومبيل هاى عمومى، صندلى ها و دسته درهاى آنها پاك است، حمّام مادامى كه چيز نجسى به يقين در آن نباشد پاك است. تمام مسلمانها و بچّه هاى آنها مادامى كه نتوانيد قسم به نجس بودن آن بخوريد پاك هستند. وظيفه شرعى شما اين است كه به آنچه گفته ايم عمل كنيد، و بعد

از يك هفته آثار مثبت آن را خواهيد ديد.

سؤال 477- جوانى بيست و يك ساله هستم، و به شدّت وسواس دارم. اين بيمارى مانع ترقّى من شده است. يك بار براى شما در اين مورد نامه نوشتم و شما اين گونه جواب داديد: «ما راهى نشان مى دهيم كه به افراد بسيارى توصيه كرده ايم و بسيار مؤثر است و آن اين است كه شما نگاه كنيد به افراد متديّن معمولى، ببينيد آنها چقدر آب مى كشند، به همان مقدار قناعت كنيد. بقيّه براى شما پاك است و ما مسئوليّت آن را شرعاً مى پذيريم»، در حالى كه من در نامه قيد كرده بودم كه فقط از شما يك فتوا مى خواهم و آن اينكه: چيزهاى نجس و متنجّس را براى مدّتى بر من پاك بدانيد؛ ولى شما جوابى كه در بالا ذكر شد را مرقوم داشتيد و من باز هم روى حرفم هستم، اين فتوا را بدهيد تا من چيزهاى نجس و متنجّس را پاك بدانم.

جواب: شما بايد تسليم حكم خدا باشيد. حكم خدا اين است كه به مقدار

احكام پزشكى، ص: 186

متعارف بشوييد؛ بقيّه براى شما «پاك» است، هرچند حالت وسواس به شما مى گويد نجس است، اين روشن ترين راه است، و بسيارى از اين طريق درمان شده اند.

سؤال 478- چند مسأله در مورد طهارت و نجاست برايم پيش آمده كه همواره فكر و ذهن مرا مشغول كرده و مرا به شدّت عذاب مى دهد، از درس و مطالعه افتاده ام و خانواده ام نيز از رفتار من به تنگ آمده اند. شما را به مقام رسول اللَّه صلى الله عليه و آله قسم مى دهم، مرا نجات دهيد. اگر شما بفرماييد: «اعتنا به اين موارد

حرام است؛ و در صورت اعتنا به جهنّم مى روى» و گناهش را به گردن بگيريد، نجات پيدا مى كنم.

جواب: به يقين اعتنا كردن شما به مواردى كه برخواسته از وسواس است حرام مى باشد و بايد آن را ترك كنيد، و ما مسئوليّت آن را به گردن مى گيريم.

سؤال 479- تكليف من در موارد زير چيست؟

الف) گاهى زمينى نجس مى شود، بعداً برف يا باران مى آيد و تمام زمين ها خيس مى شود، مردم و وسايل نقليّه از روى آن زمين نجس عبور مى كنند و به همه جا مى روند (مسجد، حرم، نانوايى، قصّابى، داخل اتوبوس شركت واحد، مدرسه، بازار و ...) و به خاطر خيس بودن زمين ها نجاست را به همه آن مكان ها منتقل مى كنند، به همين جهت آن مكان ها را نجس مى دانم، همان گونه كه گرد و خاك هاى آن خيابان ها و مكان ها را نيز نجس مى دانم.

ب) هر زمان توالت مى روم با اينكه در موقع بول كردن بسيار مواظب هستم تا بول ترشّح نكند، در عين حال قطع پيدا مى كنم كه بول به شلوار و پايم ترشّح كرده است؛ لذا توالت رفتن برايم مشكل شده، و تا آن موضع را آب نكشم راحت نمى شوم.

احكام پزشكى، ص: 187

ج) در بعضى مواقع پشت و جاهاى ديگر دستم به لبه ميز و يا لبه كتاب و يا چيزهاى زبر برخورد مى كند، و بدون اينكه دستم زخم شود يا خونى بيرون بيايد، از گوشه و كنار ناخنها و جاهاى ديگر دستم چيزى با احساس كمى درد جدا مى شود، و يا روى انگشت هاى دستم پوست هاى مختصرى وجود دارد كه با فرو بردن دست به داخل جيب و يا تماس گرفتن با چيز ديگر، آنها با احساس

كمى درد از دستم جدا مى شود، لطفاً در اين موارد تكليف مرا بيان فرماييد:

جواب: بدون شك شما گرفتار وسواس هستيد؛ وظيفه شما اين است كه به ساير مردم نگاه كنيد و ببينيد در چه حد به اين امور اعتنا مى كنند و علم به نجاست پيدا مى كنند (منظور قشر متديّن است) آن مقدار كه آنها يقين مى كنند و آب مى كشند شما هم آب بكشيد، و نسبت به بقيّه تكليفى نداريد؛ هرچند فكر شما به شما بگويد نجس است؛ زيرا در اين گونه موارد افراد متديّن عادى علم و يقين به نجاست پيدا نمى كنند. ضمناً پوستهايى كه از دست و بدن جدا مى شود محكوم به پاكى است، مگر اينكه شما آنها را با فشار بكنيد و محلّ آنها سوزش پيدا كند، كه در اين صورت احتياط كنيد.

سؤال 480- منزل ما از نظر طهارت مشكل دارد؛ فرشها، دربها، ديوارهاى اطاقها، پنجره ها، پرده ها، بخارى زمينى، بخارى ديوارى، جارو برقى، كمدها، بعضى از كتابها، بالشت ها، رختخواب و تشك ها، قاب عكس ها و خلاصه تمام زندگى ما نجس است، گفتم نامه اى براى شما بنويسم تا بلكه در مورد من فتواى خاص (اجازه مخصوص) بدهيد و اينجانب را از معافيّت مخصوصى در مورد چيزهايى كه تا به حال نجس شده برخوردار سازيد، تا همه چيز و همه كس براى من طاهر باشد.

جواب: شما گرفتار وسواس هستيد و تنها درمان آن بى اعتنايى است. فتواى ما

احكام پزشكى، ص: 188

براى شما اين است كه ببينيد مؤمنان ديگر چه اندازه به اين امور اعتنا مى كنند، به همان اندازه اعتنا كنيد؛ بقيه براى شما پاك است.

سؤال 481- اينجانب مبتلا به بيمارى وسواس هستم، و متأسّفانه بسيار شديد

و غير قابل تحمّل است. مثلًا در مورد تطهير و غسل وسواس من خيلى شديد است، به گونه اى كه گاهى اوقات وقتى شب به حمّام مى روم نزديك طلوع آفتاب موفق به تطهير شده، از حمّام بيرون مى آيم. باور كنيد در طول اين چند سال به اندازه بيست سال آب مصرف كرده ام، براى درمان به نزد بعضى از علماى شهرمان و يكى از مراجع قم رفتم، اذكارى به من گفتند كه مؤثّر واقع نشد. خدمت حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام در مشهد رفتم، با چه گرفتاريهايى كه در سفر و هنگام تشرّف داشتم، و دعا و تضرّع بسيار كردم ولى متأسّفانه شفا نيافتم. اين بيمارى نزديك است مرا از پاى درآورد، نه تنها خود كه خانواده را نيز نگران و در زحمت انداخته ام، بلكه باعث شده است عبادتهايم را نتوانم انجام دهم. براى اين جهت ماه رمضان را سفر مى كنم تا مشكل روزه گرفتن نداشته باشم، اگرچه در سفر هم هيچ چيز نمى خورم. چه كنم تا از اين وضع غمبار نجات يافته، و از زخم زبانهاى اطرافيان آسوده گردم؟

جواب: مشكل شما در واقع از خود شماست و مقصّر اصلى خودتان هستيد، و به همين دليل دعاى شما هم مستجاب نمى شود، و علّت اصلى آن ندانستن مسأله است. مسأله اصلى اين است كه بر شما واجب نيست يقين به طهارت و غسل و مانند آن پيدا كنيد، آنچه بر شما به عنوان يك وظيفه شرعى لازم است اينكه به مقدار ساير مردم آب بريزيد و به همان قناعت كنيد، هرچند شك در غسل و طهارت داشته باشيد، و ما مسئوليّت شرعى اين كار را مى پذيريم.

شما از امروز فقط به مقدار مردم آب بريزيد و قناعت كنيد، و با بدن نجس و حال جنابت (به احكام پزشكى، ص: 189

گمان خودتان) نماز بخوانيد و هيچ اشكالى هم ندارد، و نماز و روزه شما كاملًا صحيح است. و ما به اين وسيله بر شما و تمام افراد وسواسى اتمام حجّت مى كنيم و مخالفت با آن گناه است. ما از خداوند مى خواهيم كه به شما توفيق توجّه به اين مسأله را عنايت نموده، و از دام شيطانى نجات پيدا كنيد.

سؤال 482- مدّتى قبل تقريباً در همه امور در دام وسواس افتادم. اكنون تا حدودى آن را از خود دور كرده ام، ولى مشكلى كه هنوز دارم طول كشيدن غسل (در حدود 40 دقيقه) و گاهى هم تكرار الفاظ نماز است. لطفاً مرا راهنمايى كنيد.

جواب: بهترين راه براى ترك وسواس، بى اعتنايى به آن است. يعنى ملاحظه كنيد ديگران چه مقدار براى غسل معطّل مى شوند، شما هم چنين كنيد، مثلًا ده دقيقه يا حداكثر يك ربع ساعت، و اگر شيطان گفت درست نشد، اعتنا نكنيد و عمل شما صحيح است و نگران نباشيد، و ما مسئوليّت آن را بر عهده مى گيريم.

3. احكام وضو

سؤال 483- فردى كه دستهايش دچار لرزه و رعشه مداوم است، و بى اختيار تكان مى خورد، چگونه وضو بگيرد؟

جواب: در صورتى كه بتواند دستش را حركت دهد، وضو گرفتن اشكال ندارد، ولى نيّتش اين باشد كه حركاتى كه از بالا به پايين است جزء وضو باشد، و عكس آن جزء وضو نباشد.

سؤال 484- شخصى كه هر دو دست او فاقد حسّ و حركت است، به طورى كه نمى تواند هنگام وضو دستها و صورت را آب بكشد،

و قادر بر مسح سر و پاها نيز نمى باشد، براى وضو چگونه بايد عمل كند؟

جواب: از كسى كمك مى گيرد كه او را وضو دهد، و اگر وضو گرفتن براى او

احكام پزشكى، ص: 190

شاقّ است، با كمك كسى تيمّم مى كند. و اگر دسترسى به كسى نبود، با همان حال نماز مى خواند.

سؤال 485- وظيفه شخصى كه زخم يا دمل يا شكستگى، در محل مسح سر يا پاهايش دارد و روى آن باز است، و آب ريختن روى آن ضرر دارد، چيست؟

جواب: هرگاه چيزى از پشت پا، يا پيش سر براى مسح كردن- ولو به اندازه يك انگشت- سالم باشد، بر آن مسح مى كند. و اگر نباشد، جبيره اى بر آن مى گذارد، و وضوى جبيره اى مى گيرد. «1»

سؤال 486- پاهايم به گونه اى دچار آسيب شده كه دائماً بايد كفش طبّى بپوشم، و بيرون آوردن آن براى مسح پا، بالاخص خارج از منزل، بسيار مشقّت دارد، وظيفه ام چيست؟

جواب: در فرض سؤال مى توانيد روى كفش مسح كنيد. و اگر به زحمت نمى افتيد احتياط آن است كه تيمّم را هم اضافه نماييد.

سؤال 487- اينجانب مبتلا به سينوزيت هستم، ولذا استعمال آب برايم ضرر دارد، البتّه يك بار هم عمل جرّاحى كردم ولى موثّر واقع نشد كه هيچ، بلكه مضر هم واقع شد. هر وقت كه براى وضو از آب استفاده مى كنم سر دردم بيشتر مى شود، و گاه خون از مجراى بينى ام ترشح مى كند، و فعلًا هم با تيمّم نمازهايم را ادا مى كنم، با توجّه به مطالب بالا آيا بايد تيمّم كنم و يا وضو بگيرم (ضمناً بعضى معتقدند وضو با آب گرم براى من ضررى ندارد)؟

جواب: اگر وضو با آب گرم ضررى ندارد

و تهيّه آن ممكن است بايد وضو بگيريد، در غير اين صورت تيمّم كنيد و هرچند مدّت طول بكشد جاى نگرانى نيست.

احكام پزشكى، ص: 191

سؤال 488- شخصى است كه بى اختيار از او ادرار يا مدفوع خارج مى شود، و با كيسه از سرايت آن به ساير بدن جلوگيرى مى كند، حال اگر قبل از نماز كيسه آلوده باشد آيا تعويض آن واجب است؟ اگر كيسه پاك باشد و در حال نماز مدفوع و يا بول بدون اختيار خارج گردد، تكليف چيست؟

جواب: كسى كه بول يا غايط پى در پى از او خارج مى شود بايد بعد از هر وضو فوراً مشغول نماز شود، و براى به جا آوردن نماز احتياط و سجده و تشهّد فراموش شده، وضو گرفتن ديگر لازم نيست، به شرط اينكه ميان نماز و اين كارها فاصله اى نيندازد، و در حال نماز حمل كيسه آلوده با خود، نماز را باطل نمى كند.

سؤال 489- كسى كه به علّت جراحات جنگى بول و غائط او بى اختيار خارج مى شود، با توجّه به اينكه هيچ گونه احساسى ندارد تا بفهمد چه موقع خارج مى گردد، آيا مى تواند با يك وضو، دو نماز بخواند؟

جواب: در صورتى كه بول و مدفوع مرتّباً از او خارج مى شود، براى هر نماز يك وضو بگيرد. و اگر احتمال مى دهد كه بعد از گرفتن وضو براى نماز اوّل چيزى از او خارج نشده، مى تواند نماز دوّم را با آن بخواند.

سؤال 490- شخصى چند سال پيش به علّت غدّه پروستات تحت عمل جرّاحى قرار گرفت، تا يك سال و نيم پيش هيچ گونه ناراحتى نداشت و فرايض دينى خود را انجام مى داد، اكنون مكرّر از وى ادرار خارج

مى شود، به شكلى كه حتّى امكان رسيدن به دستشويى نيست، وظيفه او چيست؟

جواب: هر گاه توانايى داشته باشد كه خود را به اندازه وضو و نماز حفظ كند، و بدن و لباس را پاك نگه دارد، بايد اين گونه نماز بخواند. و اگر اين حالت در وسط نماز دست مى دهد، و مى تواند ظرف آبى در كنار خود بگذارد و وضو بگيرد، بايد چنين كند. و اگر اين كار طبق آنچه قبلًا گفته شد مشقّت شديد دارد مى تواند براى احكام پزشكى، ص: 192

نماز يك وضو بگيرد و به همان حال نماز بخواند، و بعداً نيز قضا لازم نيست.

سؤال 491- اينجانب از مدّتى قبل دچار بيمارى داخلى شده ام؛ از نشانه هاى آن تكرّر ادرار و باد شكم مى باشد، گاهى فكر مى كنم شايد جنبه وسواس داشته باشد، فقط در هنگام وضو گرفتن و يا نماز خواندن و يا نشستن در يك جا مقّيدم كه چيزى از من خارج نشود؛ با توجّه به توضيحات فوق به دو سؤال زير پاسخ دهيد:

الف) آيا به احساس دوّم كه فقط در مواقع خاص (وضو و نماز) به من دست مى دهد اعتنا نكنم؟

جواب: در مورد شك، مخصوصاً اگر ناشى از وسواس باشد، ابداً اعتنا نكنيد.

ب) آيا به قطراتى كه امكان دارد بعد از چند دقيقه از من خارج شود اعتنا كنم، يا حكم ديگرى مى فرماييد؟

جواب: اگر استبرا كرده ايد و قطرات مشكوك است كه بول است يا چيز ديگر، باز اعتنا نكنيد. و اگر يقين داريد بول است، چنانچه تجديد وضو مايه مشقّت زياد مى شود يك بار وضو براى هر نماز كافى است.

4. احكام غسل

سؤال 492- وظيفه شرعى كسى كه بى اختيار از وى منى خارج مى شود

چيست؟

جواب: خروج منى به هر صورت موجب غسل است، به شرط اينكه يقين حاصل شود. و هر گاه به خاطر عمل پروستات ذرّات منى در بول مستهلك گردد، موجب جنابت نخواهد شد.

سؤال 493- بيمارانى كه به علّت قطع نخاع يا علل ديگر نمى توانند غسل كنند،

احكام پزشكى، ص: 193

و مجبورند نايب بگيرند، نايب چگونه اين افراد را غسل دهد؟

جواب: بايد طبق آداب غسل ترتيبى يا ارتماسى آنها را غسل دهند. يعنى در غسل ترتيبى اوّل آب را روى سر و گردن آنها بريزند، سپس طرف راست را بشويند، و بعد طرف چپ را، البتّه خود آنها نيّت غسل مى كنند.

سؤال 494- گاه در موقع عمل جرّاحى، لوله انزال منى در مثانه قرار گرفته و با ادرار دفع مى شود. اين ترشّحات چه حكمى دارد؟

جواب: هر گاه منى در ادرار مستهلك شود، يعنى به صورت چيز ناپيدايى در آيد، موجب جنابت نمى شود، ولى اگر منى به طور آشكار دفع گردد بايد غسل كند، و اگر مشقّت دارد تيمّم نمايد. ولى در اين گونه موارد معمولًا از قبيل قسم اوّل است.

سؤال 495- رطوبت مشكوكى كه از بيمار خارج مى شود در چه صورتى موجب غسل است؟

جواب: اگر رطوبت هنگامى خارج شود كه به اوج شهوت جنسى رسيده، حكم منى دارد و بايد غسل كند، و لازم نيست با جستن بيرون آيد.

سؤال 496- آيا غسل جبيره اى با وضوى جبيره اى تفاوت دارد؟

جواب: غسل جبيره اى مثل وضوى جبيره اى است؛ ولى تا ممكن است بايد غسل را ترتيبى به جا آورد، بنا بر احتياط واجب.

غسل حيض سؤال 497- خانمى چند ماه است كه لكّه هاى پى در پى مى بيند، و برخى از پزشكان احتمال مى دهند كه

مربوط به زخم هاى درونى باشد. وظيفه چنين شخصى چيست؟

جواب: اگر ثابت شود كه خون مربوط به زخم يا دمل و يا رحم است غسل احكام پزشكى، ص: 194

ندارد، بلكه طبق معمول بايد وضو بگيرد و نماز بخواند. و اگر خون مربوط به عوارض رحم باشد استحاضه محسوب مى شود؛ و در اين صورت چنانچه كم باشد، در حدّ لكّه هاى مختصر، غسل ندارد، ولى بايد براى هر نماز وضو بگيرد و بدن را بشويد و نماز بخواند، و اگر خون جريان دارد غسل واجب مى شود (يك غسل براى نماز صبح، و غسل ديگر براى نماز ظهر و عصر، و غسل سوم براى نماز مغرب و عشا) و اگر غسل برايش ضرر يا مشقّت شديد دارد مى تواند به جاى آن تيمّم كند.

حكم خون زخم هاى درونى بانوان سؤال 498- خانمى عمل جرّاحى كرده و رحمش را برداشته اند، و در سنّ خانم هايى است كه عادتاً حيض مى شوند. لطفاً بفرماييد: خونى كه مى بيند حكم حيض دارد يا استحاضه؟ در صورتى كه احتمال دهد، يا يقين كند كه خون از زخم و عمل جرّاحى است چه صورت دارد؟

جواب: اگر يقين داشته باشد يا احتمال دهد خون زخم يا جرّاحى است تكليفى براى او ايجاد نمى كند. تنها خود را مى شويد وغسل و وضو بخاطر آن واجب نيست.

سؤال 499- در صورت شك بين خون نفاس و خون زخم تكليف زن چيست؟

جواب: در اين مورد احتياط كند، يعنى عبادات را انجام دهد و از آنچه بر حائض حرام است پرهيز كند تا وضع او روشن شود.

5. احكام تيمّم بيماران

الف) موارد وجوب تيمّم براى بيمار

سؤال 500- در چه مواردى به خاطر بيمارى بايد تيمّم كرد؟

جواب: هر گاه آب

دارد ولى مى ترسد اگر وضو بگيرد بيمار شود، يا بيماريش احكام پزشكى، ص: 195

به طول انجامد، يا شدّت پيدا كند، يا معالجه آن سخت شود، در تمام اين موارد بايد تيمّم كند. ولى اگر مثلًا آب گرم برايش ضرر ندارد بايد با آب گرم وضو بگيرد يا غسل كند. و لازم نيست يقين به ضرر داشته باشد، همين اندازه كه خوف ضرر داشته باشد كافى است كه وضو نگيرد و تيمّم كند.

سؤال 501- كسى كه مبتلا به چشم درد است و آب براى او ضرر دارد، وظيفه اش چيست؟

جواب: اگر بتواند اطراف چشم را بشويد، بايد وضو بگيرد والّا تيمّم كند.

سؤال 502- كسى كه مى داند آب براى او ضرر دارد، چنانچه تيمّم كند و بعداً بفهمد كه آب برايش ضرر نداشته چه حكمى دارد؟

جواب: تيمّم او باطل است، واگر با آن نماز خوانده بنابر احتياط واجب اعاده كند.

سؤال 503- اگر يقين داشت آب برايش ضرر ندارد و وضو گرفت و غسل كرد، ولى بعد فهميد آب برايش ضرر داشته، وظيفه اش چيست؟

جواب: احتياط واجب آن است كه تيمّم كند و اگر نماز خوانده اعاده نمايد.

ب) طريقه تيمّم سؤال 504- كسى كه يك دست او قطع گرديده، ولى ذراع او باقى است و دست ديگرش سالم مى باشد، چگونه تيمّم نمايد؟

جواب: ذراع را به جاى كف دست قطع شده قرار دهد.

سؤال 505- كسى كه هر دو دستش به گونه اى قطع گرديده كه حتّى ذراع او هم باقى نمانده است، چگونه بايد تيمّم نمايد؟

جواب: پيشانى را آهسته بر روى خاك تميز، يا قطعه سنگ صافى مسح كند.

احكام پزشكى، ص: 196

سؤال 506- كسى كه هر دو دستش قطع گرديده، ولى ذراع

هر دو دست او باقى است، وظيفه او در تيمّم چيست؟

جواب: از ذراع به جاى كف دست استفاده كند.

سؤال 507- كسى كه يك دست او به گونه اى قطع شده است كه ذراع هم باقى نمانده و دست ديگر او سالم است، چگونه بايد تيمّم نمايد؟

جواب: دست سالم را روى خاك مى زند و با آن صورت را مسح مى كند، سپس پشت دست را به روى خاك مسح مى كند.

ج) احكام تيمّم سؤال 508- شخصى كه به علّت بيمارى، براى انجام وضو و غسل، نمى تواند از آب سرد استفاده كند، و آب گرم نيز در دسترس ندارد، چنانچه تيمّم نمايد تكليف او بعد از يافتن آب گرم، قبل و بعد از نماز چيست؟

جواب: اگر داخل وقت باشد احتياطاً اعاده كند، و اگر وقت گذشته است قضا لازم نيست.

سؤال 509- كسى كه به خاطر بيمارى ناگزير از تيمّم شده، اگر قبل از شروع به نماز بتواند وضو بگيرد يا غسل كند، تكليفش چيست؟

جواب: لازم است وضو يا غسل بجا آورد.

سؤال 510- كسى كه همواره موقع ادرار اجزاى منى هم از مجراى او خارج مى شود، و اميد خوب شدن نيز ندارد، آيا مى تواند تيمّم كند و اعمالش را انجام دهد؟ چون فرض بر اين است كه غسل جنابت به صورت هميشگى براى او زيان غير قابل جبران جسمى دارد.

جواب: در فرض مسأله احتياط واجب آن است كه به مقدارى كه ضرر ندارد

احكام پزشكى، ص: 197

غسل كند، و در مواردى كه ضرر دارد تيمّم جايز است، ولى وضو را نيز احتياطاً بگيرد. اين در صورتى است كه ذرّات منى در بول مستهلك نشود، ولى اگر مستهلك شود احتياج به غسل نيست.

همچنين اگر شك داشته باشد كه آن ذرّات منى است يا رطوبتهاى چسبنده ديگر، كه احياناً از انسان دفع مى شود، غسل ندارد.

سؤال 511- كسى كه مبتلا به مرضى است كه نمى تواند از خروج باد جلوگيرى كند، و وضو گرفتن هم برايش ضرر دارد، آيا بايد در محلى (مثلًا روى سنگ) نماز بخواند تا بتواند بعد از اينكه چيزى از او خارج شد تيمّم كند و نماز را ادامه دهد؟

جواب: اگر تجديد تيمّم در وسط نماز براى او ميسّر باشد بى آنكه منافى نماز بجا آورد، اين كار لازم است. مگر اينكه تكرار آن باعث عسر و حرج گردد، كه در اين صورت واجب نيست.

6. احكام نماز

اشاره

الف) وقت نماز

سؤال 512- جهت معالجه به يكى از شهرهاى «آلمان»، كه در 75 كيلومترى «فرانكفورت» مى باشد، رفتم. چون هوا ابرى و مه آلود بود، تشخيص طلوع و غروب آفتاب امكان نداشت، يك مسجد كه مربوط به برادران اهل تسنّن تركيه بود، پيدا نمودم. كسى جز امام مسجد در آنجا نبود، اوقات شرعى را از او سؤال كردم. ايشان تقويم ديوارى كه اوقات نماز هر روز زير آن نوشته شده بود را به من داد، مطابق آن نماز صبح و ظهر را بجا آوردم، ولى نماز مغرب و عشا را ده دقيقه بعد از زمان تقويم انجام دادم، تا اينكه در تاريخ 13/ 6/ 76 روزنامه احكام پزشكى، ص: 198

اطلاعات خارج از كشور، شماره 811 به دستم رسيد. اوقات شرعى كه در آن قيد شده بود با اوقات شرعى تركها تفاوت فاحشى به شرح زير داشت:

اوقات شرعى روزنامه اطّلاعات: طلوع آفتاب (45 و 5)، ظهر (24 و 12)، مغرب (24 و

19) (كه البتّه ساعت 45 و 19 هم آفتاب روى ديوار مشاهده مى شد!).

وامّا اوقات شرعى تركها: طلوع آفتاب (39 و 6)، ظهر (39 و 13)، مغرب (10 و 20) از آن تاريخ نمازها را بدين شرح بجا آوردم: طبق روزنامه اطّلاعات نماز صبح را در ساعت 5، ظهر را در ساعت 40 و 13 و نماز مغرب را، با توجّه به رؤيت آفتاب، ساعت 15 و 20، آيا نمازهايم صحيح بوده است؟

جواب: چنانچه در آنجا، مطمئن ترين طريق شما براى وقت، همان شيوه اى بوده كه عمل كرده ايد عمل شما صحيح و كافى بوده است. البتّه در اين گونه موارد اگر مقدارى احتياط در تأخير بشود، بهتر است.

ب) قبله سؤال 513- مجروحان و معلولان و بيمارانى كه به هيچ وجه نمى توانند روبه قبله نماز بخوانند، آيا جهت هاى غير قبله براى آنان يكسان است؟

جواب: فرقى با هم ندارد.

ج) لباس نمازگزار

سؤال 514- بيماران يا بعضى از مجروحين جنگى كه چند جاى بدنشان تركش خورده، گاه در طول شبانه روز از بدن آنها خون مى آيد. وظيفه اين عزيزان براى نماز چيست؟

جواب: آن مقدار كه مى توانند، از سرايت به ساير اعضا جلوگيرى مى كنند، و

احكام پزشكى، ص: 199

بقيّه مانعى ندارد و نمازشان صحيح است.

سؤال 515- هر گاه در حال نماز دهان نمازگزار بيمار خون بيايد نمازش چه حكمى دارد؟

جواب: اگر خون در دهان بوده باشد موجب بطلان نماز نيست. ولى اگر به ظاهر لب به مقدار درهم (يك بند انگشت) يا بيشتر رسيده باشد بايد نماز را رها كند و دهان را آب بكشد و سپس آن را اعاده نمايد. و اگر كمتر از درهم باشد و با آب دهان آميخته شود و

خارج گردد آن هم براى نماز اشكال دارد.

سؤال 516- بيمارى كه بنا بر عللى نمى تواند پس از ادرار محل را با آب بشويد، اگر با پارچه اى خود را تميز كند مى تواند نماز را بخواند؟

جواب: در فرض مسأله كه ضرورت است اشكالى ندارد.

سؤال 517- كسى كه ادرار و مدفوع وى غير ارادى است، با توجّه به اينكه هر لحظه امكان دارد از او ادرار يا مدفوع خارج گردد، علاوه بر اينكه اطراف عورتين و لباس او اكثر اوقات نجس است حتى اگر عوض كند مجدداً نجس مى شود چگونه نماز بخواند؟

جواب: با همان حال نماز بخواند، و در مورد وضو گرفتن مطابق دستورى كه در رساله توضيح المسائل مسأله 329 داده ايم عمل كند.

سؤال 518- كسانى كه عمل جرّاحى روده بزرگ انجام داده، و محل خروج مدفوع را بسته اند، و مدفوع توسّط كيسه اى جمع آورى مى گردد. تكليف آنها در موقع نماز چيست؟

جواب: اگر كيسه به صورت محمول است اشكالى ندارد، و اگر بدن آلوده شود چنانچه عسر و حرجى نباشد آن را بشويند، و اگر عسر و حرجى است به همان حالت نماز بخوانند.

احكام پزشكى، ص: 200

سؤال 519- بدن برخى از بيماران بسترى در بيمارستان به واسطه خون گيرى و مانند آن نجس است، و بعضى نيز داراى لباس نجس مى باشند. در صورتى كه امكان غسل و دسترسى به لباس پاك نباشد، براى اداى نماز چگونه عمل كنند؟

جواب: با همان حال نماز مى خوانند، و اگر غسل بر آنها واجب شده باشد، تيمّم مى كنند.

سؤال 520- آيا با خون هموروئيد (بواسير) داخلى يا خارجى، مى توان نماز خواند؟

جواب: در صورتى كه زخم ها در خارج بوده باشد، نماز خواندن مانعى ندارد و ملحق

به قروح و جروح است؛ ولى اگر زخم، داخل باشد و خون بيرون آيد، نماز خواندن با آن اشكال دارد؛ مگر در مواردى كه عسر و حرج داشته باشد.

سؤال 521- اگر در دو جاى بدن يا لباس، لكه خونى، كه هر كدام به اندازه حدوداً يك درهم است، باشد. آيا نماز خواندن با آن اشكال دارد؟

جواب: آرى، اشكال دارد. «1»

د) مكان نمازگزار

سؤال 522- نجس بودن صندلى چرخدار يا عصاى بيماران، براى نماز چه حكمى دارد؟

جواب: اشكالى ندارد.

سؤال 523- نماز خواندن بيماران و پزشكان و پرستاران و كارمندان بيمارستانهايى كه طبق حكم دادگاه مصادره شده، يا اجاره اى بوده و مدّت اجاره احكام پزشكى، ص: 201

سپرى شده و مالك حاضر به تجديد اجاره نيست، چه حكمى دارد؟

جواب: در مورد بيمارستان هاى مصادره اى هر گاه توسّط حكومت اسلامى مصادره شده مجاز هستيد در آن نماز بخوانيد، و در مورد اماكن اجاره اى كه مدّت اجاره تمام و صاحبش راضى به ادامه تصرّف نيست، چنانچه مجبور نباشيد در بيرون نماز خود را بخوانيد، و در صورت اجبار مانعى ندارد.

سؤال 524- بيمارانى كه بدن و لباس آنها نجس است و قادر بر جلوگيرى از سرايت نجاست به جايى كه مى نشينندنيستند، آيا مى توانند جهت اقامه نماز جماعت يا فراگيرى احكام يا شركت در ساير مراسم دينى در مساجد حاضر شوند؟

جواب: در صورتى كه فرش يا زيراندازى زيرپايشان بيندازند كه مسجد را نجس نكنند مانعى ندارد.

سؤال 525- در صورتى كه زيرزمين مسجدى را تبديل به درمانگاه كنند، مراجعه بيمارانى كه عذر شرعى دارند (مانند زنانى كه خون نفاس مى بينند) يا بيماران غير مسلمان به چنان درمانگاهى چه حكمى دارد؟

جواب: اوّلًا در صورتى مى توان زير زمين مسجد

را تبديل به درمانگاه كرد كه هيچ گونه مزاحمتى براى نمازگزاران نداشته باشد، و مردم نخواهند از آنجا براى نماز خواندن استفاده كنند. و ثانياً زنان معذور نمى توانند به آنجا مراجعه كنند، و غير مسلمانان اگر سبب آلوده شدن آنجا نشوند مانعى ندارد. و اين در صورتى است كه درمانگاه بعداً ايجاد شده باشد. امّا اگر از اوّل آنجا وقف بر درمانگاه شده است مشكلى ندارد.

ه) واجبات نماز

1. قيام سؤال 526- بيمارانى كه از پاى مصنوعى استفاده مى كنند و بدين وسيله نماز را

احكام پزشكى، ص: 202

ايستاده مى خوانند، گاه به علّت خستگى پا و يا احتمال زخم شدن آن، پاى مصنوعى را در آورده، نشسته نماز مى خوانند. لطفاً بفرماييد:

الف) آيا بر اين افراد واجب است همواره به كمك پاى مصنوعى نماز را ايستاده بخوانند؟

جواب: اگر عسر و حرج نداشته باشد ايستاده نماز بخوانند، ولو با تكيه بر عصا و مانند آن باشد. و اگر موجب عسر و حرج و ناراحتى است نشسته نماز بخوانند.

ب) اگرايستادن لازم بوده، تكليف نمازهايى كه در حال نشسته خوانده چيست؟

جواب: چنانچه جاهل قاصر بوده نمازهاى او صحيح است.

سؤال 527- بيمارى كه ايستاده نماز مى گذارد، بناگاه احساس سرگيجه و عجز مى كند، آيا مى تواند بقيه نماز را به حالت نشسته يا خوابيده بخواند؟

جواب: مانعى ندارد، ولى اگر تا آخر وقت قدرت پيدا كند احتياط اعاده است.

2. ركوع سؤال 528- تكليف بيمارى كه نمى تواند به مقدار ركوع در حالت ركوع باقى بماند، (يعنى تنها قسمتى از ذكر را مى تواند در حالت ركوع بگويد) چيست؟

جواب: همان مقدار كه مى تواند بگويد؛ مثلًا يك سبحان اللَّه.

سؤال 529- خانم من به علّت بيمارى به هنگام شركت در نماز جماعت

نمى تواند در ركوع و سجده بطور كامل از امام تبعيّت كند، زيرا اگر تا آخر سجده يا ركوع همراه امام باشد سرگيجه مى گيرد، آيا مى تواند قبل از امام سر از ركوع بردارد، يا در نماز جماعت شركت نكند؟

جواب: شركت كردن او در نماز جماعت به اين صورت اشكال دارد، نماز خود را فرادى بخواند خداوند ثواب جماعت را به وى مى دهد.

احكام پزشكى، ص: 203

3. سجده سؤال 530- بيمارى كه سجده را روى صندلى بجا مى آورد، اگر با كفش نماز بخواند چه حكمى دارد؟

جواب: اشكالى ندارد، ولى بهتر است كفش را بيرون آورد.

نماز مسافر

سؤال 531- بيمارى در شهرى غير از وطن خود بسترى شده، و مدّت يك ماه از بسترى شدنش مى گذرد، و مشخّص نيست چه مدّت ديگر درمان وى طول خواهد كشيد. تكليف نماز و روزه اش چيست؟

جواب: بعد از گذشت يك ماه، نماز و روزه اش تمام است.

نماز قضا

سؤال 532- برخى از بيماران در اثر بيمارى به حالت اغماء مى روند، يا طىّ عمل جرّاحى توسّط پزشك بيهوش مى شوند و نمى توانند نماز بخوانند. آيا نمازهاى اين مدّت را بايد قضا كنند؟

جواب: نماز در موقع بيهوشى قضا ندارد.

سؤال 533- شخصى بر اثر سكته مغزى چند سال حواس درستى نداشته، به گونه اى كه اگر به او تذكّر مى دادند نماز را بدون شرايط آن مى خوانده، و گرنه نمى خوانده است. آيا چنين فردى مانند شخص بى هوش است كه نمازش قضا ندارد، يا نمازهاى او بر پسر بزرگتر واجب است؟

جواب: در فرض مسأله نماز از او ساقط است، و قضاى آن بر عهده فرزند او نيست. امّا اگر عقل و شعور كافى دارد، ولى گرفتار فراموشى مى شود احتياط

احكام پزشكى، ص: 204

واجب آن است كه فرزند بزرگتر بعد از فوت او نمازهايش را قضا كند.

سؤال 534- شخصى چندين ماه است كه در حال كما است، اگر از كما خارج شود قضاى نمازها و روزه هاى زمان كما بر او واجب است؟ و اگر به همان شكل فوت كند، پسر بزرگترش بايد آنها را قضا كند؟

جواب: نمازهاى مذكور قضا ندارد. و بر پسرش نيز نسبت به آن زمان چيزى نيست.

سؤال 535- اكنون به خاطر بيمارى در بيمارستان بسترى هستم، با توجّه به اينكه در اينجا فرصت زيادى دارم، آيا مى توانم نمازهاى قضاى خود يا ديگران را

(چه مجّانى يا در برابر اجرت) بجا آورم، با توجه به اينكه بايد نشسته نماز بخوانم و گاه امكان تطهير بدن يا لباس ها وجود ندارد؟

جواب: قضاى نمازهاى واجب در اين حالت اشكال دارد؛ خواه براى خودتان يا به نيابت از ديگرى. ولى مى توانيد براى خودتان يا به نيابت از ديگران نمازهاى مستحبّى بخوانيد.

سؤال 536- كسى كه با وضو يا غسل جبيره اى نماز مى خواند، آيا مى تواند نمازهايى را كه در زمان سلامتى اش فوت شده، در اين حال قضا كند؟

جواب: مانعى ندارد.

سؤال 537- نماز و روزه هاى فراوانى از من فوت شده است، ولى متأسّفانه اكنون بيمارم و قادر بر انجام آن نيستم، و اميدى به بهبودى در آينده نيست، آيا مى توانم در حال حيات، شخصى را اجير كنم كه آنها را از سوى من بجا آورد؟

جواب: مى توانيد وصيّت كنيد كه پس از شما اين كار را انجام دهند، ولى در حال حيات جايز نيست.

نماز جماعت

سؤال 538- اقتدا به امام جماعت بيمار در بيمارستانها چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه بتواند وظيفه امام جماعت را انجام دهد مانعى ندارد.

سؤال 539- امامت كسى كه مبتلا به بيمارى جذام (خوره) يا برص (پيسى) مى باشد، چه حكمى دارد؟

جواب: بنابر احتياط واجب نمى تواند امام جماعت شود؛ حتّى براى مثل خودش.

سؤال 540- آيا مى توان به امام جماعتى كه بر اثر بيمارى نشسته نماز مى خواند، اقتدا كرد؟

جواب: كسى كه ايستاده نماز مى خواند نمى تواند به كسى كه نشسته يا خوابيده نماز مى خواند، اقتدا كند.

سؤال 541- امامت جماعت مجروحان و معلولان در فروض زير چه حكمى دارد؟

الف) دست امام جماعت به گونه اى است كه نمى تواند تمام كف دست خود را روى زمين بگذارد.

ب) دست امام جماعت

مصنوعى است.

ج) ركوع و سجود را با اشاره انجام مى دهد.

جواب: در صورت اوّل و دوم جايز است، و در صورت سوم اشكال دارد.

سؤال 542- شخصى امام جماعت مسجدى است كه تمام شرايط امامت جماعت را دارا بوده، و حتّى به درجه اجتهاد هم رسيده، ولى اخيراً مبتلا به بيمارى آرتروز (درد زانو) شده است. اطبّاى معالج وى مى گويند: «به هنگام نماز بايستى مهر را مقدارى بلند كرده، سپس روى آن سجده نمايد» خلاصه به طور

احكام پزشكى، ص: 206

طبيعى نمى تواند سجده كند، ولى بقيّه نماز را به صورت طبيعى بجا مى آورد. آيا اين مورد از مصاديق اقتداى شخص ايستاده به نشسته است كه جايز نمى باشد؟

جواب: از نظر ما دليلى بر عدم جواز نيست، و ادلّه جماعت (ولو به اطلاق مقامى) شامل چنين اشخاصى مى شود؛ بنابراين، اقتدا به چنين كسى جايز است.

سؤال 543- برخى از بيماران مجبورند روى تخت يا ويلچر نماز بخوانند، آيا اين امر موجب به هم خوردن اتّصال صفهاى نماز جماعت نمى شود؟

جواب: اتّصال صفوف به هم نمى خورد.

نماز جمعه

سؤال 544- با توجّه به اينكه براى ما بيماران حضور در نماز جمعه امكان ندارد، آيا مى توانيم نماز ظهر جمعه را اوّل وقت بجا آوريم، يا بايد تا پايان وقت نماز جمعه صبر كنيم؟

جواب: شما مى توانيد نماز ظهر را در اوّل وقت بجا آوريد.

بيمارى و سقوط نماز

سؤال 545- تا چه حد از بيمارى ها و اختلالات روحى و روانى، باعث ساقط شدن نماز و روزه مى شود؟ تشخيص آن بر عهده كيست؟

جواب: در صورتى كه عرفاً به او ديوانه و مجنون بگويند، و يا اينكه نتواند وقت نماز را تشخيص دهد، نماز از او ساقط مى شود.

سؤال 546- اگر انسان افسرده باشد، البتّه نه از نوع خيلى شديد، بلكه از نوعى كه دكترها و روانشناسان تشخيص افسردگى مى دهند، و در اين مدّت عمداً نمازش را ترك نموده و روزه هم نگيرد، و به خدا بدگمان شود، و از رحمت او

احكام پزشكى، ص: 207

مأيوس گردد، و كشف حجاب نمايد، در حالى كه آگاه و عاقل است، حكمش چيست؟

جواب: انسان بايد هميشه به خداوند قادر مهربان اميدوار باشد، و آنچه را او دستور داده از نماز و روزه و حجاب و ساير وظايف دينى انجام دهد، و از رحمت واسعه او مأيوس نباشد، كه نا اميدى از گناهان كبيره است. و هيچ كس حق ندارد به بهانه افسردگى وظايف شرعى خود را ترك كند؛ مگر اينكه بر اثر افسردگى عقل و هوش خود را از دست بدهد.

7. احكام روزه

الف) مبطلات روزه سؤال 547- آيا فرو بردن وسايل غير خوراكى (مانند وسايل معاينات پزشكى و دندانپزشكى) در دهان به هنگام روزه، باعث بطلان روزه مى گردد؟

جواب: موجب بطلان روزه نمى شود، مگر اينكه آلوده به آب دهان شود و آن را بيرون آورد و سپس وارد دهان كند و رطوبت آن ابزار به قدرى باشد كه در آب دهان مستهلك نشود و آن را فرو برد.

سؤال 548- فردى مبتلا به نفس تنگى شديد است، و از يك نوع وسيله طبّى

استفاده مى نمايد كه با فشار دادن سوزن آن، داروى مايع به صورت پودر گاز از راه دهان به ريه ها پاشيده مى شود و باعث تسكين مى گردد (اين عمل چندين بار در روز تكرار مى گردد) آيا مى تواند با وجود استفاده از اين وسيله روزه دار هم باشد، با توجّه به اينكه بدون استفاده از اين دستگاه روزه گرفتن مشقّتى غير قابل تحمّل دارد؟

جواب: اگر به صورت گاز رقيق وارد بدن مى شود مانعى ندارد و روزه اش احكام پزشكى، ص: 208

صحيح است. و ما نمونه هاى معمول آن را ديده ايم اشكالى ندارد.

سؤال 549- آيا فرو بردن چرك گلو باعث باطل شدن روزه مى گردد؟

جواب: اگر به فضاى دهان وارد نشود يا بدون اختيار فرو رود مانعى ندارد.

سؤال 550- آيا فرو بردن اخلاط سينه موجب ابطال روزه مى شود؟

جواب: اگر به فضاى دهان نرسد موجب ابطال نيست.

سؤال 551- حكم روزه بيمارانى كه از دارو استفاده مى كنند، در فروض زير چيست؟

الف) تزريق آمپول يا سرم از طريق رگ انجام مى شود و دارو:

1. فقط جنبه تقويتى داشته باشد.

2. جنبه درمانى و تقويتى داشته باشد.

3. جنبه غير تقويتى داشته باشد.

جواب: تمام تزريقات مذكور براى روزه دار اشكال دارد؛ ولى تزريق در عضله مانعى ندارد.

ب) استفاده از قطره، در سه فرض فوق نسبت به دارو، از طريق چشم، گوش، يا بينى چه حكمى دارد؟

جواب: اگر به حلق وارد نشود، يا شك داشته باشيم، اشكالى ندارد.

ج) وارد كردن دارو از طريق سوند معده (لوله اى كه از طريق دهان يا بينى وارد معده بيمار مى شود) چه حكمى دارد؟

جواب: جايز نيست؛ مگر در مواقع ضرورت كه آن نيز موجب بطلان روزه است.

سؤال 552- آيا تزريق آمپول هايى كه جهت بى حسى، كاهش درد، كشتار

ميكروبها و مانند آن به كار مى رود، در صورتى كه هيچ خاصيّتى جهت رساندن احكام پزشكى، ص: 209

ويتامين يا موّاد غذايى به بدن نداشته باشد، روزه را باطل مى كند؟

جواب: تمام تزريقات دارويى و تقويتى و بى حسّى و واكسن هر گاه در عضله باشد براى روزه دار اشكال ندارد، ولى از تزريق در رگ مطلقاً پرهيز شود.

سؤال 553- آيا خوردن داروهاى خوراكى كه به هيچ وجه جنبه غذايى نداشته باشد، بلكه جهت تسكين آلام بيمار به كار مى رود مبطل روزه است؟

جواب: بدون شك مبطل روزه است.

سؤال 554- آيا شستشوى معده از طريق سوند معده، باعث ابطال روزه بيمار مى شود؟ (توضيح اينكه شستشوى معده با مايعات از طريق سوند انجام مى گيرد، سپس مايع وارد شده از طريق سوند به بيرون كشيده مى شود).

جواب: جايز نيست، مگر در حال ضرورت، كه در اين صورت بايد روزه آن روز را قضا كند.

سؤال 555- روزه بيمارى كه تنقيه مى كند، اما مايع به شكم او نمى رسد و فقط به نشيمنگاه وارد مى شود، چه حكمى دارد؟

جواب: روزه او باطل است، هر چند به شكم نرسد.

سؤال 556- بيمارى كه ناچار است هر روز، يا يك روز در ميان، با آب خالص تنقيه كند، تكليف روزه هايش چه مى شود؟

جواب: اگر مى تواند، اين كار را در شب انجام دهد. و اگر نمى تواند، بايد روزه را قضا كند.

ب) تشخيص ضرر با كيست؟

سؤال 557- پزشكان شخص بيمارى را از روزه گرفتن منع مى كنند، ولى او مى داند كه روزه برايش ضرر ندارد. وظيفه اش چيست؟

جواب: بايد روزه بگيرد.

احكام پزشكى، ص: 210

سؤال 558- در بعضى از موارد، پزشكان در مورد بيماران چنين اظهار نظر مى كنند:

«روزه براى فلان بيمار 80% مضرّ است» و منظورشان

اين است كه طبق آمار علمى 80% افرادى كه با اين بيمارى روزه گرفته اند دچار ضرر شده اند. چنانچه اين اظهار نظر براى انسان يقين آور باشد، ولى وضعيّت خود را از نظر تطبيق آمار بر خودش نداند، حكم روزه اش چيست؟

جواب: چنين آمارهايى در صورتى كه از اطبّاى متعهد شنيده شود طبعاً موجب خوف ضرر مى شود، و روزه با آن واجب نيست.

سؤال 559- آيا توصيه پزشك و پرستار، مبنى بر ضرر داشتن روزه، يا حركت اعضاى بدن بيمار، يا استعمال آب براى وضو، يا ايستاده نماز خواندن، يا خم شدن براى سجده و مانند آن، مجوّز شرعى محسوب مى شود؟

جواب: چنانچه در مخالفت دستور او خوف ضرر باشد مجوّز شرعى دارد.

سؤال 560- چنانچه طبيبى، بيمارى را از روزه گرفتن منع كند (با توجّه به اينكه برخى از اطبّا نسبت به مسائل شرعى بى اطّلاع هستند) آيا نظر او در اين زمينه قابل قبول است؟

جواب: اگر طبيب مورد اطمينانى باشد نظريّه اش قابل قبول است.

سؤال 561- متأسّفانه كليه ام سنگ ساز است. بدين جهت پزشك مرا از روزه منع كرده، و دستور داده كه روزانه حداقل 10 ليوان آب بنوشم. آيا نظر ايشان، كه فردى متديّن مى باشد، لازم الاتبّاع است؟ اگر روزه بگيرم، و به علّت عدم شرب مايعات در روزه هاى ماه رمضان، كليه ام طبق پيش بينى پزشك دچار مشكل شود، آيا مرتكب معصيت شده و روزه ام باطل است؟

جواب: هر گاه از گفته طبيب حاذق متعهّد خوف ضرر پيدا كنيد كه روزه برايتان احكام پزشكى، ص: 211

ضرر دارد، روزه را افطار مى كنيد. و چنانچه پس از ماه مبارك توانستيد، قضاى آن را به جا آوريد. و اگر بيمارى شما تا ماه

رمضان سال بعد ادامه پيدا كرد، قضا بر شما واجب نيست؛ بلكه براى هر روز فقط يك مدّ طعام (هفتصد و پنجاه گرم، يا مانند آن) به فقيرى مى پردازيد. و با توجّه به اينكه اشتياق زيادى براى روزه گرفتن داريد، خداوند ان شاء اللَّه به شما اجر روزه داران را عنايت خواهد كرد.

ج) مكروهات روزه سؤال 562- كشيدن دندان، يا هرگونه اعمال جرّاحى لثه و دندان، كه باعث خونريزى مى شود، در حال روزه چه حكمى دارد؟

جواب: مكروه است، ولى روزه را باطل نمى كند.

د) بيمارانى كه روزه بر آنها واجب نيست سؤال 563- زنى 63 ساله هستم كه شش بچه به دنيا آورده ام. در دوران حاملگى و شيرخوارگى بچّه ها (حدود 12 سال) نتوانستم روزه بگيرم، پس از آن نيز تاكنون هر وقت خواستم روزه بگيرم دچار خونريزى معده شده، و با توصيه پزشكان روزه نگرفته ام، اكنون تكليف بنده چيست؟

جواب: در حال حاضر شما مكلّف به روزه نيستيد، و احتياط واجب آن است كه اگر قدرت داريد براى هر روز به اندازه يك مدّ طعام (750. گرم گندم) به شخص نيازمندى بدهيد. همچنين براى ايّام گذشته كه روزه نگرفته ايد، و تا سال بعد هم توانايى بر روزه نداشته ايد.

سؤال 564- بعضى از برادران قطع نخاعى طبق دستور پزشك بايد هر چند ساعت مقدارى مايعات بنوشند. وظيفه آنان براى روزه چيست؟

جواب: روزه از آنها ساقط است. و به جاى آن، در صورتى كه قدرت مالى احكام پزشكى، ص: 212

داشته باشند براى هر روز يك مدّ طعام كفّاره مى دهند.

سؤال 565- هرگاه بيمار در اثناى روز ماه مبارك رمضان خوب شود، در چه صورت بايد نيّت روزه كند؟

جواب: اگر پيش از

ظهر خوب شود، و كارى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده باشد، بايد نيّت روزه كند، و احتياطاً قضا هم نمايد. ولى اگر بعد از ظهر خوب شود، روزه آن روز واجب نيست، فقط بايد قضاى آن را بجا آورد.

8. احكام حجّ بيماران

الف) استطاعت سؤال 566- از آنجا كه متأسّفانه معتاد هستم، اداره بهداشت طبق مقرّرات جمهورى اسلامى از رفتن من به حج جلوگيرى مى كند. تكليف من با وجود استطاعت مالى و هفتاد و دو سال سن چيست؟

جواب: اگر قبلًا مستطيع بوده و قادر بر رفتن به مكّه نيز بوده ايد و نرفته ايد، حج بر شما مستقر شده است، و اگر مأيوس از ترك اعتياد هستيد بايد نايب بگيريد.

ولى اگر قبلًا استطاعت نداشته ايد، در فرض سؤال مستطيع نيستيد؛ مگر اينكه بتوانيد- هر چند با ترك اعتياد- اجازه بگيريد و به حج برويد.

ب) محرّمات احرام سؤال 567- اينجانب به علّت قطع نخاع و عدم كنترل ادرار و ... نمى توانم بدن و لباس احرام خود را پاك نگه دارم. وظيفه ام چيست؟

جواب: آن مقدار كه مى توانيد محافظت كنيد، و آنچه موجب عسرو حرج است اشكال ندارد.

احكام پزشكى، ص: 213

سؤال 568- وظيفه بيمارى كه مجبور است در حال احرام از لباس دوخته شده استفاده كند چيست؟

جواب: اين كار براى او مجاز است، ولى بايد براى هر احرام يك كفّاره بدهد.

سؤال 569- تزريق آمپول در حال احرام در صورتى كه خون بيايد، براى تزريق كننده و شخص محرم كه به او تزريق مى شود، چه صورتى دارد؟

جواب: حرام نيست، خواه خون بيايد يا نيايد.

سؤال 570- آيا خون گرفتن از بدن با سرنگ، از مصاديق ادماى محرّم است، و در حال احرام پرهيز از

آن لازم مى باشد؟

جواب: جزء ادما محسوب مى شود، ولى به فتواى ما، ادما براى مُحرِم مكروه است، نه حرام.

سؤال 571- آيا در حال احرام مى توان دندانى كه شديداً درد دارد، و پزشك سفارش به كشيدن آن كرده را كشيد، هر چند باعث خونريزى شود؟

جواب: خارج كردن خون از بدن در حال احرام، چه در حال ضرورت و غير ضرورت، حرام نيست و كفّاره اى ندارد، ولى مكروه است.

سؤال 572- آيا منظور از كشيدن دندان- كه در فرض خونريزى مكروه است- دندان شخص محرم است، يا شامل دندان ديگرى هم مى شود؟ مثلًا اگر دندانپزشك محرم باشد، و دندان شخص محرم يا غير محرمى را بكشد، آيا كراهت دارد؟

جواب: شامل دندان غير نمى شود.

ج) طواف سؤال 573- با توجّه به اينكه به علّت بيمارى همواره كيسه مخصوص ادرار

احكام پزشكى، ص: 214

همراه خود دارم و با حركت بدن بول خارج مى شود، براى طواف و نماز طواف چه كنم؟

جواب: يك وضو براى طواف و يك وضو براى نماز كافى است.

سؤال 574- اخيراً مأمورين سعودى مانع طواف وسعى افراد بيمار و معذور (كه با ويلچر طواف مى كنند) در طبقه همكف مى شوند. طواف و نماز طواف وسعى چنين افرادى در طبقه بالا چه صورت دارد؟

جواب: در فرض سؤال طواف آنها در طبقه بالا اشكالى ندارد. و در مورد نماز طواف و سعى، اگر اجازه ندهند در پايين انجام گيرد، يا اجازه مى دهند ولى مشقّت و عسر و حرج دارد، آن هم اشكالى ندارد.

د) مصدود و محصور

سؤال 575- وظيفه كسى كه به خاطر بيمارى و مانند آن قادر بر انجام اعمال منى يا طواف وسعى و اعمال مكّه نيست چيست؟

جواب: اين شخص در حكم محصور

است، ولى اگر مى تواند نايب بگيرد اين كار از اعاده حج كفايت مى كند، و لازم نيست در سال آينده حج را مجدّداً به جا آورد.

9. احكام معاملات بيماران

سؤال 576- پدرم پس از سكته مغزى و بسترى شدن در بيمارستان، بعد از دو روز بيهوشى از مرگ نجات يافته، و از بيمارستان مرخّص شد. نامبرده كه در حال صحّت جسمى و فكرى كامل نبود بنا به توصيه يك نفر، ملك خود را بين پسر و دخترش بطور مساوى تقسيم كرد، و اين تقسيم به خاطر دريافت سند عادى از

احكام پزشكى، ص: 215

ثبت اسناد به صورت خريد و فروش نوشته شده است، بدين گونه كه فروشنده پدرم و خريدار هر يك از فرزندان هستند؛ ولى در واقع هيچ گونه مبادله اى صورت نگرفته، و از طرف خريداران هيچ مبلغى پرداخت نشده، و قبض و اقباضى صورت نگرفته است، لطفاً در اين باره به پرسشهاى زير پاسخ دهيد:

الف) آيا شخص مذكور با چنين حالى، كه در اثر سكته مغزى قسمتى از مغزش از كار افتاده، مى تواند شخصاً به نقل و انتقال مالى دست بزند؟

جواب: اگر اين مقدار از بيمارى موجب اختلال در عقل او نشده باشد، نقل وانتقالات او اشكالى ندارد، و فلج شدن بدن ارتباطى به اختلال فكرى ندارد.

ب) آيا تقسيم مزبور در تمام مال نافذ است، يا نسبت به ثلث مال اثر دارد؟

جواب: هرگاه واقعاً بيمار بوده، و سرانجام بيمارى اش سبب مرگ او شده، تصرّفات او كه شكل بخشش داشته باشد تنها در يك سوم مال نافذ است بنا بر احتياط واجب. و اگر بيمار نباشد و يا آن بيمارى سبب مرگ او نشود تصرّفات او بطور كامل جايز

است، مشروط بر اينكه در صورت بخشش آن را تحويل دهد.

ج) آيا نوشتن قرار داد بيع بدون نقل و انتقال مال، و يا ردّ و بدل اسناد، صحيح است؟

جواب: اگر قرارداد معامله را بنويسند و امضا كنند و پول آن را نقداً بپردازند يا در ذمّه باشد مانعى ندارد، همچنين اگر قرائنى باشد كه منظور از بيع هبه است آن هم مانعى ندارد، ولى بايد ملك را تحويل طرف بدهد.

سؤال 577- شخصى، كه داراى 500 هزار تومان پول نقد بوده سكته مغزى نموده، و در اثر آن در مشاعر و حواسّ او اختلال پيش آمده، بطورى كه عملًا سفيه شرعى محسوب شده، و محجور مى گردد؛ همسر و يكى از فرزندان او تصميم مى گيرند خانه اى با همان پول خريدارى كنند، تا اين فرزندى كه در سنّ احكام پزشكى، ص: 216

از دواج بوده در آن سكونت نمايد؛ قابل توجّه اينكه شخص محجور، ولىّ خاصّى ندارد و همسر و فرزندان او نيز از طرف حاكم شرع يا به حكم قانون قيّم او نيستند، و از طرف ديگر، هيچ يك از همسر و دو فرزند مذكور قصد تملّك و خريد خانه براى خود نداشته، و قصد قرض گرفتن پول را نيز نداشته اند، لطفاً به فرماييد:

الف) شرعاً چه كسى مالك آن خانه است؟

جواب: چنانچه خانه را با پول پدر گرفته اند و او در آن زمان محجور بوده، معامله باطل است؛ مگر اينكه قيّم شرعى آن را اجازه دهد، كه در اين صورت خانه تعلّق به پدر دارد.

ب) فرزندى كه در آن خانه سكونت كرده و سند به نام اوست، مخارجى در آن منزل نموده است، اگر قرار باشد مخارج به

او داده شود، بايد همان مبلغى را كه آن زمان خرج نموده به او داده شود؟ يا با قدرت خريد و نرخ امروز محاسبه شود؟

جواب: هزينه هايى كه آن فرزند در آن منزل كرده از كيسه خود او رفته است، ولى اگر چيزهاى قابل انتقالى، مانند كابينت و امثال آن باشد، متعلّق به خود اوست.

10. روشهاى پيشگيرى از بيمارى

سؤال 578- با توجّه به مصيبت بار بودن بيمارى ايذر، آيا آموزش گروهاى مختلف سنّى در مورد راههاى انتقال و نحوه پيشگيرى از اين بيمارى را جايز مى دانيد؟

جواب: جايز است؛ ولى بايد به شكلى باشد كه بد آموزى يا مفسده ديگرى بر آن مترتّب نشود.

احكام پزشكى، ص: 217

سؤال 579- آيا توصيه به استفاده از كاندوم، براى پيشگيرى از بيمارى هاى واگيردارآميزشى، در رده هاى مختلف سنّى، بدون اطّلاع از مجرّد يا متأهل بودن آموزش گيرنده جايز است؟

جواب: ممكن است اين مطلب به صورتى كه ذكر كرده ايد سبب بد آموزى باشد، و مسأله فحشا يا ساير انحرافات جنسى را يك مسأله عادى جلوه دهد، لذا جايز نيست.

سؤال 580- آيا تجويز داروى اعتياد آور خوراكى به جاى داروى اعتيادآور تزريقى، جهت پيشگيرى از بروز بيمارى هاى واگيردار جايز است؟

جواب: در صورتى كه هدف ترك اعتياد باشد، و اين معنا به طرف نيزتفهيم گردد، مانعى ندارد.

سؤال 581- آيا توزيع سرنگ بين معتادين، براى پيشگيرى از بروز بيمارى هاى واگيردار مجازاست؟ (لازم به ذكر است كه اين روش تغييرى در اعتياد آنها ايجاد نمى كند.)

جواب: درصورتى كه به معتادان تفهيم شود كه هدف كمك به اعتياد آنها نيست، بلكه منظور جلوگيرى از آلودگى به بيمارى هاى خطرناك است، مانعى ندارد.

سؤال 582- با توجّه به معضلات كنونى اجتماع، كه بعضاً نتيجه عدم آگاهى

صحيح جوانان از مسائل جنسى است، آيا آموزش مسائل جنسى را در جامعه، براى پيشگيرى از بيمارى هاى واگيردار، با رعايت حريم خانواده، و با توجّه به سنّ نوجوانان و جوانان، و با استفاده از متون آموزشى مناسب، مجاز مى دانيد؟

جواب: تجربه نشان داده كه آموزش مسائل جنسى به سبك غربى، كه فعلًا مطرح است، مفاسد زيادى در بر دارد، و در بسيارى از اوقات نتيجه معكوس مى دهد.

11. مراجعه به پزشك غير همجنس

سؤال 583- مراجعه بيمار به پزشك غير همجنس در هر يك از دو حالت زير چه صورتى دارد؟

الف) در صورتى كه فقط مستلزم نگاه به غير وجه و كفّين باشد.

ب) در صورتى كه علاوه بر نگاه، نياز به لمس و ساير معاينات نيز باشد.

جواب: مادام كه دسترسى به پزشك همجنس است به غير همجنس مراجعه ننمايد، مگر در موارد ضرورت يا جايى كه همجنس توانايى كافى ندارد.

سؤال 584- در صورتى كه عمل جرّاحى، يا پانسمان، منوط به نظر يا لمس عورت باشد، آيا اولويّت با هم جنس است؟

جواب: همجنس اولويّت دارد.

سؤال 585- چنانچه در شهرى هم پزشك زن و هم پزشك مرد باشد، مراجعه بيمار زن به پزشك مرد در دو صورت زير چه حكمى دارد؟

الف) در صورت تساوى علمى و مهارت تخصّصى دو پزشك (زن و مرد)،

ب) در صورتى كه احتمال برود متخصّص مرد عالم تر است؟

جواب: الف) اگر احتياج به معاينه بدنى و نظر و لمس داشته باشد بايد به پزشك زن رجوع كند.

جواب: ب) اگر احتمال قوى به تفاوت آن دو بدهد، و اين تفاوت در درمان او يا رفع خطرات مؤثّر باشد، مى تواند پزشك مرد را مقدّم بدارد.

سؤال 586- آيا اظهارات مسؤولين بيمارستانها مبنى بر كمبود

پرسنل جهت جداسازى پرستاران، ضرورت انجام امور بيماران توسّط پرستاران غير همجنس را فراهم مى نمايد؟

جواب: در صورتى كه مورد اعتماد باشند اشكالى ندارد.

احكام پزشكى، ص: 219

سؤال 587- مراجعه زنان نامحرم به دندان پزشكانى كه با دستكش پلاستيكى كار مى كنند، و تماس دست آنان با صورت به وسيله دستكش است، چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه همجنس يافت نشود، جايز است.

سؤال 588- آيا مراجعه زن به پزشك مرد، در صورتى كه بتواند پزشك زن بيابد، جايز است (با توجّه به اينكه معمولًا پزشكان مرد به دليل سابقه زيادتر از مهارت بيشترى برخوردار بوده، و در امر طبابت از بانوان پزشك موفّق تر و حاذق تر هستند)؟ فرض سؤال در جايى است كه از او معاينه جسمى به عمل مى آيد.

جواب: در صورتى جايز است كه تفاوت آگاهى آن دو در حدّى باشد كه بيم آن برود پزشك زن موفّق به معالجه نشود، و بيمارى ادامه يابد، يا تشديد شود، يا بهبودى به تأخير افتد.

سؤال 589- بعضى ازخانم ها براى معالجه به دكتر مرد مراجعه مى كنند. آيا با علم به اينكه اين خانم قادر است به دكتر زن مراجعه كند، مى توان او را معالجه كرد؟

جواب: در فرض سؤال دكتر بايد او را به طبيب زن راهنمايى كند؛ مگر اينكه آن زن واقعاً اعتقادى به طبيب زن نداشته باشد، و خود را ناچار بداند.

سؤال 590- در صورت عدم ضرورت، آيا پرستاران مى توانند پانسمان بيمارهاى غير همجنس را بررسى و تعويض نمايند؟

جواب: جايز نيست.

سؤال 591- سونوگرافى نسوج نرم، مثل بيضه ها، پستان، عروق دست و پا، نيازمند عريان شدن موضع است، و اين موضع در معرض ديد سونوگراف قرار

احكام پزشكى، ص: 220

مى گيرد. با توجّه

به اينكه متخصّص سونوگراف زن، بسيار كم، و در برخى از شهرها وجود ندارد، رجوع به مردان چه حكمى دارد؟

جواب: تنها در صورت ضرورت براى درمان جايز است.

سؤال 592- در موارد فوق معمولًا غير از محلّ مورد معاينه، اطراف آن نيز عريان مى شود. عريان كردن اطراف، كه در معرض ديد قرار مى گيرد، چه حكمى دارد؟

جواب: به مقدارى كه لازم است بايد عريان شود.

سؤال 593- آيا در سونوگرافى از شكم يا پستان خانم ها، از نظر حرمت نگاه پزشك غير همجنس، تفاوتى وجود دارد؟

جواب: تفاوتى ميان اين دو نيست.

سؤال 594- در صورت وجود پزشك زن و مرد به تعداد كافى، آيا ملاك مراجعه بيماران، همجنس بودن پزشك است يا حاذق بودن؟

جواب: درصورتى كه در عدم مراجعه به حاذق تر، بيم خطر و ضرر باشد، بايد حاذق تر را مقدّم بشمرد. و اگر بيم ضرر و خطرى نباشد، معيار همجنس بودن است. (البتّه در مواردى كه معاينات بدنى لازم است).

سؤال 595- تعيين حاذق بودن طبيب به عهده چه مرجعى است؟ بيمار يا مراجع ديگر؟

جواب: بديهى است حاذق بودن را تنها اهل خبره مى توانند تشخيص دهند.

سؤال 596- آيا مى توان بيماران را به مراجعه به پزشك هم جنس، حتّى با ادّعاى اضطرار و مجوّز شرعى، ملزم كرد؟

جواب: در صورتى كه بيمار خود را نا گزير از مراجعه به غير همجنس ببيند، مراجعه به غير همجنس مجاز است.

احكام پزشكى، ص: 221

سؤال 597- لمس و نظر بيماران غير همجنس تا چه سنّى جايز است؟

جواب: مادامى كه مميّز نباشند، لمس و نظر جايز است. و هنگامى كه به حدّ تميز رسيدند نگاه كردن قبل از بلوغ، اگر مفسده خاصّى نداشته باشد، اشكالى ندارد.

سؤال 598- آيا

پزشك مى تواند از معاينه بيمار غير همجنس، كه به او مراجعه كرده، خوددارى كند؟

جواب: در صورتى كه بيمار بتواند به وسيله طبيب همجنس مشكل خود را حل كند، بايد به او مراجعه نمايد.

سؤال 599- اگر بطور مثال، خانم بيمارى كه جانش در خطر است به تنها پزشك يك روستاى دور افتاده كه مرد است مراجعه كند، آيا اين پزشك مجاز است هر گونه معاينه ضرورى را در مورد بيمار انجام دهد؟

جواب: اگر دسترسى به طبيب زن يا مرد محرم نباشد جايز است.

سؤال 600- در فرض سؤال فوق، اگر جان بيمار در خطر نباشد بلكه يك بيمارى خفيف يا متوسّط باشد، آيا خانم بيمار حتماً بايد به پزشك همجنس در شهر مراجعه كند، يا پزشك مرد مجاز است با انجام معاينات ضرورى، اقدام به تشخيص و درمان نمايد؟

جواب: اگر رفتن به شهر كارى شاقّ و موجب عسر و حرج باشد، و بيمار مزبور نياز به مراجعه به طبيب داشته باشد جايز است.

سؤال 601- در صورت لزوم، به طور كلّى چه پزشك همجنس در دسترس باشد چه نباشد، لمس بدن خانم بيمار از روى لباس، چه صورتى دارد؟

جواب: در فرض مسأله براى مقاصد پزشكى مانعى ندارد.

سؤال 602- ذكر نكته مهمّى در اينجا ضرورى به نظر مى رسد، و آن اينكه:

احكام پزشكى، ص: 222

اگر با يك سرى تمهيدات لازم بتوانيم در سطح كشور، موفّق به جداسازى مراكز درمانى خواهران از برادران شويم، با توجّه به اينكه هر پزشكى در طول دوران دانشجويى خود بايد هر چند مختصر از انواع و اقسام اختلالات و بيمارى ها چه در مورد آقايان و چه خانمها آگاهى يافته و آموزش ببيند، اعمّ از انجام

معاينات كامل، آگاهى از بيمارى هاى زنان، و چگونگى انجام زايمان سالم و مانند آن، و با توجّه به اينكه در مورد دانشجويان، اين موارد بيشتر آموزشى هستند تا درمانى، يعنى ممكن است نجات جان بيمار در همان زمان وابسته به اين درمان نباشد، امّا به وسيله اين آموزش (كه در بيمارستانهاى آموزشى صورت مى گيرد) دانشجو براى مراحلى كه در آينده زندگى بيماران وابسته به وجود او خواهد بود، آماده مى شود. و از اين رو هر يك از دانشجويان در دوره هاى مختلف، ملزم و مجبور به گذراندن واحدهاى درسى (در بيمارستانهايى كه بيماران آن اعم از زنان و مردان مى باشند)، و فراگيرى تمام مسائل و امتحان دادن در پايان دوره مى باشند، تا بتوانند در نهايت فارغ التحصيل موفّقى باشند.

با در نظر گرفتن تمامى اين شرايط، بفرماييد تكليف و وظيفه دانشجو چيست؟

آيا مى تواند به خاطر رعايت مسائل شرعى از فراگيرى كامل بسيارى از مسائل بگذرد، و در نتيجه در گذراندن واحدهاى درسى هم ناموفّق باشد، و يا در هر شرايطى و با هر وسيله اى بايد به فراگيرى صحيح كارش بپردازد، تا در آينده دچار مشكل نشود؟ و به طور كلى، چگونه مى توان بين وظيفه پزشكى و دانشجويى كه در كتب پزشكى بر انجام آن تأكيد شده، و وظيفه شرعى و اسلامى كه طبيعتاً نبايد با وظيفه پزشكى تناقض داشته باشد جمع كرد؟

جواب: چنانچه نجات مسلمين (ولو در آينده) متوقّف بر اين گونه آموزشها

احكام پزشكى، ص: 223

باشد، و راه منحصر به اين معاينات و مشاهدات باشد جايز است.

سؤال 603- همان طور كه مستحضريد تخصّصهاى علوم پزشكى بسيار زياد، و متخصّصين خانم در هر رشته در حال حاضر در ايران

به جز در برخى رشته ها معمولًا نادر و كم مى باشند، فلذا در شهرهاى كوچك و بزرگ نيز بايد به خاطر تعداد زياد بيماران و تعداد كم پزشك و يا تحميل هزينه گزاف، همان طور كه بسيار شايع است خانم هاى بيمار به پزشك مرد مراجعه كنند. در اين صورت وظيفه پزشك مورد مراجعه چيست؟ اگر بتواند و يا احتمال دهد كه مى تواند با معاينات مختلف و ضرورى بيمارى را تشخيص دهد و درمان كند مكلّف است چنين كارى را انجام دهد، يا بايد وى را به يك پزشك خانم ارجاع دهد؟ در شرايطى كه خيلى از بيماران، به دلايل فوق قادر به اين كار نيستند، آيا در صورت ارجاع و تأخير در تشخيص و درمان بيمارى وى، اين پزشك مسؤول نيست؟

جواب: در فرض مسأله نبايد در درمان او تعلّل ورزد، چون نوعى ضرورت است، و اگر تعلّل ورزد مسؤول است.

سؤال 604- در صورت لزوم، مشاهده و لمس موهاى خانم بيمار، جهت معاينه توسط پزشك مرد چه صورتى دارد؟

جواب: در صورتى كه لمس يا مشاهده براى تشخيص بيمارى ضرورت داشته باشد جايز است.

سؤال 605- اگر پزشك مرد مجبور به معاينه خانم بيمار شود، يا برعكس خانم بيمار ناچار به مراجعه به پزشك مرد گردد، با توجّه به اينكه در صورت رعايت كامل مسائل شرعى و اخلاقى در معاينه كامل خانمها شايد بتوان گفت بيش از 90% معاينات كه در كتب پزشكى به انجام آنها تأكيد شده نبايد انجام بگيرد. اگر با اين گونه معاينه سطحى و غير كامل، بيمارى وى تشخيص داده نشده، و درمان احكام پزشكى، ص: 224

كامل صورت نگيرد، آيا پزشك مسؤول است؟ اگر مسؤول

است چاره چيست؟

آيا بايد بر خلاف مسائل شرعى عمل كند؟

تذكّر اين نكته ضرورى است كه پزشكان متخصّص و مجرّب بدون احتياج به معاينات كامل ممكن است بتوانند تشخيص دهند و درمان كنند، امّا براى افراد نامجرب و دانشجويان تا رسيدن به اين مرحله، زمان زيادى لازم است.

جواب: مانند مسأله سابق است.

سؤال 606- با توجّه به اينكه جهت معاينه ساده پروستات، حتماً بايد از طريق مقعد، بيمارى را مورد بررسى قرار داد، تا تشخيص قطعى بيماريهاى پروستات داده شود؛ همچنين در بسيارى از بيماريهاى آلت تناسلى، مشاهده و گاه لمس آن ضرورى است. آيا در چنين مواردى پزشك مرد مى تواند بيمار مرد را بدون اشكال شرعى معاينه نمايد؟ اگر با عدم انجام اين معاينه، بيمارى را تشخيص ندهد، و بيمارى- مثلًا سرطان- پيشرفت كند، آيا پزشك مسئول است؟ (با توجّه به اينكه استفاده از آيينه هميشه امكان پذير نيست، و در ضمن عمل لمس نيز بايد با ديد كامل و با دست انجام شود، و از اين رو در حال حاضر در تمامى مراكز درمانى اين معاينه مستقيماً انجام مى شود).

جواب: از سؤال استفاده مى شود كه اين امر ضرورى است، و در اين صورت معاينات مزبور اشكالى ندارد. و اگر در اين گونه موارد پزشك كوتاهى كند مسئوليّت دارد.

سؤال 607- طبق نظرات عموم پزشكان، يكى از معايناتى كه امروزه در هر بيمارى، به خصوص در بيماريهاى ادرارى- تناسلى جزء معاينات اصلى اوّليه به شمار مى آيد؛ اگرچه در انجام آن متأسفانه يا خوشبختانه مسامحه مى شود، عملى به نام «توشه ركتال» است- كه يك نوع معاينه نظرى و لمسى از طريق مقعد

احكام پزشكى، ص: 225

مى باشد، و از طرفى يكى از

دقيقترين روشهاى تعيين درجه حرارت فرد از طريق مقعد مى باشد. با توجّه به مطالب فوق، و اينكه اين معاينات گاه به خاطر احتياط در جهت تشخيص يا ردّ برخى بيماريها انجام مى شود، و گاه در تشخيص برخى بيماريها بسيار مؤثّر و روش كم خرج و ساده اى به نظر مى آيد.

آيا پزشك مرد مجاز است چنين معاينه اى را چه جهت آموزش (به وسيله دانشجويان) و چه جهت تشخيص احتمالى يا قطعى در مورد بيمار مرد انجام دهد؟ و اگر با عدم انجام آن، متوجّه بيمارى و راه درمان وى نشود آيا مسئول نيست؟

جواب: دقيقاً مانند مسأله سابق است.

سؤال 608- مراجعه به دكتر متخصّص غيرمسلمان چه حكمى دارد؟

جواب: اگر مفسده خاصّى بر آن مترتّب نشود اشكالى ندارد.

12. تمايلات هم جنس گرايانه

سؤال 609- در بين بيماران مراجعه كننده به كلينيك هاى روانپزشكى، بيمارانى وجود دارند كه داراى تمايلات همجنس گرايى مى باشند، علم روانپزشكى امروز اين بيماران را به دو گروه تقسيم مى كند:

گروه اوّل، كه اصطلاحاً به آنها (اگوديستانيك) مى گويند، از اينكه داراى تمايلات همجنس گرايى هستند احساس ناراحتى نموده، و اين احساس را به درون خود متعلّق ندانسته، و مايل هستند درمان شوند، علم روانپزشكى اين بيماران را مداوا نموده، و درمان اكثر اين بيماران موفقيت آميز است. و اين بيماران پس از درمان، به جنس مخالف علاقه پيدا نموده، و مى توانند ازدواج كنند.

احكام پزشكى، ص: 226

گروه دوم كه اصطلاحاً به آنها (اگوسينتانيك) مى گويند، اين افراد داراى تمايلات همجنس گرايانه هستند، امّا از داشتن چنين تمايلاتى ناراحت نيستند، و آن را با درون خود موافق و مطابق مى بينند، و نسبت به جنس مخالف احساس كششى ندارند، بلكه بعضاً از جنس مخالف بيزار و متنفّرند. علم روانپزشكى

جديد براى اين دسته درمانى نيافته است، اين نوع بيماران چنانچه جبراً ازدواج كنند با همسر خود دچار مشكلات جنسى و عاطفى خود مى شوند، و معمولًا حاصل ازدواجشان طلاق و جدايى است (چنان كه مشاهده گرديده است).

البتّه از نظر پزشكى ثابت گرديده است كه سه عامل مهم در ايجاد حالت همجنس گرايى در گروه دوّم نقش دارد كه عبارتند از: الف) ژنتيك ب) هورمونهاى بدن مادر در طى دوران باردارى ج) نحوه تربيت فرد در كودكى و تأثير پدر و مادر در اين دوران. توصيه روانپزشكى نوين به افراد گروه دوّم اين است كه رابطه جنسى خود را با يك فرد هم جنس برقرار كنند، و از اقدام به ازدواج با غير هم جنس خوددارى نمايند. زيرا كراراً مشاهده گرديده كه اين افراد قادر به تحمّل جنس مخالف نبوده، و ازدواج آنها به طلاق مى انجامد. نظر حضرت عالى در مورد درمان گروه دوم چيست؟

جواب: از نظر موازين شرع اسلام نمى توان به اين گروه اجازه برقرار ساختن رابطه با جنس موافق هر چند در مراحل سطحى و ابتدايى داد و آن را يك ضرورت شمرد، بلكه بايد از طرق مختلف مخصوصاً عواطف مذهبى كه بسيار قوى و مؤثر است، روى آنان كار كرد تا مشكلشان حل شود. و هرگز نبايد تسليم توصيه هاى بعضى از روانپزشكان شد كه مى خواهند كار را بر خودشان آسان و بر ديگران مشكل كنند، بلكه بايد پزشكان مؤمن بكوشند و طرق درمان معقول و مشروع را بيان كنند.

13. احكام وصيّت

سؤال 610- اگر كسى در حال حيات وصيّت كند كه بعد از مرگش اعضاى بدنش را جهت پيوند در اختيار بيماران نيازمند قرار دهند، آيا ورثه

مى توانند مانع اجراى وصيت شوند؟

جواب: جلوگيرى ورثه تأثيرى در اين مسأله ندارد، و در صورتى كه آن اعضا براى نجات جان بيماران لازم باشد برداشتن آن جايز است، همچنين اگر براى نجات عضو مهمّى مانند چشم لازم باشد.

سؤال 611- وصيّت بيماران با چه شرايطى و در چه مقدار از اموالشان نافذ است؟

جواب: در صورتى كه از عقل و هوش كافى برخوردار باشند وصيّت آنها مانند افراد سالم در 3 1 اموالشان صحيح است، و فرقى بين بيمار و غير بيمار در اين قسمت نيست.

14. احكام حدود و تعزيرات

سؤال 612- در صورتى كه حدّى بر شخص مريضى واجب شود، آيا مى توان هشتاد چوب نازك در كنار هم گذاشت و با آن يك ضربه بر بدن بيمار زد؟ در صورتى كه پاسخ مثبت باشد، آيا تعزير هم همين حكم را دارد؟ با توجّه به اين مقدّمه حكم مسأله زير را بيان فرماييد: زنى در زمان مجرّد بودن كارى كرده كه حكمش تعزير بوده، و اكنون پس از ازدواج در حالى كه در دوران حمل به سر مى برد و شوهرش نيز از اين كار او مطّلع نبوده، جرم او ثابت شده است، با توجّه به اينكه اين زن در حال حاضر هم بيمار است و هم دوران حمل را سپرى مى كند و هم اگر تعزير شود شوهر وى مطّلع گشته و ممكن است وى را طلاق احكام پزشكى، ص: 228

دهد، يا مفاسد ديگرى ايجاد مى شود، آيا در چنين مواردى مثلًا مى توان سى تركه نازك كنار هم گذاشت و به عنوان تعزير با آن يك ضربه بر بدن او وارد كرد؟

جواب: در مورد بيمار مى توان به تعداد حد، چوبه روى هم گذارد

و بر بدن او زد. و در مورد زن حامل بايد بعد از وضع حمل اجراى حد شود. امّا در مورد تعزير مى توان به يك يا چند شلّاق هم قناعت كرد، و تعزير منحصر به شلّاق نيست، و مى توان در اين گونه موارد به وسيله توبيخ يا نصيحت به شرط اينكه اميد اثر در آن باشد قناعت كرد.

سؤال 613- شخصى كه حالت صرع (غش) دارد محكوم به شلاق شده، و هر زمان كه او را براى اجراى حدّ حاضر مى كنيم دچار صرع مى شود. چه بايد كرد؟

جواب: بايد حدّ را متوقف كرد، تا از اين حالت بهبودى يابد. و اگر اميد بهبودى نيست بايد از «ضغث و شماريخ» «1» استفاده كرد.

سؤال 614- آيا خوردن شراب به مقدار كم (كه فقط و فقط براى معالجه باشد، و به هيچ وجه موجب مستى نشود، و توأم با استغفار و اكراه باشد، و معالجه هم بدين طريق ميسّر شود، به نحوى كه هيچ دارويى نتواند تا اين حد مؤثّر باشد، و در حقيقت براى حفظ جان و بقاى وجود باشد ولا غير) مجاز است؟

جواب: تنها در صورتى جايز است كه ضرورت قطعى پيدا كند و داروى منحصر به فرد باشد، و جانشينى نداشته باشد، و غالباً چنين نيست.

سؤال 615- هزينه درمان و بهبودى شخصى كه در اثر اجراى حدّ يا قصاص، يكى از اعضاى خود را از دست داده بر عهده بيت المال است يا محكوم؟

جواب: در صورتى كه شخص محكوم توانايى درمان داشته باشد برعهده خود

احكام پزشكى، ص: 229

اوست. در عين حال مطابق بعضى از روايات حاكم شرع در مورد حدود مى تواند درباره او ارفاق كرده، و هزينه

آن را بپردازد. ولى اگر تمكّن ندارد هزينه آن، هم در حدود و هم در قصاص بر عهده بيت المال است.

سؤال 616- در صورتى كه هزينه بر بيت المال باشد، اختصاص به معالجات اوّليّه دارد يا معالجات بعدى را نيز شامل مى شود؟

جواب: تفاوتى نمى كند.

سؤال 617- در بعضى از بيمارستان ها براى اينكه بفهمند انسان بچّه دار مى شود يا نه، از مرد مى خواهند كه با عمل استمنا منى خود را در اختيار آزمايشگاه قرار دهد، آيا اين كار جايز است؟

جواب: تا ضرورتى ايجاب نكند و راه چاره منحصر به آن نباشد، جايز نيست.

سؤال 618- خارج كردن منى به وسيله استمنا در صورتى كه باقى ماندن آن در بدن ضرر داشته باشد چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه واقعاً ضرورتى باشد حرام نيست.

15. احكام قصاص

سؤال 619- آيا مجنى عليه (كسى كه جنايتى بر او واقع شده) مى تواند قبل از آنكه بميرد جانى را از قصاص نفس عفو نمايد؟ در فرض قصاص عضو چطور؟

جواب: در قصاص عضو جايز است، ولى در قصاص نفس در ميان فقها اختلاف است، و جواز عفو بعيد نيست و احتياط در مصالحه است.

سؤال 620- در ضرب وجرح عمدى اگر مجنى عليه قبل از مرگ جانى را از قصاص نفس يا عضو عفو كند، و همان جنايت سرايت كند و موجب مرگ مجنى عليه شود، آيا حقّ قصاص نفس ساقط مى شود، يا اينكه ولىّ دم مى تواند قصاص احكام پزشكى، ص: 230

را مطالبه كند؟

جواب: بخشيدن قصاص عضو موجب بخشش قصاص خون نمى شود (در مواردى كه جراحت سبب قتل گردد يا جانى قصد قتل داشته باشد).

16. احكام ديات

سؤال 621- شخصى داراى ناراحتى قلبى بوده است. دوستش به قصد شوخى از طريق تلفن خبر دروغين مرگ فرزندش را به او مى دهد، او هم سكته قلبى كرده و مى ميرد. حكم مسأله چيست؟

جواب: اگر يقين داشته باشد كه بر اثر خبر دادن او سكته كرده، بايد ديه او را بپردازد. و اگر مى دانسته بيمارى قلبى دارد و چنين خبرى براى بيمارى قلبى غالباً كشنده است، بعيد نيست حكم قصاص درباره او جارى شود.

سؤال 622- شخص مبتلا به ايذر و مانند آن، ديگرى را به گونه اى به آن بيمارى آلوده كرده كه نوعاً پس از مدّتى سبب صدمات يا مرگ وى خواهد شد. چنانچه ناقل زودتر از مجنى عليه فوت كند ديه مجنى عليه و يا خسارات وارده بر او پس از مرگ جانى، در هر كدام از فروض عمد و شبه عمد و خطاى

محض بر عهده چه كسى است؟

جواب: هرگاه ناقل سبب مرگ باشد از اموال او بر مى دارند.

سؤال 623- طبق مقررات دولتى پزشك و بيمارستان مكلف به پذيرش و درمان مصدوم مى باشند. چنانچه پزشكى قبل از اتمام درمان مصدوم، وى را (با وجود آنكه مى دانسته نياز به مراقبتهاى ويژه دارد) از بيمارستان مرخّص كند، و مصدوم طبق نظر پزشكى قانونى در اثر بالا رفتن قند خون، و خون ريزى داخلى، چند روز پس از ترخيص فوت كند، آيا پزشك يا بيمارستان در فرض سؤال احكام پزشكى، ص: 231

ضامن پرداخت ديه هستند؟

جواب: كار بسيار بدى كرده اند، ولى ديه اى بر آنها نيست.

سؤال 624- پسرم توسّط يك پزشك ختنه شد. به دليل بى احتياطى و عدم مهارت در عمل جرّاحى، خسارات ذيل برايشان وارد شد:

1. از بين رفتن تمام پوست روى آلت 2. قطع قسمتى از آلت 3. تنگ شدن مجراى بول و كج شدن آلت 4. از بين رفتن توان مقاربت و لذّت جنسى (به دليل فقدان پوست طبيعى روى آلت) و عدم انزال، كه نتيجه آن عدم توليد مثل و بارورى است.

5. عمل جراحى آلت و ترميم پلاستيكى لطفاً بفرماييد: ديه ضايعات فوق چيست؟

جواب: نسبت به ضايعاتى كه در پوست آلت و تنگى مجرا و كج شدن به وجود آمده، طبق تشخيص كارشناس ارش تعلّق مى گيرد، و در مورد عدم بارورى، اگر پس از معالجه مشكل حل نشود آن نيز ارش دارد.

سؤال 625- دكتر مقدارى از پوست بدن را براى ترميم جراحت يا سوختگى برداشته است. آيا براى اين قسمت ديه يا ارشى جداگانه در نظر گرفته مى شود؟

جواب: براى اين قسمت ديه و ارشى نيست.

سؤال 626- با توجّه به

اينكه افراد زيادى (از جمله پزشك، فروشنده، خريدار، تزريق كننده، پدر و مادر جنين) در سقط به وسيله دارو نقش دارند، ديه سقط بر عهده كيست؟

جواب: ديه سقط بر عهده كسى است كه داروها را مصرف مى كند.

سؤال 627- اگر تزريق كننده از اثر داروى سقط جنين با خبر نباشد، ديه بر

احكام پزشكى، ص: 232

عهده چه كسى است؟

جواب: بر عهده كسى است كه اين دستور را به او داده است.

17. احكام حفظ جان

سؤال 628- لطفاً در مورد حفظ جان ديگران به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1. آيا دروغ گفتن براى حفظ جان مسلمانان جايز است؟

2. دروغ گفتن جهت حفظ جان كفّار ذمّى چه صورتى دارد؟

3. در جايى كه انسان مى تواند با دروغ گفتن و به خطر انداختن جان خود يا شخص ديگر، موجب نجات جان چند مسلمان شود، آيا اين كار جايز است؟ و در صورت به خطر افتادن جان شخص ديگر (با دروغ اين انسان) و تلف شدن، ديه بر عهده كيست؟

جواب: 1. نه تنها جايز، بلكه واجب است.

2. اشكال ندارد.

3. دروغ گفتن براى نجات جان افراد اشكال ندارد، ولى به خطر انداختن جان خود يا ديگرى براى حفظ جان ديگران لازم نيست. و اگر جان ديگرى را به خطر بيندازد ضامن است.

سؤال 629- آيا محافظت از جنين در رحم واجب است؟ آيا بر مادر لازم است تمام شرايط لازم را جهت حفظ جان و سلامتى جنين فراهم كند؟

جواب: تا آنجا كه مايه عسر و حرج نشود لازم است.

سؤال 630- لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1. آيا براى نجات جان يك مسلمان، مى توان عضوى از اعضاى خود را به او هديه كرد، مشروط بر اينكه هيچ خطر جانى

متوجّه دهنده عضو نباشد؟

احكام پزشكى، ص: 233

2. آيا دهنده عضو مى تواند پولى دريافت نمايد؟

3. اگر براى دهنده عضو، احتمال آسيب و خطر كمتر از مرگ وجود داشته باشد، ولى با اين كار مسلمانى از مرگ نجات مى يابد، آيا اين اقدام جايز است؟

جواب: 1. نه تنها اشكالى ندارد، بلكه راجح و خوب است، و گاه ممكن است واجب شود.

2. جايز است، ولى بهتر اين است كه پول را در مقابل اجازه برداشتن عضو بگيرد، نه در مقابل خود عضو.

3. جايز است.

سؤال 631- نسبت به شخصى كه به گونه اى مى خواهد اقدام به خودكشى نمايد بفرماييد:

1. آيا جلوگيرى از خودكشى وى بر ديگران واجب است؟

2. اگر ممانعت از خودكشى آن شخص، مستلزم مخارجى باشد، تا چه مبلغى بايد تحمّل كرد؟ و پرداخت آن بر عهده كيست؟

3. اگر بازدارى شخص فوق از خودكشى، مستلزم استقبال از خطر جانى يا به خطر افتادن سلامت نجات دهنده باشد، تا چه اندازه بايد از اين خطر استقبال نمايد؟

4. آيا در نجات جان چنين فردى، فرقى بين مسلمان، كافر حربى و كافر غير حربى وجود دارد؟

5. آيا براى ممانعت از خودكشى آن شخص، رضايت يا عدم رضايت وى- براى نجات- در تكليف نجات دهنده، مدخليّت دارد؟

6. در صورت عدم رضايت براى نجات جان خود، اگر كسى اقدامى در جهت نجات وى انجام داد كه در ضمن آسيبى هم به شخص خودكشى كننده وارد شد،

احكام پزشكى، ص: 234

آيا منجى ضامن است؟

جواب: 1 تا 3. جلوگيرى از خودكشى بر هر مسلمانى واجب است، و اگر هزينه كمى داشته باشد بايد شخص بازدارنده بپردازد. امّا اگر هزينه آن سنگين باشد، يا مستلزم خطر جانى باشد، بر

آن شخص لازم نيست؛ ولى چنانچه بيت المال توانايى داشته باشد بايد آن را بپردازد.

4. نجات جان كافر حربى لازم نيست، و در مورد كافر ذمّى احتياط نجات دادن است.

5. رضايت او لازم نيست.

6. در صورتى كه نجاتش منحصر به راهى است كه آسيبى به او مى رسد اشكالى ندارد و ضامن نيست.

سؤال 632- آيا بيمار حق دارد از درمان سرپيچى كند، حتّى اگر وضعيّت او بدتر شود، يا بميرد؟

جواب: در صورت خطر مرگ، بيمار نمى تواند درمان را قطع كند. همچنين جايى كه ضرر مهمّى به او مى رسد، و درمان آزار مهمّى به او نمى رساند.

سؤال 633- نسبت به كسى كه اعتصاب غذا نموده، و جان خود را به خطر انداخته، يا لااقل سلامتى خود را دچار مخاطره كرده، و تنها با تغذيه اجبارى توسّط پزشك مى توان او را از خطر جانى حفظ نمود، بفرماييد:

1. آيا اين كار براى پزشك واجب است، يا مى تواند اقدامى نكند؟

2. اگر تغذيه واجب، و راه آن منحصر به ضرب و جرح اعتصاب كننده باشد، براى نجات وى، چه مقدار ضرب و جرح او مجاز است؟

3. اگر ضرب و جرح چنين كسى موجب تغيير رنگ پوست وى، و مستلزم ديه گردد، ديه آن بر عهده كيست؟

احكام پزشكى، ص: 235

4. آيا حكم فوق نسبت به اعتصاب كننده اى كه مى داند با اعتصاب غذا، خود را در معرض مرگ قرار مى دهد، با شخصى كه از عواقب كارش بى خبر است فرق مى كند؟ اگر فرق دارد، وظيفه طبيب در مورد او چيست؟

5. اگر پزشك را مجبور به تغذيه اجبارى نسبت به اعتصاب كننده غذا بنمايند، نه به جهت حفظ جان اعتصاب كننده، بلكه براى اقرار گرفتن

از وى نسبت به امرى، پزشك چه تكليفى دارد؟

جواب: 1. اين كار براى پزشك و ساير مسلمانان در موارد وجوب، واجب است.

2. حدّاقلّ لازم در موارد احساس خطر براى اعتصاب كننده غذا جايز است.

3. در موارد وجوب ديه ندارد.

4. براى طبيب تفاوتى ندارد.

5. هرگاه جان بيمار در خطر نباشد، طبيب نمى تواند او را مجبور به غذا خوردن كند؛ مگر در مواردى كه مصالح مهمّ كشور و جامعه اسلامى در ميان باشد.

18. احكام ضرورت و اضطرار

سؤال 634- آيا تعيين ضرورت بر عهده عرف است، يا شخص مكلّف، يا افراد صاحب نظر و اهل خبره؟

جواب: موارد مختلف است؛ در امور ساده بسته به نظر عرف، و در موارد پيچيده بسته به نظر اهل خبره است.

سؤال 635- آيا در موردى كه احتمال ضرورت مى رود، مى توان معامله ضرورت نمود؟

جواب: احتمال ضرورت كافى نيست، بايد ضرورت ثابت شود؛ ولى در موارد

احكام پزشكى، ص: 236

خطر، خوف خطر كافى است، و يقين به خطر لازم نيست.

سؤال 636- در صورتى كه در يك بيمار بنا به ادلّه اى (همچون خلق فرزندان ناقص الخلقه، داشتن بيماريها، زمينه اى كه باعث خطر جانى براى زوجه گردد) طبق تشخيص طبيب جلوگيرى از حاملگى لازم باشد، و از طرفى بهترين روش پيشنهادى اطبا نيز مستلزم لمس يا نظر است. آيا اين مورد از مصاديق اضطرار است؟

جواب: آرى از مصاديق اضطرار است.

سؤال 637- آيا ضيق امكانات مكانى، لوازم، كاركنان و وقت بيمار، جزء موارد اضطرار است؟

جواب: اضطرار يك امر عرفى است، هرگاه تشخيص داده شود راه منحصر به پزشك جنس مخالف است، يا اگر منحصر نيست عسر و حرج دارد، مصداق ضرورت محسوب مى شود.

سؤال 638- آيا معطّل شدن بيمار جهت دريافت خدمات درمانى، اضطرار

شمرده مى شود؟

جواب: از جواب بالا معلوم شد.

19. خوردنيهاى غير مجاز

سؤال 639- با توجّه به اينكه گوشت داخل صدف طبق نظر متخصّصين از بهترين گوشتهاست، و مصداق جدّى «لحماً طرياً» مى باشد، و خواص بى شمارى دارد، و بعضاً اطبا براى معالجه بعضى از امراض تجويز مى كنند، استفاده از آن در صورت اختيار و اضطرار و معالجه چه حكمى دارد؟

جواب: تنها در صورت ضرورت بى اشكال است.

احكام پزشكى، ص: 237

سؤال 640- گوشت برخى از حيوانات حرام گوشت در معالجه بعضى از امراض مؤثّر است، هر چند سند معتبر علمى و فقهى ندارد. شكار و استفاده از گوشت يا خون اين گونه حيوانات چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه طبق تشخيص طبيب متديّن تنها راه علاج نباشد، جايز نيست.

سؤال 641- خوردن بعضى از مواد، ميوه ها و غذاها براى برخى از بيماران ضرر دارد، مصرف اين خوردنى ها براى بيماران چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه ضرر مهمّى داشته باشد، خوردن آن حرام است.

20. متفرّقه

الف) استفاده از دفترچه بيمه ديگران سؤال 642- استفاده از دفترچه بيمه ديگران چگونه است؟ آيا تحقيق و تفحّص توسّط پزشك لازم است؟

جواب: هرگونه استفاده از دفترچه بيمه بر خلاف مقرّرات و قرارداد شرعاً مجاز نيست؛ ولى براى طبيب، تفحّص لازم نيست.

ب) مراجعه به فالگير و جادوگر

سؤال 643- مراجعه به فالگيرها و جادوگران براى معالجه چه حكمى دارد، در حالى كه گاه امراض سختى را معالجه مى كنند؟

جواب: رجوع به آنها حرام است.

ج) استفاده از توالت فرنگى سؤال 644- توالت هاى سنّتى ايران، براى برخى از بيماران از جمله بعضى احكام پزشكى، ص: 238

بيماران قلبى مضر است، آيا استفاده از توالت فرنگى مجاز است؟

جواب: استفاده از توالت فرنگى براى همه مجاز است.

د) تقاضاى مخفى ماندن برنامه هاى درمانى سؤال 645-

آيا بيمار مى تواند درخواست كند كه كلّيه برنامه هاى درمانى او محرمانه انجام شود؟

جواب: در صورتى كه افشا شدن آن لطمه اى به او بزند، حقّ دارد چنين درخواستى كند.

ه) انتخاب عمل جرّاحى يا ترك آن سؤال 646- بيمارى كه طبق تشخيص اطباى حاذق در صورت ترك عمل جرّاحى به زودى خواهد مرد، و در صورت اقدام به اين عمل به احتمال قوى زنده مى ماند، ولى تا پايان عمر دچار درد و رنج شديد و طاقت فرسا خواهد شد و هرچند احتمال مرگ در اين صورت نيز منتفى نيست، ولى در صورتى كه زنده بماند، دچار درد و رنج شديد و طاقت فرسا خواهد شد، تكليفش چيست؟

جواب: مخيّر است كه يكى از اين دو طرف را انتخاب كند.

سؤال 647- استخوان پاى شخصى شكسته است، چنانچه جرّاحى نكند، تا پايان عمر زمين گير شده، و بايد درد و رنج را تحمّل كند، و اگر عمل كند احتمال بهبودى داده مى شود، بفرماييد:

1. با چند درصد احتمال بهبودى، تكليف وى اقدام براى عمل مى باشد؟

2. چنانچه عمل و شرايط به گونه اى است كه احتمال مرگ هم بعيد نباشد، بفرماييد با چند درصد احتمال مرگ وظيفه ترك عمل مى باشد؟

جواب: 1. اگر احتمال قابل ملاحظه اى براى بهبودى باشد، احتياط آن است كه احكام پزشكى، ص: 239

كوتاهى نكند.

2. اگر احتمال مرگ زياد نباشد جايز است.

و) مراعات نوبت سؤال 648- آيا مراعات نوبت در امورى كه طبق نوبت به كار افراد رسيدگى مى شود (مانند نوبت ويزيت پزشكان) يك حق عقلايى و شرعى محسوب شده، و تخلّف از آن حرام است؟

جواب: در حال حاضر كه بسيارى از كارها در اجتماع به صورت صف و قرار گرفتن در نوبت

انجام مى شود اين امر يك حق عقلايى محسوب مى گردد. و به تعبير ديگر، از بين بردن آن نوعى ظلم به حساب مى آيد و مشمول ادلّه حرمت ظلم و تعدّى بر حقوق مردم است (و مى دانيم كه در همه جا احكام از شرع گرفته مى شود و موضوعات از عرف، جز در موضوعات مخترعه) آرى در مواردى كه در عرفِ عقلا استثنا مى شود، مثل يك بيمار اورژانسى در مطب دكتر و مانند آن، اشكالى ندارد.

ز) زمان عيادت از بيمار

سؤال 649- در چه روزهايى از هفته نبايد به عيادت بيمار رفت؟

جواب: در روايات آمده است كه همه روز به عيادت مريض نرويد، بلكه يك روز در ميان باشد. و اگر بيمارى طولانى شود عيادت پى در پى لزومى ندارد (مگر آن مقدار كه باعث شادى بيمار يا پيشرفت بهبودى او گردد) و درباره تفاوت ايّام هفته در مسأله عيادت روايت معتبرى نيافتيم.

احكام پزشكى، ص: 240

ج) سفر به بلاد كفر براى درمان سؤال 650- سفر به بلاد كفر به منظور درمان بيمارى چه حكمى دارد؟

جواب: در صورتى كه درمان در بلاد اسلامى ممكن نشود، و يا بلاد غير اسلامى در آن مورد ترجيح روشنى داشته باشد مانعى ندارد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109